سعید شریفی رهنمو
-
هنجاریابی مقیاس مهارت یادگیری خودرهیابی دانشجویان پزشکی در برنامه های درسی الکترونیکی
پژوهش حاضر با هدف هنجاریابی مقیاس مهارت یادگیری خودرهیابی دانشجویان پزشکی در برنامه های درسی الکترونیکی انجام شد. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت و روش، توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی همدان بودند که با تعریف ابزار موردنظر در سایت پرس لاین به صورت اینترنتی در پژوهش حاضر شرکت کردند. با توجه به استفاده از تحلیل عاملی تاییدی در این پژوهش، نمونه ای به حجم550 نفر به روش نمونه گیری داوطلبانه و آنلاین پرسشنامه موردنظر را تکمیل نمودند. جهت جمع آوری داده های موردنظر نیز از پرسشنامه هشت مولفه ایخودرهیابی دانشجویان پزشکی در برنامه های درسی الکترونیکی استفاده شد. به منظور تحلیل داده ها نیز ابتدا جهت بررسی عامل های مقیاس و توزیع گویه ها از تحلیل عاملی اکتشافی با استفاده از نرم افزار SPSS-28 و سپس جهت اعتباریابی گویه ها و عامل ها از تحلیل عاملی تاییدی با نرم افزار Smart-PLS-3 استفاده شده است. نتایج نشان داد بارهای عاملی هر یک از گویه ها در 8 عامل پس از چرخش با واریانس مطلوب مورد تایید قرار گرفته زیرا مقدار قدرمطلق این ضرایب بیشتر است و عامل مربوطه نقش بیشتری در کل تغییرات (واریانس) متغیر مورد نظر دارد. بنابراین با توجه به نتایج تحلیل عاملی اکتشافی مولفه های پژوهش در هشت عامل خودکارآمدی، خودمدیریتی، کمک خواهی تحصیلی، انگیزش برای یادگیری، مسئولیت پذیری، خودسازمان دهی، خودکنترلی و خودارزیابی با 73 گویه مورد تایید قرار گرفته و از بارهای عاملی مطلوبی برخوردارند. تحلیل عامل تاییدی نیز نشان داد گویه های هر هشت مولفه پژوهش به جز گویه پنج کفایت لازم را برای ماندن در پژوهش دارند و مقادیر بارهای عاملی آنها مناسب بود و از برازش مطلوب برخوردار است. همچنین آلفای کرونباخ برای هر هشت مولفه بیشتر از 7/0 به دست آمده که نشان دهنده پایایی مطلوب است.
کلید واژگان: هنجاریابی, دانشجویان پزشکی, برنامه درسی الکترونیکی, مقیاس خودرهیابیStandardization of the self-directed learning skill scale of medical students in electronic curriculaThe present study was conducted with the aim of standardizing the self-directed learning skill scale of medical students in electronic curricula. This research is a correlational descriptive in terms of applied purpose and in terms of nature and method. The statistical population of this research was all medical students of Hamedan University of Medical Sciences who participated in the present research online by defining the desired tool on the Pressline website. According to the use of confirmatory factor analysis in this research, a sample of 550 people completed the questionnaire through voluntary and online sampling. In order to collect the desired data, an eight-item questionnaire "self-discovery of medical students in electronic curricula" was used. In order to analyze the data, first to check the scale factors and the distribution of the items from exploratory factor analysis using SPSS-28 software and then to validate the items and factors from confirmatory factor analysis with the software Smart-PLS-3 software is used. The results showed that the factor loadings of each of the items in 8 factors after rotation were confirmed with the desired variance because the absolute value of these coefficients is higher and the corresponding factor has a greater role in the total changes (variance) of the item variable. has an opinion Therefore, according to the results of the exploratory factor analysis, the research components were confirmed in eight factors: self-efficacy, self-management, academic help-seeking, motivation to learn, responsibility, self-organization, self-control, and self-evaluation with 73 items and the factor loads They are desirable. The confirmatory factor analysis also showed that the items of all eight components of the research, except for item five, have the necessary sufficiency to stay in the research, and the values of their factor loadings were appropriate and have a good fit. Also, Cronbach's alpha for all eight.
Keywords: Medical Students, Electronic Curriculum, Self-Directed Learning Scale, Normative Assessment -
زمینه و هدف
صاحبنظران معتقدند انگیزش، نقش مهمی در عملکرد تحصیلی دانشجویان دارد و با توجه به شرایط حاضر، عوامل مختلفی می توانند آن را بهبود بخشند که بهزیستی اجتماعی و روانشناختی به عنوان متغیرهای اثرگذار در این مهم، مطرح هستند. از این رو، پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش بهزیستی روانشناختی و اجتماعی در انگیزش تحصیلی دانشجویان پرستاری با میانجیگری رفتارهای مدنی تحصیلی انجام شد.
روش کاراین پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری، دانشجویان پرستاری دانشگاه علوم پزشکی تبریز در سال تحصیلی 1401-1400 بودند (700 نفر) که از بین آنها تعداد 250 نفر به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های انگیزش تحصیلی هارتر (1981)، بهزیستی روانشناختی ریف (1989)، مقیاس بهزیستی اجتماعی کییز (2004) و رفتارهای مدنی تحصیلی گل پرور (1389) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با روش آماری ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزارهای SPSS-21 و Amos-22 انجام شد.
یافته هانتایج پژوهش نشان داد بین بهزیستی اجتماعی و مولفه های آن (شامل شکوفایی، همبستگی، انسجام، پذیرش و مشارکت اجتماعی) و بهزیستی روانشناختی و مولفه های آن (شامل پذیرش خود، روابط مثبت با دیگران، خودمختاری، تسلط بر محیط، زندگی هدفمند و رشد فردی) با انگیزش تحصیلی رابطه مثبت و معناداری وجود داشت (0/05>p). همچنین رفتارهای مدنی تحصیلی، نقش واسطه ای در رابطه بین بهزیستی روانشناختی و بهزیستی اجتماعی با انگیزش تحصیلی داشتند (0/01>p).
نتیجه گیریبر اساس یافته های مطالعه مبنی بر نقش بهزیستی روانی و اجتماعی در متغیرهایی مانند انگیزش تحصیلی و رفتارهای مدنی تحصیلی دانشجویان پرستاری، لازم است دانشگاه ها نسبت به تعبیه مراکز مشاوره جهت افزایش بهزیستی روانی و انگیزش تحصیلی این دانشجویان، اقدامات لازم را انجام دهند.
کلید واژگان: بهزیستی روان شناختی, بهزیستی اجتماعی, انگیزش تحصیلی, رفتارهای مدنی تحصیلی, دانشجوی پرستاریBackgroundExperts believe that motivation plays an important role in the academic performance of students and according to the current conditions, various factors can improve it. Among these factors, psychological and social well-being is considered as effective variables. Therefore, this study was conducted with the purpose of determining the role of psychological and social well-being on the academic motivation of nursing students through the mediation of academic civic behaviors.
MethodsThis is a correlational descriptive study. The statistical population consisted of nursing students of Tabriz University of Medical Sciences during the academic year of 1400-1401 (2021-2022). The number of 250 people was selected out of available 700 nursing students based on Morgan's table using stratified random sampling method. Harter's academic motivation questionnaire (1981), Rief's psychological well-being (1989), Keyes' social well-being scale (2004) and Gol Parvar's academic civic behavior questionnaire (2019) were used to collect data. Data analysis was performed using Pearson's correlation coefficient and structural equation analysis using SPSS-21 and Amos-22.
ResultsThe results of showed that there is a positive and significant relationship between social well-being and its components (including prosperity, correlation, cohesion, acceptance and social participation) and psychological well-being and its components (including self-acceptance, positive relationships with others, autonomy, control over the environment, purposeful life, and personal growth) and academic motivation (p<0.05). Furthermore, academic civic behaviors have a mediating role in the relationship between psychological well-being and its components and social well-being and its components and academic motivation (p<0.01).
ConclusionBased on the study findings, due to the influencing role of psychological and social well-being on variables such as academic motivation and civic academic behaviors in nursing students, universities should make efforts to hold consultation centers inorder to increase psychological well-being and academic motivation of their students
Keywords: Psychological Well-Being, Social Well-Being, Academic Motivation, Civic Academic Behaviors, Nursing Student -
پژوهش حاضر با هدف شناسایی راهکارهای نگهداشت سوادآموزان در فرایند سوادآموزی انجام شد. در این پژوهش از رویکرد ترکیبی استفاده شد، به این صورت که ابتدا با استفاده از رویکرد کیفی و مصاحبه های جمعی و فردی داده های کیفی جمع آوری شدند. سپس گام های کمی پژوهش با استفاده از روش توصیفی و تحلیل عامل اکتشافی انجام شد. مشارکت کنندگان در مصاحبه جمعی، کارشناسان سوادآموزی اداره کل استان همدان بودند و در مصاحبه های فردی 18 نفر از افراد موفق سوادآموزی و 5 نفر از افراد ترک تحصیل کننده مشارکت داشتند. در بخش کمی، ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسش نامه محقق ساخته مربوط به راهکارهای جذب و نگهداشت سوادآموزان بود و جامعه آماری پرسش نامه حاضر 230 نفر از کارشناسان و آموزش دهندگان سوادآموزی بودند که به صورت کل شماری انتخاب شدند. داده های کیفی با استفاده از روش تحلیل مضمون و داده های کمی نیز با استفاده از روش آمار توصیفی، آزمون T تک نمونه ای و تحلیل عامل اکتشافی تجزیه و تحلیل شدند. مطابق یافته های به دست آمده، با تلفیق نتایج مراحل کمی و کیفی می توان در زمینه های انگیزشی، خانوادگی، فرهنگی، تغییر شیوه های شناسایی و جذب سوادآموزان، اصلاح ساختار رسمی سوادآموزی، تقویت نقش سوادآموزان، تنوع دهی به شیوه های ارایه آموزش، تقویت مواد و منابع یادگیری، و بازنگری در شیوه های جذب آموزش دهندگان، راه هایی عملیاتی برای جذب و نگهداشت سوادآموزان ارایه کرد.
کلید واژگان: راهکارهای نگهداشت, سوادآموزان, سوادآموزی, اولویت بندیThe current research was conducted with the aim of identifying the ways to maintain literacy learners in the literacy process. In this research, a mixed-methods approach was used in such a way that qualitative data was first collected using a qualitative approach and group and individual interviews. Then, the quantitative steps of the research were carried out using the descriptive method and exploratory factor analysis. The participants in the group interview included literacy experts of Hamedān province's general office of education, and in the individual interviews, the participants consisted of 18 people who were successful in literacy and 5 dropouts. In the quantitative part, the data collection tool was a researcher-made questionnaire on the methods of attracting and maintaining literacy learners, and the research population of this questionnaire included 230 literacy experts and educators who were selected by total counting. Qualitative data were analyzed using thematic analysis method and quantitative data were analyzed using descriptive statistics, one-sample t-test and exploratory factor analysis. Findings showed that by combining the results of quantitative and qualitative stages, it is possible to present the operational ways to attract and maintain literacy students through changing the ways of identifying and attracting them, reforming the formal structure of literacy, strengthening the role of literacy students, diversifying the methods of providing education, strengthening learning materials and resources, and reviewing the methods of attracting educators.
Keywords: Maintaining Strategies, Literacy Learners, Literacy, Prioritization -
مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، سال بیست و نهم شماره 3 (پیاپی 114، پاییز 1402)، صص 288 -303
اهداف :
گرایش به خودکشی در سربازان، عوامل متعددی را شامل می شود. ازجمله آ ن ها عوامل سازمانی، اقتصادی اجتماعی و شرایط عاطفی خانواده می تواند باشد، زیرا در بین آن ها روابط درهم تنیده و پیچیده ای وجود دارد. ازاین رو، پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل ساختاری بین عوامل سازمانی و عوامل اقتصاد -اجتماعی با نقش واسطه ای شرایط عاطفی خانواده در گرایش به خودکشی سربازان انجام شد.
مواد و روش ها:
این پژوهش ازنظر هدف کاربردی و ازنظر ماهیت و روش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه هدف را کلیه سربازان مشغول به خدمت در نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران در سال 1400- 1401 تشکیل دادند که به شیوه نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای توام با تصادفی ساده از طریق فرمول کوکران به حجم 1000 نفر انتخاب شدند. به این ترتیب که براساس تقسیمات سازمانی ابتدا 3 استان به صورت تصادفی ساده و از بین مراکز فرماندهی انتظامی شهرستان های تحت فرماندهی چند مرکز به صورت خوشه ای چندمرحله ای و در انتها سربازان هر فرماندهی به صورت تصادفی ساده انتخاب و به عنوان نمونه نهایی گزینش و در پژوهش حاضر شرکت کردند. برای جمع آوری داده های موردنیاز از پرسش نامه های تمایل به خودکشی براساس نظریه بین فردی خودکشی، عوامل سازمانی، پرسش نامه محقق ساخته عوامل اقتصادی اجتماعی و پرسش نامه استاندارد شرایط عاطفی خانواده هیل برن استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش مدل یابی معادلات ساختاری و نرم افزارهای Spss نسخه 22و Amos نسخه 24 استفاده شد.
یافته ها :
نتایج نشان می دهد مدل پیشنهادی از برازش قابل قبولی برخوردار است، زیرا تصریح شد اثر عوامل سازمانی بر گرایش به خودکشی با میانجی گری شرایط عاطفی خانواده برابر با 0/252- با سطح معناداری (038/P=0) و اثر عوامل اقتصادی اجتماعی بر گرایش به خودکشی با میانجی گری شرایط عاطفی خانواده برابر با 0/267- با سطح معناداری (002/P=0) بود که هر دو رابطه معکوس معناداری را نشان می دهند. همچنین متغیرهای عوامل سازمانی، عوامل اقتصادی اجتماعی و شرایط عاطفی خانواده به طور هم زمان قادر به تبیین 32/6 درصد از واریانس گرایش به خودکشی و عوامل سازمانی و عوامل اقتصادی اجتماعی قادر به تبیین 23/1 درصد از شرایط عاطفی خانواده هستند.
نتیجه گیری:
طبق نتایج به دست آمده عوامل سازمانی و اقتصادی اجتماعی تقویت شده با واسطه شرایط عاطفی مثبت خانواده به درک صحیح از شرایط خدمت منجر می شود و با کاهش گرایش به خودکشی بین سربازان همراه است.
کلید واژگان: مدل, ساختاری, پرسنل نظامی, عوامل اجتماعی-اقتصادی تعیین کننده سلامت, سربازان, خودکشیObjectives :
The tendency to suicide in conscripts can be due to several factors, including organizational factors, socio-economic factors, and family emotional climate. The current study aims to develop a structural model to show the relationship of organizational and socio-economic factors with tendency to suicide in conscripts in Iran, considering the mediating role of family emotional climate.
Methods :
This is a descriptive-correlational study. The study population consists of all male conscripts of the Islamic Republic of Iran Police Force in 2021-2022. Of these, 1000 were selected by multi-stage cluster random sampling method from three provinces. The sample size was determined using Cochran’s formula. To collect data, the tendency to suicide scale based on the interpersonal-psychological theory of suicidal behavior, two researcher-made questionnaires of organizational and socio-economic factors, and Hilburn’s family emotional climate scale were used. Structural equation modeling (SEM), SPSS version 22, and Amos version 24 were used for data analysis.
Results :
The SEM model had an acceptable fit. The effect of organizational factors on the tendency to commit suicide mediated by the family emotional climate was significant and negative (β=-0.252, P=0.038). The effect of socio-economic factors on the tendency to suicide mediated by the family emotional climate was significant and negative (β=-0.267, P=0.002). The variables of organizational and socio-economic factors and family emotional climate together were able to explain 32.6% of variance in tendency to suicide. The organizational and socio-economic factors were able to explain 23.1% of variance in family emotional climate.
Conclusion:
The organizational and socio-economic factors, by mediating role of family emotional climate, have a relationship with tendency to suicide in Iranian conscripts.
Keywords: Structural equation modeling, Military Personnel, Social Determinants of Health, Soldiers, Suicide -
زمینه و هدف
خودکشی سربازان، نوعی آسیب چندبعدی، رفتاری است که عوامل متعددی در بروز آن دخیل هستند. پژوهش حاضر با هدف تبیین روابط ساختاری بین سلامت روان و انسجام روابط خانوادگی با واسطه عوامل سازمانی بر گرایش به خودکشی سربازان انجام پذیرفت.
مواد و روش هااین پژوهش از نوع مطالعات همبستگی و توصیفی- تحلیلی است.جامعه شامل کلیه سربازان مشغول به خدمت نیروی انتظامی ایران1400-1401می باشد با نمونه گیری تصادفی ساده همراه با خوشه ای چند مرحله ای طبق فرمول کوکران به حجم 1000 نفر میباشند. داده ها از پرسشنامه های سلامت روانی 28- GHQ گلدبرگ و هیلر (1979)، تمایل به خودکشی جوینر و همکاران (2009)، انسجام خانوادگی موس (2009) و پرسشنامه محقق ساخته عوامل سازمانی بدست آمد و روش مدل تحلیل عاملی تاییدی جهت بررسی مدل پیش فرض توسط Spss16 و Amos24 انجام گردید.
یافته هامدل پیشنهادی برازش قابل قبولی دارد. سلامت روان (B=-0/227,P=0/022) انسجام روابط خانوادگی (B=-0/157,P =0/001) بر گرایش به خودکشی با میانجیگری عوامل سازمانی، دارای رابطه معکوس معنادار می باشند. متغیرهای سلامت روانی، انسجام خانوادگی و عوامل سازمانی همزمان قادر به تبیین 25/3 درصد از واریانس گرایش به خودکشی و سلامت روانی و انسجام خانوادگی قادر به تبیین 16/2درصد از عوامل سازمانی هستند.
نتیجه گیریسلامت روان و انسجام روابط خانوادگی تقویت شده با واسطه عوامل سازمانی مثبت به درک صحیح از شرایط خدمت منجر شده و سبب کاهش گرایش به خودکشی بین سربازان می شود.
کلید واژگان: مدل ساختاری, عوامل سازمانی, سلامت روان, انسجام روابط خانوادگی, خودکشیBackground and Objectivessuicide of soldiers is a type of multi-dimensional behavioral damage that several factors are involved in its occurrence. The present study was conducted with the aim of explaining the structural relationships between mental health and cohesion of family relationships through organizational factors on the tendency of soldiers to commit suicide.
Materials & MethodsThis research is a correlational and descriptive-analytical study. The population includes all the soldiers serving in the Iranian police force in 1400-1401 with a simple random sampling and a multi-stage cluster according to Cochran's formula, with a volume of 1000 people. The data were obtained from Goldberg and Hiller (1979) 28-GHQ mental health questionnaires, Joyner et al.'s (2009), family cohesion (2009) and researcher-made organizational factors questionnaires, and the method of confirmatory factor analysis model for the default model was checked by Spss16 and Amos24.
ResultsThe proposed model has an acceptable fit. Mental health (P=0.022, B=-0.227) and the cohesion of family relationships (P=0.001, B=-0.157) have a significant inverse relationship with the tendency to commit suicide with the mediation of organizational factors. Mental health variables, family cohesion and organizational factors are simultaneously able to explain 25.3% of the variance of suicide tendency and mental health, and family cohesion is able to explain 16.2% of organizational factors.
Conclusionmental health and the cohesion of family relationships strengthened through positive organizational factors lead to a correct understanding of service conditions and reduce the tendency to commit suicide among soldiers.
Keywords: Structural model, Organizational factors, Mental health, Cohesion of family relationships, Suicide -
پیشینه و هدف
یکی از مسایلی که امروزه توجه زیادی را به خود جلب کرده است، بحث بهزیستی و سرزندگی در محیط تحصیلی است. زیرا صاحبنظران معتقدند روابط در محیط آموزشی به طوری که دانش آموزان احساس سرزندگی با ارزش کنند، نقش بسیار حیاتی در ارتقای رفتارهای اجتماعی مطلوب و موفقیت آنان دارد. از این رو پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش سرزندگی تحصیلی بر مطلوبیت اجتماعی و سازگاری اجتماعی دانش آموزان متوسطه انجام پذیرفت.
روشطرح پژوهش به شیوه نیمه آزمایشی و از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری دانش آموزان مقطع متوسطه شهرستان اهر در سال تحصیلی 1400-1401 بودند که از این جامعه، تعداد 40 دانش آموز به صورت تصادفی انتخاب شده و در 2 گروه آزمایش (20 نفر) و کنترل (20 نفر) قرار گرفتند که آزمودنی های گروه آزمایش، تحت آموزش سرزندگی تحصیلی، به مدت 12 جلسه قرار گرفته و در مقابل گروه کنترل هیچ آموزشی را دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های مطلوبیت اجتماعی کراون و مارلو(1998) و سازگاری اجتماعی سینها و سینگ(2001) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها نیز با روش آماری تحلیل کواریانس چندمتغیره انجام گرفت.
یافتهمیانگین نمرات مطلوبیت اجتماعی و سازگاری اجتماعی در پس آزمون در گروه آزمایش به ترتیب 05/15 (27/1) و 15/23 (62/2) به دست آمد. نتایج نشان داد؛ آموزش سرزندگی تحصیلی بر مطلوبیت اجتماعی و سازگاری اجتماعی دانش آموزان تاثیر دارد و باعث افزایش مطلوبیت اجتماعی و سازگاری اجتماعی در آن ها می شو .(P≤0/01)
کلید واژگان: سرزندگی تحصیلی, مطلوبیت اجتماعی, سازگاری اجتماعی, دانش آموزان متوسطهBackground and ObjectiveOne of the issues that has attracted a lot of attention today is the discussion of well-being and vitality in the educational environment. Because experts believe that relationships in the educational environment so that students feel alive and valuable, play a very vital role in promoting desirable social behaviors and their success. Therefore, the current research was conducted with the aim of the effectiveness of academic vitality education on the social desirability and social adjustment of secondary school students..
MethodThe research design was semi-experimental and pre-test-post-test design with a control group. The statistical population of secondary school students of Ahar city in the academic year 1401-1400, from this population, 40 students were randomly selected and placed in 2 experimental (20 people) and control (20 people) groups. The students of the experimental group were subjected to academic vitality training for 12 sessions and did not receive any training in contrast to the control group. To collect data, social desirability questionnaires of Crown and Marlow (1998) and social compatibility questionnaires of Sinha and Singh (2001) were used. Data analysis was also done with the statistical method of multivariate covariance analysis.
FindingThe average scores of social desirability and social compatibility in the post-test in the experimental group were 15.05 (1.27) and 23.15 (2.62), respectively. The results showed; Academic vitality education has an effect on the social desirability and social adaptation of students and increases their social desirability and social adaptation (P≤0.01).
Keywords: Academic vitality, social desirability, Social Adjustment, High School Students -
هدف پژوهش حاضر تاثیر آموزش تلفیقی بر خوپنداره و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان در درس عربی بود. روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با دو گروه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر کنگاور بود که با روش نمونه گیری خوشه ای 40 دانش آموز به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شده بودند. ابزار پژوهش شامل پرسش نامه های خودپنداره (SCQ) کارزل راجرز و اشتیاق تحصیلی شافلی و همکاران (2005) بود که پایایی پرسش نامه ها با استفاده از آلفای کرنباخ به ترتیب 79/0 و 75/0 به دست آمد و روایی آن ها نیز با کمک اساتید روان شناسی و مختصصین حوزه علوم تربیتی و روان شناسی مورد بررسی قرار گرفت و پس از بررسی های لازم مورد تایید قرار گرفت. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار تحلیل آماری spss ورژن 24 در بخش تحلیل توصیفی (واریانس، انحراف معیار، چولگی و کشیدگی) و استنباطی (تحلیل کواریانس یک متغیره) استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که آموزش تلفیقی تاثیر معناداری بر خودپنداره و اشتیاق تحصیلی و مولفه های آن ها در دانش آموزان داشته است (01/0>p). همچنین نتایج پژوهش نشان داد روش آموزش تلفیقی سبب افزایش خودپنداره و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان شد. بدین ترتیب پیشنهاد می شود که در جهت افزایش استفاده از روش آموزش تلفیقی به منظور بهبود سایر عوامل روان شناختی دانش آموزان برنامه ریزی گردد.
کلید واژگان: آموزش تلفیقی, خودپنداره, اشتیاق تحصیلی, دانش آموزان, درس عربیThis research was designed to evaluate the impact of blended learning on students’ self-concept and academic engagement in Arabic course. The research methodology was a quasi-experiment study of a pre-test and post-test type with two groups. The study’s statistical population included all students of the upper secondary of the city of Kangavar, of which, 40 students were chosen as the research sample using the cluster sampling method. The research tools included the Self-Concept Questionnaire (SCQ) developed by Carl Rogers and the Academic Engagement Scale developed by Schaufeli et al. (2002). The reliability rates of the questionnaires were obtained using Cronbach’s alpha as 0.79 and 0.75, respectively. Their validities were also measured with the help of psychology professors and specialists in the fields of educational sciences and psychology and were approved after the necessary evaluations. The SPSS statistical analysis software, Ver. 24 was used to analyze the data in the descriptive analysis section (variance, standard deviation, skewness, and kurtosis) and the inferential analysis section (one-variable covariance analysis). The research findings revealed the significant impact of blended learning on students’ self-concept and academic engagement and their components (p < 0.01). The study results also showed that the blended learning (education) method enhanced the students’ self-concept and academic engagement. Hence, it was suggested to plan necessary measures to increase the use of the blended learning method aimed at improving other psychological factors of students.
Keywords: Blended learning (education), self-concept, academic engagement, students, Arabic course -
واکاوی تجربه زیسته دانشجویان دانشکده علوم پزشکی از کلاس های مجازی دوران کرونا: یک مطالعه پدیدارشناسیمقدمه
با شیوع بیماری جدید کرونا، جنبه های مختلف زندگی انسان ها تحت تاثیر قرار گرفته است. دانشجویان علوم پزشکی که در آینده نزدیک باید به عنوان کادر پزشکی نظام سلامت خدمت کنند، نیاز مبرمی به دریافت آموزش های با کیفیت مناسب دارند. فاصله گذاری اجتماعی باعث شده تا نحوه آموزش این دانش آموزان به صورت مجازی تغییر کند. هدف این مطالعه تحلیل تجربیات زیسته دانشجویان دانشکده علوم پزشکی از کلاس های مجازی در دوران کرونا می باشد.
روش کاراین مطالعه به شیوه کیفی و از نوع پدیدارشناسی توصیفی با هدف نمونه گیری هدفمند، با شرکت 23 نفر از دانشجویان علوم پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی واحد سنندج انجام گرفت. ابزار گرد آوری اطلاعات، مصاحبه هایی نیمه ساختارمند که با روش تحلیل مضمون و به روش پدیدارشناسی ون منن تجزیه و تحلیل شدند.
نتایجیافته های تحقیق شامل 21 مضمون فرعی بود؛ مضمون اول مشکلات کلاس های مجازی دارای 4 مضمون فرعی (مشکلات زیرساختی فناوری دانشگاه، آشنایی پایین اساتید با کلاس های مجازی، مشکلات غیرآموزشی دانشجویان و مشکلات آموزشی دانشجویان) است. مضمون اصلی دوم دارای 5مضمون فرعی (تنبل بارآوردن دانشجویان، افت انگیزه تحصیلی دانشجویان، عدم ارتباط مناسب بین دانشجو و استاد، ضعف سخت افزاری و نرم افزاری کلاس های مجازی و ناهماهنگی عناصر برنامه درسی آموزش) است. مضمون اصلی سوم قوت کلاس های مجازی دارای 3 مضمون فرعی (دسترسی به منابع آموزشی و درسی، انعطاف پذیری زمانی و مکانی سیستم آموزشی، افزایش توان خودآموزشی و خودراهبردی دانشجو) و مضمون اصلی چهارم برداشت کلی از کلاس های مجازی که شامل 4مضمون فرعی (افت دانش و معلومات دانشجویان، آسیب پذیری دروس عملی، مکمل شدن آموزش مجازی با آموزش حضوری و دسترسی نامناسب یه محتوا است. مضمون اصلی پنچم راهکارهای بهبود کلاس های مجازی شامل 5 مضمون فرعی (افزایش قدرت برنامه ریزی و زمانبندی، بهبود تعامل دانشجویان و اساتید، آموزش و فرهنگ سازی و بهبود زیرساخت های فناوری در آموزش است.
نتیجه گیریآموزش مجازی هنوز نتواسته رای دانشجویان علوم پزشکی کیفیت مناسبی از آموزش را فراهم کند و آن ها را برای آینده شغلی آماده نماید.
کلید واژگان: تجربه زیسته, کلاس های مجازی, دوران کروناIntroductionWith the spread of the new coronavirus disease, various aspects of human life have been affected. Students of medical sciences, who will have to serve as medical staff of the health system in the near future, have an urgent need to receive appropriate quality training. Social distancing has caused the way of teaching these students to be changed in a virtual way. The purpose of this study is to analyze the lived experience of students of the faculty of medical sciences from virtual classes during the Corona era.
Materials & MethodsThis study was conducted in a qualitative and descriptive phenomenology type with the purpose of targeted sampling, with the participation of 23 medical students of Islamic Azad University, Sanandaj branch. The data collection tool was semi-structured interviews that were analyzed by thematic analysis and Van Menen's phenomenological method.
ResultsThe research findings included 21 sub-themes; The first theme of problems of virtual classes has 4 sub-themes (infrastructural problems of university technology, low familiarity of professors with virtual classes, non-educational problems of students and educational problems of students). The second main theme has 5 sub-themes (laziness of students, lack of academic motivation of students, lack of proper communication between students and professors, hardware and software weakness of virtual classes and inconsistency of education curriculum elements). The third main theme of the strength of virtual classes has 3 sub-themes (access to teaching and learning resources, temporal and spatial flexibility of the educational system, increasing the student's self-education and self-direction) and the fourth main theme is the general perception of virtual classes, which includes 4 sub-themes (loss of knowledge and information of students, the vulnerability of practical courses, supplementing virtual education with face-to-face education and inappropriate access to content. The fifth main theme of the solutions for improving virtual classes includes 5 sub-themes (increasing the power of planning and scheduling, improving the interaction of students and professors, education and cultural development, and improving infrastructure Technology has been education.
ConclusionVirtual education has not yet been able to provide medical students with the appropriate quality of education and prepare them for their future careers.
Keywords: Live experience, virtual classes, Corona era -
زمینه و هدف
پدیده سرقت یکی از معضلات عمده جوامع بشری می باشد و پلیس همواره به دنبال راهی بوده تا با شناخت اقدامات تاثیرگذار در حوزه پیشگیری راهکار هدف مندی ارایه کند. بنابراین شناسایی راهکارهای پیشگیری از سرقت با مطالعات کاربردی می تواند در عملکرد پلیس، تاثیرات مطلوبی داشته باشد. از این رو پژوهش حاضر با هدف شناسایی شیوه های موثر پیشگیری وضعی از سرقت خودرو با رویکرد انتظامی انجام پذیرفت.
روشدر این پژوهش، از روش توصیفی از نوع پیمایشی استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش خبرگان، مدیران و کارکنان فرماندهی انتظامی شرق تهران می باشد که به صورت تصادفی طبقه ای و با استفاده از فرمول کوکران 145 انتخاب شدند. با توجه به ماهیت موضوع برای سنجش متغیرهای تحقیق از پرسش نامه محقق ساخته، استفاده شد. برای تحلیل داده ها نیز از شاخص های آمار توصیفی و استنباطی نظیر؛ میانگین، آزمون کالموگرف- اسمیرنوف، آزمون خی دو و فریدمن استفاده شده است.
یافته ها و نتایجیافته ها نشان داد شیوه های پیشگیری وضعی از سرقت وسایط نقلیه مبتنی بر افزایش تلاش لازم برای ارتکاب جرم و هم چنین شیوه های پیشگیری از سرقت وسایط نقلیه از طریق کاهش منافع مورد انتظار و یا روش های پیشگیری از سرقت وسایط نقلیه از طریق کاهش عوامل تحریک و در نهایت شیوه پیشگیری از سرقت وسایط نقلیه از طریق از بین بردن معاذیر ارتکاب جرم به عنوان بااهمیت ترین مهم ترین روش های پیشگیری وضعی شناخته شدند. بنابراین از آنجاکه شیوه های ذکر شده باعث پیشگیری فعلانه از جرم می شوند، برنامه ریزی و طراحی هایی آموزشی- تربیتی خانواده ها، طراحی های صحیح شهری و انسجام بخشی بیشتر به اقدامات کنترلی موجب منفعل سازی کانون های جرم خیز م ی شود.
کلید واژگان: سرقت, شیوه ها, پیشگیری وضعی, خودرو, رویکرد انتظامیThe phenomenon of theft as a criminal act is one of the major problems of human societies, and the police has always been looking for a way to provide a targeted solution by recognizing the effective measures in the field of theft prevention, therefore identifying theft prevention solutions with applied studies. It can have positive effects on police performance.In this research, a descriptive survey method has been used. The statistical population of this research is all the managers and employees of East Tehran Police Command in the number of 555 people who were randomly selected using the Cochran 145 formula. Considering the nature of the subject, a researcher-made questionnaire was used to measure the research variables, and its validity was calculated using the content method and its reliability was calculated using Cronbach's alpha 0.87. For data analysis, descriptive and inferential statistics indicators such as; Average, Kalmograf-Smirnov test, Chi-square test and Friedman test were used.The findings showed that the methods of preventing the theft of vehicles based on increasing the effort required to commit the crime, etc., were recognized as the most important methods of preventing the situation.Therefore, since the mentioned methods cause actual crime prevention, planning and educational designs of families by the institutions in charge, correct urban designs and more coherence to police control measures with Equipping manpower and sufficient facilities for crimeSituational prevention is one of the necessary ways to prevent crime and it causes the deactivation of crime hotspots.
Keywords: Theft, methods.Situational prevention, Car, law enforcement approach -
پژوهش حاضر با هدف شناسایی راهکارهای تنوع بخشی به تامین منابع مالی در سیستم های آموزشی انجام شد. رویکرد پژوهش، کیفی و روش آن، مرور سیستماتیک از نوع تلفیقی بود. جامعه آماری پژوهش شامل پژوهش ها و مطالعات انجام شده داخلی و خارجی در بازه زمانی 1388 تا 1400 و 2010 تا 2022 در حوزه راهکارهای تنوع بخشی به تامین منابع مالی در سیستم های آموزشی بود که با کلیدواژه های مشخص و در پایگاه های اطلاعاتی داخلی و خارجی مانند پایگاه مجلات تخصصی نور، بانک اطلاعات نشریات کشور(مگیران)، مرجع دانش(سیویلیکا)، پایگاه گنج و موتور جستجوی علمی فارسی (علم نت) و پایگاه های خارجیIJET ، وGoogle scholar ،Eric ،Scopus ،Science direct به جمع آوری آن ها پرداخته شد که جمعا 138 مطالعه انتخاب و مورد بررسی قرار گرفت. از میان این مطالعات پس از چندین مرحله غربالگری به ترتیب براساس بررسی عنوان، چکیده و محتوای پژوهش، 20 واحد مطالعاتی انتخاب و بررسی شد. جهت تحلیل داده های پژوهش نیز از روش تحلیل محتوا به شیوه کدگذاری استفاده شد. نتایج به دست آمده ابتدا در مرحله کدگذاری باز نشان داد؛ جهت تنوع بخشی به منابع درآمدی در سیستم آموزشی از 20 راهکار استفاده شده که براساس نتایج کدگذاری محوری و انتخابی می توان آن ها را در چهار مقوله اصلی؛ تامین مالی از طریق دولت، تامین مالی از طریق مردم، تامین مالی از طریق درآمدزایی و تامین مالی از طریق فعالیت های بین المللی طبقه بندی نمود. بر این اساس، راهکارهای تنوع بخشی به تامین منابع مالی در سیستم های آموزشی از نظر اسناد مرتبط با سوال پژوهش در 4 مقوله اصلی مذکور جای گذاری گردیدند.
کلید واژگان: راهکار, تنوع بخشی, منابع مالی, سیستم های آموزشی, مرور سیستماتیکThe current research was conducted with the aim of identifying diversification solutions to provide financial resources in educational systems. The approach of the research was qualitative and its method was a systematic review of an integrated type. The statistical population of the research included domestic and foreign researches and studies in the period of 1388 to 1400 and 2010 to 2022 in the field of diversifying solutions to provide financial resources in educational systems with specific keywords and in internal databases and foreign such as Noor specialized magazines database, country publications database (Mogiran), Marje Danesh (Civilika), Ganj database and Persian scientific search engine (Elamnet) and foreign databases IJET, and Google scholar, Eric, Scopus, Science direct to collect it were discussed, and a total of 138 studies were selected and analyzed. Among these studies, after several stages of screening, 20 study units were selected and reviewed based on the title, abstract and content of the research respectively. In order to analyze the research data, the method of content analysis was used in the coding method. The results obtained first in the open coding stage showed; In order to diversify the sources of income in the education system, 20 strategies have been used, which can be divided into four main categories based on the results of central and selective coding. Financing through the government, financing through people, financing through income generation and financing through international activities were classified. Based on this, diversification strategies to provide financial resources in educational systems in terms of documents related to the research question were placed in the mentioned 4 main categories.
Keywords: solution, Diversification, financial resources, educational systems, Systematic review -
پیش بینی و تحلیل رابطه امنیت روانی و رفتارهای پرخطر دانشجویان براساس میزان وابستگی به موبایلیهدفامروزه یکی از مسائل مهمی که نسل جوان با آن درگیر هستند، موبایل، اینترنت و اعتیاد به آن است. با همه گیری کرونا ویروس به عنوان یک عامل مخرب این مشکل سیر فزونی داشته و باعث بروز اختلال های در سلامت روانی و در نتیجه بروز رفتارهای پرخطر شده که نیازمند شناسایی صحیح است. از این رو پژوهش حاضر با هدف شناسایی کانونی رابطه مولفه های اعتیاد موبایلی با میزان امنیت روانی و رفتارهای پرخطر جوانان انجام پذیرفت.روشاین پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت و روش، توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه هدف را دانشجویان کارشناسی دانشگاه آزاد تبریز تشکیل می دهند که براساس آمار اخذ شده حدود 14000 نفر می باشند که از بین آنها براساس جدول کرجسی مورگان تعداد 300 نفر از طریق فراخوان اینترنتی به صورت داوطلبانه و آنلاین با توجه به محدودیت تردد کرونا در پژوهش حاضر شرکت کردند. در ادامه برای جمع آوری داده های موردنیاز از پرسشنامه های اعتیاد به تلفن همراه MPAS (1393)، رفتارهای پرخطر زاده محمدی (1387) و امنیت روانی زارع و امین پور(1390) بهره برداری شد و در جهت تجزیه و تحلیل داده ها نیز از آزمون همبستگی پیرسون و همبستگی کانونیک در محیط نرم افزار spss23 استفاده شد.یافته هانتایج نشان داد؛ بین مولفه های اعتیاد موبایلی با امنیت روانی و رفتارهای پرخطر رابطه معناداری وجود دارد (05/0 p<). همچنین با آگاهی از متغیر کانونی اعتیاد به موبایل، 64 درصد از تغییرات متغیر امنیت روانی (05/0 p<) و 66 درصد از تغییرات متغیر رفتارهای پرخطر قابل پیش بینی بوده و رابطه کانونی برقرار است.کلید واژگان: اعتیاد تلفن همراهی, امنیت روانی, رفتارهای پرخطر, دانشجویانPredicting and analyzing the relationship between psychological security and high-risk behaviors of students based on the degree of dependence on mobile phonesPurposeToday, one of the important issues that the young generation is dealing with is mobile, internet and its addiction. With the epidemic of the corona virus as a destructive factor, this problem has increased and has caused disorders in mental health and, as a result, high-risk behaviors that require correct identification. Therefore, the present study was conducted with the aim of identifying the focal relationship between the components of mobile addiction and the level of psychological security and high-risk behaviors of young people.MethodThis research is a correlational description in terms of practical purpose and in terms of nature and method. The target population is the undergraduate students of Azad University of Tabriz, who according to the statistics obtained are about 14,000 people, among them, according to the Kargesi Morgan table, 300 people participated in the current study through an internet call, voluntarily and online, due to the restrictions on the circulation of Corona. . In the following, to collect the required data, MPAS cell phone addiction questionnaires (2013), Zadeh-Mohammadi's high-risk behaviors (2013) and Zare and Aminpour's psychological security (2013) were used and in order to analyze and Pearson's correlation and canonical correlation tests were also used for data analysis in the SPSS23 software environment.FindingsThe results showed; There is a significant relationship between the components of mobile addiction with psychological security and risky behaviors (p<0.05). Also, knowing the focal variable of mobile phone addiction, 64% of the changes in the mental security variable (p<0.0Keywords: Cell Phone Addiction, Psychological Safety, Risky Behaviors, Students
-
هدف پژوهش حاضر اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر مهارت های ارتباطی، امنیت روانی-اجتماعی و وابستگی به شبکه های اجتماعی در دانش آموزان دختر دارای اعتیاد به فضای مجازی بود. این پژوهش به شیوه نیمه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری دانش آموزان دختر متوسطه دوم دارای اعتیاد به فضای مجازی در شهرستان کلیبر بودند که از این جامعه به روش در دسترس تعداد 74 دانش آموز انتخاب شده و پرسشنامه اعتیاد به فضای مجازی تکمیل شد و دانش آموزانی که نمره آن ها در پرسشنامه اعتیاد به فضای مجازی یانگ در دامنه بین 80 تا 100 (نمره برش و به عنوان اعتیاد به فضای مجازی) بود؛ 40 نفر به عنوان نمونه انتخاب و در دو گروه آزمایش (20 نفر) و گروه کنترل (20 نفر) جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های اعتیاد به فضای مجازی، پرسشنامه مهارت های ارتباطی، امنیت روانی اجتماعی و وابستگی به شبکه های اجتماعی استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها نیز با آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره انجام گرفت. نتایج نشان داد آموزش مهارت های زندگی بر وابستگی به فضای مجازی و مولفه های (عادت، اعتیاد و درگیری بالا) تاثیر دارد (05/0>P). همچنین آموزش مهارتهای زندگی بر امنیت روانی اجتماعی و مولفه های (اطمینان به خود، احساس ناخوشنودی، ناسازگاری محیطی و دید مردم نسبت به خود) و مهارت های ارتباطی و مولفه های (بازخورد، گوش دادن و مهارت کلامی) تاثیر دارد (05/0>P).
کلید واژگان: امنیت روانی اجتماعی, مهارت های ارتباطی, مهارت های زندگی, وابستگی به شبکه های اجتماعیThe aim of the present study was to determine the effectiveness of life skills training on communication skills, psycho-social security and dependence on social networks in female students with cyberspace addiction. This research is a semi-experimental type of pre-test-post-test design with a control group. The statistical population of secondary school female students with cyberspace addiction in Kalibar city, 74 students were selected from this population using the available method, and the cyberspace addiction questionnaire was completed, and the students whose scores in the cyberspace addiction questionnaire were Yang's cyberspace was in the range between 80 and 100 (cut score and as cyberspace addiction); 40 people were selected as a sample and were replaced in two experimental groups (20 people) and control group (20 people). In order to collect data, cyberspace addiction questionnaires, communication skills questionnaires, psychosocial security and social network addiction questionnaires were used. Data analysis was done by multivariate analysis of covariance test. The results showed that life skills training has an effect on dependence on cyberspace and its components (habit, addiction and high involvement) (P<0.05). Also, life skills training has an effect on psychosocial security and its components (self-confidence, feeling of unhappiness, environmental incompatibility and people's view of themselves) and communication skills and components (feedback, listening and verbal skills) (05 /0>P).
Keywords: psychosocial security, communication skills, Life skills, dependence on social networks -
زمینه و هدف
گسترش نظام آموزش عالی در ابعاد مختلف نیازمند رشد کیفی و تدوین الگوهای جامع و بومی است که بتواند با دارا بودن طرح همه جانبه برای تربیت انسان تلاش کند که دانشگاه عالی دفاع ملی نیز از این قایده مستثنا نیست. لذا این پژوهش با هدف ارایه الگوی مناسب آموزشی و پژوهشی برای دانشگاه عالی دفاع با رویکرد ابتنایی انجام شد.
روشپژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و با رویکرد کیفی و روش تحلیل تماتیک انجام پذیرفت. جامعه آماری پژوهش اعضای هییت علمی رشته علوم تربیتی دانشگاه های تهران با تعداد 124 نفر می باشد که براساس قاعده رسیدن به حد اشباع 17 نفر متخصص به روش هدفمند انتخاب شدند که برای گردآوری داده ها نیز از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش های تفسیر مفهومی و روش کدگذاری مفاهیم و مقوله ها استفاده شد.
یافته هاالگوی ارایه شده، الگویی است جامع، بومی و دین محور و ویژگی های عناصر اصلی آن یعنی اهداف محتوا، دانشجوی معرفت مدار ولایت مدار، اساتید، راهبردهای یاددهی یادگیری، راهبردهای ارزشیابی، خروجی و برون دادها و کیفیت فرایندهای پژوهشی تدوین شد.
نتیجه گیریالگوی حاضر درکنار ویژگی های علمی و معرفتی دانش آموختگان به پیشگامی دانشگاه عالی دفاع ملی در تولید علم، بر سرآمد بودن نیز تاکید نموده که از انتظارات اصلی مقام معظم رهبری از دانشگاه عالی دفاع ملی است. لذا انتظار می رود این موسسه از نظر رعایت استانداردهای الگوی به دست آمده و انجام با کیفیت فعالیت های خود پیشگام سایر موسسات باشد.
کلید واژگان: الگو, نظام آموزشی - پژوهشی, دانشگاه عالی دفاع ملی, نظریه ابتنائیBackground and purposeThe expansion of the higher education system in different dimensions requires qualitative growth and the development of comprehensive and native models that can strive for human education by having an all-round plan, and the National Defense University is no exception to this rule. Therefore, this research was conducted with the aim of providing a suitable educational and research model for the Higher Defense University with an experimental approach.
MethodThe present research was conducted with a qualitative approach and thematic analysis method in terms of practical purpose. The statistical population of the research is 124 faculty members of educational sciences of Tehran universities, based on the rule of reaching the saturation limit, 17 experts were selected in a purposeful way, and semi-structured interviews were also used to collect data. To analyze the data, the methods of conceptual interpretation and coding of concepts and categories were used.
FindingsThe presented model is a comprehensive, indigenous and religion-oriented model, and the characteristics of its main elements, i.e., content goals, knowledge-oriented students, professors, learning teaching strategies, evaluation strategies, outputs, and the quality of research processes were compiled. .
ConclusionIn addition to the scientific and epistemological characteristics of the graduates, the present model emphasizes the pioneering of the Higher National Defense University in the production of science and excellence, which is one of the main expectations of the Supreme Leader from the Higher National Defense University. Therefore, this institution is expected to be a pioneer of
Keywords: Model, educational-research system, Higher National Defense University, theory of theory -
نشریه پلیس زن، پیاپی 38 (بهار و تابستان 1402)، صص 231 -260زمینه و هدف
امروزه یکی از مسایل مهمی که نسل جوان با آن درگیر هستند، موبایل، اینترنت و اعتیاد به آن است. با همه گیری کرونا ویروس به عنوان یک عامل مخرب این مشکل سیر فزونی داشته و باعث بروز اختلال های در سلامت روانی و در نتیجه بروز رفتارهای پرخطر شده که نیازمند شناسایی صحیح است. از این رو پژوهش حاضر با هدف شناسایی کانونی رابطه مولفه های اعتیاد موبایلی با میزان امنیت روانی و رفتارهای پرخطر دانشجویان دختر انجام پذیرفت.
روش تحقیق:
این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت و روش، توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه هدف را دانشجویان کارشناسی دختر دانشگاه آزاد تبریز تشکیل می دهند که براساس آمار اخذ شده حدود 9000 نفر می باشند که از بین آنها براساس جدول کرجسی مورگان تعداد 300 نفر از طریق فراخوان اینترنتی به صورت داوطلبانه و آنلاین با توجه به محدودیت تردد کرونا در پژوهش حاضر شرکت کردند. در ادامه برای جمع آوری داده های موردنیاز از پرسشنامه های اعتیاد به تلفن همراه MPAS (1393)، رفتارهای پرخطر زاده محمدی (1387) و امنیت روانی زارع و امین پور(1390) بهره برداری شد و در جهت تجزیه و تحلیل داده ها نیز از آزمون همبستگی پیرسون و همبستگی کانونیک در محیط نرم افزار spss23 استفاده شد.
یافته هانتایج نشان داد؛ بین مولفه های اعتیاد موبایلی با امنیت روانی و رفتارهای پرخطر رابطه معناداری وجود دارد (05/0 p<). همچنین با آگاهی از متغیر کانونی اعتیاد به موبایل، 64 درصد از تغییرات متغیر امنیت روانی (05/0<p) و 66 درصد از تغییرات متغیر رفتارهای پرخطر قابل پیش بینی بوده و رابطه کانونی برقرار است.
کلید واژگان: تحلیل کانونی, اعتیاد موبایلی, امنیت روانی, رفتارهای پرخطر, دانشجویان دخترPolice Women, Volume:17 Issue: 38, 2023, PP 231 -260Background and aimOne of the significant issues that young people are currently struggling with is mobile addiction. The aim of this study was to identify the canonical relationship between components of mobile addiction, psychological security, and risky behaviors of female university students.
MethodThis research was correlation-based in terms of purpose and descriptive in terms of nature and method. The target population consisted of 9,000 undergraduate female students of Tabriz Islamic Azad University. Out of these students, 300 volunteered online through a call due to travel restrictions caused by the coronavirus in this study. Data were collected using reliable questionnaires such as the MPAS (2014) mobile addiction questionnaire, Zadeh-Mohammadi's risky behaviors questionnaire (2008), and Zare and Aminpour's psychological security questionnaire (2011). The data were analyzed using Pearson correlation and canonical correlation tests.
ResultsThe research findings showed a significant negative relationship between the components of mobile addiction and psychological security (p<0.05) and a significant positive relationship between the components of mobile addiction and risky behaviors (p<0.05). With knowledge of the canonical variable of mobile addiction, 64% of the variation in psychological security (p<0.05) and 66% of the variation in risky behaviors were predictable. Therefore, it can be concluded that the level of mobile addiction can predict the psychological security and risky behaviors of female students.
ConclusionThe results of this study indicate the importance of addressing mobile addiction among university students, especially women. By understanding the relationship between mobile addiction, psychological security, and risky behaviors, appropriate interventions can be implemented to promote healthy technology use and reduce the negative consequences of mobile addiction among university students.
Keywords: Focal Analysis, mobile phone addiction, mental security, risky behaviors, female students -
پژوهش حاضر با هدف واکاوی عوامل موثر در اجرای یادگیری های تلفیقی انجام پذیرفت. رویکرد پژوهش، کیفی و روش آن، فراترکیب بود. جامعه آماری پژوهش شامل پژوهش ها و مطالعات داخلی (1389 تا 1399) و خارجی (2007 تا 2021) انجام شده در حوزه یادگیری تلفیقی در آموزش عالی بود که با کلیدواژه های مشخص و در پایگاه های اطلاعاتی داخلی و خارجی به جمع آوری آن ها پرداخته شد و جمعا 186 مطالعه انتخاب و مورد بررسی قرار گرفت. از میان این مطالعات پس از چندین مرحله غربالگری به ترتیب براساس بررسی عنوان، چکیده و محتوای پژوهش، 28 واحد مطالعاتی انتخاب و بررسی شد. داده های پژوهش از تحلیل کیفی اسناد مورد مطالعه گردآوری شدند. جهت تحلیل داده های پژوهش نیز از روش تحلیل محتوا به شیوه مقوله بندی استفاده شد. با تجزیه و تحلیل داده ها مشخص شد که عوامل موثر در در اجرای یادگیری های تلفیقی در آموزش عالی شامل «یادگیرنده»، «یاددهنده»، «عوامل آموزشی»، «عوامل محیطی»، «عوامل نهادی و سازمانی»، «حمایت و پشتیبانی»، «قوانین و مقررات»، «تعاملات»، و «فناوری» می باشد. با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت که نظام آموزش عالی برای استفاده همزمان از فرصت های یادگیری الکترونیکی و حضوری می-بایست به این عوامل توجه ویژه نماید؛ چرا که به صورت مستقیم بر به کارگیری یادگیری تلفیقی تاثیر می گذارد.کلید واژگان: واکاوی, یادگیری تلفیقی, اجرا, آموزش عالیThe aim of this study was to investigate the factors affecting the implementation of integrated learning. The research approach was qualitative and its method was meta-combined. The statistical population of the study included domestic (2010-2011) and foreign (2007 to 2021) researches and studies conducted in the field of integrated learning in higher education, which were collected with specific keywords in domestic and foreign databases. A total of 186 studies were selected and reviewed. Among these studies, after several screening stages, 28 study units were selected and reviewed based on the title, abstract and content of the research, respectively. Research data were collected from qualitative analysis of the studied documents. To analyze the research data, content analysis method was used by categorization method. Analysis of the data revealed that the effective factors in the implementation of integrated learning in higher education include "learner", "teacher", "educational factors", "environmental factors", "institutional and organizational factors", "support" "Rules and Regulations", "Interactions", and "Technology". According to the research findings, it can be said that the higher education system for the simultaneous use of e-learning and face-to-face learning opportunities - should pay special attention to these factors; Because it directly affects the application of integrated learning.Keywords: Analysis, Integrated learning, Performance, Higher education
-
مقدمه
یادگیری خودرهیاب فرایندی است که فراگیران برای شناسایی نیازها، اهداف، منابع و اجرای راهبردهای یادگیری خود نیازمند به ابزارهای نوین هستند. از این رو پژوهش حاضر با هدف شناسایی ابزارهای الکترونیکی برای پرورش مهارت یادگیری خودرهیاب در برنامه درسی دانشجویان انجام شد.
روشها:
رویکرد پژوهش، کیفی و روش آن فراترکیب بود. جامعه آماری شامل مطالعات انجام شده در بازه زمانی 1385 تا 1400 و 2006 تا 2022 در حوزه ابزارهای الکترونیکی و یادگیری خودرهیاب بود که با کلیدواژههای مشخص در پایگاههای اطلاعاتی داخلی مانند؛ مجلات نور، مگیران، سیویلیکا، گنج و علم نت و پایگاههای خارجی IJET, Google scholar, Eric, Science direct به جمعآوری پرداخته شد که جمعا 239 مطالعه بررسی و پس از چندین مرحله غربالگری نهایتا 54 واحد مطالعاتی انتخاب شد. تحلیل دادههای پژوهش نیز با روش تحلیل محتوا به شیوه کدگذاری انجام شد.
نتایجیافتهها در مرحله کدگذاری باز نشان داد؛ برای پرورش مهارت یادگیری خودرهیاب از 58 ابزار استفاده شده که براساس نتایج کدگذاری محوری در دو دسته ابزارهای همزمان و غیرهمزمان تقسیمبندی شدند. همچنین نتایج مرحله کدگذاری انتخابی نیز ابزارهای به دست آمده را در چهار مقوله اصلی: ابزارهای جستجوی منابع، ارتباط و مشارکت، مدیریت و ارایه محتوا و موکها طبقهبندی نموده است.
نتیجهگیری:
پژوهش حاضر براساس ویژگیها و ماهیت رسانهای، ابزارها را در چهار مقوله، طبقهبندی نموده که میتواند در طراحی برنامهدرسی الکترونیکی با هدف پرورش مهارت خودرهیابی و رویکرد فعال استفاده گردد.
کلید واژگان: ابزارهای الکترونیکی, یادگیری خودرهیاب, برنامه درسی, دانشجویان پزشکیIntroductionSelf-directed learning is a process where learners need new instruments to identify their needs, goals, resources, and implement their learning strategies. Therefore, this study endeavored to identify electronic tools for developing self-directed learning skills in students' curriculum.
MethodsThis qualitative study was meta synthesis. The studies were select from among the studies conducted in the years 2006 to 2021 and 2006 to 2022 in the field of electronic tools and self-guided learning, with specific keywords in internal databases such as; Noor, Mogiran, Civilika, Ganj and Alamnet magazines and foreign databases IJET, Google Scholar, Eric, Scopus, and Science Direct were collected, and a total of 239 studies were reviewed and after several stages of screening, 54 study units were selected. The data analysis was also done with the method of content analysis through coding method.
ResultsThe findings in the open coding stage showed; 58 instruments were employed to develop self-guided learning skills, which were divided into two groups of simultaneous and non-simultaneous instruments based on the results of axial coding. Besides, the results of the selective coding stage also included the obtained instruments in four main categories; instruments for searching resources, communication and participation, management and presentation of content and Moqs have been classified.
ConclusionBased on the characteristics of the media, the study divides the instruments into four categories; searching for resources, participation, management and presentation of content and classified MOOCs that can be used in the design of electronic curriculum to develop self-discovery skills and active approach.
Keywords: electronic tools, self-directed learning, curriculum, medical students -
پژوهش حاضر با هدف شناسایی نقش یادگیری الکترونیکی برانتقال آموزش به محیط کار در میان کارکنان دانشگاه هوایی شهید ستاری انجام پذیرفت. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و به لحاظ نحوه گردآوری اطلاعات همبستگی می باشد. جامعه آماری پژوهش را کلیه کارکنان دانشگاه هوایی شهید ستاری درسال 1400-1401 تشکیل دادند که تعداد آن ها 700 نفر بود. نمونه آماری پژوهش نیز براساس جدول کرجسی و مورگان و نمونه گیری تصادفی ساده 248 نفر برآورد شدند. ابزار پژوهش نیز دو پرسشنامه استاندارد یادگیری الکترونیکی ویتکینز (2004) و پرسشنامه انتقال آموزش شمس مورکانی و عباسی کسانی (1395) بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها نیز از مدل معادلات ساختاری استفاده گردید. نتایج پژوهش حاضر در هر سه فرضیه تدوین شده نشان داد؛ ابعاد یادگیری الکترونیکی با هر سه عامل فردی، آموزشی و سازمانی انتقال آموزش به محیط کار در بین کارکنان دانشگاه هوایی شهید ستاری نقش تاثیرگذار و رابطه معناداری دارد یعنی آموزش های مذکور باعث افزایش عملکرد کارکنان شده است. بنابراین یادگیری الکترونیکی به عنوان شیوه نوین یاددهی - یادگیری، موجب شده تا میزان دستیابی به اهداف سازمانی و نتایج مورد انتظار بیشتر شود. دلیل این امر نیز انعطاف پذیری در یادگیری الکترونیکی می باشد. چراکه از طریق چنین آموزشی همه کارکنان می توانند در هر زمان و مکانی یاد گرفته و در محیط کار نیز عملکرد بهتری داشته باشند.
کلید واژگان: یادگیری الکترونیکی, انتقال آموزش, مدل ساختاری, محیط کار, دانشگاه هوایی شهید ستاریThe purpose of this study is to identify the role of e-learning on the transfer of education to the workplace among the staff of Shahid Sattari Aviation University. The research method is applied in terms of purpose and descriptive in terms of how to collect information. The statistical population of the study consisted of all employees of Shahid Sattari Aviation University, whose number was 700 people. The statistical sample of the study was estimated to be 248 people based on Krejcie and Morgan table and were selected using simple random sampling method. The research instruments were two standard questionnaires of e-learning Whitkins (2004) with a reliability of 0.87 and Shams Morkani and Abbasi Kesi (2016) education transfer questionnaire with a reliability of 0.91. Descriptive and inferential statistics (one-sample t-test, independent t-test, Pearson correlation coefficient, structural equation modeling (SEM) and one-way analysis of variance) were used to analyze the data. The results showed that the dimensions of e-learning have an impact on all three factors of individual, educational and organizational transfer of education to the workplace among the staff of Shahid Sattari Aviation University.
Keywords: E-learning, education transfer, Structural model, work environment, Shahid Sattari Aviation University -
چالش های پلیس اطلاعات محور در جرم یابی سرقت اماکن ناشی از سفرهای مجرمانه در ایرانزمینه و هدف
جرم یابی دارای قواعدی است که بسترهای کشف جرایم را در یک نظام ساختارمند اطلاعات محور محقق می سازد که این مهم منوط به بهره گیری صحیح از پایه های اطلاعاتی جرم یابی است؛ لذا پژوهش حاضر با هدف شناسایی چالش های پلیس اطلاعات محور در جرم یابی سرقت اماکن ناشی از سفرهای مجرمانه انجام شد.
روشپژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت داده ها کیفی است که با استفاده از روش تحلیل مضمون داده های آن تحلیل شده است. جامعه آماری، کارآگاهان و متخصصان جرم یابی بودند که با رویکرد هدفمند ملاکی و براساس اصل اشباع نظری تعداد 14 نفر از آنها به عنوان مشارکت کننده انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها مصاحبه نیمه سازمان یافته بود که برای تعیین پایایی و روایی آن از چهار ملاک اعتبارپذیری، انتقال پذیری، تاییدپذیری و قابلیت اطمینان استفاده شد.
یافته هاچالش های پلیس اطلاعات محور در جرم یابی سرقت های ناشی از سفرهای مجرمانه شامل 67 مضمون پایه ای، 9 مضمون سازمان دهنده و 2 مضمون فراگیر است. براین اساس، اولین مضمون فراگیر یعنی چالش های برون سازمانی شامل چهار مضمون سازمان دهنده و چالش های درون سازمانی نیز شامل پنج مضمون سازمان دهنده است که در متن مقاله به آنها پرداخته شده است.
نتیجه گیریدر همه جوامع، جرایم و اطلاعات دارای ارتباط نزدیکی با یکدیگر هستند و از منظر صاحبنظران علم جرم یابی یکی از مهمترین مسایل در طراحی نامناسب فرایند کشف جرایم نداشتن اطلاعات مطلوب و کافی است. بنابراین یک سیستم اطلاعاتی مفید و به دور از چالش های درون و برون سازمانی برای موفقیت در هر پرونده پلیسی، مهم و حیاتی است.
کلید واژگان: چالش, جرم یابی, پلیس اطلاعات محور, سرقت, اماکن, سفرهای مجرمانهChallenges of Intelligence-based Policing in Burglary Theft Caused by Criminal Commuting in IranBackground and aimcriminal investigation has rules that realize the foundations of crime detection in a structured information-oriented system, which depends on the correct use of criminal investigation information bases; Therefore, the current research was conducted with the aim of identifying the challenges of intelligence-based policing in criminalizing the theft of places caused by criminal trips.
MethodThe current research is applied in terms of purpose and qualitative in terms of the nature of the data, which has been analyzed using the method of content analysis. The statistical population was detectives and crime detection specialists, 14 of them were selected as participants with a targeted criterion approach and based on the principle of theoretical saturation. The data collection tool was a semi-structured interview, which was used to determine its reliability and validity using the four criteria of credibility, transferability, verifiability and reliability.
ResultsThe challenges of intelligence-based policing in criminalizing thefts caused by criminal trips include 67 basic themes, 9 organizing themes and 2 comprehensive themes. Therefore, the first overarching theme, i.e., extra-organizational challenges, includes four organizing themes, and intra-organizational challenges also includes five organizing themes, which are discussed in the text of the article.
ConclusionIn all societies, crimes and intelligence are closely related to each other, and from the point of view of forensic science experts, one of the most important issues in the improper design of the crime detection process is the lack of sufficient intelligence. Therefore, a useful intelligence system and away from internal and external organizational challenges is important and vital for the success of any police case.
Keywords: challenge, crime detection, intelligence-based policing, burglary, places, criminal commuting -
پژوهش حاضر، با هدف شناسایی نقش میزان و نوع استفاده از فضای مجازی بر سواد سلامت دانشجویان انجام شد. این پژوهش ازنظر هدف، کاربردی و ازنظر ماهیت و روش، توصیفی و ازنوع همبستگی است. جامعه هدف را دانشجویان دانشگاه آزاد تبریز تشکیل دادند که براساس آمار حدود 16000 نفر بودند؛ از بین آن ها، تعداد 375 نفر ازطریق فراخوان اینترنتی به صورت دردسترس و برخط با توجه به محدودیت تردد کرونا در پژوهش حاضر شرکت کردند. به منظور جمع آوری داده های مورد نیاز، از پرسشنامه های میزان و نوع استفاده از فضای مجازی فتحی و همکاران (1400) و سنجش سواد سلامت جمعیت شهری ایران (هیلیا) (1393) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با بهره گیری از آزمون همبستگی کانونی و پیرسون در محیط نرم افزار spss23 صورت گرفت. یافته ها نشان داد که بین میزان استفاده از فضای مجازی با مولفه های درک و خواندن سواد سلامت رابطه ای وجود ندارد. اما، همبستگی بین میزان استفاده از فضای مجازی با مولفه های دسترسی، ارزیابی، تصمیم گیری و رفتار در سطح 05/0 معنادار بوده است، یعنی با افزایش میزان استفاده از فضای مجازی، مولفه های دسترسی، ارزیابی، تصمیم گیری و رفتار افزایش می یابند. علاوه بر این، مطابق با بارهای کانونی احصایی، مولفه سلامتی 854/0 و دسترسی 950/0 سهم بیشتری در توزیع های متغیرهای کانونی نوع استفاده داشتند.
کلید واژگان: ادبیات, رفتار, پلیس, مردمT</strong>his study aims to identify the role of the amount and type of cyberspace use on students' health literacy. This research is of applied type in terms of purpose and it is descriptive and correlational in terms of nature and method. The target population included students of Tabriz Azad University amounting 16,000 people. 375 people from the population participated in the present study online through internet access due to corona traffic restrictions. In order to collect the required data, questionnaires on the amount and type of cyberspace use compiled by Fathi and et al. (2021) and health literacy assessment of the urban population of Iran (Hellia, 2014) were used. Data analysis was done using focal correlation test and Pearson in SPSS23 software. Findings demonstrated that there is no relationship between the amount of cyberspace use and the components of understanding and reading health literacy. However, the correlation between cyberspace use and accessibility, evaluation, decision-making, and behavior components was significant at the level of 0.05. That means, the increase in cyberspace use also results in the increases of accessibility, evaluation, decision-making, and behavior components. In addition, according to the statistical focal loads, the health component 0.854 and the accessibility 0.950 had greater portions in the distribution of focal type variables.
Keywords: Cyberspace, Health Literacy, Youth, Focal Relationship -
زمینه و هدف
امروزه ارتباطات و فضای مجازی نقش مهمی در فرهنگ و شکلدهی به زندگی خانوادهها ایفا میکند. در این ارتباط، دلبستگی به محتوای فضای مجازی، خودافشاییهای متعدد و همچنین عرضه هنجارهای متعارض، آثار متفاوتی بر امنیت فرهنگی جامعه جوان دارد. حال در چنین شرایطی رفتارهای نابهجار مختلفی در جامعه در پی تاثیر از فضای رسانهای جدید اتفاق میافتد. از این رو پژوهش حاضر با هدف پیشبینی نوع خود افشایی اینترنتی جوانان براساس میزان برخورداری از خودآگاهی مبتنی بر نگاه انتظامی- امنیتی مقام معظم رهبری انجام پذیرفت.
روششناسی:
این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت و روش همبستگی میباشد. جامعه هدف دانشجویان کارشناسی دانشگاه بوعلیسینا است که با استفاده از جدول کرجسی و مورگان، تعداد نمونهها 384 نفر محاسبه شد لیکن جهت ضریب اطمینان بیشتر این تعداد نمونه با ضریب 3/1 به 500 نمونه ارتقاء و از طریق روش نمونهگیری طبقهای نسبی انتخاب و به پرسشنامههای موردنظر پاسخ دادند.
یافتهها:
یافتهها نشان داد میزان خودآگاهی و خودافشایی اینترنتی جوانان به ترتیب 17/3 و 29/2 میباشد که در ادامه نیز مشخص گردید بین خودآگاهی و مولفههای آن یعنی (خودآگاهیخصوصی و عمومی) با نوع خودافشایی دانشجویان رابطه معکوس و معناداری وجود دارد ولی بین مولفه اضطراب اجتماعی با نوع خودافشایی رابطه مستقیمی مشاهده میشود به این صورت که با بالا رفتن اضطراب اجتماعی دانشجویان میزان غیرمنطقی بودن خود افشایی نیز افزایش پیدا خواهد کرد.
نتیجهگیری:
بنابراین میزان مطلوب بودن یا نبودن خودآگاهی یکی از مهمترین مولفههای تاثیرگذار بر نوع خودافشایی(مثبت یا منفی) در بین جوانان در استفاده از فضای مجازی میباشد. لذا انجام برنامهریزی دقیق در رابطه با برنامههای فرهنگی از جمله تقویت سرمایه و سواد رسانهای- اجتماعی دانشجویان کاملا احساس میگردد.
کلید واژگان: مقام معظم رهبری, خودآگاهی, خودافشایی, اینترنت, جوانانBackground and objectiveToday, communication and cyberspace play an important role in the culture and shaping of family life. In this regard, attachment to the content of cyberspace, multiple self-disclosures, as well as the introduction of conflicting norms, have different effects on the cultural security of young society. In such circumstances, various abnormal behaviors in society occur following the impact of the new media space. Therefore, the present study was conducted with the aim of predicting the type of Internet self-disclosure of young people based on the level of self-awareness based on the disciplinary-security perspective of the Supreme Leader.
MethodologyThis research is applied in terms of purpose and in terms of nature and method of correlation. The target population is undergraduate students of Bu Ali Sina University. Using Krejcie and Morgan table, the number of samples was calculated as 384 people, but for more reliability, this number was upgraded with a coefficient of 1.3 to 500 samples and selected through relative class sampling method. And answered the questionnaires.
ResultsThe results showed that the rate of self-awareness and Internet self-disclosure of young people are 3.17 and 2.29, respectively. Social anxiety is directly related to the type of self-disclosure, so that with the increase of students' social anxiety, the level of irrationality of self-disclosure will also increase.
ConclusionTherefore, whether or not self-awareness is desirable is one of the most important components affecting the type of self-disclosure (positive or negative) among young people in using cyberspace. Therefore, careful planning in relation to cultural programs, including strengthening capital and social media literacy of students is fully felt.
Keywords: Supreme Leader, self-awareness, self-disclosure, Internet, youth -
زمینه و هدف
مداخلات مثبت نگر، رویکرد بالینی با استفاده از اصول روان شناسی مثبت است که به افراد کمک می کند یک زندگی با کیفیت، لذت بخش و با معنایی داشته باشند. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی روانی مثبت نگر بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به دیابت شهرستان شهریار انجام پذیرفت.
روش کاراین پژوهش از نوع مطالعات نیمه تجربی بر اساس طرح پیش آزمون و پس آزمون و با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی بیماران مبتلا به دیابت مراجعه کننده به مراکز خدمات جامع سلامت شهرستان شهریار در سال 1400 بود که از بین آنها 30 نفر به صورت تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. سپس اصول مهارت های روانی مثبت نگر در 8 جلسه 2 ساعته در مدت 2 ماه به شرکت کنندگان در گروه آزمایش ارایه شد، در حالی که گروه کنترل این آموزش ها را دریافت نکردند. هر دو گروه، یک بار پیش از مداخله و یک بار پس از مداخله، پرسشنامه کیفیت زندگی بهداشت جهانی (WHO-QOL-BREF) را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS-28 تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هامیانگین نمرات گروه مداخله در مراحل پیش آزمون 42/33، پس آزمون 78/33 و پیگیری 77/87 به دست آمد. نتایج نشان داد آموزش روانی مثبت نگر بر مولفه های کیفیت زندگی شامل سلامت جسمانی، سلامت روانی، سلامت روابط اجتماعی و سلامت محیطی در بیماران مبتلا به دیابت تاثیر معناداری داشت (0/05< p).
نتیجه گیریآموزش روانی مثبت نگر می تواند به بیماران دیابتی کمک کند که توانمندی های بالقوه خود را از طریق داشتن عواطف مثبت، اشراف و کنترل و هدف جویی بهبود بخشند و از این طریق کیفیت زندگی آنان در حیطه های سلامت جسمانی، روانی، روابط اجتماعی و محیطی افزایش یابد.
کلید واژگان: مهارت های روانی مثبت نگر, کیفیت زندگی, بیماران دیابتیBackground & aimPositive interventions are clinical approaches using the principles of positive psychology that help people live a quality, enjoyable and meaningful life. The present study was conducted with the aim of determining the effectiveness of positive psychology on the quality of life of patients with diabetes in Shahriar city.
MethodsThis research was a semi-experimental study based on a pre-test and post-test design with a control group. The statistical population included all patients with diabetes who referred to comprehensive health service centers of Shahriar city in 1400, from which 30 people were randomly selected and placed in two experimental (15 people) and control (15 people) groups. Then, the principles of positive psychological skills were presented to the participants in the experimental group in 8 two-hour sessions over a period of 2 months, while the control group did not receive these trainings. Both groups completed the World Health Quality of Life Questionnaire (WHO-QOL-BREF) once before the intervention and once after the intervention. The data were analyzed using variance analysis with repeated measures and SPSS version 28 software.
ResultsThe average scores of the intervention group were 42.33 in the pre-test, 78.33 in the post-test, and 77.87 in the follow-up.The result showed that positive psychological education had a significant effect on the components of quality of life, including physical health, mental health, the health of social relationships, and environmental in patients with diabetes (p<0.005).
ConclusionPositive psychological education can help diabetic patients to improve their potential capabilities through having positive emotions, nobility, control and goal seeking, and in this way, their quality of life in the areas of physical, mental, social and environmental relations.
Keywords: Positive Mental Skills, Quality of Life, Diabetic Patients -
توسعه کمی و کیفی آموزش های مهارت، طراحی و تدوین مدل ها و روش های انعطاف پذیر در آموزش های مهارت تقاضا محور از ملزومات توسعه کشور و بخش سفال است وحرفه آموزی به افراد علاقه مند به سفال گری در ارتباط با نیازمندی های بازار کار و همچنین ارتقاء سطح مهارت های موجود برای پاسخگویی به نیازهای مشاغل سفال بخصوص برای استان همان که قطب تولید سفال به شمار می رود، ضرورتی اجتناب ناپذیر است. لذا در همین راستا پژوهش حاضر به بررسی نیازهای آموزشی بر اساس فرآیند تحلیل شغل در حرفه سفال پرداخته است. این تحقیق از لحاظ هدف کاربردی، از نظر رویکرد کیفی و از لحاظ روش شناختی پژوهش مشارکتی از نوع کیفی و نه کمی محسوب می گردد. جامعه آماری در این تحقیق شامل شاغلین و خبرگان حرفه سفال بودند که در طی جلسات و گارگاه های مربوطه متعدد از نظرات آنها استفاده و بهره برداری گردید. در بخش نمونه گیری از جامعه خبرگان صنعت سفال به دلیل استفاده از روش دیکوم ابتدا پنج نفر از خبرگان حوزه نامبرده براساس ویژگی های تخصص، تجربه و علاقه مندی برای شرکت در کارگاه به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب و در کارگاه شرکت نمودند.نتایج پژوهش منجر به شناسایی مسیر توسعه حرفه ای صنعت سفال گردید و سه حرفه اصلی شناسایی گردید که مشتمل بر 29 حرفه فرعی بود. همچنین یافته های پژوهش، مستقیما برای برنامه های استاندارد سازی آموزش برای حرفه سفال کاربرد دارد.
کلید واژگان: توسعه حرفه ای, آموزش سفال, تقاضا محور, استاندارد ارزشیابی, دیکومQuantitative and qualitative development of skills training, design and development of flexible models and methods in demand training is a demand-driven necessity for the development of the country and the pottery sector, and vocational training for people interested in pottery in relation to their needs. The labor market as well as upgrading the existing skills to meet the needs of the pottery industry, especially for the province, which is the center of pottery production, is an inevitable necessity. Therefore, in this regard, the present study examines the educational needs based on the job analysis process in the pottery profession. This research is a qualitative rather than quantitative participatory research in terms of applied purpose, qualitative approach and methodological methodology. The statistical population in this study included pottery professionals and experts whose opinions were used during various meetings and workshops. In the sampling section of the community of pottery industry experts, due to the use of the Dikom method, first five experts from the mentioned field were selected by purposeful sampling based on the characteristics of expertise, experience and interest to participate in the workshop and participated in the workshop. The results of the research led to the identification of the path of professional development of the pottery industry and three main professions were identified, which included 29 sub-professions. The research findings are also directly applicable to training standardization programs for the pottery profession.
Keywords: Professional development, pottery training, demand-driven, evaluation standard, Dicom -
هدفپژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش مهارت های اجتماعی بر خودپنداره تحصیلی و احساس تعلق به مدرسه در دانش آموزان ابتدایی انجام پذیرفت.روشطرح پژوهش به شیوه نیمه آزمایشی و از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری دانش آموزان مقطع ابتدایی شهرستان هریس در سال تحصیلی 99-1398 بودند که از این جامعه، تعداد 40 دانش آموز به صورت تصادفی انتخاب شده و در 2 گروه آزمایش (20 نفر) و کنترل (20 نفر) قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های سازش یافتگی سینها و سینگ(2011)، احساس تعلق به مدرسه بری و همکاران(2004) و خودپنداره تحصیلی یی سن چن(2004) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با روش آماری تحلیل کواریانس چندمتغیره انجام گرفت.یافتهمیانگین نمرات خودپنداره تحصیلی و تعلق به مدرسه در پس آزمون در گروه آزمایش به ترتیب 05/33 ± 24/4 و 05/54 ± 54/4 به دست آمد. نتایج نشان داد؛ آموزش مهارت های اجتماعی بر احساس خودپنداره تحصیلی و تعلق به مدرسه دانش آموزان مقطع ابتدایی تاثیر دارد(P≤0/01) و باعث افزایش خودپنداره تحصیلی و احساس تعلق به مدرسه می شود.نتیجه گیریبراین اساس اکتساب و به کارگیری مهارت های اجتماعی مبنایی است که ارتباط های بین فردی بر پایه آن ساخته می شود. دانش آموزانی که مهارت های اجتماعی را به طور واقعی تمرین می کنند و به شایستگی به کار می گیرند، به طور حتم قادرند در ورود به گروه همسالان و دوست یابی موفق باشند و تعاملی مثبت و متقابل با دیگران برقرار کنند که چنین امری باعث افزایش خودپنداره تحصیلی و احساس تعلق به مدرسه در آنان می گردد.کلید واژگان: مهارت های اجتماعی, خودپنداره تحصیلی, احساس تعلق به مدرسه, دانش آموزان دوره ابتداییBackground and ObjectiveThe present study was conducted with the aim of the effectiveness of social skills training on academic self-concept and sense of belonging to school in primary school students.MethodThe research design was semi-experimental and pre-test-post-test design with a control group. The statistical population was the elementary school students of Harris city in the academic year 2018-2019, from this population, 40 students were randomly selected and placed in 2 experimental (20 people) and control (20 people) groups. To collect data, Sinha and Singh (2011), sense of belonging to school (2004) and Yi Sen Chen (2004) academic self-concept questionnaires were used. Data analysis was done with the statistical method of multivariate covariance analysis.FindingThe average scores of academic self-concept and belonging to school after the test in the experimental group were 4.24 ± 33.05 and 4.54 ± 54.05 respectively. The results showed; Teaching social skills has an effect on the sense of academic self-concept and belonging to the school of primary school students (P≤0.01) and increases the academic self-concept and sense of belonging to the school.ConclusionsTherefore, the acquisition and application of social skills is the basis on which interpersonal relationships are built. Students who practice social skills in a real way and use them competently are definitely able to be successful in entering the peer group and making friends and establish a positive and reciprocal interaction with others, which increases Academic self-concept and the feeling of belonging to the school become in them..Keywords: Social Skills, academic self-concept, sense of belonging to school, Elementary School
-
زمینه و هدف
سرقت محتویات داخل خودرو در مقایسه با سایر سرقت ها فراوانی قابل توجهی دارد. پلیس همواره به دنبال راهی بوده تا با شناخت عوامل اجتماعی ارتکاب به سرقت مانند اعتیاد، راهکار هدفمندی جهت مقابله با آن ارایه کند. پژوهش حاضر با هدف شناسایی تاثیر موادمخدر و روان گردان بر سرقت داخل خودرو در شهر همدان انجام پذیرفت.
روشروش پژوهش حاضر تحلیل محتوای کمی و جامعه آماری آن کلیه پرونده های سرقت خودرو ثبت شده در پلیس آگاهی استان همدان در طول سال 1399 است که براساس فراوانی محل سرقت کلاسه بندی شده اند. 80 پرونده مربوط به سرقت داخل خودرو به روش هدفمند نمونه گیری و سابقه اعتیاد این افراد به انواع موادمخدر و نیز سابقه سرقت (زمان و تعداد) احصا گردید. داده های حاصل به صورت توصیفی و تحلیلی تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها:
اعتیاد به موادمخدر با سرقت داخل خودرو رابطه مستقیم و معناداری دارد. بدین صورت که 62.5 درصد از سارقین، سابقه اعتیاد و نگهداری موادمخدر داشتند و از این بین 81.25 درصد از آنان معتاد به هرویین می باشند که بالاترین تاثیر را در ارتکاب به سرقت داخل خودرو در شهر همدان نسبت به سایر مواد افیونی به خود اختصاص داده است. اعتیاد به چند ماده، تریاک و شیشه به ترتیب در رتبه های بعدی عوامل تاثیرگذار قرار گرفته است.
نتیجه گیری:
افرادی که اعتیاد به هرویین دارند، از ارتکاب جرایم بسیار مهم مانند کلاهبرداری های بزرگ و سرقت های باندی و مسلحانه و... عاجز هستند اما بین اعتیاد و ارتکاب جرم سرقت داخل خودرو، رابطه مستقیمی وجود دارد.
کلید واژگان: سرقت داخل خودرو, سوء مصرف موادمخدر, شهر همدانBackground and AimTheft of car contents is significantly more common than other thefts. The police are always looking for a way to identify the social factors of committing theft, such as addiction, to provide a targeted solution to combat it. The aim of this study was to identify the effect of narcotics and psychotropic substances on car theft in Hamadan.
MethodThe method of the present study is quantitative content analysis and its statistical population is all car theft cases registered with the Hamadan Intelligence Police during 1399, which are classified based on the frequency of theft. 80 cases related to car theft were targeted by sampling method and the history of addiction to these types of drugs as well as the history of theft (time and number) were counted. The data were analyzed descriptively and analytically.
ResultsDrug addiction has a direct and significant relationship with car theft. Thus, 62.5% of thieves had a history of addiction and drug possession, and of these, 81.25% of them are addicted to heroin, which has the highest impact on committing car theft in the city of Hamadan compared to other opiates. Addiction to several substances, opium and glass are in the next ranks of influential factors, respectively.
ConclusionPeople who are addicted to heroin are unable to commit very important crimes such as large-scale fraud, robbery, armed robbery, etc., but there is a direct relationship between addiction and committing the crime of car theft.
Keywords: car theft, Drug abuse, Hamadan -
هدف
پژوهش حاضر با هدف شناسایی میزان امکان سنجی برنامه درسی تلفیقی در دروس علوم تجربی، علوم اجتماعی و تربیت بدنی دوره ابتدایی از نگاه معلمان و متخصصان برنامه درسی انجام پذیرفت.
روشروش این پژوهش توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه متخصصان برنامه درسی عضو ثابت انجمن مطالعات برنامه درسی ایران (500 نفر) و معلمان دوره ابتدایی شهر همدان (2149 نفر) که درسال تحصیلی 1399-1400 به تدریس اشتغال دارند می باشد. برای انتخاب نمونه ها درمورد متخصصان برنامه درسی 92 نفر و در بخش معلمان نیز 270 نفر از طریق فراخوان اینترنتی و به روش دردسترس با توجه به محدودیت تردد کرونا در پژوهش حاضر شرکت کردند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه محقق ساخته امکان سنجی برنامه درسی تلفیقی بود که روایی آن از طریق روایی دلفی و پایایی آن نیز با استفاده از آلفای کرونباخ 89/0 به دست آمد. در ادامه داده ها با استفاده از میانگین، انحراف معیار، آزمون های کالموگروف - اسمیرونوف، تحلیل واریانس، تی تک نمونه ای و آزمون خی تحلیل شد.
یافته و نتیجه گیریتحلیل های توصیفی و استنباطی داده ها با استفاده از آزمون های مذکور نشان می دهد که گروه معلمان و متخصصان هر دو تاکید داشتند که روش تلفیقی در هر سه حوزه اهداف، محتوی و روش تدریس امکان تلفیق وجود دارد. بنابراین می توان گفت تفاوتی بین نظر معلمان و گروه متخصصان وجود نداشته و این نظریه را مورد تایید قرار داده است که این رویکرد، دانش آموزان را برای یادگیری بهتر و مداوم بر می انگیزد و قابلیت های لازم برای زندگی در قرن بیست و یکم را در آنان پرورش می-دهد.
کلید واژگان: برنامه درسی تلفیقی, علوم تجربی, علوم اجتماعی, تربیت بدنیObjectiveTherefore, the present study was conducted to identify the feasibility of the integrated curriculum in the courses of experimental sciences, social sciences and physical education of the elementary school from the perspective of teachers and curriculum specialists.
MethodThe method of this research was descriptive survey. The statistical population of the study includes all curriculum specialists, permanent members of the Iranian Curriculum Studies Association (500 people) and elementary school teachers in Hamadan (2149 people) who are teaching in the academic year 1399-1400. To select samples for curriculum specialists, 92 people and in the teachers' section, 270 people participated in the present study through online calling and available methods due to corona traffic restrictions. Data collection tool was a researcher-made questionnaire feasibility study of integrated curriculum whose validity was obtained through Delphi validity and its reliability was obtained using Cronbach's alpha of 0.89. Data were analyzed using mean, standard deviation, Kalmogorov-Smirnov tests, analysis of variance, one-sample t-test and chi-square test.
Findings and ConclusionsDescriptive and inferential analyzes of the data using the mentioned tests show that the group of teachers and experts both emphasized that the combined method in all three areas of objectives, content and teaching method can be combined. Therefore, it can be said that there is no difference between the opinion of teachers and the group of experts and has confirmed the theory that this approach motivates students to learn better and continuously and the necessary capabilities for life in the 21st century in Nurtures them.
Keywords: Integrated curriculum, experimental sciences, Social Sciences, Physical Education
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.