به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

سید جواد صالحی

  • حسن آرایش، فریبرز ارغوانی پیرسلامی*، سید جواد صالحی، مرتضی اسمعیلی
    هدف

    پیمان ابراهیم با محوریت تهدیدسازی از نفوذ منطقه ای جمهوری اسلامی باعث نزدیکی مناسبات اسرائیل و اعراب به ‎عنوان دو نیروی رقیب و مخالف ایران شده است. هدف این پژوهش واکاوی تاثیر و تاثر سیاست خارجی ایران و عادی سازی مناسبات اعراب و اسرائیل  است.

    روش شناسی پژوهش:

     این مقاله برای تبیین مسئله از نظریه مجموعه امنیت منطقه ای به عنوان چارچوب نظری و از روش آینده پژوهی با اتکا به دو تکنیک روندپژوهی و سناریونویسی به مثابه محور روشی بهره می گیرد.

    یافته ها

    این مقاله با صورت بندی این مسئله که کدام سناریو برای سیاست خارجی ایران در برابر عادی سازی مناسبات اعراب و اسرائیل بعد از پیمان ابراهیم می تواند در ارتقای این منافع موثرتر باشد؟ معتقد است که با توجه به سطح فزاینده و رو به گسترش روند عادی سازی، تکمیل ادغام اسرائیل در مجموعه ی امنیتی خاورمیانه، اصول و آرمان های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در خصوص موجودیت اسرائیل، اختلاف های ایدئولوژیک، دخالت قدرت های فرامنطقه ای، نگاه ابزاری و متفاوت کشورهای خلیج فارس و همچنین تصور تهدید از ایران به عنوان برهم زننده موازنه قوا در منطقه، سناریوی پیگیری حفظ و توسعه روابط دو و چندجانبه با همسایگان عربی و کشورهای منطقه با هدف تضعیف توافق عادی سازی میان آن ها ضروری به نظر می رسد.

    نتیجه گیری

    نتایج این مقاله نشان می دهد که توافق ابراهیم، یک عامل دشمنی و تنش سازی آشکار علیه جمهوری اسلامی است و الگوی مطلوب ایران می تواند تنش زدایی با اعراب در چارچوب روندی تعاملی و تدافعی مبتنی بر دیپلماسی تعامل و پیوند و دوستی با اعراب خصوصا در خلیج فارس باشد.

    کلید واژگان: آینده پژوهی, مجموعه ی امنیتی خاورمیانه, پیمان ابراهیم, سیاست خارجی, اسراییل, اعراب
  • بهرام اخوان کاظمی، فریبرز ارغوانی پیرسلامی*، سید جواد صالحی، مظفر حسنوند
    هدف
    سلفی گری در جهان اسلام و عرب از دهه 1990 تاکنون یکی از مهم ترین مباحث سیاسی به ویژه در حوزه اندیشه سیاسی و سیاست و حکومت در غرب آسیا و شمال آفریقا بوده است. تعدد و برآمدن ده ها جریان سلفی در دوره متاخر، منجر به بازبینی مکرر جریان های سلفی به ویژه در کشورهای پیش رو در بیداری اسلامی مانند تونس شده است. این مقاله به دنبال آن است تا زمینه های ظهور و برآمدن جریان های سلفی در کشور تونس در بین سال های 2011 تا 2022 را بررسی کرده و ضمن واکاوی مهم ترین جریان های سلفی -به جز قرائت دموکراتیک النهضه- آرا و عقاید فکری، سیاسی و زمینه های اختلاف و انشعاب آن ها را در مرکز توجه قرار دهد.
    روش
    روش پژوهش توصیفی-تحلیلی و شیوه گردآوری مطالب کتابخانه ای و اینترنتی است.
    یافته ها
    یافته های پژوهش بیانگر آن است که، نخست، چهار زمینه مشترک در پدیدار شدن و ظهور جریان های سلفی قابل ذکر است: حذف از حوزه عمومی و سیاسی و فقدان عقلایی سازی، مسئله ضعف دینی و مسائل امنیتی، مشکلات اجتماعی و اقتصادی. دوم، سنت سلفی در دو جریان منفعل سکوت گرا و فعال سیاسی تداوم یافته است: سنت سکوت گرا (خاموش، علمی یا منفعل) و سنت جهادی فعال سیاسی در جریان هایی چون حزب الرحمه (نزدیک ترین به النهضه)، صره التایید (نزدیک به انصارالشریعه) و انصارالشریعه.
    نتیجه گیری
    جریان سکوت گرا عمدتا پس از حوادث 2015 به روش سنتی خود یعنی گرایش به اسلام غیر سیاسی و تبلیغ مسائل دینی، عقیدتی و اخلاقی پرداخت. ولی جریان پرنفوذتر انصارالشریعه با حذف از حوزه عمومی قدرت پس از حوادث تروریستی متعدد و عدم توانمندی در ارائه الگوی سیاسی و فکری مورد پذیرش به دنبال بازیابی مجدد خود برای حضور و سهیم سازی در قدرت خواهد بود، که با توجه به عدم انسجام معنایی این جریان در سطح اندیشگی و فقدان توانمندی در عقلایی سازی سیاسی، بعید به نظر می رسد، این هدف -حداقل در دهه های حاضر- محقق شود.
    کلید واژگان: جریان سلفی, تونس, سلفی سکوت گرا, سلفی فعال سیاسی, انصارالشریعه
    Bahram Akhavan Kazemi, Fariborz Arghavani Pirsalami *, Javad Salehi, Mozafar Hasanvand
    Purpose
    Salafism in the Islamic and Arab world has been one of the most important political topics since the 1990s, especially in the field of political thought and politics and governance in the Middle East and North Africa. The multiplicity and emergence of dozens of Salafi currents in the recent period have led to frequent revision of Salafi currents, especially in countries leading the Arab revolutions such as Tunisia. This article seeks to examine the contexts of the rise of Salafist movements in Tunisia between 2011 and 2022, and while analyzing the most important Salafist movements - except for the democratic reading of Ennahda - opinions. intellectual, political and the areas of their differences and divisions in the center of attention.
    Method
    This research has examined its data with the descriptive-analytical research method and collected the sources using library and internet materials.
    Finding
    The findings of the research show that, first, four common areas in the emergence and rise of Salafi currents can be mentioned: exclusion from the public and political sphere and lack of rationalization, the issue of religious weakness and security issues, social and economic problems. Second, the Salafist tradition has continued in two passive and politically active currents: the quietist tradition (silent, academic or passive), and the politically active Jihadi tradition in such movements as Hizb al-Rahmah (closest to Ennahda), Sarrat al-Tayid (closest to Ansar al-Sharia) and Ansar al-Sharia.
    Conclusion
    The silence trend mainly after the events of 2015, in its traditional way; It means tending to non-political Islam and promoting religious, ideological and moral issues. But the more influential movement of Ansar al-Sharia, after being removed from the public sphere of power after numerous terrorist incidents and the inability to present an acceptable political and intellectual model, will seek to regain its presence and share in power, which due to the lack of coherence The meaning of this current at the level of thought and the lack of ability in political rationalization, it seems unlikely that this goal will be realized - at least in the current decades.
    Keywords: Salafi Movement, Tunisia, Silent Salafi, Politically Active Salafi, Ansar Al-Sharia
  • بهرام اخوان کاظمی، سید جواد صالحی، حسین محسنی*
    مقدمه و اهداف

    از مهمترین مباحثی که با وقوع همه گیری کرونا مطرح شد، تاثیر آن بر فلسفه سیاسی است. کرونا در این باب توانست فضای آنتاگونیستی را بر مولفه های موجود فلسفه سیاسی بگشاید و آنها را به چالش بکشد. در واقع، همه گیری کرونا بستری انتقادی جهت به چالش کشیدن هنجارهای مستقر را فراهم آورد و سخن از ضرورت بازاندیشی و بازپرسش از آنها به میان آورد. هدف این مقاله پاسخگویی به این پرسش اساسی است که همه گیری کرونا چگونه باعث فراهم شدن فضای آنتاگونیستی با مولفه های فلسفه سیاسی مدرن شد.

    روش ها

    روش مورد استفاده در این مقاله، انتقادی است. روش انتقادی به دنبال طرح و گسترش فهم و آگاهی است که از سطح ظاهر، به عمق واقعیت وارد می شود تا قدرت تشخیص درست مردم، به خصوص انسان های ناتوان یا طبقات زیر سلطه را افزایش دهد. اتخاذ وجه انتقادی این مقاله، به نویسنده این فرصت را می دهد که مناسبات برآمده از کرونا ویروس در جامعه های انسانی را نپذیرفتنی و جایگزین پذیر جلوه دهد. این روش به شناسایی و به چالش کشیدن مسائل اجتماعی و فرهنگی در جامعه کمک می کند و در جهت بهبود و توسعه مناسبات انسانی در دوره پاندمی ها موثر است. روش گردآوری اطلاعات نیز به صورت کتابخانه ای و اینترنتی است.

    یافته ها

    از مهمترین چالش های کرونا برای فسلفه سیاسی جدید می توان به اثرات آن (هرچند به صورت موقت) بر مقولات خردگرایی، انسان گرایی و فردگرایی اشاره کرد. می توان گفت، این ویروس، تمایز دوست/دشمن را دربرداشته و روایت اشمیت از امر سیاسی در شرایط کرونایی، خود را در قالب هماوردی کروناویروس با بشریت به نمایش گذاشت و انسان که مسلط بر طبیعت و جهان تعبیر می شد، به واسطه کرونا به موجودی ضعیف و ناتوان در مقابل آن تبدیل شد. همچنین خردگرایی و علم زدگی که فلسفه مدرنیته تلقی آن را داشت که انسان به واسطه آن می تواند در تمامی امور دخالت کرده و بدون توجه به جهان بیرونی، یک تنه مشکلات خویش را حل کند، به چالش کشید. همه گیری کرونا این مولفه را نیز به چالش کشاند و یادآور شد که خرد انسانی از ضعف و ناتوانی برخودار است. مقولاتی نظیر هوش مصنوعی به راحتی توانسته خود را در لباس دشمن خرد انسانی جا بیندازد و به تعبیر فرید زکریا، در جریان همه گیری، ما امروز هوش مصنوعی را همانند خدا مورد پرستش قرار می دهیم. بنابراین علیرغم خدمات فروان علم و عقلانیت به انسان، کرونا این مساله مهم را یادآور شد که علم و عقلانیت همچنان از محدودیت های غیرقابل انکاری برخوردارند و نمی توانند یگانه راه حل مشکلات بشری باشد.

    نتیجه گیری

    خطر ویروس کرونا، خطر دستکاری فناوری منابع انسانی و طبیعی است که به عنوان ابزاری با استدلال محاسباتی برای منافع اقتصادی و مطلوبیت کلی در خدمت قدرت های مسلط مورد استفاده قرار می گیرد. تخریب محیط زیست اعمال خشونت علیه طبیعت است که منجر به خودویرانگری بشر از طریق ایجاد بیماری های همه گیر در طبیعت می شود که زندگی انسان را به چالش می کشد. بنابراین، تلاش برای جلوگیری یا حل معمای همه گیری نیازمند چیزی بیش از دانش محاسباتی مدرنیته است.

    کلید واژگان: کرونا, تخاصم, انسان گرایی, خردگرایی, علم گرایی
    Bahram Akhavan Kazemi, Javad Salehi, Hosain Mohseni *
    Introduction

    One of the most important issues raised by the outbreak of the COVID-19 Pandemic is its impact on political philosophy. The pandemic opened an antagonistic space regarding the existing components of political philosophy and challenge them. In fact, the COVID-19 Pandemic provided a critical platform for questioning the established norms and prompted discussions on the necessity of rethinking and re-evaluating them. The purpose of this article is to answer the fundamental question of how the COVID-19 Pandemic has created an antagonistic space for the elements of modern political philosophy.

    Methods

    The method used in this article is the critical method. Critical theory seeks to develop and expand the understanding and awareness that penetrates beyond surface appearances to the depth of reality in order to increase the power of correct recognition of people, especially the powerless or subjugated classes. The critical aspect of this article allows the author to present the relations emerging from the COVID-19 in human societies as unacceptable and replaceable. This method helps to identify and challenge social and cultural issues in society and is effective in improving and developing human relations during pandemics. The information gathering method is both library-based and internet-based.

    Results and discussion

    Among the most important challenges that COVID-19 has posed to the new political philosophy are the questioning of concepts such as rationalism, humanism and individualism, which have been temporarily challenged by the pandemic. It can be said that this virus embodies the friend/enemy distinction and Schmitt's narrative of the political in the context of the COVID-19 situation presented itself in the form of a confrontation between the coronavirus and humanity. Humanity, once perceived as dominant over nature and the world, has been rendered weak and powerless by the virus. Furthermore, rationalism and scientism of philosophy of modernity which held that humanity, through these principles, could intervene in all matters and solve its problems independently of the external world, have also been brought into conflict by the pandemic. COVID-19 has highlighted the weaknesses and limitations of human reason. Categories such as artificial intelligence have easily been able to fit themselves in the clothes of the enemy of human reason, and as Farid Zakaria points out, during the pandemic, we have come to worship artificial intelligence like a God. Therefore, despite the abundant services of science and rationality to mankind, COVID-19  has reminded us that they still have undeniable limitations and cannot be the sole solutions to human problems.

    Conclusion

    The danger of COVID-19 highlights the risks of technological manipulation of human and natural resources, using calculative and computational reasoning as a tool for the economic benefit and overall utility of dominant powers. Environmental destruction is an act of violence against nature, leading to humanity's self-destruction through the creation of pandemics that challenge human life. Therefore, attempts to prevent or resolve the riddle of pandemics require something more than the calculative and computational knowledge of modernity.

    Keywords: Corona, Antagonism, Humanism, Rationalism, Scientism
  • امیر اسدی فر*، سید جواد صالحی، جمیل قریشی

    پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی آرا و نظرات دو تن از برجسته ترین فیلسوفان معاصر سیاسی در ایران و جهان، شهید مطهری (از معروف ترین سخنرانان در دو دهه قبل از انقلاب اسلامی و یکی از تاثیرگذارترین افراد در جمهوری اسلامی) و فردریش هایک (یکی از بزرگ ترین اقتصاددانان و فیلسوفان سیاسی سده بیستم) پیرامون مفهوم آزادی، می پردازد. نتایج تحقیق نشان می دهد که آزادی از منظر شهید مطهری اولا بسیط تر از مفهوم آن در لیبرالیسم است و ایشان با خلق ادبیات «آزادی معنوی» می کوشند تا به بعد دیگری از آزادی که در نگاه لیبرال مغفول مانده اشاره نمایند؛ ثانیا  پایه و اساس این دو مفهوم با یکدیگر تفاوت هایی دارند؛ اما حال باید دید در مفهوم «آزادی اجتماعی» که لفظ مورد اشتراک در اسلام و اندیشه لیبرال است؛ چه شباهت ها و تفاوت هایی وجود دارد و چه میزان می توان نگاه شهید مطهری را به عنوان تبیین کننده اندیشه اسلام ناب، همگرا با آزادی اجتماعی در مفهوم لیبرال آن دانست. در یک جمع بندی کلی می توان گفت که آزادی در اندیشه مطهری بیشتر جنبه نهادی و فطری دارد و در اندیشه هایک به صورت نهادی و در ارتباط با نهادهای اقتصادی و سیاسی دنبال می شود.

    کلید واژگان: هایک, شهید مطهری, آزادی, اسلام, غرب, آزادی فطری, آزادی نهادی
    Amir Asadi Far *, Seyed Javad Salehi, Jamil Ghoreyshi

    The present study compares the views and opinions of two of the most prominent contemporary political philosophers in Iran and the world, Shahid Motahari (one of the most famous speakers in the two decades before the Islamic Revolution and one of the most influential people in the Islamic Republic) and Friedrich Hayek (one of the greatest economists). and political philosophers of the 20th century) about the concept of freedom. The results of the research show that freedom from Shahid Motahari's point of view is simpler than its concept in liberalism, and by creating "spiritual freedom" literature, he tries to point out another dimension of freedom that is neglected in the liberal view. Secondly, the basis of these two concepts have differences with each other; But now we have to look at the concept of "social freedom" which is a common word in Islam and liberal thought; What are the similarities and differences and to what extent can Shahid Motahari's view be considered as an explanation of the thought of pure Islam, converging with social freedom in its liberal sense. In a general summary, it can be said that freedom in Motahari's thought is more institutional and natural, and in Hayek's thought, it is followed institutionally and in relation to economic and political institutions.

    Keywords: Shahid Motahari, freedom, Islam, the West, natural freedom, institutional freedom
  • بهرام اخوان کاظمی، سید جواد صالحی، فریبرز ارغوانی پیرسلامی*، مظفر حسنوند
    بررسی وضعیت کنونی جریان های سیاسی پس از انقلاب های عربی به ویژه در تونس، یکی از موضوعات چند وجهی، پیچیده و چند لایه در مطالعات سیاسی به خصوص در حوزه اندیشه سیاسی است. در همین راستا، با توجه به تحولات جریان النهضه تونس در بین سال های 2011-2023 (آگوست) این پرسش مطرح شده است که با توجه به سنت فکری اندیشه ای جریان النهضه، الگو و رفتار سیاسی این جریان، از کدام سنت فکری و سیاسی تحول دموکراتیک مدنی با قرائتی اسلامی یا تعدیل و عدول از گزاره های اندیشه اسلامی پیروی می کند؟ در پاسخ، فرضیه مطروح بیانگر آن است که سنت فکری جریان النهضه از الهیات و اندیشه کلاسیک به اصلاحی جدید با قرائت اسلام دموکراتیک مدنی سوق یافته است. یافته ها بیانگر آن است که این جریان تحت تاثیر تحولات اندیشه ای در پاسخ به دوگانه غرب / اسلام و معمای سنت و مدرنیته، سنت های فکری مانند مکتب عقل گرای الزیتونیه و روشنفکران اصلاح گرا (عام) قرار گرفته است و از الهیات کلاسیک به پروبلماتیک اصلاحی گرایش یافته است. از منظر تجربی، عناصر سازنده الگوی تئوریک و روشی جریان النهضه، بیانگر رویکردی مستمر و نسبتا یکدست هستند و وجوه سکولار و مدنی آن اشتراکاتی را با جریان های غیر اسلام گراهای تونسی سامان داده است. با گذار موفق این جریان از مرحله نخست چالش ها (عبور از انصارالشریعه و اجماع های اجتناب ناپذیر گاها ناپایدار)، مرحله دوم، پس از انحلال پارلمان و برگزاری دور دوم انتخابات پارلمانی 2019 آغاز شد و دور تازه ای از رقابت ها شکل گرفت. به تبع آن، جریان النهضه تلاش دارد تا استبداد «فرا قانونی» و غیر دموکراتیک دولت قیس سعید را به سمت سیاست های دموکراتیک یا واگذاری قدرت سوق دهد. چارچوب مفهومی بر اساس قرائتی چند سطحی از اندیشه سیاسی (تحولات اندیشه ای، جریان ها و نظام های فکری و روشنفکران متاخر هر یک از گفتمان ها) و استخراج مولفه ها و عناصر تاثیرگذار جهت ارزیابی موضوع می باشد؛ شیوه گردآوری مطالب نیز کتابخانه ای و اینترنتی است.
    کلید واژگان: اسلام گرایی, مدرنیته, سکولاریسم, دموکراسی, تونس, النهضه
    Bahram Akhavan Kazemi, Seyed Javad Salehi, Fariborz Arghavani Pirsalami *, Mozaffar Hasanvand
    Investigating the current state of political currents after the Arab revolutions, especially in Tunisia, is one of the multifaceted, complex, and multi-layered issues in political studies, especially in political thought. In this regard, according to the developments of the Ennahda movement in Tunisia between the years 2011-2023 (August), the question has been raised that according to the intellectual tradition of the Ennahda movement, the model and political behavior of this movement, from which rule. Philosophical and political - civil democratic transformation with an Islamic reading or adjustment and deviation from the propositions of Islamic thought? In response, the proposed hypothesis states that the intellectual tradition of the Ennahda movement has moved from classical theology and thought to a new reform with the reading of civil democratic Islam. The findings indicate that this current has been influenced by the intellectual developments in response to the dualism of the West / Islam and the mystery of tradition and modernity, intellectual traditions such as the rationalist school of Al-Zaytouniyeh, and reformist (general) intellectuals. It is oriented from classical theology to reform problematic. From an empirical point of view, the constituent elements of the theoretical and methodical model of the Ennahda movement represent a continuous and relatively uniform approach, and its secular and civil aspects share commonalities with Tunisian non-Islamist movements. With the successful transition of this process from the first stage of challenges (passing Ansar al-Sharia and inevitable - sometimes unstable - consensuses), the second stage began after the dissolution of the parliament and the holding of the second round of the 2019 parliamentary elections, and a new game It was formed from competitions. As a result, the Ennahda movement is trying to push the "extra-legal" and undemocratic dictatorship of the Qais Saeed government towards democratic policies or transfer of power. The conceptual framework is based on a multi-level reading of political thought (ideological evolutions, currents and intellectual systems, and late intellectuals of each discourse) and extraction of influential components and elements to evaluate the issue; the method of collecting materials is library and internet.
    Keywords: Islamism, modernity, secularism, Democracy, Tunisia, The Ennahda Movement
  • سید جواد صالحی، فاتح مرادی نیاز

    تحولات موسوم به بهار عربی که بسیاری از آن تعبیر به بهار و بیداری می کردند و وجه بارز آن را مطالبه آزادی و دموکراسی می دانستند، خیلی زود به خزان نشست. مسیر این روند منحرف و خشونت به وجه بارز آن مبدل شد. گروه های بنیادگرایی چون داعش، رژیم های دیکتاتوری، گروه های تندروی چون القاعده و گروه های شبه نظامی در عراق، سوریه و یمن، ابعاد تازه ی از سبعیت و خشونت لجام گسیخته را به کمک ظرفیت رسانه های دیداری- شنیداری به نمایش گذاشتند. در حقیقت خشونت به شکل بی سابقه ای به اهرم نمایش قدرت کنشگران مختلف مبدل شد. از این رو اهمیت این متغیر و نقشی که این عامل در تحولات اخیر خاورمیانه بر عهده دارد، نویسندگان را مجاب ساخت تا به بررسی علل و پیامدهای شکل گیری خشونت، به ویژه با انگیزه های سیاسی بپردازند. این هدف حول این پرسش شکل گرفت که ویژگی های محوری خشونت سیاسی از دیدگاه دلاپورتا چیست. از این رو تلاش می شود تا با رویکردی تحلیلی- تبیینی و با استناد به آرای «دوناتلا دلاپورتا» در حوزه خشونت سیاسی و رجوع به منابع کتابخانه ای و اینترنتی به واکاوی این پدیده در قالب فکری و گفتمانی پرداخته شود. فرضیه پژوهش بر این اصل استوار است که خشونت سیاسی و به طور ویژه خشونت پنهان، فرآیندی پیچیده و چندبعدی است که سازوکارهای مختص خود را دارد. خشونت سیاسی پنهان در حقیقت برآیند تعامل و تقابل چندسویهحاکمیت و گروه های اجتماعی و کنشگران با توجه به امکانات و ظرفیت های موجود است.

    کلید واژگان: نظریه خشونت, خشونت سیاسی, دلاپورتا, بنیادگرایی و نزاع های قومی- مذهبی
    Seyed Javad Salehi, Fateh Moradi Niaz

    Arab uprisings, interpreted by many as spring or awakening, failed in its core objectives of achieving freedom and democracy. The path to freedom by these nations soonwas highjacked and replaced by violence. This includes Islamic Fundamentalist groups such as ISIS and al-Qaeda, authoritarian regimes, and militant groups in Iraq, Syria and Yemen have displayed new dimensions of unbridled violence through the capacity of audio-visual media. In fact, violence has become an instrument for various political and military actors to represent their strength through it in these regions. Hence, the importance of this variable and the role it plays in recent developments in the countries as part of the Arab uprisings has led the authors to study the causes and consequences of the formation of violence, especially with political motives, around the question of what are the central characteristics of political violence from Dellaporta's point of view? Therefore, in this study an attempt is made to analyze this phenomenon in an intellectual and discourse format with an analytical-explanatory approach and by referring to Donatella Dellaporta's opinions in the field of political violence by referring to library and internet sources. The research hypothesis is based on the principle that political violence, especially hidden violence, is a complex and multidimensional process that has its own mechanisms. In fact, hidden political violence is the result of multi-faceted interaction and confrontation between the government and social groups and activists according to the available facilities and capacities.

    Keywords: Violence Theory, Political Violence Della Porta, Fundamentalism, Ethnic-Religious Conflict
  • ابراهیم عباسی، سعید دیندارلو*، سید جواد صالحی، سید یوسف قرشی

    میشل فوکو از سال 1976 به بعد به طور مفصل شروع به بررسی دولت و قدرت دولتی ذیل تبارشناسی دولت مدرن کرد. او در مقابله با نگاه های خطی و تمرکزگرایانه به قدرت که آنرا به عنوان چشم انداز حقوقی به قدرت حاکمه مدنظر قرار می داد، مفهوم حکومت مندی را ابداع کرده تا با غوطه خوردن در تاریخ، به ریشه های متکثر، متعارض و غالبا پنهان گفتمان ها، رویه ها و نهادهای موجود اشاره کند. اما از آنجایی که فوکو به صورتی بسیار پراکنده و در میان نوشتجات و سخنرانی های مختلف خود به این موضوع پرداخته است، متنی منسجم در این زمینه وجود ندارد. از اینرو، هدف این پژوهش بررسی منسجم سه تبار دولت مدرن یعنی قدرت شبانی، مصلحت دولت و لیبرالیسم بوده تا مشخص شود که فوکو چگونه با اتخاذ رویکردی متفاوت به ترتیبات قدرت، از چشم انداز حقوقی عبور کرده و بنیانی جدید به منظور مطالعه دولت ایجاد می کند. این چشم انداز که دست به بررسی تبارهای دولت مدرن بر اساس مثلث ذهنیت ها، عقلانیت ها و فناوری های حکومتی زده، باعث می شود تا مفهوم دولت به عنوان پدیده ای متکثر، چند زمانه و ترکیبی از فنون سیاسی متعدد و سبک های مختلف حکومت درک گردد. تبارشناسی دولت مدرن از این دیدگاه، می-تواند جایگزین نظریاتی شود که با اتخاذ چشم انداز خطی، ذات انگار و غایت محور، اساسا باعث ایجاد تصویری معیوب از تحولات تاریخی می گردند

    کلید واژگان: تبارشناسی, حکومت مندی, قدرت شبانی, لیبرالیسم, مصلحت دولت, میشل فوکو
    Saeed Dindarlou *, Seyyed Javad Salehi, Seyyed Yoosef Qorashi

    From 1976 onwards, Michel Foucault began to study the state and state power in detail under the genealogy of the modern state. In the face of the linear and centralist views of power, which he saw them as a legal perspective to sovereignty, Foucault coined the concept of governmentality to analyze conflicting and often obscure roots of the present discourses, practices, and institutions. But since Foucault has dealt with this issue in a very scattered way and among his various writings and speeches, there is no coherent text in this field. Therefore, the purpose of this study is to examine the three descendants of the modern state, namely pastoral power, reason of state and liberalism, to determine how Foucault, by adopting a different approach to power arrangements, crossed the legal perspective and created a new foundation for the study of government. This perspective, which examines the lineages of the modern state on the basis of the triangle of governmental mentalities, rationalities and technologies, makes us to consider the concept of the state as a complex, multi-temporal phenomenon and a combination of various political techniques and different styles of government. From this point of view, the genealogy of the modern state can replace the theories that, by adopting a linear, essentialist, and theological perspective, create a flawed picture of historical developments

    Keywords: Genealogy, Governmentality, Pastoral Power, Liberalism, Reason of State, Michel Foucault
  • امیرحسین عسکری*، سید جواد صالحی، مصطفی الماسی
    هدف

    هدف از این پژوهش بررسی روابط ایران و روسیه در دوره پس از انقلاب اسلامی، مطالعه موردی دو دهه ی 1380 و 1390 شمسی است. روابط ایران و روسیه در دو دهه مذکور دارای نوسانات زیادی بوده است به گونه ای که پس از یک دوره عدم پویایی و رکود در فاصله سال های 1384 تا 1392 روابط دو کشور، در سال های 1392 تا 1398، همگرایی زیادی در برخی ابعاد سیاست بین الملل نشان داده اند.

    روش شناسی پژوهش

    در این راستا پژوهش حاضر با به کارگیری روش توصیفی و تحلیلی درصدد پاسخ به این سوال است که روابط روسیه و ایران دهه های 80 و 90 شمسی چگونه قابل توضیح است؟ برای پاسخ به این سوال از الگوی پیوستگی جیمز روزنا استفاده شده است. به عبارت دیگر، هدف این پژوهش توضیح علل نوسانات روابط ایران و روسیه بر اساس متغیرهای سطح تحلیل خرد و کلان الگوی پیوستگی جیمز روزنا است.

    یافته ها

    یافته های پژوهش نشان می دهند روابط ایران و روسیه در این دو دوره شرایط متفاوتی را تجربه کرده است و در حالی که در دوره اول روابط آنها نسبتا راکد و ساکن بوده است، در دوره دوم این روابط پویاتر و فعال تر شده است و متغیرهای سطح کلان مانند منافع مشترک در سوریه و عراق، مقابله با هژمونی ایالات متحده در خاورمیانه، تحریم ها و حصول به توازن قدرت در مقابل آمریکا عامل عمده تغییر در مناسبات دوجانبه ی این دو کشور بوده است.

    نتیجه گیری

    نتایج این پژوهش همچنین نشان می دهند هرگاه متغیر نظام بین الملل فعال تر شود، روسیه و جمهوری اسلامی ایران گرایش بیشتری به همکاری با یکدیگر نشان می دهند.

    کلید واژگان: ایران, روسیه, روابط خارجی, الگوی پیوستگی جیمز روزنا
    Amir Hossein Askari *, Seyed Javad Salehi, Mostafa Almasi

    Iran-Russia relations have fluctuated a lot in the last two decades, so that after a period of lack of dynamism and stagnation between 2005 and 2013, the relations between the two countries, in 2013 to 2018, have shown great convergence in some aspects of international politics. In this regard, the present study, using descriptive and analytical methods, seeks to answer the question of how the relations between Russia and Iran in the 80s and 90s can be explained? To answer this question, the James Rosena continuity model has been used. In other words, the purpose of this study is to explain the causes of fluctuations in Iran-Russia relations based on the variables of the level of micro and macro analysis of the James Rosena continuity model. Findings show that Iran-Russia relations have experienced different conditions in these two periods, while in the first period their relations were relatively stagnant and static, in the second period these relations have become more dynamic and active, and macro-level variables such as common interests in Syria and Iraq, confronting US hegemony in the Middle East, sanctions, and gaining a balance of power with the United States have been major drivers of change in bilateral relations. The results of this study also show that the more active the variable of the international system, the more inclined Russia and the Islamic Republic of Iran are to cooperate with each other.

    Keywords: Iran, Russia, Foreign Relations, James Rosenau Theory
  • سید جواد صالحی*، رسول صفی زاده
    گروه تروریستی - تکفیری داعش به عنوان یکی از مدرن ترین و به روزترین گروه های تروریستی جهان دارای بدنه اجتماعی از همه نوع افراد اعم از هر دو جنس زن و مرد بوده است. لذا نقش جنسیت و کارکردهای آن در چنین دولتی خود خوانده برای دستیابی به هدف اصلی آن یعنی تحقق دولت اسلامی (خلافت اسلامی) همواره مورد توجه سرکردگان گروه داعشی بوده است. بر همین اساس چیزی که دراین بین مفروض واقع می شود باور به این امر است که داعش در استراتژی های مبارزاتی خود از هر دو جنس زن و مرد بهره گرفته؛ اما اینکه جنسیت زن و مرد از چه جایگاهی در استراتژی های مبارزاتی برخوردار هستند؟ و چه کارکردی برای تحقق دولت اسلامی داشته اند؟ پرسشی است که تلاش می شود در این پژوهش با رویکردی تحلیلی- تبیینی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و اینترنتی به آن پاسخ داده شود. در این پژوهش با بهره گیری از نظریه کارکردگرایی تالکوت پارسونز در پاسخ به پرسش طرح شده تلاش شده به این فرضیه جامه عمل پوشانده شود که؛ در گروه تروریستی- تکفیری داعش، جنسیت بر مبنای کارکرد آن تفکیک شده است و هر دو جنس زن و مرد بر مبنای کارکردی که از منظر جنسیتی، تبلیغی، دولت سازی، ملت سازی، نظامی و... برایشان تعریف شده به فعالیت در راستای تحقق دولت اسلامی پرداخته اند و تنها در مواقع اضطرار همچون فرار و نبود مبارزان مرد و... شاهد تداخل فعالیت های جنسیتی داعش آن هم در برخی فعالیت ها بوده ایم.
    کلید واژگان: داعش, کارکردگرایی, جنسیت, دولت سازی, ملت سازی
    Seyed Javad Salehi *, Rasoul Safizadeh
    The terrorist group of ISIL, as one of the most modern and up-to-date terrorist groups in the world, has a social body of all kinds, both male and female. The role of gender and its functions in such a self-proclaimed state has always been attended by the leaders of the Islamic State, in order to achieve its main goal, the realization of the Islamic state (Islamic caliphate). Accordingly, what is supposed to be in this regard is the belief that ISIS has used both male and female gender roles in its struggle strategies, but what is the gender of women and men in fighting strategies? In addition, what function did they have for the Islamic state? It is a question to be answered in this research with an analytical-explanatory approach and using library and internet resources. In this study, by using the Talcott Parsons functionalism theory in response to the question, the attempt has been made to the hypothesis of the practice community It is covered in the ISIL Takfiri terrorist group that gender is based on its function, and both sexes are based on gender, propaganda, state-building, nation-building, military, and so on. They have been active in the realization of the Islamic State and only in times of emergency (such as escape and lack of fighters man and so on) have witnessed the interference of ISIL's gender activities in some activities as well.
    Keywords: ISIL, Functionalism, Gender, State-building, nation-building
  • سید جواد صالحی *، فاتح مرادی نیاز

    در نتیجه تغییر و تحولات سیاسی و اجتماعی گسترده در خاورمیانه در یک دهه اخیر، به ویژه بعد از شعله‌ور شدن قیام‌ های موسوم به بهار عربی، زمینه‌های لازم برای ایفای نقش اقلیت‌ های قومی و مذهبی در بسیاری از کشورهای که تحت تاثیر این تحولات بودند فراهم شد. ضعف جوامع مدنی در کشورهای خاورمیانه، عدم همگرایی آراء و مطالبات کنشگران مختلف در این کشورها و ماشین سرکوب قدرتمند دولت‌های اقتدارگرا سبب شد بسیاری از این قیام‌ها و حرکت‌های گسترده اعتراضی راه بجای نبرد. امروز بعد از گذشت بیش از هشت سال از شروع قیام مردم در سوریه، نه تنها مطالبه آزادی و دموکراسی ره به جای نبرده، بلکه حاکمیت اقتدارگرایی رژیم بعث در آستانه اعلام پیروزی بر مخالفان خود است. کردهای سوریه به همراه همپیمانان خود که بخش بزرگی از شمال و شمال شرق سوریه را تحت عنوان «خودمدریتی مناطق شمال و شرق سوریه» در اختیار دارند، در تلاش هستند تا یک سیستم حاکمیتی غیرمتمرکز مورد توافق تمام طرفین ایجاد کنند. تلاشی که تا کنون بی‌نتیجه بوده است. در این مقاله با روش تحلیل – توصیفی و با استناد به داده‎ها و از طریق جستجو در ادبیات و مباحث نظری به بررسی وضعیت کردها در سوریه، سیر تکاملی جنبش کردی در این کشور و تحولات آن در قالب خودمدیریتی دموکراتیک پرداخته شده است.

    کلید واژگان: کردستان سوریه, خودمدیریتی دموکراتیک, سوریه, مسئله کردی
    Seyed Javad Salehi *, Fateh Moradi Niaz

    As a result of the widespread political and social changes in the Middle East in the last decade, especially after the flames of the so-called Arab uprisings, the necessary grounds for silenced ethnic and religious minorities to raise their voices were provided in many countries affected by these developments. The weakness of civil society in the Middle East, the lack of convergence of opinions and the demands of various actors in these countries, and the powerful repression of authoritarian governments have led many of these mass protests and movements to nowhere. After 8 years not only the demand for freedom and democracy has been crushed, but the Ba’ath regime is on the verge of declaring victory over its opponents. Syrian Kurds, along with their allies, who governs a large part of north and north-eastern Syria under the title “Self-management of the north and east of Syria”, are working to create a decentralized governance system agreed by all sides. An attempt that has been abysmal so far. In this paper, by using analyzing-descriptive method and by referring to data through the search of literature and theoretical discussions, the Kurdish status in Syria, the evolution of the Kurdish movement and its developments over the past three decades in the framework of democratic self-governance have been discussed.

    Keywords: Syrian Kurdistan, Democratic Self-Governance, Kurdish Issue, Syria
  • سید جواد صالحی*، مظفر حسنوند

    تا قبل از برنامه جامع اقدام مشترک در ژوییه 2015 ، در طول یک دهه برنامه هسته ای ایران تاثیرات متعددی را بر فضای ذهنی و رفتاری کنش گران خاورمیانه بر جای گذاشت. بررسی ابعاد مختلف برنامه هسته ای به ویژه از منظر ارتباط و تاثیر آن بر نظم منطقه ای خاورمیانه از دو جهت حایز اهمیت است. نخست از منظر جایگاه و اهمیت توافق هسته ای در سیاست خارجی به ویژه در نظم منطقه ای خاورمیانه به نسبت دوران پیشا برجام. دوم توجه به ذهنیت کنش گران منطقه ای در مسیر شکل دادن سیاست خارجی و درک رابطه پیوندی و سیستمی بین موضوعات سیاست خارجی با محیط منطقه ای و بهره گیری از آن به عنوان تجربه ای مهم در دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران. بر همین اساس در مقاله اخیر در راستای پاسخ به این سوال اصلی برآمده ایم که برنامه هسته ای ایران چه تاثیراتی را بر نظم منطقه ای خاورمیانه 2005-2013 بر جای گذاشته است. در پاسخ این فرضیه مورد تحلیل قرار گرفته است که برنامه و دیپلماسی هسته ای ایران(تا قبل از توافق) منجر به تهدید پنداری و تقویت ذهنیت متخاصم کنش گران منطقه ای و تقابل ها در نظم منطقه ای خاورمیانه شده است که می توان در نمونه های مختلفی آن را مشاهده نمود که عبارتند از: مسابقه تسلیحاتی، جلوگیری از صدور افکار انقلابی ایران به عنوان تهدید منافع غرب و اعراب، اجماع واحدها جهت انزوای ایران، صف آرایی امنیتی برای مقابله با منافع و تحریم همه جانبه جمهوری اسلامی ایران. روش پژوهش توصیفی - تحلیلی و شیوه گردآوری داده ها نیز کتابخانه ای، استفاده از مجلات، مقالات معتبر می باشد.

    کلید واژگان: خاورمیانه, برنامه هسته ای ایران, مسابقه تسلیحاتی, امنیت, انزوا گرایی, تحریم
    Seiyed Javad Salehi *, Mozaffar Hasanvand

    Before the Comprehensive Joint Action Plan in July 2015, over a decade, the nuclear program of Iran left many influences on mental and behavioral atmosphere of the Middle East. Considering the different dimensions of the nuclear program, especially in terms of its relevance and its impact on the regional order of the Middle East, is important in two directions. First, in terms of the place and significance of the nuclear agreement in foreign policy - especially in the Middle East regional order - comparable to the period before BARJAM. Second, attention to the regional actors’ mindset on the path of shaping foreign policy and understanding the linkage and systemic relationship between foreign policy issues and the regional environment and exploiting it as an important experience in the diplomacy of the Islamic Republic of Iran. Accordingly, in the recent article, in response to this central  question, we ظseek to  answer the question that “what are the Iranian nuclear program impacts on the Middle East regional order (2005-2013)?” In response, this hypothesis has been analyzed that Iran’s nuclear program and diplomacy (before the agreement) has led to threatening and reinforcing the hostile mentality of regional actors and contradictions in the regional Middle East order which can be seen in various instances, including arms races, the prevention of the issuance of Iranian revolutionary thoughts as a threat to the interests of the West and the Arabs, the consensus of the units to isolate Iran, the security queue to confront the all aspects of interests and the sanctions of the Islamic Republic of Iran. The research method is descriptive-analytical and data collection method is also the library, the use of journals and valid articles.

    Keywords: The Middle East, Iran’s nuclear program, the arms race, security, isolationism, sanctions
  • فریبرز ارغوانی پیرسلامی*، سید جواد صالحی، امیر ایمانی
    یکی از مسائل مهم و چالش برانگیز خاورمیانه و ترکیه معاصر، مطالعه الگوهای ثبات و تهدید دموکراسی است. ترکیه در زمره معدود کشورهای خاورمیانه است که تجربه بلندمدتی در دموکراسی داشته است. با این حال، روند دموکراسی ترکیه از زمان تاسیس جمهوری ترکیه تا به امروز حاکی از نوعی الگوی نوسانی بوده است؛ الگویی که بر اساس آن دموکراسی ترکیه هیچ گاه به ثبات دموکراتیک دست نیافته و همواره با مولفه هایی مواجه بوده که هم به تقویت دموکراسی در این کشور کمک کرده اند و هم زمینه تضعیف و تهدید آن را مهیا ساخته اند. این پژوهش با هدف ریشه یابی مولفه های نوسان در الگوی دموکراسی ترکیه به دنبال ارائه پاسخ به این سوال است که چرا روند دموکراسی ترکیه باوجود تداوم و تکامل، نتوانسته نویدبخش ثبات باشد و دائما با الگوی نوسانی ثبات و تهدید همراه شده است؟ یافته های این نوشتار با اتکا به روش توصیفی- تبیینی و بهره گیری از روند تاریخی حکمرانی در ترکیه نشان می دهد که اثرگذاری و همزیستی همزمان مولفه های ثبات بخش همچون اصلاحات قانون اساسی، سیستم حزبی و عضویت در اتحادیه اروپا در کنار مولفه های تهدیدزا مانند تهدیدهای قومی، چالش های مذهبی و مداخله نظامیان در شکل گیری این الگوی نوسانی موثر است .
    کلید واژگان: ترکیه, دموکراسی, ثبات و تهدید, خاورمیانه, اسلام گرایی
    Fariborz Arghavani Pirsalami *
    One of the the most important issues in middle east and contemporary turkey is the study of stability and threat factors of democracy. Among the other countries of middle east, turkey has long-term experience in democracy. A glance to the country show turkey s democracy has fluctuating matter. In the other words, democracy in turkey as a form of government and a kind of relations between society and the government have face threat and stability factors simultaneously. The main goal of the article is evaluating causes of the issue. the article argues some variables such as turkey s constitution amendments, party system and trying to accession to EU (stability variables) and ethnic threats, religious minorities challenges and the military interventions (threat stability) have influenced turkey s democracy. to evaluate the hypothesis, the article has some sections such as theoretical framework with emphasis on stability and threat factors, historical approach to democracy trends in turkey and evaluation of threat-stability variables in turkey’s democracy.
    Keywords: turkey, democracy, stability, threat, middle east, islamism
  • فریبرز ارغوانی *، سید جواد صالحی، مرضیه عابدی

    هدف این مقاله آن است تا معما و گسست در امنیت ملی عراق نوین (دوره پساصدام) را در بستر شاخص های جامعه شناختی این کشور مورد مطالعه قرار دهد. جامعه عراق موزاییکی از شکاف های اجتماعی است که در زمان حکومت بعثی سنی در فرایند همسان سازی، سرکوب می شدند و پس از اشغال عراق در سال 2003 زمینه مساعدی برای فعال شدن این شکاف ها فراهم شد؛ به گونه ای که با تجمیع نیروهای اجتماعی حول این شکاف ها، به عنوان کنشگران اصلی داخلی مجال ابراز وجود در صحنه قدرت را یافتند که بازتاب اصلی آن در خشونت های قومی مذهبی و فقدان حکومت مرکزی قوی بوده است. این مقاله با طرح این سوال که بنیان های جامعه شناختی عراق چه تاثیری بر گسست امنیت ملی این کشور در دروان جدید (بعد از اشغال) داشته است؟ این فرضیه را مورد بررسی قرار می دهد که شکاف های اجتماعی به عنوان نمود اصلی بنیادهای جامعه شناختی، با تغیر توازن هویت های موجود ازمنظر پایگاه قدرت، عمق بیشتری یافته و با تناظر هرچه بیشتر آنان زمینه برای ایجاد چالش های امنیتی مهیا شده است. یافته های این پژوهش بااتکابر رویکرد نظری امنیت جامعه ای و روش توصیفی تبیینی نشان می دهد که از میان کنشگران اصلی شیعی، سنی و کردی، اهل سنت به دلیل تصورات هویتی و احساس ناامنی ناشی از پایین کشیده شدن از مسند قدرت، انگیزه بسیار بالاتری برای ابراز خشونت و حمایت از گروه های معارض دارد. ازسوی دیگر باتوجه به وجود نوعی پیوند هویتی میان بازیگران داخلی عراق با کشورهای هویت محور منطقه غرب آسیا، نزاع های داخلی عراق، بین دولتی شده و به تبع آن، مدیریت امنیت ملی عراق را بسیار پیچیده تر می سازد.

    کلید واژگان: امنیت ملی, عراق, شکاف های اجتماعی, امنیت جامعه ای, هویت
    Fariborz Arghavani *, Sayyed Javad Salehi, Marzieh Abedi

    This research is intended to investigate the dilemma and the cleavage in the national security of modern Iraq (Post-Saddam era) in the context of its sociological ground. The Iraqi society has become just like a mosaic of social cleavages suppressed in the era of the Sunni-Ba'ath regime in the process of unification. After the occupation of Iraq in 2003, an encouraging situation was created which helped the gaps to expand more. As a result of the accumulation of social forces around these gaps. As the main domestic actors, these groups gained power to express themselves. This reflected in great ethnic and religious violence which resulted in the lack of a strong central government for the country. This research is aimed at exploring how the sociological foundations of Iraq have affected the failure of national security in the new era (after occupation). The research reviews the hypothesis that social cleavages, as the central feature of sociological institutes, have become more in-depth by the shift in the balance of existing identities from power centers. It has resulted in more security challenges due to their Incompatibility. Based on the theoretical approach of community security and following a descriptive-explanatory method, this research concludes that the Sunni groups, among the main Shiite, Sunni, and Kurdish activists, demonstrate a much higher incentive to get involved in violence due to their feelings of insecurity of their identity and power. On the other hand, due to an identity link between the Iraqi local actors and the ethnic-oriented governments of the Middle East, the internal conflicts has changed into inter-state clashes; therefore, it has made it more difficult to manage Iraq's national security.

    Keywords: National Security, Iraq, social cleavage, community security, Identity
  • سید جواد صالحی، عباس فرح بخش
    در دوره کنونی با افزایش اهمیت مناطق، سیستم هژمونیک برای حضور نظامی، حمایت از طرح های منطقه ای، پیشگیری و مقابله با تهدیدات متنوع و اعمال سیستم بازدارندگی، ایجاد پایگاه های نظامی در حوزه مناطق را به مثابه ابزاری جهت اعمال قدرت ضروری می داند. حضور نظامی آمریکا در مناطق مختلف جهان، از جمله غرب آسیا (خاورمیانه) به عنوان یکی از مناطق مهم و راهبردی، در قالب پایگاه های نظامی متنوع (زمینی، هوایی، دریایی و...) قابل تصور است. این پایگاه ها در خط مقدم تلاش های نظامی و امنیتی آن کشور در تسلط بر مناطق مختلف جهان و نیز باقی ماندن در چرخه راهبردی قدرت است. یازده سپتامبر، جنگ علیه تروریسم و اشغال عراق، نقش شبکه جهانی پایگاه های نظامی آمریکا را در حفاظت و پیشبرد منافع آمریکا برجسته تر نمود. از منظر قدرت هژمون، ایران به عنوان یک واحد ناراضی، تهدیدی عمده برای منافع آمریکا در منطقه غرب آسیاست؛ بنابراین، ایران در معرض تهدیدات مستقیم آمریکا قرار دارد و مقابله با تهدیدات این کشور از جمله ضروریات اساسی محسوب می شود.
    در این راستا، موضوعی که اهمیت می یابد تفکر درباره مدل بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران است. سوال مهمی که مطرح می شود این است که «وجود پایگاه های متعدد نظامی آمریکا در منطقه غرب آسیا چه تاثیری بر مدل بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران می گذارد؟» پژوهش حاضر بر این باور است که پایگاه های نظامی با اعتباربخشی به تهدیدات و توانایی اعمال تهدیدات سبب می شود که ایران با محدودیت چرخه راهبردی روبرو گردد، اما این پایگاه ها، مدل بازدارندگی دیپلماسی را به سمت بازدارندگی مثلثی غیرمستقیم تغییر جهت می دهد و به همین سبب دیپلماسی دفاعی می تواند در خدمت بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران قرار گیرد.
    کلید واژگان: نظامی, بازدارندگی, منطقه غرب آسیا, ثبات هژمونیک, جمهوری اسلامی ایران
    Seyyed Javad Salehi, Abbas Farahbakhsh
    At present time, as the significance of regions, hegemonic system for military presence, supporting regional plans, preventing and countering various threats and deterrence system became important, military basing in the area of regions was considered necessary in order to exert power. America's military presence in various regions of the world including the West Asia (Middle East) is conceivable as an important and strategic region in the form of various military bases (ground, aerial and naval…etc.) Establishing these bases in the front line of the country's security and military efforts is aimed at dominating various regions of the world, and to remain in the strategic cycle of power as well. The September 11 attacks, the war on terrorism and the occupation of Iraq highlighted the role of American military base's global network in protecting and advancing America's interests. In terms of of hegemon power, Iran is a discontented polity, hence posing a major threat against America's interests in the West Asia. Therefore, Iran is exposed to America's direct threat, nevertheless countering the former's threats is considered as a fundamental necessity. As a part of this, the issue that matters is that of thinking over the deterrence of the Islamic republic of Iran. The question that is put forward is "What effect do America's various military bases have in the West Asia on IRI's deterrence model?"
    Keywords: military bases, deterrence, West Asia region, hegemonic stability, the Islamic Republic of Iran
  • سید جواد صالحی*، فاتح مرادی نیاز
    تحولات موسوم به بهار عربی و پیامدهای قابل توجه آن در ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، معادلات سیاسی در خاورمیانه را دستخوش تغییر کرده است. نقش بارز گروه های بنیادگرای اسلامی و تروریستی چون القاعده و داعش در تحولات اخیر بویژه در جنگ داخلی سوریه و بحران عراق سیمای سیاسی خاورمیانه را به کلی دگرگون کرده است. خشونت عریان داعش در مقابله با گروه ها و کنشگران دیگر در این کشورها و تقویت و رشد پایگاه سیاسی، اجتماعی و ایدئولوژیکی این گروه در منطقه و ورای آن به بحث اصلی محافل آکادمیک مبدل شده است. با وجود شباهت های ساختاری و ایدئولوژیک، اما موج جدید بنیادگرایی در منطقه در بسیاری از ابعاد به صورت چشمگیری دچار تحول و دگردیسی شده است. داعش که اکنون قوی ترین گروه تروریستی و بنیادگرای جهان محسوب می شود، سبک و شیوه نوین در عملکرد و سیاست گذاری های رادیکال از خود به نمایش گذارده است. کنترل بخش های بزرگی از عراق و سوریه و جذب ده ها هزار نیروی جدید جهادی از سرتاسر جهان حاکی از عملکرد نسبتا موفق این گروه دارد. در این مقاله تلاش شده تا با توجه شاخص های ایدئولوژیکی و ساختاری که داعش و رهبران آن ارائه داده اند، مقایسه موردی میان این گروه و القاعده انجام گیرد و تفاوتهای ساختاری و ایدئولوژیکی آنها مورد بررسی قرار داد.
    کلید واژگان: بنیادگرای اسلامی, داعش, القاعده, خشونت, ایدئولوژی
    Seyed Javad Salehi *, Fateh Moradiniazfateh
    Arab spring and its political, economic and cultural consequences fundamentally changed the political equations in the Middle East. The role of Islamic fundamental groups such as Isis, Islamic State of Iraq and Sham, and Al-Qaeda in the recent developments especially in Syria and Iraq changed the trend of political developments in the region. Isis and its growth and promotion in the shadow of Syria civil war and crisis in the Iraq becomes the focal point of academic discussions. Despite of ideological and structural similarities between of new waves of fundamentalism in the region with previous’, many of its dimensions changed and got Metamorphosis. Isis, as the most successful and powerful fundamental group, introduces a new style and method in governing. Dominating large parts of Iraq and Syria by this group and attraction tens of thousands of Jihadists from across the world are indications for the partly success of their mission. In this article, writers, according to Isis ideological and structural indexes, are after drawing an analogy between Isis and Al-Qaeda in the terms of Structural and ideological distinctions.
    Keywords: Islamic Fundamentalism, Isis, Al, Qaeda, violence, Ideology
  • ابراهیم عباسی، سیدجواد صالحی، مظفر حسنوند

    بی شک، موضوع هسته ای ایران یکی از مهم ترین موضوعات تاریخ دیپلماسی بوده که اهمیت آن در دهه اخیر باعث شد تا دو عرصه سیاست داخلی و خارجی ایران تحت تاثیرش قرار بگیرند. شروع بحران هسته ای از بیانیه سعدآباد تا برجام، راهبردهای متعددی را برای نخبگان ایران بر جای گذاشت و مآلا، باید این دوران را در یک سیر مرتبط با محیط های منطقه ای مورد ارزیابی قرار داد. در این پژوهش، به این سوال اصلی پاسخ خواهیم داد «که دیپلماسی هسته ای ایران در بستر زمانی «2015- 1997» ، چه راهبردها و الگوهای رفتاری را از منظر نظری جیمز روزنا (با تاکید بر متغیر محیط منطقه ای) در دستور کار قرار داده است؟» در پاسخ به سوال اصلی، این فرضیه مطرح می شود که «الگوی رفتاری دیپلماسی هسته ای ایران در دولت های مختلف نسبتا پایدار بوده، لیکن رفتار انطباقی، تحت تاثیر متغیرهای بیرونی شاهد پویش های متعددی بوده است. بدین سان، ارتباط مستقیمی بین الگوی رفتاری ایران و محیط منطقه ای آن وجود دارد». روش پژوهش، تاریخی-تحلیلی و شیوه گردآوری داده ها نیز کتابخانه ای، استفاده از مجلات، مقالات معتبر و منابع اینترنتی است.

    کلید واژگان: دیپلماسی هسته ای, برجام, خاتمی, روحانی, احمدی نژاد
    Ibrahim Abbasi, Seyed Javad Salehi, Mozafar Hasanvand

    Undoubtedly nuclear subject of Iran is one of the most important subjects of Iran’s diplomatic history. The subject makes an impresstion on internal & external policy of Iran. Iran’s elites have had different approaches in the beginning of nuclear crisis from Sadabad statement to Joint Comprehensive Plan of Action. However we should assess the subject in relationship with a regionl environment. The main Question of the research is what approaches & behavioral models were adopted by Iran in Nuclear Diplomacy from perspective of Rosenau’s theory in 1997-2015? In answer of the question, the research propounds the hypothsis that the behavioral model of Irananian governments have had proportional permanent in the Nuclear Diplomacy, but the model have had different shapes. Research Findings show direct relation between behavioral models of Iran with a regionl environment. Research method is explanatory & historical.

    Keywords: nuclear diplomacy, Khatami, Ahmadineghad, Ruhani, JCPA
  • سید جواد صالحی، مجتبی دهقان
    گفتمان اسلام سیاسی، آموزه های اسلام را در همه سویه های زندگی انسان راهگشا دانسته و می کوشد بر مبنای ساختار و نظام معنایی خویش به مسائل و موضوعات معنا و با تکیه بر تفکر توحیدی خویش، به دال ها ثبات معنا بخشد. در این مقاله ضمن تبیین دیدگاه قانون اساسی در باب مفهوم حقوق بشر، نشان خواهد داد که در گفتمان اسلام سیاسی، حقوق بشر بر محور دال مرکزی (کرامت انسانی) شکل گرفته و سایر نشانه ها و دال ها (حقوق سیاسی، اقتصادی-اجتماعی، فرهنگی و مدنی) پیرامون آن درک و دریافت می شوند؛ به عبارت دیگر هرچند مفهوم حقوق بشر مفهومی مدرن است و همچون دیگر مفاهیم مدرن وارد ادبیات اسلامی گردیده است اما مباحث مطرح شده پیرامون آن، گفتمان مفهومی خاصی را شکل داده است که از آن به گفتمان حقوق بشر اسلامی می توان تعبیر کرد. در گفتمان حقوق بشر اسلامی، کرامت انسانی دال برتر و مرکزی[i] و در کانون توجه است؛ و کلیه حقوق و امتیازات بشری به عنوان دال های شناور برگرد همین مفهوم درک و دریافت می شوند.
    [i]. دال مرکزی، نقطه کلیدی و هویت بخش در هر گفتمان است که نشانه های دیگر در سایه آن نظم پیدا می کند و باهم مفصل بندی می شوند.
    کلید واژگان: گفتمان, هژمونی, ساختارشکنی, صورت بندی, حقوق بشر
    The political Islamic discourse considers Islamic teachings as enlightening in all aspects of human life; therefore, it tries to stabilize to meanings and signifiers on the basis of its semantic system and monotheistic thought. In this article, after explanation of human rights in terms of the Constitution, it will be shown that, in the discourse of political Islam, human rights shapes around the central sighnifier of “human dignity”, while other signs and signifiers (e.g. political, social–economic, cultural and civil rights) are perceived according to that. In other words, although the concept of human rights is a modern one and has entered Islamic literature just as other modern concepts have, the issues raised in relation to that have formed a specific conceptual discourse, which can be named Islamic Human Rights Discourse. In the islamic discourse, human dignity is the central, transcendent signifier or central sighnifier, while all other human rights and privileges — which are floating signifiers — are perceived based on this sighnifier.
    Keywords: Discourse, Central, floating denoting, Hegemony, Structure, Breaking, Framework, Human right
  • سید جواد صالحی *، فاتح مرادی نیاز
    بهار عربی و پیامدهای آن به ویژه در سوریه و جنگ داخلی این کشور، چیدمان و صف بندی های سیاسی منطقه ای و فرا منطقه ای را دستخوش تغییرات بنیادین کرده است. یکی از جلوه های بارز این تحولات، تعمیق شکاف های قومی و مذهبی در خاورمیانه است که به صف بندی های تازه کنشگران ملی و فروملی منجر شده است. از جمله کنشگران فعال و موثر در این تحولات، گروه های فروملی قومی مذهبی در کشورهای منطقه به ویژه عراق و سوریه هستند. بنیادگرایان اسلام گرا و گروه های تروریستی چون داعش در کنار گروه های قومی (کردها) سیر تحولات سیاسی و ژئوپلیتیکی در عراق و سوریه را به شدت دستخوش تغییر کرده اند. تحلیل صف بندی های جدید کنشگران در قالب سه هلال سنی، شیعی و کردی و پیامدهای ژئوپلیتیکی این تحولات، خاورمیانه را با بحرانی ترین مقطع تاریخی خود پس از جنگ جهانی اول روبه رو کرده است. برای نخستین بار، ژئوپلیتیک و نظم موجود وستفالیایی در خاورمیانه پس از گذشت یک قرن، با سیطره داعش بر بخش هایی از عراق و سوریه دستخوش تغییر شده است. در این مقاله تلاش شده با روشی تحلیلی توصیفی برخی از جنبه های ژئوپلیتیکی این تحولات و پیامدهای آن مورد بررسی قرار گیرد.
    کلید واژگان: ژئوپلیتیک, بنیادگرایی, خاورمیانه, مرزهای ملی, هلال سنی, شیعی و کردی
    Seyed Javad Salehi*, Fateh Moradiniaz
    Arabic Spring and its consequences, particularly in Syria and later its civil war, has led to fundamental changes in political layouts and alignments in the region and beyond it. One of the main effects of these developments is the deepening of the ethnic and religious divisions in the Middle East and consequently new alignments of national and subnational actors. Subnational ethnic-religious groups in the region, especially in Iraq and Syria are the most active and effective actors. Islamist fundamentalists and terrorist groups such as ISIS along with ethnic groups (Kurds) have greatly changed political and geopolitical developments in Iraq and Syria. Analysis of the new alignments in the framework of three Sunni, Shi’a and Kurdish crescents and geopolitical consequences of these developments, has faced the world with the most critical milestone in the Middle East history especially after World War I. After a century, for the first time, Middle East’s geopolitics and existing Westphalian order changed because of Islamic fundamental domination over some parts of Iraq and Syria. In this paper, we have tried to clarify some aspects of these geopolitical developments and their effects by a descriptive and analytical method, based on library and internet resources and studies.
    Keywords: opolitics, Fundamentalism, Middle East, Sunni, Shia, Kurdish Triple Crescent
  • سید جواد صالحی، برزین ضرغامی، فاطمه پورقاسم
    پژوهش حاضر باهدف بررسی میزان رضایت مندی بازدیدکنندگان از بیست و دومین نمایشگاه بین المللی قرآن کریم صورت گرفت که از لحاظ هدف کاربردی و از نظر شیوه گردآوری اطلاعات در گروه تحقیقات توصیفی-پیمایشی قرار می گیرد. جامعه آماری شامل تمامی بازدیدکنندگان بیست و دومین نمایشگاه بین المللی قرآن کریم بودند که به علت حجم زیاد جامعه مورد بررسی از نمونه گیری در دسترس استفاده شد (4242 نفر). ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته بود که روایی آن توسط تعدادی از اساتید دانشگاه و میزان پایایی آن توسط آزمون آلفای کرونباخ تایید شد (84/0). نتایج نشان داد که میانگین رضایت بازدیدکنندگان از بخش های دانشگاهیان، بین الملل، آثار مکتوب، محافل و مراسم، کودک و نوجوان، تشکل های قرانی، رسانه های دیجیتال، فعالیت های هنری، بخش علمی، بخش بانوان، روابط عمومی، بخش قرآن نویسان، آموزش و پرورش، حوزویان و خادمان قران در حد متوسط به بالا بوده است.
    براساس نتایج، بازدیدکنندگان از نقش نمایشگاه در گسترش فرهنگ قرآن و قرآن خوانی، شیوه برخورد و راهنمایی مسئولان غرفه ها، ساعات برگزاری نمایشگاه و اندازه غرفه ها در حد متوسط تا زیاد رضایت داشتند. اما رضایت از محل قرارگیری غرفه ها در نمایشگاه، محل برگزاری نمایشگاه، میزان تبلیغات صورت گرفته و تنوع محصولات ارائه شده در نمایشگاه بین کم تا متوسط بوده است.
    کلیدواژگان رضایت مندی؛ بیست و دومین نمایشگاه بین المللی قرآن؛ استان تهران
    Seyed Javad Salehi, Barzin Zarghami, Fatemeh Pour Ghassem
    This research being implemented based on assessment of visitors satisfaction from 22nd international Quran exhibition which being considered within descriptive –surveying groups in information classification approach. Statistical society includes visitors which being used as sample method because of large crowded of visitors in exhibition hall (approximately 4242 persons). Empirical methods proof its reliability amongst some university professors and its validity through Cornbrash’s \alpha. The result represents that average satisfactions is intermediate to high among universities، internationals، written texts، ceremonies، Childs and adolescents، Islamic council، digital media، fine art، scientific sector، female sector، public relation، education and Quran writer According result، visitors were satisfied from Quran culture، Quran reciting development، moreover the booth guide and size was suitable meanwhile the time and date was appropriate but the publicity and the Varity of product was low to intermediate in exhibition hall.
    Keywords: satisfactions, 22nd Quran international exhibition, Tehran province
  • فریبرز ارغوانی پیرسلامی*، سید جواد صالحی
    تبدیل شدن برنامه هسته ای ایران در یک دهه اخیر به یکی از موضوع های مهم و بحث برانگیز امنیت بین المللی باعث شده تا حساسیت های فراوانی نسبت به نقش و موضع قدرت های بزرگ در قبال این برنامه شکل گیرد. این مقاله با هدف واکاوی موضع چین به عنوان یک قدرت در حال ظهور و در عین حال نزدیک به ایران معتقد است که رویکرد چین در قبال برنامه هسته ای ایران بر «سیاست کنش متوازن» ابتنا یافته است. بر همین اساس، چین هم به الزامات رابطه با ایران توجه داشته و هم به عنوان یک «قدرت بزرگ مسئول» ناگزیر از پاسخ گویی به سایر قدرت ها بوده است. در تلاش برای تبیین و ارائه پاسخ به چرایی اتخاذ این رویکرد از جانب چین، این مقاله زمینه های اتخاذ این موضع از جانب چین را در سه سطح ملی، منطقه ای و بین المللی مورد بررسی قرار می دهد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که در سطح ملی تکثر هویت های بین المللی چین و نیازهای اقتصادی، در سطح منطقه ای حفظ توازن در خلیج فارس و در سطح بین المللی اهمیت روابط با اسرائیل، رویکرد چین به مسئله گسترش هسته ای و حفظ توازن در روابط همزمان با ایران و امریکا در اتخاذ این موضع گیری چین موثر بوده است. با هدف بررسی این ادعا، این مقاله بعد از ارائه چارچوب نظری، نخست روندهای سیاست کنش متوازن چین در قبال برنامه هسته ای ایران را مد نظر قرار داده و در ادامه ریشه های اتخاذ این سیاست در سه سطح ملی، منطقه ای و بین المللی را تببین می کند.
    کلید واژگان: ایران, چین, برنامه هسته ای, سیاست کنش متوازن, ایالات متحده امریکا
  • فریبرز ارغوانی پیرسلامی*، سیدجواد صالحی
    از آغاز دهه 1990 م. پیرو تحولات روابط بین الملل و نیز حوزه تئوریپردازی، شرایطی بهوجود آمده است که طی آن با گسترش نقد به مبانی هستیشناختی و معرفتشناختی جریان اصلی، مکاتب نظریهپردازی با اجتناب از جزمیت اثباتگرایانه و نیز ضد شناختی طیف تاملگرا توانستند هر چند اندک، مقولات ارزشی و هنجاری را در بطن نظریهپردازی جای دهند. نوشتار حاضر با محوریت موضوع عدالت بین المللی تلاش دارد تا ضمن واکاوی تفاسیر این مقوله در مکتب جامعه بین المللی چهارچوبی را فراهم آورد که بتوان از طریق آن به مقایسه اندیشه های امام خمینی (س) با اصول عدالتجویانه این مکتب مبادرت کرد. در این راستا، مهمترین محور توجه به این نکته است که در سپهر نظریهپردازی مکتب انگلیسی عدالت توامان با نظم تعریف می شود این در حالی است که در اندیشه امام عدالت مقولهای با اصالت است که تحقق آن نظم را ممکن میسازد.
    کلید واژگان: امام خمینی (س), عدالت بین المللی, مکتب جامعه بین المللی, مکتب انگلیسی, نظم
    Following international relations transformations and progress in theoretical studies from 1990 s, critics has promoted against ontological and epistemological dimensions of mainstream. Hence, reflexive theories could theorizing norms and ethical categories in their explanation. This article with emphasis on international justice seek to evaluate the conception in international society school and then to compare with Imam Khomeini though. The article argues although international society school concentrate on justice and order beside each other, in Imam though justice have had priority to order and if Justice is to prove to be true the order will be obtained.
    Keywords: Imam Khomeini, International Justice, International society school, order, IR theory
  • سید جواد صالحی
    جامعه پذیری سیاسی فرایندی مستمر و پویا است که براساس آن، نهادهای اولیه و ثانویه در مراحل مختلف زندگی بر گرایش ها و دیدگاه های سیاسی شخص اثر می گذارند و در تصمیم گیری های مربوط به حوزه سیاست، عامل کم و بیش تع یین کنند های به شمار می رود. بستر اصلی و مناسب مطالعه جامعه پذیری سیاسی، فرهنگ سیاسی آن جامعه است لذا جه تگیری های فرد به سیاست می تواند تا حد زیادی از شخصیت وی و فرهنگی که بر او سلطه دارد، ناشی شود. در این راستا هدف از پژوهش حاضر” تحلیلی بر برنامه های درسی نظام آموزش عالی در افزایش جامعه پذیری سیاسی دانشجویان علوم سیاسی دانشگاه شیراز» است. پارادایم حاکم بر پژوهش پارادایمی ترکیبی است. ابزار گرد آوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته مشتمل برسوالات بسته و باز است. جامعه مورد بررسی دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد رشته علوم سیاسی دانشگاه شیراز می باشد) 180=N (که از طریق جدول مورگان حجم نمونه 118 نفر تخمین زدهشد. نرم افزار مورد استفاده در بخش کمی spss و در بخش کیفی از نرم افزار تحلیل داده های کیفی NVivo استفاده شد.یافته ها حاکی از آن است که برنامه های درسی رشته علوم سیاسی بیشتر بر القای مفاهیم «افزایش حس وفاداری نسبت به نظام» و «چگونگی نحوه ارتباط دانشجویان با نهادهای سیاسی» تاکید داشته و مفاهیمی مانند «جهت گیری وابستگی حزبی» و «نظم دهی به رفتار سیاسی» کمتر مورد توجه بوده است.
    کلید واژگان: جامعه پذیری, جامعه پذیری سیاسی, نظام سیاسی, نظام آموزش عالی, علوم سیاسی
  • سید جواد صالحی، ایوب فرج زاده فرج زاده، عباس فرح بخش
    هدف از این پژوهش، بررسی نقش اینترنت در جنبش اجتماعی اخیر مصر است که سرانجام در ژانویه 2011 موجب سرنگونی دولت حسنی مبارک شد. در سال های اخیر، فناوری های جدید ارتباطی به‏ویژه رسانه های اجتماعی اینترنتی به منابعی مهم برای بسیج اقدام جمعی و سازماندهی جنبش های اجتماعی در سراسر جهان تبدیل‏شده اند. جنبش‏های اخیر در خاورمیانه عربی و شمال آفریقا با بهره گیری از فناوری های جدید ارتباطی، شکلی جدید از انقلاب، جنبش و بسیج مردمی را در این منطقه به‏نمایش‏گذاشت و مردم در این کشورها خواستار احیای حقوق خود شدند. آنچه در این جنبش ها پررنگ‏تر و تاثیرگذار تر از همه دیده‏می شد، رسانه ها و به‏خصوص اینترنت و شبکه های اجتماعی آن است، زیرا از بدو شروع اعتراض ها نقش مهمی را در این جنبش ها ایفا کردند و از یک سو موجب آگاهی بخشی به مردم و ازسوی‏دیگر با داشتن قابلیت های مختلف، سبب سرعت‏بخشی به اعتراض‏ها و گسترش آن در سطح منطقه شدند. عقیده بر این است که شبکه های بزرگ رسانه های اجتماعی مانند فیس‏بوک، توییتر و وبلاگ های شخصی به‏عنوان کانال هایی قدرتمند ظاهر شدند که به مردم مصر در عبور از سانسور دولتی، گسترش مفاهیم اصلاحات سیاسی، بسیج شهروندان برای شرکت در فعالیت های سیاسی به‏عنوان منبعی مهم برای اقدام جمعی و سازماندهی جنبش یاری‏رسانند.
    کلید واژگان: جنبش اجتماعی, مصر, اینترنت, شبکه های اجتماعی, فیس بوک
    Seyed Javad Salehi, Ayyoub Farajzadeh, Abbas Farahbakhsh
    This research work intends to study the role of Internet in recent social movement in Egypt that toppled down Hosni Mubarak’s government in January 2011. During the recent years, new communication technologies, specially the Internet and social networks on the Internet, have turned to be a major source for mobilization and organization of social movements across the globe. The recent movements in Arab states of the Middle East and North Africa made use of new communication technologies and put on display a new form of revolution and mass mobilization in this region wherein people sought meeting their legitimate rights. The role of mass media in general and Internet and social networks in particular was very important ever since the outset of the movements. These communication tools promoted public awareness on one side and on the other side, accelerated the demonstrations and expansion of the movement to all cities because of possessing diversified capabilities. It is believed that large social networks such as Facebook, Twitter and personal weblogs have served as powerful and influential channels for the people of Egypt who had long suffered state censorship. Moreover, Internet and social networks brought about development of political concepts and mass mobilization for political activities in Egypt.
    Keywords: Social Movement, Egypt, Internet, social Networks, Facebook, Twitter
  • سید جواد صالحی، کریم عباسی

    روسیه در فرایند تولید و صادرات گاز طبیعی به شکل چشمگیری از دیگران پیشتاز است. ایران نیز با تولید 116.3 میلیارد دلار متر مکعب گاز در سال 2008، حدود 4 درصد از تولید این ماده جهانی را به خود اختصاص داده است. مصرف بالای گاز در حدود 117 میلیارد متر مکعب در سال 2008 باعث شده است. ایران سهم نازلی در صادرات گاز داشته باشد. به دلیل سرمایه گذاری گسترده قطر در بخش گاز و حضور شرکت های طراز اول جهان در صنعت گاز، این کشور به جایگاه نخست منطقه تبدیل شده است.

    کلید واژگان: خاورمیانه, انرژی, استراتژیک, تولید کننده

    Russia in process of Producing and importing of natural gas is remarkably a vanguard. Producing 116.3 billion cubical meters in 2008, Iran allocate about %4 of overall production of this universal material. Consuming high level of gas, 117 billion cubical meters in 2008 caused low level of exporting gas in Iran. Regarding wide investing in gas sector and presence of the top world companies in gas industry, Qatar became the first producer of gas in the region

    Keywords: Diplomacy of Energy, Iran, Qatar, Gas
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال