به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

سیدصمد حسینی

  • فرامرز نوری*، سید صمد حسینی
    عوامل متعددی در اجرای موفق خط مشی های زیست بوم نوآوری و فناوری به عنوان اصلی ترین فرایند خط مشی گذاری، در توسعه سرمایه گذاری استانی تاثیرگذار هستند و عدم توجه به آن چالش های متعددی برای توسعه اقتصادی و سرمایه گذاری های استانی ایجاد کرده است. هدف این تحقیق آسیب شناسی اجرای خط مشی های زیست بوم نوآوری و فناوری است تا مهمترین موانع در راستای توسعه سرمایه گذاری های استانی شناسایی شود. روش تحقیق از نظر هدف کاربردی، از نظر گردآوری داده ها کیفی و استفاده از تکنیک تحلیل موضوعی است. روش نمونه گیری هدفمند با حداکثر تنوع تا رسیدن به اشباع نظری است. بر اساس یافته های تحقیق موانع اجرای خط مشی های زیست بوم نوآوری و فناوری عبارتند از: ماهیت خط مشی گذاری، موانع مشارکتی، مجریان ناکارآمد، موانع محیطی، موانع پشتیبانی و پیاده سازی، ضعف در ارزیابی و نظارت، موانع سازمانی. مدیران و سیاست گذاران می توانند با بهبود و رفع موانع و آسیب های اجرای خط مشی های زیست بوم نوآوری و فناوری و افزایش اثربخشی و کارایی برنامه ها منجر به توسعه اقتصادی و سرمایه گذاری گردند.
    کلید واژگان: آسیب شناسی اجرای خط مشی, زیست بوم نوآوری و فناوری, سرمایه گذاری های استانی
    Faramarz Nouri *, Sayyed Samad Hoseini
    Several factors are effective in the successful implementation of innovation and technology ecosystem policies as the main policy-making process in the development of provincial investment, and not paying attention to it has created many challenges for economic development and provincial investments. The purpose of this pathological research is the implementation of innovation and technology ecosystem policies in order to identify the most important obstacles in the direction of the development of provincial investments. The research method is qualitative in terms of practical purpose, in terms of collecting data and using thematic analysis technique. It is a purposeful sampling method with maximum diversity until reaching theoretical saturation. Based on the findings of the research, the barriers to the implementation of innovation and technology ecosystem policies are: the nature of policy making, collaborative barriers, inefficient executives, environmental barriers, support and implementation barriers, weakness in evaluation and monitoring, organizational barriers. Managers and policy makers can lead to economic development and investment by improving and removing the obstacles and harms of implementing innovation and technology policies and increasing the effectiveness and efficiency of programs.
    Keywords: Pathology Of Policy Implementation, Ecosystem Of Innovation, Technology, Provincial Investments
  • حبیب صنوبر*، یونس جبار زاده، سید صمد حسینی

    هدف:

     صادرات یکی از معیارهای کلیدی برای بین المللی شدن شرکت ها در کسب وکارهای مختلف است که نقش بسیار مهمی در حیات شرکت ها دارد. از سوی دیگر، پیچیده شدن شرایط و رقابتی شدن بازارها، شرکت ها را برای بهره برداری از قابلیت های نوآوری سوق داده است. ازاین رو، هدف این پژوهش بررسی تاثیر قابلیت نوآوری بر عملکرد صادرات شرکت های کوچک و متوسط استان آذربایجان شرقی با نقش میانجی سرمایه اجتماعی است.

    روش شناسی: 

    این پژوهش از نوع مطالعات کاربردی و کمی است. همچنین، شرکت های کوچک و متوسط استان آذربایجان شرقی به عنوان جامعه آماری این مطالعه انتخاب شده است. در این مطالعه، نمونه گیری به روش طبقه ای تصادفی انجام شده است. گردآوری داده ها در این پژوهش از طریق پرسشنامه صورت پذیرفته است. برای تحلیل و تفسیر فرضیه ها نیز از روش مدل سازی معادلات ساختاری به وسیله نرم افزارهای SPSS23 و Amos23 استفاده شده است.

    یافته ها

    نتایج نشان می دهد که قابلیت نوآوری به صورت مستقیم بر سرمایه اجتماعی و عملکرد صادرات تاثیر دارد. همچنین، سرمایه اجتماعی به صورت مثبت بر عملکرد صادرات اثر دارد. در نهایت، نقش میانجی سرمایه اجتماعی در بین قابلیت نوآوری و عملکرد صادرات تایید گردید.

    نتیجه گیری

    شرکت های کوچک و متوسط با ارتقاء قابلیت نوآوری خود از طریق سرمایه اجتماعی می توانند منجر به رقابت پذیری بهتر خود شوند و بر توسعه و بهبود عملکرد صادرات بیافزایند.

    کلید واژگان: قابلیت نوآوری, سرمایه اجتماعی, عملکرد صادرات, شرکت های کوچک و متوسط
    Habib Sanoubar *, Younes Jabbarzadeh, SEYED SAMAD HOSSIENI
    Objective

    Export is one of the key criteria for the internationalization of companies in various businesses, which plays a very important role in the life of companies. On the other hand, the complexity of conditions and the competitiveness of markets have led companies to take advantage of innovation capabilities. Therefore, the purpose of this study is to investigate the effect of innovation capability on the export performance of small and medium enterprises in East Azerbaijan province with the mediating role of social capital.

    Methodology

    This research is an applied and quantitative study. Also, small and medium companies in East Azerbaijan province have been selected as the statistical population of this study. In this study, random sampling was performed. Data collection in this study was done through a questionnaire. To analyze and interpret the hypotheses, structural equation modeling method was used by SPSS23 and Amos23 software.

    Results

    The results show that the ability to innovate directly affects social capital and export performance. Also, social capital has a positive effect on export performance. Finally, the mediating role of social capital between innovation capability and export performance was confirmed.

    Conclusion

    Small and medium enterprises can improve their competitiveness through social capital and lead to better competitiveness and increase the development and improvement of export performance.

    Keywords: innovation capabilities, Social Capital, performance, Small, Medium Enterprises
  • نقی محمدخانی، سید علی اکبر هدایتی*، محمد مازندرانی، سراج بیتا، سید صمد حسینی
    بررسی میانگین میزان سرب مزارع مختلف پرورش ماهی قزل آلا بر اساس منبع تامین آب نشان داد که میزان سرب در عضله ماهیان پرورشی مزارع با منبع آب روخانه بسیار بیشتر از سایر مناطق بوده (mg/l 967/0) و مزارع پرورش در قفس دریا (mg/l 013/0) از همه پایین تر بود. میانگین میزان سرب کل ماهیان استان 279/0 میلی گرم بر کیلوگرم بوده است که کمتر از حد مجاز استانداردهای ملی و بین المللی می باشددر خصوص کادمیوم نیز مقادیر در آب و عضله بسیار ناچیز بوده و خارج از محدوده تشخیص دستگاه جذب اتمی بود که بیانگر سلامت آب و ماهی از نظر کادمیوم می باشد. مقایسه غلظت فلزات سنگین در ماهیان قزل آلای رنگین کمان در استان گلستان با سایر مناطق کشور نشان دادکه این میزان از پایین ترین مقادیر گزارش شده در کشور بوده که بیانگر سلامت کامل ماهی قزل آلا در استان گلستان دارد. مقادیر سرب و کادمیوم در آب و عضله ماهی قزل آلای رنگین کمان پایین تر از تمامی استانداردهای ملی و بین المللی بوده و از حداکثر مجاز پیشنهادی کمتر بود.
    کلید واژگان: قزل آلا, آلودگی, فلز سنگین, تجمع زیستی
    Naghi Mohammadkhani, Seyyed Aliakbar Hedayati *, Mohammad Mazandarani, Seraj Bita, Seyyed Samad Hoseini
    Monitoring and tracing of heavy metals is necessary to compare with existing standards, regarding the input of various pollutant sources, including heavy metals into water resources and eventually accumulation in aquatic organisms. Lead and Cadmium in the fish of various sources of water supply (springs, rivers, wells, rivers and sea cages) in the east and west of the province. After drying and digestion of muscle samples in acidic solutions, the amount of lead and cadmium heavy metals was read using standard atomic absorption spectrometers in different lamps. A study on the mean amount of lead in different fields of salmon farming on the basis of water supply source showed that the amount of lead in the fish muscle of farmed farms with a source of water was much higher than other areas (967 mg/l) and farms in the cage the lowest 0.013 mg/l. The average of total fish lead in the province was 279 mg/kg, which is lower than the national and international standards. The amount of lead in the water supply sources of the studied farms was less than the virtual limit referred to in various sources. In the case of cadmium, the amounts in water and muscle were also negligible and were outside the detection range of the atomic absorption system, which indicates the health of water and fish in terms of cadmium. Comparison of heavy metal concentrations in Golestan province with other parts of the country showed that this amount was the lowest reported in the country, which indicates the health of Golestan province. Also, comparing the levels of Pb and Cd in salmon in the cages of Golestan province with similar values to other fish in the Golestan province showed that the amount of trout heavy metals was much lower and had a better health. The levels of lead and cadmium in water and fish was lower than all national and international standards and were below the maximum authorized limit, so no risk to these end-users is noticed by the final consumer.
    Keywords: trout, Pollution, Heavy metal, bioaccumulation
  • مجتبی تقی زاده مسن*، سید صمد حسینی

    این تحقیق با هدف تعیین و اولوی تبندی استراتژ یهای اصلی برای یکی از شرکت های فعال در حوزه ی حفاری نفت و گاز کشور انجام شده است. در این تحقیق ابتدا عوامل محیط درونی و بیرونی شرکت شناسایی و ماتریس های IFE و EFE تهیه شد. سپس با استفاده از عوامل محیطی شناسایی شده و بر اساس نظرات خبرگی استراتژیست های شرکت، ماتریس سوات ایجاد و استراتژی های حوزه ی چهارگانه ی این ماتریس تعیین شد. پس از بازنگری ثانویه ی استراتژی ها، در نهایت پنج گزینه ی استراتژیک مطرح شد. در مرحله ی بعد بر اساس عوامل ماتریس های IFE، EFE و SWOT و امتیازهای حاصله، ماتریس IE ترسیم شد. محدوده ی معین شده در این ماتریس مربوط به رویکرد محافظ هکارانه و البته نزدیک به مرز سه رویکرد دیگر یعنی تهاجمی، تدافعی و رقابتی می باشد. استراتژ یهای رویکرد محافظه کارانه که معادل استراتژی های WO ماتریس سوات می باشد، شامل ST5 و ST6 بوده که به منظور ارزیابی مجدد و همچنین اولویت بندی گزینه های استراتژیک، پنج گزینه ی مطرح استراتژیک توسط ماتریس برنام هریزی کمی استراتژیک مورد ارزیابی قرار گرفت. بر اساس نتایج این ماتریس، استراتژی ایجاد سازمان پروژه محور) PBO (با رویکرد بهره وری) ST6 (با نمره ی جذابیت 5.11 دارای بیشترین اولویت در بین گزینه های استراتژیک است.

    کلید واژگان: استراتژی اصلی, عوامل داخلی و بیرونی, ماتریس IE, ماتریس SWOT, ماتریس .QSPM
  • سید مهدی دلجو، سید صمد حسینی*، اژدر کرمی، ناصر صنوبر، یونس نیکخواه

    هدف این پژوهش، بررسی تاثیر مدیریت منابع انسانی سبز بر نوآوری سبز با نقش تعدیل‌گری سرمایه فکری سبز است. این پژوهش از نظر روش، توصیفی-پیمایشی و به لحاظ هدف کاربردی است. جامعه آماری شامل شرکت‌های دانش‌بنیان منتخب بوده است و برای گردآوری داده‌ها از پرسشنامه استفاده و برای تحلیل فرضیه‌های پژوهش، از روش معادلات ساختاری استفاده شده است. همچنین، برای تحلیل داده‌های گردآوری شده از نرم‌افزارهای SPSS و SmartPLS استفاده شده است. نتایج نشان می‌دهد که مدیریت منابع انسانی سبز به صورت مستقیم بر نوآوری سبز و همچنین مولفه‌های این متغیر تاثیر مثبت و معنادار دارد. همچنین، نقش تعدیل‌گری سرمایه فکری سبز در رابطه بین مدیریت منابع انسانی سبز و نوآوری سبز مورد تایید قرار گرفت. از نتایج دیگر این بود که در حالت بررسی نقش تعدیل‌گری مولفه‌ها، فقط سرمایه انسانی سبز رابطه بین مدیریت منابع انسانی سبز و نوآوری سبز را تعدیل کرده است. نتایج این مطالعه نشان می‌دهد که با بهبود مدیریت منابع انسانی سبز می‌توان در جهت توسعه نوآوری سبز شرکت‌های دانش‌بنیان قدم برداشت که در این میان، با بالا بردن پتانسیل سرمایه‌های فکری سبز این شرکت‌ها می‌توان بر شدت این تاثیر افزود.

    کلید واژگان: مدیریت منابع انسانی سبز, سرمایه فکری سبز, نوآوری سبز, شرکت های دانش بنیان
    Seyed Mahdi Deljoo, Seyed Samad Hosseini *, Azhdar Karami, Naser Sanoubar, Younes Nikkhah

    The purpose of this study is to investigate the effect of green human resource management on green innovation with the moderating role of green intellectual capital. This research is descriptive-survey in terms of method and applied in terms of purpose. The statistical population consisted of selected knowledge-based companies and a questionnaire was used to collect data and the structural equation method was used to analyze the research hypotheses. Also, SPSS and Smart PLS softwares were used to analyze the collected data. The results show that green human resource management has a direct and significant positive effect on green innovation as well as the components of this variable. Moreover, the moderating role of green intellectual capital in the relationship between green human resource management and green innovation was confirmed. Another result was that in examining the moderating role of components, only green human capital has moderated the relationship between green human resource management and green innovation. The results of this study show that by improving green human resource management, steps can be taken to develop green innovation of knowledge-based companies, which can be increased by increasing the potential of green intellectual capital of these companies.

    Keywords: Green human resource management, green intellectual capital, green innovation, knowledge-based companies
  • زهرا حیدری، صمد رحیمی اقدم*، سید صمد حسینی
    کارآفرینی به عنوان پدیده ای مهم در اقتصاد، نقش موثری را در توسعه و پیشرفت اقتصادی کشورها ایفا می کند. از دیدگاه دیگر، در یک اقتصاد پویا، ایده ها، محصولات و خدمات همواره در حال تغییر هستند و در این میان، کارآفرین و سازمان های کارآفرین الگویی مناسب برای مقابله و سازگاری با شرایط جدید محسوب می شوند. ازاین رو، هدف از این پژوهش، بررسی نقش حمایت مدیران ارشد بر کارآفرینی سازمانی با میانجی گری تعهد عاطفی است. این پژوهش ازنظر هدف کاربردی و ازلحاظ ماهیت توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش اعضای هییت علمی دانشگاه تبریز در سال 1399 است. همچنین، با روش نمونه گیری تصادفی ساده، از نظرات 239 نفر از اعضای هییت علمی استفاده شد. برای جمع آوری داده ها نیز از پرسشنامه استاندارد استفاده گردید. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از معادلات ساختاری و از نرم افزارهای SPSS23 و Amos23 استفاده شد. خروجی نرم افزارها نشان می دهد که روابط مستقیم بین متغیرها معنادار است. همچنین، نقش میانجی تعهد عاطفی در بین حمایت مدیران ارشد و کارآفرینی سازمانی تایید گردید. یافته های این مطالعه می تواند نقش بسزایی در بهبود فرهنگ سازمانی محیط های آموزش عالی و دانشگاه ها از طریق افزایش حمایت مدیران این سازمان ها از کارآفرینی اعضای خود، افزایش تعهد عاطفی در آن ها و درنتیجه نیل به اهداف تعیین شده سازمان داشته باشد.
    کلید واژگان: اعضای هیئت علمی, دانشگاه تبریز, تعهد عاطفی, حمایت مدیران ارشد, کارآفرینی سازمانی
    Zahra Heydari, Samad Rahimiaghdam *, Seyed Samad Hosseini
    Entrepreneurship, as an important phenomenon in the economy, plays an effective role in the economic development and progress of countries. From another perspective, in a dynamic economy, ideas, products and services are constantly changing, and in the meantime, the entrepreneur and entrepreneurial organizations are a good model for coping and adapting to new conditions. Therefore, the purpose of this study is to investigate the role of Senior Managers support for organizational entrepreneurship mediated by affective commitment. This research is applied in terms of purpose and descriptive-correlational in nature. The statistical population of this study are faculty members of Tabriz University in 2020. Also, by simple random sampling method, the opinions of 239 faculty members were used. A standard questionnaire was used to collect data. Structural equations and SPSS23 and Amos23 software were used to analyze the data. Software output shows that the direct relationships between variables are significant. Also, the mediating role of affective commitment between the top management support and organizational entrepreneurship was confirmed. Findings of this study can play a significant role in improving the organizational culture of higher education environments and universities by increasing the management support of these organizations for entrepreneurship of their members, increasing affective commitment in them and thus achieving the goals of the organization.
    Keywords: Faculty Members, University of Tabriz, Affective commitment, Top Managers Support, Organizational entrepreneurship
  • یونس جبارزاده*، سید صمد حسینی، یونس نیکخواه، سوره شکری، پیمان صبری
    امروزه پذیرفتن رسانه های اجتماعی به عنوان جزیی از گردشگری و کسب وکار منجر به موفقیت بیشتر صنایع در دنیا شده است؛ بنابراین هدف این مطالعه، تحلیل نقش تعدیل کنندگی خو گرفتن با رسانه اجتماعی و شدت رابطه در ارتباط میان اعتماد و قصد بازدید در صنعت گردشگری شهر تبریز است که اطلاع یابی از رسانه اجتماعی نیز از اولویت های این بررسی است. جامعه آماری این پژوهش گردشگران داخلی و خارجی شهر تبریز است که به روش نمونه گیری تصادفی ساده از نظرات 263 گردشگر برای بررسی پژوهش کمک گرفته شده است. پژوهش حاضر به صورت کمی است و برای سنجش رابطه بین متغیرها نیز از روش مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شده است. نتایج تحلیل داده ها نشان می دهند که به جز نقش تعدیل کنندگی شدت رابطه در ارتباط بین اطلاع یابی از رسانه اجتماعی و قصد بازدید، همه روابط معنادار و قابل توجه است. این مطالعه نشان می دهد، زمانی که افراد از رسانه مورد نظر، آشنایی دقیق تری داشته باشند، اعتماد به رسانه موجبات افزایش بازدید از محل مورد نظر را فراهم می کند.
    کلید واژگان: اعتماد, خو گرفتن با رسانه اجتماعی, اطلاع یابی, شدت رابطه, قصد بازدید
    Younis Jabarzadeh *, Seyed Samad Hosseini, Younes Nikkhah, Soureh Shokri, Payman Sabri
    Today, accepting social media as part of tourism and business has led to the success of most industries in the world. Therefore, the purpose of this study is to analyze the role of social media involvement and tie strength moderating in relationship between trust and visit intention in the tourism industry of Tabriz. In this area, the social commerce information seeking is also the priority of this review. The statistical population of this study is domestic and foreign tourists of Tabriz which was selected by simple random sampling from 263 tourists' opinions. The present study is quantitative and structural modeling is used to measure the relationship between variables. The results of the data analysis show that, apart from the role of tie strength moderation in the relationship between social commerce information seeking and visit intention, all relationships were meaningful and significant. This study shows that when people are more aware of the target media, trust in the media increases the number of visits to the target location.
    Keywords: Trust, Social media involvement, Information Seeking, Tie strength, Visit intention
  • سید صمد حسینی*، یونس نیکخواه تکمه داش، ناصر صنوبر

    هدف این پژوهش، تعیین رابطه رهبری تحول گرا و سرمایه روان شناختی با رضایت شغلی باتوجه به اثرات میانجی مشارکت کاری در پرستاران بیمارستان های شهر تبریز بود. این پژوهش، باتوجه به اهداف از نوع پژوهش های بنیادی همبستگی بود. درراستای هدف پژوهش، از جامعه پرستاران بیمارستان های شهر تبریز، تعداد 302 نفر به شیوه هدفمند انتخاب شدتد. برای اندازه گیری رهبری تحول گرا از پرسشنامه بویل و همکاران (2018)  و برای سنجش مشارکت کاری از پرسشنامه دای و همکاران (2019) و برای سنجش سرمایه روان شناختی از پرسشنامه کیم و همکاران (2018) و برای سنجش رضایت شغلی از پرسشنامه ینسن و همکاران (2017) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از روش مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزار Smart PLS استفاده شد. یافته ها نشان داد مشارکت کاری قادر است رابطه رهبری تحول گرا و سرمایه روان شناختی با رضایت شغلی را بطور معنی دار میانجیگری کند، به نحوی که رهبری تحول گرا سرمایه روان شناختی با مشارکت کاری رابطه مثبت داشته و این متغیر نیز با رضایت شغلی دارای رابطه مثبت بود. این یافته ها دارای تلویحات عملی بوده مه به تفصیل مورد بحث واقع شده اند.

    کلید واژگان: رهبری تحول گرا, سرمایه روان شناختی, مشارکت کاری, رضایت شغلی, پرستار
    Seyed Samad Hosseini *, Younes Nikkhah Tekmedash, Naser Sanoubar

    The aim of this study was to determine the relationship between transformational leadership, psychological capital and job satisfaction regarding the mediating effects of work engagement among nurses in Tabriz hospitals. This study was conducted with a correlational method. Therefore, 302 people from the population of nurses in Tabriz hospitals were selected by purposeful method. Data were collected by Boyle et al.'s (2018) transformational leadership questionnaire, Dai et al.'s (2019) work engagement Scale, Kim et al.'s (2018) psychological capital inventory as well as Jensen et al.'s (2017) job satisfaction scale. Data were analyzed by structural equation modeling in Smart PLS software. Findings showed that work engagement could significantly mediate the relationship between transformational leadership and psychological capital with job satisfaction. Accordingly, transformational leadership psychological capital had a positive relationship with work engagement as well as with job satisfaction. These findings had practical implications and discussions of the implications of the study findings are presented.

    Keywords: Transformational leadership, Psychological capital, Work engagement, Job satisfaction, Nurse
  • سید صمد حسینی، محمد فاریابی*، محمدرضا قلی زاده، مرتضی قلی زاده

    هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر متغیرهای کیفیت خدمات و قیمت منصفانه ادراک شده بر رضایت مشتری به صورت مستقیم و غیرمستقیم از طریق تصویر شرکت است. بر اساس پیشینه نظری و تجربی، مدل مفهومی پژوهش در قالب چهار فرضیه تدوین شده است. جامعه آماری، استفاده کنندگان از خدمات شرکت ایرانسل در ایران و ترک سل در ترکیه است که نمونه مورد نظر از بین آن ها به روش تصادفی در دسترس انتخاب گردید. حجم نمونه انتخاب شده برای شرکت ایرانسل 315 و برای شرکت ترک سل 295 است. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه الکترونیکی بوده و طراحی آن با طیف پنج گزینه ای لیکرت و با استفاده از منابع معتبر صورت گرفت و روایی محتوایی آن با استفاده از روش های CVI و CVR مورد تایید قرار گرفت و همچنین پایایی آن با استفاده از روش ضریب آلفای کرونباخ مورد بررسی و تایید شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزارهای SPSS و Smart PLS استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که کیفیت خدمات ادراک شده بر رضایت مشتری هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم و از طریق تصویر شرکت تاثیر مثبت و معناداری دارد. همچنین نتایج نشان داد که قیمت منصفانه ادراک شده به صورت مستقیم بر رضایت مشتری تاثیر مثبت و معنادار دارد ولی تاثیر غیرمستقیم آن، با نقش میانجی تصویر شرکت تایید نشد. در نهایت با استفاده از آزمون تی دو نمونه مستقل، میانگین رضایت مشتریان از خدمات اپراتورهای ایرانسل در ایران و ترک سل در ترکیه مورد مقایسه قرار گرفت که نتایج نشان دهنده عدم وجود تفاوت معنادار در میزان رضایت مشتریان از خدمات این شرکت ها است.

    کلید واژگان: رضایت مشتری, قیمت منصفانه ادراک شده, کیفیت خدمات, تصویر شرکت
    Seyedsamad Hosseini, Mohammad Faryabi *, Mohammadreza Gholizadeh, Morteza Gholizadeh

    The purpose of this study was to investigate the effect of service quality variables and perceived fair price on customer satisfaction directly and indirectly through the company image. Based on theoretical and empirical background, the conceptual model of the research is formulated in four hypotheses. The statistical population is the users of the Irancell Company in Iran and Turkcell in Turkey, the sample was selected among them by simple random method. The sample size is 315 for Irancell Company and 295 for Turkcell Company. The data gathering tool was an electronic questionnaire and its content validity was confirmed by CVI and CVR methods. Also, its reliability was confirmed by Cronbach's alpha coefficient. SPSS and Smart PLS software were used to analyze the data. The results of the research showed that the quality of perceived service has a positive and significant effect on customer satisfaction either directly or indirectly and through the image of the company. The results also showed that fair price perception directly and positively affects customer satisfaction, but its indirect effect was not confirmed by the mediating role of the company's image. Finally, using T-test two independent samples, the average customer satisfaction was compared with Irancell's operators in Iran and Turkcell in Turkey. The results show that there is no significant difference in customer satisfaction with the services of these companies.

    Keywords: customer satisfaction, fair price perceptions, service quality, company image
  • پویا بهزادنیا*، ناصر صنوبر، سید صمد حسینی، کیمیا فضل زاده
    هدف از این پژوهش بررسی تاثیر دلبستگی عاطفی مشتری به برند بر ارزش ویژه برندهای شبکه های اجتماعی با نقش میانجی اعتبار برند و نقش تعدیلگر مسئولیت اجتماعی شرکت در زمان کرونا است. جامعه آماری منتخب برای این تحقیق، کاربران شبکه های اجتماعی در ایران بودند. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی در دسترس تعداد 520 عدد پرسشنامه به صورت الکترونیکی با مقیاس پنج گزینه ای لیکرت جمع آوری گردید. برای آزمون فرضیه های تحقیق و تحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری SEM و نرم افزارهای SPSS و Smart PLS استفاده شده است. نتایج داده های آماری و مدل سازی معادلات ساختاری نشان داد که دلبستگی عاطفی مشتری به برند به صورت مستقیم بر ارزش ویژه برندهای شبکه های اجتماعی تاثیر ندارد. همچنین نتایج نشان داد که مسئولیت اجتماعی شرکت‎ها رابطه بین دلبستگی عاطفی مشتری به برند بر ارزش ویژه برند و همچنین رابطه بین اعتبار برند و ارزش ویژه برندهای شبکه های اجتماعی را تعدیل می‎کند. شبکه های اجتماعی باید سرمایه گذاری هایی را انجام دهند که به ایجاد ارتباط عاطفی با یک برند شبکه اجتماعی کمک کند و همچنین به مسئولیت اجتماعی خود توجه نمایند.
    کلید واژگان: دلبستگی عاطفی مشتری به برند, اعتبار برند, مسئولیت اجتماعی, ارزش ویژه برندهای شبکه های اجتماعی
    Pouya Behzadnia *, Naser Sanoubar, Seyed Samad Hosseini, Kimiya Fazlzadeh
    e effect of customer emotional attachment to the brand on the special value of social media brands with the mediating role of brand credibility and the role of adjusting the company's social responsibility in the time of Corona. The statistical population selected for this study was users of social networks in Iran. Using the available random sampling method, 520 questionnaires were collected electronically with a five-point Likert scale. Structural equation modeling and SPSS and Smart PLS software were used to test the research hypotheses and data analysis. The results of statistical data and structural equation modeling showed that the customer's emotional attachment to the brand does not directly affect the eigenvalue of social media brands. The results also showed that corporate social responsibility moderates the relationship between customer emotional attachment to the brand on brand equity and also the relationship between brand credibility and brand equity. Social media should make investments that help build an emotional connection with a social media brand, as well as focus on their social responsibility.
    Keywords: Customer emotional attachment to the brand, brand credibility, social responsibility, the special value of social media brands
  • سید صمد حسینی*، یونس نیکخواه، اژدر کرمی

    یکی از مهم ترین عواملی که بقاء شرکت های کسب وکارهای کوچک و متوسط را تضمین می کند، عملکرد مالی مطلوب آن ها است. از سوی دیگر، وجود سرمایه انسانی برتر، منبع اساسی در پیشبرد عملکرد کسب وکارهای کوچک و متوسط در صنایع مختلف است که در این راستا، عملکرد نوآوری و عملکرد عملیاتی، نقش بسیار مهم و قابل توجهی دارند. ازاین رو، هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیرات توسعه سرمایه انسانی بر عملکرد مالی از طریق عملکرد نوآوری و عملکرد عملیاتی در شرکت های کوچک و متوسط استان آذربایجان شرقی است. این پژوهش از نوع مطالعات علی و کمی است که برای بررسی رابطه بین متغیرها از روش مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شده است. همچنین، تحلیل های این مطالعه از طریق نرم افزارهای SPSS نسخه 23 و Smart PLS نسخه 3 انجام پذیرفته است. نتایج حاصل از تحلیل داده ها، نشان می دهد که همه روابط بین متغیرها معنادار است. به طور کلی، با اهمیت نهادن به سرمایه انسانی از طریق عملکرد نوآوری و عملکرد عملیاتی می توان بر بهبود عملکرد مالی کسب و کارهای کوچک و متوسط تاثیرگذار بود. درنهایت، این پژوهش برای مدیران و صاحبان شرکت های کوچک و متوسط، چشم اندازی متفاوت از حیث توسعه سرمایه انسانی برای بهبود عملکرد ارایه می دهد.

    کلید واژگان: عملکرد مالی, عملکرد نوآوری, عملکرد عملیاتی, توسعه سرمایه انسانی, کسب و کارهای کوچک و متوسط
  • یونس جبارزاده*، سیدصمد حسینی، یونس نیکخواه، آرزو فرج الهی
    زمینه و هدف

    تسهیم دانش برای کسب مزیت رقابتی و نوآوری پایدار ضروری است. از دیگر سوی، انطباق پذیری موثر سازمان نیز به توانایی سازگاری با همه عناصر کسب وکار از جمله نیروی کار بستگی دارد. در این راستا پژوهش حاضر به بررسی تاثیر ظرفیت جذب دانش فردی بر تسهیم دانش با میانجی گری چابکی کارکنان در سیستم بانکی پرداخته است.

    روش شناسی:

     این پژوهش از نوع کاربردی و علی است. گردآوری داده ها به وسیله پرسشنامه و از نظرات 226 نفر از کارکنان شعب بانکی شهر تبریز انجام پذیرفته است. تحلیل داده ها نیز با استفاده از از روش مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی انجام شده است. 

    یافته ها:

     خروجی نرم افزارها نشان می دهد که تمامی روابط مستقیم در رابطه بین متغیرها معنادار است. همچنین، چابکی کارکنان رابطه بین ظرفیت جذب دانش فردی و تسهیم دانش را میانجی گری می کند. 

    نتیجه گیری:

    تقویت چابکی کارکنان می تواند در رابطه بین ظرفیت جذب دانش فردی و تسهیم دانش موثر باشد و به توسعه و بهبود تسهیم دانش در میان کارکنان و حرکت به سوی مزیت رقابتی بهتر بانک ها یاری رساند.

    کلید واژگان: ظرفیت جذب دانش فردی, چابکی کارکنان, تسهیم دانش, سیستم بانکی
    Younis Jabarzadeh *, SeyedSamad Hosseini, Younes Nikkhah, Arezoo Farajolahi

    Background & Purpose:

    Knowledge sharing is a prerequisite for the acquisition of competitive advantage and sustainable innovation. At the same time, the effective adaptability of an organization depends on the ability to adapt to all business elements such as the labor force. Hence, this study analyzed the effect of individual knowledge absorption capacity on knowledge sharing through the mediation of employee agility in the banking system.

    Methodology

    This is an applied causal study, in which data were collected from the questionnaires distributed among 226 employees working at different bank branches in Tabriz. The partial least square structural equation modeling (PLS-SEM) model was used for data analysis.

    Findings

    According to the software outputs, all direct relationships of variables are significant. Furthermore, employee agility mediates the relationship between individual knowledge absorption capacity and knowledge sharing.

    Conclusion

    Improving employee agility can affect the relationship between individual knowledge absorption capacity and knowledge sharing, help improve knowledge sharing among employees, and move towards better competitive advantages for banks.

    Keywords: individual knowledge sharing capacity, employee agility, knowledge sharing, Banking System
  • ناصر صنوبر*، سید صمد حسینی، پویا بهزادنیا، زهرا یونس پور

    یکی از مسایل مهم سازمان‎های دولتی اجرای صحیح استراتژی تغییر و برنامه های بهبود سازمانی است و مدیران میانی و به ویژه کیفیت روابط بین آنها، نقش کلیدی در اجرای استراتژی دارد. پژوهش حاضر در نظر دارد تاثیر عدالت سازمانی، حمایت مدیریت ارشد از تغییر و مشارکت در تصمیم‎گیری را بر تعهد استراتژیک مدیران میانی بررسی نماید.در این پژوهش با جمع‎آوری پرسشنامه از میان 77 نفر از مدیران دستگاه های اجرایی استان آذربایجان شرقی به روش تصادفی در دسترس و پردازش و بررسی فرضیه ها و تجزیه وت حلیل داده ها از روش رگرسیون توسط نرم افزارهایSPSS , AMOS 21 استفاده شده است. یافته ها نشان می‎دهد بین عدالت سازمانی و روابط با کیفیت بالا رابطه مثبتی وجود داشته و حضور عدالت سازمانی درک‎شده باعث ایجاد روابط با کیفیت بالا می‎شود، تعهد به اهداف سازمانی نیز افزایش می‎یابد. همچنین طبق نتایج این تحقیق، ارتباط خاصی بین مدیریت مدیران ارشد و تعهد به تغییر بدون درنظر گرفتن نقش مستمر روابط با کیفیت بالا اثبات نشد.

    کلید واژگان: روابط با کیفیت بالا, تعهد استراتژیک مدیران میانی, حمایت مدیریت ارشد, عدالت سازمانی, مشارکت
    Naser Sanoubar *, Seyyed Samad Hosseini, Pouya Behzadnia, Zahra Younespour

    One of the key issues for public agencies is the proper implementation of change strategy and organizational improvement programs, and middle managers, and especially the quality of their relationships, play a key role in implementing the strategy. The present study intends to investigate the impact of organizational justice, senior management support for change and participation in decision making on strategic commitment of middle managers. Data were analyzed using SPSS, AMOS 21 software and regression analysis. Findings show that there is a positive relationship between organizational justice and high quality relationships, and the presence of perceived organizational justice leads to high quality relationships, and commitment to organizational goals increases. Also, according to the results of this study, no specific relationship between senior management management and commitment to change was demonstrated without considering the ongoing role of high quality relationships. Findings can help managers understand the factors affecting commitment to change and assist them to build high quality relationships to achieve organizational goals.

    Keywords: High quality connections, Middle managers’ strategic commitment, Senior managers’ support, Organizational Justice, association
  • پویا بهزادنیا*، ناصر صنوبر، سید صمد حسینی
    نظریه تجارت نوین که بر پایه نظریه نظریه رشد نوین توسعه یافته است، به تجارت بین‎الملل و رشد اقتصادی طی دهه های 1990 می‎پردازد و بر پیشرفت تکنولوژیکی و پیامدهای خارجی آن و نیز استفاده از دانش جدید به عنوان متغیر آشکار توجه دارد. برنامه های تشویق صادرات (EPPS) اطلاعات و دانش مدیران را در حوزه صادرات تکمیل می کند.  هدف از این تحقیق بررسی تاثیر برنامه های تشویقی صادرات بر عملکرد صادراتی شرکت های بازرگانی بین المللی به صورت مستقیم و غیرمستقیم با نقش میانجی جذابیت های بازارهای خارجی و قابلیت های صادراتی شرکت است. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی در دسترس تعداد 240 پرسشنامه از شرکت های بازرگانی فعال ایران جمع آوری گردیده و برای آزمون فرضیه های تحقیق و تحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری SEM استفاده شد. نتایج داده های آماری و مدل سازی معادلات ساختاری نشان داد که برنامه های تشویقی صادرات بر عملکرد صادراتی شرکت تاثیر مستقیم ندارد و تاثیر آن از طریق ادراک جذابیت های بازارهای خارجی و همچنین توسعه قابلیت های صادراتی شرکت بر عملکرد صادراتی شرکت اتفاق می افتد. همچنین بررسی نتایج نشان می دهد که متغیر برنامه های تشویقی صادرات به صورت مستقیم و غیرمستقیم، 66 درصد از تغییرات متغیر عملکرد صادراتی را تبیین می کند که نشان دهنده اهمیت برنامه های تشویقی صادرات در رسیدن به عملکرد صادراتی برتر است. براساس نتایج این تحقیق، توصیه می شود در برنامه های مربوط به تشویق شرکت های بازرگانی به مباحث آموزشی بیش از پیش اهمیت داده شود. همچنین مدیران شرکت ها نیز بایستی توجه نمایند که عوامل ارتباطاتی به عنوان مهم ترین عامل در ایجاد قابلیت های صادراتی برای شرکت ها مطرح است
    کلید واژگان: برنامه های تشویقی صادرات, عملکرد صادراتی, جذابیت های بازارهای خارجی, قابلیت های صادراتی
    Pouya Behzadnia *, Naser Sanoubar, Seyedsamad Hosseini
    The modern business theory addresses international trade and economic growth during the 1990s and focuses on technological progress and its external implications, as well as the use of new knowledge as a clear variable. Export Promotion Programs complete the information and knowledge of managers in the field of exports. The purpose of this research is to examine the impact of export incentive programs on the export performance of international trading companies, directly and indirectly, with the mediator role of the attractiveness of foreign markets and the company's export capabilities. A total of 240 questionnaires of Iranian trading companies were collected by random sampling method. SEM modeling was used to test the hypotheses and analyze the data. The results showed that export incentive programs do not have a direct effect on the export performance of the company and its effect is through the perception of the attractiveness of foreign markets as well as the development of export capabilities of the company on the company's export performance. Also, the results show that the variable of export incentive programs, directly and indirectly, explains 66% of the variations in the export performance, which indicates the importance of export incentive programs to achieve superior export performance. Based on the results of this study, it is recommended that programs in the field of encouraging business companies be given more importance to educational issues. Also, corporate executives should note that communication factors are considered as the most important factor in creating the export capability for major companies.
    Keywords: Export incentive programs, Export Performance, Attractiveness of foreign markets, Export capabilities
  • سیدصمد حسینی*، ناصر صنوبر
    بهره گیری از کارکنان متعهد و افرادی که در قبال سازمان خود احساس مسئولیت می کنند و حاضرند به ایفای نقشی فراتر از آنچه که در قراردادهای منعقد شده با آنان آمده عمل نمایند همواره جزء اولویت-های مهم هر سازمانی بوده است. در این میان، خصوصیات و ویژگی های منحصربفرد افراد شاغل در نهادهای دولتی در مقایسه با همتایان آن ها در دیگر بخش ها، به ایجاد تمایزی منجر می گردد که می-تواند راه سازمان را در رسیدن به اهدافش هموار نماید. در این پژوهش با بررسی 581 پرسشنامه جمع-آوری شده از میان کارکنان بخش دولتی و با استفاده از روش مدل یابی بر مبنای معادلات ساختاری، مشخص گردید که فعالیت های منابع انسانی عملکرد بالا اثر مثبت و معناداری بر انگیزه کارکنان شاغل در بخش عمومی دارد؛ همچنین اثر این فعالیت ها بر تعهد عاطفی و رفتار شهروندی کارکنان تایید شد. بعلاوه، نتایج نشان می دهد که عنصر ارتباطات در میان سایر اقدامات مدیریت منابع انسانی از بیشترین تاثیر بر پیامدهای نگرشی و رفتاری در کارکنان برخوردار می باشد. نتایج حاصل از این تحقیق می تواند توسط مدیران در تدوین سیاست های بخش عمومی و در حوزه مدیریت منابع انسانی مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: مدیریت استراتژیک منابع انسانی, فعالیت های منابع انسانی عملکرد بالا, انگیزه کار در بخش عمومی, تعهد سازمانی, رفتار شهروندی سازمانی
  • یونس جبارزاده*، علی شاه محمدزاده، رحیم سروری، سیدصمد حسینی
    زمینه و هدف
    با توجه به نقش انکارناپذیر مدیران و فرماندهان آموزشی نیروی انتظامی در ارتقاء و توسعه نیروی انسانی این نیرو، توانمندسازی آنان با نگاهی علمی و نظام مند اهمیت مضاعف پیدا می کند. بدین منظور پژوهش حاضر با نگرش سیستمی و جامع به دنبال دستیابی به یک مدل فراگیر در زمینه توانمندسازی فرماندهان و مدیران آموزشی نیروی انتظامی است.
    روش شناسی
    پژوهش حاضر، اکتشافی و تفسیری و دارای رویکرد استقرایی است که تلفیقی از روش های کیفی و کمی در آن استفاده شد. جامعه آماری پژوهش را فرماندهان و مدیران آموزشی نیروی انتظامی تشکیل داده اند. نمونه گیری در هر دو بخش کیفی و کمی با استفاده از روش نمونه گیری قضاوتی و هدفمند صورت گرفت که در مرحله کیفی 14 نفر و در مرحله کمی برای آزمون دوجمله ای 40 نفر و برای مدلسازی ساختاری تفسیری 10 نفر انتخاب شدند. پس از شناسایی عوامل از ادبیات و نهایی سازی آنها از طریق مصاحبه با خبرگان، فهرست نهایی عوامل از طریق داده های پرسشنامه ای و آزمون دوجمله ای مشخص شد. در نهایت به منظور تحلیل تعاملات بین عوامل، از تکنیک مدل سازی ساختاری تفسیری و تحلیل میک مک استفاده شد.
    یافته ها
    تعداد 15 عامل به عنوان عوامل اصلی موثر بر توانمندسازی فرماندهان و مدیران آموزشی نیروی انتظامی شناسایی شدند که پس از تحلیل مدل سازی ساختاری تفسیری، تعاملات عوامل در شش دسته به دست آمدند و در نهایت با تحلیل میک مک عوامل به چهار دسته خودمختار، وابسته، پیوندی و مستقل تقسیم شدند.
    نتایج
    براساس یافته های پژوهش، تمرکز بر عواملی که تاثیرگذاری بالایی بر سایر عوامل دارند می تواند تاثیر مضاعفی بر ارتقای توانمندی فرماندهان و مدیران آموزشی نیروی انتظامی داشته باشد. در این بین در دسترس قرار دادن منابع کافی و استفاده از نظام پاداش دهی مبتنی بر عملکرد و سازوکارهای انگیزشی، تاثیر بالایی بر ارتقای توانمندی دارد که در تصمیم گیری های مدیریتی و بکارگیری سیاست های سازمانی باید مدنظر قرار گیرند.
    کلید واژگان: توانمندسازی, مدل توانمندسازی, فرماندهان و مدیران آموزشی, عوامل توانمندساز نیروی انسانی, توسعه نیروی انسانی
    Younes Jabarzadeh *, Ali Shahmohammadzadeh, Rahim Sarvari, Seyyed Samad Hosseini
    Background and Objectives
    Considering the undeniable role of police officers and police commanders in promoting and developing the manpower of this force, their empowerment with a systematic and scientific viewpoint becomes more and more important. For this purpose, the present study aims at achieving a comprehensive model with a comprehensive and systematic approach in the field of empowerment of police and police commanders and managers.
    Methodology
    The present study is exploratory and interpretive and has a deductive approach. A combination of qualitative and quantitative methods has been used. The statistical population of the study consisted of police commanders and educational managers. Sampling was done in both qualitative and quantitative sections using a judicious and purposeful sampling method. At qualitative stage 14, in the quantitative stage, 40 people were tested and 10 people were selected for interpretive structural modeling. After identifying the factors from the literature and finalizing them through interviewing the experts, the final list of factors was determined by questionnaire and binomial test. In the end, interactive structure modeling and Mick analysis were used to analyze the interactions between factors.
    Findings
    15 factors were identified as the main factors affecting the empowerment of police and police commanders. After analyzing structural modeling, factor interactions were achieved in six categories. Finally, by analyzing the factors, the factors were divided into four groups: autonomous, dependent, Linked and Independent.
    Conclusion
    Based on research findings, focusing on factors that have a high impact on other factors can have a double impact on the empowerment of police and police training executives. In the meantime, the availability of adequate resources and the use of a reward system based on performance and motivational mechanisms have a great impact on empowerment that should be considered in management decisions and application of organizational policies.
    Keywords: Empowerment, Empowerment Model, Commanders, Educational Managers, Human Resources Empowerment Factors, Human Resources Development
  • یونس نیکخواه تکمه داش، سید صمد حسینی *، یونس جبارزاده
    زمینه و اهداف
    با شرایط پیچیده حاکم در سازمان ها، در حال حاضر مدیریت دانش را می توان راهگشای شیوه های مدیریت دانست. شرایط پیچیده باعث تغییرات فراگیر در مدیریت سازمان ها خصوصا بیمارستان ها شده که باید به این تغییرات پاسخ داده شود، در این میان رهبری مبتنی بر دانش می تواند پاسخ گوی خوبی برای این مهم باشد. بنابراین، اثرگذاری رهبری مبتنی بر دانش بر روی شیوه های مدیریت دانش در بیمارستان های دولتی، هدف اصلی این پژوهش است.
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر، توصیفی- پیمایشی و به لحاظ هدف، کاربردی بوده است و از طرفی با توجه به اهداف پژوهش که به سنجش اثرات بین متغیرها می پردازد، از نوع فرضیه ای-استنتاجی است. جامعه آماری تحقیق شامل 631 بخش درمانی در بیمارستان های دولتی شهر تبریز است. در این پژوهش، نمونه گیری از روش خوشه ایچند مرحله ای صورت پذیرفته است و از نظرات مدیران 169 بخش درمانی برای گردآوری داده ها استفاده شده است. تجزیه و تحلیل داده ها به روش مدل سازی معادلات ساختاری انجام شده است.
    یافته ها
    خروجی های نرم افزار، نشان دهنده تاثیر مثبت و معنادار بین رهبری مبتنی بر دانش و شیوه های مدیریت دانش است. همچنین، رهبری مبتنی بر دانش بر کاربرد دانش بیشترین تاثیر را دارد.
    نتیجه گیری
    نتایج نشان می دهد که شیوه های ایجاد، ذخیره سازی، انتقال و کاربرد دانش با رهبری مبتنی بر دانش در بیمارستان های دولتی دارای روابط قوی هستند. به عبارت دیگر، توجه به دانش موجود، باعث بهبود دانش بیمارستان ها خواهد شد.
    کلید واژگان: دانش, رهبری مبتنی بر دانش, شیوه های مدیریت دانش, بیمارستان های دولتی
    Younes Nikkhah Tekmedash, Seyed Samad Hosseini*, Younis Jabarzadeh
    Background and Objectives
    Given the complexity of the ruling in organizations, currently knowledge management can be considered as a guide for management practices. Complicated conditions have caused sweeping changes in management of organizations, especially in hospitals, which should be responded to these changes. The knowledge-oriented leadership can be a good answer to these. So, the impact of knowledge-oriented leadership on knowledge management practices in public hospitals was the main objective of this research.
    Material and Methods
    This study was a descriptive survey, and an applied research by the objective, and according to the research goals that measure the effects of variables, it is a hypothetical-deductive type. Study population consisted of 631 health sectors of public hospitals in Tabriz. In this research, sampling was done by multi stage cluster method and the views of the managers of 169 health departments were used to collect data. Data analysis was conducted by structural equation modeling.
    Results
    Software outputs indicate a positive and significant impact between knowledge-oriented leadership and knowledge management practices. Also, knowledge-oriented leadership has the greatest impact on knowledge application.
    Conclusion
    The results show that practices of creation, storage, transfer and application of knowledge management has strong relation with knowledge-oriented leadership. In other words, attention to existing knowledge will improve the knowledge of hospitals.
    Keywords: Knowledge, Knowledge-Oriented Leadership, Knowledge Management Practices, Public Hospitals
  • یونس نیکخواه تکمه داش*، سید صمد حسینی، اژدر کرمی
    هدف این پژوهش، بررسی تاثیر مدیریت منابع انسانی دانش محور بر عملکرد نوآوری با میانجی گری مدیریت دانش و سرمایه فکری در شرکت های کوچک و متوسط فعال در صادرات است. برای بررسی متغیرهای پژوهش از روش مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شده است و متغیرهای میانجی از طریق آزمون سوبل سنجش شده اند. تحقیق حاضر از نوع کاربردی و کمی است. برای گرد آوری داده ها از نظرات مدیران 253 شرکت کوچک و متوسط صادرکننده، بهره گرفته شده است. داده ها به صورت میدانی و از طریق پرسشنامه جمع آوری شده اند. روایی محتوای پرسشنامه از طریق شاخص روایی و نسبت روایی محتوایی انجام شده است. نتایج نشان دهنده نقش کلیدی اعمال شده توسط مدیریت منابع انسانی دانش محور در ارتقاء مدیریت دانش، سرمایه فکری و عملکرد نوآوری در شرکت های کوچک و متوسط صادرکننده است. از دیگر نتایج، مدیریت دانش و سرمایه فکری نقش میانجی تاثیرگذاری را در رابطه بین مدیریت منابع انسانی دانش محور و عملکرد نوآوری دارند. همچنین نقش واسط مدیریت دانش در بین سرمایه فکری و عملکرد نوآوری معنادار بود. به طورکلی با ارتقاء سطح دانش مدیریت منابع انسانی در شرکت های صادرکننده، می توان از طریق مدیریت دانش و سرمایه فکری بر بهبود عملکرد نوآوری تاثیر گذاشت.
    کلید واژگان: مدیریت منابع انسانی دانش محور, مدیریت دانش, سرمایه فکری, عملکرد نوآوری, شرکت های کوچک و متوسط صادرکننده
    Younes Nikkhah Tekmedash *, Seyyed Samad Hosseini, Azhdar Karami
    The research purpose, studying effect of Knowledge-based Human Resources Management on Innovation Performance through Knowledge Management and Intellectual Capital Mediation, in export small and medium size enterprises (SMEs). To study research variables, structural equations modeling has been used. Also, mediator variables have been measured via Sobel test. This research is applied and quantitative. The data are gathered from the views of the managers of the 253 small and medium sized exporting companies. Data has been collected through field study via questionnaire. Content validity of questionnaire has been verified through validity index and content validity ratio. The results show the key role played by knowledge-based human resource management in terms of knowledge management, intellectual capital, and innovation performance promotion, in exporter SMEs. From among other results, reference could be made to effective mediator role of knowledge management and intellectual capital played in relation with knowledge-based human resource management and innovation performance. Also, knowledge management has played significant intermediary role between intellectual capital and innovation performance. In general, by increasing the level of knowledge of HRM in exporting companies, through knowledge management and intellectual capital, innovation performance can be improved.
    Keywords: Knowledge-Based Human Resources Management, Knowledge management, Intellectual Capital, Innovation Performance, Exporter SMEs
  • یونس نیکخواه تکمه داش، سید صمد حسینی*، ناصر صنوبر
    زمینه و هدف

    ارتقای عملکرد سازمانی جزو اولویت های همیشگی مدیران است و منابع انسانی در این زمینه نقشی بی بدیل دارد. هدف اصلی این مقاله، بررسی تاثیر دوسوتوانی مدیریت منابع انسانی بر عملکرد سازمانی با نقش تعدیل کنندگی فناوری اطلاعات و میانجی گری مدیریت استعداد است.

    روش شناسی

     پژوهش حاضر کاربردی و توصیفی همبستگی است. گردآوری داده ها از طریق پرسشنامه و از نظرات 281 نفر از مدیران واحدهای صنعتی انجام پذیرفته است. داده های پژوهش به روش مدل سازی معادلات ساختاری از طریق حداقل مربعات جزئی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته است.

    یافته ها

     دوسوتوانی مدیریت منابع انسانی تاثیر مثبت و معناداری بر عملکرد سازمانی دارد. همچنین، نقش میانجی مدیریت استعداد در رابطه بین دوسوتوانی مدیریت منابع انسانی و عملکرد سازمانی تایید شد. فناوری اطلاعات نیز رابطه بین دوسوتوانی مدیریت منابع انسانی و مدیریت استعداد را تعدیل می کند.

    نتیجه گیری

     در واحدهای صنعتی مورد مطالعه، اجرای سیاست های فناوری اطلاعات در روابط بین دوسوتوانی مدیریت منابع انسانی و مدیریت استعداد بر عملکرد سازمانی تاثیرگذار خواهد بود.

    کلید واژگان: دوسوتوانی مدیریت منابع انسانی, مدیریت استعداد, فناوری اطلاعات, عملکرد سازمانی
    Background and Objective

    Organizational performance improvement has always been a managerial priority with human resources playing a unique role in this context. This paper aims to analyze the effect of human resources management ambidexterity on organizational performance by considering the moderating role of information technology and mediating role of talent management.

    Methodology

    This is an applied descriptive-correlational study, in which 281 managers of industrial departments were surveyed through a questionnaire for data collection. The partial least square structural equation modeling (PLS-SEM) technique was then used for data analysis.

    Findings

    Human resources management ambidexterity had a positive, significant effect on organizational performance. It was also confirmed that talent management had a mediating role in the relationship between human resources management ambidexterity and organizational performance. Moreover, information technology moderated the relationship between human resources management ambidexterity and talent management.

    Conclusion

    In the studied industrial departments, the implementation of information technology policies will affect organizational performance in the relationships between human resources management ambidexterity and talent management.

    Keywords: human resources management ambidexterity, Talent Management, Information technology, organizational performance
  • سید صمد حسینی*، یونس نیکخواه تکمه داش، اژدر کرمی، یونس جبارزاده
    هدف این مقاله بررسی اثر مقایسه ای استراتژی مدیریت دانش بر عملکرد نوآوری خدماتی با میانجی گری شیوه های مدیریت دانش در بیمارستان های بخش دولتی و خصوصی است. با توجه به تئوری دانش مدیریت، همه سازمان ها نیازمند یک استراتژی مناسب دانش برای کسب موفقیت هستند؛ لذا این پژوهش، پاسخی مستقیم به این نیاز بوده و بر آن تمرکز دارد. در این پژوهش، از روش کمی و فرضیه ای- استنتاجی استفاده شده است. نمونه مورد مطالعه شامل 852 بخش درمانی است که کلیه بخش های درمانی بیمارستان های دولتی و خصوصی شهر تبریز را شامل می گردد. داده های مورد نیاز از طریق پرسشنامه جمع آوری شده و با تکنیک مدل سازی معادلات ساختاری تجزیه وتحلیل گردیده است. نتایج حاصل، نشان دهنده تاثیر مثبت و معنادار استراتژی مدیریت دانش بر شیوه های مدیریت دانش است. همچنین، نقش میانجی گری شیوه های مدیریت دانش در رابطه بین استراتژی مدیریت دانش و عملکرد نوآوری خدماتی برای بیمارستان های دولتی و خصوصی تایید گردید.
    کلید واژگان: استراتژی مدیریت دانش, شیوه های مدیریت دانش, عملکرد نوآوری خدماتی, بیمارستان ها, ایران
    Seyed Samad Hosseini *, Younes Nikkhah Tekmedash, Azhdar Karami, Younes Jabarzadeh
    The main objective of this research is to investigate the comparative effect of knowledge management strategy on the service innovation performance in public and private hospitals through the mediating role of knowledge management practices. Drawing in knowledge management theory, all the organizations require a suitable knowledge management strategy to perform successfully. Therefore, this research focuses on this under-researched subject. This research benefits from quantitative and hypothetical-deductive approach. The sample of the research includes 852 therapy sections of both public and private hospitals in Tabriz. The data was collected via research questionnaire. The data has been analyzed using structural equation modeling (SEM) methodology. The results indicate a significant positive relationship between the knowledge management strategy and the knowledge management practices. Moreover, the mediating role of knowledge management practices was confirmed in the relationship between knowledge management strategy and service innovation performance in public and private hospitals.
    Keywords: Knowledge management strategy, Knowledge management practices, Service innovation performance, Hospitals, Iran.
  • ناصر صنوبر*، سیدصمد حسینی، علی محمدزاده

    همکاری مبتنی بر فرانشیز، شکل غالب روابط تجاری به ویژه در همکاری های بین المللی بین شرکتها محسوب می شود و برند نقش کلیدی در  ورود طرفین در قراردادهای همکاری دارد. به ویژه در شرایط سخت رقابتی موجود، برند فرانشیزدهنده عامل کلیدی در تصمیم انتخاب علاقه مندان به تاسیس نمایندگی است. ابعاد مختلفی در این میان اهمیت دارد و در این مقاله تلاش شده است بر سه متغیر کیفیت روابط برند، ارزش ویژه برند و رفتار شهروندی برند تاکید شود. جامعه آماری، شرکتهای تولید کننده لوازم خانگی تحت قرارداد همکاری بین المللی است که تعداد 266 شرکت از طریق روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب گردید. نتایج نشان می دهد که کیفیت روابط بر رفتار شهروندی نمایندگی ها تاثیر می گذارد، بدین معنی که نمایندگی هایی که رضایت بیشتری از روابط خود با شرکت دارند، فعالیت های اختیاری مازاد بر مسئولیت های خود انجام می دهند تا نسبت به شرکت وفاداری خود را نشان دهند، ارزش ارتباط خود را بالا برده و آن را حفظ کنند و با تصویر مطلوبی که از برند شرکت در ذهنیت نمایندگی ایجاد شده، همین تصویر را به مشتریان خود القاء کنند تا درنهایت به اهداف مشترک خود با شرکت دست یابند.

    کلید واژگان: کیفیت روابط برند, رفتار شهروندی برند, ارزش ویژه برند, ارزش ارتباط, تصویر برند, وفاداری برند
    Naser Sanoubar *, Seyed Samad Hoseini, Ali Mohammadzadeh
    Introduction

    Franchising is one of the dominant strategic methods for international strategies. In franchise method, the franchiser agrees for franchisee to use the franchisers brand, product, etc. in exchange of fees. This method is one of the key strategic methods (Leek and Christedoulides, 2014) for internationalization. The quality of relationship between the two business partners play a key role for franchising success. The quality of relationship has three dimensions including trust, commitment and satisfaction (Athanasopoulou, 2009). This research focuses on this important issue in international strategy. More specifically we will discuss the brand value, quality of relationship and brand citizenship behavior. According to the literature, the specific value of brand includes: quality of relationship, the brand image and the brand loyalty (Nyadzayo et al, 2016). The quality of relationship itself, has two dimensions including brand trust and commitment (Kim et al, 2002). The brand citizenship behavior includes seven dimensions namely, brand consideration, brand enthusiasm, sportsmanship, brand endorsement, self-development, and brand advancement (Nyadzayo, et al, 2016). Theoretical framework and literature review In this research we synthesized the literature and developed the conceptual framework of the research. Sehat et al (1393) in their research entitled “customer’s loyalty improvement, based on relational marketing” concluded that, enthusiasm in brand has strong impact on customer’s loyalty. Erkmen and Hancer (2014) investigated the role of trust in branding. Rezgani (1993) has also investigated the relationship between salesforces behavior and trust in marketing. Asadpoor (1392) also concluded that long-term compare to short-term relationship has meaningful effect on perception of brand and loyalty. Therefore, in this research we developed the following hypothesis: H1: Quality of relations has significant and positive effect on brand citizenship behavior. H2a: Brand citizenship behavior has positive and significant effect on value of relations. H2b: Brand citizenship behavior has positive effect on brand’s image. H2c: Brand citizenship behavior has positive effect on the brand’s commitment. H3: Brand’s citizenship behavior as mediating variable has positive effect on the relationship between quality of relations and special value of brand. H4: Franchise competence moderates the relationship between quality of relations and brand citizenship behavior components through behavior. H5: Duration of relationship moderates the relationship between quality of relations and brand citizenship behavior components through behavior.

    Methodology

    This is an applied research using survey as research design. It is a quantitative research. The data has been collected using questionnaire. The sample has been drawn from the companies operating in home appliances manufacturing industry. In total 268 completed questionnaires have been collected. Prior to distribution of the questionnaires we conducted a pilot study. The face validity and content validity of the questionnaire have been tested. The internal consistent of the constructs have been verified by calculating Cronbach Alfa (quality of relations α= 0.71, brand’s citizenship behavior α= 0.89, special value of brand α= 0.90 and the franchiser’s competence α= 0.87). We conducted the data analysis in three levers. First, the descriptive analysis helped us to analyze variables individually to get a broad picture of the distribution of the data. Then we conducted bivariate analysis to test the correlation between the variables. Then we conducted multi-regression analysis using structural equation modeling to test the hypothesis.

    The findings of the research

    The data has been analyzed in three levels. Descriptive analysis of the data revealed that most of the respondents were female. Majority of the respondents have had less than 6 years old. We have also found that most of the data for the measured variables were distributed normally. The association between variables have been measured using spearman rank-order correlation. All measured variables were associated significantly. We used factor analysis for testing the model of the research. The model test revealed that the SEM model was fit (RMSEA: 0.055, GFI: 0.886, PCLOSE: 0.175). We tested the hypotheses. The hypotheses one, the relationship between quality of relations and brand citizenship behavior was significant and positive. The relationship between the brand citizenship behavior and both quality of relation, brand image and brand commitment all were positive and significant. We also found significant relationship between all research variables.

    Conclusion and implications

    The data analysis shows that quality of relations has significant effect on the brand citizenship behavior. It means that the agents those have better relations with their business partners have more autonomy to perform. They get more loyal to the franchiser. The agents pass this image of better quality of products and services to the customers. Trust is a key element in establishing good relationship between the franchiser and franchisees. It is concluded that to increase quality relationship in franchise strategic method, the firms should establish trust and become more loyal to the reciprocal relationships.

    Keywords: quality of brand relations, brand citizenship behavior, brand special value, quality of relations, brand image, brand loyalty
  • سیدصمد حسینی*، یونس جبارزاده، محمدحسن پور، سحر حیدر آبادی
    هدف
    هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر انواع منابع فن آوری اطلاعات و قابلیت مدیریت دانش بر کسب مزیت رقابتی است. روش پژوهش: پژوهش حاضر ازنظر هدف، کاربردی و از حیث گردآوری اطلاعات، توصیفی همبستگی و بر اساس مدل سازی معادلات ساختاری است. جامعه آماری شامل شرکت های کوچک و متوسط استان آذربایجان شرقی به تعداد 842 شرکت و حجم نمونه بر اساس روش نمونه گیری طبقه ای 300 شرکت است و پاسخ دهندگان هدف، مدیران شرکت ها بودند. داده های لازم به روش میدانی و با توزیع پرسشنامه صورت گرفته و برای آزمون فرضیه ها از روش تحلیل مدل سازی معادلات ساختاری (SEM) از طریق حداقل مربعات جزئی (PLS) استفاده شده است. برای تعیین روایی پرسشنامه از صوری و محتوایی و برای تعیین پایایی پرسشنامه از آزمون آلفای کرونباخ استفاده شد ونتایج نشان داد که این پژوهش از روایی وپایایی بالایی برخوردار است.
    یافته ها
    نتایج حاصل از تحلیل اثرات کل در مدل سازی معادلات ساختاری نشان داد که مقدار t در مسیر منابع زیرساخت فناوری اطلاعات و منابع انسانی فناوری اطلاعات بزرگ تر از 96/1 و در مسیر منابع مرتبط با فناوری اطلاعات به قابلیت مدیریت دانش و مزیت رقابتی کوچکتر از 96/1 است.
    نتیجه گیری
    نتایج کل پژوهش نشان داد که منابع انسانی فناوری اطلاعات و منابع زیرساخت فناوری اطلاعات فناوری اطلاعات اثر مثبت و معناداری بر قابلیت مدیریت دانش دارند که خود بر مزیت رقابتی، تاثیر مثبت و معناداری دارد.
    کلید واژگان: مزیت رقابتی, منابع فناوری اطلاعات, قابلیت مدیریت دانش
    Seyedsamad Hosseini *, Younes Jabarzade, Mohammad Hassanpoor, Sahar Heydarabadi
    Abstract The Impact of Information technology resource and knowledge management capability on competitive advantage Nowadays, information technology has changed many aspects of everyday life of humans. The present century is the age of information and knowledge, and the information, knowledge and importance of these two are rapidly growing as sources of the organization. So, the organization's management has changed product management to knowledge and information management. In this research, the impact of three types of information technology resources and knowledge management capabilities on competitive advantage The statistical population of the research was small and medium enterprises (SMEs). Data were collected using a questionnaire survey with managers of SMEs. Structural Equation Modeling (SEM) was used to test the hypotheses. Results showed that Information technology infrastructure and Information technology human resource positively affect knowledge management capability (KMC), which is positively related to competitive advantage. Keywords: Competitive advantage, Information technology resources, knowledge management capability
    Keywords: Competitive advantage, Information technology resources, knowledge management capability
  • تکاور محمدیان، رضا قانعی مطلق *، سید صمد حسینی، صادق رباط کریمی، مجتبی امام، نسیم علیجانی، حسن بخشی
    استفاده از ترکیبات فراسودمند مانند پروبیوتیک ها می تواند در بهبود عملکرد آبزیان موثر باشد. هدف از مطالعه حاضر تاثیر سطوح مختلف باکتری پروبیوتیکی i (La) Lactobacillus acidophilusروی برخی از فاکتورهای بیوشیمیایی و آنتی اکسیدانی سرم خون ماهی قزل آلای رنگین کمان (Oncorhynchus mykiss) پس از مسمومیت با فلز سرب در جیره غذایی بوده است. تعداد 375 قطعه ماهی قزل آلا بطور تصادفی به پنج گروه در سه تکرار تقسیم شدند. گروه های یک، دو و سه به ترتیب از ابتدا تا انتهای آزمایش با جیره حاوی 106×5، 107×5 و 108×5 CFU/gr باکتری پروبیوتیکی تغذیه شدند. گروه چهارم (کنترل) در تمام دوره با جیره فاقد پروبیوتیک و بدون فلز سرب تغذیه شد. گروه پنجم به مدت 45 روز با جیره فاقد پروبیوتیک و سپس (به مدت 21 روز) همراه با تیمارهای پروبیوتیکی تا انتهای آزمایش با جیره حاوی μg/kg 500 نیترات سرب تغذیه شد. خونگیری از ماهیان در روزهای صفر، 45، 52، 59 و 66 آزمایش انجام شد. نتایج نشان داد که در گروه دو بعد از 45 روز مصرف پروبیوتیک مقادیر گلوکز، فسفر، ALP و SOD افزایش و مقادیر کلسترول و تری گلیسرید کاهش معنی داری نسبت به گروه کنترل داشته است (05/0 > p). پس از مواجهه با سرب مقادیر LDH در روز 59 و مقادیر ALP در تمامی روزها در گروه دو نسبت به گروه پنج بطور معنی داری کاهش یافت (05/0 >p). همچنین سطح آنزیم کاتالاز و SOD در گروه دو نسبت به گروه پنج در روز 66 افزایش معنی داری داشته است (05/0 > p). نتایج این مطالعه نشان داد که باکتری La بعنوان یک پروبیوتیک می تواند در بهبود شاخص های سرمی ماهی قزل آلا قبل و پس از مواجهه با فلز سرب نقش داشته باشد. همچنین غلظت 107×5 CFU/gr پروبیوتیک روی شاخص های سرمی تاثیر بهتری داشته است.
    کلید واژگان: سرم خون, فلز سرب, قزل آلای رنگین کمان, لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس
    T. Mohammadian, R. Ghanei, Motlagh *, S.S. Hosseini, S. Robatkarimi, M. Emam, N. Alijani, H. Bakhshi
    Application of functional ingredients like probiotics could be effective in promotiong of aquatic animals performance. The aim of this study was to investigate the effect of various levels of probiotic bacterium Lactobacillus acidophilus on some serum biochemical and antioxidant factors of rainbow trout (Oncorhynchus mykiss) following dietary lead poisoning. 375 trout fish were randomly divided into five groups in three replications. Groups 1, 2 and 3 were respectively fed with diets containing 5 × 106, 5 × 107 and 5 × 108 CFU / g probiotic bacteria from beginning to end of the experiment. Group 4 (control) was fed witha diet free of probiotic and lead. Group 5 was fed with probiotic-free diet for 45 days and then with a diet containing 500 μg / kg lead nitrate (for 21 days) to end of the experiment similar to probiotic-consuming treatments. Bleeding of fish was done on days 0, 45, 52, 59 and 66. The results showed that levels of glucose, phosphorus,ALP and SOD were significantly higher and cholesterol and triglyceride levels were significantly lower (p <0.05)in group 2 compared to control group after 45 days probiotic consumption. After lead exposure, LDH values on day 59 and ALP values in all days were significantly lower in group 2 compared to group 5 (p <0.05). Also, catalase and SOD levels were significantly higher in group 2 than group 5 on day 66 (p <0.05). The results of this study revealed that Lactobacillus acidophilus,as a probiotic,can be effective in improving the blood serum indices of trout before and after lead exposure. Also, level of 5 × 107 CFU / g of probiotic had a better effect on the serum parameters.
    Keywords: Blood serum, Lead metal, Rainbow trout, Lactobacillus acidophilus
  • سید صمد حسینی *، مجتبی علیشاهی، کورش امینی، محمدرضا عباسپور، مسعود قربانپور، تکاور محمدیان
    زمینه مطالعه: در آبزی پروری رشد سریع، کارایی مناسب تغذیه و افزایش مقاومت در برابر بیماری ها بسیار مطلوب است. یکی از راهکارهای مناسب برای بهبود شاخص های رشد و مقاومت ماهی استفاده از باکتری های پروبیوتیکی است.
    هدف
    مطالعه حاضر به منظور ارزیابی اثر پروبیوتیکی باکتری لاکتوباسیلوس بولگاریکوس ریزپوشانی شده با نانوذرات آلژینات/کیتوزان بر رشد و کارایی تغذیه در فیل ماهی جوان (Huso huso) انجام گرفت.
    روش کار
    این آزمایش به صورت طرح کاملا تصادفی در قالب چهار گروه تیمار و یک گروه شاهد هرکدام با سه تکرار صورت پذیرفت، برای این منظور تعداد 375 قطعه فیل ماهی با میانگین وزنی gr8/2±2/27 در پنج گروه تقسیم شدند. تیمار های آزمایشی شامل: T1 با غذای حاوی آلژینات/کیتوزان بدون باکتری، T2 با غذای حاوی باکتری ریزپوشانی شده به روش امولسیون، T3 با غذای حاوی باکتری ریزپوشانی شده به روش ژلاسیون یونی، T4 با غذای حاوی باکتری بدون پوشش و گروه شاهد با غذای پایه تغذیه شدند. ماهیان روزانه به میزان 3 % وزن بدن تغذیه شدند.
    نتایج
    نتایج نشان دادند که حداکثرمقدار ضریب تبدیل غذایی (FCR) در T3 (11/0±64/1) و کمترین آن درT4 (06/0±14/1) بود. T4 در شاخص های SGR، PER، FER، در روز 30 و 60 دارای بهترین عملکرد نسبت به سایر تیمارها بود. نتیجه گیری نهایی: براساس نتایج بدست آمده می توان نتیجه گرفت که عملکرد رشد در تیمارهایی که کیتوزان و آلژینات به عنوان پوشش حضور داشتند نسبت به تیمار لاکتوباسیلوس بدون پوشش پایین تر بود.
    کلید واژگان: پروبیوتیک, ریزپوشانی, فیل ماهی, شاخصهای رشد
    Seyed Samad Hosseini *, Mojtaba Alishahi, Koroush Amini, Mohammadreza Aabbaspour, Masoud Ghorbanpoor, Takavar Mohammadian
    BACKGROUND
    In aquaculture the fast growth, high feed efficiency and increased resistance against pathogens are favorable. One of the suitable approaches for improving the growth indices and resistance against pathogens is the application of probiotic bacteria.
    OBJECTIVES
    The present study was conducted to evaluate the effect of nano/microencapsulated Lactobasillus bulgaricus by nano alginate/chitosan on the growth rate and feeding efficiency of great sturgeon (Huso huso) juveniles.
    METHODS
    This experiment was conducted in a completely random design in four groups and group (5) with triplicate. 375 fish weighing (27.28±2.86 gr mean±SD), were randomly divided in to five equal groups in triplicates. The test groups were as follows: fish in T1 were fed with alginate/chitosan without bacterium, fish in T2 were fed with encapsulated bacteria with emulsification method, fish in T3 were fed with encapsulated bacteria with Ionicgelation method, fish in T4 were fed with only bacteria and control group. The fish were fed 3% of body weight per day.
    RESULTS
    The results showed the highest feed conversion ratio (FCR) was measured in T3 (1.64±0.11) and the lowest was observed in T4 (1.14±0.06).The highest values of SGR, PER, FER in T4 were seen among the treatments at days 30 and 60.
    CONCLUSIONS
    According the result, nanoalginat/Chithosan used for encapsulation of probiotics can be lead to decrease in growth performance compared to the other treatments.
    Keywords: Probiotic, Nanocapsulate, Husu huso, Growth parameters
  • سید صمد حسینی، تکاور محمدیان، محمدرضا عباسپور، مجتبی علیشاهی، کوروش امینی
    اثر مثبت ریزپوشانی بر قابلیت تحمل شرایط شبیه سازی شده معده و روده توسط پروبیوتیک ها ثابت شده است. از مهم ترین عوامل کاهش زنده مانی پروبیوتیک ها هنگام عبور از دستگاه گوارش، pH پایین معده و وجود پروتئازها و املاح صفراوی می باشد. به منظور بهبود قابلیت زنده مانی در شرایط نامساعد معده و روده، باکتری پروبیوتیک لاکتوباسیلوس پلانتاروم (Lactobacillus plantarum) توسط آلژینات/کیتوزان با استفاده از روش امولسیون ریزپوشانی شد. اهداف این تحقیق بررسی کارآمدی ریزپوشانی با آلژینات/کیتوزان جهت حمل باکتری و بررسی بقاء باکتری در شرایط شبیه سازی شده معده و روده می باشد. برای مطالعه شکل ظاهری ریزپوشینه ها از تکنیک و برای تعیین اندازه و نحوه پراکنش ذرات ریزپوشینه از روش تجزیه اندازه ذرات استفاده شد. برای بررسی قابلیت زنده مانی باکتری های ریزپوشانی شده و آزاد در شرایط شبیه سازی شده معده و روده ، در فواصل زمانی صفر ، 60 ، 120 دقیقه به مدت 48 ساعت در دمای 37 درجه سانتی گراد گرمخانه گذاری شد. نتایج این تحقیق بیانگر این است که dpeak به روش امولسیون μm 4/10 و میانگین قطر ذرات μm 39/2، مقدار پتانسیل زتا در این تحقیق mv 2/36+ ، تعداد باکتری های ریزپوشانی شده CFU/g 109 ×06/0±02/2 و زنده مانی باکتری ها بعد از 120 دقیقه شرایط شبیه سازی شده شیره گوارشی در باکتری آزادCFU/g 109 ×09/0±59/1 و در باکتری های ریزپوشانی شدهCFU/g 109 × 06/0±03/2 محاسبه شد (05/0p<). نتیجه این پژوهش نشان داد که بین باکتری های ریزپوشانی شده و آزاد، زنده مانی و تحمل شرایط شبیه سازی شده شیره گوارشی در باکتری های ریزپوشانی شده به مراتب بالاتر می باشد.
    کلید واژگان: ریزپوشانی, لاکتو باسیلوس پلانتاروم, شرایط شبیه سازی شده معده و روده, آلژینات, کیتوزان
    S.S. Hosseini, T. Mohammadian, M.R. Abbaspour, M. Alishahi, K. Amini
    The positive effect of microencapsulation on tolerance simulated gastrointestinal conditions has been demonstrated by probiotics. The most important factors in reducing the viability of probiotics during passing through the digestive system are low pH in stomach and proteases and bile salts. To improve the survival rate of Lactobacillus plantarum in unfavorable condition of stomach and intestines, bacteria encapsulated with alginate/chitosan microencapsulation-emulsion. The aims of this study were to evaluate the effectiveness of microencapsulation with alginate/chitosan to carry bacteria and the survival rate of bacteria in the simulated condition of gastrointestinal tract. The microcapsules SEM technique used to study the appearance and the Particle Size Analyzers microcapsules method used to determine the size and distribution of particles. The survival rate of microencapsulated bacteria and released one in simulated gastrointestinal condition were assayed. For this purpose, they were incubated with intervals of 0, 60, 120 minutes for 48 hours at 37 ° C. The results indicated that dpeak was calculated 10.4 µm by emulsification and the average particle diameter was 2.39 µm. Zeta potential value in this study was .2 mv. Number of microencapsulated bacteria was 2.02 ±0.06×109 CFU/g and viability of bacteria after 120 minutes in simulated condition, digestive uices in free bacteria was 1.59 ±0.09×109 CFU/g and in microencapsulated bacteria was 2.03 ±0.06×109 CFU/g. The results from this study indicated that among microencapsulated and free bacteria, live-stay and enduring the conditions simulated digestive uices in encapsulated bacteria were much higher.
    Keywords: Microencapsulation, Lactobacillus plantarum, simulated gastrointestinal condition, alginate, chitosan
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر سید صمد حسینی
    دکتر سید صمد حسینی
    استادیار مدیریت، گروه مدیریت، دانشکده اقتصاد و مدیریت، دانشگاه تبریز، ، ایران
  • سید صمد حسینی
    سید صمد حسینی

اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال