به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

سیروس فخیمی آذر

  • محمدباقر حمزه، یعقوب علوی متین*، سیروس فخیمی آذر، ناصر فقهی فرهمند

    جذب سرمایه گذاری یکی از مهم ترین متغیرهای اقتصادی در اکثر کشورهای جهان به شمار می رود، به طوری که با ابتکار عمل در این زمینه می توان به اکثر اهداف اقتصادی کشورها دست یافت. هدف پژوهش حاضر ارائه مدلی از ارزش آفرینی با رویکرد جذب و توسعه سرمایه گذاری در مناطق آزاد با توجه به شرایط ایران می باشد. در پژوهش حاضر، با خبرگان در مناطق آزاد با ابزار مصاحبه عمیق محقق  ساخته گفتگو شد. مصاحبه ها با نرم افزار تحلیل داده های کیفی مکس کیودا و کدگذاری سه مرحله ای باز، محوری و انتخابی تحلیل شد. یافته  های پژوهش شامل شرایط علی (عوامل ملی، جهانی شدن مناطق آزاد، زیرساختی و فنی، عمق دانش، فرهنگ سازی، کیفیت آمار و اطلاعات)، شرایط مداخله گر (عوامل سیاسی و اقتصادی، بی ثباتی مدیریت در مناطق آزاد، رقابت پذیری و نظام حقوقی) و در نهایت شرایط زمینه  ای (شرایط محیطی از نظر توسعه سرزمینی مناطق آزاد، پتانسیل های مناطق آزاد، پتانسیل  های علمی، موقعیت ژئوپلیتیکی، پتانسیل  های علمی، موقعیت اقتصادی، سیاسی و بین المللی). تحلیل ها نشان می دهد «دستیابی به ارزش آفرینی، و ارزش آفرینی با رویکرد جذب و توسعه سرمایه گذاری» مقوله محوری است و مهم ترین راهبرد ارزش آفرینی در مناطق آزاد، حمایت از ساماندهی مناطق آزاد، بازنگری قوانین مناطق آزاد، بهبود روابط خارجی، توسعه اقتصاد دانش بنیان و تقویت رقابت پذیری است. در نهایت به منظور اعتبارسنجی مدل طراحی شده، ارزش محتوایی هر شاخص در اندازه گیری مفاهیم پیشنهادی با مدل سازی معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    کلید واژگان: ارزش آفرینی, جذب سرمایه گذاری, مدل یابی معادلات ساختاری, مناطق آزاد کشور, نرم افزار مکس کیودا
    Mohammad Bagher Hamzeh, Yaqub Alavi Matin *, Sirous Fakhimi Azar, Naser Faqhi Farhamand

    Investment attraction is considered one of the most important economic variables in most countries of the world, so that most of the countries' economic goals can be achieved with initiatives in this field. The aim of the current research is to provide a model of value creation with the approach of attracting and developing investment in free zones according to the conditions of Iran. In the present study, experts were interviewed in free zones using the researcher-made in-depth interview tool. Interviews were analyzed with Max Kyuda qualitative data analysis software and three-stage open, central and selective coding. The research findings include causal conditions (national factors, globalization of free zones, infrastructural and technical, depth of knowledge, culture building, quality of statistics and information), intervening conditions (political and economic factors, instability of management in free zones, competitiveness and legal system) and finally background conditions (environmental conditions in terms of territorial development of free zones, potentials of free zones, scientific potentials, geopolitical situation, scientific potentials, economic, political and international situation). The analyzes show that "achieving value creation, and value creation with the approach of investment attraction and development" is the central category and the most important value creation strategy in free zones, support for the organization of free zones, revision of laws and free zones, improvement of foreign relations, the development of the knowledge-based economy and the strengthening of competitiveness. Finally, in order to validate the designed model, the content value of each index in measuring the proposed concepts was analyzed by structural equation modeling.

    Keywords: Value Creation, Investment Attraction, Structural Equation Modeling, Free Zones Of The Country, Maxqda Software
  • نسرین شاهعلی، حسین بوداقی خواجه نوبر*، سیروس فخیمی آذر، فرزین مدرس خیابانی
    زمینه

    نیات رفتاری مشتریان، عبارت است از ادراک مشتریان نسبت به عملکرد خدمت دهندگان از لحاظ خدمت رسانی. هدف اصلی پژوهش حاضر شناسایی عوامل موثر بر نیات رفتاری مشتریان بر اساس اخلاق و مسیولیت اجتماعی سازمانی در صنعت لوازم آرایشی و بهداشتی بوده است.

    روش

    برای انجام پژوهش از رویکرد پژوهش آمیخته استفاده گردید. در بخش کیفی جامعه پژوهش ، شامل کلیه خبرگان و کارشناسان بازاریابی بوده که در صنعت لوازم آرایشی و بهداشتی تجربه داشتند که با استفاده از نمونه گیری هدفمند 15 نفر از صاحب نظران به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار مصاحبه بدون ساختار بود. به منظور تحلیل یافته های به دست آمده از مصاحبه کیفی، از روش تحلیل محتوای استقرایی  مبتنی بر کدگذاری ، استفاده شد. در بخش کمی جامعه آماری کلیه مشتریان برندهای لوازم آرایشی و بهداشتی مانند: برند دیور ، برند چنل ، برند استیلودر ، برند  گویرلین ، برند کلارینز ، برند کلینیک در شهر تهران بودند که با روش نمونه گیری تصادفی 251 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پرسشنامه محقق ساخته بود. برای تحلیل داده های کمی از تحلیل عاملی اکتشافی و آزمون t تک نمونه ای استفاده شد.

    یافته ها

    در بخش کیفی یافته های حاصل از تحلیل مصاحبه ها  شامل 38 مفهوم بود که تحت 5 مقوله اصلی  قرار گرفتند. نتایج بخش کمی نشان داد که در کل همه عوامل پنجگانه بخش کیفی در سطح معناداری 000/0 تفاوت معناداری وجود دارد (p-value =0/00 < a =%1). بنابراین همه عوامل پنجگانه برای نیات رفتاری مشتریان موثر هستند و باید در اخلاق و مسیولیت اجتماعی سازمانی مورد توجه قرار گیرند.

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش نشان داد که عوامل موثر بر نیات رفتاری مشتریان بر اساس اخلاق و مسیولیت اجتماعی سازمانی در صنعت لوازم آرایشی و بهداشتی عبارتند از: 1- روابط میتنی بر اخلاق با مشتریان 2- پویایی 3- پشتیبانی سازمانی 4- بازارشناسی و تحلیل بازار و 5-. مشتری مداری.

    کلید واژگان: نیات رفتاری, اخلاق, مسئولیت پذیری, مسئولیت اجتماعی سازمانی
    Background

    Customer behavioral intentions are customers' perceptions of service providers in terms of service delivery. The main purpose of this study was to identify the factors affecting the behavioral intentions of customers based on organizational ethics and social responsibility in the cosmetics industry.

    Method

    A mixed research approach was used to conduct the research. In the qualitative part of the research community, all experts and marketing experts who had experience in the cosmetics industry were selected using purposive sampling of 15 experts as a sample. The interview tool was unstructured. In order to analyze the findings obtained from the qualitative interview, the method of inductive content analysis based on coding was used. In a small part of the statistical population, all customers were cosmetic brands such as: Dior brand, Chanel brand, Stiloder brand, Guerlin brand, Clarins brand, Clinic brand in Tehran, which were selected as a sample by random sampling method of 251 people. The questionnaire was made by a researcher. Exploratory factor analysis and one-sample t-test were used to analyze the quantitative data.

    Results

    In the qualitative part, the findings of the interview analysis included 38 concepts that were divided into 5 main categories. The results of the quantitative section showed that in all five factors of the qualitative section there is a significant difference at the significance level of 0.000 (p-value = 0.00 <a =% 1). Therefore, all five factors are effective for customers' behavioral intentions and should be considered in organizational ethics and social responsibility.

    Conclusion

    The results showed that the factors affecting customer behavioral intentions based on organizational ethics and social responsibility in the cosmetics industry are: 1- Ethical relationships with customers 2- Dynamics 3- Organizational support 4- Marketing and analysis Market and 5-. Customer Orientation.

    Keywords: Behavioral intentions, Ethics, Responsibility, Organizational social responsibility
  • محمدعلی طحانیان، مجتبی رمضانی*، احمد قاسم زاده خسروشاهی، موسی رضوانی چمن زمین، سیروس فخیمی آذر

    دو پدیده جهانی شدن و تجارت الکترونیک فرصت های رقابتی زیادی را در عرصه های مختلف مانند بازاریابی ایجاد نموده است. سیستم بازاریابی الکترونیکی امروزه به دوراز استراتژی های بازاریابی سنتی متکی به فناوری های برخط برای پاسخگویی سریع و کم هزینه به مشتریان عمده و خرد بازار می باشد. لذا هدف این پژوهش مدل سازی بازنمایی سیستمی بازاریابی الکترونیک شرکت نفت سپاهان اصفهان است. روش شناسی پژوهش حاضر ازنظر نتیجه، توسعه ای است و ازنظر نوع داده در دسته پژوهش های ترکیبی (کیفی/کمی) قرار می گیرد. در این پژوهش از سه تحلیل هم زمان فراترکیب و دلفی در بخش کیفی و تحلیل بازنمایی سیستمی بر اساس تعامل با گروه های کانونی در بخش کمی استفاده شد. نتایج در بخش کیفی، با بررسی 32 پژوهش از وجود 12 پژوهش تاییدشده حکایت دارد که بر اساس آن دو مولفه اصلی کارکرد ارتباطی و تسریعی بازاریابی الکترونیک با 15 مضمون گزاره ای شناسایی شد. بر اساس تحلیل دلفی نیز مشخص شد مجموعا 11 مضمون گزاره ای، وارد فاز تحلیل گروه کانونی بر اساس بازنمایی سیستمی گردید. بر اساس نتایج بخش کمی به روز نگه داشتن اطلاعات آنلاین در مورد محصولات شرکت به زبان های مختلف به عنوان محرک کارکردهای ارتباطی بازاریابی الکترونیکی می تواند به پیامد تملک گرایی در بازاریابی شبکه ای در منطقه شرکت نفت سپاهان ازنظر توزیع و فروش عمده محصولات خود منجر شد. همچنین مشخص شد، ارایه محصولات روز از طریق برگزاری همایش ها و نمایشگاه های اختصاصی به عنوان محرک کارکردهای تسریعی بازاریابی الکترونیکی می تواند پیامد حذف واسطه ها جهت تحویل سریع محصولات به مشتریان را به همراه داشته باشد.

    کلید واژگان: مدل سازی بازنمایی سیستمی, بازاریابی الکترونیک, شرکت نفت سپاهان اصفهان
    Mohammadali Tahanian, Mojtaba Ramazani *, Ahmad Ghasemzade Khosroshahii, Mousa Rezvani Chamanzamin, Sirus Fakhimiazar

    The purpose of this study is to model the electronic marketing system representation of Sepahan Isfahan Oil Company based on interactive/ quantitative analysis (IQA). The methodology of this research is developmental based on the conceptual and analytical nature of the mentioned result, because it seeks to develop the electronic marketing model of Sepahan Isfahan Oil Company with the aim of linking the stimuli and consequences of the electronic marketing dimensions of Sepahan Isfahan Oil Company. Combined research category (qualitative / quantitative). In this study, three simultaneous meta-synthesis and Delphi analysis in the qualitative part and systematic representation analysis based on interaction with focus groups in the quantitative part were used. The results in the qualitative section, reviewing 32 studies in the period 2018 to 2020, indicate the existence of 12 approved studies, based on which the two main components of communication function and accelerated e-marketing were identified with 15 propositional themes. Lead to the consequence of ownership in network marketing in the region of Sepahan Oil Company in terms of distribution and major sales of its products. It was also found that presenting the products of the day through holding conferences and special exhibitions as a stimulus for the accelerated functions of electronic marketing in Sepahan Oil Company can have the consequence of eliminating intermediaries for fast delivery of products to customers.Keywords: Systematic Representation Modeling; Electronic Marketing; Sepahan Isfahan Oil Company.

    Keywords: Systematic Representation Modeling, Electronic Marketing, Sepahan Isfahan Oil Company
  • مرتضی مینویی، حسین قره بیگلو*، یعقوب علوی متین، سیروس فخیمی آذر

    روش پژوهش مطالعه حاضر با دو نوع رویکرد کیفی و کمی انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش در بخش کیفی شامل 10 نفر از خبرگان نظری (اساتید بازاریابی) و خبرگان تجربی (مدیران صنایع غذایی) است و جامعه آماری تحقیق در بخش کمی نیز شامل 400 نفر از مشتریان و مصرف کنندگان در صنعت مواد غذایی می باشند. نمونه گیری به روش غیراحتمالی و به صورت هدفمند صورت گرفته است. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه و پرسشنامه می باشد. جهت تحلیل مصاحبه های تخصصی، روش تحلیل مضمون بکار گرفته شده است. همچنین شاخص های شناسایی شده با روش دلفی فازی اعتبارسنجی شده است. در نهایت به ارایه مدل نهایی پژوهش با روش ساختاری-تفسیری و نرم افزار LISREL پرداخته شده است. تحلیل داده های پژوهش در فاز کیفی با نرم افزار MaxQDA و در فاز کمی با نرم افزار Matlab انجام شده است. برای دستیابی به هدف های پژوهش با تحلیل مصاحبه با خبرگان، مجموعه ای از شاخص های کاربردی بازاریابی حسی شناسایی شدند. نتایج تحلیل نشان داده است. مدیریت برند عنصر زیربنایی مدل است که بر استراتژی برند، شناسایی مشتریان هدف و بازاریابی حسی تاثیر می گذارد. این عوامل نیز به نوبه خود موجب ارتباط هیجانی، مدیریت حواس و تعامل دوسویه با مشتریان می شوند. به این ترتیب مدیریت تجربه برند می تواند شخصیت برند را نزد مشتریان هدف شکل دهد و فعالیت های برندسازی حسی با موفقیت به ثمر برسد.

    کلید واژگان: برندسازی حسی, صنعت مواد غذایی, استان آذربایجان شرقی
    Morteza Minoiee, Hossein Gharebeygloo *, Yaghob Alavimatin, Sirous Fakhimiazar

    Research Method The present study has been done with two types of qualitative and quantitative approaches. The statistical population of this research in the qualitative part includes 10 theoretical experts (marketing professors) and experimental experts (food industry managers) and the statistical population of the research in the quantitative part includes 400 customers and consumers in the food industry. Sampling was done in a non-probabilistic and purposeful manner. Data collection tools are interviews and questionnaires. For the analysis of specialized interviews, the method of content analysis has been used. The identified indicators have also been validated by fuzzy Delphi method. Finally, the final research model with structural-interpretive method and LISREL software is presented. Research data analysis was performed in the qualitative phase with MaxQDA software and in the quantitative phase with Matlab software. To achieve the research objectives by analyzing interviews with experts, a set of practical indicators of sensory marketing were identified. The results of the analysis show. Brand management is the underlying element of the model that influences brand strategy, identifying target customers and sensory marketing. These factors, in turn, lead to emotional communication, mind management, and two-way interaction with customers. In this way, brand experience management can shape the brand personality of target customers and sensory branding activities can be successfully achieved.

    Keywords: Sensory branding, Food Industry, East Azerbaijan province
  • ایوب جداری سفیدگری، سیروس فخیمی آذر*، محمد فاریابی، بعقوب علوی متین
    هدف از این تحقیق ارایه الگوی بین المللی شدن صنایع کوچک و متوسط با نوآوری بازاریابی: با تاکید بر نقش میانجی گرایش به بازار و قابلیت های بازاریابی در صنایع چرم استان آذربایجان شرقی میباشد. جامعه آماری در بخش کیفی شامل خبرگان، مدیران عامل و مدیران ارشد SMEها در صنعت کیف و کفش استان آذربایجان شرقی می باشد که تعداد حجم نمونه به روش اشباع نظری و گلوله برفی 40 نفر در نظر گرفته شد. جامعه آماری در بخش کمی برابر 1620واحد فعال در استان آذربایجان شرقی بوده که نمونه آماری بر اساس جدول مورگان-کرجسی تعداد 310 نفر در نظر بوده که این افراد با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. از تعداد مذکور، 345 واحد مربوطه به منطقه شمال استان آذربایجان شرقی، تعداد 502 واحد مربوطه به منطقه غربی استان ، تعداد 217 واحد مربوطه به منطقه جنوبی استان و تعداد 556 واحد مربوط به منطقه شرقی استان می باشند. ابزار جمع آوری اطلاعات در مرحله کیفی، مصاحبه نیم ساختار یافته و بحث گروهی بوده است و گردآوری داده ها در مرحله کمی از طریق پرسشنامه محقق ساخته به روش میدانی انجام گرفت. جهت تحلیل داده های کیفی از روش تحلیل محتوا و نرم افزار maxqda استفاده شد و جهت تحلیل داده های کمی ضمن استفاده از روش های توصیفی از روش مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار spss و smart pls استفاده شد.
    کلید واژگان: بین المللی شدن, صنایع کوچک و متوسط, نوآوری بازاریابی, گرایش به بازار, قابلیت های بازاریابی
    Aiyoub Jedari Sefidgari, Sirus Fakhimi Azar *, Mohammad Faryabi, Yaghoub Alavi Matin
    The purpose of this study is to present a model of internationalization of small and medium industries with marketing innovation: with emphasis on the mediating role of market orientation and marketing capabilities in the leather industry of East Azerbaijan province. The statistical population in the qualitative sector includes experts, CEOs and senior managers of SMEs in the bag and shoe industry of East Azerbaijan province. The sample size was considered as 40 by theoretical saturation method and snowball. The statistical population in the quantitative part was equal to 1620 active units in East Azerbaijan province. The statistical sample based on Morgan-Krejcie table was 310 people who were selected by simple random sampling method. Of the mentioned number, 345 units are related to the northern region of East Azerbaijan province, 502 units are related to the western region of the province, 217 units are related to the southern region of the province and 556 units are related to the eastern region of the province. The data collection tools in the qualitative stage were semi-structured interviews and group discussions and the data collection in the quantitative stage was done through a researcher-made questionnaire by field method. Content analysis method and maxqda software were used for qualitative data analysis and structural equation modeling method was used for descriptive data analysis using spss and smart pls software.
    Keywords: Internationalization, Small, Medium Industries, marketing innovation, Market Orientation, Marketing Capabilities
  • بهاور آذرمی زاد، کمال الدین رحمانی یوشانلوئی*، علیرضا بافنده زنده، سیروس فخیمی آذر
    هدف

    کنترل آماری فرآیند مجموعه ای توانا از ابزارهای حل مشکل است که باعث ثبات در فرآیندهای تولیدشده و توانایی تولید محصول باکیفیت را بالا می برد. نمودارهای کنترل کلاسیک با استفاده از داده های دقیق و معین، فرآیندهای تولیدی را در دو گروه تحت کنترل یا خارج از کنترل قرار می دهند، درحالی که مجموعه های فازی با تعریف توابع عضویت پیوسته و استفاده از داده های مبهم و نامعین با بهره گیری از اعداد فازی مثلثی و ذوزنقه ای، به صورت دسته های تحت کنترل، نسبتا تحت کنترل، نسبتا خارج از کنترل و خارج از کنترل طبقه بندی نموده و سطح کیفی محصول را به صورت‏ واقعی‏تر بیان می کنند.

    روش شناسی پژوهش

    این پژوهش از نوع تحقیقات کاربردی و توصیفی می باشد و باهدف طراحی مدل کاربردی کنترل آماری فرآیند به روش مد و میانه فازی و مقایسه نتایج آن با روش کلاسیک در شرکت صنعتی داداش برادر تبریز اجراشده است. روش جمع آوری اطلاعات برای اجرای مدل از سیستم نمونه گیری در ایستگاه بازرسی تبعیت می کند و به صورت 30 نمونه 50 تایی انواع شکلات است.

    یافته ها

    با توجه به نقص های هفت گانه شکلات که شامل: رنگ، طعم، ماسیدگی، شکوفه شکر، عوامل بافتی و مواد خارجی می باشد، ماهیت شکلات های تولیدی مشخص گردید. در روش کلاسیک 28 مورد تحت کنترل و فقط 2 مورد خارج از کنترل شناسایی گردید، اما در بررسی با روش SPC فازی 20 نمونه تحت کنترل، 4 نمونه نسبتا تحت کنترل، 4 نمونه نسبتا خارج از کنترل و 2 نمونه خارج از کنترل بودند.

    اصالت/ارزش افزوده علمی

    نتایج تحقیق حساس بودن روش SPC فازی را نسبت به روش کلاسیک نشان می دهد، درنتیجه شناسایی تغییرات فرآیند دقیق تر و سریعتر است، و بر این اساس پیشنهادات کاربردی به شرکت مذکور ارایه گردید.

    کلید واژگان: شرکت صنعتی داداش برادر, SPC فازی, مد فازی, میانه فازی
    Bahavar Azarmizad, Kamaleddin Rahmani *, Alireza Bafandeh Zendeh, Sirous Fakhimiazer
    Purpose

    Statistical Process Control (SPC) is a powerful set of problem-solving tools that stabilize production processes and increase the ability to produce high quality product. Classic control diagrams, using precise and definite data, place production processes into two groups: under control or out of control; while Fuzzy sets by defining continuous membership functions and using ambiguous, indefinite data, triangular and trapezoidal Fuzzy numbers, classify into these categories: under control, relatively under control, relatively out of control and out of control which express the quality level of the product more realistically.

    Methodology

    This research is an applied and descriptive research with the aim of designing an applied model of Statistical Process Control by Fuzzy Mode and Middle Fuzzy and comparing its results with Classical Method in Dadash Baradar Ind. Co. in Tabriz. This method of data collection to run the model follows the sampling system at the inspection station and is in the form of 30 samples of 50 chocolates.

    Findings

    According to the seven defects of chocolate, which include: color, taste, acidity, sugar blossom, tissue factors and foreign substances, the nature of the produced chocolate was determined. In the Classical Method, 28 cases under control and only 2 cases out of control were identified, but in the study with Fuzzy SPC Method, 20 samples under control, 4 samples relatively under control, 4 samples relatively out of control and 2 samples were out of control.

    Originality/Value

    Research results shows the sensitivity of the Fuzzy SPC Method compared to the Classical Method; as a result, identifying process changes is more accurate and faster, and accordingly practical suggestions have been provided to the company.

    Keywords: Dadash Baradar Ind. Co, Fuzzy SPC, Fuzzy mode, Middle fuzzy
  • بهاور آذرمی زاد، کمال الدین رحمانی یوشانلوئی*، علیرضا بافنده زنده، سیروس فخیمی آذر

    در مهندسی و تولید صنعتی، بخش کنترل کیفیت و مهندسی کیفیت به طراحی روش هایی مشغول است تا کارخانه بتواند به وسیله آن روش ها از مرغوبیت و مشتری پسند بودن کالای تولیدی خود مطمین گردد. عمده بحث کنترل کیفیت مربوط به انجام نمونه گیری از محصولات، بازرسی آن نمونه ها و تعمیم نتایج به کل انباشت محصول است که بر اساس روش های آماری انجام می گیرد. هدف از پژوهش حاضر طراحی مدل کاربردی کنترل آماری فرآیند در محیط فازی و اثرات آن در شرکت صنعتی داداش برادر می باشد. این پژوهش از نوع تحقیقات کاربردی و توصیفی است. جمع آوری اطلاعات برای اجرای مدل از روش نمونه گیری در ایستگاه بازرسی تبعیت می کند و به صورت 30 نمونه 50 تایی شکلات شیری، محصول شرکت صنعتی داداش برادر می باشد. با توجه به ویژگی های هفت گانه شکلات، نقص محصولات تولیدی مشخص گردید. روش آن نیز بدین ترتیب است که با انجام مطالعات کتابخانه‏ای برای استخراج تعداد نقص ها مدل مد فازی طراحی شده است، سپس طی جلساتی با خبرگان و بررسی نمونه‏های محصول اعداد فازی متناسب با نوع نقص شناسایی گردید، در ادامه با استفاده از نرم‏افزار Matlab برای مدل مد فازی در نمودار U-C کدنویسی شد تا خروجی‏ها را به صورت‏ اصطلاحات زبانی نمایش داده شود. روش تجزیه وتحلیل اطلاعات و فرآیند اجرایی بدین صورت است که بعد از جمع آوری داده ها با استفاده از فرمول های مربوطه، مقدار سطح قابل قبول کیفیت و سطوح کنترل به دست آمده و نتایج با روش کلاسیک مقایسه گردیده است. سپس مشخص گردید روش کنترل آماری فرآیند در محیط فازی نسبت به روش کلاسیک، عملکردی دقیق تر و هوشمندانه تر دارد که با توجه به این مهم اجرای روش جدید به شرکت مذکور پیشنهاد گردید.

    کلید واژگان: شکلات, کنترل آماری فرآیند, مد فازی, محیط فازی
    Bahavar Aazarmizad, Kamaleddin Rahmani Yoshanlui*, Alireza Bafandeh Zendeh, Sirous Fakhimiazer

    In engineering and industrial production, the quality control and quality engineering department are designing methods by which the factory can ensure the quality and customer-friendliness of its products. The main topic of quality control is related to sampling of products, inspection of those samples and generalization of results to the total accumulation of the product, which is done based on Statistical Method. This study aims to design an applied model of Statistical Process Control in a Fuzzy Environment and investigate its effects on Dadash Baradar Industrial Company. This is an applied and descriptive research. Considering the seven characteristics of Chocolate, the defects of the products are identified. Library studies are carried out to extract the number of defects, as a result of which a Fuzzy Mode Method is designed, then through meetings with experts and review of products samples, Fuzzy numbers appropriate to the type of defect were identified. Next, using Matlab software for the Fuzzy Mode Method, it was coded in U-C diagram to display the outputs as linguistic terms: under control, relatively under control, relatively out of control and out of control, which represent the quality level of the product. Based on the results of this model, it was found that the Statistical Process Control method in Fuzzy Environment has a more accurate and intelligent performance than the classical method. Due to this important issue, implementation of the new method was proposed to the company

    Keywords: Chocolate, Fuzzy Environment, Fuzzy Mode, Statistical Process Control
  • مهدی لویمی، محمد پاسبان*، سیروس فخیمی آذر، نادر بهلولی
    تلاش برای بکارگیری تکنیک های مدیریت ریسک در راستای کاهش ریسک در گمرک اهمیت دارد. هدف از پژوهش تدوین الگوی مدل مدیریت ارزیابی ریسک با استفاده از الگوریتم های داده کاوی می باشد. این پژوهش براساس روش توصیفی و تحلیلی بر اساس الگوریتم های داده کاوی می باشد و نیز تحقیق حاضر از نوع روش و ماهیت، از نوع کیفی- کمی می باشد. جامعه آماری این تحقیق شامل خبرگان و سیاست گذاران، مدیران و مشاورین ارشد گمرک استان خوزستان می باشند. در قسمت روش کیفی مدیران و مشاورین ارشد خبره در نظر گرفته شدند، تعداد 14 نفر از همکاران خبره سازمان، تعداد 10 نفر از اساتید دانشگاهی برای استخراج اولیه مدل در قسمت کمی نیز تمامی مدیران و مشاورین ارشد گمرک استان خوزستان بعنوان جامعه آماری تحقیق در نظر گرفته شدند. در هر دو فاز کیفی و کمی نمونه گیری بصورت قضاوتی و هدفمند صورت گرفت. در این تحقیق از الگوریتم درخت تصمیم برای ساخت مدل مدیریت ارزیابی ریسک و تحلیل داده های گمرکی استفاده شد، که از الگوریتم درخت تصمیم و تحلیل داده های گمرکی از نرم افزار Rapid miner ورژن 9.1 بهره گیری شده است. نتایج تحقیق نشان داد در بین عوامل ریسک شناسایی شده در رویه تراتزیت ارزش ارزی بالاترین اهمیت و نوع ترانزیت کمترین اهمیت را دارد. و در بین عوامل ریسک شناسایی شده در رویه واردات بیمه بالاترین اهمیت و وزن خالص کمترین اهمیت را دارد و در بین عوامل ریسک شناسایی شده در رویه صادرات وزن خالص بالاترین اهمیت و ارزش ارزی کمترین اهمیت را دارد.
    کلید واژگان: مدیریت ارزیابی ریسک, داده های گمرکی, داده کاوی, Rapid miner
    Mahdi Loveimi, Mohammad Paseban *, Sirous Fakhimiazar, Nader Bohlooli
    Its important to try to apply risk management techniques to reduce risk in customs. The purpose of this research is to develop a model of risk assessment management model using data mining algorithms. This research is based on descriptive and analytical methods based on data mining algorithms and also the present research is of method and nature, qualitative-quantitative type. The statistical population of this research includes experts and policy makers, managers and senior customs consultants of Khuzestan . In qualitative method section, 14 expert managers and senior consultants were considered, 14 expert colleagues of the organization, 10 university professors for the initial extraction of the model in the quantitative part, all managers and senior customs advisors of Khuzestan as the statistical population of the research. Were taken. In both qualitative and quantitative phases, sampling was done judiciously and purposefully. In this research, the decision tree algorithm was used to build a risk management model and analysis of customs data, which is a decision tree algorithm and analysis of customs data from Rapid miner software version 9.1. The results showed that among the risk factors identified in the transit procedure, the currency value is the highest and the type of transit is the least important. Among the risk factors identified in the insurance import procedure is the highest importance and the net weight is the least important, and among the risk factors identified in the net weight export procedure is the highest importance and the currency value is the least important.
    Keywords: Management of risk assessment, customs data, Data mining, Rapid miner
  • اصغر نجفی احمداباد، ناصر فقهی فرهمند*، سیروس فخیمی آذر، سید علی پایتختی اسکوئی

    هدف این تحقیق طراحی الگوی بهینه توسعه سرمایه گذاری ریسک پذیر در ایران با استفاده از تیوری زمینه بنیان بوده است. روش تحقیق آمیخته کیفی و کمی بوده است. در مرحله اول با استفاده از رویکرد کیفی زمینه بنیان الگوی پارادایمی پژوهش شامل شرایط علی، شرایط مداخله گر، شرایط زمینه ای، راهبردها، پیامدها و مقوله محوری سرمایه گذاری ریسک پذیر استخراج شده است. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی مصاحبه بوده است. جامعه آماری بخش کیفی شامل خبرگان صندوق های سرمایه گذاری بوده که به روش نمونه گیری نظری، 20 خبره برای انجام مصاحبه انتخاب شده است. در مرحله کمی هر یک از مقوله های استخراجی با استفاده از تحلیل عاملی تاییدی بررسی و تایید شده است. ابزار گردآوری داده ها در این بخش پرسشنامه محقق ساخته بوده که بر اساس مفاهیم استخراجی از بخش کیفی طراحی شده بود. این پرسشنامه پس از تعیین روایی و پایایی در بین اعضای نمونه آماری توزیع شده است. جامعه آماری بخش کمی شامل مدیران شرکت های بورسی بوده است. حجم نمونه این بخش بر اساس توصیه های مدل های تاییدی 210 نفر تعیین شده است. نتایج بخش کیفی نشان دهنده 67 مفهوم در قالب 15 مقوله فرعی و شش مقوله اصلی به منظور توسعه سرمایه-گذاری ریسک پذیر بوده است. نتایج بخش کمی نیز نشان داد که هر یک از مقوله های اصلی و فرعی استخراجی از خبرگان تحقیق، قابل تعمیم به مدیران شرکت های بورسی می باشد.

    کلید واژگان: سرمایه گذاری ریسک پذیر, تئوری زمینه بنیان, بورس اوراق بهادار
    Asgar Najafiahmadabad, Naser Fegh-Hi Farahmand *, Sirus Fakhimiazar, Seyyed Ali Paytakhti Oskuyi

    The purpose of this study was to design an optimal model of venture capital development in Iran using grounded theory. The research method was mixed qualitative and quantitative. For this purpose, firstly, the qualitative approach underlying the paradigmatic model of research including causal conditions, interventionist conditions, contextual conditions, strategies, outcomes, and pivotal categories of venture capital has been extracted. Data were collected through qualitative interviews. The statistical population of the qualitative sector includes venture capital experts who were selected by theoretical sampling method for 20 interviews. At the quantitative stage, each of the extracted categories has been verified using confirmatory factor analysis. The data collection tool in this section was a researcher-made questionnaire that was designed based on qualitative extraction concepts. This questionnaire was distributed among the sample members after determining the validity and reliability. The statistical population of the quantitative section consisted of managers of stock companies. The sample size of this section is based on the recommendations of 210 confirmatory models. The qualitative results showed 67 concepts in the form of 15 sub-categories and six main categories to develop venture capital. The results of the quantitative section also showed that each of the main and sub-categories extracted from the research experts can be generalized to the managers of the stock companies.

    Keywords: Venture Capital, Grounded Theory, Stock Exchange
  • ناصر فقهی فرهمند*، اصغر نجفی احمداباد، سیروس فخیمی آذر، سید علی پایتختی اسکوئی
    هدف

    هدف این تحقیق طراحی الگوی بهینه توسعه سرمایه گذاری ریسک پذیردربورس اوراق بهادارتهران با استفاده از تیوری زمینه بنیان و فرایند تحلیل سلسله مراتبی  AHPفازی است.

    روش

    برای دستیابی به هدف تحقیق از رویکرد آمیخته کیفی و کمی استفاده شده است. برای این منظور در مرحله اول با استفاده از رویکرد کیفی زمینه بنیان الگوی پارادایمی پژوهش شامل شرایط علی، شرایط مداخله گر، شرایط زمینه ای، راهبردها، پیامدها و مقوله محوری سرمایه گذاری ریسک پذیر  استخراج شده و در مرحله کمی هر یک از مقوله های استخراجی با استفاده از تحلیل عاملی تاییدی بررسی و تایید شده است. جامعه اماری مرحله اول شامل خبرگان صندوق های سرمایه گذاری و جامعه آماری بخش کمی شامل مدیران شرکت های بورسی بوده است. حجم نمونه مرحله کیفی بر اساس اشباع نظری و حجم نمونه بخش کمی بر اساس توصیه های مدل های تاییدی تعیین شده است. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی مصاحبه و در بخش کمی پرسشنامه بوده ونهایتا بااستفاده ازمدل AHP فازی رتبه بندی گردیده است.

    یافته ها

    سوالی که این تحقیق به دنبال پاسخ به آن است. محقق از طرفی با این موضوع روبرو بوده که در کشور ما به جهت رشد دانش و تخصص افراد، هر روز بر تعداد شرکت های نوپا اضافه می شود که این شرکت ها برای تامین مالی نیازمند سرمایه های ریسک پذیر هستند.

    نتیجه گیری

    بر همین اساس این تحقیق در هدف اول شرایط شکل گیری سرمایه گذاری ریسک پذیر را بررسی کرده و در گام و هدف بعدی به این موضوع توجه کند که برای موفقیت سرمایه گذاری ریسک پذیر دربورس اوراق بهادارتهران نیازمند توجه به چه عواملی هستیم. .نتایج نشان دهنده 67 مفهوم در قالب 15 مقوله فرعی به منظور توسعه سرمایه گذاری ریسک پذیر بوده است.

    کلید واژگان: سرمایه گذاری ریسک پذیر, تئوری زمینه بنیان, AHP فازی, بورس اوراق بهادار
    Nasser Fegh-Hi Farahmand *, Asgar Najafiahmadabad, Sirus Fakhimiazar, Seyyed Ali Paytakhti Oskuyi
    Objective

    This research is the design of an optimal model for the development of risky investment in the Tehran Stock Exchange using the underlying theory and fuzzy AHP hierarchical analysis process. 

    Methods

    A mixed quantitative and qualitative approach has been used to achieve the research goal. For this purpose, in the first stage, using a qualitative approach based on the research paradigm model including causal conditions, intervening conditions, contextual conditions, strategies, consequences and the main category of risky investment are extracted and in the quantitative stage each The extraction of categories was verified using factor analysis. In the quantitative part, descriptive statistics such as mean, standard deviation, tables and graphs are used to examine the descriptive status of research variables and the structural equation model in LISREL software is used to test the main model. The sample size of the qualitative stage is determined based on theoretical saturation and the sample size of the quantitative part is determined based on the recommendations of confirmatory models. Data collection tool in the qualitative part of the interview and in the quantitative part of the data collection tool was a researcher-made questionnaire that was designed based on the concepts extracted from the qualitative part. This questionnaire was distributed among the members of the statistical sample after determining its validity and reliability. Finally, it is ranked using the fuzzy AHP model. 

    Findings

    a question that this research seeks to answer. On the other hand, the researcher has faced the issue that in our country, due to the growth of knowledge and expertise of individuals, the number of start-up companies is increasing every day and these companies need risk capital to finance. Accordingly, in the first purpose of this research, it examines the conditions for the formation of risky investments and in the next stage and purpose, it pays attention to what factors should be considered for the success of risky investments in the Tehran Stock Exchange. do. Exchange. It can be said that in order to develop risky investment in the management dimension, the experience and skills of business managers in various sectors should be strengthened. They have more managerial and leadership skills. The next issue in the paradigm model of venture capital development is the different strategies that can lead to the development of venture capital. Strategies in the paradigm model show the types of paths to reach the goal. 

    Conclusion

    The results of this section show that the factors of supporting venture capitalists and government support can be considered as two main strategies in this field. The results show 67 concepts in the form of 15 subgroups for the development of risky investments. He said: "Each of the main and sub-categories extracted from research experts can be generalized to the managers of listed companies." In the present study, in order to prioritize the main categories of the study, the fuzzy AHP technique was used and to calculate the compatibility, Gogus and Butcher methods were used. 2009) The weight of the components is obtained and the categories are prioritized based on them.

    Keywords: Venture capital, Background Theory, fuzzy AHP, Stock Exchange
  • رباب محمدی نسب، سیروس فخیمی آذر*، محمد پاسبان، نادر بهلولی
    اهداف

    توانمندی روان شناختی پرستاران ازیک طرف قدرت ذهنی افراد را برای مقابله با شرایط تنش زا افزایش داده و از طرف دیگر بسیاری از عوامل ایجادکننده تنش های شغلی را کنترل می کند. لذا این مطالعه باهدف تعیین عوامل روان شناختی و تاثیر آن بر توانمندی پرستاران انجام شد.

    مواد و روش ها

    مطالعه حاضر از نوع آمیخته (کیفی- کمی) و استراتژی پدیدارشناسی، در بیمارستان الغدیر تبریز در سال 1398 انجام شد. جامعه آماری بخش کیفی مطالعه را 15 نفر از پرستاران و جامعه آماری بخش کمی مطالعه را 89 نفر از پرستاران بیمارستان الغدیر ناجا تشکیل دادند که نمونه گیری به روش تصادفی ساده انجام پذیرفت. ابزار مورداستفاده برای ثبت داده ها پرسشنامه بود که در محیط نرم افزار Smart PLS و به روش پیمایشی با تکنیک تحلیل محتوای پنهان انجام شد.

    یافته ها

    یافته های حاصل از کدگذاری باز و محوری نشان داد که عوامل روان شناختی موثر بر توانمندی پرستاران ناجا در 4 حوزه خوداتکایی، کامروایی، اعتماد متقابل و آگاهی حقوقی می باشند. همچنین نتایج آزمون مسیر نیز نشان داد، خوداتکایی دارای ضریب مسیر 862/0، کامروایی دارای ضریب مسیر 752/0، اعتماد متقابل دارای ضریب مسیر 734/0 و آگاهی حقوقی دارای ضریب مسیر 948/0 هستند.

    نتیجه گیری

    سیاست گذاران و مدیران نظام سلامت بایستی بر توانمندسازی پرستاران که اکثریت نیروی انسانی بیمارستان را تشکیل می دهند اهمیت دهند و مولفه هایی را که موجب بهبود عوامل روان شناختی و درنتیجه توانمندی کادر پرستاری بیمارستان ها می شود، مهیا کنند.

    کلید واژگان: عوامل روان شناختی, توانمندسازی, پرستار
    Rabab Mohammadi Nasab, Sirus Fakhimi Azar*, Mohammad Pasban, Nader Bohloli
    Aims

    The psychological ability of nurses on the one hand increases the mental strength of individuals to cope with stressful situations and on the other hand controls many factors that cause job stress. Therefore, this study was conducted to determine the psychological factors and its effect on the ability of nurses.

    Materials and Methods

    The present study was a mixed type (qualitative-quantitative) and phenomenological strategy conducted in Al-Ghadir Hospital in Tabriz in 2019. The statistical population of the qualitative part of the study consisted of 15 nurses and the statistical population of the quantitative part of the study consisted of 89 nurses of Al-Ghadir Naja Hospital. Sampling was done by simple random method. The tool used to record the data was a questionnaire that was done in Smart PLS software environment and by survey method with hidden content analysis technique.

    Findings

    The findings of open and axial coding showed that the psychological factors affecting the ability of NAJA nurses are in the four areas of self-reliance, shyness, mutual trust and legal awareness. Also, the results of the path test showed that self-reliance has a path coefficient of 0.862, camaraderie has a path coefficient of 0.752, mutual trust has a path coefficient of 0.734 and legal awareness has a path coefficient of 0.948.

    Conclusion

    Policymakers and managers of the health system should pay attention to the empowerment of nurses who make up the majority of the hospital staff and provide components that improve psychological factors and thus the empowerment of hospital nursing staff.

    Keywords: Psychological factors, Empowerment, Nurse.https
  • سید علیرضا احمدی، سید علی پایتختی اسکویی*، سیروس فخیمی آذر، یونس بادآور نهندی

    هدف این پژوهش بومی سازی شاخص های تحلیل تکنیکال در بازار بورس اوراق بهادار تهران به منظور پیش بینی روندهای حرکت قیمت سهام در پیاده سازی انجام معاملات با بسامد بالا به روش مومنتوم می باشد. دراین پژوهش با استفاده از الگوریتم آتوماتای سلولی به کالیبراسیون اندیکاتور های میانگین متحرک نمایی، بولینگر باندز، شاخص قدرت نسبی، درجه تغییرات، اندیکاتور استوکاستیک و اندیکاتور شاخص جریان مالی پرداخته شد. در این پژوهش داده های بررسی شده به عنوان جامعه آماری، معاملات انجام شده در بورس اوراق بهادار تهران طی بازه سه ساله از 01/05/1395 الی 31/04/1398 می باشد. نتایج بدست آمده گویای لزوم تغییر دوره های تناوب محاسبات اندیکاتورها می باشد، بطوری که اندیکاتور های میانگین متحرک نمایی از 14 روز به 2 روز، بولینگر باندز از 20 روز به 2 روز، شاخص قدرت نسبی از 14 روز به 13 روز، درجه تغییرات از 12 روز به 2 روز ، اندیکاتور استوکاستیک از 14 روز به 4 روز و اندیکاتور شاخص جریان مالی از 14 روز به 20 روز تغییر پیدا کرد. نتیجه این تغییرات منجر به افزایش قدرت پیش بینی به ترتیب اندیکاتورهای یاد شده 1.35% ، 36.90%، 1.89%، 30.52%، 64.20%، 0.24% گردید.

    کلید واژگان: معاملات با بسامد بالا, آتوماتای سلولی, کالیبراسیون, اندیکاتور, تحلیل تکنیکال
    Alireza Ahmadi, Ali Paytakhti Oskooi *, Siroos Fakhimi Azar, Younes Badavar Nahandi

    The present study was conducted with the aim of localizing technical analysis indicators in the Tehran Stock Exchange in order to predict stock price movement trends in implementing high frequency trading by the momentum method. In this study, calibration of exponential moving average, Bollinger Bands, Relative Strength Index (RSI), degree of difference, stochastic indicator and cash flow index was performed using cellular automata algorithm. The statistical population of this research consists of data obtained from transactions performed in the Tehran Stock Exchange during a three-year period from 7/23/2019 to 7/22/2019. According to the obtained results, there is a need to change the periodicity of the indicators calculations, so that the indicators of exponential moving average, Bollinger Bands, relative strength index, degree of difference, the stochastic indicator, the cash flow index have been changed from 14 to 2 days, 20 to 2 days, 14 to 13 days, 12 to 2 days, 14 to 4 days, and 14 to 20 days, respectively. As a result of the changes made, the increases in predictive power of the above indicators were achieved up to 1.35%, 36.90%, 1.89%, 30.52%, 64.20%, 0.24%, respectively.

    Keywords: high frequency trading, Cellular Automaton, Calibration, indicator, Technical Analysis
  • مریم السادات موسوی، حسین عماری*، سیروس فخیمی آذر، سید سیامک موسوی

    امروزه خرید اجباری به یک ناحیه مهم از تحقیقات در حوزه تحقیق رفتار مصرف کننده تبدیل شده است. اهمیت مطالعه رفتار خرید اجباری، از ماهیت جنبه ی منفی که در رفتار مصرف کننده دارد، ناشی می شود. لذا شناسایی عوامل موثر بر تسهیل و توسعه ی این گونه خریدها مورد نیاز است. دراین مقاله برای اولین بار تاثیر تعدیل کنندگی جنسیت در رابطه بین مادی گرایی و خرید اجباری در صنعت پوشاک ارزیابی شد. در این تحقیق ابتدا روایی و پایای پرسنامه ها سنجیده شد. جامعه آماری این پژوهش شامل مشتریان مراکز خرید پوشاک واقع در استان همدان واقع در کشور ایران می باشند. سپس، با توجه به نامحدود بودن جامعه آماری، و با توجه به جدول کرجسی و مورگان، تعداد 384 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند که پس از بررسی پرسشنامه های جمع آوری شده، 362 پرسشنامه قابل تحلیل بودند. روش نمونه گیری پژوهش حاضر، نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای است. در گام بعدی، در بخش آمار توصیفی، شاخص های فراوانی بر اطلاعات جمعیت شناختی گزارش شد. آنگاه، شاخص های میانگین، انحراف استاندارد، واریانس، کشیدگی و چولگی برای مولفه ها با استفاده از نرم افزار SPSS به دست آمد. در گام نهایی، در بخش آمار استنباطی نیز تحلیل فرایند شرطی با استفاده از ماکرو PROCESS اثر تعدیل کنندگی اندازه گیری شد. نتایج این تحقیق نشان داد که مادی گرایی تاثیر مثبت و معناداری بر خرید اجباری دارد و مادی گرایی با تعدیل گری جنسیت بر خرید اجباری اثر دارد.

    کلید واژگان: خرید اجباری, مادی گرایی, جنسیت, پوشاک
    Maryam Al Sadat Mousavi, Hossein Emari *, Sirous Fakhimi Azer, Siamak Mousavi

    Compulsive buying has become an important area of research in the field of consumer behavior research today. The importance of studying compulsive buying behavior stems from the nature of its negative aspects in consumer behavior. Therefore, identifying the factors affecting the facilitation and development of such purchases is needed. In this paper, for the first time, the impact of gender adjustment on the relationship between materialism and compulsive buying in the garment industry is evaluated. In this study, the validity and reliability of the questionnaires were measured. The statistical population of this study includes customers of clothing shopping centers located in Hamadan province in Iran. Then, due to the unlimited statistical population, and according to the Krejcie and Morgan table, 384 individuals were selected as sample. The sampling method of this study is multi-stage cluster sampling. In the next step, in the descriptive statistics section, many indicators on demographic information were reported. Then, mean, standard deviation, variance, elongation, and skewness indices for the components were obtained using SPSS software. In the final step, in the inferential statistics section, the conditional process analysis was measured using the PROCESS macro effect of the moderator. The results of this study showed that materialism has a positive and significant effect on compulsive buying and materialism has a positive effect on compulsive buying.

    Keywords: Compulsive buying, Materialism, gender, Garment
  • اصغر نجفی احمداباد، ناصر فقهی فرهمند*، سیروس فخیمی آذر، سید علی پایتختی اسکوئی

    هدف این تحقیق، طراحی الگوی بهینه توسعه سرمایه گذاری ریسک پذیر در بورس اوراق بهادار تهران با استفاده از روش داده بنیاد و AHP  فازی بوده است. روش گردآوری، آمیخته کیفی و کمی بوده است. در مرحله اول با استفاده از رویکرد کیفی داده بنیاد الگوی پارادایمی پژوهش استخراج شده است. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی، مصاحبه بوده است. جامعه آماری بخش کیفی شامل خبرگان صندوق های سرمایه گذاری بوده که به روش نمونه گیری نظری، 20 خبره برای انجام مصاحبه انتخاب شده است. در مرحله کمی هریک از مقوله های استخراجی با استفاده از تحلیل عاملی تاییدی بررسی و تایید شده است. ابزار گردآوری داده ها در این بخش، پرسشنامه محقق ساخته بوده که براساس مفاهیم استخراجی از بخش کیفی طراحی شده بود. این پرسشنامه پس از تعیین روایی و پایایی بین اعضای نمونه آماری توزیع شده است. جامعه آماری بخش کمی شامل مدیران شرکت های بورسی بوده است. حجم نمونه این بخش براساس توصیه های مدل های تاییدی 210 نفر تعیین شده است. نتایج بخش کیفی نشان دهنده 67 مفهوم درقالب  15 مقوله فرعی و شش مقوله اصلی به منظور توسعه سرمایه گذاری ریسک پذیر بورس اوراق بهادار بوده است. نتایج بخش کمی نیز نشان داد که هریک از مقوله های اصلی و فرعی استخراجی از خبرگان تحقیق، قابل تعمیم به مدیران شرکت های بورسی می باشد.

    کلید واژگان: سرمایه گذاری ریسک پذیر, روش داده بنیاد, AHP فازی, بورس اوراق بهادار
    Asgar Najafiahmadabad, Nasser Fegh-Hi Farahmand *, Sirus Fakhimiazar, Seyedali Payetakhti Oskoye

    The purpose of this study was to design an optimal model for the development of risky investments in the Tehran Stock Exchange using grand theory and fuzzy AHP. The research method was a mixed method. In the first stage, using a qualitative approach, the basis of the research paradigm model has been extracted. The data collection tool was in the qualitative part of the interview. The statistical population of the qualitative section includes experts of investment funds, and 20 experts were selected for interview by theoretical sampling method. The data collection tool in this section was a researcher-made questionnaire that was designed based on the concepts extracted from the qualitative section. The statistical population of a quantitative part included the managers of listed companies. The sample size of this section has been determined based on the recommendations of the confirmation models of 210 people. The results of the qualitative section show 67 concepts in the form of 15 sub-categories and 6 main categories for the development of risky investment. The results of the quantitative section also showed that each of the main and sub-categories extracted from research experts could be generalized to the managers of listed companies.

    Keywords: Risky Investment, Grounded Theory, fuzzy AHP, stock exchange
  • رباب محمدی نسب، سیروس فخیمی آذر*، محمد پاسبان، نادر بهلولی

    توجه به کارکنان به عنوان بزرگ ترین سرمایه سازمان پدیده ای است که با رشد روز افزون اطلاعات وپیچیده تر شدن مشاغل بر اهمیت آموزش کارکنان نیز افزوده شده است. هدف این پژوهش، معرفی مدلتوانمند سازی کارکنان با آموزش است. جامعه آماری شامل کارکنان ستاد پلیس های تخصصی استان آذربایجان شرقی و حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 007 نفر به روش تصادفی طبیقه ای است.روش پژوهش توصیفی پیمایشی و از نظر هدف کاربردی است. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه است که به تایید اساتید خبره رسیده است و پایایی آن نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ محاسبه شده است.انجام گرفت. یافته های پژوهش نشان داد Amos و spss تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزارهای آماری 231 بر توانمند سازی کارکنان / 1 و آموزش عملی نیز با ضریب مسیر 57 / آموزش نظری با ضریب مسیر 64تاثیر داشته است؛ در نتیجه، نیروی پلیس برای دستیابی به موفقیت و دستیابی به اهداف در راستایتوانمندسازی منابع انسانی، باید بر روی آموزش در ابعاد آموزش های نظری و عملی برنامه ریزی کوتاه وبلند مدت کند.

    کلید واژگان: توانمندسازی, آموزش نظری, آموزش عملی, نیروی پلیس
    Robab Mohammadi Nasab, Sirus Fakhimi Azar *, Mohammad Pasban, Nader Bohlouli

    Attention to employees as the largest asset of the organization is a phenomenon that with the increasing growth of information and more complex jobs has increased the importance of staff training. The purpose of this study is to introduce a model of employee empowerment with training. The statistical population includes the staff of the specialized police headquarters of East Azerbaijan province and the sample size using Cochran's formula is 227 people by natural random method. The research method is descriptive-survey and applied in terms of purpose. The data collection tool is a questionnaire that has been approved by expert professors and its reliability has been calculated using Cronbach's alpha coefficient. Data analysis was performed using SPSS23 and Amos statistical software. Findings showed that theoretical training with a coefficient of 0.64 and practical training with a coefficient of 0.57 had an effect on employee empowerment; As a result, in order to achieve success and achieve the goals of human resource empowerment, the police force must plan short and long term on training in the dimensions of theoretical and practical training.

    Keywords: Empowerment, theoretical training, Practical Training, police force
  • مرتضی مینویی، حسین قره بیگلو *، یعقوب علوی متین، سیروس فخیمی آذر

    با وجود اهمیت نظری موضوع برندسازی حسی، شکافی ژرف در حوزه تجربی وجود دارد. در مقاله حاضر با هدف پرکردن این شکاف به ارایه الگوی بازاریابی حسی در صنعت مواد غذایی پرداخته شده است. این مقاله از منظر هدف یک پژوهش بنیادی است که با روش پژوهش آمیخته و مبتنی بر استدلالی قیاسی-استقرایی صورت گرفته است. جامعه آماری این پژوهش شامل خبرگان نظری (اساتید بازاریابی) و خبرگان تجربی (مدیران صنایع غذایی) است. نمونه‌گیری به روش غیراحتمالی و به صورت هدفمند صورت گرفته است. ابزار گردآوری داده‌ها مصاحبه و پرسشنامه می‌باشد. جهت تحلیل مصاحبه‌های تخصصی، روش تحلیل مضمون بکار گرفته شده است. همچنین شاخص‌های شناسایی شده با روش دلفی فازی اعتبارسنجی شده است. در نهایت به ارایه مدل نهایی پژوهش با روش ساختاری-تفسیری پرداخته شده است. تحلیل داده‌های پژوهش در فاز کیفی با نرم‌افزار MaxQDA و در فاز کمی با نرم‌افزار Matlab انجام شده است. برای دستیابی به هدف‌های پژوهش با تحلیل مصاحبه با خبرگان، مجموعه‌ای از شاخص‌های کاربردی بازاریابی حسی شناسایی شدند. مقوله‌های اصلی بازاریابی حسی عبارتند از استراتژی برند، بازاریابی حسی، مدیریت برند، مدیریت حواس، شخصیت برند، ارتباط هیجانی، شناخت مشتری هدف، مدیریت تجربه برند، تعامل دوسویه. نتایج تحلیل نشان داده است مدیریت برند عنصر زیربنایی مدل است که بر استراتژی برند، شناسایی مشتریان هدف و بازاریابی حسی تاثیر می‌گذارد. این عوامل نیز به نوبه خود موجب ارتباط هیجانی، مدیریت حواس و تعامل دوسویه با مشتریان می‌شوند.

    کلید واژگان: برند سازی حسی, بازاریابی حسی, مدیریت تجربه مشتریان, شخصیت برند, رویکرد آمیخته
    morteza minooie, hossein gharebeygloo *, Yaghoub Alavimatin, sirous fakhimiazar

    Despite the theoretical importance of sensory branding, there is a deep gap in the empirical field. In the present article, with the aim of filling this gap, a sensory marketing model in the food industry is presented. This article is a fundamental research that is mixed with research method and based on deductive-inductive reasoning. The statistical population of this research includes theoretical experts (marketing professors) and experimental experts (food industry managers). Sampling was done in a non-probabilistic and purposeful manner. Data collection tools are interviews and questionnaires. For the analysis of specialized interviews, the method of content analysis has been used. The identified indicators have also been validated by fuzzy Delphi method. Finally, the final model of the research is presented with a structural-interpretive method. Research data analysis was performed in the qualitative phase with MaxQDA software and in the quantitative phase with Matlab software. To achieve the research objectives by analyzing interviews with experts, a set of practical indicators of sensory marketing were identified. The main categories of sensory marketing are brand strategy, sensory marketing, brand management, mind management, brand personality, emotional communication, target customer knowledge, brand experience management, two-way interaction. The results of the analysis show that brand management is the underlying element of the model that affects brand strategy, identifying target customers and sensory marketing. These factors, in turn, lead to emotional communication, mind management, and two-way interaction with customers.

    Keywords: Sensory branding, sensory marketing, customer experience management, brand personality, mixed approach
  • احسان یونسی سلماسی، سیروس فخیمی آذر*، مرتضی محمود زاده، فرهاد نژاد حاجی علی ایرانی، حسین بوداقی خواجه نوبر

    هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی الگوی مسیولیت اجتماعی شرکت ها با رویکرد ترکیبی می باشد. در بخش کیفی تعداد 20 نفر از خبرگان و سیاست گذاران صنعت خودروسازی در زمینه مسیولیت اجتماعی شرکت ها در مصاحبه های نیم ساخت یافته شرکت نمودند. پس از انجام مصاحبه ها، به استخراج مفاهیم از مصاحبه ها توسط نرم افزار Maxqda پرداخته شد و کدهای مربوطه استخراج و با برقراری ارتباط میان کدهای استخراج شده در مرحله کدگذاری باز و حذف شاخص های تکراری و ادغام شاخص های مشابه، به تم های اصلی و فرعی دست یافته شد. براساس نتایج پژوهش، مولفه های مسیولیت اجتماعی، مسیولیت اقتصادی، مسیولیت زیست محیطی، مسیولیت اخلاقی، مسیولیت بشردوستانه، مسیولیت قانونی، آگاهی از برند، وفاداری به برند، کیفیت ادراک شده و تداعی برند به عنوان مقوله پدیده محوری انتخاب شدند. همچنین نتایج نشان داده است مسیولیت پذیری اجتماعی شرکت با ایجاد تعهد مدیریتی و توانمندسازی کارکنان موجب بهبود فرایندهای درون سازمانی می شود. با بهود فرایندهای سازمانی نیز ملاحظات اجتماعی و محیطی، اقدامات مسیولیت پذیرانه و رفتارهای حمایتی مصرف کننده از برند بهبود پیدا خواهد کرد. این عوامل موجب رشد و توسعه پایدار شرکت شده و در نهایت به بهبود ارزش ویژه برند منتهی می شود.

    کلید واژگان: مسئولیت اجتماعی شرکت ها, داده بنیاد, دلفی فازی, صنعت خودروسازی, رویکرد ترکیبی
    Ehsan Younesi Salmasi, Siroos Fakhimiazar *, Morteza Mahmoudzadeh, Farhad Nejadhajialiirani, Hossein Budaghi Khajeh

    The purpose of this study is to investigate the effectiveness of corporate social responsibility model with a combined approach. In the qualitative section, 20 experts and policy makers in the automotive industry in the field of corporate social responsibility participated in semi-structured interviews. After the interviews, the concepts were extracted from the interviews by Maxqda software and the relevant codes were extracted and the main and sub-themes were achieved by establishing a relationship between the extracted codes in the open coding stage and removing duplicate indicators and merging similar indicators. Based on the research results, the components of social responsibility, economic responsibility, environmental responsibility, ethical responsibility, humanitarian responsibility, legal responsibility, brand awareness, brand loyalty, perceived quality and brand association were selected as the central phenomena. The results also show that corporate social responsibility improves internal processes by creating managerial commitment and empowering employees. Improving organizational processes will also improve social and environmental considerations, responsible actions, and consumer support behaviors for the brand. These factors lead to sustainable growth and development of the company and ultimately lead to improved brand equity.

    Keywords: corporate social responsibility, Data Base, Fuzzy Delphi, automotive Industry, hybrid approach
  • حوائج مقبلی، سیروس فخیمی آذر*

    هدف از این مطالعه بررسی اثرات فرایندهای مدیریت دانش بر مدیریت منابع انسانی با تاکید بر نقش میانجی بهره برداری از دانش می باشد.نمونه آماری این پژوهش شامل کلیه مدیران و کارکنان گمرک رازی استان آذربایجان غربی به تعداد 771 نفر می باشد. پژوهش حاضر ازنظر شیوهگردآوری اطلاعات از نوع توصیفی -همبستگی است و از حیث هدف کاربردی می باشد و برای جمع آوری اطلاعات مربوط از روش کتابخانه ای - میدانی و به صورت پرسشنامه استفاده شده است. مدل ارایه شده و اطلاعات به دست آمده از پرسشنامه ها از طریق نرم افزار SMART PLS تجزیه وتحلیل شده است. درنهایت، نتایج نشان می دهد که تولید دانش بر تسهیم دانش و بهره برداری از دانش تاثیر مثبت و معناداری دارد و همچنین تاثیر ذخیرهدانش بر بهره برداری از دانش قابل توجه می باشد. همچنین تسهیم دانش تاثیر معناداری بر بهره برداری از دانش دارد. بنابراین، با توجه به نتایجبه دست از این پژوهش تسهیم دانش و بهره برداری از دانش منجر به بهبود عملکرد منابع انسانی می گردد.

    کلید واژگان: تولید دانش, ذخیره دانش, تسهیم دانش, بهره برداری از دانش, عملکرد منابع انسانی
    Havaej Moghbeli, Sirous Fakhimi Azar *

    The purpose of this study is to investigate the effects of knowledge management processes on human resource management with emphasis on the mediating role of knowledge utilization. The statistical sample of this research includes all managers and employees of Razi Customs of West Azerbaijan Province in the number of 110 people. The present research is descriptive-correlational in terms of data collection method and is applied in terms of purpose. Library-field method has been used to collect relevant information in the form of a questionnaire. The presented model and the information obtained from the questionnaires were analyzed through SMART PLS software. Finally, the results show that knowledge production has a positive and significant effect on knowledge sharing and knowledge utilization and also the effect of knowledge storage on knowledge utilization is significant. Knowledge sharing also has a significant effect on knowledge utilization. Therefore, according to the results of this study, knowledge sharing and knowledge utilization leads to improved human resource performance.

    Keywords: knowledge production, knowledge storage, Knowledge Sharing, knowledge utilization, human resource performance
  • محمدتقی حکیم خانی قراخانلو، سیروس فخیمی آذر*
    پژوهش حاضر، باهدف بررسی رابطه نشاط اجتماعی با میزان مسئولیت پذیری اجتماعی کارکنان آتش نشانی کلانشهر تبریز انجام شده است. به این منظور، ابتدا نظریه های موجود در مورد نشاط اجتماعی و مسئولیت پذیری اجتماعی مورد مطالعه و بررسی قرارگرفته، سپس با استفاده از مطالعه میدانی به بررسی فرضیه های تحقیق پرداخته شده است. روش تحقیق در این پژوهش براساس هدف، از نوع کاربردی و براساس ماهیت و روش، یک تحقیق همبستگی و از نظر زمانی یک مطالعه مقطعی و یک بررسی پیمایشی می باشد. برای گردآوری اطلاعات از ابزار پرسشنامه استفاده شده است.جامعه آماری این تحقیق کلیه کارکنان شاغل در سازمان آتش نشانی تبریز هستند. طبق فرمول کوکران ،تعداد نمونه مورد نیاز 234 نفر از کارکنان می باشد. در تحقیق حاضر برای ارائه نتایج از روش ها و آماره های توصیفی و نیز برای آزمون فرضیه ها از آزمون t نمونه و همبستگی پیرسون استفاده و تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS انجام گردید. نتایج تحقیق نشان می دهد که بین نشاط اجتماعی و میزان مسئولیت پذیری اجتماعی (745/0=r)، بعد قانونی(519/0=r)، بعد اقتصادی(547/0=r)، بعد اخلاقی(656/0=r) و بعد نوع دوستانه(335/0=r) مسئولیت پذیری اجتماعی کارکنان سازمان آتش نشانی تبریز، رابطه معنی داری وجود دارد.
    کلید واژگان: نشاط اجتماعی, شادکامی, نشاط درمحیط کار, مسئولیت پذیری اجتماعی, ابعاد مسئولیت پذیری اجتماعی
    Mohammadtaqi Hakimkhani, Sirous Fakhimiazar *
    Abstract The present study with the aim of investigate the relationship between social vitality with the amount social responsibility firefighting personnel was conducted metropolis of Tabriz. For this purpose, Beginning the existing theories about social vitality and social responsibility were studied, Then using field study To check hypotheses Research Been paid. Research Methodology based on the objective,of Practical and based on the nature ,a correlational study and In terms of time is a cross-sectional study and a survey is time. A questionnaire was used for data collection. The population of the investigation are all Staff of the fire department Tabriz. According to the Cochran formula, The number of samples required is 234 Person of employees. In study is to present for Deliver results of the methods and descriptive statistics and for hypothesis testing t-test and Pearson correlation and Data analysis was performed with SPSS software. The results shows that Between the social vitality and social responsibilityTabriz fire staff, there is a significant relationship.
    Keywords: Social vitality, Happiness, vitality in the work environment, social responsibility, social responsibility dimensions
  • دکترسلیمان ایران زاده، دکتر سیروس فخیمی آذر، ایوب جداری سفیدگری
    امروزه رقابت موجود در کسب و کار، توجه به بهره وری، رضایتمندی مشتری و انطباق با خواسته های او را بیش از پیش دارای اهمیت ساخته است. در این راستا تلاش سازمانها در جهت مرتفع ساختن این الزام بر بهبود فرایندهای موجود در سازمانها بنا نهاده شده است و فلسفه های بهبود مختلفی نیز مطرح شده اند. در این مقاله نقشه برداری مدیریت دانش به عنوان ابزاری جهت بهبود فرایند با توجه به مفاهیم بهره وری پرداخته شده است. در این مقاله به بررسی رابطه مولفه های مدیریت دانش (فرهنگ، فرایند عمل، سیاست ها و فناوری) و بهره وری پرداخته شده است. روش تحقیق حاضر از نوع توصیفی-پیمایشی و نوع تحقیق کاربردی است، جامعه آماری تحقیق را کارکنان موسسات مالی و اعتباری شهرستان تبریز می باشد که از بین آنان 195 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه جمعیت شناختی، مدیریت دانش و پرسشنامه بهره وری منابع انسانی استفاده شد. جهت بررسی روابط علی بین متغیرها و نحوه ارتباط آنها از مدل معادلات ساختاری از طریق نرم افزار اکسل و لیزرل استفاده شده است. نتایج بیانگر میزان رابطه بین دو سازه و یا چگونگی هم تغییری آنها در مدل مفهومی پژوهش است. لذا معناداری روابط بین ابعاد مدیرت دانش تایید می گردد. در نتیجه، از مجموع هشت فرضیه ارائه شده در مدل پژوهش برای تمامی فرضیه های مطرح شده در مدل پژوهش، در سطح خطای 5%، شواهدی مبنی بر رد آنها به دست نیامده است و تاثیر ابعاد مدیریت دانش بر بهره وری نیروی انسانی تایید می گردد. بر اساس نتایج، بعد فرهنگ با میزان تاثیر 38/0 دارای بیشترین تاثیر بر بهره وری نیروی انسانی می باشد و ابعاد، فناوری، سیاست ها و فرایند عمل به ترتیب در اولویت های بعدی قرار دارند.
    کلید واژگان: بهره وری, مدیریت دانش, فرهنگ, فرایند عمل, سیاست ها, فناوری
    Nowadays competition in the business has made attention to productivity, customer satisfaction and compliance with his requirements more important. In this regard, the effort of organization in order to meet this requirement is based on improving the existing processes in organizations and several improvement philosophies have been introduced. In this paper, mapping knowledge management as a tool to improve the process according to productivity concepts is discussed. It examines the relationship between components (culture, process of practice, policy and technology) and productivity. For data collection, the demographic information, knowledge management and human resources productivity questionnaires were used. To examine the relationship between the variables and their interaction, structural equation modeling was used through Excel and LISREL softwares. The results indicate the relationship between the two structures, or how to change the conceptual model of research. The significant relationship between the dimensions of knowledge of management is confirmed. Based on the results, the component of culture with 0.38 effect rates has the highest effect on human resource productivity, and the other dimensions, i.e. technology, policy, and process of practice are ranked next in priority, respectively.
    Keywords: Productivity, Knowledge management, Culture, Process of practice, Policy, technology
  • دکتر سیروس فخیمی آذر، محمدرضا نوروزی
    هدف اصلی این تحقیق بررسی رابطه بین هوش چندگانه با خودکارآمدی عمومی کارکنان در واحدهای تولیدی، بازرگانی و صنعتی استان آذربایجان شرقی است. برای این منظور هوش چندگانه بر اساس نظریه هاوارد گاردنر که شامل هشت بعد می باشد و از طرف دیگر چارچوب نظری خودکارآمدی عمومی ماتیاس و رالف به عنوان چارچوب نظری انتخاب شد که برای هر دو از پرسشنامه استاندارد استفاده گردید. در این راستا یک فرضیه اصلی و هشت فرضیه فرعی تنظیم گردیده است. جامعه آماری این تحقیق کارکنان واحدهای تولیدی، بازرگانی و صنعتی استان آذربایجان شرقی می باشد که تعداد 100 نفر به عنوان جامعه مورد بررسی در نظر گرفته شده است. برای تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده از پرسشنامه های استاندارد جمع آوری شده از روش های آماری توصیفی و استنباطی به کار رفت. بدین ترتیب که برای طبقه بندی، تلخیص و تفسیر داده های آماری از روش آمار توصیفی و در سطح استنباطی برای آزمون فرضیه ها استفاده گردید. نتایج حاصل بیانگر رابطه بین هوش چندگانه با خودکارآمدی عمومی در واحدهای تولیدی، بازرگانی و صنعتی استان آذربایجان شرقی می باشد.
    کلید واژگان: هوش چندگانه, خودکارآمدی, تولیدی, بازرگانی و صنعتی
    The main purpose of the present research is to investigate the relationship between multiple intelligent and general self-efficiency of the personnel in the producing, commercial, and industrial units of East Azarbaijan Province. For this purpose, multiple intelligence based on Howard Gardner's theory including eight dimensions and Mathias and Ralph's theory of self- efficiency were chosen as the theoretical framework, and standard questionnaires were used for both theories. In this regard, one main hypothesis and eight sub-hypotheses were stated. The statistical population includes the personnel of the producing, commercial, and industrial units of East Azarbayjan Province, from among whom 100 people were selected as research sample. Also, for the analysis of the data collected from the standard questionnaires, descriptive and inferential statistics were used. In other words, descriptive statistical method was used for classifying, summarizing, and interpreting the statistical data, and inferential statistics was employed to test the hypotheses. The obtained results indicate the relationship between multiple intelligence and general self-efficiency of the personnel in the mentioned producing, commercial, and industrial units.
    Keywords: multiple intelligence, General self-efficiency, Producing, commercial, industrial units, East Azarbaijan Province
  • شعله شاهین، دکتر سیروس فخیمی آذر
    هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین زیر سیستم مدیریت دانش در سازمان یادگیرنده و هوش سازمانی و مولفه های آن در پتروشیمی تبریزاست. روش تحقیق حاضر از نوع توصیفی همبستگی بوده و نمونه های تحقیق شامل 172 نفر از کارکنان سطوح شغلی کارشناس و کارشناس ارشد پتروشیمی تبریز و به صورت تصادفی انتخاب شد. ابزار تحقیق شامل پرسشنامه مدیریت دانش مارکوارت با ضریب آلفای کرونباخ 901/0 و پرسشنامه هوش سازمانی آلبرخت با ضریب آلفای کرونباخ 968/0 و پرسشنامه ویژگی های جمعیت شناختی بوده است. نتایج پژوهش نشان داد که بر اساس ضریب همبستگی پیرسون علاوه بر وجود رابطه مثبت و معنادار بین زیرسیستم مدیریت دانش و هوش سازمانی (ضریب همبستگی 782/0و 01/0 p <، بین زیرسیستم مدیریت دانش و تمامی مولفه های هوش سازمانی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد) ضرایب همبستگی از 484/0 برای چشم انداز استراتژیک تا 727/0ب رای سرنوشت مشترک در سطح 01/0 p < معنادار بوده است در نهایت، نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که از بین مولفه های هوش سازمانی، سرنوشت مشترک، کاربرد دانش و اتحاد و توافق قادر به پیش بینی معنادار زیرسیستم مدیریت دانش در سازمان یادگیرنده هستند.
    کلید واژگان: سازمان یادگیرنده, زیرسیستم مدیریت دانش, هوش سازمانی
    The purpose of this research is to review the relation between knowledge management subsystem in the learning organization and institutional intelligence and its components in Tabriz Petrochemistry. The research method is correlation-descriptive. The sample consists of 172 employees in occupational levels of expertise and master of Tabriz Petrochemistry, selected randomly. The research tools include Marquart knowledge management questionnaire with kronbach alpha coefficient of 0.901, Albercht institutional intelligence questionnaire with kronbach alpha coefficient of 0.968, and demographic characteristics questionnaire. The results of research showed that, based on Pearson correlation coefficient, in addition to the meaningful and positive relation between knowledge management subsystem and institutional intelligence (correlation coefficient 0.782 and p
    Keywords: Learning agency, Knowledge management subsystem, Institutional intelligence
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال