صدیقه احمدی
-
تبیین اینکه رابطه بین پاسخگویی ادراک شده همسر و صمیمیت زناشویی در سطوح مختلف سبک های دلبستگی متفاوت خواهد بود یا نه و اینکه میزان و جهت این همبستگی در کدام یک از سبک های دلبستگی معنادار است، یک مسئله پژوهشی بود. هدف مطالعه حاضر تعیین نقش تعدیل کننده سبک های دلبستگی در ارتباط بین پاسخگویی ادراک شده همسر و صمیمیت زناشویی بود. روش پژوهش ازنظر گردآوری داده توصیفی-پیمایشی و از جهت تحلیل داده همبستگی بود. جامعه آماری مطالعه حاضر دربرگیرنده تمام پرستاران متاهل شهر زنجان در سال 1400 بود. از روش نمونه گیری در دسترس جهت انتخاب نمونه استفاده شد که درنهایت 317 پرستار در این مطالعه مشارکت کردند. ابزارهای پژوهش عبارت بودند از: ارزیابی شخصی از صمیمیت در رابطه (PAIR)، مقیاس پاسخگویی ادراک شده همسر (PPRS) و نسخه تجدیدنظر شده مقیاس تجارب در روابط نزدیک (ECR-R). برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل مسیر و تحلیل فرایند استفاده شد. هم در مدل ساده بین متغیرها و هم در مدل حاوی اثرهایی تعاملی متغیرها، پاسخگویی ادراک شده همسر بیشترین تاثیر را در تبیین واریانس متغیر وابسته داشت. بعد از وارد کردن اثرهای تعاملی به مدل، فقط اثر تعاملی پاسخگویی ادراک شده همسر و اجتناب دلبستگی تقریبا 2 درصد بر واریانس تبیین شده متغیر وابسته افزود (05/0>P، 09/0 =β). بنابراین تنها دلبستگی اجتنابی تا حدودی رابطه بین این دو متغیر را تعدیل کرد. یافته های پژوهش حاضر نشان دادند که افراد ناایمن لزوما از صمیمیت گریزان نیستند و پاسخگویی ادراک شده همان سازه ای است که می تواند زمینه را برای تجربه صمیمیت در آن ها فراهم کند.
کلید واژگان: صمیمیت زناشویی, پاسخگویی ادراک شده همسر, و سبک های دلبستگیJournal of Psychology, Volume:28 Issue: 3, 2024, PP 264 -273Clarifying how the relationship between Perceived partner responsiveness (PPR) and Marital intimacy (MI) of individuals will differ at different levels of attachment styles and the extent and direction of this correlation in which of the attachment styles will be significant, was a problem. The aim of this study was to determine the moderating role of attachment styles in the relationship between PPR and MI. The research method was descriptive-survey in terms of data collection and correlational in terms of data analysis. The statistical population of this research was all of the married female nurses in Zanjan city in 2021. Convenience sampling method was used to select the sample and ultimately 317 nurses participated in this study. The scales used in this study were the Personal Assessment of Intimacy in Relationships (PAIR), Perceived Partner Responsiveness Scale (PPRS) and Experiences in Close Relationships– Revised (ECR-R). Pearson's correlation coefficient, path analysis and process analysis were used to analyze the dataset. Both in the simple model and in the model which encompasses interactive effects of the variables, the PPR had the greatest effect in explaining the variance of the dependent variable. After including the interactive effects into the model, only the interactive effect of PPR and attachment avoidance added approximately 2% to the explained variance of the dependent variable (β = .09, p < .05). Therefore, only avoidant attachment partially moderated the relationship between those two variables. The findings of the present study showed that insecure individuals are not necessarily evasive of intimacy and PPR is the construct that can provide the basis for the experience of intimacy in them.
Keywords: Marital Intimacy, Perceived Partner Responsiveness, Attachment Styles -
زمینه و هدف
طلاق از آسیب های بسیار مهم اجتماعی کشور در سال های اخیر به شمار می آید. پژوهش حاضر باهدف تعیین اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی بر رضایت زناشویی و تنظیم هیجانی و تاب آوری زنان متقاضی طلاق شهر تهران انجام شد.
روش بررسیروش پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری همراه با گروه گواه بود. نمونه پژوهش 44 نفر از زنان داوطلب واجد شرایط متقاضی طلاق بودند که در سامانه تصمیم، ثبت نام کردند. آزمودنی ها به صورت دردسترس وارد مطالعه شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 22 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش طی هشت جلسه نوددقیقه ای مداخلات رفتاردرمانی دیالکتیکی را دریافت کرد و برای گروه گواه مداخله ای ارائه نشد. برای گردآوری داده ها، پرسش نامه رضایت زناشویی انریچ (فاورز و اولسون، 1998) و مقیاس تنظیم هیجانی (گراتز و رومر، 2004) و پرسش نامه تاب آوری کانر و دیویدسون (کانر و دیویدسون، 2003) به کار رفت. داده های پژوهش به کمک تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر بررسی شدند. سطح معناداری برای آزمون های آماری 0٫05 در نظر گرفته شد.
یافته هاتجزیه وتحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد، در هر سه متغیر رضایت زناشویی و تنظیم هیجانی و تاب آوری بین پیش آزمون و پس آزمون، همچنین بین پیگیری و پیش آزمون تفاوت معناداری وجود دارد (0٫001>p)؛ اما بین پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری مشاهده نمی شود؛ بنابراین طرح مداخله بر بهبود هر سه متغیر و پایداری دوماهه تاثیر معناداری داشته است.
نتیجه گیریاستفاده از رفتاردرمانی دیالکتیکی برای افزایش رضایت زناشویی و بهبود تنظیم هیجانی و افزایش تاب آوری افراد متقاضی طلاق، سودمند به نظر می رسد.
کلید واژگان: رفتاردرمانی دیالکتیکی, رضایت زناشویی, تنظیم هیجانی, تاب آوری, طلاقBackground & ObjectivesIn recent years, divorce has become one of the widespread forms of social harm in Iran. Research shows that one of the most important reasons for filing for divorce is a decrease in marital satisfaction. Marital satisfaction becomes a key factor in maintaining the family. Also, the inability to regulate emotions causes the marriage to become aggressive arguments, and the husband and wife deal with severe problems instead of solving the problem in the conflict. Resilience is also one of the influential factors in filing for divorce in such a way that low resilience makes a person unable to bear small problems and think about divorce very quickly when faced with the issues of cohabitation. Dialectical behavior therapy is a therapeutic method whose effectiveness has been confirmed in treating many problems. This treatment method can also be used to improve marital issues. The present study aimed to determine the efficacy of dialectical behavior therapy on marital satisfaction, emotional regulation, and resilience of women applying for divorce in Tehran City, Iran.
MethodsThe present research method was quasi–experimental with a pretest–posttest and follow–up design with a control group. The research sample consisted of 44 women applying for divorce who were registered in the Tasmim system. They were selected as available and randomly assigned into the experimental and control groups (22 people in each group).
The inclusion criteria were as follows: registering divorce in the Welfare Tasmim system, holding at least a Diploma, without acute personality disorder, and no addiction to opium. The exclusion criteria were as follows: absence of more than one session from intervention sessions and using influential drugs on the individual concerning psychology. The experimental group underwent dialectical behavioral therapy interventions for 8 sessions of 90 minutes based on the dialectic behavior therapy sessions of Marshall Linehan's protocol (2018), and the control group did not receive any intervention. Enrich (1998), Gratz and Romer (2004) emotional regulation, and Corner and Davidson (2003) resilience questionnaires were used to collect data. The data were analyzed using variance analysis and repeated measurement.ResultsVariance analysis with repeated measurement showed a significant difference between factors (pretest, posttest, and follow–up) related to all three variables of marital satisfaction, emotional regulation, and resilience (p<0.001). Also, there was a significant difference between the scores of the two experimental and control groups in these variables (p<0.01). In other words, dialectical behavior therapy has been effective in improving marital satisfaction, emotional regulation, and resilience of women seeking divorce. To investigate the difference between the three stages in terms of the effectiveness of the intervention, an LSD post–hoc test was used. Based on the post–hoc LSD, there is a significant difference in all three variables of marital satisfaction, emotional regulation, and resilience between the pretest and posttest, as well as between follow–up and pretest. However, there was no significant difference between the posttest and follow–up (marital satisfaction p=0.154; emotional regulation p=0.432; resilience p=0.136), so the intervention plan effectively improved both variables. Also, the effects of the interventions remained stable during the two months.
ConclusionDialectical behavior therapy seems beneficial in increasing marital satisfaction, improving emotional regulation, and increasing the resilience of divorce applicants. Also, dialectical behavior therapy can be considered an effective way to solve the problems of the divorce applicant.
Keywords: Dialectical Behavior Therapy, Marital Satisfaction, Emotional Regulation, Resilience, Divorce -
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 142 (دی 1403)، صص 2343 -2360زمینه
شفقت به خود به میزان احساس دلسوزی نسبت به خود در مواجهه با نقص ها اشاره دارد و با کاهش اضطراب و افزایش رضایت از زندگی مرتبط است. مطالعات نشان داده اند که درمان های مختلف روانشناختی می توانند بر میزان شفقت به خود، بخشایشگری و تعارض زناشویی زنان متاهل موثر باشند. اما خلاء پژوهشی در حوزه ی درمان تک جلسه راه حل محور و همچنین مسائل روانشناختی زنان متاهل وجود دارد.
هدفپژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان تک جلسه ای راه حل محور روی میزان شفقت به خود، بخشایشگری و تعارض زناشویی زنان متاهل انجام شد.
روشروش پژوهش کاربردی و به روش طرح آزمایشی تک آزمودنی و از نوع خط پایه چندگانه (ABA) انجام شد. جامعه پژوهش را تمام زنان متاهل دارای تعارض زناشویی شهر تهران در سال 1402 تشکیل دادند. نمونه گیری پژوهش از طریق فراخوان و به صورت داوطلبانه انجام شد. پس از بررسی ملاک های ورود به پژوهش، در نهایت پنج نفر انتخاب و وارد مراحل خط پایه، مداخله و پیگیری شدند. شرکت کنندگان در این مراحل پرسشنامه شفقت به خود (نف، 2003) و پرسشنامه بخشش رنجش خاطر زناشویی (پالیری و همکاران، 2009) و پرسشنامه تعارضات زناشویی (ثنایی و همکاران، 1387) را تکمیل کردند.
یافته هایافته های این پژوهش نشان داد که درمان تک جلسه راه حل محور بر افزایش میانگین شاخص درصد بهبودی شفقت به خود و بخشایشگری، همچنین کاهش میانگین شاخص درصد بهبودی تعارض زناشویی زنان متاهل در سطح معناداری 05/0 موثر بوده است.
نتیجه گیریتغییرات میانگین درصد بهبودی برای مداخله درمان تک جلسه راه حل محور بیانگر آن بود که این درمان می تواند منجر به تغییر ات فوری در میزان شفقت به خود، بخشایشگری و تعارض زناشویی زنان متاهل شود. از نظر کاربردی، این یافته ها می توانند به مشاوران و روانشناسان کمک کنند تا از روش های کارآمدتر و موثرتری برای مداخله در مشکلات زناشویی استفاده کنند.
کلید واژگان: درمان تک جلسه ای راه حل محور, شفقت به خود, بخشایشگری, تعارض زناشوییBackgroundSelf-compassion refers to the degree of compassion one feels towards oneself in response to shortcomings or failures, and it is linked with reduced anxiety and increased life satisfaction. Numerous studies have shown the effectiveness of various psychological therapies in influencing levels of self-compassion, forgiveness, and marital conflict among married women. However, there is a research gap in the area of solution-focused single-session therapy and psychological issues affecting married women, who constitute a significant segment of society.
AimsThis study aimed to investigate the effectiveness of solution-focused single-session therapy on levels of self-compassion, forgiveness, and marital conflict among married women.
MethodsThis was an applied research using a single-subject experimental design, specifically the Multiple Baseline Across Subjects (ABA) design. The research population comprised all married women experiencing marital conflicts in Tehran in the year 2023. Participants were recruited voluntarily through announcements. After applying screening criteria, five individuals were selected and underwent baseline, intervention, and follow-up phases. Participants completed the Self-Compassion Scale (Neff, 2003), the Interpersonal Forgiveness Scale (Paleari et al., 2009), and the Marital Conflict Questionnaire (Senaie et al., 2008).
ResultsThe results of this study indicated that solution-focused single-session therapy led to a significant increase in the average percentage of improvement in self-compassion and forgiveness, as well as a decrease in the average percentage of improvement in marital conflict among married women at a significance level of 0.05.
ConclusionThe changes in the average percentage of improvement observed with solution-focused single-session therapy suggest that this intervention can lead to immediate improvements in self-compassion, forgiveness, and marital conflict among married women. These findings underscore the potential importance of this type of therapy in enhancing marital relationships and improving the psychological well-being of married women.
Keywords: Single-Session Solution-Focused Therapy, Self-Compassion, Forgiveness, Marital Conflict -
باوجود مزایای فناوری های دیجیتال، نگرانی های زیادی در مورد میزان استفاده از آنها، به ویژه برای نوجوانان وجود دارد. نکته مهم این است که صرف نظر از محتوا، مدت زمانی که نوجوانان، در معرض صفحات نمایش قرار دارند، می تواند مشکلات و اختلالات روانشناختی- رفتاری بسیاری را به همراه داشته باشد. از آنجایی که ادبیات پژوهشی غنی در مورد این مفهوم در کشور، وجود نداشت، بنابراین هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیرات اسکرین تایم بر ابعاد مختلف سلامت روان نوجوانان و مشکلات و اختلالات ایجاد شده یا تشدید شده توسط آن است. روش مطالعه، مروری نظام مند بود و منابع و پژوهش های مرتبط از سال 2000 تا 2023 با استفاده از پایگاه های مختلف گوگل اسکالر، سیج، وایلی، اشپرینگر، پابمد، اسکوپوس، ساینس دایرکت، تیلور و فرانسیس استخراج گردید (102 منبع). آن دسته از منابع که منطبق با ملاک های پژوهش و کلیدواژه های اصلی پژوهش بودند (رابطه اسکرین تایم و مشکلات روانشناختی و رفتاری در نوجوانان را مورد بررسی قرار داده بودند)، وارد مطالعه شده (49 منبع) و منابع نامرتبط (53 منبع)کنار گذاشته شدند. مطالعات، به طور انتقادی برای داده های مربوط به نحوه تاثیر صفحات نمایش الکترونیکی بر روی نوجوانان مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج یافته های پژوهش های مختلف نشان می دهند که میزان استفاده از صفحات نمایش، یک پیش بینی کننده قوی برای بروز یا تشدید مشکلات و اختلالات روانشناختی - رفتاری در نوجوانان (از جمله اختلالات خلقی، افکار خودکشی، وسواس، تعاملات اجتماعی مختل، نقص توجه و تمرکز، مشکلات تحصیلی و یادگیری) هستند. نتایج این مطالعه، برای مدیران مدارس، مسئولان سلامت و بهداشت و هم چنین سیاست گذاران آموزشی کشور قابل توجه خواهد بود.
کلید واژگان: مدت زمان استفاده از صفحات نمایش, نشانه های رفتاری, جنبه های روانشناختی, نوجوانان, مطالعه مروری سیستماتیکDespite the benefits of digital technology, there are growing concerns, especially for adolescents, about the extent of their usage. It's crucial to note that regardless of content, the amount of time adolescents spend exposed to electronic screens can lead to various psychosocial and behavioral problems. Due to the lack of research literature on this topic in the country, this study aimed to investigate the effects of screen time on different dimensions of adolescent mental health and the problems or disorders exacerbated by it. The study employed a systematic review methodology, and relevant sources and studies from 2000 to 2023 were extracted from various databases, including Google Scholar, Scopus, Wiley, Springer, PubMed, Scopus, ScienceDirect, and Taylor & Francis (102 sources). Sources that aligned with the research criteria and keywords (exploring the relationship between screen time and psychosocial and behavioral problems in adolescents) were included in the study (49 sources). In comparison, irrelevant sources (53 sources) were excluded. The studies were critically examined for data related to the impact of electronic screens on adolescents. The findings from various research studies indicate that the extent of screen usage is a strong predictor of the occurrence or exacerbation of psychosocial and behavioral problems in adolescents, including mood disorders, suicidal thoughts, obsessive-compulsive disorder, impaired social interactions, attention and concentration deficits, and educational and learning difficulties. The results of this study will be of significant importance to school administrators, health officials, and educational policymakers in the country.
Keywords: Screen Time, Behavioral Symptoms, Psychological Aspects, Adolescents, Systematic Review Study -
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 138 (شهریور 1403)، صص 1473 -1492زمینه
فرزندپروری یکی از تکالیف چالش برانگیز برای والدین پس از طلاق است که بر سلامت روانی کودکان تاثیر می گذارد. بااین حال کمتر پژوهشی تجارب زیسته والدین از فرزندپروری پس از طلاق را با رویکرد پدیدارشناسی، بر اساس تاثیر ناآگاهی والدین و راهکارهای ناکارآمد والدین بررسی کرده اند.
هدفهدف پژوهش حاضر فهم تجربه زیسته والدین از چالش های فرزندپروری پس از طلاق بود.
روشاین مطالعه با رویکرد کیفی و با استفاده از روش پدیدارشناسی توصیفی انجام شد. جامعه هدف شامل والدینی بود که تجربه فرزند پروری پس از طلاق را در سال 1401 داشتند. مشارکت کنندگان پژوهش، 16 نفر از والدین بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند با حداکثر تنوع، از میان مراجعه کنندگان به مجتمع قضایی خانواده 1 تهران دعوت به مشارکت شدند و به وسیله مصاحبه نیمه ساختاریافته مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها با روش هفت مرحله ای کلایزی با استفاده از نرم افزار MAXQDA تجزیه وتحلیل شدند.
یافته هاتجزیه وتحلیل داده ها به استخراج 7 مضمون اصلی و 46 زیر مضمون منجر شد، مضمون های اصلی عبارت اند از: ناسازگاری فرزندان پس از طلاق، مشکلات روانشناختی والدین، چالش های والدین با یکدیگر، چالش های والدین با فرزندان، ناآگاهی والدین از فرزندپروری پس از طلاق، تغییر ساختار خانواده پس از طلاق و راهکارهای ناکارآمد والدین.
نتیجه گیریوالدین فرزندپروری پس از طلاق را تکلیفی چالش برانگیز می دانند. ارتباط والدین با یکدیگر مشکلات روانشناختی والدین پس از طلاق و آگاهی آن ها به شیوه های فرزندپروری و استفاده از شیوه های کارآمد در فرزندپروری با توجه به تغییر ساختار خانواده می تواند بر سازگاری کودکان تاثیر گذارد.
کلید واژگان: طلاق, چالش های فرزندپروری, والدینBackgroundParenting is one of the most challenging tasks for parents post-divorce, which affects the mental health of children. However, few researchers have investigated parents' lived experiences of parenting post-divorce with a phenomenological approach, based on the impact of parents' ignorance and ineffective strategies of parents.
AimsThe present study aimed to understand the parents' lived experience of the challenges of Parenting post divorce.
MethodsThis study employed a qualitative research approach, specifically utilizing the descriptive phenomenology method. The target population for this investigation comprised parents who underwent post-divorce parenting experiences in 2022. A total of 16 individuals actively engaged in parenting following divorce were selected as research participants. These participants were recruited through purposeful sampling, ensuring maximum diversity, and were drawn from individuals referred to Family Court Complex 1 in Tehran. The data collection method employed semi-structured interviews to glean insights from the participants. Subsequently, data analysis was conducted using the Colaizzi method, comprising seven distinct stages, facilitated by MAXQDA.
ResultsThe analysis of the data resulted in the identification of 7 main themes and 46 sub-themes. These main themes encompass crucial aspects of the post-divorce parenting experience, namely: children's difficulties in adapting after divorce, parental psychological challenges, inter-parental conflicts, parental challenges in relating to their children, parental unfamiliarity with post-divorce parenting, and alterations in family structure following divorce, and the adoption of maladaptive parenting strategies by parents.
ConclusionParents acknowledge that parenting after divorce poses significant challenges. The inter-parental relationship, the psychological well-being of parents post-divorce, their familiarity with effective parenting techniques, and the utilization of efficient parenting approaches in the context of changing family dynamics can profoundly influence children's adaptation to new circumstances.
Keywords: Divorce, Parenting Challenges, Parents -
نوجوانی، دوره ای مهم برای رشد مغز به شمار می رود و خودآزاری در این دوران با پیامدهای بلندمدتی از جمله آسیب شناسی روانی مداوم و اختلالات رفتاری در آینده همراه است. پژوهش حاضر با هدف رابطه استفاده آسیب زا از تلفن همراه با مشکلات رفتاری- هیجانی در نوجوانان خودآزار: با میانجی گری خود کنترلی انجام گرفت. روش پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش همبستگی از نوع مدل معادلات ساختاری بود. کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه دوره دوم شهر اردبیل با سابقه خود آزاری در سال تحصیلی 1403-1402 جامعه آماری پژوهش حاضر را تشکیل دادند. تعداد 280 نفر از این افراد به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب و در پژوهش حاضر شرکت کردند. برای جمع آوری داده ها از سیاهه مشکلات رفتاری کودکان آچنباخ (2001)، پرسشنامه خودکنترلی تانجی، بامیستر و بون (2004) و پرسشنامه اعتیاد به تلفن همراه کوهی (2009) استفاده شد. داده های به دست آمده با استفاده از آزمون های همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه و تحلیل مسیر با استفاده از نرم افزارهای SPSS23 و لیزرل 8/lisrel8 تجزیه وتحلیل شد. نتایج به دست آمده نشان داد که مدل ساختاری استفاده آسیب زا از تلفن همراه با مشکلات رفتاری - هیجانی در نوجوانان خودآزار: با میانجی گری خود کنترلی از برازش مناسبی برخوردار است. این نتایج نشان داد که استفاده آسیب زا از تلفن همراه اثر مستقیم و هم اثر غیرمستقیمی با میانجی گری خودکنترلی بر مشکلات رفتاری - هیجانی نوجوانان خود آزار داشت.نتایج این مطالعه نشان داد که استفاده آسیب زا از تلفن همراه در نمونه ای از نوجوانان خودآزار می تواند هم به طور مستقیم و هم با میانجی گری خودکنترلی در مشکلات رفتاری - هیجانی نوجوانان نقش داشته باشد.
کلید واژگان: تلفن های هوشمند آسیب زننده, برونی سازی مشکلات, خودکنترلی, نوجوانان خودآزار, خودآزاریAdolescence is an important period for brain development, and self-harm during this period is associated with long-term consequences, including persistent psychopathology and behavioral disorders in the future. The present study was conducted with the aim of the relationship between the harmful use of mobile phones and emotional-behavioral problems in self-harming teenagers: with the mediation of self-contro. The method of the present research was applied in terms of its purpose and structural equation model in terms of correlation method. All secondary school students of the second period of Ardabil city with a history of self-harm in the academic year of 2023-2024 formed the statistical population of the present study. 280 of these people were selected and participated in the present study through purposive sampling. Achenbach's (2001) list of children's behavioral problems, Tanji, Baumeister and Boone's (2004) self-control questionnaire and Kuhei's (2009) mobile phone addiction questionnaire were used to collect data. The obtained data were analyzed using Pearson correlation tests and multiple regression analysis and path analysis using SPSS23 and Lisrel 8/lisrel 8 software. The obtained results showed that the structural model of using harmful smartphones and externalizing problems with the mediating role of self-control has a good fit. These results showed that externalizing problems had a direct and indirect effect with the mediation of self-control on externalizing problems. (P<0.001). The results of this study showed that externalizing problems in a sample of self-harming teenagers can play a role both directly and through the mediation of self-control in the use of harmful smartphones by teenagers.
Keywords: Harmful smartphones, externalizing problems, self-control, adolescent, self-injury, NSSI -
مقدمه
انسان به طور دانسته یا ندانسته، هر روز در معرض میدان های الکترومغناطیسی قرار می گیرد و در عصر حاضر، الکتریسیته جزء جدایی ناپذیر زندگی می باشد. لذا مطالعه حاضر با هدف مرور سیستماتیک مطالعات انجام شده در مورد تاثیر امواج الکترومغناطیسی بر پیامدهای بارداری و بعد از تولد انجام شد.
روش کاردر این مطالعه مروری که بر اساس گایدلاین PRISMA نگارش شد، تمامی مطالعات کوهورت و مورد - شاهدی از پایگاه های اطلاعاتی معتبر Scopus، PubMed، Iran Medex، SID، Web of Science، Medlib، Magiran، Science Direct و Google Scholar با کلیدواژه های میدان الکترومغناطیسی، تلفن همراه، ایستگاه های پایه تلفن همراه، تماشای تلویزیون، استفاده از اینترنت، پیامدهای بارداری، مرگ پری ناتال، پره اکلامپسی، سرطان های دوران کودکی، آسم در فرزندان، نقایص مادرزادی، اختلالات رفتاری و عاطفی و معادل انگلیسی آنها بدون محدودیت زمانی تا مه 2022 جستجو شدند. کیفیت مطالعات با معیار نیوکاسل اتاوا بررسی شد. تجزیه و تحلیل مطالب به صورت کیفی صورت گرفت.
یافته هادر این مطالعه 477 مقاله استخراج شد. سپس 10 مطالعه با نمره 6 و بالاتر با معیار نیوکاسل اتاوا، مورد بررسی قرار گرفت. بررسی متغیرهای ارزیابی شده در مقالات نشان داد، تماس پدر با امواج الکترومغناطیس با خطر مرگ و میر پری ناتال، پره اکلامپسی و نقایص هنگام تولد و مواجهه مادر با خطر آسم، کاهش مایع آمنیوتیک، کاهش مهارت های حرکتی، تاخیر رشد عصبی کودکان همراه بوده است، ولی زندگی زنان باردار در مجاورت دکل ها، کابل های ولتاژ برق بالا و ایستگاه های پایه تلفن همراه، باعث افزایش ناهنجاری های مادرزادی، سرطان های کودکی و مشکلات رفتاری و عاطفی کودکان (مانند بیش فعالی، بی توجهی) نشد.
نتیجه گیریتماس پدر یا مادر طی بارداری با امواج الکترومغناطیسی می تواند باعث مشکلاتی در بارداری و فرزندان آنها شود، لذا توصیه می شود تا حد امکان مواجهه با میدان های الکترومغناطیسی را کنترل نمایند.
کلید واژگان: امواج الکترومغناطیسی, بارداری, پیامدهای بارداری, دوره پس از زایمان, ناهنجاریThe Effects of Electromagnetic Field (EMF) on Pregnancy and Postpartum Outcomes: A Systematic ReviewIntroductionHumans knowingly or unknowingly are daily exposed to electromagnetic fields and today electricity is an integral part of life. Therefore, the present study was performed with aim to systematically review the studies on the effect of electromagnetic field on pregnancy and postpartum outcomes.
MethodsIn this review article, which was written based on the PRISMA guidelines, all cohort and case and control studies were searched from the databases of Magiran, Medlib, Web of Science, SID, Iran Medex, Scopus, PubMed, Science Direct, and Google Scholar with keywords of electromagnetic field, mobile phones, mobile phone base stations, watching TV, using Internet, pregnancy outcome, perinatal mortality, preeclampsia, childhood cancers, asthma in offspring, congenital defects, and behavioral and emotional disorders without time limit until May 2022. The quality of the studies was evaluated using the Newcastle-Ottawa criteria. Content analysis was done qualitatively.
ResultsIn this study, 477 articles were extracted. Then, 10 studies with a score of 6 and above were examined with the Newcastle-Ottawa criteria. A review of the evaluated variables in the articles showed that father's exposure to electromagnetic field has been associated with the risk of perinatal mortality, preeclampsia and congenital defects, and the mother's exposure was associated with the risk of asthma, amniotic fluid reduction, decreased motor skills, and delayed neurodevelopment of children. But the pregnant women's living in the vicinity of masts, high voltage cables and mobile phone base stations did not increase congenital anomalies, childhood cancers and behavioral and emotional problems (such as hyperactivity, inattention) in children.
ConclusionContact of father or mother with electromagnetic waves during pregnancy can cause problems in pregnancy and their children. Therefore, it is recommended to control exposure to electromagnetic fields as much as possible.
Keywords: Abnormality, Electromagnetic Waves, Postpartum Period, pregnancy, Pregnancy outcomes -
هدفپژوهش حاضر با هدف پیش بینی نگرش نسبت به روابط فرا زناشویی بر اساس ابعاد تاریک شخصیت و کیفیت دل بستگی در زنان متاهل بود.روشپژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل زنان متاهل مراجعه کننده به مرکز مشاوره رازی کرج در سال 1400 بود. تعداد 191 نفر از طریق روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه در نظر گرفته شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه نگرش روابط فرا زناشویی واتلی (2008)، مقیاس سه گانه تاریک شخصیت جانسون و وبستر (2010)، پرسشنامه سبک دل بستگی بزرگسال کولینز و رید (1996) استفاده شد. داده های این پژوهش با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند متغیری مورد تحلیل قرار گرفتند.یافته هانتایج تحلیل رگرسیون نشان دادند نمره کل مثلث تاریک شخصیت و بعد سایکوپات به صورت جداگانه می توانند نگرش به روابط فرا زناشویی در زنان متاهل پیش بینی کنند. اما صفات ماکیاولی و خودشیفتگی همچنین سبک های دل بستگی توان پیش بینی نگرش روابط فرا زناشویی در زنان متاهل را ندارد.نتیجه گیریبر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان گفت در افراد سایکوپات میزان صداقت، خوشحالی و حس انسان دوستی کم است و رابطه زیادی با روابط یک شبه و انواع خیانت جنسی بدون ایجاد رابطه حسی و عاطفی می باشد، افراد باصفت سایکوپاتی بیشتر راغب به ایجاد روابط کوتاه مدت هستند و به علت کمبود حس تعهد، خیانت در این گونه افراد زیاد است.واژه های کلیدی: نگرش نسبت به روابط فرا زناشویی، ابعاد تاریک شخصیت، کیفیت دلبستگی.کلید واژگان: پیش بینی, نگرش نسبت به روابط فرا زناشویی, ابعاد تاریک شخصیت, کیفیت دلبستگی, زنان متاهلIntroductionThe aim of this study was to predict attitudes toward extramarital relationships based on the dark dimensions of personality and the quality of attachment in married women.MethodsThe present study was descriptive and correlational. The statistical population of this study included married women who referred to Razi Counseling Center in Karaj in 1400. 191 people were considered as a sample through available sampling method. For data collection, the extramarital relationship attitude questionnaire (Watley, 2008), the Dark Triple Personality Scale (Johnson and Webster, 2010), the adult attachment style questionnaire (Collins and Reed, 1996) were used. The data of this study were analyzed using Pearson correlation test and multivariate regression analysis.FindingsThe results of regression analysis showed that the total score of the dark personality triangle and the psychopath dimension separately can predict attitudes toward extramarital relationships in married women. But Machiavellian traits and narcissism as well as attachment styles are not able to predict the attitude of extramarital affairs in married women.ConclusionBased on the findings of the present study, it can be said that the level of honesty, happiness and sense of humanity in psychopaths is low and has a great relationship with overnight relationships and types of sexual infidelity without creating a sensory and emotional relationship. Relationships are short-lived and due to lack of commitment, betrayal is high in such people.Keywords: Attitude towards extramarital affairs, dark dimensions of personality, quality of attachment.Keywords: Prediction, attitude towards extramarital affairs, dark dimensions of personality, attachment quality, Married Women
-
هدف
پژوهشها نشان می دهند که مواجهه زودهنگام و بیش از حد با نمایشگرها، با پیامدهای منفی مختلفی در کودکان همراه است. از آنجایی که در ایران، پیشینه پژوهشی در مورد سندروم صفحات الکترونیک(ESS) وجود نداشت، هدف از پژوهش، معرفی این اختلال نوظهور و نقش آن در ایجاد یا تشدید اختلالات عصبی- رشدی در کودکان است.
روشروش مطالعه، مروری سیستماتیک بود و منابع و پژوهش های مرتبط از سال 2000 الی 2023 از پایگاه های مختلف علمی معتبر دنیا، استخراج گردید. آن دسته از منابع که که منطبق با ملاکهای پژوهش و کلیدواژه های اصلی پژوهش بودند، وارد مطالعه شده (71 منبع) و منابع نامرتبط (25 منبع) کنار گذاشته شدند. ادبیات مربوط به تاثیرات مواجهه زودهنگام و کنترل نشده کودکان خردسال با صفحات نمایش الکترونیکی به طور انتقادی مورد بررسی قرار گرفت.
یافته هابررسی یافته های پژوهش های مختلف، نشان می دهد، سندروم صفحات الکترونیک با اختلالات رشدی و روانشناختی کودکان (بیش فعالی / نقص توجه، مشکلات خواندن و نوشتن و اختلالات یادگیری، اختلالات طیف اوتیسم، مشکلات مربوط به رشد زبان، مشکلات ارتباطی و رفتاری،...) ارتباط دارد و می تواند این اختلالات و مشکلات را ایجاد و تشدید کند.
نتیجه گیرینتایج این مطالعه، به منظور آگاه سازی درمانگران، والدین و مربیان، مسیولان سلامت و بهداشت کشور جهت پیشگیری، آموزش و درمان، بسیار قابل توجه خواهد بود.
کلید واژگان: سندروم صفحات الکترونیک, صفحات نمایشگر, مواجهه زوددهنگام و بیش از حد, اختلالات کودکان, اختلالات عصبی - رشدیPurposeResearch shows that early and excessive exposure to screens is related to negative health and developmental consequences of children. Since in Iran, there were no sources and research background about Electronic Screen Syndrome (ESS), the purpose of this research is to introduce this emerging disorder and its role in causing or aggravating neuro-developmental disorders in children.
MethodThe study method was a systematic review and related sources and researches from 2000 to 2023 were extracted using various reliable scientific databases. Those sources that matched the criteria of the research and the main keywords of the research were included in the study (71 sources) and unrelated sources (25 sources) were excluded. The literature on the effects of early and uncontrolled exposure of young children to electronic screens was critically reviewed.
FindingsThe findings of various researches showed that the syndrome of electronic screens with children's developmental and psychological disorders (hyperactivity / attention deficit, reading and writing problems and learning disorders, autism spectrum disorders, problems related to language development, communication and behavioral problems,....) is related and can cause and aggravate these disorders and problems.
ConclusionThe results of this study will be very significant in order to inform therapists, parents and trainers, health officials of the country for prevention, education and treatment
Keywords: Electronic screen syndrome, Screens, Premature, excessive exposure, Children's disorders, Neuro-developmental disorders -
مقدمه
طلاق یکی از مهم ترین چالش های هر جامعه ای است که مسیر زندگی افراد را تغییر می دهد. لذا، این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر رضایت زناشویی و تاب آوری زنان متقاضی طلاق انجام گرفت.
یافته هانتایج نشان داد بین گروه های آزمایش و گروه کنترل تفاوت معنی دار وجود داشت؛ و هر دو مداخله رفتاردرمانی دیالکتیکی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر رضایت زناشویی و تاب آوری زنان متقاضی طلاق تاثیر مثبت معنادار داشته است (05/0<p). همچنین، نتایج آزمون تعقیبی بن فرونی حاکی از آن بود که میزان اثربخشی مداخله رفتاردرمانی دیالکتیکی بر رضایت زناشویی بیشتر از شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بود؛ و میزان اثربخشی مداخله شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر تاب آوری بیشتر از رفتاردرمانی دیالکتیکی بود (05/0<p).
کلید واژگان: رفتاردرمانی دیالکتیکی, شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, رضایت زناشویی, تاب آوریIntroductionDivorce is one of the most important challenges of any society that changes people's lives. Therefore, the present study aimed to comparing the effectiveness of dialectical behavior therapy and mindfulness based on cognitive therapy on marital satisfaction and resilience of women seeking divorce.
ResultsThe results showed that there was a significant difference between the experimental groups and control group; And both therapy-intervention dialectical behavior therapy and mindfulness based on cognitive therapy had a significant positive effect on marital satisfaction and resilience of women seeking divorce (P <0.05). Also, the results of Bonferroni post hoc test showed that the effectiveness of dialectical behavior therapy on marital satisfaction was higher than mindfulness based on cognitive therapy (P <0.05). the effectiveness of mindfulness based on cognitive therapy on resilience was higher than dialectical behavior therapy (P <0.05).
Keywords: Dialectical behavior therapy, Mindfulness based on cognitive therapy, marital satisfaction, resilience -
زمینه
در آسیب شناسی و درمان همسران جانبازان، مداخلات درمانی مختلفی برای بهبود وضعیت روانشناختی آن ها در قالب مطالعات مداخله ایی طراحی و اجرا شده است. پژوهش ها نشان می دهد که روش های زیرمجموعه درمان های بازسازی شناختی مانند درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد می توانند به همسران جانبازان کمک کتتد. بر اساس مطالعات، پژوهش هایی که این موضوع را هدف قرار داده باشند، بسیار محدودند.
هدفاین پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر همدلی عاطفی و بخشایشگری در زنان دارای همسر جانباز انجام شد.
روشپژوهش حاضر کاربردی به شیوه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری یک ماهه با گروه کنترل بود. از جامعه آماری همسران جانبازان قطع عضو مراجعه کننده به مراکز مشاوره اداره بنیاد شهید در شهرستان پیرانشهر در سال 1399، 30 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه کنترل جایگزین شدند. به منظور گردآوری اطلاعات از مقیاس همدلی عاطفی لودیس (2009) و مقیاس بخشایشگری ری و همکاران (2001) استفاده شد. گروه آزمایش برنامه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد (هیز و استروساهل، 2010) را در سیزده جلسه دو ساعته با توالی هر هفته یک جلسه دریافت کرد و گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند.
یافته هانتایج حاصل از پژوهش نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد تغییرات معناداری در گروه آزمایش و کنترل در متغیرهای همدلی عاطفی و بخشایشگری ایجاد کرده است (05/0 P<).
نتیجه گیریبر اساس یافته های این پژوهش، می توان نتیجه گرفت که برنامه طراحی شده مبتنی بر پذیرش و تعهد، موجب افزایش همدلی عاطفی و بخشایشگری زنان دارای همسر جانباز می شود. ازاین رو، استفاده از درمان ذکر شده، توسط مشاوران جامعه هدف این پژوهش به شدت توصیه می شود.
کلید واژگان: بخشایشگری, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, زنان دارای همسر جانباز, همدلی عاطفیThe efficacy of acceptance and commitment therapy (ACT) on women's emotional empathy and forgivenessBackgroundIn the pathology and treatment of veterans' spouses, various therapeutic interventions have been designed and implemented to improve their psychological condition in the form of interventional studies. Research revealed that methods of cognitive restructuring treatments such as acceptance and commitment therapy can help veterans' spouses. Based on the studies, the researches targeting this issue are very limited.
AimsThis research was conducted with the aim of investigating the efficacy of acceptance and commitment therapy on emotional empathy and forgiveness in women with veteran spouses.
MethodsThe research method was applied in a semi-experimental way with a pre-test-post-test design and a one-month follow-up with a control group. From the statistical population of veterans' spouses who referred to counseling centers in Piranshahr city in 2019, 30 people were selected by purposive sampling and randomly replaced in two groups of 15 people. In order to collect information, emotional empathy scale and marital forgiveness scale were used. The experimental group received the acceptance and commitment treatment program (Hayes and Estrosahel, 2010) in thirteen two-hour sessions with one session every week, and the control group did not receive any intervention. Data were analyzed using SPSS software and analysis of variance test with repeated measurements.
ResultsThe results of the research showed that the treatment based on acceptance and commitment made significant changes in the variables of emotional empathy and forgiveness in the experimental and control groups (P<0.05).
ConclusionBased on the findings of this research, it can be concluded that the designed program based on acceptance and commitment increases the emotional empathy and forgiveness of veterans' spouses. Therefore, the use of the mentioned treatment is strongly recommended by the consultants of the target community of this research.
Keywords: Acceptance, Commitment Therapy, Emotional Empathy, Forgiveness, Veterans' Spouses -
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش درمان مبتنی بر ذهنی سازی بر بهبود رابطه مادر - کودک و دلبستگی ایمن کودکان انجام شده است. روش تحقیق نیمه آزمایشی بود که با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری پژوهش حاضر را همه مادران دارای فرزند 6-3 سال شهر پرند در سال 1399 تشکیل می دادند. روش نمونه گیری در دسترس بود، به این ترتیب که از میان داوطلبان تعداد 30 نفر از مادرانی که در متغیرهای رابطه مادر-کودک و دلبستگی نمرات پایین تر از میانگین گرفته بودند، به طور تصادفی انتخاب و در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزار پژوهش مقیاس ارزیابی رابطه مادر- کودک راث (1980) و پرسشنامه روابط میانی دلبستگی کاپنبرگ و هالپرن (2006) بود. آموزش درمان مبتنی بر ذهنی سازی در 8 جلسه دو ساعتی اجرا شد. به منظور تحلیل داده های پژوهش از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره با نرم افزار SPSS استفاده شد. یافته ها نشان دادند که آموزش درمان مبتنی بر ذهنی سازی بر بهبود نمره کلی رابطه مادر- کودک و زیرمقیاسهای پذیرش، حمایت بیش از حد، سهل گیری بیش از حد و طرد موثر بوده است. همچنین، درمان مبتنی بر ذهنی سازی موجب بهبود نمره کلی دلبستگی و زیرمقیاسهای تکامل انطباقی مثبت، رفتارهای منفی، واکنشهای هیجانی و دوری گزیدن از فرد مراقب شده است. براساس نتایج به دست آمده می توان نتیجه گرفت که آموزش درمان مبتنی بر ذهنی سازی برای بهبود رابطه مادر - کودک و دلبستگی ایمن کودکان کاربردی است.
کلید واژگان: ذهنی سازی, رابطه مادر- کودک, دلبستگی, کودکانThe present research sought to determine the impact of mentalization-based therapy on improving the mother-child relationship and secure attachment in children. This quasi-experimental study had a pretest-posttest control group design. The statistical population of the study consisted of all mothers of children aged 3-6 in Parand in 2020. Convenience sampling method was utilized and 30 mothers who had obtained lower than average scores on mother-child relationship and attachment scales were randomly selected and assigned to experimental (N=15) and control groups (N=15). The research instruments comprised Mother-Child Relationship Evaluation Scale (Roth, 1980) and Kinship Center Attachment Questionnaire (Kappenberg & Halpern, 2006). The experimental group received training in mentalization-based therapy in 8 two-hour sessions. The collected data were analyzed via MANCOVA. The results showed that mentalization-based therapy was effective in improving total mother-child relationship score as well as those of acceptance, overprotection, overindulgence, and rejection subscales. The results also indicated that mentalization-based therapy was effective in improving the total attachment score and those of positive adjustment/development, negative behavior, negative reactivity, and distancing from caregiver support subscales. Accordingly, it can be concluded that mentalization-based therapy is a practical way to boost the mother-child relationship and secure attachment in children.
Keywords: mentalization, mother-child relationship, attachment, children -
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه ی بین راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و رضایت زناشویی با نقش واسطه ای ابرازگری هیجانی انجام گرفت. روش پژوهش از نوع توصیفی - همبستگی است. جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه معلمان زن متاهل شهرستان اسدآباد در سال تحصیلی 98-97 است که تعداد 300 نفر به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه ی آماری انتخاب شدند. در جمع آوری داده ها از پرسش نامه رضایت زناشویی انریچ (1989)، پرسش نامه راهبردهای شناختی تنظیم هیجان گارنفسکی (2001)، پرسش نامه ابرازگری هیجانی کینگ و امونز (1990) استفاده گردید. در تجزیه و تحلیل داده ها علاوه بر استفاده از روش های آمار توصیفی، در بخش آمار استنباطی از روش تحلیل مسیر با کمک نرم افزار AMOS استفاده شد. نتایج پژوهش حاکی از این بود که از یک سو بین راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و ابرازگری هیجانی با رضایت زناشویی رابطه معنادار وجود دارد (P<0.01) و از سوی دیگر ابرازگری هیجانی در رابطه ی بین راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و رضایت زناشویی نقش واسطه ای ایفا می کند. همچنین نتایج پژوهش نشان داد راهبردهای شناختی تنظیم هیجان به صورت مستقیم و غیر مستقیم بر رضایت زناشویی اثر می گذارند و اثر راهبردهای شناختی تنظیم هیجان بر ابرازگری هیجانی و ابرازگری هیجانی بر رضایت زناشویی فقط به شکل مستقیم است. بنابراین با توجه به اهمیت رضایت زناشویی در زندگی افراد متاهل و نقش تعیین کننده ی راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و ابرازگری هیجانی در رابطه با آن لزوم توجه و آگاه کردن افراد در رابطه با راهبردهای شناختی تنظیم هیجان وابرازگری هیجانی ضرورت می یابد.کلید واژگان: راهبردهای شناختی تنظیم هیجان, رضایت زناشویی, ابرازگری هیجانیThe purpose of this study was to determine the relationship between cognitive emotion regulation strategies and marital satisfaction with the mediating role of emotional expression.The research method is descriptive-correlational. The statistical population of the study consisted of all married female teachers in Asadabad in the school year of 2019-2020. 300 were selected as the statistical sample of the study through available sampling method. Data were collected using the Marital Satisfaction Questionnaire 1989), Cognitive Emotion Regulation Strategies Questionnaire (2001), and King and Emmons Emotional Expression Questionnaire 1990). In data analysis, in addition to using descriptive statistics Inferential statistics section was analyzed using AMOS software. The results indicated that there is a significant relationship between cognitive emotion regulation strategies and emotional expressiveness with marital satisfaction (P<0.01). On the other hand, emotional expression plays a mediating role in the relationship between cognitive emotion regulation strategies and marital satisfaction. The results also showed that cognitive emotion regulation strategies directly and indirectly influence marital satisfaction. And the effect of cognitive emotion regulation strategies on emotional arousal and emotional arousal on marital satisfaction is only direct. Therefore, considering the importance of marital satisfaction in married life and self-determination, cognitive strategies of emotion regulation and emotional expression are necessary to inform and inform people about cognitive strategies of emotional regulation and emotional adjustment.Keywords: Emotional expressivness, cognitive emotion regulation strategies, marital satisfaction
-
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 117 (آذر 1401)، صص 1743 -1760زمینه
اختلال کمبود توجه / فزون کنشی از اختلالات عصبی تحولی کودکی است که در طول زندگی باقی می ماند. نشانگان بالینی اصلی کمبود توجه و فعالیت بیش از حد می باشد. این کودکان نسبت به همسالان خود از نظر توانش های اجتماعی ضعیف تر هستند و مشکلات رفتاری و اجتماعی بیشتری نشان می دهند. تحقیقات نشان می دهد تفاوت های فرهنگی در تشخیص و درمان اختلال در سال های اولیه اهمیت دارد. برای تعدیل اثرات اختلال لازم است از مداخلات اثربخش در زمینه های خانواده، مدرسه و جامعه بهره گرفته شود این درحالی است که در زمینه تجربه زیسته والدین دارای کودک مبتلا به اختلال کمبود توجه / فزون کنشی در جامعه مورد تحقیق شکاف تحقیقاتی وجود دارد.
هدفهدف از پژوهش حاضر فهم مشکلات والدین ایرانی در تحول و پرورش کودکان مبتلا به اختلال کمبود توجه / فزون کنشی از طریق تجربه زیسته آن ها بود.
روشدر این پژوهش از روی آورد کیفی و روش پدیدارشناسی استفاده شد. با 12 والد دارای کودک مبتلا به اختلال کمبود توجه / فزون کنشی که از روش نمونه گیری هدفمند و در دسترس انتخاب شدند به صورت تلفنی و حضوری مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام، و داده ها از روش هفت مرحله ای کلایزی تجزیه و تحلیل شد.
یافته هاتجزیه و تحلیل داده ها به استخراج 4 مضمون اصلی و 19 زیرمضمون منجر شد، مضمون های اصلی عبارتند از: کشاکش های والدین، راه کارهای والدین در برابر مشکلات، رفتارهای تشدیدکننده نشانه مرضی اختلال و تاثیر اختلال بر والدین.
نتیجه گیری:
براساس یافته های این پژوهش که متناسب با بافت اجتماعی، فرهنگی و تجارب زیسته والدین دارای کودک مبتلا به اختلال کمبود توجه / فزون کنشی است به نظر می رسد بخشی از مشکلات والدین در خانواده هسته ای به دلیل عدم پذیرش تاثیرات اختلال بر ویژگی های کودک است که موجب می شود رفتار نامطلوب کودک در بسیاری از شرایط از سوی والد، عمدی ادراک شود که تاثیر منفی بر رابطه والد - فرزندی دارد. در سطح اجتماعی به دلیل عدم آگاهی تفاوت رفتاری کودک مبتلا به اختلال، والدین با سرزنش روش والدگری و برچسب اشتباه به کودک مواجه هستند که به طور معمول برای مقابله، از پنهان کردن اختلال از کودک و اطرافیان و محدود کردن روابط اجتماعی خود استفاده می کنند، این راهکار به سردرگمی، از دست دادن همراهی کودک و محدود شدن حمایت اجتماعی منجر می شود.
کلید واژگان: اختلال کمبودتوجه, فزون کنشی, پژوهش کیفی, پدیدارشناسی, والدین, تجربه زیستهBackgroundAttention Deficit / Hyperactivity Disorder is a neurodevelopmental disorder in a child that persists throughout life. The main clinical symptom is attention deficit and hyperactivity. These children are weaker than their peers in social skills and show more behavioral and social problems. Research shows that cultural differences are essential in diagnosing and treating the disorder in the early years. To moderate the effects of the disorder, it is necessary to use effective interventions in family, school, and society. In the study community, There is a research gap in the lived experience of parents with children with ADHD disorder.
AimsThis amied to understand the problems of Iranian parents in the development of children with attention deficit-hyperactivity disorder through their lived experience.
MethodsA qualitative approach and phenomenological method were used in this study. Semi-structured interviews were conducted by phone and in-person With 12 parents of children with attention deficit hyperactivity disorder selected by purposive and available sampling, The data were analyzed with the seven-step method of Colaizzi.
ResultsData analysis led to the extraction of 4 main themes and 19 subthemes. The main themes are Parents' challenges, parents' strategies for the problem, behaviors aggravating symptoms of the disorder, and the effects of ADHD on parents.
ConclusionBased on the findings of this study, which are in line with the social, cultural, and lived experiences of parents of children with ADHD disorder, it seems that part of the parents' problems in the core family is not accepting the influence of the disorder on the child's behavior. In this case, the child's undesirable behavior by the parent is perceived as intentional behavior that leads to negative effects on the parent-child relationship. At the social level, due to the lack of awareness of the behavioral differences of the child with the disorder, parents are blamed for their parenting method and the child receives the wrong label. Parents typically cope with this social issue by concealing the disorder from the child and others and limiting family social relations, Which led to the loss of the companionship of the child and the support of society.
Keywords: Attention Deficit Hyperactivity Disorder, Qualitative Research, Phenomenology, Parents, Lived Experience, ADHD -
افراد با استفاده از سازوکارهای مختلف می توانند با یکدیگر صمیمی شوند اما یکی از کلیدی ترین این عوامل، پاسخگویی ادراک شده همسر (PPR) است. ازآنجاکه ادبیات پژوهشی غنی در مورد این سازه در کشور وجود نداشت، هدف مطالعه حاضر روشن ساختن مفهوم پاسخگویی ادراک شده همسر، عناصر سازنده آن، نحوه اثرگذاری این سازه، تاثیرات قابل توجه این سازه بر حوزه های مختلف زندگی افراد و پیامدهای مثبت وجود آن در روابط و پیامدهای منفی فقدان آن در تعاملات انسان ها بود. این مطالعه، مروری نظام مند در بین اکثر منابع علمی مرتبط با این سازه در پایگاه داده های علمی بود. منابع مرتبط از سال 1992 تا سال 2022 از پایگاه های داده گوگل اسکالر، پابمد، اسکوپوس، ساینس دایرکت، سیج، وایلی، اشپرینگر، تیلور و فرانسیس و شبکه اجتماعی- علمی ریسرچ گیت دانلود گردیدند و آن دسته از منابعی که منطبق با ملاک های پژوهش (منابعی که دربردارنده نقش خنثی کنندگی پاسخگویی ادراک شده همسر بودند و هم چنین کلید واژه های PPR و صمیمیت را شامل می شدند) بودند وارد مطالعه شده (57 مطالعه) و منابع نامرتبط (84 مطالعه) کنار گذاشته شدند (درمجموع 141 مطالعه). یافته های پژوهش های مختلف دلالت بر این دارند که پاسخگویی ادراک شده همسر از طریق خنثی کردن پیامدهای منفی و افزایش هیجانات، عواطف مثبت و نگرش سازنده افراد نسبت به یکدیگر در تعاملات، همواره مهم ترین پیش بین صمیمیت و رضایت در روابط بوده است. در نتیجه، PPR خوشبختی و بهزیستی افراد را افزایش می دهد.
کلید واژگان: پاسخگویی ادراک شده همسر, نقش بازدارندگی, صمیمیت, مطالعه مروریIndividuals can be intimate with each other through a variety of mechanisms, but one of these key factors is Perceived Partner Responsiveness (PPR). Because there was no rich literature review on this construct in the country, the purpose of this study was to bring in the concept of perceived partner responsiveness, its elements, how this structure works, significant effects of this structure on different areas of individual's life and the positive consequences of its existence in relationships and the negative consequences of its absence in human interactions. This study was a systematic review of most of the scientific sources related to this structure in scientific databases. Related sources were downloaded from Google Scholar, PubMed, Scopus, Science Direct, Sage, Wiley, Springer, Taylor and Francis, and the social-scientific ResearchGate database from 1992 to 2022 and those sources that met the research criteria (sources that included the counteractive role of perceived partner responsiveness and also included the keywords of PPR and intimacy) were included in the study (57 studies) and unrelated sources (84 studies) were excluded (141 studies in total). Findings of various studies indicate that the perceived partner responsiveness by neutralizing negative consequences and increasing positive emotions, affections, and constructive attitudes toward each other in interactions has always been the most important predictor of intimacy and satisfaction in relationships. Consequently, PPR will develop the happiness and well-being of individuals.
Keywords: Perceived Partner Responsiveness, Buffering role, Intimacy, Review study -
در این پژوهش، شکنندگی چلاندگی، در تولید نور کوانتومی چلانده، در اثر تماس با یک منبع حرارتی شبیهسازی شده است. به این منظور، از یک کاواک واهلشی تک مد با یک محیط غیرخطی با پذیرفتاری مرتبه دوم غیر صفر استفاده شده است. محیط غیرخطی کاواک، با یک پمپ لیزر با بسامد معین تحریک میشود و جفت فوتونهای یکسان با بسامد نصف لیزر محرک تولید میشود. به این فرایند اصطلاحا تبدیل نزولی پارامتری واگن میگویند. در غیاب هر نوع اتلافی، شبیهسازی، یک چلاندگی با پارامتر تابع خطی از زمان را به دست میدهد که با محاسبات تحلیلی کاملا سازگار است. در حضور اتلاف دو فوتونی ناشی از تماس سامانه با یک منبع سرد، رقابت بین بهره حاصل از لیزر محرک و اتلاف دو فوتونی، منجر به چلاندگی پایدار برای خلا اولیه در حالت پایای سامانه میگردد. در انتها، نشان داده شده است که یک منبع با دمای غیر صفر، منجر به حذف چلاندگی و رسیدن تابش نهایی کاواک، به یک مخلوط حرارتی از حالتهای فوک میشود.
کلید واژگان: شبیه سازی, خلا چلانده, شکنندگی چلاندگی, اتلاف دوفوتونیIn this research, squeezing fragility due to thermal bath, in quantum squeezed state generation, is simulated. For this purpose, single mode dissipative cavity with non-zero second-order susceptibility is used. Cavity nonlinear medium is driving by laser pump with known frequency, and pairs of identical photons are created, with one-half frequency of driving pump. This process known as degenerate parametric down conversion. In the absence of any dissipation, simulation shows linear time dependent squeezing parameter, which is in agreement with theoretical results. In two photon loss of cavity in contact with cold reservoir, competition between gain and two photon loss, results in stable squeezing of initial vacuum, in steady state of system. At the end, has been shown that, non-zero thermal reservoir, omits the squeezing and leads the final cavity field to the thermal mixture of Fock states.
Keywords: simulation, squeezed vacuum, squeezing fragility, two-photon loss -
افزایش استفاده نادرست از اینترنت و فضای مجازی که موجب افزایش آسیب های اجتماعی مربوط به فضای مجازی در بین دانش آموزان شده است اگر به موقع به آن توجه نگردد و اقدامات پیشگیرانه در این خصوص صورت نگیرد خسارات روحی و روانی جبران ناپذیری بوقوع خواهد پیوست، در این راستا هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی شفقت به خود مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان کاهش آسیب های اجتماعی نوظهور مرتبط با فضای مجازی در دانش آموزان می باشد. این پژوهش از نوع آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون می باشد، جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان مقطع ابتدایی شهرستان بوشهر می باشد و نمونه مورد مطالعه شامل 60 نفر می باشند که بصورت تصادفی و مساوی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند، در ابتدا از هر دو گروه بعنوان پیش آزمون خواسته شد تا آزمون اعتیاد به اینترنت را تکمیل نمایند سپس بسته آموزشی شفقت به خود مبتنی بر ذهن آگاهی در هشت جلسه به گروه آزمایش آموزش داده شد و گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفته شد و مجددا از هر دو گروه بعنوان پس آزمون خواسته شد تا آزمون اعتیاد به اینترنت را تکمیل نمایند، داده های بدست آمده با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس و بوسیله نرم افزار SPSS 22 مورد تجزیه و تحلیل گردید. نتایج بدست آمده نشان می دهد که میزان اعتیاد به اینترنت در دو گروه آزمایش و کنترل پس از آموزش شفقت مبتنی بر ذهن آگاهی تفاوت معناداری وجود دارد. (P.<05) با توجه به یافته های بدست آمده می توان نتیجه گرفت که آموزش مهارت های شفقت مبتنی بر ذهن اگاهی موجب کاهش اعتیاد به اینترنت به عنوان یک آسیب اجتماعی نوظهور در دانش آموزان می شود.
کلید واژگان: شفقت, ذهن آگاهی, آسیب اجتماعی نوظهور, فضای مجازی, دانش آموزانThe inappropriate use of the Internet and virtual space has increased social harm related to virtual space among students. If it is not paid attention to in time and preventive measures are not taken in this regard, irreparable mental and psychological damage will occur. This research aims to evaluate mindfulness-based self-compassion in reducing emerging social harms related to virtual space in students. This research is the experimental type with pre-test and post-test. The statistical population included all elementary students of Bushehr city, and the study sample consisted of 60 people who were assigned randomly and equally in two experimental and control groups. At first, the researcher asked both groups to complete the internet addiction test as a pre-test. The mindfulness-based self-compassion package was taught to the experimental group in eight sessions. The control group has been placed on the waiting list; Again, both groups were asked to complete the internet addiction test as a post-test. The data were analyzed using the covariance analysis test and SPSS 22 software. The results show a significant difference in internet addiction in the experimental and control groups after mindfulness-based selfcompassion training (P˂05). According to the findings, it can be concluded that teaching mindfulness-based self-compassion skills decrease Internet addiction as emerging social harm in students.
Keywords: compassion, mindfulness, emerging social harm, virtual space, students -
با توجه به عواقب خطرناک و شیوع اعتیاد به اینترنت و اهمالکاری تحصیلی و پیامدهای آنها در میان نوجوانان و دانش آموزان، هدف از مطالعه حاضر یررسی اثربخشی مشاوره گروهی ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت درمانی بر اعتیاد به اینترنت و اهمالکاری تحصیلی در دانش آموزان متوسطه دوم بود. طرح پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری دو ماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان پسر مقطع دوم متوسطه شهرستان تاکستان در سال تحصیلی 1400_1399 بود. نمونه مورد نظر شامل 30 دانش آموز پسر مقطه متوسطه دوم بود که به روش خوشه ای چند مرحله ای تصادفی انتخاب شده و در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه اهمال کاری تحصیلی (PASS) و پرسشنامه اعتیاد به اینترنت یانگ (IAQ) استفاده شد و برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری و اندازه گیری مکرر با نرم افزار 26 SPSS- استفاده شد. نتایج بیانگر این بود مشاوره گروهی ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت درمانی در کاهش اعتیاد به اینترنت در مراحل پس آزمون و پیگیری موثر بود(P<0.01). همچنین مشاوره گروهی ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت درمانی در کاهش اهمالکاری تحصیلی در مراحل پس آزمون و پیگیری موثر بود(P<0.01). باتوجه به یافته ها می توان بیان کرد که مشاوره گروهی ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت درمانی در کاهش اعتیاد به اینترنت و اهمالکاری تحصیلی در دانش آموزان متوسطه دوم موثر می باشد.کلید واژگان: مشاوره گروهی, ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت درمانی, اعتیاد به اینترنت, اهمالکاری تحصیلی, دانش آموزان متوسطه دومGiven the dangerous consequences and prevalence of Internet addiction and academic procrastination and their consequences among adolescents and students, the aim of this study was to evaluate the effectiveness of group counseling, cognitive awareness based on cognitive therapy on Internet addiction and academic procrastination in students. It was secondary school. The research design was quasi-experimental and pre-test-post-test-two-month follow-up with the control group. The statistical population of this study included all male high school students in Takestan city in the academic year 2020-2021. The sample consisted of 30 high school male students who were selected by multi-stage cluster random sampling method and at the end were assigned to experimental and control groups. The academic procrastination questionnaire (PASS) and Young Internet Addiction Questionnaire (IAQ) were used to collect data and multivariate analysis of covariance and repeated measures with SPSS-26 software were used to analyze the data. The results showed that cognitive-based mindfulness group counseling was effective in reducing Internet addiction in the post-test and follow-up stages (P <0.01). Also, cognitive-based mindfulness group counseling was effective in reducing academic procrastination in post-test and follow-up stages (P <0.01). According to the findings, it can be said that cognitive-minded group counseling based on cognitive therapy is effective in reducing Internet addiction and academic procrastination in high school students.Keywords: Group counseling, mindfulness based on cognitive therapy, Internet Addiction, Academic procrastination, High School Students
-
مقدمه
اعتیاد به اینترنت و اهمال کاری تحصیلی و پیامدهای آن ها در میان نوجوانان و دانش آموزان، عواقب خطرناکی داشته و همچنین شیوع بالایی در بین دانش آموزان دارد.
هدفهدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مشاوره گروهی فراشناختی بر اعتیاد به اینترنت و اهمال کاری تحصیلی در دانش آموزان بود.
روشطرح پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری دوماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش را تمامی دانش آموزان پسر مقطع دوم متوسطه شهرستان تاکستان در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل دادند که 30 نفر به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) جایگزین شدند. جمع آوری اطلاعات براساس پرسشنامه های اهمال کاری تحصیلی (سولومون و راث بلوم، 1984) و اعتیاد به اینترنت (یانگ، 1996) صورت گرفت. گروه آزمایش مشاوره گروهی فراشناختی را دریافت نمودند. داده ها از طریق تحلیل کوواریانس چند متغیری و اندازه گیری مکرر با نرم افزار SPSS نسخه 26 تجزیه وتحلیل شدند.
یافته هانتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که بین دو گروه آزمایش و کنترل در کاهش اعتیاد به اینترنت (F=14/63, P<0/01, η2=0/36) و اهمال کاری تحصیلی (F=15/34, P<0/01, η2=0/37) تفاوت معناداری وجود داشت. نتایج تحلیل واریانس مکرر تک گروهی نشان دهنده پایداری تاثیر درمان فراشناختی در کاهش اعتیاد به اینترنت و اهمال کاری تحصیلی در طولانی مدت بود.
نتیجه گیریبراساس یافته های پژوهش، مشاوره گروهی فراشناختی بر کاهش اهمال کاری تحصیلی و اعتیاد به اینترنت دانش آموزان تاثیرگذار بود. بنابراین پیشنهاد می گردد، برای پیشرفت تحصیلی و کاهش وابستگی به اینترنت دانش آموزان، جلسات مشاوره گروهی فراشناختی برای دانش آموزان در فعالیت های مدرسه در نظر گرفته شود.
کلید واژگان: درمان فراشناختی, اعتیاد به اینترنت, اهمال کاری تحصیلیIntroductionInternet addiction and academic procrastination dangerous consequences and a high prevalence among adolescents and students.
AimThis study aimed to investigate the effectiveness of metacognitive group counseling on internet addiction and academic procrastination of students.
MethodThis quasi-experimental study had a control-group, pretest-posttest, two-month follow-up design. The statistical population consisted of all male high school students in Takestan, Iran, in the academic year of 2020-2021. A total of 30 people were randomly selected and divided into two experimental (n=15) and control (n=15) groups. Data were collected using the Questionnaires of Academic Procrastination (Solomon and Rathblum, 1984) and Internet Addiction (Young, 1996). The experimental group received metacognitive group counseling. data were analyzed using multivariate analysis of covariance and repeated measures ANOVA in SPSS-26.
ResultsThe results of analysis of covariance showed a significant difference between the experimental and control groups in reducing internet addiction (η2=0.36, P<0.01, F=14.63) and academic procrastination (η2=0.37, P<0.01, F=15.34). The results of repeated measures ANOVA showed the persistent effectiveness of metacognitive therapy in reducing internet addiction and academic procrastination in the long run.
ConclusionBased on the present findings, metacognitive group counseling was effective in reducing the students educational procrastination and internet addiction. It is suggested to consider metacognitive group counseling sessions for students in school activities to improve their academic progress and reduce their internet addiction.
Keywords: Metacognitive, Internet addiction, Procrastination -
هدف از این پژوهش، واکاوی تجارب و واکنش های ارتباطی زوجین در بحران کووید-19 بود. این پژوهش با هدف بنیادی و رویکرد کیفی و با استفاده از طرح پدیدارشناسی توصیفی انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زوجین ساکن شهر تهران بود که در سال 1399 تجربه قرنطینه خانگی را داشتند یا در حال تجربه آن بودند. نمونه گیری به صورت هدفمند و دردسترس صورت گرفت و شامل 10 زوج بود. ابزار پژوهش، مصاحبه نیمه ساختاریافته بود و تجزیه و تحلیل یافته ها، به روش کلایزی انجام شد. تحلیل داده های حاصل از مصاحبه به شناسایی و طبقه بندی 35 مفهوم اولیه و شش مضمون فرعی (تجارب زناشویی-سیستماتیک آزاردهنده، ازهم گسیختگی کیفیت و تعادل رابطه جنسی، تجارب زناشویی مثبت و خوشایند، راهبردهای فردی-زوجی سازگارشدن با شرایط قرنطینه، زمینه سازهای روان شناختی بروز و تشدید آشفتگی زناشویی در قرنطینه، زمینه سازهای محیطی بروز و تشدید آشفتگی زناشویی در قرنطینه) و یک مضمون اصلی تجارب و واکنش های ارتباطی زوجین در شرایط قرنطینه خانگی بیماری کووید-19 منجر شد. این یافته ها به آشکارشدن تجارب ارتباطی (مثبت-منفی) بین زوجین انجامید. روشن شدن این تجارب می تواند مبنایی برای طراحی و به کارگیری برنامه های آموزشی، پیشگیرانه و درمانی با هدف حفظ ثبات نهاد خانواده و همچنین تقویت کیفیت روابط زوجی شود.کلید واژگان: واکنش های ارتباطی, زوجین, کووید-19, پدیدارشناسیThe purpose of this study is to analyze the experiences and communication responses of couples in Covid-19 crisis. This research was conducted with a basic aim and a qualitative approach, using a descriptive phenomenological design. The statistical population of the study includes all couples living in Tehran who were in domestic quarantine in 2020. The sampling was purposive and available and included 10 couples. The research instrument was a semi-structured interview and the analysis of the results was conducted using the Klaizi method. Analysis of the interview data led to the identification and classification of 35 primary concepts and 6 subthemes (disruptive systematic marital experiences, disruption of the quality and balance of sexual intercourse, positive and pleasant marital experiences, individual strategies-couples adapting to quarantine conditions, Psychological predispositions to the occurrence and exacerbation of marital problems in quarantine, Environmental predispositions to the occurrence and exacerbation of marital problems in quarantine) and 1 were the main themes of the experiences and communication responses of couples in domestic quarantine of Covid-19 disease. These findings led to the disclosure of communication experiences (positive-negative) between couples. Certainly, the clarification of these experiences can be the basis for the design and implementation of educational, prevention and treatment plans aimed at maintaining the stability of the family institution and also strengthening the quality of marital relationships.Keywords: Communication Reactions, Couples, Covid-19, phenomenology
-
هدف پژوهش حاضر، طراحی، اعتباریابی و اثربخشی چندرسانه ای آموزشی تربیت جنسی کودکان (با توجه به مبانی دینی و فرهنگی)، بر آگاهی والدین و مربیان بود. پژوهش حاضر با روش شبه آزمایشی، طرح پس آزمون با گروه گواه در سه فاز: طراحی و تولید چندرسانه ای، اعتباریابی و بررسی اثربخشی انجام شده است. جامعه آماری بخش اعتباریابی، 10 نفر از متخصصان حوزه چندرسانه ای و مشاوره بوده که با استفاده از چک لیست محقق ساخته با 26 سوال در سه گویه به داوری در خصوص محتوا و کیفیت طراحی پرداختند. جامعه آماری فاز سوم، والدین و مربیان شهر تهران بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، تعداد 70 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه گمارش شدند. ابزار پژوهش، آزمون دانش تربیت جنسی محقق ساخته بود. نتایج آزمون tتک نمونه ای نشان داد که چندرسانه ای آموزشی تربیت جنسی کودکان، طبق نظر متخصصان از اعتبار لازم برخوردار است (000/0 sig: 319/23 (t:و همچنین آموزش صورت گرفته بر آگاهی والدین و مربیان، از تربیت جنسی، اثربخشی معناداری داشته است (3.602t: ، 0.001sig:). بر اساس یافته ها، روند تولید این چندرسانه ای آموزشی ضمن داشتن دلالت هایی برای طراحی محتواهای سلامت محور می تواند نقش بسزایی در بالا بردن سطح آگاهی والدین و مربیان در خصوص ترببیت جنسی کودکان داشته باشد.
کلید واژگان: تربیت جنسی, چندرسانه ای آموزشی, طراحی آموزشی, مبانی دینی و فرهنگیEducational Research, Volume:9 Issue: 1, 2021, PP 140 -159The present study aimed to design, validate and evaluate the effectiveness of children's sexual educational multinedia on the knowledge of parents and educators with a quasi-experimental method in three phases: design and develop of multimedia, validation and effectiveness evaluation. The statistical population of the validation phase was 10 experts in the field of multimedia and consulting who judged the content and quality of the design using a researcher-made checklist based on the items of the Clear Communication Index tool. The statistical population of the third phase was parents and educators in Tehran city. Using available sampling method, 70 people were selected and randomly assigned to the two groups. The research tool was a researcher-made test of sexual education knowledge. The results of one-sample t-test showed that the children's sexual multimedia has the necessary validity according to experts (sig: 0.000, t: 23/319) and has a significant effect on the knowledge of parents and educators (T: 3.602, sig: 0.001). The production process of this instructional package, while having implications for designing health-oriented content, can play a significant role in raising the level of awareness of parents and educators.
Keywords: Instructional Design, Instructional Multimedia, Religious, cultural principles, sexual education -
هدف از این پژوهش، پیش بینی رضایت زناشویی بر اساس شادکامی و کیفیت زندگی در زوجین شهر تهران بود. طرح پژوهش، توصیفی - همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش، همه زوج های منطقه 11 و 12 شهر تهران در سال 97-96 بودند. تعداد 150 نفر (75 زن و 75 مرد) از طریق نمونه گیری در دسترس، برای پاسخگویی به سه پرسشنامه پژوهش، شامل مقیاس 29 سوالی شادکامی آکسفورد (Hill & Argyll, 2002)، مقیاس 26 سوالی کیفیت زندگی (World Health Organization, 1996) و مقیاس 47 سوالی رضایت مندی زناشویی (Olson, 1997)، انتخاب شدند. به منظور تحلیل داده ها، از رگرسیون گام به گام استفاده شد. نتایج نشان داد، رابطه خطی بین متغیر رضایت زناشویی و مولفه های پیش بین، به لحاظ آماری معنی دار است (001/0 p<). به این معنی که شادکامی و کیفیت زندگی، قادر به پیش بینی رضایت زناشویی زوجین هستند (001/0 p<). همچنین، نتایج نشان دادند، متغیرهای کیفیت زندگی و شادکامی به ترتیب با انحراف معیار 26/0 و 15/0 می توانند 6 درصد از واریانس رضایت زناشویی را پیش بینی کنند و متغیر کیفیت زندگی نقش بیشتر و شادکامی، نقش کمتری در پیش بینی رضایت زناشویی دارد. درنتیجه شادکامی و کیفیت زندگی، نقش بسزایی در پیش بینی رضایت زناشویی دارند. درواقع شادکامی و کیفیت زندگی، باعث افزایش مهارت های زندگی زناشویی و به تبع آن، رضایت زناشویی می گردد؛ بنابراین در طراحی برنامه های آموزشی و درمانی مبتنی بر افزایش رضایت زناشویی، باید به شادکامی و کیفیت زندگی زوجین، توجه ویژه ای، مبذول گردد.
کلید واژگان: شادکامی, کیفیت زندگی, رضایت زناشویی, زوجینThe purpose of this study was to predict marital satisfaction based on happiness and quality of life in couples in Tehran. The research design was descriptive-correlation. The statistical population of this study was all couples in 11th and 12th district of Tehran. 150 people (75 women and 75 men) used the available sample to answer three research questionnaires, including Oxford Happiness Questionnaire (2002), Quality of Life (1996) and Enrich Marital Satisfaction (1997) were selected. Descriptive and inferential statistics (Pearson test and stepwise regression) were used to analyze the data. The results of statistical analysis showed that happiness and quality of life can predict marital satisfaction (p <0.001). The results of regression showed that the linear relationship between marital satisfaction variable and predictor components was statistically significant (p <0.001). This means that happiness and quality of life are able to predict marital satisfaction of couples (p <0.001). Also, the results showed that the variables of quality of life and happiness, with the standard deviation of 0.26 and 0.15, can predict 6% of the variance of marital satisfaction variable. The variable of quality of life has a greater role Conclusion Happiness and quality of life play an important role in predicting marital satisfaction. In fact, happiness and quality of life increase marital life skills and consequently marital satisfaction. Therefore, in designing programs based on increasing marital satisfaction, special attention should be paid to the happiness and quality of life of couples.
Keywords: quality of life, happiness, couples marital satisfaction -
هدف مطالعه حاضر بررسی اثربخشی آموزش مبتنی بر زوج درمانی رفتاری تلفیقی بر صمیمیت زناشویی و تنظیم شناختی هیجان زنان متاهل شهر قم بود. طرح پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مادران دانش آموزان مدرسه ابتدایی «درمانیاب» ناحیه 2 شهرستان قم بودند. نمونه پژوهش 30 نفر بودند که به روش دردسترس و داوطلبانه انتخاب شدند و به صورت تصادفی 15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش، پرسشنامه های تنظیم شناختی هیجان (CERQ) گارنفسکی و کرایج (2006) و پرسشنامه مقیاس صمیمیت زناشویی (MIS) تامپسون و واکر (1983) بود. قبل از اجرای برنامه آموزشی، از هر دو گروه پیش آزمون به عمل آمد. سپس برای گروه آزمایش، پروتکل آموزش مبتنی بر رویکرد زوج درمانی رفتاری تلفیقی، به مدت هشت جلسه آموزشی اجرا شد و مجددا از هر دو گروه، پس آزمون به عمل آمد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های حاصل از پژوهش نشان داد که آموزش مبتنی بر رویکرد زوج درمانی رفتاری تلفیقی بر صمیمیت زناشویی زنان متاهل، اثربخش است (001/0p <)، همچنین نتایج پژوهش نشان داد که آموزش مبتنی بر زوج درمانی رفتاری تلفیقی بر تنظیم شناختی هیجان زنان متاهل اثربخش بوده است (001/0p <).کلید واژگان: زوج درمانی رفتاری تلفیقی, تنظیم شناختی هیجان, صمیمیت زناشوییAbstractThe purpose of the present study was to Investigate the effect of of Educating integrative behavioral couple therapy On the cognitive emotion regulation and marital intimacy of Married women in the city of Qom. The present study Had a pre-test and post-test design with control group. The statistical population consisted of all married people attending the primary education center Darmanyab in Qom city, district 2, in spring 1998. Among the subjects who answered the questionnaire, those who had a low score in the questionnaire were selected and randomly assigned into two groups of experimental and control, each containing 15 members . For the experimental group, the learning protocol was based on the integrative behavioral couple therapy Continues for 16 sessions (twice week one hour).The instruments used in this study were Cognitive Emotion Regulation questionnaire (CERQ) of Garnovskii and Krai (2006) and Marital Intimacy Scale (MIS) of Thompson & Walker (1983). Data were analyzed using multivariate covariance analysis using SPSS-21. The results of this study showed that education based on integrative behavioral couple therapy is effective on cognitive emotion regulation (P <0.001). Also, the results of the study showed that education based on integrative behavioral couple therapy was effective on marital intimacy of couples (P <0.001). Findings of this study suggest that training based on integrative behavioral couple therapy Can be effective on cognitive regulation of emotion and marital intimacy and its implementation in educational centers is recommendedKeywords: : Integrated Behavioral Couple Therapy, cognitive emotion regulation, Marital Intimacy
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.