قاسم عسکری زاده
-
پیش زمینه و هدف
زنان باردار نخست زا با سطوح بالایی از اضطراب سلامت و ترس از زایمان مواجه اند. لذا، انجام مداخلات باهدف کاهش اضطراب سلامت و ترس از زایمان در این زنان مهم است. بنابراین پژوهش حاضر باهدف تعیین اثربخشی آموزش مثبت اندیشی بر اضطراب سلامت و ترس از زایمان در زنان باردار نخست زا انجام شد.
مواد و روش کارپژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان بارداری بودند که به منظور دریافت مراقبت های بارداری در بازه اسفند 1400 تا اردیبهشت 1401 به مراکز درمانی شهر قم مراجعه کردند. ازاین بین، زنانی که دارای نمره اضطراب سلامت و ترس از زایمان بالاتری بودند، 40 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل (هر گروه 20 نفر) قرار گرفتند. گروه مداخله در 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت بسته آموزشی مثبت اندیشی سرینی و صیادی قرار گرفتند و گروه کنترل در این زمان آموزشی دریافت نکردند. پرسشنامه های اضطراب سلامت سالکووسکیس و وارویک و ترس از زایمان هارمن ابزار پژوهش بودند. از آزمون تحلیل کوواریانس در نرم افزار SPSS نسخه 26 جهت تحلیل داده ها استفاده شد.
یافته هانتایج تحلیل کوواریانس نشان داد آموزش مثبت اندیشی بر اضطراب سلامت (94/58=F؛ 001/0>P) و ترس از زایمان (9/96=F؛ 003/0>P) زنان باردار نخست زا اثربخش بوده است. میانگین نمرات اضطراب سلامت و ترس از زایمان زنان باردار نخست زایی که تحت آموزش مثبت اندیشی قرار گرفتند، در پس آزمون نسبت به پیش آزمون، کاهش معناداری داشته است (001/0>P).
بحث و نتیجه گیرینتایج پژوهش حاکی از آن است که آموزش مثبت اندیشی بر اضطراب سلامت و ترس از زایمان در زنان باردار نخست زا اثربخش بوده است؛ بنابراین انجام مداخلات مبتنی بر آموزش مثبت اندیشی جهت کاهش مشکلات روان شناختی زنان باردار به ویژه زنان باردار نخست زایی که با ترس از زایمان و اضطراب سلامت دست وپنجه نرم می کنند، مهم و ضروری به نظر می رسد.
کلید واژگان: ترس از زایمان, اضطراب سلامت, مثبت اندیشی, زنان باردار نخست زاBackground & AimPrimiparous pregnant women experience high levels of health anxiety and fear of childbirth. It is crucial to implement interventions aimed at reducing health anxiety and fear of childbirth in these women. Therefore, this study was conducted with the aim of determining the effectiveness of positive thinking training on health anxiety and fear of childbirth in primiparous pregnant women.
Materials & MethodsThis study was a semi-experimental research with a pre-test and post-test design, including a control group. The study population consisted of all pregnant women referred to medical centers in Qom for pregnancy care between March 2022 and May 2023. Forty women were selected through convenience sampling and then randomly divided into two groups: experimental and control, each consisting of 20 individuals. The experimental group underwent eight 90-minute sessions of Serini and Sayadi's positive thinking training package, while the control group did not receive any training during this time. Salkovskis and Warwick's health anxiety questionnaires and Harman's childbirth attitudes questionnaire were used for data collection. The data was analyzed using the covariance analysis test in SPSS software version 26.
ResultsThe study results demonstrated that positive thinking training had a significant impact on health anxiety (F=58.94; P<0.001) and fear of childbirth (F=96.9; P<0/003) in primiparous pregnant women. The mean scores of health anxiety and fear of childbirth among primiparous pregnant women who received positive thinking training significantly decreased in the post-test compared to the pre-test (P<0.001).
Discussion & conclusionThe research results show that training in positive thinking has been effective in reducing health anxiety and fear of childbirth in first-time pregnant women. Therefore, it is essential to implement positive thinking training interventions to decrease psychological issues in pregnant women, particularly those who are expecting their first child and dealing with fear of childbirth and health anxiety.
Keywords: Fear Of Childbirth, Health Anxiety, Positive Thinking, Primiparous Pregnant Women -
فصلنامه سالمند، پیاپی 73 (بهار 1403)، صص 84 -98اهداف
یکی از شایع ترین بیماری ها به موازات افزایش سن و سالمندی جمعیت، انسداد مزمن ریوی است که پیامدهای نامطلوبی بر عملکردهای شناختی به جای می گذارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثرات تعاملی سن و ذخیره شناختی بر سرعت پردازش اطلاعات، حافظه فعال دیداری فضایی و نارسایی های شناختی در بیماران میانسال و سالمند مبتلا به انسداد مزمن ریوی انجام شد.
مواد و روش هادر مطالعه مقطعی حاضر نمونه ای متشکل از 208 بیمار میانسال و سالمند مبتلا به انسداد مزمن ریوی بر اساس معیارهای ورود به مطالعه انتخاب شدند. داده ها با استفاده از شاخص ذخیره شناختی، پرسش نامه نارسایی های شناختی، تکلیف بلوک های کرسی و آزمون نماد ارقام گردآوری شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره دوراهه با کمک نرم افزار SPSS نسخه 27 استفاده شد.
یافته هایافته های مطالعه حاضر حاکی از آن بود که 1. افزایش سن سرعت پردازش اطلاعات، حافظه فعال دیداری فضایی و نارسایی های شناختی را به طور معناداری در بیماران انسداد مزمن ریوی تحت تاثیر قرار می دهد، 2. ذخیره شناختی بر سرعت پردازش اطلاعات و نارسایی های شناختی بیماران انسداد مزمن ریوی تاثیر معناداری دارد، اما تاثیر ذخیره شناختی بر حافظه فعال دیداری فضایی مشاهده نشد و 3. اثر تعاملی سن و ذخیره شناختی صرفا بر نارسایی های شناختی مشاهده شد، در حالی که تعامل سن و ذخیره شناختی تاثیر معناداری بر سرعت پردازش و حافظه فعال دیداری فضایی نداشت.
نتیجه گیرینتایج پژوهش حاضر نشان داد سن و ذخیره شناختی ممکن است اثرات افتراقی بر حوزه های شناختی گوناگون در میانسالان و سالمندان مبتلا به انسداد مزمن ریوی داشته باشند.
کلید واژگان: سالمندی, ذخیره شناختی, سرعت پردازش, نارسایی های شناختی مرتبط با سن, بیماری انسداد مزمن ریویObjectivesChronic obstructive pulmonary disease (COPD) is one of the most common age-related diseases, which has adverse effects on cognitive functions. This study aims to investigate the interaction effects of age and cognitive reserve on information processing speed, visuospatial working memory, and cognitive failures in middle-aged and older adults with COPD.
Methods & MaterialsThis cross-sectional study was conducted in 2023 on a 208 middle-aged and older patients with COPD who met the study criteria. Data were collected using the cognitive reserve index, cognitive failures questionnaire, the Corsi block-tapping test, and the symbol digit modalities test. The data were analyzed using multivariate analysis of variance in SPSS software, version 27.
ResultsAging significantly affected information processing speed, visuospatial working memory, and cognitive failures in COPD patients. Cognitive reserve had a significant effect on information processing speed and cognitive failures in COPD patients, but had no effect on visuospatial working memory. The interaction effect of age and cognitive reserve was significant only on the cognitive failures; the interaction effect had no significant effect on the information processing speed and visuospatial working memory.
ConclusionAge and cognitive reserve may have differential effects on various cognitive domains in middle-aged and older adults with COPD.
Keywords: Aging, Cognitive reserve, Information processing speed, Age-related cognitive failures, Chronic obstructive pulmonary disease -
مقدمه و هدف
افزایش استفاده دانشجویان از تلفن های هوشمند و این واقعیت که این نوع تلفن ها ویژگی های بسیاری را ارائه می دهند، اعتیاد احتمالی به گوشی های هوشمند را در کانون تحقیقات قرار داده است. بر این مبنا پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین سلامت اجتماعی، سیستم های مغزی-رفتاری، پریشانی روانشناختی و بهزیستی ذهنی با وابستگی به تلفن همراه هوشمند انجام شد.
روش کارروش پژوهش حاضر با توجه به شیوه جمع آوری داده ها از نوع توصیفی-همبستگی بوده است. براساس جدول مورگان تعداد 362 نفر از دانشجویان علوم پزشکی کرمان به عنوان نمونه به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه استاندارد سلامت اجتماعی کییز، پرسشنامه استاندارد مقیاس سیستم های مغزی-رفتاری کارور و وایت، پرسشنامه استاندارد پریشانی روانشناختی کسلر، پرسشنامه استاندارد بهزیستی ذهنی وارویک-ادینبورگ و پرسشنامه استاندارد وابستگی به تلفن همراه هوشمند کوهی استفاده شده است. داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 21 و ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی چندگانه تحلیل شد.
یافته هانتایج تحلیل رگرسیون نشان داد، بهزیستی ذهنی، سیستم مغزی-رفتاری فعال ساز، سیستم مغزی-رفتاری بازدارنده و سلامت اجتماعی قادرند 45% از واریانس وابستگی به تلفن همراه هوشمند را به طور معنادار پیش بینی کنند.
نتیجه گیرییافته های پژوهش حاکی از این است که افزایش سلامت اجتماعی، افزایش سیستم فعال سازی رفتاری و کاهش بازداری رفتاری، کاهش پریشانی روانشناختی و افزایش بهزیستی ذهنی با کاهش وابستگی به تلفن همراه هوشمند همراه بوده است.
کلید واژگان: سلامت اجتماعی, سیستم های مغزی-رفتاری, پریشانی روانشناختی, بهزیستی ذهنی, وابستگی به تلفن همراه هوشمندIntroductionIncreasing students' use of smartphones and the fact that these types of phones provide many features have put the potential addiction to smartphones at the center of research. Therefore, the purpose of this study was to investigate the relationship between social health, brain-behavioral systems, psychological distress, and mental well-being and intelligent mobile phones.
Materials and MethodsThe present research’s method, according to the data collection method, was descriptive-correlation . Based on Morgan's table, 362 medical students of Kerman University of Medical Sciences were selected as the sample using available sampling method. To collect data, Kisse's Social Health Questionnaires, Carver and White Brain-Behavioral Systems Scale Questionnaire, Kasler Psychological Distress Questionnaire, Warwick-Edinburgh Mental Welfare Questionnaire, and Kohi Smartphone Addiction Questionnaire were used. The data was analyzed using SPSS21 software through Pearson correlation coefficient and multiple linear regression.
ResultsRegulatory analysis results showed that mental well -being, brain -behavioral system, brain -behavioral system, and social health are able to predict 45 % of the variance of smartphone dependence.
ConclusionThe findings of the study suggest that increasing social health; increasing behavioral activation system and reducing behavioral inhibition; reducing psychological distress and increasing mental well -being have been associated with reducing dependence on smartphones.
Keywords: Mental well-being, Psychological distress, Social health, Brain-behavioral systems, Smartphone dependency -
هدف این پژوهش بررسی اثر بخشی هنردرمانی بر پایه نقاشی، بر اختلال اضطراب عمومی و ترس از آسیب فیزیکی در دانش آموزان دبستانی بود. طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه دانش آموزان پسر پایه چهارم ابتدایی شهر کرمان در سال 97-96 بودند. از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای استفاده گردید و از بین دبستان های پسرانه شهر کرمان تصادفا سه مدرسه انتخاب و سپس نمونه گیری شد. 47 دانش آموز که بر اساس پرسشنامه اضطرب (Spence, 1998) نمره اضطراب بالایی داشتند انتخاب شدند و در نهایت پس از همتاسازی بر اساس نمرات اضطراب، 30 دانش آموز ، به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره آزمایش و کنترل قرار گرفتند. جلسات هنردرمانی بر پایه نقاشی، بر روی دانش آموزان گروه آزمایش طی 12 جلسه 90 دقیقه ای به صورت دو روز در هفته اجرا شد. دانش آموزان گروه کنترل در این مدت هیچ آموزشی دریافت نکردند. در پایان مداخله، پرسشنامه اضطراب (Spence, 1998) بر روی دانش آموزان دو گروه اجرا شد. داده با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تحلیل شد. نتایج نشان داد که هنردرمانی بر پایه نقاشی، باعث کاهش اختلال اضطراب عمومی و ترس از آسیب فیزیکی در دانش آموزان دبستانی شده است.(0/05<p)
کلید واژگان: هنردرمانی, نقاشی درمانی, اضطراب عمومی, ترس از آسیب فیزیکی, دانش آموزان پسر پایه چهارمThe aim of this study was to investigate the effectiveness of art therapy based on Drawing on general anxiety disorder and Physical injury fears in primary school students. This research was a semi-experimental, pretest-posttest design with control group. The statistical population included all fourth grade elementary school boys in Kerman in 1396-97. Multi-stage cluster sampling method was used and three schools were randomly selected from among the boys' primary schools in Kerman. Then sampling was done. Forty-seven students with high anxiety scores were selected based on the Anxiety Inventory (Spence, 1998). Finally, after matching based on anxiety scores, 30 students were randomly divided into experimental and control groups of 15 people. Drawing art therapy was performed on the students of the experimental group during 12 sessions of 90 minutes, two days a week. Students in the control group did not receive any training during this period. At the end of the intervention, anxiety inventory were performed on the students of the two groups. Data were analyzed using analysis of covariance. The results showed that art therapy based Drawing reduced general anxiety disorder and fear of physical harm in primary school students (p <0/05).
Keywords: art therapy, Drawing therapy, Physical injury fears, general anxiety disorder, Fourth grade male students -
اختلال شخصیت مرزی با ویژگی هایی مانند آشفتگی هویت، مکانیزم های دفاعی اولیه، ترس از صمیمیت و نقص در واقعیت آزمایی سازمان یافته است. بنابراین هدف این پژوهش بررسی نقش مولفه های تحریف های شناختی بین فردی، تمایزیافتگی خود و مشکلات بین فردی در پیش بینی سازمان شخصیت مرزی در دانشجویان کارشناسی بود. روش پژوهش از نوع همبستگی بود و 318 دانشجوی کارشناسی با روش نمونه گیری خوشه ای به صورت تصادفی انتخاب شدند و پرسشنامه های تحریف های شناختی (Hamamci & Buyukozturk, 2004)، تمایز یافتگی خود (Skowron & Friedlander, 1998)، مشکلات بین فردی (Barkham, Hardy & Startup, 1996)، و شخصیت مرزی (Leichsenring, 1999) را پر کردند. نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد از بین مولفه های تحریف های شناختی، انتظار طرد (R2=0/20)، از بین مولفه های تمایز یافتگی،گریز هیجانی (R2=0/34) و از بین مولفه های مشکلات بین فردی، پرخاشگری (R2=0/15)، بیش ترین نقش را در تبیین شخصیت مرزی داشتند (p< 0/01)که در این پژوهش به عنوان" سه گانه های فاصله ساز" مطرح شدند. همچنین به طور اختصاصی در سازمان شخصیت مرزی در مولفه آشفتگی هویت، گریز (R2=0/21)، در مکانیزم های دفاعی، واکنش پذیری (R2=0/22)، در ترس از صمیمیت، گریز (R2=0/34) و در مولفه واقعیت آزمایی سوء ادراک (R2=0/23) نقش بیش تری را در تبیین داشتند(p< 0/01). توجه به این ابعاد می تواند در چارچوب بندی مجدد اختلال شخصیت مرزی به عنوان شخصیتی فاصله ساز در پیشگیری و مداخلات درمانی موثر باشد.کلید واژگان: تحریف های شناختی, تمایز یافتگی خود, شخصیت مرزی, مشکلات بین فردیBorderline personality disorder is characterized by features such as identity diffusion, primitive defense mechanisms, fear of intimacy, and reality-testing deficiencies. The purpose of this study was to investigate the role of components of interpersonal cognitive distortions, differentiation of self and interpersonal problems in predicting of borderline personality. For data analysis, stepwise multiple regression analysis was used. 318 undergraduate students were selected by random cluster sampling and filled the Interpersonal Cognitive Distortions (Hamamci & Büyüköztürk, 2004), Differentiation of Self (Skowron & Friedlander, 1998), Interpersonal Problems (Barkham, Hardy & Startup, 1994), and Borderline Personality Scale (Leichsenring, 1999). The results of stepwise regression analysis showed that among the components of cognitive distortions, the expectation of rejection (R2= 0.20), among the components of differentiation, emotional cutoff (R2=0.34), and among The components of interpersonal problems, aggression (R2=0/15), had the most role in explaining the borderline personality (p< 0/01), which in this study were presented as " triad spacing mechanism " in the borderline personality. Also in borderline personality organization in the component of identity diffusion, cut-off (R2=0/21) in defense mechanisms, reactivity (R2=0/22), in fear of intimacy, cut-off (R2=0/34) and in reality testing, misperception (R2=0/23), had a greater role in explanation (p< 0/01). Considering these dimensions can be useful in redefining borderline personality disorder as a distance personality in preventing and intervening in treatment.Keywords: interpersonal cognitive distortions, Differentiation of Self, borderline personality trait, interpersonal problems, university student
-
مقدمه
اختلال خواب در دوره بارداری شیوع بسیار بالایی دارد و سلامت مادر و جنین را تهدید می کند. برای بهبود الگوی خواب زنان باردار، درمان های غیر دارویی در اولویت هستند. پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر نقاشی درمانی و کلاس های آمادگی زایمان بر کیفیت خواب زنان باردار انجام شد.
مواد و روش هااین مطالعه نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش، زنان باردار مراجعه کننده به مرکز بهداشت و درمان 22 بهمن شهر کرمان در سه ماهه سوم بارداری، در پاییز 1398 بودند. بر اساس ملاک های ورود، 51 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و با روش تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (هر گروه 17 نفر) جایگزین شدند. گروه های آزمایش به مدت شش هفته تحت نقاشی درمانی و کلاس های آمادگی زایمان قرار گرفتند و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش، شاخص کیفیت خواب Pittsburgh بود. داده ها با آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره و آزمون تعقیبی بونفرونی تحلیل شدند.
یافته هاهر دو روش مداخله نقاشی درمانی و کلاس های آمادگی زایمان در مقایسه با گروه کنترل، به طور معنی داری موجب افزایش کیفیت خواب شدند (001/0>p). نقاشی درمانی نسبت به کلاس های آمادگی زایمان، باعث افزایش بیشتر کیفیت کلی خواب، کیفیت ذهنی خواب و کاهش بیشتر اختلالات خواب شد (002/0 =p).
نتیجه گیریبر اساس یافته ها، پیشنهاد می گردد متخصصان سلامت و مراکز بهداشت و درمان به منظور بهبود کیفیت خواب در زنان باردار، نقاشی درمانی را در محتوای کلاس های آمادگی زایمان بگنجانند.
کلید واژگان: نقاشی درمانی, کلاس آمادگی زایمان, کیفیت خواب, بارداریIntroductionSleep disorder is extremely common during pregnancy and threatens the health of both the mother and the fetus. To improve sleep patterns in pregnant women, non-pharmacological treatments are a high priority. Therefore, this study aimed to evaluate and compare the effect of painting therapy with childbirth preparation classes on the sleep quality of pregnant women.
Materials and MethodsThis was a quasi-experimental study with pre-test and post-test design including a control group. The statistical population consisted of pregnant women in the third trimester of pregnancy admitted to 22 Bahman health center of Kerman in autumn 2020. Based on the inclusion criteria, 51 individuals were selected by convenience sampling method and randomly assigned to two groups: an experimental group and a control group, each including 17 participants. The experimental groups received painting therapy and childbirth preparation classes and the control group did not receive any sort of intervention. The research tool was Pittsburgh Sleep Quality Index (PSQI). Data were analyzed using multivariate analysis of covariance (MANCOVA) and Bonferroni post hoc test using SPSS-26 software.
ResultsThe results showed that both interventions significantly improved sleep quality (p<0.001). Painting therapy could better improve both overall sleep quality and subjective sleep quality and decrease sleep disturbances compared to childbirth preparation classes (p<0.002).
ConclusionBased on the findings, health experts and health and treatment centers are recommended to incorporate painting therapy in the syllabus of the childbirth preparation classes to enhance the sleep quality of pregnant women.
Keywords: painting therapy, Childbirth Preparation Classes, Sleep Quality, Pregnancy -
زمینه و هدف
مطالعات اندکی نقش ذهن آگاهی بر بهزیستی را در کودکان مورد بررسی قرار داده اند. با توجه به این که تفاوت های فردی می توانند بر پذیرش و تاثیرگذاری آموزش ذهن آگاهی نقش مهمی داشته باشند درک نقش پنج عامل شخصیت در پاسخ گویی به مداخلات ذهن آگاهی ضروری به نظر می رسد، بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه درسی ارتقاء ذهن بر بهزیستی و پنج عامل بزرگ شخصیت بر اساس نظریه تغییر مالونی و همکاران (2016) بود.
روشطرح پژوهش، آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر مشغول به تحصیل در پایه های سوم تا پنجم دبستان شهر کرمان در سال تحصیلی 1400-1399 بودند که به صورت تصادفی ساده، 35 نفر در گروه آزمایشی و 35 نفر در گروه گواه جای داده شدند و به شاخص کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (ارهارت و همکاران، 2009) و پنج عامل بزرگ شخصیت کودک و نوجوان (مارکوس و ککینوس، 2017) پاسخ دادند. سپس آموزش های برنامه درسی ارتقاء ذهن در 15 جلسه طی 6 ماه به گروه آزمایش ارایه شد، در حالی که گروه گواه در آموزش شرکت نکردند. تحلیل نهایی داده ها با 66 شرکت کننده با استفاده از نسخه 26 نرم افزار SPSSو تحلیل کوواریانس چند متغیره انجام شد.
یافته ها:
براساس یافته ها بین میانگین متغیرهای بهزیستی، توافق و برون گرایی در گروه آزمایش و گواه تفاوت وجود دارد و برنامه درسی ارتقاء ذهن موجب بهبود بهزیستی، توافق و برون گرایی دانش آموزان گروه آزمایش شده است (0/05≤ p).
نتیجه گیری:
نتایج نشان دهنده ضرورت تمرکز آموزش های برنامه درسی ارتقاء ذهن بر افزایش بهزیستی است. همچنین در صورتی که آموزش های ذهن آگاهی با توجه به صفات شخصیتی افراد به ویژه توافق و برون گرایی ارایه شود نتایج قابل ملاحظه تری را می توان انتظار داشت.
کلید واژگان: برنامه درسی ارتقاء ذهن, بهزیستی, پنج عامل شخصیت, توافق, برون گراییBackground and PurposeFew studies have examined the role of mindfulness in well-being in children. Given that individual differences can play an important role in the acceptance and effectiveness of mindfulness training, understanding the role of Big Five personality traits in responding to mindfulness interventions seems necessary. Therefore, the aim of this study is to investigate the effect of MindUp curriculum on well-being and Big Five personality traits, based on Maloney et al. (2016) theory of change,
MethodThis study employed an experimental approach with a pre-test and post-test design and a control group.The study population included all elementary school girl students in grades 3-5 in Kerman in 2020-2021. Randomly, 35 individuals were assigned to the intervention group and 35 individuals were assigned to the control group.They answered Health-related Quality of Life Index (KIDSCREEN-10) (Erhart et al., 2009) and Big Five Questionnaire for Children and Adolescents (BFQ-C) (Markos & Kokkinos, 2017). The MindUp curriculum was then presented in 15 sessions over the course of six months to the experimental group, while the control group did not receive any training. The final data analysis was performed by MANCOVA using SPSS with 66 participants.
ResultsAccording to the findings, there is a difference in the mean of well-being, agreeableness, and extraversion variables in the experimental and control groups, and the MindUP curriculum improved students' well-being, agreeableness, and extraversion in the intervention group (p≤0/05).
ConclusionThe findings of this study demonstrated the need for MindUp curriculum to emphasize well-being enhancement.T In addition, students who receive mindfulness training based on their personality traits, particularly agreeableness and extraversion, can expect more significant outcomes.
Keywords: MindUp curriculum, well-being, Big Five, agreeableness, extraversion -
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی روان درمانی بین فردی پویشی بر علایم روان شناختی، تنظیم هیجان و کیفیت زندگی بیماران روان تنی پوستی انجام شد. این پژوهش در قالب طرح شبه آزمایشی با دو گروه آزمایش و کنترل با مراحل پیش آزمون و پس آزمون اجرا شد. جامعه آماری شامل تمام بیماران روان تنی پوستی شهر کرمان بود که به کلینیک های پوستی این شهر مراجعه کردند. تشخیص بیماری روان تنی توسط مصاحبه تشخیصی روان شناس و ارزیابی متخصص پوست صورت گرفت. تعداد 30 نفر از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل قرار گرفتند. اعضای گروه آزمایش 16 جلسه درمان 45 دقیقه ای دریافت کردند. برای جمع آوری داده از پرسشنامه علایم روان شناختی، مقیاس دشواری تنظیم هیجان و مقیاس کیفیت زندگی بیماری پوستی استفاده شد. داده ها توسط آزمون تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که روان درمانی بین فردی پویشی بر کاهش علایم روان شناختی بالینی و بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به بیماری روان تنی پوستی تاثیرگذار بوده است و توانست مشکلات تنظیم هیجان این بیماران را کاهش دهد. روان درمانگران و متخصصان پوست می توانند از روا ن درمانی بین فردی پویشی برای بهبود علایم بیماران پوستی استفاده کنند.
کلید واژگان: تنظیم هیجانی, روان تنی پوستی, روان درمانی پویشی, علائم روان شناختی, کیفیت زندگیThe aim of this study was to evaluate the effectiveness of Dynamic Interpersonal Therapy on psychological symptoms, emotion regulation, and quality of life in these patients. This research was conducted in a quasi-experimental design with two experimental and control groups and pre-test and post-test stages. The statistical population included all psychodermatologic patients in Kerman who had been referred to the dermatology clinics. The diagnosis of psychodermatology disease was done by psychologist’s diagnosis interview and dermatologist assessment. 30 participants were selected through convenience sampling and randomly divided into two groups of 15 experimental and control. Experimental group participants received sixteen 45-minute psychotherapy sessions. The Psychological Symptoms Questionnaire, Difficulties in Emotion Regulation Scale, and Dermatology Life Quality Index were used to collect data. Data were analyzed by analysis of covariance. Results showed that Dynamic Interpersonal Therapy was in reducing clinical psychological symptoms and improving the quality of life of patients with psychodermatologic disease and was able to reduce the emotion regulation problems of these patients. It is suggested that psychologists and dermatologists use dynamic interpersonal psychotherapy for reducing psychodermatologic symptoms.
Keywords: Dynamic psychotherapy, emotional regulation, psychodermatologic, psychological symptoms, quality of life -
خودارزشمندی از مهم ترین احساسات انسان است که در جنبههای مختلف زندگی مانند مسایل انگیزشی، افسردگی و... تاثیر دارد. به نظر میرسد که بروز رفتارهای ایثارگرانه با نقش واسطهای هوش معنوی بر این احساس تاثیر داشته باشد. هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین شخصیت ایثارگر و خودارزشمندی با درنظر گرفتن نقش هوش معنوی است. جامعه این تحقیق دانشجویان دانشگاه شهید باهنر کرمان بودند که تعداد 329 نفر به صورت در دسترس، به عنوان نمونه انتخاب شدند. به منظور جمع آوری دادهها از اعضای نمونه خواسته شد تا به پرسشنامههای شخصیت ایثارگر راشتون (1980)، هوش معنوی کینگ (2008) و خودارزشمندی کروکر و همکاران (2003) پاسخ دهند. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از رویکرد معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرمافزارهای SPSS ویراست 23 و AMOS ویراست 23 استفاده شد. نتایج نشان داد که بین شخصیت ایثارگر و خودارزشمندی ارتباط معنادار مستقیمی وجود ندارد، اما شخصیت ایثارگر از راه هوش معنوی با خودارزشمندی ارتباط دارد و هوش معنوی رابطه بین این دو متغیر را میانجیگری میکند.
کلید واژگان: خودارزشمندی, شخصیت ایثارگر, هوش معنوی, دانشجویانSelf-worth is one of the most important human emotions that affects various aspects of life، such as motivational issues، depression and so on. It seems that occurrence of altruistic behavior with intermediary role، affects on this emotion. The aim of present study was investigate the relationship between altruist personality and self-worth with intermediary role of spiritual intelligence. The society of this study was the students of Shahid Bahonar University of Kerman that 329 person، by available rate، were chosen as sample. In order to collect data، sample members were asked than answer to Rashton's altruist personality questionnaire، King's spiritual intelligence questionnaire and Crocker et al self-worth questionnaire. Collected data were analyzed using structural equation approach. In order to data analysis the SPSS 23 and AMOS 23 was used. The results showed that there was no significant direct relationship between altruist personality and self-worth، but altruist personality was related to self-worth through spiritual intelligence. And spiritual intelligence mediates the relationship between these two variables.
Keywords: Self-worth, Altruistic personality, spiritual intelligence, students -
مقدمه
طلاق نوعی فقدان است که سلامت افراد را تحتالشعاع قرار میدهد و منجر به از هم پاشیدگی شخصی، خانوادگی و اجتماعی میشود و در اغلب موارد، آثار مخرب آن بر زنان شدیدتر است.
روش کارروش پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان مطلقه بودند که به مرکز مشاوره مسیر خوشبختی شهر اصفهان مراجعه کرده بودند. گروه نمونه شامل 30 نفر از زنان مطلقه که به صورت نمونهگیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در 2 گروه آزمایش و کنترل به صورت مساوی (15 نفر در هر گروه) قرار گرفتند. گروه آزمایش 8 جلسه تحت مداخله درمانی به صورت جلسات 120 دقیقهای، هفتهای یک مرتبه قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ (1972) و پرسشنامه افکار خودکار منفی هالون و کندال (1980) بودند. دادهها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس در نرمافزار SPSS-26 تحلیل شدند.
یافتههانتایج نشان داد که جلسات واقعیت درمانی تاثیر معناداری بر افزایش سلامت عمومی و کاهش افکار خودکار منفی زنان مطلقه گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل داشت (p<0.05).
نتیجهگیریبا توجه به اثربخشی واقعیت درمانی بر سلامت عمومی و افکار خودکار منفی زنان مطلقه، پیشنهاد میشود که از این روش درمانی برای بهبود آسیبهای روانشناختی زنان مطلقه استفاده شود.
کلید واژگان: واقعیت درمانی, تئوری انتخاب, سلامت عمومی, افکار خودکار منفی, زنان مطلقهIntroductionDivorce is a type of loss that affects people’s health and causes personal, family and social disintegration, and in most cases, its destructive effects on women are more severe.
MethodsThis study was semi-experimental with pre-test and post-test design with control group. The research population was divorced women who referred to Masire Khoshbakhti clinic of Isfahan city in 2021 year. The research sample was 30 individuals who were selected by convenient sampling method and then randomly assigned to the experimental group and control group (15 people in each group). The experimental group trained 8 sessions of 120 minutes with the methods of reality therapy once a week and the control group did not receive any training. The research measuring instruments were general health questionnaire (Goldberg, 1972) and automatic negative thoughts questionnaire (Hollon & Kendall, 1980). Date analysis was performed using multivariate analysis of covariance (MANCOVA) using SPSS-26.
ResultsThe results of the analysis showed that reality therapy had a significant effect on improving general health and reducing automatic negative thoughts in divorced women in experimental group compared to the control group (p<0.05).
ConclusionsDue to the effectiveness of reality therapy on general health and automatic negative thoughts in divorced women, it is recommended that this training be used to reduce psychological injuries of divorce women.
Keywords: Reality therapy, Choice theory, General health, Automatic negative thoughts, Divorced Women -
باتوجه به اینکه جمعیت کشور رو به پیری می رود، بررسی کارکردهای شناختی مرتبط با افزایش سن قابل توجه است. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای فراشناخت در رابطه سرگشتگی ذهنی و نارسایی شناختی انجام شد. طرح پژوهش توصیفی از نوع هم بستگی و جامعه آماری، تمام میان سالان شهر شیراز در سال 1399 بود. نمونه پژوهش 228 میان سال بودند که با استفاده از پرسش نامه سرگشتگی ذهنی، مقیاس فراشناخت و پرسش نامه نارسایی شناختی به صورت اینترنتی و از طریق شبکه های مجازی مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد سرگشتگی ذهنی با فراشناخت و نارسایی شناختی رابطه مثبت معناداری دارد. بین فراشناخت و نارسایی شناختی نیز رابطه مثبت معناداری مشاهده شد. همچنین نتایج تحلیل مسیر حاکی از آن بود که فراشناخت در رابطه سرگشتگی ذهنی با نارسایی شناختی نقش واسطه ای دارد. بنابراین، باتوجه به نتایج پژوهش حاضر با فراهم کردن مداخلات درمانی مبتنی بر کاهش سرگشتگی ذهنی و باورهای فراشناختی منفی می توان میزان نارسایی شناختی میان سالان را کاهش داد و بدین طریق در جهت پیشگیری یا کنترل زوال شناختی در دوران میان سالی و سالمندی اقدام کرد.کلید واژگان: سرگشتگی ذهنی, فراشناخت, نارسایی شناختی, میانسالیGiven that the population of the country is aging, the study of cognitive functions related to aging deserves attention. The aim of this study was to investigate the mediating role of metacognition in the relationship between mind wandering and cognitive failure. The research design was descriptive-correlational and statistical population consisted of all middle-aged in Shiraz in 2020. In order to collect data, questionnaires of mind wandering, metacognition and cognitive failure were used. The research sample was 228 middle-aged through online recall and via social network and were assessed with questionnaires of mind wandering, metacognition and cognitive failure were used. The results of data analysis showed that mind wandering has a significant positive relationship with metacognition and cognitive failure. There was a significant positive relationship between metacognition and cognitive failure. Also the results of path analysis indicated that metacognition has a mediating role in the relationship between and mind wandering and cognitive failure. Therefore, according to the results of the present study, by providing therapeutic interventions based on reducing mind wandering and negative metacognitive beliefs, the rate of cognitive failure in middle-aged people can be reduced and thus to prevent or control cognitive decline in middle age and elderly.Keywords: Mind wandering, metacognition, Cognitive failure, middle age
-
بدعملکردی کارکرد اجرایی یکی از مشخصه های آسیب مغزی تروماتیک (TBI) است و با عوارض قابل توجهی همراه است. نقص در حل مسیله،تنظیم هیجان و توجه از متداول ترین پدیده های بعد از آسیب مغزی می باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخله کوتاه مدت کارکرد اجرایی مضاعف بر حل مسله، تنظیم هیجان و توجه انتخابی در بیماران آسیب مغزی تروماتیک صورت گرفت. در یک طرح نیمه آزمایشی با پیش آزمون - پس آزمون توام با گروه کنترل، و با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند،20 آزمودنی دچار آسیب مغزی به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل جایگزین شدند (10نفر در گروه آزمایش و10نفر درگروه گواه). پس از اجرای پیش آزمون گروه آزمایش مداخله کوتاه مدت کارکرد اجرایی مضاعف را طی 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت کرد در حالی که گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. سنجش در دو مرحله ی پیش آزمون- پس آزمون و با استفاده از مجموعه آزمون های نرم افزاری برج لندن، استروپ و پرسشنامه تنظیم هیجان جان و گراس (2003) انجام شد. جهت تحلیل داده ها از روش تحلیل کواریانس استفاده گردید. نتایج نشان داد که بین گروه آزمایش، نسبت به گروه گواه، تفاوت معناداری در میانگین نمرات، در پس آزمون در تمام متغیرها وجود دارد. بنابراین می توان نتیجه گرفت مداخله کوتاه مدت کارکرد اجرایی مضاعف، اثر بخشی چشمگیری بر بهبود توجه، تنظیم هیجان و حل مسئله افراد آسیب مغزی تروماتیک دارد.
کلید واژگان: مداخله کوتاه مدت کارکرد اجرایی مضاعف, حل مسئله, تنظیم هیجان, توجه انتخابی, آسیب مغزی تروماتیکExecutive dysfunction is a hallmark of traumatic brain injury (TBI) and is associated with significant complications. Deficiency in problem-solving, emotion regulation, and attention is one of the most common phenomena after brain injury. This study aimed to evaluate the effectiveness of short-term intervention of dual executive function on problem-solving, emotion regulation, and selective attention in patients with traumatic brain injury. This quasi-experimental design used pre-test and post-test with a control group. Twenty subjects with brain injury were selected with the Purposive sampling method. They were randomly entered into two experimental and control groups (10 in the experimental group and 10 in the control group). After performing the pre-test, the experimental group received the short-term intervention and double executive function in 8 sessions of 90 minutes, while the control group did not receive any intervention. The assessment was performed in two stages of pre-test-post-test using a set of software tests of the Tower of London, Stroop and John and Gross (2003) Emotion Regulation Questionnaire. Analysis of covariance was used to analyze the data. The results showed a significant difference in the mean scores between the experimental group and the control group in all variables after the test. Therefore, it can be concluded that short-term intervention of dual executive function has a significant effect on improving attention, emotion regulation, and problem-solving in people with traumatic brain injury.
Keywords: Short-Term Executive Plus Intervention, Problem Solving, Emotion Regulation, Selective attention, Traumatic Brain Injury -
مقدمه
اضطراب سلامت با نگرانی های مداوم و شدید درباره سلامتی مشخص می شود و با توجه به شیوع آن از دغدغه های مهم متخصصان بالینی محسوب می شود. مطالعه حاضر با هدف تعیین رابطه مدل ترکیبی سرشت عاطفی- هیجانی و عدم تحمل بلاتکلیفی با نشانه های اضطراب سلامت در دانشجویان علوم پزشکی صورت گرفت.
روش کارپژوهش حاضر یک مطالعه همبستگی از نوع پیش بین بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی کرمان بود که از میان آن ها تعداد 211 دانشجو به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه اضطراب سلامت، مقیاس مدل ترکیبی سرشت عاطفی- هیجانی و مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی بود. داده های به دست آمده با استفاده از آزمون های ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته هانتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که از میان مولفه های مدل ترکیبی سرشت عاطفی- هیجانی، سرشت های عاطفی افسردگی، ادواری خویی، وسواسی و تحریک پذیری، سرشت های هیجانی خشم، حساسیت و ترس و همچنین مولفه عدم تحمل بلاتکلیفی رابطه مثبت و معناداری با اضطراب سلامت دارند. در حالی که سرشت عاطفی سرخوشی با اضطراب سلامت رابطه منفی معناداری وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد سرشت های عاطفی افسردگی و وسواسی و سرشت هیجانی خشم، حساسیت و ترس و همچنین عدم تحمل بلاتکلیفی می توانند به طور مثبت و معنی داری اضطراب سلامت را در دانشجویان علوم پزشکی پیش بینی کنند.
نتیجه گیریبراساس یافته ها، استفاده از درمان های مبتنی بر تعدیل سرشت عاطفی- هیجانی و کاهش عدم تحمل بلاتکلیفی در جهت پیشگیری یا کنترل نشانه های اضطراب سلامت پیشنهاد می گردد.
کلید واژگان: اضطراب سلامت, سرشت عاطفی, سرشت هیجانی, عدم تحمل بلاتکلیفیIntroductionHealth anxiety is characterized by persistent and severe health concerns and is an important concern for clinical professionals. The purpose of this study was to determine the relationship between the affective and emotional composite temperament model and intolerance of uncertainty with health anxiety symptoms in medical students.
MethodsThis study was a correlational- predictive study. The statistical population of this study consisted of students of Kerman university of medical sciences, among whom 211 students were selected by convenience sampling. The research instruments included the health anxiety questionnaire, the affective and emotional composite temperament model scale, and the intolerance of uncertainty scale. The data were analyzed by SPSS software using Pearson correlation coefficient and multiple regression analysis.
ResultsThe results of Pearson correlation coefficient showed that among the components of the affective and emotional composite temperament model, depression affective temperament, cyclothymic affective temperament, obsessive affective temperament, and irritability affective temperament and also anger emotional temperament, sensitivity the emotional temperament and the fear emotional temperament with health anxiety had significant positive relationship with health anxiety. However, there was a significant negative relationship between emotional hyperthymic and health anxiety. There was also a significant positive relationship between intolerance of uncertainty and health anxiety. The results of multiple regression analysis showed that the depression affective temperament, obsessive affective temperament, anger emotional temperament, sensitivity emotional temperament and fear emotional temperament and also intolerance of uncertainty can positively and significantly predict health anxiety in medical students. The results also showed that intolerance of uncertainty can positively and significantly predict health anxiety in medical students.
ConclusionThe affective and emotional composite temperament model and intolerance of uncertainty can explain the symptoms of health anxiety. Therefore, by providing therapeutic interventions based on modulating the emotional composite temperament and reducing intolerance of uncertainty can prevent or control the symptoms of health anxiety.
Keywords: Health anxiety, Affective temperament, Emotional temperament, Intolerance of Uncertainty -
این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی دو روش اجرای آموزش حافظه فعال (تکلیف پیچیده تر و تکلیف با پیچیدگی کمتر) بر کنترل توجه و ظرفیت حافظه فعال انجام شده است. پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ روش در زمره پژوهش های مداخله ای با هدف مقایسه اثربخشی و همراه با گروه کنترل است. جامعه پژوهش شامل جوانان 25 تا 35 ساله شاغل در حوزه فناوری اطلاعات شهر کرمان در سال 1398 است. نمونه آماری پژوهش با حجم 48 نفر به روش نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب شدند و به صورت تصادفی و به تساوی در دو گروه آزمایش (تکلیف ان-بک دوگانه تطبیقی به عنوان تکلیف پیچیده تر بیشتر و تکلیف 1-بک دوگانه غیرتطبیقی به عنوان تکلیف با پیچیدگی کمتر) و یک گروه کنترل فعال (تکلیف 1-بک یگانه غیرتطبیقی) قرار گرفتند. ابزارهای جمع آوری اطلاعات عبارت اند از تکلیف استروپ ساده و تکلیف حافظه فعال دانیمن-کارپنتر (DCWMT). تحلیل داده ها با روش تحلیل کوواریانس و با استفاده از نرم افزار SPSS انجام گرفت. نتایج پژوهش نشان داد بین اثربخشی آموزش حافظه فعال و تکلیف ان-بک دوگانه تطبیقی، 1-بک دوگانه غیرتطبیقی و تکلیف گروه کنترل در زیرمقیاس نمره تداخل کنترل توجه و ظرفیت حافظه فعال، تفاوت معناداری وجود دارد. به عبارت دیگر، میزان پیچیدگی تکلیف بر اثربخشی برنامه آموزش در خصوص نمره تداخل و ظرفیت حافظه فعال تفاوت معنادار ایجاد می کند؛ درحالی که این تفاوت درمورد زیرمقیاس زمان تداخل کنترل توجه مشاهده نشد.
کلید واژگان: آموزش حافظه فعال, ان-بک دوگانه تطبیقی, کنترل توجه, ظرفیت حافظه فعالThis study aims to compare the effectiveness of two implementation methods of working memory (WM) training (the more complex task and the less complex task) on attentional control and WM capacity. The present study is one of the intervention studies with the active control group aiming to compare effectiveness. The study population consists of 25 to 35-year-old young employees working in Information Technology (IT) field in Kerman city in 2019. The sample of the study formed of 48 individuals who were selected by multistage sampling, randomly divided into two experimental groups (adaptive dual n-back task as the more complex task and non-adaptive dual 1-back task as the less complex task) and one active control group (non-adaptive single 1-back task). Data collection tools include simple Stroop task and Daneman-Carpenter Working Memory Task (DCWMT). The results showed that there was a significant difference between the effectiveness of WM training with adaptive dual task, non-adaptive dual task, and control group task in subscale of interference score related to attentional control and WM capacity. In other words, the complexity of the task made a significant difference in the effectiveness of the training program on interference score and WM capacity. However, this difference was not observed for subscale of time of interference related to attentional control.
Keywords: Working Memory Training, Adaptive Dual N-Back, Attentional Control, working memory capacity -
اهداف
استرس یکی از عوامل اصلی است که در آغاز، تشدید و عود بیماری مالتیپل اسکلروزیس نقش دارد، فعال شدن بیماری هزینه های قابل توجهی برای فرد و جامعه دارد. در این راستا هدف از مطالعه حاضر بررسی نقش هوش معنوی، حس انسجام و انعطاف پذیری شناختی (منابع درونی) در پیش بینی استرس ادراک شده بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس بود.
مواد و روش هاروش پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی بود و 156 نفر از افراد مبتلا به بیماری مالتیپل اسکلروزیس به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. شرکت کنندگان مقیاس هوش معنوی، حس انسجام، استرس ادراک شده و پرسش نامه انعطاف پذیری شناختی را کامل کردند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و استنباطی (رگرسیون گام به گام) و نرم افزار SPSS نسخه 24 استفاده شد.
یافته هایافته ها نشان داد که از بین مولفه های هوش معنوی، آگاهی متعالی؛ از بین مولفه های حس انسجام، معنی دار بودن و از بین مولفه های انعطاف پذیری شناختی، کنترل پذیر بودن و جایگزین ها استرس ادراک شده را پیش بینی می کند.
نتیجه گیریبر مبنای نتایج، به نظر می رسد که در برنامه مدیریت استرس، آموزش منابع درونی مقابله می تواند به کاهش استرس ادراک شده کمک کند.
کلید واژگان: مالتیپل اسکلروزیس, هوش معنوی, انعطاف پذیری شناختی, حس انسجام, استرس ادراک شدهAimsStress is one of the significant factors contributing to the onset, exacerbation, and recurrence of Multiple Sclerosis (MS) that imposes high costs on society and people. The present study aims to assess the role of spiritual intelligence, sense of coherence, and cognitive flexibility (internal resources) in predicting perceived stress in patients with MS.
Methods & Materials:
In this descriptive/correlational study, 156 patients with MS were selected as samples using a convenience sampling method. The participants completed the Perceived Stress Scale (PSS), Spiritual Intelligence Self-Report Inventory (SISRI), Sense of Coherence Scale (SOC), and Cognitive Flexibility Inventory (CFI). The collected data were analyzed using descriptive and inferential statistics (stepwise regression analysis) in SPSS v. 24.
FindingsTranscendental awareness (a component of SISRI), meaningfulness (a component of SOC), and perception of controls and alternatives (components of CFI) predicted perceived stress in MS patients.
ConclusionIn stress management program, internal resources education can help reduce perceived stress in patients with MS.
Keywords: Multiple sclerosis, Spiritual intelligence, Cognitive flexibility, Sense of coherence, Perceived stress -
سابقه و هدف
آگاهییافتن فرد از ابتلا به بیماری دیابت می تواند سبب ایجاد بحران معنوی و احساس تنهایی در وی شود؛ این عوامل خود می تواند سبب تشدید این بیماری شود. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش ذهنآگاهی با رویکرد اسلامی بر بهزیستی معنوی و احساس تنهایی زنان مبتلا به دیابت نوع دو بود.
روش کاراین پژوهش بهشیوه نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون و گروه کنترل اجرا شد. جامعه آماری پژوهش تمامی زنان مبتلا به دیابت نوع دو عضو انجمن حمایت از بیماران دیابتی استان یزد در سال 1398 بودند که از میان آنان 30 زن بهروش نمونه گیری مبتنی بر هدف انتخاب؛ و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. افراد گروه آزمایش در هشت جلسه، برنامه آموزش ذهنآگاهی را با رویکرد اسلامی دریافت کردند و گروه کنترل در فهرست انتظار قرار گرفت. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های بهزیستی معنوی دهشیری و همکاران و احساس تنهایی دی توماسو و همکاران استفاده شد. داده ها نیز با روش آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیره تحلیل شد. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده است و مولفان مقاله هیچ گونه تضاد منافعی گزارش نکرده اند.
یافتهها:
یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیشآزمون، بین میانگین نمرات مولفه های بهزیستی معنوی (شامل ارتباط با خدا، ارتباط با خود، ارتباط با طبیعت و ارتباط با دیگران) و احساس تنهایی (شامل تنهایی رمانتیک، تنهایی خانوادگی و تنهایی اجتماعی) در دو گروه آزمایش و کنترل در مرحله پسآزمون، تفاوت معناداری وجود داشت (001/0>P).
نتیجهگیری:
بر اساس یافتههای بهدستآمده میتوان گفت آموزش ذهنآگاهی با رویکرد اسلامی بر ارتقای بهزیستی معنوی و کاهش احساس تنهایی زنان مبتلا به دیابت نوع دو اثربخش است.
کلید واژگان: آگاهی, تنهایی, دیابت نوع دو, روان شناسی اسلامی, زنان, سلامت روانBackground and ObjectiveWhen people find out they have diabetes, they can face a spiritual crisis and feeling of loneliness; these factors can actually exacerbate the disease. The aim of the present study was to investigate the effect of mindfulness training with Islamic approach on spiritual well-being and loneliness in women with type 2 diabetes.
MethodsThe present study was conducted using a quasi-experimental pretest-posttest control group design. In this study, the statistical population included all women with type 2 diabetes who were members of the Diabetic Patient Support Association of Yazd province in 2019. Thirty women were selected using purposive sampling method and randomly divided into two groups of experimental (n=15) and control (n=15). The members of experimental group received eight sessions of mindfulness training with Islamic approach; the control group was on the waiting list. Spiritual Well-being Questionnaire(SWB) (Dehshiri et al.) andLonelinessScale (DiTommaso et al.) were used for data collection. Data was analyzed using multivariate analysis of covariance. In this study, all ethical considerations have been observed and no conflict of interest was reported by the authors.
ResultsAccording to the results, by controlling the pre-test effect, a significant difference was observed between the mean scores in the components of spiritual well-being (including: communication with God, self-communication, communication with nature, and communication with others) and loneliness (including: romantic loneliness, family loneliness, and social loneliness) between the two experimental and control groups on the post-test (P<0.001).
ConclusionMindfulness training with Islamic approach has a significant effect on promoting spiritual well-being and reducing the feeling of loneliness in women with type 2 diabetes.
Keywords: Awareness, Diabetes Mellitus Type 2, Islamic Psychology, Mental Health, Loneliness, Women -
مقدمه
اختلال خواب در دوران حاملگی شیوع بسیار بالایی دارد، این اختلال در دوران بارداری سلامت مادر و جنین را تهدید میکند. درمان های غیر دارویی برای بهبود الگوی خواب زنان باردار دارای اختلال خواب الویت دارند. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر رایحه درمانی با اسانس اسطوخودوس بر کیفیت خواب زنان باردار انجام شد.
روش کاراین مطالعه به روش نیمه آزمایشی و با استفاده از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. حجم نمونه 30 نفر بود، که به روش نمونه برداری در دسترس انتخاب شدند. افراد گروه نمونه از بین زنان باردار در سه ماهه سوم بارداری مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی کرمان انتخاب شدند. افراد انتخاب شده دارای ملاک های تشخیصی اختلال خواب در دوران بارداری بر اساس پرسشنامه کیفیت خواب پیتزبرگ (PSQ) بودند. به افراد انتخاب شده به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمون در طی مطالعه به مدت3 شب متوالی در هفته، شروع به مصرف اسانس اسطوخودوس کردند. از پرسشنامه کیفیت خواب پیتزبرگ (PSQ) در دو مرحله قبل از شروع مداخله و بعد از یک ماه از انجام مداخله جهت ارزیابی کیفیت خواب استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرم افزار Spss و روش های تحلیل واریانس یک راهه (ANOVA) و تحلیل کوواریانس (ANCOVA) استفاده شد.
یافته هانتایج آزمون تحلیل واریانس یک راهه برای گروه مداخله نشان داد نمرات کیفیت خواب در پس آزمون به صورت معناداری بالاتر از پیش آزمون بوده است (001/0<P). همچنین مقایسه نمرات کیفیت خواب در گروه مداخله و کنترل در پس آزمون به وسیله تحلیل کواریانس نشان داد نمرات کیفیت خواب در گروه مداخله به صورت معناداری بالاتر از گروه کنترل بوده است (001/0<P)، و رایحه درمانی با اسانس اسطوخودوس 59 درصد از تغییرات نمرات کیفیت خواب را تبیین میکند.
نتیجه گیریبا توجه به اثربخشی مثبت رایحه درمانی با اسانس اسطوخودوس بر کیفیت خواب زنان باردار در سه ماهه سوم بارداری، میتوان گفت که این مداخله برای کاهش نشانههای منفی اثر گذار بر کیفیت خواب زنان باردار در سه ماهه سوم بارداری سودمند است. با توجه به یافته های این پژوهش رایحه درمانی با اسانس اسطوخودوس بر کیفیت خواب زنان باردار در سه ماهه سوم بارداری بر تجربه خواب با کیفیت بالاتر موثر است و توجه به آموزش آن در مراکز درمانی به زنان بادردار میتواند از آسیب پذیری زنان در این دوره بکاهد.
کلید واژگان: اسطوخودوس, رایحه درمانی, کیفیت خواب, زنان باردار, سه ماهه سوم بارداریIntroductionSleep disturbance during pregnancy is quite common, it threatens the health of the mother and fetus during pregnancy. Non-pharmacological therapies are preferred for improving the sleep pattern of pregnant women with sleep disorders. The aim of this study was to determine the effect of lavender essential oil on the quality of sleep in pregnant women.
MethodsThis study was performed by quasi-experimental method using pre-test-post-test design with control group. The sample size was 30 people, who were selected by available sampling method. The sample group was selected from pregnant women in the third trimester of pregnancy who referred to Kerman health centers. The selected individuals had diagnostic criteria for sleep disorder during pregnancy based on the Pittsburgh Quality Sleep Questionnaire (PSQ). The selected individuals were randomly assigned to two experimental and control groups. During the study, the experimental group began taking lavender essential oil for 3 consecutive nights a week. The Pizzberg Sleep Quality Questionnaire (PSQ) was used in two stages before the intervention and after one month to evaluate the quality of sleep. Spss software and one-way analysis of variance (ANOVA) and covariance analysis (ANCOVA) were used to analyze the data.
ResultsThe results of the one-way analysis of variance test for the intervention group showed that the quality of sleep quality in the post-test was significantly higher than the pre-test (P <0.001). Also, a comparison of sleep quality scores in the postoperative intervention and control group by analysis of covariance showed that sleep quality scores in the intervention group were significantly higher than the control group (P <0.001), and aromatherapy with lavender essential oil was 59%. Explains changes in sleep quality scores.
ConclusionGiven the positive effect of aromatherapy with lavender essential oil on the quality of sleep of pregnant women in the third trimester of pregnancy, it can be said that this intervention is useful for reducing the negative symptoms affecting the quality of sleep of pregnant women in the third trimester of pregnancy. According to the findings of this study, aromatherapy with lavender essential oil on the quality of sleep of pregnant women in the third trimester of pregnancy is effective on the experience of higher quality sleep and paying attention to its training in medical centers for women with wind can reduce womenchr('39')s vulnerability in this period. .
Keywords: Lavender, Aromatherapy, Sleep quality, Pregnant women, Third trimester of pregnancy -
مقدمه
عملکرد اجرایی مجموعهای از تواناییهای شناختی سطوح بالاتر است که کنترل سطح باالی رفتار را به عهده دارد. عملکرد اجرایی در زمینه های مختلف به طور متفاوتی عمل میکند، از جمله عملکرد از نوع گرم در زمینه هایی برانگیخته میشود که تحت تاثیر هیجان، انگیزه و پاداش میباشد. پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیرات تحریک مستقیم الکتریکی مغز از روی جمجمه روی قشر پیشپیشانی خلفی -جانبی نیمکره چپ در عملکرد اجرایی گرم انجام شد.
مواد و روشها:
مطالعه حاضر یک مطالعه آزمایشی یک سوکور بود که روی 30 فرد بزرگسال سالم انجام شد. در این مطالعه افراد به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. در گروه آزمایش تحریک آنودی DLPFC نیمکره چپ و تحریک کاتودی OFC نیمکره راست در 2 میلیآمپر اجرا شد. ابزارهای مورد استفاده نسخه های کامپیوتری آزمون بارت و آزمون آیوا برای بررسی تصمیمگیری و ریسکپذیری بودند.
یافتهها:
بین گروه آزمایش و کنترل در آزمون بارت تفاوت معنی داری مشاهده شد. بین دو گروه در آزمون آیوا تفاوتی وجود نداشت.
نتیجهگیری:
تحریک آنودی tDCS میتواند موجب افزایش عملکرد اجرایی گرم در تصمیمگیری شود.
کلید واژگان: تحریک مستقیم الکتریکی مغز از روی جمجمه, عملکرد اجرایی, هیجاناتIntroductionThe executive function is a set of higher-level cognitive abilities that control a high level of behavior. The executive function acts in a variety of contexts differently, including the function of the hot type that evoked in areas that are influenced by emotion, motivation, and reward. The present study was performed to investigate the effects of transcranial direct current stimulation (tDCS) on the left dorsolateral prefrontal cortex (DLPFC) on hot executive function.
Materials and MethodsThe study was a single-blind experimental study performed on 30 healthy adults. In this study, subjects were randomly divided into two experimental and control groups. In the experimental group, anodal stimulation over the left DLPFC and cathodal stimulation over the right OFC were performed at 2 mA. The tasks used were computer versions of the Balloon Analogue Risk Task and the Iowa Gambling Task for evaluating decision making and risk-taking.
ResultsA significant difference was observed between the experimental and control groups in the Bart test. There was difference between the two groups in the Iowa test.
ConclusiontDCS anodic stimulation can increase the hot executive functions in decision making.
Keywords: Transcranial Direct Current Stimulation, Executive Function, Emotions -
تصمیم گیری بخشی از کنترل شناختی است که در ارزیابی خواسته ها نقش اساسی دارد. پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیرات tDCS روی ناحیه مغزی OFC نیمکره راست در تصمیم گیری پرخطر و ریسک پذیری انجام شد.
روشمطالعه حاضر از نوع مطالعه آزمایشی یک سو کور بود که روی 30 فرد بزرگسال سالم انجام شد. در این مطالعه افراد به تصادف در دو گروه آزمایشی و شم قرار گرفتند. در گروه آزمایشی تحریک آندی OFC نیمکره راست و تحریک کاتدی DLPFC نیمکره چپ در حدود 2 میلی آمپر اجرا شد. ابزارهای مورد استفاده نسخه های کامپیوتری آزمون بارت و آزمون آیوا برای بررسی تصمیم گیری پرخطر و ریسک پذیری بودند. داده ها با استفاده از آزمون کوواریانس تک متغیره (آنکوا) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته هانتایج بیانگر تفاوت معنادار بین دو گروه آزمایش و کنترل در آزمون بارت.
کلید واژگان: نیمکره راست, تصمیم گیری پرخطر, ریسک پذیریAimsDecision-making is part of the cognitive control that plays a key role in the evaluation of desires. The present study was performed to investigate the effects of tDCS on the left hemisphere DLPFC brain region in high-risk decision making and risk-taking.
MethodThe study was a single-blind experimental study performed on 30 healthy adults. In this study, subjects were randomly divided into two experimental and sham groups. In the experimental group, anodal stimulation over the right hemisphere OFC and cathodal stimulation over the left DLPFC was performed at 2 mA. The tasks used were computer versions of Balloon Analogue Risk Task(BART) and Iowa Gambling Task(IGT) for evaluating high-risk decision making and risk-taking. Data were analyzed using a one-way ANCOVA test.
ResultsResults showed a significant difference between the experimental and control groups in the Bart test.
Keywords: tDCS, OFC, right hemisphere, high risk decision making, risk taking -
مقدمه
سرزندگی تحصیلی به عنوان یکی از سازههای روانشناسی مثبتنگر متاثر از عوامل خانوادگی و روانشناختی است. از میان عوامل خانوادگی موثر بر سرزندگی تحصیلی میتوان به انعطافپذیری خانواده و از بین عوامل روانشناختی میتوان به ذهنآگاهی و تفکر انتقادی اشاره نمود. پژوهش حاضر با هدف پیش بینی سرزندگی تحصیلی بر اساس انعطافپذیری خانواده و ذهنآگاهی با واسطهگری تفکر انتقادی انجام شد.
روش هااین پژوهش همبستگی از نوع تحلیل رگرسیون بود. در این مطالعه 400 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی کرمان به روش نمونهگیری خوشه ای چندمرحله ای تصادفی انتخاب شدند و به مقیاسهای انعطافپذیری خانواده، ذهنآگاهی، تفکر انتقادی و سرزندگی تحصیلی پاسخ دادند. سپس دادهها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه مطابق با مراحل بارون و کنی (Baron, & Kenny) مورد تحلیل قرار گرفت.
نتایجنتایج تحلیل رگرسیون مطابق با مراحل بارون و کنی نشان داد که انعطافپذیری خانواده (02/0>P ,20/0β =) و ذهنآگاهی (003/0>P ,26/0β =) پیشبینیکننده ی مثبت سرزندگی تحصیلی هستند. انعطافپذیری خانواده (001/0> P ,47/0β =) و ذهنآگاهی (001/0>P ,27/0β =)، تفکر انتقادی را نیز به صورت مثبت و معنادار پیشبینی میکنند. علاوه بر این، یافتهها نمایان ساخت که تفکر انتقادی، سرزندگی تحصیلی را به صورت مثبت پیشبینی میکند (001/0>P ,36/0β =). در نهایت، نتایج حاکی از آن بود که تفکر انتقادی در رابطه ی بین انعطافپذیری خانواده و ذهنآگاهی با سرزندگی تحصیلی نقش واسطهای ایفا میکند.
نتیجه گیریانعطافپذیری خانواده و ذهن آگاهی با افزایش تفکر انتقادی موجبات سرزندگی تحصیلی در دانشجویان و مواجههی آنان با عوامل استرسزای تحصیلی را فراهم میآورند.
کلید واژگان: انعطافپذیری خانواده, ذهنآگاهی, تفکر انتقادی, سرزندگی تحصیلیIntroductionAcademic buoyancy as one of the positive psychological structures can be affected by family and psychological factors. Family flexibility among the family factors and mindfulness and critical thinking among the psychological factors affect academic buoyancy. Thus, this study endeavors to explore the academic buoyancy on the basis of family flexibility and mindfulness mediated by critical thinking.
MethodsThis study was a correlation regression analysis. In this study, 400 students who were randomly from Kerman University of Medical Sciences by multi-stage cluster sampling responded to questionnaires about family flexibility, mindfulness, critical thinking and academic buoyancy. Then, the data were analyzed by Pearson correlation coefficient and multiple regression according to Baron and Kennychr('39')s steps.
ResultsThe results of multiple regression analysis according to Baron and Kennychr('39')s steps revealed that the family flexibility (β = 0/20, P > 0/02) and mindfulness (β = 0/26, P > 0/003) are positive predictors of academic buoyancy. On the other hand, family flexibility (β = 0/47, P > 0/001) and mindfulness (β = 0/27, P > 0/001) predict critical thinking positively and meaningfully. Moreover, the findings showed that critical thinking predicts academic buoyancy positively (β = 0/36, P > 0/001). Finally, the results suggested that critical thinking plays a mediating role in the relationship between family flexibility and mindfulness with academic buoyancy.
ConclusionFamily flexibility and mindfulness with increased critical thinking provide academic buoyancy for students and their exposure to academic stressors.
Keywords: family flexibility, mindfulness, critical thinking, academic buoyancy -
مقدمه
خودشفقتورزی به عنوان یکی از مفاهیم بنیادین، متاثر از عوامل روانشناختی است. از میان عوامل روانشناختی موثر بر خودشفقتورزی میتوان به معنای زندگی و راهبردهای مقابله با تنیدگی اشاره کرد. این پژوهش با هدف پیشبینی خودشفقتورزی بر اساس معنای زندگی با میانجیگری راهبردهای مقابله با تنیدگی صورت پذیرفت.
روشها:
این پژوهش همبستگی از نوع تحلیل رگرسیون بود. در این مطالعه 393 نفر (144 پسر و 249 دختر) از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی کرمان به روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای تصادفی انتخاب شدند و به مقیاسهای معنای زندگی، راهبردهای مقابله با تنیدگی و خودشفقتورزی پاسخ دادند. سپس دادهها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه مطابق با مراحل بارون و کنی(Baron, & Kenny) مورد تحلیل قرار گرفت.
نتایجمعنای زندگی پیشبینی کننده ی مثبت و معنادار خودشفتورزی است. همچنین نتایج حاکی از آن بود که معنای زندگی، راهبرد مسالهمدار را به صورت مثبت و معنادار و راهبردهای هیجانمدار و اجتناب مدار را به صورت منفی و معنادار پیشبینی میکند. از میان راهبردهای مقابله با تنیدگی نیز تنها راهبرد مساله مدار خودشفقت ورزی را به صورت مثبت پیشبینی میکند. در نهایت نتایج نمایان ساختند که راهبرد مقابلهای مساله مدار در رابطهی بین معنای زندگی با خودشفقتورزی نقش میانجی ایفا میکند.
نتیجهگیری:
معنای زندگی با بهبود و تاثیرگذاری بر راهبرد مقابلهای مساله مدار موجبات خودشفقتورزی در دانشجویان و مواجه هی آنان با عوامل استرسزای زندگی را فراهم می آورد.
کلید واژگان: معنای زندگی, راهبردهای مقابله با تنیدگی, خودشفقتورزی. دانشجویان علوم پزشکیIntroductionSelf-compassion, as one of the fundamental concepts of Buddha, is affected by psychological factors. Among the effective psychological factors of self-compassion, meaning of life and coping strategies have prominent status. This study endeavored to predict self-compassion based on the concept of life with the moderator role of coping strategies for stress.
MethodsIn this study with a correlation regression analysis, 393 students (144 males and 249 females) of Kerman University of Medical Sciences were selected using random multi-stage cluster sampling and responded to the scales of concept of life, coping strategies for stress and self-compassion. Then, the data analysis was done by multiple regressions according to Baron and Kenny stages.
ResultsThe result revealed that the concept of life is a positive and meaningful predictor of self- compassion. Likewise, it could predict problem-oriented strategy in a positive and meaningful way and emotion-oriented and avoidance-oriented strategies in a negative and meaningful manner. Among the coping strategies, only the problem-oriented strategy has positively predicted the self-compassion. Finally, the results revealed that problem-oriented coping strategy played a mediating role in the relationship between the meaning of life and self-compassion.
ConclusionMeaning of life with increased problem-oriented strategy provides self-compassion for students and their exposure to academic stressors.
Keywords: Meaning of life, Moping strategies for Stress, Self-compassion, Students of Medical Sciences -
سابقه و هدف
معلمان آموزش و پرورش استثنایی در شرایط کاری بسیار پراسترسی مشغول به کار هستند که زمینه ساز ایجاد فرسودگی شغلی است؛ در این پژوهش به بررسی عوامل موثر بر آن پرداخته شده است. هدف از این پژوهش تعیین رابطه بین التزام عملی به اعتقادات مذهبی و سرسختی روان شناختی با فرسودگی شغلی در معلمان مدارس کودکان استثنایی شهر کرمان در سال 1394 بود.
روش کاراین پژوهش مطالعه ای توصیفی از نوع همبستگی است که برای اجرای آن 182 معلم شاغل در مدارس کودکان استثنایی شهرستان کرمان در سال 1394 به صورت سرشماری انتخاب شدند. اطلاعات با استفاده از پرسش نامه های التزام عملی به اعتقادات مذهبی، سرسختی روان شناختی اهواز؛ و فرسودگی شغلی ماسلاچ جمع آوری؛ و داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تجزیه و تحلیل شد. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده است و مولفان مقاله هیچ گونه تضاد منافعی گزارش نکرده اند.
یافته هانتایج نشان داد بین التزام عملی به اعتقادات مذهبی و سرسختی روان شناختی با فرسودگی شغلی معلمان در سه بعد خستگی عاطفی، درگیری شغلی و مسخ شخصیت رابطه منفی معنی دار؛ و بین التزام عملی به اعتقادات مذهبی و سرسختی روان شناختی با فرسودگی شغلی معلمان در بعد عملکرد شخصی رابطه مثبت معنی دار وجود داشت (P<0/05). همچنین، نتایج به دست آمده از رگرسیون خطی چندگانه نشان داد که التزام عملی به اعتقادات مذهبی و سرسختی روان شناختی معلمان کودکان استثنایی توانست فرسودگی شغلی را به صورت معنی داری پیش بینی کند.
نتیجه گیرینتایج این پژوهش می تواند راهنمایی در جهت رشد و تعالی عملی اعتقادات و باورهای مذهبی و همچنین گنجاندن مولفه های سرسختی روان شناختی در آموزش های رسمی و غیررسمی معلمان مدارس کودکان استثنایی باشد تا آسیب پذیری آنان را در برابر استرس کاهش دهد و میزان فرسودگی شغلی را کنترل کند.
کلید واژگان: التزام عملی به اعقادات مذهبی, سرسختی روان شناختی, فرسودگی شغلی, معلمانBackground and ObjectiveExceptional education teachers are in a very stressful working environment, which is the cause of burnout. The present study examined the factors affecting job burnout. The purpose of this study was to determine the relationship of practical commitment to religious beliefs and psychological hardiness with burnout among teachers of exceptional children's schools in Kerman, Iran in 2015.
MethodsThis is a descriptive correlational study. 182 teachers working in exceptional children's schools in Kerman were selected to participate in the study. Data were gathered using a practical commitment to religious beliefs questionnaire, Ahwaz psychological hardiness questionnaire and Maslach burnout inventory questionnaire. The collected data were analyzed using Pearson correlation coefficient. In this study, all the ethical considerations have been observed and no conflict of interest was reported by the authors.
ResultsThe results showed that there was a significantly negative relationship between practical commitment to religious beliefs and psychological hardiness and the burnout of teachers in three dimensions of emotional exhaustion, occupational involvement and depersonalization, but a significantly positive correlation between practical commitment to religious beliefs and psychological hardiness and Teachers' job burnout in the personal performance dimension (P<0.05). Also, the results of multiple linear regression showed that practical commitment to religious beliefs and psychological hardiness of exceptional children teachers could significantly predict job burnout.
ConclusionThe results of this study can be used to guide the development and perfection of religious beliefs as well as the inclusion of psychological hardiness components in formal and informal education of teachers of exceptional school children to reduce their vulnerability to stress and control job burnout.
Keywords: Job Burnout, Practical commitment to slamic- beliefs, Psychological hardiness, Teachers -
سابقه و هدف
به دلیل افزایش روزافزون طلاق و پیامدهای مخربی که این پدیده می تواند برای افراد و جوامع داشته باشد، این پژوهش با هدف بررسی پیش بینی گرایش به طلاق بر اساس ویژگی های شخصیت، نگرش مذهبی و رضایت جنسی در زنان پیراپزشک شهر کرمان انجام شده است.
روش کارپژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه ی زنان پیراپزشک متاهل شهر کرمان در سال 95-1394 بود که از بین آنان 200 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای جمع آوری اطلاعات شامل پرسش نامه ی گرایش به طلاق، پرسش نامه ی شخصیتی پنج عاملی، مقیاس نگرش سنج مذهبی و مقیاس رضایت جنسی زنان بود. برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از آمار توصیفی (فراوانی، میانگین و انحراف استاندارد) و استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون هم زمان و گام به گام) استفاده شد. در این پژوهش همه ی موارد اخلاقی رعایت شده است و مولفان مقاله هیچ گونه تضاد منافعی گزارش نکرده اند.
یافته هانتایج آزمون همبستگی نشان داد که نگرش مذهبی و رضایت جنسی رابطه ی منفی و معناداری با گرایش به طلاق داشتند. علاوه براین، از بین ابعاد شخصیت نئو، بعد روان آزرده گرایی رابطه ی مثبت و معنادار با گرایش به طلاق (01/0P< و 34/0=r)؛ و برون گرایی (01/0P< و 25/0-=r)، موافق بودن (01/0P< و 39/0-=r) و با وجدان بودن (01/0 P<و 41/0-=r) رابطه ی منفی و معنادار با گرایش به طلاق نشان دادند و بین گشودگی (05/0<P و 10/0=r) و گرایش به طلاق رابطه یی یافت نشد. مهم ترین متغیر پیش بین برای گرایش به طلاق نیز رضایت جنسی (001/0 P<و 78/362=F) بود.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج این پژوهش، متولیان و مسئولان بیمارستان ها برای بهبود شرایط کارکنان خود می توانند در جهت برگزاری کارگاه های آموزش روابط جنسی صحیح در جهت بهبود رضایت زناشویی و همچنین آگاهی رسانی در زمینه ی اهمیت این موضوع اقدام نمایند.
کلید واژگان: پیراپزشکان, رضایت جنسی, گرایش به طلاق, نگرش مذهبی, ویژگی های شخصیتBackground and ObjectiveBecause of the growing number of divorces and the destructive effects it may have on the citizens, this study predicted female paramedics’ tendency towards divorce focusing on the role of personal Traits, religious Attitude and sexual satisfaction in Kerman.
MethodsThis is a descriptive correlational study. The statistical population of the study consisted of all married female paramedics in Kerman in 2014-2015, out of which 200 were selected by available sampling method. The instruments used for collecting data included the questionnaire of tendency towards divorce, NEO personality inventory, scale for religious attitude (RAS) and sexual satisfaction scale for woman (SSSW). Descriptive (frequency, mean and standard deviation) and inferential statistics (Pearson correlation coefficient and stepwise and stepwise regression) were used to analyze the data. In this study, all the ethical considerations have been observed and no conflict of interest was reported by the authors.
ResultsThe results of the correlation test showed that religious attitude and sexual satisfaction had a negative and significant relationship with the tendency to divorce. In addition, among the neo-personality dimensions, neuroticism had a positive and significant relationship with the tendency to divorce (r<0.34, P<0.01), and extraversion (r=-0.25, P<0.01) and agreeableness (P<0.01 and r=-0.39) and conscientiousness (P<0.01 and r=-0.41) showed a negative and significant relationship with tendency to divorce. No relationship was found betweenbetween openness (P<0.05 and R=0.10 tendency toward divorce. The most important predictor of divorce was sexual satisfaction (F=362.78, P<0.001).
ConclusionAccording to the results of this study, caretakers and hospital officials can help to improve the conditions of their employees by holding proper sexual relations training workshops to improve marital satisfaction, as well as increase awareness of the importance of this issue.
Keywords: Personality Traits, Paramedics, Religious attitude, Sexual satisfaction, Tendency towards divorce -
مقدمه
بیماری مزمن مانند نارسایی کلیه که نیازمند انجام همودیالیز هستند تجربه ای چند بعدی است که موجب ناتوانی فرد در بسیاری از زمینههای روانی، اجتماعی، اقتصادی و... میشود، لذا این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی مدیریت استرس به شیوه شناختی رفتاری بر خستگی مزمن و اضطراب مرگ زنان تحت درمان با همودیالیز انجام شد.
روشروش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی بود. نمونهای به حجم 30 نفر از زنان تحت درمان با همودیالیز به روش نمونهگیری در دسترس از زنان تحت درمان با همودیالیز شهرستان رفسنجان انتخاب شد. دادههای مورد نیاز از طریق پرسشنامه خستگی مزمن چالدر و همکاران (CFS) و پرسشنامه اضطراب مرگ تمپلر (TDAS)، در دو مرحله قبل از مداخله و بعد از مداخله جمعآوری شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از تحلیل کوواریانس چند متغییری (MANCOVA) استفاده شد.
یافته هانتایج آزمونهای تحلیل کوواریانس چند متغییری نشان داد که آموزش مدیریت استرس به شیوه شناختی- رفتاری توانسته است خستگی مزمن و اضطراب مرگ زنان تحت درمان با همودیالیز را در افراد گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل، در مرحله پسآزمون، به طور معناداری کاهش دهد.
نتیجه گیریبا توجه به اثربخشی مدیریت استرس به شیوه شناختی رفتاری بر خستگی مزمن و اضطراب مرگ زنان تحت درمان با همودیالیز، میتوان گفت که این مداخله برای کاهش نشانههای روانشناختی زنان تحت درمان با همودیالیز سودمند است. با توجه به یافته های این پژوهش مدیریت استرس به شیوه شناختی_رفتاری میتواند بر کاهش تجربه چند بعدی احساس ناتوانی در بیماران دارای نارسایی کلیه که همزمان بایستی همودیالیز را انجام دهند موثر باشد و بایستی در مراکز درمانی نسبت به آموزش آن توجه ویژه اعمال شود.
کلید واژگان: مدیریت استرس به شیوه شناختی- رفتاری, خستگی مزمن, اضطراب مرگ, همودیالیزIntroductionChronic illness, such as renal failure requiring hemodialysis, is a multidimensional experience that causes a person to be impotent in many psychosocial, social, and economical fields. Therefore, the purpose of this study was to investigate the effectiveness of cognitive-behavioral stress management on chronic fatigue and death anxiety in women undergoing hemodialysis.
MethodsThe research method was semi-experimental. A sample of 30 women who underwent hemodialysis was selected using available sampling method all women undergoing hemodialysis in Rafsanjan. Required data were collected through Cholesterol Factors Questionnaire (CFS) and Tempter's Death Anxiety Questionnaire (TDAS) in two stages before and after the intervention. To analyze the data, multivariate covariance analysis (MANCOVA) was used using SPSS software.
ResultsThe results of multivariate analysis of covariance analysis showed that cognitive-behavioral stress management training has been able to determine the chronic fatigue and death anxiety in hemodialysis women in the experimental group compared to the control group, in the post-test phase, significantly reduced.
ConclusionAccording to the findings of this research, cognitive-behavioral stress management can be effective in reducing the multidimensional experience of disability in renal failure patients undergoing hemodialysis at the same time and should be given special attention to treatment in the treatment centers.
Keywords: Cognitive–behavioral stress management, chronic fatigue, death anxiety, hemodialysis -
زمینهبا توجه به نقش آسیب زای اعتیاد به اینترنت در سلامت انسان، این پژوهش در قالب یک مدل علی و باهدف تعیین روابط مستقیم و غیرمستقیم نشانه های روان پزشکی، حمایت اجتماعی و معنای زندگی در اعتیاد به اینترنت دانشجویان انجام شد.روش هاجامعه آماری پژوهش را کلیه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی کرمان تشکیل دادند. نمونه موردمطالعه به تعداد 159 نفر و به روش نمونه گیری خوشه چندمرحله ایانتخاب شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های اعتیاد به اینترنت، نشانه های روان پزشکی، حمایت اجتماعی و معنای زندگی استفاده شد. به منظور دسترسی به هدف کلی تحقیق و برازش مدل پیشنهادی از فن آماری تحلیل مسیر استفاده شد.یافته هانتایج پژوهش نشان داد بیش از نیمی از دانشجویان موردمطالعه، در طیف کاربران در معرض خطر و یا معتاد به اینترنت قرار دارند. ضرایب همبستگی بین متغیرها حاکی از آن است که بین اعتیاد به اینترنت با تمام مقیاس های نشانه های روان پزشکی همبستگی مثبت معنی دار و بین اعتیاد به اینترنت با حمایت اجتماعی و تمامی مولفه های آن همبستگی منفی معنی دار وجود دارد. همچنین بین وجود معنا در زندگی و اعتیاد به اینترنت نیز همبستگی منفی معنادار مشاهده شد. از میان متغیرهای درون زاد، افسردگی بیشترین واریانس اعتیاد به اینترنت را تبیین می کند. مقیاس حمایت اجتماعی نیز بخش قابل توجهی از واریانس اعتیاد به اینترنت را چه به صورت مستقیم و چه به واسطه اضطراب و افسردگی تبیین می کند.نتیجه گیریبا توجه به شاخص های برازش، ضرایب مسیرها و سطح معنی داری آن ها می توان گفت که مدل ارائه شده برای اعتیاد به اینترنت دانشجویان از برازش قابل قبولی برخوردار است و درمجموع 75% واریانس اعتیاد به اینترنت را تبیین می کند.کلید واژگان: اعتیاد به اینترنت, نشانه های روان پزشکی, حمایت اجتماعی, معنای زندگیObjectiveThe aim of this study was to investigate the direct and indirect roles of psychiatric symptoms, social support, and meaning in life in predicting internet addiction among university students.MethodsThe study was performed in a cross-sectional design by employing the path analysis to explore the model fitting. All the students at Kerman University of Medical Sciences constituted the research population. A total of 159 students were selected, by random cluster sampling method, as sample members. The questionnaires were utilized for data collection.ResultsThe results revealed that more than half of the participants were afflicted with the Internet addiction or were on the verge of addiction. Correlation coefficients results indicated a positive correlation between all the subscales of psychiatric symptoms and students Internet addiction and also a negative correlation between all the subscales of social support and Internet addiction. Moreover, a negative correlation was found between meaning in life (PML) and internet addiction. Among all the endogenous variables, depression accounted for most of the variances in Internet addiction. Social support and PML also accounted for a considerable part of the variances in Internet addiction, either directly or indirectly. In addition, the goodness of fit indices was indicative of an acceptable fitness (CFI=0.96, NFI=0.94, IFI=0.92, RMSEA=0.17).ConclusionConsidering the fit indices, path coefficients, and the significance level, it can be maintained that the presented model for Internet addiction has an acceptable goodness of fit and that it explains 75% of the variance in participants Internet addiction.Keywords: Addiction, Internet, Model, Social support, Symptoms
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.