به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

محمد ابراهیم مالمیر

  • محمدابراهیم مالمیر*، فاطمه هوشنگی

    ولادیمیر پراپ، فولکلورشناس روسی در نظریه ابداعی خود به بررسی ریخت شناسانه قصه های پریان روسی پرداخت. او با توجه به طبقه بندی داستان ها که بیشتر براساس محتوا و درون مایه آن ها بود، رده بندی خود را روی فرم و ساختار این داستان ها بنا نهاد. وی نخستین گام در تحقق فرضیه خویش را شناخت و تعیین عناصر ثابت و متغیر قصه ها دانست. این مقاله به بررسی و تحلیل ریخت شناسانه داستان موش و گربه شیخ بهایی می پردازد که از قصه های تو در تو و چندین لایه تشکیل شده است؛ به طوری که این داستان در مجموع، مرکب از 34 داستان فرعی است. این پژوهش بر اساس شیوه پژوهش های اسنادی و توصیفی کتابخانه ای و مبتنی بر روش تحلیل محتوا و هرمنوتیک صورت گرفته و سعی شده است بر مبنای اصول ریخت شناسی ولادیمیر پراپ به تحلیل خویشکاری و تعیین بسامد و مقایسه تطبیقی آن ها پرداخته شود. نتیجه، بیانگر این است که در میان این داستان ها روابط بینامتنی محکمی وجود دارد. از سی و پنج حکایت این اثر، علاوه بر 31 خویشکاری پراپ، هفت خویشکاری در این مقاله برای اولین بار مورد بحث قرار گرفته است که عبارتند از: خویشکاری های «فرار»، «شایعه پراکنی»، «التزام کردن»، «تهدید کردن»، «مخفی شدن»، «شرط بندی» و «طرد».

    کلید واژگان: شیخ بهایی, داستان موش و گربه, ریخت شناسی, خویشکاری, ولادیمیر پراپ
    Mohammad Ibrahim Maalmir *, Fatemeh Hooshangi

    In his innovative theory, Russian folklorist Vladimir Propp examined the morphology of Russian folktales. Unlike former classifications of these stories which were mostly based on content and theme, Propp’s classification is based on the stories’ form and structure. He realized the first step in rectifying his hypothesis was recognizing and determining the fixed and variable elements of the stories. This article examines and analyzes the morphology of Sheikh Bahai’s Cat and Mouse which consists of several frame narratives and multilayered stories within stories so that this story is composed of a total of thirty-four sub-stories. This article is based on library research and adopts a descriptive hermeneutic content analysis approach and attempts to probe the functions, determine their frequencies, and study them comparatively based on Propp’s morphology. The findings indicate that there are strong intertextual relationships among these stories. Of the thirty-five tales in this work, in addition to Propp’s thirty-one functions, for the first time, seven more functions are discussed in this article which include "escape", "gossip", "commitment", "menace", "hiding", "wager", and "abandonment".

    Keywords: Sheikh Bahai, Cat, Mouse, Morphology, Function, Vladimir Propp
  • محمدابراهیم مالمیر *، سحر یوسفی
    زمینه و هدف

    سرالاسرار، کتاب عاشورایی ارزشمندی است که در تاریخ و ادبیات فارسی مغفول مانده است. سرالاسرار نام مقتلی تاریخی-ادبی به زبان فارسی است که بعد از مرگ مولف، با همت پسرش به اتمام رسیده است. نویسنده اول کتاب، شیخ عبدالرحیم جلیلی کرمانشاهی از نویسندگان عالم دوره ناصری است که تالیفات ارزشمند اما کمترشناخته شده ای دارد. فرزندش، آیت الله محمدهادی جلیلی، نیز از نویسندگان عالیقدر روزگار خود بود که مقتل الحسین پدر را به پایان رساند. از آنجا که هر یک از گونه های روایی، ویژگیهای سبکی خاص خود را دارند و بررسی سبک شناسانه آنها، موجب شناخت بهتر این آثار است، هدف از انجام این پژوهش ضمن معرفی این اثر تاریخی–ادبی، بررسی سه منظر زبانی، فکری و ادبی آن است.

    روش مطالعه

    این نوشتار بر اساس مطالعات کتابخانه ای به شیوه توصیفی-تحلیلی انجام شده است.

    یافته ها

    مقتل سرالاسرار با وجود داشتن دو نویسنده، سبک نوشتاری یکسانی دارد. با وجود عربیدانی نویسندگان، نوع روایت زبانی ساده میطلبد. از همین روی نویسنده ها ضمن نشان دادن عربیدانیشان، به ساده نویسی پایبند هستند و همین موضوع، ویژگیها و شاخصهای متفاوتی به اثر بخشیده است؛ بنابراین خوانش سبک شناسانه این اثر، شناخت روشنی از سطوح چندگانه آن را نیز نمایان میسازد.

    نتیجه گیری

    این اثر، روایتی تاریخی و واقعگراست که ضمن برجستگیهای زبانی و فکری، با آمیختن به شگردهای و شیوه های بلاغی، صبغه ادبی نیز یافته است. نثر این کتاب، بینابین است و ویژگیهای برجسته زبانی واحدی در هر دو نویسنده وجود دارد. از لحاظ اندیشه با وجود وحدت فکری هر دو نویسنده، مضامینی مطرح میشود که نشان از استقلال فکری آنها نیز دارد. از منظر ادبی هم به ضرورت با شگردهای بلاغی می آمیزد و بیش از آنکه هدف زیبایی شناسانه داشته باشد، در خدمت روشن سازی و ترسیم فضای حوادث، شخصیتهای روایی و احساس و افکار نویسندگان است.

    کلید واژگان: سبک, سطح ادبی, سطح زبانی, سطح فکری, مقتل سرالاسرار
    Mohammad Ebrahim Malmir *, Sahar Yosefi

    BACKGROUND AND OBJECTIVES: The book of Serr al-Asrar is a valuable Ashura book that has been neglected in Persian history and literature. The book of Serr al-Asrar is one of these precious works. Serr al Asrar is the name of a historical-literary book in Persian language, which was completed after the death of the author, with the efforts of his son. Sheikh Abdul Rahim Jalili-Kermanshahi is one of the famous writers of the Nasser period, who has valuable but less known works. His son, Sheikh Mohammad Hadi Jalili, was also one of the great writers of his time who finished his father"s Ashurai book. Each of the narrative types has its own stylistic features, and their stylistic analysis leads to a better understanding of these works. The purpose of conducting this research is to introduce this historical-literary work and examine its three aspects: linguistic, intellectual and literary.

    METHODOLOGY: This article is based on library studies in a descriptive-analytical way.

    FINDINGS: The findings show that the book of Serr al-Asrar has the same writing style despite having two authors. Despite the Arabic knowledge of the authors, the type of narration requires simple language. Therefore, while showing their knowledge of Arabic, the authors adhere to simple writing, and this issue has given the work different features and indicators. Therefore, the stylistic reading of this work shows a clear understanding of its multiple levels.

    CONCLUSION: This work is a historical and realistic narrative, which, in addition to its linguistic and intellectual highlights, has acquired a literary flavor by mixing with rhetorical tricks. The prose of this book is intermediate and there are prominent features of a single language in the language of both authors. In terms of thought, despite the intellectual unity of both authors, themes are raised that show their intellectual independence. From a literary point of view, it is necessarily mixed with rhetorical techniques and more than having an aesthetic purpose, it serves to clarify and depict the atmosphere of events, narrative characters, and the feelings and thoughts of the writers.

    Keywords: Style, literary level, Linguistic level, intellectual level, Maqtal Serr al-Asrar
  • محمدابراهیم مالمیر، سحر یوسفی

    رویکرد نشانه شناسی اجتماعی از زیرشاخه های برجسته در علم نشانه شناسی است که با تبیین نشانه ها، معانی نهفته در آن ها را آشکار می کند. این رویکرد بر سه حوزه رمزگان های هویت، نشانه های آداب معاشرت و سرشت نشانه های اجتماعی تکیه دارد. ازآنجاکه مقتل نگاری روایتی تاریخی و واقع گریانه است، برای بررسی نشانه شناسی به ویژه با رویکرد اجتماعی ظرفیت زیادی دارد. هدف از این پژوهش معرفی مقتلی اصیل و کمترشناخته شده است که می توان در آن با تحلیل رمزگان ها و نشانه های اجتماعی اطلاعات ارزشمندی را از بافت جامعه عصر اموی دریافت. این نوشتار می کوشد به شیوه توصیفی- تحلیلی یکی از مقتل های اصیل در غرب ایران را نشانه شناسی کند و برای این منظور از رویکرد نشانه شناسی اجتماعی پی یر گیرو بهره برده است. این مقتل با نام سرالاسرار مصیبه ابی الایمه الاطهار (ع)  از مقتل های برجسته تاریخ مقتل نگاری و اثر آیت الله جلیلی کرمانشاهی است. یافته ها نشان می دهند که نویسنده، مسایل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی عصر اموی و واقعه عاشورا را با استفاده از نشانه ها و رمزگان های اجتماعی نمایان ساخته، درعین حال، دیدگاه ها و ایدیولوژی های خود را بیان داشته است. این نشانه ها، باورها، ناآگاهی های مردم جامعه، فقر اندیشه، حاکمیت رعب و وحشت، دورویی و نفاق، بیداد و ستم، فساد حاکمان و والیان و... را در جامعه اموی ترسیم می کنند.

    کلید واژگان: نشانه شناسی اجتماعی, مقتل, سرالاسرار, جلیلی کرمانشاهی, پی یر گیرو
    MohammadIbrahim Maalmir, Sahar yousefi

    The approach of social semiotics is one of the prominent sub-branches in the science of semiotics, which reveals the meanings hidden in them by explaining the signs. This approach is based on the three domains of identity codes, signs of social etiquette and the nature of social signs. Since the obituary is a historical and realistic narrative, it has a lot of capacity to examine semiotics, especially with a social approach. The purpose of this research is to introduce an original and little-known Muqtali, in which valuable information can be obtained from the context of the Umayyad society by analyzing codes and social signs. This article tries to identify the semiotics of one of the original murders in the west of Iran in a descriptive-analytical way, and for this purpose, it has used the social semiotics approach of Pierre Giruo. This book is called Siral-Asrar Fi Misibeh Abi al-Imam al-Athar (AS) from the famous Ashura historiography and the work of Ayatollah Jalili Kermanshahi. The findings show that the author revealed the political, economic, social and cultural issues of the Umayyad period and the Ashura event using social symbols and codes, and at the same time expressed her views and ideologies. These signs depict the beliefs, ignorance of the people of the society, poverty of thought, rule of terror, hypocrisy and hypocrisy, violence and oppression, corruption of rulers and governors, etc. in the Umayyad society

    Keywords: social semiotics, death, Sir al-Asrar, Jalili Kermanshahi, Pierre Girou
  • سلطان مراد میری، محمدابراهیم مالمیر*، فاطمه کلاهچیان
    زمینه و هدف

     یکی از ویژگیهای فکری شعر مولوی بکارگیری مفاهیم قرآنی ازجمله بهره گیری از شخصیتهای قرآنی است. مولوی صرفا در بکارگیری اعلام قرآنی، نگاه تلمیحی اقتباسی ندارد؛ بلکه او با نگاه هرمنوتیکی، عناصر قصه های قرآنی بویژه شخصیت پیامبران را تاویل میکند. مولانا در این فرایند خلاقانه عمل میکند و تصاویر بلاغی از تاویلات خود میسازد.

    روش مطالعه

     نگارندگان این پژوهش با توصیف و تحلیل داده ها بعد از بیان کلیات، انواع تشبیه تاویلی فشرده برخاسته از قصه قرآنی عیسی (ع) را تحلیل میکنند تا رابطه معنادار بسامدها مشخص گردد.

    یافته ها

    در این پژوهش پربسامدترین نوع تشبیه، تشبیه فشرده (بلیغ) اضافی است که مولانا ابتدا قصه یا آیه قرآن را بر مبنای قاعده جری و تطبیق و رهیافت به باطن تاویل میکند؛ آنگاه طبق شیوه بلاغی خود، تصاویر بدیعی همچون عیسی روح، مریم عشق، گهواره قالب، دجال غم، مریم نی و... می آفریند و این بیانگر آن است که مولوی با رویکردی درونی و معرفتی به قصص و شخصیتهای قرآنی مینگرد و نگاه نو به شخصیت پیامبران ازجمله حضرت عیسی (ع) دارد.

    نتیجه گیری

     مولانا قصه عیسی (ع) را که امری بیرونی است با ذهنیات و مشرب ذوقی خود می آمیزد و با چشم اندازی عرفانی آن را تاویل میکند و این باب را بر مخاطب گشوده است که هرکسی به فراخور فهم و نگرش خود میتواند تصاویر و ترکیبات نغز و بلاغی در سایه تاویل ایجاد نماید. در این مقاله نگارندگان شکلهای تشبیه فشرده را بلحاظ نوع تاویل و ابداعی و تقلیدی بودن و نیز حسی و عقلی بودن تبیین کرده اند.

    کلید واژگان: تاویل, جری و تطبیق, تشبیه فشرده, شعر مولوی, عیسی (ع)
    Soltan Morad Miri, MohammadEbrahim Malmir *, Fatemeh Kolahchian
    BACKGROUND AND OBJECTIVES

    One of the intellectual characteristics of Molavi"s poetry is the use of Quranic concepts, including the use of Quranic characters. Molavi does not merely adopt a suggestive view in using the Quranic declaration; Rather, he interprets the elements of the Qur"anic stories, especially the character of the prophets, with a hermeneutic view. Rumi acts creatively in this process and creates rhetorical images from his interpretations.

    METHODOLOGY

    The authors of this research, by describing and analyzing the data, after stating the generalities, analyze the types of intensive interpretative similes arising from the Quranic story of Jesus (PBUH) in order to determine the meaningful relationship of the frequencies.

    FINDINGS

    In this research, the most frequent type of simile is the compressed (eloquent) additional simile, in which Rumi first interprets a story or a verse of the Qur"an based on the rule of running and applying and reaching the interior; Then, according to his rhetorical style, he creates original images such as Jesus of the Spirit, Mary of Love, the cradle of mold, the antichrist of grief, Mary of straw, etc., and this shows that Molavi looks at the stories and characters of the Qur"an with an internal and cognitive approach and a new look at It has the character of prophets including Jesus (pbuh).

    CONCLUSION

    Rumi mixes the story of Jesus (pbuh) which is an external matter with his mentalities and tastes and interprets it with a mystical perspective and he has opened this chapter to the audience that everyone can use images and combinations according to their understanding and attitude. To create poetry and rhetoric in the shade of interpretation. In this article, the authors have explained the forms of intensive simile in terms of the type of interpretation, creativity, and imitativeness, as well as sensory and intellectuality.

    Keywords: interpretation, translation, comparison, compact simile, Molavi's poetry, Jesus (pbuh)
  • محمدابراهیم مالمیر*، جهانگیر امیری، سمیرا کنعانی

    تعد الاستعاره المفهومیه فی النظریات اللغویه الحدیثه من اهم القضایا التی تختلف عن مفهومها الکلاسیکی اختلافا جذریا. ویری اللغویون الجدد انه لا تقتصر جمالیات الاستعاره علی حقلی البلاغه والادب، بل تعدوهما لتشمل الحقل الدلالی ایضا. وفی السیاق ذاته، اقترح لیکوف وجونسون وهما من طلیعه المنظرین للاستعاره المفهومیه نظریه جدیده تتمثل فی ان الاستعاره المفهومیه تودی وظیفه مفهومیه فضلا عن وظیفتها الجمالیه والادبیه ما یمیزها عن مفهومها الکلاسیکی القدیم. هذا ویرمی هذا البحث إلی دراسه الاستعاره المفهومیه باشکالها المتنوعه فی دیوان بلند الحیدری مرتکزا علی موتیف الحیاه، اعتمادا علی المنهج الوصفی التحلیلی. وقمنا لإنجاز الدراسه بالبحث عن الاستعارات المفهومیه باقسامها الثلاثه هی: الوجودیه والمادیه والهیکلیه اولا ثم تحلیل الاستعارات تحلیلا دلالیا بما یتلاءم واهداف البحث ثانیا. وتکمن اهمیه الموضوع فی ان الشاعر عبر فی شعره عن رویته المشوبه بالخیبه والإحباط والتی قد تتحول إلی الاحساس بالتشاوم والعبثیه. ومن ابرز النتایج التی تفیدها دراستنا هذه، هی ان الشاعر ینظر إلی الحیاه نظره تشاومیه إلا ان نظرته لاتخلو من مشاعر التفاءل والإیجابیه احیانا. اضف إلی ذلک انه ثبت من خلال هذه الورقه البحثیه ان الاستعاره الوجودیه بانواعها الثلاثه وهی الظرف والتشخیص والمادیه تفوق غیرها من الاستعارات فی شعر بلند الحیدری من حیث الکمیه. والسبب فی ذلک ربما یعود إلی حرص الشاعر علی تحویل افکاره ورواه من الحاله المجرده والذهنیه إلی صور مادیه محسوسه یالفها المخاطب المتلقی بسهوله ووضوح.

    کلید واژگان: الاستعاره المفهومیه, الاستعاره الوجودیه, موتیف الحیاه, بلند الحیدری, الشعر العربی
    Mohamad Malmir*, Jahangir Amiri, Samira Kanani

    Conceptual metaphor can be considered from modern linguistic theories that are concerned with metaphor in terms of meaning and connotation. This is fundamentally different with metaphor theory in classical literature. The new theorists see that the aesthetic of the metaphor is not confined to rhetoric and literature only, but also to meanings and connotations as well. In the related context, "Janson" and "Lykaf" are considered among the vanguard theorists in the field of conceptual metaphor who view the metaphor from a semantic perspective. In this research, and based on the descriptive-analytical method, we have studied the meaning of life in the poetry “Baland Al-Haidari”. And one of the most important findings that we reached in this article is that Al-Haidari mostly carries a pessimistic view that sometimes turns into absurdity. However, his poems may be interspersed with poems that carry a spirit of optimism in their folds accompanied by a glimmer of hope. Then Al-Haidari used the conceptual metaphor as a tool to express his viewpoint on the life that he lived with his flesh and blood. It can be said that the conceptual metaphor in Baland Al-Haidari's poetry stemmed from his bitter and tragic experiences in the reality of his life.

    Keywords: Conceptual metaphor, Al-Hayat, Baland Al-Haidari, Arabic literature
  • هدی اسماعیلی، محمدابراهیم مالمیر*، علی مرتضوی مهر

    لاشک ان قضیه التعلیم و التربیه تعد من القضایا المفصلیه فی کل مجتمع. و من هنا یتوجب علینا الوقوف علی المدارس التربویه الناجحه التی ظهرت طیله التاریخ .و القضیه الرییسیه التی یدور حولها رحی هذا البحث هی دراسه الحکومه التی اسسها العارف الشیعی میرسید علی الهمذانی الذی عاش فی القرن الثامن الهجری و ما یدخل فی منظومته التعلیمیه و التربویه من اقواله و افعاله و ما استوحاه من الشریعه الإسلامیه و العرفان الشیعی. و ما نتوخاه فی بحثنا هذا هو التوصل إلی الإجابه علی السوالیین التالیین اعتمادا علی الاسلوب الوصفی التحلیلی: 1. ما هی اهم العناصر التعلیمیه و التربویه للحکم الشیعی العرفانی من منظور میر سید علی الهمذانی؟ 2. کیف استخدم میر سید علی العناصر التعلیمیه و التربویه من خلال حکمه علی المجتمع الکشمیری؟ و من اهم النتایج التی تم التوصل إلیها عبر هذا البحث هی ان هذا العارف الشیعی راهن لتحقیق اهدافه التربویه السامیه اثناء حکمه، علی معرفه الله و اولیاءه الصالحین و مختلف عوالم الکون و النفس و مراتبها و الطاعه و مستویاتها و الفضایل و الرذایل الخلقیه بما یدخل فی نطاقهما من محاسن الاخلاق و مساویها و معرفه التوبه و آدابها. و قد جعل میر سید علی من المعرفه اداه لتنمیه الاخلاق بمختلف نواحیها الفردیه و الاجتماعیه و الاقتصادیه و کذلک اخلاق المواطنه .هذا و قد وظف میر سید علی الهمدانی باتجاه حکمه التربوی الشیعی اسالیب منوعه و ملایمه لکل اطیاف مجتمعه من اهل الکفر و اهل الکتاب و عوام الناس و العلماء و الحکام و العرفاء و ذلک لارشاد المجتمع الکشمیری نحو الازدهار الدینی و الاجتماعی و الاقتصادی عبر المکافحه العلمیه و الثقافیه بدل المکافحه العسکریه.

    کلید واژگان: تربیت, شریعت اسلام, عرفان, حکمرانی تربیتی, میرسیدعلی همدانی
    Hoda Esmaeili, MohammadIbrahim Maalmir *, Ali Mortazavimehr

    Education and upbringing is the most fundamental issue of any society. In this way, recognizing successful educational schools throughout history is necessary. Wise men, philosophers, mystics and Islamic scholars have each dealt to different fields of education and upbringing with their own views. Mir sayyid Ali Hamedani is one of the famous mystics who has considered education issues based on Islamic law and the source of many services in the Muslim community of the eighth century AH in the region of Kashmir has been. His unique personality can be considered the most influential factor in the acceptance of Islam among non-Muslims. Writing about one hundred and ten treatises on various subjects is a sign of transcendent wisdom; Authoritarian and anti-oppressive treatment of rulers is a sign of courage; Tolerance of austerity and great struggle in subjugating the sensual forces, shows chastity and also him diligence in establishing individual, social, political and economic justice, shows the virtue of justice in him. The main issue in this research is the explanation of the transcendent upbringing governance of Mir syyaid Ali Hamedani, a Shiite mystic of the eighth century AH, based on the teachings based on Islamic law and Shiite mysticism. The results of this research, which is done in a descriptive-analytical way and based on library research, indicate that In order to realize his transcendent upbringing governance, this Shiite mystic bases his knowledge such as knowledge of the Almighty, knowledge of the ambassadors and saints of the god, knowledge of the worlds of creation, knowledge of the ego and its levels, knowledge of the degrees of obedience and moral virtues, knowledge of the degrees of sin and moral evils and knowledge of the rites of repentance.In the model of transcendent upbringing governance of Mir syyaid Ali Hamedani, knowledge of the the almighty, which is the goal of creation, is the first and main upbringing basis, and achieving this goal only by knowing the value of the ego and its levels, including: sensuality, Blame, sure It is possible. Knowledge of the worlds of creation and the origin and destination of human life conduct is another basis of the model of mystical rule of mystic Hamedani Which puts a bright horizon in front of the eyes of its audience and informs them about the position and rank of man in the world of creation, and thus prevents their negligence and laxity in the journey of life. In depicting the objective face of a perfect and transcendent human being, he introduces the prophets, saints and divine caliphs by quoting their sayings, actions and circumstances. He exposes the ranks of moral evils and sins to his audience, then invites them to repentance, and encourages them to perform heart obedience and body obedience in order to Conversion their moral evils into moral virtues. Mirsayyid Ali Hamedani, considering these principles, strives to cultivate ethics in its various dimensions such as devotional ethics, individual ethics, social ethics, economic ethics and citizenship ethics. In realizing his transcendent educational rule, in accordance with the conditions of each stratum and class of society, he adopts special methods from the people of infidelity, the people of the Book, the common people, the people of knowledge, the rulers and the people of mysticism. And pursues cultural rather than military jihad. Among his actions in the development and advancement of Kashmir society are: compiling numerous treatises and books in order to explain the principles and sub-principles of Sharia and its transcendence in the form of transcendent Shiite mysticism to guide the common people and mystics, arranging correspondence full of benevolent and oppressive advice For the guidance of politicians, holding sermons, discussions and scientific debates to guide the infidels and the People of the Book, establishing numerous mosques and monasteries to strengthen the scientific and cultural struggles, enacting citizenship laws to create the welfare and comfort of society, developing various jobs and professions such as Silk weaving, weaving, hat weaving, etc. for the prosperity and improvement of the economic problems of the society are worthy of praise. Since Mir sayyid Ali Hamedani was a social mystic who guided kings in political affairs only with his compassionate and sometimes anti-oppressive advice. Despite his unparalleled popularity among the people, they not only did not see him as a threat to their government, but also used his views to solve social and political problems. After reforming the political power of the society, the final and of course key step of Mir sayyid Ali Hamedani in the comprehensive realization of his upbringing rule is the obligation of rulers and commanders to send Muslim jurists to all parts of Islamic countries to teach Islamic knowledge to the and thus facilitate the process of Islamic education at the macro level.

    Keywords: upbringing, wisdom, Sharia of Islam, mysticism, upbringing governance, Mir saiyyd Ali Hamedani
  • سیروس مرادی، محمد ابراهیم مالمیر*، اسماعیل منصوری لاریجانی

    در این تحقیق، آراء مرگ شناسانه  میرسید علی همدانی از جنبه ی گونه شناسی مورد واکاوی قرار گرفته است؛ بدین ترتیب پس از نگاهی کلی بر مفهوم مرگ، مساله موت از دیدگاه سید علی همدانی به نحو اجمالی مطرح شده و در ادامه، دیدگاه این  عارف بزرگ در باب گونه شناسی مرگ، بررسی گردیده است. نتایج این پژوهش نمایان گر آن است که در منظر سید علی همدانی، مرگ رهایی مومن از زندان دنیا است و به معنای نیستی ونابودی نیست  بلکه عین بقا وجاودانگی است و سالکی که عزم سلوک در سر دارد؛ تا فانی نگردد، به مقام بقاء بار نمی یابد. در منظومه فکری و قلمرو نگاه این عارف واصل مرگ دوگونه است؛ صوری و معنوی(غیراختیاری و اختیاری). مرگ صوری و ظاهری به معنای قطع تعلق نفس از بدن و انتقال نفس یا روح انسان از نشیه دنیا به نشیه برزخ است و مرگ حقیقی را «مرگ معنوی» می نامد که با حصول آن، انسان دیگر به اوصاف رذیله و فضیله خویش نظر ندارد و چنان مستغرق در بحر توحید می گردد که ذات و اسماء وصفات حق در وی متجلی می گردد و از او جز افعال و آثار الهی صادر نمی گردد. کلیدواژه گفتمان های میر سید علی همدانی در باب مرگ اندیشی، با تاکید «مرگ اختیاری و حقیقی» پی ریزی شده و وسعت گفتمان مرگ اختیاری بر آثارش سایه گستر است. مرگ حقیقی در دو معنای سلبی و ایجابی بکار برده است؛ به این معنا که از یک سو مرگ حقیقی را معنایی منفی و سلبی قلمداد نموده و آن را به اهل غفلت نسبت داده است؛ زیرا اگرچه ظاهرا مرده نیستند اما باطنا و از نظر معنوی مرده اند و حقیقتا میت هستند. وی هر کس را که حضور حق در نظام هستی را مشاهده نکند، محجوب جاهل نامیده و او را دارای مرگ حقیقی می داند. از سوی دیگر، برای مرگ حقیقی و معنوی معنای ایجابی و مثبت قایل شده و آن را مختص برخی از اهل عرفان دانسته که در اثر آن، اوصاف ذمیمه و حمیده اخلاقی و حتی وجود خود را هم به خویش نسبت نداده و خدای متعال در وجود ایشان ظهور نموده است. مطلب دیگر اینکه میر سید علی همدانی بسان عرفایی همچون قیصری مرگ ارادی را به معنای مشاهده حق در جمیع مجالی وجود و فنای عبد در حق دانسته است.

    کلید واژگان: مرگ, صوری و معنوی, اختیاری و غیر اختیاری, سید علی همدانی
    Siroos Moradi, MohammadEbrahim Malmir*, Esmaeil Mansouri Larijani

    In this research, Mir Seyyed Ali Hamdani's obituary opinions have been analyzed from the aspect of typology; In this way, after a general look at the concept of death, the issue of death from the point of view of Seyyed Ali Hamdani is presented in a brief way, and in the following, the view of this great mystic on the typology of death is examined. The results of this research show that in Seyyed Ali Hamadani's view, death is the release of a believer from the prison of the world, and it does not mean nothingness and destruction, but rather survival and immortality, and a seeker who is determined to walk; Until it becomes mortal, it will not be burdened with the status of survival. In the intellectual system and the field of view of this mystic, there are two types of death; formal and spiritual (optional and non-optional). Formal and apparent death means the disconnection of the soul from the body and the transfer of the human soul or soul from the ecstasy of the world to the ecstasy of Purgatory; True death is called "spiritual death" and upon achieving it, a person no longer thinks about his virtues and vices. In this state, a person is so immersed in the sea of monotheism that the essence and the names and attributes of the truth are manifested in him, and nothing but divine actions and works are issued from him. The key word of Mir Seyed Ali Hamadani's discourses on death-thinking is based on the emphasis of "voluntary and real death" and the scope of the discourse of voluntary death casts a shadow over his works. True death has been used in two negative and positive meanings; In the sense that, on the one hand, he considered real death as a negative and negative meaning and attributed it to the negligent people because although they are not apparently dead, they are spiritually and spiritually dead and are truly dead. A person calls anyone who does not see the presence of truth in the system of existence as an ignorant person and considers him to have true death. On the other hand, true and spiritual death has a positive meaning; It has been considered unique by some people of mysticism, as a result of which, they did not attribute the attributes of dhimima and moral virtue and even their own existence to themselves, and the Almighty God appeared in their existence. Another thing is that Mir Seyyed Ali Hamdani, like a mystic like Kaysari, considered voluntary death to mean the observation of the truth in all areas of existence and the death of a servant in the truth.

    Keywords: Death, formal, spiritual, artibrary, non-arbitrary, Seyyed Ali Hamdani
  • سیروس مرادی، محمدابراهیم مالمیر*، اسماعیل منصوری لاریجانی

    معاد و قیامت از موضوعات اساسی ومهم مورد توجه عرفای اسلامی است؛ در ادوار مختلف، عارفان محقق هریک به نحوی درباب حقیقت، انواع، مراتب، وچیستی آن سخن گفته اند. بر این اساس این پژوهش که به روش اسنادی صورت گرفته است به بررسی تطبیقی مراتب قیامت از منظر سی حیدر آملی و میرسیدعلی همدانی دو عارف بزرگ شیعی- قرن هشتم ه. ق- پرداخته است و به این نتیجه رسیده است که سیدحیدر برمبنای معرفت شناسی تثلیثی و مبانی هستی شناسی و انسان شناختی عرفانی، از دو منظر مراتب قیامت را مورد توجه، تحلیل وبررسی قرارداده و دو گونه تقسیم کرده و برای هر قسم، دوازده مرتبه ترسیم نموده است. میرسیدعلی نیز در ابتدا بر مبنای معرفت شناسی مربعی اسرار نقطه و عدد چهار، چهارمرتبه قیامت را ترسیم وتبیین می کند سپس بر مبنای معرفت شناسی تثلیثی واطوار باطنی انسان سه قسم قیامت راتقسیم، تحلیل و بررسی می نماید. سیدحیدر آملی به عنوان یک نظریه پرداز بزرگ عرفان شیعی در تحلیل مراتب قیامت، رویکرد نظری ایشان بر رویکرد عملی و سلوکی،  غلبه مشهود دارد ولی رویکرد میرسیدعلی همدانی با توجه به پیر و مرشد بودن،  بیشتر جنبه سلوکی، تربیتی و کاربردی دارد.

    کلید واژگان: قیامت, صوری, معنوی, انفسی, سیدحیدر آملی, میرسیدعلی همدانی
    Sirus Morady, MohammadIbrahim Maalmir *, Esmaeil Mansury Larijany

    Resurrection and Ma’aad are among the basic and important issues of Islamic mysticism. In different eras, mystics have spoken in some way about the truth, its types, levels, and its quidity. Accordingly, this documentary study has comparatively studied the levels of resurrection from the perspective of Seyyed Haidar Amoli and Mirsid Ali Hamedani, two great Shia mystics - eighth century AH - and has concluded that Seyyed Heidar based on trinitarian epistemology And the principles of mystical ontology and anthropology have been considered, analyzed and studied the levels of resurrection and have been divided into two types and for each type, it has been drawn twelve times. Mir Seyed Ali first draws and explains the fourfold resurrection based on the square epistemology of the secrets of point and number four, then divides, analyzes and examines the three types of resurrection based on the trinity epistemology and inner esoteric man. Amoli has a theoretical approach but Seyyed Haidar Amoli, as a great theorist of Shiite mysticism in analyzing the levels of resurrection, has a theoretical approach but Hamedani as a Murshid (Master), has actually a practical and educational approach to the issue

    Keywords: : Resurrection, Formal, spiritual, Psychic, Seyyed Heidar Amoli, Mir Seyyed Ali Hamedani
  • محمدابراهیم مالمیر*، سحر یوسفی
    واقعه تاریخی عاشورا، از دیرباز تا کنون در اشکال مختلفی از روایت نظیر مقتل الحسین نقل شده است. مقتل نگاری از شاخه های مهم تاریخ نگاری اسلامی است که با الگوهای جهانی شناخت روایت انطباق دارد. تحلیل و بازخوانی مقتل ها بر اساس نظریه های جدید می تواند در شناخت بیشتر و بهتر این آثار موثر واقع شود. مقتل «سرالاسرار فی مصیبه ابی الایمه الاطهار‰» اثر جلیلی کرمانشاهی یکی از این مقتل هاست که تا کنون مورد غفلت پژوهشگران بوده است. الگوی کنشی گرماس بستری را فراهم می سازد تا با استخراج عاملان یک روایت و پی رفت های روایی، در نهایت ساختار روایی یک اثر را شناخت. نگارندگان در پژوهش حاضر به شیوه توصیفی - تحلیلی با رویکرد کنشی، مشارکین هر موقعیت را در روایت های این مقتل استخراج نموده و با کنشگرهای گرماس تطبیق داده اند و پی رفت های روایی را نیز شناسایی کرده اند. شخصیت ها در این روایات در جایگاه شش کنش گر ظهور می یابند و با توجه به کنش های خود، پی رفت های روایی را شکل می دهند. پس از بررسی و تحلیل ساخت روایی این مقتل، این نتیجه به دست آمد که الگوی کنشی با مقتل «سرالاسرار» قابل تطبیق است و طرح کلی روایت این مقتل، انسجام و ساختاری استوار دارد که زمینه بررسی کنشگرها و پی رفت های روایی را فراهم آورده است.
    کلید واژگان: روایت, کنش, پی رفت, گرماس, مقتل, سرالاسرار فی مصیبه ابی الائمه الاطهار
    Mohammad Ibrahim Maalmir *, Sahar Yousefi
    The historical event of Ashura has been narrated in various forms for a long time. Maghtal (Book on the subject of killing) is one of the historical narrations that conforms to the universal patterns of cognition of narration. Analyzing and re-reading books instead of killing especially unknown books of this kind based on new theories can be effective in understanding these works more and better. the book "Ser Al Asrar fi Mosibat Abi Al Aimmat Al athaar" Jalili Kermanshahi's is one of these unknown murders in the present era. There are different patterns for narratology. Greimas action pattern is one of the most prominent patterns that facilitates the understanding of the structure of the narrative. Greimas provides a bedrock for the action model by extracting the perpetrators of a narrative and narrative consequences, and finally recognizing the narrative structure of a work. In the present study, the authors, in a descriptive-analytical manner with an action approach, have extracted the participants of each situation in the narratives of this book and adapted them to Greimas actors and have also identified narrative chains. After reviewing and analyzing the narrative structure of this book, it was concluded that the action model is applicable to this book and The narrative outline of this work has a solid coherence and structure that has provided the basis for the study of actors and narrative chains.The coherence of the narrative in the murder has caused the general structure of the narrative to be clearly established, .......
  • محمدابراهیم مالمیر*، غلامرضا سالمیان، سهیل یاری گلدره
    خواجه‏ محمد پارسا (م: 822 ه.ق)، از مشایخ فرقه نقشبندیه و صوفیان نامدار عصر تیموری و صاحب تالیفات متعددی در حوزه تصوف و تفسیر قرآن است. یکی از آثار وی، تفسیر ثمانیه، تفسیر هشت سوره کوتاه جزء سی ام قرآن است. وی در این اثر، همچون دیگر مکتوبات خویش، از آثار عربی و فارسی پیش از خود بسیار بهره گرفته و گاه به مآخذ خود اشاره کرده و در موارد متعددی اشاره نکرده است. مسیله اساسی این مقاله آن است که آیا تمامی بخش های فارسی این اثر، حاصل ذهن و قلم خواجه پارساست یا بخش هایی از آن برگرفته از آثار متقدمان است و نویسنده به منابع خود اشاره نکرده است؟ با بررسی بخش های فارسی کتاب، این نکته مشخص می شود که شماری از این مطالب، برگرفته از آثاری چون شرح تعرف، کیمیای سعادت، مرصادالعباد و مصباح الهدایه است که مولف بی آنکه نامی از صاحبان آن آثار ببرد، بخش هایی از آن ها را ذکر کرده است. این نکته موجب می شود تا خواننده در تحلیل محتوایی و زبانی این اثر کمتر به خطا بیفتد و مبنای بررسی های خویش را بر این بخش ها بنیان نگذارد.
    کلید واژگان: خواجه محمد پارسا, تفسیر ثمانیه, شرح تعرف, کیمیای سعادت, مرصادالعباد, مصباح الهدایه
    Mohammadebrahim Maalmir *, Gholamreza Salemian, Soheil Yari-E-Goldarreh
    Khawaja Muhammad Parsa (d. 822 AH), is one of the sheikhs of the Naqshbandiyya sect and famous Sufis of the Timurid era. he has authored numerous works in the field of Sufism and interpretation of the Qur'an. Tafsir Samaniyah, One of his works, is the commentary of eight short chapters of the thirtieth part of the Quran. To write this work, like his other writings, he has utilized a lot of Arabic and Persian late works; sometimes he has referred to his sources but in many cases he has not mentioned them. The main issue of this article is whether all the Persian parts of this work are the outcomes of the mind and the style of Khajeh Parsa or may some parts of it are taken from the works of predecessor authors and he has not mentioned his sources? studying the Persian parts of the book, it is clear that a number of these materials are taken from some works such as Sharh-e-Tarrof, Kimia-e-Saadat, Mersad-ul-Ebad, and Mesbah-ul-Hedayah whish he didn’t even mention them. This point can lead readers to make less mistakes about the content and linguistic analysis of this work and also make them aware of using these sections.
    Keywords: Khwaja Mohammad Parsa, Tafsir Samanieh, Sharh Tarrof, Kimia’e Saadat, Mersad Al-Ebad, Mesbah Al-Hedayah
  • سید جعفر عزیزی، محمدابراهیم مالمیر، غلامرضا سالمیان
    زمینه و هدف

    میرزامحمد نامی کرمانشاهی از شاعران نامدار قرن سیزدهم است. در این جستار کوشش شده است به این پرسش پاسخ داده شود که چه مواردی باعث بروز خصوصیات شعری در سبک او شده است؟ بررسی سبکی و محتوایی دیوان شاعر بر اساس نسخ موجود از سه منظر فکری، زبانی و ادبی هدف این مقاله بوده است.

    روش مطالعه

    در نگارش این مقاله از روش توصیفی-تحلیلی و کتابخانه ای استفاده شده است.

    یافته ها

     با بررسی دیوان نامی کرمانشاهی میتوان به این ویژگیها بعنوان خصایص شعری درسبک او اشاره کرد: 1-ویژگیهای بارز زبانی: الف-ویژگیهای آوایی: عدم تنوع وزنی، لغزشهای وزنی، کثرت اشعار بدون ردیف نسبت به اشعار مردف در تمامی قالبها به استثنای غزلیات، توجه و بهره گیری از آرایه های بدیع لفظی. ب-ویژگیهای واژگانی: کثرت واژه های عربی، بهره گیری از لغات عامیانه، واژه سازی و ترکیب سازی، استفاده از واژه های امروزی. ج-ویژگیهای نحوی: عدم تطابق نهاد و فعل، افعال کهن، دو حرف اضافه برای یک متمم، حروف اضافه قدیمی، مطابقت صفت و موصوف. 2-ویژگیهای بارز ادبی: انواع جناس، انواع تکرار، مراعات النظیر، متناقض نما، تمثیل، تلمیح، تشبیه، استعاره، مجاز و کنایه. 3-ویژگیهای بارز فکری: مفاهیم و آموزه های قرآن و حدیث، عرفان معتدل، مدح، مرثیه و توصیف، اصطلاحات و باورهای نجومی، اصطلاحات مربوط به موسیقی، تعابیر علمی، بیماریها.

    نتیجه گیری

    پنج نسخه خطی از دیوان ایشان شناسایی شده است که مبنای بررسی در این جستار بوده اند. دیوان او شامل قصاید، غزلیات، قطعات، ماده تاریخها، رباعیات و دو مثنوی و یک ترجیع بند است. بکارگیری صنایع ادبی و خلق تصاویر زنده و شاعرانه از ویژگیهای کلی اشعار اوست. جز چند مورد، توجه زیادی به قافیه، مخصوصا قافیه های طولانی ندارد. ارادت او به خاندان اهل بیت (ع) در بیشتر اشعارش دیده میشود.

    کلید واژگان: نامی کرمانشاهی, دیوان اشعار, تحلیل سبکی و محتوایی
    Seyyed Jafar Azizi, MohammadIbrahim Malmir, Gholamreza Salemyan
    BACKGROUND AND OBJECTIVES

    Mirza Mohammad Nami Kermanshahi is one of the renowned poets of the 13th Century. In this essay, an attempt has been made to answer the question: What has caused the presence of figures of speech in his style? The study of style and content in the poet’s divan from the three intellectual, lingual, and literary aspects based on the existing scripts was the methodology of the essay.

    METHODOLOGY

    An analytical-descriptive method has been used in writing this essay.

    FINDINGS

    By reviewing Nami Kermanshahi’s divan, we can point out these prominent poetic features in his style. 1-Significant Lingual Features: A) Phonetic Features The lack of metric variety, metric slips, a greater frequency of poems without Radif than those with Radif in all used forms except for Ghazal, and a tendency to use literal figures of speech. B) Lexical Features: Frequency of Arabic words, exploitation of colloquial words, formation of words and composition, exploitation of modern words. C) Syntactic Features Subject-verb disagreement, ancient verbs, two prepositions for one complement, noun-adjective agreement. 2-Significant Literary Features: Types of alliteration, types of repetition, schemes of balance, paradox, allegory, allusion, simile, metaphor, trope, and irony. 3-Significant intellectual features: The concepts and teachings of Quran and Hadith, moderate mysticism, eulogy, lamentation and description, astronomical expressions and beliefs, music-related expressions, academic interpretations, diseases.

    CONCLUSION

    Five manuscripts of his divan have been identified that were the source material of this essay. His divan includes qaside, ghazals, qet’e, Chronograms, rubáiyát, two masnavis, and one tarji’band. The exploitation of figures of speech and the creation of vivid and poetic images are among the general features of his poems. Except for a few cases, he does not pay much attention to rhyme, especiallly the long ones. His fondness for the members of Ahl al-Bayt is visible in most of his poems.

    Keywords: Nami Kermanshahi, Divan, Literary Return Period, Literary style, content
  • فاطمه نظری فر، فاطمه کلاهچیان*، محمدابراهیم مالمیر، غلامرضا سالمیان

    عناصر و اصطلاحات نجومی همواره حضوری موثر در معنا و صورت ادبیات ملل، از جمله شعر فارسی داشته اند. درک کامل مفهوم بسیاری از اشعار در گرو درک مناسبات معنایی و جزییات زیباشناختی موضوعات و پدیده های نجومی به کاررفته در آن هاست. بر اساس این اهمیت، هدف مقاله حاضر تبیین کارکردهای معنایی و تصویری بروج فلکی به عنوان بخشی مهم از مجموعه موضوعات نجومی در غزل مولوی است. یافته های این تحقیق توصیفی-تحلیلی حاکی از آن است که مولوی 117 بار از نام برج ها استفاده کرده است. پرنمودترین بروج در غزل او عبارت اند از: حمل (که از مقارنتش با آفتاب، تصویری کلیدی و چشمگیر ایجاد می شود)، اسد، ثور و میزان. مهم ترین کارکردهای معنایی و موضوعی القاشده توسط نام برج ها عبارت اند از: مفاهیم مرتبط با احیای معنوی، تقرب، عشق عارفانه، طلب، بهره مندی از محضر راهبر، نکوهش تعلقات نفسانی و دنیای مذموم. با توجه به استفاده عرفانی- بلاغی مولوی از نام همه برج ها و کاربرد آن ها در بیت هایی که محمل چند تصویرند، تعداد کارکرد تصویری نام بروج، متعددتر و با بسامد 139 است که برجسته ترین آن ها در قالب نماد، ایهام، کنایه و تشبیه عرضه شده اند . یکی از نکات قابل توجه، تلفیق تصاویر با یکدیگر است؛ مثل تشبیهات نمادین، کنایه-نماد و تشبیه-کنایه. مولوی از کارکرد نماد در ضمن تصاویر دیگر هم بهره می گیرد و بر کنایه نیز تاکیدی قابل تامل دارد. نام بعضی از برج ها نیز در ساختار ایهامی، به ویژه از نوع تناسب به کار گرفته می شود.

    کلید واژگان: کارکرد معنایی, تصویر بلاغی, عناصر نجومی, بروج فلکی, غزل مولوی
    Fateme Nazari Far, Fateme Kolahchian *, MohammadEbrahim Malmir, Gholamreza Salemian

    Astronomical elements and expressions have always had a remarkable presence in the content and form of nation literature, especially Persian poetry. Complete perception of a majority of poems highly depends on understanding the semantic relations and aesthetic details of used astronomical issues and phenomena. Therefore, the present study aims to explain semantic and aesthetic function of consultation, as an important and determinative part of astronomical issues, in Rumi’s sonnets. Being a descriptive-analytical research, the current study reveals that Rumi has used the names of consultations 117 times. The most frequent ones include Aries (whose contemporaneity with the sun has depicted an impressive image), Leo, Taurus, and Libra. The most important implicit contents by these consultation are related contents to spiritual resuscitation, approximation, mystical love, demand, and the benefit from the presence of leaders, criticizing carnal affiliation and condemned world. Due to Rumi’s mystical-eloquence use of the names of consultations in the verses containing several images, figural function of consultation names has higher frequency, 139 times, depicted in the form of symbol, ambiguity, irony, and simile. Image mixture is one the remarkable parts in his sonnets including symbolic similes, irony-symbol, and simile-irony. Rumi has benefited from symbols in other images. Moreover, he has emphasized irony notably. The names of some consultations, also, have been used in ambiguous structure, especially proportionality.

    Keywords: semantic function, eloquence image, astronomical elements, consultation, Rumi’s sonnets
  • مهین دایی چین، محمدابراهیم مالمیر*، غلامرضا سالمیان
    اشتراک‎های متعدد فکری، فرهنگی، دینی و مذهبی و بهره‎گیری از منابع مشترک معرفتی و اسلوب اختصاصی کاربرد و ارایه آن ها در ارتباطات کلامی زبان فارسی و عربی، در آثار علمی و ادبی گویندگان آن‎ها، وجوهی از همانندی‎ها، ناهمانندی‎ها و اثرپذیری‎ها و ویژگی‎ها و سبک‎های اختصاصی را به وجود می‎آورد. یکی از مصادیق بارز این مدعا موضوع ادبیات عاشورایی و مرثیه سرایی در این دو زبان است. بر این باور، این مقاله به شیوه تطبیقی و برمبنای روش توصیفی و مبتنی بر کاوش کتابخانه‎ای به مقایسه سنجشی چندسویه مرثیه‎های نصرت اردبیلی، از شاعران عارف مسلک عهد قاجار و سید رضی پرداخته و به این نتایج کلی دست یافته است که مرثیه‎های این دو شاعر شیعی دارای همانندی‎هایی متاثر از منابع واحد در بیان ابعاد مختلفی از واقعه کربلا مثل توصیف شجاعت‎ها، مظلومیت‎ها، مرارت‎ها و احوالات امام حسین (ع) و یاران او و ویژگی‎های سپاهیان یزید هستند و به اعتبار ویژگی‎های هنری و زبانی و رویکردهای توصیفی و تصویرسازی‎های فردی، ناهمانندی‎هایی دارند که از آن جمله‎اند: نوع قالب‎های شعری، ترفندهای آرایه‎ای، صور معانی و فضاهای احساسی حاکم بر اندیشه شاعر و هر یک از آن ها نیز به موضوع‎های خاص و ویژه‎ای پرداخته‎اند که رویکرد فردی و اسلوب هنری و زوایای باوری و عاطفی - اعتقادی هر یک را به نمایش گذاشته است.
    کلید واژگان: شریف رضی, نصرت اردبیلی, ادبیات تطبیقی, زیباشناسی محتوایی, مرثیه
    Mahin Daeichin, Mohammad Ebrahim Malmir *, Gholamreza Salemain
    Numerous intellectual, cultural, religious,and religious,  and religious commonalities and the use of common epistemological resources and Arabic verbal communication, in the scientific and literary works of their speakers,it creates of similarities, inequalities and influences, and influences, and influences, and specific features and styles. One of the obvious examples of this claim is the subject of Ashura literature and lamentation in these two languages. It is believed that this article compares Nusrat Ardabilis lamentationswith the mystic poets of the Qajor and Sayeed Razi professions in a comparative manner and based on a descriptive method based on library exploration and has obtained these general results. The Shiite poet has similarities hnfluenced by single sourage, oppression, sufferings and circumstances of Imam Hussein (AS) and his companions and the characteristics of Yazids troops, and the validity of artistic, linguistic, linguistic and approaches. Descriptive and personal illustrations have the following implications: The type of poetic formats, array tricks, the forms of meanings and emotional spa ces that govern the poets  thought and each of them have dealt with specific issues that have an individual approach and artistic style of doctrinal and emotionally Believing that shows each one is on display.
    Keywords: Sharif Razi, Nusrat Ardabili, Comparative Literature, Content aesthetics, Ashurai Literature, Elegy
  • مهین دایی چین، محمد ابراهیم مالمیر*، غلامرضا سالمیان
    زمینه و هدف

    میرزا نصرالله اردبیلی از شاعران و از عارفان معروف نعمت اللهیه در قرن سیزدهم است. وی در شاعری متخلص به نصرت و در عرفان ملقب به نصرت‌الله بوده است. هدف از این جستار، معرفی یکی از مواریث فکری گذشتگان و نسخه های خطی دیوان اشعار او و سبک وی و پاسخ به این سوالات بوده است، که آیا در سبک وی، خصوصیات بارز شعری دیده میشود و موارد آن چه هستند؟

    روش مطالعه

    نگارش این مقاله و معرفی نسخه ها و خصوصیات شعری نصرت اردبیلی، به روش تحلیلی-کتابخانه ای و در محور یافته های زبانی و فکری و ادبی دیوان اشعار وی صورت گرفته است.

    یافته ها

    با توجه به اینکه نصرت اردبیلی از شاعران دوره بازگشت ادبی است، مانند بسیاری از شاعران آن دوره، خصوصیات سبک زبانی خراسانی را بکار برده است؛ اما با غور و دقت در دیوانش میتوان گفت که دایره توجه نصرت به این موضوع، بیش از حد اعتدال است و ازآنجاکه کارکرد و تاثیر آن ازلحاظ معناشناسی و ویژگیها و ظرافتهای ادبی چندان قابل توجه نیست، میتوان گفت فراوانی استفاده نصرت از ویژگیهای سبک زبانی خراسانی از نقاط ضعف وی محسوب میشود.

    نتیجه گیری

    دیوان اشعار نصرت اردبیلی، بدلیل قرار گرفتنش در دوره بازگشت ادبی، از نظر ویژگیهای زبانی و بخصوص سبک خراسانی قابل توجه است؛ همانطورکه از نظر ویژگیهای فکری و بخصوص عرفانی و مذهبی نیز بدلیل عارف مسلک بودنش، بسیار حایز اهمیت است و از نظر ادبی نیز، چون شعر را برای مقاصد فکری سروده است، نه هنرمندیهای شاعرانه، در حد متوسط قرار دارد.

    کلید واژگان: نصرت اردبیلی, دیوان اشعار, قرن سیزدهم, دوره بازگشت ادبی, ویژگیهای زبانی, ادبی و فکری
    Mahin Daeechin, Mohammad Ebrahim Malmir, Gholamreza Salmian
    BACKGROUND AND OBJECTIVES

    Mirza Nasrolah Ardabili is one of the most famous poets and mystics of the Neamato lahieh cult in the 13th AH century. He used Nosrat as his pen name and Nosrato lah as his mystic nickname. The subject of this research is to introduce one of the past intellectuals and some scripts of his Divan and his opems style. Also we wanted to find aneswers for the question whether there are significant figures of speech in his poems, if so, whate are they?

    METHODOLOGY

    An analytical-library metod has been used for this article to be written and to introduce Divans different scripts and Nosrats poetic features. Also it is based on the intellectual literal linguistic features of Nosrats Divan.

    FINDINGS

    Considering that Nusrat Ardabili is one of the poets of the literary return period, like many poets of that period, he used the characteristics of Khorasani language style; But with care and accuracy in his divan, it can be said that Nusrat"s attention to this issue is too moderate, and since its function and effect are not very significant in terms of semantics and literary features and delicacies, it can be said that Nusrat uses the features of Khorasani language style. It is one of his weaknesses

    CONCLUSION

    Based on the above findings, Nasrolah Ardabilis Divan is linguis tically important especially for its Korasani style, because it is in the Renaissance lage of literature. It is also important on the intellectual, mystic and religious features because Nosrat is a mystic poet. From the literal view he is moderat because he versifies for intellectual aims not to show his poetically skills.

    Keywords: Nosrat ardabili, Divan of poems, 13th AH century, Renaissance age of literature, Linguistic features, Literal, intellectual
  • محمدابراهیم مالمیر*، فاطمه هوشنگی

    امروزه الگوی ریخت شناسی ولادیمیر پراپ، روایت شناس ساختارگرای روس، زیربنای اصلی بسیاری از الگوهای تحلیل ساختاری و ریخت شناسی را تشکیل می دهد. الگوی پراپ، ساختار قصه های پریان را به هفت حوزه عمل و سی ویک کارکرد تقسیم می کند. اجزای هر داستان با توجه به کارکرد هر شخصیت و حوزه عمل او مشخص می شود. در این مقاله به روش توصیفی _ تحلیلی شیوه تحلیل محتوای هرمنوتیکی، داده ها تجزیه و تحلیل شده،  حرکت های موجود در داستان موش و گربه شیخ بهایی بررسی شده اند. یافته های پژوهشی پس از بررسی نمونه هایی از داستان موش و گربه و نمودارهای مربوط به ساختار متن و حرکت های داستان ها بیان گر آن است که این داستان ها دارای یک تا هفت حرکت اند و بسامد آن ها حدود پنجاه حرکت است و بیش ترین بسامد، مربوط به حکایت های دو حرکتی و سپس یک حرکتی است و دلیل این مساله این است که اکثر داستان ها از نوع حکایت قصه در قصه اند و این خصوصیت باعث شده تا داستان های این مجموعه دارای حرکت های متعدد و متنوع باشند.

    کلید واژگان: ریخت شناسی, حرکت, حکایت موش و گربه, ولادیمیر پراپ, شیخ بهایی
    Mohammad Ibrahim Maalmir *, Fatemeh Hooshangi

    The morphology of Russian structuralist theorist, Vladimir Propp, has for decades been a template for structural and morphological analyses. Propp’s model breaks down the structure of folktales into thirty-one functions and seven ‘spheres of action’. Each tale’s components are devised in accordance with each character’s function and their sphere of action. The present article investigates the element of movement in Sheikh Bahai’s frame narrative Cat and Mouse. Based on library research, this study adopts a descriptive hermeneutic data analysis approach. After scrutinizing a selection of Cat and Mouse stories and the structural data and diagrams on the element of movement in the tales, the findings demonstrate that these tales have one to seven movements and their frequencies are roughly fifty, with two-movement and one-movement tales having the highest frequencies respectively; the reason for this is that these tales are frame narratives and this fact leads to the formation of a multiplicity and diversity of movements.

    Keywords: Morphology, Cat, Mouse, Sheikh bahai, Vladimir Propp
  • سهیل یاری گل دره*، محمدابراهیم مالمیر، غلامرضا سالمیان

    خواجه محمد پارسا در تفسیر ثمانیه که تفسیری بر هشت سوره کوتاه (قدر تا همزه) است، از آثار فارسی و عربی فراوانی بهره گرفته است. او گاهی از منابع خود نام می برد و در موارد فراوانی نیز بدون اشاره، مطالبی را از دیگران نقل کرده است. یکی از دانشمندانی که آثارش تاثیر بسیاری بر خواجه محمد پارسا و تفسیرش گذاشته، محمد غزالی است. خواجه پارسا در چندین موضع از کتاب خویش از غزالی با عنوان «حجه الإسلام» مطالبی نقل کرده است. اما با بررسی دقیق نیمه نخست متن این نکته آشکار می گردد که گاهی نیز بدون ذکر غزالی بخش های از آثار او را در تفسیر خویش گنجانده است. پی بردن به این نکته موجب می شود که هم از تاثیر فراوان غزالی بر خواجه محمد پارسا آگاه شویم و هم این بخش های متن را دیدگاه نویسنده نپنداریم و در تحلیل افکار و نظریات وی، به آن ها استناد نکنیم. در این مقاله به بررسی مواردی پرداخته می شود که خواجه پارسا بی آنکه نامی از غزالی ببرد، مواضعی از آثار وی را در تفسیرش آورده است.

    کلید واژگان: تفسیر ثمانیه, غزالی, إحیاء علوم الدین, اربعین, مجموعه رسائل
    Soheil Yari-E-Gol-Darreh *, Mohammmad Ebrahimm Malmir, Gholamreza Salemian

    Khajeh Mohammad Parsa has used many Persian and Arabic works in his commentary on Samaniyya, which is a commentary on eight short suras (Qadr to Humza). He sometimes cites his own sources and in many cases quotes from others without reference. One of the scholars whose works have greatly influenced Khajeh Mohammad Parsa and his commentary is Mohammad Ghazzali. Khawaja Parsa has quoted Ghazali in several places in his book entitled "Hujjat al-Islam". But a careful examination of the first half of the text reveals that sometimes, without mentioning al-Ghazali, he has included parts of his works in his commentary. Realizing this point makes us aware of Ghazali's great influence on Khajeh Mohammad Parsa and we do not consider these parts of the text as the author's point of view and do not cite them in analyzing his thoughts and ideas. This article examines the cases in which Khajeh Parsa, without mentioning Al-Ghazali, has included positions in his works.

    Keywords: Tafsir Samaniyah, Ghazzali, Revival of the Sciences of Religion, Arbaeen, Collection of Letters
  • محمدابراهیم مالمیر*، فاطمه شریفی

    خواجه احمد کاسانی (خواجگی کاسانی) یکی از اقطاب تاثیر گذار در سلسله نقشبندیه است که در دو حوزه عرفان نظری و عملی از این سلسله و بزرگان آن تاثیر پذیرفته است و به سهم خود با تبیین مبانی سلسله خواجگان با نظرات تبیینی و تشریحی و گاه انتقادی خود تاثیر گذاشته و با آثار خود به غنای آن افزوده است. این پژوش با هدف تحلیل تطابقی اصول طریقت نقشبندیه احراریه با نظرات اختصاصی خواجگی کاسانی با پژوهشی مبتنی بر روش توصیفی- تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانه ای و مجموعه رسایل خطی به این نتیجه رسیده است که عمده تعلیمات سلسله مورد اشاره بر تحصیل حضور و آگاهی متمرکز است و حضور و آگاهی در حقیقت در تمامی اصول یازده گانه این سلسله حضور چشمگیر و پررنگی دارد. این اصول عبارت اند از : هوش در دم، نظر بر قدم، سفر در وطن، خلوت در انجمن، یاد کرد، بازگشت، نگاهداشت، یادداشت، وقوف عددی، وقوف زمانی و وقوف قلبی. کاسانی در رسایل خویش به تبیین هفت اصل از این اصول پرداخته که به ترتیب عبارت اند از: هوش در دم، نظر بر قدم، سفر در وطن، خلوت در انجمن، وقوف عددی، وقوف زمانی و وقوف قلبی و چهار اصل دیگر را در ضمن این اصول هفتگانه به شمار آورده و مستقل ندانسته است! هر چند کاسانی در بیان این هفت اصل، بیشتر تعلیمات نقشبندیه را ارایه داده و به نظرات سلف پایبند بوده است، اما در تبیین آن ها تفاوت هایی نیز دیده می شود که ناظر به سلوک باطنی و شخصی و نگاه خاص خواجه احمد کاسانی به اصول یاد شده است.

    کلید واژگان: خواجه احمد کاسانی, تفکرات عرفانی, سلسله نقشبندیه, احراریه, اصول و تعلیمات
    Mohammad Ibrahim Maalmir *, Fatemeh Sharifi

    Khajeh Kasani is known to have been one of the influential figures in Naqshbandi school, who was influenced by the sages of this school in theoretical and practical mysticism. Explaining the principles of Khawjegan school, he enriched the nature of the school with his works and influenced the school with critical and enlightening views. This research aims to compare the formative principles of Naqshbandi Ahrari school with those of Khajeh Ahmad in a descriptive-analytical method relying on library resources and manuscripts. It is shown that the main doctrine of this school is based on attaining awareness and consciousness considered to be available in all eleven principles of this school. The principles of belief are consciousness at the moment, glance at paving, paving in the innateness, isolation in community, reminiscence, returning, maintenance, storing, numerical mastery, temporal mastery, and heartfelt mastery. Kasani explained seven principles of consciousness at the moment, glance at paving, paving in the innateness, isolation in community, reminiscence, returning, and maintenance, and regarded the four other principles dependent on those seven. Although Kasani described the teaching of Naghshbandi to express these seven principles, adhering to his predecessors, he made subtle differences in explaining these principles, the theme of which originates from his view on innate transference.

    Keywords: Khajeh Ahmad Kasani, Mystic Thoughts, Naqshbandi School, Ahrari, Principles, Teaching
  • سمیرا صمیمی فر، غلامرضا سالمیان*، محمدابراهیم مالمیر

    نظریه «استعاره مفهومی»، برداشتی نو و متفاوت از استعاره است که نخستین بار لیکاف و جانسون آن را مطرح کردند. در این رویکرد، استعاره تنها از جنبه ظاهری بررسی نمی شود، بلکه به مفاهیمی توجه می شود که در پس واژه ها پنهان است. در این دیدگاه، مفاهیم انتزاعی با استفاده از مفاهیم عینی تر، ملموس تر و گاهی ذهنی درک می شوند. هر مفهوم استعاری با تمرکز بر یک جنبه از مفهوم، می تواند ذهن را از تمرکز بر جنبه های دیگر آن مفهوم بازدارد. چون عشق و مفاهیم مرتبط با آن، اموری انتزاعی هستند، برای ملموس تر شدن در قالب تشبیه و استعاره بیان می شوند. یکی از مفاهیم انتزاعی و مورد توجه نظامی در مثنوی خسرو و شیرین، عشق است. عشق و دیگر مفاهیم مربوط به آن، از جمله عاشق، معشوق، وصال، هجران و... در شعر او به صورت استعاری بیان شده اند. پژوهش حاضر مفاهیم مذکور را در چارچوب نظریه استعاره مفهومی لیکاف و جانسون و نگاهی به طبقه بندی جدید افراشی و حسامی با عنوان استعاره ذهنی به ذهنی، بررسی کرده است. با بررسی مفاهیم حوزه عشق بر پایه نظریه استعاره مفهومی، هجده نگاشت با حوزه مقصد عشق، در قالب 738 مورد، دسته بندی و تحلیل شد. این نگاشت ها در دو گروه دسته بندی می شوند: استعاره هایی که رویکرد مثبت به عشق دارند و استعاره هایی که رویکرد منفی به عشق دارند. این داستان بیانگر رویدادی عاشقانه است و به همین دلیل، اغلب نگاشت های شکل گرفته در آن، رویکردی منفی دارد و آنجا که این عشق به وصال می انجامد و موجب شادی می شود، رویکرد این نگاشت ها مثبت می شود. بر پایه نتایج به دست آمده، بیشتر نگاشت ها ذهنی به عینی هستند و در بعضی موارد، از امور ذهنی ملموس تر برای بیان عشق استفاده شده است و نگاشت «عشق، غم است» با 123 مورد و نگاشت «عشق، فریب است» با 16 مورد، به ترتیب بیشترین و کمترین بسامد را در خسرو و شیرین به خود اختصاص داده اند.

    کلید واژگان: استعاره, استعاره مفهومی, عشق, نظامی, خسرو و شیرین, لیکاف و جانسون
    Samira Samimifar, Gholamreza Salemian *, Mohammadebrahim Malmir

    Conceptual metaphor is a new, different interpretation of metaphor that first proposed by Lakoff and Johnson. In this approach, metaphor is not only examined in terms of appearance; but also, it pays attention to the concepts that are hidden behind the words. Any metaphorical concept, by focusing on one aspect of the concept, can prevent the mind from focusing on other aspects of that concept. One of the abstract  concepts in Khosrow and Shirin Masnavi is love. Whereas Nizãmi is an irreplaceable master of metaphor and he often expresses his desired concepts in the form of metaphorical system, love and other related concepts such as lover, beloved, achievement, grief, etc. in his poetry. In this research, with a descriptive-analytical method based on library studies, based on Lakoff and Johnson's theory of cognitive metaphor and a look at the new classification of Afrãshi and Hisãmi (mental to mental), conceptual metaphors of love in Khosrow va Shyryn by Nizãmi, arereviewed and analyzed. Because love and related concepts are abstract, they are expressed in the form of similes and metaphors to make them more tangible. By examining the concepts of the field of love based on the theory of conceptual metaphor, eighteen texts were categorized and analyzed with the field of the destination of love in the form of 738 items. These writings are classified into two groups: metaphors that have a positive approaches to love and metaphors that have a negative approaches to love. This story is about a romantic event; for this reason, most of the writings formed in it have a negative approach, and whereas this love leads to achievement and it brings happiness, the approach becomes positive. Based on the obtained results, most of the texts are subjective to objective, and in some cases they are more tangible mental, they have been used to express love, and the text about "love is sorrow" are 123 cases and the texts about  "love is deception" are 16 cases, and they have the highest and lowest frequencies in Khosrow va Shyryn, respectively

    Keywords: conceptual metaphor, Love, Military, Khosrow, Shirin, Likaf, Johnson
  • علیرضا پارسا، محمدابراهیم مالمیر، رضا رسولی شربیانی، منصور رستمی*

    تجلی خداوند مبنای بنیادین و پایه اساسی جهان بینی و هستی شناسی آیین یارسان (اهل حق) است که با فلسفه ای خاص به آن پرداخته اند. در این نگرش، انسان های برجسته، یا متجلی از ذات حق اند یا جلوه گاه صفت او. تبیین نکردن و تمییز ندادن بین «تجلی ذات» حق با «ذات» و تعینات و صور آن منشا اساسی تفسیرها و تاویل های نارسا یا نادرست بوده است. این مقاله با روشی توصیفی تحلیلی، به دنبال بررسی و ریشه یابی باورمندی های آیینی اهل حق با تکیه بر متون اصلی آن ها است و مساله «تجلی ذات» حق را تحلیل کرده است. نگارندگان به این نتیجه کلی دست یافته اند که نظر به تنوع معنایی «ذات» در متون کلامی آیین یاری، «تجلی ذات» در مراتب «یایی» و «دری» و «خاوندکاری» متفاوت اند؛ در نتیجه کیفیت «تجلی ذات» در انسان و نظام «مظهریت» در بطن متون آیینی، علی رغم تحریف هایی ناشی از کم اطلاعی گویندگان دوره های کلامی اهل حق، تقریبا هم سو و شبیه به مبانی عرفان نظری مکتب ابن عربی است و با باور شفاهی مردم و کلام دانان یارسان متفاوت است. همچنین نشان می دهد که کنه مبانی متون معرفتی این آیین برای پیروان آن به خوبی معلوم نیست!

    کلید واژگان: ذات, تجلی, مظهریت, یارسان, اهل حق, سلطان اسحاق, عرفان اسلامی
    AliRaza Parsa, MohamadAbrahim Malmir, Reza Rasoli, Mansour Rostami *

    God’s manifestation is the fundamental basic ground of Yarsanist (People of Ḥaqq) worldview and ontology, which is dealt with in terms of a peculiar philosophy. On this outlook, outstanding people are either manifestations of the divine essence or manifestations of divine attributes. The failure to discriminate the manifestation of the divine essence from its determinations and forms has been the main source of Yarsanist misinterpretations. Drawing on a descriptive-analytic method, in this paper we examine and diagnose Yarsanist beliefs through their main texts, analyzing the problem of the manifestation of the divine essence. We conclude that given the semantic variety of “essence” in theological texts of Yarsanism, the manifestation of the essence differs at the stages of Yāyī, Durrī, and Khwāwandkārī. Thus, the quality of the manifestation of the essence in humans and the system of manifestation in ritual texts is, despite distortions throughout Yarsanist theological periods, all but consistent with the foundation of Ibn ‘Arabī’s school of theoretical mysticism and different from oral beliefs of Yarsanist laypeople and theologians. It also shows that the depth of epistemic texts is not known to their followers.

    Keywords: Essence, manifestation, Yarsan, People of Ḥaqq, Sulṭān Isḥāq, Islamic mysticism
  • سهیل یاری گلدره*، محمدابراهیم مالمیر

    یکی از بایسته ترین زمینه های پژوهشی، شناسایی، تصحیح و چاپ میراث مکتوب پیشینیان است. بدون در دست داشتن متن منقح از متون نمی توان به داوری و ارزیابی آن ها پرداخت و اتکا به چاپ های مغلوط و ناهموار از متون می تواند سیر تحقیقات را به بیراهه بکشد. از جمله متونی که به ارزیابی و تحلیل کلام الله پرداخته اند، تفسیرنامه های قرآنی، میراثی بس ارجمند و درخور کندوکاو عالمانه اند، و به دست دادن چاپ انتقادی آن ها از ضرورت های تحقیق در این حیطه است. یکی از این متون تفسیر ثمانیه خواجه محمد پارساست که تاکنون چاپ نشده و حتی پژوهش درخور ذکری نیز در باب آن صورت نگرفته است. در این جستار به بررسی این تفسیر و معرفی نسخ آن خواهیم پرداخت.

    کلید واژگان: متون تفسیری, خواجه محمد پارسا, تفسیر ثمانیه, نسخ خطی
    Soheil Yari E Goldarreh *, MohammadEbrahim Malmir

    One of the significant requisites in the field of research is the identification, correction and publication of the written heritage left from the ancients.  In the absence of a properly corrected text, no judgement and assessment can be made about it. Dependence on incorrect and inconsistent texts can lead our investigations astray. Amongst the texts that have addressed the evaluation and analysis of the Islamic Holy Book, the Qur’anic commentaries are a valued legacy worthy of scholarly survey, the production of their critical publication being of immense necessity in Qur’anic scholarship. One of such texts is Khwaja Mohammad Pārsā’s Tafsir-e Thamāniya, not yet published nor even a significant study about it has been undertaken. In this inquiry, we will examine this commentary and introduce its manuscripts.

    Keywords: exegetical texts, Khwaja Mohammad Pārsā, Tafsir-e Thamāniya, manuscripts
  • مهری تاجیک کرد*، سعید رحیمیان، محمدابراهیم مالمیر، استاد الهی منش

    عارفان، راه ها و مراتب سلوک و قرب به حق تعالی را در قالب سه دسته کلی سامان داده اند: سلوک زاهدانه - عابدانه، سلوک عاشقانه - عالمانه و سلوک عارفانه - عاشقانه. پیروان مکتب ابن عربی از منظری دیگر، سیر و سلوک را به دو گونه تقسیم کرده اند: الف. سیر غیرمستقیم از طریق سلسله مراتب؛ ب. سیر مستقیم از طریق وجه خاص. سید حیدر آملی، به عنوان یکی از پیروان و شارحان مکتب عرفانی ابن عربی که رویکردی شیعی در باورهایش دارد، بر آن است که از میان طرق مذکور، «سلوک مبتنی بر جذبات الاهیه» که به عبارتی همان سیر و سلوک محبوبی است، راحت ترین و نزدیک ترین مسیر به سوی حق است. او در تصویر مقامات و منازل عرفانی از ادبیات عرفانی مکتب ابن عربی مدد جسته است. به باور او، این سیر و سلوک و مراتبش از دیدگاه او با مراتب کشف صوری و معنوی ارتباط دارد. این سیر سرانجام به مقام «او ادنی» و کشف معنوی در مقام «اخفی» که خارج از وصف است منتهی می شود. بررسی طریق سلوکی سید حیدر آملی علاوه بر آنکه می تواند تقریر دقیق تری از سلوک ابن عربی را پیش روی ما قرار دهد، یکی از طرق سلوکی موید به نصوص و باورهای شیعی را به ما معرفی خواهد کرد. در این مقاله، داده ها بر اساس شیوه کتاب خانه ای جمع آوری شده و در مسیر تحلیل اطلاعات و داده ها از روش توصیفی تحلیلی بهره برده ایم.

    کلید واژگان: سیر و سلوک, وجه خاص, سلسله مراتب, کشف صوری, کشف معنوی, لطائف سبعه, سید حیدر آملی
    Mehri Tajik Kord *, Saeed Rahimian, MohammadEbrahim Maalmir, Reza Elahimanesh

    Mystics have organized the ways and levels of the journey and closeness to God the Almighty in the form of three general categories: ascetic-pious, romantic-scholarly, and mystical-romantic. From another point of view, the followers of Ibn Arabi School have divided the journey to God into two types: A. Indirect journey through hierarchy; B. Direct journey through a special face. Seyyed Heydar Amoli, as one of the followers and commentators of the mystical school of Ibn Arabi who has a Shiite approach, believes that among the mentioned methods, "The journey based on the divine passions", which in other words is called "beloved journey", is the easiest and closest way towards God. He has used the mystical literature of Ibn Arabi School in depicting mystical maghamat (stations) and manzel (destinations). According to him, this type of spiritual journey and its levels are related to the levels of facial and spiritual revelation. This journey eventually leads to the station of "Aw Adna" and spiritual revelation in the station of "Akhfa" which is beyond description. Examining the path of Seyyed Heydar Amoli in spiritual journey, in addition to providing us with a more accurate account of Ibn Arabi's journey path, will introduce us one of the journey paths confirmed by Shiite texts and beliefs. In this article, the data are collected based on library research and are analyzed by descriptive-analytical method.

    Keywords: Spiritual Journey to God, Special Face, Hierarchy, Facial Revelation, Spiritual Revelation, Seven Lataef, Seyyed Heydar Amoli
  • خسرو شهیدی*، محمد ابراهیم مالمیر

    یکی از شاعران بزرگ دوره بازگشت ادبی و عهد قاجار، میرزا محمدخان موسی بیگ کرمانشاهی، معروف به نصیبی کرمانشاهی است؛ ازجمله آثار متعدد این شاعر کرمانشاهی، مجموعه رونق المجالس است که شاید تنها منظومه مفصلی باشد که برمبنای مبانی قرآنی و مستندات متقن حدیثی و روایی شیعی سروده شده است؛ اما هنوز به صورت منقح و علمی، احیاء و زینت بخش محافل علمی و ادبی نشده است. پژوهش حاضر نشان می دهد که این اثر عظیم در ساحت هنری و معنایی خود، تاثیرات فراوانی از آیات قرآنی، روایات و احادیث فرقانی و ادبیات عرفانی عربی پذیرفته است؛ همچنین با توجه به تحولات سیاسی، اشاعه و ترویج فرهنگ شیعی و بازگشت شاعران دوره قاجار به استفاده از تلفیق دو سبک خراسانی و عراقی و از همه مهم تر، آشنایی خاص نصیبی نسبت به فرهنگ و ادب عرب، باعث شده است که اثرپذیری وی در ساخت ترکیبات نو و نوآوری در ترجمان و کاربرد واژگان و ترکیب های عربی در فارسی و فخر و خودستایی به سبک شاعران عرب و هم اندیشی یا بیان آموزه های تعلیمی به سبک اندیشه آنان، درخور توجه باشد.

    کلید واژگان: ادبیات تطبیقی, فرهنگ و ادبیات عربی, نصیبی کرمانشاهی, رونق المجالس
    Khosrov Shahidi*, Mohammad Ibrahim Malmir

    One of the great poets of the literary return career and Qajar era is Mirza Mohammad Khan Moosa Beig Kermanshahi, who is known as Nasibi Kermanshahi;one of his different works is the Collection of Rovnagh al Majales which might be only expansive collection due to the principles of Quran and the documents of Shi’ite hadis and narrations, but it has not yet been scientifically revived in the scientific and literary circles. The present study shows that this great work in its artistic and semantic field has received many influences from Qur'anic verses, religious traditions and Arabic mystical literature; Qajar's use of the combination of the two styles of Khorasan and Iraqi and, most importantly, his special acquaintance with Arab culture and literature, have made him effective in making the new combinations and innovating them in the translation and the application of Arabic vocabulary and combinations, the pride and self-esteem to the Arabic poets , sympathy or expression of their doctrinal teachings are considerable.

    Keywords: Comparative Literature, Arabic Culture, Literature, Nasibi Kermanshahi, Ronagh al-Majals
  • زهرا منصوری، محمد ابراهیم مال میر*

    اهتمام سنایی غزنوی در حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه در جهت طرح مسائل عرفانی، اخلاقی و حکمی است. این مسئله، سخنش را گاه سرشار از رموزی کرده که درک آن ها مستلزم پژوهش در منابع علوم عقلی و عرفانی است.
    بیت «با وجودش ازل پریر آمد/ پگه آمد ولیک دیر آمد» دربردارنده توجهات دقیق سنایی به مسئله «ازل» و مراتب آن است؛ اینکه «پریر آمدن» کنایه از قدمت در وجود است؛ اما ازل با این قدمت، نسبت به قدم الهی متاخر است؛ لذا از «قدیم مطلق» بودن خداوند در سلسله بطون زمان و در تطابق با عالم «غیب مطلق» و «احدیت العین» بودن او در مراتب وجود، حکایت دارد.
    در این پژوهش به تبیین دقیق سلسله «بطون زمان» که در انطباق با «مراتب عالم» و «مراتب وجود» قرار دارد، پرداخته شده است. نتیجه این کاوش نشان داد که نظر به ذوبطون بودن و سلسله طولیه صعودی متعدد زمان و وجوه برزخی آن ها به تناسب عوالم و حضرات کلیه وجودیه، نسبت ازلی بودن به خداوند، نسبتی نارواست؛ زیرا خداوندکه قدیم مطلق است، بسیار فراتر از مرتبه ازل و درحقیقت، خالق آن است.

    کلید واژگان: سنایی غزنوی, ازل, بطون زمان, مراتب عوالم, مراتب وجود
  • منظر سلطانی*، محمد ابراهیم مالمیر، فاطمه شریفی
    بخش عظیمی از میراث گرانسنگ اسلام و ایران در زوایای کتابخانه های شخصی و عمومی و مراکز نگهداری نسخ خطی پنهانند که در واقع، حاصل سالها تحقیق و تدقیق عمیق دانشمندان بزرگ جهان اسلام و به ویژه جغرافیای قدسی و اقلیم معنوی ایران اسلامی میباشند و بدیهی است که واکاوی، بازیابی، معرفی و احیای علمی و فنی آنها از ضروریات مسلم و از وظایف مهم مجامع علمی است. بر این باور، مقاله حاضر به معرفی جلال الدین احمد کاسانی، معروف به «خواجگی» و ملقب به «مخدوم اعظم» و رسائل فارسی او پرداخته است که از چهره های طریقه نقشبندیه از سلسله های تصوف اهل سنت است و کندوکاو در زندگی و آثار او بسیاری از زوایای ناگفته این طریقه دیرینه را آشکار میسازد. با این پژوهش، متوجه میشویم که وی یکی از اقطاب طریقه نقشبندیه احراریه و در حقیقت، برجسته ترین شاگرد عبیدالله احرار بوده و بالغ بر 30 رساله متنوع در تصوف نگاشته است که همه آنها از نثری ویژه با سبکی خاص برخوردارند و دارای ویژگی های زبانی، بلاغی و زیباشناسانه قابل توجهی میباشند که نثر و نظم او را از دیگران متمایز کرده است.
    کلید واژگان: خواجگی کاسانی, نقشبندیه, رساله های فارسی, ویژگیهای زبانی, ادبی, فکری
    Manzar Soltani*, Mohammad Ebrahim Malmir, Fatemeh Sharifi
    The vast part of the heritage of Islam and Iran is hidden at the angles of personal and public libraries and manuscript centers , which, in fact, have been the result of years of in-depth research and analysis of the great scholars of the Islamic world, especially the sacred geography and spiritual realm of Islamic Iran, and it is evident that examination, retrieval, introduction and revival of their scientific and technical skills are indispensable and important tasks of scientific assemblies. The article seeks to introduce Jalaluddin Ahmad Kasani, known as "Khajaghi" and " Makhdoom Azam" and his Persian treatises, as one of the figures of the Naqshbandiyah of the Sunni Sufi dynasties, and the study of life and his works reveal many of the unspoken angles of this long-standing way. With this research, we find out that he is one of the sages of the Nagshbandiyah Ahrary and indeed the most prominent student of Obaid Allah, Ahrar, and wrote over 30 diverse treatises in Sufism, all of which have a special virtue with a particular style, and have linguistic features, a remarkable rhetoric and aesthetic that distinguishes prose and poetry from others.
    Keywords: Khajeh Kasani, Naghshbandiah, Persian Articles, Linguistic Features, Literary Features, Intelectual Features
  • فاطمه هوشنگی، محمد ابراهیم مالمیر*
    موش و گربه شیخ بهایی، یکی از داستان های رمزی و تمثیلی است که از ویژگی اسلوب داستان در داستان برخوردار است و نویسنده در آن به ملامت صوفیه عصر خویش می پردازد. این اثر که مجموعه ای از 34 داستان و حکایت تودرتوی رمزی در موضوعات اخلاقی و مذهبی است، دارای عناصر داستانی ویژه و چشمگیری است. این پژوهش بر آن است تا برای اولین بار با بررسی عناصر روایی در این حکایات چون: درونمایه، پیرنگ (طرح)، زمان و مکان، عمل، موضوع، شخصیت، به این پرسش پاسخ دهد که؛ نحوه به کارگیری عناصر داستانی در این مجموعه چگونه بوده و چه عوامل داستانی در اثرگذاری روایی این حکایت ها موثر بوده اند. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی تحلیلی و براساس مطالعات اسنادی و کتابخانه ای بوده و نتایج کلی بدین قرار است که؛ اگرچه حکایات با زاویه دید دانای کل از حکایات دارای یک تا ده شخصیتی متفاوت اند، اما روابط علی و معلولی در همه حکایات به نحو مطلوب رعایت شده و اغلب شخصیت های انسانی و حیوانی اصلی، تمثیلی و پویا و شخصیت های فرعی، تمثیلی ایستا هستند که در 21 تیپ اجتماعی، 53 ناهنجاری را با لحنی متناسب، در درونمایه های دینی- مذهبی، سیاسی- اجتماعی، اخلاقی و هنری، مورد نقد و بررسی قرارداده اند.
    کلید واژگان: ادبیات داستانی, عناصر داستان, موش و گربه, شیخ بهایی
    Fatemeh Hoshangi, Mohammad Ebrahim Malmir *
    the cat and mouse by writer and scholar Sheikh bahai but stories of the mystery that the author 's own age Sofia reproach . The purpose of this study that elements of the story . The stories because , according to the elements , theme,, time and place , practice, the issue of the analysis . the number of stories of cat and mouse language version of the story is 34 , which is mostly containing religious and moral issues . way story elements in the cat and mouse stories more or less affected by way of ancient Persian tales . Hence, the theme in the course of development and spread the story ; for short stories, and at least a chance to do not allow such a writer . element " dialogue " story old - style has been paid and speak the same figures , including individuals from various classes of society. but the animals as well as the characters innate and numerous stories. saw the angle in the third person most of the stories . part of the story is rooted in how to recruit story elements in it. This paper is to answer the question of what the story of factors influence the validity of these stories were effective .
    Keywords: fiction, Sheikh bahai, story elements cat, mouse
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال