به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

محمدتقی قربانیان

  • مهدی یاراحمدی*، مهری آیتی، محمدتقی قربانیان
    زمینه

    ترک بیمارستان با مسئولیت شخصی علاوه بر اینکه می تواند نشانگر نارضایتی بیماران از خدمات مراقبتی نظام سلامت باشد، حیات بیمار را تهدید می کند و موجب خسارات جبران ناپذیری به بیمارستان ها می شود.

    هدف 

    هدف از انجام این پژوهش بررسی دلایل ترخیص با رضایت شخصی از بخش اورژانس بیمارستان کوثر شهر سمنان بود.

    روش ها 

    این مطالعه توصیفی تحلیلی از ابتدای شهریور ماه تا انتهای اسفندماه سال 1400 انجام شد. ابزار جمع آوری داده ها، پرسش نامه محقق ساخته ای شامل اطلاعات جمعیت شناختی و دلایل موثر بر ترخیص با رضایت شخصی در قالب 3 مفهوم کلی «علل مربوط به بیمار»، «علل مربوط به کارکنان» و «علل مربوط به وضعیت بیمارستان» بود که هر یک از این مفاهیم، شامل زیرمفاهیمی بودند. برای بررسی نتایج، از نرم افزارآماری SPSS نسخه 22 استفاده شد.

    یافته ها

    در مجموع 140 بیمار با میانگین سنی 16/17 ± 33/52 سال که 58/6 درصد آن ها مرد و 41/4 درصد زن بودند، در این مطالعه شرکت کردند. 63/6 درصد از بیماران متاهل بوند، 42/1 درصد تحصیلات دیپلم داشتند و 11/4 درصد سابقه مصرف داروهای اعصاب و روان داشتند. 42/9 درصد از بیماران تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی بودند. بیشترین میزان ترخیص با رضایت شخصی در شیفت های عصر (42/1 درصد) و شب (37/9 درصد) بود. از مهم ترین دلایل ترخیص با رضایت شخصی، مشکلات مربوط به بیمه (30 درصد)، نگرانی از ابتلا به کرونا (26/4 درصد)، برخورد نامناسب پزشک (17/1 درصد)، نارضایتی از اقدامات تشخیصی و درمانی (15/7درصد)، برخورد نامناسب پرسنل (12/9درصد) و نارضایتی از فضای نامناسب اورژانس (12/1درصد) بود.

    نتیجه گیری

    می توان با اتخاذ تصمیمات مناسب جهت ارتقای سطح کیفیت خدمات درمانی و فراهم سازی امکان همکاری افزاینده بیمه ها، تفکیک بخش های بیماری های واگیر و قرارگیری دور از سایر بخش ها، برگزاری جلسات توجیهی برای پزشکان و کادر درمان، افزایش آگاهی بیماران از عوارض احتمالی این تصمیم و بهبود تسهیلات و فضای فیزیکی اورژانس، میزان ترخیص با رضایت شخصی را کاهش داد.

    کلید واژگان: ترخیص, رضایت شخصی, بیمارستان, اورژانس
    Mehdi Yarahmadi*, Mehri Ayati, Mohammadtaghi Ghorbanian
    Background

    Discharge against medical advice indicates the dissatisfaction of patients with the care services of the health system. Additionally, it threatens patient's life and causes negative financial outcomes for hospitals. 

    Objective

    This study identifies the causes of self-discharge decisions from the emergency department at Kowsar Hospital, Semnan City, Iran.

    Methods

    This was a descriptive-analytical study conducted between August 2021 to March 2022. The data were collected by a researcher-made questionnaire containing demographic characteristics and reasons for self-discharge, including the following three main concepts: Personal, staff-related factors, and environmental factors with sub-concepts. Meanwhile, the data were analyzed using the SPSS software, version 22.

    Results

    A total of 140 patients with a mean age of 33.52±16.17 years were included, of which 58.6% were men and 41.4% were women. Moreover, 63.6% of patients were married, 42.1% had a diploma education, and 11.4% had a history of taking neuropsychiatric drugs. Also, 42.9% of patients were covered by social security insurance. The highest rate of self-discharge was in the evening (42.1%) and night (37.9%) shifts. The most important reasons for self-discharge decision were problems related to insurance (30%), COVID-19 infection (26.4%), poor communication (17.1%), dissatisfaction with care (15.7 %), disrespectful behavior of staff (12.9%), and inappropriate emergency ward facilities (12.1%).

    Conclusion

    Make appropriate decisions to improve the quality of medical services and increase cooperation in health insurance, separating the departments of infectious diseases away from other departments, holding briefing sessions for physicians and medical staff, increasing awareness of patients about possible complications of self-discharge, and improving the amenities of emergency ward can reduce the rate of self-discharge decision.

    Keywords: Discharge, Personal Satisfaction, Hospital, Emergency Ward
  • ماندانا امام دوست، محمدتقی قربانیان*، فریبا بناییان
    زمینه و هدف

    نورون زایی فرایندی است که نورون ها از سلول های بنیادی عصبی در برخی نواحی مغز بالغ مانند ناحیه زیر بطنی (Subventricular zone: SVZ) دیواره جانبی بطن های طرفی و شکنج دندانه ای هیپوکامپ رخ می دهد. هورمون های جنسی بر مراحل مختلف نورون زایی اثر داشته و هورمون استروژن موجب افزایش تکثیر سلولی می گردد. این مطالعه به منظور تعیین تغییرات هورمون های گنادی چرخه فحلی بر نورون زایی ناحیه زیر بطنی موش بالغ انجام شد.

    روش بررسی

    این مطالعه تجربی روی 26 سر موش کوچک آزمایشگاهی ماده نژاد NMRI بالغ انجام شد. موش ها با تهیه اسمیر واژن تعیین چرخه شدند و سپس در چهار گروه شامل پرواستروس (n=5) ، استروس (n=7) ، مت استروس (n=7) و دی استروس (n=7) قرار گرفتند. حیوانات پس از تعیین مراحل چرخه فحلی به روش رنگ آمیزی اسمیر واژن، بیهوش و با پارافرمالدیید پرفیوژن شدند و مغز آنها برای تهیه مقاطع میکروسکوپی خارج شد. ارزیابی تکثیر سلولی در SVZ به روش رنگ آمیزی کریستال فاست ویوله و ایمونوهیستوشیمی برای نشانگر آنتی GFAP انجام گردید.

    یافته ها

     مشاهده مقاطع میکروسکوپی رنگ آمیزی شده با کرزیل ویوله نشان از افزایش آماری معنی دار تکثیر سلولی در مرحله پرواستروس نسبت به سایر مراحل چرخه فحلی داشت (P<0.05). مقایسه مقاطع رنگ شده به روش ایمنوهیستوشیمی برای آستروسیت ها نشان دهنده ارتباط تراکم این سلول ها با تغییرات هورمونی مراحل مختلف چرخه فحلی بود.

    نتیجه گیری

     مرحله پرواستروس چرخه فحلی با تکثیر سلولی و افزایش تراکم آستروسیت های SVZ مغز موش بالغ همراه است. نورون زایی با تغییرات سطح هورمون های جنسی در مراحل مختلف چرخه فحلی ارتباط دارد.

    کلید واژگان: ناحیه زیر بطنی, نورون زایی, آستروسیت, چرخه فحلی
    Mandana Emamdust, Mohammad Taghi Ghorbanian*, Fariba Banaian
    Background and Objective

    Neurogenesis is the process through which neurons are generated from neural stem cells. This process has been shown to occur in special zones of the adult brain including the subventricular zone (SVZ) of the lateral ventricles and the dentate gyrus of the hippocampus. Gonadal steroids affect different steps of neurogenesis, and cell proliferation seems to be increased by estrogens. This study aimed to investigate the neurogenic changes in the SVZ at different phases of the estrous cycle.

    Methods

    In this experimental study, 26 NMRI mice were used. The mice were identified by vaginal smear and then divided into 4 groups including proestrus (n=5), estrous (n=7), metestrus (n=7) and diestrous (n=7). Different stages of the estrous cycle were determined by staining vaginal smears. Also, the qualitative assessment of cell proliferation in the SVZ was performed by cresyl fast violet staining and glial fibrillary acidic protein (GFAP) immunohistochemistry at different stages of the estrous cycle.

    Results

    In microscopic sections stained with cresyl violet, it was observed that cell density in the proestrus stage of the estrous cycle was greater than in any other stages of the estrous cycle. A comparison of sections stained with anti-GFAP showed that the density of astrocytes in proestrus was significantly higher than in other groups.

    Conclusion

    Proestrus stage of the estrous cycle is associated with increased cell proliferation and density of astrocytes in the SVZ of mice. Neurogenesis is correlated to changes in sex hormonal levels at different phases of the estrus cycle.

    Keywords: Subventricular Zone, Neurogenesis, Estrous Cycle, Astrocyte
  • افسانه باقری، محمدتقی قربانیان، ابوطالب کوشا
    هدف

    در سال های اخیر استفاده از سلولهای بنیادی مزانشیمی مشتق از مغز استخوان (BMSCs) در پزشکی بازساختی، مهندسی بافت و ژن درمانی بسیار مورد توجه محققان قرار گرفته است. دسترسی آسان، قابلیت تکثیر و ظرفیت تمایز BMSC بههمراه قابلیت چسبندگی به سطح پلاستیکی و رشد و گسترش در شرایط کشت آزمایشگاهی از ویژگی های این سلول ها به شمار می رود. سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان سلول های بزرگسالی هستند که توانایی تمایز به دودمان مزودرمی دارند و در میان سایر سلول های بزرگسال، می توانند در مهندسی بافت استفاده شوند و کاندیدای مناسبی برای پیوند هستند. داروی لوواستاتین به عنوان یک عامل کاهش دهنده کلسترول و با اثرات آنتی اکسیدانت و به ویژه نوروتروفیک و ضد التهابی می تواند در درمان اختلالات عصبی موثر واقع شود. هدف از این مطالعه بررسی بقا، تکثیر و بیانژن های GDNF و oct4 با دوزهای مختلف داروی لوواستاتین در سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان است. فرض بر این است که لواستاتین اثرات محافظت کننده عصبی خود را با القای بیان ژن فاکتور نوروتروفیک و ژن فاکتور نسخه برداری تکثیر سلولی اعمال می کند.  

    مواد و روش ها

    در این مطالعه تجربی از موش صحرایی بالغ نژاد ویستار (wistar) استفاده گردید. در مطالعه حاضر سلول های بنیادی مزانشیمی از استخوان ران و ساق موش صحرایی استخراج و در محیط α-MEM  کشت شد. BMSCs پس از استخراج در محیط α-MEM  (Gibco) غنی شده با 10 درصد سرم (Gibco) و پنی سیلین-استرپتومایسین (Gibco) یک درصد در فلاسک 25cm2 و تراکم 104×2 کشت داده شده و در شرایط دمایی 37 درجه سانتیگراد و CO2 5 درصد نگهداری شدند. سلول های بنیادی مزانشیمی به مدت 24 ساعت در معرض 1 میکرومولار، 5 میکرومولار ، 10 میکرومولار و 15 میکرومولار لوواستاتین بهعنوان تیمار قرار داده شدند. میزان بقا و حیات با روش MTT و تکثیر سلولی با شمارش سلولی توسط رنگ آمیزی با DAPI ارزیابی شد. همچنین با روش RT-PCR بیان فاکتور نسخه برداری تکثیر سلول های بنیادی Oct4 و فاکتور نوروتروفیکGDNF  بررسی شد.

    نتایج

    سلول های بنیادی مزانشیمی به کف ظرف کشت پلاستیکی چسبیدند و به سرعت تکثیر شدند. در ظرف کشت، این سلول ها معمولا به سه شکل سلول های کروی کوچک، دوکی شکل و فیبروبلاست مانند ظاهر شدند. نتایج این مطالعه نشان می دهد که میزان تکثیر در غلظت های 5، 10 و 15 میکرومولار لوواستاتین نسبت به گروه های کنترل افزایش معنی داری را نشان می دهد (05/0<p). بیان نیمه کمی ژن فاکتورهای نوروتروفیک مشتق از گلیال(GDNF) و ژن های oct4 نشان داد که بین گروه های تیمار سلول های بنیادی مزانشیمی و گروه کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد. بنابراین داروی لوواستاتین موجب افزایش حیات و تکثیر سلولی و همچنین بیان mRNA ژن Oct4 و GDNF در گروه لوواستاتین نسبت به گروه کنترل، گردید (05/0<p).

    نتیجه گیری

    بنابراین استفاده از داروی لوواستاتین برای بهبود شرایط کشت سلول های بنیادی مزانشیمی که برای پیوند و سلول درمانی به کار می رود، پیشنهاد می شود. نتیجه دیگر این است که سلول های بنیادی مزانشیمی مشتق از مغز استخوان برای درمان بیماری های تحلیل برنده مغز (نورودژنرتیو) مفید خواهند بود.

    کلید واژگان: سلول های بنیادی مزانشیمی, بهبود شرایط کشت, لوو استاتین, نوروتروفین
    A. Bageri, MT .Ghorbanian, A. Kosha
    Aim

    In recent years using of Bone marrow mesenchymal stem cells (BMSC) in regenerative medicine, tissue engineering and gene therapy is highly regarded. Convenient access, ability to expand and MSC differentiation capacity along with the ability of adhesion to plastic surfaces and in-vitro growth and development are considered as the characteristic feature of these cells. Bone marrow mesenchymal stem cells possess the ability to differentiate into mesodermal lineage, among other adult cells, can be used in tissue engineering and are good candidates for transplantation. Lovastatin as a lowering cholesterol agent and reducing inflammation, as well as antioxidant and, in particular, neuroprotective effects can be effective in the treatment of neurogenic diseases. The aim of this study was to evaluate the effect of lovastatin on survival, proliferation and expression of GDNF and oct4 genes of Bone marrow mesenchymal stem cells. Lovastatin is presumed to exert their neuroprotective effects by inducing neurotrophic factor gene expression and cell proliferation.

    Material and methods

    In this experimental study, we used 4-6 week adult Wistar rats. The BMSCs were isolated from rat femurs and tibias and cultured in α-MEM. The cell pellet was resuspended in α-MEM supplemented with 10% fetal bovine serum (FBS), 1% penicillin and streptomycin and cultured in 25-cm2 culture flasks at a density of 2 × 104 cells and incubated at 37°C and 5% CO2.  For lovastatin treatment, we exposed MSCs to 1 μM, 5 μm, 10 μm and 15 μm of lovastatin for 24 h. The survival rate of cells was measured by MTT assay. The growth rate and proliferation of cells at 24 hours after culture were assessed by staining with DAPI. The expression of Oct4 and GDNF factors was also evaluated by RT-PCR. 

    Results

    MSCs were attached to culture plate and were quickly proliferated. In the culture plate, these cells were usually appeared in three forms: small spherical, fusiform and fibroblast-like and flattened. The results of this study indicate that the proliferation rate at 5, 10 and 15 µM lovastatin showed a significant increase compared to control groups (P<0.5). Gene expression density of gelial derived neurotrophic factors (GDNF) and oct4 genes showed that, there were significant differences between MSCs treatment groups and control group (P<0.5). Cell viability and proliferation rate indicate that experimental groups has a higher proliferation rate than control group. Moreover, results showed an increase in mRNA expression for GDNF and Oct4 compared to the control group (P <0.05). 

    Conclusion

    Therefore, lovastatin can be used to improve the culture of mesenchymal stem cells, which is used for transplantation and cell therapy. BMSCs may be a useful therapeutic agent for the treatment of neurodegenerative disorders.

    Keywords: Mesenchymal stem cells, Berberis, integrrima, OSTEOBLAST, Differentiation
  • مریم ایزدی تلسرخی، مریم حاجی قاسم کاشانی*، محمد تقی قربانیان
    زمینه و هدف

    عصاره برگ رزماری یک گیاه دارویی ، که تکثیر سلول های بنیادی را تحریک می کند. لذا این مطالعه با هدف تعیین اثر عصاره رزماری بر تکثیرو بقاء سلول های بنیادی چربی انسانی (hASCs) صورت گرفت .

    مواد و روش ها

    در این مطالعه تجربی، بافت چربی از خانم های سزارینی بیمارستان دامغان، جدا شد. سلول های استخراج شده در محیط کشت -MEMα Alpha-Dulbecco’s modified minimal essential medium حاوی 10% سرم جنین گاوی کشت داده شدند. بنیادی بودن سلول ها، با روش فلوسایتومتری و بیان مارکرهای CD90, CD73, CD105, CD44, CD34, CD45 در تعداد 106 سلول و پتانسیل تمایزی آنها تایید شد. میزان بقاء و تکثیر سلول های تیمار شده با غلظت های µg/ml 30، 40، 50، 60 و 70 میکرو گرم بر میلی لیتر عصاره رزماری حاوی 40 درصد کارنوسیک اسید به مدت 24 و 48 ساعت با استفاده از تکنیک های هموسایتومتری ، MTT و PCR ارزیابی شد.MTT: [3-(4,5-dimethylthiazol-2-yl)-2,5-diphenyl-2H-tetrazolium bromide] PCR: Polymerase chain reactionداده ها با آنالیز واریانس یکطرفه(ANOVA)و آزمونTukey بررسی شد و سطح معنی داری 0.05 P≤ در نظر گرفته شد.

    یافته ها : 

    سلول های hASCs کشت داده شده، در بررسی میکروسکوپی ظاهری دوکی شکل و فیبروبلاستی از خود نشان دادند و پاسخ مثبت به مارکرهای CD44، CD73، CD90، CD105 و پاسخ منفی به مارکرهای CD34 و CD45 دادند. همچنین قابلیت تمایز به سلول های چربی و استخوانی در آنها اثبات شد. سرعت تکثیر و میزان بقاء سلول های تیمار شده با رزماری در غلظت µg/m50 و به مدت 48 ساعت افزایش معنی داری 0.05 P≤را در مقایسه با سلول هایی که در محیط فاقد رزماری وحاوی سرم کشت داده شده بودند، نشان داد.

    نتیجه گیری

    عصاره رزماری به عنوان مکمل سرم می تواند سرعت تکثیر و بقاء hASCs را افزایش دهد و بدین ترتیب سلول های مناسب تری برای پیوند خواهند بود.

    کلید واژگان: سلول بنیادی چربی, رزماری, تکثیر
    Maryam Izadi Tol Sorkhi, Maryam Haji Ghasem Kashani *, Mohammad Taghi Ghorbanian
    Background

    Rosemary leaf extract, as a medicinal plant, can stimulate stem cells proliferation. The aim of this study was to determine the effect of rosemary extract on the proliferation and survival of human adipose stem cells (hASCs).

    Materials and Methods

    In this experimental study, fat tissue was isolated from Caesarean women at Damgan Hospital. Extracted cells were cultured in α–MEM (Alpha-Dulbecco’s modified minimal essential medium) containing 10% FBS. Stemness of cells was confirmed by flow cytometry and expression of CD44, CD105, CD73, CD90, CD34, CD45 markers of 106 cells and their differentiation potential. The survival rate, proliferation of cells treated with 30, 40, 50, 60 and 70 µg/ml concentrations of Rosemary extract containing 40% of carnosic acid for 24 and 48h were evaluated using hoemocytometry, MTT and PCR assays.MTT: [3-(4,5-dimethylthiazol-2-yl)-2,5-diphenyl-2H-tetrazolium bromide] PCR: Polymerase chain reaction.The data were analyzed using Spss software (version 16), with Tukey test and the level of significance was considered 0.05.

    Results

    Cultured hASCs showed spindle and fibroblastic shapes under microscopic study. They expressed positive response to CD44, CD73, CD90, CD105 and negative response to CD34 and CD45markers and differentiated into adipocytes and osteocytes. The proliferation rate and survival of cells treated with Rosemary at a concentration of 50 μg/ml for 48 h were increased significantly (P≤0.05), as compared to cultured cells in medium without Rosemary, containing serum.

    Conclusion

    Rosemary extract as a supplement to the serum can increase the rate of proliferation and survival of hASCs, making the cells more suitable for transplantation.

    Keywords: Adipose stem cell, Rosemary, proliferation
  • مریم آذری، محمدتقی قربانیان *، محمود الله دادی سلمانی
    زمینه و هدف
    نورون زایی در بزرگسالان بسیاری از گونه های پستانداران در دو ناحیه مغزی تحت بطنی و شکنج دندانه ای هیپوکامپ رخ می دهد. این مطالعه به منظور تعیین اثر تیمار 17- بتا استرادیول بر نورون زایی هیپوکامپ موش کوچک آزمایشگاهی اوارکتومی شده انجام شد.
    روش بررسی
    در این مطالعه تجربی 35 سر موش کوچک آزمایشگاهی ماده بالغ از نژاد NMRI در 5 گروه 7 تایی تقسیم شدند. گروه ها شامل گروه شم، گروه کنترل، گروه تیمار اول با یک دوز استرادیول دو هفته پس از اوارکتومی و نمونه برداری پس از 24 ساعت، گروه تیمار دوم با یک دوز استرادیول دو هفته پس از اوارکتومی و نمونه برداری پس از 48 ساعت و گروه تیمار سوم با یک دوز روغن کنجد دو هفته پس از اوارکتومی و نمونه برداری پس از 24 ساعت بودند. حیوانات پس از طی دوره تیمار، بیهوش و با پارافرمالدئید پرفیوژن شدند و مغز آنها برای تهیه مقاطع میکروسکوپی خارج شد. شمارش سلولی و مورفومتری مقاطع رنگ آمیزی شده با کریستال فاست ویوله و ایمونوهیستوشیمی آنتی GFAP انجام گردید.
    یافته ها
    تعداد نورون ها در ناحیه CA1 و تکثیر سلول های اجدادی هیپوکامپ تا 24 ساعت پس از درمان با استرادیول افزایش آماری معنی داری داشت (P<0.05). تعداد سلول های گلیا و به طور ویژه آستروسیت ها در مناطق مختلف هیپوکامپ پس از درمان با استرادیول کاهش آماری معنی داری داشت (P<0.05).
    نتیجه گیری
    تعداد نورون ها در ناحیه CA1 هیپوکامپ تحت تاثیر استروژن قرار دارد. همچنین استروژن بر تعداد و مورفولوژی سلول های گلیا به طور ویژه آستروسیت ها در هیپوکامپ موثر است.
    کلید واژگان: 17, بتا استرادیول, نورون زایی, هیپوکامپ, آستروسیت, موش
    Maryam Azari, Mohammad Taghi Ghorbanian *, Mahmoud Elah Dadi Salmani
    Background And Objective
    Adult neurogenesis occurs in most mammalian species in two main areas of brain: 1- subventricular zone 2- the dentate gyrus of the hippocampus. Many factors such as 17-B estradiol affect neurogenesis in the hippocampus. The aim of this study was to investigate the effect of exogenous 17-B estradiol on neurogenesis and astrocyte functions in the ovariectomized mice.
    Methods
    In this experimental study; NMRI mice were allocated into five experimental groups including Sham, Control, Treatment with single dose of 17-B estradiol two weeks after ovariectomy (OVX) and were sacrificed 24 hours later, Treatment with single dose of 17-B estradiol two weeks after Ovx and were sacrificed 48 hours later and Treatment with single dose of Seasame Oil 2 weeks after OVX and were sacrificed after 24 hours. Animals were transcardially perfused with paraformaldehyde. Brains were removed and its sections for cresyl fast violet staining and GFAP immunohistochemistry were prepared. Cells were counted and investigated.
    Results
    Neuronal density and Proliferation of hippocampal progenitor cells in the CA1 region of 17-B estradiol treated mice significantly increased up to 24 hours (P
    Conclusion
    Density of hippocampal CA1 neurons are influenced by 17-B estradiol. Also, density and morphology of glia cells, especially astrocytes in different regions of the hippocampus are affected by 17-B estradiol.
    Keywords: 17, B estradiol, Neurogenesis, Hippocampus, Astrocyte, Mouse
  • فاطمه متقی مریدانی، مریم حاجی قاسم کاشانی *، محمد تقی قربانیان
    هدف
    در این مطالعه اثر ضد سرطانی CM بر سلول‫های MCF7 در شرایط کشت آزمایشگاهی بررسی شد. مواد و روش ‫ها: سلول‫های بنیادی چربی از چربی ناحیه شکم خانم‫های سزارینی بیمارستان ولایت دامغان و با کسب رضایت نامه استخراج شد. CM از کشت پاساژ چهارم hASCs در مدیوم فاقد سرم پس از 72 ساعت، تهیه شد. سلول‫های MCF7 در معرض CM به‫مدت 24 و 48 ساعت قرار گرفتند و سپس سرعت تکثیر و میزان بقای سلول ها و همچنین بیان ژن های آپوپتوتیک با روش های MTT، شمارش سلولی (هموسایتومتر) وRT-PCR بررسی شد.
    نتایج
    سلول هایی که با CM به‫مدت 24 و 48 ساعت تیمار شده بودند، کاهش معنی داری در سرعت تکثیر و میزان بقا در مقایسه با سلول هایی که در محیط حاوی سرم کشت داده شده بودند (کنترل) ، نشان دادند. همچنین افزایش معنی داری در بیان ژن کاسپاز 3، در مقایسه با سلول هایی که در محیط حاوی سرم کشت داده شده بودند مشاهده شد. در حالی‫که بیان ژن کاسپاز 9 فقط پس از 24 ساعت القا، افزایش معنی داری را نشان داد. نتیجه ‫گیری:  محیط کاندیشنال از طریق فعال کردن کاسپازها، آپوپتوزیس را در سلول های سرطانی MCF7 القا کرده، سرعت تکثیر و بقا را نیز کاهش داد. بنابراین محیط کاندیشنال به‫عنوان مکمل می‫تواند به‫همراه دیگر روش های درمانی ضد سرطانی به‫کار برده شود.
    کلید واژگان: MCF7, محیط کاندیشنال, تکثیر, کاسپاز
    f motaghi_Haji Ghasem Kashani M *_Ghorbanian MT
    Aim
    In the current study, CM anticancer function of the MCF7 cells was investigated in vitro. Material and Methods: Adipose stem cells were extracted from the cesarean women’s abdominal fat with their written informed consent at the Velayat hospital, Damghan. CM was prepared for fourth passage of hASCs that was cultured in serum-free medium for 72h. MCF7 cells were exposed to CM for 24 and 48 hours. Then cell proliferation rate, survival and apoptotic gene expression were determined using MTT, cell counting (hemocytometer) and RT-PCR.
    Results
    CM-treated MCF7 for 24 and 48h, showed a significant decrement in cell proliferation and viability as compared to the cells cultured in medium containing serum (control). In addition, caspase3 gene expression of CM-induced cells was increased significantly at 24 and 48h as compared to the control group. While, CM-treated cells showed a significant increment of caspase9 gene expression after 48h induction.
    Conclusion
    It was concluded that CM induced apoptosis by activation of caspases and reduced proliferation rate and survival of MCF7 cancer cells. Therefore, it seems that conditioned medium can be used as a supplement with other anti-cancer therapies.
    Keywords: MCF7, Conditioned medium, Proliferation, Caspase
  • آرزو امیری، مریم حاجی قاسم کاشانی *، محمد تقی قربانیان
    سابقه و هدف
    از آنجا که سرم گاوی در انسان ایمونولوژیک بوده و به هنگام پیوند خطر انتقال عفونت را به همراه دارد، در این تحقیق سرعت تکثیر، بقاء و بیان ژن های نوروتروفینی در سلول های بنیادی چربی انسانی کشت داده شده در محیط بدون سرم و سرم دار با یکدیگر مقایسه شدند.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی سلول های بنیادی از بافت چربی زیرجلدی ناحیه شکم 15 خانم سزارینی استخراج شده و در محیط کشت -MEMα حاوی 10 درصد سرم جنین گاوی یا محیط فاقد سرم کشت داده شدند. بنیادی بودن سلول های پاساژ چهارم با روش فلوسایتومتری و قابلیت تمایزشان به سلول های چربی و استخوان تایید شد. تکثیر و بقاء سلولی، به ترتیب با روش های همو سایتو متری و MTT بررسی شد. همچنین، میزان بیان ژن های نوروتروفیک با روشRT-PCR ارزیابی گردید.
    نتایج
    سلول ها به نشان گر های CD44، CD73، CD90، CD105 پاسخ مثبت داده و به نشان گرهای CD34 و CD45 پاسخ منفی دادند و توانایی تمایز به سلول های چربی و استخوان را داشتند. بقاء و تکثیر سلول های کشت شده در محیط سرم دار به مدت 48 ساعت نسبت به محیط بدون سرم، به طور معنی داری افزایش یافته بود. سرم باعث افزایش معنی داری در میزان بیان ژن های BDNFوNT-3 نسبت به سلول هایی که در محیط بدون سرم کشت داده شده بودند، گردید.
    نتیجه گیری
    با حذف سرم و بهینه سازی شرایط کشت می توان سلول های مناسب تری برای پیوند فراهم کرد. نتایج به دست آمده را می توان مقیاسی جهت یافتن جایگزین مناسب برای سرم گاوی قرار داد.
    کلید واژگان: سلول های بنیادی چربی انسان, فاکتورهای نوروتروفیک, تکثیر, بقاء, سرم
    Arezoo Amiri, Maryam Hajighasem Kashani *, Mohammad Taghi Ghorbanian
    Background
    Fetal bovine serum (FBS) is immunogenic for human and may transmit infection in the case of transplantation. So, this study aimed to compare the proliferation and survival rates of human adipose stem cells (hASCs), and their neurotropic factor genes expression in serum-containing and serum-free media.
    Materials And Methods
    In this experimental study, stem cells were extracted from the abdominal subcutaneous adipose tissue of 15 cesarean women and cultured in α-MEM containing 10% of FBS or serum-free medium. The stemness of fourth passage of the cells was confirmed using the flow cytometry method, and their differentiation into adipocytes and osteocytes was also confirmed. Cell proliferation and survival were assessed using hemocytometry and MTT [3- (4,5-Dimethyltiazol-2-yl) -2,5-Diphenyltetrazolium bromide] methods, respectively. In addition, the expression of neurotrophic factor genes was analyzed by the real-time polymerase chain reaction method.
    Results
    The cells had positive response to CD44, CD73, CD90, and CD105 markers, while they responded negatively to CD34 and CD45 markers and had the ability to differentiate into adipocytes and osteocytes. The survival and proliferation of the cells cultured in the serum-based medium for 48 hours were significantly increased compared to those cultured in the serum-free medium. Moreover, serum resulted in a significant increase in BDNF and NT-3 genes expression, compared to the cells cultured in the serum-free medium.
    Conclusions
    More suitable cells can be provided for transplantation with serum deletion and culture medium optimization. The results can be matched to find an appropriate replacement for FBS.
    Keywords: Human adipose stem cells, Neurotrophic factors, Proliferation, Survival, Serum
  • مرضیه داودی، سعید زواره*، محمدتقی قربانیان، سیدحسن پایلاخی، سید رضا محبی
    مقدمه

     رحم بافتی پویا در طول چرخه تولیدمثلی در پاسخ به تغییرات هورمونی است. به این ترتیب، سلول های بنیادی رحم در سال های اخیر مورد مطالعه قرار گرفته است.

    هدف

     تحقیق حاضر، بیان Oct4 و Sox2 در بافت رحم موش اوریکتومی تیمار شده با هورمون های استروییدی را ارزیابی کرد.

    مواد و روش ها

     در این مطالعه تجربی، موش های ماده باکره اوریکتومی شدند و با استرادیولβ 17 )E2(، پروژسترون (P4) و ترکیب E2 و P4 (E2&P4) برای مدت 5 روز تیمار شدند. بافت های رحم جدا شدند و رنگ آمیزی ایمونوهیستوشیمی (IHC) و PCR کمی زمان واقعی مارکرهای Oct4 و Sox2 انجام شد.

    نتایج

     نتایج IHC نشان داد که هر دو Oct4 و Sox2 در آندومتر و میومتر رحم تمام گروه ها بیان شد. بیان Oct4 و Sox2 در گروه تیمار شده با E2 به طور معنی داری در مقایسه با گروه کنترل کاهش یافت. در مقابل، بیان Oct4 و Sox2 در گروه های تیمار شده با P4 و E2&P4 تفاوت معنی داری در مقایسه با گروه کنترل نشان ندادند.

    نتیجه گیری

     نتایج نشان می دهد هورمون های استروییدی تخمدان بیان Oct4 و Sox2 را در بافت رحم موش تغییر می دهد که بیانگر دخالت تنظیم هورمون استروییدی در سلول های بنیادی رحم می باشد.

    کلید واژگان: موش, استرادیول, پروژسترون, نشانگرهای پرتوان
    Marzieh Davoudi, Saeed Zavareh, Mohammad Taghi Ghorbanian, Seyed Hassan Paylakhi, Seyed Reza Mohebbi
    Background

    The uterus is a dynamic tissue responding to hormonal changes during reproductive cycles. As such, uterine stem cells have been studied in recent years. Transcription factors oct4 and sox2 are critical for effective maintenance of pluripotent cell identity.

    Objective

    The present research evaluated the mRNA expression of oct4 and sox2 in the uterine tissues of ovariectomized mice treated with steroid hormones.

    Materials And Methods

    In this experimental study, adult virgin female mice were ovariectomized and treated with estradiol 17β (E2), progesterone (P4), and a combination of E2 and P4 (E2 & P4) for 5 days. Uterine tissues were removed, and immunofluorescent (IF) staining and quantitative real-time PCR of oct4 and sox2 markers were performed.

    Results

    IF showed oct4 and sox2 expression in the uterine endometrium and myometrium among all groups. The mRNA expression of oct4 (p=0.022) and sox2 (p=0.042) in the E2-treated group significantly were decreased compared to that in the control group. By contrast, the mRNA expression of oct4 and sox2 in the P4 (p=0.641 and 0.489 respectively) and E2 & P4-treated groups (p=0.267 and 0.264 respectively) did not show significant differences compared to the control group.

    Conclusion

    The results indicate ovarian steroid hormones change the expression of oct4 and sox2 in the mice uterine tissues, which suggest the involvement of steroid hormonal regulation in uterine stem cells.

    Keywords: Mice, Uterine, Estradiol, Progesterone, stem cells
  • طاهره بشیری، محمدتقی قربانیان *، سعید زواره
    سابقه و هدف
    سلول های بنیادی مزانشیمی (MSCs) در ترمیم بافت های بدن دخیل هستند و منبع سلولی جذابی را برای مهندسی بافت تشکیل می دهند. پتانسیل تجدیدی آن ها توسط پیری سلولی ناشی از استرس اکسیداتیو مختل می شود. آلفا لیپوئیک اسید (ALA) به دلیل خواص آنتی اکسیدانی به خوبی شناخته شده است. پروتئین Ki-67 در تمامی مراحل چرخه سلولی (G1، S، G2 & M) به جز G0 بیان شده و به طور معمول به عنوان نشان گر تکثیر سلولی شناخته می شود. از این رو، هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر ALA بر بقا و تکثیر MSCs در شرایط کشت آزمایشگاهی است.
    مواد و روش ها
    سلول های بنیادی جدا شده از مغز استخوان موش صحرایی در پاساژ چهارم به مدت 24 ساعت در شرایط فقر سرم قرارداده شد و با افزودن هیدروکسی اوره به غلظتμM 2 هم زمانی سلولی انجام شد. پس از آن به مدت 48 ساعت در حضورALA Mμ 1 کشت داده شدند. به منظور ارزیابی میزان بقا و تکثیر سلولی از روش های MTT و ایمنوسیتوشیمی برای نشان گر Ki-67 استفاده شد.
    نتایج
    در بخش MTT افزایش میزان تکثیر در گروه هایی که به مدت 48 ساعت با ALA تیمار شده بودند، مشاهده شد. ارزیابی ایمنوسیتوشیمی برای نشان گر Ki-67 افزایش معنی داری را در گروه تیمار نسبت به گروه کنترل نشان داد.
    نتیجه گیری
    می توان گفت ALA در افزایش میزان بقا و تکثیر سلول های بنیادی جدا شده از مغز استخوان موش صحرایی موثر است.
    کلید واژگان: سلول های بنیادی مزانشیمی, تکثیر سلولی, آلفا لیپوییک اسید, پروتئین Ki, 67
    Tahereh Bashiri, Mohammad Taghi Ghorbanian *, Saeed Zavareh
    Background
    Mesenchymal stem cells (MSCs) contribute to tissue repair in vivo and form an attractive cell source for tissue engineering. The regenerative potential of MSCs is impaired by oxidative stress-induced cellular senescence. Alpha-lipoic acid (ALA) is well-known for its antioxidant properties. The Ki-67 antigen is expressed during all phases of cell cycle (G1, S, G2 and M phase) except for G0 phase and is commonly used as a proliferation marker. Herein, the aim of the present study was to investigate the impact of ALA on rat MSCs survival and proliferative potential in vitro.
    Materials And Methods
    Isolated rat bone marrow and derived mesenchymal stem cells were synchronized by serum starvation for 24h and the addition of hydroxyurea (2µM). Afterwards, the cells were cultured in the presence of ALA (1µM) for 48h. An MTT assay was used to investigate cell survival and proliferation. The expression of Ki-67, a proliferation marker, was also evaluated.
    Results
    The MMT assay showed a statistically significant increase in proliferation of MSCs in ALA-treated groups for 48 hours. Immunoctytochemistry of Ki-67 revealed significant differences between ALA- treated and Control groups.
    Conclusion
    In conclusion, ALA is effective in increasing the survival and cell proliferation of isolated rat bone marrow and derived mesenchymal stem cells.
    Keywords: Mesenchymal Stem Cells, Proliferation, Alpha Lipoic Acid, Ki, 67 protein
  • رضا اسدزاده، شیما خسروی، سعید زواره*، محمدتقی قربانیان، سید حسن پایلاخی، سید رضا محبی
    مقدمه

    ماتریکس متالوپروتییناز 2 (MMP-2) و 9 (MMP-9) و مهارکننده بافتی آن ها TIMP-1 وTIMP-2 در بازسازی ماتریکس خارج سلولی تخمدان دخیل هستند. انجماد بافت تخمدان به دلیل نتایج ضعیف، چالش برانگیز باقی مانده است.

    هدف

    هدف این مطالعه، بررسی بیان ژن های MMP-2، MMP-9، TIMP-1 وTIMP-2 فولیکول های پره آنترال مشتق شده از تخمدان منجمد موش بود.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه تجربی، ما بیان ژن های MMP-2، MMP-9، TIMP-1 وTIMP-2 را با روش PCR کمی زمان واقعی در فولیکول های پره آنترال جدا شده از تخمدان تازه و منجمد شده موش ماده 14 تا 16 روزه ارزیابی شد. همچنین شاخص های تکوینی شامل نرخ بقاء، شکل گیری آنتروم و تخمک های متافازII آنالیز شد.

    نتایج

    شاخص های تکوینی فولیکول های پره آنترال تازه از فولیکول های پره آنترال منجکد بیشتر بود. سطوح بیان ژن های TIMP-1 و MMP-9 بین فولیکول های پره آنترال تازه و منجمد شده تفاوت معنی دار نداشت. در مقابل، بیان ژن TIMP-2 به طور معنی داری کاهش و بیان ژن MMP-2 به طور معنی داری در فولیکول های پره آنترال منجمد شده در مقایسه با فولیکول های پره آنترال تازه افزایش یافت.

    نتیجه گیری

    تغییرات بیان ژن های MMP-2 و TIMP-2 ممکن است تا حدودی نتایج ضعیف تکوین فولیکول های پره آنترال مشتق شده از بافت تخمدان منجمد شده را توضیح دهد.

    کلید واژگان: بافت تخمدان, انجماد شیشه ای, ماتریکس متالوپروتئینا
    Reza Asadzadeh, Shima Khosravi, Saeed Zavareh*, Mohammad Taghi Ghorbanian, Seyed Hassan Paylakhi, Seyed Reza Mohebbi
    Background

    One of the most major obstacles of ovarian tissue vitrification is suboptimal developmental competence of follicles. Matrix metalloproteinases 2 (MMP-2) and 9 (MMP-9) and their tissue inhibitors TIMP-1 and TIMP-2 are involved in the remodeling of the extracellular matrix in the ovaries.

    Objective

    This study aimed to evaluate the expression of MMP-2, MMP-9, TIMP-1, and TIMP-2 genes in the preantral follicles derived from vitrified mouse ovaries.

    Materials And Methods

    In this experimental study, the gene expression of MMP-2, MMP-9, TIMP-1, and TIMP-2 in the isolated preantral follicles derived from fresh and vitrified ovaries of 14-16 days old female mice through real time qRT-PCR was evaluated. Developmental parameters, including survival rate, growth, antrum formation and metaphase II oocytes were also analyzed.

    Results

    The developmental parameters of fresh preantral follicles were significantly higher than vitrified preantral follicles. The TIMP-1 and MMP-9 expression levels showed no differences between fresh and vitrified preantral follicles (p=0.22, p=0.11 respectively). By contrast, TIMP-2 expression significantly decreased (p=0.00) and MMP-2 expression increased significantly (p=0.00) in vitrified preantral follicles compared with to fresh ones.

    Conclusion

    Changes in expression of MMP-2 and TIMP-2 after ovarian tissues vitrification is partially correlated with decrease in follicle development.

    Keywords: Vitrification, Pre antral follicles, Matrix metalloproteinases, Mouse
  • محمد تقی قربانیان*، محمد قربانیان، مجید صدرالهی
    سابقه و هدف
    نوسانات طبیعی هورمون های جنسی در طی چرخه استروس (فحلی) بر نورن زایی در ناحیه هیپوکامپ اثر دارد. هیپوکامپ دارای گیرنده های استروئیدی است که نشان از اثر تنظیمی هورمون های گنادی بر شکل پذیری هیپوکامپ دارد. اغلب تفاوت های جنسی مشاهده شده در سطح ساختمان و عملکرد هیپوکامپ به دلیل نوسانات هورمون های استروئیدی در طول مراحل چرخه استروس می باشد. هدف از این مطالعه، بررسی تغییرات مورفولوژی آستروسیت های هیپوکامپ و نیز بیان نشان گر GFAP در مراحل مختلف چرخه استروس می باشد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مراحل مختلف چرخه استروس موش ماده نژاد NMRI 6-8 هفته ای با تهیه اسمیر واژن و با رنگ آمیزی توسط متیلن بلو تعیین گردید. به منظور بررسی مورفولوژی آستروسیت های هیپوکامپ از روش ایمنوهیستوشیمی برای نشان گرGFAP استفاده شد. علاوه بر بررسی مورفولوژی از نظر کمی نیز بیان نشان گر آستروسیتی ارزیابی گردید.
    نتایج
    تفاوت در مورفولوژی آستروسیت ها و پاسخ به نشان گر GFAP در مراحل مختلف استروس مشاهده گردید. بالاترین غلظت استروژن و بیشترین رنگ پذیری به GFAP در مرحله پرواستروس دیده شد.
    نتیجه گیری
    مراحل مختلف چرخه استروس با تغییر هورمون استروژن و مورفولوژی آستروسیت های هیپوکامپ موش ماده همراه است.
    کلید واژگان: آستروسیت, هیپوکامپ, چرخه استروس, نوروژنز
    Mohammad Taghi Ghorbanian *, Mohammad Ghorbanian, Majid Sadrollahi
    Background
    Usual fluctuations of sex hormones during the estrous cycle in female mice affect the hippocampal neurogenesis. The hippocampus also comprises many steroid receptors suggesting the modulatory effects of gonadal hormones on the hippocampal plasticity. Sex differences at the level of structure and function of the hippocampus are mostly due to the fluctuations of steroid hormones during the estrous cycle. The purpose of this study was to investigate the morphological changes in hippocampal astrocytes and also the expression of glial fibrillary acidic protein (GFAP) at different phases of the estrous cycle.
    Materials And Methods
    In this study, different stages of the estrous cycle were determined in 6-8 week NMRI female mice by methylene blue-stained vaginal smears. The morphological changes of astrocytes in the hippocampus were investigated using GFAP immunohistochemistry. In addition to the morphological study, the expression of astrocytic marker was quantitatively evaluated.
    Results
    GFAP immunostaining showed the changes in the morphology of astrocytes and also in the serum level of estrogen during the estrous cycle. The highest concentrations of estrogen and GFAP reactivity were observed in the proestrus stage.
    Conclusion
    Different stages of the estrous cycle in female mice were associated with morphological changes of hippocampal astrocytes and the alternation in the serum level of estrogen.
    Keywords: Astrocytes, Hippocampus, Estrous cycle, Neurogenesis
  • مریم محل دشتیان، مجید نقدی، محمدتقی قربانیان، مرتضی کروجی، زهره ماکولاتی*، محمد مهدی نقی زاده، سیدامین کوهپایه، عباس عبداللهی، محمد ابراهیم آستانه
    زمینه و هدف
    گرایش رو به رشد سریعی در مصرف دارو های گیاهی در کشور های در حال توسعه وجود دارد. یکی از دارو های سنتی که برای درمان ناباروری مردان استفاده می شود گرده ی نخل است. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر عصاره ی آبی گرده ی نخل بر میزان زنده ماندن و تکثیر آزمایشگاهی سلول های بنیادی اسپرماتوگونی موش نابالغ می باشد.
    مواد و روش ها
    جداسازی تعلیق سلولی شامل سلول های سرتولی و سلول های بنیادی اسپرماتوگونی ازبیضه ی موش سوری شش تا ده روزه با دو مرحله هضم آنزیمی انجام شد. تعلیق سلولی در محیط DMEM حاوی پنج درصد سرم در غیاب و حضور غلظت های 0/06، 0/25 و 0/62 میلی گرم بر میلی لیتر عصاره ی آبی گرده ی نخل به مدت دو هفته کشت داده شد. به منظور ارزیابی رشد سلول های بنیادی اسپرماتوگونی در انتهای مرحله کشت، تعداد کل سلول ها به عنوان شاخص تکثیر سلولی و تعداد سلول های زنده برای ارزیابی میزان زنده ماندن سلولی در نظر گرفته شد.
    نتایج
    درصد سلول های زنده و تکثیر سلولی پس از دو هفته کشت در گروه کنترل و گروه های تیمار شده با غلظت های 0/06، 0/250 و 0/62 میلی گرم بر میلی لیتر عصاره ی آبی گرده ی نخل تفاوت معنی داری با یکدیگر نداشت (0/05 < P).
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که تیمار تعلیق سلولی بیضه ی موش نابالغ با عصاره ی آبی گرده ی نخل در محیط کشت، اثرات سمی بر میزان زنده ماندن و تکثیر سلولی این سلول ها نداشته است. بنابراین می توان از آن در مطالعات بعدی جهت بررسی روند کلونی زایی سلول های بنیادی اسپرماتوگونی در محیط کشت استفاده نمود.
    کلید واژگان: سلول بنیادی اسپرماتوگونی, سلول سرتولی, گرده ی نخل, زنده ماندن, تکثیر
    Maryam Mahaldashtian, Majid Naghdi, Mohammad Taghi Ghorbanian, Morteza Koruji, Zohre Makoolati *, Mohammad Mehdi Naghizadeh, Seyed Amin Kouhpayeh, Abbas Abdollahi, Mohammad Ebrahim Astaneh
    Introduction
    There is a fast growing tendency in the consumption of herbal remedies in the developing countries. One of the traditional medicines used for male infertility is Date palm (Phoenix dactylifera) pollen (DPP). The goal of the present study was to investigate the effect of aqueous extract of DPP on In vitro viability and proliferation rate of neonate mouse spermatogonial stem cells (SSCs).
    Methods
    cell suspension includes sertoli cells and SSCs were isolated from neonatal 6 day-old mice testes by 2 steps enzymatic digestion. The cell suspension was cultured in DMEM and FCS 4% in the absence or presence of 0.06, 0.25 and 0.62 mg/ml of aqueous extract of DPP for 2 weeks. In order to evaluate the rate of SSCs expansion at the end of culture, the mean number of whole cells and living cells were considered as proliferation and survival rates respectively. Data analysis was done with ANOVA test. The significancy of the data was analyzed using ANOVA and Tukey post test.
    Results
    The results showed that there were no significant differences between the mean percent of viability and proliferation rate between control and 0.06, 0.25 and 0.62 mg/ml of DPP-treated groups (P> 0.05).
    Conclusion
    Our study showed that treatment of neonatal mouse testicular cell suspension with DPP had no toxic effects on viability percent and proliferation rate of these cells. Thus, we can use DPP for evaluate the in vitro pattern of SSCs colonization in the future studies.
    Keywords: Spermatogonial Stem Cell, Date Palm Pollen, viability, proliferation
  • رسول آرش پور، محمدتقی قربانیان، مریم حاجی قاسمی کاشانی*، تقی لشکربلوکی، مهدیه تمدنی
    مقدمه

    تا مدت ها پیش تنها اختلالات حرکتی بیماری پارکینسون مورد توجه محققین بود، لیکن اختلالات شناختی و حافظه از علائم غیر حرکتی این بیماری است که قبل از علائم کلینیکال ظاهر می گردند. لذا در این تحقیق تزریق نوروتوکسین 6-هیدروکسی دوپامین (6-OHDA) در مناطق متراکم جسم سیاه دو طرف مغز انجام شدکه با توجه به ارتباط عصبی بین جسم سیاه مغز میانی و هیپوکمپ، منجر به استرس اکسیداتیو در هیپوکمپ گردیده متعاقب آن مدل اختلال حافظه پارکینسون ایجاد گردید.

    مواد و روش ها

    6 میکروگرم نوروتوکسین6-OHDA به بخش متراکم جسم سیاه به صورت دوطرفه تزریق شد (گروه آسیب). به گروه شم نیز نرمال سالین به جای نوروتوکسین تزریق شد. آزمون فراگیری در روزهای 9 تا 12 پس از جراحی، با آزمون ماز آبی موریس ارزیابی شد و سپس 24 ساعت بعد از آخرین آموزش، آزمون پروب گرفته شد. سرانجام حیوانات قربانی شده و پس از جدا سازی هیپوکمپ، فعالیت آنزیم های سوپراکسید دیسموتاز SOD))، گلوتاتیون پراکسیداز(GPX) و کاتالاز CAT)) مورد بررسی قرار گرفت.

    نتایج

    اختلاف معنی داری در کل مسافت پیموده شده بین دو گروه مشاهده نشد، که نشان دهنده ی عدم وجود اختلالات حرکتی در گروه آسیب بود. در روز پروب افزایش معنی داری در زمان رسیدن به محل سکو در گروه آسیب نسبت به گروه شم مشاهده شد (001/0P<). درصد زمان حضور در ربع هدف در گروه آسیب نسبت به گروه شم کاهش معنی داری پیدا کرده بود (002/0>P). آنالیز واریانس یک طرفه، کاهش معنی دار فعالیت آنزیم SOD در گروه آسیب نسبت به گروه شم را نشان داد (05/0P<)، ولی این کاهش در رابطه با آنزیم های GPXو CATمعنی دار نبود.

    نتیجه گیری

    تخریب دوطرفه بخش متراکم جسم سیاه به عنوان یک مدل حیوانی در مراحل اولیه ی بیماری پارکینسون می تواند برای بررسی اثر نوروپروتکتیو بسیاری از داروهای آنتی اکسیدان و روش های درمانی مناسب مورد آزمون قرار گیرد.

    کلید واژگان: بیماری پارکینسون, 6 هیدروکسی دوپامین, جسم سیاه, آنزیم های آنتی اکسیدانت, حافظه
    Rasoul Arashpour, Mohammad Taghi Ghorbanian, Maryam Haji Ghasem Kashani, Taghi Lashkarbolouki, Mahdieh Tamadoni
    Introduction

    Long ago, only the movement disorder of Parkinson's disease (PD) was considered by researchers, but non-motor symptoms such as cognitive and memory disorder precedes the clinical symptoms. In the present study, a 6-hydroxydopamine (6-OHDA) rat memory impairment model of PD was used to investigate in vivo production of oxidative stress and memory disorder.

    Methods

    6-OHDA (6μg/2μl of saline) was bilaterally injected in the substantia nigra pars compacta (SNC). The sham-operated rats were injected with saline. Spatial memory was evaluated in morris water maze (MWM). 6 days after neurosurgery the rats were killed and hippocampal tissues were separated on an ice-cold surface. Analysis of superoxid dismutase (SOD), glutathione peroxidase (GPX) and catalase (CAT) activity were performed.

    Results

    There was no significant difference in total traveled distance between groups therefore, injured animals had no problem in movement. There was also a significant increase in the escape latency in lesioned group as compared to the sham (P<0.000). The time spent in quadrant target zone of injured rats was significantly shorter than sham rats (P<0.002). One way ANOVA analyses showed a significant reduction in SOD antioxidant activity in the hippocampus of injured rats as compared to sham (P<0.05). Moreover this reduction was not significant in GPX and CAT enzymes.

    Conclusion

    Bilaterl substantia nigra pars compacta-lesioned as a model in early phase of Parkinson's disease would allow us to test new neuroprotective agents and treatment strategies.

    Keywords: Parkinson's disease, 6, Hydroxydopamine, Substantia nigra, Antioxidative enzymes, Memory
  • سیده نرجس هاشمی راد، مریم حاجی قاسم کاشانی، شیما آب آب زاده، محمد تقی قربانیان*
    زمینه و هدف
    دوپامین آزاد شده از نورون های دوپامینرژیک بخش متراکم جسم سیاه (SNc)، نورون زایی در منطقه شکنج دندانه ای (DG) هیپوکمپ را تحت تاثیر قرار میدهد. در بیماری پارکینسون به دلیل آسیب نورون های دوپامینرژیک، نورون زایی در DG کاهش یافته و بدنبال آن با اختلال حافظه همراه خواهد بود. لذا پیوند سلول های بنیادی روش درمانی مناسبی برای جبران نورون های از دست رفته می باشد.
    روش بررسی
    روش مطالعه در این تحقیق، تجربی- آزمایشگاهی بود که اثر پیوند داخل وریدی سلول های بنیادی مشتق شده از چربی بر نورون زایی هیپوکمپ بعد از ضایعه با 6- هیدروکسی دوپامین (مدل اختلال حافظه ی پارکینسون) مورد بررسی قرار گرفت. با تزریق دو طرفه 6-OHDA در SNc موش های صحرایی نر نژاد ویستار مدل های مورد نظر تهیه گردید، به طوری که گروه اول: گروه آسیب به میزان 6 میکروگرم نوروتوکسین در 2 میکرولیتر نرمال سالین به صورت دو طرفه به SNc تزریق گردید. گروه دوم: به عنوان گروه شم که نرمال سالین به جای نوروتوکسین و به همان میزان به صورت دو طرفه به SNc تزریق گردید. گروه سوم: حیوانات آسیب دیده که به آنها، پاساژ سوم سلول های ADSC که با روش ایمنوسیتوشیمی برای نشانگر CD90 مورد ارزیابی قرار گرفته بودند (1×106 سلول در 500 میکرو لیتر محیطMEM –α) از طریق ورید دمی پیوند زده شده بود. گروه چهارم: حیوانات آسیب دیده که به آنها فقط 500 میکرو لیتر محیط کشت از طریق ورید دمی تزریق شد. پس از طی شدن مراحل درمان سرهای موش ها از بدن جدا شده و مغزها خارج گردیدند، پس از فیکساسیون با پارافرمالدئید 4%، آب گیری، تهیه بلوک های پارافینی، برش های 10 میکرونی گرفته شد. برش ها با کرزیل ویوله رنگ آمیزی شدند و شمارش سلول ها در مناطق DG،CA1 و CA3 هیپوکمپ صورت گرفت. داده ها با استفاده از آنالیز واریانس یک طرفه (ANOVA) و آزمون Tukey بررسی گردید. نتایج به صورت میانگین ± خطای معیار ارائه گردید، (0/05≥P) معنی دار در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    کاهش معنا داری در تعداد نورون های نواحی D G، CA1 و CA3 در گروه های آسیب و محیط کشت نسبت به گروه شم مشاهده شد(0/001>P). همچنین تعداد نورون ها در همین نواحی در گروه سلول افزایش معناداری را نسبت به گروه های محیط کشت و آسیب نشان داد (0/001>P).
    نتیجه گیری
    پیوند سلول های ADSC از طریق ورید دمی اثر نوروپروتکتیو بر هیپوکمپ داشته و از مرگ نورون ها در اثر القاء 6-OHDA جلوگیری می کند، به طوری که سلول درمانی می تواند روش مناسبی در بهبود اختلال حافظه ی پارکینسون باشد.
    کلید واژگان: سلول بنیادی مشتق شده از چربی, بیماری پارکینسون, هیپوکمپ, حافظه, نورون زایی
    Seyedeh Narjes Hashemi Rad, Dr Maryam Haji Ghasem Kashani, Dr Shima Ababzadeh, Dr Mohammad Taghi Ghorbanian *
    Background And Aim
    Released dopamine from dopaminergic neurons in the substantia nigra pars compacta affects dentate gyrus (DG) neurogenesis in the hippocampus (HPC). Damage to dopaminergic neurons in Parkinson's disease (PD) causes decreased neurogenesis in DG which results in memory impairment.
    Materials And Methods
    This was an experimental laboratory study. We assessed the effect of intravenous transplantation of adipose-derived stem cells (ADSCs) on hippocampal neurogenesis after inducing injury by 6-OHDA (memory disability model of PD).We performed bilateral injections of 6-OHDA into substantia nigra (SNc) of male Wistar rats. First group of the rats received bilateral injections of 6-OHDA (6 µg) dissolved in 2µl saline. Second group received saline injections instead of neurotoxin (sham group). In the third group we transplanted the 3rd passage of ADSC cells which had been assessed for CD90 immunostaining (1×106 in 500 μl medium), via tail vein. The 4th group included injured rats which received an injection of the fluid of the culture media (500 µl) through tail vein. After treatment, rats were sacrificed. The brains of the rats were removed, fixed with 4% paraformaldehyde, dehydrated, embedded in paraffin and cut into 10μm thick slices. We stained the sections with cresyl violet and determined the density of neurons in DG, CA1, CA3.
    Result
    Statistical analysis was performed by one-way ANOVA and Tukey test. P≤ 0. 05 was considered significant. Neuron density in DG, CA1, CA3 showed significant decrease in the injured and medium treated groups compared to the sham group (P<0.00). All so we found a significant increase in neuron density in these regions in the cell group in comparison to the medium treated and injured groups (p<0.000).
    Conclusion
    Intravenous injection of ADSCs protected hippocampal neurons from further damage in response to 6-OHDA.Therfore cell therapy can be a suitable method for the improvement of memory impairment in the patients with Parkinson's disease.
    Keywords: Adipose, derived stem cells, Parkinson\'s disease, Hippocampus, memory, Neurogenesis
  • مجید صدرالهی، محمدتقی قربانیان*، سعید زواره
    سابقه و هدف
    تفاوت های جنسی در مورفولوژی و عملکرد هیپوکامپ در گونه های مختلف گزارش شده اند. نوسانات طبیعی هورمون های جنسی در طی چرخه استروس، بر نورون زایی هیپوکامپ حیوان ماده بالغ اثر دارد. هدف از این مطالعه، بررسی تغییرات نورون زایی هیپوکامپ در مراحل مختلف چرخه استروس می باشد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مراحل مختلف چرخه استروس موش کوچک آزمایشگاهی ماده نژاد NMRI با سن 6-8 هفته به روش رنگ آمیزی اسمیر واژن تعیین گردید. با رنگ آمیزی اجسام نیسل، سلول های عصبی هیپوکامپ و به روش ایمنوسیتوشیمی برای نشان گر Ki-67، تکثیر سلولی مورد بررسی قرار گرفت. هم چنین، آپوپتوز سلولی با روش آزمون TUNEL بررسی شد. قطر عروق ناحیه ی هیپوکامپ نیز در مراحل مختلف چرخه استروس مورد سنجش قرار گرفت.
    نتایج
    در مقاطع میکروسکوپی رنگ آمیزی شده با کرزیل ویوله، تراکم سلولی در مرحله ی پرواستروس بیشتر از سایر مراحل بود. مقایسه مقاطع رنگ آمیزی شده به روش ایمنوهیستوشیمی برای نشان گر Ki-67، نشان داد که تکثیر سلولی در مرحله ی پرواستروس بیشتر از سایر مراحل است. به علاوه، قطر عروق در مرحله ی پرواستروس به طور معنی داری بیشتر از مراحل دی استروس و مت استروس بود. هم چنین، با کمک آزمون TUNEL کمترین میزان مرگ سلولی در مرحله ی پرواستروس تشخیص داده شد.
    نتیجه گیری
    مرحله پرواستروس چرخه استروس موش کوچک آزمایشگاهی با افزایش تکثیر سلولی و قطر عروق و نیز کاهش مرگ سلولی در ناحیه شکنج دندانه ای هیپوکامپ همراه است.
    کلید واژگان: تفاوت جنسی, هیپوکامپ, چرخه استروس, نوروژنز
    Majid Sadrollahi, Mohammad Taghi Ghorbanian *, Saeed Zavareh
    Background
    Sex differences in the morphology and function of the hippocampus have been reported in several species. Natural fluctuations of sex hormones during the estrous cycle affect the hippocampal neurogenesis of adult female. This study aimed to investigate the neurogenic changes in the hippocampus at different phases of estrous cycle.
    Materials And Methods
    Different stages of the estrous cycle of the NMRI mice (6-8) mice were determined by staining of vaginal smears. Also, the qualitative assessment of cell proliferation in the dentate gyrus of hippocampus was performed by Nissl staining and Ki-67 immunostaining marker (Ki-67). The apoptosis was determined using the TUNEL assay. Diameter of the hippocampal vessels was measured at different stages of the estrous cycle.
    Results
    In microscopic sections stained with Cresyl Violet observed cell density in proestrous stage of estrous cycle was greater than any other stages of the estrous cycle. Comparison of sections stained with immunohistochemistry for Ki-67 staining showed that cell proliferation at proestrous are more than any other stages. The statistical analysis showed that vessel diameter was significantly greater at the proestrous stage than diestrous and metestrous. Also, TUNEL assay showed that cell death in the proestrous stage had the least reactivity.
    Conclusion
    Proestrous stage of the estrous cycle was associated with increased cell proliferation and vessel diameter as well as reduced cell death in the dentate gyrus of the mice hippocampus.
    Keywords: Sex differences, Hippocampus, Estrous cycle, Neurogenesis
  • سحر حاتمی، سعید زواره*، مژده صالح نیا، تقی لشکر بلوکی، محمد تقی قربانیان، اسحاق کریمی
    سابقه
    انجماد فولیکول های پره آنترال، تکنیکی امیدبخش برای حفظ باروری می باشد. اهداف مطالعه حاضر، ارزیابی سطوح گونه های واکنشگر اکسیژن و ظرفیت آنتی اکسیدانتی کل فولیکول های پره آنترال منجمد شده موش در حضور آلفا لیپوئیک اسید (ALA) بود.
    روش ها
    فولیکول های پره آنترال (140 -150 میکرومتر) به دو گروه انچمادی و تازه تقسیم شدند. هر گروه به مدت 12 روز در محیط آزمایشگاه با و یا بدون ALA کشت داده شدند و سپس با افزودن گونادوتروپین کوریون انسان، تخمک گذاری القاء شد. لقاح آزمایشگاهی به منظور بررسی توانائی تکوین انجام شد. به طور همزمان، میزان ROS و TAC بعد از 0، 24، 48، 72 و 96 ساعت کشت به ترتیب با روش 2''،7''-dichlorofluorescin و ferric reducing/antioxidant power اندازه گیری شد.
    نتایج
    نرخ بقاء، تشکیل حفره آنتروم و تخمک متافاز II در گروه های تیمار شده با ALA در مقایسه با گروه های تیمار نشده به طور معنی داری بیشتر بود. در گروه فولیکول های پره آنترال انجمادی تیمار شده با ALA، سطح TAC به طور معنی داری افزایش یافت و تا 96 ساعت بدون تغییر ماند، در حالیکه سطح ROS، پس از 96 ساعت کشت به نقطه اول برگشت.
    نتیجه گیری
    تیمار ALA به طور مثتبی تکوین فولیکول های پره آنترال انجمادی را در نمونه های انجمادی و غیر انجمادی با افزایش سطح TAC و کاهش سطح ROS متاثر می کند.
    کلید واژگان: فولیکول پره آنترال, آلفا لیپوئیک اسید (ALA), گونه های واکنشگر اکسیژن (ROS), ظرفیت آنتی اکسیدانتی کل (TAC)
    Sahar Hatami, Saeed Zavareh *, Mojdeh Salehnia, Taghi Lashkarbolouki, Mohammad Taghi Ghorbanian, Isaac Karimi
    Background
    Cryopreservation of pre-antral follicles is a hopeful technique to preserve female fertility. The aim of the present study was to evaluate reactive oxygen species (ROS) and total antioxidant capacity (TAC) levels of mouse vitrified pre-antral follicles in the presence of alpha lipoic acid (ALA).
    Methods
    Isolated pre-antral follicles (140–150 µm in diameter) were divided into vitrified–warmed and fresh groups. Each group was subjected to in vitro maturation with or without ALA for 12 days، followed by adding human chronic gonadotropin to induce ovulation. In vitro fertilization was performed to evaluate their developmental competence. In parallel، the amount of ROS and TAC were assessed after 0، 24، 48، 72، and 96 h of culture by 2''،7''-dichlorofluorescin assay and ferric reducing/antioxidant power assay، respectively.
    Results
    The respective rates of survival، antrum formation، and metaphase II oocytes were significantly higher in ALA-supplemented groups compared to the groups not treated with ALA. TAC and ROS levels were significantly decreased and increased، respectively during the culture period up to 96 h in the absence of ALA in both vitrified and non-vitrified samples. However، with pretreatment of ALA، TAC levels were increased significantly and remained constant up to 96 h in vitrified-warmed pre-antral follicles، while ROS levels completely returned to the level of starting point after 96 h of culture in the presence of ALA.
    Conclusion
    Pretreatment of ALA positively influences development of pre-antral follicles in vitrified and non-vitrified samples through increasing follicular TAC level and decreasing ROS levels.
    Keywords: Vitrification, Pre, antral follicle, Alpha lipoic acid (ALA), Reactive oxygen species (ROS), Total antioxidant capacity (TAC)
  • لیلا میرزاییان، محمد تقی قربانیان*، تقی لشکر بلوکی، مریم حاجی قاسم کاشانی، رادا دهقان
    سابقه و هدف
    سلول های بنیادی مزانشیمی (MSCs) به دلیل توانایی تکثیر، تمایز و ترمیم بالا در سلول درمانی نقش های مهمی ایفا می کنند. یکی از مشکلات در مسیر کشت سلول های بنیادی قبل از استفاده درمانی، ظهور علائم پیری سلول در شرایط کشت است. تغییرات پیری با کاهش ظرفیت تولید آنزیم های آنتی اکسیدانت و تغییرات پروتئین های ماتریکس متالوپروتئیناز (MMPs) هم راه است. هدف از مطالعه حاضر بررسی و مقایسه ظرفیت تولید آنزیم های آنتی اکسیدانتی سوپراکسیددسموتاز (SOD) و گلوتاتیون پراکسیداز (GPx) و 2-MMP در محیط رویی سلول بنیادی مزانشیمی مشتق از مغز استخوان (BMSCs) و بافت چربی (ADSCs) موش صحرایی است.
    مواد و روش ها
    BMSCs و ADSCs به ترتیب از بافت های مغز استخوان های فمور و تیبیا و چربی زیرجلدی جدا شدند. سلول ها در محیطα-MEM غنی شده با 10% سرم جنین گاوی (FBS) تا 7 پاساژ متوالی کشت شدند. بررسی میزان فعالیت آنتی اکسیدانتی وMMPدر محیط رویی فاقد سرم به ترتیب با روش های سنجش آنزیمی و زایموگرافی صورت گرفت.
    یافته ها
    BMSCs و ADSCs از لحاظ فعالیت آنزیم هایSOD و GPx به طور تقریبایکسان، به ترتیب در پاساژهای 5 و 6-4 بیش ترین فعالیت را نشان دادند. هم چنین، از لحاظ فعالیتMMP، پاساژ چهارم مناسب ترین پاساژ است. از طرفی دیگر، سنجش MDA و LDH سلامت غشا در این سلول ها را نشان داد.
    نتیجه گیری
    بافت چربی دارای ظرفیت آنتی اکسیدانتی بالایی است. هم چنین پاساژهای 6-4 زمانی است که ظرفیت تولید آنزیم های آنتی اکسیدانتی و MMP در BMSCs و ADSCs در بالاترین سطح خود قرار دارند
    کلید واژگان: سلول های بنیادی مزانشیمی, آنزیم های آنتی اکسیدانت, ماتریکس متالوپروتئیناز, پیری سلولی
    Leyla Mirzaeiyan, Mohammad, Taghi Ghorbanian*, Taghi Lashkarbolouki, Maryam Haji, Ghasem, Kashani, Rada Dehghan
    Introduction
    Mesenchymal stem sells (MSCs) have an important role in cell therapy due to those high proliferation, differentiation and cell regeneration capacity. Advent signs of Replicative Cellular Senescence (R.C.S) in culture condition are one of the problems in stem cells culture pathway before treatment. R.C.S is associated with reducing the capacity of antioxidant enzymes and matrix metalloproteinase (MMPs) proteins changes. The aim of this study was to areinvestigate and compare the production capacity of antioxidant superoxiddismutase (SOD) and glutathione peroxidase (GPx) enzymes and matrix metalloproteinases (MMP-2) in conditional medium of rat bone marrow mesenchymal stem cells (BMSCs) and adipose-derived stem cells (ADSCs).
    Materials And Methods
    BMSCs and ADSCs were respectively isolated from the tibia and femur bones and subcutaneous adipose tissues. These cells were cultured for alternative 7 passages in α-MEM supplemented with 10% fetal bovine serum. Evaluation of antioxidant and MMP activity in the conditional medium without serum was respectively assayed by enzymatic assay and zymography.
    Results
    Two types of cells studied almost identical have most activity in the expression of SOD and GPx, respectively, in 5 and 4-6 passages. Also, demonstrated MMP activity is highest in the fourth passage. On the other hand, in these cells, membrane health reported with measurement of MDA and LDH.
    Conclusion
    Adipose tissue has a population of stem cells with high capacity of antioxidant. Also, BMSCs and ADSCs are at highest level of antioxidant and MMP expression capacity in 4-6 passages
    Keywords: Mesenchymal stem cells, Antioxidant enzymes, Matrix metalloproteinases, Replicative Cellular Senescence
  • سحر حاتمی، سعید زواره*، مژده صالح نیا، تقی لشکربلوکی، محمدتقی قربانیان، اسحاق کریمی
    مقدمه
    انجماد بافت تخمدان و فولیکول پره آنترال، چشم اندازی امیدبخش برای حفظ باروری زنان است.
    هدف
    هدف از مطالعه حاضر، ارزیابی توانائی تکوین فولیکول پره آنترال منجمد شده موش در مقایسه با فولیکول های پره آنترال جدا شده از تخمدان منجمد شده در حضور آلفا لیپوئیک اسید بود.
    مواد و روش ها
    فولیکول های پره آنترال منجمد-ذوب شده و فولیکول های پره آنترال مشتق شده از تخمدان تازه و تخمدان منجمد- ذوب شده به طور جداگانه ای با و یا بدون آلفا لیپوئیک اسید کشت داده شدند و سپس با اضافه کردن hCG تخمک گذاری القاء شد. رشد فولیکول، بلوغ تخمک و تکوین جنین ارزیابی شد.
    نتایج
    اندازه و میزان تکوین فولیکول، بلوغ تخمک و تکوین جنین در گروه های در مان شده با آلفا لیپوئیک اسید در مقایسه با گروه های مرتبط درمان نشده به طور معنی داری بیشتر بود. پارامتر های مذبور به طور معنی داری در فولیکول های منجمد-ذوب شده در مقایسه با فولیکول های جدا شده از تخمدان منجمد-ذوب شده بیشتر بود.
    نتیجه گیری
    این یافته ها با توجه به افزایش نرخ پارامترهای تکوین از عملکرد برتر فولیکول های پره آنترال منجمدشده در مقایسه با زمانی که از تخمدان منجمد شده جدا شوند، حمایت می کند. بعلاوه آلفا لیپوئیک اسید، بلوغ آزمایشگاهی فولیکول های پره آنترال را در نمونه های انجمادی و غیر انجمادی بهبود بخشید.
    کلید واژگان: انجماد, تخمدان, فولیکول پره آنترال, آلفا لیپوئیک اسید
    Sahar Hatami, Saeed Zavareh, Mojdeh Salehnia, Taghi Lashkarbolouki, Mohammad Taghi Ghorbanian, Isaac Karimi
    Objective
    The aim of this study was to evaluate the in vitro developmental competence of mouse vitrified pre-antral follicles in comparison to isolated pre-antral follicles derived from vitrified ovaries in the presence of alpha lipoic acid (ALA).
    Materials And Methods
    Pre-antral follicles derived from fresh, vitrified-warmed ovarian tissues and vitrified–warmed pre-antral follicles were cultured individually with or without ALA, followed by adding hCG to induce ovulation. The follicle growth, oocyte maturation, and embryo development were assessed.
    Results
    The diameter and development of follicles, oocyte maturation and embryo development rates were significantly higher in ALA supplemented groups compared to the respective ALA-free conditions groups. Aforementioned parameters were significantly higher in vitrified-warmed follicles in comparison to follicles derived from vitrified-warmed ovaries.
    Conclusion
    These findings support a superior performance of pre-antral follicles when vitrified rather than when isolated from vitrified ovaries with regard to increasing the rates of developmental parameters. Moreover, ALA improves the in vitro maturation of pre-antral follicles in vitrified and non-vitrified samples.
    Keywords: Vitrification, Ovary, Preantral follicles, Alpha Lipoic Acid
  • مهدیه تمدنی، مریم حاجی قاسم کاشانی، محمد تقی قربانیان، کتانه ابراری، رسول آرش پور
    سابقه و هدف
    در بیماری های تخریبی سیستم عصبی مرکزی مانند بیماری پارکینسون (Parkinson''s disease، PD) کاهش سطح دوپامین منجر به کاهش نورون زایی در شکنج دندانه ای (Dentate gyrus، DG) هیپوکمپ می گردد. با توجه به ارتباط مستقیمی که بین کاهش تعداد نورون ها در هیپوکمپ و اختلال حافظه وجود دارد. در این تحقیق تاثیر اسید کارنوسیک (CA) بر نورون زایی هیپوکمپ پس از ضایعه با 6-هیدروکسی دوپامین (6-OHDA)، مدل اختلال حافظه ی PD، مورد بررسی قرار گرفت.
    مواد و روش ها
    موش های صحرایی نر نژاد ویستار به طور تصادفی به شش گروه تقسیم شدند. گروه اول: به این گروه 6- میکروگرم نوروتوکسین 6-OHDA، به صورت دو طرفه در محل SNc تزریق شد (گروه آسیب)، گروه های دوم تا پنجم: موش های آسیب دیده که به آن ها به ترتیب عصاره رزماری حاوی40% اسید کارنوسیک با دوزهای 25، 50 و 100 میلی گرم بر کیلوگرم (گروه های تیمار) و آب مقطر (گروه کنترل)، 14 روز قبل و 14 روز بعد از تزریق نوروتوکسین، یک بار در روز و به صورت گاواژ خورانده شد. به گروه ششم (شم) نیز به جای نوروتوکسین، نرمال سالین تزریق شد. پس از پایان طول درمان مغزها خارج شدند و پس از فیکساسیون با پارافرمالدئید 4%، آب گیری، تهیه بلوک های پارافینی، برش های 10 میکرونی گرفته شد. پس از رنگ آمیزی با کرزیل فاست ویوله، شمارش سلولی در مناطق DG، CA1، CA3 هیپوکمپ صورت گرفت. به منظور تایید تخریب نورون های دوپامینرژیک در اثر آسیب با نوروتوکسین از نشانگر تیروزین هیدروکسیلاز TH استفاده شد.
    یافته ها
    بررسی ایمنوهیستوشیمی، کاهش نورون های TH مثبت را در محل تزریق در گروه آسیب نسبت به گروه شم نشان می داد. کاهش معنی دار سلول های دانه دار منطقه DG و سلول های هرمی CA1 در گروه کنترل و آسیب نسبت به گروه شم مشاهده شد (05/0P<). هم چنین افزایش معنی دار سلول های دانه دار در گروه های تیمار شده با دوزهای متفاوت CA و سلول های هرمی CA1 در گروه های تیمار شده با دوزهای 50 و 100 نسبت به گروه کنترل و آسیب مشاهده شد (05/0P<). در صورتی که تعداد سلول های هرمی ناحیه CA3 در گروه های تیمار شده نسبت به گروه کنترل و آسیب افزایش معنی داری را نشان نداد.
    نتیجه گیری
    تجویز خوراکی عصاره رزماری حاوی اسید کارنوسیک اثر حفاظتی بر هیپوکمپ داشته و از مرگ نورون ها در اثر القاء نوروتوکسین 6-OHDA جلوگیری می کند. بنابراین می توان عصاره رزماری را به عنوان یک داروی گیاهی موثر با پتانسیل درمانی بالا در بهبود اختلالات حافظه PD معرفی کرد
    کلید واژگان: اسید کارنوسیک, محافظت نورونی, هیپوکمپ, دوپامین, 6, هیدروکسی دوپامین
    Mahdieh Tamadoni, Maryam Haji Ghasem Kashani, Mohammad Taghi Ghorbanian, Kataneh Abrari, Rasoul Arashpour
    Introduction
    The reduction of dopamine level caused by neurodegenerative diseases such as Parkinson''s disease (PD) may reduce the production of new neurons in dentate gyrus (DG) of the hippocampus. In addition، there is a direct link between the reduction of neurons in the hippocampus and memory impairment. In this study، the effect of carnosic acid (CA) on the hippocampal neurogenesis was evaluated after 6-OHDA injury.
    Materials And Methods
    Male Wistar rats were randomly divided into six groups. First group was injected by bilateral intra-nigral of 6-OHDA at a dose of 6µg (injury). Groups 2-5 were injured rats which received orally Rosemary extract containing 40% CA at doses of 25، 50 and100 mg/kg (treated) and distilled water (control)، once daily in a period of 14 days before and after injury. The sixth group (sham) was injected with saline instead of neurotoxin. After treatment، the brains were removed and fixed with 4% paraformaldehyde، dehydrated، embedded in paraffin and cut into 10μm thick slices. Sections were stained with cresyl fast violet and cell counting of hippocampal regions was done. The loss of dopaminergic neurons in the 6-hydroxydopamine-lesioned rats، compared to sham-operated rats، was verified by tyrosine hydroxylase immunohistochemistry.
    Results
    Immunostaining analysis revealed a high density of TH+ cells in sham compared to injured group. The number of DG granular and CA1 pyramidal cells were decreased significantly in both control and injured groups compared to sham (P<0. 05). The number of granular and CA1pyramidal cells were increased significantly in CA (25، 50،100) and CA (50،100) treated groups respectively، compared to control and injured rats (P<0. 05). The number of CA3 pyramidal cells was not increased significantly in treated groups compared to control and injured rats.
    Conclusion
    CA plays an important role in protecting hippocampal neurons from further damage in response to 6-OHDA. Then it is the effective herbal drug with treatment potential to improve memory impairment in PD which caused by neurons degeneration in the hippocampus
    Keywords: Carnosic acid, Neuroprotective, Hippocampus, Dopamine, 6, Hydroxydopamine
  • آناهیتا سلطانیان، محمدتقی قربانیان، تقی لشکربلوکی
    زمینه و هدف
    روند از دست رفتن نورون ها در سیستم عصبی مرکزی با افزایش سن روی می دهد. برای جلوگیری از مرگ نورون ها، می توان با پیوند سلول های بنیادی عصبی (NSCs) علاوه بر جایگزینی سلول های از دست رفته، با تولید عوامل نوروتروفیک، بقا و تکثیر سلول های درون زاد (آندوژنوس) را افزایش داد. این مطالعه به منظور مقایسه ظرفیت تکثیر سلولی و بیان عامل نوروژنیک از کشت چسبنده سلول های بنیادی عصبی نواحی Subgranular zone، Subventricular zone و مجرای مرکزی نخاع موش صحرایی بالغ انجام شد.
    روش بررسی
    در این مطالعه آزمایشگاهی سلول های بنیادی عصبی نواحی SGZ، SVZ و مجرای مرکزی نخاع موش صحرایی بالغ نژاد ویستار استخراج و تا 13 پاساژ در محیط MEM-α غنی شده با سرم به صورت تک لایه ای یا چسبنده کشت داده شد. بیان نشانگرهای نستین و GFAP به روش ایمنوسیتوشیمی و بیان ژن های NGF، CNTF، NT3، NT4/5، GDNF و BDNF به روش RT-PCR بررسی شد.
    یافته ها
    ویژگی مورفولوژیکی سلول های بنیادی استخراج شده نواحی مختلف سیستم عصبی مرکزی در محیط کشت مشابه بود. زمان دو برابر شدن سلول های بنیادی عصبی SVZ نسبت به SGZ و مجرای مرکزی نخاع کوتاه تر بودند. در شرایط کشت تک لایه ای سلول های بنیادی عصبی قادر به تولید نوروسفر بودند. همچنین نشانگرهای نستین و GFAP توسط NSCs این سه ناحیه بیان شده بودند. الگو و پروفایل بیان ژن های نوروتروفیک در سلول های بنیادی استخراج شده از SGZ، SVZو مجرای مرکزی نخاع مشابه یکدیگر بودند.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که بیان ژن های نوروتروفیک در سلول های بنیادی جدا شده از نواحی مختلف سیستم عصبی مشابه بود؛ ولی سلول های بنیادی جدا شده از ناحیه SVZ دارای ظرفیت تکثیری بالاتری بودند.
    کلید واژگان: سلول های بنیادی عصبی, SGZ, SVZ, مجرای اپاندیم نخاع, کشت چسبنده
    Soltanian A., Ghorbanian Mt, Lashkarbolouki T.
    Background And Objective
    Degeneration of neurons in the central nervous system occurs during aging. Transplantation of neural stem cells (NSCs) can be preventing the degeneration of neurons. In addition to neuronal replacement، with the production of neurotrophic factors، increased survival and proliferation of endogenous cells. This study was done to compare the cell proliferation، neurotrophic factors expression and features of NSCs harvested from different areas of the central nervous system in vitro.
    Materials And Methods
    In this laboratory study NSCs have been harvested from subgranular zone (SGZ)، subventricular zone (SVZ) and central canal of spinal cord from adult Wistar rats with mechanical، enzymatical digestion and subsequently was cultured in α-MEM medium supplemented with serum as monolayer or adherent conditions and passaged for 13 times. Immunocytochemistry was used to determine expression of the nestin and GFAP markers. Semi-quantitative RT–PCR was used to confirm genes expression (NGF، CNTF، NT3، NT4/5، GDNF and BDNF).
    Results
    Morphological features of stem cells extracted from different regions of the central nervous system were similar in the culture. Doubling time NSCs in the SVZ (37. 45 hr) is shorter than in the SGZ (44. 04 hr) and central canal of spinal cord (57. 22 hr). The culture conditions as well as monolayer neural stem cells are capable of producing neurospheres. Also، nestin and GFAP markers، expressed by NSCs. Neurotrophic gene expression pattern profiles were similar to each other in stem cells extracted from the SGZ، SVZ and central canal of spinal cord.
    Conclusion
    Neurotrophic gene expression in stem cells extracted from different regions of the central nervous system were similar، but proliferation capacity was higher in NSCs، which have been harvested from the SVZ.
    Keywords: Neural stem cells, SGZ, SVZ, Central canal of spinal cord, Adherent culture
  • مریم محل دشتیان، زهره ماکولاتی، محمدتقی قربانیان، مجید نقدی
    اسپرم زایی، فرآیندی بسیار پیچیده و تنظیم شده است که در طی آن، سلول های زایای بنیادی، به اسپرماتوزوآ تبدیل می شوند. این سلول های بنیادی که سلول های بنیادی اسپرماتوگونی نامیده می شوند، در قاعده ی لوله های منی ساز قرار دارند و دارای توانایی خودنوزایی و تمایز به سلول های زایای عملکردی می باشند. به دلیل این توانایی، سلول های بنیادی اسپرماتوگونی قادر به از سر گیری مجدد فرایند اسپرم زایی پس از آسیب های بیضه ای ایجاد شده توسط مواد سمی و یا پس از پیوند به گیرنده ی نابارور می باشد. بنابراین، خودنوزایی این سلول ها ضامن حفظ این جمعیت سلولی و در نتیجه، حفظ باروری می باشد. اگر چه مطالعات پیشین نشان داده است که سلول های بنیادی اسپرماتوگونی موش و سایر گونه ها می توانند برای مدت طولانی زنده بمانند و تکثیر شوند، اما اطلاعات کمی از محیط کشت مناسب برای رشد سلول های بنیادی اسپرماتوگونی انسانی در دست است. تشخیص مارکرهای سلول های بنیادی اسپرماتوگونی، امکان جداسازی این جمعیت سلولی را فراهم می کند. جمعیت سلولی جدا شده، می تواند در محیط کشت تکثیر شده و سپس به گیرنده ی نابارور پیوند زده شود. بنابراین، تشخیص مارکرها و تثبیت سیستم های کشت طولانی مدت برای سلول های بنیادی اسپرماتوگونی انسانی جهت استفاده از توانایی این سلول ها در موارد بالینی ضروری است. در این مقاله، به بررسی مارکرهای شناخته شده برای سلول های بنیادی اسپرماتوگونی و تکنیک های کشت آزمایشگاهی جهت تکثیر این سلول ها در انسان پرداخته شده است.
    کلید واژگان: سلول های بنیادی اسپرماتوگونی, کلونی, خودنوزایی
    Maryam Mahal Dashtian, Zohreh Makoulati, Mohammad Taghi Ghorbanian, Majid Naghdi
    Spermatogenesis is a highly complex and regulated process in which germ stem cells differentiate into spermatozoa. These stem cells، called spermatogonial stem cells (SSCs)، are in the base of seminiferous tubules and have the ability of self-renewal and differentiation into functional germ cells. Due to this ability، SSCs can restore spermatogenesis after testicular damage caused by cytotoxic materials or following transplantation into an infertile recipient. Therefore، self-renewal of these cells is critical for the preservation of SSC populations and restoration of fertility. While previous studies have shown that the SSCs of mice and other species can survive and proliferate for long periods of time، little information is available about suitable culture media for the growth of human SSCs. Identification of SSC markers allows for the isolation of these populations of cells. The isolated cell can be expanded in culture and transplanted into infertile recipients. Consequently، the recognition of markers and the establishment of long-term culture systems for human SSCs will be essential for using the potential of these cells in a clinical setting. In this article، we focus on the markers that have been identified for human SSCs and in vitro culture techniques used for human SSCs proliferation.
    Keywords: Spermatogonial stem cells, Colony, Self, renewal
  • ناهید شیخانی، مریم حاجی قاسم کاشانی، محمدتقی قربانیان
    زمینه و هدف
    اپی درم لایه خارجی پوست بدن است که به طور مداوم تجدید می شود. سلول های بنیادی اپی درمی نقش مهمی در ترمیم بافتی، ترمیم زخم و شکل گیری نئوپلاسم به عهده دارند. این مطالعه به منظور جداسازی و کشت سلول های بنیادی اپی درم بین فولیکولی پوست نوزاد موش بدون استفاده از لایه مغذی انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه تجربی روی 4 سر موش نژاد NMRI تازه متولد شده صفر تا سه روزه و وزن تقریبی 60-70 گرم انجام شد. کراتینوسیت های اپی درم به صورت مکانیکی و آنزیمی از پوست موش ها جدا و روی سوبسترای کشت فیبرونکتین- کلاژن 1 گسترده شدند. سلول های بنیادی اپی درمی مفروض به وسیله اتصال سریع در بازه زمانی 10 دقیقه روی این ماتریکس مرکب از فیبرونکتین- کلاژن انتخاب گشتند. سلول های نچسبیده دور ریخته شدند و سلول های چسبیده در محیط کشت EMEM (فاقد کلسیم) شامل 0.05 میلی مولار کلسیم، سرم جنین گاوی 9 درصد، محیط کشت ثانویه 50 درصد، فاکتور رشد اپی درمی و کلراتوکسین کشت داده شدند. از آنالیز ایمونوسیتوشیمی بتا1- اینتگرین برای تشخیص بنیادی بودن سلول ها استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که اتصال سریع سلول ها باعث خلوص 50 درصد می شود. با استفاده از این روش، سلول های بنیادی بدون تغییر در ویژگی های سلولی رشد می کنند. سلول های بنیادی اپی درمی جدا شده، مارکر ویژه این سلول ها، بتا1- اینتگرین را بیان کردند که هویت بنیادی بودن آنها را نشان داد.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که حاصل جداسازی و کشت سلول های بنیادی اپی درم بین فولیکولی پوست نوزاد موش بدون استفاده از لایه مغذی، سلول های بنیادی اپی درمی زنده ای است که می تواند در سلول درمانی و پزشکی ترمیمی به کار رود.
    کلید واژگان: سلول های بنیادی اپی درم بین فولیکولی, لایه مغذی, بتا1, اینتگرین, کراتینوسیت
    Sheikhani N., Haji Ghasem Kashani M., Ghorbanian Mt
    Background And Objective
    Epidermis is the outer layer of skin، regenerating continuously. Epidermal stem cells play important roles in tissue regeneration، scar regeneration and neoplasm formation. This study was displayed for the isolation and culture of interfollicular epidermal stem cells from newborn mouse skin without feeder layer.
    Materials And Methods
    This experimental study was displayed on 0-3 old-day newborn NMRI mouse skin 60-70 gr weight. The epidermal keratinocytes were separated mechanically and enzymatically from 0-3 old day newborn mice skin (NMRI strain) and seeded on fibronectin-collagen culture substrates. Putative epidermal stem cells were selected by rapid adherence for 10 minutes on this composite matrix of type 1 collagen and fibronectin and the unattached cells were discarded and attached cells were cultured in essential minimal eagle medium (EMEM) (ca+2-free culture medium containing 0. 05 mM Ca+2، 9% FBS، 50% conditioned medium، EGF (epidermal growth factor) and Cholera Toxin. The immunocytochemistry of β1-integrin analysis used to indicate their stemness nature.
    Results
    The results indicated that rapid adherence yields 50% purity. By using this method، the stem cells have been subcultured continuously without any change in the cell properties. The isolated interfollicular epidermal stem cells، expressed epidermal stem cells special marker (β1-integrin) in high levels، which indicates stem cell nature.
    Conclusion
    This new method yields pure viable epidermal stem cells that can be used in regenerative medicine and cell therapy.
    Keywords: Interfollicular epidermal stem cells, Feeder layer, β1, integrin, Keratinocyte
  • محمدتقی قربانیان، تقی لشکر بلوکی، مریم حاجی قاسم کاشانی، لیلی حسین پور
    سابقه و هدف
    عوامل نوروتروفیک نقش مهمی در تمایز سلول های بنیادی مزانشیمی (Mesenchymal stem cells، MSCs) به سلول های عصبی دوپامینرژیک ایفا می کنند. هدف این تحقیق بررسی بیان فاکتورهای نوروتروفیک BDNF، NGF، CNTF، GDNF، NT3، NT5 و برخی از ژن های دوپامینرژیک مانند مانند تیروزین هیدروکسلاز در MSCs قبل و پس از تیمار توسط دمسو (Dimethyl sulfoxide، DMSO) است.
    مواد و روش ها
    MSCs از مغز استخوان های فمور و تیبیای موش صحرایی بالغ جدا و در محیط MEM - α کامل شده با سرم کشت داده شدند. سلول های پاساژ چهارم در دو محیط کشت داده شدند: 1- محیط MEM - α کامل شده با سرم 10 درصد 2- سلول هایی که در محیط MEM - α حاوی 2 درصد DMSO نگه داری شدند. هویت و میزان خلوص سلول ها به روش ایمنوسیتوشیمی و بیان ژن ها به روش RT-PCR مورد ارزیابی قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که MSCs به رنگ آمیزی آلکالین فسفاتاز، آنتی فیبرونکتین و آنتی CD90 پاسخ مثبت دادند. نتایج RT-PCR نشان داد که عوامل نوروتروفیک و برخی از ژن های دوپامینرژیک در هر دو گروه بیان شدند. مقایسه نیمه کمی بیان ژن های نوروتروفیک و دوپامینرژیک در این دو گروه نشان داد که شدت بیان برخی از ژن ها نوروتروفیک (BDNF، NGF، CNTF، GDNF) در MSCs تیمار نشده به طور معنی داری بیش تر از MSCs تیمار شده با DMSO است (05/0 P≤).
    نتیجه گیری
    سلول های بنیادی مزانشیمی با بیان عوامل نوروتروفیک و برخی از ژن های دوپامینرژیک، می توانند برای درمان بیماری پارکینسون مورد استفاده قرار گیرند
    کلید واژگان: سلول های بنیادی مزانشیمی, دی متیل سولفوکساید, عوامل نوروتروفیک, ژن های دوپامینرژیک
    Mohammad Taghi Ghorbanian, Taghi Lashkarbolouki, Maryam Haji Ghasem Kashani, Leyli Hosseinpour
    Introduction
    Neurotrophic factors play an important role in differentiation of mesenchymal stem cells (MSCs) into dopaminergic neurons. The objective of this work was to determine the expression of brain derived neurotrophic factor (BDNF)، nerve growth factor (NGF)، ciliary neurotrophic factor (CNTF)، glial cell derived neurotrophic factor (GDNF)، NT3 and NT5 and dopaminergic genes such as tyrosine hydroxylase in MSCs before and after dimethyl sulfoxide (DMSO) induction. The aim of this study was to evaluate the differentiation of MSCs induced by DMSO.
    Materials And Methods
    MSCs obtained from the femur and tibia of adult rats were cultured in α-MEM mediums supplemented with serum. Fourth passage of MSCs were cultured in two different types of medium: 1- α-MEM containing 10% serum as control group (untreated cells) and 2- α-MEM containing 2% DMSO as treated cells. Identification and determination of the purity of MSCs were examined by immunocytochemistry staining. Reverse transcription polymerase chain reaction (RT-PCR) was used to study mentioned genes expression of the MSCs.
    Results
    These results represented that MSCs were immunopositive for alkaline phosphatase، anti- fibronectine and anti- CD90. In addition the semiquantative study of PCR method showed that some neurotrophic factors (BDNF، NGF، CNTF، GDNF) expression in the untreated MSCs increased significantly compared with that of DMSO-treated group (P<0. 05).
    Conclusion
    MSCs play an important role in the treatment of Parkinson''s disease by expression of neurotrophic factors and some dopaminergic genes.
    Keywords: Mesenchymal stem cells, Dimethyl sulfoxide, Neurotrophic factors, Dopaminergic genes
  • فاطمه طاهری، مریم حاجی قاسم کاشانی، محمدتقی قربانیان، لیلی حسین پور
    زمینه و هدف
    استفاده از القاگرهای شیمیایی برای تمایز سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان بالغ (BMSCs) به سلول های عصبی مورد توجه محققین است و در ابتدا لازم است تا اثر سمیت القاگر شیمیایی بر سلول های تحت القاء بررسی گردد. بدیهی است افزایش درصد سلول های زنده پس از القاء می تواند بهترین معیار برای تعین مناسب ترین القاء کننده باشد. این مطالعه به منظور تعیین اثرات القایی دپرنیل و دی متیل سولفوکساید (DMSO) بر تکثیر و بقاء سلول های بنیادی مزانشیمی مغزاستخوان انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه تجربی روی 20 سر موش صحرایی بالغ نژاد ویستار در دانشکده زیست شناسی دانشگاه دامغان انجام شد. BMSCs از مغز استخوان موش صحرایی بالغ استخراج و در محیط αMEM حاوی FBS ده درصد کشت داده شدند. در پاساژ سوم تعیین هویت سلولی برای آنتی ژن های سطحی CD71 و CD90 به روش ایمونوسیتوشیمی و قابلیت چندتوانی BMSCs با تمایز به سلول های چربی و استخوان انجام شد. سلول ها به مدت 24 ساعت در معرض عوامل القاگر (محیط کشت تکمیل شده با 2درصد دی متیل سولفوکساید و محیط کشت تکمیل شده با دپرنیل 10 به توان منفی 8 مولار) قرار گرفتند و بعد از آن به محیط αMEM حاوی FBS ده درصد منتقل شدند. تکثیر و بقاء سلولی پس از 24، 48، 72 و 96 ساعت با روش آزمون MTT مورد ارزیابی قرار گرفت. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-18 و آزمون های One-Way ANOVA و Tukey تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    سلول های چسبنده به فلاسک کشت که از مغز استخوان جداشدند؛ علاوه بر بیان آنتی ژن های سطحی CD71 و CD90 توانایی تمایز به سلول های چربی و استخوان را داشته و نتایج حاصل از آزمون MTT نشان داد که بقاء و تکثیر سلول های القاء شده با دپرنیل و دی متیل سولفوکساید در زمان های 48، 72 و 96 ساعت پس از القاء نسبت به گروه کنترل منفی به طور معنی داری افزایش داشته است (p<0.05).
    نتیجه گیری
    دپرنیل موجب افزایش بقاء و قابلیت تکثیر سلولی در مقایسه با دی متیل سولفوکساید شد و می توان این ترکیب را به عنوان القاگر سلولی مورد استفاده قرار داد.
    کلید واژگان: سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان, دپرنیل, دی متیل سولفوکساید, MTT
    Taheri F., Haji Ghasem Kashani M., Ghorbanian Mt, Hosseinpour L
    Background And Objective
    Research have been focused on the applying the chemical inducer for trans-differentiation the adult BMSCs into neural cell. So that، at the first should investigate the toxcity effect of the chemical inducer on the induced cells. Plasticity and easy accessibility of bone marrow mesenchymal stem cells is a unique charactristic for treatment of neural disorderies. This study was desgined to determine the inductive effect of Deprenyl and Dimethyl sulfoxide on proliferation and survival of the mesenchymal stem cells.
    Materials And Methods
    In this experimental study، BMSCs isolated from the adult rat bone marrow and cultured in αMEM containing 10% FBS. Cell identity for surface antigens was performed in third passage by immunocytochemistry and multipotancy capacity of BMSCs was done by BMSC differentiation into adipocytes and osteocytes. The cells were exposed to chemical agents (a: the αMEM medium supplemented with 2% DMSO، b: the αMEM medium supplemented with 10-8M Deprenyl) for 24 houres and then transferred to αMEM containing 10% FBS cell survival and proliferation was evaluated after the 24، 48، 72 and 96 houres by MTT [3- (4-5-Dimethylthiazolyl-2-y1) -2،5-diphenyltetrazolium bromid] test. Data were analyzed using SPSS-16، One-Way ANOVA and Tukey tests.
    Results
    In addition to expression the surface antigens and adipogenic and osteogenic differentiation by BMSCs، MTT test results showed that proliferation and survival of induced-deprenyl and DMSO cells within 48، 72 and 96 hours after the induction was increased significantly than negative control group.
    Conclusion
    Deprenyl increases survival and cell proliferation compared to Dimethyl Sulfoxide. It can be used as cell inducer.
    Keywords: Bone marrow mesenchymal stem cell, Deprenyl, Dimethyl Sulfoxide, MTT
  • قدرت الله فلسفی نیا، محمدتقی قربانیان، تقی لشکر بلوکی، محمود الله دادی سلمانی
    زمینه و هدف
    هم کشتی سلول های بنیادی یکی از روش های مورد استفاده محققین علم سلول درمانی است. با این روش می توان باعث بهبود شرایط کشت و تمایز بهتر سلول های بنیادی شد. عوامل رشد عصبی، مولکول هایی هستند که نقش های بسیار حیاتی در بقاء، تکثیر و تمایز سلول های بنیادی دارند. این مطالعه به منظور ارزیابی بیان عوامل نوروتروفیک یا رشد عصبی و سرعت تکثیر سلول های بنیادی عصبی (Neural Stem Cells: NSCs) در هم کشتی این سلول ها با سلول های بنیادی مزانشیمی (Mesenchymal Stem Cells: MSCs) انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه تجربی روی 40 سر موش صحرایی بالغ نژاد ویستار در دانشکده زیست شناسی دانشگاه دامغان انجام شد. سلول های NSC و MSC از موش های صحرایی استخراج شدند. برای جداسازی NSCs، ناحیه شکنج دندانه ای هیپوکامپ برداشته شد. پس از هضم مکانیکی و آنزیمی، توده سلولی در محیط DMEM/F12 حاوی FBS کشت داده شد. برای جداکردن MSCs مغز استخوان، استخوان های فمور و تیبیا تخلیه و در محیط فوق الذکر کشت داده شد. هم کشتی NSCs با MSCs در ظرف ترانس ول و در محیط DMEM/F12 حاوی FBS انجام شد. تعیین هویت سلولی، سرعت تکثیر و نیز بیان عوامل نوروتروفیک (CNTF‎، BDNF، ‎GDN‎F، ‎NT-‎3) به ترتیب با روش های ایمنوسیتوشیمی، هموسایتومتر و RT-PCR انجام گردید.
    یافته ها
    مقایسه نیمه کمی بیان عوامل نوروتروفیک بین گروه های ‎NSC‎ هم کشتی و NSCs که به تنهایی (کنترل) کشت شده بود؛ تفاوتی نشان نداد؛ ولی نتایج نشان داد که الگوی بیان ‎NTFs (neurotrophins) در NSCs و ‎‎MSCs‎ مشابه یکدیگر هستند. تکثیر NSCs در شرایط هم کشتی به طور معنی داری افزایش یافت (P<0.05).
    کلید واژگان: سلول های بنیادی مزانشیمی, سلول های بنیادی عصبی, هم کشتی, عوامل رشد عصبی
    Falsafinia Gh, Ghorbanian Mt, Lashkarbolouki T., Elahdadi Salmani M.
    Background And Objective
    Neurotrophic factors are diffusible polypeptides that have critical roles in survival, proliferation and differentiation of stem cells. This study was done to assess the role of neurotrophic factors (CNTF‎, BDNF, ‎GDN‎F, ‎NT-‎3‎) expression and proliferation rate of neural stem cells (NSCs) in coculture with mesenchymal stem cells (MSCs).
    Materials And Methods
    In this experimental study, NSCs and MSCs were isolated from adult Wistar rat. Initially, NSCs was harvested from temporal lobe after mechanical digestion by a sterile flamed Pasteur pipette and enzymatic digestion with trypsin and Dnase. The cell suspension was cultivated in a flask with DMEM/F12 medium supplemented with 10% FBS 100U/ml Penicillin and 100 mg/ml Streptomycin. To obtain MSCs, bone marrow of femur and tibia bones were flashed out and cultured. MSCs and NSCs‎ cocultured by transwell ‎system in DMEM/F12 medium supplemented with 10% FBS 100U/ml Penicillin and 100 mg/ml Streptomycin. Haemocytometer, immunocytochemistry and RT-PCR methods were performed to identify and evaluate cell proliferation, purity levels and neurotrophic factors expression.
    Results
    There ‎is‎ no differences in NTFs profile of ‎neurotrophic‎ factors expression between ‎coculture ‎group‎ ‎and‎ control ‎NSCs, but interactions between MSCs and NSCs significantly promoted NSCs proliferation (P<0.05).
    Conclusion
    This study showed that coculture of NSCs with MSCs might be prfered in cell-therapy than‎ NSCs.
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • محمد تقی قربانیان
    محمد تقی قربانیان
    دانشیار گروه زیست شناسی مولکولی، دانشگاه دامغان، دامغان، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال