محمدعلی گودرزی
-
زمینه و هدف
برقراری ارتباطات معنادار و مبتنی بر اعتماد و حمایت متقابل از نیازهای اولیه و طبیعی انسان است؛ با این حال، زمانی که افراد در ایجاد ارتباطات اجتماعی موفق نمی شوند، کیفیت زندگی به شدت آسیب می بیند و ممکن است منجربه احساس تنهایی شود. پژوهش حاضر به منظور تدوین مدل احساس تنهایی براساس عزت نفس و تعلقات دنیوی با میانجیگری شفقت به خود در دانشجویان انجام گرفت.
روش بررسیپژوهش حاضر از نوع همبستگی تحلیلی به روش تحلیل مسیر بود. جامعه آماری را تمامی دانشجویان دانشگاه شیراز تشکیل دادند که در سال تحصیلی 1401-1400 مشغول به تحصیل بودند. در ابتدا 280 نفر به شیوه نمونه گیری دردسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. پس از حذف پرسش نامه های نامناسب، 274 نفر باقی ماندند. شرکت کنندگان مقیاس تجدیدنظرشده احساس تنهایی (راسل و همکاران، 1980)، مقیاس عزت نفس روزنبرگ (روزنبرگ، 1965)، مقیاس تعلقات دنیوی (مهدی یار و همکاران، 1396) و مقیاس شفقت به خود (نف، 2003) را تکمیل کردند. داده ها در نرم افزارهای SPSS نسخه 22 و AMOS نسخه 22 تجزیه وتحلیل شدند. سطح معناداری آزمون ها در پژوهش، 0٫05 در نظر گرفته شد.
یافته هانتایج نشان داد، عزت نفس (0٫001>p و 0٫268-=β) و شفقت به خود (0٫001>p و 0٫356-=β) اثر مستقیم و منفی و معنا دار و تعلقات دنیوی (0٫019=p و 0٫194=β) اثر مستقیم و مثبت و معنا دار بر احساس تنهایی داشت؛ ازطرفی، عزت نفس (0٫032=p و 0٫145=β) اثر مستقیم و مثبت و معنا دار و تعلقات دنیوی (0٫011=p و 0٫161-=β) اثر مستقیم و منفی و معنا دار بر شفقت به خود داشت؛ همچنین اثر غیرمستقیم عزت نفس بر احساس تنهایی (0٫014=p و 0٫033-=β) به صورت منفی معنا دار و اثر غیرمستقیم تعلقات دنیوی بر احساس تنهایی (0٫021=p و 0٫029=β) به صورت مثبت معنا دار بود. به علاوه مشخص شد، شاخص های برازش (0٫071RMSEA=، 0٫094PCLOSE=، 0٫910CFI=، 0٫910IFI=، 0٫911GFI=، 2٫707X2/df=) در سطح مناسبی بود.
نتیجه گیریبراساس یافته های این تحقیق نتیجه گرفته می شود، کاهش وابستگی به تعلقات دنیوی و افزایش عزت نفس منجربه افزایش شفقت به خود می شود؛ بنابراین در کاهش احساس تنهایی دانشجویان نقش بسزایی دارد.
کلید واژگان: احساس تنهایی, عزت نفس, تعلقات دنیوی, شفقت به خودBackground & ObjectivesEstablishing meaningful communication based on trust and mutual support is one of the basic and natural human needs. Loneliness refers to a negative and unpleasant experience that is caused by a lack of quantitative or qualitative attention in the field of one's social relationships. In other words, loneliness is a mental conflict between the individual's reality and the desired level of social relations. Now, when people fail to create social connections, the quality of life is severely damaged and may lead to loneliness. On the other hand, considering that loneliness is a common phenomenon in adolescence and adulthood and usually affects university students and often leads to mental illness. Also, loneliness is a constant risk factor for physical and mental health, which makes the prevalence of loneliness in young adults alarming. For this purpose, the present study was conducted to compile a model of loneliness based on self–esteem and secular attachment with the mediation of self–compassion in students.
MethodsThe current research was correlational–analytical using the path analysis method. The statistical population comprised all students of Shiraz University who were studying in the academic year 2022–2023. The participants were selected using the available sampling method. After removing inappropriate questionnaires, 274 people remained. The participants completed the Revised UCLA Loneliness Scale (Russell et al., 1980), the Rosenberg Self–Esteem Scale (Rosenberg, 1965), the Secular Attachment Scale (Mehdiyar et al., 2018), and the Self–Compassion Scale (Neff, 2003). The ethical considerations of the research included the consent and willingness of the participants, the right to withdraw, keeping the information of the participants confidential, and informing the participants about the research process. Data were analyzed using SPSS version 22 and AMOS version 22 software. The significance level of the tests in this research was considered 0.05.
ResultsThe results of the path analysis showed that self–esteem (β =–0.268, p<0.001) and self–compassion (β=–0.356, p<0.001) had a negative and significant direct effect, and secular attachment (β=0.194, p=0.019) had a positive and significant direct effect on the loneliness. On the other hand, self–esteem (β=0.145, p=0.032) had a positive and significant direct effect, and secular attachment (β=–0.161, p=0.011) had a negative and significant direct effect on self–compassion. The indirect effect of self–esteem on loneliness was negatively significant (β=–0.033, p=0.014). Also, the indirect effect of secular attachment on loneliness was positive and significant (β=0.029, p=0.021). Also, the fit index was at a suitable level (χ2/df=2.707, GFI=0.911, IFI=0.910, PCLOSE=0.094, RMSEA=0.071).
ConclusionBased on the findings of this research, reducing secular attachment and increasing self–esteem leads to increased self–compassion. As a result, it plays a significant role in reducing students' loneliness.
Keywords: Loneliness, Self–Esteem, Secular Attachment, Self–Compassion -
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی گروه درمانی فراتشخیصی یکپارچه نگر بر فراشناختها و فرا هیجان های مثبت و حساسیت اضطرابی در جانبازان دارای اختلال همبود وابسته به تروما و افسردگی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی، با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل همراه با دوره ی پیگیری دو ماهه بود. نمونه شامل 24 نفر که به روش هدفمند از بین جانبازان اعصاب و روان مراجعه کننده یا بستری در مراکز و بیمارستان های وابسته به بنیاد شهید شیراز در سال 1402 انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. شرکت کنندگان با مقیاس-های حساسیت اضطرابی ریس و همکاران (1986)، فراشناختها و فرا هیجان های مثبت بیر و مونتا (2010)، ضربه رویداد- تجدیدنظر شده ویز و مارمار (1997)، اختلال استرس پس ازضربه ویرایش نظامی، افسردگی بک و همکاران (1996) ارزیابی و داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر به وسیله ی نسخه 23 نرم افزار SPSS مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از تحلیل نشان داد که بین گروه آزمایش و گروه کنترل در مرحله ی پیش-آزمون نسبت به پس آزمون و دوره ی پیگیری تفاوت معناداری وجود دارد (05/0> P) و تفاوتها از پس آزمون به پیگیری معنادار نیستند (05/0>p) به این معنا که ثبات درمان در طول زمانحفظ شد..بنابراین مداخله ی درمانی بر متغیرهای پژوهش اثر بخش بوده است.
کلید واژگان: تروما, فراشناخت ها و فراهیجان های مثبت, حساسیت اضطرابی, گروه درمانی فراتشخیصی یکپارچه نگر, افسردگیThe aim of the present study was to determine the effectiveness of Unified trans diagnostic group therapy on positive meta-cognitions and meta-emotions and anxiety sensitivity in veterans with comorbid trauma-related disorder and depression. The research method was quasi-experimental, with a pre-test-post-test design with a control group and a two-month follow-up period. The sample consisted of 24 people who were selected in a targeted way from among the neuropsychiatric veterans who referred to or were hospitalized in the centers and hospitals affiliated to the Shahid Shiraz Foundation in 1402 and were randomly assigned to two experimental and control groups. Participants with Rees et al.'s (1986) Anxiety Sensitivity Scales, Beer and Moneta (2010) positive metacognitions and meta-emotions, Weiss and Marmar (1997) event trauma-revised, Military Edition PTSD, Beck depression et al. (1996) evaluation and data were analyzed using analysis of variance with repeated measures by SPSS software version 23. The results of the analysis showed that there is a significant difference between the experimental group and the control group in the pre-test stage compared to the post-test and the follow-up period (P<0.05) and the differences from the post-test to the follow-up are significant. They are not (p>0.05), which means that the stability of the treatment was maintained over time. Therefore, the therapeutic intervention has been effective on the research variables.
Keywords: Trauma, Positive Metacognitions, Metaemotions, Anxiety Sensitivity, Unified Transdiagnostic Group Therapy, Depression -
زمینه و هدف
پدیده سایبرکندریا علاوه بر ایجاد پریشانی و تخریب عملکردی، از طریق افزایش مراجعات بی دلیل به بیمارستان ها و مراکز پزشکی موجب فشار کاری بیشتر بر کادر درمان می شود. شناسایی بهتر این پدیده می تواند به انتخاب و طراحی مداخلات درمانی کمک کند. براین اساس، پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه دو مولفه انعطاف پذیری روان شناختی (ذهن آگاهی و ناهم آمیزی شناختی) با سایبرکندریا و نیز نقش میانجیگر اضطراب کووید-19 انجام شده است.
مواد و روش هاروش این مطالعه از نوع توصیفی و همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمام دانشجویانی بود که در سال تحصیلی 1401-1400 در دانشگاه شیراز مشغول به تحصیل بودند. روش نمونه گیری به صورت در دسترس بود. با توجه به رعایت اصل فاصله گذاری اجتماعی، جمع آوری داده ها به شیوه اینترنتی صورت پذیرفت و در پایان 262 مشارکت کننده پرسشنامه های پژوهش را تکمیل کردند. برای جمع آوری اطلاعات موردنیاز از مقیاس شدت سایبرکندریا، فرم کوتاه پرسشنامه ذهن آگاهی فرایبورگ، پرسشنامه ناهم آمیزی شناختی و مقیاس اضطراب بیماری کرونا استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش مدل یابی معادلات ساختاری و برنامه لیزرل استفاده شد.
یافته هابر اساس نتایج، برازش مدل مطلوب بود. رابطه معناداری بین ذهن آگاهی و سایبرکندریا مشاهده نشد. ناهم آمیزی شناختی دارای اثر مستقیم و غیرمستقیم (از طریق اضطراب کووید-19) بود. براین اساس، وجود رابطه آماری معنادار بین متغیرهای پژوهش تایید شد.
نتیجه گیریدر مجموع، به نظر می رسد ناهم آمیزی شناختی سهم قابل توجهی در زمینه شکل گیری علائم سایبرکندریا دارد و اضطراب کووید-19 به عنوان متغیر میانجی نقش معناداری را در آسیب پذیری افراد در برابر سایبرکندریا ایفا می کند
کلید واژگان: سایبرکندریا, ذهن آگاهی, ناهم آمیزی شناختی, اضطراب کووید-19, انعطاف پذیری روان شناختیAim and BackgroundIn addition to inflicting distress and functional impairment, the Cyberchondria phenomenon could cause a heavy burden to healthcare professionals by increasing in number of visitors to hospitals and medical centers. Cyberchondria can be helpful in choosing and designing psychological interventions. Therefore, this study aimed to explore relationships between two components of psychological flexibility (Mindfulness and Cognitive diffusion) to Cyberchondria and the possible moderator effect of COVID-19 Anxiety in this relationship.
Methods and Materials:
The method used in this study was descriptive and correlational. The statistical population included all students who were studying at Shiraz University in the academic year 2021-2022. Convenience Sampling was used to choose participants. Data gathering was done on the Internet because of social distancing obligations. 262 participants completed study questionnaires. The tools used in this research were the Cyberchondria severity scale (CSS), Freiburg Mindfulness Inventory (FMI), Cognitive Fusion Questionnaire, and Corona Disease Anxiety Scale (CDAS). The structural equation modeling method and Lisrel software were used to explore the relationship between study variables.
FindingsThe presented model has a good fit. No significant relationship was found between mindfulness and cyberchondria. Cognitive Diffusion also had direct and indirect (through COVID-19 Anxiety) effects on Cyberchondria. Therefore, a significant statistical relationship was confirmed between study variables.
ConclusionsIn sum, it seems cognitive defusion significantly contributes to cyberchondria symptoms, and COVID-19, as a mediant variable, plays a significant part in individuals' vulnerability against cyberchondria.
Keywords: Cyberchondria, Mindfulness, Cognitive diffusion, COVID-19 anxiety, Psychological Flexibility -
تجربه تروما در کودکی اثرات جبران ناپذیری بر ذهن کودک می گذارد و با نشانه های وسواسی-جبری مرتبط است. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش تجربه تروما در پیش بینی نشانه های وسواسی-جبری با میانجی گری متغیرهای ترس از خود، باورهای هیجانی، باورهای وسواسی و آلودگی ذهنی است. این پژوهش از نوع مطالعات همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری است. نمونه مورد مطالعه دربرگیرنده 300 نفر از دانشجویان دانشگاه شیراز در سال تحصیلی 1400- 1401 بود که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابرازهای مورد استفاده شامل پرسشنامه تجارب آسیب زای کودکی (CTQ)، پرسشنامه ترس از خود (FOS)، پرسشنامه باورهای هیجانی (EBQ)، پرسشنامه باورهای وسواسی (OBQ-44)، مقیاس آلودگی ذهنی سیاهه وسواسی-جبری ونکوور (VOCI-MC) و سیاهه وسواسی-جبری ونکوور (VOCI) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای SPSS-24 و AMOS-24 انجام شد. نتایج نشان داد که مدل اصلاح شده پژوهش از برازش خوبی برخوردار است. بر این اساس می توان گفت که تجربه تروما در دوران کودکی با تاثیری که بر ادراکات فرد از خود تاثیر می گذارد به نوعی تجربه دوسوگرایی و تردید در خود منجر می شود. این عدم اطمینان نسبت به خود با آلودگی ذهنی، باورهای وسواسی و باورهای هیجانی همراه می شود و افکار ناخوانده ای که در حوزه های حساس خود تجربه می شوند را به سمت نشانه های وسواسی-جبری سوق می دهد. به نظر می رسد که توجه به ترس از خود و باورهای هیجانی در طراحی مداخلات مربوط به اختلال وسواسی-جبری می تواند اقدامی کمک کننده باشد.
کلید واژگان: ترومای کودکی, خود مرعوب, باورهای هیجانی, آلودگی ذهنی, نشانه های وسواسی-جبریChildhood traumatic experiences irreversibly impact child’s mind and are related to obsessive-compulsive (OC) symptoms. This study aimed to examine the relationship between childhood trauma and OC symptoms with fear of self, emotional beliefs, obsessive beliefs and mental contamination mediating the relationship. This correlational study was conducted using Structural Equation Modeling (SEM). Three hundred students of Shiraz University in 1401-1402 selected through convenience sampling method, completed Childhood Traumatic Questionnaire (CTQ), Fear of Self Questionnaire (FOS), Emotional Beliefs Questionnaire (EBQ), Obsessive Beliefs Questionnaire (OBQ-44), Vancouver Obsessive-Compulsive Inventory (VOCI-MC) and Vancouver Obsessive-Compulsive Inventory (VOCI). Data were analyzed using SPSS-24 and AMOS-24 software. According to the findings, the modified version of the suggested model was fit. Therefore, experience of trauma during childhood leads to a state of feared self. The doubted and feared self, associated with mental pollution, obsessive beliefs, and emotional beliefs, subsequently lead intrusive thoughts experienced in sensitive domains of self to obsessive-compulsive symptoms. It seems that, considering feared-self and emotional beliefs in therapeutic plans assigned for OCD might be beneficial.
Keywords: Childhood Trauma, Feared Self, Emotional Beliefs, Mental Contamination, Obsessive-Compulsive Symptoms -
هدفنشخوار خشم یکی از عوامل اساسی در تداوم خشم و پرخاشگری می باشد. هدف از پژوهش حاضر مقایسه تطبیقی نشخوار خشم از دیدگاه اسلام و روان شناسی بود.مواد و روش هاروش پژوهش حاضر، روش تطبیقی و توصیفی بود و با گردآوری اطلاعات از قرآن کریم و روایات و منابع روان شناسی انجام شد. بدین منظور آیات و روایات مربوط به خشم، پرخاشگری و وسوسه از منابع اسلامی، به شیوه کتابخانه ای گردآوری و تبیین روان شناختی بر اساس آن ها صورت گرفت.یافته هایافته های پژوهش نشان می دهد که معادل قرآنی متغیر نشخوار خشم در روان شناسی، همان وسوسه هاس شیطان در موقع خشم می باشد. علاوه بر این نشخوار خشم به عنوان فرایند تکرارشونده و اغلب اجتناب ناپذیر فکر کردن در مورد تجربه های گذشته یا همان وسوسه شیطان به تعبیر قرآن، مانع کظم غیظ یا مدیریت خشم به شیوه مناسب می گردد و به تبع آن موجب افزایش تبعاتی از قبیل انتقام، کینه جویی، حسادت و حتی قتل می شود. هم چنین رویکرد اسلامی و روان شناسی، تفاوت هایی در تبیین علت، نتایج و انواع خشم به عنوان علل زیربنایی نشخوار خشم دارد.نتیجه گیریبرای کاهش نرخ وقوع تبعات خشم و پرخاشگری، توجه به نشخوار خشم یا وسوسه های شیطان، به عنوان متغیر میانجی در درمان های روان شناختی و مذهبی، از اهمیت اساسی برخوردار است.کلید واژگان: نشخوار خشم, وسوسه, کظم غیظ, بخشش, ذهن آگاهیIntroductionAnger Rumination is one of the main factors in the persistence of anger and aggression. The aim of this study was a comparative study on anger rumination from the Viewpoint of Islam and psychology.MethodsThe method of the present study was comparative and descriptive and was performed by collecting information from the Holy Quran and psychological narrations and sources. For this purpose, verses and narrations related to anger, aggression, and temptation from Islamic sources were compiled and explained psychologically based on them.ResultsThe research findings show that the Qur’anic equivalent of the rumble variable of anger rumination in psychology is the same as the temptations of the devil in times of anger. Also, anger rumination as a repetitive and often inevitable process of thinking about past experiences or the same temptation of the devil as interpreted by the Qur’an properly prevents anger management and consequently increases the consequences Such as revenge, resentment, jealousy, and even murder. Also, Islamic and psychological approaches have differences in explaining the cause, consequences, and types of anger as the underlying cause of anger rumination.ConclusionTherefore, to reduce the incidence of anger and aggression, it is important to pay attention to the anger rumination or the temptations of the devil, as a mediating variable in psychological and religious therapies.Keywords: Anger Rumination, Temptation, Anger Management, forgiveness, Mindfulness
-
این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین سبک های هویت و پذیرش خود با افکار خودکشی در بین دانشجویان دانشگاه شیراز انجام شده است. جامعه ی آماری، 300 نفر از دانشجویان شش دانشکده مختلف دانشگاه شیراز در سال تحصیلی 97-98 بود که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه ی سبک های هویت برزونسکی، پرسشنامه ی پذیرش خود و مقیاس افکار خودکشی بک بود. داده های به دست آمده از طریق آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه هم زمان و گام به گام مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد بین سبک های هویت اطلاعاتی و هنجاری با افکار خودکشی رابطه منفی معنی داری وجود دارد (01/0p<) و بین سبک هویت سردرگم-اجتنابی با افکار خودکشی رابطه مثبت معنی داری وجود دارد (01/0p<). همچنین بین پذیرش خود غیرمشروط و افکار خودکشی رابطه منفی معنی داری وجود دارد (01/0p<). به علاوه نتایج نشان داد سبک های هویت اطلاعاتی و هنجاری و پذیرش خود غیرمشروط پیش بینی کننده ی منفی خودکشی می باشند و سبک هویت سردرگم-اجتنابی پیش بینی کننده ی مثبت خودکشی می باشد.کلید واژگان: سبک های هویت, پذیرش خود, افکار خودکشی, دانشجویانThis research has been done with goal of checking relation of identity styles and self-acceptance with suicidal thoughts among Shiraz university students. Statistical population was consists of 300 students from six departments of Shiraz University in the academic year of 2019-2020, that were chosen as the samples of the study by the way of measure of multistage cluster. The instruments of the study were as follow: the questionnaire of Berzonski's styles of identity, the questionnaire of self-acceptance, and the scale of Beck's idea of suicide. Data was analyzed by Pearson correlation test and the analysis of multiple regressions at the same time and step by step. The results showed that there is a meaningful and negative relationship between informative and normative identity styles with suicidal thoughts (p<0/01). And also a meaningful and positive relationship between avoidable deuced identity style suicidal thoughts (p<0/01). Besides, there is a meaningful and negative relation between unconditioned self-acceptance and suicidal thoughts (p<0/01). Results also demonstrated that informative and normative identity styles and unconditioned self-acceptance are negative anticipator of suicidal thoughts; and avoidable deduced identity styles is positive anticipator of suicidal thoughts.Keywords: identity styles, Self-Acceptance, suicidal thoughts, students
-
زمینه و هدف
با توجه به آمار بالای خودزنی در سال 2022 در نوجوانان و اثر مخرب آن، پژوهش حاضر با هدف تاثیرسنجی رفتار درمانی دیالکتیک بر خود انتقادگری و شفقت خود نوجوانان با سابقه رفتارهای خودزنی انجام شد.
مواد و روش هاطرح پژوهش حاضر، آزمایشی از نوع تک آزمودنی با چند خط پایه می باشد که به این منظور، 3 نفر از نوجوانان دختر شهر شیراز با سابقه رفتارهای خودزنی به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های خود انتقادی گیلبرت و همکاران، شفقت خود نف و مصاحبه بالینی ساختاریافته برای اختلالات شخصیت بود. هر یک از افراد به صورت تصادفی در یکی از دوره های دو، سه و یا چهار هفته ای در مرحله خط پایه قرار گرفتند. سپس 16 جلسه درمان دریافت کردند و در نهایت یک پیگیری یک ماهه انجام شد.
یافته هارفتاردرمانی دیالکتیک در کاهش خودانتقادگری و افزایش شفقت خود در هر سه مراجع بعد از درمان، موثر بود اما پایداری اثر درمان فقط برای مراجع اول و دوم باقی ماند.
نتیجه گیریبه نظر می رسد به کارگیری مهارت های رفتاردرمانی دیالکتیک در صورت همکاری و حمایت والدین می تواند با کاهش خودانتقادی و افزایش شفقت خود نوجوانان دختر با سابقه رفتارهای خودزنی همراه باشد.
کلید واژگان: رفتار درمانی دیالکتیک, خودانتقادی, شفقت خودJournal of Psychology, Volume:27 Issue: 4, 2024, PP 354 -364Background and PurposeDue to the high rate of self-injury in adolescents in 2022 and its destructive effect, the present study was conducted to evaluate the effect of dialectical behavior therapy on self-criticism and self-compassion of adolescents with a history of self-injury behaviors.
Materials and MethodsThe design of the present study is a single-subject experiment with several baselines. For this purpose, 3 female adolescents in Shiraz with a history of self-injury behaviors were selected by purposive sampling. Research tools included self-criticism questionnaires (FSCRS) of Gilbert et al., Neff Self-compassion questionnaires (SCS), and structured clinical interviews for personality disorders (SCID-5 PD). Each person was randomly assigned to the baseline stage over a period of two, three, or four weeks. They then received 16 sessions of treatment and then a follow-up after one month.
FindingsDialectical behavior therapy was effective in reducing self-criticism and increasing self-compassion in all three clients after treatment, but the stability of the treatment effect remained only for the first and second clients.
ConclusionIt seems that the application of dialectical behavior therapy skills with the cooperation and support of parents can be associated with a decrease in self-criticism and increased self-compassion of female adolescents with a history of self-injury behaviors
Keywords: dialectical behavior therapy, self-criticism, self-compassion -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و ششم شماره 6 (پیاپی 192، بهمن و اسفند 1402)، صص 1580 -1594مقدمه
اختلال وسواسی -جبری اختلالی است که هزینه زیادی را به خانواده و جامعه تحمیل میکند وهدف این پژوهش مقایسه اثربخشی درمان فراشناختی و درمان متمرکز بر هیجان در بهبود علایم اختلال وسواس -جبری، در افراد دارای نشانگان وسواسی- جبری میباشد
روش کارپژوهش فوق از نوع نیمه آزمایشی همراه با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل میباشد که بعد از درمان مورد پیگیری دو ماهه نیز قرار گرفتند. نحوه انتخاب نمونه ها بصورت نمونه گیری در دسترس از طریق مراجعه و اطلاع رسانی در مراکز بهداشت، مطب روانپزشکان و صفحات اجتماعی میباشد. جایگزینی در گروه ها بصورت تصادفی و دریافت تشخیص از طریق اذعان آزمودنی، انجام مصاحبه بالینی SCID-5، تکمیل تست ییل براون و تشخیص روانپزشک یا روانشناس بالینی بوده است. پروتکل درمانی در دو گروه درمانی اجرا شد. هر گروه با 16 نفر کار را آغاز نمود، برای تشخیص اختلال OCD از پرسشنامه ییل براوون و برای تحلیل آماری از تحلیل واریانس آمیخته در نرم افزار SPSS استفاده شد.
نتایجتفاوت میانگین گروه درمان متمرکز بر هیجان با گروه کنترل(206/6-) بیشتر از تفاوت میانگین گروه درمان فراشناختی با گروه کنترل(992/4-) است یعنی بین اثربخشی دو درمان در بهبود علایم وسواس افراد دارای نشانگان وسواسی-جبری تفاوت معنا دار وجود دارد.
نتیجه گیریعلی رغم موثر بودن هر دو درمان در بهبود علایم اختلال وسواسی-جبری، تفاوت میانگین دو درمان با گروه کنترل نشان داد که درمان متمرکز بر هیجان اثربخشی بیشتری نسبت به درمان فراشناختی بر کاهش علایم وسواس دارد.
کلید واژگان: درمان فراشناختی, درمان متمرکز بر هیجان, اختلال وسواسی-جبریIntroductionObsessive-compulsive disorder(OCD) imposes significant costs on the family and community. The present study aimed to compare the effectiveness of metacognitive therapy and emotion-focused therapy in improving the symptoms of OCD in people with this syndrome.
MethodThis study utilized a semi-experimental design with pre-and post-tests and a two-month follow-up period. Health centers, psychiatrists, and social media pages provided referrals and information on the sampling method. The participants were evaluated using the Structured Clinical Interview for DSM-5 (SCID-5), Yale-Brown, and a psychiatrist or clinical psychologist's diagnosis. The participants were evaluated using the Structured Clinical Interview for DSM-5(SCID-5), Yale-Brown, and a psychiatrist or clinical psychologist's diagnosis. They were randomly assigned to groups. The treatment protocol was implemented in both groups. Each group began with 16 individuals. To diagnose OCD, we used the Yale-Brown(Y-BOCS). Statistical analysis was performed using the Mixed variance analysis in SPSS.
Resultsthe mean difference between the emotion-focused therapy group and the control group(-6. 206) was greater than the mean difference between the metacognitive therapy group and the control group(-4. 992). In other words, there was a significant difference between the effectiveness of the two treatments in improving the symptoms of the people with OCD syndrome.
ConclusionDespite the effectiveness of both treatments in improving OCD symptoms, The mean difference between the two treatments and the control group demonstrated that emotion-focused therapy is more effective than metacognitive therapy at reducing the OCD syndrome.
Keywords: Metacognitive therapy, Emotion-focused therapy, Obsessive-compulsive disorder -
هدف
نشانگان اختلال های روانی با آسیب های متعدد فردی و اجتماعی همراه است. از این رو مطالعه حاضر با هدف پیش بینی علایم اختلال های روانی بر اساس تعلقات مادی، مراتب توکل به خدا و نگرش-های ناکارآمد انجام شد.
مواد و روش هاشرکت کنندگان شامل 300 نفر (191 نفر زن و 109 نفر مرد) از دانشجویان دانشگاه جهرم با میانگین سنی 85/19 بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای انتخاب و به وسیله چهار پرسشنامه تعلقات مادی، مراتب توکل، نگرش های ناکارآمد (DAS-40) و سیاهه کوتاه علایم بیماری (BSI-53) مورد ارزیابی قرار گرفتند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و رگرسیون استفاده شد.
یافته هایافته ها نشان داد که هرسه مولفه تعلقات مادی، توکل و نگرش های ناکارآمد به صورت معنی-داری علایم اختلال های روانی را پیش بینی کردند (01/0<p)، با این تفاوت که توکل در جهت منفی و دو مولفه دیگر در جهت مثبت قرار داشت. تعلقات مادی شدت 7 اختلال وسواس، حساسیت بین فردی، اضطراب، خصومت-خشم، فوبیا، افکار پارانویید و روان پریشی و توکل نیز دو اختلال جسمانی سازی و افسردگی را با توان بیشتری نسبت به دو مولفه دیگر پیش بینی کردند.
نتیجه گیرینتایج پژوهش حاضر نشان داد که تعلقات مادی و توکل از قابلیت قابل قبولی در پیش-بینی علایم اختلال های روانی برخوردار است، بنابراین، توجه به این دو مولفه در فرایند ارزیابی، پیشگیری و درمان اختلالات روانی، موجب تسهیل هریک از این فرایندها خواهد شد.
کلید واژگان: تعلقات مادی, توکل به خداوند, نگرش های ناکارآمد, اختلال روانیPurposeMental Disorders Symptoms is associated with numerous personal and social consequences. Therefore, present study was aimed to investigate the relationship between Secular Attachment [SA], Trust in God [TG] and Dysfunctional Attitudes [DA] with the mental disorders symptoms.
Materials and MethodsThe population included Jahrom University Students, from whom 300 (191 women and 109 men) were selected through cluster random sampling method. Research instrument were Attachment Scale, Trust in God Questionnaire, Dysfunctional Attitude (DAS-40) and Brief Symptom Inventory (BSI-53). The data were analyzed using descriptive and multiple regression methods.
FindingsThe result showed that SA and DA can significantly and positively and TG can significantly and negatively predict the severity of all mental disorders symptoms. SA showed higher power than DA in predicting symptoms of Obsessive-compulsive, Somatic Symptom, Anxiety, Hostility, Phobic anxiety, Paranoid ideation and Psychoticism with coefficient variance was .24, .07, .25, .18, .32 and .21 respectively. Also TG showed higher power than DA in predict symptoms of Somatic Symptom and Depression.
ConclusionAccording to the results, the quality of belief and attitude towards God and Secular Attachment has a significant relationship with psychological disorders symptoms, therefore, considering and modifications these components, is important issue in the process of evaluation, prevention and treatment.
Keywords: Secular Attachment, Trust in God, Dysfunctional Attitudes, Mental Disorders -
زمینه و هدف
این پژوهش از انواع پژوهش های توصیفی همبستگی از نوع معادلات ساختاری بوده و با هدف بررسی مدل ساختاری نگرش به تصویر بدنی بر اساس پایگاه هویت موفق با میانجی گری نگرش فرهنگی اجتماعی به ظاهر و پذیرش خود در میان دختران نوجوان انجام شد.
مواد و روش هاجامعه آماری تحقیق کلیه دختران نوجوان مشغول به تحصیل در مقطع متوسطه شهر اصفهان در سال تحصیلی 1399-1400 بودند که 567 نفر از آنان به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند، بدین صورت که از میان مناطق شش گانه آموزش وپرورش اصفهان یک منطقه (منطقه 5) به صورت تصادفی انتخاب شد و از میان مدارس منطقه 5 تعداد 6 مدرسه و از هر مدرسه 5 کلاس (درمجموع 30 کلاس) به صورت تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شده و مشارکت کردند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه های روابط چندبعدی خود بدن (MBSRQ)، پایگاه هویت من (EOM-EIS-2)، نگرش های اجتماعی فرهنگی نسبت به ظاهر (SATAQ-3) و پذیرش خود (USAQ) استفاده شد. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از روش معادلات ساختاری با نرم افزار ایموس استفاده شد.
یافته هایافته ها نشان داد که ارتباط معنی داری بین متغیرهای پایگاه هویت، نگرش فرهنگی اجتماعی به ظاهر و پذیرش خود با نگرش به تصویر بدنی وجود دارد (05/0<P). همچنین یافته ها نشان داد که پایگاه هویت موفق با میانجی گری نگرش فرهنگی اجتماعی به ظاهر و پذیرش خود بر نگرش به تصویر بدنی تاثیر دارد (05/0<P)؛ و مدل ارایه شده در بین نوجوانان دختر از برازش مناسبی برخوردار است.
نتیجه گیریپایگاه هویت با میانجی گری نگرش فرهنگی اجتماعی به ظاهر و پذیرش خود در نوع نگرش افراد به تصویر بدنی به عنوان اولین خود تجربه شده تاثیر دارد بنابراین پیشنهاد می شود به منظور ارتقا نگرش به تصویر بدنی در افراد، متغیرهای مذکور از سوی مراکز مشاوره، مراکز زیبایی و همچنین مدارس موردتوجه قرار گیرند.
کلید واژگان: نوجوانی, تصویر بدنی, هویت, نگرش فرهنگی اجتماعی به ظاهر, پذیرش خودAim and BackgroundThis is a descriptive correlational study of the type of structural equation conducted aiming at investigating the structural model of attitude towards body image based on the Achievement Identity Status with the mediating role of sociocultural attitude towards appearance and self-acceptance among adolescent girls.
Methods and Materials:
The study’s statistical population included all adolescent girls studying in the secondary level in Isfahan city in the academic year 2020-2019, 567 of whom were chosen by cluster random sampling, so that one of the six districts of education in Isfahan (District 5) was randomly selected and among the schools of this district, six schools and from each school, five classes (30 classes in total) were randomly selected and asked to participate in the study. To collect data, Multidimensional Body-Self Relations Questionnaire (MBSRQ), Extended Objective Measure of Ego Identity Status (EOM-EIS-2), sociocultural attitudes towards appearance questionnaire-3 (SATAQ-3), and unconditional self-acceptance questionnaire (USAQ) were used. To analyze the data, structural equation modeling (SEM) was used with AMOS.
FindingsAccording to the findings, there is a significant relationship between the variables of identity status, sociocultural attitude towards appearance, and self-acceptance and attitude towards body image. Moreover, the findings revealed the effect of the achievement identity status on the attitude towards body image by mediating role of sociocultural attitude towards appearance and self-acceptance, and among adolescent girls, the proposed model has a good fit.
ConclusionsThe identity status affects the type of people’s attitude towards their body image as their first experienced ego by mediating role of the sociocultural attitude towards appearance and self-acceptance; hence, to improve the people’s attitude towards their body image, counseling centers, beauty centers, and schools are suggested to consider the aforementioned variables.
Keywords: Adolescence, Body Image, Identity Status, Socio-Cultural Attitude to Appearance, Self-Acceptance -
پژوهش حاضر، با هدف شناسایی ابعاد خودتوسعه ای کارکنان دانشگاه ها و رابطه آن با چابکی یادگیری کارکنان دانشگاه تهران در پردیس علوم اجتماعی و رفتاری انجام شد. روش پژوهش آمیخته اکتشافی بود. در بخش کیفی از فراترکیب استفاده شد که با کمک مدل سندلوسکی و باروسو (2007)، از میان 410 عنوان، 60 سند علمی-پژوهشی مرتبط تحلیل و بیش از 410 کد باز شناسایی شدند. جامعه آماری پژوهش شامل کارکنان پردیس علوم اجتماعی و رفتاری دانشگاه تهران در سال 1401-1400 به تعداد 197 نفر بود. با نمونه گیری تصادفی ساده، 127 نفر از هفت دانشکده به عنوان نمونه انتخاب شدند. در بخش کیفی، از فیش فراترکیب و در بخش کمی از پرسشنامه محقق ساخته خودتوسعه ای کارکنان و چابکی یادگیری استفاده شد. نتایج حاکی از شناسایی چهار بعد شامل خودتوسعه ای روان شناختی، رفتاری، عاطفی و اخلاقی بود. با کمک مدل سازی ساختاری و با نرم افزار لیزرل 8/8 مدل اندازه گیری خودتوسعه ای ترسیم شد که نشان داد مدل از برازش خوبی با داده ها برخوردار است. خودتوسعه ای با ضریب همبستگی 72/0 با چابکی یادگیری کارکنان ارتباط دارد. خودتوسعه ای روان شناختی نیز با ضریب 72/0، خودتوسعه ای عاطفی با ضریب 63/0، خودتوسعه ای رفتاری با ضریب 67/0 و خودتوسعه ای اخلاقی با ضریب 59/0 با چابکی یادگیری کارکنان رابطه معنادار داشته است. به طورکلی می توان گفت خودتوسعه ای دارای چهار بعد کلیدی است و تمامی مولفه های آن با چابکی یادگیری کارکنان رابطه مثبت و معنادار داشته است.
کلید واژگان: چابکی یادگیری, خودتوسعه ای, دانشگاه تهران, کارکنانThe purpose of the present study was to identify the dimensions of self-development of university employees and their relationship with the learning agility of Tehran University employees on the campus of the social and behavioral sciences. It is an exploratory mixed method study. In the qualitative part, meta-composition was used, and with the aid of Sandelowski and Barroso’s (2007) model, 60 related scientific research documents were analyzed from among 410 titles, and more than 410 open codes were identified. In 2021–2022 there were 197 members of the social and behavioral sciences campus research community at Tehran University. 127 individuals from seven faculties were selected by straightforward random sampling. In the qualitative part, the composite form was utilized, whereas in the quantitative part, the self-development and learning agility questionnaire created by the researcher was used. The findings reveal the existence of four dimensions, namely psychological, behavioral, affective, and moral self-development. Using Lisrel8.8 software, a self-developed measurement model was created with the aid of structural modeling, demonstrating the model’s excellent fit with the data. Learning agility has a correlation coefficient of 0.72 with self-development. Employee learning agility was significantly related to psychological self-development with a coefficient of 0.72, emotional self-development with a coefficient of 0.63, behavioral self-development with a coefficient of 0.67, and moral self-development with a coefficient of 0.59. In general, it is possible to assert that self-development consists of four essential dimensions, and that all of these dimensions have a positive and significant relationship with the learning agility of employees.
Keywords: learning agility, Self-development, staff, University of Tehran -
بیشتر نظریه ها مهم ترین مشکل در جریان روان درمانی را حل و فصل مقاومت ها می دانند و مفاهیم، معانی و تاثیرات مشابهی را برای ظهور آن ارایه می کنند؛ اما اکثر نظریه پردازان به طور گسترده ای هم در تعریف انواع مقاومت و علل فرضی آن و هم در روش های برخورد با بیماران مقاوم متفاوت عمل می کنند. در این مقاله سعی بر آن بوده است که به بررسی مروری روایتی مفهوم مقاومت از منظر رویکردهای مختلف روانشناسی و تکنیک های درمانی پیشنهادی این رویکردها، از طریق جستجوی کلیدواژه های مرتبط با موضوع پژوهش در پایگاه های معتبری مانند Science Direct، Elsevier، Magiran، SID، Google Scholar و PubMed، و بررسی مطالعاتی که بین سال های 1990-2022 منتشر شده بودند، پرداخته و آخرین تجدیدنظرها در زمینه ی نحوه چالش با مقاومت ارایه شود. مقالاتی که به صورت خلاصه مقالات، گزارش های کوتاه و بدون دسترسی به متن کامل مقاله بودند، از مطالعه حذف شدند. از 128 مقاله جستجو شده، 33 مقاله انتخاب شد و مفهوم مقاومت و مداخلات مربوط از منظر رویکردهای روان تحلیلی، شناختی-رفتاری، روانشناختی اجتماعی، انسان گرایانه و کوتاه مدت راه حل محور بررسی شد. نتایج نشان داد که این پدیده به طور کلی با ویژگی های شخصیتی و بینش مراجع، ساختار و سبک درمان، رابطه درمانی و تکنیک های درمانی، ویژگی ها و نگرش های بین فردی درمانگر ارتباط دارد. از این رو، درک درست مفهوم مقاومت، شناسایی عوامل تهدیدکننده و مستعدکننده مقاومت و در صورت لزوم انجام مداخلات مناسب توسط متخصصان و درمانگران ضروری به نظر می رسد.
کلید واژگان: مقاومت در درمان, مقاومت در روان درمانی, مقاومت درمانجو, مروری روایتیMost of the theories consider the most critical problem in the course of psychotherapy to be the resolution of resistance and present similar concepts, meanings, and effects for its appearance; But most theorists differ widely both in the definition of the types of resistance and its supposed causes and in the methods of dealing with resistant patients. In this article, an attempt has been made to narrative review of the concept of resistance from the perspective of different psychological approaches and the therapeutic techniques proposed by these approaches, by searching for keywords related to the research topic in reliable databases such as Science Direct, Elsevier, Magiran, SID, Google Scholar, and PubMed, and reviewing the studies that were published between 1990-2022 and present the latest revisions in the field of how to challenge resistance. Articles in the form of summaries of essays, short reports, and without access to the full text of the article were excluded from the study. From 150 searched articles, 33 articles were selected and the concept of resistance and related interventions were examined from the perspective of psychoanalytical, cognitive-behavioral, social-psychological, humanistic, and short-term solution-oriented approaches. The results showed that this phenomenon is generally related to the personality characteristics and insights of clients, the structure and style of treatment, therapeutic relationships, therapeutic techniques, characteristics, and interpersonal attitudes of the therapist. Therefore, it is necessary to understand the concept of resistance, identify the threatening and predisposing factors of resistance and, if necessary, carry out appropriate interventions by specialists and therapists.
Keywords: Resistance in treatment, Resistance in psychotherapy, Patient resistance, Narrative review -
درد یک تجربه ناراحت کننده، همراه با آسیب بالقوه یا واقعی بافتی و دارای مولفه های حسی، هیجانی، شناختی و اجتماعی است. تحقیقات گذشته نشان داده است که عوامل شناختی و هیجانی در تجربه درد بسیار موثر هستند. درد یکی از مهم ترین عوارض بیماری سرطان می باشد که بیش از 70 درصد افراد مبتلا به سرطان آن را تجربه می کنند. دردهای مزمن حاصل از سرطان بر کیفیت زندگی بیماران سرطانی اثر می گذارد و باعث افزایش احتمال ابتلا به افسردگی و اضطراب این بیماران می شود. عوامل روان شناختی در چگونگی سازگاری با درد نقش موثری دارند. این پژوهش از نوع توصیفی-همبستگی است و جامعه آماری آن شامل افراد مبتلا به سرطان خون می باشد؛ که برای درمان و انجام شیمی درمانی به درمانگاه ها و بیمارستان های شهر یزد مراجعه کرده بودند. در مجموع، 240 نفر به شیوه در دسترس انتخاب شدند. نتایج نشان داد که بین فراشناخت ها، فراهیجانات، انعطاف پذیری روانی و تجربه درد رابطه ای معنی دار وجود دارد و فراهیجانات منفی با افزایش و انعطاف پذیری روانی با کاهش تجربه درد همراه هستند. نقش واسطه ای انعطاف پذیری روانی بین فراشناخت و فراهیجان با میزان درد تجربه شده تایید و نشان داده شد که فراشناخت ها و فراهیجانات از مسیر انعطاف پذیری روانی نیز بر میزان درد تجربه شده تاثیر می گذارند و این تاثیر بیشتر از تاثیر مستقیم فراشناخت ها و فراهیجانات بر درد تجربه شده می باشد.
کلید واژگان: درد, انعطاف پذیری روانی, فراشناخت, فراهیجان, سرطان خونPain is an unpleasant experience, usually accompanied by potential or actual tissue injury, and is composed of emotional, sensory, cognitive, and social components. Past research has shown that both cognitive and emotional factors play a significant role in experiencing pain. An important complication of cancer is pain. More than 70 % of cancer patients experience disease-related pain. The cancer-caused chronic pain affects the quality of life of people with cancer. It also increases the risk of depression and anxiety in these patients. Psychological factors play a significant role in how patients adapt to pain. The research design was descriptive-correlational and the statistical population included people with Leukemia who had referred to clinics and hospitals in Yazd for treatment and chemotherapy. In total, 240 individuals were selected by convenient sampling method. The results showed that there is a significant relationship between metacognitions, meta-emotions, psychological flexibility and experienced pain. The presence of negative emotions and decreased mental flexibility was associated with increased pain. The role of psychological flexibility as a mediating variable between metacognition and meta-emotion with the amount of pain experienced was confirmed. It was demonstrated that metacognitions and meta-emotions, through psychological flexibility affect the degree of the pain experienced.
Keywords: Pain, Psychological flexibility, Metacognition, Meta-emotion, Leukemia (blood cancer) -
هدف این پژوهش تعیین برازش مدل ساختاری رابطه هویت و سبک دلبستگی با نگرش به تصویر بدنی با واسطه گری مقایسه اجتماعی و طرح این پژوهش همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری دختران نوجوان مشغول به تحصیل در مقطع متوسطه شهر اصفهان بود که 567 نفر از آنان به شیوه نمونه برداری تصادفی خوشه ای انتخاب و به پرسشنامه روابط چندبعدی خود- بدن، اندازه عینی پایگاه هویت من-نسخه دوم (بنیون و آدامز، 1986)، مقیاس سبک های دلبستگی (کولینز و رید، 1990) و پرسشنامه مقایسه اجتماعی (چان و پرندرگست، 2007) پاسخ دادند. نتایج معادلات ساختاری نشان داد که همه شاخص های برازندگی مدل مناسب است. نتایج نشان داد ضرایب مسیر مستقیم پایگاه هویت و سبک دلبستگی به مقایسه اجتماعی و پایگاه هویت، سبک دلبستگی و مقایسه اجتماعی به نگرش به تصویر بدنی معنادار بود و مقایسه اجتماعی بین پایگاه هویت و سبک دلبستگی با نگرش به تصویر بدنی نقش واسطه ای دارد. با توجه به نتایج این پژوهش به نظر می رسد افرادی که پایگاه هویت موفق و سبک دلبستگی ایمن دارند به دلیل گرایش کمتر به مقایسه اجتماعی، نگرش به تصویر بدنی بهتری را تجربه می کنند.کلید واژگان: تصویر بدنی, دلبستگی, مقایسه اجتماعی, هویت, نوجوانیThis study aimed to determine the relationship between identity status and attachment styles with attitude toward body image in adolescent girls with the mediating role of social comparison. The research design was correlational study-structural equation modeling. The high school students in Isfahan in 2021 were the statistical population of this study, 567 of whom participated by cluster random sampling method. Data collection instruments included the Multidimensional Body–Self Relations Questionnaire (Cash, 1997), Extended Objective Measure of Ego Identity Status-2nd Version (Bennion & Adams, 1986), Revised Adult Attachment Scale (Collins & Read), and Social Comparison Scale (Chan & Prendergast, 2007). The data were analyzed by using structural equation modeling and the results showed that all of the model fitness indices were appropriate. The results also showed that the path coefficients of identity status and attachment style to social comparison and identity status, attachment style, and social comparison to attitude to body image were significant. Also, the social comparison had a mediation role in the relationship between identity status and attachment style with body image attitude. Based on the findings of this study, it seems that people who have a successful identity status and secure attachment style, experience a better attitude towards body image due to less tendency to social comparison.Keywords: body image, attachment, Social Comparison, Identity, Adolescence
-
اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) یک سندرم روان پزشکی است که بر اثر مواجهه با وقایع تهدیدآمیزی مانند جنگ، تصادف با وسیله ی نقلیه، تعرض جسمی و جنسی ایجاد می شود. تجربه ی آسیب روانی می تواند دارای اثرات شناختی طولانی مدت باشد. علایم بارز PTSD شامل تغییراتی در فرآیندهای شناختی مانند حافظه، توجه، برنامه ریزی و حل مساله و تاثیرات مخربی بر عملکرد فرد است. در پیشینه پژوهشی بر نقایص شناختی از جمله نقص حافظه و نقش آن در تدوام اختلال تاکید شده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی مروری تیوری های موجود درباره ی نقص حافظه در افراد مبتلا به PTSD و تیور ی های تبیین کننده ی اختلال استرس پس از سانحه با تمرکز بر نقش حافظه در ابن اختلال، انجام گرفت. کلید واژه های مرتبط به موضوع پژوهش در پایگاه های معتبری مانند Sience Direct، Elsevier، Google Scholar، PubMed، APA PsycNet در دوره ی زمانی 2000 تا 2022 جستجو گردید. نتایج بررسی نشان می دهد که یکی از برجسته ترین نشانه های این افراد تجربه ی علایم مزاحم است که نقش پر اهمیتی در اختلالات حافظه دارد و تمرکز بر کاهش با از بین بردن این علایم می تواند به پاسخ های درمانی بهتر منجر شود. البته برای درمان های موثرتر همچنان نیاز به مطالعات و کارهای بالینی است.
کلید واژگان: اختلال استرس پس از سانحه, نقایص حافظه, نظریه بازنمایی دوگانه, مدل شناختی, نظریه پردازش هیجانیPost-traumatic stress disorder (PTSD) is a psychiatric syndrome caused by exposure to threatening events such as war, car accidents, and physical and sexual assault. The experience of psychological trauma can have long-term cognitive effects. The symptoms of PTSD include changes in cognitive processes such as memory, attention, planning, and problem-solving and destructive effects on a person's performance. In the research background of this disorder cognitive defects been emphasized, such as memory defects, and their role in the continuation of the disorder. The present study was conducted to review the existing theories about memory deficits in people with PTSD and theories that explain post-traumatic stress disorder, focusing on the role of memory in this disorder. The related Keywords to this research topic were searched in reliable databases such as Science Direct, Elsevier, Google Scholar, PubMed, and APA PsycNet in the period 2000 to 2022. The results of this survey show that one of the most prominent symptoms of these people is the experience of disturbing symptoms, which play an important role in memory disorders, and focusing on the reduction of these symptoms or eliminating them can lead to better treatment responses. Though that, for more effective treatments, clinical studies, and actions are still needed.
Keywords: Posttraumatic Stress Disorder, Memory impairment, Dual Representation Theory, Cognitive Model, Emotional Processing Theory -
زمینه و هدف
پژوهش در زمینه دین همواره با پیچیدگی های فراوان همراه بوده که بخشی از آن به عدم وجود تعریف واحد از این مفهوم باز میگردد. برای ارایه تعریفی دقیق از دین ناگزیر به شناخت ماهیت آن در ذهن افراد هستیم. شخصیت عامل مهمی است که بر شکلگیری ادراکات ذهنی در افراد موثر است. هدف از پژوهش تعیین و بررسی تجربه زیسته دین در افراد دارای سازمان شخصیت نوروتیک و مرزی: یک مطالعه پدیدار شناختی بود.
روش بررسیاین یک مطالعه توصیفی از نوع کیفی است که به روش پدیدارشناسی در سال 1399 انجام شده است و شیوه گردآوری دادهها، مصاحبه نیمه ساختار یافته بود، گروه نمونه شامل 10 مصاحبه شونده بود که به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و در دو گروه افراد دارای سازمان شخصیت نوروتیک (5 نفر) و سازمان شخصیت مرزی (5 نفر) دستهبندی شدند. مصاحبه با هر فرد بین 120 تا 420 دقیقه طول کشید و در یک تا 6 نوبت انجام شد. مصاحبه ها تا اشباع نظری ادامه پیدا کرد و در مجموع 2890 دقیقه مصاحبه به عمل آمد. دادهها به روش موستاکاس آنالیز شدند.
یافتهها:
مهمترین مقولههای کشف شده در سازمان مرزی شامل دینداری فردمحور، بیثباتی دینی، هیجان زدگی دین و خدای تک بعدی چندپاره شده بود. افراد دارای سازمان شخصیت مرزی تصویر بیثباتی از خدا در ذهن دارند و ارتباط آنها با خدا تحت تاثیر هیجانات لحظهای تغییر میکند. مهمترین مقولههای به دست آمده در سازمان نوروتیک، دینداری وظیفهگرا، کمالگرایی دینی، دینداری مبتنی بر ظن و خدای نسبتا منسجم بود. تصویر خدا در ذهن افراد با سازمان شخصیت نوروتیک از ثبات بالایی برخوردار است، یکپارچگی تصور از خدا باعث میشود ارتباط فرد با خدا تحت تاثیر هیجانات لحظهای قرار نگیرد.
نتیجهگیری:
نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که دین در ذهن افراد با سازمانهای شخصیت مختلف واجد کیفیتهای متفاوتی است و علیرغم این تفاوتهای اعتقادی و رفتاری، افراد در همه سطوح خود را مومن به دین واحد می دانند. نتایج حاکی از این است که در سطوح پایین تر طیف سازمان شخصیت، شخصیت بهعنوان یک ظرف عمل میکند که محتوای دین در آن ریخته میشود و دین رنگ شخصیت را به خود میگیرد و تفسیر افراد از دین و کیفیت رفتار دینی آنها مبتنی بر شخصیت آنان است و هرچه به سمت سطوح بالاتر سازمان شخصیت حرکت می کنیم بین دین و شخصیت دیالوگی صورت میگیرد که موجب میشود شخصیت از دین تاثیر بپذیرد.
کلید واژگان: پدیدارشناسی, دین, سازمان نوروتیک, سازمان مرزی, شخصیتArmaghane-danesh, Volume:27 Issue: 6, 2023, PP 782 -797Background & aimResearch in the field of religion has always been accompanied by many complications, which is partly due to the lack of a single definition of this concept. In order to provide a precise definition of religion, we have to know its nature in people's minds. Personality is an important factor that affects the formation of mental perceptions in people. The aim of the present study was to determine and investigate the lived experience of religion in people with neurotic and borderline personality organization: a phenomenological study.
MethodsThe present qualitative descriptive study was conducted by phenomenological method in 2019. The data collection method was a semi-structured interview and the sample group included 10 interviewees who were selected by purposive sampling and divided into two groups. People with neurotic personality organization (5 people) and borderline personality organization (5 people) were categorized. Interviews with each person lasted between 120 and 420 minutes and were conducted on one to six occasions. The interviews continued until theoretical saturation and a total of 2890 minutes of interviews were conducted. Data were analyzed by Moustakas method.
ResultsThe most important categories discovered in the border organization included individual-centered religiosity, religious instability, religious excitement, and a fragmented one-dimensional God. People with borderline personality organization have an unstable image of God in their mind and their relationship with God changes under the influence of momentary emotions. The most important categories obtained in the neurotic organization were duty-oriented religiosity, religious perfectionism, religiosity based on suspicion and relatively consistent God. The image of God in the minds of people with neurotic personality organization is highly stable; The integrity of the idea of God makes a person's relationship with God not affected by momentary emotions.
ConclusionThe results of the present study revealed that religion had different qualities in the minds of people with different personality organizations and despite these differences in belief and behavior, people at all levels consider themselves believers in the same religion. The results indicated that at the lower levels of the spectrum of personality organization, personality acts as a vessel in which the content of religion is poured and religion takes on the color of personality, and people's interpretation of religion and the quality of their religious behavior is based on their personality and as we move towards higher levels of personality organization, a dialogue takes place between religion and personality, which causes personality to be influenced by religion.
Keywords: Phenomenology, Religion, Neurotic organization, Borderline organization, Personality -
مقدمه
ترومای زلزله، طیف گسترده ای از پیامدهای روان شناختی گوناگون در مناطق آسیب دیده را به دنبال دارد. به علاوه نقش تجزیه پس از تروما- به عنوان یکی از پیامدهای تروما و عامل شکل دهنده مشکلات روان شناختی- هنوز ناشناخته باقی مانده است؛ از این رو، هدف از پژوهش حاضر مدل یابی روابط ساختاری بین تجربه تروما با تجزیه پس از تروما با میانجی گری اجتناب تجربه ای بود.
روش کار:
روش پژوهش همبستگی با استفاده از تحلیل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل افراد دارای تجربه ترومای زلزله ساکن منطقه کرمانشاه (شهر سرپل ذهاب و ثلاث باباجانی) بودند که از بین آنها تعداد 323 نفر با لحاظ نمودن ملاک های ورود و خروج به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش عبارتنداز: پرسشنامه شدت مواجهه تروماتیک، پرسش نامه ی تجربه ی گسستگی بعد از تروما و پرسشنامه پذیرش و عمل- نسخه دوم. برای تحلیل داده ها از روش معادلات ساختاری در نرم افزار SPSS نسخه 24 و نرم افزار لیزرل استفاده شد.
یافته ها:
نتایج نشان داد که مدل آزمون شده از برازش مناسبی برخوردار است. همچنین نتایج ماتریس همبستگی نشان داد که میزان رابطه بین شدت تجربه تروما با تجزیه پس از تروما (17/0) و اجتناب تجربه ای (20/0) در سطح 01/0 معنی دار است و میزان رابطه بین اجتناب تجربه ای و تجزیه پس از تروما نیز 23/0 است که این رابطه در سطح 01/0 معنی دار می باشد. به علاوه نتایج اثر مستقیم و غیرمستقیم متغیرها در مدل نشان داد که مسیر مستقیم متغیر شدت تجربه تروما به متغیر تجزیه پس از تروما معنی دار نیست (729/1 t= ،17/0= β)، مسیر مستقیم متغیر اجتناب تجربه ای به متغیر تجزیه پس از تروما معنی دار است (466/2 t= ،151/0= β) و مسیر مستقیم متغیر تجربه تروما به متغیر اجتناب تجربه ای معنی دار است (063/3 t= ،315/0= β). همچنین اثر غیرمستقیم متغیر تجربه تروما بر متغیر تجزیه پس از تروما از طریق اجتناب تجربه ای معنی دار است (05/0p< ،096/0= b).
نتیجه گیری:
در نظر گرفتن اجتناب تجربه ای به عنوان میانجی رابطه بین شدت تجربه تروما (زلزله) و تجزیه پس از تروما، می تواند به روشن سازی و تبیین بیشتر نقش تجزیه پس از تروما - به عنوان مکانیسم شکل دهنده بسیاری از مشکلات روان شناختی- کمک کند.
کلید واژگان: شدت تجربه تروما, تجزیه پس از تروما, اجتناب تجربه ای, ترومای زلزلهIntroductionEarthquake trauma has a wide range of psychological consequences in the affected areas. In addition, the role of Peritraumatic dissociation - as one of the consequences of trauma and the shaping factor of psychological problems - is still unknown. Therefore, the aim of the present study was to Modeling Structural Relationships between Trauma experience and Peritraumatic dissociation with the mediation of experiential avoidance.
MethodsThe research method was correlation using structural equation analysis. The statistical population of the study included people with experience of earthquake trauma living in Kermanshah region (Sarpol Zahab and Salas Babajani cities), among whom 323 people were selected by taking into account the exclusion and inclusion criteria as convenience sampling. Research tools include: Traumatic Exposure Severity Scale (TESS), Peritraumatic Dissociative Experiences Questionnaire (PDEQ) and Acceptance and Action Questionnaire (AAQ-II). For data analysis, the Structural equation method was used in SPSS (version 24) and LISREL.
ResultsThe results showed that the tested model has a good fit. Also, the results of the correlation matrix showed that the relationship between the intensity of trauma experience with peritraumatic dissociation (0.17) and experiential avoidance (0.20) is significant at the 0.01 level, and the relationship between experiential avoidance and peritraumatic dissociation is 0.23, which is significant at the 0.01 level. In addition, the results of the direct and indirect effect of the variables in the model showed that the direct path of the intensity of trauma experience variable to the peritraumatic dissociation variable is not significant (t = 1.729, β = 0.17), the direct path of the experiential avoidance variable to the peritraumatic dissociation variable is significant (β=0.151, t=2.466) and the direct path of the trauma experience variable to the experiential avoidance variable is significant (t=3.063, β=0.315 β). Also, the indirect effect of the trauma experience variable on the peritraumatic dissociation variable through experiential avoidance is significant (b=0.096, p<0.05).
ConclusionsConsidering experiential avoidance as a mediator of the relationship between the severity of trauma experience (earthquake) and peritraumatic dissociation, can help to clarify and further explain the role of peritraumatic dissociation - as a mechanism that forms many psychological problems.
Keywords: Severity of trauma experience, Peritraumatic dissociation, experiential avoidance, earthquake trauma -
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای شفقت خود و بهشیاری در رابطه بین استرس ادراک شده و سلامت روانی-جسمانی بود. این پژوهش از نظر هدف، بنیادین و از منظر روش، توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری پژوهش کلیه دانشجویان سال آخر مقطع کارشناسی 1398-99 دانشگاه تهران بود که تعداد 249 نفر به صورت در دسترس انتخاب شدند و به مقیاس های استرس ادراک شده (PSS، کوهن و همکاران، 1997)، اضطراب و افسردگی (CCAS، کستلو و کمری، 1967)، فهرست علایم بدنی بارتون و همکاران (1989)، مقیاس پنج وجهی بهشیاری (FFMQ، بایر و همکاران، 2006) و مقیاس شفقت خود نف (2003) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از تحلیل مسیر و نرم افزار Amos مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.نتایج نشان داد استرس ادراک شده به صورت منفی بهشیاری و شفقت خود را پیش بینی می کند و این دو نیز به صورت منفی پیش بینی کننده علایم جسمانی و افسردگی و اضطراب هستند (01/0<p). همچنین مدل های جداگانه نشان داد که بهشیاری و شفقت خود، در رابطه بین استرس و علایم جسمانی و افسردگی و اضطراب نقش واسطه ای دارند (01/0<p). با این حال هنگام ورود همزمان متغیرهای بهشیاری و شفقت خود بعنوان واسطه، مدل تحلیل مسیر نشان داد که شفقت خود نقش واسطه ای خود را بر هر سه متغیر علایم جسمانی و افسردگی و اضطراب حفظ کرده، درحالی که نقش واسطه ای بهشیاری تنها بر اضطراب باقی ماند. می توان نتیجه گرفت به منظور کاهش تاثیر استرس ادراک شده بر سلامت روانی-جسمانی دانشجویان می توان بر تقویت شفقت خود متمرکز شد.
کلید واژگان: استرس ادراک شده, بهشیاری, سلامت جسمانی-روانی, شفقت خودThis study aims to investigate the mediating role of self-compassion and mindfulness in the relationship between perceived stress and psychological and physical health. This paper is applied in terms of purpose and is correlational in terms of method. Two hundred forty-nine senior undergraduate students were selected via convenience sampling and filled in The Perceived Stress Scale (PSS, Cohen et al, 1997), The Anxiety and Depression scale (CCAS, Costello, & Comrey, 1967), The Physical Symptom Checklist of Bartone (1989), The Five Facet Mindfulness Questionnaire (FFMQ, Baer et al, 2006), and the Self-compassion Scale (Neff, 2003). The data were analyzed by path analysis model and Amos software. Results showed that perceived stress predicted self-compassion and mindfulness negatively and both of them predicted physical symptoms, anxiety, and depression negatively (p<0.01). Besides, two separate models indicated that self-compassion and mindfulness have a mediating role in the relationship between perceived stress, physical symptoms, anxiety, and depression (p<0.01). However, Entering these two mediating variables into the path analysis model indicated that self-compassion keeps its mediator variable role in all the three criterion variables, while mindfulness only has a mediator variable role in anxiety. It can be concluded that in order to reduce the effect of perceived stress on students' mental and physical health, we can focus on strengthening self-compassion.
Keywords: Perceived Stress, Mindfulness, Psychological Health, Physical Health, Self Compassion -
پژوهش حاضر با هدف ارایه الگوی توانمندسازی زنان سرپرست خانوار کشور در کمیته امداد امام خمینی (ره) انجام شد. روش پژوهش آمیخته بود. جامعه پژوهش در بخش کیفی شامل همه زنان سرپرست خانوار، کمیته امداد سراسر کشور، مدیران و متخصصان بود که با روش هدفمند 115 نفر از زنان سرپرست خانوار، 27 مدیر، و 10 متخصص انتخاب و با ایشان مصاحبه شد. در بخش کمی نیز با استفاده از فرمول نمونه گیری کوکران 1500 نفر از زنان و 193 نفر از مدیران انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات از مصاحبه و پرسشنامه استفاده شد. نتایج بخش کیفی نشان داد الگوی توانمندسازی زنان سرپرست خانوار شامل مشکلات (فردی، خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی)، راهکارها (توانمندسازی فردی، خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی)، و در نهایت راهبردها (سازمانی مستقیم و غیرمستقیم و فراسازمانی شامل بین سازمانی، قانونی، اجتماعی) است. برازش مدل در بخش کمی با نرم افزار لیزرل انجام شد و مدل یابی معادلات ساختاری نیز این ابعاد را تایید کرد و نشان داد مدل از برازش نسبتا خوبی با داده ها برخوردار است. بر این اساس می توان نتیجه گرفت الگوی توانمندسازی زنان، ضمن در نظر گرفتن مشکلات این قشر، راهکارها و راهبردهای مناسبی نیز ارایه می کند تا دسترسی عملی به توانمندسازی فراهم آید.
کلید واژگان: توانمندسازی, زنان سرپرست خانوار, کمیته امداد امام خمینی(ره)The present study aimed to provide a model of empowerment for the family-heading women in Imam Khomeini Relief Committee. The study adopted a mixed-methods approach. The research population in the qualitative section included all female-headed households, Relief Committees across the country, and managers and specialists, from among whom 115 family-heading women, 27 managers, and 10 specialists were selected and interviewed through purposive sampling. In the quantitative section, 1500 women and 193 managers were selected using Cochran's sampling formula. To collect data, interviews and questionnaires were used. The results of the qualitative section showed that the empowerment model for family-heading females included problems (individual, familial, social, and economic), solutions (individual, familial, social, and economic empowerment), and strategies (direct and indirect organizational, and extra-organizational (including inter-organizational, legal, and social)). The fit of the model in the quantitative phase was assessed using LISREL software. Structural equation modeling also confirmed these dimensions and showed that the model had a relatively good fit with the data. Thus, it can be concluded that the model for the empowerment of women both takes into account the problems of this group and provides appropriate solutions and strategies to empower them in practice.
Keywords: Imam Khomeini Relief Committee, Empowerment, Family-heading women -
مقدمه
هدف پژوهش حاضر روایی، پایایی و ساختارعاملی مقیاس 16 آیتمی خیال پردازی ناسازگارانه در جامعه ایرانی بود.
روشپژوهش در زمره پژوهش های توصیفی و همبستگی بود. نمونه شامل 300 نفر از دانشجویان بود که به شیوه نمونه گیری آنلاین گلوله برفی انتخاب شدند. به منظور بررسی روایی واگرا و همگرا از مقیاس تجارب تجزیه ای و پرسشنامه پذیرش و عمل - نسخه دوم استفاده شد. برای استخراج نتایج، ضریب آلفای کرونباخ، تحلیل عاملی اکتشافی، تحلیل عاملی تاییدی و همبستگی استفاده شد.
یافته هانتایج تحلیل عاملی اکتشافی در این پرسشنامه سه عامل شامل خیال بافی مداخله گر، خیال بافی پایدار، خیال بافی وابسته را در جمعیت دانشجویان ایرانی آشکار کرد. تحلیل عاملی تاییدی نیز نشان داد که الگوی سه عاملی از برازش قابل قبولی برخوردار است. میزان آلفای کرونباخ برای عامل اول برابر با 90/0، عامل دوم برابر با 86/0، عامل سوم برابر با 79/0 و کل پرسشنامه برابر با 93/0 به دست آمد. بین سه عامل پرسشنامه و نمره ی کل خیالبافی ناسازگارانه با پذیرش و عمل رابطه ی معکوس و معنی دار وجود دارد که این حاکی از روایی واگرای این ابزار است. همچنین بین سه عامل پرسشنامه و نمره ی کل خیالبافی ناسازگارانه با مولفه های فراموشی تجزیه ای، مسخ شخصیت و واقعیت و جذب و تخیل رابطه ی مستقیم و معنی دار وجود دارد که این حاکی از روایی همگرای ابزار پژوهش حاضر است.
نتیجه گیرینسخه فارسی پرسشنامه خیال بافی ناسازگارانه از خصوصیات روان سنجی قابل قبولی در جامعه دانشجویان ایرانی برخوردار است و می تواند ابزار مفیدی برای ارزیابی خیال بافی ناسازگار باشد.
کلید واژگان: خیال بافی ناسازگار, ساختار عاملی, روایی و پایاییIntroductionThe purpose of this study was to examine the reliability, validity, and factor structure of the Maladaptive Daydreaming Scale (MDS–16) in an Iranian Sample.
MethodIn a descriptive-correlational study a sample of 300 students was selected by an online snowball sampling method. In order to assess the divergent and convergent validity, the Dissociative Experiences Scale II (DES-II) and Acceptance and Action Questionnaire (AAQ-II) were used. Cronbach's alpha coefficient, exploratory factor analysis, confirmatory factor analysis, and Pearson's correlation were used.
ResultsThe results of exploratory factor analysis in this questionnaire revealed three factors including Interferer daydreaming, Stubborn daydreaming, and Dependent daydreaming in the Iranian student population. Confirmatory factor analysis also showed that the three-factor model has an acceptable fitness. Cronbach's alpha for the first factor was 0.90, the second factor was 0.86, the third factor was 0.79 and the whole questionnaire was 0.93. A significant negative relationship was found between the three factors of the questionnaire and the total score of daydreaming with acceptance and practice, which indicates the divergent validity of this scale. A direct and significant relationship was also evident between the three factors of the questionnaire and the total score of Maladaptive Daydreaming with the components of Dissociative amnesia, Depersonalization/ Derealization, and Absorption/Imaginative Involvement which indicates the convergent validity of the tool.
Conclusionthe Persian version of the Maladaptive Daydreaming Scale has acceptable psychometric properties in the Iranian student community and could be a useful questionnaire in evaluating Maladaptive Daydreaming.
Keywords: Maladaptive Daydreaming, Factor structure, Reliability, Validity -
هدف
هدف این پژوهش بررسی رابطه ی بین سبک های دلبستگی و طرحواره های ناسازگار اولیه با ابعاد مختلف ارتباطات زناشویی: بررسی نقش واسطه ای بینش شناختی است.
روشطرح تحقیق حاضر از نوع همبستگی (رگرسیون) بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه افراد متاهل شهر اصفهان تشکیل می دادند که از این تعداد، 563 نفر به عنوان حجم نمونه بااستفاده از فرمول بارون کنی به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و وارد پژوهش شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه سبک دلبستگی بزرگسال کولینز و رید، پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه (فرم کوتاه)، پرسشنامه زوجی اینریچ و مقیاس بینش شناختی بک بود که از روایی وپایایی مناسبی برخوردار بودند.
یافته ها:
نتایج پژوهش نشان داد دلبستگی ایمن با ضریب رگرسیونی استاندار شده 245/ 0- بیشترین نقش را در پیش بینی ارتباطات داشت. که در حضور متغیر بینش شناختی هم با ضریب رگرسیونی استاندار شده 140/0- نقشی در پیش بینی ارتباطات دارد. همچنین بینش شناختی در رابطه ی بین طرحواره های اولیه و ابعاد مختلف ارتباطات زناشویی نقش واسطه ای دارد. حد و مرز مختل با ضریب رگرسیونی استاندار شده 95/0 - بیشترین نقش را در پیش بینی ارتباطات داشت. متغیر گوش به زنگی با ضریب رگرسیونی استاندار شده 192/0 - و متغیر خودگردانی با با ضریب رگرسیونی استاندار شده 089/0 در حضور متغیر بینش شناختی نقش معناداری در پیش بینی ارتباطات داشتند.
کلید واژگان: بینش شناختی, سبک های دلبستگی, طرحواره های ناسازگار اولیه, ارتباطات زناشوییIntroductionThe purpose of this research is to investigate the relationship between attachment styles and primary maladaptive schemas with different dimensions of marital communication: investigating the mediating role of cognitive insight.
MethodThe current research design was correlation (regression). The statistical population of the current study consisted of all the married people of Isfahan city, of which 563 people were selected as the sample size using Baron Kenny's formula and included in the study. The research tools included Collins and Reed's adult attachment style questionnaire, primary maladaptive schemas questionnaire (short form), Enrich couple questionnaire and Beck's cognitive insight scale, which had good validity and reliability.
FindingsThe results of the research showed that secure attachment had the greatest role in predicting communication with a standardized regression coefficient of -0.245. which, in the presence of cognitive insight variable, has a role in predicting communication with a standardized regression coefficient of -0.140. Also, cognitive insight plays a mediating role in the relationship between primary schemas and different aspects of marital communication. Disturbed borderline with a standardized regression coefficient of 0.95 had the greatest role in predicting communication. The alertness variable with a standardized regression coefficient of 0.192 and the self-management variable with a standardized regression coefficient of 0.089 had a significant role in predicting communication in the presence of the cognitive insight variable.
Keywords: cognitive insight, maladaptive schemas, attachment styles, marital relationship -
ارزیابی نوجوانان از ظاهر جسمانی خود، مهم ترین متغیر در پیش بینی ادراک آنان از خودشان است؛ چراکه نخستین بعد شکل گیری هویت در انسان، درک بدن و هویت بدنی است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی مدل ساختاری نگرش به تصویر بدنی براساس سبک دلبستگی با نقش میانجی نگرش فرهنگی اجتماعی به ظاهر و پذیرش خود در میان دختران نوجوان بود. نوع پژوهش حاضر توصیفی همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دختران نوجوان شهر اصفهان بود که 567 نفر از آنان به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای مشارکت کردند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های نگرش فرد درباره تصویر بدنی خود (1997)، پرسشنامه سبک دلبستگی کولینز (1990)، نگرش های اجتماعی فرهنگی به ظاهر (1995) و پذیرش خود (2001) استفاده شد. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از روش معادلات ساختاری با نرم افزار ایموس استفاده شد. نتایج نشان داد سبک دلبستگی، پذیرش خود و نگرش فرهنگی اجتماعی به ظاهر بر نگرش به تصویر بدنی اثر مستقیم (05/0<p) و سبک های دلبستگی با میانجی گری پذیرش خود و نگرش فرهنگی اجتماعی به ظاهر بر نگرش به تصویر بدنی تاثیر غیرمستقیم دارند (05/0<p). همچنین، نتایج نشان داد مدل ارایه شده از برازش مناسبی برخوردار است و نقش متغیرهای سبک دلبستگی، نگرش فرهنگی اجتماعی به ظاهر و پذیرش خود در نگرش به تصویر بدنی تایید شد؛ بنابراین، درزمینه نگرش به تصویر بدنی، باید متغیرهای سبک دلبستگی و نگرش فرهنگی اجتماعی به ظاهر و پذیرش خود ازسوی مدارس، آموزشگاه ها، مراکز مشاوره و کلینیک های زیبایی مورد توجه قرار گیرد و به منظور ارتقای نگرش به تصویر بدنی در افراد، آموزش های لازم درجهت ارتقای روابط والد و کودک برای تقویت دلبستگی صورت بگیرد و تلاش رسانه ای و فرهنگی و آموزشی به منظور مبارزه با استانداردهای تحمیلی درباره زیبایی و خودپذیری مشروط صورت بگیرد. علاوه براین، والدین و معلمان، خود به عنوان الگویی عمل کنند که متاثر از پیام های زیبایی نیست و با تقویت توجه به ابعاد غیرظاهری در افراد، به ارتقای نگرش به تصویر بدنی آنان کمک کنند.
کلید واژگان: نوجوانی, تصویر بدنی, دلبستگی, پذیرش خود, نگرش فرهنگی اجتماعی به ظاهرAdolescents' evaluation from their physical appearance is the most important variable in predicting their perception about themselves, because the first dimension of identity formation in humans is body perception and body identity. The purpose of the current study was to examine the structural model of attitudes toward body image according to attachment styles with the mediating role of socio-cultural attitudes toward the self-image and self-acceptance among adolescent girls. The type of the current descriptive research was correlation in the realm of structural equations. The statistical population of the study included all adolescent girls in Isfahan, 567 of whom participated in the study through cluster random sampling. In order to collect data the Multidimensional Body–Self Relations Questionnaire (1997), Collins' Attachment Style Questionnaire (1990), Sociocultural attitudes towards appearance (1995) and Self-Acceptance Questionnaire (2001) were used. To analyze the data, the structural equation method was applied through AMOS software. The results demonstrated that attachment styles, self-acceptance and socio-cultural attitudes toward appearance have a direct effect on body image (p <0.05) and attachment styles mediated by self-acceptance and socio-cultural attitudes toward appearance have indirect effect on attitudes toward body image (p <0.05). The results indicated that the presented model has a good fit and the role of the of mediating variables in attitudes to body image was confirmed. Thus, in the domain of attitude toward body image, the attachment style and socio-cultural attitude toward appearance and self-acceptance should be marked by schools, counseling centers and beauty centers.
Keywords: adolescence, Body image, Attachment, self-acceptance, Socio-Cultural Attitude to Appearance -
زمینه و هدف
در بیماران مبتلا به ام.اس، تجربه استرس می تواند در نحوه مقابله با بیماری و محیط تاثیر پایداری بگذارد. لذا هدف پژوهش حاضر بررسی نقش مولفه های کیفیت زندگی و مولفه های نیروی اراده در پیش بینی استرس ادراک شده در بیماران مبتلا به ام.اس بود.
روش کارپژوهش حاضر از نوع مطالعات همبستگی بود. از بین بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس با تجربه درد مزمن که به بیمارستان امام خمینی شهر تهران مراجعه کرده بودند، 118 بیمار به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای به کار رفته در این پژوهش شامل مقیاس استرس ادراک شده کوهن، مقیاس کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت و مقیاس نیروی اراده گودرزی بود. داده ها با استفاده ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون همزمان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هانتایج نشان داد که مولفه های سلامت جسمی و سلامت روان از مقیاس کیفیت زندگی و مولفه ی استقلال و شجاعت از مقیاس نیروی اراده به طور معناداری استرس ادراک شده را پیش بینی می کنند. مقدار ضریب رگرسیونی استاندارد شده برای سلامت جسمی 360/0-، برای سلامت روان 249/0- و برای استقلال و شجاعت 333/0- بود.
نتیجه گیریسلامت جسمی، سلامت روان و استقلال و شجاعت می توانند با تاثیر بر استرس ادراک شده بیماری ام.اس و اجتناب وی از استرس ام.اس، بر بهزیستی روان شناختی تاثیر گذاشته و مشکلات ناشی از استرس را افزایش دهند. از این رو لازم است این عوامل در مدیریت و درمان این بیماران مورد توجه قرار گیرند.
کلید واژگان: استرس ادراک شده, کیفیت زندگی, سلامت جسمی, سلامت روان, نیروی اراده, استقلال و شجاعت, ام اسBackground & AimsMultiple sclerosis (MS) is a chronic and neurological disease that causes various physical and mental disorders such as anxiety, depression, weakness, diplopia, blurred vision, decreased muscle strength, tremors, forgetfulness, lack of concentration, disorder of understanding feelings, etc. This disease is an inflammatory disease with a degenerative nature related to the central nervous system with a vast etiology. MS causes the myelin of the central nervous system (brain and spinal cord) to be destroyed, and the destruction of myelin determines the symptoms of the disease. This disease is common between the ages of 18 and 40. According to statistics, approximately 2.5 million people in the world have MS. The prevalence of this disease (MS), according to the statistics recorded by the World Health Organization, is 20 to 60 cases per 100,000 people, and statistics show that the ratio of women to men is higher. The clinical course of MS is diverse and can vary from a completely benign course to a progressive and debilitating course. Stress is a term that refers to a set of physical, mental, emotional, and tension factors in a person. Being exposed to stress in everyday life is an integral part of life, some of these stresses can have a positive effect on increasing arousal, and in this case, it prepares a person for activity. On the other hand, exposure to stress can be harmful. Stress occurs for a person when the environmental facilities are more than the person's resources for adaptation. Perceived stress is defined as the degree to which environmental situations in a person's life are evaluated as stressful. The studies conducted about perceived stress indicate that stress and its effect on mental health are determined to some extent by a person's subjective evaluation of life events. People suffering from chronic diseases, if they cannot control the perceived stress of the disease, will affect their mental health. Therefore, it is very important to control and manage stress so that the patient can deal with it efficiently. One of the unpleasant consequences of stress in chronic patients such as MS is the unfavorable quality of life of these patients, which shows that it is important to investigate and evaluate the quality of life in clinical research, that knowledge about the quality of life of patients will help the health team to Move the care to improve their quality of life. Every person's dream in life has always been to have a good life. In the present century, there have been many changes in people's views on life, and every person tries to live a quality life and strives to improve the quality of his life. For this reason, the evaluation of the quality of life has gained a lot of value in recent years. The concept of quality of life in the lives of healthy or sick people is affected by different conditions and changes. The concept of quality of life depends on physical, mental, and social health, which is influenced by people's opinions and expectations. Another variable that is theoretically related to the structure of perceived stress is willpower. Regarding the controlling factors of human behavior, behaviorist psychologists consider the controlling factor of a person to be the external environment of a person, and cognitive psychologists consider the internal system of a person, including his willpower and decision, to be effective in this field. They consider from the point of view of today's psychologists, the concept of willpower is synonymous with the relative strength of motivations, and in fact, they consider the study of self-control and motivation to be effective and useful in this field. In general, the problem of the present research is to what extent the components of quality of life and components of willpower can predict the perceived stress in patients with MS and the contribution of each of these variables. How much is it in predicting the perceived stress of patients with MS?
MethodsThe current research design is a descriptive design of the correlation type, in which the components of quality of life and the components of willpower are predictor variables and perceived stress is the criterion variable. The statistical population of this research was patients with MS from Imam Khomeini Hospital in Tehran, and the sample of this research is 118 people, including 64 women, which is equivalent to 54.2 percent of the total sample size, and 54 men, which is equivalent to 45.8. The tools used in this research included Cohen's Perceived Stress Scale, the World Health Organization's Quality of Life Scale, and Godrezi's Willpower Scale. Data analysis was done using SPSS-23 software. To check the correlation of the dimensions of the variables, Pearson's correlation coefficient was analyzed using the simultaneous regression method.
ResultsThe results showed that the components of physical health and mental health from the quality of life scale and the components of independence and courage from the willpower scale significantly predict perceived stress. The value of the standardized regression coefficient was -0.360 for physical health, -0.249 for mental health, and -0.333 for independence and courage.
ConclusionPhysical health, mental health, independence, and courage can affect psychological well-being and increase the problems caused by stress by affecting the perceived stress of MS disease and his avoidance of MS stress. Therefore, it is necessary to consider these factors in the management and treatment of these patients. Multiple sclerosis patients struggle with stress due to facing and fighting this chronic disease. It is important and necessary that their perceived stress from the disease is not high enough to be able to cope with the disease. Since some subscales of quality of life and willpower are related to perceived stress, it is useful to pay attention to them in patients. The higher the level of quality of life and willpower, the less stress a person feels.
Keywords: Perceived Stress, Quality of Life, Physical Health, Mental Health, Willpower -
سابقه و هدف
امروزه افراد زمان زیادی را در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی میگذرانند. یکی از پدیدههای معمول این فضا نمایش خود کاذب است که میتواند هم برای خود فرد هم برای کاربران دیگر تبعات زیادی در حوزه سلامت روان داشته باشد. شناسایی عوامل موثر در این پدیده ما را در امر توانبخشی یاری مینماید. به نظر میرسد عزت نفس و تعلق از عوامل موثر در این زمینه باشند. بنابراین، هدف این پژوهش بررسی نقش تعلق به مادیات در حوزه سلامت روان در فضای مجازی بود که در قالب الگو بررسی شد.
روش کارپژوهش حاضر از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش تمامی دانشجویان دختر و پسر دانشگاه شیراز بودند که از میان آنان نمونهای به حجم 307 نفر بهروش نمونهگیری دردسترس انتخاب شد و به پرسشنامههای نمایش خود کاذب، تعلق و عزت نفس پاسخ دادند. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده است و مولفان مقاله تضاد منافعی گزارش نکردهاند.
یافتههانتایج حاکی از برازش خوب الگو بود. به عبارت دیگر، نتایج نشان داد عزت نفس میتواند با واسطهگری تعلق، نمایش خود کاذب را پیشبینی نماید.
نتیجهگیریپیشنهاد میشود پژوهشگران و درمانگران از توجه به نقش متغیرهای فرهنگی و مذهبی غفلت نورزند. والدین و فعالان حوزه تعلیم و تربیت نیز طبق تعالیم دینی و روانشناختی باید به پرورش عزت نفس بالا در کودکان توجه ویژهای داشته باشند تا فرد مستعد وابستگی افراطی به مادیات و تبعات آن نباشد.
کلید واژگان: اینترنت, سلامت روان, مادی گراییBackground and ObjectiveToday, people spend a lot of time in the cyberspace and social networks. One of the common phenomena of this space is false self-presentation, which can have many consequences in the field of mental health for both the individual and other users. Identifying the effective factors in this phenomenon helps us in prevention. It seems that the effective factors in this field are self-esteem and secular attachment. So the purpose of this study was to examine the role of secular attachment in the field of mental health in cyberspace, which was examined in the form of a model.
MethodsThe present study is correlational. The statistical population of the study included all male and female students of Shiraz University, out of whom a sample of 307 people was selected by available sampling method. They answered the questionnaires of false self-presentation, secular attachment and self-esteem. In this study, all ethical considerations were observed and no conflict of interest was reported by the authors.
ResultsThe results showed a good fit of the model. In other words, the results showed that self-esteem can predict false self-presentation through mediation of secular attachment.
ConclusionIt is suggested that researchers and therapists not neglect the role of cultural and religious variables. Parents and education activists should also pay special attention to fostering self-esteem during development.
Keywords: Mental Health, Internet, Secularism -
مقدمه
دیابت نوع 2 بیش از90% بیماران دیابتی را شامل می شود که علاوه بر عوارض جسمانی، با مشکلات روان شناختی مانند اختلال پرخوری، همراه هست. تشخیص اختلال پرخوری و درمان آن می تواند بسیاری از بیماری های همراه و دیابت نوع 2 را بهبود بخشد. لذا این پژوهش با هدف پیش بینی اختلال پرخوری در زنان مبتلا به دیابت نوع 2 بر اساس نشانه های افسردگی، تنظیم هیجان و انعطاف پذیری روان شناختی انجام شد.
روش بررسیروش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی می باشد که بر روی 102 نفر از زنان مبتلا به دیابت نوع 2 از طریق همکاری مراکز مرتبط با بیماری دیابت و اطلاع رسانی از طریق شبکه های مجازی به شیوه هدفمند انجام گرفت. ابزارهای تحقیق شامل پرسشنامه پرخوری گورمالی و همکاران (1982)، افسردگی بک و همکاران (1996)، پذیرش و عمل بوند و همکاران (2011) و دشواری در تنظیم هیجان گراتز و رومر (2004) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 22 و ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه استفاده شد.
یافته هایافته های حاصل نشان دادند که نشانه های افسردگی، تنظیم هیجان و انعطاف پذیری روان شناختی در سطح معنی داری (001/0>p) قادر به پیش بینی اختلال پرخوری هستند. از میان متغیرهای پیش بین، نشانه های افسردگی با پیش بینی 33 درصد از واریانس اختلال پرخوری، بهترین پیش بینی کننده بود (001/0>p).
نتیجه گیریشناسایی زودهنگام و درمان نشانه های افسردگی در افراد مبتلا به دیابت نوع 2، می تواند سبب کاهش بیشتر اختلال پرخوری در این افراد شود.
کلید واژگان: اختلال پرخوری, انعطاف پذیری روان شناختی, تنظیم هیجان, نشانه های افسردگی, دیابت نوع 2Tolooe Behdasht, Volume:21 Issue: 1, 2022, PP 98 -115IntroductionType 2 diabetes affects more than 90% of diabetic patients, which in addition to physical complications, is associated with psychological problems, such as binge-eating disorder. Diagnosing and treating binge-eating disorder can improve many comorbidities and type 2 diabetes. Therefore, this study aims to predict binge-eating disorder in women with type 2 diabetes based on symptoms of depression, emotion regulation, and psychological flexibility.
MethodsThe present descriptive-correlational study was conducted on 102 people with type 2 diabetes through the cooperation of centers related to diabetes and using social media in a targeted manner. Research tools included the Gormally et al. (1982) binge-eating, the Beck et al. (1996) depression, the Bond et al. (2011) acceptance and the practice, and Graz and Roemer (2004) difficulty in regulation of emotion questionnaires. The data were analyzed by SPSS software version 22 using Pearson correlation coefficient and multiple regression.
ResultsThe results show that the symptoms of depression, emotion regulation, and psychological flexibility could significantly (p <0.001) predict binge-eating disorder. Among the predictor variables, depression symptoms with a prediction of 33% of the variance of binge-eating disorder, was the best predictor of the disorder in people with type 2 diabetes (p <0.001).
ConclusionIt can be concluded that early detection and treatment of depression symptoms in people with type 2 diabetes, can reduce binge-eating disorder in these people.
Keywords: Binge-Eating Disorder, Psychological Flexibility, Emotion Regulation, Depression Symptoms, Type 2 Diabetes
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.