به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

مرتضی صادقی

  • جواد صالحی، مرتضی صادقی*
    سابقه و هدف

    سرطان ریه یکی از کشنده ترین سرطان ها در سطح جهان است، تشخیص زود هنگام سرطان ریه از چالش های بزرگ درمان این بیماری است و می تواند در نجات جان بیماران بسیار موثر باشد. با توجه به نقش میکرو RNA ها در ایجاد و پیشرفت سرطان ریه، از عوامل موثر در بیان و عملکرد میکرو RNA ها از جمله پلی مورفیسم های موجود در ژن های میکرو RNA ها می توان به عنوان بیومارکر جهت تشخیص زودرس سرطان ریه استفاده کرد. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط پلی مورفیسم های تک نوکلئوتیدی (4919510 rs) 608-miR و (6505162 rs) 423-miR با خطر ابتلا به سرطان ریه است.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه مورد- شاهدی، بررسی ژنوتیپی پلی مورفیسم های 6505162 rs 423-miR و4919510 rs 608-miR بر روی دو گروه شامل 110 نفر بیمار سرطان ریه و 120 فرد سالم به روش PCR-RFLP انجام شد. پس از دریافت فرم رضایت نامه از بیماران از هرکدام از افراد مورد مطالعه 5 میلی لیتر خون وریدی دریافت شد و DNA ژنومی هر فرد با استفاده از روش رسوب نمکی استخراج شد، کیفیت DNA توسط طیف سنجی جذبی سنجیده شد و سپس تمامی نمونه ها PCR شد و با استفاده از هضم آنزیم محدودکننده توسط آنزیم های Rsa I و PVUII تعیین ژنوتیپ برای هر دو پلی مورفیسم انجام شد، در مرحله آخر نتایج هضم آنزیمی به وسیله الکتروفورز بر روی ژل آگارز 2 درصد بررسی شد، جهت تایید نتایج RFLP از تعیین توالی تصادفی نمونه ها استفاده شد. تجزیه و تحلیل های آماری داده ها با نرم افزار SPSS انجام شد.

    یافته ها

    در بررسی پلی مورفیسم 6505162 rs در 423-miR توزیع فراوانی ژنوتیپ های CC، CA، AA در بیماران سرطان ریه به ترتیب 7/42، 5/34، 7/22 و در گروه کنترل به ترتیب 8/30، 2/54، 15 بود که دارای اختلاف معنی داری نبود. ژنوتیپ CA نسبت به CC و هم چنین CA نسبت به CC+AA با کاهش ابتلا به سرطان ریه ارتباط داشت (0/009=P، 0/829-0/256:CI 95 درصد، 0/460=OR؛ 0/003=P، 760/0-262/0 :CI 95 درصد، 0/447=OR)، که می تواند حاکی از نقش محافظتی این ژنوتیپ باشد. در بررسی پلی مورفیسم 4919540 rs در 608-miR فراوانی الل G در گروه بیماران 16/4درصد و در گروه کنترل 4/20 درصد بود و فراوانی الل C در گروه بیماران 83/6 درصد و در گروه کنترل 79/6 درصد بود. این فراوانی الل با نسبت احتمالات 0/763 و فاصله اطمینان1/227- 0/444از نظر آماری معنی دار نبود (0/263=P) و تفاوت معنی داری بین گروه بیماران سرطانی و افراد کنترل مشاهده نشد. در بررسی ژنوتایپ های افراد سرطانی و افراد سالم به صورت Codominant، Dominant، Over dominant و Recessiv از نظر آماری هیچ تفاوت معنی داری مشاهده نشد.

    استنتاج

    طبق یافته های مطالعه حاضر، در بررسی 423-miR ژنوتیپ CA در پلی مورفیسم 6505162 rs می تواند نقش محافظتی در سرطان ریه داشته باشد ولی پلی مورفیسم 4919510 rs در 608-miR ارتباط معنی داری با سرطان ریه مشاهده نشد. مطالعات بعدی با تعداد نمونه بیش تر برای تایید این یافته ها پیشنهاد می گردد.

    کلید واژگان: میکرو RNA, سرطان ریه, پلی مورفیسم, PCR-RFLP, آنزیم محدودکننده
    Javad Salehi, Morteza Sadeghi*
    Background and purpose

    Lung cancer is one of the deadliest cancers in the world, early detection of lung cancer is one of the biggest challenges in treating this disease and can be very effective in saving patients. Considering the role of microRNAs in the development and progression of lung cancer, the effective factors in the expression and function of microRNAs, including the polymorphisms in the genes of microRNAs, can be used as biomarkers for the early diagnosis of lung cancer. This study aims to investigate the relationship between single nucleotide polymorphisms (rs4919510) of miR608 and (rs6505162) of miR-423 with the risk of lung cancer.

    Materials and methods

    In this case-control study, genotypic analysis of rs6505162 miR-423 and rs4919510 miR-608 polymorphisms was performed on two groups including 110 lung cancer patients and 120 healthy individuals by PCR-RFLP method. After receiving the consent form from the patients, 5 ml of venous blood was collected from each of the study subjects, and the genomic DNA of each person was extracted using the salt precipitation method, the quality of the DNA was measured by absorption spectroscopy, and then all the samples were PCR And by using restriction enzyme digestion by Rsa I and PVUII enzymes, the genotype was determined for both polymorphisms. In the last step, the results of enzyme digestion were checked by electrophoresis on 2% agarose gel, to confirm the RFLP results from sequencing. Random samples were used. Statistical analysis of data was done with SPSS software.

    Results

    In the investigation of mrs6505162 polymorphism in miR-423, the frequency distribution of CC, CA, and AA genotypes in lung cancer patients was 42.7, 34.5, and 22.7, respectively, and in the control group, 30.8, 54.2, 15, respectively which did not have a significant difference. The genotype CA compared to CC and also CA compared to CC+AA was related to the reduction of lung cancer (P=0.009, 95% CI: 0.256-0.829,
    OR=0.460; P=0.003, 95% CI: 0.262-0.760, OR=0.447) which can indicate the protective role of this genotype. In the investigation of rs4919510 polymorphism in miR608, the frequency of allele G was 16.4% in the patient group and 20.4% in the control group, and the frequency of allele C was 83.6% in the patient group and 79.6% in the control group. This allele frequency was not statistically significant with a probability ratio of 0.763 and a confidence interval of 1.227-0.474 (P=0.263). No significant difference was observed between the group of cancer patients and control subjects. Codominant, Dominant, Over dominant, and Recessive, statistically no significant difference was observed.

    Conclusion

    According to our findings in miR-423, the CA genotype in rs6505162 polymorphism can have a protective role in lung cancer, but rs4919510 polymorphism in miR-608 was not significantly associated with lung cancer, further studies with more samples are suggested to confirm these findings.

    Keywords: Microrna, Lung Cancer, Polymorphism, PCR-RFLP, Restriction Enzyme
  • تهمینه جلالی*، مرتضی صادقی، شهریار عصفوری

    سلول های خورشیدی حساس شده با رنگدانه نسل جدیدتری از سلول های خورشیدی هستند که اگرچه بازده پایین تری نسبت به سلول های سیلیکونی دارند، اما پتانسیل بالایی برای بازده بیشتر دارند و چون از نظر اقتصادی صرفه بهتری دارند، اگر بازده و پایداری آنها افزایش یابد می توانند جایگزین سلول های خورشیدی سیلیکونی در بازار شوند. طراحی و توسعه روزافزون سلول های خورشیدی تنها محدود به کارهای تجربی و آزمایشگاهی نبوده، بلکه مدلسازی های عددی نیز در این امر دخیل بوده است. هدف از انجام این تحقیق طراحی و مدل سازی عددی سلول های خورشیدی حالت جامد حساس شده با رنگدانه بر پایه لایه نانوساختار نیمرسانا با گاف نواری عریض (دی-اکسیدتیتانیوم) و همچنین اکسید روی به عنوان انتقال دهنده الکترون و رنگدانه N719 به عنوان لایه جاذب و همچنین PEDOT:PSS و P3HT به عنوان ماده انتقال دهند ه حفره است. در این پژوهش از نرم افزار کامسول برای طراحی سلول خورشیدی استفاده و مشخصه های جریان-ولتاژ و همچنین جذب اپتیکی سلول محاسبه شده است که با داده های تجربی مطابقت خوبی دارد.

    کلید واژگان: چگالی حامل بار, نانوساختار, سلول خورشیدی حساس شده با رنگدانه, سلول خورشیدی حالت جامد حساس شده با رنگدانه
    Tahmineh Jalali *, Morteza Sadaghi, Shahriar Osfouri

    Dye-sensitized solar cells (DSSCs) are a newer generation of solar cells that, although they have lower efficiency compared to silicon-based solar cells, have a high potential for improved efficiency. Due to their better cost-effectiveness, they can replace silicon-based solar cells in the market if their efficiency and stability increase. The design and development of DSSCs have involved not only experimental and laboratory work but also numerical modeling. The aim of this work is to design and numerically model dye-sensitized solar cells based on a nanostructured semiconductor layer with a wide bandgap (titanium dioxide) and zinc oxide as the electron transporter, N719 dye as the absorber layer, and PEDOT:PSS and P3HT as hole transport materials. In this research, the advanced software CAMSOL with extensive capabilities is used for the design of dye-sensitized solar cells, and the current-voltage characteristics and optical absorption of the cell are calculated, which are in agreement with experimental data.

    Keywords: Charge Carrier Density, Nanostructure, Dye Sensitized Solar Cells, Solid State Dye Sensitized Solar Cells, Solid State Electrolyte.
  • سپیده عرب، مرتضی صادقی*، مهرنوش جعفری

    یولاف، یکی از غلات مورد مصرف در جهان است و مصرف مقادیر مناسب آن می تواند به عنوان بخشی از رژیم غذایی بدون گلوتن برای افراد مبتلا به بیماری سلیاک استفاده شود. از سوی دیگر این غله دارای پوسته ای است که توسط دستگاه گوارش انسان هضم نمی شود و نیاز به پوست گیری دارد. در این پژوهش یک پوست گیر ضربه ای یولاف آزمایشگاهی طراحی، ساخته و ارزیابی شد. آزمایش های پوست گیری یولاف رقم هاشمی در 5 سطح سرعت دورانی روتور (1000، 1250، 1500، 1750 و 2000 دور در دقیقه) و 3 سطح رطوبت (6، 9 و 12 درصد بر پایه تر) در سه تکرار انجام شد و اثر این متغیرها بر درصد دانه پوست گیری شده (%GP)، بازده پوست گیری (DHE)، درصد دانه های شکسته شده (%B)، عملکرد دانه های شکسته نشده (%GY) و عملکرد تبدیل (%MY) مطالعه گردید. داده های آزمایشی، در قالب طرح فاکتوریل کاملا تصادفی در سطح آماری 1 درصد آنالیز شدند. نتایج نشان داد که %GY با افزایش سرعت دورانی روتور در هر سه سطح رطوبت دانه، ابتدا افزایش و سپس کاهش یافت. مقدار DHE، با افزایش سرعت دورانی روتور و رطوبت دانه، روند صعودی نشان داد. %B، نیز با افزایش سرعت دورانی روتور افزایش و با افزایش رطوبت دانه، کاهش یافت. مشاهده شد دانه هایی که در برابر پوست گیری مقاوم تر بودند، در برابر شکست هم مقاومت بیش تری از خود نشان دادند. در هر رطوبت دانه، سرعت دورانی که بیش ترین %GY را داشت، به عنوان بهترین سرعت دورانی روتور در نظر گرفته شد. %MY با %GP و مقدار DHE رابطه مستقیم داشت و با افزایش سرعت دورانی روتور، روند صعودی و با افزایش رطوبت دانه روند نزولی را نشان داد. بهترین سرعت دورانی روتور و محتوای رطوبتی برای پوست گیری دانه های یولاف به ترتیب 1750 دور در دقیقه و 12 درصد بر پایه تر می باشند.

    کلید واژگان: یولاف, پوست گیر ضربه ای, بیماری سلیاک, بازده پوست گیری, دانه های شکسته, عملکرد تبدیل
    Sepideh Arab, Morteza Sadeghi *, Mehrnoosh Jafari

    Oat is one of the grains used in the world, and consuming its right amounts could be considered as a part of a gluten-free diet for people suffering from celiac disease. However, this grain has a hull that is not digested by the human digestive system, and hence need to be dehulled. In this research, a laboratory impact oat dehuller was designed, fabricated and evaluated. The dehulling experiments of Hashemi oat variety were performed at 5 levels of rotor speed (1000, 1250, 1500, 1750, and 2000 rpm) and 3 levels of moisture content (6, 9, and 12% w.b.) with three replications. The effect of these variables on groat percentage (GP), dehulling efficiency (DHE), broken groats (%B), unbroken groat yield (%GY), and mill yield (%MY) was studied. The results revealed that with increase in the rotational speed of the rotor at all grain moistures, the %GY first increased and then decreased. The DHE indicated an ascending trend with increasing the rotor speed and grain moisture. The %B increased with increase in the rotational speed and decreased with increase in the grain moisture. The grains that were more resistant to dehulling showed also more resistance to breakage. At each grain moisture content, the rotational speed that led to the highest %GY was considered as the best rotor speed. The %MY had a direct relationship with %GP and DHE, and it showed an ascending trend with increasing the rotor speed and a descending trend with increasing the grain moisture. The best rotor speed and moisture content for dehulling the oat grains were determined to be 1750 rpm and 12% w.b., respectively.

    Keywords: Oats, Impact huller, Celiac disease, Dehulling efficiency, Broken groats, Mill yield
  • زهره رئیسی*، احمد محب، مرتضی صادقی، محدثه نجفی
    در این مطالعه غشاهای شبکه مرکب حمایت شده با پلی اترسولفون و پلی اتر سولفون سولفونه شده برای جداسازی آب از مخلوط آبی ایزوپروپانول تهیه شده اند. غشاهای ساخته شده شامل یک زیرلایه متخلخل از جنس پلی اتر سولفون و یک لایه نازک کامپوزیتی از پلی وینیل الکل و نانولوله های تیتانیومی می باشند. در واقع، به منظور ساخت لایه بالایی انتخاب گر این غشاها، نانولوله های تیتانیومی سنتز شده به روش هیدروترمال در پلی وینیل الکل توزیع شده اند. همچنین برای بررسی تاثیر زیرلایه بر عملکرد جداسازی غشاها و مقاومت های انتقال جرم، سولفوناسیون پلی اترسولفون انجام گرفته است. سپس عملکرد جداسازی غشاهای تهیه شده در تراوش تبخیری خوراک آبی شامل 90 درصد وزنی ایزوپروپانول در دمای °C 50  ارزیابی شده است. نتیجه ها دلالت داشته اند که ضخامت زیرلایه و ویژگی های شیمیایی آن تاثیر به سزایی بر نتیجه های جداسازی داشته است. در واقع کاهش اختلاف آب دوستی بین زیرلایه و لایه بالایی غشاها، موجب تشکیل لایه مرزی مشترک بدون نقص و ایده آل بین دو قسمت تشکیل دهنده غشاها شده است. همچنین وجود گروه های سولفونه در لایه مرزی مشترک، تشکیل پیوندهای هیدروژنی بین گروه های هیدروکسیل لایه بالایی و گروه های سولفونه لایه حمایت کننده و  بهبود سازگاری بین لایه های غشاها باعث چسبندگی بیش تر این لایه ها شده است. در نتیجه،  انتقال جرم گزینشی آب در عرض غشاهای پلی وینی الکل شده است. همچنین نتیجه های به دست آمده نشان داده است که زیرلایه حمایت کننده علاوه بر تامین استحکام فیزیکی غشاها، به عنوان یک مقاومت انتقال جرم نیز بر جداسازی آب و الکل اعمال نموده است. نتیجه های مشاهده شده نشان داده است که غشاها شامل 4 درصد وزنی نانولوله که توسط زیرلایه پلی اترسولفون سولفونه شده تهیه شده اند مشخصه جداسازی 4828 و شار kg/m2h  29/0 را در جداسازی آب از مخلوط 90 درصد وزنی ایزوپروپانول نشان داده اند.
    کلید واژگان: تراوش تبخیری, غشاهای شبکه مرکب, لایه حمایت کننده, پلی اترسولفون, سولفوناسیون, نانولوله های تیتانیوم
    Zohreh Raeisi *, Ahmad Moheb, Morteza Sadeghi, Mohaddeseh Najafi
    In this report, mixed matrix membranes which are supported by polyethersulfone and sulfonated polyethersulfone prepared for dehydration of isopropanol. The prepared membranes are composed of a porous sublayer from polyethersulfone/sulfonated polyethersulfone and a composite top layer of poly(vinyl alcohol) and titanate nanotubes. In fact, hydrothermally-synthesized titanate nanotubes are dispersed in poly(vinyl alcohol). Moreover, the sulfonated polyethersulfone are used to investigate the effects of the porous sublayer on mass transport and the separation performance of the membranes. Next, the ability of the prepared membranes were studied for pervaporation separation of 90 wt% aqueous isopropanol mixture at 50 . The obtained results indicate that the thickness and chemical properties of the support have had a significant influence on pervaporation results. Totally, decreasing the difference between hydrophilicity of top layer and support has resulted in formation of an ideal interface between the layers. Furthermore, the presence of sulfone groups in interface, formation of hydrogen bounds among hydroxyl groups of poly(vinyl alcohol) and sulfone groups of the sublayer are responsible for enhanced compatibility between the layers. As a result, selective separation of water through the membranes was obtained. In addition, the results indicated that the support led to existence of an additional mass transport in isopropanol dehydration as well as requiring the physical support for the resultant membranes. The obtained results showed that when 4 wt% titanate nanotubes were dispersed in poly(vinyl alcohol) which was supported by sulfonated polyethersulfone the flux and separation factor were about  0.29 kg/m2 h and 4828, respectively.
    Keywords: Pervaporation, Supported Mixed Matrix Membranes, Polyethersulfone, Sulfonation, titanate nanotubes
  • حسین رضایی، مرتضی صادقی*

    برای اعمال پیش تیمار جت برخوردی هوای داغ مرطوب به انگور و مطالعه چگونگی تاثیر آن بر تسریع در روند خشک کردن آن، سامانه ای طراحی و ساخته شد و مورد ارزیابی قرار گرفت. در این پژوهش تاثیر دما و مدت اعمال پیش تیمار (دماهای 90، 100 و 110 درجه سلسیوس و مدت های 30، 60، 90، 120 و 150 ثانیه) در سرعت جت هوای 10 متر بر ثانیه و رطوبت نسبی 40 درصد در قالب طرح آزمایشی فاکتوریل 5×3 بر پایه طرح کاملا تصادفی با سه تکرار بر روند خشک شدن انگور به روش سایه خشک مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج بیانگر کاهش مدت خشک کردن با افزایش دما و مدت اعمال پیش تیمار بود. با افزایش مدت پیش تیمار از 30 به 150 ثانیه در دماهای 90، 100 و 110 درجه سلسیوس سرعت خشک کردن به ترتیب 31 درصد، 5/37 درصد و 45 درصد افزایش پیدا کرد. به علاوه، مدت اعمال پیش تیمار نسبت به دما تاثیر بیشتری بر افزایش سرعت خشک کردن در محدوده های اعمال شده داشت. در مقایسه با انگور شاهد (بدون اعمال پیش تیمار)، افزایش سرعت خشک کردن تحت تاثیر جت برخوردی هوای داغ مرطوب از 8 درصد برای مدت 30 ثانیه در دمای 90 درجه سلسیوس تا 68 درصد برای مدت 150 ثانیه در دمای 110 درجه سلسیوس تغییر یافت. براساس آنالیز رنگ، شاخص های رنگی کشمش تولیدی با افزایش دما و مدت اعمال پیش تیمار بهبود پیدا کرد و دمای 110 درجه سلسیوس و محدوده مدت 150-90 ثانیه به عنوان شرایط مناسب اعمال پیش تیمار به دست آمد.

    کلید واژگان: انگور, پیش تیمار غیر شیمیایی, جت برخوردی هوای داغ مرطوب, محصول ارگانیک, نرخ خشک شدن
    H. Rezaei, M. Sadeghi *
    Introduction

    Due to the disadvantages of using chemical materials as pretreatment before grape drying, the application of non-chemical methods that not only take the environmental issues into account but also increase the drying rate and improve the quality of the produced raisins is vitally important. The high-humidity hot air impingement blanching (HHAIB) is one of the non-chemical methods that can be used as a suitable alternative for chemical pretreatment in grape drying. In this research, the design, construction, and evaluation of a high-humidity hot air impingement blanching system are discussed in terms of the drying kinetics of white seedless grapes. The results are compared against the control and chemical pretreatment.

    Materials and Methods

    High-humidity hot air impingement blanching (HHAIB) system
    The HHAIB system is composed of the steam generator, steam transfer pipes, side channel pump, closing and opening valves, air recycling channel, electric air heater, hot-humid air transfer channel, pretreatment chamber, hot-humid air distribution chamber, nozzles, temperature and humidity sensors and controllers. The performance of the system depends on the humid air temperature, the output fluid velocity from the nozzle, the distance of the nozzles from the product surface, as well as the diameter and arrangement of the nozzles. In order to achieve optimal design of the nozzle array, the relationships existed for the heat transfer coefficient, air mass flow, and blowing power were considered.Application of the HHAIB pretreatment and evaluation of its effect on the grape drying processExperiments were conducted to investigate the effect of temperature and duration of HHAIB pretreatment on the kinetics of grape drying. A two-factor completely randomized factorial design with three replications was used to analyze the data.According to the studies, the air at temperatures of 90, 100, and 110°C, a velocity of 10 m s-1, and relative humidity in the range of 40-45% was applied to the product. Pretreatment durations of 30, 60, 90, 120, and 150 s were also considered. Experiments were conducted with three replicates and control treatment and acid pretreatment were used to compare the drying process. Due to the high quality of shade-dried raisins, this method was used to study the process.The effect of the pretreatment duration on the drying kinetics of white seedless grapes was assessed by observing variations in moisture ratio and drying rate over time, as well as determining the effective diffusivity of water.For the color evaluation of the produced raisins, chroma (C), hue angle H°, and total color difference (ΔE) parameters were calculated after measuring L*, a*, and b* values.

    Results and Discussion

    The comparison of the drying process among the control, chemical, and HHAIB showed the positive efficacy of HHAIB on the drying rate of grapes. Compared to fresh grapes, the increase in drying rate under the influence of HHAIB varied from 8% for a duration of 30 s at 90°C to 68% for a duration of 150 s at 110°C. The values of the diffusion coefficient of grapes for the HHAIB pretreatment at temperatures of 90, 100, and 110°C and durations of 30, 60, 90, 120, and 150 s, as well as for the control and chemical pretreatments were determined. The values of the coefficient changed from 2.28×10-10 m2 s-1 for 30 s of applying pretreatment at 90°C to 3.53×10-10 m2 s-1 for 150 s of applying the pretreatment at 110°C. The highest value of this coefficient (7.46×10-10 m2 s-1) was associated with the chemical pretreatment. The value of the diffusion coefficient increased with increasing temperature and duration of the HHAIB pretreatment. In general, this increase in the drying rate and the diffusion coefficient can be attributed to the effect of the HHAIB pretreatment on the texture and destruction of the cell wall, as well as the microcracks created on the skin of the grapes. Moreover, the findings reveal that, in comparison with the hot air temperature, the duration of the HHAIB pretreatment was more effective in enhancing the drying rate. Additionally, based on the color analysis, a temperature of 110°C and a duration range of 90-150 s were achieved as suitable conditions for applying pretreatment.

    Conclusion

    The HHAIB pretreatment, which combines the benefits of hot air blanching with jet technology, affects the texture and skin of grapes, accelerates the drying process, and increases the quality of the produced raisins. However, the correct application of this pretreatment depends on the proper design of the system and appropriate conditions, including duration, temperature, and relative humidity. The results of drying kinetics showed that the drying rate increased with an increase in the temperature and duration of the pretreatment. The findings indicate that the HHAIB pretreatment could improve the color indices of the raisins, resulting in an increase in the drying rate and acceptable quality of the final product. This provides a basis for the use of HHAIB on larger and industrial scales.

    Keywords: Drying rate, Grapes, High-humidity hot air impingement blanching, Nonchemical pretreatment, Organic product
  • انسیه دهقانی*، غلامعلی قاسمی، مرتضی صادقی
    مقدمه و اهداف

    امروزه تعادل عاملی مهم در افراد کم توان ذهنی جهت بهره مندی از یک زندگی مستقل می باشد. این افراد به دلیل عدم تکامل سیستم عصبی مرکزی و نقص در مسیرهای حسی حرکتی و نیز به جهت داشتن یک زندگی کم تحرک دچار ضعف در تعادل ایستا و پویا می باشند. بنابراین این مطالعه جهت تعیین اثر 8 هفته تمرینات ثبات عصبی عضلانی بر تعادل ایستا و پویای دانش آموزان دختر کم توان ذهنی آموزش پذیر انجام شد.

    مواد و روش ها

    در این پژوهش26 دانش آموز دختر 15-20 ساله کم توان ذهنی آموزش پذیر با میانگین سنی (1/50±17/19)، ضریب هوشی (6/07±61/15)، قد (6/67±157/92) و وزن (12/73±58/9) به صورت نیمه تجربی و هدف مند انتخاب و سپس براساس بهره هوشی در 2 گروه آزمایش (13نفر) و کنترل (13 نفر) به صورت تصادفی جفت شده قرار گرفتند. قبل و بعد از دوره تمرینی متغیرهای تعادل ایستا، تعادل پویای پای راست و تعادل پویای پای چپ از طریق دستگاه فوت اسکن ارزیابی شدند. آزمودنی های گروه آزمایش به مدت 24 جلسه و هر جلسه 40 دقیقه تمرینات ثبات عصبی عضلانی را انجام دادند، درحالی که در گروه کنترل مداخله ای اعمال نشد و  آزمودنی ها فعالیت های روزانه خود را انجام دادند. تحلیل واریانس برای داده های تکراری برای تحلیل و بررسی داده ها در سطح معناداری 0/05 مورد استفاده قرار گرفت.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد طی اجرای 8 هفته تمرینات ثبات عصبی عضلانی پویا و نتایج حاصل از تجزیه و بررسی داده های گروه کنترل و آزمایش، تفاوت معناداری در تعادل ایستای گروه آزمایش (P=0/001 و  F=72/54) نسبت به قبل از اجرای دوره تمرینات ثبات عصبی عضلانی به وجود آمد (05/P≤0). همچنین تمرینات ثبات عصبی عضلانی باعث بهبود تعادل پویا راست (P=0/002 و  F=91/90) و تعادل پویای چپ (P=0/001 و  F=61/58) در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شد. بنابراین تمرینات ثبات عصبی عضلانی تاثیر معنادار را بر تعادل ایستا و پویای دانش آموزان کم توان ذهنی نشان داد.

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد باتوجه به یافته های به دست آمده از این پژوهش که تاثیر تمرینات ثبات عصبی عضلانی پویا را بر تعادل دانش آموزان کم توان ذهنی مثبت ارزیابی کرد، به کار بردن این تمرینات می تواند به عنوان یک روش موثر در بهبود تعادل ایستا و پویای دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر مورد استفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: کم توان ذهنی, تمرینات ثبات عصبی عضلانی, تعادل ایستا, تعادل پویا
    Ensie Dehghani *, Gholam Ali Ghasemi, Morteza Sadeghi
    Background and Aims

    Balance is an important factor in people with intellectual disability to have an independent life. These people are weak static and dynamic balance due to lack of development in their central nervous system, defects in the sensory-motor pathways, and having a sedentary life. This study aims to determine the effect of eight weeks of dynamic neuromuscular stabilization (DNS) exercises on static and dynamic balance of educable mentally retarded female students.

    Methods

    In this study, participants were 26 educable mentally retarded female students aged 15-20 years (Mean age: 17.19±1.50 years, IQ: 61.15±6.07, weight: 58.9±12.73 kg, height: 157.92±6.07 cm) who were selected using purposive and convenience sampling methods and randomly divided into two groups of training (n=13) and control (n=13). Before and after training, their static balance and dynamic balance on the right and left feet were evaluated using a foot scan device. Subjects in the training group performed DNS exercises at 24 sessions, each session for 40 minutes. No intervention was provided to the control group; they performed their routine activities. Repeated measures analysis of variance was used to analyze the data. The significance level was set at 0.05.

    Results

    After eight weeks of DNS exercises, the results showed a significant improvement in static balance (F=72.54, P=0.001), dynamic balance on the right foot (F=90.90, P=0.002) and dynamic balance on the left foot (F=61.58, P=0.001) in the training group compared to the pretest scores and compared to the control group.

    Conclusion

    DNS exercises can be used as an effective method to improve static and dynamic balance of educable mentally retarded female students.

    Keywords: Intellectual disability, Dynamic Neuromuscular Stabilization, Static balance, dynamic Balance
  • رویا دارابی*، مرتضی صادقی

    رتبه بندی اعتباری شرکت ها با مقایسه ریسک اعتباری آنها با یکدیگر، تصمیم گیری سرمایه گذاران را تسهیل می کند، از طرفی، رتبه شرکت، هزینه ای که باید شرکت به منظور تامین مالی در بازار سرمایه بپردازد را مشخص می کند. این مطالعه به بررسی اثرات معاملات اشخاص وابسته بر رتبه بندی اعتباری شرکت ها می پردازد. لذا به منظور آزمون فرضیه تحقیق، نمونه ای متشکل از 105 شرکت از بین شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی دوره زمانی 1395 تا 1399 انتخاب شد. آزمون فرضیه های پژوهش با استفاده از روش رگرسیون بر روی داده های تابلویی انجام شد. نتایج نشان داد که افشای معاملات با اشخاص وابسته تاثیر منفی و معناداری بر رتبه بندی اعتباری دارد. بنابراین پیشنهاد می شود، تحلیلگران مالی و عوامل رتبه بندی اثرات این معاملات را ارزیابی کرده و آنها را در مدل های ارزش گذاری و رتبه بندی اعتباری خود بگنجانند.

    کلید واژگان: معاملات با اشخاص وابسته, رتبه بندی اعتباری شرکت, ریسک اعتباری
    Roya Darabi *, MORTEZA SADEGHI

    Corporate credit rating facilitates investment decision by comparing their credit risk with each other, On the other hand, the rate of the company determines the cost of financing in capital market.This study investigates the effects of the disclosure of related party transactions on firms’ credit ratings. Therefore, in order to test the research hypothesis, a sample of 105 firms was selected from the firms listed in Tehran Stock Exchange during the period 2016 to 2020 . the hypotheses were tested using regression method on panel data. The results showed that the f Related Party Transactions Disclosure and Credit Ratings, there is a negative significant relationship And these transactions will reduce the credit rating of the company. It is therefore recommended that financial analysts and rating agents evaluate the effects of these transactions and incorporate them into their valuation and credit rating models.

    Keywords: Related Party Transactions, Credit ratings, company, Credit Risk
  • امیرحسین رفیعی*، مرتضی صادقی، حامد اسماعیلی

    مقدمه  :

    مسیر مرکز فشار حین راه رفتن منعکس کننده مکانیک کلی بدن است همچنین سیستم تحریک الکتریکی باعث فراخوانی واحدهای حرکتی ازجمله در اندام تحتانی می شود. مطالعه حاضر تاثیر سیستم تحریک الکتریکی بر الگوی راه رفتن و تعادل در ورزشکاران مرد بود.

    روش ها

    این پژوهش از نوع کاربردی و نیمه تجربی است. در این تحقیق 15 نفر ورزشکار مرد در دسترس انتخاب شدند. مطالعه حاضر بهمن ماه 1400 در باشگاه تندرستی شهریار در شهر اصفهان انجام گرفت. از شرکت کنندگان خواسته شد تا با سرعت خودانتخابی مسیر راه رفتن را طی کنند. وسط مسیر، یک دستگاه فوت اسکن قرار داده شده بود که اطلاعات مربوط به مسیر مرکز فشار، مدت زمان نسبی فازهای استانس و زاویه پیش روی در دو حالت باجلیقه و بدون جلیقه تحریک عضلانی را ثبت می کرد. پس از بررسی نرمال بودن داده ها با استفاده از آزمون شاپیرو ویلک از آزمون تی زوجی برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد که سیستم تحریک الکتریکی عضلانی تاثیر مطلوبی روی الگوی راه رفتن ورزشکاران در مقایسه با حالت بدون جلیقه داشته است. تحریک الکتریکی منجر به افزایش کمی نوسانات مرکز فشار و بهبود میزان جابه جایی نوسانات فشار (001/0=p) در حالت با جلیقه شده است که نشان دهنده اثربخشی این روش بود.

    نتیجه گیری

    نتایج تحقیق حاضر حاکی است که تقویت عضلات اندام تحتانی توسط سیستم تحریک الکتریکی عضلانی تاثیرات مطلوبی بر الگوی راه رفتن و نوسانات فشار کف پایی ورزشکاران دارد.

    کلید واژگان: مرکز فشار, تحریک الکتریکی, گام برداشتن, راه رفتن
    Amir Hosein Rafiei *, Morteza Sadeghi, Hamed Esmaelil
    Introduction

    The path of the center of pressure while walking reflects the general mechanics of the body. Also, the electrical stimulation system triggers movement units, including the lower limbs. The present study investigated the effect of the electrical stimulation system on gait and balance patterns in young athletes.

    Methods

    This research is applied and semi-experimental. In this study, 15 male athletes were selected by convenience sampling. The present study was performed in February 1400 at Shahriar Health Club. Participants were asked to walk at a self-selected speed. In the middle of the walking path, a foot-scanning device was placed, which recorded information about the path of the center of pressure, the relative duration of the stance phases, and the forward angle in both positions with and without the muscle stimulation vest. After checking the normality of the data using the Shapiro-Wilk test, paired sample t-test was used to analyze the data.

    Results

    The results showed that the electrical muscle stimulation system had a favorable effect on the gait pattern of athletes compared to those without a vest. Electrical stimulation led to a slight increase in pressure center oscillations and improved displacement of pressure fluctuations (p=0.001) in the vest mode, which showed the effectiveness of this method.

    Conclusion

    The results of the present study showed that strengthening the muscles of the lower extremities by the electrical muscle stimulation system had favorable effects on athletes' gait pattern and foot pressure fluctuations.

    Keywords: Center of Pressure, Electrical Stimulation, Gait, Walking
  • مرتضی صادقی، راضیه چگینی، فاطمه صباغ زیارانی، پوریا سلیمانی، محمدرضا اشتری ماجلان، فریبا ظفری
    هدف

    بهینه سازی شرایط کشت سلول برای بهبود رشد و بلوغ تخمک در IVM (In Vitro Maturation)  در شرایط کشت داخل آزمایشگاهی IVF(In Vitro Fertilization) امروزه مورد توجه بسیاری از محققین قرار گرفته است، اما مکانیسم بهبود کیفیت کاملا درک نشده است. آپوپتوزیس یا مرگ سلولی برنامه ریزی شده فرایندی برای حذف سلول‫های پیر و آسیب دیده از بافت‫ها است و در حیات فولیکول‫ها و تخمک‫های نارس نقش عمده‫ای دارد، اکثر سلول‫های زایشی معیوب و همچنین سلول‫های اضافی از طریق آپوپتوزیس از تخمدان‫ها حذف می‫شوند. یکی از راه‏های کاهش تنش اکسیداتیو در محیط کشت آزمایشگاهی بلوغ تخمک، استفاده از آنتی اکسیدان‏ها می‏باشد. استاتین ها داروهای درمان کلسترول بالا هستند که خواص آنتی اکسیدانتی و آنتی آپوپتوتیک برای آن گزارش شده است، آتورواستاتین در غلطت‫های بالای دارای عوارض جانبی برای قلب و کلیه‫ ها است ولی در غلظت پایین دارای اثرات آنتی اکسیدانتی و ضد التهابی برای سلول‫ها است و عوارض جانبی برای آن گزارش نشده است. در مطالعه ای مشابه که توسط همین گروه انجام شد در محیط حاوی دوز پایین از آتورواستاتین (2 میکرومولار)  میزان بلوغ و رشد تخمک ها به طور معنی داری افزایش داشت بنابراین در این مطالعه بر آن شدیم که به بررسی تاثیر این دوز آتورواستاتین بر میزان آپوپتوزیس در تخمک ‫های موش صحرایی بپردازیم.

    مواد و روش ‫ها: 

    200 عدد تخمک 24 ساعت بعد از تزریق 5/7 واحد PMSG (Pregnant Mare Serum Gonadotropin)، از تخمدان‫های موش‫های صحرایی ماده بالغ نژاد ویستار در محدوده وزنی 4 تا 5 هفته، خارج و در 2 گروه 100 تایی شامل گروه کنترل (محیط کشت MEM:Minimum Essential Medium + فاکتور رشد Growth factor) وگروه آتورواستاتین (محیط کشت MEM + mg/kg 2 آتورواستاتین+ فاکتور رشد Growth factor) تقسیم بندی و داخل انکوباتور (با دمای 35 درجه و   5%CO2) کشت داده شدند. بعد از گذشت 24 ساعت از کشت، تخمک های بالغ شده که دارای استانداردهای یک تخمک بالغ و سالم بودند (تخمک هایی که میوز اول را طی کرده و دارای جسم قطبی اول و بالغ شده بودند) جدا شده و میزان آپوپتوزیس در هر گروه با استفاده از رنگ آمیزی تانل  بررسی و سپس با میکروسکوپ فلورسنت مشاهده و عکسبرداری شد، داده‫ها توسط آزمون آنالیز واریانس تجزیه و تحلیل شد.

    نتایج

    بعد از گذشت 24 ساعت از کشت تخمک‫ها میزان آپوپتوزیس در گروه دریافت کننده آتورواستاتین در محیط کشت و گروه کنترل مورد بررسی قرار گرفتند.  میزان آپوپتوزیس در گروه کنترل و گروه آتورواستاتین به‫ ترتیب برابر 22 و 24 درصد بود که نشان می‫داد آتورواستاتین با غلطت 2 میکروگرم بر کیلوگرم باعث افزایش 2 درصدی میزان آپوپتوزیس در تخمک‫های موش می‫شود که این افزایش در مقایسه با گروه کنترل از لحاظ آماری معنی‫دار نبود (11/0=p).

    بحث: 

    طبق یافته های این مطالعه آتورواستاتین در دوزهای پایین می‫تواند به ‫صورت پروآپوپتوتیک اثر کند و  باعث القای جزیی آپوپتوزیس در تخمک‫های موش در محیط آزمایشگاهی شود.  اگرچه این مطالعه بروی دوزهای دیگر آتورواستاتین انجام نشد ولی پیشنهاد می شود اثر سایر دوزهای این دارو بروی میزان القای آپوپتوزیس مورد بررسی قرار گرفته تا در خصوص نحوه تجویز و استفاده از آن تصمیم گیری مبتنی بر شواهد انجام شود.

    کلید واژگان: آتورواستاتین, آپوپتوز, تخمک
    M. Sadeghi, R. Chegini, F .Sabbaghziarani, P. Soleimani, MR. Ashtarimajelan, F. Zafari
    Aim

    Optimizing cell culture conditions to improve oocyte growth and maturation in vitro culture conditions has been the focus of many researchers today, but the quality improvement mechanism is not fully understood. Apoptosis or programmed cell death is a process to remove old and damaged cells from tissues and plays a major role in the life of follicles and immature oocytes. Most of the defective reproductive cells as well as extra cells are removed from the ovaries through apoptosis. One of the ways to reduce oxidative stress in the laboratory culture of oocyte maturation is the use of antioxidants. Statins are drugs for the treatment of high cholesterol for which antioxidant and anti-apoptotic properties have been reported. Atorvastatin in high doses has side effects for the heart and kidneys, but in low concentrations, it has antioxidant and anti-inflammatory effects for cells, and no side effects have been reported for it.In this study, we investigated the effect of low-dose atorvastatin on the rate of apoptosis in mouse oocytes. 

    Materials and Method

    24 h after PMSG (Pregnant Mare Serum Gonadotropin) inhection, 200 oocytes were obtained from adult female Wistar rats at the age of 4-5 weeks, were from were divided into 2 groups of 100 including the control group (MEM:Minimum Essential Medium culture+ Growth factor) and the atorvastatin group (MEM culture medium + 2 mg/kg atorvastatin+Growth factor) and cultured in the incubator(35 oC,CO2 %). After 24 hours of oocyte culture, Matured oocytes that met the standards of a healthy mature oocyte(oocytes that were in the first meiosis and had the first and mature polar body) were isolated the amount of apoptosis in each group was checked using tunnel staining and fluorescent microscope, the data were analyzed by variance analysis.

    Results

    After 24 hours of oocyte culture, the amount of apoptosis in the group receiving atorvastatin in the culture medium and the control group was investigated. The rate of apoptosis in the atorvastatin group and the control group was 24% and 22%, respectively, In the atorvastatin group, apoptosis increased by 2% compared to the control group butt the difference between the two groups was not statistically significant (p =0.11).

    Conclusion

    According to the findings of this study, atorvastatin in low doses can have a pro-apoptotic effect and cause partial induction of apoptosis in mouse oocytes in a laboratory environment. Although this study was not conducted on other doses of atorvastatin, it is suggested that the effect of other doses of this drug on the rate of apoptosis induction should be investigated in order to make an evidence-based decision regarding its administration and use.

    Keywords: Atorvastatin, Apoptosis, Oocyte
  • فوزیه الهماشی، نادر رهنما*، مرتضی صادقی
    مقدمه

    پژوهش حاضر اثر هشت هفته تمرینات واکنشی عصبی-عضلانی (RNT) بر کنترل قامت، قدرت عضلانی و کیفیت زندگی سالمندان را مورد بررسی قرار داد.

    روش شناسی:

     آزمودنی ها 30 زن سالمند بودند که در قالب دو گروه تمرین و کنترل در مطالعه شرکت کردند. آن ها قبل و بعد از هشت هفته تمرین آزمون عملکردی تعادل ایستا (آزمون دسترسی عملکردی)، تعادل پویا (آزمون زماندار نشستن و برخاستن) و قدرت عضلانی (دستگاه دینامومتر پایی) را انجام دادند. همچنین خطر زمین خوردن و کیفیت زندگی از طریق پرسشنامه خطر سقوط هاپکینز و کیفیت زندگلی لیپاد اندازه گیری شد. بعد از انجام پیش آزمون، گروه تمرین شش هفته تمرین واکنشی عصبی عضلانی دریافت کرد و گروه کنترل در هیچ برنامه تمرینی شرکت نکرد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 21 و با روش آنوا با اندازه های تکراری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    نتایج

    تعادل ایستا (003/0=p)، آزمون زمان دار نشستن و برخاستن (035/0=p)، خطرسقوط (نمره خطر سقوط) (047/0=p) و کیفیت زندگی (018/0=p) در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل تفاوت معناداری نشان داد. با وجود افزایش قدرت عضلانی در گروه تمرین عصبی -عضلانی، اما بهبود قدرت عضلانی تنها در عضلات باز کننده زانو پای راست (009/0=p) و چپ (010/0=p) و عضلات نزدیک کننده ران پای چپ (001/0=p) نسبت به گروه کنترل حاصل شد.

    نتیجه گیری

    یک دوره تمرین عصبی-عضلانی باعث بهبود تعادل ایستا، قدرت عضلانی، کاهش خطر سقوط و کیفیت زندگی زنان سالمند می شود و این نوع از تمرینات احتمال افتادن و به زمین خوردن سالمندان را کاهش می دهد.

    کلید واژگان: تمرین عصبی-عضلانی, سالمندی, خطرسقوط, تعادل, قدرت عضلانی
    Fuzieh Alhamashi, Nader Rahnama *, Morteza Sadeghi

    The present study investigated the effect of eight weeks of reactive neuromuscular training (RNT) on postural control, muscle strength and quality of life in older adults.The subjects were 30 elderly women who participated in two groups of experience and control. They took static balance test (Functional Reach test), dynamic balance (Timed up and Go test (TUG)) and muscle strength (foot dynamometer device), Before and after eight weeks of training., the risk of falling and the quality of life were measured through the Hopkins fall risk questionnaire and the Lipad quality of life measurement. then the experience group received six weeks of neuromuscular training and the control group did not participate in any exercise program. Data were analyzed using SPSS and repeated measures ANOVA method.static balance (p=0.003), TUG(p=0.035), fall risk (p=0.047) and quality of life (p=0.018) in experience group showed a significant difference compared to the control group. muscle strength improved only in the knee extensor muscles of the right leg (p=0.009) and left (p=0.010) and the left hip adductor muscles (p=0.001) compared to the control group.A course of neuromuscular training improved static balance, muscle strength, reduce the risk of falling and quality of life of elderly women. However, this type of exercise reduces the possibility of elderly people falling down. A course of neuromuscular training improved static balance, muscle strength, reduce the risk of falling and quality of life of elderly women. However, this type of exercise reduces the possibility of elderly people falling down.

    Keywords: Neuromuscular training, Aging, fall risk, Muscle Strength
  • مرتضی صادقی*، غلامعلی قاسمی، مریم صادقی
    زمینه و هدف

    کمردرد مزمن از شایع ترین مشکلات جوامع امروزی است که به دلیل مشکلات همراه با آن، نیازمند بررسی و معرفی روش های مختلف توانبخشی می باشد. بنابراین هدف از این تحقیق مقایسه اثر تمرینات ثبات مرکزی در دو سطح پایدار و ناپایدار بر درد، کنترل قامت و کیفیت زندگی زنان مبتلا به کمردرد مزمن است.

    روش بررسی

    تعداد20 نفر از زنان مبتلا به کمردرد مزمن به صورت در دسترس و تصادفی در دو گروه تمرینی (10نفر) سطح پایدار و ناپایدار (ترامپولین) قرار گرفتند. درد (با مقیاس بصری درد) تعادل ایستا (آزمون لک لک)، تعادل پویا (آزمون Y) و کیفیت زندگی (پرسشنامه SF36) قبل و بعد از 8 هفته تمرینات اندازه گیری شد. جهت تحلیل استنباطی روش آماری تحلیل واریانس برای داده های تکراری در بسته نرم افزاری spss و در سطح معنادار 05/0 انجام شد.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد تعامل بین گروهی در متغیرهای کیفیت زندگی، تعادل ایستا و پویا با برتری گروه سطح ناپایدار معنادار بود (05/0<p). از سوی دیگر تغییرات درون گروهی در متغیرهای درد معنادار بود. این بدان معناست که هر دور روش تمرینی بر متغیرهای مذکور اثر معنادار داشته است (05/0<p).

    نتیجه گیری

    نتایج  بیان کننده این است که تمرینات هر دو سطح پایدار و ناپایدار می تواند به طور موثری باعث کاهش درد،  افزایش تعادل و بهبود کیفیت زندگی آزمودنی ها شود. اما نتایج نشان دهنده برتری سطح ناپایدار بر پایدار بوده لذا به عنوان یک مدالیته درمانی پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: کمردرد, تعادل, سطح ناپایدار, ریباند, درد, کنترل قامت
    Morteza Sadeghi *, Gholamali Ghasemi, Maryam Sadeghi
    Aim

    Chronic back pain is one of the most common problems in today's society that has recently increased due to inactivity, so various methods of rehabilitation are being studied. The aim of this study was to Comparison of the Effect of Core Stability exercises at both stable and unstable levels on pain, height control and quality of life in women with chronic low back pain.

    Materials and Methods

    Twenty female patients with chronic low back pain were randomly divided into two groups of exercise (n = 10) stable and unstable (trampoline). Pain (by visual pain scale), static balance (by stork test), dynamic balance (by Y test) and quality of life (by SF36 questionnaire) were measured before and after the 8 week intervention. Subsequently, patients in both groups received their own training, three sessions every week for 8 weeks. Data were analyzed by repeated measure ANOVA in SPSS software.

    Results

    The results showed that the intergroup interaction in the variables of pain, quality of life, static and dynamic balance was significant with the superiority of the unstable level group (P <0.05).

    Conclusion

    The results of the study indicate that exercises for both stable and unstable surface effectively improve pain, increase balance and improve the quality of life of the subjects. The results, however, show that the variables in the unstable training group (trampoline) have significantly improved compared to the other group, so this method can be used as a complementary treatment modality for patients with non-specific chronic low back pain. .

    Keywords: Low back pain, Balance, unstable surface, pain, Postural control
  • مرتضی صادقی، وحید فرتاشوند*، امیر عبدالله، دکتر فلاحی آرزو دار، رضوان عابدینی
    اعمال ارتعاشات فراصوتی توان بالا در فرآیندهای شکل دهی منجر به تغییر رفتار مکانیکی ماده و کاهش تنش سیلان در حین اعمال ارتعاشات می شود. این امر سبب بهبود شکل پذیری ماده و کاهش نیروهای شکل دهی می گردد. برای بررسی تاثیر ارتعاشات فراصوتی روی مواد مختلف، می‎توان از آزمون کشش و فشار استاندارد استفاده کرد. در این پژوهش، برای بررسی رفتار فشاری آلیاژ تیتانیوم Ti-6Al-4V تحت اعمال ارتعاشات فراصوتی، یک مجموعه طراحی، تحلیل، ساخته و آزمایش شد. ارتعاشات فراصوتی توسط مبدل تولید و از طریق تقویت کننده (بوستر) و ابزار یا سنبه فشارنده (هورن) به نمونه آزمون منتقل می شود. هندسه ابزار (هورن) و شکل مود ارتعاشی (گره یا شکم) و نیز توان اعمال ارتعاشات فراصوتی از جمله پارامترهای موثر در این فرآیند است. از اینرو، شکل های مختلف سنبه ساخته شد تا نمونه در موقعیت گره (حداقل دامنه ارتعاشی) و شکم ارتعاشی (حداکثر دامنه ارتعاشی) قرار گیرد و اثر آن بر روی میزان انتقال امواج و بازدهی آنها مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که اعمال ارتعاشات فراصوتی موجب کاهش تنش سیلان ماده (تا حدود 17.36 درصد) گردید. کاهش تنش سیلان به توان ارتعاشات فراصوتی وابسته است و با افزایش توان، تنش سیلان کاهش بیشتری می یابد. همچنین پدیده سخت شوندگی پسماند در این آلیاژ مشاهده نشد و بطور کلی، اعمال ارتعاشات فراصوتی منجر به کاهش کرنش شکست نمونه ها شد. در نهایت تفاوت میزان انتقال ارتعاشات فراصوتی به نمونه ها با سنبه های مختلف مشهود بود و حالت شکل مود ارتعاشی با موقعیت گره ارتعاشی بر روی نمونه اثرپذیری بیشتری را بر روی کاهش تنش سیلان داشته است.
    کلید واژگان: ارتعاشات التراسونیک, آلیاژ تیتانیم, گره ارتعاشی, شکم ارتعاشی, آزمون فشار
    M. Sadeghi, V. Fartashvand *, A. Abdullah, A.R. Fallahi Arezoodar, R. Abedini
    Superimposing high power ultrasonic vibration on metal forming processes changes the mechanical behavior of the material and reduces its flow stress. These phenomena improve the ductility of material and reduce forming forces. To investigate the influence of ultrasonic vibration on various materials, standard compression and tensile tests under ultrasonic vibration could be performed. This research investigates the compression behavior of Ti-6Al-4V alloy under superimposed ultrasonic vibration. For this purpose, a special set-up was designed, fabricated and tested. Ultrasonic vibration is transmitted from the ultrasonic transducer to the booster and then guided by horn (punch) to apply to test sample. Horn geometry, vibrational mode shape and ultrasonic power were selected as input variables. The effect of specimen position in system vibrational mode shape was studied by using different ultrasonic transmitters, which allowed the specimen to place at node and anti-node positions. It is found that ultrasonic vibrations reduced the formability of this alloy. Acoustic hardening phenomena do not observe in this material. Also, flow stress of the material reduced under ultrasonic vibration up to 17.63% which has direct relation to ultrasonic power. In addition, the most efficiency was observed when the specimen placed in the node position.
    Keywords: Ultrasonic Vibration, Titanium Alloy, Node Position, Anti-node Position, Compression Test
  • محمدباقر حسینی، رضا فلاح*، حمیده اثنی عشری، مرتضی صادقی

    هدف این پژوهش ارایه الگویی در خصوص عوامل موثر بر بکارگیری تکنیک های رایانه ای حسابرسی با لحاظ ویژگی های حسابرس براساس نظریه یکپارچه پذیرش و کاربرد فناوری است. این پژوهش از منظر روش توصیفی-پیمایشی و براساس هدف کاربردی است. جامعه آماری پژوهش شامل حسابرسان شاغل در موسسات حسابرسی است؛ نمونه پژوهش به روش قضاوتی و در دسترس انتخاب شد و حجم نمونه نیز به روش کوکران تعیین گردید (311 نفر آزمودنی). داده ها با استفاده از ابزار پرسشنامه جمع آوردی شدند. فرضیه های پژوهش با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری آزمون گردیدند. نتایج پژوهش نشان داد انتظارات حسابرسان از عملکرد تکنیک های رایانه ای، انتظار آنها از تلاش برای تکنیک های رایانه ای، ادراک از اثرات اجتماعی کاربست تکنیک های رایانه ای و ادراک از برقراری شرایط تسهیل کننده بر کاربست تکنیک های رایانه ای در حسابرسی موثر هستند. بعلاوه، نتایح این پژوهش نشان داد انتظار عملکرد تکنیک های رایانه ای و ادراک از اثرات اجتماعی تکنیک های رایانه ای حسابرسی در حسابرسان جوان و مسن متفاوت است و بر رفتار آنها را در کاربست تکنیک های رایانه ای حسابرسی اثر می گذارد. این در حالیست که جنسیت بر رابطه عوامل مورد بررسی در این پژوهش با کاربست تکنیک های رایانه ای حسابرسی اثرگذار نبود.

    کلید واژگان: تکنیک های رایانه ای حسابرسی, نظریه یکپارچه پذیرش و کاربرد فناوری, ویژگی های حسابرس
    MohamadBagher Hoseini, Reza Fallah*, Hamideh Asnaashari, Morteza Sadeghi

    The aim of this study is to design a model of factors affecting on usage of computer-assisted audit techniques based on the unified theory of acceptance and use of technology with considering auditor’s characteristics. This research is descriptive-survey in terms of data collection with an applied purpose. Statistical population includes auditors employed in audit firms that 311 auditors are selected by Cochran method through judgmental and convenience sampling methods. Data are collected using a standard questionnaire and hypotheses are examined by structural equation modeling. The result shows auditor’s expectation of performance of CAATs, their expectation of the effort needed for CAATs, auditor’s understanding of the social consequences of CAATs and their understanding of facilitating conditions impact the use of CAATs. Furthermore, performance expectation and the understanding of the social young and aged auditors, causing appearance of dissimilar behavior in applying CAATs. Nevertheless, this is not the same for gender variable.

    Keywords: Computer-Assisted Audit Techniques (CAATs), Unified Theory of Acceptance, Use of technology, Auditor’s Characteristics
  • انسیه دهقانی*، غلامعلی قاسمی، مرتضی صادقی
    مقدمه

    سبک زندگی کم تحرک در افراد کم توان ذهنی، موجب ضعف در شاخص های آمادگی جسمانی و سازگاری اجتماعی این افراد شده است. در تمرینات ثبات عصبی- عضلانی پویا (Dynamic Neuromuscular Stabilization یا DNS)، بازسازی الگوهای حرکتی نوزادان به همراه تمرینات تنفسی، می تواند در پیشگیری و درمان بسیاری از اختلالات موثر باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر هشت هفته تمرینات DNS بر عملکرد تنفسی، آزمون عملکردی و کیفیت زندگی دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر انجام شد.

    مواد و روش ها

    26 دانش آموز دختر کم توان ذهنی با میانگین سنی 50/1 ± 19/17 سال و ضریب هوشی 07/6 ± 15/61، به صورت نیمه تجربی و هدفمند انتخاب شدند و بر اساس بهره هوشی به صورت تصادفی جفت شده در دو گروه تجربی (13 نفر) و شاهد (13 نفر) قرار گرفتند. قبل و بعد از مداخله تمرینی، متغیرهای عملکرد تنفسی، آزمون عملکردی و کیفیت زندگی به ترتیب از طریق آزمون پیاده روی Rockport، آزمون غربالگری عملکردی (FMS یا Functional movement screen) و پرسش نامه Cummins ارزیابی گردید. داده ها با استفاده از آزمون Repeated measures ANOVA در سطح معنی داری 05/0 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    پس از اجرای هشت هفته تمرینات DNS، تفاوت معنی داری در عملکرد تنفسی (93/82 = F، 001/0 = P)، FMS راست (00/51 = F، 011/0 = P)، FMS چپ (09/46 = F، 001/0 = P) و کیفیت زندگی (25/34 = F، 001/0 = P) گروه تجربی نسبت به قبل از اجرای پروتکل تمرینی و نسبت به گروه شاهد مشاهده گردید. بنابراین، تمرینات DNS تاثیر معنی داری بر عملکرد تنفس، آزمون عملکردی و کیفیت زندگی دانش آموزان کم توان ذهنی داشت.

    نتیجه ‎گیری: 

    به نظر می رسد تمرینات DNS می تواند به عنوان یک روش موثر در بهبود عملکرد تنفس، آزمون عملکردی و کیفیت زندگی دانش آموزان دختر کم توان ذهنی مورد استفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: کم توان ذهنی, ورزش, تنفس, کیفیت زندگی
    Ensie Dehghani *, Gholam Ali Ghasemi, Morteza Sadeghi
    Introduction

    Inactive lifestyles and neurological disorders among mentally retarded people have caused them to suffer from weaknesses in physical fitness and social adjustment factors. Breathing exercises along with the reconstruction of movement patterns from the first year of life in Dynamic Neuromuscular Stabilization (DNS) exercises, in addition to treatment, can be effective in preventing many disorders. Therefore the present study aims to study the effect of eight weeks of DNS training on respiratory function, functional tests and quality of life (QOL) of educable mentally retarded students.

    Materials and Methods

    Twenty-six educable mentally retarded female students with a mean age (17.19 ± 1.50) and IQ (61.15 ± 6.07) were selected semi-experimentally and purposefully based on IQ and two paired into experimental groups (n = 13) and a control (n = 13) randomly. Before and after the training intervention, respiratory function, functional test and QOL variables were assessed through the Rockport walking test, the FMS test and the Cummins questionnaire, respectively. Analysis of variance for duplicate data at a significance level of 0.05 was used to analyze the data.

    Results

    According to the results of this study, after performing eight weeks of DNS training, there was a significant difference in respiratory function (P = 0.001, F = 82.93), right FMS (P = 0.011, F = 51.00), Left FMS (P = 0.001, F = 46.09) and QOL (P = 0.001 F = 34.25) were created in the experimental group compared to before the training protocol and also in the control group (P < 0.05). Therefore, DNS exercises showed a significant effect on respiratory performance, functional tests, and quality of life of students with intellectual disabilities.

    Conclusion

    Based on the current results, it appears that DNS exercises can be used as an effective method for improving the breathing performance, functional tests, and quality of life of mentally disabled female students.

    Keywords: Mentally Retardation, Exercises, Respiration, Quality Of Life
  • نگار حیدری*، غلامعلی قاسمی، مرتضی صادقی
    مقدمه

    سندرم داون یکی از متداول ترین بیماری های ژنتیکی در افراد دارای ناتوانی های هوشی می باشد که منجر به تاخیر در مهارت های حرکتی می گردد. بنابراین، پژوهش حاضر جهت تعیین اثر هشت هفته تمرینات ترکیبی چرخشی بر مهارت های حرکتی دختران دانش آموز مبتلا به سندرم داون انجام شد.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه نیمه تجربی، 26 دانش آموز دختر مبتلا به سندرم داون به صورت هدفمند انتخاب شدند و سپس بر اساس بهره هوشی، در دو گروه تجربی و شاهد به صورت جفت شده قرار گرفتند. قبل و پس از دوره تمرینی، مهارت های حرکتی درشت و ظریف با استفاده از فرم کوتاه آزمون Bruininks-Oseretsky ارزیابی گردید. آزمودنی های گروه تجربی به مدت 24 جلسه و هر جلسه 45 تا 60 دقیقه تمرینات ترکیبی چرخشی را انجام دادند. آزمون Repeated measures ANOVA جهت تحلیل و بررسی داده ها در سطح معنی داری 05/0 مورد استفاده قرار گرفت.

    یافته ها

    تعامل معنی داری در مهارت های حرکتی درشت (001/0 > P، 60/113 = F)، مهارت های حرکتی ظریف (040/0 = P، 40/4 = F) و نمره مرکب (001/0 > P، 56/68 = F) در گروه تجربی نسبت به گروه شاهد وجود داشت؛ به این معنی که تمرینات ترکیبی چرخشی تاثیر معنی داری در بهبود مهارت های حرکتی دانش آموزان مبتلا به سندرم داون داشت.

    نتیجه‎ گیری: 

    به کار بردن تمرینات ترکیبی چرخشی می تواند به عنوان یک روش تمرینی موثر در بهبود مهارت های حرکتی درشت دانش آموزان مبتلا به سندرم داون مورد استفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: سندرم داون, تمرینات چرخشی, مهارت های حرکتی, توان بخشی
    Negar Heidari *, Gholam Ali Ghasemi, Morteza Sadeghi
    Introduction

    Down syndrome is one of the most common genetic diseases in people with intellectual disabilities, which leads to delays in motor skill. Therefore, this study was performed to determine the effect of eight weeks of turning exercises on the motor skills in femaile students with Down syndrome.

    Materials and Methods

    In this semi-experimental research, 26 female students with Down syndrome were selected in an accessible and purposeful manner and then divided into experimental group (with an average age of 12.15 ± 1.62, height 139.23 ± 8.94, weight 42.62 ± 13.44 and IQ 63.02 ± 5.54) and control group (with mean age 12.23 ± 1.53, height 141.15 ± 10.31, weight 45.46 ± 15.94 and IQ 63.05 ± 5.49) were randomly paired. Before and after the training period, gross and fine motor skills was evaluated using Short form of Bruininks-Oseretsky test. The subjects of the experimental group underwent 24 sessions (each session lasting 45-60 minutes). Analysis of variance for duplicate data was used to analyze the data at a significance level of 0.05.

    Results

    The findings revealed a significant interaction in gross motor skills (P < 0.001, F = 113.60), fine motor skills (P = 0.040, F = 4.40) and composite score (P < 0.001, F = 68.56) in the experimental group compared to the control group. These results indicate that the implementation of combined turning exercises had a significant impact on enhancing the motor skills of students with Down syndrome.

    Conclusion

    According to the results of this study, these exercises can be used as an effective method to improve the gross motor skills of students with Down syndrome.

    Keywords: Down Syndrome, Turning Exercises, Motor Skills, Rehabilitation
  • مرتضی صادقی، فاطمه صباغ زیارانی، پوریا سلیمانی، محمدرضا اشتری ماجلان، فریبا ظفری*
    سابقه و هدف

     آتورواستاتین  از داروهای مورد استفاده در درمان کلسترول بالای خون است که به تازه گی مشخص شده دارای اثرات آنتی اکسیدانی در سلول است. در این مطالعه هدف بررسی اثرات آتورواستاتین بر رشد و کیفیت تخمک های نابالغ موش در محیط آزمایشگاه است.

    روش بررسی

     تخمک های 40 سر موش سوری نژاد NMRI  بعد از تحریک تخمک گذاری خارج شدند و در محیط کشت قرار گرفتند. تخمک ها به دو گروه 200 تایی شامل گروه کنترل (محیط کشت) و گروه آتورواستاتین (محیط کشت + 2 میکرومولار آتورواستاتین) تقسیم بندی شدند، پارامترهای کیفی ضخامت زونا پلوسیدا (ZP)، اندازه فضای پری ویتیلین (PVS) و قطر تخمک  (OD)به وسیله میکروسکوپ اینورت و نرم افزار image- J  بررسی شد.

    یافته ها

     پارامترهای کمی ضخامت زونا پلوسیدا و قطر اووسیت  در گروه آتورواستاتین نسبت به گروه کنترل افزایش یافته بود. در بررسی کیفیت تخمک ها تعداد تخمک های اسکور 1+ در گروه آتورواستاتین  وگروه کنترل به ترتیب برابر  (70 %) و (4/55 %) بود و اختلاف بین دو گروه معنی دار بود (05/0 p≤). تعداد اجسام قطبی دارای اسکور 1+ در گروه آتورواستاتین  و گروه کنترل به ترتیب برابر با (18/36%) و (5/18%) بود (05/0 p≤).

    نتیجه گیری

    استفاه از آتورواستاتین تاثیر قابل توجهی در رشد و کیفیت نهایی تخمک های نارس در محیط آزمایشگاهی دارد و احتماالا درآینده بتوان از آن برای افزایش بازدهی لقاح آزمایشگاهی استفاده کرد.

    کلید واژگان: اتورواستاتین, تخمک, نازائی
    Morteza Sadeghi, Fatemeh Sabaq Ziyarani, Pouria Soleimani, Mohamadreza Ashtari Majlan, Fariba Zafari*
    Background and Aim

    Atorvastatin is one of the high blood cholesterol treatment drugs that recently has been shown to have antioxidant effects in the cell. The aim of this study was to investigate the effects of atorvastatin on in vitro growth and quality of immature mouse oocytes.

    Materials and Method

    Oocytes of 40 NMRI mice were removed after stimulation of ovulation and placed in culture medium. The oocytes were divided into two groups of 200 including control (culture medium) and atorvastatin group (culture medium + 2 μM atorvastatin). Then oocyte qualitative parameters of Zona pellucida thickness (ZP), Perivitelline space size (PVS) and egg diameter (OD) were determined using invert microscope and image-J software.

    Results

    Quantitative parameters of Zona pellucida thickness and oocyte diameter were increased in the atorvastatin group compared to the control group. In the evaluation of oocytes quality, the number of oocytes with +1 score in the atorvastatin and control groups were (70%) and (55.4%) respectively, and the difference between the two group was significant (p≤0.05). The number of polar bodies with +1 score in the atorvastatin and control groups were (36.18%) and (18.5%) respectively (p≤0.05).

    Conclusion

    The use of atorvastatin has a significant effect on the growth and final quality of immature oocytes in vitro and in the future, it could possibly be used to increase the efficiency of in vitro fertilization

    Keywords: Atorvastatin, Oocyte, Infertility
  • مهدی خدائی*، سید صادق سیدلو هریس، مرتضی صادقی، سعید ظریف نشاط

    زمینه مطالعاتی:

     کوفتگی شایع ترین نوع صدمات مکانیکی میوه ها در فرآیندهای پس از برداشت مانند بسته بندی و حمل ونقل می باشد. بررسی و پیش بینی دقیق و مناسب حساسیت به کوفتگی می تواند در انتخاب نوع محصول و مدیریت بهتر فرآیندهای پس از برداشت میوه ها مفید باشد.

    هدف

    تحقیق حاضر با هدف بررسی حساسیت به کوفتگی میوه زردآلو و مدل سازی آن تحت تاثیر مشخصه های ضربه (انرژی ضربه و بیشینه نیروی برخورد) و مشخصه های فیزیکی زردآلو (شعاع انحنا و سفتی آکوستیک) و با نگرش شناسایی رقم مقاوم تر در برابر کوفتگی انجام شد.

    روش کار

    برای انجام آزمایش های تجربی و اندازه گیری خصوصیات فیزیکی مرتبط از دو رقم زردآلوی شاهرودی و اردوباد استفاده شد. ضرباتی با سطوح مختلف انرژی اعمال و حساسیت به کوفتگی به صورت مدل ها وتوابع رگرسیونی خطی و خطی چندگانه توسعه داده شدند. در این مدل ها، انرژی جذب شده توسط زردآلو به صورت تابعی از خصوصیات ضربه (بیشینه نیروی برخورد یا انرژی ضربه) در کنار خصوصیات میوه (شعاع انحنا و سفتی آکوستیک) پیش بینی شد.

    نتایج

    طبق یافته های این مطالعه همه مشخصه های منتخب و بعضی از اثرات متقابل آن ها تاثیر معنی داری بر میزان کوفتگی محصول داشتند. معادله رگرسیونی خطی چندگانه بهترین مدل برای پیش بینی حساسیت به کوفتگی زردآلو انتخاب شد. نتایج نشان داد با افزایش مشخصه های شعاع انحنا و سفتی آکوستیک میوه، مقدار کوفتگی کاهش می یابد اما با افزایش هر دو مشخصه نیروی برخورد و انرژی ضربه، انرژی جذب شده افزایش پیدا می کند. نتیجه گیری نهایی: با توجه به نتایج این تحقیق، رقم اردوباد حساسیت کمتری نسبت به کوفتگی دارد و برای انتقال به مسافت های طولانی گزینه مناسب تری می باشد.

    کلید واژگان: زردآلو, سفتی آکوستیک, صدمات مکانیکی, کوفتگی, مدل سازی
    Mehdi Khodaei *, Sadegh Seyyedlou, Morteza Sadeghi, Saeid Zarifneshat
    Introduction

    Fruits confort several main procedures including harvesting, sorting, packaging, storage, and transportation. During these processes, fruits could encounter either static or dynamic loadings that potentially cause mechanical damage (Polat et al., 2012). Bruising is the most common type of post-harvest mechanical injury in fruits. Around 30–40% of the agricultural products become decayed due to mechanical damage. Mechanical injuries, such as bruises are difficult to limit. However, proper understanding the mechanism of bruises occurrence allows to reduce this undesirable phenomenon (Komarnicki et al.; 2017). Susceptibility measurement of the bruising can provide useful information toimprove postharvest handling and storage operations (Zhu et al., 2016). The bruise susceptibility of fruits and vegetables is themeasurment of response to external loading. Bruise prediction models can provide useful information about the influence of fruit properties on bruise susceptibility, leading to recommendations for fruit handling (Van Zeebroeck et al., 2007b). Bruise prediction models connect the impact characteristics (drop height, contact force and impact energy) to bruise damage, taking into account some fruit properties (radius of curvature, stiffness, temperature, color, etc) that determine bruise sensitivity. Apricot is one of the most vulnerable fruits to mechanical injuries. Therefore, controlling and reducing the mechanical injuries can improve the quality of apricot and increase its export. For this reason, the aim of present study was to evaluate the apricot bruising susceptibility and developing bruise prediction models for apricot fruit.

    Material and methods

    In the present study, two Iranian apricot varieties "Shahroudi" and "Ordubad" were used for experimental tests. All the fruits were harvested at their traditional maturity in June 2018. In order to avoid and minimize any pre-bruising, all the apricots were carefully hand-picked. Any extremely small or large fruits were excluded from the tests. The physical and mechanical properties of apricots and main characteristics were measured. A curvature meter was used to measure the radius of curvature locally at the point of impact. The acoustic impulse technique was used to measure the fruit firmness non-destructively. Constant height multiple impact (CHMI) method was used to measure apricot critical energy level. In this study bruise susceptibility of the studied cultivars was evaluated using a pendulum impact device to measure required parameters including the impact force, impact velocity, and impact energy. All apricots were placed in the special chamber and a spherical metal impactor was used to impact the apricots. Absorbed energy criteria have been used to quantify bruise damage. In this study, three different impact levels applied in the experimental tests. To obtain the absorbed energy the difference between impact energy and rebound energy was calculated and recorded for each impact test. Different regression models (linear, multiple-linear, and logarithmic) were developed to predict bruising in apricot fruit and were evaluated by proper criteria (R2, R_adj^2, and RMSE). In these models, impact characteristics (impact energy or peak contact force) along with fruit characteristics (acoustic stiffness and radius of curvature) were considered as independent variables and the absorbed energy as the dependent variable. Two separate regression models were developed. In the first model (model 1) independent variables were peak contact force (PF), the apricot radius of curvature at the location of impact (R), and apricot acoustic stiffness (S). In the second model (model 2) PF was replaced by the impact energy (Ei) and the other two variables were the same as the first model. Data analyses were performed using SPSS (version 25.0) and JMP Pro (version 13) software packages.

    Results and discussion

    Experimental data analysis showed both radii of curvature and acoustic stiffness had a negative effect on apricot absorbed energy in Shahroudi and Ordubad cultivars. In Shahroudi cultivar, the average radius of curvature was 20% less than the Ordubad cultivar. Also, the average acoustic stiffness in the Ordubad cultivar was 19% higher than acoustic stiffness in the Shahroudi cultivar. Therefore, the average bruising ratio in the Shahroudi cultivar was 5% higher than the Ordubad cultivar. In both cultivars, apricots with a lower radius of curvature at the contact area had high absorbed energy than those with a higher radius of curvature. By increasing the peak impact force from 16.5 to 30 N, the average absorbed energy in the Ordubad cultivar was increased by 71%. While this amount was 78% in Shahroudi. Also, the mean difference between the absorbed energy between the initial (19 mm) and final (27 mm) range of the curvature radius in Shahroudi and Ordubad cultivars was 18 and 29%, respectively. Also, the mean energy absorption difference between the initial and final acoustic stiffness ranges in Shahroudi and Ordubad cultivars was 27% and 32%, respectively. In other words, with increasing acoustic stiffness, the amount of absorbed energy in Shahroudi and Ordubad cultivars was decreased 27 and 32%, respectively. The effect of the impact energy parameter on the absorbed energy was similar to the peak contact force. Results of prediction models indicated that all of the studied independent parameters, including peak contact force, impact energy, the radius of curvature, and acoustic stiffness, and some of their interactions were significant on the absorbed energy at the 5% probability level. The results showed that increasing the two parameters of impact energy and peak contact force increases the energy absorbed in apricots.

    Conclusion

    This study was conducted to develop statistic models among different kinds of regressions, to estimate the apricot fruit bruising susceptibility by absorbed energy. Absorbed energy parameter is a good estimation property to quantify bruise damage in apricot. There were significant main effects and significant interactions between fruit properties (radius of curvature and acoustic stiffness) and the impact properties (peak contact force or impact energy). In both apricot cultivars, damage to the fruit decreased with the increase of acoustic stiffness. So, softer apricots developed a higher amount of absorbed energy. Also, smaller radii of curvature led to more bruise damage in both cultivars. It was concluded that Shahroudis cultivar was more susceptible to bruising rather than Ordubad cultivar. The results of this study in predictive regression models showed that a multiple-linear model was selected as the best model for fitting experimental data.

    Keywords: Acoustic stiffness, Apricot fruit, Bruising, Mechanical damage, Modelling
  • زهره موسوی، سینا ورهرام، میرمحمد اتفاق*، مرتضی صادقی، سید ناصر رضوی

    ازآنجایی که هزینه نگهداری و تعمیر سیستم های مکانیکی اعم از سازه ها و ماشین های دوار بسیار بالاست، یکی از راه های کاهش این هزینه ها، درنظرگرفتن تدابیری جهت بررسی عیوب در این سیستم ها قبل از هر نوع کار عملی است. در این مطالعه روش جدیدی برای عیب یابی سازه جکتی فراساحلی در حضور عدم قطعیت های مختلف مانند خطاهای مدل سازی، خطاهای اندازه گیری و نویزهای محیطی بر پایه مدل شبیه سازی شده و حالت سالم مدل واقعی ارایه شده است. در روش پیشنهادی، داده های سازه سالم واقعی برای به روزرسانی پارامترهای مدل شبیه سازی شده استفاده شده اند. برخی از بخش های سیگنال که مربوط به ذات سیستم نیستند، با استفاده از روش تجزیه مود تجربی دسته ای کامل حذف شده اند. داده های فرکانسی با استفاده از روش تجزیه حوزه فرکانس از سیگنال های ارتعاشی استخراج شده اند. یک شبکه عصبی خود رمزنگار عمیق، به منظور یادگیری ویژگی های حساس به عیب از داده های فرکانسی و عیب یابی سازه طراحی شده است. به منظور آموزش شبکه عمیق پیشنهادی، از داده های فرکانسی مدل شبیه سازی شده و حالت سالم مدل واقعی استفاده شده است. پس ازآن، داده های فرکانسی سازه واقعی برای ارزیابی شبکه عمیق پیشنهادی استفاده شده است. نتایج حاصله نشان می دهد که استفاده از روش پیشنهادی برای عیب یابی سازه جکتی فراساحلی صحت بالاتری نسبت به سایر روش های مقایسه ای دارد.

    کلید واژگان: پایش وضعیت, سازه جکتی فراساحلی, به روزرسانی مدل, شبکه عصبی عمیق
    Zohreh Mousavi, Sina Varahram, Mirmohammad Ettefagh *, Morteza Sadeghi, Seyed Naser Razavi

    Since the maintenance and repairing costs of mechanical systems, such as structures and rotating machines are significantly high, one way to reduce these costs is to consider some approaches before any operational work to check for damages in such systems. In this study, a new method is presented for damage detection of offshore jacket structures in the presence of various uncertainties, such as modeling errors, measurement errors and environmental noises, based on the simulated model and intact state of the real model. In the proposed method, real intact structure data is used to update the simulated model parameters. Some parts of the signal that are not related to the nature of the system are removed using the complete ensemble empirical mode decomposition method. Frequency data is extracted from the vibrational signals using the frequency domain decomposition method. A deep auto-encoder neural network is designed to learn the damage-sensitive features from the frequency data and to damage detection of the structure. In order to train the proposed deep network, frequency data of the simulated model and real intact state are used; then the frequency data of the real structure is used to test the proposed deep network. The results show that the proposed method is capable for damage detection of the offshore jacket structure with more accurate results than the other comparative methods.

    Keywords: Condition Monitoring, Offshore Jacket Structure, Model Updating, Deep Neural Network
  • محمدعلی زارعی*، مرتضی صادقی
    مقدمه

    بیماری دیابت تاثیر عمده ای بر سلامت انسانها دارد. یکی از راه های مفید برای جلوگیری از افزایش قند خون، کاهش جذب روده‏ای گلوکز از طریق مهار آنزیم های هیدرولیز کننده ی کربوهیدرات ها مانند آلفاگلوکوزیداز است.

    هدف

    یافتن مهار کننده قوی با منشاء گیاهی برای آنزیم آلفاگلوکوزیداز.

    روش بررسی

    عصاره هگزانی اندام های هوایی (گل، برگ، ساقه) در دو گیاه خاکشیر و شاه تره در هفت غلظت مختلف، از نظر فعالیت مهاری آن ها بر آنزیم آلفاگلوکوزیداز مورد بررسی قرار گرفتند. فعالیت آنزیم به روش میکروپلیت اسپکتروفتومتری در طول موج 405 نانومتر بررسی شد. هم چنین ترکیبات موجود در عصاره هگزانی گل خاکشیر و برگ شاه تره که بیش ترین اثر مهاری را روی آنزیم آلفاگلوکوزیداز داشتند، توسط دستگاه GC/MS شناسایی شدند.

    نتایج

    از میان اندام های هوایی دو گیاه، عصاره هگزانی در غلظت 200 میلی گرم بر میلی لیتر برای اندام گل خاکشیر و 300 میلی گرم بر میلی لیتر برای اندام برگ شاه تره، فعالیت مهارکنندگی قابل توجهی بر آنزیم آلفاگلوکوزیداز نشان دادند. میزان IC50 این عصاره ها به ترتیب برابر 88/0 و 04/1 میلی گرم بر میلی لیتر بود. الگوی مهار برای عصاره گل خاکشیر مهار مختلط (رقابتی- غیررقابتی) و برای عصاره برگ گیاه شاه تره از نوع مهار نارقابتی بود. آنالیز GC/MS نشان داد که این عصاره ها حاوی ترکیبات فنیل پروپانویید و فنل هستند که می‏توانند مسیول بخشی از اثر مهاری آنها بر روی فعالیت آلفاگلوکوزیداز باشد. نتیجه گیری: عصاره هگزانی این دو اندام، دارای ظرفیت مهارکنندگی موثری هستند و جداسازی عوامل این ظرفیت، با هدف دسترسی به مهارکننده های دارای کاربرد دارویی، می‏تواند موضوع مناسبی برای پزوهش های آینده باشد.

    کلید واژگان: آلفاگلوکوزیداز, خاکشیر, شاه تره, عصاره هگزانی, مهار آنزیمی
    MohammadAli Zarei *, Morteza Sadeghi
    Background

    Diabetes is a progressive metabolic disorder that affects many people in the world. One way to prevent any after meal upsurge in blood glucose levels is to inhibit intestinal carbohydrate hydrolyzing enzymes such as α-glucosidase.

    Objective

    To investigate the inhibitory effect of hexane extract obtained from separated aerial parts of Descurainia sophia L.schuar and Fumaria vaillantii Loisel on α-glucosidase activity.

    Methods

    After preparation of hexane extracts from aerial parts of the plants, their effect on α-glucosidase activity was investigated in seven different concentrations. Enzyme activity was assayed in triplicate using pNPG as substrate. The amount of produced pNP was determined at 405 nm wavelength. Acarbose was used as the positive control.

    Results

    Among the aerial parts of two plants, Descurainia sophia's flower hexane extract at 200 mg/ml concentration, and Fumaria vaillantii's leaf hexane extract at 300 mg/ml concentration, significantly inhibited activity of the enzyme. IC50 values of the above mentioned extracts were 0.88 and 1.04 mg/ml respectively. The type of inhibition for the Descurainia sophia flower was mixed inhibition (Competitive-noncompetitive) and for the Fumaria vaillantii leaf was uncompetitive inhibition. The results of GC-MS analysis of active extracts, revealed the presence of phenylpropanoid and phenol which could be responsible for the observed inhibitory effects on the α-glucosidase activity.

    Conclusion

    Hexane extracts from Descurainia sophia's flower and Fumaria vaillantii's leaf have an effective α-glucosidase inhibitory capacity for future research, with the goal of achieving pharmacologically categorized inhibitors.

    Keywords: α-glucosidase, Descurainia Sophia, Fumaria vaillantii, Hexane extract, Inhibitor
  • زهره موسوی، میرمحمد اتفاق*، مرتضی صادقی، سید ناصر رضوی

    پایش وضعیت سیستم های مکانیکی اعم از سازه ها، ماشین های دوار همواره یکی از چالش های مهم محسوب می شود. در این مقاله روش جدیدی برای شناسایی و عیب یابی سازه تیری شکل در حضور عدم قطعیت هایی مانند خطاهای مدل سازی، خطاهای اندازه گیری، تغییرات بارگذاری و نویزهای محیطی بر پایه مدل شبیه سازی شده و حالت سالم واقعی ارایه شده است. در این روش، داده های سیستم سالم واقعی برای به روزرسانی پارامترهای مدل شبیه سازی شده استفاده شده است. برخی از بخش های سیگنال که مربوط به ذات سیستم نیستند با استفاده از روش تجزیه مود تجربی دسته ای کامل، حذف شده اند. یک شبکه عصبی کانولوشنال عمیق، به منظور یادگیری ویژگی های حساس به عیب از داده خام فرکانسی مدل شبیه سازی شده و حالت سالم واقعی طراحی شده است. داده های خام فرکانسی با استفاده از روش چگالی طیفی توان از سیگنال های ارتعاشی استخراج شده اند. به منظور آموزش شبکه عمیق پیشنهادی از داده های خام فرکانسی مدل شبیه سازی شده و حالت سالم واقعی استفاده می شود. پس ازآن داده های خام فرکانسی مدل واقعی برای ارزیابی شبکه عمیق پیشنهادی استفاده می شود. روش پیشنهادی با استفاده از سازه تیری شکل آزمایشگاهی ارزیابی شده است. نتایج حاصل نشان می دهد که استفاده از الگوریتم پیشنهادی برای شناسایی و عیب یابی سازه تیری شکل صحت بالاتری نسبت به سایر روش های مقایسه ای دارد.

    کلید واژگان: پایش وضعیت, سازه تیری شکل, سیگنال ارتعاشی, شبکه عصبی عمیق
    Zohreh Mousavi, Mirmohammad Ettefagh *, Morteza Sadeghi, Seyed Nacer Razavi

    Condition monitoring of mechanical systems, such as structures and rotating machines is always a major challenge. This paper is presented a new method for damage detection of real mechanical systems in presence of the uncertainties such as modeling errors, measurement errors, varying loading conditions, and environmental noises based on a simulated model and real healthy state. In this method, data of a real healthy system is used to updating the parameters of the simulated model. Some parts of the signals that are not related to the nature of the system are removed using the complete ensemble empirical mode decomposition method. A deep convolutional network is designed to learn damage-sensitive features from raw frequency data of simulated model and real healthy state. Raw frequency data is extracted from vibration signals using the power spectral density method. In order to train the proposed deep network, raw frequency data of the simulated model andreal healthy state are used. Then, raw frequency data of the real model are used to test the proposed deep network. The proposed method is validated using an experimental beam structure. The results show that using the proposed algorithm for identification and damage detection of the beam-like structure has more accuracy with respect to the other comparative methods

    Keywords: Condition Monitoring, Beam-Like Structure, Vibration Signal, Deep Neural Network
  • مرتضی صادقی*، مهران میراولیایی
    مقدمه

    دیابت یک سندرم متابولیکی است که با افزایش قند خون مشخص می شود. آنزیم های آلفاگلوگوزیداز که در میان پرزهای روده کوچک قرار دارند مسوول هیدرولیز کربوهیدرات ها هستند. هدف این تحقیق ارزیابی بیوانفورماتیک ترکیبات فعال گیاه شنبلیله در سرکوب آنزیم آلفاگلوکوزیداز است.

    روش ها:

     این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی صورت گرفت. بدین منظور، ابتدا مهم ترین ترکیبات جداشده ی شنبلیله از پایگاه داده ای PubChem دانلود شدند و سپس فایل مربوط به آنزیم آلفاگلوکوزیداز از پایگاه PDB دریافت شد. کلاس سمیت ترکیبات و قوانین لیپینسکی ترتیب توسط Toxtree & Protox II و سرور Swiss ADME پیش بینی شدند. در پایان، داکینگ مولکولی و برهم کنش آنزیم با ترکیبات موجود در شنبلیله توسط AutoDock Tools 1.5.6 و Molegro Virtual Docker 6.0 صورت گرفت. هم چنین آنالیز نتایج مربوط به اینتراکشن ها با دو نرم افزار Discovery Studio 3.5 و Ligplot 2.1 صورت گرفت.

    یافته ها:

     نتایج مشخص کرد که همه ترکیبات انتخاب شده در شنبلیله با پیروی از قانون لیپینسکی، انرژی اتصال مناسب و نداشتن سمیت گزینه های مناسبی در مهار آنزیم آلفاگلوکوزیداز هستند. اما از میان این ترکیبات، ترکیب Vitexin با 8/4- کیلوکالری بر مول کم ترین انرژی اتصال و بیش ترین اثر مهاری را بر آنزیم آلفاگلوکوزیداز داشت. این ترکیب هم چنین انرژی اتصال منفی تری نسبت به مهارکننده استاندارد (ووگلیبوز) داشتند.

    نتیجه گیری:

     از نتایج این پژوهش می توان نتیجه گرفت که از میان مهم ترین ترکیبات موجود در شنبلیله، ترکیب Vitexin به دلیل ایجاد برهم کنش هیدروژنی و هیدروفوبی بیش تر با آمینواسیدهای جایگاه فعال آنزیم آلفاگلوکوزیداز، مهارکننده قوی تری محسوب می شود.

    کلید واژگان: آلفاگلوکوزیداز, شنبلیله, داکینگ مولکولی, انرژی اتصال
    Morteza Sadeghi*, Mehran Miroliaei
    Background

    Diabetes mellitus is a metabolic syndrome characterized by elevated blood glucose. The α-glucosidase enzymes that are found in the small intestine are responsible for the hydrolysis of carbohydrates. The aim of this study was to Bioinformatics evaluation of T.foenum active compounds in suppression of α-glucosidase enzyme.

    Methods

    This study was a descriptive-analytical method. For this purpose, the compounds separation of Trigonella foenum were first downloaded from PubChem database and then the α-glucosidase enzyme file was obtained from PDB database. The toxicity class of compounds and the Lipinski rules were predicted by Toxtree & Protox II and the Swiss ADME server, respectively. Finally, molecular docking and enzyme interaction with the compounds in Trigonella foenumwere performed by AutoDock Tools 1.5.6 and Molegro Virtual Docker 6.0. Interaction results were also analyzed using Discovery Studio 3.5 & Ligplot 2.1 software.

    Results

    The results indicated that all selected of compounds in Trigonella foenumwere in follow with Lipinskichr('39')s rules, proper binding energy, and lack of toxicity were appropriate options for α-glucosidase inhibition. But among these compounds, Vitexin had the lowest binding energy and the most inhibitory effect on the α-glucosidase enzyme, with -4.8 kcal/mol. These compounds also had lower binding energy than standard inhibitor (Voglibose).

    Conclusion

    From the results of this study, it can be concluded that among the most important compounds in Trigonella foenum, the Vitexin compound power inhibitor that due to more hydrogen and hydrophobic interactions with the α-glucosidase enzyme active site.

    Keywords: Αlpha-Glucosidase, Trigonella foenum, Binding energy, Molecular docking
  • احمد قهرمان فرد، مرتضی صادقی*، احمد مجب، محدثه نجفی، مهرداد حسام پور

    تعیین بازه ی بهینه عملیاتی برای تمامی فرایندها به ویژه فرایندهای غشایی به منظور تصفیه آب تاثیر به سزایی در کاهش هزینه های این سامانه ها خواهد داشت. مهم ترین عامل عملیاتی که امکان تغییر در آن وجود دارد فشار خوراک ورودی به فرایند تصفیه می باشد. در این مطالعه توانایی دو نوع نانوغشای تجاری در کاهش املاح یک نمونه آب زیرزمینی بررسی شد و در ادامه بازه ی بهینه عملیاتی برای دو نانوغشای تجاری NF90 و NF270 تعیین شد. غشاهای استفاده شده ساخت شرکت FILMTEC امریکا بوده و برای تعیین بازه ی بهینه از مدل اقتصادی وربرن استفاده شده است. نتیجه های به دست آمده از این بررسی نشان داد که نانوغشای تجاری NF90 دارای توانایی بالاتری در کاهش املاح از آب بوده (حدود30 درصد بیش تر) و در عوض میزان آب تصفیه شده خروجی از آن به تقریب 50 درصد نانوغشای NF270 می باشد. همچنین بازه ی بهینه برای نانوغشای NF90 فشار خوراک 8 بار و برای نانوغشای NF270 فشار خوراک 6 بار می باشد. هزینه تولید هر متر مکعب آب در بازه ی بهینه 144/0 دلار برای NF90 و 12/0 دلار برای NF270 تخمین زده شد.

    کلید واژگان: نانوغشا, بازه ی بهینه, مدل اقتصادی وربرن, هزینه سرمایه گذاری, هزینه عملیاتی
    AhmadReza Ghahremanfard, Morteza Sadeghi *, Ahmad Moheb, Mohaddeseh Najafi, Mehrdad Hesampour

    Preparation of a modified process specification is a key factor to reduce the process costs, especially in membrane water purification processes. The feed pressure is one of the most important operating parameters in this case. The aim of the present study is to investigate nitrate removal from underground water using nanofiltration (NF) membranes. In this regard, the optimum operating parameters of two FilmTech made commercial nanofiltration membranes, NF90 and NF270 have been defined. Verberne's economical model has been used to find the optimum operating parameters. The obtained results revealed higher nitrate rejection (about more than 30%) of NF90 in comparison to NF270, while its water flow rate was about half of NF270. The obtained optimum feed pressure for NF90 and NF27 were 8 and 6 bar respectively. In optimum operating conditions, the water purification cost was obtained 0.144 USD and 0.12 USD for NF90 and NF270 respectively.

    Keywords: Nano membrane, Optimum Range, Verberne Economic Model, Investment cost, operational cost
  • Morteza Sadeghi*, Mehran Miroliaei, Zahra Shorakai
    Background & Objective

    Diabetes is one of the most common metabolic disorders. Alpha-amylase plays an important role in the development of diabetes by breaking down polysaccharide. Therefore, the search for natural inhibitor for α-amylase is of particular importance. Therefore, the aim of this study was to investigate the inhibitory effect of flavanone compounds on α-amylase enzyme by bioinformatics method.

    Material & Methods

    This study was performed in the computer environment (Bioinformatics). For this purpose, the structure of flavanone compounds and α-amylase was downloaded from PubChem & Protein Data Ban database, respectively. Then, the drug-like parameter and physicochemical properties of flavanone compounds were investigated by Zink database and the Swiss ADME server, respectively. Then, in order to interact the compounds with α-amylase, one molecular docking software AutoDock Tools 6.0 was used. Finally, the results were analyzed using Discovery Studio 3.5.

    Results

    The results showed that among the selected flavanone, naringenin compound was more desirable in terms of drug-like and physicochemical properties. Also, the result of molecular docking showed that the naringenin compound with a binding energy of -4.9 kcal/mol had the highest inhibitory effect on the α-amylase.

    Conclusion

    From this study, it can be calculated that naringenin compound shows more inhibitory ability due to its proper placement in the active site of α-amylase enzyme and interaction of key amino acids. By further investigation of this natural compound in In vivo & In vitro, it can be used as a natural inhibitor for the inhibition of α-amylase and the prevention of diabetes.

    Keywords: Alpha- amylase, Flavanone compounds, Diabete, Molecular Docking
  • Morteza Sadeghi*, Mehran Miroliaei
    Background & Objective

    Aldose reductase plays an important role in chronic diabetes and can cause tissue complications. Controlling the activity of aldose reductase provides an important strategy in controlling the complications of diabetes. Flavonoids are important inhibitors of aldose reductase. This study aimed to investigate the inhibitory nature of flavonol compounds in fruits and plants on aldose reductase activity by bioinformatic methods.

    Material & Methods

    This study was descriptive-analytical. First, the structure of flavonol compounds, Ranirestat, and enzymes were downloaded from ChemSpider and PDB databases, respectively. Ranirestat was used as the standard drug. The pharmacokinetic properties and toxicity of the compounds were predicted by Swiss ADME, Protox servers, and Toxtree2.5.4 software. Then, to interact the compounds with the enzyme structure, molecular docking was used to method AutoDock Tools 1.5.6. Finally, the results were analyzed using Discovery Studio 3.5 software.

    Results

    The results showed that all flavonol compounds were desirable in pharmacokinetic properties and lacked toxicity. All compounds were able to inhibit aldose reductase enzymes with different PDB codes. However, among these compounds, the combination of Rutin with average docking energy of 191.21 kcal/ mole (P-value <0.05) had stronger binding energy than the standard Ranirestat drug.

    Conclusion

    From the results of this study, it can be concluded that among the selected flavonol compounds, the Rutin compound showed stronger inhibitory activity than other flavonol compounds due to its interaction with important amino acids in the active site of the enzyme. As a result, further study of this compound in vivo and in vitro environments can be used as a potential candidate to inhibit the enzyme aldose reductase and ultimately prevent chronic complications of diabetes.

    Keywords: Aldose reductase, Flavonol compounds, Inhibitor, Molecular Docking
  • مرتضی صادقی*
    زمینه و هدف

    آنزیم های آلفاآمیلاز و آلفاگلوکوزیداز با شکستن واحدهای پلی ساکاریدی پیچیده به واحدهای مونوساکاریدی قابل جذب، باعث بالا رفتن سطح گلوکز خون می شوند. هدف از این مطالعه بررسی اثر مهارکنندگی ترکیبات استخراج شده از گل گیاه خاکشیر بر فعالیت آنزیم های آلفاآمیلاز و آلفاگلوکوزیداز در محیط In silico است.

    مواد و روش ها

    این مطالعه با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی انجام شد. بدین منظور، ابتدا ترکیبات استخراج شده از گل خاکشیر در مطالعه قبلی، از پایگاه داده ای PubChem گرفته شد و سپس فایل های مربوط به آنزیم های آلفاآمیلاز و آلفاگلوکوزیداز از پایگاه PDB دریافت شدند. سپس قوانین لیپینسکی و ویژگی های فیزیکوشیمیایی ترکیبات به ترتیب توسط پایگاه Zink و سرور Swiss ADME پیش بینی شدند. درنهایت، برای انجام کارهای داکینگ مولکولی از روش داکینگ Molegro Virtual Docker 6.0 و Molegro Molecular Viewer 2.5 استفاده شد.

    نتایج

    اکثر ترکیبات موجود در گل خاکشیر، ویژگی های فیزیکوشیمیایی مطلوبی داشتند و هم چنین این ترکیبات توانایی مهار آنزیم های آلفاآمیلاز و آلفاگلوکوزیداز را داشتند؛ اما از میان این ترکیبات، ترکیب Valtrate با 45/83- کیلوژول بر مول بیش ترین اثر مهاری را بر آنزیم آلفاآمیلاز داشت. هم چنین ترکیبات Palatinol و Valtrate به ترتیب با 19/122- و 08/152- کیلوژول بر مول بالاترین میزان مهاری را بر آنزیم آلفاگلوکوزیداز داشتند.

    نتیجه گیری

    از نتایج به دست آمده در این تحقیق توصیفی- تحلیلی، می توان نتیجه گرفت که از میان ترکیبات داک شده موجود در گل خاکشیر، ترکیب Valtrate به دلیل قرارگیری مناسب در اکتیوسایت آنزیم های آلفاگلوکوزیداز و آلفاآمیلاز مهار موثرتری را ایجاد می کند.

    کلید واژگان: آلفاآمیلاز, آلفاگلوکوزیداز, گل خاکشیر, داکینگ مولکولی
    Morteza Sadeghi*
    Background & Objective

    Alpha-amylase and alpha-glucosidase enzymes raise blood glucose levels by breaking down complex polysaccharide units into absorbable monosaccharide units. The aim of this study was to investigate the inhibitory effect of compounds extracted from Descurainia sophia flowers on the activity of alpha-amylase and alpha-glucosidase enzymes in silico.

    Material & Methods

    This study was performed using descriptive-analytical method. For this purpose, first the compounds extracted from Descurainia sophia flower in the previous study were taken from PubChem databases and then the files related to alpha-amylase and alpha-glucosidase enzymes were obtained from PDB database. The Lipinsky rules and physicochemical properties of the compounds were then predicted by the Zink database and the Swiss ADME server, respectively. Finally, Molegro Virtual Docker 6.0 and Molegro Molecular Viewer 2.5 were used to perform molecular docking tasks.

    Results

    The results showed that most of the compounds present in D.sophia flower had favorable physicochemical properties, and these compounds inhibited α-amylase and α-glucosidase enzymes. But among these compounds, the Valtrate composition with -83.45 kJ/mol had the most inhibitory effect on the α-amylase enzyme. Similarly, Palatinol and Valtrate compounds had the highest inhibitory effect on the α-glucosidase enzyme with -122.19 and -152.88 kJ/ mol, respectively.

    Conclusion

    From the results of this descriptive-analytic study, it can be concluded that the combination of Valtrate due to the appropriate filled in activat site of α-glucosidase and α-amylase enzymes was more effective than the other compounds in D.sophia flower.

    Keywords: Alpha- amylase, Alpha-Glucosidase, Descurainia Sophia flower, Molecular Docking
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر مرتضی صادقی
    دکتر مرتضی صادقی

اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال