مهدی نجفی افرا
-
یکی از مباحث اساسی در باب خداشناسی، مسئله کیفیت ارتباط میان ذات و صفات الهی است. دراین باره دیدگاه های مختلفی از سوی متکلمان و فلاسفه مسلمان مطرح شده است. مهم ترین این نظریات را می توان نفی صفات از ذات، عینیت ذات و... دانست. عده ای از معتزله مانندابن ابی الحدید، ابوالهذیل و عبدالجبار که از سرشناسان معتزله اند، قائل به عینیت هستند و نیابت را قبول ندارند. در میان فلاسفه شیعه، برخی مانند ملاصدرا، حاجی سبزواری، طباطبائی و مطهری نظریه نیابت را به معتزله نسبت داده اند، درحالی که در این باره شیخ مفید و خواجه نصیر، عینیت را به امامیه و معتزله نسبت داده اند. جوادی آملی در نسبت دادن نیابت به معتزله تردید کرده و آن را قبول ندارد. این جستار به روش توصیفی-تحلیلی پس از بیان دیدگاه های یادشده، دلایل ابن ابی الحدید در دفاع از عینیت صفات با ذات و عدم صحت انتساب قول نیابت به طور مطلق به معتزله را مورد واکاوی قرار داده است.
کلید واژگان: ابن ابی الحدید, عینیت, نیابت, صفات الهی, ذات الهیAghl va Deen, Volume:15 Issue: 28, 2024, PP 89 -101One of the basic topics in theology is the issue of the quality of the relationship between God's nature and attributes. Muslim theologians and philosophers have expressed different views on it. The negation of attributes from essence can be considered as the most important theory, the objectivity of essence, etc. Famous scholars of the Mu'tazila school, such as Ibn Abi Al-Hadid, Abul Huzail and Abd al-Jabbar believe in objectivity and do not accept Deputy. Among the Shi'ite philosophers, Mulla Sadra, Haji Sabzevari, Tabatabaei and Motahari have attributed the theory of proxy to the Mu'tazila, while Sheikh Mofid and Khawaja Nasir have attributed the objectivity to the Imamia and the Mu'tazila. Javadi Amoli hesitates to attribute the deputy to Mu'tazila and does not accept it. This essay, in a descriptive-analytical way, after expressing the above-mentioned views, has analyzed the arguments of Ibn Abi Al-Hadid in defense of the objectivity of attributes with essence and the inaccuracy of unconditional attributing of belief in “deputy” to the Mu'tazila.
Keywords: Ibn Abi Al-Hadid, Objectivity, Deputy, Divine Attributes, Divine Essence -
فصلنامه آینه معرفت، پیاپی 80 (پاییز 1403)، صص 99 -114در این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی درصدد پاسخگویی به این پرسش هستیم که چرا غزالی با سلیقه پدیدارشناسی به تاسیس یک نظام معرفت شناختی نسبت به حقانیت معارف حیات دینی می پردازد؟ به نظر می رسد که تردید غزالی نسبت به حقانیت معارف حیات دینی و ابطال پذیری عقل نظری در این خصوص، او را متوجه معارف این نوع زندگی می کند. همین امر سبب پرداختن غزالی به تصوف در بستر عقل عملی برای نیل به علم یقینی می شود. بنابراین تشکیک غزالی در حوزه علوم رایج زندگی دینی و عدول از عقل نظری در بستر متافیزیک جزمی او را متوجه ادراکات عقل عملی و اخلاق و در نهایت تصوف می کند. تصوف وسیله ای برای ورود جدی غزالی به عرصه تاویل و تفسیر جهان زندگی دینی و نصوص رایج در این نوع زندگی شد. از این رو، گرایش وی به تصوف و تاویل زمینه رویکرد پدیدارشناختی به علوم مذکور برای ساماندهی یک نظام معرفت شناسانه شهودی برای اثبات حقانیت معارف حیات دینی را مهیا کرد.کلید واژگان: پدیدارشناسی, معرفت شناسی, غزالی, تشکیک, تصوفAyeneh Marefat, Volume:24 Issue: 80, 2024, PP 99 -114In this research, we are using a descriptive-analytical method to answer that why does Ghazali establish an epistemological system with a taste of phenomenology to deal with the truth of the doctrines of religious life? It seems that Ghazali's skepticism about the validity of the doctrines of religious life and the falsifiability of theoretical reason in this regard leads him to the doctrines of this type of life. This causes Ghazali to deal with Sufism in the context of practical reason to achieve certain knowledge. Therefore, Ghazali's skepticism in the field of common sciences of religious life and deviation from theoretical reason in the context of dogmatic metaphysics leads him to the perceptions of practical reason and ethics and ultimately Sufism. Sufism became a means for Ghazali's serious entry into the field of anagogical exegesis and interpretation of the world of religious life and common texts in this type of life. Therefore, his tendency towards sufism and anagogical exegesis prepared the ground for the phenomenological approach to the aforementioned sciences to organize an intuitive epistemological system in order to prove the truth of the doctrines of religious life.Keywords: Phenomenology, Epistemology, Ghazali, Skepticism, Sufism
-
«نفس» یکی از پرتکرارترین واژه ها درآثار فلسفی دکارت و از مفاهیم بنیادی در ساختار فلسفی او شمرده میشود، بگونه یی که نمیتوان بدون در نظر گرفتن معنا و مفهوم نفس، به بنیاد ساختار فلسفی وی دست یافت. او نفس را جوهری غیرمادی میداند که بمعنای واقعی، متمایز از بدن است که میتواند بدون بدن وجود داشته باشد. دکارت نفس را جوهر ذاتا مجرد از ماده، بسیط و تجزیه ناپذیر میداند که پس از نابودی، یعنی تجزیه پذیری بدن بعد از مرگ، بحسب تجرد ذاتیش، به حیات خود ادامه میدهد و نوعی خاطره از اتحاد با بدنش دارد. او دلایلی بر سرشت غیرمادی نفس انسانی اقامه کرده که عبارتند از: امکان تردید در وجود اجسام، بینیازی تصور نفس از صفات جسمانی، قدرتمندی خداوند بر خلق دو عنصری که بطور واضح و متمایز جدا از هم ادراک میشوند، و یگانگی و تجزیه ناپذیری نفس. بر این اساس، دکارت به سه جوهر خدا، نفس و جسم معتقد است و آنها را متمایز از یکدیگر میداند. مقصود او از تمایز بین جواهر، تمایز واقعی است. اما این تمایز برای وی مشکل ساز شده و باید پاسخ دهد که دو جوهر واقعا متمایز، چگونه میتوانند بر هم تاثیر بگذارند و با هم متحد شوند؟ او تلاش کرده با واسطه قرار دادن روح بخاری و «غده صنوبری»، قوه تخیل یا قائل شدن به نوعی توازی میان آنها یا حتی اتحاد جوهری آنها، به این پرسش پاسخ دهد، اما هرچه پیش رفته، بیشتر با چالش روبرو شده است. او درباب جاودانگی نفس نیز دو موضع کاملا متفاوت ابراز کرده است؛ در موضع نخست، جاودانگی نفس را از اصلیترین موضوعات فلسفه اولی میداند که باید با براهین عقلی و فلسفی اثبات شود، اما در موضع دوم، فناناپذیری نفس را مقوله یی کاملا ایمانی معرفی میکند که در چارچوب عقل طبیعی و بدون کمک گرفتن از ایمان، نمیتوان به جاودانگی نفس رسید. در این مورد نیز دکارت موفق عمل نکرده و نتوانسته ادعای خویش را اثبات نماید.
کلید واژگان: جاودانگی نفس, تجرد نفس, تمایز نفس و بدن, تصور واضح و متمایز, کوجیتو, دکارتThe soul is one of the most frequently used terms in Descartes’ philosophical works and one of the fundamental concepts employed in the structure of his philosophy. In fact, without considering the meaning and concept of the soul, one cannot perceive the essence of his philosophical system. He views the soul as an immaterial substance that is different from the body in the real sense of the word and can exist without the body. Descartes maintains that the soul is an essentially immaterial and decomposable substance that, after its destruction or the postmortem decomposition of the body, continues its life in the light of its essential immateriality bearing the memory of its union with the body. He has posed certain arguments on the immaterial nature of the human soul, such as the possibility of doubting the existence of bodies, the needlessness of the concept of the soul from corporal attributes, God’s power as to creating two elements with each one being clearly and distinctly perceivable, and the oneness and indecomposability of the soul. Accordingly, he believes in three substances of God, soul, and body in distinction from each other. He intends a true distinction when he refers to distinction of substances; however, this reference has become problematic for him, and he must clarify how two truly distinct substances can affect each other in unison. He has tried to resolve this problem by placing the vapor soul, the “pineal gland”, and the faculty of imagination as intermediaries or by establishing a kind of balance or even substantial unity between them. Nevertheless, the more he has tried to resolve the problem, the more he has been challenged. He has also presented two completely different standpoints regarding the eternity of the soul, which must be demonstrated based on rational and philosophical arguments. However, in his second stance, he introduces the mortality of the soul as a completely religious category and states that the eternity of the soul cannot be realized merely within the framework of the natural intellect and without seeking help from faith. Descartes has also been unsuccessful in this regard and failed to prove his claim.
Keywords: Eternity Of The Soul, Immateriality Of The Soul, Difference Between The Soul, Boy, Clear, Distinct Concept, Cogito, Descartes -
در این تحقیق با ابتنا بر آراء افلوطین و ابن سینا درباره عشق در انسان، تلازم عشق و معرفت در آراء ایشان بر اساس تفاوت ها و شباهت ها بررسی و تطبیق داده می شوند. در بحث تلازم عشق و معرفت تاثیر عشق برای شوق به معرفت برای نیل خیر و زیبایی، نائل شدن به ملکات اخلاقی و اتحاد با صورت های کلی و خداوند مدنظر است. مهمترین مسئله تحقیق، آزمون این فرضیه بود که آیا ابن سینا در مبانی و نتایج تلازم عشق و معرفت در انسان تحت تاثیر مبانی فلسفی افلوطین ضمن این مباحث بوده است؟ این مقاله با اتکاء به روش تحلیلی-توصیفی در نهایت به این نتیجه می رسد که در نگرش معرفت شناسانه ای که از آراء افلوطین درباره عشق دریافت می شود، عشق برخلاف راه دانش، مسیر نائل شدن و اتحاد با احد است. عشق قادر است به چیزی که حد و اندازه ندارد و دارای هیچ صورتی نیست، نائل شود. اما این نگرش نزد ابن سینا امری وجودی است زیرا کمال نفوس بشری همان تشبه به ذات خیر مطلق و صدور افعال متعادل و متوازن از قبیل فضایل بشری و تحریک نفوس ملکی نسبت به جواهر علوی است که به سبب تشبه به خیر مطلق هستند و غایت این تشبه تقربی است که به واسطه فیضان کمال و فضیلت از خیر مطلق است. ابن سینا در پرتو اثرپذیری از سرمایه های غنی دینی، از افلوطین هم اثرپذیرفته و جریان تفکر اسلامی را به سوی اشراق و عرفان سوق داده است.
کلید واژگان: عشق, معرفت, انسان, ابن سینا, افلوطین, اتحادIn this research, based on the views of Plotinus and Ibn Sina about The correlation of love and knowledge in human, their views are examined and analysis these differences and similarities. In The correlation of love and knowledge in human discussed the effect of love for the desire for knowledge for the attainment of goodness and beauty, the attainment of moral properties, and the union with the general forms and God is considered. The most important issue of the research was to test the hypothesis whether Ibn Sina in the foundations and the correlation of love and knowledge in human was influenced by Plotinus's philosophical foundations while discussing the love of knowledge? Relying on a descriptive analytical method, this article finally concludes that in the epistemological view received from Plotinus's views on love, love is the opposite of the path of knowledge, the path to achievement and union with one. Love is able to achieve something that has no limits and no form. But this view is ontological for Ibn Sina because the perfection of the human`s souls is the same as the essence of absolute goodness and the issuance of moderate actions such as human virtues and stimulating the heavenly souls towards the heavenly substances which are due to the likeness of absolute good and the end of this similarity. It is an approximation of absolute goodness through virtue of perfection and virtue. In addition to being influenced by religious views, Ibn Sina was also influenced by Plotinus and directed the flow of Islamic thought towards illumination and mysticism.
Keywords: Love, Episteme, Human Being, Ibn Sina, Plotinus, Unity -
در تحقیق پیش رو با اتکا به روش توصیفی - تحلیلی درصدد پاسخگویی به این پرسش هستیم که آیا پدیدارشناسی حیات دینی هایدگر از زیرساخت معرفت شناختی برخوردار است؟ به نظر می رسد اساس پدیدارشناسی حیات دینی هایدگر مبتنی بر فهم دازاین از واقعیت حیات دینی و حصول آگاهی به ذات حیات دینی بر اساس مکانیسم تفهیم دازاین باشد. بررسی نقش وجود اگزیستانسیل انسان (=دازاین) در راهیابی به حقیقت حیات دینی در قالب نگرش پدیدارشناختی هایدگر به حیات دینی، انگیزه اصلی محقق است که ما را با مبنای معرفت شناسانه پدیدارشناسی هایدگر آشنا می کند. بر اساس ارزیابی انجام یافته، دازاین فاعل شناسا در رویارویی با حیات دینی است و معرفتی که از این طریق تولید می شود معرفت یقینی است که متعلق آن، ذات حیات دینی از طریق مکانیزم فهم دازاین خواهد بود. دازاین نقش مهمی در رویکرد هایدگر به حیات دینی دارد. دازاین است که با حیات دینی مواجه شده و خود را در پرتو آن به پیش می راند.
کلید واژگان: فهم, پدیدارشناسی, هایدگر, دازاین, حیات دینیIn the upcoming research, relying on the descriptive-analytical method, we are trying to answer the question that does the Heidegger's phenomenology of religious life have an epistemological infrastructure? It seems that the basis of the phenomenology of Heidegger's religious life is based on the understanding of Dasein from the reality of religious life and gaining awareness of the essence of religious life based on the mechanism of Dasein's understanding. Investigating the role of human existence (= Dasein) in reaching the truth of religious life in the form of Heidegger's phenomenological approach to religious life is the main motivation of the researcher, which introduces us to the epistemological basis of Heidegger's phenomenology. Based on the evaluation, Dasein is a conscious agent in confronting religious life, and the knowledge that is produced in this way is a certain knowledge that depends on the essence of religious life through the understanding mechanism of Dasein.
Keywords: Understanding, Phenomenology, Heidegger, Dasein, Religious Life -
فصلنامه آینه معرفت، پیاپی 77 (زمستان 1402)، صص 149 -174نسبی گرایی یکی از دیدگاه های مطرح در مباحث فلسفه، به ویژه فلسفه اخلاق است که در پرتو آن بسیاری از مباحث اخلاقی دستخوش تغییر و دگرگونی قرار می گیرند. تشخیص و بررسی و نقد این موضوع از نگاه منطقی و عقلانی می تواند به تصمیمات اخلاقی صحیح و به تبع آن رفتار و عملکرد مناسب در شرایط متفاوت منجر شود. ریچارد مروین هیر نیز یکی از اندیشمندان مطرح در فلسفه اخلاق است که با نظریه هدایت گرایی در فلسفه اخلاقی خود، ملاک ها و مناط هایی را در نسبیت احکام اخلاقی بیان و تلاش کرده است تا قضاوت های اخلاقی را با استفاده از متمم قاعده تعمیم پذیری توجیه کند. او سعی کرده است با نگاهی ممارست گونه در انجام اصول، وفق شرایط، فاعل اخلاقی را به مهارتی سوق دهد که بتواند به فعل صحیح اخلاقی بیانجامد. همچنین در تبیین نظریه خود، آگاهی نسبت به شرایط و آموزش در اصول اخلاقی را در احکام اخلاقی دخیل دانسته است و در نهایت برای انسجام و قوت دیدگاه خود مبانی آن را به تفکر شهودی و نقدی پیوند می دهد. در این مقاله سعی شده است این موضوع به صورت نظری، از منظر مروین هیر بررسی شود.کلید واژگان: ریچارد مروین هیر, اخلاق, نسبی گرایی, اصول اخلاقیAyeneh Marefat, Volume:23 Issue: 77, 2024, PP 149 -174One of the important viewpoints in philosophy, especially in moral philosophy, is “relativism”. The critical and rational examination of relativism can lead to the right moral decisions and, accordingly, the right action in different circumstances. Richard Mervyn Hare is one of the prominent moral philosophers, who in his moral philosophy, speaking of relativism and realism, has expressed the criteria for the relativity of moral judgments. By using the rule of “generalizability”, he has tried to justify the moral judgments. Also, considering the role of practicing in using the moral principles according to the circumstances, he has tried to lead the moral agent to a skill that leads to the right moral action. Besides, in explaining his moral theory, Hare considers knowing the circumstances and teaching the moral principles as effective in making moral judgments, and finally, he links the foundations of his viewpoint to intuitive and critical thinking in order to strengthen it and to make it coherent. In this paper, we have tried to examine Hare’s viewpoint about relativism from a theoretical perspective.Keywords: Richard Mervyn Hare, relativism, Ethics, Moral Principles
-
کارل پوپر بی شک یکی از تاثیرگذارترین فیلسوفان علم قرن بیستم است. تاآنجا که می توان گفت فلسفهعلم در قرن بیستم باآرایویگره خورده است.ارائه یک نظریه منسجم و قابل دفاع درباره روش شناسی علم -به عنوان یکی از مهم ترین دستاوردهای فرهنگی بشر از مهمترین برنامه های پژوهشی پوپر بود. این مقاله، به توضیح تلاش های پوپر برای نقد پوزیتیویست منطقی می پردازد. بعد از اشاره به دیدگاه پوزیتیویست های منطقی، به دو ایراد مهمی اشاره می شود که پوپر بر این دیدگاه وارد می سازد: مسئله استقرا و نظریه باری مشاهده؛ و بدین ترتیب، پوپر بنیان های نظری پوزیتیوسیت منطقی را به چالش می کشد. نگارنده، بعد از آن، به ابطال گرایی به عنوان راه حل مناسب پوپر برای کنار گذاشتن پوزیتیوست منطقی اشاره می کند و با ارائه توضیحات مناسب روشن می سازد که پوپر چگونه در نظریه علم شناسی جدید خود ابطال گرایی ایرادات وارد بر پوزیتیوست منطقی را مرتفع می سازد. با اینکه این نظریه بصیرت هایی را با خود به همراه دارد، ولی ضمن اشاره به نقد های وارد بر آن، نشان داده می شود که ابطال گرایی هم با ضعف هایی جدی مواجه است و نتواسته به صورت معقولی ایرادات مربوط به نظریه باری مشاهده و استقرا را مرتفع سازد.کلید واژگان: استقرا, نظریه باری مشاهده, پوزیتیوست منطقی, ابطال گرایی, پوپرKarl Popper is undoubtedly one of the most influential philosophers of science of the 20th century. As far as it can be said, the philosophy of science in the 20th century has been tied to arguments. Presenting a coherent and defensible theory about the methodology of science - as one of the most important cultural achievements of mankind - was one of Popper's most important research programs. This article explains Popper's attempts to criticize the logical positivist. After referring to the point of view of logical positivists, it is pointed out two important objections that Popper puts on this point of view: the problem of induction and the theory of the burden of observation; And thus, Popper challenges the theoretical foundations of logical positivism. After that, the author points to falsificationism as Popper's suitable solution for abandoning logical positivism, and by providing suitable explanations, he clarifies how Popper's falsificationism is a problem for positivism in his new scientific theory. It makes sense. Although this theory brings insights, but while referring to the criticisms of it, it is shown that falsificationism also faces serious weaknesses and could not reasonably observe the flaws related to the theory of observation and Eliminate induction.Keywords: Induction, Observational Theory, Logical Positivist, Refutation, Popper
-
صفات خداوند و از جمله صفات سلبی او، از مسائل چالش برانگیز از گذشته تا حال بوده است؛ چنانکه برخی، تنها صفات خداوند را صفات صلبی او دانسته و علم ایجابی به صفات را نفی کرده اند؛ عده ای برای شناخت باری تعالی، او را به انسان یا سایر مخلوقات تشبیه کرده و برخی به جسمیت او قائل شده اند و در قبال آنها برخی دیگر برای فرار از تشبیه دچار تنزیه مطلق شده اند. آنگونه که در نهج البلاغه در میان خطبه های مختلف موجود است امام علی (ع) با ادله متعدد، تشبیه و تجسیم را رده کرده اند، متکلمین مسلمان (اعم از شیعه و سنی) با تکیه بر نظرات خود، بیانات امام علی (ع) را در این مورد شرح و توضیح داده اند. در این میان ابن ابی الحدید معتزلی، از شارحان نهج البلاغه، مهم ترین صفات سلبی باری تعالی را با توجه به خطبه های نهج البلاغه توضیح داده است.
هدفهدف از انجام این پژوهش، تبیین نظرات ابن ابی الحدید و اثبات قرابت دیدگاه وی با متکلمین امامیه بود.
روشپژوهش حاضر به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است.
یافته ها و نتیجهابن ابی الحدید در توضیح صفات سلبی، از جمله نفی تشبیه و اعضا و جوارح و نفی جهت از خداوند و همچنین نفی حلول و عرض و... از باری تعالی، از نظرات متکلمین شیعه متاثر بوده است.
کلید واژگان: ابن ابی الحدید, امامیه, نهج البلاغه, صفات سلبیه -
نظرات غزالی در باب علم و معرفت از جهت احاطه به علوم مختلف از اهمیت بالایی برخوردار است. در این مقاله تفاوت معرفت وحیانی به عنوان یک معرفت خاص که ویژه انبیاء است در مقایسه با علوم بشری و به ویژه علوم دنیوی مشخص شده است. غزالی با تقسیم علوم به لحاظ متعلق، روش و غایت به بیان تفاوت علوم پرداخته و برتری وحی را نشان داده است و معتقد است تنها وحی را می توان معرفت نامید. به علاوه این که معرفت وحیانی از دو جهت ارزش دارد یکی اینکه معرفتی یقینی است و دوم اینکه بدون آن نمیتوان به سعادت رسید، لذا جایگزینی ندارد. با این وجود علوم دیگر را بی اعتبار نمی داند. او برای تبیین معرفت نبوی از مفاهیم فلسفی و کلامی بهره می گیرد اما معرفت نبی را در نهایت فراتر از آنها این می داند، این مقاله با اتکاء به روش تحلیلی تلاش دارد تا نگاه غزالی را در حوزه معرفت تبیین نماید.کلید واژگان: معرفت, علم, وحی, غزالیGazali’s perspectives on gnosis and knowledge are so important, because he has known much different knowledge in his era. In this paper, the difference between revealed gnosis, as a particular knowledge that belongs to the Prophets and human knowledge specifically the terrestrial world, has been explained. He has divided the sciences based on the object of knowledge, and its method, and aims to show that revelation is the most transcendent one. He believed that the revelation can be called a gnosis. The value of revealed gnosis has two aspects: firstly, it is a piece of certain knowledge, and second, without it achieving felicity can’t be possible. Never the other sciences can replace it but he has not wanted to humiliate the other sciences. He has applied philosophical and mystical notions to explain the revelation, but has explicitly expressed the revealed gnosis can’t be considered the same as another knowledge.Keywords: Gnosis, knowledge, revelation, Gazali
-
از آنجا که ابن سینا تحت تاثیر منابع دینی به خلق و ایجاد قایل است و علت ها را علت های ایجادی و وجودی اشیاء می داند؛ بنابراین بحث از علت ایجادی، مختص ابن سیناست و در رتبه نخست مسایل مهم فلسفی و عقلی قرار دارد. ابن سینا نیز، به عنوان فیلسوف عقل گرا به ابتکارات جدیدی از جمله اینکه علیت بر مدار وجود است، پرداخته است. در همین راستا، وی با اثبات تمایز وجود از ماهیت، مدل جدیدی از رابطه خدا و جهان را مطرح ساخته است. او معتقد است از طریق کشف رابطه علیت می توان ارتباط خالق و مخلوق را مطرح نمود. وی، از میان علل، علت فاعلی را که کارش هست کردن از نیستی است، برتر از علل چهارگانه معرفی نموده است. ابن سینا در تبیین رابطه خدا و جهان معتقد است، خداوند به عنوان علت العلل بر جهان هستی حاکم است. به طوری که هستی به عنوان معلول و ممکن، هم در وجود و هم در عدم، نیازمند به یک مرجح بیرونی است که علل العلل نام دارد. ابن سینا بر این باور است که در جهان هستی واجب الوجود بالذات، ضروری الوجود است. او نه تنها مناط احتیاج معلول به علت را وجوب بالغیر یا همان امکان وجودی در تعبیر صدرا می داند، بلکه به ارتباط وجودی علت با معلول تاکید ورزیده است، به طوری که علاوه بر فیلسوفان مسلمان، فیلسوفان غرب نظیر آکویناس نیز، معتقد به وجود فاعل ایجادی هستند، که از طریق اصل علیت با جهان ارتباط دارد.
کلید واژگان: ابن سینا, علیت, علت فاعلی, خدا, جهانCausality as an existential cause serves as a basis for Avicenna’s philosophy and is one of the vital principles of philosophical and rational problems. As a rationalist philosopher, Avicenna has proposed some new insights including the idea that causality is based on existence. Proposing the distinction between existence and essence, he has provided a new model for the God-world relationship. He believes that the relationship between the creator and the created can be explained by examining the causality relationship. Among different causes, he prioritizes the efficient cause (Agent) which makes things exist out of nothing. As to the God-world relationship explanation, he argues that God governs the world of beings as the cause of causes. As for its existence and non-existence, the Being as the effect and the possible (non-aseity) needs a preponderance (Murajjih) that is the cause of causes. Avicenna believes that God’s essential aseity entails God’s necessitated existence. Not only he defines the dependency of the caused on the cause as “the necessity by virtue of another” (Wujub Bilghair) or existential possibility in Sadra’s words, but he emphasizes the existential relationship between the caused and the cause. Then he opens a clearer horizon towards the primacy of being which had a great impact on Islamic philosophers as well as Western philosophers like Thomas Aquinas.
Keywords: Avicenna, Cause, Efficient Cause, God, the World -
در این تحقیق به مبحث چگونگی کیفیت معاد در اصناف انسان ها بر اساس نوع علم و عمل آنها در دنیا نزد فلسفه اشراق و ملاصدرا پرداخته شده است. اهمیت این موضوع به سبب تاثیرگذاری سهروردی بر ملاصدرا در تحلیل این موضوع بواسطه عالم مثالی است. مسیله اصلی تحقیق تبیین و پاسخگویی به برخی اشکالاتی است که بر نظریه سهروردی در این باره وارد بوده و اینکه چگونه ملاصدرا به رفع این اشکالات پرداخته است. نتایج تحقیق نشان می دهند که ملاصدرا با ابتنا بر نظر سهروردی درباره عقاب اصناف متوسط از انسانها در عالم مثال که مدارج کمالی را طی نکرده اند، سنخ این عقاب را بواسطه صور حاصله در نفس این افراد تشخیص می دهد نه تعلق آنها به اجرام فلکی. ملاصدرا با اصلاح این نظریه، راه را برای نظریه اصلاحی خود که همگام با نظر قرآن است، به اثبات خلود نفوس اشقیاء در عذاب نایل می شود. امری که بواسطه نظریه سهروردی درباره تعلق نفوس اشقیاء به اجرام سماوی مبهم مانده بود. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی صورت گرفته است.
کلید واژگان: انسان, عالم مثالی, آخرت, ملاصدرا, فلسفه اشراقThis article explains and analyzes quality of eschatology in human Categories based on the type of knowledge and their practice in the world according to the philosophy of illumination and Mulla Sadra. The importance of this issue is due to Suhrawardi's influence on Mulla Sadra in analyzing this issue through the world of ideas. The main issue of the research is some of the problems that have arisen on Suhrawardi's theory in this regard and how Mulla Sadra has followed Suhrawardi to solve these problems. This issue has been explained by analyzing how the eschatology in different Categories of human beings in the opinions of these two philosophers and then the role of the ideal world in their eschatology، and then this issue has been explained in the discussion of how the eschatology in the ideal world with them.
Keywords: Human, World of ideas, eschatology other world, Mulla Sadra, Philosophy of illumination -
آنچه موجبات توجه و اندیشه ورزی در باب مرگ و زندگی پس از مرگ را فراهم می کند، مبهم بودن سرنوشت آدمیان پس از مفارقت روح از بدن و چگونگی محاسبه اعمال و... می باشد که در باور معتقدان به هندوییسم و ادیان مشتق شده از آن ، به وسیله قانون کارما و چرخه بی پایان سمساره به آن پاسخ داده می شود. این نوشتار در پی آن است تا در خلال مروری کوتاه بر پیشینه و روند شکل گیری تناسخ در میان مردمان هندوستان، به این نکته بپردازد که هرچند اعتقاد به تناسخ توانسته است به نوعی خلاء یک نظام پاداش و جزا را در میان آیین های حاکم در شبه جزیره هند رفع کند اما تضاد مبانی و اصول حاکم بر تناسخ با براهین و اصول حکمت صدرایی از جمله برهان قوه و فعل و حرکت جوهری و اصل لامعطل فی الوجود، غیر قابل انکار بوده و در نهایت به نتیجه ای جز ابطال تناسخ نخواهیم رسید.کلید واژگان: تناسخ, ملاصدرا, هندوئیسمWhat makes people think and think about death and life after death is the ambiguity of human destiny after the separation of the soul from the body and how to calculate actions, etc., which in the belief of believers in Hinduism and derivative religions It is answered by the law of karma and the endless cycle of the broker. This article seeks to provide a brief overview of the background and process of reincarnation among the people of India, although the belief in reincarnation has somehow created a vacuum of a system of reward and punishment among the ruling mirrors. In the Indian subcontinent, but the contradiction of the principles and principles governing reincarnation with the proofs and principles of Sadra's wisdom, including the proof of power and action and the movement of substance and the principle of inviolability in existence, is undeniable and in the end we will not want anything but the annulment of reincarnation. ReceiptKeywords: reincarnation, Mulla Sadra, Hinduism
-
«تجرید الاعتقاد» از معروفترین کتاب کلامی جهان اسلام است که به دلیل اهمیت و جایگاه آن، شروح بسیاری توسط علمای شیعه و اهل سنت بر آن نوشته شده است.اما شرح «ابوالعلاء اسفراینی» بر این کتاب، به نام « تفرید الاعتماد فی شرح تجرید الاعتقاد»علیرغم سبقه تاریخی آن، تاکنون بصورت خطی باقی مانده است. با توجه به شیوه شرح مزجی این کتاب که آن را در نوع خود منحصر به فرد نموده، بر آن شدیم تا با نشان دادن اهمیت آن از نظر تاریخی و معرفی و مقایسه ی آن با سایر نسخه های موجود، به بیان چگونگی شرح و نشان دادن تسلط و تلاش شارح بر افکار و نظریات مولف، بپردازیم و جایگاه و اهمیت علمی این کتاب را به اندیشمندان و اهل تحقیق در حوزه کلام و فلسفه اسلامی را نشان دهیم.
کلید واژگان: خواجه نصیر الدین طوسی, ابوالعلاء اسفراینی, تجرید الاعتقاد, تفرید الاعتماد, شرح مزجی, نسخه خطی, مجلس -
از دیرباز هریک از نظامهای فلسفی براساس مبانی خویش به شرح و بسط مسیله مکان پرداختهاند. در حکمت مشاء نیز پرداختن به این موضوع در غرب با ارسطو آغاز میگردد و در شرق نیز توسط سایر حکمای مشایی ازجمله ابنسینا دنبال میشود. مقاله پیشرو با رویکرد تحلیلی تطبیقی به مقایسه آموزههای این دو فیلسوف بزرگ در ارتباط با مسیله مکان میپردازد و آن را در دو ساحت فیزیک و متافیزیک مورد بررسی قرار میدهد. بنابراین تحلیل حقیقت مکان، هستیشناسی آن، ادله اثبات و انکار آن، نسبی یا مطلق بودن مکان و اینکه مکان امری فیزیکی است یا متافیزیکی به همراه نظریات مختلفی که درباره مکان مطرح شده و همچنین مسیله خلا، ازجمله مباحثی هستند که در این مقاله به آنها پرداخته میشود.
کلید واژگان: مکان, فیزیک, ارسطو, متافیزیک, ابن سینا, خلا -
لاهیجی در مسیله علم خداوند به جزییات متغیر در ابتداء به نظریه علم خدا به جزیی از طریق کلی ابن سینا تکیه می کند که علم باری به اشیاء را صور مرتسمه و علم حصولی و از طریق علل و اسباب می داند لذا می کوشد تا تغییر در عالم اجسام را به رابطه ی موجودات مادی به یکدیگر ارجاع دهد و با علم فعلی خداوند و تشکیک در وجود و بساطت ذاتی حق تعالی شبهه تغییر را پاسخ دهد. وی در نهایت قرایتی متمایز از صور مرتسمه که نزدیک به نظریه علم اجمالی در عین کشف تفصیلی ملاصدرا است ارایه می دهد و می گوید کمال مطلق ذات خداوند اقتضاء می کند که با علم اجمالی که علم بسیط ذاتی است تمامی صورت ها به نحو تفصیلی و متمایز از هم برای حق تعالی از ازل معلوم باشد. این مقاله با استفاده از روش توصیفی و کتابخانه ای می کوشد تلاش لاهیجی برای رفع شبهه تغییر در علم خدا به جزییات متغیر را به کمک برخی مبانی فلسفی بررسی و نقد کند.کلید واژگان: علم خدا, علم به جزئی متغیر, صور مرتسمه, ابن سینا, فیاض لاهیجی.Philosophy & kalam, Volume:55 Issue: 1, 2022, PP 197 -213Concerning the issue of God’s knowledge of variable particulars, Fayyaz Lahiji relies on Ibn Sina’s theory of God’s knowledge of particulars, which is based on knowledge of universals, considering the God’s knowledge of objects as imprinted forms and acquired knowledge through causes. So, he tries to refer the change of the world of objects to the relationship of material beings with each other, and he responds the issue of change by the God’s active knowledge, and graduation in existence, and inherent simplicity of the Supreme Being. Finally, he offers a distinct interpretation of imprinted forms which is close to Mulla Sadra’s theory of undetailed knowledge as detailed unveiling. He says absolute perfection of God demands that, with the undetailed knowledge, all the forms are known for the Supreme Being in a detailed and distinct manner from each other. This article tries to investigate and criticize Lahiji’s attempt to solve the issue of change in God’s knowledge of variable particulars with the help of some philosophical foundations by using a descriptive and library method.Keywords: Fayyaz Lahiji, God’s Knowledge, the Knowledge of the Variable Particulars, Imprinted Forms, Ibn Sina
-
ابن سینا در آموزه خلقت با اینکه تحت تاثیر ارسطو و نظریه نوافلاطونی فیض است، از سویی متاثر از متکلمان مسلمان و منابع و متون دینی است، و همین موجب تمایز اندیشه او از متفکران سلف خود شده است. او در عین اینکه از فاعل به عنوان مفیض و علت وجودی یاد می کند، رابطه موجودات با فاعل را بر رابطه وجودی استوار می سازد، نظریه علم عنایی او در صدور موجودات با اصلاحات اندکی می تواند در منشا صدور موجودات، نظریه ای قابل اعتنا باشد. او در علم خداوند به ذات خود از علم حضوری و اتحاد عالم و معلوم سخن رانده است، لذا با توجه به برداشت وی از علم حضوری، می توان با اتکا به همین نظریه او، علم خداوند به مخلوقات اعم از مبدعات و مخترعات و مکونات را توجیه و تبیین کرد، خصوصا اینکه ابن سینا علم خداوند به مخلوقات را از طریق علم به ذات تبیین و تفسیر می کند. نظریه فیض در اندیشه فیلسوفان بعدی هیچ گاه مورد غفلت نبوده و به عنوان یکی از معقول ترین تفسیرها از خلقت جهان و خالقیت و فاعلیت خداوند عنوان می شود. در این مقاله با اتکا به روش تحلیلی، بر اساس نظریه فیض ابن سینا، سعی در تبیین و پر کردن فاصله پراهمیت خالق و مخلوق داریم، چنان که نظریه فیض توام با علم الهی پایه و اساس خلقت ابداعی عالم قلمداد گردد.
کلید واژگان: خلقت, صدور, ابن سینا, عنایت, فیضIn proposing his doctrine of creation, Avicenna is under the influence of Aristotle and Neoplatonian theory of emanation as well as Islamic theologicians and religious texts. This is why his thought is basically different from previous thinkers. While he defines “the agent” as “emanatory” and “cause of existence”, he believes that the relationship between the beings and the agent is based on an existential relationship. With minor amendments, his theory of “creative foreknowledge” can be proposed as a prominent theory about the origin of emanation of beings. He examines divine knowledge by referring to “knowledge by presence” and “unity of the knower and the known”. Given his comments about knowledge by presence, the divine knowledge about the created beings including mubda'at, mukhtara'at and mukawwanat can be explained based on his theory. Particularly, he explains divine knowledge about the created beings through the divine knowledge of his own essence. Then the emanation theory has not been neglected by later philosophers and has been considered as one of the most rational interpreatations of God as the creator and agent and of the creation of world. In this article. We have tried to explain the relationship between the creator and the created based on the emanation theory of Avicenna. The theory of emanation along with We have tried to explain the relationship between the creator and the created based on the emanation theory of Avicenna. The theory of emanation along with the divine knowledge has been proposed as the basis of “creation out of nothing” (creatio ex nihilo).
Keywords: Creation, Issuance, Avicenna, Enayat, Emanation -
بشر از ابتدای حیات خود تا کنون به دنبال دلیلی برای مبدا هستی است و این مسیله، زمینه مباحثه اندیشمندان را فراهم کرده است. آنتونی فلو از جمله اندیشمندانی است که با تکیه بر قرینه گرایی و به دنبال واکاوی جهانبینی دینی، ابتدا به خداناباوری و سپس به خداباوری روی می آورد. فلو با توجه به رویکردش، به دنبال قراین علمی و تجربی برای باورهای خود بود که با توسل به همین رویکرد و چینش آن در قالب برهان غایت شناختی، در نهایت به خداباوری می رسد که واکاوی این قراین موضوع این نوشتار است. در نتیجه آشکار خواهدشد که این دلایل علمی و تجربی تا اندازه ای می توانند قراین مفیدی برای خداباوری باشند ولی ماهیت علم، نبود ثبات و دگرگونی است که سستی مهمی برای امور معرفتی قلمداد می شود. همچنین اگرچه فلو با توسل به آن ها از یک خداباور طبیعی فراتر نمی رود، ولی به دخالت خداوند در طبیعت بعد از خلقت اشاره می کند که نشان دهنده نبود انسجام کافی اندیشه او بعد از دگرگونی عقیده است. در نهایت باید گفت که با توجه به خداباور طبیعی بودن او، خداباوری اش در عمل تفاوت چندانی با خداناباوری او ندارد.کلید واژگان: خداباوری طبیعی, خداباوری دینی, خداناباوری, آنتونی فلو, برهان غایت شناختیSince the beginning of his life, man has been looking for a reason for the origin of existence, and this issue has provided the basis for discussion among thinkers. Antony Flew is one of the thinkers who, based on evidentialism and following the analysis of religious worldview, first turns to atheism and then to deism. According to his approach, Flew sought scientific and experimental evidence for his beliefs, which by resorting to this approach and its arrangement in the form of teleological argument, finally leads to deism that the analysis of these evidences is the subject of this article. As a result, it will become clear that these scientific and empirical reasons can be useful evidence for deism to some extent, but the nature of science is the lack of stability, and transformation, which is considered an important weakness for epistemological matters. Also, although Flew does not go beyond deism by appealing to them, he refers to God's intervention in nature after creation, which indicates the lack of sufficient coherence of his thought after the change of belief. Finally, it should be said that considering his deism, his belief in practice is not much different from his atheism.Keywords: Deism, theism, atheism, Antony Flew, Teleological Argument
-
از زمانه روشنگری تا به امروز انسان مدرن به دنبال واکاوی باورهای دینی، به شیوه های نوین معرفت شناختی بوده است. بر همین بنیاد، بررسی باور به خداوند به عنوان مهم ترین باور دینی، با بررسی قراین و ادله خداباوری، در میان اندیشمندان غربی نمود و بروز ویژه ای داشته است. آنتونی فلو، فیلسوف قرینه گرای امروزین، از دسته متفکرینی است که توجه ویژه ای به واکاوی خداباوری و رد آن بر پایه قراین داشته؛ تا جایی که او را پدر آتییسم نو نامیدند. بررسی و واکاوی دیدگاه ابشان در روزگار نخست زندگی علمی او که به عنوان یک خداناباور نمود و بروز داشت، موضوع این نوشتار است. آنتونی فلو در آثار خداناباورانه خود چند مطلب ریشه ای در رد خداباوری بیان می کند که برگزیده های بنیادی تر آن ها در این نوشتار مورد واکاوی قرار می گیرد. برای همین خواسته، دیدگاه های برجسته آنتونی فلو درزمینه خداناباوری، یعنی بی معنایی زبان دین، ناسازگاری مفهوم خدا و اصل خداناباوری مورد بررسی قرارگرفته و سپس قوت و ضعف های هر یک از آن ها مورد واکاوی قرار می گیرد. بنابراین آشکار خواهد شد که اگرچه فلو، اشکالات جدی و قابل تاملی درزمینه خداباوری ارایه داده است ولی بسیاری از این موارد درگذشته نیز به گونه دیگری پیشنهادشده و البته قابل نقد و دارای اشکالات و سستی هایی است که مورد توجه قرار می گیرند.
کلید واژگان: خداباوری, خداناباوری, قرینه گرایی, آنتونی فلوFrom the Age of Enlightenment to the present day, modern man has sought to analyze religious beliefs in new epistemological ways. Accordingly, the study of belief in God as the most important religious belief has emerged by examining the evidence of theism and has had a special occurrence among Western thinkers. Antony Flew, a contemporary philosopher based on evidence, is one of the thinkers who paid special attention to the analysis of theism and its rejection based on evidence. So much so that he was called the father of neo-atheism. The subject of this article is the study and analysis of his views in the first period of his scientific life, which he emerged as an atheist. In his atheistic works, Antony Flew states some basic points in rejecting theism, the more basic of which are discussed in this article. To this end, Antony Flew's prominent views on atheism, namely the meaninglessness of the language of religion, the incompatibility of the concept of God, and the principle of atheism, are examined, and then the strengths and weaknesses of each are examined. Thus, it will be revealed that although Flew has presented serious and thought-provoking problems in the field of theism, But many of these cases in the past have been suggested in other ways and of course can be criticized and have drawbacks and weaknesses that are considered.
Keywords: theism, atheism, evidentialism, Antony Flew -
در این مقاله به مبحث معرفت شناسی در فلسفه مشاء با نظر به مبانی و اصول پدیدارشناسانه هوسرل پرداخته شده است .دومساله محوری در اندیشه هوسرل وجود دارد یکی مساله تعالی و دیگری انطباق است. مساله ای که برای فیلسوفان مسلمان از جمله ابن سینا از دیر باز مطرح بوده است، اتکاء به شهود حسی، علم حضوری و نظریه تجرید برای حل این دو معضل بوده است. تحلیل ادراکات حسی و فعالیت ذهنی به منظور دریافت پدیدار با واسطه گری معنا ، به عنوان متعلق شناخت با رویکردی التفاتی در نسبت اتحادی میان عاقل و معقول و متناظر با نویما و نویسیس ، معرفت شناسی ابن سینا را در ساحت پدیدارشناسی ای قرار می دهد که مولفه های آن را به عنوان مکتبی نو علاوه بر تایید بسیاری از امور ، در مواردی نیز دارای نقش بنیانی معرفی می کند و مقصود هوسرل به عنوان پایه گذار این مکتب (و یا روش) در دریافت پدیدار صرف با صرف نظر از وجود خارجی ،در علم حضوری مورد نظر ابن سینا برآورده می کند. هدف این پژوهش یافتن ظرفیتهای پدیدار شناختی فلسفه ابن سینا و بنیاد های برخی از جریان های فلسفه مدرن از جمله پدیدار شناسی هوسرل در اندیشه اوست. این مقاله با اتکاء به روش تحلیلی توصیفی به بیان و نقد اندیشه های هوسرل و ابن سینا پرداخته است.کلید واژگان: ادراک حسی, پدیدارشناسی, معقولات, ابن سینا, هوسرلThis paper has tried to deliver a modern discussion on Avicenna’s epistemology on the basis of Husserl’s phenomenology, the main problems in Husserl’s are transcendence and correspondence which are considered by Muslim philosophers like Avicenna who tried to solve them by sensual intuition, knowledge in presence and theory of abstraction. Analysis of sensual perception and mental act due to perceive a phenomenon by mediator of the meaning as an reference for the knowledge with the intentional approach in respect of union between knower and the known parallel with Noema and Noesis can set Avicenna’s epistemology as a phenomenological approach which may be taken into consideration as a modern school in epistemology. Husserl’s phenomenological approach can be compared by Avicenna’s knowledge in presence. This paper tried to have a comparative study on Avicenna and Husserl’s epistemology by using analytical and descriptive method emphasizing on critical approach to the both.As a result it must be mentioned that Avicenna has approached to Husserl’s phenomenology.Keywords: sensual perception, phenomenology, intelligibles, Avicenna, Husserl
-
هدف
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تطبیقی معنای زندگی از منظر ارسو و اسلام می باشد. در منظومه فکری ارسطو، معناداری زندگی با مفهوم نیک بختی یا ایودایمونیا پیوند یافته است.
مواد وروشدر این مقابه از روش توصیفی تحلیلی با رویکرد اسنادی استفاده شده است.
یافته هاایودایمونیا به جای آنکه حالتی روانی باشد، قسمی زندگی انسانی است که فرد سزاوار ستایش آن را برای خود برمی گزیند. نیک بختی از منظر ارسطو، فعالیت فاضلانه روح خردورز در زندگی کامل است. زندگی توام با نیک بختی، زندگی ای فعالانه، سرشار از همه خوبی ها و فی نفسه مطلوب است. نزد ارسطو بسترها و زمینه های انفسی و آفاقی هر دو به نحو توامان در ایجاد نیک بختی و معناداری زندگی موثرند. این زمینه ها عبارتند از: خوبی های روح نظیر فضایل اخلاقی و فکری و تحصیلات. خوبی های جسمی نظیر قدرت، سلامت، زیبایی و حواس سالم و خوبی های بیرونی همچون ثروت، دوستان نیک و وفادار، تبار نیکو، فرزندان خوب، وراثت و حسن شهرت.
نتیجه گیریدین اسلام درک عمیقی از جهان و انسان ارایه می دهد و انسان را خلیفه خداوند بر روی زمین می داند. باور به این امر لحظه لحظه زندگی آدمی را معنادار می کند. از سوی دیگر آموزه های اسلامی به گونه ای است که سبب آرامش و بهداشت روحی و روانی خواهد شد. این مسیله خود به گونه ای با معنای زندگی در ارتباط است. از جمله اصلی ترین آموزه های اساسی دین اسلام یاد خداست و با یاد خدا آرامش روحی در بالاترین سطح خود تامین می شود. و همین امر در معنا بخشی به زندگی تاثیر فراوان دارد.
کلید واژگان: ارسطو, نیک بختی, انسان, معنای زندگی, اسلامPurposeThe purpose of this research is to compare the meaning of life from the perspective of Arso and Islam. In Aristotle's thought system, the meaningfulness of life is connected with the concept of happiness or eudaimonia.
Materials and methodsIn this study, a descriptive analytical method with a documentary approach has been used.
FindingsInstead of being a mental state, eudaimonia is a part of human life that a person deserving of praise chooses for himself. From Aristotle's point of view, happiness is the virtuous activity of the wise soul in a perfect life. A life with good fortune is an active life, full of all good things and desirable in itself. According to Aristotle, the personal and the spiritual contexts are both effective in creating happiness and meaning in life. These fields include: the goodness of the soul such as moral and intellectual virtues and education. Physical virtues such as strength, health, beauty and healthy senses and external virtues such as wealth, good and faithful friends, good lineage, good children, inheritance and good reputation.
ConclusionThe religion of Islam provides a deep understanding of the world and man and considers man to be God's caliph on earth. Believing in this makes every moment of a person's life meaningful. On the other hand, Islamic teachings are such that it will cause peace and mental health. This issue is related to the meaning of life. One of the most basic teachings of Islam is the remembrance of God, and with the remembrance of God, peace of mind is provided at its highest level. And this has a great impact on giving meaning to life.
Keywords: Aristotle, happiness, human, meaning of life, Islam -
فصلنامه قبسات، پیاپی 99 (بهار 1400)، صص 75 -91
در میان قواعد فلسفی، دو قاعده «معطی الشیء لا یکون فاقدا له» و «بسیط الحقیقه کل الاشیا و لیس بشیء منها» به ویژه در مباحث الهیات از جایگاه ویژه ای برخوردارند. فلاسفه به طور عام از قاعده نخست در تبیین سنخیت بین علت و معلول استفاده می کنند و ملاصدرا از قاعده دوم در اثبات وحدت شخصیه وجود بهره می گیرد. علامه محمدتقی جعفری که با تقریر هایی از وحدت وجود مخالف است و سنخیت را در عرصه ماورای طبیعت نمی پذیرد، به نقد دو قاعده فوق پرداخته است. ما در این مقاله انتقادهای ایشان را به این دو قاعده بررسی می کنیم و پس از بازشناسی خطاهای او در فهم این قواعد و قلمروهای آنها به این نتیجه می رسیم که آنها قادر به نفی دو قاعده مزبور نیستند. آزمودن قواعد فلسفی در عرصه طبیعت و خلط امور معرفت شناختی و وجودشناختی از مهم ترین خطاهای اوست. این مقاله با استفاده از روش تحلیلی و با اتکا به آرای ملاصدرا به نقد اندیشه علامه جعفری پرداخته است.
کلید واژگان: قاعده بسیط الحقیقه, قاعده معطی الشیء علامه جعفری, سنخیت, نقدQabasat, Volume:26 Issue: 99, 2021, PP 75 -91The two principles of “donator of something cannot be devoid of that thing” and “the [being with] simple essence is everything and not part of any of them” have a special position among philosophical principles especially among theological discussions. The philosophers generally use the first principle to explain the compatibility between cause and effect and Molla-Sadra uses the second principle to prove the ‘personal unity of being’. Allameh Mohammad-Taqi Ja’fari who disagrees with some accounts of the ‘unity of being’ and does not accept the compatibility [of the two] in metaphysical matters, criticizes the two principles. I have studied his criticisms of the two principles in this article. Recognizing his mistakes in understanding the principles and their domain, I have concluded that he cannot deny the two mentioned principles. His most important mistakes are: examining philosophical rules in natural matters and also confusion of epistemological and ontological matters. Relying on Molla-Sadra’s views, this article uses an analytic method to criticize Allameh Ja’fari’s view.
Keywords: Principle of “donator of something cannot be devoid of that thing”, Principle of “the [being with] Simple Essence is everything, not part of any of them”, Allameh Ja’fari, compatibility, criticism -
عشق یکی از راه های مهم شناخت حقیقت، خصوصا امور متعالی است که از دیر باز مورد توجه فلاسفه از جمله افلاطون و افلوطین بوده است. افلوطین هم جایگاه مهم جهان شناختی وهم انسانشناختی وهم معرفت شناختی برای آن قایل است. به نظر افلوطین، عشق ارتباط بخش میان احد به عنوان موجودی غیر قابل شناخت و انسان به عنوان موجودی عاقل و عاشق است. چگونگی این ارتباط بر اساس معرفت است که مسئله اصلی تحقیق می باشد. نتیجه تحقیق آن است که عشق در نگرش معرفت شناسانه به دلیل مواجهه مستقیم با خود حقیقت یکی از مهمترین راه های اتحاد و یکی شدن با احد است و معرفت به این موضوع، خاستگاه حرکت سالک برای نیل به این اتحاد می باشد. راه عشق همان راه شهودی است که امروزه مورد تاکید عرفا و بسیاری از فلاسفه خصوصا پدیدار شناسانی است که بر مواجهه فارق از مفاهیم با خود وجود وحقیقت اشیاء و امور متعالی تاکید دارند. این تحقیق تلاش دارد تا با اتکاء به روش تحلیلی توصیفی به واکاوی اندیشه افلوطین در اهمیت عشق و شهود در شناخت پرداخته و بر اهمیت آن در معرفت شناسی تاکید ورزد.
کلید واژگان: افلوطین, عشق, معرفت شهودی, معرفت شناسیLove is one of the most important method by which the truth specifically the transcendent affairs will be known. It has been taken into consideration by Plato and Plotinus. It has a vital position in Plotinus’s cosmology, anthropology and epistemology. Accordingly, love linked the oneness as an unknowable thing to human beings as a wise and lover existent. The main issue at this research is to explain this relationship epistemologically. As a result it must be mentioned that the love in epistemological approach because of immediate facing with the truth is the one of the most important way to unify with the oneness and lead human beings to attempt to achieve oneness and unify with it. Love is intuitive path which is emphasized by mystics and most of philosophers particularly phenomenologists who insist on facing the truth without presupposition and precondition. This research by analytical and descriptive method wants to show the importance of love and intuition in Plotinus’s thought by focusing on its important role in the epistemology.
Keywords: Plotinus, love, intuitive knowledge, Epistemology -
برهان صدیقین یکی از براهین مهم در اثبات وجود خدا است. تقریرهای مختلفی از این برهان از زمان فارابی و ابن سینا تا به امروز صورت گرفته است. ملاهادی سبزواری یکی از شارحان تفکر صدرایی و بعضا در زمره منتقدان آن است که می کوشد با پیش نهادن چهار تقریر از برهان صدیقین راه جدیدی در مباحث الاهیات بالمعنی الاخص بگشاید. هدف این مقاله بازخوانی این تقریرات است تا روشن کند که راه پیموده شده سبزواری تا چه حد مقرون به توفیق بوده است. از طرفی فیلسوفان معاصر، مانند عبدالله جوادی آملی و محمدتقی مصباح یزدی به هنگام نقل این براهین، آن را نقد نیز کرده اند. در این مقاله می کوشیم با اتکا به روش تحلیلی توصیفی، این نقدها را تبیین و تحلیل کنیم. نتیجه پژوهش این است که سبزواری فقط در دو تقریر با اتکا به اصالت وجود و صرف الوجود در راستای صدیقین قدم نهاده که آن دو تقریر هم خالی از اشکال نیست. یعنی هر دو مبنا از مسایل نظری و نیازمند اثبات است و استفاده از مبانی نظری و تشکیک پذیر از اتقان و استحکام برهان می کاهد.کلید واژگان: برهان صدیقین, سبزواری, اصالت وجود, بساطت, جوادی آملی, مصباح یزدیThe burhāni ṣiddīqīn, the proof of ṣiddīqīn, is one of the most important proofs of the existence of God. Various interpretations of this argument have been made from the time of Fārābī and Ibn Sīnā to the present day. Mullā Hādī Sabziwārī is one of the commentators of Ṣadrā's thought and sometimes among its critics who tries to open a new way in ilāhiyyāt bi`l ma`n al-akhaṣṣ, theology in its narrowest sense, by proposing four manners of expression for the proof. The purpose of this article is to re-read these manners of explanation to measure them. On the other hand, contemporary philosophers, such as Abdullāh Javādī Āmulī and Muḥammad Taqī Misbāh Yazdī, have also criticized these arguments while quoting them. In this article, we try to explain and analyze these critiques with a descriptive analytical method. As explained in the article, only in two explanations Sabziwārī has taken a step toward the proof on the basis of originality and simplicity of existence, and the step is also a case of objection. That is, both aforementioned bases are theoretical issues and need to be proven, and using such doubtful bases reduces the strength of the proof.Keywords: Burhāni Ṣiddīqīn, Sabziwārī, Originality of Existence, simplicity, Javādī Āmulī, Miṣbāḥ Yazdī
-
خیال در معرفتشناسی صدرالمتالهین، گاه تمایل به ابنعربی و نقش عظیم و مافوق عقلی آن داشته و گاهی هم گرایش به سوی مشاء و منزلت مادون عقلی آن دارد. گرچه جایگاه ویژه در نظام فلسفی صدرالمتالهین، متعلق به عقل است، اما آنجا که عقل در درک مسایلی عاجز مانده، روی به سوی خیال کرده و خیال انسانی مجرد و قایم به نفس انسانی را با طی حرکت جوهری، حلال بسیاری از مسایل، از جمله درک صفات ثبوتی وتشبیهی الهی، تعالیم وحیانی نبی و حل مسئله معاد جسمانی میداند. هدف از این پژوهش تبیین چالش این حکیم متاله در مواجهه با رویکرد عرفان و فلسفه با خیال است که با اتکا به روش توصیفی تحلیلی ارایه شده است. صدرالمتالهین خیال را دارای مراتب میداند و با توجه به مراتب تشکیکی خیال، خیال منتسب به حس را منشا تصویر و تمثیل و خیال منتسب به عالم ملکوت را، مدخل الهام و وحی میداند. تعهد او به عقل فلسفی موجب شده تا از بعد فراعقلی خیال تنها در جایی که عقل از درک آن عاجز است، بهره جوید.
کلید واژگان: خیال منفصل, خیال متصل, صدرالمتالهین, جهان شناسی, معرفت شناسیImagination in the epistemology of Sadr al-Muta’allehin has sometimes tended to Ibn Arabi and its great and superior role, and sometimes it has a tendency towards the peripatetic school and its sub-rational status. Although the special place in the philosophical system of Sadr al-Muta’allehin belongs to the intellect, but where the intellect has failed to understand, it has turned to imagination and through the movement of substance he considers the abstract and soul-based human imagination as the solution to many problems including understanding the affirmative and immanent divine attributes, the revelatory teachings of the prophet and solving the problem of bodily resurrection. Using a descriptive-analytical method this paper seeks to study the challenges of this theologian in facing the mystical and philosophical approaches with imagination. Sadr al-Muta’allehin considers imagination to be a hierarchical essence, and according to the equivocal levels of imagination, he considers the imagination attributed to the senses as the source of image and allegory and the imagination attributed to the realm of the kingdom as the entrance of inspiration and revelation. His commitment to philosophical reason has led him to use the transcendental dimension of imagination only where reason is incapable of comprehending it.
Keywords: detachment imagination, conjoined imagination, Sadr al-Muta’allehin, cosmology, epistemology -
نشریه مطالعات قرآنی، پیاپی 41 (بهار 1399)، صص 221 -247
واژه حکمت دارای سابقه ای قابل توجه در سنت عقلی و نقلی دین مبین اسلام بوده و از سه ویژگی مهم برخوردار است؛ یکی افاضی بودن آن است که خداوند به هر کس بخواهد اعطا می کند، دوم اینکه معرفتی وجودی است که درون انسان را متحول ساخته و او را به سوی تحولات عمیق وجودی سوق داده و منشا خیر کثیر می شود، سوم دانایی منتهی و منجر به عمل است که نه تنها فکر و اندیشه را متحول می کند، بلکه زیست انسانی را در حوزه عمل هم متحول می سازد. حکمت از منظر مفسران اعم از تشیع و اهل سنت به حکم(درک، عقل)، نبوت، سنت، تفسیر کتاب(قرآن) و... تفسیر شده است اما از نظر نگارندگان بهترین مصداق آن در سنت فکری اسلامی همان فلسفه اسلامی بوده است. لذا در تفاسیر شیعه و سنی می خوانیم مراد از «حکمت»، آگاهی بر مصالح و مفاسد اشیا و افعال و اخلاق و عقاید است، خواه آثار دنیوی باشد، خواه آثار اخروی. همچنین حکمت گاه جنبه «علمی» دارد که از آن تعبیر به «معارف عالیه» می شود، گاه جنبه عملی دارد که از آن تعبیر به «اخلاق و عمل صالح» می گردد.
کلید واژگان: حکم, مذهب تشیع, مذهب سنت, تفسیر, معرفت وجودیThe term “wisdom” is of a remarkable background in intellectual and narrative tradition and owns three important features: One is the divine which God grants to whomever He wills, the second is the existential cognition that transforms the human being and leads him to deep existential changes and becomes the source of goodness, the third is the wisdom that leads to action that not only does it transform thought but it also transforms human biology in the realm of action. Wisdom has been interpreted as understanding, intellect, prophecy, tradition, Quran’s interpretation etc. from Shiite and Sunnite commentators’ viewpoint; but according to the authors (of the present article) the best example in the Islamic intellectual tradition has been Islamic philosophy. Therefore, in Shiite and Sunnite interpretations by "wisdom" we mean awareness of the interests and corruptions of objects, actions, ethics and beliefs, whether they are worldly or otherworldly. Wisdom also sometimes has a "scientific" aspect which is interpreted as "higher knowledge", sometimes owns practical aspect which is interpreted as "morality and righteous action".
Keywords: religion, Shiism, tradition religion, interpretation
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.