به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

مهناز عباسی

  • Mahnaz Abbasi

    One of the important sources of Iran’s social history, which narrates unknown topics of Iranian life, is travelogues. Among the issues of concern to travel writers are women and their social status. The issue investigated in this research is the evolution of the role and social position of women, including the political and economic role, the type of clothing, powers, the scope of power, and even the violence applied to them, from the Safavid period to the Reza Shah period, based on the travelogues and newspapers of that time. Since the Safavi era, Iranian women have had a special cover in the framework of religious beliefs and lived in veils, but from the era of Shah Abbas onwards, they became an important political pole and had a direct role in determining the successor of the Shah. In the Qajar period, the strictures regarding the social status of women decreased to some extent. According to the various trips that the Qajar kings took outside of Iran, it seems that the Qajar kings were to some extent looking for changes in the way of life of women, especially the women of the harem. During the period of Reza Shah, the modernists sought to change the mentality of society towards women, and even though the government agreed with women’s education, employment, and optional clothing, society was still not receptive to such concepts. This change and evolution process required time and society’s adaptation to new conditions.

    Keywords: Women, Social Status, Economy, Employment, Covering, Violenceagainst Women, Travelogue
  • مهناز عباسی، سوسن علیزاده فرد*، حدیث غفاری خلیق
    هدف

    هدف پژوهش حاضر بررسی تغییرات همدلی و درک هیجانی افراد وابسته به مواد محرک و مخدر بعد از دو ماه، شش ماه و یک‏ سال درمان و مقایسه آن با افراد سالم بود.

    روش

    پژوهش حاضر حاضر علی-مقایسه‏ای و از نوع مطالعات طولی بود. جامعه آماری شامل همه افراد وابسته به مواد تحت درمان در کلینیک‏های ترک اعتیاد شهر تهران در سال 1400 و افراد سالم از خانواده آنها بود. نمونه ای به حجم 102 نفر (شامل 34 نفر وابسته به مواد مخدر، 34 نفر وابسته به مواد محرک، و 34 فرد سالم از خانواده‏های آنها) به ‏صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل آزمون همدلی و تکلیف بازشناسایی هیجان چهره بود.

    یافته ‏ها:

     نتایج نشان داد که در طول زمان درمان، همدلی افراد وابسته به مواد افزایش یافت و پس از گذشت یک ‏سال تفاوتی بین گروه وابسته به مواد مخدر با گروه سالم وجود نداشت، درحالی که همدلی گروه وابسته به مواد محرک کماکان هنوز به سطح افراد سالم نرسیده بود. همچنین، مشخص شد که در طول زمان درمان، درک هیجان در هر دو گروه وابسته به مواد افزایش یافت، اما حتی پس از گذشت یک سال، بین دو گروه وابسته به مواد و افراد سالم در نمرات درک هیجان تفاوت معناداری وجود داشت.

    نتیجه‏ گیری:

     این پژوهش نشان داد که از جمله آسیب‏های بلندمدت شناختی مصرف مواد، اثرات مربوط به توانایی‏های شناخت اجتماعی مانند همدلی و درک هیجان است. این امر اهمیت توجه به اثرات بلند مدت مصرف مواد و اقدامات درمانی و توانبخشی شناختی طولانی مدت را مشخص می‏نماید.

    کلید واژگان: همدلی, شناسایی هیجان, وابستگی به مواد, شناخت اجتماعی, پژوهش طولی
    Mahnaz Abbasi, Susan Alizadehfard*, Hadis Ghaffari Khalig
    Objective

    The present research aimed to investigate the changes in empathy and emotion recognition of stimulant-dependent and substance-dependent individuals after two months, six months, and one year of treatment and comparing it with healthy individuals.

    Method

    The current research was causal-comparative of longitudinal type. The statistical population included all substance-dependent individuals under treatment in addiction treatment clinics and healthy individuals of their families in the city of Tehran in 2021. A sample of 102 people (including 34 substance-dependent individuals, 34 stimulant-dependent individuals, and 34 healthy individuals from their families) were selected through the convenience sampling method. The research tools were the empathy test and the facial emotion recognition task.

    Results

    The results showed that during the treatment, the empathy of substance-dependent individuals increased, and after one year, there was no difference between the substance-dependent group and the healthy group, while the empathy of the stimulant-dependent group still did not reach the level of healthy individuals. Also, it was found that during the treatment, emotion recognition increased in both substance-dependent groups, but even after one year, there was a significant difference between the two substance-dependent groups and healthy individuals regarding emotion perception scores.

    Conclusion

    This research showed that among the long-term cognitive damages of substance use are the effects related to social cognition abilities such as empathy and emotion recognition, indicating the importance of paying attention to the long-term effects of substance use and long-term cognitive rehabilitation and therapeutic measures.

    Keywords: Empathy, Emotion recognition, Substance dependence, Social cognition, Longitudinal research
  • ملیکا خاشعی، مسعود تابش*، سید احمدرضا شاهنگیان، مهناز عباسی

    توجه به حفظ منابع آبی به منظور جلوگیری از مواجه شدن با بحران آب، یکی از مهم ترین وظایف عموم افراد جامعه از مسئولان است. در این خصوص مهمترین اقدامی که می تواند در عبور از بحران های آبی موثر باشد، مدیریت تقاضای آب است که روش های متفاوتی برای آن وجود دارد. یکی از این روش ها مدیریت فشار در راستای مدیریت تقاضا است که می تواند در شرایط عادی بهره برداری و همچنین شرایط وجود بحران کم آبی استفاده شود. از سوی دیگر در شرایط بحرانی که آب در دسترس، تقاضای کل را برآورده نمی کند، سیاست هایی مانند جیره بندی و تامین آب به روش نوبتی اتخاذ می شود که با مشکلات فراوانی همراه است. بنابراین نیاز به روشی جایگزین که معایب جیره بندی را حداقل کند و نیز اهداف مدیریت تقاضا را برآورده کند و در عین حال قابل اجرا، زودبازده و اقتصادی باشد احساس می شود. در این پژوهش، به کمک یک مدل ترکیبی شبیه سازی و بهینه سازی که با تلفیق نرم‎افزارهای EPANET2.2 وMATLAB ایجاد شد، تاثیرات اتخاذ رویکرد مدیریت تقاضای آب با استفاده از تنظیم فشار در حالت عادی و کمبود آب، بر هیدرولیک شبکه توزیع بررسی شد. بهینه سازی در این پژوهش در دو حالت انجام شد که در هر حالت تابع هدف متفاوتی تعریف شد. برای بهینه سازی نیز از الگوریتم ژنتیک استفاده ‎شد. مدل توسعه یافته بر روی شبکه توزیع آب شهر جدید بهارستان واقع در استان اصفهان تحلیل شد و نتایج به‎دست آمده نشان داد، مدل توانسته با استفاده از یافتن مکان و فشار تنظیمی بهینه برای شیرهای فشارشکن، در شرایط عادی، فشار متوسط شبکه را تا 8 متر کاهش دهد و در شرایط وجود کمبود، آب در دسترس را به صورت عادلانه میان گره های تقاضا توزیع کند. به طوری که پس از تحمیل کمبود 8 درصدی به شبکه، بدون اعمال برنامه مدیریت فشار، 8 گره مصرف کمبودی بین 15 تا 30 درصد و 19 گره کمبود زیر 5 درصد را تجربه کردند. در حالی که پس از بهینه سازی فشار توسط مدل تنها 3 گره تقاضا کمبودی بین 15 تا 25 درصد و 6 گره کمبود زیر 5 درصد را تجربه کردند.

    کلید واژگان: مدیریت تقاضا, مدیریت فشار, شبکه توزیع آب, شبیه سازی, الگوریتم ژنتیک
    Melica Khashei, Massoud Tabesh *, Seyyed Ahmadreza Shahangian, Mahnaz Abbasi

    Paying attention to the conservation of water resources in order to prevent water crises is one of the most important duties of people in the community, including officials. In this regard, the most effective action is water demand management, for which there are different methods. One of these methods is pressure management in order to demand management, which can be used in normal operating conditions as well as in the event of water scarcity. On the other hand, in critical situations where the available water does not meet the total demand, policies such as intermittent water supply are adopted, which are associated with many problems. Therefore, an alternative method is needed to minimize the disadvantages of intermittent water supply,to meet the objectives of demand management and, at the same time is feasible, efficient, and economical. In this research, a combined simulation and optimization model is created by using EPANET2.2 and MATLAB software. With this model, the effects of adopting a water demand management approach using pressure management on the hydraulics of water distribution networks will be investigated. In this research, optimization is done in two approaches. In each case, a different objective function is defined and a genetic algorithm is used for optimization. The developed model has been analyzed on the WDN of Baharestan city located in Isfahan province. The results show that the model is able to reduce the average network pressure by 8 meters by finding the optimal location and adjusting pressure for pressure-reducing valves under normal conditions. Also, during water scarcity, it is able to distribute the available water among the demand nodes considering equity and justice principles. After imposing an 8% deficit on the network, without applying for a pressure management program, 8 demand nodes experienced a shortage between 15 and 30% and 19 experienced a deficit below 5%. However, after optimizing the pressure, only 3 demand nodes experienced a shortage between 15 and 25% and 6 nodes experienced a shortage of less than 5%.

    Keywords: Demand Management, Pressure Management, Water Distribution Network, Simulation, Genetic Algorithm
  • مهناز عباسی، مسعود تابش*، هانیه صفرپور، سید احمدرضا شاهنگیان

    اگرچه افزایش شهرنشینی و روند رو به رشد جمعیت، سیاست گذاران را به سمت اقداماتی در حوزه مدیریت مصرف آب شهری سوق داده است، اما اتخاذ چنین سیاست هایی می تواند تبعات مثبت و منفی گسترده ای را بر جنبه های مختلف سیستم آب شهری به همراه داشته باشد. در طی سال های اخیر به دنبال افزایش بحران آب در استان اصفهان، مدیریت فشار به منظور کاهش دسترسی به آب به عنوان سیاست جدید مدیریت تقاضای آب در شهرهای مختلف این استان اعمال شده است. در این راستا، مطالعه حاضر دیدگاه نوینی را با رویکرد چرخه حیات برای بررسی اثرات محیط زیستی ناشی از اعمال چنین سیاستی با فرض درصدهای مختلف کمبود آب در دسترس طی سال های 1397 تا 1415، ارایه و در شهر جدید بهارستان (استان اصفهان) بررسی کرده است. سیاهه نویسی چرخه حیات برای فرآیندهایی از جمله خرابی شبکه و مصرف انرژی ایستگاه پمپاژ براساس شرایط منطقه مورد مطالعه انجام شده و با استفاده از نرم افزار SimaPro ارزیابی چرخه حیات صورت گرفته است. نتایج نشان می دهد که بخش قابل توجهی از اثرات محیط زیستی در شبکه تامین و توزیع آب مربوط به خرابی های شبکه است که نسبت به مصرف انرژی، تاثیرات بسیاری در اکثر گروه های میانی و پایانی اثرات محیط زیستی دارد، به طوری که اثرات پایانی محیط زیستی خرابی های شبکه به صورت میانگین 2/2 برابر سیستم پمپاژ است. با اجرای سیاست مدیریت فشار می توان اثرات محیط زیستی شبکه توزیع آب و سیستم پمپاژ را کاهش داد. با اعمال مدیریت فشار در سناریوها با بازه زمانی یکسان، اثرات محیط زیستی پایانی به ترتیب به میزان 14/7 درصد (کوتاه مدت) و 20/2 درصد (بلندمدت) کاهش یافته است.

    کلید واژگان: مدیریت فشار, شبکه توزیع آب, سیستم پمپاژ, ارزیابی چرخه حیات, اثرات محیط زیستی
    Mahnaz Abbasi, Massoud Tabesh *, Haniye Safarpour, Seyyed Ahmadreza Shahangian

    As the population and urbanization increase, policymakers consider urban water management more often; however, these policies can positively and negatively affect the urban water system. In recent years, following the increase in the water crisis in Isfahan province, pressure management has been applied to reduce access to water as a new water demand management policy in different cities of this province. The present study investigates the environmental effects of such policy in the new city of Baharestan (Isfahan province) during the 2018-2036 period, using a life cycle approach and different percentages of available water shortages. SimaPro software is used to conduct the life cycle assessment for processes such as network failure and energy consumption at the pumping station. The life cycle assessment is performed based on the conditions of the study area. The results show that significant part of the environmental effects in the water supply and distribution network is caused by network failures, which, compared to energy consumption, have many effects on most midpoint and endpoint environmental effects. So that the endpoint environmental effects of network failures are, on average, 2.2 times greater than that of pumping systems. The water distribution network and pumping system can minimize their environmental impact by implementing a pressure management policy. With pressure management, the endpoint environmental effects in both short-term and long-term scenarios are reduced by 14.7% and 20.2%, respectively.

    Keywords: Pressure management, Water Distribution Network, Pumping System, Life Cycle Assessment (LCA), environmental effects
  • مهناز عباسی، علی امیرقاسمی*

    هدف از این پژوهش بررسی تاثیر دو فعالیت پیش نگارشی "خواندن" (قبل از نگارش) و "گفتگو" (قبل از نگارش) بر مهارت نگارش زبان آموزان ایرانی است. بدین منظور، پژوهشی نیمه آزمایشی روی 40 زبان آموز ایرانی در بازه سنی 16 تا 20 سال انجام گرفت. این زبان آموزان بر اساس آزمون مهارت زبانی آکسفورد انتخاب و به دو گروه آزمایشی خواندن و گفتگو تقسیم شدند. در گروه خواندن، زبان آموزان قبل از فعالیت اصلی نگارش، مطالب مرتبطی با موضوع نگارش خواندند و در گروه گفتگو، زبان آموزان قبل از نگارش، درباره موضوع نگارش گفتگو کردتد. پس از 10 جلسه آموزش، هر دو گروه در پس آزمون شرکت کردند. نتایج نشان داد که هر دو گروه پیشرفت معنی داری در مهارت نگارش داشتند ولی تفاوت معنی داری میان دو گروه مشاهده نگردید، گرچه میانگین گروه خواندن بیشتر از گروه گفتگو بود. یافته های این مطالعه تلویحاتی برای زبان آموزان، معلمان زبان، برنامه ریزان آموزشی و تهیه کنندگان مطالب درسی دارد.

    کلید واژگان: فعالیت پیش نگارشی, فعالیت پیش نگارشی خواندن, فعالیت پیش نگارشی گفتگو, مهارت نگارش
    Mahnaz Abbasi, Ali Amirghassemi *

    This study aimed at investigating the effect of reading-based vs. discussion-based pre-writing activities on the writing ability of Iranian EFL learners. To this end, a quasi-experimental study was conducted with 40 Iranian intermediate EFL learners within16 to 20 age range who were selected based on their performance on an Oxford Solution Proficiency Test. They were divided into two experimental groups: Reading Group and Discussion Group. The former group was made to involve in some reading activity prior to doing the main writing task, and the latter group was made to participate in a discussion activity before the main writing task. After the treatment for 10 sessions, both groups were post-tested. The pre-test and post-test involved free compositions, which were scored analytically. The findings indicated that both groups’ writing ability improved over the course of the study, but the difference between the performances of the groups on the post-test was not statistically significant, although the Reading group’s mean score was greater than the Discussion group. The results of this study have some implications for students, language teachers, syllabus designers and material developers.

    Keywords: pre-writing activity, reading pre-activity, discussion pre-activity, Writing Ability
  • آزاده حاجی پور، مریم جوادی، مهناز عباسی، عیسی محمدی زیدی*
    مقدمه و هدف

    این مطالعه با هدف تعیین تاثیر آموزش بر کنترل قندخون در سالمندان مبتلا به دیابت نوع دو اجرا گردید.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

    روش کار

    پژوهش حاضر یک مطالعه مداخله ای شاهددار تصادفی شده با روش نمونه گیری چند مرحله ای تصادفی بر روی 110 سالمند مبتلا به دیابت نوع دو در شهرستان ملارد انجام گردید (55 نفر در گروه مداخله و 55 نفر در گروه کنترل). افراد گروه مداخله تحت 2 جلسه آموزشی فشرده و سپس پیگیری آموزشی از طریق ارسال روزانه پیام کوتاه به تلفن همراه در طول مدت مدت سه ماه قرار گرفتند. داده های مربوطه به وضعیت دموگرافیک، شاخص های آنتروپومتریک، میزان خودمراقبتی و شاخص های پروفایل قندی بیماران قبل و بعد از مداخله جمع آوری و با نرم افزار SPSS ویرایش 22 و آزمون های تی مستقل، واریانس یک طرفه و ANOVA تحلیل شدند.

    نتایج

    مقایسه پروفایل قندی بیماران گروه کنترل و مداخله قبل و پس از سه ماه مداخله آموزشی، نشان دهنده کاهش معنی دار میانگین FBS و HbA1c بود (001/0 ˂p). هم چنین یافته ها نشان داد میانگین تمام حیطه های خودمراقبتی به جز حیطه مرتبط به عدم مصرف سیگار در بیماران گروه مداخله افزایش معنی دار داشته است (05/0˂p) و میانگین نمره کل خودمراقبتی آنان نیز از سطح نامطلوب و نیمه مطلوب به سطح مطلوب ارتقاء پیدا کرده است (001/0˂p).

    نتیجه گیری

    رفتارهای خودمراقبتی و کنترل قندخون سالمندان دیابتی نوع 2 با برنامه آموزشی فشرده مبتنی بر تیوری مراحل تغییر به طور معناداری بهبود یافت، بنابراین توجه به متغیرهای مذکور در طراحی مداخلات آموزشی این گروه سنی ضروری به نظر می رسد.

    کلید واژگان: دیابت, آموزش, رژیم غذایی, خود مراقبتی, مدل مراحل تغییر
    Azadeh Hajipour, Maryam Javadi, Mahnaz Abbasi, Esa Mohammadi Zeidi *
    Introduction

    The present study was conducted to determine the effect of education on glycemic control in the elderly with type 2 diabetes.

    Methods

    The present study was a randomized controlled intervention that was performed on 110 elderly people with type 2 diabetes by multi-stage random sampling method in Mallard city (55 in the intervention group and 55 in the control group). The cases received 2 intensive training sessions and then the training follow-up by sending daily SMS to the mobile phone for a period of three months. Data related to demographic status, anthropometric indices, self-care rate and glucose profile indices of patients were collected before and after the intervention. Data were analyzed using SPSS software version 22 and independent t-test, one-way ANOVA and ANOVA.

    Results

    Comparison of glucose profiles of control and intervention patients before and after three months of educational intervention showed a significant decrease in mean FBS and HbA1c .

    Keywords: Diabetes Mellitus, Education, diet, Self-care, Trans theoretical Model
  • سید احمدرضا شاهنگیان، مسعود تابش*، هانیه صفرپور، ملیکا خاشعی، مهناز عباسی

    در سال های اخیر کمبود شدید منابع و افزایش سریع هزینه های استحصال آب، باعث شده است که موضوع مصرف آب بیشتر مورد توجه قرار گیرد؛ به ویژه مصرف آب شهری که از حساسیت و اولویت بالاتری نسبت به دیگر کاربری ها برخوردار است و بسیار پر هزینه تر است. این موضوع، متولیان صنعت آب و فاضلاب را به سمت شیوه های مدیریتی جدید از جمله مدیریت تقاضا و اقدامات صرفه جویانه در مصرف آب سوق داده است. این اقدامات و سیاست ها نه تنها تبعات مثبت و منفی گسترده ای را بر جنبه های مختلف در پی دارند، بلکه می توانند با اثرگذاری بر اجزای مختلف سیستم، شدت و گستره این تبعات را تحت تاثیر قرار دهند. یکی از مهم ترین این جنبه ها، ابعاد اجتماعی و ذینفعان اصلی این حوزه یعنی خانوارها (مشترکین) است. از این رو، هدف این مقاله پرداختن به موضوعات مذکور به بررسی الزامات و ضرورت ها در ارایه یک چارچوب یکپارچه و جامع در ارزیابی سیاست های مدیریت تقاضای آب شهری از جنبه های متعدد است. در این مقاله، ابتدا به ضرورت و اهمیت ارزیابی یکپارچه سیاست های مدیریت تقاضای آب شهری و سپس با ارایه مفاهیم اصلی در این زمینه، به بررسی انواع رویکردهای رایج در زمینه ارزیابی یکپارچه پرداخته شده است. مثال هایی نیز برای بیان شفاف تر مسئله بیان شده است. در نهایت مدل عامل بنیان به عنوان رویکرد یکپارچه سازی برای بررسی نحوه تعاملات کوچک مقیاس اجتماعی و ارزیابی تبعات بزرگ مقیاس تجمعی جنبه های مختلف، معرفی شده است.

    کلید واژگان: ارزیابی یکپارچه, مدیریت تقاضا, سامانه های آب شهری, مدل سازی عامل بنیان, یکپارچه سازی دانش
    Seyyed Ahmadreza Shahangian, Massoud Tabesh *, Haniye Safarpour, Melica Khashei, Mahnaz Abbasi

    In recent years due to water resources scarcity and increase in water extraction costs, more attention has been given to water consumption; specifically, urban water consumption as a more sensitive and high priority demand with high costs of supplying. Accordingly the water and wastewater authorities are directed to modern water management methods including water demand management policies and water conservation. These practices and policies not only have widespread positive and negative effects in different aspects, but also by affecting the different components of the system, can make more severe and immense effects. Amongst the most important aspects related to such policies are the social aspect and the main stakeholders of the urban water management, i.e. households. Thus, the purpose of this paper is to address these different aspects by reviewing the requirements and obligations of the integrated framework in assessment of water demand management policies. To this end, firstly the importance and necessity of assessing the water demand management policies has been discussed. Then, different approaches for integrated environmental assessment and management have been introduced by demonstrating the main implications. Also, some illustrative examples are presented. Finally, the agent-based model is introduces as the integrated approach for investigating the micro-level social interaction and assessment of macro-level aggregated impacts.

    Keywords: Agent-based model, Environmental Impact, Integrated assessment, Water Demand management, Water Distribution Network
  • مهناز عباسی *

    فرو‏دست شمردن زنان، نادیده گرفتن توانایی ‏های آنان و ناکارآمد دانستن مدیریت زنان، یکی از جریانات قابل مشاهده در تاریخ جوامع، از جمله جوامع مسلمان است. مطالعه موردی این پژوهش روایت «لن یفلح قوم اسندوا امرهم الی امراه» ‏است. بررسی آرای موافقان و مخالفان روایت، عوامل و زمینه ‏های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی صدور و پذیرش چنین روایاتی، مساله پژوهش حاضر است.طی این جستار، با روش پژوهش تحلیل انتقادی، تفکرات محدود کننده‏ای بازنمایی می‏ گردد که به تدریج، با بازگشت به سنن جاهلی، زنان را نه تنها از مدیریت و تصمیم‏ گیری ‏های کلان سیاسی و اجتماعی، که از سواد آموزی، رفتن به بازار و حتی حضور در مساجد نیز نهی کرده و تا حصر خانگی زنان پیش می‏رود. فارغ از بحث‏های مربوط به تاریخ‏گذاری این حدیث و با فرض صحت، روایت از قرن دوم تا هشتم هجری مورد قبول اغلب جریان‏های فکری جامعه اهل سنت بوده و به دلیل کثرت نقل، وارد متون حدیثی شیعی، مانند الخلاف و بحار الانوار نیز گردیده است. با وجود ورود به منابع شیعی این تفکر در میان شیعیان طرفداران کمتری دارد. با مطالعه شرایط تاریخی دهه‏ های اولیه متوجه می ‏شویم که عوامل و زمینه ‏هایی مانند فتوحات، سرگرم شدن صحابه و تابعین به جنگ، اعمال سلیقه ‏های فردی خلفا باعث برگشت به سنت ‏های جاهلی قبیله ‏ای و نادیده گرفتن زنان می ‏شوند. جریان نو‏اندیش دینی، با نگاه منتقدانه، معتقد است متن این گونه روایات چه جعلی دانسته شود و چه برخاسته از فهم تاریخی و منطقه ‏ای، نتیجه حاصل از آن، دور افکندن چنین روایاتی است.

    کلید واژگان: مدیریت, زن, روایت لن یفلح, تطور
    Mahnaz Abbasi *

    Belittling the women, disregarding their capabilities and deeming the women’s management inefficient is one of the observable trends in the history of societies including the Muslim society. The case study of this research is the tradition “lan yaflihḥa qawmun asnadū amrahum ilā imra’atin” (Any people who commend their affairs to a woman will never see prosperity).  Analyzing the opinions of those who approve and those who disapprove the [reliability of the] tradition, as well as the cultural, political and social factors and backgrounds of the issuance of such traditions constitutes the problem of the present study. Having applied an analytical-critical method this research demonstrates limiting thoughts that by gradual return to the precedents of the Pre-Islamic era (jāhiliyyah) prevent the women not only from political and social macro management and decision making, but also from acquiring literacy, going to markets and even attending the mosques. It may even lead to house arrest of the women! Regardless of the discussions pertaining to the dating of this hadith, and supposing that it is authentic, it should be noted that this hadith had been accepted by most of intellectual trends of the Sunni community during the second to the eighth centuries AH, and that due to its frequent quotation it has also crept into Shi’a hadith collections such as  Kitāb al-Khilāf and Biḥār al-Anwār. Despite its occurrence in Shi’a sources, this idea has less advocates among the Shiites (compared with the Sunnis). Having studied the historical conditions of the early Islamic decades one notices that such factors and backgrounds as the conquests, the Companions' and the Successors' engagement in wars, and exertion of personal tastes by the caliphs [altogether] caused the return to the tribal precedents and those pertaining to the Pre-Islamic era, thus disregarding the women. The religious new thinking trend with its critical approach believes that whether the text of this kind of traditions is considered as fabricated, or is deemed originated from a historical and regional understanding, the achieved result will be the same: such traditions are rejected.

    Keywords: management, Women, the tradition lan yufliḥa qawmun asnadū amrahum ilā imra’atin, development
  • مهناز عباسی*

    تصویر زنان اقوام و کشورها از منظر شاعر یا نویسنده ی خارجی از موضوعات دانش تصویرشناسی است که زیرمجموعه ی «ادبیات تطبیقی» قرار می گیرد و در شناخت جایگاه زنان و نگرش به آنها در جوامع نقش مهمی ایفا می کند. پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به این پرسش است که مقدسی از چه منظرهایی زنان را توصیف کرده است؟ چرا و کدامیک از تصاویر و ویژگی های زنان در سفرنامه ی مقدسی چشمگیرتر است؟ رویکرد این مقاله توصیفی- مقایسه ای و آماری و نحوه ی گردآوری اطلاعات کتابخانه ای است. در مجموع، نگاه مقدسی به موضوعات اجتماعی و مسایل زنان عاری از یک سونگری است. او در گذر از اقلیم های عرب و عجم نگاه بالا به پایین ندارد. سفرنامه وی مونولوگ نبوده بلکه دیالوگی بوده که درآن افکار، رسوم و حتی خرافه های ساکنان اقلیم ها به بحث گذاشته می شود. مقدسی با ثبت تفاوت های فرهنگی آشکار در مناطق مختلف ایران، شاخصه ی مشاغل زنان را با رویکرد بسیار مثبت برجسته کرده است. مقدسی رویکرد منفی خود را گاه در قالب نفرت، گاه اظهار شگفتی و تمسخر یا کنایه بازگو می کند. نگاه ارزشی او به همه ی مسایل غیر قابل انکار است.

    کلید واژگان: تصویرشناسی, سفرنامه, احسن التقاسیم مقدسی, زنان
    Mahnaz Abbasi*

    The image of women of ethnic groups and countries from the perspective of a foreign poet or writer is one of the subjects of imagology, which is a subset of “comparative literature” and plays an important role in recognizing the position of women and their attitudes in societies. The present study seeks to answer the question of how Maqdesī described women. Why and which images and features of women are more prominent in the Maqdesī’s travelogue? The approach of this article is descriptive-comparative and statistical and data has collected in library method. In sum, the Maqdesī’s view of social subjects and women’s issues is devoid of uniformity. Passing through Arab and Ajam regions, he does not have a superior view. His travelogue is not a monologue but a dialogue in which the thoughts, customs and even superstitions of the inhabitants of the regions are discussed. By recording obvious cultural differences in different parts of Iran, Maqdesī has highlighted the characteristics of womenchr('39')s jobs with a very positive approach. His value view towards all issues is undeniable.

    Keywords: Imagology, Travelogue, Moqadesī’s Aḥsan al-Taqāsīm, Women
  • مهناز عباسی*
    هدف پژوهش حاضر، بررسی ویژگی ها و نظام ارزشی گفتمان حکومتی پادشاهی و خلیفگی در کتاب نصیحه الملوک امام محمد غزالی است. روش پژوهش توصیفی - تحلیلی بوده و نتایج حاکی از آن است که در گفتمان حکومتی پادشاهی، پادشاه فره را از ایزدان گرفته و موظف به اجرای عدالت و استیفای حقوق انسانی است؛ رعیت نیز تابع بی چون و چرای پادشاه اند. در گفتمان حکومتی خلیفگی نیز، خلیفه، سایه ی خدا روی زمین است و ماموریت اجرای احکام و حدود الهی و احسان به مردم را به عهده دارد؛ مردم نیز باید تابع محض خلفا و امرا باشند. در گفتمان پیشنهادی غزالی رابطه ی دو گفتمان، تعاملی است نه تقابلی؛ بدین معنا که ارزش ها و مفاهیم از اسلام و سیستم، و آداب و شیوه ی حکومت از گفتمان پادشاهی وام گرفته شده است. تئوریسین هایی مانند غزالی قدرت را از آسمان ها گرفته و به شاه یا خلیفه اعطا کرده اند؛ از سوی دیگر، با ایجاد باور برگزیده بودن این افراد، مردم را تابع محض خلیفه ساخته و از آن ها فرمان برهایی مطلق درست می کنند. در سراسر متن کتاب نصیحه الملوک نوع افعال برای پادشاهان پیشااسلامی، ماضی و مضارع اخباری با قطعیت زیاد است؛ اما فعل های مربوط به خلفا بیش تر التزامی است و اغلب از انشایی با دلالت امر غایب بهره می برد. هدف پژوهش حاضر، بررسی ویژگی ها و نظام ارزشی گفتمان حکومتی پادشاهی و خلیفگی در کتاب نصیحه الملوک امام محمد غزالی است. روش پژوهش توصیفی - تحلیلی بوده و نتایج حاکی از آن است که در گفتمان حکومتی پادشاهی، پادشاه فره را از ایزدان گرفته و موظف به اجرای عدالت و استیفای حقوق انسانی است؛ رعیت نیز تابع بی چون و چرای پادشاه اند. در گفتمان حکومتی خلیفگی نیز، خلیفه، سایه ی خدا روی زمین است و ماموریت اجرای احکام و حدود الهی و احسان به مردم را به عهده دارد؛ مردم نیز باید تابع محض خلفا و امرا باشند. در گفتمان پیشنهادی غزالی رابطه ی دو گفتمان، تعاملی است نه تقابلی؛ بدین معنا که ارزش ها و مفاهیم از اسلام و سیستم، و آداب و شیوه ی حکومت از گفتمان پادشاهی وام گرفته شده است. تئوریسین هایی مانند غزالی قدرت را از آسمان ها گرفته و به شاه یا خلیفه اعطا کرده اند؛ از سوی دیگر، با ایجاد باور برگزیده بودن این افراد، مردم را تابع محض خلیفه ساخته و از آن ها فرمان برهایی مطلق درست می کنند. در سراسر متن کتاب نصیحه الملوک نوع افعال برای پادشاهان پیشااسلامی، ماضی و مضارع اخباری با قطعیت زیاد است؛ اما فعل های مربوط به خلفا بیش تر التزامی است و اغلب از انشایی با دلالت امر غایب بهره می برد.
    کلید واژگان: خلیفگی, پادشاهی, نصیحه الملوک, غزالی
    Mahnaz Abbasi *
    The purpose of the present study is to look into the characteristics and value system of king-caliphate governance discourse in Imam Muhammad Ghazali’s Nasihat-ol-Molouk. The research method is descriptive and analytical, and the results revealed that the king is granted the charisma by which he undertakes to exercise justice and defend human rights as subjects are unspeakably subordinate to him. As for the discourse of caliphate governance, caliphate, the profile of God on earth, is the representative of enforcing laws and divine provisions and goodness to people, as people are required to act as absolute acolytes of caliphates and rulers. In the discourse proposed by Ghazali, the link between the two discourses is interactive rather than contradictory. That is to say, values and concepts are borrowed from Islam, as governance style and practices are indebted to the discourse of kingship. Theorists like Ghazali believe that power comes from the heavens and is granted to king or caliphate, binding people to merely follow caliphate as absolute rulers by fueling the idea that they are chosen individuals. Throughout the text of Nasihat-ol-Molouk, some kind of verbs prevail as a present perfect and indicative present for pre-Islamic kings, but verbs referring to caliphates are mostly subjunctive, and the text is mostly written with implications of an absent mode.
    Keywords: caliphate, kingship, Nasihat-ol-Molouk, Ghazali
  • سهیلا نوروزی، حسین خادم حقیقیان، مهناز عباسی*، مریم جوادی، سیما گودرزی
    امروزه گیاهان دارویی به دلیل خاصیت ضدمیکروبی، آنتی اکسیدانی و داشتن ضرر کم تر نسبت به ترکیبات شیمیایی استفاده گسترده ای پیدا کرده اند. از زمان های قدیم در سیستم پزشکی کشورهای مختلف مانند؛ آفریقا، چین، هند و کشورهای شرق میانه از کندر به عنوان ضدالتهاب، ضدآرتریت، مسکن و ضدتکثیر در درمان بیماری های مرتبط، بیماری های مزمن روده، آسم، ادم مغزی و سایر بیماری ها استفاده می شده است. چندین مطالعه بالینی فعالیت زیستی آن ها را تایید و مطالعاتی که به طور اختصاصی به بررسی مکانیسم عملکرد این گیاه پرداخته اند، فعالیت ضدالتهابی و ضدتوموری آن ها را تایید کردند. اسیدهای بوسولیک را اصلی ترین جزء فعال کندر و مسئول اثرات درمانی آن دانسته اند. این مطالعه مروری با استفاده از کلیدواژه های«کندر، بوسولیک اسید، ضدالتهاب، بیماری های روده، سرطان، دیابت، آسم، تومور مغزی، باروری و حافظه» با هدف بررسی اثرات درمانی کندر انجام شد. براساس نتایج مطالعات بررسی شده در این مقاله، کندر با اثر ضدالتهابی، ضدآرتریت، ضدتکثیری، ضدمیکروبی و ضددردی و با کم ترین اثر جانبی در طب سنتی و نوین در دوز توصیه شده مورد نیاز درمانی می تواند علایم بسیاری از بیماری ها را کاهش دهد.
    کلید واژگان: کندر, بوسولیک اسید, ضدالتهاب, حافظه
    S. Noroozi, H. Khadem Haghighian, M. Abbasi *, M. Javadi, S. Goodarzi
    Today, medicinal herbs have been widely used due to antimicrobial, antioxidant properties and less harmful than of chemical compounds. Since ancient times, the medical system in different countries such as Africa, China, India and the Middle East countries, frankincense has been used as anti-inflammatory, anti-arthritic, analgesic and anti-proliferation in the treatment of related diseases, chronic diseases of the bowel, asthma, brain edema and other diseases. Several clinical studies that have shown their biological activity the mechanism of action of this plant, have confirmed their anti-inflammatory and anti-tumor activities. Boswellic acids, are the main active component of frankincense and responsible for its therapeutic effects. This review was studied the therapeutic effects of frankincense using the keywords frankincense, boswellic acid, anti-inflammation, intestinal diseases, cancer, diabetes, asthma, brain tumor, fertility and memory. Frankincense with anti-inflammatory, anti-arthritis, anti-proliferative, antimicrobial and analgesic effects at the least side effects and recommended dose could reduce the symptoms of many diseases in traditional and modern medicine.
    Keywords: Frankincense, Boswellic acid, Anti, inflammatory, Memory
  • مهناز عباسی، مریم نظام زاده، زهرا فارسی، بابک خدامرادی
    مقدمه
    چشم به این علت که بیشترین نقش را در ارتباط ما با جهان بیرون دارد از مهم ترین قسمت های بدن محسوب می شود، آسیب های چشمی از علل مهم کاهش بینایی و نابینایی در سراسر جهان هستند.
    هدف
    مطالعه حاضر با هدف تعیین فراوانی و علل ترومای چشمی در مصدومین نظامی مراجعه کننده به بیمارستان های منتخب آجا در تهران و کرمانشاه بین سال های 94- 1384 صورت گرفته است.
    مواد و روش ها
    مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی که 153 پرونده مصدومان چشمی نظامی مراجعه کننده به بیمارستان منتخب نظامی شهرکرمانشاه و تهران بین سال های 94-1384 بررسی شد. ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته شامل مشخصات دموگرافیک و سوالات مرتبط با ترومای چشمی بود. داده ها کدگذاری و وارد Spss نسخه 16 شده و با روش های آماری توصیفی تحلیلی و با معنی داری 0/05 P< تحلیل شد.
    یافته ها
    محدوده سنی بین 18 تا 72 سال با میانگین سنی 10/206 ± 25/85، تمامی مصدومان مرد (100%)، 9/71% مجرد و 1/62% وظیفه بودند. 4/48% مراجعان بین 1 تا 12 ساعت بعد از تروما به بیمارستان مراجعه و بیشترین نوع ترومای وارده نافذ (66%) و به صورت غیرعمدی (3/86%) بود. اکثر موارد با اجسام تیز (35/63%)، در (3/50%) پادگان و در زمان صبح (2/41%) بود. اکثر مصدومین سابقه قبلی ترومای چشمی (6/87%) نداشتند و آسیب های متعدد (2/66%) به دنبال تروما رخ داده بود. (2/56%) آسیب به چشم چپ و مدت بستری پس از تروما بالای یک روز (9/88%) بود. بیشتر مصدومین (7/66%) در مرکز جراحی شده اند ارتباط معنی داری بین مشخصات دموگرافیک و ترومای چشمی یافت نشد.
    بحث و نتیجه گیری
    مطالعه نشان داد که تروماها در میانگین سنی پایین تر و در پادگان ها و محل کار اتفاق می افتد که توجه به برنامه ریزی و آموزش توسط مسئولین در زمینه ایمنی کار را طلب می کند. جهت برنامه ریزی های مدیریتی در دسترس بودن آمار صحیح از تروماهای چشمی الزامی می باشد که این مهم نیز به نوبه ی خود مستلزم وجود سیستم ثبت دقیق اطلاعات می باشد که بتوان از این آمارها بهره برد.
    کلید واژگان: پرسنل نظامی, ترومای چشم, ترومای غیر نافذ, ترومای نافذ
    Mahnaz Abbasi, Maryam Nezamzadeh, Zahra Farsi, B. Khodamoradi
    Introduction
    Eye is the main organ to communicate with outside world and is of great importance accordingly. Eye injuries are the major causes of visual impairment and blindness worldwide.
    Objective
    The current study aimed at determining the prevalence and causes of ocular trauma in military victims referred to the eye specialist military hospitals in Tehran and Kermanshah from 2005 to 2015.
    Material and
    Methods
    The current descriptive, cross sectional study was conducted on 153 reports (110 from Tehran and 43 from Kermanshah) for the military eye injuries referred to the eye specialist military hospitals in Kermanshah and Tehran, Iran, from 2005 to 2015. The data collection instrument was a questionnaire consisted of demographic information and questions related to ocular trauma. Since the instrument measures the individuals’ characteristics, its reliability was not applicable; data were analyzed with SPSS version 16 using statistical tests such as frequency tables and percent of queries. The chi-square and Fisher exact tests were also employed; P-value ≤0.005 was considered the level of significance.
    Results
    The age of the subjects ranged 18 to 72 years; mean 206.10 ± 85.25. All the victims were male (100%), 71.9% single, 62.1% conscript. Moreover, 48.4% of the clients were admitted to the hospital 1-12 hours after the incidence of trauma. Most of the cases were penetrating trauma (66%) occurred unintentionally (86.3%). Most often happened by sharp tools (63.35%), in garrison (50.3%), and during the morning (41.2%). Most of the cases had no a history of ocular trauma (87.6%); multiple damages was reported in 66.2% of the cases. In 56.2% of the subjects, damage occurred to the left eye and the hospital stay due to damage was a day in 88.9% of them. Most of the victims (66.7%) had undergone surgery in the military hospitals. No significant relationship was observed between demographic information and incidence of ocular trauma in the subjects.
    Discussion and
    Conclusion
    The study results showed that eye trauma in the barracks and workplaces mostly occur in the lower ages. In spite of strategies and trainings on employees’ safety, ocular traumas still threat them. To manage employee safety, accurate statistics of eye trauma is required, which, in turn, emphasizes the need for a reliable recording system.
    Keywords: Blunt Trauma, Eye Injury, Military Personnel, Penetrating Trauma
  • سید هادی حکاک، عباس علامی، فریبا درخشان، مهناز عباسی
    زمینه و هدف
    آموزش مداوم طی سال های اخیر با چالش هایی مواجه بوده است. بیشتر مطالعات، اثربخشی برنامه های برگزارشده را متوسط ارزیابی نموده اند؛ بنابراین با توجه به اهمیت موضوع و پیشینه تحقیقات به آسیب شناسی آموزش مداوم کنونی به روش کیفی از دیدگاه پزشکان عمومی پرداخته شد.
    روش بررسی
    این پژوهش در سال 1394 با رویکرد کیفی، در میان جامعه ی پژوهش پزشکان عمومی قزوین با نمونه گیری مبتنی بر هدف تا اشباع داده ها و روش جمع آوری اطلاعات با بحث گروهی متمرکز انجام شد. تمامی گفتگوها ضبط شدند. تجزیه و تحلیل داده ها به روش تحلیل محتوای استقرایی انجام شد.
    یافته ها
    23 نفر در سه بحث گروهی متمرکز شرکت داشتند. تحلیل داده ها، منجر به استخراج 6 درون مایه، 22 طبقه، 51 زیر طبقه، و 67 راه حل پیشنهادی گردید. درون مایه شرکت کنندگان (2 طبقه)، مدرسین (3 طبقه)، سیاست گذاری (5 طبقه)، طراحی (4 طبقه)، موضوع (3 طبقه) و محتوا (2 طبقه) نمایان شدند. در طبقه شرکت کنندگان: مشکلات پایه ای یادگیری و انگیزه پایین پزشکان؛ در طبقه مدرسین: نداشتن بیان خوب، ناآشنایی با مشکلات پزشکان، فراموش شدن هدف؛ در سیاست گذاری: دخیل نبودن نظرات پزشکان، انگیزه پایین دانشگاه ها در برگزاری باکیفیت برنامه ها، زیرساخت نامناسب آموزش ها، زمان نامناسب برگزاری، جدایی دفتر آموزش مداوم از پزشکان، عدم توجه به نتایج ارزشیابی ها و عدم اطلاع مدرسین از نتایج آن ها؛ در طراحی: عدم استفاده از فناوری مناسب، هم سطح نبودن گروه هدف و کسل کننده بودن؛ در موضوع: متناسب نبودن موضوعات با نیازها، عدم تمرکز روی موضوع برنامه، متنوع نبودن موضوعات؛ در محتوا: عدم تعیین اولویت ها در تولید محتوا، کاربردی و به روز نبودن محتوای برنامه ها، بومی و ملموس نبودن محتوا و عدم هماهنگی بین مدرسین در ارایه محتوا بود.
    نتیجه گیری
    تمامی مراحل آموزش مداوم از نیازسنجی تا ارزشیابی برنامه ها نیاز به بازنگری و مداخله دارد. توجه به افزایش توانمندی های مدرسین، تطابق اهداف آموزش با نیازهای پزشکان، بازنگری روش های آموزشی مورداستفاده، ارایه ی بازخورد ساختارمند به برگزارکنندگان و مدرسین ضروری است. همچنین به کارگیری شاخص های واقعی تر جهت ارزشیابی برنامه ها همچون بهبود عملکرد بالینی پزشکان باید مدنظر قرار گیرد.
    کلید واژگان: اثربخشی, آموزش مداوم, پزشکان عمومی, پژوهش کیفی
    S. H Hakak_A. Allami_F. Derakhshan_M. Abbasi
    Background And Objective
    In the recent years, the steady education has confronted with some challenges. Most of the studies estimate that the effectiveness of these programs is moderate; therefore, due to the importance and background of these researches, we assessed the current steady education in a qualitative way via the perspective of general practitioners (GPs).
    Materials And Methods
    This research with a qualitative approach was done among the Qazvin city s GPs in 2015. The inductive content analysis was done for 3 focus groupS of discussions (FGD). IN in order to gather the data, a purposive sampling method until data saturation was used. All interviews were recorded,too.
    Results
    23 General physicians participated in our study.The Data analysis led to the extraction of 6 main categories, 22 subcategories, 51 sub-codes, and, 67 suggested solutions. The main categories of participants included (2 subcategories), teachers (3 subcategories), policy (5 subcategories), designing (4 subcategories), subject (3 subcategories) and the content (2 subcategories).The main problems which were detected among the categories are as follows: participants : basic learning problems and low motivation of GPs; teachers: low level of statement , being unfamiliar with difficulties which GPs face with and not having a certain goal; policy: exclusion of GPs ideas, low motivation of universities in holding programs with high quality, inadequate infrastructure in training ,the inappropriate time of holding programs ,paying no attention to evaluation results and also the results that the teachers were not informed of them.; design: lack of appropriate technology, lack of target group level, boring and inappropriate form of holding; subject: mismatching the issues with needs for general physicians, lack of focus neither on the subject of the application, nor on a variety of topics; content: not practical and not updated program content and lack of coordination between the teachers in the delivery of the content.
    Conclusion
    The entire process of the steady education from needs assessment until the program requires a necessary revision and intervention. Increasing capabilities of teachers, concordance of teaching objectives with medical needs, teaching methods revision, providing structured feedback to the organizers and teachers seems to be very essential. Moreover, the use of more realistic Indicators for evaluation of the program, such as improving clinical performance must be considered, too.
    Keywords: Effectiveness, Continuing education, General physicians, Quality research
  • مهناز عباسی، فریده بهرامی
    چیستی ملکوت و مسائل مرتبط با آن، محل بحث مفسران و قرآن پژوهان بوده است. منشا آن آیات 83 یس، 88 مومنون، 75 انعام و 185 اعراف است که به صراحت از ملکوت سخن گفته است، همین امر سبب به وجود آمدن دیدگاه های گوناگونی درباره ملکوت شده است. مقاله حاضر در تلاش است«چیستی ملکوت» و مسائل مرتبط با آن را، نخست از منظر آیات قرآن بررسی نماید و سپس به تبیین و بررسی مهم ترین دیدگاه ها در این زمینه بپردازد. در تفسیر ملکوت سه دیدگاه در میان مفسران مطرح است، ملکوت جنبه عمومی شهود است، ملکوت امر باطنی است و ملکوت مقام قرب مختص به اولیای الهی است. دیدگاه دوم، افزون بر ارائه تفسیری روشن، جامع و قابل حمل بر آیات ملکوت، با در نظر گرفتن معنای عینی برای واژه ملکوت از حمل آن بر معنای اعتباری جلوگیری نموده است. از نگاه این دیدگاه، ملکوت امری باطنی در نظام عرش الهی است که از آن به چهره انتساب اشیاء به خدای متعال به لحاظ ارتباط تدبیری میان آنها تعبیر می شود و با مفاهیم امر الهی، هدایت، امامت، یقین و عرش مرتبط است.
    کلید واژگان: آیات ملکوت, وجه باطنی, حقیقت, تدبیر امور
    Mahnaz Abbasi, Farideh Bahrami
    The what of kingdom and its related problems have been studied by commentators and Quranic scholars. The verses referring to kingdom, 83 of Yasin, 88 of Mo`menun, 75 of An`am and 185 of A`raf, caused various views in the field. The paper has intended to study the what of kingdom and its related problems as is understood from the holy Quran at first, and then to examine the most considerable views in the field. three views may be found among commentators spoken of as public aspect of intuition, inner reality and the position restricted only to Divine friends. The second view, in addition to presenting a clear and comprehensive comment in agreement with the verses, regarding objective sample for kingdom, has prevented its being predicated to a conventional meaning. On the view, therefore, kingdom is an inner reality in the order of Divine throne spoken of as Divine aspect of things with regard to directive relation among them and is related to Divine Command, guidance, Imamate, certainty and Throne.
    Keywords: Verses of Kingdom, Inner Aspect, Truth, Directing Affairs
  • سید هادی حکاک، عباس علامی، فریبا درخشان، مهناز عباسی
    زمینه و هدف
    در بیشتر مطالعات انجام شده، میزان موفقیت برنامه های آموزش مداوم در کشور از نظر شرکت کنندگان مناسب ارزیابی نشده است. با توجه به این که در طی بررسی های صورت گرفته، مطالعه ای از دید سخنرانان (یکی از عوامل تاثیرگذار و ذی نفع در این موضوع) یافت نشد، مطالعه حاضر با هدف بررسی مشکلات برنامه های آموزش مداوم پزشکان عمومی و راه های برطرف شدن آن از دید سخنرانان برنامه های مذکور انجام گردید.
    روش کار
    این پژوهش به صورت کیفی و با مشارکت 15 نفر از اعضای هیات علمی دارای سابقه سخنرانی در برنامه های آموزش مداوم، در سال 1394 انجام شد. انتخاب مشارکت کنندگان به روش مبتنی بر هدف و جمع آوری اطلاعات به روش بحث گروهی متمرکز بود. تمام گفتگوها ضبط شد و استخراج یافته ها به شیوه تحلیل محتوای استقرایی صورت گرفت.
    یافته ها
    تحلیل داده ها منجر به استخراج سه درون مایه (حوزه مشکل)، 12 طبقه، 42 زیرطبقه و 68 راه حل پیشنهادی گردید. داده ها در سه درون مایه «کاهش انگیزه برای حضور در برنامه ها (مشتمل بر 4 طبقه)، اثربخشی پایین برنامه های اجرا شده (مشتمل بر 5 طبقه) و اثربخش نبودن ارزشیابی برنامه ها (مشتمل بر 3 طبقه)» نمایان شد.
    نتیجه گیری
    باید انگیزه اصلی پزشکان عمومی از شرکت در برنامه های آموزش مداوم، به سمت اصلاح عملکرد حرفه ای سوق داده شود. به نظر می رسد امکان پذیری مداخله در حوزه روش اجرا و ارزشیابی برنامه از حوزه انگیزه شرکت کنندگان بیشتر است. برگزاری کارگاه های آموزشی روش تدریس برای اعضای هیات علمی، بهبود اطلاع رسانی از اهداف و تقویم برگزاری برنامه ها، به کارگیری کارگاه آموزشی به جای سخنرانی، تغییر ملاک ارزشیابی ها از رضایت سنجی به سنجش اصلاح عملکرد و بازخورد دادن نتایج ارزشیابی ها، از جمله موارد تاثیرگذار در اثربخشی برنامه ها می باشد.
    کلید واژگان: اثر بخشی, آموزش مداوم, پزشک عمومی, ارزشیابی, مطالعه کیفی
  • مهناز عباسی*

    از رخدادهای بزرگ تاریخ ایران، ظهور و گسترش اسلام، در سده های نخستین هجری بود. دستاورد تعامل ایران و اسلام، تحول در بخشی از ابعاد و شاخصه های فرهنگ بود، چگونگی اسلامی شدن شیوه زندگی مردم، به ویژه فرهنگ پاکی و ناپاکی، مسئله پژوهش حاضر می باشد . مقاله پیش رو به دنبال فهم تحول نظام تطهیر، با استفاده از روش تفسیری و معناکاوانه، ابتدا الگوهای فرهنگی پاکی و ناپاکی حیوانات، طبیعت و اشیا، در ایران دوره پیشااسلامی را بررسی نموده، سپس به بازنمایی نوع تعامل مردم ایران می پردازد. در مفهوم سازی جدید از پاکی و ناپاکی، اسلام، با مفید معرفی کردن کلیه حیوانات اقدا م به تغییر در برخی الگوهای فرهنگی زرتشتی نموده، سگ و خوک را نا پاک دانسته و در عوض حشرات و خزندگان را اهریمنی ندانسته، و در برخی حیوانات حلال گوشت دیگر مانند اسب و گاو و...تداوم الگوهای پیشین را شاهد هستیم. در بار ه طبیعت در مواردی با تغییر الگودر مفهوم قداست آتش روبرو بوده ، در مورد زمین شاهد تداوم همراه با تثبیت هستیم، و در مورد آب رویکرد فرهنگی، تداوم همراه با اصلاح می باشد. در مورد اشیا نیز نظاره گر محدود سازی در مفهوم پلیدی البسه، لوازم منزل و فرآورده های چوبی در تماس با مردار و... می باشیم.

    کلید واژگان: اسلامی شدن, ایران, تطهیر, الگوی فرهنگ, تغییر
  • مهناز عباسی، آزاده حشمت، زهره یزدی*
    زمینه
    درمان کمردردهای مزمن غیراختصاصی به دانش کافی از مهارت های بالینی، تصمیم به موقع جهت تصویربرداری و تفسیر درست نیاز دارد.
    هدف
    مطالعه به منظور ارزیابی دانش پزشکان عمومی شاغل در بخش خصوصی قزوین در مورد مدیریت درمان بیماران مبتلابه کمردرد انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مقطعی در سال 1392 در دانشگاه علوم پزشکی قزوین انجام شد. 150پزشک عمومی شهر قزوین به روش نمونه برداری در دسترس انتخاب و اطلاعات آن ها توسط پرسش نامه محقق ساخته جمع آوری شد. داده های مربوط به سطح دانش پزشکان در 4 حیطه تشخیص، علایم بالینی، پی گیری و درمان کمردرد جمع آوری و با آزمون های آماری استیودنت تی، آنوا و همبستگی پیرسون تحلیل شدند.
    یافته ها
    از 150 پزشک مورد مطالعه 90 نفر (%60) زن بودند. دانش پزشکان در مورد پی گیری بیماران با %65 پاسخ صحیح و علایم بالینی با %56 پاسخ صحیح بالاترین نمره را داشت. درمان و تشخیص به ترتیب با %46 و %44 در رتبه های بعدی قرار گرفتند. از بین متغیرهای جمعیتی، تنها دانشگاه محل تحصیل با نمره دانش ارتباط معنی داری داشت (004/0>P) و در مورد سایر متغیرها چنین ارتباطی مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    دانش پزشکان عمومی در مورد مدیریت درمان بیماران مبتلا به کمردرد در بعد درمان و تشخیص ناکافی بود. لزوم برنامه ریزی و تدوین دوره های بازآموزی جهت بالا بردن سطح دانش پزشکان به منظور بهبود عملکرد آن ها ضروری به نظر می رسد.
    کلید واژگان: دانش, پزشک عمومی, کمردرد
    M. Abbasi, A. Heshmat, Z. Yazdi *
    Background
    Management of low back pain needs adequate clinical skills, fine utilization of imaging studies and their appropriate explanation, particularly in non-specific low back pains. Therefore, assessment of physicians’ knowledge in this area has a great importance.
    Objective
    The present study was designed to determine knowledge of general physicians in private offices of Qazvin city, Iran in management of patients with acute or chronic low back pain according to the related guideline in clinical skills.
    Methods
    This cross sectional study was conducted in 2014 at the Qazvin University of Medical Sciences, Qazvin city. One hundred fifty general physicians were selected as convenient sampling. The designed questionnaire which assess their knowledge in diagnosis, clinical findings, follow up, and treatment of low back pain was filled by them. The results were analyzed using student t-test and Pierson correlation test.
    Findings: Sixty physicians were male and 90 were female. Knowledge of physicians about patients’ follow-up has highest score with 65% correct answer. Knowledge about treatment and diagnosis with 46 and 44% correct answer have placed in the next rank, respectively. There was significant association between university of education of physicians with their knowledge of score (P
    Conclusion
    Results of the current study showed that the knowledge of general physicians is unsatisfactory in management of patients with low back pain. So, design and implementation of proper programs for training and retraining of the studying student and post-graduates is recommended to enhance the knowledge and proficiency of physicians in management of patients with low back pain.
    Keywords: Knowledge, General Physician, Low Back Pain
  • زهره یزدی، مهناز عباسی *، فرشته شمسی
    سابقه و هدف
    کمردرد شایع ترین علت سندرم درد مزمن است که منجر به محدودیت فعالیت در افراد جوان تر از 45 سال شود. مطالعه حاضر با هدف بررسی شدت محدودیت کاری در بیماران دچار کمردرد حاد و مزمن انجام شده است.
    مواد و روش ها
    90 نفر بیمار مبتلا به کمردرد حاد یا مزمن که در مدت 3 ماه دوم سال 93 به درمانگاه روماتولوژی بیمارستان بوعلی مراجعه کرده بودند، در این مطالعه مقطعی مورد بررسی قرار گرفتند. پرسشنامه حاوی اطلاعات دموگرافیک و زمان شروع کمردرد و علت آن، وضعیت اشتغال به کار در حال حاضر نیز از بیمار پرسیده شد. اطلاعات حاصل از طرح وارد نرم افزار آماری SPSS شده و با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی آنالیز شد.
    یافته ها
    یافته های پژوهش نشان داد که بیشترین علت کمر درد مراجعان مربوط به دیسکوپاتی (7/36%)33 بودو تفاوت معنی داری در زن و مرد از نظر شدت محدودیت کاری وجود نداشت (66/0p=). همچنین مشخص شد رابطه بین شدت محدودیت کاری در بیماران و سن آنها معنی دار است و با بالارفتن سن شدت محدودیت کاری بالا می رود (r=0.42،p<0.001). بین شدت درد و محدودیتهای کاری رابطه معنی دار وجود داشت و با بالا رفتن شدت درد، شدت محدودیت کاری نیز بیشتر بود(p<0.001).
    استنتاج: نتایج مطالعه ی ما نشان داد که با بالا رفتن سن و بیشتر شدن شدت درد ، شدت محدودیت کاری ناشی از کمردرد نیز بیشتر می شود.
    کلید واژگان: محدودیت کاری, کمردرد حاد و مزمن, شدت درد
    Zohreh Yazdi, Mahnaz Abbasi *, Freshteh Shamsi
    Background and
    Purpose
    Low back pain is the most common cause of chronic pain syndrome that leads to activity limitation in people younger than 45 years old. This study aimed to evaluate relationship between severity of low back pain and work limitation in patients suffering from acute and chronic low pain.
    Material and
    Methods
    Ninety patients with acute and chronic low back pain who were attending to the rheumatology Clinic of Booali hospital were evaluated in this cross sectional study. Questionnaire containing demographic information and questions about the onset and cause of low back pain were asked from patients. Work Limitation Questionnaire from patients. All data were analyzed using SPSS software.
    Results
    The results showed that the most common cause of low back pain was discopathy with 33 patients (36.7%). There was not significant difference between men and women in terms of work limitation (P=0.66). Also, there was a significant relationship between severity of work limitation and patient's age. Older patients have more severity of work limitation (P
    Conclusion
    Our results showed that with increasing age and pain will increase work limitation due to low back pain.
    Keywords: work limitation, acute, chronic low back pain, pain severity
  • مهری کلهر، مهناز عباسی، لیلا امینی *، آمنه باریکانی
    زمینه
    آرتریت روماتوئید یکی از شایع ترین بیماری های خودایمنی زنان سنین باروری است. مطالعه ها نشان داده اند واژینوز باکتریایی می تواند در فعالیت بیماری آرتریت روماتوئید موثر باشد.
    هدف
    مطالعه به منظور تعیین تاثیر درمان واژینوز باکتریایی بر فعالیت بیماری آرتریت روماتوئید در زنان انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مداخله ای بر روی 100 زن مبتلا به آرتریت روماتوئید (50 زن دارای واژینوز باکتریایی و 50 زن بدون واژینوز باکتریایی) مراجعه کننده به درمانگاه منتخب روماتولوژی تهران در فاصله زمانی 93-1392 انجام شد. قبل از مطالعه فعالیت بیماری هر دو گروه با استفاده از ابزار DAS-28 سنجیده شد. زنان گروه آزمون، درمان را به صورت قرص خوراکی مترونیدازول 500 میلی گرم 2 بار در روز به مدت 7 روز دریافت می کردند. بعد از اتمام مطالعه نیز مجددا فعالیت بیماری آرتریت روماتوئید سنجیده شد. داده ها با آزمون های آماری تی، مجذور کای و آنالیز واریانس تحلیل شدند.
    یافته ها
    نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که درمان واژینوز باکتریال سبب کاهش معنادار فعالیت بیماری آرتریت روماتوئید نسبت به گروه کنترل می گردد (05/0p<)
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته ها، به نظر می رسد درمان واژینوز باکتریایی سبب بهبود فعالیت بیماری آرتریت روماتوئید می شود. این مساله لزوم توجه مسئولین بهداشتی در زمینه مراقبت های بهداشتی در زنان مبتلا به آرتریت روماتوئید را مشخص تر می کند.
    کلید واژگان: واژینوز باکتریایی, آرتریت روماتوئید, مترونیدازول
    M. Kalhor, M. Abbasi, L. Amini *, A. Barikani
    Background
    Rheumatoid arthritis is one of the most common autoimmune diseases in women of reproductive age. Studies have shown that bacterial vaginosis can affect the activity of rheumatoid arthritis.
    Objective
    The aim of this study was to investigate the effect of treatment of bacterial vaginosis on disease activity in rheumatoid arthritis.
    Methods
    This interventional study was conducted in 100 women with rheumatoid arthritis (50 women with bacterial vaginosis and 50 women without bacterial vaginosis) referred to the Rheumatologyclinicin Tehranduring 2013. The activity of rheumatoid arthritis was assessed by DAS-28 in both groups before the study. The women were treated withoral metronidazole 500 mg twice daily for one week in the intervention group. The disease activity was also assessed in both groups after the study. Data were analyzed using T-test, Chi-square test, and ANOVA.
    Findings:The disease activity was not significantly different between the two the groups before the study. But the disease activity in the intervention group was significantly lower than the control group after the study.
    Conclusion
    With regards to the results, it seems that the treatment ofbacterial vaginosis can improve the activity of rheumatoid arthritis.These findings indicate the importance of attention to health care in women with rheumatoid arthritis by healthcare providers.
    Keywords: Bacterial vaginosis, Rheumatoid Arthritis, Metronidazole
  • فاطمه رستمی گل محمدی، علی اکبری ساری، شکوفه نیک فر، مهناز عباسی، بتول احمدی، علی کاظمی کریانی
    مقدمه
    با توجه به توسعه ی روزافزون داروها و نیز با عنایت به این مهم که مشتریان خدمات سلامت قادر به ارزیابی جوانب بالینی و مالی فن آوری های پزشکی نیستند، بررسی اثربخشی بالینی داروها از اهمیت به سزایی برخوردار می باشد. در همین راستا، مطالعه ی حاضر به منظور بررسی اثربخشی بالینی داروی زولدرونیک اسید در پیشگیری و درمان پوکی استخوان دوران بعد از یائسگی زنان در مقایسه با داروهای رایج انجام گردید.
    روش ها
    این پژوهش به روش مطالعه ی مروری نظام مند انجام شد. بانک های اطلاعاتی Cochrane، Pubmed، Embase و Google scholar با کلید واژه های Bone mineral density، Bone fracture، Male osteoporosis، Zoledronic acid و Post menopausal women osteoporosis جستجو شدند. معیارهای ورود شامل کلیه ی زنان در معرض ابتلا به پوکی استخوان یا مبتلا به پوکی استخوان در دوره ی بعد یائسگی بود که حداقل یک بار از داروی زولدرونیک اسید جهت پیشگیری یا درمان پوکی استخوان استفاده کرده بودند. پیامدهای مد نظر نیز شامل کاهش شکستگی های استخوان مانند شکستگی استخوان های مهره، هیپ، افزایش تراکم استخوان، کاهش ترناور استخوان، کاهش تحلیل استخوان، بهبود معنی دار در کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی در بیماران مبتلا به شکستگی بودند. طراحی مطالعات (Design) بررسی شده، کارآزمایی بالینی تصادفی شده (RCT یا Randomised controlled trial) و زبان مقالات انگلیسی بوده است.
    یافته ها
    استفاده از زولدرونیک اسید باعث افزایش معنی دار در BMD (Bone mineral density) توتال هیپ، BMD مهره های کمری، BMD گردن فمور، BMD قسمت تروکانتر استخوان هیپ، BMD بخش دیستال رادیوس، کاهش معنی دار بروز شکستگی استخوان هیپ، شکستگی های مورفومتریک مهره ای، شکستگی های مهره ای، هر نوع شکستگی کلینیکی، شکستگی های مهره ای کلینیکی و خطر شکستگی غیر مهره ای، کاهش معنی دار نشانگرهای ترناور استخوان در گروه مورد در مقایسه با گروه شاهد شد.
    نتیجه گیری
    با توجه به ایمنی و اثربخشی بالینی زولدرونیک اسید، استفاده از این دارو در پیشگیری و درمان پوکی استخوان در زنان در دوره ی بعد از یائسگی به خصوص جهت کاهش بار اقتصادی ناشی از شکستگی ها توصیه می شود.
    کلید واژگان: اثربخشی بالینی, زولدرونیک اسید, پوکی استخوان, یائسگی
    Fatemeh Rostami, Golmohammadi, Ali Akbari, Sari, Shekoufeh Nikfar, Mahnaz Abbasi, Batoul Ahmadi, Ali Kazemi, Kariani
    Background
    Due to the development of drugs and With regard to this matter that customers of health services are unable to assess the clinical and financial aspects of medical technologies, evaluation the clinical efficacy of drugs is avery important. The Study aim was to evaluate the clinical efficacy of zoledronic acid in the prevention and treatment of postmenopausal osteoporosis.
    Methods
    This study was a systematic review. Cochrane, PubMed and Google scholar databases were searched using keywords: “Bone mineral density, Male Osteoporosis, Zoledronic acid postmenopausal women osteoporosis”. Inclusion criteria were all menopausal women at risk of osteoporosis or suffering from it that have been used zoledronic acid at least once for the prevention or treatment of osteoporosis. Desired outcomes include reduced bone fractures, bone resorption and bone turnover markers, increase bone density, significant improvement in health-related quality of life in patients who have had a fracture. The designs of included studies were randomized clinical trials and their languages were English.
    Findings
    The use of zoledronic acid significantly increased BMD at the total hip, lumbar spine, femoral neck, hip trochanter, the distal radius, reduced the incidence of hip fractures, morphometric vertebral fractures, vertebral fractures, any clinical fracture, clinical vertebral fractures, risk of nonvertebral fracture and decreased bone turnover markers in the intervention group compared with the control group.
    Conclusion
    According to safety and clinical effectiveness of zoledronic acid, using this medication in the prevention and treatment of osteoporosis in postmenopausal women is recommended.
    Keywords: Clinical effectiveness, Zoledronic acid, Osteoporosis, Menopause
  • مهناز عباسی*

    از رخدادهای بزرگ تاریخ ایران، ظهور و گسترش اسلام، در سده های نخستین هجری بود. چگونگی اسلامی شدن شیوه زندگی مردم، به ویژه فرهنگ تطهیر، مسئله پژوهش حاضر می باشد. مقاله پیش رو به دنبال فهم تحول نظام معنایی تطهیر، نخست الگوهای فرهنگی بهداشت فردی، در ایران دوره پیشااسلامی را بررسی نموده، آن گاه چارچوب های تئوریکی که درقالب مفاهیم (نجس و پاک) نظام معنایی اسلامی را می سازد، شناسانده، سپس به بازنمایی نوع تعامل مردم ایران پرداخته تا در انتها فرایند تولید نظام معنایی «تطهیر» را فهم کند. بررسی موضوع فرایند اسلامی شدن الگوی فرهنگی تطهیر، با تاکید بر رویکرد تاریخ فرهنگی، پژوهش را به بهره گیری از دیدگاه تفسیری و معناکاوانه «کلیفورد گیرتز» رهنمون ساخته، تا طی آن، با دیدن دین به مثابه فرهنگ و نظام معنائی دانستن آن، و کاربست روش فرایندی، تحول فرهنگی سده های نخستین ایران دوره اسلامی را در مفاهیم نمادین فرهنگ و از جمله تطهیر، بازآفرینی و بررسی کند. با ورود اسلام، مفهوم سازی جدیدی از پاکی و پلیدی ارائه می شود که طی آن مفاهیم و کاربردهای نجس و پاک گاه تغییر یافته، گاه توسعه یافته و گاه محدود شده اند. کنش و رفتار مردم ایران در برابر مفاهیم و آموزه های جدید -که بدون شک متاثر از همگرائی ها و همسازی هاو زمینه های قبلی موجود در ایران بود- فرهنگ نوین و نظام معنائی جدیدی را خلق کرد که با نام فرهنگ ایرانی- اسلامی تطهیر مورد بررسی مقاله حاضر خواهد بود.

    کلید واژگان: اسلامی شدن, ایران, تحول نظام معنائی, تطهیر, الگوی فرهنگ
    Mahnaz Abbasi*

    The rise and spread of Islam in the early Higri centuries were among the great events in Iranian history. Investigating the way people’s lifestyle, especially the culture of purification, was Islamized is the research objective of the present study. This article seeks by understanding of the semantic system of purification to first investigate the cultural patterns of individual hygiene of Iranians in pre-Islamic era, developing and introducing a theoretical frameworks in the form of Islamic semantic system’s concepts (i.e. impure and pure), and then representing Iranians’ interaction model to finally conceptualize the production process of semantic system of “purification”.Investigating the islamization process of the cultural pattern of “purification” with emphasis on the cultural history approach directed the research towards the employment of interpretive view and meaning analysis of “Clifford Geertz”; and then, by looking at religion as a semantic system and culture, and applying the process approach, cultural development of the early centuries of post-Islamic Iran is investigated and recreated in the context of symbolic concepts of culture, including purification.With the arrival of Islam, the concepts of “purity” and “impurity” were redefined, in which the concepts and applications of impure and pure were occasionally changed, developed, and limited. Actions and behavior of the Iranian people towards the new concepts and teachings – which undoubtedly were influenced by previous convergence, compatibility, and background of Iran – created a new culture and semantic system, which as Iranian-Islamic culture, are the subject of the present article.

    Keywords: Islamization, Iran, Development Of Semantic System, Purity, Cultural Pattern
  • مهناز عباسی، زهره یزدی، زینب فرخ، سید علیرضا حاجی سید جوادی*
    زمینه
    اختلال های اضطرابی و افسردگی از شایع ترین اختلال های روان پزشکی در جمعیت عمومی هستند. بیماری های مزمن مانند استئوآرتریت می توانند با افزایش اضطراب و افسردگی همراه باشند و با دردهای طولانی مدت و ناتوانی حاصله در سلامت روان بیماران تاثیر ب گذارند.
    هدف
    این مطالعه به منظور تعیین رابطه افسردگی و اضطراب با استئوآرتریت انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مورد- شاهدی در سال 1391، بر روی 100 بیمار مبتلا به استئوآرتریت مراجعه کننده به درمانگاه روماتولوژی بیمارستان بوعلی قزوین و 100 داوطلب سالم انجام شد که سابقه شناخته شده بیماری روانی و مصرف دارو نداشتند. از آزمون بک برای افسردگی و آزمون کتل برای ارزیابی اضطراب استفاده و پرسش نامه های اطلاعات جمعیتی و درد نیز تکمیل شد. داده ها با آزمون های آماری تی، کای دو و همبستگی تحلیل شدند.
    یافته ها
    %66 بیماران مبتلا به استئوآرتریت و %58 افراد گروه شاهد افسردگی داشتند که این تفاوت از نظر آماری معنی دار نبود و از بین آن ها %7 بیماران و %2 افراد سالم دچار افسردگی شدید بودند. فراوانی اضطراب در بیماران مبتلا به استئوآرتریت %45 و در گروه شاهد %42 به دست آمد که %17 بیماران و %12 افراد سالم به اضطراب شدید مبتلا بودند.
    نتیجه گیری
    به دلیل شیوع بالای اضطراب و افسردگی در بیماران استئوآرتریت و با توجه به تاثیر اختلال های فوق در روند همکاری بیمار برای درمان، تشخیص زودرس و درمان این اختلال ها نیاز است.
    کلید واژگان: استئوآرتریت, افسردگی, اضطراب
    M. Abbasi, Z. Yazdi, Z. Farrokh, S. Haji Seid Javadi *
    Background
    Depression and anxiety disorders are among the most common psychiatric disorders in general population. Chronic diseases like osteoarthritis can accompany with increased level of anxiety and depression and may negatively affect patients’ mental health by related chronic pain and disability.
    Objective
    The aim of this study was to determine the association of anxiety and depression with osteoarthritis.
    Methods
    This case control study was conducted in 100 patients with osteoarthritis referred to the rheumatology clinic of Avicenna hospital and 100 healthy controls without any history of known psychiatric disorders or taking medication during 2013. Depression and anxiety were assessed by the Beck Depression Inventory and Ketel Anxiety questionnaire, respectively. Demographic information and pain years were measured using a questionnaire. Data were analyzed using Chi-square test, student T-test and Pearson’s correlation coefficient.
    Findings
    66% of the patients with osteoarthritis and 58% of the controls were diagnosed to have depression and the difference was not statistically significant. 7% of the case group and 2% of the control group had major depression. Frequency of anxiety was 45% in the patients with osteoarthritis and 42% in the controls. 17% of the case group and 12% of the control group had severe anxiety.
    Conclusion
    With regards to the high frequency of depression and anxiety among patients with osteoarthritis and their impact on patients’ compliance, early diagnosis and treatment of them are necessary.
    Keywords: Osteoarthritis, Depression, Anxiety
  • حمیدرضا جوادی*، سیما هاشمی پور، مهناز عباسی، امیر جوادی
    زمینه
    علی رغم اهمیت سندرم متابولیک و اجزای آن در بروز بیماری های غیر واگیر به خصوص بیماری های قلبی و عروقی، شیوع، بروز و روند آن به وضوح مشخص نیست.
    هدف
    مطالعه به منظور تعیین شیوع سندرم متابولیک و نحوه توزیع عوامل تشکیل دهنده آن در قزوین انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه توصیفی 996 نفرزن و مرد بالای 24 سال از جمعیت تحت پوشش یک مرکز بهداشتی درمانی در قزوین در سال 1389 بررسی شدند. داده ها براساس مصاحبه، سوابق بیماری و دارویی، معاینه های تن سنجی و آزمایش های بیوشیمیایی جمع آوری و تحلیل شدند.
    یافته ها
    شیوع سندرم متابولیک به طور کلی %33 (%9/30 در مردان و %9/34 در زنان) بود و با افزایش سن، بیش تر می شد. شایع ترین عامل در هر دو جنس (%6/66) مربوط به اچ دی ال کلسترول پایین و کم ترین عامل (%8/24)، فشارخون بالا بود. ترتیب شیوع عوامل در دو جنس متفاوت بود؛ به طوری که در مردان به ترتیب اچ دی ال کلسترول پایین، سطح بالای تری گلیسرید سرم و افزایش قند خون ناشتا و در زنان اچ دی ال کلسترول پایین، چاقی مرکزی و سطح بالای تری گلیسرید سرم بیش ترین شیوع را داشت.
    نتیجه گیری
    شیوع زیاد سندرم متابولیک و عوامل خطر مرتبط و ازدیاد آن با افزایش سن جمعیت و بیماری ها و عوارض مترتب بر آن، تدوین و اجرای برنامه های کارآمد جهت کاهش این عوامل را ضروری می سازد.
    کلید واژگان: سندرم متابولیک, عوامل خطر, شیوع
    Hr. Javadi *, S. Hashemipour, M. Abbasi, A. Javadi*
    Background
    Despite the importance of metabolic syndrome and its components in the incidence of noncommunicable diseases especially cardiovascular diseases, its prevalence, incidence and trend are not clear.
    Objective
    The aim of this study was to determine the prevalence of metabolic syndrome and its components in Qazvin, Iran.
    Methods
    This descriptive study was conducted in 996 men and women over 24 years old in mindoodar district of Qazvin, 2012. Data were collected using interview, past medical and drug history and anthropometric and biochemical measurements.
    Findings
    The prevalence of metabolic syndrome was 33% (30.9% in men and 34.9% in women) and increased with age. The most common component of metabolic syndrome was low high density lipoprotein (HDL) cholesterol (66.6%) and the least prevalent component was high blood pressure (24.8%). The order of prevalent components was different according to gender. In men the most common component was low HDL cholesterol which was followed by high level of serum triglycerides and impaired fasting glucose. In women the most common component was low HDL cholesterol which was followed by central obesity and high level of serum triglycerides.
    Conclusion
    High prevalence of metabolic syndrome and its related risk factors that increase with age, other diseases and their complications necessitates the implementation of efficient preventive programs to decrease the related risk factors.
    Keywords: Metabolic Syndrome X, Risk Factors, Prevalence
  • سیما هاشمی پور، شعیب نعیمیان، حمیده مصطفایی، فاطمه حاج منوچهری، مهناز عباسی *
    مقدمه

    در بیماران مصرف کننده داروهای ضد تشنج، تغییرات ویتامین D و مینرال های سرم گزارش شده است. این مطالعه جهت مقایسه تغییرات ویتامین D و مینرال های سرم دربیماران مصرف کننده دو گروه دارویی داروهای ضد تشنج (القاء کننده و غیر القاء کننده آنزیمی) طراحی شده است.

    بحث و نتیجه گیری

    در بیماران تحت درمان با داروهای القاء کننده آنزیمی کمبود ویتامین D شایع تربوده اما فراوانی هیپرپاراتیروئیدیسم ثانویه کم تر است.

    یافته ها

    میانگین ویتامین D سرم در گروه القا کننده کم تر از گروه غیر القا کننده بود (به ترتیب3/8± 9/15 در مقابل 8/14±2/24 02/0= (P.فراوانی کمبود ویتامین D در گروه داروهای القاء کننده 84% و در گروه داروهای غیر القاء کننده 48% بود (016/0=. (P میانگین کلسیم سرم در گروه داروهای القاء کننده به طور معنی دار کم تر از گروه غیر القاء کننده بود (به ترتیب 2/0±7/8 در مقابل 7/0±0/9، 05/0=. (P هیپرپاراتیروئیدیسم ثانویه در4% گروه داروهای القاء کننده و 24% گروه غیر القاء کننده وجود داشت (016/0=. (P

    مواد و روش ها

    در این مطالعه 22 بیمار تحت درمان با داروهای القاء کننده آنزیمی با 25 بیمار داروهای غیر القاء کننده مقایسه شدند.بیماران دو گروه از نظر سن، جنسیت و اندکس توده بدنی همانند سازی شدند. میزان کلسیم، فسفات، پاراتورمون و 25 هیدروکسی ویتامین D در دو گروه اندازه گیری شد. اندازه گیری کلسیم با روش کالریمتری و اندازه گیری پاراتورمون و ویتامین D با روش الیزا انجام شد.

    کلید واژگان: القاء کننده های آنزیمی, غیر القاء کننده های آنزیمی, کمبود ویتامین D, هیپرپاراتیروئیدیسم
    Sima Hashemipour, Shoayb Naimian, Hamide Mostafaie, Fatemeh Hajmanochehri, Mahnaz Abbasi
    Background

    Changes of serum minerals and vitamin D have been reported in anticonvulsant drugs user patients. The present study aimed at comparing the changes of serum minerals and vitamin D among two groups of enzyme-inducing and non enzyme-inducing anticonvulsant drug users.

    Methods

    In this study 22 patients treated with enzyme-inducing drugs (carbamazepin، phenytoin، phenobarbital) were compared to 25 patients of matched sex، age، and BMI treated with non enzyme-inducing drugs (sodium evaporate، lamotrigine). Serum calcium، phosphate، parathormone، and 25-hydroxy vitamin D were calculated in both groups. Calcium was measured by Calorimetery method. Parathormone and vitamin D were measured using ELISA method.

    Results

    The mean serum vitamin D level was lower in enzyme-inducing than non enzyme-inducing drugs users (15. 9±8. 3 and 24. 2±14. 8، P=0. 02). Frequency of vitamin D deficiency was higher in enzyme-inducing compared to non enzyme-inducing drugs users، 84% and 48%، respectively (P=0. 016). The mean serum calcium level was significantly lower in enzyme-inducing drugs users. (8. 7±0. 2 vs. 9. 0± 0. 7، p= 0. 05). Four percent in enzyme-inducing group compared to twenty four percent of non enzyme-inducing group had secondary hyperparathyroidism (P=0. 016).

    Conclusion

    While vitamin D deficiency is more frequent in enzyme-inducing drug users، secondary hyperparathyroidism is less frequent.

    Keywords: Enzyme, inducing drugs, Non enzyme, Vitamin D deficiency, Hyperparathyroidism
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال