به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
مقالات رزومه:

دکتر سعید امیرحاجلو

  • Leila KEIKHA *, Saeed AMIRHAJLOO, Reza NASERI
    The diversity of climatic conditions has affected architecture and caused the formation of different types of architecture in Iran. The Makran area is a long plain on the northern shores of the Oman Sea and south of the Makran mountains in Sistan and Baluchistan province, which today includes two counties, Chabahar and Konarak. This area is considered warm and humid in terms of climate. In the present study, we investigate the natural and climatic causes affecting the formation and development of the architectural constructions on the Makran beaches, which appeared during the Islamic era. Therefore, in addition to the field method, documentary studies were used to collect information. First, the architectural samples of Makran beaches in the Islamic era were identified. Then thirteen instances were selected based on the building's architectural features, authenticity, and present condition. These buildings belong to the periods between the Seljuk dynasty and the late Pahlavi period.  The questions are, what were the strategies used by the architects to deal with the risks and unfavorable climatic conditions and their environmental effects? What similarities and differences are there between the architecture of the Islamic era of the coasts of the Persian Gulf and Makran? How has been the architectural pattern(s) of Makran coasts influenced by climate? The results of the investigations indicate that Makran architects were fully aware of the limitations and considered climatic factors such as sunlight, wind, temperature, and humidity. In the construction of buildings, they have paid attention to choosing things such as the type of materials, the color of materials, the construction of the building on the platform, the orientation of the building, and the design of the plan in an extroverted manner. This has ensured the comfort of the residents. These architectural principles are more visible in residential and native buildings. However, in buildings with military and administrative use, probably due to the influence of political and cultural factors, such measures have been thought less.
    Keywords: Islamic architecture, Southeast of Iran, Makran coast, Environment
  • نیر حاجی طاهر، سعید امیرحاجلو*، جواد نیستانی

    تبعیت از شرایط اقلیمی و جغرافیایی در طراحی معماری به سازگاری انسان در محیط یاری می رساند و معماری مسکونی همواره تابع ویژگی های جغرافیایی بوده است. در خانه های تاریخی نیز تدابیری برای طراحی معماری هم ساز با اقلیم و جغرافیا اندیشیده شده است. در شهرستان آشتیان بناهای مسکونی ارزشمندی از عهد قاجاریه برجای مانده که سهم ناچیزی در پژوهش های باستان شناختی داشته اند. هدف از این پژوهش، مطالعه تاثیر اقلیم و جغرافیا بر خانه های قاجاری آشتیان و تبیین راهکارهای مقابله با اثرات سوء و بهره مندی از تاثیرات سودمند آب وهوایی و جغرافیایی است. پژوهش بر پایه این پرسش ها به انجام رسیده که، اقلیم و متغیرهای جغرافیایی چه تاثیری بر مکان گزینی و چیدمان خانه های قاجاری در فضای شهری آشتیان داشته است؟ نقشه، کالبد و اجزاء معماری خانه های قاجاری آشتیان از چه عوامل اقلیمی و جغرافیایی تاثیر پذیرفته است؟ فرضیه ها این است که، توپوگرافی ناحیه آشتیان، مسیل ها و نوع خاک در مکان گزینی خانه ها نقش داشته و نقشه، کالبد و اجزاء معماری خانه ها از عوامل اقلیمی، مانند: باد، زاویه و میزان تابش نور خورشید تاثیر پذیرفته است. روش گردآوری اطلاعات، میدانی و اسنادی است و ضمن بهره گیری از نرم افزارهای ArcGIS, Google Earth, WRPLOT, AutoCAD و SPSS، پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی به انجام رسیده است. برپایه نتایج، معماران با درنظر گرفتن زاویه تابش خورشید، باد، دما و رطوبت، دست به ساخت بناها زده اند. آن ها، به نوع و رنگ مصالح، اندازه بازشوها و حیاط، اندازه و جهت قرارگیری اتاق ها توجه داشته اند و معماری هم ساز با اقلیم را ایجاد کرده اند؛ هم چنین برپایه مدل های نرم افزار طراحی گلباد WRPLOT، باد غالب منطقه در جهت های شرقی-غربی و غربی-شرقی شناسایی و تاثیر آن بر معماری تایید شد. نتایج آزمون های هم بستگی کرامر و فی در SPSS نیز بیانگر هم بستگی «نوع زمین با طبقه اجتماعی ساکنان خانه ها»، «نوع زمین و خاک با وجود آب انبار» و «بیشینه سرعت باد با تعداد طبقات» است.

    کلید واژگان: بناهای قاجار, معماری هم ساز با اقلیم, عوامل جغرافیایی, معماری مسکونی, آشتیان
    Nayyer Hajitaher, Saeed Amirhajloo*, Javad Neyestani

    Residential architecture as a living space for family members has been influenced by climatic and geographical conditions. Accordingly, some methods for designing climate-responsive architecture can be seen in historic houses of Iran, such as Ashtian. Therefore, this research aims to identify the influence of climate and geography on Qajarid residential architecture in Ashtian and to elucidate the strategies and measures employed by architects to mitigate negative effects and increase beneficial climatic and geographical influences. Questions are: What is the effect of climate and geographical features on the location and spatial distribution of Qajarid houses in the Ashtian? How did climatic and geographical factors affect the plan, form, and architectural features of Qajarid houses in Ashtian? Two hypotheses are: the topography of Ashtian, watercourses, and soil type have played a role in locating houses. Furthermore, the plan, form, and architectural features of the houses were influenced by climatic factors such as wind, angle and amount of sunlight, and temperature. ArcGIS, Google Earth, WRPLOT design software, AutoCAD, and SPSS software were used for data analysis. Based on the results, the architects were started the construction of the building by considering climatic factors such as sunlight angle, prevailing wind, temperature, and humidity. They have paid attention to the type and color of materials, size of windows and doors and courtyards, and size and location of rooms. Also, based on the models obtained from WRPLOT software, the dominant wind of the region in two directions east-west and west-east was identified and its effect on architecture was explained. The results of the analysis in SPSS also show the correlation between “type of land and social class of people”, “type of land and soil with reservoirs”, and “maximum wind speed and the number of floors”.

    Keywords: Qajar Monuments, Climate-Responsive Architecture, Residential Architecture, Ashtian
  • Sare Tahmasbizade, Maryam Mohammadi *, Saeed Amirhajloo
    Forts are among the evidences that are central to understanding administrative-political sovereignty. Qal’ehDokhtar is a fort with a special position in Kerman’s history thanks to the measures its builders had taken regardingits approach and security. The present contribution aimed to analyze and expound upon the spatial relationships inQal’eh Dokhtar’s architecture using the space syntax technique. The dataset deriving from the field surveys andhistorical texts was analyzed in Depthmap software. The results showed that the so-called “ruler’s residence” hadthe highest spatial depth, and its difficult access furnished the security inherent in such a residence. Furthermore, inlight of the parameters of control and entropy, the eastern quarter of the fort was found to exhibit the lowest level ofboth access and control across the fort. In terms of connectivity, Court I enjoyed the highest level of accessibility,continuity, and spatial coherence with the remaining spaces at the complex as they all clustered around this centralcourtyard. Court II showed the highest degree of integration. It was probably home to the administrative body,and perhaps also supplied the services to other quarters, as suggested by the passageways linking it to the differentparts of the fort.
    Keywords: Qal’eh Dokhtar, Kerman, Spatial analysis, Space Syntax, Security
  • بهزاد حسینی سربیشه*، سید مهدی موسوی کوهپر، سعید امیر حاجلو

    قلعه ها با توجه به ماندگاری، کاربری و اهمیتشان در حکومت های مختلف، درزمره مهمترین شواهدی هستند که در علم باستان شناسی به آن ها پرداخته می شود. تا به حال قلعه های باستانی فراوانی در محدوده قلمرو وسیع پارت و ساسانی در داخل و خارج از ایران شناسایی شده است. فراوانی این سازه ها در ادوار مذکور، علاوه بر جنبه های حفاظتی و سیاسی منطقه ای، به دلیل حفاظت از راه های ارتباطی مختلف نظیر جاده ابریشم و مسیرهای فرعی این شاهراه، در راستای توسعه تجارت در جهان باستان نیز بوده است. ازنا به عنوان یکی از دشت های شرق زاگرس مرکزی از مناطق مهم باستان شناسی محسوب می شود که در مسیر ارتباطی شرق به غرب و شمال به جنوب تمدنهای باستانی واقع گردیده است. علی رغم ثبت و شناسایی شمار زیادی محوطه باستانی در بازه زمانی دوران تاریخی پارت و ساسانی در دشت ازنا، تابه حال پژوهشی هدفمند بر روی این آثار صورت نگرفته و استقرارهای ادوار مذکور در ازنا ناشناخته هستند. قلعه «قلادز» مشرف بر دشت ازنا، در شرق روستای مسعودآباد قرار دارد. این قلعه طی بررسی باستان شناسی که توسط نگارندگان در سال 1399 صورت گرفت، شناسایی و یافته های باستانی فراوانی ازجمله بقایای معماری، داده های سفالی و استخوانی ثبت و مستندنگاری گردیدند. هدف اساسی این پژوهش بررسی ویژگی های معماری، ادوار استقراری و نقش این قلعه در شبکه تجارت منطقه ای و فرامنطقه ای است. با توجه به آثار برجای مانده از این قلعه، می توان اذعان نمود که ساکنان آن با شناختی کامل از زیست بوم منطقه و استفاده از مصالح بومی با ترکیبی از هنر صخره تراشی و مصالح سنگ و ساروج و آجر مربع شکل، سازه ای شاخص، عظیم و صعب العبور را در راستای رسیدن به اهدافشان ایجاد نمودند. پس از انجام گونه شناسی نسبی یافته های سفالی و بقایای معماری، مشخص گردید که قلادز با سایر قلعه های دوران پارت و ساسانی در ایران و بین النهرین قابل قیاس است. از طرفی مشرف بودن این قلعه بر دشت ازنا و راه های باستانی آن، موید اهمیت این مجموعه به عنوان یکی از ساختارهای تامین کننده امنیت و عاملی درتوسعه شبکه تجارت منطقه ای و فرامنطقه ای، در میان فرهنگ های غرب ایران با بین النهرین و مناطق مرکزی ایران و نواحی شرقی تر در دوران پارت/ساسانی است.

    کلید واژگان: قلعه ها, قلادز ازنا, لرستان, تجارت, پارت, ساسانی
    Behzad Hoseyni Sarbisheh *, Seyed Mehdi Mousavi Koohpar, Saeed Amir Hajloo

    Due to their longevity of castles, utilize and importance in various governments, castles are among the most essential data that are discussed in archeology. Until now, many ancient castles have been identified within the vast Parthian and Sasanian territories inside and outside of Iran. The abundance of these structures in the mentioned periods, in addition to the protection and regional political aspects, due to the protection of various communication routes such as the Silk Road and the side routes of this road, was also important to the development of trade in the ancient world. As one of the eastern plains of Central Zagros, Azna is considered one of the crucial archaeological areas, which is located on the east-west and north-south communication route of ancient civilizations. Despite the registration and identification of a large number of ancient sites in the Parthian and Sasanian periods in the Azna plain, no targeted research has been done on these works and the settlements of the mentioned periods in Azna are unknown. "Qela Dez" castle which is located on the top of a huge stone mountain overlooking Azna plain, in the east of Masoud Abad village.During the archaeological researches of this castle, which was conducted by the authors in 2019, many ancient finds were identified and documented, including architectural remains, pottery and bone data. The main goal of this research is to investigate the architectural features, periods of settlement and the role of this castle in the regional and extra-regional trade network. based on the remains of this fort, it can be acknowledged that its residents have a complete knowledge of the region's ecology and the use of local materials with a combination of rock carving and stone materials, mortar and square-shaped bricks, an iconic, big and impassable structure. created in due to achieve

    Keywords: Castles, Qela Dez azna, Lorestan, Trade, Parthian, Sasanian
  • ساره طهماسبی زاده، مریم محمدی*، سعید امیرحاجلو، رضا ریاحیان

    قلعه اردشیر یکی از شاخص ترین بناهای برجای مانده در شرق شهر کرمان است و به نظر می رسد شکل گیری، گسترش و متروک شدن آن با توسعه و امنیت شهر و منطقه کرمان پیوند داشته است. درباره چیستی، گاهنگاری و کارکردهای آن در ارتباط با سازمان فضایی شهر کرمان تاکنون فرضیات و نظرات مختلف و گاه متناقضی مطرح شده است. هدف از پژوهش حاضر، تبیین کارکردهای قلعه اردشیر و بررسی جایگاه قلعه اردشیر در سازمان فضایی شهر کرمان در ادوار مختلف، به ویژه دوران اسلامی است. پژوهش از نظر ماهیت و محتوا، تاریخی تحلیلی است و گردآوری اطلاعات به شیوه های میدانی و اسنادی صورت گرفته است. بر این اساس، با تلفیق داده های حاصل از بررسی های میدانی و تحلیل محتوای منابع تاریخی تلاش شده کیفیت و میزان تاثیرگذاری قلعه اردشیر بر ساختار کالبدی شهر کرمان تبیین شود. مطالعه ساختار معماری، مواد فرهنگی و منابع تاریخی نشان می دهد این قلعه با توجه به شرایط سیاسی و نظامی ادوار تاریخی و اسلامی طراحی و ساخته شده و از دوران تاریخی تا قرن هشتم ه.ق تقریبا به طور پیوسته مورد استفاده بوده و در تحولات و وقایع سیاسی و اجتماعی منطقه نقش داشته است. بر پایه تحلیل محتوای متون تاریخی و روایت منابع مکتوب از رویدادهای مرتبط با قلعه اردشیر، به نظر می رسد قلعه اردشیر در کنار نقش نظامی، کارکردهای دیگری همچون جایگاهی برای حکام، مامنی برای شورشیان، مکانی برای نگهداری خزانه و محلی برای زندانیان سیاسی داشته است. این قلعه اگرچه از نظر کالبدی و فیزیکی، خارج از بافت تاریخی شهر کرمان و در حاشیه شرقی این شهر واقع بود، اما از نظر کارکردی، عنصری تاثیرگذار و وابسته به سازمان فضایی شهر کرمان بوده است.

    کلید واژگان: قلعه اردشیر, باستان شناسی کرمان, معماری اسلامی, قلاع اسلامی, سازمان فضایی
    Sare Tahmasbi Zade, Maryam Mohammadi*, Saeed Amirhajloo

    Qal’eh Ardeshir is one of the most outstanding surviving buildings in the east of Kerman city and it seems that its formation, expansion and depopulation have been linked to the development and security of the city and Kerman region. Whereas, about chronology and its role in relation to the Kerman Spatial Organization, various and sometimes contradictory hypotheses and opinions have been raised so far. The purpose of this study is to explain the role of Qal’eh Ardeshir and to investigate the position of Qal’eh Ardeshir in the Kerman's Spatial Organization in different periods, especially the Islamic era. The research is historical-analytical in terms of essence as well as content, and information has been collected through field research and documentary research methods. Accordingly, by combining the data obtained from field research and content analysis of historical sources, attempting to explain the quality and impact of Qal’eh Ardeshir on the physical structure of Kerman. The study of the architectral structure, cultural materials and historical sources shows that this castle was designed and built according to the political and military status of historical and Islamic periods and has been used almost continuously from the historical period to the eighth century AH also have played a role in political changes and social events in the region. Based on the content analysis of the historical texts and the narration of written sources about the events related to Qal’eh Ardeshir, it seems that Qal’eh Ardeshir, in addition to its military role, had other roles such as a place for rulers, a refuge for rebels, a treasury and a place for political prisoners. Although this castle was physically located at the outside of the historical context of Kerman and on the eastern outskirts of the city, but functionally, it has been an influential element and affiliated with the Kerman's Spatial Organization.

    Keywords: Qal’Eh Ardeshir, Kerman Archeology, Islamic Architecture, Islamic Castles, Spatial Organization
  • بهزاد حسینی سربیشه*، سید مهدی موسوی کوهپر، سعید امیر حاجلو
    قلعه ها با توجه به ماندگاری، کاربری و اهمیتشان در حکومت های مختلف، درزمره مهمترین شواهدی هستند که در علم باستان شناسی به آن ها پرداخته می شود. تا به حال قلعه های باستانی فراوانی در محدوده قلمرو وسیع پارت و ساسانی در داخل و خارج از ایران شناسایی شده است. فراوانی این سازه ها در ادوار مذکور، علاوه بر جنبه های حفاظتی و سیاسی منطقه ای، به دلیل حفاظت از راه های ارتباطی مختلف نظیر جاده ابریشم و مسیرهای فرعی این شاهراه، در راستای توسعه تجارت در جهان باستان نیز بوده است. ازنا به عنوان یکی از دشت های شرق زاگرس مرکزی از مناطق مهم باستان شناسی محسوب می شود که در مسیر ارتباطی شرق به غرب و شمال به جنوب تمدنهای باستانی واقع گردیده است. علی رغم ثبت و شناسایی شمار زیادی محوطه باستانی در بازه زمانی دوران تاریخی پارت و ساسانی در دشت ازنا، تابه حال پژوهشی هدفمند بر روی این آثار صورت نگرفته و استقرارهای ادوار مذکور در ازنا ناشناخته هستند. قلعه «قلادز» مشرف بر دشت ازنا، در شرق روستای مسعودآباد قرار دارد. این قلعه طی بررسی باستان شناسی که توسط نگارندگان در سال 1399 صورت گرفت، شناسایی و یافته های باستانی فراوانی ازجمله بقایای معماری، داده های سفالی و استخوانی ثبت و مستندنگاری گردیدند. هدف اساسی این پژوهش بررسی ویژگی های معماری، ادوار استقراری و نقش این قلعه در شبکه تجارت منطقه ای و فرامنطقه ای است. با توجه به آثار برجای مانده از این قلعه، می توان اذعان نمود که ساکنان آن با شناختی کامل از زیست بوم منطقه و استفاده از مصالح بومی با ترکیبی از هنر صخره تراشی و مصالح سنگ و ساروج و آجر مربع شکل، سازه ای شاخص، عظیم و صعب العبور را در راستای رسیدن به اهدافشان ایجاد نمودند. پس از انجام گونه شناسی نسبی یافته های سفالی و بقایای معماری، مشخص گردید که قلادز با سایر قلعه های دوران پارت و ساسانی در ایران و بین النهرین قابل قیاس است. از طرفی مشرف بودن این قلعه بر دشت ازنا و راه های باستانی آن، موید اهمیت این مجموعه به عنوان یکی از ساختارهای تامین کننده امنیت و عاملی درتوسعه شبکه تجارت منطقه ای و فرامنطقه ای، در میان فرهنگ های غرب ایران با بین النهرین و مناطق مرکزی ایران و نواحی شرقی تر در دوران پارت/ساسانی است.
    کلید واژگان: قلعه ها, قلادز ازنا, لرستان, تجارت, پارت, ساسانی
    Behzad Hoseyni Sarbisheh *, Seyed Mehdi Mousavi Koohpar, Saeed Amir Hajloo
    Due to their longevity of castles, utilize and importance in various governments, castles are among the most essential data that are discussed in archeology. Until now, many ancient castles have been identified within the vast Parthian and Sasanian territories inside and outside of Iran. The abundance of these structures in the mentioned periods, in addition to the protection and regional political aspects, due to the protection of various communication routes such as the Silk Road and the side routes of this road, was also important to the development of trade in the ancient world. As one of the eastern plains of Central Zagros, Azna is considered one of the crucial archaeological areas, which is located on the east-west and north-south communication route of ancient civilizations. Despite the registration and identification of a large number of ancient sites in the Parthian and Sasanian periods in the Azna plain, no targeted research has been done on these works and the settlements of the mentioned periods in Azna are unknown. "Qela Dez" castle which is located on the top of a huge stone mountain overlooking Azna plain, in the east of Masoud Abad village.During the archaeological researches of this castle, which was conducted by the authors in 2019, many ancient finds were identified and documented, including architectural remains, pottery and bone data. The main goal of this research is to investigate the architectural features, periods of settlement and the role of this castle in the regional and extra-regional trade network. based on the remains of this fort, it can be acknowledged that its residents have a complete knowledge of the region's ecology and the use of local materials with a combination of rock carving and stone materials, mortar and square-shaped bricks, an iconic, big and impassable structure. created in due to achieve
    Keywords: Castles, Qela Dez azna, Lorestan, Trade, Parthian, Sasanian
  • سعید امیرحاجلو*، سارا سقائی

    شهر قدیم سیرجان از سده پنجم تا نهم هجری قمری در قلعه سنگ در جنوب شرقی سیرجان امروزی شکل گرفت. یکی از شاخص ترین آثار آن، پلکان سنگی کتیبه داری است که درباره شکل گیری و کارکرد آن فرضیات مختلفی ازجمله: ارتباط با یک سکوی آتش -مشابه نمونه های پاسارگاد- یا منبری از یک مسجد دوره آل مظفر مطرح شده است. در کاوش باستان شناسی قلعه سنگ در سال 1394ه‍.ش.، اطلاعاتی جدید درباره پلکان سنگی به دست آمد که در ارزیابی فرضیات قبلی اهمیت دارد. پژوهش حاضر بر پایه این پرسش نگارش یافته که، روند شکل گیری و تغییرات پلکان سنگی قلعه سنگ چگونه بوده و این اثر، چه کارکردهایی داشته است؟ بر این اساس، هدف از پژوهش، تبیین روند شکل گیری و کارکردهای این پلکان سنگی است. بخشی از داده ها، حاصل کاوش پیرامون این اثر و بخش دیگر، بر پایه منابع تاریخی است و پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی صورت گرفته است. نتایج نشان می دهد این اثر از ابتدا و قبل از سال 789ه‍.ق. فرم پلکانی نداشته و همسانی آن با پلکان سنگی پاسارگاد منتفی است. در جمادی الاولی 789ه.ق. کتیبه ای در پنج کادر افقی و یک کادر عمودی بر آن ایجاد شده و پس از آن، پله هایی روی آن تراشیده شده است؛ هم چنین در کاوش پیرامون این اثر، شواهدی از مسجد شناسایی نشد. به نظر می رسد این مکان و دامنه شمالی قلعه سنگ، خارج از دروازه اصلی کهن دژ شهر بوده و پلکان سنگی در مسیر ورود به دروازه و کهن دژ قرار داشته است و پس از افول شهر، مکان استقرار پلکان سنگی به یک کارگاه سنگ تراشی تبدیل شده است. کاربرد اولیه این اثر را می توان یادبودی برای «سلطان احمد آل مظفر» یا نماد قدرت و مشروعیت او در آخرین سال های رونق شهر دانست. پس از آن، تغییر کاربری این اثر به منبر در دستور کار قرار گرفته، اما نیمه کاره رها شده است.

    کلید واژگان: قلعه سنگ, شهر اسلامی سیرجان, منبر سنگی, سنگ تراشی, هنر آل مظفر, باستان شناسی سیرجان
    Saeed Amirhajloo *, Sara Saghaee

    The old city of Sirjan developed during the 11th – 15th centuries in the Qal’eh Sang near the modern city of Sirjan. There is a limestone staircase with an inscription on the northern slope of Qaleh Sang. Various hypotheses have been made about its function, such as a Minbar or pulpit for a mosque from the Muzaffarids period, or an artifact related to the fire-altar. In the excavation at the Qal’eh Sang in 2015 new information was obtained about the staircase that is important for evaluating previous hypotheses. The question is what was the process of formation, changes, and functions of the stone staircase in the Qal’eh Sang? This paper deals with the results of the excavation at Qal’eh Sang and the study of historical sources. The results show that this artifact was not a staircase form before 789 AH/1387 CE. Therefore, it did not resemble the stone stairs of the fire-altar in Pasargadae. An inscription was first created on this artifact in 789 AH/1387 CE, and then its stairs were carved. Furthermore, no evidence of the mosque was found in the excavation around the staircase. Therefore, it was not an insitu Minbar or Pulpit. The north slope of Qal’eh Sang lay outside the Gate and was, therefore, on the outskirts of the city. This area has become a hewing workshop after the decline of the city. This stone artifact was probably made as a memorial to Sultan Ahmad, the Muzafarri ruler. It seems that the carving process of the Minbar was still in progress after the Timur’s invasion, but was never completed.

    Keywords: Qal’eh Sang, Stone Minbar, Stone Hewing, The Art of Muzaffarids, Archaeology of Sirjan
  • ساره طهماسبی زاده، مریم محمدی*، سعید امیرحاجلو، رضا ریاحیان گهرتی

    قلعه دختر و قلعه اردشیر در شرق شهر کرمان، مجموعه ای ارزشمند از ساختارهای معماری و مواد فرهنگی ادوار تاریخی تا متاخر اسلامی را تشکیل می دهند. این مجموعه به دلیل همجواری با شهر کرمان، کانون برخی از رخدادهای سیاسی و اجتماعی بوده و اشارات منابع مکتوب تاریخی، گواه نقش و کارکرد این دو قلعه به ویژه در سده های میانی اسلامی است. در حالی که به نظر می رسد این مجموعه در ادوار پیشین، با نام های دیگری شناخته می شد و منابع تاریخی، شماری از تناقض ها را درباره نام های این دو قلعه نشان می دهد. این تناقض ها به دلیل عدم بررسی دقیق این دو قلعه و کم توجهی به آن ها در پژوهش های علمی، تاکنون برطرف نشده است. در این پژوهش تلاش شده با روش تاریخی تحلیلی و بر اساس اسناد و مدارک تاریخی و شواهد باستان شناسی، به بررسی و تطبیق دو نام قلعه دختر و قلعه اردشیر با نام های مذکور در متون تاریخی پرداخته شود و روند تحول این مجموعه تبیین گردد. بر پایه نتایج به نظر می رسد زمان ساخت هر دو قلعه به قبل از دوره اسلامی و دست کم به دوره ساسانی می رسد، اما نام گذاری قلعه دختر و قلعه اردشیر، در سده های اخیر صورت گرفته و این موضوع با متروکه شدن قلعه ها در دوره های اخیر بی ارتباط نیست. در نهایت می توان قلعه دختر را همان قلعه کهن و قلعه اردشیر را همان قلعه کوه در متون تاریخی دانست.

    کلید واژگان: قلعه دختر, قلعه اردشیر, قلعه کهن, قلعه کوه, تاریخ کرمان
    Sahar Tahmasbizade, Maryam Mohammadi *, Saeed Amirhajloo, Reza Riahiyan Gohorti
    Introduction

    Some of Iran's castles are called Qal’eh Dokhtar and some others are called Qal’eh Ardeshir. Regarding the reasons for choosing the name Qal’eh Dokhtar and Qal’eh Ardeshir, a lot of research has been done and various theories have been proposed for its name. In some historical texts, the castles of Kerman are mentioned in general terms and the examination of other historical sources also shows a number of contradictions about the previous names of Qal’eh Dokhtar and Qal’eh Ardeshir. These contradictions have not been resolved until now due to the lack of detailed investigation of these two castles and the lack of attention paid to them in scientific research. In other words, no research has been done about matching the names of Qal’eh Dokhtar and Qal’eh Ardeshir with ancient names in historical texts. Therefore, the goals of this article are to locate the Qal’eh Kuh and the Qal’eh Kohan mentioned in historical sources and to explain the historical background of Qal’eh Dokhtar and Qal’eh Ardeshir as two prominent buildings in the city of Kerman.
    In this research, these questions will be answered: Which names in historical sources correspond to Qal’eh Dokhtar and Qal’eh Ardeshir? And what is the reason for naming these two castles?

    Research Method

    The method of data collection is field and documentary, and the research method is analytical. Information obtained from field surveys has been matched with documentary data. The analysis of historical and geographical sources has been done with the content analysis method. The ups and downs of Qal’eh Dokhtar and Qal’eh Ardeshir in the historical-Islamic era have been investigated based on historical sources.

    Discussion

    Qal’eh Dokhtar has been built on a high rock overlooking the Kerman plain. This high rock is stretched lengthwise from east to west and its length is more than 720 meters. The architecture of Qal’eh Dokhtar follows the topography of this rock. Some of the architectural spaces of Qal’eh Dokhtar were formed on many large stone slabs, and in some others, space was provided for construction by carving the mountain bed, and buildings were formed with clay, rubble stone, Saruj, plaster, and lime materials. Qal’eh Ardeshir also includes structures that are completely destroyed in some areas, and the buildings that have remained standing are all filled with sediments. The castle consists of various parts such as four rows of fences, a moat, an entrance gate, a ruler's seat, and a number of rooms. Around this castle, there are remains of an old moat, which has been filled by the accumulation of sediments and windblown sand over time.
    Mud brick is the dominant material in Qal’eh Dokhtar. Mud bricks of various sizes were used in different parts of Qal’eh Dokhtar. The largest mud bricks of Qal’eh Dokhtar have dimensions that were not common during the Islamic era and clearly belong to the pre-Islamic era. Based on field surveys in Qal’eh Dokhtar, in addition to mud bricks, bricks have also been used in the construction of buildings. The architectural materials of Qal’eh Ardeshir are mud brick along with mud mortar, bricks, and in parts such as the watchtowers of the southwest and southeast fronts, the walls of the center of the castle, the ruling part of the castle, and the southeast fences, stones have been used behind the walls. The multiple layers of mud bricks and bricks and their different dimensions indicate the reconstruction of the castle in different periods.
    In the archaeological survey of Qal’eh Dokhtar and Qal’eh Ardeshir, various finds such as ceramic sherds, tiles, plaster pieces, and glass were also identified and recorded. The most significant of which are the ceramics obtained from these two castles. The ceramic pieces of these two castles are very similar with little difference.

    Conclusion

    Due to the lack of historical sources, the history of Qal’eh Dokhtar and Qal’eh Ardeshir is mixed with many stories, and we are faced with different names for these two castles in historical books. The reason for naming Qal’eh Dokhtar and Qal’eh Ardeshir can be seen as mixing with Haftvad's story. A story that has been heard for years after these two castles were abandoned. A story that connects Qal’eh Dokhtar with Haftvad, the ruler of Kerman, and his daughter. The construction of Qal’eh Ardeshir is related to Ardeshir, who built it after the defeat of Haftvad and the capture of the city of Kerman. It is clear that Qal’eh Dokhtar and Qal’eh Ardeshir were named in recent centuries, and this issue is related to the abandonment of castles in recent periods. Also, according to the authors' archaeological field surveys, the time of construction of both castles is before the Islamic period and at least to the Sassanid period, and the basic reconstruction of both castles can be considered as belonging to Ibn Elias in the Samanid period. Considering that in the description of various events in historical texts, the outer castle of the city is often introduced as the Qal’eh Kuh, and the inner castle is described as the Qal’eh Kohan or the Qal’eh Kohneh. Considering that the present-day Qal’eh Dokhtar is located within the boundaries of the old city of Kerman and Qal’eh Ardeshir is located on the edge of the old city, the Qal’eh Kuh can be considered as Qal’eh Ardeshir and the Qal’eh Kohan as Qal’eh Dokhtar.

    Keywords: Qal’eh Dokhtar, Qal’eh Ardeshir, Qal’eh Kohan, Qal’eh Kuh, History of Kerman
  • ساره طهماسبی زاده، مریم محمدی*، سعید امیرحاجلو، رضا ریاحیان

    قلعه دختر به عنوان یکی از محوطه های تاریخی مهم حاشیه شرقی شهر کرمان، در متون تاریخی با نام های مختلفی هم چون «قلعه کوه» و «قلعه کهن» و به عنوان محل رویدادهای سیاسی و اجتماعی توصیف شده است. از ویژگی های مهم این قلعه، موقعیت خاص آن در دشت کرمان، وسعت و نوع مصالح است. هدف از پژوهش حاضر، تحلیل ماهیت، کارکرد و گاه نگاری قلعه دختر با استناد به نتایج یک فصل بررسی، گمانه زنی و کاوش باستان شناسی (1398) در این بناست. گردآوری اطلاعات به شیوه های اسنادی و میدانی صورت گرفته و روش پژوهش، توصیفی-تحلیلی است. پرسش ها این است که، پایه گذاری قلعه دختر و بازسازی های آن در چه ادواری صورت گرفته و کارکردهای این مجموعه چه بوده است؟ به این منظور داده های پژوهش های باستان شناسی پیشین در تلفیق با فعالیت های میدانی اخیر نگارندگان مورد مطالعه و بازبینی قرار گرفته و ضمن مطالعه جغرافیای تاریخی منطقه تلاش شده تصور صحیحی از ماهیت، روند شکل گیری و کارکرد این بنا در ارتباط با تحولات فرهنگی و سیاسی این ناحیه در ادوار مختلف حاصل شود. مطالعه مواد فرهنگی و منابع تاریخی نشان می دهند، این محوطه احتمالا از دوران تاریخی و قطعا از سده های نخست اسلامی تا قرن دهم هجری قمری، تقریبا به طور پیوسته محل سکونت بوده و در تحولات سیاسی و اجتماعی منطقه نقش تعیین کننده ای داشته است. به نظر می رسد ساخت و بازسازی های قلعه دختر دست کم از سده چهارم هجری قمری، تا عصر صفوی برپایه اهدافی هم چون ایجاد پایگاه نظامی و دفاعی، مکانی برای نگه داری زندانیان سیاسی، محل نگه داری خزاین حکومتی، پناهگاهی امن برای متحصنین و محل استقرار حکام و خانواده هایشان صورت گرفته است.

    کلید واژگان: قلعه دختر کرمان, قلعه کهن, قلاع تاریخی, معماری دوران اسلامی
    Sareh Tahmasebizadeh, Maryam Mohammadi*, Saeid Amirhajloo, Reza Riahiyan

    Qal’eh Dokhtar, as one of the important historical sites on the eastern outskirts of Kerman, has been described in historical texts with different names such as Qal’eh Kooh and Qal’eh Kohan, as a place of political and social events. One of the important features of this castle is its special location in Kerman plain, as well as the extent of its architectural structures and type of materials. The purpose of this study is to analyze the nature, function, and chronology of Qal’eh Dokhtar. This study was done based on the results of an archaeological survey, sounding, and archaeological excavation in 2019 in this site. This study can explain the role and position of Qal’eh Dokhtar in the social and political developments of Kerman during the Islamic era. Data collection was done by documentary and field methods and the research method is descriptive-analytical. The questions are: When were the foundations and renovations of Qal’eh Dokhtar made and what were the functions of this complex? For this purpose, the data of previous archaeological research and recent field activities of the authors were studied and reviewed, and while studying the historical geography of the region, a correct idea of the nature, formation, and function of this building in relation to cultural developments, Political and social of this area in the different period were presented. The study of cultural materials along with the study of historical sources shows that this site is probably almost continuously inhabited from the pre-Islamic period and certainly from the first centuries of Islam to the tenth century AH. The results show that this structure has played a decisive role in the political and social developments in the region. It seems that Qal’eh Dokhtar was probably constructed and reconstructed from the pre-Islamic period and certainly from the first centuries of Islam to the Safavid era for establishing a military and defense base, as a place to hold political prisoners, a treasury, a safe haven for sit-ins and the rulers and their families.

    Keywords: Qal’eh Dokhtar in Kerman, Qal’eh Kooh, Qal’eh Kohan, Historical Castles, Islamic Architecture
  • ساره طهماسبی زاده، مریم محمدی*، سعید امیرحاجلو، رضا ریاحیان گهرتی
    محوطه قلعه دختر در حاشیه شرقی شهر کرمان، با عرصه حدود 10 هکتاری، بخش مهمی از سازمان فضایی شهر کهن کرمان در دوران اسلامی بوده است. گستره آثار معماری و مواد فرهنگی، به ویژه قطعات سفال بر اهمیت فرهنگی و تاریخی این محوطه دلالت می نمایند؛ درحالی که در پژوهش های پیشین، نقش و جایگاه قلعه دختر در بستر تاریخی و فرهنگی شهر کرمان مغفول مانده است. بر این اساس، در مقاله حاضر این پرسش ها مطرح است که مهم ترین گونه های سفال در محوطه قلعه دختر کدام است؟ برهم کنش فرهنگی کرمان با نواحی دیگر، به ویژه شهرهای جنوب شرق ایران و حاشیه خلیج فارس چگونه بوده است؟ در این پژوهش تلاش شده بامطالعه گونه های سفال دوران اسلامی در قلعه دختر و مقایسه آن ها با سفال های سایر محوطه های هم عصر و هم مرز، جایگاه و نقش کرمان در فرآیند مستمر «برݣݣهم کنش های فرهنگی» یا «پویایی اجتماعی» و به تبع آن، «پویایی اقتصادی» کرمان تبیین شود. گردآوری اطلاعات در این مقاله، به روش های اسنادی و میدانی صورت گرفته و رویکرد و روش پژوهش، توصیفی-تحلیلی است. داده های میدانی حاصل یک فصل بررسی، گمانه زنی و کاوش قلعه دختر در سال 1398 است. نتایج نشان می دهد سفال های موردمطالعه در طیف متنوع بدون لعاب و لعاب دار از انواع وارداتی و محلی قرار دارند و هر یک به زیرگروه هایی تقسیم می شوند. این نمونه ها مشابهت زیادی با سفال های محوطه های اسلامی در سیستان (زابل)، سواحل دریای مکران (نیک شهر و چابهار) و محوطه های حاشیه خلیج فارس (هرمزگان، خوربس، بندر مهروبان، راس الخیمه و کیش) دارند. مقایسه گونه شناختی و گاه نگاری سفال قلعه دختر و تحلیل محتوای متون تاریخی نشانگر برهم کنش های فرهنگی با نواحی پیش گفته است؛ بنابراین، کرمان در دوران اسلامی، به ویژه از عصر سلجوقی تا صفوی، یکی از گذرگاه های ارتباطی محوطه های حاشیه خلیج فارس و دریای مکران با محوطه های شمالی تر بوده است و در شبکه تعاملات اقتصادی و برهم کنش های فرهنگی جنوب و جنوب شرق نقش واسطه داشته است.
    کلید واژگان: گونه شناسی سفال, دوران اسلامی, کرمان, قلعه دختر, برهم کنش فرهنگی
  • Saeed AMIRHAJLOO *, Reza RIAHIYAN GOHORTI
    The Qobbeh Sabz building in the historical context of Kerman was one of the relics of the Qutlugh-Khanids period in southeastern Iran and part of an extensive architectural complex including educational, religious, and mausoleum buildings in the city. Today, the only main porch of the Qutlugh-Khanids complex survives, and it is called the Qobbeh Sabz porch. During the Qajar period, a building was built in the southeastern corner of this porch as a Tekiyeh Qobbeh Sabz and still stands. One of the serious ambiguities about this Qutlugh-Khanids multipurpose complex is the process of its formation and historical course, as well as the reasons for its destruction. Accordingly, the present article studies the evidence from archaeological soundings in this complex. It analyzes the content of historical sources in order to answer these questions: What was the formation process, historical developments, and reasons for the destruction of the Qobbeh Sabz complex? What are the factors that caused its widespread destruction? However, some scholars have suggested the role of the 1896 earthquake in the widespread destruction of the complex. They believe that Qobbeh Sabz survived before this earthquake. The results of the second author's archeological soundings in 2020 and the analysis of historical texts by the method of "content analysis" showed that the process of extensive destruction of Qobbeh Sabz began some time ago, and probably some of these destructions consciously took place during the reign of Vakil al-Molk Nouri, ruler of Kerman from 1261 to 1284 AH. Based on these results, after the destruction of many parts of this multipurpose complex, part of its debris was scattered and leveled in the surrounding area. Another part of its debris was moved to another place - probably Qal’eh Dokhtar in Kerman - and then constructions took place in the Qobbeh Sabz area in the late Qajar period. Finally, the earthquake of 1896 caused damage to the last remnants of the Qutlugh-Khanids’s complex, the main dome.
    Keywords: Qobbeh Sabz, Qutlugh-Khanids, Qajar Architecture, historical context of Kerman
  • Saeed Amirhajloo, Hamid Reza Ghorbani *, Hamid Alimoradi

    Some production techniques of prehistoric ceramics are still continuing in the South and Southeast of Iran. One of these production techniques is common in the traditional workshops in the Shahvar and Hakami – Minab - for produc-ing “Jahleh” as a thin-walled ceramic. We can compare Jahleh with prehistoric wares. The question is, how do the ethno-archaeological studies on Jahleh, help us to understand the production techniques of the prehistoric ceramics? The research method includes interviews with potters in Shahvar and Hakami in 2019, the survey in some prehistoric sites, and the studies on prehistoric thin-walled ceramics. The analysis was done using analogy, and deductive rea-soning. Results show similarities between Jahleh and some of the prehistoric wares in Iran and Mesopotamia. If we pay attention to the “similarity between the tools”, “the pottery methods in Shahvar and Hakami”, and “some of the archaeological findings”, we can accept that the production method of prehis-toric thin-walled ceramics is similar to the method of producing Jahleh. There-fore, the study on the Jahleh in a contemporary context helps us to understand the processes of producing prehistoric ceramics.

    Keywords: Ethno-archaeology, Shahvar, Hakami Villages, Minab, Jahleh ceramics, Prehistoric ceramics
  • سعید امیرحاجلو*، بصیرا سقایی
    مفهوم پدافند غیرعامل، دربردارنده اصولی است که ضمن افزایش توان دفاعی، به کاهش آسیب پذیری در برابر بحران ها منجر می شود. اگرچه امروزه با پیشرفت جوامع و تغییر شکل مخاطرات، مولفه های پدافند غیرعامل دچار دگرگونی هایی شده، اما برخی تدابیری که در ادوار تاریخی برای طراحی شهرها، روستاها و عناصر معماری اندیشیده می شد، با مولفه های امروزی پدافند غیرعامل اشتراک هایی دارد. قلعه تاریخی مورچه خورت نیز به عنوان یک بافت تاریخی پابرجا، امکان مطالعه اصول پدافند غیرعامل در ادوار گذشته را فراهم می سازد. پرسش ها اینست که مولفه های پدافند غیرعامل در قلعه تاریخی مورچه خورت کدامند؟ این مولفه ها چگونه در سازمان فضایی و کالبدی قلعه مورچه خورت نمود یافته اند؟ هدف مقاله، معرفی مولفه ها و ویژگی های پدافند غیرعامل در قلعه تاریخی مورچه خورت به عنوان یکی از نمونه های شاخص و پابرجا از مجتمع های زیستی مرکز ایران و بررسی چگونگی کاربرد این مولفه ها در طراحی سازمان فضایی و عناصر معماری آن است. داده های مرتبط با مبانی پدافند غیرعامل به شیوه اسنادی گردآوری شده و ویژگی های معماری قلعه مورچه خورت به شیوه میدانی مستندنگاری شده است. این پژوهش به عنوان یک پژوهش کیفی، به شیوه توصیفی تحلیلی به انجام رسیده و تحلیل ها برای دو مقوله سازمان فضایی و عناصر معماری به طور جداگانه صورت گرفته است. نتایج نشان می دهد سازمان فضایی قلعه تاریخی مورچه خورت از عواملی مانند سهولت تامین نیازهای حیاتی در هنگام مخاطرات، طراحی غیرمتمرکز بافت مسکونی، بافت محصور و تدافعی و فشرده و ایجاد راه های گریز تاثیر پذیرفته است. همچنین، گذرها و معابر پیچ درپیچ و منتهی به بن بست از جمله مصادیق اصل فریب در سازمان فضایی قلعه مورچه خورت است. از نظر ویژگی های عناصر معماری نیز تدابیری مانند دسترسی زاویه دار به درون فضاها، اتاقی در بالای ورودی ها برای کنترل رفت و آمد، کوچه های دردار و بن بست، پایین بودن سطح حیاط نسبت به معابر اطراف، ایجاد بازشو در ارتفاع بالا و مقاوم سازی بناها از طریق اتصال و همجواری سازه ها به منظور کاهش آسیب پذیری و حفظ ایمنی ساکنان در قلعه مورچه خورت اندیشیده شده است. درون گرایی و نماهای ساده در معماری واحدهای قلعه مورچه خورت در راستای اصل فریب و ویژگی هایی مانند مخفیگاه ها، ورودی های زاویه دار و همرنگ بودن مصالح با محیط در راستای اصل پوشش در عناصر معماری قلعه دیده می شود.
    کلید واژگان: پدافند غیرعامل, قلعه تاریخی, قلعه مورچه خورت, سازمان فضایی
    Saeed Amirhajloo *, Basra Saghae
    Passive defense in architecture and urban planning was formed based on the defense strategies of human societies. Passive defense includes principles that increase the defensive power of societies and reduce the vulnerability of humans, buildings, and facilities to crises. Today, the principles of passive defense were changed due to the development of societies and the transformation of dangers. But some of the principles that were conceived in historical periods for the design of cities, villages, and architectural elements have in common with today's principles of passive defense. These principles were also used in the old Mourcheh Khort Citadel. This citadel, as one of the vast and complete historical contexts, makes it possible to study the principles of passive defense in the Islamic period. The questions are: what are the passive defense measures in the old Mourcheh Khort Citadel? How have these measures affected the spatial organization and architectural elements of the Mourcheh Khort Citadel? The purpose of this article is to explain the principles of passive defense in the design of the spatial organization and the architectural elements of the old Mourcheh Khort citadel as one of the most prominent and enduring examples of historical monuments in central Iran. The architectural features of Mourcheh Khort citadel were collected in the archaeological field survey of the citadel in 2009 and 2017 and then, these features were documented. Data related to the principles of passive defense were also obtained through documentary methods. This research as a qualitative research was done in a descriptive-analytical method. Then, data analysis was performed separately for the spatial organization and architectural features. The results show that the spatial organization of the old Mourcheh Khort citadel was influenced by factors such as the ease of meeting vital needs during natural and unnatural hazards, the decentralized design of residential quarters, the enclosed and defensive elements, and the creation of escape routes. winding passages leading to dead ends is an example of the principle of deception in the spatial organization of the citadel. In terms of the characteristics of the architectural elements, some measures were considered, such as angled access to the spaces, a room above the entrances to control the movement of people, gated and dead-end alleys, the lower floor level of the yard, windows, and doors in high elevations, and strengthening of buildings through connection and proximity of structures to reduce vulnerability and maintain the safety of residents in the old Mourcheh Khort citadel. Introversion and simple facades are examples of the principle of deception in architectural features. Also, features such as hiding places, angled entrances, and the same color of the materials with the environment are examples of the covering principles in the architectural features of the old Mourcheh Khort citadel.
    Keywords: Passive defense, Historical Citadel, Mourcheh Khort Citadel, Spatial Organization
  • سعید امیرحاجلو*

    دشت برخوار در شمال اصفهان با خاک آبرفتی حاصل خیز و بیش از یک صد رشته قنات، در عصر قاجار کشاورزی و باغ داری پررونقی داشت. هم چنین موقعیت آن در شاهراه اصفهان به مرکز حکومت، صدور محصولات را به نواحی دیگر آسان می نمود. بر این اساس، مساله اصلی این مقاله، چگونگی اثرگذاری کشاورزی و باغ داری بر معیشت ساکنان برخوار است. پرسش ها این است که مدیریت منابع آب و خاک در دشت برخوار در عصر قاجار چگونه بود و کشاورزی و باغ داری در راهبردهای معیشتی ساکنان آن چه جایگاهی داشت؟ ویژگی های معماری مرتبط با باغ داری و کشاورزی در دشت برخوار چه بود؟ روش گردآوری داده ها، اسنادی و میدانی و روش پژوهش، تاریخی و توصیفی-تحلیلی است. نتایج نشانگر مالکیت اربابان و مالکان بزرگ بر اغلب اراضی کشاورزی و باغ ها و مالکیت خرده مالکان بر برخی دیگر از زمین ها و باغات است. کمبود منابع آب سطحی، به توسعه روش های استخراج آب زیرسطحی منجر شده و بیش از یک صد رشته قنات در دشت برخوار، به پایداری اقتصاد کشاورزی و باغ داری کمک می کرد. مدیریت و نوبت بندی گردش آب قنات ها بر پایه حجم آب دهی، تعداد خانوار، نوع کشت، وضع زمین و قوانین منطقه ای صورت می گرفت. هم چنین بر پایه شواهد باستان شناسی دوره قاجار در این دشت ازجمله «باغ ها و خانه باغ های نامنظم با نقشه ارگانیک» و «باغ های منظم اربابی با نقشه از پیش طراحی شده»، کشت وزرع به شیوه های کشت «معیشتی» و «تجاری» بود. در اوایل دوره قاجار، کشت معیشتی و در نیمه دوم عصر قاجار، همانند سایر نقاط ایران، کشت تجاری در برخوار رایج بود و درآمد کشاورزی تجاری به تامین معاش و نیازهای زیستی اختصاص می یافت. تحلیل محتوای کتب قاجاری نیز نشانگر راهبردهای معیشتی فوق در دشت برخوار است. چنان که درکنار کشت معیشتی گندم، جو، حبوبات، صیفی جات و برخی میوه ها، کشت تجاری خربزه و پنبه به تقویت توان اقتصادی و تامین معاش مبتنی بر درآمدهای کشاورزی کمک می کرد..

    کلید واژگان: الگوی معیشت, کشاورزی دوره قاجار, معماری قاجار, برخوار اصفهان, باغ های اربابی
  • سعید امیرحاجلو*
    تحلیل الگوی استقرار در باستان شناسی به مفهوم مطالعه رابطه استقرارها با یکدیگر و ارزیابی میزان اثرگذاری متغیرهای محیطی و فرهنگی بر توزیع، جابجایی و تحولات سکونتگاه ها و تغییرات جمعیتی در گذر زمان است. اگرچه این پژوهش ها در دنیا با بهره گیری از روش های ترکیبی و میان رشته ای به پیشرفت رسیده، کاستی ها و اشکالات «برخی» از پژوهش های منتشر شده در ایران قابل تامل است. نامناسب بودن روش بررسی میدانی، اتکاء صرف به گاهنگاری نسبی، عدم توجه به علوم پایه، تصاویر ماهواره ای و هوایی و روش های سنجش از دور، وسعت محوطه ها، فرایندهای تافانومیک، تحلیل های آماری، نظریه ها و روش های تحلیل فضایی و عوامل اقتصادی از این جمله اند. بر این اساس، در این مقاله پیشنهاداتی برای مطالعات الگوی استقرار بر پایه روش های ترکیبی ارایه شده است. از جمله این روش ها، مطالعه متون تاریخی در پژوهش های دوران تاریخی و اسلامی، بررسی فشرده و توجه به پدیده های برون سایتی به ویژه در پژوهش های پس از عصر نوسنگی، پرداختن به الگوی استقرار پس از گاهنگاری های مطلق، تحلیل بقایای جانوری، گیاهی، آزمایش خاک و روش های ژیوفیزیکی، تحلیل های آماری متناسب با داده ها، تحلیل الگوها و روابط اقتصادی استقرارها، تحلیل فضایی استقرارها بر پایه نظریه ها و مدل های روزآمد است.
    کلید واژگان: تحلیل الگوی استقرار, باستان شناسی فضایی, باستان شناسی منظر, پهنه فرهنگی
    Saeed Amirhajloo *
    The purpose of the settlement pattern analysis in archaeology is to study the relationship between settlements and analyze the impact of environmental and cultural variables on the distribution, displacement, and evolution of the settlements and population changes over time. These studies have been developed by using combined and interdisciplinary methods. But there are some criticisms regarding the published research works on the mentioned subject in Iran, including inaccuracy of the field survey methods, focusing only on relative chronology, total ignoring of interdisciplinary sciences, satellite and aerial photos, remote sensing methods, the size of sites, taphonomic processes, statistical analysis methods, theories and methods of spatial analysis, and economic factors. Accordingly, it is suggested here that the data collection and analysis could be done by using the combined method that considers the following items: the study of historical texts, full coverage survey of the region, and attention to off-site archaeology especially in Neolithic studies, regarding absolute chronologies before going through the settlement pattern analysis, analysis of animal and plant remains, soil analysis and geophysical methods, statistical analysis, use of models and analysis of economic relations between settlements, and finally, the spatial analysis of settlements based on up-to-date theories and models.
    Keywords: Settlement Pattern Analysis, Spatial Archeology, Landscape Archeology, Cultural Area
  • ندا کمشکی، سعید امیرحاجلو*، داود آقاعلی گل، میثم شهسواری، لیلا فاضل

    سفال زرین فام از جمله مواد فرهنگی فاخر دوران اسلامی بوده و تولید آن در ایران به دلیل پیچیدگی فناوری، در انحصار مراکز محدودی قرار داشته است. اما در بررسی ها و کاوش های باستان شناسی، توزیع این گونه سفال در محوطه های زیادی گزارش شده است. در مطالعات مستمر باستان شناختی و حفاظتی ارگ بم نیز قطعاتی از سفال زرین فام کشف شده است که اکنون در بانک سفال و نمایشگاه ارگ بم نگهداری می شود. مطالعه این نمونه ها، تنوع و توزیع سفال زرین فام در ناحیه کرمان را روشن می سازد. هدف از مقاله حاضر، طبقه بندی زرین فام های بانک سفال و نمایشگاه ارگ بم به منظور منشایابی بر پایه نتایج آزمایشگاهی و تبیین ویژگی های تولیدات محلی و وارداتی است. پرسش های مطرح در این پژوهش، این است که سفال های زرین فام بانک سفال و نمایشگاه ارگ بم بر اساس ویژگی های ظاهری به چه گروه هایی تقسیم می شوند؟ منشا و مرکز تولید این سفال ها بر اساس نتایج آزمایشگاهی کجا است؟ سنت های بومی و محلی تولید سفال زرین فام کرمان چیست؟ برای پاسخ به این پرسش ها، ابتدا طبقه بندی و گونه شناسی سفال ها صورت گرفته، سپس 10 نمونه از آنها بر پایه معیارهای سبک نقوش، تنوع رنگ لایه زرین فام و لعاب زمینه و نوع خمیره، برای آنالیز عنصری بدنه اصلی، لعاب زمینه و لایه زرین فام با استفاده از روش میکروپیکسی انتخاب شده است. در گام بعد، بر اساس نتایج یافته های میدانی، اسنادی و آزمایشگاهی، مطالعه تحلیلی نمونه ها به انجام رسیده است. نتایج آنالیز عنصری بدنه و لعاب زمینه نشان میدهد که با توجه به مقادیر عناصر مختلف در نمونه های آزمایش شده، این نمونه ها منشا محلی یا منطقه ای دارند و مواد اولیه آن ها از معادنی در بم، جیرفت یا کرمان تامین شده و در همین ناحیه تولید شده اند. بنابراین، تنوعی که در رنگ، نقش و خمیره این زرین فام ها دیده می شود به دلیل ساخت آنها در چند مرکز در نقاط مختلف ایران نبوده، بلکه به دلیل تولید در دوره های مختلف از صدر اسلام تا سده های متاخر در کارگا های محلی ناحیه کرمان، بم یا جیرفت بوده است.

    کلید واژگان: آنالیز عنصری سفال, میکروپیکسی, ارگ قدیم بم, سفال زرین فام, لعاب زرین فام
    Neda Kameshki, Saeed Amirhajloo*, Davoud Agha Aligol, Meisam Shahsavari, Leiyla Fazel

    Significant evidence of the lustre has been discovered during the excavation and restoration of the historical Arg-e Bam. 24 samples of these lustres are kept in the pottery bank and Exhibition of the Arg Bam. There are the following questions about them: what are the characteristic features of the lustrewares in the pottery bank and exhibition of the Arg-e Bam? Where is the production center of these lustrewares based on laboratory results? What local pottery traditions have existed in the production of lustreware in Kerman? After classification and typology of the lustrewares, 10 pieces have been chosen as the samples to perform elemental analysis of the body and glaze by the micro-PIXE method. The results of the elemental analysis of the paste and glaze indicated that these samples are of local origin and their raw materials are supplied from mines in Bam, Jiroft, or Kerman and produced in the same area. Therefore, the variety that can be seen in the color, pattern, and paste of these lustrewares is not due to their production in several centers in Iran, but due to production in different periods from the early to the late Islamic centuries in several local workshops in Kerman, Jiroft, or Bam.

    Keywords: Elemental analysis of pottery, Micro-PIXE, Arg-e Bam, Lustre ware, Lustre glaze
  • سعید امیرحاجلو*

    سیرجان یکی از ولایات بزرگ کرمان بود و از سده ی 6ق در قلعه سنگ گسترش یافت. اما در سده ی 9ق به تدریج متروک شد. پرسش این است که چه متغیرهایی بر رشد و افول سیرجان در سده های میانی اسلامی اثر گذاشته اند؟ داده های این تحقیق حاصل بررسی منابع تاریخی و کاوش باستان شناختی در قلعه سنگ است و پژوهش به شیوه ی تحلیلی صورت گرفته است. بر پایه ی نتایج، احتمالا ترک شهر اولیه ی سیرجان پیامد هجوم غزها بود و اقدامات ملوک شبانکاره در اواخر سده ی 6ق باعث انتقال آن به قلعه سنگ شد. موقعیت سیرجان در شاهراه های جنوبی به عنوان یک «شهر میانی»، مواد معدنی و منابع زیستی مناسب سبب توسعه ی آن به ویژه در سایه ی حکومت های مقتدر قراختاییان و آل مظفر شد. همچنین، شاخصه های «مکان، امنیت و راهبرد حاکمان»، سیرجان را به یک مرکز اقتصادی تبدیل کرد. اما اختلافات به وجود آمده در اواخر دوره ی آل مظفر، حمله ی تیمور و سلطان حسین بایقرا افول و ترک آن را در پی داشت.

    کلید واژگان: شهر کهن سیرجان, قلعه سنگ, شهر اسلامی, شکل گیری و گسترش شهر, افول شهر
    Saeed Amirhajloo*

    Sirjan was one of the great provinces of Kerman and expanded in Qala-Sang from the sixth century AH. However, during the ninth century it gradually abandoned. The question is what variables have influenced the growth and decline of Sirjan in the middle Islamic centuries? The data are the result of historical sources and archaeological excavations in the Qala-Sang and the analytical research has done. According to the results, leaving the early city of Sirjan was probably due to a consequence of the invasion of the Oguzs, and the actions of the Shabankareh kings in the late sixth century led to its transfer to the Qala-Sang. Sirjanchr('39')s position on the southern highways as a “middle city”, with suitable minerals and biological resources, led to its development, especially in the shadow of the powerful governments of the Qarakhtais and Muzaffarids. In addition, the characteristics of “location, security and strategy of the rulers” made Sirjan an economic center. However, the late Muzaffarids dispute, the invasion of Timur and Sultan Hosayn Bayqara, led to its decline and abandonment.

    Keywords: Old City of Sirjan, Qala-Sang, Islamic City, Formation, Expansion of the City, Decline of the City
  • سعید امیرحاجلو*، محمدامین امامی، داوود آقاعلی گل، رضا ریاحیان گهرتی

    در آواربرداری و مرمت قلعه دختر کرمان از سال 1395 تا 1397 قطعات زیادی کاشی زرین فام کشف شد. برپایه طرح ها و رنگ های متفاوت، به نظر می رسید این کاشی ها، تولیدات چند منطقه هستند. اما کشف همه آنها از یک کانتکست باستان شناسی، نگارندگان را بر آن داشت با ساختارشناسی بر پایه مطالعات آزمایشگاهی، منشاء این تولیدات را پیشنهاد کنند. پرسش ها اینست که این کاشی ها چه ویژگی هایی دارند و محتوای نقوش و کتیبه های آنها چیست؟ رابطه کاشی ها با قلعه دختر چیست و منابع تامین مواد اولیه آنها بر اساس آزمایش های تجزیه عنصری کجاست؟ هدف اینست که با تطبیق نتایج آزمایشگاهی و ویژگی های ظاهری کاشی ها، ابهامات درباره منشا آنها زدوده و شاخصه های تولیدات زرین فام کرمان در مقایسه با نواحی دیگر تبیین شود. در مرحله نخست، طبقه بندی کاشی ها صورت گرفت و با استناد به تاریخ 661 هجری در کتیبه یکی از کاشی ها، تاریخ گذاری نسبی سایر نمونه ها پیشنهاد شد. کتیبه کاشی ها شامل اشعار و عبارات رایج در کاشی های هم دوره در سایر نقاط ایران است. همچنین، احتمالا کاشی ها در تختگاه قلعه دختر کاربرد ثانویه یافته اند و کاربرد اولیه آنها مرتبط با بخش های دیگر قلعه دختر یا بناهای قراختایی در کرمان است. نتایج آنالیز عنصری بدنه و لعاب 11 قطعه کاشی با روش های میکروپیکسی و میکروسکوپ الکترونی و مقایسه با نتایج آنالیز سایر نمونه های ایران نشانگر برخی عناصر متفاوت در لعاب و خمیره کاشی هاست. از جمله منیزیم که تاکنون تنها در نمونه های قلعه دختر با درصد وزنی بالایی اندازه گیری شده و احتمالا از معادن دره آشین در نزدیکی جیرفت تامین شده است. همچنین درصد وزنی عناصر زرین فام های قلعه دختر و نواحی دیگر ایران تفاوت های زیادی دارند. بنابراین به نظر می رسد مواد اولیه کاشی های قلعه دختر بومی بوده و از استان کرمان تامین شده است. احتمالا هنرمندان جیرفت پس از رویدادهای سیاسی اواخر سده ششم و افول جیرفت در سده هفتم هجری، به کرمان مهاجرت نموده و به تولید زرین فام ادامه داده اند.

    کلید واژگان: ساختارشناسی, تجزیه عنصری, کاشی زرین فام, سفالگری اسلامی, قلعه دختر کرمان
    Saeed Amirhajloo*, Mohammadamin Emami, Davoud Agha-Aligol, Reza Riahiyan Gohorti

    Over a hundred pieces of luster tiles were excavated in Qal’eh Dokhtar, Kerman. This article discusses the characteristic features of the luster tiles of Qal’eh Dokhtar, and the origins and sources of raw materials of these tiles. The tiles were classified in four groups: “octagonal star tiles”, “crucifix tiles”, “square tiles” and “rectangle tiles”. Then, the relative dating was done based on an inscription on a tile that reads: in 661 AH/1263 CE. The inscriptions of the luster tiles of Qal’eh Dokhtar also showed that they include poems. Eleven tiles have been chosen for chemical and microscopic analysis by Micro-PIXE, and SEM-EDX. The results indicated that there are different elements in the luster and paste of the samples of Qal’eh Dokhtar and other regions of Iran. Magnesium is the element of which was detected only in the samples of Qal’eh Dokhtar at high weight percentages and likely its mines exist in Ashin Valley around Jiroft.

    Keywords: Characterization, Chemical-Mineralogical Analysis, Luster Tiles, Pottery of Islamic period, Qal’eh Dokhtar
  • میثم شهسواری*، سعید امیرحاجلو

    قلعه سلیمان، یکی از مهم ترین و معروف ترین قلعه های جیرفت و حوزه هلیل رود است. این قلعه در جنوب غربی شهر جیرفت قرار گرفته و از جمله قلعه های کوهستانی است.با وجود شهرت این قلعه و ذکر نام آن در منابع تاریخی، پژوهش های زیادی درباره آن صورت نگرفته و به نظر می رسد اطلاعاتی که درباره آن وجود دارد چندان قرین صحت نیست.این پژوهش در قالب یک تک نگاری به این اثر پرداخته و با طرح این پرسش که چه کاربردهایی می توان برای این اثر طبیعی تاریخی متصور شد تلاش کرده از زوایای مختلفی بدان بنگرد. شیوهگردآوری اطلاعات در این پژوهش میدانی و کتابخانه ای است و از شیوه تحلیل فضایی و تحلیل محتوای متون استفاده شده است. بر پایه نتایج، این قلعه ویژگی هایی دارد که با وجود شرایط دفاعی فوق العاده نمی توان آن را یک قلعه مسکونی، نظامی یا مسکونی یا حتی پادگان نظامی دانست بلکه به نظر می رسددر دوره سلجوقیان کرمان برای منظورهای خاصی از جمله برای نگهداری و حبس زندانیان خاص ساخته یا در نظر گرفته شده است.اما در دوره-های بعد، پس از فروپاشی سلجوقیان، این کارکردحکومتی خود را از دست داده و توسط گروه های مختلف عموما مخالف با حکومت های وقت استفاده شده است.

    کلید واژگان: جیرفت, قلعه سلیمان, دوران اسلامی, سلجوقیان کرمان, باستانشناسی
    Meysam Shahsavari *, Saeed Amirhajloo
    Introduction

    Soleyman Castle is mentioned in written sources of the Islamic era and is very important in the modern culture of the people of Halilrud. due to this importance, false stories and information about this castle have been formed among the people of the region. Therefore, research on Soleyman Castle and its function will lead to a revision of the views that have already been presented without scientific evidence and reasons.
    In this article, an attempt has been made to discuss a historical monument, while analyzing this important work, to examine a corner of the dark corners of the region's history. This article, which is a monograph on Suleyman Castle, consists of two general sections; In the first part, this important castle is described and in the second part, historical texts are examined. Although they only mention the name of this castle, they are very important because they have hidden points that without them, it will not be possible to understand exactly what this monument is.

    Methodology

    This research is basic research in terms of the nature of research and historical in terms of the type of research. The information of this article is collected by field and library methods and the method of using the data is descriptive-analytical. In this article, first, the appearance of the castle is discussed and elements such as the topographic features of the mountain on which the castle is located, architectural works, etc. are described and spatially analyzed. Then, the data of historical texts are analyzed.

    Discussion

    Location
    Soleyman Castle is located in the southwest of Jiroft, on top of a single mountain of the same name, at the southern end of the western mountain range of Jiroft called Mata, and can only be reached from a difficult route. Despite the low height of this mountain compared to the northern peaks of the Bahr-e-Asman mountain range, it has a complete view and control over the Jiroft plain, and this mountain itself can be seen from very far distances and from four directions.There is only one way to reach the surface of Solomon Castle from the northeast (Photo 4) and access to this castle from other directions is impossible. Mount Solomon's Castle minus the north side, which has a relatively gentle slope, can be likened to a rectangular cube, of course, on two floors with a sloping head. The height of the mountain from the ground level to the second level floor is approximately 150 meters and from the second level floor to the highest part of the mountain is estimated at about 110 meters (Photo 6). In fact, it seems that the most important part of the castle is the strip that exists in the eastern part of the mountain. There is no other structure on the surface of this strip except 12 water storage ponds. Access to the mountain level on which the castle is built is possible only from one point and one route. To do this, you have to walk the entire eastern side of the mountain - which is about 550 meters - around the southern end of the mountain and reach a very narrow gap in the mountain wall.Contrary to expectations, the surface of the castle is very steep and has a very steep slope to the east. At this level, no other construction can be seen except for two artificial and man-made features, one at the southern end and the other near the northern end, including three reservoirs. Photo 16 shows the position of these three structures relative to each other and at the castle level.
    Text review: In the texts, this fort is mentioned in two periods of time, first in the events related to the late Seljuk dynasty of Kerman and second in the period of Al-Muzaffar. The first reference is made in the book Bada'i al-Azman by Afzal following the events of 570 AH. At this time, one of the elders of the Seljuk court [named Amir Mukhlis al-Din Massoud] was angered and sent to Soleyman castle for imprisonment (Afzal Addin Kermani, 1948, p. 57. Mirzā Mohammad Ebrahim Khabisi, 2008, p. 456-458).There are several important points in this reference: First, the castle was state-owned and administered by the government, at least during the Seljuk period. Second probably one of its main uses was prison, sending political prisoners or important prisoners there. The second period is related to the time of Al-Muzaffar and during this time, Suleiman's castle was famous for its invincibility and greatness (Moinuddin Yazdi, 1948, p. 176). During this period, there were clashes between the rulers of Al-Muzaffar and the Mongol tribes of Oghan and Jerma, known as the Hazareh of the Mongol tribes (for these two tribes, see Hafez Abru, 2001, p. 193) - who fled to this fort and took refuge in it. It took place (Kotobi, 1986, p. 53; Moinuddin Yazdi, 1947, pp. 187-188; Hafez Abro, 2001, pp. 194-195).

    Analysis

    Depending on the location, accessibility, distance from main routes, distance from settlements and villages, distance from water resources and the shape and plan of the castle and its spatial facilities. It is not with a defensive function or control of the path, but according to the authors, it is a work that was developed in a certain period, probably during the Seljuk period, with a specific purpose, but later different groups used it with different purposes. Of course, it is quite acceptable that other groups have known and used it under any name before this date, but there is no convincing textual evidence and archaeological evidence to prove this hypothesis. There are many mountain castles in different parts of Iran that are very similar to Suleiman Castle in terms of various conditions such as distance from settlements and large population centers, difficulty of access, topographic features, etc., which was used as a prison according to historical texts. They will be useful, including Qahqaheh Castle in Ardabil and Alamut Castle in Qazvin, Istkhar Castle in Fars and Olonjoq Castle in Marand. Alamut Castle apparently served as a prison in pre- and post-Ismaili periods.

    Conclusion

    Soleyman Castle is one of the most famous mountain castles in Jiroft and south of Kerman, which is an invincible natural fortress due to its special shape, location and location on a single all-rock mountain. But this castle has features such as location, shape, plan, distance from the road and large settlements, water supply and lack of vast space facilities that make it unused for a long time and can only be provided if food and water are provided. The required time spent in it means that if the castle is besieged by the enemy, the besieged will not last long.
    Although cultural materials are slightly scattered on the surface of Soleyman Castle, but due to the similarity of its pottery pieces with the examples of Sadr Islam to the Middle Ages in the old city of Jiroft and also based on historical sources, three historical periods can be considered for this castle: The period before the Seljuks, the period of the Seljuks and the periods after that. Although the oldest evidence of the use of this castle dates back to the first centuries AH, but its use in earlier and even pre-Islamic periods due to its natural features is quite possible, but it can not be considered its use. In the Seljuk period, according to a very important reference to the text of Badāye' al-Azman written by Afzal al-Din Kermani, this fort had a governmental function and was probably a prison or at least a prison of certain people whose natural characteristics of the monumental confirm such a use. Comparing this castle with several castles in different regions of Iran, such as Alamot, Qahqahe, Istakhr and Olonjok castles, which are comparable to Soleyman Castle in different ways and have been used as prisons based on the texts, strengthens such an assumption. The third period after the extinction of the Seljuks includes this period in which the castle seems to have been abandoned and lost its former use and was used only by various groups that generally fought with the central government (in Kerman). Considering all the features that have been enumerated, Soleyman Castle has never been a military, defensive, orWith the function of controlling important communication roads.

    Keywords: Jiroft, Qaleh-e Soleyman, Islamic Period, Sljuks of Kerman, Archeaology
  • سارا سقایی*، سعید امیرحاجلو

    دشت نرماشیر در مسیر ارتباطی مرکز فلات ایران به سیستان، هندوستان و سواحل دریای عمان واقع است. این موقعیت ویژه در طول تاریخ اهمیت زیادی به آن داده است. چنان که دست کم از عصر نوسنگی تا دوران متاخر اسلامی آثار فراوانی در آن برجای مانده است. شهر قدیم نرماشیر (محوطه چغوک آباد) به عنوان یکی از ولایات پنچ گانه ی کرمان در دوران ساسانی و اسلامی، 190 هکتار وسعت داشته است. این شهر در عصر ساسانی «نرم اردشیر» و «نوهرمزد ارتخشیر» خوانده می شد و در کتب تاریخی به عنوان بارانداز بم، انبار کالاهای عمان و خرمای کرمان، مرکز کشاورزی و میوه های متضاد، سکونت گاه بازرگانان ثروتمند و منزلگاه میان راهی حاجیان سیستان توصیف شده است. اما، این منظر فرهنگی در پژوهش های باستان شناسی ایران ناشناخته است. پرسش اصلی این است که آثار دوران اسلامی در نرماشیر چه ویژگی هایی دارند و پراکندگی و گسترش آنها چگونه است؟ هدف این مقاله، معرفی، مطالعه ی آثار و تبیین نقشه ی پراکندگی محوطه های اسلامی نرماشیر است. داده های پژوهش به روش های میدانی و اسنادی گردآوری شده و پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی صورت گرفته است. در نتیجه ی پژوهش، شهر قدیم نرماشیر و محوطه ی جلال آباد به عنوان سکونت گاه های کانونی سده های نخست تا میانی اسلامی شناسایی شد و محوطه ی پیرماشا، قلعه ی جمالی، قلعه ی رفیع آباد، قلعه ی شهید، تپه کارتن، برج ضیاءآباد، برج عنایت آباد، برج حجت آباد و کاروانسرای چهل تخم به عنوان آثار اقماری و فرعی بررسی و مطالعه شدند.

    کلید واژگان: دشت نرماشیر, محوطه های دوران اسلامی, منظر فرهنگی, قلاع نرماشیر
    Sara Saghaei *, Saeid Amirhajlou

    Historical and Cultural Landscape of Narmashir in Kerman during the Islamic Period IntroductionThe routes of the center of the Iranian plateau to Hormoz, Oman, Sistan, and India passed through Kerman along the Lut desert during the Islamic era. Narmashir plain is located on these routes. The settlements were developed in this plain due to this special location. Furthermore, there are monuments and archaeological evidence in Narmashir from prehistoric to the Islamic period .Therefore, this plain has played an important role in the social and political developments during the Islamic era in southeast Iran, like other urban centers of Kerman.The old city of Narmashir (Choghook Abad site) was one of the five cities of Kerman during the Sassanid and Islamic periods. This old city has 190 hectares, and it was called “Narm-Ardeshir” or “new-Hormoz-Ardeshir” in the Sasanid period. Narmashir was a warehouse for Bam and Oman goods, the center of agriculture and various fruits, the storehouse of Kerman Date, the settlement of wealthy merchant and the midway residence for Sistan pilgrims. But, this cultural landscape is unknown in the archaeological research of Iran. For this reason, introducing the archaeological sites of Narmashir, studying the developments of Islamic settlements in this cultural basin, and analyzing their interactions with neighboring cultural basins has an important role in understanding the cultures of the Islamic period in southeast Iran. Therefore, it is necessary to conduct extensive and methodical research in this cultural basin. The main question is that what are the characteristics of archaeological remains at Narmashir during the Islamic period? And, how is their distribution? The purpose of this article is to introduce, study the monuments, and explain the distribution map of Islamic sites of Narmashir. Materials and MethodsThe archaeological remains of the Islamic period in Narmashir were studied in this article and a map of historical sites in Narmashir was drawn.  Data were collected via fieldwork and documentary method. For this, the historical and geographical sources about the cities of Narmashir were studied at the beginning. Then a full coverage survey was conducted, and the remains of the Islamic sites and monuments in the Narmashir plain in an area of 32,000 hectares were recorded and documented. Finally, a map of the distribution of these sites and monuments was prepared, and the factors affecting the formation and development of this cultural landscape were explained. ResultsTwo urban or rural settlements, the old city of Narmashir (Choghok Abad) and Jalal Abad site, as the settlements from early to the late Islamic centuries were identified and studied in the archaeological survey of the cultural landscape of Narmashir plain. Rafi Abad Castle was also identified as a settlement that was used intermittently from the fifth century AH to the Qajar period. Qal’eh Shahid has been the landlord’s house since the late Zand and early Qajar eras. Pirmasha site and Jamali castle are other monuments of the early and middle Islamic period in Narmashir plain. Chehel Tokhm is probably one of the surviving caravanserais in Narmashir plain. Tepe Karton in the western parts of Narmashir cultural landscape is a hill from the Islamic Middle centuries. Furthermore, many towers were identified in this cultural landscape that follow the same pattern and style in construction and decoration. Probably all of these towers were built at the same time. The towers of Zia Abad, Enayat Abad, and Hojjat Abad are among the surviving towers in this plain. Discussion and ConclusionIt seems that two sites of the old city of Narmashir and Jalal Abad were developed between the first to middle Islamic centuries as central settlements in Narmashir plain, based on the study of the distribution map of the monuments and archaeological sites in Narmashir plain. The centrality of the old city of Narmashir and Jalal Abad site is also confirmed based on the comparison, study, and chronology of cultural materials of this two sites. Furthermore, Rafi Abad and Qal’eh Shahid were established as landlord residential centers or periphery settlements. It seems that Rafi Abad in the Middle Islamic centuries was associated with the old city of Narmashir and the Jalal Abad site. Qal’eh Shahid was also established to exploit agricultural lands and garden products in the alluvial plain of Narmashir. Pirmasha site and Jalali castle were considered as military and defense centers. These two buildings played a role in securing the central settlements of the Narmashir plain. The Chehel Tokhm Caravanserai was built to serve the caravans on the routes from the center of the Iranian plateau to Kerman, Bam, Sistan, and the coasts of Oman and India. Tepe Karton was probably considered an industrial site, based on the molded pottery pieces and molds. Furthermore, Zia Abad, Enayat Abad, and Hojjat Abad towers were built to control and maintain security in this plain.The study of the cultural-historical landscape of Narmashir showed that most of these monuments and sites were developed in a linear pattern with an east-west orientation. The formation of this pattern and the east-west axis is probably due to the main road connecting Kerman to Sistan as well as the geographical and climatic features of the Narmashir plain. On the other hand, the construction style and the type of materials in the royal residence of the old city of Narmashir, Shams Castle, Jalal Abad and its Qal’eh Dokhtar show some similarities. Bricks with dimensions of 10 × 38 × 38 cm were used in the main structures in all four buildings. The style and features of beams and flash-like watchtowers are the same in four buildings. The construction method of niches is similar in the buildings of the old city of Narmashir and Jamali Castle. In addition, the choice of location of the buildings indicates similar decisions. Because the Pirmasha site, Jalal Abad, and Jamali castle were built on top of natural sedimentary hills. Impermeable walls were created around these hills due to alluvium. This feature has ensured the security of these settlements. FundingThis research was supported by the administration of cultural heritage in Kerman under grant number 932/137/2736 in 2014, to compile the monuments and sites file for registration in the list of national monuments and sites. Author’s contributionSara Saghaee: Data curation, field archaeological survey, maps and findings design, Writing - original draft.Saeed Amirhajloo: Data curation, Funding acquisition, field archaeological survey, Project administration, review, and editing. Conflict of interestNo potential conflict of interest was reported by the authors. AcknowledgmentsThe authors wish to acknowledge Mehri Javadi, expert of the administration of cultural heritage in Kerman, and also thanks Mohammad Reza Mansouri, expert of the Bam world heritage foundation. ReferencesAmirhajloo, Saeed, 2014a, Sounding for delimiting the Old City of Narmashir (Choghook Abad Site), Kerman Province, the archives of administration of cultural heritage in Kerman, (In Persian).Amirhajloo, Saeed, 2014b, The file of Zia Abad Tower for registration in the list of national monuments of Iran, the archives of administration of cultural heritage in Kerman, (In Persian).Garazhian, Omran; Rahmati, Masoud, 2012, “The First Period of Tal-e Atashi; Neolithic Culture before Pottery and its Architecture in the Landscape of Southeast of Iran”, Iranian Journal of Anthropology Research, Vol. 2, No. 1: 111-148, (In Persian).Hamawi, Yaqut, 1990, Mo’jam Al-Boldan, Vol. 5, Beirut: Dar Al-Kotob Elmiyah, (In Arabic).Ibn-e Khordadbeh, Nd. Al-Masalek va Al-Mamalek, Beirut: Dar Sader, (In Arabic).Maqdisi, Abu Abd-Allah, 2006, Ahsan al-Taqasim fi Ma’refat al-Aqalim, Tr. by Alinaqi Monzavi, second edition, Tehran: Koomesh, (In Persian).Mustawfi, Hamdallah, 1985, Tarikh-e Gozideh, Vol. 1, Compiled by Abdolhossein Navaee, Tehran: Amirkabir, (In Persian).Qudama Ibn-e Ja’far, 1991, Al-Kharaj, Tr. by Hossein Qarachanloo, Tehran: Alborz, (In Perisan).Ya’qubi, Ahmad Ibn-e Abi Yaqoub, 2002, Al-Boldan, 4th edition, Tr. by Mohammad Ibrahim Ayati, Tehran: Elmi Farhangi, (In Persian).Zare, Shahram, 2008, The report of the Second Season of Archaeological Survey in Bam county, the archives of administration of cultural heritage in Kerman, (In Persian).

    Keywords: Narmashir Plain, Islamic Sites, Cultural Landscape, Narmashir Castles
  • سعید امیرحاجلو*، حسین صدیقیان
    سیرجان یکی از پنج ولایت کرمان در دوران اسلامی بود و برپایه ی بررسی های باستان شناسی و منابع تاریخی، چندین بار جابه جایی داشته است. این شهر، از سده های ششم تا نهم هجری قمری در محوطه ی قلعه سنگ گسترش یافت. در فصل اول کاوش و بررسی باستان شناسی نگارندگان در قلعه سنگ علاوه بر شناسایی آثار معماری و دیگر یافته ها، گونه های مختلفی از سفال دوران اسلامی به دست آمد که از نظر کمیت و تنوع، از ارزش های مطالعاتی بالایی برخوردارند. پرسش هایی که در این پژوهش قابل طرح است عبارتنداز: تنوع تزیینی سفال های اسلامی قلعه سنگ چگونه است و این آثار به چه دوره هایی تعلق دارند؟ فراز و فرود صنعت سفال گری و ویژگی تولیدات محلی در قلعه سنگ چگونه است؟ روش گردآوری داده ها «اسنادی-میدانی» و روش پژوهش «توصیفی-تحلیلی» است. تحلیل ها با هدف گاهنگاری نسبی، تبیین برهم کنش های فرهنگی با نواحی دیگر، تبیین اوج و فرود حیات در قلعه سنگ براساس داده های سفالی و تطبیق با منابع مکتوب و تبیین تولیدات محلی در قلعه سنگ صورت گرفته است. برپایه ی نتایج، گونه هایی از سفال عیلام میانه تا دوره ی قاجار در محوطه ی قلعه سنگ توزیع شده، اما اغلب قطعات به سده های ششم تا نهم هجری قمری تعلق دارند. این نمونه ها با جیرفت، غبیرا، کاشان، ری، فراهان، جرجان، نیشابور، بلقیس اسفراین، محوطه های شمال خلیج فارس، المتاف، کوش و الهولیلاه در راس الخیمه ی امارات قابل مقایسه هستند؛ برخی قطعات نیز احتمالا از آذربایجان و افغانستان و نمونه های سلادن و برخی قطعات آبی و سفید احتمالا از چین وارد شده اند و اغلب به دور ه ی یوان و شمار اندکی به دوره ی مینگ تعلق دارند. به طور کلی، مطالعه ی سفال قلعه سنگ نشان دهنده ی توسعه ی تجارت با مراکز شهری حاشیه ی خلیج فارس است؛ چنان که ارتباط تجاری خلیج فارس-سیرجان بخشی از شبکه ی اقتصادی جنوب تا فلات مرکزی ایران بود و در توسعه ی شهرهای جنوبی تاثیر داشت.
    کلید واژگان: شهر قدیم سیرجان, قلعه سنگ, گونه شناسی سفال, دوران اسلامی, باستان شناسی
    Saeed Amirhajloo *, Hossein Sedighian
    Sirjan was one of five districts in Kerman province during the Islamic periods. According to archaeological research and historical sources, the city of Sirjan was located at Qal´eh Sang at the time from the 12th to 15th century AD. During the first season of archaeological excavation besides the identification of architectural remains, a big variety of Islamic ceramics was found which suits for further specialized studies. Questions are concerning the variation of ceramic decorations, the dating of the objects as well as the characteristics of local production at Qal´eh Sang. To answer these questions a descriptive-analytical approach is applied. The goal of these analyses is to give answers about the relative chronology, the role of Qal´eh Sang on cultural interactions with other regions, the zenith and descent of Qal´eh Sang on base of documented pottery finds in comparison with historical sources as well as on the local pottery production during early Islamic times. At Qal´eh Sang many ceramic shards dating from Middle Elamite to Qajar period were documented, but the majority belongs to the time from the 12th to 15th century AD. These ones show similarity to pottery finds from Jiroft, Ghubayra, Kashan, Rey, Farahan, Gorgan, Neyshabour, Belgheys, several sites on the Northern coast of the Persian Gulf as well as Al-Mataf, and Al-Huleylah in U.A.E. Some pieces seems also to be imported from Azerbaijan and Afghanistan or f.e. from China during the Yuan and Ming dynasty as evidenced by fragments of blue and white ware and Celadon. In general, the investigation of the ceramic finds from Qal´eh Sang can be used as a good indicator for the developments of trade contacts with centres along the coasts of the Persian Gulf. Trading contacts between the Persian Gulf and Sirjan have been an important economical branch for the exchange of goods with Central Iran and is also an indicator for the imminent influence on the development of the Southern cities.
    Keywords: Old city of Sirjan, Qal´eh Sang, Pottery Typology, Islamic periods, Archaeology of Southern Iran
  • حسین بهروزی پور، سعید امیرحاج لو*
    بسیاری از نگاره های دینی در نسخ خطی اوایل دوره ایلخانی به دلیل تعدد مذهب حاکمان، حاوی موضوعاتی درباره پیامبران و ادیان مختلف بود. در نیمه دوم عصر ایلخانی، موج جدید تشیع در میان حاکمان رواج یافت که متناسب با اهداف و اندیشه های سیاسی و حکومتی آنها بود. پرسش اینست که نگارگری چگونه در پیشبرد اهداف ایلخانان برای مشروعیت بخشی به حکومت شان در ایران موثر بوده است؟ گردآوری داده ها، به روش اسنادی و روش پژوهش توصیفی تحلیلی است و تحلیل ها به شیوه «تحلیل محتوا» و «مقایسه» صورت گرفته است. هدف از این مقاله، مطالعه ویژگی ها و مضامین شیعی در نگارگری ایلخانی و تبیین رابطه حاکمیت مشروع ایلخانان و نگارگری شیعی است. برپایه نتایج پژوهش، تمایلات و اندیشه های سیاسی، اجتماعی و دینی حکام ایلخانی در قالب نگاره های پیامبر (ص)، ائمه (ع)، احادیث غدیر، مباهله، رویدادها و نبرد های صدراسلام در نسخ جامع التواریخ و آثارالباقیه، با مضامین شیعی نمود یافته و در مشروعیت بخشی به حکومت ایلخانان موثر بوده است.
    کلید واژگان: نگارگری مغول, مکتب نگارگری تبریز اول, مشروعیت, حکام ایلخانی, جامع التواریخ رشیدی, آثارالباقیه بیرونی
    Hossein Behrouzi Pour*, Saeed Amir Hajjloo
    Due to the plurality of the rulers’ religions, many of the religious miniatures in the hand-written copies at the beginning of the Ilkhanate period contained subjects relating to the prophets and different religions. In the second half of the Ilkhanate period, a new wave of Shi’ism appeared among the rulers that matched with their political and governmental intentions and thoughts. The question is, "How has the art of miniature been influential in the advancement of the Ilkhanate goals for legitimizing their rule in Iran? Data was collected using archival documents and the method of research was descriptive-analytical. The analyses have been done using the methods of content analysis and comparison. The aim of this article is to study the features and Shia contents in the Ilkhanid miniature School (The first Tabriz or Roshdiyeh) and to clarify the relationship between the Ilkhanate’s legitimate government and Shia miniature. Based on the findings of the research, the political, social, and religious inclinations and ideas of the Ilkhanate rulers appeared in the miniatures of the Prophet, Imams, al-Qadir Traditions, the event of Mubahala, and wars at the beginning of Islamic period. They were available in the copies of Jami al-Tawarikh and Assar al-Baghieh with a Shia motif, and were influential in legitimizing the Ilkhanate government.
    Keywords: Mongolian Miniature, The first Tabriz School of Miniature, Legitimacy, the Ilkhanate Rulers, Rashidi’s Jami al-Tawarikh, Biruni’s Assar al-Baghieh
  • پریسا امیرحاجلو، سعید امیرحاجلو*
    سفال دوره صفوی به دلیل حمایت حاکمان، تعاملات فرهنگی فرامنطقه ای و پیشینه غنی سفالگری ایران، تکامل زیادی یافت. این سفالینه ها در تنگ بری های معماری صفوی نیز نمود یافته اند. پرسش های مقاله این است که پرشمارترین فرم های سفال صفوی در تنگ بری ها و دلایل به کارگیری آن ها کدام است؟ اهداف این پژوهش، گونه شناسی پرکاربردترین فرم های تنگ بری در کاخ های هشت بهشت و عالی قاپو در اصفهان، بررسی تطبیقی فرم سفال صفوی و تنگ بری ها و تحلیل علل به کارگیری فرم سفالینه ها در تنگ بری هاست. داده ها به روش های میدانی و اسنادی گردآوری و با شیوه توصیفی تطبیقی پردازش و تحلیل شده اند. بر این اساس، پس از دسته بندی و گونه شناسی فرم های سفال دوره صفوی، به توصیف این گونه های سفالی و تبیین ویژگی های شاخص در فرم آن ها پرداخته شده ، سپس هریک از فرم های تنگ بری در دو بنای مورد مطالعه، با فرم های سفال دوره صفوی مطابقت داده شده است. بر این اساس، گونه شناسی آرایه های تنگ بری صورت گرفته و پرکاربردترین فرم های سفال در این آرایه ها شناسایی شده است. پس از آن، به تحلیل عوامل موثر بر کاربرد و فرم آرایه های تنگ بری پرداخته شده و عوامل زیباشناسی، فنی و هنری، گرایش های اخلاقی، سلایق شخصی و ارتباط این فرم ها با ادب فارسی بررسی شده است. از نتایج این پژوهش، معرفی سفالینه های مورد علاقه شاهان صفوی، یعنی صراحی ها ، قمقمه ها و ابریق ها و پرکاربردترین فرم های تنگ بری یعنی کوزه ها یا خمره هاست. منظومه های صفوی نیز پرکاربردترین سفالینه ها را معرفی می کنند. احتمالا برخی تنگ بری ها نیز از نمونه های فلزی و شیشه ای تاثیر پذیرفته اند. سطوح عمودی دیوار های عالی قاپو و تقسیمات افقی دیوارهای هشت بهشت، بر فرم تنگ بری ها تاثیرگذار بوده است. همچنین تنگ بری های حجیم تر که مکانی برای نگهداری سفالینه های نفیس بوده اند، در بخش های پایین تر اجرا شده اند. به نظر می رسد معماران صفوی با آگاهی از نقش تنگ بری ها در شکستن پژواک صدا، چنین شیوه ای را برای تزیین اتاق های موسیقی و بزم دو بنا برگزیدند. همچنین، علایق و گرایش های اخلاقی شاه عباس اول و شاه سلیمان اول در نحوه شکل گیری تنگ بری ها موثر بوده است.
    کلید واژگان: دوره صفوی, کاخ عالی قاپو, کوشک هشت بهشت, فرم سفال, تنگ بری
  • فریده مقبلی قرایی*، سعید امیرحاجلو، سارا سقایی
    نرماشیر در جنوب شرقی کرمان در مسیر راه هایی واقع است که مرکز و غرب فلات ایران را به جنوب شرق و سواحل دریای عمان پیوند می دهد. از این رو شواهدی از استقرارها و استحکامات مرتبط با آن در این ناحیه شکل گرفته است. هدف این مقاله تبیین ویژگی های معماری این بناهاست. این پرسش ها مطرح است که استحکامات دفاعی دشت نرماشیر چه ویژگی هایی دارند؟ موقعیت آنها متاثر از چه عواملی بوده و از چه الگویی پیروی می کند؟ روش گردآوری داده ها «میدانی و کتابخانه ای» و روش پژوهش «توصیفی تحلیلی» است. از دستاوردهای پژوهش می توان به وجود الگویی خطی در توزیع فضایی استحکامات دفاعی، وجود شبکه ای از برج های منفرد همسان، پیروی عناصر معماری از توپوگرافی و عدم وجود الگوی ثابت در نقشه آنها، ساخت آنها بر فراز سکوهای طبیعی صعب العبور، ساخت بناها بر محور جنوب شرقی شمال غربی برای مقابله با تاثیرات آب وهوایی و بادهای سهمگین، مصالح همساز با اقلیم و ضخامت دیوارها برای عایق بندی بهتر اشاره کرد.
    کلید واژگان: نرماشیر, قلعه های تاریخی, استحکامات دفاعی, برج دیده بانی, معماری اسلامی
    Farideh Moghbeli Gharaee*, Saeed Amirhajlu, Sara Saghaee
    Narmashir located in southeastern of Kerman is located in the ways connected center and west of Iranian plateau to the Southeast and coast of Oman. According to this, the evidences of settlements were formed and the fortifications related to them were built in this region. The purpose of this study is to explain the architectural characteristics of these monuments. There are questions that what were the characteristics of the defensive fortifications of Narmashir plain and what factors might have influenced their locations and what patterns were followed? The data gathered through “field and library method” and the methodology is descriptive - analytical. Some of the findings of this research that can be mentioned are as follows: there is a linear pattern in the spatial distribution of the defensive fortifications, there is a network of identical individual brick towers, the architectural elements follow the topography, there isn’t any stable pattern in their plans, they were built over the impassable natural platforms, the buildings were constructed on the southeast – northwest axis to counter to the effects of the weather and strong winds, the materials are consistent with the climate and the thickness of walls for better insulation of places.
    Keywords: Narmashir, Historical Castles, Defensive Fortifications, Watchtower, Islamic Architecture
نمایش عناوین بیشتر...
فهرست مطالب این نویسنده: 29 عنوان
  • دکتر سعید امیرحاجلو
    دکتر سعید امیرحاجلو
    استادیار باستان شناسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
نویسندگان همکار
  • دکتر مریم محمدی
    : 5
    دکتر مریم محمدی
    استادیار باستان شناسی (دوران اسلامی)، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایران
  • دکتر جواد نیستانی
    : 2
    دکتر جواد نیستانی
    استاد گروه باستان شناسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
  • سید مهدی موسوی کوهپر
    : 2
    سید مهدی موسوی کوهپر
    استاد باستان شناسی، گروه باستان شناسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
  • نیر حاجی طاهر
    : 1
    نیر حاجی طاهر
    دانش آموخته ارشد باستان شناسی اسلامی - گروه باستان شناسی - دانشکده علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
  • دکتر رضا ناصری
    : 1
    دکتر رضا ناصری
    دانشیار گروه باستان شناسی، دانشگاه زابل، زابل، ایران
  • دکتر حسنعلی عرب
    : 1
    دکتر حسنعلی عرب
    استادیار باستان شناسی و مرمت، دانشگاه هنر شیراز، شیراز، ایران
بدانید!
  • این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شده‌است.
  • مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه می‌کند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایش‌ها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامده‌است.
  • اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال