دکتر کرامت الله راسخ
-
هدف
تحقیق حاضر با هدف تعیین راهبردهای استفاده از شبکه اجتماعی اینستاگرام برای توسعه برندسازی شخصی وموفقیت شغلی انجام شده است.
روش پژوهش:
پژوهش حاضر، با روش آمیخته انجام گردیده است. بخش کیفی مصاحبه عمیق با 17نفر از صاحب نظران حوزه برندسازی صورت گرفت. تحلیل داده ها با روش گراند تئوری انجام شده است،بخش کمی با استفاده از ابزار پرسشنامه محقق ساخته ، 392 نفر از فعالان حوزه برندسازی شخصی در شبکه اجتماعی اینستاگرام به صورت در دسترس انتخاب ومورد نظرخواهی قرارگرفته اند.
یافته هایافته های تحقیق دربخش کیفی با120 کد اولیه و 28 مقوله فرعی ارائه شده است، راهبردهای استفاده از شبکه اجتماعی اینستاگرام در برندسازی شخصی وشغلی در 5 مقوله فرعی (توسعه برند، دستیابی به مخاطبان گسترده ، سهولت برقراری ارتباط وتعامل با مخاطبان ، عدم محدودیت مکانی وزمانی برای توسعه تجارب و کسب کار) تبیین گردید. شاخص های استفاده از اینستاگرام در برندسازی شخصی وشغلی در قالب 6 مقوله فرعی (بازاریابی محتوایی، امکان اعتبارسنجی، استفاده از شخصیت ها، وامکان بازنشرمحتوا) شناسایی شد، بسترها و زیرساخت های استفاده از اینستاگرام در برندسازی شخصی وشغلی در قالب 3 مقوله فرعی (لزوم فراهم کردن زیرساخت های قانونی، تجهیزات و امکانات سخت افزاری ونرم افزاری) دسته بندی گردید. موانع و عوامل مزاحم در استفاده از اینستاگرام در برندسازی شخصی وشغلی نیز تحت 4 مقوله فرعی (مناسب نبودن زیرساخت ها، تهدیدات امنیتی، عدم وجود درگاه های پرداخت و فقدان حمایت های قانونی) ساماندهی شد. همچنین راهبردهای مناسب در استفاده از شبکه اجتماعی اینستاگرام در برندسازی شخصی وشغلی در قالب 6 مقوله فرعی (استفاده از ظرفیت های ارتباطی و اطلاع رسانی فضای مجازی، اعمال مدیریت برند، مخاطب محوری ، هویت سازی و خلاقیت) ارائه گردید و در پایان پیامد های حاصل از استفاده از شبکه اجتماعی اینستاگرام در برندسازی شخصی وشغلی در قالب 4 مقوله فرعی (تثبیت ومعرفی برند ، توسعه کسب و کار، بهبود روابط با مشتریان) ارائه وتبیین شد. در بخش کمی نیز 392 نفر از فعالان وصاحبان حوزه برندسازی شخصی وشغلی در شبکه اجتماعی اینستاگرام با استفاده از پرسشنامه بسته مورد مطالعه قرار گرفتند. یافته های بخش کمی نشان داد،بین متغیر شبکه های اجتماعی اینستاگرام با برندسازی شخصی و موفقیت شغلی به ترتیب با ضرایب مسیر 0/895، 0/647 و 0/250 رابطه معناداری وجود دارد. همچنین شایستگی های فردی با ضریب مسیر 0/326 و 0/215 به ترتیب با متغیرهای برندسازی شخصی و موفقیت شغلی و برند سازی شخصی نیز با ضریب مسیر 0/525 با موفقیت شغلی تاثیر معناداری دارد. همچنین نقش میانجی شایستگی های فردی و برندسازی شخصی و موفقیت شغلی در رابطه با شبکه های اجتماعی اینستاگرام مورد تایید قرار گرفت. بین متغیر اینستاگرام با برندسازی شخصی و موفقیت شغلی به ترتیب با ضرایب مسیر 0/895، 0/647 و 0/250 رابطه معناداری وجود دارد. همچنین نقش میانجی شایستگی های فردی و برندسازی شخصی و موفقیت شغلی در رابطه با اینستاگرام مورد تایید قرار گرفت.
نتایجنتایج حاصل از این پژوهش دردو بخش کیفی وکمی نشان داد، استفاده از شبکه اجتماعی اینستاگرام با توجه به قابلیت ها وکارکردهای آن بویژه در حوزه کسب وکارهای اینترنتی نقش مهم وتاثیرگذاری برای توسعه برندسازی شخصی وموفقیت شغلی ایفا می کند.
کلید واژگان: راهبردها, اینستاگرام, برندسازی شخصی, موفقیت شغلیObjectiveThe present research was conducted with the aim of determining the strategies of using the Instagram social network for the development of personal branding and career success.
MethodsThe present research was conducted with a mixed method. In the qualitative part, an in-depth interview was conducted with 17 experts in the field of branding. Data analysis has been done by grand theory method, the quantitative part has been done by using the researcher-made questionnaire tool, 392 people from the field of personal branding in the Instagram social network have been selected and asked for opinions.
ResultsThe research findings are presented in the qualitative section with 120 primary codes and 28 subcategories, the strategies of using the Instagram social network in personal and professional branding in 5 subcategories (brand development, reaching a wide audience, ease of communicating and interacting with audiences, lack of The space and time limitations for developing experiences and business) were explained. The indicators of the use of Instagram in personal and professional branding were identified in the form of 6 subcategories (content marketing, the possibility of validation, the use of personalities, and the possibility of republishing content), the platforms and infrastructures of the use of Instagram in personal and professional branding in the form of 3 subcategories (necessary providing legal infrastructure, hardware and software equipment and facilities) were categorized. Obstacles and disturbing factors in the use of Instagram in personal and business branding were organized under 4 subcategories (unsuitable infrastructure, security threats, lack of payment gateways and lack of legal protection). Also, appropriate strategies for using the Instagram social network in personal and professional branding were presented in the form of 6 sub-categories (use of communication and information capacities of virtual space, brand management practices, audience-oriented, identity building and creativity) and at the end of the results The use of Instagram social network in personal and professional branding was presented and explained in the form of 4 sub-categories (establishing and introducing the brand, business development, improving relations with customers). In the quantitative part, 392 activists and owners in the field of personal and professional branding in the Instagram social network were studied using a closed questionnaire. The findings of the quantitative section showed that there is a significant relationship between the variable of Instagram social networks with personal branding and career success with path coefficients of 0.895, 0.647 and 0.250 respectively. Also, personal competencies with a path coefficient of 0.326 and 0.215, respectively, have a significant effect with the variables of personal branding and career success, and personal branding with a path coefficient of 0.525 has a significant effect on career success. Also, the mediating role of individual competencies and personal branding and career success in relation to Instagram social networks was confirmed. There is a significant relationship between Instagram variable with personal branding and career success with path coefficients of 0.895, 0.647 and 0.250 respectively. Also, the mediating role of personal competencies and personal branding and career success in relation to Instagram was confirmed.
ConclusionsThe results of this research in both qualitative and quantitative parts showed that the use of the Instagram social network plays an important and influential role for the development of personal branding and career success, especially in the field of internet businesses, considering its capabilities and functions.Keywords: strategies, Instagram, personal branding, career success.
Keywords: Strategies, Instagram, Personal Branding, Career Success -
تحقیق حاضر با هدف شناسایی وتدوین مدل استفاده از شبکه های اجتماعی به منظور برندسازی شخصی وشغلی مبتنی بر شایستگی های فردی وازطریق مطالعه موردی اینستاگرام انجام شده است. این پژوهش با روش کیفی و مصاحبه عمیق با 20 تن از استادان و صاحب نظران درزمینه تبلیغات،برندسازی ورسانه تا مرحله اشباع نظری تا جایی که امکان دست یابی به داده های جدید دیگر فراهم نبود، ادامه یافته است. تحلیل داده ها با استفاده از روش گراندتئوری و با نرم افزار مکس کیودا صورت گرفت که در نهایت منجر به شناسایی و تدوین مدل مطلوب استفاده از شبکه های اجتماعی به منظور برندسازی شخصی وشغلی مبتنی بر شایستگی های فردی با محوریت شبکه اجتماعی اینستاگرام شد. پس از بررسی برازش مدل اندازه گیری و ساختاری، با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی اقدام به تجزیه و تحلیل داده ها گردیده است. یافته های تحقیق شامل 120 کد اولیه با 263 مرتبه تکرار در قالب 28 مقوله فرعی می باشد که گویای مدلی است که ضرورت، شاخص ها، بسترها و زیرساخت ها، موانع و عوامل مزاحم، راهبردها و پیامد های استفاده از شبکه اجتماعی اینستاگرام در برندسازی شخصی وشغلی را نشان می دهد، اینستاگرام براساس ویژگی ها وشاخصه هایی نظیررسانه اجتماعی عکس وفیلم محور، داشتن جذابیت بصری بالا ، شناخته شدن به عنوان یک رسانه کسب وکار اینترنتی، داشتن مخاطبان گسترده وجهانی، گرایش نسل جوان به استفاده از این شبکه اجتماعی و... می تواند در کمک به برند سازی شخصی وشغلی نقش تعیین کننده ای را ایفا کند.
کلید واژگان: شبکه اجتماعی, اینستاگرام, برندسازی شخصی وشغلی, شایستگی فردیThe current research was conducted with the aim of identifying and developing a model of using social networks for personal and professional branding based on individual competencies and through a case study of Instagram. This research has continued with the qualitative method and in-depth interviews with 20 professors and experts in the field of advertising, branding and media until the stage of theoretical saturation until it was no longer possible to obtain new data. Data analysis was done using the grand theory method and with Max Kyuda software, which finally led to the identification and formulation of the optimal model of using social networks for personal and professional branding based on individual competencies centered on the Instagram social network. After examining the fit of the measurement and structural model, the data was analyzed using structural equation modeling with the partial least squares approach. The findings of the research include 120 primary codes with 263 repetitions in the form of 28 subcategories, which is indicative of a model that describes the necessity, indicators, platforms and infrastructures, obstacles and disturbing factors, strategies and consequences of using the Instagram social network in personal branding. and shows a job, Instagram is based on features and characteristics such as photo and video based social media, having high visual appeal, being known as an internet business media, having a wide global audience, the tendency of the young generation to use this social network, etc. It can play a decisive role in helping personal and professional branding.
Keywords: Social Network, Instagram, Personal, Professional Branding, Individual Competence -
پژوهش حاضر به بررسی تاثیر استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی بر هویت دینی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر جهرم پرداخته است. روش بهکار رفته در این پژوهش، پیمایش است. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه دوم شهر جهرم می باشند که تعداد تقریبی آن ها در سال 1400 حدود 7000 نفر می باشد، که 375 نفر به عنوان نمونه تعیین و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شده اند. ابزار تحقیق، پرسشنامه است که برای تعیین اعتبار آن از روش اعتبار صوری و برای تعیین پایایی، از شیوه هماهنگ درونی به روش آلفای کرونباخ استفاده شده است. نتایج توصیفی پژوهش، بیانگر آن هستند که میانگین نمره هویت دینی دانش آموزان در شهرجهرم در سطح متوسط به بالا است. یافته های تحلیلی پژوهش نشان می دهد فضای مجازی (کل) و هویت دینی (کل)رابطه معنادار دارند. فضای مجازی(کل) بر هویت احساسی و عملی دانش آموزان تاثیر دارد، اما رابطه فضای مجازی (کل) با هویت اعتقادی دانش آموزان معنادار نیست. در بین متغیرهای جمعیتی رابطه جنس، پایه تحصیلی، رشته تحصیلی، نوع مدارس، تحصیلات پدر، طبقه اجتماعی با هویت دینی دانش آموزان معنادار است. تبیین متغیر وابسته بر حسب مجموع متغیرهای مستقل، بیانگر آن است. متغیرهای هدف از فعالیت و مشارکت در فضای مجازی، فضای مجازی (کل)، نگرش نسبت به محتوای مطالب در فضای مجازی، طبقه اجتماعی، جنس، شغل مادر، رشته تحصیلی، شغل پدر، تحصیلات پدر به ترتیب قوی ترین پیش بینی کننده هویت دینی دانش آموزان هستند و قادرند 151/0 از تغییرات واریانس هویت دینی را تبیین کنند.
کلید واژگان: هویت دینی, فضای مجازی, شبکه های اجتماعی, دانش آموزان, جهرمThe present study aims at investigating the effect of using virtual social networks on the religious identity of high school students in Jahrom. The survey method was used in this research. The statistical population are whole male and female high school students in Jahrom, whose approximate numbers are about 7000 in the year 1400, of which 375 are selected as a sample by using multi-stage random sampling method. The research instrument is a questionnaire that has been used to determine its validity by face validity method and to determine its reliability by internal coordinated method by Cronbach's alpha method. The descriptive results revealed that the average score of students' religious identity in Jahrom was at moderate to high level. Analytical findings also showed that there was a significant relationship between cyberspace (total) and religious identity (total). Cyberspace (total) affects students' emotional and practical identity, but the relationship between cyberspace (total) and students' beliefs was not significant. Among the demographic variables, there was a significant relationship between gender, grade, field of study, type of schools, father's education, social class and students' religious identity. Explain the dependent variable in terms of the sum of independent variables. Target variables, activity and participation in cyberspace, cyberspace (total), attitude towards the contents in cyberspace, social class, gender, mother's job, field of study, father's job, father's education, are the strongest predictors of students' religious identity, respectively and these factors are able to explain 0.151 of the variance changes in religious identity.
Keywords: Religious Identity, Cyberspace, Social Networks, Students, Jahrom -
Introduction
Ethical governance means the exercise of power and sovereignty along with moral values and adherence to divine and human virtues. The purpose of this research is to evaluate the model of ethical governance components based on social capital.
Material & MethodsThe current research is one of the quantitative researches that was conducted by descriptive and correlation method. The statistical population of this research included employees and personnel and internal managers of gas industries in South Pars region, 384 people were selected as a sample. The research tool was a standard questionnaire. Data analysis was done using Pearson correlation.
ResultsBased on correlation coefficients, it was determined that the components of ethical governance include efficiency and effectiveness, impartiality and fairness, public satisfaction, accountability, rule of law, strategic perspective, accountability, role promotion, justice, distributive policy, capacity building, professional ethics, economic management, social development, government-centeredness, citizens' participation, legal reforms, anti-corruption, transparency, participation, predictability, accountability have a positive and significant relationship with social capital.
ConclusionThe main core of governance, especially in the Islamic perspective, is to observe the strong role of ethics in the governance of society. It is through ethical governance that the social capital of the organization becomes efficient and plays its constructive role in the welfare of the society.
Keywords: Ethics, Ethical governance, Social capital -
پژوهش حاضر به تبیین جامعه شناختی رابطه ساختار قدرت و سازگاری زناشویی در خانواده های شهر جهرم پرداخته است. روش به کار رفته در این پژوهش، پیمایش است. جامعه آماری خانواده های (زنان و مردان) ساکن شهر جهرم می باشند که 351 نفر به عنوان نمونه تعیین و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شده اند. ابزار تحقیق، پرسشنامه است که برای تعیین اعتبار آن از روش اعتبار صوری و برای تعیین پایایی، از شیوه هماهنگ درونی به روش آلفای کرونباخ استفاده شده است. نتایج توصیفی پژوهش، بیانگر آن هستند که میانگین نمره سازگاری زناشویی در شهرجهرم کمی بالاتر از حد متوسط است. یافته های تحلیلی پژوهش نشان می دهد رابطه سازگاری زناشویی (کل) با ساختار قدرت (کل) مثبت و معنادار است. ابعاد ساختار قدرت (ساخت روابط قدرت، شیوه های اعمال قدرت و حوزه ها و قلمرو قدرت) بر توافق زوجین تاثیر دارند. همچنین ساخت روابط قدرت و شیوه های اعمال قدرت بر رضایت زوجین تاثیر دارند اما حوزه هاو قلمرو قدرت بر رضایت زوجین تاثیر ندارند. روابط قدرت، حوزه ها و قلمرو قدرت و همچنین شیوه های اعمال قدرت روابط معناداری با عشق و محبت زوجین دارند. در بین متغیرهای جمعیتی رابطه سن، تحصیلات، شغل مردان، طول مدت ازدواج، تعداد فرزند، طبقات مختلف با سازگاری زناشویی معنادار است. تبیین متغیر وابسته بر حسب مجموع متغیرهای مستقل، بیانگر آن است که متغیرهای ساختار قدرت (بعد ابراز عشق و محبت)، تحصیلات مردان، ساختار قدرت (بعد ساخت روابط قدرت)، فاصله سنی، طبقه اجتماعی، شغل زنان، درآمد زنان و مردان به ترتیب قوی ترین پیش بینی کننده سازگاری زناشویی هستند و قادرند 230/0 از تغییرات واریانس سازگاری زناشویی را تبیین کنند.
کلید واژگان: سازگاری زناشویی, ساختار قدرت, خانواده ها, شهر جهرمThe present study has sociologically explained the relationship between power structure and marital adjustment in families in Jahrom. The method used in this research was survey. The statistical population included families (men and women) living in Jahrom that 351 people from among them were selected as a sample and using multi-stage random sampling method. The research instrument was a questionnaire and its validity has been determined through considering its face validity and and to determine its reliability, Internal consistency of the test through Cronbach’s alpha has been calculated The descriptive results of the study indicate that the average score of marital adjustment in Jahrom is slightly higher than average. The analytical findings of the study show that the relationship between marital adjustment (total) and power structure (total) is positive and significant. Dimensions of power structure (construction of power relations, ways of applying power and spheres and realm of power) affect the agreement of the couples. Also, the construction of power relations and the methods of applying power affect the satisfaction of the couples, but the domains of power do not affect the satisfaction of the couples. Power relations, spheres and realms of power as well as the ways of applying power have significant relationships with the love and affection of couples. Among the demographic variables, the relationship between age, education, men's occupation, duration of marriage, number of children, different classes with marital adjustment is significant. Explaining the dependent variable in terms of the sum of independent variables indicates that the variables of power structure (dimension of love and affection), men's education, power structure (dimension of building power relations), age distance, social class, women's occupation, women's and men's income are respectively the strongest predictor of marital adjustment and are able to explain 0.230 changes in variance of marital adjustment
Keywords: marital adjustment, power structure, families, Jahrom city -
مقدمه
ابراز عشق و محبت به عنوان یکی از مهم ترین عوامل در تعیین ثبات و دوام زندگی زناشویی مطرح است. یکی از عوامل موثر بر ابراز عشق و محبت ، ساختار قدرت است. روش پژوهش، پیمایش است. جامعه آماری شامل تمامی خانواده های معمولی شهر جهرم می باشند که 351 زوج به عنوان نمونه تعیین و با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای (مرحله ای) انتخاب شده اند. ابزار تحقیق، پرسشنامه است. برای تعیین اعتبار متغیر ساختار قدرت از روش اعتبار سازه به روش تحلیل عاملی ، برای متغیر ابراز عشق و محبت روش اعتبار صوری، و برای تعیین پایایی، از شیوه هماهنگ درونی به روش آلفای کرونباخ استفاده شده است.
یافته هانتایج توصیفی پژوهش نشان می دهد که میانگین نمره ابراز عشق و محبت در بین زوجین کمی بالاتر از حد متوسط می باشد.یافته های تحلیلی پژوهش نشان می دهد رابطه ابراز عشق و محبت با ابعاد ساختار قدرت مثبت، قوی و معنادار است. در بین متغیرهای جمعیتی رابطه سن، تحصیلات، شغل مردان، مدت ازدواج، تعداد فرزند، طبقات مختلف با ابراز عشق و محبت بین زوجین معنادار، مثبت و قوی است.
نتیجه گیریتبیین متغیر وابسته برحسب مجموع متغیرهای مستقل، بیانگر آن است که متغیرهای حوزه ها و قلمرو قدرت، تحصیلات مردان، سن، ساختار قدرت (کل) و تحصیلات زنان به ترتیب قویترین پیش بینی کننده ابراز عشق و محبت هستند و قادرند 29 درصد از تغییرات واریانس ابراز عشق و محبت را تبیین کنند.
کلید واژگان: ابراز عشق و محبت, ساختار قدرت, شهر جهرمIntroductionExpression of love and affection is one of the most important factors in determining the stability and durability of married life. One of the factors affecting the expression of love and affection is the power structure. The research method is survey. The statistical population includes all the ordinary families of Jahrom, 351 couples were selected as a sample using the cluster (stage) sampling method. The research tool is a questionnaire. To determine the validity of the power structure variable, the construct validity method was used using the factor analysis method, for the expression of love and affection, the face validity method was used, and to determine the reliability, the internal consistency method was used using the Cronbach's alpha method.
FindingsThe descriptive results of the research indicate that the average score of expressing love and affection among couples is slightly higher than the average. The analytical findings of the research reveal that the relationship between expressing love and affection with the dimensions of power structure is positive, strong and significant. Among the demographic variables, the relationship between age, education, occupation of men, length of marriage, number of children, different classes with the expression of love and affection between couples is significant, positive and strong.
ConclusionThe explanation of the dependent variable in terms of the sum of the independent variables shows that the field variables of power, men's education, age, power structure (total) and women's education are the strongest predictors of expressing love , and affection; respectively and can explain 29% of the variance changes in the expression of love and affection.
Keywords: Expression of Love, Affection, power structure, Jahrom -
تاریخ ایران همواره شاهد مراحل شش گانه ی تشکیل تا فروپاشی سلسله های گوناگون بوده است و این فرایند مستمر را به ویژه در دوره قاجاریه می توان مشاهده کرد. هدف از نگارش این مقاله بررسی فراز و فرود سلسله های پادشاهی با توجه به مراحل شش گانه در ایران و بررسی این فرآیند در عصر سلسله قاجار است. روش تحقیق تحلیلی و مبتنی بر روند پژوهشی در جامعه شناسی تاریخی جدید است، به این معنا که فرآیند تاسیس و سقوط یک خاندان سلطنتی یا یک حکومت در روندی شش گانه بررسی می شود که شامل ضعف و ناکارآمدی دولت مرکزی؛ فعال شدن جریان های مرکز گریز؛ فروپاشی نظام حکومتی؛ از بین رفتن اقتدار حکومت، گسترش سرکشی و افزایش ناامنی با هجوم بیگانگان یا هرج و مرج داخلی؛ ظهور یک ناجی قدرتمند؛ و در نهایت سرکوب جریان های مرکز گریز، تامین امنیت و شروع استبدادی جدید است. یافته های پژوهش نشان می دهد که آقامحمدخان قاجار به دنبال ضعف ناکارآمدی حکومت زندیه، فعال شدن جریان مرکز گریز در اواخر قرن هجدهم میلادی، فروپاشی نظام حکومتی زندیه و از بین رفتن اقتدار دولت مرکزی تاسیس شد. سلسله قاجاریه نیز در اوایل قرن بیستم با قتل ناصرالدینشاه و ناآرامی های ناشی از نهضت تنباکو و انقلاب مشروطیت رو به افول نهاد و رضاشاه پهلوی در فرایندی مشابه جای او را گرفت. نتیجه کلی مطالعه، نشان از وجود روندی یکسان در تحولات تاریخی در چند سلسله پادشاهی اخیر به ویژه تا دوره قاجاریه دارد.
کلید واژگان: ایران, سلسله های پادشاهی, سلسله قاجاریه, سلسله زندیه, تحولات تاریخیThe history of Iran has always witnessed the six stages of formation to collapse of various dynasties, and this continuous process can be seen especially in the Qajar period. The purpose of writing this article is to examine the rise and fall of the royal dynasties according to the six stages in Iran and to examine this process in the era of the Qajar dynasty. The research method is analytical and based on the research process in new historical sociology, in the sense that the process of the establishment and fall of a royal family or a government is investigated in a six-fold process, which includes the weakness and inefficiency of the central government; activation of centrifugal currents; collapse of the government system; The loss of authority of the government, the spread of rebellion and the increase of insecurity with the invasion of foreigners or internal chaos; the appearance of a mighty savior; And finally, the suppression of centripetal currents is the provision of security and the beginning of a new authoritarianism. The findings of the research show that Agha Mohammad Khan Qajar was established following the inefficiency of the Zandiyeh government, the activation of the centrist movement in the late 18th century, the collapse of the Zandiyeh government system, and the loss of the authority of the central government. The Qajar dynasty also declined in the early 20th century with the assassination of Naser al-Din Shah and the unrest caused by the tobacco movement and the constitutional revolution, and Reza Shah Pahlavi took his place in a similar process. The general result of the study shows the existence of the same trend in historical developments in several recent dynasties, especially until the Qajar period.
Keywords: Iran, Royal dynasties, Qajar dynasty, Zandiyeh dynasty, Historical developments -
روزنامه های انقلابی در جریان انقلاب مشروطیت نقش تعیین کننده ایفاء کردند. دو روزنامه روح القدس و صوراسرافیل در میان این روزنامه ها برجسته هستند. روزنامه روح القدس در مجموع 73 سرمقاله، مقاله، مکتوب چاپ کرد که از میان آن ها 59 سرمقاله و مقاله، جنبه ی انتقادی داشت؛ به عبارت دیگر، 80 درصد از مطالب روزنامه، انتقادی بود. انتشار روزنامه صوراسرافیل از پیروزی انقلاب مشروطیت شروع شد و تا کودتای محمدعلی شاه قاجار به طول انجامید. در این مدت تعداد 32 شماره از این روزنامه منتشر شد. پژوهش حاضر با نگاهی به نقش مطبوعات در انقلاب مشروطیت، درصدد بررسی و بیان نقش این روزنامه ها در افزایش آگاهی مردم است. روش تحقیق این پژوهش تحلیل محتوا است. محتوا این دو روزنامه با توجه به اهداف این دو نشریه تجزیه و تحلیل شدند. یافته های تحقیق نشان داد که این دو نشریه در جریان انقلاب مشروطه، با ترویج افکار آزادی خواهانه و انتقاد از نظام استبدادی سهم قابل ملاحظه در تحولاتی ایفا کردند که به «انقلاب مشروطیت» در ایران شهرت دارد.
کلید واژگان: روح القدس, صوراسرافیل, نقش سیاسی اجتماعی, انقلاب مشروطیت, ایرانRevolutionary newspapers played a decisive role during the Constitutional Revolution. The two newspapers Ruh al-Quds and Surasrafil are prominent among these newspapers. The Ruh al-Quds newspaper published a total of 73 editorials, articles, and letters, of which 59 editorials and articles were critical; In other words, 80% of the newspaper content was critical. The publication of Surasrafil newspaper started with the victory of the Constitutional Revolution and lasted until the coup d'etat of Mohammad Ali Shah Qajar. During this period, 32 issues of this newspaper were published. The present study, by looking at the role of the press in the constitutional revolution, seeks to examine and express the role of this two newspapers in raising public awareness. The research method of this research is content analysis. The content of these two newspapers is analyzed according to the goals of the them. The findings of this study show that these two newspapers acted during the constitutional revolution by promoting libertarian ideas and criticizing the authoritarian system.
Keywords: Ruh al-Quds, Surasrafil, Socio-political role, Constitutional revolution, Iran -
از مهمترین و برجسته ترین دلایل اندیشمندان علوم اجتماعی و سیاسی برای تاثیرات سیاسی انواع سرمایه، آن است که سرمایه های اجتماعی از طریق منابع انسانی ای نظیر مهارت های انسانی به وجود آمده اند؛ منابعی که توانایی افراد را برای رفتارهای جمعی افزایش می دهند. در همین راستا پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر سرمایه های سه گانه ی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بر فرهنگ سیاسی شهروندان شیراز صورت گرفته است. در تحقیق حاضر از تکنیک پیمایش استفاده شده است و از لحاظ نوع برخورد با مساله مورد بررسی و ورود به آن مطالعه ای میدانی است. همچنین، جمع آوری اطلاعات از طریق پرسشنامه سرمایه اجتماعی دلاویز (1384)؛ پرسشنامه محقق ساخته سرمایه فرهنگی؛ پرسشنامه محقق ساخته سرمایه اقتصادی؛ و در نهایت، پرسشنامه محقق ساخته فرهنگ سیاسی انجام گردید. جامعه آماری تجقیق شامل شهروندان بین 15 تا 65 سال شهر شیراز می باشد که بر اساس سرشماری سال 1395 تعداد جامعه آماری برابر با 1154884 نفر می باشد و حجم نمونه بر اساس جدول مورگان 384 نفر انتخاب گردید؛ همچنین، روش نمونه گیری در این تحقیق، نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای می باشد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار AMOS نشان دهنده این است که مدل تحقیق به خوبی برازش یافته و معنادار است. همچنین رابطه معناداری بین سرمایه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی با فرهنگ سیاسی در بین شهروندان شهر شیراز وجود دارد.واژگان کلیدی: سرمایه اجتماعی، سرمایه فرهنگی، سرمایه اقتصادی، فرهنگ سیاسی، نسل.کلید واژگان: سرمایه اجتماعی, سرمایه اقتصادی, سرمایه فرهنگی, فرهنگ سیاسیOne of the most important and prominent reasons of social and political science thinkers for the political effects of various types of capital is that social capitals are created through human resources such as human skills; Resources that increase people's ability for collective behavior. In this regard, the present research has been conducted with the aim of investigating the effect of economic, social and cultural capitals on the political culture of the citizens of Shiraz. The survey technique is used in the current research and it is a field study in terms of dealing with the problem under investigation and entering into it. Also, collecting information through Delaviz Social Capital Questionnaire (2004); Questionnaire developed by the cultural capital researcher; Researcher-made questionnaire of economic capital; And finally, the researcher-made questionnaire of political culture was done. The statistical population of Tajqiq includes citizens between 15 and 65 years of age in Shiraz city, based on the census of 2015, the number of statistical population is equal to 1154884 people, and the sample size is 384 people based on Morgan's table; Also, the sampling method in this research is multi-stage cluster sampling. Data analysis using AMOS software shows that the research model is well fitted and meaningful. Also, there is a significant relationship between social, economic and cultural capital and political culture among the citizens of Shiraz.Key words: social capital, cultural capital, economic capital, political culture, generationKeywords: Social capital, economic capital, Cultural capital, Political Culture
-
فرهنگ سیاسی مشارکتی و تاثیر آن بر تحقق توسعه سیاسی از دیر باز در شمار موضوعات مورد توجه علمای علم سیاست و جامعه شناسان بوده است، هدف این پژوهش بررسی جامعه شناختی تاثیر فرهنگ سیاسی مشارکتی بر توسعه سیاسی است، برای این منظور با تنظیم مدل مفهومی برگرفته از دیدگاه های هانتینگتون و جگورایب درباب توسعه سیاسی و نظریات پای، آلموند، پاول، وربا و اینگلهارت در باب فرهنگ سیاسی مشارکتی فرضیه های پژوهش تدوین و تنظیم شده است. داده های پژوهش از نمونه آماری 377 نفر از میان دانشجویان دانشگاه شیراز با استفاده از روش نمونه گیری طبقه بندی، گرد آوری شده است، جهت پایایی از شاخص آلفای کرونباخ و برای تجزیه و تحلیل از روش معادلات ساختاری مبتنی بر واریانس استفاده شده است. نتایج بررسی ها نشان می دهد، فرهنگ سیاسی مشارکتی و مولفه های تاثیر گذار بر آن مانند اعتماد اجتماعی، فرهنگ گفتگو، فردگرایی، فرصت های برابر سیاسی و اجتماعی، می تواند زمینه ساز و تقویت کننده توسعه سیاسی باشد. ولی فرهنگ سیاسی تبعی و محدود به عنوان مانعی فراگیر برای توسعه سیاسی محسوب می شوند.
کلید واژگان: فرهنگ سیاسی مشارکتی, توسعه, توسعه سیاسی, دانشجویان, دانشگاه شیرازAbstractFrom long years ago until now, the participatory political culture and its effect on the creation of political development were the main core of the intelligentsia of politics and sociology. The aim of this study is the examination of the barriers in front of the political development with emphasizing on participatory political culture. In order to gain this target, by designing a conceptual model that has driven from the intelligentsia ideas as Huntington, Jogorib about political culture as well as, sociologists such as pie, Almond and Paul and Verba and Inglehart in participatory political culture, then our hypotheses and also the latent variables relationships have formed based on them. Data collection were gathered from a sample size about 377 people of the colleges of Shiraz University students using of categorical sampling. In order to examine the validity and reliability of the questionnaire tool, we used the Alpha Cronbach coefficient and it used structural equation modeling with smart PLS version 3. The results show that participatory political culture and its influential components such as social trust, dialogue culture, individualism, equal political and social opportunities, can be the basis and strengthen political development. But subordinate and limited political culture are considered as a pervasive obstacle to political development.
Keywords: participatory political culture, Political Development, The Students Of Shiraz University -
مطبوعات در رهبری افکار عمومی، در تمام جوامع بشری نقش مهمی را بر عهده داشته اند به همین جهت آن ها را رکن چهارم دموکراسی می دانند. اگرچه سابقه مطبوعات در ایران به اواسط قرن نوزدهم میلادی برمی گردد، لیکن ایرانیان به طور عمده در جریان انقلاب مشروطیت بود که به نقش مطبوعات آشنا شدند. این نقش با کارکرد آن ها در جوامع غربی متفاوت بود. یکی از مطبوعات معروف و پرطرفدار این دوره روزنامه صوراسرافیل بود که به مدیریت میرزا جهانگیرخان شیرازی و با همکاری میرزا قاسم خان تبریزی و میرزا علی اکبر خان قزوینی مشهور به دهخدا منتشر می شد. انتشار روزنامه صوراسرافیل در جریان انقلاب مشروطیت شروع شد و تا کودتای محمدعلی شاه قاجار به طول انجامید. در این مدت تعداد 32 شماره از این روزنامه منتشر شد. پژوهش حاضر با نگاه به نقش مطبوعات در انقلاب مشروطیت، درصدد بررسی و بیان نقش این روزنامه و تاثیرگذاری آن بر حیات عنصر ایرانی در این دوره است. روش این پژوهش تحلیل محتوا است که با استفاده از مقاله ها و سرمقاله های آن انجام می شود. یافته های پژوهش نشان داد که نشریه مذکور در جریان انقلاب مشروطه، از سه طریق، تلاش برای استقرار مشروطیت و حکومت قانون، مبارزه با استبداد حکومتی و مبارزه با جهل و خرافات بر حوادث این اثر تاثیر گذاشت.
کلید واژگان: صوراسرافیل, مشروطیت, مطبوعات, نقش سیاسی اجتماعی, نوسازیThe press has played an important role in leading public opinion in all human societies, which is why the press is considered the fourth pillar of democracy. The press also played an important role in the constitutional revolution. Although the history of the press in Iran dates back to the mid-nineteenth century, it was mainly during the Constitutional Revolution that Iranians realized the role of informing the press. One of the famous and popular presses of this period was Suresrafil newspaper, which was published under the management of Mirza Jahangir Khan Shirazi and in collaboration with Mirza Ghasem Khan Tabrizi and Mirza Ali Akbar Khan Qazvini known as Dehkhoda. The publication of Suresrafil newspaper started with the victory of the Constitutional Revolution and lasted until the coup d'etat of Mohammad Ali Shah Qajar. During this period, 32 issues of this newspaper were published. The present study, by looking at the role of the press in the constitutional revolution, seeks to examine and express the role of this newspaper in raising public awareness. The method of this research is content analysis which in this research has been used to examine the content and objectives of the publication. The findings of this study show that during the Constitutional Revolution, by promoting liberal ideas and criticizing the authoritarian system, the publication played an important role in enlightening public opinion and modernizing Iran during the constitutional period. The final result of the research shows that political and social newspapers like Souresrafil played a decisive role in Iran's constitutional revolution.
Keywords: Suresrafil”, “Constitutionalism”, “Press”, “Socio-Political Role”, “Modernization” -
مدیریت و اداره مناطق قدیمی و فرسوده شهرها امروز در کانون توجه رویکردها و رهیافت های مختلف مدیریت شهری قرارگرفته است. هدف مقاله بررسی تاثیر فرصت ها و چالش های محلات قدیمی دوازده گانه شهر جهرم بر شکل گیری حکمروایی خوب در این شهر می باشد. نظریه حکمروایی خوب یکی از مهم ترین رویکردهای مردم محور است و راهکاری مناسب برای اداره امور شهری محسوب می شود. روش تحقیق مبتنی بر استفاده از تکنیک سوات برای شناسایی فرصت ها و چالش های مقابل حکمرانی خوب در شهر جهرم است. جامعه آماری کارشناسان شهرداری جهرم هستند که با استفاده از فرمول کوکران نمونه موردنظر 79 نفر محاسبه شد. برای تحلیل داده ها از روش تحلیلی استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که مناطق قدیمی دوازده گانه شهر جهرم دارای فرصت هایی هستند که امکان تحقق یافتن حکمروایی مطلوب را بالاتر می برد؛ اما این مناطق علی رغم دارا بودن این ظرفیت ها با چالش هایی درگیر هستند که رفع آن ها برای تحقق یافتن حکمروایی مطلوب، ضرورتی اجتناب ناپذیر است. تشدید روند مهاجرت ساکنین اولیه از بافت های قدیمی، فقدان برنامه توسعه راهبردی برای بهسازی و نوسازی این مناطق، بی توجهی به مشارکت مردمی، نامناسب بودن زیرساخت ها و تاسیسات شهری برای دفع آب های سطحی و فاضلاب ها، ارزان بودن مسکن و میزان اجاره بهای ساختمان ها ازجمله عواملی هستند که امکان احیای بافت فرسوده و تحقق عدالت اجتماعی برای این مناطق را محدود کرده است. نتیجه کلی پژوهش نشان داد که این مناطق از ظرفیت های مطلوب برای عملیاتی شدن رویکرد حکمروایی خوب برخوردار هستند، کما این که در این مسیر چالش ها و موانعی نیز وجود دارد.
کلید واژگان: بافت فرسوده, عدالت اجتماعی, تشدید روند مهاجرت, فارسThe management and administration of the old and dilapidated areas of the cities has been in the focus of different approaches and approaches of urban management. The aim of the article is to investigate the impact of the opportunities and challenges of the twelve old neighborhoods of Jahrom city on the formation of good governance in this city The theory of good governance is one of the most important people-oriented approaches and is considered a suitable solution for managing urban affairs. The research method is based on the use of SWAT technique to identify the opportunities and challenges of good governance in Jahrom city. The statistical population is the experts of Jahrom municipality, which was calculated using Cochran's formula of 79 people an analytical method was used to analyze the data. The findings of the research showed that the twelve old districts of Jahorm city have opportunities that increase the possibility of realizing the desired governance; However, despite having these capacities, these regions are involved with challenges, which are inevitable to solve in order to achieve the desired governance The intensification of the migration process of the original residents from the old contexts, the lack of a strategic development plan for the improvement and modernization of these areas, the neglect of public participation, the inadequacy of urban infrastructure and facilities for the disposal of surface water and sewage, the cheapness of housing and the amount of rent of buildings are among the factors that make it possible It has limited the revitalization of worn-out fabric and the realization of social justice for these areas The general result of the research showed that these regions have the desired capacities for the operationalization of the good governance approach, although there are also challenges and obstacles in this direction.
Keywords: Worn-Out Contexture, Social Justice, Intensification of Migration Process, Fars -
بانک ها به عنوان نهادهای بازار پول می توانند نقش انکارناپذیر در مقوله های اقتصادی و اجتماعی نظیر توسعه فضای شهری، مشارکت در حفظ زیست محیط، تاسیس مراکز درمانی و غیره داشته باشند. در تحقیق حاضر سعی بر این بود که نشان داده شود که نظام بانکداری در ایران تا چه حدی با اصول بانکداری اسلامی- اجتماعی (QBLP) منطبق می باشد و همچنین سیستم موجود تا چه حد در کمرنگ شدن فقر، تبعیضات قومی، جنسیتی و دغدغه های زیست محیطی و اجرای قوانین اسلامی نقش داشته است. در این پژوهش از روش کیفی استفاده شده است و استراتژی آن تحلیل محتوی بوده است. داده های تحقیق بر اساس متون، مستندات و اساسنامه بانک سپه و بانک انصار سابق گردآوری و تلخیص شده است. نتایج نشان داد که درصد فراوانی چهار عامل مدل QBLP براساس کدگذاری فعالیت های بانک انصار سابق ، عامل شریعت 51 درصد، زیست محیط 44 درصد، مردم 88 درصد و سوددهی81 درصد می باشد. همچنین درصد فراوانی عوامل مدل QBLP برحسب نوع فعالیت در اساسنامه بانک سپه، شریعت 45 درصد ، زیست محیط 22 درصد، مردم 81 درصد و سوددهی 81 درصد است. نتایج کلی پژوهش نشان داد که سیستم بانکداری موجود، اصول چهارگانه بانکداری اسلامی-اجتماعی رعایت می کند، بنابراین خلاهای موجود در نظام بانکداری ایران از بین رفته و نیازهای توسعه جوامع مسلمانان مرتفع می شود ولی آن چنان که باید به دغدغه های زیست محیطی اهمیت نمی دهد.
کلید واژگان: بانکداری اسلامی- اجتماعی, زیست محیط, سوددهی, شریعت, مردمBanks as money market institutions can play an undeniable role in economic and social categories such as urban development, participation in environmental protection, establishment of medical centers, etc. The present study sought to show to what extent the banking system in Iran is in line with the principles of Islamic-Social Banking (QBLP) and also to what extent the existing system in reducing poverty, ethnic discrimination, gender and concerns. Environment and the implementation of Islamic law has played a role. In this research, a qualitative method has been used and its strategy has been content analysis. The research data has been collected and summarized based on the texts, documents and articles of association of Sepah Bank and the former Ansar Bank.The results showed that the frequency percentage of the four factors of QBLP model based on the coding of the activities of the former Ansar Bank is prophet factor 51%, environment 44%, people 88% and profit 81%. Also, the percentage of frequency of QBLP model factors according to the type of activity in Sepah Bank's articles of association, prophet is 45%, environment is 22%, people are 81% and profit is 81%. The overall results of the study showed that the existing banking system adheres to the four principles of Islamic-social banking, so the gaps in the Iranian banking system are eliminated and the development needs of Muslim communities are met, but environmental concerns are not taken into account as they should be.
Keywords: Islamic-social banking, Environment, People, Prophet, Profit -
هدف پژوهش بررسی قدرت ایدیولوژیک در دوران قاجار در چارچوب رویکرد قدرت اجتماعی چهارگانه مایکل مان است. مایکل مان چهار منبع قدرت را از یکدیگر متمایز می کند: سیاسی، ایدیولوژیک، نظامی و اقتصادی. نوع پژوهش تاریخی و روش آن اسنادی است و با استفاده از شیوه ی تحلیلی مایکل مان و سنجش منابع قدرت اجتماعی با چهار شاخص قدرت انجام گرفته است. فرض اصلی پژوهش این است که منابع قدرت در عصر قاجار نیز چهارگانه است. قدرت ایدیولوژیک یکی از منابع مهم قدرت در عصر قاجار است و منابع چهارگانه قدرت و به تبع آن عاملیت اجتماعی این منابع قدرت، یعنی دربار، روحانیت، روسای ایلات و عشایر و تجار در ارتباط نزدیک و مستمر با یکدیگر قرار داشتند. یافته های پژوهش نشان داد، روحانیت به عنوان نماینده قدرت ایدیولوژیک هم در راستای کنترل و تنظیم حوزه فعالیت و اجرای شعایر مذهبی و هم منافع مشترک با دیگر منابع قدرت اجتماعی، همچون دربار و تجار در تقابل و همپوشانی قرار گرفت. تقابل و همپوشانی روحانیت و دربار، در حمایت مالی و سیاسی و امنیتی از سوی دربار و مشروعیت بخشی از جانب روحانیت و تقابل و همپوشانی روحانیت و تجار، در حمایت اجتماعی از تجار از طرف روحانیت و حمایت مالی از سوی تجار بود. نتیجه نهایی همپوشانی و به دنبال آن همکاری عاملیت اجتماعی دو منبع قدرت اقتصادی و ایدیولوژیک، تجار و روحانیت، در تقابل با قدرت سیاسی به انقلاب مشروطه و جنبش تنباکو منجر شد.
کلید واژگان: منابع قدرت اجتماعی, مایکل مان, قدرت ایدئولوژیک, دوره قاجار, روحانیتThe aim of this study is to examine ideological power in the Qajar era as part of Michael Mann's quadruple social power approach. Michael Mann distinguishes four sources of power: political, ideological, military and economic. The art of the research is Historical and its method are documentary which is carried out with Michael Mann's analytical method and measuring the sources of social power with four indicators of power. The four sources of power and consequently the social impact of these sources of power, namely the court, the clergy, the chiefs of the tribes and nomads and the merchants, were in close and constant contact with one another.The results of the research show that clergy, as the representative of ideological power, came into conflict and overlapped with other sources of social power, such as the court and merchants, both in order to control and regulate the sphere of activity and implementation of religious rites and common interests. Confrontation and overlap between the court and the clergy, in financial, political and security support from the court and the legitimacy of part of the clergy and the clergy and the merchants was in the social support of the merchants by the clergy and the financial support of the merchants. The end result of the overlap, followed by the cooperation of the social agents of the two sources of economic and ideological power, the merchants and the clergy, in opposition to political power, led to the Constitutional Revolution and the tobacco movement.
Keywords: Sources of social power, Michael Mann, Ideological power, Qajar period, clergy -
هدف مقاله، بررسی امکان کاربرد مفهوم «سنت گرایی بازتابی» با مطالعه تجربی زندگی اجتماعی و سیاسی میرزا ملکم خان، سیاستمدار، متفکر و مصلح اجتماعی ایرانی در قرن نوزدهم است. منظور از سنت گرایی بازتابی، واکنش سنت در ایران در مقابل خود سنت ناشی از برخورد با مدرنیسم غربی است. روش پژوهش، کتابخانه ای و با استفاده از اسناد تاریخی انجام شد. زندگی و آثار میرزا ملکم خان باتوجه به سه چشم انداز زندگی او بررسی می شود؛ حزب و تشکیلات از دیدگاه ملکم، ملکم خان و روشنفکری و سیاست زدگی. میرزا ملکم خان، پیشگام جنبش روشنفکری در ایران تبلیغ می شود؛ درحالی که او به معنای مدنظر در این مقاله، روشنفکر نبود. او نماینده گروهی از منشی ها و کارمندان دولت بود که در قرن نوزدهم شکل گرفت. این گروه از منشی ها تلاش کردند دستگاه حکومتی ایران را با الهام گرفتن از غرب اصلاح کنند. تعارض بنیادی بین مناسبات اجتماعی ایران با برنامه اصلاحی مطرح شد که به سیاست زدگی تفکر سیاسی این گروه منجر شد. یافته های پژوهش نشان داد تلاش های ملکم شکست خورد. طرح او از سازمان سیاسی تحت تاثیر مناسبات سیاسی استبدادی شکل گرفت. ملکم، نخستین کسی بود که به نقش روشنفکران و سازمان دهی در مشارکت سیاسی در ایران پی برد.
کلید واژگان: سنت گرایی بازتابی, حزب سازی, روشنفکران, سیاست زدگی, میرزا ملکم خانThe aim of the study is to investigate the possibility of applying the “reflexive traditionalism” concept with the empirical study of social and political life Mirza Malkam Khan (1833-1908), the thinker, politician and reformer of Iran in the 19th century. The research method is bibliographical and has been carried out with the help of historical documents. The life and work of Malkam was examined with a focus on three aspects of his life: firstly, Malkam as the forerunner of the intellectual movement in Iran; Secondly, Malkam's thoughts on the party and the party organization and, thirdly, the reduction of social problems at the level of the political and ultimately the power relations, which is referred to here as politicization. Malkam was the forerunner of intellectuals in Iran, but he was not an intellectual. He represented the new group of public servants who came into existence during the 19th century, and tried to reform the old state apparatus. The organization's concept of Malkam was the leader's concentrated management style, which has been known forever in the Orient. The fundamental cleavage between social conditions and political demands led to the politicization of his way of thinking. The results of the research showed the efforts of Malkam failed. His organization's understanding was influenced by despotic ideas. The results of the study showed that Malkam was the first to try to elucidate the role of intellectuals and the importance of the organization to political participation in Iran.
Keywords: Reflexive tradition, intellectualism, party formation, politicization, Mirza Malkam Khan -
نشریه تاریخ، پیاپی 65 (تابستان 1401)، صص 217 -239هدفهدف مقاله مطالعه تغییر ساختار مالکیت زمین در ایران است.روشاین پژوهش با استفاده از روش منبعث از جامعه شناسی تاریخی جدید چارلز تیلی و مایکل مان انجام گرفت که در چهارچوب آن موضوعی خاص در بستر تاریخ به روش اسنادی و کتابخانه ای بررسی می شود.یافته هایافته های پژوهش نشان داد که اقتصاد ایران در آستانه قرن بیستم، اقتصاد کشاورزی معیشتی خودکفا بود. این اقتصاد بر اساس تصاحب زمین و نه مالکیت آن، مبانی اسلام و عرف حاکم بر جامعه بناشده بود. نگرش عمومی به مالکیت حرمت آن بود، بنابراین مالکیت به مثابه حق عمومی در اذهان عمومی پذیرفته نشد و همواره در معرض دست اندازی گروه های اجتماعی صاحب نفوذ قرار داشت.نتیجهنتایج پژوهش نشان می دهد که مالکیت در جامعه مدرن ایرانی نیز ارزش نیست. این را می توان در طرح های اقتصاد شبه سوسیالیستی، مالکیت مشاع و اقتصاد تعاونی مشاهده نمود که حاوی همان رویکردهای اقتصادی درباره مالکیت است که محتوای اصلی آن درنهایت نفی مالکیت است.کلید واژگان: مالکیت, مالکیت زمین, تصاحب, تاریخ اجتماعی, سنت گرایی بازتابیJournal of History, Volume:17 Issue: 65, 2022, PP 217 -239The purpose of this article is to study the history of structure Transformation of Land ownership in Iran. This study was conducted in the context of the new historical sociology, in particular in relation to the works of Charls Tilly and Micheal Mann, on the basis of which the subject is carried out using documentary and bibliographic methods. Iran's economy at the turn of the twentieth century was a self-coeffient agricultural economy. The basis of this economic structure was the relationship of land acquisition as land ownership, which was justified in terms of Islamic principles and the prevailing custom of society. On this basis, the public attitude to property was negative, so that the property was not socially accepted and respected. It was the sphere of intervention of powerful people and groups. Even the “new middle class” that emerged mainly in the 20th century, did not support property rights, but by advocating a quasi-socialist economy, communal property, and cooperative economics, ultimately represented the same economic approaches to ownership that was traditionally held. The result of this research is that traditional economic and property relations are justified, in the sense that they are reinterpreted in the context of new categories such as “cooperative”, “equality”, “justice”.Keywords: ownership”, “landownership”, “land acquisition”, “social history”, “Reflexive Traditionalism”
-
سلسله صفویان اوایل قرن شانزدهم (1501م) در ایران مستقر شد. استقرار سلسله صفویه به شکل گیری دو حوزه عمومی موازی، همکار و رقیب منجر شد: حوزه عمومی دیوانی و حوزه عمومی روحانیون. علما، مجتهدان و آخوندها با تاسیس حوزه عمومی روحانی در دو عرصه با موفقیت فعال شدند: نهادسازی و تحول نظری. نظریه های «حاکم جایر»، «نیابت امام غایب»، «ولایت»، «اجتهاد»، «تقلید» و درنهایت «مرجعیت» از سویی زمینه نظری را برای تلاش های نهادی فراهم کردند و از سوی دیگر سبب افزایش نفوذ علما و مجتهدان در حوزه عمومی جامعه ی ایرانی شدند. به این ترتیب زمینه برای طرح نظریه های بعدی از قبیل «ولایت فقیه» در قرون بعدی فراهم گردید. روش تحقیق در این پژوهش منبعث از رویکرد مفهوم سازی رابرت مرتون و روش کار در جامعه شناسی جدید تاریخی است. یافته های پژوهش نشان داد که روحانیون با طرح نظریه های مذهبی شیعی و تلاش برای تاسیس نهادها مناسب با این تحول نظری به تدریج بر حوزه عمومی جامعه ایرانی مسلط شدند و به این ترتیب زمینه برای تحول سنت منفعل به سنت بازتابی از طریق بازتولید ته نشست های تاریخی فراهم و در نهایت موجبات تاسیس نظام جمهوری اسلامی فراهم گردید.
کلید واژگان: «تغییر ساختار حوزه عمومی», «تحول نظری», «حوزه عمومی روحانیون», «صفویه»The establishment of the Safavid Empire in Persia in the early 16th century (1501 AD) resulted in two collaborating and rival public spheres: the clergy public sphere and Diwani public sphere.
In this era, religious scholars, and clergymen, by founding the clergy public sphere, worked successfully in two areas: institutionalization and theoretical turn. The introduction of theories such as the oppressive ruler, deputy of Imam Mahdi, ijtihad, and imitation by religious authority led to the formation of the velayat-e-faqih theory in the next centuries.
The research method is based on Robert Merton's conceptualization approach and modern historical sociology. The findings showed that the theoretical evolution of scholars and mujtahids not only strengthened their institutionalization process but also led the clergymen to dominate the public sphere of Iranian society. They also revealed that the changes in Iran over the past two centuries do not represent a process of modernization, but the change of inactive and passive tradition to the reflexive tradition under the influence of the historical residues.Keywords: changing of public sphere, public sphere of clerics, theoretical turn, Safavid -
هدف پژوهش بررسی قدرت اقتصادی در دوران قاجار در چارچوب رویکرد قدرت اجتماعی چهارگانه مایکل مان است. مایکل مان چهار منبع قدرت را از یکدیگر متمایز می کند: سیاسی، ایدیولوژیک، نظامی و اقتصادی. نوع پژوهش کیفی و روش آن کتابخانه ای است. این روش با استفاده از شیوه تحلیلی مایکل مان و سنجش منابع قدرت اجتماعی با چهار شاخص قدرت انجام گرفته است. فرض اصلی پژوهش این است که منابع قدرت در عصر قاجار نیز چهارگانه است. قدرت اقتصادی یکی از مهم ترین منابع قدرت در عصر قاجار است. منابع چهارگانه قدرت و به تبع آن عاملیت اجتماعی این منابع قدرت، یعنی دربار، روحانیون، روسای ایلات و عشایر و تجار در ارتباط نزدیک و مستمر با یکدیگر قرار داشتند. یافته های پژوهش نشان داد، نمایندگان اجتماعی قدرت اقتصادی، تجار، تلاش داشتند، استقلال خود را در تعامل و تقابل با نمایندگان دیگر منابع قدرت اجتماعی مانند دربار، روحانیون و سران ایلات و عشایر حفظ کنند. این گونه درگیری ها به هم پوشانی عاملان اجتماعی دو منبع قدرت اقتصادی و ایدیولوژیک، تجار و روحانیون، منجر شد. انقلاب مشروطه و جنبش تنباکو نتیجه نهایی هم پوشانی و به دنبال آن همکاری عاملیت اجتماعی این دو منبع قدرت اقتصادی و ایدیولوژیک در تقابل با قدرت سیاسی بود.
کلید واژگان: منابع قدرت اجتماعی, مایکل مان, قدرت اقتصادی, دوره قاجار, تجارThe aim of this study is to examine economic power in the Qajar era as part of Michael Mann's quadruple social power approach. Michael Mann distinguishes four sources of power: political, ideological, military and economic. The art of the research is qualitative and its method are Bibliography, Which is carried out with the analytical method of Michael Mann. According to Mann, the four sources of social power are measured using various indicators. The main assumption of the research is that there are four sources of power in the Qajar era. Economic power is one of the most important sources of power in the Qajar era. The four sources of power and consequently the social impact of these sources of power, namely the court, the clergy, the chiefs of the tribes and nomads and the merchants, were in close and constant contact with one another. The results of the research show that the social representatives of economic power, business people, tried to maintain their independence in interaction and confrontation with other representatives of social sources of power such as the court, clerics and tribal and tribal leaders. Such conflicts led to an overlap of social actors, the two sources of economic and ideological power, the merchants and the clergy. The constitutional revolution and the tobacco movement were the end result of an overlap, followed by the collaboration of social agents from two sources of economic and ideological power as opposed to political power.
Keywords: Sources of social power, Michael Mann, economic power, Qajar period, merchants -
بررسی جامعه شناختی موانع توسعه سیاسی با تاکید بر فرهنگ سیاسی مشارکتی (مطالعه موردی دانشجویان دانشگاه شیراز)
این تحقیق با هدف بررسی جامعه شناختی موانع توسعه سیاسی با تاکید بر فرهنگ سیاسی مشارکتی دانشجویان دانشگاه شیراز انجام گرفته است. داده ها از نمونه آماری 377 نفر از میان دانشجویان دانشگاه شیراز با استفاده از روش نمونه گیری طبقه بندی شده گرد آوری شده و دریافته است بین فرهنگ سیاسی مشارکتی و توسعه سیاسی رابطه مستقیم و مثبت وجود دارد و بین فرهنگ سیاسی تبعی و فرهنگ سیاسی محدود و توسعه سیاسی رابطه منفی مشاهده شد. از سوی دیگر، بین متغیرهای اعتماد اجتماعی، فرهنگ گفتگو، فردگرایی، چندپارگی های سیاسی و اجتماعی، تمرکز منابع قدرت و فرهنگ سیاسی مشارکتی رابطه منفی است. بین متغیرهای فعالیت های مدنی، استفاده از رسانه های همگانی، فرصت های برابر اجتماعی و سیاسی و فرهنگ سیاسی مشارکتی رابطه مثبت وجود دارد. مدل مفهومی تدوین شده توانایی تبیین مولفه های فرهنگ سیاسی و موانع توسعه سیاسی را داراست.
کلید واژگان: فرهنگ سیاسی, مشارکتی, توسعه, توسعه سیاسی, شیرازSociological Study of Barriers to Political Development with Emphasis on Participatory Political Culture (Case Study of Shiraz University Students)This study aims to conduct Sociological study of barriers to political development with emphasis on the participatory political culture of Shiraz University students. Data were collected from a statistical sample of 377 students of Shiraz University using stratified sampling method. There is a direct and positive relationship between participatory political culture and political development and a negative relationship between subordinate political culture and limited political culture and political development. On the other hand, there is a negative relationship between the variables of social trust, dialogue culture, individualism, political and social fragmentation, concentration of power sources and participatory political culture. There is a positive relationship between the variables of civic activities, use of mass media, equal social and political opportunities, and participatory political culture. The developed conceptual model has the ability to explain the components of political culture and obstacles to political development.
Keywords: Political Culture, Participatory, development, political development, Shiraz -
یکی از عناصر مهم موثر برگونه شناسی فرهنگ سیاسی پدیده سرمایه اجتماعی است. مهم ترین دلایل اندیشمندان علوم اجتماعی و سیاسی برای تاثیرات سیاسی این سرمایه، آن است که سرمایه های اجتماعی از طریق منابع انسانی نظیر مهارت های انسانی به وجود آمده اند. از نظریه های آلموند و وربا، پاتنام، بوردیو... استفاده و در جمع آوری داده ها ابتدا از روش اکتشافی و سپس از رویکرد پیمایشی بهره گرفته شده. پیمایش بر روی 382 نفر از متولدین قبل و 382 نفر از متولدین بعد از دهه 60 شهروندان شیراز با نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انجام شده است. تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزار spss نشان می دهد، تفاوت معنی داری بین سرمایه اجتماعی دو نسل وجود ندارد اما انواع فرهنگ سیاسی در بین دو نسل تفاوت معنی داری دارد. همچنین رابطه منفی معناداری بین سرمایه اجتماعی با فرهنگ سیاسی محدود و تبعی در بین هر دو نسل وجود دارد. از سوی دیگر درآزمون فرضیات، تقویت سرمایه اجتماعی موجب رشد و شکوفایی فرهنگ سیاسی مشارکتی در بین هر دو نسل می شود.
کلید واژگان: سرمایه اجتماعی, فرهنگ سیاسی محدود, فرهنگ سیاسی تبعی, فرهنگ سیاسی مشارکتی, نسلSocial capital is an important element that affects the typology of political culture. The most important reason the thinkers of social and political sciences consider for political effects of this capital is that social capitals have been created by human resources like human skills. In the present study, the theories of Almond, Verba, Putnam, and Bourdieu were used. The exploratory method and survey approach were respectively used for data collection. A survey was done on 382 citizens born before 1981 and 382 citizens born after 1981 in Shiraz; this was done through multi-stage cluster sampling. SPSS software was used for data analysis. The results indicated that there is no significant difference between the two generations regarding social capital but there is a significant difference between them regarding kinds of political culture. Moreover, there is a significantly negative relationship between social capital and limited subordinate political culture among both generations. Furthermore, hypothesis testing showed that empowering social capital results in the growth of the cooperative political culture among both generations.
Keywords: Social Capital, limited political culture, subordinate political culture, Cooperative political culture, generation -
تغییرات ساختار اجتماعی و سیاسی ایلات کهگیلویه و بویراحمد تحت تاثیر دگرگونی های اجتماعی و سیاسی کشور قرار دارد، ضمن آنکه این تغییرات متقابلا بر تحولات اجتماعی و سیاسی در ایران تاثیرگذار بوده است. در این مقاله هدف اصلی بررسی ساختار اجتماعی سیاسی قوم لر استان کهگیلویه و بویراحمد در عصر سلسله پهلوی است. در این پژوهش به طور هم زمان از دو روش تاریخی و جامعه شناسی تاریخی استفاده شده است. سیاست اسکان عشایر (تخته قاپو)، تصویب قانون نظام وظیفه عمومی، خلع سلاح ایلات، اعمال سیاست پوشش متحدالشکل، و اصلاحات ارضی، پنج محور اصلی سیاست عشیره ای دودمان پهلوی بود که سبب شد موقعیت سیاسی و اجتماعی هرم ایلی دستخوش تغییرات بنیادی شود. کدخدایان قبل از این تدابیر و در عصر خان خانی تابعیت محض از خوانین داشتند و ابواب جمعی آنان محسوب می شدند، در حالی که برنامه های دولت سبب شد کدخدایان در دریافت امتیاز از حکومت هم ردیف آنها قرار گیرند، قبایل رییس واحدی نداشته باشند، خوانین هر کدام تدابیر خاص خود را اتخاذ کنند، و عملا ساختار و هرم ایلی سنتی به هم ریخته شود. بدون تردید این اتفاق مهم ناشی از برنامه ها و سیاست دولت بود که با گذشت زمان و به آهستگی ساختار نظام ایلی را تغییر داد و زمینه های لازم برای نظارت و مهار آن را فراهم کرد. پژوهش پیش رو نشان می دهد که ساختار اجتماعی سیاسی ایلات کهگیلویه و بویراحمد در فرآیند این تحولات از الگوی خاصی پیروی کرد، به طوری که توانست تا پایان دهه اول قرن چهاردهم هجری شمسی در برابر فشار دولت مرکزی مقاومت کند .
کلید واژگان: ساختار سیاسی, ساختار اجتماعی, کهگیلویه و بویراحمد, حکومت پهلوی, اسکان عشایرThe Change in the Social and Political Structure of Kohgiluyeh and Boyer-Ahmad tribes during Pahlavi dynasty are affected by social and political changes of country, while these changes have mutually affected social and political development in Iran. In this article, the main purpose is to study the socio-political structure of the Lor tribes of Kohgiluyeh and Boyer-Ahmad province in the era of the Pahlavi dynasty. In the study both historical and sociological methods have been used simultaneously. The policy of tribes’ settlement (Takht-e Qapoo), the enactment of the military service law, the disarmament of the tribes, and the implementation of the uniform cover policy, as well as land reform, are the four main pillars of the tribal policy of the Pahlavi dynasty, which led to fundamental political, social and structural changes of the power pyramid of the tribes. Prior to these changes, the Kadkhodas were completely subordinate to Khans, while government programs led to weakening of Khans power. This disrupted the traditional tribal structure and power pyramid of tribes. The changes in structure of the tribal system, led to increase of government’s monitoring and control. The political and social structure of the tribes of Kohgiluyeh and Boyer-Ahmad enabled them to withstand the pressure of the central government until the end of the third decade of the 20th century.
Keywords: Political Structure, Social Structure, Kohgiluyeh & Boyer-Ahmad, Pahlavi Dynasty, Tribe -
یکی از پیش نیازهای موثر برگذار به دموکراسی فرهنگ سیاسی مولفه ای مهمی می باشد. به گمان برخی اندیشمندان فرهنگ سیاسی تابع شرایطی از جمله پشتوانه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی است. این پژوهش با فرضیه تاثیر سرمایه فرهنگی و اقتصادی بر فرهنگ سیاسی در شیراز پرداخته، جمع آوری داده ها از رویکرد اکتشافی و پیمایشی استفاده، پیماش بر روی 382 نفر متولدین قبل و 382 نفر بعد از دهه 60 با نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ی انجام و تجزیه و تحلیل با نرم افزار spss نشان می دهد، تفاوت معنی داری بین سرمایه فرهنگی و اقتصادی دو نسل وجود دارد، همین طور انواع فرهنگ سیاسی در بین دو نسل تفاوت معنی داری دارند. همچنین رابطه منفی معنا داری بین سرمایه فرهنگی و اقتصادی با فرهنگ سیاسی محدود و تبعی بین دو نسل وجود دارد. از سوی دیگر بر اساس آزمون فرضیات تقویت سرمایه فرهنگی، اقتصادی موجب رشد و شکوفایی فرهنگ سیاسی مشارکتی بین هر دو نسل می شود.
کلید واژگان: سرمایه فرهنگی, سرمایه اقتصادی, فرهنگ سیاسی محدود و تبعی و مشارکتی, نسل, شیرازOne of the prerequisites influencing the transition to democracy is the political culture which is a very important indicator. According to some thinkers, political culture is a function of conditions, including economic, social, and cultural supports. The present study deals with such presumption as the effectiveness of the cultural-economic capital in the political culture’s enhancement in Shiraz. The study method and the data collection method are respectively exploratory and survey. Use has been made of multistep cluster sampling herein. The survey was conducted on 382 individuals who had been born before the 1980s and 382 individuals who had been born after the 1980s. the study instrument is SPSS Software. The study findings and results indicated that there is a significant relationship between the cultural capital and economic capital of the two generations. Moreover, various types of political culture significantly differ between the two generations. Furthermore, there was found a negative and significant difference between cultural-economic capital and limited and subordinate political culture amongst the two generations. On the other hand, the corroboration of the cultural-economic capital brings about growth and blossoming in the participatory political culture between the two generations as evidenced in the hypotheses tests.
Keywords: Cultural capital, economic capital, Limited Subordinate, Participatory Political Culture, Generation, Shiraz -
هدف پژوهش بررسی عوامل اجتماعی موثر بر مدگرایی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی شیراز هست. اساس نظری پژوهش در تقابل با رویکردهای نظری ماکس وبر، تورستن بوند وبلن، گیورگ زیمل، پیر بوردیو، رابرت کی مرتون، جیمز سامویل کلمن، هربرت مارکوزه، هربرت بلومر، اروینگ گافمن، پاول فلیکس لازارسفلد، تیودور آدورنو، ماکس هورکهایمر و کینگزلی دیویس بناشده است. روش پژوهش با معیار هدف کاربردی و از نظر روش پیمایشی است. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه است. جامعه آماری این پژوهش، دانشجویان 19 تا 34 ساله دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیراز هستند. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 376 نفر محاسبه شد. شیوه نمونه گیری برای دسترسی به نمونه های موردمطالعه تصادفی از نوع خوشه ای است. به منظور تعیین پایایی پرسشنامه پیش آزمون اجرا شد که طی آن 35 پرسشنامه مقدماتی بین تعدادی از افراد نمونه آماری برای پاسخگویی توزیع شد. اعتبار هریک از مقیاس ها با استفاده از روش اعتبار صوری و پایایی هریک از متغیرها با روش آلفای کرونباخ تعیین گردید. یافته های پژوهش نشان داد که متغیر جنسیت، استفاده از ماهواره، اینترنت، باورهای دینی، الگوپذیری، پایگاه اجتماعی و نمودهای عینی بر مدگراایی تاثیر دارند، درحالی که ارتباطی بین سن و مدگرایی مشاهده نشد.
کلید واژگان: عوامل اجتماعی, مدگرایی, دانشگاه آزاد, شیرازThe purpose of this study is to investigate the social factors affecting the fashion of students of Islamic Azad University of Shiraz. Theoretical basis of research in opposition to the theoretical approaches of Max Weber, Thorsten Bond Veblen, Georg Simmel, Pierre Bourdieu, Robert K. Merton, James Samuel Coleman, Herbert Marcuse, Herbert Blumer, Irving Goffman, Paul Felix Lazarsfeld, Theodore Deuerk founded. The research method is applied with the objective criterion and in terms of survey method. The data collection tool is a questionnaire. The statistical population of this study is 19–34-year-old students of Islamic Azad University of Shiraz. The sample size was calculated using the Cochran's formula of 376 people. The sampling method for accessing randomly studied samples is cluster sampling. In order to determine the reliability of the pre-test questionnaire, 35 preliminary questionnaires were distributed among a number of statistical sample subjects for answering. Validity of each scale was determined using face validity method and reliability of each variable was determined by Cronbach's alpha method. Findings showed that the variables of gender, use of satellite, Internet, religious beliefs, role modeling, social status and objective manifestations affect fashion, while no relationship was observed between age and fashion.
Keywords: social factors, fashion, Azad University, Shiraz -
هدف مقاله بررسی تاثیر سیاست اسکان اجباری عشایر بر ساختار اجتماعی قوم لر استان کهگیلویه و بویراحمد در عصر پهلوی است. روش بررسی این مطالعه تاریخی است که از کتب و مدارک منثور و منظومی که از دوره های گذشته به جای مانده استفاده شده است. نتایج بررسی حاکی از آن است که سیاست اسکان قبایل به قیمت فقیرتر شدن افراد کوچ نشین و نیز تقلیل تولید چارپایان تمام شد؛ بسیاری از افراد قبایل تنها منتظر مرگ رضاشاه بودند تا مهاجرت های خود را از سر بگیرند؛ اگر قبیله ای با سیاست دولت مخالفت می کرد به نحو وحشیانه ای سرکوب می گردید. سیاست اسکان اجباری خسارات فراوانی بر مردم وارد کرد، عوامل حکومت سیه چادرها را آتش می زدند تا مردم را وادار به اسکان کنند، اما مردم به غارها پناه می بردند و دراین بین دام آنها که زندگی عشایر به آنها وابسته بود از بین می رفت.کلید واژگان: ساختار اجتماعی, قوم لر, سیاست عشایری پهلوی, اسکان عشایرThe article aims to consider the effect of mandatory settlement policy of the tribes on the social structure of the lur nation of Kohgiluyeh and Boyer Ahmad at the age of Pahlavi dynasty. The method of this research was historical, in which the main sources, written and verse book and documents remained from the past periods were used. The results of this study indicated that the tribe settlement policy was ended with making the immigrant people poor and also declining of the animal production. Many of the tribes were only waiting for Reza shah death to restart their immigration. If a tribe had opposed to the government, it would be oppressed by the government savagely and violently. The mandatory settlement policy sustained many dam.Keywords: Social structure, Lur people, Pahlavi Nomadic Politics, Nomadic Settlement
-
پژوهش حاضر با هدف بررسی مدیریت بدن در بین زنان و تاثیر آن بر نگرش آن ها نسبت به باروری انجام شده و برای نیل به این هدف از روش پیمایش استفاده شده است. جامعه ی آماری تحقیق حاضر را زنان متاهل 49-15ساله ی ساکن در شهرستان جهرم تشکیل داده اند، که 400 نفر از آنان با استفاده از فرمول کوکران به عنوان نمونه تعیین و با استفاده از روش نمونه گیری چند مرحله ای مورد بررسی قرار گرفته اند. داده های این پژوهش در نیمه دوم سال 1397 و با ابراز جمع آوری شده است. برای تعیین اعتبار پرسشنامه از روش اعتبار صوری، و برای تعیین پایایی آن، از آلفای کرونباخ استفاده شده است. نتایج پژوهش در دو بخش توصیفی و استنباطی از طریق نرم افزار SPSS 24 ارایه شده است که بر این اساس نتایج حاکی از آن است که متغیر مستقل این تحقیق یعنی مدیریت بدن (مدیریت ظاهر بدن و تناسب اندام) بر نگرش زنان نسبت به باروری موثر است. در واقع متغیر مستقل (مدیریت بدن کل)، 166/0 درصد از متغیر وابسته را تبیین کرده است. در بین ابعاد نیز بعد مدیریت ظاهر بدن تاثیر بیشتری داشته و میزان تبیین آن برابر با 154/0 می باشد. یافته های تحقیق با نتایج مشابه مقایسه گردیده و در نهایت پیشنهادهایی ارایه شده است.
کلید واژگان: مدیریت بدن, باروری, جمعیت, زنان, جهرمThe study aims at investigating the body management among women and its effect on their attitude toward fertility. The method used in this study is scrolling. The statistical population is married womens aged 15_49 in fertile age in Jahrom, 400 women were selected as sample by multi_stages sampling. The research instrument is a questionnaire used to determine its validity by formal credibility, and to determine the reliability of the internal co-ordination method using Cronbach's Alpha method.The descriptive results of the research indicate that the mean score of women's attitude to fertility is high. The analytical results show that among the research structure,body management (total), body appearance management and fitness management have an impact on women's attitudes toward fertility.Among the population variables, age, number of children and type of occupation have a significant relationship with women's attitude to fertility. The explanation of the dependent variable in terms of the sum of independent variables indicates that the body appearance management and the number of children are respectively the most powerful predictor of women's attitude to fertility, and they are able to explain the 0/230 of variations changes in the attitude toward fertility. The findings are compared with similar results, and finally, suggestions are presented.
Keywords: Body Management, Fertility, Population, Women, Jahrom
- این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شدهاست.
- مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه میکند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایشها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامدهاست.
- اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.