روناک خلیلی تجره
-
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی پذیرش و خودکارامدی درد در رابطه آمادگی به اعتیاد با دشواری در تنظیم هیجان بیماران سرطانی بود. پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی به روش تحلیل مسیر بود. جامعه آماری شامل تمامی بیماران سرطانی شهر اراک در سال 1399-1400 بود که از بین آن ها 215 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. بیماران پرسش نامه های دشواری در تنظیم هیجان (DERS، گراتز و رومر، 2004)، پرسشنامه پذیرش درد مزمن (CPAQ، اکلستون و کارکن، 2004)، پزسشنامه خودکارآمدی درد (PSEQ، نیکولاس، 2007) و پرسشنامه آمادگی به اعتیاد وید و باچر (TAQ، وید و یاچر، 1992) را تکمیل کردند. داده ها به روش تحلیل مسیر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج تحلیل مسیر نشان داد که پذیرش درد و خودکارامدی درد به طور مستقیم، اثر منفی بر آمادگی به اعتیاد دارد (01/0>P). همچنین دشواری در تنظیم هیجان به طور غیر مستقیم از طریق پذیرش درد و خودکارامدی درد بر آمادگی به اعتیاد اثر مثبت دارد (01/0>P). شاخص های برازش نیز نشان دهنده ی تایید مدل بود. بنابراین می توان نتیجه گرفت که پذیرش درد و خودکارآمدی درد نقش میانجی در دشواری در تنظیم هیجان و آادگی به اعتیاد دارند.
کلید واژگان: تنظیم هیجان, خودکارآمدی درد, پذیرش درد, اعتیاد, سرطانThe purpose of the present study was to investigate the mediating role of pain acceptance and self-efficacy in the relationship between the tendency to addiction and difficulty in emotion regulation in patients with cancer. The current research was descriptive-correlation based on path analysis. The statistical population included all the cancer patients of Arak City in 2019-2020, out of which 215 people were selected by purposive sampling. The patients completed a battery of questionnaires including Difficulties in Emotion Regulation Scale (DERS, Gratzz & Roemer, 2004), Chronic Pain Acceptance Questionaire (CPAQ, Aclestoon & Carken, 2004), Pain Self-Efficacy Questionaire (PSEQ, Nicholas, 2007) and Tendency to Addiction Questionaire (TAQ, Weed & Yacher, 1992). Data were analyzed by path analysis. Path analysis results showed that pain acceptance and pain self-efficacy had a direct and negative impact on addiction tendency (P< 0.01). Difficulties in emotion regulation have a positive and indirect with addiction via pain acceptance and pain self-efficacy (P < 0.01). Fit indices also indicated approval of the suggested model. This suggests that pain acceptance and pain self-efficacy play a mediating role in the relationship between difficulties in emotion regulation and the tendency to addiction.
Keywords: Emotion Regulation, Pain Self-Efficacy, Pain Acceptance, Addiction, Cancer -
اهداف
درد سرطان، افکار و باورهای منفی در بیماران ایجاد می کند که می تواند سطح کارکرد و تحمل درد را در این بیماران تحت تاثیر قرار دهد. در چند دهه اخیر، مصرف مواد مخدر برای تسکین درد در بیماران دارای سرطان به طور چشمگیری بالا رفته است. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی پذیرش درد و خودکارآمدی درد در ارتباط بین ادراک حمایت اجتماعی و آمادگی به اعتیاد انجام شد.
مواد و روش هاجامعه آماری این پژوهش توصیفی-همبستگی، زنان و مردان دارای سرطان شهر اراک در سال 1400-1399 بود. 201 بیمار دارای سرطان مراجعه کننده به بیمارستان های شهر اراک به روش نمونه گیری در دسترس (97 زن و 104 مرد) انتخاب شدند. تمامی نمونه ها مقیاس حمایت اجتماعی ادراک شده Zimet و همکاران (1988)، پرسش نامه خودکارآمدی درد Nicholas (1980)، پرسش نامه درد مزمن vowels و همکاران (2004) و پرسش نامه آمادگی اعتیاد Wade و Butcher (1992) را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل مسیر با استفاده از نرم افزارSPSS 25 و Amos 24 استفاده شد.
یافته ها201 بیمار با میانگین سنی 10/38±53/46 سال در این پژوهش شرکت کردند. نتایج حاکی از برازش مطلوب مدل پژوهش بود. نتایج نشان داد که میان ادراک حمایت اجتماعی، پذیرش درد و خودکارآمدی درد با آمادگی به اعتیاد همبستگی منفی معنادار (0/001p<) و میان ادراک حمایت اجتماعی با پذیرش درد و خودکارآمدی درد همبستگی مثبت معنادار (0/001p<) وجود داشت. در مسیر غیرمستقیم، مدل میانجی ادراک حمایت اجتماعی میان خودکارآمدی درد و پذیرش درد با آمادگی اعتیاد در سطح معناداری 0/001 و ضریب استاندارد (0/30-) معنادار بود.
نتیجه گیریتقویت شبکه حمایت اجتماعی افراد، در کنار توسعه احساس خودکارآمدی و پذیرش جنبه های غیرقابل کنترل، می تواند به عنوان اهداف و برنامه های درمانی پیشگیرانه از حرکت بیماران به سوی مصرف مواد مخدر برای تسکین درد مدنظر قرار گیرد.
کلید واژگان: اعتیاد, درد سرطان, حمایت اجتماعی, خودکارآمدی, دردAIMSCancer pain creates negative thoughts and beliefs in patients, which can affect the level of functioning and pain tolerance in these patients. In recent decades, the use of drugs for pain relief in cancer patients has increased dramatically. The present study investigated the mediating role of pain acceptance and pain self-efficacy in the relationship between the perception of social support and readiness for addiction.
MATERIALS AND METHODSThe statistical population of this descriptive-correlation study was men and women with cancer in Arak city in 2020-2021. A total of 201 cancer patients referred to Arak hospitals were selected by available sampling method (97 women and 104 men). Perceived Social Support Questionnaire of Zimet et al. (1988), Pain Self-Efficacy Questionnaire of Nicholas (1980), Chronic Pain Questionnaire of Vowels et al. (2004) and Addiction Readiness Questionnaire by Wade and Butcher (1992) were completed by all the samples. For data analysis, path analysis method was used using SPSS 25 and Amos 24 software.
FINDINGSTwo hundred and one patients with an average age of 53.46 ± 10.38 years participated in this research. The results indicated the optimal fit of research model. The results showed that there is a significant negative correlation between the perception of social support, pain acceptance and pain self-efficacy with readiness for addiction (p<0.001) and there is a significant positive correlation between the perception of social support with pain acceptance and pain self-efficacy (p<0.001). In the indirect path, the mediation model of social support perception between pain self-efficacy and pain acceptance with addiction readiness was significant witg the significant level of 0.001 and the standard coefficient (- 0/30).
CONCLUSIONStrengthening the social support network of individuals, along with developing a sense of self-efficacy and acceptance of uncontrollable aspects, can be considered as preventive treatment goals and plans for patients’ tendency to use drugs for pain relief.
Keywords: Addiction, Cancer Pain, Social Support, Self-Efficacy, Pain -
مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سال بیست و هشتم شماره 5 (پیاپی 128، آذر و دی 1402)، صص 95 -107زمینه و هدف
بیماران مبتلا به سرطان با دردهای طاقت فرسایی روبه رو هستند که سازگاری برای آن ها زجرآور است در این راستا مطالعه حاضر باهدف طراحی مدل ساختاری پذیرش درد بر اساس ذهن آگاهی و دشواری تنظیم هیجانی با نقش واسطه ای تاب آوری در بیماران مبتلا به سرطان صورت گرفت.
مواد و روش هاپژوهش حاضر بر طبق معادلات ساختاری و جزء تحقیقات توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه افراد مبتلابه سرطان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی و کلینیک های سطح شهر سنندج در سال 1398 تشکیل دادند که از این جامعه آماری بر اساس قاعده «هر» برای نمونه گیری در معادلات ساختاری، 200 نفر به روش در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری داده ها شامل پرسشنامه های تاب آوری درد، دشواری های تنظیم هیجانی، پنج بعدی ذهن آگاهی و پذیرش درد مزمن بودند. داده ها با استفاده از مدل معادلات ساختاری Amos تجزیه وتحلیل شدند.
یافته هایافته های این پژوهش حاکی آن بود متغیرهای دشواری تنظیم هیجانی و ذهن آگاهی در تعامل با نقش واسطه ای تاب آوری در تبیین پذیرش درد بیماران مبتلا به سرطان موثر است. اثر مستقیم دشواری تنظیم هیجانی (0/57-)، ذهن آگاه (0/78) و تاب آوری (0/22) در برآورد پذیرش درد بیماران مبتلا به سرطان معنی دار بود (0/05> P). اثر غیرمستقیم دشواری تنظیم هیجانی و ذهن آگاهی بر پذیرش درد از طریق تاب آوری معنادار است (0/05> P) که مجموع اثر مستقیم و غیرمستقیم دشواری تنظیم هیجانی و ذهن آگاهی بر پذیرش درد به ترتیب (0/747=β و 0/870 = β) است که حاکی از معناداری اثر کل این دو مسیر است.
نتیجه گیریتقویت تاب آوری و ذهن آگاهی و کاهش دشواری تنظیم هیجانی، موجب پذیرش بهتر دردهای مزمن در بیماران مبتلا به سرطان خواهد شد.
کلید واژگان: پذیرش با درد, ذهن آگاهی, دشواری تنظیم هیجانی, تاب آوریScientific Journal of Kurdistan University of Medical Sciences, Volume:28 Issue: 5, 2024, PP 95 -107Background and AimCancer patients experience severe pain for which adaptation is excruciating. The aim of this study was to design a structural model of pain acceptance based on mindfulness and difficulty of emotional regulation with a mediating role of resilience in cancer patients.
Materials and MethodsThis study was based on structural equations and descriptive-correlational research. The statistical population consisted of all people with cancer referring to health centers and clinics in Sanandaj in 2019. Based on Hair's rule for sampling in structural equations, 200 patients were selected by available methods. Data collection tools included the Pain Resilience Questionnaire, Emotional Regulation Difficulty Scale, Five-Dimensional Mindfulness Questionnaire, and Chronic Pain Adaptation Questionnaire. Data were analyzed using Amos - SEM.
ResultsThe findings of this study indicated that the variables of difficulty in emotional regulation and mindfulness in interaction with the mediating role of resilience were effective in explaining the acceptance of pain in cancer patients. The direct effects of emotional regulation difficulty (-0.57), mindfulness (0.78) and resilience (0.22) on estimating pain acceptance of cancer patients were significant (P <0.05). The indirect effects of emotional regulation difficulty and mindfulness on pain acceptance through resilience were significant (P<0.05). The total direct and indirect effects of the difficulty of emotional regulation and mindfulness on pain acceptance were (β = 0.747 and β = 0.870), respectively, which indicated the significance of the total effect of these two pathways.
ConclusionEnhancing resilience and mindfulness and reducing the difficulty of emotional regulation can lead to better acceptance of chronic pain in cancer patients.
Keywords: Pain acceptance, Mindfulness, Difficulty of emotional regulation, Resilience -
با توجه به حساسیت دوران کودکی و نوجوانی، بررسی عوامل زمینه ای برای پیشگیری از آسیب های روانی و اجتماعی مانند آزار جنسی کودکان و نوجوانان ضروری است. این مطالعه باهدف بررسی تجربیات زیسته کودکان و نوجوانان در مورد عوامل فردی و خانوادگی زمینه ساز آزار جنسی انجام شد. رویکرد پژوهش حاضر کیفی بود. استراتژی آن پدیدارشناسانه بود. نمونه گیری هدفمند از موارد بحرانی، 15 کودک و نوجوان قربانی که مورد آزار و اذیت و آزار جنسی قرارگرفته بودند و به مرکز پزشکی قانونی شهر تهران مراجعه کرده بودند، بر اساس اشباع نظری تکمیل شد. فرایند جمع آوری داده ها در طول سال 1398 انجام شد ابزار گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. صدا ضبط شد و محتوا به متن تبدیل شد. سپس داده ها به صورت مفاهیم و مقوله ها بودند. گروه تحقیق شامل اساتید راهنما و مشاور، اعتبار ابزار مصاحبه را تایید کردند. همچنین، شرکت کنندگان صحت فرآیند کدگذاری را تایید نمودند. یافته های پژوهش نشان داد که عوامل اصلی بروز آزار (1) عوامل فردی (اعتماد نابجا، رابطه با غریبه ها، سادگی، استرس، تنهایی، پوشش نامناسب، بی توجهی به توصیه های والدین و وابستگی عاطفی) بوده است؛ و (2) عوامل خانوادگی (رابطه ضعیف با والدین، جدایی والدین، سختگیری والدین، مشغله مادر، بی توجهی والدین، نظارت ضعیف والدین، فرار از خانه و ترس از والدین). در مقایسه نتایج با پیشینه تحقیق، مقوله های فردی و خانوادگی برای پیشگیری از عوامل زمینه ای آزار جنسی. شناسایی شد.
کلید واژگان: کودکان و نوجوانان, آزار جنسی, عوامل زمینه ساز, فرد و خانوادهBackgroundDue to the sensitivity of childhood and adolescence, it is necessary to study the underlying factors to prevent psychological and social harm, such as the sexual abuse of children and adolescents.
ObjectiveThis study aimed to investigate the lived experience of children and adolescents about individual and family factors that underlie sexual abuse.
MethodThe approach of the present study was qualitative. Its strategy was phenomenological. A targeted sampling of critical cases, 15 children and adolescent victims have chosen who experienced sexual harassment and abuse and were referred to the Legal Medicine Center in Tehran, was completed based on theoretical saturation. The data collection process was during 2019. The data collection tool was a semi-structured interview. It was audio-recorded, and the content was converted into text. Then, the data were as concepts and categories. The research team, including the researcher, supervisors, and consultants, confirmed the validity of the interview tool. Also, the Participants confirmed the correctness of the coding process.
FindingsResearch Findings showed that the main factors in the occurrence of abuse were (1) individual factors (misplaced trust, relationship with strangers, simplicity, stress, loneliness, inappropriate coverage, disregard for parental advice, and emotional dependence); And (2) family factors (poor relationship with parents, parental separation, parental strictness, busy motherhood, inconsideration by parents, poor parental supervision, running away from home, and fear of parents).
Conclusionindividual and family categories and comparing the results with the research background, identifying to prevent the underlying cause of sexual abuse.
Keywords: Children, Adolescents, Sexual Abuse, underlying factors, Individual, Family -
اهداف
این پژوهش تدوین مدل علی بهزیستی تحصیلی بر اساس خود تنظیمی انگیزشی و خودکارآمدی هیجانی با نقش واسطه ای سرسختی تحصیلی در دانش آموزان دختر سال سوم دوره متوسطه شهر سنندج در سال تحصیلی 98-97 بود.
روشروش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و مدل معادلات ساختاری بود. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای 600 نفر از دانش آموزان انتخاب شدند. پرسشنامه های بهزیستی تحصیلی تومینین-سوینی و همکاران(2012)، سرسختی تحصیلی بنیشک و همکاران (2005)، خودتنظیمی انگیزشی ولترز (1998) و خودکارآمدی هیجانی بورلی و همکاران (2008) به عنوان ابزارهای سنجش مورد استفاده قرار گرفت. تحلیل داده ها با دو نرم افزار SPSS و Amos انجام شد.
یافته هایافته ها بیانگر تاثیر غیرمستقیم و معنادار خودتنظیمی انگیزشی و خودکارآمدی هیجانی بر بهزیستی تحصیلی از طریق سرسختی تحصیلی بود. به عبارت دیگر، یافته ها نشان داد که خودتنظیمی انگیزشی و خودکارآمدی هیجانی بر سرسختی تحصیلی و سرسختی تحصیلی بر بهزیستی تحصیلی اثر مستقیم و معنی داری دارد (05/0<p). همچنین خودتنظیمی انگیزشی بر خودکارآمدی هیجانی اثر مستقیم و بر سرسختی تحصیلی اثر معنادار و غیرمستقیم نیز دارد (05/0<p).
نتیجه گیرینتایج پژوهش حاضر نشان داد که در مجموع خودتنظیمی انگیزشی و خودکارآمدی هیجانی می توانند پیش بین مناسبی برای بهزیستی تحصیلی دانش آموزان از طریق سرسختی تحصیلی آنها باشد (05/0<p). نتایج حاصل از پژوهش حاضر، مطابق با نظریه خودتعیین گری بیان می دارد که خودتنظیمی انگیزشی یا همان انگیزش خودگردان با افزایش ظرفیت چالش پذیری و توانایی حل مسیله و تلاش برای یادگیری بهتر موجب ارتقای بهزیستی تحصیلی می شود.
کلید واژگان: بهزیستی تحصیلی, خودتنظیمی انگیزشی, خودکارآمدی هیجانی, سرسختی تحصیلیObjectiveThe aim of present research was presenting casual model of academic well-being based on motivational self-regulation and emotional self-efficacy by mediating role of academic hardiness in female students in the third year of high school in Sanandaj in the school year of 97-98.
MethodsThe research method was descriptive-correlational and structural equation modeling. 600 students were selected using the multi-stage cluster sampling method. The Tuominen-Soini et al. s academic well-being questionnaire (2012), Benishek et al. s academic hardiness scale (2005), Wolters motivational self-regulation scale (1999) and Beverly et al.'s emotional self-efficacy scale (2008) were used for data collecting. Data analysis was done by SPSS and Amos softwares.
ResultsThe findings showed an indirect and significant effect of motivational self-regulation and emotional self-efficacy on academic well-being through academic hardiness. In other words, the findings showed that motivational self-regulation and emotional self-efficacy have a direct and significant effect on academic hardiness and academic hardiness affect academic well-being directly and significantly. Also, motivational self-regulation has a direct effect on emotional self-efficacy and a significant and indirect effect on academic hardiness.
ConclusionThe results of the present study showed that in general, motivational self-regulation and emotional self-efficacy can be suitable predictors for the academic well-being of students through their academic hardiness. The results of the present study, in accordance with the theory of self-determination, indicate that motivational self-regulation or the same as self-motivation increases academic welfare by increasing the capacity for challenge and problem-solving ability and striving for better learning.
Keywords: academic well-being, motivational self-regulation, Emotional self-efficacy, academic tenacity -
مقدمه
بیماران سرطانی دردهای مزمن و دردهای طاقت فرسایی را تجربه می کنند که تحمل و سازگاری را برای آن ها دشوار می کند.
هدفاین پژوهش با هدف تعیین اثربخشی برنامه آموزشی مبتنی بر سازش با درد بر افسردگی و اضطراب بیماران سرطانی انجام شد.
روشپژوهش حاضر به روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی بیماران مبتلا به سرطان مراجعه کننده به مراکز درمانی و کلینیک های شهر سنندج در سال 1399 بودند، که 30 نفر بیمار سرطانی به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و سپس به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل گمارده شدند. شرکت کنندگان در گروه آزمایش برنامه آموزشی مبتنی بر سازش با درد را در 10 جلسه 2 ساعته دریافت و شرکت کنندگان در گروه کنترل هیچگونه مداخله ای دریافت نکردند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه استاندارد اضطراب بک (1990) و پرسشنامه استاندارد افسردگی بک (1961) بود. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 22، شاخص های توصیفی و تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته هانتایج نشان داد که برنامه مبتنی بر سازش با درد بر افسردگی بیماران سرطانی تاثیر معنادار (0/01>P) و باعث کاهش افسردگی در بیماران سرطانی، و همچنین برنامه مبتنی بر سازش با درد بر اضطراب بیماران سرطانی تاثیر معنادار (0/01>P) و باعث بهبود اضطراب در بیماران سرطانی شده است.
نتیجه گیریبراساس نتایج تحقیق، برای کمک به بیماران سرطانی با توجه به نقش کلیدی برنامه آموزشی مبتنی بر سازش با درد در کاهش افسردگی و اضطراب بیماران سرطانی، می توان از این برنامه در کلینیک های مشاوره استفاده نمود.
کلید واژگان: اضطراب, سرطان, افسردگی, درد, برنامه آموزشی مبتنی بر سازش با دردIntroductionCancer patients experience chronic pain and excruciating pain, which makes it difficult for them to tolerate and adapt.
AimThis research was conducted with the aim of determining the effectiveness of an educational program based on compromise with pain on depression and anxiety of cancer patients.
MethodThe present research was conducted in a semi-experimental way with a pre-test and post-test design along with a control group. The statistical population of this research included all cancer patients referred to health centers and clinics in Sanandaj city in 2019, and 30 cancer patients were selected by available sampling and then randomly assigned to experimental and control groups. The participants in the experimental group received the educational program based on compromise with pain in 10 sessions 2-hour, and the participants in the control group did not receive any intervention. Data collection tools were Beck Anxiety Questionnaire (1990) and Beck Depression Questionnaire (1961). Data were analyzed using SPSS-22 statistical software, descriptive indices and covariance analysis.
ResultsThe results showed that the program based on compromise with pain had a significant effect (P<0.01) on the depression of cancer patients and reduced depression in cancer patients, and the program based on compromise with pain had a significant effect on the anxiety of cancer patients (P<0.01) and has improved anxiety in cancer patients.
ConclusionBased on the results of the research, this program can be used in counseling clinics to help cancer patients, considering the key role of the educational program based on compromise with pain in reducing depression and anxiety of cancer patients.
Keywords: Anxiety, Cancer, Depression, Pain, Pain-based training program -
هدف
در سال های اخیر متخصصان تعلیم و تربیت و روان شناسی به این باور رسیده اند که دلبستگی به مدرسه و درگیری تحصیلی به عنوان یک حالت روانشناسی در دانش آموزان پیرامون توانایی ه ای شان نقشی کلیدی در تاب آوری تحصیلی آنان دارد هدف این پژوهش تدوین و آزمون مدل ارتباط بین تاب آوری تحصیلی و دلبستگی به مدرسه با میانجی گری درگیری تحصیلی است.
روشروش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و مدل معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش را همه دانش آموزان دوره متوسطه دوم شهر سردشت تشکیل می دادند که در سال تحصیلی 96-95 مشغول به تحصیل بودند. از این جامعه با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای 400 نفر از دانش آموزان انتخاب شدند. پرسشنامه های تاب آوری تحصیلی سامویلز و وو(2009)، دلبستگی به مدرسه موتون و همکاران(1993) و درگیری تحصیلی زرنگ(2012) به عنوان ابزارهای سنجش مورد استفاده قرار گرفت. تحلیل داده ها با دو نرم افزار SPSS و AMOS انجام شد.
یافته هایافته ها بیانگر تاثیر مستقیم و معنادار تاب آوری تحصیلی بر درگیری تحصیلی و دلبستگی به مدرسه و همچنین درگیری تحصیلی بر دلبستگی به مدرسه است. از طرفی یافته ها نشان دهنده اثر غیرمستقیم و معنی دار تاب آوری تحصیلی بر دلبستگی به مدرسه با میانجی گری درگیری تحصیلی بود.
نتیجه گیریبا افزایش تاب آوری تحصیلی و درگیری تحصیلی می توان دلبستگی به مدرسه در دانش آموزان را نیز افزایش داد.
کلید واژگان: تاب آوری تحصیلی, دلبستگی به مدرسه, درگیری تحصیلیIranian Bimonthly of Education Strategies In Medical Sciences, Volume:16 Issue: 2, 2023, PP 152 -161Background and AimsIn recent years, education and psychology specialists have come to believe that attachment to school and Academic Engagement as a psychological state in students about their abilities is key to their academic resilience, The purpose of this study was to Modeling and testing the Relationship between academic resilient and school Attachment with mediation of Academic Engagement.
MethodsThe research method is descriptive correlation and structural equation model. The statistical population of the study consisted of all secondary school students in Sardasht who were studying in the academic year of 2016-2017. From this population, 400 students were selected using multi-stage cluster sampling method. Standardized questionnaires of academic resilience of Samuels and Wu (2009), attachment to school Moton et al. (1993) and academic engagement Zerang (2012) were used as assessment tools. Data analysis was performed using SPSS and AMOS software were.
ResultsFindings indicate a direct and significant effect of academic resilience on academic engagement and school attachment as well as academic engagement on school attachment. On the other way, the findings showed an indirect and significant effect of academic resilience on school attachment mediated by academic Engagement.
ConclusionBy increasing these academic resilient and Academic Engagement, students' attachment to school can also be increased.
Keywords: academic resilient, school Attachment, Academic Engagement -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و ششم شماره 1 (پیاپی 187، فروردین و اردیبهشت 1402)، صص 148 -157هدف
هدف این پژوهش بررسی میزان اثربخشی برنامه آموزشی مبتنی بر بهزیستی تحصیلی بر سرزندگی تحصیلی و هوش هیجانی دانش-آموزان بود.
روشپژوهش حاضر از نظر روش شناسی جزء طرح های نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش، همه دانش آموزان دختر سال سوم دوره دوم متوسطه شهر سنندج، مشغول به تحصیل در سال تحصیلی 99-98 بودند. از این جامعه با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای ابتدا یک مدرسه و سپس 40 نفر از دانش آموزان آن مدرسه که سرزندگی تحصیلی پایین داشتند، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 20 نفره آزمایش و کنترل جایگزین شدند. به گروه آزمایش 10 جلسه 90 دقیقه ای برنامه مبتنی بر بهزیستی تحصیلی آموزش داده شد. اعضای هر دو گروه در هر سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پرسشنامه سرزندگی تحصیلی دهقانی زاده و حسین-چاری را تکمیل کردند. داده ها نیز با روش تحلیل واریانس آمیخته بررسی شدند.
یافته هایافته ها نشان داد که میانگین نمرات متغیر سرزندگی تحصیلی در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل، در مرحله پس آزمون و پیگیری افزایش معناداری داشته است.
نتیجه گیریبنابراین، برنامه آموزشی مبتنی بر بهزیستی تحصیلی بر سرزندگی تحصیلی دانش آموزان اثربخش بوده است.
کلید واژگان: برنامه آموزشی, بهزیستی تحصیلی, سرزندگی تحصیلیPurposeThe purpose of this research was to investigate the effectiveness of educational program based on academic well-being on students' academic vitality.
MethodIn terms of methodology, the current research is part of the semi-experimental designs of pre-test, post-test and follow-up with a control group. The statistical population of the research was all the female students of the third year of the second period of secondary school in Sanandaj, studying in the academic year of 1998-99. From this population, using the multi-stage cluster sampling method, first one school and then 40 students of that school who had low academic vitality were selected and randomly divided into two groups of 20 experimental and alternative control. became The experimental group was taught 10 sessions of 90 minutes program based on academic well-being. The members of both groups completed the pre-test, post-test and follow-up questionnaires of Dehghanizadeh and Hossein-Chari. The data were also analyzed by mixed variance analysis.
FindingsThe findings showed that the average scores of the academic vitality variable in the experimental group compared to the control group increased significantly in the post-test and follow-up phase.
ConclusionTherefore, the educational program based on academic well-being has been effective on the academic vitality of students.
Keywords: Educational program, Academic well-being, Academic vitality -
هدف
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی مولفه های شناختی رفتاری با مولفه های مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تاب آوری و خودکنترلی زنان مطلقه بوده است.
روشپژوهش حاضر از نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود که با روش نمونه گیری در دسترس، از بین کلیه زنان مطلقه مراجعه کننده به مرکز مشاوره دادگستری شهرستان بابل نیمه دوم سال 1396 و نیمه اول سال 1397، تعداد 45 نفر انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند. ابزار اندازه گیری شامل مقیاس تاب آوری و پرسشنامه خودکنترلی بود. برای اجرا، در ابتدا، از هر گروه پیش آزمون گرفته شد. سپس آموزش شناختی رفتاری طی 12 جلسه 90 دقیقه ای در گروه آزمایش صورت گرفت و بعد از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد. سه ماه بعد از اجرای پس آزمون، دوره پیگیری اجرا شد. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار Spss.22 صورت گرفت.
یافته ها:
این مطالعه نشان داد که مولفه های شناختی رفتاری و مولفه های مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تاب آوری (001/0<p) و خودکنترلی (001/0<p) در زنان مطلقه موثر بودند. این مطالعه نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد نسبت به درمان شناختی رفتاری تاثیر بیشتری بر افزایش تاب آوری و خودکنترلی دارد (001/0<p).
نتیجه گیری:
این مطالعه نشان داد که آموزش مولفه های شناختی رفتاری و مولفه های مبتنی بر پذیرش و تعهد منجر به افزایش تاب آوری و خودکنترلی در زنان مطلقه شده و می توانند به عنوان روش های درمانی در بهبود مشکلات زنان مورد استفاده قرار گیرند.
کلید واژگان: درمان شناختی رفتاری, درمان پذیرش و تعهد, تاب آوری, خودکنترلی, زنان مطلقهAimThe present study aimed to compare the effectiveness of cognitive behavior therapy (CBT) and Acceptance and Commitment Therapy (ACT) on resiliency and self-control strategies in divorced women.
MethodsThe semi-experimental study was carried out on two experimental and control groups with a pre-test, post-test and follow-up design. The statistical population consisted of all divorced women referring to the Judicial Counseling Center of the Babol city in 2017-18. The sample of this study consisted of 45 women who were selected using the convenience sampling method and randomly divided into two experimental and control groups. Data collection tools included the Connor-Davidson Resilience Scale (CD-RISC) and Self-Control Questionnaire. Data were analyzed using the analysis of covariance test and SPSS.22 software.
ResultsThe study showed that CBT and ACT were effective on resiliency (P<0.001), and self-controlling (P<0.001) in divorced women. The study showed that acceptance and commitment therapy had a greater impact on increasing resilience and self-control than cognitive behavioral therapy (P<0.001).
ConclusionThe study showed that CBT and ACT led to an increase in resiliency and self-controlling in divorced women and can be used as treatment methods in improving women's problems.
Keywords: Acceptance, Commitment Therapy, Cognitive Behavior Therapy, Resilience, self-control -
Background
Pain resilience can protect cancer patients from emotional turmoil as a protective factor in adapting to chronic pain.
ObjectivesThis study aimed to evaluate cancer patients’ psychometric properties in the Persian version of the Pain Resilience Scale.
MethodsThis methodological study was conducted on 200 patients with cancer, who referred to the chemotherapy section of Imam Reza Hospital in Kermanshah, Iran in 2021 to examine the psychometric properties of the Persian version of the Ankawi Pain Resilience Scale. The subjects were selected through purposive sampling method based on inclusion criteria.
ResultsThe results indicated that Cronbach’s alpha coefficient was obtained under the Behavioral Perseverance Scale (α = 0.86), Emotional/Cognitive Positive Thinking Scale (α = 0.93), and the whole Scale (α = 0.94). According to the exploratory factor analysis, this scale explained 65% of the variance of the pain resilience variable. The confirmatory factor analysis results confirmed that a two-factor model is a good fit for the data.
ConclusionAccording to the results, the pain resilience scale had an acceptable validity in people with cancer.
Keywords: Validity, Reliability, Pain Resilience Scale, Psychometric Properties, Cancer Patients -
کارکرد خانواده با میانجی گری خودکارآمدی، می تواند به ارتقاء و بهبود نستوهی خانواده در دانشجویان متاهل منجر شود؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی روابط ساختاری ابعاد کارکرد خانواده با نستوهی خانواده در دانشجویان متاهل با تمرکز بر نقش میانجی خودکارآمدی انجام قرار گرفت. پژوهش حاضر کمی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری دربرگیرنده همه دانشجویان متاهل دانشگاه های شهر سنندج در سال تحصیلی 1397 بودند که تعداد 500 نفر (212 مرد و 288 زن) با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از سه سنجه معتبر نستوهی خانواده McCubbin, Thompson & McCubbin, 1986، کارکرد خانواده Epstein, Baldwin, & Bishop,1983 و خودکارآمدی عمومی (Jerusalem & Schwarzer, 1992) استفاده شد. داده ها با به کارگیری نرم افزارهای SPSS و AMOS تحلیل شدند. برآیندهای پژوهش نشان داد که مدل فرضی داد ه ها برازش کمابیش مطلوبی دارد و کارکرد خانواده بر نستوهی خانواده اثر مثبت و مستقیم داشت (05/0<p). همچنین کارکرد خانواده با میانجی گری خودکارآمدی اثر غیرمستقیم و معنی داری بر نستوهی خانواده دارد (05/0<p). یافته های این پژوهش در کنار حمایت از مدل فرضی برای نستوهی خانواده، الگوی درخوری برای تاثیر خودکارآمدی همچون متغیر میانجی در رابطه ی بین کارکرد خانواده و نستوهی خانواده در دانشجویان متاهل ارایه می دهد. بر این اساس، ابعاد کارکرد خانواده با میانجی خودکارآمدی، به ارتقاء و بهبود نستوهی خانواده در دانشجویان متاهل سطح شهر سسندج منجر شده است.
کلید واژگان: نستوهی خانواده, کارکرد خانواده, خودکارآمدیBackgroundFamily functioning through self-efficacy mediation might lead to the promotion and improvement of family hardiness among married students. The present study aimed to examine the structural relationships between family Functioning dimensions and family hardiness among married students through the mediating role of self-efficacy.
ObjectiveThis study was quantitative and correlational. The statistical population of the study included all married students of universities in Sanandaj in 2019. Based on the targeted sampling method, 500 students (212 men and 288 women) were selected and they completed the scales of Family hardiness index (McCubbin, Thompson & McCubbin, 1986), family functioning (Epstein, Baldwin, & Bishop, 1983) and general self-efficacy (Jerusalem & Schwarzer, 1992). The data were analyzed using SPSS and AMOS software packages.
FindingsThe results showed that the hypothetical data model has a relatively good fit and family functioning has a positive and direct effect on family hardiness (p <0.05). Also, family functioning with self-efficacy mediation has an indirect and significant effect on family hardiness (p <0.05).
ConclusionThe findings of this study, along with supporting the hypothetical model for family hardiness, provide a good model for the effect of self-efficacy as a mediating variable in the relationship between family functioning and family hardiness among married students. Accordingly, the dimensions of family functioning through self-efficacy mediation lead to the promotion and improvement of family hardiness among married students of universities in Sanandaj.
Keywords: family hardiness, Family functioning, Self-efficacy -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و پنجم شماره 3 (پیاپی 183، امرداد و شهریور 1401)، صص 1373 -1386هدف
هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی برنامه آموزشی مبتنی بر رضایت از مدرسه با بهزیستی تحصیلی بر امیدواری تحصیلی دانش آموزان بود که دراین پژوهش اثربخشی این دو روش مقایسه شدند.
روشپژوهش حاضر از نظر روش شناسی جزء طرح های شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش، همه دانش آموزان دختر سال سوم دوره دوم متوسطه شهر نقده، مشغول به تحصیل در سال تحصیلی 99-98 بودند. از این جامعه ابتدا با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند به غربالگری دانش آموزان با امیدواری تحصیلی پایین پرداخته شد. سپس 60 نفر از دانش آموزان آن مدرسه که امیدواری تحصیلی پایین داشتند، انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه 20 نفره آزمایش و یک گروه 20 نفره کنترل جایگزین شدند. به گروه آزمایش 10 جلسه 90 دقیقه ای برنامه مبتنی بر بهزیستی تحصیلی آموزش داده شد. اعضای هر گروه در هر سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پرسشنامه بهزیستی تحصیلی تومینین،سوینی و همکاران (2012) و پرسشنامه ی رضایت از مدرسه اندرسون و بروک (2000) وپرسشنامه امیدواری تحصیلی خرمایی (1393) را تکمیل کردند. داده ها با نرم افزار SPSS22 و با روش تحلیل واریانس آمیخته بررسی شدند.
یافته هایافته ها نشان داد که میانگین نمرات متغیر امید واری تحصیلی در آموزش مبتنی بر رضایت از مدرسه در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل، در مرحله پس آزمون و پیگیری افزایش معناداری داشته است.
نتیجه گیریبنابراین با توجه به کمتر بودن میانگین پس آزمون آزمودنی های گروه بهزیستی تحصیلی نسبت به آزمودنی های گروه رضایت از مدرسه می توان نتیجه گرفت که قرار گرفتن آزمودنی ها در گروه بهزیستی تحصیلی باعث کاهش نمرات در پس ازمون بهزیستی تحصیلی شده است وبرعک بیرام نژادس قرار گرفتن آزمودنی ها در گروه رضایت از مدرسه باعث افزایش نمرات در پس آزمون شده است ومی توان نتیجه گرفت که رضایت از مدرسه همه متغیرها وملاک های پیشرفت تحصیلی ورضایت از یادگیری را دربرمی گیرد و آموزش مبتنی بر رضایت از مدرسه نسبت به آموزش مبتنی بر بهزیستی تحصیلی از موفقیت بیشتری برخوردار است.چون در آن مجموعه عوامل درنظر گرفته شده و موجبات رضایت دانش آموزان از مدرسه را فراهم می آورد.
کلید واژگان: بهزیستی تحصیلی, رضایت از مدرسه, امیدواری تحصیلیIntroductionThe purpose of this research was to compare the effectiveness of the educational program based on school satisfaction with academic wellbeing on students' academic hope. In this research, the effectiveness of these two methods were compared.
MethodsIn terms of methodology, the current research is part of quasiexperimental designs of pre-test, post-test and follow-up with a control group. The statistical population of the research was all the female students of the third year of the second period of secondary school in the city of Naqdeh, who were studying in the academic year of 1998-99. From this population, students with low academic prospects were screened using the purposeful sampling method. Then 60 students of that school who had low academic expectations were selected and randomly divided into three experimental groups of 20 people and a control group of 20 people. The experimental group was taught 10 sessions of 90 minutes program based on academic well-being. The members of each group completed the academic well-being questionnaire of Tominin, Sweeney et al. (2012) and the school satisfaction questionnaire of Anderson and Brooke (2000) and the educational hope questionnaire of Kharmai (2013) in all three stages of pre-test, post-test and follow-up. they did Data were analyzed with SPSS22 software and mixed variance analysis method.
ResultsThe findings showed that the average scores of the academic hope variable in education based on school satisfaction in the experimental group compared to the control group, in the post-test and follow-up stages, increased significantly.
ConclusionTherefore, according to the fact that the post-test average of the subjects in the academic well-being group is lower than that of the subjects in the school satisfaction group, it can be concluded that the placement of the subjects in the academic well-being group has caused a decrease in the scores in the post-test of academic well-being. Byram Nejads, placing the subjects in the school satisfaction group has increased the scores in the post-test and it can be concluded that school satisfaction includes all the variables and criteria of academic progress and satisfaction with learning, and education based on school satisfaction compared to education based on It has more success on academic well-being because it considers a set of factors and provides the reasons for students' satisfaction with the school.
Keywords: Academic well-being, School satisfaction, academic hope -
Background
The Perth Emotional Regulation Competency Inventory (PERCI) was designed to assess healthy and unhealthy behavioral responses to maladaptive conditions and stressful life events. The current study aimed to investigate the psychometric properties of the PERCI in a sample of Iranian students.
Materials and methodsIn order to evaluate the psychometric properties of PERCI, 379 (including 201 males and 178 females) students of Kermanshah University of Medical Sciences (KUMS) were selected using the available sampling method (between June 2018 and Feb 2019). Subjects completed the PERCI, Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (CERQ), Difficulties in Emotion Regulation Scale (DERS), Penn State Worry Questionnaire (PSWQ), and the Beck Anxiety Inventory (BAI). Thereafter, Cronbach's alpha coefficient, convergent and divergent validity, as well as confirmatory factor analysis, were performed using Lisrel (version 8.5) and SPSS (version 25) software packages.
ResultsThe participants' mean age was 25.31±7.26 years, and the majority of them (%53) were female. The result of internal consistency of the total score and its subscales using Cronbach's alpha was calculated to be in the range of 0.66-0.94. The results of factor analysis supported the eight-factor structure of the PERCI for positive (controlling experience, inhibiting behavior, activating behavior, and tolerating emotions) and negative (controlling experience, inhibiting behavior, activating behavior, and tolerating emotions) emotion regulation strategies in the sample of Iranian students (RMSEA=0.07, CFI=0.90, NFI=0.89). Furthermore, the results pointed out that the positive factors of the PERCI had a positive and significant relationship with positive cognitive emotion regulation strategies (P<0.05), and it displayed a negative and significant correlation with difficulties in emotion regulation, anxiety, and worry (P<0.05).
ConclusionIn general, the results of the present study indicated the appropriate psychometric properties of the Persian version of PERCI. This inventory can be used in treatment interventions and future studies to access adaptive and maladaptive reactions.
Keywords: Competency, Emotional Regulation, Reliability, Validity -
مقدمه
اختلال اضطراب اجتماعی، یکی از انواع اختلات اضطرابی است. تحقیقات اخیر نشان داده است که نارسایی در تنظیم هیجان مکانیسم زیربنایی اختلال های خلقی و اضطرابی می باشد. هدف این پژوهش بررسی اثربخشی درمان فراتشخیصی بر اضطراب اجتماعی دانشجویان است.
روشروش مطالعه حاضر شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با دوره گیری بود. 24 نفر از شرکنندگان واجد شرایط ملاک های ورود به شکل تصادفی و با روش نمونه گیری درددسترس در دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. ابزار های مورد استفاده این پژوهش پرسشنامه تنظیم شناختی(CERQ)، هیجان مقیاس دشواری درتنظیم هیجان ها (DRES)، پرسشنامه هراس اجتماعی (SPIN) بود. پس از جمع آوری اطلاعات تحلیل آماری با روش اندازه گیری مکرر توسط نرم افزار spss-24 انجام شد.
یافته هانتایج پژوهش حاضر نشان داد که اجرای درمان فراتشخیصی می تواند علایم هیجان محور را در افراد مبتلاء به اضطراب اجتماعی بهبود بخشد. درمان فراتشخیصی 8/59 درصد از واریانس تغییرات پس آزمون نسبت به پیش آزمون را تبیین کرد. بنابراین استفاده از این پروتکل یکپارچه نگر موجب بهبود کفایت هیجانی و تنظیم هیجان در دانشجویان مبتلا به اضطراب اجتماعی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه شد (0.05>p).
نتیجه گیریبا توجه به نتایج می توان گفت که درمان فراتشخیصی موجب کاهش اضطراب اجتماعی، بهبود کفایت و تنظیم هیجان می شود. بنابراین می توان روش به کار گرفته شده در پژوهش حاضر را روش مناسبی برای مداخلات روانشناختی در دانشجویان با اضطراب اجتماعی و مشکلات هیجانی تلقی کرد
کلید واژگان: اضطراب اجتماعی, درمان فراتشخیصی, تنظیم هیجان, کفایت هیجانIntroductionSocial anxiety disorder is a type of anxiety disorder. Recent research has shown that difficulty in regulating emotion is the underlying mechanism of mood disorders and anxiety. The aim of this study was to evaluate the effectiveness of transdiagnostic treatment on the social anxiety of students.
MethodThe method of the present study was quasi-experimental of pretest-posttest with follow-up. 24 participants with inclusion criteria, by the available sampling method, were divided into experimental and control groups randomly. The instruments used in this study were the Cognitive Regulation Questionnaire (CERQ), Difficulties in Emotion Regulation Scale (DRES), Social Phobia inventory (SPIN). After collecting data, statistical analysis was performed by a repeated-measures method by spss-24 software.
ResultsThe results of the present study showed that the implementation of transdiagnostic treatment can improve emotion-based symptoms in people with social anxiety. Meta-diagnostic treatment explained 59.8% of the variance of post-test changes compared to the pre-test. Therefore, the use of this united protocol improved emotional adequacy and emotion regulation in students with social anxiety in Kermanshah University of Medical Sciences (p> 0.05).
ConclusionAccording to the results, it can be said that transdiagnostic treatment reduces social anxiety, improves adequacy, and regulates emotion. Therefore, the method used in the present study can be considered as a suitable method for psychological interventions in students with social anxiety and emotional problems.
Keywords: Social anxiety, transdiagnostic treatment, emotion regulation, emotion adequacy -
مقدمه
اعتیاد به مواد معضلی فردی و اجتماعی است که با تبعات منفی بسیاری همراه است و نوجوانی دوره ای پرخطر برای گرایش به اعتیاد است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه آموزشی خودکنترلی بر کاهش آمادگی به اعتیاد در دانش آموزان انجام شد.
روشطرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با پیش آزمون - پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دوره دوم متوسطه مشغول به تحصیل در مدارس شهرستان نقده در سال تحصیلی 98-1397 بودند. به شیوه نمونه گیری هدفمند، تعداد 60 نفر از دانش آموزان که نمرات بالا در مقیاس گرایش به اعتیاد داشتند، انتخاب شده و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند (هر گروه 30 نفر). گروه آزمایش تحت 10 جلسه هفتگی 90 دقیقه ای آموزش خود کنترلی قرار گرفت. ابزار جمع آوری داده ها عبارت بود از مقیاس گرایش به اعتیاد (Addiction tendency scale).
نتایجنمرات میانگین تعدیل شده میزان آمادگی به اعتیاد پس از اجرای آموزش خودکنترلی در افراد گروه مداخله (52/36) پایین تر از میزان آمادگی به اعتیاد در افراد گروه کنترل (71/78) می باشد. بنابراین برنامه آموزشی خودکنترلی بر کاهش آمادگی به اعتیاد در دانش آموزان اثربخش بود (05/0>P).
نتیجه گیریبرنامه آموزشی خودکنترلی می تواند مداخله ای موثر در در کاهش آمادگی به اعتیاد در دانش آموزان باشد.
کلید واژگان: آمادگی به اعتیاد, دانش آموز, خودکنترلیIntroductionAddiction is a personal and social problem that has many negative consequences and adolescence is a high-risk period for addiction. The aim of this study was to investigate the effectiveness of self-control training programs on reducing addiction readiness in students.
MethodThe design of the present study was quasi-experimental with a pretest-posttest and control group. The statistical population included all high school students studying in schools of Naghadeh city in the academic year 2018-2019. By purposeful sampling method, 60 students with high scores on the addiction tendency scale were selected and then randomly assigned to two experimental and control groups of (30 in each group). The experimental group underwent 10 weekly sessions of 90 minutes of self-control training. The data collection tool was the Addiction tendency scale.
ResultsThe adjusted mean scores of addiction readiness after self-control training in the intervention group (36.52) were lower than the addiction readiness in the control group (78.71). According to, the self-control training program is effective in reducing addiction readiness in students (P <0.05).
Conclusionself-control training program can be an effective intervention in reducing the readiness for addiction in students.
Keywords: Addiction readiness, Student, Self-control -
Objectives
Personality and spiritual factors play an important role in the death anxiety of incurable patients. This research was performed to investigate the mediating role of resilience in the relationship between emotional regulation and spirituality, with death anxiety in cancer patients.
MethodsNumber of 290 cancer patients referring to the chemotherapy section of Imam Reza Hospital were selected using available sampling methods. The questionnaires that were considered to collect information were: (1) Demographic Information Questionnaire; (2) Parsian and Dunning Spirituality Questionnaire; (3) Garnefski Emotion Regulation Questionnaire; (4) Connor & Davidson Resilience Questionnaire; and (5) Templer Death Anxiety Questionnaire; all the data from these questionnaires after completion and analysis of the data collected, structural equations were carried out using Smart Pls.
ResultsThe results showed that the direct effect of cognitive regulation of emotion, spirituality and resilience on death anxiety is significant (P ≤ 0.01). Also, the direct effect of cognitive regulation of emotion and spirituality on resilience is significant (P ≤ 0.01). Furthermore the indirect cognitive regulation of emotion and spirituality on death anxiety mediated by resilience is significant (P ≤ 0.01).
ConclusionsThe results of this study show the importance of personality and spiritual factors in psychological problems of cancer patients and have implications in the field of psychotherapy.
Keywords: Cancer, Death Anxiety, Cognitive Emotion Regulation, Resilience, Spirituality -
پژوهش حاضر با هدف اثربخشی بسته آموزشی تاب آوری تحصیلی، دلبستگی به مدرسه، خودپنداره تحصیلی و درگیری تحصیلی بر سازگاری تحصیلی انجام شد. روش تحقیق پژوهش، جزء تحقیقات کاربردی و از نظر اجرا جزء پژوهش های شبه آزمایشی بود. جامعه آماری تحقیق شامل تمامی دانش آموزان دوره متوسطه دوم شهر سردشت بودند که حجم نمونه 80 نفر تعیین و به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد شده سازگاری تحصیلی بیکر و سریاک (1984) استفاده شد. فرضیه ها با استفاده از نرم افزار SPSS به کمک آنالیزکواریانس یک راهه آزمون شدند و نتایج تحقیق نشان داد بسته آموزشی تاب آوری تحصیلی، دلبستگی به مدرسه، خودپنداره تحصیلی و درگیری تحصیلی تاثیر معناداری بر سازگاری تحصیلی دانش آموزان دارد (001/0=P). پژوهش حاضر دارای محدودیت هایی بود من جمله جامعه آماری دانش آموزان دوره متوسطه دوم شهر سردشت در نظر گرفته شده و از ابزار خود گزارش دهی پرسشنامه استاندارد استفاده شده است، در نهایت پیشنهاد می گردد که در مطالعات آینده دیگر مقاطع تحصیلی در نظر گرفته شده و از ابزارهای دیگری جهت بررسی بیشتر استفاده شود.
کلید واژگان: تاب آوری تحصیلی, خودپنداره تحصیلی, دلبستگی به مدرسه, درگیری تحصیلیThe aim of this study was to evaluate the effectiveness of the training package on educational resilience, school attachment, academic self-concept and academic engagement on academic adjustment. The research method was applied research and quasi-experimental research. The statistical population of the study included all high school students in Sardasht that the sample size was 80 and were selected by multi-stage cluster random sampling. Baker & Siriac (1984) standardized academic adjustment questionnaire was used to collect data. Hypotheses were tested using SPSS software using one-way analysis of covariance. And the finds showed that: The training package of academic resilience, school attachment, academic self-concept and academic engagement has a significant effect on students' academic adjustment (p = 0.001). The present study had some limitations, such as the statistical population of secondary school students in Sardasht and the standard self-report questionnaire was used. Finally, it is suggested that in future studies, other educational levels are considered and Use other tools for further investigation.
Keywords: academic resilience, Academic self-concept, school attachment, academic engagement -
هدف از انجام پژوهش حاضر مدل علی اختلال خوردن براساس خودشیء انگاری، اجتناب تجربه ای و کمال گرایی با نقش واسطه ای نگرانی از تصویر بدنی در زنان دارای اضافه وزن شهرستان کنگاور در سال 98-99 بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و مدل معادلات ساختاری بود. از جامعه ی مذکور با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 450نفر از زنان با شاخص توده ی بدنی28 BMI≥ انتخاب شدند. پرسشنامه های مقیاس تشخیص اختلال خوردن(استیس و همکاران،2001)، خودشیء انگاری(نول و فردریکسون،1998)، پرسشنامه پذیرش و عمل- نسخه ی دوم(بوند و همکاران،2011)، کمال گرایی چندبعدی تهران(بشارت، 1386) و نگرانی از تصویر بدنی(لیتلتون وهمکاران،2005) به عنوان ابزارهای سنجش مورد استفاده قرار گرفت. تحلیل داده ها با دو نرم افزار spss و Amos انجام شد. یافته ها بیانگر این است که خودشیء انگاری، اجتناب تجربه ای و کمال گرایی در زنان دارای اضافه وزن با میانجی گری نگرانی از تصویر بدنی براختلال خوردن آنها اثر می گذارد. همچنین خودشیء انگاری، اجتناب تجربه ای و کمال گرایی بر نگرانی از توصیر بدن و بر اختلال خوردن اثر مستقیم می گذارد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که در مجموع خورشیء انگاری، اجتناب تجربه ای و کمال گرایی می تواند پیش بین مناسبی برای اختلال خوردن زنان از طریق نگرانی از تصویر بدنی در آنها باشد.
کلید واژگان: اختلال خوردن, خودشیء انگاری, اجتناب تجربه ای, کمال گرایی, نگرانی از تصویر بدنIntroductionOverweight are affected by biological and genetic factors. One of the variables associated with being overweight is eating disorder. The purpose of this study was to investigate the causal model of eating disorder based on self-objectification, experiential avoidance and perfectionism with the mediating role of body image concern in the community of overweight women.
MethodsThe peresent study was descriptive correlation. The statistical population included overweight women with body mass index (BMI≥28) of Kangavar city in 2019, they had referred to sports clubs and health centers. 450 people were selected by available sampling method. Standard Eating Disorders Diagnostic Scale (EDDS); Self-reported (SO); Acceptance and Action (AAQ-II); Tehran Multidimensional Perfectionism (TMPS). Structural Equation Modeling and Spss and Amos software were used to analyze the data.
FindingsIndicated that perfectionism, experiential avoidance, and self-objectification are exogenous variables that affect on the endogenous variable of eating disorder, both directly and indirectly. And the effect of other exogenous variables on the endogenous variable of eating disorder is only direct. Also, the mediating variable in the relationship between predictor and criterion variables has a significant partial effect.
ConclusionSelf-objectification, experiential avoidance and perfectionism can be a good predictor of eating disorder in women through concern about their body image.
Keywords: Eating Disorder, self-objectification, Experiential Avoidance, Perfectionism, Body Image Concern -
The present study aims to show to what extent horizontal and vertical individualism and-collectivism tendencies predict social well-being, with the intermediary role of social problem-solving. For this purpose, 377 students from universities located in the capital cities of the western provinces in Iran were selected through the multistage sampling method. The Horizontal and Vertical Individualism and Collectivism (Triandis, 1998), the Social Well-Being (Keyes, 2004), and the Social Problem-solving Ability (D’Zurilla et al., 2002) questionnaires were applied in this study. The analysis of the data, based on the formation of the causal model in the Smart PLS 3.2.8 software, shows that the general model of the project matches our data. The results of the validity and reliability factors of the external model are optimal. In the internal model, collinearity criteria, the amounts of t, F2, and Q2 are acceptable. Also, the coefficient of determination (R2) of efficient problem-solving (50.3%), inefficient problem-solving (48.3%), and social well-being (68.2%) were obtained at appropriate levels. In addition, the results reveal that horizontal and vertical individualism and collectivism predict social well-being through social problem-solving ability both directly and indirectly. But the horizontal collectivism does not significantly affect social problem-solving ability. Moreover, the direct relationship of efficient and inefficient problem-solving on social well-being is all meaningful (P≤.01). Finally, the analysis of the MIPA indicates that the highest performance and importance are related to the horizontal individualism variable (69.250) and efficient problem-solving (.299), which is indicative of the implicit applicability of these results.Keywords: Social Problem-solving (Efficient & Inefficient), Horizontal, Vertical Individualism-Collectivism, social well-being
-
هدف
هدف پژوهش تعیین اثربخشی زوج درمانی خود تنظیم گری _ دلبستگی بر تعهد زناشویی و عملکرد جنسی زنان دارای رابطه فرازناشویی بود.
روشروش پژوهش نیمه آزمایشی، با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود.جامعه آماری کلیه زنان دارای رابطه فرازناشویی مراجعه کننده به مرکز مشاوره ویژه زنان در شهرستان سنندج بود. با نمونه گیری در دسترس، 30 نفر انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (15نفره) گمارده شدند. پرسشنامه های تعهد زناشویی (آدامز و جونز، 1997) و عملکرد جنسی زنان (روزن، گراندون، مایرز و هاتی، 2004) استفاده شد. برای گروه آزمایش برنامه زوج درمانی خود تنظیم گری _ دلبستگی سپهوند، رسول زاده، طباطبایی، بشارت و الهیاری (1393) طی 8 جلسه 90 دقیقه ای، یکبار در هفته اجرا و داده ها با آزمون تحلیل واریانس آمیخته تحلیل شد.
یافته ها:
نتایج نشان داد که زوج درمانی خود تنظیم گری _ دلبستگی بر بهبود تعهد زناشویی و عملکرد جنسی زنان دارای رابطه فرازناشویی اثربخش بود. و این اثربخشی در مرحله پیگیری ماندگار بود (001/<p).
نتیجه گیری:
رویکرد زوج درمانی خود تنظیم گری _ دلبستگی با کمک به زنان برای رسیدن به سازگاری بیشتر در روابط، گفتگو و مذاکره، افزایش توانایی تعامل می تواند تعهد زناشویی و عملکرد جنسی را در زنان دارای رابطه فرازناشویی بهبود بخشد.
کلید واژگان: خود تنظیم گری, دلبستگی, تعهد زناشویی, عملکرد جنسیAimThe purpose of this study was to determine the effectiveness of self regulation-attachment couple therapy on improving marital commitment and sexual function in women with extra-marital affair.
MethodsSemi-experimental research method with pre/post-test and control group including follow-up was used. The statistical population included women with extramarital affair referred to the counseling center for women in the city of Sanandaj, Iran. Using available sampling method, 30 subjects were selected and randomly assigned to experimental and control groups (15 participants each). Marital Commitment Questionnaire (Adams, Jones, 1997) and Womenchr('39')s Sexual Function Questionnaire (Rosen, Grandon, Myers, Hutty, 2004) were used. The intervention group received self regulation-attachment couple therapy through 8 ninety-minute sessions on a weekly basis. Data was analyzed using mixed analysis of variance.
FindingsResults showed that self regulation-attachment couple therapy programs significantly improved the marital commitment and sexual function. Follow-up analyses showed that these results remained stable after three months (P<0/001).
Conclusionself regulation-attachment couple therapy approach by helping women achieve greater adjustment in relationship, dialogue and negotiation, increasing the ability to interact and improve the marital commitment and sexual function in women with extramarital affair.
DiscussionsThe findings of the present study show that studying counseling and internship in this field has influenced students’ views of marriage and marital relationships in various ways.
Keywords: Self regulation-attachment, marital commitment, sexual function -
طلاق عاطفی مهمترین عامل ناامیدی خانواده است و باعث ایجاد شکاف عاطفی خانواده می شود. هدف از این مطالعه - تدوین مدل علی گرایش به طلاق عاطفی بر اساس تمایز یافتگی خود با میانجی گری دلزدگی زناشویی بود.پژوهش حاضر با توجه به هدف آن از نوع کاربردی و شیوه ی اجرای آن توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زوجین مراجعه کننده به مرکز مشاوره بهزیستی شهرستان قصرشیرین بودند. که از میان آنها به روش تصادفی چند مرحله ای و با استفاده از نمونه های در دسترس 100 نفر به عنوان نمونه انتخاب شد. سپس داده های مورد نظر با استفاده از پرسشنامه های طلاق عاطفی گاتمن (1999)، تمایز خود (DSI-SF) دریک (2011) و دلزدگی زناشویی پاینز (1996) جمع آوری شد. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری نشان دادند بین گرایش به طلاق عاطفی بر اساس تمایز یافتگی خود با میانجی گری دلزدگی زناشویی رابطه معنی داری بودند.یافته ها نشان داد دلزدگی زناشویی رابطه بین گرایش به طلاق عاطفی و تمایزیافتگی خود را میانجی گری می کند. دلزدگی زناشویی به عنوان عوامل مهم و تاثیرگذار بر سطح ارتقا سلامت روانی مطرح است و با شناسایی عوامل به همراه برنامه ریزی مناسب می تواند منجر به کاهش طلاق عاطفی و افزایش خودتمایزیافتگی شود.کلید واژگان: طلاق عاطفی, تمایزیافتگی خود, دلزدگی زناشویی, زوجینEmotional divorce is the most important cause of family hopelessness and can cause a family emotional split. The purpose of this study was to develop a causal model of the tendency for emotional divorce based on self-differentiation through marital attachment mediation.This study is a descriptive-correlational one with regard to its purpose and its implementation. The statistical population of this study included all couples who referred to welfare counseling center of Qasrshirin city. Among them, 100 were selected using multistage random sampling method. Data were then collected using Gutman's Emotional Divorce Questionnaire (1999), DSI-SF Self-Diversity (2011), and Paines' Marital Dissatisfaction Questionnaire (1996).The results of data analysis using Pearson correlation and structural equation tests showed that there was a significant relationship between tendency to divorce based on self-differentiation and mediation of marital burnout.The findings showed that marital attachment mediates the relationship between the tendency to emotional divorce and its differentiation. Marital attachment is one of the important factors affecting the level of mental health promotion and identifying the factors along with proper planning can lead to decrease in emotional divorce and increase self-differentiation.Keywords: emotional divorce, self-differentiation, Marital affliction
-
هدفازدواج به عنوان یکی از رویدادهای مهم زندگی است که بیشتر ما برای تشکیل خانواده از این رویداد مهم استقبال میکنیم ازدواج چه در سنت وچه در فرهنگ امری پسندیده و نیکوست. هدف پژوهش حاضر ارایه مدل علی ازدواج موفق بر اساس سبک های دلبستگی، ویژگی های شخصیتی با میانجیگری تمایزیافتگی می باشد.روشحجم نمونه ای برابر 500 زوج از زوجین شهرستان خوی به شیوه دردسترس و با لحاظ نمودن ملاک های ورود به پژوهش انتخاب شدند. داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه سبک های دلبستگی، ویژگی های شخصیتی، تمایزیافتگی، عملکرد خانواده و رضایت زناشویی جمع آوری و بااستفاده از معادلات ساختاری مورد تجزیه تحلیل قرار گرفتیافته هایافته ها حاکی از آن است که بیشترین تاثیر مستقیم بر ازدواج موفق از سوی تمایزیافتگی با تاثیرپذیری 379/0 می باشد و کمترین میزان تاثیرپذیری نیز برون گرایی با میزان 266/0- می باشد. که اگر فرد دارای تمایزیافتگی بالایی باشد یا بیاموزد آن را ارتقاء بخشد، حتی در صورت داشتن ویژگی های شخصیتی ناهمخوان نیز با پذیرش و مدیریت برخورد نموده به جای گیرکردن در تغییر خود یا طرف مقابل تمام انرژی خود را صرف حل مسئله زندگی زناشویی کرده و دلبستگی ایمن زوجی ایجاد می شود. در عین حفظ فردیت، زوج به "ماشدن" مطلوب در ازدواجی موفق می رسند.کلید واژگان: ازدواج موفق, سبک های دلبستگی, ویژگی های شخصیتی, تمایزیافتگیIntroductionMarriage is one of the most important events in life and most of us welcome this important event to start a family. Marriage is a good thing both in tradition and culture. This study aims to present a causal model of a successful marriage based on attachment styles, personality traits mediated by differentiation.MethodsThe sample size of 500 couples from Khoy city couples was selected by available methods and considering the inclusion criteria. Research data were collected using the Questionnaire of Attachment Styles, Personality Traits, Differentiation, Family Function, and Marital Satisfaction and analyzed using structural equations.FindingsFindings indicate that the most direct effect on successful marriage is differentiation by affectivity with 0.379 and the least effect is extraversion with -0.266. If a person has a high degree of differentiation or learns to improve it, even if he / she has inconsistent personality traits, he / she will accept and manage it. Is created. While maintaining individuality, couples achieve the desired "being" in a successful marriage.Keywords: Successful marriage, Attachment styles, personality traits, self-differentiation
-
هدف این پژوهش تدوین مدل علی رضایت از مدرسه بر اساس ادراک محیط کلاس و ادراک حمایت معلم با نقش واسطه ای پایستگی تحصیلی و درگیری تحصیلی بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش را همه دانش آموزان دختر و پسر دوره دوم متوسطه شهرستان نقده تشکیل دادند که در سال تحصیلی 99-98 مشغول به تحصیل بودند. از این جامعه با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای 550 نفر از دانش آموزان انتخاب شدند. پرسشنامه های رضایت از مدرسه اندرسون و بروک، ادراک محیط کلاس جنتری و همکاران، ادراک حمایت معلم لنت و همکاران، پایستگی تحصیلی مارتین و مارش و درگیری تحصیلی ریو به عنوان ابزارهای سنجش مورد استفاده قرار گرفت. تحلیل داده ها با دو نرم افزار SPSS و Amosانجام شد. یافته ها بیانگر تاثیر مستقیم و غیرمستقیم و معنادار ادراک حمایت معلم و ادراک محیط کلاس بر رضایت از مدرسه از طریق پایستگی تحصیلی و درگیری تحصیلی بود. همچنین پایستگی تحصیلی و درگیری تحصیلی بر رضایت از مدرسه اثر مستقیم و معنادار دارند. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که در مجموع ادراک حمایت معلم و ادراک محیط کلاس می تواند پیش بین مناسبی برای رضایت از مدرسه دانش آموزان از طریق پایستگی تحصیلی و درگیری تحصیلی آنها باشد.کلید واژگان: ادراک محیط کلاس, ادراک حمایت معلم, پایستگی تحصیلی, درگیری تحصیلی, رضایت از مدرسهThe purpose of this study was developing a school satisfaction model based on perception of classroom environment and perception of teacher support mediated by academic buoyancy and academic engagement in the students of second cycle of high schools in Naghadeh city through multi-stage cluster sampling method.The data were analyzed by statistical methods including correlation and structural equations model using SPSS and Amos. Questionnaires of Anderson and Brooke's school satisfaction, perception of classroom environment's Gentry et al., perception of teacher support's Lent et al., Martin and Marsh's academic buoyancy, and Reeve's academic engagement were used as data collection tools. The data were analyzed by statistical methods including correlation and structural equations model with SPSS and Amos. Findings showed that academic buoyancy and academic engagement have a direct and significant effect on school satisfaction; while there was a direct, an indirect and a significant effect of the perception of teacher support and the perception of the classroom environment on school satisfaction through academic buoyancy and academic engagement. The results of this investigation showed that in general, the perception of the teacher support and the perception of the classroom environment could be a good predictor of student's school satisfaction through their academic buoyancy and academic engagementKeywords: Perception of Classroom environment, Perception of Teacher Support, academic buoyancy, Academic Engagement, School Satisfaction
-
زمینه و هدف
سیر صعودی دیابت، مشکلات فراوانی را برای بشر به وجود آورده است. با توجه به نقش ذهن آگاهی در کاهش این مشکلات، مطالعه حاضر با هدف تعیین نقش میانجی تاب آوری در رابطه ذهن آگاهی و بهزیستی ذهنی بیماران دیابتی انجام شد.
مواد و روش هااین مطالعه توصیفی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. از میان جامعه آماری که شامل کلیه اعضای فعال انجمن دیابت شهرستان بناب در سال 1397 بودند، 500 نفر به روش نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسش نامه پنج عاملی ذهن آگاهی Bauer و همکاران، مقیاس تاب آوری Connor-Davidson و پرسش نامه بهزیستی ذهنی Warwick Edinburgh جمع آوری و با ضریب همبستگی Pearson و مدل سازی معادلات ساختاری تحلیل شدند.
یافته هاذهن آگاهی همبستگی مثبتی با بهزیستی ذهنی (001/0>p، 662/0=r)، و تاب آوری (001/0>p، 662/0=r) داشت. تاب آوری نیز با بهزیستی ذهنی همبستگی مثبت (001/0>p، 772/0r=) داشت. تحلیل مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که مسیرهای مستقیم از ذهن آگاهی به بهزیستی ذهنی (001/0>p، 20/0β=) ذهن آگاهی به تاب آوری (001/0>p، 76/0β=) و تاب آوری به بهزیستی ذهنی(001/0>p، 66/0β=)، از نظر آماری معنی دار بود و هم چنین ذهن آگاهی به واسطه تاب آوری به صورت مثبت بهزیستی ذهنی را پیش بینی کرد (001/0>p ، 51/0β=).
نتیجه گیریذهن آگاهی می تواند هم به طور مستقیم و هم به واسطه تاب آوری، بهزیستی ذهنی را به صورت مثبت و معنی دار پیش بینی کند. به نظر می رسد توجه به مدل ذهن آگاهی، تاب آوری و بهزیستی ذهنی در برنامه درمانی و مشاوره ای بیماران دیابتی مفید خواهد بود.
کلید واژگان: ذهن آگاهی, تاب آوری, بهزیستی ذهنی, دیابت, شهرستان بنابBackground and ObjectivesThe ascending course of diabetes has created many problems for human beings. Given the role of mindfulness in reducing these problems, the present study was conducted with the aim of determining the mediating role of resilience in the relationship between mindfulness and subjective well-being of diabetic patients.
Materials and MethodsThe present study was descriptive, based on structural equation modeling. From the statistical population, which included all active members of Bonab Diabetes Association in 2018, 500 people were selected as a sample by simple random method. Data was collected using the Bauer et al Five Facet Mindfulness Questionnaire, the Connor-Davidson Resilience Scale, and the Warwick Edinburgh Subjective Well-being Questionnaire and analyzed by Pearson’s correlation coefficient and structural equation modeling.
ResultsMindfulness had a positive correlation with the Subjective well-being (r=0.662, p<0.001), and resilience (r=0.662, p<0.001). Resilience had also a positive correlation with Subjective well-being (r=0.772, p<0.001). The structural equation modeling analysis showed that direct paths from mindfulness to subjective well-being (β=0.20, p<0.001), mindfulness to resilience (β=0.76, p<0.001) and resilience to subjective well-being (β= 0.66, p<0.001) were statistically significant. Mindfulness also positively predicted subjective well-being through resilience (β=0.51, p<0.001).
ConclusionMindfulness can predict subjective well-being positively and meaningfully, both directly and through the medium of resilience. It seems that paying attention to the model of mindfulness, resilience and subjective well-being will be useful in the treatment program and counseling of diabetic patients.
Keywords: Mindfulness, Resilience, Subjective well-being, Diabetes, Bonab County -
بیماری های مزمن از جمله دیابت در کوتاه مدت با کاهش استقلال و تعامل فرد، بهزیستی ذهنی او را مختل نموده و مشکلاتی را به وجود می آورند. به نظر می رسد مثبت نگری در کمک به این بیماران، نقش موثری را داشته باشد. در این راستا، مطالعه ی حاضر با هدف تعیین نقش میانجی تاب آوری در رابطه ی بین مثبت نگری و بهزیستی ذهنی بیماران دیابتی شهرستان بناب انجام گرفت. این مطالعه، توصیفی از نوع همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه ی آماری، کلیه ی اعضای فعال انجمن دیابت شهرستان بناب در سال 1397بودند. از این جامعه، 500 نفر با نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. داده ها به وسیله ی پرسشنامه ی ویژگی های روان شناسی مثبت نگر رشید (2008)، مقیاس تاب آوری کونور و دیویدسون (2003) و پرسشنامه ی بهزیستی ذهنی وارویک ادینبورگ (2007) جمع آوری شدند و با استفاده از نرم افزار SPSS-v25 و LISREL-v8/8 با مدل سازی معادلات ساختاری تحلیل شدند. نتایج نشان داد که مسیرهای مستقیم از مثبت نگری به بهزیستی ذهنی (05/0>p 27/0=β)، مثبت نگری به تاب آوری (01/0>p 83/0=β) و تاب آوری به بهزیستی ذهنی (01/0>p 80/0=β)، از نظر آماری معنی دار بود. همچنین مثبت نگری به طور غیرمستقیم از طریق تاب آوری نیز بر بهزیستی ذهنی تاثیرمثبت و معنادار داشت (01/0>p 66/0=β). اگرچه به خاطر محدودیت ها باید جانب احتیاط را نگه داشت، ولی به نظر می رسد توجه به مدل مثبت نگری، در برنامه درمانی و مشاوره ای بیماران دیابتی مفید باشد.کلید واژگان: مثبت نگری, تاب آوری, بهزیستی ذهنی, دیابتIn the short term, chronic diseases such as diabetes by reducing a person's independence and interaction impair his subjective well-being and cause problems. Positive thinking seems to play an important role in helping these patients. In this regard, the present study conducted to determine the mediating role of resilience in the relationship between Positive thinking and subjective well-being of diabetic patients in Bonab County. This study was a descriptive correlational study using structural equation modeling. The statistical population was all active members of Bonab Diabetes Association in 1397. From this population, 500 people selected by simple random sampling. Data collected with the Rashid Positive Psychotherapy Inventory (2008), the Connor-Davidson Resilience Scale (2003) and the Warwick Edinburgh Subjective Well-being Questionnaire (2007) and were analyzed using SPSS-v25 and LISREL-v8.8 software by structural equation modeling. The results showed that the direct paths from Positive thinking to Subjective well-being (β=0.27, p < 0.05), Positive thinking to resilience (β=0.83, p < 0.01) and resilience to Subjective well-being (β=0.80, p < 0.01) were statistically significant. Indirectly through resilience, Positive thinking also had a positive and significant effect on Subjective well-being (β=0.83, p < 0.01).Due to limitations most be caution exercised, however it seems useful to pay attention to the Positive thinking model in the treatment plan and counseling of diabetic patients.Keywords: positive thinking, resiliency, Subjective well-being, Diabetes
- این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شدهاست.
- مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه میکند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایشها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامدهاست.
- اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.