به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
مقالات رزومه:

دکتر فاطمه رضایی

  • مجتبی ندری، مسعود صادقی*، فاطمه رضایی
    مقدمه

    پژوهش حاضر با هدف تبیین اختلال اضطراب اجتماعی بر اساس طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک دلبستگی ناایمن با نقش واسطه ای حساسیت اضطرابی انجام گرفته شد.

    روش

    روش پژوهش، همبستگی و از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه علوم و تحقیقات تهران در سال 1401 بودند که به صورت نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب گردیدند. ابزارجمع آوری داده ها شامل پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه، پرسشنامه سبک های دلبستگی، پرسشنامه حساسیت اضطرابی و پرسشنامه اضطراب اجتماعی بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده از نرم افزار 19SPSS و 24AMOS استفاده شد.

    یافته ها

    متغیرهای پیش بین طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک دلبستگی ناایمن به صورت مستقیم و غیرمستقیم با میانجی گری حساسیت اضطرابی بر اختلال اضطراب اجتماعی دارای تاثیر معنادار بودند (0/01 >p). همچنین حساسیت اضطرابی دارای تاثیر مستقیم بر اختلال اضطراب اجتماعی بود (0/01 >p).

    نتیجه گیری

    براساس نتایج پژوهش می توان نتیجه گرفت که طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک دلبستگی ناایمن می توانند پیشبین های قوی اختلال اضطراب اجتماعی باشند و در این میان حساسیت اضطرابی به عنوان متغیر میانجی بخشی از فرآیند اثرگذاری در شکل گیری نشانه های اضطراب اجتماعی است.

    کلید واژگان: اضطراب اجتماعی, حساسیت اضطرابی, دلبستگی, طرحواره
    Mojtaba Nadri, Masoud Sadeghi *, Fatemeh Rezaei
    Introduction

    The present study was conducted with the aim of explaining the symptoms of social anxiety disorder based on primary maladaptive schemas and insecure attachment style with the mediating role of anxiety sensitivity.

    Method

    The research method was correlation and structural equation modeling. The statistical population of the research included all students of the University of Science and Research in the academic year of 2022 in Tehran province which were selected as a multi-stage random sampling. The number of 306 people who scored higher than 40 in the Connor social anxiety questionnaire. Data collection tools included Early Maladaptive Schemas Questionnaire, Attachment Styles Questionnaire, Anxiety Sensitivity Questionnaire and Social Anxiety Questionnaire. In order to analyze the obtained data, SPSS19 and AMOS24 software were used.

    Findings

    The predictor variables of primary maladaptive schemas and insecure attachment style directly and indirectly with the mediation of anxiety sensitivity had a significant effect on social anxiety disorder (p<0/01). Also, anxiety sensitivity had a direct effect on social anxiety disorder (p<0/01).

    Conclusion

    Based on the results of the research, it can be concluded that early maladaptive schemas and insecure attachment style can be strong predictors of social anxiety disorder, and in the meantime, anxiety sensitivity as a mediating variable is part of the influencing process in the form of Taking signs of social anxiety.

    Keywords: attachment, Anxiety Sensitivity, Schema, Social Anxiety
  • ندا قاسمی، فاطمه رضایی*، مسعود صادقی
    اختلال میل/ برانگیختگی جنسی در زنان متاهل از شایع ترین مشکلات جنسی و یک اختلال چندعاملی است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی مدل یکپارچه حساس به فرهنگ و مدل شناختی رفتاری بر عملکرد جنسی و کیفیت رابطه زناشویی زنان دچار این اختلال انجام شد. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل زنان دچار اختلال میل/ برانگیختگی جنسی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اصفهان بودند که از میان آن ها تعداد 45 نفر به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به صورت تصادفی در سه گروه گمارش شدند (هر گروه 15 نفر). آزمودنی های هر سه گروه در مرحله پیش آزمون با مقیاس های شاخص عملکرد جنسی زنان (Isidori and et al, 2010) و کیفیت روابط زوجین کوندی (Chonody and et al, 2018) مورد ارزیابی قرار گرفتند. سپس گروه های آزمایشی پژوهش تحت مداخله قرار گرفتند. پس از اتمام مداخله اعضای هر سه گروه دوباره با ابزار پژوهش مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیره نشان داد که هر دو مداخله مدل یکپارچه حساس به فرهنگ و مدل شناختی رفتاری در مقایسه با افراد گروه کنترل شاهد تغییرات مثبت در پس آزمون عملکرد جنسی و کیفیت رابطه زناشویی بودند (05/0> p). در رابطه اعتبار آزمایی رقابتی مداخله ها نیز نتایج نشان داد که در عملکرد جنسی اثربخشی بیشتر به نفع مدل یکپارچه حساس به فرهنگ است اما در کیفیت رابطه زناشویی تفاوت معنی داری بین دو مداخله مشاهده نشد (05/0<p). با توجه به این نتایج می توان گفت که مدل یکپارچه حساس به فرهنگ اختلال میل/ برانگیختگی جنسی از اثربخشی لازم برخوردار است و می تواند به عنوان یک گزینه درمانی مناسب در کنار سایر الگوهای روان درمانی این اختلال مورداستفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: اختلال میل- برانگیختگی جنسی مدل یکپارچه حساس به فرهنگ, مدل شناختی رفتاری, عملکرد جنسی, کیفیت رابطه زناشویی
    Neda Ghasemi, Fatemeh Rezaei *, Masude Sadeghi
    Background
    Female Sexual Interest-Arousal Disorder is one of the most common sexual problems in women and a multifactorial disorder.
    Objective
    This study aimed to compare the effectiveness of the newly developed treatment of female sexual interest-arousal disorder and cognitive-behavioral therapy (CBT) on sexual function and the quality of the marital relationship of women with female sexual interest-arousal disorder.
    Method
    The research method was experimental with a pretest-posttest design with a control group. The statistical population included women with female sexual interest-arousal disorder referred to counseling centers in Isfahan, from which 45 people were selected by purposive sampling and randomly assigned to three groups (15 people in each group). Subjects of all three groups were evaluated in the pre-test stage with scales. Then the experimental groups underwent an 8-session weekly intervention and the control group did not receive any intervention. At the end of the intervention sessions, the members of all three groups were re-evaluated with research tools. The female Sexual Function Index Scale (Isidori, Pozza, Esposito, Giugliano, Morano, et al, 2010) and relationship Quality Scale(Chonody, Gabb, Killian &Dunk-West,2018)were the instruments in this study.
    Findings
    The results of multivariate analysis of covariance showed that both interventions affect therapeutic goals and the experimental groups witnessed positive changes in the post-test of sexual function and quality of marital relationship compared to the control group. Regarding the competitive validation of the interventions, the results showed that in the sexual function, the effectiveness is more in favor of the psychotherapy protocol of female sexual interest-arousal disorder (P<0.05), but no significant difference was observed between the two interventions in the quality of the marital relationship(P>0.05). Conclusion According to these results, it can be said that the psychotherapy protocol for the female sexual interest-arousal disorder has the necessary effectiveness in modulating the symptoms of this disorder and can be used as a suitable treatment option along with other psychotherapy models for this disorder.
    Keywords: female sexual interest, arousal disorder, culture-sensitive integrated model treatment, Cognitive Behavioral Therapy, sexual Function, quality of couple’s relationships
  • مجتبی ندری، مسعود صادقی*، فاطمه رضایی

    هدف از پژوهش حاضر تدوین مدل معادلات ساختاری اختلال اضطراب اجتماعی بر اساس مولفه های آسیب های دوران کودکی و سبک دلبستگی ناایمن با میانجی گری باورهای فراشناخت بود. طرح پژوهشی، همبستگی و به شیوه معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات در سال تحصیلی 1401-1400 در استان تهران بودند. تعداد 306 نفرکه در پرسشنامه اضطراب اجتماعی کانور نمره بالای 40 را بدست آورده بودند به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه های تجارب آسیب زای محمدخانی (2003)، پرسش نامه سبک های دلبستگی هازن و شیور (1987)، باورهای فراشناخت ولز (2003) و پرسشنامه اضطراب اجتماعی کانور (2000) استفاده شد. سپس داده های به دست آمده وارد مدل مفروضه معادلات ساختاری گردید. به منظور تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده از نرم افزارSPSS19 و AMOS24 استفاده شد. نتایج تحلیل مدل نشان داد که مدل فرضی پژوهش با داده ها برازش مطلوبی دارد. متغیرهای پیش بین تروماهای کودکی و سبک دلبستگی ناایمن به صورت مستقیم و غیرمستقیم با میانجی گری باورهای فراشناخت بر اختلال اضطراب اجتماعی دارای تاثیر مثبت و معنادار بودند. همچنین فراشناخت دارای تاثیر مستقیم بر اختلال اضطراب اجتماعی بود. نتایج پژوهش حاکی از آن است که آسیب های دوران کودکی و سبک دلبستگی ناایمن می توانند پیشبین های قوی در اختلال اضطراب اجتماعی باشند و در این میان فراشناخت به عنوان متغیر میانجی بخشی از فرآیند اثرگذاری در شکل گیری نشانه های اختلال اضطراب اجتماعی است. برگزاری کارگاه های آموزشی در زمینه آسیب های دوران کودکی، سبک های دلبستگی ناایمن و باورهای فراشناخت توصیه می گردد و همچنین مداخلات درمانی باید به این عوامل بپردازند.

    کلید واژگان: اختلال اضطراب اجتماعی, تروماهای کودکی, سبک دلبستگی ناایمن, باورهای فراشناخت
    Mojtaba Nadri, Masoud Sadeghi *, Fatemeh Rezaei

    The purpose of this research was to Developing a structural equation model of social anxiety disorder based on the components of childhood trauma and insecure attachment style with the mediation of metacognitive beliefs. The research design was correlational and structural equations. The statistical population of the research included all students of the Islamic Azad University of Olom-tahghighat in the academic year of 2021-2022 in Tehran province. To collect data, Mohammad Khani's Traumatic Experiences Questionnaire (2003), Hazen and Shaver's Attachment Style Questionnaire (1987), Wells' Metacognitive Beliefs (2003) and Connor's Social Anxiety Questionnaire (2000) were used. Then, the obtained data were entered into the structural equation hypothesis model. In order to analyze the obtained data, SPSS19 and AMOS24 software were used. The results of the model analysis showed that the hypothetical research model has a good fit with the data. Predictive variables of childhood traumas and insecure attachment style directly and indirectly with the mediation of metacognitive beliefs had a positive and significant effect on social anxiety disorder. Also, metacognition had a direct effect on social anxiety disorder. The results of the research indicate that childhood injuries and insecure attachment style can be strong predictors of social anxiety disorder, and in the meantime, metacognition as a mediating variable is a part of the influencing process in the form of Taking symptoms of social anxiety disorder. It is recommended to hold educational workshops in the field of childhood injuries, insecure attachment styles and metacognitive beliefs, and also therapeutic interventions should address these factors

    Keywords: Social anxiety disorder, childhood traumas, insecure attachment style, Metacognitive beliefs
  • Mahboobeh Beiranvand, Fatemeh Rezaei*, Ghasem Sahraei, Fatemeh Sepahvand

    Post-traumatic stress disorder (PTSD) is a common, chronic, and debilitating mental disorder. The present study investigated the effects of cognitive self-compassion training with emphasis on poetry therapy on the psychological well-being and symptoms of PTSD in women. This is a quasi-experimental study of the pre-test/post-test type using a control group. The statistical population comprised a total of 32 women suffering from PTSD in Khorramabad city, selected through convenience sampling and randomly assigned to the experimental and control groups. The experimental group received cognitive self-compassion training with an emphasis on poetry therapy in ten 90-minute sessions based on the cognitive self-compassion intervention of Neff (2011) and related poems. The study scales included the Ryff Scale of Psychological Well-Being (1989) and (1998). Statistical analysis was performed using analysis of covariance by SPSS-23 software. The scores of the psychological well-being and PTSD in women with this disorder before and after the intervention were significantly different. The experimental group showed a significant increase (F=3.70, p<.05) in the psychological well-being score and a significant decrease (F=9.26, p<.05) in the PTSD score compared to the control group. Considering the positive effect of this treatment, therefore, mental health professionals are recommended to use this treatment for PTSD patients.

    Keywords: poetry therapy, cognitive self-compassion, post-traumatic stress disorder, psychological well-being
  • مجتبی ندری، مسعود صادقی*، فاطمه رضایی

    هدف از پژوهش حاضر تدوین مدل سبب شناسی اختلال اضطراب اجتماعی براساس مولفه های طرح واره های ناسازگار اولیه و تروماهای کودکی با نقش واسطه ای راهبرد مقابله هیجان مدار بود. طرح پژوهش، همبستگی و به شیوه معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. تعداد 306 نفر که در پرسشنامه اضطراب اجتماعی کانور نمره بالای 40 را به دست آورده بودند، به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های طرح واره ناسازگار اولیه یانگ (1991)، پرسشنامه تجارب آسیب زای محمدخانی (2003)، پرسشنامه راهبردهای مقابله ای اندلر و پارکر (1990) و پرسشنامه اضطراب اجتماعی کانور (2000) استفاده شد. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار SPSS19 و AMOS24 استفاده شد. نتایج نشان داد داده های پژوهش با مدل فرضی پژوهش برازش مطلوبی دارد. متغیرهای پیش بین طرح واره های ناسازگار اولیه و تروماهای کودکی به صورت مستقیم و غیرمستقیم با میانجی گری راهبرد مقابله هیجان مدار بر اختلال اضطراب اجتماعی تاثیر معنادار داشتند (01/0 >p). همچنین، راهبرد مقابله هیجان مدار بر اختلال اضطراب اجتماعی تاثیر مستقیم داشت (01/0 >p). نتایج پژوهش حاکی از آن است که طرح واره های ناسازگار اولیه و آسیب های دوران کودکی می توانند پیش بین های قوی اختلال اضطراب اجتماعی باشند و در این میان، راهبرد مقابله هیجان مدار به عنوان متغیر میانجی، بخشی از فرایند اثرگذاری در شکل گیری نشانه های اضطراب اجتماعی است. برگزاری کارگاه های آموزشی درزمینه متغیرهای پژوهش توصیه می شود و همچنین، مداخلات درمانی باید به این عوامل بپردازند.

    کلید واژگان: اختلال اضطراب اجتماعی, طرح واره های ناسازگار اولیه, تروماهای کودکی, راهبرد مقابله هیجان مدار
    Mojtaba Nadri, Masoud Sadeghi *, Fatemeh Rezaei

    The aim of the current research was to formulate the etiological model of social anxiety disorder based on the components of early maladaptive schemas and childhood traumas with the mediating role of emotional coping strategy. The research design was correlational and structural equations. The statistical population of the research included all students of the Islamic Azad University of Olom-Tahghighat in the academic year of 2021-2022 in Tehran province. A total of 306 people who scored above 40 in Connor's social anxiety test were selected as a sample. To collect data, Young Early Maladaptive Schema Questionnaire (1991), Mohammad Khani's Traumatic Experience Q5uestionnaire (2003), Andler and Parker's Multidimensional assessment of coping (1990), and Connor's Social Anxiety Questionnaire (2000) were used. Then, the obtained data were entered into the structural equation hypothesis model. In order to analyze the obtained data, SPSS19 and AMOS24 were used. The results of the model analysis showed that the hypothetical research model has a good fit with the data. Predictor variables of early maladaptive schemas and childhood traumas with the mediation of emotional coping strategy had a significant effect on social anxiety disorder (p<0/01). In addition, emotional coping strategies had a direct effect on social anxiety disorder (p<0/01). The results of the research indicate that early maladaptive schemas and childhood traumas can be strong predictors of social anxiety disorder. The results also indicate that emotional coping strategies as mediating variables are part of the influencing process in the form of symptoms of social anxiety disorder. It is recommended to hold educational workshops in the field of maladaptive schemas, coping strategies for childhood traumas, and therapeutic interventions.

    Keywords: social anxiety disorder, early maladaptive schemas, childhood traumas, emotional coping strategy
  • معصومه شفیعی، فاطمه رضایی*، مسعود صادقی
    پژوهش حاضر با هدف تعیین مقایسه اثربخشی درمان تدوینی اجتناب متقابل و درمان شناختی-رفتاری هیجان مدار بر علایم اختلال اضطراب فراگیر انجام گرفت. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه انجام گرفت. جامعه آماری شامل کلیه زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر در شهر خرم آباد بود که از میان آن ها 45 نفر به صورت در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه جایگزین شدند، درمان تدوینی اجتناب متقابل و درمان شناختی-رفتاری هیجان-مدار هر کدام به طور جداگانه در 12 جلسه 90 دقیقه ای برگزار شد و برای گروه گواه هیچ گونه آموزشی اعمال نشد و ابزار این پژوهش مقیاس اضطراب فراگیر بود که شرکت کنندگان در پیش آزمون و پس آزمون به سوالات آن پاسخ دادند و از آزمون تحلیلی کواریانس چند متغیره برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها نشان داد که درمان تدوینی اجتناب متقابل و درمان شناختی-رفتاری هیجان مدار باعث بهبود علایم اختلال اضطراب فراگیر می شوند (01/0>p). و درصد بهبودی آن بیشتر از آزمودنی های گروه گواه می باشد (01/0>p). ولی دو گروه آزمایشی تفاوت معناداری با هم نداشتند (05/0<P). درمان تدوینی اجتناب متقابل و درمان شناختی رفتاری هیجان مدار موجب بهبودی علایم اختلال اضطراب فراگیر می شود درمان تدوینی متمرکز بر تجربه ی فیزیولوژیکی و هیجانی مراجعه است تا مراجعه بتواند با تجربه ی تقابل هیجانی مواجهه شود، که این ممکن است یکی از علل زیربنایی اختلال اضطراب فراگیر باشد اثربخشی این درمان ممکن است در اختلالات روانی که زیربنایی هیجانی دارند، نیز موثر واقع شود.
    کلید واژگان: درمان تدوینی اجتناب متقابل, درمان شناختی رفتاری هیجان مدار, اختلال اضطراب فراگیر
    Masumeh Shafiei, Msoud Sadeghi
    The aim of this study was to compare the effectiveness of the New Developed Contrast Avoidance and Emotion-focused Cognitive Behavioral Therapy on the Severity of Symptoms Generalized Anxiety Disorder. The present study was quasi-experimental with pre-test, post-test design with control group. The statistical population included all women with generalized anxiety disorder in the city of Khorramabad, of whom 45 were selected as available. They were randomly assigned to two experimental groups and a control group. the New Developed treatment Contrast Avoidance and Emotion-focused Cognitive Behavioral Therapy were held separately In 12 sessions 90-minute and no training was applied to the control group. The instrument of this study was a Generalized Anxiety Disorder scale in which pre-test and post-test participants answered questions A multivariate analysis of covariance was used to analyze the data. The findings showed that the developmental treatment contrast avoidance and Emotion-focused Cognitive Behavioral Therapy improves the symptoms of generalized anxiety disorder (p <0.01). And the recovery rate is higher than the subjects of the control group (p <0.01). But the two experimental groups did not differ significantly (P <0.05). the New Developed treatment contrast avoidance and Emotion-focused Cognitive Behavioral Therapy improves the symptoms of generalized anxiety disorder and Developmental therapy focuses on the physiological and emotional experience of the client so that the client can experience the emotional contrast, which may be one of the underlying causes of generalized anxiety disorder. The effectiveness of this treatment may also be effective in mental disorders that have an emotional underpinning.
    Keywords: the New Developed Treatment Contrast Avoidance, Emotion-focused Cognitive Behavioral Therapy, Generalized anxiety disorder
  • Fatemeh Sepahvand, Fatemeh Rezaei*, Qhasem Sahraei, Mahboobeh Beiranvand
    Background

    Infertility is a global problem that leads to psychological complications. Studies show that the psychological damage caused by infertility is far greater in women compared to men. Infertility reduces psychological well-being and causes infertility stress in infertile women. This study aims to determine the effectiveness of positive-thinking-based poetry therapy on infertility stress and psychological well-being in infertile women.

    Methods

    This quasi-experimental research was conducted with a pre-test, post-test design and a control group. The statistical population included all infertile women. The sample size consisted of 46 women who were selected via the convenience sampling method. They were randomly assigned to experimental (n=23) and control groups (n=23). The experimental group received the package of positive-thinking-based poetry therapy which was compiled by the researchers, for eight 90-min sessions. The data was collected using the infertility stress questionnaire and the psychological well-being scale. The data were analyzed using multivariate and univariate analysis of covariance via the SPSS software, version 22.

    Results

    The multivariate and univariate analysis of covariance results showed that positive-thinking-based poetry therapy has a positive and significant effect on improving infertility stress psychological and well-being in infertile women (P<0.05).

    Conclusion

    According to the results, the change in mental attitude and emergence of positive emotions caused by the intervention of positive-thinking-based poetry therapy improved the infertility stress and psychological well-being of infertile women.

    Keywords: Positive thinking, Poetry therapy, Infertility stress, Psychological well-being, Infertility
  • ندا قاسمی، فاطمه رضایی*، مسعود صادقی
    مقدمه

    اختلال میل/ برانگیختگی جنسی زنان، موجب بروز آسیب های هیجانی و روان شناختی و کاهش کیفیت و رضایت زناشویی و افزایش فرسودگی زناشویی می شود. پژوهش حاضر با هدف مقایسه تاثیر روان درمانی یکپارچه و درمان شناختی رفتاری بر پریشانی جنسی و روان شناختی زنان مبتلا به اختلال میل- برانگیختگی جنسی انجام شد.

    روش کار

    روش پژوهش نیمه تجربی  با طرح پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل زنان مبتلا به اختلال میل برانگیختگی جنسی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اصفهان در سال 1400-1399 بودند که از میان آن ها تعداد 45 نفر  با میانگین سنی 55/33 به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه گمارش شدند (هر گروه 15 نفر). هر سه گروه با مقیاس های پریشانی جنسی و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS-21) مورد ارزیابی قرار گرفتند. گروه های آزمایشی پژوهش تحت مداخله هفتگی قرار گرفتند و گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. پس از اتمام جلسات مداخله، اعضای هر سه گروه مجدد با ابزار پژوهش مورد ارزیابی قرار گرفتند.

    یافته ها:

     نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که  هر دو مداخله بر پریشانی جنسی تاثیرگذار بود (F= 115.59   ; p<0.05) ولی روان درمانی یکپارچه اثربخش تر بود. همچنین نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که در متغیر پریشانی روانشناختی نیز هر دو درمان اثربخش بودند (اضطراب (F= 38.44; p<0.05)، افسردگی (F= 28.40; p<0.05)و استرس (F= 36.15   ; p<0.05)) ، ولی درمان شناختی رفتاری اثربخشی بیشتری داشت.

    نتیجه گیری:

     نتایج نشان داد  که روان درمانی یکپارچه و درمان شناختی رفتاری در تعدیل پریشانی جنسی و روان شناختی افراد مبتلا به اختلال میل/ برانگیختگی جنسی از اثربخشی لازم برخوردار هستند و پروتکل روان درمانی یکپارچه می تواند به عنوان یک گزینه درمانی مناسب در کنار سایر الگوهای روان درمانی این اختلال مورداستفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: اختلال میل- برانگیختگی جنسی, درمان یکپارچه, درمان شناختی رفتاری, پریشانی جنسی, پریشانی روان شناختی
    Neda Ghasemi, Fatemeh Rezaei*, Masud Sadeghi
    Background

    sexual interest/arousal disorder in women causes emotional and psychological damage and decreases marital quality and satisfaction and increases marital burnout. The aim of this study was to compare the effectiveness of the newly developed treatment of sexual desire / arousal disorder and cognitive-behavioral therapy on sexual and psychological distress in women with sexual desire / arousal disorder.

    Methods

     The research method was semi experimental with a pretest-posttest design with a control group. The statistical population included women with sexual desire / arousal disorder who referred to counseling centers in Isfahan 2020-2021, from which 45 people were selected by purposive sampling and randomly assigned to three groups (15 people in each group). After selecting and assigning the subjects to the three groups of the study, all three groups were evaluated with the Female Sexual Distress Scale- Revised (FSDS-R) and short scale of depression, anxiety and stress (DASS-21). Then the experimental groups underwent of weekly intervention and the control group did not receive any intervention. At the end of the intervention sessions, the members of all three groups were re-evaluated with research tools.

    Results

    The results of analysis of covariance showed that both integrated psychotherapy and cognitive-behavioral therapy affect sexual and psychological distress and individuals in the experimental groups received lower scores in the post-test of sexual and psychological distress than those in the control group(P<0.05). The results also showed that there is a significant difference between the two interventions in terms of effectiveness on research dependent variables. In the variable of sexual distress, efficacy is more effective with the newly developed treatment of sexual desire / arousal disorder, but in relation to psychological distress, cognitive-behavioral therapy has been more effective(P<0.05).

    Conclusion

    According to these results, it can be said that the integrated psychotherapy and cognitive-behavioral therapy are effective in modulating sexual and psychological distress in people with sexual arousal disorder and the psychotherapy protocol of sexual arousal disorder can be used as a suitable treatment option along with other psychotherapy models of this disorder.

    Keywords: female sexual desire, arousal disorder, integrated psychotherapy, cognitive behavior therapy, sexual distress, psychological distress
  • فاطمه سپهوند، فاطمه رضایی *، فضل الله میردریکوند
    سابقه و هدف

    هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر معنویت درمانی مبتنی بر مثبت اندیشی بر افسردگی و خستگی زنان مبتلا به بتا تالاسمی ماژور در شهرستان خرم آباد بود. طرح این پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود.

    مواد و روش کار

    جامعه آماری این پژوهش شامل تمام زنان مبتلا به بیماری بتا تالاسمی ماژور مراجعه کننده به بیمارستان شهید مدنی شهر خرم آباد در سال 1400 بودند که تمایل به شرکت در این پژوهش داشتند. با روش نمونه گیری در دسترس 40 نفر انتخاب و به صورت تصادفی، در دو گروه آزمایش (20 نفر) و گواه (20 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش 12 جلسه 90 دقیقه ای مداخله معنویت درمانی مبتنی بر مثبت اندیشی (از طریق به چالش کشیدن افکار منفی، اثرات روان شناختی ارتباط و نیایش با خدا، صبر و تفکر معنوی) را دریافت کرد. در پژوهش حاضر، منظور از معنویت درمانی مبتنی بر مثبت اندیشی، معنویت درمانی وزیری و کاشانی و مثبت اندیشی سلیگمن، رشید و پارکز است. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه حالات خلقی Lane و همکاران (2007) استفاده شد.

    یافته ها

    برای تجزیه وتحلیل داده های آماری و بررسی فرضیه های پژوهش از تحلیل کوواریانس چندمتغیری و تک متغیری استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد معنویت درمانی مبتنی بر مثبت اندیشی موجب بهبود افسردگی و خستگی زنان مبتلا به بتا تالاسمی ماژور در گروه آزمایش شده است (001/0P<).

    استنتاج

    با توجه به نتایج این پژوهش، معنویت درمانی مبتنی بر مثبت اندیشی در کاهش افسردگی و خستگی بیماران تالاسمی ماژور موثر است. بنابراین، پیشنهاد می شود مشاوران و درمانگران از معنویت درمانی مبتنی بر مثبت اندیشی برای کاهش افسردگی و خستگی استفاده کنند.

    کلید واژگان: افسردگی, بتا تالاسمی ماژور, خستگی, معنویت درمانی
    Fatemeh Sepahvand, Fatemeh Rezaei *, Fazlullah Mirderikvand
    Background and Aims

    This study aimed to evaluate the effectiveness of spiritual therapy based on positive thinking in depression and fatigue among women with Beta thalassemia major in Khorramabad, Iran.

    Materials and Methods

    This quasi-experimental study was conducted using a pretest-posttest design with a control group. The statistical population of this study included all women with Beta thalassemia major referred to Shahid Madani Hospital, Khorramabad, Iran, in 2021. The participants were willing to participate in this study, and they were selected (n=40) using the convenience sampling method and then randomly assigned to the experimental (n=20) and the control groups (n=20). The experimental group received 12 sessions of 90-minute spiritual therapy intervention based on positive thinking (through challenging negative thoughts, the psychological effects of communication and prayer with God, as well as patience and spiritual thinking). In the present research, the spiritual therapy based on positive thinking was based on the spiritual therapy of Vaziri and Kashani, as well as positive thinking by Seligman, Rashid, and Parks. Lane et al.’s Mood States Questionnaire (2007) was used to collect the required data in this study.

    Results

    Multivariate and univariate analysis of covariance was used to analyze statistical data and test research hypotheses. The results of this study showed that spiritual therapy based on positive thinking improved depression and fatigue in women with Beta thalassemia major in the experimental group (P<0.001).

    Conclusions

    According to the results of this study, spiritual therapy based on positive thinking is effective in reducing depression and fatigue in patients with thalassemia major. Therefore, it is recommended that counselors and therapists use this therapy based on positive thinking to reduce depression and fatigue.

    Keywords: Beta thalassemia major, Depression, Fatigue, Spiritual therapy
  • فاطمه سپهوند، فاطمه رضایی، فضل الله میردریکوند
    سابقه و هدف

    بیماران بتاتالاسمی ماژور در برخورد با عوارض آن از مشکلات روان شناختی رنج می‌برند. هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر معنویت درمانی مبتنی بر مثبت ‌اندیشی بر سلامت معنوی، سرسختی روان شناختی و اضطراب مرگ زنان مبتلا به بتاتالاسمی ماژور در شهرستان خرم آباد بود.

    مواد و روش‌ها

    این پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه شاهد بود. جامعه آماری این پژوهش زنان مبتلا به بتاتالاسمی ماژور مراجعه‌کننده به بیمارستان شهید مدنی شهر خرم‌آباد در سال 1400 بودند که با روش نمونه‌گیری در دسترس 40 نفر از آن‌ها انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (20 نفر) و شاهد (20 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش 12 جلسه معنویت درمانی مبتنی بر مثبت اندیشی دریافت کرد. برای جمع‌آوری داده‌ها از پرسشنامه‌های بهزیستی معنوی پالوتزین و الیسون، سرسختی روانشناختی کوباسا و اضطراب مرگ تمپلراستفاده گردید.

    یافته‌ها

    نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیره و تک متغیره نشان داد که معنویت درمانی مبتنی بر مثبت اندیشی، تاثیر معناداری بر بهبود سلامت معنوی (64/6 ± 50/41)، سرسختی روان شناختی (38/8 ± 15/50) و اضطراب مرگ (91/0 ± 45/6) زنان مبتلا به بتاتالاسمی ماژور گروه آزمایش داشته است (001/0 <p).
     

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج پژوهش، مداخله معنویت درمانی مبتنی بر مثبت اندیشی موجب بهبود سلامت معنوی، سرسختی روان شناختی و اضطراب مرگ در زنان مبتلا به بتاتالاسمی ماژور گردیده است.

    کلید واژگان: بتاتالاسمی, معنویت, درمان
    F. Sepahvand, F. Rezaei, F. Mirderikvand
    Background and Objectives

    Beta thalassemia major patients suffer from psychological problems in dealing with its complications. The aim of this study was to evaluate the effectiveness of spiritual therapy based on positive thinking on spiritual health, psychological hardiness and death anxiety in women with Beta thalassemia major in Khorramabad.

    Materials and Methods

    The design of this study was quasi-experimental and pre-test/post-test with a control group. The statistical population of this study was women with beta thalassemia major referred to Shahid Madani Hospital in Khorramabad in 2021. Using the convenience sampling method, 40 people were selected and randomly assigned to the experimental (20) and control group (20). The experimental group received 12 sessions of spiritual therapy based on positive thinking. In order to collect data, Palutzin and Ellison's spiritual Well-Being, Kobasa's psychological hardiness, and Templer 's death anxiety were used.

    Results

    The results of multivariate and univariate covariance analysis showed that spiritual therapy based on positive thinking had a significant effect on improving spiritual health (41.50 ± 6.64), psychological hardiness (50.15 ± 8.38), and death anxiety (6.45 ± 0.91) in women with beta thalassemia major in the experimental group (p < 0.001).

    Conclusions

    According to the results of the research, spiritual therapy intervention based on positive thinking has improved spiritual health, psychological hardiness, and death anxiety of women with beta thalassemia major.

    Keywords: beta Thalassemia, Spirituality, Therapy​​​​​​​
  • ماکوان بهرام زاده، محمدعلی سپهوندی*، فاطمه رضایی

    زمینه و هدف :

    صمیمیت زناشویی در زوجین  در حال طلاق  با  کاستی هایی همراه است،  بر این اساس هدف از پژوهش حاضر  مقایسه اثربخشی زوج درمانی با رویکرد طرح واره و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر صمیمیت زناشویی زوجین در حال طلاق بود.

    مواد و روش ها

    روش پژوهش حاضر کمی و از نوع مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون و دوره پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی زنان در معرض طلاق مراجعه کننده به مرکز مشاوره و روانشناسی آوای درون شهرستان پاوه در سال 1400 تشکیل می دادند که از بین آن ها 45 نفر با روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه آزمایش زوج درمانی طرح واره محور، گروه آزمایش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و گروه گواه جایگزین گردیدند.  در گردآوری اطلاعات از پرسشنامه صمیمیت زناشویی تامسپون و ولکر  استفاده شد.  همچنین برای تجزیه و تحلیل داده ها آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر به کاربرده شده است.

    یافته ها

    نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که زوج درمانی با رویکرد طرح واره در افزایش صمیمیت زناشویی تاثیر معناداری داشته است (05/0>p)،  از طرف دیگر درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی نیز در بهبود صمیمیت زناشویی به طور معناداری نتیجه بخش بوده است (05/0>p)،  همچنین بین دو گروه زوج درمانی با رویکرد طرح واره و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در متغیر صمیمیت زناشویی تفاوت معناداری مشاهده نشد.

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش حاضر حاکی از آن بود زوج درمانی با رویکرد  طرح واره و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در افزایش صمیمیت زنان در معرض طلاق موثر بوده است و این دو رویکرد درمانی نتیجه یکسانی در بهبود صمیمیت زناشویی در زنان در معرض و طلاق داشته اند.

    کلید واژگان: زوج درمانی با رویکرد طرح واره, شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, صمیمت, طلاق
    Makvan Bahramzadeh, Mohhamadali Sepahvandi*, Fatemeh Rezaei
    Aim and Background

    Marital intimacy in divorcing couples is associated with shortcomings, based on this, this research aimed to compare the effectiveness of schema couple therapy and mindfulness-based cognitive therapy on marital intimacy in Couples Exposed to divorce.

    Methods and Materials: 

    The method of the current research was quantitative and a quasi-experimental study with a pre-test, and post-test design and follow-up period. The statistical population of the research consisted of all the women facing divorce who refer to Avai counseling and psychology center in Paveh city in the year 1400, of which 45 people were selected by convenience sampling method and randomly in the group The schema couple therapy experiment, the mindfulness-based cognitive therapy experiment group, and the control group was replaced. Thomson and Volker's Marital Intimacy Questionnaire was used in data collection. Also, variance analysis with repeated measures has been used to analyze the data.

    Findings

    The results of data analysis showed that schema couple therapy had a significant effect on increasing marital intimacy (p<0.05), on the other hand, cognitive behavioral therapy based on mindfulness also improved marital intimacy. It has been significantly fruitful (p<0.05), also, no significant difference was observed between the two groups of schema couple therapy and mindfulness-based cognitive therapy in the variable of marital intimacy.

    Conclusions

    The results of the present study showed that schema couple therapy and cognitive therapy based on mindfulness were effective in increasing the intimacy of women facing divorce. These two treatment approaches have the same result in improving marital intimacy in women facing divorce.

    Keywords: schema couple therapy, cognitive therapy based on mindfulness, intimacy, divorce
  • ندا قاسمی، فاطمه رضایی*، مسعود صادقی
    مقدمه و هدف

    اختلال میل/ برانگیختگی جنسی زنان شایع ترین و مخرب ترین مشکل جنسی است که زوجین با آن مواجه هستند و از دیرباز یکی از دغدغه های رایج درمان زوجین بوده است. با توجه به چندبعدی بودن و فراگیر بودن اختلال میل/ برانگیختگی جنسی زنان و تاثیر آن بر همه ابعاد زندگی زناشویی و پیچیده بودن آسیب شناسی آن، مداخلات فراگیری را می طلبد و نیاز به ارایه دستورالعمل های درمانی جامعی دارد. پژوهش حاضر با هدف تدوین پروتکل روان درمانی اختلال میل/ برانگیختگی جنسی زنان انجام شد.

    روش کار

    پژوهش حاضر به شیوه کیفی، با استفاده از رویکرد تحلیل مضمون  و به روش سه سویه سازی، در سه مرحله انجام گرفت. مرحله اول پژوهش با هدف بررسی تجارب زیسته زنان به منظور تدوین پروتکل انجام شد، در این مرحله با  روش نمونه گیری هدفمند 30 نفر از بیماران مبتلا به اختلال میل/ برانگیختگی جنسی انتخاب شدند. ابزار پژوهش در این مرحله مصاحبه نیمه ساختار یافته (Semi-structured) بود. مرحله دوم مصاحبه با متخصصان بود که در این مرحله با تعداد 20 نفر از متخصصان و روان شناسان حوزه مشکلات جنسی به منظور کشف مولفه های تاثیرگذار در آسیب شناسی روانی و درمان اختلال میل/ برانگیختگی زنان مصاحبه صورت گرفت. در مرحله سوم نیز که هدف بررسی پیشنه نظری و پژوهشی به منظور شناسایی الگوهای تاثیرگذار در سبب شناسی و درمان اختلال میل/ برانگیختگی جنسی زنان بود، تعداد 40 منبع نوشتاری شامل کتب و مقالات پژوهشی تا سال 2022  مورد مطالعه و تحلیل مضمون قرار گرفت. در هر سه مرحله نمونه گیری تا اشباع داده ها ادامه یافت. نهایتا با ادغام یافته های هر سه بخش پروتکل روان درمانی اختلال میل/ برانگیختگی جنسی تدوین شده و با استفاده از نظرات متخصصان اعتباریابی شد.

    یافته ها

    پروتکل روان درمانی اختلال میل/ برانگیختگی جنسی زنان حاوی 7 مقوله محوری شامل آگاهی و آموزش روان شناختی (با مقوله های اصلی ارایه اطلاعات و دانش جنسی، تحلیل رشدی از اختلال و اتخاذ دیدی سیستمیک به اختلال)؛انگیزه مندی (با مقوله های اصلی ناامیدی خلاق و پذیرش و تعهد)؛ فعال سازی ارزش مدار (با مقوله های اصلی آرامش آموزی و ذهن آگاهی، عمل مبتنی بر ارزش و افزایش تمایزیافتگی)؛ انعطاف پذیری شناختی (با مقوله های اصلی بررسی کارآمدی افکار و کلیشه های جنسی، تعدیل و توجه آگاهانه به طرحواره های جنسی)؛ مهارت افزایی زناشویی (با مقوله های اصلی آموزش مهارهای جنسی و زناشویی، مهارت های ارتباطی و حل تعارض)؛ دلبستگی ایمن کسب شده (با مقوله های اصلی ترمیم سبک دلبستگی، افزایش ظرفیت صمیمت و پیوند) و تمرکز حسی (با مقوله های اصلی آموزش ابراز هیجان و کلامی کردن حس های هیجانی) می باشد. در نتیجه این 7 مقوله محوری،  15 مقوله اصلی و 72 مقوله فرعی به دست آمد. پروتکل به دست آمده با استفاده از شاخص های روان سنجی اعتباریابی و پایایی سنجی شد. نتایج حاکی از معتبر (0/99) و پایا بودن (0/94) اپروتکل موردنظر بود.

    نتیجه گیری

      پروتکل روان درمانی تدوین شده می تواند در کنار سایر مداخلات موجود، برای درمان اختلال میل/ برانگیختگی جنسی زنان به کار گرفته شود.

    کلید واژگان: اختلال میل, برانگیختگی جنسی زنان, روان درمانی, مطالعه کیفی
    Neda Ghasemi, Fatemeh Rezaei*, Masoud Sadeghi
    Background and Aim

    Sexual desire/arousal disorder in women is the most common and destructive sexual problem that couples face and has long been one of the common concerns of couple therapy. Considering the multidimensionality and pervasiveness of women's sexual desire/arousal disorder and its impact on all aspects of married life and the complexity of its pathology, it requires inclusive interventions and needs to provide comprehensive treatment guidelines. The present study was conducted with the aim of developing a psychotherapy protocol for women's sexual desire/arousal disorders

    Method

    The current research was conducted in a qualitative manner, using the theme analysis approach and the three-tier method, in three stages. The first stage of the research was carried out with the aim of investigating the lived experiences of women in order to develop a protocol. In this stage, 30 patients with sexual desire/arousal disorder were selected by targeted sampling method. The research tool at this stage was semi-structured interview. The second stage was an interview with experts, in which 20 experts and psychologists in the field of sexual problems were interviewed in order to discover the influential components in psychopathology and the treatment of women's desire/arousal disorders. In the third stage, which aimed to examine the theoretical and research background in order to identify influential patterns in the etiology and treatment of women's sexual desire/arousal disorder, 40 written sources, including books and research articles, were studied and thematic analyzed until 2022. In all three stages, sampling continued until data saturation. Finally, by integrating the findings of all three parts of the psychotherapy protocol for sexual desire/arousal disorder, it was compiled and validated using the opinions of experts.

    Results

    Psychotherapy protocol for women's sexual desire/arousal disorder containing 7 core categories including awareness and psychological education (with the main categories of providing information and sexual knowledge, developmental analysis of the disorder and adopting a systemic view of the disorder); motivation (with the main categories of hopelessness) creative and acceptance and commitment); value-oriented activation (with the main categories of relaxation training and mindfulness, value-based action and increasing differentiation); cognitive flexibility (with the main categories of examining the effectiveness of sexual thoughts and stereotypes, adjustment and conscious attention to sexual schemas); improving marital skills (with the main categories of teaching sexual and marital restraints, communication skills and conflict resolution); Secure attachment is acquired (with the main categories of restoring the attachment style, increasing the capacity of intimacy and connection) and sensory focus (with the main categories of teaching emotional expression and verbalization of emotional feelings). As a result of these 7 core categories, 15 main categories and 72 sub categories were obtained. The obtained protocol was validated and reliable using psychometric indices. The results indicated the validity (0.99) and reliability (0.94) of the proposed protocol.

    Discussion

    The developed psychotherapy protocol can be used along with other existing interventions for the treatment of women's sexual desire/arousal disorder.

    Keywords: female sexual interest-arousal disorder, psychotherapy, Qualitative Study
  • مهدی پورکرد، سیمین غلامرضایی، فیروزه غضنفری*، فاطمه رضایی
    هدف

    هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر سبک زندگی، پذیرش و تعهد و شفقت بر خودکارآمدی پرهیز از مواد و کیفیت زندگی در افراد وابسته به مواد افیونی بود.

    روش

    روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه بیماران وابسته به مواد افیونی در مراکز اقامتی میان مدت ترک اعتیاد شهرستان نجف آباد در سال 1399 بود. از این بین 40 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه آزمایشی و یک گروه کنترل گمارده شدند. گروه های آزمایش در 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش  قرار گرفتند و گروه کنترل در طول مدت درمان هیچ آموزشی دریافت نکردند. ارزیابی در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سه ماهه با دو مقیاس خودکارآمدی پرهیز از مواد و کیفیت زندگی صورت گرفت. داده ها با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که هر سه شیوه درمان به طور معناداری باعث افزایش خودکارآمدی پرهیز از مواد شدند و این تفاوت در مرحله پیگیری سه ماهه نیز پابرجا بود، اما بر روی کیفیت زندگی تاثیر معناداری نداشتند. به علاوه، بین میزان اثربخشی سه شیوه درمان بر خودکارآمدی پرهیز از مواد و کیفیت زندگی تفاوت معناداری مشاهده نشد.

    نتیجه گیری

    مداخلات درمانی مذکور می توانند به عنوان روش های موثر به منظور افزایش خودکارآمدی پرهیز از مواد به کار گرفته شوند، اما هیچ کدام از این مداخلات، درمان انتخابی نیستند.

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر سبک زندگی آدلری, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, شفقت درمانی, خودکارآمدی پرهیز, کیفیت زندگی, افراد وابسته به مواد افیونی
    Mehdi Pourkord, Simin Gholamrezaei, Firoozeh Ghazanfari*, Fatemeh Rezaei
    Objective

    The present study aimed to compare the effectiveness of lifestyle-based therapy, acceptance and commitment, and compassion on substance abstinence self-efficacy and quality of life in opioid-dependent individuals.

    Method

    The research method was semi-experimental with a pretest-posttest and follow-up design with a control group. The statistical population of the study included all opioid-dependent patients in the addiction treatment medium-term accommodation centers of Najaf Abad city in 2019. Among them, 40 people were selected by the convenient sampling method and randomly assigned to three experimental groups and one control group. The experimental groups were trained in eight 90-minute sessions and the control group did not receive any training during the treatment. The evaluation was performed in three stages: pretest, posttest, and three-month follow-up with two scales of substance abstinence self-efficacy and quality of life. The data were analyzed by repeated measure analysis of variance.

    Results

    The results showed that all three methods of treatment significantly increased substance abstinence self-efficacy, and this difference still maintained at the three-month follow-up stage, but they had no significant impact on quality of life. In addition, no significant difference was observed between the effectiveness of three treatment methods on substance abstinence self-efficacy and quality of life.

    Conclusion

    The aforementioned therapeutic interventions can be used as effective methods to increase substance abstinence self-efficacy, but none of these interventions is an elective treatment.

    Keywords: Adlerian lifestyle-based therapy, Acceptance, commitment therapy, Compassion therapy, Substance abstinence self-efficacy, Quality of life, Opioids-dependent people
  • ندا قاسمی، فاطمه رضایی*، مسعود صادقی
    مقدمه

    اختلال میل/ برانگیختگی جنسی زنان، موجب بروز آسیب های هیجانی و روان شناختی و کاهش کیفیت و رضایت زناشویی و افزایش فرسودگی زناشویی می شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر شاخص عملکرد جنسی و کیفیت رابطه زناشویی زنان مبتلا به اختلال میل- برانگیختگی جنسی انجام شد.

    روش کار

    روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل زنان مبتلا به اختلال میل برانگیختگی جنسی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اصفهان در سال 1400-1399  بودند که از میان آنها تعداد 30 نفر به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به روش نمونه گیری تصادفی در دو گروه گمارش شدند (هر گروه 15 نفر). آزمودنی های هر دوگروه در مرحله پیش آزمون با مقیاس های شاخص عملکرد جنسی زنان ایزودوری و همکاران (2006) وکیفیت روابط زوجین کوندی و همکاران (2016) مورد ارزیابی قرار گرفتند. سپس گروه آزمایشی پژوهش طی دوماه تحت مداخله قرار گرفتند و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. پس از اتمام جلسات مداخله، اعضای هر دو گروه دوباره با ابزار پژوهش مورد ارزیابی قرار گرفتند. جهت تحلیل داده ها از نرم افزار آماری SPSS-23و روش های آماری تحلیل کوواریانس تک متغیره و چند متغیره به همراه آزمون تقیبی LSD استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که درمان شناختی- رفتاری توانسته است میل جنسی (069/63 F=و 001/0  sig=)، برانگیختگی جنسی (439/51 F=و 001/0  sig=)، رضایت جنسی (07/7 F=و 014/0  sig=)، ارگاسم (18/32F= و 001/0  sig=) و کیفیت رابطه زناشویی (11/34 F=و 001/0  sig=) را بهبود بخشد.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج حاصله، می توان گفت که درمان شناختی رفتاری در تعدیل نشانگان این اختلال از اثربخشی لازم برخوردار است و می تواند به عنوان یک گزینه درمانی مناسب در کنار سایر الگوهای روان درمانی این اختلال مورد استفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: اختلال میل- برانگیختگی جنسی, درمان شناختی رفتاری, شاخص عملکرد جنسی, کیفیت رابطه زناشویی
    Neda Ghasemi, Fatemeh Rezaei*, Masud Sadeghi
    Introduction

    Sexual interest/arousal disorder in women causes emotional and psychological damage and decreases marital quality and satisfaction and increases marital burnout. The aim of this study was to evaluate the effectiveness of cognitive-behavioral therapy on the sexual function index and the quality of the marital relationships of women with sexual interest/arousal disorder.

    Methods

    The research method was quasi-experimental with a pretest-posttest design with a control group. The statistical population included women with sexual interest/arousal disorder referred to counseling centers in Isfahan in 2020-2021, from which 30 people were selected by purposive sampling and randomly assigned to two groups (15 people in each group). Subjects of all two groups were evaluated in the pre-test stage with scales. Then the experimental group underwent an 8-session weekly intervention for two months and the control group did not receive any intervention. At the end of the intervention sessions, the members of the two groups were re-evaluated with research tools. SPSS 23 statistical software and univariate and multivariate covariance analysis statistical methods along with LSD follow-up test were used for data analysis.

    Results

    The results of covariance analysis showed that cognitive-behavioral therapy was able to improve sexual desire (F=63.069 and sig=0.001), sexual arousal (F=51.439 and sig=0.001), sexual satisfaction (F= 7.07 and sig=0.014), improve orgasm (F=32.18 and sig=0.001) and quality of marital relationship (F=11.34 and sig=0.001).

    Conclusion

    According to these results, it can be said that the psychotherapy protocol for sexual desire/arousal disorder has the necessary effectiveness in modulating the symptoms of this disorder and can be used as a suitable treatment option along with other psychotherapy models for this disorder.

    Keywords: Sexual Arousal Disorder, Cognitive Behavioral Therapy, Sexual Function, Quality of couple’s relationships, Females
  • سمیه روشن نیا، فاطمه رضایی*، لیلا دوستی
    مقدمه

    پژوهش ها به نقش باورهای فراشناختی و طرحواره های هیجانی در تداوم علایم اختلال استرس پس از سانحه اشاره کرده اند. از این رو، پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش باورهای فراشناختی و طرحواره های هیجانی در پیش بینی علایم اختلال استرس پس از سانحه در افراد مراجعه کننده به پزشکی قانونی شهر خرم آباد انجام شد.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر توصیفی - همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل افراد دارای علایم اختلال استرس پس از سانحه  مراجعه کننده به سازمان پزشکی قانونی در سطح شهر خرم آباد در سال 1397-1396 بود که در این میان تعداد 200 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و مقیاس نشانگان اختلال استرس پس از آسیب فوا (1993) و باورهای فراشناختی  ولز و کاترایت - هاتون (2004) و طرحواره های هیجانی لیهی (2002) را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از رگرسیون گام به گام تحلیل شدند.

    نتایج

    نتایج نشان داد بین علایم اختلال استرس پس از سانحه با باورهای فراشناختی و طرحواره های هیجانی (به جز توافق و نشخوار ذهنی) همبستگی مثبت و معنی داری وجود دارد (0/05>P). به علاوه تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که باورهای مثبت فراشناختی (0/500 = β) خودآگاهی شناختی (1/090- = β)، غیرقابل کنترل بودن (4/162 = β) و ابراز احساسات (1/572- = β) توانایی پیش بینی علایم اختلال استرس پس از سانحه را دارند.

    نتیجه گیری

    نتایج  نشان داد که ارتباط بین علایم اختلال استرس پس از سانحه با باورهای فراشناختی و طرحواره های هیجانی را باید مورد توجه قرار داد و مداخلات درمانی مبتنی بر باورهای فراشناختی منفی و طرحواره های هیجانی ناکارآمد را در این بیماران به کار برد.

    کلید واژگان: باور, فراشناخت, طرحواره, هیجان, استرس پس از سانحه
    Somayeh Roshannia, Fatemeh Rezaei*, Lila Dosti
    Introduction

    Some studies have addressed the role of meta-cognitive beliefs and emotional schemes in the persistence of symptoms of post traumatic stress disorders. Therefore, the present study aimed to determine the role of meta-cognitive beliefs and emotional schemes in predicting the symptoms of post traumatic stress disorder in people referred to the legal medicine of Khorramabad City.

    Methods

    The present study was descriptive-correlational. The statistical population of this study consisted of all individuals with symptoms of posttraumatic stress disorder referring to the forensic medicine organization in Khorramabad City in 2017-2018. Among them, 200 individuals were selected as the statistical sample by available sampling method. The participants completed the PTSD Symptom Scale - Self report (PSS-SR, Foa et al, 1993), Meta-cognitive Beliefs Questionnaires (Wells and Carthage-Hatton, 2004), and Leahy Emotional Schema Questionnaire. The collected data were analyzed using step by step regression analysis.

    Results

    Results revealed that there was a positive and significant correlation between the symptoms of post-traumatic stress disorder with meta-cognitive beliefs and emotional schemes (exept consensus and rumination) (p<0.05). In addition, multiple regression analysis showed that positive metacognitive beliefs (β= 0.500, p= 0.001), cognitive self-awareness (β= -1.090, p= 0.001), uncontrollability (β= -4.162, p= 0.001) and expression of feeling (β= -1.572, p= 0.001) might predict the symptoms of post traumatic stress disorder.

    Conclusion

    With regard to the results of the current study attention should be directed to the relationship between symptoms of post traumatic stress disorder and meta-cognitive beliefs. Moreover, therapeutic interventions should be targeted at improving negative metacognitive beliefs and emotional schemes in patients.

    Keywords: Belief, Metacognition, Schema, Emotion, Post traumatic stress disorder
  • فاطمه پاپی، سیمین غلامرضایی*، فاطمه رضایی
    زمینه و هدف

    مولتیپل اسکلروزیس جزء بیماری های مزمنی است که ابعاد مختلف زندگی مبتلایان را تحت تاثیر قرار می دهد و با مشکلات و عوارض جسمانی و روان شناختی بسیاری همراه است. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش اختصاصی سازی خاطرات بر نارسایی شناختی در بیماران زن مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بود.

    مواد و روش ها

    این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس مراجعه کننده به مراکز درمانی شهرستان خرم آباد در سال  1399بودند، که تمایل آزادانه برای شرکت در مطالعه را داشتند و با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد30 نفر انتخاب و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه نارسایی شناختی بود. برای تجزیه و تحلیل داده های آماری  از نرم افزار SPSS نسخه19استفاده  شد. برای این منظور در سطح آمار توصیفی از فراوانی، درصد، میانگین و انحراف استاندارد برای توصیف داده ها و در سطح استنباطی از تحلیل کوواریانس استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج بیانگر این بود که آموزش اختصاصی سازی خاطرات به طور معناداری موجب کاهش نارسایی شناختی در مرحله ی پس آزمون (0/001>P، 69/37=F)، در بیماران  زن مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس در گروه آزمایش گردید.

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته های این پژوهش، آموزش اختصاصی سازی خاطرات به عنوان یک مداخله ی روانشناختی موثر در کاهش نارسایی شناختی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس می باشد.

    کلید واژگان: آموزش اختصاصی سازی خاطرات, نارسایی شناختی, مولتیپل اسکلروزیس
    Fatemeh Papi, Simin Gholamrezaei*, Fatemeh Rezaei
    Background & Aim

    Multiple sclerosis is a chronic disease that affects different aspects of patientschr('39') lives and is associated with many physical and psychological problems and complications. The aim of this study was to investigate the effect of memory specificity training on cognitive failure in female patients with multiple sclerosis (MS).

     Materials & Methods

    This quasi-experimental study was conducted with a pre-test-post-test design with a control group.The statistical population this study included all women with MS referred to medical centers in Khorramabad in 1399, Who were free to participate in the study and using the convenience judmental sampling method, 30 people were selected and assigned to the experimental group (15 people) and control (15 people). The data collection tool included cognitive failure question (Bradbent, Cooper, Fitzgerald and Parkes, 1982). SPSS software version 19 was used to analyze statistical data. For this purpose, at the level of descriptive statistics, frequency, percentage, mean and standard deviation were used to describe the data and at the inferential level, analysis of covariance was used.

    Results

    The results showed that memory specificity training significantly reduced cognitive failure in the post-test stage (P <0.001, F = 37.69), in female patients with multiple sclerosis in the experimental group Took.

    Conclusions

    According to the findings of this study, memory specificity training is an effective psychological intervention in reducing cognitive failure in patients with multiple sclerosis.

    Keywords: memory specificity training, cognitive failure, multiple sclerosis
  • زهرا فروغی آغمیونی، فاطمه رضایی*، فضل الله میردریکوند
    مقدمه

    اختلال استرس پس از ضربه مجموعه ای از علایم و نشانگان بالینی است که در پی مواجهه با حوادث تروماتیک زندگی ایجاد می شود، و متغیرهای روان شناختی متفاوتی را تحت تاثیر قرار می دهد. هدف این مطالعه بررسی اثربخشی مواجهه درمانی طولانیمدت بر حمایت اجتماعی و شدت علایم بیماران مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه بود.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی به صورت پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دو ماهه بود. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 30 نفر از بیماران مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه مراجعه کننده به درمانگاه روان پزشکی فارابی کرمانشاه انتخاب و به صورت تصادفی 15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه گواه قرار گرفتند. داده های پژوهش توسط مصاحبه بالینی ساختار یافته (SCID-I)، مقیاس حمایت اجتماعی (MOS) و ویرایش پنجم فهرست اختلال استرس پس از ضربه (PCL-5) جمع آوری و با آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر با استفاده از نرم افزار SPSS version 16 تجزیه و تحلیل شدند.

    نتایج

    نتایج نشان داد که مواجهه درمانی طولانی مدت به طور معناداری بر افزایش حمایت اجتماعی 2/66=F، 0/01>P) و کاهش شدت علایم (42/19=F، 0/01>P) در نمونه پژوهشی بیماران مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه اثربخش بوده است.

    نتیجه گیری:

     این نتایج حاکی از آن است که مواجهه درمانی طولانی مدت می تواند علایم و نشانگان بیماران مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه را تعدیل نماید.

    کلید واژگان: مواجهه درمانی طولانی مدت, حمایت اجتماعی, شدت علائم, اختلال استرس پس از ضربه
    Zahra Foroghi, Fatemeh Rezaei*, Fazlolah Mirderikvand
    Introduction

    Posttraumatic stress disorder is a set of clinical symptoms that occurs following exposure to life-threatening events, and affects a variety of psychological variables. The aim of the present study was to evaluate the effectiveness of prolonged exposure therapy on social support and the severity of symptoms in patients with post-traumatic stress disorder.

    Methods

    This was a quasi-experimental study with pretest, post-test and a two-month follow-up design and a control group. Using stratified sampling method, 30 patients (15 subjects in each group) with post-traumatic stress disorder referred to Farabi Psychiatric Clinic in Kermanshah City selected and they were randomly assigned. The Mean age of the sample group was 31.9.The study inclusion criteria was having PTSD based on clinical interview. The study exclusion criteria included having psychosis symptoms, drug addiction. The data were collected by structured clinical interview (SCID-I), social support scale (MOS), and the fifth edition of the post-traumatic stress disorder index (PCL-5). Data were analyzed by repeated measures ANOVA test.

    Results

    The results showed that prolonged exposure therapy was significantly effective in increasing social support (F=2/66, P<0/01) and reducing the severity of symptoms (F=42/19, P<0/01) among the patients with post-traumatic stress disorder.

    Conclusion

    These results indicate that prolonged exposure therapy can alleviate the symptoms of the patients with post-traumatic stress disorder.

    Keywords: Prolonged Exposure Therapy, Social Support, Severity of Symptoms, Post-Traumatic Stress Disorder
  • مهری پروانه، فاطمه رضایی*، فیروزه غضنفری
    مقدمه

    آسم یکی از بیماری های مزمن کودکان است. محیط خانوادگی و اجتماعی موجود می تواند با استعداد ژنتیکی ابتلا به آسم تعامل کند و زمان بروز و شدت نمای بالینی بیماری را تحت تاثیر قرار دهد؛ بنابراین، هدف از پژوهش حاضر، بررسی روابط ساختاری انعطاف ناپذیری روان شناختی و ویژگی های سایکوپاتولوژی والدین بر علایم آسم کودکان، با نقش میانجی اضطراب کودکان بوده است.

    مواد و روش ها:

     در پژوهشی توصیفی همبستگی، 200 نفر از والدین کودکان مبتلا به آسم و کودکانشان که به کلینیک درمانی آسم و آلرژی بیمارستان شهید رحیمی خرم آباد مراجعه کرده اند، به صورت نمونه گیری در دسترس، انتخاب و از دیدگاه میزان انعطاف نا پذیری روان شناختی و ویژگی های سایکوپاتولوژی والدین، اضطراب کودکان و شدت علایم آسم کودکان ارزیابی شدند. ابزارهای این پژوهش عبارت بودند از: پرسشنامه پذیرش و عمل بوند (AAQ-II)، پرسشنامه اضطراب، افسردگی، استرس DASS-21، پرسشنامه اضطراب کودکان اسپنس نسخه والدین، اسپیرومتری. گفتنی است تحلیل داده ها با استفاده از روش همبستگی پیرسون و به وسیله نرم افزار SPSS vol.23 و نرم افزار Amos انجام گردید.

    یافته های پژوهش: 

    یافته ها نشان داد که انعطاف ناپذیری روان شناختی والدین با شدت علایم آسم کودکان، بیشترین ضریب مسیر را دارد (=0.47β). این رابطه مثبت و در سطح P<0.01 معنادار است. ویژگی های سایکوپاتولوژی والدین بر شدت علایم آسم کودکان، به صورت مثبت P<0.01 معنادار است (=0.25β). انعطاف ناپذیری روان شناختی و ویژگی های سایکوپاتولوژی والدین، از طریق اضطراب کودکان، بر علایم آسم کودکان اثر غیرمستقیم دارد.

    بحث و نتیجه گیری:

     انعطاف ناپذیری روان شناختی و ویژگی های سایکوپاتولوژی والدین و اضطراب کودکان، بر شدت علایم آسم کودکان موثرند و الگوی مفروض برازش مطلوبی دارد.

    کلید واژگان: انعطاف ناپذیری روان شناختی, آسم, والدین
    Mehri Parvaneh, Fatemeh Rezaei*, Firoozeh Ghazanfari
    Introduction

    Asthma is one of the most common chronic diseases in children. The family and social environment can correlate with the genetic predisposition to asthma and affect the timing and severity of the clinical view of the disease. Therefore, this study aimed to investigate the structural relationships of inflexibility and parental psychopathological features on childrenchr('39')s asthma symptoms with the mediating role of childrenchr('39')s anxiety.

    Materials & Methods

    This descriptive correlational study was conducted on 200 parents of children with asthma and their children referred to the Asthma and Allergy Treatment Clinic of Shahid Rahimi Hospital in Khorramabad, Iran. The participants were selected using the convenience sampling method. Subsequently, they were investigated in terms of psychological inflexibility, parental psychopathological features, childrenchr('39')s anxiety, and severity of pediatric asthma symptoms. The data were collected using the Acceptance and Action Questionnaire; Anxiety, Depression, Stress Questionnaire; Spence Childrenchr('39')s Anxiety Questionnaire Parental Version, and Spirometry. Furthermore, the data were analyzed in SPSS (version 23) and Amos software using the Pearson correlation method.

    Findings

    Based on the results, parental psychological inflexibility had a significant and positive correlation with childrenchr('39')s asthma symptoms (β=0.47; P<0.01). Furthermore, a significantly positive relationship was observed between parental psychopathological features and the severity of asthma symptoms in children (β=0.25; P<0.01). Psychological inflexibility and the psychopathological features of parents have an indirect effect on the severity of childrenchr('39')s asthma symptoms through childrenchr('39')s anxiety.

    Discussions & Conclusions

    Based on the findings, it can be concluded that psychological inflexibility and parental psychopathological features have a mediating role in childrenchr('39')s anxiety by affecting the severity of childrenchr('39')s asthma symptoms. Moreover, the assumed model had a favorable fit in this study.

    Keywords: Asthma, Parents, Psychological Inflexibility
  • معصومه شفیعی، فاطمه رضایی*، مسعود صادقی

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان تدوینی اجتناب متضاد و درمان شناختی-رفتاری هیجان مدار بر کنترل عاطفی در زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر انجام گرفت. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه انجام گرفت. نمونه آماری شامل 45 زن مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر بود که به صورت در دسترس در سال 1398 انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه جایگزین شدند، درمان تدوینی و درمان شناختی-رفتاری هیجان مدار هر کدام به طور جداگانه در 12 جلسه 90 دقیقه ای برگزار شد و برای گروه گواه هیچ گونه آموزشی اعمال نشد و ابزار این پژوهش مقیاس کنترل عاطفی ویلامز و همکاران (1998)بود که شرکت کنندگان در پیش آزمون و پس آزمون به سوالات آن پاسخ دادند و از آزمون تحلیل کواریانس چند متغیره برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها نشان داد که درمان تدوینی اجتناب متضاد و درمان شناختی-رفتاری هیجان مدار باعث بهبود کنترل عاطفی در زنان مبتلا به این اختلال می شوند (01/0>p). و درصد بهبودی آن بیشتر از آزمودنی های گروه گواه می باشد (01/0>p). ولی دو گروه آزمایشی تفاوت معناداری با هم نداشتند (05/0< p). درمان تدوینی اجتناب متضاد و درمان شناختی رفتاری هیجان مدار موجب بهبود کنترل عاطفی زنان مبتلا به این اختلال می شود، درمان تدوینی متمرکز بر تجربه ی فیزیولوژیکی و هیجانی مراجعه است تا مراجعه بتواند با تجربه ی تقابل هیجانی مواجهه شود، که این ممکن است یکی از علل زیربنایی این اختلال باشد اثربخشی این درمان ممکن است در اختلالات روانی که زیربنایی هیجانی دارند، نیز موثر واقع شود.

    کلید واژگان: درمان اجتناب متضاد, درمان شناختی رفتاری هیجان مدار, کنترل عاطفی, اختلال اضطراب فراگیر
    Masumeh Shafiei, Fatemeh Rezaei *, Masoud Sadeghi

    The aim of this study was to compare the effectiveness of thenewly developed Contrast avoidance of worry and Emotion-focused Cognitive Behavioral Therapy in the affective control in women with generalized anxiety disorder. The present study was a quasi-experimental one with pre- and post-test design including control group. 45 women with generalized anxiety disorder were selected as the study sample through convenient sampling method in 2019, and were assigned into one of the experimental and control groups. The Newly developed Treatment Contrast avoidance of worry and Emotion-focused Cognitive Behavioral Therapy were held separately in 12 sessions and each session took about 90-minutes. No training was applied for the control group. The Affective control scale of Williams et al. (1998) was applied as the measuring tool in which subjects completed in pre- and post-test evaluations. Data were analyzed using Multivariate Analysis of Covariance. Findings showed that the developmental treatment contrast avoidance of worry and Emotion-focused Cognitive Behavioral Therapy improved the affective control (p <0.01), and the improvement rate was higher than the subjects of the control group (p <0.01); however, the two experimental groups did not differ significantly (P <0.05).  The Newly developed treatment contrast avoidance of worry and Emotion-focused Cognitive Behavioral Therapy improved the affective controlin women with generalized anxiety disorder. Developmental therapy focuses on the physiological and emotional experiences of the client so that they could experience the emotional contrast, which may be considered as one of the fundamental causes of generalized anxiety disorder. This approach may also be effective in treating mental disorders that have an emotional basic.

    Keywords: The New Developed Treatment Contrast avoidance of worry, Emotion-focused Cognitive Behavioral Therapy, Affective control, Generalized anxiety disorder
  • فاطمه پاپی، سیمین غلامرضایی*، فاطمه رضایی
    زمینه و هدف

    دانش داروشناسی و مهارت محاسبات دارویی در آموزش پرستاری از اهمیت بالایی برخوردار است. هدف از انجام این مطالعه بررسی تاثیر آموزش واحد داروشناسی بالینی بر دانش داروشناسی و مهارت محاسبات دارویی دانشجویان پرستاری دانشگاه علوم پزشکی کردستان بود.

    مواد و روش ها

    در یک مطالعه مداخله ای از نوع تجربی 66  نفر از دانشجویان پرستاری دانشگاه علوم پزشکی کردستان با روش نمونه گیری تصادفی مورد بررسی قرار گرفتند. جمع آوری داده ها با استفاده از پرسشنامه دو قسمتی انجام شد. داده های حاصل با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 23 و آزمون های آماری توصیفی و تحلیلی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

     یافته ها

    یافته های مطالعه نشان داد که تفاوت آماری معنی داری در مهارت محاسبات دارویی دانشجویان در دو گروه کنترل و آزمون، بعد از مداخله مشاهده شد (02/0=p). در دانش داروشناسی دانشجویان نیز بعد از مداخله در حیطه های عوارض دارویی (02/0=p) و مراقبت پرستاری (005/0=p) در بین گروه کنترل و مداخله تفاوت آماری معنی داری وجود دارد.

    نتیجه گیری

    آموزش واحد داروشناسی بالینی تاثیر مثبتی بر مهارت محاسبات دارویی و دو حیطه عوارض دارویی و مراقبتهای پرستاری از دانش داروشناسی دانشجویان داشت، از آنجا که محاسبه دقیق دوز داروها و دانش کافی در زمینه عوارض دارویی و مراقبتهای پرستاری تاثیر بسیار مهمی در فرآیند دارو درمانی بیماران دارد، می توان امیدوار بود که تدریس بالینی این واحد تاثیر بسزایی در مهارت محاسبات دارویی و دانش داروشناسی دانشجویان پرستاری دارد.

    کلید واژگان: آموزش اختصاصی سازی خاطرات, خاطرات مزاحم, افسردگی, مولتیپل اسکلروزیس
    Fatemeh Papi, Simin Gholamrezaei*, Fatemeh Rezaei
    Background & aims

    The aim of this study was to investigate the effect of memory specificity training on intrusive memories and depression in female patients with multiple sclerosis(MS).

    Materials & Methods

    This  quasi-experimental study was conducted with a pre-test-post-test design with a control group. The statistical population this study included all women with MS referred to medical centers in Khorramabad in 1399, Who were free to participate in the study and using the convenience judmental sampling method, 30 people were selected and assigned to the experimental group (15 people) and control (15 people). The data collection tools included Impact of Event Scale-Revised (Weiss and Marmer, 1997) and the Beck Depression Inventory - Second Edition (Beck, 1996). SPSS software version 19 was used to analyze statistical data. For this purpose, at the level of descriptive statistics, frequency, percentage, mean and standard deviation were used to describe the data and at the inferential level, analysis of covariance was used.

    Results

    The results showed that memory specificity training significantly reduced intrusive memories in the post-test stage (P <0.001, F = 6.22) and depression in the post-test stage (P <0.001, F = 14.06) in female patients with multiple sclerosis in the experimental group Took.

    Conclusion

    According to the findings of this study, memory specificity training is an effective psychological intervention in reducing intrusive memories and depression.

    Keywords: memory specificity training, intrusive memories, depression, multiple sclerosis
  • فاطمه اشرفیان، مسعود صادقی*، فاطمه رضایی، سید ولی کاظمی رضایی
    پیش زمینه و هدف

    ناباروری تجربه عاطفی دردناکی است؛ واکنش زنان در مقابل این احساس به شکل مشکلات روان شناختی از قبیل نارضایتی جنسی و ناسازگاری زناشویی بروز می نمایند. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر رویکرد تلفیقی رفتاردرمانی شناختی مثبت نگر بر رضایت جنسی و سازگاری زناشویی زنان نابارور شهر خرم آباد بود.

    مواد و روش ها

    طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان نابارور مراجعه کننده به مرکز درمان ناباروری شهر خرم آباد در سال 1398 بودند. حجم نمونه شامل 30 نفر بود که به صورت در دسترس انتخاب و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند. جهت اندازه گیری متغیرها از مقیاس رضایت جنسی لارسون و سازگاری زناشویی اسپاینر استفاده شد. سپس مداخله با روش رویکرد تلفیقی رفتاردرمانی شناختی مثبت نگر به مدت 10 جلسه 90 دقیقه ای بر روی گروه آزمایش اجرا شد در حالی که گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 22 و روش آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج تحلیل داده ها نشان داد که بین میانگین نمره های پس آزمون گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد (01/0>P)؛ بدین معنی که آموزش رویکرد تلفیقی رفتاردرمانی شناختی مثبت نگر باعث افزایش رضایت جنسی و سازگاری زناشویی زنان نابارور گروه آزمایش نسبت به گروه گواه شد.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج به دست آمده، می توان برای بهبود رضایت جنسی و سازگاری زناشویی زنان نابارور از رویکرد تلفیقی رفتاردرمانی شناختی مثبت نگر سود جست.

    کلید واژگان: ناباروری, رفتاردرمانی شناختی مثبت نگر, رضایت جنسی, سازگاری زناشویی
    Fatemeh Ashrafian, Masoud Sadeghi*, Fatemeh Rezaei, Seyed Vali Kazemi Rezaei
    Background & Aims

    Infertility is a painful emotional experience; Womenchr('39')s reactions to this feeling take the form of psychological problems such as sexual dissatisfaction and marital incompatibility. The aim of this study was to investigate the effect of an integrated approach to positive cognitive behavior therapy on sexual satisfaction and marital adjustment of infertile women in Khorramabad.

    Materials & Methods

    The quasi-experimental research design was pretest-posttest with a control group. The statistical population included all infertile women who referred to the infertility treatment center in Khorramabad in 2019. The sample size consisted of 30 people who were selected by convenience sampling and then randomly assigned to experimental and control groups (15 people in each group). The Larson Sexual Satisfaction Scale and Spinner Marital Adjustment were used to measure the variables. The intervention was then performed on the experimental group for 10 sessions of 90 minutes using the combined approach of positive cognitive behavioral therapy, while the control group did not receive any intervention. SPSS software version 22 and multivariate analysis of covariance were used to analyze the data.  

    Results

    The results of data analysis showed that there was a significant difference between the mean post-test scores of the experimental and control groups (P <0.01); This means that teaching an integrated approach to positive cognitive behavioral therapy increased sexual satisfaction and marital adjustment of infertile women in the experimental group compared to the control group.

    Conclusion

    According to the obtained results, the integrated approach of positive cognitive behavior therapy can be used to improve sexual satisfaction and marital adjustment of infertile women.

    Keywords: Infertility, Positive Cognitive Behavioral Therapy, Sexual Satisfaction, Marital Adjustment
  • مهدی صحرایی، فاطمه رضایی*، فاطمه پاپی
    مقدمه

    باورها و فرایندهای فراشناخت، اضطراب و افسردگی اغلب با اختلالات عاطفی و روانی در بیماران مبتلا به صرع همراه است. با وجود مطالعات گسترده نشان داد که اضطراب و افسردگی با استیگمای بیماران مبتلا به صرع ارتباط دارد، در ارتباط بین باورهای فراشناخت و استیگما در بیماران مبتلا به صرع اطلاعات کمی وجود دارد. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط بین باورهای فراشناخت، اضطراب و افسردگی بر استیگمای بیماران مبتلا به صرع بود.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه مقطعی-توصیفی 100 بیمار مرد و زن مبتلا به صرع در مراکز درمانی مختلف در شهر خرم آباد در سال 1397 انتخاب شدند. فرم کوتاه باورهای فراشناخت، پرسشنامه اضطراب و افسردگی، مقیاس استیگما صرع و پرسشنامه ادراک بیماری استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که اضطراب و اطمینان شناختی، استیگما را در مبتلایان به صرع پیش بینی کرده اند. همچنین در این بیماران بین اضطراب و استیگما همبستگی مثبت و بین اطمینان شناختی و استیگما همبستگی منفی مشاهده شد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که در گام اول 44 درصد واریانس استیگما توسط اضطراب پیش بینی شده و در گام دوم 52 درصد واریانس استیگما توسط متغیرهای پیش بین اضطراب و اطمینان شناختی پیش بینی شده است.

    نتیجه گیری

    داده های ما نشان داد که میزان بالای اضطراب و میزان پایین اعتماد شناختی می تواند داغ اجتماعی بیماران مبتلا به صرع را پیش بینی کند.

    کلید واژگان: صرع, فراشناخت, اضطراب, افسردگی
    Mehdi Sahraei, Fatemeh Rezaei*, Fatemeh Papi
    Introduction

    Metacognitive beliefs and processes contribute to anxiety and depression are often associated with Emotional and behavioral disorders in patients with epilepsy. Despite extensive studies revealed that anxiety and depression contribute to the stigma of patients with epilepsy, little is known on the relationship between metacognition and stigma in epileptic patients. The aim of this study was to explore the relationship between metacognition beliefs, anxiety, and depression with the stigma of epilepsy.

    Materials and Methods

    In this intermittent-descriptive study, 100 patients, both male and female, with epilepsy treated in different health care centers in khoram-Abad city in 2018 were selected. A short survey on meta-cognition beliefs, a questionnaire of anxiety and depression, analogy of stigma epilepsy, and a questionnaire of comprehension diseases were used.

    Results

    The results showed that anxiety and cognitive confidence predicted the stigma in epileptic patients. Furthermore, there is a positive correlation between anxiety and stigma and a negative correlation between cognitive confidence and stigma were observed in these patients. The regression analysis revealed that in the first step 44% of stigma variance was predicted by anxiety, and in the second step 52% of stigma variance was predicted by anxiety and cognitive predictor variables.

    Conclusion

    Our data indicate that a high-level of anxiety and a low-level of cognitive confidence could predict the stigma of patients with epilepsy.

    Keywords: Epilepsy, Metacognition, Anxiety, Depression
  • جلال فیض اللهی، مسعود صادقی*، فاطمه رضایی
    زمینه و هدف

    اختلال نارسایی توجه-بیش فعالی یکی از شایع‎ترین اختلالات روان‎پزشکی دوران کودکی است. پژوهش حاضر با هدف تعیین و مقایسه تاثیر بازی درمانی شناختی رفتاری و تلفیق آن با آموزش مدیریت والدین بر علایم نارسایی توجه-بیش فعالی کودکان 11-7 سال انجام شد.

    مواد و روش‎ها

    طرح مطالعه، نیمه‎آزمایشی به شکل پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه پژوهش، شامل کودکان دارای اختلال نارسایی توجه-بیش‎فعالی 11-7 سال شهر کرمانشاه در سال 1398 بودند که 48 نفر از آن‎ها به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چندمرحله ای انتخاب و در گروه‎های آزمایش 1 و 2 و گروه گواه به تعداد مساوی جایگزین شدند. در گروه آزمایش 1 بازی ‏درمانی شناختی رفتاری (10 جلسه 90 دقیقه‎ای) و درگروه آزمایش 2 بازی درمانی شناختی رفتاری و آموزش مدیریت والدین (10 جلسه 90 دقیقه‎ای) اجرا شد. گروه گواه (گروه 3) تحت مداخله قرار نگرفت. اطلاعات از طریق تکمیل پرسش نامه تشخیص علایم نارسایی توجه-بیش فعالی Swanson قبل از مداخله و بعد از آن جمع‎آوری شد. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیری تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ‏ها

    پس از مداخله‎ها، بین نمرات میانگین شدت علایم نارسایی توجه-بیش فعالی در گروه آزمایش 1 (86/1±24/34) و گروه گواه (23/3±80/37) و هم چنین گروه آزمایش 2 (07/2±18/31) و گروه گواه (23/3±80/37) تفاوت معنی دار مشاهده شد (001/0<p). هم چنین بین مقدار تاثیر دو مداخله بازی ‎درمانی شناختی رفتاری و تلفیق بازی ‎درمانی شناختی رفتاری و آموزش مدیریت والدین تفاوت معنی‎دار دیده شد (05/0<p). در مقایسه میانگین دو رویکرد، مداخله تلفیقی موثرتر بود.

    نتیجه گیری

     به نظر می‎رسد تلفیق بازی درمانی و آموزش مدیریت والدین در کاهش علایم نارسایی توجه-بیش فعالی موثر باشد.

    کلید واژگان: بازی درمانی شناختی رفتاری, آموزش مدیریت والدین, اختلال نارسایی توجه-بیش‎فعالی
    J. Feizollahi, M. Sadeghi*, F. Rezaei
    Background and Objectives

    Attention deficit hyperactivity disorder (ADHD) is one of the most common psychiatric disorders in childhood. The purpose of this study was to determine and compare the effects of cognitive behavioral play therapy (CBPT) and its integration with parental management training (PMT) on the symptoms of ADHD in children aged 7-11 years.

    Materials and Methods

    The present study was a quasi-experimental study with pre-test and post-test with the control group. The study population included children with ADHD in Kermanshah city in 2019, of whom 48 were selected by multistage random cluster sampling and they were randomly allocated in experimental groups 1 and 2 and one control group in equal numbers. In the experimental group 1, CBPT was performed in 10 sessions of 10 -90-minute and in the experimental group 2, CBPT and its integration with PMT was performed  in 10 sessions of 10 -90-minute. The control group (group 3) did not receive any intervention. Data were collected before and after the intervention through completing Swanson attention deficit hyperactivity disorder questionnaire. Data were analyzed using multivariate analysis of covariance (MANCOVA).

    Results

    After the treatment, there was found a statistically significant difference between the average score of the symptoms of ADHD in the experimental group 1 (34.24±1.86) and the control group (37.80±3.23) and the experimental group 2 (31.18±2.07) and the control group (37.80±3.23) (p<0.001). Also, there was a significant difference between the effect of CBPT and the integration of CBPT and PMT (p<0.05). Comparing the mean of two approaches, the integrated intervention was more effective.

    Conclusion

    CBPT, PMT and their integration might be effective in reducing symptoms of ADHD.  The aforementioned approaches is suggested to be used in psychological counseling centers.

    Keywords: Cognitive-behavioral play therapy (CBPT), Parent management training (PMT), Attention deficit hyperactivity disorder (ADHD)
  • معصومه شفیعی، فاطمه رضایی*، مسعود صادقی
    مقدمه

    پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش واسطه ای اجتناب متقابل از نگرانی و مشکلات بین فردی در رابطه بین روان رنجوری با علایم اختلال اضطراب فراگیر انجام گرفت

    روش

    پژوهش حاضر همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری است، جامعه آماری شامل، 457 نفر از افراد دارای علایم اختلال اضطراب فراگیر بودند که به صورت در دسترس انتخاب شدند و از پرسشنامه های روان-رنجوری، مشکلات بین فردی، اجتناب متقابل از نگرانی و اضطراب فراگیر استفاده شد. داده ها با استفاده از روش آمار توصیفی و تحلیل معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار AMOS و SPSS مورد تجزیه تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که مدل پیشنهادی به خوبی برازش شده است. در این مدل روان رنجوری اثر مستقیم و معناداری بر مشکلات بین فردی، مشکلات بین فردی اثر مستقیم و معناداری بر اجتناب متقابل از نگرانی، اجتناب متقابل از نگرانی اثر مستقیم و معناداری بر اضطراب فراگیر داشتند، اجتناب متقابل از نگرانی و مشکلات بین فردی به طور معنی داری بین روان رنجوری و علایم اختلال اضطراب فراگیر میانجی گری کردند.

    نتیجه گیری

    روان رنجوری، مشکلات پیچیده بین فردی و اجتناب متقابل از نگرانی اثر مستقیم و معناداری بر علایم اختلال اضطراب فراگیر دارند و اجتناب متقابل از نگرانی و مشکلات پیچیده ی بین فردی نقش میانجی را در بین روان رنجوری و علایم اختلال اضطراب فراگیر دارند.

    کلید واژگان: جتناب متقابل از نگرانی, اضطراب فراگیر, هیجان, روان-رنجورخویی
    Masumeh Shafiei, Fatemeh Rezaei *, Masood Sadeghi
    Introduction

    The purpose of this study was to determine the mediating role of Complex Interpersonal Problems and Mutual Avoidance of Worry in Correlation Between Neuroticism and the symptoms of generalized anxiety disorder (GAD).

    Method

    The method of present study was the correlation of structural equation modeling, and The statistical population was comprised of 415 individuals with symptoms of GAD who were selected through available sampling method. questionnaires of Neuroticism, interpersonal problems, Contrast Avoidance of Worry and generalized anxiety were applied to collect data. Data were then analyzed using AMOS and SPSS software through Pearson correlation and structural equation.

    Results

    results showed that The proposed model fits well. Neuroticism, in this model, had a direct and significant effect on complex interpersonal problems, Interpersonal problems had a direct and significant effect on Mutual Avoidance of Worry, and Mutual Avoidance of Worry had a direct and significant effect on generalized anxiety disorder. Mutual Avoidance of Worry and complex interpersonal problems Significantly mediated the association between Neuroticism and symptoms of GAD.

    Conclusion

    neuroticism, complex interpersonal problems, and Mutual Avoidance of Worry showed a direct and significant effect on symptoms of GAD. Moreover, Mutual Avoidance of Worry and complex interpersonal problems played the mediating role between neuroticism and symptoms of GAD.

    Keywords: Mutual Avoidance of Worry, generalized anxiety, emotion, Neuroticism
  • علی اصغر فرخزادیان، فاطمه رضایی*، مسعود صادقی
    مقدمه

    هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی طرح واره های هیجانی در رابطه بین آسیب های دوره کودکی با اختلال اضطراب فراگیر بود.

    روش

    شرکت کنندگان این پژوهش مقطعی - توصیفی، 350 نفر از مراجعین به مراکز مشاوره شهر اصفهان (194 مرد و 156 زن) بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. در این مطالعه، مصاحبه ساختاریافته برای اختلالات محور یک و دو، مقیاس طرح واره های هیجانی لیهی، مقیاس کوتاه اختلال اضطراب فراگیر و پرسشنامه آسیب های دوره کودکی مورداستفاده قرار گرفت.

    نتایج

    یافته های پژوهش نشان داد که طرح واره های هیجانی غیرانطباقی به طور معناداری رابطه بین آسیب های دوره کودکی (غفلت و سوءاستفاده) و اختلال اضطراب فراگیر را میانجی گری می کنند اما طرح واره های هیجانی انطباقی، میانجی هیچ کدام از ابعاد آسیب های دوران کودکی با اختلال اضطراب فراگیر نیستند.

    بحث و نتیجه گیری

    مطالعه حاضر پیشنهاد می کند که در بررسی رابطه بین آسیب های دوره کودکی با اختلال اضطراب فراگیر، نقش میانجی طرح واره های هیجانی نیز مدنظر قرار داده شود.

    کلید واژگان: اختلال اضطراب فراگیر, آسیب های دوره کودکی, طرح واره های هیجانی
    Purpose

    The purpose of this study was to investigate the mediator role of emotional schemas in the relationship between childhood traumas and Generalized Anxiety Disorder.

    Method

    Subjects in this cross-sectional descriptive study, were 350 patients referring to Isfahan counseling centers (194 males and 156 females) which were selected by available sampling method. In this study, the structured interview for the first and second axis disorders, Leahy Emotional Schema Scale, generalized anxiety disorder scale- 7 item and Childhood trauma Inventory was used.

    Results

    The results showed that non-adaptive emotional schemas significantly mediate the relationship between childhood traumas (neglect and abuse) and generalized anxiety disorder but adaptive emotional schemas are not mediators of any aspect of childhood traumas with generalized anxiety disorder.

    Conclusion

    The present study suggests that the role of mediator of emotional schemas in the study of the relationship between Generalized Anxiety Disorder and childhood traumas should not be ignored.

    Keywords: Generalized Anxiety Disorder, childhood traumas, emotional schemas
نمایش عناوین بیشتر...
فهرست مطالب این نویسنده: 33 عنوان
  • دکتر فاطمه رضایی
    دکتر فاطمه رضایی
نویسندگان همکار
  • مسعود صادقی
    : 10
    مسعود صادقی
    دانشیار مشاوره خانواده، گروه روانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه لرستان، خرم آباد، ایران
  • دکتر معصومه شفیعی
    : 3
    دکتر معصومه شفیعی
    دانشجوی دکتری روانشناسی، گروه روانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه لرستان، خرم آباد، ایران
  • دکتر عزت الله قدم پور
    : 2
    دکتر عزت الله قدم پور
    استاد تمام رشته روان شناسی تربیتی، گروه روان شناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه لرستان، دانشگاه لرستان، خرم آباد، ایران
  • دکتر سید ولی کاظمی رضایی
    : 1
    دکتر سید ولی کاظمی رضایی
    دانش آموخته دکتری روانشناسی، دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه، ، ایران
بدانید!
  • این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شده‌است.
  • مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه می‌کند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایش‌ها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامده‌است.
  • اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال