به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب

ahmad salehi kakhki

  • زهرا راشدنیا*، احمد صالحی کاخکی

    مقرنس از عناصر معماری و اغلب در سردرهای ورودی، ایوان ها، گوشواره گنبدها و... با انواع مصالح ازجمله آجر، گچ، کاشی و گاه ترکیبی از دو یا چند نوع مصالح همانند آجر و کاشی یا  گچ و کاشی و... اجرا شده است. در دوره تیموری و ترکمانان شاهد مقرنس های پرکار و هنرمندانه گچی هستیم که سطوح افقی/ تخت/ تخته های آن ها، با کاشی آراسته شده است. در این پژوهش، علاوه بر معرفی تعدادی از بناهای شناسایی شده دارای مقرنس های گچی تلفیق یافته با کاشی این ادوار، محل کاربرد مقرنس ها، انواع نقش مایه ها، کتیبه ها، تکنیک های اجرایی و تزئینی همچنین رنگ لعاب کاشی ها، مورد بررسی و ارزیابی قرارگرفته است. یافتن وجوه اشتراک  نقش مایه های کاشی موجود در مقرنس های گچی، با سایر کاشی کاری های بازه زمانی مورد مطالعه، از اهداف دیگر این مقاله است. روش یافته اندوزی بر پایه پژوهشی میدانی و با استناد به منابع مکتوب صورت گرفته که به روش تفسیری - تاریخی، به تحلیل داده های به دست آمده از نمونه های مطالعاتی می پردازد. نتایج حاصله، که از بررسی 6 بنا به دست آمده، حاکی از آن است که این شیوه تزئینی، فقط در منطقه محدودی از ایران، در دو استان یزد و فارس در آن ادوار، رواج داشته است. تمامی آرایه های کاشی کاری مذکور با تکنیک تلفیقی معرق و لعاب پران و با انواع نقش مایه های گیاهی، هندسی و نیز کتیبه به اجرا درآمده اند. درزمینه نقش مایه های کاشی، وجوه اشتراکی همچون؛ گل های چندپری که راس هر گلبرگ آن، به نقش مایه ای شبه گل/ غنچه/ برگ مانندی ختم می شود، فرم های اشک مانندی که اغلب با تکنیک لعاب پران اجرا شده، تبدیل کتیبه کوفی بنایی در مرکز به نقش گره (نقش هندسی هشت) و... را، با سایر آرایه های کاشی این ادوار، می توان برشمرد.

    کلید واژگان: مقرنس گچی, کاشی, تلفیق گچ و کاشی, دوره تیموری و ترکمانان, تخت, تخته
    Zahra Rashednia*, Ahmad Salehi Kakhki

    Muqarnas is an architectural element often used in entrance porches, Iwans, squinches of domes, and other structures. It can be made from various materials such as brick, plaster, tile, or a combination of materials such as brick-tile or plaster-tile. During the Timurid and Turkomen (Torcoman) periods, intricate and artistic plaster muqarnas were created, on their horizontal/flat/panel surfaces decorated with tiles. This research not only showcases a number of buildings which enjoy plaster-tile muqarnas that belong to the periods mentioned above but also investigates and evaluates the location of muqarnas, types of motifs, inscriptions, execution and decoration techniques, and the color of tile glaze. This article also aims to find commonalities between the tile motifs found in plaster muqarnas and other tileworks from the periods in question. The research methodology is based on data gathering through field research and documentary resources. It uses an interpretative-historical approach to analyze the data obtained from the case studies. The results, obtained from the study of six buildings, indicate that this decorative method was only prevalent in a limited region of Iran, in the two provinces of Yazd and Fars, during the said period. All of the aforementioned tilework decorations were executed using a combined technique of Mo’araq (mosaic) and La‘āb-parān (glaze-removing), along with various vegetal, geometric, and inscription motifs. In terms of tile motifs, there are common features among the tile decorations of the periods under study including: multi-petaled flowers with each petal ending in a motif resembling a flower/bud/leaf, teardrop shapes, often executed using the La‘āb-parān technique and transformation of the central Kufic inscription into a knot pattern (eight-pointed geometric pattern).

    Keywords: Plaster Muqarnas, Mosaic (Mo’Araq) Tile, Combination Of Plaster, Tiles, Timurid, Turkoman Periods, Flat (Takht), Panel (Takhteh)
  • فرهاد کارگر آریان، محمد خزایی*، احمد صالحی کاخکی
    مقدمه

    «مناره یا میل کرات» واقع در روستای کرات از توابع شهرستان تایباد در استان خراسان رضوی ایران، ازجمله بناهای کهنی است که  در وضعیت خوبی بسر می برد. پژوهش هایی که به مناره کرات پرداخته اند، آنچه از کتیبه این مناره باقی مانده است، کامل قرائت نکرده اند و در برخی از آن ها متن کتیبه و تاریخ گذاری بنا با یکدیگر متفاوت است. سازمان میراث فرهنگی ایران این اثر را به شماره 123 به ثبت رسانده و آن را متعلق به قرن 6 ه. ق می داند. پژوهش حاضر برای رفع اختلاف ها و ابهامات در متن کتیبه و تاریخ گذاری بنا درصدد پاسخ به این پرسش است که متن کتیبه این مناره و تاریخ ساخت آن چیست؟

    روش پژوهش: 

    پژوهش حاضر به روش کیفی انجام شده است. در این پژوهش اطلاعات پیرامون مناره کرات، از طریق مطالعات میدانی در محل مناره و بررسی های تطبیقی با مناره های ساخته شده در بازه زمانی قرن چهارم تا ششم هجری قمری حوزه جغرافیایی خراسان و مراجعه به منابع تکمیلی و همچنین نقد و بررسی دستآوردهای پژوهشگران این حوزه به صورت کتابخانه ای و اسنادی گردآوری شده و به روش توصیفی و تحلیلی ارائه شده است.

    یافته ها

    این پژوهش با خوانش و بازسازی قسمت های باقی مانده از کتیبه این بنا به روش دیجیتال و تطبیق محتوای آن با منابع تاریخی دریافته است که مناره کرات یک مناره مستقل و مربوط به قرن 4 ه.ق و احتمالا دوره حکومت غزنویان در ایران بوده است که به دستور «شیخ ابوبکر» در سال های قرن 4 ه.ق، بر سر راه مواصلاتی خواف به باخرز، در بالای تپه ای در مجاورت روستای کرات، ساخته شده است. به واسطه خوانش کتیبه و کشف تاریخ ساخت، مناره کرات کهن ترین مناره تاریخ دار در ایران است.

    نتیجه گیری

    با توجه به شرفه داشتن این مناره بر محیط پیرامون، به نظر می رسد کاربرد آن استراتژیک بوده که در کنار مجموعه ارسلان جاذب، دو اثر مربوط به دوره غزنوی هستند که در خاک امروز ایران واقع شده اند.

    کلید واژگان: کتیبه, مناره کرات, تایباد, معماری, غزنوی
    Farhad Kargar Arian, Mohamad Khazaei *, Ahmad Salehi Kakhki
    Introduction

    "Karat Minaret (Mil-e Karat)", located in Karat village of Taybad City in Razavi Khorasan Province of Iran, is one of the old buildings which is in good condition. The studies that have dealt with the Karat minaret have not read the inscription of this minaret completely, and in some of them, the text of the inscription and the date of the building are different from each other. Iran's cultural heritage organization registered this work as number 123 and considers it to belong to the 6th century A.H. In order to resolve the differences and ambiguities in the text of the inscription and the dating of the building, the present research tries to answer the following question: "What is the text of the inscription of this minaret and the date of its construction?"

    Research Method

    The current research was conducted using a qualitative method. In this research, the data about the Karat minaret was presented through field studies at the minaret site and comparative analyses with minarets built in the period of 4th to 6th century A.H. in the Khorasan geographical area and through referring to additional sources. Also, the review of the achievements of the researchers in this field has been collected in the form of library documents and presented descriptively and analytically.

    Findings

    By reading and reconstructing the remaining parts of the inscription of this building by digital method and matching its content with historical sources, this research found out that the Karat minaret is independent and belongs to the 4th century A.H., probably the period of Ghaznavid rule in Iran. The minaret was built by order of "Sheikh Abu Bakr" during the 4th century A.H., on the road from Khaf to Bakharz, on top of a hill in the vicinity of Karat village. Based on reading the inscription and discovering the construction date, the Karat minaret is the oldest historical minaret in Iran.

    Conclusion

    Considering the dominance of this minaret on the surrounding environment, it seems that its use was strategic; in addition to the collection of Arslan Jazeb, there are two works related to the Ghaznavid period that are located in today's Iran.

    Keywords: Inscription, Karat Minaret, Taybad, Architecture, Ghaznavid
  • فریده جهان بخشی*، زینب صابر، احمد صالحی کاخکی
    در این تحقیق، خاوران نامه ابن حسام خوسفی، اثری معتبر از دوره تیموریان و ترکمانان که تحت تاثیر مکتب نگارگری شیراز بوده، مورد بررسی قرار گرفته است. تمرکز اصلی تحقیق بر تفاوت های نمایش سیمای حضرت علی (ع) در نهج البلاغه و تصاویر خاوران نامه است.   در این مطالعه به منظور جواب به این پرسش ها که چرا و چگونه این تفاوت ها ایجاد شده و چه تاثیری از دین و سیاست در این تصویرسازی ها مشاهده می شود، از تحلیل کتابخانه ای، اسنادی، و تحلیل گفتمان انتقادی استفاده شده است.با استفاده از رویکرد تحلیل گفتمان و تحلیل های میشل فوکو، تحقیق به بررسی تاثیرات گفتمان های دینی، سیاسی و نگارگری قرن نهم هجری بر شکل گیری این نسخه پرداخته است. یافته ها نشان می دهد که چگونه تصاویر خاوران نامه به برساخت مفهوم یک قهرمان جنگ طلب منجر شده که با چهره تیمور و جانشینانش همخوانی دارد. این پژوهش نه تنها به فهم عمیق تری از تاثیرات متقابل هنر، دین و سیاست در دوره تیموریان کمک می کند، بلکه به بررسی نقش نگارگری در شکل گیری مفاهیم تاریخی و مذهبی می پردازد. این تحقیق علل مغایرت تصاویر و ابیات با سیمای آن حضرت در نهج البلاغه را از نظر گذرانده و علل و نحوه غیاب حلقه ی مفقوده (صلح، عدالت و مهربانی) در چهره ایشان را بررسی کرده است.
    کلید واژگان: خاوران نامه ابن حسام, تصویرسازی دوره تیموریان, نگارگری فرهاد نقاش, تحلیل گفتمان فوکو, سیمای حضرت علی در نهج البلاغه
    Farideh Jahanbakhshi *, Zeinab Saber, Ahmad Salehi Kakhki
    This research is dedicated to an in-depth examination of "ḴĀVARĀN-NĀMA," authored by Ebn Ḥosām Ḵᵛāfi, a prominent literary work from the Timurid and Turkmen periods that reflects the influence of the Shiraz school of illustration. As a valid piece of religious writing from the time, "Nahj al-balāgha" and "ḴĀVARĀN-NĀMA" are the main topics of our investigation. We want to find differences in how they describe Imam Ali ibn Abu Talib. Using critical discourse analysis framework, the study endeavors to shed light on the complex relationship existing between text, image, and social culture during the 9th century AH. This investigation is centered on analyzing the reasons behind, and the ideological underpinnings of the differences in the representation of Imam Ali, with a particular emphasis on the influence that comes from the political and religious spheres. The study employs Michel Foucault's theories and the critical discourse analysis to examine the differences between the text and the visual representations in "ḴĀVARĀN-NĀMA" and "Nahj al-balāgha". Four main discourse ideas—the subject, the institution, the power, and the knowledge—are at the core of this analysis. This research phase contributes to the scrutiny of the formation of religious imagery in "ḴĀVARĀN-NĀMA," emphasizing the religious, political, and illustrative dimensions of the 9th century AH.  The illustrations in "ḴĀVARĀN-NĀMA" by the esteemed artist Farhad Naghash are acknowledged as a significant facet of Iranian illustrative art. Integrating storytelling, poetry, and illustration, Naghash's works are not only esteemed for their artistic merit but also recognized as exemplars of the symbiosis between Iranian art and literature. A pivotal query addressed in this research pertains to the extent to which the images in "ḴĀVARĀN-NĀMA" can embody the concept of a bellicose hero and the congruence of this concept with the portrayal of Timur and his successors. The findings of the research indicate that during the Timurid period, three distinct types of discourse—religious, political, and illustrative—collaborated to produce a novel subject matter that revolves around a martial hero who occasionally disagrees with heroic figures from Iran and Shia. The heroic persona, which is characterized by nonviolent pursuits toward objectives, is portrayed from a variety of perspectives. This conceptualization is more in line with the imagery in "ḴĀVARĀN-NĀMA," which depicts Timur and his successors. It is important to note that this imagery should not be incorrectly attributed to Imam Ali.  This study, which stands out for its creative approach to the artistic and sociocultural implications of "ḴĀVARĀN-NĀMA," highlights the significance of the work in Iran's cultural and artistic history during the Timurid and Turkmen periods. In addition to providing novel insights into the influence and impact of illustration and literature during that period, provides new perspectives on the importance of the work.
    Keywords: Ebn Ḥosām's ḴĀVARĀN-NĀMA, The Imagery Of The Timurid Period, Farhad Naghash's Illustrations, Foucault's Discourse Analysis, Imam Ali Ibn Abu Talib's Depiction In ḴĀVARĀN-NĀMA
  • نسرین بیک محمدی، احمد صالحی کاخکی*، محمدابراهیم زارعی

    مطالعه سفالینه های گلابه ای رنگارنگ به دلیل نقوش منحصربه فرد همواره موردتوجه پژوهشگران مختلف بوده است. طی چند دهه گذشته محققان با رویکردهای متفاوت نقوش سفالینه های فوق را مورد مطالعه قرار داده اند. باوجود پژوهش های صورت گرفته در راستای بازخوانی و تفسیر نقوش، هم چنان ابهامات و چالش ها به قوت خود باقی است. یکی از چالش های موجود در تفسیر نقوش سفالینه های گلابه ای رنگارنگ، صحنه روایی مصور برروی بشقابی ا ست که در موزه هنر «نلسون اتکینز» نگه داری می شود. پژوهشگران در پژوهش های خود با توجه به متون تاریخی برای تفسیر نقش بشقاب فوق نظرات ناهمگونی را ارائه کرده اند که گمان می رود تفاسیر آن ها دارای اشکالات اساسی است. این چنین به نظر می رسد که مطالعه متون تاریخی به تنهایی راه گشا برای تفسیر صحنه روایی فوق نیست و باید از مطالعات علوم میان رشته ای کمک گرفته شود، تا در پژوهشی مجزا و با استفاده از مطالعات قوم باستان شناسی صحنه روایی این ظرف مورد مطالعه و بازبینی قرار گیرد. نگارندگان در این پژوهش بر آن هستند تا با پیگیری کهن الگوها در بستر جغرافیای تولید سفالینه های گلابه ای رنگارنگ که دامنه مطالعات آن، خطه خراسان را دربر می گیرد، صحنه روایی بشقاب را موردمطالعه قرار دهند. برای نیل به این هدف، نگارندگان از مطالعات قوم باستان شناسی و مستندات تاریخی برای تفسیر آن بهره گرفته اند. روش پژوهش جستار پیش رو کتابخانه ای با رویکرد تاریخی، تحلیلی-تطبیقی است. درراستای هدف فوق، پرسش هایی نظیر: مفهوم صحنه روایی بشقاب گلابه ای رنگارنگ مورد بحث چیست؟ مطالعات قوم باستان شناسی تا چه حد در تفسیر صحنه روایی مصور برروی این ظرف قابل تطبیق است؟ مطرح شده است. برآیند حاصل از پژوهش تطبیقی مطالعات قوم باستان شناسی و مستندات تاریخی این ا ست که مضمون صحنه روایی منقوش بر بشقاب، مراسم آئینی طلب باران و آب از ایزد بانوی آناهیتا و تیشتر است که امروزه در خطه خراسان با تغییراتی در نحوه اجرای مراسم برگزار می گردد.

    کلید واژگان: سفال, نیشابور, گلابه ای رنگارنگ, قوم باستان شناسی, طلب باران
    Nasrin Beik-Mohammadi, Ahmad Salehi Kakhki*, Mohammadebrahim Zarei

    In the study of slipware colorful pottery, it has always been the focus of various researchers due to its unique motifs.  During the past few decades, researchers have studied the patterns of the above pottery with different approaches. Despite the researches that have been carried out in the direction of rereading and interpreting the motifs, there are still ambiguities and challenges. One of the challenges in the interpretation of Polychrome decoration under transparent glaze pottery patterns is the illustrated illustration on a plate that is kept in the Nelson Atkins Museum of Art. In their research, according to historical texts, researchers have presented different opinions regarding the role of the above plate, and it is believed that their interpretations have fundamental problems. It seems that the study of historical texts alone is not a solution to the interpretation of the above illustration, and interdisciplinary science studies should be used to investigate the illustration of this container in a separate research using ethno-archaeological studies.  Study and review. In this research, the Authors are of the opinion that by following the archetypes in the geographical context of the production of Polychrome decoration under transparent glaze pottery, the study scope of which includes the Khorasan region; to study the illustration of the plate, in order to achieve this goal, the Authors have used ethnographic studies and historical documents to interpret it. The research method of the upcoming research is a library with a comparative historical-analytical approach. In line with the above goal, questions such as what is the concept of the illustration of the colorful goblet plate? It has been proposed to what extent ethno-archaeological studies can be applied in the interpretation of the illustrated illustration on this dish. The result of the comparative research of ethno-archaeological studies and historical documents is that the theme of the illustration engraved on the plate is the ritual ceremony of asking for rain and water from the goddess Anahita and Tishtar, which is held today in the Khorasan region with changes in the way the ceremony is performed.

    Keywords: Pottery, Neishabur, Colorful Slipware, Ethnoarcheaology, Asking For Rain
  • فخرالدین محمدیان، سید رسول موسوی حاجی*، احمد صالحی کاخکی

    بناهای آرامگاهی یکی از مهم ترین گونه های معماری اسلامی هستند. مطالعه این گونه بنا در بستر جغرافیایی، درک و شناخت معناداری را از این آثار پیش روی ما قرار می دهد. منطقه وسیع طبس، باوجود دارا بودن ظرفیتی غنی از آثار تاریخی و فرهنگی فاخر و به دلیل مهجور بودن و شرایط سخت جغرافیایی، مورد کم توجهی مسیولان و باستان شناسان قرار دارد. در بررسی باستان شناختی بخش جوخواه طبس که در سال 1394ه‍.ش. انجام گرفت، بناهای متعددی ازجمله یک آرامگاه منفرد شناسایی شده که تاکنون مورد پژوهش قرار نگرفته است. در این پژوهش شیوه ساخت بنا با توجه به نحوه گنبدزنی، اجرای تاق ، نوع مصالح و نوع تزیینات به کار رفته، موردتوجه قرار گرفته است. تحقیق حاضر براساس هدف از نوع توصیفی-تحلیلی و ماهیت آن براساس رهیافت های تاریخی است. در این پژوهش روش یافته اندوزی ها بر پایه مطالعات میدانی و استناد به منابع کتابخانه ای انجام شده است. این پژوهش تلاش دارد، با تکیه بر یافته های باستان شناسی، مطالعات تطبیقی و هم چنین استناد به منابع مکتوب دوران اسلامی، به واکاوی هویت و تاریخ ساخت آرامگاه جوخواه طبس بپردازد. برآیند مطالعات صورت گرفته نشان می دهد که الگوی ساخت این مقبره برگرفته از طرح مربع شکل، مانند بسیاری بناهای آرامگاهی در خراسان بزرگ طی سده های اولیه دوران اسلامی است. اگرچه با مقایسه داده های فرهنگی و عناصر ساخت مایه بنا با سایر آثار مشابه، می توان تاریخ ساخت آن را به اواخر سده ششم تا اوایل سده هفتم هجری قمری نسبت داد.

    کلید واژگان: آرامگاه, معماری, هویت تاریخی, دوره میانی اسلامی, جوخواه طبس
    Fakhredin Mohamadiyan, Seyed Rasool Mosavihaji*, Ahmad Salehi Kakhki

    Tomb buildings are one of the most important types of Islamic architecture. Studying such a building in a geographical context gives us a meaningful understanding of these works. The vast region of Tabas, despite having a rich capacity of magnificent historical and cultural monuments, has been neglected by officials and archaeologists due to its desolation and difficult geographical conditions. In the archaeological study of the Jokhah section of Tabas, which was carried out in 2015, several buildings were identified, including a single tomb. So far, this building has not been the subject of detailed and methodical research on how the structure of architecture and dating is based on comparison with other mausoleum buildings, so the need for this research was provided. In this research, the construction method of the building has been considered according to the dome, the execution of the dome and the type of materials and the type of decorations used. The present research is based on a descriptive-analytical purpose and its nature is based on historical approaches. The methodology of accumulations is based on field studies and citation of library resources. This article tries to analyze the identity and date of construction of the tomb of Jokhah Tabas, based on archaeological findings, comparative studies and also citing written sources of the Islamic period. The results of studies show that the construction pattern of this tomb is derived from the square design of tomb buildings in Greater Khorasan in the early centuries of the Islamic period. However, by comparing material culture data and building elements with other similar works, the date of its construction can be attributed to the late sixth-early seventh century AH.

    Keywords: Tomb, Architecture, Historical Identity, Middle Islamic Period, Jokhah Tabas
  • زهرا راشدنیا*، احمد صالحی کاخکی
    مسجد کرمانی، در مجموعه مزار شیخ جام، به سبب داشتن دو محراب گچ بری نفیس، حایز اهمیت بسیار است. به علت آسیب فراوان و مرمت های انجام شده، کتیبه های تاریخ ساخت این دو محراب، مخدوش شده و قابل تشخیص نیست. نظرات مختلف و متعددی، درباره تاریخ احتمالی ساخت محراب ها، مطرح گردیده است که قطعیت آن ها معلوم نیست. این پژوهش، در پی پاسخگویی به پرسش های زیر است: محراب های گچ بری مسجد کرمانی تربت جام، دارای چه ویژگی های بصری است و دلایل انتساب محراب ها، به نیمه دوم قرن هشتم هجری/ ربع اول قرن نهم هجری چیست؟ تا بتواند ضمن معرفی و بازشناسی محراب های این مسجد، از طریق مطالعه تطبیقی و بررسی برخی جزییات نقوش، تاریخ دقیق تری را، برای آن ها ارایه دهد. روش یافته اندوزی بر پایه مطالعات میدانی، و با استناد به منابع مکتوب صورت گرفته که به روش تاریخی تحلیلی و با رویکرد تطبیقی، به تحلیل داده های بدست آمده از نمونه های مطالعاتی می پردازد. پس از آنالیز ساختار، نقوش و کتیبه های محراب های مسجد کرمانی، با محراب های تاریخ دار و بدون تاریخی که دارای امضا کرمانی هستند، یک سیر پیشرفت را، در بیشتر نقوش و کتیبه های این دو محراب همچون؛ نحوه ترکیب بندی اسلیمی های موجود در لا به لای کتیبه اصلی که با فشردگی و شلوغی خاصی همراه است، تزیینات آژده کاری بسیار متنوع، پیچیده و پرکار بودن فرمی گره مانند در گوشه کتیبه اصلی مسجد کرمانی تربت جام نسبت به نمونه های قبلی، می توان مشاهده کرد. همچنین با در نظر گرفتن دلایلی دیگر همچون تشابه کاشی های قبر منتسب به استاد کرمانی به دو لوح کاشی در مسجد جامع یزد و ظرافت نقش ها و کتیبه کمربندی ثلث مسجد کرمانی، این محراب ها را، می توان به نیمه دوم قرن هشتم هجری/ ربع اول قرن نهم هجری منسوب دانست.
    کلید واژگان: تاریخ گذاری, مسجد کرمانی تربت جام, محراب های گچی, نیمه دوم قرن هشتم هجری, ربع اول قرن نهم هجری
    Zahra Rashednia *, Ahmad Salehi Kakhki
    Masjid-I Kirmani, in the complex of the Shaikh Jam’s tomb has a very important status due to the existence of two exquisite stucco mihrabs. Due to extensive damages and restoration, the inscriptions of the history date for the two mihrabs are flawed and not recognizable. Numerous and various points of views are expressed about the probable date of mihrabs none of which is definite. This study sought to answer the following questions; What are the Visual characteristics of the Stuccoed mihrabs of Masjid of Kirmani Turbat- I Jam? What are the reasons attributed to or the mihrabs to the second half of the eighth century AD/First quarter Ninth Century AD? This study indeed intends to introduce and recognize this masjid mihrabs, while offering a more acceptable date for the mihrabs through a comparative study and via examining some details of Motifs. Method of data collection has been made based on field studies and citation to the written references. The collected data were then analyzed through a historicalanalytical method and with a comparative approach. Having analyzed the structure, motifs, and inscriptions of the mihrabs against the ones with specific as well as unspecified dates holding kirmani’s signature, a developmental path can be observed in most motifs and inscriptions of the two mihrabs. Furthermore, by considering other reasons such as, the similarity of grave tiles attributed to architect Kirmani to two tiles in the "Yazd jomeh Masjid" and the elegance of the motifs and inscriptions of the Thuluth belt of the kirmani Masjid, these mihrabs can be attributed tothe second half of the eighth century AD/ the First quarter Ninth Century AD.
    Keywords: Dating, Masjid-I Kirmani of Turbat- I Jam, Stuccoed mihrabs, Second half of the Eighth Century AD, First quarter Ninth Century AD
  • زهرا راشدنیا، احمد صالحی کاخکی*

    همواره در ادوار مختلف تاریخی، تاثیر و تاثر بین هنرهای گوناگون آن عصر، دیده می شود. در دوره تیموری نیز مانند سایر مقاطع تاریخی، نقاط مشترک فراوانی بین تزیینات کاشی کاری، با هنرهای همزمان، به ویژه با نگاره های نسخ خطی مصور وجود دارد. با بررسی نگاره های دوره مذکور می توان برخی موارد مشترک را بین نقوش هندسی آن ها با ازاره های کاشی بناهای همزمان، مشاهده نمود. تطبیق نقوش هندسی ازاره های کاشی ابنیه تیموریان در ایران، با برخی از نگاره های نسخ خطی مصور همزمان، از لحاظ نوع گره ها، رنگ بندی لعاب و تزیینات موجود بر روی آن ها، هدف اصلی مقاله پیش رو است. بنابراین روش یافته اندوزی اطلاعات و داده ها، به شیوه اسنادی و مبتنی بر مشاهدات عینی است که با روش توصیفی-تحلیلی، صورت پذیرفته است. نتایج حاصل از این پژوهش عبارتند از: وجوه اشتراک از منظر نوع گره ها؛ نشان دهنده آن است که اغلب گره های به کاررفته در ابنیه این دوره، به ویژه گره «شش ضلعی منتظم»، قابل قیاس با گر ه های ازاره های بناهای موجود در نگاره های نسخ خطی مصور هم دوره است. علاوه براین رنگ بندی لعاب موجود در گره مذکور همانند ابنیه این دوره شامل رنگ فیروز ه ای و سبز یشمی (سبز تیره)، است. تزیینات طلاچسبان و وجود برخی از گل های چندپر، نقاط اشتراک دیگری است که در کاشی های ازاره بناها و نسخ خطی مصور این عصر می توان دید.

    کلید واژگان: نقوش هندسی, کاشی کاری, ازاره, دوره تیموری, نسخ خطی مصور
    Zahra Rashednia, Ahmad Salehi Kakhki *

    It is always seen in different historical eras, the influence and impression between the different arts of that era. The Timurid period, like other historical periods, is not an exception to this rule, and there are many common points between the tiling decorations of this period, with simultaneous arts, especially with illustrated manuscripts. By review the paintings of the mentioned period, it is possible to see some commonalities between their geometric motifs and the tile Dadoes of simultaneous buildings. In this regard, the main question of this article is; What similarities can be found between the geometric motifs of the Dadoes of building tiles of the Timurid period of Iran and the Dadoes in the illustrated manuscripts at simultaneous in terms of geometry (knot), glaze coloring and decorations used on the tiles? The current research is based on the method of descriptive-analytical research. Therefore, the method of collecting information and data is documented and based on objective observations, includes visiting buildings, taking pictures of tiled dadoes and line drawing of samples with different software such as Corel Draw, Photoshop, etc. In this regard, with the question raised; The comparative study of the geometric motifs of the tile plinths of the Timurid era buildings in Iran, with some of the illustrated manuscripts, in terms of the type of knots, the color of the glaze and the decorations on them, is the main goal of the article. The results obtained from the study are: shared aspects from the point of view of the type of nodes; It shows that most of the knots used in the buildings of this period, especially the "regular hexagonal" knot, are comparable to the knots of the plinths of the buildings in the illustrated manuscripts of the same period. In addition to knots, this commonality can also be seen in the field of glazing colors. For example, the color of turquoise glaze used in the "regular hexagon" knot, which is the dominant color of this type of knot in the dadoes of buildings, is also used as the dominant color in the dadoes of manuscripts. In addition to the turquoise color of the jade green (dark green) glaze, which is used less than the turquoise color in the dadoes of the buildings of this period, this feature can be seen even in the illustrations of the illustrated manuscripts. The painters of the illustrated manuscripts, in the field of plant motifs as well as the gilded decorations on them, have not completely followed the patterns of the tiles of the buildings, but have created creativity and innovations in them while preserving the generality and nature of the motifs; Therefore, the motifs of tiles in the pictures have appeared mostly in a schematic and abstract form. It can also be acknowledged that perhaps the activity of painters in the field of designing decorative motifs has provided the reason for this similarity, as they worked both as motif designers in galleries and as master craftsmen in the decoration of buildings.

    Keywords: Geometric motifs, Tilework, Dado, Timurid Era, Illustrated manuscripts
  • معصومه برسم، احمد صالحی کاخکی*، فریبا سعیدی انارکی
    دوره سلجوقی یکی از درخشان ترین ادوار هنری ایران است. در این زمان شهرهای اصفهان، مرو، نیشابور، هرات و ری، مرکز تجمع صاحبان هنر و پیشه بودند. مسجد جامع اصفهان، شامل آثاری از دوران مختلف، ازجمله دوره سلجوقی است. اکثر اطلاعاتی که از شکل گیری و تحولات آن وجود دارد، براساس کاوش هایی است که در حین مرمت مسجد، توسط هیات ایتالیایی «ایزمیو» صورت گرفته که بخشی از یافته های آن، کشف گونه های مختلف سفال شامل: پوشش لعاب گلی، اسگرافیاتو، زرین فام، سفال با لعاب و طرح تک رنگ، نقاشی زیرلعاب، مینایی، آبی و سفید و سیلهویت بوده است. در این پژوهش، دو نمونه سفال مینایی، جهت تطبیق و مطالعه با تصاویر نسخه مصور ورقه و گلشاه، انتخاب و سعی شده است که از منظر ترکیب بندی و فرم و با هدف شناخت و تحلیل بصری نقوش سفال های مینایی مسجد جامع اصفهان و ارتباط آن ها با نگاره های ورقه و گلشاه، مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. پرسش پژوهش این است که، کاربرد فرم و ترکیب بندی در سفالینه های مینایی مسجد جامع اصفهان و نگاره های نسخه ورقه و گلشاه1، در دوره سلجوقی به چه صورت بوده است؟ شیوه گردآوری مطالعات کتابخانه ای و میدانی با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی است. بررسی های انجام شده نشان می دهد که شیوه های نقش پردازی سفالینه های مینایی، تحت تاثیر نسخ مصور دوره سلجوقی قرار گرفته و ارتباطی آشکار میان نگاره های نسخه ورقه و گلشاه و تصاویر ظروف مینایی از حیث شیوه چهره نگاری، نقش پردازی و ترکیب بندی به چشم می خورد.
    کلید واژگان: سفال مینایی, مسجد جامع اصفهان, ورقه و گلشاه, مطالعه تطبیقی, فرم, ترکیب بندی
    Masoumeh Barsam, Ahmad Salehi Kakhki *, Fariba Saeedi Anaraki
    Comparative analysis of form and composition, Minai wares motifs of the jame’a mosque of Isfahan with two pictures of Varqa and Gulshahof of Varqa and GulshahThe Seljukian period is one of the most brilliant artistic periods of Iran. At this period, the cities of Isfahan, Marv, Neishabuor, Herat, and Ray were gathering places for artists and artisans. The jame’a mosque of Isfahan is one of the religious, political, and artistic places in different periods, including Seljukian period. Most of the information about the formation and developments of the mosque is based on the excavation that was fulfilled during mosque restoration by the Italian delegation “ISMEO”. Part of the excavation findings related to different kinds of pottery including: glazed slip, Sgraffito, Lustre, pottery with monochrom glaze and design, underglaze painting, finally minai, blue, white, and silhouette potteries. Among these kinds of potteries, two cases of minai wares are selected to study and compare with Varqa and Gulshah pictures, and authors try to analyze them in terms of composition and form. The aim of this research is identity and visual analysis of minai wares motifs of the jame’a mosque of Isfahan and their relevance with Varqa and Gulshah pictures. The research question is, what has been the usage of form and composition in the minai wares of the mosque and Varqa and Gulshah pictures in the Seljukian period? This article is based on library data gathering and field studying with a descriptive-analytical method. In conclusion, Studies suggest that the minai wares designing method has been influenced by sheet versions of the Seljukian period. Likewise, there is a clear connection between Varqa and Gulshah pictures and minai wares pictures in terms of photofit technique, designing, and composition.Keywords:Minai ware, the jame’a mosque of Isfahan, Varqa and Gulshah, comparative studies, form, composition
    Keywords: Minai ware, the jame’a mosque of Isfahan, Varqa, Gulshah, Comparative Studies
  • زهرا راشدنیا*، احمد صالحی کاخکی

    ازاره، به بخش پایینی دیوار، از کف تا ارتفاع حدود یک متری اطلاق می گردد و اغلب دارای تزییناتی متمایز، نسبت به سایر قسمت های دیوار است. ازاره ها، در ادوار مختلف، غالبا با تزییناتی همچون: آجرکاری، حجاری، کاشی کاری، تلفیق سنگ و کاشی و... و با طرح ها و نقوش گیاهی و هندسی متنوع، به اجرا در آمده است. ازاره های کاشی بناهای دوره تیموری در ایران نیز، از این قاعده مستثنی نیستند و به عنوان یکی از باشکوه ترین جلوه های تزیین در معماری این عصر، شامل مجموعه منحصر بفردی از آرایه های هندسی است. بنابراین هدف مقاله حاضر، معرفی و طبقه بندی آرایه-های هندسی شاخص به کار رفته در ازاره های کاشی کاری بناهای دوره تیموری ایران و نیز بررسی وجوه اشتراک آن ها، با دیگر بناهای شاخص همزمان، در شرق قلمرو تیموریان و سایر حکومت های هم عصر، در مطالعات تطبیقی است. در راستای دستیابی به اهداف مذکور، پرسش اصلی این پژوهش را می توان چنین مطرح نمود: رایج ترین و عمده ترین نقوش هندسی/ گره ها در ازاره های کاشی کاری بناهای دوره تیموری در ایران کدام هستند؟ روش یافته اندوزی بر اساس پژوهشی میدانی و با استناد به منابع مکتوب انجام شده که به روش تحلیلی تطبیقی برمبنای الگوهای هندسی، به تحلیل داده های بدست آمده از نمونه های مطالعاتی (بیست نمونه) می پردازد. دستاوردهای حاصل از این پژوهش که از بررسی نقوش هندسی ازاره های کاشی ابنیه عصر تیموری در ایران، به دست آمده، نشان دهنده آن است که؛ در ازاره های کاشی این دوره بیشترین درصد را، از لحاظ نقوش هندسی، نقوشی بر پایه عدد مبنای شش از قبیل، نقش های «شش لانه زنبوری/ شش ضلعی منتظم» که غالبا، در استان یزد قرار دارد و اغلب به رنگ فیروزه ای، «شش و تکه بنددار»، «شش و گیوه کشیده»، «شش و شمسه»، «شش و تکه » و... به خود اختصاص داده است. نتایج مذکور، علاوه بر ایران، در بناهای سایر نقاط حکمرانی تیموریان نیز، متداول بوده است.

    کلید واژگان: ازاره, نقش هندسی, گره, طبقه بندی, عدد مبنای شش
    Zahra Rashednia *, Ahmad Salehi Kakhki

    The Dado refers to the lower part of the wall from the floor to a height of about one meter, and it often has different decorations than other parts of the wall. Dadoes, in different periods, are often done with decorations such as Brickwork, carving, Tilework, a combining stone and tile, etc and with divers plant and geometric designs and motifs. Tile dadoes of Timurid Monuments in Iran are no exception to this rule and as one of the most magnificent decorative effects in the architecture of this era, includes a unique collection of geometric motifs. Therefore, the purpose of this article is to introduce and classify the geometric motifs of exquisite used in the Tilework Dadoes of Timurid Monuments in Iran and also Survey their Common features with other significant buildings Iran, in comparative studies. Therefore, the main question of this research is arisen as follows: What are the most common and major geometric motifs/ knots in the Tilework Dadoes of Timurid Monuments in Iran? Data collection has been made based on field research and written references that has analyzed the collected data from the samples through Historical-descriptive-comparative method and with a comparative approach based on geometric motifs. The results of this study, which are obtained from the study of Geometric Motifs of tile Dadoes of Timurid buildings in Iran, shows that; In the tile Dadoes of this period, the majority of ornaments , from the aspect of Geometric Motifs, are composed of numerical motifs on the basis of six, such as, "regular hexagonal" motifs, which are often located in Yazd province and often in turquoise color, "Six and Jointed Triangle", "Six and Stretched Give", "Six and roundel", "Six and Triangle", etc. The mentioned results, in addition to Iran, have been common in the buildings of other parts of the Timurid rule also the Dadoes of the tiles of the buildings of the illustrated manuscripts of this period. The Dado refers to the lower part of the wall from the floor to a height of about one meter, and it often has different decorations than other parts of the wall. Dadoes, in different periods, are often done with decorations such as Brickwork, carving, Tilework, a combining stone and tile, etc and with divers plant and geometric designs and motifs. Tile dadoes of Timurid Monuments in Iran are no exception to this rule and as one of the most magnificent decorative effects in the architecture of this era, includes a unique collection of geometric motifs. Therefore, the purpose of this article is to introduce and classify the geometric motifs of exquisite used in the Tilework Dadoes of Timurid Monuments in Iran and also Survey their Common features with other significant buildings Iran, in comparative studies.

    Keywords: Dado, Geometric Motif, Knot, Classification, Number The Basis Of Six
  • احمد صالحی کاخکی، بهاره تقوی نژاد*
    در قرن ششم تا اواسط قرن هشتم هجری قمری، مقارن با حکومت های سلجوقی، خوارزمشاهی و ایلخانی در ایران، تکنیک های زرین فام و گچ بری به حد اعلای ظرافت خود رسید. شهر کاشان در استان اصفهان، ازجمله مراکز مهمی بود که به دلیل داشتن خاندان های هنرمند کاشی کار، سرآمد شهرهای کشور در تولید محصولات زرین فام، محسوب می شد. بهترین عرصه هنرنمایی این نوع از آثار در ساخت محراب هایی تجلی یافت که امروزه اکثرا زینت بخش موزه های ایران و جهان است و تعدادی از مهمترین آنها در موزه آستان قدس رضوی نگهداری می شود. علاوه بر تولید محراب های زرین فام، ساخت و ساز محراب های گچی نیز، از فراوانی بسیار برخوردار بود و در بناهایی با کاربری های گوناگون، به کار برده می شد که شهر کاشان نیز، چندین نمونه از این محراب های گچ بری نفیس را در خود جایداده است. این پژوهش باهدف معرفی و تحلیل ویژگی های ساختاری)فرم کلی(و تزیینی)نقوش(محرابهای زرین فام کاشان و مقایسه آنها با محراب های گچ بری همین منطقه، شکل گرفت تا بر تداوم سنت های هنری در بستر زمان و تاثیرپذیری ویژگی های مذکور محراب های گچ بری منطقه کاشان از محراب های زرین فام، در بازه زمانی تعیین شده، تاکید نماید. بنابراین پرسش اصلی این پژوهش را می توان چنین مطرح کرد که شاخص ترین ویژگی های فرم و نقش محراب های زرین فام و گچ بری شهر کاشان، در قرن ششم تا اواسط قرن هشتم هجری قمری، کدام است و این محراب ها از حیث فرمها و نقوش خود به چه میزان از محراب های زرین فام ساخته شده هم دوره یا دوره قبل، تاثیر پذیرفته اند؟ روش تحقیق تاریخی - توصیفی و روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای)اسنادی(و میدانی است. نتایج مطالعات که از بررسی شش محراب زرین فام و چهار محراب گچ بری در بازه زمانی مذکور در شهر کاشان به دست آمده بر این نکته دلالت دارد که هنرمندان سازنده محراب های گچ بری کاشان، از رجوع به سنت های پیشین و هم زمان که در ساخت و تزیین محراب های زرین فام رواج داشته، بی بهره نبوده اند و به لحاظ تناسبات کلی، فرم)مثلث زاویه دار(و تعداد طاق نماها، فرم لچکی ها، تعداد نیم ستونها)پیلکها(، فرم سرستونها)گلدانی شکل(و همچنین ویژگی های تزیینی، ازجمله استفاده وسیع از نقوش گیاهی متراکم، ظریف و چندلایه/سطحی و کاربرد محدود نقوش هندسی ساده، بیشترین تاثیر را از محراب های زرین فام اخذ نموده و با تکنیک گچبری، به اجرا درآورده اند.
    کلید واژگان: محراب زرین فام, محراب گچ بری, کاشان, قرن ششم تا اواسط قرن هشتم هجری, فرم و نقش
    Ahmad Salehi Kakhki, Baharh Taghavi Negad *
    From of the 6th Century to the Mid-8th Century AH, concurrent with Seljuk, Khwarazmian and Ilkhanid dynasties in Iran, Lustre and Stucco techniques reached their pinnacle. Since there were many famous tilers in Kashan during this period, this city was considered as one of the early pioneers in making lustre products in Iran. These techniques were mostly used in making the mihrabs most of which are now kept in different museums of Iran and other countries. Some of the most important of these mihrabs are in the Astan Quds Razavi Museum, which belongs to the shrine of Imam Reza. In addition to the lustre mihrabs, many stucco mihrabs were made that were used in the buildings with different functions some of which are located in Kashan. The goal of this research is to identify and analyze the structural and decorative features of lustre mihrabs in Kashan and compare them with the stucco mihrabs of the same region in order to highlight the continuity of artistic traditions over time and study the effects of the structural and decorative features of lustre mihrabs on the stucco ones in Kashan over a certain period of time. Therefore, the author tries to answer the following questions: what are the most significant structural features, designs, motifs and inscriptions of lustre and stucco mihrabs in Kashan attributed to 6th Century to the Mid-8th Century AH? How much are stucco mihrabs influenced by the contemporary or older lustre mihrabs in terms of structure and decoration? The data were collected through field research methods (photography, drawing linear designs of the images) and are based on written and online resources which were then analyzed using a historical-comparative method. The results of these studies show that the artists who have made the stucco mihrabs in Kashan have used older and contemporary traditions that had been often used in making and decorating the lustre ones. These artists were greatly influenced by the lustre mihrabs in terms of total congruence, the form of arch (angled triangle), number of arcades, the form of spandrels, number of half columns, the form of capitals (vase-like) as well as decorative features, including extensive use of dense, elegant and multi-layered plant motifs and limited use of simple geometric motifs.
    Keywords: lustre mihrab, stucco mihrab, Kashan, 6th Century to the Mid-8th Century AH, form, motif
  • زهرا راشدنیا، احمد صالحی کاخکی*

    بقعه شیخ خلیفه خفر به سبب داشتن معماری و آرایه های متعددی نظیر آرایه های سنگی، دیوارنگاره، آرایه های گچی و آرایه های کاشی به ویژه محراب کاشی آن، حایز اهمیت بسیار است؛ بنابراین پژوهش پیش رو به معرفی آرایه های معماری بقعه با تاکید بر محراب کاشی منحصر به فرد آن، محفوظ در موزه پارس شیراز می پردازد؛ از این رو یکی از اهداف این مقاله، شناسایی انواع آرایه های موجود در بقعه است. شناخت ویژگی های تزیینی محراب کاشی بقعه شیخ خلیفه خفر و همچنین مطالعه تطبیقی ساختار، نقوش و کتیبه های محراب با آرایه های کاشی مشابه خود، هدف دیگر پژوهش حاضر است. این پژوهش در پی پاسخگویی به پرسش های ذیل است: ویژگی های تزیینی بقعه شیخ خلیفه خفر و محراب کاشی آن کدام است. چه وجوه اشتراکی از لحاظ ساختار (شکل کلی)، نقوش و کتیبه های محراب کاشی بقعه، با آرایه های کاشی ابنیه دوره تیموری وجود دارد. روش یافته اندوزی بر پایه مطالعات میدانی و با استناد به منابع مکتوب صورت گرفته که به روش تاریخی - تفسیری، به تحلیل داده های به دست آمده از نمونه مطالعاتی می پردازد. نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که ساختار و صورت ظاهری بنا، کاربرد سنگ های تراش، کاربرد گره «شش ضلعی منتظم» در ازاره، عناصر ختایی مشترک در آرایه های کاشی و دیوارنگاره، از موارد قابل مقایسه در معماری و آرایه های این بقعه با بسیاری از بناهای دوره تیموری است. ساختار یک طاق نمایی و فاقد ستون نما، وجود فرم/ تزیینی دالبری یا کنگره ای در قسمت فوقانی محراب، کتیبه ثلث با کشیده های عمودی بلند و کشیده، ترکیب بندی و فرم سر اسلیمی و اسلیمی های تشکیل دهنده لچکی و... از جمله ویژگی های محراب کاشی بقعه است که با بسیاری از محراب ها و دیگر آرایه های کاشی عصر تیموری تشابه دارد.

    کلید واژگان: دوره تیموری, بقعه شیخ خلیفه خفر, آرایه های معماری, محراب کاشی, نقوش و کتیبه ها
    Zahra Rashednia, Ahmad Salehi Kakhki*

    The Tomb of SheikhKhalifeh Khafr has a very important Status due to the existence of archirecture and various decoration such as carving, Wall paintings, stucco Decoration, Tile Decoration especially its tiled mihrab.Therefore, the leading research introduces Architectural ornaments of the tomb with emphasis on its unique tile mihrab,preserved in the Pars Museum in Shiraz. Therefore,one of the purposes of this article is to identify the types of decorations in The Tomb of SheikhKhalifeh Khafr. This study sought to answer the following questions; What are the decorative characteristics of The Tomb of SheikhKhalifeh Khafr and its tiled mihrab? What are the commonalities in factors of structure (general shape), Motifs and inscriptions,on the Tile mihrab of the Tomb of SheikhKhalifeh whit the tiling decoration of Timurid buildings? The collected data were then analyzed through the historical interpretive method.The results of this research indicate that the structure and appearance of the building,the use of Truncated Stone, the use of "regular hexagonal" knots in the dado, common Khataei elements in tiles and Wall paintings,are comparable in the architecture and decorations of this tomb with many buildings of Timurid period. The structure of an arch without a Stylar,the presence of a form/decoration by Scalloped or crenelation in the upper part of the mihrab,the Thuluth inscription with long and elongated vertical elongations,the composition and form of the arabesque vault and the arabesque ones forming a flexible one, etc. are among the features.The tile mihrab of the tomb is similar to many other mihrabs and tile decorations of this period.

    Keywords: Timurid Era, Tomb of SheikhKhalifeh Khafr, Architectural ornaments, Tile mihrab, Motifs, inscriptions
  • Najmeh Nouri *, Ahmad Salehi Kakhki
    Iranian architecture, like its other cultural and civilizational aspects, is an issue that has always been discussed with the confusion of matter and form, and among these, tombs and holy shrines have a sublime place in Iranian-Islamic art and architectural decorations in Different periods of Islamic history have been a large part of the art of Islamic lands, especially Iran. In this regard, in order to identify the architectural elements and decorations of the building of Imamzadeh Qasem and Zeyd in Azna in different historical periods, the answer to the research questions is: 1. What is the history of the historical building of Imamzadeh Qasem and Zeyd in Azna? 2. What are the decorative additions and elements of this building in different periods? In this article, while paying attention to the visual values ​​of Imamzadeh Qasem and Zeyd in Azna during different periods, in a descriptive-comparative method and with reference to library resources and based on field research and in part laboratory studies, the most significant components and decorative elements of Imamzadeh Qasem and Zeyd in Azna was introduced and examined. The result of research indicates that the elements and components of architecture and decoration in the building of Imamzadeh Qasem and Zeyd Azna as a living and expressive document of the periods; Ilkhanid, Timurid, Safavid and Qajar. In this research, an attempt has been made to explain the components and decorative elements of this building, which will be briefly discussed in this research.
    Keywords: architecture, decorations, Azna, Imamzadeh Qasem, Zeyd
  • حسین سپیدنامه*، احمد صالحی کاخکی، سید هاشم حسینی، ابراهیم رایگانی

    در منابع تاریخی درباره حضور اسماعیلیان در کوره/ ناحیه ارجان، در جنوب غربی ایران، و به ویژه قلاع و استحکامات آنان گزارش های پراکنده ای در دست است. بررسی و مطالعه باستان شناختی قلعه های منتسب به اسماعیلیان در این ناحیه هدفی است که این مقاله دنبال کرده است. استحکامات موجود در این ناحیه، نشان از اهمیت بسیاری از قلاع و دژهای دفاعی طی سده های میانه اسلامی دارد که تنها با همسنجی آن ها با متون تاریخی و مطالعات اکولوژیکی می توان به اهمیت و جایگاه آن ها پی برد. اسماعیلیان به سبب موقعیت جغرافیایی راهبردی و اهمیت اقتصادی کوره ارجان از اوایل قرن پنجم هجری، به این منطقه وارد شدند. براساس متون تاریخی و همسنجی با شواهد باستان شناختی، قلاع اسماعیلیان در این شامل قلعه های نادر(ناظر)، جلادجان، طنبور و دیرآب بوده که حاکی از حضور پیروان این فرقه در ناحیه ارجان و فعالیت های سیاسی- نظامی آن ها در این ناحیه به ویژه در دوره سلجوقی است.

    کلید واژگان: اسماعیلیان در ایران, قلعه های اسماعیلیه, جغرافیای تاریخی ارجان, رابطه اسماعیلیان و سلجوقیان
    Hossein Sepidnameh *, Ahmad Salehi Kakhki, Sayed Hashem Hosseini, Ebrahim Raygani

    Neyshabur, IranThe Ismā'iliyah is one of the most important sects of Shīʿite in the early and middle centuries of Islam, and despite the written historical sources indicating their presence in Arrajān State in the southwest of Iran, their castles and fortifications in this area, especially in the mountainous area to the north and east of it, has not been investigated and studied archaeologically so far. The most important goal of this article is the archaeological investigation and study of the castles attributed to them in this area. Therefore, this article seeks to answer that to what extent the number of castles attributed to this political-religious movement is consistent with the historical texts? The method of gathering the data of the article is based on library sources and archaeological survey of the studied castles and also has a descriptive-historical research method with a cultural history approach. The results of the following article show that due to the strategic geographical location and the economic importance of the Arrajān state for Ismā'iliyah, they entered the Arrajan state from the beginning of the fifth century AH. According to historical texts and comparison with archeological evidence, there have been more than four strong forts of the Ismā'iliyah bases that indicates the presence of followers of this sect in Arrajān region and their political and military activities in this region, especially during the Seljuk period

    Keywords: Ismā'iliyah in Iran, defensive fortifications, Casteles Ismā'iliyah, Historical Geographic of Arrajān State, Relationship of Ismā'iliyah, Seljuk
  • طاهره شیشه بری، حسین احمدی*، احمد صالحی کاخکی

    کتیبه نگاری در تزیینات بناهای دوران اسلامی، از قرون اولیه اسلامی تاکنون موردتوجه هنرمندان قرار گرفته است. کتیبه ها به مرور زمان و در اثر عوامل مختلف آسیب می بینند و نیاز به مرمت پیدا می کنند. با توجه به این که هرساله در کشور، حجم گسترده ای از عملیات مرمتی برروی آثار تاریخی آسیب دیده، ازجمله کتیبه ها انجام می شود. با بررسی های صورت گرفته دیده شد که در اکثر موارد مرمت های انجام شده، سلیقه ای و گاه نادرست است. برای رسیدن به مهم ترین علت های مرمت نادرست در کتیبه های نوشتاری از روش کیفی و برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش نظریه داده بنیاد (گراندد تیوری) بهره برده شد؛ این پژوهش ازنظر هدف، کاربردی است. داده ها ازطریق مشاهدات میدانی و مصاحبه با 12 نفر از افراد در ارتباط با مرمت کتیبه ها و به شیوه نمونه گیری هدف مند جمع آوری شد و داده ها تا زمان رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. نتایج پژوهش نشان داد که علاوه بر نبود معیار موافق با مبانی نظری مرمت، با توجه به مطرح بودن مقوله خط و خوشنویسی، عواملی مانند تجربه گرایی خودمدار، تنوع دیدگاه و عدم شناخت و آگاهی کتیبه نگار و استادکار سنتی از قوانین مرمتی و نبود دیدگاه هنری استادکار سنتی نسبت به وجوه مختلف کتیبه نگاری، سوق دهنده به مرمت های نادرست بوده و البته عدم برگزاری دوره های آموزشی ازطرف نهادهای متولی امر مرمت نیز دخیل بوده است؛ هم چنین تنوع رویکردها در مرمت کتیبه ها و عدم توجه به قواعد حاکم بر هنر کتیبه نگاری، به عنوان مهم ترین پیامدهای مرمت کتیبه ها به شمار می آید.

    کلید واژگان: کتیبه های نوشتاری, مرمت های نادرست, نظریه داده بنیاد (گراندد تئوری), معماری دوران اسلامی ایران
    Tahereh Shishehbori, Hossein Ahmadi*, Ahmad Salehikakhki

    Inscriptions in the decorations of building of the Islamic period have been noticed by artists since the early Islamic centuries. Overtime, inscriptions are damaged by various factors and need to be restored. Considering that every year in the country, a large amount of restoration operations are carried out on damaged historical monuments, including inscriptions. It was seen through the investigation that in most cases the restorations are tasteful and sometimes incorrect. In order to find the most important causes of incorrect restoration in written inscriptions, the qualitative method was used, and the grounded theory method was used to analyze the data. This research is practical in terms of purpose. The data was collected through field observations and interviews with 12 people related to the restoration of inscriptions and by purposeful sampling, and the data continued until theoretical saturation was reached. The results of the research showed that in addition to the lack of criteria that agree with the theoretical foundations of restorations, due to the prominence of the calligraphy and category, factors such as self-centered empiricism, the variety of viewpoints, knowledge and awareness of the traditional master craftsman and the rules of restoration and the lack of the artistic perspective of the traditional master craftsman. For various reasons, inscriptions have led to incorrect restorations, and of course, the lack of training courses by the institutions in charge of restoration has also been involved. Also, the variety of approaches in the restoration of inscriptions and lack of attention to the rules governing the art of inscriptions are considered as the most important consequences of the restoration of inscriptions.

    Keywords: Written Inscription, Incorrect Restoration, Foundation Data Theory, Architecture of The Islamic Period of Iran
  • حسین سپیدنامه، احمد صالحی کاخکی*، هاشم حسینی، ابراهیم رایگانی

    بر اساس منابع جغرافیایی و تاریخی سده های نخستین و میانه اسلامی، رستاق بلادشاپور به مرکزیت شهر جومه، در بخش شمال کوره ارجان واقع شده بود که موقعیت آن شهر، در محوطه ایدنک شهرستان کهگیلویه تعیین شده است. با وجود اشاره منابع مکتوب به وضعیت اقلیمی و موقعیت جغرافیایی این ناحیه، با رستاق های متعدد کوره شاپور و ارجان، حدود و ثغور این رستاق در متون و نقشه های تاریخی قرون نخستین و میانه اسلامی، چندان روشن نیست. هدف پژوهش حاضر، شناسایی استحکامات رستاق بلادشاپور، به منظور تعیین گستره جغرافیایی، سازمان دفاعی و اهمیت ژیوپلیتیک تاریخی این رستاق است؛ بنابراین، این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش ها برآمده است: 1.شکل گیری و اهمیت سیاسی- نظامی رستاق بلادشاپور بر اساس استحکامات دفاعی منطقه به چه دوره ای برمی گردد؟ 2.با توجه به بازه زمانی شکل گیری استحکامات دفاعی و منابع مکتوب سده های نخستین و میانه اسلامی، گستره جغرافیایی این رستاق، به چه میزان با منابع مکتوب قرون متاخر اسلامی مطابقت دارد؟ در این مقاله بر اساس بررسی منابع تاریخی و جغرافیایی و همچنین شواهد باستان شناختی، با رویکرد توصیفی- تاریخی به بررسی و تحلیل موضوع خواهیم پرداخت. نتایج یافته ها حاکی از آن است که دژ کوه های مستحکم مانند کمربندی دفاعی، اضلاع چهارگانه گستره جغرافیایی رستاق بلادشاپور را محافظت می کردند. همگونی سفال های شناسایی شده در این پژوهش و ساختارهای معماری برجای مانده مورد بررسی به روشنی گویای سکونت در این دژها، دست کم از پایان سده دوم هجری، هم زمان با حاکمیت گیلویه و نوادگان او تا پایان دوره سلجوقی بر این ناحیه کوهستانی شرق ارجان است. این دژها هم زمان با دوره سلجوقیان، با هجوم اسماعیلیان ویران شده اند و پس از آن، مورد غفلت حاکمیت سیاسی کوه گیلویه و بلادشاپور قرار گرفتند.

    کلید واژگان: جغرافیای اداری, بلادشاپور, دژهای دفاعی
    Hossein Sepidnameh, Ahmad Salehi Kakhki*, Sayed Hashem Hosseini, Ebrahim Raygani

    According to the geographical and historical sources of the early and middle Islamic centuries, Beladshapour Roustagh, with the center of the city of Joumeh is located in the northern part of Arjan Koureh, with its location in the Idank area of Kohgilouyeh. Despite the fact that these texts refer to climatic conditions and several mountainous fortresses in the area, the borders of this Roustagh have not been specified in historical texts and maps. The purpose of the present study is to identify the fortifications of Roustagh Baladshapour to determine the geographical scope of the area and its historical significance. This study seeks to answer these questions: 1. Given the role of defensive fortifications in the perspectives of political-administrative geographical units, to which historical era can political-military significance, and the formation of fortifications of Beladshapour be attributed? and 2. To what extent does the geographical scope of this Roustagh correspond to the written sources of the late Islamic centuries? In this paper, we will examine this issue using a descriptive-analytical and historical-analytical approach based on historical and geographical sources and archaeological evidence. The results indicated that the triple fortifications, as a defensive belt, protected the quadrilateral sides of the geographical scope of Baladshapour. The homogeneity of the pottery and the architectural structures demonstrate residence in these fortresses, at least since the beginning of the second century AH, during the reign of Gilouyeh and his descendants in this eastern mountainous region of Arjan. These fortresses appear to have been destroyed by the invasion of Ismailis at the same time as the Seljuk era and have been neglected by the political sovereignty in Kohgilouyeh since then.

    Keywords: Administrative geography, Baladshapour, Fortress defense
  • اسماعیل نصری*، احمد صالحی کاخکی، نادر شایگان فر

    مطالعه و طبقه بندی نقوش انسانی سفالینه های زرین فام سده های میانه کاشان (مطالعه موردی: ظروف زرین فام موزه آبگینه و سفالینه های ایران)چکیدهپس از گذشت حدود دو سده از ظهور اسلام، به تدریج تولید سفال در ایران دستخوش تغییراتی شگرف شد و نقش مایه های انسانی به یکی از مهم ترین عناصر تزیینی سفال زرین فام دوران سلجوقی و ایلخانی بدل گشت. مهم ترین سهم هنرمندان این سده ها در ساخت، ابداع و تکامل سفال های زرین فام است که نقوش انسانی به دفعات و تعداد زیاد بر روی این نوع سفال ها به چشم می خورد. نقوش انسانی (مرد و زن) در سفال زرین فام دوران میانه که بر مبنای فرهنگ و تمدن زمان خود بر روی این سفال ها منعکس گردیده حایز اهمیت فراوان است. لذا این پژوهش با محوریت مطالعه نقوش انسانی بر سفال زرین فام ساخته شده در کاشان در طی اعصار میانی اسلامی و با بررسی سفال های زرین فام موزه آبگینه و سفالینه های ایران و شناساندن آن آغاز شد. از این رو هدف از این مقاله آشنایی و تامل با انواع نقوش انسانی در سفالینه های زرین فام سده های میانه کاشان در نهایت طبقه بندی این نوع نقوش است. در این راستا سعی شده است به این پرسش که نقوش انسانی سفالینه های مورد مطالعه در برگیرنده چه نوع صحنه هایی هستند؟ پاسخ داده شود. روش مطالعه در پژوهش حاضر شیوه توصیفی- تاریخی است و از منابع کتابخانه ای و گردآوری میدانی جهت تبیین موضوع استفاده شده است. نتایج بدست آمده حاکی از آن است نقوش انسانی به عنوان مهم ترین تزیینات سفالینه های زرین فام در شش گروه، عمدتا در متن کاسه ها و بشقاب ها به کار رفته اند. همچنین این آثار علی رغم اینکه از تنوع تزیینی مختلف برخوردار هستند، نگاره اصلی تزیین بر عهده نقوش انسانی است.

    کلید واژگان: کاشان, سفال زرین فام, نقوش انسانی, طبقه بندی, موزه آبگینه
    Esmaiel Nasri *, Ahmad Salehi kakhki, Nader Shayganfar

    About two centuries after the rise of Islam, the production of pottery in Iran gradually underwent dramatic changes. The pottery decorations, which were initially without patterns and simple, gradually expanded and human motifs became one of the most important decorative elements of the Lustre pottery of the Seljuk and Ilkhanid eras. The most important contribution of the artists of these centuries is in the construction, invention and evolution of Lustre pottery, in which human motifs can be seen many times on this type of pottery. Human motifs (male and female) are of great importance in the medieval Lustre pottery, which is reflected on these pottery based on the culture and civilization of its time. Therefore, this research began with the focus on studying and examining the Lustre pottery of the Glassaware and Ceramic's Museum of Iran's. and introducing it. Therefore, the purpose of this article is to get acquainted with and reflect on the types of human motifs in the studied Lustre pottery. Finally, to classify these types of motifs. In this regard, an attempt has been made to the question of what kind of scenes do the human motifs of the studied pottery contain? To be answered. The study method in the present study is descriptive-historical method and library resources and field collection have been used to explain the subject. The results indicate that human motifs as the most important ornaments of Lustre pottery in six groups, mainly used in the text of bowls and plates. Also, despite the fact that they have a variety of different decorations, the main image of the decoration is the responsibility of human motifs.

    Keywords: Kashan, Luster, Human Role, Classification, Abgineh Museum
  • طاهره شیشه بری، حسین احمدی*، احمد صالحی کاخکی
    کتیبه و کتیبه نویسی در تزیینات بناهای دوره اسلامی به عنوان پیوند دهنده خط و معماری، از قرون اولیه اسلامی، مورد استفاده و توجه هنرمندان مسلمان قرار گرفته است و این هنر ماندگار، همچنان توسط هنرمندان تا به امروز اجرا می شود. بی گمان با گذشت زمان، آثار تاریخی، از جمله کتیبه ها، در معرض آسیب های مختلفی قرار می گیرند و این آثار ارزشمند، از منظرهای گوناگون زیبایی شناسی، اصالت، وحدت و یکپارچگی و خوانایی، دچار آسیب می شوند. هر ساله در کشور، عملیات مرمتی در حجم گسترده ای انجام می شود و کتیبه ها هم از این امر مستثنی نیستند. علی رغم اینکه کتیبه ها، بخش مهمی از میراث فرهنگی جهان محسوب می شوند و جزء مهم ترین مدارک برای پژوهش درباره آثار تاریخی به شمار می آیند، اما در بیشتر موارد مرمت کتیبه ها به صورت سلیقه ای و گاه نادرست انجام می شود. به همین دلیل تلاش شد تا نمونه هایی از مرمت های انجام شده بر روی کتیبه های نوشتاری، انتخاب و از دیدگاه مبانی نظری مرمت و مبانی هنرهای تجسمی، مورد بررسی قرار گیرد. نتایج پژوهش، بیانگر آن است که مرمت اکثر کتیبه های نوشتاری، سلیقه ای بوده و توجهی به مبانی هنرهای تجسمی نشده و کتیبه زیبایی، یکپارچگی، خوانایی و اصالت خود را از دست داده است. از طرفی در مبانی نظری مرمت برای مرمت نواحی کمبود کتیبه های نوشتاری، معیاری وجود ندارد و نه تنها در ایران، بلکه در جوامع جهانی نیز به آن توجهی نشده است. بنابراین، ضرورت نگرش جدی به مسئله معیار موافق با مبانی نظری مرمت با توجه به مطرح بودن مقوله خط و خوشنویسی و رعایت مبانی هنرهای تجسمی در مرمت کتیبه های نوشتاری، دیده می شود. در مجموع به نظر می رسد مرمتگر هنگام مرمت نواحی کمبود در کتیبه ها باید علاوه بر توجه به مبانی نظری مرمت به مواردی مانند حفظ یکپارچگی، اصالت و ارزش های زیباشناختی، اصول دوازده گانه خوشنویسی، آشنایی با گونه های مختلف خط/قلم و مبانی هنرهای تجسمی، شناخت کامل داشته باشد. روش تحقیق این مقاله از نوع کیفی و توصیفی-تحلیلی، روش های یافته اندوزی، مشتمل بر مطالعات میدانی، رجوع به منابع متعدد و مطالعات کتابخانه ای بوده و از نظر هدف کاربردی است.
    کلید واژگان: مرمت, کتیبه های نوشتاری, مبانی نظری مرمت, مبانی هنرهای تجسمی, معماری دوره اسلامی ایران
    Tahereh Shishehbori, Hossein Ahmadi *, Ahmad Salehi Kakhki
    Taking a look at inscriptions and writing inscriptions in the ornamentation of Islamic era monuments have been used and considered by Muslim artists as a link of the handwriting and architecture since the early Islamic centuries, and this enduring art is still performed by the artists until the present time. Over time, historical monuments such as inscriptions are undoubtedly subjected to various damages, and these valuable works suffer from various perspectives of aesthetics, authenticity, unity, integrity, and readability. Since every year in the country, large-scale restoration operations are carried out and inscriptions are not excepted. Considering that inscriptions are accounted as an important part of the world's cultural heritage and are considered as the most important documents for research about historical monuments, but in most cases, the restoration of inscriptions is a matter of taste and sometimes are done incorrectly. For this reason, attempts were made to select some samples of restorations of written inscriptions and are critically studied from the viewpoint of the present theory restoration and the basics of visual arts. The results of the research indicate that the performed restorations are a matter of taste and the visual arts basics were not considered in the restoration of most of the written inscriptions, and the inscriptions have lost their beauty and integrity, readability and originality, etc. On one hand, there is a lack of criteria in accordance with the theoretical principles of restoration to restore the areas; there is lack of these categories of valuable written works. This issue has not been noticed not only in Iran, but also in the international community. Therefore, there is a need for a serious review of the issue of the criteria in accordance with the theoretical principles of restoration considering the importance of handwriting and calligraphy and observing the basics of the visual arts in the renovation of the written inscriptions. The results indicate that despite the lack of criteria for the restoration of the deficient area of inscriptions, the restorer should have an excellent command of maintaining integrity, authenticity and aesthetics, twelve components of calligraphy, different types of calligraphy, and the basics of visual arts, in addition to the theoretical foundations of restoration while restoring the deficient areas in the inscriptions. The research method of this article is qualitative and descriptively-comparative; the methods of finding in this research include field studies, reference to various sources and library studies and are applied in terms of purpose.
    Keywords: Restoration, Inscriptions, Theory Restoration, Basics of Visual Arts, Islamic Architecture of Iran
  • بهاره تقوی نژاد*، احمد صالحی کاخکی
    بقعه باباافضل کاشانی که در روستای مرق، حدود 40 کیلومتری شمال غرب شهرستان کاشان واقع شده، ازجمله بناهایی است که یک محراب گچ بری منسوب به قرن هشتم هجری قمری را، در خود جای داده است. پژوهش حاضر، به بررسی و تحلیل ساختار (شکل کلی)، نقش مایه های گیاهی، هندسی، کتیبه ها و ترکیب بندی آن ها در محراب گچ بری مذکور، می پردازد و بر آن است تا با تبیین ویژگی های شاخص بصری، در نقوش و ترکیب بندی طرح های به کاررفته در این محراب و مقایسه آن با نمونه هایی از گچ بری های تاریخ دار یا منتسب به دوره ایلخانی، به تاریخ گذاری دقیق تری برای محراب مذکور دست یابد؛ لذا پرسش اصلی این پژوهش را می توان چنین تبیین نمود: تزیینات شاخص موجود در محراب گچ بری بقعه باباافضل کاشانی کدام است و ویژگی های شاخص تزیینات (گیاهی، هندسی و کتیبه) محراب را در کدام یک از محراب ها یا گچ بری های تاریخ دار یا منسوب به قرن هشتم هجری قمری می توان پی جویی نمود؟ روش یافته اندوزی بر پایه پژوهشی میدانی (عکاسی-آنالیز خطی تصاویر) و با استناد به منابع مکتوب صورت گرفته که به روش تاریخی-تطبیقی؛ به تحلیل داده های به دست آمده از نمونه های مطالعاتی می پردازد. نتایج مطالعات حاکی از آن است که نقش مایه های گیاهی (اسلیمی و ختایی) و به ویژه تزیینات منحصربه فرد آن ها (استفاده از آژده کاری های هندسی، فرم اشک)، ترکیب بندی های چندسطحی، متراکم و فاقد زمینه، قرارگرفتن کتیبه ثلث حاشیه محراب در پس زمینه ای از نقوش گیاهی (ساقه ختایی با گل نیلوفر/ لوتوس)، نحوه ساخت وساز حروف کتیبه ثلث و استفاده از نقوش هندسی در محراب باباافضل، با دیگر محراب ها و گچ بری های تاریخ دار قرن هشتم هجری قمری (بالاخص در استان های اصفهان و تهران) مشابهت بسیار دارد. به لحاظ ساختاری نیز، فرم قوس (زاویه دار) در طاق نمای دوم محراب باباافضل، با محراب های گچ بری یا کاشی کاری زرین فام (قرون هفتم و هشتم هجری قمری) شباهت داشته که موارد فوق، می تواند بر ساخت محراب در بازه زمانی اوایل قرن هشتم هجری قمری، تاکید نماید.
    کلید واژگان: دوره ایلخانی, بقعه باباافضل کاشانی, محراب های گچ بری, نقوش, ترکیب بندی, کتیبه
    Bahareh Taghavi Nejad *, Ahmad Salehi Kakhki
    Kashan is one of the regions that, due to its historical background, has benefited from the existence of these stucco mihrabs in the course of the historic period. The tomb of Baba Afzal Kashani, located in the village of Marq in Karkhan, is one of the buildings that has been adorned with a stuccoed mihrab of the eighth century AH. The present study deals with the analysis of the structure , plant and geometric designs, inscriptions and their composition in the aforementioned stucco mihrab and intends to emphasize its assignment to the eighth century AH by explaining the characteristics of the visual features of the designs and their composition used in this mihrab and comparing it with some samples of dated plaster works. So the main question of this research are as follows: What are the significant features of the decorations of the mihrab of Baba Afzal Tomb and to what extent are these characteristics similar to the mihrabs or the plaster works of eighth century AH? The data was collected through field research, i.e. photography- linear analysis of the images, and based on written resources which analyze the data obtained from the study samples through a comparative historical approach. The results show that plant motifs, i.e. arabesque and khataie, and especially their unique decorations, i.e. using geometric, tear-like ajdekari, multi-level, dense and unstructured compositions, thuluth inscription of the mihrab border in a background of plant motifs (khate stem with lilies), the method of creating the thuluth inscription letters and the way to use geometric motifs in the tomb of Baba Afzal are similar to other mihrabs and plaster works of eighth century, especially those located in Isfahan and Tehran. It is worth noting, however, that in structural terms, the arch shape (angular form) in the second blind arcade of the mihrab of Baba Afzal is similar to stucco mihrabs or the golden tiling (seventh and eighth centuries) of Kashan.
    Keywords: tomb of Baba Afzal, stucco mihrabs, motifs, composition, Inscription
  • حسام الدین احمدی*، احمد صالحی کاخکی، ناصر نوروززاده چگینی

    فناوری انتقال آب نقش مهمی در شکل گیری و تداوم حیات مراکز شهرنشینی در دوره های مختلف داشته است. یکی از ویژگی های این فناوری، نظام دفع آب است که تاکنون چنان که باید و شاید بدان پرداخته نشده است. به نظر می رسد ساسانیان در این زمینه، بسیار تلاش کرده و نشان داده اند که این شیوه به عنوان یک زیرساخت، به چه میزان، تعیین کننده، موثر و حایز اهمیت برای دیگر شیوه های انتقال آب بوده است. بر همین اساس نگارندگان با توجه به بررسی های میدانی و پژوهش روی شیوه های انتقال آب در دشت فیروزآباد، با پرسش هایی روبه رو شدند. اینکه با توجه به ویژگی های جغرافیایی و زیست محیطی دشت فیروزآباد، چه تدابیری برای دفع آب های سطحی و زیرزمینی در دوران ساسانی و اسلامی در نظر گرفته شده بود؟ اجرای این نظام منسجم، چه تاثیری در شکل گیری و استمرار سکونت گاه ها و اقتصاد دشت فیروزآباد داشته است؟ رویکرد پژوهش تاریخی- توصیفی - تحلیلی است و با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و میدانی انجام شده است. مطالعه میدانی، گستره دشت فیروزآباد به مساحت 276 کیلومترمربع را شامل می شود. در این گستره، تاسیسات آبی شامل رودخانه، چشمه، آبراه، قنات، پل بند، سیل بند، مسیل و بارش های سالانه بررسی و مطالعه شده است. این مطالعات روشن می کند که در دوره ساسانی نظام دفع آب یکی از عوامل بسیار مهم و تعیین کننده در شکل گیری زیرساخت و توسعه شهرنشینی و دیگر نظام ها و فناوری های انتقال آب در دشت فیروزآباد بوده است. سیاست های دقیق اتخاذ شده توسط ساکنان دشت تا قرن حاضر نگهداری و بهره برداری شده است. علاوه بر این نام های بومی که در این راستا به کار برده شده، بسیار مهم و قابل توجه است. مهم تر آنکه به دلایل شکل گیری شهر اردشیرخوره در بخش شرقی رودخانه پرداخته شده است. پژوهش حاضر به مدد یافته های باستان شناختی و مردم شناسی، شیوه های دفع آب این دشت را شناسایی و مزایای به کارگیری آن ها را معرفی کرده است.

    کلید واژگان: انتقال آب, دشت فیروزآباد, دوره ساسانی, قنات, نظام دفع آب
    Hesamodin Ahmadi*, Ahmad Salehi Kakhki, Naser Nowrouzzadeh Chegini

    Water transfer technology has played an essential role in forming and survival of urban centers in different periods. One of the features of this technology is the water disposal system, which has not been addressed as it should be. It seems that the Sassanids have worked hard in this regard and have shown to what extent, as an infrastructure, it has been decisive, effective, and important for other methods of water transfer. Questions were raised after field studies and literature review on water transfer methods in Firuzabad plain. 1- According to the geographical and environmental features of Firuzabad plain, what strategies were considered for the disposal of surface and groundwater during the Sassanid and Islamic Periods? 2- What effect has made the implementation of this coherent system on the formation and continuity of settlements and the economy of Firuzabad plain? The research approach is historical-descriptive-analytical and has been done using library and field studies. The field study covers the extent of Firuzabad plain with an area of 276 square kilometers. In this area, the water facilities, including river, spring, waterway, qanat, bridge dam, flood dam, and annual rainfall, were studied. These studies clarify that in the Sassanid period, the water disposal system was one of the most important and determining factors in the formation of infrastructure and urban development and other systems and technologies of water transfer in Firuzabad plain. The exact policies adopted have been maintained and exploited by the inhabitants of the plain until the present century. Also, the native names used in this regard are very important and significant. More importantly, it deals with the reasons for the formation of Ardeshir Khowarah in the eastern part of the river. Using archaeological and anthropological findings, this research identifies the water disposal methods of this plain and introduces the advantages of using them.

    Keywords: Water transition, Firuzabad plain, Sasanian period, Qanat, Water disposal system
  • حسین سپیدنامه*، احمد صالحی کاخکی

    ساخت کاروانسرا و چاپارخانه یکی از مهمترین اقدامات ایرانیان در دوره تاریخی و اسلامی، برای آسایش مسافرین در مسیر راه های ارتباطی بوده است. در منطقه جنوبغربی ایران تعدادی کاروانسرا با پلان ساده (کاروانسرای دروازه گچ رامهرمز، کاروانسرای دژمهتابی کاروانسرای محمدآباد کهگیلویه، کاروانسراهای خان عوض گچساران و تعداد زیادی کاروانسرا در جنوب فارس در منطقه ی لار) دیده می شود که مطالعه دقیق باستان شناختی آنها سبب شناخت ما از سیر تحول این فرم معماری در دوره تاریخی و اسلامی خواهد شد. سوالی که در این پژوهش با آن روبرو هستیم این است که: مهمترین ویژگی کاروانسراهای ساده جنوب غربی ایران چیست و گاهنگاری و تداوم شکل گیری آنها چگونه است؟ روش این پژوهش توصیفی - تطبیقی و تاریخی- تحلیلی است و ضمن بررسی منابع تاریخی در خصوص راه های ارتباطی منطقه در دوره اسلامی و شواهد باستان شناختی کاروانسرای محمدآباد، به بررسی تطبیقی آن با کاروانسراهای همگون دیگر منطقه کهگیلویه، خوزستان، فارس و بنای مشابه دیگری در قصرالحیر غربی سوریه پرداخته شده است. کاروانسرای محمدآباد بر اساس منابع تاریخی همچون ایستگاه های ذکر شده مسیر تاریخی ارجان- اصفهان توسط مقدسی، مقایسه تطبیقی معماری آن با کاروانسراهای همگون و همچنین یافته های سفالی سطح آن به دوران ساسانی تا سلجوقی نسبت داده می شود. شیوه تاق زنی و پیمون های تقریبا یکسان بکار رفته در بسیاری از این کاروانسراها، از ویژگی های آشکار کاروانسرای محمدآباد و کاروانسراهای همگون دیگر محسوب می شود. ترکیب فضایی این کاروانسراها نشان می دهد که فضای طویل طولی تالار مانند آن به عنوان اصطبل و محلی برای چهارپایان و معدودی اتاق در دو سوی ورودی آن، محل استراحت مسافران بوده است.

    کلید واژگان: کاروانسرا, معماری, باستان شناسی, جنوب غربی ایران, سوریه
    Hossein Sepidnameh *, Ahmad Salehi Kakhki

    ding caravansaries has been one of the most important civil and welfare activities of Iranians during historical and islamic centuries. Although numerous researches have been done by former researchers, there are many untold things to clarify the changes of this form of architecture. In south of Iran (Khouzestan and Kohgiluyeh & Boyer Ahmad provinces) there are some caravansaries left from the last centuries. It is belived that the investigation of these structures helps the better understanding of changing trend of building caravansaries in Iran, especially in its southern parts. Among them, an old caravansary located in the vicinity of Mohammad Abad village, Dezhe-Mahtabi caravansary, KhanAvaz caravansary (in Kohgilouyeh & Boyer Ahmad province) , Darvazeh - Gach caravansary (located in Ramhormoz city in Khouzestan province), and many others in Lar region (Fars province) could be mentioned. The question which we are going to find its answer in this study is that: What is the most important charactristic of simple caravansaries in southwest of Iran and how has been the history and the evolution of them? The method used in this survey are descriptive-conformative and also historical-analytical approaches. While investigating historical resources about road connections in the region during islamic period and archeological evidence of Mohammad Abad caravansary, the authors have made an attempt to evaluate the similarity of this caravansary with other similar caravansaries in Kohgilouyeh & Boyer Ahmad, Khouzestan, Fars, and another similar building in western Qasr-alheir in Syria.In terms of plan and overall map, Mohammed Abad caravanserai is comparable to “Darvazegach” caravanserai which is known as the oldest caravanserai in Iran, belonging to the Sassanid period. However, in terms of overall dimensions, Mohammed Abad caravanserai is considered as a larger sample of “Darvazegach” caravanserai. Although it is comparable to Dezhmahtabi caravanserai in the fifth century AH/10th century CE in terms of the materials used, the type of arch (crescent arch), and the pillars applied, according to the list of stations on Arjan-Semirom route mentioned by Moghaddassi (the fourth century AH/10th centuries CE; the oldest historical text about the historical route of Arjan-Isfahan), the first station from Arjan is Kenesht Majoosan. It is possible that Dezhmahtabi caravanserai is the station mentioned by Moghaddassi. Since Mohammad Abad caravanserai is the second well-known caravanserai in Kohgiluyeh, which is about 2-day travel (60 km) from Arjan, it is the same station mentioned by Moghaddassi (Gharyeh is the second station on Arjan-Isfahan route). Thus, the construction of Mohammad Abad caravanserai can be attributed to at least the fourth century AH. Although it is not possible to neglect the presence of Dehdasht 10 km east of Mohammad Abad caravanserai, which was probably called the village of Al-Dasht initially and Dehdasht in the Safavid era with a significant position in the Kuhgiluyeh region, artifacts not older than Seljuqid period have been found there. It is noteworthy that the third station on this historical route is the city of Ziz in the 4th century AH/10th century CE, Ziz and Gharyeh stations were built simultaneously. Moghaddasi stated that Ziz was a small town located along the Taab River, where meat, walnuts, and fruits were cheap, and the central mosque, which began in 367 AH/ 977 CE, was left unfinished until 368 AH/978 CE when he was still there. Mohammad Abad caravanserai is also comparable to north and south Khan Avaz caravanserais on the Arjan-Shiraz route, which are attributed to the fourth and fifth centuries AH based on the study of surface potteries. It should be noted that during the fourth and fifth centuries AH/ 10th-11th centuries CE, Kohgiluyeh was part of Fars province, which was under the rule of Al-Bouye (327-432 AH/ 938-1040 CE); therefore, it is possible to attribute the construction of this caravanserai to Al-Bouye. It is said that “Azud Al-Dawla” constructed 3,000 mosques and inns in the late 4th century AH, mostly in western parts of Iran. Al-Bouye caravanserais in this region are probably part of the network of caravanserais built based on Al-Bouye caravan program. Mohammad Abad caravanserai was used by the tribes of the region during the Pahlavi era. The parts of the caravanserai restored with rock and mortar are related to this period. In the 1990s, as the city of Mohammad Abad emerged, the ceiling and walls of the caravanserai were extensively demolished and its gypsum was used for the construction of new houses. The simple architecture of these caravansaries, which had long spaces suitable for keeping the horses of the caravans, suggests a function beyond the accommodation of travelers and is probably rooted in “Chapar Khaneh” originating from the Achaemenid period. As we know, a number of caravanserais were the means of conducting “Barid” or dispatching political-official messages, that had maintained their importance from the Achaemenid period to the Islamic middle centuries. Barid was arranged on regular intervals at intermediate stop points and by changing horses, and in addition to delivering documents and messages quickly, it was an obvious means of transferring military and civilian information (ibid: 438). Barid in the south-west communication routes in Iran was more important than other parts of Iran, because the major capitals of Iran were in Fars from the Achaemenid period to the Al-Bouye period, and the important way connecting the western centers of the Persian empire from Shusha and Ctesiphon to the center of Fars passed from Khuzestan and Kohgiluyeh. What has been reported about this way in the Islamic era is the mention of places such as Farzuk, Bandak, Hebs, Khan Hammad, Jonbaz or Gonbad Molghan. Therefore, it is not beyond expectations that the form of these caravansaries would be the continuation of pre-Islamic monuments for Chapar Khanes which had the task of informing and conveying governmental documents to various parts of the empire. However, what does this form in the Western Qasr Al-Hayr collection indicate? As historical sources show, with the establishment of the Umayyad system in the middle of the first century AH and the reversal of the Islamic government towards the royal government and the proclamation of Muawiyah as the first king of the Arabs, he established Barid by consulting his Persian and Roman advisors in order to fulfill his goals in the administrative system of the government. He aimed to set up the Supreme Court to speed up the collection of news and information in the areas under management, secure the roads and counterespionage operations, repel the evil of bandits, care for and repair roads, bring Khalifa’s secret news to senior officials, and provide regular reports on financial, military, and civilian affairs and its dissemination. At the Umayyad era, Barid expenditure was forty million Dirhams, which is twice the amount spent by the next dynasty, the Abbasids. Koureh Arjan and Kohgilouyeh region, in the course of the Achaemenid and Sassanid dynasties, linked Asia Minor through Mesopotamia to Susa, Arjan, and Estakhr. The Silk Road also passed Baghdad, Halwan, and Nasibain and reached, after crossing the Euphrates, the city of Hierapolis and the port of Antioch on the Mediterranean coast. In the Islamic period, this region maintained its communication position through which the economic relationship of Fars was established with the centers of the Islamic caliphate in the Chamat in the Umayyad period (Syria and Jordan) and Iraq during the Abbasid period (Basra, Baghdad, and Al-Vaset), and an important commercial route passed from this region to Isfahan. Therefore, it is not beyond expectations to notice the formation and construction of this type of caravanserais in Syria during the Umayyad period.In this study, Mohammad Abad caravansary was investigated by using historical resources and archeological evidence and it has been illustrated that this caravansary and other similar caravansaries are dating back to Sasanid to Al-Booyeh era. The building lack any castle in corners, but the remained evidence suggests a guarding room on the top of their entrance. Curved roofs and similar dimensions of them are two others main charactristics of these buildings. The similar appearance of these caravansaries implies the existence of a coherent plan from road building authorities of Sasanid to Saljuqi period. If these structures are put in the texture of the regions which are under investigation, considering the fact that Darvazeh-Gach is attributed to Sasanid period, it would be probable that with the formation if Arjan city and its importance in the south of Iran, constructing caravansaries has been one of the most necessities of communication with other regions in Iran and with the five regions. And it should be mentioned that historians have noticed the importance of Arjan area in Al-Booyeh period. Transformation of the wealth acquired from agriculture and trade in this region, had resulted in paying attention to roads in Arjan region and to the construction of public facilities like caravansaries and numerous bridges which is recognized better by doing archeological investigations. Anyway, archeological evidence show that this caravansary has been built in Sasanid and Al-Booyeh periods. However, considering the fact that there has been no archeological study about the beneath parts of the building and probable adjoints, these kinds of studies seem necessary to investigate revolutionary trend of caravansaries located in south of Iran in details. These studies are also having a pivotal role in understanding questions about the reasons why these caravansaries are small and the reasons for not observing security principles in building them. In late islamic period, in which constructing caravansaries was very common, many of them has been built in Lar region in Fars province and demonstrates the continuation of this form of architecture in this period. Yet, these caravansaries are not like what researchers described them as four-porches buildings, and they lack any kind of Porch. The only porch in them might be their entrance part. The practical aspects of these building as stables in three sides of them, compared to low attention paid to providing rooms for passengers, make researchers to remember Chapar houses which were built in islamic period, specifically the early centuries, in accordance with Achaemenid innovations. Hence, the roads on which these buildings have been established (roads like Khouzestan to Fars), have had a great importance in Achaemenid to Sasanid period.

    Keywords: Caravanserai, architecture, Archaeology, Kohgiluyeh, Southwest of Iran
  • نسرین بیک محمدی، احمد صالحی کاخکی*، محمدابراهیم زارعی

    «نماد شناسی» کوششی برای آگاهی یافتن از رمز و رازهایی است که معمولا به صورت شکل، اشاره، علامت به تصویر کشیده شده اند و ترکیب مفهمومی چندگانه را به همراه دارد؛ درواقع «نماد» زبان پنهان و نشانه های متنوع از: نجوم، مذهب، طلسم و جادو، وقایع مختلف، باورهای عامیانه را با خود به همراه دارد. این نشانه ها می تواند به تنهایی و یا پیوسته در کنار هم قرار گرفته و مفهوم چندگانه را بازگو کنند. «سفال» یکی از مهم ترین آثار هنری سده های نخستین دوران اسلامی، حاوی نمادهای بسیاری، از جمله «گاو» است که می توان مفاهیم پنهان بسیاری از آن ریشه یابی کرد. هدف از پژوهش پیش رو، نمادشناسی مضمون نقش گاو با مد نظر داشتن اوضاع اجتماعی، مذهبی و عقاید و باورهای مردم سده های نخستین اسلامی با واکاوی اسناد تاریخی است؛ از این رو، در پی منشایابی نماد گاو، پرسش پیش رو مطرح می شود؛ منشا مفاهیم نقش گاو برروی سفالینه های نیشابور چیست؟ بر این اساس، مفروض است که منشا مفاهیم نقش گاو سفالینه های نیشابور ریشه در باورهای عامیانه مرتبط با مفاهیم نجومی، مذهبی و جشن بوده است. روش پژوهش، با رویکرد تاریخی-تحلیلی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای انجام گرفت؛ در روند انجام پژوهش، ابتدا اقدام به جمع آوری نمونه های آماری از موزه ها، و طراحی نقوش با نرم افزار «کورل دراو» شد؛ و در ادامه به مطالعات کتابخانه ای در جهت منشایابی مضمون گاو در اسناد تاریخی پرداخته شده است. دستاورد مطالعه نماد گاو و ریشه یابی مفهوم آن در سفالینه های نیشابور، گویای آن است که، با توجه به نقش پر اهمیت گاو در معیشت مردم در ادوار مختلف تاریخی و استفاده های فراوانی همانند: گوشت، لبنیات، پوست، شخم زدن زمین و بارکشی، می توان نمادهایی چون: قدرت و نیرومندی، باروری و حاصلخیزی را متصور شد، که این نماد از دوران پیش ازتاریخ تا دوران اسلامی در آثار مختلف هنری قابل پیگیری است و دارای مفاهیم مشترکی هستند؛ هم چنین علاوه بر مفهوم ذکر شده ، نمادهای دیگری ازجمله: ترکیب گاو با انسان، ترکیب گاو با پرنده، در سفالینه های نیشابور دارای مفاهیم نجومی و مذهبی هستند و منشا آن ها مختص عقاید و باورهای مردم دوران اسلامی بوده است.

    کلید واژگان: نماد, سامانیان, سفال, نیشابور, گاو, نجوم, مذهبی, جشن
    Nasrin Beik Mohammadi, Ahmad Salehi Kakhki *, MohammadEbrahim Zaree

    "Symbol"is a collection of signs, indications, and words that denote a higher meaning and concept than its appearance. In other words, symbols are used to express concepts that roots of many of them can be found in the history of predecessors and myths. Artwork is one of the most suitable platforms for the emergence of the symbol. In the meantime,"pottery"is one of the most important art works in early Islamic centuries, which it contains many symbols among the"cows", and can be traced its implications in the myths of historical and Islamic periods. The aim of this study, semiotics of cow with regard to social conditions, religious and the idea and beliefs of the people of the early Islamic centuries through analysis of historical documents. Hence, following the semiotics of cow, the following question is raised: What is the origin of the cow symbol on the Neyshabur pottery? The research method is historical-analytical and based on library studies. In the process of research, we first began to collect statistical samples from museums, designing motifs with CorelDraw software; and in the following, library studies have been conducted to identify the subject matter of the cow in historical documents. The achievement of studying the cow symbol and its conception in the pottery of Neyshabur suggests that, considering the importance of cow in livelihoods of people in different historical periods and using of: meat, skin, milk, fats (for domestic heating and cooking) along with its efficiency in portage and plowing, can be imagen such icons as: power and strength, fertility and fecundity, which these symbols can be traced from prehistoric times to the aforementioned period in different artistic works and have common concepts. In addition to the above mentioned concept, other symbols, such as the combination of cattle with humans, the composition of cows with birds, are found in Neyshabur's pottery with astronomical and religious concepts and their origin is specific to Islamic beliefs.

    Keywords: Symbol, Pottery, Neyshabur, Cow, Astronomy
  • احمد صالحی کاخکی، بهاره تقوی نژاد*

    گنبد سلطانیه یکی از مهم ترین بناهای تاریخی دوره ایلخانی در ایران، دارای پلان هشت ضلعی، هشت مناره و سه بخش گنبدخانه، تربت خانه و سرداب است که با تزیینات متعدد کاشی کاری، گچ بری، آجرکاری و... آراسته شده است. یکی از انواع تزیینات شاخص در آرایه های معماری این بنا، تزیینات هندسی است که به تنهایی و گاه در تلفیق با سایر نقوش یا کتیبه ها از آن ها استفاده شده است. این پژوهش با هدف معرفی انواع تزیینات هندسی به کاررفته در آرایه های معماری گنبد سلطانیه و گونه شناسی این تزیینات شکل گرفته است. در راستای دستیابی به این هدف، پرسش اصلی این مقاله به تزیینات هندسی موجود در آرایه های معماری گنبد سلطانیه و معرفی گونه های شاخص تزیینات هندسی در این بنا اختصاص دارد. روش یافته اندوزی بر اساس پژوهشی میدانی (عکاسی) و با استناد به منابع مکتوب انجام شده که روشی توصیفی تحلیلی دارد. نتایج مطالعات حاکی از آن است که کاربرد تزیینات هندسی از جایگاه بسیار مهمی در تزیینات گنبد سلطانیه برخوردار است به نحوی که تقریبا در تمامی قسمت های بنا از قبیل طاق ها، سطوح دیوارها و...، می توان به نمونه های متنوعی دست یافت. این تزیینات عمدتا شامل گره های پرکاری است که تلفیق این گره ها با تزیینات گیاهی و کتیبه ها و همچنین کاربرد تکنیک های اجرایی متنوع بر پیچیدگی، تنوع و زیبایی آن ها می افزاید. بیشترین درصد را گره هایی بر پایه عدد مبنای شش، هشت، ده و دوازده، به خود اختصاص داده که از بداعت و گستردگی فراوانی برخوردار است. همچنین سنت تبدیل گره ها (تبدیل گره کند به تند)، یکی از گونه های مهم موجود در تزیینات هندسی این بنا به شمار می رود.

    کلید واژگان: گنبد سلطانیه, دوره ایلخانی, تزیینات هندسی, آرایه های معماری
    Ahmad Salehi Kakhki, Bahareh Taghavi Nejad*

    The Dome of Sultaniyya is one of the most important monuments of the Ilkhanid era in Iran, which has an octagonal plan, eight minarets, and three sections including the dome chamber, turbat-khana, and the cellar. It is abundantly decorated with tilework, stucco, brickwork, etc. One of the key architectural ornaments in this building is geometric decorations that are applied either singularly or in combination with other designs or inscriptions. The purpose of this study is to introduce and derive the typology of geometric decorations used in the architectural ornaments of the Dome of Sultaniyya. Therefore, the main question here is to introduce geometric decorations in the architectural ornaments of the Dome of Sultaniyya and the introduction of their significant types. Data was collected through both field and library research following a descriptive-analytical method. The results of the study show that the use of geometric decorations is among the key types of decorations in this monument, seen in almost all parts of the building such as arches, wall surfaces, etc. These decorations consist mainly of intricate gerehs [lit., knots] and their integration with plant motifs and inscriptions. Different technical applications increase the complexity, variety, and beauty of these decorations. Most gerehs are based on six-, eight-, ten-, and twelve-pointed polygons, which make them exquisite and extensive. Also, the tradition of “transforming knotwork” is considered as one of the important types of decoration in this building.

    Keywords: Dome of Sultaniyya, Ilkhanid period, geometric decorations, architectural ornaments
  • ماهان ناجی*، احمد صالحی کاخکی، حسن طلایی

    افزایش سفالینه ‏های منقوش به ‏دست آمده از کاوش های باستان ‏شناسی، امکان تاریخ‏ گذاری علمی به روش‏ های گوناگون و وجود توالی تغییرات در بسیاری مناطق، آن ها را به اسنادی به ‏منظور دست یابی به ذهنیات و اعتقادات مردمان آن دوره تبدیل کرده است، در صورتی که این تصاویر از نظر ظاهری و ذاتی، ریشه های هنر تصویری ما هستند. پژوهش حاضر به روش تاریخی-تحلیلی و با طرح این مساله شکل گرفت که، اصول و مبانی تصویرگری پیش ازتاریخ به چه صورت بوده است؟ هدف، دستیابی به ویژگی های تصویری است و با رویکردی فرمالیستی به بررسی ساختار بصری تصویرنگاری به استناد سفالینه های منقوش فلات ایران خواهد پرداخت. بررسی عناصر و کیفیات بصری به کار گرفته شده در تصاویر، ویژگی های تصویری غالب را مشخص می نماید و زمینه ی دسته بندی نمونه ها براساس اولویت های بصری منطقه که شامل تراکم نقوش، ساختار کلی تصویرنگاری و اجزای آن، تعداد و تکرار نقش مایه ها هستند را فراهم خواهد آورد. گستردگی جغرافیایی، تعدد یافته ها و غنای تصاویر، دلایل انتخاب تل باکون فارس (الف و ب) به عنوان جغرافیای موردی مقاله ی پیش رو است. نمونه های تصویری از طریق مطالعه ی گزارش های کاوش ها و مشاهده ی اشیای موزه ای گردآوری شده اند. یافته های تل باکون ب محدود به تعداد اندکی تکه سفال هستند که در بسیاری از آن ها امکان بازسازی فرم کلی ظرف وجود نداشته و فقط برخی از ویژگی های بصری قابل تشخیص هستند. یافته های باکون الف، در محدوده ی کادر تصویر، نقوش متراکم دارند. تنوع نقش مایه ها بیش از تنوع ساختار و ترکیب بندی است و منجر به خلق تصاویر متنوع شده اند. نقطه، خط و سطوح ساده ی هندسی در بیشتر موارد مکمل نقش مایه ها در تصویر دیده می شوند و تعداد کمی از ظروف، فقط با این عناصر تصویرگری شده اند. هم ارزی بصری بین فضای مثبت و منفی ویژگی منحصربه فرد بسیاری از تصاویر این دوره است. حرکت و چرخش در ساختار غیرنواری و یا در نمونه هایی با نقش مایه ی جانوری اغراق شده و حالت گرایانه بیش تر وجود دارند. روش تصویرگری در غالب نمونه های باکون، نواری است و نمونه های پرنقش یک ردیفه با دو نقش مایه، بیش ترین تصاویر را با به کارگیری سطوح پیچیده ی هندسی تشکیل داده اند.

    کلید واژگان: ساختار بصری, سفالینه ی منقوش, تل باکون, طبقه بندی
    mahan naji *, Ahmad Salehi kakhki, Hassan Talai

    Most studies on numerous potteries found in archaeological excavations are aimed at understanding people s mentality and beliefs in that era, in case that these images are externally and naturally roots of our visual art. The recent analytical-historical study will review visual structure of the illustrations in Iran plateau B.C with a formalist approach. The study is based on painted potteries and it is aimed at achieving visual characteristics. Studying vessel forms, elements and visual principle used in images clarifies the dominant visual features and provides context for categorizing samples based on the region’s visual priorities which include density of motifs, compositional structure of illustration and its elements, and type and repetition of motifs. Fars’s Tall-e Bakun is chosen as this study’s case geography because of its geographical extent, plurality of findings and its rich images. Visual samples are gathered by studying excavation reports and observing museum objects. In Tall-e Bakun b’s findings, vessel forms are limited. There’s a density of motifs in image frames, margins, in Tall-e Bakun a’s findings. Variety of motifs outnumbers variety of composition and structure. Visual elements were complementary in most images. However, a few vessels were illustrated only by using them. Visual equality between positive shapes and negative space is the unique feature of many images in this era. Movement and rotation are mostly observed in not band-based structures or animal expressive motifs. After visual analysis and visual criteria determination of motifs, vessels were classified as two major categories of either Fully-Painted or Scattered-Painted. Each category ‘s images were also classified into subgroups based on visual structure, elements of structure, quantity, type and method of motifs’ repetition. More than 90 percent of available vessels specially the scattered ones have band-based structures. Most images are fully painted with a single row or two rows of motifs.

    Keywords: Visual Structure, Painted Pottery, Tall-e Bakun, Classification
  • واکاوی کارکرد، مفاهیم، ساختار و تزئینات مناره خسروگرد سبزوار قرن 6 هجری
    لطف الله کارگری آریان*، محمد خزایی، احمد صالحی کاخکی
    مناره در معماری اسلامی تقریبا عمری به درازای تاریخ اسلام دارد. این عنصر معماری با توجه حاکمان مرکزی و محلی توانسته است به یکی از نمادهای استوار قدرت اسلامی بدل شود که با کارکردهای گوناگون در سرتاسر دنیای اسلام به اشکال مختلف خود را نمایان کند. در دوره ی تاریخی سلجوقی از مناره در اکثر مناطق ایران برای استفاده های همچون میل راهیابی و یادمان پیروزی استفاده میشد. در این دوره مناره ها با تزیینات بسیار و کتیبه های متنوع درراستای بیان مفاهیم مورد نظر سازندگان خود، به مخاطبین ایفای نقش می کردند. این مقاله با هدف دستیابی به شناختی از مناره خسروگرد در ناحیه بیهق خراسان در دوره ی سلجوقی گام برمی دارد و تلاش دارد با بازشناسی آن، به واکاوی کارکرد و مفاهیم نهفته در آن دست یابد. در این مسیر به چیستی و چرایی ساخت این اثر نیز پرداخته و به این نتیجه رسیده است که مناره خسروگرد یک مناره مستقل بوده که در سال 505 هجری به دستور ابوالقاسم علی ابن سعید نایب وزیر سلطان سنجر بر سر راه مواصلاتی ری به نیشابورساخته شده است. این مناره با دو نوار کتیبه به خط کوفی با شیوه آجر تراش با مضامین دستور ساخت در کتیبه فوقانی و دیگری آیه ای از سوره جمعه بنا شده است و در عین راهنمایی مسافران و تجار، با رهگذران از قدرت مستقر در ناحیه، دین مستقر در مکان و حد شهر سخن می گوید و همچنین با انتخاب آیه کریمه یازدهم از سوره جمعه تلنگری دین محور، به دلباختگان جادهای زر میزند.
    کلید واژگان: مناره, خسروگرد, بیهق, معماری, سلجوقی
    Analysis of the functions, concepts, structure and ornamentation of the Khosrogerd minaret of Sabzevar, 6th century AH
    Lotfolah Kargariarian *, Mohamad Khazaei, Ahmad Salehi Kakhki
    Minaret in Islamic architecture has almost a lifetime in the history of Islam Considering the rulers, this architectural element has become one of the hallmarks of Islamic power, with its various functions appearing in various forms throughout the Islamic world In the Seljuk period, minarets were used for use such as the path finding mill and memorial of the victory During this period, the minarets with many ornamentation and various inscriptions had played the role of expressing of the concepts desired by their creators.This article aims to achieve a cognition of Khasrogerd minaret in Sabzevar during the Seljuk period and seeks to identify its function and its implications in its recognition In this path, it has also been paid to the nature of this virtu and the research is resulted to the conclusion that The Khosrogerd minaret was an independent minaret, commissioned by Abolqhasem Ali ebn Saeid, the governor of Sultan Sanjar, in the year 505 AH on the way to Nasabur. This minaret is constructed with two inscription strips on the Kofi line with a lacquered bricks style With the themes of the command of construction and verse of the Qur'an,Simultaneously, with the help of travelers, by resorting to possibility of orienting its structure with passers-by, it is based on the power located in the region, the religion based on the place and the city limits.Also, by choosing the 11th verse of the Sura Juma, fillip a religion-driven flip to the lovers of the zar roads.
    Keywords: minaret, khosrogerd, biyhagh.Architecture, Seljuk
  • اکرم ابراهیم زاده*، احمد صالحی کاخکی

    عصارخانه به عنوان یکی از مراکز صنعتی مهم در شهرهای بزرگ، از گذشته تا کنون، دارای ابعاد مختلفی است که در آن محیط کالبدی، ابزار و ادوات و دانش و علوم مرتبط با این صنعت، دست به دست هم داده تا محصولاتی از عصاره دانه های روغنی با چندین کاربرد تولید شوند. از آنجایی که تولید محصولات روغنی نیازمند زمان طولانی و نیروی کارآمد بوده و طی مراحلی طاقت فرسا حاصل می شده است، بنابراین، محصولاتی ارزشمند و نیازمند شرایط و وسایل نگهداری مناسب بوده اند. در این راستا، با توجه به نقش بسزایی که ظروف سفالی در عصارخانه ها داشته اند، پژوهش پیش رو جهت پاسخ گویی به این سوالات انجام گرفته است؛ 1. ویژگی ظروف سفالی عصارخانه ها چیست؟ 2. ظروف سفالی در عصارخانه ها چه نقش و کاربردی داشته اند؟ 3. در طبقه بندی سفالینه ها، ظروف عصارخانه در کدام دسته قرار می گیرند؟ پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی-تاریخی و با تکیه بر منابع مکتوب و مشاهده تعدادی عصارخانه در استان اصفهان، ضمن برشمردن ویژگی های ظروف عصارخانه ها به ویژه سفال ها و خمره های بزرگ حمل و ذخیره روغن، اشاره ای نیز به نمونه های مشابه این ظروف از گذشته تا کنون داشته است. نتیجه پژوهش چنین حاصل آمد که ظروف سفالی عصارخانه ها، دارای ویژگی هایی همچون نوع متفاوت لعاب، شکل و اندازه و خصوصا کاربردهای متنوع در قسمت های مختلف عصارخانه هستند؛ به گونه ای که برخی جهت روغن گیری، داخل زمین و برخی جهت نگهداری، درون دیوارها جای گذاری می شده و برخی، ظروف ذخیره و حمل روغن بوده اند. بنابراین این ظروف، نوع خاصی از ظروف سفالی بوده که فقط برای مجموعه های کارگاهی تولید می شده و می توانند به عنوان سفالینه های محلی برای مجموعه های کارگاهی معرفی شوند.

    کلید واژگان: عصارخانه, استان اصفهان, سفال محلی, خمره های بزرگ, ظروف ذخیره
    Akram Ibrahimzade*, Ahmad Salehikakhki

    Oil mill One of the major industrial centers in big citeis, from Ancient to present time, It has different dimensions that physical environment in it, Tools and implements,  Knowledge and science related to this industry, Mixed together and Products extracted from oilseeds to produce multiple uses. Because of the production of oily products, It takes a long time and efficient power and achive very hard, so its worthwhile product and need the Proper storage conditions and equipment Which is in this direction pottery have Important role in oil mill. So There are some questions about this research: 1) What are the pottery characteristics that use in oil mills? 2) What is their role and function in oil mill? 3) What kind oil mills pottery, in the category of potterys? These are questions that answers this Research with historical-descriptive approach and Classifies according to Written Resources, anthropological Research, observation number oil mills of Isfahan province , and By specifying the characteristics of an oil mills dishes especially Shifting and save Jars of clay; such as different type of glaze container, The capacity of dishes, Especially how they are placed in oil mills, compare them whith similar pre-historic to present day. Conclude of this research is that the oil mills pottery are a special kind of pottery that is produced only for workshop collections &  Kind of storage containers in category of Local pottery.

    Keywords: oil mill, Isfahan province, Pottery, big Jars of clay, Storage container
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر احمد صالحی کاخکی
    صالحی کاخکی، احمد
    استاد گروه باستان شناسی دانشگاه هنر اصفهان
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال