به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

fatemeh rahimikian

  • Mehsa Ebrahimi Rahnamo, Kazem Hosseinzadeh*, Fatemeh Rahimi Kian, Shima Haqqani
    Background

    Lack of adequate awareness specially among elderly is considered as one of the major barriers to follow healthy lifestyle. 

    Objectives

    This study conducted to investigate the effect of educational intervention on the adherence to treatment among Iranian elderly with hypertension.

    Materials & Methods

    In this quasi-experimental study 88 participants allocated in control and intervention group. Using standard questionnaire, participants’ adherence to treatment were evaluated after educational intervention. Data were analyzed via SPSS software, version 16.

    Results

    Mean±SD of participants’ age was 67.13±7.12 and 67.34±5.41, respectively in control and intervention groups. T-test shows significant differences between control and intervention group in all three dimensions of adherence in one and 3 months after intervention (P≤0.05). 

    Conclusion

    According to these finding educational intervention could improve patients’ adherence to treatment, so it is recommended to educate elderly people with hypertension in order to increase their adherence to treatment. Further studies are recommended to discover the elderly HTN patients’ needs.

    Keywords: Follow-Up Model, Adherence, Hypertension
  • زهره خاکبازان، فاطمه رحیمی کیان، فاطمه عباس زاده، فریده کاظمی، سیما فضلی*

    استرس شغلی یکی از مشکلات عمده کارکنان مراقبت های بهداشتی است که عملکرد حرفه ای آنها را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد. داشتن توانایی مدیریت استرس در حرفه پر تنش مامایی یکی از ملزومات اساسی است که می تواند باعث کاهش خطا های مامایی و به تبع آن کاهش مرگ و میر مادران و نوزادان شود. اگر چه تنش شغلی در همه مشاغل وجود دارد ولی ماماها برای برطرف کردن نیاز های مادران باردار و خانواده های آنان با سطوح بالاتری از تنش شغلی مواجهند و در این مسیر نداشتن توانایی مدیریت استرس و تنش ممکن است باعث کاهش کیفیت خدمات شود. مطالعه حاضر با تعیین ارتباط مدیریت استرس با میزان تنش شغلی درک شده و کیفیت خدمات ارایه شده توسط ماماهای شاغل در بخش زایمان بیمارستان های استان همدان انجام شد.

    کلید واژگان: استرس, مدیریت استرس, تنش شغلی, کیفیت خدمات, ماما
    Zohreh Khakbazan, Fatemeh Rahimikian, Fatemeh Aabbaszadeh, Farideh Kazemi, Sima Fazli*

    Occupational stress is one of the major problems of health care workers, which greatly affects their professional performance. Having the ability to manage stress in the stressful midwifery profession is one of the basic requirements that can reduce midwifery errors and consequently reduce the mortality of mothers and babies. Although job stress exists in all jobs, midwives face higher levels of job stress in order to meet the needs of pregnant mothers and their families, and in this way, not having the ability to manage stress and tension may reduce the quality of services. The present study was conducted by determining the relationship between stress management and the level of perceived job stress and the quality of services provided by midwives working in the maternity department of hospitals in Hamedan province.

    Keywords: Stress, stress management, job stress, service quality, midwife
  • مریم مدرس، رقیه فرجی*، فاطمه رحیمی کیان
    مقدمه

    با توجه به شیوع زیاد کمبود ویتامین D به خصوص در زنان شیرده و اهمیت خودمراقبتی این مادران برای تامین غلظت کافی ویتامین D، مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر مکمل ویتامین D همراه با خودمراقبتی بر سطح سرمی آن در مادران شیرده انجام شد.

    روش کار

    این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی در سال 98-1397 بر روی 70 مادر شیرده مراجعه کننده به مراکز بهداشتی و درمانی شهرستان تکاب که با کمبود ویتامین D سرمی (D3 کمتر از 30 نانوگرم بر میلی لیتر) مواجه بودند، انجام شد. غلظت 25 هیدروکسی ویتامین D سرم تمام مادران در دو نوبت، بدو ورود و 3 ماه بعد از اتمام مداخله اندازه گیری شد. افراد با روش نمونه گیری تصادفی سازی بلوکی به دو گروه 35 نفره (گروه آزمون و کنترل) تقسیم شدند. آموزش خودمراقبتی در 4 جلسه، با فاصله 7 روز به صورت چهره به چهره همراه با پیگیری تلفنی برای گروه مداخله اجرا گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمون های تی مستقل و من ویتنی انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    دو گروه قبل از مداخله از نظر متغیرهای دموگرافیک همگن بودند. پس از انجام آموزش های خودمراقبتی، غلظت ویتامین  D3سرم گروه مداخله نسبت به کنترل افزایش معناداری پیدا کرد (001/0>p).

    نتیجه گیری

    علاوه بر تجویز برنامه غذایی غنی از ویتامین D به مادران شیرده، خودمراقبتی و القاء روان شناختی رفتارهای مراقبت از خود در استفاده از مکمل ویتامین D در مادران شیرده موثر است.

    کلید واژگان: خودمراقبتی, شیردهی, مادران شیرده, ویتامین D
    Maryam Modarres, Roghieh Faraji *, Fatemeh Rahimikian
    Introduction

    Due to the high prevalence of vitamin D deficiency, especially in lactating women and the importance of self-care of these mothers to ensure adequate concentration of vitamin D, this study was performed with aim to determine the effect of vitamin D supplementation with self-care on its serum level in lactating mothers.

    Methods

    This randomized clinical trial study was performed in 2019 on 70 lactating mothers with serum vitamin D deficiency (D3 <30 ng / mL) referred to the health centers in Takab city. Concentration of 25OHvit. D3 Serum of all mothers was measured twice at baseline and 3 months after the end of intervention. By block randomization sampling method, the subjects were divided into two groups of 35 people (experimental and control). Self-care training was conducted for the intervention group in 4 sessions, with 7 days interval, in face to face form and telephone follow-up. Data were analyzed by SPSS software (version 16) and independent t-test and Mann-Whitney test. P<0.05 was considered statistically significant.

    Results

    The two groups were homogeneous in demographic variables before the intervention. There was significant increase in vitamin D3 concentration in the intervention group compared to the control group after self-care training (p <0.001).

    Conclusion

    In addition to prescribing a vitamin D-rich diet to lactating mothers, sels-care and psychological induction of self-care behaviors are effective in taking vitamin D supplements in breastfeeding mothers.

    Keywords: Breastfeeding, Lactating Mothers, self-care, Vitamin D
  • Fatemeh RahimiKian, Maryam Alikamali*, Mandana Mirmohammad Aliei, Abbas Mehran
    Background

    Domestic violence is the most common form of violence against women with the most social, psychological, and economic consequences. Partner violence threatens the life of the family and society.

    Objectives

    The current study aimed to assess domestic violence against pregnant and non-pregnant women in urban and rural populations.

    Methods

    This cross-sectional study was conducted on 800 pregnant and non-pregnant women referring to urban and rural health centers in Kerman, Iran, in 2015 - 2016. The data were collected using a standardized violence questionnaire and analyzed using the One-way ANOVA for normal variables and non-parametric test (Kruskal-Wallis) was used for non-normal variables.

    Results

    There were positive significant correlations between the spouse’s education level and physical violence (P = 0.003), sexual violence (P = 0.005), and injury caused by violence (P = 0.041). The residence place had no significant effect (P = 0.69) on the occurrence of physical violence. Rural women experienced significantly more psychological violence, sexual violence, and violence-induced injury than urban women (P = 0). Generally, the overall violence was significantly higher in rural women than in urban women (P < 0.05). The most physical violence, psychological violence, sexual violence, and injury caused by violence were observed in rural non-pregnant women (P < 0.01).

    Conclusions

    Rural women, especially non-pregnant ones, experienced greater violence than urban women. It suggests that pregnancy is a protective period that reduces the prevalence of violence. The spouse’ education level was a risk factor for committed violence. Therefore, a comprehensive program for the prevention of violence against women and screening of violence in all health centers in the south of Iran are proposed.

    Keywords: DomesticViolence, PregnantWomen, Non-PregnantWomen, UrbanAreas, RuralAreas
  • پروین گلزاره، روجا رحیمی، فاطمه رحیمی کیان*، رضا بخردی، عباس مهران
    مقدمه
    علائم یائسگی می تواند اثرات زیانباری بر زندگی زنان گذاشته و کیفیت زندگی آنان را تحت تاثیر قرار دهد. بسیاری از زنان یائسه جهت سازگاری با علائم یائسگی، به درمان های طب مکمل چون گیاه درمانی و استفاده از فیتواستروژن ها روی آورده اند. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی تاثیر رازیانه به عنوان یک فیتواستروژن در درمان علائم جسمانی یائسگی انجام شد.
    روش کار
    این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده در سال 1395 بر روی 90 زن یائسه 60-45 ساله در تهران انجام شد. افراد به طور تصادفی به دو گروه رازیانه و دارونما تقسیم شدند. زنان در گروه رازیانه به مدت 8 هفته روزانه 2 کپسول نرم 100 میلی گرمی رازیانه و در گروه دارونما 2 کپسول نرم 100 میلی گرمی روغن آفتابگردان را دریافت کردند. علائم جسمانی یائسگی به وسیله بخش جسمانی پرسشنامه معیار سنجش یائسگی اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 14) و آزمون های تی مستقل و تی زوجی انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    قبل از مداخله،دو گروه از نظر علائم جسمانی یائسگی مشابه بودند، اما پس از 8 هفته مداخله، بر اساس آزمون آماری تی زوجی، در گروه رازیانه، علائم جسمانی یائسگی بعد از مداخله در مقایسه با قبل از مداخله از نظر آماری کاهش معنی داری یافت (001/0p<)، اما در گروه دارونما علائم بعد از مداخله با قبل از مداخله اختلاف آماری معنی داری نداشت (05/0
    نتیجه گیری
    رازیانه بدون هیچ عارضه جدی در کاهش علائم جسمانی یائسگی موثر است. تحقیقات بیشتر برای قطعی شدن نتایج حاصل از این مطالعه مورد نیاز است.
    کلید واژگان: رازیانه, علائم جسمانی, یائسگی
    Parvin Golzareh, Roja Rahimi, Fatemeh Rahimikian *, Reza Bekhradi, Abbas Mehran
    Introduction
    Menopause symptoms can have harmful effects on women's life and affect their quality of life. Most of post-menopausal women have turned to complementary medicine therapies such as herbal therapy and the use of phytoestrogens for compatibility with menopausal symptoms. This study was performed with aim to assess the effect of fennel as a phytoestrogen in treatment of menopausal physical symptoms.
    Methods
    This clinical randomized trial was performed in 2016 on 90 post-menopause women aged 45-60 years in Tehran. The subjects were randomly assigned to two groups of fennel and placebo. Women in fennel group received 8 weeks of treatment with daily two 100mg fennel soft capsules and in placebo group with two 100 mg sun flower oil capsules. The menopausal physical symptoms were measured by the physical part of Menopause Rating Scale (MRS) questionnaire. Data were analyzed by SPSS software (version 14) and Independent t-test and Paired t-test. P
    Results
    The two groups were similar in menopausal physical symptoms before the intervention. But, after 8 weeks of the intervention, Independent t-test showed that menopausal physical symptoms after the intervention were significantly decreased compared to before the intervention (P0.05).
    Conclusion
    Fennel is effective in reducing menopausal physical symptoms without any serious side effect. More researches are needed to definite the results of this study.
    Keywords: Fennel, menopause, Physical symptoms
  • Maoumeh Rahmati, Fatemeh Rahimikian, Mandana Mirmohammadali, Khadijeh Azimi, Saeid Goodarzi, Abbas Mehran
    Background and Aim
    Sexual dysfunction is a common matter among women which has a significant effect on human’s life. Various methods have been evaluated for encountering and treatment of sexual dysfunction. Considering the effects of saffron and shortage of conducted studies in this field, the aim of the present study was to evaluate the effect of saffron on sexual dysfunction in women of reproductive age.
    Methods & Materials: The present clinical trial was conducted on 69 women of 18 to 39 years old who referred to the health centers of the Arak University of Medical Sciences in 2013. Participants were selected using continuous sampling method and were randomly allocated into two groups of intervention and control. The intervention was performed as using saffron extract capsule for 8 weeks and comparing it to consumption of placebo capsules. The status of participants’ sexual performance was evaluated using Female Sexual Function Index before the intervention and four and eight weeks after the start of the intervention. Data were analyzed through SPSS software using chi square test, independent t-test and Cochrane test.
    Results
    Results showed no significant difference between both groups regarding their sexual dysfunction at the beginning of the study. Comparing the two groups of intervention and control four weeks after the start of the intervention showed a significant difference between their excitement and desire. However, eight weeks after the start of the intervention, the difference between both groups regarding their total sexual dysfunction and all of its aspects except for lubrication and dyspareunia was statistically significant.
    Conclusion
    Considering the effect of saffron on improvement of women’s sexual performance and also considering the safety of this herbal drug, saffron could be used for improvement of sexual performance in women of reproductive age.
    Keywords: women's sexual performance, Saffron extract, reproductive ages, sexual dysfunction
  • Fatemeh Rahimi-Kian, Reza Bekhradi, Roja Rahimi, Pravin Golzareh *, Abbas Mehran
    Background and Aim
    Menopause is one of the natural phases of women’s life. At this phase, due to the large fluctuations in hormones, undesirable physical, mental and sexual symptoms would occur that have negative effects on the quality of life of women. Due to the side effects of hormonal therapy, many women would prefer complementary medicine and especially herbal medicine. The present study was conducted to evaluate the effect of fennel on the quality of life in menopausal women.
    Methods & Materials: This randomized triple-blind clinical trial was conducted on 90 menopausal women aged 45-60 years in Tehran. Participants were randomly allocated into two groups of fennel and placebo. The participants in the fennel group received oral soft capsules containing 100mg of fennel twice a day for 8 weeks and women in the placebo group received the same doze of placebo capsules containing 100mg of sunflower oil. The measured outcomes in the present study were the quality of life in menopausal women and its different aspects including vasomotor, socio-psychological, physical and sexual aspects which were measures using Menopause-Specific Quality of Life (MENQOL) questionnaire. Data were analyzed using SPSS14.
    Results
    After 8 weeks of intervention, covariance analysis showed a significant difference in the score of quality of life and its four measured aspects between the two studied groups (for quality of life, vasomotor aspect, physical aspect and socio-psychological aspect: p
    Conclusions
    The present study showed that the fennel could decrease the symptoms of menopause with no serious side effects and consequently improve menopausal women’s quality of life.
    Keywords: fennel, quality of life, menopause
  • معصومه فدایی، فاطمه رحیمی کیان *، مریم دامغانیان، انسیه شاهرخ نژاد تهرانی، عباس مهران
    زمینه و هدف
    ناباروری و درمان آن به عنوان یک بحران در زندگی زنان بر جنبه های مختلف کیفیت زندگی موثر است. مهم ترین ابعاد کیفیت زندگی مسایل عاطفی و ارتباط اجتماعی می باشد. هدف این مطالعه تعیین تاثیر مدل مراقبت پیگیر بر سلامت عاطفی و ارتباط اجتماعی زنان نابارور است.
    روش بررسی
    در این مطالعه نیمه تجربی 80 زن نابارور مراجعه کننده به مراکز درمان ناباروری منتخب دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1394، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و وارد مطالعه شدند. اطلاعات به کمک پرسشنامه مشخصات دموگرافیک و پرسشنامه کیفیت زندگی باروری (FertiQol) جمع آوری شد. برای اجرای مدل مراقبت پیگیر در گروه آزمون، 2 تا 3 جلسه آموزشی بسته به نیاز مددجویان برگزار شد. کیفیت زندگی زنان طی 2 مرحله، قبل از انجام مداخله و 2 ماه بعد در مرحله ارزشیابی مورد ارزیابی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزارSPSS و با آزمون های آماری کای دو، آزمون دقیق فیشر، تی مستقل و تی زوج انجام شد.
    یافته ها
    بعد از مداخله میانگین امتیاز کیفیت زندگی به ترتیب در گروه آزمون و کنترل در حیطه عاطفی 572/3±75/16 و 971/3±85/8 و ارتباط اجتماعی 922/2±98/17 و 672/3±45/11 به دست آمد. تفاوت آماری معنی داری بین دو گروه آزمون و کنترل از نظر سلامت عاطفی و ارتباط اجتماعی مشاهده شد (002/0=P). در گروه کنترل کاهش معنی داری در نمرات حیطه عاطفی و ارتباط اجتماعی بعد از مداخله مشاهده شد (001/0P<).
    نتیجه گیری
    اجرای مدل مراقبت پیگیر، باعث بهبود کیفیت زندگی زنان نابارور در حیطه های عاطفی و اجتماعی گردید و پیشنهاد می شود، از این مدل به عنوان یک مدل مراقبتی آسان، کم هزینه و در دسترس استفاد گردد.
    کلید واژگان: مدل مراقبت پیگیر, ابعاد کیفیت زندگی, سلامت عاطفی, ارتباط اجتماعی, ناباروری
    Masoumeh Fadaee, Fatemeh Rahimi Kian *, Maryam Damghanian, Anseye Shahrokhnezad Tehrani, Abbas Mehran
    Background And Aim
    Infertility and its treatment affect as a crisis on various aspect of quality of life in women that is the most important aspects of quality of life of emotional issues and social connection. The aim of this study was to determine the effect of continuous care model on emotional health and social connection in infertile women.
    Methods
    In this semi-experimental study, 80 infertile women referred to infertility centers affiliated with Tehran University of Medical Sciences during 2015 were entered into study by simple (convenient) sampling method. The data were collected by demographic characteristics questionnaire and fertility quality of life questionnaire (FertiQol). 2-3 training session was held for implementation of continuous care model. Quality of life in infertile women was evaluated during two stages: before intervention and 2 months after intervention in evaluation stage. Data were analyzed using SPSS by the Independent t-test, Paired t-test, Chi-square and Exact fisher test and p
    Results
    in the case and control groups, mean of quality of life in emotional health after the intervention was 16.75±3.572 and 8.85±3.971 and in social connection was 17.98±2.922 and 11.45±3.672, respectively. A significant difference between intervention and control group was observed (P=0.002). In the control group, a significant decrease in scores on emotional and social areas after the end of the intervention was observed (P
    Conclusion
    Implementation of continuous care model improves emotional health and social connection in infertile women. It is recommended that continuous care model to be used as a easy, affordable and available care model.
    Keywords: Continuous care model, Aspects of quality of life, Emotional health, Social connection, Infertility
  • Fatemeh Rahimi Kian, Nahid Dehghan Nayeri, Abbas Mehran, Mahboubeh Shirazi, Masoumeh Senobari
    Background and Aim
    Gestational diabetes is a medical condition that can lead to adverse outcomes of pregnancy. In this regard, the best way to reduce symptoms can be patient education. Hence, the aim of this study was to determine the effects of face-to-face training and booklet-based education on the maternal outcomes of diabetes in pregnancy.
    Methods & Materials: A total of 126 patients with gestational diabetes were randomly enrolled in this controlled clinical trial. The patients were randomly allocated into three groups and were followed up to 1 week after birth. The 42 samples in the first intervention group, received face-to-face training by the researcher. The 42 samples. The second intervention group received a researcher made educational booklet and the 42 samples. This group as a control received routine hospital care and education. Then, the participants were contacted by the researcher, and a record sheet was completed by them. In this study, Fisher’s exact test, chi-square, ANOVA and Kruskal–Wallis were used to analyze the data.
    Results
    Among the studied outcomes, the number of maternal readmission, changing of the treatment from diet control to insulin therapy, increasing doses of insulin, showed significant differences in the groups, but among other outcomes, there were no statistically significant differences in the groups.
    Conclusion
    Training by different methods is effective in patients with gestational diabetes and can increase the health of mothers and children. It also leads to lower costs of hospital stay.
    Keywords: educational training, gestational diabetes, fetal outcome
  • Fatemeh Rahimi Kian, Afsaneh Zandi *, Reza Omani Samani *, Saman Maroufizadeh, Abbas Mehran
    Background
    Surrogacy is one of the most challenging infertility treatments engaging ethical, psychological and social issues. Attitudes survey plays an important role to disclosure variant aspects of surrogacy, to help meeting legislative gaps and ambiguities, and to convert controversial dimensions surrounding surrogacy to a normative concept that eliminates stigma. The aim of this study is to develop a comprehensive scale for gestational surrogacy attitudes.
    Materials And Methods
    Development process of gestational surrogacy attitudes scale (GSAS) performed based on a descriptive cross-sectional study and included a rich data pool gathered from literature reviews, a qualitative pilot study on 15 infertile couples (n=30), use of expert advisory panel (EAP) consisting of 20 members, as well as use of content validity through qualitative and quantitative study by the means of content validity ratio (CVR) and content validity index (CVI). Also internal consistence using Cronbach’s alpha and test-retest reliability using intracalss correlation coefficient (ICC) were evaluated. Application of GSAS was tested in a cross-sectional study that was conducted on 200 infertile couples (n=400) at Royan Institute, Tehran, Iran, during 2014
    Results
    Final version of GSAS had 30 items within five subscales including «acceptance of surrogacy», «Surrogacy and public attitudes», «Child born through surrogacy», «Surrogate mother», and «Intentional attitude and surrogacy future attempt». Content validity was represented with values of CVR=0. 73 and CVI =0. 98. Cronbach’s alpha value was 0. 91 for the overall scale, while ICC value due to test-retest responses was 0. 89.
    Conclusion
    Acceptable level of competency and capability of GSAS is significantly indicated; therefore, it seems to be an appropriate tool for the evaluation of gestational surrogacy attitudes in Iranian infertile couples.
    Keywords: Surrogate Mother, Gestational, Attitude, Scale, Validation
  • فاطمه رحیمی کیان، مهدیه کیانی، آزاده شادمهر، محدثه کیانی، مریم کیانی، زینب نیازی
    این پژوهش از نوع مطالعات کارآزمایی بالینی غیر تصادفی بود که در آن، 180 زن باردار سالم در سه گروه ماساژ، بالا نگه داشتن پاها و کنترل قرار گرفتند. در هر گروه، محیط دور مچ، پاشنه و مفصل میان انگشتان و استخوان های متاتارس پاها، توسط متر نواری، اندازه گیری شد. در گروه ماساژ، پاها 20 دقیقه ماساژ داده شد، در گروه بالا نگه داشتن پاها، به مدت 20 دقیقه، پاها بالا نگه داشته شدند. مطالعه در طی 5 روز، انجام شد. در روز پنجم محیط های مذکور در هر یک از سه گروه، میزان ادم اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماریSPSS، نسخه 16، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. پیش از انجام مداخله، همگی گروه ها از نظر متغیرهای مورد مطالعه، همگن بوده اند. پس از انجام مداخله، آزمون تحلیل واریانس، اختلاف آماری معناداری را بین گروه ها از نظر میانگین میزان تغییرات اندازه محیط های مذکور نشان داد که آزمون توکی نشان دهنده تاثیر بیشتر ماساژ در مقایسه با بالا نگه داشتن پاها بر کاهش اندازه محیط های پا بود. نتایج این مطالعه نشان داد ماساژ درمانی در مقایسه با بالا نگه داشتن پاها تاثیر بیشتری در کاهش ادم فیزیولوژیک بارداری دارد.
    کلید واژگان: ادم فیزیولوژیک بارداری, بالا نگه داشتن پا, طب مکمل, ماساژ پا
    Fatemeh Rahimikian, Mahdieh Kiani, Azadeh Shadmehr, Mohadeseh Kiani, Maryam Kiani, Zeynab Niazi
    Objective (s): Physiological edema of pregnancy is a common finding in pregnancy and there are several interventions to control it. As such the feet elevation is one of the most common approaches. However, this approach may cause some limitations. Thus, the use of massage as a new therapy is increasing. The present study was performed to compare the effectiveness of massage and feet elevation on physiological edema of pregnancy.
    Methods
    In this study, 180 healthy pregnant women non-randomly assigned to 3 groups: massage group, feet elevation group and control group. Massage group received 20 minutes feet massage and the feet elevation group received feet elevation for 20 minutes. The study was performed during 5 days. Edema was measured before and after interventions and was compared among three groups.
    Results
    There were significant differences among three groups in terms of the mean rate of change of the circumferences. However, this change was greater for the massage group.
    Conclusion
    The results indicated that compared with feet elevation, massage has greater impact on pregnancy edema.
    Keywords: Foot massage, Elevation, Physiological edema of pregnancy, Complementary medicine
  • مریم علی کمالی، فاطمه رحیمی کیان*، ماندانا میر محمد علی، عباس مهران، الهام شفیعی
    زمینه و هدف
    خشونت خانگی یکی از مشکلات فرهنگی و بهداشتی جامعه است که شیوع آن در جوامع مختلف، متفاوت می باشد که به دو صورت مستقیم و غیرمستقیم بر پیامدهای بارداری اثرگذار است. هدف از این مطالعه، مقایسه خشونت خانگی در زنان باردار در دو جمعیت شهری و روستایی و برخی عوامل مرتبط با آن در شهرستان زرند است.
    روش بررسی
    در این مطالعه مقطعی، 400 زن باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشتی و درمانی شهری و روستایی شهرستان زرند در سال 1393، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و وارد مطالعه شدند. اطلاعات به کمک پرسشنامه مشخصات دموگرافیک و پرسشنامه مقیاس شیوه های برخورد در اختلافات زناشویی (CTS-2) جمع آوری و با آزمون های آماری تی مستقل، کروسکال والیس و فریدمن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    در زنان باردار شهری و روستایی میانگین نمره خشونت جسمانی به ترتیب 2/86±1/82 و 1/60±1/00، خشونت روانی 1/61±2/93 و 1/46±2/04، خشونت جنسی 2/94±3/87 و 2/89±1/99 و خشونت منجر به صدمه 1/89±1/43 و 2/36±2/29 بود. تفاوت آماری معنی داری بین دو گروه زنان باردار شهری و روستایی از نظر خشونت جسمانی، روانی و جنسی مشاهده شد(P<0.01)؛ ولی از نظر خشونت منجر به صدمه بین دو گروه تفاوت آماری معنی داری مشاهده نشد. رابطه معنی دار بین سن، سن همسر، تحصیلات همسر، وضعیت اقتصادی، اعتیاد همسر، تعداد حاملگی و فرزند، طول مدت ازدواج، با انواع خشونت خانگی وجود داشت (P<0.05).
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج پژوهش مبنی بر میزان بالای خشونت، انجام غربالگری خشونت در کلیه مراکز بهداشتی و درمانی توصیه می شود.
    کلید واژگان: خشونت خانگی, بارداری, عوامل خطر, روستا, شهر
    Maryam Ali Kamali, Fatemeh Rahimi Kian*, Mandana Mir Mohammad Ali, Abbas Mehran, Elham Shafiei
    Background And Aims
    Domestic violence is a public cultural and health-related problem that its prevalence varies among different societies and affects pregnancy outcomes in direct and indirect fashions. The aim of this study was to compare domestic violence and its related factors in rural and urban pregnant women in Zarand.
    Methods
    In this cross-sectional study, 400 pregnant women referred to Zarand’s urban and rural healthcare centers during 2014 were included by simple (convenient) sampling method. Demographic and CTS-2 questionnaires were given to the samples. Data was analyzed by means of the independent t-test, Kruskal-Wallis and Friedman’s statistical tests.
    Results
    The study results showed that domestic violence the mean of violence in urban and rural pregnant women was 1.82±2.86 and 1.00±1.60 in physical domain, 2.93±1.61 and 2.04±1.46 in psychological domain, 3.87±2.93 and 1.99±2.89 in sexual domain, and 1.43±1.89 and 2.29±2.36 in injury-resulted violence, respectively. A significant difference between urban and rural groups in physical, psychological and sexual violence was observed (P<0.01), but there was no statistically significant difference in injury-resulted violence between two groups. Woman’s age, spouse’s age and education level, economic (financial) status, number of pregnancies and children, marriage duration and spouse’s addiction (drug/substance abuse) were significantly related to the types of domestic violence (P<0.05).
    Conclusion
    According to project results about high domestic violence, it is recommended screening violence in the all health and therapy centers.
    Keywords: Domestic violence, Pregnancy, Risk factors, Rural, Urban
  • لیلا امینی، مریم حیدری، انوشه حقیقی، فاطمه رحیمی کیان
    سابقه و هدف
    لوپوس اریتماتوز سیستمیک (SLE) یک اختلال خود ایمن با علت ناشناخته است. 90 درصد موارد لوپوس را زنان تشکیل می دهند. این بیماری به علت ماهیت مزمن، دردناک و ناتوان کننده آن می تواند تاثیرات عمیقی بر کیفیت زندگی فردکه شامل تمایلات جنسی و باروری وی نیز هست بگذارد. این مطالعه با هدف بررسی عملکرد جنسی زنان مبتلا به لوپوس اریتماتوز مراجعه کننده به کلینیک های منتخب روماتولوژی شهر تهران انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه توصیفی بر روی 196 زن مراجعه کننده به کلینیک های منتخب روماتولوژی شهر تهران در سال 1393-1392 انجام شد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه های FSFIو پرسشنامه مشخصات فردی بود.
    یافته ها
    نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که میانگین و انحراف معیار نمرات کسب شده در حیطه های تمایل جنسی 49/ 1±21/ 4، تهییج جنسی 57/ 1±32/ 3، لوبریکاسیون واژن 72/ 1±69/ 3، ارگاسم 61/ 1±48/ 3، رضایت جنسی 00/ 1±68/ 2، دیسپارونیا 55/ 2±77/ 4 و در مورد نمره کل 98/ 5±18/ 22 بوده است. بیش ترین اختلال در حیطه رضایت جنسی و کم ترین اختلال را در حیطه های لوبریکاسیون واژن، ارگاسم و دیسپارونیا مشاهده شد. هم چنین 6/ 31 درصد از نمونه ها دارای اختلال عملکرد جنسی متوسط و 8/ 14 درصد دارای اختلال عملکرد جنسی خفیف بوده و هیچ یک از آنان اختلال عملکرد جنسی شدید را گزارش ننمود. مقایسه عملکرد جنسی زنان شرکت کننده در این پژوهش بر حسب سن نشان داد که اختلال عملکرد جنسی در زنان بالای 45 سال نسبت به دیگر گروه های سنی به طور معناداری بالاتر می باشد (p<0.001). هم چنین مقایسه عملکرد جنسی بر اساس طول مدت ازدواج نیز نشان داد که زنان با طول مدت ازدواج بیش تر از 15 سال بهترین عملکرد را در حیطه های رضایت جنسی (p<0.001)، دیسپارونیا (p<0.001) و تمایل جنسی (p<0.001) نسبت به دیگر زنان داشتند.
    استنتاج
    از آن جا که لوپوس اریتماتوز سیستمیک یک بیماری التهابی مزمن است که با فازهای متناوبی از بهبودی و تشدید علائم بالینی همراه است، علاوه بر عوارض جسمانی، تاثیرات بالقوه گسترده ای روی عملکرد روانی- اجتماعی افراد مبتلا دارد و می تواند تاثیر منفی روی عملکرد جنسی زنان مبتلا و به ویژه زنان با سن بالاتر از 45 سال نیز داشته باشد. آگاهی مراقبت کنندگان از این مشکلات، ممکن است در جهت درمان و اداره مناسب بیماری و عوارض آن در جهت بهبود کیفیت زندگی این بیماران کمک کننده باشد.
    کلید واژگان: لوپوس اریتماتوز, کیفیت زندگی, عملکرد جنسی زنان, اختلال جنسی زنان
    Leila Amini, Maryam Heidari, Anousheh Haghighi, Fatemeh Rahimi Kian
    Background and
    Purpose
    Systematic lupus erythematous (SLE) is an autoimmune disorder. Ninety percent of the lupus cases are women. Because of the chronic and painful nature of this disease, it can affect patient’s quality of life, sexual function and reproductive health. The aim of this study was to investigate the sexual function of women with SLE who referred to selected rheumatologic clinics in Tehran.
    Materials And Methods
    This descriptive study was performed in 196 women with SLE attending selected rheumatologic clinics in Tehran, 2013-2014. Two questionnaires were completed including FSFI for sexual function and a demographic questionnaire.
    Results
    The mean scores and SD for different domains of FSFI were as following: sexual desire (4.21±1.49), sexual excitement (3.32±1.57), vaginal lubrication (3.69±1.72), orgasm (3.48± 1.61), sexual satisfaction (2.68±1.00), and dyspareunia (4.77± 2.55). Total mean score was 22.18±5.98. The most prevalent disorder was sexual satisfaction and the least prevalent disorders were vaginal lubrication, orgasm, and dyspareunia. Moderate and mild sexual function disorders were seen in 31.6% and 14.7%, respectively. None of the subjects reported sever sexual function disorder. Women older than 45 years of age were observed with higher sexual function disorders (p<0.001). Participants have been married for over 15 years showed better sexual function in sexual satisfaction, dyspareunia, and sexual desire domains (p<0.001).
    Conclusion
    SLE is a chronic inflammatory disease characterized by alternate phases of remission and exacerbation of symptoms that could cause physical and socio-mental disturbances. It also has negative effect on sexual function of affected women. Awareness of health care providers about these problems may help in providing proper management of the disease and consequently improve the involved patients’ quality of life.
    Keywords: Lupus Erythematous, female sexual function, quality of life, female sexual disorder
  • معصومه صنوبری، ناهید دهقان نیری، عباس مهران، محبوبه شیرازی، فاطمه رحیمی کیان
    مقدمه
    دیابت بارداری، یک وضعیت طبی در زمینه عدم تحمل کربوهیدرات است که می تواند تاثیر سوئی بر جنین و نوزاد بگذارد.بهترین راه کاهش عوارض دیابت، آموزش است که برای تمام بیماران قابل اجرا می باشد. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش هنگام ترخیص بر پیامدهای نوزادی مبتلایان به دیابت بارداری انجام شد.
    روش کار
    این مطالعه کارآزمایی بالینی در سال 1392 بر روی 126 بیمار بستری در هفته 28-36 حاملگی مبتلا به دیابت بارداری انجام شد. افرد در دو گروه آزمون و یک گروه کنترل قرار گرفتند. گروه آزمون اول، 2 جلسه 40 دقیقه ای آموزش دریافت کردند. گروه آزمون دوم، یک کتابچه آموزشی دریافت کردند و گروه کنترل، آموزش معمول بیمارستان را دریافت کردند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS(نسخه 16) و آزمون های دقیق فیشر، کای دو، آنالیز واریانس و کروسیکال والیس انجام شد. 5/0=p0 و 1/0=p1 در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    در بین پیامدهای مورد بررسی، بروز ایکتر هفته اول در گروه های مورد مطالعه اختلاف آماری معنی داری داشت (027/0=p)؛ به طوری که در هر دو روش آموزش، درصد بستری نوزاد به دلیل ایکتر هفته اول نسبت به گروه کنترل کمتر بود. اما بین وزن هنگام تولد نوزاد (829/0=p)، هیپوگلیسمی (294/0=p) و هیپوکلسمی (294/0=p) در گروه های مختلف مورد مطالعه اختلاف آماری معنی داری وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    آموزش های هنگام ترخیص به مادران به ویژه در بیماران مبتلا به دیابت بارداری، می تواند بر پیامدهای نوزادی تاثیر بگذارد و از این رو باعث افزایش سلامتی نوزادان این گروه در معرض خطر و همچنین کاهش هزینه های بیمارستان به دلیل کاهش یافتن دفعات بستری نوزادان شود.
    کلید واژگان: آموزش چهره به چهره, برنامه ترخیص, دیابت بارداری, کتابچه آموزشی
    Masoumeh Senobari, Nahid Dehghan Nayeri, Abbas Mehran, Mahboubeh Shirazi, Fatemeh Rahimi Kian
    Introduction
    Gestational diabetes is a medical condition of carbohydrate intolerance which can adversely affect the fetus and newborn. The best way to reduce the complication of gestational diabetes is education that is applicable to all patients. This study was performed aimed to evaluate the effect of discharge education on neonatal outcomes in women with gestational diabetes.
    Methods
    This clinical trial study was performed on 126 Patients at 28-36 weeks of pregnancy with gestational diabetes in 2013. The patients were divided into 2 test groups and 1 control group. The first test group received 2 sessions of 40 minutes of training. The second test group received an instructional booklet. The control group received routine hospital education. Data was analyzed by SPSS software (version 16) and Fisher''s exact، Chi-square، ANOVA and Kruskal-Wallis tests. P0= 0. 5 and P1= 0. 1 were considered.
    Results
    Among the studied outcomes، the incidence of jaundice in the first week was statistically significantly different between studied groups (P=0. 027)، So that in both methods، the percentage of infants hospitalized because of jaundice in the first week was lower than the control group. but، there was no statistically significant difference between different studied groups in terms of birth weight (P= 0. 829)، hypoglycemia (P= 0. 294)، hypocalcemia (P= 0. 294).
    Conclusion
    Discharge education to mothers especially in patients with gestational diabetes can affect neonatal outcomes، therefore، it leads to increased health of the neonates of this risky group and reduced hospital costs due to decrease in neonate''s hospitalization.
    Keywords: Discharge planning, Educational booklet, Face to face training, Gestational diabetes
  • فاطمه رحیمی کیان، آزاده شادمهر، عباس مهران، مهدیه کیانی
    مقدمه
    یکی از مشکلات شایع و آزاردهنده در دوران بارداری ادم فیزیولوژیک پا می باشد که باعث ایجاد محدودیت هایی در فعالیت زن باردار می گردد. پژوهش حاضر به منظور تعیین تاثیر ماساژ بر میزان ادم فیزیولوژیک بارداری انجام شده است.
    مواد و روش ها
    این پژوهش از نوع مطالعات کارآزمایی بالینی شده بود که در سال 1391 انجام شد. در این مطالعه، 120 زن باردار در محدوده سنی 20 تا 35 سال به طور غیرتصادفی در دو گروه آزمون و کنترل قرار گرفتند. افراد گروه آزمون، 20 دقیقه ماساژ روزانه پاها در طی 5 روز دریافت نمودند. داده ها با استفاده از آزمون های تی مستقل و من ویتنی یو با نرم افزار آماری SPSS، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. پیامد این مطالعه، سنجش میزان ادم پا، توسط متر نواری غیرقابل ارتجاع بود.
    نتایج
    نتایج این پژوهش اختلاف آماری معناداری را بین میانگین میزان محیط های اندازه گیری شده در پاها (دور مچ، پاشنه و مفصل میان انگشتان و استخوان های متاتارس) در دو گروه آزمون و کنترل نشان داد (001/0P<).
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که ماساژ درمانی در کاهش ادم فیزیولوژیک بارداری موثر است. بنابراین ماساژ اندام تحتانی می تواند به عنوان یک روش مفید، کم خطر و کم هزینه توسط ماماهای آموزش دیده در مراکز ارائه دهنده مراقبت های قبل از زایمان و یا در منازل زنان باردار انجام شود.
    کلید واژگان: ماساژ پا, طب مکمل, بارداری, ادم فیزیولوژیک
    Fatemeh Rahimikian, Azadeh Shadmehr, Abbas Mehran, Mahdieh Kiani
    Introduction
    One of the most common and annoying problems during pregnancy is physiological foot edema that may cause activity restrictions during pregnancy for pregnant women. Present study aimed to determine the effect of foot massage on physiological edema during pregnancy.
    Methods
    This study was non-randomized clinical trial and performed in 2012. 120 pregnant women aged 20 to 35 years were non randomly assigned to treatment and control groups. Treatment group, received 20 minutes daily foot massage during 5 days. Data were analyzes using SPSS statistical software, independent t-test and Mann-Whitney U test. Foot edema measured by using a measuring non- elastic tape on the leg.
    Results
    The results indicates a statistically significant difference between the average of the feet environments (around the ankle, heel and metatarsal joints between the finger bones) in both treatment and control groups (P<0.001).
    Conclusion
    The results of this study showed that massage therapy is effective in reducing physiological edema during pregnancy. Therefor the lower limb massage can be performed by trained midwives and as a useful, low risk and low cost method in prenatal clinics or pregnant women homes.
    Keywords: Foot massage, Complementary medicine, Pregnancy, Physiological edema
  • فاطمه رحیمی کیان، ناهید دهقان نیری، عباس مهران، محبوبه شیرازی، معصومه صنوبری
    پیش زمینه و هدف
    دیابت بارداری موقعیتی طبی در زمینه عدم تحمل کربوهیدرات است که به دلیل آن که می تواند منجر به پیامدهای نامطلوب بارداری و زایمان پرخطر شود و بر مادر و جنین اثرات سوء گذارد درخور توجه و آموزش است. ازآنجاکه یکی از بهترین راه های کاهش عوارض دیابت و افزایش کیفیت زندگی مبتلایان، آموزش است که هزینه زیادی در بر نداشته و برای تمام بیماران قابل اجرا می باشد؛ لذا این مطالعه باهدف تعیین مقایسه دو روش آموزش هنگام ترخیص بر پیامدهای بارداری در مبتلایان به دیابت بارداری انجام شد.
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی است که در آن 126 بیمار بستری مبتلا به دیابت بارداری با سن بارداری 36- 28 هفته در 2 گروه آزمون و یک گروه کنترل قرار گرفتند. گروه آزمون اول، 2 جلسه ی 40 دقیقه ای آموزش دریافت کردند. گروه آزمون دوم یک کتابچه آموزشی دریافت نمودند و گروه مقایسه نیز همان روتین بیمارستان را دریافت نمودند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه و برگه ثبت اطلاعات بودند. جهت تکمیل اطلاعات تا 1 ماه پس از زایمان با مادران تماس تلفنی گرفته شد و برگه ثبت اطلاعات تکمیل شد. در این مطالعه از آزمون دقیق فیشر و مجذورکای، آنالیز واریانس و کروسیکال والیس استفاده شد.
    یافته ها
    گروه های موردمطالعه ازنظر متغیرهای جمعیت شناختی، مامایی و آزمایشگاهی در شروع مطالعه همگن بودند. در میان پیامدهای موردبررسی، تعداد بستری مجدد مادر (P =0/002) و آپگار دقیقه پنجم نوزاد (P=0/049) در گروه های موردمطالعه اختلاف آماری معنی داری وجود داشت؛ اما بین سایر پیامدها در گروه های مختلف موردمطالعه اختلاف آماری معنی داری وجود نداشت.
    بحث و نتیجه گیری
    آموزش های هنگام ترخیص به ویژه در بیماران مبتلا به دیابت بارداری می تواند با آگاه نمودن مادران بر پیامدهای بارداری تاثیر گذارد و درک آنان را نسبت به کنترل بیماری افزایش داده و ازاین رو سبب افزایش سلامتی این گروه در معرض خطر و هم چنین کاهش هزینه های بیمارستان شود.
    کلید واژگان: دیابت بارداری, برنامه ترخیص, بستری مجدد, پیامدهای بارداری, کتابچه آموزشی
    Fatemeh Rahimikian, Nahid Dehghan Nayeri, Abbas Mehran, Mahbobeh Shirazi, Masomeh Senobari
    Background and Aims
    Gestational diabetes is carbohydrate intolerance in a medical situation because it can lead to adverse outcomes of pregnancy. The childbirth can be risky, and because of adverse effects on mother and fetus more attention and training should be considered. Since one of the best ways to reduce complications, and to improve the quality of life in people with diabetes is education that does not cost a lot and is applicable to all patients; therefore, the aim of this study was to compare two methods of discharge education on pregnancy outcomes in women with gestational diabetes.
    Materials and Methods
    This study is a clinical trial which includes 126 patients with gestational diabetes with gestational age of 28-36 weeks that were divided into 2 test groups and 1 control group. The first experimental group received 2 sessions of 40 minutes of training. The second experimental group received an instructional booklet, while the comparison group received routine hospital services. The data were collected by means of questionnaires. To complete the questionnaires, a telephone call was done one month after delivery. To analyze the data Fisher's exact test, Chi-square, ANOVA, and Kruskal Wallis tests were used.
    Result
    The groups were homogeneous in terms of demographic, obstetric and laboratory variables. A statistically meaningful difference was observed in the number of maternal readmission (P =0/002) and fifth minute Apgar infants (P=0/049). There was no statistically significant difference on the other variables.
    Conclusion
    Discharge education, especially in patients with gestational diabetes can affect the knowledge of mothers, which it can in turn increase the mother's understanding of disease to control and hence to reduce hospital costs.
    Keywords: Gestational diabetes, Discharge planning, Readmission, Pregnancy outcomes, Instructional booklet
  • ناهید ملکی، زهرا بهبودی مقدم، فاطمه رحیمی کیان، مصطفی حسینی
    یکی از اختلالات شایع در محیط های کاری که تحت تنش شدید به وجود می آید، فرسودگی شغلی است و می تواند بر احساس رضایت حرفه ای و سلامت جسمی روانی افراد شاغل تاثیر منفی داشته باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوع فرسودگی شغلی در ماماهای شاغل در بیمارستان ها و مراکز بهداشتی درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد. در این مطالعه مقطعی که در سال 1391 انجام شد، 300 نفر از ماماهای شاغل در بیمارستان ها و مراکز بهداشتی درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران به روش نمونه گیری خوشه ایانتخاب شدند. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه استاندارد ماسلاچ استفاده گردید. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمون های Tukey،ANOVA وT-test صورت گرفت. یافته ها حاکی از آن بود که اکثر ماماهای این مطالعه فرسودگی شغلی با شدت و فراوانی متوسط و نیز عدم موفقیت فردی در سطح بالا داشتند. بین سن و بعد مسخ شخصیت (0/03=P)، سطح تحصیلات و بعد خستگی عاطفی و بین محل کار و فرسودگی شغلی و ابعاد سه گانه آن ارتباط آماری معنی دار وجود داشت (0/05>P). رابطه آماری معنی داری بین وضعیت استخدام و وضعیت تاهل با فرسودگی شغلی و ابعاد آن به دست نیامد. به طور کلی فرسودگی شغلی با شدت متوسط در درصد بالایی از ماماها وجود داشت و در بعد عدم کفایت فردی در سطح بالا بود. لذا راهکارهایی در جهت پیشگیری و کاهش فرسودگی شغلی توصیه می گردد.
    کلید واژگان: فرسودگی شغلی, ماماها, تهران, ایران
    Zahra Behboodi Moghadam, Nahid Maleki, Fatemeh Rahimikian, Mostafa Hosseini
    Objective (s): Burnout has been described as a syndrome of emotional exhaustion، depersonalization، and decreased personal accomplishment. Measuring burnout among midwives is important because their well-being has implications for stability in the healthcare workforce and for the quality of care provided.
    Methods
    This was a cross-sectional study. A sample of 300 midwives who were working in teaching hospitals and health centers took part in the study. The data were collected by a designed questionnaire and the Maslach Burnout Inventory.
    Results
    Moderate and severe job burnout were found in most participants (76. 7%). There were low levels of emotional exhaustion (59. 7%) and depersonalization (75%)، and personal accomplishment (59. 3%). There were a significant inverse association between age and depersonalization (p = 0. 03)، a significant direct association between education and emotional exhaustion (p = 0. 04) and between three dimensions of job burnout and place of work (p = 0. 02). However، no significant relationships were found between job burnout and marital status and employment status.
    Conclusion
    Midwives’ level of burnout was found to be relatively substantial. Interventions at individual and organizational levels are needed to respond to job demands، minimize the level of chronic stress and decrease the prevalence of job burnout.
    Keywords: Burnout, midwives, Tehran, Iran
  • مریم مدرس *، فاطمه رحیمی کیان، عباس مهران
    زمینه و هدف
    هیسترکتومی دومین علت شایع جراحی دربین زنان سنین باروری است. مطالعات نشان می دهد که قبل از هیسترکتومی اطلاعات کافی به بیماران داده نمی شود وبسیاری از زنان بدون مشاوره قبل از هیسترکتومی و بدون پیگیری رها می شوند.افسردگی یکی از شایع ترین خطرات روان شناختی مورد توجه پس از هیسترکتومی است.هدف این مطالعه ارزیابی تاثیر مشاوره قبل از هیسترکتومی برافسردگی است.
    روش بررسی
    تعداد100زن که به علل خوش خیم هیسترکتومی می شدند با دادن رضایت، در کار آزمایی بالینی حاضر شرکت کردند. شرکت کنندگان که از دوبیمارستان تخصصی زنان وامام خمینی بودند، به صورت تصادفی به دوگروه آزمون و شاهد تقسیم شدند. مداخله شامل 2 جلسه مشاوره حمایتی بود وافسردگی 2-1هفته قبل از عمل جراحی و2ماه بعدارزیابی گردید. ابزار مورد استفاده پرسشنامه 30 آیتمی سما(سنجش میزان افسردگی) تعدیل شده بک که در کشورایران روانسنجی شده است و پرسشنامه مشخصات فردی بود. مقایسه دو گروه مشاوره وشاهد با آزمون های دقیق فیشر،مجذور کای وتی تست در نرم افزار SPSS صورت گرفت.در کلیه آزمون ها05/0 p< معنادار تلقی شد.
    یافته ها
    مقایسه میانگین نمرات افسردگی دو گروه آزمون وشاهددر مرحله قبل از مداخله اختلاف معناداری را نشان نداد.همچنین بر اساس یافته ها دو گروه از نظر ویژگی های فردی همگن بودند. اختلاف معناداری بین دو گروه آزمون وشاهد از نظر میانگین نمره افسردگی بعد از مداخله مشاهده شد(001/0 (p< که دال برتاثیر گذار بودن مداخله است.
    نتیجه گیری
    برای کاستن آثار روانی منفی پس از هیسترکتومی، نیاز به مشاوره قبل از هیسترکتومی وجود دارد.این پژوهش نشان داد که مشاوره در بیماران کاندید هیسترکتومی باعث پیشگیری از افسردگی در آنان می شود،به همین دلیل مشاوره حمایتی توصیه می شود.
    کلید واژگان: هیسترکتومی, مشاوره, افسردگی
    Maryam Modarres *, Fatemeh Rahimikian, Abbas Mehran
    Background and Aim
    Hysterectomy is the second most common major surgery among women of reproductive age. Studies have suggested that women do not usually receive adequate information regarding hysterectomy before the surgery. Depression is a common psychiatric condition diagnosed after hysterectomy. The aim of this study was to assess the impact of pre-hysterectomy counseling on depression among women. Methods & Materials: In this clinical trial، 100 women who had undergone hysterectomy for non-malignant conditionswere selected from two hospitals (women’s’ hospital and Imam Khomeini hospital) and completed the informed consent forms. Participants were randomly divided into two intervention and control groups. In the intervention group، we implemented the supportive counseling within two sessions. Depression was assessed 1-2 weeks before the surgery and two monthsafter the surgery. Data were gathered using the 30-item SAMA questionnaire (modified BECK questionnaire in Iran) for depression and a demographic questionnaire. The two groups were assessed using the Wilcoxon rank-sum test، Mann Whitney U test and paired-t test. Data were analyzed in the SPSS-14. 0. The p-value less than 0. 05 was considered significant forall tests.
    Results
    Mann Whitney U test showed no significant difference between the control and intervention groups in the mean score of depression (p<0. 001). In the intervention group، the mean score of depression was 44. 46 ± 6. 7 at baseline and 20. 86 ± 5. 9 after the intervention.
    Conclusion
    Pre-hysterectomy counseling should be provided for women in order to reduce negative psychological consequences.
    Keywords: hysterectomy, counseling, depression
  • فاطمه رحیمی کیان، فروغ طالبی *، شهناز گلیان تهرانی، عباس مهران
    زمینه و هدف
    با وجود عوارض زور زدن فعال مادر در مرحله دوم زایمان، در بیش از 75% زایمان ها، مادران به استفاده از این روش، تشویق می شوند. هدف مطالعه حاضر، بررسی تاثیر زور زدن خودبخودی، در مرحله دوم زایمان بر پیامدهای مادری و جنینی می باشد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه نیمه تجربی، 160 خانم حامله واجد شرایط، با تشخیص پزشک کشیک، در یکی از دو گروه زور زدن خودبخودی (انجام تنفس در حین زور زدن و عدم استفاده از عضلات شکمی) (گروه آزمون 80 نفر) و گروه زور زدن فعال (نگه داشتن نفس و تشویق مادر به زور زدن با استفاده از عضلات شکمی) (گروه کنترل 80 نفر) قرار گرفتند. طول مراحل زایمان، وضعیت پرینه، آپگار دقیقه اول و پنجم نوزادی ارزیابی شد. داده ها توسط نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    دو گروه از نظر طول مدت مرحله اول و دوم زایمان تفاوت آماری معنی داری نداشتند. سالم ماندن پرینه در گروه آزمون با اختلاف معناداری بیشتر از گروه کنترل بود (001/0p<)، اما پارگی خودبخودی تفاوت آماری معنی داری نداشت. میزان نیاز به اپی زیاتومی در گروه آزمون 8/33% و در گروه کنترل 2/66% که این تفاوت معنی دار بود (001/0p<). در گروه آزمون آپگار دقیقه اول نوزادی به طور بارزی بالاتر بود (011/01p<)، اما بین دو گروه از نظر نمره آپگار دقیقه پنجم تفاوت آماری معناداری وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    زور زدن خودبخودی مادر در مرحله دوم زایمان باعث کاهش صدمات پرینه و بهبود نتایج نوزادی می شود.
    کلید واژگان: زور زدن خودبخودی, صدمات پرینه, آپگار نوزادی
    Fatemeh Rahimi Kian, Forogh Talebi *, Shahnaz Gelian Tehrani, Abbas Mehran
    Background and Aim
    In more than 75% of delivery nursing staff members encourage prolonged Valsalva-type pushing during the second stage of labor. The objective of the present study is to the assessment of effect Spontaneous Pushing in second stage of labor on maternal and fetus outcomes. Methods & Materials: In this quasi-experimental study was completed on 160 pregnant women in second stage of labor and average 18-35 years old. The participants were allocated in two groups spontaneous pushing (n=80) and Valsalva pushing technique (n=80). In group spontaneous pushing، used the spontaneous pushing method (open glottis pushing while breathing out) and in other group، used the Valsalva pushing technique (closed glottis pushing while holding their breath) during the second stage of labor. Duration stage of delivery، perineal tears، 1- and 5- minute APGAR score were evaluated in both group. Data were analyzed by SPSS.
    Results
    Rate intact perineum in spontaneous pushing group was higher than Valsalva pushing technique group (p<0. 001). Moreover، first-degree and second-degree tears were not significant difference between two group. Rate the need for episiotomy was less in spontaneous pushing group (%33. 8 versus %66. 2) (p<0. 001) that the group were significantly different. The baby fared better with spontaneous pushing، with higher 1 minute APGAR score.
    Conclusion
    It seems that spontaneous pushing method during the second stage of labor is associated with less perineal trauma and improved newborn outcome.
    Keywords: spontaneous pushing, perineal injury, APGAR
  • Fatemeh Rahimikian, Maryam Modarres, Abbas Mehran, Tahereh Rahiminia
    Background
    One of the first‑line assessment tools for fetal surveillance is nonstress test (NST), although it is limited by a high rate of false‑nonreactive results. This study was performed to investigate if external stimulation from vibroacoustic and halogen light could help in provoking fetal responsiveness and altering NST results.
    Materials And Methods
    This is a clinical trial. Sampling was done from April to July 2010. One hundred pregnant women with nonreactive NST for 20 min were allocated in two groups: Vibroacoustic stimulated NST (VNST, n = 50) who received vibration from a standard fetal vibratory stimulator and halogen light stimulated NST (LNST, n = 50) who received a halogen light source for 3 and 10 sec, respectively. Results were compared together and then compared to biophysical profile (BPP) scores as a backup test. We used Mann-Whitney U test, Chi‑square test, and Fisher’s exact test to compare the variables in the two groups through SPSS version 14. P < 0.05 was considered as statistically significant.
    Results
    Following stimulations, 68% nonreactive subjects in halogen light stimulation group and 62% in vibroacoustic stimulation group changed to reactive patterns. Time to onset of the first acceleration (VNST: 2.17 min; LNST: 2.27 min) and the test duration (VNST: 4.91 min; LNST: 5.26 min) were the same in the two groups. In VNST 89.5% and in LNST 87.5% of nonreactivity followed by score 8 in BPP. There was no significant relation between stimulus NSTs and BPPs.
    Conclusion
    Vibroacoustic and light stimulation offer benefits by decreasing the incidence of nonreactive results and reducing the test time. Both halogen light stimulation and vibroacoustic stimulation are safe and efficient in fetal well‑being assessment services.
    Keywords: Biophysical profile, fetal heart rate, fetal monitoring, halogen light stimulation, Iran, light, nonstress test, vibroacoustic stimulation, visual stimulation
  • کبری ابوذری گزافرودی، فاطمه نجفی، احسان کاظم نژاد، فاطمه رحیمی کیان، مامک شریعت، پروین رهنما
    زمینه و هدف
    عملکرد جنسی در طول حاملگی به دلایل متعددی تحت تاثیر قرار می گیرد. فرزنددار شدن علاوه بر این که فرآیندهای روانی- اجتماعی فرد را درگیر می کند، ممکن است بر عملکرد جنسی به صورت غیرمستقیم اثر بگذارد. این مطالعه با هدف مقایسه عملکرد جنسی زنان باردار نخست زا و چندزا انجام یافته است.
    روش بررسی
    این مطالعه توصیفی مقطعی در مراکز بهداشتی- درمانی شهری شرق گیلان در سال 89-1388 انجام گرفته است. نمونه ها شامل 554 خانم باردار متقاضی دریافت مراقبت های دوران بارداری بود که با روش نمونه گیری آسان انتخاب شدند. ابزار پرسشنامه عملکرد جنسی و ترس از صدمه به جنین و مادر بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی (من ویتنی یو، Generalized linear models) در نرم افزار SPSS v.16 استفاده شد. سطح معناداری از 05/0p< در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    در سه ماهه اول و دوم بارداری، اختلاف معناداری بین عملکرد جنسی زنان نخست زا و چندزا وجود نداشت (به ترتیب 353/0=p و 251/0=p). در سه ماهه سوم بارداری تفاوت آماری معناداری بین زنان نخست زا و چندزا از نظر میل جنسی (002/0=p)، برانگیختگی جنسی (01/0p<)، ارگاسم (01/0p<)، درد (02/0=p) و همچنین مجموع امتیاز عملکرد جنسی (016/0=p) مشاهده شد. آنالیز چند متغیره بین عملکرد جنسی زنان باردار نخست زا و چندزا اختلاف معنادار آماری نشان داد (008/0=p).
    نتیجه گیری
    با توجه به موثر بودن تعداد زایمان بر عملکرد جنسی زنان باردار، طراحی و اجرای برنامه های مشاوره و توانبخشی مسایل جنسی به عنوان بخشی از مراقبت های قبل از تولد به خصوص برای افراد چندزا ضروری به نظر می رسد.
    کلید واژگان: عملکرد جنسی, نخست زا, بارداری, چندزا, تعداد زایمان
    Kobra Abouzari Gazafroodi, Fatemeh Najafi, Ehsan Kazemnejad, Fatemeh Rahimikian, Mamak Shariat, Parvin Rahnama
    Background and Aim
    Pregnancy can conflict with sexual function that can be affected by physical and psychological changes during pregnancy. The aim of this study was to compare sexual functions between nulliparous and multiparous pregnant women referred to health centers in Eastern district of Guilan. Methods & Materials: This cross-sectional study was carried out in Guilan during 2009-2010. We used convenient sampling method to select 554 pregnant women. Data were gathered using a questionnaire including demographic characteristics، sexual function and fear of harm to fetus. The SPSS-16 was used to analyze the data by the Mann-Whitney U and Generalized linear models. The level of significance was set at 5%.
    Results
    There was no significant difference between nulliparous and multiparous pregnant women regarding sexual function in the first and second trimesters of pregnancy (P=0. 353، P=0. 251). There were significant differences between nulliparous and multiparous pregnant women regarding sexual desire (P=0. 002)، arousal (P=0. 01)، orgasm (P=0. 01)، pain (P=0. 02) and sexual function total score (P=0. 016). There was significant difference between nulliparous and multiparous pregnant women regarding sexual function (P=0. 008).
    Conclusion
    Sexual counseling and rehabilitation programs should be compiled as part of the comprehensive care of prenatal care especially for multiparous pregnant women.
    Keywords: sexual function, nulliparity, pregnancy, multiparity, parity
  • مریم مدرس، فاطمه رحیمی کیان، الهه بوریایی
    زمینه و هدف
    امروزه ثابت شده است که علت بسیاری از آشفتگی های روانی و ناسازگاری های زناشویی عدم رضایتمندی جنسی می باشد. رضایتمندی جنسی تحت تاثیر عوامل مختلفی از جمله بیماری های جسمی و روانی طرفین قرار دارد. یکی از مشکلات جسمی شلی عضلات کف لگن است و شلی عضلات کف لگن باعث افتادگی، پرولاپس اندام های لگنی، اختلال عملکرد اندام های لگنی و مقاربت دردناک یا دیسپارونی و کمردرد می شود. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر تمرینات ورزشی عضلات کف لگن بر رضایتمندی جنسی زنان نخست زا طراحی و اجرا گردیده است.
    روش بررسی
    این مطالعه، یک کارآزمایی بالینی است. نمونه مورد مطالعه شامل 100 نفر از مادران نخست زا می باشد که از طریق نمونه گیری تصادفی - خوشه ایاز پنج مرکز بهداشتی درمانی تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی تهران انتخاب شدند. سپس نمونه ها به طور تصادفی در دو گروه آزمون و شاهد قرار گرفتند. بیماران گروه مداخله (50=n)، تمرینات ورزشی کف لگن را به مدت 16 هفته انجام دادند. گروه شاهد (50=n)، مداخله ای دریافت نکردند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه لیندابرگ بود که در دو نوبت قبل از مداخله و در پایان هفته 16 در دو گروه تکمیل گردید. داده ها در نرم افزار SPSS v.18 با استفاده از آزمون های کای دو و t-test مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج پژوهش اختلاف معناداری را در میزان رضایتمندی جنسی، بعد از 16 هفته ورزش Kegel در دو گروه شاهد و مداخله نشان داد (001/0p<).
    نتیجه گیری
    با توجه به تاثیر تمرینات ورزشی عضلات کف لگن بر افزایش رضایتمندی جنسی در زنان نخست زا می توان این روش آسان و بی هزینه را به منظور ارتقای سطح زندگی زناشویی و دوام هرچه بیشتر خانواده ها در زمره آموزش های اساسی بعد از زایمان قرار داد.
    کلید واژگان: رضایتمندی جنسی, ورزش عضلات کف لگن, زنان نخست زا
    Maryam Modarres, Fatemeh Rahimikian, Elaheh Booriaie
    Background and Aim
    Most of the psychological turmoil of marital conflicts is related to sexual dissatisfaction. Sexual satisfaction is influenced by physical and mental illnesses. Pelvic floor muscle relaxation is a major health problem in which prolapsed pelvic floor muscles causes paralysis، pelvic organs'' prolpases، pelvic organs'' dysfunction، dyspareunia، and back pain. The aim of this study was to assess the effect of pelvic floor muscle exercise on sexual satisfaction in primiparous women. Methods & Materials: This clinical trial was conducted among 100 primiparous women selected through cluster randomized sampling from five clinics of Tehran University of Medical Sciences. Samples were randomly divided into two equal groups. The intervention group received pelvic floor exercises (Kegel) for 16 weeks. The control group did not receive any intervention. Data were collected using the Linda Berg questionnaire before the intervention and 16 weeks after the intervention in both groups. Data were analyzed using descriptive statistics and chi-square، t-test in the SPSS v. 18.
    Results
    After 16 weeks، significant differences were reported in the levels of sexual satisfaction in the intervention and control groups (P<0. 001).
    Conclusion
    The Kegel exercises are easy and non-expensive methods that should be offered by health professionals to increase sexual satisfaction in women after childbirth.
    Keywords: sexual satisfaction, pelvic muscle exercises, primiparous women
  • فاطمه رحیمی کیان، طاهره رحیمی نیا، مریم مدرس، عباس مهران
    مقدمه
    آزمون غیر استرسی یکی از رایج ترین ابزارهای ارزیابی سلامت جنین می باشد که نتایج آن به صورت واکنشی و غیر واکنشی تعبیر می شود. از محدودیت های این آزمون بالا بودن موارد غیر واکنشی کاذب می باشد. از این رو، مطالعه حاضر با هدف بررسی تطابق نتایج آزمون غیر استرسی صوتی ارتعاشی و نور هالوژن با پروفایل بیوفیزیکی انجام شد.
    روش کار
    این مطالعه کارآزمایی بالینی در سال 1389 بر روی 100 زن بارداری که جهت انجام آزمون غیر استرسی به بیمارستان فوق تخصصی زنان (میرزا کوچک خان) شهر تهران مراجعه کرده بودند، انجام شد. در صورت وجود الگوی غیر واکنشی ضربان قلب جنین به مدت 20 دقیقه، افراد به طور تصادفی در دو گروه آزمون صوتی ارتعاشی (50 نفر) و نور هالوژن (50 نفر) قرار گرفتند. در گروه آزمون صوتی ارتعاشی، از یک تحریک کننده ارتعاشی با فرکانس 80 هرتز به مدت 3 ثانیه و در گروه آزمون نوری، به وسیله یک چراغ قوه با منبع نور هالوژن با قدرت یک میلیون شمع، به مدت 10 ثانیه بر روی شکم مادر و بالای سر جنین استفاده شد و پس از آن ضربان قلب جنین ثبت شد. سپس نتایج آزمون غیر استرسی تحریک شده با نتایج پروفایل بیوفیزیکی به عنوان تست پشتیبان و با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 18) مقایسه شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    دو گروه مورد مطالعه از نظر ویژگی های فردی نظیر سن مادر (425/0=p)، سن بارداری (271/0=p)، شاخص توده بدنی (205/0=p) و سطح تحصیلات (736/0=p) و همچنین علت انجام آزمون غیر استرسی (053/0=p) همسان بودند و اختلاف آماری معنی داری بین آنان مشاهده نشد. در آزمون نور هالوژن، 68 درصد تغییر وضعیت از غیر واکنشی به واکنشی به دست آمد که این نتیجه در آزمون صوتی ارتعاشی، 62 درصد بود. ارزش های تشخیصی مانند ارزش پیشگویی منفی و مثبت، ویژگی و حساسیت در هر یک از گروه ها مشابه بودند. ارتباط آماری معنی داری بین آزمون غیر استرسی تحریک شده و پروفایل بیوفیزیکی وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    تحریک صوتی ارتعاشی و نور هالوژن می توانند به عنوان روش کمکی در کنار آزمون غیراسترسی مرسوم، به منظور بهبود نتایج آزمون غیر استرسی به کار گرفته شوند. از آنجایی که در اکثر موارد، علی رغم بهبود نتایج آزمون غیراسترسی، نمره مطمئن پروفایل بیوفیزیکی کسب می شود، وجود الگوی غیر واکنشی پس از انجام تحریک خارجی نشان دهنده مخاطره جنین نمی باشد.
    کلید واژگان: آزمون غیراسترسی, پروفایل بیوفیزیکی, تحریک صوتی ارتعاشی, ضربان قلب جنین, نور هالوژن
    Fatemeh Rahimi Kian, Tahereh Rahimi Niya, Maryyam Modares, Abas Mehran
    Introduction
    Non-stress test (NST) is one of the most common tools for assessment of fetal wellbeing that has reactive and non-reactive results. Although it is limited by a high rate of false-positive results. This study was aimed to evaluate the accordance of NST results stimulated by vibroacoustic and halogen light and biophysical profile (BPP).
    Methods
    This clinical trial was held in 2010 on 100 pregnant women referred to Mirza Koochak Khan Hospital for NST. In the cases of 20-minute non-reactive fetal heart rate pattern، women were allocated in vibroacoustic group (N=50، who received vibration from a standard fetal vibratory stimulator)، and halogen light group (N=50، who received from a halogen light source. (In vibroacoustic group، a vibration stimulator with a frequency of 80 Hz for 3 seconds and in halogen light group، the halogen light source with a million candle power by a flashlight for 10 seconds were applied on the maternal abdomen and above the fetal head. Afterward، fetal heart rate was recorded. Stimulated NST results were compared with BPP results. Gathered data were analyzed by SPSS software version 18. P value less than 0. 05 was considered statistically significant.
    Results
    Two study groups were similar in terms of demographic characteristics such as maternal age (p=0. 425)، gestational age (p=0. 271)، body mass index (p=0. 205) educational level (p=0. 736) and the non-stress test (p=0. 053). No statistical significant difference was observed between them. 68 and 62 percent change of a non-reactive to reactive status was occurred in halogen light group and vibroacoustic group، respectively. Both groups had the same diagnostic values such as positive and negative predictive values، specificity، and sensitivity. There was no significant relation between stimulus NSTs and BPPs.
    Conclusion
    To improve the results of non-stress test، vibroacoustic and light stimulations can be used as an assistive method along with common NST. Since in most cases، despite the improved NST، a reliable biophysical profile score is obtained، non-reactive pattern followed by external stimulation indicates no fetal risk.
    Keywords: Biophysical profile, Fetal heart rate, Halogen light stimulation, Non, stress test, Vibro, acoustic stimulation
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال