به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

gholamreza tavakoli

  • غلامرضا توکلی، علیرضا سعادتمندی، محمد قیومی*، محمد محمدظاهری

    کارکنان نسل Z که حضور آن ها در سازمان های دولتی به نسبت دیگر نسل ها در حال افزایش است انگاره ها، تمایل ها و ذهنیت های متناسب با نسل خوددارند و مدیریت این نسل چالش های اساسی برای سازمان ها به همراه دارد بنابراین هدف این پژوهش بررسی چالش های پیشایندی حضور کارکنان نسل Z در سازمان های دولتی است. این پژوهش ازنظر هدف کاربردی است. گردآوری اطلاعات در این پژوهش به صورت پیمایش بوده و فلسفه این پژوهش از نوع تفسیرگرایی است. جامعه آماری این پژوهش اعضای نسل Z و خبرگان مرتبط با موضوع پژوهش می باشند در این پژوهش از روش نمونه گیری ساده برای مطالعه اعضای نسل Z و از روش نمونه گیری هدفمند برای مصاحبه با خبرگان استفاده شد و نمونه گیری تا زمان رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. این پژوهش دارای دو بخش است. بخش اول تحلیل محتوای کیفی است در این بخش نخست داده های گردآوری شده با روش تحلیل محتوای کیفی مورد مداقه قرار گرفتند که منتج به احصا 475 کد و 130 مقوله و 28 معیار و نهایتا تولید 7 بعد اصلی به نام های چالش های ساختاری، چالش های ارتباطی، چالش های مدیریتی، چالش های فرهنگی، چالش های هویتی، چالش های فناوری و چالش های شغلی شد. بخش دوم پژوهش مدل سازی ساختاری تفسیری است که در آن ابعاد احصا شده از تحلیل محتوای کیفی مدل سازی شدند. در این میان چالش های فناوری و هویتی به عنوان اثرگذارترین و چالش های شغلی به عنوان اثرپذیرترین چالش ها شناسایی شدند.

    کلید واژگان: تحلیل محتوای کیفی, سازمان های دولتی, مدل سازی ساختاری تفسیری, نسل Z
    Gholamreza Tavakoli, Alireza Saadatmandi, Mohammad Ghayoumi, Mohammad Mohammadzaheri

    Generation Z employees, whose presence in government organizations is increasing compared to other generations, have ideas, desires and mentalities that are appropriate to their generation, and the management of this generation brings fundamental challenges for organizations, so the purpose of this research is to investigate the antecedent challenges of the presence of generation Z employees in government organizations. This is an applied research. The collection of information in this research is a survey and the philosophy of this research is interpretive. The statistical population of this research is members of generation Z and experts related to the research topic. In this research, simple sampling method was used to study members of generation Z and purposeful sampling method was used to interview experts, and sampling continued until theoretical saturation was reached. This research has two parts. The first part is the qualitative content analysis. In this first part, the collected data were analyzed with the qualitative content analysis method, which resulted in 574 codes, 031 categories and 82 criteria, and finally producing 7 main dimensions namely structural challenges, communication challenges, management challenges, cultural challenges, identity challenges, technological challenges and job challenges. The second part of the research is interpretive structural modeling in which the dimensions calculated from the qualitative content analysis were modeled. technology and identity challenges were identified as the most effective and job challenges as the most impressionable challenges.

    Keywords: Generation Z, Governmentorganization, Interpretative Structuralmodeling, Qualitative Content Analysis
  • محمد جعفری*، غلامرضا توکلی، علیرضا بوشهری

    خلق مشترک با مشارکت مشتری برای ایجاد مزیت رقابتی، توسعه خدمات مشتری محور و بهبود عملکرد شرکت و رضایت مشتری شناخته شده است. امروزه بخش عمده ای از نیازهای مرتبط با آجا نیز از طریق بخش صنعت دفاعی تهیه می گردد. در پژوهش حاضر تعامل بین نیروهای مسلح و صنایع دفاعی با رویکرد خلق مشترک بررسی شده است. در مرحله اول از پژوهش 32 مورد از آسیب های خلق مشترک احصا و در قالب کد وارد نرم افزار مکس کیو دا گردید و در ادامه از جامعه ای متشکل از 15 نفر از مدیران بخش دفاعی و صاحب نظران آجا مصاحبه به عمل آمد. برابر یافته ها کمبود منابع و انگیزه ها و چشم انداز مشترک نامشخص با 7/77%، درک ضعیف از نیازهای مشتری و عوامل انگیزشی با 8/58% و توانایی سازمانی ضعیف با 9/57% به عنوان مهم ترین عوامل و با بیشترین نظرات مصاحبه شوندگان هستند. بربر نتایج عدم همسویی بین ارزش های پیشنهادی منابع عملیاتی و راه حل های قابل اجرا با 6/5%، عدم مشارکت مشتری و عدم وجود سیستم پاداش و به رسمیت شناختن با 3/8% و مهارت های اصلاحی ضعیف و فقدان صلاحیت مشتری با 3/11% به عنوان مهم ترین عوامل در تعاملات بین آجا و صنایع دفاعی هستند که نیازمند اصلاح هستند.

    کلید واژگان: خلق مشترک, تعامل, آجا
    Gholamreza Tavakoli, Alireza Booshehri

    Today, a major part of the needs related to the armed forces is provided through the defense industry sector. In the current research, the challenges and harms of the interaction between the armed forces and defense industries have been investigated with the approach of joint creation. In the first stage of the research, 32 cases of common injuries were counted and entered into the Max QDA software in the form of code, and then a group of 15 defense department managers were interviewed. Since the content obtained from the interviews are also of a qualitative nature, therefore, in order to examine these interviews, the qualitative content analysis method was used to obtain the damages with the approach of interactions between the armed forces and defense industries. According to the findings, lack of resources and motivations and unclear common vision with 77.7%, poor understanding of customer needs and motivational factors with 58.8% and weak organizational ability with 57.9% are the most important factors and with the most opinions of the interviewees. Berber results of the lack of alignment between the proposed values of operational resources and workable solutions with 5.6%, lack of customer participation and lack of reward and recognition system with 3.8% and poor corrective skills and lack of customer competence with 11.3% as the most important. There are factors in the interactions between the armed forces and the defense industry that need to be reformed

    Keywords: Co-Creation, Interaction, AJA
  • نوید بیاتی *، غلامرضا توکلی، عباس ابراهیمی

    هدف از انجام این تحقیق، «طراحی مدل برای تبیین قابلیت ها و توانمندی های اعضای هیئت مدیره» بود. روش تحقیق به صورت کیفی و کمی بود. اطلاعات تحقیق به وسیله مصاحبه جمع آوری شد. جامعه آماری تحقیق شامل اساتید، خبرگان و متخصصین به تعداد نامحدود بودند که تعداد 23 نفر تا رسیدن به اشباع نظری انتخاب شدند. روش نمونه گیری به صورت گلوله برفی بود که از مصاحبه شوندگان خواسته شد افرادی مطلع در رابطه با موضوع تحقیق را جهت انجام مصاحبه های بعدی معرفی نمایند. داده های اولیه به شیوه مصاحبه گردآوری شدند. مطابق فرایند روش شناختی، طی سه مرحله کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی، نخست از دل تعداد زیاد انواع داده های اولیه، کدهای مرتبط با موضوع مشخص شدند؛ سپس به شیوه مقایسه مداوم از دل چندین کد، یک مفهوم استخراج شد و به همین شیوه سایر کدها نیز به مفاهیم تبدیل شدند تا در نهایت 98 مفهوم به دست آمد. در مرحله بعد، هر چند مفهوم در قالب یک مقوله قرار گرفتند تا 20 مقوله برای این پژوهش به دست آمده باشد. یافته های تحقیق نشان داد که، 4 مقوله به عنوان مقوله محوری ظاهر شدند که شامل: مهارت فنی، مهارت رهبری، اندازه شرکت، مهارت سیاسی می باشند. سایر مقوله ها برای ارائه در مدل تصویری در پنج دسته شرایط علی (4 مقوله)، بستر یا زمینه (3 مقوله)، شرایط مداخله گر (2 مقوله)، راهبردها (4مقوله)، پیامدها (3 مقوله) قرار گرفتند.  در ادامه بر اساس شاخص ها، مولفه ها، مفاهیم و مقوله های مدل پیشنهادی، پرسشنامه ای 98 سوالی تدوین گردید و بر مبنای داده های گردآوری شده روابط مدل پیشنهادی ارائه شده مورد بررسی قرار گرفته که در نهایت نتایج نشان از معناداری روابط و اجزای مدل ارائه شده داشت.

    کلید واژگان: طراحی مدل, قابلیت ها, توانمندی ها, اعضای هیئت مدیره
    Navid Bayati *, Gholamreza Tavakoli, Abbas Ebrahimi

    The purpose of this research was to "design a model to explain the capabilities and capabilities of board members". The research method was qualitative and quantitative. Research information was collected through interviews. The statistical population of the research included an unlimited number of professors, experts and specialists, 23 of whom were selected until reaching theoretical saturation. The sampling method was in the form of a snowball, in which the interviewees were asked to introduce people who are knowledgeable about the research topic to conduct subsequent interviews. Primary data were collected through interviews. According to the methodological process, during the three stages of open coding, central coding and selective coding, firstly, the codes related to the topic were identified from the large number of primary data types; Then, by means of continuous comparison, a concept was extracted from several codes, and in the same way other codes were also converted into concepts until finally 98 concepts were obtained. In the next step, some concepts were put in the form of a category so that 20 categories were obtained for this research. The findings of the research showed that 4 categories appeared as the central categories, which include: technical skill, leadership skill, company size, political skill. Other categories were placed in five categories of causal conditions (4 categories), background or context (3 categories), intervening conditions (2 categories), strategies (4 categories), consequences (3 categories) to be presented in the visual model. In the following, based on the indicators, components, concepts and categories of the proposed model, a questionnaire of 98 questions was compiled and based on the collected data, the relations of the proposed model were examined, and finally the results showed the significance of the relations and components of the model had been presented.

    Keywords: Model Design, Capabilities, Board Members
  • غلامرضا توکلی، امین معینیان، احد رضایان قیه باشی*، احسان طهماسب

    حکمرانی اقتصادی به عنوان یکی از مهم ترین مولفه های جهت دهی دولت ها به زندگی شهروندان بوده است. از یک سو سنجش میزان موفقیت دولت ها و سنجش مولفه های اقتصادی در بستر نهادی در هر کشور با توجه به اقتضائات سیاسی و اجتماعی معطوف به آن باید صورت پذیرد و از سوی دیگر، وجود اشتراکات متعدد در مباحث اقتصادی موجب شده برای برآورد عملکرد بتوان از سنجه های رایج در شاخص های بین المللی برای ارزشیابی عملکرد اقتصادی استفاده کرد. ازاین رو، در این پژوهش با بررسی شاخص های معتبر و چندوجهی ارزشیابی عملکرد بین المللی، با الهام از الگوی مطالعات موردی چندگانه و نظر خبرگان پژوهش، چهار شاخص ارزشیابی رفاه و کامیابی لگاتوم، سهولت کسب وکار، رقابت پذیری و حاکمیت قانون از میان 13 شاخص ابتدایی، انتخاب و مورد مطالعه دقیق قرار گرفته و ارکان اقتصادی این شاخص ها بررسی شده است. با استفاده از خروجی این مرحله و در فاز کمی این پژوهش، برمبنای نتایج فاز کیفی، با استفاده از مدل معاملات ساختاری در نرم افزار Lisrel ارتباط و اهمیت سنجه های معطوف به اهداف راهبردی ایران از منظر خبرگان تحقیق از میان شاخص های مذکور استخراج و کشف شد. بر این اساس، الگوی ارزشیابی حکمرانی اقتصادی در پنج محور اصلی شامل کیفیت اقتصادی، زیرساخت های اقتصادی، محیط سرمایه گذاری، شرایط کسب وکار و بازار در 20 رکن طراحی شده است. در انتها به مدل اصلی پژوهش برای پیشبرد سیاست های اقتصادی خواهیم رسید که به چهار پیشنهاد اجرایی برای سیاستگذاری منجر شده است.

    کلید واژگان: ارزشیابی, حکمرانی اقتصادی, شاخص های اقتصادی, شاخص رفاه, شاخص رقابت پذیری
    Gholamreza Tavakoli, Amin Moeinian, Ahad Rezayan Ghayebashi *, Ehsan Tahmaseb

    As the most important component in orienting governments toward citizens’ lives, economic governance has been paid attention by experts and citizens. On one hand, governments success and economic components should be measured in institutional context of each country considering social and political requirements. On the other hand, overlaps in economic issues have made it possible to utilize common metrics in international indicators to evaluate economic performance. Therefore, in the current study, among 13 basic indicators, four indicators including Legatum Prosperity index, ease of doing business index, competitiveness, and rule of law were selected and studied closely inspired by multi-case studies and experts’ opinions. Economic pillars of the mentioned indicators were investigated. Using the output of this stage and the quantitative and the qualitative results, relationship and significance of related metrics to Iran’s strategic goals from the experts’ viewpoint were explored and extracted among the above-mentioned indicators using a structural equation model in Lisrel software. Accordingly, the evaluation pattern of economic governance in five main axes including economic quality, economic infrastructure, investment environment, business conditions, and market has been designed in 20 pillars. Finally, the main model of the study for developing economic policies leads to four proposes to be implemented for policy making.

    Keywords: Evaluation, Economic Governance, Economic Indicators, Prosperity Indicator, Competitiveness Indicator
  • اکبر محمدی*، سحر بابایی، غلامرضا توکلی
    حکمرانی توانایی اداره جامعه از طریق تعامل اثربخش با بخش های دیگر است. برای اینکه بخش حکمرانی یک سازمان دولتی بتواند نقش های خود را در این زمینه به خوبی ایفا کند، نیازمند قابلیت هایی برای انجام امور کاری خود است و باید بتواند این قابلیت ها را در سازمان نهادینه کند. لذا هدف این پژوهش شناسایی قابلیت های مورد نیاز حکمرانی و دسته بندی آنها می باشد. در این راستا از مطالعات کتابخانه ای و مصاحبه با خبرگان جهت گردآوری داده ها بهره گرفته شد و در ادامه با روش تحلیل محتوای کیفی قابلیت های کلیدی برای حکمرانی اثربخش در سه مقوله اخلاق حکمرانی، عقلانیت حکمرانی و رفتار ماهرانه حکمرانی احصاء شدند. هر یک از این مقوله ها، دارای چهار مولفه می باشد که در نهایت برای هر یک از این مولفه ها، قابلیت های مورد نیاز شناسایی شده اند. در ادامه تلاش شد که با برگزاری یک پنل خبرگی، قابلیت های شناسایی شده مورد بررسی قرار گیرند و نهایتا در این پنل، قابلیت های استخراج شده تایید شدند. در این پژوهش در مجموع 59 قابلیت برای حکمرانی مطلوب معرفی شده اند. نتایج این مطالعه علاوه بر اینکه بینش مناسبی به مبانی نظری قابلیت های حکمرانی اضافه نموده است، راهکارهای سیاستی مناسبی نیز برای خط مشی گذاران و مدیران به منظور توسعه قابلیت های حکمرانی در سازمان پیشنهاد داده است.
    کلید واژگان: قابلیت های حکمرانی, عقلانیت, اخلاق, مهارت, سازمان دولتی
    Akbar Mohammadi *, Sahar Babaei, Gholamreza Tavakoli
    IntroductionGovernance is a term that lacks a precise and clear definition due to its broad scope and evolving nature. It can be broadly defined as the capacity to effectively manage a society through productive engagement with various sectors. For a public organization's governing body to fulfill its responsibilities effectively, it must possess and institutionalize the necessary capabilities within the organization. Given the significance of good governance in today's intricate societies and its substantial impact on organizational outcomes, it is crucial to have a governance framework capable of fulfilling its role competently. This framework should be able to establish the organization's objectives, vision, and trajectory, steer its subordinates towards achieving these objectives, and enact essential reforms through timely evaluations of goals and stakeholders' conduct. Failure to possess these essential capabilities and execute its role effectively will lead to program inefficiencies and the inability to attain set objectives, eventually resulting in discontent among stakeholders. Therefore, the objective of this research is to identify and categorize the essential governance capabilities required. The methodology involved literature reviews, surveys, and interviews with experts. Through qualitative content analysis, key capabilities for effective governance were delineated. The expert panel consisted of ten seasoned researchers and managers specializing in organizational management within an Iranian government entity. The research timeline spanned from 2020 to 2022, focusing on one of Iran's ministries.Methodology The thematic analysis in this research followed the Brown and Clark method, which involves three steps: analysing the interview texts and coding them, creating a network of themes, and extracting categories. For qualitative interviews in this study, the semi-structured interview method was chosen due to the subject's nature and the necessity of obtaining exploratory information while minimizing research bias. The interviews were conducted until theoretical saturation was achieved. To reach theoretical saturation, the researchers adopted a gradual approach to analysing the interviews. After each interview, the complete process of coding and thematic analysis was carried out, instead of analysing all interviews at once.Results and Discussion In general, it can be inferred that the governance level within government organizations must possess a range of capabilities to effectively manage their responsibilities. These capabilities encompass ethical considerations, systemic understanding, attention to complexities, and leadership skills within the governing team. The integration of all these capabilities is essential for ensuring effective governance. Ethical governance entails key characteristics that define the individuals involved in governance. These characteristics, identified through literature review and interviews, include commitment, determination, openness, critical thinking, honesty, and accountability. Organizational structures should be designed to promote these characteristics as standard behaviours, minimizing the likelihood of breaches. Systemic governance involves capabilities linked to managers' awareness of the organization's systemic aspects and insights derived from human experience. Neglecting these capabilities can lead to systemic issues and eventual failure. Subcategories within this domain encompass foresight, holistic thinking, attention to complexities, and creativity. Competent governance behaviour encompasses leadership and managerial skills necessary for guiding subordinates towards goal attainment and creating a conducive environment for their success. This category includes subcategories such as organization and leadership, policy formulation, fostering a conducive culture, creating opportunities, and facilitating processes. Each of these categories comprises four dimensions, identifying a total of 59 minor capabilities essential for effective governance.Conclusion This study has comprehensively identified governance capabilities ranging from overarching dimensions to minute routine behaviours, a level of detail not previously explored in existing research. The findings of this research not only contribute valuable insights to the existing literature on governance capabilities but also offer practical policy recommendations for policymakers and managers to enhance governance capabilities within their organizations.
    Keywords: Governance Capabilities, Rationality, Ethics, Skill, Public Organization
  • مرتضی معروفانی اصل، غلامرضا توکلی*، حسن فارسیجانی، محمدحسین کریمی گوارشکی

    پیشران های درون سازمانی نوآوری مدل کسب وکار به عنوان یک جریان پژوهشی معرفی شده است. تاکنون دانش زیادی در رابطه با این پیشران ها برای توسعه دهندگان محصولات پیچیده تولید نشده است. هدف این پژوهش شناسایی پیشران های یادشده، با روش شناسی آمیخته و با رویکرد اکتشافی است. جامعه آماری شامل خبرگان توسعه دهنده محصولات پیچیده دفاعی هستند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند. برای شناسایی پیشران های یادشده از رویکرد مثلث سازی (بررسی پیشینه پژوهش، بررسی اسناد راهبردی صنعت و تشکیل گروه های کانونی) استفاده شد. 81 نفر از خبرگان در 8 گروه کانونی مشارکت داشتند. برای استخراج پیشران های مهم از روش تحلیل مضمون استفاده شد. برای دستیابی به توافق گروهی، 26 نفر از خبرگان در سطح سیاست گذاری در دو مرحله دلفی فازی مشارکت کردند. 54 پیشران فرعی مرتبط با 8 پیشران اصلی به ترتیب حکمرانی و سیاست گذاری اثربخش؛ رهبری کارآفرین؛ سرمایه های انسانی خلاق و باانگیزه، مولدسازی دارایی ها و پایدارسازی منابع؛ رویکرد باز و اثربخش در دانش، تحقیقات و نوآوری؛ انعطاف پذیری فرایندهای ساخت و تولید؛ توسعه همکاری ها و روابط بلندمدت با شبکه؛ توسعه بازار و روابط نزدیک با مشتریان شناسایی شد. پیشران های فرعی دارای اولویت مربوط به هر پیشران اصلی مشخص شد.

    کلید واژگان: پیشران های درون سازمانی, نوآوری مدل کسب وکار, محصولات پیچیده, گروه های کانونی, تحلیل محتوی مضمونی
    Morteza Maroufani Asl, Gholamreza Tavakoli *, Hassan Farsijani, Mohammadhosein Karimi Gavareshki

    The internal drivers of business model innovation have been introduced as a research stream. Not much knowledge about these drivers has been developed for developers of complex products. The purpose of this research is to identify the aforementioned drivers with a mixed methodology and an exploratory approach. The statistical population includes experts in the development of complex defense products, who were selected by the purposeful sampling method. The triangulation approach (review of research background, review of industry strategic documents and formation of focal groups) was used to identify the mentioned drivers. 81 experts participated in 8 focus groups. Thematic analysis method was used to extract important drivers. To achieve group agreement, 26 policy-level experts participated in two fuzzy Delphi steps. 54 sub-drivers related to 8 main drivers in order of governance and effective policy-making; entrepreneurial leadership; creative and motivated human capital, generating assets and stabilizing resources; Open and effective approach in knowledge, research, and innovation; flexibility of manufacturing processes; development of cooperation and long-term relationships with the network; Market development and intimate relationships with customers were identified. Sub-drivers with priority corresponding to each main driver were identified.

    Keywords: Intra-Organizational Drivers, Business Model Innovation, Complex Products, Focus Groups, Content Analysis
  • محمد جعفری*، غلامرضا توکلی، علیرضا بوشهری

    خلق مشترک به عنوان فرآیندی شناخته می شود که در آن مشتری می خواهد نقش مهمی را باهدف بهبود محصولات و خدمات شرکت داشته باشد. دستیابی به خلق ارزش مشترک نیازمند یک تناسب ساختاری بین فعالیت های مشتری و فعالیت های فروشنده است. خلق ارزش دارای ماهیت مشارکتی و تعاملی است و اکنون ارزش فقط در تبادل و مبادله وجود ندارد بلکه در کاربرد و استفاده نیز هست. در تلاقی دیدگاه های نوظهور در مورد کارآفرینی و منطق S-D، یک فرآیند ایجاد فرصت شامل چهار مرحله متمایز اما متقابل و تکراری توسعه ارزش های پیشنهادی، انتقال گزاره های ارزش، استخراج و تعیین ارزش و تشکیل مجدد بازارها است. خلق ارزش به دلیل نقش کلیدی که در توسعه محصول و خدمات ایفا می کند عملا به منبع عملکرد شرکت تبدیل شده و مصرف کنندگان به عنوان تعیین کننده و خالق ارزش و شرکت به عنوان شریک در نظر گرفته می شود. کاشت نوآوری به ایجاد منابع بالقوه شرکت جدید در فناوری جدید و برداشت نوآوری به ایجاد منابع جدیدی که در انتظار راه اندازی بازار در کوتاه مدت هستند می باشد. برای برداشت نوآوری، شرکت ها باید با مصرف کنندگان متوسط و نهایی، دولت ها، سازمان های غیردولتی، تامین کنندگان و موسسات تحقیقاتی همکاری کنند. انتظار می رود محصولات یا خدمات به وجود آمده موردپسند بازار قرار گیرد، زیرا شرکت ها نظرات بازار را در فرایند نوآوری منعکس کرده اند. در کاشت نوآوری، شرکت های اقتصادی نوظهور باید مشارکت مصرف کنندگان بالقوه، دولت ها، سازمان های غیردولتی، موسسات تحقیقاتی و سرمایه گذاری های فناورانه را جلب کنند. فضای مجازی به کاشت کنندگان و برداشت کنندگان از اقتصادهای نوظهور امکان می دهد تا بر محدودیت های مکان و فرهنگ غلبه کنند و با حداقل سرمایه گذاری، شرکت ها می توانند با سهام داران مختلف در مرزها و مناطق زمانی خلق ارزش کنند.

    کلید واژگان: خلق مشترک, کاشت نوآوری, برداشت نوآوری
    Mohammad Jafari *, GholamReza Tavakoli, Alireza Bushehri

    Co-creation is known as a process in which the customer wants to play an important role in order to improve the company's products and services. Achieving shared value creation requires a structural fit between customer activities and seller activities. Value creation has a collaborative and interactive nature, and now value is not only in exchange, but also in use. At the intersection of emerging perspectives on entrepreneurship and S-D logic, an opportunity creation process involves four distinct but mutually and iterative stages of developing value propositions, communicating value propositions, extracting and determining value, and reshaping markets. Value creation has practically become the source of company performance due to the key role it plays in product and service development, and consumers are considered as the determinants and creators of value and the company as a partner. Planting innovation is the creation of new company's potential resources in new technology and harvesting innovation is creating new resources that are waiting for market launch in the short term. To harvest innovation, companies must interact with intermediate and final consumers, governments, non-governmental organizations, suppliers and Research institutions to cooperate. The resulting products or services are expected to be favored by the market, because companies have reflected market opinions in the innovation process. In planting innovation, emerging economic companies must attract the participation of potential consumers, governments, non-governmental organizations, research institutions, and technological investments. Cyberspace allows growers and harvesters from emerging economies to overcome the limitations of location and culture, and with minimal investment, companies can create value with different stakeholders across borders and time zones.

    Keywords: Co-creation, planting innovation, harvesting innovation
  • محمدامین کردی*، غلامرضا توکلی

    هدف پژوهش حاضر مدل سازی عوامل اثربخشی محتوای آموزش الکترونیکی می باشد. پژوهش از نوع تحقیقات ترکیبی اکتشافی است که ماهیت کمی و کیفی دارد. در بخش کیفی از روش تحلیل محتوای قیاسی و در بخش کمی از روش مدل سازی ساختاری تفسیری استفاده شد.جامعه آماری بخش کیفی خبرگان آموزش و توسعه سرمایه انسانی گروه اقتصادی گلستان که سوابق و تجربیات بالا در حوزه آموزش داشتند بود که 12 نفر از آن ها به صورت در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابتدا عوامل موثر بر اثر بخشی محتوای آموزش الکترونیکی و معیار های اثربخشی محتوای آموزش الکترونیکی با مطالعه پژوهش های 20 سال اخیر شناسایی گردید و عوامل و معیار ها بوسیله مصاحبه با جامعه نمونه بخش کیفی غربال شدند.  برای بررسی اعتبار نتایج بدست آمده از بخش کیفی پژوهش از معیار های چهارگانه باور پذیری،انتقال پذیری،اعتماد پذیری و وابستگی استفاده شد. نتایج حاصل از بخش کیفی با توزیع پرسشنامه میان 31 نفر از خبرگان حوزه آموزش ایران که به صورت در دسترس انتخاب شدند با تحلیل به روش دلفی فازی مورد سنجش قرار گرفت. به منظور روایی پرسشنامه قبل از توزیع ابتدا سوالات و صحت آن ها با 5 نفر از خبرگان بررسی گردید و کلیه ابهامات در سوالات اصلاح گردید. همچنین پایایی پرسشنامه نیز پس از محاسبه آلفای کرونباخ 64/0 تایید گردید. عوامل موثر بر اثربخشی محتوای آموزش الکترونیکی که در بخش کمی مشخص گردید که با روش مدل سازی ساختاری تفسیری رتبه بندی گردید. یافته ها نشان داد که 13 عامل بر روی اثربخشی محتوای آموزش الکترونیکی تاثیرگذار هستند. همچنین معیار هایی که اثربخشی محتوای آموزش الکترونیکی را می سنجند رضایت،افزایش دانش ،حفظ دانش،افزایش مهارت،بهبود عملکرد،کاهش بار شناختی اضافی فراگیران در نتیجه ی شرکت در دوره آموزش الکترونیکی می باشد. بنابراین آموزش های الکترونیکی می توانند با استفاده از عوامل حاصل از این پژوهش اثربخش تر باشند و موجب افزایش یادگیری و مهارت فراگیران شوند.

    کلید واژگان: آموزش الکترونیکی, عوامل اثربخشی, معیار های سنجش اثربخشی
    MohammadAmin Kordi*, GholamReza Tavakoli

    The purpose of the current research is to model the effectiveness of e-learning content. The research is a type of exploratory combined research that has a quantitative and qualitative nature. In the qualitative part, the comparative content analysis method was used and in the quantitative part, the interpretive structural modeling method was used. They were selected as samples as available. First, the effective factors on the effectiveness of e-learning content and the effectiveness criteria of e-learning content were identified by studying the researches of the last 20 years, and the factors and criteria were screened by interviewing the sample population of the qualitative section.Four criteria of believability, transferability, reliability and dependence were used to check the validity of the results obtained from the qualitative part of the research. The results obtained from the qualitative part were measured by distributing a questionnaire among 31 experts in the field of education in Iran who were selected as available and analyzed using the fuzzy Delphi method. In order to validate the questionnaire before distribution, the questions and their correctness were checked by 5 experts and all the ambiguities in the questions were corrected. Also, the reliability of the questionnaire was confirmed after calculating Cronbach's alpha of 0.64. Factors.affecting the effectiveness of e-learning content that were identified in the quantitative section and ranked by interpretive structural modeling. The findings showed that 13 factors influence the effectiveness of e-learning content. Also, the criteria that measure the effectiveness of e-learning content are satisfaction, increasing knowledge, retaining knowledge, increasing skills, improving performance, and reducing additional cognitive load of learners as a result of participating in e-learning courses. Therefore, e-learning can be more effective by using the factors obtained from this research and increase the learning and skill of learners.

    Keywords: E-learning, influential factors, criteria of effectiveness assessment
  • غلامرضا توکلی*، مرتضی معروفانی، حسن فارسیجانی، محمدحسین کریمی گوارشکی

    تحقیقات اخیر حوزه مدیریت به اهمیت مدل های کسب وکار برای خلق ارزش و افزایش عملکرد سازمان ها اشاره دارد. اهمیت این موضوع برای سازمان های توسعه دهنده محصولات پیچیده، بیش از پیش، احساس می گردد. مفهوم محصولات و سامانه های پیچیده برای ایجاد تمایز میان کالاهای سرمایه ای (دارای فناوری پیشرفته) با کالاهای استاندارد و مصرفی (تولید با سیستم انبوه) استفاده می شود. این پژوهش به شناسایی و تحلیل اهمیت و عملکرد پیشران های نوآوری مدل کسب وکار در سازمان های توسعه دهنده محصولات پیچیده دفاعی پرداخته است. پس از شناسایی پیشران ها (تحلیل مضمون داده های حاصل از مطالعه پیشینه موضوع، بررسی اسناد راهبردی و تشکیل گروه های کانونی)، از طریق تهیه و توزیع پرسشنامه در میان 260 نفر از مدیران و کارشناسان آگاه به فرصت ها و چالش های توسعه محصولات پیچیده که از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند، وضعیت اهمیت- عملکرد در هریک از پیشران های شناسایی شده، برای سازمان های مورد نظر مورد سنجش قرار گرفت. پیشران ها در ماتریس تحلیل اهمیت- عملکرد دسته بندی شدند و اولویت بهبود هر یک از آن ها تعیین شد. تعداد 54 پیشران در 8 بعد شناسایی شد. بر اساس ماتریس اهمیت- عملکرد، برای 45 پیشران «استراتژی تمرکز» و برای 9 پیشران «استراتژی تداوم وضعیت موجود» پیشنهاد گردید. هیچ یک از پیشران ها در ناحیه اتلاف یا بی تفاوتی قرار نگرفتند.

    کلید واژگان: پیشران های درون سازمانی, تحلیل اهمیت عملکرد, محصولات پیچیده, نوآوری مدل کسب وکار
    Gholamreza Tavakoli *, Morteza Marofany, Hasan Farsijani, Mohamad Hoseyn Karimigavareshki
  • واکاوی نقاط ضعف،چالش ها و گفتمان های انتقادی نسبت به ابزار ارزیابی فرهنگ سازمانی (کمرون،کویین)
    غلامرضا توکلی*

    هدف از پژوهش حاضر نقد،واکاوی نقاط ضعف و شناسایی گفتمان های اصلی نسبت به این مدل در سازمان های دولتی ایران است.بدین منظور ابزار ارزیابی فرهنگ سازمانی کمرون و کویین که در سال 1999 ارایه شده است به دقت مطالعه شد و داده های مورد نیاز از طریق مطالعه کتابخانه ای منابع موجود و مصاحبه نیمه ساختار یافته دو مرحله ای(20 نفر،15 نفر) گردآوری شد. جامعه آماری در پژوهش حاضر کلیه مدیران و خبرگان سازمانی در سازمان های دولتی بودند. در بخش نخست پژوهش 20مصاحبه با خبرگان که به شیوه هدفمند انتخاب شده بودند، انجام شد و با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی جهت دار 94واحد معنادار،33رمز،12 طبقه و 4درونمایه از داده ها احصا گردید.پایایی یافته های بخش نخست با استفاده ازروش پی اسکات موردتایید قرار گرفت.در بخش دوم پژوهش به منظور واکاوی گفتمان ها و احصای گفتمان های اصلی نسبت به این مدل، مصاحبه با 15 نفر از خبرگان انجام شد و با شیوه تحلیل گفتمان انتقادی سه گفتمان اصلی کارکردی،اقتضایی و غیر کارکردی احصا گردید.در ادامه با استفاده از نظر خبرگان با روش رتبه بندی واسپاس، گفتمان های اصلی با اولویت غیر کارکردی،اقتضایی و غیر کارکردی رتبه بندی شدند، به این معنا که از نگاه خبرگان سازمان های دولتی ابزار ارزیابی فرهنگ سازمانی کمرون و کویین مناسب برای پیاده سازی در سازمان های دولتی ایران نیست.در پایان نیز پیشنهاد هایی برای بهبود مدل ارایه شد.

    کلید واژگان: فرهنگ سازمانی, سازمان های دولتی, مدل کمرون-کویین, ابزار ارزیابی فرهنگ
    Analysis of weaknesses, challenges and critical discourses on organizational culture assessment tools (Cameron, Quinn)
    Gholamreza Tavakoli *

    The purpose of this study is to critique, analyze the weaknesses and identify the main discourses regarding this model in Iranian government organizations. For this purpose, the organizational culture assessment tool of Cameron and Queen, which was presented in 1999, was carefully studied and the required data Available library resources and semi-structured two-stage interviews (20 people, 15 people) were collected. The statistical population in the present study was all managers and organizational experts in government organizations. In the first part of the research, 20 interviews were conducted with experts who were purposefully selected and 94 meaningful units, 33 codes, 12 categories and 4 themes of the data were counted using the method of directional qualitative content analysis. Reliability of the findings of the first part using the method P. Scott was approved. In the second part of the study, in order to analyze the discourses and enumerate the main discourses in relation to this model, 15 experts were interviewed and the three main functional, contingent and non-functional discourses were counted by critical discourse analysis method. The main discourses were ranked with non-functional, contingent and non-functional priority, using the opinion of experts using Vasspas ranking method, which means that from the point of view of experts of government organizations, Cameron and Quinn organizational culture assessment tool is suitable for implementation. Is not in Iranian government organizations. Finally, suggestions were made to improve the model.

    Keywords: Organizational culture, government agencies, Cameron-Quinn model, culture assessment intrusment
  • غلامرضا توکلی، امید حیدری، مجید فیض عارفی*

    هدف:

     هدف این پژوهش شناسایی آسیب های سنجش و مدیریت رضایت مشتریان سازمانی در شرکت های با مشتریان سازمانی است. بر همین مبنا این مطالعه به دنبال چالش های موجود در نحوه اندازه گیری رضایت مشتریان در شرکت های با مشتریان سازمانی پرداخته است.

    روش شناسی پژوهش:

     روش پژوهش در این مطالعه از نوع آمیخته است و جامعه آماری شامل اساتید، خبرگان و متخصصان در حوزه ی تعالی و تضمین کیفیت، مدیریت بازار و مشتری، مهندسی صنایع و مدیریت اجرایی است. نمونه گیری در هر دو بخش کیفی و کمی هدفمند بوده است؛ در بخش کیفی، 20 نفر در فرآیند مصاحبه و در بخش کمی 40 نفر در فرآیند پیمایش مشارکت کردند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسشنامه ی محقق ساخته بود که بعد از تایید روایی، پایایی آن 0.906=α محاسبه گردید. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آمار توصیفی و آزمون های دوجمله ای و فریدمن استفاده شده است.

    یافته ها

    نتایج پژوهش در بخش کیفی بیانگر آن بود که 30 مولفه فرعی در قالب 9 مولفه اصلی شناسایی شدند. در بخش کمی یافته ها نشان داد مولفه 30 بالاترین رتبه (21.01) و مولفه 12 کمترین رتبه (11.99) را داشته و سایر مولفه ها نیز هرکدام به ترتیب در درجات بعدی اهمیت قرار گرفتند.

    اصالت/ارزش افزوده علمی:

     در این پژوهش راهکارهایی به همراه دو طرح پیشنهادی برای تعریف پروژه های بهبود ارایه گردیده است.

    کلید واژگان: رضایت مشتری, آسیب شناسی سنجش رضایت مشتری, بازارهای سازمانی, شرکت های با مشتریان سازمانی
    Gholamreza Tavakoli, Omid Heidari, Majid Feyz Arefi *
    Purpose

    This study identifies important challenges in measuring and managing organizational customer satisfaction in B2B companies.

    Methodology

    The research method in this study is mixed and the statistical population includes professors, experts and specialists in the field of excellence and quality assurance, market and customer management, industrial engineering and executive management. Purposive sampling has been used in both qualitative and quantitative sections; in the qualitative section, 20 people participated in the interview process and in the quantitative section, 40 people participated in the survey process. Data collection tools included a semi-structured interview and a researcher-made questionnaire; that after validation, its reliability was calculated as α = 0.906. Descriptive statistics, binomial and Friedman tests were used to analyze the research data.

    Findings

    The results of the research in the qualitative part indicated that 30 sub-themes were identified in the form of 9 main themes. In the quantitative part, the findings showed that theme 30 had the highest rank (21.01) and theme 12 had the lowest rank (11.99), and the other components were each ranked in order of importance, respectively.

    Originality/Value: 

    In this research some solutions are presented along with two proposed plans to define improvement projects.

    Keywords: Customer Satisfaction, Customer Satisfaction Pathology, Organizational Markets, B2B Companies
  • غلامرضا توکلی، محمد محمدظاهری، جواد آقازاده حبشی*

    در بسیاری از تعامل های سازمانی کارمند و سازمان درک متفاوتی از تعهدات هر یک از طرفین و چگونگی انجام تعهدات خود دارند.واگرایی این ادراکات می تواند موجب سوءتفاهم، تضاد و حتی با نقض قرارداد همراه شود . هدف اصلی پژوهش حاضر "ارایه چارچوبی برای پایدارسازی رابطه کارمند و سازمان، موردمطالعه: اسنپ" است . این پژوهش ازنظر هدف کاربردی-توسعه ای و از لحاظ رویکرد آمیخته و از لحاظ روش گردآوری داده ها توصیفی-پیمایشی است. جامعه آماری مورداستفاده در این پژوهش مدیران و کارشناسان اسنپ در سطوح میانی و ارشد و حجم نمونه 15 نفر از خبرگان سازمانی شرکت اسنپ بودند.برای انتخاب این افراد از روش نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی استفاده شد. در این پژوهش برای شناسایی معیارها و کشف روابط میان آن ها، پس از مطالعه ادبیات و انجام مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته با حجم نمونه، از روش مدل سازی ساختاری تفسیری و تحلیل میک مک استفاده شد. یافته های پژوهش مبین استخراج شش مولفه "مشخصه های کارکنان،مشخصه های فرهنگی،عوامل ساختاری،الگوی حکمرانی،عقلانیت سیاست گذاری و زمینه محیطی در یک گراف ساختاری تفسیری چهار سطحی بود. زمینه های محیطی و عقلانیت سیاست گذاری به عنوان اثرگذارترین مولفه ها و مشخصه های کارکنان به عنوان اثرپذیرترین مولفه در پایدارسازی رابطه میان کارمند و سازمان شناسایی شدند.

    کلید واژگان: روابط کارمند - سازمان, قرارداد روان شناختی, نظریه تبادل اجتماعی, روابط اشتغال, اسنپ
    Gholam Reza Tavakoli, Mohammad Mohammad Zaheri, Javad Aghazadeh Habashi *

    In many organizational interactions,the employee and the organization have different understandings of the obligations of each party and how to fulfill their obligations.Divergence of these perceptions can lead to misunderstandings,conflicts and even breaches of contract.The main purpose of this study is to "provide a framework for stabilizing the employee-organization relationship,studied:Snapp".This research is applied-developmental in terms of purpose and mixed method in terms of approach and descriptive-survey in terms of data collection method.The statistical population used in this study were Snapp managers and experts in middle and senior levels and the sample size was 15 Snapp organizational experts.To select these people,targeted sampling and snowball sampling methods were used.In this study,interpretive structural modeling(ISM) and MICMAC analysis were used to identify the criteria and explore the relationships between them,After studying the literature and conducting in-depth semi-structured interviews with the sample size.Findings of the study showed the extraction of six components "employee characteristics,cultural characteristics,structural factors, governance model, policy rationality and environmental context" in a four-level ISM graph. Environmental contexts and policy rationality were identified as the most effective components and employee characteristics as the most impressive component in stabilizing the relationship between the employee and the organization.

    Keywords: Employee-Organization Relations, Psychological contract, Social exchange theory, Employment Relations, Snapp
  • غلامرضا توکلی، محمد محمد ظاهری، محمد مظاهری طاری*
    در عصری که توجه به اطلاعات و داده در سازمان ها، منجر به رشد عملکرد و ذهنیت مثبت نسبت به سازمان می شود، در سازمان های بزرگ دولتی شاهد کم توجهی به داده و داده محوری هستیم که این موضوع منجر به بی بهره شدن سازمان از مزایای سازمان داده محور خواهد شد. پژوهش حاضر با هدف شناسایی و مدل سازی چالش های استقرار فرهنگ داده محور در سازمان های دولتی ایران به منظور رفع موانع و استقرار فرهنگ داده محور در سازمان های مذکور انجام شده است. منظور از سازمان های دولتی در پژوهش حاضر (محدوده پژوهش) سازمان های تابع وزارت دفاع (ودجا) می باشد. این پژوهش کاربردی-توصیفی در پارادایم تفسیرگرایی و با رویکردی آمیخته (کیفی-کمی) انجام شده است. داده ها با استفاده از روش های مطالعه منابع دانشی موجود، مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسش نامه ساختاری تفسیری گردآوری و با استفاده از روش های تحلیل محتوای کیفی جهت دار و مدل سازی ساختاری تفسیری تحلیل شدند. جامعه آماری پژوهش حاضر در هر دو بخش کمی و کیفی این پژوهش، شامل خبرگان فرهنگ سازمانی و علم داده در سازمان های دفاعی بودند که با روش نمونه گیری هدفمند و تا رسیدن به اشباع نظری 16 مصاحبه انجام شد. خروجی تحلیل محتوا به منظور بررسی روایی ابعاد و مولفه های استخراج شده در اختیار خبرگان گذاشته شد و جرح وتعدیل لازم صورت گرفت و پایایی خروجی تحلیل محتوا با روش هولستی سنجیده شد که ضریب آن 0.8 حاصل گردید. نتیجه منجر به طراحی مدل چالش های استقرار فرهنگ داده محور در سازمان های دفاعی گردید. یافته ها نشان داد که 8 بعد سازمانی، تصمیم گیری، بافتار داده، فرهنگ محیطی، مدیریتی، استراتژیک، لجستیکی، فردی-شخصیتی به عنوان چالش های مهم و کلیدی در مسیر استقرار فرهنگ داده محور هستند که این ابعاد مدل یکپارچه مذکور را شکل می دهند و این ابعاد با یکدیگر در تعامل هستند. نتایج همچنین نشان داد که موثرترین و تاثیرگذارترین بعد فرهنگ محیطی می باشد و ابعاد لجستیک، بافتار داده و مولفه های فردی- شخصیتی اثرپذیرترین ابعاد احصا شدند.
    کلید واژگان: فرهنگ سازمانی, سازمان داده محور, فرهنگ سازمانی داده محور, سازمان دولتی, سازمان های دفاعی
    Gholamreza Tavakoli, Mohammad Mohammad Zaheri, Mohammad Mazahery Tari *
    In the era where paying attention to information and data in organizations leads to the growth of performance and a positive attitude towards the organization, in large government organizations we see a lack of attention to data and data-driven, which will lead to the benefit of the organization-based organization. The present study was conducted to identify and model the challenges of establishing a data-driven culture in Iranian government organizations in order to remove barriers and establish a data-driven culture in these organizations. Government organizations in the present study (scope of research) means organizations subordinated to the Ministry of Defense (VDJA). This applied-descriptive research has been done in the paradigm of interpretivism and with a mixed approach (qualitative-quantitative). Data were collected using existing knowledge resource study methods, semi-structured interviews and interpretive structural questionnaires and analyzed using oriented qualitative content analysis and interpretive structural modeling. The statistical population of the present study in both quantitative and qualitative parts of this study included experts in organizational culture and data science in defense organizations, which was conducted by purposive sampling method and until the theoretical saturation of 16 interviews. The content of the content analysis was provided to the experts in order to check the validity of the extracted dimensions and components, and the necessary adjustment was performed. The reliability of the content analysis output was measured by the Holstie method with a coefficient of 0.8. The result led to the design of a model of challenges to establishing a data-driven culture in defense organizations. Findings showed that the eight dimensions of organizational, decision making, data context, environmental culture, management, strategic, logistics, individual - personality are important and key challenges in establishing a data-driven culture that these dimensions form the integrated model. They interact with each other. The results also showed that the most effective and influential dimension is environmental culture and the dimensions of logistics, data texture and individual-personality components were the most effective dimensions. The structural-interpretive model itself has the required reliability and validity and there is no reason to examine them.
    Keywords: Organizational culture, Data-driven organization, Data-driven organizational culture, Government organization Defense organizations
  • غلامرضا توکلی، علیرضا سعادتمندی، حسن دانایی فرد، محمد محمدظاهری*
    نمدیریت دولتی به عنوان نحله ای که به دنبال تحقق حداکثر منفعت عمومی برای حداکثر افراد جامعه است. در سیر تکوینی خود با نظریه های متعددی تبیین شده است. پژوهش حاضر با رویکردی کیفی، هدف اکتشافی و به لحاظ نتیجه بنیادی در دوبخش انجام شده است. در بخش نخست که نقد نظریه های غالب در فضای دانشی مدیریت دولتی و جابه جایی مدیران آن است. داده ها از طریق مطالعه کتابخانه ای دانش موجود و مصاحبه نیمه ساختاریافته با 21 خبره دانش مدیریت دولتی گردآوری شدند و سپس خروجی تحلیل محتوای کیفی داده ها و نقد های احصا شده در اختیار خبرگان قرار گرفت و در سه مرحله جرح و تعدیل نظرات خبرگان انجام و مورد تایید نهایی تمامی خبرگان مشارکت داده شده در پژوهش قرار گرفت. در بخش دوم با استفاده از روش استراتژی استدلال استعاره ای به عنوان یکی از شیوه های نظریه پردازی در پارادایم نمادین تفسیری و با طی گام های روش نظریه پردازی دانایی فرد (1386) به منظور تبیین ماهیت و کارکرد مدیریت دولتی و جابه جایی مدیران نظریه ای نوین در حوزه دانشی مدیریت دولتی با عنوان نظریه ابرهای بارانی ارایه شد. جامعه آماری پژوهش حاضر خبرگان دانش مدیریت دولتی ایران بودند که نمونه ای 21 نفری (خبرگان مرحله اول پژوهش) از آن ها به شیوه هدفمند جهت مشارکت در فرایند انجام پژوهش انتخاب شدند. نظریه ارایه شده با استفاده از استعاره ابرهای بارانی، رویکردی جامع و کل نگر در تبیین ماهیت و کارکرد مدیریت دولتی به ویژه جابه جایی مدیران دولتی داشته است و در عین حال ابهام ها و سوالات مغفول در نظریه های پیشین را بررسی و این موارد را با نگاهی نقادانه در نظریه ای جدید در نظر گرفته است. از سوی دیگر، این نظریه توانایی و انعطاف لازم برای تبیین و توصیف مدیریت دولتی در کشورهای توسعه یافته، در حال توسعه و توسعه نیافته را به همراه داشته و از قدرت انتقال مفاهیم قابل قبولی برخوردار است.
    کلید واژگان: مدیریت دولتی, جابه جایی مدیران دولتی, نظریه پردازی, نظریه ابرهای بارانی
    Gholamreza Tavakoli, Alireza Saadatmandi, Hasan Danaeefard, Mohammad Mohammadzaheri *
    Theorizing as one of the tools used by researchers to develop and expand the frontiers of science and knowledge in different intellectual-philosophical paradigms is done with various methods and strategies. Metaphorical strategy has been accepted as one of the theorizing methods in the symbolic interpretive paradigm among experts. In the field of public management and circulation of managers, several metaphors have been presented so far. In the present study, emphasizing the value of the theories that have been presented so far, the aim is to present a new theory in the field of public management and circulation of managers to better describe and interpret Government is in different systems of government. In this study, with the approach of metaphorical reasoning and the general method of theorizing (Danaee Fard,2009), the theory of public management with focus on government managers and their displacement is presented as rain clouds. It has a comprehensive and holistic view on explaining, describing and conveying the concepts of key dimensions of public management, especially the transfer of government managers, and at the same time examines the ambiguities and neglected questions in previous theories and considers these issues critically in a new theory. On the other hand, this theory has the ability and flexibility to explain and describe government management in developed, developing and underdeveloped societies and has the power to convey acceptable concepts
    Keywords: Public administration, public administration circulation, Theory, rain clouds
  • غلامرضا توکلی، محمد سلیمی*، مجید رمضان
    مقاله حاضر، به شناسایی آسیب هایی می پردازد که مانع بالارفتن سطح تعلق خاطر کاری نیروهای دانشی در صنایع دفاعی می شود. روش تحقیق، آمیخته از نوع اکتشافی است. در بخش کیفی پژوهش، به صورت هدف مند و تا رسیدن به اشباع نظری با 14 نفر از مدیران صنایع دفاعی و نیروهای دانشی مصاحبه عمیق انجام شده و سپس با استفاده از توزیع 17 پرسشنامه دلفی خبرگی، چارچوبی از عوامل موثر بر تعلق خاطر نیروهای دانشی به دست آمده است. ضریب هماهنگی کندال در روش دلفی 0.734 محاسبه شد. در بخش کمی هم 50 پرسشنامه بین نیروهای دانشی آشنا به موضوع تحقیق به صورت هدف مند توزیع شد. پایایی پرسشنامه بخش کمی با آلفای کرونباخ 0.946 مورد تایید قرار گرفت. با اجرای مصاحبه ها، 26 عامل که در سه دسته ساختاری، رفتاری و زمینه ای دسته بندی می شوند، شناسایی شده و در مرحله دلفی همه این عوامل مورد تایید خبرگان قرار می گیرند. در بخش کمی وضعیت عوامل اصلی و زیرعامل ها سنجیده شد که نتایج به دست آمده نشان می دهد که تعلق خاطر نیروهای دانشی در برخی از زمینه های مرتبط با ساختار بخش های دانشی، تصمیم گیری ها و برنامه ریزی ها، رویه های منابع انسانی، روابط با همکاران و مدیران و همچنین عوامل زمینه ای و دیگر مسایلی که به آنها خواهیم پرداخت، دچار مشکل شده است.
    کلید واژگان: تعلق خاطر کاری, عوامل رفتاری, عوامل زمینه ای, عوامل ساختاری, نیروی دانشی
    Gholamreza Tavakoli, Mohammad Salimi *, Majid Ramazan
    This study in intended to identify the problems which prevent the promotion of the level of knowledge workers’ belongings in the defense industries. This is a mixed exploratory research. In the qualitative part of the research, 14 managers of defense industries and knowledge workers were interviewed in depth using a purposeful method up to arriving at a theoretical saturation. Then, distributing 17 expert questionnaires of Delphi, the researchers designed the framework of the factors affecting knowledge workers. Afterwards, Kendall’s coordination coefficient in Delphi method was calculated to be 0.734. In the quantitative section, too, 50 questionnaires were purposefully distributed among the knowledgeable workers familiar with the research topic. The reliability of the quantitative questionnaire was confirmed by Cronbach's alpha of 0.946. Conducting interviews resulted in the identification of 26 factors classified into structural, behavioral, and contextual categories, all of which were confirmed by the experts at Delphi stage. In the quantitative part, the rank of the main factors and sub-factors were measured, and the results revealed that the belongings of the knowledge workers encountered problems in the structure of the knowledge sectors, decision making, planning, human resource procedures, relationship with the colleagues and managers, and some other issues being explained later.
    Keywords: Work belongings, Behavioral factors, background factors, Structural Factors, Knowledge Workers
  • غلامرضا توکلی، محمد محمدظاهری*، زهرا حمیدی فر

    توانایی یک سازمان در استقرار فرهنگ سازمانی مطلوب مزیت بزرگی است که می تواند در تسهیل رسیدن به اهداف سازمانی نقش بزرگی را ایفا کند. از سوی دیگر آسیب شناسی و پی بردن به چالش ها و موانع پیاده سازی فرهنگ سازمانی مطلوب نیز برای یک سازمان اهمیت بالایی دارد. در پژوهش حاضر باهدف مدل سازی چالش ها و موانع رفتاری کارکنان در استقرار فرهنگ سازمانی مطلوب با محوریت سازمان های دولتی با رویکردی آمیخته ابتدا منابع موجود و مصاحبه های انجام شده با 210 خبره در 15 سازمان دولتی(تولیدی-خدماتی-نظامی  امنیتی) با روش تحلیل محتوای کیفی جهت دار کدگذاری و تحلیل شدند که در نهایت109 زیر مقوله ،26مقوله  و 10تم احصا شدند برای روایی یافته ها در این مرحله از روش ارایه بازخورد به خبرگان برای روایی و روش پایای کوهن برای پایایی استفاده شد. در مرحله بعد به منظور مدل سازی چند سطحی تم ها و تعیین اثرگذاری و اثرپذیری آن ها با روش مدل سازی ساختاری تفسیری پرسشنامه های ساختاری تفسیری تکمیل شده توسط خبرگان جمع آوری و داده ها با استفاده از نرم افزار متلب تحلیل شدند. در نهایت تم های دین ابزاری، تصور عقل کلی، ضعف عقلانیت و اصالت سلسله مراتب به عنوان اثرگذارترین تم ها در سطح سوم  و تم های ظاهرگرایی، بخشی نگری و فردگرایی معیوب در سطح دوم قرار گرفتند. تم های بی تفاوتی، فقر اعتماد و طلبکاری به عنوان اثرپذیرترین تم ها در سطح اول مدل قرار گرفتند. در قسمت پایانی پژوهش نیز پیشنهادهایی به منظور برطرف ساختن این موانع و چالش ها ارایه گردید.

    کلید واژگان: فرهنگ سازمانی, چالش ها و موانع, سازمان های دولتی, مدل چند سطحی
    Gholamreza Tavakoli, Mohammad Mohammad Zaheri *, Zahra Hamidifar

    The ability of an organization to establish the desired organizational culture is a great advantage that can play a major role in facilitating the achievement of organizational goals. On the other hand, pathology and understanding the challenges and obstacles to implementing the desired organizational culture is also very important for an organization. In the present study, with the aim of modeling the challenges and behavioral barriers of employees in establishing the desired organizational culture with the focus on government organizations with a mixed approach, first available resources and interviews with 210 experts in 15 government organizations (production-service-military security) method Directional qualitative content analysis was coded and analyzed, which finally included 109 subcategories, 26 categories and 10 themes. In the next step, in order to model the multi-level themes and determine their effectiveness and effectiveness by interpretive structural modeling, interpretive structural questionnaires completed by experts were collected and analyzed. Finally, the themes of instrumental religion, perception of general reason, weakness of rationality And the originality of hierarchy as the most influential themes were in the third level and the themes of appearance, partisanship and defective individualism were in the second level. The themes of indifference, lack of trust and credit were the most effective themes in the first level of the model. In the final part of the research, suggestions were made to remove these barriers and challenges.

    Keywords: Organizational Culture, challenges, barriers, Government agencies, Multilevel model
  • مصطفی صفدری رنجبر*، غلامرضا توکلی، جعفر قیدرخلجانی، محمدحسین کریمی گوارشکی، مرتضی معروفانی
    نوآوری را می توان توسعه و به کارگیری راه های جدید و به طور چشمگیر بهبود یافته برای پاسخ گویی به نیازها و مسایل اجتماعی و اقتصادی تعریف کرد. تاکنون الگوها و رویکردهای متعددی در سطوح مختلف سازمانی و ملی برای اندازه گیری و ارزیابی نوآوری ارایه شده است. از طرفی، به دلیل ماهیت متفاوت سازمان های دفاعی، نوآوری در این سازمان ها شامل پیشران ها، الزامات و ملاحظات خاصی است. بنابراین، پژوهش حاضر با بهره گیری از رویکرد کیفی و استراتژی طرح چندشیوه ای شامل روش تحلیل مضمون و روش مدلسازی ساختاری تفسیری به ارایه چارچوبی متوازن برای اندازه گیری و ارزیابی نوآوری در سازمان های دفاعی پرداخته است. این چارچوب مشتمل بر دو دسته از مضامین فراگیر پیشران (تحلیل های راهبردی مبتنی بر دکترین دفاعی؛ تحلیل سبد محصولات و فناوری های دفاعی؛ شبکه سازی و توسعه همکاری های فناورانه؛ بازطراحی نهادها، فرآیندها و توسعه سرمایه های انسانی؛ مدیریت منابع، زیرساخت ها و ظرفیت ها) و مضامین فراگیر وابسته (نتایج سرمایه های انسانی؛ نتایج شبکه همکاران دفاعی؛ نتایج مشتریان و نیروهای مسلح؛ نتایج عملکردی نوآوری های دفاعی؛ نتایج مالی و ماموریتی؛ نتایج جامعه و امنیت ملی) است. ویژگی اصلی این چارچوب آن است که نوآوری های فناورانه و سازمانی، نوآوری های تدریجی و ریشه ای، افق زمانی گذشته، حال و آینده و ملاحظات اجتماعی، فنی و اقتصادی را به طور همزمان در برمی گیرد.
    کلید واژگان: اندازه گیری نوآوری, ارزیابی نوآوری, سازمان های دفاعی, تحلیل مضمون, مدلسازی ساختاری تفسیری
    Mostafa Safdari Ranjbar *, Gholam Reza Tavakoli, Jafar Gheydar Kheljani, Mohammad Hossein Karimi Gavareshki, Morteza Maroufani
    Innovation can be defined as new or significantly improved ways for responding to social and economic needs and problems. So far, various frameworks and approaches have been proposed to measure and assess innovation in different levels including organizational and national. In addition, because of the different nature of defense organizations, innovation there needs specific drivers, concerns and requirements. This paper, therefore, aims at designing and proposing a balanced framework for measuring innovation in defense organizations, through applying a qualitative approach and a mixed method strategy including thematic analysis and interpretive structural modeling (ISM) technique.  This framework includes two categories: comprehensive drivers' subjects (strategic analysis, technologies and products portfolio analysis, networking and technological collaborations, re-designing institutions, processes and human capitals development, managing resources, infrastructures and capacities) and comprehensive dependent subjects (the results of : human capital, partners' network, customers and armed forces, defense innovation performance, financial and mission issues, society and national security). The main feature of this framework is that it simultaneously encompasses technological and organizational innovations, radical and gradual innovations; past, present and future horizons, and technical, economic and social concerns.
    Keywords: Innovation Measurement, Innovation Assessment, Defense Organizations, Thematic analysis, Interpretive Structural Modeling
  • علیرضا سجادیه*، غلامرضا توکلی، سحر بابایی

    تغییر و تحول مفهوم دولت و سازمانهای دولتی در طی 40 سال اخیر موجب تولید نظریات و ظهور دیدگاه های جدیدی در عرصه اداره امور عمومی شده است. دلالت اصلی این تحولات، چرخش نگاه به دولت به منظور استفاده از ظرفیت طیف وسیعی از دیگر ذی نفعان و عناصر فعال در جامعه به منظور رسیدن به اهداف تعیین شده است. در دهه 90 میلادی، بانک جهانی با تعریف نوع خاصی از حکمرانی به نام «حکمرانی خوب» ابعاد و مولفه های مختلفی را همراه با شاخصهای اندازه گیری آن در سطح بین الملل مطرح کرد. این تحقیق با رویکرد کاربردی خود، تلاش می کند با بهره گیری از روش مطالعات کتابخانه ای، مفهوم حکمرانی خوب و مولفه های آن را با اقتضایات خاص وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح تعریف کند و سپس با ابزار پرسشنامه، شاخصهای آن را در این وزارتخانه و سازمانهای تابع آن با بهره گیری از نظر خبرگان و مدیران مورد سنجش قرار دهد، بنابراین در این مسیر از دو روش تحقیق «تحلیل محتوا» و «پیمایش» استفاده شده است. نتایج تحلیل آماری (آزمون فرض) از طریق نرم افزار SPSS بر روی نمونه ای 45 نفره از مدیران جوان یا باسابقه وزارت دفاع، نشانگر تحقق نسبی شاخصهای حکمرانی خوب در این وزارتخانه است و بخش زیادی از این شاخصها تا نقطه مطلوب خود فاصله زیادی دارد. علاوه بر این با استفاده از آزمون فریدمن، میزان نزدیکی هر شاخص به وضعیت مطلوب مشخص، و دستور کارها و پیشنهادهای علمی و عملیاتی برای بهبود وضعیت فعلی نیز ارایه شده است.

    کلید واژگان: حکمرانی خوب, ودجا, سطوح مدیریتی اجرایی
    Alireza Sajadieh *, Gholamreza Tavakoli, Sahar Babaei

    The deep transformation of the concept of government and governmental agencies over the last 40 years has led to new theories and perspectives in the field of public administration. The main implications of these changes relate to turning of the government attention towards the application of the capacity of a wide range of other stakeholders and active agencies in the society to achieve the specified goals. In 1990s, the World Bank defined a special type of governance called good governance, along with its components and measuring indicators at international arena. This applied research is intended to define the theory of good governance and its components with its specific requirements in the Ministry of Defense and Armed Forces Logistics through library research method. Afterwards, using a questionnaire as research tool, the researchers identified its indicators in the ministry and its affiliated organizations by referring to the comments of the specialists and managers. Thus, content analysis and survey methods were employed to carry out the research. The results of the statistical analysis (hypothesis testing) obtained by SPSS software on a sample of 45 young or experienced managers of the Ministry of Defense, indicated that good governance indicators were gained properly. Yet, many of its indicators were far from the desired level in this ministry. The closeness of each indicator to the desired level was specified, and scientific and operational guidelines and suggestions were proposed for improving the current situation.

    Keywords: good governance, Ministry of Defense, Armed Forces Logistics, management-executive levels
  • پیمان پرهیزکار*، غلامرضا توکلی، ابوطالب شفقت

    با توجه به تغییرات صورت گرفته در حوزه منابع انسانی، اهمیت تحقیق در خصوص مسایل این حوزه را بیش از پیش نمایان ساخته است. هدف از انجام این تحقیق، آینده پژوهی منابع انسانی و همچنین شناخت ویژگی های منابع انسانی دهه های آینده در صنایع دفاعی می باشد. به این منظور در پژوهش حاضر، با انجام مصاحبه و روش تحلیل داده بنیاد، پیشران های اثرگذار بر آینده منابع انسانی استخراج گردیده، سپس به منظور تعیین روایی این پیشران ها از نظر استادان و صاحبنظران در قالب دلفی خبرگی استفاده شد. جامعه آماری تحقیق حاضر، شامل خبرگان حوزه منابع انسانی در صنایع دفاعی می باشد و روش نمونه گیری نیز به علت کیفی بودن روش تحقیق، از نوع غیراحتمالی است. در نهایت با بهره گیری از مصاحبه ها و استخراج پیشران ها و نظرسنجی از خبرگان در قالب دلفی خبرگی و استفاده از نرم افزار SPSS، مهم ترین پیشران های اثرگذار بر آینده منابع انسانی ارایه گردید. نتایج این تحقیق نشان داد که مهم ترین پیشران های اثرگذار بر آینده منابع انسانی عبارتند از: نابرابری اقتصادی، پایین آمدن جاذبه استخدام نیروهای دانشی در سازمان های دولتی، کاهش رشد اقتصادی، شکاف بین نسلی، افزایش سالمندی در آینده کشور و بیکاری؛ که در نهایت برای هر یک از آنها راهکارهایی پیشنهاد شده است.

    کلید واژگان: مدیریت منابع انسانی, آینده پژوهی, توسعه منابع انسانی, صنایع دفاعی, پیشران
    Peyman Parhizkar *, Gholamreza Tavakoli, Aboutaleb Shafaghat

    The importance of conducting research on issues in the field of human resources has become more apparent regarding the changes in this arena. This research aims to study the future of human resources and also to recognize the characteristics of human resources during the future decades in the defense industries. Thus, in this study, at first the effective drivers on the future of human resources were extracted by conducting interviews and data analysis method, then in order to determine the validity of these drivers, the expertise of professors and experts in this field were used in the form of expertise Delphi. The statistical population included experts in the field of human resources in the defense industries and the sampling method is nonprobability due to the quality of the research method. Finally, by using interviews and extracting drivers and surveying experts in the form of expertise Delphi and using SPSS software, the most important drivers affecting the future of human resources were presented. The results of this study showed that the most important drivers affecting the future of human resources are as the following: Economic inequity, decline in the attraction of employing knowledgeable forces in government organizations, reduction in economic growth, intergenerational gap, increase of elders in the future of the country and unemployment. Finally, solutions have been presented for each of these drivers.

    Keywords: human resource management, Future Research, Human Resource Development, defense industries, drivers
  • ایرج معصومی باران*، منوچهر منطقی، علیرضا بوشهری، غلامرضا توکلی

    پاسخگویی مستمر به نیازهای متنوع بخش هوایی و فضایی نیروهای مسلح، مستلزم استمرار کسب وکار نوآورانه دفاعی می باشد. این امر باعث گردیده است تا مدیران مربوطه نسبت به تحقق نوآوری سازمانی جهت بهینه سازی ویا تولید محصولات نظامی جدید اهتمام ورزند؛ لذا هدف این پژوهش، ارایه نظریه نوآوری هم بافتی سازمانی و فناورانه مبتنی بر تلاقی کنش گران نوآوری به منظور حل مسیله: ضعف کنش متقابل و پایدار متولیان نوآوری جهت استمرار نظام مند کسب وکار نوآورانه در سازمان های بزرگ صنعتی دفاعی با محصولات هوایی و موشکی بوده است؛ که برای تحقق هدف مذکور، روش کیفی «نظریه داده بنیان سیستماتیک» دربازه زمانی 1394 تا 1398 مورداستفاده قرارگرفت. داده ها، حاصل انجام مصاحبه های نیمه ساختاریافته با 19 نفر از خبرگان و صاحب نظران دارای تجربه زیسته در سازمان های موردمطالعه بوده است. برای جمع آوری داده ها، درابتدا براساس نمونه گیری هدف مند با جانشینان، معاونان پژوهش ونوآوری، معاونان طرح وبرنامه و بعضی از مدیران میانی مرتبط هر دو سازمان مصاحبه به عمل آمد؛ و در ادامه با استفاده از روش نمونه گیری گلوله برفی، مشارکت کنندگان بعدی انتخاب و داده های بیشتری گردآوری شدند. طی مراحل کدگذاری باز، محوری و گزینشی، نتایج تحلیل داده ها در قالب 12 مقوله شامل: گستردگی تغییرات و میزان تحولات، تنوع نیازها و انتظارات ذینفعان دفاعی، یادگیری مستمر سازمانی، ظرفیت های ملی وفراملی، پیچیدگی های عوامل محیطی، قابلیت ها و محدودیت های سازمان های دفاعی، تداوم کسب وکار نوآورانه دفاعی، اعتلای نوآوری های غیرفناورانه، ارتقاء نوآوری های فناورانه دفاعی، بهبود اقتصاد دفاعی و ارتقاء قدرت بازدارندگی انتزاع شدند و با نگارش خط داستان مربوطه، درنهایت «نظریه نوآوری هم بافتی و12 فرضیه مرتبط» برساخت گردیدند؛ به طوری که به کارگیری جامع آنها می تواند زمینه را برای ایجاد هم فهمی بهتر و ارتقاء ادبیات مشترک ذینفعان دفاعی فراهم تر نماید.

    کلید واژگان: نوآوری, نوآوری سازمانی, هم بافتی, نوآوری فناورانه, کسب وکار, نظریه داده بنیان
    Iraj Masoomi Baran *, Manochehr Manteghi, Alireza Booshehri, GholamReza Tavakoli

    Constantly responding to the diverse needs of the Armed Forces' air and space sectors requires the continuation and development of innovative defense business. This has led executives to strive for organizational innovation to optimize or produce new military products.The purpose of the research is“presentation of cofaced organizational and technological innovation theory based on the interaction of innovation practitioners”to answer, weak sustain and interaction of innovation trustees for systematic continuation of  innovative business in large defensive industrial organizations with air and missile products so that between 1394 and 1398, using "Systematic Grounded Theory" method for related purpose. The data from this study was conducted through Semi structured interviews with 19 live-experienced experts in the organizations. To collect data, interviews were conducted on the basis of a purposive sampling method with senior vice president, research and innovation deputies and the deputies of plan, program and budget. Then, using the snowball sampling method and other participants were selected and more data were collected. The results of the data analysis during: open, axial and selective coding, resulted in the form of 12 categories based on the paradigm model including: extent of changes, diversity of needs, expectations of defensive stakeholders, organizational learning, national and international capacities, complexity of environmental factors, capabilities and limitations of defensive organizations, continuity and excellency of innovative business, promoting nontechnological innovations and development technological defense innovation, improving the defense economy and increase deterrence power and by writing the relevant story linehistorical narretive, finally cofaced innovation theory and 12 related hypotheses were constructed. Also their application can provide a better understanding and improvement of the common literature of defense stakeholders.

    Keywords: Innovation, Organizational Innovation, Cofaced, Technological Innovation, Business, Grounded Theory
  • حمیدرضا فرتوک زاده، سیامک طهماسبی*، حسین اصلی پور، علیرضا بوشهری، غلامرضا توکلی
    سازمان صنایع دریایی مانند سایر سازمان های صنایع دفاعی جمهوری اسلامی ایران برای رشد و توسعه قابلیت های خود عمدتا از الگوهای رایج در سازمان ها و بنگاه های تجاری استفاده کرده است. با وجود موفقیت های نسبی به دست آمده در بکارگیری آنها، به دلیل شرایط خاص حاکم بر این سازمان ها، نیاز به متناسب سازی الگوها و طراحی الگوهای اختصاصی در سازمان های یادشده مطرح بوده و تلاش هایی هم در این خصوص انجام شده است. این پژوهش با هدف ارایه مدل ارتقا یافته «الگوی فرآیندی تدوین راهبرد» تدوین شده است. روش مورد استفاده در مقاله «مدل سازی تفسیری- ساختاری» است. الگوی مورد نظر پس از طراحی، با استفاده از نظر خبرگان به تایید رسید. خردمایه اصلی این الگو «قابلیت ها» بوده و در این راستا از رویکرد آینده پژوهی و نیز پیاده سازی مراحل روش شبکه جهانی کسب و کار برای مدیریت عدم قطعیت فضای پیش روی سازمان صنایع دریایی بهره گرفته شده است. در نهایت برای اینکه الگو فقط در حالت انتزاعی باقی نماند، در سازمان صنایع دریایی اجرا شده و راهبردهای آن سازمان جهت توسعه و رشد قابلیت های فناورانه استخراج گردید.
    کلید واژگان: راهبرد, سناریونگاری, قابلیت ها, سازمان صنایع دریایی, صنایع دفاعی
    Hamidreza Fartokzadeh, Siamak Tahmasebi *, Hosein Aslipour, Alireza Boshehri, Gholamreza Tavakoli
    As one of the different industrial organizations of the Islamic Republic of Iran, Marine Industry Organization (MIO) has been using the most common patterns in organizations and businesses to develop their capabilities. Due to the specific conditions of these organizations, despite some successes, they need to customize the mentioned organizational patterns in the regard of which, some efforts have been made. In the same vein, this research is aimed to present an improved model for the procedural pattern of strategy formation in MIO. To that end, the research applies Interpretative-Structural Modeling (ISM) as the method. By this method, the pattern is designed and then is approved upon experts’ opinions. The basic approach for this pattern is "capabilities" and also, it has been used through futures studies approaches, in particular "scenario analysis" to manage the uncertainty of the future environment of MIO. Finally, to avoid abstract approach, it has been implemented in MIO and its strategies for technological capabilities development are extracted.
    Keywords: strategy, Scenario, capability, Marine Industry Organization (MIO), defense industries
  • امید محبی منش، رضا حسنوی*، غلامرضا توکلی، ابوالفضل باقری

    هدف اصلی این مطالعه، ارائه یک مدل مفهومی مناسب برای توضیح هر چه بهتر رابطه میان قابلیت سازمانی مدیریت مشارکت، عملکرد شرکت و معرفی متغیرهای میانجی مطرح در این رابطه با تمرکز بر دو دیدگاه منبع محور و قابلیت پویا می باشد. در این پژوهش در اندازه گیری مفهوم قابلیت مدیریت مشارکت به منظور انطباق هرچه بیشتر آن با تغییرات محیطی، از دیدگاه قابلیت پویا بهره گرفته شده است و برای توضیح نحوه تاثیرگذاری آن بر عملکرد شرکت، با تمرکز بر دیدگاه منبع محور، دو متغیر میانجی (به اشتراک گذاری موثر منابع و توسعه مشترک دانش و قابلیت ها) تعریف شده است. همچنین برای آزمون مدل پیشنهادی و فرضیه های مرتبط با آن از روش مدلسازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی استفاده شده است. نتایج بررسی 79 همکاری راهبردی در صنایع دفاعی هوایی - که با استفاده از پرسشنامه انجام شده است- روایی و پایایی مدل پیشنهادی و تمام فرضیه های در نظر گرفته شده را مورد تایید قرار می دهد. بر اساس نتایج این پژوهش، یک شرکت برای اینکه بتواند همواره از ایجاد مشارکت های بین سازمانی درزمینه جذب، توسعه منابع و قابلیت های موردنیاز خود بهره ببرد، باید نخست در درون خود فرایندها و رویه های سازمانی مرتبط با چهار زیرقابلیت منعکس کننده قابلیت مدیریت مشارکت (پیش کنشگری مشارکت، هماهنگی بین سازمانی، یادگیری بین سازمانی و تحول مشارکت) را نهادینه و یکپارچه سازد و با بهره گیری از قابلیت به وجود آمده، همکاری های گسترده و مستمری را با شرکای خود درزمینه به اشتراک گذاری موثر منابع مکمل و توسعه مشترک دانش ها و قابلیت های جدید و منحصر به فرد طرح ریزی کند. مقیاس های اندازه گیری و شاخص های ارائه شده در این پژوهش نیز می تواند مرجع مناسبی برای مدیران در توسعه این قابلیت در سازمان خود باشد.

    کلید واژگان: قابلیت مدیریت مشارکت, دیدگاه منبع محور, دیدگاه قابلیت پویا, به اشتراک گذاری موثر منابع, توسعه مشترک دانش و قابلیت ها
    Omid Mohebimanesh, Reza Hosnavi*, Gholamreza Tavakoli, Abolfazl Bagheri

    The main objective of this study is to provide an appropriate conceptual model for better explanation the relationship between alliance management capability and firm performance with introducing mediator variables focusing on two views of resource-based view and dynamic capability.In this research, in conceptualizingalliance management capability in order to better adapt it to environmental changes, it has been used from the view of dynamic capability and to explain how it affects firm performance, two mediator variables (effective resource sharing and joint development of knowledge and capabilities) are defined focusing on the resource-based view.In order to test the suggested model of research and its related hypotheses, structural equation modeling with partial least squares approach has been used.The results of testing the proposed research model which has been done in 79 strategic alliances in the air defense industriesusing questionnaires, confirm the validity and reliability of the proposed model and all the hypotheses considered. According to the results of this research, a firm in order to be able to continuously absorb and develop its resources and capabilities through inter-organizational alliance, should first institutionalize and integrate the processes and routines associated with the four sub-capabilities reflecting the alliance management capability (alliance proactiveness, alliance coordination,  alliance learning, and alliance transformation) and by using the generated capability, establish a widespread and continuous collaborations with its partners on the effective sharing of complementary resources and joint development of new and exclusive knowledge and capabilities. Also, the measurement scales and indicators provided in this study can be a good reference for managers to develop this capability in their organizations.

    Keywords: Alliance Management Capability, Resource-Based View, Dynamic Capability View, Effective Resource Sharing, Joint Development of Knowledge, Capabilities
  • امید محبی منش، رضا حسنوی*، غلامرضا توکلی، ابوالفضل باقری
    هدف

    هدف اصلی این مطالعه شناسایی عوامل کلیدی توانمندساز در اجرای یک مشارکت راهبردی موفق از دیدگاه های نظری مختلف و تبیین نقش آنها در افزایش عملکرد مشارکت راهبردی است.

    روش

    پژوهش حاضر در زمره پژوهش های کاربردی از نوع توصیفی پیمایشی قرار دارد. جامعه آماری شامل خبرگان شرکت های زیرمجموعه سازمان صنایع هوایی است که در رابطه با مشارکت های راهبردی شناسایی شده در این پژوهش از دانش و اشراف کافی برخوردارند. به دلیل محدود بودن جامعه آماری و دسترسی به کلیه خبرگان، از روش نمونه گیری خاصی استفاده نشده است. برای آزمون مدل نیز از روش مدل سازی معادله های ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی استفاده شده است.

    یافته ها

     یافته های حاصل از تجزیه و تحلیل 79 پرسش نامه تکمیل شده، اعتبار مدل پیشنهادی و کلیه فرضیه های مطرح در آن را تایید کرده و نشان می دهد عوامل توانمندساز شناسایی شده (قابلیت مدیریت مشارکت، هم سویی اهداف و انگیزه ها، تناسب منابع مشارکت و سرمایه اجتماعی مشارکت) در مجموع قادر به تبیین حدود 72 درصد از عملکرد یک مشارکت راهبردی هستند.

    نتیجه گیری

     بر اساس مدل پیشنهادی این پژوهش، دو شرکت برای اجرای یک مشارکت راهبردی موفق می بایست ابتدا برای بهبود و توسعه مشترک چهار عامل توانمندساز اشاره شده اقدام های لازم را به عمل آورند. مقیاس های اندازه گیری و شاخص های ارائه شده در این پژوهش نیز می تواند مرجع مناسبی برای مدیران دو شرکت همکار به منظور ارزیابی جامع میزان آمادگی خود قبل از ورود به یک مشارکت راهبردی باشد.

    کلید واژگان: مشارکت راهبردی, قابلیت مدیریت مشارکت, هم سویی اهداف مشارکت, تناسب منابع مشارکت, سرمایه اجتماعی مشارکت, عملکرد مشارکت راهبردی
    Omid Mohebimanesh, Reza Hosnavi *, Gholamreza Tavakoli, Abolfazl Bagheri
    Objective 

    This study intends to introduce and develop an appropriate conceptual model in which different key enabling factors and variables for successful implementation of partnership projects from different theoretical perspectives are taken into account and their role in enhancing the performance of a strategic partnership is explained. To do so, this study seeks to answer the following two questions: 1) Given the different theoretical perspectives available in the literature on strategic partnerships, what are the key enabling factors for implementation of successful strategic partnership? 2) What is an appropriate causal model of identified key enablers which is capable of properly explaining the performance of a strategic partnership? 

    Methodology

      The present study is applied in nature and it is a descriptive research in terms of data collection and analysis. It is also considered as a field study in terms of its questionnaire approach. Moreover, because the present study investigates the simultaneous relationship among several variables, it is a descriptive correlational and causal research. In this study, a questionnaire was used to collect data distributed to companies affiliated with the Air Force Organization (affiliated to the Ministry of Defense and Armed Forces Support). The statistical population of the study includes all the experts 
    (managers, supervisors and senior experts with at least three years of experience) of the companies affiliated with the AEOI. Finally, 79 completed questionnaires were received and analyzed and 112 strategic partnerships in the related industries were identified.

    Findings

     The empowering factors identified in this study (ability to manage the partnership, alignment of goals and motivations, appropriateness of participation resources, and social capital of partnership) are able to collectively explain about 72% of the performance of a strategic partnership, which is considered as a desirable outcome. On the other hand, the Q2 coefficient of the Stone-Geyser coefficient was reported at 0.42 for partnership performance, indicating that the predictive power of the proposed model is about 42%, which is also desirable. Therefore, it can be concluded that the fitness of the structural part of this model is acceptable.

    Conclusion

     Based on the proposed model of the present research, two companies must first take steps to idjust and develop the four porposed empowering factors in order to implement a successful strategic partnership. The measurement scales and indices presented in this study can also be considered as a good reference for managers of the two partner companies in order to comprehensively assess their inclination before starting a strategic partnership.

    Keywords: Strategic alliance, Alliance management capability, Alliance goal alignment, Alliance resource fit, Alliance social capital, Strategic alliance performance
  • امید محبی منش، رضا حسنوی*، غلامرضا توکلی، ابوالفضل باقری
    هدف اصلی این مطالعه ارائه یک مدل مفهومی یکپارچه و معتبر برای سنجش و ارزیابی اقدامات کلیدی و مشترک دو شرکت همکار برای موفقیت در فاز عملیاتی یک مشارکت راهبردی می باشد که در طراحی آن تلاش گردیده است حتی الامکان دیدگاه های نظری مختلف موجود در ادبیات موضوع در نظر گرفته شوند. در این تحقیق مدل اندزه گیری پیشنهادی و فرضیه های مرتبط با آن با استفاده از پرسشنامه در همکاری های راهبردی میان صنایع دفاعی هوایی و تامین کنندگان راهبردی آنها مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته است و برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از روش مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی بهره گرفته شده است. نتایج این تحقیق نشان می دهد دو شرکت همکار برای موفقیت در فاز عملیاتی یک رابطه مشارکتی می بایستی حول پنج اقدام کلیدی و مشترک همکاری گسترده و تنگاتنگی داشته باشند که عبارتند از: «برنامه ریزی مشارکتی»، «یکپارچه سازی فرایندهای عملیاتی»، «به اشتراک گذاری موثر اطلاعات»، «توسعه مشترک منابع مشارکت» و «توسعه مشترک شایستگی های مشارکت». به طور کلی مدل ارائه شده در این پژوهش می تواند چارچوب جامعی را برای اقدامات مشترک شرکت های همکار در فاز عملیاتی یک مشارکت در حوزه های مختلف مشخص نماید و به عنوان ابزاری مناسب در اختیار مدیران سازمان ها در بررسی وضعیت موجود اقدامات صورت گرفته در این مرحله از مشارکت قرار گیرد.
    کلید واژگان: مشارکت راهبردی, چرخه عمر مشارکت, عملیات مشارکت, صنایع دفاعی هوایی
    Omid Mohebimanesh, Reza Hosnavi*, Gholamreza Tavakoli, Abolfazl Bagheri
    The main objective of this study is to develop a coherent and valid conceptual model for measuring and evaluating key and common actions of two partner companies to succeed in the operational phase of a strategic partnership. In designing the model, attempts have been made to take into account the various theoretical perspectives found in the literature research. In this research, the proposed model and related hypotheses have been tested using questionnaires distributed in strategic collaborations between the air defense industries and their strategic suppliers. In order to analyze the data, structural equation modeling with partial least squares approach has been used. Results of data analysis show that, in order to succeed in the operational phase of a collaborative relationship, partners should have a broad and close collaboration around five key actions which include: collaborative planning, integrating key operational processes, effective sharing of information, joint development of resources, joint development of competencies. In general, the model presented in this study can provide a framework for collaborative actions of partnering companies in the operational phase of an alliance in different areas and also be used as an appropriate tool for managers of organizations to examine the status quo of activities in this stage.
    Keywords: strategic alliance, alliance lifecycle, alliance operationsair, defense industries
  • مهرداد میرشکایان بابکی، محمود رضا کی منش*، آیت سلطانی منش، غلام رضا توکلی
    امروزه استفاده از روش بازیافت سرد آسفالت به صورت درجا، به عنوان یک روش اقتصادی برای بهسازی روسازی که دچار فرسودگی شده است، رشد چشمگیری داشته است. در بین روش های بازیافت سرد استفاده ازفنآوری کف قیر به دلیل سهولت و سرعت در اجرا مورد توجه قرار گرفته است. تاکنون در مخلوط های کف قیری به منظور کاهش حساسیت مخلوط در برابر رطوبت و افزایش خواص مقاومتی از فیلر های فعال نظیر سیمان و آهک استفاده شده است. اگرچه اطلاعات محدودی در زمینه تاثیر انواع فیلر بر خواص مکانیکی مخلوط های کف قیر در دسترس است. در این تحقیق از آهک هیداراته، میکرو آهک و سیمان و ترکیب آنها با یکدیگر به عنوان فیلر فعال در مخلوط کف قیری استفاده گردید و تاثیر آنها بر خواص مکانیکی و حساسیت رطوبتی مخلوط کف قیری مورد ارزیابی قرار گرفت. در این راستا نمونه های ساخته شده با قیر 1، 2و3 درصد و شرایط عمل آوری متفاوت (خشک و اشباع) تحت آزمایش های استحکام مارشال، مقاومت کشش غیرمستقیم و مدول برجهندگی قرار گرفتند. نتایج این پژوهش نشان می دهد در همه طرح ها با افزایش مقدار قیر از 1 درصد به 3 درصد استحکام مارشال و مدول برجهندگیدر ابتدا افزایش و سپس کاهش می یابد، اما مقاومت کشش غیرمستقیم بطور پیوسته افزایش می یابد. در بین فیلرهای استفاده شده، ترکیب میکرو آهک با سیمان به نسبت مساوی در مقایسه با دیگر فیلر ها بیشترین تاثیر را در افزایش خصوصیات مکانیکی نمونه ها داشته است. به عنوان مثال این فیلر موجب افزایش استحکام مارشال و مدول برجهندگی نمونه ها در حالت خشک با قیر 2 درصد به میزان 47 و 62 درصد نسبت به نمونه بدون فیلر گردید. همچنین فیلر ترکیب سیمان و میکرو آهک اثر چشم گیری در کاهش خرابی های رطوبتی و افزایش نسبت TSR دارد، بطوریکه با افزودن این فیلر نسبت TSR نمونه با قیر 2 درصد نسبت به نمونه بدون فیلر 26 درصد افزایش می یابد. در نهایت با استفاده از نتایج تحقیق، یک مدل رگرسیونی بین پارامترهای مقاومت کشش غیرمستقیم، استحکام مارشال و نسبت مدول برجهندگی در حالت خشک ارایه گردید.
    کلید واژگان: حساسیت رطوبتی, سیمان, میکرو آهک, مخلوط کف قیری
    Mehrdad Mirshekarian Babaki, Mahmood Reza Keymanesh *, Ayat Soltani Manesh, Gholam Reza Tavakoli
    Today, using cold recycling in situ, as an economical way to improve the road, has grown substantially. Among various ways of cold-in-place recycling, the foamed asphalt technology is considered foremost for its ease and rapidity of implementation. In this paper hydrated lime, cement and micro lime and combination of them were used as active filler in the foamed asphalt mix and degree of influence of active fillers on mechanical properties and moisture sensitivity were investigated. The samples were prepared with bitumen 1, 2 and 3%, and different curing methods (dry and soaked) were tested by the Marshall stability, indirect tensile strength and resilient modulus. The results of this research show that, with increasing the amount of foamed bitumen from 1% to 3%, the Marshall stability and the resilient modulus initially increase and then decrease, but the indirect tensile strength increases continuously. Among the fillers used, the composition of micro-lime with cement had the greatest effect on increasing mechanical properties. For example, this filler increased the Marshall stability and the resilient modulus of samples with 2% bitumen in dry curing method by 47% and 62%, respectively. Also, the cement and micro lime had tremendous effect on reducing moisture damage and increasing the TSR ratio. Finally, by using the results of the paper, a regression model was presented between the result of indirect tensile strength, the Marshall stability and the resilient modulus in dry condition curing.
    Keywords: Moisture Sensitivity, cement, micro lime, foamed asphalt mix
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر غلامرضا توکلی
    دکتر غلامرضا توکلی
    دانشیار مدیریت- مدیریت استراتژیک، دانشگاه صنعتی مالک اشتر، ، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال