mohammadjavad fathi
-
تغییرات اقلیمی به ویژه در کشورهای در حال توسعه، در طول چند دهه گذشته موجب شده است که جمعیت های گسترده ای از افراد از ناحیه خشک به سمت نواحی نیمه خشک و معتدل مهاجرت نمایند و همین موضوع زمینه ارتکاب انواع جرایم و نقض حقوق بشر را فراهم ساخته است . این در حالی است که در گزارش های مختلف از جمله گزارش هیات بین دولتی تغییر اقلیم ، از سیاست گذاران و تصمیم گیران در سطوح داخلی درخواست شده بود تا به نحوی تغییرات اقلیمی مدیریت نمایند که دمای هوا تا کمتر از 1.5 درجه تا سال 2030 افزایش پیدا کند. مدیریت تغییرات اقلیمی و تاثیر آن بر کاهش ارتکاب جرایم زمانی محسوس تر می گردد که دانسته شود که عدم مدیریت تغییرات اقلیمی دارای آثار سوء اقتصادی، اجتماعی و امنیتی است. سوال اصلی که در این تحقیق مدنظر است ، آن می باشد که مدیریت تغییرات اقلیمی چه تاثیراتی بر ارتکاب جرایم در سطح سازمان ملل متحد و جمهوری اسلامی ایران دارد؟ نتیجه ای که از این تحقیق اخذ شده است، این می باشد که مدیریت تغییرات اقلیمی در سطح سازمان ملل متحد از طریق تاکید بر عدالت ترمیمی و تسهیم مسیولیت ها در حوزه پیشگیری و مبارزه با ارتکاب جرایم متاثر از تغییرات اقلیمی ، درصدد عملکرد می باشد در حالی که در سطح جمهوری اسلامی ، مدیریت خاص و بایسته ای در این حوزه دیده نمی شود.
کلید واژگان: مدیریت تغییرات اقلیمی, سازمان ملل متحد, ایران, جرایم محیط زیستی, جرم شناختیClimatic changes, especially in developing countries, during the past few decades, have caused large populations of people to migrate from arid areas to semi-arid and temperate areas, and this issue provides grounds for committing all kinds of crimes and violating human rights. has constructed . This is despite the fact that in various reports, including the report of the Intergovernmental Panel on Climate Change, policymakers and decision-makers at domestic levels were requested to somehow manage climate change so that the temperature rises to less than 1.5 degrees by 2030. slow The management of climate change and its effect on reducing the commission of crimes becomes more noticeable when it is known that the lack of management of climate change has negative economic, social and security effects. The main question that is considered in this research is what are the effects of climate change management on committing crimes at the level of the United Nations and the Islamic Republic of Iran? The conclusion obtained from this research is that climate change management at the United Nations level is trying to function by emphasizing restorative justice and sharing responsibilities in the field of prevention and combating crimes affected by climate change. While at the level of the Islamic Republic, there is no special and necessary management in this area.
Keywords: climate change management, United Nations, Iran, Environmental Crimes, cognitive crime -
هدف در پژوهش حاضر بررسی مسیله ی فلسطین در منظومه ی فکری آیت الله بروجردی (ره) و امام خمینی (ره) با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی است. سوال پژوهش این است که چه تفاوتی در رویکرد آیت الله بروجردی و امام خمینی نسبت به فلسطین وجود داشته است؟ دولت فلسطین در سال 1948 میلادی با رای سازمان ملل متحد و نفوذ قدرت های بزرگ جهانی به دو دولت مجزا تقسیم شد که دولت فلسطین و رژیم اسراییل حاصل این تصمیم بود. در مقابل این روند ایجادشده، اعتراض های گسترده ای از جمله حوزه های علمیه و مراجع در بازه های زمانی مختلف شکل گرفت. آیت الله بروجردی در زمان رژیم پهلوی دوم نسبت به این حادثه تلخ واکنش نشان داد که در اعلامیه ی ایشان آمده است و با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نحوه ی برخورد با مسیله ی فلسطین قوت بیشتری گرفت و فضا جهت حمایت از فلسطین بازتر شد. یافته پژوهش نشان می دهد، آیت الله بروجردی و امام خمینی در چگونگی برخورد با مسیله فلسطین رویکرد متفاوتی داشتند. نگاه امام خمینی و آیت الله بروجردی در باب مسیله ی فلسطین بر اساس نگاه دو مرجع به بحث دین و سیاست و نحوه ی فعالیت آن ها در حوزه های دینی و سیاسی برمی گردد. فرضیه مقاله این است که با توجه به مبانی فکری امام خمینی و آیت الله بروجردی درباره ارتباط دین و سیاست، امام خمینی اعتقاد به کنشگری فعال و حمایت مادی و معنوی از مسیله فلسطین بود، اما آیت الله بروجردی به خاطر صیانت از حوزه علمیه نوپا، رویکرد کنشگری غیرفعال را در حمایت از فلسطینیان انتخاب کرده بود.
کلید واژگان: آیت الله بروجردی (ره), امام خمینی(ره), فلسطین, رژیم اسرائیل, بحرانThe purpose of the current research is to examine the Palestine issue in the intellectual system of Ayatollah Boroujerdi (RA) and Imam Khomeini (RA) using descriptive-analytical method. The research question is, what is the difference between the approach of Ayatollah Borujerdi and Imam Khomeini to Palestine? The Palestinian government was divided into two separate governments in 1948 by the vote of the United Nations and the influence of major world powers, the Palestinian government and the Israeli regime were the result of this decision. against this, widespread protests were formed, including seminaries and religious authorities, in different periods of time. During the Pahlavi II regime, Ayatollah Boroujerdi reacted to this tragic incident as stated in his declaration, and with the victory of the Islamic Revolution in Iran, the way of dealing with the Palestinian issue became stronger and There were much space for supporting Palestine. The findings of the research show that Ayatollah Boroujerdi and Imam Khomeini had different approaches in dealing with the Palestinian issue. Imam Khomeini's and Ayatollah Boroujerdi's view on the Palestinian issue is based on the view of two sources on the discussion of religion and politics and their activity in the religious and political spheres. The hypothesis of the article is that according to the intellectual foundations of Imam Khomeini and Ayatollah Boroujerdi regarding the relationship between religion and politics, Imam Khomeini believed in active activism and material and spiritual support for the Palestinian issue, but Ayatollah Boroujerdi, due to his protection of the fledgling seminary, had chosen a passive activism approach in support of the Palestinians.
Keywords: Ayatollah Boroujerdi, Imam Khomeini, Palestine, Israeli regime, Crisis -
یکی از تقسیم بندی های صلاحیت محاکم کیفری، تقسیم آنها به کیفری یک و کیفری دو است. صلاحیت نسبی به عنوان یکی دیگر از اقسام صلاحیت های محاکم کیفری در عرض صلاحیت ذاتی و محلی به بررسی این موضوع می پردازد. در صلاحیت نسبی، محاکم کیفری اعم از عمومی و اختصاصی با توجه به نسبت آنها با یکدیگر بر اساس نوع جرم ارتکابی، شدت مجازات و یا تلفیقی از نوع جرم و شدت مجازات به دادگاه های درجه یک و درجه دو دسته بندی می شوند. دادگاه های درجه یک با تعدد قاضی به جرایم مهم تر و دادگاه های درجه دو با وحدت قاضی به جرایم با اهمیت کمتر رسیدگی می کنند. در حقوق ایران مطابق قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392، صلاحیت نسبی محاکم کیفری هم در مورد دادگاه های عمومی و هم دادگاه های اختصاصی پذیرفته شده است؛ به گونه ای که دادگاه های عمومی به دادگاه کیفری یک و کیفری دو تقسیم می شوند و دادگاه های اختصاصی اعم از انقلاب، نظامی و نظامی زمان جنگ دارای دو درجه یک و دو می باشند. به علاوه، در خصوص جرایم ارتکابی از سوی افراد زیر 18 سال نیز بر اساس صلاحیت نسبی، علاوه بر دادگاه اطفال و نوجوانان، دادگاه کیفری یک ویژه رسیدگی به جرایم نوجوانان پیش بینی شده است. در حقوق انگلستان نیز صلاحیت نسبی محاکم کیفری مورد پذیرش قرار گرفته به گونه ای که جرایم بر اساس اهمیت به سه دسته جرایم اختصاری، جرایم دووجهی و جرایم قابل کیفرخواست تقسیم شده و بر همین اساس در دادگاه های صلح یا دادگاه جزایی مورد رسیدگی قرار می گیرند. به علاوه، در حقوق هر دو کشور، صلاحیت نسبی در مرحله مجدد رسیدگی نیز پیش بینی شده است و این دادگاه ها به دو دسته تقسیم می شوند.کلید واژگان: اهمیت جرم, حقوق انگلستان, حقوق ایران, صلاحیت, صلاحیت نسبی, دادگاه های کیفری.One of the divisions of jurisdiction of criminal courts is the division of these courts into Courts grade one and Courts grade two. Relative jurisdiction is studied as another kind of criminal courts jurisdiction beside local and inherent jurisdiction. In Relative jurisdiction, Courts grade one deal with more important crimes by multiple judges and Courts grade two deal with less important crimes by single judge. In Iranian law according to criminal procedure code 1392, Relative jurisdiction is accepted in both general and special courts. In English law, also, Relative jurisdiction of criminal courts accepted such a way that the crimes, based on importance, divided into three parts: Indictable offences, Summary offences and Offences triable and this will be heard either by Magistrates’ Court or crown court accordingly. In addition, in the law of both countries, relative jurisdiction in the retrial is also provided and these courts are divided into two categories.Keywords: Criminal courts, English law, importance of crime, Iran law, Relative jurisdiction.
-
آمریکا به عنوان مهم ترین کنشگر فرامنطقه ای نفوذ زیادی در غرب آسیا پیدا کرده و ایتلاف های نظامی و امنیتی متعددی با دولت های درون منطقه ای منعقد ساخته است. روندهای نوظهوری نظیر افزایش روز افزون قدرت چین و شکوفایی نفت شیل در آمریکا منتج به تولید فرض کاهش اهمیت غرب آسیا برای این کشور و متعاقبا تشدید روند خروج شده است. مسئله اصلی پژوهش واکاوی پنداره خروج آمریکا از غرب آسیا در سپهر اهداف و راهبردهای منطقه ای است. هدف محوری پاسخگویی به این سوال است که آیا آمریکا در پرتو سیاست راهبردی منطقه ای، قصد خروج از غرب آسیا را دارد؟ فرضیه پژوهش این است که اهداف آمریکا در غرب آسیا از قاعده پابرجایی پیروی کرده و تغییر محسوسی نیافته است، اما راهبرد جنگ پیاده نظام و دخالت مستقیم به دلیل فرسایشی بودن، هزینه زیاد و فرجام نامشخص، به سمت راهبرد هوابرد و عملیات نقطه ای، مداخله غیرمستقیم و درگیر ساختن بازیگرن منطقه ای سوق پیدا کرده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که اهداف آمریکا از جمله امنیت اسراییل، کنترل قیمت و کریدورهای انرژی، سد نفوذ چین و روسیه، تجارت جنگ و تسلیحات و سد نفوذ ایران و جستارگشایی از راهبردهایی نظیر موازنه سازی فراکرانه ای، شبکه سازی پایگاهی، طعمه گذاری، آتش بیاری معرکه، عملیات پهپادی، تشکیل ناتوی عربی و تجزیه و تسخیر نه تنها نشانگر قصد خروج نیست، بلکه حاکی از تلاش جهت حضور بلندمدت است. روش پژوهش کیفی بوده و از رویکرد تحلیل اسنادی بهره برده شده است.
کلید واژگان: آمریکا, غرب آسیا, احاله مسئولیت, سدنفوذ, واقع گرایی تهاجمیGeopolitics, Volume:18 Issue: 2, 2022, PP 174 -224IntroductionThe United States, as the most important trans-regional active state in West Asia, has gradually gained a great deal of influence in this area in order to achieve its goals, and has formed numerous military and security alliances with regional governments. However, emerging trends such as China's economic revolution and the shale oil boom in the United States, coupled with the deliberate decision of the country's political elite to temporarily withdraw from some parts of West Asia have led to the assumption of diminishing importance of the region and subsequent the U.S withdrawal. And the focus is on areas adjacent to China. The main issue of the present study is to analyze the concept of the U.S withdrawal from West Asia in the light of regional goals and strategies. The main question of the research is “whether the U.S intends to leave West Asia in the light of its regional strategic policy?”.
MethodologyThe research method is descriptive-analytic and it is a fundamental in terms of its nature. The method of data gathering is based upon library studies and the use of books, articles and online resources.
Results and DiscussionWest Asia is of great importance to the U.S in terms of its geostrategic position, its vast fossil fuel resources, and its large consumer market. The course of the U.S foreign policy in West Asia shows an upward and intrusive trend. The U.S has set specific goals for itself in West Asia, the most important of which are Iran's influence, Israel's security, ensuring the free flow of oil, the trade in arms and arms sales, and China and Russia. Achieving such goals naturally requires the use of pivotal strategies that provide the basis for achieving the desired and optimal results. Strategies such as networking, alliances and coalition buildings with Arab allies, supra-regional balancing, the formation of the Arab NATO, Open Doors strategy in war, baiting, adding fuel to the fire, disintegration and conquest are the most prominent issues for the political and security elites of this country. The basis of all these strategies is several issues: one is that costly wars that damage the American economy and the image, on the other hand, the presence of this country will be smarter and the use of mobile naval forces as well as the use of the drone industry has become more important compared to deployed infantry. Threats to the economy including potential instability and challenges to energy exports as well as threats to the regime's military bases have not been exacerbated, but a more qualitative and cost-effective presence has emerged in recent years. Qualitative presence of this country is done in the form of utilization of the drone industry and rapid reaction forces, and cost-effective presence is also applied in the form of partial security and transfer of responsibility to allies such as Saudi Arabia and the UAE. The United States seeks to place the burden of security costs on its traditional allies and to intervene directly only when its vital interests are at stake.
ConclusionsThe perception of the U.S withdrawal from the Middle East is an exaggerated fact, but the U.S influence in the region is certainly declining. Just as Eastern Europe is important for Russian Federation, East Asia is politically, security-wise, and economically important for China, West Asia is a strategic region for the U.S. However, there is a dichotomy over the U.S foreign policy in West Asia over whether to stay in or leave the region. Some argue that threats to the U.S interests are stronger today than ever, and this requires an increased the U.S presence, while others argue that over-investment by the U.S in the region has had devastating consequences, so it is first necessary to reduce the level of presence, and given the country's independence from regional energy, it should withdraw in the long run and focus more on controlling China. It must be said, however, that the U.S Middle East policy will not undergo a complete transformation in the future, and that the issue of the U.S withdrawal from West Asia will be ruled out. The strategic importance of West Asia and the field evidence do not support this claim; Statements such as the dangerous behavior of rivals and enemies, the security of Israel, the defense of Arab allies, the serious challenge of great powers such as China and Russia, energy security and the control of energy export corridors and maritime trade have caused the claim of the U.S withdrawal from West Asia not be documented with field facts in the current situation.
Keywords: the U.S, West Asia, Buck-Passing, Containment, Offensive Realism -
حضرت آیت الله سیدعلی خامنه ای (مدظله العالی) در مناقشه بر سر برنامه هسته ای صلح آمیز جمهوری اسلامی ایران و مجموعه تعاملات درازمدت دیپلماتیک با غرب که در نهایت به شکل گیری توافق هسته ای موسوم به برجام منجر شد، نقش راهبری موثر و تعیین کننده ایفا کردند. پژوهش حاضر در پی پاسخ به این پرسش اصلی است که رهبر معظم انقلاب مناقشه بر سر برنامه هسته ای ایران و روندهای منجر به توافق هسته ای برجام و دوره موسوم به پسابرجام را بر اساس چه الگویی مدیریت کرده-اند؟ فرضیه ای که در پاسخ به این سوال به آزمون گذاشته شد این است که معظم له با تلفیق دو الگوی رهبری سخت و رهبری نرم در قالب الگوی نوین سبک رهبری هوشمند، روند فوق را راهبری کرده اند. ایشان این روند را به دو صورت نهادی ساختاری (سخت) و غیرنهادی (نرم) اجرا کرده اند. یافته های مقاله نشان می دهد که مدیریت نهادی ساختاری از طریق مجلس شورای اسلامی، شورای عالی امنیت ملی، تشکیل تیم نظارت بر برجام و نهادهای نظامی اجرا شده است. الگوی مدیریت غیر نهادی نیز با تاکید بر نقش اساسی مردم، پرهیز از افراط و تفریط در خصوص برجام، شفاف سازی ماهیت طرف مقابل، تشویق به مذاکره،دعوت به وحدت ملی، تاکید بر ضرورت رفع کامل تحریم ها،اتخاذ عقلانیت راهبردی و پایش مستمر تحرکات طرف مقابل، رفع نقاط ضعف استراتژیک داخلی،تعیین رسالت دولت و تیم مذاکره و الزام به تداوم صنعت هسته ای به اجرا در آمده است.این پژوهش به صورت توصیفی تحلیلی انجام شده و روش گردآوری داده ها کتابخانه ای است و از ابزار فیش برداری نیز استفاده شده است.
کلید واژگان: ایران, پرونده هسته ای, سیدعلی خامنه ای(مدظله العالی), هوش سازمانی, مدیریت هوشمندAyatollah Seyyed Ali Khamenei (the Supreme Leader) in the dispute over the Islamic Republic of Iran's peaceful nuclear program and the long-term diplomatic engagement with the West, which eventually led to the formation of the so-called Borjam nuclear deal. They played an effective and decisive leadership role. The present study seeks to answer the main question, on what basis did the Supreme Leader of the Revolution manage the conflict over Iran's nuclear program and the processes leading to the nuclear deal - Borjam - and the so-called post-Borjam period? The hypothesis that has been tested in answer to this question is that His Holiness has guided the above process by combining the two models of hard leadership and soft leadership in the form of a new model of intelligent leadership style. He has implemented this process in two ways: institutional-structural (hard) and non-institutional (soft). The findings of the article show that institutional-structural management has been implemented through the Islamic Consultative Assembly, the Supreme National Security Council, the formation of the Borjam Supervision Team, and military institutions. The non-institutional management model also emphasizes the fundamental role of the people, avoiding excesses in the UN Security Council, clarifying the nature of the other side, encouraging negotiations, inviting national unity, emphasizing the need to fully lift sanctions, adopting strategic rationality and Ongoing monitoring of the other side's movements, resolving internal strategic weaknesses, determining the mission of the government and the negotiating team, and requiring the continuation of the nuclear industry have been implemented.
Keywords: Iran, nuclear case, Seyed Ali Khamenei (Supreme Court), organizational intelligence, Smart Management -
تهاجم ایتلاف عربی-غربی با محوریت عربستان سعودی صحنه ی یمن را به یکی از پیچیده ترین بحران های منطقه ی غرب آسیا تبدیل کرده است. فرجام نهایی بحران یمن علاوه بر اینکه در ترسیم نظم امنیتی در آینده ی منطقه غرب آسیا تاثیر به سزایی می گذارد، جایگاه این کشور را در معادلات آینده ی منطقه مشخص خواهد ساخت. مشخصه اصلی این بحران تعدد کنشگران دخیل و تعارض مطالبات ذی نفعان است. با توجه به جایگاه استراتژیک و راهبردی یمن در سیاست منطقه و جهان و در اختیار داشتن تنگه باب المندب، هر کدام از بازیگران در تلاش هستند تا جهت تحولات یمن را به سمت و سوی سناریوهای مطلوب خود سوق دهند. در واقع هر کدام از بازیگران تاثیرگذار در یمن بر اساس منافع و ارزش های خود، وضعیتی را مطلوب قلمداد کرده که همان می تواند برای کنشگر مقابل یک سناریوی نامطلوب و تهدیدکننده خوانش شود. پژوهش پیش روی درصدد پاسخ به این سوالات است که عدم قطعیت های اصلی بحران یمن کدامند؟ و با توجه به عدم قطعیت های بحران یمن، چه سناریوهایی را می توان برای جایگاه این کشور در آینده ی معادلات منطقه ی غرب آسیا متصور بود؟ جهت پاسخگویی به این پرسش، از روش سناریو نویسی و رویکرد عدم قطعیت های بحرانی بهره گرفته شده است. پس از شناسایی عدم قطعیت ها بر اساس نظرات خبرگان، از برهم کنش آن ها، چهار سناریوی انزوای یمن در معادلات منطقه ای، اتحاد با جبهه شرقی-اسلامی (ارتقای جایگاه یمن در معادلات منطقه ای)، اتحاد با جبهه سلفی-غربی (یمن ضعیف شده و تحت قیمومیت) و یمن قدرتمند (مستقل از مداخله کنشگران منطقه ای و فرا منطقه ای) ارایه شده است.
کلید واژگان: غرب آسیا, یمن, ایران, عربستان, سناریونویسی, عدم قطعیت بحرانیThe invasion of the Arab-Western coalition (centered on Saudi Arabia) has made the Yemeni scene one of the most complex crises in the West Asian region. The final outcome of the Yemeni crisis, while having a significant impact on shaping the security order in the future of the West Asian region, will also determine the country's position in the future equations of the region. The main feature of this crisis is the multiplicity of actors involved and the conflict of stakeholders' demands.With due attention to the strategic position of Yemen in regional and world politics and the possession of the Bab el-Mandeb Strait, each of the actors is trying to steer Yemen in the direction of its desired scenarios. In fact, each of the influential actors in Yemen, based on their interests and values, considers a favorable situation (scenario) for Yemen, while this scenario can be considered for the other actor an unfavorable and threatening scenario. The present study seeks to answer the questions: What are the main uncertainties of the Yemeni crisis? And with regards to the uncertainties of the Yemeni crisis, what scenarios can be imagined for the Yemen's position in the future equations of the West Asian region? To answer this question, the scenario building method and the critical uncertainty approach have been used.Havingidentified the uncertainties based on the opinions of experts, from their interaction, four scenarios, which are the isolation of Yemen in the regional equations, the alliance with the Eastern-Islamic Front (enhancing Yemen's position in the regional equations), the alliance with the Salafi-Western Front (weakened and trusteeshipYemen) and strong Yemen (independent of the intervention of regional and supra-regional actors) have been presented.
Keywords: West Asia, Yemen, Saudi Arabia, scenario building, Critical Uncertainty -
در عصر جدید سیاست ورزی، مولفه های فرهنگ و شهروندی متاثر از رسانه های نوین، نقش برجسته ای در ظهور رویدادها ایفا می کنند. .پارادایم های سنتی عمدتا دولت ها را کنشگران اصلی در عرصه روابط بین ملت ها قلمداد می کردند، ولی در دوران جدید و در پارادایم سیاست فرهنگی، به مدد ابزار رسانه، شهروندان خود به تنهایی به مثابه یک کنشگر فعال در تمامی مسایل روزمره در عرصه های ملی و جهانی عمل می کنند. مبانی نظری و عملی پارادایم فرهنگ باوری به گونه ای است که کارکرد رسانه های جمعی بیش از هر دوره ای در طول تاریخ پیدایش آن ها، متحول شده است. در این پارادایم، سیاست فرهنگی کردارهای دلالت گری است که از طریق آن ها هویت ها، روابط و قواعد اجتماعی، تقویت، دگردیستی و یا بازتعریف می شوند. پژوهش حاضر با استفاده از روش اسنادی کتابخانه ای درصدد پاسخ به این سوال است که تاثیرات فرهنگی رسانه های نوین بر معنا و کنش جنبش های اجتماعی جدید کدامند؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که رسانه ها در عصر پارادایم سیاست فرهنگی، ضمن تغییر وایجاد چرخش در مبانی معرفتی شهروندان، موضوعات عام و جهان شمول را به عنوان اولویت های اصلی مطرح ساخته و با تمرکز زدایی از قدرت و تاثیرگذاری فزاینده بر نحوه عملکرد نظام سیاسی و نخبگان تصمیم ساز، نقش شهروندان را در صحنه های سیاسی واجتماعی برجسته ترنموده اند.
کلید واژگان: پارادایم سیاست فرهنگی, جنبش های اجتماعی, رسانه ها, افکار عمومیIn the new age of politics, culture and citizenship influenced by new media play a prominent role in the emergence of events.Traditional paradigms have generally been regarded by governments as major actors in the field of inter-nation relations, but in the modern era and in the cultural policy paradigm,by means of the media, the citizens theirelves act as an active participant in all everyday issues in the national and global arenas.The theoretical and practical foundations of the cultural belief paradigm are such that the functioning of the mass media has evolved more than any period in the history of their emersion.In this paradigm,cultural politics is signifying practices through which identities,relationships,and social rules are reinforced,transformed,or redefined. The present study,using the documentary-library method,seeks to answer the question of what are the cultural effects of modern media on the meaning and practice of new social movements? The research findings show that the media,in the age of the cultural policy paradigm,while changing and revolving around the citizens'cognitive foundations,has made public and universal issues a top priority and with decentralization of power and an increasing influence on the functioning of the political system and decision-makers,Citizens are more prominent in the political and social scene.
Keywords: Cultural Policy, New Social Movements, Media, public opinion -
سوریه ویمن اکنون کانون های فعال ناآرامی درمنطقه ی غرب آسیا هستند وایران وعربستان نیز برجسته ترین کنشگران نقش آفرین دراین بحران ها می باشند.مسئله ی حایزاهمیت ادراک والگوی مدیریتی این دو کشورجهت کنترل تحولات است.پژوهش حاضردرصددپاسخ به این-سوال است که مطابق الگوی مکعب بحران،ایران وعربستان چه ادراکی نسبت به بحران های سوریه ویمن دارندتحولات این کشورها راچگونه مدیریت کرده اند؟فرضیه ی پژوهش این است که به واسطه ی اینکه سوریه منطقه ی نفوذ ایران بوده ویمن حیاط خلوت عربستان،لذا مطابق سه مولفه ی اصلی مکعب بحران یعنی تهدید،زمان وآگاهی،ادراک این دو کشورنسبت به بحران های مذکورمتفاوت است.بحران سوریه به عنوان حلقه واسط محورمقاومت برای ایران دروضعیت حاد وتهدیدآمیزیعنی نقطه ی«A»قراردارد،منتها بحران یمن با توجه به فاصله ی جغرافیایی نسبت به خط مستقیم محورمقاومت و سطح تهدید نازل تر برای ایران،درنقطه ی«C»مکعب قراردارد.ازسوی دیگرعربستان وقوع بحران سوریه رایک فرصت قلمداد کرده،به همین خاطر در نقطه ی«C» قرار دارد،بحران یمن یکی ازحادترین وتهدیدآمیزترین مسایل برای عربستان است ودر نقطه «A»قراردارد.یافته های پژوهش نشانگر این است که سیاست خارجی عربستان وایران دربحران های سوریه ویمن حایزیک تضاد عمیق است بحران یمن یک کارت بازی سیاسی برای ایران است ودرمقابل عربستان بحران سوریه رافرصت مطلوبی تلقی می کند.الگوی مدیریتی هرکدام ازاین-دوکشوردرحیاط خلوت ومناطق حیاتی نفوذخود،سخت وتهاجمی است ودربحران های باسطح تهدیدخفیف،الگوی غیرتهاجمی ونرم راتحولات مطلوب تر می دانند.عربستان بحران های سوریه ویمن رابه ترتیب مطابق الگوی نرم وسخت مدیریت کرده وبالعکس ایران این بحران هارابرطبق الگوی سخت ونرم مدیریت نموده است.پژوهش حاضرذیل مطالعات کیفی قرارگرفته وضمن بهره گیری ازرویکرد تطبیقی،داده ها را به صورت توصیفی تحلیلی مورد مداقه وامعان نظر قرار داده است.
کلید واژگان: ایران, عربستان, مکعب بحران, سوریه, یمنSyria and Yemen are now active focal points of unrest in the West Asian region, and Iran and Saudi Arabia are the most prominent actors in the crisis. An important issue for understanding and managing these two models. The country is in control of developments. The present study seeks to answer the question of how the crisis in Iran and Saudi Arabia is perceived in terms of the crisis in Syria and Yemen and how they have managed the developments in these countries. The region is Iran's influence and Yemen is Saudi Arabia's backyard, so according to the three main components of the crisis, namely threat, time and awareness, the two countries differ in their perceptions of these crises. Iran is in an acute and threatening situation at point 'A', but the Yemeni crisis is due to the geographical distance from the direct line. The axis of resistance and the lower threat level for Iran is at the "C" point of the cube. On the other hand, Saudi Arabia considers the Syrian crisis an opportunity, so it is at the "C" point, the Yemeni crisis One of the most acute and threatening issues for Saudi Arabia is at point "A". Research findings indicate that Saudi Arabia and Iran's foreign policy is in sharp conflict with the Syrian and Yemeni crises; .
Keywords: Iran, Saudi Arabia, Cuban Crisis, Syria, Yemen -
بحران های سوریه و اوکراین منافع و امنیت فدراسیون روسیه را در خاورمیانه و شرق اروپا در معرض خطر قرار داده است، به همین دلیل این کشور گریزی از مدیریت تحولات ندارد. از زمره مدل های نظری که سعی بر آن است تا ادراک و الگوی مدیریتی فدراسیون روسیه بر اساس آن تحلیل شود، مکعب بحران است. نوشتار حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که با توجه به مدل مکعب بحران، ادراک فدراسیون روسیه نسبت به بحران های سوریه و اوکراین چگونه بوده و با استفاده از چه سازوکارهایی اقدام به مدیریت تحولات کرده است؟ سه مولفه ی محوری مدل مکعب بحران، عنصر تهدید، زمان و مقدار آگاهی است. از سوی دیگر کنشگران هنگام رویارویی با وضعیت های بحرانی غالبا سه الگوی مدیریت نرم افزای، سخت افزاری و هوشمند را گزینش می کنند. فرضیه پژوهش این است که با توجه به اینکه در بحران اوکراین از جانبی سطح تهدید شدید بوده، زمان پاسخ گویی کم و میزان غافلگیری در سطح بالایی قرار دارد، لذا ارزش های اساسی روسیه در نقطه A مکعب مورد تهدید جدی می باشد، از همین روی الگوی مدیریت هوشمند با تاکید بر رویکرد تهاجمی و نظامی در دستور کار قرار گرفته است.از سوی دیگر بواسطه اینکه تحولات سوریه ذیل بحران های کند یا بطیی تعریف می شود و در نقطه C مکعب قرار دارد، میزان تهدید خفیف بوده، زمان زیادی جهت پاسخگویی در اختیار قرار است و البته میزانی از غافلگیری نیز وجود دارد، لذا امنیت سرزمینی و ارزش های حیاتی فدراسیون روسیه به صورت مستقیم تحت خطر نیست، بنابراین الگوی مدیریت هوشمند با تمرکز بر اهرم های نرم افزاری انتخاب شده است. این پژوهش به روش تطبیقی صورت گرفته و محل رجوع به داده ها، اسناد و منابع معتبر کتابخانه ای است.
کلید واژگان: فدراسیون روسیه, اوکراین, سوریه, مکعب بحران, مدیریت بحرانGeopolitics, Volume:16 Issue: 3, 2020, PP 83 -118IntroductionThe crises of Syria (in the Middle East region) and Ukraine (in Eastern Europe), which began with some internal, regional and global issues, have continued to threaten the interests of stakeholders such as the Russian Federation. There are many theoretical models for analyzing crises and how the reactions and reactions of stakeholder stakeholders and stakeholders are presented. The crisis model is one of the important theoretical models in this relation. The action and reaction of actors during the crisis stemmed from their perception of the severity of the defeat of the three elements. It should also be noted that actors often face three types of software, hardware, and intelligence management in crisis situations in order to control risky conditions and to deal with destabilizing elements. Russia is not averse to taking clever measures and avoiding a passive approach to manage the upheaval of Syria and Ukraine, as the length of the conflicts imposes more damages on Russia than anything else. It is worth noting that one of the important reasons that the author choose Russian Federation as a case study is its interest and influence in both crises, as well as many aspects of social-cultural contexts, political structure. The economic and geographic location of the two countries has been struck by the crisis, and there are some interesting and remarkable similarities about the bases and reasons for the onset and continuation of the crises. This paper is intended to find an answer this question that “How did the Russian Federation perceive the crises in Syria and Ukraine and how did it manage its transformation, according to the model of the crisis cube?
MethodologyThe research method is descriptive-analytic and it is a fundamental in terms of its nature. The method of data gathering is based upon library studies and the use of books, articles and online resources.
Result and DiscussionConsidering the reasons for Syria's importance in political, security, military and economic areas and the occurrence of a crisis in Syria shows that perceptions of the Russian authorities are based on three indicators of the severity of the threat, the amount of time and the level of consciousness. Evidences suggest that in Syrian crisis, given that there was enough time available to the Kremlin decision makers which pave the way for engagement in bureaucratic and advisory actions, and because the threat is mild and with sufficient time to make decisions, bureaucratic actions have been turned up and many plans have been chosen to choose the best strategy, but due to the lack of detailed information about the plans and strategic options of the rivals of the time, the place and the type of possible actions of the enemies, the level of uncertainty Russian strategy has not been comprehensive.
ConclusionThe research findings shows that the perception of the authorities of the country was seriously threatened by the crisis as a result of the Ukrainian crisis in the strategic depth and the Russian Federation's secretion, hence the following high-risk crises or at the point A of the Cube on the other hand, the Russians face a lot of pressure for practical action, and the element of strategic surprise has put them under pressure. However, according to the Russian authorities, the Syrian crisis is in the midst of crises and stagnation, or at the C-point, and there is no direct threat to the vital values of Russia, so there is little threat, and this is due to the presence of terrorist elements in the autonomous states of Chechnya and Dagestan, as well as fears from collapse of the balance of power in the Middle East. On the other hand, there is a great deal of opportunity for the Russian authorities and political authorities. Russia has placed a major emphasis on crisis intelligence management with the priority of leveraging hardware and software in crises such as Ukraine, so the scope of Russian actions is prioritized including using an invasive military force, an energy weapon, diplomatic political mechanisms (Geneva one and two, Minsk one and two, and Normandy four) and the media. On the other hand, in the Syrian crisis, due to the fact that there is no direct threat to the Russian land and is outside the country's security loop, it has made the crisis intelligent management model more effective, with a focus on the use of soft, optimal and less costly mechanisms. Hence, the line of Russia's actions in the Syrian crisis has been prioritized, with the urgency of aggressive behavior from diplomatic politicos, the ban on the Tunis Summit, the ban on the Paris Summit, the active participation in the Summit of Astana and Sochi, the alliance and coalition, financial and economic assistance, and information, military support Weapons and media are stretched.
Keywords: Russian Federation, Ukraine, Syria, Cuban Crisis Mode, crisis management -
برجسته ترین و مهم ترین کار ویژه ی متولیان بخش نظامی امنیتی یک کشور، گزینش و کاربست راهبرد مطلوب به منظور عینیت بخشی به امنیت مرزی سرزمینی است. ایران در گستره ی بحران زا و چالش آفرین غرب آسیا قرار دارد و مشخصا نواحی غربی آن از دیرباز در معرض تهدیدات وجودی و پایدار قرار داشته است. تصمیم سازان حوزه سیاسی دفاعی ایران علاوه بر استقرار یگان های کارآزموده ی نظامی اطلاعاتی در مناطق مرزی، اتخاذ یک راهبرد برون مرزی به منظور دور نگه داشتن تهدیدات از مرزهای بین المللی را اهرمی مناسب می پندارند که فقدان آن تامین و تثبیت امنیت در چنین محیط بحران زایی را دشوار می سازد. سوال اصلی پژوهش این است که راهبرد بازدارندگی برون مرزی چه جایگاهی در منظومه ی سیاست دفاعی امنیتی ایران در منطقه غرب آسیا دارد؟ راهبرد برون مرزی ایران دارای چهار لایه ی دفاعی در عراق، سوریه، لبنان و یمن است، در این میان سپاه قدس محور شبکه را تشکیل داده و حزب الله لبنان، حشدالشعبی، انصارالله، تیپ فاطمیون و زینبیون حلقه های شبکه را شکل می دهند. این راهبرد ماهیت تهاجمی نداشته بلکه هدف پایه ای آن ایجاد نوعی سامانه ی بازدارنده و تدافعی جهت مقابله با منابع تهدید است. یافته های پژوهش نشان می دهد که پیامدهای مطلوب راهبرد بازدارندگی برون مرزی نظیر مقابله با تهدید تروریسم، موازنه نامتقارن در برابر دشمنانی نظیر آمریکا و اسراییل، تقویت عمق استراتژیک و در نهایت حفظ و تثبیت امنیت سرزمینی باعث شده تا در سپهر سیاست خارجی ایران جایگاه بسیار مهمی داشته باشد. روش پژوهش کیفی بوده، مسئله اصلی با رویکرد توصیفی تحلیلی بررسی شده و ابزار گردآوری داده ها نیز فیش برداری است.
کلید واژگان: بازدارندگی برونمرزی, ایران, تصور تهدید, آسیای جنوب غربی, محور مقاومتThe most prominent and important task of those in charge of the military-security sector of a country is to select and apply the desired strategy in order to give objectivity to border-territorial security.Iran is in the midst of crisis-ridden and challenging West Asia, and its western regions have long been threatened with existential and lasting threats.In addition to deploying experienced military-intelligence units in the border areas, Iranian political-defense decision-makers see the adoption of an extraterritorial strategy to keep threats from international borders as a leverage whose absence makes it difficult to ensure security in such a crisis-ridden region.The main question of the research is what is the position of the extraterritorial deterrence strategy in the system of Iran's defense-security policy in the West Asian region. Iran's foreign policy strategy has four layers of defense in Iraq, Syria, Lebanon, and Yemen. In this strategy, the Quds Force has formed the axis of the network, and Hezbollah of Lebanon, Hashd al-Shaabi, Ansarullah, the Fatimid Brigade and Zeinabion have formed the network's linksThis strategy is not aggressive in nature, but aims to create a kind of deterrent and defensive system to deal with threatening resources.The research findings show that the desired consequences of the extraterritorial deterrence strategy, such as countering the threat of terrorism, asymmetric balance against enemies such as the United States and Israel, strengthening strategic depth, and ultimately maintaining territorial security, have caused it to have an important position in Iran's foreign policy.Iran has a very important position.
Keywords: Cross-border deterrence, Iran, Threat perception, West Asia, Axis of Resistance -
هدف
تحولات یمن به واسطه مداخله کنشگران متعدد به یکی از پیچیده ترین بحران های منطقه راهبردی غرب آسیا تبدیل شده است و به همین دلیل رسیدن بحران به نقطه تعادل پروسه ای بلندمدت خواهد بود؛در شرایط کنونی هیچ کدام از بازیگران قصد تعدیل منافع اساسی و اصلی خود را ندارند.جستار آینده پژوهانه پیرامون بحران،مسئله ای اولویت دار و حایز اهمیت است. هدفپژوهش حاضر پاسخگویی به این پرسش است که سناریوهای آینده بحران یمن کدام اند؟
روش پژوهشبا توجه به تعدد بازیگران و منافع متفاوت آن ها،روش تحلیل بازیگران وتبیین منافع آنها،جهت ارایه سن ریوهای ممکن،محتمل و مطلوب،مناسب خواهد بود. این پژوهش همچنین از پنل خبرگانی و مصاحبه دلفی بهره گرفته است.
یافته هامداقه صورت گرفته نشانگر این است که هفت سناریوی بحران ادواری (وضعیتی بین آتش بس و جنگ)،خاتمه بحران و تشکیل حکومت مرکزی قدرتمند (بهترین حالت ممکن)،ادامه جنگ و تجزیه یمن (بدترین حالت ممکن)،فدرالیسم و تقسیم یمن به نظام اقلیم ها،تفوق انصارالله،تشکیل حکومت و ناکامی ایتلاف عبری عربی غربی،تفوق جبهه عبری عربی غربی و شکست انصارالله را می توان برای آینده بحران برشمرد.
نتیجه گیریکنشگران اصلی دخیل در بحران یمن از جمله ایران، انصارالله، عربستان، امارات، اسراییل، امریکا، روسیه، چین، انگلیس و فرانسه هرکدام با توجه به منافع و اهدافی که برای خود مطرح کرده اند، یکی از سناریوهای مذکور را برای خود مطلوب/نامطلوب می دانند. از همین روی تلاش جملگی کنشگران این است که روند بحران را به سمت سناریوی مطلوب خود جهت دهی کنند.
کلید واژگان: یمن, ایران, امریکا, عربستان, آینده پژوهیObjectiveThe developments in Yemen have become one of the most complex crises in the strategic region of West Asia due to the intervention of various actors, and therefore, reaching a point of equilibrium will be a long-term process. In the current situation, none of the actors intend to moderate their basic interests. Futuristic research on the crisis is a priority and important issue. The aim of the present study is to answer the question of what are the future scenarios of the Yemeni crisis?
MethodDue to the multiplicity of actors and their different interests, the method of analyzing actors and explaining their interests will be suitable for presenting possible, probable and desirable scenarios. The study also used an expert panel and a Delphi interview.
ResultsThe study shows that seven scenarios can be counted for the future of the crisis: periodic crisis (a situation between fire and war), the end of the crisis and the formation of a strong central government (the best possible situation), the continuation of the war and the disintegration of Yemen (worst case scenario), federalism and division Yemen's climate system, Ansarullah's superiority, the formation of a government and the failure of the Hebrew-Arab-Western coalition, the superiority of the Hebrew-Arab-Western front, and finally the defeat of Ansarullah and Lebanonization.
ConclusionThe main actors in the Yemeni crisis, including Iran, Ansarullah, Saudi Arabia, the United Arab Emirates, Israel, the United States, Russia, China, Britain and France, each considers one of the mentioned scenarios to be desirable/undesirable according to the interests and goals they have set for themselves. Therefore, the efforts of all actors are to direct the crisis towards their desired scenario.
Keywords: Yemen, Iran, America, Saudi Arabia, Futures Studies -
بحران سوریه بیش از هر کنشگر فرامنطقه ای منافع فدراسیون روسیه را در معرض تهدید قرار داده است؛ به همین دلیل این کشور در راستای صیانت از منافع خود در منطقه استراتژیک خاورمیانه و زیرسیستم مدیترانه درصدد مدیریت تحولات برآمده است. سوال محوری پژوهش این است که الگوی روسی مدیریت بحران سوریه از چه ویژگی هایی برخوردار است؟ به منظور پاسخ به این سوال از مدل نظری مکعب بحران چارلز هرمان و مولفه های سه گانه «تهدید»، «زمان» و «آگاهی» بهره گرفته شده است. بحران مذکور کشور روسیه را با مسئله گزینش از میان سه الگوی مدیریت نرم افزاری و مسالمت آمیز، قهری و تهاجمی و هوشمند مواجه ساخته است. در بحران سوریه میزان تهدید موجود علیه ارزش های اساسی و حیاتی روسیه خفیف بوده و از سوی دیگر زمان زیادی جهت پاسخگویی به تهدیدات در اختیار است و البته میزانی از عدم آگاهی نسبت به پدیده ها و مکان رخ دادن آن ها نیز وجود دارد، ازاین رو مطابق مکعب بحران، خوانش فدراسیون روسیه از تحولات سوریه این است که بحران از نوع کند و بطیی می باشد، بنابراین فوریتی جهت اقدامات تهاجمی و قهری نیست. یافته ها نشان می دهد که مقامات روسیه بر اساس نوع استنباط و معنایابی از سه مشخصه اصلی مکعب بحران به این نتیجه رسیدند که الگوی مدیریت هوشمند بحران با اولویت بهره گیری از اهرم های نرم افزاری نتایج بهتری را برای آنها به همراه خواهد داشت. این پژوهش به روش کیفی و با استفاده از رویکرد توصیفی انجام شده و شیوه گردآوری داده ها نیز اسنادی کتابخانه ای بوده است.
کلید واژگان: مدیریت هوشمند, روسیه, بحران سوریه, مکعب بحرانThe Syrian crisis has threatened the interests of the Russian Federation more than any other transregional actor; therefore, to protect its interests in the strategic region of the Middle East and the Mediterranean subsystem, it has sought to manage the developments. The central question of the research is what are the characteristics of the Russian model of crisis management in Syria? To answer this question, Charles Hermann’s Crisis Cube theoretical model and the three components of “threat”, “time”, and “awareness” have been used. The crisis has left Russia with a choice between three management models: peaceful and software, coercive and aggressive, and intelligent management. In the Syrian crisis, the threat to Russia's core values is insignificant and on the other hand, there is plenty of time to respond to threats, and of course, there is a lack of awareness of the events and where they occur; hence, according to the Crisis Cube model, the Russian Federation's interpretation of the developments in Syria is that the crisis is slow, so there is no urgency for aggressive and coercive actions. The findings show that the Russian officials, based on the type of inference and interpretation of the three main characteristics of the Crisis Cube, concluded that the model of intelligent crisis management with the priority of using software levers will bring about better results for them. This research has been done qualitatively using a descriptive-analytical approach and the method of data collection has been documentary-library method.
Keywords: intelligent management, Russia, the Syrian crisis, Crisis Cube -
ژئوتروریسم و گفتمان ضد تروریسم ایالات متحده آمریکا در نظم هزاره جدید
در فضای پسا جنگ سرد، الگوی ژئوپلیتیک و عملی مقامات سیاسی و امنیتی آمریکا بر این مبنا تدوین شد که نباید فضای لازم برای ظهور تهدیدات بالقوه فراهم شود. به همین جهت گفتمان سازی ژئوپلتیکی به عنوان ابزار اصلی در سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا نمود واقعی به خود گرفت و آمریکایی ها «اسلام سیاسی» را به عنوان نماد تروریسم معرفی نمودند. در این راستا گفتمان سازی ژئوپلیتیکی آمریکا با فعال سازی استراتژی جنگ پیش دستانه برای تحقق منافع ژئوپلیتیک یعنی مداخله گرایی، مبارزه با تروریسم، یکجانبه گرایی و منازعه ایدئولوژیک اجرایی شد که می توان از آن با عنوان راهبرد ژئوتروریسم نام برد. به عبارت بهتر، قالب های معنایی و گفتمانی جدیدی بعد از جنگ سرد توسط ایالات متحده جهت دشمن سازی و دگرسازی صورت گرفت که این مسئله به ظاهر مبارزه با خشونت و تروریسم را در سرلوحه برنامه های ژئوپلیتیک جهانی این کشور قرار داد. لذا سوال اصلی این پژوهش عبارت از این است که میان ژئوتروریسم و گفتمان مبارزه با تروریسم امریکا در نظم پسا جنگ سرد چه ارتباطی وجود دارد؟ فرضیه پژوهش عبارت از این است که: «ژئوتروریسم بستر گفتمان سازی و مبنای سیاست راهبردی آمریکا در فضای پساجنگ سرد است که از طریق آن به مبارزه با تروریسم بنیادگرا و دشمن تمدن غرب(اسلام)، به عنوان دگر ایدئولوژیک خود پس از سقوط شوروی پرداخته است و از طریق آن در پی تحقق مطالبات استراتژیک خود بویژه در منطقه غرب آسیا بوده است.»
کلید واژگان: ژئوتروریسم, گفتمان سازی, ژئوپلیتیک, تروریسم, دشمن سازی, هویت سازیGeoterrorism and the US Counterterrorism Discourse in the New Millennium OrderIn the post-Cold War space, the geopolitical and practical model of US political and security officials has been formulated that there should be no room for the emergence of potential threats. Therefore, geopolitical discourse as a major tool in US foreign policy has become a reality, and Americans have labeled "political Islam" as a symbol of terrorism. In this regard, US geopolitical discourse was implemented by activating a pre-emptive war strategy to realize geopolitical interests: interventionism, counterterrorism, unilateralism, and ideological conflict, which can be referred to as geoterrorism strategy. . To put it another way, new post-Cold War semantic and discourse forms were introduced by the United States to antagonize and alienate them, which apparently put the fight against violence and terrorism at the forefront of its global geopolitical agenda. So the main question of this study is what is the relationship between geoterrorism and the US counterterrorism discourse in the post-Cold War order? The research hypothesis is that: "Geoterrorism is the bedrock of the discourse and the basis of US strategic policy in the post-Cold War space through which it fights against fundamentalist terrorism and the enemy of Western civilization (Islam) as its ideological counterpart after the fall of the Soviet Union. It has sought to fulfill its strategic demands, especially in the West Asian region."
Keywords: Geoterrorism, Discourse, Geopolitics, Terrorism, Hostility, Identification -
شناخت تحلیلی و انتقادی جایگاه مفهوم جهاد در مبانی فکری و رفتار سیاسی داعش محوریت اساسی مقاله را تشکیل می دهد و می کوشد تا بر اساس روش کیفی تحلیل تاریخی و اسنادی و ابزار فیش برداری به این سوال اساسی پاسخ دهد که مفهوم جهاد چه جایگاهی در مبانی فکری و رفتار سیاسی داعش دارد؟ یافته های مقاله نشان می دهد که مواردی نظیر نفی جهاد دفاعی و تاکید بر جهاد فتح، قرار دادن جهاد ذیل اصول دین، عرفی و فردی سازی جهاد، گسترش دامنه شمولیت جهاد، عدم توجه به قوانین جهاد و تاکید بر خشونت تام و ابداعیات جدید همانند جهادهای نکاح، پزشکی، کودکان و جهاد سایبری- رسانه ای مولفه های اساسی دیدگاه داعش نسبت به جهاد را تشکیل می دهد. مقوله جهاد از دیدگاه داعش دچار بسط مفهومی شده و مورد استفاده ابزاری قرار گرفته است و نتیجه این برداشت غلط و تحریف شده دینی آنها به شکل انواع اعمال شنیع و وحشیانه بروز کرده است.
کلید واژگان: جهاد, داعش, سلفی-تکفیری, وهابیت, تروریسمThe analytical and critical recognition of the place of Jihad's component in ISIS's intellectual and political behavior form the core of the paper. It has been attempted to answer the fundamental question based on the qualitative methodology of historical analysis and documentation and the means of pinpointing which component of jihad is in ISIS's intellectual and political behavior. The findings of the paper show that such as denial of defensive jihad and the emphasis on Jihad Fatah, placing jihad under the principles of religion, customary and individualizing jihad, expanding the scope of jihad inclusion, ignoring the rules of Jihad and emphasizing on total violence and new innovations in Jihad, such as jihad marriage, medicine, children, and cyber-media jihad constitute the basic components of the Islamic State's view of jihad. From the perspective of ISIL, jihad has become conceptualized and used as an instrumental means, and the result of their false and distorted religious views has been manifested in the form of a heinous and brutal act.
Keywords: Jihad, Islamic, Salafi-takfiri, Wahhabi, Terrorism -
یمن اکنون یکی از کانون های بحرانی فعال در غرب آسیا است و کنشگران مختلفی در سطوح داخلی،منطقه ای و برون منطقه ای با هدف کسب نتیجه گیری مطلوب، در طول بحران جاری به ایفای نقش پرداخته اند. مسئله مهم در خصوص تحولات یمن کنکاش راجع به ریشه های پیدایش و تداوم این بحران و راهبردها و دلائل اصلی مداخله ی کنشگران درگیر است. پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این سوال است که علل اصلی مداخله ی کنشگران منطقه ای و فرامنطقه ای در بحران جاری یمن کدامند؟ فرضیه پژوهش این است که عربستان سعودی و امارات متحده عربی با توجه به ادراک تهدید نسبت به تنگناهای ژئوپلیتیکی از ناحیه جنوب، به مناطق راهبردی یمن چشم دوخته اند و در نتیجه همین مسئله منجر به تهاجم به خاک این کشور شده است.کنشگران ذی نفع دیگر یعنی ایران،آمریکا، چین،اسرائیل با توجه به اهمیت تنگه باب المندب، خلیج عدن و سایر بنادر استراتژیک یمن به کنشگری پرداخته اند .یافته های پژوهش حاکی از این است که بحران یمن بیش از آنکه نتیجه اختلاف ایدئولوژیکی میان حوثی ها و عربستان باشد، نشئت گرفته از تلاش بازیگران مهاجم از جمله عربستان و امارات به صورت مستقیم ، اسرائیل و آمریکا به صورت غیرمستقیم با هدف تسلط بر بخش های استراتژیک یمن،کاهش وابستگی به تنگه هرمز،کنترل تنگه ی باب المندب،تسلط بر بنادر عدن، مکلا، مخا، الحدیده وجزایر میون، سقطری، زقر و حنیش می باشد،از سوی دیگر کنشگران ذی نفعی نظیر ایران و چین، راهبرد خنثی سازی اهداف کشورهای مهاجم را در پیش گرفته اند.روش پژوهش توصیفی تحلیلی بوده و شیوه ی گردآوری داده ها نیز اسنادی کتابخانه ای است.
Yemen is now one of the critical centers of activity in Western Asia, and has launched many actors at the local, regional and transnational levels with a view to achieving the desired conclusion during the developments. An important issue regarding the developments in Yemen is the question of the roots of the emergence and continuation of this crisis and the main strategies and main reasons for the intervention of various actors. The present research seeks to answer this question from a critical geopolitical point of view, what are the main causes of the intervention of regional and transnational activists in the Yemeni crisis? The research hypothesis is that Saudi Arabia and the United Arab Emirates have looked at the strategic areas of Yemen such as Iran, the United States, China, and Israel, have acted in the wake of the importance of the Strait of Bab-el-Mandeb, the Gulf of Aden and other strategic Yemeni ports. Research findings suggest that the Yemeni crisis is more than the result of an ideological disagreement between the Houthis and SUnited States indirectly aim to dominate the strategic sectors of Yemen, reduce their dependence on the Strait of Hormuz, control the Strait, control the ports of Aden, Mukalla, Mocha, Al Hudaydah and Mion Island, Socotra, Zuqar and Hanish. On the other hand, stakeholders such as Iran and China have taken the strategy of undermining the goals of the invading countries. The research is descriptive and analytical, and the data collection method is also a library document.
Keywords: Yemen Crisis, Saudi Arabia, Critical Geopolitics, Iran, the Strait of Bab-el-Mandeb -
آزادی شخصی یک حق مطلق و بدون قید و شرط نیست. میثاق و قوانین و مقررات ایران و افغانستان، آزادی را به عنوان یک اصل در طول فرایند دادرسی کیفری به رسمیت شناخته و سلب آن را به عنوان آخرین چاره در کوتاه ترین دوره زمانی مناسب همراه با تضمین های شکلی و ماهوی کافی طبق قانون، استثنا کرده و برشمرده اند؛ به طوری که ماده 9 میثاق، سلب آزادی فرد مظنون را طبق قانون مجاز دانسته است. کمیته حقوق بشر هم دولت های عضو را به رعایت معیارهای دادرسی عادلانه مکلف کرده است. قانون آیین دادرسی کیفری افغانستان فردی را که در اختیار ماموران ضبط قضایی قرار دارد، مظنون تلقی کرده و جهات تحت نظر را صرفا در جرایم مشهود مهم احصا نموده است. ولی چنین فردی در حقوق ایران متهم تلقی شده، به ضابطان دادگستری این صلاحیت داده شده است که آزادی افراد متهم را در جرایم مشهود و غیرمشهود اعم از اینکه مهم باشد یا کم اهمیت، برای مدت حداکثر 24 ساعت تحت نظر، سلب نمایند؛ درحالی که به موجب استاندارهای بین المللی دادرسی عادلانه، برای تخلفات کوچک ضابطان می توانند تدابیر غیربازداشتی مناسبی را اعمال کنند.کلید واژگان: آزادی شخصی, تحت نظر و تحت نظرگاه, شرایط سلب آزادی, مظنونComparative Law Review, Volume:9 Issue: 2, 2019, PP 755 -778]
The Personal liberty Right is not an absolute Rights. The ICCPR and The Iran and Afghanistan Law’s are Recognized Liberty as a Principle throughout of the Criminal Proceedings. and Ruled to Deprive of Liberty is and Exception as the Last Resort by According Law Unless the Period of Time should be Appropriate Short and with Sufficient Guarantee.
As Article 9 of the ICCPR permitted the Deprive Liberty of Suspect by Law. Human Rights Committee(HRC) are Required Member States to Obey the International Fair Trial Standards. The Afghan Legal System Considered; Suspect the Person who is in the Authority of Law Enforcement Officers and The Legla Conditions of Deprivetion Liberty In Afghanistan Criminal Procedure Code has been Limited to Important Evdent Crimes.
But In Iran legal System that Person Considered Accused and Law Enforcement Officers have Authority to Deprived the Accused Librty in the Police Detintion Center for a Maximum of 24 Hours into Evident and non-Obvious Crimes, whether Impotant or not Important.While According to the International Fair Trial Standard, For minor Cases the Law Enforcement Officers may impose suitable Non-Custodial Measures, as Appropriate.Keywords: Personal Liberty, Conditions for Deprivation Liberty, Suspect, Under Observation, Police Detention Center -
امروزه منطقه گرایی یکی ازالزامات سیاست خارجی کشورهاراشکل می دهدوتوجه به مناطق پیرامونی و پتانسیل های خاص هر کشور در آن،دولت هارابه سمت راهبرد های منطقه ای خاص رهنمودمی کند.کشورها تلاش دارند با استفاده ازنقش منطقه ای و ظرفیت های موجود،به افزایش قدرت بین المللی خودبیافزایند.ایران وترکیه به عنوان دوکشور مهم منطقه ای به لحاظ شرایطخاص آنها درخاورمیانه همواره به دنبال افزایش نقش منطقه ای خود بوده اند. تحولاتی که ازسال 2011درسوریه وسپس درکشورعراق ازسال 2013 آغاز شدیکی ازرویدادهایی است که تاثیرات زیادی برمنطقه گرایی دوکشور برجای گذاشته است.براین اساس،سوال پژوهش حاضراین است که تحولات سوریه وعراق چه تاثیری برمنطقه گرایی ایران وترکیه داشته است؟فرضیه نیز بدین گونه است که تحولات منطقه با توجه به فراهم آوردن فرصت هاوچالش های مشترک منطقه ای نگاه ژئوپلتیک ایران و ترکیه را تقویت کرده است.شایان ذکراست که با استفاده ازتزمجموعه های امنیتی منطقه ای مکتب کپنهاک این چالش ها و فرصت هایی در قالب سه مولفهوابستگی متقابل امنیتی،الگوهای دوستی ودشمنی وهمبستگی های فرهنگی ونژادی ایجادنموده است.براساس یافته های پژوهش،فرصت های سیاسی،ایدئولوژیکی واقتصادی وچالش های امنیتی واقتصادی موجب تقویت سیاست منطقه گرایی جمهوری اسلامی ایران وترکیه پس ازتحولات منطقه شده است.این پژوهش با استفاده از روش توصیفی تحلیلی انجام شده است وگردآوری داده ها نیزکتابخانه ای اسنادی بوده است.کلید واژگان: منطقه گرایی, ایران, ترکیه, مکتب کپنهاگ, امنیت منطقه ای, تحولات سوریه و عراقToday, regionalism is one of the requirements of foreign policy and shape according to the surrounding areas andSpecific potential of each country, the government towards regional strategies to specific guidelines. Countries are trying to use the regional role and capacities available, to increase their international power increase. Iran and Turkey as two important countries in the Middle East region in terms of certain conditions that are always looking to increase its regional role. Accordingly, the question of this study is that developments in Syria and Iraq, Iran and Turkey have what effect on regionalism? Based on these findings, opportunities, political, economic, ideological, economic and security challenges and strengthen regional policy of the Islamic Republic of Iran and Turkey following the developments in the region.It is worth noting that the thesis of the Copenhagen School regional security challenges and opportunities in the form of three interdependent components: security inte Definitions of interdependent . This research using descriptive analysis and data collection as well as a library of document.Keywords: regionalism, Iran, Turkey, the Copenhagen School, Regional security, developments in Syria, Iraq
-
آمریکا سرزمین مهد تمدن غربی به مثابه تمدن غالب کنونی است و ازسوی دیگر، ایران به دلیل برخورداری از ظرفیت های شایان، دنیای سیاست بین الملل از گذشته های دور عرصه رقابت هم در سطح واحدهای حکومتی و هم در صورت کلان آن نزاع بین تمدن های مستقر و کشورهایی مستعد تمدن سازی بوده است. باید به این مهم عنایت داشت که در دنیای کنونی نیز این مسئله مشاهده می شود و شواهد و قرائن نیز نشان می دهد که در آینده رقابت ها و درگیری های تمدنی تشدید خواهد شد. داعیه برپایی تمدنی جدید با عنوان تمدن نوین اسلامی دارد. ازاین رو، نوعی رقابت تمدنی میان این دو کنشگر دنیای سیاست بین الملل از گذشته های دور عرصه رقابت هم در سطح واحدهای حکومتی و هم در صورت کلان آن نزاع بین تمدن های مستقر و کشورهایی مستعد تمدن سازی بوده است. باید به این مهم عنایت داشت که در دنیای کنونی نیز این مسئله مشاهده می شود و شواهد و قرائن نیز نشان می دهد که در آینده رقابت ها و درگیری های تمدنی تشدید خواهد شد. برقرار شده است که یکی درصدد حفظ استیلاء تمدنی و دیگری درصدد برپایی تمدن جدید می باشد. پرسش اصلی پژوهش این است که چه مولفه هایی در رقابت تمدنی میان آمریکا و ایران موثرند و سرانجام این رقابت بر اساس مولفه های تمدنی چه خواهد شد؟ درهمین زمینه، نه مولفه «ایدئولوژی» ، عوامل «جغرافیایی» ، «انسانی و اجتماعی» ، «فرهنگی» ، «سیاسی» ، «اقتصادی» ، «نظامی» ، «سیاست خارجی» و «علم و فناوری» برشمرده شده که از رهگذر بررسی آنها میتوان به پاسخی مناسب برای سوال اصلی نائل آمد. بررسی های صورت پذیرفته نشان می دهد که در محیط آینده از میان مولفه های یادشده، مولفه های نرم مانند مولفه های فرهنگی، انسانی، اجتماعی و علم، در جهان آینده اولویت ویژه ای پیدا می کنند. این مولفه ها نقاط قوت ایران هستند و می توانند سرانجام منازعه را به نفع تمدن نوین اسلامی تغییر دهند.کلید واژگان: ایران, آمریکا, فرهنگ, نظام بین الملل, نزاع تمدنی
-
یکی از اهداف قانون آیین دادرسی کیفری، حفظ حقوق و آزادی های شهروندان و تامین حقوق دفاعی متهم بوده و استقلال مقام تحقیق از مقام تعقیب (دادستان) از لوازم ضروری برای نیل به این هدف و تحقق دادرسی عادلانه است. مع الوصف در مادۀ 92 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 به دادستان اجازه داده شده در عین حال که مقام تعقیب است و اقامۀ دعوی عمومی علیه متهم را بر عهده دارد، بتواند تحقیقات مقدماتی اعم از جمع آوری دلایل علیه متهم و صدور قرار تامین و اظهار نظر در خصوص گناهکاری یا بی گناهی او را نیز عهده دار شود. مضافا آنکه در قانون مذکور نیز، بازپرس در موارد زیادی تحت نظارت و کنترل دادستان قرار دارد. به این ترتیب سیطرۀ دادستان بر تحقیقات مقدماتی کاملا محسوس است. این در حالی است که اصول دادرسی عادلانه و موازین فقهی، همچون تساوی طرفین، بی طرفی و استقلال مقام قضایی، برائت و امنیت و آزادی، ایجاب می کند که مقام تحقیق مستقل از مقام تعقیب باشد و مدعی پرونده در جایگاه قاضی قرار نگیرد.کلید واژگان: استقلال مقام تحقیق, اصول دادرسی عادلانه, تحقیقات مقدماتی, مقام تعقیبOne of the objectives of the trial procedures in the criminal law is observing the citizen’s rights and freedom and providing the accused persons whit defending rights and to achieve a judgment , it looks necessary for the investigator to be independent from being chased by the prosecutor , however based on the article 92 of criminal law (2013) , approved in 1392 , the prosecutor is allowed to do the preliminary investigations ; including gathering information against the accused , issuance of the accused also commenting about the accused whether he is the guilty or innocence , along with being the responsible for pursuing and performing public litigation against the accused . So the prosecutor’s authority on doing preliminary investigations sometimes looks predominant while , based on the justly trial principles , like the equality of the opponent parties , the neutrality of the judge , disowning security and freedom , it necessitates the independency of theKeywords: The independence of the investigator_prosecution_principles of a fair trail_preliminary investigation
-
مجله نظارت و بازرسی، پیاپی 43 (بهار 1397)، صص 153 -188در میان شش موضوع مختلف از پژوهش ها (مانند مدیریت منابع انسانی، روانشناسی صنعتی و سازمانی، روان شناسی تحصیلی، روان شناسی حرفه ای، راون شناسی مثبت، روانشناسی اجتماعی) ما تعدادی از اختلافات (مثلا بین گرایش های دانشگاهی و کارورزی، بین گفتمان و عمل مدیریت استعداد)، دیدگاه های تئوریکی (مثل استعداد به عنوان سرمایه، استعداد به عنوان تفاوتهای فردی، استعداد به عنوان هدیه، استعداد به عنوان هویت، استعداد به عنوان مقاومت و استعداد به عنوان درک استعداد)، کشمکش ها (فاعلی- مفعولی، جامع - انحصاری، ذاتی- اکتسابی، ورودی -خروجی، قابل انتقال -زمینه ای - وابسته) و فرضیات (مثلا درباره درک مستقیم در برابر اطلاعات، درباره اثرات با استعداد شناخته شدن، درباره اثرات رفتارهای مختلف) را شناسایی کرده و بیان نمودیم که این موارد می توانند به عنوان اساس ساختارهای نظری، پیشرفتهای روش شناسی و کارهای تجربی جدید به کار گرفته شوند. با این بررسی، ما امیدواریم که به یک گروه در حال رشد از محققان مدیریت استعداد که به دنبال عبور از مرحله رشد به مرحله بلوغ در مطالعات هستند بپیوندیم که این مرحله به وسیله چارچوبهای نظری و طراحی های تحقیقاتی قابل قبول توصیف می شود و به وسیله جامعه محققان حمایت می گردد.کلید واژگان: مدیریت استعداد, مدیریت استراتژیک منابع انسانی, مدیریت حرفهای سازمانی, تمایز نیروی کار, کارکنان با پتانسیل بالاAcross six different streams of the literature (i.e., HRM; I/O psychology; educational psychology; vocational psychology; positive psychology; social psychology) we identify a number of discrepancies (i.e., between practitioner and academic interest; between talent management discourse and practice), theoretical perspectives (i.e., talent as capital; talent as individual difference; talent as giftedness; talent as identity; talent as strength; and talent as the perception of talent), tensions (i.e., object–subject; inclusive–exclusive; innate–acquired; input–output; transferable–context-dependent), and assumptions (i.e., about intuition versus data; about the effects of being labeled ‘talented’; about the effects of differential treatment) which we argue can serve as a basis for theory building, methodological advances, and new empirical work. With this review, we hope to join a growing group of talent management scholars pushing to make the transition from a growing into a mature field of study, characterized by widely accepted theoretical frameworks and research designs, and supported by the scholarly community.Keywords: talent management, Strategic human resource management, Organizational career management, Workforce differentiation, High potential employees
-
یکی از جلوه های رقابت دولت ها در عرصه سیاست بین الملل، رقابت های منطقه ای است. این مساله افزون بر دامن زدن به بحث های مربوط به موازنه قوای منطقه ای، موجب شده که در هر منطقه جغرافیایی چندین قدرت بزرگ برای به دست آوردن برتری یا هژمونی در آن منطقه، امکانات و منابع خود را بسیج نمایند. این رقابت و بسیج منابع، در هر دو حوزه مولفه های سخت و نرم قدرت صورت می گیرد. در دهه اخیر، دو کشور چین و هند در مناطق جنوب و جنوب شرق آسیا به رقابت برای به دست آوردن برتری منطقه ای و تغییر موازنه به سود خود پرداخته اند. در این پژوهش تلاش بر آن است که رقابت هندوستان و چین در جنوب و جنوب شرق آسیا در زمینه های اقتصادی و نظامی مورد بررسی قرار گیرد. نگارندگان در صدد پاسخ به این پرسش هستند که در رقابت هندوستان و چین در جنوب و جنوب شرق آسیا مولفه های اقتصادی و نظامی چه نقشی داشته اند؟ براین اساس، فرضیه پژوهش بدین گونه است که دو مولفه اقتصادی و نظامی، نقش بنیادین در رقابت های هژمونیک دو کشور به عنوان ابزار زمینه ساز نفوذ و تسلط برای به دست آوردن هژمونی در مناطق جنوب و جنوب شرق آسیا بازی می کنند.روش این پژوهش تحلیلی است و از رویکرد کیفی نیز جهت تجزیه و تحلیل داده ها بهره گرفته شده است.کلید واژگان: هندوستان, چین, جنوب شرق آسیا, رقابت اقتصادی, رقابت نظامی, هژمونیIntroductionIndia and China, as two great Asian powers, are going to gain dominance over their surrounding regions to secure their hegemony throughout all Asia. It has led the two states towards a fundamental competition in Asia, and has led to the formation of a series of economic and military tensions between them and in Asia. However, in their hegemonic approaches, the two countries have selected the south and southeast of Asia as their main priorities and are trying to gain control over them, as their surrounding regions. The strategic view of the two states to these regions has resulted in their severe competitions mainly in economic and political terms. The present study is going to show that India and China, as two great powers, are struggling to gain dominance over the south and southeast of Asia as a prelude to their further hegemony and dominance over the whole Asia; therefore, it is imperative for the statesmen and decision-makers of Islamic Republic of Iran to be well aware of these international realities and be able to develop an appropriate political orientation towards China and India, as two states contending for gaining hegemony over Asia. The question of this study is how have the economic and military components affected competitions between India and China in the south and southeast of Asia?
ResearchMethodologyThis study has used an analytic method. Accordingly, the authors compare and analyze the relations between the economic and military components and the hegemonic component to show what relationship exists between these components and the hegemonic competition of China and India in the south and southeast of Asia. Data analysis is also qualitative and the research hypothesis is analyzed according to empirical indicators and logical reasoning.DiscussionDuring recent decades, an interminable cycle of economic and military competitions has occurred between China and India in their regions. The Indians are, first of all, trying to gain control over the South Asian region, and continue to extend the scope of their dominance to Chinas backyard the southeast of Asia and Chinas South Sea. The Chinese are also trying to both preserve their status in the South Sea and the southeast of Asia and develop their sea communications with South Asian states; in this way, they are going to challenge the presence of the Chinese in this geographical area.
Before the 1990s, India had overlooked the importance of communicating with the southeast of Asia, and the free-trade and market-economy-based communications had no place in the foreign-policy priorities of this state. Compared to India, Southeast Asian states were much less economically developed in the 1960s and were regarded as an unattractive area for economic planning and cooperation. The economic priorities of Indias foreign policy in those days were also supporting its own industries. As for Indians, the Chinese are focusing their attention towards the south and southeast of Asia and are looking at this geographical location as a strategic and specific economic zone. In fact, Chinas extraordinary progress in the southeast of Asia are a result of its economic developments. In 2000, Philippines former President had expressly maintained that he thinks China is going to overcome Asia. (Kang and Cha, 2010: 88-89)
China and Indias efforts in developing their Asian hegemonies have instigated military competitions between them in the south and southeast of Asia. Both states are going to have military dominance over the region and, through this means, attain some of their hegemonic goals. Chinas dominance over the south and southeast of Asia is a major cause of Indias concerns in the region. In Chinas approach also, its military dominance over the south and southeast of Asia especially its dominance over its own backyard, i.e. the Southeastern Asia and Chinas South Sea has a special place. After its successful economic reforms and turning into a great economic power, China has prioritized its military power and dominance over its neighbors.ConclusionIndia and China were under the spell of the socialist ideology during the Cold War, and thus they were engaged in the games of the two powers: the US and the USSR. End of the Cold War let the Chinese and Indian politicians to freely choose their development strategy and try to increase their power and influence in Asia. In 1979, China initiated its economic reforms and India started it one decade later. These reforms empowered the two states so much so that in the beginning of the twentieth century, both countries reached a considerable degree of economic growth and development. Increase in their economic power called for similar developments in the two countries military capacities; therefore, the two states tried to mobilize their military resources according to their economic capacities, so that by 2012 they came to become two large military powers of the world. In fact, developments in their internal capacities have inclined the two states towards trying to gain hegemony in Asia and have brought about a wave of competitions in various geographical zones in Asia. Not only are the competitions in economic and military fields between India and China increasing within their national borders, the hegemonic competition between them has also gone beyond the two countries to include the whole Asia. South Asia and Southeast Asia are backyards for India and China respectively which should be far from the influence of their competitors and remain safe from their ambitious goals. Both countries are trying to enter these areas into a free-trade zone as well as preserving their military superiority. Accordingly, India and China have been signing economic and defence treaties with the countries of the region. In this situation, with the continuation of current trends, one can expect to see a surge in competitions over economic resources and markets, as well as an increase in military competitions between the two continental powers of Asia. This will not only influence the political and diplomatic relations of the two states, but will considerably affect their relations with the countries in the south and southeast of Asia. Therefore, increased competitions in political, economic and military terms between India and China, both on the borders and in their surrounding regions, can instigate future insecurities in Asia.Keywords: India, China, Southeast of Asia, Economic Competition, Military Competition, Hegemony -
روسیه در دوره پساشوروی تلاش کرده است تا منطقه حائل خود با جهان بیرون را با عنوان خارج نزدیک مفهوم سازی کند. در میان کشورهای این منطقه اوکراین به دلیل نزدیکی های تاریخی و فرهنگی فراوان، جایگاه ویژه ای دارد. از این رو، مسائل امنیتی و سیاسی این حوزه برای فدراسیون روسیه اهمیت دارد. اوکراین از سال 2013 با بحرانی فرسایشی روبه رو شده و این مهم به صورت خودکار و بی درنگ واکنش سخت روسیه برای مدیریت بحران را در پی داشته است. نوشتار پیش رو در پی پاسخ به این پرسش است که روسیه چگونه و با استفاده از چه فنون و ابزارهایی به مدیریت بحران اوکراین اقدام کرده است؟ پاسخ این پرسش این است که منطق رهیافت روسی در مدیریت بحران های بین المللی حکایت از آن دارد که وقوع بحران در خارج نزدیک معمولا واکنش سخت و نظامی روسیه را در پی داشته است. یافته ها نشان می دهند که با توجه و اهمیت وضعیت ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئوکالچر اوکراین، روسیه با بهره گیری از مجموعه اهرم های سخت افزاری همچون تهاجم نظامی به شبه جزیره کریمه، فرستادن یگان های ارتش به شرق اوکراین، تحویل محموله های تسلیحاتی فوق سنگین نظامی به مخالفان اوکراینی و اهرم های تکمیلی نرم افزاری مانند برگزاری نشست های سیاسی دیپلماتیک ژنو و مینسک یک و دو، تحریم انرژی رقبای اروپایی و تلاش های تبلیغی و رسانه ها، بحران اوکراین را مدیریت کرده است.کلید واژگان: اوکراین, خارج نزدیک, رویکرد تهاجمی, فدراسیون روسیه, مدیریت بحرانRussia has tried to conceptualize its buffer zone as near abroad in post-Soviet era. Ukraine has am important position among the countries of this region because of numerous cultural and historical affinities. Therefore the security and political issues of this scope are important for Russian Federation. In 2013, Ukraine has faced to an erosive crisis and this issue has incited Russia to harsh reaction in order to manage the crisis automatically and immediately. The article intends to answer this question that how and by which tools and technics, Russia has managed the Ukraine crisis. The hypothesis is that based on Russia approach to international crisis management, crisis occurrence in near abroad usually followed by Russian military reaction. The results indicates that due to the geo-economics, geostrategic and geopolitical importance of Ukraine, Russia mange the Ukraine crisis by using hardware tools collection including military invasion of Crimea, dispatching army troops to the east of Ukraine, delivery loads of super heavy war equipment to oppositions and supplementary software tools such as holding political-diplomatic meetings, imposing energy sanction against European competitors and adopting advertising actions.Keywords: Ukraine, Near Abroad, Russian Federation, Crisis Management, óAgressive Approach
-
بهره گیری از مفاهیم سایر علوم، گاه می تواند در فهم بهتر مناسبات سیاسی و بین المللی راه گشای پژوهشگران باشد. یکی از بهره های مفهومی که در منظومه ژئوپلیتیک کاربرد یافته است، مفهوم «کد» و «ژنوم» ژئوپلیتیک است. ژنوم ژئوپلیتیک، نقشه ژنتیک سیاست هر کشور است که رفتار کشورها را در عرصه داخلی و بویژه خارجی تحت تاثیر قرار می دهد. کشورها ژنوم های سایر بازیگران را به عنوان کدهای ژئوپلیتیک در نظر می گیرند. درخور توجه است که تعامل یا تقابل کد/ ژنوم کشورها، فضایی را ایجاد می کند که می تواند هم راستا یا مغایر با منافع ملی و منطقه ای باشد. در این پژوهش تلاش می شود تا ضمن شناسایی مولفه های تاثیرگذار ژئوپلیتیک دو کشور ایران و عربستان سعودی، به این پرسش پاسخ داده شود که ابزارهای ژئوپلیتیک چه تاثیری در سیاست خارجی ایران وعربستان سعودی دارند؟ فرضیه مقاله عبارت است از اینکه ژنم ژئوپلیتیک و ویژگی های وراثتی و جغرافیایی عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران در شکل گیری کدهای ژئوپلیتیک، جهت گیری و استراتژی های این دو کشور در عرصه خارجی بسیار تاثیرگذار هستند و هر دو بازیگر در تلاش هستند تا ژن های منفی و قدرت زدای خود را خاموش و ژن های مثبت و قدرت زا را فعال نمایند و در عین حال رویکرد ژئوپلیتیک بر روابط این دو بازیگر حاکم است.کلید واژگان: ایران, عربستان سعودی, سیاست خارجی, کد ژئوپلیتیک, ژئوپلیتیکSometimes using the concepts of science could be helpful in understanding political relations and international researchers. One of the conceptual interest in the geopolitical system is used, is the concept of "code" and "genome" in geopolitics. Geopolitical genome, the genetic map of each country's that affects domestic and especially foreign policy of the countries. Countries consider genomes of other actors as geopolitical codes. Interaction or confrontation of Code / genome of countries creates an atmosphere that can be aligned or inconsistent with national and regional interests. The authors of this paper attempt to identify factors affecting geopolitics of Iran and Saudi Arabia. To answer the question of "what impacts geopolitical tool in foreign policy with Iran and Saudi Arabia? The hypothesis of the paper is that the geopolitical genome and the heritability and geographic features of Saudi Arabia and the Islamic Republic of Iran are very influential in the formation of geopolitical codes, orientations and strategies of the two countries in the external arena, and both actors are trying to turn off its negative gene and power generating forces and activating the positive and powerful genes, while the geopolitical approach dominates the relationship between the two actors.Keywords: Iran, Saudi Arabia, foreign policy, geopolitical code, geopolitical
-
افراط گری وبهره گیری ازخشونت، یکی ازپدیده های روبه رشد،فراگیر وتعیین کننده در دوره کنونی می باشد.این پدیده،به گونه ای روزافزون، تحولات ملی،منطقه ای وجهانی را از خود متاثرنموده است.گسترده شدن گروه های افراط گرا با داعیه ونماد های اسلامی، لزوم تبیین چهره واقعی از اسلام اصیل که همان چهره رحمانی است را ضروری می سازد.باتصویب قطعنامه جهان علیه خشونت و افراط گری در مجمع عمومی سازمان ملل متحدکه برمبنای پیشنهادجمهوری اسلامی ایران طرح گردیده ومحقق شد،اجماعی جهانی برای مبارزه باافراط گری وخشونت شکل گرفت.اکنون سوالی که مطرح می شودآن است که آیا تبیین چهره رحمانی از اسلام،نقش موثری درپیشبرد ایده جهان علیه خشونت و افراط گری دارد؟ودرصورت پاسخ مثبت،چه راهبردهاو اصولی از اسلام باید موردتاکید قرارگیرد تاهم باعث روشن شدن افکارعمومی جهانی مبنی برصلح محوربودن احکام اسلامی شودو هم باعث پیرایش گروه های افراطی منتصب شده به آن شود. درخور توجه است که نگارندگان در این مقاله می کوشد باذکر خط مشی ها و راهبردهای اسلام وتبیین چهره رحمانی از آن با بهره گیری از روش تحلیل راهبردی (SWOT) و با اتکا به راهبرد قوت-فرصت از راهبردهای چهارگانه این روش، بیان نمایندکه تصویب ایده جهان علیه خشونت و افراط گری ،فرصت مغتنمی رافراهم نموده است تاضمن بازسازی چهره معرفی شده اسلام به صورت اصیل و واقعی که همان چهره رحمانی است،درمسیر پیشرفت این ایده نیزگام هایی نظری و علمی شایان توجهی برداشته شود.کلید واژگان: اسلام رحمانی, افراط گری, خشونت, دعوت اسلامی, جمهوری اسلامی ایران
-
مجله نظارت و بازرسی، پیاپی 41 (پاییز 1396)، صص 123 -156در این مقاله چگونگیدرک مفهوم استعداد مورد بررسی قرار می گیرد. در این مقاله همچنین، چندین شیوه مدیریتی استعداد اجرا شده مورد بررسی قرار می گیرد و دیدگاه 178 مدیر غیرمنابع انسانی شرکتهای چینی و هندی در زیمنه چالش های محتمل مدیریت استعدادمورد بررسی قرار می گیرد. این مقاله مرکزیتارزشهای مادی در تکامل روابط استخدامی رایج در حال توسعهدر این دو کشور را نشان می دهد. این یافته ها،نیازهای مختلف بهایجاد ظرفیت برای موسسات منابع انسانی در هر دو کشور و همچنین نیاز به قبول دیدگاهی خاصتر (در مقابل دیدگاه های جهانشمول) برای اظهار و بهره برداری مدیریت استعداد در مفهوم بین المللی را نشان می دهد. کلید واژگان: مدیریت در چین, مدیریت در هند, مدیریت استعداد, مدیریت منابع انسانی, مدیریت پیشرفتهn this article understanding the cioncept of talent is examined. Also, many executed talent management methods are examined and the opinions of 178 managers in Chinese and Indian companies - except Human Resources managers -in relation to possible talent management challenges are studied. This article shows the centrality of material values in the evolution of the developing employment relationships in both countries. The findings show different needs for creating for human resources institute in both countries and also show the need for accepting more special iewpoints (in opposition to the universal viewpoint) in order to present and use talent management in international sense.Keywords: Management in China, Managemenet in India, Talent managemenet, Developed management
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.