saeedeh al-sadat hosseini
-
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان فراشناختی و درمان شفقت محور بر کاهش نشخوار ذهنی، اضطراب افراد با نشانههای طیف وسواس فکری انجام شد. روش پژوهش حاضر از لحاظ گردآوری دادهها روش آزمایشی از نوع شبه آزمایشی و طرح آن پیشآزمون، پسآزمون با گروه کنترل بود و ازلحاظ هدف در زمره مطالعات کاربردی و از لحاظ روش در زمره پژوهشهای کمی بود. جامعه مورد مطالعه عبارت بود از کلیه مراجعهکنندگان زن که با تشخیص علایم طیف وسواس فکری- عملی به کلینیکهای مشاوره و روانشناختی منطقه 5 شهر تهران در سال تحصیلی 99- 1398. به استناد مطالعات پیشین مجموعا 45 نفر(هر گروه 15 نفر) با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل دو بسته آموزش درمان فراشناختی و آموزش درمان شفقتمحور و سه پرسشنامه نشخوار فکری یوسفی (1384)، اضطراب ساراسون (1957) بودند. جهت تشخیص مراجعان با نشانههای وسواس فکری- عملی پرونده سنجش مراجعان در کلینیک مورد استفاده قرار گرفت. یافته های پژوهش بر اساس نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که هر دو درمان موجب کاهش نشخوار ذهنی، اضطراب و نگرانی افراد با نشانههای طیف وسواس فکری- عملی بویژه وسواس فکری میشوند. همچنین نتایج نشان داد که درمان فراشناختی و شفقتمحور، به یک اندازه میتوانند بر کاهش نشخوار ذهنی، اضطراب و نگرانی موثر باشند. در نتیجه وقتی مراجعان با نشانههای طیف وسواس فکری - عملی نسبت به مهارتها، احساسات و توانمندیهای شناختی و اجتماعی و غیره آگاهی پیدا میکنند بر نشخوار ذهنی، اضطراب و نگرانی خود فایق میآیند، در نتیجه عملکرد مناسبی خواهند داشت.کلید واژگان: درمان فراشناختی, درمان شفقت محور, نشخوار ذهنی, اضطراب, نشانههای طیف وسواس فکری-عملیThe aim of this study was to determine the effectiveness of metacognitive therapy and compassion-based therapy on reducing mental rumination, anxiety and worry of obsessive-compulsive patients. The method of the present study was a quasi-experimental experimental method in terms of data collection and its research design was a pre-test post-test design with a control group. The study population consisted of all patients referred to counseling and psychological clinics in District 5 of Tehran. Sampling method The present study was purposive stepwise cluster sampling. Based on previous research, 15 people were selected for each group, which was a total of 45 people. Two educational packages and two questionnaires were used to evaluate the dependent variables of the research. First, the subjects in this study were trained in metacognitive skills for 8 weeks and 16 sessions of 90 minutes, then for 8 weeks and 16 sessions of each session, 90 minutes were trained in Self- Compassion. The Yousefi Ruminant Questionnaire (2005), the Connor Anxiety Questionnaire (2000) and the Pennsylvania State Anxiety Inventory (PSWQ) were used to diagnose obsessive-compulsive disorder patients. The results of analysis of covariance showed that metacognitive therapy and compassion-based therapy reduced mental rumination, anxiety and worry of obsessive-compulsive patients. The results also showed that there was no significant difference between the mean mental rumination, anxiety and worry of the clients in the first experimental group (metacognitive) and the second experimental group (self-compassion) in the sense that metacognitive education and compassion are equal. They can reduce mental rumination, anxiety and worry. When obsessive-compulsive patients become aware of their skills, talents, feelings, beliefs, attitudes, and cognitive and social abilities, and thus overcome their mental rumination, anxiety, and worry, they perform well and by doing Assignments at the right time and with the right quality gain experience in treatment success.Keywords: Metacognitive therapy, compassion-oriented therapy, mental rumination, anxiety, worry, Obsessive-compulsive disorder
-
Background
Cosmetic surgery is one of the most common phenomena in recent decades. The prevalence of psychiatric disorders among cosmetic surgery applicants are high, so exploring the procedures and variables affecting their psychological damage is essential.
ObjectivesThis study aimed to evaluate the mediated role of early maladaptive schemas in the relationship between attachment styles and psychopathology in females applying for cosmetic surgery.
MethodsThis descriptive-correlational study was conducted on the 300 females applying for cosmetic surgery in Kermanshah who were selected via simple random sampling. The collected data were analyzed using the Revised Adult Attachment Scale (RAAS) (Collins and Read), early maladaptive schemas (Young), and the Scale of psychological disorders symptoms (SCL-90-R) (Derogatis et al.) via SPSS software version 22 and LISREL 8/8.
ResultsThe study’s hypothetical model fitted the experimental data. The relationship between attachment styles and psychopathology, directly and indirectly, was significant (P < 0.05). The analysis results indicated a mediated role of early maladaptive schemas in the relationship between attachment styles and psychopathology (P < 0.05).
ConclusionsAttachment styles and early maladaptive schemas can effectively prevent, diagnose, and treat psychological damage and improve the psychological level of females applying for cosmetic surgery.
Keywords: Attachment Styles, Early Maladaptive Schemas, Psychopathology, Cosmetic Surgery, Females, Kermanshah -
زمینه و هدف
تابحال رویکردهای درمانی متعددی اعم از دارویی و غیردارویی برای مبتلایان اختلال نقص توجه-بیش فعالی به کار گرفته شده است و محققان درصدد تعیین اثرگذاری بیشتر هرکدام از این رویکردها هستند. بنابراین هدف از این تحقیق مقایسه اثربخشی دارودرمانی، پسخوراند عصبی و مداخلات روانشناختی تلفیقی (آموزش والدین، بازی درمانی و آموزش شناختی) بر مشکلات رفتاری اختلال ADHD داشت.
مواد و روشها:
روش تحقیق نیمه آزمایشی و طرح تحقیق پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری با سه گروه آزمایشی و یک گروه کنترل بود. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه کودکان 9 تا 12 سال شهر همدان در سال 99-1398 بودند. شیوه نمونه گیری هدفمند بود. گروه درمان های دارویی تحت نظر روانپزشک به مدت 12 هفته روزانه دارو دریافت کردند. گروه پسخوراند عصبی 24 جلسه 45 دقیقه ای بصورت 2 بار در هفته مداخله دریافت کرد. گروه مداخلات روانشناختی تلفیقی بمدت 24 جلسه در (8 جلسه آموزش والدین هفتگانه، 8 جلسه بازی درمانی هر هفته دو جلسه، 8 جلسه آموزش شناختی هر هفته دو جلسه) آموزش دریافت کردند. شرکت کنندگان با مقیاس سوانسون، نولان و پلهام ویرایش چهارم برای سنجش نشانه های بالینی ADHD، آزمون عصب روانشناختی کولیج جهت سنجش کارکردهای اجرایی و مقیاس خودگزارشی مشکلات رفتاری راتر فرم والدین مورد سنجش قرار گرفتند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کواریانس چند متغیره (مانکوا) و تحلیل واریانس چند متغیره (مانوا) استفاده شد.
یافتهها:
نتایج تحقیق نشان داد که مداخلات روانشناختی تلفیقی در مقایسه با درمان دارویی و پسخوراند عصبی در متغیر مشکلات رفتاری و تمامی مولفه های آن اثربخشی بیشتری داشت که این اثربخشی در پیگیری سه ماهه نیز معنی دار بود (001/0>p).
نتیجهگیری:
به نظر می رسد که مداخلات روانشناختی تلفیقی می تواند درمان موثر و ماندگاری در مشکلات رفتاری کودکان مبتلا به ADHD باشد و می تواند جایگزین رویکردهای درمانی دیگر مانند دارودرمانی و پسخوراند عصبی باشد.
کلید واژگان: اختلال نارسایی توجه, بیش فعالی, درمان دارویی, پسخوراند عصبی, کارکردهای اجرایی, مشکلات رفتاری, مداخلات روانشناختیAim and Background:
So far, several therapeutic approaches, both pharmacological and non-pharmacological, have been used for patients with Attention Deficit Hyperactivity Disorder and researchers are trying to determine the effectiveness of each of these approaches. Therefore, the aim of this study was to compare the effectiveness of drug therapy, neural feedback and integrated psychological interventions (parent education, play therapy and cognitive education) on behavioral problems of ADHD.
Methods and Materials:
The research method was quasi-experimental and the pre-test-post-test-follow-up and control group design. The statistical population included all children aged 9 to 12 years in Hamedan. Sampling method was Purposive. The psychotherapy group received medication daily for 12 weeks. The neural feedback group received 24 sessions of 45 minutes twice a week. The group of integrated psychological interventions received training for 24 sessions. Participants were assessed using the Swanson, Nolan, and Pelham Fourth Edition Scale to assess the clinical signs of ADHD, the College Neuropsychological Test to measure executive function, and the Rutter form Behavioral Problems Self-Report Scale. Multivariate analysis of covariance and multivariate analysis of variance were used to analyze the data.
FindingsThe results showed that combined psychological interventions were more effective in the behavioral problems variable and all its components compared to drug therapy and neurological feedback, which was also significant in the quarterly follow-up (p≤0.001).
ConclusionsIt seems that integrated psychological interventions can be an effective and lasting treatment for behavioral problems in children with ADHD and can replace other therapeutic approaches such as medication and neurological feedback.
Keywords: Attention Deficit, Hyperactivity Disorder, Drug Treatment, Nervous Feedback, Executive Functions, Behavioral Problems, Psychological Interventions -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و چهارم شماره 1 (پیاپی 175، فروردین و اردیبهشت 1400)، صص 2199 -2208مقدمه
اختلال نارسایی توجه-بیش فعالی از شایع ترین و پرچالش ترین اختلال های دوران کودکی و نوجوانی است. هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی دارو درمانی بر کارکردهای اجرایی، مشکلات رفتاری و نشانگان بالینی اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی می باشد.
روش کارپژوهش از نوع آزمایشی با سنجش پیگیری سه ماهه با دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) انجام شد. شرکت کنندگان به شیوه نمونه گیری هدفمند و براساس میزان هوش و نوع اختلال همتا شدند. گروه درمان های دارویی تحت نظر روانپزشک به مدت 12 هفته روزانه دارو دریافت کردند. شرکت کنندگان با مقیاس سوانسون، نولان و پلهام ویرایش چهارم برای سنجش نشانه های بالینی ADHD، آزمون عصب روانشناختی کولیج جهت سنجش کارکردهای اجرایی و مقیاس خودگزارشی مشکلات رفتاری راتر فرم والدین مورد سنجش قرار گرفتند. از تحلیل واریانس چند متغیره (مانوا) برای بررسی فرضیه های پژوهش استفاده شده است.
نتایجنتایج پژوهش نشان داد که بین گروه تجربی و گروه کنترل در تمامی پس آزمون متغیرهای کارکردهای اجرایی، مشکلات رفتاری و نشانگان بالینی و مولفه های آنها تفاوت معنی داری وجود دارد (05/0≤P).
نتیجه گیریباتوجه به نتایج به دست آمده، به نظر می رسد که دارو درمانی، مداخله ای اثر گذار برای درمان متغیرهای ذکر شده می باشد.
کلید واژگان: اختلال نارسایی توجه, بیش فعالی, درمان دارویی, کارکردهای اجرایی, مشکلات رفتاریIntroductionAttention Deficit Hyperactivity Disorder is one of the most common and challenging disorders in childhood and adolescence. The aim of this study was to evaluate the effectiveness of drug therapy on executive functions, behavioral problems and clinical symptoms of attention deficit / hyperactivity disorder.
MethodsThis experimental study was performed by measuring quarterly follow-up with two experimental and control groups (15 people in each group). Participants were matched by Purposive sampling method based on their level of intelligence and type of disorder. The psychotherapy group received medication daily for 12 weeks. Participants were assessed using the Swanson, Nolan, and Pelham Fourth Edition Scale to assess the clinical signs of ADHD, the College Neuropsychological Test to assess executive function, and the Rutterform Behavioral Problems Self-Report Scale. Multivariate analysis of variance (MANOVA) has been used to test the research hypotheses.
ResultsThe results showed that there was a significant difference between the experimental group and the control group in all post-test variables of executive functions, behavioral problems and clinical symptoms and their components (P≤0.05).
ConclusionAccording to the results, it seems that drug therapy is an effective intervention to treat the mentioned variables.
Keywords: Attention Deficit, Hyperactivity Disorder, Drug Treatment, Executive functions, Behavioral Problems -
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 95 (بهمن 1399)، صص 1497 -1506زمینه
مطالعات بسیاری به اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر مشکلات زناشویی زوجین و بررسی مشکلات تنظیم هیجانی و رضایت زناشویی زوجین پرداخته اند. اما پژوهشی که به بررسی اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر مشکلات تنظیم هیجانی و رضایت زناشویی بانوان ناسازگار در دهه اول زندگی پرداخته باشد مغفول مانده است.
هدفبررسی اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر مشکلات تنظیم هیجانی و رضایت زناشویی بانوان ناسازگار در دهه اول زندگی بود.
روشپژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان دارای ناسازگاری زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی شهر اندیشه در سال 1397 بود.30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (15 نفری) جایگزین شدند. ابزار پژوهش عبارتند از: پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ (السون، 1998)، پرسشنامه ناسازگاری (DQ) ارنست جی. بی یر و دانیل پی. استرنبرگ (1977)، پرسشنامه اختلالات تنظیم هیجانی گراتس (2004) و بسته ی آموزشی طرحواره درمانی هیجانی لیهی و همکارانش (2015 ، 2019). تحلیل داده ها با روش تحلیل کوواریانس تک و چند متغیری انجام شد.
یافته هاطرحواره درمانی هیجانی موجب افزایش میانگین نمرات رضایت زناشویی در شرکت کنندگان گروه طرحواره درمانی و موجب افزایش میانگین نمرات تنظیم هیجان در شرکت کنندگان گروه طرحواره درمانی شد (0/001 P<).
نتیجه گیریطرحواره درمانی هیجانی باعث افزایش رضایت زناشویی و تنظیم هیجان و مولفه های آن در زوجین شد.
کلید واژگان: طرحواره درمانی هیجانی, تنظیم هیجانی, رضایت زناشویی, بانوان, ناسازگارBackgroundMany studies have investigated the efficacy of emotional schema therapy on marital problems of couples and the problems of emotional adjustment and marital satisfaction of couples. But research investigating the efficacy of emotional schema therapy on the problems of emotion regulation and marital satisfaction in maladaptive women of the first decade of life has been neglected.
AimsThe aim of this study was to evaluate the effectiveness of emotional schema therapy on emotional regulation problems and marital satisfaction of maladaptive women in the first decade of life.
MethodThis study was a quasi-experimental study with pretest-posttest design with control group. The statistical population consisted of all women with marital maladjustment referred to counseling and psychological services in Andisheh in 2018. Thirty individuals were selected by purposive sampling method and were randomly divided into two groups of control and experimental (n = 15). Research tools include: Enrich Marital Satisfaction Questionnaire (Ellison, 1998), Ernst J. DQ Disability Questionnaire. Beerless and Daniel P. Sternberg (1977), Grazchr('39')s Emotion Regulation Disorders Questionnaire (2004), and Lehi et al. (2015, 2019) training package for Emotional Schema Therapy. Data were analyzed using single and multivariate analysis of covariance.
ResultsEmotional schema therapy increased the mean scores of marital satisfaction in the schema therapy group and increased the mean score of emotional regulation in the schema therapy group (P< 0/001).
ConclusionsEmotional schema therapy increased marital satisfaction and emotion regulation and its components in couples.
Keywords: Emotional schema therapy, emotion regulation, marital satisfaction, ladies, incompatible -
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان فراشناختی بر کاهش نشخوار ذهنی و اضطراب بیماران وسواس فکری انجام شد. روش پژوهش حاضر از لحاظ گردآوری داده ها روش آزمایشی از نوع شبه آزمایشی و طرح پژوهش آن طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود و ازلحاظ هدف در زمره پژوهش های بنیادی و از لحاظ روش در زمره پژوهش های کمی بود. جامعه مورد مطالعه عبارت بود از کلیه مراجعه کنندگان به کلینیک های مشاوره و روان شناختی منطقه 5 شهر تهران. روش نمونه گیری پژوهش حاضر نمونه گیری خوشه ای مرحله ای هدفمند بود. گروه حجم نمونه حاضر به استناد پژوهشهای پیشین 15 نفر برای هر گروه انتخاب شد که مجموعا 30 نفر بودند. جهت ارزیابی متغیر های وابسته پژوهش از بسته آموزشی درمان فراشناختی و دو پرسشنامه استفاده شد . آزمودنی ها در این پژوهش به مدت 8 هفته و 16 جلسه ی90 دقیقه ای تحت آموزش مهارت های فراشناختی قرار گرفتند پرسشنامه نشخوار فکری یوسفی (1384) ، پرسشنامه اضطراب کانور (2000) مورد استفاده قرار گرفتند و جهت تشخیص بیماران وسواس فکری چک لیست وسواس فکری منطبق با آخرین ملاک های dsm5 مورد استفاده قرار گرفت.نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که درمان فراشناختی موجب کاهش نشخوار ذهنی و اضطراب بیماران وسواس فکری شد. وقتی بیماران وسواس نسبت به مهارت ها، استعدادها،احساسات، باورها ، نگرش ها و توانمندی های شناختی و اجتماعی آگاهی پیدا می کند و بر این اساس بر نشخوار ذهنی و اضطراب خود فایق می آیند در نتیجه عملکرد مناسبی دارند و با انجام دادن تکالیف در زمان مناسب و با کیفیت مناسب تجربه موفقیت در درمان را کسب می کنند.
کلید واژگان: درمان فراشناختی, نشخوار ذهنی, اضطراب, وسواس فکریThe aim of this study was to determine the effectiveness of metacognitive therapy on reducing rumination and anxiety in obsessive-compulsive patients. The method of the present study was a quasi-experimental experimental method in terms of data collection and its research design was a pre-test post-test design with a control group. The study population consisted of all patients referred to counseling and psychological clinics in District 5 of Tehran. Sampling method The present study was purposive stepwise cluster sampling. Based on previous research, 15 people were selected for each group, which was a total of 30 people. Metacognitive therapy training package and two questionnaires were used to evaluate the dependent variables of the research. In this study, subjects were trained in metacognitive skills for 8 weeks and 16 sessions of 90 minutes. It was used according to the latest DSM 5 criteria. The results of analysis of covariance showed that metacognitive therapy reduced rumination and anxiety in obsessive-compulsive patients. When obsessive-compulsive patients become aware of their skills, talents, feelings, beliefs, attitudes, and cognitive and social abilities, and thus overcome their mental rumination and anxiety, they are therefore performing well and doing their homework. At the right time and with the right quality, they will experience successful treatment.
Keywords: Metacognitive Therapy, Rumination, Anxiety, Obsession -
هدف این پژوهش، بررسی رابطه مهارت حل مساله با سوء مصرف مواد در مردان معتاد خود معرف شهر کرمانشاه بود. روش مطالعه حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه اجراء، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه معتادان مرد بود که در سال 1397 جهت ترک اعتیاد به مراکز دولتی یا خصوصی شهر کرمانشاه، مراجعه کرده بودند. از میان آن ها به کمک روش نمونه گیری تصادفی در دسترس، تعداد 120 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده های پژوهش توسط پرسشنامه های حل مساله اجتماعی لیندا و البرگ و همکاران (2000) و اطلاعات شخصی سوء مصرف جمع آوری شدند. برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش، از نرم افزار آماری SPSS استفاده شد. نتایج نشان دادند، بین مهارت حل مساله با سوء مصرف مواد در مردان معتاد خود معرف رابطه وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که بر اساس مهارت حل مساله، می توان سوء مصرف مواد در مردان معتاد خود معرف را پیش بینی نمود. نتایج کلی نشان داد، بین مهارت حل مساله با سوء مصرف مواد در مردان معتاد خود معرف رابطه وجود دارد.
کلید واژگان: مهارت حل مسئله, سوء مصرف مواد, مردان معتاد, شهر کرمانشاهThe present study intended to examine the relationship between problem-solving skill and drug abuse among self-introduced male addicts in Kermanshah City. In terms of purpose, this is an applied research and the method of the study is descriptive correlational. The statistical population included all of the male addicts who referred to state and private treatment-centers of Kermanshah City in 2016. Using random convenience sampling, 120 people were chosen as sample. The data was collected via Linda et al. Social Problem-Solving Inventory (2000), and drug abuse personal information. To analyze the data, SPSS software was used. The findings showed that there is a relationship between problem-solving skill and drug abuse among self-introduced male addicts. The findings also showed that drug abuse among self-introduced male addicts can be predicted based on problem-solving skill. The overall results showed that problem-solving skill is related to drug abuse among self-introduced male addicts.
Keywords: Problem-solving skill, Drug abuse, Make addicts, Kermanshah city -
زمینه و هدف
سازگاری زناشویی باتوجه به اهمیت نهاد خانواده و تاثیرگذاری آن بر جنبه های مختلف ازجمله سلامت جسمی و روانی مدنظر قرار گرفته است. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی شناخت درمانی بر مشکلات تنظیم هیجانی و رضایت زناشویی بانوان ناسازگار در دهه اول زندگی، انجام شد.
روش بررسیاین مطالعه نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی زنان دارای ناسازگاری زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره و خدمات روان شناختی شهر اندیشه در سال 1397 تشکیل دادند که در دهه اول زندگی زناشویی قرار داشتند. از بین آن ها تعداد سی نفر که در پرسشنامه تنظیم هیجان (گراتس، 2004) و رضایت زناشویی (اولسون، 1989) یک انحراف معیار کمتر از میانگین کسب کردند به روش نمونه گیری هدف مند انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه گواه و شناخت درمانی (هر گروه پانزده نفر) جایگزین شدند. سپس زوجین گروه آزمایش در ده جلسه 120دقیقه ای در دوره شناخت درمانی شرکت کردند. یک ماه بعد از اتمام مداخلات، گروه ها پرسشنامه مذکور را در پس آزمون تکمیل نمودند. داده ها با روش تحلیل کوواریانس تک و چندمتغیری توسط SPSS نسخه 22 تجزیه وتحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد که شناخت درمانی موجب افزایش رضایت زناشویی (0٫001>p) و تنظیم هیجان (0٫001>p) در شرکت کنندگان گروه آزمایش شده است.
نتیجه گیریمطالعه حاضر مشخص کرد که شناخت درمانی باعث افزایش رضایت زناشویی و تنظیم هیجان و مولفه های آن در زنان دارای ناسازگاری زناشویی می شود؛ بنابراین می توان از رویکرد درمان شناختی درجهت افزایش تنظیم هیجانی و رضایت زناشویی در بین زوجین و افراد دارای ناسازگاری زناشویی در مراکز مشاوره و روان درمانی استفاده کرد.
کلید واژگان: شناخت درمانی, تنظیم هیجانی, رضایت زناشوییBackground & Objectivesmarital conflicts generate psychological symptoms, such as anxiety and depression in couples and could collapse the marital life. Resolving a couplechr('39')s conflicts depends on their personality traits. In this regard, cognitive couple therapy uses cognitive and behavioral strategies and life skills training to enhance coupleschr('39') explicit behavior and interaction. This goal is achieved by modifying their thoughts, expectations, interpretations, and responses. In addition to cognitive restructuring, this approach employs various behavioral interventions to enhance coupleschr('39') coping skills. In other words, cognitive couple therapy simultaneously emphasizes the role of cognitive and behavioral processes. It also provides an opportunity for couples to learn the necessary methods to identify and modify their destructive thoughts and behaviors. Subsequently, they could use them when coping with various issues. The present study aimed to determine the effects of cognitive therapy on emotion regulation problems and marital satisfaction in the first decade of marriage.
MethodsThis was a quasi–experimental study with a pretest–posttest and a control group design. In total, 30 married individuals who scored lower than the average in the Emotion Regulation Questionnaire (Graz, 2004) and Marital Satisfaction (Olson, 1989) were selected as the study samples. Accordingly, they were randomly assigned to two groups of control and cognitive therapy. Then, the experimental group couples participated in ten 120–minute sessions of cognitive therapy. One month after the intervention, the groups completed the posttest questionnaire. The obtained data were analyzed using one–way Analysis of Variance (ANOVA) and Multivariate Analysis of Covariance (MANCOVA) by SPSS.
ResultsThe present study findings suggested that cognitive therapy increased marital satisfaction (p<0.001) and emotion regulation (p<0.001) in the experimental group.
ConclusionThe collected data revealed that cognitive therapy increased marital satisfaction and emotion regulation and its components in women with marital maladjustment. Therefore, cognitive therapy approach could be used to improve emotion regulation and marital satisfaction among couples and individuals with marital maladjustment in counseling and psychotherapy centers.
Keywords: Cognitive therapy, Emotion regulation, Marital satisfaction
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.