seyyed reza attarzadeh hosseini
-
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، سال هشتاد و یکم شماره 12 (پیاپی 275، اسفند 1402)، صص 944 -956زمینه و هدف
بیماری کبد چرب شایعترین علت بیماری های مزمن کبدی در جهان است که می تواند باعث بروز بیماری های قلبی- عروقی شود، از این رو این پژوهش با هدف بررسی تاثیر یک دوره تمرین تناوبی شدید و تزریق هورمون رشد بر PGC1α میتوکندریایی قلبی و برخی شاخصهای استرس اکسیداتیو موشهای سوری مبتلا به آسیب کبدی، انجام پذیرفت.
روش بررسیپژوهش حاضر از نوع بنیادی و به روش تجربی-آزمایش بنیان است. شروع پژوهش تا جمع آوری داده ها، از شهریور 1401 تا اسفند 1401 در آزمایشگاه تخصصی تربیت بدنی دانشگاه فردسی مشهد به طول انجامید. تعداد 21 سر موش به صورت تصادفی به سه گروه هفت تایی، کنترل (c)، تمرین (HIIT) و تمرین+ هورمون رشد (H-GH) تقسیم شدند. تمرین تناوبی شدید و تزریق هورمون رشد طبق پروتکل انجام گرفت. شاخص هایی نظیر PGC1a،SOD ، MDA، مقاومت به انسولین، نسبت ALT/AST و LDL/HDL مورد ارزیابی قرار گرفت. جهت ارزیابی داده ها از آزمون آماری تحلیل واریانس و آزمون تعقیبی توکی (Tukey post hoc) استفاده شد.
یافته هامقادیر PGC1a و SOD در هر دو گروه در مقایسه با گروه کنترل افزایش معناداری داشت. اما مقادیر MDA در هر دو گروه در مقایسه با گروه کنترل کاهش معناداری داشت. کاهش مقاومت به انسولین تنها در گروه HIIT نسبت به گروه کنترل معنادار بود. نسبت ALT/AST در هر دو گروه در مقایسه با گروه کنترل کاهش معناداری داشت. نسب LDL/HDL (Lipid profile ratio) تنها در گروه HIIT کاهش معنادار داشت.
نتیجه گیریتمرین تناوبی شدید توانست پاسخ بهینهتری در مقایسه با پپتید GH در بهبود شاخصهای مرتبط با NAFLD ایجاد کند. تزریق این هورمون به تنهایی ممکن است تبعات نامطلوبی بر برخی شاخص های این ناهنجاری داشته باشد.
کلید واژگان: آنزیم ها, هورمون رشد, تمرینات تناوبی با شدت بالا, پروتیین های مرتبط با قطرات لیپید, استرس اکسیداتیو, گیرنده فعال شده با تکثیر کننده پراکسی زوم گاما کواکتیواتور 1-آلفا (پروتیین PPARGC1A), سوپراکسید دیسموتاز-1BackgroundFatty liver disease is the most common cause of chronic liver diseases in the world, which can cause cardiovascular diseases, so this research aims to scrutiny a period of intense intermittent sports activity and growth hormone perfuse on cardiac mitochondrial PGC1α and some indicators of oxidative stress in mice with liver damage.
MethodsThe present research was conducted from September 2022 to March 2023 in the specialized physical training laboratory of Ferdowsi University of Mashhad. The statistical population was twenty one adult male Syrian mice with an average weight of twenty three grams. The sports activity protocol was adopted for fifty-six days using the special video recorder for rodents. The intense interval training program was carried out in the form of ten one-minute repetitions and two-minute active rest, so that the total daily training time for each person was thirty minutes.The vaccination protocol includes the daily vaccination of somatropin injected intraperitoneally.
ResultsThe PGC1α levels were significantly higher in both the HIIT (P=0.02) and H- GH (P=0.03) groups collationed to the witness team. Moreover, the levels of SOD were considerably increased, in both the HIIT (P=0.05) and H-GH (P=0.005) team s compared to the witness team. Moreover, the levels of MDA were considerably decreased, in both the HIIT (P=0.007) and H-GH (P=0.04) teams compared to the witness team. The decrease in insulin resistance was significant only in the HIIT (P=0.05) team compared to the witness team and slightly increased in the H-GH (P=0.36) team but was not considered. The difference between HIIT and H-GH team (P=0.03) was also significant.The proportion of ALT/AST in both HIIT (P=0.02) and H-GH (P=0.03) teams had a significant decrease compared to the witness team. LDL/HDL proportion evidenced considered decrement at just in the HIIT team (P=0.01).
ConclusionIntense intermittent sports activity was able to produce a more optimal response compared to GH peptide in improving NAFLD-related indices. Injection of this hormone single may have adverse outcomes on some indexes of this abnormality.
Keywords: Enzymes, Growth Hormone, High-Intensity Interval Training, Lipid Droplet Associated Proteins, Oxidative Stress, PPARGC1A Protein, Superoxide Dismutase-1 -
نشریه علوم ورزش، پیاپی 52 (زمستان 1402)، صص 13 -29
در رشته ورزشی فوتسال حرکات سریع و انفجاری نقش تعیین کننده ای در اجرای ورزشی بهینه دارند؛ و با درنظر گرفتن این نکته انتخاب صحیح روش ارزیابی عملکرد بی هوازی بازیکنان این رشته ورزشی بسیار با اهمیت می باشد. لذا هدف از تحقیق حاضر، بررسی همبستگی بین آزمون میدانی RAST با آزمون وینگیت در ارزیابی عملکرد بی هوازی زنان فوتسالیست بود. در این مطالعه 25 زن با میانگین سنی 72/21 سال، میانگین شاخص توده بدنی 83/21 کیلوگرم بر مترمربع و میانگین درصد چربی 66/25 درصد به صورت هدفدار گزینش شدند. پس از انتخاب آزمودنی ها، آزمون بی هوازی 30 ثانیه وینگیت بر روی چرخ کارسنج و آزمون RAST به منظور برآورد عملکرد بی هوازی اجرا شد. در پایان دو آزمون، شاخص های توان بی هوازی حداکثر، میانگین و حداقل توان بی هوازی و شاخص خستگی ثبت گردید و ضربان قلب آزمودنی ها نیز گرفته شد و برای تعیین همبستگی شاخص های مورد بررسی در دو آزمون از روش آماری ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد و نتایج در سطح معنی داری (05/0p<) آزمایش شدند. بر اساس یافته های تحقیق حاضر، همبستگی متوسط و معناداری بین توان حداکثر، حداقل و میانگین آزمون آزمایشگاهی وینگیت و آزمون میدانی RAST مشاهده شد.در حالی که بین شاخص خستگی به دست آمده از دو آزمون، همبستگی معناداری مشاهده نشد. در واقع، آزمون RAST می تواند به مربیان باشگاه های ورزشی به ویژه در سطوح آماتور در سنجش توان بی هوازی و بالاخص در گزینش بازیکنانی با توان بی هوازی ویژه ورزش فوتسال کمک شایانی بنماید.
کلید واژگان: آزمون RAST, آزمون وینگیت, توان بی هوازی, زنان فوتسالیست.In futsal, fast and explosive movements play an important role in the optimal exercise implementation. Thus, improving the evaluation of anaerobic performance techniques in futsal players is very notable. The aim of the present study was to investigate the correlation between RAST test and Wingate test for evaluation of anaerobic performance indicators in Female Futsal players. A total of 25 women with an average age of 21.72 years and with mean body mass index 21.83kg/m2 and mean percentage of body fat 25.66 percent were selected. For evaluation of the anaerobic performance the RAST test and Wingate test on cycloergometer was used. Then, maximal power, minimal power, average power, fatigue index and heart rate after the end of two tests were calculated. Pearson correlation coefficient was used to determine the relationship between the RAST and Wingate test's indices. Results in a significant level (p<0.05) were tested. According to this study, the average correlation coefficient between maximal power, minimal power and average power of Wingate test and RAST test was observed. There was no significant difference in the fatigue index between two tests. In fact, the RAST test can help sports club coaches to measure anaerobic power in amateur level to select players with optimal anaerobic power in futsal.
Keywords: Keywords, Anaerobic Power, Female Futsal Players, RAST Test, Wingate Test -
مقدمه و هدفسیستم انرژی غالب در رشته ورزشی بسکتبال، سیستم بی هوازی است و بازیکنان این رشته ورزشی درصد هستند تا مکمل هایی را مورد استفاده قرار دهند که به افزایش ظرفیت و توان بی هوازی آنها کمک کند. لذا، هدف از این تحقیق مقایسه اثر حاد مکمل یاری بیکربنات سدیم و دی متیل گلایسین بر پارامترهای بیوشیمیایی خون و ظرفیت عملکردی بی هوازی بسکتبالیست های نخبه جوان بود.مواد و روش هااین مطالعه از نوع مطالعات نیمه تجربی و با طرح تکرارهای زمانی بود. بر همین اساس، 15 بسکتبالیست نخبه سالم با میانگین سن 0.37±16 سال و وزن 2.56±72.02 کیلوگرم به سه گروه بیکربنات سدیم، دی متیل گلایسین و دارونما تقسیم شدند. به هر سه گروه محلول 500 میلی لیتری حاوی 300 میلی گرم بیکربنات سدیم، 400 میلی گرم دی متیل گلایسین و دارونما داده شد. پیش و پس از مکمل یاری و پس از اجرای آزمون 30 ثانیه ای دوچرخه وینگیت، نمونه های خون جمع آوری شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری تکراری و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معناداری 0.05>P استفاده شد.یافته هانتایج نشان داد پس از مکمل یاری بیکربنات سدیم و دی متیل گلایسین، هر چند لاکتات خون افزایش اندکی یافته بود، بااین حال این افزایش معنادار نبود. مصرف بیکربنات سدیم، مقادیر تامپون خارج سلولی بیکربنات را به طور معناداری افزایش داد (0.05>P).بحث و نتیجه گیریمصرف بیکربنات سدیم در بسکتبالیست های جوان می تواند به طور معناداری ظرفیت بیوشیمیایی خون را طی تمرین تناوبی شدید کوتاه مدت، افزایش دهد. هم زمان، مصرف بیکربنات سدیم احتمالا می تواند به سبب افزایش ظرفیت تامپونی، عملکرد بی هوازی را بهبود بخشد.کلید واژگان: بی کربنات سدیم, دی متیل گلایسین, ظرفیت بی هوازی, پارامترهای بیوشیمیایی خونIntroduction andPurposeThe dominant energy system in basketball is the anaerobic system, and basketball players are trying to use supplements increasing their anaerobic capacity and power. Therefore, the purpose of the study was to compare the effect of sodium bicarbonate and Dimethylglycine on biochemical blood parameters and anaerobic functions in youth elite basketball players.Materials and MethodsThis study was a semi-experimental study with a repeated measures design. Fifteen youth elite basketball players with 15–17 years old and 72.02±2.56 Kg were divided into three groups: placebo, Sodium bicarbonate, and Dimethylglycine groups. During the study period, a 500 mL solution which contained 300 mg sodium bicarbonate was given to the sodium bicarbonate group. In addition, Dimethylglycine group received 400 mg Dimethylglycine, and third group received 500 mL placebo solution. Blood samples were collected before and following the study’s administrations as well as following Wingate test performance (30 seconds).ResultsResults of this study were demonstrated that following the sodium bicarbonate as well as Dimethylglycine supplements, blood lactate was increased but this finding statistically was not significant (P>0.05). However, following sodium bicarbonate administration the amount of extracellular bicarbonate buffers was significantly increased (P<0.05).Discussion andConclusionTaken our findings together, administration of sodium bicarbonate in youth athletes could increase blood-buffering capacity during the high-intensity interval exercises. Moreover, supplementation of sodium bicarbonate may improve anaerobic capacity due to the buffering capacity ameliorations.Keywords: Sodium Bicarbonate, Dimethylglycine, Anaerobic Capacity, Blood Biochemical Parameters
-
سابقه و هدف
غلبه بر کبد چرب یکی از دغدغههای جامعه امروزی میباشد، لذا این مطالعه با هدف بررسی اثر یک دوره تمرین تناوبی شدید و تزریق سوماتوتروپین بر نشانگرهای آپوپتوز هپاتوسیت و شاخص آتروژنیک موشهای سوری مبتلا به کبد چرب، انجام پذیرفت.
مواد و روش هاپژوهش حاضر از نوع بنیادی و به روش تجربی- آزمایش بنیان است. تعداد 21 سر موش به صورت تصادفی به سه گروه هفت تایی، کنترل (C)، تمرین (HIIT) و تمرین + سوماتوتروپین (H-GH) تقسیم شدند. تمرین تناوبی شدید به مدت هشت هفته و پنج جلسه در هفته با سرعت 25 متر بر دقیقه شروع و با سرعت 70 متر بر دقیقه در پایان هفته هشتم پایان پذیرفت. پروتکل تزریق سوماتروپین به صورت روزانه یک میلیگرم/کیلوگرم وزن بدن بود. نشانگرهایی چون سیتوکراتین-18، پاراکسوناز، مقاومت به انسولین، نسبت ALT/AST و LDL/HDL مورد ارزیابی قرار گرفت. جهت ارزیابی داده ها از آزمون آماری تحلیل واریانس و آزمون تعقیبی توکی استفاده شد.
یافته هامقادیر سیتوکراتین-18 تنها در گروه HIIT کاهش معنیداری داشت (01/0=P). مقادیر پاراکسوناز در هر دو گروه HIIT (0/00=P) و H-GH (0/01=P) نسبت به گروه کنترل افزایش معنیداری به همراه داشت. تغییرات بین گروهی مقاومت به انسولین به لحاظ آماری در گروه HIIT، کاهش معنی دار (05/0=P) و در گروه H-GH، افزایش ناچیزی داشت و در سطح معنیداری نبود (0/36=P). نسبت ALT/AST در هر دو گروه HIIT (0/02=P) و H-GH (0/03=P) کاهش معنی داری داشت. نسبت LDL/HDL تنها در گروه HIIT کاهش معنیداری داشت (0/01=P).
استنتاجتمرین تناوبی شدید به نسبت GH، پاسخ موثرتری در بهبود نشانگرهای NAFLD ایجاد نمود، تزریق هورمون رشد به تنهایی میتواند تبعات منفی بر برخی شاخصهای این ناهنجاری داشته باشد.
کلید واژگان: تمرین تناوبی شدید, هورمون رشد, آسیب کبدی, CK18, پاراکسوناز, آنزیم های کبدBackground and purposeFatty liver disease and overcoming it is a health concern. This study aimed to investigate the effect of a period of high-intensity interval training (HIIT) and somatotropin injection on hepatocyte apoptosis markers and atherogenic index in mice with fatty liver disease.
Materials and methodsIn this basic experimental study, 21 male mice were randomly divided into three groups (n=7): control (C), exercise (HIIT), Exercise + somatotropin (H-GH). The HITT was performed for eight weeks/ five sessions a week. The speed was 25 meters per minute at the beginning which increased to 70 meters per minute at the end of week eight. The somatropin dosage was 1 mg/kg. Markers, including CK-18, paraoxonase, insulin resistance, ALT/AST ratio, and LDL/HDL were measured. Statistical analysis was carried out using One-way ANOVA and post hoc Tukey test.
ResultsCK18 values significantly decreased only in the HIIT group (P=0.01). Paraoxonase levels in both HIIT (P=0.00) and H-GH (P=0.01) groups significantly increased compared to the control group. Between groups changes of HOMA-IR index significantly reduced in the HIIT group (P=0.05) and slightly increased in the H-GH group but was not significant (P=0.36). The ratio of ALT/AST in both HIIT (P=0.02) and H-GH (P=0.03) groups significantly reduced. LDL/HDL ratio showed significant decrease only in the HIIT group (P=0.01).
ConclusionHigh-intensity interval training produced a more effective response in improving the markers of none alcoholic fatty liver disease than GH. Injection of growth hormone alone can have negative consequences on some indicators of the disease.
Keywords: high-intensity interval training, Growth hormone, hepatic damage, CK18, PON, Liver enzymes -
زمینه و هدف
شواهد نشان داده اند که پروتیین واکنشی C (CRP) تنها یک نشانگر بیولوژیکی التهابی نبوده، بلکه یک عامل خطر مهم مرتبط با بیماری های دوره سالمندی از جمله اختلالات قلبی- عروقی، متابولیکی و بیماری های کلیوی است. لذا هدف از این مطالعه سطوح CRP با حساسیت بالا (hs-CRP) و نیم رخ لیپیدی سرم در سالمندان فعال و کم تحرک در پیک اول پاندمی کرونا بود.
روش تحقیق:
تعداد 77 مرد و زن سالمند (با میانگین سنی 07/6±43/61 سال) بر مبنای شاخص توده بدن (BMI) به سه گروه شامل گروه سالم (BMI با 9/24-5/18 کیلوگرم/متر مربع)، گروه دارای اضافه وزن (BMI با 9/29-25 کیلوگرم/متر مربع)، و گروه چاق (BMI بالاتر از 30 کیلوگرم بر متر مربع) تقسیم شدند. نیم رخ لیپیدی و hs-CRP سرم و نسبت دور کمر به لگن (WHR) در گروه های مورد مطالعه اندازه گیری شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های تحلیل واریانس یک راهه، کای دو (χ2) و تحلیل رگرسیون؛ در سطح معنی داری 05/0≥p انجام شد.
یافته هامیانگین سطح hs-CRP سرم در سالمندان چاق نسبت به سالمندان دارای وزن طبیعی، به طور معنی داری بالاتر بود (0/01=p). همچنین سطوح hs-CRP و لیپوپوتیین کلسترول کم چگال (LDL-C) سرمی در سالمندان با سطح فعالیت بدنی پایین نسبت به سالمندان با سطح فعالیت بدنی متوسط، به طور معنی داری بالاتر بود (به ترتیب با 0/0001=p و 0/006=p). ضریب همبستگی منفی و معنی داری نیز بین سطح فعالیت بدنی با WHR (p=0/01) و BMI (p=0/006) مشاهده گردید.
نتیجه گیریسالمندان چاقی که کم تحرک هستند یا فعالیت بدنی کم در شرایط کووید-19 دارند، به دلیل داشتن hs-CRP و LDL-C بالا، بیشتر در معرض خطر التهاب و کاهش سیستم ایمنی بدن هستند.
کلید واژگان: پروتئین واکنشی C با حساسیت بالا, نیم رخ لیپیدی, فعالیت بدنی, سالمندی, چاقیBackground and AimEvidence has shown that C-reactive protein (CRP) is not only an inflammatory biomarker but also an important risk factor associated with aging-related diseases including cardiovascular, metabolic, and kidney disorders. Therefore, the aim of this study was to investigate the comparison of serum high-sensitivity CRP (hs-CRP) and lipid profile levels in active and sedentary elderly people during the first peak of Covid-19 pandemic.
Materials and MethodsSeventy seven elderly men and women (mean age 61.43±6.07 years) based on body mass index (BMI) were divided into three groups including the healthy (BMI as 18.5-24.9 kg/m2), overweight (BMI as 25-29.9 kg/m2), and obese (BMI as more than 30 kg/m2) groups. Serum lipid profile and hs-CRP, and waist-hip ratio (WHR) were measured in the study groups. Data analysis was performed using one-way analysis of variance (ANOVA), chi-square (χ2) and regression coefficient at the significant level of p≤0.05.
ResultsThe average levels of hs-CRP in obese older were significantly higher than normal weight (p=0.01). Also, serum hs-CRP and low density lipoprotein cholesterol (LDL-C) were significantly higher in elderly people with low physical activity level than same people with moderate physical activity level (p=0.0001 and p=0.006; respectively). A negative and significant correlation was also observed between the level of physical activity with WHR (p=0.01) and BMI (p=0.006).
ConclusionObese older adults who are inactive and with least physical activity in the condition of Covid-19 pandemic due to high hs-CRP and LDL-C, are more at risk of inflammation and weakened immune system.
Keywords: High-sensitivity CRP, Lipid profile, Physical activity, Aging, Obesity -
سابقه و هدف
بیماری های قلبی عروقی علت اصلی مرگ و میر در کل دنیا است و 82 درصد این مرگ و میرها در کشورهای در حال توسعه است. mir-93 (MicroRNA-93)، (ATP-binding cassette transporters A1) ABCA1 و لپتین ممکن است در ایجاد آترواسکلروز دخیل باشند. هدف از این مطالعه بررسی اثر هشت هفته تمرین ترکیبی بر mir-93، اجزای (Reverse cholesterol transport) RCT و لپتین در بیماران پس از عمل جراحی بای پس بود.
مواد و روش هاتعداد 20 مرد میانسال (50 الی 60 سال) پس از عمل (Coronary artery bypass surgery) CABG به طور تصادفی در دو گروه کنترل (10 نفر) و تجربی (10 نفر) قرار گرفتند. 8 هفته تمرین ترکیبی (هوازی + مقاومتی) شامل 3 جلسه در هفته و هر جلسه 55 الی 60 دقیقه بود. قبل و بعد از این دوره تمرینی mir-93، ABCA1 و لپتین مورد اندازه گیری قرار گرفتند. از آزمون تی همبسته برای بررسی تغییرات درون گروهی و از آزمون کوواریانس برای بررسی تغییرات بین گروهی استفاده شد.
یافته هاتمرین ترکیبی منجر به کاهش معنی دار mir-93 (0/000=P) افزایش معنی دار ABCA1 (0/001=P). در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل شد. در گروه تمرین، لپتین به طور معنی داری کاهش پیدا کرد (0/000=P) اما تفاوت بین گروهی لپتین معنی دار نبود (0/094=P).
استنتاجبه نظر می رسد تمرین ترکیبی از طریق افزایش ABCA1 و کاهش mir-93 و لپتین بتواند در پیشگیری و کنترل بیماری های قلبی عروقی و نیز در تسریع روند بهبودی در بیماران CABG مفید باشد.
کلید واژگان: mir-93, ABCA1, لپتین, CABG, تمرین ترکیبیBackground and purposeCardiovascular diseases (CVDs) are the leading cause of death worldwide that account for 82% of all deaths in developing countries. miRNA-93 (miR-93), ATP-binding cassette transporter A1 (ABCA1), and serum leptin levels may be involved in the process of atherosclerosis. The aim of this study was to investigate the effects of combined exercise on miR-93, reverse cholesterol transport (RCT) and serum leptin levels in patients following coronary artery bypass graft surgery (CABG).
Materials and methodsA total of 20 middle-aged men (aged 50 to 60 years) were randomly assigned into two groups after CABG: experimental (n=10) and control (n=10). Combined exercise (aerobic + resistance) was done three times a week (55-60 min per session/8 weeks). mir-93, ABCA1 and serum leptin levels were measured before and after the intervention. Paired t-test was used to evaluate within group changes and analysis of covariance was used to study the differences between the groups.
ResultsCombined training led to a significant decrease in mir-93 (P=0.000) and a significant increase in the expression of ABCA1 (P=0.001) in experimental group compared with the control group. Serum leptin levels decreased significantly in experimental group (P=0.000) but they were not significantly different between the two groups (P=0.094).
ConclusionIt seems that combined exercise by increasing ABCA1and decreasing mir-93 and leptin levels can help in prevention and control of CAD as well as speeding up the healing process in CABG patients.
Keywords: mir-93, ABCA1, leptin, CABG, combined training -
زمینه و هدف
شایع ترین علت بروز پلی نوروپاتی، بیماری دیابت می باشد. تاکنون مطالعات بسیار کمی در زمینه اثر تمرین ترکیبی بر عوارض بیماری دیابت و نوروپاتی محیطی دیابتی انجام شده است. هدف این پژوهش، بررسی تاثیر چهار ماه تمرین ترکیبی (مقاومتی- هوازی) بر هموگلوبین گلیکوزیله، کلسترول تام، تری گلیسرید و مقاومت به انسولین در زنان یایسه مبتلا به نوروپاتی محیطی دیابتی بود.
مواد و روش هابدین منظور 21 بیمار مبتلا به نوروپاتی محیطی در دو گروه کنترل و تجربی قرار گرفتند. گروه تجربی به مدت چهار ماه تمرینات ترکیبی مقاومتی- هوازی سه جلسه در هفته انجام دادند. نمونه سرم آزمودنی ها قبل و پس از ماه اول، دوم، سوم و چهارم تمرین، در حالت ناشتایی به دست آمد. داده ها با استفاده از روش آماری ANOVA یک طرفه و ANOVA با اندازه گیری مکرر تحلیل شد.
یافته هاسطوح کلسترول تام، تری گلیسرید، هموگلوبین گلیکوزیله، مقاومت به انسولین، وزن و درصد چربی در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل تغییر معنی داری نداشت (0/05>P).
نتیجه گیریتثبیت قند و هموگلوبین گلیکوزیله بیماران نوروپاتی دیابتی و افزایش نیافتن سطوح کلسترول تام، تری گلیسرید و مقاومت به انسولین طی چهار ماه به لحاظ بالینی اهمیت زیادی دارد و نشان می دهد تمرین مقاومتی- هوازی منظم می تواند پیشرفت و عوارض بیماری را به تاخیر اندازد.
کلید واژگان: مقاومت به انسولین, هموگلوبین گلیکوزیله, کلسترول, نوروپاتی دیابتی, زنان یائسهIntroductionThe most common cause of polyneuropathy is diabetes. Very few studies have investigated the effects of combined training on diabetes and diabetic-peripheral neuropathy complications. The purpose of this study was to investigate the effect of four months aerobicresistance training on glycosylated haemoglobin, total cholesterol, triglyceride and insulin resistance in postmenopausal women with diabetic-peripheral neuropathy .
Materials and methodsFor this purpose, 21 patients with diabetic neuropathy, were divided into two groups of control (n =10) and experimental (n =11). The experimental group performed resistance - aerobic training three sessions per week for four months. Subjects’ fasting serum samples were obtained before the start of the study and after the first, second, third and fourth months of training. Data were analyzed by one-way ANOVA and repeated measures ANOVA .
ResultsTotal cholesterol, triglyceride, insulin resistance and glycosylated hemoglobin levels, as well as weight and fat percentage in the experimental group did not change significantly (P> 0.05) .
ConclusionStabilized glucose and glycosylated hemoglobin in diabetic-neuropathy patients and no increase in total cholesterol, insulin resistance and triglyceride levels within four months is clinically important and indicate that regular resistance - aerobic training can delay progression and complications of the disease.
Keywords: insulin resistance, Glycated Hemoglobin, CHOLESTEROL, Diabetic Neuropathie -
Background and aims
Irisin myokine whose secretion is induced by exercise is associated with an increase in thermogenesis. However, the effect of aerobic exercise with different intensities on the production and release of irisin in overweight individuals is controversial. This study aimed to investigate the effect of eight weeks of aerobic training with different intensities on PGC-1α, FNDC5, UCP1, and irisin in obese male Wistar rats.
MethodsIn this experimental study, 24 adult obese male Wistar rats (weight: 250-300 g; body mass index [BMI] >30 g/cm2) divided into three groups, including aerobic training with 28 m/min (moderate intensity [MI]), aerobic training with 34 m/min (high intensity [HI]), and control. All training groups exercised for eight weeks walking on a treadmill (five 60-min sessions per week). The paired sample t test and one-way ANOVA were used to determine the intra- and inter-group differences. Furthermore, Tukey’s post hoc test was used.
ResultsThe levels of PGC-1α in muscle tissue in aerobic training groups with MI and HI increased (P=0.001 and F=11.81) compared to control group. The levels of irisin (P=0.006 and F=6.10) and UCP1 (P=0.04) were significantly increased in MI group. On the other hand, FNDC5 increased significantly in both MI and HI groups (P=0.001 and F=12.49). While irisin and UCP1 levels increased in HI group compared to the control group, the change was not statistically significant (P>0.05). The levels of irisin, UCP1, and FNDC5 increased more significantly in MI group than in HI group (P<0.05).
ConclusionBoth types of aerobic training (MI and HI) had a beneficial effect on changes in irisin, UCP1, FNDC5, and PGC-1α levels. Accordingly, moderate exercise possibly changes the phenotype of white to brown adipose tissue leading to an increase in thermogenesis, body weight loss, and sensitivity to insulin.
Keywords: Aerobic training, Myokine, PGC-1α, Irisin -
مقدمه
کبد چرب در جامعه جهانی در حال افزایش است، لذا هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثر تمرین استقامتی، تزریق قطعه لیپولیتیک هورمون رشد (AOD9604-فرگمنت) بر سطوح CK18 و آنزیمهای کبد موشهای سوری القاء شده به کبد چرب میباشد.
مواد و روشهادر این پژوهش تجربی 28 سر موش به چهار گروه هفتتایی، کنترل (C)، تمرین (E)، تمرین + فرگمنت (EA)، فرگمنت بدون تمرین (A) تقسیم شدند. برنامه تمرین استقامتی به مدت هشت هفته و پنج جلسه در هفته اجرا شد. پروتکل تزریق فرگمنت روزانه 250 پیکوگرم به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن در نظر گرفته شد. نمونهها پس از 48 ساعت از آخرین جلسه تمرین مورد ارزیابی قرار گرفتند. جهت ارزیابی دادهها از آزمون آماری تحلیل واریانس و آزمون تعقیبی توکی استفاده شده.
نتایجCK18 در مقایسه با گروه کنترل در گروه E کاهش معنادار نشان داد (00/0P=)؛ شاخص HOMA-IR در دو گروه E (00/0P=) و EA (03/0P=) کاهش معنادار داشت، اما در گروه A تغییرات معنادار نبود (15/0P=)؛ تغییرات AST در هیچ یک از گروهها معنادار نشد (060/0P=)؛ همچنین مقادیر ALT در هر سه گروه E (00/0P=)، A (00/0P=)، EA (00/0P=) نسبت به گروه کنترل کاهش معنادار داشت.
نتیجهگیریعلیرغم عدم ایجاد تاثیر منفی در اثر مصرف AOD9604، اما تمرین استقامتی به تنهایی پاسخ بهتری نسبت به این پپتید نشان داد و به نظر میرسد، فرگمنت در کنار تمرین وزشی میتواند در بهبود نشانگان کبد چرب موثر واقع شود.
IntroductionFatty liver is on the rise in the world, so the aim of this study was to investigate The effect of eight weeks of endurance training, injection of growth hormone lipolytic fragment (AOD9604) on CK18 and liver enzymes of NAFLD on mice induced mice induced by high-fat diet.
MethodsIn This experimental study, 28 male mice were, divided into four groups(n=7): control (C), Exercise (E), Exercise + Fragment (EA), Fragment without training (A) group. The Medium intensity endurance training program was performed for eight weeks and 5 sessions per week. The Fragment injection protocol was considered to be 250 picograms per kilogram of body weight per day. Samples were evaluated 48 hours after the last training session . Statistical analysis of the data using the software SPSS version 26, using OneWay ANOVA and post hoc Tukey tests at the significant level (P<0/05) was carried out.
ResultsCK18 showed a significant decrease compared to the control group only in group E(P=0.00). HOMA-IR index had a significant decrease in E (P=0.00) and EA (P=0.03) groups, but no significant changes in A group. Changes in AST were not significant in any of the groups. ALT levels in all three groups of E (P=0.00), A(P=0.00) and EA(P=0.00) were significantly lower than the control group.
ConclusionDespite not having a negative effect on AOD9604, endurance training alone showed a better response to this peptide. It seems that fragmentation along with exercise can be effective in improving fatty liver syndrome.
Keywords: Endurance training, Fragment, Cytokeratin-18, Fatty Liver -
مجله غدد درون ریز و متابولیسم ایران، سال بیست و دوم شماره 4 (پیاپی 112، مهر و آبان 1399)، صص 316 -327مقدمه
پروگرانولین (PGRN) اخیرا به عنوان علامت جدیدی از پاسخ التهابی مزمن در چاقی و دیابت نوع 2 معرفی شده، است که می تواند مستقیما روی مسیر انتقال پیام انسولین تاثیر بگذارد. بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر یک دوره تمرین ترکیبی بر تغییرات سطوح سرمی پروگرانولین، هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1c)و مقاومت به انسولین در زنان دارای اضافه وزن و چاق مبتلا به دیابت نوع دو بود.
مواد و روش هاسی و شش زن در سه گروه کنترل، تمرین موازی یک (هوازی-مقاومتی)، تمرین موازی دو (مقاومتی- هوازی) تقسیم شدند. تمرین موازی؛ تمرین هوازی با شدت 80 تا 95% ضربان قلب بیشینه، تمرین مقاومتی با شدت 60 تا 85 درصد یک تکرار بیشینه بود. متغیرهای تن سنجی، قدرت عضلانی و ظرفیت هوازی، تغییرات PGRN، HbA1c و مقاومت به انسولین قبل و بعد از دوره اندازه گیری شد. برای آنالیز داده ها آزمون آنالیز واریانس اندازه های مکرر استفاده شد و سطح معنی داری 0/05> در نظر گرفته شد.
یافته هااثر اصلی و اثر تعاملی در متغیرهای PGRN،HbA1c ، مقاومت به انسولین، قدرت عضلانی و ظرفیت هوازی در طول زمان معنی دار بود (001/=p). باوجود بهبود در سطوح PGRN، HbA1c، مقاومت به انسولین، قدرت عضلانی پایین تنه و ظرفیت هوازی در گروه های تمرینی، تفاوت معنی داری بین این گروه های با گروه کنترل مشاهده نگردید (0/05<p). با این حال؛ قدرت عضلانی بالاتنه در هر دو گروه تمرینی ترکیبی نسبت به گروه کنترل به طور معنی داری افزایش یافته بود (001/=p).
نتیجه گیریاستفاده از تمرین ترکیبی با ترتیب مختلف برای مدت 12 هفته موجب تغییر معنی داری در پروگرانولین،HbA1c ، مقاومت به انسولین و هم چنین عوامل عملکردی نگردید.
کلید واژگان: تمرین ترکیبی, دیابت نوع دو, پروگرانولین, هموگلوبین گلیکوزیلهIntroductionProgranulin (PGRN) has been recently introduced as a new indicator of chronic inflammatory response in type 2 diabetes. The present study aimed to investigate the effect of combined training on serum levels of progranulin, glycosylated hemoglobin (HbA1c), and insulin resistance in overweight and obese women with type 2 diabetes.
Materials and MethodsA total of 36 women were divided into three groups: control, combined exercise 1 (combined aerobic-resistance training), and combined exercise 2 (combined resistance-aerobic exercise training, including aerobic exercises with an intensity of 80% to 95% of maximum heart rate and resistance training with an intensity of 60% to 85% of one-repetition maximum). Anthropometric indices, muscle strength, aerobic capacity, variations of PGRN, HbA1c, and insulin resistance were also measured before and after training. To analyze the data, repeated measures analysis of variance (ANOVA) was used, and the level of statistical significance was set at <0.05.
ResultsThe main and interaction effects of training on PGRN, HbA1c, insulin resistance, muscle strength, and aerobic capacity were significant over time (P=0.001). Despite improvements in PGRN, HbA1c, insulin resistance, lower-body muscle strength, and aerobic capacity in the training groups, no significant difference was observed between the combined training groups and the control group (P<0.05). However, the upper-body muscle strength significantly increased in both combined training groups, compared to the control group (P=0.001).
ConclusionThe use of combined exercise training in different orders for 12 weeks did not have any significant effects on the PGRN, HbAc1, insulin resistance, and functional factors.
Keywords: Combined Training, Type 2 Diabetes, Progranulin, Glycosylated Hemoglobin -
زمینه و هدف
پروتئین کلوتو یک ماده موثر در افزایش طول عمر است که از آتروفی عضلانی، پوکی استخوان و بیماری های قلبی-عروقی پیشگیری می کند. لذا هدف این تحقیق بررسی تغییرات بیان ژن پروتئین کلوتو و عامل رشد شبه انسولینی-1 در عضلات رت های پیر نژاد ویستار پس از هشت هفته تمرین مقاومتی بود.
روش تحقیقدر پژوهش حاضر به روش تجربی، تعداد 16 سر رت نر نژاد ویستار با سن 20 ماهه به دو گروه شامل گروه تمرین مقاومتی و گروه کنترل تقسیم شدند. تمرین مقاومتی به مدت هشت هفته و هر هفته سه جلسه انجام شد. عضله نعلی و تا کننده دراز شست پای رت ها تشریح شد و به منظور سنجش تغییرات بیان ژن های پروتئین کلوتو و عامل رشد شبه انسولینی-1 از روش PCR RT- استفاده شد.
یافته هاپروتئین کلوتو متعاقب یک دوره تمرین مقاومتی در بافت عضله تند انقباض گروه رت های تمرین کرده تفاوت معناداری را نسبت به گروه کنترل نشان نداد. هم چنین متغیر عامل رشد شبه انسولینی در بافت عضله تند انقباض و کند انقباض گروه تمرینی تفاوت معنا داری را نسبت به گروه کنترل نشان نداد.
نتیجه گیرینتایج تحقیق حاضر نشان داد که مقادیر کلوتو و عامل رشد شبه انسولینی پس از یک دوره تمرین مقاومتی بهبودی نداشته است و می توان اظهار داشت که اجرای تمرینات مقاومتی می بایست در دوره های طولانی تر و با شدت های متفاوت تمرینی اجرا گردد که باید در تحقیقات آینده مورد بررسی قرار بگیرد.
کلید واژگان: سالمندی, عامل رشد شبه انسولینی-1, پروتئین کلوتو, تمرین مقاومتیBackground and AimsKlotho protein is a substance effective in increasing life expectancy. Moreover, it prevents muscle atrophy, osteoporosis, and cardiovascular disease. Therefore, the present aimed to assess changes in the expression of klotho protein and insulin-like growth factor 1 (IGF-1) genes in the muscles of aged Wistar rats after eight weeks of resistance training.
Materials and MethodsThe present experimental study was connected on 16 Wistar male rats, aged 20 months, which were assigned to two groups of resistance training group and control. Resistance training was performed three sessions a week over eight weeks. After dissecting the rats, the soleus and flexor hallucis longus muscles of the rats were extracted to measure the expression of klotho protein and (IGF-1) genes using the real-time polymerase chain reaction technique.
ResultsAfter the resistance training program, Klotho protein in the fast-twitch muscle tissue of the trained rats did not show a significant difference, compared to that in the control group. Furthermore, IGF-1 in the fast-twitch and slow-twitch muscles of the training group did not display a marked difference, compared to that in the control group.
ConclusionAs evidenced by the obtained results, the values of klotho protein and IGF-1 did not improve after a period of resistance training. It can be argued that resistance training should be conducted in longer periods and with different intensities, which should be scrutinized in future research.
Keywords: Elderly, Insulin-like growth factor 1, Klotho protein, Resistance training -
فصلنامه علوم و فنون دامپزشکی ایران، سال دوازدهم شماره 2 (پیاپی 23، Summer and Autumn 2020)، صص 50 -58
PGC-1a گیرنده تنظیم کننده اصلی در سوخت و ساز انرژی است. در طول تمرین، بسیاری از فرآیندها مانند بیوژنز میتوکندری، متابولیسم گلوکز و متابولیسم اسیدهای چرب را تحریک می کند. همچنین باعث افزایش ظرفیت اکسیداسیون چربی می شود. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر هشت هفته تمرین هوازی با شدت های متفاوت بر سطوح PGC-1a، IRF4 و شاخص آتروژنیک در رت های چاق نژاد ویستار بود. 24 سر رت نر نژاد ویستار با (وزن 250 تا 300 گرم، نمایه توده بدن: بیشتر از 30 گرم بر سانتی متر مربع در سه گروه تمرین هوازی با شدت متوسط (8 سر)، گروه تمرین هوازی با شدت زیاد (8 سر) و گروه کنترل (8 سر) تقسیم شدند. برنامه تمرین هوازی هشت هفته، پنج جلسه در هفته به مدت 60 دقیقه در روز بود. سرعت دویدن در گروه شدت متوسط 28 و شدت زیاد 34 متر در دقیقه به ترتیب بود.سطوح PGC-1a در هر دو گروه شدت متوسط و بالا در مقایسه با گروه کنترل افزایش معنی داری یافت.همچنین، تفاوت معنی داری بین سطوح IRF4 در هر دو گروه دیده نشد. سطوح سرمی HDL-C فقط در گروه شدت متوسط نسبت به گروه کنترل افزایش معنی دار یافت.سطوح LDL-C، TG، TC و شاخص آتروژنیک در هردو گروه تمرین هوازی با شدت متوسط و بالا نسبت به گروه کنترل کاخش معنی داری یافت.نتایج نشان می دهد که هشت هفته تمرین هوازی با دو شدت متوسط و زیاد ممکن است مسیرهای سیگنالینگ پروتئین PGC-1a (یعنی تنظیم کننده اصلی متابولیسم انرژی و بیوژنز میتوکندری) در عضله اسکلتی را فعال بسازد.
کلید واژگان: تمرین هوازی, PGC-1a, IRF4, شاخص آتروژنیکIranian Journal of Veterinary Science and Technology, Volume:12 Issue: 2, Summer and Autumn 2020, PP 50 -58Peroxisome proliferator-activated receptor gamma coactivator 1-alpha (PGC-1α) is the main regulator in energy metabolism. Training stimulates many processes like mitochondrial biogenesis, glucose metabolism, and fatty acids metabolism. It also increases the capacity of fat oxidation. The purpose of this study was to investigate the effects of eight-week aerobic training of different intensities on PGC-1α, interferon regulatory factor 4 (IRF4), and atherogenic index in obese male Wistar rats. Twenty-four obese male rats induced by a high-fat diet (weight: 250 to 300 gr, BMI >30g/cm2) were divided into three groups: aerobic training of moderate intensity (MI), aerobic training of high intensity (HI), and the control group (C). The MI and HI training groups carried out exercise training by eight weeks of walking on a treadmill for five sessions/week, 60 min per session, and at a speed of 28 m/min and 34 m/min, respectively. The levels of PGC-1a in the MI and HI groups significantly increased compared to the C group (p < 0.05). Moreover, there was no significant differences between IRF4 levels of MI and HI groups (p > 0.05). The serum HDL-C levels increased only in the MI group compared to the C group (p < 0.05). The LDL-C, TG, TC, and atherogenic index levels reduced more significantly in MI and HI groups than in the C group (p < 0.05). The results show that eight-week aerobic training of two moderate and high intensities may be the signaling pathways to the activation of the PGC-1a protein (i.e., a key regulator of energy metabolism and mitochondrial biogenesis) in skeletal muscle.
Keywords: Aerobic training, PGC-1α, IRF4, atherogenic index -
Journal of Advances in Medical and Biomedical Research, Volume:29 Issue: 134, May-June 2021, PP 125 -138Background & Objective
Irisin is considered as a candidate to treat obesity and metabolic diseases. Therefore, the aim of this study was a systematic review and meta-analysis to define the effective modes of exercise on irisin concentration in adults.
Materials & MethodsGoogle Scholar, PubMed, Medline, Scopus, Science Direct, and references lists of articles were searched until April 25, 2020. To study the impact of exercise duration (short-term and long-term) on the pre-test and post-test concentration of irisin, 21 studies with 384 subjects were evaluated.
ResultsIn the present study, a significant increase was found in irisin level in long-term resistance training (LTRT) intervention groups (MD:-0.61 ng/ml, 95% CI [-1.12, 0.09], P=0.02). However, no significant changes were reported in the groups of long- term aerobic training, short-term aerobic training, and short + long term aerobic training.
ConclusionThe analysis showed that only LTRT among the types of exercise can elevate irisin concentration. Therefore, LTRT seems to have more beneficial influences, compared to other modes of exercise in inclusive irisin responses.
Keywords: Aerobic training, Irisin, Resistance training -
Objectives
Dynamic Neuromuscular Stabilization (DNS) approach evaluates and activates the spinal stabilizers to optimize the performance of posture and respiratory system. This study investigated the effects of DNS breathing exercises on upper and lower chest wall mobility (UCM and LCM), trunk extensor endurance, and thoracic kyphosis in a group of sedentary students with poor posture.
MethodsIn this randomized, controlled 6-week trial, 52 participants were randomly divided into two groups: a DNS breathing exercise group (n=26) and a control group (n=26). First, a pre-test of the UCM, LCM, trunk muscle endurance and thoracic kyphosis was done on each participant in random order. DNS breathing exercise protocol (six times a week for six weeks) was implemented and after its completion, all post-test parameters were taken. Descriptive statistical and the paired-sample t test were used to analyze the obtained data.
ResultsSignificant improvements were observed in the post-test compared with pre-test in DNS breathing exercise group in UCM (6.2±1.6 vs 4.4±0.9 cm, P<0.001), LCM (7.7±1.7 vs 5.5±1.0 cm, P<0.001), trunk muscle endurance (110.1±33.5 vs 88.7±34.1 s, P<0.001), and thoracic kyphosis (146.9±5.5 vs 142.7±4.0 degree, P<0.001). In contrast, the change in these parameters in the control group was not statistically significant.
DiscussionDNS breathing exercise with a focus on the integrated spinal stabilizing system and breathing techniques is an effective protocol to significantly improve UCM and LCM, trunk muscle endurance, and thoracic kyphosis. It is suggested that DNS breathing exercises be introduced to improve chest mobility and posture and provide physiological stabilization for the overall health and performance of student
Keywords: Dynamic neuromuscular stabilization, Breathing exercise, Chest wall mobility, Thoracic kyphosis, Integrated spinal stabilizing system -
Background
The lack of physical activity and obesity causes mild chronic inflammation that is associated with increased plasma levels of inflammatory markers. Evidence suggests that physical activity can reduce inflammatory markers.
ObjectivesThe purpose of this study was to determine the effects of eight weeks of aerobic training with two intensities on levels of tumor necrosis factor-alpha (TNF-α), interleukin-6 (IL-6), and insulin resistance in obese Wistar rats.
MethodsTwenty-four Wistar male rats (fourteen weeks old and weighing 250 - 300 g, body mass index > 30 g/cm2) were used. After two weeks of familiarity with the laboratory environment, the animals were randomly divided into three groups: (1) high-intensity aerobic exercise (n = 8); (2) moderate-intensity aerobic exercise (n = 8), and control (n = 8). The rats in moderate and high-intensity aerobic exercise groups were performed an increasing training for eight weeks and five days a week and one session per day for 60 minutes running at different speeds on a rodent motor-driven treadmill. Data were analyzed by paired sample t-test and repeated measures (ANOVA) for the inter-group and intra-group comparison of the variance changes.
ResultsSignificant differences were found in serum TNF-α levels (P = 0.027 and F = 3.42), IL-6 levels (P = 0.043 and F = 2.99), and insulin resistance index (P = 0.008 and F = 4.69) between the moderate, high-intensity aerobic exercises, and control groups. The levels of TNF-α concentration was significantly different between moderate-intensity and control group (P = 0.01) and between the high-intensity and control groups (P = 0.01). The insulin resistance index in MI (P = 0.01) and HI (P = 0.01) groups significantly decreased compared to the control group.
ConclusionsThe results of the present study show that both types of moderate-intensity and high-intensity aerobic exercise lead to the reduction of TNF-α, interleukin-6, and insulin resistance index compared to the control group. Further studies are needed to shed light on the effects of different types of exercise on such indices, especially the use of long-term training sessions.
Keywords: Aerobic Training, Inflammatory Markers, Obesity Insulin Resistance -
Objective:
Obesity has been linked to cardiovascular risk factors characterized by endothelial dysfunction and arterial wall thickening. Regular exercise training is recognized as a powerful tool to improve endothelial function and cardiovascular risk profile, but it is unknown which of high‑intensity interval training or moderate‑intensity continuous training is the best exercise.
Materials and Methods:
A total of 33 inactive and overweight women aged 40–50 years old and body mass index >27 kg/m2 were randomized to high‑intensity interval training, moderate‑intensity continuous training, or control. The exercise intervention consisted of 12 weeks of training and three supervised sessions per week. The moderate‑intensity group was trained continuously for 47 min at 60–70% of maximal heart rate. High‑intensity interval training consisted of four interval bouts of 4 min at 85%–95% of maximal heart rate with 3 min breaks at 50%–60% of maximal heart rate between the intervals. For all analyses, statistical significance was assigned at P < 0.05.
Results:
According to our findings, while carotid intima‑media thickness decreased in both training groups, this reduction was not statistically significant. In the high‑intensity training group, the right ankle‑brachial index increased significantly (P = 0.007).
Conclusion:
Twelve weeks of exercise training, especially in high‑intensity interval training, have led to improving lipid profiles and endothelial function, it can be said that regular and prolonged exercise can probably be a preventivefactor in cardiovascular disease in overweight women.
Keywords: Atherosclerosis, high‑intensity interval training, overweight, vascular stiffness -
Responses of Visfatin and Resistin Concentration to Different Aerobic Training Intensities ProtocolsBackground
Visfatin and resistin are adipokines involved in metabolic regulation and physiological processes.
ObjectivesThis study aimed to investigate the effects of eight weeks of aerobic training with different intensities on serum levels of resistin and visfatin in obese male rats.
Methods24 adult obese rats (weight: 250 to 300 gr, BMI > 30 g/cm2) divided into three groups: aerobic training with 28 m/min (moderate intensity), aerobic training with 34 m/min (high intensity) and, control group. All training groups did exercise training for 8 weeks (5 sessions/per-week for 60 minutes per session). 48 hours after the training period, the level of serum visfatin and resistin levels was measured.
ResultsUnlike the levels of resistin concentration (P = 0.001) in different groups, there was no significant difference between visfatin levels in all three groups. Resistin concentration was not significantly changed in the moderate-intensity group compared to the control group, (185.10 ± 12.85 vs. 202.76 ± 17.39) (P = 0.05). There was a significant difference between the high intensity and control groups (P = 0.001). There was no significant difference in visfatin concentration in MI and HI groups compared to the control group (P > 0.05).
ConclusionsThere is a significant difference in the levels of resistin concentration in different groups. There was no significant difference between visfatin levels in all three groups. Therefore, it seems that aerobic training with high intensity has a better effect on the prevention of obesity and cardiovascular disease.
Keywords: Obesity, Resistin, Aerobic Training, Visfatin -
Background
Vascular stiffness, wall thickness, wave reflections, central hemodynamics, and endothelial function are the best indicators of arterial health. Numerous studies have evaluated the effect of exercise on the structure and function of the arteries in people with arteriosclerosis disorders. However, a limited number of studies have been carried out on healthy obese individuals.
ObjectiveThis study aimed to compare the impacts of aerobic exercise and resistance training on arterial stiffness, endothelial function, and carotid Intima‐Media Thickness (cIMT) in sedentary obese females.
MethodsIn this study, 27 sedentary obese females (30 - 40 years old) with the mean body mass index of 30.47 kg/m2 were randomly assigned to two groups of aerobic exercise (n = 14) and resistance training (n = 13). The first group was subjected to 24 sessions of aerobic exercise in form of riding a stationary bike at the intensity of 50 - 70% of the maximum heart rate reserve for 35 - 50 min. In the second group, the participants performed progressive resistance training for 24 sessions with 60 - 85% intensity of one repetition maximum for 8 - 12 repetitions. Maximal oxygen uptake (VO2 max), vascular stiffness, endothelial function, and cIMT were measured by color Doppler ultrasound in the 1st, 12th, and 24th sessions.
ResultsThe results revealed a significant increase in VO2max of the two groups. However, the changes in weight, body mass index, endothelial function, cIMT, and Pulse Pressure (PP) were not statistically significant.
ConclusionThe eight-week (aerobic or resistance) training program could not exert positive effects on the structural properties of the arterial wall and reduce vascular stiffness in obese sedentary females. In addition, it seemed that diverse exercise methods had distinct effects on shear stress patterns and hemodynamics. Yet, further research is required to determine the most efficient exercise guidelines to maximize the effectiveness of exercise in the arterial wall thickness.
Keywords: Obesity, Women, Exercise, Vascular Stiffness, Carotid Intima‐Media Thickness -
مقدمه
نوروپاتی دیابتی، از شایع ترین و سخت ترین عوارض دیابت است. تاکنون در زمینه اثر تمرین مقاومتی - هوازی بر نوروپاتی محیطی دیابتی مطالعات محدودی انجام شده است، مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر حجم تمرین ترکیبی (مقاومتی- هوازی) بر تغییرات نوروتروفینی، درد نوروپاتی، استقامت هوازی و قدرت عملکردی پایین تنه در زنان یایسه مبتلا به نوروپاتی محیطی دیابتی انجام شد.
روش کاراین مطالعه کاربردی و به روش نیمه تجربی در سال 1396 بر روی 21بیمار مبتلا به نوروپاتی محیطی دیابتی در شهرستان سبزوار انجام شد.افراد در دو گروه تجربی و کنترل قرار گرفتند. تنها گروه تجربی به مدت 4 ماه تمرینات ترکیبی مقاومتی- هوازی انجام دادند. سطوح سرمی نوروتروفین مشتق شده از مغز در زمان های قبل و پس از ماه اول، دوم، سوم و چهارم تمرین، در حالت ناشتایی به دست آمد. درد نوروپاتی با استفاده از مقیاس آنالوگ بصری و استقامت هوازی و قدرت عملکردی پایین تنه به ترتیب با استفاده از آزمون 6 دقیقه راه رفتن ریکلی جونز و آزمون نشستن و برخاستن روی صندلی ارزیابی شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 16) و آنالیز واریانس اندازه گیری تکراری و آنوای یک طرفه انجام شد. میزان p کمتر از 0/05 معنی دار در نظر گرفته شد.
یافته هاسطوح نوروتروفین سرمی در گروه تجربی نسبت به کنترل افزایش معنی داری نداشت (0/05>p). شاخص درد نسبت به گروه کنترل کاهش معنی داری داشت (0/05>p) و به همراه آن استقامت هوازی و قدرت عملکردی پایین تنه نسبت به گروه کنترل افزایش معنی داری داشت (0/05>p).
نتیجه گیریدو ماه تمرین ترکیبی (مقاومتی - هوازی) همراه با کاهش درد، استقامت هوازی و قدرت عملکردی پایین تنه را تقویت می کند. به طور احتمالی برای افزایش سطح نوروتروفین سرمی باید دوره تمرین طولانی تر از 4 ماه باشد.
کلید واژگان: تمرین ترکیبی, زنان یائسه, شاخص عملکردی, نوروپاتی دیابتیIntroductionDiabetic neuropathy is one of the most common and severe complications of diabetes. Very few studies have investigated the effects of resistance-aerobic training on diabetic-peripheral neuropathy. This study was performed with aim to investigate the effect of combined exercise (Resistance - Aerobic ) on neurotrophic changes, neuropathic pain, aerobic endurance and lower body strength in postmenopausal women with diabetic peripheral neuropathy
MethodsThis practical and semi experimental study was performed on 21 patients with diabetic peripheral neuropathy in Sabzevar in 2017. The subjects were assigned into experimental and control groups. The experimental group performed resistance-aerobic exercises for four months. In fast condition, serum level of Brain-derived neurotrophic factor were taken before the start of the study and after the first, second, third and fourth months after the study. The neuropathic pain was measured with visual analog scale. Six-minute walking test (Rickly Jones) and sitting and standing test were used to estimate aerobic endurance and lower trunk performance, respectively. Data were analyzed by SPSS software (version 16) and Repeated Measure variance analysis and one-way ANOVA. P
ResultsSerum neurotrophin levels were not significantly increased in the experimental group compared to the control group (P> 0.05). Pain index significantly decreased compared to the control group (P< 0.05). Aerobic endurance and lower trunk functional strength significantly increased compared to the control group (P< 0.05).
Conclusiontwo months of combined exercise (Resistance - Aerobic ) reduces pain index and strengthens aerobic endurance and lower trunk functional strength. Probably, to increase serum neurotrophin levels, the training period should be longer than four months.
Keywords: Combined exercise, Diabetic Neuropathies, Performance index, Postmenopausal women -
Objective(s)It seems that regular exercise can have inhibitory effects on the progression of breast cancer. This study, therefore, aimed to investigate the influences of interval aerobic training on mesenchymal biomarker gene expression, muscle cachexia, and tumor volume changes in mice with breast cancer.Materials and MethodsThirty-two female Balb/c mice were allocated to four groups: Exercise Tumor Exercise, Rest Tumor Rest (Control), Rest Tumor Exercise, and Exercise Tumor Rest. Interval aerobic training was done 6 weeks before and 4 weeks after tumor induction. Weight test and inverted screen test were carried out as muscle function tests. Data were analyzed using one-way ANOVA and HSD post hoc.ResultsThe results showed a significant decrease in gene expressions of Twist, Vimentin, and TGF-β in Exercise Tumor Exercise group in comparison with the Control group (P<0.05). Remarkable reduction of the rate of tumor volume was also observed in two training groups (Rest Tumor Exercise, Exercise Tumor Exercise) compared with the control group. According to function tests’ results, muscle functions were diminished due to cancer, but interval aerobic training can keep muscles in a normally-functioning state in cancer (P<0.05).ConclusionConsidering final results, a period of interval aerobic training can be used not only as a prevention method, but also help cancer treatment and impede cachexia by tumor volume reduction, decrease mesenchymal biomarker gene expression, and increase muscle strength functions.Keywords: Breast Cancer, Cachexia, Interval aerobic training, TGF-β, Tumor Volume, Twist, Vimentin
-
هدف
آدیپونکتین به طورعمده توسط بافت چربی تولیدمی شود و تنها آدیپوکاینی است که رابطه عکس باتوده چربی بدن دارد.هدف از مطالعه حاضراثرهشت هفته تمرین هوازی باشدت متوسط وبالا برسطوح سرمی آدیپونکتین و شاخص های مقاومت به انسولین رت های نرچاق بود.
مواد و روش هادراین مطالعه تجربی،تعداد24 سررت نرچاق نژاد ویستار (وزن 250 الی300 گرم، نمایه توده بالای 30 گرم برسانتیمتر مربع) به سه گروه تمرین هوازی با28 متردردقیقه (شدت متوسط)،گروه تمرین هوازی با شدت 34 متردردقیقه (شدت بالا) و گروه کنترل تقسیم شدند.تمرین هوازی شامل: هشت هفته تمرین هوازی روی نوارگردان، تعدادجلسات تمرینی 5 جلسه درهفته به مدت زمان 60 دقیقه درروزاجراشد.ازتی همبسته و تحلیل واریانس یکطرفه (ANOVA) برای بررسی به ترتیب تفاوت میانگین های بین گروهی استفاده شد. از آزمون تعقیبی توکی جهت مقایسه دو به دو گروه ها مورد استفاده قرار گرفت.
یافته هاسطوح آدیپونکتین سرمی گروه های تمرین هوازی با شدت متوسط (04/0=p) و بالا (04/0=p) نسبت به گروه کنترل افزایش معنی داری یافت. هم چنین تفاوت معنی داری بین تاثیر هشت هفته تمرین هوازی با شدت متوسط و بالا بر سطوح آدیپونکتین سرمی مشاهده نشد (00/1=p). علاوه بر این سطح گلوکز و انسولین سرمی گروه های تمرین هوازی با شدت متوسط و بالا نسبت به گروه کنترل کاهش یافت، اما این تغییرات معنی دار نبود (05/0<P). شاخص مقاومت به انسولین گروه های تمرین هوازی با شدت متوسط (01/0=p) و بالا (01/0=p) نسبت به گروه کنترل کاهش معنی داری یافت.
نتیجه گیریبه نظرمی رسد اجرای تمرین هوازی با هر دو شدت متوسط و بالا احتمالا می توانداثربخشی بهتری بر پیشگیری از چاقی، دیابت و بیماری های قلبی عروقی داشته باشد.
کلید واژگان: چاقی, تمرین هوازی, آدیپونکتین, شاخص مقاومت به انسولینAimsAdiponectin is mainly produced by adipose tissue and there is an inverse relationship between circulating adiponectin levels and metabolic syndrome, obesity, and cardiovascular disease. The aim of this study was to investigate the effects of eight weeks aerobic training with moderate and high intensities on serum levels of adiponectin and insulin resistance index in obese male rats.
Materials & MethodsIn this experimental study, 24 adult obese male Wistar rats (weight: 250 to 300 gr, BMI >30g/cm2) divided into three groups: aerobic training with 28 m/min (MI=moderate intensity), aerobic training with 34 m/min (HI=high intensity) and, (C=control) group. All training groups carried out exercise training for 8 weeks (5 sessions per-week for 60 min per session). Data were analysis with one way ANOVA to determine the intra and difference between groups and for post hoc test was Tukey test.
FindingsThe levels of adiponectin in MI group (p=0.04) and HI (p=0.04) rather than C group increased. Moreover, there is no differences between eight weeks aerobic training with MI and HI groups on adiponectin levels (p=1.00). The levels of FBS and insulin in MI and HI groups rather than C group reduced; in the other hand this change were not significant (p>0.05). The levels of insulin resistance index in MI group (p=0.01) and HI (p=0.01) rather than C group reduced significantly.
ConclusionIt seems that both of the aerobic training has a better effected on prevention of obesity and cardiovascular disease.
Keywords: Obesity, Aerobic training, Adiponectin, Insulin Resistance Index -
Purpose
Dynamic Neuromuscular Stabilization (DNS) approach is developed based on neurodevelopmental kinesiology and reflex-mediated core stabilization concepts. But the outcomes of this approach remain unclear. So changes in some spirometry indices in response to DNS breathing exercises in sedentary students with poor posture will be explored.
MethodsIn this single-group pretest-posttest study design, we involved 26 male volunteer sedentary students with poor posture. First, a pretest of the spirometry indices (Maximum Voluntary Ventilation (MVV), Forced Expiratory Volume in first second (FEV1), Forced Vital Capacity (FVC), and FEV1/FVC ratio) were done each participant in random order. DNS breathing exercise protocol (six times a week, for six weeks) were trained and after completion of training, the post-test of the same parameters was performed. Descriptive statistical and the paired-sample test were used to analyze.
ResultsThe findings of data analysis indicated that the effect of DNS breathing exercise on respiratory function and significant improvements were observed in post-test compared with pre-test in the following parameters: MVV (178.0±21.5 vs 141.0±30.4 l/min, P<0.001), FEV1 (4.7±0.5 vs 4.0±0.5 L, P<0.001), FVC (5.0±0.7 vs 4.4±0.6 L, P<0.001), and FEV1/FVC (0.95±0.05 vs 0.92±0.07 L, P<0.001).
ConclusionIt can be concluded that DNS breathing exercise is an effective protocol to significantly improve respiratory function. Moreover, it can be deduced that DNS breathing exercise with a focus on the Integrated Spinal Stabilizing System (ISSS) and breathing techniques can serve as an effective instructive approach to prevent risks of malalignment.
Keywords: Dynamic neuromuscular stabilization, Breathing exercise, Respiratory function, Integrated spinal stabilizing system -
مجله دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد، سال بیست و هفتم شماره 1 (پیاپی 149، فروردین 1398)، صص 1187 -1201مقدمه هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر دوازده هفته تمرین ترکیبی با دو ترتیب هوازی-مقاومتی و مقاومتی-هوازی بر GLP-1 و مقاومت به انسولین زنان مبتلا به دیابت نوع دو بود.روش بررسیدر این مطالعه کارآزمایی بالینی تعداد 45 زن مبتلا به دیابت نوع دو در سه گروه تمرین هوازی-مقاومتی (15 نفر)، مقاومتی-هوازی (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) قرار گرفتند، سپس به مدت 12 هفته و سه جلسه در هفته تمرین کردند. پروتکل تمرین برای هردو گروه یکسان و تنها تفاوت در ترتیب اجرای تمرینات بود؛ پروتکل تمرین هوازی 1×10 دقیقه فعالیت با استراحت های فعال یک دقیقه ای در بین ست ها و با استفاده از تردمیل بود. تمرینات مقاومتی شامل حرکات: پرس پا، پرس سینه، جلو ران، لت پول، پشت ران، پرس سرشانه بود که در برگیرنده عضلات اصلی پایین تنه و بالا تنه بود و به وسیله دستگاه انجام شد؛ نمونه های خونی در پیش آزمون و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی در پس آزمون اندازه گیری شد. نتایج آنالیز واریانس و t استیودنت وابسته با استفاده از نرم افزار آماری SPSS Inc., Chicago, IL; version 16 در سطح معنی داری (05/0>P) تجزیه و تحلیل شدند.نتایجمقادیر GLP-1 افزایش و مقاومت به انسولین کاهش معنی دار در گروه های تمرین در مقایسه با گروه کنترل داشت (05/0P≤) با این وجود بین گروه تمرین هوازی-مقاومتی و مقاومتی-هوازی به لحاظ آماری تفاوتی وجود نداشت (05/0P>).نتیجه گیرینتایج این پژوهش نشان داد که تمرینات ترکیبی با افزایش سطوح GLP-1 در بهبود وضعیت مقاومت به انسولین در زنان دیابتی نوع دو نقش دارند، با این وجود در خصوص الگوهای مختلف تمرینات ترکیبی نیاز به انجام پژوهش های بیشتری احساس می شود.کلید واژگان: دیابت نوع دو, تمرین ترکیبی, پپتید شبه گلوکاگون-1, مقاومت به انسولینJournal of Shaeed Sdoughi University of Medical Sciences Yazd, Volume:27 Issue: 1, 2019, PP 1187 -1201IntrodutionThe purpose of this study was to investigate the effect of twelve weeks of combined exercise with two patterns (aerobic-resistance and resistance-aerobic) on GLP-1 and insulin resistance in women with type 2 diabetes.MethodsIn this practical and semi-experimental study, 42 women with type 2 diabetes were divided into three groups: aerobic-resistance group (n=15), resistance-aerobic group (n=15) and control group (n=15). Then, they were practiced three sessions a week for 12 weeks. The exercise protocol for both groups was the same and the only difference was in the sequence of exercises. The aerobic exercise protocol was 10×1 minutes active with one minute active rest between the sets with using a treadmill. Resistance exercises included movements such as leg press, bench press, seated leg extension, lat pulldown, and lying leg curl, seated shoulder press, which included the main muscles of the lower trunk and upper trunk and was done by the machine. Blood samples were prepared in the pre-test and 48 hours after the last exercise session in the post-test. The data were analyzed through SPSS version.16 (Inc., Chicago, IL); the results of analysis of variance and dependent t-Student were analyzed at the significance level (P<0.05).ResultsThe values of GLP-1 increased and insulin resistance significantly decreased in the training groups compared to the control group (P≤0.05), however, there was no statistically significant difference between the aerobic-resistance and resistance-aerobic training group (P>0.05).
Conclusion The results of this research show that combined exercises with increased levels of GLP-1 play an important role in the improving the status of insulin resistance in women with type 2 diabetes. However, more research is needed about different patterns of combined exercises.Keywords: Type 2 diabetes_Combined exercises_GLP-1_Insulin resistance -
Objective(s)The purpose of this study was to investigate the effects of aerobic training before and after the induction of Alzheimer’s disease on ABCA1 and APOE mRNA expression and the level of soluble Aβ1-42 in the hippocampus of male Wistar rats.Materials and MethodsNinety six eight-week-old male Wistar rats were randomly divided into two groups: Training (n=48) and Rest (n=48). After four weeks, each group was randomly divided into two subgroups: intra-hippocampal injection of Aβ1-42 (n=24) and DMSO (n=24). Then, each group was again randomly divided into two groups: Training (n=12) and Rest (n=12). After four weeks, each group was again randomly divided into two groups: Behavioral test (n=7) and sacrificed (n=5).ResultsThe one-way ANOVA showed a significant increase in the mRNA expression of ABCA1 (P<0.05), a significant decrease in the level of soluble Aβ1-42, and no significant difference in the expression of APOE mRNA (P>0.05) in the hippocampus as a result of training. The analysis of the Morris water maze data showed that intra-hippocampal injection of Aβ1-42 impaired spatial learning and memory and exercise improved spatial learning (P<0.05) and memory (P<0.05).ConclusionTherefore, aerobic training by a significant increase in the mRNA expression of ABCA1, which is the main factors of lipid metabolism in the brain and which is involved in the pathology of Alzheimer’s disease, can be consistent with improving cognitive function as an effective way of preventing and improving the symptoms of Alzheimer’s disease.Keywords: ABCA1, Aerobic training, Alzheimer’s disease, APOE, Soluble A?1-42
-
Introduction
The importance of changing the color of white adiposities into brown is due to the fact that it can have anti-obesity and anti-diabetic effects by adjusting energy balance (by converting storage form into energy consumption). The purpose of this study was to investigate the effect of physical activity on adipose tissue and skeletal muscles.
MethodsIn this review, were searched online databases including Google Scholar, SID and PubMed, Science Direct and Scopus using the following keywords: “Training”, “Exercise”, “Physical activity”, “Mayokin”, “Adipose tissue”, “Peroxisome proliferator-activated receptor gamma coactivator 1-alpha (PGC-1α)”,“ Fibronectin type III domain-containing protein 5 (FNDC5)”, “Irisin” and ” Uncoupling proteins 1 (UCP-1)”. All articles including research studies, review articles, descriptive and analytical studies, and cross-sectional research, published during 1998-2017, were reviewed.
ResultsBased on our literature review, physical exercise can be effective as an adipose tissue activated agent in the prevention and treatment of obesity. In this regard, irisin seems to be influenced by a variety of sports activities and is a significant factor in the conversion of white to brown adipose tissues and can play a role in weight loss and increase the body thermogenesis.
ConclusionAccording to these studies, the expression of irisin and FNDC5 converts white adipose into brown adipose and increases the energy consumption. Regular exercise training on preventing obesity, diabetes and its complications, and improving health have already been proven; but the point is that these beneficial effects are due to the cellular-molecular mechanism is still under discussion.
Keywords: Exercise, Mayokin, PGC-1α, Irisin
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.