به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

vahid mobarak

  • وحید مبارک*
    تلمیح و کاربرد آن، تصویرساز است و سبب تغییر سبک و ایجاد سبک شخصی می شود. اندیشه ها و نکات دینی، تاریخی، اسطوره ای و حماسی، آبشخورهای تلمیح های شاعران هستند و عطار از شاعرانی است که تلمیح های دینی بسیار دارد اما از توجه به حماسه و اسطوره هم بازنمانده است. وی به شیوه معمول صوفیان، در اغلب اشارات و تلمیح ها به نام ها و القاب پیامبران، ، به تاویل گراییده و مطابق با گرایش و خواست و نیاز خویش آن را مطرح کرده است. در دیوان عطار، تلمیح دینی داستان یوسف (ع) و تلمیح حماسی داستان رستم، بسیار به کار برده شده است. این جستار توصیفی-تحلیلی با بررسی تاویل های این دو داستان در دیوان عطار، به این پرسش پاسخ داده که عطار به چه میزان و چگونه به تاویل این دو داستان پرداخته است. این در حالی است که بنیاد رمزی-تمثیلی مثنوی های عطار، فرض تاویل گرا بودن او را تقویت می کنند. یافته ها نشان می دهد که تاویل های عطار از این دو داستان، گاهی شطح آمیزاست و گرایش تعلیمی دارد و در سه حوزه: واژه ها، شخصیت افراد و کلیت داستان (در معناهایی مخالف یا متفاوت از معانی نخست)، اتفاق افتاده است. عطار، حماسه و عرفان را چون دو روی سکه هویت ایرانی به کار می گیرد و نشان می دهد که در کنار عرفان گرایی، روح حماسی در قرن ششم-هفتم هنوز زنده است و بخشی از اندیشه و خیالات مردم را نظم و نظام می بخشد.
    کلید واژگان: دیوان عطار, تاویل, یوسف(ع), رستم
    Vahid Mobarak *
    Its hint and application is image-creating and causes a change of style and creation of a personal style. Religious, historical, mythological and epic ideas and points are the mouthpieces of poets' allusions, and Attar is one of the poets who has many religious allusions, but he has not stopped paying attention to epics and myths. In the usual manner of the Sufis, he has turned to interpretation in most of the references and hints to the names and titles of the prophets and has brought them up according to his own inclination, desire and need. In Diwan Attar, the religious allusion of the story of Yusuf (PBUH) and the epic allusion of the story of Rostam have been used a lot. By examining the interpretations of these two stories in Attar's court, this descriptive-analytical essay has answered the question of how and to what extent Attar interpreted these two stories. Meanwhile, the symbolic-allegorical basis of Attar's Masnavies reinforces the assumption that he is a tavilist. The findings show that Attar's interpretations of these two stories are sometimes flattering and have a didactic tendency, and in three areas: words, character of people and the story as a whole (in opposite or different meanings from the first meanings), It happened. Attar uses epic and mysticism as the two sides of the coin of Iranian identity and shows that along with mysticism, the epic spirit is still alive in the 6th-7th centuries and part of the people's thoughts and imaginations is order gives
    Keywords: Divan Attar, Interpretation, Yousef (AS), Rostam
  • وحید مبارک*

    یکی از ویژگی های نثر فنی، طولانی بودن و ناهم پایگی بندهای وابسته در جملات مرکب است که با تکرار لفظ و معنا و حذف فعل، و کاربست موسیقی های واژگانی و گاهی تکرار ساخت جمله ها و کلمات همراه می شود تا سخنوری نویسنده را بنمایاند ولی گمان می رود که در نثر مرسل، از کاربرد ساخت های هم پایه و مترادفات و بندهای هم معنا خودداری می شود چراکه ساخت های هم پایه سبب اطناب -می شوند. این جستار توصیفی-تحلیلی با بررسی مقدمه شاهنامه ابومنصوری(مقدمه قدیم شاهنامه) که از نخستین متون نوشته شده در نثر مرسل است به این پرسش پاسخ می دهد که ساخت های هم پایه در نثر مرسل، چگونه و با چه کارکردی به کار گرفته می شوند. یافته-ها نشان می دهد که ساخت های هم پایه از اسم ها، قیدها و صفت ها به شکل کلمه، ترکیب یا جمله، در نثر مرسل هم، نه برای تکرار معنای جمله و بیان دیگرسان و شیوه متفاوت بیان، بلکه برای روشن کردن معنا و محدوده سخن و رفع ابهام، به کاربرده می شوند. این ساخت ها، از طریق ترادف یا تضاد، بدلیت، تقیید و...در تبیین محتوا و گستره معنای متن، نقش اساسی را دارند و هرچندکه ممکن است سبب دور شدن از ایجاز گردند؛ اما، ، اطناب به حساب نمی آیند چون بودنشان لازم است و قابل حذف بخاطر اجزای دیگر جمله نیستند و تکرار معنا هم نیستند، بسامدی ندارند و تمام جمله ها و بندها و عبارت ها و گروه ها را دربرنمی گیرند.

    کلید واژگان: نثر مرسل, مقدمه شاهنامه ابومنصوری, ساخت های همپایه, تبیین, رفع ابهام
    Vahid Mobarak *

    One of the characteristics of technical prose is the length and inconsistency of dependent clauses in compound sentences, which is accompanied by the repetition of words and meanings and the omission of verbs, and the use of lexical music and sometimes the repetition of sentences and words in order to The author's speech is not representative, but it is believed that in the sender's prose, the use of parallel constructions, synonyms, and clauses with the same meaning is avoided because the parallel constructions cause confusion. This descriptive-analytical essay by examining the preface of Abu Mansoori's Shahnameh (Old Preface to the Shahnameh), which is one of the first texts written in Mursal's prose, answers the question of how and with what function the parallel constructions in Mursal's prose are used. are taken The findings show that the equivalent constructions of nouns, conjunctions and adjectives in the form of words, combinations or sentences, in the prose of the sender, not to repeat the meaning of the sentence and express it differently and in a different way of expression. Rather, they are used to clarify the meaning and scope of speech and to remove ambiguity. These constructions play an essential role in explaining the content and scope of the text through synonyms or contradictions, distortions, limitations, etc. But, adverbs are not considered because they are necessary and cannot be removed because of other parts of the sentence, and they are not repetition of meaning, they do not have frequency and they do not include all sentences, clauses, phrases and groups.

    Keywords: Morsal's Prose, Introduction To Abu Mansoori's Shahnameh, Comparative Constructions, Explanation, Disambiguation
  • وحید مبارک*

    حماسه ها به دوران استقرار و پاگرفتن اقوام مربوط می شوند و با سپری شدن زمان استقرار آنها، نیاز به دلاوری و مبارزه با اقوام بومی و دشمنان هم از میان می رود و در این جاست که حماسه های ملی و طبیعی جای خود را به حماسه های تاریخی و دینی می دهند. دن کیشوت پس از ایلیاد و ادیسه و اسکندرنامه نظامی و خاوران نامه خوسفی پس از شاهنامه، روند این تغییر را در مشرق زمین و غرب نشان می دهند. سروانتس نویسنده دن کیشوت با زبان هزل به تحقیر اندیشه های حماسی پرداخته و در این کار بیشتر به افکار موجود در حماسه های شرقی نظر داشته است. شالوده شکنی که به نشان دادن احتمال خوانش های مختلف از یک متن می پردازد در ترجمه متن دن کیشوت خود را بیشتر نشان می دهد. ترجمه نیک سرشت یکی از جمله این خوانش هاست که به ایرانی سازی و عیارانه گرایی متن دن کیشوت پرداخته است ولی نتوانسته دوگانگی فضای داستان را از بین ببرد. به سخره گرفتن و تقلیل محتوایی و بیان هزل آلود و ویژگی های پهلوانی، جادو و جادوشکنی، شاگرد پروری پهلوانان، کم ارج کردن توانمندی های زنان و تکیه بر اصل زیبایی، تحقیر اعراب و نادیده گرفتن جایگاه مهم حماسه در هویت سازی ایرانیان و هندیان، برخلاف ظاهرش، بنیادی ضدحماسی به دن کیشوت و سروانتس بخشیده است و مخالف با نگرش حماسی ایرانیان، به تولید استعاره مفهومی کلان «عیاری و پهلوانی، راهگشا و مشکل گشا نیست» رسیده است. این جستار توصیفی-تحلیلی، با مطالعه کتابخانه ای و روش تحلیل کیفی و با استدلال استقرایی به بررسی ترجمه دن کیشوت و میزان توفیق آن پرداخته است.

    کلید واژگان: حماسه, سروانتس, دن کیشوت, واسازی, شکست عیاری و پهلوانی
    Vahid Mobarak *

    Epics are related to the period of establishment and establishment of tribes, and with the passing of their establishment, the need for bravery and fighting against native tribes and enemies disappears, and this is where national and natural epics have their place. are given to historical and religious epics. Don Quixote after Iliad and Odysseus and Iskandarnameh Nizami and Khosfi's Khavaran name after Shahnameh show the process of this change in the East and the West. Cervantes, the author of Don Quixote, used Hazel's language to disparage the epic ideas and in this work he focused more on the ideas found in the Eastern epics. The ground-breaker that shows the possibility of different readings of the same text shows itself more in the translation of Don Quixote's text. Niks-Sorsht's translation is one of these readings that has focused on the Iranianization and idiomization of Don Quixote's text, but it has not been able to eliminate the duality of the story's space. Ridiculing and reducing the content and humorous expression and characteristics of heroes, magic and sorcery, discipleship of heroes, underestimating the capabilities of women and relying on the principle of beauty, humiliating Arabs and ignoring the important place of the epic in the identity. The creation of Iranians and Indians, contrary to its appearance, has given Don Quixote and Cervantes an anti-epic foundation, and contrary to the epic attitude of Iranians, it has reached the production of the big conceptual metaphor "Ayari and Pahlavani are not path-breakers and problem-solvers".This descriptive-analytical essay, with library study and qualitative analysis method and with inductive reasoning, has investigated the translation of Don Quixote and its success rate and how it responds to Cervantes's anti-epic thoughts.

    Keywords: Epic, Cervantes, Don Quixote, Shaladeh-Khani, Ayari, Pahlvani Defeat
  • وحید مبارک*

    نوحه و تعزیه برای امام حسین (ع) در دوره قاجار به رشد قابل ملاحظه ای رسید و چون مخاطب این شعر، عموم مردم بود، کوشید تا ساده ترین و اثرگذارترین قالب ها و اوزان را داشته باشد، و چون اندیشه دینی گوینده و شنونده را دربرمی گرفت به نظم و صراحت روی آورد. نکته در اینجاست که شکل ادبی زبان نیز، متاثر از اندیشه و بی تکلف و تعقید، به کاربردهای بیانیی از تشبیه و استعاره و...روی آورد که بتواند محمل بینش و نگرش نویسنده و مخاطبانش باشد. در این تحقیق توصیفی - تحلیلی، روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای، روش تحلیل داده ها، کیفی، و روش استدلال استقرایی است و به بررسی استعاره های دیوان ملاعلی فاخر پرداخته و کوشیده است به دریافتی از تفکر دینی شاعر و گرایش مردم و تناسب بین آن ها، دست یابد. یافته ها نشان می دهند که نوحه ها و مرثیه های ملاعلی با محوریت مظلومیت سرایی، دربردارنده گفتمان عاشورایی، مذهبی و دینی و با زبانی ساده و کم تصویر، پربار از عاطفه حزن هستند. گرایش قلبی شاعر به تفکر شیعی، نوحه های او را به جایگاه بیان ایمانش به امامت امیرالمومنین بدل کرده است. شاعر از میان استعاره ها، استعاره مصرحه را برگزیده و اغلب برای بیان مقامات معنوی و دنیوی، مهر به حضرت فاطمه و پهلوانی امام علی (ع) به کار بسته است. غلبه در کاربرد آن ها با ترکیب های وصفی و اضافیی (پهلو عرصه شجاعت- عالم همه اسرار، محرم راز نهان) است که به مبالغه و گاهی به اغراق نیز می انجامد. پنج استعاره به حضرت نبوی (اشرف خلق دو جهان، رسول دو سرا) و کمترین تعداد به حضرت زینب اختصاص یافته است

    کلید واژگان: ملاعلی فاخر, اعتقاد دینی, رثا و نوحه, زبان استعاری, کارکرد عاطفی
    Vahid Mobarak *

    Nohe and Taziye for Imam Hussain (a.s.) reached a considerable growth during the Qajar period, and since the audience of this poem was the general public, he tried to have the simplest and most effective forms and weights, and since the speaker's religious thought And it included the listener and turned to order and openness. The literary form of the language, influenced by the thought and by abandoning the monotony and obstinacy, turned to expressive uses of simile, metaphor, and irony, etc., which can carry the author's vision and attitude, just as ironies and metaphors are an expression of religious thinking. The poet and his audience came and spoke about their religious orientation and displayed the religious thinking of the poet and his audience. This descriptive-analytical research has tried to understand the poet's ideology and the people's tendency and the fit between them by classifying the metaphors of Mala Ali Fakher's court. The findings show that lamentation has a true and direct relationship with the belief of the poet and the people, and it is used for the purpose of satisfying their emotional needs and their taste and emotional motivation, and for the improvement of social and religious affairs.

    Keywords: Molla Ali Fakher, Religious Belief, Mourning, Metaphorical Language, Emotional Function
  • آرزو سلیمانی*، وحید مبارک

    تعریف و مفهومی که هر انسان از پدیده ها دارد، در عین اختصاصی و فردی بودن آن، به روح مشترک جمعی وصل می شود  و نشان و خاطره ای گروهی را در خود بر جای می گذارد. این روح مشترک جمعی و اندیشه های کلی را اندیشمندان و ناقدان علوم انسانی در دسته مفاهیم ضمنی قرار داده اند. مفاهیم ضمنی که از دیدگاهی همان اسطوره است. چه اسطوره داستان های به جامانده از یک قوم باشد و چه مفهوم ذهنی، که مصداق های مختلفی را در بر می گیرد، این جستار به روش توصیفی - تحلیلی به بررسی تطبیقی و بیان شباهت ها و تفاوت های دو داستان کیخسرو و سارای (ترکی آذری) در ارتباط با کهن الگو و اسطوره مرگ و آب، بر اساس دیدگاه و مکتب آمریکایی می پردازد. اسطوره هر دو داستان در ارتباط با مرگ و آب است. چه مرگی که به بی مرگی و مرگ عارفانه کیخسرو تفسیر شود و چه مرگی که برای نشان دادن پاکی صورت گیرد و از قهرمان مورد نظر (سارای) جسد و کالبدی نماند. هر دو اسطوره و افسانه در گذر از آب زاینده، چنین مرگی را به قهرمانان خود هدیه می دهند.

    کلید واژگان: مرگ, آب, کیخسرو, سارای, اسطوره, ادب تطبیقی
    Arezu Soleymani*, Vahid Mobarak

    The definition and concept that every human has of the phenomena, while being specific and individual, is connected to the common spirit of the group and leaves a mark and memories of the group. Thinkers and critics of humanities have placed this common collective spirit and general thoughts in the category of implicit concepts. Implicit concepts that are the same as myths from a point of view.Whether it is the myth of the surviving stories of the same people, or whether it is a mental concept, which includes various examples, this essay, using a descriptive-analytical method, compares and explains the similarities and differences between the two stories of Ki Khosrow. and Sarai (Azeri Turkish) deals with the archetype and the myth of death and water, based on the American perspective and school.The myth of both stories is related to death and water. What kind of death is interpreted as immortality and mystical death of Ki Khosrow, and what kind of death is done to show purity and the intended hero (Sarai) does not have a body. Both myths and legends present such a death to their heroes while passing through the birthing water.

    Keywords: Death, water, Ki Khosro, Sarai, myth, comparative politeness
  • فریبا سهرابی*، وحید مبارک، محمد حاتمی نیا
    ادبیات و موسیقی ارتباطی تنگاتنگ و تکمیلی با یکدیگر دارند. در اجرا، شعر زیرساخت ذهن و زبان موسیقی است و پیوندی استوار با آن دارد. درحقیقت آنچه را که آواها و سازها به کمک اصوات بیان می کنند، واژگان به صورت ملموس تر برای ما روشن می کنند. در این پژوهش بینارشته ای، القاگری آواها به سبب تکرار صامت ها و مصوت ها براساس دیدگاه موریس گرامون و به روش توصیفی تحلیلی بیان شده است. محور جانشینی واژگان با توجه به نظریه گرامون، زوایای القای معنا و تاثیرگذاری شعر و تاثیر شعر و موسیقی بر یکدیگر را نشان می دهد که براساس معرفی نمونه های موسیقی آوازی و به خصوص «قاصدک» اخوان ثالث با اجرای شجریان، ارزیابی شده است. دستگاه های آوازی در موسیقی ایرانی، دارای مشخصات خاص خود و بیان کننده حالات مختلفی هستند. آهنگساز و خواننده باید با توجه به مفهوم و محتوای اشعار برگزیده، به انتخاب دستگاه و گوشه های آوازی متناسب با آن بپردازند. این پژوهش به این نتیجه منتهی شد که آواها و کلام، با خاصیت روشنی، درخشانی و تیرگی، در انتقال دو گفتمان امید اندک و یاس غالب، موفق بوده اند و آوا، رنگ احساس موسیقی و سازها را انتخاب می کند و سبب تاثیرگذاری بیشتر و ماندگارترشدن شعر و آثار موسیقایی می شود.
    کلید واژگان: موریس گرامون, شعر, موسیقی, شجریان, دستگاه آوازی, قاصدک
    Fariba Sohrabi *, Vahid Mobarak, Mohamad Hataminia
    Literature and music have a close and complementary relationship with each other. In performance, poetry is the infrastructure of mind and the language of music, with which it has a strong connection. In fact, what melodies and musical instruments express through the sounds, the poetry manifests more tangibly via words. In this interdisciplinary research, the induction of sounds, due to the repetition of consonants and vowels, has been examined in the light of Murice Gerammont's theory and via a descriptive-analytical approach. Accordingly, the pragmatic axis shows the angles of inducing meaning and, more importantly, the effectiveness of poetry and the way music and poetry influence each other, which is examined via the introduction of examples of vocal music and, specifically, Akhavan Sales's "Dandelion" performed by Mohammad Reza Shajarian. Each vocal division in Iranian music has its own characteristics and expresses different moods, and both the composer and the singer should select the music division and vocal corners with the consideration of the meaning and the content of the selected poems. The results show that sounds and words, with clarity, brilliance and darkness, have been successful in conveying the two discourses of slight hope and overwhelming despair and that it is the sound which determines the color of the feeling of the music and instruments and makes the poetry and musical works more effective and lasting.
    Keywords: Maurice Gerammont, Poetry, Music, Shajarian, Dastgāh, Dandelion
  • سجاد غلامی*، وحید مبارک

    نامه قالبی مهم برای ارتباط میان انسان ها و انتقال پیام هاست که برای نوشتن آن به ویژه در دستگاه حکومتی باید اصول خاصی را رعایت کرد. دیوان رسالت، تشکیلاتی مهم و گسترده در دستگاه سلطنت بود که نامه های دیوانی به نظم و نثر در آن ها نگارش می یافت. تعداد نامه ها، نقش و تنوع آن ها از نظر ادبی نیز درخور تامل است. نامه های گوناگون که با اسامی ملطفه، مثال، منشور، رقعه، گشاد نامه، پیمان نامه، فتح نامه، شکست نامه و... شناخته می شوند اطلاعات مهمی را دربردارند و می توانند منبع مفیدی برای شناخت جهان بینی و قدرت حاکمان زمان باشند. این جستار با هدف بررسی و مقایسه نامه های منشور با تاکید بر جنبه ادبی تاریخ بیهقی و التوسل الی الترسل به روش کتابخانه ای و توصیفی - تحلیلی نگاشته شده است. نامه های منشور در تاریخ بیهقی کوتاه هستند، ابوالفضل بیهقی گزارشی کلی و کوتاه از آن ها ارایه می دهد، به صنایع ادبی چندان نمی پردازد و اشاره های اندکی به صنایعی چون سجع، کنایه و تکرار دارد. مفاد منشورها با اهداف سیاسی و نگاه حاکمیتی به منظور سپردن مسیولیت اداره و کنترل نواحی زیردست به اشخاص است. نامه های منشور التوسل الی الترسل بلند هستند و بها ءالدین بغدادی در نگارش آن ها صنعت پردازی کرده است، صنایعی مانند تلمیح، تشبیه، استعاره، کنایه، سجع، جناس و تضاد بسامد بیشتری دارند. تاریخ بیهقی به سبب تقدم زمانی، و بهره مندی بغدادی از آن شایان توجه است؛ اما منشورهای مندرج در التوسل الی الترسل به دلیل جنبهآموزشی کتاب، مفصل تر هستند و در آن ها به جزییات توجه بیشتری شده است.

    کلید واژگان: تاریخ بیهقی, التوسل الی الترسل, منشور, صنایع ادبی, نامه های دیوانی
    Sajad Gholami *, Vahid Mobarak

    Letters serve as an important means of communication and message transmission, particularly within governmental institutions, where specific principles must be observed. The Divān-e Resālat was an important and extensive organization within the monarchy system, where official state letters were composed in both prose and poetry. The number, significance, and diversity of letters are also worthy of reflection from a literary perspective. Referred to by various names such as molattafa, methāl, manshur, roqʿa, goshādnāma, peymānnāma, fathnāma, shekastnāma, and others, these letters contain important information and can serve as a valuable source for understanding the worldview and extent of power held by rulers during their reign. This article aims to examine and compare the manshur letters in Tārikh-e Beyhaqi and al-Tawassol elā al-tarassol from a literary perspective, using a library based descriptive analytical method. The manshur letters in Tārikh-e Beyhaqī, as narrated by Abu’l-Fazl Beyhaqi, are characterized by their brevity. Beyhaqi himself provides a general overview of these letters without delving extensively into their literary aspects. Only a few references to literary devices such as rhyme, metonymy, and repetition are made in his overview. The content of these letters primarily served political purposes, reflecting the rulers’ perspectives in delegating the responsibility of governing and controlling subordinate regions to individuals. On the other hand, the manshur letters of al-Tawassol elā al-tarassol, authored by  Bahā al-Din Baghdādi, exhibit greater length and employ a wider range of literary techniques. Baghdādi skillfully incorporates literary devices such as allusion, simile, metaphor, metonymy, rhyme, pun, and oxymoron in the composition of these letters. While Tārikh-e Beyhaqi holds significance due to its chronological precedence and its deployment by Baghdādi, the manshur letters included in al-Tawassol elā al-tarassol are lengthier and offer more detailed accounts, owing to the educational purpose of the book.

    Keywords: Tārikh-e Beyhaqi, al-Tawassol elā al-tarassol, manshur, literary devices, state letters
  • وحید مبارک*، فرحناز حیدری نسب

    عامه، واقعیت ذهنی را با تجربه عینی بیان می کنند و برای انتقال، از جایگزینی یک ابزار دستوری به جای یک ابزار دیگر بهره می گیرند. بسامد این جایگزینی استعاری می تواند نشانه ای سبکی باشد. این جستار توصیفی- تحلیلی، بر اساس نظریه نقش گرایی، فرایندها و استعاره های دستوری داستان «شلغم میوه بهشته» نوشته علی محمد افغانی را، بررسی نموده است. این داستان از آثار روایی واقع گراست که بر محور زبان استعاری می چرخد و هر سه نوع استعاره دستوری (ا ندیشگانی، بینافردی و متنی) در آن دیده می شود. بازنمایی تجربه در گفتگوی مشارکان این داستان، بیشتر بر پایه انتقال فرایند ذهنی به مادی است؛ زیرا نویسنده می داند که با استفاده از نظام گذرایی استعاره دستوری، مفاهیم انتزاعی و ذهنی، برای مخاطب عام قابل فهم تر می شود؛ اما، انتقال و جابه جایی فرایندهای مادی به ذهنی در کمترین مقدار خود در این اثر نمود دارد و دلیل انعکاس افعال به شکل مادی، شفافیت و صریح بودن است و نویسنده نخواسته است که تجربه خود را نیازمند تاویل و تفسیر کند (جدول فراوانی ارایه شده است). افغانی با توجه به معنای ذهنی و نمود تجربه بیرونی آن، از فعلی عملگرا که بار معنایی کنش را به درستی انتقال دهد، استفاده می کند و در بازنمایی حالات حاکم بر کنشگران متاثر از گفتگوی موجود طبقه کاربران است. در این رمان، بیشتر با اسم سازی که اصلی ترین نمود استعاره گذرایی است، فرایندها (افعال)، به صورت استعاری به اسم تبدیل شده اند و نویسنده با این انتقال در نوع دستوری، باعث برجستگی پیام و سخن مشارکان شده است. در این اثر، معنای اندیشگانی هم ناظر بر تجربه های نویسنده از دنیای بیرون است.

    کلید واژگان: زبان شناسی نقش گرای هلیدی, علی محمد افغانی, شلغم میوه بهشته, استعاره دستوری, استعاره گذرایی, اسم سازی
    Vahid Mobarak *, Farahnaz Heidarinasab

    Common people express mental reality with objective experience and use the substitution of a grammar tool for another tool to convey. The frequency of this metaphorical substitution can be a sign of style. This descriptive-analytical essay has analyzed the grammatical processes and metaphors of the story "The Turnip Fruit of Heaven" written by Ali Mohammad Afghani based on the theory of role-based theory. This story is one of the realistic narrative works that revolves around metaphorical language and all three types of grammatical metaphors (ideological, interpersonal and textual) are seen in it. The representation of the experience in the dialogue of the participants of this story is mostly based on the transfer of the mental process to the material because the author knows that by using the transitive system of grammatical metaphor, abstract and subjective concepts become more understandable for the general audience; However, the transfer and displacement of material to mental processes is reflected in this work in its lowest amount, and the reason for the reflection of verbs in a material form is transparency and openness, and the author did not want to interpret his experience. (Many tables are provided.) Afghani, considering the subjective meaning and the external experience of it, uses the pragmatic present which conveys the meaning of the action correctly, and in representing the states governing the actors affected by the existing conversation of the user class. Is. In this novel, the processes (verbs) have been metaphorically transformed into nouns by noun formation, which is the main form of transitive metaphor, and the author has made the message and words of the participants stand out with this grammatical transition. . In this work, the intellectual meaning also refers to the author's experiences from the outside world.

    Keywords: Helidi's role-oriented linguistics, Ali-Mohammed Afghani, grammatical metaphor, transitive metaphor, nominative
  • وحید مبارک*

    با توجه به اینکه، عطار شاعری پرکار است و رباعی ها، مثنوی ها، غزل ها و قصیده های زیادی دارد، گمان می رود که متن تذکره-الاولیا که گزینش و گزارش احوال اولیا وصوفیان است، متاثر از همین وجه و رویکرد شاعرانگی وی و مشحون از ابیات و شواهد فارسی و عربی باشد، در ضمن مخاطب خانقاهی و عامی وی نیز درآمیختگی نثر و نظم را می طلبیده است اما؛ چنین نیست و مستندات و شواهد شعری عربی و فارسی در آن اندک است. بررسی توصیفی- تحلیلی این ابیات که بیشتر عربی هستند، نشان می دهدکه انتخاب و سرودن این تعداد اندک نیز در انسجام معنایی و منطقی با مقدمه و متن اند و، بیانگر قدرت شاعری و اندیشه-های عارفانه عطار هستند. امید و دلبستگی به حق و دلخوشی به بندگی او، دوستی خاندان پیامبر، گله و شکایت از روزگار و ویرانگری او، نابودی وفا و دوستی و رواج دشمنی در میان مردم، مرگ و بازگشت بسوی خدا، خوارکنندگی هوا و هوس، سفارش به رعایت ادب و ادب شاگردی، ارج نهادن به صحبت و یاری مردان خدا، پذیرش آزمون های راه معرفت وخداشناسی، دل نبستن به دنیا و سپاسگزاری از نعمت های خداوند، دوست داشتن دعا و ترک خواهش های مادی از خداوند اندیشه هایی مطرح شده در این ابیات هستند که با گرایش کلی بیان شده در مقدمه و متن تذکره الاولیای عطار همسویی دارند و با تکرار معنایی، انسجام منطقی متن را نشان می دهند.

    کلید واژگان: عرفان, عطار, تذکره الاولیا, مقدمه و موخره, ' شاهد مثال
    Vahid Mobarak *

    Considering the fact that Attar is a prolific poet and has many quatrains, masnavis, ghazals and odes, it is believed that the text of Tazkirat-ul-Awliya, which is a selection and report on the lives of saints and Sufis, is influenced by this aspect. And his and Mashhoon's poetic approach is based on Persian and Arabic verses and proofs, at the same time, his monastic and public audience also requires a combination of prose and verse, but; This is not the case and there are few Arabic and Persian poetic documents and proofs. The descriptive-analytical examination of these verses, which are mostly Arabic, shows that the selection and composition of these few are in semantic and logical coherence with the introduction and the text, and they express the power of Attar's poetry and mystical thoughts. Hope and attachment to the truth and delight in his servitude, friendship of the Prophet's family, complaints and complaints about the times and his destruction, the destruction of loyalty and friendship and the spread of enmity among people, death and return to God, humiliation of whims and fancies, orders to observe politeness And the politeness of discipleship, valuing the talk and help of men of God, accepting the tests of the path of knowledge and knowing God, not being attached to the world and being grateful for God's blessings, loving prayer and leaving material requests from God are some prominent thoughts. ...

    Keywords: Erfan, Attar, Tazkirat - Al-Awliya, Introduction, Mukhira, Shahid example
  • وحید مبارک

    بی گمان یکی از اشعاری که در جریان نوقدمایی شعر معاصر، توانست جایگاهی رفیع کسب کند و مقبول طبع مردم گردد، شعر «عقاب» خانلری است. هرچند که نمی توان تاثیر تمثیل ها و داستان های کهن ایرانی و ترجمه و آشنایی خانلری با نویسندگان و شاعران روسی و فرانسوی را در مورد آن نادیده گرفت (یاحقی، 1400: 56؛ مصطفوی نیا و همکاران، 1390: 67)؛ ولی حس تعالی یابنده به ادراک والا و اسطوره ای که در این متن نهفته است و با زبانی ساده گرا و واقع نگار و تصویری، بیان و القا می شود و این شعر را شایسته و درخور توجه ویژه نموده است. این شعر با بیان بخشی از فلسفه حیات (مرگ) و اخلاق فردی (بلندنظری و پست فطرتی) آغاز می شود و سپس با گریز از واقعیت و با رمزگرایی سنتی و عرفانی عروج عقاب که یادآور معراج شگفت کیخسرو در شاهنامه نیز هست، به بالاترین اوج اخلاقی خود می رسد، گویی ریالیسم اجتماعی و سمبل گرایی خانلری در دهه 20 بیشتر به دنبال طرح مساله اخلاق و ضعف عمومی آن در بین افراد جامعه ای بوده است که می کوشیده خود را با توسعه به دروازه های صنعت برساند (ر.ک: تسلیمی، 1393: 12) . البته شاعر با همین جهت گیری خود را از سایر شاعران که بیشتر دنبال سمبلیسم و رمزگرایی اجتماعی- سیاسی بودند جدا می کند. در یک بررسی کیفی، از چند دیدگاه، می توان به این شعر نظر کرد.

    کلید واژگان: نشانه شناسی, معناگرایی, خانلری, عقاب
    Vahid Mobarak

    Undoubtedly, one of the poems that was able to gain a high status during the modern era of contemporary poetry and become popular with the people is the poem "Eagle" by Khanleri. However, the effect of ancient Iranian parables and stories and Khanleri's translation and familiarity with Russian and French writers and poets cannot be ignored. But the sublime sense of lofty perception and mythology that is hidden in this text and is expressed and induced with a simple, realistic and pictorial language, and has made this poem worthy and worthy of special attention. This poem begins by expressing a part of the philosophy of life (death) and individual ethics (high-minded and post-natural) and then escapes from reality and with the traditional and mystical symbolism of the eagle's ascension, which reminds of the amazing ascension of Khosrow in the Shahnameh. It reaches its highest moral peak, as if Khanleri's social realism and symbolism in the 20s sought to raise the issue of morality and its general weakness among people in the society, who were trying to develop themselves to the gates of industry. deliver

    Keywords: Semiotics, Semanticism, Khanleri, Eagle
  • وحید مبارک، فاطمه نظری فر

    نثر مصنوع و فنی، نثری است که بر آرایش های کلام و زیبایی های سخن استوار است. نویسندگان نثر مصنوع، به توصیف و تصویر طبیعت و الگوبرداری از صحنه ها و اشیای طبیعی توجه بسیاری نشان می دهند. در میان توصیفات متنوع و رنگارنگ از طبیعت، توصیف منظره دمیدن صبح و فرارسیدن شب درخششی خاص دارد. مساله اصلی این پژوهش، آگاهی از نحوه تصویرپردازی و کیفیت استفاده نویسندگان متون کلیله ودمنه و مرزبان نامه از تصاویر طلوع و غروب است. یافته های این پژوهش توصیفی- تحلیلی نشان می دهند که در هر دو اثر، فراوانی تصاویر طلوع بیشتر از غروب است که این امر نشان دهنده توجه روانی نویسندگان به نور و روشنایی و گریز آنها از ظلمت و تاریکی است. تصاویر برونگرا، حسی و ملموس هستند. فراوانی تصاویر طلوع و غروب در مرزبان نامه، بیشتر از کلیله ودمنه است. نصرالله منشی به عنصر زمان توجه داشته، اما کمتر آن را به تصویر کشیده است. همچنین در مرزبان نامه بین تصاویر و محتوای داستان تناسب وجود دارد، اما در کلیله ودمنه این گونه نیست.

    کلید واژگان: کلیله ودمنه, مرزبان نامه, تصویر, طلوع, غروب
    Vahid Mobarak, Fateme Nazarifar

    Artificial prose and technical is a prose that is based on the archetypes of speech and the beauty of speech. The writers of artistic prose illustrate the description and image of nature and the imitation of scenes and objects of nature .Among the varied and colorful descriptions of nature, the scenes of the sunrise and sunset have a special prominence .The main issue of this research is to know how to visualize and the quality of the writers' use of sunrise and sunset images in the texts of Kalelah and Damnah and Marzban-Nameh. The findings of this study show that in all two effects, the frequency of sunrise images is greater than sunset, which reflects the authors' psychological attention to light and brightness and their escape from darkness and darkness. Outward images are sensory and tangible. The abundance of sunrise and sunset images in Marzban-Nameh is nobility more than Kalelah and Demnah. Nasrallah Monshi paid attention to the element of time, but less decade it. Also, there is a fit between the images and the content of the story in Marzban-name Mail, But it's not in Kalelah and DemnahAbstractArtificial and technical prose is prose that is based on the arrangements of words and the beauties of speech. The authors of artificial prose pay a lot of attention to the description and image of nature and the imitation of natural scenes and objects. Among the various and colorful descriptions of nature, the view of the morning blow and the arrival of night has a special glow. The main issue of this research is the knowledge of the method of illustration and the quality of the use of the images of sunrise and sunset by the authors of the texts of Kelileh and Demneh and Marzbannameh. The findings of this study show that in both works, the frequency of images of sunrise is more than sunset, which indicates the authors' psychological attention to light and light and their escape from darkness and gloom. Images are extroverted, sensory and tangible. The frequency of images of sunrise and sunset in Marzbannameh is more than Kelileh and Demneh. Nasrullah Munshi paid attention to the element of time, but portrayed it less. There is also a correspondence between the images and the content of the story in the border letter, but this is not the case in Kelileh Woodman.Keywords: Kelileh and Demneh, Marzbannameh, Image, Sunrise and Sun

    Keywords: Kelileh, Demneh, Marzbannameh, Image, Sunrise, Sun
  • وحید مبارک

    از دیدگاه زبان شناختی، استقراض زبان ها از یکدیگر، زمینه ساز قوت و توانمندی آنها می گردد به شرط اینکه این استقراض ها در حوزه واژگان و عبارات و مثل ها و جمله ها باشد و به وام گیری قواعد زبان مبدا در زبان مقصد نینجامد. در اینکه زبان فارسی در قرون اولیه هجری و پیش از آن، بر زبان عربی تاثیر گذاشته است، تردیدی وجود ندارد و شاهد آن، علاوه بر کتاب های معربات و آثار کسانی چون ادی شیر، آذرنوش، سبزیان پور و...، برخی از واژگان به کاررفته در قرآن مجید (سجیل: سنگ+گل) است که ریشه فارسی دارند؛ اما پس از آغاز قرن چهارم، زبان عربی به دلایل مختلف از جمله داشتن قوت تعبیر و بیان و اهمیت دینی این زبان در نزد مسلمانان، تاثیرش بر زبان فارسی قوت گرفت و سپس چنان شد که برخی از کتاب های تاریخی، آگنده از واژگان، جملات، ابیات و گاه قواعد عربی شد و چنان با زبان فارسی درآمیخت که انسجام متنش را نیز به هم نریخت.

    کلید واژگان: یعنی, زبان عربی, دستور زبان فارسی
  • وحید مبارک*
    زبان، دین، هنر، محیط، سیاست، فرهنگ و آداب یک جامعه و افرادش، آنرا از دیگر جوامع جدا می کند. با این دیدگاه، اثری ارزشمند خواهد بود که چون تاریخ بیهقی و شاهنامه، بتواند جنبه های فردی، جمعی و ملی مردم را نشان دهد و آنان و دیگران را به بد و خوب وجودشان آگاه گرداند. در اواخر قرن چهارم و نیمه اول قرن پنجم (سده اغتشاشات)، سنگ بنای نیاز به بازجست خرد و سنجیدگی ایرانشهری پایمال شده در پی اندیشه های شعوبی و با شاهنامه استوار شد، اما ابوالفضل بیهقی با وجود هم فکریش با فردوسی در تقویت کارکردهای ایرانی در روایت ها و در ساخت ظاهری کلامش، از فردوسی سخنی نگفت و توجهی به اثرش نشان نداد. این جستار توصیفی- تحلیلی، ویژگی های تاریخ نگاری بیهقی را جست وجو کرده است. یافته ها نشان می دهد که اثر بیهقی سفارشی نیست و هنر او در خدمت بیان علی و معلولی شکست های مسعود غزنوی و ناتوانی او بوده است؛ هرچند که به ظاهر او را شهید می نامد و ناچار می شود که به حکومت استیلا بیش از حاکمیت خردسالار افلاطونی توجه نشان دهد. بیهقی، ویژگی های اسلامی- ایرانی را در فحوای زبان و هنر حقیقت نگارش قرار داده و آن را در قالب شخصیت وزیر و دبیری ترسیم کرده است که بر مدار جزا، مشیت و اراده الهی، با خردورزی، سنجیدگی، آینده نگری، دلیری، نرم خویی، مدارا و با اصلاح تباهی ها، سیمای کاردانی ایرانی را می نمایاند و مردم را به ویژگی های رهاننده شان در برابر نابخردی غزنویان آگاه می کند. فردوسی و بیهقی در تبیین تاریخ و آگاه کردن مردم به میراث خردورزی، عملکردی همسان دارند.
    کلید واژگان: تاریخ بیهقی, ویژگی های تاریخ نگاری, فرامتن, باور جزا, خردورزی, بیدارسازی مردم
    Vahid Mobarak *
    The language, religion, art, tradition, politics, and customs of a society and its individuals separate it from other societies and give them an independent identity. With this view, it will be a valuable work that can show the individual, collective and national aspects of people's identity and make them and others aware of the good and bad of their existence. With this view, it will be a valuable work that can show the individual, collective and national aspects of people's identity and make them and others aware of the good and bad of their existence. In the fifth century, the cornerstone of the need of Iranian people interrogate the identity of the township trampled by the Aniranians, but Beyhaghi, despite his sympathy with Ferdowsi in identifying identity, and in the face of his contemporary history's efforts, he represents the identity of Islamic-Iranian. This research, with a library study and a descriptive, analytical method has searched for identity in Beyhaghi history. Findings show that Bayhaqi loves his land and his art served as a causal expression of the weaknesses and failures of Masood Ghaznavi, although he apparently calls him a martyr and is forced to pay more attention to the rule of Styla than the rule of the Platonist sovereignty. Beyhaqi has placed Islamic-Iranian characteristics in the context of the language and art of truth writing and has drawn it in the form of a minister and a secretary, who is based on punishment, providence and divine will, with wisdom, seriousness, foresight, courage, softness, tolerance and by correcting the corruptions, shows the image of Iranian cooperation and informs the people about their liberating qualities against the foolishness of Ghaznavids.
    Keywords: History of Beyhaqi, History Features, paratext, Belief in resurrection, wisdom, Awakening the People
  • وحید مبارک

    چون غزل سخن عاشقانه گفتن است، به‌نظر می رسد که هرگاه از قالب غزل سخن به میان آید، عواطف انسانی و به‌خصوص عشق، یکی از اصلی ‎ترین موضوعات و اندیشه‎های مطرح‎شده در آن باشد که چنین نیز هست.
    هرچند که واژه عشق ریشه عربی دارد، ولی در قرآن مجید نیامده است و عرفا محبت طرح‎شده در سخن خدا را (یحبهم و یحبونه) مخصوص به خودشان دانسته‎ و پی‎درپی بدان استناد جسته‎اند. در مربوط‎دانستن این واژه به «عشقه» هم، پیوند محتوایی حیات گیاه پیچک که به دیگر گیاهان می‎چسبد و از آنان تا نابود کردنشان، تغذیه می‎کند با آنچه که عرفا و صوفیه، ریاضت و سخت‎گیری بر نفس اماره تا فروکشیدن نفس نامیده‎اند، تناسبی خاص دیده می‎شود.
    گویی دوره خراسانی در شعر فارسی، دوره خوش‎باشی است که در عشق‎های مطرح‎شده در آن و از جمله در دیوان رودکی (دل من ارزنی، عشق تو کوهی/چه سایی ارزنی را زیر کوهی/ گر کند یاریی مرا به عشق آن صنم/ بتواند زدود زین دل غم‌خواره زنگ)، سخن از زمینی‎ترین و مادی‎ترین عشق‎ها و نیز از عشق‎هایی که به بقای نسل و دلدادگی‎هایی ایثارگرانه و پاک و به اصطلاح عذری (لیلی و مجنون)، پرداخته می‎شود، ولی هرچه از دوره نخست ادب فارسی دور می‎شویم، به وجوه والاتر عشق؛ یعنی عشق‎های معنوی و موهبتی بیشتر برمی‎خوریم.

    کلید واژگان: غزل, صائب, دیوان, عشق
  • وحید مبارک، مریم لک*
    داستان عامیانه امیرارسلان مانند یک صحنه نمایش، روحیات مردم دوره قاجار را با همه ناملایمات و اوضاع نامساعد آن به تصویر درمی آورد و نمایانگر ذهنیت و وضع مردم آن عصر است. به همین دلیل، داستان های عامه را می توان آینه تمام نمای دوران تالیفشان دانست. با بررسی ساختار دستوری این آثار می توان به سبک دوره یا نویسنده نیز دست یافت. بررسی ساخت و بسامد طبقه دستوری قید، نیز، می تواند به شناخت بخش زبانی سبک شخص و سبک دوره او منجر شود. هدف این مقاله توصیفی- تحلیلی، بررسی انواع قید و گروه های قیدی در داستان امیرارسلان نامدار و نشانه های آن در سبک شخصی راوی است؛ به طوری که پس از بررسی مبانی و پیشینه، بسامد فراوانی هر گروه به کمک نمودار به تفکیک مشخص شده، آنگاه با مقایسه به تحلیل داده ها پرداخته است. فرض بر محدود بودن کاربست قید است اما یافته ها نشان می دهد که بسامد به کارگیری انواع قید مشترک و خاص و گروه های قیدی در این اثر قابل توجه و زیاد است، می توان این ویژگی را وابسته به گفتگو محور بودن متن و تعدد فراوان قهرمانان، کثرت حوادث و گفتار گذاری های نمایشی و متقابل در امیرارسلان دانست که با نقالی و نمایش نقالی گونه راوی داستان شکل گرفته است. مهم ترین نکته این است که به کارگیری گونه های مختلف قید در این اثر، موجب فضاسازی های دقیق و توصیفات برجسته شده است. تعدد بالای قید های حالت و کیفیت، به منظور شرح احوال قهرمانان داستان و همچنین بسامد زیاد قیود مشترک به منظور بیان توصیفات روشن، موجب اطناب متن می گردد و اطناب، مشخصه سبک عصر نویسنده است.
    کلید واژگان: انواع قید, بسامد قید, داستان امیرارسلان نامدار, قصه های عامیانه
    Vahid Mobarak, Maryam Lak *
    The folk tale of Amir Arsalan, like a stage, depicts all the spirits of the people of the Qajar period with all its misfortunes and unfavorable conditions, and shows the mentality, thoughts and situation of the people of that era. For this reason, folk tales can be considered the mirror of the whole period of their writing. By examining the grammatical structure of these works, the style of the period or the author can also be obtained. Examining the structure and frequency of the grammatical class of adverbs can also lead to understanding the linguistic part of a person's style and the style of his period. The purpose of this descriptive-analytical article is to study the types of constraints and groups of constraints in the story of the famous Amir Arsalan and its signs in the personal style of the narrator. It is assumed that the use of adverbs is limited, but the findings show that the frequency of using common and specific adverbs and adverb groups in this work is significant and high. The multiplicity of events and speeches, dramatic and reciprocal arrangements in Amir Arsalan, which was formed by the narrator and the narrator-like performance of the narrator. The most important point is that the use of different types of constraints in this work has resulted in accurate spatializations and prominent descriptions.
    Keywords: Types of Adverbs, Structure of Adverbs, The Story of the Famous Amir Arsalan, Folk Tales
  • وحید مبارک*

    تاریخ سیستان متنی از نیمه قرن پنجم است که از نظر سبک نگارش به نثر مرسل و به دست مولفی ناشناس نگاشته شده است. هلیدی متن را دارای عناصر فرانقشی، زمینه و بافت موقعیتی و دربرگیرنده معانی تجربی، عاملان گفتمان و شیوه گفتمان می داند و معتقد است که متن باید دارای آغاز، میانه و انجام یا بافتار باشد. وی برای زبان کارکردها و نقش های هفت‎گانه تعاملی، تخیلی، ابزاری، اکتشافی، نظارتی، اطلاع‎رسانی (اظهاری) و عاطفی را در نظر گرفته است. هدف اصلی این پژوهش، مشخص کردن قابلیت این نظریه برای تحلیل تاریخ سیستان و نشان دادن عوامل فرانقشی و کارکرد های این متن است. روش این پژوهش توصیفی تحلیلی، به خوانشی نقش گرایانه از تاریخ سیستان، بر اساس نظریه هلیدی، پرداخته است. یافته ها نشان می دهد که گفتمان آیینی دینی نگارنده تاریخ سیستان، عاملان اسطور های و فراواقعیتگرای متن و شیوه گفتمان مبتنی بر پیونددادن تاریخ و اسطوره که با تطبیق های شگرف فرهنگ ایرانی و سامی (کیومرث=آدم ع) و اندیشه برابری اجتماعی و شعوبی گری، پردازش شده اند، بافت موقعیتی و بخش های نانوشته این متن را می سازند. در نتیجه، این متن گزارشی، بافت موقعیتی و بافتار دارد و در کارکردهایش، کارکرد تخیلی و عاطفی در بیان شگفتی های سیستان و ارزشمندی آن دیده می شود، ولی نقش های اطلاع رسانی (توصیف ها) و ترغیبی زبان به ترتیب دارای بیشترین نمود هستند و کارکرد تعاملی (گفت وگوها) دارای کمترین نمود نسبت به دیگر کارکردها و نقش های زبان است.

    کلید واژگان: هلیدی, بافت موقعیتی, نقش گرایی زبان, تاریخ سیستان, غلبه نقش اظهاری
    Vahid Mobarak *

    Tarikh e Sistan is a text from the middle of the fifth century which has been written by Morsal in terms of writing style and by an unknown author. Halliday considers the text to have trans-elemental elements, contextual context, and context, and to include empirical meanings, actors of discourse, and discourse, and to believe that the text should have a beginning, middle, end, or context. He has considered the language of the seven functions and maps: interactive, imaginative, instrumental, exploratory, supervisory, informational (declarative) and emotional. The main purpose of this study is to determine the ability of this theory to analyze the Tarikh e Sistan and to show the trans-role factors and functions of this text.

    Method

    This descriptive-analytical study is a map-based reading of the history of Sistan based on Halliday's theory. Findings show that the ritual-religious discourse of the author of Tarikh e Sistan; Mythical and surrealist actors of the text; And the method of discourse based on linking history and myth, which have been processed with the wonderful adaptations of Iranian and Semitic culture (Kiomars = Adam AS), which are based on the idea of social equality and populism; They create the situational context and unwritten parts of this text.

    Conclusion

    This report text has a situational and contextual context and in its functions, imaginative and emotional function can be seen in expressing Sistan's wonders and its value, but the information maps (descriptions) and persuasive language have respectively. They are the most visible and the interactive function (conversations) has the least appearance compared to other functions and maps of language.

    Keywords: Holiday, Situational context, Language orthography, Tarikh e Sistan, Dominance of declarative role
  • زهرا قنبرعلی باغنی*، وحید مبارک، شهین اوجاق علیزاده

    در شعر پارسی، موسیقی عنصر مکمل معنا، هیجان انگیز، تخیل برانگیز و تاثیرگذار بر مخاطب است. عناصر شعر از جمله وزن و آهنگ، قافیه، ردیف، صورخیال و عاطفه، زمانی ارزشمند و موثر هستند که در خدمت محتوا و متن قرار بگیرند و بر خواننده اثر ادبی، تاثیر بگذارند. این جستار توصیفی- تحلیلی- آماری، موسیقی کناری و بیرونی دیوان کمال الدین اسماعیل اصفهانی را می سنجد و چگونگی پیوند آن را با محتوای اشعار معلوم می دارد. یافته ها نشان می دهد که هرچند موسیقی بیرونی و تنوع اوزان عروضی در دیوان کمال الدین زیاد نیست، اما وی زیباترین وزن ها را که با محتوا و حالت انفعالی شعرش هماهنگ باشد، برگزیده است. وی با به کار بردن اوزان منسجم و پخته، التزام های گوناگون و آوردن ردیف های دشوار به خلق معانی دقیق و باریک، پرداخته و علاوه بر وزن، پیوندی میان قافیه، ردیف و دیگر کلمات از لحاظ تشابه صوتی یا وحدت آوایی به وجود آورده است چنان که کلید اصلی در شکل گیری نظام آوایی بیت را، ردیف و قافیه و مشخص ترین حرف از حروف قافیه تشکیل می دهد که پیوندی موسیقایی و عاطفی با محتوا دارد و سبب تداعی معانی، خیال انگیزی و لطف معنی می گردد.

    کلید واژگان: کمال الدین اسمعیل, اشعار, موسیقی کناری و بیرونی, پیوند موسیقی و معنا
    Zahra Ghanbaralibaghni *, Vahid Mobarak, Shahin Ojagh Ali Zadeh

    In Persian poetry, music is a complementary element of meaning, exciting, imaginative and influential on the audience. Poetry elements such as weight and melody, rhyme, line, imagination and emotion are valuable and effective when they serve the content and text and influence the reader of the literary work. This descriptive-analytical-statistical essay measures the side and external music of Kamal-al-Din Ismail's divan and finds out how it relates to the content of the poems. The findings show that although the external music and the variety of prosodic weights in Kamal al-Din's Divan are not great, he has chosen the most beautiful weights that are in harmony with the content and passive state of his poetry. By using coherent and mature weights, various commitments and difficult lines, he has created precise and narrow meanings, and in addition to weight, he has created a connection between rhyme, line and other words in terms of sound similarity or phonetic unity. As the main key in the formation of the phonetic system of the verse is the row and rhyme and the most specific letter of the rhyming letters, which has a musical and emotional connection with the content and causes the association of meanings, imagination and grace of meaning.

    Keywords: Kamal-al-Din Esmaeil Isfahani, Scarves, Sonnets, Exterior, Side Music, content
  • فرشاد اسکندری شرفی*، وحید مبارک

    هلالی جغتایی از سرایندگان برجسته شعر فارسی در اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری است که افزون بر غزلیات لطیف عاشقانه، منظومه های عاشقانه و عارفانه درخور توجهی نیز از او به یادگار مانده است. یکی از این منظومه ها، مثنوی صفات العاشقین است که در 1237 بیت و در قالب بیست باب سروده شده است. در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، مثنوی صفات العاشقین هلالی ازنظر پیوند با نوع ادبی تعلیمی و کاربرد آموزه های اخلاقی و تعلیمی بررسی و تحلیل شده است. دستاورد پژوهش گویای این است که منظومه صفات العاشقین سرشار از مفاهیم اخلاقی و تعلیمی است؛ تاجایی که از مجموع ابیات این منظومه، 893 بیت (72 درصد) در تمجید و توصیه فضیلت ها و نکوهش و نهی از رذیلت های اخلاقی آمده است. قناعت، کم خوابی و کم خوردن، ادب، سخاوت، صبر، عزلت و از غوغای خلایق رستن، کم گویی، احسان، وفا، همت، شکر، شجاعت، صدق و راستی، تواضع، حیا، ناپایداری دنیا و ترک آن و خلق خوش، موضوع های اخلاقی و تعلیمی هفده گانه ای است که هلالی در مثنوی صفات العاشقین از آن ها سخن رانده است. نکته تامل برانگیزی که در بطن برخی از این موضوعات دیده می شود، نمود نگرش عرفانی و صوفیانه است.

    کلید واژگان: ادبیات تعلیمی, ادبیات فارسی, آموزه های اخلاقی و تعلیمی, مثنوی صفات العاشقین, هلالی جغتایی
    Farshad Eskandari Sharafi *, Vahid Mobarak

    Badriddin Hilali is one of the brilliant poets of late 9th century A.H. and early 10th century A.H., who in addition to his romantic lyrics, has brilliant romantic and mystical collections. Sefat-el Ashaqin is one of these collections which has been composed of 1237 verses in 20 sections. Being a kind of descriptive-analytic one which has been carried out by applying library resources, the current study aims at analyzing Sefat-el Ashaqin and the way it is linked to didactic literature and its applying of didactic and moral doctrines. The findings reveal that Sefat-el Ashaqin is replete with of didactic and moral contents. 893 verses (%72) out of all verses are devoted to praising, advising virtues, refusing and forbidding moral vices, contentment, not sleeping and eating too much, politeness, generosity, patience, isolation from people’s commotion, silence, kindness, loyalty, effort, gratitude, bravery, truth and honesty, humility, modesty, world instability and separation from the world, and moral and didactic doctrines. These are the seventeenth subjects which Badriddin Hilali has discussed in Sefat-el Ashaqin. Mystical attitude is also another notable issue which is seen in some of these subjects. Didactic literature, Persian literature, Moral and Didactic Doctrines, Masnavi Sefat-el Ashaqin, Badriddin Hilali

    Keywords: Didactic Literature, Persian literature, moral, didactic doctrines, Masnavi Sefat-el Ashaqin, Badriddin Hilali
  • محسن رضایی*، وحید مبارک، حامد رضایی

    این پژوهش با هدف بررسی تاثیر آموزش زبان عربی با الگوی تدریس مشارکتی جیگ ساو بر انگیزه ی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پسر پایه نهم متوسطه اول انجام گرفت. روش پژوهش شبه تجربی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه آزمایش و گواه بود. جامعه آماری کلیه دانش آموزان پسر مشغول به تحصیل پایه نهم متوسطه اول شهرستان هرسین بود. برای دستیابی به این هدف نخست یک نمونه 30 نفری به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شد سپس به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. ابزار پژوهش، پرسشنامه انگیزشی ولرند بود. پیش آزمون انگیزش تحصیلی در هر دو گروه آزمایش و کنترل توسط پژوهشگر اجرا شد. در گروه آزمایش، ابتدا معلم درس خود را به طور کامل به دانش آموزان ارایه داد و از الگوی تدریس مشارکتی از نوع جیگ ساو به عنوان مکملی برای مفهوم آموزش داده شده استفاده کرد و در گروه کنترل برای آموزش مفاهیم زبان عربی، به روش معمول خود عمل کرد. در ادامه پس آزمون انگیزش تحصیلی توسط پژوهشگر اجرا و داده ها با استفاده از نرم افزارSpss بررسی شد. تحلیل داده ها با استفاده از تکرار اندازه گیری نشان داد که بعد از آموزش تفاوت معناداری در نتایج حاصل از انگیزه ی پیشرفت تحصیلی گروه آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل ایجاد شد اثر تکرار با مقدارF برابر با 37/57 که در سطح (p ≥ 0.001) معنادار می باشد. یافته های این پژوهش در مجموع اعتبار و اعتمادپذیری برنامه آموزش به شیوه تدریس مشارکتی جیگ ساو به عنوان یک ابزار موثر برای افزایش انگیزه ی پیشرفت تحصیلی درس عربی دانش آموزان را مورد تایید قرار داد.

    کلید واژگان: الگوی تدریس, جیگ ساو, انگیزش, پیشرفت تحصیلی, یادگیری مشارکتی
    Mohsen Rezaei *, Vahid Mobarak, Hamed Rezaei

    The aim of this study was to investigate the effect of Arabic language teaching with Jig Sao participatory teaching model on the academic achievement motivation of ninth grade students. The research method was quasi-experimental with pre test-post test design with experimental and control groups. The statistical population was all male students studying in the ninth grade of Harsin city. To achieve this goal, first a sample of 30 people was selected by multi-stage cluster random sampling and then divided into experimental and control groups. The research tool was Wellernd motivational questionnaire. Pre-test of academic motivation was performed by the researcher in two experimental and control groups. In the experimental group, the teacher first presented his her lesson to the students and used the Jig Saw participatory teaching model as a complement to the taught concept. In the control group, he used his usual method to teach the concepts of the Arabic language. The academic motivation test was performed by the researcher and the data were analyzed using Spss software. Data analysis using repeated measures showed that after training there is a significant difference in the results of academic achievement motivation of the experimental group compared to the control group. The effect of repetition with a value of F equal to 37.57 at the level (p ≥ 0.001) is significant. The findings of this study generally confirmed the validity and reliability of the Jig Sao participatory education program as an effective tool to increase students' motivation for academic achievement.

    Keywords: Teaching Pattern, Jig Sao, Motivation, academic achievement, Collaborative Learning
  • فرشاد اسکندری شرفی*، مهدی صادقی درویشی، وحید مبارک

    فرهنگ عامه مجموعه آیین ها و مراسم، اسطوره ها، افسانه ها، داستان ها، مثل ها، ترانه ها، لالایی ها، چیستان ها، بازی ها و سرگرمی ها، باورها و خرافه ها و... یک قوم است. سفرنامه ها از جمله نوشته هایی است که اطلاعات وسیع و ارزشمندی از اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... مردم سرزمین های گوناگون در آن ها یافت می شود. بنابراین واکاوی این گونه نوشته ها در شناخت جلوه های فرهنگ عامه یک سرزمین بسیار موثر است. در این پژوهش که با روشی توصیفی- تحلیلی و بهره گیری از منابع کتابخانه ای صورت می گیرد، دو سفرنامه «سفری به دربار سلطان صاحبقران» و «در سرزمین آفتاب»، نوشته هینریش بروگش آلمانی، که در زمان ناصرالدین شاه دو بار به ایران سفر کرده ، با هدف بازخوانی جلوه های فرهنگ عامه ایرانی عصر قاجار، بررسی شده است. دستاورد پژوهش نشان می دهد که بخش قابل توجهی از این سفرنامه ها به شرح و توصیف مولفه های فرهنگ عامه ایرانی اختصاص دارد. وصف صورت و سیرت ایرانیان، زیورآلات و آرایش، شکار، جشن ها و شادمانی ها، آیین سوگواری محرم، آیین ازدواج و عروسی، آیین مرگ، آداب و عادات غذاخوردن، آداب مهمانی و مهمان نوازی، زبان و ادبیات عامه، بناها و مکان های عامیانه، هنرهای عامیانه و صنایع دستی و باورها و خرافات مهم ترین عناصر فرهنگ عامه ایرانی است که بروگش در سفرنامه های خود با نگاهی تیزبین و فراگیر پیرامون آن ها سخن گفته است. در بخش هایی از سفرنگاره های بروگش، ذهنیت و نگاه «غربی» به «شرقی» که «دیگری» را با «خود» مقایسه می کند و «خود» را برتر می شمارد، به چشم می خورد. هر چند که قضاوت های منصفانه نیز در آن ها کم نیست و می تواند وجه تمایز این سفرنامه ها با بسیاری از سفرنامه های اروپایی باشد.

    کلید واژگان: سفرنامه, مفهوم «من» و «دیگری», هینریش بروگش آلمانی, فولکلور, فرهنگ عامه ایرانی
    Farshad Eskandari Sharafi *, Mehdi Sadeghi Darvishi, Vahid Mobarak

    Folk culture is a collection of rituals, ceremonies, myths, legends, stories, proverbs, songs, lullabies, riddles, games, entertainment, beliefs and superstitions of a society. Travelogues provide us with extensive and valuable information about the political, social, economic, and cultural aspects of different societies. Therefore, analyzing such writings is very effective in recognizing the manifestations of folk culture in a society. In this study, two travelogues "A Journey to the Court of Sultan Sahebqaran" and "In the Land of the Sun" written by Heinrich Brugesch, who traveled to Iran twice during the reign of Nasser al-Din Shah, were analyzed using descriptive-analytical method and library resources, to re-read the domains of Qajar's Iranian folk culture. The results of the study show that a significant part of these travelogues deals with the elaboration and description of the components of the Iranian folk culture. Description of appearance and character of Iranians, jewelry, hunting, celebrations, Muharram's mourning ritual, marriage and wedding ritual, funeral ritual, eating etiquette, hospitality etiquette, folklore language and literature, folk buildings and places, folk arts and handicrafts, and beliefs and superstitions are the most important elements of the Iranian folk culture, about which Brugesch has written in his travelogues with a sharp and comprehensive prospective. In parts of Bruges's travelogues, the "Western" mentality toward east is seen, comparing the "other" with the "self", and considering the "self" to be superior. Nonetheless, there are many fair judgments in them, distinguishing them from other European travelogues.

    Keywords: Travelogue, the concept of self, the other, German Heinrich Bruges, folklore, the Iranian Folk Culture
  • وحید مبارک*، محمد کریمی

    زبان پهلوی و پارسی و جنبه های تعلیمی آن در نهضت ترجمه عهد اموی از منابع اصلی مترجمان بوده و بسیاری از حکمت ها و تعلیمات اخلاقی ایرانی به عربی ترجمه شده و سپس از طریق ترجمه به فارسی، دوباره در منابع ایرانی، بازتولید شده و از راه بینامتنیت تا به روزگار ما رسیده است. در این نقل و انتقال، هر نویسنده به فراخور سیاست نوشتارش، چیزهایی بدان افزوده است. روایت شناسی که در اصل بررسی دستور زبان حاکم بر روایت است با الگوبرداری از زبان شناسی به مطالعه روایت به مثابه ژانر به حرکت از فرم به طرف معنا می پردازد و گفتمان روایی را پارول یا نمودی متمایز از نظام لانگ مانند داستان می داند و مقولات اصلی زبان (شخص، زمان، وجه و نمود) را در داستان بازیابی می کند و می کوشد که نظام مشترک حاکم بر تمام روایت های داستانی را بیابد. این مقاله با استفاده از منابع کتابخانه ای و روش توصیفی- تحلیلی به سنجش و تحلیل مقایسه ای روایت های «دیگران کاشتند، ما خوردیم، ما بکاریم، دیگران بخورند» از راغب اصفهانی تا بهار پرداخته است. یافته ها نشان می دهند که موضوع اغلب منابع یکسان است، اما مضامین و پیرنگ های آن ها با یکدیگر تفاوت دارد. چگونگی و تفاوت رابطه شاه و رعیت، ایرانی گرایی یا عربی گرایی، نمایش دانایی رعیت و تعریض به ناآگاهی و ناکاردانی شاهان در برخورد با مردم، تسلط گفتمان دین مدار یا دنیامدار حاکمان، کار مولد و اهداف پاداش دادن و میزان آن و پیوند آن با خزانه دولتی و خراج و... نکاتی هستند که در این داستان ها مطرح شده و تفاوت گفتمان ها را رقم زده اند.

    کلید واژگان: کاشتن درخت, سنجش و مقایسه, نشانه ها, راغب اصفهانی... بهار
    Vahid Mobarak *, Mohammad Karimi

    Pahlavi and Persian language and its educational aspects in translation movement of texts to Arabic in the Umayyad period are some of the main references for translators. Wisdom and Iranian moral educations were translated into Arabic and then Persian retranslations of them were reproduced in Iranian references and have reached our period through intertextuality. In this transfer, each writer according to his/her style has added something to it, which has shown the author’s ideology and discourse. Narratology, which is in fact the study of grammar in narration, uses linguistics as a model to study the narration in a genre and move from form to meaning. It considers the narration discourse as "Parol" or distinct representation of "Lunge" systems of the story, retrieves the main categories of language (person, time, mode, aspect) in the story, and tries to find the common dominant system in all story narratives. This essay by using library references and the descriptive-analytic method provides the comparative narration analysis of the story “The Others Planted, We Eat, We Plant, and Others Will Eat” by Ragheb Isfahani to Bahar. Findings show that the topics of most sources are the same but have different concepts and plots. In these stories, some concepts were proposed and made such differences in the discourse as the difference of relationship between king and vassal, Iranian or Arabic orientations, vassal wisdom and showing the ignorance and incompetency of kings toward people, the dominance of kings, the purposes of rewards and its degree and link to the governmental chamber, and tax.

    Keywords: Tree Planting, evaluation, comparison, semiotics, Ragheb Isfahani...Bahar
  • فرشاد اسکندری شرفی*، وحید مبارک

    درهم تنیدگی دانش نجوم با احکام و باورهای نجومی، در گذشته، عامل گرایش عامه مردم به این دانش و کاربرد فراوان آن در زندگی روزمره آنان بوده است. توجه ایرانیان به باورهای نجومی، در شعر فارسی به خوبی بازتاب یافته است؛ زیرا شاعران پارسی گوی، افزون بر این که خود اغلب با نجوم آشنایی داشته اند، از درون جامعه ای سر برآورده اند که به اعتقادات نجومی سخت پایبند بوده اند. بنابراین تامل در شعر پیشینیان تا حدی ما را با سیر تغییر و تحول باورهای نجومی در فرهنگ و زندگی ایرانی آشنا می سازد. عماد فقیه کرمانی از گویندگان نامی قرن هشتم هجری است که در قالب های گوناگون شعری طبع آزمایی کرده و اشعار فراوانی از وی در دیوان و مثنوی هایی پنج گانه، موسوم به پنج گنج، بر جای مانده است. در این پژوهش که رویکردی توصیفی تحلیلی دارد و با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته، اشعار عماد فقیه کرمانی از نظر کاربرد و کارکرد باورهای نجومی بررسی و تحلیل شده است. نتیجه پژوهش گواه این است که در شعر این شاعر، باورهای نجومی تنوع و بازتاب بسیار دارد که از میان آن ها اعتقاد به آباء علوی و امهات سفلی، تاثیر افلاک در سرنوشت آدمیان، گردش و مدور بودن آسمان، طالع و کوکب بخت و خنیاگری اختر زهره (ناهید) پربسامدتر است. عماد در شعر خود از این باورها برای مضمون پردازی در قصاید مدحی، تحمیدیه ها، نعتیه ها، شکواییه ها و... بهره برده است. کاربرد فراوان باورهای نجومی در شعر عماد نشانگر نفوذ و رواج آن ها در عصر وی و توجه او به فرهنگ و باورهای عامه است.

    کلید واژگان: نجوم, باورهای نجومی, آسمان, شعر فارسی, عماد فقیه کرمانی
    Farshad Eskandari Sharafi *, Vahid Mobarak

    Entanglement of astronomy in astronomical rules and beliefs used to be the main reason of people’s tendency to this branch of knowledge and its high usages in daily life. Iranian’s tendency to astronomical beliefs has been reflected in Persian poems since Persian poets were not only familiar with astronomy but also raised in a society which used to believe strongly in astronomical beliefs. Therefore, pondering ancestors’ poem will show the course of astronomical belief changes and transformations in Iranian cultures and lifestyle. Emad Faqih Kermani is one of the most prominent speakers of eighth century who has worked on various poetry formats; he has composed a lot of poems in Divan and quintuple Masnavis, Panj Ganj. The present study is a kind of descriptive-analytical one which applies library sources. It aims to study and analyze Emad Faqih Kermani’s beliefs in terms of the application and function of astronomical beliefs. The findings reveal that astronomical beliefs has high varieties in which believing in Heavens, Four Elements, the effect of stars and cosmos in people’s destination, the Earth rotation and its circular form, omen and lucky star, and minstrelsy of Venus are more frequent. In fact, he has applied these beliefs to make themes in praise Qasidas, Tahmidiyes, odes, complains, etc.  High frequency of astronomical beliefs in Emad’s poems indicates both the influence and popularity of these beliefs and his attention to culture and popular beliefs.

    Keywords: astronomy, astronomical beliefs, sky, Persian poems, Emad Faqih Kermani
  • وحید مبارک

    قرن دهم، برای شعر آغاز تحولی شگرف بود و شعر با شروع سبک وقوع و هندی می رفت تا از غزل پردازی های ظریف ولی تکراری و خالی از احساس و عاطفه به بیان حقیقت حال و طرز جدید بپردازد (ر.ک: شمیسا، 1379: 270). نثر هم در راستای تحول شعر، از دربار خارج شده و به میان مردم آمده و از نثر فنی و صنعتی متکلفانه، در گذشته و نمونه های موفقی از نثر عامیانه و ساده چون سمک عیار، داراب نامه طرسوسی... در آن تالیف شده بود (ر.ک: قاسم زاده، 1390: 293). با روی کار آمدن صفویان تحول بزرگ اجتماعی روی داد و قدرت به دست خود ایرانیان بر پایه ایدیولوژیک اندیشه مذهبی شیعی قرار گرفت (ر.ک: غلامرضایی، 1377: 355).

    کلید واژگان: شعر, هفت کشور, فخری هروی
    Vahid Mobarak

    Haft keshvar which has been written for the minister of Shah Ismail Safavid and himself, in the form of a travelogue that can be considered as a folk theme , in thoughts And Afkar, by giving historical examples, intends to teach the king and the minister, as he has sometimes stated explicitly, and closes the end of all the stories by determining the purpose of the story in the text. Literally, the fusion of order and prose in this work has given it the character of folk tales, while the literary aspect of order and prose in this text is not equal and the order seems weaker and weaker, and sometimes There are incorrect applications that may be related to copying or proofreading. But in terms of language, the prose of this book with captioning and plurality of adjectives and adjectives and ... and the use of storytelling words such as news narrators and narrators of works ... The mixture of poetry and prose differs from technical and industrial texts in such a way that poems can be removed from them without damaging the understanding of the meaning of the text.

    Keywords: Fakhri Heravi, Haft keshvar, Arabic Sentences
  • وحید مبارک*، زهرا صیادی

    فعل، مهمترین رکن جمله است و شیوه کاربرد فعل در یک اثر، دغدغه های نویسنده برای ایجاد لایه های معنا و ارتباط تاثیرگذار با مخاطبان و کارکردهای روانی او را نشان می دهد. آیا می توان همچون شخصیت، فعل را به برون گرا، درون گرا و خنثی تقسیم کرد؟ پاسخ حاصل از یافته های این مقاله توصیفی- تحلیلی، به این پرسش مثبت است و بررسی غزل های سنایی نشان می دهد که چون سنایی در غزلیات عاشقانه به عشق های شهوانی و دست یافتنی دوره غزنویان می پردازد، گرایشی برون سو گرایانه دارد و فعل هایی کنشی، حرکتی و برون گرا را به کار می گیرد. اما، سنایی در غزل های قلندری که بیان رندانه مفاهیم و معانی عرفانی با واژگان تغزلی، عاشقانه و هنجارشکنانه است، معناگرایی و تازگی حال و هوا و عمق تجربه روحی خود و چندلایگی سخن را با کاربست فعل های درون گرا نشان می دهد. در این بخش، فعل های درون گرا، مفاهیمی چون: کشف و شهود، درون پروری، معرفت قلبی و توجه به احوال درونی و روحانی را نشان می دهند. تفاوت شیوه کاربرد فعل در غزل ها نشان می دهد که میان عمل و زندگی در حال تغییر سنایی با اندیشه های نو شونده او رابطه ای منطقی برقرار بوده است. بسامد بالای کاربرد فعل امر و خبری (است، بود، بدان و...) در قلندریات، موید جنبه تعلیمی سخن است.

    کلید واژگان: سنایی, غزل عاشقانه و قلندری, کاربرد فعل, برون گرا-درون گرا-خنثی
    Vahid Mobarak *, Zahra Sayyadi

    Verb is the most important element of a sentence. The way verbs are used in a work shows the author's concern to create layers of meaning and effective communication with the audience as well as psychological functions. Can a verb be divided into extroverted, introverted, and neutral the same as characters are? The findings of this descriptive-analytical article give a positive answer. Examining Sanayi's sonnets, it suggests that because Sanayi, in love sonnets, deals with erotic and earthly loves of the Ghaznavid period, he has an extroverted tendency and uses action, movement and extroverted verbs. However, Sanayi in his Qalandari lyric poems which express the mystical concepts and meanings with lyrical words, romantic and norm-breaking, shows meaning, freshness of the mood, the depth of his spiritual experience, and the multilayered nature of speech, by using introverted verbs. In this section, introverted verbs show concepts such as revelation, intuition, inner knowledge, and attention to inner and spiritual conditions. The difference in the way verbs are used in his sonnets shows that there was a logical relationship between Sanayi 's changing life/action and his renewing ideas. The high frequency of the use of the imperative and indicative verbs (to be, to know...) in Qalandariat, confirms the didactic aspect of literature.

    Keywords: Sanayi, Love, Qalandari Lyrics, Verb Usage, Extroverted-Introverted-Neutral
  • وحید مبارک*
    قرن ششم و هفتم هجری از ادوار مهم کمال و توسعه نثر پارسی و عصر رونق نثر صوفیانه است. این جستار بر آن است تا با فرض اهمیت نثر صوفیانه تذکرهالاولیا و بر اساس نظریه نقش گرای زبان شناسان معاصر، «مایکل هلیدی» و «رقیه حسن»، عوامل انسجام متن را در گزارش عطار نیشابوری از ابوحازم مکی بررسی کند. هدف تحقیق پیش رو، نشان دادن امکان کاربست این نظریه برای مشخص کردن انسجام متن و هماهنگی انسجامی تذکرهالاولیا و پاسخ دادن به پرسش چگونگی انسجام متن و هماهنگی انسجامی در این اثر است. پژوهش حاضر، با روش توصیفی تحلیلی انجام شده است. یافته های تحقیق بیانگر آن است که متن تذکرهالاولیا، بافتار روایی استواری ندارد، ولی از گونه های انسجام، انسجام معنایی بیشتر از همه و سپس انسجام نحوی و آوایی در آن مشاهده می شود. انسجام منطقی نیز به دلیل نقل کرامات عرفا و خوارق عادات، کمتر در آن وجود دارد. البته، بافت موقعیت در معانی منطقی، بر اساس ذهنیت فراواقعیت گرای مشایخ و مریدان و در روابط بینامتنی با پیوستگی این متن به قرآن مجید و آثار عرفا و در روابط بینافردی بر اساس رابطه اطاعت و تسلیم پی ریزی شده است.در این پژوهش، هر هفت نقش کارکردی زبان به کار رفته است.
    کلید واژگان: تذکره الاولیای عطار, ابوحازم مکی, هلیدی, زبان شناسی نقش گرا, انسجام و کارکرد
    Vahid Mobarak *
    The sixth and seventh centuries are important periods of perfection and development in Persian prose and the prosperity era of Sufi prose. This analysis, having in mind the importance of the Sufi prose of Tazkirat al-Awliya, attempts to investigate the cohesive devices used in this work based on the contemporary Functional linguists’ theory, i.e. Micheal Holiday and Ruqaiya Hasan. The purpose of this study is to show the possibility of applying this theory for determining text cohesion and cohesion coordination in Tazkirat al-Awliya and shows the manner of achieving these in this work. This study uses a descriptive-analytic method. The results indicate that the text of Tazkirat al-Awliya does not have a solid narrative texture, but from among the cohesion types, semantic cohesion and then syntactic and phonetic cohesion are more used. Due to quoting mystics miracle and supernaturals, logical cohesion is used less. Certainly, the situation context in logical meanings is founded on elders and disciples’ surrealism mentality, intertextual relations between this text, Quran, and mystics’ works, and in interpersonal relationships based on an obedience and submission pattern. All the seven functional roles of language are used in this study.
    Keywords: Tazkirat al-Awliya, Abu Hazim Makki, Halliday, functional linguistics, cohesion, function
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • وحید مبارک
    وحید مبارک
    دانشیار رشته زبان و ادبیات فارسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه رازی، عضو هیات علمی گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه رازی، کرمانشاه
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال