به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "historians" در نشریات گروه "علوم انسانی"

  • علی سالاری شادی*
    در زمان انقراض صفویه، مورخانی مانند حزین لاهیجی، میرزا محمدخلیل مرعشی، میرزا سلطان هاشم و ابوالحسن قزوینی آثاری خلق کردند که تاکید آنها بر خاتمه صفویه، تسلط افاغنه، ظهور نادر و مسائل مرتبط با هوداران صفوی بوده است. وجه اشتراک این مورخان گذشته از مقارنه زمانی و مهاجرت به هند، صفویه دوستی و مخالفت با افاغنه و نادر و برجسته سازی و حتی جریان سازی هواداری از صفویه است. مورخان مذکور اغلب به صورت گزینشی سخنانی را در ناخرسندی از سقوط صفویه و پیامد آن مطرح ساخته اند، با این حال پاره ای از مطالب آنها درخصوص هنگامه انقراض و تبعات ناشی از آن با واقعیات موجود متفاوت است. این پژوهش درصدد پاسخ گویی به این پرسش اساسی است که مطالب و ادعاهای این مورخان، مانند حضور و وجود جریان قوی صفویه دوستی، اخباری پرنقش از شاه طهماسب دوم، گزارش هایی از فروکاهی موقعیت نادر و سایر دلایل تا چه حد با واقعیات مطابقت دارد؟ این پژوهش براساس روش کتابخانه ای و با رویکرد توصیفی-تحلیلی توام با نقد و مقایسه صورت گرفته است. بررسی ها حاکی از آن است که این مورخان با چشم پوشی از واقعیت ها، اغلب آرزوی مطلوب خود را بیان کرده اند، هرچند درباره آن نیز به دلیل نگرش های مختلف با یکدیگر اختلافاتی دارند. دراین میان، مرعشی و میرزا سلطان هاشم بر حضور ملموس جریان مرعشیان تاکید دارند. قزوینی بر اهمیت شاهزادگان دیگر مدعی انتساب به صفویه اصرار دارد و حزین لاهیجی بر نقش خود پای می فشارد.
    کلید واژگان: سقوط صفویه, مورخان, نادر, حزین لاهیجی, میرزا محمدخلیل مرعشی, ابوالحسن قزوینی
    Ali Salarishadi *
    At the time of the extinction of the Safavid dynasty, historians such as Hazin Lahiji, Mirza Mohammad Khalil Marashi, Mirza Sultan Hashem and Abul Hassan Qazvini wrote works that were about the end of the Safavid dynasty, the domination of Afaghaneh, the rise of Nader Shah and the Safavid leaders. These historians were also contemporaries and migrated to India. Intellectually, they are Safavid and opposed to Afaghaneh and Nader and are supporters of Safavid. These historians have often selectively expressed their displeasure with the fall of the Safavid dynasty and its results, however, some of their content regarding the time of extinction and its consequences are different from the existing facts. This research seeks to answer the basic question that the content and claims of these historians, such as the presence and existence of a strong current of Safavidism, prominent news about Shah Tahmasb II, reports of the decline of Nader's status and other reasons, to what extent are in accordance with the facts? This research is based on the library method and with a descriptive-analytical approach combined with criticism and comparison. Studies show that these historians have often expressed their wish by ignoring the facts, although they have differences with each other due to their different attitudes. Meanwhile, Marashi and Mirza Sultan Hashem emphasize the tangible presence of the Marashi movement. Qazvini insists on the importance of other princes claiming to belong to the Safavid dynasty, and Hazin Lahiji insists on his own role.
    Keywords: Safavid Fall, Historians, Nader, Hazin Lahiji, Mirza Mohammad Khalil Marashi, Abolhassan Qazvini
  • محمد قربانیان، عبدالرفیع رحیمی*، نصرالله پور محمدی املشی، امیرحسین حاتمی

    تحولات بزرگ تاریخی همواره پیش زمینه تاریخنگاری می باشند و ظهور و سقوط حکومت ها بی شک از مهم ترین تحولات سیاسی و اجتماعی جوامع هستند که مورخان با توجه به دیدگاه ها و نگرش های فلسفی خود و با در نظر گرفتن اصل علیت و گزینش در تاریخ به توصیف و تحلیل موضوع می پردازند. حملات مغولان در اوایل قرن هفتم هجری، از مهم ترین تحولات تاریخی جهان اسلام می باشد که این مقاله درصدد پاسخ به این پرسش هست که سقوط حکومت خوارزمشاهیان، از دیدگاه مورخان عصر ایلخانان چگونه ارزیابی شده است؟ پژوهش حاضر به لحاظ هدف بنیادی و از لحاظ ماهیت و روش، از نوع تحقیقات توصیفی - تحلیلی می باشد و روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای است. نتیجه گیری نهایی این پژوهش بر اساس تحلیل محتوای متون تاریخ نگاری مورخانی چون عطاملک جوینی، خواجه رشید الدین فضل الله همدانی، حمدالله مستوفی، نسوی و وصاف انجام گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که مورخان نگرشی ترکیبی به سقوط خوارزمشاهیان دارند و نقش تقدیر، مشیت الهی و عوامل انسانی را با بررسی علی و معلولی، از علل سقوط حکومت خوارزمشاهیان می دانند و همچنین عوامل داخلی و خارجی را در سقوط خوارزمشاهیان موثر می دانند و هریک از مورخان با توجه به دیدگاه های خود، سعی در برجسته نمودن علل بر اساس نگرش خود می باشند.

    کلید واژگان: تاریخ نگاری, مورخان, رویکرد مشیت گرا و واقع گرا, سقوط خوارزمشاهیان
    Mohammad Ghorbanian, Abdorrafi Rahimi *, Nasrallah Pourmohammadi Amlashi, Amirhosein Hatami

    Great historical developments are always the background of historiography, and the rise and fall of governments are undoubtedly one of the most important political and social developments of societies, which historians, according to their philosophical views and attitudes, and taking into account the principle of causality and selection in history, They describe and analyze the subject. The attacks of the Mongols in the beginning of the 7th century AH are one of the most important historical developments in the Islamic world, and this article seeks to answer the question of how the fall of the Khwarezm Shah dynasty was evaluated from the point of view of the historians of the Ilkhanate era. The current research is descriptive-analytical in terms of its fundamental purpose and in terms of its nature and method, and the method of collecting library information. The final conclusion of this research is based on the content analysis of historical historiographical texts such as Attamalek Jovini, Khawaja Rashiduddin Fazlullah Hamdani, Hamdollah Mostofi, Nesavi and Wasaf. The findings of the research show that historians have a mixed attitude towards the fall of the Khwarazmshahs and consider the role of fate, divine providence and human factors to be the causes of the downfall of the Khwarazmshahs, and also consider internal and external factors to be effective in the downfall of the Khwarazmshahs. And each of the historians, according to their own views, try to highlight the causes based on their own views.

    Keywords: Historiography, Historians, Providential, Realistic Approach, Fall Of The Khwarazm Shahs
  • علی سالاری شادی*
    مورخان رسمی اغلب بخشی از حاکمیت و نوشته های آن ها مبین سیاست های نظام حاکم بوده و معمولا می کوشند تا روایتی مطابق با نگرش های حکومت ارایه کنند. در این میان مورخان رسمی دوره افشاریه به دلیل پیچیدگی های سیاسی و مذهبی و درهم تنیدگی حوادث منجربه سقوط صفویه ازجمله حکومت محمود و اشرف از یک سو و تحولات منتهی به ظهور نادر و رویکردهای خاص و متفاوت او در برابر صفویان از دیگر سو، در وضعیت بغرنجی قرار گرفتند که در مجموع روایت تاریخ و سقوط صفویان و موضع گیری نادر در قبال آن، برای آن ها دشوار بود. حال مسیله این است مورخان افشاریه در چنین شرایطی چگونه مناسبات نادر با میراث صفویه و مقابله جویی های وی با صفویان را روایت می کردند. به هرحال از سقوط صفویه تا شورای مغان مراحلی طی شد که مورخان سلسله افشاری را با چالش چگونگی روایت و رویکرد مواجه کرد. نگارنده با روش توصیفی تحلیلی می کوشد نحوه روایت مورخان افشاریه درباره صفویان را در آن شرایط پرمسیله ارزیابی کند. مقاله به این نتیجه می رسد که مورخان افشاری ناگزیر نسبت به دوره صفویه با دیده تردید و انتقاد می نگریستند، زیرا نادر که تا حدی تصادفی با میراث دار صفویه یعنی طهماسب دوم همراه شده بود و همواره سودای عزل وی را در سر می پروراند و هر گاه اقتضا می کرد، صفویان را به چالش می کشید؛ بنابراین، مورخان افشاری ضمن تایید منویات نادر و تاکید بر درستی عملکرد و استدلال وی در قبال صفویه، اغلب حاکمیت صفوی را محکوم و سرزنش می کردند.
    کلید واژگان: مورخان, میرزامهدی خان استرآبادی, محمدکاظم مروی, محمدمحسن مستوفی, نادر, صفویه
    Ali Salarishadi *
    Official historians are often part of the government and their writings reflect the views and policies of the ruling system. They usually try to present a narrative that is consistent with the government’s thinking and attitudes. However, as far as the official historians of Afshariya are concerned, the matter was complicated by the political and religious complications, the fall of the Safavid dynasty and the rule of Mahmud, and the developments that led to the rise of Nader Shah. Moreover, Nader Shah pursued particular and different approaches against the Safavids. Therefore, Afshari historians found themselves in a complicated situation. Therefore, it was difficult for these historians to tell the history of the Safavids and their fall. The problem is, under such difficult circumstances, how did the Afsharian historians portray Nader's relationship with the Safavid legacy and his clashes with the Safavids? The author tries to evaluate the process and method of narration of Afshariya historians about the Safavids in those special and complex conditions with a descriptive and analytical method. The article finally comes to the conclusion that Afshari historians inevitably viewed the Safavid period with suspicion and criticism. Because Nader, who was somewhat coincidentally associated with the heir of the Safavid dynasty, Shah Tahmasb II, was always thinking of dismissing him and whenever there was a suitable opportunity, he challenged the Safavids. Therefore, Afshari historians confirmed Nadir's attitude. They insisted on the correctness of his action against the Safavids and often condemned and blamed the Safavid rule.
    Keywords: Historians, Estrabadi, Mervi, Mustafi, Nader, Safavid
  • هادی بیاتی، سید باقر حسینی کریمی

    به قدرت رسیدن «سربداران» تاثیر بسزایی بر تاریخنگاری ایران داشت و موضوعات جدیدی را وارد این عرصه کرد. موضوع «مهدویت» و «موعودگرایی» از جمله مهم ترین مسائلی بود که در این دوره مورد توجه تاریخنگاران قرار گرفت. این نکته، مسئله اصلی پژوهش حاضر است که تلاش خواهد شد با استفاده از داده های کتابخانه ای و تحلیل آن ها به روش «توصیفی- تحلیلی» به ویژگی های مهدی باوری و انتظار حضرت مهدی؟عج؟ در تاریخ نگاری این دوره پرداخته شود. نتایج پژوهش حاکی از آن است که از منظر تاریخ نگاران، سربداران در دوره خود به ترویج فرهنگ انتظار و تشویق مردم برای ظهور امام زمان؟عج؟ پرداختند. این امر ابتدا توسط شیخ خلیفه و شاگردش شیخ حسن جوری انجام شد؛ اما در دوره حکمرانی درویش عزیز، اندیشه انتظار به افراط کشیده شد که در نهایت به ظهور دولت مهدوی در طوس انجامید و در آن حکومت به نام «السلطان محمد المهدی» سکه زدند و در نهایت توسط خواجه علی موید این افراط گری اصلاح شد.

    کلید واژگان: تاریخ نگاران, مهدویت, سربداران, انتظار
    Hadi Bayati, Seyyed Baqir Hosseini Karimi

    The rise of the "Sarbedaran" had a significant impact on Iranian historiography and introduced new themes into this field. The concepts of "Mahdism" and "Messianism" were among the most important issues that garnered the attention of historians during this period. This point constitutes the fundamental issue of the present study, where an attempt is made to delve into the characteristics of belief-in-Mahdi (a.s) and the expectations regarding Imam Mahdi (peace be upon him) through descriptive-analytical method, utilizing library data and analyzing them, in the historiography of this period. Historical accounts indicate that the Sarbadars, during their era, actively promoted the culture of awaiting and encouraged the populace to await the Emergence of Imam Mahdi (a.s.). This movement was initially spearheaded by Sheikh Khalifa and his disciple Sheikh Hasan Jori. However, during the reign of Dervish Aziz, the ideology of awaiting was taken to extremes, culminating in the establishment of a Mahdi-centric government in Tous. This government minted coins in the name of "al-Sultan Muhammad al-Mahdi" and ultimately was rectified by Khwaja Ali Mu'ayyid.

    Keywords: historians, Mahdism, Sarbedaran, awaiting
  • امیر حسین شریفی، ستار عودی*، رمضان رضاءی
    تاریخ نگاری اسلامی از قرن هفتم تا دهم هجری در غرب جهان اسلام با رونق و رشد فزاینده ای مواجه شد، به ویژه در ایام ممالیک، مصر شاهد دگرگونی های فرهنگی و آموزشی شگرفی بود. با مطالعه متون تاریخی محل توجه اندیشمندان علم تاریخ نگاری و مهاجرت مورخان از شرق که تجارب ارزنده ای داشته اند، و با انتقال مراکز آموزشی از بغداد به قاهره، و نیز بررسی های انجام شده بالندگی و افتخار بزرگی برای جهان اسلام رقم زدند و دومین مرحله طلایی را در فرهنگ و تمدن اسلامی به وجود آوردند. حال این پرسش مطرح است که: تاریخ نگاری در دوره ممالیک از چه ویژگی ها و روش هایی برخوردار بوده است؟ این پژوهش با تکیه بر منابع دست اول و نیز با مطالعات و تحقیقات به روش توصیفی تحلیلی، قصد دارد در غرب جهان اسلام چگونگی شکل گیری و تاثیر تاریخ تاریخ نگاری، ورود فقها به تاریخ نگاری، استفاده از گونه های منابع تاریخ نگاری، شرح حال نویسی، تلخیص، تتمه، ذیل، و مختصرنویسی را بر رشد و رونق تاریخ نگاری بررسی و تحلیل کند.
    کلید واژگان: ممالیک, تاریخ نگاری, روش ها, مورخان, مصر, شام
    Amirhosein Sharifi, Sattar Oudi *, Ramazan Aezai
    From the 7th to the 10th century AH, Islamic historiography flourished in the west of the Islamic world, and especially during the Mamluk era, Egypt witnessed tremendous cultural and educational transformations. Through the study of historical texts of interest to the thinkers of historiography, the migration of historians from the East who had valuable experiences, the transfer of educational centers from Baghdad to Cairo, and the conducted investigations, they established great growth and honor for Islamic world and created the second golden stage in Islamic culture and civilization. Therefore, the following question is raised: What are the characteristics and methods of historiography in the Mamluk period? This research, relying on the first-hand sources and conducting descriptive and analytical studies, aims to examine and analyze the following issues: how the history of historiography was formed and influenced in the western Islamic world, the entry of jurists into historiography, the use of types of historiographical sources, biography, summaries, sequels, and summaries on the growth and prosperity of historiography.
    Keywords: Mamluk, Historiography, Methods, historians, Egypt, Levant
  • مسعود صفری*
    مقاله حاضربه بررسی مضامین پنهان در کتاب های تاریخی دوران میانه ایران می پردازد و هدف از نگارش مقاله پاسخ به این سه پرسش است که مضامین پنهان چیست؟ چگونه می توان وجود آن ها را در متون تاریخی اثبات کرد؟ اشکال مختلف مضامین پنهان در کتب تاریخی مذکور چه بوده است؟ منظور از مضامین پنهان پوشیده گویی و یا به تلویح سخن گفتن مورخان سنتی در متون تاریخی است. تحلیل محتوای متون تاریخی گویای آن است که مورخان سنتی گاهی از طریق مضامین پنهان پیام هایی را به خوانندگان انتقال می دادند. با وجود آن که توجه به مضامین پنهان می تواند درک ما را نسبت به محتوای متون تاریخی و کارکردهای تاریخ نگاری سنتی تعمیق بخشد، این مبحث تا کنون چندان مورد توجه پژوهشگران نبوده است. از این رو در این مقاله، کتب تاریخی دوران سامانی تا حمله مغول به عنوان متون مورد بررسی انتخاب شده اند تا از طریق واکاوی مضامین پنهان موجود در این آثار نشان داده شود که مورخان دنیای سنت چگونه ازاین طریق با مخاطبان خود ارتباط برقرار می کردند. یافته ها حکایت از آن دارد که مورخان سنتی از طریق مضامین پنهان، بسته به نیتشان پیام هایی را تلویحا به خوانندگان انتقال می داده اند. این پیام ها بیشتر ناظر به اموری مانند آموزش شیوه های صحیح ملکداری، نسب سازی و تجزیه و تحلیل وقایع می باشد.
    کلید واژگان: مضامین پنهان, تاریخ نگاری سنتی ایران, تاریخ نگاری ایران قرون میانه, مورخان, انتقال پیام
    Masood Safari *
    The present article examines the hidden themes in the historiography of medieval Iran. The purpose of writing this article is to answer these three questions: What are the hidden themes? How can the existence of hidden themes in traditional Iranian historiography be proven? What are the different examples of hidden themes in the historical books of medieval Iran? The hidden themes are hidden and implied by traditional historians in historical texts. Analysis of the content of historical texts shows that traditional historians sometimes conveyed messages to readers through hidden themes. Although attention to hidden themes can provide a better understanding of the content of historical texts and the functions of traditional historiography, this topic has not been much considered by researchers. Therefore, in the present article, the historical books of the Samanid period up to the Mongol invasion have been selected to show how historians communicated with their audiences through hidden themes in these works. The findings suggest that historians have implicitly conveyed messages to readers through hidden themes, depending on their intentions. These messages are mostly about teaching things like proper governance practices,, event analysis, and genealogy.Keywords: Hidden Themes, Traditional Iran Historiography, historiography of medieval Iran, Historians, Message Transmission.
    Keywords: Hidden Themes, Traditional Iranian Historiography, historiography of medieval Iran, historians, Message Transmission
  • کوروش فتحی*

    پرداختن به خواب و خیال برای توجیه اعمال شاهان و حاکمان و تلقین آن ها به جامعه، در تاریخ‏نگاری ایران اهمیت بسیاری دارد. تحلیل رویا و خیال یکی از رویکردهای خوانش متن، یعنی نشانه شناسی است. هدف اصلی این خوانش‏ بازسازی کارکرد نظام های دلالت مند غیرزبانی برای اعمال و رفتار حاکمان در تاریخ است. خواب و خیال از نشانه های معنایی مهم است و در تاریخ نویسی ایران جایگاه ویژه ای دارد. کاربست این امر در منابع تاریخی و اعتنای اربابان قدرت به آن در دو محور قابل تشخیص است: مشروعیت بخشی و اعتباربخشی به اعمال و کردار شاهان. اهمیت خواب و تعبیر آن در قرآن کریم ، روایات دینی و جریان تصوف نیز توجه مورخان را  به این مقوله در جایگاه امری توجیه گر در برابر ادله عینی و عقلی جلب می کرد. این امر در دوران مغولان و تیموریان با توجه به بروز بحران در مشروعیت دینی حاکمان از فراوانی بیشتری برخوردار است. با رویکرد مذکور، این سوالات قابل طرح است‏: علل بیان رویا و خیال در آثار مورخان دوره مغولان و تیموریان چیست؟ در نظر حکام این دوره، خواب و خیال چه کاربری توجیهی و تلقینی ای برای جامعه ایران داشت؟ با اتکا به روش تحقیق تاریخی و بررسی شواهد این نتایج حاصل شد: بیان خیال و رویا در تاریخ نگاری همواره وجود داشته است، اما در تاریخ میانه ایران گستردگی بیشتری دارد. همچنین، خواب و خیال کاربری توجیهی برای تلقین خواست شاهان و امرا و مشروعیت بخشی حکومت به جامعه ایرانی این دوره داشته است.

    کلید واژگان: خواب و خیال, توجیه اجتماعی, تاریخ میانه ایران, مورخان, مشروعیت بخشی
    Korosh Fathi*

    Dreaming and dreaming to justify the actions and behaviors of kings and rulers to instill it in society is very important in Iranian historiography. Dream and fantasy analysis is one of the approaches to reading the text, i.e., semiotics. The main purpose of this reading is to reconstruct the function of non-linguistic signaling systems for actions and behaviors in history. Dreams and dreams are among the important semantic signs and have a special place in Iranian historiography. The application of this matter in historical sources and the attention of rulers and masters of power to it can be distinguished in the two axes of legitimacy, justification and validation of the actions and deeds of kings. The importance of the dream and its interpretation in the Holy Qur'an, religious narrations and Sufism was effective in the attention of historians to this issue as a justification against objective and rational arguments. This is more common during the Mongol rule due to the crisis in the religious legitimacy of the rulers. With this approach, the following questions can be asked: What are the reasons for expressing dreams and fantasies in the works of historians of the Mongol and Timurid periods? What was the use of dreams and justifications for the Iranian society in the eyes of the rulers of the Mongol and Timurid eras? Relying on the method of historical research and reviewing the evidence, it was concluded that: Although the expression of imagination and dreams has always existed in historiography, but in the middle history of Iran is more widespread. The result of the research shows that the user's dream and imagination had a justification for instilling the will of the kings and rulers and legitimizing the government to the Iranian society of this period.

    Keywords: Dream, Social Justification, Middle Iranian History, Historians, Legitimation
  • علی قاسمی*
    مطالعه روایات تاریخی مربوط به زمان پیدایش و سرکوب قدرت دنیوی شیخ جنید و شیخ حیدر صفوی نشان می دهد که عمده این روایات تحت تاثیر مفاهیم فقهی نگاشته شده اند. این پژوهش با بهره گیری از رویکردی تاریخی و تجزیه و تحلیل منابع، در پی توضیح این مسیله برآمده است. نتایج نشان می دهد: مورخان هواخواه و مخالف صفویان، با طرح چنین روایاتی، درصدد مشروعیت بخشی یا تخطیه حق پیدایش قدرت دنیوی در طریقت صفوی برآمدند؛ زیرا القای مشروعیت یا ایجاد تردید درباره ریشه های شکل گیری حق قدرت دنیوی و سیاسی این خاندان صوفی، پیوند مستقیمی با مبانی مشروعیت بخش و حق انگارانه بنیان گذاری و دیرپایی دولت صفوی داشت. در این میان، رویکرد خنجی نوآورانه بود؛ وی کوشید با به کارگیری برخی مفاهیم فقهی نظیر «بغی»، «محارب» و «قاطع الطریق» درباره شیوخ طریقت صفویه، مشروعیت پیدایش و رشد قدرت دنیوی این دودمان را با چالش مواجه سازد. در سوی مقابل، خواندمیر، امینی هروی و غیره نیز کوشیدند با بهره گیری از نظریه «جهاد در دارالکفر» و «جنگ با اصحاب بغی و طاغیان» در باب مخالفان و رقیبان، رشد تدریجی قدرت سیاسی در زمان شیخ جنید و شیخ حیدر را به صورتی دین مدارانه و قانونی بنمایانند. ظاهرا غایت چنین رویکردی، بازآفرینی بنیان گذاری و اقتدار دولت صفوی در امتداد امامت و حکومت تاریخی شیعه بوده است.
    کلید واژگان: برآمدن و سرکوب, قدرت دنیوی, شیوخ طریقت, صفویه, نگرش فقهی, تاریخ نویسان
    Ali Ghasemi *
    The study of historical narrations related to the emergence and suppression of the worldly power of Sheikh Junaid and Sheikh Haidar Safavid shows that the main theoretical basis of these narrations is based on jurisprudential concepts. This research seeks to explain this issue by using a historical approach and analyzing resource data. The results show that The first attempts to gain political power in the Safavid way were justified under the jurisprudential theory of jihad in Dar al-Kufr, among power-holders such as the rulers of Qaraqoyunlu, Aq Quyunlu, and Sherwan Shahan. In the same direction, pro-Safavid and anti-Safavid historians, by proposing narrations that were formulated under the influence of jurisprudential concepts, sought to legitimize or violate the right to worldly power in the Safavid way; Because instilling legitimacy or doubting the roots of the formation of the secular and political power of this Sufi family was directly related to the legitimizing and ideological foundations of the founding and longevity of the Safavid state. Among the opposition, the approach of the Sunni historian and jurist Khanji was innovative. He tried to challenge the legitimacy of the emergence and growth of worldly power of this dynasty by applying jurisprudential concepts such as prostitution, militant and bandit about the sheikhs of the Safavid way. On the other hand, historians such as Khandmir, Amini Heravi, etc. also tried to use the theory of jihad in Dar al-Kufr and war with the rebel and rebellious companions,
    Keywords: Rise, Repression, worldly power, sheikhs of the Safavid way, jurisprudential attitude, historians, Safavid
  • نسترن ریاسوند، منیره کاظمی راشد*، محمدباقر آرام
    هدف پژوهش حاضر بررسی مبانی مشروعیت حکومت صفویان در منابع تاریخ نگاری سده پایانی این سلسله است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده و نتایج حاکی از آن است که مورخان سلسله صفویان سعی داشتند در کنار انعکاس رخدادهای سیاسی و فکری آن دوره و امتناع از ارایه یک نظریه صرفا سیاسی و منحصر در محدوده ساختار دینی، توجیه گر مشروعیت صفویان بوده و ساختار سیاسی حکومت را با شرع اسلام منطبق جلوه دهند. تلفیق مضامین مذهبی و نمادهای ملی برای مشروعیت بخشی به سلطنت و توجه مولفان آثار تاریخی و تاریخ نگاری به مضامین اصیل شیعی و ارتباط آنها با ساختار سیاسی زمانه در آثار این دوره بسیار متداول و رایج بوده و مقوله مشروعیت بخشی به حکومت و سعی در انطباق آن با اصول شیعی از جمله موضوعاتی بود که تقریبا توجه اکثریت قریب به اتفاق مورخان را به خود جلب کرده بود.
    کلید واژگان: مشروعیت, حکومت, تاریخ نگاری, سلسله صفویان, تشیع, مورخان, نهاد دینی, نهاد سیاسی
    Nastaran Riyasvand, Monireh Kazemi Rashed *, Mohammad Baqir Aram
    The purpose of the present study is to review the legitimacy foundations of the Safavid dynasty in the historiographical references of this dynasty’s final century. The research method is descriptive-analytic and the results indicate that the historians in the Safavid dynasty, in addition to reflecting political and intellectual events in that period and avoiding to present a merely political theory restricted to religious structure back then, were also attempting to justify the legitimacy of the Safavids and show that the government’s political framework was compatible with the religion of Islam. Combining religious themes with national symbols to legitimize the kingdom, the historian’s attention to Shi’ite genuine themes, and their relation to the political structure back then are quite common and evident in the works of this period. Therefore, giving legitimacy to the government and attempting to make it compatible with Shi’ite principles are among subjects which have attracted the attention of most of the historians.
    Keywords: Legitimacy, Government, historiography, Safavid Dynasty, Shi’ite, historians, Religious Institute, Political Institute
  • علی قاسمی*

    برخلاف دیدگاهی که چگونگی کسب قدرت و تاسیس دولت توسط شاه اسماعیل صفوی را فقط با سازوکار قدرت نظامی ارزیابی می کند، مطالعه روایت های جنگ های بنیان گذاری این دولت، روند مخالفی را می نمایاند. به عبارتی، رهبران جنبش صفویه و نیز منابع تاریخ نویسی عصر صفوی بر کسب قدرت قانونی و مشروع توسط شاه اسماعیل یکم در جنگ های تاسیسی دولت صفوی تاکید کرده اند. این مقاله با رویکردی تاریخی و تجزیه وتحلیل منابع، در پی توضیح چرایی و چگونگی این مسیله برآمده است. نتایج نشان می دهد شاه اسماعیل یکم در جنگ هایی که برای تاسیس دولت صفوی انجام داد، در کنار استفاده از نیروی شمشیر قزلباشان، در برابر رقبا و مخالفان خویش به کنش های نظامی مبتنی بر قوانین شرعی، تظاهر داشته است. این نگرش در قالب سه رویکرد کلامی فقهی در تاریخ نویسی دوره صفویه بازتاب یافته است. رویکرد نخست و دوم بر تاسیس دولت صفوی براساس فلسفه جهاد در دارالکفر و مبارزه با اصحاب بدعت، بداعتقادان و منافقان مبتنی بود. طرح چنین دیدگاهی در روایت های تاریخی، موجب کسب مشروعیت دینی و سیاسی لازم برای جنگ های شاه اسماعیل و نیز توجیه بنیان گذاری و دیرپایی دولت صفویه می شد؛ همچنین با اتکاء به چنین نگرشی، حذف رقبای غیرمسلمان و مسلمانان نیز مشروع می شد. رویکرد سوم، جنگ با باغیان و طاغیان بود. این دیدگاه، توجیه دقیقی برای بازآفرینی جنگ های شاه اسماعیل در سرزمین های مسلمان نشین بود.

    کلید واژگان: سه رویکرد, کلامی فقهی, تاریخ نویسان, مشروعیت, جنگ های شاه اسماعیل, تاسیس, دولت صفویه
    Ali Ghasemi *

    Contrary to the view that evaluates how Shah Ismail Safavid gained power and established a state solely through the mechanism of military power, the study of the war narratives to found this state shows the opposite trend. In other words, the leaders of the Safavid movement, as well as the historiographical sources of the Safavid era, emphasizes the acquisition of legal and legitimate power by Shah Ismail I in the wars to establish the Safavid state. This article explained why and how this was the case with a historical approach and through resource analysis. The results showed that in the wars he waged to establish the Safavid state, Shah Ismail I demonstrated military actions against his rivals and opponents, in addition to using the sword power of the Ghezelbas, based on Shari’a law. This attitude was reflected in the historiography of the Safavid period in the form of three theological-jurisprudential approaches. The first and second approaches were based on the establishment of the Safavid state based on the philosophy of Jihad in Dar al-Kufr and the struggle against the heretics and hypocrites. The introduction of such a view in historical narratives gave the necessary religious and political legitimacy to Shah Ismail’s wars and also justified the establishment and longevity of the Safavid state. Relying on such an attitude also legitimized elimination of non-Muslim and Muslim rivals. The third approach was to fight the Baghiyan and Taghiyan. This view was a precise justification for recreating King Ismail's wars in Muslim lands.

    Keywords: theological-jurisprudential approaches, historians, Legitimacy, Shah Ismail's wars, establishment, Safavid government
  • مریم نظرالهوئی، محبوبه شرفی*

    سقوط خلافت عباسی از رویدادهای مهم قرن هفتم ق است که در منابع مکتوب تاریخی بازتاب های گوناگون داشت. هریک از مورخان بر اساس نوع نگاه به تاریخ، از منظرخاصی، واقعه را روایت نموده اند. این پژوهش می کوشد به منظور شناخت رویکرد مورخان به واقعه سقوط بغداد، با بهره گیری از روش تاریخی، مبتنی بر رویکرد مقایسه ای، در سه شاخص رویکردهای اجتماعی،علی انتقادی و مشیت گرایانه به واکاوی منظر مورخان بپردازد. به این منظور با شناسایی مهمترین آثار تاریخ نگارانه فارسی در بازه زمانی سال های 656 تا 907 ق به مطالعه و مقایسه روایات و رویکردهای مورخان نسبت به واقعه سقوط بغداد خواهیم پرداخت. یافته ها نشان می دهد برخی راویان، رویکرد سیاسی و مشیت گرایانه به واقعه داشته، روش تاریخ نگاری آنان، استمرار تاریخ نگاری سنتی ایرانی اسلامی است. برخی دیگر، با نگرش علی به تاریخ ، با رویکردی اجتماعی و علی،انتقادی، عملکرد سیاسی و اجتماعی خلیفه و اطرافیان را مورد انتقاد قرار داده، آنها را در واقعه مسیول دانسته اند. روش تاریخ نگاری آنها گامی به سوی تاریخ نگاری تحلیلی به نظر می رسد.

    کلید واژگان: مورخان, سقوط بغداد, رویکردهای اجتماعی, علی انتقادی
    Maryam Nazaralhooey, Mahboubeh Sharafi *

    The fall of the Abbasid caliphate is one of the important events of the 7th century AD, which had various reflections in written historical sources. Each of the historians have narrated the event based on their perspective on history. In order to understand the historians' approach to the fall of Baghdad, this research tries to analyze the historians' perspective by using the historical method, based on the comparative approach, in three indicators of social, causal, critical and providential approaches. For this purpose, by identifying the most important works of Persian historiography in the period from 656 to 907 AD, we will study and compare the narratives and approaches of historians regarding the fall of Baghdad. The findings show that some narrators have a political and providential approach to the event, and their historiography is a continuation of traditional Iranian Islamic historiography. Some others, with a causal approach to history, with a social and causal, critical approach, criticized the political and social performance of the Caliph and those around him, and held them responsible for the incident. Their historiography method seems to be a step towards analytical historiography.

    Keywords: historians, The fall of Baghdad, social approaches, critical causality
  • حسن حضرتی*

    تاکنون منازعات روشی میان ما اهل تاریخ در ایران به طور جدی شکل نگرفته است. زیرا تسلط کافی به روش ها و پارادایم ها و نظریه های مختلف نداشته ایم. آرام آرام پس از اشراف به روش های گوناگون، لازم است وارد گفتگوهای روشی بشویم تا از پس آن گام در آزمون آنها در مطالعات موردی بگذاریم تا به محک تجربه به ضعف ها و قوت های هر کدام از پارادایم های روشی اشراف پیدا کنیم. از این رو و بدین منظور نگارنده در نوشتار حاضر مسئله ای روشی را طرح می کند: مهم ترین وظیفه رشته ای مورخان چیست؟ مدعایی که در پاسخ به پرسش یادشده در نوشتار حاضر به بحث گذاشته می شود عبارت است از این که مهم ترین وظیفه رشته ای مورخان عبارت است از توصیف فربه مهم ترین رویدادهای گذشته انسانی. زیرا قدرت دانش تاریخ در همین امر نهفته است. ضمن این که توصیف فربه به دنبال پاسخ به پرسش های چیستی و چگونگی می آید؛ پرسش هایی که به شدت مورد علاقه مورخان است.

    کلید واژگان: تاریخ شناسی, مورخان, وظیفه رشته ای, توصیف فربه
    Hassan Hazrati *

    No methodological polemic has taken shape among the advocates of history in Iran until now, for they have not had enough command of different methods, paradigms, and theories. After having command of different methods, it is necessary to engage gradually in methodological dialogues so that we will be able to move forward to test them in case studies to ascertain the weak and strong points of each methodological paradigm through the criteria of experience. Hence, this paper is an attempt to deal with the following methodological problem: What is the most crucial disciplinary task of the historians? The hypothesis of this research is as follows: The most crucial disciplinary task of historians is to provide a proper description of the past human events, for history’s power of knowledge lies in this very issue. Moreover, proper description follows answers to the questions on whatness (quiddity) and howness; questions in which the historians are keenly interested.

    Keywords: historiology, Historians, Disciplinary duty, thick description
  • زینب احمدوند*، زهره قدیری
    طرح مسئله

    منطقه ارمنیه با وسعتی حدود 30 هزار کیلومترمربع در شمال غرب فلات ایران در منطقه قفقاز جنوبی میان دریای سیاه و خزر و در مرز آسیا و اروپا قرار دارد. این سرزمین امروزه حدود و قسمت های جغرافیایی مشخصی دارد، اما در متون جغرافیایی و تاریخی متقدم به گونه ای متفاوت معرفی شده است. سرزمین کنونی ارمنیه (ارمنستان) شامل مناطق گرجستان در شمال، خانات ایروان در مرکز، خانات نخجوان در جنوب و خانات قره باغ در جنوب شرق است که در پاره ای از آثار مورخان و جغرافی دانان مسلمان از آنها یاد و در این آثار برای هر منطقه نام خاصی بیان شده است.

    هدف

    هدف پژوهش حاضر، بررسی جغرافیای تاریخی منطقه ارمنیه از منظر مورخان و جغرافی دانان مسلمان از قرن اول تا نهم هجری قمری است؛ یعنی دورانی که در آن بیشترین کتاب ها و تالیفات تاریخی و جغرافیایی ضبط و نگارش شده است.

    روش

    روش و رویکرد این پژوهش، بنیادی و ازنظر روش شناسی، توصیفی تحلیلی و برمبنای شیوه مطالعه منابع دسته اول کتابخانه ای است.

    نتایج

    نتایج و یافته های این پژوهش نشان می دهد جغرافیای تاریخی ارمنیه، وجه تسمیه و حدود جغرافیایی این سرزمین برپایه متون تاریخی و جغرافیایی متقدم، گاه به شکلی متفاوت با وضعیت فعلی این سرزمین آورده شده است.در پژوهش حاضر برای نخستین بار به شکلی مبسوط جغرافیای تاریخی منطقه ارمنیه به مثابه منطقه ای مهم و سوق الجیشی، ازلحاظ تاریخی بررسی شده است؛ منطقه ای که طی تاریخ چند هزارساله خود ازلحاظ جغرافیایی و مذهبی، محل مناقشه قدرت ها و دولت های هم جوار خود بوده است.

    کلید واژگان: ارمنیه, جغرافیای تاریخی, جغرافی دانان مسلمان, مورخان
    Zeinab Ahmadvand *, Zohreh Ghadiri
    Statement of the Problem

    The Armenian region with an area of about 30,000 square kilometers is located in the northwest of the Iranian plateau in the South Caucasus between the Black Sea and the Caspian Sea and on the border between Asia and Europe. Today, this land has certain geographical boundaries and parts, but it has been introduced differently in earlier geographical and historical texts.The present territory of Armenia includes the regions of Georgia in the north, the Khanate of Yerevan in the center, the Khanate of Nakhchivan in the south, and the Khanate of Karabakh in the southeast of Armenia. All regions are mentioned in some works of Muslim historians and geographers. They have mentioned a special name for each region.

    Purpose

    The purpose of this study is to study the historical geography of the Armenian region from the perspective of Muslim historians and geographers from the first century to the ninth century AH (i.e. the period in which most historical and geographical books and writings have been recorded and written). The method and approach of this research are fundamental and methodologically descriptive and analytical based on the method of studying the primary library resources.

    Results

    The findings of this study show that the historical geography of Armenia, its name, and geographical boundaries of this land based on the earlier historical and geographical texts are sometimes presented in a different way from the current situation of this land. In the present study, for the first time, the historical geography of the Armenian region as a significant and strategically important region has been studied in detail. The region has been geographically and religiously disputed by neighboring powers and governments during its thousands of years of history.

    Keywords: Armenia, Historical Geography, Muslim geographers, historians
  • فرشته محمدزاده*، محمدجعفر یاحقی، بهمن نامور مطلق، جواد عباسی

    ارتباط وپیوند بینامتنی مهم ترین اصل در شکل گیری متن های جدید است. از این رو متن ها، هرچند از رشته های مختلف، همواره از هم تاثیر پذیرفته و میان آن ها رابطه بینامتنی بوده است. بر این مبنا مساله پژوهش حاضر، این است که تاریخ نوشته های محلی چه رابطه ای با شاهنامه به منزله پیش متن خود داشته و چگونه و به چه میزانی با این متن مسلط ادبی پیوند یافته است. به منظور دست یابی به پاسخ این مساله، از نظریه «ترامتنیت» ژرار ژنت که کامل ترین نظریه در مطالعه و شناخت روابط میان متون است، استفاده می کنیم. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی و از نظر فضای انجام کار کتاب خانه ای است. بررسی و تحلیل داده های متنی، این نتیجه را بر ما روشن کرد که تاریخ نگاران محلی با بسامد جالب توجهی از چهار گونه بینامتنی نقل قول، ارجاع، تلمیح و سرقت متنی در متون تاریخی بهره برده و بدین صورت پیش متن شاهنامه پاسخ گوی مناسبی برای انتظارات، انگیزه ها و اهداف تاریخ نگاران محلی بوده است.

    کلید واژگان: شاهنامه, تاریخ نوشته های محلی, ژرار ژنت, بینامتنیت, تاریخ نگاران
    MohamadGafar Yahaghi, Bahman Namvar Motlagh, Javad Abbasi

    Intertextual relationship is the most important principle in shaping new texts, nevertheless texts coming from different disciplines have always influenced one another and there exists an intertextual connection between them. Based on this notion the purpose of this research is to explore and determine the extent to which the local historical writings were influenced by Shahnameh as a pretext and an ideal literary model.  Gerard Genette’s transtextuality theory which is the most complete theory in the study and recognition of the relation between texts is used in this article to find an answer to the question.  This research makes use of descriptive analytic and library method.  The study and the analysis of the textual data reveals that the local historians with significant frequency have employed four kinds of intertextual elements such as indirect speech, allusion, reference, and plagiarism in historical texts, hence Shahnameh as a pretext served as an ideal model to meet their expectations, motivations and purposes.

    Keywords: Shahnameh, local historiographs, Gerard Genette, intertextuality, historians
  • سعید نجفی نژاد*

    ظهور صفویان علاوه بر تحولات سیاسی، تحولات فرهنگی زیادی نیز در ایران پدید آورد. یکی از این دگرگونی ها در زمینه تاریخ نگاری اتفاق افتاد که نه به لحاظ ظاهری، بلکه از حیث محتوایی، سمت و سوی قلم تاریخ نگاران را تغییر داد. ترویج مذهب تشیع اثناعشری مهمترین موضوعی بود که مورخان دوره صفوی در آثارشان مدنظر قرار داده اند. در این بین، شخصیت امیرالمومنین علیه السلام به عنوان فردی که الگوی مشترک شیعیان و صوفیان بود، در تاریخ نگاری این عصر از جنبه های مختلفی مورد توجه واقع شده است. در این پژوهش تلاش بر این خواهد بود که با بررسی علل توجه تاریخ نگاران عصر صفوی و ابعاد مختلفی که در رابطه با حضرت علی علیه السلام در نوشته های خود مدنظر قرار دادند، سیمای کلی امیرالمومنین علیه السلام در تاریخ نگاری عصر صفوی به گونه ای منطقی و دور از احساسات شیعی ترسیم گردد. به نظر می رسد دلیل اصلی تمرکز تاریخ نگاران دوره صفوی بر انعکاس مطالب با موضوع اهل بیت علیهم السلام با محوریت امام اول شیعیان، باور قلبی تاریخ نگاران این دوره به مذهب تشیع اثناعشری و در وهله دوم، تمجید از پادشاهان صفوی به عنوان احیاءگران این مذهب در ایران بوده است. در این تحقیق با جمع آوری داده های کتابخانه ای و ارایه تحلیل هایی در رابطه با آنها، ضمن ارایه شواهدی در این خصوص، ابعاد مبهم قضیه را روشن تر سازد.

    کلید واژگان: امیرالمومنین علیه السلام, تاریخ نگاری, صفویه, مورخان
    Saeed Najafinejad*
    Introduction

    In addition to creating political developments, the emergence of the Safavids brought about many cultural changes in Iran. One of these changes was in historiography, which created changes not only in the appearance, but also in the content, and changed the way historians recorded the events. The promotion of the Twelver Shi'ism was one of the most important issues that the Safavid historians focused on in their works. Meanwhile, in the historiography of this age, the character of Amir al-Mu'minin Ali (AS) as an individual who was a common role model for the Shiites and Sufis has been taken into account from different aspects. After Safavids swept into power in Iran, a special unity among Iranians was formed to consolidate Shiism, and the attention paid to the Ahlul-Beit (PBUH) and, specifically, Imam Ali (AS) in the literary and artistic works of this period, was even beyond what was expected at the beginning of this dynasty. The historians of the Safavid era were considered elites who played a significant role in introducing the image of Amir al-Mu'minin (AS) as the hidden aid for Safavids in their extraordinary political, social achievements.

    Methodology 

    In this research, we will try to investigate the reasons why the historians of the Safavid era wrote so much about the various dimensions of Imam Ali’s (AS) character, and tried to depict the general image Amir al-Mu'minin (AS) in the historiography of the Safavid era logically and without any Shia sentiments. This research deals with the above-mentioned issues through utilizing a descriptive-analytic method. This research is based on the evidence extracted from the historical resources of the Safavid era and analyses have been presented along with the various topics discussed in this paper. Even in some cases, through a comparative outlook, a certain issue which has been addressed by two historians is compared and by doing so we have avoided being biased and try to pay special attention to the real truth.   

    Discussion

    The introduction of the status of Imam Ali (AS) to the Safavid authorities and the general public was one of the most important objectives that the historians of the Safavid era sought to institutionalize by narrating stories about Amir al-Mu'minin (AS) in the community. The introduction of Amirul-Mu'minin (AS) ,as the first role model of the Shia was accompanied by many praises regarding the character of Imam Ali (AS). Most of the historians of the Safavid period, who recorded the events of the Safavid government’s sweeping to power, referred to the great event of declaring Shiism as the official religion in the Tabriz Mosque, and specifically mentioned the reciting of the statement: "Ashhad Ana Aliun Valiol Lah" after many years. Uttering this statement was forbidden during the ruling of Sunni officials in Iran but the historians reported this event in their writings proudly. Also, historians of this period have recorded the stories related to the status of Amir al-Mu'minin (AS) in the eyes of Safavid kings which shows the respect they had for Amir al-Mu'minin (AS). The response of Shah Ismail to the sarcastic statement of Shibak Khan Uzbek, clearly shows his attitude regarding Amir al-Mu'minin (AS), and this event was recorded by one of the Safavid writers. In a sarcastic letter to Shah Isma'il, Shibak Khan Uzbek wrote: " Ismail Mirza must know that  we wish to go on pilgrimage to Mecca. Please make sure that all the broken bridges in our way are repaired. We are not interested in seizing the destroyed land of Iraq so we will not rest until we have captured  Mecca and Medina . On the back of the letter, Shah Isma'il wrote: Anyone who does not serve our Imam (Ali) will have nothing even if he has 100 Mecca and Medina "(unknown author, 1984, 259). Also, the history of the Safavid era is full of writings about dreaming. A significant number of these dreams was about saying Amir al-Mu'minin (AS) and receiving guidelines on how to make decisions in difficult situations. In most cases, the dreams were related to Shah Isma'il and Shah Tahmasb, in which, intentionally or unintentionally, these kings are introduced as superhuman. These dreams were retold by Shah Isma'il and Shah Tahmasb, which strengthened the devotion and belief of the disciples of the Safavids towards them. Part of the material written by the historians of the Safavid period regarding Amir al-Mu'minin (AS) in their books relates directly or indirectly to the discussion of relating the Safavids to the family of the Ahlul well-Bayt (PBUH). By doing this, they have confirmed the Safavids’ nobility, either unwillingly or unwillingly. Among the other effects mentioned in the history of the Safavid era about Amir al-Mu'minin (AS) are the issues raised about Imam Ali's holy shrine. These reports mainly speak of the pilgrimage of this holy place by the Safavid kings, the burial of the main figures of this period in the holy shrine and the news about the construction work of the holy shrine. Supplicating to the infallible Imams (AS) and asking help from them was one of the most common issues in the Safavid era, which, has not been ignored by the historians of this era and has been pointed out on several occasions. Safavid kings did most of these supplications and there are also stories of supplications of others. Of all the Imams (AS), Imam Ali (AS) was the main focus of such writings, and the second Imam was the center of attention was Imam Reza (AS) to whom people referred for help in the history of the Safavid period.

    Conclusion 

    The historians of the Safavid period have been the most effective individuals to introduce the Safavids' intentions and religious beliefs. In their writings, these historians, who, like the Safavids themselves, followed Twelver Shiism, supported the Safavid dynasty and advocated their actions in expanding Shiism in various ways. In the Safavid period, historians wrote about Ahlul Beit (peace be upon him) and, in particular, Imam Ali (AS), without creating a new style compared to their predecessors, they took advantage of the previous writing styles but gave them a religious fragrance, and focused on spreading Shiite culture. Historians of the Safavid period made great attempts to clarify the position of Amir al-Mu'minin (AS) in their works. They did so by focusing on the name of Imam Ali (PBUH) in an effort to explain the status of Imam Ali by narrating the dreams and vision, supplications, asking for help from the Imams and introducing the family of Safavid as the descendants of Imam Ali (AS) and spreading news about the holy shrine of Imam Ali. Considering the popularity of Imam Ali (AS) as a moral role model that was the link between Shiism and Sufism, the historians expressed the connection the Safavids had with the shining example of courage and spirituality, which could have turned the situation in favor of Safavids at the beginning of the ruling. The highest number of spiritual stories regarding Imam Ali in the historiography of Safavid era was related to Shah Ismail and Shah Tahmasb, and but later when Shia jurists took on the religious leadership and fought against Sufism, which had developed from the beginning of Shah Ismail’s ruling and reached its highest point during Shah Tahmasb’s ruling, rationality and pragmatism in religion took the place of dreaming and focusing on supernatural elements.

    Keywords: Amir al-Mo'menin Ali (AS), Historiography, Safavieh, Historians
  • Kh. Alami *, M. Advay, H. Nazari
    The Persian historians were undoubtedly part of the elites of Indian subcontinent during the period of the Delhi Sultans from seventh to tenth centuries AH. Through writing historical books, and properly communicating with prominent government officials, especially the Delhi Sultans, the Persian historians propagated Islamic teachings. In this research, the main question is, what was the leading role of the Persian historians in the development of the Delhi Sultans’ approach to Islamic governance? Persian historians carried out an active role in this regard by promoting religious, moral, political, and social teachings in accordance with Islam. Responding to the main question of this study, the most significant works of the historians of this period have been investigated, on the basis of the descriptiveanalytical method.
    Keywords: Indian subcontinent, Delhi Sultans, Islamic governance, historians
  • عباس قدیمی قیداری*
    تاریخ نگاری در حکومت صفویان و حکومت عثمانی در فاصله قرن دهم تا قرن دوازدهم هجری قمری رونق گرفت و به صورت یکی از دستاوردهای مهم فرهنگی دو دولت صفوی و عثمانی درآمد. تاریخ نگاری و مورخان ایرانی و ترک از سیاستهای حمایتی صفویان و عثمانیان بهره بردند و تواریخ متعدد عمومی ، سلسله ای و پادشاهی را به نگارش درآوردند. صرف نظر ازبرخی تفاوتها به نظر می رسد به جهت سبک ، محتوا ،روش و موضوع تاریخ شباهتهای فراوانی در تاریخ نگاری ایرانی عصر صفوی و تاریخ نگاری در دولت عثمانی دیده می شود که می توان از آن به عنوان تاثیر تاریخ نگاری ایرانی بر تاریخ نگاری عثمانی یاد نمود. این مقاله نگاهی اجمالی دارد به جریان تاریخ نگاری در دو دولت عثمانی و صفوی را با تاکید بر تاثیر گذاری ها ، تفاوتها و شباهتها در قرن دهم تا قرن دوازدهم . واژگان کلیدی: تاریخ نگاری، صفویان، عثمانیان، مورخان.
    کلید واژگان: تاریخ نگاری, صفویان, عثمانیان, مورخان
    Abbas Ghadimi Gheidari *
    Historiography witnessed a boom from the tenth to twelfth centuries Hegira (fifteenth to sixteenth centuries AD) during the Safavid and Ottoman rules, and turned into one of the significant cultural achievements of the two countries. Historiography and historians of the two countries were supported by the Safavids and the Ottomans, writing several books on general history as well as the history of dynasties and kings. Regardless of some differences, it seems that there are many similarities regarding the style, content, method and subject of history in the Iranian historiography of the Safavid era and that of the Ottoman period, which show the impact of Iranian historiography on the Ottoman historiography. The present paper is an attempt cast a glance at the trend of historiography in the Safavid and Ottoman states, with emphasis on impacts, difference and similarities from tenth to twelfth century hegira.
    Keywords: Historiography, Safavids, Ottomans, historians
  • علی سالاری شادی*
    سرزمین مغرب اسلامی و اندلس از سرزمین های قدیمی و سنتی جهان اسلام و جزء لاینفک تاریخی آن محسوب است. شمال آفریقا سرزمینی وسیع و بسیار حادثه خیز بود؛ چرا که به خاطر وسعت و بافت جغرافیایی و همچنین دوری نسبی از حوزه مرکزی و شرق اسلامی، مکرر پذیرای جریان های متعدد موافقان و مخالفان سیاسی و مذهبی وضع موجود بود. خوارج، اسماعیلیان و علویان با همراه کردن ساکنان بومی بربر و قبایل آن سامان، تاثیرات و تحولات فراوانی را در آن دیار موجب شدند و اولین حکومت های بزرگ و مستقل از خلافت عباسی را بنیاد نهادند که در جهان اسلام بی سابقه بود. اما علی رغم این همه تغییر و تحولات بزرگ و کوچک، تاریخ و احوال این منطقه، در نوشته های مورخان مرکز و مشرق اسلامی بازتاب چندانی نیافت که آن خود ناشی از دلایل متعدد بود. در میان مورخان مرکزنشین، شاید تنها ابن اثیر، برخلاف دیگران، با حساسیت زیادی درصدد بیان و رصد تاریخ مغرب و اندلس برآمده است که ضمن بیان اخبار مهم و تفصیلی از آن منطقه، از مورخان قبلی به خصوص طبری، به خاطر این بی توجهی انتقاد کرده است. اما ابن اثیر علی رغم بیان تاریخ مغرب و اندلس از ایام فتوحات تا عصر خود، از ذکر منابع خود تا حد زیادی خودداری ورزیده است. این نوشته درصدد است تا تعدادی از این منابع (ناشناس) مغرب و اندلس را که منبع و مرجع ابن اثیر بوده اند، از راه مقایسه و مقابله بشناساند و معرفی نماید.
    کلید واژگان: سرزمین مغرب اسلامی, اندلس, مورخان, طبری, ابن اثیر, منابع تاریخی
    Ali Salarishadi*
    Land of the Arabic Maghreb and Andalusia are parts of the land of the famous Traditional Islamic world. These areas have been deeply influenced by Islam and Islamic culture. North Africa was eventful on an extremely large scale. The region, because of its extent and geographical situation and also staying far from the Central and Eastern Islamic lands was impressed by Kharijites, Ismailis, Alavis, who influenced Berber tribes and caused numerous developments. They founded the first big government which was independent of the Abbasid Caliphate. However, the history of this region was not well expressed in the works of Historians of Central and Eastern Islamic lands. Perhaps only Ibn al-Athir has tried to express the events and developments in Arabic Maghreb and Andalusia. He has criticized Tabari on having less attention to the history of this area. The problem is that Ibn al-Athir has not mentioned his historical sources about this region. This article, by the means of comparing, is about to introduce a number of sources on Islamic Maghreb events that were used by Ibn al-Athir.
    Keywords: Land of the Arabic Maghreb, Andalusia, Historians, Tabari, Ibn al-Athir, Historical sources
  • نانسی ساکی*، محمد کاظم شاکر
    مسلمانان بر این نظر هستند که قرآن کریم از زمان رسول خدا از طریق تواتر، نسلی به نسل دیگر سپرده و هم اکنون در دست ما قرار گرفته است. بنابراین، مهم ترین دلیل مسلمانان بر این که قرآن موجود همان قرآنی است که پیامبر گرامی اسلام آورده ، تواتر است. ب بر خلاف دیدگاه ونزبرو و همفکرانش که دو سده اول تاریخ اسلام را تاریک و مبهم قلمداد کرده اند، نگاه گذرا به تاریخ اسلام نشان می دهد که مسلمانان در همان دهه های نخست اسلام به مناطق مختلف از جمله برخی از مناطق اروپا رفته بودند و مسیحیان و یهودیان با چشمانی باز به دین رقیب خود می نگریسته اند، از این رو امکان ندارد که حادثه مهمی مانند پیدایش و تدوین رسمی قرآن در سده دوم یا سوم رخ داده باشد و هیچ یک از مورخان غیر مسلمان به آن اشاره نکرده باشد. علاوه بر این، پژوهشگران غربی نیز که در سده های اخیر به تاریخ اسلام پرداخته اند همگی بر گزارش مسلمانان اعتماد کرده اند و کسی جریان تاریخ اسلام را به گونه دیگری گزارش نکرده است.
    کلید واژگان: تواتر قرآن, خاورشناسان, مستشرقان, قرآن پژوهی در غرب, ونزبرو
    Nancy Saki *, Mohammad Kazem Shaker
    For the Muslims, the Quran has been handed down from generation to generation from the time of the Prophet. Thus, the most important evidence for the genuineness of the Quran as the one introduced by of the holy Prophet, is its broad authentication (tawator). However, this argument is absent in the western studies of the history of the Quran. On the contrary, some western scholars such as Wansbrough and Hawting claim that due to the lack of information in the Quran concerning its development, all the information on this issue is confined to the hadiths which have been produced in the ninth and tenth century CE. Therefore, there is no data available from the contemporary sources which can be trusted on the issue concerning the two formative centuries of Islam. They consider the Quran as the product of two century discourse between the Muslims and the believers of other religions whose text has been finally canonized in the third century AH. Quite contrary to Wansbrough’s opinion and that of his advocates, a quick look at the history of Islam reveals that Muslims had travelled to different regions, including Europe in the first decades of its emergence. Hence the Christians and Jews had observed their religious rival with open eyes. It is not possible that such a significant event as canonization of Quran may have occurred in the second or third century AH, and none of the non-Muslim historians made reference to it. Moreover, western scholars studying the history of Islam in the recent century, have all accepted the Muslim’s reports, no one having narrated it otherwise.
    Keywords: Broad authentication (tawator) of Quran, Orientalists, Historians, Quranic studies in the West, the History of the Quran, Wansbrough
  • Mohammad Reza Nazeri*
    Iranian historiography had an invariability regards to its structure and content for centuries but experienced some new methodological changes in mid- Qajar period. Consequently Qajar era could be considered as the beginning of transition from classical historiography to a modern one. Present paper tries to clarify the factors, conditions and agents of this transition through a descriptive-analytical approach. Consolidation and strength of Persian prose following the Literary Restoration Movement, turning in Iranians’ look on themselves, their history and the world following their hard defeats in 19th century, acquaintance with European civilization and its modern historiography through translations, modern educational system (like Dar-al- Fonun) and familiarity with orientalists’ achievements were among the influential elements in this transition. Historians like Jala al-Din Mirza, Nazem al-Islam Kermani, Kasravi and later Abbas Eqbal and Hasan Pirnia are some of distinguished representatives of this process.
    Keywords: Classical Historiography, Modern Historiography, Qajar Era, Historians
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال