به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "interleukin 6" در نشریات گروه "تربیت بدنی"

تکرار جستجوی کلیدواژه «interleukin 6» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • Masoume Taei, Hamid Marefati, Iman Nazerian, Alireza Babaei Mazreno
    Background

     The purpose of this study was the effect of a selected strength training course on interleukin 6 levels of active and inactive students. The current research is semi-experimental.

    Materials and Methods

     The statistical population includes all students Islamic Azad University of Kerman. Among the volunteers, 12 female physical education students were selected as active students and 12 non-physical education female students who do not do any sports activities daily were selected as inactive students. In order to investigate the effect of strength training , they started a 6-week training program . Using the Kolmo-Smirnov ( KS ) test, all variables The studied subjects were evaluated in the studied groups to measure the normality of the distributions and homogeneity of the variances, and the correlated t test was used to compare the researched variables among the groups.

    Results

     In general, the results of the study showed that the average IL-6 index , in both active and inactive groups, decreased due to selected resistance exercises . Also , the effect of selected strength training It is significant on interleukin 6 levels in both groups of active and inactive students. Also, there is a significant difference between the effect of selected strength exercises on interleukin 6 levels of active and inactive students.

    Conclusion

     According to the results of the research on the lowering of interleukin-6 levels as a risk factor and considering the low level of physical activity in inactive people, which will increase the potential of diseases in these people, selected exercises The strength of the present study is recommended in order to improve people's lives and physical health.

    Keywords: Strength Training, Immune System, Cytokines, ¬Interleukin 6
  • امین روشندل حصاری، علی یعقوبی*

    هدف ازتحقیق حاضر بررسی تاثیر 8 و 12 هفته تمرین تمرین تناوبی شدید (HIIT) برسطوح پروتئین واکنشگر C (CRP)، اینترلوکین 6 (IL-6)، هموسیستئین (HCY) وپروفایل لیپیدی مردان میانسال فعال بود. 30 مرد میانسال بروش نمونه گیری دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی دردوگروه تجربی وکنترل قرارداده شدند. برنامه HIIT، باشدت بالای 90 درصد ضربان قلب بیشینه بمدت 8 و 12 هفته هرهفته 3 جلسه اجراشد. سطوح سرمی شاخصهای CRP، IL-6، HCY، HDL، LDL، TC و TG در 3 مرحله پیش آزمون، میان آزمون و پس آزمون اندازه گیری شدند. HIIT درهر دو زمان 8 و 12 هفته ای تاثیر معناداری روی شاخص های LDL، TC و TG مردان میانسال داشت. از سویی دیگر HIIT در زمان 8 هفته تاثیر معنی داری بر روی شاخص های CRP (848/0=p)، IL-6 (080/0=p) و HCY (247/0=p) ایجاد نکرد اما درزمان 12 هفته تاثیر معنی داری بر روی شاخصهای CRP (003/0=p)، IL-6 (019/0=p) و HCY (012/0=p) بوجود آورد. همچنین بین هفته هشتم و هفته دوازدهم گروه تجربی در شاخصهای CRP (001/0=p)، IL-6 (045/0=p)، LDL (027/0=p) و TG (015/0=p) تفاوت معناداری مشاهده شد. به نظر می رسد HIIT در مدت زمان 8 هفته تغییرات مطلوبی را بر روی شاخص های لیپیدی مردان میانسال ایجاد می کند اما توانایی بهبود شاخص های التهابی آن ها را ندارد و برای ایجاد تغییرات مطلوب در شاخص های التهابی نیاز هست تا HIIT بیش از 8 هفته انجام گیرد و مدت 12 هفته باعث ایجاد تغییرات مطلوبی خواهد شد و احتمالا نقش موثری را در پیشگیری از بروز بیماری های قلبی میانسالان داشته باشد.

    کلید واژگان: تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT), پروفایل لیپیدی, پروتئین واکنشگر C, اینترلوکین 6, هموسیستئین
    Amin Roshandel Hesari

    The purpose of this research was to investigate the effect of 8 and 12 weeks of high intensity interval training (HIIT) on the serum level of C-reactive protein (CRP), interleukin-6 (IL-6), homocysteine (HCY) and lipid profile of active middle-aged men.For this purpose, 30 active middle-aged men, were randomly divided into two groups: HIIT training and control group. HIIT Training subjects do HIT training 3 session per week for 12 weeks with 90% of maximum heart rate. The Serum levels of CRP, IL-6, HCY, HDL, LDL, TC and TG were measured 12 hours before the first session of training protocol, and 48 hours after 8th and 12th weeks of HIIT. Results show that HIIT had a significant effect on LDL, TC and TG Indices in active middle-aged men in both 8 and 12 weeks (P˂0/05). On the other hand, HIIT did not have a significant effect on CRP (P=0/848), IL-6 (P=0/080) and HCY (P=0/247) indices in 8 weeks, but it did have a significant effect on CRP (P=0/003), IL-6 (P=0/019) and HCY (P=0/012) indices in 12 weeks. HIIT appears to produce favorable changes on lipid profile of middle-aged men over a period of 8 weeks, But it does not have the ability to improve their inflammatory indicators and create favorable changes in inflammatory indices, it is necessary to perform HIIT for more than 8 weeks and a period of 12 weeks will bring about favorable changes and It is likely to have an effective role in preventing middle-aged heart diseases.

    Keywords: High-Intensity Interval Training, Lipid Profile, C-Reactive Protein, Interleukin 6, Homocysteine
  • الهام مداح، سید محسن آوندی*، روح الله حق شناس، حسین پورحبیبی
    زمینه و هدف

    مولتیپل اسکلروزیس شایع ترین بیماری دمیلینه کننده التهابی خودایمنی سیستم عصبی مرکزی است که بر آکسون های میلین دار سیستم عصبی مرکزی تاثیر می گذارد و سبب زوال عصبی می شود. میزان شیوع این بیماری در زنان سه برابر مردان گزارش شده است. در سال های اخیر، تعداد بیشتری از افراد مبتلا به این بیماری در پی روش های درمانی جایگزین دارو برای مدیریت علائم بیماری، از جمله درمان های ذهن و بدن مانند یوگا، مدیتیشن، تنفس و تکنیک های تمدد اعصاب بوده اند. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر هشت هفته تمرین یوگا بر سطوح سرمی فاکتور نکروز توموری آلفا، اینترلوکین 6 و اینترلوکین 10 و ترکیب بدن در زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام گرفت.

    مواد و روش ها

    در این تحقیق نیمه تجربی، 20 نفر از زنان مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس مراجعه کننده به مراکز درمانی شهرستان سمنان (میانگین سن 10/6±75/36 سال و شاخص توده بدنی 02/6±88/26 کیلوگرم بر مترمربع) و با شاخص 5/3 >EDSS انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تمرین یوگا (10=n) و کنترل (10=n) تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت هشت هفته و سه جلسه در هفته (24 جلسه) به تمرین یوگا در سالن سرپوشیده با دمای 25 تا 26 درجه سانتی گراد پرداختند. تعداد حرکات جلسه تمرین 15 حرکت در دو نوبت ده ثانیه ای بود و هر دو هفته پنج ثانیه به مدت هر حرکت تمرینی و یک حرکت جدید طبق اصل اضافه بار به پروتکل تمرین اضافه شد که در انتهای هشت هفته به 18 حرکت و 15 ثانیه رسید. به منظور کنترل فشار تمرین از مقیاس RPE و بر اساس مقیاس بورگ استفاده شد. گروه کنترل طی این هشت هفته، فعالیت بدنی منظمی نداشتند و فقط به فعالیت های روزمره پرداختند. تجزیه وتحلیل آماری داده ها از طریق آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تی مستقل و تی وابسته در سطح معناداری 05/0≤p انجام گرفت.

    نتایج

    یافته های پژوهش حاضر کاهش معناداری را در سطوح سرمی فاکتور نکروز توموری آلفا، اینترلوکین 6 و اینترلوکین 10 در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل پس از هشت هفته تمرین نشان داد (001/0=P)؛ اما تفاوت معناداری در ترکیب بدن زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس پس از هشت هفته یوگا در مقایسه با گروه کنترل مشاهده نشد (05/0≥p).

    نتیجه گیری

    نتایج این پژوهش نشان داد که هشت هفته تمرین یوگا می تواند با کاهش سایتوکاین های التهابی، مانند فاکتور نکروز توموری آلفا و اینترلوکین 6 به عنوان یک راهکار درمانی مکمل در کنار درمان های دارویی برای بیماران مولتیپل اسکلروزیس استفاده شود.

    کلید واژگان: یوگا, اینترلوکین 6, اینترلوکین 10, فاکتور نکروز توموری آلفا, مولتیپل اسکلروزیس
    Elham Maddah, Seyed Mohsen Avandi *, Rouhollah Haghshenas, Hossein Porhabibi
    Background and Purpose

    Multiple sclerosis is the most common autoimmune inflammatory demyelinating disease of the central nervous system that affects the myelinated axons of the central nervous system and causes neurological deterioration. The prevalence of this disease in women is reported to be 3 times that of men. In recent years, more people with the disease have sought alternative drug therapies to manage symptoms, including mind-body therapies such as yoga, meditation, breathing, and relaxation techniques. The present study was conducted with the aim of investigating the effect of eight weeks of yoga training on the serum levels of tumor necrosis factor alpha, interleukin 6, interleukin 10 and body composition in women with multiple sclerosis.

    Materials and Methods

    In this semi-experimental study, 20 women with multiple sclerosis who were referred to the medical centers of Semnan city (mean±SD; age, 36.75±6.10 years; body mass index, 26.88±6.02 kg/m2; and with EDSS index >3.5) were selected and randomly divided into two groups of yoga training (n=10) and control (n=10). The experimental group performed yoga training for eight weeks, three sessions per week (24 sessions) in an indoor hall with a temperature of 25-26°C. The training protocol started with performing two sets of 10 seconds for 15 movements and to observe the overload principle every two weeks, 5 seconds were added for each training movement and one movement was added to the training protocol, where at the final week number of movements reached 18 movements and 15 seconds. During this period, the control group had no regular physical activity and had normal daily activities. In order to determine and control the training pressure, the Borg’s rate of perceived exertion (RPE) scale was used. Statistical analysis of the data was performed by using the repeated measures of ANOVA, independent t-test and dependent t-test at a significance level of p≤0.05.

    Results

    The results of this study showed a significant decrease in the serum levels of tumor necrosis factor alpha, interleukin 6 and interleukin 10 in the experimental group compared to the control group after eight weeks of training (p=0.001). However, no significant difference was observed in the body composition of women with multiple sclerosis compared to the control group after eight weeks of yoga (p>0.05).

    Conclusion

    Finally, the results of this research showed that eight weeks of yoga training by reducing inflammatory cytokines and adjusting the serum index of tumor necrosis factor alpha and interleukin 6, can be used as a complementary treatment along with drug treatments for patients with multiple sclerosis.

    Keywords: Yoga, Interleukin 6, Interleukin 10, Tumor Necrosis Factor Alpha, Multiple Sclerosis
  • Mohammad Keshavarz*, Farzaneh Taghian, Fatemeh Zahra Abdollahi, Sara Norouzi
    Background

    The present study aimed to determine the effect of a session eccentric resistance exercise with and without blood flow restriction on Interleukin 15 and Tumor necrosis factor-alpha in nonathlete People.

    Methods

    In a crossover research design, 36 male non-athletes (with an average mean of 25± 2.9 age, 22± 1.39 kg/m2 mass body index) were asked to participate in the study randomly. The exercise consisted of one lower limb resistance session and one set until exhaustion. The exercise consisted of one lower limb resistance session and one set until exhaustion. The exercise intensity in each group was 30% of One Repetition Maximum Respectively. The blood flow Restriction was done by the proximal pressure gauge on the thigh. The blood samples were taken 48 hours before the test. The blood samples were analyzed to determine Interleukin 15 and Tumor necrosis factor-alpha. The statistical analysis was examined based on the study's objectives through descriptive statistics, correlative, and independent tests(P=0.05).

    Results

    The result showed there is a meaningful increase in Interleukin 15 after one session of eccentric resistance exercise accompanied by blood flow(P=0.000), but in comparison to the control group, the Tumor necrosis factor-alpha in the experiment group showed a meaningful decrease (P=0.000).

    Conclusion

    It seems low-intensity eccentric resistance exercise for one session accompanied by blood flow Restriction could have an appropriate effect on the discharge rate of muscle growth factor and a decrease in inflammatory factors derived from physical activity.

    Keywords: Eccentric Resistance Exercise, Interleukin 15, Training With Blood Flow Restriction, Tumor Necrosis Factor
  • ارسلان دمیرچی*، ساناز شیروی
    زمینه و هدف

    بیماری های قلبی -عروقی از مهم ترین علل مرگ ومیر در میان زنان است. تغییرات هورمونی در دوران پیش و پس از یائسگی می تواند بر عوامل التهابی مانند اینترلوکین ها و فاکتور نکروز تومور آلفا و همچنین عملکرد عروق اثرگذار باشد. هدف این تحقیق تعیین اثر یک جلسه فعالیت هوازی با شدت متوسط بر اینترلوکین های 6 و 8، فاکتور نکروز تومور آلفا و همچنین عملکرد عروق به روش اتساع به واسطه جریان خون زنان در دوران پیش و پس از یائسگی بود.

    مواد و روش ها

    در این تحقیق نیمه تجربی، از 30 زن غیرفعال و بدون داشتن هرگونه بیماری قلبی- عروقی که شامل دو گروه 15 نفره از زنان پیش از یائسگی (با میانگین سنی 3/1 ± 7/47 سال) و زنان پس از یائسگی (با میانگین سنی 5/1 ± 8/56 سال) می شدند، خواسته شد در یک جلسه فعالیت هوازی با شدت متوسط (60 تا 70 درصد ضربان قلب ذخیره) به مدت 30 دقیقه دویدن روی نوار گردان شرکت کنند. نمونه خون شرکت کنندگان 30 دقیقه پیش و 30 دقیقه پس از فعالیت برای اندازه گیری عوامل التهابی (اینترلوکین 6، انترلوکین 8 و فاکتور نکروز تومور آلفا) جمع آوری شد. همچنین عملکرد عروق به روش اتساع به واسطه جریان خون، 15 دقیقه پیش و 15 دقیقه پس از فعالیت هوازی اندازه گیری شد. سپس نتایج به وسیله نرم افزار SPSS و آزمون کوواریانس تجزیه وتحلیل شد (05/0>P).

    نتایج

    در نتیجه یک جلسه فعالیت هوازی با شدت متوسط، بین دو گروه از زنان پیش از یائسگی و پس از یائسگی تفاوت معنا داری در اینترلوکین 6 و 8 دیده نشد (432/0=P ،097/0=P)، اما فاکتور نکروز تومور آلفا کاهش معناداری در گروه زنان پیش از یائسگی نشان داد که در زنان پس از یائسگی وجود نداشت (003/0=P). همچنین اتساع عروقی به واسطه جریان خون پس از یک جلسه فعالیت هوازی با شدت متوسط بین زنان پیش از یائسگی و پس از یائسگی دارای تفاوت معناداری بود (001/0=P)، بدین معنی که اتساع به واسطه جریان در زنان پیش از یائسگی افزایش یافت.

    نتیجه گیری

    یافته ها نشان می دهد که به طور کلی، با توجه به افزایش FMD و کاهش TNF-α در زنان پیش از یائسگی، به نظر می رسد که عوامل مرتبط با پاسخ دهی اندوتلیال در زنان پس از یائسگی کاهش یافته است. با این حال عدم تفاوت در اینترلوکین های 6 و 8 بین زنان پیش از یائسگی و پس از یائسگی می تواند نشان دهنده افزایش التهاب در زنان در دوران پیش از یائسگی باشد که دلیلی برای شروع یا افزایش اختلالات اندوتلیال در دوران گذار یائسگی است.

    کلید واژگان: فعالیت ورزشی, گذار از یائسگی, بیماری های قلبی -عروقی, عملکرد عروق, اینترلوکین 6 و 8, فاکتور نکروز تومور آلفا
    Arsalan Damirchi *, Sanaz Shiravi
    Background and purpose

    Cardiovascular diseases are the most important cause of death among women. Hormonal changes around and after menopause can affect inflammatory factors such as interleukins and tumor necrosis factor alpha (TNF-α) as well as vascular function. The aim of this research was to determine the effect of a session of aerobic exercise with moderate intensity on interleukins 6 and 8, TNF-α, as well as vascular function (flow mediated dilation) in premenopausal and postmenopausal women.

    Materials and methods

    In this semi-experimental study, 30 inactive women without any cardiovascular disease participated in the study voluntarily, which were allocated into two equal groups (n=15) of premenopausal women (age, 47.7±1.3 years) and postmenopausal women (age, 56.8±1.5 years). Participants in both groups performed a session of moderate intensity aerobic exercise included 30 min of running on a treadmill at 60-70% of heart rate reserve. Participants' blood samples were collected 30 min before and 30 min after the exercise and were analyzed to measure inflammatory factors (interleukin 6, interleukin 8 and TNF-α). Vascular function was evaluated by measuring flow mediated dilation at 15 min before and 15 min after aerobic exercise. Data were analyzed by using SPSS software and covariance test (P>0.05).

    Results

    In response to a session of moderate intensity aerobic exercise, no significant difference was seen in interleukin 6 and 8 between two groups of premenopausal and postmenopausal women (P=0.432, P=0.097), but TNF-α decreased significantly in premenopausal whereas it it did not change in postmenopausal women (P=0.003). In addition, vascular dilation after a session of moderate intensity aerobic exercise was significantly (P=0.001) different between premenopausal and postmenopausal women , where, flow mediated dilation increased in premenopausal compared to postmenopausal women.

    Conclusion

    Based on the increased FMD and decreased TNF-α in premenopausal women, in general our findings show that following acute exercise factors associated with endothelial responsiveness are improved in premenopausal women while responses are decreased in postmenopausal womenHowever, lack of differences in interleukins 6 and 8 between premenopausal and postmenopausal women might indicate increased inflammation in premenopausal women, which is a reason for the onset or increases in disorders of endothelial function during menopause.

    Keywords: Menopause Transition, Cardiovascular Diseases, Vascular Function, Interleukin 6, 8, TNF-Α
  • حسین امیری، صدیقه حسین پور دلاور*، حسن صفی خوانی، علی ضابط، مهدی بیگزاده
    مقدمه و هدف

     افزایش التهاب ناشی از چاقی با سلامت عروقی مرتبط است. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر تمرین هوازی و محدودیت کالری بر برخی شاخص های التهاب عروقی و اینترلوکین -1 رت های نر چاق انجام شد.

    مواد و روش ها

    تعداد 24 سر رت نر به طور تصادفی در چهار گروه کنترل، تمرین، محدودیت کالری و تمرین+ محدودیت کالری تقسیم شدند. برنامه تمرین هوازی به مدت هشت هفته و شدت 24 تا 33 متر در دقیقه با شیب 15 درصد حفظ شد و مدت زمان تمرین از 10 دقیقه در روز اول تمرین تا 60 دقیقه در روز، در هفته پنجم تمرین افزایش و تا انتهای برنامه با همین شرایط حفظ شد. گروه های دارای محدودیت، 50 درصد مقدار غذای مصرفی سایر گروه ها را دریافت کردند. غلظت ای سلکتین، ICAM و اینترلوکین -1 به روش الایزا اندازه گیری شد. از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معناداری P<0.05 استفاده شد.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد که تمرین هوازی، محدودیت کالری و تمرین هوازی به همراه محدودیت کالری منجر به کاهش معنی دار ای سلکتین (P=0.001)، ICAM (P=0.002) و اینترلوکین -1 (P=0.001) گردید.

    بحث و نتیجه گیری

    هشت هفته تمرین هوازی چه به تنهایی و چه همراه با محدودیت کالری، منجر به بهبود سطوح برخی از فاکتورهای التهاب عروقی می شود.

    کلید واژگان: تمرین هوازی, محدودیت کالری, ای سلکتین, ICAM و اینترلوکین -1
    Hossein Amiri, Sedigheh Hosseinpour Delavar *, Hassan Safikhani, Ali Zabet, Mahdi Beigzadeh
    Introduction and Purpose

    Increased inflammation caused by obesity is related to vascular health. The present study was conducted with the aim of investigating the effect of aerobic training and caloric restriction on some indicators of vascular inflammation and interleukin 1 in obese male rats.

    Materials and Methods

    Twenty-four male rats were randomly divided into four groups: control, exercise, calorie restriction, and exercise + calorie restriction. The aerobic training program was maintained for eight weeks, and the intensity was 24-33 meters per minute with a slope of 15%, and the duration of the training was from 10 minutes on the first day of training to 60 minutes per day, increasing in the fifth week of training and until the end of the program with the same conditions. Restricted groups received 50% of the amount of food consumed by other groups. The concentration of I-selectin, ICAM and interleukin-1 was measured by ELISA method. One-way analysis of variance and Tukey's post hoc test were used at a significance level of 0.05.

    Results

    The findings showed that aerobic training, calorie restriction and aerobic training with calorie restriction led to a significant decrease in e-selectin (P=0.001), decrease in ICAM (P=0.002) and interleukin-1 (P=0.001).

    Discussion and Conclusion

    Eight weeks of aerobic training without and with calorie restriction leads to improvement of some vascular inflammation factors.

    Keywords: Aerobic Training, Caloric Restriction, E-Selectin, ICAM, Interleukin-1
  • حانیه محمودی، رسول اسلامی*، مینو باسامی
    هدف

    هدف از پژوهش حاضر ارزیابی اثر مکملگیری HMB-FA بر شاخص های التهابی طی یک میکروسیکل دو مسابقهای در بازیکنان فوتبال بود.

    روش تحقیق: 

    تعداد 24 فوتبالیست (میانگین سن: 30±23 سال) به طور تصادفی در دو گروه مکمل (12نفر) و دارونما (12نفر) قرار گرفتند. آزمودنیهای گروه مکمل و گروه دارونما در یک میکروسیکل هفتگی با دو مسابقه در هفته شرکت کردند. آزمودنی های گروه مکمل روزانه سه گرم HMB-FA در طی میکروسیکل هفتگی فوتبال مصرف کردند. سطوح سرمی شاخص های التهابی اینترلوکین-1 بتا، اینترلوکین-6 و پروتئین واکنشی-C در هفت مرحله مورد ارزیابی قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون اندازهگیری مکرر و آزمون تی زوجی و نرمافزار SPSS نسخه 25 استفاده شد. سطح معنیداری 0.05=α درنظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج پژوهش حاضر نشان داد، تمرینات و دو مسابقه فوتبال باعث افزایش همه شاخص های التهابی شد (برای همه،0.05P≤).

    نتیجه گیری

    مصرف مکمل HMB-FA باعث کاهش فاکتورهای التهابی طی یک میکروسیکل فوتبال دو مسابقه ای میشود که نشان دهنده توانایی این مکمل برای کنترل وضعیت التهابی بازیکنان فوتبال در شرایط التهاب آفرین ناشی از دو مسابقه در هفته است.

    کلید واژگان: فوتبال, اینترلوکین-1 بتا, اینترلوکین-6, پروتئین واکنشی-C, مکمل HMB-FA
    Haniyeh Mahmoudi, Rasoul Eslami *, MINOO BASSAMI
    Objective

    The aim of this study was to evaluate the effect of HMB-FA supplementation on inflammatory parameters during a two-race microcycle in Soccer players.

    Methods

    A total of 24 Soccer players (mean age: 23±30 years) were randomly divided into two groups supplement (n = 12) and placebo (n = 12). Subjects in the supplement group and the placebo group participated in a weekly microcycle with two races per week. Subjects in the supplement-training group consumed three grams of HMB-FA daily during a weekly soccer cycle. Serum levels of inflammatory markers of interleukin-1 beta, interleukin-6 and reactive protein-C in seven stages (before supplementation, before the first race, after the first race, 24 hours after the first race, before the second race, after from the second race, 24 hours after the second race) were evaluated. For data analysis, repeated measures test and paired t-test and SPSS software version 25 were used. Significance level was considered α = 0.05.

    Results

    The results of the present study showed that training and two Soccer matches increased all inflammatory indices (for all, P≤0.05).

    Conclusion

    Consumption of HMB-FA supplement reduces inflammatory factors during a two-match Soccer microcycle, which shows the ability of this supplement to control the inflammatory status of Soccer players in inflammatory conditions caused by two matches per week.

    Keywords: Soccer, Interleukin-1 beta, Interleukin-6, Reactive protein-C, HMB-FA supplement
  • محمد حاجی فروش*، بهرام عابدی، حسین فتح اللهی
    مقدمه و هدف
    مارکرهای التهابی نقش مهمی در پاتوژنز دیابت دارند. اما اثر ورزش و عصاره برگ شاتوت روی افراد دیابتی به خوبی مشخص نیست. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر هشت هفته تمرینات هوازی - مقاومتی به همراه مصرف عصاره برگ شاتوت بر سطوح سرمی TNF-α و اینترلوکین 18 در بیماران سالمند مبتلا به دیابت نوع دو بود.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه بالینی 40 مرد سالمند (میانگین سن: 1.5±67.07 سال) دیابتی نوع دو به طور تصادفی ساده در پنج گروه کنترل (8 نفر)، دارونما (8 نفر)، عصاره برگ شاتوت (8 نفر)، تمرین ترکیبی (8 نفر) و عصاره برگ شاتوت + تمرین ترکیبی (8 نفر) قرار گرفتند. تمرینات هشت هفته و سه جلسه در هفته به مدت 90 دقیقه انجام شد. روزی 3000 میلی گرم عصاره برگ شاتوت در کنار سه وعده غذایی اصلی تجویز شد. پیش از مداخله و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین مقادیر سرمی TNF-α و اینترلوکین 18 از طریق نمونه خونی اندازه گیری شد. از نرم افزار SPSS و آزمون آماری تحلیل کوواریانس و متعاقب آن از آزمون تعقیبی بنفرونی در سطح معنی داری 0.05 جهت تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد.
    یافته ها
    در گروه ه ای تمرین، عصاره و تمرین + عصاره کاهش معنادار سطوح TNF-α و اینترلوکین 18 مشاهده شد (0.05>P). نتایج بین گروهی اختلاف معناداری را در TNF-α (P=0.001) و اینترلوکین 18 (P=0.001) نشان داد که این کاهش در گروه عصاره + تمرین نسبت به گروه های تمرین و عصاره بزرگتر است.
    بحث و نتیجه گیری
    به نظر می رسد 8 هفته تمرین ترکیبی همراه با مصرف عصاره برگ شاتوت سیتوکین های التهابی TNF-α و اینترلوکین 18 را در مردان سالمند مبتلا به دیابت نوع 2 کاهش می دهد.
    کلید واژگان: تمرینات ترکیبی, عصاره برگ شاتوت, اینترلوکین 18, TNF-α, دیابت نوع دوم
    Mohammad Hajiforoosh *, Bahram Abedi, Hosein Fatolahi
    Introduction and
    Purpose
    Inflammatory markers play an important role in the pathogenesis of diabetes. However, the effect of exercise and Mulberry leaf extract on diabetics is not well known. The purpose of this study was to investigate the effect of eight weeks of aerobic-resistance exercises along with the consumption of Mulberry leaf extract on the serum levels of TNF-α and interleukin 18 in elderly patients with type 2 diabetes.
    Materials and Methods
    In this clinical study, 40 elderly men (mean age: 67.07±1.50) with type 2 diabetes were randomly divided into five control groups (8 people), placebo (8 people), and Mulberry leaf extract (8 people). Combined training (8 people) and Mulberry leaf extract + combined training (8 people) were included. The exercises were done for eight weeks and three sessions per week for 90 minutes. 3000 mg of Mulberry leaf extract per day was prescribed along with three main meals. Before the intervention and 48 hours after the last training session, serum levels of TNF-α and interleukin 18 were measured through blood samples. The SPSS software and the analysis of covariance statistical test, followed by the Benferroni post hoc test at a significance level of 0.05, were used to analyze the data.
    Results
    A significant decrease in TNF-α and interleukin 18 levels was observed in the exercise, extract and exercise+extract groups (P<0.05). The results between the groups showed a significant difference in TNF-α (P=0.001) and interleukin 18 (P=0.001), which is greater in the extract + exercise group than the exercise and extract groups.Discussion and
    Conclusion
    It seems that 8 weeks of combined exercise combined with the consumption of Mulberry leaf extract reduces the inflammatory cytokines TNF-α and interleukin-18 in elderly men with type 2 diabetes.
    Keywords: combined exercises, Mulberry Leaf Extract, INTERLEUKIN 18, TNF-α, Diabetes Mellitus
  • عارفه ناصری*، عادله ناصری
    مقدمه و هدف
    ترومای مغزی یکی از شایع ترین علل آسیب به سیستم عصبی مرکزی است که می تواند باعث مرگ و ناتوانی های بلندمدت شود. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی تاثیر یک دوره تمرین شنا بر میزان حافظه و اینترلوکین 6 در هیپوکامپ و پرفرونتال کورتکس موش های مبتلا به ترومای مغزی است.
    مواد و روش ها
    تحقیق حاضر از نوع تجربی و توسعه ای بود. تعداد 40 سر موش نر نژاد NMRI به صورت تصادفی ساده به 2 گروه مساوی (موش های تمرین و موش های بدون تمرین) تقسیم شدند. موش های گروه تمرین از سن 28 روزگی تا سن 80 روزگی به مدت 8 هفته (5 روز در هفته) تحت انجام تمرین شنا قرار گرفتند. بعد از اتمام پروتکل ورزشی هرگروه به روش تصادفی ساده به 2 گروه مساوی، موش های بدون تمرین (کنترل، تروما) و موش های تمرین (تمرین شنا، تمرین شنا + تروما) تقسیم شدند. در انتهای هفته هشتم، القای تروما در گروه تمرین شنا + تروما و تروما با روش سقوط وزنه، بر روی ناحیه تمپورال راست تنظیم و انجام شد. 14 روز پس از القای تروما موش ها مورد سنجش حافظه تشخیص شی جدید قرار گرفتند. تحلیل آماری از طریق آزمون تحلیل واریانس یک طرفه با آزمون تعقیبی توکی در سطح معناداری 0.05≥P و با استفاده از نرم افزار SPSS-26 صورت پذیرفت.
    یافته ها
    نتایج پژوهش نشان داد که 8 هفته تمرین شنا باعث افزایش معنادار میزان حافظه در موش های مبتلا به ترومای مغزی می شود (0.001=P). همچنین 8 هفته تمرین شنا باعث کاهش معنادار میزان اینترلوکین 6 در پرفرونتال کورتکس موش های مبتلا به ترومای مغزی می شود (0.003=P) ولی این کاهش در هیپوکامپ معنادار نبود (0.076=P).
    بحث و نتیجه گیری
    نتایج پژوهش حاضر نشان داد تمرینات شنا قبل از ترومای مغزی از طریق مکانیسم هایی از جمله کاهش سطح سایتوکاین های پیش التهابی مانند اینترلوکین 6 می تواند باعث کاهش التهاب و اختلالات حافظه ناشی از ترومای مغزی شود.
    کلید واژگان: تمرین شنا, حافظه, اینترلوکین 6, هیپوکامپ, پرفرونتال کورتکس, ترومای مغزی
    Arefe Naseri *, Adele Naseri
    Introduction and
    Purpose
    Brain trauma is one of the most common causes of damage to the central nervous system that can cause death and long-term disabilities. The purpose of this research is to investigate the effect of a swimming training course on the amount of memory and interleukin-6 in the hippocampus and prefrontal cortex of rats with brain trauma.
    Materials and Methods
    The current research is experimental and developmental. 40 NMRI male mice were randomly divided into 2 equal groups (trained mice and non-trained mice). Mice in the training group underwent swimming training from the age of 28 days to the age of 80 days for 8 weeks (5 days per week). After completing the exercise protocol, each group was divided into 2 equal groups by a simple random method, rats without training (control, trauma) and training rats (swimming training, swimming training trauma). At the end of the eighth week, trauma induction was performed on the right temporal region in the trauma swimming training group and trauma by weight drop method. 14 days after trauma induction, the rats were tested for new object recognition memory. Statistical analysis was done through one-way analysis of variance with Tukey's post hoc test at a significance level of P≥ 0.05 and using SPSS-26 software.
    Results
    The results of the research showed that 8 weeks of swimming exercise significantly increases the amount of memory in rats suffering from brain trauma (P=0.001). Also, 8 weeks of swimming exercise causes a significant decrease in the amount of interleukin-6 in the prefrontal cortex of rats with brain trauma (P=0.003), but this decrease was not significant in the hippocampus (P=0.076).Discussion and
    Conclusion
    The results of the present study showed that swimming exercises before brain trauma can reduce inflammation and memory disorders caused by brain trauma through mechanisms such as reducing the level of pro-inflammatory cytokines such as interleukin-6.
    Keywords: swimming practice, Memory, Interleukin 6, Hippocampus, Prefrontal Cortex, Brain trauma
  • انسیه یزدخواستی، فرناز سیفی اسگ شهر*، رضا فرضی زاده

    هدف:

     از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر تمرین مقاومتی تناوبی با شدت های مختلف بر سطوح اینترلوکین -6 (IL-6)، فاکتور نکروز دهنده تومور آلفا (TNF-α) و نوروگلین-4 (NRG-4) در مردان چاق بود.

    روش

    در این پژوهش نیمه تجربی، 44 نفر از مردان چاق 30-20 ساله شهر تبریز انتخاب و به 4 گروه کنترل، تمرین مقاومتی تناوبی با شدت پایین، شدت متوسط و شدت بالا تقسیم شدند. در ادامه آزمودنی های گروه تمرین مقاومتی، برنامه تمرین خود را به مدت 12 هفته، سه جلسه در هفته با 3 شدت متفاوت (40% 1RM با 20 تکرار، 60% 1RM با 12 تکرار و 80% 1RM با 10 تکرار) انجام دادند. 48 ساعت قبل از اولین جلسه تمرینی و 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین مقاومتی، ویژگی های فردی آزمودنی ها و مقادیر سرمی IL-6 ، TNF-α و NRG-4 با استفاده از روش الایزا اندازه گیری شد.

    یافته ها

    یافته های پژوهش نشان داد که 12 هفته تمرین مقاومتی تناوبی موجب کاهش سطوح IL-6 (01/0=P) در گروه تمرین با شدت بالا و افزایش سطوح NRG-4 (001/0=P) بعد از تمرین مقاومتی تناوبی با هر سه شدت در مردان چاق شد، اما اثر معناداری بر سطوح TNF-α (05/0=P) نداشت.کاهش IL-6 و افزایش سطوح نوروگلین-4 در گروه تمرین مقاومتی تناوبی با شدت بالا نسبت به گروه های دیگر بیشتر بود (به ترتیب 02/0=P و001/0=P).

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد، تمرینات مقاومتی تناوبی با شدت های مختلف می تواند باعث بهبود شاخص های التهابی و نوروگلین-4 در افراد چاق شود؛ که این بهبود در تمرین مقاومتی با شدت بالا نمایان تر بود.

    کلید واژگان: تمرین مقاومتی تناوبی, نوروگلین-4, اینترلوکین-6, فاکتور نکروز دهنده تومور آلفا, افراد چاق
    Ensiyeh Yazdkhasti, Farnaz Seifi-Skishahr *, Reza Farzizadeh
    Aims

    The purpose of this study was to investigate the effect of Interval resistance training with different intensities on the levels of interleukin-6 (IL-6), tumor necrosis factor-alpha (TNF-α) and neuroglin-4 (NRG-4) in obese men.

    Methods

    In this semi- experimental research, 44 obese men aged 20-30 years old in Tabriz city were selected and divided into 4 control groups, low intensity Interval resistance training with low intensity, medium intensity and high intensity. In the continuation, the subjects of the resistance training group performed their training program for 12 weeks, three sessions a week with 3 different intensities (40% 1RM with 20 repetitions, 60% 1RM with 12 repetitions and 80% 1RM with 20 repetitions) and 48 hours before the first training session and 48 hours after the last resistance training session, the subjects' personal characteristics and serum levels of IL-6, TNF-α and NRG-4 were measured by ELISA.

    Results

    The research findings showed that 12 weeks Interval resistance training decreased serum levels of IL-6 in group with high intensity (P=0.01) and increased serum levels of NRG-4 in exercise groups with different intensities(P=0.001) in obese men, but it had no significant effect on TNF-α levels (P=0.05). The dcrease in IL-6 and increase in neuroglin-4 levels in the high intensity Interval resistance training group (P=0.02) was the most compared to other groups (P=0.02 and P=0.001; respectively).

    Conclusion

    It seems that Interval resistance training with different intensities can improve inflammatory indices and neuroglin-4 in obese people, and this improvement was more prominent in high-intensity resistance training.

    Keywords: Interval Resistance Training, Neuregulin 4, Interleukin-6, Tumor Necrosis Factor-alpha, Obese Men
  • Fahimeh Adibsaber, Soleyman Ansari Kolachahi *, Alireza Elmieh, Akbar Allahyari Karnagh, Babak Barkadehi
    Introduction

    Increasing evidence demonstrated that there are altered levels of both pro- and anti-inflammatory cytokines in children with autism spectrum disorder (ASD) and pointed out that immune dysfunction may also relate to social deficits. This study investigated the effect of aquatic exercise combined with vitamin D supplementation on social interaction and two related cytokines (Interleukin-6 and Interleukin-10) in children with ASD.

    Material & Methods

    Forty boys with ASD (mean age: 10.90; age range: 6–14 years) were randomly assigned to the three interventions (groups 1, 2, and 3) and one control group (each 10 participants). Participants in the group 1 and 3 received a 10-week aquatic exercise program. Subjects in groups 2 and 3 took orally 50,000 IU of vitamin D3/ week. We evaluated the serum levels of IL-6 and IL-10 and the participants' social interaction at baseline and post-intervention.

    Results

     Compared to the control group, all three interventions improved social skills scores (p< 0.001). surprisingly, the combination strategy could significantly reduce IL-6 and increase IL-10 serum levels in children with ASD (p< 0.001).

    Conclusion

    It is recommended that aqua-based exercise programs combined with vitamin D supplementation maximize the improvement of social and communication dysfunction in children with ASD.

    Keywords: Swimming, vitamin D supplementation, interleukin-6, interleukin-10, Children with autism
  • علیرضا پاآهو*، وحید تادیبی، ناصر بهپور
    آترواسکلروز یک بیماری مزمن است که نخستین مرحله های آن می تواند از دوره کودکی آغاز شوند. چاقی از عوامل عمده خطر بیماری آترواسکلروز است که در حال تبدیل شدن به اپیدمی است. افزایش شیوع چاقی موجب تمرکز بیشتر بر رابطه چاقی با آترواسکلروز شده است و اگرچه ارتباط چاقی با بیماری آترواسکلروز به طور گسترده ای گزارش شده است، اما سازوکارهای بالقوه آن هنوز نیاز به توضیح بیشتری دارند. سالوسین ها دسته جدیدی از پپتیدهای زیست فعال هستند که نقش مهمی به عنوان تنظیم کننده های درون زاد فرایند آترواسکلروز بازی می کنند. چاقی با یک پاسخ التهابی مزمن همراه است که به واسطه تولید غیرطبیعی آدیپوکین و فعال شدن بعضی از مسیرهای سیگنالینگ پیش التهابی مشخص می شود. مطالعات گذشته نشان داده اند که فرایند التهابی با چاقی و بیماری های قلبی-عروقی، از جمله آترواسکلروز رابطه علت و معلول دارند. همچنین، اختلال اندوتلیال شریانی یک اختلال اولیه در فرآیند آترواسکلروز است و وجود این اختلال در کودکان چاق به طورگسترده گزارش شده است. مهم ترین عامل بالقوه ای که چاقی، وضعیت های التهابی و اختلال اندوتلیالی را به دنبال خواهد داشت، بی تحرکی است. از سوی دیگر، فعالیت بدنی سودمندی های سلامت گسترده ای دارد و به عنوان عامل مهمی در پیشگیری اولیه و ثانویه از بیماری های قلبی-عروقی در نظر گرفته می شود. بنابراین، پژوهش حاضر به دنبال بررسی نقش فعالیت بدنی در بهبود تنظیم کننده های درون زاد آترواسکلروزی در کودکان چاق و بی تحرک است.
    کلید واژگان: سالوسین آلفا, سالوسین بتا, پروتئین واکنشی-C, اینترلوکین-6, نیتریک اکساید
    Alireza Paahoo *, Vahid Tadibi, Naser Behpoor
    Atherosclerosis is a chronic disease whose first stages can begin in childhood. Obesity is one of the major risk factors for atherosclerosis, which is becoming an epidemic. The increase in prevalence of obesity has focused more attention on the relationship between obesity and atherosclerosis, and although the relationship between obesity and atherosclerosis has been widely reported, its potential mechanisms still need to be further elucidated. Salusins are a new class of bioactive peptides that play an important role as endogenous regulators of atherosclerosis process. Obesity is associated with a chronic inflammatory response characterized by abnormal adipokine production and activation of some pro-inflammatory signaling pathways. Past studies have shown that inflammatory process has a cause and effect relationship with obesity and cardiovascular diseases, including atherosclerosis. Also, arterial endothelial disorder is an early disorder in process of atherosclerosis, and presence of this disorder in obese children has been widely reported. The most important potential factor that will lead to obesity, inflammatory conditions and endothelial dysfunction is immobility. On the other hand, physical activity has wide health benefits and is considered as an important factor in primary and secondary prevention of cardiovascular diseases. Therefore, the current research seeks to investigate the role of physical activity in improving endogenous regulators of atherosclerosis in obese and sedentary children.
    Keywords: Salusin alpha, Salusin beta, C-reactive protein, Interleukin-6, Nitric oxide
  • Naser Rabbani, Farzaneh Taghian *
    Background
    Athletes and people participating in sports activities are at risk due to the inhalation of pollutants. This study aimed to compare the effect of one session of aerobic exercise in clean and polluted air on the response of some inflammatory factors in active people.
    Methods
    10 active men with at least three years of regular exercise training were selected. Their blood samples were collected on two separate days, in polluted air with an air quality index (Air quality index, or AQI) of 120 in the alert state (orange) and 59 days later in clean air with an AQI of 52 in a clean state (yellow), before, immediately after conducting a block field test, with an intensity of 69-55% of maximal heart ratem, and 24 hours after the activity in a sitting position, on the chair and from a left brachial vein, to determine the amounts of IL-6 and C-reactive protein by ELISA method. Analysis of variance with repeated measures was used.
    Results
    The levels of IL-6 immediately after exercise and 24 hours after exercise in polluted air showed a significant increase compared to clean air. Although C-reactive protein levels increased after exercise with exposure to high concentrations of pollutants, this increase was not statistically significant.
    Conclusion
    Aerobic exercise subjected to a high concentration of pollutants compared to clean air causes a significant increase in serum levels of some cardiovascular disease predictive factors, such as interleukin-6 and C-reactive protein.
    Keywords: Polluted air, pollution index, interleukin-6, C-reactive protein, Aerobic exercise
  • رضا شفیعی سورک*، محمد مشهدی

    هدف مطالعه حاضر مقایسه سطوح استراحتی اینترلوکین-6، فاکتور نکروز دهنده تومور آلفا و برخی مقادیر سیستم ایمنی افراد ضایعه نخاعی ورزشکار و غیرورزشکار بود. انتخاب نمونه ها نیز به صورت هدفمند و در دسترس انجام شد، بر این اساس، تعداد 10 نفر غیرورزشکار و 10 نفر ورزشکار از رشته های مختلف انتخاب شدند. جهت اندازه گیری سیستم ایمنی، تعداد گلبول های سفید (لنفوسیت ها، مونوسیت ها، نوتروفیل ها) و جهت اندازه گیری شاخص های التهابی، سطوح اینترلوکین-6 و فاکتور نکروز دهنده تومور آلفا در شرایط استراحت در سرم نمونه خونی سنجیده شد. برای اندازه گیری پارامترهای خونی از روش الایزا (ELISA) و کیت مخصوص استفاده شد. از آمار توصیفی برای تشریح و توصیف داده ها و از روش های آمار استنباطی برای بررسی یافته های پژوهش استفاده گردید. برای مقایسه متغیرهای پژوهش در دو گروه ورزشکار و غیرورزشکار از آزمون t مستقل استفاده شد. نتایج نشان داد که در هیچ کدام از فاکتورهای اینترلوکین-6 (859/0=p)، فاکتور نکروز دهنده تومور آلفا (539/0=p) و تعداد گلبول های سفید (942/0=p)، بین گروه ورزشکار و غیرورزشکار تفاوت معناداری وجود نداشت. به نظر می رسد در افراد ضایعه نخاعی پرداختن به ورزش، تهدیدی برای سیستم ایمنی این گروه نیست؛ هرچند برای بررسی تاثیر ورزش بر سیستم ایمنی افراد ضایعه نخاعی نیاز به مطالعات بیشتری است.

    کلید واژگان: ضایعه نخاعی, سیستم ایمنی, شاخص های التهابی, فاکتور نکروز دهنده تومور آلفا, اینترلوکین-6, ورزشکاران
    Reza Shafiee Soork *, Mohammad Mashahdi

    The purpose of the present study is to compare resting levels of Interleukin-6, Tumor Necrosis Factor-Alpha, and some portions in the immune system of athletes and non-athletes with spinal cord injury. Convenience sampling was used in this study and accordingly 10 non-athletes and 10 athletes from different fields were chosen. For testing the immune system, the number of white blood cells (lymphocytes, monocytes, and neutrophils), and for testing inflammatory indexes, resting levels of Interleukin-6 and Tumor Necrosis Factor-Alpha in the blood serum sample were measured. For measurement of blood parameters, ELSA method and the special kit were used. Descriptive statistics was used for data explanation/description and inferential statistics was used to explore the research results. Independent t-test was applied for the comparison between the research variables related to two athletic and non-athletic groups. The results revealed that there is no significant difference between athletes and non-athletes in Interleukin-6 (p=0.859), Tumor Necrosis Factor-Alpha (p=0.539), and the number of white blood cells (p=0.942). It seems that exercising is not considered as a threat for the immune system of those who have spinal cord injury although more research is needed to explore the effect of sport on the immune system of such patients.

    Keywords: spinal cord injury, immune system, Inflammatory Indexes, Tumor Necrosis Factor-alpha, interleukin-6, Athletes
  • مهدی پهلوانی، جبار بشیری*، رقیه پوزش جدیدی، رسول هاشم کندی اسدی، معصومه دادخواه
    مقدمه و هدف

    دیابت باعث نقص عملکرد BDNF و اختلال در سطوح سرمی CRP و IL-6 می شود. هدف تحقیق تعیین اثر هشت هفته تمرین ترکیبی استقامتی- مقاومتی بر سطوح سرمیBDNF، CRP و IL-6 موش های نر ویستار دیابتی نوع 1 بود.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه تجربی، تعداد 30 سر موش صحرایی نر ویستار بالغ (300-250 گرمی و سن 6 هفته ای)، به صورت تصادفی در 3 گروه شامل دو گروه دیابتی، تمرین دیابتی (تعداد=10)، کنترل دیابتی (تعداد=10) و یک گروه غیردیابتی، کنترل سالم (تعداد=10) قرار گرفتند. برای دیابتی کردن، در پایان هشت هفتگی، 55 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن استرپتوزوسین (STZ) به روش درون صفاقی تزریق شد. گروه تمرین دیابتی، هشت هفته تمرینات ترکیبی را 5 بار در هفته (تمرین استقامتی با 75 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی روی نوارگردان و تمرین مقاومتی، 15 صعود از نردبان) انجام دادند. برای اندازه گیری سطوح سرمی BDNF، CRP و IL-6، خون گیری انجام شد. مقایسه تغییرات بین گروهی و درون گروهی BDNF، CRP و IL-6، با آزمون آنووای یک راهه و تعقیبی بونفرونی انجام شد. سطح معنی داری 0.05>P در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    پس از هشت هفته تمرین همزمان استقامتی-مقاومتی، سطح BDNF گروه تمرین دیابتی در مقایسه با کنترل دیابتی افزایش معنی دار داشت (0.009=P)؛ در حالی که در گروه کنترل دیابتی در مقایسه با کنترل سالم کاهش معنی دار داشت (0.0001=P). سطح CRP در گروه تمرین دیابتی در مقایسه با کنترل دیابتی کاهش معنی دار داشت (0.008=P) ؛ در حالی که در گروه کنترل دیابتی در مقایسه با کنترل سالم افزایش معنی دار داشت (0.0001=P). میزان IL-6 تغییر معنی داری نداشت (0.057=P).

    بحث و نتیجه گیری

    به افراد دیابتی توصیه می شود 8 هفته تمرینات همزمان استقامتی- مقاومتی را جهت افزایش سطح BDNF و کاهش التهاب انجام دهند.

    کلید واژگان: تمرین ترکیبی, عامل نوروتروفیک مشتق شده از مغز, پروتئین واکنشی c, اینترلوکین-6, دیابت
    Mehdi Pahlevani, Jabbar Bashiri *, Roghayeh Poozesh Jadidi, Rasoul Hashem Kandi Asadi, Masoumeh Dadkhah
    Introduction and Purpose

    Diabetes leads to defects in BDNF function and disturbances in CRP and IL-6 serum levels. The purpose of the study was to determine the effect of eight weeks of simultaneous endurance-resistance exercise on BDNF, CRP, and IL-6 serum levels in type1 diabetic male Wistar rats.

    Materials and Methods

    In this experimental study, 30 adults male Wistar rats (250-300 grams and aged six weeks) were randomly divided into three groups including two diabetic groups, diabetic exercise (n=10), diabetic control (n=10) and a non-diabetic group, healthy control (n=10). At the end of the eight-week-old, an amount of 55 mg/kg of body weight of streptozocin (STZ) was injected intraperitoneally, to make diabetic. The diabetic exercise group performed the eight weeks of combined exercises; 5 times per week (endurance exercise with 75% Vo2max on the treadmill and strength training including 15 times climbing the ladder). To measure the serum levels of BDNF, CRP, and IL-6, blood samples were taken. One-way ANOVA and post-hoc Bonferroni test were used to compare between-group and intra-group changes of BDNF, CRP, and IL-6. The significance level was P<0.05.

    Results

    After eight weeks of endurance-resistance training, BDNF level significantly increased in the diabetic exercise group compared to the diabetic group (P=0.009). Whereas, it significantly decreased in the diabetic control group compared to the healthy control (P=0.0001). CRP levels significantly decreased in the diabetic exercise group compared to the diabetic group (P=0.008). However, it significantly increased the diabetic control group compared to the healthy control (P=0.0001). There was no significant change in IL-6 level (P=0.057).

    Discussion and Conclusion

    It is recommended that diabetic people perform eight weeks of simultaneous endurance-resistance exercises to increase BDNF levels and reduce inflammation.

    Keywords: Combined training, brain derived neurotrophic factor, C-reactive protein, Interleukin-6, Diabetes
  • کبری راثی، بهلول قربانیان*، عسگر ایران پور
    مقدمه و هدف

    تقویت جذب گلوکز در بدن توسط اینترلوکین 15 و اختلالات متابولیکی مرتبط با آن در بیماران مبتلا به سندروم متابولیک احتمالا با مداخله فعالیت ورزشی هوازی دستخوش تغییراتی گردد. هدف این مطالعه بررسی تاثیر یک دوره تمرین هوازی بر سطوح IL-15 و شاخص های خطر متابولیک می باشد.

    مواد و روش ها

    تعداد 20 مرد مبتلا به سندروم متابولیک بصورت داوطلبانه انتخاب و بطور تصادفی در دو گروه 10 نفری کنترل و تمرین قرار گرفتند. برنامه تمرین شامل 12 هفته تمرین هوازی با  3 جلسه در هفته و هرجلسه شامل 45 دقیقه تمرین با شدت 70-60 درصد ضربان قلب اوج بود. خون گیری در مراحل قبل و بعد از مداخله تمرین جهت اندازه گیری متغیرهای خونی شامل IL-15، HDL، LDL، تری گلیسرید، کلسترول تام و گلوکز خون انجام شد. داده ها بوسیله آزمون های آماری تی وابسته و مستقل در سطح معنی داری 0.05 تحلیل شد.

    یافته ها

    در همه متغیرها بین دو گروه تفاوت معناداری وجود داشت. در گروه تمرین مقادیر IL-15، HDL، حداکثر اکسیژن بیشینه در پس آزمون نسبت به پیش آزمون افزایش معنادار داشت (0.05>P). در وزن بدن،  شاخص توده بودنی، دور کمر، فشار خون میانگین، کلسترول تام، تری گلیسرید، LDL، قند خون و شاخص مقاومت به انسولین کاهش معنادار مشاهده شد (0.05>P).

    بحث و نتیجه گیری

    12 هفته برنامه تمرین هوازی با شدت متوسط را می توان برای کنترل عوامل خطر متابولیک در بیماران دارای سندروم متابولیک بعنوان یک روش غیردارویی پیشنهاد نمود.

    کلید واژگان: تمرین هوازی, اینترلوکین-15, سندروم متابولیک, نیمرخ لیپیدی
    Kobra Rasi, Bahloul Ghorbanian *, Asgar Iranpour
    Introduction and purpose

    Glucose absorption improves in the human body by IL-15 and related metabolic disorders in patients with metabolic syndrome (MS) may be affected by aerobic exercise. The aim of this study was to investigate the effect of an aerobic exercise session on interleukin-15 levels and metabolic risk factors.

    Materials and methods

    In this study 20 men with MS were selected voluntarily and randomly divided into two control (n=10) and aerobic exercise (n=10) groups. The exercise program included 12weeks of aerobic exercise with 3 sessions per week and each session consisted of 45 minutes of exercise with an intensity of 60-70% of the maximal heart rate. Blood samples were taken from the subjects before and after the intervention of the exercise program to measure blood variables including IL-15, HDL, LDL, TG, TC, and blood glucose. The data were analyzed by independent and dependent sample t-tests at a significance level of 0.05.

    Results

    There is a significant difference between the two groups in all variables. In the exercise group, in the post-test compared to the pre-test, the values of IL-15, HDL, and VO2peak significantly increased (P<0.05).  The values of BW, BMI, WC, MBP, TC, TG, LDL, FBS, and insulin resistance index had a significant decrease (P<0.05).

    Discussion and conclusion

    12 weeks of moderate- intensity aerobic exercise program can be suggested as a non-drug method to control metabolic risk factors in patients with metabolic syndrome.

    Keywords: Aerobic exercise, Interleukin-15, Metabolic Syndrome, lipid profile
  • مرتضی فتاح پور مرندی، سولماز بابایی*
    هدف

    انجام فعالیت بدنی می تواند از راه تنظیم و تعدیل سایتوکین ها، نقش حمایتی در بهبود سرطان پستان ایفا کند. لذا هدف از مطالعه ی حاضر، بررسی تاثیر 12 هفته تمرینات پیلاتس بر سطح سرمی اینترلوکین 4 و10 در زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد.

    روش

    مطالعه ی حاضر به صورت نیمه تجربی با دو گروه تجربی و کنترل بر روی 30 زن در بازه ی سنی 45-35 سال، مبتلا به سرطان پستان انجام شد. گروه تجربی تمرینات پیلاتس را به مدت 12 هفته و هر هفته 3 جلسه به مدت 60 دقیقه با شدت 75-60 درصد ضربان قلب بیشینه انجام دادند و در این مدت گروه کنترل در هیچ فعالیت بدنی شرکت نکردند. نمونه های خونی 48 ساعت قبل و بعد از اعمال مداخله تمرین به منظور اندازه گیری متغییرهای اینترلوکین 4 و 10 اخذ گردید. داده ها با استفاده از آزمون تی همبسته و تحلیل واریانس یک طرفه تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    بر اساس نتایج آزمون تی همبسته، سطح سرمی اینترلوکین 10 در گروه تجربی به طور معنی داری نسبت به گروه کنترل افزایش یافت (001/0p <) و مقدار اینترلوکین 4 در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل کاهش معنی داری نشان داد (001/0p <).

    نتیجه گیری

    انجام تمرینات پیلاتس با بهبود عواملی التهابی باعث بهبود وضعیت سلامتی زنان مبتلا به سرطان پستان می باشد. بنابراین انجام تمرینات می تواند به عنوان یک عامل درمانی به بیماران کمک کند.

    کلید واژگان: اینترلوکین10, اینترلوکین 4, تمرینات پیلاتس, سرطان پستان
    Morteza Fattahpour Marani, Solmaz Babaei *
    Aim

    physical activity can play a supportive role in breast cancer improvement by regulating and modulating cytokines. Interleukin 10 is an anti-inflammatory cytokine that plays an important role in preventing the growth and metastasis of breast cancer, and interleukin 4 is an inflammatory cytokine that causes the growth and development of cancer cells. The present study was conducted with the aim of investigating the effect of 12 weeks of Pilates exercises on the serum levels of interleukin 4 and interleukin 10 in women with breast cancer.

    Method

    The present study was conducted in a semi-experimental manner with two experimental and control groups on 30 women with breast cancer. The experimental group was given Pilates exercises for 12 weeks and 3 sessions each week for 60 minutes, while the control group did not participate in any physical activity. Blood samples were taken 48 hours before and after exercise intervention to measure interleukin 4 and 10 variables.

    Results

    Based on the results of the correlated t test, the serum level of interleukin 10 in the experimental group increased significantly compared to the control group (P=0.001), and the amount of interleukin 4 in the experimental group showed a significant decrease compared to the control group(P=0.001).

    Conclusion

    Performing Pilates exercises with the benefit of anti-inflammatory cytokines and reducing inflammatory cytokines improves the health status of women with breast cancer. Therefore, doing exercises can help patients as a therapeutic factor. 

    Keywords: interleukin 10, interleukin 4, Pilates exercises, Breast Cancer
  • مجتبی خاکی*، عباسعلی گائینی، علی اصغر رواسی
    زمینه و هدف

    یکی از عوامل مهم در بروز اختلال متابولیکی و دیابت، التهاب است. مطالعه انواع فعالیت ورزشی و یافتن بهترین نوع آن، به عنوان روشی برای کاهش التهاب مورد توجه قرار گرفته است. هدف تحقیق حاضر مقایسه تاثیر شش هفته فعالیت ورزشی هوازی، مقاومتی و ترکیبی بر مقادیر پلاسمایی نسبت IL-10/TNF-α و شاخص مقاومت به انسولین در رت های نر ویستار دیابتی بود.

    روش تحقیق:

    تحقیق حاضر به صورت تجربی به اجرا درآمد. جامعه آماری رت های نر نژاد ویستار با محدوده وزنی 130 تا 150 گرم بودند. بدین منظور، تعداد 40 سر رت نر نژاد ویستار هشت هفته ای تهیه شدند و به طور تصادفی به پنج گروه هشت تایی شامل گروه های تمرین مقاومتی (شدت حدود 60 درصد یک تکرار بیشینه)، تمرین هوازی (شدت60-50 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی)، تمرین ترکیبی، کنترل دیابتی و کنترل سالم غیر فعال؛ تقسیم گردیدند. رت ها به مدت شش هفته با تکرار سه جلسه در هر هفته، تمرین های مربوطه را انجام دادند. 48 ساعت پس از آخرین جلسه، خون گیری از قلب انجام و داده های خونی جمع آوری شد. شاخص های التهابی با روش الایزا و مقاومت به انسولین با روش HOMA-IR اندازه گیری شدند. سپس با استفاده از روش های آماری تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی LSD در سطح معنی داری 0/05≥p نتایج استخراج گردید.

    یافته ها:

    نسبت IL-10/TNF-α در گروه های کنترل دیابتی (0/001=p)، تمرین استقامتی (0/02=p)، تمرین مقاومتی (0/003=p) و تمرین ترکیبی (0/003=p)؛ نسبت به گروه کنترل سالم کاهش معنی داری پیدا کرد. در گروه های تمرینی نسبت به کنترل دیابتی، این شاخص تغییر معنی داری نکرد (0/05<p). از طرف دیگر، شاخص مقاومت به انسولین در هر سه گروه تمرین هوازی، مقاومتی و ترکیبی (به ترتیب با 0/002=p=0/03=p و 0/01=p) نسبت به گروه کنترل دیابتی کاهش معنی داری پیدا کرد. هیچ تفاوت معنی داری بین گروه های تمرینی مشاهده نشد.

    نتیجه گیری:

    اجرای تمرینات مقاومتی، هوازی و ترکیبی در طول شش هفته، دیابت نوع II را بهبود می بخشد؛ اما احتمالا پتانسیل کافی برای بهبود شرایط التهابی بدن را ندارد.

    کلید واژگان: عامل نکروز دهنده تومور آلفا, اینترلوکین-10, فعالیت ورزشی, مقاومت به انسولین, دیابت نوع II
    Mojtaba Khaki *, Abbasali Gaeini, Ali Asghar Ravasi
    Background and Aim

    The inflammatory factors can be considered as one of the important factors involved in metabolic disorders and diabetes. The identifying of the best type of exercise training has been considered as an important method for reducing inflammation. The purpose of this study was to compare the effects of six weeks aerobic, resistance and concurrent exercise trainings on plasma levels of IL-10/TNF-α ratio and insulin resistance index in diabetic male Wistar rats.

    Materials and Methods

    The research was performed as an experimental research method. Statistical population were consisted of male Wistar rats with a weight range of 130 to 150 gr. Forty male Wistar rats were randomly divided into five groups (n=8) including resistance training (intensity about 60% one repetition maximum), aerobic training (intensity of 50-60% VO2max), concurrent training, diabetic control and inactive healthy control groups. All groups performed their relevant exercises for six weeks/three times in each week. Forty eight hours after of last training session, blood samples were taken directly from the heart and blood data were collected. Inflammatory factors and insulin resistance were measured by ELISA and HOMA-IR methods respectively. The one-way analysis of variance and LSD post hoc statistical methods were applied at a significant level of p≤0.05.

    Results

    Levels of IL-10/TNF-α ratio in diabetic control (p=0.001), aerobic training (p=0.02), resistance training (p=0.003) and concurrent training (p=0.003) groups significantly decreased compared to healthy control. On the other hand, in training groups compared to diabetic control, no significant change was observed (p>0.05). Moreover, insulin resistance index in aerobic, resistance and concurrent training groups (p=0.002, p=0.03 and p=0.01 respectively) significantly decreased compared to the diabetic control. No significant differences were observed between the training groups.

    Conclusion

    Performing of resistance, aerobic and concurrent exercises for six weeks improves type II diabetes; but it probably does not have enough potential to improve the body’s inflammatory conditions.

    Keywords: Tumor necrosis factor alpha, Interleukin-10, exercise training, Insulin resistance, Type II diabetes
  • Shadi Golpasasndi, Siamand Abdollahpour, Hadi Golpasandi *
    Introduction
    The aim of this study was to investigate the interactive effects of saffron extract supplementation with high-intensity interval training (HIIT) on serum levels of stress-inflammatory markers in obese women with type 2 diabetes.
    Method
    Thirty-two obese women with type 2 diabetes were randomly divided into 4 intervention groups: supplement, HIIT +Supplement, placebo and placebo+ HIIT. The anthropometric and blood characteristics of subjects were evaluated in pre-test and post-test. The method of supplementation was that the supplement group received 100 mg of saffron extract daily. The subjects in the training group also did running on the treadmill in 4 bouts with intensity of 85 to 95% of the maximum heart rate along with 4 periods of active rest at the intensity of 50 to 60% of the maximum heart rate.
    Results
    Data analysis showed that the effect of time was a significant decrease in serum levels of IL-6, NT-proBNP and GDF-15 in the supplement, supplement+ HIIT and placebo+ HIIT groups (P≤0.05). The results of time × group interaction also showed a significant difference between the groups (P≤0.05). So that the decrease in the levels of stress-inflammatory markers in the supplement+ HIIT group had a greater decrease.
    Conclusion
    According to the results, it can be reported that HIIT and saffron supplementation (combination of both) probably reduces the levels of stress-inflammatory markers such as GDF-15, NT-proBNP and IL-6 by reducing fat mass, as well as also improve glucose metabolism and insulin resistance in obese women with diabetes.
    Keywords: Growth differentiation factor-15, interleukin-6, NT-proBNP, inflammation, type 2 diabetes
  • علی اصغر رواسی، پریسا پورنعمتی، سامسون سرابی*
    زمینه و هدف

    با توجه به همه گیری چاقی در سرتاسر جهان و تاثیرات نامطلوب آن بر سلامت، وضعیت جسمانی و روانی افراد مبتلا به چاقی و همچنین پاسخ ترشح سیتوکین ها در واکنش به انقباضات عضلانی و تاثیر آن ها بر کاهش درصد چربی و چاقی ، در این مطالعه تاثیر دو نوع تمرین تناوبی شدید بر غلظت اینترلوکین-6و آیریزین پلاسما در زنان جوان دارای اضافه وزن بررسی شد .

    روش تحقیق:

     این پژوهش از نوع نیمه تجربی و آزمایشگاهی است که دو نوع پروتکل تمرینی تناوبی شدید به مدت 8 هفته بر روی 30 نمونه در دسترس هدفمند (در 3 گروه تصادفی،HIIT1،HIIT2 و کنترل) صورت گرفت.

    یافته ها: 

    یافته های پژوهش نشان داد استفاده از دو نوع پروتکل تمرینات تناوبی شدید 4 وهله ای و 8 وهله ای بر میزان اینترلوکین-6 در پس آزمون نسبت به پیش آزمون تغییرات معناداری داشت (P<0.05) و باعث کاهش آن شد، اما در مقایسه بین دو نوع تمرین HIIT تفاوت معناداری در سطح اینترلوکین-6 مشاهده نشد.همچنین تمرینات تناوبی شدید 4 وهله ای و 8 وهله ای بر غلظت آیریزین پلاسما در پس آزمون نسبت به پیش آزمون تاثیرات معناداری داشت (P<0.05) و افزایش قابل توجهی مشاهده شد، اما در مقایسه بین دو نوع تمرین HIIT تفاوت معناداری در سطح آیریزین گزارش نشد.

    نتیجه گیری: 

    به طور کلی می توان گفت با توجه به نتایج به دست آمده از دو نوع پروتکل تمرینات تناوبی شدید 4 وهله ای و 8 وهله ای تاثیرات مثبت و معناداری بر سطوح اینترلوکین-6 و آیریزین پلاسما در زنان مبتلا به اضافه وزن داشتند و می توانند نقش موثری را در کاهش وزن در این افراد داشته باشند.

    کلید واژگان: اینترلوکین-6, آیریزین, اضافه وزن
    Aliasghar Ravasi, Parisa Pournemati, Samson Sarabi *

    Considering the worldwide obesity and its adverse effects on health, physical and mental condition of obese people and also the response of cytokines secretion in response to muscle contractions and their effect on reducing the percentage of fat and obesity, in this study the effect of two types of high intensity interval training on plasma interleukin-6 and irisin concentrations was observed in young overweight womenThis research is a quasi-experimental and laboratory study in which two types of high intensity interval training protocols were performed for 30 weeks on 30 available targeted samples (in 3 random groups, HIIT1, HIIT2 and control).Findings showed that the use of two types of high intensity interval training protocols of 4- phase and 8-phase on interleukin-6 levels in the post-test had significant changes compared to the pre-test (P<0.05) and reduced it, but in comparison between the two types of HIIT training No interleukin-6 levels were observed. Also, intense 4-phase and 8-phase high intensity interval training had significant effects on plasma irisin concentration in the post-test compared to the pre-test (P<0.05) and a significant increase was observed, but there was a difference between the two types of HIIT training. No significant levels were reported in irisin levels.In general, it can be said that according to the results obtained from the two protocols of intense intermittent exercise, 4-phase and 8-phase, had a positive and significant effect on plasma levels of interleukin-6 and irisin in overweight women and can play an effective role in weight loss in these people.

    Keywords: Interleukin-6, Irizine, Overweight
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال