جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "رفتاردرمانی دیالکتیک" در نشریات گروه "پزشکی"
-
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و هفتم شماره 4 (پیاپی 196، مهر و آبان 1403)، صص 1257 -1267
هدف این مطالعه مقایسه اثربخشی درمان مثبت نگر و رفتاردرمانی دیالکتیک بر خودشناسی نوجوانان آسیب پذیر تحت پوشش بهزیستی شهر تهران بود. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه نوجوانان آسیب پذیر تحت پوشش اداره بهزیستی شهر تهران در سال 1400 بودند. با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس و به صورت غربالگری تعداد 60 نفر نمونه انتخاب شدند که به طور مساوی و به صورت تصادفی در گروه های مداخله روان شناسی مثبت نگر و رفتاردرمانی دیالکتیک و گروه کنترل گمارش شدند. نمره به دست آمده از پرسشنامه خودشناسی کتل (1998) در غربالگری اولیه به عنوان پیش آزمون لحاظ شد. سپس مداخله روان شناسی مثبت نگر و رفتاردرمانی دیالکتیک هرکدام به تعداد 10 جلسه 90 دقیقه ای به گروه آزمایشی مختص خود ارائه شد و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. سپس هر سه گروه در پس آزمون مورد اندازه گیری قرار گرفتند. همچنین بعد از یکماه دوره پیگیری با اجرای پرسشنامه خودشناسی انجام گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با روش تحلیل واریانس آمیخته نشان داد درمان مثبت نگر و رفتاردرمانی دیالکتیک بر خودشناسی نوجوانان آسیب پذیر تحت پوشش بهزیستی شهر تهران موثر بود (001/0 <p). همچنین، تاثیر درمان مثبت نگر از رفتاردرمانی دیالکتیک در بهبود خودشناسی بیشتر بود (001/0 <p). نتایج در مرحله پیگیری حفظ شدند. نتایج این تحقیق لزوم توجه خاص به مسائل نوجوانان آسیب پذیر را آشکار می سازد.
کلید واژگان: درمان مثبت نگر, رفتاردرمانی دیالکتیک, خودشناسی, نوجوانان آسیب پذیرThe aim of this study was to compare the effectiveness of positive therapy and dialectical behavior therapy on the self-knowledge of vulnerable adolescents under the welfare of Tehran. The research method was an experiment with a pre-test-post-test design with a control group. The statistical population included all vulnerable teenagers covered by the welfare department of Tehran in 1400. Using the available sampling method, 60 people were selected and randomly assigned to the intervention groups of positive psychology and dialectical behavior therapy and the control group. The score obtained from Kettle's Self-Knowledge Questionnaire (1998) was included in the initial screening as a pre-test. Then, the intervention of positive psychology and dialectical behavior therapy was presented to the experimental group for 10 sessions of 90 minutes each, and the control group did not receive any intervention. Then all three groups were measured in the post-test. Also, after one month, the follow-up period was carried out by implementing a self-knowledge questionnaire. Data analysis using mixed variance analysis showed that positive treatment and dialectical behavior therapy were effective on the self-knowledge of vulnerable teenagers under the welfare of Tehran city (P<0.001). Also, the effect of positive treatment was greater than dialectical behavior therapy in improving self-knowledge (P<0.001). The results were maintained in the follow-up phase. The results of this research reveal the need to pay special attention to the issues of vulnerable teenagers.
Keywords: Positive Therapy, Dialectical Behavior Therapy, Self-Knowledge, Vulnerable Teenagers -
مقدمه
خودکشی و اقدام به خودکشی یکی از دغدغه های اصلی بهداشت عمومی در سراسر جهان است. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر حل مسئله اجتماعی، دشواری تنظیم هیجان، تکانش گری و تاب آوری در اقدام کنندگان به خودکشی شهر ایلام انجام گرفته است.
مواد و روش هاروش پژوهش از نوع شبه آزمایشی، با طرح پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل همه 457 نفری بود که در شهر ایلام اقدام به خودکشی کرده بودند. نمونه آماری شامل دو گروه 20 نفری (یک گروه تحت آموزش رفتاردرمانی دیالکتیک و یک گروه کنترل) بود که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه های حل مسئله اجتماعی، دشواری تنظیم هیجان، تکانش گری و تاب آوری بودند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد.
یافته های پژوهش:
نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که میان میانگین نمرات پس آزمون گروه های آزمایشی و کنترل در متغیرهای حل مسئله اجتماعی (F=430)، دشواری تنظیم هیجان (F=714.94)، تکانش گری (F=404.72) و تاب آوری (F=168.11) و برای همه متغیرها در سطح P<0.001، تفاوت معناداری وجود دارد.
بحث و نتیجه گیریاین نتایج حاکی از آن است که می توان از رفتاردرمانی دیالکتیک برای افزایش مهارت های حل مسئله اجتماعی و تاب آوری و همچنین کاهش دشواری تنظیم هیجان و تکانش گری در اقدام کنندگان به خودکشی استفاده کرد.
کلید واژگان: رفتاردرمانی دیالکتیک, حل مسئله اجتماعی, دشواری تنظیم هیجان, تکانش گری, تاب آوریIntroductionSuicide attempt is one of the important problems of general world health. The present study aimed to investigate the effectiveness of dialectical behavior therapy on social problem-solving, difficulty in emotion regulation, impulsiveness, and resilience in suicide attempts in Ilam Province, Iran.
Materials & MethodsThis research was a quasi-experimental design with experimental and control groups. The study population consisted of 457 people from Ilam province who committed suicide attempts. A sample of 40 subjects was selected and randomly assigned to two groups (20 experimental and 20 control). The pretest was performed on both groups. Then, the intervention was performed on the experimental group in 12 sessions (1 h), and the control group did not receive any intervention. After the intervention, a post-test was performed in two groups. The research tools included the D’Zurilla social problem-solving scale, Gratz & Roemer difficulties in emotion regulation scale, Barratt impulsiveness scale, and the Connor-Davidson resilience scale questionnaires. Moreover, multivariate covariance analysis was used to analyze the data.
ResultsThe results of the covariance analysis indicated that there was a significant difference between the post-test mean scores of the experimental and control groups in the variables, including social problem-solving (F=430), emotional regulation difficulty (F=94.714), impulsiveness (F=72.404), and resilience (F=11.168), with all variables showing significance at P<0.001.
ConclusionThe results indicate that dialectical behavior therapy can be used to increase social problem-solving skills and resilience, as well as to decrease difficulty in emotion regulation and impulsiveness in people who commit suicide attempts.
Keywords: Dialectical Behavior Therapy, Social Problem-Solving, Difficulty In Emotion Regulation, Impulsiveness, Resilience -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و هفتم شماره 2 (پیاپی 194، خرداد و تیر 1403)، صص 539 -551مقدمه
اختلالات خوردن یکی از شایع ترین اختلالات روانی/روانی جسمانی است که مشکلات زیادی در سلامت جسمانی، عملکرد ذهنی و کیفیت زندگی ایجاد می کند. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر انسجام روانی بیماران پرخوری بود.
روش کارپژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل زنان چاق و دارای اضافه وزن 18 تا 45 ساله مبتلا به پرخوری در شهر کرج بود که در سال های 1402-1401 به طور مرتب به انجمن پرخوران گمنام شهر کرج مراجعه کرده بودند. از بین جامعه آماری برای انتخاب حجم نمونه با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 60 نفر از آن ها انتخاب شدند. آزمودنی ها از نظر نمرات پرسشنامه پرخوری و تشخیص پزشک به طور مساوی در دو گروه (20 نفر در گروه رفتاردرمانی دیالکتیکی و 20 نفر در گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد) و گروه کنترل (20 نفر) قرار گرفتند. پس از انجام پیش آزمون، آزمودنی های گروه آزمایش، پروتکل رفتار درمانی دیالکتیکی سافر (2009) طی 12 جلسه 2 ساعته و پروتکل طرح درمان رویکرد پذیرش و تعهد هیز و همکاران (2009) و هیز و همکاران (2010) طی 12 جلسه 2 ساعته دریافت کردند. سپس مرحله پس آزمون و سه ماه بعد پیگیری انجام شد. ابزار مورداستفاده در این پژوهش، پرسشنامه انسجام روان شناختی فلسنبرگ (1) بود. داده های به دست آمده از این تحقیق با استفاده از نرم افزار spss-27 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.
نتایجنتایج نشان داد که بین اثربخشی دو گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و رفتاردرمانی دیالکتیکی در افزایش سطح انسجام روانی بیماران مبتلا به پرخوری تفاوت معناداری وجود ندارد. نتایج نشان داد که هر دو گروه موثر بوده و نتایج پایداری را نشان می دهند.
نتیجه گیریبا توجه به یافته ها می توان نتیجه گرفت که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و رفتاردرمانی دیالکتیکی می تواند سطح انسجام روانی بیماران مبتلا به پرخوری را افزایش دهد؛ بنابراین توصیه می شود درمانگران از این رویکردها به عنوان درمانی موثر برای افزایش انسجام روانی بیماران مبتلا به پرخوری استفاده کنند.
کلید واژگان: رفتاردرمانی دیالکتیک, درمان پذیرش و تعهد, انسجام روانی, پرخوریIntroductionEating disorders are one of the most common mental/psycho-physical disorders that cause many problems in physical health, mental functioning and quality of life. Despite the fact that binge eating disorder is considered the most common eating disorder, it has not been studied much. The purpose of the present study was to compare the effectiveness of dialectical behavior therapy with acceptance and commitment therapy on psychological coherence in binge eating patients.
MethodsThe present study was a quasi-experimental design with a pre-test-post-test and follow-up with a control group. The statistical population included obese and overweight women aged 18 to 45 suffering from overeating in Karaj, who had regularly visited the Overeaters Anonymous Association in Karaj in 2022-2023. From among, using the convenient sampling method, 60 individuals were randomly selected and matched in terms of the scores of the overeating questionnaire and the doctor's diagnosis. They were equally assigned to two groups (20 people in the dialectical behavior therapy group and 20 people in the acceptance and commitment therapy group) and the control group (20 people). After the pre-test, the subjects in the experimental group received the dialectical behavior therapy protocol using the book "Dialectical Behavior Therapy for Binge Eating and Psychotic Anorexia: A Practical Guide for Clinical Experts" written by Debra Safer (2019) during 12 two-hour sessions. They also received the treatment plan protocol of the acceptance and commitment approach based on Hayes, Stroshall, and Wilson (2009), Twohig (2012), and Hayes et al. (2013) during 12 two-hour group sessions. Then the post-test stage and three months later follow-up were conducted. The instrument was Felsenberg's psychological coherence questionnaire (2006). The data obtained from this research were analyzed using SPSS-27 software.
ResultsThe results showed that there is no significant difference between the effectiveness of two groups of acceptance and commitment therapy and dialectical behavior therapy in increasing the level of psychological coherence. The results showed that both groups were effective and showed stable results.
ConclusionConsidering the findings, it can be concluded that the treatment based on acceptance and commitment and dialectical behavior therapy can increase the level of psychological coherence of patients with binge eating. Therefore, it is recommended that therapists use these approaches as an effective treatment to increase the psychological coherence of patients with binge eating.
Keywords: Dialectical Behavior Therapy, Acceptance, Commitment Therapy, Psychological Coherence, Overeating -
زمینه و هدف
این پژوهش باهدف مقایسه اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک و روان درمانی شناختی تحلیلی در کاهش علائم روان شناختی افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی بود.
مواد و روش هااین تحقیق براساس هدف، تحقیقی کاربردی است. براساس گردآوری و نوع داده ها کمی و از لحاظ زمان مقطعی بود. علاوه براین طرح پژوهشی از نوع نیمه آزمایشی به صورت پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. نمونه آماری پژوهش 45 نفر به صورت غیرتصادفی انتخاب شدند. از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد در برنامه آماری SPSS نسخه 26 استفاده شد.
یافته هایافته های پژوهش نشان داد که نمرات علائم شخصیت مرزی BPI و STB برای افرادی که تحت درمان روان درمانی شناختی تحلیلی قرار گرفتند بیشتر از افرادی بود که تحت درمان رفتاری دیالکتیک بودند.
نتیجه گیرینتایج پژوهش حاضر نشان دهنده موثرتر بودن روش شناختی تحلیلی از رفتاردرمانی دیالکتیک بوده است. در مجموع می توان نتیجه گرفت روان درمانگری شناختی تحلیلی با بهبود روابط بین شخصی، هیجانی وخودپنداره افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی از انجام رفتارهای تکانه ای، بدون تفکر و برنامه ریزی نشده با ارتباط مناسب بین بیمار و درمانگر به بهبود عملکرد اجتماعی این بیماران کمک کند.
کلید واژگان: رفتاردرمانی دیالکتیک, علائم روان شناختی, اختلال شخصیت مرزی, روان درمانی شناختی تحلیلیAim and BackgroundThis research aimed to compare the effectiveness of dialectical behavior therapy and analytical cognitive psychotherapy in reducing the psychological symptoms of people with borderline personality disorder.
Methods and Materials:
This research is an applied research based on the goal. Based on the collection and type of data, it was quantitative and cross-sectional in terms of time. In addition, it was a semi-experimental research design in the form of pre-test-post-test with a control group. The statistical sample of the research was 45 people in a non-random way. They were chosen voluntarily. Multivariate covariance analysis was used in quantitative data and SPSS version 26 statistical program was used.
FindingsThe research findings indicated that the scores for Borderline Personality Inventory (BPI) and Self-harm Thoughts and Behaviors (STB) were higher for individuals who underwent Cognitive Analytic Therapy (CAT) compared to those who underwent Dialectical Behavior Therapy (DBT).
ConclusionsThe results of the present study suggest that the Cognitive Analytic approach is more effective than Dialectical Behavior Therapy. Overall, it can be concluded that Cognitive Analytic Psychotherapy, by improving interpersonal relationships, emotional regulation, and self-concept in individuals with Borderline Personality Disorder, helps in reducing impulsive, unplanned, and thoughtless behaviors through a proper patient-therapist relationship, thereby improving the social functioning of these patients.
Keywords: Dialectical Behavior Therapy, Psychological Symptoms, Borderline Personality Disorder, Cognitive Analytical Psychotherapy -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و هفتم شماره 1 (پیاپی 193، فروردین و اردیبهشت 1403)، صص 273 -286مقدمه و هدف
تجربه خشونت خانوادگی سبب می شود تا دختران با آسیب های روان شناختی و هیجانی مختلفی مواجه شوند. بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر اجتناب تجربه ای و پریشانی روان شناختی دختران با تجربه خشونت خانگی انجام گرفت.
مواد و روش هاپژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل دختران با تجربه خشونت خانگی در سال تحصیلی 99-1398 در شهر اصفهان بود. در این پژوهش تعداد 30 دختر با سابقه خشونت خانوادگی با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه گمارده شدند (در هر گروه 15 نفر). پس از شروع مداخله 2 نفر در گروه آزمایش و 3 نفر در گروه گواه از ادامه حضور در پژوهش انصراف دادند. گروه آزمایش مداخله آموزش رفتاردرمانی دیالکتیک (لینهان، 2004) را طی دو و نیم ماه در 10 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه پرسشنامه اجتناب تجربه ای (بوند و همکاران، 2011) و پریشانی روان شناختی (کسلر و همکاران، 2003) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هانتایج نشان داد که رفتاردرمانی دیالکتیک بر اجتناب تجربه ای و پریشانی روان شناختی دختران با تجربه خشونت خانگی تاثیر معنادار دارد (p<0/001). بدین صورت که این درمان توانسته بود منجر به کاهش اجتناب تجربه ای و پریشانی روان شناختی این دختران شود.
کلید واژگان: اجتناب تجربه ای, پریشانی روان شناختی, خشونت خانگی, رفتاردرمانی دیالکتیکIntroduction and purposethe experience of domestic violence causes the girls to face different psychological and emotional damages. Therefore, the present study was conducted with the purpose of investigating the effectiveness of dialectic behavior therapy on the experiential avoidance and psychological distress in the girls with the experience of domestic violence.
Material and methodsthe present study was quasi-experimental with pretest-posttest and control group design. The statistical population of the present study included the girls with the experience of domestic violence in academic year 2019-20. 30 girls with the record of domestic violence were selected through purposive sampling method and they were randomly accommodated into experimental and control groups (each group of 15 girls). After starting the intervention, 2 girls in the experimental group and 3 girls in the control group quit taking part in the study. The experimental group received ten ninety-minute sessions of training dialectic behavior therapy (Linhan, 2004) during two-and-a-half months. The applied questionnaires in the present study were experiential avoidance questionnaire (Bond et al, 2011) and psychological distress (Kesler et al, 2003). The data from the study were analyzed through ANCOVA method.
Findingsthe results showed that dialectic behavior therapy has significant effect on the experiential avoidance and psychological distress in the girls with the experience of domestic violence (p<0.001) in a way that this therapy succeeded in decreasing experiential avoidance and psychological distress in these girls.
Keywords: Experiential Avoidance, Psychological Distress, Domestic Violence, Dialectic Behavior Therapy -
زمینه و هدفیکی از رفتارهای ناسالم خطرزا که در دوران نوجوانی بیشتر از سایر دوره های زندگی شایع است، رفتارهای خودجرحی می باشد. این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر خودنهان سازی، شفقت به خود و رفتارهای خودجرحی دانش آموزان دختر انجام شد.مواد و روش هاروش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش، دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهرستان بندرترکمن در سال تحصیلی 1402-1401 بودند که تعداد 30 دانش آموز به روش نمونه گیری خوشه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) جای دهی شدند. گروه آزمایش، رفتار درمانی دیالکتیک را دریافت کرد و گروه گواه تا پایان پژوهش مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش شامل پرسش نامه های خودنهان سازی لارسون و جاستین، شفقت ورزی به خود نف و سیاهه رفتارها و کارکردهای خودجرحی کلونسکی و گلن بود.یافته هانتایج پژوهش نشان داد که رفتاردرمانی دیالکتیک بر خودنهان سازی، شفقت به خود و رفتارهای خودجرحی دانش آموزان دختر اثربخش است (0/05>P).نتیجه گیرینتایج پژوهش حاکی از آن است که رفتار درمانی دیالکتیک با داشتن حالتی پذیرا و غیرقضاوتی از ذهن و همدلی، منجر به کاهش خودنهان سازی، رفتارهای خودجرحی و افزایش شفقت به خود در دانش آموزان دختر می شود.کلید واژگان: رفتاردرمانی دیالکتیک, خود نهان سازی, شفقت به خود, خودجرحیBackgroundOne of the dangerous unhealthy behaviors that are more common during adolescence compared with other periods of life is the self-injury behavior. This research was conducted with the aim of investigating the effectiveness of dialectical behavior therapy on self-concealment, self-compassion and self-injurious behaviors of female students.Materials and MethodsThe research method was a semi-experimental pre-test-post-test type with a control group. The statistical population of the research was the female high school students in Bandar Turkmen, Iran, during the school years 2022-2023, when 30 students were included by cluster sampling and randomly placed in 2 experimental and control groups (n=15 for each group). The experimental group received dialectical behavior therapy while the control group did not receive any intervention until the end of the study. The research tools included Larson and Justin's self-disclosure questionnaires, Neff's self-compassion, and Klonsky and Glenn's list of self-injury behaviors and functions.ResultsThe results of the research showed that dialectical behavior therapy was effective on self-concealment, self-compassion and self-injury behaviors of female students (P<0.05).ConclusionThe results indicated that, with a receptive and non-judgmental state of mind and empathy, the dialectical behavior therapy led to the reduction of self-concealment, self-injurious behaviors and enhanced self-compassion in female students.Keywords: dialectical behavior therapy, self-concealment, Self-Compassion, self-injury
-
مقدمه
سلامت جسمانی و روانی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 با نیازهای بنیادین روانشناختی ارتباط دارد. این مطالعه با هدف مقایسه اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیک و آموزش مبتنی بر فراشناخت بر نیاز های بنیادین روانشناختی بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شده است.
روش کارمطالعه حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری این پژوهش، شامل بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به بیمارستان شهدای نی ریز در استان فارس در سال 1400 بودند. تعداد 60 تن بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 به شیوه هدفمند انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک کنترل جایدهی شدند(هر گروه 20 نفر). جمع آوری داده ها با استفاده از پرسشنامه جمعیت شناختی، مقیاس نیاز های بنیادین روانشناختی BPNS)) انجام شد. پس از اجرای پیش آزمون، گروهای آزمایش 1 و 2 تحت 12 جلسه 75 دقیقه ای (هفته ای 2 جلسه) رفتار درمانی دیالکتیک و آمورش مبتنی بر فراشناخت بصورت جداگانه قرار گرفتند. تحلیل داده ها در نرم افزار Spssنسخه 23 انجام شد (0/05P<).
یافته هابین گروه ها از نظر سن، جنسیت، تحصیلات، اشتغال و تاهل تفاوت معناداری وجود نداشت (0/05<P). رفتار درمانی دیالکتیک و آموزش مبتنی بر فراشناخت هر دو منجر به افزایش نیاز های بنیادین روانشناختی و زیر مقیاس های شایستگی، خودپیروی و ارتباط در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 شد (0/001P<).
نتیجه گیریرفتار درمانی دیالکتیک و آموزش مبتنی بر فراشناخت هر دو منجر به افزایش نیاز های بنیادین روانشناختی گردید. پیشنهاد می شود که از این مداخله ها با اولویت رفتار درمانی دیالکتیک جهت توانبخشی بیمارن دیابتی نوع 2 استفاده گردد.
کلید واژگان: رفتاردرمانی دیالکتیک, آموزش فراشناخت, نیازهای اساسی روانشناختی, بیماران دیابتی نوع 22IntroductionPhysical and psychological health in patients with type 2 diabetes is related to basic psychological needs. This study was conducted to compare the effectiveness of dialectical behavior therapy and training based on metacognition on the basic psychological needs of patients with type 2 diabetes.
MethodsThe present study is quasi-experimental with pre-test, post-test, and follow-up group design. The statistical population of this research included patients with type 2 diabetes referred to Shahada Neiriz Hospital in Fars province in 2021. A total of 60 patients with type 2 diabetes were selected purposefully and randomly assigned to two experimental groups and one control group (20 people in each group). Data collection was done using a demographic questionnaire and the Basic Psychological Needs Scale. After the pre-test, experimental groups 1 and 2 underwent 12 sessions of 75 minutes (2 sessions per week) of dialectical behavior therapy and metacognition-based therapy separately. The tools were completed by 3 groups in 3 times: pre-test, post-test and follow-up. Data analysis was analyzed in SPSS software version 23 (P<0.05).
ResultsThere are no significant differences between the groups in terms of age, gender, education, occupation and marital status (P>0.05). Dialectical behavior therapy and training based on metacognition both increased basic psychological needs (P<0.001) in patients with type 2 diabetes.
ConclusionDialectical behavior therapy and training based on metacognition both increased basic psychological needs and competence, autonomy, and relationship subscales. It is suggested that these exercises should be used with the priority of dialectical behavior therapy for the rehabilitation of patients with type 2 diabetes.
Keywords: Dialectical Behavior Therapy, Metacognition Training, Basic Psychological Needs, Diabetes Mellitus Type 2 -
هدف
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر دشواری تنظیم هیجانی و پرخاشگری نوجوانان دختردارای علایم افسردگی انجام شد.
مواد و روش هاروش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل نوجوانان دختر با علایم افسردگی مراجعه کننده به مراکز مشاوره آموزش و پرورش شهر بابل در سال تحصیلی 1401-1400 بود. در این پژوهش تعداد 30 نوجوان دختر با علایم افسردگی با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جایدهی شدند (15 نوجوان در گروه آزمایش و 15 نوجوان در گروه گواه). نوجوانان حاضر در گروه آزمایش رفتاردرمانی دیالکتیک (10 جلسه) را طی 10 هفته (90 دقیقه ای) دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه افسردگی نوجوانان (کوتچر، 2002)، پرسشنامه دشواری در تنظیم هیجان (گرتز و رومر، 2004) و پرسشنامه پرخاشگری (باس و پری، 1992) بود. داده ها به شیوه تحلیل واریانس آمیخته و آزمون تعقیبی بونفرنی توسط نرم افزار آماری SPSS23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هانتایج نشان داد که رفتاردرمانی دیالکتیک بر دشواری تنظیم هیجانی (0001>P؛ 60/0=Eta؛ 50/42=F) و پرخاشگری (0001>P؛ 53/0=Eta؛ 83/31=F) نوجوانان دختردارای علایم افسردگی تاثیر دارد.
نتیجه گیریبر اساس یافته های حاصل از پژوهش حاضر، رفتاردرمانی دیالکتیک با بهره گیری از تکنیک های تحمل پریشانی و پذیرش ،خودتنظیمی هیجانی، ذهن آگاهی وارتباط موثر می تواند به عنوانی رویکردی موثر در جهت کاهش دشواری تنظیم هیجانی و پرخاشگری نوجوانان دختر با علایم افسردگی مورد استفاده قرار داد.
کلید واژگان: رفتاردرمانی دیالکتیک, دشواری تنظیم هیجانی, پرخاشگری, افسردگیPurposeThe present study was conducted to investigate the effectiveness of dialectical behavior therapy on the difficulty of emotional regulation and aggression in female adolescents with depressive symptoms .
Materials and MethodsThe research method of the present study was quasi-experimental with pretest, posttest and control group design and follow-up period in two months. The statistical population of the present study included female adolescents with depressive symptoms who referred to education counseling centers in Babol city in the academic year of 2021-2022. 30 female adolescent with depressive symptoms were selected through purposive sampling method and randomly accommodated into experimental and control groups (15 adolescent in the experimental group and 15 adolescent in the control group). The experimental group received dialectical behavior therapy (10 sessions) during 10 weeks (90 minutes). The applied questionnaires in this study included Adolescent Depression Questionnaire (Kutcher, 2002), Difficulty in Emotion Regulation Questionnaire (Gratz & Roemer, 2004) and Aggression Questionnaire (Buss & Perry, 1992). The data were analyzed through mixed ANOVA and Bonferroni follow-up test via SPSS23 software .
FindingsThe results showed that dialectical behavior therapy is effective on the difficulty of emotional regulation (F=42.50; Eta=0.60; p<0001) and aggression (F=31.83; Eta=0.53; p<0001) of female adolescents with depressive symptom .
ConclusionAccording to the findings of the present study, dialectical behavior therapy can be used as an efficient method to decreace difficulty of emotional regulation and aggression of female adolescents with depressive disorder through employing techniques such as bearing distress ،emotional self-regulation ،mindfulness and effective communication
Keywords: Dialectical behavior therapy, Difficulty of Emotional Regulation, aggression, Depressive Symptom -
سابقه و هدف
به نظر می رسد فراتشخیصی یکپارچه نگر و رفتاردرمانی دیالکتیک بر امیدواری و ادراک درد بیماران مبتلا به سرطان تاثیر بگذارد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه ی اثربخشی درمان فراتشخیصی یکپارچه نگر و رفتاردرمانی دیالکتیک بر امیدواری و ادراک درد بیماران سرطانی شهر اصفهان صورت گرفت.
روش بررسیروش این پژوهش، نیمه آزمایشی با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش کلیه بیماران مبتلا به سرطان شهر اصفهان در سال 1400-1399 بود که از میان جامعه ی آماری شامل 925 نفر بیمار مبتلا به سرطان که دارای پرونده در موسسه حمایتی "نورمحیی" اصفهان بودند، 63 بیمار بصورت در دسترس انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه گمارش شدند. گروه های آزمایش تحت آموزش با پروتکل های تخصصی قرار گرفتند. داده ها با روش تحلیل واریانس مکرر آمیخته و آزمون تعقیبی بونفرونی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته هافراتشخیصی یکپارچه نگر و رفتاردرمانی دیالکیتک در مقایسه با گروه کنترل، در پس آزمون منجر به بهبود امیدواری و ادراک درد بیماران مبتلا به سرطان شد (001/0>P)، و این نتایج در مرحله پیگیری نیز نشان از ماندگاری اثر داشت (001/0>P). تاثیر فراتشخیصی یکپارچه نگر و رفتاردرمانی دیالکتیک بر امیدواری و ادراک درد بیماران مبتلا به سرطان در مراحل پس آزمون و پیگیری متفاوت نبود.
نتیجه گیریفراتشخیصی یکپارچه نگر و رفتاردرمانی دیالکتیک احتملا منجر به بهبود سطح امیدواری و ادراک درد بیماران مبتلا به سرطان می شود.
کلید واژگان: درمان فراتشخیصی یکپارچه نگر, رفتاردرمانی دیالکتیک, امیدواری, ادراک درد, سرطانMedical Science Journal of Islamic Azad Univesity Tehran Medical Branch, Volume:32 Issue: 3, 2022, PP 311 -319BackgroundIntegrative transdiagnostic and dialectical behavioral therapy seem to affect the hope and pain perception of cancer patients. The aim of this study was to compare the effectiveness of integrated transdiagnostic therapy and dialectical behavioral therapy on hope and pain perception of cancer patients in Isfahan.
Materials and methodsThe method of this study was quasi-experimental with a control group. The statistical population of the study was all cancer patients in Isfahan in 1400. Of statistical population, 63 patients were selected by available sampling and randomly assigned to two experimental groups and one control group. The experimental groups were trained with specialized protocols. Data were analyzed by repeated measures analysis of variance and Bonferroni post hoc test.
ResultsCompared to the control group, integrated transdiagnostic and dialectical behavioral therapy resulted in improved hope and pain perception of cancer patients in the post-test (P<0.001), and these results also showed a lasting effect in the follow-up phase. The effect of integrated transdiagnostic and dialectical behavioral therapy on hope and pain perception of patients with cancer was not different in post-test and follow-up stages.
ConclusionIntegrative transdiagnostic and dialectical behavioral therapy are likely to improve hope and pain perception in cancer patients.
Keywords: Integrative transdiagnostic therapy, Dialectical behavior therapy, Hope, Pain perception, Cancer -
پیش زمینه و هدف:
اختلال شخصیت مرزی شایع ترین اختلال در بین اختلال های شخصیت در محیط های روان پزشکی محسوب می شود. هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک و ترکیب رفتاردرمانی دیالکتیک و درمان مبتنی بر ذهنی سازی در بهبود نشانه های افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی بود.
مواد و روش کار :
این مطالعه نیمه تجربی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. 45 نفر از افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی مراجعه کننده به کلینیک های روان شناختی شهر ارومیه در سال 1400 با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و سپس به صورت تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل (هر گروه 15 نفر) تخصیص داده شدند. برای گروه آزمایش اول 12 جلسه ترکیب رفتاردرمانی دیالکتیک و درمان مبتنی بر ذهنی سازی و برای گروه آزمایش دوم 12 جلسه رفتاردرمانی دیالکتیک اجرا شد. گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. از مقیاس شخصیت مرزی برای جمع آوری داده ها استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 24 و آمارهای توصیفی و آمار استنباطی آنکووا تحلیل شد.
یافته هامیانگین نمرات شخصیت مرزی در مراحل قبل و بعد از مداخله در گروه آزمایش اول به ترتیب 00/36 و 13/28، در گروه آزمایش دوم به ترتیب 56/35 و 20/32 و در گروه کنترل به ترتیب 73/36 و 04/36 بود. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که میانگین شخصیت مرزی در گروه مداخله ترکیب رفتاردرمانی دیالکتیک و درمان مبتنی بر ذهنی سازی در مقایسه با گروه رفتاردرمانی دیالکتیک به تنهایی به طور معناداری کاهش پیدا کرده است (01/0P).
کلید واژگان: اختلال شخصیت مرزی, رفتاردرمانی دیالکتیک, درمان مبتنی بر ذهنی سازیBackground & AimsBorderline personality disorder is the most common personality disorder in psychiatric settings. The aim of this study was to compare the effectiveness of dialectical behavior therapy and the combination of dialectical behavior therapy and mentalization-based therapy in improving the symptoms of people with borderline personality disorder.
Materials & MethodsThis semi-experimental study was a pre-test/post-test type with a control group. 45 people with borderline personality disorder referred to psychological clinics in Urmia city, Iran in 2021 were selected by available sampling method and then randomly assigned to two intervention and control groups (15 people in each group). For the first experimental group, 12 sessions of combination of dialectical behavior therapy and metallization-based therapy were performed, and for the second experimental group, 12 sessions of dialectical behavioral therapy were implemented. The control group did not receive any intervention. The control group did not receive any intervention. The borderline personality scale was used to collect data. The data were analyzed using SPSS version 24 software and descriptive statistics and inferential ANCOVA statistics.
ResultsThe average scores of borderline personality in the stages before and after the intervention in the first experiment group were 36.00 and 28.13, in the second experiment group were 35.56 and 32.20, and in the control group were 36.73 and 36.04, respectively. The results of covariance analysis showed that the mean of borderline personality in the intervention group which toke combination of dialectical behavior therapy and metallization-based therapy had decreased significantly in comparison with the group of dialectical behavior therapy alone.
Keywords: Borderline Personality Disorder, Dialectical Behavior Therapy, Mentalization Based Therapy -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و پنجم شماره 2 (پیاپی 182، خرداد و تیر 1401)، صص 630 -641مقدمه و هدف
بروز تعارض بین کار و خانواده سبب میشود تا علمکرد خانوادگی و شغلی فرد با آسیب جدی مواجه شود. بر این اساس این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر دلزدگی زناشویی و دلبستگی زوجی کارکنان دارای تعارض کار و خانواده انجام شد.
مواد و روشها:
روش پژوهش حاضر نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کارمندان با تعارض کار و خانواده در شرکت ایران خودرو (شهر تهران) در ششماهه دوم سال 1398 بود. در این پژوهش تعداد 30 کارمندان با تعارض کار-خانواده با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروههای آزمایش و کنترل گمارده شدند (در هر گروه 15 کارمند). گروه آزمایش به مدت 10 جلسه تحت آموزش رفتاردرمانی دیالکتیک (لینهان، 2004) قرار گرفتند. در این پژوهش از پرسشنامههای تعارض کار- خانواده (کارلسون و همکاران، 2000)، دلزدگی زناشویی (پاینز، 1996) و دلبستگی زوجین (بارتولوموو، 1998) استفاده شد. دادههای حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر با استفاده از نرمافزار آماری 23SPSS تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها:
نتایج نشان داد که رفتاردرمانی دیالکتیک بر دلزدگی زناشویی (001/0<p) و دلبستگی زوجی (001/0<p) کارکنان دارای تعارض کار و خانواده تاثیر معنادار داشته است. بدین صورت که این درمان توانسته منجر به کاهش دلزدگی زناشویی و بهبود دلبستگی زوجی کارکنان شود.
کلید واژگان: تعارض کار و خانواده, دلزدگی زناشویی, دلبستگی زوجی, رفتاردرمانی دیالکتیکIntroduction and purposeConflicts between work and family cause serious damage to a person's family and professional performance. According to this the present study was conducted aiming to determine the effectiveness of dialectic behavior therapy on marital burnout and marital attachment of the employees with work-family conflict.
Material and MethodsIt was a quasi-experimental study with pretest, posttest design with control group and two-month follow-up stage. The statistical population included the employees with work-family conflict at Iran Khodro Company (Tehran) in the autumn and winter of 2019-20. 30 employees with work-family conflict were selected through purposive sampling method and they were randomly replaced into experimental and control groups (each group of 15 employees. The experimental group was undergone 10 sessions of dialectic behavior therapy (Linhan, 2004). Work-family conflict questionnaire (Carlson et.al, 2000), marital burnout and questionnaire (Pines, 1996) and marital attachment questionnaire (Bartholomew, 1998) were used in the present study. The data from the study were analyzed through repeated measurement ANOVA via SPSS23 software.
FindingsThe results showed that dialectic behavior therapy has had significant effect on marital burnout (p<0.001) and marital attachment (p<0.001) of the employees with work- family conflict in a way that this therapy could lead to the decrase marital burnout and improvement of marital burnout and marital attachment of the employees.
Keywords: Marital burnout, marital attachment, work-family conflic, dialectic behavior therapy -
سابقه و هدف
هدف پژوهش، تعیین میزان اثربخشی آموزش کنترل تکانه و رفتاردرمانی دیالکتیک بر تکانشگری بی برنامگی، حرکتی و شناختی دختران نوجوان مبتلا به اختلال نامنظم خلقی اخلال گرانه بود.
مواد و روش هاپژوهش حاضر، نیمه تجربی با دو گروه آزمایش و یک گروه شاهد می باشد. جامعه ی آماری شامل دختران مبتلا به اختلال نامنظم خلقی اخلال گرانه بود که بعد از تشخیص اختلال با روش نمونه گیری در دسترس در هر گروه، 7 مراجعه کننده قرار داده شد. ابزار اندازه گیری شامل مصاحبه ی بالینی بر اساس DSM-5 و مقیاس تکانشگری بارت (BIS-11) بود. در حالی که در این مدت گروه شاهد هیچ مداخله ای را دریافت نکردند. نتایج با استفاده از تحلیل کواریانس چند متغیری تحلیل شد.
یافته هانتایج نشان داد که بین میانگین های نمرات خرده مقیاس های تکانشگری گروه آزمایشی، کنترل تکانه و رفتاردرمانی دیالکتیکی با گروه شاهد، تفاوت معنی داری وجود دارد (0/001 > P)، بین میانگین های نمرات خرده مقیاس های تکانشگری گروه آزمایشی کنترل تکانه و رفتاردرمانی دیالکتیکی، تفاوت معنی داری وجود دارد (0/001 > P).
نتیجه گیریدر حوزه ی درمان و زمینه ی کار با افرادی که در حالت بحران و تکانشگری به سر می برند، کنترل تکانه و رفتاردرمانی دیالکتیکی با توجه به ماهیت آن، بسیار کارآ و نویدبخش به نظر می رسد.
کلید واژگان: کنترل تکانه, رفتاردرمانی دیالکتیک, تکانشگری, اختلال نامنظم خلقی اخلال گرانهBackground and purposeThe aim of this study was to determine the effectiveness of impulse control training and dialectical behavioral therapy on unplanned, motor and cognitive impulsivity in adolescent girls with disordered mood disorders.
Materials and MethodsThe present study is a quasi-experimental study with two experimental groups and one control group. The statistical population of the present study was girls with disordered mood disorder who were available in each group of 7 patients after diagnosis. Measurement tools included clinical interview based on DSM-5 and Bart (1994) Impulsivity Scale. During this period, the control group did not receive any intervention. The results were analyzed using multivariate analysis of covariance.
ResultsThe results showed that there was a significant difference between the mean scores of the impulsivity subscales of the experimental group of impulse control and dialectical behavior therapy with the control group (p <0.001). There is a significant difference dialectically (p <0.001).
ConclusionIn the field of treatment and work with people who are in a state of crisis and impulsivity, impulse control and dialectical behavior therapy, considering its nature, seems to be very effective and promising.
Keywords: Impulse control, Dialectical behavioral therapy, Impulsivity, Disruptive mood disorder -
مقدمه
روند سرطان و درمان آن بر روی بیماران تاثیراتی می گذارد؛ به نحوی که عملکرد جسمی و روانی فرد مبتلا کاهش می یابد. در این راستا، بهره گیری از رویکردهای درمانی جهت بهبود مشکلات روان ناشی از بیماری شناسایی و ارایه شده است که با توجه به تکرار راهبردهای درمانی دیگر و تنوع مشکلات روان شناختی بیماران مبتلا به سرطان، عدم بهره گیری از دو راهبرد فراتشخیصی یکپارچه نگر و رفتاردرمانی دیالکتیک (Dialectical behavior therapy یا DBT) در گروه بیماران مبتلا به سرطان و با توجه به تاثیر مهارت شناختی فرد در حفظ سلامت روان، هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان فراتشخیصی یکپارچه نگر و DBT بر بهزیستی روان شناختی و ادراک درد بیماران مبتلا به سرطان شهر اصفهان بود.
روش هاطرح این مطالعه نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و دوره پیگیری همراه با گروه شاهد بود. جامعه ی آماری تحقیق را کلیه بیماران مبتلا به انواع سرطان شهر اصفهان در سال 1400 تشکیل دادند. نمونه ها شامل 63 نفر از بیماران مبتلا به سرطان بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت قرعه کشی در سه گروه مداخله و شاهد قرار گرفتند. اطلاعات با کمک پرسش نامه ادراک درد (McGill Pain Questionnaire یا MPQ) و بهزیستی روان شناختی Ryfe جمع آوری گردید و با استفاده از آزمون Repeated measures ANOVA در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هاآموزش فراتشخیصی یکپارچه نگر و DBT، بر بهبود ادراک درد و بهزیستی روان شناختی بیماران مبتلا به سرطان گروه مداخله نسبت به گروه شاهد اثربخش بود. همچنین، تفاوت معنی داری بین دو راهبرد آموزشی (فراتشخیصی یکپارچه نگر و DBT) در مرحله پس آزمون به ترتیب 58/0 و 42/0، برای متغیر ادراک درد، برای متغیر بهزیستی روان شناختی به ترتیب 27/0 و 17/0، مرحله ی پیگیری برای متغیر ادراک درد به ترتیب 58/0 و 43/0 و برای متغیر بهزیستی روان شناختی به ترتیب 30/0 و 17/0 به دست آمد (01/0 > P). درمان فراتشخیصی یکپارچه نگر بر بهزیستی روان شناختی و ادراک درد بیماران مبتلا به سرطان موثرتر بود.
نتیجه گیریدرمان فراتشخیصی یکپارچه نگر و DBT منجر به افزایش بهزیستی روان شناختی و بهبود ادراک درد در بیماران می شود و متخصصان حوزه سلامت می توانند از این روش درمانی جهت بهبود عملکرد روانی بیماران استفاده کنند.
کلید واژگان: فراتشخیصی یکپارچه نگر, رفتاردرمانی دیالکتیک, بهزیستی روان شناختی, ادراک درد, سرطانBackgroundThe process of cancer and its treatment has effects on patients, so that the physical and mental function of the patient is reduced. In this regard, the use of therapeutic approaches to improve mental health problems caused by the disease has been identified and presented. Considering the repetition of other therapeutic strategies and the variety of psychological problems of patients with cancer, lack of use of two strategies of integrated transdiagnostic treatment and dialectical behavior therapy (DBT) in the group of patients with cancer, and the impact of a person's cognitive skill on maintaining mental health, the purpose of the present study was to compare the effectiveness of integrated transdiagnostic treatment and DBT in psychological well-being and pain perception of patients with cancer
MethodsThe design of this quasi-experimental study was pre-test, post-test, and follow-up with a control group. The statistical population of the study consisted of all patients with cancer in Isfahan, Iran, in 2021. The study sample consisted of 63 patients with cancer who were selected by the available sampling method and randomly assigned to three experimental and control groups. Research data were collected using McGill Pain Questionnaire (MPQ) and Ryff's Psychological Well-Being Scale and analyzed using repeated-measures analysis of variance (ANOVA) in SPSS software.
FindingsIntegrated transdiagnostic and DBT education was effective in improving pain perception and psychological well-being of patients with cancer in the experimental group compared to the control group. Moreover, there was a significant difference between the two educational strategies (integrated transdiagnostic and DBT) in the post-test for variable of pain perception (P = 0.58 and P = 0.42, respectively) and for the psychological well-being variable (0.27 and 0.17, respectively). In the follow-up phase, it was obtained as 0.58 and 0.43 for the pain perception variable and 0.30 and 0.17 for the psychological well-being variable (P < 0.01). Integrated transdiagnostic treatment has been more effective in the psychological well-being and pain perception of patients with cancer.
ConclusionIntegrated transdiagnostic treatment and DBT lead to increased psychological well-being and improved pain perception in patients, and health professionals can use this treatment method to improve the psychological performance of patients.
Keywords: Unified Transdiagnostic Treatment, Dialectical behavior therapy, Psychological wellbeing, Pain perception, Neoplasms -
زمینه و هدف
افراد دارای معلولیت جسمیحرکتی در تنظیم هیجان با مشکل مواجه هستند. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک و طرحوارهدرمانی هیجانی بر تنظیم هیجان در معلولان جسمیحرکتی انجام شد.
روشبررسیروش پژوهش حاضر، نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون و پیگیری سهماهه همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری را تمامی معلولان جسمیحرکتی 20تا50ساله تشکیل دادند که در سال 1398 زیر پوشش بهزیستی مشهد قرار گرفتند. چهلوپنج نفر دارای ملاکهای ورود و خروج بهطور داوطلبانه و بهروش نمونهگیری دردسترس وارد مطالعه شدند و با رضایت شخصی بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایشی رفتاردرمانی دیالکتیک و طرحوارهدرمانی هیجانی و یک گروه گواه قرار گرفتند (هر گروه پانزده نفر). بهمنظور گردآوری دادهها، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجانی (گارنفسکی و کرایج، 2001) بهکار رفت. صرفا برای گروههای آزمایش، رفتاردرمانی دیالکتیک در یازده جلسه شصتدقیقهای براساس پروتکل درمانی مککی و همکاران (2007) و طرحوارهدرمانی هیجانی براساس پروتکل درمانی لیهی (2015) در یازده جلسه شصتدقیقهای اجرا شد. تحلیل دادهها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرمافزار SPSS نسخه 25 در سطح معناداری 0٫05 انجام گرفت.
یافتههانتایج نشان داد، میانگین نمرات راهبردهای سازشیافته در گروه رفتاردرمانی دیالکتیک بهطور معناداری کمتر از گروه طرحوارهدرمانی هیجانی بود (0٫001>p). میانگین نمرات راهبردهای سازشیافته در گروه طرحوارهدرمانی هیجانی بهطور معناداری بیشتر از گروه گواه بود (0٫001>p). میانگین نمرات راهبردهای سازشنایافته در گروه طرحوارهدرمانی هیجانی بهطور معناداری کمتر از گروه گواه بود (0٫039=p). همچنین در گروههای آزمایش، تفاوت معناداری در میانگین نمرات تنظیم هیجان (راهبردهای سازشیافته و راهبردهای سازشنایافته) در مراحل پیشآزمون و پسآزمون (0٫001>p) و پیشآزمون و پیگیری (0٫001>p) وجود داشت.
نتیجهگیریبراساس یافتههای پژوهش نتیجه گرفته میشود، اثربخشی طرحوارهدرمانی هیجانی بر راهبردهای سازشیافته تنظیم هیجان بیشتر از رفتاردرمانی دیالکتیک در معلولان جسمیحرکتی است.
کلید واژگان: رفتاردرمانی دیالکتیک, طرح واره درمانی هیجانی, تنظیم هیجانی, معلولین جسمی حرکتیBackground & ObjectivesPeople with disabilities feel different emotions due to their special circumstances, which significantly impact the quality of work and their daily activities throughout life. These emotions can cause people with disabilities to adapt and their presence in the social environment to diminish. In psychology, emotions have a very sensitive and fundamental place, because their relationships to needs and motivations are significant and can be the root of many mental or emotional disorders. Emotional schema therapy argues that individuals have implicit theories about emotion and emotion regulation. Dialectical behavior therapy is another treatment that is considered in emotion regulation today. This treatment aims to achieve behavioral stability and emotional processing. Because of insufficient and necessary research in a society with disabilities and the importance and necessity of paying attention to this vulnerable group, this study aimed to compare the effectiveness of dialectical behavior therapy and emotional schema therapy on emotional regulation in physically disabled people.
MethodsThe method of the present study was a quasi–experimental design with pretest–posttest and three–month follow–up with a control group. The statistical population was all 20 to 50 years old physically disabled people covered by Mashhad Welfare Organization, Mashhad City, Iran, in 2019. Forty–five subjects with inclusion and exclusion criteria were included in the study by a convenience sampling method. With personal consent, they were randomly divided into two experimental groups (dialectical behavior therapy and emotional schema therapy) and one control group (15 in each group). The inclusion criteria in the study were as follows: having only physical or mobility disabilities based on the diagnosis of the Welfare Medical Commission, participation of both sexes (male and female), having an age range between 20 and 50 years, holding a minimum diploma degree, not receiving concomitant therapies with research, having enough motivation and interest in treatment. The exclusion criteria included having major psychiatric disorders such as personality disorders, undergraduate education, severe medical and physical disorders, acute psychosocial problems, severe family and occupational problems affecting the treatment process; being abscent two sessions or more from intervention or concurrent participation in other psychotherapies. The study data were collected via the Emotional Cognitive Regulation Questionnaire (Garnefski & Kraaij, 2001) in the pretest and posttest phase for subjects in all three groups. For the experimental groups, dialectical behavioral therapy was performed in eleven 60–minute sessions based on the McKay et al. (2007) treatment protocol, and the emotional schema therapy based on Leahy treatment protocol (2015) was performed in eleven 60–minute sessions. No intervention was provided for the control group. Descriptive statistics indicators (mean and standard deviation) and inferential statistics (repeated measures analysis of variance and Bonferroni post hoc test) were used to analyze the data in SPSS software version 25. The significance level was considered 0.05 or less.
ResultsThe results showed that the effect of time and the interaction of time and group on the mean scores of the emotion regulation variable (adapted strategies and non–adapted strategies) were significant (p<0.001). The effect of the group on the mean scores of emotion regulation variables, including adapted strategies (p<0.001) and non–adapted strategies (p=0.043) was significant. Also, the mean scores of adaptive strategies of emotion regulation in the dialectical behavior therapy group were significantly lower than the emotional schema therapy group (p<0.001). The mean scores of adaptive strategies of emotion regulation in the emotional schem therapy group were significantly higher than the control group (p<0.001). The mean scores of non–adapted emotion regulation strategies in the emotional schema therapy group were significantly lower than the control group (p=0.039). Also, in the experimental groups, there was a significant difference in the mean scores of emotion regulation (adapted strategies and non–adapted strategies) in the pretest and posttest stages (p<0.001) and pretest and follow–up (p<0.001).
ConclusionBased on the findings, the effectiveness of emotion therapy schema on adapted emotion regulation strategies is greater than dialectical behavior therapy. Therefore, therapists can use the schema of emotional therapy as one of the new models of cognitive–behavioral therapy to improve emotion regulation in people with physical and motor disabilities.
Keywords: Dialectical behavior therapy, Emotional schema therapy, Emotional regulation, Physically disabled -
زمینه و هدف
افسردگی پس از زایمان تاثیرات منفی زیادی بر زنان و فرزندان آنان دارد. این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر تصویر بدنی و افسردگی زنان مبتلا به افسردگی پس از زایمان انجام شد.
روش بررسیروش پژوهش، نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری شصتروزه با گروه گواه بود. جامعه آماری را زنان مبتلا به افسردگی پس از زایمان شهر اصفهان در سال 1397 تشکیل دادند. تعداد 28 زن بهروش دردسترس انتخاب شدند و بهطور تصادفی در گروه رفتاردرمانی دیالکتیک و گروه گواه قرار گرفتند (هر گروه چهارده نفر). برای جمعآوری دادهها، مقیاس افسردگی پس از زایمان ادینبورگ (کاکس و همکاران، 1987)، مقیاس استاندارد رضایت از تصویر تن (سویوتو و گارسیا، 2002) و پرسشنامه افسردگی بک-ویرایش دوم (بک و همکاران، 1996) استفاده شد. صرفا گروه آزمایش مداخله رفتاردرمانی دیالکتیک را بهشکل گروهی، در نه جلسه نوددقیقهای دریافت کرد. تحلیل دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 23 با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی صورت گرفت. سطح معناداری آزمونها (0٫05=α) لحاظ شد.
یافتههانتایج نشان داد، افسردگی (0٫001>p) و تصویر بدنی (0٫042=p) بین گروه آزمایش و گروه گواه تفاوت معناداری داشتند. متغیرهای مذکور از مرحله پسآزمون تا مرحله پیگیری دارای تفاوت معناداری بودند (0٫001>p). اثر متقابل مراحل آزمون با گروه مشخص کرد، افسردگی و تصویر بدنی تفاوت معناداری داشتند (0٫001>p). همچنین در گروه آزمایش، بین مراحل پسآزمون و پیگیری در متغیر افسردگی تفاوت معنادار مشاهده نشد که حاکیاز پایداری اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک در مرحله پیگیری بر متغیر مذکور بود (0٫063=p)؛ اما بین مراحل پسآزمون و پیگیری در متغیر تصویر بدنی تفاوت معنادار مشاهده شد که حاکیاز پایدارنبودن اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک در مرحله پیگیری بر متغیر مذکور بود (0٫001>p).
نتیجهگیریبرطبق یافتههای پژوهش نتیجه گرفته میشود که رفتاردرمانی دیالکتیک بر بهبود تصویر بدنی و کاهش افسردگی زنان مبتلا به افسردگی پس از زایمان موثر است.
کلید واژگان: رفتاردرمانی دیالکتیک, تصویر بدنی, افسردگی پس از زایمان, زنانBackground & ObjectivesPostpartum depression is a kind of mood disorder. Postpartum depression has many adverse effects on women and their children. Negative body image in mothers after childbirth creates negative emotions for the mother. This discomfort and negative emotions caused by body image are pronounced in mothers with postpartum depression. One of the therapies that can be used for postpartum depression is dialectical behavior therapy. In dialectical behavior therapy, treatment bias is first achieved by controlling and mastering the client's performance, teaching behavioral skills, and finally helping empower the client to feel better about individual and social life and solve life problems, helping the client gain pleasure and satisfaction, and a sense of self–confidence in life. Dialectical behavioral therapy teaches mothers with postpartum depression to recognize these disturbing emotions, accept them, and instead of avoiding these emotions, face them with behavioral goals such as walking and proper diet. This study aimed to evaluate the effectiveness of dialectical behavior therapy on body image and depression in women with postpartum depression.
MethodsThis research was a quasi–experimental study with a pretest–posttest design with a control group and a 60–day follow–up. The statistical population consisted of women with postpartum depression who were referred to Isfahan medical centers, Isfahan City, Iran, in February and March 2016. To collect information after obtaining the necessary permits, a statistical sample was selected by using the available sampling method. The inclusion criteria included a score of more than 12 on the Edinburgh Postnatal Depression Scale (EDPS) (Cox et al., 1987), being between six weeks and three months postpartum, the age range of 20 to 30 years, first pregnancy, no acute psychiatric disorder (self–reported), and not receiving concomitant psychotherapy or medication. The exclusion criteria for the experimental group were a lack of interest in continuing to participate in treatment sessions and the absence of more than one of the nine treatment sessions. A total of 28 women interested in participating in the study met the parameters of postpartum depression based on the score of the Edinburgh Postpartum Depression Scale (Cox et al., 1987). They were divided into two groups of dialectical behavior therapy training (14 people) and control (14 people) randomly. The study data were collected in pretest, posttest and follow–up stages in two groups via the Satisfaction with Body Image Scale (SWBIS) (Suoto and Garcia, 2002) and Beck Depression Inventory–II (Beck et al., 1996). The experimental group received dialectical behavior therapy as a group in nine 90–minute sessions. Data analysis was performed in SPSS software version 23 using descriptive statistics (mean, standard deviation, frequency and percentage) and inferential statistics (analysis of variance with repeated measures and Bonferroni post hoc test). The significance level for all tests was equal to or less than 0.05.
ResultsThe results showed that depression (p<0.001) and body image (p=0.042) were significantly different between the experimental and control groups. The variables of body image (p<0.001) and depression (p<0.001) had a significant difference from the posttest stage to follow–up. The interaction of the test stages with the group also shows that body image (p<0.001), and depression (p<0.001) had a significant difference. In the experimental group, there was a significant difference in the variables of depression (p<0.001) and body image (p<0.001) between pretest and posttest and also between pretest and follow–up stages. Also, in the experimental group, there was no significant difference between the posttest and follow–up stages in the depression variable (p=0.063), which indicated the stability of the effectiveness of dialectical behavior therapy in the follow–up stage on the mentioned variable. However, there was a significant difference between the posttest and follow–up stages in the body image variable (p<0.001), indicating that the effectiveness of dialectical behavior therapy in the follow–up stage for the body image variable was not stable.
ConclusionAccording to the research findings, dialectical behavior therapy is effective in improving body image and reducing depression in women with postpartum depression.
Keywords: Dialectical behavior therapy, Body image, Postpartum depression, Women -
زمینه و هدف
هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی طرحوارهدرمانی و رفتاردرمانی دیالکتیک بر سبک زندگی ارتقادهنده سلامت و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به HIV بود.
مواد و روش هاروش تحقیق، آزمایشی به شیوه پیشآزمون و پسآزمون به همراه گروه کنترل و از نظر هدف، کاربردی بود. جامعه آماری، تمام بیماران مبتلا به HIV در سال 99-98 تحت نظر کلینیکهای اختلالات رفتاری مراکز معاونت بهداشتی همدان بود که با روش نمونهگیری تصادفی ساده از درمانگاه شهدای همدان تعداد 45 نفر به صورت تصادفی گزینش و در سه گروه پانزده نفری متشکل از دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. برای سنجش متغیرهای مورد مطالعه از پرسشنامه سبک زندگی ارتقادهنده سلامت HPLP (1987) و پرسشنامه کیفیت زندگی SF-36 (2001) استفاده شد. دادهها با استفاده از تحلیل کوواریانس و با نرمافزار SPSS نسخه 12 تحلیل شدند.
ملاحظات اخلاقیکمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی همدان مطالعه را تایید کرد (کد: IR.UMSHA.REC.1398.1063). این مطالعه در دفتر ثبت کارآزمایی های بالینی ایران (کد: IRCT20120215009014N348) به ثبت رسیده است.
یافته هانتایج تحلیل کوواریانس نشان داد طرحوارهدرمانی و رفتاردرمانی دیالکتیک بر سبک زندگی ارتقادهنده سلامت و کیفیت زندگی اثرگذار است و بین دو گروه، تفاوت معناداری وجود داشت (P<0.001).
نتیجه گیرینتایج نشان دادند که هرچند هر دو درمان در متغیرهای مورد نظر موثر است، اما طرحوارهدرمانی اثربخشی بیشتری بر سبک زندگی ارتقادهنده سلامت و کیفیت زندگی، نسبت به رفتاردرمانی دیالکتیک دارد.
کلید واژگان: طرح واره درمانی, رفتاردرمانی دیالکتیک, سبک زندگی ارتقادهنده سلامت, کیفیت زندگی, ویروس نقص ایمنی انسانBackground and AimThe main objective of the current study was to compare the effectiveness of schema therapy and dialectical behavior therapy (DBT) on health-promoting lifestyle (HPL) and quality of life (QoL) of HIV/AIDS patients.
Methods & MaterialsThe current study was an experimental study based on a pre-test-post-test design with a control group, and based on the objectives, it can be considered an applied study. The statistical population of the study included all HIV patients monitored by behavioral disorders clinics of the Healthcare Organization Centers in Hamedan County in Iran in 2019-2020. Using simple random sampling method, 45 patients were randomly selected from Shohada Clinic in Hamedan as the sample of the study, followed by randomly assigning them to three 15-member groups, i.e., two intervention groups and a control group. In order to measure the research variables, the Health-Promoting Lifestyle Profile (HPLP) (1987) and the Short Form (36) Health Survey (SF-36, 2001) were utilized. The obtained data were analyzed using ANCOVA in SPSS v. 12.
Ethical ConsiderationsThe Ethics Committee of Hamedan University of Medical Sciences approved the study (Code: IR.UMSHA.REC.1398.1063). This study has been registered in the Iranian Registry of Clinical Trials (Code: IRCT20120215009014N348).
ResultsThe results of ANCOVA indicate that schema therapy and DBT affect HPL and quality of life, and there was a significant difference between the two groups (P<0.001).
ConclusionThe results show that while both therapy methods affect the selected variables, schema therapy is more effective than DBT on HPL and Quality of Life (QoL).
Keywords: Schema the Bbehavior Therapy, Health-promoting Lifestyle, Quality of Life, HIV -
مقدمه
بارداری، یکی از پراسترس ترین مراحل زندگی زنان است. لذا هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش فنون رفتاردرمانی دیالکتیک توام با رایحه درمانی اسطوخودوس بر افسردگی و شایستگی مادری زنان نخست زای با دلبستگی نا ایمن به همسر بود.
روش کاراین مطالعه کارآزمایی بالینی در سال 1399 روی 60 زن باردار شهر بیرجند انجام شد. مادران باردار دلبسته نا ایمن به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی بین سه گروه مداخله1 (آموزش فنون رفتاردرمانی دیالکتیکی و رایحه درمانی)، مداخله2 (رایحه درمانی با اسطوخودوس) و گروه کنترل تقسیم شدند. فنون رفتاردرمانی دیالکتیکی در سه ماه آخر بارداری، و رایحه درمان در فاز فعال زایمان و دوره پیگیری یک ماه بعد از تولد نوزاد انجام شد. از پرسش نامه دلبستگی به همسر، افسردگی بک، افسردگی بعد از زایمان و شایستگی مادری استفاده شد و داده ها در نرم افزار آماری SPSS نسخه 25 تحلیل شد.
یافته هانتایج تحلیل واریانس مکرر نشان داد، آموزش فنون رفتاردرمانی دیالکتیک توام با رایحه درمانی بر کاهش افسردگی در طول زمان موثر بود (0/001<P). تحلیل کواریانس نشان داد، افسردگی دوره بارداری بعد از آموزش فنون رفتاردرمانی دیالکتیک به طور معنی داری کاهش یافت (0/001<P). در تحلیل واریانس چندمتغیره، هر دو مولفه شایستگی مادری، در گروه مداخله1 به طور معنی داری افزایش نشان داد (0/05<P).
نتیجه گیریفنون رفتاردرمانی دیالکتیکی توام با رایحه درمانی به عنوان یک مداخله موثر برای کاهش افسردگی و افزایش شایستگی نقش مادری می تواند در مراکز بهداشتی ودرمانی در زنان باردار با دلبستگی نا ایمن به همسر به کار برده شود.
کلید واژگان: رفتاردرمانی دیالکتیک, رایحه درمانی, اسطوخودوس, دلبستگی, افسردگی, شایستگیBackground and ObjectivePregnancy is one of the most stressful stages in Women's life. The purpose was to determine the effectiveness of Dialectical Behavior Therapy Techniques Training lavender aromatherapy on depression and maternal competence of Primiparous women with Insecure Attachment to Spouse.
Material and MethodsThis clinical trial study was performed in 2021 on 60 pregnant women in Birjand, Iran. Insecure attached expectant mothers were selected by purposive sampling method and randomly divided between three intervention groups 1 (Dialectical behavior therapy techniques training and aromatherapy), intervention group 2 (aromatherapy with lavender), and control group. Dialectical behavioral therapy techniques were performed in the last three months of pregnancy, aromatherapy in the active phase of labor, and the follow-up period one month after the baby's birth. The attachment to spouse Questionnaire, depression Beck, postpartum depression, and maternal competency were used. Data were analyzed in SPSS 25.
ResultsThe results of repeated analysis of variance showed that teaching dialectical behavioral therapy techniques was effective in reducing depression over time (P<0.001). Covariance analysis showed that depression during pregnancy was decreased significantly after the Dialectical Behavior Therapy Techniques Training (P<0.001). The multivariate analysis of variance also showed both components of maternal competence increased significantly in intervention groups 1 (P<0.05).
ConclusionDialectical behavioral therapy techniques and aromatherapy are effective interventions to reduce depression and increase maternal competence. They can be used for pregnant women with insecure attachment to their husbands in health centers.
Keywords: Dialectical behavioral therapy, Aromatherapy, Lavender, Attachment, Depression, Competency -
زمینه و هدف
زایمان یک واقعه دردناک است و مدیریت درد زایمان از اهمیت بالایی برخوردار است. لذا هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش فنون رفتاردرمانی دیالکتیک توام با رایحه درمانی اسطوخودوس بر ترس از زایمان و شدت درد زنان نخست زای با دلبستگی ناایمن به همسر بود.
مواد و روش هااین مطالعه کارآزمایی بالینی در سال 1399 بر روی 60 زن باردار شهر بیرجند در سه ماهه سوم بارداری انجام شد. مادران باردار دلبسته ناایمن به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی بین سه گروه مداخله ی1 (آموزش فنون رفتاردرمانی دیالکتیکی سه ماهه آخر بارداری در 10 جلسه و رایحه درمانی با اسطوخودوس هنگام زایمان)، گروه مداخله ی2 (رایحه درمانی با اسطوخودوس) و گروه کنترل (رایحه درمانی با آب) تقسیم شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های دلبستگی به همسر، ترس از زایمان و شدت درد مکگیل جمع آوری و در نرم افزار SPSS-25 با استفاده از تحلیل کوواریانس تحلیل شد.
یافته هافنون رفتاردرمانی دیالکتیکی توام با رایحه درمانی نسبت به گروه های دیگر اثر معناداری بر کاهش ترس از زایمان و شدت درد نشان داد (01/0 <p).
نتیجه گیریفنون رفتاردرمانی دیالکتیکی توام با رایحه درمانی به عنوان یک مداخله موثر در جهت کاهش ترس از زایمان و شدت درد می تواند در مراکز بهداشتی و درمانی در زنان باردار با دلبستگی ناایمن به همسر به کار برده شود.
کلید واژگان: رفتاردرمانی دیالکتیک, رایحه د رمانی, دلبستگی, ترس از زایمان, درد زایمانAim & BackgroundDelivery is a painful event, and the management of labor pain is of utmost importance. Therefore, the aim of this study was to determine the effectiveness of dialectical behavior therapy techniques training combined with lavender aromatherapy on fear of childbirth and pain intensity in nulliparous women with insecure attachment to spouse.
Materials and MethodsThis clinical trial study was performed in 1399 on 60 pregnant women in Birjand in the third trimester of pregnancy. Insecure attachment pregnant mothers were selected by purposive sampling method and randomly divided between three intervention groups 1 (Dialectical behavior therapy techniques training and aromatherapy), intervention group 2 aromatherapy with lavender and control group (aromatherapy with water). In order to collect data, demographic questionnaires, attachment to spouse, fear of childbirth and McGill pain were used. Data were analyzed in SPSS statistical software version 25.
Resultsintervention groups 1 (Dialectical behavior therapy techniques training and aromatherapy) In comparison with aromatherapy with lavender and control group showed significant effect on reducing fear of childbirth and Intensity of labor pain (P <0.01).
ConclusionDialectical behavioral therapy techniques combined with aromatherapy as an effective intervention to reduce fear of childbirth and pain intensity can be use in the health centers in pregnant women with insecure attachment to the husband.
Keywords: dialectical behavioral therapy, Aromatherapy, Attachment, fear of childbirth, Labor Pain -
مقایسه اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک و واقعیت درمانی بر کارکردهای خانوادگی زنان دارای تعارضات زناشویی
اهداف :
تعارضات زناشویی سبب اختلال در کارکردهای خانوادگی می شود. هدف این تحقیق مقایسه اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک و واقعیت درمانی بر کارکردهای خانوادگی زنان دارای تعارضات زناشویی بود.
مواد و روش هاطرح پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل است. تمامی زنانی که جهت حل مشکلات و تعارضات زناشویی به مراکز مشاوره شهرستان رشت در سال 1399 مراجعه نموده بودند، جامعه آماری این پژوهش را تشکیل دادند. 54 زن با تعارض زناشویی به کمک اجرای پرسش نامه تعارضات زناشویی به عنوان نمونه به صورت در دسترس انتخاب شدند و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش رفتاردرمانی دیالکتیک (18 نفر) و واقعیت درمانی (18 نفر) و یک گروه کنترل (18 نفر) قرار گرفتند. جلسات تکنیک های رفتاردرمانی دیالکتیکی و واقعیت درمانی در 10 جلسه 90 دقیقه ای (هفته ای دو بار) برای آنها اجرا شد. اما گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. ابزار این پژوهش، پرسش نامه تعارضات زناشویی با روایی 0/95 و پایایی 0/84 و پرسش نامه سنجش خانواده با روایی 0/96 و پایایی 0/89 بود که در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون اجرا شد. برای مقایسه اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک و واقعیت درمانی بر کارکردهای خانوادگی زنان دارای تعارضات زناشویی از تحلیل کوواریانس چندمتغیری و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد.
یافته هادر این پژوهش 54 شرکت کننده با میانگین سنی 4/39±37/81 سال شرکت کردند. میانگین تعارض زناشویی شرکت کنندگان 7/39±157/64 بود. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد رفتاردرمانی دیالکتیکی و واقعیت درمانی بر کارکردهای خانوادگی موثر بودند (0/001>p) و واقعیت درمانی در مقایسه با رفتاردرمانی دیالیکتیک بر کارکردهای خانوادگی تاثیر بیشتری داشت (0/01>p).
نتیجه گیریرفتاردرمانی دیالکتیکی و واقعیت در مانی، بر کارکردهای خانوادگی زنان دارای تعارضات زناشویی تاثیر مثبت دارند. لذا می توان از این درمان ها در کنار روش های دیگر درمانی برای بهبود کیفیت زندگی و کاهش تعارضات زناشویی استفاده کرد.
کلید واژگان: تعارضات زناشویی, رفتاردرمانی دیالکتیک, واقعیت درمانیAimsEvidence suggests that marital conflicts cause family dysfunction. Therefore, this study was conducted to compare the effectiveness of dialectical behavior therapy and reality therapy on family functions of women with marital conflicts.
Materials & MethodsThe research method was quasi-experimental with a pre-test post-test design with a control group. The statistical population of the present study was all women who had referred to counseling centers in Rasht, Iran in 2020 to solve marital problems and conflicts. In this study, the available sampling method has been used. Thus, after announcing the call from among the candidates who wanted to participate in the project and were eligible to participate in the meetings, 54 women who received the highest scores in the marital conflict questionnaire were selected and randomly assigned to two experimental groups (N =36) and a control group (n = 18). Pre-test was performed from all three groups and then dialectical behavior therapy and reality therapy were performed on the two experimental groups in 10 sessions of 90 minutes twice a week, during which the members of the control group received no intervention. The instruments of this study were the Marital Conflict Questionnaire with validity 0.95 and reliability 0.84 and the Family Assessment Questionnaire with validity 0.96 and reliability 0.89 which were applied in two stages of pre-test and post-test. Multivariate analysis of covariance and Bonferroni post hoc test were used to compare the effectiveness of dialectical behavior therapy and reality therapy on family functions of women with marital conflicts.
FindingsIn this study, 54 participants with a mean age of 37.81±4.39 years old participated. The mean marital conflict of the participants was 157.64±7.39. The results of analysis of covariance showed that dialectical behavior therapy and reality therapy were effective in family functions (p<0.001). However, compared to dialectical behavior therapy, reality therapy had a greater effect on family functions (p<0.01).
ConclusionAccording to these findings, dialectical behavior therapy and reality therapy have a positive effect on family functions of women with marital conflicts. Therefore, these treatments can be used along with or in combination with other treatment methods to improve the quality of life and reduce marital conflicts.
Keywords: Marital Conflicts, Dialectical Behavior Therapy, Reality Therapy -
مقدمه
رفتارهای تکانشی، تنظیم هیجان و باورهای غیرمنطقی از متغیرهای موثر بر سلامت روان دانش آموزان هستند. رفتاردرمانی شناختی و دیالکتیک، رویکردهایی کارآمد جهت کاهش اختلالات رفتاری نوجوانان می باشند. پژوهش حاضر، با هدف مقایسه اثربخشی رفتاردرمانی شناختی و رفتاردرمانی دیالکتیک بر رفتارهای تکانشی، تنظیم هیجان و باورهای غیرمنطقی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه انجام شد.
مواد و روش هاجامعه آماری این پژوهش نیمه آزمایشی، کلیه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهرستان رامسر در سال تحصیلی 96-1395 بودند. تعداد 45 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه های مداخله و کنترل قرار گرفتند (15 نفر در هر گروه). گروه ها، پرسشنامه های تکانشوری، باورهای غیرمنطقی و تنظیم هیجان را در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تکمیل کردند. گروه های آزمایشی 8 جلسه 90 دقیقه ای رفتاردرمانی شناختی و دیالکتیک دریافت کردند و گروه کنترل، مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی تحلیل شدند.
یافته هانمرات پس آزمون رفتارهای تکانشی و باورهای غیرمنطقی در گروه های رفتاردرمانی شناختی و رفتاردرمانی دیالکتیکی نسبت به پیش آزمون به طور معنی دار کاهش یافت (001/0<p). نمرات پس آزمون تنظیم هیجان گروه رفتاردرمانی شناختی و رفتاردرمانی دیالکتیکی نسبت به پیش آزمون افزایش معنی دار نشان داد (001/0<p) که این تاثیرات در مرحله پیگیری نیز تداوم داشت.
نتیجه گیریرفتاردرمانی شناختی و رفتاردرمانی دیالکتیکی می توانند به عنوان درمان های موثری برای کاهش رفتارهای تکانشی، باورهای غیرمنطقی و بهبود تنظیم هیجان در دانش آموزان دختر مورد استفاده قرار گیرند و تفاوتی بین آن ها از این جهت وجود ندارد.
کلید واژگان: رفتاردرمانی شناختی, رفتاردرمانی دیالکتیک, رفتار تکانشی, تنظیم هیجان, باور غیرمنطقیIntroductionIrrational beliefs, emotion regulation, and impulsive behaviors are variables that affect students' mental health. In this context, dialectical-behavioral and cognitive-behavioral therapy are effective approaches to reducing adolescent behavioral disorders. Thus, the present study aimed to compare the effectiveness of dialectical-behavioral and cognitive-behavioral therapy on irrational beliefs, emotion regulation, and impulsive behaviors of high school female students.
Materials and MethodsThe statistical population of this quasi-experimental study included all high school female students in Ramsar city in the academic year of 2015-2016. Forty-five subjects were selected through random cluster sampling from female high schools and were randomly grouped into control and interventions (15 persons in each group). The groups completed emotion regulation, irrational beliefs, and impulsiveness questionnaires in the pre-test, post-test, and follow-up stages. The experimental groups received 8-sessions of 90-minutes dialectical-behavioral and cognitive-behavioral therapy, and the control group did not receive any intervention. Data were analyzed using Bonferroni post-hoc test and repeated measures analysis of variance.
ResultsCompared to pre-test, post-test scores of impulsive behaviors (Md=4.33, p<0.001) and irrational beliefs (Md=3.66, p<0.001) in the cognitive-behavioral therapy group and post-test scores of impulsive behaviors (Md=8.40, p<0.001) and irrational beliefs (Md=13.93, p=0.001) in dialectical-behavioral therapy group significantly reduced. Also, post-test of emotion regulation of cognitive-behavioral therapy group (Md=-0.20, p<0.001) and dialectical-behavioral therapy (Md=-7.46, p<0.001) significantly increased compared to pre-test; these effects continued in the follow-up phase.
ConclusionDialectical-behavioral and cognitive-behavioral therapies can be used as effective treatments to improve emotion regulation and reduce irrational beliefs and impulsive behaviors in female students; there is no difference between them in this respect.
Keywords: cognitive-behavioral therapy, Dialectical-behavioral therapy, Impulsive behavior, emotion regulation, Irrational belief
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.