به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

جهانبخش ثواقب

  • جهانبخش ثواقب*، فریده مروتی، پروین رستمی
    روابط صفویه با همسایگان خود در دوره زمامداری شاه صفی، دوره ای از درگیری های نظامی و ناآرامی های مرزی را تجربه کرد که گرچه تهاجمات اوزبکان به خراسان، سرانجام دستاوردی برای آنان نداشت، اما دولت عثمانی، بغداد را از ایران جدا کرد و قندهار نیز به دست گورکانیان افتاد. بروز این وقایع، نشان ه ای از ضعف و ناکارآمدی شاه صفی در اداره کشور بود که همسایگان را به تکاپو انداخت تا از فرصت پیش آمده پس از مرگ شاه عباس اول، اهداف خود را در خصوص نواحی مورد اختلاف به اجراء گذارند. جدا شدن قندهار، فصل دیگری از روابط ایران و هند را بر سر این ایالت رقم زد و مناسبات صفویه و گورکانیان را بار دیگر متشنج گردانید، هر چند که به بحرانی جدی در روابط طرفین نینجامید. در این مقاله به شیوه توصیفی- تحلیلی، روابط صفویه و گورکانیان در زمان شاه صفی و شاه جهان، علل و زمینه ها به ویژه کشمکش بر سر قندهار و پیامدهای آن بررسی و تحلیل می شود. یافته پژوهش نشان می دهد که قندهار همچون گذشته عامل اصلی در صورت بندی مناسبات دوجانبه بوده و اقدامات شاه جهان برای تصرف این ایالت، روابط دو دولت را شکننده ساخت؛ اما به قطع روابط کامل یا اقدام نظامی هند برضد ایران منجر نشد.
    کلید واژگان: ایران, هند, صفویه, شاه صفی, گورکانیان, روابط سیاسی
    Jahanbakhsh Savagheb *, Farideh Morovati, Parvin Rostami
    Safavid relations with their neighbors during the reign of Shah Safi experienced a period of military conflicts and border disturbances, although the Uzbek invasions of Khorasan did not achieve anything for them, the Ottoman government separated Baghdad from Iran and Kandahar also came under the control of Gurkanians. The occurrence of these events was a sign of the weakness and inefficiency of Shah Safi in the administration of the country, which made the neighbors try to implement their goals in the disputed areas after the death of Shah Abbas I. The secession of Kandahar created another chapter in the relations between Iran and India over this state and strained the relations between the Safavids and Gurkanians once again, although it did not lead to a serious crisis in the relations between the parties. In this study, the relations between the Safavids and the Gurkanians during the era of Shah Safi and Shah Jahan, the causes and contexts, especially the conflict over Kandahar and its implications, are examined and analyzed in a descriptive-analytical way. The findings show that Kandahar, as in the past, was the main factor in the formation of bilateral relations, and Shah Jahan's actions to seize this state made the relations between the two governments fragile. However, it did not lead to the complete severance of relations or India's military action against Iran.
    Keywords: Iran, India, Safavid, Shah Safi, Gorkanian, Political Relations
  • جهانبخش ثواقب*، فاطمه مرادی کهنگی

    یکی از موضوعات مهمی که در نهج البلاغه مطرح شده عبادت است که چگونگی رابطه انسان موحد و باورمند به حیات اخروی (معاد) را می نمایاند. ازمنظر امام علی علیه السلام عبادت اثرات سازنده پرشماری برای فرد و جامعه در بر دارد و عقیده به آخرت، جهان پس از مرگ، که یکی از ارکان اعتقادی دین اسلام در کنار توحید و نبوت است انسان را هرچه بیشتر با عبادت مانوس تر می سازد و کنش های مومنانه را در او برمی انگیزاند. اهتمام به انجام عبادات دینی موجب می شود که انسان به اخلاق الهی آراسته شود و اعضای وجودی اش در اطاعت فرمان خداوند عزوجل قرار گیرد. در این مقاله به روش توصیفی تحلیلی و با استناد به سخنان امیر مومنان علیه السلام در نهج البلاغه، تاثیر باور به آخرت بر انجام عبادات ازسوی انسان مومن و تجلی نوعی سبک زندگی مومنانه بررسی شده است. یافته پژوهش حاکی از آن است که میان عبادات و باور به آخرت رابطه ای دوسویه وجود دارد؛ بدین معنا که انجام عبادات موجب تقویت باور به آخرت و مجاهدت بیشتر برای حصول آخرتی بهتر می شود و ازسویی آخرت باوری نیز موجب مانوس شدن بیشتر انسان با عبادات می شود. پیامد اخلاقی و تعالی برآمده از انجام عبادات الهی بر نوع نگاه انسان به خداوند عزوجل، جهان، حیات پس از مرگ و نوع ارزش های پذیرفته شده او تاثیری مستقیم دارد و اندیشه و گفتار و از همه مهم تر عمل نیکوتری را در پی خواهد داشت که در بسترسازی سبک زندگی اسلامی در جامعه موثر خواهد بود.

    کلید واژگان: امام علی علیه السلام, نهج البلاغه, آخرت باوری, عبادت, سبک زندگی اسلامی
    Jahanbakhsh Savaqib *, Fatimah Moradi Kahnaki

    ʿIbāda (Arabic: هعباد (is one of the important topics discussed in Nahj alBalāgha (Arabic: غه ل ن هج ٱ ب ل , lit. means the path of eloquence), which shows how a monotheistic and believer person relates to the afterlife (al-ākhirah, معاد :Arabic (resurrection or) اآل خ ره :Arabic , Maʿād). The worship has many constructive effects for the individual and society from Imām ʿAlī’s point of view, and makes people more and more familiar with worship by believing in the Hereafter, the world after death, which is one of the pillars of the belief of Islam along with tawḥīd (Arabic: تت ت د التویت (or Monotheism and Nubuwwa (Arabic: تتیده تتب التت (or Prophethood, and stimulates the believer’s actions in believer. Paying attention to perform religious worships will make man to be adorned with divine morality and his bodily limbs will obey God’s commands. The influence of belief in Ākhirah (Arabic: ره خ اآل, derived from Akhir which means last, ultimate, end or close that is an Arabic term for “the Hereafter”) on the performance of acts of worships by the believer and the manifestation of a kind of faithful lifestyle has been investigated in this article by using a descriptive-analytical method and referring to the words of ʾAmīr al-Muʾminīn (Arabic: ن ومم رال ام (in Nahj al-Balāgha. The findings of the research indicate that there is a two-way relationship between worship and belief in the Hereafter, which means that performing acts of worship strengthens the belief in the Hereafter and strives more to achieve a better Hereafter, and on the other hand, belief in the Hereafter makes a person more familiar with worship. The moral consequences and transcendence resulting from performing divine worship have a direct effect on man’s way of looking at God, the world, the afterlife, and the type of his accepted values, and will lead to better thoughts, speeches, and most importantly, good deeds, which will be effective in creating the Islamic lifestyle in society.

    Keywords: Imām ʿalī Salāmu Llāhi ʿalayhi, Nahj Al-Balāghaل غه :Arabic(ن هج ٱ بل, Lit. Means The Path Of Eloquence), Belief In The Ākhirah(Arabic: ره خ اآل, Derived From Akhir Which Means Last, Ultimate, End Or Closethat Is An Arabic Term For “The Hereafter”), ʿibāda (Arabic: هعباد, Worship), Islamic Lifestyle
  • جهانبخش ثواقب*

    نظریه قهرمان گرایی بر نقش قهرمان یا شخصیت های برجسته در بروز و پیشبرد وقایع تاریخی تاکید می کند و شکل افراطی آن به نادیده انگاری شرایط اجتماعی و زمینه ها در وقوع رخدادها می انجامد. در تاریخ ایران، مورخان بسیاری بوده اند که متاثر از این نگرش، در قالب نگارش تک تگاری های سلطانی و با نگاه جهانگشایی و عالم آرایی، به شرح زندگی یک پادشاه و حوادث زمانه او پرداخته اند. یکی از این نمونه ها شاه اسماعیل اول صفوی است که در قامت یک قهرمان منجی ماورایی و مرتبط با عالم الهی توصیف شده و زندگی شگفتی از او تصویر شده است. در این مقاله، هدف بازنمایی شخصیت شاه اسماعیل براساس نظریه قهرمان در تاریخ به روش کتابخانه ای  و متن پژوهی در متون تاریخی است. یافته پژوهش نشان م ی دهد که مورخان عصر صفوی شخصیت شاه اسماعیل را چنان برجسته ساخته اند که همه رخدادها حول محور شاه- قهرمان شکل گرفته و شرایط اجتماعی و عوامل انسانی نقش آفرین، تابعی از کنش قهرمان بوده است.

    کلید واژگان: نظریه قهرمان گرایی, قهرمان, شاه اسماعیل اول, مورخان عصر صفوی
    Jahanbakhsh Savagheb *

    Heroism reviews the role of the hero or prominent figures in the advancement of historical events, and its extreme form leads to ignoring the social conditions and contexts in the events.In the history of Iran, there have been many historians who have been influenced by this attitude and have described the life of a king and the events of his time in the form of writing Sultani monologues and with a world-opening and cosmopolitan view.One of these examples is Shah Ismail I Safavid, who is described as a supernatural savior hero and related to the divine world, and his wonderful life is depicted.In this article, the purpose of representing the character of Shah Ismail is the theory of the hero in history by the method of library and text research in historical texts.The research shows that the historians of the Safavid era highlighted Shah Ismail, that all the events were formed around the king-hero axis, and that social conditions and human factors played a role in the character of the hero's action.

    Keywords: Theory Of Heroism, Hero, Shah Ismail I, Historians Of Safavid Era
  • آل بویه و شکوفایی علوم عقلی جهان اسلام (با تکیه بر عملکرد امراء و وزراء بویهی)
    الهام آقاجری*، محسن رحمتی، جهانبخش ثواقب

    فرمانروایان بویهی، خاندان حکومتگر ایرانی بودند که با غلبه بر بغداد، بخشهای وسیعی از قلمرو جهان اسلام را در طی سده های چهارم و پنجم هجری زیر فرمان داشتند. در قلمرو تحت فرمان بویهیان با حمایت امیران و وزیران این سلسله، علوم عقلی که مشتمل بر انواع حکمت، اصول و فروع هر یک از چهار علم الهی، طبیعی، ریاضی، اخلاق و علم کلام بود، به شدت رونق گرفت و شکوفا شد در حالی که سایر حکومت های شیعی معاصر با آل بویه به اندازه آنها موفق به این تاثیرات نشدند. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی، ضمن تبیین نقش آل بویه در رشد علوم عقلی، به چگونگی عملکرد امیران و وزیران در این زمینه می پردازد. یافته های پژوهش نشان داده است، امیران به همراه وزرای خود با جذب دانشمندان به دربارهایشان از دستاوردهای علمی عالمان مسلمان و اندوخته های علمی یهودیان و مسیحیان، در زمینه ی ترجمه آثار یونانی و سریانی استفاده نمودند. همچنین با ایجاد مراکز آموزشی و پژوهشی که موجب ظهور استعدادهای نهفته بود، گام های بلندی برای توسعه علوم عقلی برداشتند.

    کلید واژگان: آل بویه, وزرای بویهی, امیران بویهی, علوم عقلی, خلافت عباسی
    Al-Boyu and the flourishing of the intellectual sciences of the Islamic world(By relying on the function of the Imams and the ministers of the Bowhi)
    Elham Aghajari *, Mohsen Rahmati, Jahanbakhsh Savagheb

    The rulers of the Buyid the ruling dynasty of Iran Having overcome Baghdad, large sections From the realm of the Islamic world During the fourth and fifth centuries Hijri under the command. In the territory under the command of Bozhiayan, And with the support of the emirs and the ministers of this dynasty, the intellectual sciences, which include all kinds of wisdom, Principles and foreshadows of each of the four divine, natural, mathematical, Ethics and science of the word, he flourished and flourished. Other contemporary Shiite governments with al-Buwayh did not succeed as much as they did. This research is a descriptive-analytic method, while explaining the role Buyids in the growth of rational sciences, on how the emirs behaved and the ministers in this regard. The research findings indicate In the light of the Amirs, along with their ministers, used Greek and Syriac translations to attract scholars from the scientific achievements of Muslim scholars and scholarly scholars of Jews and Christians. Also, creating educational and research centers that have led to the emergence of talents, they have taken great strides in the development of intellectual sciences.

    Keywords: Buyids, Intellectual Sciences, Abbasid Caliphate, Buyid Ministers, Buyid Amirs
  • جهانبخش ثواقب*، ظریفه کاظمی
    حکومت شیعه  صفوی در سده دهم قمری/ شانزدهم میلادی، در مجاورت حکومت 200 ساله عثمانی و حکومت تازه تاسیس اوزبکان که هر دو سنی مذهب بودند، تشکیل شد. سیاست مذهبی شاه اسماعیل اول (930-907ق./ 1524-1501م.) بر مبنای گسترش تشیع بود که با سیاست مذهبی همسایگانش که مبلغ و مروج مذهب تسنن بودند، مغایرت داشت. این مسئله افزون بر اینکه سبب بروز مجادلات مذهبی و جنگ های مکرر با صفویان از دو جانب شد، به هم گرایی و تبانی دو حکومت عثمانی و اوزبکان علیه صفویان انجامید. هدف این پژوهش بررسی چگونگی برقراری روابط سیاسی عثمانی و اوزبکان و پیامد حاصل از آن بر صفویان در سده دهم قمری با روش توصیفی- تحلیلی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که شکل گیری و تثبیت حاکمیت صفویه، توسعه قلمرو آن و شیعی سازی جامعه که با افزایش شمار شیعیان همراه بود، باعث نگرانی حکومت های عثمانی و اوزبک شد؛ بنابر این، دو حکومت به دلیل اشتراک مذهب و تفاوت سیاست مذهبی با صفویان، با هدف براندازی و با توسل به صدور فتاوای تکفیری و اعلان جهاد، به تحکیم روابط با یکدیگر در برابر این حکومت پرداختند و ایده اتحاد سیاسی و نظامی را از طریق اعزام سفرا، نامه نگاری ها و ارسال کمک نظامی رقم زدند.
     
    طبق دستور خط اینجا و چند جای دیگه در همین متن، نیاز به ه برای آخر کمله دارد یعنی بشود شیعه. لطفا بگویید که در آخر کلمات لازم قرار بگیرد یا نه.
    کلید واژگان: ایران, عثمانی, صفویه, اوزبکان, سیاست مذهبی, روابط سیاسی
    Jahanbakhsh Savagheb *, Zarifeh Kazemi
    The Shia Safavid government was established in the 16th century AD (10th century AH) in the vicinity of the 200-year-old Ottoman government and the newly established Uzbek government, both of which were Sunni. The religious policy of Shah Ismail I (1501-1524 AD/907-930 AH) was based on the expansion of Shiism, which was in contrast with the religious policy of his neighbors, who were preachers and promoters of the Sunni religion. In addition to the fact that this issue caused religious disputes and repeated wars with the Safavids from both sides, it led to the convergence of the two Ottoman and Uzbek governments against the Safavids. The purpose of this research is to examine how Ottoman and Uzbek political relations were established and its consequences on the Safavids in the 16th century AD, with a descriptive-analytical method. The findings show that the formation and stabilization of Safavid rule, the development of its territory, and the Shiiteization of society, which was accompanied by the increase in the number of Shiites, caused concern to the Ottoman and Uzbek governments. Therefore, due to the common religion and the difference in religious policy with the Safavids, the two governments, with the aim of overthrowing and resorting to the issuance of Takfiri fatwas and the declaration of jihad, strengthened relations with each other against this government and established the idea of political and military unity by sending ambassadors, writing letters and sending military aid.
    Keywords: Iran, Ottoman, Safavid, Uzbek, religious politics, Political Relations
  • رویا رضایی، جهانبخش ثواقب*، محسن رحمتی، مجتبی گراوند
    فاطمیان اسماعیلی پس از تثبیت قدرت و حکومت خویش در مصر (358-565ق./965-1171م.)، در اندیشه گسترش اندیشه اسماعیلی در سراسر دنیای اسلام و سیطره برآن، به ستیزه با خلافت عباسی (132-656ق./749-1258م.) پرداخته و در صدد براندازی آن بودند. از سیاست های آنها برای رسیدن به این هدف، گسترش فعالیت دعوه فاطمی در مناطق مختلف و تکاپوهای نظامی در مناطق زیر سلطه عباسیان برای پیشروی و نفوذ در این مناطق بود. یکی از مناطقی که می توانست به عنوان پایگاهی برای هر دو نوع فعالیت تبلیغی و نظامی فاطمیان قرار گیرد، ایالت جزیره بود که موقعیت سرزمینی و بافت اجتماعی آن، دست فاطمیان را در سیطره بر بغداد و براندازی عباسیان و روآوری آسان تر به قلمرو شرقی خلافت عباسی باز می کرد. این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی در صدد است تا ضمن بررسی سیاست های فاطمیان به ویژه تکاپوهای نظامی آنان در ایالت جزیره، بدین پرسش پاسخ دهد که فاطمیان برای حضور در ایالت جزیره چه سیاستی را به کار بستند؟ یافته پژوهش نشان می دهد که به دلایل اهمیت جغرافیایی- راهبردی و بافت جمعیتی قبیله ای برخوردار از نیروی انسانی، فاطمیان هم از طریق فعالیت های داعیان خود و هم از طریق هم پیمانی با حکام محلی و فعالیت های نظامی فرماندهان حامی خود تلاش داشتند در ایالت جزیره حضور پیدا کنند.
    کلید واژگان: ایالت جزیره, فاطمیان, عباسیان, بنی عقیل, مرداسیان, بساسیری, تکاپوهای نظامی
    Roya Rezai, Jahanbakhsh Savagheb *, Mohsen Rahmati, Mojtaba Gravand
    After consolidating their power and government in Egypt (965-1171), the Ismaili Fātimids fought with the Abbasid caliphate (749-1258) and tried to overthrow it, with the intention of spreading Ismāili thought throughout the Islamic world and controlling it. One of their policies to achieve this goal was the expansion of the Fatimid da'wah activity in different areas and military activities in the regions under the Abbasid rule to advance in these areas and infleunce them. One of the areas that could be used as a base for both types of missionary and military activities of the Fātimids was Al-Jazira province, whose territorial position and social context allowed the Fatimids to control Baghdad and overthrow the Abbasids and make reaching the eastern territory of the Abbasid Caliphate easier. This descriptive-analytical article aimed to analyze the policies of the Fātimids, especially their military activities in Al-Jazira provicne, and to answer the question of the policy the Fātimids adopted to stay in that province. The findings of the research show that due to the geographical-strategic importance and demographic structure of the tribes with manpower, the Fātimids tried both through the activities of their claimants and through alliances with local rulers and the military activities of the supporting commanders, to be present in Al-Jazira province.
    Keywords: Al-Jazira Province, Fātimids, Abbāsids, Bani-Oqail, Merdāsiāns, Basāsiri, Military Activities
  • معصومه هادی، محسن رحمتی*، جهانبخش ثواقب، مجتبی گراوند

    طریقت‎های چشتیه، سهروردیه، کازرونیه و کبرویه به عنوان مهم‎ترین جریان‎های تصوف در شبه ‎قاره‎ هند و ایران قرون هفتم تا نهم قمری به شمار می‎روند که در بسیاری از نقاط ایران و هند خانقاه ‎هایی تاسیس کردند و پیروان بسیاری فراهم آوردند. خانقاه‎ های طریقت‎ های مذکور مکان زندگی برخی از اقطاب، بزرگان و مشایخ طریقه بود و همواره بسیاری از مریدان ملازم آن ها بودند و افرادی نیز به صورت روزانه برای رفع نیازهای معنوی و مادی خود به خانقاه آن ها مراجعه می‎کردند. برخلاف تصور رایج زندگی صوفیانه مبتنی بر زهدگرایی صرف نبود و صوفیان برای رفع نیاز‎های روزمره مادی، به تامین هزینه‎ هایشان احتیاج داشته‎ اند. مقاله پیش ‎رو با روش توصیفی تحلیلی به دنبال پاسخ دادن به این است که هزینه‎ های مالی طریقت‎ های مذکور در شبه‎ قاره هند و ایران چگونه تامین می‎شده ‎است. یافته‎ ها حاکی از آن است که قسمت عمده هزینه‎ های خانقاه‎ های طریقت ‎های صوفیانه چشتیه، سهروردیه، کازرونیه و کبرویه به وسیله‎ کمک‎های کالایی و نقدی دریافتی از سلاطین شبه‎ قاره‎ هند و ایران، فتوح روزانه عامه ‎‎مردم و پرداخت‎های کلان بازرگانان تامین می‎شد و از این لحاظ میان این طرایق اشتراکات فراوانی وجود داشته ‎است.

    کلید واژگان: تصوف, خانقاه, فتوح, سلاطین, بازرگانان, هند, ایران
    Masoumeh Hadi, Mohsen Rahmati *, Jahanbakhsh Savaqeb, Mojtaba Garavand

    Sufi sects such as Chishtiyya, Suhravardiyya, Kazeroniyya and Kobraviyya, which gathered many followers and established their monasteries in many parts of Iran and India in the 7th-9th centuries AH. They are considered the most important known Sufism movements in the India and Iran. The khanqahs of the mentioned tariqas were the living places of their dignitaries, Chiefs and elders and many disciples were always with them. People, also, visited these Khanqahs daily to resolve their spiritual and material needs. The spiritual life of Sufis (from top to bottom) has had two dimensions, spiritual and material. Contrary to popular belief, Sufi life was not based on absolute asceticism and Sufis had to financed their daily material needs. By a descriptive- analytical method, this Study seek to answer this question how the financial expenses of the Sufi Khanqahs of the mentioned tariqas in the subcontinent of India and Iran were financed. It seems that the major part of the expenses of the Khanqahs of the Sufi orders of Chishtiyya, Suhravardiyya, Kazeroniyya and Kobraviyya were provided by means of goods and cash donations received from the sultans of the subcontinent of India and Iran, daily gifts (=Fotuh) from the common people (both rich and poor), and large payments from merchants. In this sense, there have been many commonalities between these Tariqas.

    Keywords: Sufism, Financing The Expenses Of The Khanqah (, Monastery), Fotuh, Sultans, Merchants, India, Iran
  • جهانبخش ثواقب*
    اقدام مهم شاه اسماعیل اول (907-930ق.) در رسمیت بخشی مذهب تشیع در ایران و برقراری پیوند بین مذهب و سیاست در حکومت صفویه، در ایجاد وحدت سیاسی و شکل گیری هویت ملی و ارضی نقش عمده ای ایفا کرد. صفویان پس از تشکیل دولت دریافتند که برای تثبیت این مذهب در تاروپود جامعه و نهادینه سازی آن نیاز به اقدامات گسترده فرهنگی و تمدنی دارند. این اقدامات را با بهره گیری از ظرفیت تاسیسات و نهادهای دینی و علمای شیعی میسر ساختند و تلاش گسترده ای جهت اقدامات فرهنگی و عمرانی در جهت سیاست شیعی سازی جامعه و تثبیت موقعیت این مذهب به کار بستند. صفویان با بنای مساجد به منزله پایگاهی دینی که متکفل ترویج مبانی اعتقادی و فقهی شیعه در جامعه است و بازسازی زیارتگاه ها و امامزاده های شیعی توانستند که هم در نهادینه سازی و گسترش شیعه در جامعه ایران اقدام کنند و هم در گسترش مساجد و بناهای مذهبی بکوشند. هدف این مقاله، بررسی نقش مسجد در نشر معارف شیعی در جامعه ایران عصر صفویه، به روش توصیفی- تحلیلی است. یافته پژوهش نشان داده که در دوره صفویه با گسترش سنت مسجدسازی و بازسازی و اصلاح مساجد پیشین، از این پایگاه دینی با کمک علمای شیعه در ترویج و نشر معارف شیعی در جامعه بهره گیری مطلوبی شده است.
    کلید واژگان: شاهان صفوی, علمای شیعی, مسجد, جامعه ایران, معارف شیعی
    Jahanbakhsh Savagheb *
    The important action of Shah Ismail I (907-930 A.H.) in recognizing the Shia religion in Iran, and establishing a link between religion and politics in the Safavid government, played a major role in creating political unity and forming national and territorial identity.After the formation of the government, the Safavids realized that they needed extensive cultural and civilizational measures to establish this religion in the society and institutionalize it.These measures were made possible by utilizing the capacity of religious institutions and Shiite scholars. Safavid made extensive efforts for cultural and civil measures in line with the policy of Shiite of the society and stabilization of the position of this religion.By building mosques as a religious base that had the task of promoting Shia belief and jurisprudence in society, and by rebuilding Shia shrines and Imamzadeh mosque, the Safavids were able to institutionalize and expand Shi’ism in Iranian culture and expand mosques and build religious buildings. The purpose of this article is to investigate the role of the mosque in disseminating Shia education in the Iranian society of the Safavid era, in a descriptive-analytical way. The findings of the research have shown that during the Safavid era, with the expansion of the tradition of building mosques and rebuilding and reforming previous mosques, this religious base was used favorably with the help of Shia scholars in promoting and disseminating Shia knowledge in the society.
    Keywords: Safavid Kings, Shia Scholars, Mosque, Iranian Society, Shia Education
  • جهانبخش ثواقب*، سروش آزادبخت
    در زمامداری شاه سلطان حسین صفوی (1135-1105ق./ 1722-1694م.) حاکمیت ایران بر خلیج فارس و جزایر و بنادر کرانه شمالی آن دستخوش ناپایداری هایی شد که از یک سو، رقابت شرکت های هند شرقی اروپایی آن را تشدید کرد و از سوی دیگر، شورش های اعراب عمان در دریا و تهاجمات بلوچ ها به سواحل بر ناپایداری ها افزود. تلاش های آخرین پادشاه صفوی برای جلب همکاری مشترک قدرت هایی چون انگلیس، هلند، فرانسه و پرتغال با هدف تثبیت اوضاع نافرجام ماند و پیمان همکاری نظامی ایران و پرتغال در مهار تحرکات اعراب در دریا نیز با حمله افغان ها به پایتخت و سقوط سلسله صفویه پیامدی نداشت. در این مقاله، تحولات پدید آمده در خلیج فارس مقارن با زمامداری آخرین پادشاه صفوی و سیاست او نسبت به این پهنه آبی به روش توصیفی- تحلیلی بررسی و تحلیل شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که در این دوره، تحرکات دریایی و تهاجمات اعراب مسقط، رقابت و دخالت قدرت های اروپایی و سیاست متزلزل و ناکارآمد شاه سلطان حسین در ایجاد اوضاع آشفته خلیج فارس و ناپایداری حاکمیت صفویه بر این آبراه موثر بوده است.
    کلید واژگان: ایران, صفویه, شاه سلطان حسین, خلیج فارس, تلاش های دیپلماتیک, ناپایداری اوضاع, ناکامی
    Jahanbakhsh Savagheb *, Soroush Azadbakht
    During the reign of Shah Sultan Hossein Safavi (1105-1135 A.H./1694-1722 A.D.), Iran's sovereignty over the Persian Gulf and the islands and ports of its northern bank underwent instability, which on the one hand, was intensified by the competition of European East India companies, and on the other hand, the rebellions of the Omani Arabs in the sea and the attacks of the Baluchs on the coasts added to this instability. The efforts of the last Safavid king to get the joint cooperation of powers such as England, Holland, France and Portugal to stabilize the situation were unsuccessful, and the agreement of military cooperation between Iran and Portugal in restraining the movements of Arabs in the sea also ended with the attack of Afghans on the capital and the decay of the Safavid dynasty, had no results. In this study, the developments in the Persian Gulf parallel to the rule of the last Safavid king and his policy towards this water area have been investigated and analyzed in a descriptive-analytical approach. The findings of the study showed that during this era, the naval movements and the invasions of the Arabs of Muscat, the competition and interference of the European powers and the shaky and ineffective policy of Shah Sultan Hossein caused the chaotic situation in the Persian Gulf and the instability of the Safavid rule on this important waterway have been effective.
    Keywords: Iran, Safavid Era, Shah Sultan-Hussein, Persian Gulf, diplomatic efforts, instability of the situation, Failure
  • جهانبخش ثواقب*، سروش آزادبخت، فریده مروتی

    شکل گیری حکومت صفویه (907-1135ه.ق./1501-1722م.) به مدد حضور و قدرت نمایی نظامیان قزلباش وابسته به ایلات و عشایر ترکمانی تحقق یافت که با پیوند مذهبی طریقت صوفیانه صفویه در اردبیل، رابطه ای مرید- مرادی را با شیوخ و شاهان صفوی برقرار کردند. این رابطه با رسمیت مذهب شیعه در ایران در قالب پیوند شاه الهی- غازی، رزمنده پرشور شیعی- صوفی تقویت شد. این نظامیان به سبب نقش آفرینی نظامی در پیکارهای شاه اسماعیل (907-930ه.ق./1501-1524م.) با خاندان های حکومتگر، حکام داخلی و سلسله های حکومتی رقیب مانند عثمانیان و اوزبکان و تلاش در استقرار، تثبیت و تداوم حکومت صفوی به امتیازات گوناگونی در این حکومت دست یافتند؛ و پس از خاندان سلطنتی در جایگاه دوم هرم اجتماعی و ساختار قدرت قرار گرفتند. هدف این پژوهش، بررسی جایگاه و امتیازات نظامیان قزلباش در حکومت شاه اسماعیل اول، به روش توصیفی- تحلیلی و براساس داده های منابع کتابخانه ای است. اساس بررسی بر این پرسش قرار دارد که عامل تعیین کننده جایگاه و امتیازات نظامیان قزلباش در حکومت شاه اسماعیل صفوی چه بوده است. مفروض پژوهش بر توان نظامی و پشتوانه قبیله ای نظامیان به عنوان عامل تعیین کننده تاکید دارد. یافته های پژوهش نشان داده که اساس قدرت شاه اسماعیل به حضور و قدرت نظامیان قزلباش مربوط می شد. نقش های گوناگون این نظامیان در عرصه نظامی گری، مناسبات داخلی، حکومت ایالات، للگی شاهزادگان و حتی در عرصه روابط خارجی که نشان از تکثر وظایف و مسیولیت های نظامیان در این دوره داشت، جایگاه و دامنه نفوذ آنان را در حکومت شاه اسماعیل افزایش داد و به مقامات اصلی حکومت راه یافتند.

    کلید واژگان: صفویه, شاه اسماعیل اول, نظامیان قزلباش, امتیازات و مناصب حکومتی
    Jahanbakhsh Savagheb *, Soroush Azadbakht, Farideh Morovati

    The formation of the Safavid state (1501-1722) happened with the help of the presence and power of Qizilbāsh soldiers affiliated with Turkmen tribes, who established a morid-morad relationship with the Safavid sheikhs and kings with the religious connection of the Safavid Sūfī order in Ardabil. This relationship was strengthened with the officialization of the Shi'a religion in Iran, in the form of Shāhelahi-Ghāzī, a passionate Shi'a-Sūfī warrior. These soldiers achieved various privileges in the Safavid government due to their military role in the battles of Shah Ismail (1501-1524) with the ruling families, internal rulers and rival ruling dynasties such as the Ottomans and the Uzbeks and their efforts in the establishment, stabilization and continuation of the Safavid government. And after the royal family, they were placed in the second position of the social pyramid and power structure. This research aimed to investigate the status and privileges of Qizilbāsh militaries in the government of Shāh Ismāil I, using a descriptive-analytical method based on the data of library sources. The basis of the investigation was identifying the determining factor in the status and privileges of Qizilbāsh troops in Shah Ismail's government. The research assumption emphasizes the military strength and tribal support of the militaries as the determining factor. The findings of the research showed that the basis of Shāh Ismāil's power was related to the presence and power of Qizilbāsh soldiers. The various roles of these soldiers in the field of militarism, internal relations, the government of the states, as lala (statesmen) of the princes and even in the field of foreign relations, depicted the multiplicity of duties and responsibilities of the soldiers in this period, and raised their position and scope of influence in the government, so that they were appointed as chief officials of the government.

    Keywords: Safavid Era, Shāh Ismāil I, Qizilbāsh military, privileges, government positions
  • جهانبخش ثواقب*

    استمرار نظام علوی، به رهبری حضرت علی علیه السلام در تداوم نظام نبوی، از اندیشه های راهبردی حضرت فاطمه علیهاالسلام است که در مدافعه و مبارزه برای تبیین مبانی و تحقق عملی آن در جامعه، از جان خویش نیز مایه گذاشت. حضرت فاطمه علیه االسلام به عنوان نمونه ای از انسان کامل در مکتب اسلام، پس از درگذشت رسول خدا صلی الله علیه وآله، در کنار دین داری و پارسایی، در نقش یک کنش گر سیاسی اجتماعی، در دفاع از رهبری علوی، به موضع گیری و اقدام عملی پرداخت. او برای دفاع از رهبری و نظام علوی، در دو خطبه ‎ی کبیره و صغیره‎ ی خویش، با تبیین تحولات جامعه‎ ی اسلامی و دگرگونی های پدیدآمده در میان امت، به روشنگری و آگاهی بخشی پرداخت. در این مقاله، به روش توصیفی‎ تحلیلی، با تاکید بر خطابه های حضرت زهرا علیه االسلام در برابر تحولات جامعه در آغاز عصر خلافت اسلامی، موضع آن حضرت بررسی شده است. یافته ی این پژوهش نشان می دهد که مبارزه ی حضرت علیه االسلام در متن رسالت دینی و مبتنی بر بصیرت قرآنی، مبارزه ای مکتبی برای استقرار نظام علوی به امامت حضرت علی علیه السلام در برابر شیخوخیت قرشی و نظام خلافت برآمده از گفتمان سقیفه بود.

    کلید واژگان: حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام, نظام علوی, حضرت علی علیه السلام, خطابه های فاطمی, خلافت
    Jahanbakhsh Savagheb *

    The continuation of the Alawite system, led by Imam Ali in the continuation of the prophetic system, is one of the strategic ideas of Lady Fatima, who gave her life in defense and struggle to explain its principles and its practical realization in society. Lady Fatima, as an example of a perfect human being in the school of Islam, after the death of the Messenger of God, along with religiosity and piety, in the role of a socio-political activist, in defense of the Alawite leadership, took a stand and took practical action. In order to defend the Alawite leadership and system, in his two major and minor sermons, he explained the developments of the Islamic society and the changes that took place among the ummah, enlightening and raising awareness. In this article, in a descriptive-analytical method, with emphasis on the sermons of Lady Zahra against the changes in society at the beginning of the Islamic Caliphate, the position of Lady Zahra has been studied. The findings of this study show that the struggle of Lady in the context of religious mission and based on Quranic insight, was a scholastic struggle to establish the Alawite system under the leadership of Imam Ali against the Quraysh eldership and the caliphate system derived from the Saqifa discourse.

    Keywords: Lady Fatima, Alawite system, Imam Ali, Fatimid sermons, Caliphate
  • معصومه هادی، محسن رحمتی*، جهانبخش ثواقب، مجتبی گراوند

    در گستره وسیعی از هند و ایران در قرون 7-9ق. طریقت های صوفیانه متعددی حضور داشتند. صوفیان که به عنوان نمادی از زهدگرایی و دنیاگریزی شناخته می شدند با کناره گیری از دنیا و استقرار در خانقاه، به ریاضت و تزکیه نفس اشتغال داشتند. تامین هزینه های معیشتی ساکنان خانقاه بر عهده مرشد بود که با طرق مختلف محقق می گشت که یکی از آنها زمین داری بود. از آنجا که اکثر این زمین ها از سوی سلاطین به خانقاه واگذار می شد و هم اینکه کار بر روی زمین، به نحوی مانع ریاضت محسوب می شد، پذیرش یا رد این بخشش ها و همچنین زمین داری به عنوان یک مساله برای صوفیان درآمد که طریقت های مختلف، نگرش و شیوه های متفاوتی را در این باره ابراز داشتند.  پژوهش حاضر با شیوه توصیفی تحلیلی، در پی پاسخ به این پرسش است که نگرش صوفیان طریقت های نامبرده در هند و ایران در قرون 7-9ق. به زمین داری و عواید حاصل از آن به چه صورت بود؟      اساس این پژوهش براین فرض استواراست که در قرون 7 تا 9 هجری ایران و هند، بین تعالیم نظری و سیرت عملی مرشدان طریقت، هماهنگی لازم وجود نداشت؛ چنانکه شیوخ سه مورد از طریقت های مورد مطالعه(یعنی چشتیه، سهروردیه وکبرویه)، با عدول از تعالیم نظری مبتنی بر توصیه مریدان به تشرع و زهدگرایی، برای تامین هزینه های خانقاه های خود، به لحاظ عملی، به زمین داری گرایش پیدا کردند ولی عملکرد مشایخ کازرونیه با سه فرقه دیگر تفاوت داشت.

    کلید واژگان: تصوف, خانقاه, زمین, زمین داری, هند, ایران
    Masoumeh Hadi, Mohsen Rahmati *, Jahanbakhsh Savagheb, Mojtaba Garavand

    There were many Sufi orders in a wide area of India and Iran in the 7th-9th centuries. Sufis, who were known as a symbol of asceticism and worldliness, were engaged in austerity and self-cultivation by withdrawing from the world and settling in a  Khanqah “monastery”. Providing for the living expenses of the Khanqah residents was the responsibility of the murshid, which was realized in different ways, one of which was estate and land ownership. Since most of these estates were given to the monastery by the sultans, and because working on the land was somehow considered an obstacle to austerity, accepting or rejecting these grants as well as land ownership became an issue for the Sufis, who had different sects, attitudes and practices. They expressed different opinions about this. . By descriptive and analytical method, this Study, seeks to answer the question that the attitude of the Sufis of the mentioned tariqas in India and Iran in the 7th-9th centuries AD. How was it related to land ownership and the income from it?This study is based on the hypothesis that there was no necessary harmony between the theoretical teachings and the practical behavior of the sheikhs of the Tariqas  in the 7th and 9th centuries of Hijri in Iran and India; As the sheikhs of the three of studied tariqas(i.e, Cheshtiyyeh, Kobraviyyeh and Sohravardiyyeh), by deviating from the theoretical teachings based on recommending the disciples to religious practices and asceticism, in order to finance the expenses of their Khanqahs, they tended to land ownership, but the performance of the sheikhs of Kazeruniyyeh was different from the other three sects.

    Keywords: Sufism, Khanqah, estate, landholding, India, Iran
  • ظریفه کاظمی، جهانبخش ثواقب*، مقصودعلی صادقی، داریوش نظری، سید علاالدین شاهرخی

    موقعیت جغرافیایی امارت ذوالقدر (740-928ق/ 1339-1521م) که در محدوده ای میان قلمرو عثمانی و صفوی قرار گرفته بود، سبب شد تحت تاثیر شرایط سیاسی این دو حکومت باشد. حکومت ذوالقدر که برای بقای خویش در پی یافتن متحد و پیوستن به حکومت مقتدرتر بود، سیاست متناقضی را در ارتباط با حکومت های صفوی و عثمانی در پیش گرفت. ذوالقدرها در آغاز تشکیل حکومت صفویه حامی و مطیع شاه اسماعیل اول (907-930ق/ 1501-1524م) بودند؛ سپس از دشمن او مرادبیگ آق قویونلو (905-914ق/ 1500- 1508م) حمایت کردند. همین تغییر سیاست زمینه ساز حمله شاه اسماعیل و تضعیف حکومت ذوالقدر گردید. از سوی دیگر، حاکم ذوالقدر نسبت به حکومت عثمانی نیز راه نفاق را در پیش گرفت. سلطان سلیم اول (918-926ق/ 1512-1520م) که شاهد کارشکنی های مداوم علاءالدوله ذوالقدر (884-921ق/ 1479-1515م) نسبت به عثمانی بود، از ضعف این حکومت استفاده کرد و با حمله به ذوالقدر، این دولت را شکست داد و قلمرو آن را تصرف کرد. در این مقاله، هدف بررسی تاثیر کشاکش ذوالقدرها با دو حکومت صفویه و عثمانی بر فرایند فروپاشی امارت ذوالقدر، با رویکرد توصیفی-تحلیلی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که درگیری های شاه اسماعیل صفوی با علاءالدوله ذوالقدر و ضرباتی که بر او وارد ساخت، بنیان قدرت حکومت ذوالقدر را چنان ناپایدار کرد که برافتادن آن را در حمله عثمانی به این امارت هموار کرد.

    کلید واژگان: حکومت ذوالقدر, علاءالدوله ذوالقدر, شاه اسماعیل اول, سلطان سلیم اول
    Zarifeh Kazemi, Jahanbakhsh Savagheb*, Maghsud Ali Sadeghi, Daryush Nazari, Seyyed Alauddin Shahrokhi

    The geographical location of Dulghadϊr Emirate (1339-1521), which was located in an area bordered with both Ottoman and Safavid territories, caused it to be affected by the political circumstances of these two governments. Dulghadϊr government, which sought to find an ally and join a more powerful government for its survival, adopted a contradictory policy in relation to the Safavid and Ottoman governments. At the beginning of the formation of the Safavid government, the Dulghadϊr were supporters and obedient to Shāh Ismāil I (1501-1524), then they supported his enemy, i.e. Murād Beg Aq Quyūnlu (1500-1508). On the other hand, Dulghadϊr ruler also took the path of hypocrisy towards the Ottoman government. Sultān Selim I (1512-1520), who witnessed Alā-al-dawlah Dulghadϊr's (1479-1515) continuous failures towards the Ottomans, took advantage of the weakness of this government and attacked Dulghadϊr, defeating its government and capturing its territory. This paper is aimed to investigate the effect of the Dulghadϊr conflict with the both Safavid and Ottoman governments on the process of the fall of the Dulghadϊr Emirate, in a descriptive-analytical way.

    Keywords: Dulghadϊr, Alā-al-dawlah Dulghadϊr, Shāh Ismāil I, Sultān Selim I
  • جهانبخش ثواقب*، سروش آزادبخت
    گزارش های سیاحان اروپایی این نکته را آشکار می سازد که در خلال تماس های دیپلماتیک و روابط تجاری ایران و غرب در عصر صفویه، مراودات فرهنگی و هنری نیز رخ داده که البته دامنه آن گسترده نبوده است. این رفت وآمدها و گزارش های سفرنامه ای حاصل از آن، ابعاد گوناگونی از وجوه تمدنی ایران را بازتاب داده و به اروپا شناسانده است؛ چنانکه برخی از وجوه تمدنی اروپا را در مقام مقایسه و تطبیق با ایران به دست داده است. هدف مقاله، بررسی نمودها و اشکال تعاملات فرهنگی و هنری میان ایران و اروپا در عصر صفویه به روش توصیفی- تحلیلی است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که گسترش روابط ایران و اروپا در این دوره، نوعی تعاملات فرهنگی و هنری را نیز  بین طرفین دامن زد که موجب آشنایی ایرانیان با برخی از وجوه فرهنگ و هنر اروپایی در حوزه نقاشی، موسیقی و کالاهای گوناگون گردید و تحولاتی را در فرهنگ و هنر ایرانی پدید آورد. اروپاییان نیز در همین حوزه ها و در گفتگوهای علمی، ترجمه برخی از آثار ادبی به زبان های اروپایی، انتقال آثار هنری ایرانی و بازتاب شیوه زندگی و فرهنگ مردم ایران به اروپا، در آشنایی و تعامل غرب با ایران عصر صفویه تلاش داشته اند.
    کلید واژگان: ایران, اروپا, صفویه, روابط, فرهنگی و هنری
    Jahanbakhsh Savagheb *, Soroush Azadbakht
    Reports point out that during diplomatic contacts and trade ties between Iranand the West during the Safavid era, cultural and artistic exchanges have alsooccurred, whose scope though was not vast. These travels and the traveloguereports resulting thereof, have reflected the various dimensions of the Iraniancivilizational aspects and introduced them to the Europeans; as they have alsorevealed some of the civilizational aspects of Europe to Iran for comparision andadaptation sake. The goal of this paper is looking into the manifestations andforms of cultural and artistic interactions between Iran and Europe during theSafavid era, using the descriptive-analytical method. The findings of the researchindicate that the expansion of Iran/Europe ties in this period, also trigerred somesorts of cultural and artistic interaction, leading to Iranians getting familiar withsome of the Europeans cultural and artistic aspects in painting, music, and otherspheres and this made some developments in the Iranian culture and art. TheEuropeans, have also been active in these spheres and in scientific dialogues,translation of some literary works to the European languages, transfering of theIranian artistic works and reflection of the Iranian lifestyle and civilization to theEuropeans.
    Keywords: Iran, Safavid, Europe, Cultural, Artistic Relations
  • جهانبخش ثواقب*

    سیاحان اروپایی دیدار کننده از ایران در عصر صفوی به لحاظ ماموریت و نیز اشتیاقی که به شناخت ایران و بازتاب آن در غرب داشتند، به بررسی اوضاع گوناگون سرزمینی، جغرافیایی، اجتماعی، اقتصادی، مذهبی، فرهنگی، علمی و دیگر وجوه حیات زیستی و تمدنی ایران آن عصر پرداخته و آگاهی های ارزشمندی را ارایه داده اند. یکی از موضوع های مورد توجه آن ها وضعیت علمی جامعه ایران بوده که با رویکردی مقایسه ای با وضعیت علمی اروپا، به بررسی و نقد آن پرداخته اند. نگاه این سیاحان به عنوان ناظران جستجوگر بیرونی در ارزیابی این موضوع می تواند در شناخت برخی از وجوه تمدنی ایران اسلامی سودمند باشد. در این مقاله، هدف بررسی موقعیت علمی ایران در عصر صفویه از خلال گزارش های سیاحان اروپایی است که بر اساس مطالعات کتابخانه ای و به روش توصیفی- تحلیلی، انجام شده است. پرسشی که در این پژوهش طرح شده این است که سیاحان اروپایی، وضعیت علمی جامعه ایران عصر صفویه را چگونه بازتاب داده اند؟ یافته های پژوهش نشان داده است که گزارش های سیاحان ترسیمی از وضعیت علمی ایران عصر صفوی و نگرش ایرانیان به علم و دانش را به دست  می دهد که افزون بر بیان مزیت ها و برتری های حوزه دانشی، ضعف ها و نقایص و عقب ماندگی های علمی آن را نیز مطرح کرده و در واقع با دیدی مقایسه ای و انتقادی به این موضوع پرداخته اند.

    کلید واژگان: ایران, عصر صفویه, سیاحان اروپایی, ایرانیان, موقعیت علمی
    Jahanbakhsh Savagheb *

    European tourists visiting Iran in the Safavid era, in terms of their mission and their desire to know Iran and its reflection in the West, to investigate the various territorial, geographical, social, economic, religious, cultural, scientific, and other aspects of biological and civilizational life. Iran that era and provided valuable information. One of the subjects of their attention is the scientific situation of Iranian society, which they have investigated and criticized with a comparative approach to the scientific situation of Europe. The view of these tourists as external observers in the evaluation of this issue can be beneficial in understanding some aspects of the civilization of Islamic Iran. This article, the aim is to investigate the scientific situation of Iran in the Safavid era through the reports of European travelers, which are based on library studies and descriptive-analytical methods. The question posed in this research is how did the European tourists reflect the scientific situation of the Safavid era Iranian society? The findings of the research have shown that the reports of tourists provide a picture of the scientific situation of Iran in the Safavid era and the attitude of Iranians towards science and knowledge, which includes both the advantages and superiority of the field of knowledge and the weaknesses and its shortcomings and scientific lags have been brought up. They have approached this issue with a comparative and critical view.

    Keywords: Iran, Safavid Era, European Tourists, Iranians, scientific position
  • جهانبخش ثواقب*
    سیاحان اروپایی که در عصر صفویه به ایران می آمدند، با ثبت خاطرات و مشاهدات خویش و نگاشتن سفرنامه، در شناساندن و نقل و انتقال فرهنگ، علوم، هنر، منش، رفتار، آداب و عادات، سبک زندگی و مواریث علمی و تمدنی ایرانیان در جوامع اروپایی نقش مهمی داشتند و زمینه نوعی گفتمان ایران شناسی را در غرب پدید آوردند. این سیاحان با سفر و اقامت در ایران، با مشاهده، بررسی و تحقیق، تماس و گفتگو با مردم و افراد آگاه و دست یابی به منابع مکتوب تاریخ ایران، آگاهی های سودمندی درباره ایران عصر صفویه به هم وطنان خویش عرضه کرده اند و آنان را با نام، اعتبار و عظمت ایران آشنا ساختند. هدف از این پژوهش، بررسی نسبت سیاحان اروپایی با مقوله ایران شناسی براساس اطلاعات سفرنامه ای و به روش توصیفی- تحلیلی است و این پرسش را مطرح کرده است که سیاحان اروپایی عصر صفویه چه نقشی در گسترش ایران شناسی داشته اند؟ یافته های پژوهش بیان گر آن است که ابعاد گوناگونی از وجوه تمدنی ایران در سفرنامه های این سیاحان بازتاب یافته و آن را به اروپا شناسانده اند. سیاحان از این منظر نقش مهمی در مقوله ایران شناسی در غرب و گسترش آن ایفا کرده اند. گزارش های آنان در تشویق اروپاییان برای دیدار از ایران و نگارش سفرنامه موثر بوده که خود گام مهمی در رشد تمایلات ایران شناسی در میان اروپاییان به شمار می رود
    کلید واژگان: عصر صفویه, ایران, اروپا, سیاحان, ایران شناسی
    Jahanbakhsh Savagheb *
    The European tourists who came to Iran during the Safavid era, by recording their memories and observations and writing travelogues, introduced and transmitted the culture, science, art, character, behavior, manners and habits, lifestyle and scientific and civilizational heritage of Iranians. They played an important role in European societies and created a kind of, Iranian studies discourse in the West. By traveling and staying in Iran, by observing, investigating and researching, contacting and talking to people and knowledgeable people, and accessing written sources of Iranian history, these tourists have provided useful information about Safavid Iran to their countrymen and made them familiar with the name, prestige and greatness of Iran. The purpose of this research is to investigate the ratio of European tourists with the category of Iranology based on travelogue information and in a descriptive-analytical method, and it raises the question of what role European tourists of the Safavid era played in the development of , Iranian studies? The findings of the research show that various aspects of Iran's civilization were reflected in the travelogues of these tourists and introduced to Europe. From this point of view, tourists have played an important role in the category of Iranian Studies in the West and its expansion. Their reports have been effective in encouraging Europeans to visit Iran and write travelogues, which is an important step in the growth of Iranian studies among Europeans
    Keywords: Safavid era, Iran, Europe, Tourists, Iranian Studies
  • جهانبخش ثواقب*، فریده مروتی، سروش آزادبخت
    شکل گیری نظام های سیاسی همواره با حضور و قدرت نمایی نظامیان در عرصه پیکار پیوند داشته است. توانایی های نظامیان و روحیه سلحشوری آنان در حمایت از خاندان های حکومت گر، موجب استقرار قدرت سیاسی در آن خاندان و ثبات نظام سیاسی مستقر می شد و سپس با خنثی سازی تهدیدات بیرونی (تهاجم دشمنان) و طغیان های داخلی، به تثبیت و تداوم آن مدد می رساند. در آغاز دولت صفویه نیز نظامیان چه در تاسیس نظام سیاسی و به قدرت رساندن اسماعیل و چه در تثبیت و تداوم قدرت و دولت او، نقش موثری داشتند و از کنش گران اصلی به شمار می آمدند. در این پژوهش با طرح این پرسش که نظامیان قزلباش چه نقشی در مدیریت جنگ ها و تاسیس و تثبیت حکومت شاه اسماعیل اول صفوی (907-930ه.ق./ 1501- 1524م.) داشته اند؛ به روش توصیفی- تحلیلی و براساس داده های منابع کتابخانه ای به دنبال بررسی نقش این نیروی ایلی در جنگ ها و استقرار و تثبیت حکومت نخستین پادشاه سلسله صفویه است. یافته های پژوهش نشان داده است که نظامیان قزلباش با مشاوره های نظامی، حضور موثر در جنگ ها علیه حکام داخلی و قدرت های همسایه و سرکوب حرکت های مخالف، یکی از ارکان اصلی استقرار، تثبیت و تداوم بخشی قدرت شاه اسماعیل اول بوده اند.
    کلید واژگان: شاه اسماعیل اول, نظامیان, قزلباش, جنگ, حکومت صفوی
    Jahanbakhsh Savagheb *, Farideh Morovati, Soroush Azadbakht
    The formation of political systems has always been linked to the presence and saber-rattling of the military in the field of battle. The capabilities of the military and their spirit of valor in supporting the ruling families established political power in the ruling family and stabilized the political system, and then by neutralizing external threats (enemy attacks) and internal rebellions, they further helped the stabilization and continuity of the political power. At the beginning of the Safavid government, the military played an effective role in both the establishment of the political system and bringing Ismail to power, as well as in the consolidation and continuation of his power and government, and were considered one of the main actors. This research, by posing the question of the role of Qizilbāsh military in the management of wars and the establishment and stabilization of the government of Safavid Shāh Ismāil I (1501-1524), aimed to investigate the role of this tribal force in wars, and in the establishment and consolidation of the rule of the first king of the Safavid dynasty using a descriptive-analytical method. The findings of the research shows that Qizilbāsh forces, with their military advice, effective presence in wars against internal rulers and neighboring powers, and suppression of opposition movements, were one of the main pillars of establishing, stabilizing, and perpetuating Shāh Ismāil I's power.
    Keywords: Shāh Ismāil I, The military, Qizilbāsh, war, Safavid government
  • جهانبخش ثواقب*

    برآمدن و برافتادن تمدن ‏های گوناگون بشری از حوادثی بوده که توجه بسیاری از اندیشمندان در حوزه تاریخ، تمدن ‏پژوهی و جامعه ‏شناسی را به خود معطوف کرده است. تمدن اسلامی نیز که در سده ‏هایی از تاریخ، از درخشش خیره ‏کننده علمی برخوردار بود، اما در ادامه حیات خویش به افول علمی دچار شد، اذهان اندیشمندان و پژوهشگران را به پرسش در چگونگی و چرایی علت افول یا انحطاط آن درگیر ساخت. پرسش قابل طرح این است که آیا در بررسی انحطاط تمدنی اسلام، جدای از علل و عواملی که استدلال شده، نظریه‏ یا نظریه ‏هایی مطرح شده است؟ هدف این مقاله، ارایه و دسته ‏بندی نظریه ‏های انحطاط تمدن اسلامی از خلال علل و عوامل گوناگونی است که در این باره مطرح شده است. یافته پژوهش نشان داده است که از دیدگاه‏ های مطرح شده در چرایی افول تمدن اسلامی می‏توان نظریه‏ هایی را برساخت که یا نگاه به عوامل درون‏تمدنی دارند یا به عوامل برون ‏تمدنی نظر کرده ‏اند.

    کلید واژگان: تمدن اسلامی, انحطاط, نظریه های تهاجمات بیرونی, نظریه های درون ساختاری
    Jahanbakhsh Savagheb*

    The rise and fall of various human civilizations has been one of the events that has attracted the attention of many thinkers in the field of history, civilization and sociology. Islamic civilization, which in centuries of history, had a dazzling scientific brilliance; But in the course of his life he experienced a scientific decline, engaging the minds of thinkers and researchers with the question of how and why the cause of its decline. The question that arises is whether any theory or theories have been proposed in the study of the decline of Islamic civilization, apart from the causes and factors that have been argued? The purpose of this article is to present and categorize the theories of degeneration of Islamic civilization through various causes and factors that have been proposed in this regard. The research findings have shown that from the perspectives on why Islamic civilization is declining, theories can be constructed that either look at intra-civilizational factors or look at extra-civilizational factors.

    Keywords: Islamic civilization, Degeneration, Theories of external aggression, Theories of internal structure
  • جهانبخش ثواقب*
    مقوله رکود و انحطاط تمدن اسلامی همانند برآمدن و شکوفایی و عظمت آن مورد توجه بسیاری از اندیشمندان مسلمان و غیر مسلمان بوده است و هرکدام در بررسی این انحطاط، علل و عواملی را مطرح کرده اند. کسانی این عوامل را درون-ساختاری جست وجو کرده اند؛ یعنی عواملی که از درون جامعه اسلامی بر آن تاثیر منفی گذاشت؛ و برخی به عوامل برون-ساختاری توجه کرده اند؛ یعنی حوادثی که از بیرون بر تمدن اسلامی وارد شد و باعث زوال آن گشت. در این مقاله، به شیوه توصیفی- تحلیلی، با طرح این پرسش که اندیشه گران ایرانی دوران معاصر چه عواملی را بر انحطاط تمدن اسلامی تاثیرگذار دانسته اند؟ دیدگاه های برخی از این اندیشه گران را در پاسخ به این پرسش مطرح کرده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که این اندیشه گران، انحطاط را به اسلام منتسب نکرده اند؛ بلکه آن را به انحرافات گوناگون اعتقادی، رفتاری و اخلاقی که در جامعه اسلامی در زمامداران و مسلمانان رخ داد مربوط کرده اند. همچنین عوامل بیرونی را نیز در این انحطاط موثر دانسته اند که به دلیل مساعدبودن شرایط درونی جامعه اسلامی بوده است.
    کلید واژگان: تمدن اسلامی, انحطاط, اندیشه گران ایرانی معاصر, عوامل درونی, عوامل بیرونی
    Jahanbakhsh Savagheb *
    The category of stagnation and decline of Islamic civilization, such as its rise and prosperity and greatness, has been considered by many Muslim and non-Muslim thinkers, and each of them has discussed the causes and factors in the study of this decline. Some have explored these factors intra-structurally; That is, the factors that negatively affected it from within Islamic society; And some have paid attention to extra-structural factors; That is, the events that entered the Islamic civilization from outside and caused its decline. In this article, descriptively-analytically, by asking the question, what factors have considered contemporary Iranian thinkers to affect the decline of Islamic civilization? Has raised the views of some of these thinkers in response to this question.Research findings show that these thinkers did not attribute the decline to Islam; Rather, it has been linked to the various doctrinal, behavioral, and moral deviations that have occurred in Islamic society among rulers and Muslims. External factors have also been considered effective in this decline, which has been due to the favorable internal conditions of Islamic society.
    Keywords: Islamic civilization, Decline, Contemporary Iranian thinkers, Internal factor, External factor
  • جهانبخش ثواقب*
    پیشینه مکتب به عنوان جایگاهی برای آموزش خواندن یا نوشتن به پیش از اسلام برمی گردد و در دوران اسلامی آموختن قرآن و مقدمات دینی نیز بر کارکرد مکتب افزوده شد. به تدریج در دوره های مختلف اسلامی، مکتب به عنوان یکی از نهادهای آموزشی به شمار آمد که در آن به کودکان هم سواد و هم آموزش قرآن و دستورات دینی را آموزش می دادند. در عصر صفویه نیز براساس گزارش های موجود، در شهرهای کشور مکتب های زیادی وجود داشته که امر تعلیم و تربیت کودکان را در مرحله ابتدایی برعهده داشته اند. در این مقاله، نظام آموزش مکتب خانه ای عصر صفویه براساس گزارش های سیاحان اروپایی و متون تاریخ نگارانه آن عصر به روش توصیفی- تحلیلی بررسی شده است. یافته-های پژوهش نشان داده که در عصر صفویه نوعی نظام مکتبی برای تعلیم و تربیت کودکان وجود داشته که سازمان و ضوابط درونی واحدی برای آن وجود نداشت و براساس اراده و خواست مکتب دار و بیرون از قواعد و ضوابط حکومتی اداره می شده است.
    کلید واژگان: ایران, عصر صفویه, نظام آموزش, مکتب خانه, سیاحان اروپایی
    Jahanbakhsh Savagheb *
    The history of the school "Maktabkhane" in Iran as a place to teach reading or writing goes back to pre-Islamic times. During the Islamic era, learning the Quran and religious principles was also added to the function of the school. Gradually, in different Islamic eras, the school was considered one of the educational institutions where children were taught to read and write, as well as learn the Quran and religious instructions. In the Safavid era, according to the available reports, many schools in the cities of Iran were responsible for the education of children at the elementary level. In this article, the educational system of the Safavid "Maktabkhane” or school has been analyzed in a descriptive-analytical way based on the reports of European travelers and historiographical texts of that era. The findings of the research show that in the Safavid era, there was a kind of school education system for the education of children, which did not have the same organization and internal rules for it. These schools were managed only at the request of the school owners or their founders, outside of government rules and regulations.IntroductionOne of the most important institutions in any society is the institution of education, which is in charge of educating, educating, and training people in society. The background of this institution in Iran goes back to the ancient period and it has been continued in the Islamic period based on Islamic education. In the Safavid era, the educational system was carried out in the form of schools. Schools were responsible for making children and young people literate or teaching them to read and write. The European travel writers who have observed Iranian society during their travels and visits to Iran during the Safavid era have tried to gather information from various angles, they have an almost clear picture of the good and bad of the education system in Iran. At this time, the interest of Iranians from all walks of life and groups was to increase science and knowledge. The Iranian Family cared about children's education in school and continuing their education in higher schools, which were mostly religious fields. Among the topics that tourists paid attention to were the costs and teaching methods in schools and their weaknesses and shortcomings. This article, by posing the question, what image did the European tourists present of the education system of Safavid era Iran at the elementary level (education of children and teenagers.materials and methodsSince the nature of this article is historical and we have to look for the answers to the questions of this article in the travelogue writers' texts, the research method is descriptive-analytical based on library sources. In this article, the education system of the Safavid era schools has been examined based on the reports of European travelers and the historiographical texts of that era, and an attempt has been made to answer the question of what image European travelers have of the education system at the primary level (especially for children and teenagers) in Iran during the Safavid period?Discussion of Results & ConclusionsExamining the reports of European travelers about the social and cultural conditions of Iran during the Safavid era shows that in the educational system of this period, there were schools, "Maktabkhane" in different cities. They were mainly responsible for the education of children. These schools were not state-owned but were established by individuals, and their educational regulations were subject to the wishes and will of the school's founder or owner. The educational program of these schools included the teaching of the Qur'an, the basics of Arabic and Persian, religion and religion, and learning calligraphy and arithmetic. Research showed that the purpose of schools was to prepare children to enter higher education. Therefore, becoming literate to enter into daily life and the ability to do business and to do things related to profession, work, and livelihood were considered among their goals. Also, in these schools, children are taught politeness and correct behavior, and how to respect elders. There were no government rules and regulations for the schools, and the regulations in each city were according to the taste and wishes of the school owner. In addition to schools, families also played a role in the education of children by choosing a teacher at home and taking care of their behavior and education. The government system also intervened in the education of the prince's and nobles' children, and in this way, they applied their views and wishes in the education of these children to achieve the desired goals in the future of the government. In general, the writings of European travelers along with the scattered reports of the official sources of the Safavid period provide a clear picture of the school system in Iran.
    Keywords: Iran, Safavid period, education system, school, Maktabkhane, European Travelers, Travelogue
  • سیاوش امرایی، جهانبخش ثواقب*، سهم الدین خزائی
    مطالعات سکه شناسی نشان می دهد که سکه یکی از ابزارهای حاکمیتی برای بازتاب نگرش دولت ها و فرمانروایان در زمینه های سیاسی، مذهبی و اقتصادی در جامعه و در سطح پیرامونی و روابط بین المللی بوده است. شعایر مذهبی نقر شده بر روی مسکوکات، نوع جهان بینی و نگرش هستی شناسانه و اندیشه مذهبی فرمانروایان را بازتاب می داده است. در مسکوکات دوره زندیه (1164-1209ق) به کارگیری مفاهیم و مضامین شیعی بسیار متداول بوده است. بنابراین پرسش قابل طرح این است که نگرش سیاسی- مذهبی فرمانروایان زندیه چه تاثیری بر رویکرد آنان به نقر شعایر شیعی بر روی مسکوکات این دوره داشته است؟ در این پژوهش، هدف بررسی چرایی و چگونگی نقر شعایر شیعی بر مسکوکات دوره زندیه، به روش «توصیفی- تحلیلی» است. یافته های پژوهش نشان می دهد که در دوره زندیه، به جای محوریت القاب دنیوی فرمانروا بر سکه، نقر شعایر مذهبی در توسل به صفات خداوند و تکریم امامان شیعه‰ و توسل جویی به آنان به ویژه امام زمان(عج) رونق گرفت. همچنین سنت های صفویه، ازجمله مهدویت و نجات بخشی احیاء گردید. این گرایش شیعیانه از سوی زندیان برای مشروعیت بخشی به حاکمیت، از طریق پیوند حکومت خویش به صاحب الزمان و منجی عالم، صورت پذیرفته و سیاست صفویه گرایی آنان نیز با همین دیدگاه قابل تعریف است.
    کلید واژگان: سکه های زندیه, شعائر شیعی, ائمه, مهدویت, صاحب الزمان(عج)
    Siavash Amraee, Jahanbakhsh Savagheb *, Sahmdin Khazaei
    The numismatic studies show that the coin is one of the governmental tools for reflecting the attitude of the states and rulers regarding the political, religious and economic issues in the society and in the levels of environmental and international relations. Religious rites inscribed on coinages reflect some sort of ontological worldview and attitude as well as the religious thought of the rulers. In the coins of the Zandiya period (11-64-1209 AH), using the Shiite notions and themes were common. Thus, the question arises as follows: "What was the effect of the political-religious attitude of Zandiya rulers on their approach to inscribing the Shiite rites on the coins of that period?" This study aims at investigating reason and method of inscribing the Shiite rites on coins of Zandiya period in a descriptive-analytical manner. The findings of the study show that under Zandiya, instead of inscribing the worldly titles of the ruler on the coins, the Shiite rites on resorting to God's attributes and respecting the Shiite imams and resorting to them – especially Imam Mahdi – flourished. Besides, the Safawid traditions – including Mahdawiyyat and saviorship were revived. This Shiite tendency from Zandiya was done to legitimize the government by linking their government to Imam Mahdi as the universal savior, and their Safawid-centered policy can be defined with the same view.
    Keywords: Zandiya coins, the Shiite rites, Imams, Mahdawiyyat, Imam Mahdi
  • محمدعلی نعمتی، شهاب شهیدانی*، سید علاء الدین شاهرخی، جهانبخش ثواقب

    تاریخ‎نگاری سیاسی از ویژگی‎های کلی تاریخ‎نگاری صفویان است که تکیه اصلی آن بر وقایع سیاسی و نظامی است و عنایت کم‎تری به امور اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و هنری داشته است. با وجود این رویکرد غالب در تاریخ‎نگاری سیاسی، اما با حمایت موثر صفویان از هنر و علاقه‎مندی برخی از مورخان سیاسی به هنر خوش نویسی که در زمره منشیان، کاتبان و خوش نویسان دربار بودند، اهمیت و حجم مطالب ثبت شده درباره خوش نویسی، نسبت به سایر هنرهای دیگر در جایگاه نخست قرار گرفت. همچنین تحت تاثیر ویژگی‎های تاریخ‎نگاری ‎سیاسی، کتاب گلستان ‎هنر به مثابه نخستین تاریخ‎نگاری جدی در هنر ایران نگاشته شد که نشان‎دهنده ارزش و برتری هنر خوش نویسی از دریچه تحولات سیاسی و کانون دربار صفویه نسبت به سایر هنرهاست. در این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی، چگونگی بازتاب تاریخ‎نگاری هنر خوش نویسی در تاریخ‎نگاری سیاسی عصر صفویه بررسی شده است. یافته‎های پژوهش بیانگر آن است که ذکر جایگاه و منزلت، احوال بزرگان خوش نویسی، تاریخچه و اقلام مختلف خطوط و توجه خاص به قلم نستعلیق، طبقه‎بندی خوش نویسان و مهاجرت‎های آنان در تاریخ‎نگاری سیاسی این دوره بازتاب یافته است.

    کلید واژگان: صفویان, تاریخ‎نگاری سیاسی, خوش نویسی, هنر, خط
    Mohammad Ali Nemati, Shahab Shahidani *, Alaaeddin Shahrohky, Jahanbakhsh Savagheb

    Political historiography is one of the general features of the Safavid historiography, which has its main reliance on the political and military events and has paid less attention to the social, economic, cultural and artistic affairs. Despite this dominant approach in the political historiography, with the effective support of the Safavids for art and the interest of some political historians in the art of calligraphy, who were among the court secretaries, scribes and calligraphers, the importance and volume of recorded materials on calligraphy was in the first place compared to other arts. Also, under the influence of the political historiography, Golestan-Honar was written as the first serious historiography in Iranian art, which shows the value and superiority of the calligraphy from the perspective of political developments and the center of the Safavid court over other arts. In this descriptive-analytical research, the historiography of the art of calligraphy is examined in the political historiography of the Safavid era. The findings indicate that the status of the great calligraphers, the history and various items of calligraphy and special attention to Nastaliq pen, the classification of calligraphers and their migrations are reflected in the political historiography of this period.

    Keywords: The Safavid era, political historiography, the art of calligraphy, Golestan Honar, script
  • جهانبخش ثواقب*
    یکی از پیامدهای تشکیل دولت صفویه در ایران (1135-907ق./1722-1501م.)، گسترش روابط خارجی با اروپا بود که افزون بر مناسبات سیاسی و تبادلات تجاری، تعاملات علمی و فنی را نیز در بر می گرفت. به طور معمول، پژوهشگران بر روابط سیاسی و اقتصادی بیش از سایر جنبه های روابط متمرکز شده و مقوله های علمی و فنی تا حدودی مغفول مانده اند. هدف از پژوهش حاضر آن است تا با روش توصیفی- تحلیلی، تعاملات علمی و صنعتی ایران و اروپا را در عصر صفویه بررسی کند. یافته های پژوهش حاکی از آن هستند که در خلال تماس های دیپلماتیک و روابط بازرگانی میان ایران و غرب در عصر صفویه، مراودات علمی و فنی نیز وجود داشته که البته دامنه آن گسترده نبوده است. این مراودات در حد استفاده شاهان صفوی از خدمات علمی متخصصان اروپایی در حرفه های ساعت سازی، جواهرسازی، توپ ریزی، پزشکی و مهندسی بود.
    کلید واژگان: ایران, اروپا, عصر صفویه, تعاملات علمی و فنی
  • جهانبخش ثواقب

    برآمدن و بالیدن تمدن و فرهنگ اسلامی از شگفتی هایی است که توجه بسیاری از اندیشه گران حوزه دین، تاریخ، تمدن، جامعه شناسی و علوم سیاسی را به خود جلب کرده است. ضعف و زوال آن نیز این اندیشه گران را به تفکر واداشته که راز این عقب گرد و انحطاط را دریابند. از این رو، هرکدام با اصلی و فرعی کردن عواملی، تلاش کرده اند که ایستایی تمدن اسلامی را تبیین کنند. اندیشه گران جهان اسلام، ایرانی، عرب، ترک، هند، پاکستانی و...، با هدف  احیا، اصلاح و پیشرفت دوباره تمدنی، این مقوله را در حوزه اندیشه خود قرار داده اند. در این مقاله هدف، بررسی آرای محمد اقبال و ابوالحسن ندوی دو تن از اندیشه گران مسلمان شبه قاره هند، درباره انحطاط تمدن اسلامی، به شیوه توصیفی-تحلیلی است، با طرح این پرسش که؛ این اندیشه گران در تبیین موضوع به چه عواملی توجه داشته اند؟ یافته های پژوهش نشان داده است که ایشان عوامل درون ساختاری تمدن اسلامی از جمله انحطاط اعتقادی، سیاسی، اجتماعی، علمی و اخلاقی را در فرآیند نابودی فرهنگ و تمدن اسلامی موثر دانست ه اند.

    کلید واژگان: تمدن اسلامی, انحطاط, شبه قاره هند, اقبال, ندوی و عوامل انحطاط
    jahanbakhsh savagheb

    The rise of Islamic civilization and culture is one of the wonders that has attracted the attention of many thinkers in the field of religion, history, civilization, sociology and political science. Its weakness and decline have also made these thinkers think about the secret of this backwardness and decline. Therefore, each of them has tried to explain the stagnation of Islamic civilization by main and sub-factors. The thinkers of the Islamic world, Iranians, Arabs, Turks, Indians and Pakistanis, etc., with the aim of reviving and reforming and re-developing civilization, have placed this category in their field of thought. In this article, the aim is to study the views of two Muslim thinkers of the Indian subcontinent, Mohammad Iqbal and Abul Hassan Nadwi, on the decline of Islamic civilization in a descriptive-analytical way by asking the question that; What factors have these thinkers paid attention to in explaining the issue? Findings have shown that these thinkers have considered the internal factors of Islamic civilization, including religious, political, social, scientific and moral decline, along with the phenomenon of Western colonialism and its invasion of Islamic societies in the process of degeneration of Islamic culture and civilization.

    Keywords: Islamic Civilization, Decline, muslim thinkers, Indian Subcontinent, Iqbal, Factors of Decline
  • پرستو مظفری، محسن رحمتی*، جهانبخش ثواقب
    در دوره قاجار، نهادهای مذهبی و غیرمذهبی فرانسه، با تمرکز بر آموزش اقلیت‏ها و ایجاد تاسیسات فرهنگی در مناطق مسیحی و یهودی نشین ایران، به تدریج وارد عرصه فرهنگی ایران شدند. در این روند، شهر سنندج مرکز اداری - سیاسی کردستان اردلان، به عنوان یکی از مراکز حضور اقلیت‏های مذهبی اعم از آشوری‏ و کلدانی، در آن‏ زمان مورد توجه این مبلغان و نهاد‏های فرهنگی قرار گرفت و از اواخر عهد ناصری، مدارسی در این شهر تاسیس شد که به لحاظ شیوه آموزش و مواد آموزشی با نظام آموزش رایج دوره قاجاری کاملا متفاوت بودند. در این پژوهش تاریخی به شیوه توصیفی- تبیینی، این پرسش مورد بررسی قرار خواهد گرفت که مدارس فرانسوی در عهد قاجار در سنندج چرا و چگونه شکل گرفتند؟ این مقاله نشان می دهد که سنندج در دوره قاجار به سبب حضور اقلیت‏ها، مورد توجه نهادهای فرهنگی فرانسوی واقع شد و از رهگذر این توجه، مدارس لازاریست‏ها، آلیانس فرانسه و آلیانس اسراییلی در آنجا شکل گرفت. این امر، نظام آموزشی اقلیت‏های دینی سنندج را وارد مرحله نوین نمود و در میان اقشار مختلف اجتماعی آن شهر، واکنش‏های متفاوت از اقبال به این مدارس تا انزجار و بدبینی در پی داشت.
    کلید واژگان: قاجار, کردستان, سنندج, مدارس لازاریست‏ها, آلیانس فرانسه, آلیانس‏‏ اسرائیلی
    Parastoo Mozafari, Mohsen Rahmati *, Jahan Savagheb
    During the Qajar period, French religious and non-religious institutions gradually entered the Iranian cultural arena, focusing on the education of minorities and the establishment of cultural facilities in the Christian and Jewish regions of Iran. In this process, the city of Sanandaj, the administrative-political center of Ardalan Kurdistan, as one of the centers of the presence of religious minorities, including Assyrians and Chaldeans, was considered by these missionaries and cultural institutions at that time. They were established in this city and were completely different from the current education system of the Qajar period in terms of teaching methods and educational materials. In this descriptive-explanatory historical study, the question of why and how French schools were formed in Sanandaj during the Qajar era will be examined. This article shows that Sanandaj was considered by the French cultural institutions during the Qajar period due to the presence of minorities. Therefore, Lazarist schools, the French Alliance and the Israeli Alliance were formed there. This brought the educational system of religious minorities in Sanandaj to a new stage, and among the various social strata of the city, different reactions were made ranging from acceptance to disgust and pessimism.
    Keywords: Qajar, Kurdistan, Sanandaj, Lazarist schools, French Alliance, Israeli Alliance
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال