به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

امیرحسین مدنی

  • امیرحسین مدنی، مرجان شریفی*

    مثنوی های عطار آثاری است که در قالب حکایت، مطالب مهم عرفانی را به نمایش می گذارد. عطار به منظور تبیین دیدگاه عرفانی خویش، علاوه بر ارتباط انسان با خدا، به درونیات انسان و همچنین ارتباط میان انسان با دیگر افراد و جامعه نیز می پردازد. در روان شناسی نیز، این ارتباطات، اهمیت والایی دارد؛ تا آنجا که تعارضات فرد در هریک از موارد مطرح شده، از عوامل مهم ایجاد اختلالات روانی و روان نژندی به حساب می آید. روان شناسان با معرفی انواع تعارض، کوشیده اند راهکارهایی برای زدودن این گونه تعارضات ارائه دهند تا از این طریق، به کاهش اختلالات روانی در جامعه کمک کنند. یکی از مباحث مهمی که در آثار عطار نیز زیاد به چشم می خورد، انواع تعارض و راه حل های آن است. با توجه به سادگی زبان عطار و استفاده او از حکایات، ضرورت دارد که برای تبیین مباحث روان شناختی همسو با مباحث عرفانی، آثار او از این دیدگاه، مورد مطالعه قرار گیرد. نگارندگان در این پژوهش، کوشیده اند تا با روش توصیفی-تحلیلی و طرح انواع تعارض میان فردی، فرد با جامعه و درون فردی، دیدگاه عطار را در مثنوی های چهارگانه وی تبیین کنند. به نظر می رسد عطار، شیوه هایی همسو و گاه، متفاوت با روان شناسان برای حل تعارضات ارائه کرده است که می توان از آن ها برای کاهش تعارضات بهره برد. نتایج این تحقیق نشان می دهد که حل مسئله از طریق گفت وگو، تمثیل و حکایت، لحن محبت آمیز، بازشناسی و تعریف مشکل، تسلیم و سازش، انتقاد از اوضاع جامعه و نقد حاکمان در قالب شعر، طنز و داستان، همچنین مبارزه با هواهای نفسانی از جمله مهم ترین راهکارهای عطار برای زدودن یا غلبه بر انواع تعارضات است.

    کلید واژگان: انواع تعارض, تعارضات درون فردی, تعارضات فرد با جامعه, تعارضات میان فردی, عطار نیشابوری, مثنوی های چهارگانه
    Amir Hossien Madani, Marjan Sharifi *

    In psychology, divergent conflicts are among the critical motives for mental and neurosis disorders. Psychologists have attempted to provide solutions for these conflicts by introducing them, in order to reduce mental disorders in society. One of the subjects of controvercies with respect to the confounds of psychology in Attar’s writings considering his mystical viewpoints, is the vaious kinds of conflicts and their solutions. Since Attar uses a very plain and simple language in his writings and many stories and anecdotes for introducing important mystical topics, it is important to analyze his writings through this point of view in order to explain psychological ideas alongside mystical ones and use that to improve the mental health within the society. This study tries to explain Attar’s viewpoint and solutions, which are mentioned in his four Mathnavis, about three conflict types of interpersonal, social, and intrapersonal using a descriptive-analytical approach. As it appears, Attar has presented approaches for resolving conflicts. These solutions are sometimes in accordance with psychological solutions and sometimes in contradiction with them. Nevertheless, they can be used to reduce the existing conflicts and their outcomes. Among the most important solutions mentioned by Attar for removing or overcoming conflicts are using communication, allegory and anecdotes, kind language, recognition and explaining the problem, submission and compromising, objecting and criticizing the society, criticizing rulers through poems, humor and stories, and fighting the inner human urges to resolve the issues.

    Keywords: Attar Neishâbūri, Different Conflicts, Interpersonal Conflicts, Social Conflicts, Intrapersonal Conflicts
  • مریم جعفرزاده*، امیرحسین مدنی

    منظومه های عاشقانه بسط یافته شعر غنایی است که مفاهیم عاشقانه در آن باز و گسترده شده، در قالب داستانی کمال می یابد. یکی از عناصر مهم در این داستان ها، حیوانات هستند که نقش های متفاوتی را به عهده دارند. گاه این نقش ها اصلی و سرنوشت ساز و گاه فرعی و پیش برنده حوادث اند. شاعران و نویسندگان منظومه ها به مناسبت های مختلف، برای پروراندن متن خود از حیوانات یاد کرده و نقش های متنوعی برای آنان در نظر گرفته اند. هدف این پژوهش، بیان نقش های حیوانات به عنوان یکی از عناصر و بن مایه ها در منظومه های عاشقانه است. این پژوهش که به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده، می کوشد به این سوال پاسخ دهد که: حیوانات در منظومه های عاشقانه چه نقش هایی دارند؟ محدوده مطالعاتی در این مقاله، کتاب «یکصد منظومه عاشقانه فارسی» است. این کتاب، شامل صد منظومه عاشقانه فارسی است که به نثر درآمده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد به جز نقش های بلاغی که شامل تشبیه، استعاره، نماد و... می شود؛ نقش های ابزاری، پیام رسانی، میانجی گری، عاطفی، پیش گویی و غیب گویی، پزشکی، یاریگری، خواب و تعبیر، قصه گویی، اسطوره ای، جادویی، مانع، پیش برنده و سبب و عامل مرگ، از جمله نقش هایی است که برای حیوانات در منظومه های عاشقانه ذکر شده است. این پژوهش می تواند الگوی مناسبی برای طبقه بندی عناصر داستان های عاشقانه ارائه دهد.

    کلید واژگان: ادبیات غنایی, منظومه های عاشقانه, یکصد منظومه عاشقانه فارسی, نقش آفرینی حیوانات
    Maryam Jafarzadeh *, Amirhosein Madani

    Part of the Folk literature of any nation is shaped by local love stories and legends. Animals are one of the most important characters in love poems who have different roles. Sometimes these roles are original and the fate and the bystanders of events move forward actions and events. Poets and authors of poems on different occasions try to develop their own text. They have learned about animals and employ a variety of functions for them. The purpose of this study is to express the roles and functions of animals as one of the key elements and myths in romantic poems. This research is based on Descriptive-analytical method and attempts to answer the question that animals in What Do Romance Poems Work For? Scope of studies in this article is the book Yeksad Manzoome-ye Asheghaneh-ye Farsi. This book contains One Hundred Persian love poem that has become a prose. Results obtained show functions with no, tool, messaging, Mediation, Emotional, Predictive and Non-Predictive, Medicine, Frequency, Sleep And interpretation, storytelling, myth, magic, hindrance, propulsion and cause the cause of death is one of the functions that animals do in systems It is lovingly mentioned. This research can offer a good model for the analysis of romance stories.

    Keywords: Lyrical Literature, Love Poems, Yeksad Manzoome-Ye Asheghaneh-Ye Farsi, Functions
  • مرضیه سادات کدخدائی، علی نجفی ایوکی*، امیرحسین رسول نیا، امیرحسین مدنی

    زبان شناسی شناختی از گرایش های جدید علم زبان شناسی است که ابزارها و روش های موثری برای تحلیل متون مختلف ایجاد کرده است؛ استعاره مفهومی از نظریات مهم در این علم به شمار می رود که طبق این نظریه «استعاره» صرفا یک آرایه ادبی برای زینت کلام نیست؛ بلکه به مفهوم سازی یک حوزه معنایی در قالب حوزه معنایی دیگر اطلاق می شود و بر این اساس در تبیین مفاهیم انتزاعی به ویژه در حوزه متون دینی نقش بسزایی دارد؛ لذا پژوهش حاضر می کوشد با اتخاذ رویکرد کیفی و روش توصیفی- تحلیلی آن دسته از عبارات استعاری را که دربردارنده مفهوم «حیرت» هستند از خطبه های نهج البلاغه استخراج و بر اساس نظریه استعاره شناختی مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. بررسی های اولیه نشان از آن دارد که امام علی (ع) بر مبنای حوزه های مبدا ملموس به مفهوم سازی آن دسته از مفاهیم انتزاعی می پردازد که باعث حیرت وی گشته و برای تبیین حوزه مقصد از طرح واره های مختلف استفاده نموده است.

    کلید واژگان: نهج البلاغه, امام علی (ع), حیرت, زبان شناسی شناختی, استعاره مفهومی
    Marzieh Sadat Kodkhodaei, Ali Najafi Ivaki*, Amir Hossein Rasulnia, Amir Hossein Madani

    Cognitive linguistics is one of the new trends in linguistics that has created effective tools and methods for analyzing different texts. Conceptual metaphor is one of the important theories in this science, according to this theory, "metaphor" is not just a literary arrangement to embellish words, but it refers to the conceptualization of one semantic domain in the form of another semantic domain, and based on this, in explaining abstract concepts, especially It plays a significant role in the field of religious texts. Therefore, the present study tries to extract those metaphorical expressions that contain the concept of "surprise" from the sermons of Nahj al-Balagha and analyze them based on the theory of cognitive metaphor by adopting a qualitative approach and a descriptive-analytical method. The preliminary investigations show that Imam Ali (a.s.) conceptualizes those abstract concepts on the basis of concrete sources of origin, which caused him astonishment, and used different schemas to explain the destination field.

    Keywords: Nahj Al-Balagha, Imam Ali (AS), Surprise, Cognitive Linguistics, Conceptual Metaphor
  • محمدحسن زارع گیلدهی، امیرحسین مدنی*، فاطمه سادات طاهری
    هدف و زمینه

     ضرب المثلها عصاره فرهنگ و اخلاق و جهان بینی یک ملت هستند که تحلیل و نقد آنها منجر به تبیین اندیشه ها و عقاید جاری در میان مردم یک جامعه میشود. ضرب المثلهای منفی‏نگر در کنار ضرب المثلهایی که حاکی از مثبت نگری هستند، بسامد قابل توجهی در منابع ادبی و در میان مردم دارند و این نوع از ضرب المثلها در امثال و حکم دهخدا نیز منعکس شده است. در این پژوهش به نقد ضرب المثلهای منفی نگر در امثال و حکم دهخدا پرداخته شده و مختصات فکری این نوع ضرب المثلها تحلیل شده است.

    روش پژوهش: 

    این مقاله به شیوه تحلیلی-توصیفی نوشته شده و نوع آن کتابخانه ای است.

    یافته ها

     رواج ضرب المثلهای منفی نگر بصورت نامحسوس و ناخواسته منجر به شیوع منفی نگری در جامعه میشود. از منظر زبان، ضرب المثلهای منفی نگر در امثال و حکم دهخدا زبانی تلخ و گزنده دارند و از منظر سبک و سیاق فکری، مملو از منفی بافی و و گاه شامل هنجارشکنیهای اخلاقی هستند و فرد را به اتخاذ رویکردی منفی گرایانه در زندگی سوق میدهند.

    نتیجه گیری

     نتایج پژوهش نشان میدهد که ضرب المثلهای منفی نگر در امثال و حکم دهخدا بسامد بالایی دارد. ضرب المثلهای منفی نگر در امثال و حکم دهخدا عمدتا مشتمل بر مضامینی همچون ناسازگاری، نادانی، اضطراب، تهدید و حذر، گذشته بد، ستیز، ترس، بیهودگی، نابودی، اتفاقات ناگوار، ناامیدی، خشونت، ظلم و ستم، زورگویی، توهین، مرگ اندیشی، آزمندی، سخن‎چینی، دروغگویی، استهزا، فتنه‏انگیزی، فریب‏کاری، دیگرآزاری، خرافه‏پرستی، سرزنشگری، تحقیر و تهدید، عیب‏جویی و خودستایی هستند. که از میان موارد فوق، نادانی با 1456 مورد (3/12 درصد) بیشترین و خودستایی با 50 مورد (42/0 درصد) کمترین بسامد را دارند.

    کلید واژگان: امثال و حکم, دهخدا, تحلیل و نقد, منفی نگری, ضرب المثل
    Mohammadhassan Zare, Amirhossein Madani *, Fatemeh Sadat Taheri
    BACKGROUND AND OBJECTIVES

    Proverbs are the extract of culture, ethics and worldview of a nation, whose analysis and criticism leads to the explanation of current thoughts and opinions among the people of a society. Negative proverbs, along with proverbs that indicate positivity, have a significant frequency in literary sources and among people, and this type of proverbs is also reflected in Dehkhoda"s proverbs and sayings. In this research, criticism of negative proverbs in Dehkhoda"s proverbs and decrees has been discussed and the intellectual coordinates of these proverbs have been analyzed.

    METHODOLOGY

    This article is written in an analytical-descriptive way and its type is library.

    FINDINGS

    The prevalence of negative proverbs imperceptibly and unintentionally leads to the spread of negativity in the society. From the point of view of language, the negative proverbs in Dehkhoda"s proverbs and sayings have a bitter and stinging language, and from the point of view of style and intellectual context, they are full of negativity and sometimes include violations of moral norms and lead a person to adopt a negative approach in life.

    CONCLUSION

    The research results show that negative proverbs have a high frequency in Dehkhoda"s proverbs and sayings. The negative proverbs in Dehkhoda"s proverbs and sayings mainly include themes such as incompatibility, ignorance, anxiety, threats and caution, bad past, conflict, fear, futility, destruction, unfortunate events, despair, violence, oppression, bullying, insults, death thoughts, They are teasing, talking, lying, sarcasm, sedition, deception, bullying, superstition, reproach, humiliation and threats, fault-finding and self-praise. Among the above cases, ignorance has the highest frequency with 1456 cases (12.3 percent) and self-praise has the lowest frequency with 50 cases (0.42 percent).

    Keywords: Amsal-O-Hekam (Proverbs, Narrations), Analysis, Criticism, Negativity, Proverb
  • حمزه محمدی ده چشمه، امیرحسین مدنی*

    بهرام بیضایی از جمله نمایش نامه نویسانی است که از طریق عنصر گفت وگو دنیای معاصر را به زیباترین صورت ممکن تصویر کرده است؛ مدرنیزه بودن، پیشرفت، تکنولوژی، صنعت و در نهایت دنیای مضحک و مسخره ای که برای آدم های جامعه ساخته اند. بیضایی با هنرمندی تمام کلمات و اصطلاحات گفت وگو را به گونه ای در کنار یکدیگر قرار داده است که به راحتی می توان تنش و آسیب پذیری شخصیت ها را در موقعیت های خاص، ارزیابی کرد. تکنیک متفاوتی که بیضایی را از دیگر نمایش نامه نویسان متمایز می سازد، این است که او از شخصیت های نمایش به عنوان راویان اثر استفاده می کند و این کار را با گفت وگوی میان شخصیت ها، حدیث نفس و تک گویی نمایشی شخصیت های داستان پیش می برد. در این پژوهش با روش توصیفی و تحلیل محتوا، کارکردهای هنری عنصر دیالوگ در نمایش نامه-های بیضایی بررسی و تحلیل شده است. این نویسنده از طریق افشای کاراکترها، تیپ سازی سمبولیک و خلق موقعیت های جدید در نمایش نامه های خود، کارکردهای دیگرگونه به عنصر گفت وگو بخشیده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که خلاقیتی که بیضایی در روایت برخی نمایش نامه هایش به کار برده است، در طراحی پیرنگ و طرح داستانی است که نقطه اوج نمایش را در ابتدای داستان قرار می دهد و این مهم را از طریق گفت وگو و کلام شخصیت-های داستان، انجام می دهد. به عبارت دیگر، بیضایی برای گریز از تکرار در روایت به عنصر گفت وگو متوسل گردیده است تا بسیاری از ویژگی های اعتقادی و درون مایه های نمایش نامه را در فضایی متفاوت تر به تصویر بکشد.

    کلید واژگان: بیضایی, نمایش نامه, دیالوگ, تیپ سازی, خلق موقعیت
    Hamzeh Mohammadi, Amirhosein Madani *

    plays Bahram Beyzaei is one of the playwrights who has depicted the contemporary world in the most beautiful way possible through the element of conversation and dialogue. Modernity, progress, technology, industry and finally the ridiculous world they have created for people in the society. Beyzaei has artistically put all the words and terms of conversation together in such a way that the tension and vulnerability of the characters in certain situations can be easily evaluated. A different technique that distinguishes Beyzaei from other playwrights is that he uses the characters of the play as the narrators of the work, and he does this with dialogue between the characters, autobiography, and dramatic monologues of the characters in the story. In this research, with the descriptive method and content analysis, the artistic functions of the dialogue element in Elliptical plays have been examined and analyzed. This author has given different functions to the dialogue element through character disclosure, symbolic typification and creation of new situations in his plays. The results of the research show that the creativity and innovation that Beyzaei has used in the narration of some of his plays is in the design of the plot and plot, which places the climax of the play at the beginning of the story. And it does this through dialogue and the words of the characters in the story. In other words, in order to avoid repetition in the narrative, Beyzaei resorted to the element of dialogue to depict many of the religious features and themes of the play in a different atmosphere.

    Keywords: Ellipsis, Play, Dialogue, Typification, Situation Creation
  • فاطمه طالبی، رضا شجری*، امیرحسین مدنی

    فانتزی یکی از گونه های داستان است که در سده های اخیر در ادبیات کودک و نوجوان مورد توجه قرار گرفته است. تسخیرشدگان جزیره بادیان رمانی در رده نوجوان به نویسندگی بدری مشهدی است. در پژوهش حاضر این داستان به روش تحلیلی توصیفی و کتابخانه ای، از نظر عناصر و ساختار فانتزی و ادبیات اقلیمی مورد بررسی قرار گرفته است. در این پژوهش تعریف جدیدی از گونه فانتزی، تحت عنوان فانتزی اقلیمی ارائه و با بررسی رمان مذکور نشان داده شده است که داستان تسخیرشدگان جزیره بادیان یک فانتزی اقلیمی است. همچنین نویسنده با استفاده از ژانر فانتزی اقلیمی علاوه بر آنکه  به خلق داستانی گوتیک و ترس آور با فضایی بومی اقدام کرده است نه تنها نیاز به هیجان طلبی نوجوانان را برآورده ساخته، بلکه توجه نوجوان را از نمونه های مشابه خارجی به نمونه بومی و ایرانی معطوف کرده است. همچنین از گونه فانتزی اقلیمی برای آشنایی مخاطبان با فرهنگ، تاریخ، آداب و رسوم، خرافات و... یک منطقه خاص بهره گرفته است. بنابراین این داستان را می توان نمونه یک داستان فانتزی اقلیمی ایرانی قلمداد کرد.

    کلید واژگان: تسخیرشدگان جزیره بادیان, بدری مشهدی, رمان نوجوان, فانتزی, ادبیات اقلیمی, ساختار و عناصر فانتزی, فانتزی اقلیمی
    Fatemeh Talebi, Reza Shajari*, Amirhossein Madani

    Fantasy is a type of story that has been noticed in the literature of children and teenagers in recent years. The Possessed of Badyan Island is a teenage novel and a fantasy story written by Badri Mashhadhi. In the present research, this story has been analyzed in terms of the elements and structure of fantasy and climate literature by analytical-descriptive and library method. In this research, a new definition of the genre of fantasy has been presented under the title of climatic fantasy, and by examining the mentioned novel, it has been shown that the story of The Possessed of Badyan Island is a climatic fantasy. Also, by using the climatic fantasy genre, in addition to creating a gothic and scary story with a local atmosphere, the author not only satisfied the need for excitement of teenagers, but also directed the attention of teenagers from similar foreign to local and Iranian examples. It has also used the climate fantasy genre to familiarize the audience with the culture, history, customs, superstitions, etc. of a specific region. Therefore, this story can be considered an example of an Iranian climatic fantasy story.

    Keywords: The Possessed Of Badyan Island, Badri Mashhadhi, Climate Fantasy, Teenage Novel, Fantasy, Fantasy Elements, Structure, Climate Literature
  • مرضیه سادات کدخدائی*، علی نجفی ایوکی، امیرحسین رسول نیا، امیرحسین مدنی

    بی تردید نهج البلاغه جامع ترین کتاب پس از قرآن است که می تواند راهنمای انسان در تمام ابعاد زندگی به شمار آید و هدایت بشر را در عرصه های گوناگون عهده دار شود. این کتاب گرانسنگ مفاهیم انتزاعی گسترده ای را در خود جای داده است که بدون شک بیان اینگونه مفاهیم با زبان روزمره ممکن نیست و برای نزدیک کردن موضوع به فهم و ذهن مخاطب، باید از ابزارهای زبانی مناسب استفاده کرد که «استعاره» از پرکاربردترین این ابزارهاست. امام علی (ع) گاهی در کلام خود برای ترغیب مخاطب به انجام امور پسندیده و برحذر داشتن وی از اعمال ناپسند از ساختار طلبی استفاده می کند؛ لذا پژوهش حاضر سعی دارد آن دسته از جملات طلبی که ساختار استعاری دارند و در عین حال عهده دار انتقال مفاهیم انتزاعی هستند را از خطبه های نهج البلاغه استخراج نموده و بر اساس نظریه «استعاره شناختی» آنها را مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. نتایج تحقیق حاکی بر این است که امیر سخن با استفاده از نگاشت های برگرفته از زندگی روزمره که برای همگان قابل درک است، به مفهوم سازی حوزه مقصد می پردازد و بر اساس میزان آگاهی و شناخت مخاطب از مفهوم موردنظر، از انواع استعاره شناختی استفاده می کند.

    کلید واژگان: نهج البلاغه, ساختار طلبی, زبان شناسی شناختی, استعاره مفهومی
    Marzieh Sadat Kadkhodaie *, Ali Najafi Ivaki, Amirhossein Rasoulnia, Amir Hossein Madani

    Nahj al-Balaghah is undoubtedly the most comprehensive book after the Qur'an, which can be considered a human guide in all aspects of life and can be responsible for guiding humanity in various fields. This precious book contains a wide range of abstract concepts that cannot be expressed in everyday language, and to make the subject understandable to the audiences, appropriate linguistic tools must be used, among which metaphor is one of the most widely used tools. Imam Ali (AS) sometimes used illocutionary acts in his words to encourage the audiences to do good things and to warn them about evil deeds. Therefore, the present study tries to extract those sentences with metaphorical structures responsible for conveying abstract concepts from Nahj al-Balaghah sermons and analyze them based on cognitive metaphor. The research results indicate that Imam Ali (AS) conceptualizes the destination area using maps taken from everyday life that everyone can understand and uses various cognitive metaphors based on the audience's knowledge and understanding of the target concept.

    Keywords: Nahj Al-Balaghah, Illocutionary Acts, Cognitive Linguistics, Conceptual Metaphor
  • الهه آذربایجانی، امیرحسین مدنی*
    عبدالحسین زرین کوب، محقق و نویسنده بزرگ ایرانی است که تحقیقات گسترده او در حوزه های گونا گون و قدرت شگرفش در نویسندگی و پژوهش، وی را در مقام یکی از پژوهشگران برجسته معاصر قرار داده است. یکی از شگردهای پژوهشی که زرین کوب در غالب آثار خود به کار می برد، یادداشت نویسی است. شگردی که امکان تبیین توضیحاتی افزون بر مطالب متن اصلی، ارایه مستندات و ذکر منابع و مآخذ را برای نویسنده، در خارج از ساختار متن اصلی کتاب، فراهم آورده است. زرین کوب با استفاده بسیار از شیوه مزبور در غالب آثار خود، صاحب سبک شده است؛ به گونه ای که بخش زیادی از صفحات پایانی آثار او به یادداشت ها اختصاص یافته است. یادداشت ها ارتباط تنگاتنگی با متن اصلی دارند و بررسی خصایص بلاغی- زبانی آن ها روشن می کند که ساختارمندی و انسجام ویژه ای هم به آثار زرین کوب بخشیده اند؛ زیرا مولف غالبا تبیین اطلاعات حاشیه ای و مستندات و ارجاعات خود را با شیوه زبانی و بلاغی منحصربه فرد خود، به بخش یادداشت ها منتقل کرده و همین خصیصه، باعث انتظام مطالب متن اصلی آثار او شده است. این نوع یادداشت نویسی، از مولفه های سبک شخصی و شگردهای پژوهشی زرین کوب به حساب می آید. نگارندگان در این مقاله کوشیده اند با روش توصیفی- تحلیلی، پس از تبیین مقدماتی درباره احوال و آثار زرین کوب و معرفی اجمالی انواع یادداشت های آثار او، به بررسی ویژگی های زبانی و بلاغی، همراه با ذکر نمونه، در یادداشت های آثار وی بپردازند تا نکته های باریکی را که نمودار فکر و سبک زبانی نویسنده در یادداشت نویسی بوده، به مخاطب ارایه کنند.
    کلید واژگان: عبدالحسین زرین کوب, آثار, یادداشت ها, ویژگی های زبانی و بلاغی, نقد ادبی
    Elahe Azarbayjani, Amir Hossein Madani *
    Abdul Hossein Zarrīnkūb is a prominent Iranian researcher and writer whose extensive research in various fields and his tremendous power in writing and research have made him one of the remarkable contemporary researchers. One of the research methods that Zarrīnkūb uses in most of his works is "note writing," a method which has enabled the author to provide further explanations about the main text as well as presenting extra information about documentations and sources. In this manner, Zarrīnkūb has owned specific style in most of his works to the extent that a significant part of the final pages of his works is dedicated to "notes." The notes are closely related to the original text, and the investigation of their rhetorical-linguistic features makes it clear that they have given a special structure and coherence to Zarrīnkūb’s works due to the author’s unique linguistic and rhetorical explanatory style in writing marginal information, documentations and references.  This feature has made the contents of his main texts more methodical and orderly, which has become one of the components of Zarrīnkūb's personal style and research methods. This descriptive-analytical study has aimed to examine linguistic and rhetorical features of his note writing style so as to shed light on minute details that represent the writer's thought and language style in his “notes.”
    Keywords: Abdul Hossein Zarrinkoob, works, notes, linguistic, rhetorical features, literary criticism
  • حسنا محمدزاده کاشی*، امیرحسین مدنی

    معنی شناسی شناختی با مطالعه ی معنی به چگونگی عملکرد ذهن و تجربه ی انسان در درک مفاهیم ازطریق زبان دست می یابد. چکیده ی کلام این رویکرد این است که استعاره امری صرفا زبانی نیست، خاستگاه اصلی استعاره ذهن است؛ اما برای پیدایش و ظهور خود، به بسترهای مناسب زبانی، فرهنگی و اجتماعی نیاز دارد و رابطه ی استعاره با ذهن، اجتماع و فرهنگ ، رابطه ای دوسویه است. استعاره ها کمک می کنند تا حوزه های انتزاعی بر اساس حوزه های عینی درک شوند. طرح واره های تصویری ازجمله ساخت های مفهومی هستند که در این حوزه به آن توجه شده است و با زیربنایی استعاری ساخته می شوند تا به منزله ی پلی برای ارتباط میان تجربه های فیزیکی ما با حوزه های شناختی پیچیده تر محسوب شوند و به درک مفاهیمی کمک کنند که به لحاظ جوهری حجم ناپذیرند. جستار حاضر می کوشد با روش توصیفی تحلیلی و با استناد به نظریه ی معنی شناسان شناختی به تحلیل استعاره های فضایی و طرح واره های حجمی، حرکتی و قدرتی در غزل های حسین منزوی بپردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد که منزوی برای تجسم مفاهیمی چون عشق، تردید، آرزو، بغض، غم، طاقت، شادی، جنون و... از طرح واره های تصویری استفاده کرده و تجسم این مفاهیم، نقشی اساسی در قدرت عاطفی غزل وی، تمایز تخیل و محتوای آن داشته است. استعاره های مفهومی او نشان می دهند که عشق، جنون، مستی، شرم و مهربانی در دنیای ذهنی شاعر و در فرهنگ زیسته ی او جایگاه والایی دارند، عشق از قدرتمندترین اندیشه ی او و مسلط بر همه چیز است و بعد از عشق، تفرقه، تقدیر و غم ازنظر قدرتی در سطح بالایی قرارگرفته اند.

    کلید واژگان: استعاره ی فضامدار, حسین منزوی, طرحواره ی تصویری, معنی شناسی شناختی
    Hosna Mohammadzade *, AmirHossein Madani

    Cognitive semantics reaches how the mind works and human experience in understanding concepts through language by studies the meaning. The summary of this approach is that metaphor is not just a linguistic issue; the main origin of metaphor is the mind, but for its emergence, it needs appropriate linguistic, cultural, and social contexts, and the relationship between metaphor and mind, society, and culture is a two-way relationship. Metaphors help abstract areas to be understood based on objective areas. Image schemas are among the conceptual structures that have been paid attention to in this field and are made with a metaphorical foundation to be considered as a bridge for the relation between our physical experiences and more complex cognitive domains and help to understand concepts that are essentially immeasurable. The present study has aimed to analyze the spatial metaphors and volume, movement and power schemas in the sonnets of "Hossein Monzavi" using the descriptive-analytical method and referring to the theory of cognitive semanticists. The findings of the study show that Monzavi used image schemas to visualize concepts such as: love, doubt, desire, hatred, sadness, endurance, happiness, madness. His conceptual metaphors show that love, madness, drunkenness, shame and kindness have a high place in the poet's mental world and in his lived culture; Love is one of the powerful forces in his thought and dominates everything, and after love, division, fate and sadness are at a high level in terms of power.

    Keywords: spatial metaphor, Hossein Monzavi, image schema, Cognitive Semantics
  • مرضیه سادات کدخدایی*، علی نجفی ایوانکی، امیرحسین رسول نیا، امیرحسین مدنی

    در زبان شناسی شناختی، «استعاره» صرفا یک آرایه ادبی برای زینت کلام نیست. بلکه به مفهوم سازی یک حوزه معنایی در قالب حوزه معنایی دیگر اطلاق می شود و بر این اساس در تبیین مفاهیم انتزاعی، به ویژه در حوزه متون دینی نقش بسزایی دارد. این پژوهش سعی دارد تا با اتخاذ رویکرد کیفی و روش توصیفی- تحلیلی، با جستجو در متن نهج البلاغه و از لابه لای خطبه های آن دریابد که صاحب سخن چگونه مبحث «خداشناسی» را برای مخاطب قابل درک ساخته است؟ یافته های این پژوهش نشان از آن دارد که امیرمومنان(ع) برای اینکه تصویر روشنی از موضوع مورد اشاره در ذهن مخاطب ایجاد کند، در بیشتر موارد با استفاده از استعاره های هستی شناختی تشخیصی، خداوند را به مثابه یک انسان تصور کرده و سپس صفات انسان گونه را از ساحت ربوبی نفی کرده است. به عبارتی در حوزه مبداشناسی نهج البلاغه، انسان بیشترین بسامد را به خود اختصاص داده است. به عنوان مثال در خطبه ای، ابداع و نوآوری که از ویژگی های انسانی است را به خداوند نسبت می دهد و در جایی دیگر خداوند را دارای قوه بینایی فرض کرده است، گاهی نیز به ماده انگاری روی آورده و برای تبیین مفهوم انتزاعی خداوند از حوزه معنایی دریا استفاده کرده است.

    کلید واژگان: نهج البلاغه, خداشناسی, استعاره مفهومی, معناشناسی شناختی
  • مرضیه سادات کدخدایی، علی نجفی ایوکی*، امیر حسین رسول نیا، امیرحسین مدنی

    از دیدگاه زبان شناسی شناختی، استعاره نه یک فرایند زبانی صرف، بلکه با اندیشه و تفکر انسان در پیوند است و از رهگذر آن می توان با شیوه اندیشه صاحب سخن آشنا شد. مهمترین کارکرد شناختی استعاره، فراهم ساختن درک یک مفهوم انتزاعی از طریق مفهومی ملموس تر است؛ از این رو در تبیین مفاهیم عرفانی نقش بسزایی دارد. یکی از موضوعات مهم و اساسی در متون دینی مفهوم «عشق» است که به دلیل انتزاعی بودن در بیشتر مواقع در چارچوب استعاره های مفهومی بیان شده است. حضرت علی (ع) نیز در نهج البلاغه از این هنرسازه به عنوان ابزاری برای درک مفاهیم انتزاعی استفاده کرده اند؛ به همین دلیل پژوهش حاضر با اتخاذ رویکرد کیفی و روش توصیفی- تحلیلی آن دسته از عبارات استعاری را که دربردارنده مفهوم «عشق» هستند از خطبه های نهج البلاغه استخراج و بر اساس نظریه استعاره شناختی مورد تحلیل و بررسی قرار داده است. استعاره مفهومی از جهات گوناگون دسته بندی شده اند که در دسته اول، استعاره ها از نظر نقش، به ساختاری، هستی شناختی و جهتی و در دسته دوم، از نظر ماهیت به استعاره های گزاره ای، تصویری - طرح واره ای و تصویری مورد بررسی قرار می گیرد. بنابر این بررسی، نتایج تحقیق حاکی از آن است که امام علی(ع) مفهوم انتزاعی «عشق» را در قالب استعاره های شناختی، طرح واره ها و حوزه های مقصد عینی و ملموس برای مخاطب قابل درک ساخته است. در استعاره های ساختاری با استفاده از حوزه های مبدا «حجاب»، «بیماری»، «کالا» و «شیء» مفهوم عشق را برای مخاطب ترسیم کرده است. استعاره های هستی شناختی در تبیین مفهوم «عشق» و جملات دال بر آن تاثیر بسزایی دارد؛ ایشان با شی انگاری مفاهیم انتزاعی، سعی در تثبیت معنای آن در ذهن مخاطب دارد، گاه از  توصیف بهره می گیرد و گاه به جان پنداری روی می آورد. وی در مفهوم سازی «عشق» از طرح واره حجمی استفاده نموده و محبت الهی نهادینه شده در وجود فرشتگان را به عنوان مظروف جام عشق معرفی کرده و در جایی دیگر مفهوم «هدایت» را همانند مکانی تصور نموده که دروازه های آن برای ورود عاشقان باز است و افراد باید از این فرصت استفاده کنند و قبل از بسته شدن درگاه، وارد فضای رحمت الهی شوند و در مسیر هدایت قرار گیرند. امام (ع) در طرح واره حرکتی، با استفاده از حرکت که از رفتارهای عینی و اجتناب ناپذیر هر شخص برای انجام امور روزانه است، به تبیین مفهوم «عشق» می پردازد؛ بدین ترتیب که با تصویرسازی «خداوند» در قالب مکان، عاشقان وصال حق را از طریق جهاد و مبارزه که وسیله ای برای رسیدن به معبود واقعی است، تشویق به گام برداشتن و حرکت در مسیر رستگاری می کند.

    کلید واژگان: مفهوم عشق, زبان شناسی شناختی, استعاره مفهومی, ساختارهای استعاری, نظریه لیکاف و جانسون
    Marzieh Sadat Kadkhodaei, Ali Najafi Ayuki*, Amir Hossein Rasulnia, Amir Hossein Madani

    From a cognitive linguistics viewpoint, metaphor not only is a linguistic process but also is connected with human thought and we can be aware of the speaker's method of thought with it. The main cognitive application of metaphor is to provide an understanding of an abstract concept through a more tangible concept. Then it plays a significant role in the determination of mystical concepts. One of the main and fundamental issues in religious literature is the concept of "Love" due to its abstractness, it is expressed generally at the framework of conceptual metaphor.  Imam Ali has used this art structure in Nahj Al-Balagheh as a tool to understand abstract concepts. Therefore, in the current study, those metaphorical statements containing the concept of "Love" are extracted from Nahj Al-Balagheh's speeches adapting a quality approach and analytical-descriptive method and they were analyzed and studied based on cognitive metaphorical theory. The conceptual metaphor has been categorized from different aspects. Metaphors in the first category are studied from the role viewpoint (structural, ontological, and orientational), and in the second category from the nature viewpoint (propositional, pictorial-schematic, and pictorial). According to the results of this study, Imam Ali made the abstract concept of "love" understandable for the audiences at the cognitive metaphorical framework, schema, and tangible and objective areas of destination. In structural metaphors, he depicted the concept of "love" using "Hijab", "Disease", "Commodity", and "Object' as the areas of origin for the audiences. The ontological metaphors play an important role in the description of the "love" concept and the sentences implied it. He tried to stabilize its meaning in the mind of the audience by objectification to abstract concepts, sometimes using description and animatism. He used the volumetric schema for conceptualization of the "love" and introduced the love of God internalized in the angels' beings as the cup of love. On the other place imagined the concept of "guidance" as a place where its doors are open for the entrance of lovers and the people should use this opportunity, to enter the atmosphere of divine mercy, and be on the way of guidance before the door is closed. Imam Ali at a motion schema used the motion that is an inevitable and objective behavior of every person to do daily affairs to describe the concept of "love". In such a way, using "God" visualization at a place framework, encouraged the God lovers to step and move toward the path of salvation through jihad and fighting which is a means to reach the true god.

    Keywords: Concept of love, Cognitive linguistics, Conceptual metaphor, Metaphorical structures, Likaff, Johnson’s Theory
  • علی صادقی*، عادل پوراسماعیل فتیده، امیرحسین مدنی، باران آریانی پور

    تغییر شکل و خواص مکانیکی سلول ها، از مهم ترین عوارض سرطان به شمار می آیند و این تغییرات به عنوان یک بیماری جدی در نظر گرفته می شوند. در واقع می توان گفت که تغییر خواص مکانیکی سلول ها مهم ترین عارضه سرطان است. در این پژوهش خواص مکانیکی سلول HU02 به عنوان سلول طبیعی و A-375 و A-431به عنوان سلول های سرطانی مورد بررسی قرار گرفته اند. مشخصات مکانیکی سلول های نرمال و سرطانی، شامل مدول الاستیسیته و چسبندگی با استفاده از میکروسکوپ نیروی اتمی (AFM) با مشخصات JPK Instruments-Nano Wizard 3 به دست آمده اند. برای تفسیر نتایج از نرم افزار تخصصی JPK SPM ویرایش 5.0.96 بهره برده شده است. آنالیز با میکروسکوپ نیروی اتمی برای هر دو مود نفوذی و بازگشتی صورت گرفته است. نتایج حاصله و بررسی ها نشان داد که سرطان می تواند مدول الاستیسیته سلول ها را در پوست به نصف کاهش دهد. سرطان پوست می تواند چسبندگی سلول ها را تا 38 برابر افزایش دهد. همچنین سلول های سرطانی علاوه بر چسبندگی بیشتر دارای ارتفاع بیشتری نسبت به سلول های نرمال نیز هستند.

    کلید واژگان: مدول الاستیک, سلول سرطانی, خواص مکانیکی, سلول پوست, میکروسکوپ نیروی اتمی
    Ali Sadeghi *, Adel Pour Esmaeil Fatideh, AmirHossein Madani, Baran Aryanipour

    Deformation of cells and changing in mechanical specifications is one of the most important of cancer as serious illness. In fact, variation of mechanical properties of the cells is one of the important effects of the cancer. Here, the mechanical specifications of normal and cancerous skin cells have been studied. HU02, A-375 and A-431 as the normal and cancerous skin cells respectively have been investigated. The mechanical specifications including elasticity modulus and adhesion have been obtained using nanoindentation using JPK Instruments-Nano Wizard 3 atomic force microscope (AFM). The JPK SPM Data Processing software (v.5.0.96) was used to obtain the mechanical specifications. The results show that cancer can decrease the elasticity modulus of the cells to half in skin and increases the adhesion up to 38 times rather than normal cells. The cancerous cells are more adhesive than normal cells. The height of the cancerous cell is greater than normal cell.

    Keywords: elastic modulus, Cancerous cell, Mechanical specifications, Skin cell, Atomic force microscope
  • امیرحسین مدنی*

    محمدرضا شفیعی کدکنی، محقق و ادیب سخت کوش معاصر که در حوزه های متنوع قلم فرسایی کرده و استادی خویش را به اثبات رسانده است. تصحیح آثار عرفانی، از جمله «تذکره الاولیا»ی عطار یکی از حوزه های مورد علاقه اوست که در سه بخش: مقدمه، متن و تعلیقات به چاپ رسیده است. از ویژگی های این تصحیح می توان به دقت علمی استاد، اطلاعات فراوان عرفانی و شرح حال عارفان کمتر شناخته شده، اجتهاد و سخت کوشی در تحقیق، امانت داری و صداقت، نقد بر کاتبان در ضبط نادرست کلمات و تصرف در متن، اطلاعات مفید سبک شناسی و واژه شناسی، ترجمه های منظوم و هنرمندانه و اشراف کتاب شناسی اشاره کرد. این ویژگی ها، در مجموع می تواند در پاسخ به این سوال اساسی مطرح شود که: محاسن و ویژگی های تعلیقات شفیعی کدکنی در تذکره چیست و به چه دلایلی، ارزش تعلیقات این کتاب، کمتر از متن نیست؟ نگارنده در پاسخ به این سوال، ذیل ده عنوان، به تفصیل، محاسن تعلیقات استاد را برشمرده و معتقد است که تصحیح اگر با تعلیقاتی بجا و ضروری همراه باشد، راهگشای خواننده در خوانش و فهم بهتر متن خواهد شد. متن هنگامی به سخن در می آید و غبار گمنامی از چهره می زداید که با مقدمه و به ویژه تعلیقاتی محققانه- که حاصل تامل در تمام مولکول های معنی دار متن است- آراسته شود.

    کلید واژگان: شفیعی کدکنی, تصحیح, تعلیقات, تذکره الاولیا, دقت علمی
    AmirHossein Madani *

    Mohammad Reza Shafiei Kadkani is a contemporary, diligent, and tireless scholar and a man of letters who has proven his mastery, skillfulness, precision, and poetical artistry in various literary fields such as writing, translation, editing, and poetry. Editing priceless mystical works is one of his favorite fields. His bright resume in this field is no less than his research works. The edited version of Attar’s “Tadhkiratu ‘l-Awliya” in three sections of introduction, text, and annotations, is one of his works in this field. Shafiei Kadkani’s academic rigor, abundant mystical knowledge, writing the biography of undistinguished mystics, diligence in research, honesty and being true to the main text, criticizing the scribes for using incorrect words and interpolating, having useful information on methodology and morphology, artistic and poetic translations, and having a good grasp on bibliography are some of the features of this masterful editing. These features can be used to answer the following fundamental questions. What are the advantages and merits of Shafiei Kadkani’s annotations in “Tadhkiratu ‘l-Awliya” and why are their values no less than the main text? This article mentions the advantages of the aforementioned annotations in detail under ten titles. The author believes that solitary editing is fruitless even if it’s done through the best scientific methods and it would do no good other than introducing the literary work on a basic level. It is only when the text is embellished with an introduction and well-researched annotations, which is the result of pondering on every inch of meaning in the text, that it comes to life, dusts itself off the obscurity, and talks to the readers.

    Keywords: Shafiei Kadkani, description, Annotations, “Tadhkiratu ‘l-Awliya”, Scientific accuracy
  • امیرحسین مدنی*

    بیان مسئله:

     یکی از پربسامدترین بن‏مایه‏های متون عرفانی، خواب و رویا‏ست که نوعی کرامت به شمار می‏رفته و به‏سبب إخبار از عالم غیب، ابزاری برای کسب شناخت و آگاهی بوده ‏است. در میان این خواب‏ها، به‏دلیل نگرانی و ترس صوفیه از عالم پس از مرگ و عاقبت کار خود، پرسش «خدای تعالی با تو چه کرد؟» بسیار متداول ‏است؛ پرسشگر از راوی می‏خواهد که او را از سرنوشت خود و حوادث عالم برزخ آگاه ‏کند. اگر خداوند راوی را آمرزیده‏ است، دلیل آمرزش چه بوده و اگر احیانا عتاب یا عذاب کرده، به تاوان کدام غفلت و اشتباه او بوده ‏است.

    روش

    نگارنده در این مقاله برای پاسخ به پرسش یادشده، هجده متن منثور عرفانی را بررسی کرده است.

    یافته ها و نتایج

    با تحلیل حکایات مرتبط، این نتیجه حاصل شد که در بیشتر اوقات، راوی از آمرزش خداوند و لطف او خبر می‏دهد و اینکه کار، آسان‏تر از آن ‏است که خلق می‏پندارند‏؛ به‏گونه‏ای‏ که در مقابل پنجاه‏ و ‏نه حکایت رحمت خداوند، تنها با نه حکایت عذاب و عتاب او مواجهیم. تامل در حکایات نشان ‏می‏دهد که لطف و «رحمت بی‏علت» خداوند و به عبارت دقیق‏تر «فضل و کرم» او افزون‏بر عارفان و پارسایان، مردمان عادی و گناهکاران و قاتلان را نیز در بر می‏گیرد و از این نظر، اصل نقدش، داد و لطف و بخشش ‏است؛ همچنین بهشت و نعمت‏های بهشتی، کمترین پاداش خداوند به رستگاران ‏است؛ در‏حالی‏که رویت خداوند و همنشینی با او، رضایت و خشنودی حق از بنده، استقبال پیامبر (ص) از عارف و همنشینی با پیامبران و صالحان، پاداش‏های ویژه‏تری به شمار می‏روند.

    کلید واژگان: خواب, پرسشگر و راوی, رفتار خداوند, رحمت و آمرزش, عذاب و عتاب
    AmirHeossein Madani *

    The dream is one of the most frequent motifs in mystical proses, which was considered a kind of honor. It is used as a medium to gain knowledge and understanding because it brought information from the unseen world (the afterlife). In these dreams, the question of “What did the God Almighty do to you?” is very frequent because of the fear Sufis had of the afterlife and the consequences of their actions. The inquirer asks the teller to enlighten him about the events of the purgatory. If God has absolved him of his sins, what was the reason for that? And if he has been tormented or punished for his sins, what negligence or mistake was he punished for? To answer the abovementioned questions, eighteen mystical proses were analyzed. The analysis of the obtained results showed that, in most cases, the teller talks about the favor and mercy of God and that the affairs of the afterlife are easier than what people think, so much that for fifty-nine cases of God's mercy, only nine cases of punishment were seen during the analysis. Contemplation on the proses shows that first, God’s favor and “causeless mercy” or, to be more precise, His “generosity and beneficence” are not only toward mystics and righteous people but also toward normal people, sinners, and murderers; hence God’s true nature is of justice and mercy. And second, that heaven and its blessings are the least of rewards given to the blessed by God; while the more exclusive rewards are seeing God and His companionship, God’s consent and satisfaction in His servants, the prophet greeting the mystic, and being the companions of prophets and righteous people.

    Keywords: dream, The inquirer, the teller, God’s Behavior, Mercy, forgiveness, Torment, rebuke
  • زهره کافی، امیرحسین مدنی

    دانستن این موضوع که ادبیات دارای سرشتی فازی است و نه ارسطویی، کمک می‌کند تا مخاطبان و تحلیلگران در مواجهه با متون، نگاه بازتری داشته باشند. ادبیات مانند هر دانش و هنر دیگری، قابلیت ارزیابی دارد و با توجه به منطق حاکم بر آن می‌توان درباره ادبی بودن یا نبودن یک متن داوری کرد. ازاین‌رو، در این پژوهش ابتدا مفاهیمی چون: ادبیات، ادبیات عرفانی، منطق ارسطویی و منطق فازی تبیین شده‌اند و سپس رابطه ادبیات با منطق ارسطویی و فازی بررسی شده است. در این سنجش، با روش تحلیلی، چهار عنصر اصلی ادبی بودن یک متن (عاطفه، تخیل، چندمعنایی و فرم) در نموداری فازی همراه با شواهد مثالی از ادبیات فارسی تحلیل شده‌اند. در هر چهار مورد، نتیجه حاصل‎شده نشان می‌دهد که یک متن می‌تواند با دربرداشتن درجه‌ای از هر یک از این چهار عنصر، در دایره ادبیات قرار بگیرد و متناسب با درجه برخورداری از این عناصر، نسبت ادبی آن مشخص می‌گردد؛ در نتیجه لزومی ندارد که به شکل منطق دوارزشی و مطلق صفر‌ویک در منطق ارسطویی، همه عناصر را در بالاترین درجه ممکن دارا باشد. به این ترتیب ثابت می‌شود که منطق حاکم بر ادبیات، منطق فازی است.

    کلید واژگان: ادبیات و منطق, منطق فازی, منطق ارسطویی, عناصر ادبی
    Zohre Kafi, AmirHossein Madani

    To know this subject that the literature has Fuzzy nature not Aristotelian, can help audiences and analyzers to have a more open view when dealing with texts. Literature, like any other science and art, has the ability to be evaluated, and according to the logic that governs it, one can judge whether any text is literary or not. For this reason, concepts such as literature, mystical literature, Aristotelian logic and fuzzy logic have been defined in this research, and then the relationship between literature and Aristotelian and fuzzy logic has been investigated. In this analysis, four main literary elements of a text (emotion, imagination, polysemy and form) have been analyzed in a fuzzy diagram along with an example of Persian literature. In all four cases, the result shows that a text can be placed in the circle of literature by having a degree of each of these four elements, and its literary ratio is determined according to the degree of these elements. In all four cases, the result shows that a text can be placed in the circle of literature by having a degree of each of these four elements, and its literary ratio is determined according to the degree of these elements.

    Keywords: Fuzzy logic, Aristotelian logic, Literature, Literary elements
  • بلاغت ساختارهای نحوی و طرز فاضلانه انوری در قصاید
    نفیسه آقاخانی، امیرحسین مدنی*

    انوری ابیوردی را به دلیل طرز تازه و شیوه خاصی که در شاعری گزیده است، از شاعران سبک ساز و یکی از سه پیامبر شعر فارسی لقب داده اند. شهرت وی بیشتر مرهون قصاید فاخر اوست؛ اگرچه در طرز غزلسرایی نیز وی را پیشرو سعدی در غزل دانسته اند. وی در قصیده و غزل، دو زبان متفاوت رسمی و درباری و زبان ساده و محاوره ای را برگزیده است. زبان رسمی انوری در قصاید، همان بیان و طرز تازه است که از حوزه واژگان و ترکیبات شروع می شود و تا حوزه صور خیال و خلق تشبیهات، استعارات، کنایات و بلاغت تصویر و رتوریک مدح ادامه می یابد. نویسندگان در این مقاله کوشیده اند تا با شیوه تحلیلی-توصیفی، بلاغت ساختارهای نحوی قصاید انوری را در سه سطح لفظی، دستوری و معنایی، بررسی کنند و سپس به دسته بندی و تشریح عناصر زبان شخصی وی بپردازند. نتایج حاصل از پژوهش، نشان می دهد که انوری در قصاید، در سطوح مختلف مذکور زبانی، اعم از گزینش واژگان و موسیقی کلام تا ساختارهای نحوی، دستوری، جمله بندی، ترکیب سازی و به کارگیری عناصر بدیعی و بیانی، خلاقیت داشته و گویا عنوان یکی از سه پیامبر شعر فارسی، مرهون زبان بلیغ و تنوع در شیوه های بیانی و اسالیب تعبیر در هر یک از ساحت های زبان است.

    کلید واژگان: انوری ابیوردی, قصاید, موسیقی شعر, نحو زبان, واژگان
    The rhetoric of Anwari's syntactic structures and effluent style in poems
    Nafise Aghakhani, Amir Hossien Madani *

    Anvari has been called one of the stylist poets and one of the three prophets of Persian poetry due to his special style of expression and poetic style. He is best known for his glorious poems; However, in the style of lyric poetry, he has been considered the pioneer Saadi style in lyric poetry. In ode and lyric, Anwari has chosen two different official and court languages, as well as a simple and colloquial language. There is also an independent article about the language of Anwari's poetry in his sonnets and about his stylistics in poems; But no work was found to examine the different levels of language in his poems. Anwari's official language in poems is the new expression and style that starts from the field of words and combinations and continues to the field of imaginative forms and the creation of similes, metaphors, allusions and rhetoric of the image and praise.the authors have tried to analyze the syntax of Anwari's poems in three levels: formal and verbal, grammatical and semantic, in an analytical-descriptive way, and then to classify and describe his personal linguistic elements. that Anvari has acted very creatively in poems in different levels of the mentioned language, fromand music the selection of words to the composition and use of novel elements and expression. And it seems that the title of one of the three prophets of Persian poetry is due to his powerful talent and eloquent language and style in each of the fields of language.

    Keywords: Anvari Abivardi, poems, poetry music, Language Syntax, Vocabulary
  • مریم جعفرزاده، علیرضا فولادی*، امیرحسین مدنی

    سنایی، پایه گذار شعر عرفانی فارسی، از شاعرانی است که به طور عملی و گاه نظری کوشیده است زبان عرفان را بشناساند. تاکنون درباره زبان عرفانی نظریه های متعددی پدید آمده است. این نظریه ها آنجا که مبتنی بر نظریه های کلی تر زبان دین مطمح نظر قرار می گیرند، در دو دسته  نظریه های شکل گرا و نظریه های نقش گرا می گنجند. از جمله نظریه های نقش گرا درباره زبان تجربه های متافیزیکی، نظریه جان هرمن راندال است. این فیلسوف، دین را مانند علم و هنر یک نوع فعالیت بشری سهیم در فرهنگ انسانی می داند و برای رموز و اساطیر دینی چهار نقش برمی شمارد. مقاله حاضر به تحلیل تازه ای از کارکردهای حکایت در کتاب حدیقه الحقیقه سنایی و تطبیق آنها با نظریه راندال می پردازد و با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی نتیجه می گیرد که اولا سنایی حکایت را برای دو منظور، یکی تبیین مسایل هستی شناسانه، شامل مسایل خداشناسانه، جهان شناسانه و انسان شناسانه و دیگری اصلاح مشکلات اجتماعی به کار می برد و ثانیا حکایات حدیقه سنایی از میان چهار نقش مورد نظر راندال، در وهله اول، بیشتر نقش برانگیختن حس عملی و تقویت تعهد عملی (انسان شناسانه) و در وهله بعد، نقش برانگیختن حس تعاون و تقویت انسجام اجتماعی (اجتماعی) را برعهده دارد و دو نقش دیگر از این چهار نقش ، یعنی انتقال تجربه های بیان ناپذیر انسانی (خداشناسانه) و ایضاح نظام شکوهمند الهی (جهان شناسانه) کمتر مورد توجه این شاعر عارف بوده است. این نقش ها عرفان سنایی را در سایه مکتب خراسان قرار می دهند که بیشتر به انسان گرایی و جامعه گرایی مشهور است.

    کلید واژگان: زبان عرفان, حکایت, حدیقه الحقیقه, سنایی, راندال
    Maryam Jafarzadeh, Alireza Fouladi *, Amir Hossien Madani

    Sanai, the founder of Persian mystical poetry, is one of the poets who strived to introduce the language of mysticism practically and at times theoretically. So far, several theories have been proposed regarding mystical language. These theories, where they are based on the more general theories of language of the target religion, fall into two categories of formative theories and role-oriented theories. One of the role-oriented theories about the language of metaphysical experiences is John Herman Randall's theory. This philosopher considers religion, just like science and art, as a kind of human activity that contributes to human culture, and lists four roles for religious mysteries and myths. The present article, adopting a descriptive and analytical research method, renders a new analysis of anecdote functions in Sanai's Hadiqat al-Haqiqah and examines their correspondence to Randall's theory. The findings reveal that Sanai deploys anecdote for two purposes; first, to clarify ontological, theological, cosmological, and anthropological issues and to correct social problems, and second, among Randall's four roles, Sanai’s Hadiqat al-Haqiqah anecdotes, in the first place, play the role of stimulating practical senses and strengthening practical commitments (Anthropological), and stimulating senses of cooperation and social cohesion (Social), in the second place. The next two roles, namely the transmission of unspeakable human experiences (Theological) and the explanation of the glorious divine system (Cosmological) have been considered less by this mystic poet. These roles place Sanai’s mysticism under the banner of Khorasan School, which is better known as humanism and socialism.

    Keywords: Language of mysticism, anecdote, Hadiqat al-Haqiqah, Sanai, Randall
  • امیرحسین مدنی

    ابوالحسن، علی بن عثمان هجویری، از بزرگان صوفیه و صاحب یکی از کهن ترین و با ارزش ترین متون صوفیانه فارسی محسوب می شود که ضمن تاثیرپذیری از نوشته های عرفانی پیشین، تاثیر شگرفی بر تصوف بعد از خویش -از جمله تذکرهالاولیاء- گذاشته است. کشف المحجوب علاوه بر اشتمال بر مضامین عرفانی، تاریخی و اجتماعی، در بردارنده اطلاعات مهمی از شخصیت، زندگی و اندیشه های نویسنده است که با دقت و ژرف نگری، به بیان دیده ها، شنیده ها و یافته های خود پرداخته است. تحقیق و پژوهشگری، کنجکاوی و جستجوگری، بحث و جدل با مدعیان علم و معرفت، شکایت از مدعیان و صوفیان جاهل زمانه، دفاع از ملامتیه، گزارش هایی دقیق درباره بزرگان و فرق صوفیه و آداب تصوف و شرح اسفار و تجارب زندگی، تنها بخشی از داده هایی است که بر پایه آن، می توان ساختار شخصیتی و فرآیند فردیت هجویری را ترسیم کرد. بر پایه این داده ها، شاکله شخصیت و اندیشه هجویری را می توان ترکیبی از «علم بحثی» و «شهود قلبی» قلمداد کرد؛ زیرا از یک سو، ارزش فراوانی برای آموختن در آن دیده می شود و از سوی دیگر، در اندیشه اش، مشاهده حق در دنیا و عقبی، مرهون مجاهده سالک تلقی شده است. نگارنده در این مقاله کوشیده است تا بعد از مقدماتی درباره زندگی، سفرها، مشایخ و آثار هجویری، با محوریت کشف المحجوب، به شاخص ترین مولفه های شخصیت و دیدگاه های هجویری اشاره و از این طریق، در حد توان، فقدان اطلاعات موجود درباره زندگی و شخصیت وی را جبران کند.

    کلید واژگان: هجویری, کشف المحجوب, مشایخ هجویری, شخصیت, اندیشه
    amirhossien madani

    Abul-Hassan Ali ibn Uthman Hujwiri was one of great Sufis and the writer of one of the oldest and most valuable Sufi texts. He had a great influence on Sufism after him, like Tazkirat al-Awliya, while being influenced by mystic writings of his past. Kashf-ul-Mahjoob, while including Mystical, historical and social aspects, also contains great knowledge on the character, life and thoughts of its writer, who stated what he found, saw and heard with scrutiny and accuracy. Researching, investigating, engaging in debates with people of wisdom and knowledge, complaining about insipient Sufis of his time, defending Malamatiyya, giving a full report on Sufi intellectuals and factions, Sufi habitude, complete explanation of his journeys and life experiences, are only a part of the knowledge upon which we can figure out the personality of Hujwiri and the process of his individual growth. Based on this data, we can assume the base of Hujwiri’s character and thoughts to be a combination of “controversial knowledge” and “innate intuition”. Because on one hand there is a great value for learning from it ,and on the other hand seeing the truce in this life and the next is due his strives. After an introduction on his life, journeys, titles, and writings the writer tried to point out the most prominent characteristics and viewpoints of Hujwiri, so that he can compensate for the lack of information about his life and personality.

    Keywords: Hujwiri, Kashf-ul-Mahjoob, Remarks, Character, Thoughts
  • امیرحسین مدنی*

    شکست حکومت ساسانی در مقابل اعراب، دوره جدیدی را به لحاظ «تاریخی» برای سرزمین ایران رقم زد، اما فرهنگ پربار و کهن ایران باستان، هرگز با این شکست، دچار زوال و فراموشی نشد؛ بلکه در دوره اسلامی به حیات خود ادامه داد. یکی از باورها و آیین هایی که در طول تاریخ، دچار تطورات و اشکال بسیاری شده و مسیر پرفراز و نشیبی پیموده، «آیین جوانمردی» است. نظریه متداول در این باره آن است که «فتوت و جوانمردی» برگرفته از «تصوف» است و از آنجا که تصوف نیز، خود از تعالیم اسلامی سرچشمه گرفته است، پس جوانمردی، اصل و سرچشمه ای اسلامی دارد. با وجود اینکه نمی توان یکسره از تاثیر فرهنگ اسلامی در «فتوت» چشم پوشی کرد، اما نادیده گرفتن خاستگاه ها و ریشه های ایرانی آیین جوانمردی نیز منصفانه و منطقی نیست و مگر می توان فرهنگ و تمدنی که شالوده آن را سه بن مایه «خرد»، «نیکی» و «هنر»، تشکیل داده است، یکسره نادیده گرفت؟ نگارنده در این مقاله کوشیده است علیرغم دیدگاه های متنوع، متفاوت و گاه متناقض پژوهشگران درباره آیین جوانمردی و اختلاف در سرچشمه ها و مبانی و اصول آن، به سرچشمه های ایرانی این آیین و تاثر احتمالی آن از فرهنگ و تمدن پیش از اسلام اشاره کند. بدین منظور، در سه بخش مستقل، تاثیرات ایران باستان، آیین زرتشتی و ادیان مهری و مانوی را بر طریق فتوت بررسی کرده و معتقد است که این تاثیرات، به معنای توافق و تطابق محض و یا اخذ و اقتباس تمام نیست.

    کلید واژگان: آیین جوانمردی, ایران باستان, آیین زرتشتی, دین مهری, آیین مانوی
    AmirHossien Madani *
    Introduction

    The defeat of Sassanid dynasty against Arabs, marked a new “historical” era for the land of Iran; but not only the ancient and rich culture of Iran lost by this defeat, but also it continued in the Islamic era. One of the beliefes and rituals which has taken many forms and shapes and has been through many ups and downs over the course of history is “chivalry” .The common theory in this regard is that  chivalry is derived from Sufism; Since Sufism was originated from Islamic training, chivalry has Islamic origin too. Although one cannot completely ignore the influence of Islamic culture in chivalry, ignoring Iranian culture and civilization whose foundation is wisdom, goodness and art, isn’t rational and fair. The author has attempted to refer to the origins of this doctrine and its probable effect from pre Islamic culture and civilization in spite of different and controversial views of researchers about chivalry and difference existing in its origins and principles. Therefore, the effects of  ancient Iran, Zoastrianism and Mehri and Manavi religions on chivalry are examined in three independent sections and it is believed that these effects don’t mean complete agreement or adaption.

    Methodology

    Although the last ancient period of Persia ended with the Arab attack and the fall of the Sassanid dynasty, the Persians were experiencing new traditions and customs, but the Sassanian historical defeat was not the end of Iranian culture and civilization. Ancient Iran’s old culture continued its survival in the Islamic era; even the heavy attack of Arabs was unable to break the relationship between Islamic Iran and the rich, ancient heritage of pre-Islamic period. In this respect, the periodic connection between Sassanid and Islamic era is not the period of interruption but “the period of transfer of Iran’s culture and civilization from an epoch, with its own characteristics, into another in which other characteristics have been produced as a result of dealing with other factors and on the path of its gradual, historical evolution” (Mohammadi Malayeri, 2000, p.6). One of the customs that has undergone many changes during the course of history, is “chivalry” which has many kinds in history and culture of Iran. In this study, it is tried to refer to the Iranian sources of chivalry and the probable effects of pre-Islamic Iranian culture and civilization on it.

    Discussion

    In the early centuries of the advent of Islam in Iran, the devotees founded the ideology of “Sufism”, using the teachings of Islam, Quran, and Hadiths. Many researchers believe that the foundations of Sufism are Islam and Quran. According to many books on Sufism, “generosity and chivalry” is retrieved from Sufism; also chivalry, as well as Sufism, first had a primitive form, then began to expand day after day. The issue of retrieving generosity from Sufism does not end here; because there are many reasons which represent that awareness of older sources of generosity requires looking at the heritage of ancient Iran, including the Sassanian and even the Parthian period. Perhaps chivalry, at least in some aspects, has roots in such a viewpoint. According to the prevailing perspective, “generosity” is rooted in Sufism and Sufism itself comes from the teachings of Islam; therefore, generosity has Islamic origin. Accepting this vision, conflicts with researchers’ remarks and requires reflection on the issue. Sahrverdi clarifies that not all codes of generosity are in accordance with Islam’s principles but ofcourse it does not deprecate the principles (Saraf, 1991). Sahrverdi (2001) has applied the interpretation of “fati beyza” to “Hallaj”; on the other hand, Abo Abdullah Dastani has introduced Bayazid Bastami Zartoshtizade as one of the first believers who reached the highest levels of generosity (Haman, 2006); the fact that these two with “Kharaghani” and “Abul Abbas Ghasab” formed the kernel of “Khamire Khosravanin” can indicate the close relationship of chivalry with some ancient Iranian traditions and pre-Islamic culture.The author does not seek to attribute all documents to pre-Islamic Iran by overlooking the influence of the productive Islamic culture and its role in generosity or to look for all roots in that period; in fact, he argues that it is impossible to renounce the influence and role of Iran’s culture and tradions. He also mentions that this delicate, narrow path requires fair, cautious steps as well as avoiding absolutism, generalization, bias, and jaundice. The influence of pre-Islamic culture on expansion and development of chivalry in Islamic period has many different manifestations, including the ancient Iran and its influence on chivalry; also it includes traditions and religions of Zoroastrianism, Manichaeism, and Mithraism in addition to their influence on chivalry, which have been discussed in detail in this study.

    Conclusion

    The chivalry as a belief and a manner, having ancient origins, has never been destroyed by the extinction of governments. In addition to accepting new requirements as well as environmental, cultural, and social conditions, chivalry is transferred from one age to another.  The custom of chivalry, which grew simultaneously with the expansion and development of Sufism, has connection with Iranian origins; in a way that some relevant Zoroastrianism customs can be referred to, such as the refusal of perfidy, hospitality to strangers, altruism, igniting five-burner light kerosene lamp, changing “kosti” to “shad”, changing “sodre” to “saravil”, changing wine to “kasolfotove”, forgiving in the midst of need, and continuing the custom of writing books on generosity. Furthermore, some characteristics of Mithraism and Manichaeism has influenced generosity, such as equality, brotherhood, love, friendship, honesty, respecting elders, respecting masters, and making sacrifices in order to refine human’s soul. Yet, the most influential contribution to historical influences belongs to the Sassanid dynasty, since Zoroastrianism, Manichaeism, and Mithraism had better opportunity to grow in this very period.

    Keywords: Ancient Iran, chivalry, Mehri religion, Manavi doctrine, zoastrianism
  • امیرحسین مدنی*

    افضل الدین کاشانی از فیلسوفان بزرگ ایران در قرون ششم و هفتم هجری است که درست همچون سهروردی، با پیوند میان فلسفه و شهود، منظومه ای حکمی فلسفی خلق کرد که تنها بر پایه خرد خشک و مجرد فلسفی استوار نبود، بلکه مبتنی بر «آگاهی و خرد روشنی و بیداری» بود و دقیقا از درون چنین منظومه ای، تاکید فراوان به «خودشناسی» و روشنگری در باب ماهیت خویشتن آدمی، خلق شد. میراث فکری و رساله های به جای مانده از بابا افضل از جهات متعدد دارای اهمیت و قابل مطالعه است؛ از جمله وسعت و گستردگی دانش و اطلاعات او در حوزه های فلسفه اسلامی، فلسفه یونانی، ادب، اخلاق، فلسفه سیاسی، آموزه های عرفانی و حتی فرهنگ ایران باستان؛ زبان ساده، صریح و عاری از مفاهیم و اصطلاحات پیچیده و انتزاعی عصر و استفاده از لغات و برابر نهاد های پارسی در مقابل واژگان تازی؛ توجه فراوان به شیوه درست اندیشیدن و مبانی حکمت و کاربست گستره تام فضایل و اخلاق نیک در زندگی. نگارنده در این مقاله کوشیده است با تکیه بر مصنفات باباافضل، به تحلیل سه بن مایه «آگاهی، خرد و دانش» از دید این حکیم کاشانی بپردازد و نشان دهد که این سه فرهنگ واژه، ضمن ملازمه و ارتباط تنگاتنگی که با یکدیگر دارند، با عناصری چون غفلت و تیرگی و مردگی در تقابل کامل اند. نتیجه تحقیق نشان می دهد که در مصنفات، «حکمت و فضیلت» دو روی یک سکه اند که به «حقیقت» ختم می شوند.

    کلید واژگان: بابا افضل کاشانی, مصنفات, آگاهی, خرد, دانش
    AmirHossien Madani *

    Afzal al-Din Kashani is one of the great philosophers of Iran in the sixth and seventh centuries (A.H) who, just like Suhrawardi, created a philosophical system with connecting philosophy and intuition, which was not based only on abstract wisdom and pure philosophy, but also on "enlightened vigilance and wisdom”. It was precisely from such a system that a strong emphasis on "self-knowledge" and enlightenment about the nature of self as a human was created. The intellectual heritage and treatises of Baba Afzal are important and worthy of studying in many ways; Including: the extent of his knowledge and information in different fields of Islamic philosophy, Greek philosophy, literature, ethics, political philosophy, mystical teachings and even antient Iranian culture ; Simple language, explicit and free from complex and abstract metaphors and concepts of the era, and the use of Persian words and equivalents instead of Arabic ones; Paying close attention to the right way of thinking and the fundamentals of wisdom and the full application of virtues and good morals in life. this article tries to analyze the three motifs of "vigilance, wisdom and knowledge" from Baba Afzal’s point of view, based on his writings; and to show that these three terms, while being closely related to each other, are in complete contrast with elements such as negligence, obscurity, and death. The result of this research shows that in Kashani’s work, "wisdom and virtue" are two sides of the same coin which lead to "truth".

    Keywords: Baba Afzal Kashani, Works, Vigilance, Wisdom, Knowledge
  • امیرحسین مدنی*

    در مثنوی، تمثیلی آمده است که در آن مولانا «جسم» را به جوی و «روح» را به آب رونده تشبیه کرده است و با اینکه آب، مدام در حال حرکت است؛ اما به نظر ساکن می رسد و مولانا به ناگزیر توجه خلق را به حرکت و سیر خاشاک بر روی آب جلب می کند و اینکه اگر رفتن آب حیات را به چشم سر نمی بینند، باری، به چشم دل در جوی و سیر نبات تامل کنند. در این تمثیل، اساسی ترین اندیشه های عرفانی مولانا نهفته است؛ از جمله: خلق جدید و اینکه سراسر هستی برخلاف ظاهر ثابت، پیوسته در حال تجدد و دگرگونی است و هر لحظه «مرگ و رجعتی» دارد. این آفرینش مدام از دید عارف، حضور دایمی خداوند و نیازمندی همیشگی جهان هستی به حضرت حق را اثبات می کند و اینکه فیض الهی، لحظه به لحظه در عالم ماده جاری می شود؛اما سرعت این ایجاد و اعدام و اتصال دایم میان عالم بی صورت و جهان صورت، هستی را به ظاهر ساکن جلوه می دهد. نگارنده در این مقاله کوشیده است به موضوع خلق جدید یا همان اراده های متجدد حق از دیدگاه مولانا اشاره و ارتباط این مفهوم اساسی را با مفاهیمی چون حرکت جوهری، تجلی، زمان، عالم غیب، نوجویی و نوطلبی عارف بیان کند و به این نتیجه برسد که نوشدن حال ها و رفتن کهنه ها (خلق جدید)، غم و دلتنگی را از ضمیر عارف می زداید و شادی و درلحظه زیستن را برای او به ارمغان می آورد.

    کلید واژگان: مولانا, خلق جدید, تجلی, مرگ و رجعت, زمان
    AmirHossien Madani *

    Mowlānā has likened the body to a stream and the spirit to the flowing water in an allegory in his Masnavi. Although water is constantly running, many believe it to be stagnant and therefore Rumi draws the perforce attention of populace to the movement of brushwood on the water and that, if they do not see the passing of life through their eyes, let them reflect on plant life and river through heart. This allegory contains Rumi’s fundamental mystical thoughts, including the new creation and the fact that the whole universe, despite its stagnant and still picture, is being constantly refreshed and undergoes a transformation, hence there is a “death and recurrence” in every moment. In the perspective of this mystic, this constant creation proves the permanent presence of God, the universe’s constant need of Him and that God’s grace is flowing through the material world each and every moment. But the fast speed of this creation and destruction and the constant connection between the physical and spiritual worlds makes the world look stagnant. The author of this paper has attempted to address the new creation or God’s renewed wills from Rumi’s viewpoint. The author has also sought to connect this fundamental concept to concepts such as substance theory, manifestation, time, the Unseen, and the Mystic’s eagerness for exploring novelty and innovativeness. It concludes that renewal of the present in full flow and the departure of the old removes Mystic’s grief and heartsickness and brings him happiness and a sense of living in the moment.

    Keywords: Mowlānā, New Creation, manifestation, Death, Recurrence, time
  • امیرحسین مدنی*
    سعیدالدین فرغانی یکی از بزرگ ترین شارحان عرفان اسلا می است که با فهم عمیق خود، بر قصیده «تاییه» ابن فارض مصری شرحی مبسوط نوشت. وی در عرفان نظری، شاگرد قونوی بود و در سلوک عرفانی، نسبت خرقه خود را به سهروردی رسانده است. فرغانی، با آگاهی کامل از اندیشه های عرفان نظری و ابن عر بی و آشنایی با میراث عرفانی کهن، به ویژه تصوف خراسان، توانست شرحی به نام « مشارق الدراری» بنویسد و در این اثر خویش، بدون آنکه همچون بسیاری از شارحان دیگر در دام تخیل های بیمارگونه و بازیهای زبانی حاصل از جادوی مجاورت گرفتار شود، با بیانی روش مند و تبویبی منطقی، با بی تازه در عرفان نظری بگشاید. نویسنده در این مقاله کوشیده است در دو بخش جداگانه، «اندیشه های عرفانی» و «ظرافت های بلاغی» فرغانی را بررسی کند؛ اندیشه هایی همچون: عشق و عاشقی، دیدگاه تاویلی و پرهیز از تاویلات بی حد و مرز، نسبت انسان کامل با دوایر سه گانه اسلام و ایمان و احسان که بحثی است کاملا بدیع در تصوف اسلامی، مفهوم زمان و قبض و بسط آن، واسطگی اسباب و موثر دانستن حق و طرح سخن عمیق «سبحان الذی لا یوصل إلیه إلا به» و در بخش ظرافت های بلاغی: تشبیه، سجع، استشهاد به اشعار، ترکیبات و ترجمه های بدیع و اطناب و بسط هنری که نشان دهنده خلاقیت های فرغانی در ساحت زبان و بیان این نکته است که در متن مشارق الدراری، تجارب روحانی و عاطفی نویسنده با جانب جمال شناسانه این تجارب، پیوند بسیار نزدیکی دارد.
    کلید واژگان: فرغانی, مشارق الدراری, اندیشه های عرفانی, ظرافت های بلاغی
    Amir Hossien Madani *
    Saeed al-Din Farghani is one of the greatest and most obscure ecclesiastics of Islamic mysticism that with his sincere taste and deep understanding, Ibn Farez, the Egyptian poet (TaEye) wrote a detailed and exuberant statement. In his mystical passage, he has given Shahab al-Din Suhrawardi the ratio of his cuff and his mention. Farghani is the guardian of consciousness with full knowledge of the opinions and thoughts of mysticism and Ibn Arabi, and familiar with the ancient mystical heritage, especially the Sufism of Khorasan, who was able to write a syntax called (Masharegh al-Darari) and in this work, without the likes of many other commentators being trapped in sick-minded imagery and language games derived from the magic of proximity, he would open up a modestly manifestly new Bobby in theoretical mysticism and designed his description with a few words and sayings from Bayazid, Hallaj, Joneyd and Zo al-Noon. In this article the author tried to study Mystical thoughts and rhetoric of Farghani in two departed parts. Thoughts such as: love, lover, tactile view, the ratio of perfect man with the triples of Islam, faith and kindness, the concept of time and expansion, intimacy and effective knowledge of the right and in the language and rhetorical sector like: likeness, revelation, affirmation of poems and verses and hadiths, exquisite translations and artistic expansions.
    Keywords: Farghani, Masharegh al-Darari, Mystical thoughts, Rhetoric
  • امیرحسین مدنی*

    ابوعبدالله نفری از عارفان بزرگ و در عین حال گمنام قرن چهارم هجری است که تاثیری شگرف بر منظومه عرفانی پس از خود گذاشته و ابن عربی از او با لقب «رجال الله» یاد کرده است. مهم ترین اثر نفری، دو کتاب در شرح مکاشفات وی به نام های المواقف و المخاطبات است. این نوشته ها مبتنی بر نوعی گفت و گو میان خدا و انسان است که خداوند پیوسته نفری را خطاب می کند و از این طریق، حقایقی را بر قلب او آشکار می سازد. زبان نفری در مواقف و مخاطبات، پارادوکسیکال و سرشار از رمز و سمبل و ابهام است که راوی با خروج از هرگونه «لسان معتاد» و «منطق مالوف»، روابط دال ها و مدلول ها را به هم می ریزد و دلالت هایی بدیع می آفریند. از سوی دیگر، این زبان و گزاره ها، ارتباطی مستقیم با تجارب و حالات عرفانی دارد؛ به گونه ای که نفری متناسب با افق انتظار، باورها و موقعیت ذهنی خود، زبان خاص خویش را برگزیده که می توان از آن به «بیان موسیقی هیجان در زبان» تعبیر کرد. نگارنده در این مقاله کوشیده است ضمن تبیین مقدماتی درباره احوال و آثار نفری، عمده ترین عناصر اختصاصی منظومه عرفانی وی یعنی مواقف «وقفه، سوا، معرفت، رویت و حجاب» را بیان کند و با اشاره به نکاتی درباره تجربه عرفانی و شروط و ملازمات آن و ارتباط مستقیم این نوع تجربه با نظام زبان، در نهایت به این نتیجه برسد که اوج و حضیض تجربه عرفانی، رابطه مستقیمی با اوج و حضیض زبان و خلاقیت های هنری نفری یا هر عارف دیگر دارد و ازاین رو، «حال عالی» در آینه «قال هنری و جمال شناسیک» نمودار می شود.

    کلید واژگان: نفری, مواقف, مخاطبات, تجربه عرفانی, خلاقیت هنری
  • امیرحسین مدنی*

    قرن پنجم هجری از لحاظ رشد کمی و کیفی در حوزه هایی چون: تصوف، تفسیر، حدیث، فقه، کلام، وعظ و خطابه، نقطه عطفی در خراسان بزرگ و ماوراءالنهر محسوب می شده، بویژه در دو شاخه تصوف عاشقانه با تاکید بر «محبت و عشق و جوانمردی» و تصوف عالمانه با محوریت «آشنایی با معارف اسلامی»، اهمیت بسزایی دارد. ابوعلی فارمدی (م 477) یکی از عارفان همین قرن است که منظومه فکری وی را مجمع البحرینی از اندیشه های صوفیانه و معارف اسلامی تشکیل می داد. مهارت و استادی فارمدی در سخنوری و مجلس گویی و برپایی مجالس وعظ و تذکیر، زبانزد خاص و عام بوده و القابی چون: «لسان الوقت» و «زبان خراسان» را برای وی به ارمغان آورده است. فارمدی به همراه پنج عارف دیگر به نام های: «ابوعلی رودباری، ابوالقاسم نصرآبادی، ابوعلی دقاق، ابوسعید ابوالخیر و ابوالقاسم کرکانی»، زنجیره تصوف عاشقانه و عالمانه خراسان را در قرون چهارم و پنجم تشکیل می داده، در منظومه عرفانی مشترک خود بر مضامین و بن مایه هایی چون: «مجلس گویی، تبحر در معارف اسلامی، رعایت حرمت و ادب نسبت به پیر و استاد، شریعت مداری و احیای شیوه زاهدانه سلف، اعتقاد به محبت و لطف و رحمت خداوند، تسامح و خوش رفتاری و  بی تعصبی، حریت و فتوت و سرانجام نظام تفکر حلاجی»، تاکید می ورزیدند. در این مقاله کوشیده ایم ضمن مختصری در احوال و زندگی فارمدی، به نقش و اهمیت او در تکمیل و به سامان رساندن میراث و جریانی که از ابوعلی رودباری شروع شده و به شخص فارمدی ختم می شد، بپردازیم تا زوایای پنهان و جذابیت و هنرسازه های تصوف خراسان، بیش از پیش آشکار شود.

    کلید واژگان: ابوعلی فارمدی, تصوف خراسان, قرن پنجم, مجلس گویی
    Amir Hossien Madani *

    The fifth HA century was a turning point in Khorasan and Transnistria in areas like mysticism, interpretation, hadith, jurisprudence, speech, preaching and sermon, regarding both the quality and quantity of progress; particularly in two branches of romantic mysticism emphasizing "affection, love, and chivalry" and wise mysticism based on acquainting with Islamic educations. AbuAli Farmadi (dead 477) is one of the erudite of this century full of mystic thoughts and Islamic educations. Skill and mastery of Farmadi in speaking and holding preaching ceremonies was known to almost everybody and gave him such titles as "the tongue of time, and the tongue of Khorasan". Farmadi accompanied by five other mystics namely "AbuAli Rudbari, AbolGhasem Nasrabadi, AbuAli Daghagh, AbuSaied Abulkheyr, and AbulGhasem Korrakani" made the chain of romantic and wise mysticism in Khorasan in 4th and 5th century, and they shared the concern about such contents as elements as "preaching, mastery of Islamic educations, being polite and respecting the old and the teacher, shari'a, and revitalizing the ascetic ways of ancestors, believing in affection, favor, and kindness of God, tolerance, being good tempered, and not being fanatic, generosity and chivalry and finally Hallaji thinking system".In this article, we have tried to briefly point out to the life of Farmadi and elaborate on his role and significance in completing and regulating the legacy and the trend that had started from AbuAli Rudbari and ended with Farmadi, so that hidden aspects, attraction, and the art of mysticism in Khorasan is manifested more than before.

    Keywords: Khorasan mysticism, 5th century, AbuAli Farmadi, elocution
  • محمد خداداد نوش آبادی، سعید خیرخواه*، امیرحسین مدنی

    این مقاله جستاری در خویشکاری (= کارکرد مقدس) و هم آوایی (= همسانی) اسطوره و عرفان در تعزیه نامه هاست. تعزیه که نمایشی آیینی و مبتنی بر کهن الگوهای اساطیری و آموزه های دینی و اخلاقی است؛ رویدادهای تاریخی را با روایتی برآمده از باورهای عامیانه ارایه می کند. همین درک و دریافت، از سویی، کارکردها و پندارهای اساطیری را از پس ذهن تاریخی توده ها، دوباره سازی کرده و از سوی دیگر، ارزش ها و رهیافت های اخلاقی و عرفانی را که اتفاقا همسانی و هم کارکردی ریشه داری با بن مایه های اسطوره ای دارند، جلوه گر ساخته است. در این مقاله، برای تبیین خویشکاری و هم نوایی رازورمزهای پیوندخورده اسطوره و عرفان در بستر آیینی تعزیه، موضوعاتی چون جاودانگی پس از مرگ، مولفه های عاشقانه، اهمیت انسان کامل و رابطه مراد و مریدی، خلوت های عارفانه، جهان شمولی افکار و اشخاص، همیشه جوان بودن قهرمانان، کوشش به اندازه وسع، ضرورت پاکیزگی و طهارت روح و جسم و... مورد بحث قرار گرفته شده و در نهایت این نتیجه حاصل شده است که باورها و عقیده مندی های عرفان اسطوره ای، که قدیمی ترین نوع عرفان است، در مجلس نامه های تعزیه، این دو مقوله دیرپا را به همسایگی و هم آوایی نشانده است.

    کلید واژگان: اسطوره و عرفان, تعزیه نامه ها, نمایش آیینی, عرفان اسطورهذای, مجلس نامه های تعزیه
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر امیرحسین مدنی
    دکتر امیرحسین مدنی
    استادیار دانشکده ادبیات و زبان های خارجی، دانشگاه کاشان، کاشان، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال