رضا خیرالدین
-
تحول و تنزل تدریجی کارکرد مولد در کنار بورس بازی زمین در جامعه روستایی یکی از مسائل اصلی کشورها به ویژه جوامع در حال توسعه است. روستاها به تدریج با از دست دادن جمعیت به مکان هایی متروکه تبدیل شده اند. لیکن این جریان مهاجرتی همواره از روستا به شهر نبوده و شکل معکوس آن نیز وجود داشته است. روستاهای منطقه الموت یکی از مناطق جالب برای مطالعه در منطقه البرز مرکزی ایران هستند که در اثر مهاجرت معکوس از شهر به روستا در سال های اخیر، جاذب جمعیت اما به صورت موقتی شده اند. این جریان جمعیتی باعث پیدایش شتابان پدیده مسکن دوم در روستاهای این منطقه شده که بررسی زمینه پیدایش و آثار و پیامدهای احداث مسکن دوم در این روستاها هدف بحث و بررسی مقاله حاضر است. برای شناخت و تحلیل آثار و پیامدهای این پدیده از روش مصاحبه نیمه ساختاریافته و بازدید میدانی از هشت روستای جاذب جمعیت در منطقه الموت استان قزوین استفاده شده است. به منظور سنجش میزان اهمیت آثار بلندمدت و کوتاه مدت روند احداث مسکن دوم در روستاهای منطقه از روش ماتریس برنامه ریزی استراتژیک کمی استفاده شده است. پدیده مسکن دوم در کوتاه مدت هرچند برخی تاثیرات مثبت در رونق جامعه روستایی دارد ولی از آثار گسترده منفی آن در بلندمدت نیز نمی توان غافل بود. با لحاظ رویکرد واقع گرایانه برنامه ریزی منطقه ای، پیشنهاد مقاله در مورد مسکن دوم در روستاهای منطقه، تعدیل و نظام بخشی گسترش آن با جهت گیری برای بهره مندی از فرصت های حاصل از پیدایش این نوع مساکن است.
کلید واژگان: تکوین مسکن دوم, مهاجرت, جامعه روستایی, تحولات فضایی, منطقه الموتIntroductionThe gradual transformation and stagnation of the productive function of rural society is one of the main problems of developing societies. With population migration to big cities, villages are gradually abandoned. But in recent decades, this migration flow has not always been from the village to the city, and its reverse form has also become common. The villages of Alamut region of Qazvin province are one of the interesting regions to study in the central Alborz region of Iran. In recent years, this area has attracted population as a result of reverse migration from the city to the village. But this flow of population is usually seasonal and temporary. The population flow from the city to the village has caused the rapid emergence of the second housing phenomenon in the villages of this region. The purpose of this article is to examine the background of the origin and the effects and consequences of the construction of second homes in these villages. At first in this article, the background and theoretical literature related to second homes are studied. Then the factors of the formation of the second housing and its different forms are examined in order to clarify the theoretical background and to study and evaluate the conditions of the studied area in the context of the theoretical literature. In the following, the characteristics and conditions of the central Alborz villages are introduced as the study area, and their spatial developments are compared through aerial photographs of different time periods to determine the amount of horizontal development and land use changes in these villages. Most of these houses are built as their second home for rest and leisure. In the next step, the factors and consequences of the formation of second houses in the rural community of this region are examined. The consequences and economic, social and environmental effects of the emergence of second homes in the rural communities of Alamut region is the core of the discussion of this article.
Materials and MethodsTo understand and analyze the effects and consequences of this phenomenon, the method of semi-structured interviews and field observations to eight villages attracting the population in Alamut region of Qazvin province are used. The findings of this section are mostly descriptive and analytical, which are shown with pictures of the environmental and social conditions of rural residents. The long-term and short-term effects of the process of building second homes in the villages of the region are classified in the table of the internal strengths and weaknesses of the region and the external opportunities and threats of the region.
Results and DiscussionThe findings and some results of the study show that although the phenomenon of construction of second buildings has some positive effects on the prosperity of the rural society in the short term, we cannot ignore its extensive negative effects in the long term. If we consider the capacities due to the prosperity of the land and housing market, it should be possible to prevent the destruction of the natural environment of the villages and control economic speculation with the participation of the residents of the villages.
ConclusionsIn such context, the population flow from the city to the village could be considered as an opportunity for the development of jobs and activities in the rural community. Considering the realistic approach of regional planning, the process of expansion of second homes in the villages of Alamut Region should be moderated and regulated. So, it could create also the new opportunities in the other sectors of activity as a reactor of endogenous development of the rural community of this region.
Keywords: Second Home Development, Migration, Rural Society, Spatial Transition, The Alamut Region -
مفهوم القاء در حوزه های دانشی مختلفی مورد توجه، بررسی و بهره برداری قرار گرفته است. در انسان شناسی اسلامی و مبانی تربیتی آن نیز، القاء یکی از روش های مهم و تاثیرگذار در فرایند رشد و تعالی انسان محسوب می شود. با این وجود، ترجمان کالبدی و عملکردی این مفهوم کلیدی در حوزه طراحی شهرها مورد غفلت بوده است. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر ارائه راهبردهایی جهت مدیریت محله و پیشنهادهای عملیاتی جهت شکل دهی کالبدی و عملکردی آن متاثر از مفهوم القاء است. در گام ابتدایی با تمرکز بر منابع کتابخانه ای در حوزه های دانشی مرتبط و بهره گیری از روش فراترکیب، مفهوم القاء با تکیه بر معارف اسلامی چنین جمع بندی گردید: «تفهیم غیراستدلالی و ناهشیارانه مفاهیم به ذهن و گرایشات انسان به صورتی که موجب انتقال مفاهیم ربانی و حرکت در مسیر تعالی انسانی و یا دریافت پیام شیطانی و شکل گیری ظرفیت نزول مراتب انسانی گردد». بر اساس نتایج حاصله، القاء محیط به انسان به صورت کلی بر دو مفهوم اساسی «انس» و «اعتماد» استوار است. انس به وسیله «تکرار» و «تداوم ارتباط» با القاء کننده حاصل شده و اعتماد یا ناشی از «جذبه» ذاتی القاء کننده می باشد و یا به صورت مصنوعی و با بهره گیری از ابزارها و روش های مختلف رسانه ای و هنری ایجاد می گردد. در مرحله بعد با بهره گیری از روش «استدلال منطقی» و شیوه «تعمیم میان رشته ای»، مولفه های حاصل از تعریف فوق و مفاهیم اصلی مرتبط با آن در نسبت با موضوع محله تحلیل گردید. بر این اساس، مفهوم القاء در محلات شهری -با تاکید بر قوای بینایی و شنوایی انسان- به صورت خاص در هفت فضای شهری شامل 1) کوچه ، 2) فضاهای تجمع کاربری های خدماتی، 3) فضاهای بازی و حوزه اطراف آن ها، 4) فضاهای سبز تفریحی عمومی، 5) مساجد و فضاهای شهری اطراف آن، 6) فضاها و معابر منتهی به مدارس و 7) فضاهای رویداد محور محلی، بالاترین تاثیر را دارد. همچنین راهبردها و پیشنهادهای عملیاتی مورد نیاز به منظور مدیریت و جهت دهی القائات کالبدی و عملکردی در محله مطلوب اسلامی در نتایج پژوهش ارائه شده است.
کلید واژگان: اعتماد, القاء, انس, تکرار, جذبه, محلهIn Islamic anthropology and its educational foundations, inculcation is considered one of the important and influential methods in the process of human growth and excellence. Nevertheless, the physical and functional translation of this key concept has been neglected in the field of urban design. Based on this, the aim of the current research is to provide strategies for neighborhood management and operational suggestions for its physical and functional formation influenced by the concept of inculcation. For this purpose, by focusing on "library resources" and using the methods of "Meta-synthesis" "logical reasoning" and "interdisciplinary extension", the concept of inculcation was summarized based on Islamic teachings, inculcation in urban planning was redefined and the concepts of "familiarity" and "Trust" were identified as the main concepts shaping the inculcation. Finally, it was concluded that the concept of inculcation in the neighborhood has the highest function in seven specific urban spaces. Also, the strategies and operational suggestions needed in order to manage and direct the physical and functional inculcations in the desired Islamic neighborhood have been presented in the results of the research.
Keywords: Inculcation, Repetition, Familiarity, Attraction, Trust, Neighborhood -
روابط اجتماعی شهروندی مظهر پویایی جامعه هستند و پایداری اجتماعی به سلامت آن بستگی دارد. سلامت این روابط متکی به جاری بودن کیفیاتی است که هر جامعه بر اساس مبانی فرهنگی- اعتقادی خویش ترسیم می کند. تحقق این امر در جامعه اسلامی که اساس آن بر شکل گیری وحدت اجتماعی است از اهمیت بیشتری برخورداراست. امروزه به دلایل تغییراتی که در شهرها در ابعاد مختلف کالبدی- فضایی، عملکردی، شیوه های توسعه و... رخ داده، آن کیفیات در تعاملات شهروندی کمتر مورد توجه واقع می شوند و شهرها با مسائلی همچون بروز ناهنجاری های رفتاری، افزایش آمار جرائم، افزایش انزوای اجتماعی و... مواجه اند. مسئله آن است که چگونه می توان قابلیت تحقق و تقویت کیفیات و ارزش های اجتماعی- رفتاری در فضاهای شهری و بین شهروندان را ارتقاء داد؟ تحلیل پژوهش های صورت گرفته درباره بعد اجتماعی شهر مفهومی به نام «آشنایی متقابل» را هویدا می سازد که در پاسخ گویی به مسئله می تواند قابل توجه باشد. پژوهش حاضر به دنبال آن است تا با بررسی و تحلیل محتوای متون ادبیات نظری شهرسازی و با مراجعه به آموزه های اسلامی و با نگاهی تطبیقی جایگاه این مفهوم را از منظر پژوهشگران شهرسازی و نیز آموزه های اسلامی تبیین نماید و ارتباطی که بین تحقق کیفیات روابط اجتماعی شهروندی و این مفهوم وجود دارد را روشن کند. نتیجه پژوهش حاکی از آن است که مفهوم قرآنی «تعارف» در تطبیق با مفهوم «آشنایی متقابل» به عنوان عامل محوری در شکل گیری تعاملات شهروندی بر مبنای کیفیات اجتماعی عمل می نماید و با آن رابطه مستقیم دارد، این مهم هم از منظر اسلامی و هم از منظر اندیشمندان شهرسازی قابلیت تایید دارد.کلید واژگان: تعارف, آشنایی متقابل, تعاملات شهروندی, کیفیات اجتماعی شهر, شهرسازی اسلامیJournal of Interdisciplinary studies of Islamic revolution civilization, Volume:2 Issue: 4, 2024, PP 129 -154Citizens’ social relationships are a manifestation of society’s dynamism, and social sustainability depends on its health. The health of these relationships relies on realization of qualities that each community defines based on its cultural and belief foundations. Achieving this in an Islamic society, which is fundamentally based on social unity, holds even greater importance. However, due to various changes occurring in cities across different dimensions—physical, spatial, functional, and developmental—qualities in civic interactions receive less attention. Cities grapple with issues such as behavioral anomalies, rising crime rates, and increased social isolation. The problem is: How can we enhance the realization and reinforcement of social-behavioral qualities and values in urban spaces and among citizens?Research on the social dimension of cities reveals a concept called ‘mutual acquaintance’, which can be significant in addressing this problem. The present study aims to elucidate the position of this concept from the perspective of urban researchers and Islamic teachings. By analyzing the content of theoretical urban literature and referring to Islamic principles, it seeks to clarify the relationship between the realization of social qualities in civic relationships and this concept. The research findings indicate that the Quranic concept of ‘Ta’āruf’ (mutual acquaintance) plays a pivotal role in shaping civic interactions based on social qualities. This connection holds true both from an Islamic standpoint and according to urban scholars. The study underscores the importance of fostering mutual acquaintance and social qualities for healthier civic interactions. It highlights the direct correlation between the Quranic concept of “Ta’āruf” and the notion of mutual acquaintance, which resonates with both Islamic scholars and urban thinkers.Keywords: Ta’Āruf, Mutual Acquaintance, Citizenship Interactions, Social Qualities Of The City, Islamic Urbanism
-
امروزه ایجاد موزه های جنگ در اکثر کشورهایی که سابقه جنگ داشته و درگیر جنگ بوده اند، امری رایج است. این جوامع با نمایش میراث و ادوات و فضاهای باقیمانده از جنگ، سعی در حفظ و انتقال این آثار به نسل های بعدی را دارند. بزرگداشت جان باختگان و قربانیان جنگ، ستایش صلح و عبرت از آثار سوء جنگ از اهداف اصلی این موزه هاست. طراحی موزه های جنگ با توجه به نوع نگرش به جنگ، هویت، و فرهنگ هر جامعه متفاوت است. از این رو یکی از اهداف این پژوهش نگاهی نو به بازیابی مفهوم و الگوی موزه جنگ و آثار آن در ایران با توجه به نحوه نگاه به دفاع مقدس در جنگ عراق علیه ایران است. پژوهش های مختلف قبلی نشان می دهد که تاثیر آموزه های دینی در جامعه نه تنها در شکل گیری هویت افراد حاضر در جنگ موثر بوده، بلکه در کنش و نگرش بازدیدکنندگان نیز تاثیرگذار بوده است. در این راستا کوشش شده تا در پرتو ظرفیت های بالقوه میراث فرهنگی جامعه از یک سو و حضور نوع جدیدی از بازدیدکنندگان مناطق جنگی (کاروان های راهیان نور) از سوی دیگر، مفهوم بدیع «محور موزه منطقه ای» برای شناخت و بازنمایی آثار و میراث دوران دفاع مقدس از طریق مسیرهای حرکت در برخی محورهای مهم منطقه جنگی جنوب کشور تعریف شود. یکی از این محورها در خوزستان مسیر اهواز تا اروند است که حاوی برخی گره گاه ها و مقاط کانونی مهم و مسیرهای پراتفاق و پرماجرا در سال های دفاع مقدس بوده است. شناخت و بازنمایی اتفاقات و میراث این مناطق به قدری پررمزوراز است که جمع آوری و بازنمایی آن ها در مراکز موزه های مرسوم جنگ ممکن نمی شود، لذا برای بازنمایی این آثار و اتفاقات، طی مسیر و بازدید محورها الزامی می شود و الگوی مناسب این بازنمایی از ضرورت ها و اهداف مهم مقاله حاضر است. در تعریف جدید «محور موزه» سعی می شود از برخی مفاهیم ادبیات اصیل به صورت استعاری برای بازنمایی مفاهیم آثار و میراث دفاع مقدس همچون تعالی و رشد، روح ایثار و رسیدن به قرب الهی استفاده شود که تلاشی دشوار و بحث بر انگیز است. برای تبلور ایده محور- موزه، بخشی از مسیر منطقه اهواز به اروند انتخاب شده است. سپس با منزل گذاری (سکانس بندی) مسیر مربوطه با توجه به ویژگی های فضایی کالبدی و نیز توجه به رخدادهای جنگی مرتبط با قطعات و گره های مختلف واقع در مسیر، ارزش های فضایی مسیر برای بازدیدکنندگان و گروه های راهیان نور بازنمایی شده است. مراحل بازنمایی آثار و وقایع دوران جنگ و دفاع مقدس در مسیر مورد مطالعه با گریز مختصری به استعاره های هفت اقلیم عشق عطار در سکانس های مختلف بیان شده اند تا ادراک فضایی محور موزه اهواز تا اروند در مقیاس منطقه ای را تقویت کنند. سکانس بندی مسیر راهیان نور محور اهواز اروند موضوع تکوین محور موزه های دفاع مقدس را از مرحله ایده به مرحله پدیده نزدیک می سازد که بدیع تر از اشکال مرسوم و قالب بندی شده موزه های جنگ در دنیا و موزه های دفاع مقدس در ایران است. روش پژوهش مبتنی بر بازشناسی و توصیف و تحلیل فضایی سکانس های مختلف مسیر براساس ویژگی ها و مختصات هریک در کل منطقه است. توسعه و تکمیل این الگوی منطقه ای در مقیاس های عملیاتی تر مانند برنامه ریزی و طراحی شهری و مقیاس معماری از مراحل بسط این الگو می تواند باشد.
کلید واژگان: موزه و گردشگری جنگ, میراث فرهنگی دفاع مقدس, راهیان نور, محور موزه منطقه ایThe establishment of war museums is a common thing in most countries involved in war. These countries are trying to preserve and transfer these heritages to the next generations by displaying the tools and spaces left over from the war. The main goals of these museums are to commemorate the dead and victims of war, to praise peace and to learn from the evil effects of war. The design of war museums is different according to the attitude towards war, identity and culture of each society. Therefore, one of the goals of this research is to take a new look at the concept and model of the war museum and its artifacts in Iran, considering the way of looking at the IranIraq war (Holy Defense). Various previous researches show that the influence of religious teachings in the society was not only effective in the formation of the identity of the people present in the war, but also in the actions and attitudes of the visitors. In this regard, an effort has been made to define the new concept of "Regional Axial Museum in Regional Scale" in the light of the potential capacities of the cultural heritage of the society on one hand and the presence of a new type of visitors to war zones (Caravans of Rahian Noor) on the other hand. In the new definition of the AMRS (Axial Museum in Regional Scale) some concepts of original literature should be used metaphorically to represent the concepts of works and heritage of holy defense, such as excellence, the spirit of sacrifice, and reaching closeness to God, which is quite a difficult and controversial endeavor. To crystallize the idea of the AMRS, a part of the road from Ahvaz region to Arvand in the border of Persian Golf has been selected. Then, by arranging and sequencing the relevant path according to physical spatial features, as well as paying attention to war events related to different parts and nodes located on the path, the spatial values of the path should be represented and displayed for the visitors and groups of pilgrims in RahianNoor Caravans. The stages of representing the relics and events of the IranIraq war era in the studied route are explained with a brief escape to the metaphors of Attar's Seven Climates of Love in different sequences to strengthen the spatial perception of Ahvaz to Arvand Axial Museum on a regional scale.The sequencing of the path related to the study of the AhvazArvand axis brings the development of the sacred defense museums from the idea phase to the realized phase, which is more original than the conventional and formatted forms of war museums in Iran and the world. The development and completion of this regional pattern in more operational scales such as planning and urban design and architectural scale can be the stages of expansion of this pattern.
Keywords: Tourism, Museum Of War, Cultural Heritage Of Holy Defense, Iraniraq War, Rahiannoor Caravans, AMRS(Axial Museum In Regional Scale) -
امروزه خانه دوم به یک سبک زندگی رایج در اغلب نقاط جهان تبدیل شده است. با گذشت بیش از دو دهه از سوابق پژوهشی در ایران و پراکندگی ادبیات موضوعی، تاکنون مروری بر مطالعات خانه دوم صورت نگرفته است. هدف این پژوهش، مرور و تحلیل مقالات علمی-پژوهشی در حوزه خانه دوم در ایران در چهارچوب ساختاری و محتوایی به منظور ارزیابی جایگاه علمی کشور در مقایسه با دانش جهانی، آشکارسازی خلاهای تحقیقاتی و تشخیص اولویت های مطالعاتی آتی است. بدین منظور با روش مرور نظام مند، 87 مقاله داخلی شناسایی و با روش تحلیل محتوا و نرم افزار مکس کیودا مقوله بندی شدند. همچنین به منظور مقایسه تطبیقی مطالعات داخلی با دانش جهانی، 154 مقاله بین المللی، با تکنیک هم رخدادی واژگان در نرم افزار وی.او.اس ویوئر تحلیل شدند. نتایج نشان داد که مطالعات داخلی فاقد رویکرد بین رشته ای است. طبقه بندی موضوعی مطالعات بیانگر توجه بیشتر پژوهشگران به توصیف فضای بازتولیدشده در سطح عینیت، تسلط نگرش پیامدمحور و کم توجهی به سطح علی - تبیینی است. ارزیابی روش شناسی مطالعات نمایانگر حاکمیت پوزیتیویستی در ادبیات داخلی است. متون بین المللی مشابه دانش داخلی بر چیرگی تفکر پیامدمحور تاکید می کنند و برخلاف مطالعات داخلی، بر رویکرد کیفی و ادراک ذهنی کنشگران بیشتر متمرکز شده اند. تحقیقات آتی مستلزم گسترش دامنه جغرافیایی و توجه به مقیاس شهر و حومه، تولید دانش با رویکرد بین رشته ای، تمرکز بیشتر بر روش های کیفی و آمیخته، تبیین نیروهای علی با در نظر گرفتن تمامی ذی نفعان و همچنین مطالعات عمیق و چندسطحی است. دستاوردهای این پژوهش به دلیل آشکارسازی جایگاه فعلی دانش و پیشنهاد چشم اندازهای پژوهشی می تواند برای پژوهشگران و سیاست گذاران مفید باشد.
کلید واژگان: مرور نظام مند, خانه های دوم, تحلیل محتوا, ایران, تحلیل اسنادیToday, second home ownership has become an everyday lifestyle in most parts of the world, after more than two decades of research records in Iran and the dispersal of thematic literature or second home studies. This research aims to review and analyze scientific research articles in the second home field in Iran in the structural and content framework to evaluate the internal scientific status compared to international literature, reveal research gaps, and identify priorities for future study. For this purpose, 87 internal articles were identified by systematic review and categorized by content analysis and MAXQDA software. To compare internal studies with global knowledge, 154 international articles were analyzed using the word co-occurrence technique in VOSviewer software. The results show that internal studies lack an interdisciplinary approach. Thematic classification of the studies shows that researchers pay more attention to the description of the reproduced space at the level of objectivity, the dominance of the result-oriented attitude, and less attention to the causal-explanatory level. Evaluating the studies' methodologies reveals positivist dominance in the internal literature. Similar to internal knowledge, international studies emphasize the consequence-oriented approach and, unlike internal studies, focus more on the qualitative approach and subjective perception of stakeholders. Future research requires expanding the geographical scope and paying attention to the scale of the city and suburbs, producing knowledge with an interdisciplinary approach, focusing more on qualitative and mixed methods, explaining causal forces by considering all stakeholders, and in-depth and multi-level studies. The research outputs can be helpful for researchers and policymakers because they present the current state of knowledge and propose research perspectives.
Keywords: Systematic Review, Second Homes, Content Analysis, Iran, Documentary Analysis -
اهداف برنامه ریزی کاربری زمین به عنوان هسته اصلی برنامه ریزی شهری از وجوه مختلفی قابل بررسی است.استفاده بهینه اراضی و پیش گیری از سوداگری زمین از این اهداف است.وارد شدن ارزش اضافی و انباشت مازاد در شهر می تواند با پررنگ کردن وجه سرمایه ای، سبب تغییر در میزان تقاضای زمین شهری به عنوان بستر مکانی و فضایی فعالیت ها شود.یکی از اشکال این دسته از تغییرات، تجاری شدن نواحی مسکونی و تمایل برخی افراد برای تغییر کاربری مسکونی به تجاری است که بخش عمده ای از جداره های محلات مسکونی کلانشهر تهران بویژه محلات شمالی شهر را طی سالیان اخیر دربرگرفته است.کوی نصر در منطقه 2 شهر تهران بافتی شطرنجی با محوریت خیابان گیشا دارد که تعدد کاربری های تجاری فرامحلی در جداره این خیابان، مسئله مطرح شده در این پژوهش بود. با توجه به مشاهدات میدانی انجام شده در هر 45 متر از این خیابان یک بانک وجود دارد و این درحالیست که شعاع عملکردی فعالیت های بانک، در مقیاس ناحیه تعریف می شود.مسئله طرح شده از آن جهت قابل بررسی است که توجیه مالی و سوداگرانه این تغییرات می تواند باعث بروز فشارهایی بر محیط مانند آلودگی صوتی، ترافیکی و در مواردی نارضایتی ساکنین محدوده شود.بنابراین هدف اصلی این پژوهش شناسایی و تحلیل عوامل سوداگرانه موثر بر تغییرات کاربری زمین در جداره خیابان گیشا است.روش پژوهش در این مطالعه کتابخانه ای، اسنادی، پیمایش میدانی و محلی و همچنین استفاده از روش تحلیل عاملی به منظور تعیین عوامل موثر بر تغییرات کاربری در خیابان گیشا بوده است.با استفاده از این روش 3 عامل دسترسی، اقتصاد زمین و توزیع فعالیتی و ساختار محله ای به عنوان عوامل موثر بر تغییرات کاربری در جداره خیابان گیشا مطرح شد.در نهایت به منظور برنامه ریزی جهت کنترل پیامدهای سوداگرانه این تغییرات، جدول ماتریس عوامل خارجی و داخلی تنظیم و رویکرد تدافعی برای ارائه راهبرد و سیاست ها اتخاذ شده است.
کلید واژگان: تغییرات کاربری زمین, سود و سرمایه, سوداگری زمین, خیابان گیشاLanduse planning goals as the main core of urban planning are classified and studied from different aspects. The inclusion of additional value of surplus funds in the city can highlight capital funding. Following this, changes in urban land demand as the spatial changes of activities and functions occur.The commercialization of residential areas and the tendency of residential landuse changes are the disadvantages of these changes,which constitute a major part of residential neighborhoods of Tehran metropolis ,especially the northern neighborhoods of the city. The main structure of Nasr neighborhood in the 2th district of Tehran is based on Gisha street. The most important issue is multiplicity of commercial land uses in the Gisha street. According to the observations there is a bank in every 45metres of the street , while the performance radius of bank activities is defined in the region scale. It is argued that land price growth, financial and speculative justifications of these changes can cause pressure on the environment.Therefore, according to the above mentioned factors,the main objective of this study is identifing the factors affecting landuse changes in the Gisha street.
The research method in this study is documentary , local survey as well as the use of factor analysis in order to determine factors affecting landuse changes.By using this method, accessibility,landeconomics and activity distribution and neighborhood structure were considered as three factors affecting land use changes in the Gisha street .
Finally, in order to plan to control the speculative consequences of these changes , the analysis of external and internal factors with regard to indicators in questionnaire, SWOT table and finally defensive strategy to offer strategies and policies was adopted these strategies were presented in two categories: sustainable management of income sources of urban management and control of changes in land use changes.Keywords: Landuse changes, Capital, profit, Land speculation, Gisha street -
Purpose
Although second home ownership is a growing phenomenon and a common lifestyle in most parts of the world, especially in rural areas, there is still no specific conceptual classification to define this phenomenon in the theoretical literature. Due to the complexity and variety of second homes; many definitions, terms and conceptual features have been mentioned regarding this fuzzy concept, increasing the conceptual disturbances in this field even more. To fill this gap, this research aims to provide a flexible conceptual framework to define “second home” through a systematic review of various sources.
Design/methodology/approachIn this research, by conducting a systematic review process, 75 international articles were identified for study. Then, the conceptual framework of second homes was formulated in the form of categories, subcategories and conceptual codes using the content analysis method.
FindingsThe results show that, in total, six categories, including physical characteristics, the pattern of expansion and tenure, spatial characteristics, sensory-emotional characteristics, socioeconomic characteristics and usage characteristics form the “second home” conceptual framework. In this framework, the conceptual categories are stable and repeatable in all contexts, while the conceptual codes are fluid and adaptable in geographical and temporal situations.
Originality/valueSo far, no systematic review has been done to reduce the conceptual dispersion in the second home literature. The proposed framework highlights two characteristics of fluidity and stability, which help to disambiguate the “second home” concept and it is a suitable alternative for numerous definitions and different conceptual features of the second home. The results of this research can aid scholars in clarifying the second home concept and applying it in different contexts.
Keywords: Second home, Conceptual categories, Systematic literature review, conceptualization, Conceptual framework, rural areas -
تعیین مناطق ویژه اقتصادی، بستری برای توسعه درون زای منطقه ای در حوزه های تاثیر آن ها است. برنامه ریزی برای تشکیل مناطق با مزیت نسبی، زمینه توسعه مبتنی بر تولید در خود مناطق است. هدف پژوهش حاضر تعیین نقش و تاثیر تولید درمنطقه ویژه اقتصادی بندر امیرآباد و تاثیر آن بر توسعه منطقه ای به عنوان یک بندر نسل سوم است. این پژوهش از نوع کاربردی بوده و از روش توصیفی-تحلیلی بهره برده است. با استفاده از اسناد کتابخانه ای تعیین شاخص های توسعه، تعیین و با روش های پیمایش، مصاحبه، بررسی داده های گمرک، عکس ها و برداشت های پژوهشگر، شاخص های شش گانه، ارزیابی و تحلیل شده است. نتایج حاکی از آن است که بیشتر سرمایه گذاری ها به سمت فعالیت های واردات محور (انبار، مخازن و سیلو) رفته است. درحالی که بیشترین سهم اشتغال در بخش های تولیدی مانند صنایع چوب و مصالح ساختمانی است که این فعالیت ها ظرفیت های بالفعل و بالقوه صادراتی نسبی بالایی دارند و علی رغم ظرفیت مناسب این فعالیت های صادراتی، تعداد کمتری از واحدهای سرمایه گذاری را دارند. برای خروج از وضعیت موجود و رونق تولید در منطقه رویکردهای جذب سرمایه گذاری های لازم در صنایع تبدیلی و فرآوری محصولات باغی و دامی، ایجاد خوشه های صنعتی پشتیبان، توسعه صنایع تبدیلی و تکمیلی می تواند دنبال شود و دیپلماسی دریایی درراستای گسترش تعاملات تجاری اوراسیا و برنامه ریزی برای شکوفایی هرچه بیشتر واحدهای مولد صنعتی و کشاورزی مجاور منطقه ویژه را تقویت کند. با اولویت بخشی و تقویت فعالیت های مولد و صادرات محور منطقه ویژه اقتصادی بندر امیرآباد توسعه درون زا و تولیدمحور در منطقه بندری شمال کشور می تواند بیش از پیش محقق شود.
کلید واژگان: توسعه درون زای منطقه ای, تولید و صادرات, مناطق ویژه اقتصادی, بندر امیرآبادOne of the ways to create regional development is to determine free and special economic zones. Planning in order to form regions with comparative advantages can lead to region self-production development. This study aims to determine the position and influence in Amirabad Port Special Economic Zone production and its influence as a third-generation port on regional development. This research is an applied research which uses the descriptive-analytical method. Development indicators have been determined using library sourcs, then, the six indicators were evaluated using interviews, observation, customs documents reviews and data, surveys, photographs, and researcher notes. The results show that most investments have moved towards imports-oriented (warehouses, reservoirs, and silos). Meanwhile, most employment in the manufacturing sectors like wood and construction materials industries, are export-oriented activities and include the lowest in terms of frequency. In order to leave the current situation and to boost production in special economic zones, strategies such as: attracting necessary investments in conversion and processing industries of horticultural and livestock products, creating supporting industrial clusters, developing conversion and complementary industries can be considered. Also strengthened maritime and trade diplomacy in order to expand Eurasian trade to extand as many industrial and agricultural units adjacent to the Special Zone as possible is considered. By prioritizing and strengthening the productive and export-oriented activities of the special economic zone of Amirabad port, endogenous and production-oriented development in the port area of the north of the country can lead to improvement.
Keywords: Endogenous development, production, exportation, special economic zones, Amirabadport -
تحلیل دو سند ملی سیاست گذاری و برنامه ریزی شهری ایران در رویارویی با اسکان غیررسمی، نگرش دوگانه پندار رسمی-غیررسمی را برجسته می سازد، بطوریکه ریشه های چنین نگرشی را می توان در مفاهیم «گفتمان توسعه» ردیابی کرد که همواره از استاندارها و شاخص هایی برای رتبه بندی هایی چون جهان اول/جهان سوم، توسعه یافته/توسعه نیافته یا رسمی/غیررسمی استفاده می کند. هدف از این نوشتار، به چالش کشیدن این نگرش غالب در سیاست گذاری و برنامه ریزی شهری ایران است که با بهره مندی از «پارادایم انتقادی»، بایستگی بازاندیشی در چارچوب های نظری این اسناد مطرح می شود. همچنین تلاش می شود تا با استفاده از آموزه های برآمده از مرور ادبیات جهانی، نگرش های بدیلی در رویارویی با واقعیت اسکان غیررسمی ارایه شود. الگوواره های فلسفی و اندیشه های برآمده از گفتمان توسعه همچون دوگانه پنداری، از سوی گفتمانی چون «پساتوسعه» به چالش کشیده می شود. آنان برای تولید دانش، جغرافیای جدیدی را تحت عنوان «جهان جنوب» مطرح می سازند تا بدین طریق از دانش اقتدارگرا، مرکززدایی شود. یافته های نظری، بر اهمیت ژرف نگری در سطوح زیربنایی و سازوکارهای مولد رخدادها در سکونتگاه های غیررسمی تاکید دارند که این امر از طریق شناخت و تحلیل زیست روزمره مردم عادی و گذار از گفتمان توسعه می تواند تحقق یابد. براین اساس، چنین شناختی بر مبنای ارتباطات پویا بین کنشگران، نیروهای پیشران و سازوکارهای مولد زیربنایی در رخدادهای زیست روزمره تهی دستان، می تواند سکونتگاه های غیررسمی را نه تنها به عرصه ای برای سکونت و معیشت، بلکه بستری برای نظریه پردازی تبدیل نماید.
کلید واژگان: غیررسمی بودگی, دوگانه پنداری رسمی-غیررسمی, پارادایم انتقادی, پساتوسعه, جهان جنوبIn informality studies in a general and informal settlement, in particular, the informal is represented based on a dualistic approach concerning the formal issue, and such distinction is a social construction derived from the mainstream development discourse in which, the exchange (instead of consuming) and speculative (instead of realistic concept) are used as the criteria for spatial development. In this case, any space constructed out of this meaning is labeled as undeveloped and informal spaces that are the deepest deviations from the ideal development trajectory. Formality-informality border rooted in modernism and capitalism trends to encourage "non-west others" to pursue idealist development path by employing humanitarian colonialism, authoritarianism, and technocracy. The dominated urban planning and policymaking in Iran is also derived from such dualistic thought which has evoled from deconstruction of informal settlements to empowering their residents to overcome this social reality. Due to the increasing growth in the population living in informal settlements over recent years in Iran, it seems that it is time to question the success of dominated thought. Therefore, the present study aimed at going beyond such dual-dominated thought by introducing some alternatives to the development of current and relevant conceptual constructions, including undeveloped, third world, informal settlements, and so forth. This requires a radical reading of the urban informality and informal settlement by adopting "post-development critical discourse". According to urban studies derived from the "southern world", alternatives, such as subaltern and everyday urbanism, are introduced for the dominated urbanism in the world. The research structure has been organized based on the critical paradigm and philosophical framework that consider reality as a complex and dynamic procedure with several levels. In this case, the hidden level of reality must be analyzed to leave the surface and actual behind and discover the deep structures. Accordingly, this study was conducted to provide some teachings based on the findings obtained from the analytical-critical review of world theories. Therefore, the purpose of the study was to indicate the necessity of a critical approach to revising the mainstream urban development and planning regarding informal settlement in Iran. Findings showed that such teachings are based on the study of daily life and lived reality in informal settlements to scrutinize the generators and mechanisms of such lived space. In this case, some new theories and conceptual alternatives can be presented beyond the stereotypes and dualities in dominated planning. Subaltern experiences help produce the theoretical alternatives and provincialize the authoritative knowledge geography and theory production. The concept of informality is beyond the governmental rules and regulations without confirming dual perception and identifying dynamic, sophisticated, and robust relationships between formal and informal activities. Formal/informal distinction is presented as a fluidity, instability, and situation movement. Formal and informal relations are neither fixed nor abstract concepts. Subaltern urbanism describes informal settlements as a context of residence, livelihood, self-organization, and policies, while this is not an integrated theory like global urbanism. Therefore, teachings of such alternative theories generated in local communities in the southern world can pave the way for revision, conceptualization, and social construction of an alternative to informal settlement reality in Iran.
Keywords: Urban informality, Formal-informal Dichotomy, Critical Paradigm, post-development, Global South -
در ادبیات نوین برنامه ریزی منطقه ای الگوی سازمان فضایی مناطق هرچه بیشتر تحت تاثیر تعاملات میان سکونت گاه هاست، این امر باعث شکل گیری پیوندهایی میان کانون ها می شود و در صورت هدایت صحیح روند سازمانیابی فضا می تواند به یکپارچگی فضایی-عملکردی منطقه بیانجامد. براساس مستندات طرح های فرادست نیروهای مرکز گرا به سمت کلانشهر تهران، سیل عظیم نیروهای کار و جریان افراد با هدف برخورداری از خدمات و تسهیلات برتر متمرکز شده در تهران، سازمان فضایی نامتعادلی را تداعی می نماید. این پژوهش با بهره گیری از روش بررسی و تحلیل جریان سفرها (تعداد مسافران جابه جاشده بین شهرهای منطقه کلانشهری تهران)، الگوی حاکم بر سازمان فضایی منطقه کلانشهری تهران بازشناسی و روند تحولات آن بررسی شود. نتایج نشان می دهد به موازات کاهش سهم تمرکز جریان سفرها از کلانشهر تهران، نقش شهرهای پیرامونی در نظام اسکان و فعالیت در منطقه افزایش یافته و الگوی سازمان فضایی منطقه کلانشهری تهران در طی دوره مورد بررسی (1375-1390) از یک الگوی متمرکز با تسلط شهر تهران به تدریج به یک حوزه گسترده با مراکز جمعیتی و عملکردی متعدد تکوین یافته است. تحلیل های شبکه جریان سفرها گرایش به سوی الگوی متعادل تر در پراکنش فعالیتها در منطقه و افزایش مراکز سطح دو را بیان می کنند.
کلید واژگان: شبکه شهری, سازمان فضایی, جریان افراد, تحلیل شبکه, منطقه کلانشهری تهرانIn general, not only urban systems are limited to physical structure and spatial deployment of urban settlements, but also they include flows, communications and interactions between cities in such systems. In this spatial flow, each individual node will have different situation and character based on its degree, type, composition, and its potential of relation with other nodes. In other words, the situation of each city in the hierarchy of urban network and its role in the network is influenced by its own spatial and functional organization/arrangement in flow space. Therefore, urban areas will be known as “the network” over time. The essence/nature of the network depends on complexity of relations between cities, dynamic nature of the network and cohesion and dependency of areas. According to studies based on the Tehran Metropolitan Regional Plan and other documents, in spite of existence of decentralization policies in Tehran in recent decades, this city still remains dominant to the surrounding urban areas. Besides, centralized forces toward Tehran with a large number of people and human resources that aims to use better services and facilities concentrated in Tehran will be associated with centralized and unbalanced spatial organization. On the other hand, considering numerous economic, social, environmental and structural– spatial problems, unbalanced development in regional territory, and being the capital city of the country, it is necessary to define a system which provides spatial-functional coherence and integrated and balanced spatial development in the region. The study aims to evaluate the spatial interactions among the cities located inside the Tehran metropolitan region by using the data of trip flows and making some measurements to evaluate spatial structure of that region. In this study, Relational Methods and particularly, methods based on Social Network Analysis and Graph theory are used to analyze the people movements. Origin-Destination trip data was collected by documentary method and were applied to make some measurements for network analysis. The trip flows is calculated based on the number of passengers (traveling by cars, buses or minibuses) and their origin and destination through cities located in Tehran metropolitan region. The goal of this study is to examine and analyze spatial structure of Tehran metropolitan region in the form of a regional network that consists of cities and the connections among them and to determine the range of functional impact of each city in relation to others. Regarding to the result of regional network analysis using the information of trip flows occurred among the cities during the study period (1996 to 2011), We still see the high concentration of activities in the city of Tehran and obvious dominance of this city over the region. However, there are obvious signs that the intensity of concentration and domination of Tehran is gradually decreasing and the surrounding cities in the region are gaining more functional power. Therefore, the spatial structure of the region is gradually changing from a completely mono-centric structure to the formation of a multi-centric structure. This indicates the tendency for empowering the secondary centers and having more balanced patterns in distribution of activities across the region.
Keywords: Urban Network, Spatial Organization, Trip Flow, network analysis, Tehran Metropolitan &lrm, Region -
تغییر کاربری زمین شهری از جمله موضوعات اساسی مطرح در شهرسازی است که پژوهشگران بسیاری از جنبه های مختلف بویژه از بعد فضا به آن پرداخته اند ولی موضوعی که در پژوهش های مختلف مورد غفلت واقع گردیده آن است که تحلیل جنبه هاب مختلف تغییر کاربری زمین تنها محدود به عوامل کلاسیک و فضایی نبوده و به دلیل وجود منافع گوناگون در تغییر کاربری زمین، ذی نفعان فراوانی با هدف کسب منافع از این فرایند، در تحولات زمین شهری موثر واقع می شوند. بر این اساس نگارش این مقاله با هدف کاربست چارچوب برنامه ریزی ارتباطی در شناسایی و تبیین عوامل موثر بر توزیع منافع تغییر کاربری زمین صورت پذیرفته چرا که برنامه ریزی ارتباطی به عنوان یکی از نظریات عمومی برنامه ریزی شهری عمده توجه خود را معطوف به توزیع مناسب منافع میان ذینفعان نموده است. در این پژوهش پس از تدوین شاخص های مطالعه حاصل از مطالعات نظری، با استفاده از رویکردی کمی و روش تحلیل عاملی اکتشافی به شناسایی و تبیین عوامل موثر بر توزیع منافع تغییر کاربری زمین بر مبنای مصوبات کمیسیون ماده 5 شهر اهواز (به عنوان یکی از مراجع رسمی تغییر کاربری زمین در نظام برنامه ریزی شهری) پرداخته شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد 9 عامل با میزان واریانس تجمعی 851/70 درصد، تبیینی مناسب از توزیع منافع تغییر کاربری ارایه می دهند که در این میان عامل «مشروعیت میانجیگری برنامه ریزان و تصمیم گیران» دارای بیشترین اثر است.
کلید واژگان: تغییر کاربری زمین, توزیع منافع, تحلیل عاملی اکتشافی, شهر اهوازUrban land use change is one of the key issues in urban planning that has been addressed by researchers in many different aspects, especially from the perspective of space. But the point that has been overlooked in various studies is that the analysis of different aspects of land use change is not limited to classical and spatial factors, and because of the various interest of land use change, many stakeholders aim to derive interest from this process in urban land developments. Accordingly, this paper aims to apply the communicative planning framework in identifying and explaining the factors affecting the distribution of land use change interests, because communicative planning as one of the major urban planning theories has focused on proper distribution of interests among stakeholders. In this study, after formulating the study results from theoretical studies, using a quantitative approach and exploratory factor analysis technique, the factors affecting the distribution of land use change interests have been identified and explained based on Approvals of the Commission Article 5 of the Ahvaz City (as one of the official references to land use change in the urban planning system). The results show that 9 factors with cumulative variance of 70/851% provide a proper explanation of user change interests distribution, among which "mediation legitimacy of planners and decision makers" has the most effect. Of course, the quality of these factors with 42.31% of the land quality shows the distribution of land use interests among the stakeholders was not very appropriate, which can lead to interest conflicts, especially between groups with economical-political interests and the public interest, and thus cause social instability in Ahvaz city.
Keywords: Land Use Change, Interests Distribution, Exploratory Factor Analysis, Ahwaz City -
مسجد در شهرسازی سنتی، همواره در نقطه عطف محیط قرار می گرفت و در منظومه ای از عملکردهای متنوع و آشنا، بخشی از ملزومات حیات جاری شهر قلمداد می شد. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر جهان بینی اسلامی در جایگاه مسجد به عنوان فضای شهری و نقش مسجد به عنوان یک رکن اساسی در شهر اسلامی در اقتصاد فرهنگ و امنیت است. این پژوهش از نظر روش مطالعه، توصیفی - تحلیلی بوده و از حیث تجربی، شناخت فضایی و ساختاری فضایی کالبدی به وسیله نقشه پردازی شناختی از طریق کروکی پردازی برای سنجش باز نمایی های شناختی و مفاهیم رفتاری در تعاملات اجتماعی صورت می گیرد. منطقه مورد مطالعه شهر دزفول از استان خوزستان است.یافته ها نشان داد که تقلیل جایگاه مسجد (به عنوان یک عرصه عبادتگاهی)و برداشت بسیار ناقص و محدودی از مفهوم و واقعیت مسجد به عنوان یک فضای اجتماعی صورت گرفته است. مساجد به عنوان جزیی از ساختار فضایی-کالبدی شهر، عنصری شکل دهنده و از محوریترین و ارزنده ترین عنصر کالبدی متبلور کننده جامعه اسلامی است که دارای عملکردهای متعدد اجتماعی،اقتصادی، سیاسی و کالبدی در توسعه شهری دارند. بنابراین تثبیت محوریت مسجد از دیدگاه نظری به عنوان مفصلی انسجام بخش در ساختار کالبدی و فضایی محلات می باشد که می باید در برنامه ریزی و طراحی شهری در دستور کار مدیریت توسعه محلی قرار گیرد.
کلید واژگان: مسجد, محله و سکونت, انسجام اجتماعی و کالبدی, تعاملات اجتماعی و دلبستگی به مکانIn traditional urban planning, the mosque was always at the turning point of the environment and in a system of various and familiar functions, it was considered a part of the necessities of the current life of the city. The purpose of this study is to investigate the impact of the Islamic worldview on the position of the mosque as an urban space and the role of the mosque as an essential element in the Islamic city in the economy of culture and security. This research is descriptive-analytical in terms of study method and empirically, spatial and structural cognition of physical space is done by cognitive mapping through sketching to measure cognitive representations and behavioral concepts in social interactions. The study area is the city of Dezful in Khuzestan province. The findings showed that the position of the mosque (as a place of worship) has been reduced and a very incomplete and limited understanding of the concept and reality of the mosque as a social space has been done. Mosques, as a part of the spatial-physical structure of the city, is a formative element and one of the most central and valuable physical element crystallizing the Islamic society, which has various social, economic, political and physical functions in urban development. Therefore, establishing the centrality of the mosque from a theoretical point of view as a cohesive joint in the physical and spatial structure of neighborhoods, which should be on the agenda of local development management in urban planning and design.
Keywords: mosque, neighborhood, residence, social, physical cohesion, social interactions, attachment to place -
نشریه مطالعات هنر اسلامی، پیاپی 45 (بهار 1401)، صص 305 -325از نظر ماهیت و نوع مطالعه،مفهومی؛از نظر روش مطالعه، توصیفی- تحلیلی است."همبستگی اجتماعی"و"انسجام کالبدی - فضایی"دو مفهوم وابسته به یکدیگرند. به نظر می رسد یکی از دلایل کاهش این ارتباط را باید در عدم هماهنگی و تعادل بین این دو جستجو کرد.از طرفی در شهرهای اسلامی توحید از اصول شریعت در دین اسلام است.تجلی اصل توحید، انسجام وحدت گرا در شهر اسلامی - ایرانی را به وجود آورده است. بدین ترتیب شناخت و تجلی اصول حاکم بر جوامع، راهبردی عمیلیاتی در جهت انسجام و یکپارچگی محیط خواهد بود. نتایج پژوهش نشان داد از بین شاخص هایی که مسجد را به عنوان عنصری انسجام بخش در فضای شهر تبدیل می کند عبارتند وحدت، امت واحده و قرارگاه رفتاری بودن مسجد به عنوان مهمترین معیارها در جهت نقش تعیین کننده مسجد بوده اند. همچنین مسجد و تاثیر آن بر حوزه پیرامونی خود، در شرایط هرج ومرج و نامطلوب ساختار شهری، راهبردی زودبازده در مقیاس های خرد و کلان شهری است. طراحی مسجد به گونه ای که پاسخ گو به مقتضیات زمان خود باشد،دیدگاه جهان بینی در فضای سکونت را به عینیت تبدیل خواهدکرد. مسجد اضافه بر پاسخ گویی به نیازهای مادی و معنوی در فضای سکونت همیشه وحدت بخش و شاخص هویت محله های اسلامی-ایرانی بوده است.لذا می توان با تقویت ابعاد مورد نظر مسجد در مقیاس خرد همسایگی تا محله و فرامحله ای به سطحی از یکپارچگی و انسجام فضایی در بافت شهری رسید.کلید واژگان: مسجد, انسجام, ساختار, کالبدی- فضایی, محلهExplain the role of the mosque in the cohesion of the physical-spatial structure of the neighborhoodIslamic Art Studies, Volume:19 Issue: 45, 2022, PP 305 -325In terms of the nature and type of study, it is a concept; in terms of the study method, it is descriptive-analytical. "Social solidarity" and "physical-spatial cohesion" are two interrelated concepts. It seems that one of the reasons for the decrease in this relationship should be sought in the lack of coordination and balance between the two. On the other hand, in Islamic cities, monotheism is one of the principles of Sharia in Islam. has brought. Thus, recognizing and manifesting the principles governing societies will be an operational strategy for the cohesion and integrity of the environment. The results showed that among the indicators that make the mosque as a cohesive element in the city are unity, unity of the nation and the behavior of the mosque as the most important criteria for the decisive role of the mosque. Also, the mosque and its impact on its surrounding area, in the chaotic and unfavorable conditions of the urban structure, is a quick-return strategy on a micro and metropolitan scale. The design of the mosque in a way that meets the requirements of its time will turn the worldview in the living space into objectivity. In addition to meeting the material and spiritual needs in the living space, the mosque has always been unifying and an indicator of the identity of Islamic-Iranian neighborhoods.Keywords: mosque, cohesion, structure, physical-spatial, Neighborhood
-
شناسایی و تحلیل ساختاری پیشران های تغییر در حوزه کاربری زمین (موردکاوی: محله فهادان بافت تاریخی یزد)هدف
هسته اصلی برنامه ریزی کاربری زمین، هدایت و تلاش برای تاثیرگذاری در جهت تغییرات کاربری زمین است. هدایت این تغییرات، مستلزم شناسایی و تحلیل روابط نیروهای محرک می باشد. در سال های اخیر، عوامل متعددی در بافت تاریخی یزد منجر به تغییر کاربری مسکونی به کاربری های انبار، صنعتی، تجاری و گردشگری شده است. این تغییرات سریع و کنترل نشده، می تواند در آینده تهدیدی در برابر حفظ میرات فرهنگی و تاریخی باشد. پژوهش حاضر، به دنبال شناسایی عوامل کلیدی و پیشران های تغییر کاربری زمین در محله فهادان بافت تاریخی یزد و تعیین الگوی نظام کاربری زمین است.
روشاین پژوهش، از نوع کاربردی، آمیخته و پیمایشی است. جهت استخراج عوامل تغییر کاربری زمین، از منابع کتابخانه ای و جهت تحلیل و تشخیص عوامل کلیدی و پیشران های تغییر کاربری زمین در نمونه مطالعاتی از تکنیک دلفی و روش تحلیل اثرات متقابل در نرم افزارMICMAC استفاده شده است.
یافته هاعوامل تغییر کاربری زمین بر اساس میزان تاثیرات متقابل، در 4 دسته عوامل پیشران، دووجهی، مستقل و وابسته ارایه می شود. عوامل نقش غالب اقتصادی شهر، سیاست های دولتی و محلی، دسترسی به شبکه معابر، توان رقابت پذیری بین المللی، پیشنهادات طرح های فرادست، فرسودگی بنا، میزان تقاضا برای هر نوع کاربری یا فعالیت، وابستگی به اقتصاد نفتی، سوداگری و رانت زمین، پیشران ها و عوامل کلیدی می باشند که هر تغییری در این عوامل باعث تغییر در سایر عوامل و هر تغییری در سیستم، باعث تغییر در این عوامل می شود.
نتیجه گیریثبت محله تاریخی فهادان در مقیاس جهانی، تحولات سریع و شکل گیری عدم قطعیت ها در کاربری زمین آن را در پی داشته است. عدم قطعیت و حالت بینابینی، اغلب عوامل، الگوی ناپایدار نظام کاربری زمین این محله در آینده را در پی دارد.
کلید واژگان: کاربری زمین, برنامه ریزی کاربری زمین, پیشران, بافت تاریخیPurposeThe core of land use planning is to guide and strive to influence land use change. Guiding these changes requires identifying and analyzing the relationships and effects of driving forces. In recent years, several factors of the historical context of Yazd city led to the change of residential land use to warehouse, industrial and other land uses. On the other hand, with the global registration, the implementation of local plans and the entry of tourists, residential uses have become commercial and tourism uses. These rapid and uncontrolled changes could pose a threat to the preservation of cultural and historical heritage in the future.
MethodThis research is of applied, mixed and survey type. In order to extract land use change factors from library resources and to analyze and identify key factors and drivers of land use change in the study sample, Delphi technique and interaction analysis method in MICMAC software have been used.
FindingsLand use change factors are presented based on the number of interactions in 4 categories of driving factors, two-way, independent and dependent actors of dominant economic role of the city, government and local policies, access to the road network, international competitiveness, proposals for upstream projects, building wear, demand for any type of use or activity, dependence on oil economy and trade and land rent are the driving factors and key factors. That any change in these factors causes a change in other factors and any change in the system causes a change in these factors.
ConclusionThe registration of Fahadan historical neighborhood on a global scale has led to rapid changes and the formation of uncertainties in its land use. Uncertainty and intermediate state of most factors lead to an unstable pattern of land use system in this neighborhood in the future.
Keywords: land use, land use planning, The drivers, historical context -
پژوهش حاضر با هدف تبیین نقش مسجد در انسجام ساختار کالبدی- فضایی محله انجام شده است. رویکرد روش تحقیق، کمی و کیفی بوده و در آن از مطالعات کتابخانه ای و میدانی استفاده شده است. ازنظر ماهیت و نوع مطالعه، مفهومی؛ ازنظر روش مطالعه، توصیفی- تحلیلی است. "همبستگی اجتماعی " و "انسجام کالبدی - فضایی " دو مفهوم وابسته به یکدیگرند. تحقق این دو مفهوم در افزایش ایجاد سطح کیفی فضای شهری ازجمله اهدافی است که شهرسازان پیوسته به دنبال آن بوده اند. یکی از دلایل کاهش این ارتباط را باید در عدم هماهنگی و تعادل بین این دو جستجو کرد. از طرفی، تجلی اصل توحید، انسجام وحدت گرا در شهر اسلامی - ایرانی را به وجود آورده است. بدین ترتیب شناخت و تجلی اصول حاکم بر جوامع، راهبردی عملیاتی در جهت انسجام و یکپارچگی محیط خواهد بود. نتایج پژوهش نشان داد شاخص هایی که مسجد را به عنوان عنصری انسجام بخش در فضای شهر تبدیل می کند عبارت اند از وحدت، امت واحده و قرارگاه رفتاری بودن مسجد به عنوان مهم ترین معیارها در جهت نقش تعیین کننده مسجد. همچنین مسجد و تاثیر آن بر حوزه پیرامونی خود، در شرایط هرج ومرج و نامطلوب ساختار شهری، راهبردی زودبازده در مقیاس های خرد و کلان شهری است. طراحی مسجد به گونه ای که پاسخ گو به مقتضیات زمان خود باشد، دیدگاه جهان بینی در فضای سکونت را به عینیت تبدیل خواهد کرد. می توان با تقویت ابعاد موردنظر مسجد در مقیاس خرد همسایگی تا محله و فرا محله ای به سطحی از یکپارچگی و انسجام فضایی در بافت شهری رسید.
کلید واژگان: مسجد, انسجام, ساختار, کالبدی- فضایی, محلهThis study aims to explain the role of the mosque in the cohesion of the physical-spatial structure of the neighborhood. The research method approach is quantitative and qualitative and uses documentary and field study. It applies descriptive-analytical methodology. "Social solidarity" are two interrelated concepts. Achieving these two concepts and increasing the quality of urban space is one of the goals that urban planners have constantly been pursuing. One of the reasons for the decrease in this relationship should be sought in the lack of coordination and balance between the two. On the other hand, the manifestation of the principle of monotheism has created a unifying integration in the Islamic-Iranian city. Thus, recognizing and manifesting the principles governing communities will be an operational strategy for the cohesion and integrity of the space. The results showed that the indicators that make the mosque as a cohesive element in the urban space include unity, a unified nation, and the behavioral status of the mosque. Also, in the chaotic and unfavorable conditions of the urban structure, the mosque and its impact on its surrounding area is seen as a strategy for the micro and macro scale of urban spaces. Designing a mosque to meet the requirements of its time will turn the worldview in the living space to a reality. It is possible to achieve a level of spatial integration and cohesion in the urban context by strengthening the desired dimensions of the mosque on the micro-scale of the neighborhood to neighborhood and sub-neighborhood.
Keywords: mosque, cohesion, structure, physical-spatial, neig -
رویکردهای ساماندهی اسکانهای غیررسمی بر نیازهای سکونتگاهها، یعنی تفکر تامین نیاز و خدمات متمرکز بوده و توجه کمتری به سرمایه ها و توانمندیهای ساکنان این سکونتگاهها شده است. لذا رویکردهای توسعه مبتنی بر اجتماعات محلی در بین برنامه ریزان رواج یافته است. در سیاست توسعه دارایی مبنا، توسعه بر پایه سرمایه های محلی و با کمترین دخالتهای دولت صورت میگیرد. لذا هدف مقاله واکاوی رویکرد توسعه دارایی مبنا به منظور ساماندهی سکونتگاههای غیررسمی با انتخاب اسکان غیررسمی محله فرحزاد در شمال غرب تهران است. این پژوهش با رویکرد ترکیبی (کمی کیفی)، به لحاظ ماهیت در دسته پژوهش های توصیفی تحلیلی قرار میگیرد. به منظور برداشت دارایی های محله فرحزاد از روش مطالعه اسناد، پیمایشهای میدانی و مصاحبه های نیمه ساختار یافته با کنشگران محلی و ساکنین استفاده شده است. تعداد 93 خانوار برای پرسشنامه و مصاحبه بهطور تصادفی انتخابشدهاند و تحلیل داده ها با روش تحلیل محتوا انجام گرفته است. نتایج نشان میدهد وجود شبکه های نسبتا قدرتمند غیررسمی بین نهادهای مردمی فعال، نهادهای مذهبی و ساکنان و قومیتها، سرمایه اجتماعی بالا و روددره فرحزاد و سرمایه های کالبدی محله از داراییهای این محدوده هستند. متناسب با دارایی های مطالعه و احصا شده، برنامههای اولویتدار و نهادهای مجری مشخص شده اند تا با اجرای برنامه ها بهبود شرایط زیست و معیشت و کاهش آسیب های اجتماعی در محله فرحزاد محقق گردد.
کلید واژگان: سکونت گاه های غیررسمی, توسعه دارایی مبنا, سرمایه اجتماعی, محله فرحزاد تهرانAlong with the evolution of the empowerment approach and the expansion of community-based policies, the development of local communities and informal settlements has shifted to asset-based rather than the need-based approach. The community development according to this approaches which is known as “Asset Based Community Development” (ABCD), mostly focuses on the assets and capabilities of the community, including physical, social and economic resources. This is to get people out of the cycle of poverty and need and to promote their human and social dignity.Informal settlements, despite the dominant view about their problems and anomalies, are home to a section of society who do not have enough power and courage to join the city's socio-economic body. Farahzad, one of the Tehran’s informal neighborhood was selected as a case of study and we intend to explore the underlying asset development policy for organizing informal settlements. The methodology of this study is a combination of quantitative and qualitative methods and it can be put in the category of descriptive-analytical researches. 93 households were selected as the sample and statistical analysis including acceptable test were applied. This study showed that the social capital can be considered as of the important assets in Farahzad neighborhood. This advantageous asset can be better addressed by these factors: sense of belonging, social cohesion, participation and collective action. The networks of community relations were also evaluated and analyzed, which evidenced the stronger inter-ethnic relations than inter-ethnics, as well as the strong connections of the NGO’s with ethnicity.
Keywords: Informal Settlements, Asset-Based Development, Social Capital, Local Assets, Farahzad Neighborhood of Tehran -
فصلنامه آمایش محیط، پیاپی 53 (تابستان 1400)، صص 133 -154
نابرابری فضایی شهری به صورت اسکان غیررسمی در کشورهای در حال توسعه نمود بیشتری دارد. سکونت گاه های غیررسمی باعث شکل گیری فضاهای شهری نابرابر در ریودوژانیرو هستند، برنامه های زیادی با حمایت مالی فراوان در سه دهه اخیر برای تعدیل شکاف فضایی در شهر ریودوژانیرو تدوین شده است. این پژوهش سعی دارد با بررسی وضعیت تغییرات شکاف فضایی از سال 1985 تا 2015 در ریودوژانیرو به این سوال پاسخ دهد که آیا برنامه های پرهزینه توانسته نابرابری فضایی را در ریودوژانیرو کاهش دهد یا شکاف فضایی بین مناطق مختلف شهر توسط رشد هزینه های خدماتی تشدید شده است؟ این تحقیق ابتدا به بازکاوی برنامه ها و رویکردهای حمایت مالی در شهر ریو می پردازد، سپس به تحلیل وضعیت شهر در جنبه های مورد نظر پرداخته؛ بنابراین روش تحقیق توصیفی - تحلیلی می باشد و از آنجا که تجربه مطالعه ریودوژانیرو می تواند رهگشای برنامه ریزی شهری در کشور باشد، از نوع تحقیقات کاربردی محسوب می شود. در این تحقیق، تحلیل جنبه های مختلف نابرابری فضایی از روش های عددی مانند ضریب همبستگی، ضریب تغییرات و ضریب جینی انجام گرفته، و نمایش نابرابری فضایی با استفاده از GIS انجام شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که حمایت های مالی فراوان در ریودوژانیرو باعث بهبود زیرساخت های سکونت گاه های غیررسمی شده است و جمعیت فاولاها در دوره مطالعاتی افزایش یافته، اما تغییرات ضریب جینی قیمت مسکن نشان از افزایش شکاف فضایی بین مناطق مختلف ریودوژانیرو دارد بدین ترتیب برنامه های حمایت مالی نه تنها نتوانسته نابرابری فضایی را در ریو را تعدیل بخشد بلکه نتیجه معکوس درپی داشته و شکاف فضایی در این شهر تشدید شده است.
کلید واژگان: برنامه های حمایت مالی, نابرابری فضایی, اسکان غیررسمی, فاولا, ریودوژانیروAmayesh Journal, Volume:14 Issue: 53, 2021, PP 133 -154Urban spatial inequality in informal settlements is more apparent especially in the developing countries, with various roots and reasons and its modification is arduous. Since last decades Rio de Janeiro has been exposed to informal settlements. Almost these settlements have dispersed all over the city leading to the formation of spatial inequality. Therefore many plans with financial support have developed to remove the existing spatial inequality in last three decades. This research tried to analyze the variation of urban inequality gap between 1985 and 2015 and to answer this question that whether extensive plans can reduce urban spatial inequality or whether spatial gap among other regions have raised due to services costs. First, we revised plans of financial supports and then analyzed urban condition from several aspects. The research method is analytical – descriptive since Rio experience can be a model for urban planning in Iran as this type of research is an applied one. In this study, analysis of different aspects is based on numerical methods as the correlation coefficient, variation coefficient, Gini coefficient, and for showing the spatial inequality, GIS was used. It was concluded that financial supports have good influence on Favela’s infrastructure and may improve their levels. Favela’s population have increased but the variation of house price Gini coefficient reveal raise of inequality gap among Rio regions. As a result, not only financial support plans could modify urban inequality but it may have the reverse outcome and the inequality gap would be intensified.
Keywords: financial support plans, spatial inequality, Informal settlements, Favelas, Rio de Janeiro -
تاب آوری اقلیمی، به تاب آوری شهرها به تغییرات اقلیمی گویند. نقش زیرساخت های سبز شهری به عنوان یکی از عوامل ایجاد سازگاری با تغییرات اقلیمی برای بهبود تاب آوری اقلیمی در شهرها محرز شده است. این سوال مطرح است که «چگونه و بر اساس کدام ویژگی های زیرساخت های سبز می توان وضعیت تاب آوری اقلیمی را در یک شهر مورد ارزیابی و تحلیل قرار داد؟». درنتیجه، از اصول و تیوری های اکولوژی سیمای سرزمین و برقراری ارتباط بین این اصول با زیرساخت های سبز در شهرها، استفاده شد. ارتباط برقرارشده در محله یوسف آباد شهر تهران با استفاده از عکس هوایی، بازدید میدانی و تهیه نقشه های پایه و تحلیلی با نرم افزار GIS، به صورت کیفی مورد آزمایش قرار گرفتند و فاکتورهای موثر در سنجش و ارزیابی میزان تاب آوری اقلیمی در شهرها با استفاده از زیرساخت های سبز شهری و بر پایه علم اکولوژی منظر به دست آمد.
کلید واژگان: اکولوژی سیمای سرزمین, زیرساخت های سبز شهری, تاب آوری اقلیمی, مقیاس محله شهری, محله یوسف آباد شهر تهرانThe growing number of cities in the world face a wide range of hazards, which are affected by factors such as the increased urban population and climate change. Urban development and climate change are closely related and interlinked. Today, the direct and indirect effects of climate change can be seen in countries with the lowest effect on global warming and climate change. Cities that are exposed to the risk of climate change are very vulnerable. Climate change is a globally widespread phenomenon. These cities can be said susceptible. In recent years, to cope with the adverse challenges caused by climate change, the concepts of urban ecological resilience, specifically, climate resilience have been introduced. Climate resilience is a type of urban ecological resilience, which is defined as urban resilience to climate change. In this respect, in recent years, two urban resilience concepts have been introduced to reduce these negative effects. Resilience is the ability of a system to absorb the disturbances while maintaining the basic structure in the same way and the functional methods, the capacity for self-organization and the capacity to adapt to stress and change and the capability to build back the system into its condition before a shock or intense change. Adaption to climate change focuses on reducing the vulnerability to these negative changes. Resilience has different aspects, among which climate resilience as a subcategory of urban ecological resilience is considered in this study, which includes the adaptation to and mitigation of the risks and adverse effects of climate. However, urban green infrastructure has various vital functions, including environmental, social, etc. The urban green infrastructure (UGI), according to research, has been effective in reducing the impacts of climate change in cities and enhancing climate resilience. Reviewing existing literature on the urban green infrastructure related to its role in creating urban (climate) resilience, it seems that the features of green infrastructure and which one is effective based on the development, analysis, and evaluation of urban resilience to climate change. These have not been properly addressed so far, and in general, no exact factors have been provided to assess this kind of resilience. It seems that the characteristics of urban green infrastructure can be used as an important factor affecting climate resilience in cities to achieve such factors for assessing the quality of climate resilience. Moreover, the neighborhood scale has not been fully studied in the existing literature. Given the theoretical gap existing in this field, this question arises: "How and based on which features of the green infrastructure can we assess and analyze climate resilience in a city?” To answer this question, landscape ecology principles and the relationship between them and green infrastructure in cities were studied. The relationship was developed in the Yousef Abad neighborhood of Tehran and was qualitatively tested using aerial images, field surveys, and preparation of basic and analytical GIS maps. Finally, ‘effective qualities in assessing climate resilience in cities using UGI based on landscape ecology were obtained.
Keywords: Landscape Ecology, Urban green infrastructures, Climate resilience, Urban neighborhood scale, Yousef Abad in Tehran -
بر پایه انگاره ها و پیش فرض های گفتمان «نومنطقه گرایی شهری» میان «ساختار مورفولوژیک فضایی» و «تقسیم کار فضایی» نظام شهری یک منطقه کلانشهری، رابطه تنگاتنگی وجود دارد و حل مسایل موجود در یکی بدون دیگری امکان پذیر نیست؛ زیرا آنها می توانند هم در جهت تقویت و حمایت مثبت یکدیگر عمل نمایند و یا در جهت تضعیف و تبدیل به مانعی در برابر یکدیگر باشند؛ بنابراین آنچه تحت عنوان مسئله دست یابی به تعادل و یکپارچگی در ساختار فضایی و نظام عملکردی یک منطقه کلانشهری مطرح است، بدون شناخت ماهیت و روابط بین این دو امکان پذیر نیست.بررسی های تحقیق نشان می دهد، «ساختار مورفولوژیک فضایی» و «تقسیم کار فضایی» منطقه کلانشهری تهران در طی دهه های اخیر نتوانسته است در جهت حمایت از یکدیگر و کاهش معنادار عدم تعادل فضایی در سطح منطقه حرکت کند. بنابراین با توجه به نتایج بدست آمده در چارچوب این تحقیق می توان گفت؛ «ساختار مورفولوژیک فضایی» و «تقسیم کار فضایی» منطقه کلانشهری در طی دهه های مورد مطالعه(1345-1390) نه تنها با کاهش معنادار عدم تعادل فضایی در سطح منطقه همراه نبوده بلکه به سمت تضعیف تعادل فضایی نیز پیش رفته است.هرچند این تضعیف تعادل فضایی با شتاب کاهنده در حال حرکت است.از جمله دلالت های راهبردی چنین نتیجه ای این است که مسئله آینده منطقه کلانشهری تهران بیشتر معطوف به کانون های جمعیتی پیرامونی و ارتقاء سطح عملکردی خود شهر تهران به منظور پذیرش وظایف و نقش های فراملی و ایجاد فرصت ها و امکان های جایگزین برای نقش ها و وظایفی است که در آینده به پیرامون خود واگذار می کند. درست همان گونه که در طی سال های گذشته به تدریج بخش صنعت را به پیرامون خود واگذار و به جای آن بر خدمات تمرکز داشته است، در آینده نیز به نظر می رسد نیازمند واگذاری بخش خدمات به حوزه پیرامونی و در مقابل پذیرش بخش چهارم اقتصاد(اقتصاد اطلاعاتی و ارتباطی و فرهنگی) خواهد بود.
کلید واژگان: منطقه کلانشهری, ساختار مورفولوژیک فضایی, تقسیم کار فضایی, تعادل فضایی, تهرانBased on the notions and assumptions of the discourse of “new urban regionalism”, there is a close relationship between the "spatial morphological structure" and the "spatial division of labor" in a megalopolis region, and solving existing problems in one without another is not possible, because they can either act in the direction of positive reinforcement and support, or in order to weaken and become an obstacle to each other; therefore, what is meant by the problem of achieving equilibrium and integration in the spatial structure and the functional system in a megalopolis region, will not be possible without recognizing the nature and relationship between these two. The reviews done the research shows that "spatial morphological structure" and "spatial division of labor" in Tehran's megalopolis region during the recent decades has not been able to support each other and significantly reduce the spatial non-equilibrium in the region. Therefore, according to the results obtained in the framework of this study, the "spatial morphological structure" and "spatial division of labor" in Tehran's megalopolis region during the recent decades (1345-1390), has been accompanied by a significant reduction in the spatial non-equilibrium in the region, though, the trend of transformations is on the move. One of the strategic implications of this is that the future issue of the Tehran's megalopolis region is to be more focused on the peripheral population poles and the improvement of the level of performance of the city itself in order to accept transnational functions and create alternatives and opportunities for roles and the tasks that will be assigned to them in the future. Just as in the prior years the industry sector has gradually shifted to the service sector, in the future it also seems necessary to give up the services sector to itself periphery and oppose the acceptance of the fourth sector of the global economy (such as; Information, communication and cultural economy).
Keywords: megalopolis region, spatial morphological structure, spatial division of labor, spatial equilibrium, Tehran -
در جامعه کنونی امنیت مهم ترین پیش شرط فضاهای شهری زیست پذیر و با کیفیت است. لزوم پرداختن به مقوله امنیت یکی از مولفه های مهم و تاثیرگذار در سرزندگی و ادامه حیات فضاهای شهری در مناطق اسکان غیررسمی است که سبب انجام این مطالعه با هدف تبیین مدل مفهومی و فرایند شکل گیری امنیت فضایی در این مناطق شده است. فرایند شکل گیری و تکوین امنیت فضایی تاکنون در مطالعات صورت گرفته بررسی نشده و مراحل مختلف شکل گیری آن تبیین نگردیده است؛ از این رو هدف اصلی پژوهش حاضر ضمن بررسی شاخص ها و معیارهای موثر بر امنیت فضایی، تبیین فرایند شکل گیری و تکوین امنیت فضایی در مناطق اسکان غیررسمی است. رویکرد روش شناسی پژوهش بر مبنای روش آمیخته (کمی و کیفی) است. فرایند انجام پژوهش بدین صورت بوده است که در بخش اول، ابتدا با بررسی ادبیات نظری، منابع کتابخانه ای و اینترنتی مانند پایگاه های اطلاعات علمی، مجلات تخصصی مرتبط با حوزه امنیت و اسکان غیررسمی معیارها و شاخص های موثر در شکل گیری امنیت فضایی (امنیت مکان بنیاد) شناسایی و احصا شد. در بخش دوم، به منظور برقراری ارتباط و توالی میان ابعاد و شاخص ها، ارایه مدل ساختاری و تبیین مراحل شکل گیری از روش معادلات ساختاری تفسیری بهره گرفته شد. نتایج به دست آمده مدل یکپارچه امنیت فضایی در 4 سطح اصلی تقسیم بندی شد که ضوابط طراحی شهری و طراحی محیطی به عنوان تاثیرگذارترین عوامل و بازتولید و ترمیم امنیت به عنوان تاثیرپذیرترین عوامل شناسایی شدند. در بخش بعدی، با توجه به نتایج مدل تفسیری و نظر خبرگان فرایند شکل گیری و تکامل امنیت فضایی در سکونتگاه های غیررسمی به ترتیب در چهار مرحله بلوغ اولیه امنیت (تولید امنیت)، بلوغ ثانویه امنیت (نظارت و حفاظت از امنیت)، امنیت تصرف و درنهایت مرحله بلوغ کامل امنیت (بازتوانی، ترمیم و بازسازی) شناسایی شد.
کلید واژگان: امنیت فضایی, اسکان غیررسمی, فرایند شکل گیری امنیتthe main question of this study is what are the indicators and criterions affecting spatial security and what and how is the process of formation and development of spatial security in informal settlements. The method of the present research is descriptive-analytical and the methodological approach is based on a mixed-method (quantitative and qualitative). We conducted this research in this way: In the first section of this research, by examining the theoretical literature, library and Internet resources such as scientific databases, specialized journals related to the field of security and informal housing, and research projects conducted by related organizations, we were able to identify and survey the effective criterions and indicators that are influential to the formation of spatial security (location based security). Then; in order to make a connection and sequence between dimensions and indicators, the structural model was presented and the stages of formation were explained using the interpretive structural equations approach. The results of the integrated spatial security model were classified and graded into four main levels, in which the principles of urban design and environmental design identified as the most influential factors. In the next section, according to the results of the interpretive model and the opinion of experts, the process of formation and transformation of spatial security in informal settlements was identified in four stages, respectively; The primary maturity of security (producing security), the secondary maturity of security (monitoring and protection of security), the security of occupation and finally the stage of complete maturity of security.
Keywords: spatial security, Informal Settlements, security formation process -
تحقق مفهوم شهر 24 ساعته و زندگی شبانه شهری از همان ابتدای مطرح شدن حتی در خاستگاه اولیه یعنی شهرهای غربی با مناقشاتی مواجه بوده است. طرفداران شهر 24 ساعته، زندگی شبانه را به معنی افزایش رونق اقتصادی، حضورپذیری فضاهای شهری، ارتقای امنیت، برندسازی فضایی و غیره تلقی می کنند. در مقابل، مخالفان به دلایلی نظیر هدررفت انرژی، بروز رفتارهای ناهنجار اجتماعی، آسیب های زیست محیطی، افزایش فردگرایی و تنزل انسجام اجتماعی و غیره، زندگی شبانه در شهرها را توصیه نمی کنند. بررسی نمونه های تجربی زندگی شبانه در شهرهای مختلف حاکی از آن است که نمی توان الگویی واحد را برای زندگی شبانه متصور بود. در هر جامعه ای متناسب با اقتضایات و امکانات، فرهنگ عمومی و مناسبات اجتماعی و حتی سیاست های دولت ها و مدیران شهری، نمونه ای متفاوت محقق شده است. ورود این مفهوم به جوامع اسلامی -از جمله کشور ایران- نیز مدیریت شهری و شهروندان را با چالش هایی در این زمینه مواجه ساخته است؛ از جمله این که آیا همان مفهوم غربی شهر 24 ساعته و زندگی شبانه امکان تحقق در ایران را دارد؟ چه میزان آن مفاهیم و اهداف با فرهنگ و سبک زندگی ایرانی- اسلامی تطابق می یابد؟ و اساسا نسبت بین مفهوم شهر 24 ساعته و زندگی شبانه با آموزه های اسلامی چیست؟ و لذا زندگی شبانه شهری موافقان و مخالفان جدی را در ایران درپی داشته است. بازخوانی ادبیات نظری در زمینه شهر 24 ساعته با نگاه به آموزه های اسلامی و ظرفیت های بومی و درون فرهنگی، احتمالا می تواند استنباطی از مفهوم شهر24 ساعته و زندگی شبانه شهری ارایه کند و الگویی بومی از آن را متناسب با شهرهای کشورهای اسلامی از جمله ایران ارایه دهد. پژوهش حاضر با روشی کیفی به دنبال پاسخ گویی به سوالات فوق و ارایه الگویی از شهرهای 24 ساعته و زندگی شبانه مبتنی بر فرهنگ اسلامی و ظرفیت های سرزمینی- اعتقادی است.
کلید واژگان: شهر 24 ساعته, زندگی شبانه, سبک زندگی اسلامی, شهراسلامی, شهرهای زیارتیThe realization of the concept of 24-hour city and urban nightlife has been controversial from the very beginning, even in the original source, the western cities. Adherents of the 24-hour city believe that the nightlife increases economic prosperity, presence of urban spaces, security enhancement, space branding, and etc. In contrast, opponents do not recommend the nightlife in cities for reasons such as energy wastage, occurrence of crime and offensive behaviors, environmental damage, increasing individuality and reducing social cohesion, and etc. Survey on existing examples of the nightlife in different cities suggests that a single pattern for nightlife cannot be imagined. In each society, according to requirements and facilities, general culture and social relations, and even the policies of the governments and the urban managers, different examples of the urban nightlife have been obtained. The introduction of this concept into the Islamic societies - including Iran - has also posed challenges to the urban management and citizens, including whether the same western concept of the 24-hour city and the nightlife can be realized in Iran? To what extent do those concepts and goals conform to Iranian-Islamic culture and lifestyle? And basically, what is the relationship between the concept of the 24-hour city and the nightlife with the Islamic instructions? And so the urban nightlife has had serious proponents and opponents in Iran. A review of theoretical literature of the 24-hour city, based on the Islamic instructions and the local and the cultural capacities, can probably provide inference of the 24-hour city and the urban nightlife in accordance with the Islamic lifestyle and cities of the Islamic countries, including Iran. The present study seeks to answer the above questions with qualitative method and to provide a pattern of the 24-hour cities and the nightlife based on the Islamic culture and the local capacities.
Keywords: 24-hour city, Night life, Islamic life style, Islamic city, pilgrimage cities -
تنوع ویژگی های محیطی و فردی زمینه های متفاوتی را برای بعد ادراکی مکان فراهم می کند. ماهیت چندبعدی کیفیت های بنیادی محیطی به گونه ای است که روابط متقابل میان آن ها را در ارتباط با مطلوبیت نمایانگر ادراکی مکان، پیچیده نشان می دهد. ویژگی های بعد ادراکی مکان به عنوان برآیند کمیت ها و کیفیت های گوناگون محیطی تاکنون در مطالعات مختلف به صورت یکپارچه و در ارتباط با کیفیت های بنیادی دیگر بررسی نشده و روابط علت و معلولی پیچیده کیفیت ها در ارتباط با نمایانگر ادراکی مکان مشخص نشده است؛ از این رو سوال پژوهش حاضر این است که نمایانگر ادراکی مکان عمومی تا چه میزان به کمک کیفیت های دیگر تبیین می شود و چگونه می توان هنجارهای آن را ارتقا بخشید. روش پژوهش حاضر بنیادی است و رویکرد روش شناسی آن بر مبنای روش آمیخته (کمی-کیفی) است. جمع آوری داده ها به کمک مصاحبه با متخصصان صورت گرفته و تحلیل داده ها با کاربست نرم افزار Smart-PLS انجام شده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد درصد فراوانی (3/94 درصد) از نمایانگر ادراکی مکان عمومی، به کمک کیفیت های فضایی، ریخت شناسی، کارکردی و اجتماعی قابل تبیین و برآورد است. فضا و ریخت افزون بر اثرگذاری مستقیم، به صورت غیرمستقیم و با اثرگذاری بر کیفیت های دیگر بر شرایط نمایانگر ادراکی مکان عمومی نیز تاثیر می گذارند. این دو مقوله با ضریب تا ثیر مستقیم 401/0، 311/0 و اثرگذاری غیرمستقیم 184/0، 612/0 جزء عوامل مهم موثر در این زمینه هستند؛ از این رو می توان گفت، در فرایند مکان سازی باید از سویی اولویت های برنامه ریزی و طراحی ابعاد مختلف مکان، با میزان اثرگذاری آن ها هماهنگ باشد و از سوی دیگر به برهم کنش و روابط غیرمستقیم میان آن ها به منظور افزایش مطلوبیت هنجارهای ادراکی مکان توجه شود.کلید واژگان: کیفیت های بنیادی, محیط های شهری, مکان, ادراکThe diversity of environmental and individual properties provides different grounds for place perceptual feature conditions. As the result of various environmental qualities and quantities, place perceptual feature has not been investigated in different studies integrated and related to other fundamental qualities yet and the complicated causal relations among qualities of place perceptual feature have not been still specified. Due to this, the question of the current study is to what extent the public place perceptual feature is explained by other qualities and how its norms can be promoted. The methodology is fundamental in terms of goal and its approach is based on mixed method (quantitative-qualitative). To collect data, the method of interviewing specialists has been used and data analysis has been conducted using Smart-PLS software. The obtained results show that a noticeable percentage of public place perceptual feature (94.3%) can be explained and estimated by spatial, morphological, social and functional qualities. In addition to direct effectiveness, the space and morphology affect the conditions of public place perceptual feature indirectly through their effectiveness on other qualities. Having a direct impact factor of 0.401, 0.311 and indirect effectiveness of 0.184, 0.612, space, and morphology are of the effective important factors in this field. Therefore, in the process of making the place, the priority of planning and designing different dimensions of the place is necessary to be the rate of their effectiveness, and additionally their interaction and indirect relations shall be also noticed to increase the responsiveness of place perceptual qualities.Keywords: Fundamental Qualities, urban environments, place, perception
-
تحلیل نحوه موضع گیری و استدلال مسیولین موافق و مخالف طرح های شهری، می تواند زمینه های ذهنی کنش گران صاحب قدرت شهری (ازجمله نهادهای رسمی مدیریت و سیاست گذاری) را در راستای کشف دلایل اصلی و ریشه ای عدم موفقیت طرح ها تبیین نماید. چنین تحلیلی نه تنها بر «متن» موضع گیری های سیاست گذاران متمرکز است، بلکه به زمینه های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی اظهارات نیز متوجه است. به عبارت دیگر، تحلیل استدلال موافقان و مخالفان سیاست های شهری، به جای تمرکز بر گفتگوی میان ایشان، به تحلیل انتقادی «گفتمان» آنها می پردازد که به صورت توامان در برگیرنده «متن» و «فرامتن» (انگیزه ها، پیش فرض ها و ابعاد پنهان موجود در یک متن) است. روش تحقیق پژوهش حاضر، کیفی و براساس روش تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف [1] است. براین مبنا، این مقاله در قالب سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین به تحلیل چرایی شکل گیری، روند اجرا و پیامدهای طرح پیاده راه 17 شهریور تهران (1391) می پردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد که مواردی مثل نیازهای شهر و شهروندان و بررسی های مطالعاتی_کارشناسی، ولو به صورت ظاهری، هم از طرف مسیولین مدافع و هم ازسوی مسیولان منتقد پروژه، به دلیل ارزش و مقبولیتی که در اذهان عمومی داشته، مورد تاکید قرار گرفته اند؛ اما در این پروژه، عوامل پنهان و مهم تری شکل دهنده اساس گفتمان کنشگران سیاست گذاری و اجرای پروژه بوده اند. این عوامل شامل قدرت مداری و تخصص محوری در اداره امور شهری، موضع گیری ها و برخوردهای سیاسی، رکود و مشکلات اقتصادی، فقدان مدیریت مشارکتی و یکپارچه شهری و عدم باور به حقوق شهروندی، به عنوان مهم ترین چالش های موجود در پس اجرای این پروژه است. براین اساس، عوامل پیش گفته توانسته اند موجب محدودیت و به حاشیه رفتن نقش برنامه ریزان و طراحان شهری شده و فعالیت های آنان را جهت دار نمایند.
کلید واژگان: گفتمان, تحلیل گفتمان, کنشگران, سیاست پژوهی, طرح پیاده راه 17 شهریور تهران -
اکثر مفاهیمی که میان رشته ای هستند با توجه به اینکه رویکردهای نظری مختلفی بر آنها حاکم می باشند، در حوزه های گوناگون تلقی های متفاوت از آنها می شود. سرزندگی جزء اینگونه مفاهم است که در علوم روان شناسی، جامعه شناسی، جغرافیا، برنامه ریزی و طراحی شهری دیدگاه های نظری و رویه های مختلفی برای آن وجود دارد. این امر لزوم توجه به متغیرهای گوناگون را در فرایندهای ایجاد سرزندگی فضاهای عمومی ایجاب می نماید که در مبانی علمی و رویه های مدیریت شهری، به صورت جامع و با لحاظ نمودن متغیرهای مختلفی که عوامل زیربنایی سرزندگی را تبیین نماید، مورد توجه واقع نشده است. در این راستا سوال پژوهش حاضر عبارت است از: چه عواملی به صورت زیربنایی و بنیادی بر سرزندگی فضای عمومی موثر هستند و چارچوب مدل مفهومی-عملیاتی ایجاد سرزندگی در فضاهای عمومی چگونه است؟ هدف پژوهش، ارایه چارچوب مناسب و کارامد به منظور بهبود و ارتقاء سرزندگی فضاهای عمومی می باشد. این پژوهش به لحاظ هدف از نوع بنیادی-کاربردی است و رویکرد روش شناسی آن بر مبنای روش آمیخته است. داده های مورد نیاز بر مبنای شاخص های مستخرج از ادبیات علمی موضوع و با استفاده از پرسشنامه در محدوده مطالعاتی، که با روش هدف مند انتخاب شده است، گردآوری شده و با استفاده از روش تحلیل عاملی اکتشافی بررسی شدند. پس از محاسبه ماتریس های مختلف تحلیل مذکور، تفسیر و نام گذاری عوامل بنیادی صورت گرفته است. پنج عامل 1) کیفیت های محیطی کارکردی-فضایی، 2) هنجارهای اجتماعی و زمینه های لازم برای جامعه پذیری (اجتماعی شدن)، 3) درآمد مناسب و رونق فعالیت های اقتصادی، 4) حالت روان، علایق و روحیه فردی، 5) نحوه ادراک و برهم کنش دوستانه شهروندان باهم بر سرزندگی فضای عمومی موثر هستند. سهم این عوامل در تبیین واریانس کل متغیرها مجموعا 70.3 درصد می باشد. در نهایت بر مبنای واریانس تبیین شده هر یک از عوامل، مدل چارچوب مفهومی-عملیاتی مناسب و کارآمد ارایه شده است.
کلید واژگان: سرزندگی, فضای عمومی, تحلیل عاملی, چهار راه ولیعصرThe city is an alive creature, requiring vibrant and freshness. The position of public spaces, in which social interaction of citizens is formed and promote the culture of society, is declining day by day in most of our cities. Moreover, the vibrant is considered differently in various fields and various components and indicators have been mentioned for that in related theoretical principles and vibrancy has been always noticed by urban designers and planners in the process of urban development as one of the macro- or micro-goals of most of programs and plans, regardless of the operational framework of its explaining factors. The attempts of planners in different fields for promoting the vibrant of urban spaces do not lead to desirable results due to lack of coordination, familiarity, and constructive participation with urban planning experts and implicit attention to spatial concepts. In most of studies so far, one or some limited dimensions of vibrant have been investigated and all related variables and dimensions to vibrant have not been studied yet. There is not also an appropriate theoretical support in most of such studies given extensive conceptual scope of vibrant. Due to this, the question of the current study is: what factors affect in vibrant of public space fundamentally, and how is the framework of the operational-conceptual model of making vibrant in public spaces? The main goal of the paper is to propose effective factors on vibrant based on extracted indicators from various resources in an appropriate and efficient framework that not only explains effective variables in this field but also proposes the process of creating and improving the vibrant in public spaces. Reviewing related scientific literature of vibrant of public spaces shows various indicators and components. Using exploratory factor analysis method in the current study, the various and different indicators were explained in some factors. Therefore, this study can be said to be fundamental in terms of goal. To collect and analyze data, questionnaires and interviews have been used and qualitative items have been quantified based on the Likert scale and analyzed using SPSS software. Hence, the methodological approach of the study is based on the mixed method (quantitative-qualitative). The vibrant indicators in public spaces have been extracted from different references and in order to investigate and field survey of data and explore effective factors on vibrant of public spaces, Valiasr crossroad, Tehran (intersection of Enghelab Street with Valiasr Street) has been chosen as the case study. That’s because the area has had proper vibrant in different conditions and so is suitable for investigating the data and explaining the effective factors in the field of study. Hence, sampling method can be said to be purposeful. To determine the study sample volume, given the principles of determining the number of required samples for exploratory factor analysis, 350 questionnaires have been used in this study. At least 3 to 5 samples have to be investigated for each indicator and the higher the number is, the greater the confidence will be in the result of the analysis. On this basis, for each indicator, seven samples have been considered for determining the sample volume which is more than the minimum amount. Exploratory factor analysis of research variables specified five factors of spatial-functional environmental qualities, social norms and necessary fields for sociability, suitable income, and promotion of economic activities, individual mood, interests, and psyche, state of perception and friendly interaction of citizens with each other on the vibrant of public space in the study area. The share of such factors in explaining the variance of whole variables is 70.3% each one of the mentioned factors explains the variance of whole research variables respectively 22.16%, 16.38%, 12.86%, 11.21%, and 7.76%. The findings of the current study showed that the effective factors on vibrant of public space are related to different fields and their explaining power of them is different from each other. Therefore, it can be concluded that if the subject and quality of vibrant is the main issue of studies in planning and designing public spaces process, the mentioned five factors shall be considered in the related policymaking. The nature of spatial-functional environmental qualities and necessary fields for sociability as well as the state of perception and friendly interaction of citizens with each other is noticeable in public space designing projects but the result of third and fourth factors manifested same as other factors in a public space, is less noticed in public space design projects because they are related to the urban and beyond urban macro policy-making fields in most cases. It indicates that to realize the vibrant of public spaces in urban management, not only the first, second, and fifth factors are noticed in the urban development system but also proper income and promotion of economic activities, individual mood, interest, and the psyche shall be also considered. Based on the variance explanation power of each final obtained factor in the current study, the priority of planning and designing effective various indicators on the vibrant of public spaces can be determined based on existing facilities and barriers and for appropriate accountability of vibrant of public spaces, the comprehensiveness of the variables of the mentioned factors shall be considered. Effective fundamental factors on vibrant of public spaces in Valiasr crossroad, Tehran (selected through purposeful approach) were extracted in this study. Analyzing the relations between mentioned factors and investigating the dimensions and factors of spaces, in which there is vibrant inappropriate or the attempts of urban management due to increase vibrant have failed, can be the subject of future studies.
Keywords: Vibrant, Public space, Factor analysis, Valiasr crossroad -
با تحولات اخیر ایران، سازمان فضایی و در راستای آن پراکندگی جمعیتی کشور به شدت تحت تاثیر قرار گرفته ابه نحوی که از نظر آمایش فضایی، رابطه میان انسان، فعالیت و سرزمین مدام در حال تغییر بوده است. نتیجه این روند، تحرکات شدید جمعیتی، عدم پایداری سکونتی و برهم خوردن تعادل های منطقه ای بوده است.این مسئله در مناطق مرزی کشور به دلیل دوری از مرکز، انزوای جغرافیایی و در نتیجه جدا افتادگی و گسستگی فضایی میان مناطق مرزی و مناطق داخلی کشور و گسستگی میان اقتصاد مناطق مرزی و مناطق داخلی کشور، چالش هایی جدی تر را در مقایسه با مناطق دیگر کشور بوجود آورده است. شهرستان مرزی بانه که طی دهه اخیر بنا به وجود اقتصاد غیررسمی کوله بری، به درگاهی برای ورود و خروج غیررسمی کالا (قاچاق کالا) در مرز ایران-عراق تبدیل شده است، حوزه جذب توریست خود را به سرتاسر کشور گسترش داده است.در این پژوهش فرصت ها و چالش های مرتبط با تبادلات غیر رسمی مرزی ازجمله وابستگی معیشت مردم بومی به میزان مبادله غیررسمی کالا و حضور توریست تجاری، کاهش امنیت جانی برای کوله بران حین جابجایی غیررسمی کالا از مرز و.. بعنوان چالش مطرح و فراهم آمدن زمینه های توسعه از درون به عنوان فرصت در تحولات شهر بانه مورد تحلیل واقع شدند. این مطالعه به صورت توصیفی - تحلیلی بوده و در تجزیه و تحلیل اطلاعات از تکنیک سوات (SWOT) استفاده شده است. نتیجه پژوهش نشان می دهد که هر چند مبادلات غیر قانونی کالا و فرصت های جذب سرمایه ناشی از آن، مواهبی برای بهبود وضعیت شهر بانه محسوب می شود اما بدلیل عدم پایداری ناشی از احتمال تغییر وضعیت، جز عامل محرکی در بخش های مختلف توسعه نمی توان بدان متکی شد.
کلید واژگان: توریسم تجارت غیر رسمی مرزی, فرصت و چالش, توسعه از درون, تحولات شهرستان بانه
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.