سید موسی گلستانه
-
تاب آوری به عنوان توانایی و مهارتی است که فرد را قادر می سازد خود را با مشکلات و چالش ها سازگار کند و این عامل کمک کننده ی فرآیند تحول مثبت نوجوانی است. هدف از پژوهش حاضر تعیین رابطه ی بین نیازهای بنیادین روان شناختی با تاب آوری از طریق نقش میانجی گری خودکارآمدی در مهارت های زندگی در دوره ی نوجوانی هست. این پژوهش به روش تحقیق توصیفی و از نوع همبستگی و در قالب مدل معادلات ساختاری انجام شد. جامعه ی آماری شامل دانش آموزان دختر و پسر پایه های ششم ابتدایی، متوسطه ی اول و دوم بوشهر در سال 1401- 1400 بودند که از بین جامعه تعداد 503 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. از مقیاس های خودکارآمدی موریس (SEQ-C)، پرسش نامه ی تاب آوری دی کارولی جان ساگون 2014، پرسشنامه ی نیازهای بنیادین روان شناختی (BSNQ)؛ گاردیا، دسی و رایان، (2000) استفاده شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدل معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها در مدل نشان داد، مسیرهای نیازهای بنیادین روان شناختی به خودکارآمدی در مهارت های زندگی و خودکارآمدی به تاب آوری در دوره نوجوانی معنادار بودند. همچنین، مسیر نیازهای بنیادین روان شناختی به صورت غیرمستقیم از طریق خودکارآمدی در مهارت های زندگی با تاب آوری معنادار است. با توجه به یافته های این تحقیق، می توان نتیجه گرفت که هر چه به اواخر نوجوانی نزدیک می شویم تاثیر نیازهای بنیادین روان شناختی بیشتر می شود و خودکارآمدی نقش واسطه ای خود را در دوره ی نوجوانی به خوبی اجرا می کند.
کلید واژگان: نیازهای روان شناختی, خودکارآمدی, مهارت های زندگی, تاب آوری, نوجوانیResilience is an ability and skill that enables a person to adapt to problems and challenges. This factor contributes to the positive development process of adolescence. The purpose of this research is to determine the relationship between basic psychological needs with resilience through the mediating role of self-efficacy in life skills in adolescence. This research was carried out using a descriptive and correlational research method in the form of a structural equation model. The statistical population included six grade male and female students in Bushehr high schools 503 students were selected using multi-stage cluster sampling method. The following questionnaires were used: Morris Self-Efficacy Scales (SEQ-C), DeCaroli John and Sagon Resilience Questionnaire (2014), Basic Psychological Needs Questionnaire (BSNQ); Guardia, Deci and Ryan, (2000). Structural equation model was used to analyze the data. Results of data analysis showed that the paths of basic psychological needs to self-efficacy in life skills and self-efficacy to resilience were significant in adolescence. Also, the path of basic psychological needs was significant indirectly through self-efficacy in life skills with resilience. According to the findings of this research, it can be concluded that as we approach late adolescence, the effect of basic psychological needs increases and self-efficacy performs its mediating role well during all three periods.
Keywords: Psychological needs, self-efficacy, life skills, resilience, adolescence -
مقدمه
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین عاطفه ی مثبت فعال/غیر فعال و عاطفه منفی فعال/غیرفعال با اتلاف اجتماعی و تعامل گروهی مثبت می باشد.
روش کارروش پژوهش حاضر از نوع همبستگی است که در آن، از روش آماری الگویابی معادلات ساختاری استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل کلیه ی دانش آموزان دختر پایه ی پنجم و ششم ابتدایی شهر بوشهر می باشند که از طریق نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای، 450نفر انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در پژوهش حاضر، پرسشنامه لینینبرگ-گارسیا و همکاران(2011) بود.
یافته هانتایج تحقیق نشان داد که رابطه بین عاطفه مثبت غیرفعال با اتلاف اجتماعی و تعامل گروهی مثبت، معنی دار بود. همچنین رابطه بین عاطفه مثبت فعال با اتلاف اجتماعی معنی دار بود اما رابطه بین عاطفه مثبت فعال با تعامل گروهی مثبت معنی دار نبود. رابطه بین عاطفه منفی فعال و تعامل گروهی مثبت، معنی دار بود. افزون بر این، رابطه بین عاطفه منفی غیر فعال با اتلاف اجتماعی و تعامل گروهی مثبت معنی دار نبود. در مجموع مدل پیشنهادی تحقیق به خوبی برازنده داده ها بود.
نتیجه گیریبه طور کلی و بر طبق نتایج حاصل از پژوهش حاضر، جو هیجانی حاکم بر فرد، می تواند پیش بینی کننده توانایی های شناختی و عملکرد او، صرف نظر از نوع تکلیف و بازدارنده های مرتبط با آن می باشد. به عبارتی دیگر، عاطفه فرد تعیین کننده واکنش های عاطفی به عناصر اجتماعی آموزشی می باشد.
کلید واژگان: عاطفه مثبت فعال, غیرفعال, عاطفه منفی فعال, تعامل گروهی مثبت, اتلاف اجتماعیIntroductionThe aim of this study was to determine the relationship of active/ deactive positive affect and active/deactive negative affect with social loafing and positive group interaction.
MethodsThe research method that used in this study was to the correlation and structural equation modeling. the statistical sample was included all fifth and sixth grade female student in 1392 year, Bushehr city , that Have been selected 250 girl through a multi-stage randomly sampling . Instrument used in this study was included a Linnenbrink and Garcia، positive and negative affect questionnaire.
ResultsThe results showed that the relationship between deactive positive affect and social loafing and positive group interaction was significant. Also, the relationship between active positive affect and social loafing was significant, the relationship between active positive affect and positive group interaction was not significant, and the relationship between active negative affect and positive group interaction was significant. Moreover, the relationship between deactive negative affect and social loafing and positive group interaction was not significant. In sum, the proposed research model was good fitness the data.
Keywords: active, deactive positive affect, Active, Deactive Negative Affect, Social Loafing, Positive Group Interaction -
هدف پژوهش بررسی رابطه طرحوارههای ناسازگار اولیه با تعللورزی تحصیلی با نقش میانجی ویژگیهای شخصیتی و کمالگرایی است. روش تحقیق حاضر توصیفی از نوع همبستگی است و به روش مدل معادلات ساختاری انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش را دانشجویان دانشگاه خلیج فارس در سال 1400 به تعداد 8640 نفر تشکیل داد. 301 نفر از دانشجویان با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و پرسشنامههای طرحوارههای ناسازگار (ISQ)، مقیاس اهمال کاری فعال (APS)، مقیاس اهمال کاری غیرفعال (PPS)، پرسشنامه شخصیتی هگزاکو (HPQ) و پرسشنامه ساختارهای کمالگرایی چندبعدی (MPCQ) را تکمیل کردند. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از مدل معادلات ساختاری و نرم افزار spss و amos استفاده شد. نتایج مدل معادلات ساختاری نشان داد رابطه مستقیم متغیر طرحواره ناسازگارانه با کمالگرایی و طرحواره ناسازگار با ویژگیهای شخصیت معنیدار میباشد. همچنین رابطه مستقیم ویژگیهای شخصیت با تعللورزی تحصیلی معنیدار بود اما رابطه مستقیم کمال گرایی با تعللورزی تحصیلی معنیدار نبود. همچنین روابط غیر مستقیم طرحواره ناسازگار با تعللورزی تحصیلی از طریق ویژگیهای شخصیت معنیدار بود اما روابط غیر مستقیم طرحواره ناسازگار با تعللورزی تحصیلی از طریق کمال گرایی معنی دار نبود. بر اساس یافته های تحقیق نتیجه می گیریم که طرحواره های ناسازگار از طریق ویژگی های شخصیتی به خوبی با تعلل ورزی تحصیلی ارتباط پیدا می کنند. در پایان پیشنهادات لازم ارایه گردید.
کلید واژگان: طرحواره های ناسازگار اولیه, تعلل ورزی تحصیلی, ویژگی های شخصیتی, کمال گرایی, دانشجویانThe aim of this study was to investigate the relationship between early maladaptive schemas and Acadmic procrastination with the mediating role of personality traits and perfectionism. The method of the present study is descriptive-correlational and was performed by structural equation modeling. The statistical population of the study consisted of 8640 students of Persian Gulf University in 1400. 301 students were selected by purposive sampling method and completed the maladaptive schemas questionnaire (ISQ), active procrastination scale (APS), passive procrastination scale (PPS), hexaco personality questionnaire (HPQ) and multidimensional perfectionist structures questionnaire (MPCQ) Structural equation model and SPSS and AMOS software were used to analyze the data. The results of structural equation model showed that the direct relationship between maladaptive schema variable with perfectionism and maladaptive schema with personality traits is significant. Also, the direct relationship between personality traits andAcadmic procrastination was significant, but the direct relationship between perfectionism and Acadmic procrastination was not significant. Indirect relationships of incompatible schema with Acadmic procrastination were also significant through personality traits, but indirect relationships of incompatible schema with Acadmic procrastination through perfectionism were not significant. Based on the research findings, we conclude that maladaptive schemas are well associated with Acadmic procrastination through personality traits. At the end, the necessary suggestions were presented.
Keywords: early Maladaptive schemas, Acadmic procrastination, personality traits, perfecti, Student -
هدف پژوهش حاضر، تبیین هیجانات شرم و گناه دانش آموزان بر اساس هیجانات معلم و ساختار اهداف کلاس با توجه به نقش واسطه ای بازخورد معلم بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، همه دانش آموزان پایه های چهارم، پنجم و ششم دوره ابتدایی شهر لامرد و معلمان آن ها هستند. 400 دانش آموز و معلمان آن ها که 37 نفر بودند، با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. معلمان آزمون بازخورد شایستگی و سیاهه هیجان معلم و دانش آموزان پرسش نامه ساختار هدف کلاس و آزمون عاطفه خودآگاه برای کودکان را تکمیل نمودند. جهت بررسی روابط علی بین متغیرها از روش تحلیل مسیر و برای تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزارهای SPSS و AMOS نسخه 24 استفاده شد. یافته ها نشان دادند که از بین هیجانات معلم، شادی، عشق و خشم با هیجان شرم دانش آموزان رابطه دارند. اما هیچ کدام از مولفه های هیجان معلم با احساس گناه دانش آموزان رابطه نداشتند. از طرف دیگر ساختار هدف تبحری رابطه منفی و ساختار هدف اجتنابی رابطه مثبت و معنی داری با هیجان شرم و گناه دانش آموزان داشتند، اما ساختار هدف عملکردی رابطه معنی داری با این دو هیجان نداشت. ساختار هدف عملکردی با میانجی گری بازخورد معلم، بر هیجان شرم اثرگذار بود. همچنین تاثیر غیرمستقیم هیجانات ترس، غم و عشق معلم بر هیجان شرم از طریق بازخورد معلم، معنی دار بود. بر اساس نتیجه به دست آمده پیشنهاد می شود که از قرارداد وابستگی جهت ایجاد ساختار تبحری در کلاس درس استفاده گردد. همچنین نوع بازخورد معلم نیز باید به گونه ای باشد که ضمن تشویق دانش آموزان به امور آموزشی، ایجادکننده هیجان شرم و گناه در آن ها نباشد.
کلید واژگان: بازخورد معلم, ساختار هدف کلاس, شرم, گناه, هیجان معلمThe purpose of this study was to examine the mediating role of teacher feedback in the relationship between students’ feelings of shame and guilt, on the one hand, and teachers’ emotions and the structure of classroom objectives, on the other hand. The statistical population of this study included all fourth-, fifth-, and sixth-grade elementary students and their teachers in Lamerd, Fars province, Iran. A total of 400 students and 37 teachers were selected using multistage cluster sampling. Teachers completed the Teacher Feedback and Emotion Questionnaire, and students completed Classroom Goal Structure Questionnaire and Emotional Awareness Scale for Children. Path analysis was used to investigate the causal relationships, and the data were analyzed using SPSS and AMOS version 24. The results showed that among the teachers’ emotions, only happiness, love, and anger correlated with students’ shame, but none of the components of teachers’ emotions correlated with students’ guilt. While mastery goal structure had a negative relationship and performance-avoidance goal structure had a positive and significant relationship with students’ emotion, shame, and guilt, performance goal structure had no significant relationship with either students’ emotion, shame, or guilt. Performance goal structure had an effect on teacher feedback through the mediating role of shame. Furthermore, teachers’ fear, sadness, and love had a significant indirect effect on shame through the mediating role of teacher feedback. Based on the results, it is recommended that a contingency contract be used to create a mastery goal structure in the classroom. In addition, teachers’ feedback should be offered in a way that engages students in educational activities but does not trigger emotions or a sense of shame or guilt in them.
Keywords: classroom goal structure, conscious emotions, teacher emotion, teacherfeedback, guilt, shame -
زمینه و هدف
پژوهش حاضر بررسی رابطه بین مکانیزم های دفاعی و سبک های هویت با تاب آوری در اوایل و اواخر نوجوانی می باشد.
روشپژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی می باشد. بر همین اساس،از بین کلیه دانش آموزان دبیرستان های شهرستان جم در سال تحصیلی جاری، تعداد 300نفر(150دختر و 150پسر)،با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و از آنها خواسته شد تا پرسشنامه های سبک های هویت، مکانیسم های دفاعی و مقیاس تاب آوری را تکمیل نمایند.
یافته هانتایج به طور کلی نشان داد که بین سبک هویت اطلاعاتی، سبک هویت سردرگم/اجتنابی و هنجاری با تاب آوری رابطه مثبت و معناداری وجود ندارد. بین جرات ورزی با تاب آوری رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. بین سرسختی با تاب آوری رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. بین مکانیسم های دفاعی رشد یافته با تاب آوری رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. بین مکانیسم های دفاعی رشد نایافته با تاب آوری رابطه معناداری وجود ندارد. بین مکانیسم دفاعی روان آزرده با تاب آوری رابطه منفی و معناداری وجود دارد. همچنین نشان داده شد که میانگین سبک هویت اطلاعاتی در اواخر دوره نوجوانی افزایش می یابد و بین نوجوانان دختر و پسر از نظر متغیرهای مورد مطالعه تفاوت معناداری وجود ندارد.
نتیجه گیریبر اساس نتایج تحقیق می توان نتیجه گرفت که جرات ورزی و سپس سرسختی و مکانیسم های دفاعی رشد یافته مهمترین پیش بین های تاب آوری نوجوانان هستند. در پایان پیشنهادات و محدودیتهای تحقیق بیان شد.
کلید واژگان: کلیدواژه ها:مکانیسم های دفاعی, سبک های هویت, تاب آوری, نوجوانانIntroductionThe purpose of this study was to investigate the relationships between defense mechanisms, identity styles, hardiness and assertiveness with resiliency in early, mid, and late adolescence.
MethodsThe present study is a descriptive correlational study. Accordingly, from all high school students in Jam city in 2017-2018 academic year, 300 persons (150 girls and 150 boys) were selected using simple random sampling method and completed hardiness inventory, assertiveness scale, defense mechanisms inventory, and identity styles scale and resiliency scale.
ResultsThe results showed that there was no positive and significant relationship between information identity style, confused / avoidant and normative identity style with resilience. There was a positive and significant relationship between courage and resilience. There were positive and significant relationship between assertiveness and hardiness with resilience. There was a positive and significant relationship between developed defense mechanisms and resilience. There was no significant relationship between underdeveloped defense mechanisms and resilience. There was a significant negative relationship between neurotic defense mechanism and resilience. It was also shown that the mean of information identity style increases in late adolescence and there was no significant difference between male and female adolescents in terms of the studied variables.
ConclusionBased on the results of the study, it was concluded that assertiveness and then hardiness and developed defense mechanisms are the most important predictors of adolescent resilience. At the end, the suggestions and limitations of the research were stated.
Keywords: Defense Mechanisms, Identity Styles, Resilience, Adolescents -
هدف
پژوهش حاضر با هدف تعیین میران اثربخشی تکنیک های بازی درمانی گروهی بر حساسیت اضطرابی، درماندگی و تاب آوری دانش آموزان مبتلا به اختلال یادگیری انجام شد.
روشاین پژوهش از طرح شبه آزمایشی پیش آزمون -پس آزمون و پیگیری همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان دچار اختلال یادگیری مراجعه کننده به مرکز اختلال یادگیری آموزش و پرورش شهر بوشهر به تعداد 253 نفر در سال تحصیلی 98-1397 بود. از میان آن ها به روش نمونه گیری در دسترس 40 نفر که ویژگی های لازم را داشتند فهرست و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارش شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه حساسیت اضطرابی ریس، پترسون، گورسکی و مکنالی (1986)، پرسشنامه درماندگی آموخته شده کوینلس و نلسون (1988) و مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) بود. گروه آزمایش به مدت دوازده جلسه به صورت گروهی تحت آموزش قرار گرفت. داده های حاصل از پژوهش با آزمون تحلیل واریانس آمیخته با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.
یافته هایافته ها نشان داد تکنیک های بازی درمانی گروهی در گروه آزمایش موجب بهبود حساسیت اضطرابی، درماندگی و تاب آوری شده است و این تاثیر در مرحله پیگیری دو ماهه پایدار ماند (0/05˂P).
نتیجه گیریبا توجه به یافته های به دست آمده از مطالعه حاضر می توان نتیجه گیری کرد که آموزش تکنیک های بازی درمانی گروهی می تواند به عنوان یک روش مداخله ای در بهبود حساسیت اضطرابی، درماندگی و تاب آوری دانش آموزان با اختلال یادگیری استفاده شود.
کلید واژگان: بازی درمانی گروهی, تاب آوری, حساسیت اضطرابی, درماندگی, اختلال یادگیریAimThe aim of this study was to investigate of the effectiveness of group play therapy techniques on anxiety sensitivity, helplessness and resiliency in students with learning disabilities.
MethodsThis study was semi-experimental pre-test, post-test, and follow-up with control and experimental group. The statistical population consisted of 253 students with learning disabilities who had been referred to the Center for Learning Disabilities of Boushehr province’s Department of Education in 2018-2019 school year. Of these, using convenience sampling and considering the requirements of the research project based on Colorado Learning Difficulties Questionnaire (2011), Wechsler Intelligence Scale of Children, the fifth Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorder (DSM-5), 40 students were selected and assigned to an experimental group and a control group. The measurement tools were Anxiety Sensitivity Questionnaire (1986), Learned Helplessness Questionnaire (1988) and Connor-Davidson Resiliency Scale (2003). The experimental group received 12 sessions (45 minutes each) of group training. For statistical data analysis, mixed variance analysis with repeated measures design is used.
ResultsFindings showed that group play therapy techniques training has a significant effect on anxiety sensitivity, helplessness and resiliency and this effect remains unchanged in the two-month follow-up phase (P<0.05).
ConclusionFinally, we may conclude that group play therapy techniques training, as an effective and functional intervention, could be used to improve anxiety sensitivity, helplessness and resiliency of students with dyscalculia.
Keywords: group play therapy, resiliency, helplessness, learning disabilities -
بررسی اثربخشی آموزش مهارت های تاب آوری بر افزایش سلامت روان (مطالعه موردی: مددجویان کانون اصلاح و تربیت شهر بوشهر)زمینه و هدف
سلامت روانی در مفهوم عام خود نیز به سلامت فکر و تعادل روانی و دارا بودن خصوصیات مثبت روانی اطلاق می گردد و راه های دستیابی به سلامت فکر و روح که برای تعالی و تکامل فردی و اجتماعی انسان ها ناظم است با پرداختن به آن روشن می شود. هدف این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش مهارتهای تاب آوری بر افزایش سلامت روان مددجویان کانون اصلاح و تربیت شهر بوشهربود.
روش تحقیق:
این پژوهش از نوع نیمه تجربی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل است. جامعه هدف تحقیق کلیه مدد جویان کانون اصلاح و تربیت شهر بوشهر بودند. حجم نمونه شامل 40 نفر بود که تعداد 20 نفر به طور تصادفی به گروه آزمایش و تعداد 20 نفر به گروه کنترل گمارده شدند. ابزار این تحقیق شامل پرسشنامه سلامت روان و روش آموزشی آموزش مهارتهای تاب آوری بود.
نتایج و یافته های تحقیق:
یافته های آماری بیانگر تاثیر آموزش مهارتهای تاب آوری در افزایش سلامت روان در مددجویان کانون اصلاح و تربیت شهر بوشهر بود. در همین راستا تحلیل کوواریانس انجام شده نشان داد که آموزش مهارتهای تاب آوری در بهبود نشانه های جسمانی، اضطراب و بی خوابی و افسردگی در مددجویان کانون اصلاح و تربیت شهر بوشهر تاثیر معناداری دارد.
کلید واژگان: مهارت های تاب آوری, سلامت روان, کانون اصلاح و تربیتEvaluating the effectiveness of resilience skills training on increasing mental health (Case study: clients of Bushehr Correctional Center)Background and PurposeMental health in its general sense also refers to mental health and mental balance and having positive psychological characteristics and ways to achieve mental and spiritual health, which is responsible for the excellence and individual and social development of human beings by paying attention to It turns on. The aim of this study was to evaluate the effectiveness of resilience skills training on increasing the mental health of Bushehr Correctional Center clients.
Research method
This research is a semi-experimental type with pre-test and post-test with experimental and control group. The target population of the study was all helpers of Bushehr Correctional Center. The sample size included 40 individuals, 20 of whom were randomly assigned to the experimental group and 20 to the control group. The research tools included a mental health questionnaire and a training method for resilience skills training.
Results and research findingsStatistical findings showed the effect of resilience skills training in increasing mental health in clients of Bushehr Correctional Center. In this regard, the analysis of covariance showed that teaching resilience skills has a significant effect on improving the physical symptoms, anxiety and insomnia and depression in the clients of Bushehr Correctional Center.
Keywords: Resilience skills, mental health, correctional center -
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی زوج درمانی به روش طرحواره درمانی یانگ بر سازگاری زناشویی و طلاق عاطفی در زوجین متقاضی طلاق بود. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش شامل زوجین متقاضی طلاق مراجعه کننده به مرکز مشاوره دادگاه شهر بوشهر در فصل پاییز سال 1396 بودند. نمونه پژوهش 40 زوج بودند که با روش در دسترس انتخاب و با روش تصادفی ساده در دو گروه مساوی (هر گروه 20 زوج) جایگزین شدند. گروه آزمایش 10 جلسه 90 دقیقه ای (دو جلسه در هفته) تحت آموزش زوج درمانی با روش طرحواره درمانی یانگ قرار گرفت. گروه ها به پرسشنامه های سازگاری زناشویی اسپاینر (1976) و طلاق عاطفی گاتمن (1995) در مراحل پیش آزمون و پس آزمون پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS-19 و روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری استفاده شد. نتایج نشان داد که بین گروه های آزمایش و کنترل در سازگاری زناشویی و طلاق عاطفی تفاوت معناداری وجود داشت. به عبارت دیگر زوج درمانی به روش طرحواره درمانی یانگ باعث افزایش سازگاری زناشویی و کاهش طلاق عاطفی در زوجین متقاضی طلاق شد (05/0>p). بنابراین مشاوران و درمانگران می توانند از روش زوج درمانی به روش طرحواره درمانی یانگ برای افزایش سازگاری زناشویی و کاهش طلاق عاطفی در زوجین متقاضی طلاق استفاده کنند.
کلید واژگان: زوج درمانی, طرحواره درمانی, سازگاری زناشویی, طلاق عاطفیThe aimed of present research was determine the effectiveness of couple therapy by Young schema therapy method on marital adjustment and emotional divorce in divorce applicant. Present research was a semi-experimental with a pre-test and post-test design with a control group. The research population was included divorce applicant couples referring to court counseling center of Bushehr city in the autumn season of 2017 year. The research sample was 40 couple that were selected by available sampling method and randomly assigned to two equal groups (each group 20 couple). The experimental group trained couple therapy by Young schema therapy method for 10 sessions of 90 minutes (two sessions a week). The groups responded to the questionnaires of Spanier’s marital adjustment (1976) and Guttman's emotional divorce (1995) in pre-test and post-test phases. To analyze the data was used from SPSS-19 software and multivariate analysis of covariance method. The results showed that there was a significant difference between the experimental and control groups in marital adjustment and emotional divorce. In other words, couple therapy by Young schema therapy method led to increase marital adjustment and decrease emotional divorce in divorce applicant couples (p
Keywords: couple therapy, Schema Therapy, marital adjustment, emotional divorce -
سلامت حالتی پویاست که بر اساس آن افراد به طور مداوم خود را با تغییرات محیط داخلی و خارجی سازگار می کنند. علوم و رشته های مختلفی به تبیین سلامت پرداخته اند که از میان آن ها رشته های حوزه ی بهداشت جامعه، نگاه ویژه ای بر این مقوله دارند. پژوهش حاضر با هدف بررسی و تدوین مدل ساختاری پیش بینی بهزیستی ذهنی بر اساس ذهنیت فلسفی و کمال گرایی با میانجی گری ذهن آگاهی در کارمندان مرد شهر تهران انجام شده است. پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه ی موردمطالعه در این پژوهش شامل کلیه ی کارمندان مرد در چهار دستگاه دولتی نهاد ریاست جمهوری، ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز، گمرک و وزارت صنعت و معدن شهر تهران در سال 1397 بودند. در پژوهش حاضر از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای استفاده شد. حجم نمونه با توجه به تعداد متغیرهای پژوهش، 300 نفر در نظر گرفته شد. ابزار این تحقیق، پرسشنامه های ذهنیت فلسفی اسمیت (2005)، کمال گرایی بشارت (2007)، ذهن آگاهی بایر و همکاران (2006) و بهزیستی ذهنی کییز و ماگیارمو (2003) بودند. روش آماری مورداستفاده در پژوهش، تبیین مدل ساختاری بود. مدل ساختاری پیش بینی بهزیستی ذهنی بر اساس ذهنیت فلسفی و کمال گرایی با میانجی گری ذهن آگاهی در کارمندان مرد با داده های گردآوری شده برازش قابل قبول و مطلوبی داشت (0/05>P)؛ بنابراین می توان چنین نتیجه گیری کرد که ذهنیت فلسفی و کمال گرایی با میانجی گری ذهن آگاهی، بهزیستی ذهنی در کارمندان مرد شهر تهران را تبیین می کند.
کلید واژگان: بهزیستی ذهنی, ذهنیت فلسفی, کمال گرایی, ذهن آگاهی, معادلات ساختاریHealth is a dynamic state in which individuals consistently adapt themselves to the internal and external changes. Different sciences and disciplines have addressed health issues, which among them, the community health disciplines have a special look at the subject. The purpose of this study was to investigate and develop a structural model for prediction of subjective well-being based on philosophical and perfectionism mentality through mediation of mindfulness in Tehran male employees. The present research was a correlation research and the target population of this study included all male employees of four state departments of Tehran in 2018. In this study, multi-stage cluster random sampling method was used. The sample size was 300 people according to the number of variables in the research. In this research the philosophical mentality, perfectionism, mindfulness, and subjective well-being questionnaires were used. Analyzing of data was performed using path analysis and structural modeling. The structural model of prediction of subjective well-being prediction based on philosophical mentality and perfectionism with the mediation of mindfulness in male employees was satisfactorily matched with research data (p<0.05). Therefore, it can be concluded that the subjective well-being in the men employees of Tehran state departments is explained by the philosophical mindedness and perfectionism through mediation of mindfulness .
Keywords: Subjective well-being, philosophical mindedness, perfectionism, mindfulness, Structural Modeling -
هدفهدف پژوهش تعیین اثربخشی آموزش مداخله روان شناسی مثبت بر افزایش بهزیستی، سرزندگی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان بود.روشروش پژوهش شبه آزمایشی با گروه گواه، پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری 1 ماهه و جامعه آماری شامل 360 نفر از دانش آموزان دختر پایه سوم دوره متوسطه اول در سال تحصیلی 1395-1394 در بخش چاروسا شهرستان کهگیلویه بود. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای از بین 12 دبیرستان دخترانه، 2 دبیرستان ام کلثوم و خدیجه کبری و از هر دبیرستان یک کلاس انتخاب شد و 48 دانش آموز که معیارهای ورود به پژوهش را داشتند؛ به شکل تصادفی در گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. ابزارهای گردآوری داده ها پرسشنامه سرزندگی تحصیلی حسین چاری و دهقانی زاده (1391)، پرسشنامه بهزیستی روان شناختی ریف (1989)، کارنامه آموزشی دانش آموز و مداخله روان شناسی مثبت ساوج (2011) بود که در 11 جلسه 60 دقیقه ای هفته ای یکبار در مورد گروه آزمایش اجرا شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری مکرر تحلیل شد.یافته هانتایج نشان داد که آموزش برنامه روان شناسی مثبت بر بهزیستی (18/50 =F، 001/0 =P) و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان گروه آزمایش (66/78 =F، 001/0 =P) اثر داشته و این تاثیر در مرحله پیگیری پایدار مانده است؛ اما مداخله مذکور تاثیری در بهبود پیشرفت تحصیلی دانش آموزان نداشته است (21/2=F، 09/0=P).نتیجه گیریمداخله روان شناسی مثبت از کارایی لازم جهت افزایش بهزیستی و سرزندگی برخوردار است؛ بنابراین روش مداخله ای موثری است که درمانگران می توانند جهت رشد ویژگی های مثبت روان شناختی نوجوانان و دانش آموزان از آن استفاده کنندکلید واژگان: بهزیستی, پیشرفت تحصیلی, روان شناسی مثبت, سرزندگیAimThe purpose of this study was to determine the effectiveness of Positive Psychology Intervention training on enhancement of wellbeing, academic buoyancy and academic achievement in students.MethodA quasiexperimental method was used with control group and pre-test, post-test and one-month follow-up. The population consisted of 360 female secondary third grade school students in the academic year 2015-16 in the Charosa district of the City of Kohgiluyeh western Iran. Using a multi-stage cluster sampling method, 12 girls' high schools were selected. Of these, two high schools namely, Umm-e-Kulthum and Khadijeh-e-Kobra and from each high school one class was selected and 48 students who fulfilled the necessary research entrance criteria were randomly assigned to an experimental and a control group. Data collection tools were as follows: Hoseinchari and DehghaniZadeh’s (2012) Academic Buoyancy Scale, Ryff’s (1989) Psychological well-being inventory, the grade point average (GPA) and Savajs' Positive Psychology Intervention Program (2011) which included 11 weekly sessions of 60-minutes duration. The intervention program was carried out with the experimental group only. Data was analyzed using mixed variance analysis with repeated measures designResultsResults showed that Positive Psychology Intervention training had a significant effect on wellbeing (F= 16.71, P= 0.001), and academic buoyancy (F= 16.21, P= 0.001), and that this effect remained stable after the follow-up phase. However, the intervention did not have any effect on the improvement of students' academic achievement.ConclusionPositive Psychology Intervention has the necessary efficacy to enhance wellbeing and academic buoyancy. Hence, it can be used as an effective intervention by therapists to develop psychological positive characteristics in adolescents as well as college students.Keywords: academic achievement, buoyancy, positive psychology, wellbeing
-
مقدمهخانواده نیازهای اعضای آن را تامین می کند و زوجین متقاضی طلاق مشکلات فراوانی به ویژه در زمینه الگوهای ارتباطی و طلاق عاطفی دارند. هدف این پژوهش تعیین اثربخشی زوج درمانی به روش ایماگو تراپی هندریکس بر بهبود الگوهای ارتباطی و کاهش طلاق عاطفی بود.روشپژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش شامل زوجین متقاضی طلاق مراجعه کننده به مرکز مشاوره دادگاه شهر بوشهر در فصل پاییز سال 1396 بودند. نمونه پژوهش 40 زوج بودند که با روش در دسترس انتخاب و با روش تصادفی ساده در دو گروه مساوی (هر گروه 20 زوج) جایگزین شدند. گروه آزمایش 10 جلسه 90 دقیقه ای (دو جلسه در هفته) تحت آموزش زوج درمانی با روش ایماگو تراپی هندریکس قرار گرفت. گروه ها به پرسشنامه های الگوهای ارتباطی و طلاق عاطفی در مراحل پیش آزمون و پس آزمون پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری استفاده شد.یافته هایافته ها نشان داد بین گروه های آزمایش و کنترل در الگوهای ارتباطی و طلاق عاطفی تفاوت معناداری وجود داشت. به عبارت دیگر زوج درمانی به روش ایماگو تراپی هندریکس باعث افزایش الگوی ارتباطی سازنده و کاهش الگوهای ارتباطی اجتنابی و توقع/کناره گیری و طلاق عاطفی در زوجین متقاضی طلاق شد (05/0>p).نتیجه گیرینتایج حاکی از اثربخشی زوج درمانی به روش ایماگو تراپی هندریکس بر الگوهای ارتباطی و طلاق عاطفی در زوجین متقاضی طلاق بود. بنابراین مشاوران و درمانگران می توانند از روش زوج درمانی به روش ایماگو تراپی هندریکس برای بهبود الگوهای ارتباطی و کاهش طلاق عاطفی زوجین متقاضی طلاق استفاده کنند.کلید واژگان: زوج درمانی, ایماگو, الگوهای ارتباطی, طلاق, عاطفیIntroductionThe family is meeting the needs of its members and divorce applicant couples have many problems especially in communication patterns and emotional divorce. The aimed this research was determine the effectiveness of couple therapy by Hendrix imago therapy method on improving communication patterns and reducing emotional divorce.MethodsPresent research was a semi-experimental with a pre-test and post-test design with a control group. The research population was included divorce applicant couples referring to court counseling center of Bushehr city in the autumn season of 2017 year. The research sample was 40 couple that were selected by available sampling method and randomly assigned to two equal groups (each group 20 couple). The experimental group trained couple therapy by Hendrix imago therapy method for 10 sessions of 90 minutes (two sessions a week). The groups responded to communication patterns and emotional divorce questionnaires in pre-test and post-test phases. To analyze the data was used from multivariate analysis of covariance method.ResultsThe findings showed there was a significant difference between the experimental and control groups in communication patterns and emotional divorce. In other words, couple therapy by Hendrix imago therapy method led to increase constructive communication pattern and decrease avoidance and demand/retiring communication patterns and emotional divorce in divorce applicant couples (p<0/05).ConclusionsThe results indicate the effectiveness of couple therapy by Hendrix imago therapy method on communication patterns and emotional divorce in divorce applicant couples. Therefore, counselors and therapists can be used from couple therapy by Hendrix imago therapy method to improve communication patterns and reduce emotional divorce of divorce applicant couples.Keywords: Couple Therapy, Imago, Communication Patterns, Divorce, Emotional
-
هدفهدف پژوهش تعیین اثربخشی آموزش تنظیم هیجان بر فرسودگی تحصیلی، پذیرش اجتماعی و عواطف دانش آموزان دچار ناتوانی یادگیری بود.روشروش پژوهش شبه آزمایشی با گروه گواه و طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری و جامعه آماری 513 دانش آموز پسر دچار انواع ناتوانی یادگیری پایه سوم تا پنجم ابتدایی ارجاع داده شده به مرکز اختلال یادگیری آموزش و پرورش بوشهر در سال تحصیلی 1396-1395 بود. از میان آنها به روش نمونه گیری در دسترس ابتدا 160 نفر که ویژگی های لازم را داشتند؛ فهرست شدند و سپس 34 نفر انتخاب و در گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه های فرسودگی تحصیلی برسیو، سالانووا و اسچفلی (2007) ، پذیرش اجتماعی فورد و رابین 1970، عواطف ویلیامز، کمپل و آهرانز (1997) و برنامه آموزشی تنظیم هیجان آلن، مک هاگ و بارلو 2009 بود که طی 8 جلسه 5/1 ساعته یک بار در هفته در مورد گروه آزمایش اجرا شد. داده های حاصل از اجرای پرسشنامه ها در مورد دو گروه در سه مرحله اندازهگیری، با استفاده از تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری مکرر تحلیل شد.یافته هانتایج نشان داد آموزش تنظیم هیجان بر فرسودگی تحصیلی (232/3 =F، 013/0 =P) ، پذیرش اجتماعی (467/4 =F، 001/0 =P) و عواطف (327/4 =F، 021/0 =P) اثر داشته و این تاثیر در مرحله پیگیری دو ماهه پایدار مانده است.نتیجه گیریاز آنجا که آموزش تنظیم هیجان سبب ارتقاء تعامل فرد با هم سال ها، افزایش آگاهی، پذیرش و ابراز هیجان های او می شود، میتوان از آن بهعنوان روش مداخله ای مؤثری برای کاهش فرسودگی تحصیلی و افزایش پذیرش اجتماعی و بهبود عواطف دانش آموزان دچار انواع ناتوانی یادگیری و دانش آموزان دچار اختلال های مشابه استفاده کرد.کلید واژگان: پذیرش, عواطف, فرسودگی, ناتوانی یادگیری, هیجانAim: The research aim was to investigate effectiveness of emotion regulation training in reducing school burnout and improving social acceptance and affection of students with learning disabilities.MethodsResearch method was quasi-experimental with pretest, posttest, and control group and follow-up. Statistical population consisted of 513 third- to fifth-grade male primary students with all kinds of learning disabilities who had been referred by the schools to the center for learning disabilities of Bushehr province’s Department of education in 2016-2017 school year. Of these, using convenience sampling and considering requirements of research project, 160 students were short-listed in the first stage, and of these, 34 students were selected and assigned to an experimental group and a control group. Measurement tools were Breso, Salanova & Schoufeli’s school burnout questionnaire (2007), Ford and Rabin’s social acceptance questionnaire 1970, Williams, Chambless & Ahrens’s affective scale (1997), Allen, McHugh and Barlow’s emotion regulation training scheme 2009. The experimental group subjects received eight weekly 90-minute sessions of emotion regulation training. Data gathered from questionnaires filled out by both groups were analyzed in three stages using repeated measuresResultsFindings showed that emotion regulation training has a significant effect on school burnout (F= 3.232, P= 0.013), social acceptance (F= 4.467, P= 0.001) and affection (F= 4.327, P= 0.021) and this effect remains unchanged in the two-month follow-up phase.ConclusionSince emotion regulation training helps improves individuals’ interactions with peers and increases their awareness, acceptance and emotional expression, such training can be used as an effective intervention method to reduce school burnout and to improve social acceptance and emotions of students with various learning and other disabilities.Keywords: acceptance, affective, burnout, emotion, learning disabilities
-
هدف پژوهش حاضر بررسی مقایسه ای نقش خودکارآمدی مادرانه و فراهیجان مادر بر تنظیم هیجانی کودکان دارا و فاقد پدر در مقطع سنی 8 تا 11سال بود. نمونه کودکان دارای پدر به صورت تصادفی مرحله ای از دانش آموزان ناحیه 3 شیراز و گروه دانش آموزان فاقد پدر به جهت همتاسازی با گروه دارای پدر، از همان ناحیه و به صورت دسترس از بین دانش آموزان تحت پوشش یک مرکز خیریه انتخاب شدند. در نهایت 200 نفر دانش آموز کلاس دوم تا پنجم (هر گروه 100 نفر) و مادرانشان در پژوهش شرکت کردند. مادران هر دو گروه ابزارهای پژوهش شامل چک لیست تنظیم هیجانی کودکان، مقیاس خودکارآمدی مادرانه و مقیاس فراهیجان والدین را تکمیل کردند. نتایج نشان داد که از بین ابعاد خودکارآمدی مادران، بعد خودمدیریتی پیش بین مثبت و معنی داری برای تنظیم هیجانی کودکان دارای پدر بود. همچنین از بین ابعاد خودکارآمدی مادران، بعد خودمدیریتی پیش بین منفی و معنی داری برای تغییرپذیری کودکان دارا و فاقد پدر بود. از بین ابعاد فراهیجان مادران، بعد عقاید مربوط به هدایت گری پیش بین مثبت و معنی داری برای تنظیم هیجانی کودکان دارا و فاقد پدر بود. علاوه بر این از بین ابعاد فراهیجان مادران، بعد عقاید مربوط به هدایت گری پیش بین مثبت و معنی داری برای تغییرپذیری کودکان دارای پدر بود. در مقابل، عقاید مربوط به هدایت گری پیش بین منفی و عقاید مربوط به پذیرش، پیش بین مثبت و معنی داری برای تغییرپذیری کودکان فاقد پدر بودند. نتایج پژوهش حاضر نشان دهنده اهمیت متغیرهای والدینی مادرانه همچون خودکارآمدی و فراهیجان در شکل گیری تنظیم هیجانی در کودکان است.کلید واژگان: خودکارآمدی مادرانه, فراهیجان مادر, تنظیم هیجانی, کودکان فاقد پدرThe aim of this study was to comparing role of maternal self efficacy and maternal meta-emotion on children’s emotion regulation in children with and without father.The sample of children with father selected by multistage sampling from district 3 of Shiraz and the sample of fatherless children selected from a charity center. Finally, 200 students in second grade unit fifth and their mothers participated in the study. Both groups completed research tools including emotion regulation checklist, parental self-efficacy scale and Parents' Meta-emotion philosophy scale.The results showed that from dimensions of maternal self-efficacy, self-management has significant positive predictor for emotional regulation in children with father. None of the maternal self-efficacy was significant predictors for emotional regulation in fatherlessness children. Also from dimensions of maternal self-efficacy, self-management has significant positive predictor for Emotional Lability/Negativity in children with and without father. Furthermore, from the dimensions of maternal meta emotion, self-coaching has significant positive predictor for emotional regulation in children with and without father.In contrast, in the fatherlessness children the self-coaching beliefs have significant positive predictor and awareness beliefs have negative significant predictor for emotional Lability/negativity.Keywords: Maternal self efficacy, Maternal meta-emotion, Emotion regulation, Fatherlessness children
-
مقدمه
هدف از انجام این پژوهش بررسی اثربخشی درمان چشم انداز زمان بر راهبردهای انگیزشی و شناختی دانشجویان دختر اهمال کار دانشگاه خلیج فارس بوشهر بود.روش
پژوهش حاضر یک طرح آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. ابزارهای این پژوهش پرسشنامه اهمال کاری تحصیلی سواری، پرسشنامه چشم انداز زمان زیمباردو و پرسشنامه راهبرد های انگیزشی زشو و بارانت بودند. روش پژوهش به این صورت بود که ابتدا 300 نفر از دانشجویان دختر دانشگاه خلیج فارس بوشهر که در حال تحصیل در سال تحصیلی 96-1395 بودند به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند و پرسشنامه ی اهمال کاری تحصیلی را پر کردند، سپس 36 نفر از آن ها که دارای اهمال کاری بالابودند به طور تصادفی انتخاب و به دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. درمان چشم انداز زمان (طی شش جلسه) بر اساس پروتکل آموزشی زیمباردو (2012) ، به عنوان متغیر مستقل در نظر گرفته شد. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیری و با استفاده از نرم افزار آماری SPSS انجام گرفت.یافته ها
نتایج تحقیق نشان داد که درمان چشم انداز زمان باعث افزایش معنا داری در هدف تسلط، هدف عملکردی، نیاز به شناخت، اهمال کاری تحصیلی، انتظار موفقیت، ارزش تکلیف، سازمان دهی، مرور و خود تنظیمی فراشناختی شد. اما در متغیر هدف اجتنابی 19/0 = p تغییر معناداری صورت نگرفت.نتیجه گیری
بر مبنای نتایج، درمان چشم انداز زمان یک رویکرد درمانی موثر برای افزایش راهبردهای انگیزشی و شناختی در دانشجویان دختر اهمال کار است.کلید واژگان: درمان چشم انداز زمان, راهبردهای انگیزشی, راهبردهای شناختی, دانشجویان اهمال کارIntroductionThe purpose of this research was to examine the effectiveness of time Prespective therapy on motivational strategies and cognitive in procrastinition students.MethodDesign of this experimental research was pretest-posttest associated with control group. Instruments of the present study includes the Zimbardo Time Perspective Questionnaire, Zusho and Barnett procrastination Motivational-cognitive Questionnaire (2011) and Tuckman and Brousse Questionnaire (1991). Statistical population consists of all the students studying at Gulf University in the academic year 2015-2016; and 300 of them were selected by multistage cluster sampling and responded to the academic procrastination scale (TPS). Then by using cutting point, 36 Procrastinition girl Students were randomly assigned to two experimental and control groups. Time perspective therapy (six sessions) was considered as an independent variable based on the Zimbardo protocol (2012). To analyze the data, Multivariate Covariance Analysis was performed using SPSS software. Findings: The results of the research showed that Time Prespective Therapy improvement of motivational and Cognitive strategies and procrastination in the experimental group compared with the control group. The results of ANCOVA analysis showed that, through controlling pretests, there is a meaningful difference between posttests of mastery goals, performance- approach goals, need for cognition, procrastination, expectation for success, task value, rehearsal, organization and metacognitive self-regulation in experimental and control groups. But, there was no significant change in the avoidance goal variable (p = 0. 19).ConclusionBased on the results Time Perspective Therapy is an effective therapeutic approach to increasing Motivational Strategies and Cognitive in Procrastinition girl StudentsKeywords: Time Prespective Therapy, Motivational Strategy, Cognitive Strategy, Procrastinition Student -
خودباوری، یکی از خصوصیات مهم و اساسی شخصیت هر فرد را تشکیل می دهد و بر روی سایر جنبه های شخصی انسان اثر می گذارد و کمبود یا فقدان آن باعث عدم رشد سایر جنبه های شخصیت خواهد شد. هدف پژوهش حاضر، تعیین رابطه بین ارزش های فرهنگی، شیوه های فرزندپروری، منابع کنترل و سبک های اسنادی با خودباوری جوانان استان بوشهر بود. روش تحقیق حاضر، توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل تمامی جوانان استان بوشهر بود که از بین شهرستان های مختلف استان بوشهر، به روش نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای تعداد 3000 نفر انتخاب گردیدند. ابزارهای پژوهش حاضر شامل پرسشنامه های سبک های اسنادی سلیگمن، منبع کنترل لوینسون، مقیاس خودباوری روزنبرگ و ارزش های فرهنگی هافستد بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها ازضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده شد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که فرهنگ مردسالاری- زن سالاری و فرهنگ توزیع قدرت با خودباوری رابطه معکوس معنی داری دارد. بین شیوه فرزند پروری منطقی و شیوه فرزندپروری استبدادی با خودباوری رابطه معنی داری به دست آمد. بین منبع کنترل درونی و بیرونی با خودباوری رابطه معنی داری وجود داشت. از طرف دیگر، سبک های اسنادی خوشبینانه و بدبینانه رابطه معنی داری با خودباوری داشتند. بنابراین، بر اساس نتایج تحقیق می توان گفت که منبع کنترل درونی و سبک های اسنادی خوشبینانه به خوبی می توانند خودباوری جوانان را پیش بینی نمایند.کلید واژگان: خودباوری, ارزش فرهنگی, فرزند پروری, منبع کنترل, سبک اسنادی و جوانانSelf-belife is one of the essential characteristics of every person's personality and affects other aspects of the individual, and the shortage or lack of them leads to the lack of growth of other aspects of personality. The study is to identify the barriers of self-belife among young people and to examine some of the important pridictors of youth self-efficacy in Bushehr province. The research method is descriptive and correlational. The population consisted of all youths in Bushehr city. 3000 youth from different cities of Bushehr province were selected through multistage cluster sampling. The research tools included a semi-structured interview, and the Seligman attributional styles questionnaire, the Levinson locus of control scale, Rosenberg self-belife scale and Hofstede's cultural attitudes. Pearson correlation coefficient and regression analysis were used to analyze the data. The results of data analysis showed that the most important barriers of youth self-belife include unemployment, lack of independence, ignorance and inability to connected with others. Also, the culture of patriarchy-womanhood and the culture of power distribution with self-efficacy had a significant reverse relation. the domocratic parenting style and the authoritarian parenting style with self-belife had a significant relation. There was a significant relationship between the internal and external control locus with self-belife. On the other hand, optimistic and pessimistic attributional styles had a significant relation with self confidence. Therefore, according to the results of the research, unemployment is the most important barrier to youth self-belife. Also, internal control locus and optimistic attributional styles can be predict young people's self-belife.Keywords: Self-belife, Cultural Value, Parenting Style, Locas of Control, Attributional Style, Youth
-
درس آمار در میان دانشجویان رشته ی روان شناسی جزء اضطراب آورترین درس های دانشگاهی محسوب می شود. این اضطراب اثرات منفی بر عملکرد دانشجویان در درس آمار می گذارد. هدف از پژوهش حاضر تعیین رابطه ی بین نیاز های اساسی روان شناختی و اضطراب آمار بود. بدین منظور یک نمونه ی 350 نفری از دانشجویان رشته ی روان شناسی دانشگاه بین الملل امام خمینی (ره)، دانشگاه پیام نور و دانشگاه تربیت معلم استان قزوین به روش نمونه گیری خوشه ایمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای تحقیق شامل پرسش نامه اضطراب آمار مورگان و مقیاس ارضای نیازهای اساسی روان شناختی جوهانسون و فینی بود. روایی پرسش نامه ها با استفاده از روش تحلیل عامل و پایایی آن ها به روش آلفای کرونباخ احراز گردید. یافته های به دست آمده با استفاده از روش تحلیل هم بستگی بنیادی نشان داد، ابعاد نیاز های اساسی روان شناختی رابطه ی معناداری با میزان اضطراب آمار و عملکرد آمار دارند. هم چنین نتایج تحلیل کانونی یک مجموعه ی معنادار بین نیاز های اساسی روان شناختی و اضطراب آمار را نشان داد. درمجموعه ی اول ابعاد نیاز به خودمختاری، شایستگی و پیوندجویی، رابطه ی منفی و معناداری با اضطراب آمار و رابطه ی مثبت و معناداری با عملکرد در آمار داشتند. درمجموع، با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت، آن دسته از دانشجویان روان شناسی که احساس شایستگی، پیوندجویی و خودمختاری بیش تری دارند، میزان اضطراب آمار کمتر و عملکرد بهتری تجربه می کنند. در پایان نتایج به تفصیل مورد تبیین قرار گرفت.کلید واژگان: اضطراب آمار, نیازهای اساسی روان شناختی, دانشجویان روان شناسیIntroduction Anxiety is one of the most important motivational and cognitive variables which significantly affects academic achievement, learning, performance as well as attention, concentration and information retrieval of learners (Schunk, Pintrich and Meece, 2008). Among the known types of anxiety in the area of education, one can point to test anxiety and statistics anxiety (Visany, Lavasanai and Ajehei, 2012). Cruise, Cash and Bolton (1985) found that statistics course anxiety is a multidimensional structure (Morgan, 2007). There is evidence in the literature that most students experience a high level of anxiety for statistics course (Slootmaeckers, 2014). Several studies reported a strong negative relationship between anxiety and performance in the statistics course (Chew and Dillon, 2014; Onwuegbuzie, 2004). Pan and Tang (2004) concluded that positive psychological components, such as psychological needs, can predict statistics course anxiety. The study of Uzman (2014) showed that psychological needs can explain the anxiety. The need for communication followed by the need for competence has a high predictive power to explain anxiety (Uzman, 2014). Arsalanogulu, Takin, Arsalanogulu and Auzmatlu (2010) found that there was a difference between anxiety levels and basic psychological needs (competence) by gender. In addition, the study of Kormas, Karamali and Anagnostopoulos, (2014) showed that students who experience high levels of attachment anxiety tend to experience low levels of satisfaction of basic psychological needs, which in turn, leads to symptoms of depression in their everyday life. The results of Quested et al. (2011) showed that satisfaction of basic psychological needs has a significant negative relationship with cognitive anxiety and physical anxiety. Moreover, satisfaction of psychological needs with the mediation of risk assessment significantly affects cognitive and physical anxiety of athletes. Therefore, the main research objective of this study was to determine the relationship of basic psychological needs (autonomy, competence, relatedness) with statistics course anxiety and its dimensions.
Research question Does the linear combination of basic psychological needs (autonomy, competence, relatedness) have predictive power of statistics course anxiety and its dimensions for students of psychology?
Method This research was descriptive and correlational. The statistics population included all psychology students in the International University of Imam Khomeini (RA), Tarbiat Moallem University and PNU in Qazvin city. Finally, a sample of 350 university students of Qazvin city (250 female and 100 male) were selected via multistage cluster sampling method. The research instruments including were Statistics Anxiety Measure (SAM) of Morgan (2007) and Basic Psychological Needs Satisfaction Scale (BNSG-S) (Johnston and Finney, 2010). The validity and reliability of all these the instruments were confirmed. The data were analyzed by the canonical correlation analysis and the path analysis.
Results Before examining the relationship among the research variables, it was confirmed that the data were distributed normally through the skewness and kurtosis indices. KolmogorovSmirnov test results also showed that the data were normally distributed. The Pearson correlation coefficient showed that the relationship of basic psychological needs (autonomy, competence and relatedness) with statistics course anxiety and its dimensions was significant. The canonical correlation was used to examine the relationship between the linear combination of psychological needs components and the linear combination of statistics course anxiety components. The F and Wilk's lambda values showed that there was a significant relationship between the two variables. In this research, psychological needs explained 0.61 percent of statistics course anxiety variations of psychology students, and the need for competence has maximum beta coefficient. The path analysis results showed that model fit indices have an acceptable fit. Moreover, the relationship between the direct path coefficient of basic psychological needs and statistics course anxiety was significant. Moreover, the indirect effect of basic psychological needs (autonomy, competence and relatedness) on statistics course anxiety and its dimensions was significant.
Discussion Results showed that there was a significant negative relationship between the satisfaction of basic psychological needs and statistics anxiety of students. In explaining such findings, it can be said that, according to the Self-Determination Theory (SDT), people are naturally motivated for growth and health. They also inherently have basic psychological needs. Satisfaction of these needs contributes to growth and health. Failure to satisfy any of the psychological needs will put mental health at risk. In this regard, the study of (Ryan & Deci, 2000; Uzman, 2014) showed that satisfaction of psychological needs supports the feeling of being and when these needs are suppressed, the individual gets sick and passive. On the other hand, the study of Lynch (2010) showed that creating opportunities to opt-out has an important role in supporting autonomy and is associated with psychological well-being. People with higher levels of autonomy have higher self-regulation, self-control and critical thinking. People with higher levels of competence have higher problem-solving ability and coping skills, and people with higher levels of relatedness have higher social protection, social skills and empathy skills. In fact, these characteristics help students whose basic psychological needs are satisfied at higher levels learn statistics with higher motivation, interest and ability, and consequently, they will have better performance in this course.Keywords: Basic psychological needs, Statistics course anxiety, its dimensions, Psychology students -
زمینه و هدفزایمان علاوه بر اینکه یک شرایط تنش زا برای فرد باردار به حساب می آید، یک پدیده مهم در زندگی مادر می باشد و درد ناشی از آن غیرقابل اجتناب بوده و در خانم های نخست زا نیز شدیدتر و طولانی تر است. با توجه به ناخوشایندی درد زایمان، بررسی و شناخت متغیرهای تاثیرگذار بر آن، اهمیت دارد.روش بررسیاین تحقیق از نوع همبستگی است که برای اجرای آن از بین زنان نخست زایی که برای زایمان به بیمارستان شهدای خلیج فارس بوشهر در بازهی زمانی بین اسفند 94 تا خرداد 95 مراجعه کرده و واجد شرایط تعریف شده در اهداف تحقیق بودند، تعداد 120 نفر به شیوه ی نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با استفاده از مقیاس ارزیابی تغییرات رفتاری در برابر درد (PBI)، مقیاس درجه بندی عددی- بصری درد (VAS)، پرسشنامه سرسختی روان شناختی اهواز (AHI)، مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون (CD-RISC) و مقیاس سنجش حمایت اجتماعی فیلیپس مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با روش ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی به روش هم زمان و همچنین گام به گام با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزیه وتحلیل آماری قرار گرفت.یافته هایافته ها نشان دادند که سرسختی روانشناختی، حمایت اجتماعی و تاب آوری قادر به پیش بینی تغییرات مربوط به شدت رفتاری و بصری احساس درد زایمان در زنان نخست زا می باشند، به طوری که این متغیرها اثر مثبت بر درد زایمان زنان نخست زا دارند.نتیجه گیریبا توجه به یافته های پژوهش به نظر می رسد ارتقاء متغیرهای تاب آوری، سرسختی روانشناختی و حمایت اجتماعی، در یک زن باردار می تواند در مدیریت درد موثر بوده و از طریق غلبه بر هیجان های منفی و ترس تجربه خوشایندی را برای زن فراهم سازد و بر ترجیح آنها به روش زایمان طبیعی نسبت به سزارین، تاثیر گذارد.کلید واژگان: درد زایمان, سرسختی روان شناختی, حمایت اجتماعی, تاب آوریBackground And AimsDelivery in addition to being stressful situations for a pregnant person, it is an important phenomenon in the life of the mother and pain result from it, is unavoidable and is also more severe and longer in nulliparous women. Due to unfavorable labor, to investigate the factors influencing is important.MethodsThis research is a correlation study that for the implementation among nulliparous women referred for delivery to Bushehr Persian Gulf Martyrs Hospital, a sample of 120 subjects was selected by convenience sampling in the period between February 2016 and June 2016. Samples were evaluated using Percent Behavioral Intensity (PBI), Visual Analogue Scale (VAS), Ahvaz hardiness inventory (AHI), Connor-Davidson Resilience Scale (CD-RISC) and Philips Social Support Inventory (PSSI). The data were analyzed using linear regression analysis with enter and stepwise method by SPSS.ResultsThe results showed that psychological hardiness, social support and resiliency are able to predict the severity of visual and behavioral changes of feeling labor pains in nulliparous women, So that these variables have a positive effect on labor in nulliparous women.ConclusionAccording to research findings, it seems to promote resiliency, hardiness and social support in a pregnant woman can be effective in pain management and by overcoming on negative emotions and fear is provided a pleasure experience for women. It affects to prefer a normal delivery compared to cesarean section.Keywords: Labor, Psychological hardiness, Social support, Resilience
-
اخیرا باب جدیدی در مطالعات هیجان ها، تحت عنوان هیجان های خود آگاه، مطرح شده است؛ اما تحقیقات کمی درباره معنا،رشد و مکانیزم های اثرگذاری آن ها، انجام شده است. بر همین اساس، پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش سبک های اسنادی در هیجان های خودآگاه شرم و گناه کودکان انجام شد. نمونه پژوهش شامل 565 نفر از دانش آموزان پایه های چهارم، پنجم و ششم شهر گله دار بودند؛ که بر اساس نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای انتخاب شدند و دو پرسش نامه، آزمون هیجان خودآگاه برای کودکان (TOSCA-C) و نسخه تجدید نظر شده پرسش نامه ی سبک اسناد کودکان (CASQ–R) را تکمیل نمودند. اعتبار و پایایی این ابزارها مورد بررسی قرار گرفت که در حد مطلوب ارزیابی گردید. نتایج نشان داد که از ابعاد سبک اسنادی منفی به ترتیب سه بعد پایدار منفی، درونی منفیو کلی منفی به صورت مستقیم و از ابعاد سبک اسنادی مثبت، بعد پایدار مثبت به صورت معکوس، شرم را پیش بینی می نمایند. به علاوه، از ابعاد سبک اسنادی منفی به ترتیب دو بعد پایدار منفی و کلی منفی به صورت معکوس و از ابعاد سبک اسنادی مثبت، بعد پایدار مثبت به صورت مستقیم، هیجان گناه را پیش بینی نمود. لذا الگوی اسناددهی متفاوتی در هیجان شرم و گناه کودکان مشاهده گردید. یافته های پژوهش در راستای اهمیت نحوه اسناد دهی دانش آموزان در تجربه هیجان های خودآگاه مورد بحث و بررسی قرار گرفت.کلید واژگان: سبک اسنادی, هیجان خودآگاه, شرم, گناه, دانش آموز ابتداییIntroduction Until recently, the self-conscious emotions have been poorly studied. Few studies on their meanings, how they are developed, and how individual differences arise have been conducted (Lewis, 2011). Self-conscious evaluative emotions have important roles in childrens motivation, social competence, and adjustment (Lewis & Sullivan, 2005). Shame and guilt are two self-conscious emotions that are necessary from childhood to be considered. Shame is the product of the self-evaluation of its actions in regard to standards, rules, goals and a global attribution. This emotion is a consequence of a failure when someone accepts the responsibility for failure and there is a global focus on the self. Shame can occur in response to either failed moral actions or poor achievements (Lewis, 1992). Guilt/regret also occurs in response to accepting personal responsibility for a failure, but it is not as intensely negative as shame, because, with guilt, the focus of attention is on the individuals specific actions that resulted in the failure. Because the focus of attention in guilt is on specific behaviors, individuals can get rid of this emotion through reparative action. Rectification of the failure and prevention of a future reoccurrence are the two possible corrective paths that individuals can choose. Thus, guilt is not the self-destroying emotion that shame is (Cole, Barrett, & Zahn-Waxler, 1992). Because not only the common people but also some experts and theorists equated the two terms interchangeably (Damon, 1988; Eisenberg, 1986 & Harris, 1989), one of the challenges facing researchers in distinguishing the difference and similarities of these two emotions, is to identify the precedents and outcomes of shame and guilt. Few studies have examined the antecedents of these two emotions. The emotions of shame and guilt are deductive because adults and older children ascribe success or failure to cause with certain properties or dimensions (Lewis & Sullivan, 2005). Examining the role of attribution styles in self-conscious emotions of shame and guilt for elementary schools students may provide a clearer picture of the processes that underlie these emotions. Research Questions The present study tried to answer the following questions: 1- Which negative aspects of attribution-styles can be explained regarding selfconscious emotion of shame?
2- Which positive aspects of attribution-styles can be explained regarding selfconscious emotion of shame?
3- Which negative aspects of attribution-styles can be explained regarding selfconscious emotion of guilt?
4- Which positive aspects of attribution-styles can be explained regarding selfconscious emotion of guilt?
Method The participations were 565 students of elementary school, students of the fourth, fifth and sixth grades of Galedar (284 girls and 281 boys) who were selected by multistage cluster sampling. They were asked to complete TOSCA-C and CASQ R scales, respectively. The validity and reliability of these scales were attested. The data were analyzed using stepwise regression technique.
Results The results showed that dimensions of internal, stable and global negative attribution style directly and dimension of stable positive attribution style indirectly can predict the shame. Furthermore, dimensions of stable and global negative style indirectly and dimension of stable positive style directly can predict the guilt.
Discussion The results showed that the three dimensions of negative stable, negative internal and negative overall can change the shames explanation. These findings are consistent with the theoretical concepts provided by Lewis (1992) about a shame. The results showed that positive stable dimension changes can be reversed the shames prediction. To explain these findings it can be said that negative stable dimension causes shame (Tracy & Robins, 2004) but the positive stable dimension includes individual success in future situations. With this interpretation the reverse relationship between positive stable and shame can be explained. On the role of negative attribution style in guilt, the results showed that two dimensions of negative stable and negative overall are negatively explaining the variance of guilt. In expressing the negative role the negative stable dimension has for guilt it should be noted that for guilt, the attribution of failures, is more temporary (Buss, 1980). But in the negative stable, causes of failure are attributable to factors that remain constant over time. The relationship between the three dimensions of positive attribution style and emotion guilt, the results showed that positive stable can directly modify the guilts prediction. The study recommended practical suggestions to parents and teachers in the light of conclusions for the students education.Keywords: Attribution style, Self, conscious emotion, Shame, Guilt, Elementary school students -
مقدمهچشم انداز زمان چگونگی ادراک یا ارزیابی شخص از گذشته، حال و آینده را مشخص می کند. چشم انداز زمان، ساختار شناختی ناهشیاری دارد که فرد در هنگام تصمیم گیری درباره اعمال و اهداف کوتاه مدت یا بلندمدت به کار می برد. هدف پژوهش حاضر تعیین نقش واسطه ای جهت گیری هدف در رابطه بین چشم انداز زمان، پیشرفت تحصیلی و تعلل تحصیلی دانشجویان بود.روشبه این منظور 424 نفر (223 زن، 201 مرد) از دانشجویان دانشکده های مختلف (ادبیات، مهندسی، علوم پایه) دانشگاه خلیج فارس بوشهر به روش نمونه گیری خوشه ایانتخاب شدند و به مقیاس چشم انداز زمان زیمباردو (ZTPI، فرم 56 سوالی)، مقیاس آینده متعالی (TFTPS)، مقیاس جهت گیری هدف 2×3 (3 × 2 AGQ-S) و پرسش نامه تعلل ورزی تحصیلی (TPS) پاسخ دادند. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از مدل معادلات ساختاری استفاده شد.یافته هانتایج نشان داد که رابطه مستقیم بین چشم انداز زمان و جهت گیری هدف معنی داری بود؛ و رابطه ی بین چشم انداز زمان و تعلل تحصیلی معنادار بود. رابطه ی غیرمستقیم جهت گیری هدف و تعلل تحصیلی با پیشرفت تحصیلی معنادار بود. همچنین رابطه ی غیرمستقیم چشم انداز زمان از طریق جهت گیری هدف با پیشرفت تحصیلی معنادار بود. به علاوه رابطه ی غیرمستقیم چشم انداز زمان از طریق تعلل تحصیلی با پیشرفت تحصیلی معنادار بود. نتایج مدل معادلات ساختاری حکایت از برازندگی مدل مفروض تحقیق داشت.نتیجه گیریبا توجه به یافته ها می توان گفت که جهت گیری هدف نقش واسطه ای مهمی در رابطه ی بین چشم انداز زمان، پیشرفت تحصیلی و تعلل تحصیلی ایفا می کند. بر این اساس با در نظر گرفتن نقش چشم انداز زمان، افزایش آگاهی نسبت جهت گیری هدف و تعلل تحصیلی می توان پیشرفت تحصیلی دانشجویان را بهبود بخشید.کلید واژگان: چشم انداز زمان, پیشرفت تحصیلی, تعلل تحصیلی, جهت گیری هدفAim: Time perspective identifies a person's perception or assessing of past, present, and future. Time perspective, has an unconscious cognitive structure that a person uses in decision-making on short-term or long-term goals and actions. The aim of this study was to examine the mediating role of achievement goal in the relationship between time perspective, academic achievemen, and student's academic procrastination.MethodFor this purpose, 424 (223 female, 201 male) students from different faculties (Literature, Engineering, Science) of the Persian Gulf University of Bushehr were selected by cluster sampling method and responded to the Zimbardo Time Perspective Scale (ZTPI, the form of 56 questions), Transcendental Future Time Perspective Scale (TFTPS), Measuring Target Scale 3×2 (3×2 AGQ-S), and the Academic Procrastination Scale (TPS). Structural Equation Modeling was used to analyze the data.ResultsThe results showed a direct significant relationship between the time perspective and achievement goal. Besides, there was a significant relationship between time perspective and academic procrastination and a significant indirect relationship between achievement goal and academic procrastination. Also, the indirect relationship between time perspective through achievement goal with academic achievement was significant. In addition, the indirect relationship between time perspective through academic procrastination and academic achievement was significant. Results of Structural Equation Modeling indicated the fitness of the supposed model in the study.ConclusionAccording to the findings, it can be said that time perspective has an important mediating role in achievement goal in the relationship between academic achievement and academic procrastination. Accordingly, taking into account the time perspective role and raising awareness of achievement goal and academic procrastination can improve student's academic achievement.Keywords: Time Perspective, Academic Achievement, Academic Procrastination, Achievement Goal
-
زمینههدف پژوهش حاضر تعیین رابطه بین سلامت روان و اختلال استرس پس از سانحه با نقش میانجی صفات شخصیت در زلزله زدگان بوشهر بود.مواد و روش هاجامعه آماری کلیه اشخاصی بودند که زلزله 2/6 شهر شنبه در استان بوشهر در سال 1390 ورا تجربه کرده بودند. از میان آنها 400 نفر به روش تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش شامل پرسشنامه صفات شخصیتی نئو، سلامت روان (GHQ) و مقیاس اختلال پس از سانحه بودند. ارزیابی الگوی پیشنهادی با استفاده از الگویابی معادلات ساختاری انجام گرفت.یافته هاشاخص های برازش نشان دادند که مدل پیشنهادی برازنده داده ها بوده است. نتیجه ها نشان دادند که سلامت روان به صفات شخصیت به صورت مستقیم و به صورت غیرمستقیم از طریق صفات شخصیت به اختلال استرس پس از سانحه ارتباط داشته است. از میان صفات شخصیت تنها روان رنجوری و گشودگی معنی دار بودند.نتیجه گیریدر واقع یافته های پژوهش نشان دادند، برخورداری از سلامت روان به همراه صفات شخصیتی راه حلی برای تسکین نشانگان PTSD بوده است و افراد دارای سلامت روانی با صفات شخصیتی مثبتی چون گشودگی به تجربه، احتمال بروز و شدت علائم PTSD در آنها کاهش می یابد.کلید واژگان: استرس پس از سانحه, صفات شخصیتی, سلامت روانیBackgroundThe aim of the present study was to examine the association between mental health and PTSD with mediating role of personality traits in earthquake victims of Bushehr.Materials And MethodsThe population was all of persons who had experienced the 6.20 earthquake in Shonbeh city of Bushehr province in 2011. Among them 400 persons were selected by using multistage random sampling method. The research instruments were Personality Traits Inventory (NEO), Mental Health Questionnaire (GHQ), and PTSD Scale. Evaluation of proposed model was performed by using the structural equation modeling.ResultsThe fit indices indicated that the proposed model was fit with data. Results revealed that there was an association between mental health with personality traits directlyand indirectly through personality traits with PTSD. Among personality traits only neurotic and openness were significant.Conclusionin fact, the findings of this study showed that having mental health with personality traits is a solution to relieve PTSD symptoms, and in people with mental health with positive personality traits such as openness to experience decrease the risk of disorder and severity of PTSD symptoms among them.Keywords: PTSD, Personality Traits, Mental Health
-
اثربخشی آموزش مدیریت تعلل بر افزایش خودکارآمدی و راهبردهای یادگیری و کاهش تعلل ورزی و اجتناب از شکستتعلل ورزی، با توجه به پیچیدگی و مولفه های شناختی، عاطفی و رفتاری آن، تظاهرات گوناگونی دارد که متداول ترین شکل آن به صورت، تعلل ورزی تحصیلی است. هدف از انجام این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش مدیریت تعلل بر افزایش خودکارآمدی و راهبردهای یادگیری و کاهش اجتناب از شکست و تعلل ورزی بود. تعداد 30 دختر دانشجوی دانشگاه خلیج فارس بوشهر در این پژوهش شرکت کردند و به پرسشنامه گرایش تعلل ورزی تحصیلی (APOQ)، پرسشنامه انگیزشی- شناختی (MCQ) و پرسشنامه انگیزش و التزام تحصیلی (MES) پاسخ دادند. نتایج نشان دادند که آموزش مدیریت تعلل باعث افزایش معنادار در انتظار موفقیت، ارزش تکلیف، سازماندهی، مرور، خودتنظیمی فراشناختی، و خودکارآمدی می شود. هم چنین نتایج نشان داد که آموزش مدیریت تعلل موجب کاهش معنادار در تعلل ورزی و اجتناب از شکست می شود. بیشترین میزان تفاوت بین دو گروه آزمایش و کنترل در متغیرهای تعلل ورزی، خودکارآمدی و فراشناخت بود. جهت بررسی ماندگاری مداخله پژوهش، نتایج نشان داد که اثرات آزمایش در پیگیری نیز حفظ شد. بر اساس یافته های این پژوهش، می توان نتیجه گرفت که آموزش مدیریت تعلل از کارایی لازم جهت افزایش راهبردهای شناختی و انگیزشی برخوردار است و درمانگران و متخصصین امور آموزش می توانند از این مداخله جهت بهبود راهبردهای یادگیری و اصلاح تعلل ورزی استفاده نمایند.کلید واژگان: آموزش مدیریت تعلل, راهبرد انگیزشی, راهبرد شناختیConsidering the complexity of its cognitive, emotional and behavioral components, procrastination takes many forms, of which the most common form is academic procrastination. The purpose of the present study was to determine the effectiveness of procrastination management training on the enhancement of self-efficacy and learning strategies, and the reduction of procrastination and avoidance of failure in female students. The population in this study included all female students who were studying during the 2013-14 academic year. The sample consisted of 30 female students, who were selected via random sampling. The instruments of this study included the Academic Procrastination Orientation Questionnaire (APOQ), Motivational Cognitive Inventory (MCI) and Motivation and Engagement Scale (MES). Results showed that procrastination management training caused significant improvement in students expectancy for success, task-value, organization, rehearsal, metacognitive self-regulation and self-efficacy. Also, the results indicated that procrastination management training caused significant decrease in students procrastination and failure-avoidance. Most of the difference between the experimental and the control group were in students procrastination, self-efficacy, and metacognition. The finding of the present study confirm that procrastination management training enhances cognitive and motivational strategies and thus it is recommended that educators and therapists use this intervention for improving learning strategies and decrease procrastination.Keywords: procrastination management, motivational strategy, cognitive strategy
-
یکی از مباحث عمده در روانشناسی امروز که توجه بسیاری از پژوهشگران و روانشناسان را به خود جلب کرده است عزت نفس می باشد. هدف از انجام این پژوهش تعیین تاثیر درمان شناختی-رفتاری بر عزت نفس حالت و ترس از ارزیابی منفی دانش آموزان مقطع دبیرستان بود. پژوهش حاضر از نوع طرح آزمایشی پیش آزمون، پس آزمون بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان مشغول به تحصیل مدارس متوسطه نمونه شهرستان دشتی سال 93 بود. 30 نفر آزمودنی ها به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل قرار گرفتند و گروه آزمایش 8 جلسه مداخله گروهی دریافت کردند و داده ها با پرسشنامه عزت نفس حالت، مقیاس ترس از ارزیابی منفی و عزت نفس روزنبرگ گردآوری و با روش آماری تحلیل کواریانس چند متغیری مانکوا(MANCOVA) تجزیه و تحلیل شد. تحلیل های آماری فرضیات پژوهش، مبنی بر وجود تفاوت معنادار در مولفه های عزت نفس و ترس از ارزیابی منفی دانش آموزان گروه های آزمایش که درمان شناختی رفتاری را دریافت کرده بودند، نسبت به گروهی که هیچ نوع درمانی را در این زمینه دریافت نکرده بودند)گروه کنترل(، تایید می گردد (P<0/017). و با توجه به میانگین های حاصل شده می توان گفت با 95 درصد اطمینان مولفه های عزت نفس و ترس از ارزیابی منفی گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل افزایش داشته است. براساس این مطالعه، درمان شناختی رفتاری می تواند منجر به افزایش مولفه های عزت نفس حالت و کاهش ترس از ارزیابی منفی دانش آموزان شود.کلید واژگان: درمان شناختی رفتاری, عزت نفس حالت, ترس از ارزیابی منفی, دانش آموزانThe purpose of this study is theeffectiveness of cognitive behavior therapy on high school students in characters such as State self-esteemand fear of negative evaluation.The population includes all students enrolled in special high schools in Dashti Township in Bushehr Province. 30 students were randomly selected and assigned to the experimental and the control group. The experimental group received 8 sessions intervention but control group received no intervention. Data include the self-esteem scaleand the scale of fear of negative evaluation. The Data were analyzed by multivariate analysis of covariance Statistical analysis of research hypotheses confirmed the hypothesis of the study. It suggests that there is a significant difference in the components of the self-esteemand fear of negative evaluation of the test students group who had received CBT, in comparison to the control group that did not receive any therapy. The results showed that there is a significant difference between the two groups in the state of self-esteemand fear of negative evaluation Therefore, it can be stated that cognitive behavioral therapy worked to improve self-esteemand fear of negative evaluation of the experimental group in comparison to the control group was effective.Keywords: cognitive behavior therapy, state self-esteemand, Fear of Negative Evaluation, Students
-
کمک طلبی تحصیلی یکی از راهبردهای مهم خودتنظیمی است که در فرایند یادگیری دانش آموزان نقش به سزایی دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین متغیرهای انگیزشی، شناختی و شخصیتی با کمک طلبی و اجتناب از کمک طلبی تحصیلی در درس ریاضی بود. برای دستیابی به این هدف 557 دانش آموز پایه های اول تا چهارم مدارس متوسطه شهر بوشهر به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای در پژوهش شرکت کردند و پرسشنامه پنج عامل بزرگ شخصیت و پرسشنامه انگیزشی شناختی زوشو و بارنت را تکمیل نمودند. از میان متغیرهای بررسی شده، عوامل فراشناخت، اهداف عملکرد- گرایشی، ارزش تکلیف، سازماندهی، نیاز به شناخت و ویژگی شخصیتی وظیفه شناسی بهترین پیش بینی کننده کمک طلبی تحصیلی بودند و عوامل آموختن سریع، مرور، ویژگی شخصیتی روان رنجوری، تعلل ورزی، ارزش تکلیف و فراشناخت بهترین پیش بینی کننده اجتناب از کمک طلبی بودند. بر طبق نتایج، عوامل انگیزشی، شناختی و شخصیتی بر رفتار کمک طلبی تحصیلی نقش دارند. در پایان نتایج تحقیق بر اساس نظریه های هدف گرایی، شخصیت و فراشناخت مورد بحث قرار گرفته اند.کلید واژگان: کمک طلبی, اجتناب از کمک طلبی, انگیزش, شناخت, شخصیت
-
پیش زمینه و هدفداشتن یک همراه زایمانی حمایتگر، آرام و باتجربه خواسته هر فرد در حال مادر شدن است. اضطراب و استرس حین زایمان باعث کاهش سرعت پیشرفت زایمان می گردد. هدف این مطالعه مقایسه حضور ماما و تن آرامی بر طول مرحله فعال زایمان در زنان نخست زا است.مواد و روش هامطالعه حاضر یک مطالعه آزمایشی می باشد که در مدت زمان 3 ماه انجام شده است. در این مطالعه تعداد 90 نفر از بین زنان نخست زا که در مرحله فعال زایمانی بودند، به طور تصادفی انتخاب و در سه گروه (یک گروه گواه و دو گروه آزمایش) 30 نفره قرار گرفتند. گروه گواه مراقبت معمول پرستاری را دریافت کردند. در یکی از گروه های آزمایشی اعضاء آن تحت مراقبت اضافی یک ماما بودند و در گروه دیگر آزمایشی علاوه بر حضور ماما، تن آرامی نیز دریافت کردند. در این تحقیق از مشاهده و ثبت فراوانی طول زمان مرحله فعال استفاده شد.یافته هامیانگین طول مرحله فعال زایمان در گروه های آزمایشی کمتر از گروه گواه بود، و تفاوت میانگین ها ازنظر آماری معنادار بود (گروه ازمایشی اول 83/183، گروه آزمایشی دوم 67/138 و گروه گواه 50/245، 0.01pکلید واژگان: ماما, تن آرامی, مرحله فعال زایمانBackground and AimsTo have a supportive، calm، experienced birth partner is every mother-to-be’s wish. Anxiety and stress during labor could decrease the progress of labor. The aim of this study is the investigation of effects of presence of midwifery and relaxation therapy on the speed of active phase of delivery in primiparous women.Materials and MethodsThis study is an experimental study that was conducted in the period of 3 months. In this study، 90 primiparous women in active phase of labor were randomly selected and divided into three groups (one control and two experimental groups) with 30 subjects in each group. The control group received routine nurse care. In one experimental group، the subjects were under midwifery extra care، and in another experimental group the subjects received relaxation therapy in addition the presence of a midwifery psychologist. Observation and record of active time length phase frequency was used.ResultsThe mean lengths of active phase among experimental groups were lower than control group، and the differences were statistically significant (the first experimental group= 183/83، the second experimental group= 138/67 and the control group= 245/50، p< 0/01). The mean length of active phase in the 2nd experimental group was significantly lower than the 1st experimental group. Primiparous women who received routine nurse care (the control group) had increased length of active phase of delivery compared to the women who were under extra care by midwifery (first experimental group). Women، who had relaxation therapy in addition to presence of midwifery (the second experimental group)، had decreased length of active phase of delivery compared to the women who were just under extra care by midwifery.ConclusionThe presence of midwifery and relaxation therapy can cause the decreasing of labor active phase.Keywords: midwifery, relaxation, active phase of delivery
-
هدف این پژوهش مقایسه نیمرخ روانی معتادان ایدزی و افراد عادی بر اساس آزمون MMPI-2 بود. تحقیق حاضر توصیفی از نوع علی مقایسه ای است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه معتادان ایدزی شهر شیراز بود که تعداد 22 نفر از آنها به صورت نمونه در دسترس و داوطلبانه انتخاب شدند. همین تعداد از افراد عادی بدون هیچ گونه سابقه وابستگی به مواد به عنوان گروه مقایسه به صورت تصادفی انتخاب گردیدند. آزمودنی ها بر اساس متغیرهای سن، جنس و تحصیلات به صورت همتا انتخاب شده بودند. ابزار تحقیق حاضر شامل پرسشنامه MMPI-2 بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس چندمتغیری (MANOVA) استفاده شد. نتایج تحلیل واریانس چندمتغیری نشان داد که در مقیاسهای خود بیمار انگاری (Hs)، افسردگی (D)، اسکیزوفرنیا (Sc)، پسیکوپاتی (Pd)، خستگی روانی (Pt) و هیستری (Hy) بین افراد معتاد ایدزی و عادی تفاوت معنی داری وجود دارد و با توجه به اندازه اثر بیشترین تفاوت بین گروه ها به ترتیب در مقیاسهای D، Pt،Hs وHy وجود داشت اما در مقیاسهای Pa وMa تفاوت معنی داری بین دو گروه بدست نیامد. نتایج نشان دهنده آن است که آسیبهای روانشناختی در این گروه به مراتب از آسیب هایی که به سایر معتادان وارد می شود بالاتر است و این آسیبها نسبت به دهه های گذشته بسیار افزایش یافته است لذا توصیه به اقدام های حمایتی بیشتری برای این گروه از افراد می شود.
کلید واژگان: نیمرخ روانی, MMPI, 2, معتادان ایدزیThe purpose of this research was the comparison of psychological profile of HIV/AIDS addicts with normal persons based on Minnesota Multiphasic Personality Inventory – 2. The research method was descriptive and causal-comparative. Statistical population of the study was all the HIV/AIDS addicts in Shiraz city, that 22 HIV/AIDS addicts were selected voluntarily. The same number of normal individuals with no history of drug abuse selected randomly as comparison group. Participants based on age, gender and education were matched. The research instrument was MMPI-2 inventory. MANOVA and ANOVA were used to analyse the data. The results showed that in Hs, D, Sc, Pd, Pt and Hy scales there were significant differences between HIV/AIDS addicts and normal persons. The highest differences there were in D, Pt, Hs and Hy scales. But there were no significant differences in Ma and Pa scales between HIV/AIDS addicts and normal persons. Findings revealed the fact that psychological pathology in HIV/AIDS addicts highest than other addicts and this pathologies more increase than past decade.Keywords: Psychological profile, MMPI, 2, HIV, AIDS addicts
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.