علیرضا حیدریی
-
هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان شناختی- رفتاری و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر ارزشمندی بدن در زنان مبتلا به چاقی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_پس آزمون و گروه کنترلبا دوره پیگیری سه ماهه بود. جامعه پژوهش را کلیه زنان با شاخص توده بدنی 30 و بیشتر مراجعه کننده به مراکز بهداشتی- درمانی شهر ساری در سال 1401 تشکیل دادند که از بین آنها تعداد 45 نفر به روش در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه 15 نفره جایگذاری شدند. ابزار این پژوهش شامل پرسشنامه خودارزشمندی کروکر و همکاران (CSWS، 2003) بود. گروه های آزمایش هر کدام طی 8 جلسه 90 دقیقه هفته ای یک بار مداخله های درمان شناختی- رفتاری و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی را دریافت کردند. روش تحلیل این پژوهش، روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر بود. نتایج نشان داد هر دو مداخله درمان شناختی رفتاری و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در مقایسه با گروه کنترل به طور معناداری باعث افزایش ارزشمندی بدن شد (05/0>p) و این نتیجه تا مرحله پیگیری ماندگار بود. همچنین نتایج نشان داد که بین اثربخشی درمان شناختی- رفتاری و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر ارزشمندی بدن در زنان مبتلا به چاقی تفاوت معناداری وجود ندارد (05/0<p). یافته ها نشان داد. از یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که درمان شناختی- رفتاری و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی نقشی کلیدی در افزایش ارزشمندی بدن زنان مبتلا به چاقی دارد.
کلید واژگان: درمان شناختی- رفتاری, شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, ارزشمندی بدنThe present study aimed to compare the effectiveness of cognitive-behavioral therapy and cognitive therapy based on mindfulness of body worth in obese women. The research method was semi-experimental with a pre-test-post-test design and a control group with a three-month follow-up period. The research population consisted of all women with a body mass index of 30 or more who were referred to the health-treatment centers of Sari in 2023, from which 45 people were selected by the available method and randomly placed in three groups of 15 people. The tool of this research included Crocker et al.'s self-esteem questionnaire (CSWS, 2003). The experimental groups received cognitive-behavioral therapy and cognitive-behavioral therapy interventions based on mind awareness during 8 sessions of 90 minutes once a week. The analysis method of this research was repeated measurement variance analysis. The results showed that both the intervention of cognitive behavioral therapy and cognitive therapy based on mindfulness significantly increased the value of the body compared to the control group (p<0.05) and this result was permanent until the follow-up stage. Also, the results showed that there is no significant difference between the effectiveness of cognitive-behavioral therapy and cognitive therapy based on mindfulness of body worth in obese women (p<0.05). The findings showed. From the above findings, it can be concluded that cognitive-behavioral therapy and cognitive therapy based on mindfulness play a key role in increasing the value of the body of obese women.
Keywords: Cognitive-Behavioral Therapy, Cognitive Therapy Based On Mindfulness, Valuing The Body -
هدف از این پژوهش، پیش بینی فرسودگی تحصیلی براساس اضطراب تحصیلی، تعهد مذهبی و بنیان های اخلاقی در دانشجویان مراجعه کننده به مرکز مشاوره بود. طرح پژوهش از نوع همبستگی است. جامعه آماری کلیه دانشجویان دختر و پسر مراجعه کننده به مرکز مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز در سال 93 -94 بودند. نمونه ای شامل 120 نفر از دانشجویان دختر(80 نفر) و پسر(40 نفر) با روش تصادفی ساده انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های؛ فرسودگی تحصیلی (Breso, Salanova & Schoufeli, 2007)، اضطراب تحصیلی(Heydarei, Seyedasiaban, Bozorghnia & Mashak, 2013)، تعهد مذهبی (Worthington, 2003)، بنیان های اخلاقی (Haidt & Graham, 2007) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی رگرسیون نشان داد که فرسودگی تحصیلی به طور معناداری قادر به پیش بینی اضطراب تحصیلی، تعهد مذهبی و بنیان های اخلاقی در دانشجویان مراجعه کننده به مرکز مشاوره هستند(0001/0>P).
کلید واژگان: فرسودگی تحصیلی, اضطراب تحصیلی, تعهد مذهبی, بنیان-های اخلاقی, دانشجویانThe purpose of this research was to study the Prediction between Prediction between Academic burnout based on Academic anxiety, Religious commitment and Moral foundation Referred students to consuling centers of Ahvaz. The sample of research included 120 individuals that were selected by random sampling method based on Morgan table. For the measurement of the variable, Academic burnout questionnaire (Breso, Salanova & Schoufeli, 2007), Academic anxiety questionnaire (Heydarei, Seyedasiaban, Bozorghnia & Mashak, 2013), Religious commitment questionnaire (Worthington, 2003), Moral foundation questionnaire (Haidt & Graham, 2007) and were used. The current research was correlation, and the data analysis was performed using person correlation coefficient and multi- variant regression. The resulths at the p<0/0001 level it showed that there was positive meaning relationship between Academic anxiety with Academic burnout. Also, negative meaning relationship between, religious commitment and moral foundation with academic burnout.
Keywords: Academic Burnout, Academic Anxiety, Religious Commitment, Moral Foundation, Students -
زمینه و اهداف
معنویت محیط کار، ادراک یک فرد از محل کار خود است که می تواند به او کمک کند هدف زندگی را بیابد، روابط خود را با همکاران و سایر افراد مرتبط با کار ایجاد کند و باورهای خود را در سازمانی که برای آن کار می کند، هماهنگ کند. لذا هدف این پژوهش، ارائه مدل علی کیفیت زندگی کاری بر اساس هوش سازمانی و معنویت در محیط کار: نقش میانجی گری دلبستگی شغلی در کارکنان جمعیت هلال احمر استان یزد بود.
مواد و روش هاروش پژوهش حاضر، توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری را کلیه کارکنان جمعیت هلال احمر استان یزد در سال 1401 تشکیل دادند. تعداد 304 نفر به روش نمونه گیری دردسترس بعنوان نمونه انتخاب شدند و پرسشنامه های پژوهش را تکمیل کردند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های کیفیت زندگی کاری، هوش سازمانی، معنویت در محیط کار و دلبستگی شغلی استفاده شد. ارزیابی مدل پیشنهادی با استفاده از روش تحلیل مسیر انجام گرفت. جهت آزمون روابط غیرمستقیم از آزمون بوت استراپ استفاده شد.
نتایجنتایج نشان داد بین تمام مسیرهای مستقیم بجز مسیر هوش سازمانی با کیفیت زندگی کاری رابطه معناداری وجود داشت (0.01<P). رابطه بین مسیرهای غیرمستقیم نیز از طریق دلبستگی شغلی با کیفیت زندگی کاری معنادار شدند (0.01<P).
نتیجه گیریبر اساس نتایج این پژوهش، الگوی پیشنهادی از برازش مطلوبی برخوردار است و گام مهمی در جهت شناخت عوامل موثر در کیفیت زندگی کاری کارکنان محسوب می شود و می تواند به عنوان الگویی مناسب برای تدوین و طراحی برنامه های پیشگیری از دلزدگی شغلی و بهبود کیفیت زندگی کاری کارکنان، مفید فایده باشد.
کلید واژگان: کیفیت زندگی, هوش سازمانی, معنویت, هلال احمرBackground and ObjectivesSpirituality in the workplace is the individual’s perception of their workplace enabling them to find their goal in life, establish a relationship with their colleagues and other individuals related to their work, and align their beliefs with the organization they work for. This study was conducted to investigate the relationship between the quality of work life (QWL) with organizational intelligence and workplace spirituality among employees of the Iranian Red Crescent Society mediated by job involvement.
Materials and MethodsIn this descriptive-correlational study, the statistical population comprises all 22 to 45-year-old employees of the Red Crescent Society of Yazd province in 2022. Using convenience sampling, 304 employees were selected to complete the questionnaires of the study. The research instruments included the Quality of Work Life Questionnaire, Organizational Intelligence Questionnaire, Measurement of Job and Work Involvement, and Workplace Spirituality Scale. The proposed model was analyzed using path analysis. The bootstrapping analysis was used to test indirect relationships.
ResultsThe results suggested there was a direct relationship between organizational intelligence and job involvement in employees of the Red Crescent Society (P<0.001). Moreover, there was a significant relationship between workplace spirituality and QWL (P<0.001), and between workplace spirituality and job involvement in employees of the Red Crescent Society (P=0.004). The relationship between job involvement and QWL was positive and significant (P<0.001). The relationship between indirect paths with the QWL was significant through job involvement (P<0.01).
ConclusionsThe findings revealed that job involvement and workplace spirituality were positively related to the QWL of employees. Based on this model, various programs can be developed and designed to prevent career burnout and improve the quality of their work life.
Keywords: Quality Of Life, Intelligence, Spirituality, Red Crescent -
زمینه و اهداف
معنویت از موثرترین تکیه گاه های روانی به شمار می رود و در شرایط خاص نیز با فراهم سازی تکیه گاه های تبیینی، فرد را از تعلیق و بی معنایی نجات می بخشد. هدف از انجام پژوهش حاضر؛ پیش بینی نشانه های افسردگی بر اساس طلاق عاطفی و اعتقادات مذهبی در دانشجویان متاهل با استفاده از شبکه عصبی مصنوعی بود.
مواد و روش هاجامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان متاهل دانشگاه آزاد اسلامی شهر اهواز در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 301 دانشجوی متاهل بعنوان نمونه انتخاب شدند. روش تحقیق توصیفی- همبستگی با استفاده از شبکه عصبی مصنوعی بود. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های نشانه های افسردگی بک، طلاق عاطفی، و اعتقادات مذهبی، استفاده شد. برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون به روش گام به گام و شبکه عصبی مصنوعی استفاده شد.
نتایجنتایج نشان داد بین طلاق عاطفی و نشانه های افسردگی رابطه مثبت و معنادار؛ بین اعتقادات مذهبی درونی و نشانه های افسردگی رابطه منفی و معنادار و بین اعتقادات مذهبی بیرونی و نشانه های افسردگی رابطه مثبت و معنادار وجود داشت (0.01<p). همچنین، بین طلاق عاطفی و اعتقادات مذهبی درونی و بیرونی با نشانه های افسردگی در دانشجویان متاهل رابطه چندگانه وجود داشت (0.01<p). نتایج شبکه عصبی مصنوعی نیز نشان داد، طلاق عاطفی بیشترین رابطه را با نشانه های افسردگی دانشجویان متاهل داشته است و بعد از آن اعتقادات مذهبی بیرونی و اعتقادات مذهبی درونی در مراحل بعدی قرار دارند.
نتیجه گیرینتایج پژوهش حاضر بیانگر آن بود که شبکه عصبی مصنوعی، برآورد مناسبی در پیش بینی نشانه های افسردگی بر اساس طلاق عاطفی و اعتقادات معنوی در دانشجویان متاهل داشت. نتایج به دست آمده بر لزوم توجه بیشتر به پیوند روابط زناشویی و بهبود طلاق عاطفی و افسردگی را نشانگر می باشد.
کلید واژگان: افسردگی, هیجان, معنویت, تعارض خانوادگیBackground and ObjectivesSpirituality and spiritual beliefs are among the factors playing key roles in preventing psychological disorders. The present study aimed to investigate the relationship between depression symptoms with emotional divorce and spiritual beliefs using artificial neural networks (ANN) in married university students.
Materials and MethodsThe statistical population of this study included all married students at the Islamic Azad University of Ahvaz (Khuzestan Province, Iran) during the 2021–22 academic year. The convenience sampling technique was adopted to select 301 married students as the research sample. An ANN was employed in this descriptive-correlational study. Data collection was done using Beck's Depression Inventory, Emotional Divorce Scale, and Religious Orientation Scale. Moreover, data analysis was performed through the Pearson correlation coefficient, stepwise regression, and an ANN.
ResultsThe results showed a significant positive relationship between emotional divorce and depression symptoms, whereas there was a significant negative relationship between intrinsic religious beliefs and depression symptoms (P<0.001). However, a significant positive relationship existed between extrinsic religious beliefs and depression symptoms (P<0.001). Furthermore, depression symptoms had multiple relationships with emotional divorce and intrinsic/extrinsic religious beliefs in married university students. The results of the ANN also showed that emotional divorce had the highest relationship with the depression symptoms of married students.
ConclusionsThe ANN appropriately predicted depression symptoms through an emotional divorce and spiritual beliefs among married university students. The results indicated the necessity of paying more attention to marital relationships, emotional divorce improvement, and depression alleviation.
Keywords: Depression, Emotions, Spirituality, Family conflict -
هدف
از این پژوهش، بررسی رابطه بین ویژگی های شخصیتی بدبینی با واسطه گری چگونگی ادراک استرسورها با اختلال خودبیمارانگاری است. جامعه آماری پژوهش، شامل 11250 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد بوشهر در سال تحصیلی 96-95 هستند که از میان ایشان و به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای، تعداد 371 نفر با استفاده از جدول مورگان، انتخاب شدند.
ابزار گرد آوری داده ها:
در این پژوهش، پرسشنامه خوش بینی-بدبینی کارتر (2000)، پرسشنامه ارزیابی تجارب زندگی ساراسول (1987) و مقیاس نگرش نسبت به بیماری کلنر (1985) است. برای تجزیه و تحلیل یافته ها از شاخص های متناسب آماری در سطح استنباطی (همچون تحلیل عاملی، رگرسیون، مدل سازی معادلات ساختاری و...) استفاده شده است.
یافته هایافته ها بیانگر آن است که رابطه معنی دار و مستقیم بین ویژگی های شخصیتی بدبینی (26/0)، چگونگی ادراک رویدادهای فشارزای پیشرفت (43/0) با اختلال خودبیمارانگاری و هم چنین، رابطه معنی دار و غیر مستقیم بین ویژگی های شخصیتی بدبینی و اختلال خودبیمارانگاری (13/0) وجود دارد.
نتیجه گیرینتایج بررسی اثر میانجی به روش بوت استراپینگ نشان داد که ادراک فشارزای پیشرفت، تاثیر متغیر بدبینی بر اختلال خودبیمارانگاری را به صورت جزیی، میانجی گری می کند.
کلید واژگان: ویژگی های شخصیتی بدبینی, چگونگی ادراک استرسورها, اختلال خودبیمارانگاریIntroductionThe purpose of this paper is to survey the relationship between Pessimism Personality Traits(PPT) with mediating the perception way of stressors with Hypochondria Disorder.The population study composes of 11250 students studying in Islamic Azad of Bushehr Branch in 2016-17 academic year among which 371 persons were randomly selected according to stratified sampling method. Data was gathered viaCarter’s Pessimism-Opptimism Questionnaire(2000), Sarasol’s Life Experience Evaluation Questionnaire(1987), and Klaner’s Attitude Scale towards Sickness(1985). Some appropriate statistical indices such as Factor Analysis, Regression,and SEM were applied to analyse the gathered data. Findings showed that there would be a significant and direct relationship between PPT(0.26), the perception way of Progress Stressors(0.43) with Hypochondria. Also, there would be an indirect and significant relationship between PPTs with Hypochondria Disorder(0.13).
Resultsgained via surveying the impact of mefiation based on Bootstrapping, showed that progress stressor perception would partially mediate the impact of pessimism variable on Hypochondria Syndrome.
Keywords: Pessimism Personality Traits, Perception Way of Stressors, Hypochondria Disorder -
زمینه و هدف:
از مهمترین بیمار یهای قرن می توان به سرطان اشاره کرد که بعد از بیمار یهای قلب و عروق، ب هعنوان دومین علت مر گومیر شناخته شده است. تشخیص سرطان و به دنبال آن تحمل درمان های طولانی معمولا تجارب استر سزا به حساب م یآید. بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر ادراک از بیماری و نشخوار فکری در بیماران مبتلا به سرطان شهر اهواز بود.
روش بررسی :
پژوهش حاضر از نوع مطالعات آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون، پیگیری و گرو ه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه بیماران مرد و زن مبتلا به سرطان شهر اهواز در سال 1400 بود که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، تعداد 40 نفر از آنان انتخاب و در گروه آزمایشی و کنترل هر گروه 20 نفر(قرار گرفتند. به منظور گردآوری اطلاعات از پرس شنامه های ادراک از بیماری مووس-موریس و همکاران و نشخوار فکری نولن و مورو استفاده شد. گروه آزمایشی تحت درمان کاهش استرس مبتنی بر ذه نآگاهی 8 جلسه 60 دقیق های قرار گرفتند، اما گروه کنترل هی چگونه مداخل های دریافت نکردند. داد ه ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل کوواریانس تجزی هوتحلیل شدند.
یافته ها:
یافته ها نشان داد درمان کاهش استرس مبتنی بر ذه نآگاهی بر افزایش ادراک از بیماری و کاهش نشخوار فکری بیماران مبتلا به سرطان اثربخش بود.(001 / P>0)
نتیجه گیری:
با توجه به نتایج ب هدس تآمده، م یتوان از این درمان در جهت افزایش ادراک از بیماری و کاهش نشخوار فکری بیماران مبتلا به سرطان بهره برد و از این راه به کاهش تنش در آ نها کمک کرد.
کلید واژگان: سرطان, ادراک از بیماری, نشخوار فکری, کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهیBackground and ObjectivesCancer is one of the most important diseases of the century. It is the secondleading cause of death after cardiovascular diseases. Diagnosis of cancer followed by long treatmentprocess is a stressful experience. This study aims to evaluate the effect of mindfulness-based stressreduction (MBSR) therapy on illness perception and rumination in patients with cancer.
Subjects and MethodsThis quasi-experimental study was conducted with a pre-test, post-test, follow-updesign. The statistical population consists of all patients (males and females) with cancer in Ahvaz, Iranin 2021. Using a purposive sampling method, 40 were selected and divide into the experimental andcontrol groups (20 in each group). To collect data, the illness perception questionnaire of Moss-Morriset al. (2003) and the ruminative response scale of Nolen-Hoeksema and Morrow (1991) were used.The experimental group underwent MBSR (8 sessions 60 minutes), while the control group received notreatments. Data were analyzed using analysis of covariance.
ResultsThe MBSR was effective in improving illness perception and reducing rumination in patients(P<0.001).
ConclusionMBSR can be used to improve illness perception and reduce rumination in patients withcancer.
Keywords: cancer, Illness perception, Rumination, Mindfulness-based stress reduction -
این مطالعه با هدف بررسی پیش بینی عملکرد تحصیلی بر اساس اعتیاد به اینترنت و استرس تحصیلی در دانش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم شهر اهواز انجام شد. طرح پژوهش حاضر از نوع همبستگی بود. در این مطالعه، جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم ناحیه 3 شهر اهواز در سال تحصیلی 1401-1400 تشکیل دادند. در تحقیق حاضر به روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای تعداد 255 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها جهت بررسی شاخص عملکرد تحصیلی از معدل دانش آموزان در ترم تحصیلی و پرسشنامه های اعتیاد به اینترنت یانگ (1988)، استرس تحصیلی سان، دون، هو و ژو (2011) استفاده شد. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که اعتیاد به اینترنت با عملکرد تحصیلی رابطه منفی و معنادار دارد. همچنین، نتایج نشان داد که استرس تحصیلی با عملکرد تحصیلی دانش آموزان پسر مقطع متوسطه نیز رابطه منفی و معنادار وجود داشت. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که اعتیاد به اینترنت و استرس تحصیلی توانستند 44 درصد از واریانس مربوط به عملکرد تحصیلی دانش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم را پیش بینی کنند و اعتیاد به اینترنت سهم بیشتری در کاهش عملکرد تحصیلی دانش آموزان پسر مقطع متوسطه داشت. بنابراین، با توجه به نتایج به دست آمده از تحقیق حاضر اهمیت توجه به اعتیاد به اینترنت و استرس تحصیلی در کاهش عملکرد تحصیلی بیش از پیش احساس می شود. به نظر می رسد که عملکرد تحصیلی تحت تاثیر عوامل دیگر و اثرات تعاملی آنها نیز باشد.
کلید واژگان: عملکرد تحصیلی, اعتیاد به اینترنت, استرس تحصیلیAcademic life is one of the most important aspects of each person's life that can affect other aspects of life. While the issue of academic decline and low level of academic performance of pupils and students is one of the main problems of the academic life of individuals and the educational system of each country; Accordingly, this study was conducted to investigate the prediction of academic performance based on Internet addiction and academic stress in male high school male students in Ahvaz. In this correlational study, the statistical population consisted of all male high school students in Ahvaz in the academic year 2020-2021, which were selected as a sample by stratified cluster sampling of 255 people. To collect data to assess academic performance index, students' GPA and questionnaires of Internet Addiction of Young (1988) & academic stress of Sun, Don, Hu and Zhou (2011) were used. Data were analyzed by using pearson correlation and step wiseregressionsThe results showed that internet addiction had a negative and significant relationship with academic performance and academic stress had a negative and significant relationship with academic performance. Internet addiction and academic stress predicted 44% of the variance related to students 'academic performance, and internet addiction had a greater share in students' academic performance. According to the results, the importance of paying attention to internet addiction and academic stress in academic performance is felt more than before. Academic performance seems to be influenced by other factors and their interactive effects.
Keywords: Academic Performance, internet addiction, Academic stress -
هدف
هدف از انجام پژوهش حاضر ارایه مدل علی اختلالات رفتاری کودکان دختر مبتلا به اختلال یادگیری بر اساس استرس والدگری و بهزیستی معنوی با میانجی گری تعامل مادر- فرزند در مادران شهر شیراز بود.
روشدر این مطالعه توصیفی همبستگی، جامعه آماری را کلیه مادران کودکان دختر مبتلا به اختلال یادگیری شهر شیراز در سال 1401 تشکیل دادند که به روش نمونه گیری هدفمند تعداد 218 نفر از کودکان دختر مبتلا به اختلال یادگیری به همراه مادران آنها به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش عبارت از پرسشنامه های اختلالات رفتاری کودکان، استرس والدگری، بهزیستی معنوی و تعامل مادر- فرزند بودند. ارزیابی مدل پیشنهادی با استفاده از روش تحلیل مسیر انجام گرفت.
یافته هانتایج نشان داد همه مسیرهای مستقیم بجز مسیر استرس والدگری به اختلالات رفتاری کودکان معنادار شدند (p<0.01). همچنین، مسیرهای غیرمستقیم استرس والدگری با اختلالات رفتاری کودکان با نقش میانجی تعامل مادر- فرزند و نیز رابطه بهزیستی معنوی با اختلالات رفتاری کودکان با نقش میانجی تعامل مادر- فرزند معنادار شدند (p<0.01).
نتیجه گیریبر اساس نتایج این پژوهش، الگوی اصلاح شده و نهایی پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود و گام مهمی در جهت شناخت عوامل موثر بر اختلالات رفتاری کودکان مبتلا به اختلال یادگیری محسوب می شود.
کلید واژگان: اختلال یادگیری, اختلالات رفتاری, استرس والدگری, بهزیستی معنوی, تعامل مادر- فرزندBackground and ObjectivesRaising children with behavioral disorders is a stressful experience and many mothers experience parental stress. The present study aims to investigate the relationship of behavioral disorders in girls with learning disabilities (LDs) with parental stress and spiritual well-being in mothers in Shiraz City, Iran through the mediating role of mother-child interaction.
MethodsThe statistical population of this descriptive-correlational study included mothers of girls with learning disabilities in Shiraz, Iran in 2022. A total of 227 mothers of girls with learning disabilities were selected through random sampling. To collect data, the child behavior checklist, the parenting stress index (PSI), the child-parent relationship scale (CPRS), and the spiritual well-being scale (SWBS) were used. The proposed model was assessed using path analysis in SPSS, version 27 and AMOS.
ResultsThe results showed that all direct paths except parenting stress to behavioral disorders in children were significant (P<0.01). In addition, indirect paths of parental stress and spiritual well-being to behavioral disorders in children mediated by mother-child interaction were significant (P<0.01).
ConclusionThe results suggested that the corrected and final model had a good fit to the data and can be considered a helpful step towards understanding factors contributing to behavioral disorders in children with learning disabilities.
Keywords: Specific learning disorder, Behavior, Parenting, Mother-child relations, Psychological well-being -
افسردگی از شایع ترین اختلالات روانی است. کاوش عوامل آسیب پذیری این اختلال و نحوه رابطه این عوامل با یکدیگر همچنان به عنوان مساله ای اساسی در سلامت روانی مطرح است. هدف از پژوهش حاضر تعیین نقش میانجی دشواری در تنظیم هیجان در تبیین همبستگی بین سیستم فعال سازی رفتاری و بازداری رفتاری با افسردگی بود. برای این منظور طی یک پژوهش توصیفی از نوع همبستگی 200 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی اهواز با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و از نظر دشواری در تنظیم هیجان، سیستم فعال سازی و بازداری رفتاری، و افسردگی مورد آزمون قرار گرفتند. ارزیابی الگو ساختاری با استفاده از شاخص های آماری نشان داد بازداری رفتاری همبستگی معنا داری با افسردگی دارد. یافته ها نشان داد همبستگی مستقیم فعال سازی رفتاری با افسردگی و همبستگی دشواری در تنظیم هیجان با افسردگی معنا دار نیستند. بنابراین، می توان مدعی شد که الگوی فرضی نسبت به الگوی رقیب، بهتر می تواند روابط بین متغیرهای پژوهش را تبیین کند. دشواری در تنظیم هیجان یک متغیر واسطه ای در رابطه فعال سازی رفتاری و بازداری رفتاری با افسردگی محسوب می شود و با کنترل این متغیر می توان نقش فعال سازی رفتاری و بازداری رفتاری را بر علایم افسردگی کنترل نمود.کلید واژگان: افسردگی, دشواری در تنظیم هیجانی, فعال سازی و بازداری رفتاریDepression is one of the most common mental disorders. Exploring the vulnerabilities of this disorder and how these factors relate to each other remains a fundamental issue in mental health. The aim of this study was to determine the mediating role of difficulty in emotion regulation in explaining the correlation between behavioral activation system and behavioral inhibition with depression. For this purpose, in a descriptive correlational study, 200 students of Ahvaz Islamic Azad University were selected by convenience sampling method and tested for emotion regulation, behavioral activation and inhibition system, and depression. Evaluation of structural pattern using statistical indicators showed that behavioral inhibition has a significant correlation with depression. The results showed that the direct correlation between behavioral activation and depression and the difficult correlation between emotion regulation and depression were not significant. Therefore, it can be argued that the hypothetical model can better explain the relationships between research variables than the competing model. Difficulty in regulating emotion is a mediating variable in the relationship between behavioral activation and behavioral inhibition with depression, and by controlling this variable, the role of behavioral activation and behavioral inhibition on the symptoms of depression can be controlled.Keywords: depression, Difficulty in emotional regulation, Activation, behavioral inhibition
-
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و پنجم شماره 3 (پیاپی 183، امرداد و شهریور 1401)، صص 1199 -1213مقدمه
اختلال نقص توجه / بیش فعالی نوعی اختلال عصبی رشدی با سه ویژگی توصیفی کمبود توجه / بیش فعالی و تکانشگری است. این علایم اغلب در یک یا چند زمینه، بخصوص حوزه های شناختی در سطوح توجه و تصمیم گیری و انعطاف پذیری اختلالاتی ایجاد می کند. هدف مطالعه حاضر، بررسی اثر توان بخشی شناختی برکارکرد های اجرایی (انعطاف پذیری یا کنترل هیجانی و تصمیم گیری) کودکان دارای اختلال نقص توجه و بیش فعالی می باشد.
روش کارپژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح کار آزمایی بالینی پیش آزمون / پس آزمون با گروه کنترل بود.30 کودک دارای این اختلال 7-9 سال ، در سال 1398در کلینیک مشاوره آمورش و پرورش ناحیه 1 شیراز ، با استفاده از آزمون 4- CSI و آزمون هوش ریون تشخیص گذاری ویکسان سازی شده و با نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طورتصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند . گروه ازمایش ، ده جلسه ی یک ساعته ،هر هفته دو ساعت ،تحت مداخله توان بخشی شناختی قرار گرفتند . متغیر انعطاف پذیری (کنترل هیجان) و متغیر تصمیم گیری با آزمونهای ویسکانسین و بریف بررسی شد.
نتایجیافته هانشان می دهد کارکردهای اجرایی (انعطاف پذیری, کنترل هیجان ,تصمیم گیری) در پیش آزمون و پس آزمون در کودکان ADHDتفاوت معنادار وجود دارد (P<0/001.).
نتیجه گیری:
به نظر می رسد توان بخشی شناختی بر بهبود عملکردهای اجرایی (تصمیم گیری و انعطاف پدیری، کنترل هیجان) کودکان ADHD موثر است و جایگزینی مناسب با داروهای روان محرک در کودکان با این اختلال است.
کلید واژگان: توان بخشی شناختی, تصمیم گیری, انعطاف پذیری, کودکان دارای اختلال نقص توجه و بیش فعالیIntroductionAttention Deficit / Hyperactivity Disorder (ADHD) is a developmental neurological disorder that is described by three main characteristics: Attention Deficit / Hyperactivity Disorder and Impulsivity. The symptoms often create impairments in one or more major areas of the person’s life, especially in those cognitive areas that require levels of attention and concentration ، decision making and flexibility. The purpose of this study was to investigate the effects of cognitive rehabilitation on executive functions (decision making, flexibility, emotion control) in children with ADHD.
MethodsThe present study is a semi experimental study, designed with pre-test / post-test clinical trial and a control group. It was diagnosed and matched with the Raven Intelligence Test using the CSI-4 Diagnostic Test and selected by purposive sampling. Sample was randomly divided into the experimental and control groups. Children in the Experimental group were given 10 one hourly sessions of rehabilitation program each week .Response inhibition was measured using Wisconsin and Planned with Bariff test.
ResultsPre and Post test scores were significantly different in measures of executive functions (both decision making, flexibility, emotion control) in children with ADHD (P <0/001).
ConclusionTraining on cognitive rehabilitation appears to be effective in improving the executive functions (decision making, flexibility, emotional) of children with ADHD and can be offered as an appropriate replacement against the effects of psycho stimulants medications.
Keywords: Cognitive Rehabilitation, Decision Making, Flexibility, Emotion Control, ADHD Children -
هدف
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بر سبک زندگی مبتنی بر خودکارآمدی وزن و ارزشمندی بدن در زنان مبتلا به چاقی بود.
روش پژوهش:
روش پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان مبتلا به چاقی شهر ساری در سال 1398 بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند تعداد 30 نفر از آنان انتخاب و در گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15نفر) قرار گرفتند. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه های سبک زندگی مبتنی بر خودکارآمدی وزن کلارک، آبرامز، نیایورا، اتون و روسی (1991) و ارزشمندی بدن مندلسون، مندلسون و وایت (2001) استفاده شد. گروه آزمایش تحت درمان شناختی-رفتاری براساس پروتکل رایت و همکاران (2017) در 8 جلسه 90 دقیقه ای انجام شد اما گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار spss.24 مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها:
نتایج نشان داد درمان شناختی- رفتاری بر بهبود سبک زندگی مبتنی بر خودکارآمدی وزن (08/10=F؛ 001/0>P) و افزایش ارزشمندی بدن (53/13=F؛ 001/0>P) زنان مبتلا به چاقی اثربخش بود.
نتیجه گیری:
براساس یافته های این پژوهش می توان از درمان شناختی-رفتاری در جهت بهبود سبک زندگی مبتنی بر خودکارآمدی وزن و افزایش ارزشمندی بدن زنان مبتلا به چاقی بهره برد و از این راه به کاهش تنش در آنها کمک نمود.
کلید واژگان: چاقی, سبک زندگی, خودکارآمدی, درمان شناختی- رفتاریObjectiveThe aim of this study was to evaluate the effectiveness of cognitive-behavioral therapy on lifestyle based on weight self-efficacy and body value in obese women.
MethodsThe present research method was quasi-experimental with pre-test-post-test design and follow-up with a control group. The statistical population included all women with obesity in Sari in 1398. Using purposive sampling method, 30 of them were selected and placed in the experimental and control groups (15 people in each group). Lifestyle questionnaires based on Clark, Abrams, Niaura, Aton and Rossi (1991) and Mendelssohn, Mendelssohn and White (2001) body value questionnaires were used to collect data. The experimental group underwent cognitive-behavioral therapy based on Wright et al. (2017) protocol in 8 sessions of 90 minutes but the control group did not receive any intervention. Data were analyzed using repeated measures analysis of variance and SPSS.24 software.
ResultsThe results showed that cognitive-behavioral therapy improves lifestyle self-efficacy based on weight self-efficacy (F = 10.08; P <0.001) and increases body value (F = 13.53; P <0.001) in women with Obesity was effective.
ConclusionBased on the findings of this study, cognitive-behavioral therapy can be used to improve lifestyle based on weight self-efficacy and increase the value of the body of women with obesity and thus help reduce stress in them.
Keywords: Obesity, Lifestyle, self-efficacy, cognitive behavioral therapy -
هدف
این پژوهش با هدف بررسی نقش سواد سلامت و خودمراقبتی مردان مبتلا به دیابت در پیش بینی رضایتمندی زناشویی زنان انجام شد.
روشروش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی بود. با در نظر گرفتن معیارهای ورود 330 نفر از مردان مبتلا به دیابت و همسران آن ها به روش تصادفی ساده از انجمن دیابت استان خوزستان در سال 1399 در این مطالعه مشارکت داشتند. به منظور گردآوری دادهها از مقیاس زوجی انریچ (فاورز و اولسون، 1989)، پرسشنامه سواد سلامت برای بزرگسالان ایرانی (منتظری و همکاران، 1393) و پرسشنامه خلاصه فعالیتهای خودمراقبتی دیابت (توبرت و همکاران، 2000) استفاده شد. دادهها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد که رضایت مندی زناشویی با سواد سلامت (001/0=p، 306/0=r) و خودمراقبتی (001/0=p، 543/0=r) همبستگی مثبت و معنادار دارد. نتایج رگرسیون نشان داد فقط متغیر سواد سلامت در مردان می توان نقش پیش بینی کنندگی برای رضایت مندی زنان را داشته باشد (0001/0=p، 543/0=β) و در مجموع 29/0 از رضایت مندی زناشویی را تبیین می کند.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج به دست آمده اهمیت توجه به ارتقاء رفتارهای خودمراقبتی در مردان مبتلا به دیابت به منظور بهبود روابط زوجی پیشنهاد می شود.
کلید واژگان: دیابت, رضایت مندی زناشویی, سواد سلامت, خودمراقبتیAimThe aim of this study was to investigate the role of health literacy and self-care of men with diabetes in predicting women's marital satisfaction.
MethodThe research method was descriptive-correlational. Considering the inclusion criteria of 330 men with diabetes and their wives in a simple random method from the Diabetes Association of Khuzestan Province in 2020 participated in this study. In order to collect data, the ENRICH Couple Scale (Fowers & Olson, 1989), Health Literacy for Iranian Adults (Montazeri et al., 2014) and Summary of Diabetes Self-Care Activities (Toobert et al., 2000) were used. Data were analyzed using Pearson correlation coefficient and regression.
ResultsThe results showed that marital satisfaction had a positive and significant correlation with health literacy (r=0.306; p= 0.001) and self- care (r=0.543; p=0.001). Regression results showed that only the variable of health literacy in men can play a predictive role for women's satisfaction (β=0.543; p=0.0001) and a total of 0.29 of marital satisfaction.
ConclusionAccording to the results, the importance of paying attention to the promotion of self-care behaviors in men with diabetes in order to improve marital relationships is suggested.
Keywords: Diabetes, Marital Satisfaction, Health Literacy, Self-Care -
زمینه و هدف
خیانت، تجربهای دردناک و پیچیده برای زوجها محسوب میشود. هدف از این پژوهش، تعیین اثربخشی درمان راهحل محور بر کارکرد خانواده و فرسودگی زناشویی در زنان آسیب دیده از خیانت همسر مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اهواز بود.
روش و موادروش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان آسیب دیده از خیانت همسر مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اهواز در سال 1398 بود که با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند تعداد 30 نفر از آنان انتخاب و در دو گروه آزمایشی و گواه، هر گروه 15نفر قرار گرفتند. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامههای کارکرد خانواده و فرسودگی زناشویی استفاده شد. پیش از انجام مداخله، پیش آزمون برگزار شد بعد گروه آزمایش تحت درمان راهحل محور در شش جلسه دوساعته قرار گرفتند اما گروه گواه هیچگونه مداخلهای دریافت نکرد. سپس پس آزمون اجرا شد و پس از یک ماه از اجرای پس آزمون، پیگیری انجام شد. دادهها با استفاده از آزمون آماری تحلیل کوواریانس و نرم افزار SPSS-22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته هامیانگین (انحراف معیار) سن شرکت کنندگان گروه آزمایش (3/6) 7/33 و گروه گواه (9/5) 4/31 بود. در گروه آزمایش میانگین (انحراف معیار) کارکرد خانواده از (7/17) 4/128 در پیش آزمون به (8/22) 5/188 در پس آزمون و (4/23) 1/192 در پیگیری افزایش یافت (001/0>P) ولی در گروه گواه از (3/15) 4/125 در پیش آزمون به (8/15) 9/124 در پس آزمون و (5/15) 7/123 در پیگیری رسید که تفاوت معنی دار نبود. در گروه آزمایش میانگین (انحراف معیار) فرسودگی زناشویی از (6/14) 124 در پیش آزمون به (9/8) 9/61 در پس آزمون و (8/9) 9/58 در پیگیری کاهش یافت (001/0>P) ولی در گروه گواه از (5/12) 5/123 در پیش آزمون به (3/12) 7/124 در پس آزمون و (4/11) 8/123 در پیگیری رسید که تفاوت معنی دار نبود.
کلید واژگان: خیانت زناشویی, کارکرد خانواده, فرسودگی زناشویی و درمان راه حل محورBackground and ObjectiveInfidelity is a painful and complicated experience for couples. The aim of this study was to determine the effectiveness of solution-based therapy on family functioning and couple burnout among women affected by spouse infidelity referred to counseling centers in Ahvaz.
Materials and MethodsThe research method was experimental with pre-test, post-test, and follow-up design with a control group. Participants included 30 women affected by spouse infidelity referred to counseling centers in Ahvaz in 2019, selected by purposive sampling method, and divided into two experimental and control groups of 15 people. Family functioning and couple burnout questionnaires were used to collect data. Before the intervention, a pre-test was held, and the experimental group received six 120-minute solution-based therapies, while the control group did not receive any intervention. The post-test was then performed, and after one month of post-test, the follow-up period was performed. Data were analyzedusing covariance analysis via SPSS software version 22.
ResultsThe mean (SD) age of participants was 33.7 (6.3) in the experimental group and 31.4 (5.9) in the control group. In the experimental group, the mean (SD) score of family functioning increasedfrom 128.4 (17.7) in the pre-test to 188.5 (22.8) in the post-test, and 192.1 (23.4) in the follow-up (P<0.001). In the control group, it varied from 125.4 (15.3) in the pre-test to 124.9 (15.8) in the post-test, and 123.7 (15.5) in the follow-up, which was not significant. In the experimental group, the mean (SD) score of couple burnout decreased from 124.0 (14.6) in the pre-test to 61.9 (8.9) in the post-test and 58.9 (9.8) in the follow-up (P<0.001). In the control group, it varied from 123.5 (12.5) in the pre-test to 124.7 (12.3) in the post-test, and 123.8 (11.4) in the follow-up, which was not significant.
ConclusionSolution-based therapy improved family functioning and reduced marital burnout among women affected by spouse infidelity referred to counseling centers in Ahvaz.
Keywords: Couple burnout, Family functioning, Marital infidelity, Solution-based therapy -
زمینه و هدف
تحقیقات اخیر تحت تاثیر شیوع اپیدمی کووید-19 قرار گفته است در این راستا پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی- رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش نشانه های اضطراب بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر شهرستان دزفول در زمان شیوع کووید-19 انجام گرفت.
مواد و روش هاروش پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون -پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر دزفول تشکیل می دادند. تعداد 30 نفر از جامعه به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به صورت کاملا تصادفی در دو گروه آزمایش و گروه کنترل گمارده شدند. در هر سه گروه، اختلال اضطراب بیماران از طریق مقیاس 7 سوالی اضطراب فراگیر (GAD-7) مورد ارزیابی قرار گرفتند، گروه نخست، در 8 جلسه یک ساعته درمان شناختی - رفتاری دریافت کردند و گروه دوم، 8 جلسه یک ساعته و هفته ای یک جلسه تحت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفتند؛ اما گروه سوم آموزشی ندیدند. سپس مجددا در پس آزمون اضطراب هر سه گروه مورد ارزیابی قرار گرفت. با توجه به عدم رعایت مفروضه های تحلیل کواریانس داده ها با استفاده از تحلیل واریانس یک طرفه و نرم افزار SPSS نسخه 25 تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هایافته های پژوهش نشان داد درمان های شناختی - رفتاری و پذیرش و تعهد توانستند نشانه های اضطراب فراگیر را نسبت به گروه کنترل کاهش دهند (01/0<p) ولی تفاوت اثربخشی درمان های مبتنی بر پذیرش و تعهد و شناختی _ رفتاری بر اختلال اضطراب فراگیر معنادار نبود (05/0<P).
نتیجه گیریبه نظر می رسد هر دو رویکرد درمانی می تواند در جهت نشانه های اضطراب فراگیر اثرگذار باشند.
کلید واژگان: درمان شناختی- رفتاری, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, اختلال اضطراب فراگیر, کووید-19Aim and BackgroundRecent research has shown the prevalence of the Covid-19 epidemic in this regard The purpose of this study was to compare the effectiveness of Cognitive Behavioral Therapy (CBT) and Acceptance and Commitment Therapy (ACT) on reduction anxiety symptoms in patients with Generalized anxiety disorder in Dezful during the outbreak of Covid-19.
Methods and MaterialsThe research was a pilot study with a pretest-post-test-follow-up with control group. The statistical population of this study was the All patients with generalized anxiety disorder referring to Dezful counseling centers 30 people were selected through targeted sampling and randomly assigned to two groups of experimental and control group. In all three groups, patients' anxiety disorder was assessed through the questionnaire of General Anxiety (GAD-7). The first group received cognitive-behavioral therapy in 8 sessions 60 minutes, and the second group in 8 sessions 60 minutes acceptance and commitment therapy, but the third group did not receive training. Then, the anxiety test was re-evaluated in all three groups. Given that the assumptions of covariance analysis were not met data were analyzed using one-way variance analysis and SPSS software.
FindingsThe findings of the study showed that cognitive-behavioral therapy and acceptance and commitment therapy could reduce the symptoms of anxiety in comparison with the control group (p <0.001) However, the difference between the effectiveness of cognitive-behavioral therapy and acceptance and commitment therapy on reduce the symptoms of anxiety was not significant (p> 0.05).
ConclusionsIt seems that both therapeutic approaches can be effective in treating the symptoms of generalized anxiety disorder.
Keywords: Cognitive-Behavioral Therapy, Acceptance, Commitment Based Therapy, Generalized Anxiety Disorder, Covid-19 -
مقدمه
دیابت به عنوان یک بیماری مزمن می توان آثار نامطلوبی بر روابط زناشویی افراد مبتلا داشته باشد، بنابراین بررسی نقش عوامل محافظت کننده در رضایت زناشویی این افراد از اهمیت بالایی برخوردار است. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی گری رضایت جنسی در رابطه بین خودمراقبتی و سواد سلامت مردان مبتلا به دیابت با رضایت زناشویی زنان بود.
روش کارپژوهش حاضر توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری این مطالعه شامل کلیه زوجین دارای شوهر مبتلا به دیابت نوع 1 و 2 می باشد که در شهر اهواز ساکن و در انجمن دیابت استان خوزستان تا سال 1399 ثبت نام کرده بودند، که جمعیت کل آن ها 2000 نفر می باشد. به منظور انجام پژوهش با در نظرر گرفتن معیارهای ورود 330 نفر از بیماران و همسران آن ها به روش تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شدند و پرسشنامه ها را تکمیل کردند. جهت جمع آوری داده ها از خلاصه فعالیت های خودمراقبتی دیابت، سواد سلامت برای بزرگسالان ایرانی، پرسشنامه رضایت جنسی و مقیاس زوجی انریچ استفاده شد.
یافته هانتایج آزمون مدل ساحتاری نشان می دهد که شاخص های برازش در وضعیت مطلوبی قرار دارند. همچنین نتایج تحلیل مسیر نشان داد که خودمراقبتی مردان مبتلا به دیابت با میانجی گری رضایت جنسی بر رضایت زناشویی زنان اثر مثبت و معنادار دارد؛ همچنین سواد سلامت مردان با نقش میانجی رضایت جنسی بر رضایت زناشویی زنان تاثیر مثبت دارد (01/0<p).
نتیجه گیرینقش خودمراقبتی و سواد سلامت مردان مبتلا به دیابت در رضایت زناشویی زنان توسط رضایت جنسی میانجی گری می شود. با توجه به نتایج پژوهش برگزاری برنامه های آموزشی در جهت ارتقاء سواد سلامت و خودمراقبتی افراد مبتلا به دیابت در مراکز درمانی و انجمن دیابت استان ها پیشنهاد می شود.
کلید واژگان: دیابت, رضایت جنسی, خودمراقبتی, سواد سلامت, رضایت زناشوییIntroductionDiabetes as a chronic disease can have adverse effects on the marital relationships of people with the disease. Therefore, examining the role of protective factors in marital satisfaction of these people is of great importance. According to this, the aim of this study was to investigate the mediating role of sexual satisfaction in the relationship between self-care and health literacy of men with diabetes and marital satisfaction of women.
MethodsThe present study is descriptive-correlation. The statistical population of this study includes all couples with husbands with type 1 and 2 diabetes who lived in Ahvaz and were registered in the Diabetes Association of Khuzestan province until 2020, whose total population is 2000 people. In order to conduct the study, considering the inclusion criteria, 330 patients and their spouses were selected as a sample by simple random sampling and completed the questionnaires. In order to collecte data, a Summary of Diabetes Self-Care Activities, Health Literacy for Iranian Adults, a Sexual Satisfaction Questionnaire and the ENRICH Couple Scale were used.
ResultsThe test results of the structural equation model showed that the index of fit are in good condition. Also, the results of path analysis showed that self-care of men with diabetes mediated by sexual satisfaction has a positive significant effect on marital satisfaction of women; Also, men's health literacy with the mediating role of sexual satisfaction has a positive effect on women's marital satisfaction (P<0.01).
ConclusionsThe role of self-care and health literacy of men with diabetes in women's marital satisfaction is mediated by sexual satisfaction. According to the research results, holding educational programs to promote health literacy and self-care of people with diabetes in medical centers and diabetes associations is recommended.
Keywords: diabetes, Sexual Satisfaction, Self-Care, Health Literacy, Marital Satisfaction -
هدف این پژوهش، مقایسه تاثیر آموزش راهبردهای فراشناختی و مدیریت زمان بر اضطراب امتحان و خودکارآمدی تحصیلی در دانش آموزان دختر دوم متوسطه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر بهبهان در سال تحصیلی 98-1397بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 45 نفر از آنان انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل (هر گروه 15 دانش آموز) قرار گرفتند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه اضطراب امتحان (Spielberger, Gonzalez, Taylor, Algaze & Anton, 1978)و خودکارآمدی تحصیلی (Jing & Morgan, 1999) استفاده شد. روش پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. گروه های آزمایشی تحت آموزش راهبردهای فراشناختی (6 جلسه 90 دقیقه ای) و مدیریت زمان (7 جلسه 60 دقیقه ای) قرار گرفتند؛ اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که هر دو آموزش راهبردهای فراشناختی و مدیریت زمان، بر کاهش اضطراب امتحان و خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان اثربخش بودند (01/0<p). همچنین نتایج نشان داد، آموزش راهبردهای فراشناختی نسبت به مدیریت زمان، دارای تاثیر بیشتری بر کاهش اضطراب امتحان و افزایش خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان بود (01/0<p). می توان از آموزش راهبردهای فراشناختی در کاهش اضطراب امتحان و افزایش خودکارآمدی تحصیلی در دانش آموزان بهره گرفت.
کلید واژگان: راهبردهای فراشناختی, مدیریت زمان, اضطراب امتحان, خودکارآمدی تحصیلیThe purpose of this study was to compare of the effect of metacognitive strategies and time management training on test anxiety and academic self-efficacy in Secondary School Female Students. The statistical population of this study included all female student high school Behbahan City in year academic 2018-2019, using a targeted sampling method, 45 of them were selected and randomly assigned to two experimental groups and one control group (each group of 15 Student). To collect data Test Anxiety Questionnaire of Spielberger, Gonzalez, Taylor, Algaze & Anton (1978) and Academic Self-Efficacy Questionnaire of Jing & Morgan (1999). This quasi-experimental study was conducted with a pretest-posttest design with control group. The experimental groups underwent metacognitive strategies (6 sessions 90 minutes) and time management training (7 sessions 60 minutes), but the control group received no training. Data were analysed using covariance analysis. The results showed that metacognitive strategies and time management training was effective to decrease test anxiety and increase academic self-efficacy in students (p<0.01). Also, the results showed that metacognitive strategies had a greater effect than time management training on decrease test anxiety and increase academic self-efficacy in students (p<0.01). It can be used to metacognitive strategies training to decrease test anxiety and increase academic self-efficacy in students..
Keywords: Metacognitive strategies, time management, test anxiety & academic self-efficacy -
مقدمه
خیانت، تجربهای دردناک و پیچیده برای زوج یا زوجه خیانت دیده محسوب میشود. هدف این پژوهش، مقایسه اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار و درمان راهحل محور بر رضایت جنسی در زنان آسیب دیده از خیانت همسر مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اهواز بود.
روش کارروش پژوهش آزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان آسیب دیده از خیانت همسر مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اهواز در سال 1398 بود که با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند تعداد 45 زن انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل (هر گروه 15زن) قرار گرفتند. بمنظور گردآوری دادهها از پرسشنامههای نگرش به روابط فرازناشویی توسط ویتلی (2006) و رضایت جنسی هادسون و همکاران (1981) استفاده شد. گروههای آزمایشی تحت زوج درمانی هیجان مدار (10 جلسه 90 دقیقهای) و درمان راهحل محور (6 جلسه 120 دقیقهای) قرار گرفتند؛ اما گروه کنترل هیچگونه مداخلهای دریافت نکرد. دادهها با استفاده از آزمون آماری تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها:
نتایج نشان داد، هر دو زوج درمانی هیجان مدار و درمان راهحل محور بر افزایش رضایت جنسی در زنان اثربخش بودند (0.01<p) و بین اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار و درمان راهحل محور بر افزایش رضایت جنسی در زنان، تفاوت معنیداری وجود نداشت (0.05>p) و این نتایج تا مرحله پیگیری تداوم داشت.
نتیجه گیری:
بر اساس نتایج پژوهش میتوان نتیجه گرفت، از زوج درمانی هیجان مدار و درمان راهحل محور در جهت افزایش رضایت جنسی در زنان بهره برد.
کلید واژگان: خیانت زناشویی, رضایت جنسی زوج درمانی هیجان مدار و درمان راه حل محورIntroductionInfidelity is a painful and complicated experience for a betrayed spouse. The purpose of this study was to the comparison of the effectiveness of emotionally focused couple therapy and solution- focused therapy on sexual satisfaction in women affected by marital infidelity referred to consulting centers in Ahvaz city.
MethodsThis experimental study was conducted with a pretest, posttest and follow up design with control group. The statistical population included all women affected by marital infidelity referred to consulting centers in Ahvaz city in 2019, that 45 women were selected and randomly assigned to two experimental groups and one control group (each group of 15 women). To collect data questionnaires such as Attitudes to Crossover Relationships of Vitley (2006) and Sexual Satisfaction of Hadson et al (1981) were used. The experimental groups underwent emotionally focused couple therapy (10 sessions 90 minutes) and solution- focused therapy (6 sessions 120 minutes), but the control group received no training. Data were analysed using covariance analysis.
ResultsThe results showed that both emotionally focused couple therapy and solution- focused therapy were effective to increasing sexual satisfaction in women affected by marital infidelity (p<0/01) and the results showed that there was no significant difference between the effectiveness of emotionally focused couple therapy and solution- focused therapy on increasing sexual satisfaction in women affected by marital infidelity (p>0/05) And these results did not continue until the follow up stage.
ConclusionsBased on the results of this study, it can be concluded that emotionally focused couple therapy and solution- focused therapy are used to increasing sexual satisfaction in women.
Keywords: marital infidelity, sexual satisfaction, emotionally focused couple therapy &, solution- focused therapy -
فصلنامه اعتیاد پژوهی، پیاپی 61 (پاییز 1400)، صص 181 -198هدف
هدف این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش تنظیم هیجان بر آمادگی به اعتیاد و هیجان طلبی در نوجوانان دارای والد وابسته به مواد شهر اهواز بود.
روشاین پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه دانش آموزان نوجوان مشغول به تحصیل در سال 1399-1398 و دارای والد وابسته به مواد در شهر اهواز بود. از میان آن ها، 10 مدرسه پسرانه به صورت تصادفی انتخاب و دانش آموزان این مدارس توسط پرسش نامه های آمادگی به اعتیاد و هیجان طلبی غربال شدند. از این تعداد، 30 نفر از دانش آموزانی که نمره بالاتری از میانگین در پرسش نامه های آمادگی به اعتیاد و هیجان طلبی کسب نمودند، به صورت تصادفی در گروه های آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. داده ها با آزمون آماری تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته هانتایج نشان داد که آموزش تنظیم هیجان بر کاهش آمادگی به اعتیاد و همچنین کاهش هیجان طلبی نوجوانان دارای والد وابسته به مواد شهر اهواز در مراحل پس آزمون و پیگیری به طور معناداری اثربخش بود.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج به دست آمده، می توان از این درمان در جهت کاهش آمادگی به اعتیاد و هیجان طلبی نوجوانان دارای والد وابسته به مواد بهره برد و از این راه به کاهش تنش در آن ها کمک نمود.
کلید واژگان: اعتیاد, هیجان طلبی, آموزش تنظیم هیجانObjectiveThis study aimed to investigate the effectiveness of emotion regulation training on addiction readiness and sensation seeking in adolescents with substance-dependent parent in Ahvaz.
MethodThis study was semi-experimental with pretest-posttest and follow-up design with a control group. The statistical population of the study included all adolescent students studying in 2019-2020 who had substance-dependent parent in Ahvaz. Among them, 10 boys' schools were randomly selected and the students of these schools were screened by the addiction readiness and sensation seeking questionnaires. Of them, 30 students who scored higher than average on the addiction readiness and sensation seeking questionnaires were randomly assigned to the experimental (n=15) and control (n=15) groups. The data were analyzed by analysis of covariance.
ResultsThe results showed that emotion regulation training was significantly effective in reducing the readiness for addiction and also sensation seeking in adolescents with substance-dependent parent in Ahvaz in the posttest and follow-up stages.
ConclusionAccording to the obtained results, this treatment can be used to reduce addiction readiness and sensation seeking in adolescents with substance-dependent parent and thus help reduce stress in them.
Keywords: Addiction, Sensation seeking, Emotion regulation training -
زمینه و هدف
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش رفتارهای تکانشی، ناگویی خلقی و ناامیدی در بیماران افسرده می باشد.
مواد و روشطرح پژوهش حاضرمطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری کلیه بیماران افسرده مراکز مشاوره شهر اهواز بودند که تعداد 30 نفر بیمار با روش نمونه گیری در دسترس و به طور تصادفی به صورت یک گروه آزمایش و یک گروه گواه تخصیص یافتند. آزمودنی ها به مقیاس رفتارهای تکانشی بارت (1994)، آزمون ناگویی خلقی تورنتو (1994) و آزمون نا امیدی میلر (1991) به عنوان پیش آزمون و سپس پس آزمون پاسخ دادند.سپس گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای آموزش رویکرد درمانی مبتنی بر تعهد و پذیرش دریافت کرد.. برای تجزیه و تحلیل داده ها از کوواریانس (مانکوا و آنکوا) استفاده شد.
یافته هانتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد، درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش باعث کاهش رفتارهای تکانشی، ناگویی خلقی و ناامیدی بیماران افسرده گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه شد و مشخص شد بین اثربخشی درمان مبتنی برتعهد و پذیرش بر کاهش رفتارهای تکانشی، ناگویی خلقی و ناامیدی بیماران افسرده تفاوت معنادار وجود دارد و درمان مبتنی برتعهد و پذیرش بر کاهش رفتارهای تکانشی، ناگویی خلقی و ناامیدی بیماران افسرده اثربخشی بیشتری داشت.
نتیجه گیریبر اساس پژوهش حاضر می توان گفت که درمان مبتنی برپذیرش وتعهد می تواند به عنوان یک مداخله موثر برای کمک به بیماران افسرده جهت کاهش رفتارهای تکانشی، ناگویی خلقی و ناامیدی مورد استفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: درمان مبتنی برتعهد و پذیرش, رفتارهای تکانشی, ناگوئی خلقی, ناامیدی, افسردگیAIMThe aim of this research was to study the comparison of the effectiveness of the acceptance-commitment therapy on the behaviour impulsively, alexithymia and disappointment in depression patients.
MethodsThis design of the study was pretest, post test control group. The sample include 30 depression patients 15 group experimental (acceptance and commitment therapy), and 15 group control) were selected randomaly sampling andthe were requested to answer behaviour impulsively Baratscale, alexithymia Torento and disappointment Miler scalequestionnaire. For analyzing the results we used covariance (MANCOVA and ANCOVA).
ResultsThe results of data analysis showed that as ap acceptance-commitment therapy caused thedecrease inbehaviour impulsively, alexithymia and disappointment in depression patients experimental group in comparison to the witness group and concluded that there is any significant difference between effectivenessof the acceptance-commitment therapy on the behaviour impulsively, alexithymia and disappointment in depression patients and acceptance-commitment therapy was more effectiveness on thedecrease behaviour impulsively, alexithymia and disappointment in depression patients.
ConclusionThat as ap acceptance-commitment therapy caused the decrease inbehaviour impulsively,alexithymia and disappointment in depression patients andacceptance-commitment therapy was more effectivenesson the decrease incognitivebehaviour impulsively, alexithymia and disappointment in depression patients.
Keywords: acceptance commitment therapy, behaviour impulsively, alexithymia, disappointment, Depression -
تاثیر قرار دهند. هدف از انجام پژوهش حاضر ارایه الگوی ساختاری رضایت زناشویی زنان بر اساس نگرش مثبت به روابط فرازناشویی و سواد سلامت در همسران مبتلا به دیابت آن ها از طریق میانجی گری رضایت جنسی بود.
روش کارپژوهش حاضر توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری این مطالعه شامل کلیه زوجین دارای شوهر مبتلا به دیابت نوع 1 و 2 می باشد که در شهر اهواز ساکن و در انجمن دیابت استان خوزستان تا سال 1399 ثبت نام کرده بودند، که جمعیت کل آن ها 2000 تن می باشد. با توجه به معیارهای ورود، 330 تن از بیماران و همسران آن ها بر اساس جدول Krejcie & Morgan به روش تصادفی ساده با استفاده از جدول اعداد تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. در نهایت 285 زوج مایل به همکاری بودند و پرسشنامه ها را تکمیل کردند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه جمعیت شناختی، "مقیاس زوجی انریچ" (ENRICH Couple Scale)، "مقیاس نگرش به خیانت زناشویی" (Attitudes toward Infidelity Scale)، "سواد سلامت برای بزرگسالان ایرانی" (Health Literacy for Iranian Adults) و "پرسشنامه رضایت جنسی" (Sexual Satisfaction Questionnaire) استفاده شد. روایی و پایایی ابزار ها در مطالعات قبلی تایید شده است. تحلیل داده ها در نرم افزار آماری اس پی اس اس نسخه 24 و آموس 23 انجام شد.
یافته ها:
الگوی پیشنهادی از برازش مطلوب برخوردار بود. همبستگی بین نگرش مثبت به روابط فرازناشویی مردان با رضایت زناشویی زنان (01/0>P)؛ بین نگرش مثبت به روابط فرازناشویی مردان با رضایت جنسی زنان (01/0>P)؛ بین سواد سلامت مردان با رضایت جنسی زنان (01/0>P)؛ بین رضایت جنسی زنان با رضایت زناشویی زنان (01/0>P)؛ مستقیم و معنادار دارد. اما بین نگرش مثبت به روابط فرازناشویی مردان با رضایت زناشویی زنان (05/0<P) همبستگی معنادار نشد. همچنین، مسیرهای غیرمستقیم نگرش مثبت به روابط فرازناشویی مردان با رضایت زناشویی زنان با نقش واسطه رضایت جنسی زنان (01/0>P) و نیز همبستگی سواد سلامت مردان با رضایت زناشویی زنان با نقش واسطه ای رضایت جنسی زنان (01/0>P) معنادار شدند.
نتیجه گیری:
الگوی پیشنهادی از برازش مطلوب برخوردار بود و گام مهمی در جهت شناخت عوامل مرتبط با رضایت زناشویی زنان دارای همسران مبتلا به دیابت محسوب می شود. پیشنهاد می شود که در زمینه درمان مشکلات زناشویی بیماران مبتلا به دیابت به نقش متغیرهای نگرش مثبت به روابط فرازناشویی و سواد سلامت با میانجی گیری رضایت جنسی در پیش بینی رضایت زناشویی توجه شود.
کلید واژگان: دیابت, رضایت جنسی, روابط فرازناشویی, سواد سلامت, رضایت زناشوییIntroductionChronic diseases such as diabetes can lead to marital incompatibility and affect family health. The purpose of this study was to develop a structural model of womenchr('39')s marital satisfaction based on positive attitudes toward extramarital relationships and health literacy in their diabetic spouses through sexual satisfaction.
MethodsThe present study is descriptive-correlation. The statistical population of this study includes all couples with husbands with type 1 and 2 diabetes who lived in Ahvaz and were registered in the Diabetes Association of Khuzestan province until 2020, whose total population is 2000 people. According to the inclusion criteria, 330 patients and their spouses were selected as a sample based on the Krejcie & Morgan table by simple random sampling using a random number table. Finally, 285 couples were willing to cooperate and completed the questionnaires. In order to collected data demographic questionnaire, the “ENRICH Couple Scale”, the “Attitudes Toward Infidelity Scale”, the “Health Literacy for Iranian Adults”, and the “Sexual Satisfaction Questionnaire”, were used. The validity and reliability of the instruments have been confirmed in previous studies. Data analysis was performed by using SPSS.24 and Amos.23.
ResultsThe proposed model had a good fit. There is a significant relationship between men positive attitudes toward extramarital relationships with women marital satisfaction (P<0.01), between men positive attitudes toward extramarital relationships with women sexual satisfaction (P<0.01), between men health literacy with women sexual satisfaction (P<0.01), between women sexual satisfaction with women marital satisfaction (P<0.01), but there was significant relationship between health literacy with marital satisfaction (P>0.05). Also indirect pathways are significant positive attitudes toward extramarital relationships with marital satisfaction with mediating role of sexual satisfaction (P<0.01), health Literacy with marital satisfaction with mediating role of sexual satisfaction (P<0.01).
ConclusionsThe proposed model had a good fit and is an important step in understanding the factors related to marital satisfaction of women with spouses with diabetes. It is suggested that in the treatment of marital problems of patients with diabetes, the role of positive attitude variables in extramarital relationships and health literacy mediated by sexual satisfaction in predicting marital satisfaction should be considered.
Keywords: Diabetes, Sexual Satisfaction, Crossover Relationships, Health Literacy, Marital Satisfaction -
مقدمه
بهبود رابطه والد-فرزندی از طریق مداخلات مناسب نقش موثری در کاهش مشکلات هیجانی و رفتاری نوجوانان دارد. هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی "آموزش مدیریت والدین" و "طرحواره درمانی گروهی" به والدین بر انگیزه تحصیلی و نافرمانی مقابله ای فرزندان نوجوان آن ها با اختلال سلوک می باشد.
روش کارروش پژوهش از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه والدین نوجوانان دختر و پسر 13 الی 16 سال دارای اختلال سلوک شهر اهواز در سال تحصیلی 1398 بودند که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 60 تن از آن ها انتخاب و یکی از والدین آن ها به صورت تصادفی ساده با استفاده از جدول اعداد تصادفی در 2 گروه مداخله و یک گروه کنترل (هر گروه 20 تن) قرار گرفتند. گردآوری داده ها با پرسشنامه جمعیت شناختی، "مقیاس انگیزه تحصیلی" (Academic Motivation Scale) و "سیاهه رفتار نافرمانی مقابله ای" (Oppositional Defiant Behavior Inventory) انجام شد. روایی ابزار ها بر اساس روایی محتوا به روش کیفی، پایایی به روش ضریب توافق کاپا و همسانی درونی با محاسبه ضریب آلفا کرونباخ محاسبه شد. گروه های مداخله (والدین) تحت "آموزش مدیریت والدین" (9 جلسه 60 دقیقه ای) و "طرحواره درمانی گروهی" (8 جلسه 90 دقیقه ای) قرار گرفتند؛ اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. ابزارها در مراحل پیش آزمون و پس آزمون توسط فرزندان نوجوان آن ها تکمیل شد. تحلیل داده ها با در نرم افزار آماری اس پی اس اس نسخه 22 انجام شد.
یافته هاهر 2 مداخله "آموزش مدیریت والدین" و "طرحواره درمانی گروهی" در والدین بر افزایش انگیزه تحصیلی و کاهش نافرمانی مقابله ای فرزندان نوجوان آن ها با اختلال سلوک اثربخش بودند (01/0>P). همچنین "آموزش مدیریت والدین" نسبت به "طرحواره درمانی گروهی"، تاثیر بیشتری بر افزایش انگیزه تحصیلی فرزندان نوجوان آن ها با اختلال سلوک داشته است (01/0>P).
نتیجه گیری"آموزش مدیریت والدین" و "طرحواره درمانی گروهی" به والدین از مداخلات موثر بر افزایش انگیزه تحصیلی و کاهش نافرمانی مقابله ای در نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک است. جهت بهبود عملکرد تحصیلی این نوجوانان اجرای مداخلات ذکر شده بر روی والدین آن ها توصیه می شود.
کلید واژگان: آموزش مدیریت والدین, طرحواره درمانی گروهی, اختلال سلوک, انگیزه تحصیلی, نافرمانی مقابله ایIntroductionImproving the parent-child relationship through appropriate interventions has an effective role in reducing emotional and behavioral problems in adolescents. The aim of this study was to compare the effectiveness of "Parent Management Training" and "Group Schema Therapy" for Parents on academic motivation and oppositional defiant of their teenage children with conduct disorder.
MethodsThe research method was quasi-experimental with pretest-posttest design with control group. The statistical population of the study included all parents of adolescent girls and boys 13to 16 years old with conduct disorder in Ahvaz in the academic year 2020. Using the convenience sampling method, 60 of them were selected and one of their parents was randomly divided by random number table into two intervention groups and one the control group (20 people in each group). Demographic questionnaire, "Academic Motivation Scale" and "Oppositional Defiant Behavior Inventory" were used to collect data. The validity of the instruments was reported based on the content validity by qualitative method and the reliability by Kappa agreement coefficient method and internal consistency method by calculating Cronbachchr('39')s alpha coefficient. The intervention groups (parents) underwent "Parental Management Training" (9 sessions of 60 minutes) and "Group Schema Therapy” (8 sessions of 90 minutes), but the control group did not receive any intervention. The questionnaires were completed by their teenage children in the pre-test and post-test stages. Data analysis was performed using SPSS. 22.
ResultsBoth “Parent Management Training" and "Group Schema Therapy" interventions in parents were effective in increasing academic motivation and reducing oppositional defiant in their teenage children with conduct disorder (P <0.01). Also, “Parent Management Training" has a greater effect on increasing the academic motivation of their teenage children with conduct disorder than "Group Schema Therapy" (P <0.01).
Conclusions“Parent Management Training" and "Group Schema Therapy" to parents are effective interventions to increase academic motivation and reduce the oppositional defiant in adolescents with conduct disorder. To improve the academic performance of these adolescents, the implementation of the mentioned interventions on their parents is recommended.
Keywords: Parent Management Training, Group Schema Therapy, Conduct Disorder, Academic Motivation & Oppositional Defiant -
مقدمه و هدف
سرطان خون یکی از انواع شایع سرطان است که به مجموعه بیماری هایی گفته می شود که سلول های نافرمان، جزء مجموعه دستگاه گردش خون بدن انسان هستند. هدف این پژوهش، مقایسه اثربخشی آموزش های معنویت درمانی و روان شناسی مثبت نگر بر خوش بینی در بیماران مبتلا به سرطان خون بود.
روش کارپژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه شاهد بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمام افراد مبتلا به بیماری سرطان خون مراجعه کننده به بیمارستان ولیعصر شهر خرمشهر در سال 1398 به تعداد 98 نفر بودند که از بین آن ها، 45 بیمار (سه گروه 15 نفره) به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. به منظور گردآوری داده ها از پرسش نامه خوش بینی شیر و کارور (1993) استفاده شد. گروه های آزمایش تحت آموزش معنویت درمانی (12 جلسه 90 دقیقه ای) و روان شناسی مثبت نگر (14 جلسه 90 دقیقه ای) قرار گرفتند؛ اما گروه شاهد هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل کوواریانس تک متغیره تجزیه وتحلیل شد.
یافته هانتایج نشان داد هر دو درمان معنویت درمانی و روان شناسی مثبت نگر بر افزایش خوش بینی در بیماران مبتلا به سرطان خون اثربخش بودند (0/001>P) و بین اثربخشی آموزش های معنویت درمانی و روان شناسی مثبت نگر بر افزایش خوش بینی در بیماران مبتلا به سرطان خون، تفاوت معنی داری به نفع آموزش معنویت درمانی وجود داشت (0/001>P) و این نتیجه تا مرحله پیگیری تدوام داشت.
نتیجه گیریبر اساس نتایج پژوهش می توان از معنویت درمانی و روان شناسی مثبت نگر به منظور افزایش خوش بینی در بیماران مبتلا به سرطان خون بهره برد.
کلید واژگان: خوش بینی, روانشناسی مثبت نگر, سرطان خون, معنویت درمانیIntroduction and purposeLeukemia is one of the most common types of cancer, which is a set of diseases in which disobedient cells are part of the human body’s circulatory system. This study aimed to compare the effectiveness of spiritual therapy and positive psychology training on optimism in patients with leukemia.
MethodsThe present study was a quasi-experimental study with a pretest, posttest, and follow-up design, and a control group. The statistical population of the study included all patients with leukemia who were referred to Valiasr Hospital in Khorramshahr, Iran, in 1398, of whom 45 patients (three groups of 15) were selected by purposive sampling. Scheier and Carver's optimism questionnaire (1993) was used for data collection. The experimental groups underwent individual spiritual therapy (12 sessions 90 minutes) and positive psychology training (14 sessions 90 minutes); however, the control group received no training. Data were analyzed using ANCOVA statistical method.
ResultsThe results showed that both spiritual therapy and positive psychology training were effective to increase optimism in patients with leukemia (P<0.001). Moreover, the results revealed that there was a significant difference between the effectiveness of spiritual therapy and positive psychology training on the increase of optimism in patients with leukemia in favor of spiritual therapy (P<0.001) and this result was consistent in the follow-up period as well.
ConclusionBased on the obtained results, it can be concluded that spiritual therapy and positive psychology can be used to increase optimism in patients with leukemia.
Keywords: Leukemia, Optimism, Positive psychology, Spiritual therapy -
زمینه و هدف
سرطان جزء بیماری های تهدیدکننده زندگی محسوب شده و موجب افزایش اختلالات هیجانی و کاهش چشمگیر کیفیت زندگی در بیماران می شود. هدف از این پژوهش، مقایسه اثربخشی گشتالت درمانی گروهی و تیوری انتخاب بر صمیمیت زناشویی در زنان دارای سرطان سینه در شهر یاسوج اهواز بود.
روش بررسیروش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند تعداد 45 زن انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل (هر گروه 15زن) قرار گرفتند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه صمیمیت زناشویی واکر و تامپسون استفاده شد. گروه های آزمایشی تحت گشتالت درمانی گروهی (8 جلسه 90 دقیقه ای) و تیوری انتخاب (10 جلسه 60 دقیقه ای) قرار گرفتند؛ اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها:
نتایج نشان داد، هر دو درمان گشتالت درمانی گروهی و تیوری انتخاب بر افزایش صمیمیت زناشویی در زنان دارای سرطان سینه در شهر یاسوج اثربخش بودند (0.01<p) و بین اثربخشی گشتالت درمانی گروهی و تیوری انتخاب بر افزایش صمیمیت زناشویی در زنان دارای سرطان سینه در شهر یاسوج، تفاوت معنی داری وجود نداشت (0.05>p) و این نتایج تا مرحله پیگیری تداوم داشت.
نتیجه گیریمی توان نتیجه گرفت، از گشتالت درمانی گروهی و تیوری انتخاب در جهت افزایش صمیمیت زناشویی در زنان مبتلا به سرطان سینه بهره برد.
کلید واژگان: گشتالت درمانی گروهی, تئوری انتخاب, صمیمیت زناشویی, سرطانArmaghane-danesh, Volume:26 Issue: 3, 2021, PP 371 -386Background & aimConsidered life-threatening diseases, including cancer and enhance the emotional disorder and dramatic reduction quality of life in patients. The purpose of this study was to the comparison of the effectiveness of gestalt therapy group and choice theory on marital intimacy in women with breast cancer in Yasouj.
MethodsThis experimental study was conducted with a pretest, posttest and follow-up design with control group. 45 woman were selected using a purposive sampling method, and randomly assigned to two experimental groups and one control group (each group of 15 woman). To collect data questionnaires such as Marital Intimacy of Waker & Tompson were used. The experimental groups underwent individual Gestalt Therapy Group (8 sessions 90 minutes) and Choice Theory (10 sessions 60 minutes), but the control group received no training. Data were analysed using covariance analysis.
ResultThe results showed that both Gestalt therapy group and Choice theory were effective to increasing marital intimacy in women with Breast cancer (p<0/01) and the results showed that there was no significant difference between the effectiveness of Gestalt therapy group and Choice theory on increasing marital intimacy in women with Breast cancer (p>0/05) and these results continued until the follow-up stage.
ConclusionIt can be concluded that Gestalt therapy group and Choice theory are used to increasing increasing marital intimacy in women.
Keywords: Gestalt therapy group, Choice therapy, marital intimacy, cancer -
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثر بخشی روش درمانی مبتنی برشفقت و درمان مبتنی برتعهد و پذیرش بر دشواری تنظیم هیجان در دانش آموزان دختران دارای اختلال نافرمانی مقابله ای بود. جامعه آماری شامل تمام دختران دبیرستانی شهرستان رامهرمز در سال تحصیلی 98-1397 بود. روش نمونه گیری بدین صورت بود که از بین کلیه مدارس دخترانه جامعه مذکور، دانش آموزان دختری که طبق نظر متخصصین مراکز مشاوره آموزش و پرورش تشخیص اختلال نافرمانی مقابله ای گرفته بودند، تعداد 60 نفر به صورت تصادفی انتخاب و به دوگروه آزمایشی و کنترل تقسیم شدند. هر گروه شامل 20 نفر بود. طرح پژوهش تجربی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. ابزار مورد استفاده مقیاس دشواری در تنظیم هیجان گرتز و رویمر (2004) بود. روش های مداخله برای گروه اول آزمایشی درمان مبتنی بر شفقت گیلبرت (2014) و گروه دوم آزمایشی درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش هیز و همکاران (2012) بود که هر کدام از درمان ها در 8 جلسه 90 دقیقه ای و به صورت هفته ای یک بار اجرا شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس یک متغیره و آزمون تعقیبی بنفرونی استفاده شد. نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر شفقت و درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش بر متغیر دشواری تنظیم هیجان در دختران دارای اختلال نافرمانی مقابله ای تاثیر داشت و نتایج حاکی از برتری روش درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش برکنترل بهتر هیجان بود.
کلید واژگان: درمان مبتنی بر شفقت, درمان مبتنی برپذیرش وتعهد, دشواری تنظیم هیجان, اختلال نافرمانی مقابله ایThe aim of the present study was to compare the effectiveness of compassion-focused therapy and acceptance and commitment therapy on emotion regulation difficulty in high school girl students with oppositional defiant disorder. The statistical population included all high school girl students in Ramhormoz city in the academic year of 2018-2019. Subjects were selected by random sampling method from girls high schools in Ramhormoz city. The research method was an experimental with pre-test, post-test and control group design. The sample number for each group was about 20 subjects with oppositional defiant disorder. Therapeutic methods at both levels of compassion-focused therapy and acceptance and commitment therapy were considered as independent variables and emotion regulation difficulty as a dependent variable. Emotion Regulation Difficulty Scale (Gertz & Romer, 2004) was implemented to collect data. The first experimental group was treated with compassion-focused therapy of Gilbert (2014) and the second experimental group was treated with acceptance and commitment therapy of Hayes et al. (2012). Compassion-focused therapy sessions were performed in 8 sessions of 90 minutes once a week and acceptance and commitment therapy was performed in 8 sessions of 90 minutes once a week. Multivariate and univariate analysis of covariance and Ben Foroni post hoc test were used Data were analyzed using SPSS software version 24 and the significance level was equal/less than 0.05. The results showed the efficacy of both therapies on emotion regulation difficulty in female high school students with oppositional defiant disorder and the superiority of acceptance and commitment therapy over compassion-focused therapy.
Keywords: Compassion-focused Therapy, acceptance, commitment therapy, Emotion regulation difficulty, oppositional defiant disorder -
این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی با تنظیم هیجان بر هیجان خواهی و خودآسیب رسانی در نوجوانان مستعد اعتیاد انجام شد. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری بود. تعداد 45 نفر از نوجوانان ساکن در مراکز شبه خانواده اداره بهزیستی شهر تهران با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با روش تصادفی در قالب دو گروه آزمایش و یک گروه گواه گمارش شدند. هر یک از گروه های آزمایش به مدت 8 جلسه آموزش داده شد و گروه گواه در لیست انتظار قرار گرفت. داده ها با پرسشنامه های آمادگی به اعتیاد وید و بوچر، هیجان خواهی آرنت و خود-آسیب رسانی کلونسکی و گلن جمع آوری شدند. برای تحلیل داده ها از آزمون های تحلیل واریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش تنظیم هیجان در مقایسه با شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی تاثیر بیشتری بر کاهش هیجان خواهی و خود آسیب رسانی دارد و این تاثیر در دوره پیگیری ماندگار است (05/0>p). بر اساس یافته ها، جهت کاهش مشکلات روان شناختی نوجوانان مستعد اعتیاد از روش های شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و آموزش تنظیم هیجان در قالب کارگاه های آموزشی و درمانی استفاده گردد.
کلید واژگان: شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, تنظیم هیجان, هیجان خواهی, خودآسیب رسانی, نوجوانThe purpose of this study was to compare the effectiveness of mindfulness-based cognitive therapy training with emotion regulation on sensation seeking and self-injury in susceptible to addiction adolescents. The research method was experimental with pretest-posttest-follow-up design. A total of 45 adolescents residing in pseudo-family centers of the Welfare Office of Tehran were selected by purposeful sampling and were randomly assigned to two experimental and one control groups. Each of the experimental groups was trained for 8 sessions and the control group was placed on the waiting list. Data were collected using the Weed & Butcher addiction potential scale, Arnet Inventory of Sensation Seeking, and Klonsky and Glenn Self-Injury Questionnaire. Analysis of variance and Bonferroni post hoc tests were used to analyze the data. The results showed that emotion regulation training had a greater effect on reducing sensation seeking and self-harm than the mindfulness-based cognitive therapy, and this effect persisted during the follow-up period (p < 0.05). According to the findings, to reduce the psychological problems of adolescents susceptible to addiction, mindfulness-based cognitive therapy and emotion regulation training should be used in educational workshops.
Keywords: Mindfulness-Based Cognition Therapy, Emotion Regulation, Sensation seeking, self-harm behavior, Adolescence
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.