به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

فاطمه اسلامی

  • فاطمه اسلامی، اشکان پویان نیا، سید سامان طالبی، امین دوستی ایرانی*
    زمینه

    دیابت به عنوان شایع ترین بیماری ناشی از اختلالات متابولیسم با عوارض متعددی از جمله عوارض چشمی همراه می باشد. هدف از انجام این مطالعه مقطعی تعیین فراوانی اختلال عملکرد غدد میبومین و خشکی چشم در بیماران دیابتی بود.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه مقطعی توصیفی تحلیلی بیماران با تشخیص دیابت نوع 2 از آذر ماه سال 1398 تا مهر ماه سال 1399 که به درمانگاه چشم بیمارستان فرشچیان مراجعه کرده بودند وارد مطالعه شدند. اطلاعات مربوط به مشخصات دموگرافیک، مدت زمان ابتلا به دیابت، میزان هموگلوبین گلیکوزیله با استفاده از یک چک لیست از پیش طراحی شده جمع آوری شد. شدت خشکی چشم با استفاده از تست زمان تجزیه اشک (TBUT)، اختلال غدد میبومین و عوارض چشمی توسط اسلیت لامپ ارزیابی شد.

    یافته ها

    در این مطالعه 267 بیمار وارد مطالعه شدند. میانگین سنی بیماران 59/8 سال بود و 44/2 درصد مرد بودند. خشکی خفیف، متوسط و شدید به ترتیب در 34/1، 18/0 و 5/2 درصد بیماران مشاهده شد. اختلال درجه یک، دو و سه غدد میبومین به ترتیب در 32/6، 15/7 و 5/2 درصد بیماران مشاهده شد. بیمارانی که کنترل قند خون ضعیف داشتند شدت بیشتر خشکی چشم (0/001>p) و اختلال عملکرد غدد میبومین در آن ها بیشتر بود (0/001>p).

    نتیجه گیری

    در بیماران مبتلا به دیابت، خشکی چشم و اختلال عملکرد غدد میبومین شیوع بالایی دارد و شدت بیشتر خشکی چشم و اختلال عملکرد غدد میبومین با کنترل ضعیف قند خون و مدت ابتلای بیشتر به دیابت ارتباط دارد.

    کلید واژگان: دیابت نوع 2, خشکی چشم, غدد میبومین, اختلال عملکرد, شیوع
    Fatemeh Eslami, Ashkan Pouyannia, Seyed Saman Talebi, Amin Doosti-Irani*
    Background

    Diabetes, as the most common disease caused by metabolic disorders, is associated with several compli-cations, including ocular complications. The aim of this cross-sectional study was to determine the fre-quency of meibomian gland dysfunction and dry eye in patients with diabetes.

    Materials and Methods

    In this descriptive-analytical cross-sectional study, patients with type 2 diabetes referred to the eye clinic of Farshchian Hospital (Sina) from December 2019 to October 2020 were included. Data were collected on the patients’ demographic characteristics, duration of diabetes, and HbA1c using a pre-designed checklist. The severity of dry eye was assessed by the tear breakup time (TBUT) test, while meibomian gland disorder and ocular complications were evaluated by a slit lamp.

    Results

    In this study, 267 patients with type 2 diabetes participated. The mean age of the patients was 59.8 years, and 44.2% of them were male. Mild, moderate, and severe dry eye were observed in 34.1%, 18.0% and 5.2% of the patients, respectively. Grades 1, 2, and 3 of meibomian gland dysfunction were observed in 32.6%, 15.7%, and 5.2% of the patients respectively. Patients with poor glycemic control had higher se-verity of dry eye (p<0.001) and more meibomian gland dysfunction (p<0.001).

    Conclusion

    Dry eye and meibomian gland dysfunction have a high prevalence in patients with diabetes mellitus, and more severe dry eye and meibomian gland dysfunction are associated with poor glycemic control and longer duration of diabetes diagnosis.

    Keywords: Type 2 Diabetes Melli-Tus, Dry Eye, Meibomian Gland, Dysfunction, Prevalence
  • کبری پورعبدالله *، فاطمه اسلامی

    روش های نوین باروری قدمی مثبت و مهم در جهت درمان ناباروری و کمک به افزایش جمعیت برداشته است و به نوعی موجبات تحکیم خانواده را فراهم آورده است، لیکن در میان روش های متعدد درمان ناباروری و همچنین در خلال انجام امور پزشکی گاها تلقیح متعدد جنین ها شرایط سختی را موجب می شود که زوجین را ملزم به کاهش جنین می کند. حال پرسش اینجاست آیا کاهش جنین از نظر فقهی مشروعیت دارد؟ آیا فدا شدن جنینی به نفع جنین دیگر صحیح است؟ آیا کاهش جنین هدف افزایش جمعیت کشور و مصلحت جامعه را به خطر نمی اندازد؟ در این مقاله بر آنیم تا با استفاده از روش کتابخانه ای به سوالات مذکور پاسخ دهیم و مشروعیت یا عدم مشروعیت کاهش جنین را بررسی نماییم و مصلحت های موجود در این امر را وارسی کنیم. آنچه به نظر می رسد آن است که از منظر فقه اسلامی کاهش جنین مشروعیت داشته و مبتنی بر قواعد فقهیه ازجمله قاعده «اخف الضررین» می توان به این نتیجه رسید که حفظ حیات مادر و کاهش جنین دارای مصلحت بیشتر و ضرر کمتر است.

    کلید واژگان: کاهش جنین, باروری چندقلویی, تعدد جنین, تلقیح مصنوعی
    Kobra Pourabdollah *, Fateme Eslami

    Modern fertility procedures have taken a positive and important step in the direction of treating infertility and helping to increase the population. Furthermore, it provided the means to consolidate the family. However, among the many methods of infertility treatment and also during medical work, sometimes the multiple insemination of embryos causes difficult conditions that oblige the couple to reduce the embryos. Accordingly, "Is the reduction of the fetus legal in jurisprudence?" "Is it appropriate to sacrifice an embryo to benefit another embryo? "Doesn't reducing fetuses jeopardize the goal of increasing the country's population and the welfare of the society?" This paper aims to answer the mentioned questions utilizing the library method, examine the legitimacy or illegitimacy of fetal reduction, and check the expedients in this matter. From the point of view of Islamic jurisprudence, the reduction of the fetus has been legitimate. According to the rules of jurisprudence, including the rule of "Akhf al-Arwein," concluded that preserving the mother's life and reducing the fetus have more benefits and less harm.

    Keywords: Fetus reduction, Multiple fertility, Multiple embryos, Artificial insemination
  • فاطمه اسلامی*، مرضیه ثاقب جو، طوبی کاظمی
    مقدمه و هدف

    انجام تمرین ورزشی برای بهبود بیماری های قلبی-عروقی توصیه می شود، اما اجرای تمرین در منزل توسط بیماران قلبی-عروقی و تعیین مزایای آن کمتر بررسی شده است. هدف از تحقیق حاضر، بررسی اثر 10 هفته تمرین ترکیبی در سالن ورزشی (GBCT) و منزل (HBCT) بر تغییرات شاخص های چاقی مرکزی و کیفیت زندگی در مردان مبتلا به پرفشاری خون اولیه بود.

    روش کار

    46 بیمار (9±48سال) به صورت تصادفی در سه گروه GBCT (16)، HBCT (15) و کنترل (15) قرار گرفتند. برنامه تمرین ترکیبی شامل تمرینات مقاومتی، هوازی و کششی بود. قبل و بعد از مداخله، ترکیب بدنی اندازه گیری و شاخص های چاقی مرکزی محاسبه شد. پرسش نامه های منتخب توسط شرکت کنندگان تکمیل شد. داده ها با استفاده از آزمون های آماری مناسب در سطح معنی داری 0/05 ≤ P تحلیل شدند.

    یافته ها

    مقادیر شاخص تری پاندرال پس از GBCT و HBCT در مقایسه با گروه کنترل به طور معنی داری کاهش یافت. مقادیر شاخص لگن پس از HBCT نسبت به گروه کنترل به طور معنی داری کاهش یافت. همچنین مقادیر شاخص شکل بدن و شاخص مخروطی در گروه GBCT نسبت به گروه HBCT به طور معنی داری کاهش یافت. علاوه براین، میانگین شاخص چربی بدن در گروه GBCT و HBCT به طور معنی داری کاهش و شاخص دور کمر به وزن در گروه HBCT به طور معنی داری افزایش یافت. کیفیت زندگی و ابعاد مختلف آن نیز پس از مداخله تغییر نکرد.

    نتیجه گیری

    انجام GBCT و HBCT سبب بهبود برخی از شاخص های چاقی مرکزی می شود، لذا اجرای تمرین در منزل به بیماران قلبی-عروقی پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: تمرین ترکیبی, تمرین در منزل, پرفشاری خون, چاقی مرکزی, کیفیت زندگی
    Fatemeh Islami*, Marziyeh Saghebjoo, Toba Kazemi
    Introduction and purpose

    Regular training improves cardiovascular diseases. However, performing home-based exercise and determining its benefits have been less inves tigated in patients with cardiovascular diseases. The present s tudy aimed to inves tigate the effect of 10 weeks of the gym and home-based combined training (GBCT and HBCT respectively) on indicators of central obesity and quality of life in men with primary hypertension.

    Methods

    Forty-six patients (48 ± 9 years) were randomly selected and assigned into three groups; GBCT (n = 16), HBCT (n = 15), and control (n = 15) group. The combined training program included resis tance, aerobic and s tretching exercises. Body composition was measured, central obesity indices were calculated and selected ques tionnaires were completed by all participants before and after the intervention. The data were analyzed using appropriate s tatis tical tes ts at a significance level of P ≤ 0.05.

    Results

    Tri-ponderal mass index significantly decreased after GBCT and HBCT compared to that of the control group. The hip index decreased significantly after HBCT compared to that of the control group. Also, the body shape index and conicity index significantly decreased in the GBCT group compared to those in the HBCT group. Furthermore, the mean of the body adiposity index significantly decreased in GBCT and HBCT groups and the weight-adjus ted-wais t index significantly increased in the HBCT group. The quality of life and its different dimensions remained unchanged after the intervention.

    Conclusion

    GBCT and HBCT improve some indicators of central obesity; therefore, implementation of home-based exercise is sugges ted for cardiovascular patients.

    Keywords: Central obesity, Combined training, Home-based exercise, Hypertension, Quality of life
  • فاطمه اسلامی، مرضیه ثاقب جو*

    هدف از مطالعه مروری حاضر، بررسی اثربخشی تمرین ورزشی در منزل بر بیماران قلبی-عروقی بود. بدین منظور، برای مقالات داخل کشور، پایگاه های اطلاعاتی Sid.ir و Magiran.com و نیز سامانه نشریات علمی و پژوهشی مورد تایید وزارت علوم در رشته علوم ورزشی، از سال 1380 تا 1401 جست وجو شدند. واژه های کلیدی مورد استفاده برای جست وجو، «تمرین ورزشی در منزل (HBET)» در ترکیب با «بیماران قلبی» یا «بیماری های قلبی-عروقی » یا «تمرین هوازی» یا «تمرین مقاومتی» بود. برای مقالات به زبان انگلیسی در بازه سال های 2000 تا 2022، از پایگاه های اطلاعاتیPubMed Megapaper, و Google Scholar استفاده شد. واژه های کلیدی جستجو شده «home-based exercise training» در ترکیب با «cardiac patients» یا «cardiovascular diseases» یا «aerobic exercise training» یا «resistance exercise training» بود. نتایج حاکی از آن است که اجرای HBET، به عنوان جایگزین یا مکمل تمرینات ورزشی نظارت شده، مبتنی بر بیمارستان و یا به عنوان بخشی از برنامه های توانبخشی در منزل، مقرون به صرفه، در دسترس و ایمن می باشد. همچنین کمک می کند تا بر موانع ورزشی غلبه شود و پایبندی به ورزش را افزایش می دهد، لذا احتمالا با رعایت اصل تکرار، شدت، زمان و نوع تمرین، بیماران قلبی-عروقی می توانند از این شیوه تمرین بهره ببرند.

    کلید واژگان: تمرین در منزل, توانبخشی ورزشی در منزل, موانع مشارکت ورزشی, بیماری های قلبی -عروقی, پایبندی به تمرین ورزشی
    Fatemeh Islami, Marziyeh Saghebjoo *

    This systematic review aimed to investigate the effectiveness of home-based exercise training on cardiovascular patients. For this purpose, Sid.ir and Magiran.com databases as well as the system of scientific and research publications approved by the Ministry of Science in the field of sport sciences were searched for domestic articles from 1380 to 1401. The keywords used for searching were "home-based exercise training (HBET)" combined with "cardiac patients" "cardiovascular diseases" or "aerobic training" or "resistance training". For English language articles between 2000 and 2022, PubMed, Megapaper, and Google Scholar databases were used. The searched keywords were "home-based exercise training" in combination with "cardiac patients" or "cardiovascular diseases" or "aerobic exercise training" or "resistance exercise training". The results indicate that the implementation of HBET, as an alternative or supplement to hospital-based supervised exercise training, or as part of home-based rehabilitation programs, is cost-effective, accessible, and safe. It also helps to overcome exercise obstacles and increases adherence to exercise training, therefore, by observing the principle of repetition, intensity, time, and type of exercise, probably cardiovascular patients can benefit from this training method.

    Keywords: Home-based training, home-based exercise rehabilitation, barriers to exercise participation, Cardiovascular diseases, adherence to exercise training
  • فاطمه اسلامی*، نعمت الله موسی پور، علیرضا صادقی

    این مقاله به واکاوی تجربه زیسته کارآموزان دوره مهارت‎آموزی دانشگاه فرهنگیان قم اختصاص دارد. دوره کارآموزی برای نخستین بار در سال 1394 به عنوان بخشی از برنامه‎های تربیت معلم ایران تدوین و اجرا گردید. کسانی تحت پوشش این برنامه قرار می‎گیرند که تحصیلات دانشگاهی خود را در موسسات آموزش عالی دیگر به اتمام رسانده‎اند و از طریق آزمون استخدامی برای حرفه معلمی پذیرش شده‎اند. این اشخاص دست‎کم دارای تحصیلات کارشناسی هستند و انتظار است دوره مهارت‎آموزی بتواند آنان را برای اشتغال به معلمی در مدارس کشور آماده کند. بررسی به شیوه پدیدارشناسی توصیفی و با نمونه‎گیری متجانس به انجام رسید و اطلاعات به وسیله مصاحبه نیمه‎ساختاریافته جمع‎آوری شد. تحلیل اطلاعات نشان می‎دهد که «برنامه کارآموزی» با انحراف گسترده از برنامه مقرر اجرا شده و آنچه انجام گرفته شکل ناقصی از «کارورزی دوره کارشناسی» می باشد که به این دوره تعمیم یافته است. فارغ از اینکه این موضوع به نظریه «فریب» مربوط باشد یا «رقیب» یا «تعمیم»؛ آنچه به وقوع پیوسته است سببی برای کاهش سرمایه اجتماعی دانشگاه ها و زمینه‏ساز زیان جبران‎ناپذیر برای منابع انسانی مدرسه‏ای کشور است.

    کلید واژگان: برنامه کارآموزی, دوره مهارت آموزی, تجربه کارآموز, دانشگاه فرهنگیان قم
    Fatemeh Eslami *, Nematollah Mousapour, Alireza Sadeghi

    This article is dedicated to the analysis of the lived experience of the interns of Qom Farhangian University. The "externship program" was first developed and implemented in 2015 as a part of Iran's teacher education plans. The program targets those who have completed their university education at other higher education institutions and have been admitted to the teaching profession through a recruitment test. This group have at least a bachelor's degree and it is expected that the training course will prepare them for working as teachers in the country's schools. This research was conducted by descriptive phenomenological method with homogeneous sampling and the information for the study was collected through semi-structured interviews. The data analysis shows that the "externship program" has been implemented with a complete deviation from the prescribed program. What has been done is an incomplete form of "undergraduate internship" that has been generalized to this course. Whether it is related to the theory of "deception" or "rival" or "generalization"; what has happened is a cause for reducing the social capital of universities and creating irreparable damage to the country's school human resources.

    Keywords: Externship Program, Skills Training Program, Interns Experience, Qom Farhangian University
  • غلامعلی حقیقت، حمیده کمالی، فاطمه اسلامی، اکبر اسفندیاری، سجاد مظلومی، جلیل جعفری، سبحان مالکی*
    مقدمه

     مدارس، اماکنی ایمن در آموزش انسان‌ها هستند. و نقش موثری در فراهم‌سازی فضایی بهداشتی و شاد برای دانش‌آموزان دارند. بنابراین این اماکن باید از نظر وضعیت بهداشتی و ایمنی مناسب باشند. مطالعه حاضر به تعیین وضعیت بهداشت محیط مدارس شهرستان جیرفت بر اساس طرح یکنواخت سازی کشوری در سال 1398 پرداخته است.

    روش بررسی

     این پژوهش یک مطالعه توصیفی- مقطعی بوده و در آن 99 مدرسه شهرستان جیرفت به صورت سرشماری در سال 1398 مورد بررسی قرار گرفتند. جهت جمع آوری داده‌ها، از چک لیست بازرسی مدارس مرکز سلامت محیط و کار وزارت بهداشت استفاده شد. داده ها از طریق مراجعه به مدارس و مشاهده و مصاحبه با مسیولین جمع آوری گردید. سپس اطلاعات کد گذاری و با استفاده از نسخه 22 نرم افزار SPSSمورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

     نتایج نشان داد که در مدارس شهری و روستایی بالاترین نمره مطلوبیت وضعیت بهداشتی مربوط به بهداشت مواد غذایی (100%) و کمترین نمره مطلوبیت مربوط به وضعیت ایمنی مناطق روستایی (50%) بود. وضعیت بهداشت ابزار و تجهیزات برای هر دو مدارس شهری و روستایی برابر 61/84% بود. همچنین شاخص های بهداشت ساختمان در مناطق شهری 5/87% و روستایی 87/71% حاصل شد.

    نتیجه گیری

     براساس نتایج، وضعیت بهداشت محیط و ایمنی مدارس شهرستان جیرفت مطلوب ارزیابی گردید. شاخص های بهداشت مواد غذایی، بهداشت فردی و بهداشت ابزار و تجهیزات در مدارس شهری و روستایی و همچنین شاخص ایمنی در مدارس شهری، از مطلوبیت بالایی برخوردار بود. به طور کلی براساس بررسی شاخص ها، 5/85 درصد مدارس مطلوبیت لازم را دارا بودند که افزایش آن، نیازمند هماهنگی سازمان های مرتبط در امر بهداشت و آموزش  و پرورش می باشد.

    کلید واژگان: مدارس, بهداشت محیط, ایمنی, جیرفت
    Gholamali Haghighat, Hamideh Kamali, Fatemeh Eslami, Akbar Esfandyari, Sajad Mazloomi, Jalil Jafari, Sobhan Maleky*
    Introduction

    Schools are safe places in training people, and they play a very important role in providing a healthy and happy life for students. Therefore, these places should be ideal regarding health and safety. The aim of this study is to investigate the environmental health status of schools in Jiroft city in accordance with the national unifying plan in 2019.

    Methods

    This was a descriptive cross-sectional study conducted on 99 schools in Jiroft through census in 2019. To collect data, the standard school inspection checklist of the Ministry of Health was used. Data were collected by referring to schools and observing and interviewing the officials. Then, coded information were analyzed by SPSS 22 software.

    Results

    The results for both urban and rural schools revealed that the highest health score belonged to food hygiene (100%) and the lowest was related to safety status for rural schools (50%). The rate of health status of tools and equipment was 84.61% for both urban and rural schools. In addition, the indices of building health in urban and rural schools were 87.5% and 71.87% respectively.

    Conclusion

    According to the results, the environmental health and safety status of the schools in Jiroft city was considered desirable. The indicators of food, personal, tools and equipment hygiene in urban and rural schools, as well as the safety index in urban schools, were highly desirable. In general, 85.8% of schools were considered satisfactory in terms of environmental health and safety indicators, whose improvement requires cooperation of related organizations in health and education.

    Keywords: School, Environmental Health, Safety, Jiroft
  • مهدی علیزاده، زهرا صنائی، عطیه مهدوی رفیع، فاطمه اسلامی*
    مقدمه

    درمان دارویی، لیزر و جراحی ازجمله روش های درمانی کاهش فشار چشمی در  بیماران گلوگوم می باشد. اگرچه لیزر یک درمان بی خطر می باشد، اما برخی از پارامترها ممکن است تحت تاثیر آن  قرار گیرند.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه 56 بیمار مبتلابه گلوکوم زاویه باز اولیه و پرفشاری چشم که برای اولین بار تشخیص داده شدند یا علی رغم دریافت درمان دارویی فشار چشم کنترل شده ای نداشتند، تحت درمان با لیزر SLT:360 قرار گرفتند. فشار داخلی چشم، پارامترهای سگمان قدامی و ضخامت ماکولا در 5 ناحیه فوقانی، تحتانی، فووآ، نازال و تمپورال قبل از انجام لیزر و به فاصله 1و 3و6 ماه بعد از لیزر در آن ها اندازه گیری شد.روند تغییرات، در فواصل زمانی و بین دو گروه مقایسه شد.

    یافته ها

    فشار داخلی چشم در هر دو گروه در پیگیری های انجام شده کاهش یافت (P=<0.05). ماکولا در ماه های 1و3 بعد از لیزر مختصری افزایش ضخامت داشت و به جز در ناحیه تمپورال در گروه گلوکوم زاویه باز، در ماه ششم ضخامت ماکولا در تمام نواحی و در هر دو گروه به حد پایه خود رسید. ضخامت مرکزی قرنیه نیز علی رغم افزایش مختصر در ماه اول، در سایر پیگیری ها روند نزولی داشت که تغییرات آن در گروه پرفشاری چشم معنادار بود(P=<0.05). حجم و عمق اتاقک قدامی نیز به طور معنادار در هر دو گروه کاهش یافت(P=<0.05).

    نتیجه گیری

     لیزر ترابکولوپلاستی علی رغم اینکه درمانی خوب و ایمن است می تواند تغییرات مختصری بر روی پارامترهای سگمان قدامی ایجاد کند.

    کلید واژگان: توبرکلوم سلا, مننژیوم, عصب بینایی, پیامد بینایی, روش های جراحی
    Mehdi Alizadeh, Zahra Sanaei, Atiye Mahdavi Rafi, Fatemeh Eslami*
    Objective

    There are a few options for lowering   intraocular pressure (IOP): medical treatment, laser therapy, and surgery. Although SLT is a safe treatment of glaucoma, some parameters may be affected by the SLT. The purpose of this study was to investigate the effects of SLT on anterior segment parameters and macular thickness in patients with primary open-angle glaucoma (POAG) and ocular hypertension (OHT).

    Material and Methods

    56 eyes with newly diagnosed or uncontrolled POAG and OHT were enrolled. All the patients treated with SLT: 360˚. IOP, anterior segment parameters, and macular thickness in 5 zones were measured before and 1, 3, 6 months after SLT, and data were compared between both groups at different times.

    Results

    IOP decreased significantly in both groups (P<0.05). There was an increase in macular thickness in the first and 3rd months after SLT. On the 6th month after SLT, all the measures except the temporal zone in the POAG group were back to pre-SLT measures. The central corneal thickness also increased in the first month but decreased in the 3rd and 6th months after SLT. Anterior chamber depth and volume also significantly decreased in both groups (p-value: (P<0.05) Anterior chamber angle also increased mild but not significant during the follow-up (P>0.05).

    Conclusion

    Although the selective laser trabeculoplasty is safe it may affect some parameters of the anterior segmen.

    Keywords: Glaucoma, Anterior segment, Laser
  • سجاد مظلومی، یدالله اکبری، حشمت الله نورمرادی، فاطمه اسلامی*
    زمینه و هدف

    محیط آموزش از موثرترین عوامل رشد از نظر جسمی، روانی و فراگیری مطالب در دانش آموزان است. هدف از این مطالعه تعیین وضعیت بهداشت محیط مدارس بخش صالح آباد شهرستان مهران با استفاده از شاخص های کشوری در سال 1396 بود.

    مواد و روش ها

     این پژوهش توصیفی-مقطعی در سال 1396 انجام شد. نمونه گیری به صورت سرشماری و ابزار گردآوری، چک لیست ارزیابی وضعیت بهداشت محیط مدارس بود. اطلاعات از طریق مصاحبه و مشاهده مستقیم جمع آوری شد. از نرم افزار Excel جهت توصیف آماره ها و ترسیم شکل ها استفاده شد.

    یافته ها

     وضعیت کلی بهداشت فردی در مدارس مورد مطالعه 4/46 درصد، بهداشت ساختمان 1/61 درصد، ایمنی 6/39 درصد و بهداشت ابزار و تجهیزات 3/79 درصد مطابق با آیین نامه بهداشت محیط مدارس بودند.

    نتیجه گیری

     وضعیت درب و پنجره ها و پوشش کف حیاط، ایمنی آزمایشگاه و سالن های ورزشی مطابق آیین نامه نبود که این امر نیازمند توجه بیش تر مسیولین و انجام اقداماتی در جهت بهبود شرایط می باشد.

    کلید واژگان: بهداشت محیط, ایمنی, مدارس, بخش صالح آباد
    S. Mazloomi, Y. Akbari, Nourmoradi, F. Eslami*
    Background and Objectives

    Educational environments are the most effective factors for physical growth, mental development, and learning of students. The purpose of this study was to investigate the environmental health status of schools in Saleh Abad district - Mehran city- using national indicators in 2017.

    Materials and Methods

    This descriptive cross-sectional study was conducted in 2017. Sampling was done by census method and collection tool was a checklist for assessing the health status of the school environment.The information was gathered by interviewing and direct observation. Excel software was used to describe the statistics and drawing the figures.

    Results

    The overall health status of individual, building, safety, and equipment in the schools were 46.4%, 61.1%, 39.6%, and 79.3%, respectively, in accordance with the environmental health regulation.

    Conclusion

    The status of the doors, windows, and the floor of the schools courtyard was not in accordance with the regulations, which requires more attention from authorities and actions to improve the situation.

    Keywords: Environmental health, Safety, Schools, Saleh Abad district
  • الهه دهقانی کازرونی، فاطمه اسلامی*، رامین کریم زاده

    در این پژوهش امکان جداسازی آسفالتین از باقیمانده برج خلاء با استفاده از حلالهای صنعتی ارزان قیمت مانند 202 ،202 ،204 و 210 بررسی شد. برای رسوب آسفالتین از روش های جداسازی 01/IP143 و 07-3279 D ASTM استفاده شد. جهت یافتن بیشترین میزان رسوب آسفالتین از نرم افزار طراحی آزمایش با سه فاکتور زمان ماند، نسبت حجم حلال به جرم خوراک و درصد حجمی حلال 204 به مجموع حلال 204 و 210 استفاده شد. نتایج نشان داد که بیشترین اثر میان پارامترهای اساسی به ترتیب مربوط به نسبت حلال به خوراک، درصد حجمی حلال 204 به کل حلال و زمان ماند بوده است و بین پارامترهای اساسی برهمکنش شدیدی وجود دارد. بهترین درصد رسوب آسفالتین در زمان ماند 79/34 ساعت، نسبت حلال به خوراک gr/ml 79/39 و درصد حجمی حلال 204 به حلال کل 29/20 %حاصل شد که توانست 04/9 %از 9/9 %را رسوب دهد و درصد رسوب آسفالتین حالت بهینه مخلوط حلالهای صنعتی 9/22 %کمتر از نرمال هپتان شد که با توجه به قیمت ارزانتر این حلالها بیش از 20 %در هزینه صرفه جویی شده است.

    کلید واژگان: رسوب آسفالتین, حلالهای صنعتی, طراحی آزمایش, باقیمانده خلا
    Elahe Dehghani Kazerouni, Fatemeh Eslami*, Ramin Karimzadeh

    In this research, the possibility of asphaltene separation from the vacuum tower residue using the low cost industrial solvents such as 402, 404, 406, and 410 was investigated. In order to separate asphaltene the IP143/01 and ASTM D 3279-07 separation methods were utilized. In order to find the optimal state of asphaltene precipitation, Design of experiments software with three factors of residence time, the solvent-to-feed ratio and the volume percent of 406 solvent to the total solvent of 406 and 410 were used. The results showed that the effectiveness of each parameter in precipitating the asphaltene attributed to the ratio of solvent to feed, the ratio of solvent 406 to total solvent, and the residence time, respectively and there was a significant interaction between the basic parameters. The best asphaltene precipitation of 5.06% of 7.5% happens at the residence time of 36.97 hours, the ratio of solvent to feed of 35.95 ml/gr and the volume percent of 406 solvent to the total solvent of 27.20%. Asphaltene precipitation percentage for the optimal mixture of industrial solvents was 22.5% lower than the precipitated asphaltene from normal heptane solvent. However, according to the solvents price, industrial solvents (410 and 406) were approximately 50% cheaper than normal heptane, and hence on overall, there was a cost savings of more than 20%

    Keywords: Asphaltene Precipitation, Industrial solvents, design of experiments, Vacuum Residue
  • رضا فاریابی، فاطمه اسلامی، کیاوش هوشمندی، علی کمالی*، سلمان دانشی، موسی ایمانی، مهدی راعی
    زمینه و هدف

    اسهال خونی یک بیماری عفونی دستگاه گوارش است که توسط تماس مستقیم یا غیرمستقیم با افراد آلوده و از طریق مدفوعی-دهانی منتقل می شود. هدف از انجام این مطالعه تعیین اپیدمیولوژیک موارد اسهال خونی در شهرستان های جنوبی استان کرمان است.

    روش ها: 

    در این مطالعه مقطعی داده های همه بیماران مبتلا به اسهال خونی در شهرستان های جنوبی استان کرمان از سال 1394 تا پایان سال 1397 (1949 نفر) با استفاده از چک لیست و بر اساس متغیرهای از پیش تعیین شده جمع آوری گردید. این داده ها از نرم افزار ثبت بیماری اسهال خونی معاونت بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی جیرفت دریافت شد. تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS 23 انجام و نقشه پراکندگی جفرافیایی بیماری با نرم افزار GIS ترسیم شد.

    یافته ها:

     طی سالهای 94 تا 97 به تدریج فراوانی بیماران در گروه سنی کمتر از یک سال کاهش یافته بود و در گروه 1 تا 4 سال روند افزایشی وجود داشت. میزان موارد اسهال خونی در منطقه فاریاب روند کاهشی و در منطقه قلعه گنج روند افزایشی داشت و در سایر مناطق تفاوت بارزی مشاهده نشد. نتایج نشان داد که در سالهای 94، 95، 96 و 97 به ترتیب 6/1، 13/7، 16/9 و 23 درصد از بیماران مورد بررسی بستری و 0/2، 0/4، 1/5 و 0/5 درصد از بیماران مورد بررسی فوت شده اند.

    نتیجه گیری:

     موارد اسهال خونی در شهرستان های جنوبی استان کرمان خصوصیات اپیدمیولوژیک منحصر به فردی دارند که با سایر مطالعات متفاوت بوده و نشان دهنده نیاز بیشتر به بررسی دقیق تر جهت شناخت علل این تفاوت و برنامه ریزی های پیشگیرانه و درمانی خاص متناسب با این منطقه از کشور است.

    کلید واژگان: اسهال خونی, اپیدمی, ایران
    Reza Fariabi, Fatemeh Eslami, Kiavash Hushmandi, Ali Kamali*, Salman Daneshi, Moosa Imani, Mehdi Raei
    Background and Aim

    Bloody diarrhea is an infectious disease of the gastrointestinal tract that is transmitted through direct or indirect contact with infected people and through fecal-oral. The aim of this study was to determine the epidemiology of cases of dysentery in the southern cities of Kerman province, south of Iran.

    Methods

    In this cross-sectional study, data of all patients with dysentery in the southern cities of Kerman province, south of Iran from 2016 to the end of 2019 (1,949 people) was collected using a checklist. This data was received from the bloody diarrhea registration software of Jiroft University of Medical Sciences, Kerman, Iran. Data were analyzed by SPSS 23 software and the geographical distribution of the disease was mapped by GIS software.

    Results

    During 2016-2019, the frequency of patients in the age group of less than one year gradually decreased and in the group of 1 to 4 years, there was an increasing trend. The frequency of dysentery was decreasing in Faryab region and increasing in Ghale-Ganj region and no significant difference was observed in other regions. The findings showed that in 2016, 2017, 2018 and 2019, 6.1, 13.7, 16.9 and 23% of the patients were hospitalized and 0.2, 0.4, 1.5 and 0.5% of patients were died, respectively.

    Conclusion

    Cases of blood dysentery in the southern cities of Kerman province, south of Iran have unique epidemiological characteristics that are different from other studies and indicate the need for more detailed study to identify the causes of this difference and develop some specific preventive and treatment plans appropriate to this region of the country.

    Keywords: Dysentery, Epidemic, Iran
  • فاطمه اسلامی، نعمت الله موسی پور*، علیرضا صادقی

    برنامه درسی کارآموزی دانشگاه فرهنگیان، در قالب «دوره مهارت‎آموزی» آزمون استخدام پیمانی وزارت آموزش و پرورش، از سال 1395 به اجرا درآمده است. این برنامه درصدد فراهم کردن فرصت لازم برای تجربه به کارگیری دانش نظری در موقعیت عملی برای کسب شایستگی معلمی است. هدف این پژوهش کسب تجربه زیسته «استاد راهنمای دوره کارآموزی» دانشگاه فرهنگیان است. بدین منظور، در قالب رویکرد کیفی، از روش پدیدارشناسی توصیفی استفاده شد. نمونه مورد بررسی از میان استادان کارآموزی دانشگاه فرهنگیان قم و به شیوه نمونه‎گیری گروه بارز انتخاب شد و اطلاعات لازم با استفاده از مصاحبه کسب گردید. بر اساس آنچه از تحلیل نظرات این گروه حاصل شد، می‎توان گفت که منطق برنامه کارآموزی را این گروه قابل قبول ارزیابی می‎کنند، هدف‎های برنامه را مناسب می‎دانند و معتقدند روش پیش‎بینی شده این برنامه دارای قابلیت اثربخشی است و طرح مناسبی برای ارزشیابی از آثار برنامه و یادگیری کارآموزان، تدارک شده است. با وجود این، آنان گزارش کردند که برنامه کارآموزی دارای کاستی‏هایی است که اصولا مربوط به اجراست. از نظر آنان، اجرای برنامه کارآموزی با مسایلی از جمله ضعف آموزش دست‎اندرکاران اجرایی برنامه از جمله معلم راهنما، مدیران گروه‎ها و کارشناسان مربوط مواجه است. برای رفع این کاستی‎ها، آنان نظرات اصلاحی ارایه کرده‎اند که آموزش در صدر آنهاست.

    کلید واژگان: برنامه کارآموزی, استاد راهنما, تجربه مربیگری, دانشگاه فرهنگیان
    Fatemeh Eslami, Nematollah Mousapour *, Alireza Sadeghi

    Abstract Farhangian University internship curriculum has been implemented since 2016 in the form of a "training course" for the contract employment test of the Ministry of Education. This program seeks to provide the opportunity to experience the application of theoretical knowledge in a practical situation to become a teacher. The purpose of this study is to gain the experience of an "internship supervisor". For this purpose, in the form of a qualitative approach, the method of descriptive phenomenology was used. The study sample was selected from the internship professors of Farhangian University of Qom by Intensity sampling method and the necessary information was obtained through interviews . Based on the analysis of the opinions of this group, it can be said that the logic of the internship program is considered acceptable by this group, the goals of the program are appropriate and they believe that the projected method of this program is effective. And a good plan has been prepared to evaluate the effects of the program and the trainees' learning. However, they reported that the internship program had shortcomings that were primarily related to implementation. According to them, the implementation of the internship program faces problems such as the lack of training of the program's executives, including the tutor, group managers and related experts. To address these shortcomings, they have come up with corrective ideas, with education at the forefront.

    Keywords: trainee, trainees program, Trainee master.coaching experience, Farhangian University
  • محمود عرب خدری، حسین اسدی*، فاطمه اسلامی، زهرا گرامی، مجید وظیفه دوست
    سابقه و هدف

    فرسایش خاک و رسوبدهی حوضه ها و برخی از عوامل موثر بر آن نظیر فرسایندگی و پوشش گیاهی چرخه فصلی دارند. در سطح حوضه ها، اصولا بیشترین رسوبدهی زمانی رخ می دهد که فرسایندگی بالا و پوشش خاک ضعیف باشد. بنابراین، در انتخاب برنامه های زمانی مدیریت زراعی و پوشش گیاهی در سطح حوضه ها، آگاهی از تغییرات زمانی فرسایندگی و تولید رسوب ضروری است.

    مواد و روش ها

    دو حوضه کسیلیان و لتیان به ترتیب در البرز شمالی و جنوبی انتخاب و نقشه کاربری اراضی آن ها تهیه شد. سپس منحنی تغییرات شاخص گیاهی NDVI آن ها در سه سال آبی خشک ، مرطوب و متوسط با بررسی 138 تصویر MODIS استخراج گردید. بر اساس منحنی سنجه رسوب حد وسط دسته ها و با اتکا به دبی روزانه، رسوب دهی روزانه محاسبه شد. عامل فرسایندگی باران (EI30) نیز از داده های رگبار یک دقیقه ای نزدیک ترین ایستگاه باران نگار هر حوضه برآورد شد. درنهایت، رسوب دهی و فرسایندگی هم برای سه سال منتخب و هم برای طول دوره آماری برآورد گردید. بر اساس نمودارهای ترسیم شده و ضریب همبستگی رسوبدهی با فرسایندگی و پوشش گیاهی، روابط تحلیل شد و در انتها، زمان مناسب بهره برداری برای جنگل، مرتع و گیاهان زراعی مناسب که بتواند بهترین پوشش سطح زمین در دوره های اوج خطر فرسایش را ایجاد کند پیشنهاد گردید.

    یافته ها

    در کسیلیان، چهار کاربری جنگل (97 %)، باغ، زراعت و مرتع و در لتیان، دو کاربری مرتع (94 %) و باغ غالب هستند. متوسط NDVI کسیلیان 67/0 و لتیان 13/0 به دست آمد. در کاربری های مشابه، میانگین NDVI لتیان در مقایسه با کسیلیان تقریبا نصف و کمتر اندازه گیری شد. در هر دو حوضه، برای تمام کاربری ها، NDVI در ماه های سرد سال به کمترین حد خود می رسد. فرسایندگی، چرخه فصلی روشن و مشخصی نشان نداد که احتمالا به دلیل وقوع رگبارهای فرساینده حتی در دوره های خشک سال است. ازنظر رسوب دهی در حوضه کسیلیان، زمان اوج سه سال باهم یکسان نبود. درحالی که اوج رسوب دهی هر سه سال در حوضه لتیان بدون تفاوت بارز زمانی در محدوده اوایل اسفند تا اوایل اردیبهشت هم زمان با ذوب برف و بارش های بهاری رخ داد. در حوضه کسیلیان، بین مقادیر شاخص گیاهی و رسوب تولیدی، همبستگی منفی بالایی در هر سه سال آبی خشک (54/0-)، متوسط (45/0-) و مرطوب (85/0-) مشاهده شد. در مقابل در حوضه لتیان، بین شاخص گیاهی و مقدار رسوب تولیدی در هیچ یک از سه سال، همبستگی معنی-داری مشاهده نشد. هم چنین، هیچ گونه رابطه ای بین فرسایندگی ایستگاه ها و رسوب دهی خروجی حوضه ها مشاهده نشد. درنهایت، بر اساس چرخه زمانی رسوب دهی، بهترین زمان چرای مراتع و بهره برداری از جنگل در حوضه کسیلیان، ماه های خرداد و تیر و در حوضه لتیان، اواسط خرداد تا اواخر شهریورماه پیشنهاد شد تا کم ترین خطر فرسایش خاک را در پی داشته باشد. در حوضه لتیان به دلیل رسوب زایی بالا، باید بر تعداد دام ورودی به منطقه و رعایت ظرفیت چرا نظارت بیشتری بشود. از دیدگاه خطر فرسایش و با توجه به مراحل رشد گیاهان زراعی، سویا تابستانه، کلزا و گندم و جو گیاهانی مناسب منطقه و سویا بهاره محصولی نامناسب معرفی شد.

    نتیجه گیری

    برای مدیریت و حفاظت خاک و جلوگیری از تولید رسوب در هر منطقه و حوضه آبخیز، ضروری است برنامه کاشت، داشت و برداشت محصولات کشاورزی و زمان بهره برداری از مرتع و جنگل بر مبنای چرخه فرسایندگی و رسوب دهی و به گونه ای انتخاب شود که کمترین فرسایش خاک رخ دهد.

    کلید واژگان: برنامه مدیریتی, تولید رسوب, سنجش از دور, شاخص گیاهی, فرسایش خاک
    Mahmood Arabkhedri, Hossein Asadi *, Fatemeh Eslami, Zahra Gerami, Majid Vazifehdoost
    Introduction

    Erosion, sediment yield (SY) as well as rainfall erosivity and vegetation cover show seasonality during a year. Basically, most SY occurs during high erosivity and poor soil cover periods. Therefore, in selecting crop and vegetation management programs at the basin level, it is necessary to underestand the temporal changes of erosivity and SY.

    Materials and Methods

    Two watersheds, Kasilian in Northern Alborz and Latyan in Southern Alborz were selected and their landuse maps were extracted. Then, spatiotemporal variations of NDVI for three hydrological years including dry, normal and wet years, were derived bimonthly form MODIS data. For estimating suspended sediment, we used a combination sediment rating curve and average daily discharge records. Erosivity factor, EI30, was calculated in the nearest gauging sites for both basins based on 1-minute interval rain records. Simultaneous to the NDVI, suspended SY and rainfall erosivity were computed. Then, based on the correlation of SY with erosivity and vegetation, the relationship was analyzed and finally, the appropriate time of exploitation for forests, rangelands and suitable crops with best ground cover during the erosion risk peaks was proposed.

    Results and Discussion

    In Kasilian, four main landuses were forest (97%), orchards, croplands and rangeland, and in Latyan, two landuses of rangeland (94%) and orchards were dominat. The average NDVI of Kasilian and Latyan was 0.67 was 0.13 respectively. However, the NDVI of similar landuses was measured to be about half and less in Latyan than Kasilian. For all landuses, NDVI reaches its lowest value in the colder months. Erosivity did not indicate a clear seasonal cycle, possibly due to occurring erosive storms even during the dry periods. The peaks of the SY did not occur at the same period of time in the studied years in Kasilian basin; while, for Latyan basin, the peaks were concurrent with snow melting and percipitation in the beginning of spring in all three years. In studied dry, normal and wet years, high negative correlations (-0.54, -0.45 and -0.85 respectively) were found between the NDVIs and SYs in Kasilian basin. In contrast, no significant correlation was observed between the two aforementioned factors in the studied years of Latyan basin. There was also no correlation between erosivities and basin SYs. Finally, according to the SY cycle, June and July were proposed as the best time for grazing of rangelands and exploiting the forests in Kasilian basin, and early June to September were proposed in the Latyan basin to minimize the risk of erosion. Due to the high sediment production in the Latyan basin, the number of livestock entering the area and the capacity of the grazing should be more closely monitored. From the point of view of erosion risk, summer Soybeans, Canola and Wheat and Barley, were introduced as suitable and spring Soybeans as unsuitable crops for Kasilian based on to their growth stages.

    Conclusions

    For soil conservation and management and sediment yield prevention, it is essential agricultural products and the time of exploitation of rangelands and forests be planned and managed based on the erosivity and sediment yield cycles in a way to limit soil erosion.

    Keywords: Management plan, Remote sensing, Seasonality, Sediment yield, Vegetation index
  • فاطمه اسلامی*، زهره حسنی خوشبخت

    وقوع انقلاب اسلامی ایران به عنوان انقلابی عظیم با بنیان دینی و فرهنگی، همه ی عرصه های جامعه ی انسانی ایران را دچار تحولات جدی کرد. سینما نیز که یکی از مهم ترین ابزارهای ایجاد فرهنگ در جوامع است، در این چرخه تحولی قرار گرفت. اما آیا برای مدیریت حوزه سینما نیز مانند سایر عرصه ها قوانین مبتنی بر مبانی دینی و انقلابی تدوین شد؟ آیا در اسناد بالادستی جمهوری اسلامی ایران قانون مدونی در خصوص چگونگی نمایش ارزش های انقلابی بر پرده سینما وجود دارد؟ کدام دسته از حقوق زنان بر پرده سینما تضییع شده است؟ در قوانین نظام جمهوری اسلامی ایران ضمانت اجرایی برای نمایش زن ایرانی به گونه ای که ضد ارزش های اسلامی و ایرانی باشد، در نظر گرفته شده است؟ به نظر می رسد هرچند سینمای ایران از تحولات پس از انقلاب اسلامی بی نصیب نبوده است لکن بسندگی به تغییرات ظاهری و فقدان سیاست های کلان فرهنگی و فقدان قوانین متقن اجرایی باعث شده تا در طول چهار دهه فعالیت دولت های مختلف با سیاست ها، رویکردها و آرمان های متفاوت جریان مدیریت سینمایی دچار اعوجاج شود. پژوهش حاضر در تلاش است با روشی کاربردی با بررسی چهل مورد فیلم سینمایی در طول بیش از چهار دهه عمر انقلاب اسلامی، موارد نقض حقوق زنان در سینمای ایران را نشان دهد و ثابت نماید که این فقدان قانون و سیاست های کلان در عرصه ی سینما باعث شده تا پرده ی سینما از شاکله زن تراز انقلاب اسلامی خالی بماند و این جای خالی با الگوهای متاثر از فرهنگ های بیگانه پر شود و بدین ترتیب مهم ترین عرصه ارایه الگوی زن مسلمان ایرانی از دست برود.

    کلید واژگان: حقوق زن, زن در سینما, زن تراز ایرانی
    fateme eslami *

    The occurrence of the Islamic Revolution in Iran as a significant revolution based on religious and cultural foundations has brought about profound transformations in all aspects of Iranian society. Cinema, which is one of the most important tools for creating culture in societies, has also been affected by this transformative process However, were laws based on religious and revolutionary principles formulated for managing the cinema domain, similar to other fields? Does the higher-level documentation of the Islamic Republic of Iran include a codified law regarding the portrayal of revolutionary values on the cinema screen? Which category of women's rights has been violated on the cinema screen? Has there been an executive guarantee for the representation of Iranian women on the screen in a manner contrary to Islamic and Iranian values in the laws of the Islamic Republic of Iran? It appears that while Iranian cinema has not been untouched by the post-lslamic Revolution developments, shortcomings in terms of superficial es, lac comprehensive cultural policies, and led to distortion in the management of the cinema industry throughout four decades of different governments’ activities, with varying policies, approaches, and ideals. This research seeks to demonstrate and prove instances of women's rights violations in Iranian cinema by examining forty films produced over mare than four presenting the model of of the Iranian Muslim woman has been lost.

    Keywords: Women's Rights, Women in Cinema, Balanced Iranian Woman
  • فاطمه اسلامی، عطیه مهدوی رفیع، حمیدرضا قاسمی بصیر*
    سابقه

     هیدروسیستوما ضایعات کیستیک خوش خیم با منشا غدد عرقی هستند که اغلب در سر و گردن مشاهده می شوند. تظاهر این ضایعات در چشم نادر بوده و می توانند به صورت منفرد یا متعدد باشند. شیوع هیدروسیستوما در زنان و مردان و نژاد های مختلف، یکسان است. بهبود خودکار آن به ویژه در ضایعات بزرگ، نادر بوده و درمان قطعی آن شامل جراحی و برداشتن کامل دیواره های کیست می باشد.

    معرفی بیمار

    بیمار مردی 44 ساله با توده پلک تحتانی چشم راست بود. توده کیستیک در ملتحمه تحتانی قرار داشت و طی شش ماه گذشته بزرگتر شده بود. سایر معاینات هر دو چشم نرمال بودند. توده مورد نظر تحت بی حسی موضعی ضایعه از طریق ایجاد برش در ملتحمه تحتانی توسط قیچی به طور کامل و بدون پاره شدن کپسول ضایعه خارج شد. ابعاد ضایعه حدود 10×12×8 میلی متر بود. در برش بافت شناسی، یک ضایعه کیستیک با جدار مفروش شده از دو ردیف سلول اپیتلیومی مکعبی مشاهده شد که نشان دهنده اکرین هیدروسیستوما بود.

    نتیجه گیری

    اگرچه ضایعات اکرین هیدروسیستوما به صورت نادر اوربیت را در گیر می کنند؛ اما باید در تشخیص افتراقی توده های کیستیک اطراف چشم مورد توجه قرار گیرند. اگر خارج کردن ضایعه به طور کامل و بدون پاره شدن کپسول (همچون بیمار مورد نظر) انجام شود، عود بسیار نادری خواهد داشت.

    کلید واژگان: اکرین هیدروسیستوما, اوربیت, پلک
    Fatemeh Eslami, Atieh Mahdavi Rafi, Hamid Reza Ghasemi Basir*
    Background

    Hidrocystoma are benign adnexal cystic lesion originating from sweat glands (eccrine or apocrine) which are often observed in the head and neck. Periocular hidrocystomas are relatively uncommon which can occur as single or multiple lesions. There is no gender or race predisposition for the prevalence of hydrocystoma. Spontaneous resolution is rare, especially in large cysts, and definite treatment usually requires surgery and complete removal of the cyst wall.

    Case Presentation

    Here we present the case of a 44-year-old male admitted to our clinic with mobile mass in lower eyelid and conjunctival cystic lesion which had increased in size over the previous 6 months. All other ophthalmologic findings were within normal range in both eyes. The mass was exposed by blunt dissection through the lower palpebral conjunctiva. Excision was continued by careful blunt dissection in order to avoid capsule rupture and the cystic mass was removed from the surrounding tissues. The dimensions of the cyst was 8x12x10 mm macroscopically. Histological incision revealed a benign cystic mass lined with a single layer of columnar epithelium which demonstrated eccrine hidrocystoma.

    Conclusion

    Although eccrine hidrocystoma lesions rarely involve the orbit, they should be considered in differential diagnosis of cystic swelling in periorbital region. If the lesion is completely removed without rupturing capsule (such as the patient in this case study), the recurrence will be extremely rare.

    Keywords: Eccrine Hidrocystoma, Eyelid, Orbit
  • فاطمه کوهستانی، فاطمه اسلامی، رامین کریم زاده*
    در این پژوهش، از زئولیت طبیعی کلینوپتیلولیت سیلیس زدایی شده برای حذف آب از سوخت دیزل استفاده شد. بهینه سازی شرایط سلیس زدایی با استفاده از نرم افزار Design expert 7.0.0و به روش سطح پاسخ انجام شد. پارامترهای مورد بررسی غلظت محلول سدیم هیدروکسید، دما و زمان فرایند سیلیس زدایی درنظر گرفته شد. پس از بهینه سازی شرایط فرایند سیلیس زدایی از زئولیت، نتیجه تحقیق نشان داد که در شرایط بهینه سیلیس زدایی با محلول سدیم هیدروکسید با غلظت 47/0 مولار در دمای 05/84 درجه سانتی گراد به مدت 42/2 ساعت درصد جذب آب 32/95% است. برای انجام فرایند جذب آب از سوخت، 5/0% وزنی- حجمی از زئولیت سیلیس زدایی شده و سوخت دیزل (5 گرم زئولیت به ازای 1000 میلی لیتر سوخت) به مدت 2 ساعت با دور ملایم همزن مخلوط شدند و میزان آب موجود در سوخت با دستگاه کارل فیشر کولومتر اندازه گیری شد. زئولیت طبیعی و زئولیت سیلیس زدایی شده در شرایط بهینه، توسط آنالیزهای طیف سنجی پراش پرتو ایکس، فلوئورسانس پرتو ایکس، تبدیل فوریه مادون قرمز و میکروسکوپ الکترونی روبشی، مشخصه یابی و تحلیل شدند. با توجه به نتایج به دست آمده از آنالیزهای مشخصه یابی زئولیت، می توان نتیجه گیری کرد که سیلی زدایی به خوبی انجام شده است. نتایج جذب آب قبل و بعد از فرایند جذب نشان دهنده عملکرد قابل قبول زئولیت سیلیس زدایی شده است.
    کلید واژگان: کلینوپتیلولیت, جذب, سیلیس زدایی, سوخت دیزل, طراحی مرکب مرکزی
    Fatemeh Kouhestani, Fatemeh Eslami, Ramin Karimzadeh *
    In this paper, natural zeolite (clinoptilolite) was desilicated to remove water from diesel fuel. Optimization of desilication conditions was done using Design-Expert 7.0.0 software and using response surface methodology. The parameters studied, the concentration of sodium hydroxide solution and the temperature and time of the desilication process were considered. After optimization of desilication process conditions, the water sorption percentage was 95.32% under the optimized conditions, the concentration of sodium hydroxide solution 0.47 molar, temperature 84.05 °C and time of 2.42 hours. To carry out the process of water sorption from fuel, amount of 0.5% w/v of the desilicated zeolite (5 g zeolite/1000 mL of the fuel) was mixed with diesel fuel for 2 h and the water content was measured by the volumetric Karl Fischer technique. The natural zeolite and the desilicated zeolite in the optimum conditions were characterized by XRD, XRF, FTIR and SEM analyses which indicate well desilication process. The results of water sorption before and after the sorption process indicate the acceptable performance of desilicated zeolite.
    Keywords: Clinoptilolite, Adsorption, Desilication, Diesel fuel, Central composite design
  • مهدی علیزاده، نسرین جیریایی، میلاد مولایی، فاطمه اسلامی*
    سابقه و هدف

     کاتاراکت یکی از علل عمده نابینایی و شایع ترین عمل جراحی چشم می باشد. کدورت کپسول خلفی از عوارض شایع و درازمدت عمل جراحی کاتاراکت است. کدورت کپسول خلفی با کپسولوتومی توسط لیزر یاگ، قابل درمان می باشد. در این راستا، مطالعه حاضر با هدف بررسی پیامدهای یاگ لیزر کپسولوتومی بر پارامترهای سگمان قدامی و آستیگماتیسم لنتیکولار در بیماران انجام شد.

    مواد و روش ها

    در این کارآزمایی بالینی تصادفی شده، در 37 چشم از 30 بیمار سودوفاکیک دچار کدورت کپسول خلفی مراجعه کننده به بیمارستان سینای همدان، پارامترهای سگمان قدامی و آستیگماتیسم لنتیکولار، یک بار قبل و بار دیگر سه ماه پس از یاگ لیزر کپسولوتومی اندازه گیری شده و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

     میانگین حدت بینایی قبل از عمل 276/0±505/0 بود و سه ماه بعد از کپسولوتومی به 268/0±646/0 ارتقا یافت (001/0>P). میانگین مقادیر توان کروی و استوانه ای عیب انکساری به ترتیب 268/0±304/1 و 881/0±142/1- دیوپتر قبل از عمل و 152/0±285/1 و 807/0±027/1- دیوپتر سه ماه بعد از عمل جراحی بود. تفاوت عیوب انکساری استوانه ای و کروی بعد از عمل از نظر آماری معنی دار نبود. میانگین شدت آستیگماتیسم عدسی قبل و بعد از کپسولوتومی به ترتیب 735/0±902/0 و 326/0±621/0 بود که از نظر آماری معنی دار بود (018/0P=). تغییرات درعمق، زاویه وحجم اتاق قدامی و میانگین ضخامت مرکزی قرنیه پس از کپسولوتومی از نظر آماری معنی دار نبود.

    نتیجه گیری

     عمل یاگ لیزر کپسولوتومی به طور معناداری باعث کاهش میزان آستیگماتیسم لنتیکولار و بهبود حدت بینایی بیماران نسبت به قبل از انجام عمل می شود. تغییر در عمق اتاق قدامی می تواند عامل عوارض ناخواسته ای مانند تغییر در عیوب انکساری، فشار داخل چشم و جابه جایی لنز باشد

    کلید واژگان: پنتاکم, عیب انکساری, کدورت کپسول خلفی, یاگ لیزر کپسولوتومی
    Mehdi Alizadeh, Nasrin Jiryaee, Milad Molaei, Fatemeh Eslami*
    Background and Objective

    Cataract is one of the most common causes of blindness in the world, and posterior capsular opacification (PCO) is the most common complication after cataract surgery. Nd: YAG laser posterior capsulotomy is a standard method for the treatment of PCO. The aim of this study was to investigate the effects of Yas laser capsulotomy on anterior segment parameters and lenticular astigmatism.

    Materials and Methods

    In this randomized clinical trial study, a total of 37 eyes from 30 patients with posterior capsular opacity after uneventful phacoemulsification were enrolled and underwent Nd: YAG laser capsulotomy. Full ocular examination, including intraocular pressure and refractive errors, was performed on the samples. The AC depth, volume, and angle were measured by Pentacam before capsulotomy and 3 months following that.

    Results

    Mean visual acuity improved preoperatively (0.505±0.276) and 3 months after capsulotomy (0.646±0.268); )P<0.001). Mean values of spherical equivalent and cylindrical powers were 1.304±0.268 and -1.142±0.881 dioptre before the procedure and 1.285±0.152 and -1.027±0.807 dioptre 3 months following the surgery, respectively. The difference in cylindrical and spherical errors was not statistically significant after the procedure. Mean scores of lenticular astigmatisms were 0.902±0.735 and 0.621±0.326 dioptre before and after capsulotomy, respectively, which was statistically significant (P=0.018). The changes in the Anterior Chamber depth, angle, volume, and mean central corneal thickness were not statistically significant after capsulotomy.

    Conclusion

    Laser capsulotomy decreased lenticular astigmatism and improved visual acuity. The changes in the AC depth might be a clue for associated complications, such as the changes in refractive errors, intraocular lens position, and intraocular pressure.

    Keywords: Pentacam, Posterior Capsular Opacity, Refractive Error, YAG Laser Capsulotomy
  • ریحانه مهرابی*، فاطمه اسلامی، ساراخاتون تیمورزاده، افسانه گلزاری
    مقدمه

    مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی بازی درمانی بر اختلالات نوشتاری کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی انجام شد.

    روش کار

    روش پژوهش حاضر آزمایشی با استفاده از طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانش آموزان پسر مقطع ابتدائی ناحیه 2 مشهد در سال تحصیلی(1394-95) بودند.  نمونه ای شامل 30 نفر از دانش آموزان پسر پایه سوم ابتدایی مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی از مدارس ابتدائی مشهد  انتخاب و به صورت تصادفی در دوگروه (15 نفر گروه آزمایش و 15نفر گروه کنترل) جایگزین شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل فرم ویژه والدین پرسشنامه علائم مرضی کودکان (CSI-4) ، و آزمون اختلال نوشتن فلاح چای بود. گروه آزمایش به مدت 10 جلسه (40 دقیقه ،2بار در هفته و به مدت 2 ماه) تحت مداخله قرار گرفت و گروه کنترل هیچ مداخله‎ای را دریافت نکرد. سپس مجددا از هر دو گروه آزمون اختلال نوشتاری به عمل آمد.

    یافته ها

    نتایج حاصل از روش تحلیل کوواریانس نشان داد که بازی درمانی بر بهبود املاء نویسی،  بهبود دستخط و بهبود ترکیب نوشتار کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی موثر است.

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت  بازی درمانی از طریق بهبود توجه و کارکرد های شناختی دیگر موجب اصلاح خطای املاء می شود. همچنین تببین دیگر یافته بدست آمده این است که بازی درمانی از طریق کاهش علایم بیش فعالی/ نقص توجه باعث بهبود خطای املا نویسی شده است

    کلید واژگان: بازی درمانی, اختلالات نوشتاری, نقص توجه, بیش فعالی
    Reyhaneh Mehrabi *, Fateme Eslami, Sarakhaton Teymorzadeh, Afsane Golzari
    Introduction

    In this study, the effectiveness of play therapy in children with attention deficit / hyperactivity disorder was studied.

    Metod

    In this experimental method, a sample of 30 male3 grader students with attention deficit / hyperactivity disorder were selected from Mashhad primary schools and then randomly assigned to two groups (15 experimental groups and 15 control group). The data gathering instruments included Child Symptom Inventories (CSI-4) teacher‘s form and Fallahchay writing disorder test. The play therapy was administered for experimental group in 10 sessions (40 minutes twise a week for 2months) and control group received no intervention and then again the writing disorder test was performed from both groups.

    Results

    The results of ANCOVA analysis showed that play therapy is effective on improving spelling, handwriting and writing combination in children with attention deficit / hyperactivity.

    Conclusion

    According to the research findings or findings, it can be concluded that play therapy can improve spelling error by improving attention and other cognitive functions. Also found is that play therapy has improved spelling error by reducing the symptoms of attention deficit / hyperactivity disorder.

    Keywords: Play therapy, writing disorders, children with Attention Deficit, Hyperactivity
  • مهدی سالاری، امیر شعبانلو، محمد درویش متولی، شاهرخ نظمآرا، فاطمه اسلامی*
    مقدمه
    وجود آنتی بیوتیک ها در آب های آشامیدنی سبب مشکلات بهداشتی برای انسان می گردد. مطالعه حاضر توانایی کیتوزان در جذب آنتی بیوتیک مترونیدازول از محیط های آبی را مورد بررسی قرار داد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه در مقیاس آزمایشگاهی در یک سیستم ناپیوسته انجام پذیرفت. تاثیر متغیرهای ورودی شامل pH، زمان تماس، دوز کیتوزان و غلظت مترونیدازول در غالب طراحی نقاط مرکزی براساس روش رویه پاسخ بر روی کارآیی جذب مورد بررسی قرار گرفتند. مطالعات ایزوترمی و سینتیکی پس از بهینه سازی متغیرهای ورودی انجام پذیرفت. به منظور سنجش غلظت باقی مانده مترونیدازول از اسپکتروفوتومتر 5000 DR در طول موج nm 320 استفاده شد.
    نتایج
    نتایج نشان داد فرآیند جذب از یک مدل درجه دوم چند جمله ای با مقادیر F و P به ترتیب 936/990 و 0001/0>P و 9989/0=R2 و 9979/0=Adj-R2 پیروی می کند. شرایط بهینه 74/4 =pH، min60=زمان تماس، g/L5/1=دوز کیتوزان و mg/L20= غلظت مترونیدازول به دست آمد که در این شرایط بالاترین راندمان حذف حدود 85% حاصل گردید. همچنین فرآیند جذب از ایزوترم لانگمویر و سینتیک شبه درجه اول با مقادیر R2 به ترتیب 9965/0 و 9859/0 پیروی می کند.
    نتیجه گیری
    در این مطالعه مشاهده شد که کیتوزان دارای کارآیی بالایی در جذب مترونیدازول دارد، بنابراین کیتوزان را می توان به عنوان یک جاذب طبیعی با پتانسیل بالا در جذب مترونیدازول و سایر آنتی بیوتیک های مشابه از محیط های آبی پیشنهاد داد.
    کلید واژگان: مترونیدازول, کیتوزان, جذب, محیط های آبی
    Mehdi Salari (Ph.D. Student), Amir Shabanloo (Ph.D. Student), Mohammad Darvish Motevalli (Ph.D. Student), Shahrokh Nazmara (Ph.D. Student), Fatemeh Eslami *
    Introduction
    Antibiotics presence in drinking waters causes health problems for humans. The present study investigated chitosan potential in the adsorption of antibiotic Metronidazole from aquatic environments.
    Methods
    The current study was conducted in an experimental scale in a batch system. The effect of input variables including pH, operating time, chitosan dose, and Metronidazole concentration on the adsorption performance was investigated in a central composite design upon on response surface methodology. Isotherm and kinetic studies also were explored in optimum condition of inputs variables. To detect the residual concentration of Metronidazole, the DR 5000 spectrophotometer at the 320 nm wavelength was applied.
    Results
    The results showed that the adsorption process follows a second-order polynomial model with F-value=990.936 and P<0.0001, R2=0.9989 and Adj-R2=0.9979. The optimum level of independent variables includes pH=4.74, contact time= 60 min, chitosan dose=1.5 g/L and Metronidazole concentration=20 mg/L, in which the highest removal efficiency was obtained about 85%. In the following, it was observed that the adsorption process corresponds to Langmuir isotherm and pseudo-first-order kinetic models with R2 value of 0.9965 and 0.9859, respectively.
    Conclusion
    In this study, it was observed that the chitosan has a high ability in the adsorption of Metronidazole; therefore, chitosan compound can be proposed as neutral adsorbent with major potential in adsorption of Metronidazole and other similar antibiotics from aqueous environments.
    Keywords: Metronidazole, Chitosan, Adsorption, Aquatic environments
  • فاطمه اسلامی، مهدی علیزاده*، محمدعلی سیف ربیعی، نسرین محبی امام
    سابقه و هدف
    ناخنک ضایعه ای فیبرو واسکولار و مثلثی شکل است که بر روی ملتحمه بولبار به سمت قرنیه گسترش می یابد. پاتوژنز ناخنک به فاکتورهای متعددی بستگی دارد و تماس با نور آفتاب مهم ترین ریسک فاکتور آن می باشد. درمان اصلی ناخنک جراحی است. در این ارتباط، مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی پیوند غشای آمنیوتیک (AMT: Amniotic Membrane Transplantation) به عنوان یکی از روش های درمان ناخنک و مقایسه بالینی این روش با پیوند اتوگرافت ملتحمه (CAT: Conjunctival Autograft Transplantation) انجام شد.
    مواد و روش ها
    در مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده حاضر، 70 نفر از بیماران مراجعه کننده به درمانگاه های چشم بیمارستان فرشچیان همدان و یا افرادی که با تشخیص متخصص چشم، مبتلا به بیماری ناخنک اولیه یا راجعه بودند مورد مطالعه قرار گرفتند. بیماران به دو گروه 35 نفری تقسیم شدند که یک گروه به روش پیوند غشای آمنیوتیک و گروه دیگر با روش پیوند اتوگرافت ملتحمه جراحی گردیدند. در ادامه، التهاب و عود پس از عمل در دو گروه بررسی و مقایسه شدند. اطلاعات به دست آمده توسط نرم افزار SPSS 16 و با استفاده از آزمون های آماری مجذور کای و تی مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    میانگین سنی در بیماران گروه AMT، 85/14±34/47 سال و در بیماران گروه CAT، 26/15±26/48 سال بود (778/0P=). در بیماران گروه AMT، 6/28 درصد و در بیماران گروه CAT، 6/8 درصد از بیماران التهاب را نشان دادند. علاوه براین در بیماران گروه AMT، 9/22 درصد و در بیماران گروه CAT، 4/11 درصد از افراد در نهایت عود را تجربه نمودند (205/0P=).
    نتیجه گیری
    میزان عود و التهاب در بیمارانی که با روش پیوند غشای آمنیوتیک جراحی شده بودند، بیشتر از بیماران گروه پیوند اتوگرافت ملتحمه بود. هرچند این اختلاف از نظر آماری معنادار نبود؛ اما همین میزان اختلاف مشاهده شده نیز بیانگر استفاده از روش پیوند اتوگرافت ملتحمه در بیماران می باشد.
    کلید واژگان: پیوند اتوگرافت ملتحمه, پیوند غشای آمنیوتیک, ناخنک- جراحی, ناخنک- عود
    Fatemeh Eslami, Mehdi Alizadeh*, Mohammad Ali Seifrabiei, Nasrin Mohebi Emam
    Background and Objective
    Pterygium is a fibrovascular and wedge-shaped lesion that extends from bulbar conjunctiva to the cornea. Pathogenesis of pterygium depends on several factors and sunlight exposure is an important risk factor for this syndrome. Surgery is regarded as the key to successful treatment of pterygium. With this background in mind, the aim of this study was to determine the effect of amniotic membrane transplantation (AMT) for the treatment of pterygium. Moreover, this technique was compared clinically with conjunctival autograft transplantation (CAT).
    Materials and Methods
    In this randomized clinical trial, 70 patients either referred to the ophthalmologic clinic of Farshchian Hospital in Hamadan, Iran, or diagnosed by an ophthalmologist with primary or recurrent pterygium were enrolled in this study. The patients were randomly divided into two groups, (n=35). One group underwent pterygium surgery using AMT and the other one was subjected to CAT. Furthermore, the inflammation and recurrence rates after surgery were compared in both groups. Data were analyzed in SPSS software (Version16) through the Chi-square and the independent sample t-tests.
    Results
    According to the results, the mean ages of patients in the AMT and CAT groups were 47.34±14.85 and 48.26±15.26 years, respectively (P=0.778). Moreover, inflammation was observed in 28.6% and 8.6% of patients in the AMT and CAT groups, respectively. The recurrence rates were 22.9% and 11.4% in the AMT group and CAT group, respectively (P=0.205)
    Conclusion
    The AMT had a higher recurrence rate and postoperative inflammation, compared to the CAT. Although this difference was not statistically significant, the CAT is widely used as a treatment for patients with pterygium.
    Keywords: Amniotic Membrane Transplantation, Conjunctival Autograft Transplantation, Pterygium-recurrence, Pterygium-surgery
  • فاطمه اسلامی، مهدی علی زاده*، فاطمه کوثری
     
    سابقه و هدف
    بیومتری به معنای اندازه گیری طول محوری چشم (Axial Length) و ضخامت ساختارهای داخل چشم است که به طور معمول برای تمام بیماران قبل از جراحی کاتاراکت انجام می شود. دقت داده های بیومتری به طور مستقیم با وضعیت انکساری پس از جراحی چشم ارتباط دارد. التراسوند (Ultrasound) و اپتیکال لنستار (Lenstar) دو روش بیومتری چشمی مورد استفاده برای تعیین قدرت لنز داخل چشمی با مزایا و معایب مخصوص به خود هستند. در این ارتباط، مطالعه حاضر با هدف مقایسه این دو روش در تعیین طول محور چشم و میزان عیب انکساری پس از عمل جراحی کاتاراکت انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه که به صورت توصیفی- مقطعی انجام شد، 372 بیمار مبتلا به آب مروارید به صورت تصادفی به دو گروه التراسوند و لنستار تقسیم شدند. باید خاطرنشان ساخت که در مورد 17 بیمار به دلیل بالغ و متراکم بودن (Mature & Dense) کاتاراکت، امکان بیومتری لنستار وجود نداشت؛ از این رو این افراد از مطالعه خارج شدند. از 355 بیمار باقی مانده، 186 نفر با استفاده از روش التراسوند و 169 نفر از طریق روش لنستار مورد بررسی قرار گرفتند. لازم به ذکر است که بیماران 6-4 هفته پس از جراحی به منظور تعیین عیوب انکساری بررسی شدند. در ادامه، میانگین قدر مطلق عیوب انکساری پس از عمل در دو گروه با استفاده از آزمون آماری Paired t-test مقایسه گردید.
    یافته ها
    میانگین قدر مطلق عیوب انکساری قبل از عمل در گروه التراسوند 93/3±38/2 و در گروه لنستار 68/2±19/2 دیوپتر بود که بین این دو گروه از نظر عیب انکساری قبل از عمل اختلاف معناداری وجود نداشت (2/0P=). همچنین، میانگین طول محوری چشم بر حسب میلی متر در روش التراسوند 19/1±10/23 و در روش لنستار 17/1±34/23 بود که بین این دو گروه از این نظر نیز اختلاف معناداری به دست نیامد (96/0P=). از سوی دیگر، میانگین قدر مطلق عیب انکساری پس از عمل در گروه التراسوند 45/0±56/0 و در گروه لنستار 38/0±51/0 دیوپتر بود. شایان ذکر است که این دو گروه از نظر میانگین قدر مطلق عیب انکساری پس از عمل تفاوت معناداری نداشتند (11/0P=).
    نتیجه گیری
    نتایج نشان داد که تفاوت قابل توجهی بین دو روش بیومتری التراسوند و لنستار در تعیین طول محور چشم و میزان قدر مطلق عیوب انکساری پس از جراحی کاتاراکت وجود ندارد.
    کلید واژگان: آب مروارید, بیومتری, خطای شکست نور
    Fatemeh Eslami, Mehdi Alizadeh *, Fatemeh Kosari
    Background and Objective
    Ocular biometry refers to the measurement of the axial length of the eye and thickness of the intraocular structures. This process is routinely performed for all patients before cataract surgery. The accuracy of the biometric data is directly associated with the refractive status after cataract surgery. Currently, two methods of biometry, namely ultrasound and optical biometry, are used to calculate the intraocular lens power. The purpose of this study was to compare the Lenstar and ultrasound biometry methods in determining the axis length and refractive error after cataract surgery.
    Materials and Methods
    This descriptive cross-sectional study was conducted on 372 patients with cataract. The study population was randomly divided into two groups of Lenstar and ultrasound based on the biometry methods they received. A total of 17 patients were excluded from the study due to having mature and dense cataract. Therefore, the study was continued with 355 patients, 186 and 169 cases of whom were managed with ultrasound and Lenstar biometry methods, respectively. Postoperative refractive errors were evaluated in each patient 4-6 weeks after the surgery. The two groups were compared in terms of the mean absolute refractive error using paired sample t-test.
    Results
    The mean absolute refractive errors before the surgery were obtained as 2.38±3.93 and 2.19±2.68 diopter in the ultrasound and Lenstar groups, respectively, which were not significantly different between the two groups (P=0.2). The mean axial lengths of the eye were 23.10±1.19 and 23.34±1.17 mm in the ultrasound and Lenstar groups, respectively. The two groups showed no significant difference in this regard (P=0.96). After the operation, the mean absolute refractive errors in the ultrasound and Lenstar groups were 0.56±0.45 and 0.51±0.38 diopter, respectively. This variable was not significantly different between the two groups after the surgery (P=0.11).
    Conclusion
    The findings of this study revealed no significant difference between the ultrasound and Lenstar biometry methods in terms of determining the axis length and mean absolute refractive error after cataract surgery.
    Keywords: : Biometry, Cataract, Refractive Error
  • مرضیه معراجی، سانازالسادات محمودیان، ناهید رمضانقربانی*، فاطمه اسلامی، الهام سرابی
    مقدمه
    ناهنجاری های مادرزادی از علل شناخته شده مرگ و میر در دوره نوزادی و پس از آن می باشد. ناهنجاری های مادرزادی به عنوان یک مشکل اساسی و پرهزینه در حوزه سلامت مطرح می باشد. ثبت ملی ناهنجاری های مادرزادی به عنوان یک منبع اطلاعاتی قوی جهت محاسبه شاخص های سلامت الزامی است. لذا جمع آوری و گزارش دهی ناهنجاری های هنگام تولد امکان ارزیابی و برنامه ریزی را فراهم می کند که در گرو جمع آوری داده های ضروری می باشد. بنابراین، هدف مطالعه حاضر تعیین مجموعه حداقل داده نقایص تولد در سطح ملی به منظورسیاست گزاری و برنامه ریزی برای کنترل ناهنجاری ها بوده است.
    روش ها
    پژوهش حاضر از نوع توصیفی تطبیقی با رویکرد کیفی بوده که در سال 1395 انجام شده است. مطالعه در سه مرحله تعیین حداقل داده ها در نظام های ثبت نقایص و ناهنجاری های مادرزادی در کشورهای سرآمد، تدوین مجموعه حداقل داده های اولیه پیشنهادی و اعتباریابی مجموعه حداقل داده های اولیه با استفاده از تکنیک دلفی و نظر خواهی از صاحب نظران صورت گرفت.
    یافته ها
    پس از بررسی مجموعه حداقل داده ها در نظام های ثبت منتخب، 35 عنصر داده به نظرسنجی گذاشته شد که بر اساس نتایج دو راند دلفی در نهایت 25 عنصر داده در مجموعه حداقل داده نهایی در چهار زیر مجموعه اطلاعات مربوط به نوزاد، مادر، وضعیت اجتماعی اقتصادی مادر و سابقه ناهنجاری مورد اجماع صاحبنظران قرار گرفت.
    نتیجه گیری
    مجموعه حداقل داده های ملی، ابزار مهمی در برنامه های نظارتی و نظام ثبت می باشند که امکان جمع آوری و انتقال داده ها در سطح کشور را فراهم خواهند نمود. وجود این مجموعه حداقل داده ها در سطح ملی با عث افزایش پتانسیل استفاده از داده ها و پاسخگویی به سؤال ها و مسایل بحرانی در بهداشت عمومی را فراهم می نماید. در همین راستا پیشنهاد می گردد که این مجموعه حداقل داده ها ملی در سامانه کشوری مادر و نوزاد (ایمان) گنجانده شود تا اطلاعات مربوط به ناهنجاری های مادرزادی به شکل کاربردی وجامع تری در سطح ملی جمع آوری گردد.
    کلید واژگان: مجموعه حداقل داده ها, نقص مادرزادی, ناهنجاری مادرزادی, نقص تولد
    M Meraji, S Mahmoodian, N Ramezanghorbani*, F Eslami, E Sarabi
    Introduction
    Congenital anomalies are the leading causes of infant death at birth and during infancy, and are considered as significant and costly health problems. Therefore, a national registry of congenital anomalies is needed to calculate health indexes because collecting and reporting birth anomalies facilitate assessment, and health planning. Consequently, this study aimed to determine the minimum number of birth defects at the national level for planning and controlling the anomalies.
    Methods
    This applied and descriptive-comparative research was conducted in three phases in 2016-2017. That is, defining the registers of congenital anomalies in the countries of excellence, designing and validating a minimum data set using the Delphi technique.
    Results
    After the revision of elements in selected registries, a minimum data set was developed including 35 elements which were then, based on the result of the Delphi technique, reduced to 25 elemetns in four subsets including infant records, maternal records, maternal socioeconomic status and history of the anomaly.
    Conclusion
    A national minimum Data Set plays an important role in disease monitoring and registry. It facilitates data collection and transmission throughout the country and enhances the potential for using data and responding to critical public health issues. Therefore, it is recommended to incorporate the national minimum data set into the maternal and child systems (IMAN) to collect information about congenital anomalies more efficiently and comprehensively.
    Keywords: Minimum Data Set, Congenital Anomaly, Congenital Abnormality, Birth Defect
  • نوشین بزازی، انسیه پیری، محمد علی سیف ربیعی، فاطمه اسلامی، سیامک اکبرزاده*
    سابقه و هدف
    تصادفات رانندگی دومین عامل مرگ و میر در ایران می باشد. برای رانندگی بی خطر لازم است رانندگان از حداقل دید قابل قبول برخوردار باشند. در حال حاضر در کشور ما اساس معاینات بینایی چارت اسنلن است. با توجه به اینکه این آزمون برای ارزیابی بینایی در محیط واقعی و طبیعی مناسب نمی باشد، استفاده از یک آزمون غربالگری که حساسیت و جنبه اختصاصی بودن بالایی داشته باشد ضروری به نظر می رسد. برای این منظور مطالعه حاضر با هدف تعیین ارزش افزودن آزمون حساسیت کنتراست و ارزیابی آن به عنوان یک آزمون غربالگری در کشور انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مقطعی در ارتباط با 200 راننده مراجعه کننده به درمانگاه چشم پزشکی بیمارستان فرشچیان همدان در سال 95-1393 صورت گرفت. نمونه ها با استفاده از روش سرشماری وارد مطالعه شدند. در این مطالعه معاینات کامل چشمی، اندازه گیری حدت بینایی و آزمون حساسیت کنتراست انجام شد. اطلاعات حاصل از معاینه بیماران وارد چک لیست گردید و اطلاعات چک لیست توسط شاخص های آماری توصیفی و نرم افزار SPSS آنالیز شد.
    یافته ها
    میانگین سنی افراد شرکت کننده در مطالعه 6/39 سال بود. بیماران به دو گروه با دید اصلاح نشده نرمال و دید اصلاح شده نرمال (Log MAR 0.0) تقسیم شدند. شایع ترین عیوب انکساری در هر دو چشم، نزدیک بینی و آستیگماتیسم بود. درصد اختلال حساسیت کنتراست در چشم راست و چپ با حدت بینایی نرمال و شرایط نوری مطلوب به ترتیب افزایش فرکانس (0، 3/8، 8/13 و 2/22) و (0، 8/10، 21/16 و 91/18) و در شرایط نوری کاهش یافته (0، 8/13، 38/26، 3/33، 3/33 و 6/41) و (0، 62/21، 62/21، 02/27 و 02/27) بود. درصد اختلال حساسیت کنتراست در چشم راست و چپ با حدت بینایی غیر نرمال و شرایط نوری مطلوب نیز به ترتیب افزایش فرکانس (0، 28/14، 71/35، 28/64 و 28/64) و (0، 69/7، 15/46، 84/53 و 61/84) و در شرایط نوری کاهش یافته (0، 50، 71/85، 85/92 و 85/92) و (0، 53/61، 92/76، 92/76 و 61/84) به دست آمد.
    نتیجه گیری
    آزمون حساسیت کنتراست در مقایسه با حدت بینایی، فاکتور پیش بینی کننده مناسب تری جهت ارزیابی دید افراد می باشد؛ از این رو توصیه می شود که به آزمون های چشمی رانندگان در زمان اخذ گواهینامه رانندگی اضافه شود.
    کلید واژگان: حدت بینایی, حساسیت کنتراست, رانندگان
    Nooshin Bazzazi, Ensieh Piri, Mohammad Ali Seif Rabiei, Siamak Akbarzadeh *
    Background And Objective
    Car accidents are the second leading cause of mortality in Iran. For safe driving, drivers require minimum acceptable visual acuity. In Iran, the accepted routine test to take driving license is Snellen vision chart, which is not adequate for visual acuity determination in real and natural environment. It seems that introducing a more sensitive and specific screening test is necessary. In this survey, we studied whether adding contrast sensitivity test to the present screening protocol is valuable or not.
    Materials And Methods
    A cross-sectional study of 200 drivers presenting to the ophthalmologic clinic of Farshchian Hospital in Hamadan, Iran, was performed during 2014-2016. The participants were chosen using the census sampling method. Complete ophthalmologic examination, visual acuity evaluation, and contrast sensitivity test were carried out. Data were analyzed using SPSS, version 20.
    Results
    The mean age of the participants was 39.6 years. The patients were allocated to a group with normal visual acuity and a normal corrected visual acuity group. The most common refractive errors were concurrent myopia and astigmatism. In normal visual acuity group, the percentages of abnormal contrast sensitivity (in increasing order of frequency) in appropriate lighting condition were 0, 8.3, 13.8, and 22.2 in the right eye and 0, 10.8, 16.21, and 18.91 in the left eye, and in reduced lighting condition, they were 0, 13.8, 33.3, 33.3, and 41.6 in the right eye and 0, 21.62, 21.62, 27.02, and 27.02 in the left eye. With normal corrected visual acuity, the percentages of abnormal contrast sensitivity test in normal lighting condition were 0, 14.28, 35.71, 64.28, and 64.28 in the right eye and 0, 7.69, 46.15, 53.84, and 84.61 in the left eye and 0, 50, 85.71, 92.85, and 92.85 and 0, 61.53, 76.92, 76.92, and 84.61, respectively, in low light condition.
    Conclusion
    It seems that contrast sensitivity test is a better predictor of visual ability in comparison with visual acuity, thus, it is recommended to be added to the vision-related driving license requirements.
    Keywords: Contrast Sensitivity, Drivers, Visual Acuity
  • فاطمه اسلامی، بهاره ابراهیمی، پژمان خطیبیان، سیامک اکبرزاده *
    سابقه
    انکیلوبلفارون فیلیفرم آدناتوم، یک آنومالی نادر است که با اتصال کامل یا ناکامل پلک های فوقانی و تحتانی مشخص میشود. انکیلوبلفارون معمولا یک یافته مجزا است ولی گاهی اوقات همراه با سایر آنومالی ها یا به صورت یک سندرم مشخص مشاهده می شود وعامل ایجاد کننده آن هنوز مشخص نشده است.
    معرفی بیمار: بیمار نوزاد پسر جهار روزه که به گفته والدین قادر به باز کردن چشم راست از بدو تولد نبوده است. در معاینه پلک های فوقانی و تحتانی بیمار توسط یک باند پوستی نازک به هم متصل شده بود. سابقه فامیلی بیماری خاصی را نداشت. جهت درمان در شرایط استریل اتاق عمل اتصال پلک ها پس از گرفتن باند توسط فورسپس، با قیچی آزاد شد. سایر معاینات چشم در معاینه زیر بیهوشی نرمال بود.
    نتیجه گیری
    انکیلوبلفارون یک آنومالی مادرزادی است که می تواند باعث تنبلی چشم شود همراهی آن با آنومالی های مادرزادی دیگر عامل مرگ و میر آنهاست. درمان زودرس آن ها با انجام یک جراحی ساده از تنبلی چشم پیشگیری می کند.
    کلید واژگان: انکیلوبلفارون, ناهنجاری های مادرزادی
    F. Eslami, B. Ebrahimi, P. Khatibian, S. Akbarzade *
    Background
    Ankyloblepharon filiforme adnatum is a rare congenital anomaly characterized by partial or complete adhesion of upper and lower eyelids. This condition is usually observed as an isolated finding; however, it is often associated with other anomalies or a well-defined syndrome. The etiology of this defect has not been identified yet.
    Case Presentation
    Herein, we reported the case of a four-day-old male neonate who was unable to open his right eye at birth, which was due to adherent upper and lower eyelids as revealed in the physical examination. Family history of the patient was unremarkable. At sterile condition and under anesthesia, the adhesion of the eyelid was cut using a westcott scissor after holding the band of skin with forceps. Systemic and ocular examination did not reveal any abnormalities.
    Conclusion
    Ankyloblepharon filiforme adnatum is a congenital anomaly that can lead to amblyopia. The accompaniment of this defect with other congenital abnormalities may account for mortality. The early treatment of this anomaly through a simple surgery prevents amblyopia.
    Keywords: Ankyloblepharon, Congenital Anomalies
  • فاطمه اسلامی، نوشین بزازی، مهدی علیزاده*
    مقدمه
    بیماری مزمن کلیه طیفی از درگیری های کلیه را دربر می گیرد و ریسک فاکتورهای متعددی در ایجاد آن دخیل هستند، برخی از آنها افزایش فشار خون، دیابت و سن بالا می باشد. گزارشات مختلفی وجود دارد که حاکی از درگیری چشمی به دنبال نارسایی مزمن کلیه و همودیالیز است. بهمین منظور این مطالعه با هدف تعیین فراوانی تظاهرات چشمی در بیماران همودیالیزی مراجعه کننده به مرکز دیالیز بیمارستان بعثت همدان اجرا شد.
    روش کار
    در این مطالعه توصیفی- مقطعی علائم چشمی 74 بیمار همودیالیزی مراجعه کننده به واحد دیالیز در سال 1394 مورد بررسی قرار گرفت. خصوصیات این بیماران شامل: سن، جنس، مدت زمان دیالیز و ریسک فاکتورهای زمینه ای مورد بررسی قرار گرفت و معاینه چشم در تمام این بیماران توسط چشم پزشک انجام شد.
    یافته ها
    50% بیماران مذکر و 50% مونث بودند. میانگین سن آنها 8/58 سال و میانگین مدت دیالیز 16/40 ماه بود. میانگین حدت بینایی در بیماران 58/4 (از 10) بود. شایع ترین یافته مشکلات ماکولا بود که 5/59% افراد را درگیر کرده بود. یافته شایع دیگر در این مطالعه کاتاراکت بود که در 7/56% از افراد مشاهده شد. دیگر یافته های چشمی شایع در این مطالعه به ترتیب درد چشم (7/56%)، قرمزی چشم (7/52%)، خشکی چشم (50%) و آدم پلک (2/43%) بود.
    نتیجه گیری
    عامل اصلی ایجاد نارسایی مزمن کلیه در بیماران مورد مطالعه فشار خون بالا و در مرتبه بعدی دیابت بود و شایع ترین عارضه چشمی در این مطالعه مشکلات ماکولا و سپس کاتاراکت گزارش گردید. با توجه به شیوع بالای این عوارض در بیماران همودیالیزی، پایش منظم بیماران جهت تشخیص زودهنگام و در نتیجه درمان به موقع و موثر در راستای بهبود کیفیت زندگی آنان ضروری به نظر می رسد.
    کلید واژگان: بیماری های چشم -علت شناسی, نارسایی مزمن کلیه - عوارض, نارسایی مزمن کلیه- علت شناسی, همودیالیز
    F. Eslami, N. Bazzazi, M. Alizade *
    Introduction
    Chronic renal disease compromises of several renal involvements and several causative risk factors such as debates mellitus, hypertension, and old age. Ocular involvement seems to be related to chronic renal failure and hemodialysis as indicated by different studies. The aim of this study was the evaluation of prevalence of ocular manifestation in hemodialysis patients of Hamadan Besat hospital.
    Methods
    This research was a cross sectional descriptive study, in which ocular signs in 74 hemodialysis patients, who referred to Besat hospital of Hamadan, Iran, during year 2015, were evaluated. Collected information related to patients included age, gender, dialysis duration, and background risk factors of chronic renal failure. All patients had been exanimated by an ophthalmologist.
    Results
    Fifty percent of patients in the study were male and 50% were female. Average age of patients was 58.8 years and median duration of dialysis was 40.16 months. Mean visual acuity was 4.58 (of 10). Most common ocular manifestations were: macula abnormality (59.5%), cataract (56.7%), eye pain (56.7%), eye redness (52.7%), dry eyes (50%), and eyelid edema (43.2%), respectively.
    Conclusions
    Hypertension and diabetes mellitus are the most common causes of chronic renal failure. The most common ocular manifestations were macular abnormality followed by cataract. According to high prevalence of these complications in hemodialysis patients, regular monitoring of patients for early detection and thus effective treatment seems to be necessary to improve their quality of life.
    Keywords: Eye Diseases-etiology, Renal Failure, Chronic-complication, Renal Failure, Chronic-etiology, Hemodialysis
  • فاطمه اسلامی، کبری حاجی علیزاده *
    هدف از پژوهش حاضر، پیش بینی اضطراب امتحان بر اساس سبک های دلبستگی و همچنین بررسی نقش واسطه ای باورهای فراشناختی می باشد. طرح پژوهش از نوع همبستگی و جامعه آماری دانش آموزان دبیرستانی شهرستان پارسیان بودند. بدین منظور 306 (153دختر و 153 پسر)، به صورت خوشه ایشرکت کردند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه باورهای فراشناختی، پرسشنامه اضطراب امتحان و پرسشنامه سبک های دلبستگی بودند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از رگرسیون چندگانه به روش گام به گام جهت تعیین روابط مستقیم بین متغیرهای پژوهش با نرم افزار SPSS و همچنین روش تحلیل مسیر بر اساس مراحل بارون و کنی (1986)، به روش رگرسیون چندگانه سلسله مراتب، برای تعیین معنی داری روابط واسطه ای متغیر های پژوهش استفاده شد. نتایج نشان داد که سبک دلبستگی ایمن پیش بینی کننده منفی و معنادار ولی سبک های دلبستگی دوسوگرا و اجتنابی پیش بینی کننده مثبت و معنادار اضطراب امتحان می باشند. در ارتباط با باورهای فراشناختی نیز سبک دلبستگی ایمن پیش بینی کننده منفی و معنادار ولی سبک های دلبستگی دوسوگرا و اجتنابی پیش بینی کننده مثبت و معنادار اضطراب امتحان می باشند. در ارتباط با نقش واسطه ای باورهای فراشناختی، نتایج نشان داد که باورهای فراشناختی در ارتباط بین سبک دلبستگی دوسوگرا با اضطراب امتحان دارای نقش واسطه ای نسبی است.
    کلید واژگان: سبک های دلبستگی, اضطراب امتحان, باورهای فراشناختی
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • فاطمه اسلامی
    فاطمه اسلامی
    استادیار گروه علوم ورزشی، دانشگاه گلستان، گرگان، ایران
  • فاطمه اسلامی
    فاطمه اسلامی
    دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق خانواده، دانشگاه امام صادق، ، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال