به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

فرح حبیب

  • نرگس کریمی، فرح حبیب*، ایرج اعتصام

    حس تعلق نسبت به یک محیط پیوندی عاطفی و احساسی است که میان افراد و محیط بیرونی صورت می گیرد. مطالعات بسیاری نشان داده اند که وجود این پیوند و عمیق تر شدن آن میان شخص و محیط، نقش بسزایی در ارتقای محیط کالبدی و بروز رفتارهای اجتماعی مثبت دارد. لذا شناخت حس تعلق و عوامل موثر بر آن و راه های ارتقای آن یکی از موضوعاتی است که می تواند به ارتقای شرایط زیستی و محیط کالبدی منجر شود. از میان عوامل متعددی که بر حس تعلق افراد موثر است، عامل زمان به عنوان یکی از این عوامل موثر از دو منظر می تواند موثر باشد؛ طول مدت سکونت و قدمت محیط. در این مطالعه ضمن تحقیق بر نحوه اثر هر کدام از این عوامل بر حس تعلق ساکنین، مقایسه ای میان این دو عامل و شدت اثر هر یک بر حس تعلق انجام شده است. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش توصیفی- تحلیلی است. به منظور جمع آوری داده و اطلاعات مورد نیاز از روش کتابخانه ای و میدانی و ابزار پرسشنامه استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش را شهروندان ساکن در محلات شش گانه مورد مطالعه در شهر زنجان تشکیل می دهند، حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 300 نفر برآورد شد. در راستای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار spss استفاده شد. نتایج نشان داد که حس تعلق در محلات مورد مطالعه، متوسط به پایین است. همچنین نتایج نشان داد که طول مدت اقامت و قدمت محیط بر حس تعلق مکانی و مولفه های آن تاثیر مثبت و معناداری دارد. از بین متغیرهای مورد نظر میزان تاثیر متغیر قدمت محیط بر حس تعلق مکانی بیشتر از طول مدت اقامت می باشد به گونه ای که قدمت محیط 1/27 درصد از واریانس متغیر حس تعلق مکانی را پیش بینی می کند.

    کلید واژگان: حس تعلق به مکان, طول مدت اقامت, قدمت محیط, محلات شهر زنجان
    Narges Karimi, Farah Habib*

    A sense of belonging to an environment is an emotional connection that takes place between people and the external environment. Many studies have shown that the existence of this connection and its deepening between the person and the environment has a significant role in promoting the physical environment and the emergence of positive social behaviors. Therefore, recognizing the sense of belonging and the factors affecting it and ways to improve it is one of the issues that can lead to the improvement of living conditions and physical environment. Among the many factors that affect the sense of belonging, the time factor as one of these factors can be effective from two perspectives; Duration of residence and age of the environment. In this study, while researching the effect of each of these factors on the sense of belonging of residents, a comparison between these two factors and the intensity of the effect of each on the sense of belonging has been done. The present study is applied in terms of purpose and descriptive-analytical in terms of method. In order to collect the required data and information, library and field methods and questionnaire tools were used. The statistical population of the study consists of citizens living in the six studied neighborhoods in Zanjan. The sample size was estimated to be 300 people using the Cochran's formula. SPSS software was used to analyze the data. The results showed that the sense of belonging in the study areas is moderate to low. The results also showed that the duration of residence and the age of the environment have a positive and significant effect on the sense of spatial belonging and its components. Among the variables, the effect of the environment variable on the sense of spatial belonging is greater than the length of stay, so that the age of the environment predicts 27.1% of the variance of the variable of spatial belonging.

    Keywords: Sense Of Belonging To The Place, Length Of Stay, Age Of The Environment, Neighborhoods Of Zanjan
  • سارا فعلی، فرح حبیب*، حسین ذبیحی
    زمینه و هدف

    آگاهی از رفتارها و فرهنگ شهروندی و راهکارهای اعتلای آن نیازمند تامین منابع آموزشی است. محیط که به مثابه دانشگاهی برای شکل گیری بسیاری از ویژگی های رفتاری است، می تواند به عنوان منبع آموزشی به کار رود؛ اما دانش موجود از مولفه کالبدی شهرهای آموزش دهنده به اندازه ای کاربردی نیست که این مولفه در فضاهای عمومی اسباب آموزشی کلاس فرهنگ شهروندی را فراهم آورد. براین مبنا تحقیق حاضر دارای اهداف تدوین معیارها، زیرمعیارها و شاخص های مولفه کالبدی موثر بر شهر آموزش دهنده با تاکید بر فرهنگ شهروندی در فضاهای عمومی منتخب شهر تهران است.

    روش بررسی

    این پژوهش دارای شیوه تحلیل ترکیبی، با روش تحقیق بنیادی و از گونه تحلیل محتوای متن و توصیفی (پیمایشی) است. مقتبس از مبانی نظری و مصادیق و تجارب انجام شده، معیارهای پنج گانه شامل استفاده از هنر شهری (آموزش مسئولیت پذیری شهروندی)، به کارگیری رسانه شهری (آموزش ترجیح منافع جمعی)، وجود محوطه تفریحی (آموزش مشارکت شهروندی)، برپایی محوطه مشاوره دهنده (آموزش قانون گرایی) و وجود فضای فرهنگی (آموزش حقوق فرهنگی) تعیین شد. جهت جمع آوری بخشی از داده های موردنیاز با توزیع پرسشنامه به روش خوشه ای و تصادفی ساده میان 384 نفر از شهروندان در فضاهای عمومی منتخب شهر تهران (با توجه به فرمول کوکران) در سال 1401، به مطالعه میدانی پرداخته شد.

    یافته ها

    مدل مفهومی پژوهش دربرگیرنده معیار وجود فضای فرهنگی (آموزش حقوق فرهنگی) شامل زیرمعیار استقرار مکان فرهنگی- موزه در چهار شاخص حق انتخاب هویت، دسترسی به فرهنگ، آزادی فرهنگی و تساوی حقوق و در قالب پانزده گویه، معیار استفاده از هنر شهری (آموزش مسئولیت پذیری شهروندی) در قالب زیرمعیار استفاده از المان هنری- تندیس و سه شاخص پیشرفت گرایی، وظیفه شناسی و سازمان یافتگی شامل سیزده گویه، معیار وجود محوطه تفریحی (آموزش مشارکت شهروندی) نیز شامل زیرمعیار تعبیه زمین بازی- زمین بازی گروهی و چهار شاخص رفتار مشارکتانه، تمایل به مشارکت شهروندی، گرایش به مشارکت شهروندی و مطلوبیت جویی در قالب نوزده گویه، معیار به کارگیری رسانه شهری (آموزش ترجیح منافع جمعی) در قالب زیرمعیارهای پخش بیانات آموزشی و نصب تابلو- علائم و نوشتار و شامل دو شاخص هم ذات پنداری و نوع دوستی و هفت گویه، معیار برپایی محوطه مشاوره دهنده (آموزش قانون گرایی) تحت زیرمعیار برگزاری جلسه حضوری و چهار شاخص نگرش به قوانین، احساس نسبت به قوانین، تمایل به رعایت قوانین و عمل به قوانین در قالب هجده گویه و معیارها به ترتیب با وزن نسبی 279/.، 278/.، 220/.، 134/0 و 088/0 بوده است.

    بحث و نتیجه گیری

    معیارهای استفاده از هنر شهری (آموزش مسئولیت پذیری شهروندی)، به کارگیری رسانه شهری (آموزش ترجیح منافع جمعی)، وجود محوطه تفریحی (آموزش مشارکت شهروندی)، برپایی محوطه مشاوره دهنده (آموزش قانون گرایی) و وجود فضای فرهنگی (آموزش حقوق فرهنگی) از مولفه کالبدی شهرهای آموزش دهنده در ارتقای فرهنگ شهروندی در فضاهای عمومی نقش به سزایی ایفا می کند. مولفه کالبدی می تواند برآورده کننده مسئولیت آموزشی که بر دوش شهرها نیز هست، باشد. این مولفه در شهرها همچون ابزار، از زندگی روزمره و همزیستی شهروندان مجال دسترسی به آموزش را میسر می سازند.

    کلید واژگان: شهر آموزش دهنده, فرهنگ شهروندی, فضای عمومی, معیارهای مولفه کالبدی, شهر تهران.
    Sara Feli, Farah Habib*, Hossein Zabihi
    Background and Objective

    Knowledge of behaviors and citizenship culture and how to improve them requires educational resources., Like a university for the development of many behavioral traits, the environment can be considered an educational resource. However, the current understanding of the educating cities’ physical component is not practical enough to provide educational means for citizenship culture classes in public spaces. Based on this, this study aims to formulate criteria, sub-criteria and physical component indicators effective on educating city with an emphasis on citizenship culture in Tehran’s selected public spaces.

    Material and Methodology

    This study uses a mixed analysis method, a basic descriptive (survey) method and context content analysis method. According to theories, instances, the five criteria were determined: the use of urban art (educating citizenship responsibility), the use of urban media (educating the preference of collective interests), the recreation area (educating citizenship participation), counseling area establishment (educating legalism), and cultural space (educating cultural rights). The required data were collected partly through field study and questionnaire distributing among 384 citizens in Tehran's selected public spaces in 1401, using a simple random cluster sampling (based on Cochran formula).

    Findings

    The conceptual model of the research includes the criterion of cultural space (educating cultural rights), including the sub-criterion of establishing a cultural space-museum in four indicators of choosing identity right, access to culture, cultural freedom and equality of rights, and in the form of fifteen items, the criterion of the use of urban art (educating citizenship responsibility) in the form of the sub-criterion of using the art-sculpture element and three indicators of progressiveness, conscientiousness and organization including thirteen items, the criterion of the recreation area (educating citizenship participation) also includes the sub-criterion of land development The game-group playground and four indicators of cooperative behavior, willingness to participate in citizenship, tendency to participate in citizenship and favoritism in the form of nineteen items, the criterion of the use of urban media (educating the preference of collective interests) in the form of sub-criteria of broadcasting educational statements and Installation of signs- and writings and includes two indicators of identification and altruism and seven items, the criterion of the establishment of counseling area (educating legalism) under the sub-criterion of holding a face-to-face meeting and four indicators of attitude to laws, feeling towards laws, Willingness to comply with the rules and follow the rules in the form of eighteen items and criteria with relative weights of 0/279, 0/278, 0/220, 0/134 and 0/088 respectively.

    Discussion and conclusion

    the criteria of the use of urban art (educating citizenship responsibility), the use of urban media (educating the preference of collective interests), the recreation area (educating citizenship participation), the counseling area establishment (educating legalism), and the cultural space (educating cultural rights) from the physical component of educating city plays a significant role in promoting citizenship culture in public spaces. The physical component can fulfill the educational responsibility that is also a burden on the cities. This component in cities is used as a tool to enable access to education through daily life and coexistence of citizens.

    Keywords: Educating City, Citizenship Culture, Public Space, Criterias Of Physical Component, Tehran City
  • فاطمه ابراهیمی بادشتیانی، آویده طلایی*، فرح حبیب

    آموزش از ارکان اساسی در نظام کشورها محسوب میشود. در کشورهای توسعه یافته مدارس با تنوع و اهداف آموزشی متنوع شکل می گیرند, اما آنچه در کشور عزیزمان به چشم می آید, بهره مندی از سیستم های آموزش سنتی است که باتوجه به پیشرفت کشور و تقاضای افراد دیگر به مانند سابق مقبولیت آموزشی را ندارند. مدارس مهارت محور, مدارسی هستند که بر تربیت و تعلیم دانش آموز بر مبنای توانایی هایش استوار است.آن چه امروز در هر جامعه ای ضروری به نظر می رسد, خلق سیستم آموزشی است که افراد بر مبنای توانایی ها و مهارت هایشان آموزش ببینند لذا هدف اصلی پژوهش, تبیین اصول و چارچوب مفهومی طراحی فضاهای آموزشی و پرورشی مهارت محور می باشد, که در راستای آن فرد بتواند در محیطی مناسب پرورش یابد و استعدادهایش را کشف کند. پژوهش حاضر از نظر هدف, کاربردی است و روش تحقیق این پژوهش آمیخته می باشد, همچنین ماهیت داده ها اکتشافی پیمایشی همبستگی و از منظر استدلال در دسته ی پژوهش های استقرایی درنظرگرفته می شود, در راستای تبیین اهداف خویش در بخش کیفی با بهره مندی از روش داده بنیاد و در بخش کمی جامعه خود را با روش معادلات ساختاری انجام داده است. جامعه ی آماری شامل 15 نفر خبره بود که با روش هدف مند و با توجه به اصل اشباع نظری انتخاب شده اند. ابزار گردآوری داده ها, مصاحبه نیمه سازمان یافته است.پس از کدگذاری باز و محوری مشخص شد ابعاد و مقوله های اصلی مورد بحث در این پژوهش شامل عرصه, سازماندهی و تنوع, فضای اجتماعی و امنیت و فرهنگ می باشند.نرم افزارهای تحلیلی شامل لیرزل و اس.پی. اس. اس خواهد بود. بر اساس تحلیل ها می توان چنین نمود که الگوی مدرسه مهارت محور می تواند, راهکاری مناسب جهت ارتقاء کیفی نظام آموزشی باشد.طراحی فضاهای آموزشی و پرورشی مهارت محور باید به مواردی مانند مکانیابی مناسب, تنوع فضایی, رعایت نیازهای دانش آموزان, ایجاد انگیزش و هماهنگی با فناوری, تشکیل گروه های مهارتی, و ایجاد امنیت شغلی توجه داشته باشد.,

    کلید واژگان: فضاهای آموزشی و پرورشی, مدرسه مهارت محور, معماری فضای آموزشی, محیط یادگیری
    Fatemeh Ebrahimi, Avide Talaei *, Farah Habib
    Introduction

    Education is a fundamental pillar in national systems. In developed countries, schools vary in diversity and educational objectives, but what stands out in our beloved country is the reliance on traditional education systems that, given the country's progress and people's demands, no longer hold the same educational appeal. Skill-based schools are those that focus on educating students based on their abilities and skills. The main purpose of the research is to explain the principles and conceptual framework of the design of skill-oriented educational and training spaces. The research method is considered in terms of purpose, application, and mixed research method, from the nature of exploratory-surveycorrelation data and from the perspective of inductive reasoning. which has been done with two qualitative statistical communities using the foundation data method and a quantitative community using the structural equation method. The sample size was 15 experts who were selected with a purposeful method and according to the principle of theoretical saturation. The data collection tool is a semi-structured interview. After open and central coding, it was determined that the dimensions and categories of the arena are organization and diversity, social space, comfort and culture according to the theoretical and practical bases, the relationships between the drawn identification categories and the native skill-based model have finally been drawn in 4 main axes, 9 subcategories and 56 measures have been determined based on statistical analysis for a quantitative .

    Methodology

    This study is applied in terms of purpose, utilizing a mixed research method. The nature of the data is exploratory, correlational, and deductive in the category of inductive research. The qualitative aspect of the research was conducted using grounded theory, while the quantitative aspect employed structural equation modeling. The statistical population consisted of 15 experts selected purposively following theoretical saturation principles. Data collection tools included semi-structured interviews.

    Results

    After coding and thematic analysis, the main dimensions and topics discussed in this research include the field, organization and diversity, social environment, security and culture. Analytical software such as LIRZAL and SPSS will be used. Based on the analysis, it can be concluded that the skill-based school model can be a suitable solution for improving the quality of the educational system.

    Conclusion

    Designing skill-based educational spaces should focus on aspects such as appropriate location, spatial diversity, meeting students' needs, fostering motivation and technological integration, forming skill-based groups, and ensuring occupational security.

    Keywords: Educational Spaces, Skill-Based School, Educational Space Architecture, Learningenvironment
  • سارا فعلی*، فرح حبیب، حسین ذبیحی
    در عصر حاضر، چالش های زیست محیطی، ضرورت کاهش محدودیت های زمانی و مکانی آموزش زیست محیطی در شهرها را افزایش داده است و نیاز به چارچوب های آموزشی موثر در این زمینه احساس می شود؛ بنابراین، تحقیق پیش رو به بررسی این سوال پرداخته که مدل مفهومی مولفه زیست محیطی شهر آموزش دهنده در ایران مبتنی بر تجارب جهانی بر پایه چه معیارها و شاخص هایی است، در ادامه، پژوهش حاضر با هدف آینده پژوهی مولفه زیست محیطی در شهرهای آموزش دهنده مبتنی بر تجارب جهانی، به بررسی معیارها و شاخص های موثر در این زمینه پرداخته است. این تحقیق با فلسفه تفسیرگرایانه، رویکرد استقرایی و راهبرد کاربردی، به روش توصیفی-تحلیل محتوا و با بهره گیری از داده های ترکیبی (کیفی-کمی) انجام شده است. جامعه آماری شامل 30 نفر از متخصصان شهرسازی بوده اند که به روش در دسترس انتخاب شده اند. داده ها نیز از طریق مطالعات کتابخانه ای و میدانی و با ابزار اسناد و مدارک و پرسشنامه خبرگان گردآوری شده است. یافته های پژوهش، مبتنی بر تحلیل محتوای 10 تجربه موفق جهانی و با استفاده از آزمون فریدمن و معادلات ساختاری، نشان داد که 6 معیار آگاهی ها، نگرش ها، سیاست ها، مهارت ها، رفتارها و تعاملات اجتماعی زیست محیطی، به ترتیب با وزن های 3.71، 3.54، 3.48، 3.45، 3.42 و 3.40، بر توسعه زیست محیطی و ابعاد آن شامل حفاظت از زیست بوم های آبی، استفاده بهینه از منابع طبیعی و انرژی ها، حفاظت از محیط زیست، توسعه سبز شهری، ارتقای سلامت و بهداشت عمومی، حفظ تنوع زیستی و مدیریت پسماند به ترتیب با 29.66، 28.11، 27.44، 23.33، 18.94، 17.36 و 6.70 واحد تاثیرگذار بوده است. نتایج آشکار کرد که اتخاذ رویکردی جامع با بهره گیری از ظرفیت شهر به عنوان بستری برای آموزش زیست محیطی، با تمرکز بر ارتقای آگاهی، مهارت، نگرش و رفتارهای زیست محیطی و همچنین تقویت تعاملات اجتماعی و اصلاح سیاست ها، می تواند زمینه آموزش محیط زیست و دستیابی به توسعه زیست محیطی را فراهم سازد.
    کلید واژگان: شهر آموزش دهنده, آموزش زیست محیطی, مولفه زیست محیطی, تجارب جهانی, توسعه زیست محیطی
    Sara Feli *, Farah Habib, Hossein Zabihi
    In the present era, environmental challenges have increased the necessity of reducing the temporal and spatial limitations of environmental education in cities, and the need for effective educational frameworks in this field is felt. In this regard, the current  Futures Studies research examines the criteria and indicators important in the conceptual model of the environmental component of the educating city in Iran which is based on global experiences, further, the present research aims to analyze effective criteria and indicators in the environmental component in the educating cities with the use of global experiences. This research is conducted with an interpretive philosophy, an inductive approach, and an applied strategy, employing a descriptive-content analysis method and utilizing mixed methods design (qualitative-quantitative). The statistical population consists of 30 urban planning experts selected through a convenience sampling method. The data has been collected through library and field studies and data collection tools of documents and expert questionnaires. The findings of the research, based on the content analysis of 10 successful global experiences and using the Friedman test and structural equations, showed that 6 criteria of awareness, attitudes, policies, skills, behaviors and social-environmental interactions, with weights of 3.71 and 3.54, 3.48, 3.45, 3.42 and 3.40, respectively, on environmental development and its dimensions, including protection of aquatic ecosystems, optimal use of natural resources and energies, environmental protection, urban green development, promotion of public health, preservation of biodiversity and waste management have been effective with 29.66, 28.11, 27.44, 23.33, 18.94, 17.36 and 6.70 units respectively. The results reveal that adopting a comprehensive approach by utilizing the city’s capacity as a platform for environmental education, focusing on enhancing awareness, skills, attitudes, and behaviors, as well as strengthening social interactions and reforming policies, can create a conducive environment for environmental education and achieve environmental development.
    Keywords: Educating City, Environmental Education, Criteria Of The Environmental Component, Global Experiences, Environmental Development
  • سیده سارا ابن الرضا، حمید ماجدی*، فرح حبیب
    یکی از مهم ترین مسائل و چالشهای پیش روی جوامع در حال توسعه، هویت کالبدی بناها و نمای شهری است. شهرها، تحت تاثیر مدرنیته دچار مشکل هویت هستند و مفهوم هویت شهری در فرآیند شناخت و ادراک، پدیده ای چند بعدی و پیچیده را پیش روی ما قرار می دهد. هویت کالبدی شهرها به مقوله ای تاثیرگذار در حیات شهر تبدیل شده است. این مقاله در پی این فرضیه که هویت کالبدی شکل دهنده معماری معاصر تهران از بطن موضوع طرح بیرون می اید و هویت کالبدی حاصل و دال بر شرایط این زمانی جامعه است و پیرامون این سوال اصلی که اصول تاثیرگذار بر شکل گیری هویت کالبدی معماری معاصر بناهای عمومی شهر تهران کدامند؟ روش تحقیق در این پژوهش کیفی پیمایشی و پژوهش از نوع کاربردی می باشد و برای پاسخ به سوال پژوهش ابتدا از روش کتابخانه ای به بررسی عوامل موثر در شکل گیری هویت کالبدی بررسی، سپس به وسیله پرسشنامه مورد پرسش از کارشناسان و اساتید معماری قرار گرفته است. جامعه آماری150 نفر از اساتید معماری بوده و در نهایت از بین عوامل موثر و دارای بیشترین الویت در طراحی فضاهای با هویت ساختار فیزیکی روح زمانه، انطباق فرم وعملکرد و توجه به انسان در طراحی، بیشترین تاثیر را داشته است
    کلید واژگان: هویت کالبدی, بناهای عمومی, معماری بناهای عمومی, معماری معاصر شهر تهران
    Seyede Sara Ebne Reza, Hamid Majedi *, Farah Habib
    One of the most important issues and challenges facing developing societies is the physical identity of buildings and urban appearance. Cities are affected by modernity under the influence of modernity, and the concept of urban identity in the process of cognition and perception, presents us with a multidimensional and complex phenomenon. The physical identity of cities has become an influential category in city life. This article follows the hypothesis that the physical identity shaping the contemporary architecture of Tehran emerges from the heart of the subject of the project and the physical identity is the result of the current conditions of society. What are the cities of Tehran? The research method in this research is qualitative survey and applied research and to answer the research question, first the library method to examine the factors affecting the formation of physical identity, then a questionnaire was asked from experts and professors of architecture. . The statistical population is 150 professors of architecture and finally, among the effective factors and has the highest priority in designing spaces with the identity of the physical structure of the spirit of the time, adaptation of form and function and attention to human beings in design, has the most impact.
    Keywords: Physical Identity, Public Buildings, Architecture Of Public Buildings, Contemporary Architecture Of Tehran
  • سارا فعلی، فرح حبیب*، حسین ذبیحی
    مقدمه

    آموزش رسمی به عنوان پایه ای برای آموزش های بعدی ضروری اما ناکافی است؛ پس آموزش باید به فضایی کشیده شود که همه افراد بی هیچ محدودیتی بتوانند در آن حاضر شوند، یعنی ورود آموزش به شهر و پیوند آن با زندگی شهری. در بسیاری از کشورها، شهر به خدمت آموزش گرفته شده و تجربیات ارزنده ای به دست آمده است. حال در کشور ایران، هستند افرادی که به آموزش بی نیاز نیستند. در این شرایط در مواردی محدودیت دسترسی به آموزش به تحمیل هزینه های بسیار منجر شده است. با وجود چالش های پیش رو، ظرفیت شهر به عنوان بستر و ابزاری در خدمت آموزش برای افزایش آمادگی در حل چالش ها نادیده انگاشته شده؛ از این رو مسئله پژوهش حاضر این است که در مبحث شهر آموزش دهنده با کاربست مولفه اجتماعی فرهنگی، دانش موجود به قدر کافی کاربردی نیست تا ایجاد بستری مناسب برای آموزش به بزرگسالان میسر باشد و شهروندان براساس یادگیری خود از منابع آموزشی شهرها رفتار کنند. بنابراین در پژوهش پیش رو، کوشش شده است تا شکاف موجود در حوزه شهر و مولفه اجتماعی فرهنگی آموزش با بهره گیری از مقوله شهر آموزش دهنده مبتنی بر تجارب جهانی موفق رفع شود. به این سبب این تحقیق با هدف بررسی سازوکار مولفه اجتماعی فرهنگی شهر آموزش دهنده مبتنی بر تجارب جهانی، در پی دستیابی به پاسخ به این پرسش ها است: الگوی مفهومی مولفه اجتماعی فرهنگی شهر آموزش دهنده در ایران مبتنی بر تجارب جهانی بر پایه چه معیارها و شاخص هایی است؟ اولویت بندی آن ها به چه ترتیب است؟ شاخص های شناسایی شده از مولفه اجتماعی فرهنگی شهر آموزش دهنده بر هر یک از ابعاد یادگیری مادام العمر چقدر موثر است؟ 

    مواد و روش ها

    تحقیق حاضر با داشتن فلسفه تفسیرگرایانه و رویکرد استقرایی، به لحاظ راهبرد در گروه پژوهش های کاربردی (مبتنی بر هدف) و توصیفی از نوع تحلیل محتوا (از منظر ماهیت) قرار گرفته است. همچنین از حیث انتخاب دارای داده های آمیخته (کیفی کمی)، بر اساس بازه زمانی روش تک مقطعی (در نیمه دوم سال 1402)، گردآوری داده های آن به روش کتابخانه ای میدانی و ابزار اسناد و مدارک موجود و پرسشنامه خبرگان بوده است.انجام این پژوهش بر پایه پنج گام بنا نهاده شد: در وهله نخست، این پژوهش با استفاده از روش کتابخانه ای و ابزار اسناد و مدارک موجود، به بررسی مفاهیم نظری و انتخاب و معرفی 17 نمونه از تجارب موفق جهانی از شهر آموزش دهنده با توجه به ملاک های گوناگون (از جمله دسترسی به سند معتبر، به کارگیری برنامه اختصاصی در آن و حصول نتیجه موفق) پرداخت. در ادامه، پیشینه پژوهش بیان شد. در انتهای این بخش مدل مفهومی پژوهش ارائه شد. در گام دوم، تجارب معرفی شده به روش تحلیل محتوا، مقایسه، دسته بندی و مقوله بندی شد و به صورت معیارها و شاخص های مولفه اجتماعی فرهنگی شامل معیارهای تشویق به مشارکت اجتماعی، مبارزه با تبعیض، بهبود سیاست های آموزشی، بهبود کیفیت زندگی، حفظ هویت فرهنگی و ایجاد بنیان ایدئولوژیکی ارائه شد. در گام سوم، پرسشنامه تدوین شده ای برای خبرگان از معیارها و شاخص های شناسایی شده از مولفه اجتماعی فرهنگی در اختیار 10 نفر از خبرگان (متخصص شهرسازی) قرار داده شد تا آرای خودشان را در ارتباط با معیارها و شاخص های انتخاب شده ارائه کنند و منطبق با روش آمیخته (کمی کیفی)، معیارها و شاخص های کیفی به اعدادی کمی تبدیل شوند. در چهارمین گام، ابتدا پایایی پرسشنامه توسط آزمون آلفای کرونباخ بررسی شد. سپس، به قصد سنجش روایی پرسشنامه روش تحلیل عاملی اکتشافی به کار گرفته شد. در این روش به منظور تایید یا رد مناسب بودن تعداد داده های مورد نظر برای تحلیل عاملی از (KMO) و آزمون بارتلت استفاده شد. در راستای انجام روش تحلیل عاملی اکتشافی برای استخراج معیارها از روش مولفه های اصلی و برای چرخش عامل ها از روش واریماکس با نرمال سازی کیسر بهره گرفته شد. سپس معیارها و شاخص های پژوهش با به کارگیری روش فریدمن اولویت بندی شدند و پس از آن، میزان تاثیر شاخص ها بر ابعاد اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و فردی یادگیری مادام العمر با استفاده از روش تحلیل مسیر مورد تحلیل قرار گرفت. در گام پنجم الگوی مفهومی پژوهش ارائه شد و در نهایت نتیجه گیری تشریح شد.

    یافته ها

    ابتدا از پایایی و روایی ابزار اندازه گیری پژوهش (پرسشنامه) اطمینان حاصل شد. پایایی پرسشنامه توسط آزمون آلفای کرونباخ سنجیده شد. نتایج آزمون آشکار ساخت که پرسشنامه مورد استفاده از دقت لازم و پایایی برخوردار بوده است. در ادامه، با هدف سنجش روایی پرسشنامه تحلیل عاملی اکتشافی به کار گرفته شد. در این روش نخست از این مسئله اطمینان حاصل شد که آیا تعداد داده های مورد نظر برای تحلیل عاملی مناسب است یا خیر؟ به همین دلیل از شاخص KMO و آزمون بارتلت استفاده شد. مقدار شاخص KMO برابر 0/906 (بیش از 0/6) حاصل شد، بنابراین تعداد نمونه (تعداد پاسخ دهندگان) برای تحلیل عاملی کافی بوده است. همچنین مقدار sig آزمون بارتلت، برابر صفر (کمتر از 0/05) به دست آمد؛ که نشان داد تحلیل عاملی برای شناسایی ساختار مدل عاملی مناسب است و فرض شناخته شده بودن ماتریس همبستگی، رد شد.در ادامه، در تحلیل عاملی اکتشافی برای استخراج معیارها از روش مولفه های اصلی و برای چرخش عامل ها از روش واریماکس با نرمال سازی کیسر بهره گرفته شد. ملاک تصمیم گیری برای بقا یا حذف سوالات پرسشنامه از تحلیل عاملی، مقادیر اشتراک استخراجی آن ها بوده است. به علاوه، ملاک تصمیم گیری برای دسته بندی سوالات، مقادیر ویژه بالاتراز یک و نمرات عاملی بالاتر از 0/4 در نظر گرفته شده است. در ادامه، با توجه به تحلیل های انجام شده، با حاصل شدن مقدار اشتراک استخراجی بیش از 0/5 برای همه سوالات، لازم نیست هیچ یک از پرسش های پرسشنامه از تحلیل عاملی کنار گذاشته شود. به علاوه، با توجه به این تحلیل ها، 6 معیار با مقدار ویژه بالاتر از یک استخراج شد که همه سوالات مربوط به مولفه اجتماعی فرهنگی شهر آموزش دهنده در این 6 معیار قرار گرفتند. همچنین با توجه به بارهای عاملی پرسش ها، هر یک از سوالات بیشترین بار عاملی را در همان عاملی که از قبل معین شده بود، داشته اند. پس هر سوال دقیقا همان عاملی را اندازه گیری کرده که برای آن طراحی شده است، لذا پرسش های پرسشنامه از روایی لازم برخوردارند.به منظور بررسی اهمیت و رتبه معیارها و شاخص های مولفه اجتماعی فرهنگی شهر آموزش دهنده از آزمون فریدمن استفاده شد. مطابق نتایج حاصله، در میان معیارهای پژوهش ایجاد بنیان ایدئولوژیکی، بهبود کیفیت زندگی، مبارزه با تبعیض، بهبود سیاست های آموزشی، تشویق به مشارکت اجتماعی و حفظ هویت فرهنگی به ترتیب با وزن 3/71، 3/54، 3/48، 3/45، 3/42 و 3/40 از بیشترین و کمترین اهمیت برخوردارند. 33 شاخص پژوهش نیز به ترتیب وزن های متفاوتی را به خود اختصاص دادند.در آخرین بخش از یافته ها، به منظور بررسی میزان تاثیر شاخص های پژوهش بر یادگیری مادام العمر از روش تحلیل مسیر استفاده شد. نتایج آزمون نشان داد شاخص های پژوهش بر یادگیری مادام العمر با ضریب مسیر 0/7 بر بعد اجتماعی، 0/51 بر بعد اقتصادی، 0/50 بر بعد فرهنگی و 0/44 بر بعد فردی موثر بوده است.

    نتیجه گیری

    شهرهای آموزش دهنده با تاکید بر مولفه اجتماعی فرهنگی نقش اساسی در فرایند آموزش دارند. این شهرها از طریق ایجاد بنیان ایدئولوژیکی، بهبود کیفیت زندگی، مبارزه با تبعیض، بهبود سیاست های آموزشی، تشویق به مشارکت اجتماعی و حفظ هویت فرهنگی، بستر مناسبی را برای توسعه فرایندهای یادگیری مادام العمر ارائه می دهند و موانع مربوط به محدودیت های زمانی و مکانی آموزش را کاهش می دهند و این امکان را فراهم می سازند که دسترسی همه افراد به یادگیری سهولت یابد. به علاوه، با غلبه بر چالش ها و تاکید بر پتانسیل ها، این شهرها به گروه های مختلفی از جامعه، شامل اقلیت ها، افراد محروم و سالمندان، فرصت های آموزشی را ارائه می دهند. این شهرها به عنوان مراکز فرصت های آموزشی، با ارتقای سطح دانش و آگاهی شهروندان، به توسعه جامعه کمک می کند. شاخص های مورد بررسی از مولفه اجتماعی فرهنگی شهر آموزش دهنده، به طور مستقیم بر ابعاد 4 گانه اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و فردی از یادگیری مادام العمر تاثیر دارند. این نتایج نشان می دهند اقدامات و فعالیت های اجتماعی و فرهنگی که در جهت بهبود بستر یک شهر آموزش دهنده انجام می شود، می تواند به طور مستقیم به ارتقای فرایندهای یادگیری مادام العمر کمک کند.

    کلید واژگان: تجارب جهانی, شهر آموزش دهنده, مولفه اجتماعی فرهنگی, یادگیری مادام العمر
    Sara Feli, Farah Habib *, Hossein Zabihi

    Introduction :

    Formal education as a foundation for further education is necessary but insufficient. Therefore, education should be brought to a space where all people can attend without any restrictions, that is, the entry of education into the city and its connection with urban life. In many countries, the city has been used for education and valuable experiences have been gained. Now, in Iran, some people need education. In this situation, in some cases, the limitation of access to education has led to the imposition of many costs. Despite the upcoming challenges, the capacity of the city as a platform and tool in the service of education to increase readiness in solving challenges has been neglected; Therefore, the problem of the current research is that in the topic of the educating city with the application of the socio-cultural component, the existing knowledge is not practical enough to create a suitable platform for educating adults and Citizens should act based on their learning from the educational resources of the cities. Therefore, in the upcoming research, an effort has been made to resolve the gap in the field of the city and the socio-cultural component of education by using the category of the educating city based on successful global experiences. Therefore, this research aims to investigate the mechanism of the sociocultural component of the educating city based on global experiences, and seeks to find answers to these questions: The conceptual model of the sociocultural component of the educating city in Iran is based on global experiences, based on what criteria and indicators? How are they prioritized? How effective are the indicators identified from the socio-cultural component of the educating city on each of the dimensions of lifelong learning? 

    Materials and Methods

    With an interpretive philosophy and an inductive approach, the present research is placed in the group of applied research (based on the goal) and descriptive of the type of content analysis (from the point of view of nature) in terms of strategy. Also, in terms of selection, it has mixed data (qualitative-quantitative), based on the time frame of the single-section method (in the second half of 1402), collecting its data using the library-field method and the tools of existing documents and documents. The questionnaire was for experts. Conducting this research was based on five steps: In the first place, this research, using the library method and the tools of existing documents, examines the theoretical concepts and selects and introduces 17 examples of successful global experiences from the teaching city according to various criteria (including access to the document valid, using a special program in it and achieving successful results). In the following, the background of the research was stated. At the end of this section, the conceptual model of the research was presented. In the second step, introduced experiences were compared, classified, and categorized by the method of content analysis and were presented in the form of criteria and indicators of the socio-cultural component, including encouraging social participation, fighting discrimination, improving educational policies, improving the quality of life, preserving cultural identity and creating ideological foundation criteria. In the third step, a questionnaire compiled for experts from the criteria and indicators identified from the sociocultural component was given to 10 experts (urban development experts) to give their opinions regarding the criteria and indicators selected to present and according to the mixed method (quantitative-qualitative), quality criteria and indicators be converted into quantitative numbers. In the fourth step, the reliability of the questionnaire was checked by Cronbach’s alpha test. Then, to measure the validity of the questionnaire, the exploratory factor analysis method was used. In this method, the Kaiser-Mayer-Olkin (KMO) index and Bartlett’s test were used to confirm or reject the appropriateness of the desired data for factor analysis. To perform the exploratory factor analysis method, the principle component method was used to extract the criteria, and the Varimax Rotation method with Kaiser Normalization was used to rotate the factors. Then, research criteria and indicators were prioritized using the Friedman method, and after that, the impact of the indicators on the social, cultural, economic, and individual aspects of lifelong learning was analyzed using the path analysis method. In the fifth step, the conceptual model of the research was presented and finally, the conclusion was explained.

    Findings

    First, the reliability and validity of the research measurement tool (questionnaire) were ensured. The reliability of the questionnaire was measured by Cronbach’s alpha test. The results of the test revealed that the used questionnaire had the necessary accuracy and reliability. In the following, exploratory factor analysis was used to measure the validity of the questionnaire. In this method, first, it was ensured that the number of data is suitable for factor analysis or not. For this reason, the KMO index and Bartlett’s test were used. The value of the KMO index was equal to 0/906 (more than 0/6), so the number of samples (number of respondents) was sufficient for factor analysis. Also, the sig value of Bartlett’s test was equal to zero (less than 0/05). This showed that factor analysis is suitable for identifying the structure of the factor model and the hypothesis of the correlation matrix being known was rejected. Further, in the exploratory factor analysis, the principal components method was used to extract the criteria, and the Varimax method with Keyser normalization was used to rotate the factors. The decision criterion for survival or removal of questionnaire questions from factor analysis was their extracted commonality values. In addition, eigenvalues higher than 1 and factor scores higher than 0/4 are considered decision criteria for question classification. In the following, according to the analyses carried out, with the achievement of the extracted commonality value of more than 0/5 for all questions, it is not necessary to exclude any of the questionnaire questions from the factor analysis. In addition, according to these analyses, 6 criteria with a characteristic value higher than one were extracted, and all the questions related to the socio-cultural component of the educating city were included in these 6 criteria. Also, considering the factor loads of the questions, each of the questions had the highest factor load in the same factor that was determined in advance. Therefore, each question measures the same factor for which it was designed, so the questions of the questionnaire have the necessary validity. Friedman’s test was used to check the importance and rank of the criteria and indicators of the socio-cultural component of the educating city. According to the results, among the criteria of the research, creating an ideological foundation, improving the quality of life, fighting discrimination, improving educational policies, encouraging social participation, and preserving cultural identity are respectively weighted 3/71, 3/54, 3/48, 3/45, 3/42 and 3/40 are the most and least important. 33 research indicators were assigned different weights respectively. In the last part of the findings, the path analysis method was used to investigate the impact of research indicators on lifelong learning. The test results showed that the research indicators were effective in lifelong learning with a path coefficient of 0/7 on the social dimension, 0/51 on the economic dimension, 0/50 on the cultural dimension, and 0/44 on the individual dimension.

    Conclusion

    Educating cities has an essential role in the education process by emphasizing the socio-cultural component. By creating an ideological foundation, improving the quality of life, fighting discrimination, improving educational policies, encouraging social participation, and preserving cultural identity, these cities provide a suitable platform for the development of lifelong learning processes and they reduce the obstacles related to the time and place limitations of education and this makes it possible for everyone to access it more easily. In addition, by overcoming challenges and emphasizing potential, these cities offer educational opportunities to various groups in society, including minorities, the disadvantaged, and the elderly. As centers of educational opportunities, these cities contribute to the development of society by improving the level of knowledge and awareness of citizens. The investigated indicators of the sociocultural component of the teaching city directly affect the 4 social, economic, cultural, and individual dimensions of lifelong learning. These results show that the social and cultural actions and activities that are carried out to improve the platform of an educating city, can directly contribute to the promotion of lifelong learning processes.

    Keywords: Educating City, Global Experiences, Lifelong Learning, Socio-Cultural Component
  • رعنا عباسی، آزاده شاهچراغی*، فرح حبیب
    مقدمه

    شهر به عنوان موجودی زنده، امن ترین زیستگاه برای انسان به شمار می آید که ویژگی ها و مختصات آن از طریق انسان درک می شود. این درک باعث ایجاد رشته های احساسی متعددی میان انسان ها و مکان هایی که در آن ها زندگی می کنند یا از آن ها بازدید می کنند، می شود. دنیای امروز، دنیای تصاویر و تصورات است؛ تصورات و ادراک های دیداری و شنیداری که پیام های زیادی به ذهن مخاطبان ارسال می کند. برندسازی شهری به عنوان راهکاری برای شناخته شدن غنای معماری شهر و ارتقای تاریخ، کیفیت مکان، فرهنگ و سبک زندگی افراد در نظر گرفته می شود. این مفهوم در توسعه سیاست ها و خط مشی های شهری نیز نقش اساسی دارد، زیرا هم زمان به دنبال توسعه اقتصادی و به عنوان مجرایی برای هویت شهر عمل می کند. هر یک از شهرهای ایران با توجه به ظرفیت ها، امکانات و پتانسیل های خاص خود، شهرتی منحصربه فرد دارند که آن ها را از سایر شهرها متمایز می کند. این تمایز گاهی از طریق عناصر و بناهای شاخص و معمارانه در فضای شهری شکل می گیرد. شهرهایی که ویژگی های ممتاز ندارند، در تلاش هستند تا با بازسازی معماری، هویت خود را دوباره تعریف کنند. این مقاله به بررسی و مقایسه اصلی ترین مولفه های معماری موثر در برندسازی شهری میان شهرهای یزد و رشت می پردازد. بررسی این موضوع در حوزه معماری و شهرسازی ضروری به نظر می رسد. پژوهش حاضر بر آن است تا نخست با سنجش میزان تاثیرگذاری مولفه های معماری در حوزه برندسازی شهری، میزان تاثیرگذاری این مولفه ها را در دو شهر یزد و رشت به عنوان نمونه از شهرهای ایران که به لحاظ اقلیم، فرهنگ و مقیاس متفاوت هستند بررسی کند. همچنین، این پژوهش در پی یافتن پاسخ به این پرسش است که مولفه های معماری چگونه در برندسازی دو شهر یزد و رشت تاثیرگذار است؟

    مواد و روش ها

    در این پژوهش محقق در صدد جمع آوری، تحلیل و تفسیر اطلاعاتی است که از طریق مشاهده و مصاحبه به دست می آید . در این راستا از دو رویکرد قیاسی و استقرایی بهره گرفته شده است، زیرا با توجه به سوالات مطرح شده در پژوهش و اهداف نیاز بود تا مدل نظری و معیارهای استخراج شده از آن بررسی شود. آن بخش از پژوهش که از مفروضات قبلی درباره برندسازی شهری کمک می گیرد رویکرد قیاسی دارد. استدلال استقرایی در پژوهش در بخش مشاهدات است که فارغ از مطالعاتی که در گذشته انجام شده و با بررسی مستقیم معیارها بر نمونه های موردی است، این رویکرد در ارتباط با پارادایم تفسیرگرایی و توصیف کیفی است. روش پژوهش براساس هدف، کاربردی است و مبتنی بر رویکرد روش تحلیل محتوای کیفی است که محقق به دنبال پاسخ به این سوال است که مولفه های معماری چگونه در برندسازی دو شهر یزد و رشت تاثیرگذار است. در راستای رسیدن به هدف، پرسشنامه پنج گانه مقیاس لیکرت برای مقایسه میزان تاثیرگذاری مولفه های معماری موثر بر برندسازی بین دو شهر یزد و رشت طراحی شد، همچنین در انتخاب نمونه ها از روش تصادفی ساده استفاده شده است.

    یافته ها

    پایایی پرسشنامه طراحی شده در پژوهش در نرم افزار SPSS که ابزار تحلیل داده ها نیز بود از طریق آلفای کرونباخ محاسبه شد. از آنجا که در پرسشنامه میزان آلفای کرونباخ بیش از 0/7 به دست آمد، پایایی پرسشنامه ها تایید می شود. با توجه به روند استراتژی برندسازی شهری و همچنین، جانمایی و تعریف جایگاه مولفه های معماری تاثیرگذار بر برندسازی شهری طبق پژوهش انجام شده هریک از ریزمولفه های تعریف شده در دو شهر نمونه یزد و رشت بررسی شد و نتایج پرسشنامه مورد بررسی توسط نرم افزار SPSS تحلیل شد. یافته های پژوهش نشان می دهد میان اثرگذاری مولفه های معماری موثر بر برندسازی دو شهر یزد و رشت در مقایسه مولفه هایی مانند رنگ، نمای شهری، بافت کهن شهری، تصویر شهری، مصالح و موقعیت مکانی و پدیده های اجتماعی فرهنگی بین دو شهر یزد و رشت تفاوت وجود دارد. در مقایسه میان دو مولفه اقلیم و سیاست گذاری شهری بین دو شهر یزد و رشت تفاوت چشمگیری وجود ندارد.

    نتیجه گیری

    امروزه، برندسازی شهری به یک روند جهانی تبدیل شده است که دولت ها به طور فعال آن را دنبال می کنند. شهرها در سرتاسر دنیا به دنبال ارتقای هویت و تصویر خود هستند. این ارتقا به عنوان یک برند، بر پایه این فرضیه استوار است که مردم قبلا تصوری از آن شهر دارند. تصویر شهر در ذهن افراد از طریق پردازش ادراک و تصاویری که از آن دارند شکل می گیرد و در واقع، مردم تصاویری از شهرهای مورد علاقه خود را از پیش تصور کرده اند. برندسازی شهری نه تنها به ایجاد هویت های شهری کمک کرده، بلکه موجب الهام بخشی برای نوآوری های جدید نیز شده است. به همین دلیل، شهرهای قدیمی با فرهنگ مشخص و ویژگی های معماری قابل شناسایی، محبوب تر از شهرهایی هستند که این ویژگی ها را ندارند. برخی شهرها که فاقد ویژگی های منحصربه فرد هستند، می کوشند تا با بازسازی معماری خود و ایجاد هویت های جدید، موقعیت خود را در صحنه جهانی بهبود بخشند. داشتن برند شهری منحصربه فرد به معنای وجود یک یا چند نشانه است که به کمک آن ها می توان معنا و هویت جدیدی به مکان ها و فضاهای شهری بخشید. نتایج نشان می دهد بافت کهن شهری در یزد به عنوان عامل اصلی تاثیرگذار شناخته شده و در رشت نیز بافت کهن شهری و نمای شهری از اهمیت بالایی برخوردارند، هرچند تاثیرگذاری این عوامل در یزد بیشتر از رشت است. این پژوهش همچنین به تحلیل سایر مولفه ها مانند مصالح، اقلیم، رنگ، موقعیت مکانی و پدیده های فرهنگی اجتماعی پرداخته و این نتیجه به دست آمد که مولفه فرهنگی اجتماعی در شهر رشت تاثیرگذارتر از شهر یزد است و این نشان می دهد که تفاوت اقلیم، فرهنگ و مقیاس در دو شهر مورد بررسی بر میزان تاثیرگذاری مولفه های معماری موثر بر برندسازی شهری دو شهر یزد و رشت موثر است. بر اساس بررسی جامع ریزمولفه های معماری تاثیرگذار بر برندسازی شهری یزد و رشت، نتیجه گرفته شد که تمامی این مولفه ها در فرایند برندسازی شهری این دو شهر از طریق معماری نقش دارند، اما میزان تاثیرگذاری هر یک متفاوت است.

    کلید واژگان: برندسازی شهری, سیمای کالبدی, معماری شهری, هویت شهری
    Rana Abbasi, Azadeh Shahcheraghi *, Farah Habib

    Introduction :

    The city is conceptualized as a living entity, serving as the safest habitat for humans, with its characteristics and attributes understood through human perception. This perception fosters various emotional connections between individuals and the places they inhabit or visit. In contemporary society, dominated by images and perceptions, visual and auditory impressions convey significant messages to audiences. Urban branding emerges as a strategic approach to enhance the recognition of a city’s architectural richness and to promote its history, spatial quality, culture, and lifestyle.This concept plays a crucial role in developing urban policies and strategies, simultaneously pursuing economic growth and acting as a channel for the city’s identity. Each city in Iran possesses a unique reputation shaped by its specific capacities, facilities, and potentials, distinguishing it from others. This distinction often arises from prominent architectural elements and landmarks within the urban environment. Cities lacking distinctive features strive to redefine their identity through architectural revitalization.This study aims to investigate and compare the primary architectural components that influence urban branding in the cities of Yazd and Rasht. Such an examination is deemed essential within the fields of architecture and urban planning. The research intends to assess the impact of architectural elements on urban branding, focusing on Yazd and Rasht as case studies that differ in climate, culture, and scale. Additionally, the study seeks to answer the question of how architectural components affect the branding of these two cities.

    Materials and Methods

    In this study, the researcher aims to collect, analyze, and interpret data obtained through observation and interviews. To achieve this, both deductive and inductive approaches are utilized. Given the research questions and objectives, it was necessary to examine the theoretical model and its criteria. The portion of the research that relies on prior assumptions regarding urban branding employs a deductive approach. Conversely, the inductive reasoning in the study is evident in the observational section, which examines criteria directly from case samples, independent of previous studies. This approach aligns with the interpretivist paradigm and qualitative description.The research method is applied in a practical context and is based on qualitative content analysis. The researcher seeks to answer the question of how architectural components influence the branding of the cities of Yazd and Rasht. To facilitate this, a five-item Likert scale questionnaire was designed to compare the impact of architectural elements on branding between the two cities. Additionally, a simple random sampling method was employed to select the samples.

    Findings

    The reliability of the questionnaire developed in the study was assessed using Cronbach’s alpha, calculated through the SPSS software, which also served as the data analysis tool. The obtained Cronbach’s alpha value exceeded 0.70, indicating that the reliability of the questionnaires is confirmed.In light of the urban branding strategy and the positioning of architectural components influencing urban branding, the study examined each defined sub-component in the two sample cities, Yazd and Rasht. The results from the questionnaire were analyzed using SPSS.The findings reveal significant differences between the architectural components affecting branding in Yazd and Rasht, particularly concerning elements such as color, urban facade, historical texture, urban imagery, materials, location, and socio-cultural phenomena. However, no significant differences were observed between the two cities’ climate and urban policy components.

    Conclusion

    Urban branding has emerged as a global trend actively pursued by governments, with cities worldwide striving to enhance their identity and image. This enhancement is predicated on the assumption that individuals already possess preconceived notions about a city. The mental image of a city is shaped through perceptual processing and the imagery that individuals associate with it, indicating that people have pre-formed images of their favorite cities. Urban branding not only aids in establishing urban identities but also inspires new innovations.Consequently, older cities with distinct cultural heritages and recognizable architectural features tend to be more popular than those lacking such characteristics. Cities that do not possess unique features are attempting to improve their global standing by reconstructing their architecture and creating new identities. A unique urban brand signifies the presence of one or more symbols that can imbue urban spaces with new meaning and identity.Research indicates that the historical urban fabric in Yazd is recognized as a primary influencing factor, while in Rasht, the historical urban fabric and cityscape hold significant importance, albeit the impact of these factors is more pronounced in Yazd than in Rasht. This study also analyzes other components such as materials, climate, color, location, and socio-cultural phenomena, concluding that the socio-cultural component has a more substantial influence in Rasht compared to Yazd. This disparity highlights how climatic, cultural, and scale differences between the two cities affect the impact of architectural elements on urban branding.A comprehensive examination of the architectural micro-components influencing urban branding in Yazd and Rasht reveals that all these elements play a role in the urban branding process of both cities through architecture, though the degree of influence varies. This underscores the complexity of urban branding as a strategic process that integrates various factors to foster a city’s unique identity and enhance its competitive advantage in a globalized context.

    Keywords: Physical Appearance, Urban Architecture, Urban Branding, Urban Identity
  • مرتضی لطفی پور سیاهکلرودی، زهرا سادات سعیده زرآبادی*، مصطفی بهزادفر، فرح حبیب

    الگوی ساخت و توسعه محلات سنتی به عنوان بستری برای تقویت همبستگی و پیوندهای اجتماعی و به تبع آن پایداری اجتماعی می بایست در انطباق با نیازهای زیستی ساکنان آن شکل گیرد. مکتب شهرسازی تبریز (به عنوان شهری دارای نقش و تداوم تاریخی) در قامت یکی از مکاتب اصیل ایرانی- اسلامی آثاری را در حوزه تمدنی خود به یادگار گذاشته است که می تواند به عنوان یک الگوی بومی در ساخت و توسعه محلات سنتی نقش موثری ایفا کنند. ویژگی هایی که شامل تناسبات، مقیاس انسانی در توسعه کالبدی، مجموعه ای تکامل یافته از اجزای گوناگون و کاربری های مختلط می شود. هدف تحقیق حاضر بازشناسی الگوی توسعه محلات سنتی (TND) بر اساس ساختارهای مکاتب بومی شهرسازی ایران و به طور مشخص اصول مکتب شهرسازی تبریز است. این پژوهش با توجه به اهداف ترسیم شده به دنبال آن است که از یک سو به بسط مکتب شهرسازی تبریز در توسعه محلات سنتی بپردازد و از سوی دیگر اقدام به ارائه الگویی بومی در ساخت و توسعه محلات شهری نماید. روش تحقیق حاضر بر اساس نوع تحلیل در رده تحقیقات کمی جای دارد. تحقیق حاضر از نوع کمی و با استفاده از روش رگرسیون خطی انجام شده است. این تحقیق جزو طرح های ترکیبی متوالی و اکتشافی از نوع ابزارسازی است. یافته ها نشان می دهد مکتب شهرسازی تبریز در توسعه محلات سنتی دارای دو بعد آشکار و پنهان است. بعد آشکار آن بیش تر با جنبه های فیزیکی- کالبدی و بعد پنهان با مفاهیم ادراکی در ارتباط است که مجموعا می توان ابعاد این توسعه را در چهار دسته کالبدی، فعالیتی- عملکردی، اجتماعی- فرهنگی و محیط زیستی بازشناسی کرد و بر اساس نتایج رگرسیون نیز ضریب همبستگی چندگانه 0.815 و ضریب تعیین اصلاح شده به دست آمده برابر با 815.‏0 است و این مقدار نشان میدهد که 4.‏81 درصد تغییرات توسعه سنتی محلات از طریق اصول برگرفته از مکتب شهرسازی تبریز قابل پیش بینی است.

    کلید واژگان: توسعه محلات سنتی (TND), شهرسازی ایرانی, مکتب تبریز, دوره ایلخانی, دوره صفوی
    Morteza Lotfipour Siahkalroudi, Zahra Sadat Saiedeh Zarabadi *, Mostafa Behzadfar, Farah Habib

    The model of construction and development of urban areas as a platform for strengthening solidarity and social bonds and consequently social sustainability should be formed in accordance with the biological needs of its residents. These biological needs that shape the quality of life of citizens are defined in different parts such as residence, work and activity, recreation, social interactions and etc. From another angle, urban development and urban planning based on this school is an evolved set of various components and mixed uses that can be well exploited in the development of traditional neighborhoods (TND) as a local model. The main goal of the research is to recognize the pattern of traditional neighborhood development (TND) based on the local schools of urban planning in Iran and specifically the principles of Tabriz school in urban planning. According to the objectives and components of the study, this research aims to expand Tabriz school of urbanism in the traditional neighborhood development and to present and apply a local model in the construction and development of urban neighborhood too. For this reason, this research uses the developmental-applicative combined method based on the type of goal. The research method based on the type of analysis is considered in the category of quantitative research. The results based on the TOPSIS method show that the infrastructure and facilities of the neighborhoods, the physical structure and the economic structure respectively have the first to third priorities in the of traditional neighborhood development according Tabriz school and based on the regression results, the multiple correlation coefficient is 0.815 and the corrected coefficient of determination is equal to 0.815 and this value shows that 81.4 percent of the changes in the traditional neighborhood development can be predicted through the principles taken from the Tabriz school of urban planning.

    Keywords: Traditional Neighborhood Development (TND), Iranian Urban Planning, Tabriz School, Ilkhanid Period, Safavid Period
  • سارا سادات تجاره، فرح حبیب*، حدیثه کامران کسمایی

    مطالعه حاضر با هدف تدوین مدل مفهومی جهت استفاده از رویکرد زیست تقلیدی در طراحی پوسته های ساختمانی در راستای بهبود اکولوژی شهری انجام شده است. تحقیق از نظر ماهیت توصیفی - تحلیلی بوده و داده های مورد نیاز به کمک مطالعات کتابخانه ای و میدانی ساختمان هایی که با رویکرد زیست تقلیدی طراحی شده بودند تامین گردید. برای این منظور ابتدا رویکرد زیست تقلیدی شناسایی شد سپس بیست نمونه از پوسته هایی که توسط معماران در سراسر دنیا با استفاده از این رویکرد طراحی شده بودند بررسی گردید و مولفه ها و معیارهای مرتبط استخراج گردیدند. پس از حذف معیارهای تکراری و تنظیم آن ها نظام وابستگی معیارها سنجیده شد و به کمک فرآیند تحلیل شبکه ای با نظر سنجی از بیست تن از نخبگان و متخصصان این حوزه میزان اهمیت هر معیار مشخص گردید و با کمک نرم افزار سوپر دسیژنز وزن دهی شد. سپس برای مولفه های عملکردی، کالبدی و شکلی معیارها و زیرمعیارهای مربوطه با توجه به میزان اهمیت آن ها مشخص گردید و مدل مفهومی ارزیابی کیفی پوسته های ساختمانی با رویکرد زیست تقلیدی تدوین شد. نوآوری این تحقیق بررسی رویکرد زیست تقلیدی در پوسته های اجرا شده ایرانی بوده که در این راستا با استفاده از مدل ارزیابی کیفی تدوین شده، ساختمان بارین اسکی در شمیرانات ارزیابی شد تا با توجه به نقاط قوت و ضعف آن طراحان ایرانی بتوانند تصمیمات موثرتری در طراحی پوسته های ساختمانی با توجه به رویکرد زیست تقلیدی که از رویکرد های نوین پایداریست، بگیرند.

    کلید واژگان: پوسته های ساختمانی, رویکرد زیست تقلیدی, اکولوژی شهری, اقامتگاه بارین اسکی شمیرانات
    Sarasadat Tejareh, Farah Habib *, Hadiseh Kamran Kasmaei

    This study aimed to develop a conceptual model to use the biomimicry approach in design of building envelopes to improve urban ecology. The research was descriptive-analytical and the required data were provided by library and field studies of buildings designed with biomimicry approach. For this purpose, first, biomimicry approach was identified, then twenty samples of biomimetic envelopes were examined, then components and criteria were extracted. The dependency system of the criteria was measured and the importance of each criterion was determined using a network analysis process with a survey of twenty experts in this field and they were weighted with the help of Super-decisions software. As a result, for functional, physical, and formal components, the relevant criteria and sub-criteria were determined according to their importance. Then, a conceptual model of quality evaluation of building envelopes with biomimicry approach was developed. The novelty of this research is the study of biomimicry approach in Iranian envelopes with nature-oriented design. In this regard, using a quality evaluation model, Barin ski building was evaluated so that according to its strengths and weaknesses, designers can make more effective decisions in design of biomimetic building envelopes in Iran.

    Keywords: Building Envelopes, Biomimicry Approach, Urban Ecology, Shemiranat Barin Ski Resort
  • عبدالله ابراهیمی، فرح حبیب*، ایرج اعتصام
    دانشگاه آزاد اسلامی، به عنوان یک نهاد آموزشی که بیش از ربع قرن از تاسیس آن می گذرد، نقش گسترده ای در رشد و گسترش و توسعه آموزش و بالابردن سطح دانش آموختگی و تعالی افراد جامعه در ایران دارد. آموزش نیروی انسانی جهت ورود به بازار کار ازجمله فعالیت های دانشگاه ها ازجمله دانشگاه آزاد می باشد، و این فعالیت تاثیر بسیار زیادی بر رشد و توسعه کشور دارد؛ و خود نیز متاثر از این رشد و توسعه گردید و این رشد در دانشگاه به لحاظ کالبدی بسیار ملموس تر و در اذهان عموم جامعه به عنوان حقیقتی انکارناپذیر جا افتاده است. دانشگاه آزاد اسلامی در مسیر رشد و توسعه خود محیط پیرامون خویش را با خود همراه نمود و نه تنها بر کالبد و پیرامون خویش اثرگذار بوده بلکه در اکثر شهرهای کوچک و متوسط و در حال رشد توانسته ضمن تحمیل خویش بر سایر کاربری ها، مسیر توسعه شهر را تغییر داده و خود عامل تعیین چگونگی شکل گیری بافت های جدید و تکامل بافت های قدیم گردید. روش تحقیق برحسب هدف، کاربردی و شیوه مطالعه برحسب روش و ماهیت، توصیفی و تحلیلی می باشد. روش گردآوری اطلاعات از روش های کتابخانه ای، اسنادی، و مطالعات میدانی (پرسش نامه) بوده است و جامعه آماری پژوهش هم شامل 370 نفر از ساکنین محلات پیرامونی است ولی جهت اطمینان 400 پرسش نامه توضیح و 385 پرسش نامه به صورت کامل پاسخ داده شد، که برای تحلیل اطلاعات از نرم افزارهای تحلیلی spss  و Excell  استفاده شده است. نتایج این پژوهش بیانگر تاثیرگذاری دانشگاه در ابعاد اقتصادی، کالبدی، اجتماعی و فرهنگی است.اهداف پژوهش:مطالعه نهادینه کردن نقش دانشگاهی و علمی برای این محدوده از شهرستان ساری.بررسی افزایش تاثیرات مثبت و کاستن از تاثیرات منفی دانشگاه بر محلات و روستاهای پیرامونی.سوالات پژوهش:چگونه می توان با مکان یابی صحیح تاثیرات نامطلوب دانشگاه را کاهش داده و تاثیرات مطلوب آن بر رشد و پیشرفت منطقه را افزایش داد؟تغییر ساختار بافت جمعیتی و هویتی در بافت پیرامون دانشگاه در چه جهت صورت می گیرد؟
    کلید واژگان: دانشگاه, ساختار فضایی, تاثیرات اجتماعی, اقتصادی و کالبدی, محلات پیرامونی
    Abdollah Ebrahimi, Farah Habib *, Iraj Etessam
    Islamic Azad University, as an educational institution that has been established for more than a quarter of a century, has a wide role in the growth and development of education and raising the level of education and excellence of people in Iran because Training of human resources to enter the labor market is one of the activities of universities, including the Azad University, and this activity has a great impact on the growth and development of the country. And he himself was affected by this growth and development, and this growth is much more tangible physically in the university. Islamic Azad University in its path of growth and development took the environment with it and not only affected the body and its surroundings but also in most small and medium and growing cities was able to impose itself on other uses, the path of city development And became a factor in determining how new tissues are formed and old tissues evolve. The research method is applied in terms of purpose and the study method is descriptive and analytical in terms of method and nature. The method of data collection was library, documentary, and field studies and the community of the study included 370 residents of the surrounding neighborhoods, but to ensure 400 questionnaires were explained and 385 questionnaires were fully answered, to analyze the information from analytical software spss and excell are used. The results show the impact of the university in economic, physical, social and cultural dimensions.
    Keywords: University, Spatial Structure, Social, Economic, Physical Impacts, Surrounding Neighborhoods
  • مرسده طهماسبی فرد، فرح حبیب *، زهرا سادات سعیده زرآبادی

    امروزه یکی از عوامل ایجاد اغتشاش و بی نظمی بصری، وجود نماهای شهری با ظاهری ناهنجار است. این ناهمگونی در نمای شهرهای ایران، به خصوص شهر تهران و در مجاورت خیابان های اصلی محلی، بیش ازپیش خودنمایی می کند. پرداختن به این موضوع که چه اجزایی از نما سبب ایجاد اغتشاش بصری گردیده است و احصاء موثرترین جزء بصری نما در این زمینه، از اهمیت بالایی برخوردار است. پژوهش حاضر با هدف تبیین جایگاه اجزاء معماری نما و تاثیر آنها در ایجاد اغتشاش بصری و مقایسه تاثیرات در جداره و تک نماصورت گرفته است. روش پژوهش حاضر از نوع نمونه موردی، پیمایشی و کدگذاری می باشد. برای حصول به اهداف پژوهش تاثیر الحاقات، مصالح، پنجره، فرم و حجم، سبک و تزیینات، خطوط و درب در ایجاد اغتشاش بصری جداره و نما بررسی شد. به منظور شناسایی و مقایسه تاثیرات اجزاء از پرسشنامه و مطالعات میدانی و به منظور تحلیل و رتبه بندی از نرم افزار SPSS و آزمون فریدمن استفاده شده است. روش طی شده در این پژوهش در زمینه آسیب شناسی، نوآوری داشته و الگویی جهت مطالعات آسیب شناسی نما ارائه می دهد. نتایج پژوهش بیانگر آن است که میزان تاثیر معیارها در ایجاد اغتشاش بصری جداره و تک نما متفاوت است و شاخص های متفاوتی از اجزاء تک نما و جداره، در ایجاد اغتشاش بصری تاثیرگذارند. با تحلیل نتایج توسط آزمون فریدمن مشخص گردید که خطوط در جداره با امتیاز 28/5 و الحاقات در تک نما با امتیاز 20/5. بیشترین میزان تاثیر را در ایجاد اغتشاش بصری دارند. همچنین در جداره و تک نما درب کم ترین تاثیر در ایجاد اغتشاش بصری را دارد.

    کلید واژگان: تک نما, اغتشاش بصری, جداره شهری, اجزاء معماری نما
    Mercedeh Tahmasbifard, Farah Habib *, Zahra Sadat Saeideh Zarabadi

    Nowadays, one of the factors that cause confusion and visual clutter is the presence of urban facades with an abnormal appearance. This heterogeneity is more visible in the facades of Iranian cities, especially in Tehran and in the vicinity of the main local streets. It is crucial to deal with the issue of which parts of the facade have caused visual clutter and to determine the most effective visual component of the facade in this regard. The current research has been carried out to explain the position of facade architectural components and their effect in creating visual clutter and compare the effects in urban and single facades. The present research method is a case study, survey, and coding. In order to achieve the objectives of the research, the effects of extensions, materials, windows, forms, style and ornaments, lines, and doors in creating visual clutter of the urban and single facade were investigated. In order to identify and compare the effects of components, questionnaires and field studies were used, and SPSS software and Friedman's test were used for analysis and ranking. The method followed in this research is innovative in the field of pathology and provides a model for the studies of the pathology of facades. The results of the research show that the difference between the impact of the criteria in creating visual clutter of the urban and single-facade and different sub-criteria of the single-facade and urban facade components are effective in creating visual clutter. By analyzing the results of Friedman's test, it was determined that the lines in the urban facade with a score of 5.28. and Extensions in a single facade with a score of 5/20. They have the greatest effect in causing visual clutter. Moreover, it has the least impact on creating visual clutter in the urban facade and single-façade door.

    Keywords: Visual Clutter, Façade Architectural Components, Urban Façade
  • رعنا عباسی، آزاده شاهچراغی*، فرح حبیب
    هدف

    شهرها در حال تبدیل شدن به قهرمان بین مناطق جغرافیایی هستند. رقابت بین شهرها برای تثبیت اعتبار به عنوان بهترین انتخاب برای بازدیدکنندگان، سرمایه گذاران، کسب و کار در شهر، در حال تشدید است. بعضی شهرها ویژگی های منحصر به فردی دارند که سبب می شود تصویری مشخص از آنها در ذهن شکل بگیرد. این نوشتار با شناسایی اصلی ترین مولفه های معماری تاثیرگذار در برندسازی شهری شهر یزد و پس از آن مقایسه میزان تاثیرگذاری این مولفه ها باهم و اولویت بندی آنها به ترتیب اهمیت نگاشته شده است.

    روش

    پژوهش با پرسشنامه ای که برای دو گروه، 1) گروهی 35 نفره از جامعه متخصصین 2) گروهی 110 نفره از افراد عادی تهیه شد، انجام شده است. در انتخاب نمونه گروه 1 از روش نمونه گیری گلوله برفی و برای انتخاب نمونه در گروه 2 از روش نمونه گیری تصادفی استفاده شده است.

    یافته ها

    این تحقیق کاربردی و براساس ماهیت داده از نوع کیفی است. بررسی تمامی مولفه ها در دو جامعه آماری طبق آزمون spss انجام شد و تمامی مولفه ها بر برندسازی شهر یزد تاثیر قابل توجهی داشتند. میزان تاثیر گذاری مولفه ها بر برندسازی شهر یزد در دو جامعه آماری میان متخصصین معمار و شهرساز و بین افراد عادی از لحاظ الویت بندی تفاوت داشت.

    نتیجه گیری

    در بین افراد عادی بافت معماری بیشترین تاثیر را بر برندسازی شهر یزد داشته و درمیان افراد متخصص نماد و نشانه ها مانند عناصری مثل بادگیر، ساباط و... بیشترین تاثیر را در برندسازی شهر یزد داشته است.

    کلید واژگان: شهر, معماری, برندسازی, برندسازی شهری, مولفه های معماری
    Rana Abbasi, Azadeh SHAHCHERAGHI*, Farah Habib
    Objective

    Among geographical regions, cities are increasingly becoming champions. Their competition to establish their reputation as the best choice for visitors, investors, and businesses is intensifying. Some cities possess unique features creating a distinct image in people’s minds. The present paper is aimed at identifying the most influential architectural components in city branding of Yazd and subsequently comparing and prioritizing them based on their impact.

    Method

    The research is conducted through using a questionnaire prepared for two groups: 1) a group of 35 specialists and 2) a group of 110 ordinary individuals. The snowball sampling method was used to select the sample for group 1, and random sampling method was employed for group 2.

    Findings

    This applied research is qualitative based on the nature of the data. All components were examined in both statistical populations using the SPSS test, revealing a significant impact on the city branding of Yazd. In terms of prioritization, the components’ degree of influence on the city branding of Yazd city differed between architects and urban planners as well as between ordinary people in two statistical populations.

    Conclusion

    Among ordinary individuals, the architectural texture had the greatest impact on the city branding of Yazd, whereas, among specialists, symbols and landmarks such as elements like windcatchers and awning had the most significant impact on this city’s branding.

    Keywords: City, Architecture, Branding, City Branding, Architectural Components
  • فاطمه افرند خلیل آباد، فرح حبیب*، فرشته حبیب
    محیط آموزشی یکی از عوامل موثر در عملکرد تحصیلی دانش آموزان می باشد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی نقش مولفه های کالبدی محیط آموزشی بر انگیزش به یادگیری دانش آموزان مقطع ششم ابتدایی شهر تهران است. پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان پایه ششم دبستان شهر تهران بوده که در سال تحصیلی 1401-1400 مشغول به تحصیل بودند. نمونه گیری با روش تصادفی سیستماتیک انجام شده و تعداد 387 دانش آموز که دارای ملاک های ورود به پژوهش بودند، انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه های مقیاس ابعاد فیزیکی محیط کلاس درس (PACE)‏ و پرسش نامه انگیزش به یادگیری1 بود. برای تجزیه و تحلیل داده های این مطالعه از نرم افزار اسمارت پی.ال.اس2، از آزمون همبستگی پیرسون و روش تحلیل مدل معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد که مولفه های کالبدی محیط (خودکارآمدی تحصیلی، مبلمان، تجهیزات و امکانات، فضا، نور، کیفیت هوای داخل ساختمان و رنگ) با متغیر انگیزش به یادگیری رابطه مثبت و معنی داری دارند. همچنین تحلیل معادلات ساختاری، نشان داد که مقدار آماره t در همه موارد بیش تر از 96.‏1 و بار عاملی نیز از 4.‏0 بیش تر و سوالات انتخاب شده، ساختارهای عاملی مناسبی دارند. ضریب مسیر برابر با340.‏0 و قدر مطلق آماره t برابر با 197.‏5 و از عدد 96.‏1 بیش تر می باشد. بین مولفه های کالبدی محیط آموزشی با انگیزش به یادگیری و خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان رابطه مثبت معنی داری وجود دارد. از این رو برنامه ریزی برای تحول در ساختار مولفه های کالبدی مدارس می تواند از اولویت های ایجاد تحول بنیادین در فرایند تعالی دانش آموزان باشد که سبب بهبود عملکرد تحصیلی و انگیزشی دانش آموزان می شود.
    کلید واژگان: مولفه های کالبدی, محیط آموزشی, انگیزش به یادگیری, دانش آموزان
    Fatemeh Afrand Khalilabad, Farah Habib *, Fereshteh Habib
    Purpose
    The educational environment is one of the determining factors in the academic progress of students.The purpose of the present study was to investigate the role of physical components of the educational environment on the student's motivation in Tehran.
    Method
    The type of present research was descriptive and correlational. The statistical population of the research included the Sixth-grade elementary school students of Tehran city who were studying in the academic year of 2020-2021. Sampling was done by the systematic-probability sampling method. Three hundred and eighty-seven students who met the criteria to enter the research were selected. The research tools included questionnaires on the physical aspects of the classroom environment (PACE) (Ahmad et al. 2015) and the student's motivation toward science learning (SMTSL) (Tuan et al. 2005). To analyze the data, smart partial least squares structural (PLS) software, Pearson correlation test, and structural equation modeling (SEM) were used.
    Findings
    The results showed that the components of the physical environment (Academic self-efficacy, furniture, equipment and facilities, space, light, indoor air quality, and color) have a positive and significant relationship with the learning motivation variable. Also, the analysis of SEM showed that the value of the t statistic in all cases is higher than 1.96. Factor loading of items was above 0.40 and so the selected questions had appropriate factor structures. The path coefficient was equal to 0.340 and the absolute value of the t statistic was equal to 5.197 which was higher than 1.96.
    Conclusion
    There was a significant positive relationship between the physical components of the educational environment, learning motivation, and the academic self-efficacy of students. Therefore, planning for changes in the structure of the physical components of schools can be one of the priorities of creating a fundamental change in the achieving academic excellence of students.
    Keywords: Physical components, Educational environment, motivation to learn, Elementary School Students
  • حسین مطلبی، راضیه لبیب زاده*، فرح حبیب

    مسکن به عنوان غالب ترین کاربری، نظام فضایی و کالبد محلات شهری را شکل می دهد. برنامه ریزی برای انتظام کالبدی و کیفیت فضاهای زیستی مستلزم توجه به حوزه طراحی مسکن است. ضرورت درک جایگاه ضوابط و مقررات طراحی مسکن در قالب مدلی کاربردی - توسعه ای زمینه لازم را برای انجام این تحقیق فراهم نموده است. روش تحقیق توصیفی - تحلیلی بوده و داده ها به صورت ترکیبی (کیفی و کمی) گردآوری شده اند. از میان ضوابط و مقررات طراحی مسکن تعداد 11 ضابطه به وسیله بررسی محتوای اسناد و مطالعات کتابخانه ای انتخاب و 33 الزامات نیز بعد از مصاحبه با نخبگان تدوین گردیده اند. با استفاده از روش دلفی فازی 19 الزام از 10 ضابطه پس از دو دور تکرار مورد تائید قرار گرفتند. جهت تبیین مدل از روش مدل سازی ساختاری - تفسیری (ISM) استفاده شده است. برای تشکیل تیم دلفی و (ISM)، 10 نفر از نخبگان حوزه طراحی مسکن به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند. بر اساس تحلیل یافته ها مدل از سه سطح تشکیل شده است که در سطح اول آن ضابطه سطح اشغال (R1) به عنوان تاثیرگذارترین ضابطه قرارگرفته است. مطابق تحلیل (MICMAC) به همراه ضابطه بیان شده، ضوابط ارتفاع ساختمان و واحد (R5) و پارکینگ شیب راه (R6) در ناحیه مستقل و ضابطه پاسیو (R4) در ناحیه پیوندی، از قدرت نفوذ بالا و میزان وابستگی کمتری نسبت به سایر ضوابط برخوردارند. نتایج نشان می دهد ضوابط و مقررات بیان شده علاوه بر ساماندهی فضاهای زیستی در انتظام کالبد شهری نیز نقش دارند، بنابراین لازم است در برنامه ریزی شهری بیشتر موردتوجه قرار داده شوند.

    کلید واژگان: ضوابط و مقررات, طراحی مسکن, مدل سازی, دلفی فازی, ISM.
    Hossein Motalebi, Razyie Labibzadhe *, Farah Habib

    Housing, as the primary urban use, shapes the spatial system and urban physical form at the neighborhood level. Planning for physical system and quality of living spaces requires attention to housing design. Understanding the role of housing design rules and regulations in form of Practical-developmental model has provided necessary background for this research. The research method is descriptive-analytical. Data is collected in a combined (qualitative and quantitative) manner. Among the housing design rules and regulations, 11 regulations were selected by reviewing the content of documents and library studies, and 33 requirements were compiled after interviews with experts. Using the fuzzy Delphi method, 19 requirements out of 10 regulations Were approved after two rounds of repetition. Structural-Interpretive Modeling (ISM) method has been used to explain the model. To form Delphi and ISM team, 10 experts in field of housing design have been selected by purposive sampling. Based on analysis of findings, model consists of three levels. In the first level, there is the Lot Coverage rule (R1), which is the most effective rule. According to MicMac analysis, Lot Coverage (R1), height of building and unit (R5) and parking ramp (R6) regulations are located in independent area, while the patio (R4) regulation is located in the linkage area. They have the highest penetration power and the lowest dependence of other regulations. The results show that explained rules and regulations are effective in organizing living spaces and urban Physical system. Therefore, they should receive more attention in urban planning.

    Keywords: Fuzzy Delphi, Rules, Regulations, Rousing Design, Modeling, ISM
  • ندا گلزاری دهنو، آزاده شاهچراغی*، فرح حبیب

    یکی از مهم ترین اجزای کالبدی شهر که ارتباط شهروندان و مکان را تقویت می کند، ترکیب نمای ساختمان ها و به عبارتی نمای شهری است. در طراحی و توسعه شهری، بعدکالبدی-زیبایی شناختی جزء مهم ترین کیفیت در فضای شهرها به حساب می آید که هدف از مطرح کردن آن ایجاد حس خوشایندی در محیط شهری است. در این میان، کالبد و جداره خیابان ها به دلیل تاثیرگذاری مستقیم بر ادراک بصری شهروندان، از مهم ترین ابعاد طراحی موثر بر زیبایی شناسی منظر شهری هستند. پژوهش حاضر سعی دارد راهکارهای موثری در جهت ارتقاء عینی زیبایی شناختی در بعد کالبدی نما و جداره های مسکونی که با اولویت بندی ترجیحات ناظران می باشد، ارائه نماید. روش پژوهش ازنظر نوع، توصیفی تحلیلی و از حیث هدف کاربردی است. جمع آوری اطلاعات از طریق بازدید میدانی، مطالعات اسنادی و پرسشنامه صورت پذیرفت. به منظور تجزیه وتحلیل داده های جمع آوری شده از دو دیدگاه ناظرین و متخصصین از نرم افزار SPSS استفاده شده است و سپس مولفه های به دست آمده در تصاویر منتخب منطقه بر اساس ترجیحات استفاده کنندگان تحلیل گردید. یافته ها بیانگر آن است که مولفه های رنگ و بافت مصالح، خط آسمان و تخلخل حجمی، از هر دو دیدگاه در اولویت ارزیابی ترجیحات زیبایی جداره مسکونی قرار دارند. این مقاله می کوشد به منظور بهبود شرایط جداره های شهری با در نظر گرفتن شاخص های کالبدی اولویت بندی شده توسط ناظرین و متخصصین پیشنهاداتی ارائه نماید.

    کلید واژگان: نمای شهری, جداره مسکونی, ترجیحات بصری, زیبایی شناسی
    Neda Golzari Dehno, Azadeh Shahcheraghi*, Farah Habib

    One of the most important physical components of the city, which strengthens the relationship between citizens and the place, is the composition of the facade of the buildings, in other words, the urban facade.In urban design and development, the physical-aesthetic dimension is considered to be the most important quality in the urban space, the purpose of which is to create a pleasant feeling in the urban environment. Meanwhile, the walls of the streets are one of the most important dimensions of effective design on the aesthetics of the urban landscape due to their direct influence on the visual perception of the citizens. The current research tries to provide effective solutions to improve the aesthetic objective in the aspect of facades and residential walls by prioritizing the preferences of the observers.The research method is descriptive and analytical in terms of type and practical in terms of purpose. Information was collected through field visits, document studies and questionnaires. SPSS software was used to analyze the collected data from two viewpoints of observers and experts, and then the components obtained in the selected images of the region were analyzed based on the preferences of the users.The findings indicate that the components of color and texture of materials, sky line and volumetric porosity, from both points of view, are in the priority of evaluating residential wall beauty preferences. This article tries to provide suggestions to improve the conditions of urban walls by considering the physical indicators prioritized by supervisors and experts.

    Keywords: Urban Facade, Residential Facade, Visual Preferences, Aesthetics
  • ندا گلزاری دهنو، آزاده شاهچراغی *، فرح حبیب

    بوم شناسی شهری، به مطالعه شهر در قالب اکوسیستم متشکل از انسان و عوامل بیوفیزیکی و نحوه ارتباط آن ها در محیط های شهری می پردازد. بوم شناسی بصری نیز به بررسی محیط پیرامون انسان به عنوان عامل اکولوژیکی پرداخته و درجهت احساس خوشایندی و هماهنگی آن با مکانیسم های فیزیولوژیک بینایی به انسان کمک می کند. هدف از تحقیق حاضر شناسایی ابعاد کالبدی نما و میزان اثرگذاری معیارهای بوم شناسی بصری بر ارتقای کیفیت نماهای مسکونی شهر تهران می باشد. نوع روش تحقیق توصیفی-تحلیلی بوده و دارای رویکردی آمیخته است. در بخش کمی از روش طبقه بندی “QSORT”، اطلاعات از طریق برداشت میدانی و ابزار پرسش نامه در طیف لیکرت به دست آمد و نمودار کیفیت تصاویر از دیدگاه ناظرین با نرم افزار “SPSS”، ترسیم گردید. پایایی پرسش نامه از طریق ضریب آلفای کرونباخ با میزان 785/0 تایید گردید. در تحلیل کیفی، نماهای منتخب بر اساس عناصر تشکیل دهنده و معیارهای بوم شناسی بصری و مکانیسم های سیستم بینایی، در جدول آنالیز شدند. یافته ها نشان می دهد، نما ها باتوجه به استانداردهای بینایی می توانند محیط های بصری آسایش بخش، یکنواخت و تهاجمی را شکل داده که درنتیجه، بر اساس محاسبات نمودار “Pie”، میزان فراوانی کیفیت بصری نماهای مسکونی در محدوده قلمرو پژوهش، 65% آسایش بخش، 15% یکنواخت و 20% تهاجمی می باشند. این مقاله می کوشد، از طریق تحلیل معیارهای بصری مطلوب در نمای ابنیه، برای ارتقاء بخشی کیفیت دید بصری شهروندان، راهکارهایی را جهت انطباق محیط مصنوع با بستر طبیعی ارائه نماید.

    کلید واژگان: بوم شناسی بصری, نمای شهری, مسکونی, نمای ساختمان, تهران.
    Neda Golzari Dehno, Azadeh Shahcheraghi *, Farah Habib

    Urban ecology studies the city as an ecosystem consisting of humans and biophysical factors and how they interact in urban environments.Visual ecology also examines the environment around humans as an ecological factor and helps humans to feel pleasant and harmonize it with the physio logical mechanisms of vision. The aim of the present research is to identify the anatomical dimensions of facades and the impact of visual ecology criteria on improving the quality of residential facades in Tehran. The type of research method is descriptive and analytical and has a mixed approach. In the quantitative part of the QSORT classification method, information was obtained through field observations and questionnaire tools in the Likert spectrum, and the image quality diagram was drawn from the observer's point of view with SPSS software. The reliability of the questionnaire was confirmed through Cronbach's alpha coefficient with a rate of 0.785. In the qualitative analysis, the selected views were analyzed in the table based on the constituent elements and criteria of visual ecology and mechanisms of the visual system. The findings show that facades according to vision standards can form comfortable, uniform and aggressive visual environments, and as a result, based on Pie chart calculations, the frequency of visual quality of residential facades within the scope of the research is 65% comfortable, 15% uniform & 20% are aggressive. This article tries to provide solutions to improve the quality of citizens' visual vision through the analysis of desirable visual criteria in the facade of the building.

    Keywords: Visual Ecology, City View, Residential, Building Facades, Tehran
  • میلاد حدادی، فرح حبیب*، راضیه لبیب زاده
    هدف

    امروزه تحقیق بر روی کارکرد بادگیرها به عنوان سامانه غیرفعال در پهنه گرم وخشک مسکن روستایی کشور جهت برقراری شرایط آسایش حرارتی بسیار حائز اهمیت است. بادگیرها به عنوان یک عنصر اقلیمی در ساخت وسازهای جدید جایگاه پیشین خود را از دست داده اند و بومیان مناطق گرم وخشک به جای این گونه اندام ها به سیستم های سرمایشی متداول نظیر کولر آبی و گازی روی آورده اند. یکی از مظاهر معماری بومی در کشورمان در پهنه گرم وخشک، استان یزد است. هدف این پژوهش بررسی تاثیر بادگیر یک طرفه در تامین آسایش حرارتی از طریق تهویه طبیعی در مسکن روستایی این استان است.

    روش پژوهش: 

    در این پژوهش، ابتدا به روش کیفی به صورت توصیفی تحلیلی و سپس با مطالعات میدانی از الگوی مسکن روستایی این پهنه (روستای بندرآباد) به بررسی روش های استفاده از باد در تهویه طبیعی این پهنه با استفاده از اندام اقلیمی بادگیر پرداخته شد. متغیر وابسته پژوهش آسایش حرارتی و متغیر مستقل سرعت باد است. در ادامه با استفاده از نرم افزار های تحلیل دینامیک سیالاتی محاسباتی (CFD) به بررسی رابطه بین متغیرها پرداخته شده است که در نهایت به بررسی تاثیر حالت های مختلف بادگیر یعنی وضع موجود، افزایش ارتفاع پایه بادگیر به میزان دو متر و کاهش ارتفاع پایه بادگیر (دو متر) منجر شد.

    یافته ها

    مطالعات نشان می دهد عملکرد بادگیر در حالت وضع موجود که در ارتفاع چهارمتری از کف بام قرار دارد و باد به صورت عمود بر دهانه بادگیر وارد می شود بهترین عملکرد را دارد و در حالت ارتفاع بیشتر با وجود این که سرعت جریان باد در فضای مورد بررسی بیشتر است، اما سرعت جریان باد در محدوده ای است که ایجاد جریان های نامنظم در فضای مذکور (تابستان نشین) ایجاد می کند. با بررسی حالت دیگر (ارتفاع کمتر بادگیر) در بررسی شبیه سازی ها مشاهده گردید که با کم شدن ارتفاع، سرعت باد در فضای تابستان نشین کاهش می یابد و عملکرد مورد قبولی را ندارد. یافته های پژوهش نشان می دهد که سایر اجزا در کالبد ساختمان در تکمیل فرآیند آسایش حرارتی موثر بوده و با حذف هر یک از آنها، فرآیند مذکور ناقص می ماند.

    نتیجه گیری

    پیشنهاد می گردد در این نوع مسکن از ایجاد روزنه های بزرگ در دیوار اتاق های تابستانی خودداری گردد و به جای آن از دهانه های کوچک استفاده شود که نقش تکمیلی در فرآیند تهویه طبیعی را فراهم می سازند؛ زیرا ایجاد دهانه های بزرگ باعث کاهش فشار منفی در اتاق مورد بررسی شده و فرآیند آسایش حرارتی را مختل می سازد.

    کلید واژگان: اندام اقلیمی, بادگیر, تهویه طبیعی, مسکن روستایی, CFD
    Milad Hadadi, Farah Habib*, Razieh Labibzadeh
    Objective

    The importance of utilizing technologies compatible with the natural environment and renewable energy sources in line with the studied climate is increasingly recognized. This research focuses on the study of wind behavior and the function of windcatchers as a passive system for creating natural ventilation in hot and dry zones, addressing the thermal comfort requirements of residents. Ventilators, once a significant climatic architectural element in new constructions—particularly in rural areas—have lost their prominence, as inhabitants of hot and dry regions have shifted to conventional cooling systems such as water and gas coolers. One such area is Yazd province, where traditional housing reflects its cultural identity. This article aims to investigate the impact of one-way windcatchers on providing thermal comfort in rural housing through natural ventilation in Yazd province.

    Method

    This article employs a qualitative research method in a descriptive-analytical approach, beginning with field observations of common patterns in rural housing within Bondorabad village. The study investigates the methods of utilizing wind for natural ventilation in this region. The dependent variable is thermal comfort, while the independent variable is wind speed. Subsequently, Computational Fluid Dynamics (CFD) analysis software is used to explore the relationship between these variables, examining different configurations of the windcatcher: the current height, an increased height of two meters, and a decreased base height of two meters.

    Results

    The findings indicate that the performance of the windcatcher is optimal when situated four meters above the roof, with wind entering perpendicularly to its opening. However, simulations reveal that under certain conditions, wind flow speed can create irregular currents in the space during summer. Furthermore, as the height of the windcatcher decreases, wind speed diminishes in the summer area, leading to suboptimal performance.

    Conclusions

    It is recommended that the performance of existing buildings be considered in future constructions, particularly regarding the placement of openings and the internal design of the windcatcher.

    Keywords: Climate Organ, Windcatcher, Natural Ventilation, Rural Housing
  • اسماء شیوایی، حمید ماجدی*، فرح حبیب

    رشد شتابان شهرنشینی و شهرگرایی بالاخص در کشورهای در حال توسعه، یکی از پدیده های فراگیر اجتماعی در عصر حاضر به شمار می آید و نابرابری های اجتماعی، فقر، افزایش فساد و جرم و جنایت، بحران های زیست محیطی، اختلاف طبقاتی، نبود رفاه اجتماعی، مرگ و میر زودرس، بدمسکنی و بی مسکنی و اسکان غیر رسمی، از پیامدهای آن است. وجود این گونه نابرابری ها در شهرها و محله های محروم و حاشیه نشین، ازجمله محله شیر آیاد زاهدان، باعث ایجاد تضاد درجوامع و نهایتا بروز رفتارهای خشونت آمیز می شود. از این رو؛ با بررسی فقر شهری و الگوهای رفتاری متاثر از آن، سعی در ترویج الگوهای رفتاری متجانس و باهویت شهروندان شده است. هدف از انجام این پژوهش، بررسی وضع موجود فقر شهری و تاثیر آن بر الگوهای رفتاری است. محدوده مورد مطالعه، محله شیرآباد زاهدان می باشد. پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی و براساس راهبرد پیمایش انجام شده است. ابتدا ادبیات و مبانی موضوع بررسی شد تا معیارها احصاء شوند. سپس با مراجعه به جامعه خبرگانی (100 نفر)، این معیارها در قالب مولفه های 6 گانه نهایی شد. در گام بعدی، در میدان و به روش مشاهده و مصاحبه، وضع موجود این معیارها مورد سنجش قرارگرفت. براساس سنجش وضع موجود و تحلیل نتایج آزمون تی تک، میانگین امتیاز هر شش مولفه از مقدار متوسط (3) به طور معنی داری بیشتر بود. بنابراین گزاره های پژوهش مورد تایید قرارگرفت. به این معنی که شناسایی 6 مولفه و 40 معیار به وجود آورنده فقر شهری، در شکل گیری مدل نهایی پژوهش، مورد پذیرش و تایید کارشناسان و متخصصان قرارگرفت. نتایج پژوهش نشان می دهد؛ در بررسی نقش فقر شهری برالگوهای رفتاری شهروندان، مدل پیشنهادی می تواند بسیار کارآمد باشد. مولفه های فقر شهری که برالگوهای رفتاری تاثیرگذار هستند، براساس یافته های پژوهش شامل: مولفه های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، کالبدی، زیرساخت و خدمات پایه و زیست محیطی می باشند.

    کلید واژگان: فقر شهری, الگوهای رفتاری, محله شیرآباد زاهدان
    Asma Shivaei, Hamid Majedi *, Farah Habib

    The rapid urbanization and urbanization trend, especially in developing countries, have become pervasive social phenomena in the present era, resulting in social inequalities, poverty, increased corruption and crime, environmental crises, class differences, lack of social welfare, premature death, inadequate housing and homelessness, informal settlements. . The existence of such inequalities in cities causes conflict in societies and ultimately violent behavior. Therefore, the aim of this study is to examine the current status of urban poverty and its impact on behavioral patterns, focusing on the Shirabad neighborhood in Zahedan.The research was conducted in a descriptive-analytical manner and based on a survey strategy. Initially, the literature and foundations of the subject were reviewed to establish the criteria. Then, by consulting with a panel of experts (100 individuals), these criteria were finalized in the form of six components. In the next step, the current status of these criteria was assessed through field observations and interviews. Based on the assessment of the current status and the analysis of the t-test results, the average score of each of the six components was significantly higher than the average value of 3, Therefore, the research hypotheses were confirmed. This means that the identification of 6 components and 40 criteria that cause urban poverty in the formation of the final model was accepted and approved by experts and specialists. The results of the research show that the proposed model of this research can be very efficient in investigating the role of urban poverty on the behavioral patterns of citizens , which includes 6 components and 40 criteria in the form of social, economic, cultural, physical, infrastructure and basic and environmental services.

    Keywords: Urban Poverty, Behavioral Patterns, Shirabad Zahedan
  • ایلناز ایرانمنش، زهرا سادات سعیده زرآبادی*، فرح حبیب
    اهداف

    توسعه مبتنی بر ریخت شناسی شهری با توجه به چالش های اجتماعی همچون مهاجرت و تغییر بافت انسانی شهرها و ایجاد سکونت گاه های حاشیه ای غیررسمی، ناامن و ناایمن، تاثیر بسزایی بر آسیب پذیری اجتماعی جوامع شهری دارد. این امر در کشور ما که امواج توسعه را با بازه زمانی قابل توجهی نسبت به کشورهای توسعه یافته، تجربه می کند، مسائل پیچیده تری را ایجاد می کند. از این رو، درونی سازی یا بومی سازی عاملیت توسعه براساس مشخصه های منحصربه فرد تمدنی- فرهنگی یکی از دغدغه ها و چالش های پیش روی برنامه ریزان شهری در سیاست گذاری های در ایران است. هدف از مطالعه حاضر، استخراج و واکاوی آن دسته از عوامل ریخت شناسی شهری در مطالعات بومی است که بر آسیب پذیری اجتماعی موثر ارزیابی شده اند تا بتوان به تعریف روشنی از ابعاد، مولفه ها و عناصر هر یک از آن ها رسید.

    روش ها

    این پژوهش، بر اساس هدف، کاربردی- توسعه ای است و با رویکرد کمی، به روش فراتحلیل، به استخراج معیارها و مولفه های تاثیرگذار ریخت شناسی شهری بر آسیب پذیری اجتماعی پرداخته شده است تا بتوان از این فرآیند، به خط مشی دقیق تر به برنامه ریزی شهری نائل شد.

    یافته ها

    تحلیل یافته ها می رساند که ریخت شناسی شهری متاثر از چهار گانه اقتصاد شهری، مدیریت حمل ونقل و آماد شهری، سیاست های کلان توسعه افقی و عمودی شهر و پارادایم شهرنشینی است و آسیب اجتماعی ناشی از ریخت شهری متاثر از مدیریت کاربری اراضی، هندسه معابر، نوع بافت از حیث فرسودگی، هندسه توده پر و خالی و ایجاد لامکان ها، شفافیت و خوانایی بافت شهری، سرزندگی، حضورپذیری و نورپردازی معابر در شب، میزان تحقق عدالت فضایی برای همه اقشار جامعه و ایمنی در فضای شهری به هنگام مخاطرات طبیعی مانند سیل و زلزله است.

    نتیجه گیری

    عمده ترین رویکردها به مطالعات ابعاد و مولفه های ریخت شناسی شهری عبارت از رویکردهای کالبدی- فیزیکی، بومی- اقلیمی، ادراک محیط و علوم رفتاری، تاریخی و جغرافیایی، اقتصادی- سیاسی، علوم اجتماعی، علوم انسانی و زمینه ای- فرهنگی است. ابعاد ریخت شناسی شهری در دو بعد بافت و توده و حرکت میان ساختمان ها یعنی معابر دسته بندی می شود. ذیل بعد بافت و توده می توان شاخصه هایی اعم از گونه های ساختمانی، بلوک ها و چیدمان توده ها و ذیل بعد حرکت میان ساختمان ها می توان شاخصه های هندسه و ساختار معابر و پراکنش دسترسی ها را بازشناسی کرد.

    کلید واژگان: ریخت شناسی شهری, آسیب اجتماعی, آسیب پذیری کالبدی, فراتحلیل
    Ilnaz Iranmanesh, Zahra Sadat Saeideh Zarabadi*, Farah Habib
    Aims

    Localization of development agency based on unique civilizational-cultural characteristics is one of the concerns and challenges facing urban planners in policy making in Iran. The purpose of this study is to extract and analyze those factors of urban morphology in local studies that have been evaluated as effective on social vulnerability in order to reach a clear definition of the dimensions, components and elements of each of them.

    Methods

    Based on the purpose, this research is applied-developmental, and with a quantitative approach, meta-analysis method has been used to extract the influential criteria and components of urban morphology on social vulnerability.

    Findings

    results show that urban morphology is influenced by the four aspects of: urban economy, transportation management and urban logistics, macro policies of horizontal and vertical development of the city and the urbanization paradigm. Social damage caused by urban form affected by land use management, roads geometry, type of texture in terms of wear and tear, geometry of filled and empty masses and creation of voids, transparency and readability of urban texture, vitality, accessibility and lighting of roads at night, the degree of realization of spatial justice It is for all sections of society and safety in the urban space during natural hazards such as floods and earthquakes.

    Conclusion

    The main approaches to the studies of the dimensions and components of urban morphology are physical, local-climatic, environmental perception and behavioral sciences, historical and geographical, economic-political, social sciences, humanities and cultural-contextual dimensions.

    Keywords: Urban Morphology, Social Damage, Physical Vulnerability, Meta-Analysis
  • سمیه پهلوان*، حسین سلطان زاده، فرح حبیب

    یکی از شاخصه های پدیدارشناسی مرلوپونتی، توجه به جایگاه بدن و نقش تن در جریان ادراک حسی جهان است. یک تصویر عکاسی شده، شاهدی غیرقابل اعتماد از کیفیت واقعی فضای معماری است، بنابراین بررسی نقش تن، فهم جایگاه انسان و تجربه وی از فضای معماری، گستره دید متفاوتی از درک فضا در اختیار او قرار می دهد. در معماری سنتی به ویژه بازارهای تاریخی، توجه عمیق به حضور انسان و ادراک وی در راسته های اصلی بازار و فضاهای پیرامونی شده است که با درگیرشدن حواس پنج گانه، درک متفاوتی از فضا نسبت به تصویر تهیه شده از آن فضا دارد. سوال اصلی پژوهش در این است: مولفه های تاثیرگذار در ادراک تنانه با تاسی از نظریات مرلوپونتی در بازار ایرانی چیست؟ هدف از این پژوهش بررسی جایگاه انسان و نوع متفاوت ادراک در حضور انسان با تاکید بر نظریه"ادراک تنانه مرلوپونتی" است. این تحقیق در قالب پژوهش های کیفی است و روش تحقیق توصیفی تحلیلی انجام شده است. روش گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و میدانی است و ابزار گردآوری اطلاعات با ثبت مشاهدات و مصاحبه صورت پذیرفته است. در نتایج این پژوهش که با تاکید بر نظریه مرلوپونتی مبنی بر ادراک تنانه انجام گرفته است، مولفه های تاثیرگذار بر حضور انسان و دید متفاوت وی مانند عمق، فاصله، حرکت در فضای معماری، پرسپکتیو دید، اتمسفر فضا، تغییر دید ناظر و پارالاکس حاصل شده است. یافته ها نشان می دهند که این مولفه ها در فضای بازار تاریخی به خوبی جلوه می کنند، توجه معماران گذشته به نقش انسان در فضا و درگیری ادراک وی با ایجاد حس حرکت، افق دید و عمق حرکتی، ریتم و تکرار در جداره ها و نوردهی، عمیقا احساس می شود و نقش تعیین کننده ای در درک فضای معماری و تجربه زیسته انسان در بازار ایرانی دارند.

    کلید واژگان: ادراک تنانه, جایگاه پیکره انسان, پدیدارشناسی مرلوپونتی, بازار ایرانی
    Somayeh Pahlevan*, Hosein Soltanzadeh, Farah Habib
    Introduction

    One of the characteristics of Merleau-Ponty's phenomenology is to pay attention to the place of the body and the role of the body in the process of sensory perception of the world. A photographed image is unreliable evidence of the real quality of the architectural space. Therefore, examining the role of the body, understanding the human position, and his experience of architectural space, provide him with a different perspective on understanding space. In traditional architecture, especially historical bazaars, deep attention has been paid to the presence of man and his perception of the main lines of the bazaar and the surrounding spaces, which, by involving the five senses, has a different understanding of the space compared to the image prepared of that space. The main question of the research is: What are the influential components in bodily perception based on Merleau-Ponty's theories in the Iranian bazaar? The purpose of this research is to investigate the human position and the different types of perception in the presence of humans, emphasizing the theory of Merleau-Ponty's bodily perception. In fact, in this research, by examining Merleau-Ponty's theory and the theories proposed about bodily perception in the architectural space, the influencing factors on the different perceptions of man and the effect of his presence in the architectural space are investigated.

    Methodology

    The research method is based on the onion model, where each layer is affected by the other layer. The structure of the research is based on the qualitative method of grounded theory. This research is in the form of qualitative research and a descriptive-analytical research method has been used. The method of collecting information is library and field, and the means of collecting information is by recording observations and interviews.

    Results

    In the results of this research, which was carried out with an emphasis on Merleau-Ponty's theory based on female perception, the components influencing the presence of man and his different vision, such as depth, distance, movement in architectural space, perspective view, atmosphere of space, change of observer's view and parallax have been obtained.

    Conclusion

    The findings show that these components show up well in the space of the historical market; the attention of the past architects to the role of man in space, and the engagement of his perception by creating a sense of movement, the horizon of vision and movement depth, rhythm and repetition in the walls and exposure, is deeply felt and the role They have a decisive role in understanding the architectural space and human experience in the Iranian bazaar.

    Keywords: Bodily perception, position of the human body, Merleau-Ponty's phenomenology, Iranian bazaar
  • فائزه یزدانی رستم، زهراسادات سعیده زرآبادی*، فرح حبیب

    مطالعه حاضر کوشیده است با روش تحلیل ساختاری، الزامات موثر بر طراحی معماری بیوفیلیک فضاهای بینابین شهری در فاز یک شهرک اکباتان تهران را بازشناسی و خوشه بندی کند. داده های نظری با روش اسنادی و داده های تجربی با روش پیمایشی بر پایه تکنیک دلفی تهیه شده است. نمونه های آماری 20 نفر از خبرگان و متخصصان شهری بودند که به روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. 55 پیشران اولیه در 6 دسته احصاء و شناسایی شده با روش تحلیل اثرات متقابل ساختاری در نرم افزار MICMAC پردازش شد. طبق نتایج الگوی کلی پراکندگی الزامات مورد مطالعه، از نظر تحلیل اثرات متقابل بیانگر وضعیت یک سیستم محیطی ناپایدار است که در آن الزامات طراحی فضاهای بینابین بیوفیلیک از نظر اثرگذاری و اثرپذیری، حالت پیچیده و بینابین دارد و تمرکز الزامات بیش تر در خوشه عوامل مستقل است. الگوهای کلی، ترکیب اجزا و زیستگاه و اکوسیستم ها به ترتیب با کسب میزان تاثیرگذاری مستقیم 311، 296 و 278 در جایگاه اول تا سوم قرار گرفته اند و به عنوان کلیدی ترین الزامات طراحی فضاهای بینابین بیوفیلیک در مجموعه مسکونی فاز 1 شهرک اکباتان تهران انتخاب شدند. الگوهای کلی، ترکیب اجزا، زیستگاه ها و اکوسیستم ها، الهام از طبیعت، اتصال جغرافیایی به محل، اتصال اکولوژیکی به محل، فرم ساختمان، فضا به عنوان شکل و فرم، عامل هماهنگی شکل و فرم فضایی، نور طبیعی، تعریف کننده فضاهای داخلی و خارج، نور و سایه و رشد و اثربخشی به عنوان 13 الزام کلیدی برای طراحی فضاهای بینابین بیوفیلیک در مجموع مسکونی فاز 1 اکباتان انتخاب شدند. نیروهای کلیدی از نظر عملکرد سیستمی در محیط سیستم طراحی، نقش اثرگذاری بالا و اثرپذیری اندک دارد. در نتیجه، به عنوان الزامات باثبات، وضعیت کلان سیستم و تغییرات آن را کنترل می کند؛ الزامات کلیدی اثرگذار ورودی سیستم طراحی فضاهای بینابین بیوفیلیک در مجموعه مسکونی فاز 1 شهرک اکباتان تهران محسوب می شوند.

    کلید واژگان: مسکن, فضاهای بینابین, بیوفیلیک, مسکونی, شهر تهران
    Faeze Yazdanirostam, Zahra Sadat Saeideh Zarabadi *, Farah Habib

    This article has tried to identify and cluster the effective requirements on the design of biophilic architecture of interurban spaces in the first phase of Ekbatan settlement of Tehran, using the method of structural analysis. Theoretical data has been prepared by documentary method and experimental data by survey method based on Delphi technique. The statistical samples were 20 urban experts and specialists who were selected by snowball sampling method. 55 primary drivers in 6 statistical categories and identified by structural interaction analysis method were processed in MICMAC software. According to the results of the general dispersion pattern of the studied requirements, in terms of mutual effects analysis, it indicates the state of an unstable environmental system in which the design requirements of biophilic interspaces are complex and intermediate in terms of effectiveness and effectiveness, and the requirements are more concentrated in the cluster of independent factors. General patterns, composition of components and habitats and ecosystems have been ranked first to third by obtaining the direct influence of 311, 296 and 278, respectively, and as the most key requirements for the design of biophilic interspaces in the phase 1 residential complex of Ekbatan settlement, Tehran. were chosen. General patterns, composition of components, habitats and ecosystems, inspiration from nature, geographical connection to the place, ecological connection to the place, building form, space as shape and form, coordinating factor of shape and spatial form, natural light, defining spaces. Inside and outside, light and shade, and growth and effectiveness were selected as 13 key requirements for the design of biophilic interspaces in the residential complex of phase 1 of Ekbatan. Key forces in terms of system performance in the design system environment have a role of high effectiveness and low effectiveness. As a result, as stable requirements, it controls the macro state of the system and its changes; The key requirements of the entrance effect of the design system of biophilic spaces in the residential complex of phase 1 of Ekbatan town of Tehran are considered.

    Keywords: Structural Analysis, Interstitial Spaces, Biophilic, Residential, Tehran
  • علی ادیب، فرح حبیب*، زهرا سادات سعیده زرآبادی

    دانش یکی از مهمترین منابع برای رقابت وتوسعه در اقتصاد امروز است.بنابراین شهرهای دانش بنیان به عنوان راهکاری مناسب برای رشد اقتصادی و توسعه مناطق و بهبود کیفیت زندگی در قرن بیست و یکم محسوب می شوند که گسترش روزافزون این نوع از شهرها در کلیه کشورهای جهان از پیامدهای غیرقابل انکار عصر دانش و فناوری به شمار می رود.هدف کلان این پژوهش تدوین مبانی نظری مستدل ومستحکم در رابطه باتاثیر شهرهای دانش بنیان بر توسعه منطقه ای شناسایی مولفه ها و معیارهای شهر دانش بنیان در راستای دستیابی به یک چارچوب بومی پیشنهادی جهت توسعه شهری دانش بنیان در شهر پردیس می باشد.فلسفه پژوهش،پراگماتیسم با جهت گیری اثباتی و روش پژوهش تحلیلی و رویکرد پژوهش براساس ماهیت داده ها به صورت ترکیبی (استقرایی و قیاسی) می باشد. این پژوهش،به تبیین و ارزیابی مولفه ها و معیارهای شهر دانش بنیان در شهر پردیس می پردازد. مولفه ها و معیارهای مورد نظر با استفاده از مطالعات اسنادی و مبانی نظری و تجربی تعیین و پرسشنامه با 65 گویه،با استفاده از روش دلفی بین گروه تصمیم گیری متشکل از 40 نفر از اعضاتوزیع گردید و به منظور استخراج شاخصهای برتر از روشz-score استفاده شد و براساس طیف لیکرت و روش بهترین برترین، وزن مولفه ها و معیارها محاسبه گردید.در واقع شش مولفه اجتماعی،اقتصادی،مدیریتی،ادراکی،سازمان فضایی و زیرساخت شهری به عنوان مولفه های پیشنهادی برای توسعه شهری دانش بنیان تعیین و شاخصهای مرتبط با آنها بیان گردید.نتایج پژوهش نشان می دهد که مولفه اقتصادی با امتیاز42/0در رتبه اول،اجتماعی و فرهنگی با امتیاز 35/0در رتبه دوم وزیر ساخت شهری در رتبه سوم با امتیاز 21/0 در شهر پردیس قرارگرفته است

    کلید واژگان: شهر دانش, توسعه شهری دانش بنیان, توسعه منطقه ای, شهر پردیس
    ALI ADIB, FARAH HABIB *, Zahra Sadat Saeideh Zarabadi

    Knowledge is one of the most important resources for competition and development in today's economy. Therefore, knowledge-based cities are considered as a suitable solution for economic growth and development of regions and improving the quality of life in the 21st century. The main goal of this research is to formulate solid theoretical foundations regarding the impact of knowledge-based cities on regional development and the micro-goal is to identify the components and criteria of a knowledge-based city in order to achieve a proposed local framework for knowledge-based urban development in Pardis city. The research philosophy is pragmatism with a positive orientation and analytical research method, and the research approach is based on the nature of the data in a combined (inductive and deductive) manner.In this research, in order to reach a proposed local framework for the development of a knowledge-based city, it explains and evaluates the components and criteria of a knowledge-based city in Pardis city. In order to achieve this goal, the desired components and criteria were determined using documentary studies and theoretical and experimental bases, and a questionnaire with 65 items was distributed among the decision-making group consisting of 40 members of the target group, using the Delphi method. The z-score method was used to extract the best indicators, and the weight of the components and criteria was calculated based on the Likert spectrum and the best-best method. In the following, the research questions were answered, which are the criteria and indicators necessary to transform Pardis city into a knowledge-based city and what will be their priority to achieve a successful knowledge-based city.In fact, six social, economic, managerial, perceptual, spatial organization and urban infrastructure components were defined as the proposed components for knowledge-based urban development and their related indicators. The results of the research show that the economic component with a score of 0.42 is in the first place, the social and cultural component is in the second place with a score of 0.35 and the urban infrastructure component is in the third place with a score of 0.21 in terms of importance in Pardis city and in line with every One of the mentioned components, the indicators related to them were prioritized and necessary proposals were presented to transform Pardis city into a knowledge-based city with the aim of regional development

    Keywords: Knowledg City, Regional Development, Knowledge Based Urban Development, Pardis City
  • زینب یعقوب پور*، فرح حبیب، زهرا سادات سعیده زرآبادی

    در کشورهای کمترتوسعه یافته و در شهرهایی که به سرعت روند رشد کالبدی را به گونه افسارگریخته می پیمایند، مشکلات ناشی از شهرنشینی در ابعاد مختلف دامن گیر ساکنان این سکونت گاه های بزرگ انسانی است. زندگی در شهرهای بزرگ از جمله تهران در کشور ما، اغلب گمشده ای با عنوان انسان و تعاملات انسانی است. از این رو راه حلی به عنوان فضای مکث شهری برای مواجهه با این چالش، مطرح می شود. بنابراین، هدف از انجام این پژوهش بررسی وضع موجود فضای مکث شهری برای تعاملات اجتماعی؛ موردپژوهی محدوده پیرامون 15 خرداد تهران بود. محدوده پیرامون 15 خرداد در تهران، به عنوان نمونه موردی این پژوهش انتخاب شده است. پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی و با استفاده از شیوه اسنادی و پیمایشی انجام شده است. ابتدا ادبیات و مبانی موضوع بررسی شدند تا شاخص ها احصاء شوند. سپس بامراجعه به جامعه خبرگانی (100 نفر) این شاخص ها در قالب ابعاد 3 گانه، نهایی شد. در گام بعدی، در میدان و به روش مشاهده و مصاحبه، وضع موجود این شاخص ها مورد سنجش قرار گرفت. سنجش وضع موجود نشان داد که بعد عملکردی با 0.65 در وضعیت بهتر، بعد معنایی با 6/0 در رده میانی و بعد کالبدی با 58/0 در رده آخر جای دارد. در نهایت نهادهای متولی می توانند با برپایی هنرهای خیابانی، فعالیت های گردهمایی، مکان های تفریحی (پارک ها) و بازی و ورزشی و وجود تسهیلات برای افراد کم توان و معلول شرایط بهبود وضع موجود را فراهم سازند.

    کلید واژگان: فضای مکث شهری, تعاملات اجتماعی, 15 خرداد تهران
    Zeinab Yaghoubpour *, Farah Habib, Zahra Sadat Saeede Zarabadi

    In less developed countries and in cities that are rapidly experiencing unbridled physical growth, the problems caused by urbanization in various dimensions affect the residents of these large human settlements. Life in big cities including Tehran in our country is often missing the title of human and human interactions. Therefore, a solution is proposed as an urban pause space to face this challenge. Therefore, the purpose of this research is to investigate the current status of the urban pause space for social interactions, The research area was around 15 Khordad in Tehran. The area around 15 Khordad in Tehran has been selected as a case study of this research. The research has been carried out in a descriptive-analytical way using documentary and survey methods. First, the literature and basics of the subject were reviewed to calculate the indicators. Then, referring to the expert community (100 people), these indicators were finalized in the form of three dimensions. In the next step, the current status of these indicators was measured in the field and through observation and interview. The assessment of the current situation showed that the functional dimension with 0.65 is in the best state, the semantic dimension with 0.6 is in the middle category and the physical dimension with 0.58 is in the last category. Conclusion In the end, the trustee institutions can improve the existing situation by establishing street arts, gathering activities, recreational places (parks), games and sports, and the existence of facilities for disabled people.

    Keywords: urban pause space, Social Interactions, 15 Khordad, Tehran
  • میلاد حدادی، فرح حبیب*، راضیه لبیب زاده

    مصرف زیاد انرژی در بخش ساخت و ساز در دنیای امروز باعث شده است که در کنار ضایعات عظیم منابع طبیعی تجدیدناپذیر، مشکلات محیط زیستی عدیده ای ایجاد شود. در این میان، معماری بومی توانسته است خود را با اقلیم سازگار کند. یکی از مناطق بومی کشورمان استان سیستان و بلوچستان است که یکی از مظاهر مسکن بومی این استان در مسکن روستایی آن یافت می شود و نمونه بی نظیر آن بهره گیری از سامانه های غیرفعال خورشیدی در بخش تهویه طبیعی است؛ بنابراین بازشناسی اندام های اقلیمی مسکن روستایی کشورمان که در پاسخ به نیازهای آسایش حرارتی ساکنین بوده است یکی از راهکارهای پاسخ به نگرش های جدید ساخت مسکن در روش های جدید ساخت است. در این نوع ساختمان ها تهویه طبیعی، انرژی کمتری مصرف می کند و آلودگی کمتری در قیاس با روش های جدید سرمایش دارد. یکی از اندام های اقلیمی مسکن روستایی این پهنه، کلک است که یک نوع بادگیر بومی مناطق زابل است. هدف این مقاله بررسی تاثیر این نوع بادگیر در تامین آسایش حرارتی مسکن روستایی از طریق تهویه طبیعی است. در این مقاله در ابتدا با استفاده از روش پژوهش کیفی به صورت توصیفی - تحلیلی و سپس با بهره گیری از برداشت میدانی از الگوی مسکن روستایی روستای قلعه نو به بررسی روش های استفاده از باد در تهویه طبیعی مسکن روستایی این پهنه با استفاده از اندام اقلیمی کلک پرداخته شد. متغیر وابسته پژوهش، آسایش حرارتی و متغیر مستقل سرعت باد است. در ادامه با استفاده از نرم افزار های تحلیل دینامیک سیالاتی محاسباتی (CFD) ، به تحلیل رابطه بین متغیرها پرداخته شد که درنهایت به بررسی تاثیر حالت های مختلف، یعنی وضع موجود (برداشت شده)، فرض وزش باد عمود بر دهانه کلک، فرض تهویه بدون بهره گیری از این اندام و رفتار باد در حالت کلک با ارتفاع بیشتر در فرایند بهینه سازی منجر شد. مطالعات نشان داد، عملکرد این نوع بادگیر در حالت وضع موجود بهترین عملکرد را دارد و نیز با بررسی شبیه سازی ها مشخص شد باید نکاتی از قبیل: محل قرار دادن پنجره ها و دریچه های مکش موردتوجه قرار گیرد.

    کلید واژگان: اندام اقلیمی, کلک, تهویه طبیعی, مسکن روستایی
    Milad Haddadi, Raziyeh Labibzadeh

    The high consumption of energy in the construction sector in today's world has led to the creation of many environmental problems in addition to the huge waste of non-renewable natural resources. Provide a more comfortable living environment for its residents. One of the native regions of our country is Sistan-Baluchistan province, one of the manifestations of native housing in this province can be found in its rural housing, and a unique example is the use of passive solar systems in the natural ventilation sector; Therefore, recognizing the climatic organs of rural housing in our country, which has been in response to the thermal and living comfort needs of the residents, is one of the solutions to the pathology of the existing situation and a response to the new attitudes of housing construction in new construction methods. In the ventilation sector in these types of buildings, natural ventilation consumes less energy and has less pollution compared to new cooling methods. One of the climatic organs of the rural housing of this area is kolak, which is a type of wind deflector native to Zabul region. The purpose of this article is to investigate the effect of local wind deflectors in Sistan-Baluchistan province in providing thermal comfort in rural housing through natural ventilation. In this article, firstly, by using qualitative research method in a descriptive-analytical way, and then by taking advantage of the field survey of the common pattern in the rural housing of Qaleno village, to identify and investigate the methods of using wind in the natural ventilation of the rural housing in this area by using organs. The climate of the bellows was discussed and CFD simulation of this climate organ was carried out by comparing different modes to check the effectiveness of this organ. Studies show that the performance of this type of wind deflector by investigating simulations leads to an increase in natural ventilation, which should be considered in the performance of existing buildings in future constructions, including: the placement of windows and suction valves.

    Keywords: Climatic organ, Kolak, natural ventilation, rural housing
  • سید حسین موسوی فاطمی، فرح حبیب*، پویان شهابیان

    امروزه افزایش فعالیت انسانی دنیا را به سمت شهرنشینی سوق داده که این امر باعث بروز اختلال های ساختاری ازجمله تکه تکه شدن سرزمین و اراضی طبیعی شده است. عدم یکپارچگی و پیوستگی منظر اکولوژیک شهری و فقدان کریدورهای مرتبط بین زیستگاه های پراکنده در اکوسیستم شهری، خدمات اکوسیستمی را مختل نموده. با احیای کریدورهای سبز شهری و اتصال بقایای جداشده لکه های سبز شهری می توان زمینه پایداری توسعه را در جهت حفظ تنوع زیستی فراهم نمود. هدف این مقاله سنجش پیوستگی منظر اکولوژیک در پهنه شمال شرق تهران و ارایه کریدورهای بالقوه پیشنهادی با استفاده از تیوری گراف است. این تیوری روش جدیدی را برای کمی سازی و پایش ساختار شبکه منظر اکولوژیک شهری ارایه می دهد. در همین راستا ابتدا سابقه کاربرد این تیوری در مطالعات پیشین اکولوژیک، روش ها، نرم افزارها و سنجه های مختلف جهت مدل سازی و سنجش شبکه بررسی شده اند. سپس با معرفی مدل بهبودیافته جاذبه در نرم افزار GIS و با استفاده از لایه های هزینه، مقاومت و لکه های اصلی به یک شیپ فایل چندنقطه ای که موقعیت کریدور ها و همچنین تعاملات آن ها را ارایه می دهد، دست می یابیم. در مطالعه موردی ما درمجموع 153 کریدور پیشنهاد شد که عمدتا از میان زمین های بایر، فضاهای سبز عمومی، شبکه های جاده ای و حریم درختان عبور می کند. این کریدورها ابتدا رتبه بندی و اولویت بندی سپس شبیه سازی و درنهایت در چهار گروه طبقه بندی می شوند. خروجی مدل جاذبه که مشتمل بر کریدورهای پیشنهادی و اولویت بندی کریدورهای بین دو جفت گره است؛ به عنوان نقشه راه برنامه ریزان و طراحان شهری برای سناریو بندی چند کاربردی و ترکیبی از اولویت های مختلف، مورداستفاده قرار می گیرد تا به بهترین و کاربردی ترین پیشنهاد اجرایی با کمترین هزینه برسد.

    کلید واژگان: شبکه اکولوژیک شهری, سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS), منظر اکولوژیک شهری, مدل پیوستگی منظر شهری, تئوری گراف, مدل جاذبه
    Hossein Mousavi Fatemi, Farah Habib*, Pooyan Shahabian

    After literature, Hamedani artists have adored visual arts more than any other realms of art. This very article strives to consider and classify the latent currents among Hamedan first generation painters. In other words, it endeavors to introduce, categorize and analyze the available flows from artists’ artworks from the beginning of painting creation on canvas and cloth for Hamedan artists-painters born (Hijri Shamsi 1280-1330). But what is very evident is the effect of nature on the works of painters of Hamadan. Often, the artist takes refuge in nature to understand himself and the connection between feeling and imagination. Because art somehow adheres to an understanding of the world that takes humanity away from all its functions at the level of society for a moment to reach a place of imagination and pure feeling with a special sensitivity. Man can achieve an understanding and transformation of nature in this place of imagination and direct feelingThe article data collection method has been of field collection method, observation method, Interview and library collection method. The works analysis method has been done through descriptive method, and their critique based on form analysis, and stylistics of some of artists’ works through comparative content analysis. The data have been formulized through interviewing and the resources of their interviews in the newspapers, and the artistic works have been taken photo of and analyzed by the article author. The research findings show that almost five parallel flows have been loomed in painting art within Hamedan first generation painters. In regard with the analysis of the works of the pioneers of the painting of Hamedan, some parameters have been put into consideration and have been paid attention to from two perspectives of form and content as following: the subject matter of the work, taking notice of objectivity, the role of the observer, the sort of composition, and formalistic features and techniques in Kamalolmolk school painters, naturalist painters, miniature and national art, religious painters and coffee house, modernist painters. Although the artistic works which have been remained or the cultural history of Hamedan minimally has not been taken notice of sufficiently to be considered verbally and persistently in light of visual arts, from the works of the contemporary artists and thinkers of the city, one can discern the impression of this history on the art and culture of this city palpable and considerable.

    Keywords: The manifestation of the environment, painting, stylistics, leading painters, Hamedan, first generation
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر فرح حبیب
    دکتر فرح حبیب
    استاد دانشکده هنرومعماری، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال