فریبرز فتحی چگنی
-
هدف این پژوهش بررسی تاثیر رهبری اقتدارگرا بر بی تفاوتی سازمانی کارکنان با نقش میانجی فرهنگ دیوان سالار در دانشگاه لرستان بود. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی است که در زمره پژوهش های توصیفی پیمایشی قرار می گیرد. جامعه آماری پژوهش 360 نفر از کارکنان دانشگاه لرستان بودند که بر اساس جدول کرجسی و مورگان از میان آن ها نمونه ای به حجم 186 نفر به روش تصادفی طبقه ای انتخاب شد. برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه های استاندارد استفاده شد. پایایی پرسشنامه ها با روش آلفای کرونباخ به تایید رسید. در این پژوهش از روش های آماری توصیفی و استنباطی و برای تحلیل داده های پژوهش از مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار pls استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد رهبری اقتدارگرا از طریق فرهنگ دیوان سالار اثر مثبت و معنادار بر بی تفاوتی سازمانی کارکنان در دانشگاه لرستان دارد.کلید واژگان: بی تفاوتی سازمانی, رهبری اقتدارگرا, فرهنگ دیوان سالار, کارکنانThe purpose of this research is to investigate the impact of authoritarian leadership on the organizational indifference of employees with the mediating role of bureaucratic culture in Lorestan University. The current research is applied in terms of its purpose, which is included in descriptive survey research. The statistical population of the study was 360 employees of Lorestan Universit, based on Krejcie & Morgan's table, a sample of 186 people was selected by stratified random sampling. In order to measure the variables of the research, Standard questionnaires have been used. The reliability of the questionnaires was confirmed by Cronbach's alpha. In this research, descriptive and inferential statistical methods have been used and to analyze the research data, structural equation modeling and pls software have been used. The results of the research showed that authoritarian leadership through bureaucratic culture has a positive and significant effect on the organizational indifference of employees in Lorestan University.Keywords: Authoritarian Leadership, Organizational Indifference, Bureaucratic Culture, Employee
-
این پژوهش به بررسی تاثیر جهت گیری مسیر شغلی متنوع بر قابلیت استخدام پذیری کارکنان با نقش میانجی رفتارهای مسیر شغلی آینده نگرانه در شرکت های دانش بنیان استان لرستان می پردازد. پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی است که در زمره پژوهش های توصیفی پیمایشی قرار می گیرد. پژوهش از نظر شاخص زمانی از پژوهش های مقطعی به شمار می آید. جامعه آماری پژوهش کارکنان شرکت های دانش بنیان استان لرستان به تعداد 156 نفر می باشد. برای نمونه گیری از روش تمام شماری استفاده شده است. برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه جهت گیری مسیر شغلی متنوع بریسکو و همکاران (2006)، پرسشنامه قابلیت استخدام پذیری دیووس و سونز (2008) و پرسشنامه رفتارهای مسیر شغلی آینده نگرانه چاغتای (2019) استفاده شده است. پایایی پرسشنامه ها با روش آلفای کرونباخ به تایید رسید و برای تحلیل داده های پژوهش از مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار pls استفاده گردیده است. نتایج پژوهش نشان دهنده ی آن است که جهت گیری مسیر شغلی متنوع هم به صورت مستقیم و هم از طریق رفتارهای مسیر شغلی آینده نگرانه موجب افزایش قابلیت استخدام پذیری در شرکت های دانش بنیان استان لرستان می گردد.
کلید واژگان: جهت گیری مسیر شغلی متنوع, قابلیت استخدام پذیری, رفتارهای مسیر شغلی آینده نگرانه, سازمان های دانش بنیانThis study investigates the impact of protean career orientation on employability with the mediating role of proactive career behaviors in knowledge-based companies of Lorestan province. In terms of purpose, the present study is an applied descriptive-exploratory research.. The statistical population of the research is employee of knowledge-based companies of Lorestan province with 156 persons. A total number method has been used for sampling. In order to measure the variables of the research, Briscoe et al’s protean career orientation questionnaire (2006), De Vos and Soens’s employability (2008) and the proactive career behaviors of Chughtai's (2019) have been used. The reliability of the questionnaires was confirmed by Cronbach's alpha and for data analysis, structural equation modeling and PLS software were used. The results show that protean career orientation both directly and through proactive career behaviors increases the employability in knowledge-based companies in Lorestan province.The results show that protean career orientation both directly and through proactive career behaviors increases the employability in knowledge-based companies in Lorestan province.
Keywords: Protean Career Orientation, Employability, Proactive Career Behaviors, Knowledge-Based Organizations -
توجه ویژه به نیروی انسانی به عنوان اصلی ترین عامل ارتقای بهره وری در سازمان از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ به نحوی که هر عاملی که موجب بی تفاوتی و تلاش حداقلی افراد نسبت به اهداف سازمان می شود باید به سرعت شناسایی شود و مورد اصلاح قرار گیرد. از همین رو هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر خویشاوندسالاری بر بی تفاوتی سازمانی کارکنان با نقش میانجی سرمایه اجتماعی در سازمان های دولتی استان لرستان است. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی است که در زمره پژوهش های توصیفی از نوع همبستگی قرار می گیرد. جامعه آماری پژوهش تعداد 1331 نفر از کارکنان ادارات کل ستادی استان لرستان مستقر در شهر خرم آباد بودند. از این میان نمونه ای به تعداد 297 نفر به روش تصادفی طبقه ای از میان آن ها انتخاب شد. برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه های بی تفاوتی سازمانی دانایی فرد و همکارانش (1389)، سرمایه اجتماعی ناهاپیت و گوشال (1998)، و خویشاوندسالاری آراسلی و تامر (2008) استفاده شد. در این پژوهش روش های آماری توصیفی و استنباطی و برای تحلیل داده های پژوهش مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار pls به کار رفت. نتایج پژوهش نشان داد خویشاوندسالاری از طریق سرمایه اجتماعی دارای اثر مثبت و معنی دار بر بی تفاوتی سازمانی کارکنان در سازمان های دولتی استان لرستان است.کلید واژگان: بی تفاوتی سازمانی, خویشاوندسالاری, سازمان های دولتی, سرمایه اجتماعیPaying particular attention to human resources as the main factor in improving productivity in the organization is of particular importance so any factor that causes indifference and minimal effort of people toward the goals of the organization should be quickly identified and corrected. This study aimed to investigate the effect of nepotism on organizational indifference of employees with the mediating role of social capital in government organizations in Lorestan province. In terms of purpose, the present study is an application that falls into the category of descriptive correlational research. The study's statistical population was 1331 employees of general staff of Lorestan province based in Khorramabad city. According to the Morgan table, a sample size 297 was selected by stratified random sampling. To measure the variables of the research, Danaeifard et al’s organizational indifference (2010), Nahapiet & Ghoshal’s Social Capital (1998) and the nepotism of Arasli & Tumer 's (2008) have been used. Cronbach's alpha demonstrated the reliability of the questionnaires. In this research, descriptive and inferential statistical methods have been used, and to analyze the research data, structural equation modeling and PLS software have been used. The results showed that nepotism through social capital has a positive and significant effect on the administrative indifference of employees in government organizations of Lorestan province employees corporate indifference in Lorestan province government organizations.Keywords: Nepotism, Social capital, organizational indifference, Government Organizations
-
نشریه مدیریت بهره وری، پیاپی 67 (زمستان 1402)، صص 177 -208
بهره وری منابع انسانی از راهبردهای کلیدی و اساسی افزایش عملکرد و بقای سازمان های امروزی است. هدف این پژوهش بررسی تاثیر رهبری متواضعانه بر بهره وری منابع انسانی با نقش میانجی امنیت روانشناختی در دانشگاه لرستان بوده است. پژوهش حاضر ازنظر هدف،کاربردی است که در زمره پژوهش های علی قرار می گیرد. جامعه آماری پژوهش 440 نفر از کارکنان لرستان بوده که از میان آنها نمونه ای به حجم 205 نفر بر اساس جدول کرجسی و مورگان به روش تصادفی طبقه ای انتخاب گردیده است. برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه های رهبری متواضعانه اونز و همکاران (2013)، امنیت روانشناختی کارملی و همکاران (2010) و بهره وری منابع انسانی هرسی و گلداسمیت (1980) استفاده شده است. پایایی پرسشنامه ها با روش آلفای کرونباخ به تایید رسید. در این پژوهش از روش های آماری توصیفی و استنباطی استفاده شده است و برای تحلیل داده های پژوهش از مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار pls استفاده گردیده است. نتایج پژوهش نشان داد که رهبری متواضعانه از طریق امنیت روانشناختی اثر مثبت و معنی داری بر بهره وری منابع انسانی در دانشگاه لرستان دارد.
کلید واژگان: رهبری, رهبری متواضعانه, امنیت روانشناختی, بهره وری منابع انسانیHuman resource productivity is one of the fundamental strategies to increase the performance and survival of today's organizations. Hence, the purpose of this study was to investigate the effect of humble leadership on human resource productivity with the mediating role of psychological security at Lorestan University. In terms of purpose, the present study is an applied research which is of the causal type. The statistical population of the study was 440 employees of Lorestan University, based on Krejcie and Morgan's table, from among whom a sample of 205 people was selected by stratified random sampling. In order to measure the variables of the research, Owens et al’s humble leadership (2013), Carmeli et al’s psychological security (2010) and Hersey and Goldsmith 's (1980) human resource productivity questionnaires have been used. The reliability of the questionnaires was confirmed by Cronbach's alpha. In this research, descriptive and inferential statistical methods have been used. Additionally, to analyze the research data, structural equation modeling and pls software have been employed. The findings demonstrated that humble leadership, when coupled with psychological security, exerts a positive influence on human resource productivity.
Keywords: Leadership, humble leadership, Psychological security, human resource productivity -
زمینه
در عصر حاضر، بر همگان آشکار شده که وجود نیروی انسانی خلاق و با انگیزه از موجبات پیشتازی اقتصادی سازمان ها و عقب نماندن آنها در عرصه رقابت است، باشند. در این بین عوامل مختلفی خلاقیت کارکنان را تحت تاثیر قرار می دهند که رهبری استثماری و بدبینی سازمانی از جمله آنها هستند.
هدفهدف از انجام این پژوهش بررسی رابطه رهبری استثماری با خلاقیت کارکنان با نقش میانجی بدبینی سازمانی در دانشگاه لرستان بود.
روشپژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی است و در زمره پژوهش های توصیفی-پیمایشی قرار می گیرد، از نظر فلسفه پژوهشی قیاسی است که بر مبنای پارادایم اثبات گرایی انجام شده و از نظر شاخص زمانی از پژوهش های مقطعی به شمار می آید. جامعه آماری پژوهش 440 نفر از کارکنان دانشگاه لرستان بوده که براساس جدول مورگان از میان آنها نمونه ای به حجم 205 نفر به روش تصادفی طبقه ای انتخاب گردید. برای جمع آوری داده های پژوهش از پرسشنامه رهبری استثماری اسچمید و همکاران (2019)، خلاقیت وانگ و همکاران (2013) و بدبینی سازمانی دیان و همکاران (1998) استفاده گردیده که پایایی آنها به وسیله ی آلفای کرونباخ مورد تایید قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شده است.
یافته هایافته های پژوهش نشان می دهد که رهبری استثماری رابطه منفی و معناداری با خلاقیت کارکنان و رابطه مثبت و معناداری با بدبینی سازمانی دارد، بدبینی سازمانی نیز رابطه منفی و معنی داری با خلاقیت کارکنان دارد، همچنین رهبری استثماری از طریق بدبینی سازمانی رابطه منفی و معنی داری با خلاقیت کارکنان دارد.
نتیجه گیریرهبران استثمارگر که با خودخواهی تمام، تمرکز بالایی بر دستیابی به اهداف شخصی خود دارند و در این مسیر از هیچ گونه تلاشی دریغ نمی ورزند، باعث ایجاد نارضایتی و احساس بدبینی سازمانی در کارکنان شده که این بدبینی سازمانی موجب می شود تا افکار منفی نسبت به سازمان و احساس ناامیدی و دلسردی در میان کارکنان افزایش بیابد که به تبع آن خلاقیت آنها کاهش پیدا می کند.
کلید واژگان: رهبری استثماری, بدبینی سازمانی, خلاقیت, دانشگاه لرستانContext:
In today's era, it has become clear to everyone that the existence of creative and motivated human resources is one of the reasons for the economic leadership of organizations and their not falling behind in the field of competition. Meanwhile, various factors affect the creativity of employees, which include exploitative leadership and organizational cynicism.
ObjectiveThe purpose of this research was to examine the relationship between exploitative leadership and employees' creativity with the mediating role of organizational cynicism in Lorestan University.Research
methodThe present descriptive-exploratory research is applied in terms of purpose and is based on the deductive research and positivism paradigm in term of philosophy. The statistical population of the study was 440 employees of Lorestan University. Based on Morgan's table, a sample of 205 people was selected by stratified random sampling. In order to measure the variables of the research, the (Schmid et al’s, 2019) exploative leadership Questionnaire, (Wang et al’s, 2013), creativity Questionnaire and the (Dean et al’s, 1998) organizational cynicism Questionnaire were used and Their reliability was confirmed by Cronbach's alpha. For data analysis, structural equations modeling and PLS software have been used.
FindingsFindings show that exploative leadership has a negative and significant relationship with employees' creativity and a positive and significant relationship with organizational cynicism, organizational cynicism has a negative and significant relationship with employees' creativity, also exploative leadership has a significant negative relationship with employees' creativity through organizational cynicism.
ConclusionExploitative leaders who, with all their selfishness, are highly focused on achieving their personal goals and do not spare any effort in this direction, have caused dissatisfaction and a feeling of organizational cynicism in employees, which causes negative thoughts towards The organization and the feeling of frustration and discouragement among the employees will increase, as a result of which their creativity will decrease.
Keywords: Exploative leadership, organizational cynicism, Creativity, Lorestan University -
هدف این پژوهش بررسی تاثیر کرونیسم سازمانی بر اهمال کاری کارکنان با نقش میانجی سرمایه اجتماعی در سازمان های دولتی استان لرستان بود. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی است که در زمره پژوهش های توصیفی از نوع همبستگی قرار می گیرد. جامعه آماری پژوهش تعداد 1331 نفر از کارکنان ادارات کل ستادی استان لرستان مستقر در شهر خرم آباد بودند که نمونه ای به تعداد 297 نفر به روش تصادفی طبقه ای از میان آن ها انتخاب شد. برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه های اهمال کاری کارکنان صفاری نیا و امیرخانی رازلیقی (1391)، سرمایه اجتماعی ناهاپیت و گوشال (1998)، و کرونیسم سازمانی آراسلی و تامر (2008) استفاده شد. پایایی پرسشنامه ها با روش آلفای کرونباخ به تایید رسید. در این پژوهش از روش های آماری توصیفی و استنباطی و برای تحلیل داده های پژوهش از مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار pls استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد کرونیسم سازمانی از طریق سرمایه اجتماعی دارای اثر مثبت و معنادار بر اهمال کاری کارکنان در سازمان های دولتی استان لرستان بوده است.
کلید واژگان: اهمال کاری, سازمان های دولتی, سرمایه اجتماعی, کرونیسم سازمانیThe purpose of this study was to investigate the effect of organizational cronyism on employee procrastination with the mediating role of social capital in government organizations in Lorestan province. In terms of purpose, the present study is an application that falls into the category of descriptive correlational research. The statistical population of the study was 1331 employees of general staff of Lorestan province based in Khorramabad city. According to the Morgan table, a sample size of 297 was selected by stratified random sampling. In order to measure the variables of the research, Saffarinia and Amirkhani Razligi’s employee procrastination questionnaire (2012), Nahapiet & Ghoshal’s Social Capital (1998) and the organizational cronyism of Arasli & Tumer 's (2008) have been used. The reliability of the questionnaires was confirmed by Cronbach's alpha. In this research, descriptive and inferential statistical methods have been used and to analyze the research data, structural equation modeling and pls software have been used. The results showed that organizational cronyism through social capital has a positive and significant effect on employee procrastination in government organizations of Lorestan province.
Keywords: Organizational Cronyism, Social capital, Procrastination, Government Organizations -
هدف
پژوهش حاضر با هدف طراحی و تبیین مدل سبک رهبری چابک با استفاده از رویکرد ساختاری تفسیری انجام گرفت.
روشاین پژوهش بر پایه پژوهش های آمیخته و به صورت کیفی وکمی در پارادیم قیاسی-استقرایی می باشد که از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ ماهیت و روش، توصیفی از نوع پیمایشی است. چامعه آماری پژوهش را در بخش کیفی و کمی 30 نفر از مدیران عالی و میانی شرکت های دانش بنیان استان لرستان تشکیل می دهند که بر اساس روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند. در بخش کیفی برای گردآوری اطلاعات از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد . ابزار گردآوری اطلاعات در بخش کمی نیز پرسشنامه است ک. در بخش کیفی، داده های حاصل از مصاحبه با استفاده از نرم افزار Atlas.ti و روش کدگذاری تحلیل شد. در بخش کمی پژوهش نیز با استفاده از نرم افزار Matlab و روش مدلسازی ساختاری تفسیری مدل نهایی پژوهش تدوین و ارایه شد.
یافته هایافته های پژوهش نشان دهنده شاخص ها و مولفه های سبک رهبری چابک در شرکت های دانش بنیان است. به این ترتیب، یافته های پژوهش مشتمل بر شناسایی 22 شاخص سبک رهبری چابک در پنج سطح (اول، دوم، سوم، چهارم و پنجم) و در قالب مدل نهایی، تشریح شده است.
نتیجه گیریفعالیت شرکت های دانش بنیان حضور رهبران چابکی را می طلبد که با قدرت انعطاف پذیری و آگاهی محیطی بالا و توانایی تصمیم گیری منطقی و موثر در محیط پیچیده، بی ثبات و به سرعت در حال تغییر سازمان های دانش بنیان بتوانند این سازمان ها را با عبور از سیر تحولات و دگرگونی های تکان دهنده به موفقیت برسانند.
کلید واژگان: رهبری, چابکی, رهبری چابک, سازمان های دانش بنیانObjectiveThe aim of this study was to design and explain an agile leadership style model using an interpretive structural approach.
MethodsThis research is based on mixed research and qualitatively and quantitatively in the deductive-inductive paradigm, which is applied in terms of purpose and descriptive in terms of nature and method. The statistical population of the research in the qualitative and quantitative part consists of 30 senior and middle managers of knowledge-based companies in Lorestan province who have been selected based on purposive sampling method. In the qualitative section, semi-structured interviews were used to collect data, the validity and reliability of which were confirmed using CVR and Kapai-Cohen test. The data collection tool in the quantitative part is a questionnaire which validity and reliability were examined using content validity
ResultsThe research results show the indicators and components of agile leadership style in knowledge-based companies. Thus, the research findings include the identification of 22 agile leadership style indicators at five levels (first, second, third, fourth and fifth) and are described in the final model.
ConclusionThe operation of knowledge-based companies in a change-rich environment that requires rapid response and appropriate adaptation to these changes requires the presence of agile leaders with unparalleled flexibility and environmental awareness and the ability to make rational and effective decisions in a complex environment. Stable and rapidly changing knowledge-based organizations can bring these organizations to the shore of success by going through dramatic changes and transformations.
Keywords: Leadership, Agility, Agile Leadership, Knowledge Based Organizations -
پژوهش حاضر با هدف شناسایی و اولویت بندی پیشایندها و پسایندهای سبک رهبری متواضعانه مدیران مدارس متوسطه شهرستان خرم آباد با استفاده از روش دلفی فازی صورت پذیرفت. این پژوهش از نوع پژوهش های آمیخته با رویکرد کمی و کیفی در پارادایم استقرایی است که از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ ماهیت و روش، اکتشافی متوالی است. جامعه آماری پژوهش مدارس متوسطه شهرستان خرم آباد می باشند که 25 نفر از مدیران آنها بر اساس اصل کفایت نظری و با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند. در بخش کیفی برای گردآوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد . در بخش کمی برای گرد آوری داده ها از پرسشنامه دلفی استفاده شد که روایی و پایایی آن با استفاده از روایی محتوا و آزمون مجدد تایید شد و با استفاده از روش دلفی فازی اولویت بندی پیشایندها و پسایندهای سبک رهبری متواضعانه انجام گرفت و مهم ترین عوامل و پیامدهای آن مشخص گردید. نتایج پژوهش نشان دهنده آن است که از میان پیشایندهای رهبری متواضعانه، رها کردن منیت، پذیرش اشتباهات، قدردانی و تشکر از دیگران، خلوص و انتقاد پذیر بودن مهم ترین عوامل هستند. همچنین از میان پسایندهای رهبری متواضعانه، بهبود کیفیت تدریس معلمان، بهبود اثربخشی و کارایی، افزایش خلاقیت و نوآوری، ارتقاء مشارکت پذیری و مشارکت جویی و معلمان پرشور و با انگیزه نیز مهم ترین پیامدهای این سبک رهبری در مدارس متوسطه شهرستان خرم آباد می باشند.کلید واژگان: تواضع و فروتنی, سبک رهبری متواضعانه, رویکرد دلفی فازی, روش اکتشافی متوالیThe aim of this study was to identify and prioritize the antecedents and consequences of humble leadership style of high school principals in Khorramabad city using fuzzy Delphi method. This research is a type of research mixed with a quantitative and qualitative approach in the inductive paradigm, which is applied in terms of purpose and exploratory in terms of nature and method. The statistical population of the study is high schools in Khorramabad city, 25 of which have been selected based on the principle of theoretical adequacy and using purposive sampling method. In the qualitative part, a semi-structured interview was used to collect information, the validity and reliability of which were confirmed using CVR coefficient and Kappa-Cohen test, and the data obtained from the interview were analyzed using Atlas.ti software and coding method. And the antecedents and consequences of the modest leadership style were identified. In the quantitative part, a pairwise comparison questionnaire was used to collect information, the validity and reliability of which were confirmed by content validity and retesting and the most important factors and consequences were identified. The results show that among the antecedents of humble leadership, abandoning selfishness, accepting mistakes, appreciating and thanking others, sincerity and being critical are the most important factors, Increasing creativity and innovation, promoting participation and seeking participation and passionate and motivated teachers are also the most important consequences of this leadership style in high schools in Khorramabad.Keywords: Leadership, Humility, Humble Leadership, Delphi Fuzzy
-
پژوهش حاضر با هدف شناسایی و تبیین اثرگذارترین و اثرپذیرترین مولفه های موثر بر سبک رهبری چابک انجام گرفت. این پژوهش از نوع پژوهش های آمیخته با رویکرد کیفی و کمی در پارادایم استقرایی است که از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ ماهیت و روش، توصیفی از نوع پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش مدیران شرکت های دانش بنیان در استان لرستان هستند که 30 نفر از خبرگان آنها بر اساس اصل کفایت نظری و با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند. در بخش کیفی برای گردآوری اطلاعات از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد که روایی و پایایی آن با استفاده از ضریب CVR و آزمون کاپای- کوهن تایید شد و داده ها با استفاده از نرم افزار Atlas.ti و روش کدگذاری تحلیل و عوامل موثر بر سبک رهبری چابک شناسایی شدند. در بخش کمی برای گردآوری داده ها از پرسشنامه مقایسه زوجی استفاده شد. روایی و پایایی آن با استفاده از روایی محتوا و آزمون مجدد تایید شد و با استفاده از روش دیمتل فازی اثرگذارترین و اثرپذیرترین مولفه های موثر بر سبک رهبری چابک شناسایی شدند. نتایج پژوهش نشان دهنده آن است که مولفه های انعطاف پذیری بالا، مهارت های ارتباطی بالا، ریسک پذیر و آینده نگر بودن اثرگذارترین و مولفه های خوش رو و گشاده رو بودن، روابط اجتماعی قوی و تفکر خلاقانه اثرپذیرترین مولفه های موثر بر سبک رهبری چابک می باشند.کلید واژگان: رهبری, چابکی, رهبری چابک, سازمان های دانش بنیانAim and Introduction. Organizations to get distance of environmental challenges and maintain competitiveness, past approaches and solutions lost need to use the capability and the current environment that requires new paradigms and perspectives. Therefore, agility is a strategic and new weapon to take advantage of potential opportunities as well as positively deal with environmental threats [20]. Agility almost rejects the old ways of doing things that fit the traditional operating conditions and emphasizes the approach that in a highly competitive environment, organizations need to be very flexible and very sensitive to change. [26]. On the other hand, research shows that 46% of the failures of organizations in making changes, organizational improvement and overall adaptation to environmental conditions, are due to incorrect leadership style [8]. Today, managing and leading advanced and complex organizations such as knowledge-based organizations in a highly dynamic and changing environment requires leaders who have the ability to adopt flexible and adaptable strategies based on external and internal dynamics, and from a broader perspective to Recognize and evaluate different conditions and respond quickly to these conditions. Leaders who have the adaptability and flexibility to lead in challenging and unpredictable situations [29]. In the management and leadership literature, these leaders known as agile leaders. Therefore, the aim of this study was to identify and explain the most effective and efficient components affecting agile leadership style using Fuzzy Dematel method.Methodology. This research is a type of research mixed with a qualitative and quantitative approach in the inductive paradigm, which applied in terms of purpose and descriptive-survey in terms of nature and method. The statistical population of the research was the managers of knowledge-based companies in Lorestan Province, about thirty experts selected according to purposive sampling method. In the qualitative part, a semi-structured interview used to collect information, the validity and reliability of which confirmed using CVR coefficient and Kappa-Cohen test, and the data obtained from the interview were analyzed using Atlas.ti software and coding method. Factors affecting agile leadership style identified. In the quantitative part, a pairwise comparison questionnaire was used to collect information, the validity and reliability of which were confirmed by content validity and retesting , and the most effective and influential components affecting agile leadership style were identified using the Fuzzy Dematel methodFindings. Factors affecting agile leadership style in knowledge-based organizationsincluding high flexibility, high communication skills, risk-taking and foresight, intellectual curiosity, high emotional intelligence, insight and having Broad vision, criticism and strong will and perseverance are in the cause group, which shows the importance and great impact of these factors on other parameters affecting the formation of agile leadership in knowledge-based organizations. In addition, cheerfulness and openness, strong social relationships, creative thinking, a relationship with respect, striving for self-improvement and employees, a relationship with support, empathy and intimacy, self-motivation and injecting passion and enthusiasm into employees, resilience High and belief in the abilities of themselves and employees are among the most effective parameters in the formation of agile leadership. In fact, these parameters are much more influential than other factors.Discussion and Conclusion. Leadership style is not only one of the key factors that determine the growth or failure of the organization, but also considered to determine the strategies that govern it [19]. In fact, leadership is the most important factor in the continuation of life and success in the organization and is a fulcrum around which all other variables interact [53]. One of the reasons for the vital importance of leadership in the organization is its strong influence on the behavior of followers, so that it is claimed that the role of leadership in the organization determines the difference between great success or complete failure [18]. Undoubtedly, the key to the success and growth of social organizations and enterprises is the result of the effectiveness and positive actions of their leaders (54). Therefore, the activity of knowledge-based companies in an environment full of change that requires rapid response and appropriate adaptation to these change, requires the presence of agile leaders with high flexibility and environmental awareness and the ability to make rational and effective decisions in complex, unstable and unstable environments. Rapidly changing knowledge-based organizations can bring these organizations to shore of success by undergoing dramatic changes and transformations. Agile leaders who have the necessary emotional intelligence and skills and can promote effective cooperation and teamwork in the organization by communicating effectively and understanding the feelings of employees to guide their organization well in difficult situations and uncertainties and high complexities.Keywords: leadership, Agility, Agile Leadership, Knowledge Based Organizations
-
هدف
پژوهش حاضر با هدف شناسایی و اولویت بندی پیشایندها و پسایندهای سبک رهبری چابک با استفاده از روش دلفی فازی صورت پذیرفت.
طراحی/ روش شناسی/ رویکرداین پژوهش از نوع پژوهش های آمیخته با رویکرد کیفی و کمی در پارادایم استقرایی است که از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ ماهیت و روش، اکتشافی است. جامعه آماری پژوهش شرکت های دانش بنیان در استان لرستان هستند که 30 نفر از خبرگان آنها بر اساس اصل کفایت نظری و با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی مصاحبه و در بخش کمی پرسشنامه بود.
یافته های پژوهشنتایج پژوهش نشان دهنده آن است که از میان پیشایندهای رهبری چابک، انعطاف پذیری، مهارت تفکر خلاقانه، قابلیت مدیریت ذی نفعان، شخصیت یادگیرنده، آگاهی محیطی بالا و سواد دیجیتال مهم ترین عوامل هستند. همچنین از میان پسایندهای رهبری چابک، چابکی سازمان، افزایش رضایت مندی و تعهد کارکنان، افزایش رضایت مندی و تعهد مشتریان، ترویج تفکر خلاقانه و پرهیز از سکون، اشاعه فرهنگ یادگیری مداوم و افزایش کارایی و اثربخشی سازمان نیز مهم ترین پیامدهای این سبک رهبری در سازمان های دانش بنیان می باشند.
محدودیت ها و پیامدهااز جمله محدودیت های پژوهش به دسترسی دشوار به اعضای نمونه و زمان بر بودن جمع آوری اطلاعات از آنها، همچنین کم بودن ادبیات و مبانی نظری مرتبط با سبک رهبری چابک اشاره کرد.
پیامدهای عملیشناسایی و اولویت بندی پیشایندها و پسایندهای سبک رهبری چابک.
ابتکار یا ارزش مقالهرهبری چابک یک مفهوم نو و جدید در ادبیات رهبری و مدیریت است و پژوهش های انجام شده در این زمینه در داخل کشور بسیار اندک است، از این رو پژوهش حاضر با شناسایی عوامل موثر بر این سبک رهبری و پیامدهای آن هم د مبنایی برای پژوهش های آینده قرار گیرد و هم راهنمایی برای رهبران و مدیران سازمان های دانش بنیان برای به کارگیری مناسب این سبک رهبری باشد.
کلید واژگان: رهبری, چابکی, رهبری چابک, سازمان های دانش بنیانPurposeThe aim of this study is to identify and prioritize the antecedents and consequences of agile leadership style using fuzzy Delphi method.
Design/Methodology/ApproachThis research is a type of mixed research with a qualitative and quantitative approach in the inductive paradigm, which is applied in terms of purpose and descriptive-survey in terms of nature and method. The statistical population of the research was knowledge-based companies in Lorestan Province, from which 30 experts were selected according to purposive sampling method. Data collection tools were in the qualitative part of the interview and in the quantitative part of the questionnaire.
Research FindingsThe results show that among the precedents of agile leadership, flexibility, creative thinking skills, stakeholder management ability, learner personality, high environmental awareness and digital literacy are the most important factors. Organizational Agility, increasing Employee satisfaction and commitment, increasing customer satisfaction and commitment, promoting creative thinking and avoiding stagnation, spreading the culture of continuous learning and increasing the efficiency and effectiveness of the organization are the most important consequences of this leadership style in knowledge-based organizations.Limitations & Consequences: Research limitations include difficult access to sample members and the time it takes to collect information from them, as well as the lack of literature and theoretical foundations related to agile leadership style.
Practical ConsequencesIdentifying and prioritizing the antecedents and consequences of agile leadership Style.Innovation or value of the Article: Agile leadership is a new concept in the leadership and management literature and research in this field is very limited in the country, so the present study by identifying the factors affecting this leadership style and its consequences, can also be a basis for further research and provide guidance for leaders and managers of knowledge-based organizations to make appropriate use of this leadership style.
Keywords: Leadership, Agility, Agile Leadership, Knowledge Based Organizations -
مقدمه
رفتارهای شهروندی سازمانی رفتارهای فرانقشی هستند که باعث بهبود اثربخشی سازمان می شوند. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر سرپرستی توهین آمیز بر رفتارهای شهروندی سازمانی پرستاران با نفش میانجی خستگی عاطفی در بیمارستان شهدای عشایر خرم آباد بود.
روش کارپژوهش حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و از حیث جمع آوری داده ها از نوع تحقیقات توصیفی از شاخه مطالعات میدانی به شمار می آید که روش انجام آن به صورت پیمایشی بود. جامعه آماری پژوهش تعداد 230 نفر از پرستاران شاغل در بیمارستان شهدای عشایر خرم آباد بود که بر اساس جدول کرجسی و مورگان حجم نمونه ای به تعداد 140 نفر به روش تصادفی طبقه ای از میان آن ها انتخاب گردید. برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه ای که شامل سه بخش سرپرستی توهین آمیز، خستگی عاطفی و رفتارهای شهروندی سازمانی بود، استفاده شده است. پایایی پرسشنامه با استفاده از روش آلفای کرونباخ و روایی آن با استفاده از روایی همگرا به تایید رسید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار Spss و PLS استفاده شده است.
یافته ها:
نتایج نشان دهنده این است که در سطح اطمینان 95 درصد سرپرستی توهین آمیز اثر منفی و معنی داری بر رفتارهای شهروندی سازمانی پرستاران دارد و خستگی عاطفی در رابطه سرپرستی توهین آمیز و رفتارهای شهروندی سازمانی پرستاران نقش میانجی دارد.
نتیجه گیریبا توجه به یافته ها می توان گفت سرپرستی توهین آمیز به صورت مستقیم روابط سرپرست-پرستار را مختل کرده که به دنبال این اختلال خستگی عاطفی پرستاران افزایش یافته و سطح انجام رفتارهای شهروندی سازمانی در آنها کاهش می یابد.
کلید واژگان: سرپرستی توهین آمیز, خستگی عاطفی, رفتارهای شهروندی سازمانی, پرستارانIntrouduction:
Organizational citizenship behaviors are extra-role behaviors that improve the effectiveness of the organization.The aim of this study was to investigate the effect of abusive supervision on nurses' organizational citizenship behaviors with the mediating role of emotional exhaustion, in Khorramabad Shohadaye Ashayer Hospital.
Materials and MethodsThe present study is a descriptive research in the field of field studies in terms of applied purpose and in terms of data collection, the method of which was survey. The statistical population of the study was 230 nurses working in Khorramabad Shohadaye Ashayer Hospital. Based on Krejcie and Morgan table, a sample size of 140 people was selected by stratified random sampling method. To measure the variables of the research, a questionnaire was used which included three sections of abusive supervision, emotional exhaustion and organizational citizenship behaviours. The reliability of the questionnaire was confirmed using Cronbach's alpha method and its validity was confirmed using convergent validity. For data analysis, structural equation modeling and Spss and PLS software have been used.
ResultsThe results show that at the 95% confidence level, abusive supervision has a negative and significant effect on nurses' organizational citizenship behaviours and emotional exhaustion has a mediating role in relation to abusive supervision and nurses' organizational citizenship behaviours.
ConclusionAccording to the findings, it can be said that abusive supervision directly disrupts the supervisor-nurse relationship, which leads to an increase in nurses' emotional exhaustion and a decrease in the level of organizational citizenship behaviors.
Keywords: Abusive supervision, Emotional exhaustion, Organizational citizenship behaviors, Nurses -
زمینه و هدف
نامرییشدن کارکنان، بحرانی است که اکثر سازمان ها به ویژه سازمان های دولتی با آن روبرو هستند. هدف این پژوهش، بررسی تاثیر کرونیسم سازمانی بر نامرییشدن کارکنان با نقش میانجی نقض قرارداد روانشناختی در سازمان های دولتی استان لرستان بوده است.
روشپژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی بوده که در زمره پژوهش های توصیفی از نوع همبستگی قرار می گیرد. جامعه آماری پژوهش، تعداد هزاروسیصدوسیویک نفر از کارکنان ادارههای کل ستادی استان لرستان مستقر در شهر خرمآباد بودند که از این میان، نمونه ای به تعداد دویستونودوهفت نفر، بهروش طبقه ای از میان آنها انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای پژوهش، از پرسشنامه های کارکنان نامریی محمدیاری و همکاران (1396)، نقض قرارداد روانشناختی رابینسون و موریسون (2000) و کرونیسم سازمانی آراسلی و تامر (2008) استفاده شده است. پایایی پرسشنامه ها با روش آلفای کرونباخ، به تایید رسیده است. در این پژوهش، برای تحلیل داده های پژوهش، از الگوسازی معادلههای ساختاری و نرم افزار پیالاس استفاده شده است.
یافته هایافته های پژوهش، نشان داد که کرونیسم سازمانی از طریق نقض قرارداد روانشناختی، اثر مثبت و معنی داری بر نامرییشدن کارکنان در سازمان های دولتی استان لرستان داشته است.
نتایجهنگامی که کارکنان، بی عدالتی و تبعیض ناشی از کرونیسم سازمانی را درک کرده و عدم تعادل بین تلاش ها و پاداش های خود را احساس می کنند، بیاراده تر و بی پاسخ تر شده و تمایلی به بهکارگیری توان و انرژی خود، برای انجام وظایفشان نخواهند داشت و خودبهخود، برای ایجاد تعادل در قبال نادیده انگاشتهشدن توسط سازمان، بهسمت نامرییشدن حرکت می کنند.
کلید واژگان: کرونیسم سازمانی, نقض قرارداد روان شناختی, کارکنان نامرئی, سازمان های دولتیJournal of Development of Logistics and Human Resoure Management, Volume:17 Issue: 64, 2022, PP 133 -160The purpose of this study was to investigate the effect of organizational cronyism on invisibility of employees with the mediating role of Psychological Contract Violation in government organizations in Lorestan province. In terms of purpose, the present study is an application that falls into the category of descriptive correlational research. The statistical population of the study was 1331 employees of general staff of Lorestan province based in Khorramabad city. According to the Morgan table, a sample size of 297 was selected by stratified random sampling. In order to measure the variables of the research, Mohammad Yari et al's invisible employee questionnaire (2018), Robinson & Morrison’s Psychological Contract Violation (2000) and the organizational cronyism of Arasli & Tumer 's (2008) have been used. The reliability of the questionnaires was confirmed by Cronbach's alpha. In this research, descriptive and inferential statistical methods have been used and to analyze the research data, structural equation modeling and pls software have been used. The results showed that organizational cronyism through Psychological Contract Violation has a positive and significant effect on invisibility of employees in government organizations of Lorestan province.
Keywords: Organizational Cronyism, Psychological Contract Violation, Invisibl employee, Government Organizations -
مقدمه
شیوع جهانی ویروس کویید 19 و اجرای محدودیت های ناشی از آن باعث ترس و اضطراب زیادی در افراد جامعه شده که این مسیله این بهنوبه خود مشکلات روانشناختی عدیده ای در پی داشته است. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر ترس از کووید19 بر بهزیستی روانشناختی کارکنان با نقش میانجی ناامنی شغلی و تعدیلگر ذهن آگاهی در دانشگاه علوم پزشکی لرستان بود.
مواد و روش هاپژوهش حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و از حیث جمع آوری داده ها از نوع تحقیقات توصیفی از شاخه مطالعات میدانی به شمار می آید که روش انجام آن به صورت پیمایشی بود. جامعه آماری پژوهش تعداد 320 نفر از کارکنان دانشگاه علوم پزشکی استان لرستان بود که بر اساس جدول کرجسی و مورگان حجم نمونهای به تعداد 175 نفر به روش تصادفی طبقهای از میان آنها انتخاب گردید. برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه ای که شامل چهار بخش ترس از کووید19، بهزیستی روانشناختی، ناامنی شغلی و ذهن آگاهی بود، استفاده شده است. پایایی پرسشنامه با استفاده از روش آلفای کرونباخ و روایی آن با استفاده از روایی همگرا به تایید رسید. برای تجزیه و تحلیل دادهها از مدلسازی معادلات ساختاری و نرمافزار Spss و PLS استفاده شده است.
یافته هانتایج نشاندهنده این است که در سطح اطمینان 95 درصد ترس از کووید19 اثر منفی و معنی داری بر بهزیستی روانشناختی کارکنان دارد (316/0- =β ؛P<0/05)؛ بعلاوه ترس از کووید19 از طریق ناامنی شغلی نیز اثر منفی و معنی داری بر بهزیستی روانشناختی کارکنان دارد (324/0- =β ؛P<0/05)؛ همچنین ذهن آگاهی در رابطه ترس از کووید19 و بهزیستی روانشناختی کارکنان نقش تعدیلگر دارد (069/0- =β ؛P<0/05).
بحث و نتیجه گیریبا توجه به یافته ها می توان گفت که ترس از کووید19 نقش بارزی در کاهش بهزیستی روانشناختی کارکنان از طریق ایجاد ناامنی شغلی دارد، در این میان مولفه ذهن آگاهی نیز در رابطه ترس از کووید19 و بهزیستی روانشناختی نقش تعدیلگر دارد، به عبارتی کارکنانی که از ذهن آگاهی بالاتری برخوردار هستند کمتر دچار کاهش بهزیستی روانشناختی ناشی از ترس از کووید19 می شوند، لذا نیاز است با تقویت ذهن آگاهی در کارکنان که یک مولفه آموزش پذیر نیز می باشد ترس از کووید19 را در آنها کاهش داد.
کلید واژگان: ترس از کووید 19, بهزیستی روانشناختی, ناامنی شغلی, ذهن آگاهیBackgroundThe global prevalence of COVID-19 virus and the implementation of the resulting restrictions have caused a great deal of fear and anxiety in the community, which in turn has led to many psychological problems. The aim of this study was to investigate the effect of fear of Covid 19 on psychological well-being of employees with the mediating role of job insecurity and moderator of mindfulness in Lorestan University of Medical Sciences.
Materials and MethodsThe present study is a descriptive research in the field of field studies in terms of applied purpose and in terms of data collection, the method of which was survey. The statistical population of the study was 320 employees of Lorestan University of Medical Sciences. Based on Krejcie and Morgan table, a sample size of 175 people was selected by stratified random sampling method. To measure the variables of the research, a questionnaire was used which included four sections of fear of Covid 19, psychological well-being, job insecurity and mindfulness . The reliability of the questionnaire was confirmed using Cronbach's alpha method and its validity was confirmed using convergent validity. For data analysis, structural equation modeling and Spss and PLS software have been used.
ResultsThe results show that at the 95% confidence level, fear of Covid 19 has a negative and significant effect on the psychological well-being of employees (β = -0.316; P <0.05); In addition, fear of Covid 19 through job insecurity has a negative and significant effect on employee psychological well-being (β = -0.324; P <0.05); Mindfulness also has a moderating role in the relationship between fear of Covid 19 and psychological well-being of employees (β = -0.069; P <0.05).
ConclusionAccording to the findings, it can be said that fear of Covid 19 has a significant role in reducing psychological well-being of employees by creating job insecurity, Meanwhile, the component of mindfulness also has a moderating role in the relationship between fear of Covid 19 and psychological well-being, In other words, employees with higher mindfulness are less likely to experience a decrease in psychological well-being due to fear of Covid 19, so it is necessary to reduce the fear of Covid 19 in employees by strengthening mindfulness, which is also a trainable component.
Keywords: Fear of Covid 19, Psychological well-being, Job insecurity, Mindfulness -
یافته
نتایج پژوهش نشان دهنده آن است که رهبری اقتدارگرا هم به صورت مستقیم و هم از طریق فرهنگ بروکراتیک بر کاهش استعداد پروتیین کارکنان دوایر تحقیق و توسعه در شرکت های دارویی با مالکیت دولتی تاثیر می گذارد.
نتیجه گیرینتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده های تحقیق نشان دهنده این بود که رهبران اقتدارگرا کارکنان را مانند تیوری x مک گریگور ذاتا تنبل و مسیولیت گریز می دانند و سعی می کنند با ایجاد فرهنگی بروکراتیک در سازمان آنان را تحت کنترل شدید خود دربیاورند. در چنین محیطی هیچگونه تنوع طلبی کاری و ارتقاء مهارت و دانش بیش از حد نیاز ارج نهاده نمی شود و هرگونه تلاش خارج از استاندارهای تعیین شده موجب مجازات شدیدی می گردد. لذا بطور قطع روند پرورش استعداد پروتیین در چنین سازمانی به شدت روندکاهشی به خود می گیرد و حتی اگر فردی جدای از اهداف سازمانی جهت گیری مسیر شغلی پروتیین را سرمشی خود قرار دهد یا با مجازات های شدید روبه رو خواهد شد یا زمینه خروج خود از سازمان را به صورت ناخواسته فراهم آورده است.
کلید واژگان: رهبری اقتدارگرا, فرهنگ بروکراتیک, استعداد پروتئینbureaucratic culture on the reduction of protein talent of R&D staff in state-owned pharmaceutical companies. Conclusion The results of the analysis of the research data show that authoritarian leaders consider employees as inherently lazy and responsible as the X-McGregor theory and try to bring about bureaucratic culture in their organization under their strict control. . In such an environment, no diversification of work and promotion of excessive skill and knowledge are required, and any effort beyond the established standards will result in severe penalties. Therefore, the process of nurturing protein talent in such an organization is definitely going downhill, and even if one sets his or her career path apart from organizational goals, he or she will face severe penalties or be forced out of the organization. Unwittingly provided.
Keywords: Authoritative leadership, bureaucratic culture, protein talent -
مجله ارگونومی، سال نهم شماره 4 (زمستان 1400)، صص 136 -146زمینه و هدف
گسترش روزافزون ویروس کووید19 به عنوان یک بیماری فراگیر و مراجعه بیش از حد بیماران ناشی از این ویروس به بیمارستان ها منجر به پیامدهای منفی روانی در پرستاران به عنوان کسانی که در خط مقدم مبارزه با این ویروس هستند، شده است. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر ترس از کووید19 بر بهزیستی روان شناختی پرستاران با نفش تعدیل گر تاب آوری در بیمارستان شهدای عشایر خرم آباد بود.
روش کارپژوهش حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و از حیث جمع آوری داده ها از نوع تحقیقات توصیفی از شاخه مطالعات میدانی به شمار می آید که روش انجام آن به صورت پیمایشی بود. جامعه آماری پژوهش تعداد 230 نفر از پرستاران شاغل در بیمارستان شهدای عشایر خرم آباد بود که بر اساس جدول کرجسی و مورگان حجم نمونه ای به تعداد 140 نفر به روش تصادفی طبقه ای از میان آن ها انتخاب گردید. برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه ای که شامل سه بخش ترس از کووید19، بهزیستی روا ن شناختی و تاب آوری بود، استفاده شده است. پایایی پرسش نامه با استفاده از روش آلفای کرونباخ و روایی آن با استفاده از روایی همگرا به تایید رسید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار Spss و PLS استفاده شده است.
یافته هانتایج نشان دهنده این است که در سطح اطمینان 95 درصد ترس از کووید19 اثر منفی و معنی داری بر بهزیستی روان شناختی پرستاران دارد (509/0 - =β ؛P<0/05) و تاب آوری در رابطه ترس از کووید19 و بهزیستی روان شناختی پرستاران نقش تعدیل گر دارد (225/0 - =β ؛P<0/05).
بحثبا توجه به یافته ها می توان گفت که ترس از کووید19 نقش بارزی در کاهش بهزیستی روان شناختی پرستاران دارد و در این میان پرستاران با تاب آوری بالاتر، کاهش بهزیستی روان شناختی کمتری نسبت به پرستاران با تاب آوری پایین تر دارند.
کلید واژگان: ترس از کووید19, بهزیستی روان شناختی, تاب آوری, پرستارانJournal of Ergonomics, Volume:9 Issue: 4, 2022, PP 136 -146IntroductionThe aim of this study was to investigate the effect of Fear of COVID‑19 on psychological well-being in nurses with the moderating role of Resilience, in Khorramabad Shohadaye Ashayer Hospital.
MethodsThe present study is descriptive research in the field of field studies in terms of applied purpose and in terms of data collection, the method of which was the survey. The statistical population of the study was 230 nurses working in Khorramabad Shohadaye Ashayer Hospital. Based on Krejcie and Morgan's table, a sample size of 140 people was selected by stratified random sampling method. To measure the variables of the research, a questionnaire was used which included three sections of Fear of COVID‑19, psychological well-being and Resilience. The reliability of the questionnaire was confirmed using Cronbach's alpha method and its validity was confirmed using convergent validity. For data analysis, structural equation modeling and Spss and PLS software have been used.
ResultsThe results show that at the 95% confidence level, Fear of COVID‑19 has a negative and significant effect on nurses' psychological well-being (P<0/05; =β-0/509) and Resilience has a moderating role in relation to Fear of COVID‑19 and psychological well-being (P<0/05; =β-0/225).
ConclusionAccording to the findings, it can be said that fear of Covid 19 has a significant role in reducing the psychological well-being of nurses, and among them, nurses with higher resilience have less psychological well-being than nurses with lower resilience.
Keywords: Fear of COVID‑19, Psychological well-being, Resilience, Nurses -
زمینه و هدف
پژوهش حاضر، به بررسی رابطه رهبری مثبت گرا و افشاگری در سازمان، با نقش میانجی ارعاب روان شناختی کارکنان در دانشگاه لرستان، می پردازد. این پژوهش، از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ روش و ماهیت، توصیفی-پیمایشی است.
روشجامعه آماری پژوهش، 440 نفر از کارکنان دانشگاه لرستان بوده که بر اساس جدول مورگان، از میان آن ها نمونه ای به حجم 205 نفر، به روش تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسش نامه بود که روایی و پایایی آن به وسیله آزمون های آماری مناسب، مورد تایید قرار گرفت. هم چنین برای تجزیه وتحلیل داده ها، از الگوسازی معادله های ساختاری و نرم افزارSmart Pls استفاده شده است.
یافته هایافته های پژوهش، نشان می دهد که رهبری مثبت گرا، رابطه منفی و معناداری با ارعاب روان شناختی و رابطه مثبت و معناداری با افشاگری کارکنان دارد. ارعاب روان شناختی نیز، رابطه منفی و معناداری با افشاگری کارکنان داشت. هم چنین این متغیر، دارای نقش میانجی، در رابطه رهبری مثبت گرا و افشاگری کارکنان بود.
نتایجنتایج پژوهش، حاکی از آن است که رهبران مثبت گرا، با اعمال و رفتار خود، نقش مهمی در بیدارکردن وجدان کاری، صدای سازمانی و القای حس اعتماد و امنیت روان شناختی به کارکنان دارند و باعث می شوند آن ها بدون ترس از عواقب افشاگری، تخلف ها و انحراف های سازمانی را گزارش دهند.
کلید واژگان: رهبری, رهبری مثبتگرا, ارعاب روانشناختی, افشاگریJournal of Development of Logistics and Human Resoure Management, Volume:17 Issue: 63, 2022, PP 1 -26The aim of this study was to investigate the relationship between positive leadership and Whistleblowing in the organization with the mediating role of psychological intimidation of employees in Lorestan University. The research is applied in terms of purpose and descriptive-survey in terms of method and nature. The statistical population of the study was 440 employees of Lorestan University. Based on Morgan's table, a sample of 205 people was selected by stratified random sampling. The data collection tool was a questionnaire whose validity and reliability were confirmed by appropriate statistical tests. For data analysis, structural equations modeling and Smart PLS software have been used. The findings show that positive leadership has a negative and significant relationship with psychological intimidation and a positive and significant relationship with employee Whistleblowing. Psychological intimidation also had a negative and significant relationship with employee Whistleblowing. This variable also had a mediating role in the relationship between positive leadership and employee Whistleblowing. The results show that positive leaders with their actions and behavior have an important role in awakening work conscience, organizational voice and instilling a sense of trust and psychological security in employees and make them to reportviolations and deviations of organizational without fear of the consequences of Whistleblowing.
Keywords: Leadership, Positive Leadership, Psychological Intimidation, Whistleblowing -
زمینه
سازمان ها برای ادامه حیات خود و باقی ماندن در عرصه رقابت نیازمند کارکنانی خلاق و نوآور هستند که پاسخگوی چالش های محیط اطراف خود باشند. در این بین عوامل مختلفی خلاقیت کارکنان را تحت تاثیر قرار می دهند که رهبری ماکیاولیستی و خستگی عاطفی از جمله آنها هستند.
هدفهدف از انجام این پژوهش بررسی نقش میانجی خستگی عاطفی در رابطه بین رهبری ماکیاولیستی و خلاقیت کارکنان در دانشگاه لرستان بود.
روشپژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی است و در زمره پژوهش های توصیفی-پیمایشی قرار می گیرد، از نظر فلسفه پژوهشی قیاسی است که بر مبنای پارادایم اثبات گرایی انجام شده و از نظر شاخص زمانی از پژوهش های مقطعی به شمار می آید. جامعه آماری پژوهش 440 نفر از کارکنان دانشگاه لرستان بوده که براساس جدول مورگان از میان آنها نمونه ای به حجم 205 نفر به روش تصادفی طبقه ای انتخاب گردید. برای جمع آوری داده های پژوهش از پرسشنامه رهبری ماکیاولیستی داهلینگ و همکاران (2009)، خلاقیت وانگ و همکاران (2013) و خستگی عاطفی ماسلاچ و جکسون (1981) استفاده گردیده که پایایی آنها به وسیله ی آلفای کرونباخ مورد تایید قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شده است.
یافته هایافته های پژوهش نشان می دهد که رهبری ماکیاولیستی رابطه منفی و معناداری با خلاقیت کارکنان و رابطه مثبت و معناداری با خستگی عاطفی دارد، خستگی عاطفی نیز رابطه منفی و معنی داری با خلاقیت کارکنان دارد، همچنین رهبری ماکیاولیستی از طریق خستگی عاطفی رابطه منفی و معنی داری با خلاقیت کارکنان دارد.
نتیجه گیرینتایج کلی پژوهش نشان دهنده این است که رهبران ماکیاولی با ترجیح دادن منافع شخصی خود بر منافع سازمانی و استفاده ابزاری از کارکنان برای رسیدن به اهداف خود باعث افزایش استرس و خستگی عاطفی کارکنان شده که به تبع آن خلاقیت کارکنان کاهش می باید.
کلید واژگان: رهبری ماکیاولیستی, خستگی عاطفی, خلاقیت, دانشگاه لرستانContextOrganizations need creative and innovative employees to meet the challenges of their environment in order to survive and stay competitive. In the meantime, various factors affect the employees' creativity, including Machiavellian leadership and emotional exhaustion.
ObjectiveThe purpose of this study was to investigate the mediating role of emotional exhaustion in the relationship between Machiavellian leadership and employees' creativity at Lorestan University.Research
methodThe present descriptive-exploratory research is applied in terms of purpose and is based on the deductive research and positivism paradigm in term of philosophy. The statistical population of the study was 440 employees of Lorestan University. Based on Morgan's table, a sample of 205 people was selected by stratified random sampling. In order to measure the variables of the research, the (Dahling et al’s, 2009) Machiavellian leadership Questionnaire, (Wang et al’s, 2013), creativity Questionnaire and the (Maslach & Jackson’s , 1981) emotional exhaustion Questionnaire were used and Their reliability was confirmed by Cronbach's alpha. For data analysis, structural equations modeling and PLS software have been used.
FindingsFindings show that Machiavellian leadership has a negative and significant relationship with employees' creativity and a positive and significant relationship with emotional exhaustion, emotional exhaustion has a negative and significant relationship with employees' creativity, also Machiavellian leadership has a significant negative relationship with employees' creativity through emotional exhaustion.
ConclusionThe overall results of the study show that Machiavelli leaders by increasing their personal interests over organizational interests and using tools as employees to achieve their goals increase employee stress and emotional fatigue, which in turn reduces employees' creativity.
Keywords: Machiavellian leadership, Emotional Exhaustion, Creativity, Lorestan University -
مقدمه
شغل پرستاری اساسا دارای ماهیتی استرس زا می باشد. در این بین شیوع ویروس همه گیر کرونا و انتشار سریع آن در سطح کشور باعث هجوم بیش از حد نرمال بیماران ناشی از این ویروس به بیمارستان ها و افزایش استرس کاری پرستاران شده است. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر استرس ابتلا به کرونا بر فرسودگی شغلی پرستاران با نفش تعدیل گر سرمایه روان شناختی در بیمارستان شهدای عشایر خرم آباد بود.
روش کارپژوهش حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و از حیث جمع آوری داده ها از نوع تحقیقات توصیفی از شاخه مطالعات میدانی به شمار می آید که روش انجام آن به صورت پیمایشی بود. جامعه آماری پژوهش تعداد 230 نفر از پرستاران شاغل در بیمارستان شهدای عشایر خرم آباد بود که بر اساس جدول کرجسی و مورگان حجم نمونه ای به تعداد 140 نفر به روش تصادفی طبقه ای از میان آن ها انتخاب گردید. برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه ای که شامل سه بخش استرس ابتلا به کرونا، فرسودگی شغلی و سرمایه روان شناختی بود، استفاده شده است. پایایی پرسشنامه با استفاده از روش آلفای کرونباخ و روایی آن با استفاده از روایی همگرا به تایید رسید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار Spss و PLS استفاده شده است.
یافته هانتایج نشان دهنده این است که در سطح اطمینان 95 درصد استرس ابتلا به کرونا اثر مثبت و معنی داری بر فرسودگی شغلی پرستاران دارد (681/0 =β ؛P<0/05) و سرمایه روان شناختی در رابطه استرس ابتلا به کرونا و فرسودگی شغلی پرستاران نقش تعدیل گر دارد (167/0- =β ؛P<0/05).
نتیجه گیریبا توجه به یافته ها می توان گفت که استرس ابتلا به کرونا نقش بارزی در افزایش فرسودگی شغلی پرستاران دارد و در این میان پرستاران با سرمایه روان شناختی قوی تر دچار فرسودگی شغلی کمتری نسبت به پرستاران با سرمایه روان شناختی ضعیف تر می شوند، لذا نیاز است تا با تقویت سرمایه روان شناختی در پرستاران که یک مولفه آموزش پذیر می باشد و همچنین مجهز کردن پرستاران به بهترین تجهیزات حفاظتی، استرس ابتلا به کرونا را در آن ها کاهش داد.
کلید واژگان: کووید-19, پرستاران, فرسودگی شغلی, سرمایه روان شناختیIntroductionThe nursing profession is basically stressful in nature. In the meantime, the spread of the coronavirus and its rapid spread throughout the country has caused the over-normal influx of patients infected with this virus to hospitals and increased nurses' work stress. Therefore, the aim of this study was to investigate the effect of Coronavirus Stress on Job burnout in nurses with the moderating role of psychological capital in Khorramabad Shohadaye Ashayer Hospital.
MethodsThe present study is a descriptive research in the field of field studies in terms of applied purpose and in terms of data collection, the method of which was survey. The statistical population of the study was 230 nurses working in Khorramabad Shohadaye Ashayer Hospital. Based on Krejcie and Morgan table, a sample size of 140 people was selected by stratified random sampling method. To measure the variables of the research, a questionnaire was used which included three sections of Coronavirus Stress, Job burnout and psychological capital. The reliability of the questionnaire was confirmed using Cronbach's alpha method and its validity was confirmed using convergent validity. For data analysis, structural equation modeling and Spss and PLS software have been used.
ResultsThe results show that at the 95% confidence level, Coronavirus Stress has a positive and significant effect on nurses' Job burnout and psychological capital has a moderating role in relation to Coronavirus Stress and Job burnout.
ConclusionAccording to the findings, it can be said that Coronavirus Stress has a significant role in increasing nurses' Job burnout, and in the meantime, nurses with stronger psychological capital suffer less burnout than nurses with weaker psychological capital. Therefore, it is necessary to reduce the stress of Coronavirus disease by strengthening the psychological capital of nurses, which is a teachable component, and also equipping nurses with the best equipment.
Keywords: Covid 19, Nurses, Job Burnout, Psychological Capital -
زمینه
اخلاق حرفه ای حلقه ی مفقوده کار در سازمان های دولتی بوده و به دلیل نبودن مکانیزم هایی برای پیوند منافع فردی و سازمانی، سوء رفتارهایی همچون قلدری سازمانی در اینگونه سازمان ها شایع شده است. این پژوهش به بررسی رابطه قلدری سازمانی و کاهش اخلاق حرفه ای کارکنان سازمان های دولتی استان لرستان می پردازد.
روشروش تحقیق حاضر توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش تعداد 1317 نفر از کارکنان ادارات کل ستادی استان لرستان مستقر در شهر خرم آباد است که بر اساس جدول مورگان حجم نمونه ای به تعداد 297 نفر به روش تصادفی طبقه ای از میان آن ها انتخاب گردید. برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه های قلدری سازمانی و اخلاق حرفه ای استفاده شده است. پایایی پرسشنامه ها با روش آلفای کرونباخ به تایید رسید. برای تجزیه وتحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار PLS استفاده شده است.
یافته هانتایج نشان دهنده این است که در سطح اطمینان 95درصد قلدری سازمانی موجب کاهش اخلاق حرفه ای می شود.
نتیجه گیریبا توجه به یافته ها می توان گفت که قلدری سازمانی نقش بارزی در کاهش اخلاق حرفه ای و ابعاد آن ازجمله مسئولیت پذیری، صداقت،احترام به دیگران، رعایت و احترام نسبت به ارزش ها و هنجارهای اجتماعی، عدالت و انصاف،همدردی با دیگران و وفاداری داشته ولی منجر به تشدید جو برتری جویی و رقابت طلبی در سازمان های دولتی می گردد.
کلید واژگان: اخلاق, قلدری سازمانی, اخلاق حرفه ایBackgroundProfessional ethics is the missing link in government agencies, and due to the lack of mechanisms for linking individual and organizational interests, some types of misconduct such as organizational bullying have spread to such organizations. This study investigates the relationship between organizational bullying and reduction of professional ethics of employees in government agencies of Lorestan province.
MethodThis is a descriptive-correlation research.The statistical population of the study was 1317 employees of general offices of Lorestan province located in Khorramabad city. Based on Morgan table, a sample size of 297 was selected by stratified random sampling method. In order to measure the variables of the research, organizational bullying questionnaire and professional ethics questionnaire have been used. The reliability of the questionnaire was confirmed by Cronbachchr('39')s alpha. For data analysis, structural equation modeling and PLS software have been used.
ResultsThe results indicate that at 95% confidence level, organizational bullying reduces professional ethics.
ConclusionAccording to the findings, organizational bullying can play a significant role in reducing professional ethics and its dimensions including responsibility, honesty, respect for others, respect for social values and norms, justice and fairness, sympathy with others and loyalty. However, it leads to an escalation of supremacy and competing in government agencies
Keywords: Ethics, Organizational bullying, Professional ethics -
هدف
هدف از اجرای این پژوهش، بررسی تاثیر سرمایه ساختاری بر شناسایی فرصت های کسب وکار در صنعت موادغذایی با نقش میانجی چابکی راهبردی است.
روشپژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی است و در زمره پژوهش های توصیفی از نوع هم بستگی قرار می گیرد. این پژوهش از نظر فلسفه، قیاسی است که بر مبنای پارادایم اثبات گرایی اجرا شده است. از نظر شاخص زمانی نیز مقطعی محسوب می شود. برای سنجش متغیرهای پژوهش، از پرسش نامه سرمایه ساختاری یاسین و همکاران (2016)، چابکی راهبردی کونها و همکاران (2019) و شناسایی فرصت سامباسیوان، ابدول و یوسف (2009) استفاده شده است. داده های پژوهش با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار PLS تحلیل شده است.
یافته هادر این پژوهش، روابط بین سرمایه ساختاری و چابکی راهبردی و اثر این روابط بر فرصت شناسی، روی 200 شرکت بزرگ موادغذایی ایران که ضمن داشتن تنوع محصولات، در ارایه محصولات جدید پیشرو هستند، بررسی شده است. نتایج PLS-SEM نشان می دهد که روابط مثبت و معناداری بین سرمایه ساختاری، چابکی راهبردی و فرصت شناسی شرکت ها وجود دارد. به علاوه، متغیرهای چابکی راهبردی، همچون حساسیت راهبردی، سیالیت منابع و چشم انداز روشن، بر شناسایی فرصت های کسب وکار، اثر مثبت و معناداری می گذارند. همچنین، چابکی راهبردی بین سرمایه ساختاری و شناسایی فرصت ها نقش میانجی دارد. بنابراین پژوهش حاضر، اثر معنادار سرمایه ساختاری بر افزایش چابکی راهبردی و شناسایی فرصت های کسب وکار در صنعت موادغذایی را تایید می کند.
نتیجه گیرینتایج این پژوهش، فهم سیاست گذاران و مدیران ارشد شرکت های موادغذایی را در خصوص نقش معنادار سرمایه ساختاری و چابکی راهبردی در پایش مستمر صنعت و بهبود قابلیت فرصت شناسی شرکت افزایش می دهد.
کلید واژگان: سرمایه ساختاری, چابکی راهبردی, شناسایی فرصت ها, صنعت موادغذاییObjectiveGiven the shortening of the life cycle of products and the competition intensity in the food industry, opportunism and the timely implementation of opportunities is regarded as a key and winning feature in this industry. Related companies have used various measures to improve this capability, including structural capital and strategic agility. Therefore, the purpose of this study is to investigate the effect of structural capital on identifying business opportunities in the food industry through the mediating role of strategic agility.
MethodologyThis empirical study is a descriptive correlational research. In terms of philosophy, this research is a deductive research based on the positivist paradigm. Besides, this research is considered cross-sectional in terms of time. The structural capital questionnaire proposed by Yasin et al. (2016), the strategic agility questionnaire proposed by Konha et al. (2019), and the opportunity identification questionnaire by Sambasivan, Abdol, and Yousef (2009) were used to measure the research variables. Structural equation modeling and PLS software have been used to analyze the data.
FindingsThis study investigates the relationship between structural capital and strategic agility, as well as the effect of such relationships on the opportunism among 200 Iranian food companies with a variety of products. These large companies are regarded as leaders in offering new products. The results of PLS-SEM reveal that there are significantly positive relationships between structural capital, strategic agility, and opportunism of companies. In addition, strategic agility variables such as strategic sensitivity, resource fluidity, and bright perspectives have a significantly positive effect on identifying business opportunities. Besides, strategic agility plays the mediating role between structural capital and the identification of opportunities. Therefore, the present study can confirm the significant effect of structural capital on increasing strategic agility and identifying business opportunities in the food industry.
ConclusionThe findings of this study can help raise awareness of strategists and senior managers of food companies about the significant role of structural capital and strategic agility in the constant monitoring of the industry. In addition, it can improve opportunism capability in these companies.
Keywords: Structural Capital, Strategic Agility, Opportunity Identification, Food industry -
هدف از پژوهش حاضر، بررسی نقش سرمایه ساختاری سبز بر مدیریت پسماند صنعتی با نقش میانجی فرهنگ سازمانی سبز است. جامعه آماری پژوهش شامل 190 نفر از مدیران، روسا و سرپرستان شرکت فولاد مبارکه بود که اطلاعات و سوابق مرتبطی با موضوع پژوهش داشتند. برای تعیین حجم نمونه از جدول کرجسی و مورگان استفاده شد که حجم نمونه 123 نفر به دست آمد. برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه سرمایه ساختاری چنگ و فن (2011)، مدیریت پسماند صنعتی هند (2002) و فرهنگ سازمانی سبز هریس و کرین (2002) استفاده شده است. پایایی پرسشنامه با روش آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی به تایید رسیده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار PLS استفاده شد. یافته های پژوهش در سطح اطمینان 95% نشان دهنده آن است که سرمایه ساختاری سبز بر مدیریت پسماند صنعتی با ضریب 556/0 (سطح معنی داری 000/0)، سرمایه ساختاری سبز بر فرهنگ سازمانی با ضریب 450/0 (سطح معنی داری000/0)، فرهنگ سازمانی سبز بر مدیریت پسماند صنعتی با ضریب 351/0 (سطح معنی داری000/0) و همچنین سرمایه ساختاری سبز از طریق فرهنگ سازمانی بر مدیریت پسماند صنعتی با ضریب 216/0 (سطح معنی داری 000/0) تاثیر مثبت و معناداری دارد.
کلید واژگان: سرمایه ساختاری سبز, مدیریت پسماند صنعتی, فرهنگ سازمانی سبزThe purpose of this study is to investigate the role of green structural capital in industrial waste management with the mediating role of Green Organizational Culture. The research population consists of 190 managers and supervisors of Mobarakeh Steel Company who have relevant information and records to the research topic. To determine the sample size, Krejcie and Morgan tables were exploited and sample size of 123 persons was provided. In order to measure the variables of research, Chang-Fan structural capital inventory (2011), Indian Industrial Waste Management (2002), and Harris & Crane's Green Organizational Culture (2002) have been used. The reliability of the questionnaire was confirmed by Cronbach's alpha and combined reliability. Data analysis has been provided by structural equation modeling and PLS software. Research findings at 95% confidence level indicate that green structural capital on industrial waste management with a coefficient of 0.556 (significant level of 0/000), Green structural capital on organizational culture with a coefficient of 0/450(significant level of0/000), Green corporate culture on industrial waste management with a coefficient of 0.351(significant level of 0/000) and finally, green capital through organizational culture on industrial waste management with a coefficient of 0.216 (significant level of 0/000) have a positive and significant effect.
Keywords: Green structural capital, Industrial waste management, Green organizational culture -
هدف از این پژوهش بررسی اثر شایستگی های مسیر شغلی بر قابلیت استخدام پذیری با در نظر گرفتن متغیر میانجی موفقیت مسیر شغلی و متغیر تعدیل گر شوک های مسیر شغلی در انجمن حساب رسان خبره ایران است. پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش در زمره پژوهش های توصیفی- پیمایشی قرار می گیرد. جامعه آماری پژوهش 396 نفر از اعضای مجمع عمومی انجمن حساب رسان خبره ایران است که بر اساس جدول مورگان از میان آن ها نمونه ای به حجم 195 نفر به روش تصادفی ساده انتخاب شد. برای جمع آوری داده های پژوهش از پرسش نامه های استاندارد استفاده شده است که پایایی آن ها به وسیله روش آلفای کرونباخ مورد تایید قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شده است. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان دهنده اثر مثبت و معنی دار شایستگی های مسیر شغلی هم به صورت مستقیم و هم از طریق موفقیت مسیر شغلی بر قابلیت استخدام پذیری کارکنان است. هم چنین نتایج حاکی از این بود که شوک های مسیر شغلی موجب تعدیل اثر شایستگی های مسیر شغلی بر قابلیت استخدام پذیری کارکنان می شود.
کلید واژگان: شایستگی های مسیر شغلی, قابلیت استخدام پذیری, موفقیت مسیر شغلی, شوک های مسیر شغلیJournal of Development of Logistics and Human Resoure Management, Volume:16 Issue: 60, 2021, PP 83 -106The purpose of this study was to investigate the effect of career path competencies on employability by considering the mediating variable of career path success and the variable of career path shock adjustment in the Iranian Association of Certified Public Accountants. The present research is applied in terms of purpose and descriptive survey research in terms of method. The statistical population of the study is 396 members of the General Assembly of the Iranian Association of Certified Public Accountants, from which a sample of 195 people was selected by simple random sampling based on Morgan's table. Standard questionnaires were used to collect research data, the reliability of which was confirmed by Cronbach's alpha method. Structural equation modeling has been used to analyze the data. The results of data analysis show a positive and significant effect of career path competencies both directly and through career success on the employability of employees. The results also showed that career path shocks moderate the effect of career path competencies on the employability of employees.
Keywords: Career Qualifications, Employability, career success, Career Shocks -
هدف این پژوهش بررسی رابطه شخصیت پیش نگر و بهزیستی روانشناختی با میانجیگری تعالی یابی شغلی در پرستاران بیمارستان شهید رحیمی خرم آباد بود. پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ نوع تحقیق، رابطه ای و از نوع مدلسازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش تعداد 456 نفر از پرستاران بیمارستان شهید رحیمی شهر خرم آباد بودند، که بر اساس جدول مورگان از این میان نمونه ای به تعداد 205 نفر به روش تصادفی طبقه ای از میان آنها انتخاب گردید. برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه شخصیت پیش نگر (بتمن و کرنت، 1993)، پرسشنامه بهزیستی روانشناختی (ریف و کیس، 1995) و پرسشنامه تعالی یابی شغلی (تایمز و همکاران، 2012) استفاده شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزارAmos استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان دهنده ی آن است که شخصیت پیش نگر به صورت مستقیم با بهزیستی روانشناختی و تعالی یابی شغلی رابطه مثبت و معنی داری دارد، همچنین نتایج نشان دهنده این بود که تعالی یابی شغلی رابطه بین شخصیت پیش نگر و بهزیستی روانشناختی را میانجی گری می کند (p <0/05).
کلید واژگان: شخصیت پیش نگر, بهزیستی روانشناختی, تعالی یابی شغلیThe purpose of this study is to investigate the relationship between proactive personality and psychological well-being in nurses of Shahid Rahimi hospital in Khorramabad, when the job crafting has been considered as a mediating role. The statistical population of the study was 456 nurses of Shahid Rahimi hospital in Khorramabad city. According to the Morgan table, a sample size of 205 was selected by stratified random sampling. In order to measure the variables of the research, the (Bateman, and Crant’s, 1993) Proactive personality Questionnaire, (Ryff and Keyes’s, 1995), Psychological well-Being Questionnaire and the (Tims et al’s, 2012) Job crafting Questionnaire were used. For data analysis, structural equations modeling and Amos software have been used. The results of the research show that proactive personality has a positive and significant relationship with psychological well-being and job crafting directly, also The results showed that job crafting mediates the relationship between proactive personality and employee psychological well-Being.
Keywords: Proactive personality, psychological well-being, Job crafting -
هدف این پژوهش، بررسی رابطه درک رهبری اقتدارگرا و رفتارهای انحرافی کارکنان در محل کار با میانجیگری نقض قرارداد روان شناختی در کارکنان سازمان های دولتی استان لرستان بود. پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ نوع تحقیق، رابطه ای و از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش تعداد 1317 نفر از کارکنان ادارات کل ستادی استان لرستان مستقر در شهر خرم آباد بودند، از این میان نمونه ای به تعداد 297 نفر به روش تصادفی طبقه ای از میان آن ها انتخاب گردید. برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه رهبری اقتدارگرا (Shu, Chiang & Lu, 2018)، پرسشنامه نقض قرارداد روان شناختی (Robinson & Morrison, 2000) و پرسشنامه رفتارهای انحرافی در محل کار (Bennett & Robinson, 2000) استفاده شده است. برای تجزیه وتحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار Amos استفاده شده است. همچنین برای بررسی معنی داری اثر متغیر میانجی از آزمون سوبل به همراه آماره VIF که نشان دهنده شدت اثر غیرمستقیم از طریق متغیر میانجی است، استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان دهنده آن است که رهبری اقتدارگرا به صورت مستقیم با رفتارهای انحرافی و قرارداد روان شناختی رابطه مثبت و معنی داری دارد، همچنین نتایج نشان دهنده این بود که نقض قراردادهای روان شناختی، رابطه بین رهبری اقتدارگرا و رفتارهای انحرافی کارکنان را میانجیگری می کند (P<0/05).کلید واژگان: رهبری اقتدارگرا, رفتارهای انحرافی کارکنان در محل کار, نقض قرارداد روان شناختیThe purpose of this study is to investigate the relationship between authoritarian leadership and employees' deviant workplace behaviors in governmental organizations of Lorestan province, when the psychological contract violation has been considered as a mediating role. The statistical population of the study was 1317 employees of general staff of Lorestan province based in Khorramabad city. According to the Morgan table, a sample size of 297 was selected by stratified random sampling. In order to measure the variables of the research, the (Shu, Chiang and Lu’s, 2018) Authoritarian Leadership Questionnaire, (Morrison and Robinson’s, 2000), Psychological Contract Violation Questionnaire and the (Bennett and Robinson’s, 2000) Deviant Workplace Behaviors Questionnaire were used. For data analysis, structural equations modeling and Amos software have been used. Also, the Sobel test with the VIF statistic indicating the severity of the indirect effect through the mediator variable was used to evaluate the effect of the mediator variable. The results of the research show that authoritarian leadership has a positive and significant relationship with deviant behaviors and psychological contract violation directly, also The results showed that psychological contracts violation mediates the relationship between authoritarian leadership and employee deviant behaviors.Keywords: Authoritarian leadership, employees' deviant workplace behaviors, psychological contract violation
-
با اینکه عوامل زیادی همچون سبک رهبری اقتدارگرا و فرهنگ بوروکراتیک، سکوت سازمانی را در غالب سازمان های ایرانی ترویج می کند اما رهبری توانمندساز و سرمایه معنوی در برخی نهادها همچون دانشگاه موجب تشویق آوای سازنده می شود. هدف از انجام این پژوهش بررسی اثر رهبری توانمندساز بر آوای سازنده کارکنان با در نظر گرفتن متغیر میانجی سرمایه معنوی در دانشگاه علوم دریایی امام خمینی (ره) است. پژوهش حاضر از نظر هدف، پژوهشی کاربردی است که در زمره پژوهش های توصیفی-پیمایشی قرار می گیرد، از نظر فلسفه پژوهشی قیاسی است که بر مبنای پارادایم اثبات گرایی انجام شده و از نظر شاخص زمانی از پژوهش های مقطعی به شمار می آید. جامعه آماری پژوهش 588 نفر از کارکنان دانشگاه علوم دریایی امام خمینی (ره) بوده که براساس جدول مورگان از میان آنها نمونه ای به حجم 233 نفر به روش تصادفی طبقه ای انتخاب گردید. برای جمع آوری داده های پژوهش از پرسشنامه رهبری توانمندساز آرنولد و همکاران (2000)، آوای سازنده لیانگ و همکاران (2012) و سرمایه معنوی ماس ماچوکا و ماریمون (2019) استفاده گردیده که پایایی آنها به وسیله ی آلفای کرونباخ مورد تایید قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شده است. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان دهنده اثر مثبت و معنی دار رهبری توانمندساز هم به صورت مستقیم و هم از طریق سرمایه معنوی بر آوای سازنده کارکنان است.
کلید واژگان: رهبری توانمندساز, آوای سازنده, سرمایه معنویStaff voices and their constructive protests are one of the most important factors affecting organizational change and act as the antidote to laziness. Although many factors, such as authoritarian leadership style and bureaucratic culture, promote organizational silence in most Iranian organizations, empowering leadership and spiritual capital in some Institutions, such as university, encourage constructive protests. The purpose of this study was to investigate the effect of empowering leadership on constructive voice of employee by considering the mediator variable of spiritual capital in the employee of Imam Khomeini Naval University of Noshahr. The present descriptive-exploratory research is applied in terms of purpose and is based on the deductive research and positivism paradigm in term of philosophy. The statistical population of the study was 588 employees of Imam Khomeini Naval University of Noshahr. Based on Morgan's table, a sample of 233 people was selected by stratified random sampling. In order to measure the variables of the research, the (Arnold et al’s, 2000) empowering leadership Questionnaire, (Liang et al’s, 2012), constructive voice Questionnaire and the (Mas-Machuca and Marimon’s, 2019) spiritual capital Questionnaire were used and Their reliability was confirmed by Cronbach's alpha. For data analysis, structural equations modeling and PLS software have been used. The results of the data analysis show the positive and significant effect of empowering leadership both directly and through spiritual capital on constructive voice of employees.
Keywords: empowering leadership, constructive voice, Spiritual capital
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.