محمدرضا بیات
-
در این مقاله با ارائه تعریفی از «تصور از الوهیت»، به مثابه الگویی برای فهم روشن تر و دقیق تر از چیستی الوهیت، نشان داده شده است که هر تصوری از الوهیت از مولفه های سه گانه تمایز/عدم تمایز، تعالی/عدم تعالی و شخص وارگی/ناشخص وارگی الوهیت سامان یافته است. سپس با ایضاح مفهومی هر یک از مولفه های سه گانه فوق بیان شده است که دفاع از هر یک از مولفه های فوق دلایل ویژه خویش را دارد و نباید آنها را با همدیگر خلط کرد، وگرنه دچار نوعی ناسازواری در تصور خویش از الوهیت خواهیم شد. در نهایت، نتیجه گرفته شده است که اولا، ادله اثبات وجود خداوند را نباید با تصور از الوهیت/خدا یکی گرفت؛ ثانیا، با تکیه بر تعریف فوق از تصور از الوهیت، می توان فهم دقیقی از تصورات سه گانه تئیستی، پنتئیستی و پننتئیستی از الوهیت ارائه کرد؛ ثالثا، می توان تفسیری از اوصاف الوهیت ارائه داد که با تصور خویش از الوهیت سازوار باشد.کلید واژگان: الوهیت, خدا, تمایز, تعالی, شخص وارگی و ناشخص وارگیIn this article, by providing a definition of "conception of divinity/God", as a model for a clearer and more accurate understanding of what divinity is, it is shown that any conception of divinity is based on the three components of differentiation/non-differentiation, exaltation/non-elevation. And the personal/impersonal form of divinity is stable. Then, by explaining the concept of each of the above three components, it has been stated that the defense of each of the above components has its own reasons and they should not be confused with each other, otherwise we will suffer some kind of inconsistency in our idea of divinity. Finally, it has been concluded that firstly, the proofs of God's existence should not be equated with the concept of divinity. Secondly, relying on the above definition of the concept of divinity, it is possible to provide a detailed understanding of the three concepts of theistic, pantheistic and panentheistic concepts of divinity.Thirdly, it is possible to provide an interpretation of the attributes of divinity that is consistent with the idea of divinity.Keywords: Deity, God, Distinction, Transcendence, Personality, Impersonality
-
بسیاری گمان کرده اند بحث از خیال، بعد از شیخ اشراق و بعدتر، نزد ملاصدرا بطور جدی مطرح شده است، اما حقیقت اینست که بسیاری از ایده های مهم در زمینه خیال را فارابی پیش کشیده و در میان مباحث وجودشناختی و معرفت شناختی، به مبحث خیال نیز پرداخته است. برخلاف سنت یونانی که خیال در آن وجه معرفت شناسانه نداشت، فارابی برای نخستین بار، و برخلاف افلاطون و ارسطو، به وجه معرفتی آن نیز التفات اساسی پیدا کرده و بسیاری از ساحتها را در پیوند با خیال تبیین و تحلیل کرده است. بنابرین، خیال در منظومه معرفتی فارابی کارکردهای متنوع دارد؛ ازجمله: حفظ صور محسوس، تجزیه و ترکیب صور، محاکات، مقایسه، تنظیر، تقلید، تفکر استعاری، تعلیم و تربیت و تادیب، تحریک بر عمل، رساندن مردم به سعادت، ادراک معانی، بویژه در مسئله رویا، وحی و مکاشفات. برخی از این موارد، امروزه در علوم متعدد مورد توجهند. البته اگر خیال ما را از تعقل بازدارد یا جایگزین عقل گردد، نگاه فارابی به آن منفی است، اما سایر کارکردهای خیال در آثار فارابی مثبتند.
کلید واژگان: خیال, کارکردهای خیال, معرفت شناسی, فارابیMany believe that the problem of imagination was propounded after Suhrawardī and later by Mullā Ṣadrā in a more systematic form. However, the truth is that many of the important ideas concerning imagination were presented by Fārābī, who deliberated over them among his ontological and epistemological discussions. Unlike the Greek tradition, in which imagination lacked an epistemological aspect, and unlike Plato and Aristotle, Fārābī was the first to pay particular attention to its epistemological aspect and explained and analyzed several domains in unity with imagination. Therefore, imagination has various functions in Fārābī’s epistemological system, including protecting sensory forms; the analysis and synthesis of forms; comparison; contrast; imitation; metaphorical thought; education and punishment; provoking act; leading people towards happiness; perception of meaning particularly in relation to the problem of dreams, and revelation and unveiling. Some of these functions are presently receiving great attention in various sciences. Although Fārābī had a negative approach to imagination when it prevents intellection or replaces the intellect, he viewed its other functions positively in his works.
Keywords: Imagination, Functions Of Imagination, Epistemology, Fārābī -
معافیت های مالیاتی همواره به شکل های مختلف برای کمک به بهبود عملیات شرکت ها و با هدف توسعه اقتصاد اعمال می شوند. هدف از این پژوهش بررسی اثرات احتمالی حذف معافیت مالیاتی شرکت های فعال در بورس موضوع ماده 143 قانون مالیات های مستقیم است. پژوهش از لحاظ هدف از نوع کاربردی و از لحاظ نحوه اجرا توصیفی همبستگی است. برای انجام پژوهش پنج فرضیه اصلی تدوین شد. تعداد 53 شرکت برای بررسی فرضیه ها در دوره 5 ساله از سال 1397 تا سال 1401 انتخاب شد. برای انجام این تحقیق از رگرسیون داده های پنلی با نرم افزارهای ایویز 6 و اس پی اس اس 18 استفاده شد. یافته ها نشان داد حذف معافیت مالیاتی شرکت های فعال در بورس موضوع ماده 143 قانون مالیات های مستقیم بر نسبت های مالی تاثیر معناداری دارد. با توجه به اینکه مالیات یکی از مهم ترین هزینه های شرکت هاست و بر فعالیت آنها اثرگذارند، سیاستمداران باید به عادلانه بودن آن توجه نمایند.
کلید واژگان: معافیت مالیاتی, ماده 143 قانون مالیات های مستقیم, نسبت های مالیJournal of New research approaches in management and accounting, Volume:8 Issue: 92, Spring 2024, PP 2170 -2187Tax exemptions are always applied in different ways to help improve the operations of companies and with the aim of economic development. The purpose of this study is to investigate the possible effects of removing the tax exemption of companies active in the stock exchange, the subject of Article 143 of the Direct Taxes Law. The research is applied in terms of purpose and descriptive-correlative in terms of implementation. To conduct the research, five main hypotheses were developed. 53 companies were selected to examine the hypotheses in the 5-year period from 1397 to 1401. To conduct this research, panel data regression was used with Avis 6 and SPSS 18 software. The findings showed that the removal of the tax exemption of companies active in the stock exchange subject to Article 143 of the Direct Taxes Law has a significant effect on financial ratios. Considering that taxes are one of the most important expenses of companies and affect their activities, politicians should pay attention to its fairness.
Keywords: Tax Exemption, Article 143 Of The Direct Taxes Law, Financial Ratios -
مقدمه و هدف
اختلال یادگیری خواندن از جمله مشکلات رایج دوران کودکی محسوب می شود. بنابراین لزوم انجام مداخلات موثر، احساس می شود. بنابراین هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی توانبخشی شناختی مبتنی بر رایانه و مداخله بر اساس واقعیت مجازی بر توجه دیداری و شنیداری کودکان با اختلال یادگیری خواندن بود.
روشطرح پژوهش حاضر شبه تجربی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان با اختلال یادگیری خواندن مراجعه کننده به کلینیک توانبخشی اختلالات یادگیری امید شهر اراک در سال 1402 بودند که در ابتدا با استفاده از پرسشنامه کلورادو مورد غربالگری قرار گرفتند و سپس بر اساس نمونه گیری تصادفی ساده تعداد 30 نفر از آنها انتخاب شدند و با استفاده از جایدهی تصادفی در گروه های 10 نفری رایانه یار، واقعیت مجازی، و گواه جایدهی شدند. سپس گروه های رایانه یار (12 جلسه 30 دقیقه ای) و واقعیت مجازی (16 جلسه 30 دقیقه ای) مورد مداخله قرار گرفتند و همچنین هر سه گروه توسط ویرایش دوم آزمون پیوسته دیداری شنیداری در مراحل پیش آزمون و پس آزمون ، مورد سنجش قرار گرفتند. در پایان نیز برای تحلیل داده ها از تحلیل کواریانس چندمتغیره و آزمون تعقیبی بنفرونی و از طریق نرم افزار SPSS-26 استفاده شد.
یافته هابر اساس نتایج به دست آمده، هر دو درمان توانبخشی شناختی رایانه یار و مداخله بر اساس واقعیت مجازی توانستند تاثیر معناداری بر بهبود توجه دیداری و شنیداری شرکت کنندگان بگذارند (05/0> P) و این تاثیر در درمان توانبخشی شناختی رایانه یار، کمی بیشتر بود.
نتیجه گیریمی توان گفت که از توانبخشی شناختی رایانه یار و مداخله بر اساس واقعیت مجازی می توان برای بهبود سطح توجه کودکان دارای اختلال یادگیری خواندن استفاده کرد.
کلید واژگان: توانبخشی شناختی رایانه یار, واقعیت مجازی, توجه دیداری, توجه شنیداری, اختلال یادگیری خواندنBackground and PurposeReading learning disorder is one of the most common childhood problems, which needs effective interventions. Therefore, the present study aims to compare the effectiveness of computer-based cognitive rehabilitation and virtual reality intervention on visual and auditory attention of children with reading learning disorder.
MethodThis study was a quasi-experimental study with pretest-posttest control group design. The population included all the students with reading learning disorder who had referred to Omid Learning Disability Rehabilitation Clinic in Arak city during 2023. They were screened by Colorado Learning Difficulties Questionnaire (CLDQ). A sample of 30 students were randomly selected and assigned to computer-based cognitive rehabilitation group, virtual reality intervention group and the control group, with 10 members per group. Then interventions were carried out for computer-based cognitive rehabilitation group (twelve 30-min sessions) and virtual reality group (sixteen 30-min sessions). Also, all three groups were assessed by the second edition of Integrated Visual and Auditory Continuous Performance at the pretest and posttest stages. Finally, data were analyzed by multivariate analysis of covariance and Benferroni post-hoc test in SPSS-26.
ResultsBased on the findings, the computer-based cognitive rehabilitation therapy and virtual reality intervention were both significantly effective in improving the visual and auditory attention of students (P<0.05); however this effect was a little higher in computer-based cognitive rehabilitation group.
Conclusioncomputer-based cognitive rehabilitation and virtual reality intervention can be used to improve the attention level in children with reading learning disorder.
Keywords: Computer-Based Cognitive Rehabilitation, Virtual Reality, Visual Attention, Auditory Attention, Reading Learning Disorder -
ارائه تعریفی قابل دفاع از معجزه، یکی از مسائل اساسی در الهیات ادیان و فلسفه دین تحلیلی بوده است. در این مقاله، با نگاهی به تعاریف فیلسوفان و الاهیدانان مسیحی و مسلمان، با تفکیک مقام تعریف معجزه از تبیین آن، با ارزیابی تعاریف گوناگون از معجزه با تکیه بر ملاک های نگاه واقع رایانه/ ناواقع گرایانه، تفکیک تعاریف حدی و رسمی، سادگی، سازگاری با معرفت های پس زمینه ای، نشان داده شده که اولا، تعاریف واقع گرایانه بر تعاریف ناواقع گرایانه ترجیح دارند و با نگاه مومنان سازگارند. ثانیا، اگرچه تعاریف حدی بر رسمی ترجیح دارند، ولی هیچ کدام تعریف حدی تامی از معجزه ارائه نکرده اند و در مجموع، میتوان گفت مولفه خرق عادت در تعاریف الاهیدان و فیلسوفان مسیحی و مسلمان، و نقض قوانین طبیعت در تعریف هیوم، تعریفی ناقص ارائه کرده اند که از این حیث، بر دیگر تعاریف ترجیح دارند. ثالثا، طبق ملاک سادگی، تعاریف تفاوت زیادی با همدیگر ندارند، زیرا هر یک از جنبه های گوناگون، از سادگی برخوردارند. رابعا، طبق ملاک سازگاری با معرفت های پس زمینه ای، تعریف هیوم با معرفت های پس زمینه ای در دوره معاصر سازگار است. بنابراین، اگرچه با تکیه ملاک های فوق، می توان تعریف هیوم را ترجیح داد، اما اشکال تعریف وی این است که هیچ گاه به قوانین طبیعت دسترسی نیست و تنها از راه نظریه های علمی می توان بدان ها دست یافت و نظریه های علمی هم همواره در حال تغییرند. بنابراین، بنظر می رسد نتوان تعریفی از معجزه ارائه داد که بتوان به مدد آن، به سرشت معجزه دست یافت و همان طور که قرآن توصیه کرده است، باید معجزات را به مثابه آیات و نشانه های خداوند نگریست.کلید واژگان: معجزه, اشاعره, معتزله, امامیه, الاهیدانان مسیحیProviding a defensible definition of the miracle has been one of the basic problems of the theology of religion and the analytical philosophy of religion. In this article, by looking at the definitions of Christian and Muslim philosophers and theologians, by separating the position of defining a miracle from its explanation, by evaluating various definitions of a miracle based on the criteria of 1) realistic/unrealistic view 2) limited and formal definitions 3) simplicity 4) Compatibility with background knowledge has been shown that, firstly, realistic definitions are preferred over unrealistic definitions, and it is compatible with the believers' point of view. Secondly, although definitions are preferred over Descriptions, none of them have provided a complete definition of a miracle, and in general, it can be said that the component of breaking the habit in the definitions of Christian and Muslim theologians and philosophers, and the violation of the laws of nature in Hume's definition, have provided an incomplete definition. For this reason, they are preferred over other definitions, it can be said that the component of breaking the habit in the definitions of Christian and Muslim theologians and philosophers and violating the laws of nature in Hume's definition, they have provided an incomplete definition, which is preferred over other definitions. Various aspects are simple. Fourth, according to the criterion of compatibility with background knowledge, Hume's definition is compatible with background knowledge in the contemporary period. Therefore, although, relying on the above criteria, Hume's definition can be preferred. But the problem with Hume's definition is that there is never access to the laws of nature and they can only be achieved through scientific theories, and scientific theories are also changing. Therefore, it seems that it is not possible to define miracles that can be used to understand the nature of miracles and as recommended by the Qur'an, miracles should be viewed as signs and signs of God.Keywords: Definition Of Miracle, Explanation, Ash'arites, Mu'tazilites, Imamiyyah, Christian Theologians
-
زمینه و هدف
مقایسه رویکردهای مختلف در روان شناسی جهت اثربخشی بیشتر یکی از مسایل موردعلاقه محققان می باشد؛ بنابراین هدف از تحقیق حاضر همسنجی تاثیر برنامه غنی سازی روابط مبتنی بر رفتاردرمانی شناختی و زوج درمانی هیجان مدار بر صمیمیت و سازگاری در زوجین درگیر خشونت خانگی انجام می باشد.
مواد و روش هاروش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون چند گروهی با گروه کنترل می باشد. جامعه آماری زنان درگیر خشونت خانگی 20 الی 40 سال منطقه 7 تهران در سال 1401 بود. روش نمونه گیری در دسترس و 60 نفر به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه 20 نفره آزمایش و 20 نفره کنترل تقسیم شدند. برای گروهای آزمایش آموزش مداخله غنی سازی روابط مبتنی بر رفتاردرمانی شناختی و آموزش درمان هیجان مدار برگزار و گروه کنترل برنامه عادی روزانه خود را داشتند. داده ها با استفاده از پرسشنامه سازگاری و صمیمیت زناشویی جمع آوری شدند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس با اندازه گیری مکرر و با بهره گیری از SPSS تحلیل شدند.
یافته هانتایج پژوهش حاضر نشان داد که رفتاردرمانی شناختی و درمان هیجان مدار بر صمیمیت زناشویی و سازگاری در زوجین درگیر خشونت خانگی تاثیر معناداری دارد (05/0>p)، اما نتایج برای تفاوت تاثیر روش درمانی معنادار نبود. (05/0>p).
نتیجه گیریمی توان نتیجه گرفت غنی سازی روابط مبتنی بر رفتاردرمانی شناختی درمان هیجان مدار بر صمیمیت زناشویی و سازگاری در زوجین موثر است.
کلید واژگان: درمان شناختی رفتاری, درمان هیجان مدار, صمیمیت زناشویی, سازگاری, خشونت خانگیAim and BackgroundComparing different approaches in psychology for greater effectiveness is one of the most interesting issues among researchers. Therefore, the purpose of this research is to evaluate the impact of relationship enrichment program based on cognitive behavioral therapy and emotional couple therapy on intimacy and compatibility in couples involved in domestic violence.
Methods and Materials:
The experimental research method is a multi-group pre-test and post-test design with a control group. The statistical population of women involved in domestic violence between the ages of 20 and 40 was in the 7th district of Tehran in 1401. Sampling method available and 60 people were selected as a sample and randomly divided into two groups of 20 people for testing and 20 people for control. For the experimental group, relationship enrichment intervention training based on cognitive behavioral therapy and emotion-oriented therapy training was held, and the control group had their normal daily schedule. The data were collected using a marital compatibility and intimacy questionnaire. The data were analyzed using repeated measures analysis of covariance using SPSS.
FindingsThe results of the present study showed that cognitive behavioral therapy and emotional therapy have a significant effect on marital intimacy and adjustment in couples involved in domestic violence (p<0.05), but the results for the difference in the effect of the method Treatment was not significant.
Conclusionsit can be concluded that enriching relationships based on cognitive behavioral therapy, emotional therapy on marital intimacy and compatibility in couples is effective.
Keywords: Cognitive Behavioral Therapy, Emotional Therapy, Marital Intimacy, Adaptation, Domestic Violence -
عملیات شوک دهی لیزری، یک عملیات بهینه سازی سطح است که منجر به بهبود خواص مکانیکی از جمله افزایش استحکام خستگی، سختی سطح و استحکام کششی می گردد. این بهبود خواص را می توان به ایجاد تنش پسماند و کارسرد انجام شده بر روی سطح قطعه نسبت داد. در این روش نوین که به عنوان جایگزینی برای روش های ساچمه کوبی و کوبش با امواج ماورای صوت به شمار می رود، عوامل متعددی از جمله چگالی توان، درصد هم پوشانی، نوع لایه محافظ و تعداد دفعات شوک دهی و... تاثیرگذار است. در این پژوهش آلیاژ آلومینیوم Al2014-T6 که کاربرد وسیعی در صنایع هوایی از جمله چرخ هواپیما دارد، با هدف افزایش استحکام و عمر خستگی تحت شوک دهی قرارگرفته است. فرایند شوک دهی به ترتیب یک بار، سه بار و پنج بار بر روی این آلیاژ اعمال شد تا اثر حالت های مختلف شوک دهی بررسی شود. در ادامه مقدار تنش پسماند به کمک آزمون پراش اشعه ایکس و تغییرات زبری سطح توسط میکروسکوپ نیروی اتمی بررسی و سپس آزمون خستگی، کشش و ریز سختی سنجی بر روی قطعه انجام گرفت. نتایج آزمایش ها نشان می دهند که با افزایش تعداد دفعات شوک دهی لیزری و به شرط عدم وقوع ذوب و تخریب سطحی، مقدار تنش پسماند فشاری افزایش می یابد که این امر منجر به افزایش 300 درصدی عمر خستگی و 25 درصدی ریزسختی سطح می شود؛ همچنین مشخص گردید علاوه بر بهینه سازی پارامترها، افزایش دفعات شوک دهی نیز می تواند زبری سطح و استحکام کششی را دچار تغییر کند.کلید واژگان: شوک دهی لیزری چندباره, تنش پسماند, عمرخستگی, آلومینیوم 2014-T6Laser shock peening is a surface optimization operation that leads to the improvement of mechanical properties such as increasing fatigue strength, surface hardness and tensile strength. This improvement of properties can be attributed to the creation of residual stress and cold work done on the surface. In this new method, which is considered as an alternative to the methods of peening and ultrasonic peening waves, there are many influential factors such as power density, percentage of overlap, type of protective layer and number of shocks, etc. In this research, Al2014-T6 alloy, which is widely used in aviation industries, including aircraft wheels, has been subjected to shock peening in order to increase its strength and fatigue life. Single, triple and quintuple shock processes were applied on this alloy to investigate the effect of different shock modes. Next, the amount of residual stress was analyzed with the help of X-ray diffraction analysis and changes in surface roughness by atomic force microscope, and then fatigue, tensile and microhardness tests were performed on the part. The results of the experiments show that with the increase in the number of times of laser shock and under the condition of no melting and surface destruction, the residual compressive stress increases, which leads to a 300% increase in fatigue life and a 25% increase in microhardness of the surface. It was also found that in addition to optimizing the parameters, increasing the shock frequency can also change the surface roughness and tensile strength.Keywords: Multiple laser shock peening, Residual Stress, fatigue, Aluminum alloy 2014-T6
-
زمینه و هدف
سندرم فیبرومیالژیا یک بیماری مزمن همراه با درد گسترده اسکلتی عضلانی است که در درجه اول زنان را مبتلا می کند و بر بسیاری از ابعاد زندگی روان شناختی و اجتماعی فرد تاثیر منفی می گذارد. این پژوهش با هدف هم سنجی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و شفقت درمانی بر افکارخودآیند منفی، علایم روان شناختی، شدت درد و کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به فیبرومیالژیا انجام شد.
مواد و روش هااین مطالعه، یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با 2 گروه آزمایش و 1 گروه کنترل است. جامعه آماری این پژوهش را تمامی افراد دارای علایم فیبرومیالژیای مراجعه کننده به کلینیک درد مهرگان منطقه 3 میرداماد، کلیلینک درد سیدخندان منطقه 4 تهران و کلینیک درد بیمارستان طالقانی منطقه 1 تهران تشکیل دادند. از این جامعه 30 نفر به صورت دردسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی ساده در 3 گروه آزمایشی 1، گروه آزمایشی 2 و کنترل قرار داده شدند. تعداد افراد نمونه 30 نفر بودند که هرکدام از این گروه ها شامل 10 نفر بودند. ابزارهای به کار رفته در این پژوهش شامل پرسش نامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی، پرسش نامه شدت درد، پرسش نامه علایم روان شناختی (اضطراب، استرس و افسردگی) ، پرسش نامه افکارخودآیند منفی بود.
ملاحظات اخلاقیاین مطالعه با شناسه IR. IAU. ARAK. REC. 1400.005 به تصویب کمیته اخلاق در پژوهش دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک رسیده است.
یافته هاتجزیه و تحلیل داده ها به روش تحلیل کوواریانس اثربخشی هر دو مداخله شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و شفقت درمانی بر 4 متغیر شدت درد، علایم روان شناختی، افکار خودآیند منفی و کیفیت زندگی را تایید کرد (0/05>P). مقایسه دو روش مداخله نشان داد دو مداخله اجرا شده، اثربخشی تقریبا یکسانی بر شدت درد، علایم روان شناختی و افکار خودآیند منفی داشتند (0/05P).
نتیجه گیرینتایج بیانگر آن است که رویکردهای درمانی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و شفقت درمانی برای افراد دارای بیماری فیبرومیالژیای تحت درمان مناسب است.
کلید واژگان: شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, شفقت درمانی, افکارخودآیند منفی, علائم روان شناختی, شدت درد, کیفیت زندگی فیبرومیالژیاBackground and AimFibromyalgia syndrome is a chronic disease that causes widespread musculoskeletal pain. It primarily affects women and negatively impacts many aspects of a person’s psychological and social life. This study aimed to compare the effectiveness of cognitive therapy based on mindfulness and compassion therapy on automatic negative thoughts, psychological symptoms, pain intensity, and quality of life in patients with fibromyalgia syndrome.
Methods & MaterialsThis research is a quasi-experimental study with a pre-test-post-test design with two experimental and one control group. The statistical study population consisted of all individuals with fibromyalgia syndrome referred to Mehregan Pain Clinic in Mirdamad (District 3), Seyed Khandan Clinic (District 4), and Taleghani Hospital Pain Clinic (District 1) in Tehran City, Iran. Of them, 30 patients were randomly selected and divided into three groups of experimental 1, experimental 2, and control; each group will include 10 people. The instruments used in this study included the World Health Organization quality of life questionnaire (WHOQOL BREF), pain intensity questionnaire (PIS), psychological symptoms questionnaire (Anxiety, Stress and Depression [DASS]), and automatic negative thoughts (QNS).
Ethical ConsiderationsThis study was approved by the Research Ethics Committee of Arak Branch, Islamic Azad University (Code: IR.IAU.ARAK.REC.1400.005).
ResultsThe analysis of covariance showed the effectiveness of both cognitive therapies based on mindfulness and compassion therapy on four variables of pain intensity, psychological symptoms, automatic negative thoughts, and quality of life (P<0.05). Comparing the two intervention methods showed that both therapies had almost the same effect on pain intensity, psychological symptoms, and automatic negative thoughts (P<0.05) but the effectiveness of mindfulness intervention on the quality of life was significantly higher than compassion intervention (P<0.05).
ConclusionThe results indicate that cognitive therapy based on mindfulness and compassion therapy are suitable for people with fibromyalgia under appropriate treatment.
Keywords: Mindfulness-based cognitive therapy, Automatic negative thoughts, Compassion therapy, Psychological symptoms, Pain intensity, Quality of life, Fibromyalgia -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و ششم شماره 1 (پیاپی 187، فروردین و اردیبهشت 1402)، صص 101 -112هدف
مقایسه رویکردهای مختلف روان شناسی در جهت اثربخشی بیشتر از جمله تحقیقات مورد توجه محققان می باشد؛ در این راستا پژوهش حاضر با هدف هم سنجی اثربخشی رویکرد آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد و رویکرد شناخت درمانی هیجان مدار بر میزان ادراک انصاف و خود دلسوزی در زوجین متعارض صورت گرفت.
روشدر این پژوهش از طرح آزمایشی تک موردی و از نوع آزمایش بالینی استفاده شد. جامعه آماری شامل کلیه زنان و مردان دارای تعارض زناشویی شهر همدان بودند. با استفاده از روش نمونه گیری غیرتصادفی در دسترس، از جامعه آماری مورد مطالعه، 45 زوج (90 نفر) متعارض انتخاب شدند که در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل به صورت تصادفی جایگزین شدند. جهت جمع آوری داده ها از مقیاس ادراک انصاف پالیری و همکاران (2009) و مقیاس خود دلسوزی اسپاینر (1976) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از روش معناداری بالینی استفاده شده است.
نتایجتحلیل یافته ها نشان دهنده اثربخشی بیشتر رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افزایش بازیابی ادراک انصاف همسر زوجین در مقاسیه با شناخت درمانی هیجان مدار است. همچنین بین اثربخشی رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد و شناخت درمانی هیجان مدار بر خود دلسوزی در زوجین متعارض شهر همدان تفاوت معناداری مشاهده شد.
نتیجه گیریبه نظر می رسد که اثربخشی رویکرد آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد بر میزان ادراک انصاف و خود دلسوزی در زوجین متعارض نسبت به رویکرد شناخت درمانی هیجان مدار بیشتر است.
کلید واژگان: آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد, شناخت درمانی هیجان مدار, تعارض زوجینObjectiveComparison of different psychology approaches in order to be more effective is one of the researches that researchers are interested in; In this regard, the present study was conducted with the aim of measuring the effectiveness of the education approach based on acceptance and commitment and the emotion-oriented cognitive therapy approach on the level of perception of fairness and self-compassion in conflicted couples.
MethodIn this research, a single-case experimental design and a clinical trial type were used. The statistical population included all men and women with marital conflict in Hamadan city. By using the available non-random sampling method, 45 conflicting couples (90 people) were selected from the studied statistical community and were randomly replaced in two experimental groups and one control group. In order to collect data, Paliri et al.'s fairness perception scale (2009) and Spiner's self-compassion scale (1976) were used. Clinical significance method was used for data analysis.
ResultsThe analysis of the findings shows the greater effectiveness of the approach based on acceptance and commitment on increasing the recovery of the spouse's perception of fairness in Magasieh with emotion-oriented cognitive therapy. Also, a significant difference was observed between the effectiveness of the approach based on acceptance and commitment and emotion-oriented cognitive therapy on self-compassion in the conflicted couples of Hamedan city.
ConclusionIt seems that the effectiveness of the education approach based on acceptance and commitment on the level of perception of fairness and self-compassion in conflicted couples is more than the emotion-oriented cognitive therapy approach.
Keywords: Education Based On Acceptance, Commitment, Emotion-Oriented Cognitive Therapy, Couple Conflict -
این مقاله به ارزیابی دیدگاه های ایان باربور درباره نقش پارادایم ها و الگوها در شکل گیری و فهم دین پرداخته است. باربور با تکیه بر دیدگاه توماس کوهن درباره نقش پارادایم ها در نظریه های علمی نشان داده است که همان طور که مشاهدات تجربی ناب و خالص نداریم، تجربه دینی، داستان ها و شعایر دینی ناب و خالص نیز نداریم؛ زیرا همان طور که مشاهدات گران بار از نظریه های علمی اند و نظریه های علمی هم گران بار از پارادایم ها هستند، تجربه های دینی، داستان ها و شعایر دینی هم گران بار از باورهای دینی؛ و باورهای دینی هم گران بار از پارادایم های دینی اند. از سوی دیگر، وی معتقد است همان طور که الگوها در درون یک پارادایم در شکل گیری و فهم نظریه های علمی موثرند، در تکوین و فهم باورهای دینی نیز سهم اساسی دارند. در این مقاله ابتدا دیدگاه باربور توضیح داده شده، سپس در ارزیابی دیدگاه وی، نگاه پارادایمی به دین، توجه به نقش الگوها در دین و جنبه هرمنوتیکی از نقاط مثبت دیدگاه باربور شمرده شده و تلاش شده است تا از انتقاداتی مانند ناواقع گرایی و نسبیت گرایی نگاه پارادایمی و الگوها دفاع شود. اما به نظر می رسد که اولا تعریف دین به تجربه دینی، داستان ها و شعایر دینی نوعی تحویل دین شمرده می شود، ثانیا می توان بجای تعبیر «باورهای دینی» از نظریه های دینی استفاده کرد و نظریه های دینی را متناظر با نظریه های علمی دانست.کلید واژگان: الگو, پارادایم, فهم دین, ایان باربورPhilosophy & kalam, Volume:55 Issue: 2, 2023, PP 443 -464This paper evaluates Ian Barbour's view on the role of paradigms and models in the formation and understanding of religion. Based on Thomas Cohen's view about the role of paradigms in scientific theories, Barbour has shown that just as we do not have pure empirical observations, we also do not have pure religious experience, stories and rituals, for, just as observations are theory-laden and scientific theories are paradigm-laden, religious experiences, stories and religious rituals are also religious beliefs-laden, and religious beliefs are religious paradigm-laden. On the other hand, he believes that just as models within a paradigm are effective in forming and understanding scientific theories, they also play a fundamental role in the formation and understanding of religious beliefs. In this paper, the Barbour's view is first explained, then in the evaluation of his view, the paradigmatic view of religion, Barbour's attention to the role of models in religion and the hermeneutic aspect are considered the positive points of his view, and an attempt has been made to overcome criticisms such as unrealism and relativism of the paradigmatic view and models. But it seems that, firstly, the definition of religion by religious experience, religious stories and rituals is considered a kind of reductionism, and, secondly, it is possible to use religious theories instead of "religious beliefs" and consider religious theories as corresponding to scientific theories.Keywords: model, Paradigm, Understanding of Religion, Ian Barbour
-
تدیوس متز با ارایه نظریه ای غیرنتیجه گرایانه در معنای زندگی کوشیده است تا تبیین جامعی از معناداری زندگی بیشتر انسان ها ارایه دهد. نظریه وی بر سه مولفه استوار است: (1) مولفه انفسی، یعنی «گرایش مثبت ساحت عقلانی» انسان ها به ارزش های آفاقی؛ (2) مولفه آفاقی، یعنی ارزش های برخاسته از خوبی، حقیقت و زیبایی به عنوان بسترهای معنابخش؛ و (3) ارایه راه های تشخیص ارزش های آفاقی معنابخش. در این مقاله، با روش تحلیلی-انتقادی، ابتدا نظریه متز و مولفه های آن تبیین خواهد شد. سپس مهم ترین انتقادات به دو مولفه انفسی و آفاقی نظریه متز ارایه می شود که این انتقادها از این قرارند: (1) دفاع از معنابخشی نگاه نتیجه گرایانه به معنای زندگی، (2) ناسازگاری نظریه متز با شهود انسان ها، (3) عدم توجه آن به نقش جنبه های عاطفی در معناداری زندگی، (4) معنابخشی برخی شروط ضروری، (5) تردید در معنابخشی شروط اساسی، (6) ناتوانی شروط اساسی از تبیین معناداری برخی کارهای هنری، و (7) عدم توجه به معناداری کنش های ربات های هوشمند. در ادامه نشان داده می شود که اگرچه متز توانسته به بسیاری از انتقادات پاسخ دهد، ولی به معناداری کنش های ربات های هوشمند توجه نکرده است. اگر بتوان توان محاسباتی در ربات های هوشمند را از قابلیت های ساحت عقلانی انسان شمرد، می توان حدی از ساحت عقلانی را در آن ها پذیرفت و بدون نیاز به فرارفتن از ساحت حیوانی از معناداری کنش های ربات های هوشمند نیز دفاع کرد.
کلید واژگان: تدئوس متز, معنای زندگی, نظریه غیرنتیجه گرایانه, ساحت عقلانی, شروط اساسی وجود انسانThaddeus Metz, by developing a non-consequentialist theory on meaning in life, has tried to provide a relatively complete explanation of the meaning of most people's lives. Metz’s theory is based on two components: 1) “rational nature” as a subjective component and 2) “the fundamental conditions of human existence” as an objective component. This article through an analytical-critical approach, first examines Metz's argument and its components, then explains some important objections raised against the components of Metz's theory, that is, :1) defending the meaningconferring of the consequentialist view of the meaning in life, 2) the incompatibility of Metz’s theory with human intuition, 3) lack of attention to the role of emotional aspects, 4) meaning-conferring of some necessary conditions, 5)the problem with the sufficiency of fundamental conditions for meaning, 6) the inability of fundamental conditions to explain the meaning of some works of art, and 7) ignoring the meaningfulness of an artificial intelligence’s actions. Although Metz’s theory is considered defensible to most of the objections, it has been shown that his theory in the subjective aspect is problematic. Based on the Robot Problem, it can be argued that without the need for transcendence and going beyond the animal nature, meaningfulness is possible. If it is possible to regard the computational aspect of artificial intelligence as a part of the rational nature of humans, the subjective component of Metz’s theory cannot be defended.
Keywords: Thaddeus Metz, meaning in life, Non-Consequentialist theory, Rational nature, Fundamental conditions of human existence -
تعریف تجربه عرفانی و دینی و نیز نسبت میان آنها همواره از مسایل مطرح نزد عرفان/دین پژوهان بوده است. به دلیل گونا گونی تجارب موسوم به عرفانی و دینی و نیز به دلیل ابهام موجود در دو اصطلاح «دین» و «عرفان»، با تعاریف متنوعی از این تجارب مواجهیم و مطرح کردن تعریف اجماعی دشوار است. یکی از تلاش کنندگان در این زمینه، جروم گلمن، فیلسوف دین و عرفان پژوه معاصر، است. گلمن با طرحی ابتکاری تجارب عرفانی و دینی را به چهار دسته تقسیم می کند: تجربه عرفانی عام، تجربه عرفانی خاص، تجربه دینی عام، و تجربه دینی خاص. او جداگانه هر یک از این اصطلاحات را تعریف، و برای هر چه روشن ترشدن آنها نمونه های بارزی برای هر کدام ذکر می کند. در این مقاله، ابتدا دیدگاه او را گزارش، و سپس بررسی و ارزیابی می کنیم. از نظر ما، به رغم اینکه دیدگاه ابتکاری گلمن وجوه مثبتی دارد، اما در نهایت تعریفی پیشنهادی است که نه به لحاظ توصیفی جامعیت دارد و نه می تواند مشکلات پیش رو در حوزه ویژه ای که وی به آن اهتمام دارد، یعنی فلسفه، را به طور کامل رفع کند.
کلید واژگان: اخوان الصفا, حروفیه, ساختار فکری, کنش سیاسی و دینیReligious Studies, Volume:10 Issue: 20, 2023, PP 261 -284The definition of mystical experience and religious experience, as well as the relationship between them, has always been one of the issues discussed by religious and mystical researchers. Due to the diversity of so-called mystical and religious experiences and also due to the ambiguity in the two terms "religion" and "mysticism", we are faced with various definitions of these experiences and it is difficult to propose a consensus definition.One of the proponents in this field is Jerome Gellman, a contemporary philosopher of religion and researcher of mysticism. With an innovative design, Gellman divides mystical and religious experiences into four categories: general mystical experience, specific mystical experience, general religious experience, and specific religious experience. He defines each of these terms separately and mentions specific examples for each to make them clearer. In this article, we will first quote his point of view and then examine and evaluate it. In our opinion, although Gellman's innovative view has positive aspects, it is ultimately a proposed definition that is neither comprehensive nor able to solve the problems in the special field completely he is interested in i.e. philosophy.
Keywords: General Mystical Experience, Specific Mystical Experience, General Religious Experience, Specific Religious Experience, Jerome Gellman -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و پنجم شماره 5 (پیاپی 185، آذر و دی 1401)، صص 3080 -3088
این تحقیق به منظور هم سنجی اثربخشی آموزش مهارت زندگی و تن آرامی گروهی بر تفکر پارانویید پرستاران امام خمینی شهراراک صورت گرفت. جامعه آماری این پژوهش تمامی پرستاران بیمارستان امام خمینی شهر اراک بودند. از این جامعه 45 نفر به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایشی 1 تحت آموزش مهارتهای زندگی طی 10 جلسه 45 دقیقه ای دو بار در هفته و گروه آزمایشی 2 تحت آموزش تن آرامی طی 10 جلسه 45 دقیقه ای دو بار در هفته قرار گرفتند. مقیاس تفکر پارانویید (گرین 2008) ابزار مورد استفاده در این پژوهش بودند. داده های بدست آمده از گروه ها در دو سطح آماری تحلیل شدند. در آمار توصیفی، فراوانی، میانگین و انحراف معیار داده ها بود و در سطح دوم، آمار استنباطی که داده ها به دلیل داشتن پیش آزمون، از آزمون کواریانس تک عاملی و کواریانس چندمتغیره استفاده شد. سپس برای مقایسه دو به دو میانگین ها با هم، از آزمون تعقیبی بن فرونی استفاه شد. هر دو رویکرد مهارتهای زندگی و تن آرامی گروهی بر تفکر پارانویید پرستاران بیمارستان امام خمینی شهر اراک تاثیر معنی داری دارند. مقایسه دو رویکرد نشان داد، رویکرد مهارتهای زندگی نسبت به تن آرامی گروهی بر تفکر پارانویید موثرتر است. همچنین بین میانگین نمرات پس آزمون و نمرات میانگین آزمون پیگیری به لحاظ آماری تفاوت معنی داری وجود ندارد که نشان از پایداری نتایج متاثر از مداخله های درمانی بر اثر گذشت زمان دارد.
کلید واژگان: آموزش مهارت زندگی, آموزش تن آرامی گروهی, تفکر پارانوئیدThis study was conducted to evaluate the effectiveness of life skills training and group relaxation on the paranoid thinking of Imam Khomeini nurses in Shahrak. The statistical population of this study was all nurses of Imam Khomeini Hospital in Arak. From this population, 45 people were selected by convenience sampling and randomly divided into two experimental groups and one control group. Experimental group 1 received life skills training in 10 sessions of 45 minutes twice a week and experimental group 2 received light training in 10 sessions of 45 minutes twice a week. The Paranoid Thinking Scale (Green 2008) were the tools used in this study. Data obtained from the groups were analyzed at two statistical levels. In descriptive statistics, the frequency, mean and standard deviation of the data were, and in the second level, inferential statistics that the data due to having a pre-test, one-factor covariance and multivariate covariance were used. Then, Bonferroni post hoc test was used to compare the means by two. Both life skills and group relaxation approaches have a significant effect on the paranoid thinking of nurses at Imam Khomeini Hospital in Arak. A comparison of the two approaches showed that the life skills approach was more effective on paranoid thinking than group relaxation. Also, there is no statistically significant difference between the mean scores of post-test and the mean scores of follow-up test, which shows the stability of the results affected by therapeutic interventions over time.
Keywords: Life Skills Training, Group Relaxation Training, ParanoidThinking -
نیایش از منظر «خداباوری کلاسیک» نوعی «تخاطب» با امر الوهی/ مقدس است. در برابر، «همه خداباوری» به دلیل نفی شخص وارگی امر الوهی از پذیرش این تعریف امتناع و آن را به «ژرف اندیشی» تعریف می کند. نیایش به معنای «ژرف اندیشی» با چالش هایی روبه رو است. این معنا از نیایش افزون بر ناسازگاری مفهومی الوهیت ناشخص وار، با فهم متعارف از نیایش و واقعیت میدانی رفتار مومنان نیز ناسازگار است. ازاین رو، ژرف اندیشی نه تنها «همه خداباوری» را در موضعی برتر از «خداباوری کلاسیک» قرار نمی دهد بلکه آن را در تعریف دین نیز دست خوش چالش می کند. اگر در تعریف یک دین نتوان جایگاه بایسته ای برای نیایش یافت، می توان به ناسازگاری آن حکم داد و این اشکالی است که «همه خداباوری» را، به طور جدی، تهدید می کند. در این مقاله با مرور معناشناسی نیایش در دو تصور «خداباوری کلاسیک» و «همه خداباوری» به بررسی نقدهای مطرح خواهیم پرداخت و در پایان ضمن نشان دادن قوت اشکالات وارد بر معنای نیایش در «همه خداباوری» نشان می دهیم که معنای این مقوله در «خداباوری کلاسیک» قابل دفاع تر است.کلید واژگان: نیایش, امر الوهی, شخص وارگی, ناشخص وارگی, تخاطب, ژرف اندیشیReligions & Mysticism, Volume:55 Issue: 2, 2022, PP 315 -333For "theism" prayer is a kind of conversation with a deity. Against this, "pantheism" dismisses this definition and defines it as "meditation" due to its negation of personality. Prayer as, meaning "meditation," also faces challenges. This meaning of prayer is not only conceptually incompatible with the impersonal divinity but is also contradictory to the conventional understanding of the prayer and field reality of the believers’ behaviors. Hence, meditation not only does not place "pantheism" in superior standing as compared to “theism,” but also subjects it to challenges under the heading of the definition of religion. . If, by definition, religion fails to reveal a worthy standing for prayer, it is said to be incompatible, and this is a shortcoming that seriously threatens “pantheism”. This article reviews the semantics of prayer in two conceptions of “theism” and “pantheism” to investigate the criticism raised, finally demonstrating shortcomings of the meanings of prayer in “pantheism”, as its meaning in “theism” is more defensible.Keywords: prayer, deity, Personality, impersonality, Conversation, meditation
-
مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک، سال بیست و پنجم شماره 1 (پیاپی 155، فروردین و اردیبهشت 1401)، صص 156 -172زمینه و هدف
سندرم فیبرومیالژیا یک بیماری مزمن همراه با درد گسترده اسکلتی عضلانی است که در درجه اول زنان را مبتلا می کند و بر بسیاری از ابعاد زندگی روان شناختی و اجتماعی فرد تاثیر منفی می گذارد. این پژوهش با هدف هم سنجی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و شفقت درمانی بر افکارخودآیند منفی، علایم روان شناختی، شدت درد و کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به فیبرومیالژیا انجام شد.
مواد و روش هااین مطالعه، یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با 2 گروه آزمایش و 1 گروه کنترل است. جامعه آماری این پژوهش را تمامی افراد دارای علایم فیبرومیالژیای مراجعه کننده به کلینیک درد مهرگان منطقه 3 میرداماد، کلیلینک درد سیدخندان منطقه 4 تهران و کلینیک درد بیمارستان طالقانی منطقه 1 تهران تشکیل دادند. از این جامعه 30 نفر به صورت دردسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی ساده در 3 گروه آزمایشی 1، گروه آزمایشی 2 و کنترل قرار داده شدند. تعداد افراد نمونه 30 نفر بودند که هرکدام از این گروه ها شامل 10 نفر بودند. ابزارهای به کار رفته در این پژوهش شامل پرسش نامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی، پرسش نامه شدت درد، پرسش نامه علایم روان شناختی (اضطراب، استرس و افسردگی) ، پرسش نامه افکارخودآیند منفی بود.
ملاحظات اخلاقیاین مطالعه با شناسه IR. IAU. ARAK. REC. 1400.005 به تصویب کمیته اخلاق در پژوهش دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک رسیده است.
یافته هاتجزیه و تحلیل داده ها به روش تحلیل کوواریانس اثربخشی هر دو مداخله شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و شفقت درمانی بر 4 متغیر شدت درد، علایم روان شناختی، افکار خودآیند منفی و کیفیت زندگی را تایید کرد (0/05>P). مقایسه دو روش مداخله نشان داد دو مداخله اجرا شده، اثربخشی تقریبا یکسانی بر شدت درد، علایم روان شناختی و افکار خودآیند منفی داشتند (0/05<P).
نتیجه گیرینتایج بیانگر آن است که رویکردهای درمانی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و شفقت درمانی برای افراد دارای بیماری فیبرومیالژیای تحت درمان مناسب است.
کلید واژگان: شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, شفقت درمانی, افکارخودآیند منفی, علائم روان شناختی, شدت درد, کیفیت زندگی فیبرومیالژیاBackground and AimFibromyalgia syndrome is a chronic disease that causes widespread musculoskeletal pain. It primarily affects women and negatively impacts many aspects of a person’s psychological and social life. This study aimed to compare the effectiveness of cognitive therapy based on mindfulness and compassion therapy on automatic negative thoughts, psychological symptoms, pain intensity, and quality of life in patients with fibromyalgia syndrome.
Methods & MaterialsThis research is a quasi-experimental study with a pre-test-post-test design with two experimental and one control group. The statistical study population consisted of all individuals with fibromyalgia syndrome referred to Mehregan Pain Clinic in Mirdamad (District 3), Seyed Khandan Clinic (District 4), and Taleghani Hospital Pain Clinic (District 1) in Tehran City, Iran. Of them, 30 patients were randomly selected and divided into three groups of experimental 1, experimental 2, and control; each group will include 10 people. The instruments used in this study included the World Health Organization quality of life questionnaire (WHOQOL BREF), pain intensity questionnaire (PIS), psychological symptoms questionnaire (Anxiety, Stress and Depression [DASS]), and automatic negative thoughts (QNS).
Ethical ConsiderationsThis study was approved by the Research Ethics Committee of Arak Branch, Islamic Azad University (Code: IR.IAU.ARAK.REC.1400.005).
Results The analysis of covariance showed the effectiveness of both cognitive therapies based on mindfulness and compassion therapy on four variables of pain intensity, psychological symptoms, automatic negative thoughts, and quality of life (P<0.05). Comparing the two intervention methods showed that both therapies had almost the same effect on pain intensity, psychological symptoms, and automatic negative thoughts (P<0.05) but the effectiveness of mindfulness intervention on the quality of life was significantly higher than compassion intervention (P<0.05).ConclusionThe results indicate that cognitive therapy based on mindfulness and compassion therapy are suitable for people with fibromyalgia under appropriate treatment.
Keywords: Mindfulness-based cognitive therapy, Automatic negative thoughts, Compassion therapy, Psychological symptoms, Pain intensity, Quality of life, Fibromyalgia -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و پنجم شماره 2 (پیاپی 182، خرداد و تیر 1401)، صص 802 -811مقدمهاین تحقیق به منظور مقایسه اثربخشی آموزش مهارت زندگی و تن آرامی گروهی بر علایم افسردگی پرستاران امام خمینی شهراراک صورت گرفت.روش کارجامعه آماری پژوهش تمامی پرستاران بیمارستان امام خمینی شهر اراک بودند که 45 نفر به صورت در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه آزمایشی 1، گروه آزمایشی 2 و کنترل قرار داده شدند؛ تعداد افراد نمونه 45 نفر بود که هر کدام از گروه ها 15 نفر را شامل می شد. گروه آزمایشی 1 تحت آموزش مهارتهای زندگی طی 10 جلسه 45 دقیقه ای دو بار در هفته و گروه آزمایشی 2 تحت آموزش تن آرامی طی 10 جلسه 45 دقیقه ای دو بار در هفته قرار گرفتند. پرسشنامه افسردگی بک (1996) ابزار مورد استفاده در این پژوهش بودند. از آمار استنباطی که داده ها به دلیل داشتن پیش آزمون، از آزمون کواریانس تک عاملی و کواریانس چندمتغیره استفاده شد. سپس برای مقایسه دو به دو میانگین ها با هم، از آزمون تعقیبی بن فرونی استفاه شد.نتایجهر دو رویکرد مهارتهای زندگی و تن آرامی گروهی بر علایم افسردگی پرستاران بیمارستان امام خمینی شهر اراک تاثیر معنی داری دارند. مقایسه دو رویکرد نشان داد، رویکرد مهارتهای زندگی نسبت به تن آرامی گروهی بر علایم افسردگی است. همچنین بین میانگین نمرات پس آزمون و نمرات میانگین آزمون پیگیری به لحاظ آماری تفاوت معنی داری وجود ندارد که نشان از پایداری نتایج متاثر از مداخله های درمانی بر اثر گذشت زمان دارد (001/0≥P).نتیجه گیریبه نظر می رسد هر دو رویکرد بر متغیرهای تحقیق اثرگذار هستند.کلید واژگان: آموزش مهارت زندگی, آموزش تن آرامی گروهی, علائم افسردگیIntroductionThis study was conducted to evaluate the effectiveness of life skills training and group relaxation on depressive symptoms of Imam Khomeini nurses in Shahrak.MethodsThe statistical population of this study was all nurses of Imam Khomeini Hospital in Arak. From this population, 45 people were randomly selected and randomly divided into three experimental groups 1, experimental group 2 and control; The sample size was 45 people, each group consisting of 15 people. Experimental group 1 received life skills training in 10 sessions of 45 minutes twice a week and experimental group 2 received light training in 10 sessions of 45 minutes twice a week. Beck Depression Inventory (1996) were the tools used in this study. Inferential statistics that data were used for one-factor covariance and multivariate covariance tests due to pre-test. Then, Ben Foroni post hoc test was used to compare the means by two.ResultsBoth life skills and group relaxation approaches have a significant effect on the depressive symptoms of nurses in Imam Khomeini Hospital in Arak. Comparison of the two approaches showed that the life skills approach to group relaxation is based on depressive symptoms. Also, there is no statistically significant difference between the mean scores of post-test and the mean scores of follow-up test, which shows the stability of the results affected by therapeutic interventions over time (P≥0.001).ConclusionIt seems that both approaches affect the research variables.Keywords: Life skills training, group relaxation training, Depressive symptoms
-
تامس نیگل، فیلسوف تحلیلی معاصر، با تکیه بر وجود گرایش و تمایل شدید در انسان ها به هماهنگی با هستی معتقد است که این گرایش پرسشی واقعی را درباره ربط و نسبت انسان ها با هستی پدید می آورد که باید بدان پاسخ داد. زیرا به گمان او اگر بتوان به این پرسش اساسی پاسخ داد می توان معناداری زندگی انسان ها را تبیین کرد و از بی معنایی در زندگی رهایی یافت. او کوشیده با جستجو در دیدگاه های هیوم، کانت، سیجویک، سارتر، نیچه، افلاطون و آموزه های مشترک ادیان، پاسخ این پرسش را بیابد. او با ارزیابی این پاسخ ها هیچ یک از آنها را نپذیرفته و به این نتیجه رسیده که پرسش فوق پاسخ درخوری ندارد؛ در نتیجه، زندگی بی معنا است. در این مقاله، با توضیح دیدگاه نیگل و نقدهای او بر پاسخ های فیلسوفان فوق و ادیان، به چهار مطلب اصلی پرداخته شده است: (1) می توان با توجه به پرسش اساسی او درباره ربط و نسبت انسان با هستی، نظریه ای درباره معنای زندگی ارایه کرد که بر «کارکرد زندگی» انسان استوار است. (2) بر خلاف دیدگاه او، می توان برخی از پاسخ های فلسفی و دینی را پذیرفت. (3) اگرچه با تکیه بر پاسخ های فلسفی و دینی پذیرفته شده می توان کارکرد زندگی نوع انسان در هستی را تبیین کرد، ولی به مدد آنها نمی توان درباره کارکرد زندگی هر فرد انسانی داوری ای انجام داد، زیرا داوری درباره کارکرد زندگی هر فرد انسانی منوط به اتمام زندگی او در این جهان و اشراف کامل بدان است که در توان انسان ها نیست. (4) حتی اگر مانند نیگل پاسخ ها به پرسش از ربط و نسبت انسان با هستی را نپذیریم، باز هم می توان از معنای زندگی انسان ها دفاع کرد، زیرا معنای زندگی هر فرد انسانی لزوما در گرو پاسخ به پرسش اساسی فوق نیست و با تکیه بر کارکرد زندگی هر فرد انسانی در مجموعه های کوچک تر از هستی که دارای اهداف ارزشمندند نیز می توان از معنای زندگی وی دفاع کرد.
کلید واژگان: تامس نیگل, معنای زندگی, منظر آفاقی, گرایش دینی, کارکرد زندگیThe contemporary analytic philosopher, Thomas Nagel, contends that the strong human disposition to harmonize with the universe raises a genuine question as to the relationship of human beings with the whole existence. This question, in his mind, ought to be answered, because answering this question is a path that might lead to an explanation of the meaningfulness of human lives and, subsequently, to the deliverance from the emptiness of life. In search for an answer to the question, Nagel explores the views of Hume, Kant, Sidgwick, Sartre, Nietzsche, Plato, and the shared teachings of religions, coming up with answers none of which he finds satisfactory. Accordingly, he decides that the question has no apposite response and, as a result, life is meaningless. Explicating Nagel's view as well as his critiques of the answers of the philosophers and religions, this article tries to show that: Firstly, one can, having Nagel's pressing question in mind, work out a theory of meaning of life based on the function of human life. Secondly, contrary to what he thinks, some of the philosophical and religious responses are acceptable. Thirdly, although one can explain the function of mankind's life drawing on the favorable philosophical and religious responses, these responses can be of no help in forming a judgement as to the function of each human individual's life; such a judgement is possible only when a full sight of the individual's life is accessible and this happens only after the termination of the individual's life. Finally, even if all philosophical and religious answers to Nagel's question are rejected, one can still defend the meaning of each human being's life. This is because the meaningfulness of each individual's life is not exclusively contingent on answering Nagel's question, rather, it is defensible based on the function of the person's life in relation to some collections that are smaller than the whole existence and possess some valuable objectives.
Keywords: Thomas Nigel, Meaning of Life, Objective Perspective, Religious Temperament, Function of Life -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و چهارم شماره 5 (پیاپی 179، آذر و دی 1400)، صص 4032 -4040مقدمه
عناصر برنامه ریزی درسی و به تبع آن محتوای کتب درسی باید با هویت دانش آموزان همخوانی و سنخیت داشته باشد و شناخت از هویت کنونی دانش آموزان در راستای بهبود برنامه ریزی درسی و محتوای کتب درسی امری لازم و بدیهی است؛ بنابراین هدف از پژوهش حاضر، شناسایی و ارایه الگوی مطلوب برنامه درسی با رویکرد پدیدارشناسانه، متناسب با هویت نوجوانان می باشد.
روش کارروش پژوهش کیفی و با رویکرد پدیدارشناسی می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان دوره دوم متوسطه می باشد که به روش نمونه گیری غیر احتمالی هدفمند 36 نفر انتخاب شدند. جمع آوری دادها با استفاده از مصاحبه نیمه سازمان یافته انجام شد. محقق با استفاده از روش هفت مرحله کلایزی به تحلیل گزاره های به دست آمده پرداخت.
نتایجنتایج نشان داد که جهت مصاحبه در سه رشته فنی حرفه ای، کاردانش و نظری در کدگذاری مضمون های فرعی 40، 58 و 47 مورد انتخاب شد که از عوامل موثر بر شکل گیری هویت بودند. در کدگذاری مضمون های اصلی برای رشته فنی حرفه ای 13 مضمون که شامل، آموزش عملی، توجه به معنویت، توجه به مادیات، دروس برای شغل آینده، جامعیت در آموزش، توجه به ارزش های انسانی، پرمحتوا بودن دروس، رعایت عدالت آموزشی، جو مدرسه و کلاس، پرورش هویت اجتماعی، رشد فکری، پرورش فطرت اخلاقی و رهبریت معلم شناسایی شدند.
نتیجه گیریبراساس نتایج تحقیق می توان گفت مضمون های اصلی انتخاب شده می تواند در راستای هویت یابی نوجوانان با برنامه درسی متناسب باشد و الگوی انتخاب شده مطلوب می باشد.
کلید واژگان: برنامه درسی, آموزش, هویت, نوجوانانIntroductionThe elements of lesson planning and, accordingly, the content of textbooks must be consistent with the identity of students and knowing the current identity of students is necessary and obvious in order to improve lesson planning and the content of textbooks. Therefore, the aim of the current research is to Identifying and presenting the ideal curriculum model with a phenomenological approach, appropriate to the identity of adolescents.
MethodsThe research method is qualitative and with a phenomenological approach. The statistical population of the research includes the students of the second year of high school, 36 people were selected by non-probability targeted sampling. Data collection was done using semi-structured interviews. The researcher analyzed the propositions obtained by using Claisey's seven-stage method.
ResultsThe results showed that 40, 58, and 47 sub-themes were selected for the interview in three fields of technical, professional, academic, and theoretical in coding, which were effective factors in the formation of identity. In the coding of the main themes for the professional technical field, 13 themes are included, which include, practical education, attention to spirituality, attention to materials, lessons for the future job, comprehensiveness in education, attention to human values, comprehensiveness of lessons, observance of educational justice, school and class atmosphere, social identity development, intellectual development, moral nature development and teacher leadership were identified.
ConclusionBased on the results of the research, it can be said that the selected main themes can be suitable for the identification of adolescents with the curriculum and the chosen model is desirable.
Keywords: Curriculum, Education, Identity, Adolescents -
زمینه و هدف
تحقیقات نشان داده است که بخش قابل توجهی از زوجینی که برای درمان آشفتگی های زناشویی خود به دنبال درمان می گردند، مشکلاتی در تنظیم هیجانات شان در بافت دیدگاه فهمی خود یا دیدگاه فهمی همسرشان را تجربه می کنند؛ بنابراین، هدف اصلی این پژوهش مطالعه مقایسه اثربخشی رویکرد آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد و رویکرد شناخت درمانی هیجان مدار بر میزان دیدگاه فهمی خود، دیدگاه فهمی همسر در زوجین متعارض مراجعه کننده به مراکز مشاوره دولتی بهزیستی شهر همدان بود.
مواد و روش هادر این پژوهش از طرح آزمایشی تک موردی و از نوع آزمایش بالینی، استفاده شد. جامعه آماری شامل تمامی زوجین دارای تعارض زناشویی در تابستان 1397، مراجعه کننده به مرکز مشاوره دولتی بهزیستی شهرستان شهر همدان بودند که با استفاده از روش نمونه گیری غیرتصادفی در دسترس، 2 زوج در هر گروه انتخاب شدند که در دو گروه آزمایش ویک گروه گواه جایگزین شدند. جهت جمع آوری داده ها از مقیاس دیدگاه فهمی خود گراتز و رومر(2004)، پرسشنامه دیدگاه فهمی همسر کریستنسن و سالاوی،(1984) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از روش معناداری بالینی استفاده شده است.
یافته هاتحلیل یافته ها نشان دهنده اثربخشی بیشتر رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افزایش دیدگاه فهمی خود، ترمیم دیدگاه فهمی در مقاسیه با شناخت درمانی هیجان مدار است. همچنین بین اثربخشی رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد و شناخت درمانی هیجان مدار بر دیدگاه فهمی همسر در زوجین متعارض شهر همدان تفاوت معناداری مشاهده شد.
نتیجه گیریبا توجه به یافته های این پژوهش اثربخشی رویکرد آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد بر میزان دیدگاه فهمی خود، دیدگاه فهمی همسر در زوجین متعارض نسبت به رویکرد شناخت درمانی هیجان مدار بیشتر است.
کلید واژگان: آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد, شناخت درمانی هیجان مدار, دیدگاه فهمی خود, دیدگاه فهمی همسرAim and BackgroundResearch has shown that a significant proportion of couples seeking treatment for their marital disorders experience problems in regulating their emotions in the context of their own cognitive perspective or that of their spouse; Therefore, the main purpose of this study was to Comparison the effectiveness of the acceptance and commitment-based education approach and the emotion-based cognitive therapy approach on the level of self-understanding, spouse-understanding perspective in conflicting couples referring to public welfare counseling centers in Hamadan.
Methods and MaterialsIn this study, a one-case experimental design of clinical trial was used. The statistical population included all couples with marital conflict in the summer of 1397, referred to the State Welfare Counseling Center in Hamadan. Using the available non-random sampling method, 45 conflicting couples (n = 90) were selected and formed the statistical sample of this study, which were replaced in two experimental groups and a control group. To collect data, Graz and Roemer (2004) self-understanding perspective scale, Christensen and Salavi's wife's conceptual perspective questionnaire (1984) were used. Clinical significance method was used to analyze the data.
FindingsThe analysis of the findings shows that the most effective approach based on acceptance and commitment to increase their cognitive perspective is the restoration of cognitive perspective in comparison with emotion-oriented cognitive therapy. Also, a significant difference was observed between the effectiveness of the approach based on acceptance and commitment and emotion-based cognitive therapy on the understanding of the spouse in conflicting couples in Hamadan.
ConclusionsAccording to the findings of this study, the effectiveness of the approach of education based on acceptance and commitment on the level of their cognitive perspective, the cognitive perspective of the spouse in conflicting couples is more than the emotion-based cognitive therapy approach.
Keywords: Acceptance, Commitment Education, Emotion-Based Cognitive Therapy, Couple Conflict -
نیاز به ارایه نظریه ای هرمنوتیکی درباره تفسیر متون مقدس اهمیت زیادی دارد. باروخ اسپینوزا الهی دان و فیلسوف یهودی نیز در واکنش به تفسیرهای ناروا از کتاب مقدس کوشیده است تا نظریه ای هرمنوتیکی ارایه دهد. در این مقاله ابتدا با تکیه بر نقش چهار مولفه اساسی مولف، مفسر، متن و روش در فرایند تفسیر، و با مراجعه به آثار اسپینوزا، نظریه هرمنوتیکی وی توضیح داده شده، سپس با اشاره به دشواری های نظریه اسپینوزا از دیدگاه خویش، نظریه او با رویکردهای هرمنوتیک سنتی، مدرن و پست مدرن مقایسه شده است. در ارزیابی، اگرچه نظریه هرمنوتیکی اسپینوزا ذیل رویکرد هرمنوتیک سنتی قرار داده شده، نشان داده شده است که با تقریرهای پیش از خود فاصله گرفته و تا حدودی راه را برای هرمنوتیک مدرن گشوده است. توجه اسپینوزا به تاثیر آگاهی مفسر از زمانه، باورها و دیدگاه های نویسندگان متن مقدس در فرایند تفسیر از نکات مثبت نظریه وی به حساب آمده، ولی برخی مولفه های نظریه وی مانند ناواقع گرایی متن مقدس، توصیه وی به کنار نهادن دیدگاه ها و باورهای مفسر، خودبسندگی فهم کتاب مقدس با تکیه بر اصل معرفتی آن، نادیده گرفتن بسیاری از آموزه های کتاب مقدس غیرقابل دفاع دانسته شده است.
کلید واژگان: اسپینوزا, متن مقدس, مولف و مفسر, نظریه هرمنوتیکیThe need to offer a hermeneutic theory about the interpretation of the sacred scriptures is of great importance. In response to the inappropriate interpretations of the Bible, Baruch Spinoza, the Jewish theologian and philosopher, tried to give in a hermeneutic theory. In this article, first his hermeneutic theory is explained based on the role of the four main components of author, interpreter, text, and method and with reference to the works of Spinoza. Then, pointing out the difficulties of Spinoza’s theory from his own viewpoint, his theory is compared to the traditional, modern, and postmodern approaches of hermeneutics. In this evaluation, although Spinoza’s hermeneutic theory is classified as a traditional hermeneutic theory, it is shown that he has moved away from the traditional readings before him and has paved the way for the modern hermeneutic to some extent. Spinoza’s attention to the effect of the interpreter’s awareness of the context, beliefs, and the viewpoints of the authors of the Bible in the process of interpretation is among the positive points of his theory. However, some components of his theory such as the attribution of non-realism to the Biblical text, the recommendation to remove the viewpoints and beliefs of the interpreter, the sufficiency of understanding the Bible based on its epistemic principle, and the ignorance of many Biblical teachings cannot be defended.
Keywords: Spinoza, Bible, Author, interpreter, hermeneutic theory -
یورگن مولتمان، الاهیدان پروتستان، تحت تاثیر جنگ های جهانی و دیگر حوادث سیاسی اجتماعی قرن بیستم، به این نتیجه رسید که خوانش سنتی از آموزه فرجام جهان نمی تواند بستر مناسبی برای تحقق امید مسیحی به فرجام جهان باشد، زیرا نسبت به سازوکار موجود حاکم بر جهان بی تفاوت است. بر اساس دیدگاه مولتمان خدای پدر فرزند خویش را برای اصلاح این سازوکار فرستاد، ولی قدرتمندان جهان وی را به صلیب کشیدند. با این وجود خداوند با رستاخیز مسیح هدف آنها را ناکام گذاشت. به باور مولتمان، با تکیه بر عهد جدید می توان سازوکاری را برای جهان (سازوکار موعود) در نظر گرفت که بستر مناسبی برای تحقق امید مسیحی برای فرجام جهان باشد. این سازوکار دارای مولفه هایی است که با تکیه بدانها می توان به نیاز انسان معاصر پاسخ گفت. لذا فرجام شناسی مولتمان زمان مند، زمینه مند و شمول گراست؛ اما با وجود این نکات، تردید در ایجاد امید روانشناختی، ناسازگاری میان آموزه روح القدس و خصلت شگفتی امید مسیحی، تردید در توفیق روش شناختی تخیل الهیاتی، ابهام در سازوکار درهم کنش زمان خطی و زمان ابدی و ابهام در چگونگی تاثیر این امید در رفتار مومنان این تفسیر از امید مسیحی را محل تردید قرار می دهد.
کلید واژگان: یورگن مولتمان, فرجام شناسی, الاهیات مسیحی, رنج مسیحی, امیدJürgen Moltmann argued, following World War II and its consequences for society, that traditional views of eschatology could not provide a firm foundation for Christian hope because they are indifferent to human suffering. Moltmann argues that God the Father sent His son to correct the current order, but that the powerful of this world crucified him. God, however, thwarted their purpose with the resurrection of Christ. According to Moltmann's eschatology, the promised order of the New Testament can serve as a basis for realizing Christian hope in the end-times. This order encompasses components that can be applied to meet the needs of contemporary society. Therefore, the eschatology of Moltmann is temporal, contextual and inclusive. Additionally to critique of traditional views, Moltmann's eschatology offers groundbreaking innovations in twentieth-century Christian theology, such as a holistic view of the subject of hope, an analysis of the praxis of hope, and the role of the future in a historical horizon. Some challenges challenge this eschatology, including doubts about the psychological dimension of hope, contradictions between the doctrine of the Holy Spirit and the astonishing dimension of Christian hope, and uncertainty in the mechanism of linear time and eternal time.
Keywords: Jü, rgen Moltmann, Eschatology, Christian theology, suffering, hope -
کتاب فلسفه اندیشه دینی در اسلام و مسیحیت در حوزه الاهیات مقایسه ای است که به مقایسه ساختار کلام اشعری و الاهیات کاتولیک با تکیه بر خوانش توماس آکویناس پرداخته است. نویسندگان کتاب ابتدا با اشاره به جایگاه کلام اشعری در علوم اسلامی و تطور تاریخی آن، به بررسی ساختار رساله های کلامی و ریشه های پیدایی الاهیات کاتولیک پرداخته اند تا بتوانند کلام اشعری و الاهیات کاتولیک را در سطح ریشه های پیدایی و روش حل مسایل مقایسه کنند. ارایه اطلاعات گسترده درباره کلام اشعری و الاهیات کاتولیک، پرهیز از توجه صرف به شباهت های ظاهری میان کلام اشعری و الاهیات کاتولیک و تلاش برای دستیابی به زبان مشترک به مثابه دستاورد اساسی مقایسه از نقاط قوت این کتاب و برخی تبیین های بدون مستند، اشاره به برخی شباهت های ظاهری میان کلام اسلامی و الاهیات پروتستان برغم تلاش برای پرهیز از آن، داوری های جانب دارانه، عدم ارجاع به تمام منابع، عدم رعایت برخی قواعد روش مقایسه ای از کاستی های کتاب و خوانش سخت برخی فقرات متن، ابهام در ترجمه برخی جملات و غلبه اصطلاحات عربی و عدم توضیح آن ها از کاستی های ترجمه کتاب است.
کلید واژگان: کلام اسلامی, کلام اشعری, الاهیات کاتولیک, الاهیات کاتولیک مسیحی, اندیشه دینیThe book “Philosophy of Religious Thought in Islam and Christianity” in the field of theology is a comparison and compares the structure of Ash'ari Kalam and Catholic theology based on the reading of Thomas Aquinas. The authors of the book have first studied the structure of theological treatises and the origins of Catholic theology by referring to the place of Ash'ari Kalam in Islamic sciences and its historical evolution to be able to compare Ash'ari Kalam and Catholic theology at the level of origins and problem-solving methods. The strengths of this book include: providing extensive information on Ash'ari Kalam and Catholic theology, avoiding mere attention to apparent similarities between Ash'ari Kalam and Catholic theology, and attempting to achieve a common language as the main achievement of the comparison. Some of the weak points of this book are some undocumented explanations, point to some apparent similarities between Islamic Kalam and Protestant theology despite attempts to avoid it, biased judgments, failure to refer to all sources, and failure to follow some rules of the comparative method. Some of the weak points of this translating book are difficulty in reading some passages of the text, ambiguity in translating some sentences, overcoming Arabic idioms, and their lack of explanation.
Keywords: Islamic Kalam, Ash'ari Kalam, Catholic Theology, Christian Catholic Theology, religious thought -
مقاله حاضر گزارش پژوهش تجربی است که به بررسی نحوه نگرش به پاندمی کرونا و مطالعه نگرش دینی در این دوران از منظر جامعه شناسی شر در پیوند با جامعه شناسی دین می پردازد. نمونه تحقیق حاضر تشکیل شده است از 273 نفر از ایرانیان ساکن داخل کشور که به صورت آنلاین مورد پرسش قرار گرفته اند. اهداف این تحقیق توصیفی عبارتند از 1) سنجش نگرش در مورد دوگانه ماهیت طبیعی ویروس کرونا در مقابل ماهیت الهی آن، 2) سنجش نگرش در مورد دوگانه خیر یا شر بودن ویروس کرونا، 3) بررسی همبستگی نگرش ها در هر دو مورد با مولفه های ایمان به خداوند. اولین یافته پژوهش آن است که در اثر همبستگی های موجود میان نگرش به دوگانه های ماهیت الهی/طبیعی و خیر/شر بودن ویروس کرونا، دوگانه مرکب و جدید «خیر الهی» در مقابل «شر طبیعی» پدید آمده است. دومین و مهم ترین یافته آن است که بررسی همبستگی میان مولفه های ایمان به خدا از سویی، با نگرش به دوگانه های خیر الهی و شر طبیعی از سوی دیگر، از وجود دو سنخ متفاوت دینداری در مواجهه با ویروس کرونا پرده برمی دارد: دینداری تفکرگرا و دینداری تصورگرا. دینداری تفکرگرا پیرامون قطب شر طبیعی این دوگانه، و دینداری تصورگرا حول قطب خیر الهی آن شکل گرفته است.
کلید واژگان: خیر, شر, الهی, طبیعی, ویروس کرونا, جامعه شناسی شر, دینداری تفکرگرا, دینداری تصورگراThe Types of Religiosity in Confrontation with Coronavirus: An Introduction to the Sociology of EvilThe present paper is a report of an experimental study that examines the attitude towards the Corona pandemic and observes religious attitudes from the perspective of the sociology of evil and the sociology of religion. An online survey was conducted to interview the sample consisted of 273 Iranians. The aims of this descriptive study are: 1) Measuring attitude towards the dichotomy of divine/natural essence of Coronavirus, 2) Measuring attitude towards the dichotomy of good/evil essence of Coronavirus, and 3) Examining the correlation of attitudes in both cases with the components of faith in Allah. The first finding is that a new multiplex dichotomy of divine/natural and good/evil is formed based on the results. The second and most important finding is that the study of the correlations between the components of faith in God, on the one hand, with views toward the dichotomies of divine/natural and good/evil, on the other hand, illustrates the existence of two various types of religiosity in confrontation with Coronavirus: thoughtful religiosity and imaginative religiosity. Thoughtful religiosity is shaped around the natural-evil pole of the dichotomy, and imaginative religiosity around its divine-good pole.
Keywords: Good, Evil, Divine, Natural, Coronavirus, Sociology of Evil, Thoughtful Religiosity, Imaginative Religiosity -
نشریه اخلاق پژوهی، پیاپی 10 (بهار 1400)، صص 73 -94
دیدگاه های گوناگونی درباره نسبت دین و اخلاق ارایه شده است. یکی از انواع نسبت میان آنها وابستگی روان شناختی آنها به هم دیگر است. تامس نیگل فیلسوف تحلیلی معاصر در نظریه اخلاق هنجاری خویش، با تفکیک زندگی مطلوب به زندگی خوش و اخلاقی، کوشیده است تا از عینیت ارزش های زندگی خوش و اخلاقی دفاع کند. او با تفکیک 1) نگاه آفاقی و انفسی به زندگی؛ 2)تفکیک امیال انگیخته و ناانگیخته؛ 3) ارایه دیدگاه های برون گرا و درون گرا درباره منشا انگیزه اخلاقی و 4) ارایه دو تقریر حداقلی و حداکثری از درون گرایی، با دفاع از درون گرایی حداقلی، راه را برای دفاع از مولفه های همگرایی انگیزشی و عینیت ارزش های زندگی خوش و اخلاقی، یعنی «مصلحت اندیشی» در زندگی خوش و «دیگر گزینی» در زندگی اخلاقی گشوده است. از سوی دیگر، نیگل بر این باور است که به مدد باورهای دینی می توان همگرایی انگیزشی در زندگی خوش و اخلاقی را تقویت کرد و کمک آموزه های و باورهای دینی به همگرایی انگیزشی و عینیت ارزش های زندگی خوش و اخلاقی را می توان نوعی وابستگی روان شناختی غیر انحصاری و غیر الزامی ارزش های اخلاقی به باورهای دینی شمردتفکیک زندگی مطلوب به زندگی خوش و اخلاقی و دفاع روان شناختی از عینیت آنها و دفاع از نوع خاصی از وابستگی روان شناختی ارزش های اخلاقی به باورهای دینی از نقاط برجسته نظریه اخلاق هنجاری نیگل است، ولی تکیه او بر تبیین روان شناختی، محدود کردن ارزش های اخلاقی به ارتباط انسان ها با یکدیگر، عدم توجه به ارتباط انسان ها با خداوند و طبیعت و عدم توجه به تفاوت باورهای دینی در ادیان در تبیین چگونگی وابستگی آنها به هم دیگر از نکاتی است که شایسته است در نظریه نیگل بدانها توجه شود.
کلید واژگان: اخلاق هنجاری, تامس نیگل, نسبت دین و اخلاق, نظرگاه آفاقی و انفسی, مصلحت اندیشی, دیگرگزینی و گرایش دینیOne view on this relation considers religion and ethics to be psychologically interdependent. Dividing desirable life into good and moral life, Thomas Nagel, a contemporary analytic philosopher, has made an effort to defend the objectivity of the values of good and moral life. Making distinctions between (1) objective and subjective perspectives on life, (2) motivated and unmotivated desires, (3) internalism and externalism about the source of moral motivation, (4) minimalist and maximalist accounts of internalism, he argued for a minimalist account of internalism, and laid the foundations for supporting the convergent constituents of motivation and the objectivity of the values of good and moral life, i. e. prudence in good life and altruism in moral life. On the other hand, Nagel holds that one can strengthen motivational convergence in good and moral life by virtue of religious beliefs, and one can take religious beliefs’ contribution to motivational convergence and the objectivity of the values of good and moral life as a kind of contingent psychological dependence of moral values on religious beliefs. The prominent points of Nagel’s theory are that it splits desirable life into good and moral life, it makes a psychological defense of their objectivity. There are, nevertheless, some matters that could have been deserved to be reconsidered by Nagel’s theory: (1) his reliance on psychological explanation, (2) his limiting moral values only to human relations, (3) his inattention to man’s relation to God and the nature, and finally (4) his inattention to the differences of religious beliefs in various religions about how to explain their interdependence.
Keywords: Thomas Nagel, relation between religion, ethics, objective, subjective perspectives, Normative ethics, motivation, prudence -
در حوزه معرفت شناسی، «ساخت گرایی» دیدگاهی اساسا پساکانتی محسوب می شود که در برابر دیدگاه سنتی بازنمایی گرایی مطرح شده است. ساخت گرایی معرفتی انواع مختلفی دارد، اما وجه مشترک شان در این است که معرفت همچون کالایی است که جزیا یا کاملا فاعل شناسا آن را می سازد، نه اینکه طبق اعتقاد بازنمایی گرایان، ذهن فاعل شناسا صرفا نقش آینگی و حکایتگری در برابر واقعیت مستقل خارج از ذهن را داشته باشد. اندیشه ساخت گرایی در حوزه مباحث مربوط به تجربه/شهود عرفانی نیز تسری یافته است. ساخت گرایان، در برابر ذات گرایان، معتقدند تجربه/شهود عرفانی در چارچوب ساخت پیشین مفهومی ذهن صاحب تجربه/شهود عرفانی شکل می گیرد. در این مقاله این موضوع بررسی می شود که نوعی ساخت گرایی در اندیشه صدرالدین قونوی دیده می شود که می توان آن را «ساخت گرایی اسمایی» نامید. قونوی در دفاع از اعتبار معرفت شهودی موسوم به قربی یا فنایی، بر نقش اسم حاکم بر فاعل شناسا در ساخت معرفت عقلی و نیز معرفت شهودی مقید تاکید می کند، البته او شهود قربی را از دایره این ساخت گرایی خارج می داند. بر این اساس، می توان گفت قونوی معتقد به نوعی ساخت گرایی محدود یا بخشی است. سرانجام اینکه، از نظر نویسندگان این نوع ساخت گرایی نه قابل دفاع است، و نه هدف نهایی قونوی در دفاع از معرفت شهودی را برآورده می کند.کلید واژگان: ساخت گرایی, بازنمایی گرایی, معرفت شهودی, معرفت عقلی, صدرالدین قونویIn the field of epistemology, "constructivism" is basically a post-Kantian view as opposed to the traditional view of representationalism. There are different types of epistemological constructivism, but what they have in common is that knowledge is like a commodity made in part or in full by the cognitive agent, and it is not in accordance with the view of representationalists who believe that the cognitive agent's mind merely acts as a mirror and narrator for independent reality outside the mind. The idea of constructivism has also spread to the realm of mystical experience / revelation. Constructivists, in contrast to essentialists, believe that mystical experience / revelation is formed within the framework of the previous conceptual construction of the mind of an individual who had already mystical experience / revelation. In this article, it is examined that a kind of constructivism is seen in the thought of Sadr al-Din Ghunawi, which can be called "nominal constructivism". Defending the validity of intuitive knowledge called ghorbi (proximity) or fanayi (annihilation), Ghunawi emphasizes the role of the noun governing the cognitive agent in the construction of rational knowledge as well as bound intuitive knowledge, although he excludes proximity intuition from the scope of this constructivism. Accordingly, it can be said that Ghunawi believes in a kind of limited or partial constructivism. Finally, in the view of the authors, this kind of constructivism is neither defensible, nor does it fulfill Ghunawi's ultimate goal in defending intuitive knowledge.Keywords: constructivism, Representationalism, intuitive knowledge, Rational Knowledge, Sadr al-Din Ghunawi
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.