به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

معصومه کاظمی

  • سعید سمیعی، سید محمد مقیمی*، حسن دانایی فرد، علی اصغر پورعزت، اسدالله کردنائیج، معصومه کاظمی

    غافلگیری پدیده ای است که همه سیستم ها با ماهیت ها و سطوح مختلف با آن مواجه می شوند و در بسیاری از موارد می تواند بقای آن را با مخاطره روبرو سازد. غافلگیری، حالتی شناختی است که درنتیجه وقوع رویدادهای غیرمنتظره رخ داده و به دلیل داشتن ویژگی هایی مانند شتاب بالا و ناسازگاری شناختی، می تواند ساز وکار تصمیم گیری را دچار اختلال نماید. هدف این پژوهش، ارائه الگویی برای درک پدیده غافلگیری است. پژوهش حاضر از نوع پژوهش های بنیادی با رویکرد کیفی و با استفاده ازنظریه پردازی داده بنیاد انجام شده است. بر این اساس، 35 مصاحبه عمیق با متخصصان و خبرگان در حوزه های مختلف درزمینه چگونگی وقوع غافلگیری انجام و پس از تحلیل داده ها؛ تعداد 6215 کدباز، 200 مولفه و 30 مقوله فرعی شناسایی و درنهایت با استفاده از الگوی پارادایمی نظریه پردازی داده بنیاد، مدل سازی شدند. نتایج نشان می دهد سه دسته مولفه های قابلیت محور، قصد محور و محیط محور ازجمله شرایط علی تبیین کننده پدیده غافلگیری هستند. مولفه های فضا- زمان و بستر- سرعت جزو شرایط زمینه ای و مولفه های لایه بیرونی و عدم قطعیت نیز ازجمله شرایط مداخله گر هستند. بر این اساس راهبردهای اصلی درک غافلگیری شامل استفاده از تفکر سیستمی در توجه به شرایط علی و به کارگیری هوشمندی راهبردی است که می تواند به پیامدهایی ازجمله شناسایی نشانه های ضعیف و پردازش سناریوهای مرتبط با رفتار سیستم و درنتیجه کاهش غافلگیری از رویدادهای نادر منجر شود.

    کلید واژگان: غافلگیری, هوشمندی راهبردی, راهبرد, قابلیت محور, قصد محور و محیط محور
    Saeed Samii, Seyyed Mohammad Moghimi *, Hassan Danaei Fard, Aliasghar Pourezat, Asadullah Kurdanaij, Masoumeh Kazemi

    Surprise is a phenomenon that all systems face with different natures and levels, and in many cases it can endanger its survival. Surprise is a cognitive state that occurs as a result of unexpected events, and due to having characteristics such as high acceleration and cognitive inconsistency, it can disrupt the decision-making mechanism. The aim of this research is to provide a model to understand the phenomenon of surprise. The current research is a type of basic research with a qualitative approach and using foundation data theory. Based on this, 35 in-depth interviews with specialists and experts in different fields were conducted in the field of how surprises occur and after analyzing the data; The number of 6215 open codes, 200 components and 30 subcategories were identified and finally modeled using the foundation's data theorizing paradigm model. The results show that three categories of capability-oriented, intention-oriented and environment-oriented components are among the causal conditions that explain the phenomenon of surprise. The components of space-time and substrate-speed are among the background conditions, and the components of the outer layer and uncertainty are also among the intervening conditions. Based on this, the main strategies for understanding surprise include the use of systemic thinking in regard to causal conditions and the use of strategic intelligence, which can lead to consequences such as identifying weak signs and processing scenarios related to system behavior, and as a result, reducing surprise from rare events. .

    Keywords: Surprise, Strategic Intelligence, Strategy, Ability-Oriented, Intention-Oriented, Environment-Oriented
  • شهرام رنجدوست*، معصومه کاظمی
    مقدمه و هدف

    هدف پژوهش حاضر بررسی میزان انعکاس مفاهیم رهبری و مسئولیت پذیری در کتب دوره ابتدایی است.

    روش شناسی پژوهش: 

    این پژوهش از نظر ماهیت توصیفی و از نظر روش از نوع تحلیل محتوا با به کارگیری روش «آنتروپی شانون» است. جامعه آماری شامل کلیه کتاب های دوره ابتدایی است، نمونه آماری این پژوهش، شامل کتاب های بخوانیم شش پایه دوره ابتدایی در سال 1399- 1400 است. ابزار پژوهش چک لیست و فیش برداری بود. واحد تحلیل محتوا در این پژوهش، کلیه متن کتاب ها، فعالیت ها، تصاویر و پرسش های مستقیم یا غیرمستقیم (مفهوم آنها) درباره هر یک از مولفه هایرهبری و مسئولیت پذیری می باشد؛ بیان شده است. سپس کتاب های بخوانیم دوره ابتدایی به طور عمقی و هدفمند مطالعه شد و جملاتی که شامل مولفه ها و زیرمولفه های و یا دارای مفهومی شبیه به آنها بود، ثبت گردید. پس از گردآوری نمونه های آماری به خلاصه کردن، کدبندی و دسته بندی آنها اقدام شد و در نهایت پردازش شدند. در این فرآیند، جداول توزیع فراوانی به ازای هر کتاب تنظیم و واحدهای محتوا مورد شمارش و تحلیل با روش آنتروپی شانون انجام گرفت.

    یافته ها

    نتایج تحلیل محتوای کتاب های بخوانیم پس از تفسیر داده ها بر اساس ضریب اهمیت بدست آمده؛ نشان داد  بعد اخلاقی- فرهنگی با ضریب اهمیت (206/0) در رتبه اول، بعدهای اجتماعی- سیاسی و محیط زیست (201/0) در رتبه دوم و بعد قانونی با ضریب اهمیت (195/0) کم ترین اولویت را در بین سایر ابعاد مسئولیت پذیری به خود اختصاص داده است.

    بحث و نتیجه گیری

    بنابراین می توان نتیجه گرفت که ضریب اهمیت ابعاد رهبری و مسئولیت پذیری در کتاب های درسی یکسان نیستند.

    کلید واژگان: رهبری, مسئولیت پذیری, تحلیل محتوا, انتروپی شانون
    Shahram Ranjdoost *, Masoumeh Kazemi
    Background and Objective

    The purpose of this study is to investigate the extent to which the concepts of leadership and responsibility are reflected in primary school textbooks.

    Research methodology

    This study make use of a descriptive and content analysis type using "Shannon Entropy". The population includes all the books of the elementary school, the statistical sample of this research includes the books we read in the six grades of the elementary school in the year 2008-2019. The research tool was checklist and questionnaire. The unit of content analysis in this research is all the text of books, activities, pictures and questions directly or indirectly (their meaning) about each of the components of leadership and responsibility; is stated Then, the books to be read in the elementary school were studied deeply and purposefully, and the sentences containing the components and sub-components or having a concept similar to them were recorded. After collecting statistical samples, they were summarized, coded and categorized and finally processed. In this process, abundance distribution tables for each set of books and content units were counted and analyzed with Shannon's entropy method.

    Findings

    The results showed that in the read books, after interpreting the data based on the obtained importance coefficient; In the content of the textbooks, let's read the moral-cultural dimension with the importance coefficient (0.206) in the first place, social-political and environmental dimensions (0.201) in the second place and the legal dimension with the importance coefficient (0.195). ) has assigned the lowest priority among other dimensions of responsibility.

    Conclusion

    It can be concluded that the coefficient of importance of the dimensions of leadership and responsibility in textbooks are not the same.

    Keywords: : Leadership, Dimensions Of Responsibility, Read Books, Content Analysis, Shannon Entropy
  • معصومه کاظمی، مژگان آگاه*، محمد جلالی، عزت الله نیکوزاده
    هدف
    هدف مطالعه حاضر مقایسه اثربخشی آموزش اتوژنیک و تنش زدایی پیش رونده عضلانی بر بهبود مولفه های اضطرابی زنان مبتلا به درد قفسه سینه بود.
    روش
    پژوهش حاضر آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری سه ماهه بود. جامعه ی آماری شامل تمامی زنان مبتلا به درد قفسه سینه در شهر کرج در سال 1400 بودند. روش نمونه گیری هدفمند بود و 60 نفر از بیماران مبتلا به درد قفسه سینه در بیمارستان شهید رجائی کرج انتخاب شدند و در سه گروه آموزش اتوژنیک، آموزش تنش زدایی پیش رونده عضلانی و گروه کنترل قرار گرفتند. آموزش اتوژنیک 12 جلسه 90 دقیقه ای و مداخله تنش زدایی پیش رونده عضلانی نیز شامل 8 جلسه 2 ساعته بود. برای ارزیابی متغیرهای پژوهش از پرسشنامه های اضطراب بک (1988)، حساسیت اضطرابی تجدیدنظر شده تایلور و کاکس (1998) و ادراک کنترل اضطراب رپی و همکاران (1996) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش های تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی انجام شد..
    یافته ها
    نتایج نشان داد آموزش اتوژنیک و تنش زدایی پیش رونده عضلانی هر کدام به تنهایی موجب کاهش حساسیت اضطرابی، نشانه های اضطراب و ادراک کنترل اضطراب شده اند و آموزش اتوژنیک در مقایسه با تنش زدایی پیش رونده عضلانی بر بهبود مولفه های اضطرابی اثربخشی بیشتری دارد (05/0> p).
    نتیجه گیری
    با توجه به اثربخشی بیشتر آموزش اتوژنیک بر بهبود مولفه های اضطرابی پیشنهاد می شود کارشناسان مربوطه جهت کاهش اضطراب بیماران مبتلا به درد قفسه سینه از آموزش اتوژنیک استفاده کنند.
    کلید واژگان: اتوژنیک, تنش زدایی پیشرونده عضلانی, درد قفسه سینه, مولفه های اضطراب
    Masoumeh Kazemi, Mojgan Agah Heris *, Mohammad Jalali, Ezatolah Kordmirza Nikoozade
    Objective
    The present study aimed to compare the effectiveness of autogenic training and progressive muscle relaxation in improving the anxiety components of women with chest pain.
    Method
    The research method was experimental with a pre-test-post-test design, a control group, and a three-month follow-up. The statistical population included all women with chest pain in Karaj city in 2021. using a purposeful sampling method, 60 patients with chest pain in Shahid Rajaei Hospital were selected and randomly assigned into three groups autogenic training, progressive muscle relaxation training, and control group. Autogenic training was provided in twelve 90-minute sessions, and progressive muscle relaxation intervention was administered in eight 2-hour sessions. Beck's (1988) anxiety questionnaires, Tylor & Cox (1998) revised anxiety sensitivity, and Rapee, et al (1996) perception of anxiety control was used to collect data. Data analysis was done using covariance analysis and post hoc test methods.
    Results
    The results showed that autogenic training and progressive muscle relaxation alone have been effective in reducing anxiety symptoms, anxiety sensitivity and perception of anxiety control and autogenic training was more effective in improving anxiety components compared to progressive muscle relaxation (p<0.05).
    Conclusion
    Considering the greater effectiveness of autogenic training on the anxiety components, it is suggested that relevant experts use this intervention to reduce the anxiety of patients with chest pain.
    Keywords: Autogenic Training, Progressive Muscle Relaxation, Chest Pain, Anxiety Components
  • معصومه کاظمی، مژگان آگاه هریس*، محمد جلالی، عزت الله کردمیرزا
    مقدمه

    هدف مطالعه حاضر مقایسه اثربخشی آموزش اتوژنیک و تنش زدایی پیش رونده عضلانی بر درد و آنزیم های قلبی زنان مبتلا به درد قفسه سینه بود.

    روش

    پژوهش حاضر آزمایشی از نوع پیش آزمون -پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری سه ماهه بود. جامعه ی آماری شامل تمامی زنان مبتلا به درد قفسه سینه در شهر کرج در سال 1400 بودند. روش نمونه گیری هدفمند بود و 60 نفر از بیماران مبتلا به درد قفسه سینه در بیمارستان شهید رجایی کرج انتخاب شدند و در سه گروه آموزش اتوژنیک، آموزش تنش زدایی پیش رونده عضلانی و گروه کنترل قرار گرفتند. آموزش اتوژنیک 12 جلسه 90 دقیقه ای و مداخله تنش زدایی پیش رونده عضلانی نیز شامل 8 جلسه 2 ساعته بود. برای ارزیابی متغیرهای پژوهش از پرسشنامه های شدت درد مک گیل و فاجعه سازی درد استفاده شد. برای اندازه گیری آنزیم های قلبی از کیت تروپونین و کراتینین فسفوکیناز (CPK-MB) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش های تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد تنش زدایی پیش رونده عضلانی در مقایسه با آموزش اتوژنیک بر کاهش درد اثربخشی بیشتری دارد (05/0> p) و بین آموزش اتوژنیک و تنش زدایی پیش رونده عضلانی بر آنزیم های قلبی، تفاوت معنی داری وجود نداشت (05/0<p).

    نتیجه گیری

    با توجه به اثربخشی بیشتر تنش زدایی پیش رونده عضلانی بر کاهش درد پیشنهاد می شود کارشناسان مربوطه جهت کاهش شدت درد بیماران مبتلا به درد قفسه سینه از تنش زدایی پیش رونده عضلانی استفاده کنند.

    کلید واژگان: آنزیم های قلبی, اتوژنیک, تنش زدایی پیشرونده عضلانی, درد قفسه سینه
    Masoumeh Kazemi, M. Agah Heris *, Mohammad Jalali, Ezatollah Kordmirza
    Objective

    The aim of present study was comparison of the effectiveness of autogenic training and progressive muscle relaxation on pain and cardiac enzymes in women with chest pain.

    Method

    The current research was a pre-test-post-test experiment with a control group and a three-month follow-up. The statistical population included all women with chest pain in Karaj city in 1400. The sampling method was purposeful and 60 patients with chest pain were selected in Shahid Rajaei Karaj Hospital and were placed in three groups: autogenic training, progressive muscle relaxation treatment and control group. Autogenic training consisted of 12 sessions for 90 minutes and progressive muscle relaxation intervention included 8 sessions for 2 hours. To evaluate research variables MC Gill pain intensity and pain catastrophizing were used. Troponin and creatinine phosphokinase kit (CPK-MB) were used to measure cardiac enzymes. Data analysis was done using covariance analysis and post hoc test.

    Findings

    The results showed that progressive muscle relaxation is more effective in reducing pain compared to autogenic training (P<0/05) and there was no significant difference between autogenic training and progressive muscle relaxation on cardiac enzymes (P<0/05).

    Conclusion

    Considering the greater effectiveness of progressive muscle relaxation on pain reduction, it is suggested that relevant experts use progressive muscle relaxation to reduce the pain intensity of patients with chest pain.

    Keywords: Autogenic, Cardiac Enzymes, chest pain, Progressive muscle relaxation
  • محسن طاهری دمنه*، معصومه کاظمی، خسرو صفری غریبوند

    هدف این پژوهش شناسایی متغیرهای کلیدی و پیشران های اثرگذار بر آینده مسیله آب در شهر اصفهان و تدوین سناریوهای پیش روی شهر اصفهان در مسیله آب می باشد. روش تحقیق حاضر به مثابه پژوهشی کاربردی و با بهره گیری از رویکرد عدم قطعیت های بحرانی به ارایه سناریوهای آینده آب در اصفهان پرداخته است. برای جمع آوری داده ها از روش مطالعات کتابخانه ای و پانل خبرگان استفاده شده است. با استفاده از نظر خبرگان 20 عامل کلیدی در قالب پنج پیشران یعنی 1. قیمت آب، 2. سرمایه گذاری در فناوری های نوین، 3. سیاست های آب، 4. جمعیت شهرنشین و 5. زیرساخت های آب، دسته بندی شدند. در مرحله بعد، دو پیشران سیاست های آب و سرمایه گذاری در فناوری های نوین به عنوان عدم قطعیت های بحرانی مبنای تدوین سناریوهای شهر اصفهان در حوزه آب قرار گرفتند و درنهایت چهار سناریو تدوین شد. سناریوی اول نبرد برای آخرین جرعه روایتگر وضعیتی است که اصفهان با خشک سالی شدید روبرو خواهد بود؛ سناریوی دوم آب هست ولی کم، وضعیتی را نشان می دهد که سیاست های آب آینده گرا هستند و چالش های بلندمدت را نادیده نمی گیرند، اما فناوری به مثابه راهکاری برای حل مشکلات این حوزه کنار گذاشته شده است؛ سناریوی سوم آب هست ولی برای ثروتمندان روایتگر یک دوقطبی بر سر دسترسی به آب است؛ و سناریوی چهارم اصفهان سبز وضعیتی را توصیف می کند که مدیران و مسیولین شهری با در نظر گرفتن پتانسیل فناوری های نوین در مدیریت بهینه مصرف آب و با اتخاذ سیاست های آینده نگاری، به شهری سبز که مطلوب اقشار مختلف جامعه باشد، تحقق می بخشند. نتایج نشان می دهد که پیشران ها و سناریوها نشان می دهند که مهم ترین عوامل تعیین کننده وضعیت آینده آب در شهر اصفهان نه عوامل محیطی، بلکه عوامل مربوط به تصمیمات انسانی هستند.

    کلید واژگان: بحران آب, آینده نگاری, نیروهای پیشران, سناریونگاری, شهر اصفهان
    Mohsen Taheri Demeneh *, Masoumeh Kazemi, Khosro Safari Gharibvand

    The purpose of this research is to identify the key variables and driving forces affecting the future of the water issue in the city of Isfahan and to compile the scenarios facing the city of Isfahan in the water issue. The current research method as an applied research and using the critical uncertainties approach has presented the future scenarios of water in Isfahan. To collect data, the method of library studies and expert panels has been used. Using the opinion of experts, 20 key factors in the form of five drivers, i.e. 1. The price of water, 2. Investing in new technologies, 3. Water policies, 4. urban population and 5. Water infrastructures were categorized. In the next stage, the two drivers of water policies and investment in new technologies as critical uncertainties were the basis for compiling the scenarios of Isfahan City in the field of water, and finally, four scenarios were compiled. The first scenario of the battle for the last sip narrates the situation in which Isfahan will face a severe drought; The second scenario, there is water but little, shows a situation where water policies are forward-looking and do not ignore long-term challenges, but technology is left out as a solution to solve problems in this area; The third scenario is water, but for the rich, it is a bipolar story about access to water; And the fourth scenario of green Isfahan describes a situation that city managers and officials, taking into account the potential of new technologies in the optimal management of water consumption and by adopting forward-looking policies, realize a green city that is favourable to different sections of the society. The results show that drivers and scenarios show that the most important factors determining the future water situation in Isfahan City are not environmental factors, but factors related to human decisions

    Keywords: water crisis, Foresight, driving forces, Scenario Planning, Isfahan City
  • معصومه کاظمی، شهرام رنجدوست*، محمدعلی مجلل چوبقلو
    مقدمه

    امروزه دانش افزایی و بررسی تاثیر نقش آموزش ها بر مسوولیت پذیری و کارآمدی در سازمان های یادگیرنده یک ضرورت تلقی می شود، لذا تحقیق حاضر بر اساس مدل کرک پاتریک به ارزیابی میزان  مسوولیت پذیری و اثربخشی دوره های آموزشی ژورنال کلاب دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تبریز در سال 1396 پرداخته است.

    روش ها: 

    پژوهش حاضر در زمره پژوهش کاربردی به صورت شبه آزمایشی است. جامعه آماری شامل دانشجویان دانشکده های دانشگاه علوم پزشکی تبریز به تعداد 175 نفر که 120 نفر از آنها بر اساس جدول مورگان و به صورت تصادفی در دسترس در دو گروه آزمایش (آموزش دیده، 60نفر) و گروه کنترل (آموزش ندیده،60 نفر) مورد مطالعه قرار گرفته اند. ابزار اصلی گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته مبتنی بر مدل کرک پاتریک بوده است. اطلاعات با استفاده از آزمون های t یک نمونه ای، t زوجی و تحلیل کواریانس و نرم افزار spss ارزیابی شد.

    نتایج

    نتایج نشان داد سطح واکنش فراگیران نسبت به دوره های آموزشی ژورنال کلاب دانشگاه علوم پزشکی تبریز بطور معنی داری بالاتر از حد متوسط و رضایت بخش می باشد. مقایسه دانش دانشجویان آموزش دیده در قبل و بعد از آموزش حاکی از افزایش معنی داری در دانش دانشجویان می باشد. مقایسه دانشجویان آموزش دیده و آموزش ندیده از طریق آزمون کواریانس در دو سطح رفتار و نتایج حاکی از اثربخشی دوره های آموزشی در تغییر رفتار و افزایش نتایج عملکردی می باشد.

    نتیجه گیری:

     با توجه به مسوولیت پذیری و  اثربخش بودن آموزش های ژورنال کلاب دانشجویان آموزش دیده در چهار سطح واکنش، یادگیری، رفتار و نتایج نسبت به دانشجویان آموزش ندیده پیشنهاد می شود این دوره ها به طور منظم در بازه های زمانی مشخص با حضور دانشجویان و اساتید در دانشگاه برگزار شود.

    کلید واژگان: : کرک پاتریک, واکنش, یادگیری, رفتار, نتایج
    Masoumeh Kazemi, Shahram Ranjdoust*, Mohammali Mojallal Choboghloo
    Background and Aims

    The main purpose of this study was to examine the evaluation of effectiveness in short–term training courses of the students of Tabriz University of Medical Sciences in 1390 according to Kirkpatrick model.                                                     

    Methods

    A quasi-experimental, the sample in this study consisted of students serving in the Education Unit, Faculties of Medical Sciences University in the two groups (trained, 60) control group (untrained, n = 60) have been studied. Members of the matched sample of job experience, job duties, hours of training, course selection have been studied. The main tool for data collection was a questionnaire based on Kirkpatrick Model.

    Results

    The results showed that the implementation of short - term training courses on the increase of knowledge, improvement of attitude and increase of skills of the students of the students of Tabriz University of Medical Sciences was effective.

    Conclusions

    The results of this study showed that trained students in four levels of reaction, learning, behavior, and outcomes than non-trained staff has positive result

    Keywords: Kirk Patrick, REACTION, LEARNING, Behaviour, RESULTS
  • معصومه کاظمی، شهرام رنج دوست*، محمدعلی مجلل چوپقلو

    مسیولیت پذیری یکی از اهداف فرهنگی و اجتماعی مهم تعلیم و تربیت است که در آموزه های دین اسلام نیز بر آن تاکید شده است. هدف مهمی که آموزش وپرورش برای تربیت نسل های آینده دارد، نهادینه نمودن مسیولیت پذیری افراد است تا مسیولیت های مختلف را در زندگی خود در ابعاد جامعه، خانواده و خود ایفا نمایند. هدف اصلی تحقیق حاضر طراحی و اعتباریابی الگوی مطلوب مسیولیت پذیری دانش آموزان در برنامه درسی دوره ابتدایی است. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از لحاظ روش آمیخته از نوع اکتشافی است که برای طراحی الگوی مطلوب، از روش کیفی و برای اعتباریابی الگوی پیشنهادی از روش کمی استفاده شد. جامعه آماری برای طراحی الگوی مطلوب، پیشینه تحقیقات داخلی و خارجی، مبانی نظری، تجربیات جهانی و الگوهای موجود در زمینه پژوهش و همچنین مصاحبه نیمه ساختاریافته با 15 نفر از متخصصان برنامه ریزی درسی و برای اعتبارسنجی الگوی مطلوب، متشکل از متخصصان برنامه ریزی درسی با ملاک هایی مانند مدرک تحصیلی PhD، دارای تجربه عملی و همچنین تالیف مقالات و کتب در زمینه پژوهش بود. نمونه گیری نظری از نوع هدفمند و ملاک محور بود. ابزار گردآوری اطلاعات برای طراحی الگوی مطلوب با استفاده از الگوی اکر و برای اعتباریابی الگوی پیشنهادی پرسشنامه بود. روش تجزیه وتحلیل یافته ها توصیفی- تحلیلی استنتاجی بوده و از روش سنتزپژوهی و آزمون t تک نمونه ای استفاده شد. بر اساس مصاحبه حضوری از افراد موردنظر، طبق عناصر ده گانه اکر از نتایج مصاحبه حضوری انجام یافته، کدگذاری باز- کدگذاری محوری- کدگذاری انتخابی صورت گرفت و تحلیل محتوای کیفی با توجه به نظریه اکر با نتیجه گیری و به دست آمدن مولفه های مسیولیت پذیری بر اساس مبانی نظری، مکتوب و پیشینه تحقیق به دست آمد. سپس با توجه به عناصر ده گانه اکر سنتزپژوهی انجام شد. در نهایت یافته ها نشان می دهد که الگوی مطلوب برنامه درسی مسیولیت پذیری بر اساس مبانی نظری و برنامه درسی متشکل از سه بخش ابعاد (اجتماعی، اخلاقی، قانونی، محیط زیست و سیاسی)، مقوله های اصلی (شناختی، عاطفی (احساسی)، خلاقیت و مهارت)، و عناصر ده گانه اکر است که از نظر صاحب نظران و متخصصان و کارشناسان برنامه ریزی درسی نتایج آزمون تی تک نمونه های ارزیابی اعتبار درونی الگوی طراحی شده نشان داد که نظر متخصصان مربوط به ارزیابی با سطح معنی داری 001/0 و در سطح آلفای 01/0 به طور معنی داری بیشتر از حد وسط بوده است (01/0>P) معتبر تشخیص داده شد؛ بنابراین در این پژوهش تلاش شد طراحی الگوی مناسب برای برنامه درسی مسیولیت پذیری دانش آ موزان به نحوی انجام گیرد که اجزای آن با یکدیگر تعامل لازم را داشته و الگوی مذکور بتواند در زمان اجرا، نتایج کاربردی لازم را ارایه نماید و در نهایت با اعتبارسنجی الگوی پیشنهادی متخصصان بیان نمودند که با توجه به الگوی برنامه درسی به ویژه در برنامه درسی مسیولیت پذیری دانش آ موزان بین حوزه های موردمطالعه و عناصر برنامه درسی ارتباط منطقی وجود دارد.

    کلید واژگان: طراحی, اعتباریابی, مسئولیت پذیری, برنامه درسی
    Masoumeh Kazemizadeh, Shahram Ranjdoost *, Mohammad Ali Majalal Chopqlou

    Responsibility is one of the important cultural and social goals of education, which is also emphasized in the teachings of Islam. The important goal of education for educating future generations is to institutionalize the responsibility of individuals to fulfill various responsibilities in their lives in the dimensions of society, family and themselves. The main purpose of this study is to design and validate the optimal model of student responsibility in the elementary school curriculum. This research is applied in terms of purpose and in terms of mixed method is exploratory type, which was used to design the desired model, qualitative method and to validate the proposed model, quantitative method was used. The statistical population for the design of the desired model, the background of internal and external research, theoretical foundations, global experiences and existing models in the field of research, as well as semi-structured interviews with 15 curriculum planning specialists and for the validation of the desired model, consisting of curriculum planning specialists with criteria such as The PhD degree had practical experience as well as writing articles and books in the field of research. Theoretical sampling was purposive and criterion-oriented.The data collection tool was a questionnaire to design the desired model using the Acker model and to validate the proposed model. The method of analysis of the results was descriptive-analytical inference and the synthesis research method and one-sample t-test were used. Based on the face-to-face interview of the target persons, according to the ten elements of Aker from the results of the face-to-face interview, open coding, central coding, selective coding was done, and qualitative content analysis according to Aker's theory with conclusions and obtaining responsibility components based on theoretical foundations. , written and research background was obtained. Then, according to the ten elements of Ekr, synthesis research was done. Finally, the findings show that the ideal model of the responsibility curriculum based on the theoretical foundations and the curriculum consists of three dimensions (social, ethical, legal, environmental and political), main categories (cognitive, emotional, creativity and skill), and the ten elements of Ekr, which according to the experts and curriculum planning experts, the results of the T-test exam of the internal validity evaluation samples of the designed model showed that the opinion of the experts is related to the evaluation with the level of meaning It has a value of 0.001 and at the alpha level of 0.01 it was significantly higher than the average level (P < 0.01), it was recognized as valid. Therefore, in this research, an attempt was made to design a suitable model for the students' responsibility curriculum in such a way that its components have the necessary interaction with each other, and the said model can provide the necessary practical results at the time of implementation, and finally, by validating the model proposed by the experts, showed that according to the curriculum model, especially in the curriculum of students' responsibility, there is a logical connection between the studied areas and the elements of the curriculum.

    Keywords: Design, Accreditation, accountability, curriculum
  • پیمان پیله چی ها*، معصومه کاظمی

    باوجود بحران های زیست محیطی و کاهش ذخایر سوخت های فسیلی نیاز به راهکارهای توسعه پایدار و معماری پایدار به منظور مدیریت مصرف انرژی و کاهش زیان های خطرناک انسانی بیش ازپیش احساس می شود. در این راستا به منظور افزایش آگاهی دانشجویان و طراحان بایستی آموزش های تخصصی معماری پایدار در حوزه دروس دانشگاهی قرار گیرد. از آنجایی که ساختمان های مسکونی بخش مهمی از مصرف انرژی را در کشور شامل می شوند، بایستی میزان اثربخشی این راهکار بر نحوه طراحی ساختمان های مسکونی در شهر تهران موردبررسی قرار گیرد. این پژوهش از منظر روش شناسی پیمایشی است و دارای دو بخش کیفی و کمی است که در بخش کیفی به بررسی مبانی نظری مربوطه و در بخش دوم پرسشنامه هایی در اختیار 20 نفر از اساتید و دانشجویان معماری به منظور بررسی میزان اثربخشی آموزش های معماری پایدار بر نحوه طراحی خانه های مسکونی شهر تهران گذاشته شده است و برای تعیین اعتباریابی پرسشنامه از نرم افزار Smart PLS2 استفاده شده و به جهت اولویت بندی داده ها از آزمون فریدمن در نرم افزار SPSS بهره گرفته شده است. درنهایت نتایج حاصله بیانگر آن است آموزش های معماری پایدار در سطح اجتماعی (دانشجویان، بالا بردن آگاهی مردم و درنهایت کارفرمایان) بیشترین تاثیر را داشته و در بالا بردن کیفیت محیط داخلی ساختمان به نسبت اثربخشی کمتری دارد.

    کلید واژگان: آموزش معماری, معماری پایدار, ساختمان های مسکونی, بهره وری انرژی
    Peiman Pilechiha *, Masoume Kazemi
    Background and Objectives

    Nowadays, one of the main concerns of architects and urban designers is environmental crises and high energy consumption in buildings, especially in metropolitan areas (specifically in Tehran city). According to other research conducted on all land uses, residential buildings have higher energy consumption than other building types, which indicates the importance of efficiency and management of energy consumption in residential buildings and shows the significance of providing solutions for this concern. Therefore, academic education in sustainable architecture strategies and principles requires a revision for implementation of these strategies by architects and designers. Since environmental crises are still a marginal field in academic architecture courses, the issue of sustainability has been included in the curriculum as a single course. Regarding the abovementioned issues, this study aims to investigate the position of university education in sustainable architecture in universities and higher education institutions, as well as the effectiveness of residential buildings designed in Tehran city based on sustainability principles.

    Methods

    This research is a kind of applied research. In terms of methodology, it combines descriptive-analytical research and survey research methods. In this research, the researcher describes the real and regular objective characteristics of the study. This research is comprised of two main parts: qualitative and quantitative parts. In the first part, the qualitative part, the theoretical foundations of the research are studied. In order to obtain the desired results in this research, the information is collected through bibliographic studies. Questionnaires were given to twenty students and professors of architecture. In the questionnaire, the position and role of sustainable architecture education in universities were investigated based on three main components (quality of indoor environment, innovation in design, and community). Smartpls2 software was used to determine the validity of the questionnaire, and the Friedman test in Spss software was used to prioritize the data. Cronbach’s alpha coefficient was also used to determine the normality or abnormality of the data.

    Findings

    The priority of the variable components regarding the position of academic education in sustainable architecture was reported in order of importance using the Friedman test. Based on the findings, the order of importance for the component variables is “community”, “design innovation”, and the “indoor quality” components, respectively. Regarding the “community” component, the items of “increasing awareness for young architects and graduates to implement sustainable architectural solutions” and “providing incentive policies by officials and superiors (providing financial facilities)” were the most and least important items. Then, amongst the items of “design innovation” components, “using heating and cooling systems with the least energy consumption” was ranked as the most important item. Finally, regarding the “indoor quality” component, “thermal, visual, psychological, and health comfort” items received the highest scores.

    Conclusion

    Based on the research results, it can be acknowledged that academic education in the field of sustainable architecture has been effective to some extent for the students. The sustainable architecture course introduces the environmental crises and explains the need to use sustainable architecture solutions in buildings. Therefore, effective measures have been taken to use materials compatible with the climate and heating and cooling systems with low energy consumption in the building. However, residential building design and implementing active solutions to reduce energy consumption remain the primary concern. Relying on active solutions for reducing energy consumption in sustainable architecture, such as using revolving windows, photovoltaic panels, etc., must be accentuated. Finally, the quality of the interior environment in the design of residential buildings, which is one of the important criteria of sustainable architecture, was the least considered item in designing sustainable residential buildings. In order to improve the effectiveness of this criterion in residential building design, higher authorities can provide incentive policies and special financial facilities to architects and urban planners to improve the quality of the building environment based on sustainable architectural approaches.

    Keywords: Architectural education, Sustainable Architecture, Residential Buildings, Energy efficiency
  • رسول حشمتی*، معصومه کاظمی، سلماز جوادپور
    زمینه و هدف

     در تحقیقات قبلی، تفاوت دانش‌آموزان دختر مبتلا به اختلال بیش‌فعالی/کمبود توجه و دانش‌آموزان دارای اختلالات یادگیری با گروه دانش‌آموزان عادی در عملکردهای عصب‌روان‌شناختی روشن نشده است؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف مقایسه توجه انتخابی، حافظه کاری و انعطاف‌پذیری شناختی دانش‌آموزان دختر مبتلا به اختلال بیش‌فعالی و کمبود توجه و دانش‌آموزان دارای اختلالات یادگیری با دانش‌آموزان عادی انجام گرفت.

    روش‌بررسی:

     روش پژوهش از نوع علی‌مقایسه‌ای بود. جامعه آماری را تمامی دانش‌آموزان دختر مراجعه‌کننده به مرکز مشاوره و خدمات روان‌شناختی آموزش‌و‌پرورش و مرکز اختلالات یادگیری در شهر مرند تشکیل دادند. نود دانش‌آموز دختر شامل سی نفر در گروه مبتلا به اختلالات یادگیری، سی نفر در گروه مبتلا به اختلال بیش‌فعالی/کمبود توجه و سی نفر در گروه عادی به‌روش نمونه‌گیری دردسترس انتخاب شدند و از نظر سن، جنسیت و سطح تحصیلات همتاسازی شدند. ابزارهای گردآوری داده‌ها، آزمون دسته‌بندی کارت‌های ویسکانسین (گرانت و برگ، 1948)، آزمون رایانه‌ای رنگ-واژه استروپ و آزمون حافظه کاری وکسلر (وکسلر، 1930) بود. تحلیل داده‌ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک‌‌راهه (آنوا) و آزمون تعقیبی توکی در نرم‌افزار SPSS نسخه 20 در سطح معناداری 0٫05 انجام شد.

    یافته‌ها:

     بین گروه عادی با گروه‌ مبتلا به اختلال بیش‌فعالی/کمبود توجه (0٫001>p) و گروه دارای اختلالات یادگیری (0٫05>p) در متغیر توجه انتخابی تفاوت معنادار مشاهده شد؛ همچنین گروه عادی در متغیر انعطاف‌پذیری شناختی مولفه‌های تعداد طبقات تکمیل‌شده و خطاهای درجاماندگی (0٫001>p) و متغیر حافظه کاری مولفه‌های حافظه ارقام مستقیم و معکوس (0٫001>p) با دو گروه دیگر تفاوت معناداری داشت؛ به‌طوری‌که گروه عادی عملکرد بهتری داشت. همچنین بین گروه با اختلالات یادگیری و گروه مبتلا به اختلال بیش‌فعالی/کمبود توجه در متغیر انعطاف‌پذیری شناختی مولفه تعداد طبقات تکمیل‌شده (0٫05>p) و حافظه کاری مولفه حافظه ارقام معکوس (0٫05>p) تفاوت معنادار وجود داشت؛ اما تفاوت دو گروه در متغیر توجه انتخابی معنادار نبود (0٫05<p).

    نتیجه‌گیری:

     براساس یافته‌ها نتیجه گرفته می‌شود، دانش‌آموزان مبتلا به اختلال بیش‌فعالی/کمبود توجه مشکلات بیشتری در انعطاف‌پذیری شناختی و حافظه کاری دارند.

    کلید واژگان: اختلال بیش فعالی, کمبود توجه, اختلالات یادگیری, انعطاف پذیری شناختی, توجه انتخابی, حافظه کاری, عصب-روان شناسی
    Rasoul Heshmati *, Masoumeh Kazemi, Solmaz Javadpour
    Background & Objectives

    Executive functioning behaviors are the cognitive processes necessary for goal-directed behaviors. They include working memory, selective attention, and cognitive flexibility. They have long been a focus within developmental psychology and cognitive neuroscience. Cognitive flexibility has emerged as an essential correlate of healthy development both concurrently and longitudinally, making it a critical ability to study early childhood. Working memory is a cognitive system with a limited capacity that is responsible for temporarily holding information available for processing. Female students with Attention–Deficit/Hyperactivity Disorder (ADHD), students with Learning Disorders (LDs), and normal students have major differences in neuropsychological functions. However, in previous research, it is unclear which group of children has more problems in working memory, selective attention, and cognitive flexibility than the other group. Understanding these problems provides the basis for designing special education for their dominant problems. This study aimed to compare the neuropsychological functions (selective attention, working memory, and cognitive flexibility) of typical female students with those students with ADHD and LDs.

    Methods

    The research method was causal–comparative. The statistical research population comprised all the female students referred to the counseling center and psychological services of education and learning disorders center in Marand City, Iran. Among this population, 90 female students were recruited and assigned to the LDs group (n=30), the ADHD group (n=30), and the normal group (n=30). They were matched in terms of age, gender, and education level. The subjects were selected by the available sampling method and participated in the research. The inclusion criteria were diagnosis of ADHD and LDs based on the opinion of a clinical psychology expert, not suffering from other psychiatric disorders, not suffering from physical diseases, having consent to participate in the research, and being a girl. The exclusion criterion was the failure to complete the questionnaires. The study data were gathered via Wisconsin Card Sorting Test (Grant & Berg, 1948), Stroop Color–Word Computerized Test, and Wechsler Working Memory Test (Wechsler, 1930). Data analysis was done using descriptive statistics (frequency, percentage, mean and standard deviation) and inferential statistics (one–way analysis of variance [ANOVA] and Tukey's post hoc test) in SPSS version 20 software. The significance level of the tests was considered 0.05.

    Results

    The results showed a significant difference in the variable of selective attention between the normal students with the ADHD group (p<0.001) and the LDs group (p<0.05). Also, the normal group was significantly different from the ADHD and LDs groups in the variable of cognitive flexibility in the components of the number of completed classes (p<0.001) and residual errors (p<0.001) and the working memory variable in the components of the memory of forwarding numbers (p<0.001) and memory of inverse numbers (p<0.001). So that the normal group performed better. Also, there was a significant difference between the LDs group and the ADHD group in the cognitive flexibility variable in the number of completed classes (p<0.05) and working memory in the component of memory of inverse numbers (p<0.05). Nevertheless, the difference between the two groups in the variable of selective attention was not significant (p>0.05).

    Conclusion

    Based on the findings, students with ADHD have more problems with cognitive flexibility and working memory. Therefore, it is suggested to provide special educational interventions to improve their cognitive flexibility and working memory.

    Keywords: Attention–Deficit, Hyperactivity Disorder (ADHD), Learning disabilities (LDs), Cognitive flexibility, Selective attention, Working memory, Neuropsychological functions
  • مازیار حیدری کرد زنگنه*، مینا جعفری، معصومه کاظمی

    جهانی شدن و ظهور شرکت های چند ملیتی و به تبع آن تنوع و خصوصیات افراد مختلف، فرهنگ سازمانی و انسجام افراد جهت هم افزایی را، به یک چالش اساسی در کار تیمی تبدیل کرده است. فرهنگ، شیوه زندگی، تعامل و الگوهای رفتاری خاصی است که آن را از سایر گروه ها متمایز می‌کند و فرهنگ سازمانی مجموعه ای از مفروضات، اعتقادات، ارزش ها، نگرش‌ها، اندیشه‌ها، هنجارها، احساسات، اعمال و رفتارهای مشترک بین کارکنان یک سازمان است. هدف اصلی پژوهش حاضر سنجش تاثیر ادراک کارکنان از ابعاد مختلف فرهنگ سازمانی در رضایت شغلی و تمایل به ترک خدمت کارکنان است. پژوهش از نوع توصیفی و از شاخه همبستگی است. حجم نمونه این پژوهش 420 نفر از کارکنان شرکت برق شهرستان اردبیل است که به طور تصادفی انتخاب شده و پرسشنامه استاندارد شده فرهنگ سازمانی و ترک خدمت دهرتی« و »مکینتاش« و پرسشنامه استاندارد شده رضایت شغلی »بی لند را تکمیل نمودند. به منظور تحلیل داده‌ها و آزمون فرضیه ها، از روش تحلیل مسیر و مدل معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها نشان می دهد: بین برخی از ابعاد فرهنگ سازمانی نظیر جو سازمان، رسمیت سازمان و وابستگی به سازمان با رضایت شغلی کارکنان رابطه معنی داری وجود دارد. همچنین بین جو سازمان، رسمیت سازمان و جایگاه سازمان با تمایل به ترک خدمت کارکنان رابطه معنی داری وجود دارد.

    کلید واژگان: فرهنگ سازمانی, رضایت شغلی, ترک خدمت
    Maziyar Heidari Kord Zangeneh, Mina Jafari, Masoumeh Kazemi

    The globalization and emergence of multinational corporations and the consequent diversity and characteristics of different individuals, organizational culture and the cohesion of individuals for synergy, has become a major challenge in teamwork. Culture is a particular way of life, interaction, and patterns of behavior that distinguishes it from other groups, and organizational culture is a set of assumptions, beliefs, values, attitudes, thoughts, norms, feelings, actions, and behaviors shared among employees of an organization. The main purpose of this study is to measure the effect of employees' perceptions of different dimensions of organizational culture on job satisfaction and the tendency of employees to leave the service. The research is descriptive and correlational. The sample size of this study is 420 employees of Ardabil Electricity Company who were randomly selected and completed the standardized questionnaire of organizational culture and service leave "Doherty" and "Macintosh" and the standardized questionnaire of job satisfaction "B. land. In order to analyze the data and test the hypotheses, the method of path analysis and structural equation modeling were used. Findings show: There is a significant relationship between some aspects of organizational culture such as organizational climate, organizational formality and dependence on the organization with job satisfaction of employees. Also, there is a significant relationship between the atmosphere of the organization, the formality of the organization and the position of the organization with the tendency of employees to leave the service.

    Keywords: Organizational culture, job satisfaction, leaving the service
  • محسن طاهری دمنه*، معصومه کاظمی

    امید اجتماعی، مفهومی مهجور در علوم اجتماعی است که به نظر می رسد به تازگی و به علت واقعیت های اجتماعی امروز ایران، برخی اندیشمندان و دغدغه مندان به آن توجه کرده اند؛ بنابراین، پروبلماتیک شدن امید اجتماعی در ایران، معلول شرایط امروز جامعه ایرانی است. به غیر از این شرایط، مقاله حاضر به مثابه پژوهشی توسعه ای، که در سنت پژوهش های کیفی و با استفاده از روش تحلیل محتوای عرفی انجام شده است، به دنبال کشف مضامین بنیادین مسئله مندشدن مقوله امید اجتماعی در گفتار و نوشتار اندیشمندان ایرانی معاصر است و قصد دارد خوانشی آینده پژوهانه از این مضامین ارایه دهد. بدین منظور، بیشتر از 1200 صفحه، متن نوشتارها و گفتگوهای صاحب نظران ایرانی پیرامون مسئله امید اجتماعی به عنوان منبع داده، تحلیل شد و درنهایت، 21 محتوای کلیدی استخراج و بعد از تجزیه وتحلیل، ادغام و هم پوشانی مضامین اولیه، درنهایت، 5 مضمون یا موضوع اصلی شناسایی شد. این مضامین، که به ترتیب، 1. امید اجتماعی به مثابه امر مشترک، 2. افسون و افسانه زدایی از امید اجتماعی، 3. آینده ها، 4. عاملیت و 5. دوگانه خیر و شر حاکمیت نام گذاری شد، عمده ترین مولفه های امید اجتماعی است. درنهایت نیز تحلیلی آینده پژوهانه از این مضامین ارایه شد.

    کلید واژگان: امید اجتماعی, آینده پژوهی, پروبلماتیک, تحلیل محتوای عرفی
    Mohsen Taheri Demneh *, Masoumeh Kazemi
    Introduction 

    One of the most important goals of future studies is to draw positive images of the future and motivate people in society to change to achieve those images. But these images do not form suddenly, several cultural, social, economic, political, and psychological factors are influential in their formation and as long as the people of the society do not hope for the realization of a better society in line with the images made, they will not take steps to draw and realize them. Positive and optimistic collective images are necessary but not enough to achieve a better situation in the future. We need something beyond merely positive images of the future to ensure movement and commitment to change the current situation for the better, and that is social hope. Social hope is one of the most important future-oriented emotions that should be studied because the health and dynamism of a society depend on the level of hope of most members of that society. At the social level, the more people hope for the transformation of the society, the greater their participation in building the future of that society will be. By this hope, all individual and collective capacities to change future growth and are used together to build a better society. In the meantime, hope has been less studied from a social perspective. Even globally, very few studies have addressed the issue of social hope, and most of the studies conducted are merely philosophical views of hope that have been published in the form of books. The anonymity of social hope as a subject of research on the one hand and the need to address it, especially in the turbulent years that Iranian society is going through, on the other hand, are the main ideas of the present study. This study is a scientific attempt to investigate the problematization of social hope among contemporary Iranian scholars. Also, the irreplaceable importance of hope in futures studies as an interdisciplinary shows the epistemological and methodological aspects of this research.  

    Material and Methods

    The present article is a developmental study carried out in the qualitative research tradition framework using conventional content analysis. In this study, any text or article that directly or indirectly addressed the issue of social hope in Iran and was published as an article, lecture, memo, interview, or news, was collected. The collected texts, including the articles published on the websites, made up between 1200 and 1500 pages of text. These texts were carefully studied and all the sentences, paragraphs, or sections that created a common concept were put together and then conceptualized. In the next stage, the created concepts led to the formation of categories. When naming categories, the ones that are logically most relevant to the data were selected.  

    Discussion of Results and Conclusions

    After analyzing the selected sources, 21 key contents were extracted. Finally, 5 main themes or topics were identified after analyzing, merging, and overlapping the original codes: social hope as a shared matter, demystifying of social hope, futures, agency, the duality of good and evil of government.    Social hope is a construct, not a structure, that is, the policy of social hope must produce and reproduce hope as a social construct. The production of hope takes place in languages and discourse worlds. Hence, the idea of social hope must be introduced into the linguistic world of social discourse, politics, and systems of knowledge, especially the discourse of the social sciences. The creation of social hope by sharing individual hopes and creating positive images of the collective future is the most important social task of Futurists. Of course, the capacity of social institutions must also be used to create social hope. A hopeful society includes many institutions that can grow in free space and be a source of social hope by creating a space for dialogue and participation.

    Keywords: social hope, Futures Studies, Problematic, Conventional Content Analysis
  • محسن طاهری دمنه*، معصومه کاظمی، زهرا حیدری دارانی

    طرح مسئله:

     شهر، سامانه ای پیچیده از تعاملات اجتماعی و اقتصادی میان انبوهی از عوامل انسانی و غیرانسانی است که برنامه ریزی و مدیریت آن به رویکردهای جدید نیاز دارد. آینده پژوهی و آینده نگاری ازجمله گفتمان های جدید با ماهیتی فرارشته ای و میان رشته ای و ازجمله رویکردهای مشارکتی هستند که در تلفیق با برنامه ریزی مرسوم شهری دیدگاه های نوینی را در حوزه مدیریت شهر ایجاد می کنند.

    هدف

    هدف پژوهش حاضر، ارایه تصاویر بدیل از آینده شهر اصفهان در چهارچوب روش سناریونگاری است.

    روش پژوهش:

     پژوهش حاضر به مثابه پژوهشی کاربردی با بهره گیری از رویکرد تحلیل آثار متقابل، آینده شهر اصفهان را سناریوپردازی کرده است. مشارکت کنندگان در این پژوهش، 21 نفر از خبرگان برنامه ریزی شهری و آینده نگاری بوده اند.

    نتایج

    با استفاده از روش مطالعات کتابخانه ای و رجوع به اسناد بالادستی شهر اصفهان، 22 عامل اولیه اثرگذار بر آینده شهر اصفهان شناسایی شد. از میان این 22 عامل و با استفاده از نرم افزار میک مک، 7 عامل به مثابه عوامل کلیدی انتخاب شدند و در قالب سه پیش ران تغییر یعنی فناوری، اقتصاد شهری و محیط زیست مبنای تدوین سناریوهای پیش روی شهرداری اصفهان قرار گرفتند. این سناریوها، «باغ با وای فای»، «اصفهان 13 تا B13» و «حال همه ما خوب است، اما تو باور نکن»، نام گرفتند. سناریوی اول حالتی خوش بینانه و آرمان شهری، سناریوی دوم حالتی بدبینانه و ویران شهری و سناریوی سوم ادامه وضع موجود را به تصویر می کشد.

    نوآوری:

     کاربرد سناریوپردازی و رویکرد مشارکتی به مثابه روشی نوپدید در حوزه مدیریت شهری اصفهان، نوآوری پژوهش حاضر است.

    کلید واژگان: آینده پژوهی, آینده نگاری, سناریو, تحلیل آثار متقابل, شهر اصفهان
    Mohsen Taheri Demneh *, Masoumeh Kazemi, Zahra Heydari Darani

    Problem Statement: 

    The city is a complex system of social and economic interactions between a multitude of human and non-human factors that require new approaches to planning and managing it. Futures studies and foresight are new discourses with an interdisciplinary and transdisciplinary nature which are among collaborative approaches and can create new perspectives on urban management in combination with conventional urban planning.

    Objective

    The main objective of this study was to provide alternative images of the future of Isfahan city in the framework of scenario method.

    Methodology

    The present study was an applied research that, by using cross-impact analysis approach, provides scenarios of future of Isfahan. Participants in this study were 21 experts in urban planning and foresight.

    Conclusions

    By using the library studies and referring to the upstream documents of Isfahan, 22 primary factors influencing the future of Isfahan were identified. From these 22 factors, by using the Mick-Mac software, 7 factors were selected as key factors. These seven factors were summarized in the format of three driving forces as the bases for developing scenarios facing the municipality of Isfahan: technology, urban economics, and the environment. These scenarios were named: «Garden with Wi-Fi», «Isfahan 13 to B13» and «Now we are all fine but don't believe it». The first scenario illustrates the optimistic and utopian scenario, the second scenario the cynical and destructive one, and the third scenario depicts the continuation of the current status.

    Innovation: 

    Application of Scenario Planning and Participatory Approach as a new approach in Isfahan urban management.

    Keywords: Futures Studies, Foresight, Scenario, Cross-impact analysis, Isfahan
  • شهلا فرضی پور، فرانک جلیل وند، فیروز امانی، معصومه کاظمی، رویا نیکجو، سمیرا شهباززادگان*
    مقدمه

    پارگی زودرس پرده های جنینی نه تنها مشکل بزرگی از نظر پزشکی، بلکه مشکل اجتماعی و اقتصادی نیز می باشد. بر اساس نتایج برخی مطالعات، کمبود ویتامین D در طی بارداری و در حین زایمان با مکانسیم ایجاد التهاب در جفت ممکن است در پارگی زودرس پرده های جنینی نقش داشته باشد. با توجه به شیوع بالای کمبود ویتامین D در بارداری و عدم آگاهی از عوامل قطعی مساعدکننده پارگی زودرس پرده های جنینی، مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط سطح ویتامین D مادر با پارگی زودرس پرده های جنینی انجام شد.

    روش کار

    این مطالعه مورد- شاهدی در سال 1397 بر روی 200 زن باردار با سن حاملگی 41-28 هفته مراجعه کننده به مرکز بیمارستان علوی اردبیل انجام شد. 100 زن باردار مبتلا به پارگی زودرس پرده جنینی به عنوان گروه مورد و 100 زن باردار بدون پارگی پرده جنینی به عنوان گروه شاهد انتخاب شدند. از افراد هر دو گروه نمونه خون جهت اندازه گیری سطح سرمی 25 هیدروکسی ویتامین D3 گرفته شد. اطلاعات دموگرافیک، داده های آزمایشگاهی، شرح حال و نوع زایمان مادران جمع آوری شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 20) و آزمون های کای اسکویر و تی تست انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.

    یافته ها

     سطح سرمی ویتامین D در گروه مورد 87/11±73/22 نانومول بر لیتر و در گروه شاهد 48/12±16/25 نانومول بر لیتر بود که این تفاوت در دو گروه از نظر آماری معنی دار نبود (09/0=p).

    نتیجه گیری

    بین سطح ویتامین D مادر با پارگی زودرس پرده های جنینی ارتباطی وجود ندارد. برای بررسی ارتباط بین سطح ویتامین D مادر و وقوع پارگی زودرس پرده های جنینی، انجام تحقیقات بیشتر با تعداد نمونه بزرگ تر و کنترل کامل عوامل مداخله گر ضروری است.

    کلید واژگان: پارگی زودرس پرده جنینی, پرده های جنینی, زنان باردار, ویتامین D
    Shahla Farzipour, Faranak Jalilvand, Firouz Amani, Masoumeh Kazemi, Roya Nikjou, Samira Shahbazzadegan *
    Introduction

    Premature rupture of membranes (PROM) is not only a major medical problem but also a social and economic problem. According to the results of some studies, Vitamin D deficiency during pregnancy and labor may play a role in premature rupture of membranes by mechanism of inflammation in the placenta. Considering to the high prevalence of vitamin D deficiency in pregnancy and lack of knowledge about of the determinants of premature rupture of membranes, this study was performed with aim to investigate the relationship between maternal vitamin D levels with premature rupture of membranes.

    Methods

    This case-control study was performed on 200 pregnant women with gestational age of 28-41 weeks who referred to Ardabil Alavi Hospital in 2018. 100 pregnant women with premature rupture of membranes were selected as the case group and 100 pregnant women without rupture of membranes as the control group. Blood samples were taken from both groups to measure serum levels of 25-Hydroxy Vitamin D. Demographic information, laboratory data, history and type of maternal delivery were collected. Data was analyzed by SPSS software (version 20) and Chi-Square and T-tests. P<0/05 was considered statistically significant.

    Results

    Serum level of vitamin D in the case group was 22/73 ±11/87 nanomoles per liter and in the control group was 25/16 ±12/48 nanomoles per liter; the difference between two groups was not statistically significant (p=0/09).

    Conclusion

    There was no association between maternal vitamin D levels and premature rupture of membranes. Further research with a larger number of samples and complete control of the intervention agents is needed to investigate the relationship between maternal vitamin D levels and the occurrence of premature rupture of membranes.

    Keywords: Fetal Membranes, Pregnant Women, Premature rupture of membranes, Vitamin D
  • معصومه کاظمی، شهرام شایان*، حمید اکبری جور

    این پژوهش با هدف شناسایی عوامل موثر در ارتقاء کیفیت آزمون دانشنامه تخصصی در رشته های داخلی،جراحی عمومی ،کودکان و زنان از دیدگاه ذینفعان درسال 1397 انجام گرفت. در این رابطه نقش عوامل سازمانی ، روانی، فیزیکی و عوامل مربوط به طراحی سوال در بهبود کیفیت آزمون دانشنامه تخصصی ،مورد مطالعه قرار گرفت .همچنین شاخص های روانسنجی آزمون ،مشتمل بر ضرایب دشواری و تمیز سوال و نیز پایایی آزمون تحلیل گردید . جامعه آماری شامل اعضای هیات ممتحنه و دستیاران چهار گروه اصلی رشته های تخصصی پزشکی فوق الذکر ومدیران کشوری برگزار کننده آزمون بوده اند.روش پژوهش توصیفی تحلیلی و ابزار تحقیق در مرحله اول پرسشنامه محقق ساخته و در مرحله دوم بررسی نتایج آنالیز کمی سوالات آزمون چهار رشته اصلی بوده است .روایی پرسشنامه به صورت صوری ارزیابی گردید و اعتبار آن با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ ،برآورد گردید.داده های حاصل از پژوهش با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد. براساس نتایج حاصل از پژوهش مشخص گردید که آزمودنی ها میزان تاثیر عوامل سازمانی ، روانی، فیزیکی و عوامل مرتبط با طراحی سوال آزمون را در بهبود کیفیت آزمون دانشنامه تخصصی بیش از حد متوسط ارزیابی می کنند. همچنین در آنالیز کمی، نتایج در چهار رشته نشان داد بیشترین درصد سوالات از نظر دشواری، درحد متوسط و از نظر قدرت تمیز، درحد مناسب هستند.همچنین مقادیر پایایی آزمون در هر چهار رشته بالای 8/. بوده است.

    کلید واژگان: ارتقا کیفیت, آزمون دانشنامه تخصصی, ذینفعان
    Masomeh Kazemi, Shahram Shayan *, Hamid Akbari
    Background

    The quantitative growth of higher education system and consequently medical education in recent years has caused the quality of Important Components in Education, specially the exams with less consideration..

    Purpose

    The purpose of this study is “the Identification of effective factors in improving the quality of medical specialty board exams from the perspective of stakeholders”

    Methods

    In order to analyze this descriptive-analytical study, in the first step, three groups of stakeholders including board members, assistants and program managers were asked to give their viewpoints on the factors affecting the quality improvement of the speciality board exam in the four fields studied using a questionnaire.

    Results

    Based on the results of the study, it was found that the participants rated the impact of organizational, psychological, physical and factors along with the designing of the test questions on improving the quality of the specialty board exams above the average. Moreover in the quantitative analysis, the results in the four fields showed that the highest percentage of difficult questions were related to questions with moderate difficulty and in index of discrimination, questions have appropriate dicriminatin index. Also, the KR20 Reliability test in all four fields have been above 0.8.

    Conclusion

    The results of this project emphasize more on the influential components that improve the quality of tests which include organizational, psychological , physical and factors along with designing the test questions. Moreover, the participation of all the stakeholders in the survey provides comprehensive findings which may or help improve the holding of the specialty board exam along with the preparation and design of test questions. Keywords: improvement , board examination , stakeholders

    Keywords: improvement, board examination, stakeholders
  • حامد علی یاری، معصومه کاظمی *، هدایت صحرایی، محمدرضا دلیری، بهروز مینایی بیدگلی، سحر گلابی
    مقدمه

    امروزه بررسی و شناسایی تاثیرات بازی های رایانه ای، نقش مهمی در سلامت شناختی و رفتاری افراد جامعه ایفا می کند. اثرگذاری بازی های رایانه ای می تواند سبب تقویت یا تضعیف شاخص های شناختی مثبت یا منفی بازیکنان شود. همچنین، سبک و کیفیت زندگی کودکان، نوجوانان و جوانان را تحت تاثیر قرار می دهد. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی تاثیر کوتاه مدت بازی Flow Free بر بهبود شاخص شناختی بازیکنان بود.

    مواد و روش ها

     40 دانشجوی داوطلب پسر با میانگین سنی 20 سال، از میان 45 نفر انتخاب شدند و در دو گروه شاهد و آزمایش قرار گرفتند. تمام تست ها قبل و بعد از بازی از گروه آزمایش اخذ گردید. همچنین، تمام تست ها از گروه شاهد بدون انجام بازی گرفته شد. ابتدا آزمودنی ها پرسش نامه ای متشکل از خصوصیات شخصی و تخصصی بازی (سوالاتی در مورد سبک بازی ها و تعداد ساعات مشغول بودن آن ها به بازی) را تکمیل نمودند. سپس نمونه های بزاق آن ها به منظور سنجش میزان هورمون کورتیزول و آلفا امیلاز جمع آوری گردید. غلظت کورتیزول و آلفا امیلاز با استفاده از کیت تخصصی و دستگاه Enzyme-linked immunosorbent assay (ELISA) مورد بررسی قرار گرفت. همچنین، آزمون های شناختی با استفاده از نرم افزار PaSTA قبل و بعد از بازی انجام شد و امواج مغزی به وسیله دستگاه Emotive 14 کاناله قبل و بعد از بازی ثبت گردید. داده ها در نرم افزار های R و MATLAB مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    یافته ها افزایش معنی دار سلامت ذهنی و توجه ممتد بازیکنان را نسبت به قبل از بازی نشان داد. غلظت آلفا امیلاز و کورتیزول بزاق پس از بازی نسبت به قبل آن، افزایش معنی داری داشت. تغییرات امواج مغزی ثبت شده بعد از بازی نسبت به قبل از بازی نشان دهنده افزایش میانگین سطح الگوی شاخص استرسی و شاخص توجه بود. در گروه شاهد هیچ تغییری در تست ها مشاهده نشد.

    نتیجه گیری

    بازی Flow Free به عنوان محرک مثبت سیستم دستگاه عصبی مرکزی، سبب فعالیت مسیر استرسی و تغییرات سیگنال های مغزی و در نتیجه، تقویت المان شناختی توجه در بازیکنان پس از انجام بازی می شود.

    کلید واژگان: استرس, کورتیزول, آلفا آمیلاز, توجه, فلوفری, الکتروانسفالوگرافی, نوروگیم
    Hamed Aliyari, Masoomeh Kazemi*, Hedayat Sahraei, Mohammad Reza Daliri, Behrouz Minaei, Bidgoli, Sahar Golabi
    Introduction

    nowadays, computer games play an important role on the cognitive and behavioral health of the community. The purpose of this research was to investigate the short-term effects of Flow Free® on the players' neurologic characteristics.

    Materials and Methods

    A total of 40 healthy male students aged 20 years and over were randomly divided in the control and experimental groups. All tests were performed before and after the game in experimental group. The tests performed only once in the control group without participating in the game following watching the game. Saliva samples were collected to measure cortisol and alpha amylase levels. Cognitive tests and electro-encephalography were performed. Data were analyzed using Wilcoxon signed ranked test

    Results

    There was no significant difference between groups in demographic characteristics and pre-intervention measures (same as experimental participant without playing game). Post-tests showed no significant change in control group. In experimental group, PASAT results indicated a significant increase in mental health (P=0.037) and sustained attention (P=0.046); the changes in the concentration of alpha amylase (P=0.009) and salivary cortisol (P=0.01) after the game showed a significant increase compared to the pre-test. Also, an increase in the mean surface of the pattern of stress index (p=0.039) and attention index (P=0.048) were recorded. Post-test measures in experimental group were also significantly different from control group.

    Conclusion

    Flow Free®, as a stimulant of the central nervous system, imposed increased activity of the stress path and changes in brain signals. As a result, it strengthened the cognitive element of attention in the players after the game.

    Keywords: Stress, Cortisol, Alpha Amylase, Attention, Flow Free®, Electero-encephalography, Neurogame
  • معصومه کاظمی*، سید محمد مقیمی، علی اصغر پورعزت
    زمینه
    محققان حوزه مدیریت استراتژیک معتقدند که قابلیت های پویا عملکرد شرکت را به واسطه ابزارها و مکانیسم های مختلف تحت تاثیر قرار می دهند.
    هدف
    پژوهش حاضر با توجه به شرایط کنونی شرکت های دارویی و نیاز آنها به قابلیت های پویا به دنبال شناسایی قابلیت های پویایی است که آینده نگری و پیشتازی و تحقق چشم انداز پیش روی آنها را در شرایط در حال تغییر کنونی امکان پذیر می کند.
    روش ها
    به منظور شناسایی این قابلیت ها از رویکرد کیفی و روش نظریه داده بنیاد استفاده شد. در این راستا با استفاده از مصاحبه عمیق با 12 نفر از خبرگان صنعت داروسازی قابلیت های اصلی شناسایی شدند.
    یافته ها
    در مرحله اول تحقیق 42 کد از جمله پویش بازار، پایش رقبا، تعامل با ذینفعان اصلی، جمع آوری اطلاعات مرتبط با روندها و رویدادهای صنعت، تولید محصول جدید، تولید مواد موثره داروها در ایران، سرمایه گذاری بر فناوری های جدید و... از مصاحبه ها استخراج شدند و در مرحله کدگذاری محوری کدهای احصا شده در مرحله قبل در قالب 13 کد پویش محیطی، ایجاد یک سیستم هوشمند اطلاعاتی، تولید ایده، توسعه محصول جدید، توسعه فرآیند جدید، انعطاف پذیری سازمانی، انعطاف پذیری فناورانه، سازگاری، توانایی ارزیابی و به کارگیری دانش خارجی، ایجاد شبکه ارتباطی، شناخت مدیریتی، تصمیم گیری استراتژیک و سرمایه انسانی مدیریتی دسته بندی شدند. در نهایت 5  قابلیت درک محیط، قابلیت نوآوری، قابلیت انعطاف پذیری، قابلیت جذب و قابلیت مدیریتی به عنوان قابلیت های پویای صنعت دارو مشخص شدند.
    نتیجه گیری
    شرکت های داروسازی از طریق قابلیت درک محیط قادر به شناسایی شرایط و تغییرات خواهند بود، به واسطه قابلیت نوآوری و انعطاف پذیری، قابلیت جذب و قابلیت مدیریتی نیز قادر به ارائه پاسخ مناسب به این شرایط خواهند بود.
    کلید واژگان: قابلیت های پویا, درک محیط, نوآوری, انعطاف پذیری, قابلیت جذب
    Seyed Mohammad Moghimi, Ali Asghar Pourezzat
    Background
    Strategy scholars have argued that capabilities can influence firm performance through a variety of means and mechanisms.
    Objective
    Present study, based on the current state of the pharmaceutical companies and their need for dynamic capabilities, is trying to identify dynamic capabilities that make prospective and pioneering and fulfill their vision in current changing environment.
    Methods
    In order to identify these capabilities, the qualitative approach and the Grounded theory approach have been used. In this regard, main capabilities were identified by 12 deep interviews with pharmaceutical industry experts.
    Findings
    In the first phase of the study, 42 codes including market scanning, competitor monitoring etc. were extracted from interviews. And in coding phase, the codes obtained from previous step were classified into 13 codes of environmental scanning, creating an intelligent information system, idea generation, new product development, new process development, organizational flexibility, technological flexibility, adaptability, ability to evaluate and apply foreign knowledge, creating a communication network, managerial recognition, strategic decision making and managerial human capital. Finally, the ability to understand the environment, innovation capability, flexibility capability, attractiveness capability, and managerial capability were identified as dynamic capabilities of the pharmaceutical industry.
    Conclusion
    Pharmaceutical companies will be able to identify the conditions and changes through the ability to understand the environment and they will be able to provide appropriate response to these conditions by innovation and flexibility capabilities, attractiveness and managerial capabilities.
    Keywords: dynamic capabilities, understand of environment, innovation, flexibility
  • شهرام رنج دوست*، معصومه کاظمی
    آموزش و پرورش شهرستان عجب شیر است؛ جامعه آماری تحقیق حاضر کلیه معلمان دوره های اول و دوم ابتدایی و متوسطه آموزش و پرورش شهرستان عجب شیر به تعداد 550 نفر است. حجم نمونه آماری بر اساس فرمول کوکران 226 نفر برآورد و به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شده است. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل سه پرسشنامه؛ پرسشنامه خلاقیت رندسیپ (1979)، پرسشنامه فرهنگ سازمانی دفت (2001) و پرسشنامه عدالت سازمانی گرینبرگ (1987) است که پس از سنجش روایی و پایایی و اطمینان از آن در اختیار نمونه آماری قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده های آماری از روش های آماری توصیفی و استنباطی استفاده شد. بدین ترتیب برای تاثیر فرهنگ سازمانی و عدالت سازمانی بر خلاقیت کارکنان اداره آموزش و پرورش شهرستان عجب شیر از ضریب همبستگی پیرسون و آزمون رگرسیون با نرم افزار SPss و جهت ارائه الگویی برای خلاقیت از نرم افزار Amos استفاده گردیده است.. نتایج حاصل نشان می دهد که عدالت سازمانی و ابعاد عدالت توزیعی، عدالت رویه ای و عدالت مراوده ای و فرهنگ سازمانی و ابعاد فرهنگ کارآفرینی، فرهنگ مشارکتی، فرهنگ ماموریتی و فرهنگ بروکراتیک بر خلاقیت کارکنان آموزش و پرورش شهرستان عجب شیر موثر است. همچنین در یک تاثیر همزمان بین ابعاد فرهنگ سازمانی، فرهنگ کارآفرینی و بین ابعاد عدالت سازمانی، عدالت مراوده ای بیشترین تاثیر را بر خلاقیت کارکنان اداره آموزش و پرورش شهرستان عجب شیر دارند. و الگوی ارائه شده برای خلاقیت بر اساس فرهنگ سازمانی و عدالت سازمانی نشان دهنده برازش مناسب مدل و تایید آن است.
    کلید واژگان: فرهنگ سازمانی, عدالت سازمانی, خلاقیت کارکنان
    Shahram Ranjdoust *, Masomeh Kazemi
    The overall purpose of this research is to present a model for creativity based on organizational culture and organizational justice among staff of the Education Department of Ajbshir city. The population of the study is all teachers of the first and second elementary schools and the secondary education of Ajbashir city is 550 people. The sample size was 226 people based on Cochran formula and selected by stratified random sampling. The data gathering tool consisted of three questionnaires: Randsip's Creativity Questionnaire (1979), Organizational Culture Questionnaire (2001), and Greenberg's Justice Justice Questionnaire (1987). After assessing validity and reliability, it was provided to the statistical sample. Descriptive and inferential statistics were used to analyze the statistical data. Thus, the effect of organizational culture and organizational justice on the creativity of the staff of the Education Department of Ajbshir city was used by Pearson correlation coefficient and regression test with SPss software. To provide a model for creativity, Amos software was used. Results show that justice Organizational and dimensions of distributive justice, procedural justice and the justice of interactions and organizational culture and the dimensions of entrepreneurial culture, participatory culture, mission culture and bureaucratic culture are effective on the creativity of education staff in Ajbashir city. Also, in a simultaneous effect between the dimensions of organizational culture, entrepreneurship culture and organizational justice dimensions, justice affects interpersonal relationships on the creativity of Ajbashir County Education Department staff. And the pattern presented for creativity based on organizational culture and organizational justice indicates that the model is fit and validated
    Keywords: Organizational culture, Organizational justice, Staff creativity
  • معصومه کاظمی، حسن قرونه*، نفیسه کاظمی، اعظم بابکی راد

    یکی از مهم ترین اهداف آینده پژوهی، توسعه دانش و درک مجموعه پیچیده ای از آینده های ممکن و درنتیجه فراهم نمودن فرصتی برای ایجاد و بسط بهترین راهبردها برای رویارویی با چالش های پیش رو است. درنتیجه، تصمیم گیری فعالانه و پیش نگرانه، تحت چنین شرایطی ایده آل خواهد بود. پس نگری به دلیل ماهیت هنجاری و تاکیدش بر آینده های مطلوب و در نظر گرفتن شرایط عدم اطمینان، یکی از بهترین رویکردها برای رویارویی با این چالش هاست. تحقیق حاضر باهدف بررسی این رویکرد روبه رشد در حوزه آینده پژوهی انجام شد. در این تحقیق، روند پیدایش پس نگری، انواع پس نگری و مراحل پس نگری توضیح داده شده است و بر روی رویکرد یا روش بودن پس نگری تامل شده است و مروری اجمالی بر پیش بینی و روش چشم اندازسازی شده است و درنهایت بر اساس نگاهی فلسفی بر اساس سه محور کشف در برابر توجیه، عدم اطمینان در برابر جبرگرایی و غایت انگاری در برابر علیت، به مقایسه پس نگری با رویکرد غالب پیش بینی به عنوان رویکردی متضاد و چشماندازسازی به عنوان روشی همجوار پرداخته شده است تا پنجره ای برای فهم تمایزات روش پس نگری با دیگر روش ها فراهم آید تا راهنمای کاربرد این روش ها در عمل باشد.

    کلید واژگان: پس نگری, پیش بینی, چشم اندازسازی
    Masomeh Kazemi, Hasan Gharone*, Nafiseh Kazemi, Azam Babakirad


    One of the most important goals of future study is to develop knowledge and to conceive a complicated set of possible futures and, as a result, paving the ground to create and to expand the best guidelines to face with confronting challenges. As a result, active and provocative decision making is ideal under such circumstances. Due to its normative nature and its emphasis on desired futures and considering uncertain conditions, back-casting is one of the best approaches to confront such challenges.
    Present study is conducted to investigate this approach on growing future study field. In this research, back-casting emergence trend, types of back-casting, steps of back-casting and its functionality are explained and this approach is contemplated. Also, forecasting and visioning methods are briefly reviewed and, ultimately, back-casting is compared with forecasting format as a contrary approach by considering a philosophical view against lack of justification, uncertainty against determinism and teleology against causality. It is also compared with visioning to open a window to conceive differences between back-casting and other techniques as guidance in using such techniques in practice

    Keywords: Backcasting, Forecasting, Visioning
  • شهرام شایان، مهشید رفیعیان، معصومه کاظمی *
    زمینه و هدف

    در این مطالعه کارنامه عملکرد فراگیران بهورزی به عنوان ابزاری برای ثبت تجارب یادگیری، مستندسازی مراحل یادگیری و ارزشیابی دوره آموزش کارآموزی و ارائه باز خورد مناسب به فراگیر ،مدرس و سیستم آموزشی و نیز اصلاح برنامه درسی تدوین گردیده است.

    روش بررسی

    این پژوهش یک مطالعه توصیفی است که در سال 1397 در کشور انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش کلیه کارشناسان مسئول بهورزی در 47 دانشگاه علوم پزشکی هستند. پس از مرور متون و انجام یک گروه کانونی، پرسشنامه اولیه تدوین و از نمونه ها نظرسنجی شد. روایی ظاهری و محتوایی پرسشنامه با استفاده از نظرات صاحبنظران بهورزی وزارت بهداشت و تعدادی از مدیران و مربیان بهورزی بر اساس ضوابط علمی انجام گرفت. پایایی پرسشنامه با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ به میزان 96درصد تعیین گردید.

    یافته ها

    پرسشنامه ها با 17پودمان و 205 مهارت بر اساس کوریکولوم مصوب آموزش بهورزی تدوین شد. پس از نظرسنجی، سطح شایستگی مورد انتظار تک تک مهارتها حاصل گردید در بخش مهارت های پروسیجرال نیز در مجموع 32مهارت پروسیجرال استخراج و در قالب کارنامه عملکرد بالینی پیشنهادی آورده شد.

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه ابزار ارزشمندی را در جهت ارزیابی توانمندی فراگیران بهورزی معرفی می کند که می تواند برای ارزیابی توانمندی مهارتی فراگیران بهورزی بر اساس شیوه های نوین و به روز ارزیابی به کار گرفته شود.

    کلید واژگان: بهورز, ارزشیابی آموزشی, کارنامه عملکرد
    shahram Shayan, Mahshid Rafieyan, Masomeh Kazemi

    Background and

    Purpose

    In this study, the learners' performance has been developed as a tool for recording learning experiences, documenting the stages of learning and assessment of apprenticeship training, providing appropriate comprehensive coverage, teacher and educational system as well as curriculum modification.

    Materials and Methods

    This research is a descriptive study conducted in 1397 in the country. The statistical population of this research is all the experts responsible for higher education in 47 universities. After reviewing the texts and performing a focal group, a preliminary questionnaire was compiled and a sample was taken. The apparent and content validity of the questionnaire was carried out using the opinions of the experts of the Ministry of Health and Health and some managers and educators on the basis of scientific criteria. The reliability of the questionnaire was determined by Cronbach's alpha test of 96%.
    Findings: The questionnaires were compiled with 17 modules and 205 skills based on the approved curriculum. After the survey, the expected competency level of each skill was obtained. In the Procurator Skills section, a total of 32 trial skills were extracted and the proposed clinical performance was presented in the form of a scoreboard.

    Conclusion

    The results of the study introduces a valuable tool for evaluating the ability of learners who are interested in evaluating the skills of learners based on modern and up-to-date assessment methods

    Keywords: health providers, Educational Evaluation, Performance Report
  • معصومه کاظمی، سید محمد مرندی، احمد موحدیان، زینب رضایی، حسین محمدیان، سمانه نوری
    زمینه

    ورزش شدید یا حاد می تواند موجب آسیب مورفولوژیک به عضلات اسکلتی درگیر در فعالیت شود و با توجه به گرایش روز افزون به مصرف مکمل های ورزشی، هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر مکمل دهی ال-آرژنین بر تغییرات استرس اکسیداتیو-نیتروزاتیو احتمالی ناشی از فعالیت ورزشی حاد در عضله دوقلو موش می باشد.

    مواد و روش ها

    32 سر موش صحرایی نر با وزن تقریبی (g210-160) به صورت تصادفی به چهار گروه کنترل (C)، ورزش حاد (E)، مکمل ال- آرژنین (Arg) و ورزش حاد+مکمل ال-آرژنین (E+Arg)، تقسیم شدند. ال- آرژنین به میزان دو درصد رژیم غذایی به دو گروه Arg و E+Arg طی 30 روز خورانده شد. برای اعمال فعالیت ورزشی حاد دو گروه E و E+Arg با سرعت 16-26متر بر ثانیه، به مدت 1 ساعت و یا تا رسیدن به واماندگی بر روی تردمیل مخصوص دویدند. بافت برداری 1 ساعت پس از فعالیت ورزشی حاد صورت گرفت. برای مقایسه میانگین ها تست آنالیز واریانس یک طرفه (ANOVA) و تست تعقیبی دانت با سطح خطای 5 درصد استفاده شد.

    یافته ها

    میزان نیتریک اکساید در سه گروه ورزش حاد، مکمل ال-آرژنین، ورزش حاد+مکمل ال-آرژنین در مقایسه با گروه کنترل، کاهش داشت که فقط در گروه ورزش+مکمل معنی دار بود. نسبت اکسیدان-آنتی اکسیدان (TAC/ TOS) در عضله گروه ورزش حاد در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنی داری داشت. کراتین فسفوکیناز در سه گروه ورزش حاد، مکمل ال-آرژنین و ورزش حاد+مکمل ال-آرژنین نسبت به گروه کنترل افزایش داشت.

    نتیجه گیری

    در حال حاضر به دلیل محدودیت منابع در خصوص نتیجه گیری درباره اثرات ال-آرژنین بر تغییرات مارکرهای مورد بررسی و افزایش یا کاهش استرس اکسیداتیو-نیتروزاتیو پس از فعالیت ورزشی حاد در عضله دوقلو، نمیتوان سازوکارهای دقیق و دخیل را در این حیطه عنوان کرد.

    کلید واژگان: فعالیت ورزشی حاد, استرس اکسیداتیو, نیتروزاتیو, ال آرژنین, نیتریک اکساید
    Masume Kazemi, Sayed Mohammad Marandi, Ahmad Movahedian, Zeinab Rezaee, Hossien Mohammadian, Samaneh Noori Emamzadeh
    Background

    Acute phase exercises can cause severe morphological damages to skeletal muscles involved in those activities. According to the growing importance of sports supplements, the aim of the present investigation was to evaluate the effect of L- Arginine supplements on the oxidative and nitrosative stress induced in gastrocnemius muscle acute exercises in rats.

    Methods

    Thirty two male Vistar rats were randomly divided into four groups: sedentary control (SC); sedentary control with L-Arg treatment (SC Arg); exhaustive exercise (E); and exhaustive exercise with L-Arg treatment (E Arg). E and Eʸ groups performed a 1 hour acute running test, or until exhaustion on a treadmill (16-26 m/min) and Arg and Eʸ groups treated orally with the L-Arg (2% diet, for 30 days). Sampling was performed 1 hour after exercise. Nitric oxide production was evaluated by measuring nitrite formation, using Griess reagent. oxidant-Antioxidant’s ratio was measured as TOS / TAC levels.

    Results

    Acute exercise decreased NO in (SC Arg), (E) and (E Arg) groups compared to the control group but it was significant change just in (E Arg) group. The antioxidant-oxidant’s balance of TOS / TAC decreased in (E) group compared to the control group. CPK increased in (E), (SC Arg) and (Eʸ) groups compared to the control group (SC). (p≤0.05).

    Conclusion

    The results of the present study didn’t show existence of oxidative-nitrosative stress and supplementation effect in gastrocnemius muscle 1 h after the acute phase exercise.

    Keywords: Acute Exercise, Oxidative-Nitrosative Stress, L- Arginine, Nitric Oxide
  • الهه تکیه، معصومه کاظمی، حسن توکلی، مهدی صابری، حسین قناعتی، مصطفی حاجی نصرالله، مریم صالحی، حامد علی یاری، هدایت صحرایی*
    زمینه
    انسان در جوامع مدرن در معرض سطوح قابل ملاحظه ای از انتشار میدان های الکترومغناطیس (EMF) با فرکانس های مختلف قرار دارد. اثرات نوروبیولوژیکی میدان های الکترومغناطیس موضوع بحث و تحقیقات بسیار گسترده ای در طول چند دهه گذشته بوده است. بنابراین ما اثرات EMF را برروی یادگیری بینایی و تغییرات آناتومیکی نواحی هیپوکمپ و پره فرونتال (PFA) را در میمون های رزوس نر مورد مطالعه قرار دادیم.
    مواد و روش ها
    در این پژوهش، 4 میمون رزوس نر گونه ماکاکا مولاتا در معرض میدان های الکترومغناطیس با فرکانس های 5 و 30 هرتز با شدت 7/0 میکروتسلا به مدت 30 روز، روزانه 4 ساعت قرار داده شدند. تغییرات حافظه و یادگیری بینایی یک هفته قبل و یک هفته بعد از دوره پرتودهی با استفاده از باکس طراحی شده که حیوانات را برای به دست آوردن پاداش به چالش می کشد، مورد آزمایش قرار گرفت. همچنین تغییرات آناتومیکی مغز میمون ها با استفاده از تکنیک تصویربرداری تشدید مغناطیسی (MRI) یک هفته قبل و یک هفته بعد از پرتودهی اسکن شد. میمون ها با تزریق داخل عضلانی کتامین هیدروکلراید (20-10 میلی گرم بر کیلوگرم) و زایلوزین (4/0-2/0 میلی گرم بر کیلوگرم) بیهوش شده و با استفاده از دستگاه تصویربرداری در سه سطح کرونال، آگزیال و ساجیتال در فاز T2 و اسلایس های با ضخامت 3 میلی متر اسکن شدند. تغییرات آناتومیکی نواحی هیپوکمپ و پره فرونتال با تکنیک حجم سنجی مورد بررسی و مطالعه قرار گرفت.
    یافته ها
    قرارگیری در معرض میدان الکترومغناطیس با فرکانس 30 هرتز موجب کاهش تعداد پاسخ های صحیح در فرایند یادگیری و تاخیر در شکل گیری حافظه در دو میمون مورد آزمایش شد. در حالی که فرکانس 5 هرتز تاثیری بر تغییرات یادگیری و حافظه بینایی نداشت. هیچ تغییر آناتومیکی در ناحیه پره فرونتال و هیپوکمپ در هر دو فرکانس مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    میدان الکترومغناطیس با فرکانس 30 هرتز موجب اختلال در فرایند یادگیری و حافظه بینایی می شود، که احتمالا این تغییرات را از طریق تاثیر بر فاکتورهای دیگری به غیر از تغییر در ساختار و آناتومی مغزی اعمال می کند.
    کلید واژگان: میدان الکترومغناطیس, هیپوکمپ, ناحیه پره فرونتال, میمون ماکاک مولاتا, یادگیری بینایی
    Elahe Tekieh, Masomeh Kazemi, Hasan Tavakoli, Mehdi Saberi, Hosean Ghanaati, Mostafa Hajinasrollah, Maryam Salehi, Hamed Aliyary, Hedayat Sahraei *
    Background
    Humans in modern societies expose to substantially elevated levels of electromagnetic field (EMF) emissions with different frequencies.The neurobiological effects of EMF have been the subject of debate and intensive research over the past few decades. Therefore, we evaluated the effects of EMF on visual learning and anatomical dimensions of the hippocampus and the prefrontal area (PFA) in male Rhesus monkeys.
    Materials And Methods
    In this study, four rhesus monkeys were irradiated by 0.7 microtesla ELF-EMF either at 5 or 30 Hz, 4 h a day, for 30 days. Alterations in visual learning and memory were assessed before and after irradiation phase by using a box designed that cchallenging animals for gaining rewards Also, the monkeys’ brains were scanned by using MRI technique one week before and one week after irradiation. The monkeys were anesthetized by intramuscular injection of ketamine hydrochloride (10–20 mg/kg) and xylazine (0.2–0.4 mg/kg), and scanned with a 3-Tesla Magnetom, in axial, sagittal, and coronal planes using T2 weight­ed protocol with a slice thickness of 3 mm. The anatomical changes of hippocampus and the prefrontal area (PFA) was measured by volumetric study.
    Results
    Electromagnetic field exposure at a frequency of 30 Hz reduced the number of correct responses in the learning process and delayed memory formation in the two tested monkeys. While, ELF-EMF at 5 Hz had no effect on the visual learning and memory changes. No anatomical changes were found in the prefrontal area and the hippocampus at both frequencies.
    Conclusion
    ELF-EMF irradiation at 30 Hz adversely affected visual learning and memory, pprobably through these changes apply through effects on other factors except changes in brain structure and anatomy.
    Keywords: electromagnetic field, hippocampus, prefrontal area, macaca mulatta monkey, visual learning
  • معصومه کاظمی، پرتو روشندل، محمد رفیعی الحسینی *
    به منظور بررسی توان دگرآسیبی شش گیاه دارویی سنبل الطیب، رزماری، افسنطین، بادرنجبویه، گردو، زرین گیاه بر روی گیاهچه های چغندرقند و دو علف هرز مهم مزارع آن (پیچک صحرایی و یولاف) و یافتن مدلی از علف کشهای طبیعی، آزمایشاتی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی انجام گرفت. اندامهای هوایی چغندرقند، پیچک صحرایی و یولاف با عصاره آبی گیاهان دارویی (در دو سطح صفر و 100 درصد) به صورت دو بار با فاصله 48 ساعت مورد محلول پاشی قرار گرفتند. دو روز پس از عصاره پاشی تغییرات وزن خشک، محتوای آب کل گیاه، نشت الکترولیتها، غلظت مالون دی آلدئید، پراکسید هیدروژن، کلروفیلهای a و b، و کلروفیل کل و کاروتنوئیدها در گیاهان هدف بررسی شد. نتایج مقایسات میانگین نشان داد عصاره آبی همه گیاهان دارویی مورد آزمایش با درجات متفاوت دارای تاثیر دگرآسیبی بر گیاهان هدف می باشد. در این بین، زرین گیاه باعث ایجاد کمترین افزایش در غلظت مالون دی آلدئید (6/11%+)، پراکسید هیدروژن (42%+)، نشت الکترولیتی غشا (5/8%+) و کمترین کاهش بر غلظت کلروفیل کل چغندرقند (1/13%-) شد. این مقادیر در پیچک صحرایی به ترتیب (3/32%+، 6/2 برابر، 50%+، و 4/48 %-) و در یولاف (8/34%+، 3 برابر، 8/70%+ و 56%-) بود. می توان نتیجه گیری کرد که استفاده از توانایی دگرآسیبی زرین گیاه به عنوان مدلی برای تهیه علف کشی طبیعی در مزارع چغندرقند، می تواند امیدوار کننده باشد.
    کلید واژگان: پیچک صحرایی, چغندرقند, زرین گیاه, علف کش طبیعی, یولاف
    Mohammad Refieialhoseiin *
    In order to study the allelopathic potential of six medicinal plants Valeriana officinalis, Rosmarinus officinalis, Artemisia absinthium, Melissa officinalis, Juglans regia, Dracocephalum kotschyi on Beta vulgaris and its two important weeds (Convolvolus arvensis and Avena fatua) and also to find a model of natural herbicides, a factorial experiment was conducted based on randomized complete block design. Shoots of B. vulgaris, C. arvensis and A. fatua were sprayed with water extracts (0 and 100 percent) of the allelopathic plants twice in 48h. Two days after spraying, the changes of dry weights, total water content, electrolyte leakage, concentrations of malondialdehyde (MDA), hydrogen peroxide, chlorophyll a, b, total chlorophyll and carotenoids were assessed in the target plants. Results of mean comparisons showed the water extracts of all studies medicinal plants had allelopathic effects on the target plants, but in different degrees. Amongst, D. kotschyi caused to make the least level of MDA (%11.6), H2O2 (%42), electrolyte leakage (%8.5) and the least reduction of total chlorophyll (-%13.1) in B. vulgaris. These values were –in turn- (%32.3, .6 folds, %50 and -%48.4) in C. arvensis and (%34.8, folds, %70.8 and -%56) in A. fatua. Generally, it is concluded that utilization of allelopathic ability of D. kotschyi would be a promising model to produce natural herbicide for sugar beet farms.
    Keywords: Bindweed, Dracocephalum kotschyi, Natural herbicide, Sugar beet, Wild oat
  • تولید ملی افتخار ملی / گفتگو با دکتر علی اسلامی فر (مدیرعامل) و مهندس آرمان رستمی (مدیر فنی) شرکت دانش بنیان هیراب طب عرشیا

    مترجم: تهیه کننده: معصومه کاظمی
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر معصومه کاظمی
    دکتر معصومه کاظمی
    استادیار آینده پژوهی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
  • معصومه کاظمی نژاد
    معصومه کاظمی نژاد

اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال