به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب

مهدی صادق

  • معصومه غلامی*، مهدی صادق
    مقدمه

    صرع یک اختلال جدی و شایع سیستم عصبی است که بر جنبه های اقتصادی، اجتماعی و زیستی زندگی بشر تاثیر می گذارد. علیرغم  تنوع  داروهای ضد تشنج فعلی، تحقیقات برای کشف داروهای جدید با بیشترین اثربخشی و کمترین عوارض جانبی ادامه یافته است. در این مطالعه اثر ضدتشنجی عصاره آبی گیاه افسنتین بر تشنج ناشی از پنتیلن تترازول (PTZ)در موش صحرایی نر بررسی شد.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه تجربی، 30سر موش صحرایی نر در محدوده وزنی 180 تا 200 گرم به طور تصادفی به 5 گروه تقسیم شدند. همه تزریقات به شکل داخل صفاقی انجام شد. گروه حلال (آب مقطر) و گروه شاهد (پنتیلن تترازول 80 میلی گرم بر کیلوگرم) دریافت کردند و به سه گروه دیگر دوزهای 50 ،200،100 میلیگرم بر کیلوگرم عصاره آبی گیاه افسنتین تزریق شد. برای بررسی اثر عصاره  بر حملات تشنجی، بعد از 30 دقیقه از تزریق عصاره  به حیوانات تمام گروه ها پنتیلن تترازول (PTZ)  تزریق شد و  مولفه های رفتاری تشنج بر اساس مقیاس راسین در موش ها بمدت 30 دقیقه مورد ارزیابی قرار گرفت . نتایج توسط نرم افزار Graph pad prism و روش one-way ANOVA  و آزمون تعقیبی  توکی تحلیل شد. اختلاف کمتر از (0/05<p) معنی دار در نظر گرفته شد.

    یافته ها

     آنالیز داده ها نشان داد که عصاره  افسنتین در دوز 100 میلیگرم بر کیلوگرم موجب تاخیر در شروع مرحله چهار (0/10<p) و پنج (0/001<p) در مقایسه با گروه شاهد می شود. همچنین  این عصاره در دوز 100 میلیگرم/کیلوگرم موجب کاهش مدت زمان مرحله  پنج  تشنج  در مقایسه با گروه شاهدگردید (0/05<p) . وقوع مرحله چهار و پنج و میزان مرگ ومیر حیواانات در دوز 100 میلی گرم بر کیلوگرم در مقایسه با دوز های دیگر عصاره کمتر بوده است.

    نتیجه گیری

     تجویز درون صفاقی عصاره آبی گیاه افسنتین می تواند به طور وابسته به دوز تشنج القا شده با پنتیلن تترازول را در موش صحرایی نر کاهش دهد. لذا انجام تحقیقات تکمیلی برای شناسایی اجزای موثر بر تشنج آن، توصیه می شود .

    کلید واژگان: تشنج, عصاره آبی افسنتین, پنتیلن تترازول, موش صحرایی
    Masoumeh Gholami*, Mehdi Sadegh
    Introduction

    Epilepsy is one of the most common neurological disorders that affect social, economic, and biological aspects of human life. Thus, this study aimed to investigate the effect of Aqueous extract of Artemisia absinthium on PTZ-induced seizures in male rats.

    Methods

     30 male rats have been chosen randomly and divided into 5 groups; including a control group, vehicle group, and three experimental groups. Treated rats received an aqueous extract of Artemisia absinthium via i.p. injection at doses of 50, 100, and 200 mg/kg before injection of pentylenetetrazole (PTZ). Thirty minutes after injection with different doses of the herb or distilled water (vehicle group), pentylenetetrazole (PTZ; 80mg/kg) was injected intraperitoneally. Animals were immediately transferred to a special cage and the seizure behaviors were recorded by a camera for 30 minutes. Then latency time of seizure onset, stage 5 seizure duration, and incidence and rate of mortality were measured in the groups. The data analysis was carried out via one-way ANOVA and Tukey post-hoc tests. Moreover, a difference of less than<0.05 was considered
    significant.

    Results

    Our results showed a significant increase in latency to reach stages 4 (P˂0.01) and 5 (P˂0.001)of tonic-clonic seizure at a dose of 100 mg/kg hyssop extract and decreased stage 5 duration (P˂0.05)  and rate of mortality.

    Conclusion

    Intraperitoneally injection of the aqueous extract of Artemisia absinthium has anticonvulsant effects on PTZ-induced seizure in a dose-response manner. Therefore, complementary research is recommended to identify some effective components of this plant on seizures.

    Keywords: Seizure, Aqueous Extract Of Artemisia Absinthium, Pentylenetetrazole, Rat
  • معصومه غلامی، حسین بختیاری دوم بایگی، مهلا رضایی شاندیز، سعید پژوهان، مهدی صادق*
    مقدمه

    مصرف مکمل های حاوی فولات توسط مادران، با کاهش خطرات ایجاد تعدادی از بیماری های تکاملی سیستم عصبی در جنین همراه است. با وجود این، اثرات دریافت بیش از اندازه فولات از طریق رژیم غذایی و مکمل ها، بر اختلال در تکامل سیستم عصبی و رفتاری به خوبی مشخص نیست. بنابراین هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر مصرف مزمن و دوز بالای اسید فولیک قبل و حین بارداری بر یادگیری و حافضه فضایی و اجتنابی فرزندان می باشد.

    روش کار

    در این مطالعه تجربی، 12 رت ماده تصادفی در دو گروه مادران کنترل و اسید فولیک قرار گرفتند. مدت 2 هفته پیش از بارداری و در طی بارداری روزانه مادران کنترل، سالین و مادران اسید فولیک در سه گروه جداگانه، به میزان 5/0، 1 و 2 میلی گرم اسید فولیک را داخل صفاقی دریافت کردند. پس از تولد وشیر دهی از فرزندان نر و ماده هر مادر 2 حیوان تصادفی انتخاب و گروه های زیر ایجاد شد: (1 فرزندان نر مادران کنترل، 2) فرزندان ماده مادران کنترل،3) فرزندان نر مادران اسید فولیک 500،1000 و 2000 میکروگرم 4) فرزندان ماده مادران اسید فولیک 500،1000 و 2000 میکرو گرم. این گروه ها برای آزمایش های بعدی استفاده شدند. حافظه اجتنابی با شاتل باکس و حافظه فضایی با ماز آبی موریس اندازهگیری شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که مصرف 1000 و 2000 میکروگرم در قبل و حین بارداری باعث اختلال در یادگیری فضایی فرزندان نر می شود. در حالیکه حافظه فضایی در دو جنس فرزندان در مقایسه با گروه کنترل مرتبط بدون تغییر است. همچنین دوز 2 میلی گرم اسید فولیک باعت اختلال در حافظه اجتنابی فرزندان هر دو جنس نر و ماده می شود.

    نتیجه گیری

    نتایج ما پیشنهاد می کند که دوز بالای مکمل های اسید فولیک در دوران ابتدای زندگی (جنینی) پتانسیل اختلال در کارکردهای عصبی مانند حافظه را دارد. اگرچه بروز این اختلال می تواند وابسته به جنسیت فرزند باشد.

    کلید واژگان: اسید فولیک, اپی ژنتیک, حافظه فضایی, حافظه اجتنابی
    Masoumeh Gholami, Hossein Bakhtiari-Dovvombaygi, Mahla Rezaei–Shandiz, Saeed Pazhoohan, Mehdi Sadegh*
    Introduction

    Maternal folate supplementation during pregnancy is associated with reduced risk of several fetal neurodevelopmental disorders. However, it is not well known that excess folate intake from diet and supplements can impair neurodevelopment and behavior in offspring. Therefore, the aim of this study is to investigate the effect of chronic and high doses of folic acid before and during pregnancy in female rats on learning and spatial and avoidance memory in male and female offspring.

    Methods

    24 female Wistar rats received doses of 0.5, 1, and 2 mg folic acid by intraperitoneal injection two weeks before and during pregnancy. The control group received normal saline. Male and female offspring were divided into 8 groups. Learning behavior and spatial memory were measured by Morris blue maze test, avoidance memory by shuttle box test. The results showed that taking a dose of 2 mg folic acid before and during pregnancy causes spatial learning deficits in male offspring.

    Results

    While spatial memory is unchanged compared to the control. This dose of folic acid also causes a disturbance in avoidance memory in both male and female offspring.

    Conclusions

    Our results suggest that high doses of folic acid supplements during early life (fetal) have the potential to impair neurological functions such as memory. Although the severity of this disorder can depend on the gender of the child.

    Keywords: Folic Acid, Epigenetic, Spatial Memory, Avoidance Memory
  • مهدی صادق*، محمدحسن سخایی
    زمینه و هدف

    مرفین به عنوان یک ضددرد قوی با کاربرد گسترده بالینی جهت کنترل دردهای متوسط تا شدید است که همچنین شامل موارد سوء مصرف دارویی گسترده نیز می باشد. بررسی های اخیر نشان داده اند که تکرار استفاده از مرفین و مشتقات آن می تواند سبب ایجاد استرس اکسیداتیو شود. در این مطالعه اثرات تمرینات روزانه شنا، بر شاخص های استرس اکسیداتیو در هایپوکمپ و پلاسمای موش های صحرایی وابسته به مرفین بررسی شد.

    روش بررسی

    در این مطالعه تجربی 48 سر موش صحرایی نر بالغ نژاد Wistar استفاده شد. آزمایش ها طی ماه های دی تا نیمه اسفند 1400 در دانشگاه علوم پزشکی اراک انجام شد. مرفین در آب روزانه به مدت چهار هفته به موش های صحرایی تجویز شد. تمرینات ورزش شامل 15 دقیقه شنای مداوم روزانه بود. هایپوکمپ و پلاسما از هر گروه جمع آوری و برای اندازه گیری فاکتورهای MDA، GSH، BDNF و ایریسین استفاده شد.

    یافته ها

    در پلاسما و هایپوکمپ گروه مرفین در مقایسه با گروه کنترل، GSH به صورت معنادار کاهش داشت. درحالی که GSSG و MDA به صورت معناداری افزایش داشت. مصرف مرفین تاثیری بر ایرسین پلاسما نداشت، اما باعث کاهش معنادار BDNF هایپوکمپ شد. تمرینات شنای روزانه در گروه مصرف کننده مرفین به صورت معنادار اثرات مرفین بر سطوح GSH، GSSG و MDA پلاسما و هایپوکمپ و BDNF هایپوکمپ را جبران کرد.

    نتیجه گیری

    تمرینات شنای روزانه در طی روند مصرف مزمن حداقل بخشی از استرس اکسیداتیو ناشی از مصرف مرفین را جبران می کند. این اثر ممکن است به کاهش آسیب های سلولی و ملکولی ناشی از مصرف مزمن مرفین کمک کند.

    کلید واژگان: فاکتور نوروترفیک مغز, ورزش, گلوتاتیون, هایپوکمپ
    Mehdi Sadegh*, MohammadHassan Sakhaie
    Background

    Morphine as a strong analgesic compound is widely prescribed in clinic to control medium to severe pain, they are also may cause drug abuse. Recent studies have shown chronic morphine consumption and it could induce oxidative stress and cause cell damage. In this study, the effects of daily swimming exercise investigated on oxidative stress indices in the hippocampus and plasma of morphine dependent rats.

    Methods

    In this study, 48 adult male wistar rats were randomly divided to four groups. Experiments were done during January to March 2022 at Arak University of Medical Sciences. Morphine was self-administrated for 4 weeks, as dissolved (0.4 mg/ml) in the daily drinking water. Exercise training was included 15 minutes daily continuous swimming in a swimming pool. Swimming occurred during all days of morphine consumption. At the end, 6 rats were randomly selected from each group and withdrawal signs were evaluated by naloxone injection, to confirm morphine dependency. Then, hippocampus and plasma were collected from the 8 remaining rats of each group and were used for GSH, GSSG, MDA, irisin and BDNF assessment.

    Results

    All rats in morphine consumed groups showed withdrawal signs in naloxone text, which means morphine dependency successfully were induced. However swimming exercise significantly reduced the consumption size of morphine. GSH was significantly decreased, while GSSG and MDA were significantly increased in the plasma and hippocampus of morphine groups in compare with control. Morphine consumption had no effect on plasma levels of irisin, while significantly decreased hippocampus level of BDNF. Daily swimming exercise in the morphine consumed group significantly repaired morphine effects on plasma and hippocampus levels of GSH, GSSG, MDA and hippocampus levels of BDNF.

    Conclusion

    Daily swimming exercise during the morphine consumption is able to repair at least some parts of the oxidative stress induced by morphine. This effect might help to reduce cellular and molecular damages raised by chronic morphine consumption.

    Keywords: BDNF, exercise, glutathione, hippocampus
  • حسام الدین باقری پور، عباس علیمرادیان، مهدی صادق*
    زمینه و هدف

    اثرات ضدتشنجی نورواستروییدها در مدل های حیوانی نشان داده شده است. اندوکانابینوییدها سبب تعدیل تحریک پذیری نورون ها می شوند. در این مطالعه هم افزایی ناشی از کاربرد همزمان پالمیتوییل اتانول آمید (PEA) بعنوان یک اندوکانابینویید و نورواسترویید گاناگزولون را بر شاخص های تشنج های تونیک- کلونیک القاء شده با پنتیلن تترازول (PTZ) بررسی کردیم.

    مواد و روش ها

    موش های صحرایی نر بالغ نژاد ویستار استفاده شدند. تشنج تونیک- کلونیک با یک تزریق PTZ (mg/kg, i.p 80) ایجاد و مراحل تشنجی به مدت 30 دقیقه ثبت شدند. گاناگزولون (mg/kg 10) و PEA (mg/kg 40) بصورت محلول در DMSO به تنهایی و همراه با هم 15 دقیقه قبل از PTZ تزریق داخل صفاقی شدند. تاخیر زمانی بروز مراحل تشنج، مدت هر مرحله و میزان مرگ ناشی از تشنج ها اندازه گیری شد.

    یافته ها

    PEA تاثیر معناداری بر شاخص های تشنجی نداشت. گاناگزولون قبل از PTZ سبب افزایش معنادار تاخیر رسیدن به مراحل 1 تا 4 شد و کاهش معنادار مدت زمان مرحله 5 ایجاد کرد، همچنین مرگ ناشی از تشنج در مقایسه با گروه PTZ از 50 به 16 درصد رسید. تزریق همزمان PEA و گاناگزولون تاخیر رسیدن به مراحل 1 تا 5 تشنج را بطور معناداری در مقایسه با گروه PTZ و گروه گاناگزولون افزایش داد و کاهش معناداری در طول مرحله 5 ایجاد کرد. همچنین مرگ ناشی از تشنج در مقایسه با گروه PTZ از 50 درصد به صفر رسید.

    نتیجه گیری

    تزریق PEA به همراه گاناگزولون سبب افزایش اثرات ضدتشنجی گاناگزولون و کاهش مرگ ناشی از تشنج  شد.

    کلید واژگان: آناندامید, اندوکانابینوئید, صرع, نورواستروئید
    Hesamodin Bagheripoor, Abbas Alimoradian, Mehdi Sadegh*
    Background and Aim

    Anticonvulsive effects of neurosteroids were shown in animal models. Endocannabinoids modulate neuronal excitability. In this study, we investigated the synergism of the simultaneous application of Palmitoylethanolamide (PEA) as an endocannabinoid and Ganaxolone as a neurosteroid, on tonic-clonic seizures induced by PTZ. 

    Materials and Methods

    Adult male Wistar rats were used. The tonic-colonic seizure was induced through a single injection of PTZ (80 mg/kg) and seizure stages were monitored for 30 minutes. Ganaxolone (10 mg/kg) and PEA (40 mg/kg) dissolved in DMSO were injected alone and simultaneously intra-peritoneal 15 minutes before the PTZ injection. Delay to the seizure stages, duration of the stages, and mortality due to seizures were measured.

    Results

    PEA had no significant effect on seizure indices. Ganaxolone significantly increased delay to seizure stages 1-4 and reduced the duration of stage 5, also mortality of seizures was reduced in comparison with PTZ group from 50% to 16%.  Simultaneous injection of PEA and Ganaxolone significantly delayed seizure stages 1-5 in comparison with both PTZ and Ganaxolone groups and reduced the duration of stage 5. Also, mortality due to seizures was reduced in comparison with PTZ group from 50% to 0%.

    Conclusion

    PEA injection with Ganaxolone increased the anticonvulsive effects of Ganaxolone, and reduced mortality due to seizures.

    Keywords: Anandamide, Endocannabinoid, Epilepsy, Neurosteroid
  • معصومه غلامی، تینا رهجو، فرانک جعفری، جمال امری، مهدی صادق*
    سابقه و هدف

    مشتقات والپروات، مهارگر هیستون داستیلازها هستند. هیستون داستیلازها در فرایند اپی ژنتیک مهم می باشند. برخی تغییرات اپی ژنتیک به ارث می رسند. در این مطالعه، اثرات بین نسلی مصرف مزمن والپروات پیش از بارداری، در فرزندان بررسی شد.

    مواد و روش ها:

     در این مطالعه تجربی، 12 رت ماده تصادفی در دو گروه مادران کنترل و والپروات قرار گرفتند. مدت 30 روز، روزانه مادران کنترل، سالین و مادران والپروات، سدیم والپروات (mg/kg 300) را داخل صفاقی دریافت کردند. پس از جفت گیری، بارداری و شیردهی از فرزندان نر و ماده هر مادر، 2 حیوان تصادفی انتخاب و گروه های زیر ایجاد شد:(1) فرزندان نر مادران کنترل، (2) فرزندان ماده مادران کنترل، (3) فرزندان نر مادران والپروات و (4) فرزندان ماده مادران والپروات. این گروه ها برای آزمایش های بعدی استفاده شدند. حافظه اجتنابی با شاتل باکس اندازه گیری شد. هیپوکمپ فرزندان استخراج و بیان ژن های MECP2, HDAC2, BDNF با روش qRT-PCR بررسی شد.

    یافته ها:

     تغییر معنی داری در حافظه اجتنابی فرزندان نر و ماده مادران والپروات نسبت به فرزندان نر و ماده کنترل مشاهده نشد (05/0>p). بیان ژن های MECP2, HDAC2, BDNF در فرزندان نر مادران کنترل و والپروات با هم تفاوت معناداری را نشان نداد (05/0P>)، در حالی که بیان این ژن ها در فرزندان ماده والپروات، کاهش معنی داری در مقایسه با فرزندان ماده کنترل داشت (05/0<p).

    استنتاج

    مصرف مزمن والپروات پیش از بارداری تاثیری در یادگیری اجتنابی فرزندان نداشت. هر چند به نظر می رسد می تواند به صورت وابسته به جنس بیان ژن های تنظیمی را در هیپوکمپ متاثر بسازد.

    کلید واژگان: حافظه اجتنابی, BDNF, HDAC2, MeCP2, والپروات
    Masoumeh Gholami, Tina Rahjoo, Faranak Jafari, Jamal Amri, Mehdi Sadegh*
    Background and purpose

    Valproic acid derivatives are histone deacetylases (HDACs) inhibitors. HDACs are important in epigenetic processes. Some epigenetic modifications are inherited. This study aimed at investigating the intergenerational effects of pre-pregnancy chronic valproate consumption on offspring.

    Materials and methods

    In this experimental study, twelve female Wistar rats were randomly divided into two groups of control and valproate. For 30 days, the control group received saline and the valproate group received sodium valproate (300 mg/kg) intraperitoneally (i.p.). After mating, pregnancy, and nursing, two males and two females pup were randomly selected from the mothers and placed in the following groups: 1) male offspring of the control group, 2) female offspring of the control group, 3) male offspring of the valproate group, and 4) female offspring of the valproate group. Future experiments were followed using these groups. Avoidance memory was assessed using the shuttle box. Offspring's hippocampus were extracted and used for MECP2, HDAC2, BDNF genes expression study by qRT-PCR.

    Results

    No significant differences were detected in avoidance memory between male and female offspring of the mothers in valproate group and that of the controls (P>0.05). There were no significant differences in MECP2, HDAC2, and BDNF genes expression between male offspring of the mothers in control and valproate groups (P>0.05). But, expression levels of these genes significantly decreased in female offspring of valproate mothers compared with those of the female offspring of the controls (P<0.05).

    Conclusion

    Pre-pregnancy chronic valproate consumption did not affect avoidance memory in offspring. But, it seems to affect hippocampus gene expression sex-dependently.

    Keywords: avoidance memory, BDNF, HDAC2, MeCP2, valproate
  • عباس صارمی*، محمد بیات، مهدی صادق، جمال امری
    زمینه

     لیپازین پروتئین ترشحی مشتق از کبد است که با دیابت قندی، چاقی و سندرم متابولیک مرتبط است.

    هدف

     تحقیق حاضر با هدف ارزیابی اثر تمرین مقاومتی بر وضعیت انسداد عروقی، متابولیک و سطوح لیپازین در موش های چاق انجام شد. 

    مواد و روش ها

     در این مطالعه تجربی 20 سر موش صحرایی چاق (سن هشت هفته و وزن 32±361 گرم) و 10 سر موش صحرایی با وزن طبیعی (سن هشت هفته و وزن 13±248 گرم) به طور تصادفی به گروه های کنترل چاق، چاق تمرینی و کنترل تقسیم شدند. گروه چاق تمرینی هشت هفته و سه روز در هفته روی یک نردبان ویژه با وزنه های متصل به دمشان تمرین ورزشی می کردند. وزنه ها به تدریج در طول جلسات تمرین افزایش یافت تا اینکه در هفته آخر به 200 درصد وزن موش ها رسید. برنامه تمرینی شامل سه نوبت پنج تکراری با یک دقیقه استراحت بین تکرارها و سه دقیقه استراحت بین نوبت ها بود. 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین ورزشی نمونه های خونی دریافت و برای وضعیت متابولیکی تجزیه و تحلیل شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس و در سطح معنی دار P≤0/05 تحلیل شدند.

    یافته ها

     سطوح لیپازین در موش های چاق بیشتر از گروه کنترل بود (0/02=P). وضعیت انسداد عروق و متابولیک (تری گلیسرید، کلسترول تام، گلوکز، مقاومت به انسولین) در گروه تمرین ورزشی در مقایسه با گروه کنترل چاق بهبود یافت (0/05=P). سطوح لیپازین در گروه چاق تمرینی به طور معنی داری کاهش یافت (0/05=P).

    نتیجه گیری

     این مطالعه نشان می دهد تمرینات مقاومتی ممکن است از طریق کاهش سطوح پلاسمایی لیپازین در بهبود وضعیت متابولیک موثر باشد.

    کلید واژگان: تمرین مقاومتی, چاقی, لیپازین, وضعیت متابولیک
    Abbas Saremi*, Mohammad Bayat, Mahdi Sadegh, Jamal Amri
    Background

    Lipasin is a liver-derived secretory protein; i.e. associated with type 2 diabetes mellitus, obesity, and metabolic syndrome.  

    Objective

    The current research assessed the effect of resistance training on atherogenic and metabolic status and lipasin levels in obese rats.

    Methods

     In this experimental study, 20 obese rats (8 weeks old, Mean±SD weight: 361±32 g) and 10 normal-weight rats (8 weeks old, Mean±SD weight: 248±13 g) randomly divided into three groups: obese control, obese trained, and control. The obese trained group received an 8-week exercise program for 3 days/week on a specific ladder with a carrying load of 30% of body weight, attached to their tails. The weight of the load was gradually increased during the training sessions, reaching 200% of the body weight of rats in the final week. There were three sets of 5 repetitions with a 3-min rest between each set of exercise sessions and 1 minute between repetitions. Forty-eight hours after the last training session, the blood samples were obtained and analyzed for metabolic status. The collected data were analyzed using analysis of variance (ANOVA), and statistical significance was set at P<0.05. 

    Findings

    Lipasin levels were higher in obese rats, than the controls (P=0.02). Atherogenic and metabolic status (TG, TC, LDL, glucose, insulin resistance) were improved in the exercise group, compared to the control group (P=0.05). Plasma lipasin levels were significantly decreased in the obese exercise group (P=0.05). 

    Conclusion

     This study indicated that resistance training may be effective in improving metabolic status by decreasing lipasin plasma levels.

    Keywords: Lipasin, Obesity, Resistance training, Metabolic status
  • بهنام امیر پور نجف آبادی، مهسا غلامی، پروین زارعی، سیروان حسینی، مهدی صادق
    زمینه و هدف
    آسیب اعصاب محیطی و مرکزی در پی دیابت مزمن با قند خون کنترل نشده رخ می دهد. اثرات مثبت والپروات سدیم در بیماری های تخریبی اعصاب نشان داده شده و با تغییر بیان یکسری از ژن ها اثرات محافظت نورنی و ترمیم آسیب نورونی دارد. در مطالعه حاضر کارایی یک دوره مصرف والپروات سدیم در جبران تغییر میزان هیپوکمپی فاکتورهای NF-KB، AP-1، S100B و GFAP ناشی از دیابت را بررسی کرده ایم.
    روش بررسی
    در این مطالعه تجربی 24 سر موش نر بالغ C57B15/J استفاده شد. مدل دیابت با تزریق آلوکسان (mg/kg; i. p 150) ایجاد شد. والپروات سدیم با دوز (mg/kg; i. p. 100) هر 72 ساعت یک بار به مدت دو ماه به حیوانات تزریق شد. قند خون ناشتا با خون گیری از ورید دمی در ابتدا و انتهای آزمایش ها اندازه گیری شد. سپس حیوانات کشته و هیپوکمپ استخراج و آماده سازی برای اندازه گیری فاکتورهای بیوشیمیایی توسط کیت های ELISA انجام شد.
    یافته ها
    افزایش قند خون ناشی از القاء دیابت توسط آلوکسان به دنبال دوره دوماهه تجویز والپروات به صورت معناداری کاهش یافت (05/0 P<). همچنین تجویز مزمن والپروات در حیوانات دیابتی به صورت معناداری افزایش ایجادشده در میزان هیپوکمپی فاکتورهای NF-KB، GFAP و S100B را جبران کرد. (05/0 P<).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد والپروات سدیم می تواند پیامدهای دیابت بر تغییر فاکتورهای بیوشیمیایی شاخص آسیب سلولی را در هیپوکمپ جبران کند و احتمالا می تواند در نوروپاتی ناشی از دیابت موثر باشد.
    کلید واژگان: یادگیری, ماز آبی موریس, شمارش نورونی, نوروپاتی
    Behnam Amirpour, najafabadi, Mahsa Gholami, Parvin Zarie, Sirvan Hossieni, Mehdi Sadegh
    Background and Aim
    Peripheral and central nervous system neuropathy occur in chronic diabetes with uncontrolled hyperglycemia. Beneficial effects of sodium valproate have been demonstrated in neurodegenerative diseases. Sodium valproate has neuroprotective and regenerative effects via modifications in gene expression. In this study, we investigated effects of sodium valproate on the modifications in the hippocampal levels of NF-KB, AP-1, S100B and GFAP as a consequence of alloxan induced diabetes.
    Material and
    Methods
    This experimental study included 24 adult male C57B15/J mice. Diabetes was induced by injection of alloxan (150 mg/kg; i.p.). Sodium valproate was administrated (100 mg/kg; i.p) every 72 hours for two months. Fasting blood sugar levels were measured at the beginning and at the end of the experiment. Then animals were killed, their hippocampuses were extracted and prepared for measurement of biochemical factors by ELISA kits.
    Results
    Increased blood glucose levels due to alloxan induced diabetes were significantly reduced following sodium valproate administration (P<0.05). Also, chronic sodium valproate administration in diabetic animals significantly reduced elevated levels of hippocampal NF-KB, S100B and GFAP (P<0.05).
    Conclusion
    It seems that sodium valproate can adjust diabetes induced modifications in the biochemical factors of the hippocampus which are indicators of cell damage, and maybe effective in prevention of diabetic neuropathy
    Keywords: Learning, Morris Water Maze, Neuronal count, Neuropathy
  • عباس علیمرادیان، سعید قاسمی، محمد ظهیری، امیر حسین سعیدی، حسین میلادی، مهدی صادق*
    زمینه و هدف
    اختلال یادگیری و حافظه در پی دیابت مزمن با قند خون کنترل نشده رخ می دهد. عصاره برگ جینکو جریان خون مغز را بهبود می دهد. همچنین دارای ترکیبات آنتی اکسیدانی می باشد، بنابراین اثرات مفیدی در بیماری های عصبی نشان داده است. در مطالعه حاضر کارآیی عصاره برگ جینکو در اختلال حافظه و آسیب نورونی هیپوکمپ ناشی از دیابت بررسی شده است.
    روش بررسی
    در این مطالعه تجربی 28 سر موش صحرائی نر بالغ نژاد Spargue–Dawley استفاده شد. مدل دیابت با تزریق استرپتوزوسین (mg/kg; i.p 60STZ: ) ایجاد گردید. عصاره برگ جینکو (mg/kg 40) بصورت خوراکی روزانه و به مدت دو هفته به حیوانات داده شد و اثرات آن در جبران اختلال حافظه و آسیب بافت هیپوکمپ بررسی گردید. حافظه فضایی در مازآبی موریس طی چهار روز اندازه گیری شد، سپس مغز حیوانات استخراج و بعد از رنگ آمیزی بافتی میزان آسیب بافت هیپوکمپ با شمارش نورونی بررسی گردید.
    یافته ها
    زمان پیدا کردن سکو در مازآبی در گروه STZ در مقایسه با گروه کنترل افزایش معناداری داشت (05/0 p<) درحالیکه تجویز عصاره جینکو در حیواناتی که STZ دریافت کرده اند، سبب کاهش معنادار زمان رسیدن به سکو شد (05/0 p<). بعلاوه STZ باعث کاهش شمارش نورونی هیپوکمپ شد (001/0 p<) و تجویز عصاره جینکو در گروه STZ سبب بهبود اثرات STZ در کاهش نورونی گردید (01/0 p<).
    نتیجه گیری
    عصاره برگ جینکو اختلال حافظه ناشی از دیابت و همچنین کاهش شمارش سلولی ناشی از دیابت را بصورت معناداری جبران کرد.
    کلید واژگان: نوروپاتی, یادگیری, ماز آبی موریس, شمارش نورونی
    Abbas Alimoradian Dr, Saeed Ghasemi, Mohammad Zahiri, Amir Hossein Saeedi, Hossein Miladi, Mehdi Sadegh Dr *
    Background And Aim
    Learning and memory defect occurs following chronic diabetes with uncontrolled blood glucose. Ginkgo leaf extract improves brain blood flow. Also it contains antioxidant components and has shown beneficial effects in neurological diseases. In this study we investigated the effects of Ginkgo leaf extract on spatial memory impairment and hippocampal neuronal loss caused by diabetes.
    Material and
    Methods
    This experimental study included 28 adult male Sparague-Dawley rats. The rats were made diabetic by injection of streptozotocin (STZ: 60 mg/kg). Ginkgo leaf extract (40 mg/kg) was administrated orally every day for two weeks and its effects on memory impairment and hippocampal tissue damage were investigated. Spatial memory was assessed in Morris water maze for four days. Then, the brains of the animals were extracted and after tissue staining hippocampal tissue damage were evaluated by neuronal count.
    Results
    Latency to find the platform in water maze were significantly increased in STZ group compared to that in the control group (p
    Conclusion
    Ginkgo leaf extract significantly improved spatial memory impairment and hippocampal neuronal loss, induced by diabetes.
    Keywords: Learning, Morris water maze, Neuronal count, Neuropathy
  • معصومه غلامی، مهدی صادق
    زمینه و هدف
    سالیسیلات ها و اپیوئیدها کاربرد گسترده ای در کنترل دردهای مزمن دارند. مصرف مزمن این داروها سبب سازماندهی مجدد اعمال سیناپسی بویژه شکل پذیری سیناپسی وابسته به تجربه در مناطق مغزی می شود. لذا در این مطالعه اثرات مصرف مزمن سالیسیلات و مرفین بر شکل پذیری سیناپسی مورد بررسی قرار گرفت.
    روش ها
    در این مطالعه مروری پایگاه هایElsevier ،Scopus ، Science Direct و PubMed با کلید واژه های سالیسیلات، مرفین، تحمل دارویی و شکل پذیری سیناپسی در بازه زمانی 1970- 2017 جستجو و در نهایت 62 مقاله مرتبط وارد مطالعه شد.
    نتایج
    مصرف مزمن سالیسیلات همانند مرفین علاوه بر ایجاد تحمل به اثرات ضد دردی و تحمل متقاطع، اثرات ماندگاری بر شبکه های نورونی هیپوکمپ می گذارد که به صورت تغییر تحریک پذیری سلول های عصبی و استعداد شکل پذیری سیناپسی ناشی از فعالیت و تجربه بروز می کند و نشانه هایی از آن در عملکرد هیپوکمپ از جمله در یادگیری و حافظه فضایی نیز مشاهده می گردد.
    نتیجه گیری
    با توجه به اثرات مرفین و سالیسیلات ها بر سیستم عصبی و انتقال سیناپسی، تاثیرات این داروها بر پردازش اطلاعات ورودی و در نتیجه اعمال شناختی دور از ذهن نخواهد بود که نیاز به مطالعات رفتاری و الکتروفیزیولوژی بیشتر را ایجاب می کند.
    کلید واژگان: سالیسیلات, مرفین, تحمل دارویی, شکل پذیری سیناپسی
    Masoumeh Gholami, Mehdi Sadegh
    Background and Aim
    Salicylates and opioids are widely used in chronic pain relief. Chronic use of these drugs reorganizes synaptic function, especially experience-dependent plasticity in brain regions. Therefore, in this study the effects of chronic administration of salicylate and morphine on synaptic plasticity were investigated.
    Methods
    in this review, Elsevier, Science Direct, PubMed and Google Scholar databases were searched for the following keywords: salicylate, morphine, drug tolerance, and synaptic plasticity. At the end, 62 of the obtained reports were included in the study.
    Results
    In addition to induction of tolerance to anti-nociceptive effect and cross-tolerance, chronic salicylate administration as like as morphine has long-lasting effects on hippocampal neuronal networks which are manifested as excitability of neurons and ability of activity and experience-dependent plasticity. Some of these effects can be documented in the hippocampus-related functions such as spatial learning and memory.
    Conclusion
    Considering the effects of salicylate and morphine on the nervous system and synaptic transmission, the effects of these drugs on the processing of input data and as a result on cognitive functioning would not be unlikely, thus necessitating further behavioral and electrophysiological studies.
    Keywords: Salicylate, Morphine, Drug tolerance, Synaptic plasticity
  • ندا مولایی، مهدی صادق*، محمدرضا پالیزوان، مهدیه موندنی زاده، نرگس سادات حائری
    اهداف با توجه به افزایش سوءمصرف اپیوئیدها در بین زنان و آثار پاتوفیزیولوژیکی مواجهه مزمن اپیوئیدها بر مادران که ممکن است غیرمستقیم فرزندان آن ها را تحت تاثیر قراردهد، در این مطالعه پیامدهای مصرف مزمن مرفین و ترک آن پیش از شروع بارداری بر حافظه فضایی، حافظه جتنابی و تمایل به مصرف مرفین فرزندان نسل اول بررسی شده است.
    مواد و روش ها دوازده سر موش صحرایی ماده ویستار به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شد. گروه مادران مرفینی دو ماه محلول مرفین (mg/ml 4/0) و گروه مادران کنترل آب معمولی دریافت کردند. یک ماه پس از قطع مصرف مرفین جفت گیری ماده ها انجام شد. بعد از زایمان، فرزندان به صورت مجزا در گروه های نر و ماده تقسیم و به عنوان گروه های هدف مطالعه استفاده شد. حافظه فضایی با ماز آبی موریس، حافظه جتنابی با شاتل باکس و تمایل به مصرف مرفین با اندازه گیری مصرف اختیاری محلول مرفین بررسی شد.
    یافته ها میانگین مصرف روزانه محلول مرفین در فرزندان نر و ماده مادران مرفینی به صورت معناداری بالاتر از فرزندان نر و ماده مادران کنترل بود (05/0 P).
    نتیجه گیری مطالعه حاضر نشان داد مصرف مزمن مرفین پیش از بارداری، سبب اختلال در حافظه فضایی فرزندان نر شد. همچنین، تمایل به مصرف مرفین در فرزندان نر و ماده را افزایش داد.
    کلید واژگان: اپیوئید, اعتیاد, حافظه, موش صحرایی, وابستگی
    Neda Moulaei, Mehdi Sadegh *, Mohammad Reza Palizvan, Mahdieh Mondanizadeh, Narges-Al-Sadat Haeri
    Background and Objectives
    According to the increasing opioids abuse between women and pathophysiological effects of chronic exposure of opioids on mothers which might indirectly affect their offspring, herein, consequences of chronic morphine consumption and its withdrawal before the gestation was investigated on spatial memory, avoidance memory and vulnerability to morphine intake in offspring of first generation.
    Materials and Methods
    Twelve female Wistar rats were randomly divided into two groups. Morphine mothers group received morphine solution (0.4 mg/ml) for two months. Control mothers group received tab water. One month after stopping morphine consumption, mating was occurred. After the parturition, offspring was divided in separated male and female groups and was used as the target groups of the study. Spatial memory through Water Maze, avoidance memory through Shuttle Box and vulnerability to morphine intake through voluntary consumption of morphine solution were investigated.
    Results
    Mean of morphine solution consumption in male and female offspring of morphine mothers was significantly higher in compare to male and female offspring of control mothers (P
    Conclusion
    Our study revealedchronic morphine consumption before the gestation causesdamage of spatial memory in male offspring and also increases vulnerability to opiate intake of male and female offspring.
    Keywords: addiction, dependence, memory, opioids, rat
  • پریسا زارعی، مهدی صادق، محمدرضا پالیزوان
    زمینه و هدف
    با توجه به موثر بودن کانابینوئیدهای گیاهی بر مدل های صرع و تشنج، در مطالعه ی حاضر تاثیر تزریق دی- آرشیدونیل گلیسرول
    (2-AG) را به عنوان یک کانابینوئید درونزاد مهم بر شاخص های تشنج های تونیک- کلونیک القا شده توسط پنتیلن تترازول (PTZ)
    بررسی کردیم.
    روش بررسی
    مطالعه روی موش های صحرایی نر نژاد ویستار (180 تا 200 گرم) انجام شد. مدل تشنج تونیک- کلونیک با یک تزریق داخل صفاقی PTZ (80 میلی گرم بر کیلوگرم) ایجاد و رفتارهای تشنجی به مدت 30 دقیقه بررسی شد. تزریق داخل صفاقی 2-AG (1 میلی گرم بر کیلوگرم) به صورت محلول در دی- متیل سولفوکساید (DMSO) حدود 15 دقیقه قبل از تزریق PTZ انجام شد. در گروه شاهد حجم مشابه DMSO حدود 15 دقیقه قبل از PTZ تزریق شد. تاخیر زمانی رسیدن به هر یک از مراحل تشنج، مدت زمان هر مرحله، تعداد دفعات وقوع هر مرحله و میزان مرگ ناشی از تشنج تونیک- کلونیک برای تحلیل استفاده شد.
    یافته ها
    تزریق PTZ به همراه DMSO در مقایسه با PTZ به تنهایی سبب افزایش معناداری در تاخیر زمانی رسیدن به مرحله ی 1 و 2 تشنج شد (05/0P<)، اما بر تاخیر مراحل 3 تا 5 و دوره زمانی آنها اثر معناداری نداشت. تزریق داخل صفاقی 2-AG به همراه DMSO قبل از تزریق PTZ در مقایسه با تزریق PTZ به همراه DMSO تاثیر معناداری بر تاخیر زمانی و دوره زمانی تشنج های نداشت. اما درصد وقوع هر یک از مراحل تشنج همچنین درصد مرگ پس از تشنج تونیک- کلونیک را کاهش داد. میانگین مرحله تشنجی رخ داده نیز کاهش معناداری را نشان داد (05/0 P<).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد تزریق 2-AG می تواند در کاهش شاخص های تشنجی ناشی از PTZ موثر باشد.
    کلید واژگان: کانابینوئید, تشنج, DMSO, پنتیلن تترازول
    P. Zareie, M. Sadegh, Mr Palizvan
    Background And Objective
    In spite of various and effective anti seizure drugs available, 30% of epileptic patients are not adequately treated with current medications. Based on the effectiveness of phytocannabinoids on epileptic and seizure models, in this study the effects of 2-achidonoylglycerol (2-AG) injection, as an important endocannabinoid, on tonic-clonic seizures induced by pentylenetetrazol (PTZ) was examined.
    Materials And Methods
    The study was performed on male wistar rats (180-200 g). Tonic-clonic seizures were induced through a single intra-peritoneal injection of PTZ (80 mg/Kg) and then seizure behavior was monitored for 30 minutes. The intra-peritoneal injection of 2-AG (1 mg/Kg) in dimethyl solfoxide (DMSO) was performed 15 minutes before the PTZ injection. In the sham group an equivalent volume of DMSO was injected 15 minutes before PTZ. Data on the delay of seizure stage occurrence, duration of the stages, number of occurrences for each stage and mortality rate due to tonic-clonic seizures were collected for analysis.
    Results
    PTZ injection in association with DMSO significantly increased the delay for seizure stages 1 and 2, in comparison with just a PTZ injection (P
    Conclusion
    It seems 2-AG injection could be effective in reducing seizure parameters in seizures induced by PTZ.
    Keywords: Cannabinoid, Seizure, DMSO, Pentylenetetrazol
  • محسن ابراهیمی منفرد، مهدی صادق*، زهرا گوهری
    زمینه و هدف
    ملاتونین تنظیم کننده چرخه خواب و بیداری و دارای اثرات آنتی اکسیدانی است. ویتامین E کارکرد آنتی اکسیدانی دارد. هدف از مطالعه حاضر، بررسی تاثیر کاربرد ملاتونین و ویتامین E بر روی EEG، کیفیت خواب و کیفیت زندگی پرستاران زن شیفت کار بیمارستان های شهر اراک می باشد.
    مواد و روش ها
    60 پرستار زن از بیمارستان های شهر اراک به صورت تصادفی انتخاب و به سه گروه مداخله(گروه ملاتونین با دوز 3 میلی گرم در روز، گروه ویتامین E با دوز 200 واحد بین المللی در روز و گروه ملاتونین و ویتامین E) و یک گروه شاهد تقسیم شدند. پرسش نامه های کیفیت خواب پیتزبورگ و کیفیت زندگی 26 سوالی قبل و دو ماه پس از شروع مطالعه توسط شرکت کنندگان تکمیل و ثبت EEG انجام شد. در نهایت، یافته ها برای هر گروه قبل و بعد از مداخله و با همدیگر مقایسه شدند.
    یافته ها
    میانگین داده های کیفیت خواب در گروه های دریافت کننده ملاتونین و ملانونین+ ویتامین E بیان گر بهبود شرایط بود(05/0>p)، در حالی که داده های کیفیت زندگی تغییر معناداری را بین گروه ها نشان نداد. در بررسی امواج EEG موج α در محدوده 8 تا 10 هرتز در گروه دریافت کننده ملاتونین بیش ترین افزایش و در گروه دریافت کننده ویتامین E کم ترین افزایش را نشان داد. هم چنین، موج α در دامنه 10 تا 12 هرتز در گروه ملاتونین بیش ترین کاهش را نشان داد.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد استفاده از ملاتونین و ویتامین E به طور هم زمان موجب افزایش کیفیت خواب می شود. هم چنین ملاتونین موجب بهبود فعالیت مغزی در محدوده موج α می گردد.
    کلید واژگان: PSQI, آنتی اکسیدان, فعالیت مغزی, امواج α
    Mohsen Ebrahimi Monfared, Mehdi Sadegh *, Zahra Gohari
    Background
    Melatonin regulates the sleep-wake cycle and is protected against oxidants. Vitamin E has antioxidant effect. The aim of this study was to investigate effect of melatonin and/or vitamin E on the EEG, sleep quality and quality of life of female nurses working in hospitals in Arak.
    Materials And Methods
    60 female nurses were randomly selected from hospitals in the Arak city. Participants divided into three groups (melatonin3 mg/day, vitamin E 200 IU/day and melatonin and vitamin E groups) and a control group. Before and two months after the baseline, PSQTI and the quality of life of 26 questions questionnaire were completed and EEG was recorded. Finally, the findings for both groups before and after the intervention were compared with each other.
    Results
    The average of sleep quality showed an improvement in groups receiving melatonin and melatonin븫媚 E (p>0.05). While data of life quality did not show any significant change between groups. In EEG activity, α waves in the range of 8-10 Hz showed maximum increase in melatonin group and minimum increase in vitamin E group. Also, α wave in the range of 10-12 Hz revealed the most decrease in the melatonin group.
    Conclusion
    It seems simultaneous administration of melatonin and vitamin E is able to improve sleep quality. In addition, melatonin could improve alpha-waves of brain activity.
    Keywords: Antioxidants, Brain activity, PSQTI, ? waves
  • پریسا زارعی، مهدی صادق *، محمدرضا پالیزوان
    سابقه و هدف
    در سالهای اخیر تلاشهای زیادی برای یافتن روش های درمانی نوین و همچنین درمان بیماران صرع مقاوم به دارو انجام شده است. آناندامیدها (Anandamides; AEA) و دی-آرشیدونیل گلیسرول (2-Arachidonoylglycerol; 2-AG) دو لیگاند اصلی و مهم سیستم اندوکانابینوئیدی هستند که هر کدام طی مسیرها، آنزیمی مشخصی تولید و حذف می شوند. با توجه به فراوانی و اهمیت این دو لیگاند اندوکانابینویئیدی به نظر می رسد می توان با دستکاری فارماکولوژیک در این مسیرهای سطح این دو لیگاند اصلی سیستم اندوکانابینوئیدی را در مغز تغییر داد. لذا این مطالعه به منظور بررسی اثر مهارکننده های حذف آنزیمی اندوکانابینوئیدها بر تشنج تونیک- کلونیک ناشی از PTZ انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی 35 سر موش صحرایی نر بالغ نژاد ویستار در 4 گروه آزمایشی بررسی شدند. تشنجات تونیک– کلونیک با یک تزریق PTZ (mg/Kg، i.p 80) ایجاد شدند. مهار حذف آناندامیدها با تزریق URB و LY (URB: 1 mg/kg، LY: 2.5 mg/kg، i.p) و مهار تجزیه دی-آرشیدونیل گلیسرول با تزریق WWL و JJKK (JJKK: 1 mg/kg، WWL: 5 mg/kg، i.p) محلول در DMSO حدود 15 دقیقه قبل از تزریق PTZ انجام شد. در گروه شاهد PTZ به همراه DMSO تزریق شد. زمان و طول مدت هریک از پنج مرحله رفتاری تشنج به مدت 30 دقیقه ثبت و بررسی شد.
    یافته ها
    در گروه DMSO+PTZ تاخیر زمان رسیدن به مراحل 4 و 5 به ترتیب 39±206 و 39±209 بود در حالیکه در گروه (JJKK+WWL+DMSO+PTZ) تاخیر زمان رسیدن به مراحل 4 و 5 به ترتیب 159±630 و 360± 726 بود (0/05p<). همچنین درصد وقوع مرحله 5 تشنج و درصد مرگ ناشی از تشنج در گروه DMSO+PTZ 91% بود در حالیکه در گروه (JJKK+WWL+DMSO+PTZ) هر دو شاخص کاهش و به 50% رسیدند.
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج این مطالعه کاربرد همزمان JJKK و WWL که مهارگرهای حذف دی-آرشیدونیل گلیسرول هستند سبب کاهش تشنج تونیک - کلونیک می شود
    کلید واژگان: دی-آرشیدونیل گلیسرول, آناندامید, دی متیل سولفوکساید, صرع
    P. Zareie, M. Sadegh *, Mr Palizvan
    Background And Objective
    In recent years, numerous attempts were done to find new treatment methods for patients with drug-resistant epilepsy. Anandamide (Anandamides; AEA) and di-Arachidonoylglycerol (2-Arachidonoylglycerol; 2-AG) are two major ligands of endocannabinoid system can be produced or deleted by a certain enzymatic pathway. Given the frequency and significance of these endocannabinoid ligands, it seems that endocannabinoid system in the brain can be changed with pharmacologically manipulating in the pathway of these two main ligands. Therefore, the aim of this study was to evaluate the effect of enzymatic elimination of endocannabinoids inhibitors on tonic-clonic seizure caused by PTZ.
    Methods
    In this exprimental study 35 Adult male wistar rats were used in 4 groups. Tonic-colonic seizure was induced through single intra-peritoneal injection of PTZ (80 mg/Kg). Latency and duration of each five behavioral seizure stages were monitored for 30 minutes. To inhibit Anandamides elimination, URB and LY (URB: 1 mg/kg, LY: 2.5 mg/kg, i.p), to inhibit 2-2-Arachidonoylglycerol degradation WWL and JJKK (JJKK: 1 mg/kg, WWL: 5 mg/kg, i.p), were used, all dissolved in DMSO and injected 15 minutes before PTZ injection. In sham group, PTZ was injected after DMSO.Time and duration of all five behavioral stages of seizure were recorded for 30 minutes.
    FINDINGS: Delay to stages 4 and 5 in DMSO㴶 group were 206 and 209, respectivly. While in JJKK奢︌쒎 group delay to stages 4 and 5 were 630힟 and 726�, respectivly, which reveald significant increase (p
    Conclusion
    Contemporary using both WWL and JJKK as inhibitors of 2-Arachidonoylglycerol elimination effectivly reduced tonic- clonic seizure.
    Keywords: 2-Arachidonoylglycerol, Anandamide, Dimethylsulfoxide, Epilepsy
  • نرجس سادات حایری، مهدی صادق، محمدرضا پالیزوان*

    در این تحقیق ارتباط بین یادگیری فضایی موش های نر و ماده در ماز آبی موریس و جهت چرخش آن ها موردبررسی قرارگرفته است. میزان یادگیری 54 سر موش صحرایی نر و ماده نژاد ویستار در ماز آبی موریس سنجیده شد. سپس ارتباط یادگیری فضایی حیوانات در ماز آبی با جهت گردششان در لحظه ی رهاسازی مورد ارزیابی قرارگرفت. در موش های صحرایی نر میزان یادگیری فضایی چپ گردها نسبت به راست گردها بهتر بود. در حالیکه در ماده ها، یادگیری فضایی در راست گردها و بیادآوری در چپ گردها بهتر بود. مقایسه جهت گردش در موش های نر و ماده نشان داد که اگرچه مقایسه کل موش های نر و ماده نشان دهنده عدم وجود اختلاف در میزان یادگیری بین موش های نر و ماده بود، ولی یادگیری در موش های ماده راست گرد و به یادآوری در موشهای ماده چپ گرد بهتر از معادل های آنها در موش های نر بود. نتایج این تحقیق نشان داد که می توان از روی جهت گردش در اولین آزمون آموزش در ماز آبی موریس، میزان یادگیری موش های صحرایی نر و ماده را پیش بینی نمود. در نظر گرفتن این متغیر می تواند در توجیه تفاوت های جنسیتی در ماز آبی موریس مفید باشد.

    کلید واژگان: دست برتری, حافظه و یادگیری, ماز آبی موریس, موش صحرایی, جنسیت
    Narjes Sadat Haeri, Mahdi Sadegh, Mohammad Reza Palizvan *

    In this study, relation between spatial learning ability in Morris Water Maze (MWM) and rotational-bias of male and female rats has been studied. Spatial learning ability of 54 male and female rats was evaluated in MWM and the relationship between spatial learning ability and rotational-bias of animal in MWM has been considered. Spatial learning ability in left side rotating male rats was better than those rotating to the right. However, in females, spatial learning ability in right rotating and retrieval of memory in left rotating animals were better. Comparing side-bias in male and female rats showed that spatial learning ability in right rotating and retrieval of memory in left rotating female rats were better than males. Our results showed that spatial learning ability in MWM could be anticipated by knowing the rotational bias of male or female rats in MWM. Considering this variable could help us to better explain the gender differences in the Morris water maze.

    Keywords: Handedness, learning, memory, Morris water maze, rat, sex
  • جمال امری، مهدی صادق *، بهروز محمدی، هما سلیمانی، حیدر فراهانی
    سابقه و هدف
    در مطالعه حاضر اثر مواجهه مزمن طی دوران جنینی با امواج موبایل (900 مگاهرتز) و امواج الکترومغناطیس 50 هرتز بر ظرفیت آنتی اکسیدانی کل (TAC) و مالون دی آلدئید (MDA) پلاسما و بافت مغز موش های صحرائی نر و ماده بررسی شده است.
    مواد و روش ها
    پس از باروری، 9 سر موش صحرایی ماده به صورت تصادفی در سه گروه کنترل، مواجهه با امواج موبایل (Mobile) و مواجهه با میدان 50 هرتز (LF) قرار گرفتند. در گروه LF حیوانات روزانه و تا روز قبل از زایمان 30 دقیقه درون یک سیم لوله (میدان 50 هرتز با شدت 1/5 میلی تسلا) قرار گرفتند. در گروه Mobile موش های صحرائی ماده در قفسی نگهداری می شدند که در تمام مدت بارداری یک گوشی موبایل در حالت روشن و آماده به کار زیر قفس قرار داشت و روزانه 30 دقیقه موبایل در وضعیت مکالمه قرار می گرفت. بعد از زایمان و پایان دوره شیرخواری فرزندان نر و ماده هر سه گروه در 6 گروه آزمایشی برای نمونه گیری از خون و مغز و اندازه گیری MDA و TAC قرار گرفتند.
    نتایج
    مقادیر TAC و MDA پلاسما و مغز بین نرها و ماده های گروه کنترل تفاوت معنی داری را نشان نداد (P> 0/05). هم چنین، TAC پلاسما گروه های Mobile و LF در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معنی داری نداشت (P> 0/05). MDA) بافت پلاسما و مغز گروه های Mobile و LF نیز در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معنی داری نشان نداد (P> 0/05).
    نتیجه گیری
    نتایج ما نشان داد مواجهه مزمن طی دوره جنینی با این میدان های الکترومغناطیس پیامد معنی داری بر TAC و MDA پلاسما و مغز ندارد.
    کلید واژگان: میدان الکترومغناطیس, مالون دی آلدئید, امواج موبایل, ظرفیت تام آنتی اکسیدان
    Jamal Amri, Mehdi Sadegh *, Behroz Mohammadi, Homa Soliemani, Heidar Farahani
    Background
    In current study the consequence of chronic exposure of male and female rats to mobile-phone irradiation (900 MHz) and electromagnetic field (50 Hz) during the embryonic period on plasma and brain tissue total antioxidant capacity (TAC) and malondialdehyde (MDA) level were investigated.
    Material and
    Methods
    After fertilization, female rats (n=9) were randomly divided into three groups: Control, Mobile phone -exposure and Exposure to 50 Hz electromagnetic field using a solenoid (LF). In LF group, female rats were placed daily inside a solenoid (50 Hz and 1.5 mT) for 30 minutes until giving birth. In Mobile-phone group, female rats were kept in their home cage while mobile-phone was placed in standby mode under the cage and turned on to calling mode 30 minutes each day until giving birth. After parturition and milk feeding, female and male pups were divided into 6 separated groups to measure TAC and MDA taken from plasma and brain.
    Results
    In Control group the values of TAC and MDA for plasma and brain tissue showed no significant differences between the male and females rats. In addition, plasma TAC for Mobile-phone and LF groups showed no difference compared to Control. No significant difference was seen for plasma and brain MDA between the Mobile-phone and LF groups.
    Conclusion
    Our results revealed that chronic exposure to electromagnetic field during the embryonic period have no significant effect on brain and plasma TAC and MDA level.
    Keywords: Electromagnetic field, Malondialdehyde, Mobile, phone irradiation, Total antioxidant capacity
  • رضا طالبی، عباس علیمرادیان *، مهدی صادق
    زمینه و هدف
    استرس اکسیداتیو و تحریکات شدید عصبی اثرات معناداری برروی پاتوژنز بیماری پارکینسون دارند و مواد با خاصیت آنتی اکسیدانتی می توانند به صورت بالقوه مانع از این اثرات شوند. در این تحقیق اثرات حفاظتی بالقوه ملاتونین به عنوان آنتی اکسیدانت و ممانتین به عنوان گیرنده غیررقابتی گلوتامات در یک مدل پارکینسون القا شده با 1- متیل-4-فنیل، 1 و 2و 3و 6- تتراهیدروپیریدین (MPTP) بررسی شده است.
    مواد و روش ها
    موش های سوری نر به 8 گروه 7 تایی تقسیم شدند که عبارت بودند از: سالین، اتانول، ملاتونین، ممانتین، MPTP، ملاتونین+ MPTP، ممانتین+ MPTP، ملاتونین+ ممانتین+ MPTP. کلیه این مواد 14 روز پیش از آزمون رفتاری پیمایش با اشعه، یک با در روز به صورت داخل صفاقی تزریق شدند. نورون های دوپامینرژیک بخش متراکم جسم سیاه به کمک تکنیک ایمنوهیستوشیمی مشخص و شمارش گردیدند.
    یافته ها
    ملاتونین، اختلالات حرکتی ناشی از MPTP هم چون تعداد خطا، گام، مدت زمان حرکت حین آزمون رفتاری و نیز شمارش نورونی اجسام سیاه را به طور چشم گیر بهبود بخشید. ممانتین بر روی بیشتر این اصلاحات ناشی از ملاتونین اثر هم افزایی داشت. با وجود این، میزان بهبود و برگشت علائم ناشی از این عوامل به میزان گروه های سالین و اتانول نبود.
    نتیجه گیری
    ملاتونین به خصوص به همراه ممانتین توانست از برخی اختلالات ناشی از MPTP جلوگیری کند. البته این اثرات محافظتی چندان کافی نبود که علت این امر احتمالا دوز یا مدت زمان تجویز است.
    کلید واژگان: آزمون پیمایش با اشعه, ایمنوهیستوشیمی, پارکینسون, ملاتونین, ممانتین
    Reza Talebi, Abbas Alimoradian*, Mehdi Sadegh
    Background
    Oxidative stress and severe neuro-excitation have significant effects on pathogenesis of Parkinson’s disease and agents with antioxidant property can potentially prevent these effects. Herein we examined potential protective effects of melatonin as an antioxidant agent and memantine as an uncompetitive receptor of NMDA, on a model of Parkinson’s disease induced by 1-methyl-4-phenyl-1, 2, 3, 6-tetrahydropyridine (MPTP).
    Materials And Methods
    Male mice were divided into 8 groups with 7 mice in each group: saline, ethanol, melatonin, memantin, MPTP, melatonin+MPTP, memantin+ MPTP, melatonin+ memantin+ MPTP. All of agents were injected intraperitoneally once a day for 14 days before beam traversal test. Dopaminergic neurons of the Substantia Nigra Pars compacta (SNPC) were determined by immunohistochemical and were counted.
    Results
    Melatonin improved notably movement dysfunction resulted of MPTP such as the number of errors, paces and the time of movement during behavioral test and also the counting of neurons of Substantia Nigra Pars Compacta. Memantin had a synergic effect on the most of improvements. However, the level of improvement and retrieval of signs was not as in saline and ethanol groups.
    Conclusion
    Melatonin especially together with memantine is able to prevent some of the MPTP-induced dysfunctions. However, the protective effects were not enogh, probably because of the amount of dose and the time of injection.
    Keywords: Beam traversal test, Immunohistochemical, Parkinson, Melatonin, Memantin
  • مهدی صادق، یعقوب فتح اللهی، محمد جوان، سعید سمنانیان
    سابقه و هدف
    آدنوزین سازگان پیک عصبی را در دستگاه اعصاب تنظیم می کند. تغییرات سازشی در سیستم آدنوزینی مغز در بعضی شرایط پاتوفیزیولوژیک نظیر قرار گرفتن مزمن در معرض مرفین رخ می دهد. در این مطالعه تغییرات سازشی در فعالیت آدنوزین دآمیناز هیپوکمپ، به عنوان یک جزء کلیدی در متابولیسم آدنوزین که سبب تبدیل برگشت ناپذیر آدنوزین به آمونیوم و اینوزین می شود، به دنبال وابستگی به مرفین و تحمل به سدیم سالسیلات بررسی شده است.
    مواد و روش ها
    وابستگی به مرفین با روش خوراکی (24 روز، mg/ml 4/0) و تحمل به سدیم سالسیلات به روش تزریقی (6 تزریق با فواصل 24 ساعت، mg/Kg 300) ایجاد می شد. تحمل در گروه دریافت کننده سدیم سالسیلات با آزمون های Tail flick (TF) و (HP) Hot Plate بررسی شد. برای بررسی آنزیمی، هیپوکمپ سمت راست استخراج، در فسفات بافر هموژنیزه و سپس سانتریفیوژ می شد. مایع روی محصول سانتریفوژ برداشته می شد. غلظت پروتئین نمونه ها با روش برادفورد اندازه گیری می شد. فعالیت آدنوزین دآمیناز با روش کالریمتریک، بر پایه اندازه گیری مستقیم آمونیوم تولید شده ناشی از اثر آدنوزین دآمیناز بر آدنوزین خارجی بررسی شد.
    یافته ها
    تزریق روزانه سدیم سالسیلات، سبب افزایش معنادار تاخیر در پاسخ ضد دردی در چند روز اول در مقایسه با گروه سالین شد (P<0.0001) اما این تاخیر پاسخ در روزهای پنجم و ششم تفاوت معناداری با گروه سالین نداشت (05/0 P>). تزریق مرفین در روز هفتم (mg/Kg 5)، تاخیر پاسخ بزرگ تری را در گروه سالین نسبت به گروه دچار تحمل به سدیم سالسیلات نشان داد (001/0 P<). فعالیت آدنوزین دآمیناز در گروه دریافت کننده سوکروز به طور معناداری بالاتر از گروه دریافت کننده مرفین (P<0.05) و در گروه تجویز سالین بالاتر از گروه تحمل به سدیم سالسیلات بود (P<0.05). گروهی که تنها یک بار سدیم سالسیلات دریافت کردند فعالیت آنزیمی مشابه کنترل شان داشتند. تفاوت معناداری بین گروه وابسته به مرفین با گروه تحمل به سدیم سالسیلات دیده نشد (05/0 P>).
    نتیجه گیری
    این کاهش فعالیت آدنوزین دآمیناز می تواند بیانگر وقوع نوعی از تنظیم سازشی در سیستم آدنوزینی هیپوکمپ به دنبال وابستگی به مرفین و تحمل به سدیم سالسیلات باشد.
    کلید واژگان: آدنوزین دآمیناز, هیپوکمپ, تحمل, وابستگی, مرفین, سدیم سالسیلات
    Mehdi Sadegh, Yaghoub Fathollah, Mohammad Javan, Saeed Semnanian
    Introduction
    Adenosine has been considered as a fine-tuner of the neurotransmitters in the nerve system. Adaptive changes in the brain adenosine system occur in some patho-physiological situations such as chronic exposure to morphine. In this study, the adaptive changes in the adenosine deaminase activity as a key enzyme in the adenosine metabolism that converts adenosine to inosine and ammonia, irreversibly, due to morphine dependence and tolerance to anti-nociceptive effects of sodium-salicylate were investigated.
    Materials And Methods
    Morphine dependence was induced by morphine administration in tap water (0.4mg/ml for 24 days). Tolerance to sodium-salicylate was induced by 6 i.p. injection (1 injection/day) of sodium-salicylate. Tolerance to antinociceptive effects of sodium-salicylate was measured by tail flick (TF) and hot plate (HP) tests. Right hippocampus was dissected, homogenized at phosphate buffer, centrifuged and then the supernatant fraction was isolated. Protein content of the samples was measured by the Bradford method. Hippocampus adenosine deaminase activity was measured by a calorimetric method of enzyme assay which is based on the direct measurement of the produced ammonia from excessive adenosine degradation by adenosine deaminase.
    Results
    Daily injection of Sodium-salicylate produced antinociception in early days by latency increase rather than saline injection (P<0.0001) but in the following days this antinociceptive effect progressively decreased so at the day 5 and 6 following injection it was similar to saline (P>0.05). Injection of morphine (5mg/Kg) at the day 7 showed more increase in the latency of saline injected rather than sadium-salicylate injected (P<0.001). Adenosine deaminase activity was significantly higher in sucrose administrated rather than chronic morhine administrated (P<0.05) and in saline injected rather than sodium-salicylate injected (P<0.05). Single injection of sodium-salicylate and its control shows the same activity. There was no significant difference in enzyme activity of morphine dependent with sadium-salicylate tolerance (P>0.05).
    Conclusion
    This decline in the adenosine deaminase activity may be related with adaptation in brain adenosine system subsequent of dependent to morphine or tolerance to sodium-salicylate.
  • مهدی صادق، سید جواد میر نجفی زاده
    زمینه و هدف
    امروزه تحریک الکتریکی با فرکانس پایین (LFS) به عنوان یکی از درمانهای صرع در حیوانات آزمایشگاهی و بیماران صرعی مورد استفاده قرار می گیرد. در مطالعه حاضر نقش سرین-ترئونین پروتئین فسفاتازها طی اثرات مهاری LFS بر بروز تشنجهای ناشی از کیندلینگ مسیر پرفورنت مورد بررسی قرار گرفته است.
    مواد و روش کار
    در این مطالعه 64 سر موش های صحرایی نر بالغ نژاد Wistar با تحریک مسیر پرفورنت و با استفاده از پروتکل کیندلینگ سریع (6 تحریک روزانه) تحریک می شدند. LFS (فرکانس 1 هرتز) بلافاصله پس از قطع تحریکات کیندلینگ اعمال می گردید. FK506 (1 میکرومولار به صورت تزریق داخل بطنی) به عنوان مهار کننده سرین-ترئونین فسفاتاز نوع PP2B و Okadaic acid (1 میکرومولار به صورت تزریق داخل بطنی) به عنوان مهارکننده سرین-ترئونین فسفاتاز نوع PP1/2A هر روز 10 دقیقه قبل از شروع پروتکل تحریک به داخل بطن چپ تزریق می شد. تفاوت آماری در میزان تخلیه های متعاقب روزانه بین گروه های آزمایشی با استفاده از آزمون تجزیه وتحلیل واریانس محاسبه گردید و برای مقایسه وقوع مراحل پنج گانه تشنج از آزمون غیرپارامتریک Kruskal-Wallis و آزمون Mann-Whitney استفاده شد. 05/0 P< به عنوان حداقل سطح معنی داری در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    اعمال LFS بلافاصله بعد از تحریکات کیندلینگ به طور معناداری بروز تشنجات کیندلینگ و مراحل مختلف تشنجات کیندلینگ را به تاخیر انداخت. به عل ا وه LFS مجموع تخلیه های متعاقب طی روزهای تحریک را به طور معناداری کاهش داد. تزریق هیچکدام از FK506 و یا Okadaic acid به داخل بطن چپ تاثیر معناداری بر اثرات مهاری LFS روی پارامترهای تشنجی نداشت.
    نتیجه گیری
    نتایج به دست آمده نشان می دهد که فعال شدن سرین-ترئونین فسفاتازها (PP1/2A، PP2B) که نقش اساسی در تضعیف قدرت سیناپسی ایجاد شده توسط LFS را دارند، هیچ نقشی در اثرات مهاری LFS بر تشنجات ناشی از کیندلینگ مسیر پرفورنت ندارند.
    کلید واژگان: تشنج, صرع, تحریک با فرکانس پایین, کیندلینگ
    Sadegh Mehdi *, Mirnajafi-Zadeh Javad
    Background
    The use of low-frequency electrical stimulation (LFS) as a therapy for epilepsy is currently being studied in experimental animals and patients with epilepsy. In the present study, we investigated the role of serine/threonine protein phosphatases in the inhibitory effects of LFS on perforant path kindling acquisition.
    Materials And Methods
    Sixty four male Wistar rats were stimulated by perforant path stimulation in a rapid kindling manner (6 stimulations per day). The LFS (1 Hz) was applied immediately after termination of each kindling stimulation. The FK506 (1µM; i.c.v.), a serine/threonine protein phosphatase PP2B inhibitor and okadaic acid (1µM;i.c.v.), a serine/threonine protein phosphatases PP1/2A inhibitor, were daily microinjected into the left ventricle 10 min before starting the stimulation protocol. A two-way ANOVA was done to compare the seizure parameters of different groups. The effect of LFS on behavioral seizure scores was analyzed using the nonparametric Kruskal–Wallis and Mann–Whitney U tests. P value less than 0.05 was considered as the level of significance.
    Results
    Appling LFS immediately after kindling stimulation significantly retarded the kindling acquisition and delayed the expression of different kindled seizure stages. In addition, LFS significantly reduced the increment of daily after-discharge duration during kindling development. (P<0.001) Microinjection of neither FK506 nor okadaic acid had significant effect on the antiepileptogenic effect of LFS on kindling parameters.
    Conclusion
    Our findings showed that activation of PP1/2A and PP2B, which play a critical role in LFS, induced down-regulation of synaptic strength, had no role in mediating the inhibitory effects of LFS on perforant path kindled seizures.
    Keywords: Seizure, Epilepsy, Low, frequency stimulation, Kindling
  • جواد میرنجفی زاده، وحید شیبانی، محمدرضا پالیزوان، مهدی صادق، طاهره زینلی
    سابقه و هدف
    به دنبال هر تشنج، دوره ای مهاری به نام دوره «تضعیف پس از تشنج» وجود دارد که بر تشنج بعدی اثر تضعیفی دارد. در این تحقیق نقش گیرنده های GABAA در ایجاد دوره تضعیفی پس از تشنج در مدل صرعی کیندلینگ آمیگدال در موش صحرایی مطالعه شد.
    مواد و روش ها
    ابتدا حیوانات با تحریک الکتریکی آمیگدال کیندل شدند. سپس حیوانات کیندل شده به چهار گروه تقسیم شدند. حیوانات گروه های مختلف به ترتیب در زمان های 10، 30، 60 و 90 دقیقه پس از تحریک اول، تحریک دوم را دریافت کردند و درصد تضعیف کمیت های تشنجی پس از تحریک دوم محاسبه گردید. در چهار گروه دیگر از حیوانات، بیکوکولین (100 نانومولار)، آنتاگونیست اختصاصی گیرنده های GABAA، 10 دقیقه قبل از تحریک دوم به داخل بطن مغز تزریق شد و اثر آن بر درصد تضعیف ناشی از تحریک اول بررسی گردید. تعداد حیوانات در همه گروه ها 6 سر بود.
    یافته ها
    هنگامی که تحریک دوم در فاصله زمانی 10 و 30 دقیقه پس از تحریک اول به حیوانات اعمال شد، کاهش معنی داری در شدت تشنج به دنبال تحریک دوم مشاهده گردید و کمیت های تشنجی به دنبال تحریک دوم دچار تضعیف شدند. تزریق بیکوکولین از شدت این تضعیف کاست و درصد تضعیف کمیت های تشنجی به دنبال تحریک دوم را به طور معنی داری نسبت به گروه دریافت کننده حلال دارو کاهش داد (05/0P<). این کاهش هنگامی که تحریک دوم در زمان های 10 و 30 دقیقه پس از تحریک اول اعمال شد معنی دار بود.
    نتیجه گیری
    نتایج به دست آمده نشان داد یکی از مکانیسم های ایجاد دوره تضعیفی پس از تشنج فعالیت گیرنده های GABAA توسط گابای اندوژن می باشد. در عین حال، به دنبال مهار گیرنده های GABAA این دوره تضعیفی به طور کامل از بین نمی رود. بنابراین، عوامل دیگری نیز در ایجاد آن نقش دارند.
    کلید واژگان: صرع, تضعیف پس از تشنج, گابا, گیرنده GABAA
    J. Mirnajafi-Zadeh, V. Sheibani, M. R. Palizvan, M. Sadegh, T. Zeinali
    Introduction
    Following the seizure there is an inhibitory period named “post-ictal depression period” which has a depressing effect on the following seizure. In this study, the role of GABAA receptors on post-ictal depression period was investigated in amygdala kindling model of epilepsy in rat.
    Materials And Methods
    Animals were kindled by electrical stimulation of amygdala. Then, they were divided into four groups. Different groups of kindled animals were received a second stimulation at 10, 30, 60 and 90 min after the first stimulation and the percentage of suppression of seizure parameters after the second stimulation was calculated. In another four groups, bicucullin, a selective GABAA receptor antagonist (100 nM), was intra-cerebroventricularly microinjected 10 min before the second stimulation and its effect on the percentage of suppression induced by the first stimulation was investigated. Six animals were used in each group.
    Results
    When the second stimulation was applied at 10 and 30 min after the first stimulation a significant reduction was observed in the seizure severity and seizure parameters were depressed after the second stimulation. Bicucullin microinjection significantly decreased the percentage of depression in seizure parameters following the second stimulation compared to the animals received the solvent alone (P<0.05). This decrease was significant when the second stimulation was applied at 10 and 30 min after the first stimulation.
    Conclusion
    Obtained results showed that activity of GABAA receptors by endogenous GABA is one of the mechanisms involved in post-ictal depressing period. However, the blocking of these receptors could not completely prevent this period. Thus, other factors have also role in its induction
  • مهدی صادق، سید جواد میر نجفی زاده، محمد جوان، یعقوب فتح الهی، علی جهانشاهی
    هدف
    در این تحقیق اهمیت گیرنده های نوع 2 گالانین طی اثرات مهاری LFS بر بروز تشنجهای ناشی از کیندلینگ الکتریکی مسیر پرفورنت مورد بررسی قرار گرفته است.
    مواد و روش ها
    حیوانات با تحریک مسیر پرفورنت و با استفاده از پروتکل کیندلینگ سریع (6 تحریک روزانه) تحریک می شدند. LFS (600 پالس 1/0 میلی ثانیه با فرکانس 1 و شدت 50-150 میکروآمپر) بلافاصله پس از قطع تحریکات کیندلینگ اعمال می گردید. M871 (1 میکرومولار در موضع) آنتاگونیست اختصاصی گیرنده های نوع 2 گالانین، هر روز قبل از شروع پروتکل تحریک به داخل ژیروس دندانه دار تزریق می شد و مراحل رفتاری تشنج و مدت زمان تخلیه متعاقب ثبت می گردید. همچنین تغییرات بیان ژن گیرنده 2 گالانین در ناحیه ژیروس دندانه دار با استفاده از تکنیک Semi-quantitative RT-PCR در گروه های مختلف از حیوانات مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    تزریق M871 به داخل ژیروس دندانه دار اثرات مهاری LFS بر روند کیندلینگ را به طور معنی داری کاهش داد. نتایج semi-quantitative RT-PCR نشان داد که میزان mRNA گیرنده نوع 2 گالانین در ژیروس دندانه دار بعد از اکتساب کیندلینگ به صورت معنی داری کاهش می یابد در حالیکه اعمال LFS جلوی این کاهش را می گیرد.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج بدست آمده می توان گفت که فعال شدن گیرنده های گالانین بوسیله گالانین درونزاد نقش مهمی به عنوان واسطه بخشی از اثرات مهاری LFS بر تشنجات ناشی از کیندلینگ مسیر پرفورنت دارد. این نقش طی تشنجات کانونی عمدتا از طریق GalR1 و طی تشنجات عمومی از طریق GalR2 اعمال می شود.
    کلید واژگان: تحریک الکتریکی با فرکانس پایین, Semi, Quantitative RT, PCR, تشنج, گالانین, ژیروس دندانه دار
  • مهدی صادق، سید جواد میرنجفی زاده، محمد جوان، یعقوب فتح الهی، محمد محمدزاده، علی جهانشاهی، علی اسلامی فر، زهرا دلجو
سامانه نویسندگان
  • دکتر مهدی صادق احمدی
    صادق احمدی، مهدی
    استادیار معماری و شهرسازی، دانشگاه فنی و حرفه ای
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال