a jafari
-
بررسی به کارگیری نانوذرات در فرایندهای ازدیاد برداشت نفت، موضوع مطالعات جدید پژوهشگران متعددی بوده است. در تحقیق پیش رو، روش هم رسوبی برای سنتز نانوذرات Fe3O4 به کار رفت. برای دست یابی به سوسپانسیون پایداری از نانوذرات سنتزشده در آب، از آسکوربیک اسید برای اصلاح سطحی آن ها استفاده شد و آزمون های مختلف شناسایی شامل آزمون طیف سنج فروسرخ تبدیل فوریه (FTIR) به منظور بررسی تشکیل گروه های عاملی مربوط به مواد استفاده شده، میکروسکوپ الکترونی روبشی نشر میدانی به منظور مطالعه اندازه نانوذرات و ریخت شناسی آن ها، پتانسیل زتا به منظور بررسی بار سطحی نانوذرات سنتزشده، انجام شد. باتوجه به نتایج، اصلاح سطحی اندازه نانوذرات را افزایش داده است که البته این مقدار بسیار پایین گزارش شد. هم چنین باتوجه به نتایج آزمایش پتانسیل زتا اصلاح سطحی منجربه افزایش بار سطحی نانوذرات و درنتیجه منجربه پایداری نانوذرات در آب شده است. هم چنین آزمایش های سیلاب زنی در میکرومدل برای بررسی تاثیر حضور نانوذرات در سیال تزریقی در فرایند ازدیاد برداشت نفت به کار رفت. میزان بازیافت نفت درحضور نانوذرات درمقایسه با عدم حضور آن ها افزایش پیدا کرد و از 19/8 درصد به 30/9درصد- برای نانوذره اکسید آهن اصلاح سطح شده بااستفاده از آسکوربیک اسید- رسید که افزایش 11 درصدی را نشان می دهد.The application of nanoparticles in Enhanced Oil Recovery (EOR) processes is one of the most widely used methods in recent studies by researchers. In this study, Fe3O4 nanoparticles were synthesized using the co-precipitation method. In order to stabilize the suspension of synthesized nanoparticles in water, the nanoparticles were surface modified using ascorbic acid. Various identification tests were performed. Fourier transform infrared spectroscopy (FTIR) to investigate the formation of functional groups, field emission scanning electron microscopy (FESEM) to evaluate the morphology and size of nanoparticles and zeta potential to investigate the surface charge of synthesized nanoparticles. According to the results, surface modification has increased the size of nanoparticles, although this amount was reported to be very low. Also, following the test results of zeta potential, surface modification has increased the surface charge of nanoparticles and as a result has led to the stability of nanoparticles in water. Also, to study the effect of the presence of nanoparticles in the injected fluid in the EOR process, flooding experiments were performed in micromodel. The oil recovery factor in the presence of nanoparticles increased from 19.8% for water flood to 30.9% for surface-modified iron oxide nanoparticles using ascorbic acid, which shows an increase of 11%.Keywords: Enhanced Oil Recovery (EOR), Iron Oxide Nanoparticle, Ascorbic Acid, Surface Modification, Micromodel
-
Cyprinid herpes virus 3 (CyHV-3) is a significant threat to the production of common carp and koi, resulting in high mortality rates and posing a risk to the long-term sustainability of carp aquaculture. The presence of this disease in Iran has been confirmed by the veterinary organization and reported to OIE, with evidence suggesting its presence since 2021 in Iranian Koi and carp farms. Given the economic importance and rapid spread of CyHV-3, this review aims to provide a comprehensive summary of the current knowledge and research on the virus and its disease in Iran and worldwide. The fish farmers and authorities in the country need to take necessary measures to prevent the spread of the disease and mitigate its impact on the aquaculture industry.
Keywords: Koi Herpes Virus, Cyhv-3, Koi, Common Carp, KHVD, Iran -
زمینه
اخلاق سازمانی به عنوان یک چارچوب و الگوی مناسب در جهت پیشبرد اهداف سازمان، به عنوان یک عامل انگیزاننده قوی است و تاثیر مستقیم بر عملکرد و یا خدمات سازمان ها دارد، که این امر در مفهوم جلب اعتماد سازمانی و بهبود عملکرد شغلی جلوه گر خواهد شد؛ لذا این پژوهش با هدف بررسی نقش اخلاق سازمانی بر دو مولفه اعتماد سازمانی و عملکرد شغلی کارکنان انجام شد.
روشروش انجام کار به صورت یک تحلیل مرور سیستماتیک در سال 1401 صورت پذیرفت و برای انجام آن از پایگاه های علمی انگلیسی و پایگاه های علمی فارسی معتبر، کلید واژه های مرتبط با موضوع تحقیق در دو زبان فارسی و انگلیسی استفاده شد؛ از مجموع 127 مقاله، با بهره گیری از چک لیست استروب، در نهایت با حذف مقالات تکراری، مقالات فاقد متن کامل و...، 18 مقاله واجد شرایط نهایی شده و به پژوهش وارد گردیدند.
یافته هااز میان مقالات نهایی، 50 درصد مطالعات خارجی و 50 درصد نیز داخلی بوده اند، که در این میان 5.55 درصد پژوهش های مقطعی وکیفی، 27.77 درصد توصیفی وتحلیلی، 22.22 درصد توصیفی وپیمایشی، 5.55 درصد مقطعی وتحلیلی، 5.55 درصد مقطعی وکیفی و در نهایت 31.36 درصد توصیفی وهمبستگی بوده اند. در تمام مقالات بررسی شده، به نوعی نقش اخلاق سازمانی در بهبود اعتماد سازمانی و ارتقای کیفی عملکرد شغلی مورد بحث قرار گرفته و تایید شد.
نتیجه گیرینتایج این تحقیقات نشان داد که می توان میان اخلاق سازمانی و دو متغیر اعتماد سازمانی ارتباط معناداری متصور بود؛ به عبارت دیگر مدیریت مناسب مفاهیم اخلاقی در سازمان ، نه تنها نتایج درون سازمانی مانند ارتقای بهره وری و عملکرد شغلی، تقویت وجدان کار گروهی، نهادینه سازی ارزش های اخلاقی و توانمندساختن کارکنان را در پی خواهد داشت، بلکه می تواند موجب افزایش حس اعتماد به سازمان گردد.
کلید واژگان: اخلاق سازمانی, اعتماد سازمانی, عملکرد شغلی, مرور سیستماتیکBackgroundOrganizational ethics as a suitable framework and model for advancing the organization's goals is a strong motivating factor and has a direct effect on the performance or services of organizations, which will be manifested in the concept of gaining organizational trust and improving job performance. Therefore, this research was conducted with the aim of investigating the role of organizational ethics on the two components of organizational trust and employee job performance.
MethodThe method of doing the work was done as a systematic review analysis in 1401, and to do it, the keywords related to the research subject were used from English scientific databases and Persian scientific databases in both Farsi and English languages; From a total of 127 articles, using the Strobe checklist, finally by removing duplicate articles, articles without full text, etc., 18 articles were qualified and entered into the research.
ResultsAmong the final articles, 50% were foreign studies and 50% were domestic studies, among which 5.55% were cross-sectional and qualitative, 27.77% were descriptive and analytical, 22.22% were descriptive and survey, 5.55% were cross-sectional and analytical, 5.55% were cross-sectional and qualitative, and finally 31.36% were descriptive and correlational. In all reviewed articles, the role of organizational ethics in improving organizational trust and improving the quality of job performance was discussed and confirmed.
ConclusionThe results of this research showed that there is a significant relationship between organizational ethics and two variables of organizational trust; In other words, the proper management of ethical concepts in the organization will not only lead to internal results such as improving productivity and job performance, strengthening the conscience of teamwork, institutionalizing moral values and empowering employees, but it can also increase the sense of trust in the organization.
Keywords: Organizational Ethics, Organizational Trust, Job Performance, Systematic Review -
گندم از مهمترین گیاهان کشت شده در استان فارس است و توجه به بهره وری آب در تولید این محصول، با توجه به موضوع خشکسالی، از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. بدین منظور آزمایش حاضر به منظور بررسی عملکرد و اجزای عملکرد گندم در سیستم کشت بستر مرتفع طی دو سال زراعی (1401-1400 و 1402-1401) در شهرستان ارسنجان در استان فارس اجرا شد. آزمایش بصورت کرت های خرد شده با سه تکرار شامل سه سطح آبیاری شامل شاهد (آبیاری به میزان تبخیر وتعرق (بدون تنش)، آبیاری به میزان 80 درصد تبخیر و تعرق (تنش متوسط) و آبیاری به میزان 60 درصد تبخیر و تعرق (تنش شدید) به عنوان عامل اصلی و سه روش کشت رایج (کشت بصورت مسطح)، کشت روی پشته مرتفع با عرض 60 سانتیمر و کشت روی پشته مرتفع با عرض 120 سانتیمتر به عنوان عامل فرعی بود. نتایج نشان داد که تنش خشکی سبب کاهش معنی دار صفات ارتفاع بوته، عملکرد دانه، تعداد سنبله، تعداد دانه، وزن دانه، عملکرد بیولوژیک و افزایش درصد پروتئین دانه شد. الگوی کشت بستر مرتفع سبب افزایش معنی دار صفات مورد بررسی در مقایسه با کشت رایج (کشت مسطح) شد. بطوریکه کشت روی بستر با عرض 120 سانتیمتر سبب افزایش عملکرد دانه به میزان 1/22 و 9/25 درصد نسبت به کشت مسطح به ترتیب در سال اول و دوم شد، این افزایش برای عملکرد بیولوژیک حدود 17 درصد، تعداد سنبله 7 درصد و تعداد دانه در سنبله 21 درصد بود. همچنین کشت روی بستر مرتفع سبب کاهش اثرات تنش خشکی شد بطوریکه در این سیستم کشت میزان کاهش صفات در تیمارهای خشکی کمتر بود. در مجموع با توجه به نتایج بدست آمده کشت روی بستر مرتفع به عنوان یک الگوی کاشت مناسب جهت بهبود عملکرد و بهره وری آب در گندم در شرایط مشابه با منطقه آزمایش پیشنهاد می گردد.
کلید واژگان: گندم, بستر کشت مرتفع, تنش خشکی, عملکرد, مصرف آبWheat is one of the most important crop in Fars province and because of water shortage there is a great emphasis on its water use efficiency in production field. A field experiment was conducted in 2021 and 2022 in order to evaluate wheat yield and its components in raised planting system in Arsanjan, Fars province. The experiment conducted as split plot with three irrigation treatments (irrigartion equal to evapotranspiration, 80% of evapotranspiration irrigation (moderate drought stress) and 60% of evapotranspiration irrigation (severe drought stress)) as main plot and three planting methods (conventional flat planting, 60 cm raised bed planting and 120 cm raised bed planting) as sub plot. The results indicated that drought stress significantly decreased traits such as plant height, grain yield, ear number, seed number and biological yield, while increased seed protein. Raised bed planting significantly increased the traits in comparison with conventional flat planting. So that plating with 120 cm raised bed increased grain yield by 22.1% and 25.9% in first and second year respectively this increasing was 17% for biological, 75 for ear number, and 21% for seed number. Planting in raised bed system reduced the adverse effect of drought stress on wheat traits. In conclusion based on the observed results planting in raised bed system can be adopted as an appropriate planting pattern for improving yield and water productivity in experimental region and similar climates.
Keywords: Wheat, Raised Bed Planting, Drought Stress, Yield, Water Use -
مقدمهتاب آوری مفهومی است که در بستر روان شناسی مثبت ارایه شده و جایگاه ویژه ای را خصوصا در حوزه های روان شناسی تحولی، روان شناسی خانواده و بهداشت روان به خود اختصاص داده است. پژوهش حاضر با هدف پیش بینی تاب آوری بر اساس ارزش خود، شفقت به خود و بهوشیاری در شرایط قرنطینه همگانی ویروس کرونا صورت گرفت.مواد و روش هااین پژوهش از نوع توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری، کلیه مراجعه کنندگان به یک کلینیک روانشناختی در شهر قزوین بودند که از مهر تا بهمن ماه سال 1399 همزمان با موج سوم کرونا و اعلام شرایط قرنطینه اجباری در مطالعه شرکت کردند (تعداد تقریبی 700 نفر). تعداد، 174 نفر به شیوه هدفمند انتخاب شدند. جهت گردآوری اطلاعات از مقیاس های تاب آوری، ارزش خود، شفقت به خود، و بهوشیاری به صورت تحت وب استفاده شد. داده ها توسط شاخص های آمار توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تحلیل شد.یافته هابین ارزش خود، شفقت به خود و بهوشیاری با تاب آوری، ارتباط مثبت و معنی داری وجود داشت (24/139=F، 01/0>p). نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد، متغیرهای ارزش خود با بتای 37/0 و شفقت به خود با بتای 59/0 قدرت پیش بینی تاب آوری را دارند) 01/0>p). بهوشیاری قدرت پیش بینی تاب آوری را نداشت (05/0<p).نتیجه گیریارزش خود و شفقت به خود با تاب آوری در افرادی که پروتکل های شرایط قرنطینه همگانی را رعایت می کردند؛ رابطه مثبت دارند؛ اما بهوشیاری با تاب آوری رابطه معنی دار نداشت. جهت افزایش تاب آوری افراد در شرایط پساکرونا و وضعیت های بحرانی مشابه کرونا از قبیل بیماری واگیردار یا حوادث طبیعی، می توان از آموزش های شفقت به خود و ارزش خود بهره برد.کلید واژگان: تاب آوری, ارزش خود, بهوشیاری, شفقت به خود, کروناIntroductionResilience is a concept presented in the context of positive psychology and has a special place, especially in the fields of developmental psychology, family psychology, and mental health. This study aimed to predict resilience based on self-esteem, self-compassion, and mindfulness in the conditions of public quarantine of Coronavirus.Material and MethodsIn this descriptive-correlational study, 174 individuals who entered the psychological services clinic in Qazvin from October to February 2020, simultaneously with the third wave of Coronavirus outbreak and mandatory quarantine declaration, were selected by purposeful sampling. After obtaining informed consent, the scales of resilience, self-esteem, self-compassion, and mindfulness were used to collect information. Data were analyzed using descriptive statistics, Pearson’s correlation coefficient, and multivariate regression.ResultsThere was a significant positive relationship between resilience and self-compassion, mindfulness, and self-esteem (F=139.24, p<0.01). The results of multivariate regression analysis indicated that variables of self-esteem and self-compassion could predict resilience with β=0.37 and β=0.59, respectively (p<0.01); and mindfulness could not predict resilience (p>0.05).ConclusionThe results showed that self-esteem and self-compassion were associated with resilience in quarantined individuals; and mindfulness was not related to resilience. Therefore, in order to increase the resilience of the society in the post-Corona conditions and similar critical conditions such as communicable diseases or natural disasters, teachings related to self-compassion and self-esteem can be helpful.Keywords: Resilience, Self-esteem, Mindfulness, self-compassion, corona
-
مقدمه
جنگل های بلوط زاگرس به طور مستم در معرض تنش های انسان ساز قرار دارند، چنانکه نه تنها وسعت آنها در حال کاهش است، بلکه ساختار کیفی توده ها نیز کاهش می یابد. مدل ها براساس اطلاعات میدانی می توانند تغییر شاخص های ساختار جنگل بر اثر عوامل تنش زا را قبل از کاهش وسعت جنگل پیش بینی کنند. این تحقیق به اثر برخی از عوامل اصلی تنش زای انسانی بر شاخص های اصلی جنگل های زاگرس مرکزی می پردازد.
مواد و روش هاشاخص های ساختاری توده های جنگلی تحت پنج کاربری ارضی در 78 قطعه نمونه و 11 توده جنگلی در گستره ای به وسعت حدود 24 هزار هکتار از دهستان مشایخ در زاگرس مرکزی توسط پیمایش زمینی اندازه گیری شدند. اندازه گیری در هر توده، بسته به مساحت در شش تا نه قطعه نمونه یک هکتاری به صورت سیستماتیک تصادفی با فاصله یکسان انجام گرفت. همچنین از ریز قطعات نمونه یک متر مربعی برای نمونه برداری از پوشش غیر درختی استفاده شد. آنالیز واریانس یکطرفه برای تعیین شاخص های تفکیک کننده و مدل خطی عمومی برای تحلیل اثر تنش های انسان ساز بر جنگل به کار گرفته شد.
نتایجبه جز شاخص تراکم درختان بلوط، بقیه مشخصه های ساختاری در بین توده ها متفاوت بودند. این تحقیق نتوانست تفاوتی در درصد پوشش، تعداد اشکوب و تعداد گونه های درختی و غیردرختی در بین سطوح تنش (حفاظت و تخریب) بیابد. با افزایش سطح زراعت زیراشکوب و با نزدیک شدن به روستا از متوسط تعداد جست در هر جست گروه کاسته و بر قطر متوسط درختان افزوده شد که نشانه حذف درختان جوان توسط زارعان بود. سطوح متفاوت چرا و نزدیکی به جاده، تفاوتی در شاخص های ساختاری جنگل ایجاد نکرد. اعمال برنامه های حفاظتی در دو توده جنگلی کاوند و دوتو، تنها سبب افزایش متوسط ارتفاع درختان شد و بهبود ساختاری دیگری به وجود نیاورد.
نتیجه گیریاثر تنش های انسان ساز بر ساختار جنگل های شاخه زاد قبل از آنکه سبب کاهش وسعت یا تراکم درختان شود، در قطر درختان و تعداد جست در هر جست گروه نمود می یابد. همچنین حفاظت توده های جنگلی به مدت دو دهه به افزایش متوسط ارتفاع درختان می انجامد.
کلید واژگان: چرای دام, زراعت زیراشکوب, فاصله از جاده, فاصله از روستا, متوسط تعداد جستIntroductionOak forests in the Zagros region are under continuous anthropogenic disturbances, leading to a decline in their extent and deterioration in the qualitative structure of the stands. Field-based models can predict shifts in forest structure indices due to disturbance long before forest cover is depleted. This study examines the effects of anthropogenic land uses on key structure indices of oak forests in the Central Zagros.
Materials and MethodsForest stand structure indices in five land uses were measured by field survey on 78 sample plots in 11 forests over an area of about 24,000 ha in the rural area of Mashayekh, Central Zagros. Depending on the area, six to nine systematically randomly designated one-hectare plots were measured at the same distance in each forest. In addition, one-meter square plots were sampled for non-tree cover. One-way ANOVA and General Linear Models were used to determine discriminant indices and analyze the effects of anthropogenic disturbance, respectively.
ResultsExcept for oak density, structural indices differed significantly among the studied stands. This study did not find any differences in cover, number of trees, and non-tree species under different levels of disturbance (protection and destruction). The average number of shoots per stool decreased with increasing understory cultivation and proximity to villages, while the average diameter of shoots increased, indicating that farmers were removing young trees and shoots. Different levels of grazing and distance from the road had no effect on the structural index of the forest. The implementation of the conservation program in two forests in Kavand and Doto led only to an increase in the average height of trees and not to any other structural improvement.
ConclusionLong before causing a reduction in forest area or a decrease in tree density, the effects of anthropogenic disturbance on the structure of coppiced woodlands were manifested in the diameter of trees and the number of shoots-per-stool. In addition, the decadal protection of the forest stands led to an increase in the average height of the trees. This suggests that the impact of anthropogenic disturbance on forest structure precedes the depletion of forest cover. Therefore, it is necessary to consider these early indicators in forest management plans.
Keywords: Grazing, Understory cultivation, village proximity, road proximity, number of shoots-per-stool -
در این پژوهش، سامانه ای شامل یک افزاینده 15 کیلوولتی برای از بین بردن علف های هرز و یک سازوکار بازخوردی برای تشخیص علف هرز و نابودی آن با استفاده از پایش جریان الکتریکی مصرفی نابودگر علف هرز در گروه ماشین های کشاورزی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران (سال 1399) توسعه داده شد. اجزای این سامانه بر روی یک سکوی رباتیک خودگردان نصب شد که اطلاعات را بین نرم افزار رایانه ای و سامانه انتقال می داد. طبق شواهد هنگامی که الکترود ولتاژ بالا علف های هرز را لمس می کرد، جریان افزایش یافته و پس از نابودی علف های هرز، جریان کم می شد. متوسط انرژی مصرفی برای یک علف هرز 250 ژول تخمین زده شد. بر مبنای مقدار جریان مصرفی، سازوکار بازخوردی برای تشخیص و دریافت بازخورد از نابودی علف های هرز واسنجی شد. آزمایش های نهایی برای مقایسه کارایی کنترل دو حالت کاری استفاده و عدم استفاده از سازوکار بازخوردی انجام شد و مشخص شد که استفاده از این سازوکار به شکل معنی داری کارایی نابودگر علف هرز را افزایش می دهد.
کلید واژگان: تشخیص, جریان الکتریکی, علف هرز, نابودگر, ولتاژ بالاIntroductionVarious methods have been performed to control weeds in the world and the use of herbicides is one of them, but public concerns about human health have changed interest in alternative methods. Thermal methods based on flame-weeder, hot air, steam, and hot water have the potential to control weeds, but due to the high cost are not economical. Electromagnetic waves transfer energy into weeds and finally destroy them. The effect of radiation on plant mutation, high consumption of energy, and human health are problems for this approach. Unlike other methods, electrical energy is an ideal and non-chemical method for weeds. This method applies high voltage to weeds, their roots, and soil so that electric currents pass through them, and the vaporization of the liquid content of weeds kills the weeds. To increase the severity of damage to weeds, the development of a feedback mechanism is required. The ultrasonic sensor measuring physical parameters like plant height is a simple method. Some complex sensing systems include optical sensors such as infrared, and machine vision that require high-speed processors and expensive equipment. In this project, as a simple method, the monitoring of the electrical current passing through weeds was used for developing the feedback mechanism and increasing electric damage to weeds.
Materials and MethodsIn this study, the system consisted of a high-voltage device that generated a 15 kV AC voltage to kill weeds, as well as a feedback mechanism that included a sensor to measure the electric current on the input of the weed killer and identify the presence of weeds and their annihilation. All parts were installed on a robotic platform, and an application on a laptop was connected to it via an access point for navigation and data reception. The system was tested in a greenhouse lab with various weeds. Initially, a test was performed to investigate the effect of high voltage on the weeds and establish relationships between the electric currents passing through weeds and their presence (before and after annihilation). During the test, the system was guided along a path and applied high voltage to kill the weeds. The feedback mechanism was then calibrated based on the extracted data on electric current relations. This allowed the system to detect weeds and their annihilation, enabling it to move to the next target once a weed had been eliminated. After calibration, a comparative test was conducted to evaluate the weed-killing efficiency of the two methods (with and without the feedback mechanism), and the results were analyzed using a t-test with p ≤ 0.01.
Results and DiscussionThe observations indicated that the input electric current on the weed killer was dependent on the electric current passing through weeds. When the high-voltage electrode touched a weed, the electric current passed through it increased, and simultaneously, the high electrical energy destroyed the weed. After the removal of the weed, the electric current rapidly decreased. The average energy consumption per weed plant was estimated to be 250 joules, which can be compared with other methods. The final test comparing the use and non-use of the feedback mechanism revealed significant differences (P < 0.01) between the results obtained with and without the mechanism, demonstrating that the feedback mechanism increased the efficiency of weed annihilation. The sensing system used in the developed feedback mechanism is a simple method that is affected by the electrical resistivity of weeds. As such, it did not mistakenly detect other objects as weeds, unlike an ultrasonic mechanism. Based on these results, monitoring the electrical current passing through weeds proved to be a suitable method for developing a feedback mechanism for the weed killer to identify the presence of weeds and their annihilation.
ConclusionThe use of high voltage as a non-chemical and alternative method for weed control has shown promising results. The study revealed that measuring the electric current applied to the weed killer was an effective and straightforward approach to developing a feedback mechanism. This mechanism aids in identifying the presence of weeds and ensuring their elimination by intensifying the damage inflicted on them through the application of high electrical energy. To further enhance the efficiency and speed of weed control, future research should consider integrating an automatic guidance mechanism with the weed killer.
Keywords: Annihilator, Electric current, High-voltage, Identification, Weed -
بلوغ عاطفی، توانایی نوجوان در مدیریت ارضای نیازهای روانی- اجتماعی و هیجانهای مثبت و منفی است. بلوغ عاطفی طی فرایند تحول روانی در دوره نوجوانی اتفاق می افتد. بلوغ عاطفی تحت تاثیر عوامل خانوادگی و حمایتهای اجتماعی ادراک شده است که نوجوان در زندگی خود تجربه می کند. از این رو پژوهش حاضر به منظور پیش بینی بلوغ عاطفی دانش آموزان دختر بر اساس شیوه های فرزندپروری مقتدرانه، مستبدانه، سهل گیرانه و غفلت کننده و حمایت اجتماعی ادراک شده انجام شده است. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم در سال تحصیلی 96-1395 در شهر کرج بودند. 196 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند و پرسشنامه های بلوغ عاطفی سینگ و بهارگاوا (1991)، شیوه های فرزندپروری نقاشیان (1358) و حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت و همکاران (1988) را تکمیل کردند. داده ها از طریق رگرسیون چندمتغیری به شیوه همزمان تحلیل شدند. نتایج نشان داد که شیوه فرزندپروری مقتدرانه و ابعاد حمایت اجتماعی ادراک شده از سوی خانواده، دوستان و افراد مهم زندگی به طور مستقیم و شیوه مستبدانه به طور معکوس و معنادار بلوغ عاطفی را پیش بینی می کنند (0/01>P). بعد افراد مهم زندگی نقشی قوی تر در پیش بینی بلوغ عاطفی دانش آموزان دختر دارد. شیوه های فرزندپروری سهل گیرانه و غفلت کننده نقشی معنادار در پیش بینی بلوغ عاطفی ندارند. بنابراین نتیجه گرفته شد که تجربه بهنجار بلوغ عاطفی در راستای شیوه فرزندپروری مقتدرانه تحول می یابد و ابعاد حمایت اجتماعی ادراک شده، تسهیل کننده فرایند بلوغ عاطفی نوجوانان هستند. از این رو شایسته است والدین نسبت به به کارگیری شیوه فرزندپروری مقتدرانه تشویق شوند و به نقش "افراد مهم زندگی" در بلوغ عاطفی نوجوانان دختر توجه کنند.
کلید واژگان: بلوغ عاطفی, شیوه فرزندپروری, حمایت اجتماعی ادراک شده, دانش آموزان دخترThis study has been conducted as an effort to predict emotional maturity of female students based on authoritative, authoritarian, permissive, and neglectful parenting styles as well as perceived social support. This research had a descriptive, correlational design. The statistical population of the study was comprised of all female senior high school students in Karaj in 2016-17 school year from among whom 196 students were selected via multi-stage cluster sampling method. The research instruments included Emotional Maturity Scale (Singh & Bhargava, 1991), the Multidimensional Scale of Perceived Social Support (Zimet et al., 1988), and Parenting Styles Questionnaire (Naghashian, 1979). The obtained data were analyzed using the Pearson correlation coefficient and simultaneous multiple regression analysis. The findings revealed that authoritative parenting style and dimensions of perceived social support, i.e., family, friends, and important individuals, could positively predict students’ emotional maturity, whereas authoritarian parenting style could negatively predict emotional maturity (P<0.01). The dimension of important individuals played a more powerful role in predicting students’ emotional maturity. Permissive and neglectful parenting styles did not significantly predict emotional maturity. It can be concluded that emotional maturity develops through authoritative parenting style and dimensions of perceived social support facilitate this process. Hence, it is desirable that parents be encouraged to use authoritative parenting style and pay attention to the role “important individuals” plays in emotional maturity of female adolescents.
Keywords: emotional maturity, parenting style, perceived social support, female students -
نظریه رسته ها تا چه اندازه ای مهم است؟ از نخستین روزهای پیدایش این نظریه تا به امروز، این پرسش ذهن بسیاری از ریاضی کاران را به خود مشغول کرده است و پاسخ های متنوع و بسیاری هم برای این پرسش وجود دارد: برای عده ای نظریه رسته ها صرفا یک ابزار است و برای گروهی دیگر جزء ارکان ریاضیات امروز است. عموما پرسش هایی این چنینی پاسخی قطعی و عام ندارند. دست کم در این مورد خاص، هنوز جامعه ریاضی به توافقی عام دست پیدا نکرده است و احتمالا هم پیدا نخواهد کرد. هدف ما در این نوشته این است که ضمن بررسی سیر تحول نظریه رسته ها در مورد جایگاه و خاستگاه آن در ریاضیات بحث کنیم.
کلید واژگان: نظریه رسته ها, رسته های مشتق شده, رسته های مثلثی شده, نظریه K, رسته های مدرج دیفرانسیلیHow important is the theory of categories? From the early days of its creation until today, this question has occupied the minds of mathematicians and different answers have been provided: For some categories are merely a tool. For others, they are a fundamental part of today’s mathematics. Generally, questions like these do not have definite and absolute answers. At least for this particular question, the mathematics community has not reached a common answer, and probably will never reach a resolution. Our goal in writing this article is to discuss the origins and developments of the theory of categories and also discuss its role in mathematics.
Keywords: category theory, derived categories, triangulated categories, K-theory, differentialgraded categories -
Journal of Research in Dental and Maxillofacial Sciences, Volume:7 Issue: 4, Autumn 2022, PP 249 -259Background and Aim
Tooth mobility, which is prevalent among patients seeking dental healthcare services, happens when the tooth is reversibly displaced horizontally or vertically beyond its normal physiological limits. Tooth mobility is classified into 2 subgroups: localized and generalized. Generalized tooth mobility occurs when more than 2 teeth are mobile. In this review, the available studies regarding the common etiologies of generalized tooth mobility are discussed.
Materials and MethodsIn this review article, data were collected by reviewing the available articles published between 2011 to 2021 in national and international journals by searching the PubMed, PubMed Central, Medline, EBSCO, Google Scholar, and Embase databases using the key words “Tooth Mobility”, “Tooth Movement” “Periodontal Disease”, “Systemic Disease”, and “Malignant Disease”. Among the relevant articles, 51 were chosen.
ResultsIt seems that numerous etiologies, which can be either physiological or pathological, can result in generalized tooth mobility.
ConclusionSince an optimal treatment outcome depends on accurate diagnosis, it is crucial for the dentists to be aware of the common etiologies of this condition.
Keywords: Periodontal Diseases, Tooth Mobility, Literature Review -
The instability of the roof and walls of the tunnels excavated in coal mines has always attracted the attention of the miners and experts in this field. In this work, the instability of the main tunnels of the mechanized Parvadeh coal mine in Tabas, Iran, at the intersection with coal seam is studied. The main tunnels of this mine show significant horizontal displacements due to the complex ground conditions and great depth. The behavior of the rock mass surrounding the tunnel is investigated using various experimental methods, and according to the results obtained, the surrounding rock mass has squeezing conditions. In order to analyze the stability of the main tunnels, a series of 2D and 3D numerical modelings are performed using the FLAC2&3D finite difference software, and the results obtained are compared with the actual displacement values recorded in the walls of the main tunnels of the mine. The analysis results show that the tunnels under study are unstable with a steel frame support, and therefore, the use of different support systems for the stabilization is investigated. The results of modeling different types of support systems show that the use of shotcrete instead of galvanized sheet (as strut) does not have a significant effect on the reduced displacements. Also although the installation of steel sets is very effective in preventing the displacement of the walls, due to the swelling problems in the tunnel bottom and the placement of the conveyor and haulage rail, it cannot be used in practice. Finally, the use of truss bolt has yielded good results, and it can be proposed as a new support system in these tunnels. In addition, the modeling results show that in case the coal seam is higher than the tunnel foot, less displacement will occur in the tunnel walls compared to the other cases. In other words, changing the tunnel level in the future excavations can help reduce the displacements.
Keywords: Stability analysis, Numerical Modeling, Support system, Parvadeh coal mine in Tabas, Truss bolt -
در چارچوب مکانیک کوانتومی و بر پایه هندسه ناجابه جایی در فضا- زمان مینکوفسکی، رابطه ناجابه جایی مختصات را به فضا- زمانی غیر از فضا- زمان مینکوفسکی تعمیم می دهیم. در این مقاله، با استناد به اختیار در وارد کردن عملگر واحد در حوزه کوانتومی، از عملگر انتقال بهره برده و از آن عملگر ستاره ی وایل- مویال را استخراج می کنیم. سپس این عملگر را برای یک فضا- زمان عموی تر گسترش می دهیم و با استفاده از تعمیم یافته عملگر ستاره وایل- مویال و اعمال آن بین مختصات تا مرتبه اول از پارامتر انتقال، رابه ناجابه جایی هندسی را در یک خمینه عمومی پیدا می کنیم. از اصلی ترین مفاهیم استفاده شده در این مقاله، هم ارزی موضعی خمینه شبه ریمانی با فضا- زمان مینکوفسکی است.
کلید واژگان: ناجابه جایی هندسی, مکانیک کوانتومی, عملگر انتقال, ضرب ستاره وایل- مویال, هم ارزی موضعیIn the framework of quantum mechanics and based on the non-commutativity between the coordinates in Minkowski space-time, we generalize the geometric non-commutative relation to a space-time other than Minkowski. Using the authority of inserting the unit operator, we exploit the translation operator to derive the Wyle-Moyal star product operator. Up to the first order of translation parameters and by employing the Wyle-Moyal star operator, we find the modified non-commutativity of coordinates relation in terms of geometric structure. The basic premise of this article is that pseudo-Riemannian local homomorphic with Minkowski space-time are equivalent.
Keywords: non-commutativity geometry, quantum mechanics, translation operator, Wyle – Moyal star product, locally homomorphism -
استفاده از دیوارهای گهواره یی به عنوان یک جایگزین در جهت رفع برخی نواقص لرزه یی دیوارهای برشی همانند خسارت چشم گیر در پایه و تغییرمکان ماندگار، با استقبال گسترده یی روبرو شده است. علی رغم کارهای آزمایشگاهی مختلف درخصوص عملکرد لرزه یی دیوارهای گهواره یی، تاکنون مدلی تحلیلی، که رفتار غیرخطی آن را تحت زلزله پیش بینی و میزان خسارت در سطح دیوار را مشخص کند، ارایه نشده است. هدف از پژوهش حاضر، ارایه ی روشی کاربردی جهت مدل سازی و تخمین خسارت دیوارهای گهواره یی با کابل های پس کشیده تحت بارگذاری لرزه یی است. بدین منظور جهت مدل سازی دیوار گهواره یی از نرم افزارPerform3D استفاده شده است. جهت اطمینان از صحت مدل سازی، نتایج آزمایشگاهی با نتایج تحلیلی مقایسه شده اند، که مدل پیشنهادی به خوبی می تواند رفتار غیرخطی دیوار گهواره یی را تحت زلزله پیش بینی کند. همچنین با استفاده از شاخص خرابی، میزان خسارت وارده به دیوار با بهره گیری از نتایج مدل سازی برآورد شده است، که مقایسه ی بین خرابی برآورد شده و دیوار آزمایشگاهی انطباق بالایی را نشان داده است.
کلید واژگان: دیوار گهواره یی مرکزگرای بتنی, کابل پس کشیدگی غیرچسبیده, مدل سازی رفتار غیرخطی, آزمایش میز لرزه یی, برآورد خسارتApplication of self-centering rocking walls is now widely accepted as a viable alternative to removal of some of the common seismic defects of conventional shear walls including residual drift and significant damage to the base of walls. Despite the different experimental studies on the seismic performance of rocking walls, few numerical models have been developed to predict the seismic response and damage extent of these walls under seismic loading. The main objective of this study was to present a practical method for numerical modeling and damage estimation for nonlinear behavior of post-tensioned (PT) concrete rocking walls when exposed to earthquake excitations. To this end, PERFORM 3D software was utilized to model self-centering rocking walls. The walls were subjected to a set of seven spectrum compatible ground motions at different intensity levels. To ensure the accuracy of the modeling, the numerical results of the nonlinear analysis were compared with the experimental results, and the results showed that the developed model could predict the behavior of the wall during all ground motions with acceptable accuracy. Moreover, in this study, a damage index was employed to estimate the extent of damage in the developed numerical model. Good agreement between the observed damage in the shake table tests and estimated damage in the developed model was observed. The results of this study indicated that the method for modeling the seismic behavior of the rocking wall could appropriately predict the response and damage extent of these walls under earthquake loading.
Keywords: self-centering concrete rocking walls, unbounded post-tensioned tendon, Nonlinear modeling, Shake table test, Damage estimation -
اسکاندیم-47 در درمان رادیونوکلییدی، به ویژه در تصویربرداری برش نگاری رایانه ای تک فوتونی (SPECT) قابلیت استفاده دارد. در این پژوهش، به منظور تولید رادیونوکلیید Sc47، برهم کنش پروتونی تیتانیم طبیعی در سیکلوترون کرج مورد بررسی قرار گرفته است. در ابتدا، توابع برانگیختگی واکنش های منجر به تولید رادیونوکلیید Sc47 به همراه ناخالصی های رادیوایزوتوپی همراه آن، با استفاده از کدهای هسته ای TALYS-1.9، ALICE/ASH و EMPIRE-3.2.2 ارزیابی شده است. ضخامت هدف برای بهترین محدوده ی انرژی پیشنهادی با استفاده از توان توقف های به دست آمده از کد SRIM-2013 تخمین زده شده است. بهره ی تولید نظری برای هر واکنش با استفاده از انتگرال سیمپسون محاسبه گردیده است. فویل تیتانیم طبیعی توسط باریکه ی پروتونی با انرژی MeV 5/29، در سیکلوترون کرج بمباران گردیده است. شدت جریان کلی پرتودهی شده روی هدف در پایان بمباران، μA·h 5 بوده است. از روش استخراج مایع- مایع، برای جداسازی ناخالصی های رادیوایزوتوپی استفاده شده است. کنترل کیفی با استفاده از طیف نگاری پرتو گاما انجام پذیرفته است. بازده جداسازی اسکاندیم- 47 برابر 95% به دست آمده است. نتایج تجربی به دست آمده، توافق خوبی را با نتایج شبیه سازی و داده های تجربی منتشر شده نشان می دهد.
کلید واژگان: اسکاندیم-47, رادیو نوکلئید, تابع برانگیختگی, سیکلوترونthe Scandium-47 shows undertaking capability in therapeutic radionuclide, particularly in the single-photon emission computed tomography (SPECT) technique. In this study, for the production of the 47Sc, the proton interaction on natural titanium was investigated by the Karaj cyclotron. At first, the excitation functions for the production of 47Sc and accompanying impurities via proton bombardment of titanium targets were evaluated by three nuclear codes, TALYS-1.9, ALICE/ASH, and EMPIRE-3.2.2. The target thickness for the best range of suggested energy estimated through the stopping power using the SRIM-2013 code. The theoretical yields for each reaction were calculated using Simpson's integral. The natTi foil was irradiated by a 29.5 MeV incident proton beam in the Karaj Cyclotron. The total current irradiated on the target was 5 μA·h at the end of the bombardment. The liquid-liquid extraction (LLX) method was employed for the separation of radiochemical impurities. Quality control was performed by γ-ray spectrometry. The separation yield of scandium-47 was 95%. The results showed good agreement with simulated and published experimental data.
Keywords: Scandium-47, Radionuclide, Excitation Function, Cyclotron -
In this paper, the notions of $n$-fold obstinate and $n$-fold fantastic (pre)filterin $EQ$-algebras are introduced and the relationship among $n$-fold obstinate, maximal, $n$-fold fantastic, and $n$-fold (positive) implicative prefilters are investigated. Moreover, the quotient $EQ$-algebra induced by an $n$-fold obstinate filter is studied and it is proved that the quotient $EQ$-algebra induced byan $n$-fold fantastic filter of a good $EQ$-algebra with bottom element $0$ is an involutive $EQ$-algebra. Finally, the relationships between types of $n$-fold filters in residuated $EQ$-algebras is shown by diagrams
Keywords: EQ-algebra, n-fold obstinate (pre)filter, n-fold fantastic (pre)filter -
کربن خاک که شامل کربن آلی و کربن غیر آلی می باشد، به دلیل تاثیر مهم آن بر گرمایش جهانی مورد توجه زیادی قرار گرفته است. علی رغم اهمیت کربن موجود در خاک های مناطق خشک و نیمه خشک در چرخه جهانی کربن، تحقیق در مورد ذخایر کربن در مقیاس خاکرخ در خاک های این مناطق به اندازه کافی انجام نشده است. در این مطالعه، توزیع عمودی و ذخیره کربن آلی، کربن غیر آلی و کربن کل در خاکرخ های خاک منطقه ساردوییه (جنوب کرمان) واقع در اقلیم نیمه خشک مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که مقدار کربن آلی خاک در افق های سطحی خاک بیشتر است و با افزایش عمق کاهش می یابد. در حالی که کربن غیر آلی خاک در افق های سطحی خاک حداقل است و در افق های زیرسطحی افزایش می یابد. ذخیره کربن آلی خاک بین 52/5 تا kg m-2 48/9 و ذخیره کربن غیر آلی در خاکرخ های خاک بین 41/14 تا kg m-2 34/91 می باشد. سهم ذخیره کربن غیر آلی خاک از کربن کل خاک به طور متوسط 5/77 درصد است و حدود 89 درصد آن در افق های زیرسطحی (زیر 25 سانتی متر) ذخیره شده است. میانگین سهم ذخیره کربن آلی خاک از کربن کل خاک نیز 4/22 درصد می باشد. همچنین، نسبت ذخیره کربن غیر آلی به کربن آلی در خاکرخ های منطقه مورد مطالعه به طور متوسط 27/4 می باشد.کلید واژگان: تغییرات اقلیمی, توزیع عمقی کربن, کربن کل خاک, گرمایش جهانیIntroductionSoil carbon (C) sequestration is recognized as a potentially significant option to off-set the elevation of global atmospheric carbon dioxide (CO2) concentrations. Soils are the main sink/source of carbon and also, an important component of the global C cycle. Total soil carbon (C) comprises of the soil organic C (SOC) and the soil inorganic C (SIC) components. The soil inorganic C (SIC) stock mainly consists of carbonates and bicarbonates. Processes governing the dynamics of the soil carbon stock differ among ecoregions and strongly interact with soil properties. Understanding the distribution of organic and inorganic carbon stocks in soil profiles is essential for assessing carbon storage at the regional and global scale. Although global estimates provide a general view of carbon stock levels, accurate local estimates and factors affecting soil carbon dynamics are very important. As a result, there is an essential requirement for accurately estimating the distribution of carbon reserves and their differences with regard to soil properties.Materials and MethodsThe study area is located in the Sardooeyeh region, South of Kerman, under semiarid conditions. A total of 5 soil profiles were excavated. Percentage of coarse fragments (> 2 mm) using a 2 mm sieve, total organic C by the K2Cr2O7-H2SO4 oxidation method of Walkley-Black, soil inorganic carbon using the Gravimetric carbonate meter method were determined. Bulk density was measured by drying core samples in an oven overnight and dividing the weight of dry soil by the volume of the core occupied by the soil after correction for coarse fragments.Results and DiscussionOrganic carbon in the surface horizons of all profiles is maximum due to vegetation and decreases with increasing soil depth. As the altitude increased, the amount of organic carbon increased in the surface horizons. Lower temperature and higher humidity at higher altitudes lead to the lower organic matter decomposition and consequently higher organic carbon content of the soil. Although the upper soil layers had the maximum soil organic C content, the maximum soil inorganic C content was observed in the sub-surface layers. The soil organic carbon storage was between 5.52 to 9.48 kg m-2 and the storage of soil inorganic carbon in profiles was between 14.41 and 91.34 kg m-2. The total soil carbon storage in the profiles varied between 19.92 to 100.83 kg m-2 and the average was 42.66 kg m-2. The average of soil organic carbon storage in 0-25, 25-60, 60-120 cm depths were 2.6, 1.97 and 1.26 kg m-2, respectively. The amount of soil inorganic carbon storage in 0 -25, 25-60 and 60-120 cm depths were equal to 2.7, 10.40 and 8.26 kg m-2, respectively. Therefore, it seems that more than 50% of the total soil inorganic carbon storage is stored at a depth of 25-60 cm from the soil surface. The portion of inorganic carbon storage of total soil carbon was 77.5%, and about 89% of it was stored in sub-surface horizons (below 25 cm). The portion of organic carbon storage of total soil carbon was 22.4%. It seems that an increase in the partial pressure of CO2 in soils leads to some dissolution of the pedogenic carbonate in the top soil. Dissolved pedogenic carbonate transfers to the deep soil and then re-crystallizes under relatively dry conditions and low CO2.ConclusionThe results showed that soil organic carbon storage was mostly higher in surface horizons, and soil inorganic carbon storage was higher in sub-surface horizons. On average, the ratio of soil inorganic carbon storage to soil organic carbon storage was 4.27. The high percentage of soil inorganic carbon storage in total soil carbon, shows that inorganic carbon plays a very important role in semi-arid regions. Almost 89% of the soil inorganic carbon content and about 80% of the total soil carbon were accumulated in the sub-surface horizon of soil (below 25 cm), indicating the importance of sub-surface soil for storing carbon in semi-arid regions.Keywords: Climate change, Deep soil carbon, Total soil carbon, Global warming
-
شناسایی رقومی خاک ها به عنوان ابزاری برای تامین اطلاعات مکانی خاک محسوب می شود. در سال های اخیر استفاده از تکنیک نقشه-برداری رقومی خاک گسترش قابل توجهی داشته است؛ روش های نوین نقشه برداری و تهیه نقشه های رقومی به منظور رفع محدودیت های روش های سنتی توسط محققین ایجاد و توسعه یافته اند. متاسفانه بخش-های زیادی از خاک کشورمان ایران، هنوز نقشه برداری نشده یا در مقیاس خیلی کوچک شناسایی شده است. منطقه کوهبنان در استان کرمان یکی از این مناطق است. لذا این مطالعه با هدف نقشه برداری رقومی خاک در منطقه کوهبنان کرمان براساس مدل رگرسیون لاجیستیک چندجمله ای انجام گردید. طرح نمونه برداری به روش هایپرکیوب در منطقه ای به مساحت حدود 2000 هکتار اجرا گردید و 70 خاکرخ حفر و تشریح گردید. متغیرهای کمکی شامل اجزای سرزمین، شاخص های سنجش از دور، نقشه های ژیومورفولوژی و زمین-شناسی به عنوان پارامترهای ورودی مورد استفاده قرار گرفتند. نتایج مطالعات خاکشناسی نشان داد که خاک های تشکیل شده تکامل زیادی ندارند و عمدتا در رده های اریدی سول و انتی سول قرار می گیرند. نتایج مدل سازی نشان داد که اجزای سرزمین یک پارامتر محیطی موثر در فرآیند تشکیل و پیش بینی کلاس های خاک می باشند. شاخص خیسی بیشترین اهمیت در تعیین و پیش بینی مکانی کلاس های خاک را دارا می باشد. همچنین، نقشه ژیومورفولوژی، یک ابزار مهم در فرایند نقشه-برداری خاک است که به افزایش دقت پیش بینی مدل کمک می کند. در بین کلاس های خاک مورد پیش بینی، کلاس هپلوکمبیدز، دقت پایینی را نشان داد، در صورتی که کلاس هپلوسالیدز از دقت بالایی (دقت کلی = 1) برخوردار بود.
کلید واژگان: منطقه کوهبنان کرمان گروه های بزرگ خاک, پارامترهای توپوگرافی, نقشه ژئومرفولوژیIntroductionSoil digital mapping represents a set of mathematical computations to predict the distribution of soil classes in the landscape. . The digital identification of soils as a tool for creating soil spatial data provides ways to address the growing need for high-resolution soil maps. The use of digital soil mapping technique has been expanded considerably; therefore, new methods of mapping and preparing digital maps have been developed by researchers to eliminate the limitations of traditional methods. This approach relies on statistical relationships between measured soil observations and environmental covariates at the sampling locations. Digital soil data is increasing based on new processing tools and various digital data. The present study was conducted with the purpose of digital soil mapping in Kouhbanan region of Kerman based on a Multinomial logistic regression model.
Materials and methodsThe study area is located in southeastern Iran, northwest of Kerman city, in Kouhbanan distinct. This study covers a 2000 ha area. In this study, a Latin hypercube sampling design was applied and the sampling was done according to the difference in landforms (geomorphology map), topography (including digital elevation map) and geology. Finally, the geographic locations of 70 profiles were identified. Soil profiles were described according to U.S. Soil Taxonomy (Soil Survey Staff, 2014) and finally, the soil samples were taken from their diagnostic horizons. The collected soil samples were transferred to the laboratory, and some physical and chemical analyzes were performed based on routine standard methods. Environmental data include the parameters derived from the digital elevation model, Landsat satellite images (remote sensing indexes), geology map, geomorphic units (geomorphology map) and legacy soil map of the study area. All environmental variables were derived using ENVI and SAGA software. In this research, a multinomial logistic regression model was used to predict soil classes and the modeling was done in R software using nnet package. It is worth noting that leave-one-out cross validation was used for validation. Estimation of predictive accuracy of soil classes was also done using the overall accuracy index and Kappa coefficient.
Results and discussionThe results showed that the soils of the study area were mainly classified in the Aridisols and Entisols orders. The modeling results showed that the terrain attributes were recognized as the effective auxiliary variables in the prediction process of soil classes. This confirms topographic importance on soil genesis in the studied area. After that, geomorphology map was an important tool in soil mapping that helps to increase predictive accuracy. Among the soil classes, the prediction of Haplocambids was accompanied with low accuracy, while Haplosalids great groups were predicted with high accuracy. The low estimation accuracy of the great group of Haplocambids is probably due to the low sample size of this class of soil in the study area. A good identification of the relationships between the predictor variables and the target variable depends primarily on the size and distribution of the sample in the layers. There were only two examples of Haplocambids in the area. Therefore, low accuracy is expected because the model has failed to establish a relationship between this class with environmental variables and makes it difficult to identify threshold values for classifying soil classes and, consequently, a poorly trained model. It is also possible that low prediction accuracy is the result of the conceptual model being incomplete, since there is no characteristic feature that can help model training and ultimately prediction. Among the soil great groups, the best predictions were obtained for the great group of Haplosalids, which demonstrates high values of user accuracy and reliability. Accurate prediction of the class of Haplosalids is highly correlated with the spatial distribution of indices such as wetness index and NDVI. Kappa index and purity map were calculated 0.45 and 0.65 for digital soil map derived from multinomial logistic regression. In the predicted map, six major groups of Haplosalids, Haplocambids, Haplocalcids, Haplogypsids, Calcigypsids and Torrifluvents were identified. The great groups of Haplocalcids, Haplosalids, and Calcigypsids cover most of the area and the great groups Haplocambids and Haplogypsids occupy lowest of the area. The great group of Haplosalids is located in the north of the region and in the piedmont plain landform. Haplocalcids great groups were most commonly found in alluvial fan landform, while Calcigypsids are located in pediments, alluvial fans, and piedmont plain landforms. Haplocambids and Haplogypsids great groups are located more in the geomorphic surface of the alluvial fan and the piedmont plain, respectively. The parts of the region with the most variations or diversity of soil classes are exactly where the geomorphological map has the most segmentation. Therefore, the presence of different soil classes in the least-differentiated and most similar regions is resulted to an inefficient conceptual model and poor prediction results.
ConclusionsThe results showed that topographic parameters were the most important and powerful variable in modeling, and confirms that topography or relief is the most important soil forming factor in the study area. Predictive results of soil classes in Kuhbanan area of Kerman province showed that geomorphological map in the study area is very useful and necessary and also is effective in understanding and communicating between soil and landscape. Using this map as a qualitative auxiliary variable can explain much of the variability of soils in the study area. Careful field observation, satellite imagery consideration, study and interpretation of data obtained from soil profiles indicate that the study area has been evolved by geological, geomorphological, and hydrological processes that lead to the formation of various landforms including rock outcrops, hills, pediment , alluvial fan and plain. For the multinomial logistic regression model in the study area, terrain attributes have the most influence on the prediction of soil classes and soil properties than the remote sensing indices. The strong relationship between soil data and environmental parameters is one of the factors influencing model accuracy. Logistic regression models will have great potential in predicting soil classes if a complete understanding of the study area and proper selection of auxiliary variables are carried out.
Keywords: Kouhbanan region of Kerman, soil great group, auxiliary variables, topographic parameters, Geomorphology map -
در صنعت برای افزایش سطح انتقال حرارت غالبا از پره ها استفاده می شود؛ اما در برخی موارد به دلیل محدودیت در فضا و شرایط عملیاتی، دارای بازدهی محدودی است. با توجه به توانایی محیط متخلخل در افزایش بازدهی حرارتی، از راه افزایش سطح تبادل انرژی و تغییر در گرادیان سرعت، حضور مواد متخلخل به عنوان راهکاری نوین در افزایش انتقال حرارت مورد توجه قرار گرفته است. در این پژوهش با هدف ارزیابی امکان استفاده از مواد متخلخل در کاربردهای صنعتی، ضمن بررسی آخرین مطالعات، عوامل موثر بر انتقال حرارت (عدد ناسلت (Nu)) در حضور این دسته از مواد (آرایش، هدایت حرارتی، گرادیان حفره ها، درصد تخلخل، تراوایی و عدد دارسی، ضخامت، سرعت سیال و حضور چشمه حرارتی) ارزیابی شده اند. آرایش های مختلف بررسی شده در دو دسته جزیی و کاملا متخلخل تقسیم بندی می شوند؛ در میان آرایش های بررسی شده، آرایش کاملا متخلخل غالبا بالاترین مقدار افزایش در میزان انرژی تبادل یافته و افت فشار را از خود نشان داده است. با توجه به افزایش افت فشار ضمن حضور محیط متخلخل، معیاری برای ارزیابی آرایش های مختلف گزارش شده است. در پایان به محدودیت ها و چالش های پیش رو در استفاده از این مواد پرداخته شده است.
کلید واژگان: محیط متخلخل, درصد تخلخل, انتقال حرارت, افت فشار, عدد ناسلت, عدد دارسیExpanded surfaces are considered as the common way to heat transfer increment in the industry, but due to their operating conditions and lack of footprint, their use in some situations is limited. Because of its ability in thermal efficiency increment using increasing available area and change in velocity gradient, the porous medium has been considered as a novel solution in heat transfer increment. During this investigation the effective parameters on heat transfer (Nusselt number (Nu)) in the presence of porous medium (configuration, thermal conductivity, pore gradient, porosity, permeability and Darcy number (Da), thickness, fluid velocity, and heat source) were studied. The studied configurations can be classified in partial and fully porous categories. Among the investigated papers, the fully filled configuration usually has shown the maximum exchanged energy and pressure drop. Because using a porous medium leads to pressure drop increase, an index was reported to compare between different configuration can be applied. Finally, limitations and challenges in this field were investigated.
Keywords: Porous Medium, Porosity, Heat Transfer, Pressure Drop, Nusselt Number, Darcy Number -
با توجه به نیاز بیشتر جمعیت رو به افزایش جهان به مواد غذایی، محققان به دنبال افزایش تولید کمی و کیفی محصولات با گرایش به سمت پایش برخط، کنترل هوشمند تجهیزات و بررسی کیفیت محصولات کشاورزی به خصوص در زمینه پرورش آبزیان هستند. در این پژوهش شبیه سازی یک قایق خودران مدل انجام شده است تا کنترل این نوع از شناورها را در محیط های مختلفی مانند اسکله ها، سد ها، بنادر، رودخانه ها، زیست بوم های آبی و مزارع پرورش آبزی انجام داده و امکان بررسی و پایش وضعیت زیست محیطی، عمق آب و شاخصه های مورد نیاز دیگر را فراهم آورد. موقعیت و زاویه حرکت قایق با استفاده از داده های GPS و IMU تعیین شده است. مدل سیالاتی و نیرویی قایق به کمک ضرایب هیدرودینامیکی و آیرودینامیکی ارایه و در محیط متلب به کمک رانگ کوتای کلاسیک (RK4) شبیه سازی شده است. برای ارزیابی عملکرد قایق ربات خودران، یک مسیر مستطیل شکل با طول 20 متر در عرض 15 متر در یک استخر انتخاب شد و 4 گوشه این مستطیل به عنوان نقطه مسیر به سامانه ناوبری معرفی گردید. بیشینه خطای موقعیت مکانی عرضی و طولی قایق ربات خودران به ترتیب cm 135 و cm 149 محاسبه شد. همچنین در آزمون کنترلر PID سرعت پیشروی با سرعت تنظیمی cm s-1 40 میانگین و انحراف معیار به ترتیب cm s-1 40 و cm s-12 به دست آمد. مسیر حرکت قایق تقریبا بر روی مسیر شبیه سازی شده قرار داشت و نتایج به دست آمده از دقت خوب این مدل حکایت دارد.
کلید واژگان: سامانه موقعیت یاب جهانی, شبیهسازی سیالاتی, قایق ربات خودران, مزرعه پرورش آبزیان, واحد اندازه گیری ماندIntroductionAs the world population grows up, the quantity and quality of human food must be improved. The production yield of marine aquaculture and farming of aquatic organisms, as a valuable source of food, will be increased. Regular and online monitoring of the physical, chemical, and biological qualities of water and environmental parameters in such these controlled environments can be achieved by using advanced world technologies, such as autonomous boats. In this study, simulation of an autonomous boat has been done to help better understanding and control of this type of vessel in various environments such as dams, ports, rivers, aquatic ecosystems, and aquaculture. Hence, the main goal of this paper is to simulate and evaluate the guidance and navigation system of an autonomous boat based on the Fourth order of Runge-Kutta for determining the changes of water quality indices in a fish farming ponds.
Materials and MethodsIn order to achieve the main goal of this study, an autonomous boat was designed and built. This boat as a general-purpose robotic trimaran boat has dimensions of 110 cm x 37 cm x40 cm and is made of Plexiglas 2 mm thick. Maximum forward speed of the boat is 125 cm s-1 (at 6850 rpm of brushless motors) and the turning radius is less than 61 cm. The environmental data can be transferred using Internet of Things (IOT), smartphones, SMS, and mini PC. The position and heading of the boat are determined using GPS and IMU data. The hydrodynamic and aerodynamic forces, moments, and coefficients of the boat model are determined and then applied in the mathematical simulation as the input of classic Runge-Kutta (RK4). The performance of the robotic boat navigational and control systems evaluated in a rectangular track with a length of 20 m and a width of 15 m in a fish farming pond in Karaj and 4 waypoints. The local coordinates of four corner of the mentioned rectangular in the pond was (0, 0), (0, 20), (15, 20), and (15, 0). The purpose of control system was to conduct the actuators in such way that boat be able to go to the next point. When the boat reaches the target distance of one m of the desired point, the next point will be introduced as a new target. The set point of boat speed was 0.4 m s-1 and zero state vector was [0, 0, 0, 0, 0, 0].
Results and DiscussionThe maximum error of position and heading of the autonomous boat is 135 cm and 11 degrees, respectively. Also, in the speed PID controller test (40 cm s-1), the average and standard deviation of the speed calculated as 40 cm s-1 and 2 cm s-1, respectively. Maximum difference between the heading obtained from the Kalman filter and received from the GPS is 11 degrees. In some situations that high precision of heading angle is not required, the GPS data can provide such accuracy of the heading. Among the variables of longitudinal, latitude, time to reach the target area, yaw rate, heading, and forward speed the minimum and maximum of percentage error are related to forward speed and yaw rate, respectively. These values show good performance of the simulated model and PID controllers.
ConclusionsIn this study, motion simulation and evaluation of a robotic boat was carried out using a model boat and MATLAB software. The mathematical model simulated the real boat behavior correctly and the boat can be used safely in fish farming ponds to monitor environmental conditions and water quality.
Keywords: Aquaculture farm, Autonomous robotic boat, Fluid simulation, GPS, IMU -
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش همدلی بر پرخاشگری و کیفیت روابط با همسالان دانش آموزان پسر بود. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانش آموزان پسر مقطع ابتدایی شهر یزد در سال تحصیلی97-96 بودند. به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای، 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) اختصاص یافتند. شرکت کنندگان گروه آزمایش طی هفت جلسه ی 90 دقیقه ای تحت آموزش همدلی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از پرسشنامه پرخاشگری باس و پری، و پرسشنامه روابط با همسالان هادسون، جمع آوری شد و با آزمون آماری تحلیل کوواریانس چند متغیره مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها، حاکی از آن بود که 75 درصد واریانس نمرات پس آزمون گروه آزمایش، ناشی از تاثیر آموزش همدلی بر پرخاشگری و روابط با همسالان است. بنابراین می توان نتیجه گرفت که آموزش همدلی بر کاهش پرخاشگری و کیفیت روابط با همسالان تاثیر دارد. همچنین آموزش همدلی بر کاهش ابعاد پرخاشگری (فیزیکی، کلامی، خشم، خصومت) دانش آموزان موثر است.کلید واژگان: آموزش همدلی, پرخاشگری, روابط با همسالانThe purpose of this study was to determine the effectiveness of empathy education on aggression and quality of relationships with male students' male peers. The research method was a semi-experimental design with pretest-posttest design with control group. The statistical population of this study was all male primary school pupils in Yazd in the academic year of 2016-2017. 30 randomly selected cluster random sampling and assigned to two groups (15 people) and control (15 people). Participants in the experimental group received sympathetic training in seven sessions of 90 minutes. The data were collected using the Bass & Perry Aggression Questionnaire and Hudson's Relationship Questionnaire and analyzed by multivariate covariance analysis. Findings indicated that 75% of the variance in the post-test scores of the experimental group was due to the effect of empathy education on aggression and relationships with peers. Therefore, it can be concluded that empathy education affects the reduction of aggression and the quality of relationships with peers. Also, empathy education is effective in reducing the dimensions of aggression (physical, verbal, anger, hostility) of students.Keywords: Empathy education, Aggression, Relationships with peers
-
تحقیقات در مورد انواع روش های کاهش گران روی نفت خام سنگین نشان می دهد که روش های متداول، پر هزینه، با ایمنی پایین، نیازمند تجهیزات زیاد و حجیم، هزینه بالای تعمیر و نگهداری و در عین حال بازدهی کم است که این موارد بیشتر ناشی از دما و فشار بسیار بالای این روش هاست. کراکینگ گرمایی نخستین روش کاهش گران روی بود که حضور کاتالیست توانست مشکلاتی مانند نداشتن پایداری و دمای بسیار بالای آن را برطرف کند. هم چنین نتایج آزمایش های محققان نشان می دهد که حضور کاتالیست در کنار شکست گرمایی، کاهش گران روی نفت را بهبود می بخشد؛ اما به علت مشکلات اساسی مانند هزینه های بسیار زیاد، تلاش برای دست یابی به روش هایی با بازدهی بالاتر، افزایش یافت. استفاده از نانوکاتالیست های پراکنده، بازدهی واکنش های شکست را به طور چشمگیری افزایش داد و استفاده از نانوکاتالیست در روش شکست هیدروژنی در حضور هیدروژن و دمای بالا، درصد کاهش گران روی را تا 99% بالا برد. شایان ذکر است که نانوکاتالیست های بسیاری تاکنون آزموده شده اند و به عنوان مثال می توان از نانوکاتالیست های زیولیت، کربن، آهن و نیکل که نتایج خوبی از خود برجای گذاشته اند نام برد، اما این روش نیز با مشکلاتی مانند ساخت نانوکاتالیست و بستر واکنشی مناسب و جمع آوری آن ها روبه رو است. لذا فرایندهایی با فناوری نوین مانند پرتوافکنی، کاویتاسیون و امواج الکترومغناطیسی در مقیاس آزمایشگاهی در حضور نانوکاتالیست ها توانستند در دما و فشار بسیار پایین نتایج خوبی به همراه داشته باشند. در یکی از این آزمایش ها با استفاده از مایکروویو و در حضور نانوکاتالیست کربن، گران روی به میزان 7/99 % کاهش پیدا کرد. البته این روش ها نیز به علت شرایط پیچیده و تجهیزات خاص، هنوز تجاری سازی نشده اند و تحقیقات بر روی آن ها ادامه دارد.
کلید واژگان: گران روی, نفت خام سنگین, ارتقای کیفیت, روش های نوین, نانوکاتالیستInvestigations on a variety of methods for reducing the viscosity of heavy crude oil show that conventional methods due to their high temperature and pressure are expensive, unsafe, costly maintenance with huge utility and low efficiency. Thermal cracking was the first method of reducing viscosity, which presence of catalysts could improve some of its problems such as instability and extremely high temperatures. But temperature was still high and due to these basic problems, efforts are continuing to achieve better result and more efficiency. Usage of dispersed nanocatalysts greatly increased the efficiency of these reactions so that at presence of hydrogen and nano dispersed catalyst viscosity reduced up to 99%. Many nanocatalysts have been studied so far, for example, nano zeolite, carbon, iron, and nickel which have yielded good results, but these methods also have some special problems such as synthesis of nanocatalysts with appropriate surface and bed and collecting them after reaction. Processes with modern technology such as irradiation, cavitation and electromagnetic waves at a laboratory scale have been able to produce good results at very low temperatures and low pressures. In one of these experiments, the microwave could reduce 99.7% viscosity of heavy oil at the presence of nanoparticles of carbon nanotubes. Of course, these methods have not been commercialized yet because of complicated conditions and special equipment so this way is very good for continuing research on them.
Keywords: Viscosity Reduction, Heavy Crude Oil, Nanocatalyst, Cracking -
مقدمه
روش برگزاری کلاس درس به صورت Gallery Walk در زمره روش های آموزش مبتنی بر تیم است که یادگیری در گروه های کوچک را هم زمان با تدریس در یک کلاس بزرگ هدایت نموده و پیش می برد. همچنین تکنیک Gallery Walk از روش های "آموزشی فراگیر- محور بوده که در آن دانشجو نقش اصلی را در یادگیری مطالب ایفاء نموده و استاد به عنوان ناظر و هدایت کننده در کنار دانشجو قرار دارد. این مطالعه با هدف بررسی مقایسه ای دو شیوه آموزشی Gallery Walk و سنتی در تدریس مبحث فارماسیوتیکس در دانشجویان داروسازی انجام شد.
روش هااین مطالعه نیمه تجربی دو گروهی با طرح پیش آزمون و پس آزمون بر روی 36 نفر دانشجوی دوره دکتری حرفه ای داروسازی دانشکده داروسازی دانشگاه علوم پزشکی گیلان در سال 1396 صورت گرفت. دانشجویان براساس معدل به دو گروه همتا تقسیم و سپس به صورت تصادفی در گروه آموزش سنتی (سخنرانی استاد به هم راه ارایه اسلاید) و یا Gallery walk قرار گرفتند. تاثیر دو روش آموزشی بر میانگین نمرات پس آزمون دانشجویان، با توجه به نمرات پیش آزمون مقایسه گردید. داده ها با استفاده از آزمون t مستقل و Paired t- test و از طریق نرم افزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد که میانگین نمرات دانشجویان در پس آزمون افزایش معنی داری نسبت به میانگین نمرات پیش آزمون داشته است (0/0001>P) و این نتیجه برای هر دو گروه سنتی و Gallery walk تکرار شده بود. هرچند میانگین نمرات دانشجویان در پس آزمون در گروه Gallery walk بالاتر از گروه سنتی بود، اما براساس نتایج حاصله اختلاف معنی داری بین میانگین نمرات دانشجویان در دو گروه سنتی و Gallery walk در پیش آزمون و پس آزمون مشاهده نشد(0/05<p).
نتیجه گیریهرچند نتایج این مطالعه نشان داد که استفاده از روش Gallery walk تاثیر معنی داری بر افزایش میانگین نمرات دانشجویان نداشته است، اما به دلیل افزایش مشارکت دانشجویان، می توان مدرسین داروسازی را به استفاده از این روش ترغیب نمود.</p).
کلید واژگان: روش های تدریس, Gallery walk, دانشجو, داروسازیIntroductionGallery walk educational method is one of the team-based learning (TBL) methods as manages learning in small groups simultaneously teaching in a big class. In addition, Gallery walk method is one of the learner- centered methods (LCM) in which student plays the main role in learning and teacher supports the students as leader and supervisor. This study has been done with the aim of comparing two educational methods of Gallery walk and traditional in teaching pharmaceutics subject in pharmacy students.
MethodThis quasi-experimental study, two group pretest-posttest design was conducted on 36 pharmacy students in pharmacy school of Guilan university of medical sciences in 2017. Students were assigned into two similar groups and randomly categorized in traditional (control) and Gallery walk (test) group. The influence of each educational method on students averages in post- tests considering the pre- test scores, were compared. Statistical analysis was performed by independent t- test and paired t- test using SPSS.
ResultsBased on paired t test, there was a significant increase in student’s average scores in posttest in comparison with pretest (p<0.001) in both traditional and Gallery walk groups. However, the student’s average score in Gallery walk group was higher than traditional group, independent t test didn’t confirm the significant difference between traditional and Gallery walk groups in both pre and posttests (p>0.05).
ConclusionAlthough statistical results did not confirm the significant effect of Gallery walk method on enhancing studentchr('39')s average score, this method is suggested to pharmacy school teachers due to more students’ participation in class.
Keywords: Teaching Methods, Gallery walk, Student, pharmacy -
پوست پیاز قرمز مقادیر بالایی ترکیبات فنلی دارد و از پتانسیل تغذیه ای بالایی برخوردار است. هدف از این مطالعه، با توجه به این امر و تولید بالای این ضایعات بیولوژیکی، مقایسه کارآیی دو روش نوین کاربرد امواج فراصوت و امواج مایکروویو در استخراج عصاره فنلی پوست پیاز قرمز و بررسی تاثیر پیش تیمار خشک کردن با کاربرد آون معمولی و آون مادون قرمز است. نتایج حاصل از ارزیابی میزان ترکیبات فنلی کل و میزان آنتوسیانین کل عصاره های استخراج شده نشان می دهد؛ کاربرد امواج فراصوت، نسبت به روش کاربرد امواج مایکروویو، به طور معنی داری (p <0.05) باعث افزایش استخراج این ترکیبات می شود. پیش تیمار خشک کردن با آون مادون قرمز، نسبت به آون معمولی، نیز به طور معنی داری (p <0.05) باعث افرایش کارآیی استخراج می شود. ارزیابی فعالیت آنتی اکسیدانی عصاره ها نیز نشان می دهد این میزان فعالیت در عصاره استخراج شده با امواج فراصوت به طور معنی داری (p <0.05) بیشتر است تا در عصاره استخراج شده با امواج مایکروویو. با توجه به نتایج حاصل، کاربرد امواج فراصوت همراه با پیش تیمار خشک کردن با آون مادون قرمز روشی است کارآمد برای استخراج ترکیبات فنلی پوست پیاز قرمز برای بهره مندی از پتانسیل تغذیه ای این ضایعات بیولوژیکی به منظور غنی سازی مواد غذایی یا کاربرد عصاره استخراجی به عنوان آنتی اکسیدان طبیعی.
کلید واژگان: آنتی اکسیدان طبیعی, پسماند کشاورزی, ضایعات بیولوژیکی, مواد با ارزش افزوده بیشترFood industry produces a large amount of onion skin wastes. Due to the high amount of bioactive compounds found in such by-product, developing a method for the recovery of these biological lesions is important to benefit from them as a source of biologically active compounds. The aims of this research were to compare the two methods, ultrasound and microwave, for extraction the phenolic compounds of red onion skin wastes and also to investigate the drying pre-treatment with conventional or infrared oven. The investigation the total phenolic compounds and anthocyanin content of extracts showed that use of ultrasonic method caused significantly (p < 0.05) enhanced extraction efficacy of phenolic compounds and anthocyanins. Additionally, drying by infrared oven caused significantly (p < 0.05) increase in total phenolic compounds and anthocyanins extraction. The antioxidant activity analysis of extracts showed that antioxidant capacity of samples extracted by ultrasonic method were significantly (p < 0.05) higher than that extracted by microwave method. As a result, the ultrasonic extraction by pretreatment applying infrared oven may be recomended as a suitable technique to extract phenolic compounds found in red onion skins to benefit from the nutritional potential of these biological wastes.
Keywords: Agricultural by- products, Biological wastes, Natural antioxidant, Value Added Materials -
قرارگیری سیال در مجاورت سازه، مانند آنچه در سیستم هایی مانند سد بتنی مخزن یا مخازن ذخیره آب یا نفت به چشم می خورد، سبب ایجاد دشواریها و پیچیدگیهایی در تحلیل هر دو حوزه سازه و سیال می گردد. از نقطه نظر ریاضی، کنار هم قرار گرفتن جامد و مایع، سبب درگیر یا در اصطلاح «کوپل شدن» معادلات حاکم بر این دو محیط می شود، به قسمی که حل مجزای معادلات مربوط به هر یک از دو محدوده مزبور غیرممکن خواهد بود. در سالهای اخیر، روش های گوناگونی برای حل اینگونه مسایل که در حالت کلی، به «مساله اندرکنش سازه سیال» معروفند، ارایه شده است. اما در این میان، روش نسبتا جدید «تبدیل دیفرانسیلی» که شیوه ای است نیمه تحلیلی نیمه عددی برای حل انواع معادلات دیفرانسیل معمولی و جزیی، کمتر در حل مسایل اندرکنشی بکار گرفته شده است. هدف مقاله پیش رو، بکاربستن روش تبدیل دیفرانسیلی در حل یک مساله کلاسیک اندرکنش سازه سیال و همچنین، معرفی یک مساله جدید اندرکنشی بر پایه مساله کلاسیک مزبور و ارایه حل بسته (البته در کنار حل به روش تبدیل دیفرانسیلی) برای آن است. خوشبختانه، نتایج عددی که شامل فرکانسهای طبیعی و شکلهای مودی هر دو سیستم مورد بحث در مقاله اند، نشانگر دقت بالای روش تبدیل دیفرانسیلی در حل این دو مساله اندرکنشی است.کلید واژگان: اندرکنش سازه سیال, روش تبدیل دیفرانسیلی, پاسخ فرم بستهUp to now, several analytical and numerical methods are proposed for free vibration analysis of fluid-structure interaction systems. Concrete gravity or arch dam-reservoir systems and the fluid containers in various shapes, such as rectangular, cylindrical or spherical shapes are the most well-known instances of these “coupled” systems. It should be emphasized that the governing equations of both fluid and structural parts of these coupled systems should be solved simultaneously. In the present article, two classical fluid-structure interaction (FSI) problems, including one-dimensional compressible fluid domain and one or two single degree of freedom (SDOF) system(s) as structural part, are solved in free vibration situation by using differential transform method (DTM). To this end, the solution process is thoroughly described and the numerical results, involving natural frequencies and mode shapes of both systems are obtained in detail. Moreover, to verify the DTM results, the closed-form solution is comprehensively derived for both systems.Keywords: Fluid-Structure Interaction, Differential transform method, Closed-Form Solution
-
زمینه و هدف
هدف از پژوهش حاضر آموزش شیوه های فرزندپروری به مادران در بهبود مسئولیت پذیری فرزندان دختر نوجوان بود.
روش پژوهشاین پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود که از بین مادران دانش آموزان دختر مقطع اول متوسطه مراجعه کننده به مرکز مشاوره آموزش وپرورش منطقه 4 تهران نمونه ای به حجم 40 نفر از مادران این دانش آموزان به شیوه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 20 نفره آزمایش و گواه جایگزین و گروه آزمایش در معرض متغیر مستقل آموزش شیوه های فرزندپروری قرار گرفت. پیش از انجام مداخلات درمانی روی مادران، دختران هر دو گروه این مادران به پرسشنامه مسئولیت پذیری کرمی و نعمتی (1386) را اجرا و پس از گذشت هفت جلسه 90 دقیقه ای مجددا از دختران هر دو گروه به صورت هم زمان به پرسشنامه مسئولیت پذیری پاسخ دادند که داده ها با استفاده از Spss-19 و با آزمون تحلیل کوواریانس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.
یافته هایافته ها نشان داد که آموزش شیوه های فرزندپروری به مادران در خرده مقیاس های خود مدیریتی، نظم دهی، قانون مندی، امانت داری و وظیفه شناسی در گروه آزمایش افزایش یافته است (001/0<P) و در خرده مقیاس های سازمان یافتگی و پیشرفت گرایی تاثیر چندانی نداشت (05/0 >P).
نتیجه گیرینتایج نشان داد که آموزش شیوه های فرزندپروری به مادران در گروه آزمایش باعث بهبود مسئولیت پذیری در نمونه مورد پژوهش شده است.
کلید واژگان: شیوه های فرزندپروری, مسئولیت پذیری, دختران نوجوانBackground and AimThe purpose of this study is to teach parenting styles to mothers in improving the responsibility of adolescent girls.
MethodsThe present study is quasi-experimental pre-test-post-test with a randomly assigned control group that among the mothers of female high school students referred to the Education Counseling Center of Tehran district 4, a sample of 40 mothers of these students were randomly placed in two study and control groups (20 people). And the study group was exposed to an independent variable parenting styles training. Before performing therapeutic interventions on mothers, the daughters of both groups of these mothers completed the Nemati & Karami (2007) responsibility questionnaire, and after 7 sessions of 90 minutes, the girls of both groups answered the responsibility questionnaire simultaneously. The data were analyzed using Spss-19 and analysis of covariance test.
ResultsThe results also showed that parenting styles' training to mothers increased the subscales of self-management, orderliness, regularity, trustworthiness, and conscientiousness in the study group (p <0.001). And it had little effect on the subscales of organization and progressiveness (p>0.05).
ConclusionThe results showed that teaching parenting styles to mothers in the study group improved responsibility in the study sample so that the scores of responsibility.
Keywords: Parenting Practices, Accountability, Teenage Girls
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.