سجاد امینی منش
-
زمینه و هدف
احساس تنهایی، از مشکلات شایع دوران جوانی است که میتواند دانشجویان را از انگیزه دست یافتن به خودشکوفایی و کارآمدی باز دارد. پژوهش حاضر باهدف بررسی نقش تعدیلگر احساس تنهایی در رابطه بین معنا در زندگی و خودشکوفایی در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی انجام شد.
روش بررسیاین پژوهش، مطالعه ای مقطعی از نوع همبستگی بود که بااستفاده از روش مدل سازی معادلات ساختاری صورت گرفت. جامعه آماری پژوهش را تمامی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی شیراز در سال تحصیلی 1401-1400 تشکیل دادند. از بین آنان دویست نفر به روش نمونه گیری دردسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری داده ها فرم کوتاه مقیاس احساس تنهایی اجتماعی-عاطفی برای بزرگسالان (دیتوماسو و همکاران، 2004) و پرسش نامه خودشکوفایی (جونز و کراندال، 1986) و پرسش نامه معنا در زندگی (استگر و همکاران، 2006) بود. داده ها در نرم افزارهای SPSS نسخه 24 و SmartPLS نسخه 3 به روش مدل سازی معادلات ساختاری در سطح معناداری 0٫05 تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد، معنا در زندگی اثر مستقیم مثبت و معنا دار (0٫001>p و 0٫464=β) و احساس تنهایی اثر مستقیم منفی و معنا دار (0٫001>p و 0٫409-=β) بر خودشکوفایی داشت؛ به علاوه احساس تنهایی دارای اثر تعدیلگر بر رابطه بین معنا در زندگی و خودشکوفایی بود (0٫001=p و 0٫122-=β)؛ همچنین شاخص برازش در سطح مناسبی بود (0٫073SRMR= و 0٫405GOF=).
نتیجه گیریبراساس یافته های پژوهش مبنی بر نقش تعدیلگر احساس تنهایی در رابطه بین معنا در زندگی و خودشکوفایی در دانشجویان دانشگاه آزاد، کاهش تجربه احساس تنهایی منجربه یافتن معنا در زندگی و درنتیجه ایجاد انگیزه در دانشجویان برای دست یافتن به خودشکوفایی می شود.
کلید واژگان: معنا در زندگی, خودشکوفایی, احساس تنهاییBackground & ObjectivesStudents are one of the main parts of human resources in any country. Loneliness is one of the prevalent youth problems that can prevent students from being motivated to achieve self–actualization and efficacy. Achieving a sense of self–actualization requires support that students can receive from society and the surrounding environment to get their personality formed. On the other hand, life meaning refers to a sense of communication with the creator of the universe, having a goal in life, the pursuit and meeting of valuable goals, and fulfilling perfection. Life's meaning is, in essence, a cognitive nature because it involves people's beliefs about an ultimate goal. When an individual feels that his existence is tied to an eternal source and sees himself holding fast to reliable support, like a spiritual world and philosophy he has chosen for living, then he will find meaning; for this, the goal of this study was to investigate finding meaning in life and self–actualization, moderated by loneliness in students of Islamic Azad University.
MethodsThis research was a correlational cross–sectional study using structural equation modeling. The statistical population of the research comprised all students of Islamic Azad University of Shiraz in the academic year of 2021–2022, out of which 200 students were selected as a sample using the available sampling method. The data collection tools were the Social and Emotional Loneliness Scale for Adults–Short (DiTomaso et al., 2004), the Index of Self Actualization (Jones and Crandall, 1986), and the Meaning in Life Questionnaire (Steger et al., 2006). Data were analyzed using SPSS version 24 and SmartPLS version 3 software, which performed the structural equation modeling method at a significance level of 0.05.
ResultsThe results showed that meaning in life had a positive and significant direct effect (β=0.464, p<0.001), and the feeling of loneliness had a negative and significant direct effect (β=–0.409, p<0.001) on self–actualization. Loneliness had a moderating effect on the relationship between meaning in life and self–actualization (β= –0.122, p=0.001). Stone–Geisler's Q² index (0.289) was positive, the R2 value (0.745) was higher than the average, the effect size index (f2) (0.182) was higher than the average, and the redundancy index (0.311) was favorable, indicating a good fit of the structural model. The resulting values for SRMR=0.073 and GOF=0.405 indicated the overall good fit of the model.
ConclusionAccording to the study findings on the moderating role of loneliness in the relationship between meaning in life and self–actualization in male and female students, reduced experiences of loneliness could help find meaning in life and, consequently, create motivation in students to achieve self–actualization.
Keywords: Meaning In Life, Self–Actualization, Loneliness Feeling -
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 143 (بهمن 1403)، صص 2629 -2648زمینه
رابطه مادر-کودک یکی از عوامل مهم برای رشد کودک محسوب می شود. تاکنون اثربخشی شیوه های آموزشی مختلفی بر رابطه مادر و کودک انجام شده است ولی تاکنون مطالعه ای به بررسی مقایسه دو رویکرد پرکاربرد در این زمینه که می تواند به تدابیر عملی برای بهبود روابط مادر-کودک و ارتقای سلامت روانی کودکان منجر شود نپرداخته است.
هدفپژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش فرزندپروری مبتنی بر ذهنی سازی بر بهبود رابطه مادر-کودک انجام شد.
روشروش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون بود. جامعه آماری شامل تمامی مادران و کودکان با مشکلات رفتاری مراجعه کننده به کلینیک های آگاه، آفرینش و نیمرخ شهر شیراز در سال 1401 بود. نمونه پژوهش 40 نفر از مادران وکودکان بودند که با توجه به ملاک های ورود و خروج به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی (فرزندپروری مثبت و فرزندپروری مبتنی بر ذهنی سازی) جایگزین شدند. پس از افت نمونه، 15 مادر در گروه فرزندپروری مثبت و 18 مادر در گروه فرزندپروری مبتنی بر ذهنی سازی باقی مانند. شرکت کنندگان قبل و پس از آموزش پرسشنامه رابطه کودک- والد (پیانتا، 1992) را تکمیل کردند. یافته های پژوهش با استفاده نرم افزار SPSS-23 و با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته هانتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد که آموزش های فرزندپروری مثبت و فرزندپروری مبتنی بر ذهنی سازی بر بهبود رابطه مادر-کودک اثربخش هستند (001/0 >P). نتایج آزمون های تعقیبی شفه نشان داد که آموزش فرزندپروری مبتنی بر ذهنی سازی در مقایسه آموزش فرزندپروری مثبت تاثیر بیشتری بر بهبود رابطه مادر-کودک داشت (001/0 >P).
نتیجه گیریاین نتایج می توانند به والدین و متخصصان روانشناسی کمک کنند تا روش های بهتری را برای پرورش و پشتیبانی از کودکان انتخاب کنند و روابط خانوادگی سالم تری را تقویت نمایند. با توجه به یافته ها می توان نتیجه گرفت درمانگران می توانند به منظور اثربخشی بیشتر، از میان این دو آموزش، آموزش فرزندپروری مبتنی بر ذهنی سازی را به منظور بهبود رابطه مادر-کودک انتخاب کنند.
کلید واژگان: آموزش فرزندپروری مثبت, آموزش فرزندپروری مبتنی بر ذهنی سازی, رابطه ی مادر- کودکBackgroundThe mother-child relationship is considered one of the important factors in a child’s development. So far, various training methods have been implemented to improve the mother-child relationship, but no study has compared two commonly used approaches in this area that could lead to practical strategies for improving mother-child relationships and promoting children's mental health.
AimsThe present study aimed to compare the efficacy of mentalization-based parenting training on improving the mother-child relationship.
MethodsThe research method was a quasi-experimental design with pre-test and post-test. The statistical population included all mothers and children with behavioral problems who visited Aghaah, Afarinesh, and Nimrokh clinics in Shiraz in 2022. The research sample consisted of 40 mothers and children who were purposefully selected based on inclusion and exclusion criteria and randomly assigned to two experimental groups (positive parenting and mentalization-based parenting). After sample attrition, 15 mothers remained in the positive parenting group and 18 in the mentalization-based parenting group. Participants completed the Parent-Child Relationship Questionnaire (Pianta, 1992) before and after the training. The research findings were analyzed using multivariate covariance analysis in SPSS 23 software.
ResultsThe results of multivariate covariance analysis showed that both positive parenting and mentalization-based parenting training were effective in improving the mother-child relationship
(P< 0.001). The results of the Scheffé post hoc test indicated that mentalization-based parenting training had a greater impact on improving the mother-child relationship compared to positive parenting training (P< 0.001).ConclusionThese findings can help parents and psychology professionals choose better methods for nurturing and supporting children and fostering healthier family relationships. Based on the findings, it can be concluded that practitioners may opt for mentalization-based parenting training over positive parenting training for more effective improvement in the mother-child relationship.
Keywords: Positive Parenting Training, Parenting Based On Mentalization, Mother-Child Relationship -
زمینه و هدف
از این رو هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان فراتشخیصی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر نشخوار ذهنی و فرسودگی هیجانی زنان مطلقه سرپرست خانوار می باشد.
مواد و روش هاروش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با دو گروه آزمایش و گروه گواه و جامعه آماری شامل کلیه زنان مطلقه سرپرست خانوار در شهر اصفهان در سال 1402 که به روش نمونه گیری دردسترس 45 نفر انتخاب، و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (گروه درمان پذیرش و تعهد 15 نفر و گروه درمان فراتشخیصی 15 نفر) و گروه گواه (15 نفر) قرار گرفتند. سپس به گروه آزمایش درمان پذیرش و تعهد 8 جلسه 90 دقیقه ای و به گروه آزمایش درمان فراتشخیصی هم 8 جلسه 90 دقیقه ای ارائه شد. برای گروه گواه مداخله ای صورت نگرفت. ابزارهای گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه نشخوار ذهنی نولن - هوکسما و مورو (1991) و پرسشنامه فرسودگی هیجانی مسلش و جکسون (1981) بود. داده ها به وسیله روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هانتایج نشان داد، تفاوت معناداری را بین میانگین نمرات پس آزمون و آزمون پیگیری متغیر نشخوار ذهنی و میانگین نمرات پس آزمون فرسودگی هیجانی وجود ندارد و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد اثربخشی بیشتری را نسبت به درمان فراتشخیصی بر کاهش نشخوار ذهنی و نگرانی زنان مطلقه سرپرست خانوار داشت.
نتیجه گیریدرمان پذیرش و تعهد و درمان فراتشخیصی با آموزش روش های مناسب برخورد با موضوعات هیجانی، راهبردهای سازگارانه زنان مطلقه سرپرست خانوار برای تنظیم هیجانات را افزایش داده و باعث ارتقاء سطح سلامت روانی و کاهش نشخوار ذهنی و فرسودگی هیجانی شده اند و همین موجب تجربه کمتر اختلالات فیزیولوژیکی و هیجانی شده است
کلید واژگان: درمان فراتشخیصی, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, نشخوار ذهنی, فرسودگی هیجانی, زنان مطلقه سرپرست خانوارAim and BackgroundThe purpose of the present study was to compare the effectiveness of meta-diagnostic therapy and therapy based on acceptance and commitment on mental rumination and emotional exhaustion of divorced female heads of households.
Methods and Materials:
semi-experimental research method with a pre-test, post-test and follow-up design with two experimental groups and a control group and a statistical population including all divorced female heads of the household in Isfahan city in 1402, which was selected by available sampling method of 45 people And they were randomly placed in two experimental groups (acceptance and commitment treatment group of 15 people and extra diagnostic treatment group of 15 people) and control group (15 people). Then, 8 sessions of 90 minutes were given to the experimental group of acceptance and commitment therapy, and 8 sessions of 90 minutes were given to the experimental group of extra diagnostic therapy. In addition, there was no intervention for the control group. Data collection tools included Nolen-Hoeksema and Moro (1991) mental rumination questionnaire, Maslach and Jackson (1981) emotional exhaustion questionnaire. The data was analyzed by the statistical method of analysis of variance with repeated measurements.
FindingsThe results showed that there was a significant difference between the mean scores of the post-test and the follow-up test of the variable of mental rumination and the mean scores of the post-test of emotional exhaustion, and the treatment based on acceptance and commitment was more effective than the extra-diagnostic treatment on reducing Divorced women had mental rumination and worry.
ConclusionsAcceptance and commitment therapy and transdiagnostic therapy by teaching appropriate methods of dealing with emotional issues have increased the adaptive strategies of divorced female heads of households to regulate emotions and have improved the level of mental health and reduced mental rumination and emotional exhaustion, and this has led to the experience there are fewer physiological and emotional disorders.
Keywords: Transdiagnostic Therapy, Therapy Based On Acceptance, Commitment, Mental Rumination, Emotional Exhaustion, Divorced Women Head Of Household -
زمینه و هدف
الگوهای تعاملی والدین و کودک با اختلال نارسایی توجه- فزون کنشی متعارض است و آموزش ها در این حوزه کمتر به چشم می خورد. بنابراین، مطالعه حاضر با هدف اثربخشی برنامه آموزشی حافظه فعال کودک محور بر تعامل والد- کودک کودکان با اختلال نارسایی توجه فزون کنشی انجام شد.
روشروش مطالعه، شبه تجربی از نوع پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی کودکان 7 تا 10 سال با اختلال نارسایی توجه - فزون کنشی مراجعه کننده به مرکز مشاوره عسل شهر تهران در شش ماهه دوم سال 1401 بودند. از بین آنها تعداد 30 کودک مبتلا به اختلال نارسایی توجه - فزون کنشی بر اساس ملاک های ورود و به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه (15 نفری) جایدهی شدند. برنامه آموزشی حافظه فعال کودک محور همزمان برای هر کودک و مادر در 12 جلسه 45 دقیقه ای اجرا شد و گروه گواه در فهرست انتظار قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه بررسی رابطه والد- فرزند (فاین و همکاران، 1983) بود. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS23 تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد بین گروه های آزمایش و گواه از نظر تعامل والد- کودک تفاوت معنا دار وجود داشت و برنامه آموزشی حافظه فعال کودک محور باعث افزایش تعامل والد- کودک (05/0P< ،40/4 =F) و مولفه های تنفر/ گم گشتگی نقش (05/0P< ،61/9 =F) و ارتباطات (05/0 P< ،37/4 =F) کودکان با اختلال نارسایی توجه فزون کنشی شده و تاثیر این مداخله درمانی در مرحله پیگیری نیز پایدار بوده است (05/0<p).
نتیجه گیریبر اساس نتایج به دست آمده، برنامه مداخله ای به کار گرفته شده چون بر نشانه های ضعف در ارتباط بین والدین و کودک تاکید داشته است باعث بهبود تعامل والد- کودک کودکان با اختلال نارسایی توجه فزون کنشی شده است؛ بنابراین می تواند به عنوان یکی از محورهای عمده بهبود تعامل والد- کودک مورد توجه متخصصان بالینی باشد.
کلید واژگان: آموزش حافظه فعال کودک محور, تعامل والد- کودک, اختلال نارسایی توجه فزون کنشیBackground and PurposeInteractional patterns are conflicting in parent and child with attention deficit hyperactivity disorder (ADH (; And there are few effective treatments for them. Therefore, this study aimed the effectiveness of child-based working memory educational program on the parent-child interaction of children with ADHD.
MethodThe research method was quasi-experimental, pre-test, post-test, follow-up with a control group. The statistical population included all children 7 to 10 years with ADHD who referred to the Asal counseling center in Tehran in the second half of 2022. Among them, thirty children with ADHD were selected based on inclusion criteria and by purposive sampling method and randomly were placement into two groups (15 people). Child-based working memory educational program was performed simultaneously for each child and mother in 12 sessions of 45 minutes, and the control group was on the waiting list. The research instrument included Parent-Child Relationship Survey (Fine et al., 1983). The data were analyzed using repeated measure of covariance analysis in SPSS23 software.
ResultsThe results showed that there was a significant difference between the parent-child interaction in experimental and control groups; And child-based working memory educational program increased the parent-child interaction (F= 4.40, P<0.05) and the components of hate/loss of mother's role (F= 9.61, P<0.05), and communication (F= 4.37, P<0.05) of children with ADHD, and the effect of this therapeutic intervention was stable in the follow-up phase (P<0.05).
ConclusionBased on the obtained results, the intervention program used emphasized on the decrease symptoms of the communication between parents and children, has improved the parent-child interaction of children with ADHD. Therefore, it can be of interest to clinical psychologists as one of the major axes of improving parent-child interaction.
Keywords: Child-Based Working Memory Training, Parent-Child Interaction, Attention Deficit- Hyperactivity Disorder -
هدفبه دلیل بومی نبودن منابع اصلی روان شناسی یکی از چالش های درمانگران ایرانی، نحوه ارائه مطالب و مداخلات روان شناختی به مراجعان است. طراحی و استفاده از استعاره های متناسب بافرهنگ و شرایط مراجع ایرانی به رفع این مسئله کمک می کند. این پژوهش با هدف طراحی و اعتبار یابی بسته روانی- آموزشی مبتنی بر استعاره برای تبیین و مفهوم سازی طرح واره های ناسازگار اولیه حوزه خودگردانی و عملکرد مختل انجام شده است.روشپژوهشگر بر اساس مبانی طرح واره درمانی و استعاره های مراجعان، برای هر طرح واره حوزه خودگردانی و عملکرد مختل 5 استعاره (درمجموع 20 استعاره) طراحی و تدوین کرد و برای اعتبار یابی در اختیار پنل متخصصان 13 نفری قرار داد تا علاوه بر روایی کیفی، روایی محتوایی به شیوه کمی نیز انجام شود. در اعتبار یابی کمی از دو ضریب نسبی روایی محتوا (CVR) و شاخص روایی محتوا (CVI) استفاده شد.یافته هانتایج تحلیل آماری نشان داد که از بین 20 استعاره، 17 استعاره مقدار ضریب نسبی روایی محتوا و شاخص روایی محتوایی بالاتر از اندازه موردنیاز)54/0≤ CVR) و 79/0≤ (CVI را به دست آورده و معتبر شناخته شدند.نتیجه گیریبا توجه به تاثیرات و کاربردهای استعاره در فرایند آموزش و روان درمانی و بر اساس نتایج اعتبار یابی استعاره های طراحی شده، می توان از این بسته روانی- آموزشی، در آموزش و جلسات طرح واره درمانی استفاده کرد.کلید واژگان: استعاره, طرح واره وابستگی, بی کفایتی, طرح واره آسیب پذیری در برابر صدمه یا بیماری, طرح واره گرفتار, خود تحول نیافته, طرح واره شکستAimDue to the non-indigenous origins of psychological sources, Iranian psychotherapists face challenges in presenting psychological interventions and material to patients. Designing and utilizing metaphors that are culturally appropriate for Iranian clients can help address this issue. This research aims to design and evaluate a metaphor-based psychoeducational package to explain and conceptualize early maladaptive schemas in the autonomy and performance domains.MethodDrawing on schema therapy and client metaphors, the researcher designed and prepared five metaphors for each schema in the autonomy and performance domains, totaling 20 metaphors. These metaphors were presented to an expert panel of 13 members to test their qualitative and quantitative content validity. Content Validity Ratio (CVR) and Content Validity Index (CVI) were used for quantitative validation.ResultsThe statistical analysis indicated that 17 out of the 20 metaphors had CVR and CVI values higher than the required threshold, thus proving valid.ConclusionsGiven the benefits and applications of metaphors in education and psychotherapy, and based on the validation of the designed metaphors, this psychoeducational package can be effectively employed in educational and schema therapy sessions.Keywords: Metaphor, Dependence, Incompetence, Vulnerability To Harm Or Illness, Enmeshment, Undeveloped Self, Failure
-
زمینه و هدف
رفتارهای پرخطر از جمله عوامل تهدیدکننده سلامت نوجوانان هستند که اثرات قابل توجهی بر نوجوانان و جامعه دارند. هدف این پژوهش تعیین نقش واسطه ای برآورد هزینه-فایده، جهت گیری آینده در رابطه بین هیجان خواهی و توانایی های شناختی با رفتارهای پرخطر در بین نوجوانان شیراز می باشد.
روش و مواداین مطالعه همبستگی و از نوع مدلسازی معادلات ساختاری با مشارکت 500 نوجوان پسر شهر شیراز با نمونه گیری در دسترس درسال 1402 انجام شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه های توانایی های شناختی، جهت گیری آینده، محاسبه گری، رفتار پرخطر و فرم کوتاه مقیاس هیجان خواهی گردآوری شد و با استفاده از روش مدلسازی معادلات ساختاری و به وسیله نرم افزارهای آماری SPSS-26 و AMOS-26 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هابا افزایش هیجان خواهی رفتارهای پرخطر افزایش یافت (12/0 r=). ولی با افزایش توانمندی های شناختی (412/0-r=)، جهت گیری آینده (26/0-r=) و برآورد هزینه فایده (20/0-r=)، رفتارهای پرخطر کاهش یافت. توانمندی های شناختی اثر مستقیم، منفی و معناداری بر رفتارهای پرخطر دارد (501/0-=β، 001/0>P)، در حالی که اثر مستقیم مثبت و معناداری بر برآورد هزینه-فایده (260/0=β، 001/0>P) و جهت گیری آینده (683/0-=β، 001/0>P) دارد. در مقابل، هیجان خواهی اثر مستقیم، مثبت و معناداری بر رفتارهای پرخطر (131/0=β، 001/0>P) و برآورد هزینه-فایده دارد (397/0=β، 001/0>P)، در حالی که اثر مستقیم منفی و معناداری بر جهت گیری آینده دارد (084/0-=β، 023/0=P). همچنین، برآورد هزینه فایده (169/0-=β، 001/0>P) و جهت گیری آینده (139/0-=β، 024/0=P) بر رفتارهای پرخطر اثر مستقیم منفی و معناداری دارد.
نتیجه گیریمطالعه نشان داد با افزایش هیجان خواهی رفتارهای پرخطر افزایش یافت. ولی با افزایش توانمندی های شناختی، جهت گیری آینده و برآورد هزینه فایده، رفتارهای پرخطر کاهش یافت. هیجان خواهی و توانمندی های شناختی از طریق برآورد هزینه و فایده و جهت گیری آینده دارای اثر غیرمستقیم منفی بر رفتارهای پرخطر هستند. بنابراین، دو متغیر برآورد هزینه و فایده و جهت گیری آینده در رابطه هیجان خواهی و توانمندی های شناختی با رفتار پرخطر دارای نقش واسطه ای هستند.
کلید واژگان: رفتار پرخطر, هیجان خواهی, جهت گیری آینده, توانمندی های شناختی, برآورد هزینه فایدهBackground and ObjectiveRisky behaviors are among the factors that threaten the health of adolescents, which have significant effects on adolescents and society. The aim of this research is to determine the mediating role of cost-benefit estimation, future orientation in the relationship between sensation seeking and cognitive abilities with high-risk behaviors among adolescents in Shiraz.
Materials and MethodsThis correlational and structural equation modeling study was conducted with the participation of 500 male adolescent in Shiraz city with available sampling in 2023. The data were collected using questionnaires of cognitive abilities, future orientation, calculation, risky behavior and the short form of sensation seeking scale. Data were analyzed using the structural equation modeling method and SPSS Statistics for Windows, version 26.0 (SPSS Inc., Chicago, Ill., USA) and AMOS-26 statistical software.
ResultsWith the increase in sensation seeking, risky behaviors increased (r=0.12). But with the increase of cognitive capabilities (r=-0.41), future orientation (r=-0.26) and cost-benefit estimation (r=-0.20), behaviors Risky decreased. Cognitive abilities have a direct, negative and significant effect on high-risk behaviors
(β=-0.501, P<0.001), while a positive and significant direct effect on cost-benefit estimation (β=0.260, P<0.001) and future orientation (β=-0.683, P<0.001). On the other hand, sensation seeking has a direct, positive and significant effect on risky behaviors (β=0.131, P<0.001) and cost-benefit estimation (β=0.397, P<0.001), while which has a significant and negative direct effect on future orientation (β=-0.084, P=0.023). Also, cost-benefit estimation (β=-0.169, P<0.001) and future orientation (β=-0.139, P=0.024) have a negative and significant direct effect on high-risk behaviors.ConclusionThe study showed that rising risky behaviors increased with the increase in sensation seeking. But with the increase of cognitive capabilities, future orientation and cost-benefit estimation, risky behaviors decreased. Sensationalism and cognitive abilities have a negative indirect effect on high-risk behaviors through cost-benefit estimation and future orientation. Therefore, the two variables of cost and benefit estimation and future orientation have a mediating role in the relationship between sensation seeking and cognitive abilities with risky behavior.
Keywords: Risky Behavior, Sensation Seeking, Future Orientation, Cognitive Abilities, Cost-Benefit Estimation -
مقدمه
الگوهای تعاملی والدین و کودک با اختلال نقص توجه- بیش فعالی متعارض است؛ و آموزش درمان های اثربخش کمتر به چشم می خورد. بنابراین، این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی مداخله کودک محور بر اساس درمان فراتشخیصی یکپارچه بر تعامل والدین کودک مبتلا به اختلال نقص توجه- بیش فعالی انجام گرفت.
روش کارروش مطالعه، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی کودکان 7 تا 10 سال دارای اختلال نقص توجه- بیش فعالی مراجعه کننده به مرکز مشاوره عسل شهر تهران در سال 1401 بود. از بین آنها تعداد 30 کودک مبتلا به اختلال نقص توجه- بیش فعالی بر اساس ملاک های ورود و به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه (15 نفری) درمان فراتشخیصی و گروه کنترل گمارده شدند. مداخله کودک محور بر اساس درمان فراتشخیصی یکپارچه برای هر کودک و مادر در 12 جلسه 45 دقیقه ای اجرا شد و گروه کنترل در فهرست انتظار قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه بررسی رابطه والد- فرزند (فاین، مورلند و اسچووبل، 1983) بود. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS23 تحلیل شدند.
یافته ها:
نتایج نشان داد بین گروه آزمایش و گروه کنترل تفاوت معنی دار وجود داشت؛ و مداخله درمان فراتشخیصی یکپارچه باعث افزایش تعامل والدین کودکان با اختلال نقص توجه- بیش فعالی شده و تاثیر این مداخله درمانی در مرحله پیگیری نیز پایدار بوده است (05/0P<).
نتیجه گیریبر اساس نتایج پژوهش حاضر، مداخله درمان فراتشخیصی یکپارچه می تواند برای بهبود تعامل والدین کودکان با اختلال نقص توجه- بیش فعالی کارآمد باشد؛ و توصیه می گردد که درمانگران و مشاوران در راستای بهبود تعامل والدین این کودکان از این درمان در کنار سایر مداخلات درمانی استفاده کنند.
کلید واژگان: درمان فراتشخیصی یکپارچه, تعامل والدین, اختلال نقص توجه- بیش فعالیIntroductionInteraction patterns are conflicting in parent and child with attention deficit hyperactivity disorder; And there are few effective treatments for them. Therefore, this study aimed the effectiveness of child-centered intervention based on unified transdiagnostic therapy on the interaction of parents of children with attention deficit- hyperactivity disorder.
MethodsThe research method was semi-experimental to pretest- posttest- followup with a control group. The statistical population included all children 7 to 10 years with attention deficit- hyperactivity disorder who referred to the Asal counseling center in Tehran in 2022. Among them, 30 children were selected based on inclusion criteria and by purposive sampling method and randomly were placed into two groups (15 people) of unified transdiagnostic therapy and control. Child-centered intervention based on unified transdiagnostic therapy was performed for each child in 12 sessions of 45 minutes, and the control group was on the waiting list. The research instrument included Parent-Child Relationship Survey (Fine‚ Moreland & Schwebel, 1983). The data were analyzed using repeated measure of covariance analysis in SPSS23 software.
ResultsThe results showed that there was a significant difference between the experimental group and control group; And child-centered intervention based on unified transdiagnostic therapy increased the interaction of parents of children with attention deficit- hyperactivity disorder, and the effect of these therapeutic intervention was stable in the followup phase (P<0.05).
ConclusionsBased on the results of the present study, child-centered intervention based on unified transdiagnostic therapy can be effective in improving the interaction of parents of children with attention deficit- hyperactivity disorder; And it is suggested that therapists and counselors use this treatment in order to improve the interaction of parents of these children along with other therapeutic interventions.
Keywords: Unified Transdiagnostic Therapy, Interaction of Parents, Attention Deficit- Hyperactivity Disorder -
Research has consistently highlighted the association between alexithymia and various challenges in personal and marital life. Consequently, the primary objective of this study was to predict marital conflicts with Alexithymia as the predictor, while considering the mediating role of emotion regulation. This study adopted a descriptive correlational design, employing structural equation modeling to examine the relationships between the variables. The study's statistical population encompassed all couples seeking assistance at counseling centers in Shiraz during the winter of 2021, particularly those grappling with marital conflict issues. The sample size consisted of 394 individuals, selected through cluster random sampling. Data collection involved the utilization of several questionnaires, including the Sanai Marital Conflict Questionnaire, the Toronto Alexithymia Questionnaire and Garnefski Cognitive Emotion Regulation Questionnaire. The results of this investigation demonstrated that the proposed model exhibited a favorable fit with the data, as indicated by various fit indices. Furthermore, both direct and indirect coefficients between alexithymia and marital conflicts were deemed statistically significant (p < 0.05). In essence, this implies that alexithymia can contribute to the escalation of marital conflicts, and emotion regulation plays a mediating role in this relationship. Overall, the findings of this study have valuable implications for family counselors and psychologists, offering insights into the development of effective interventions aimed at mitigating marital conflicts among couples.
Keywords: Marital conflicts, alexithymia, emotion regulation, conflicted couples -
مقدمهنشانگان ضربه عشق میتواند با پریشانی و عوارض منفی متعددی همراه باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطهای تنظیم رفتاری هیجان در رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه و نشانگان ضربه عشق انجام شد.روشمطالعه حاضر، توصیفی-همبستگی و از نوع مدلسازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل دانشجویان دختر و پسر دانشگاه های شهر شیراز در سال 1399 بود که با روش نمونه گیری در دسترس تعداد 341 نفر برای شرکت در این مطالعه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه تنظیم رفتاری هیجان، پرسشنامه نشانگان ضربه عشق و پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه بود. برای تحلیل داده ها از روش های ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر با بهرهگیری از نرم افزار ایموس استفاده شد.یافته هانتایج پژوهش نشان داد که ضریب همبستگی بین طرحواره های ناسازگار اولیه و تنظیم هیجان سازگارانه و تنظیم هیجان ناسازگارانه با نشانگان ضربه عشق در سطح 01/0 معنادار بود. همچنین تنظیم رفتاری هیجان در رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه و نشانگان ضربه عشق دارای نقش میانجی بود (05/0 >P).نتیجه گیریبر این اساس متخصصان حوزه سلامت میتوانند به استناد یافته های این مطالعه، به طراحی مداخلات لازم به منظور اصلاح طرحواره های ناسازگار اولیه و راهبردهای تنظیم هیجان در افراد با نشانگان ضربه عشق بپردازند و بدین طریق آنها را در غلبه بر آسیبهای روانی احتمالی یاری برسانند.کلید واژگان: طرحواره های ناسازگار اولیه, تنظیم هیجان, ضربه عشقIntroductionLove trauma syndrome can be associated with many anxieties and negative side effects. The aim of this study was to investigate the mediating role of emotion behavioral regulation in relation to early maladaptive schemas and love trauma syndrome.MethodsThe present study was descriptive-correlational and structural equation modeling. The statistical population of the present study included male and female students of Shiraz universities in 1399. By available sampling method, 341 people were selected to participate in this study. Data collection tools included emotion behavioral regulation questionnaire, love trauma syndrome questionnaire and early maladaptive schemas questionnaire. Pearson correlation coefficient and path analysis using AMOS software were used to analyze the data.ResultsThe results showed that the correlation coefficient between early maladaptive schemas and adaptive emotion regulation and maladaptive emotion regulation with love trauma syndrome was significant at the level of 0.01. Behavioral regulation of emotion also had a mediating role in the relationship between early maladaptive schemas and love trauma syndrome (P <0.05).ConclusionBased on the findings of this study, health professionals can design the necessary interventions to correct the initial maladaptive schemas and emotion regulation strategies in people with love trauma syndrome and thus overcome them with possible psychological damage.Keywords: early maladaptive schemas, emotion regulation, love trauma
-
مقدمه
استعاره قابلیت انتقال و مفهوم سازی مطالب پیچیده و با حجم زیاد را در قالب یک جمله یا متن کوتاه دارد و این دلیلی برای استفاده از آن در علوم مختلف است. فواید استفاده از استعاره در آموزش و روان درمانی نیز اثبات شده است. استعاره باعث کاهش مقاومت مراجع، ساده سازی و قابل درک کردن مفاهیم انتزاعی، بهبود ارتباط درمانگر و مراجع و ماندگاری مطالب در ذهن مراجع می شود.
هدفاین پژوهش باهدف طراحی و اعتبار یابی بسته روانی- آموزشی مبتنی بر استعاره برای تبیین و مفهوم سازی طرح واره های ناسازگار اولیه حوزه طرد و بریدگی انجام شده است.
روشپژوهشگر بر اساس مبانی طرح واره درمانی و استعاره های مراجعان، برای هر طرح واره حوزه طرد و بریدگی 5 استعاره (درمجموع 25 استعاره) طراحی و تدوین کرد و برای روایابی در اختیار پنل متخصصان 13 نفری قرار داد تا علاوه بر روایی کیفی، روایی محتوایی به شیوه کمی نیز انجام شود. در روایابی کمی از دو ضریب نسبی روایی محتوا (CVR) و شاخص روایی محتوا (CVI) استفاده شد.
یافته هانتایج تحلیل آماری نشان داد که از بین 25 استعاره، 23 استعاره مقدار ضریب نسبی روایی محتوا و شاخص روایی محتوایی بالاتر از اندازه موردنیاز)54/0≤ (CVRو)79/0≤ (CVIرا به دست آورده و معتبر شناخته شدند. مقدار ضریب نسبی روایی محتوا برای کل بسته آموزشی 84/0 و شاخص روایی محتوا 95/0 محاسبه شد.
نتیجه گیریبا توجه به فواید و کاربردهای استعاره در فرایند آموزش و روان درمانی و بر اساس نتایج روایابی استعاره های طراحی شده، می تواناز این بسته روانی- آموزشی، در آموزش و جلسات طرح واره درمانی استفاده کرد.
کلید واژگان: استعاره, طرح واره ناسازگار اولیه, طرحواره حوزه طرد و بریدگیIntroductionMetaphors possess the potential to convey and conceptualize complex and voluminous material in a short sentence or passage. Hence, its wide use in different sciences. Evidence confirms the benefits of using metaphors in education and psychotherapy. Metaphors help wear down client resistance, simplify abstract concepts and make them accessible, improve the therapist-client relationship, and boost client learning.
AimsThis research aims to design and evaluate the metaphor-based psychological-educational package to explain and conceptualize early maladaptive schemas of disconnection and rejection domain.
MethodBy drawing upon the schema therapy and client metaphors, the researcher designed and prepared five metaphors (25 metaphors in total) for each schema of rejection and disconnection domain and presented it to the expert panel of 13 to test its qualitative and quantitative content validity. Content Validity Ratio (CVR) and Content Validity Index (CVI) were used in quantitative validation.
ResultsResults of the statistical analysis suggest that out of 25 metaphors, 23 showed CVR and CVI higher than the required number and proved valid. The Content Validity Ratio for the entire educational package was calculated as 0.84 and the content validity index as 0.95.
ConclusionsGiven the benefits and applications of metaphors in education and psychotherapy and based on the validation of designed metaphors, this psychological-educational package can be employed in education and schema therapy sessions.
Keywords: metaphor, early maladaptive Schema, Disconnection, Rejection domain -
زمینه و هدف
به دلیل بومی نبودن منابع اصلی روانشناسی یکی از چالشهای درمانگران ایرانی، نحوه ارایه مطالب و مداخلات روانشناختی به مراجعان است. طراحی و استفاده از استعارههای متناسب بافرهنگ و شرایط مراجع ایرانی به رفع این مسیله کمک میکند. این پژوهش با هدف طراحی و اعتبار یابی بسته روانی- آموزشی مبتنی بر استعاره برای تبیین و مفهومسازی طرحوارههای ناسازگار اولیه حوزه گوشبهزنگی بیشازحد و بازداری انجامشد.
روش و مواداین پژوهش به صورت مطالعه کیفی و از نوع تحلیل محتوا با مشارکت 45 مراجعه کننده به دفتر فعالیت پژوهشگر در سال 1400 و 60 مشارکتکننده شبکههای اجتماعی در مقطع زمانی یکروزه انجام شد. روش نمونهگیری به صورت نمونه در دسترس بود. بر اساس مبانی طرحواره درمانی و بررسی کیفی استعارههای مراجعان و مشارکتکنندگان که محتوا و مضمونی طرحوارهای داشت، برای هر طرحواره حوزه گوشبهزنگی بیشازحد و بازداری پنج استعاره (درمجموع 20 استعاره) طراحی و تدوین شد و برای اعتباریابی در اختیار پنل متخصصان 13 نفری قرار داده شد تا علاوه بر روایی کیفی، روایی محتوایی به شیوه کمی نیز انجام شود. در اعتباریابی کمی از دو ضریب نسبی روایی محتوا و شاخص روایی محتوا استفاده شد.
یافته هااز بین 20 استعاره طرحواره حوزه گوشبهزنگی بیشازحد و بازداری، 18 استعاره مقدار ضریب نسبی روایی محتوا و شاخص روایی محتوایی بالاتر از اندازه موردنیاز)54/0≤ CVR و 79/0≤ (CVI را به دست آورده و معتبر شناخته شد. برای کل بسته آموزشی مقدار ضریب نسبی روایی محتوا 88/0 و شاخص روایی محتوا 93/0 محاسبه شد.
نتیجهگیری:
مطالعه نشان داد بسته روانی- آموزشی مبتنی بر استعاره طراحیشده برای تبیین و مفهومسازی طرحوارههای حوزه گوشبهزنگی بیشازحد و بازداری معتبر است.
کلید واژگان: استعاره, طرح واره بدبینی, منفی گرایی, طرح واره بازداری هیجانی, طرح واره معیارهای سختگیران, عیب جویی افراطی, طرح واره تنبیهBackground and ObjectiveDue to the fact that the main sources of psychology are not indigenous, one of the challenges of therapists in Iran is how to present psychological materials and interventions to clients. Designing and using metaphors appropriate to the culture and conditions of Iranian authorities helps to solve this problem. This research was carried out with the aim of designing and validating a psycho-educational package based on metaphor to explain and conceptualize the initial maladaptive schemas in the field of hyperactivity and inhibition.
Materials and MethodsThis research was conducted as a qualitative and content analysis type study with the participation of 45 people who referred to office in 2021 and 60 participants of social networks in one day. The sampling method was available as a model. Based on the principles of schema therapy and the qualitative review of the metaphors of clients and participants, which had a schema content and theme, five metaphors (20 metaphors in total) were designed and compiled for each schema in the field of excessive listening and inhibition, and were provided to a panel of 13 experts for validation. In addition to qualitative validity, content validity can also be done quantitatively. In quantitative validation, two relative coefficients of content validity ratio and content validity index were used.
ResultsAmong the 20 schema metaphors in the domain of vigilance and inhibition, 18 metaphors obtained the value of relative coefficientof content validity and index of content validity higher than the required size (CVR ≤ 0.54 and CVI ≤ 0.79) and were recognized as valid. For the entire training package, the value of the relative content validity coefficient was 0.88 and the content validity index was 0.93.
ConclusionThe study showed that the metaphor-based psycho-educational package designed to explain and conceptualize schemas in the field of vigilance and inhibition is valid.
Keywords: Metaphor, Negativity, Pessimism Schema, EmotionalInhibition Schema, Unrelenting Standards, Hyper-Criticalness Schema, Punitiveness Schema -
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 115 (مهر 1401)، صص 1427 -1442زمینه
نقش والدین در بهبود کیفیت زندگی کودکان کم توان ذهنی کاملا روشن است. مطالعات نشان می دهد ارتقای سطح مهارت های زندگی مادران می تواند به بهزیستی و کیفیت زندگی این کودکان و والدین آن ها منجر شود. بنابراین انجام پژوهش های کنترل شده در این حوزه ضروری و دارای اولویت است.
هدفپژوهش حاضر با هدف شناسایی اثربخشی آموزش مهارت های زندگی مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهزیستی روانشناختی و نگرش والدین کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر انجام شد.
روشطرح پژوهش حاضر شبه آزمایشی و از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش والدین کودکان کم توان ذهنی بودند که در سال 1400-99 در شیراز مشغول به آموزش بودند. نمونه پژوهش 30 نفر والدین دارای فرزند کم توان ذهنی بودند که به صورت در دسترس انتخاب شدند و سپس به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) قرار گرفتند. داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه بهزیستی روانشناختی و پرسشنامه نگرش والدین گردآوری شد. داده های پژوهش با استفاده از تحلیل کواریانس چند متغیری و تک متغیری و نرم افزار SPSS-22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هانتایج پژوهش نشان داد که آموزش مهارت های زندگی مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهبود تسط خود، پذیرش خود و داشتن هدف اثر معناداری داشته است. همچنین نتایج نشان داد که آموزش مهارت های زندگی مبتنی بر ذهن آگاهی بر ابعاد پذیرش محبت، ناامیدی و حمایت افراطی نگرش والدین کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر تاثیر معناداری داشته است.
نتیجه گیری:
با توجه به اثربخشی آموزش مهارت های زندگی مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهزیستی روانشناختی و نگرش والدین کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر در پژوهش حاضر، توجه بیشتر به آن در حوزه پژوهش و آموزش به خانواده های دارای کودکان کم توان ذهنی کاربردی به نظر می رسد.
کلید واژگان: مهارت های زندگی, ذهن آگاهی, بهزیستی روانشناختی, نگرش والدین, کودکان کم توان ذهنیBackgroundThe role of parents in improving the quality of life of intellectually disabled children is clear completely. Studies show that promoting the life skills of mothers can lead to the well-being and quality of life of these children and their parents. Therefore, conducting controlled research in this field is necessary and has priority.
AimsThe present study aimed to investigate the effectiveness of mindfulness-based life skill training on psychological wellbeing and attitudes among parents of mild mentally retarded children.
MethodsThe research design was experimental with a pretest-post-test and control group. The statistical population of the study was the parents of mentally retarded children who were studying in Shiraz during the 1400-99 academic year and were matched based on age and level of education. The sample consisted of 30 parents with mentally retarded children who were selected by convenience sampling and randomly assigned into experimental (n = 15) and control (n = 15) groups. Also, the intervention was performed in eight sessions of 120 minutes (one session per week). Research data were collected using a psychological wellbeing and parental attitudes questionnaires and analyzed using multivariate and univariate analysis of covariance and SPSS-22.
ResultsThe results showed that mindfulness-based life skills training had a significant effect on improving self-control, self-acceptance and having a goal. The results also showed that mindfulness-based life skills training had a significant effect on the dimensions of acceptance of love, despair and extreme support of parents of children with mild intellectual disabilities.
ConclusionConsidering the efficacy of mindfulness-based life skill training on parents’ attitudes and psychological wellbeing, it seems necessary to pay more attention to this factor in the research and education of families who have children with intellectual disabilities.
Keywords: Life Skills, Mindfulness, Parents' attitude, Psychological Wellbeing, Intellectual Disability -
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی تعارضات زناشویی بر اساس نگرش های ناکارآمد با نقش واسطه ای تنظیم هیجان، انجام شد. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود که در آن رابطه متغیرها با استفاده از الگوی معادلات ساختاری مورد بررسی قرار گرفت. جامعه ی آماری پژوهش شامل تمامی زوجین مراجعه کننده (با مشکلات تعارضات زناشویی) به مراکز مشاوره شهر شیراز در زمستان 2020 بود. شرکت کنندگان 394 نفر بودند که به روش تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. از مدل سازی معادلات ساختاری برای بررسی فرضیه ها استفاده شد. برای گردآوری داده ها، از پرسشنامه تعارض زناشویی ثنایی و براتی، پرسشنامه نگرش های ناکارآمد ابراهیمی و غفور موسوی و پرسشنامه تنظیم هیجان گارنفسکی و همکاران استفاده شد. منتایج نشان داد مولفه های نگرش های ناکارآمد (به جز بعد آسیب پذیری-ارزشیابی عملکرد) رابطه مثبت و معنی داری با مولفه های تعارضات زناشویی داشتند . راهبردهای مثبت تنظیم شناختی هیجان، رابطه منفی و معنی داری با مولفه های تعارضات زناشویی داشت در حالی که راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان با مولفه های تعارضات زناشویی، رابطه مثبت و معنی داری داشت. نتایج نشان داد مدل آزمون شده از شاخص های برازش مطلوبی سود می برد. همچنین، نگرش های ناکارآمد با واسطه گری تنظیم هیجان، تعارضات زناشویی را پیش بینی می کند. به طور کلی یافته های پژوهش حاضر از نقش عوامل شناختی در تعارضات زناشویی زوجین با نقش میانجی تنظیم هیجانی حمایت می کند.
کلید واژگان: تعارضات زناشویی, نگرش های ناکارآمد, تنظیم هیجان, خانوادهThe aim of this study was to predict marital conflicts based on dysfunctional attitudes with a mediating role of emotion regulation. This was a descriptive correlational study in which the relationship between variables was examined using a structural equation model. The statistical population of the study included all couples (with marital conflict problems) who referred to counseling centers in Shiraz in the winter of 2020. The participants were 394 who were selected by cluster random sampling. Structural equation modeling was used to test the hypotheses. For data collection, Sanai and Barati Marital Conflict Questionnaire, Ebrahimi and Ghafoor Mousavi Dysfunctional Attitudes Questionnaire and Garnefski Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (CERQ) were used. The results exhibited that the components of dysfunctional attitudes (except for the vulnerability-performance evaluation) had a positive and significant relationship with the components of marital conflict. Positive cognitive emotion regulation strategies had a negative and significant relationship with the components of marital conflict, while negative cognitive emotion regulation strategies had a positive and significant relationship with the components of marital conflict. The results indicated that the tested model benefits from favorable fit indices. Also, dysfunctional attitudes mediated by emotion regulation, predicted the marital conflicts. In general, the findings of the present study support the role of cognitive factors in marital conflicts of couples with the mediating role of emotional regulation.
Keywords: Marital conflicts, Dysfunctional attitudes, Emotion regulation -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و چهارم شماره 6 (پیاپی 180، بهمن و اسفند 1400)، صص 4381 -4394مقدمهاختلال طیف اوتیسم، مهارت های ارتباطی و پاسخ مناسب فرد به محیط بیرون را تحت تاثیر قرار می دهد. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی روش آیدنتی پلی بر بهبود توجه مشترک در کودکان اتیسم انجام شد.روش کارپژوهش از نوع پژوهش های مورد منفرد با طرح A-B و پیگیری بود. جامعه آماری این تحقیق کودکان دارای اختلال طیف اوتیسم مرکز توانبخشی شهر تهران بود. از آن جا که پژوهش، به دنبال موارد خاص و یا غیرمعمول بود، از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد. بر این اساس 3 کودک که به تشخیص روانپزشک اطفال و روان شناس کودک، علائم و نشانه های اختلال اوتیسم را داشتند، به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش آزمون تشخیص اوتیسم گیلیام (2006) و پروتکل آیدنتی پلی براساس رویکرد فیلیپس و بیوان (2007) بود. در پژوهش حاضر برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های تحلیل نمودار، شاخص تغییر پایا، معناداری بالینی، درصد بهبودی شاخص های POD، PND و محاسبه محفظه ثبات روند و میانه استفاده شد.نتایجنتایج حاصل از تحقیق نشان داد که روش آیدنتی پلی بر بهبود توجه مشترک در کودکان اتیسم اثربخش بود. نتایج نشان داد که آیدنتی پلی به طور قابل توجهی موجب بهبود توجه مشترک کودکان دارای اختلال طیف اوتیسم می شود.نتیجه گیریبا توجه به اثربخشی روش ایدنتی پلی بر کودکان اتیسم پیشنهاد می شود از این روش به عنوان روی-آوردی جدید و مکمل در حوزه آموزش و توان بخشی کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم در کنار سایر درمان-های اصلی استفاده شود.کلید واژگان: اتیسم, آیدنتی پلی, توجه مشترکAutism spectrum disorder affects a person's communication skills and response to the external environment. The aim of this study was to evaluate the effectiveness of IDP's method on improving joint attention in children with autism. The research was a single case study with A-B design and follow-up. The statistical population of this study was children with autism spectrum disorder in Tehran Rehabilitation Center. Since the present study was looking for specific or unusual cases, purposive sampling method was used. Based on this, 3 children who, according to the pediatric psychiatrist and child psychologist, had signs and symptoms of autism, were selected as the study sample. The data collection tools in this study were Gilliam (2006) Autism Diagnosis Test and Identiplay Protocol based on the approach of Phillips and Biwan (2007). In the present study, for data analysis, chart analysis methods, stable change index, clinical significance, percentage improvement of POD, PND indices and calculation of trend and intermediate stability chamber were used. The results of the study showed that the Identiplay method was effective in improving joint attention in children with autism. The results showed that Identiplay significantly improved the joint attention of children with autism spectrum disorder. Thus, it is suggested that this method be used as a new and complementary approach in the field of education and rehabilitation of children with autism spectrum disorder along with other major therapies.Keywords: Autism, Identity, Joint Attention
-
زمینه و هدف
امروزه اهمیت کیفیت زندگی در کودکان کم توان ذهنی مورد توجه روزافزون قرار گرفته است. با توجه به نقش والدین در بهبود کیفیت زندگی کودکان کمتوان ذهنی، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مهارتهای زندگی مبتنی بر ذهنآگاهی بر رابطه والد فرزندی والدین کودکان کمتوان ذهنی آموزشپذیر انجام شد.
روش و موادروش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش والدین کودکان کمتوان ذهنی بودند که در سال تحصیلی 1400-1399 در شیراز مشغول به تحصیل بودند و بر مبنای سن و سطح تحصیلات همتا شدند. نمونه پژوهش 30 نفر از والدین دارای فرزند کمتوان ذهنی بودند که به صورت در دسترس انتخاب شدند و بهشکل تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه، هر گروه 15 نفر قرار گرفتند. آموزش به صورت حضوری به مدت هشت جلسه دوساعته، در هر هفته یک جلسه و با رعایت پروتکلهای بهداشتی برگزار شد. داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه رابطه والد فرزند گردآوری شد و با استفاده از تحلیل کواریانس چند متغیری و تک متغیری و با استفاده از نرم افزارSPSS-22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هامیانگین (انحراف معیار) حل تعارض گروه آزمایش از (1/6) 6/47 در پیشآزمون به (2/8) 9/51 در پس آزمون افزایش یافت (001/0=P). همچنین میانگین (انحراف معیار) پذیرش فرزند گروه آزمایش از (5/4) 9/36 در پیشآزمون به (9/5) 41 در پس آزمون افزایش یافت (001/0=P). در گروه گواه نمرات پذیرش فرزند و حل تعارض در پیش آزمون و پس آزمون تفاوتی نداشت. همچنین نتایج تحلیل کوریانس تک متغیری نشان داد که بین ابعاد رابطه والد و فرزند دو گروه گواه و آزمایش در مرحله پسآزمون تفاوت معناداری وجود دارد (001/0>P).
نتیجه گیریمطالعه نشان داد آموزش مهارتهای زندگی مبتنی بر ذهنآگاهی، موجب افزایش پذیرش فرزند و حل تعارض در والدین کودکان کمتوان ذهنی آموزشپذیر شد. لذا استفاده از این مداخله در حوزه برای خانواده های دارای کودکان کمتوان ذهنی سودمند به نظر می رسد.
کلید واژگان: مهارت های زندگی, ذهن آگاهی, رابطه والد فرزندی, کم توان ذهنیBackground and ObjectiveThe importance of quality of life in children with intellectual disabilities (ID) is receiving increasing attention nowadays. Considering the role of parents in improving the quality of life of children with mental disabilities, the present study was conducted to determine the effectiveness of mindfulness-based life skills training on the parent-child relationship among parents with ID children.
Materials and MethodsThe research design was experimental with a pretest, post-test and control group. The statistical population of the study was the parents with ID children who were training in schools in Shiraz in 2021. The parents were matched based on age and level of their literacy. The sample size is 30 parents who were selected by convenience sampling and randomly assigned into experimental (n = 15) and control (n = 15) groups. The intervention was performed in 8 sessions of 120 minutes (one session per week) for experimental group. Data were collected using a child-parent relationship questionnaire and analyzed using multivariate and univariate analysis of covariance and SPSS Statistics for Windows, version 22.0 (SPSS Inc., Chicago, Ill., USA).
ResultsThe mean (SD) of conflict resolution in the pre-test was 47.66 (6.11) which increased to 51.86 (8.18) in the post-test the experimental group. Also, the mean (SD) of the child acceptance in the pre-test was 36.93(4.47), which increased to 41.00 (5.85) in the post-test (P=0.001). In the control group, the mean (SD) of conflict resolution and child acceptance in pre-test and post-test were not different. The univariate correlation analysis showed that there is a significant difference between the dimensions of the parent-child relationship between the control and experimental groups in the post-test (p <0.001).
ConclusionThe study showed that mindfulness-based life skills' training is effective on conflict resolution and child acceptance in their parents of children with intellectual disabilities. Therefore, the use of this intervention in the field seems to be beneficial for families with children with ID.
Keywords: Life Skills, Mindfulness, Parent-Child Relationship, Intellectual Disability -
زمینه و هدف
خودکارآمدی پرهیز از سوءمصرف مواد از عوامل مهم در زمینه ترک اعتیاد و عدم بازگشت آن است. پژوهش حاضر با هدف پیشبینی خودکارآمدی پرهیز از سوءمصرف مواد در افراد معتاد تحت درمان با متادون بر اساس سرمایههای روانشناختی، اختلال خواب و راهبردهای مقابلهای انجام شد.
روش و مواداین مطالعه به صورت همبستگی انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه معتادانی بود که در سال 1398 در مراکز ترک اعتیاد شهر شیراز تحت درمان با متادون قرار گرفتند. نمونه مورد مطالعه 175 نفر از معتادان بود که با روش نمونهگیری در دسترس جهت انجام پژوهش گزینش شدند. ابزار اندازه گیری پژوهش شامل پرسشنامههای سرمایه روانشناختی Luthans، سنجش میزان خودکارآمدی پرهیز از مواد، کیفیت خواب Pittsburgh و فرم کوتاه سیاهه مقابله با شرایط استرس آور بود. برای آزمون فرضیههای پژوهش، از نرم افزار SPSS-21 و ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شد.
یافته هاافزایش مولفههای سرمایههای روانشناختی شامل امیدواری با میانگین (انحراف معیار) (8/4) 5/21، خوش بینی با (5/5) 5/32 و انعطافپذیری با (5/8) 5/45 با افزایش خودکارآمدی پرهیز از سوءمصرف مواد با (9/7) 7/46 همراه بود (01/0P<). افزایش اختلال خواب با میانگین (انحراف معیار) (8/6) 6/32 با کاهش خودکارآمدی پرهیز از سوءمصرف مواد همراهی داشت (001/0>P). با افزایش نمره راهبرد مسالهمدار با میانگین (7/8) 4/43 و با کاهش راهبردهای هیجانمدار با (5/6) 5/31 و اجتنابی با میانگین (6/8) 7/45 نیز خودکارآمدی پرهیز از سوءمصرف مواد افزایش یافت (01/0<p).
نتیجه گیریمطالعه نشان داد که خودکارآمدی پرهیز از سوءمصرف مواد با افزایش سرمایههای روانشناختی و راهبرد مساله مدار، افزایش و با بیشتر شدن اختلال خواب و راهبردهای هیجان مدار و اجتنابی کاهش یافت.
کلید واژگان: خودکارآمدی پرهیز از سوءمصرف مواد, سرمایه روانشناختی, اختلال خواب, راهبردهای مقابلهBackground and ObjectiveDrug avoidance self-efficacy is an essential factor in substance abuse treatment and relapse prevention. The aim of this study was to predict the self-efficacy of drug avoidance among people with addiction undergoing treatment with methadone based on psychological capital, sleep disorders, and coping strategies.
Materials and MethodsThe research method was among the correlation schemes. The statistical population of the study included all people with addiction who were being treated with methadone in addiction treatment centers of Shiraz in 2019. As many as 175 addicts were selected by the available sampling method for the study. The research measuring instruments included the Luthans Psychological Capital Questionnaire, the Questionnaire on Automated Material Avoidance, the Pittsburgh Sleep Quality Questionnaire, and the Short Form of Stressful List. Data analysis was performed using SPSS software at both descriptive and inferential levels, and Pearson correlation coefficient and multiple regression analysis tests were used to test the research hypotheses.
ResultsThe components of psychological capital, the component of hope, optimism, and the component of flexibility could positively and significantly predict the self-efficacy of substance abuse (P<0.01). In addition, sleep disturbances could negatively and significantly predict the self-efficacy of substance abuse (P<0.001). Concerning coping strategies, the problem-oriented strategy could predict the self-efficacy of substance abuse prevention positively and significantly. However, emotion-oriented strategy and avoidance strategy negatively and significantly could predict drug self-efficacy prediction (P<0.01).
ConclusionPsychological capital and problem-focused strategy were positively, and sleep disorder, emotional and avoidant strategy were negatively associated with the score of abstinence self-efficacy.
Keywords: Coping guides, Psychological capital, Self-efficacy, Sleep disorders, Substance abuse -
مقدمه
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی رفتارهای پرخطر بر اساس بدنظمی هیجانی، تمایزیافتگی و ابراز وجود در نوجوانان دختر انجام شد.
روشطرح پژوهش حاضر همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر 16 تا 18 ساله شهر شیراز در سال تحصیلی 1398-1399 بود که از بین آن ها، 320 نفر با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه رفتارهای پرخطر زاده محمدی و همکاران (1390)، مقیاس اولیه دشواری در تنظیم هیجان (گرتز و رومر، 2004)، پرسشنامه خود متمایزسازی (دریک و مورداک، 2015) و پرسشنامه ابراز وجود (گمبریل و ریچی، 1975) گردآوری شده است. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون و به کمک نرم افزار SPSS نسخه 23 انجام شد.
یافته هاضریب همبستگی چندگانه، برابر با 52/0=MR بود (01/0P<) و 1/27% از واریانس مربوط به گرایش به رفتارهای پرخطر به وسیله متغیرهای مذکور تبیین شد. بر اساس نتایج این پژوهش، از بین متغیرهای پیش بین، ابراز وجود (36/0-=β، 01/0>P) و تمایزیافتگی (23/0-= β و 05/0P<) رفتارهای پرخطر را پیش بینی و در مجموع 1/27% از واریانس آن را تبیین می کنند.
نتیجه گیرییافته های پژوهش حاضر ضرورت توجه به ابراز وجود و تمایزیافتگی را به عنوان عوامل تاثیرگذار در رفتارهای پرخطر خاطرنشان می سازد.
کلید واژگان: رفتار پرخطر, بدنظمی هیجانی, تمایزیافتگی, ابراز وجودIntroductionThis study aimed to predict high-risk behaviors based on emotional disorder, self-differentiation, and self-Assertiveness in female adolescents.
MethodThe design of the present study was correlational. The statistical population of the study included all female adolescents aged 16 to 18 years in Shiraz. Among these adolescents, 320 people were selected as a sample using multistage sampling. Research data were collected using High- Risk Behavior Questionnaire (Zadehmohammadi et al, 2011), the initial scale of difficulty in emotion regulation (Gratz and Roemer, 2004), the self-differentiation questionnaire (Drake & Murdock, 2015), and the Self-Assertiveness questionnaire (Gambrill & Richey, 2015). Data were analyzed by correlation, regression analysis using SPSS-23.
ResultsMultiple correlation coefficient was 0.52 (p<.01) and 27.1% of high-risk behaviors variance was explained by the study variables. Also, among the predictors, the two variables of assertiveness (β =-0.36, P<0.004) and self-differentiation (β=-0.23, P<0.05), predict high-risk behaviors The two variables of assertiveness, self-differentiation, predict high-risk behaviors and explain a total of 27.1% of its variance.
DiscussionAccording to the results, it is suggested to include these factors in prevention programs aimed at reducing high-risk behaviors.
Keywords: high-risk behaviors, Emotional Dysfunction, Self-Differentiation, Self- Assertiveness -
این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی نقاشی درمانی، گل درمانی و روش تلفیقی بر تنظیم هیجان کودکان با اختلال کم توجهی- بیش فعالی انجام گرفت. روش تحقیق در این پژوهش آزمایشی از نوع تک آزمودنی با طرح ABA بود. جامعه آماری شامل تمامی کودکان 8 تا 11 سال بود که در سال تحصیلی 1400- 1399 در مراکز ویژه بیش فعالی شهر تهران حضور داشتند، تعداد این کودکان 14 نفر بود. از بین آنها تعداد 6 کودک دارای اختلال کم توجهی- بیش فعالی (سه پسر و سه دختر) بر اساس ملاک های ورود و خروج و به شیوه نمونه گیری هدفمند گزینش شده و به صورت تصادفی در سه گروه 2 نفری قرار داده شدند. مداخلات نقاشی درمانی، گل درمانی و روش تلفیقی برای هر کودک طبق برنامه بازی درمانی کودک محور با رویکرد لندرث و براتون (2006)، به صورت 2 جلسه (یک ساعته) در هفته و به مدت 2 ماه طی 8 هفته (16 جلسه) اجرا گردید. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه تنظیم هیجان (ERQ) و سیاهه تنظیم هیجان (ERC) بود. تحلیل دیداری داده ها در دو سطح درون موقعیتی و بین موقعیتی بر اساس سه شاخص سطح یا طراز، روند و تغییرپذیری انجام گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که مداخلات نقاشی درمانی، گل درمانی و روش تلفیقی بر تنظیم هیجان کودکان با اختلال کم توجهی- بیش فعالی تاثیر معناداری داشته و تاثیر این برنامه در مرحله پیگیری نیز پایدار بوده است. با توجه به یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که مداخلات درمانی (نقاشی درمانی، گل درمانی و روش تلفیقی) قادر است سبب افزایش تنظیم هیجان کودکان با اختلال کم توجهی- بیش فعالی شود. بنابراین، این مداخلات را می توان به عنوان درمان های مفید و کاربردی برای این کودکان درنظر گرفت.کلید واژگان: تنظیم هیجان, خانواده محور- کودک محور, روش تلفیقی, گل درمانی, نقاشی درمانیThe purpose of this study was the effectiveness of the painting therapy, clay therapy and combined methods on emotion regulation for children with Attention Deficit/ Hyperactivity Disorder (ADHD). Research method in this study was single-subject of AB experimental designs. The study population consisted of all children aged 8 to 11 years that attended special centers centers hyperactivity in Tehran in the academic year 2020-2021, from whom 14 children were selected. From among them, 6 children with ADHD (three boys and three girls) were selected based on entry and exit criteria by purposive sampling and randomly assigned to three groups of two. Interventions included the painting therapy, clay therapy and combined methods for each child, according to the child-centered play therapy program with Landers and Bratton Approach (2006) were conducted in 2 sessions (one hour) per week and for 2 months during 8 weeks (16 sessions). The research instrument was a Emotion Regulation Questionnaire (ERQ) and Emotion Regulation Checklist (ERC). Data visual analysis were performed at both within subject and intersubject levels based on three indicators of level, trend and variability. The results showed that the painting therapy, clay therapy and combined method interventions were effective on emotion regulation for children with attention deficit/ hyperactivity disorder and the effect of this program in the follow-up phase has been Stable. Based on the findings, it can be concluded that interventions (painting therapy, clay therapy and combined methods) can increase the emotion regulation of children with ADHD. Therefore, these interventions can be considered as the useful and applicational treatments for these children.Keywords: emotion regulation, family centered-child centered, combined method, clay therapy, painting therapy
-
زمینه و هدف
عدم بازداری رفتاری در کودکان با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی نحوه پاسخ دهی آنان را با مشکل مواجه می کند. این کودکان توانایی منتظر ماندن را ندارند، بدین سبب تاب آوری در آنان از اهمیت زیادی برخوردار است. این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی نقاشی درمانی، گل بازی و روش تلفیقی (روش تلفیق هر دو روش نقاشی درمانی و گل بازی با هم) بر تاب آوری کودکان نارسایی توجه/ فزون کنشی انجام شد.
روشروش پژوهش حاضر آزمایشی از نوع تک آزمودنی با طرحABA بود. جامعه آماری شامل تمامی کودکان 8 تا 11 سال با اختلال نارسایی توجه - فزون کنشی بود که در سال تحصیلی 1400- 1399 در مراکز درمانی شهر تهران خدمات دریافت می کردند. از بین آنها تعداد 6 کودک (سه پسر و سه دختر) بر اساس ملاک های ورود و خروج و به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به صورت تصادفی در سه گروه 2 نفری جای دهی شدند. مداخلات نقاشی درمانی، گل بازی، و روش تلفیقی (تلفیق دو روش نقاشی درمانی و گل بازی) برای هر کودک و مادر طبق برنامه بازی درمانی کودک محور با روی آورد لندرث و براتون (2006)، به صورت 2 جلسه (یک ساعته) در هفته و به مدت 2 ماه طی 8 هفته (16 جلسه) اجرا شد. ابزار پژوهش شامل مقیاس توانمندی های اجتماعی- هیجانی و تاب آوری (مرل، 2008) بود. تحلیل دیداری داده ها در دو سطح درون موقعیتی و بین موقعیتی بر اساس سه شاخص سطح یا طراز، روند و تغییرپذیری انجام شد.
یافته هایافته های پژوهش نشان داد که مداخلات درمانی در دو گروه نقاشی درمانی و روش تلفیقی (روش تلفیق هر دو روش نقاشی درمانی و گل بازی با هم) اثربخش بوده است. کارآمدترین روش در ارتقاء تاب آوری، روش تلفیقی (روش تلفیق هر دو روش نقاشی درمانی و گل بازی با هم) بود (0/05<p). درصد بهبودی کلی گل بازی کمتر از مداخلات درمانی دیگر بوده و اثربخشی معناداری بر تاب آوری کودکان با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی نداشت (0/05>p).
نتیجه گیریبا توجه به یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که مداخلات نقاشی درمانی و روش تلفیقی (روش تلفیق هر دو روش نقاشی درمانی و گل بازی با هم) می تواند سبب افزایش تاب آوری کودکان با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی شود. تبیین های لازم برای نتایج به دست آمده در مقاله مورد بحث قرار گرفته است.
کلید واژگان: نقاشی درمانی, گل بازی, روش تلفیقی (روش تلفیق هر دو روش نقاشی درمانی و گل بازی با هم), تاب آوری, اختلال نارسایی توجه, فزون کنشیBackground and PurposeThe lack of behavioral inhibition in children with attention deficit/ hyperactivity ADHD disorder disrupts the way they respond. These children are not able to wait; Because of this, resiliency in them is of importance. The purpose of this study was to compare the effectiveness of the painting therapy, clay therapy and combined method (The combination of painting therapy and clay therapy) on resiliency in children with attention deficit/ hyperactivity disorder.
MethodsThis study used a single-subject ABA design. The statistical population consisted of all 8 - 11 year old children with ADHD reffered to medical centers of Tehran in the academic year 2020-2021. Among them, 6 children (three boys and three girls) were selected based on inclusion and exclusion criteria and by purposive sampling and were randomly placed in 3 two - person groups. Interventions of the painting therapy, clay therapy and combined methods for each child, according to the child-centered play therapy program with Landerth and Bratton Approach (2006) were conducted in 2 one – hour – weekly sessions which lasted for 8 weeks (16 sessions). The research instrument included Social-Emotional Assets and Resilience Scale (SEARS; Merrell, 2008). Data were analysed at both within-condition and between-condition levels based on three indicators of level, trend and stability.
ResultsThe results showed that interventions were effective in two groups of painting therapy and combined method (The combination of painting therapy and clay therapy). The most effective method in improving resiliency was the combined method (The combination of painting therapy and clay therapy) (P< 0.05). The recovery percentage of clay therapy was lower than other interventions and had no significant effect on the resiliency in children with ADHD (P> 0.05).
ConclusionBased on the findings, it can be concluded that the painting therapy and combined method (The combination of painting therapy and clay therapy) can increase the resiliency of children with ADHD. Necessary explanations for the results are discussed in the article.
Keywords: Painting therapy, clay therapy, combined method, resiliency, attention deficit, hyperactivity disorder -
مقدمه
تلاش در راستای دست یابی به خودی یکپارچه امری ضروری و چالش انگیز است. هدف از این پژوهش پیش بینی خودشناسی انسجامی بر اساس خودشفقت ورزی، خودیابی و ذهن آگاهی با نقش واسطه ای خودتنظیمی شناختی هیجانی در دانشجویان بود.
روشروش پژوهش همبستگی و به طور خاص از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان دانشگاه آزاد واحد شیراز در سال تحصیلی 1400-1399 بود. نمونه آماری 250 نفر از این افراد بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و به پرسشنامه های خودشناسی انسجامی، خودشفقت ورزی، خودیابی، ذهن آگاهی و خودتنظیمی شناختی هیجانی پاسخ دادند.
یافته هانتایج بیانگر برازش مطلوب مدل پیشنهادی بود. به گونه ای که که اثر غیر مستقیم خودشفقت ورزی، خودیابی، ذهن آگاهی از راه خودتنظیمی شناختی هیجانی بر خودشناسی انسجامی معنی دار بود.
نتیجه گیریبر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گیری کرد که خودتنظیمی شناختی هیجانی در ارتباط بین خودشفقت ورزی، خودیابی، ذهن آگاهی با خودشناسی انسجامی نقش واسطه ای ایفا می کند.
کلید واژگان: خودشناسی انسجامی, خودشفقت ورزی, خودیابی و ذهن آگاهی, خودتنظیمیIntroductionThe aim of this study was to predict integrative self- knowledge based on self-compassion, self-discovery and mindfulness with the mediating role of emotional cognitive self-regulation in the university students.
Materials and MethodsThe research method was correlational and specifically path analysis. The statistical population included all students of Shiraz Branch of Azad University in the academic year 2020-2021. The statistical sample consisted of 250 people who were selected by multi-stage cluster sampling and answered the questionnaires of self- knowledge, self-compassion, self-discovery, mindfulness, emotional cognitive self-regulation.
FindingsThe results showed a good fit of the proposed model. The indirect effect of self-compassion, self-discovery, and mindfulness through emotional cognitive self-regulation of integrative self- knowledge was significant. Based on the research findings, it can be concluded that emotional cognitive self-regulation plays a mediating role in the relationship between self-compassion, self-discovery, mindfulness and integrative self- knowledge.
ConclusionAccording to the results, it seems necessary to consider emotional cognitive self-regulation as the influential factor promoting integrative self- knowledge.
Keywords: Integrative Self- Knowledge, self-compassion, Self-discovery, Mindfulness, Self-regulation -
مقدمه
ختلالات شخصیتی دسته ای از اختلالات روانی است که با الگوهای ناسازگار رفتاری ، شناختی و تجربه درونی پایدار شناخته می شود. پژوهش حاضر به منظور بررسی نقش واسطهای تحمل پریشانی و تنظیم شناختی هیجان در ارتباط با آسیبهای دوران کودکی و بروز نشانه های اختلال های شخصیت وابسته در پرستاران شاغل در بیمارستان های شهرستان شیراز در سال 1399 طراحی شده است.
روش هادر این پژوهش مقطعی از نوع توصیفی- همبستگی، 291 نفر از پرستاران دانشگاه علوم پزشکی شیراز در سال 1398 که به روش خوشه ای ساده انتخاب شده بودند، شرکت کردند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش حاضر شامل پرسشنامه آسیبهای دوران کودکی، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (CERQ) و پرسشنامه چند محوری بالینیMillon و پرسشنامه تحمل پریشانی DTS بودند. به منظور تحلیل دادههای آماری از نرمافزار SPSS نسخه 16و نرمافزار AMOS-22 برای تحلیل مسیر متغیرهای مشاهده پذیر بهرهگیری به عمل آمد.
یافته هایافته ها نشان داد که آسیبهای عمومی، سوءاستفاده های جسمی و سوءاستفادههای جنسی دوران کودکی می توانند اختلال شخصیت وسواسی- جبری را به صورت غیرمستقیم (05/0>p) و متغیر سوءاستفاده های عاطفی دوران کودکی بر اختلال شخصیت وسواسی-جبری به صورت غیرمستقیم مثبت (05/0>p) تبیین کنند.
نتیجه گیرینتایج پژوهش حاضر نشان داد که پرستارانی که در دوران کودکی آزار دیده و مورد سوءاستفاده قرار گرفتهاند، در بزرگسالی با احتمال بیشتری نشانه های اختلالات شخصیت وسواسی-جبری را در رفتار خود بروز میدهند.
کلید واژگان: کودک آزاری, تحمل پریشانی, تنظیم هیجان, اختلال شخصیتIntroductionPersonality disorders are a group of mental disorders characterized by maladaptive patterns of behavior, cognition, and stable internal experience. The present study aimed to investigate the mediating role of anxiety tolerance and cognitive emotion regulation concerning childhood injuries and dependent personality disorders symptoms in nurses working in hospitals in Shiraz in 1399.
MethodsIn this descriptive-correlational cross-sectional study, 291 nurses selected by simple cluster sampling at Shiraz University of Medical Sciences participated in the survey in 1398. The instruments used in the present study included the Childhood Injury Questionnaire, the Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (CERQ), the Millon-3 Clinical Multi-Axis Questionnaire (MCMI-III), and the DTS Distress Tolerance Questionnaire. To analyze the statistical data, the authors used the Pearson Product Moment correlation coefficient by SPSS software version 16. They also used the structural equation model in AMOS-22 software to determine the fit of the studied model to analyze the path of observable variables.
ResultsThe results showed that general injuries and childhood physical and sexual abuse could indirectly affect obsessive-compulsive personality disorder (p <0.05) and emotional abuse during childhood.
ConclusionThe present study results showed that abused nurses during childhood are more likely to show obsessive-compulsive personality disorder symptoms in adulthood.
Keywords: Child abuse, Distress Tolerance, Emotional regulation, Personality disorders -
با توجه به روند رو به رشد جمعیت سالمندان در ایران، پرداختن به مسایل مربوط به این بخش از جامعه دارای اهمیت بالایی است. در همین راستا، پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی نظم بخشی هیجانی در رابطه بین طرحواره های هیجانی و ادراک درد در سالمندان انجام شد. طرح پژوهش حاضر همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی سالمندان عضو در مراکز سالمندی شهر شیراز بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، تعداد 251 (104 مرد، 147 زن) نفر از آنها که حداقل در یک ناحیه از بدن خود درد داشتند به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مقیاس طرحواره های هیجانی لی هی، مقیاس مشکلات در نظم بخشی هیجانی گراتز و رویمر و پرسش نامه درد مک گیل گردآوری شد. داده ها با روش مدلسازی معادلات ساختاری با بکارگیری نرم افزارهای آماری SPSS-24 و لیزرل 20/10 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج رگرسیون نشان داد که طرحواره های هیجانی و مشکلات در نظم بخشی هیجانی قادر به پیش بینی ادراک درد در سالمندان هستند. نتایج مدلسازی معادلات ساختاری نیز نشان داد مدل استخراج شده با داده های تجربی برازش مطلوبی دارد. نتایج بررسی میانجی گری نشان داد که مولفه استفاده از راهبردهای محدود نظم بخشی هیجانی قادر به میانجی گری ارتباط طرحواره های هیجانی توافق، نشخوار ذهنی، ابراز احساسات و بی حسی هیجانی با ادراک درد در سالمندان است. با توجه به نقش طرحواره های هیجانی و دشواری در نظم بخشی هیجانی در ادراک درد سالمندان، توجه به این عوامل در حوزه مداخلات آموزشی و درمانی ضروری به نظر می رسد.
کلید واژگان: طرحواره های هیجانی, نظم بخشی هیجانی, ادراک درد, سالمندانAccording to the ever-increasing trend of the elderly population in Iran, addressing issues related to this group of the society appears to be of great importance. In this regard, the purpose of the present study was to consider the mediating role of emotional regulation in the relationship between emotional schema and pain perception in the elderly. The statistical population of the current study included all the elderly members of the centers for aging in Shiraz, Iran, among whom 251 (104 male, 147 female) who suffer from pain at least in one area of their body, were selected using convenience sampling. Data were gathered using Leahy’s Emotional Schema Scale (LESS), Gratz and Roemer’s Difficulties in Emotional Regulation Scale (DERS) as well as the McGill’s Pain Questionnaire (MPQ), and were analyzed by Structural Equations Modeling in SPSS-24 and LISREL- 10.20 software. The results of Structural Equations Modeling indicated that the extracted model has a good fit with the empirical data. Moreover, results revealed that using limited emotional regulation strategies is able to mediating the relationship between emotional schemas of consensus, rumination, expression and numbness with pain perception in the elderly. Therefore, according to the role that emotional schemas and difficulties in emotional regulation can paly in predicting the pain perception in elderly, paying attention to these factors in preparing education and therapeutic intervention seems crucial.
Keywords: Emotional schema, emotional regulation, pain perception, elderly -
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش توانمندی های روانشناسی مثبت بر امید به زندگی دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهرستان نجف آباد بود. طرح پژوهش حاضر، پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. پس از ارزیابی نمرات، 40 نفر از افرادی که در امید به زندگی نمرات پایینی داشتند، به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار داده شدند. گروه آزمایش به مدت 8 هفته (جلسه) و در هر هفته به مدت 2 ساعت جلسات آموزشی توانمندی های روانشناسی مثبت به صورت گروهی، برگزار گردید. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد آموزش توانمندی های روانشناسی مثبت باعث افزایش معنادار امید به زندگی در دانش آموزان می شود. همچنین آموزش توانمندی های روانشناسی مثبت توانست سبب افزایش نمرات در بعد تفکر راهبردی در نوجونان دختر شود. با توجه به اثربخشی آموزش توانمندی های روانشناسی مثبت بر افزایش امید به زندگی پیشنهاد می شود این مفاهیم در حوزه پژوهش و طراحی برنامه های آموزشی بیشتر مورد توجه قرار گیرد.
کلید واژگان: توانمندی های روانشناسی مثبت, امید به زندگی, دانش آموزThe purpose of this study was to investigate the effectiveness of teaching Capabilities in positive psychology on life expectancy among daughter Secondary school students in Najafabad city. Design of present study was pre-test, post-test with control group. After of assessing the scores, 40 people with down scores life expectancy were randomly assigned to both experimental and control groups. For examinations Group for 8 weeks (session) and per week for 2 hours, the Capabilities in positive psychology were held in a group. After completing the training sessions, both groups responded to the questionnaires and the findings were analyzed using SPSS software. The results showed that effective of teaching Capabilities in positive psychology on the significant increase of life expectancy at secondary school students. The results showed that of teaching capabilities in positive psychology increased in the level of strategic thinking of the dimensions of life expectancy. According to impact of positive psychology traning on increasing life expectancy, it is suggested that these concepts be further considered in the research and desine of educational programs.
Keywords: Capabilities in positive psychology, life expectancy, Students -
مقدمه
نشانگان ضربه عشق می تواند با پریشانی و عوارض منفی متعددی همراه باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای تنظیم رفتاری هیجان در رابطه سبکهای دلبستگی و نشانگان ضربه عشق انجام شد.
روش کارمطالعه حاضر، توصیفی-همبستگی و از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل دانشجویان دختر و پسر دانشگاه های شهر شیراز در سال 1399 بود که با روش نمونه گیری در دسترس تعداد 341 نفر برای شرکت در این مطالعه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه تنظیم رفتاری هیجان، پرسشنامه نشانگان ضربه عشق و پرسشنامه دلبستگی بزرگسالان بود. برای تحلیل داده ها از روش های ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر با بهره گیری از نرم افزار ایموس استفاده شد.
یافته هانتایج پژوهش نشان داد که ضریب همبستگی بین دلبستگی دوسوگرا (**28/0) و تنظیم هیجان سازگارانه (**23/0) و تنظیم هیجان ناسازگارانه (**12/0) با ضربه عشق در سطح 01/0 معنادار بود. همچنین تنظیم رفتاری هیجان در رابطه بین سبکهای دلبستگی و نشانگان ضربه عشق دارای نقش میانجی بود (05/0 >P).
نتیجه گیریبر این اساس متخصصان حوزه سلامت می توانند به استناد یافته های این مطالعه، به طراحی مداخلات لازم به منظور اصلاح سبکهای دلبستگی و راهبردهای تنظیم هیجان در افراد با نشانگان ضربه عشق بپردازند و بدین طریق آنها را در غلبه بر آسیب های روانی احتمالی یاری برسانند.
کلید واژگان: سبکهای دلبستگی, تنظیم هیجان, ضربه عشقIntroductionLove trauma syndrome can be associated with many anxieties and negative side effects. The aim of this study was to investigate the mediating role of emotion regulation in the relationship between attachment styles and love trauma syndrome.
MethodsThe present study was descriptive-correlational and structural equation modeling. The statistical population of the present study included male and female students of Shiraz universities in 1399. By available sampling method, 341 people were selected to participate in this study. Data collection tools included Behavioral Emotion Regulation Questionnaire, Love trauma syndrome, and Adult Attachment Questionnaire.
ResultsThe results showed that there is a correlation coefficient between ambivalent attachment (0.28**) and adaptive emotion regulation (0.23**) and maladaptive emotion regulation (0.12**) with Love trauma syndrome at the level of 0.01. Also, emotion regulation had a mediating role in the relationship between attachment styles and love trauma syndrome (P<0.05).
ConclusionBased on the findings of this study, health professionals can design the necessary interventions to correct attachment styles and regulate emotion in people with trauma syndrome and thus help them overcome possible psychological trauma. Bring them.
Keywords: Attachment Styles, Emotion Regulation, Love Trauma -
هدف
پژوهش حاضر با هدف اثربخشی روش آیدنتیپلی بر بهبود مهارتهای تقلیدی در کودکان اتیسم انجام شد.
مواد و روش هاپژوهش از نوع پژوهشهای مورد منفرد با طرح A-B و پیگیری بود. جامعه آماری این تحقیق کودکان دارای اختلال طیف اوتیسم مرکز توانبخشی شهر تهران بود. از آن جا که پژوهش، به دنبال موارد خاص و یا غیرمعمول بود، از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد. بر این اساس 3 کودک که به تشخیص روانپزشک اطفال و روانشناس کودک، علایم و نشانه های اختلال اوتیسم را داشتند، به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش آزمون تشخیص اوتیسم گیلیام (2006) و پروتکل آیدنتی پلی براساس رویکرد فیلیپس و بیوان (2007) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های تحلیل نمودار، شاخص تغییر پایا، معناداری بالینی، درصد بهبودی شاخصهای POD، PND و محاسبه محفظه ثبات روند و میانه استفاده شد.
یافته هانتایج حاصل از تحقیق نشان داد که روش آیدنتیپلی بر بهبود مهارتهای تقلیدی در کودکان اتیسم اثربخش بود.
نتیجه گیرینتایج نشان داد که آیدنتی پلی به طور قابل توجهی موجب افزایش مهارتهای تقلیدی کودکان دارای اختلال طیف اوتیسم میشود. بدینترتیب پیشنهاد میشود که از این روش به عنوان رویآوردی جدید و مکمل در حوزه آموزش و توانبخشی کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم در کنار سایر درمانهای اصلی استفاده شود.
کلید واژگان: اتیسم, آیدنتیپلی, مهارتهای تقلیدیPurposeThe aim of this study was to evaluate the effectiveness of Aiden-Poly method on improving imitation skills in children with autism.
Materials and MethodsThe research was a single case study with A-B design and follow-up. The statistical population of this study was children with autism spectrum disorder in Tehran Rehabilitation Center. Since the research was looking for specific or unusual cases, purposive sampling method was used. Based on this, 3 children who, according to the pediatric psychiatrist and child psychologist, had signs and symptoms of autism, were selected as the study sample. The data collection tools in this study were Gilliam (2006) Autism Diagnosis Test and Identiplay Protocol based on the approach of Phillips and Biwan (2007). To analyze the data, the methods of graph analysis, stable change index, clinical significance and percentage improvement of POD, PND and trend and middle stability compartment were used.
FindingsThe results showed that the ID-Poly method was effective in improving mimicry skills in children with autism.
ConclusionThe results showed that Identiplay significantly increased the imitation skills of children with autism spectrum disorder. Thus, it is suggested that this method be used as a new and complementary approach in the field of education and rehabilitation of children with autism spectrum disorder along with other major therapies.
Keywords: Autism, Identity, Imitation Skills
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.