علی محمد موذنی
-
زمینه و هدف
ادبیات تطبیقی به عنوان یک شاخه مجزا و مستقل در مطالعات ادبی، در قرن نوزدهم ظهور کرد. با توجه به همزبانی و همجواری دو ملت ایران و افغانستان، طبیعی است که شباهتها و تفاوتهایی در ادبیات معاصر این دو مشاهده شود.
ایران و افغانستان، افزون بر یکسانی زبان، در حیطه فرهنگ و ادبیات نیز همانندیهای بسیاری دارند و تاریخ تحولات اجتماعی و ادبی این دو کشور در جاهایی با هم مشابه و قابل مقایسه است. پردازش مضامین شعر، میتواند ما را با برخی زوایای شخصیت شاعر، آشنا کند. این تجلی، به مرزهای سیاسی و جغرافیایی محدود نیست، از این رو در حوزه ادبیات تطبیقی میتوان به مقایسه مضامین شاعران پرداخت تا همسانیها و ناهمسانیهای شخصیت آنان را تا اندازه ای درک نمود. باوجود مضامین یکسان در شعر برخی ازشاعران، گاه دو شاعر از دو سرزمین را از یک محیط میپنداریم. در این مقاله، کوشیده ایم به مقایسه اشعار دو شاعر نامدار و همعصر افغانستانی و ایرانی یعنی ملک الشعراعبدالحق بیتاب و ملک الشعرای بهار ازجهت درونمایهای اجتماعی بپردازیم.روش هااین پژوهش، با روش تحلیلی توصیفی و با تکیه بر رویکردی تطبیقی و با توجه به اجتماعیات، مطالعه اشعار بیتاب و بهار پرداخته و تشابهات موجود در شعر آنان را جست وجو کرده است. در این بررسی، بر موضوعات اجتماعی اشعار این دو شاعر تاکید شده است.
یافتهها: طبق یافتها آنچه شاعر یا نویسنده در آثار خود میآورد، مستقیم یا غیرمستقیم بازتابی از اوضاع و احوال جامعه ای است که در آن زندگی میکند. دوران معاصر ایران و افغانستان، به علت حوادث پرفراز و نشیب و دگرگونیهای که برخاسته از ورود مدرنیته به خاورمیانه بود، تاثیری بس شگرفتر و عمیقتر از دوره های دیگر بر شاعران و ادیبان گذاشت. دوره مشروطه نقطه عطفی در تاریخ ملت ایران است. ادبیات نیز در این دوره همقدم با مشروطهطلبان حرکت نموده و به یاری آنها شتافته است؛ از این رو مطالعه اجتماعیات در ادبیات معاصر، یا بررسی ادبیات معاصر با رویکردی جامعه شناسانه، به فهم و درک اوضاع آن دوران کمک میکند.نتیجهبر این اساس مشخص شد مفاهیمی از قبیل وطن دوستی، وحدت مسلمانان، عدالت، آزادی، مفهوم پیشرفت و ترقی در شعر هر دو شاعر به اشکال گوناگون بازنمایی شده است. با توجه به اینکه بیتاب، در مقایسه با بهار، کمتر سیاسی بوده است، مفاهیم سیاسی در شعر او کمتر نمود یافته است.
کلید واژگان: ادبیات تطبیقی, ملک الشعرای بهار, ملک الشعراعبدالحق بیتاب, شعر معاصر افغانستان, شعر دوران مشروطهJournal of the stylistic of Persian poem and prose (Bahar Adab), Volume:17 Issue: 103, 2024, PP 337 -356BACKGROUND AND OBJECTIVESComparative literature emerged as a separate and independent branch in literary studies in the 19th century. Considering the common language and proximity of the two nations of Iran and Afghanistan, it is natural to see similarities and differences in the contemporary literature of the two nations.
Iran and Afghanistan, in addition to the same language, also have many similarities in the field of culture and literature, and the history of social and literary developments of these two countries are similar and comparable in places. Processing the themes of the poem can introduce us to some aspects of the poet"s personality. This manifestation is not limited to political and geographical borders; therefore, in the field of comparative literature, it is possible to compare the concerns of poets to understand the similarities and differences of their personalities. Despite the same subjects in the poems of some poets, sometimes we think of two poets from two countries coming out of the same environment. In this article, we have tried to compare the poems of two famous and contemporary Afghan and Iranian poets, Malik Al-Shaara Abd al-Haq Bitab and Malik Al-Shaarai Bahar, in terms of social themes.METHODOLOGYThis research has studied the poems of Bitab and Bahar with a descriptive analytical method, relying on a comparative approach and with regard to societies, and has searched for similarities in their poems. In this review, the social issues of the poems of these two poets are emphasized.
FINDINGSAccording to the findings, what the poet or writer brings in his works is a direct or indirect reflection of the conditions of the society in which he lives. The contemporary era of Iran and Afghanistan, due to the ups and downs and transformations that arose from the arrival of modernity in the Middle East, had a greater and deeper impact on poets and writers than other periods. The constitutional period is a turning point in the history of the Iranian nation. In this period, literature also moved in step with the constitutionalists and rushed to their aid. Therefore, studying societies in contemporary literature, or examining contemporary literature with a sociological approach, helps to understand the situation of that era.
CONCLUSIONBased on this, it was found that concepts such as patriotism, unity of Muslims, justice, freedom, the concept of progress and advancement are represented in the poetry of both poets in various forms. Due to the fact that Bitab has been less political compared to Bahar, political concepts have appeared less in his poetry.
Keywords: Comparative Literature, King Of Spring Poets, King Poet Abdul Haq Betab, Contemporary Poetry Afghanistan, The Poetry Of The Constitutional Period -
قالب منظوم در ادبیات فارسی از دیرباز ابزاری برای ترویج مفاهیم مذهبی و سیاسی در سطح عموم جامعه بوده است. یکی از مهم ترین مفاهیم ارائه شده در این قالب، «حقیقت محمدیه» یا انسان کامل است. این مفهوم به معنای تعین اول از ذات الهی و جامع صفات خداوند در شخص پیامبر اکرم (ص) است. در این میان، عبدالملک عصامی در فتوح السلاطین و نظامی گنجوی در خمسه، از این مفهوم برای بیان اهداف خویش بهره برده اند. عبدالملک عصامی هم زمان با تاسیس سلسله بهمنیان در دکن می زیست و نظامی گنجوی، شاعر دوران سلجوقیان متاخر است. زمینه تاریخی و نحوه زیست دو شاعر در چگونگی بیان مفهوم «حقیقت محمدیه» موثر بوده است. در این پژوهش، این سوال مطرح است که مفهوم «حقیقت محمدیه» در دو اثر خمسه نظامی و فتوح السلاطین عصامی چگونه انعکاس یافته است. با استفاده از روش توصیف و تحلیل تاریخی، می توان به این مدعا پرداخت که بازتاب مفهوم حقیقت محمدیه در دو اثر مذکور، برای تکمیل حلقه مشروعیت بخشی به ساختار سیاسی زمانه بوده است. دستیابی به این مطلب که عصامی در فتوح السلاطین برای مشروعیت بخشی به ملوک زمانه خویش (بهمنیان دکن) از روش انتقال خرقه از خلفای اربعه به سلطان زمان بهره برده است، ازجمله دستاورد این پژوهش به شمار می رود.
کلید واژگان: فتوح السلاطین, عبدالملک عصامی, خمسه, نظامی گنجوی, حقیقت محمدیهThe form of verse in Persian literature has long been a tool for promoting religious and political concepts in the general society. One of the most important concepts presented in this format is "the truth of Muhammadiyah" or the perfect human being. This concept means the first determination of the divine nature and comprehensive attributes of God in the person of the Holy Prophet (PBUH). The historical background and the way of life of the two poets were effective in expressing the concept of "the truth of Muhammadiyah". In this research, this question is raised, how is the concept of "the truth of Muhammadiyah" reflected in the two works of Khamsa Niẓāmī and Abd al-Malik Isami? Using the method of historical description and analysis, it can be argued that the reflection of the concept of the truth of Muhammadiyah in the two mentioned works was to complete the circle of legitimacy. Acquiring the fact that Isami used the method of transferring robes from the caliphs of Rashidun to the sultan of his time in order to legitimize the kings of his time (Bahmanians of Deccan) in Futuhus-Salatin. It is one of the achievements of this research.
Keywords: Futuhus-Salatin, Abd Al-Malik Isami, Khamsa, Niẓāmī Ganjavi, The Truth Of Muhammadiyah -
خیام، سنایی و حافظ، سه شاعر اندیشمند بزرگ با مشرب های فکری متفاوتند که گرچه در بستر فرهنگ ایرانی اسلامی بالیده اند، از فرهنگ ایران پیش از اسلام و آئین زرتشت نیز تاثیر پذیرفته اند . اثرپذیری شاعران از دو فرهنگ زرتشتی و اسلامی در بسیاری از موارد موجب شده است که واژگان یکسان، طی قرن ها، سایه روشن های معنایی پیدا کنند. یکی از واژگانی که دستخوش تغییر گردیده، واژه «دوش» است. «دوش» تا پیش از عصر خیام و سنایی، بیشتر به معنای «شب گذشته» و گاه مترادف با «سحر» بوده است. به «دوش» در معنای «شب» از دو منظر می توان نگریست. نخست، جایگاه ارزشمند «شب» از دیدگاه زرتشت و اسلام و دیگر، ارتباط «شب» یا «سحر» با اوقات می گساری و باده «صبوحی». «شب» و «سحر» چه پیش از عصر خیام و سنایی و چه پس از آن، پیوندی ناگسستنی با پیام های آسمانی و غیبی داشته اند . در اشعار فردوسی، منوچهری و ناصرخسرو به روشنی می توان به ارتباط این دو با الهامات شبانه پی برد. گاه این الهامات را پیام آوران غیبی مانند «سروش»، فرشته پیام آور آسمانی در آئین زرتشت، فرا می رسانده و گاه، «شب» به تنهایی، محمل رازها و اسرار بوده است. ارتباط «سروش» با «شب»، در اسلام نیز در قالب «وحی» و فرشتهه وحی، «جبرئیل»، بازتاب می یابد و مقدمات نگرش الهیاتی به «شب» و «دوش» و «حضور پیک غیبی» را در اشعار شاعران قرون بعد خصوصا حافظ فراهم می سازد. پیش از پیدایش این نگرش، «دوش» نخستین بار در رباعیات خیام تحول معنایی می یابد و از مفهوم الهیاتی در پیوند با «سروش» و باورهای زرتشتی، فاصله می گیرد. سپس با ظهور عرفان و شعر سنایی، بار دیگر رنگ الهیاتی خویش را بازمی یابد و در پرتو مفهوم «عشق»، معنایی تازه می پذیرد و درنهایت، در غزلیات حافظ، با به تکامل رسیدن و متعالی گشتن تمام مفاهیم پیشین و افزودن معنای «ازلی»، به محوری ترین اندیشه او بدل می شود.کلید واژگان: اسلام, دوش, زرتشت, سحر, سروش, شب, صبوحیKhayyam, Sanai, and Hafez are three great poets and thinkers with different philosophical orientations. Although all the three poets are deeply rooted in Iranian Islamic culture, they have also been influenced by the pre-Islamic Iranian culture and Zoroastrian tradition. The effect of both Zoroastrian and Islamic cultures has often led to penumbras of meaning of same words over the centuries. One of those words is the term “Dūsh”, which traditionally meant “last night” and occasionally synonymous with “dawn” until the time of Khayyam and Sanai. We can view “Dūsh” from two perspectives. Firstly, the well-regarded status of “night” from the perspectives of Zoroastrianism and Islam, and secondly, the connection between “night” or “dawn” with the time of drinking wine and the morning wine (“sabūhi”). Both before and after Khayyam and Sanai, “night” and “dawn” have had an inseparable link with celestial hidden messages. In the verses of Ferdowsi, Manuchehri, and Naser Khosrow, we can vividly observe the connection between "night"/"dawn" and nocturnal inspirations. Sometimes these inspirations are conveyed by hidden messengers such as "Sorūsh" – the celestial messenger angel in Zoroastrianism – and at other times, "night" alone serves as the carrier of secrets and mysteries. The connection of “Sorūsh” with “night” is also reflected in Islam through “revelation” and “Gabriel” which set the groundwork for the divine perspective on “night”, “last night” and the “presence of the hidden messenger” in the poetry of later centuries specially, in Hafez’ poems. Before the genesis of this perspective, “Dūsh” undergoes its first semantic transformation in Khayyam’s Rubayiat, distancing itself from the divine concept associated with “Sorūsh” and Zoroastrian beliefs. Later, with the appearance of mysticism and Sanai’s poetry, it once again rediscovers its divine essence. In the light of the concept of “love,” it obtains a new meaning. Finally, in The Ghazals of Hafez, in which all former concepts and ideas are evolved and reach their pinnacle, the concept “Dūsh” becomes the central theme of his thought, especially by the addition of the meaning of “eternal” to this concept.Keywords: Dawn, Dūsh, Islam, Night, Sabūhi, Sorūsh, Zoroastrian
-
ادبیات آینه تمام نمای تحولات اجتماعی و اقتصادی است. برحسب همین نگاه کلان، فرهنگ کار و زندگی و مشاغلی که مردم به نوعی با آن ها سروکار داشته اند، در شعر شاعران بازتاب یافته است. درحقیقت یکی از منابع مکتوبی که میتواند نمایانگر مشاغل سنتی و باورهای عامه در باب آن باشد، ادبیات است. چه بسا مشاغلی که در جامعه سنتی بسیار رایج بوده و امروزه با رشد جوامع و چیرگی صنعت یا در حال فراموشی هستند و کاربردی ندارند و یا جز در موزه ها نمی توان از آن ها نشانی یافت. در این مقاله به بررسی مشاغل عامه در اشعار یغمای جندقی می پردازیم. یغما از شاعرانی است که با توجه به تنوع منظومه ها و وجه محتوایی آثارش به فرهنگ عامه و مشاغل مردم کوچه و بازار توجه ویژه ای داشته و به میانجی یادکرد آن ها، معانی و مضامین بدیعی را پرورانده است. در اشعار او شغل های مختلفی چون آهنگری، باغبانی، بقالی، پاره دوزی، پرستاری و... انعکاس یافته است. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی صورت گرفته است. نتایج حاصل از بررسی مشاغل در اشعار یغما نمایانگر این امر است که شعر وی ضمن اینکه برخوردار از کاربرد ادبی زیباشناختی و معناآفرینی است، تصویری روشن از بنیان اقتصادی و معیشتی آن روزگار را هم نیز به دست می دهد که به نوبه خود می تواند باب بحث جدیدی را تحت عنوان فرهنگ کار در زیرمجموعه فرهنگ عامه بگشاید.
کلید واژگان: یغمای جندقی, فرهنگ عامه, مشاغل, فرهنگ کار, دوره قاجارLiterature has been a full-view mirror of social and economic developments. According to this macro perspective, the culture of work and life and the jobs that people have dealt with in some ways have been reflected in poetry. In fact, one of the written sources that can represent traditional occupations and popular beliefs about them is literature. These jobs were very common in traditional society but now are being forgotten due to the growth of societies and the dominance of industry, and they cannot be found except in museums. In this article, we will examine common occupations in the poems of Yaghma Jandaghi. Yaghma is one of the poets who, due to the diversity of his poems and the content of his works, has paid special attention to public culture and occupations of street and market people, and through their recollections, he has nurtured novel meanings and themes. Various occupations such as blacksmithing, gardening, grocery, sewing, nursing, etc. have been reflected in his poems. The current research was carried out using a descriptive-analytical method. The results of the examination of occupations in Yaghma's poems show that his poetry, while having literary, aesthetic and meaning-making uses, also gives a clear picture of the economic and livelihood foundation of that time. In turn, it can open a new chapter of discussion under the title of work culture in the subcategory of public culture.
Keywords: Yaghma Jandaghi, Popular Culture, Jobs, Work Culture, Qajar Period -
مثل ها عباراتی هستند که در گذشته به صورت شفاهی و سینه به سینه در بین مردم وجود داشته اند و بعدها نویسندگان، شاعران و بزرگان هر عصری آن ها را به صورت مکتوب در آورده اند. دلیل رایج بودن امثال ویژگی هایی همچون ایجاز، وزن و آهنگ مطلوب، ریشه های داستانی و تاریخی که براساس تجربیات و... است،. هدف از انجام پژوهش حاضر شرح و توضیح مثل ها در دیوان اشعار قائم مقام فراهانی، معرفی و شناساندن این شخصیت ادبی، سیاسی و اجتماعی و شناخت بیشتر شعر و اندیشه او بوده است. او از مثل-های فارسی در حکم اسلحه ای در کارزا سیاست استفاده می کند. وی برخلاف معاصران خود که هیچ گونه اشاره ای به حوادث زمان خود نمی کنند. در بیشتر اشعار خود از وقایع و پیشامدهای روز سخن می گوید. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی صورت گرفته است. نتایج حاصل از بررسی و تحلیل چگونگی کاربرد مثل در اشعار قائم مقام نمایانگر این امر است که قائم مقام به ضرب المثل های رایج اشاره داشته است . از آنجایی که شاعر قصیده را برای اظهار مقاصد خود مناسب تر یافت؛ بنابراین بیشترین حضور مثل و ضرب المثل در دیوان اشعار قائم مقام در قالب قصیده مشاهده گردید.
کلید واژگان: قائم مقام فراهانی, مثل, تمثیل, ضرب المثل, دوره قاجارJournal Of Research Allegory in Persian Language and Literature, Volume:16 Issue: 59, 2024, PP 1 -25Proverbs are expressions that existed orally among people in the past, and later writers, poets and elders of every age put them in written form. The reason for the commonness of such features is brevity, weight and desirable tone, historical and fictional roots based on experiences, etc. The purpose of the present research was to describe and explain the parables in the poems of Qaim Maqam Farahani, to introduce and introduce this literary, political and social personality and to know more about his poetry and thought. He uses Persian proverbs as a weapon in political campaigns. Unlike his contemporaries who do not mention the events of their time. In most of his poems, he talks about the events of the day. The current research was carried out using a descriptive-analytical method. The results of the investigation and analysis of the use of proverbs in Qaim Maqam's poems show that Qaim Maqam referred to common proverbs. Since the poet found the ode more appropriate to express his intentions; Therefore, the most presence of proverbs and proverbs in the Diwan of Qaim Maqam poems was observed in the form of odes.
Keywords: Qaim Magham Farahani, Parable, Allegory, Proverb, Qajar Period -
در اثر تحولاتی که در قرن هفتم در عرفان به وجود آمد سنت تازه ای در عرفان اسلامی شکل گرفت. یکی از مهم ترین تقسیمبندی هایی که در متون عرفانی بدان استناد می شود تقسیم عرفان اسلامی به عرفان عملی و نظری است که هر کدام از این اقسام جایگاه خاصی در عرفان پیدا کرده اند. برخی از صاحب نظران در تعریف این نوع عرفان به معنایی فراتر از تعریف مرسوم نظر دارند و معتقدند که در عرفان عملی باید به جنبه کارکردی آن در اجتماع توجه داشت. سعدی شیرازی از آن گروه افرادی ست که معتقد است آموزه های عرفان را نباید در خلوت گزینی خلاصه کرد بلکه آموزه های عرفانی باید درمتن جامعه به کار بسته شوند. وی تلاش می کند که به حل مشکلات دیگران بپردازد و از آلام آدمیان بکاهد. او برخلاف برخی صوفیان خلوت گزین، که با دلایل موجه خویش گوشه عزلت را برگزیده اند از میان عناصر عرفانی، بیشتر به سراغ مولفه هایی می رود که علاوه بر تزکیه نفس، تصفیه باطن و تهذیب روح انسان در متن جامعه نیز اثرگذار باشد و موجب بهبود و اصلاح کاستی های اجتماع گردد. از این پزوهش که به صورت متن محور و با روش کتابخانه ای انجام شده، چنین نتیجه گرفته می شود که شیخ اجل هنگامی که درمورد مسائل عرفانی سخن می گوید به جنبه اثربخش بودن عرفان عملی نظر دارد و همواره کارکرد اجتماعی عرفان و تاثر آن در متن زندگی آحاد جامعه را مد نظر داشته است. کلید واژه ها: سعدی، عرفان، عرفان عملی، عرفان نظری، بوستان، گلستان.
کلید واژگان: سعدی, عرفان, عرفان عملی, عرفان نظری, بوستان, گلستانAs a result of the developments in mysticism in the seventh century; a new tradition was formed in Islamic mysticism. One of the most important divisions cited in mystical texts is the division of Islamic mysticism into practical and theoretical mysticism, each of which has a special place in mysticism. Some experts in the definition of this type of mysticism have a meaning beyond the conventional definition and believe that in practical mysticism should pay attention to its functional aspect in society. Saadi Shirazi is one of those people who believe that the teachings of mysticism should not be summarized in solitude, but mystical teachings should be applied in the context of society. He tries to solve the problems of others and alleviate the suffering of human beings. Unlike some solitary Sufis, who have chosen the corner of seclusion for their own reasons, among the mystical elements, he goes to the components that, in addition to self-purification, purify the soul. And the purification of the human soul is also effective in the context of society and to improve and correct the shortcomings of society. From this text-based and library-based study, it is concluded that Sheikh Saadi, when talking about mystical issues, in terms of the effectiveness of mysticism He has a practical opinion and has always considered the social function of mysticism and its impact on the context of the life of individuals in society.
Keywords: Saadi, Practical Mysticism, Theoretical Mysticism, Bustan, Golestan -
خاطرات شفاهی یکی از راههای دسترسی به رخدادهای گذشتهاست، اما گاهی راویان خاطره، اصحاب رسانه و قدرت و... وقایع را به نفع خود تغییر میدهند. براساس این پژوهش، تحریف خاطرات شفاهی به دو صورت فردی و غیرفردی انجام میشود. در بخش فردی، گنجاندن تصورات شخصی، مبالغه یا کمرنگ کردن رخدادها، ابراز گزینشی و کتمان برخی خاطرات، پیری و فراموشی، ممکن است تحریف در روایت را رقم بزند. در بخش غیرفردی هدایت خاطرات جمعی به امر غیرواقع، سوژه ها و موضوعات ممنوعه، حمایت از واقعه نگاری های خاص، تغییر زمینه و بافت جامعه و زیباسازی در خاطره با سازوکار ادبیات برخی از عوامل تحریف خاطرات شفاهی هستند که با تکیه بر کتابهای منتشرشده در گیلان در بین سالهای 1391 تا 1400 مورد بررسی قرار گرفته اند. نگارندگان در پی پاسخ به این پرسشاند که، چه عواملی موجب تحریف خاطره میشود؟ یافته های پژوهش نشان میدهد: ازآنجاکه کنش گران و شاهدان عینی رویدادها، روایتشان براساس مصلحت، منافع، طرز تفکر و... شکل میگیرد، اغلب شاهد روایتهایی متفاوت از رویدادها هستیم. این تفاوتها میتواند به اعتبار روایت خدشه وارد کند. همچنین صاحبان قدرت و رسانه تلاش میکنند رخدادها را به نفع خویش بازتعریف کنند. ازاینرو برای رسیدن به گفتارهای نزدیک به واقعیت، علاوه بر بهرهمندی از روایتهای متعدد، راستیآزمایی و اعتبارسنجی، استفاده از اسناد آرشیوی نیز میتواند نقش مهمی در بازنمایی خاطرات ایفا کند. روش تحقیق در این پژوهش، روش تاریخی به شیوه توصیفیتحلیلی است.
کلید واژگان: خاطرات شفاهی, مصاحبه, کشف حقیقت, تحریف, گیلانOral memories are one of the ways to access past events. However, sometimes narrators of memory, media, power, etc. change the events in their favor. According to this research, the distortion of oral memories is done in both individual and non-individual ways. In the individual part, including personal ideas, exaggerating or understating events, selectively expressing and hiding some memories, aging, and forgetting may distort the narration. In the non-individual part, directing collective memories to unreality, forbidden subjects and topics, supporting special events, changing the context of society, and beautifying memories with the mechanism of literature are some of the factors distorting oral memories, which have been analyzed based on the books published in Guilan between 2012 and 2021. The authors are looking for an answer to this question: What factors cause memory distortion? The research findings show that since the activists and eyewitnesses of the events form their narrations based on expediency, interests, ideology, etc., we often witness different narrations of the same events. These differences can damage the credibility of the narration. Also, those in power and the media try to redefine the events in their favor. Therefore, to reach speeches close to reality, in addition to benefiting from multiple narrations, verification, and validation, the use of archival documents can also play an important role in the representation of memories.
Keywords: Oral Memories, Interview, Truth Discovery, Distortion, Guilan -
یکی از پدیده های نوینی که به کمک تاریخ آمده، خاطرات شفاهی است. خاطره قرن هاست در ایران و جهان نگاشته می شود، اما در خاطرات شفاهی، یک مصاحبه گر آگاه در تولید و بازروایی آن نقش ایفا می کند و ناگفته های راوی را با پرسش هایش پیش روی مخاطب می گذارد. به همین سبب اغلب خاطرات شفاهی، اهمیت بیشتری نسبت به نگارش خاطره به شکل سنتی دارد، اما ورود مصاحبه گر و نویسنده در روایت، ممکن است آسیب هایی نیز داشته باشد. یکی از این آسیب ها دخل و تصرف نویسنده در متن است، به گونه ای که برخی از خاطرات دست کم در بخش هایی وارد حیطه نثر ادبی می شود و یا از منابع تاریخی به جای داده های روایی استفاده می شود. در این مقاله نگارندگان در پی پاسخ به این پرسش هستند که آیا در کتاب از کوه ها بپرسید اصالت روایت دچار خدشه شده است. همچنین با گویاسازی های روایت، خواننده ارتباط بهتری با متن برقرار می کند یا خیر؟ علاوه براین، چالش های گویاسازی کتاب «از کوه ها بپرسید» از جمله گویاسازی بدون متر و معیار و ارجاع به منابع نامعتبر، عدم ارجاع متن به اسناد و داده ها و دیگر روایت ها و عدم تکمیل مصاحبه نشان داده می شود تا مشخص شود نویسنده تا چه اندازه در گویاسازی متن موفق بوده است، و آیا میزان دخل و تصرف نویسنده، به اصالت روایت راوی آسیب زده است یا خیر؟ روش تحقیق در این پژوهش، روش تاریخی به شیوه توصیفی- تحلیلی است.
کلید واژگان: ادبیات پایداری, خاطرات شفاهی, اصالت متن, گویاسازیMemories have been written for centuries in Iran and the world, but in oral memories, a knowledgeable interviewer plays a role in its production and review and puts the narrator's unsaid in front of the audience with his questions. For this reason, most of the oral memories are more important than writing the memories in the traditional way, but the inclusion of the interviewer and the writer in the narration may also cause harm. One of these damages is the interference of the author in the text, in such a way that some memoirs, at least in parts, enter the scope of literary prose, or historical sources are used instead of narrative data. In this article, the authors seek to answer the question whether the originality of the narrative has been damaged in the book Ask the Mountains. Also, with narrative illustrations, does the reader establish a better relationship with the text or not? In addition, the challenges of narrating the book "Ask the Mountains" including narrating without meter and criteria and referring to unreliable sources, not referring the text to documents and data and other narratives and not completing the interview are shown in order to determine how much the author Has the size been successful in illustrating the text, and has the amount of the author's intervention damaged the originality of the narrator's narration or not? The research method in this research is the historical method in a descriptive-analytical way.
Keywords: Sustainability Literature, oral memories, originality of the text, Narration -
سید بهاءالدین مستوفی شاعر جای مانده ای است که در کتاب های تاریخ ادبیات به وی اندک اشاره ای نشده است. تنها نام وی را در برخی از تذکره هایی که اینک چون گنج که در ویرانه ای پیدا شود می توان یافت. با آن که وی در علوم مختلف چون: ریاضیات، رمل و اعداد، فنون شاعری و در دانستن نوشته های یونانی، سریانی و عبری و از خطوط نستعلیق و شکسته و نسخ آگاه و در شناخت جواهر شعری «علم عروض» و در سرودن انواع قالب های ادبی اشراف داشته است، اما جای تاسف است که به وی اندک توجهی نگردیده است وتا کنون تحقیقاتی در زمینه این شاعر بزرگ انجام نگرفته است. از وی غزلیات، قصاید و قطعه های فراوان در دست می باشد که نشانه تفکر عارفانه و زاهدانه اوست. محتوای اشعار وی بیشتر در مدح و منقبت ایمه اطهار (ع) و مولای متقیان علی (ع) می باشد. در این مقاله، علاوه بر آنچه که برای بهاءالدین بسیار دارای اهمیت بوده است، به علومی که ایشان به آن آگاه، به خصوص صناعات ادبی همراه با اشعار مربوط که یکی از موضوعات بسیار مهم در علم زبان و ادبیات فارسی می باشد نیز اشاره شده است.
کلید واژگان: سید بهاءالدین, عارف, عشق, مدح و منقبت و حروف ابجدSayye Bahaeddin Mostoufi is the neglected poet that has not received any recognition in the books of the literature history . His name is only mentioned in some of the literary notes, just like finding treasures in the old ruins . He had true expertise in numerous scientific areas of mathematics, geomancy and numeric, poetic techniques, chemistry, with vast knowledge of Greek / Babylonian/ Hebrew writings, Nastaliq calligraphy and scripts, very knowledgeable in finding marvels of the science of Arouzi poetry . He wrote great poems in numerous poetic forms. But alas, he has received no recognition . There are many poems of ghazal, ode, and ghateh type left from him that reveal his Irfan or spiritual thinking . The contents of his poems are mostly in the praise and eulogy of the Shiite Imams, and in particular Mola Mottaghain Imam Ali, the noble man of the men and the lord of the braves. The present paper has addressed the achievements of this notable poet in scientific disciplines as well as examining the literary devices employed in his works.
Keywords: Mirza BahaeddinShrazi, Bahaeei, Mystic, Innovative science, Arouzi Praise, eulogy, Abjad -
دانش زبان شناسی نوین و سره کردن متون ادبی که زبان شناسان از آن با سرنامه «گفتمان نقدگرا از دیدگاه نشانه شناسی معنایی» یاد می کنند، چنان است که سره کننده نوشتار به دنبال شناخت ژرف مایه لایه های گوناگون اندیشه و فضای آفرینش متون فراتر از جمله ها می گردد و بافت سخن را با توجه به جایگاه هنری و موقعیت آن به کنکاشی زبان شناسانه می کشد و بینش فرامتنی نگارنده یا سراینده را آشکار می سازد.بنابراین، نگارنده این گفتار بینش نهفته در لایه های زبانی سه سرآغازنامه را در گران سنگ ترین سرورده حماسی زبان فارسی که همانا «شاهنامه» نام گرفته با سرنامه های «به نام خدا» و غمنامه های «رستم و سهراب» و «رستم و اسفندیار» را با روش (توصیفی- تحلیلی) به کنکاش گفتمان نقدگرا گرفته است.
کلید واژگان: کنکاش گفتمان نقدگرا, نشانه شناسی, معناشناسی گفتمانی, لایه کاربردشناسیThe knowledge of modern linguistics and the collation of literary texts, which linguists refer to as "critical discourse from the point of view of semantic semiotics", is the science in which the collator of writing seeks a deep understanding of the various layers of thought and the atmosphere of composition. The texts go beyond the sentences and the context of the speech according to the artistic position and its position is linguistically explored and reveals the metatextual vision of the writer or the songwriter.Therefore, the author of the present research explores the hidden message in the linguistic layers of the three beginnings in the most precious epic masterpiece of the Persian language, Shahnameh with the following titles: "In the name of God" , the tragic poems "Rostam and Sohrab" and "Rostam and Esfandiar" in a descriptive-analytical method to explore the critical discourse.
Keywords: Critical discourse exploration, Semiotics, discourse semantics, Applied layered -
اثیرالدین اخسیکتی، از سخن سرایان شهیر و چیره زبان سبک بینابین در سده ششم هجری بوده است. سروده های این شاعر تا کنون سه بار در ایران تصحیح و منتشر شده است. در تازه ترین ویراست از دیوان او که به همت محمود براتی خوانساری فراهم آمده، ساختار برخی بیت ها آسیب دیده است. نگارنده در پژوهش انتقادی پیش رو کوشیده است که با مدنظر قراردادن ضبط نسخه بدل ها، اقامه دلایلی متکی بر دانش های زبانی و ادبی و نیز ارایه شواهدی از متون کهن فارسی و عربی، شکل برتر و منقح آن بیت ها را -که با صورت ذکرشده برای آن ها در دو چاپ پیشین دیوان نیز تطابق دارد - بیان نماید. یافته های این مقاله نشان می دهند که امر تصحیح اشعار اثیر هنوز به مرحله کمال نرسیده و لازم است که کتاب مورد بحث، با توجه دقیق تر به نتایج کوشش مصححان پیشین دیوان اخسیکتی، رکن الدین همایون فرخ و عباس ماهیار و هم چنین نسخه خطی موجود در کتابخانه ایندیانا آفیس بریتانیا، بازبینی و ویرایش شود.
کلید واژگان: اثیر اخسیکتی, محمود براتی خوانساری, عباس ماهیار, رکن الدین همایون فرخ, تصحیح متن, نقد متن شناختیAthir al-Din Akhsikati was a prominent poet and literary figure of the Seljuk period in the sixth century AH. His Divan has been edited and published three times in Iran, with the latest edition made available through the efforts of Mahmoud Barati Khansari. However, in this latest edition, the structure of some of the verses has been found to be damaged. In this critical study, the author aims to provide a corrected and revised form of these verses by comparing the different variations of Akhsikati's divan and providing evidences from ancient Persian and Arabic texts, while also relying on linguistic and literary knowledge. The findings of this paper suggest that the process of editing Akhsikati's poems is still incomplete, and a closer review and revision of the discussed book is necessary, taking into account the previous efforts of editors such as Rokn al-Din Homayoun-Farrokh and Abbas Mahyar, as well as the handwritten version available in the British library.
Keywords: Athir Akhsikati, Mahmoud Barati Khansari, Abbas Mahya, Rokn al-Din Homayoun-Farrokh, Texts correction, Textual criticism -
زمینه و هدف
سبک شناسی، علمی است که شیوه خاص هر فرد را در بیان آرا و عقاید او بررسی میکند. سبک شناسی لایه ای با رویکرد تحلیل ادبی، متن را در پنج لایه آوایی، بلاغی، نحوی، واژگانی و ایدیولوژی بررسی میکند. هدف از انجام این پژوهش، تحلیل سبکی و محتوایی اشعار یغمای جندقی از سه منظر فکری، زبانی و ادبی است.
روش مطالعهاین مقاله براساس مطالعات کتابخانه ای و به شیوه توصیفی-تحلیلی انجام شده است و محدوده موردمطالعه غزلیات یغمای جندقی است.
یافته هایغما جزو شاعران سبک بازگشت محسوب میشود، اما مقلد صرف پیشینیان نبود و روش جدیدی را در پیش گرفت. در شعر او انواع سبکها و شیوه های شعری دیده میشود، از نوحه و مراثی گرفته تا طنز و هجو و هزل. او منتقد نکته سنجی است، بطوریکه میتوان شعر او را نقطه اوج تفاوتها و تضادها دانست. او در قالبهای گوناگون از غزل و مثنوی و رباعی گرفته تا نیمایی و سپید، طبع خود را آزموده است.
نتیجه گیریغزلیات یغما معمولا از نوع غزلیات عاشقانه است که بیشتر در بحر رمل سروده شده است. کاربرد واژههای فارسی از خصوصیات ویژه زبان یغما است. توجه شاعر به آرایه های لفظی مانند «تکرار» زیاد است، اما چندان در قید کاربرد جناس نیست و از نظر تصویر گونه های مختلف صور خیال، بیشترین نوع تشبیهات بلیغ و از نوع حسی به حسی است. استعاره ها بیشتر مصرحه و کنایه ها از نوع ایماء با محوریت تشخیص و زبانی ساده موفق به خلق تصاویری زیبا میشود.
کلید واژگان: غزلیات یغمای جندقی, سبک شناسی, سطح زبانی, سطح ادبی, سطح فکریJournal of the stylistic of Persian poem and prose (Bahar Adab), Volume:16 Issue: 86, 2023, PP 149 -170BACKGROUND AND OBJECTIVESStylistics is a science that examines the special way of each person in expressing his opinions and ideas. Layered stylistics with the approach of literary analysis examines the text in five layers, phonetic, rhetorical, syntactic, lexical and ideological. The purpose of this research is to analyze the style and content of Yaghmai Jandaghi's poems from three intellectual, linguistic and literary perspectives.
METHODOLOGYThis article is based on library studies and has been done in a descriptive-analytical way, and the scope of the study is Yaghmay Jandaghi's sonnets.
FINDINGSYaghma is considered one of the return style poets, but he was not just an imitator of the previous ones and he adopted a new method. In his poetry, all kinds of poetic styles and methods can be seen, from lamentation and Marathi to satire and humor. He is a point-wise critic, so that his poetry can be seen as the culmination of differences and contradictions. He has tested his style in various formats, from ghazal, masnavi, and quartet to nimaei and sepid.
CONCLUSIONYaghma's lyrical poetry is usually of the type of romantic lyrical poetry, which is mostly written in Bahr Ramel, the use of Persian words is one of the special features of Yaghma language, the poet's attention to verbal arrays such as "repetition" is high, but he is not limited to the use of puns and in terms of image Different types of photos; Most of the similes are eloquent and of the sensory type, the metaphors are more explicit and the allusions are of the gestural type with the focus of recognition and succeed in creating beautiful images with a simple language.
Keywords: Jandaghi Yaghmai's Sonnets, Stylistics, linguistic level, Literary level, Intellectual level -
رابطه میان سرودن شعر و ترجمه شعر، رابطه تفکر و تامل است. هر مترجم شعر در درجه اول، یک تاویلگر متن است و تاویل های خود را بازنویسی و بازسرایی می کند. نزدیک کردن خوانش های مترجم به متن اصلی، مستلزم شناخت جهان و زبان شاعر است. البته این به معنای ارایه معناهای بسته نیست؛ بلکه پی بردن به آن معنای غایی متن است که گستره تاویل های بی پایان را در خود نهفته دارد؛ یعنی حس ناب متن. آنتوان برمن در نظریه گرایش های ریخت شکنانه خود، با هدف برجسته ساختن اهمیت دیگری و فرهنگ بیگانه در ترجمه و احترام به غرابت و بیگانگی متن اصلی، بر این اعتقاد است که مترجم باید از جهت شکل و محتوا، مقید به متن مبدا و وفادار به آن باشد. در این جستار، با روش توصیفی- تحلیلی و از منظر مطالعات توصیفی فرایندمدار ترجمه، ترجمه عربی یوسف عبدالفتاح از کتاب سیر العباد الی المعاد بر اساس هشت مورد از مولفه های تحریف متن از دیدگاه برمن بررسی می شود که عبارت اند از: عقلایی سازی، واضح سازی، اطناب کلام، آراسته سازی، تخریب سیستم زبانی، تخریب اصطلاحات و عبارات، غنازدایی کیفی و غنازدایی کمی. یافته های پژوهش نشان می دهد علت اصلی انحراف ترجمه عربی سیر العباد الی المعاد از متن اصلی، ناآشنایی مترجم با زبان فارسی، تمایزات مربوط به ساختار دستوری و همچنین تطابق نداشتن کامل دامنه اطلاق واژه ها در دو زبان عربی و فارسی است که طبیعتا ناشی از اختلاف فرهنگ، تمدن، عادات و رسوم دو قومی است که به این دو زبان سخن می گویند.کلید واژگان: سیر العباد إلی المعاد, یوسف عبدالفتاح, آنتوان برمن, نظریه ی گرایش های ریخت شکنانهThe translation of Molana's books as a one of the greatest literary works of Persian literature is considerable with the modern theories of translation's skills, structurally and contently. Antoine Berman with his theory "Endances eformantes" (deconstruction tendencies), emphasized on the importance of the others and underscored the main text and he believed that the translators must be respect the first text and be faithful toward it. In this paper, by using Process- oriented descriptive translation studies, we examine the Arabic translation of Seirolebad Elalmaad by Yusef Abdulfattah using the eight parameters of Berman's theory: Rationalization, Clarification, Ennoblement, Glorification, and the Destruction of underlying Networks of Signification, Quantitative and Qualitative impoverishment. The conclusion shows that the main reasons of deviation in Arabic translation from Seirolebad Elalmaad belongs to: translator's lack of acquaintance to Persian language, the grammatical and lexical differences between Arabic and Persian and naturally it is resulting from the unconformity of culture, civilization, and tradition of these two nations.Keywords: Seirolebad Elalmaad, Yusef Abdulfattah, Antoine Berman, Endances eformante
-
حکمت عملی، مبحثی جامع، کاربردی و ناظر بر بایدها و نبایدهای زندگی فردی و اجتماعیست که در آثار تعلیمی- حکمی از بسامد بالایی برخورداراست. از آن جایی که ادبیات فارسی پس از اسلام، همواره تحت تاثیر آموزه ها ، معارف قرآن و احادیث قرار داشته ؛ نهج البلاغه، توامان با داشتن فصاحت و بلاغت، چند بعدی بودن و شمول آن بر آموزه ها و معارف الهی و حکمی، توانسته است به مثابه منبعی سرشار از آموزه های معنوی فردی و اجتماعی، مورد توجه ویژه نویسندگان،شاعران و ادیبان، قرار بگیرد. این پژوهش، با روش توصیفی- تحلیلی مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای، به بررسی بازتاب مضامین مرتبط به حکمت عملی علوی نهج البلاغه در حدیقهالحقیقه سنایی پرداخته است. اثبات این بازتاب ها، در کنار اظهار ارادت خالصانه سراینده آن، به امام علیg، نشان داده است که نهج البلاغه، یکی از منابع فکری سنایی، در سرودن حدیقه است و این اثر می تواند در راستای اشاعه فرهنگ اصیل اسلامی _ ایرانی و صیانت از میراث مکتوب، به عنوان پل ارتباطی، میان اندیشه های امام علی علیه السلام و مخاطبانش، نقش ویژه ای، ایفا کند.
کلید واژگان: حکمت عملی, نهج البلاغه, حدیقهالحقیقه, سنائیPractical wisdom is a comprehensive, applicable topic that observes the dos and don'ts of individual and social life, which has a high frequency in didactic works. After Islam, Persian literature has always been influenced by the teachings of the Quran and hadiths. On the other hand, due to its eloquence, multi-dimensional nature, and divine teachings, Nahj al-Balaghah has attracted the particular attention of poets and writers as a rich source of personal and social spiritual teachings. With a descriptive-analytic method based on library studies, this research has investigated the reflection of related themes to the practical wisdom of Alavi Nahj al-Balaghah in Hadiqa al-Haqiqah Sana'i. The proof of these reflections, along with the sincere devotion of their composer to Imam Ali (AS), has shown that Nahj al-Balagha is one of the intellectual sources of Sanaa in the composition of Hadiqa. So, this work can play a unique role in promoting authentic Islamic-Iranian culture and protecting written heritage as a bridge between the thoughts of Imam Ali (AS) and the audiences of this work.
Keywords: Practical Wisdom, Nahj al-Balaghah, Hadiqa al-Haqiqah, Sana'i -
رمانتیسم در ادبیات کردی مانند ادبیات سایر ملل خاورمیانه، تحت تاثیر رمانتیسم غرب شکل گرفته است. اصطلاح رمانتیسم در ابتدای قرن بیستم به ادبیات معاصر کردی وارد شد. «ادبیات رمانتیک» در ادبیات کردی خاصه در شعر به طور غیرمستقیم و تحت تاثیر ادبیات رمانتیک ترکی به وجود آمد. حکاری به گویش شمالی در کردستان ترکیه، پیرمرد، گوران و شیخ نوری شیخ صالح به گویش میانه در کردستان عراق توانستند مکتب رمانتیسم را در ادبیات کردی پایه گذاری کنند. رمانتیسم در شعر کردی بعد از آنها توسط تعدادی از شعرا به تکامل رسید و از لحاظ فرم و شکل، مضمون و محتوا، کاملا از دستور کلاسیسم اجتناب کرد. گوران، بنیان گذار شعر نو در گویش میانه، توانست شعر رمانتیک کردی را در کردستان عراق به اوج برساند. در این مقاله، ضمن بررسی ارتباط شعر نو و رمانتیسم در ادبیات کردی، عبدالرحیم رحیمی حکاری را به عنوان پایه گذار و موسس شعر رمانتیک کردی در گویش شمالی معرفی نموده ایم. همچنین درباره تاریخ پیدایش، رواج، علل ظهور و گسترش مکتب رمانتیسم در ادبیات کردی بحث کرده ایم. کاربرد مولفه های رمانتیسم در اشعار و آثار شاعران کرد را بررسی کرده ایم.کلید واژگان: رمانتیسم کردی, شعر معاصر کردی, عوامل پیدایش شعر رمانتیک کردی, عبدالرحیم رحیمی حکاری, پیرمرد, گورانRomanticism in Kurdish literature, like the literature of other nations in the Middle East, was formed under the influence of Western romanticism. The term romanticism was introduced to contemporary Kurdish literature at the beginning of the 20th century. Romanticism in Kurdish literature, and especially in poetry, was formulated under indirect influences of Turkish romantic literature. Hekari, Piremird, Goran and Sheikh Nouri Sheikh Saleh were able to establish the school of romanticism in Kurdish literature. Kurdish romantic poetry was developed by a number of poets after this first group and they completely avoided the order of classicism in terms of theme and content. Goran, as the precursor of contemporary Kurdish poetry, was able to elevate Kurdish romantic poetry to its peak. In this article, we introduce Abdul Rahim Rahimi Hekari as the founder of Kurdish romantic poetry. We also discuss the history of romanticism; its origin, its dominance, and the reasons behind its emergence and expansion in Kurdish literature. Then we present the components of romanticism in the poems and works of Kurdish poets, as well as the relationship between modern and romantic poetry in Kurdish literature.Keywords: Kurdish Romanticism, Contemporary Kurdish Poetry, Factors for Emergence of Kurdish Romantic Poetry, Abdulrahim Rahimi Hekari, Piremird, Goran
-
«پدیدار شدن صلح حقیقی برای بشر»گزاره ای است مهم که از دیرباز دغدغه محققین بوده و اکنون بر بستر جهانی شدن، ناامنی وآشوب گوی سبقت از فرهنگ مدارا و تسامح ربوده است و برخلاف مطلوب انسان هزاره جدید که در سایه سار فرهنگ جهانی، صلح و آسایش را می جست اکنون سیطره جنگ را شاهد است. درفتنه جنگ و آشوب های «کم شدتی [1]» که با چاشنی ایدیولوژی همراه است و سمت و سوی تحول جهان نیز یکپارچگی است آیا امنیت موسع می تواند درجهان عالم گیر شود وصلح پایدار بر همه شیون جهان مستولی گردد؟ و زیرساخت هاو ملزومات آن در کدام اندیشه و باورنهفته اند؟ سعدی و خواجه نصیرالدین طوسی که در عصر سیطره مغول، صلح ، مدارا، تسامح و عدالت را ترویج کردند و براین منوال سعدی صلح را مبتنی برامنیت وحاکم عادل مشروط می کند و رابطه صلح با عدالت را مستقیم و حتی شرط ضروری می داند. محقق طوسی نیز صلح و جهانی سازی آن را مبتنی بر عدالت و حاکمان حکیم می داند و معتقد است که «قوت فکر ملک در حراست ملک بلیغ ترازقوت لشکر های عظیم باشد».این پژوهش با روش تحلیل محتوای کیفی و با تکنیک کدگذاری باز به سامان آمده است و براساس باورهای دو اندیشمند ایرانی، ایجاد صلح در اجتماع و جهان بر بستر فرهنگ تسامح و مدارا ممکن و الزام دولت ها به مشی تساهل و دوری از نقض عهد دراین مسیربرای غلبه بر فرهنگ خشونت سازمان یافته که بر سازه ایدیولوژی که برساخته دولت هااست ضروری می نماید.
کلید واژگان: صلح, مدارا, صلح درونی, تصوف, صلح پروری -
رباب نامه سلطان ولد، یک متن عارفانه است که با بهره گیری از مثنوی مولانا به نظم درآمده و بسیاری از مبانی اندیشه مولوی را تبیین کرده است. در نی نامه مولانا، «ساز نی» نماد عاشق کامل و دور از معشوق است که یک زاری دارد، اما «ساز رباب»، ناله های بسیار دارد؛ زیرا نماد عاشقانی هجران کشیده است. بیدل دهلوی از شاعران بنام در هند و سند است که در ایران و آسیای مرکزی نیز جایگاهی بلند داشته و دارد. همان گونه که مولانا در اثر ملاقات با شمس تبریزی متحول شد، بیدل نیز در نخستین دیدار با شاه کابلی، به نوعی جنون عاشقانه دچار شد. این پژوهش به روش تحلیل محتوا و بر پایه نظریه بینامتنیت، با مراجعه به اسناد و منابع کتابخانه ای، عقل و عشق را در «رباب نامه» سلطان ولد و «طلسم حیرت» بیدل دهلوی مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه دست یافته است که در دو منظومه، عقل مانند نردبان است که سالک را پله پله برای ملاقات معشوق بالا می برد؛ اما آنچه عاشق را به وصال محبوب می رساند، همانا عشق است که طبعا از عقل برتر است
کلید واژگان: ادبیات عرفانی, نظریه بینامتنیت, رباب نامه, طلسم حیرت, عقل, عشقRababnameh of Sultan Valad is a mystical text that has been versed using Rumi's Masnavi and has explained many of the principles of Rumi's thought. In Rumi's Neiname, the reed instrument is a symbol of a complete and distant lover who has a lament, but the rabab instrument has many moans because the symbol of lovers is separated. Bidel Dehlavi is one of the famous poets in India and Sindh who has a high position in Iran and Central Asia. Just as Rumi changed after meeting Shams Tabrizi, Biddle also experienced a kind of romantic madness in his first meeting with king of Kabol. This research has examined the intellect and love in the textbook of Sultan Valad and the spell of wonder Bidel Dehlavi by referring to library documents and sources by content analysis method and based on intertextual theory and it has concluded that in the two systems, the intellect is like a ladder that raises the mystic step by step to meet the beloved but what brings the lover to the beloved is love, which is naturally superior to reason.
Keywords: Mystical literature, intertextuality theory, Rababnameh, Telesme Heirat, Intellect, Love -
یکی از تفسیرهای مهم فارسی در قرن ششم هجری ، تفسیر «کشف الاسرار و عده الابرار» رشیدالدین ابوالفضل میبدی است . وی از شاگردان خواجه عبدالله انصاری است و در تفسیر خود ، تحت تاثیر آموزه های او قرار گرفته است .این تفسیر در سه نوبت «النوبه الاولی» ، «النوبه الثانیه» و «النوبه الثالثه» مورد تفسیر واقع شده است .در نوبت اول ، معنی تحت اللفظی آیه می آید که در این قسمت لغات و ترکیبات جالب توجه فارسی در برابر نهاد کلمات عربی آمده است . در نوبت دوم ، شان نزول آیه ، ناسخ و منسوخ بودن و تفسیر شرعی آن . و در نوبت سوم، تاویلات عارفانه بیان شده است .نگارنده در این رساله ، کوشیده است تا به بررسی برابرنهادهای قرآنی ، تعبیرات و ترکیبات حالب توجه در زبان هروی بپردازد و ویژگی های دستوری از نوع افعال ، اسامی ، قیود ، ضمایر و حروف بیان شود . و ابهاماتی که در تحقیقات قبلی آشکار شده ، برطرف نماید و هدف از آن بیان کردن تازگی ها و کاربردهای ناب زبان فارسی در عصر خواجه عبدالله انصاری است که متروک و فراموش شده و استعداد احیا دارند ، بیان شوند . ناگفته نماند که نگارنده در تحقیق و پژوهش خود ، ناز شیوه توصیفی_تحلیلی بهره برده است.
کلید واژگان: برابرنهادهای قرآنی, سبک و زبان, ساختار دستوری و گویش خاص کشف الاسرار و عده الابرارOne of the most important Persian exegeses in the sixth century AH is "Kashf al-Asrar and 'Uddah al-Abrar" by Rashid al-Din Abulfazl Meybodi. He is one of the students of Khajeh Abdullah Ansari and he has been influenced by his teachings in this exegesis. This exegesis has been done in three steps: "the first step", "the second step” and the third step ".In the first step, the literal meaning of the verse has been presented, in which interesting Persian words and combinations are presented in antitheses of Arabic words. In the second step, the dignity of the revelation of the verse, its abrogation and obsolescence and its religious interpretation, and in the third step, mystical interpretations are expressed. In this treatise, the author aimed at studying the Quranic antitheses, interpretations and interesting compounds in Herawi language, expressing the grammatical features of verbs, nouns, adverbs, pronouns and letters, and removing the ambiguities that have been revealed in previous researches, and also expressing the novelties and pure uses of the Persian language in the era of Khajeh Abdullah Ansari, which are abandoned and forgotten and have a resurrected talent. In his research, the author has used the scientific reserves of experts.
Keywords: Quranic antitheses, style, language, grammatical structure, specific dialect -
پژوهش حاضر به بیان دیدگاه های مشترک مولوی و ابنعربی در باب مراتب حضرت موسی (ع) در حوزه عرفان اسلامی می پردازد. ابن عربی و مولوی، دیدگاه ها و اندیشه های مشترک فراوانی در باب این پیامبر الهی دارند و دلیل این موضوع، بن مایه های فکری مشترک آن ها به خصوص قرآن مجید، به عنوان سرچشمه و منبع اصلی معرفت و سپس احادیث و معارف اسلامی و تقریرات و تعلیمات عرفای سلف بوده است. بنابراین هر دو عارف به تعاریفی جامع در رابطه با جایگاه موسی در نظام آفرینش پرداخته اند. در این نوشتار با روشی توصیفی_تحلیلی به بیان و تطبیق مبانی اندیشه های مولوی و ابنعربی در باب مراتب و جایگاه وجودی موسی، با تمثیلات همانندی از سوی ایشان با پنج محور: الف: خلوص و علو موسی، ب: مرتبه تکلیم، ج: قتل طفلان بنی اسراییل به دستور فرعون، د: جدال و غلبه معجزات موسی بر سحر فرعون، ص: ایمان فرعون در لحظات مرگ، ازنظر ابنعربی و مولوی، پرداخته ایم، بدون آن که تاثیرپذیری آن ها از یکدیگر، محل بحث و گفتگو باشد و پس از تجزیه و تحلیل داده ها و تطبیق مفاهیم و مولفه های نسبتا مشترک، به نتایج مقتضی دست یازیده ایم.
کلید واژگان: مولوی, ابن عربی, مثنوی و دیوان شمس, فصوص الحکم, مراتب موسیThe present study expresses the common views of Rumi and Ibn Arabi on the levels of Prophet Moses (AS) in the field of Islamic mysticism. Ibn Arabi and Rumi have many common views and thoughts about this divine prophet, and the reason for this is their common intellectual foundations, especially the Holy Quran, as the main source and source of knowledge, and then Islamic hadiths and teachings and statements of previous mystics. Therefore, both mystics have provided comprehensive definitions regarding the position of Moses in the system of creation. In this article, with a descriptive-analytical method, expressing the basics of Rumi and Ibn Arabi's thoughts about the hierarchy and existence of Moses, with similar allegories by him with five axes: A: The sincerity and transcendence of Prophet Moses, B: The order of completion, C: The murder of the children of Israel by the order of Pharaoh, D: The controversy and victory of the miracles of Moses over the magic of Pharaoh, p: The murder of the children of Israel. Belief in the moments of death, according to Ibn Arabi and Rumi, and after explaining and applying common and different concepts and components, we have achieved the same results.
Keywords: Rumi, Ibn Rumi, Masnavi, Kolliat-e Shams, Fusus al-Hikam, Moses levels -
زمینه و هدف
یکی از پررمزورازترین باورهای عامیانه مردم دامدار گیلان، اعتقاد به موجودی افسانه ای به نام سیاه گالش است که در گذر زمان، با واقعیت و خیال درهم آمیخته و جایگاه خاصی در شکلگیری هویت فرهنگی آنان دارد. حماسه گیلگمش، جامعترین و کهنترین اسطوره بینالنهرینی است که قهرمان داستان را ایزد شبان میدانند و نقش برکتدهی و حفاظت از حیوانات اهلی از مهمترین وظایف این ایزد مقدس است. با واکاوی این اسطوره ها، ضمن کشف سازوکار و آداب و رسوم جامعه شبانی، میتوان به میزان دلبستگی زندگی و نیل به آرزوها دست یافت. بازنمود و بررسی اسطوره سیاه گالش گیلانی و مقایسه آن با اسطوره گیلگمش سومری درباره شکار و دام، حمایتهای همه جانبه از دامدار و حفاظت از محیط زیست، از اهداف این تحقیق است.
روش مطالعهاین پژوهش با روش توصیفی تحلیلی انجام گرفته است.
یافته هادر این افسانه ها، سیاه گالش از آن دسته قهرمانانی است که بر نظام اجتماعی جامعه شبانی و شکار تسلط داشته و از اعتبار ویژه ای برخوردار است. مردم او را بسبب نامیرایی و قدرت برکت بخیش همسان اولیاء دین میدانند.
نتیجه گیریوجود درونمایه های مشترک فکری، دینی، اعتقادی و فرهنگی بین دو تمدن گیلان و سومری و تاثیرپذیری این دو تمدن از یکدیگر در آیینها و آداب و رسوم، از نتایج این پژوهش است.
کلید واژگان: اسطوره, سیاه گالش, گیلگمش, جامعه شبانیJournal of the stylistic of Persian poem and prose (Bahar Adab), Volume:15 Issue: 77, 2022, PP 237 -251BACKGROUND AND OBJECTIVESOne of the most popular beliefs of Gilan cattle breeders is the belief in a mythical creature called Siahgalesh, which over time, is intertwined with reality and fantasy and has a special place in the formation of their cultural identity. The Epic of Gilgamesh is the most comprehensive and ancient Mesopotamian myth that the protagonist is considered the shepherd god and the role of blessing and protection of domestic animals is one of the most important duties of this holy god. By analyzing these myths, while discovering the mechanisms and customs of the pastoral society, it is possible to achieve the degree of attachment of life and the achievement of dreams. Representing and examining the myth of Gilani Siahgalesh, and comparing it with the Sumerian myth of Gilgamesh about hunting and livestock, comprehensive support for ranchers and environmental protection, is one of the objectives of this research.
METHODOLOGYThis research was conducted by descriptive-analytical method.
FINDINGSIn these legends, Siahgalesh is one of those heroes who have dominated the social system of the pastoral and hunting society and has a special reputation. People consider him equal to the religious leaders because of his immortality and blessed power.
CONCLUSIONThe existence of common intellectual, religious, doctrinal and cultural themes between the two civilizations of Gilan and Sumer and the influence of these two civilizations on each other in rituals and customs, is one of the results of this study.
Keywords: Myth, Siahgalesh, Gilgamesh, Pastoral Society -
زمینه و هدف
با درنظر گرفتن جریانات ادبی معاصر، سبکشناسی شعر معاصر از جایگاه والایی برخوردار است. این تحقیق یکی از شاعران معاصر به نام محمد زهری را معرفی میکند و به بررسی ویژگیهای سبکی در اشعار وی میپردازد.
روش مطالعهاین مقاله براساس مطالعات کتابخانه ای و به شیوه توصیفی-تحلیلی انجام شده است.
یافته هامحمد زهری از شاعران نوپردازی است که بین دو دهه 1330 تا 1350 با تسلط و احاطه به شعر قدیم و توانایی کامل در شعر کلاسیک، نوپردازی کرده است. مفاهیم شعرش بازتاب مسایل اجتماعی سیاسی و مردمی است. بیانش وصفی، موجز و کوتاه است و شش مجموعه شعر به نامهای «جزیره»، «گلایه»، «شبنامه و قطره های باران»، «مشت در جیب»، «پیر ما گفت»، «...و تتمه» و همچنین چند غزل دارد.
نتیجه گیریکاربرد قالب شعر نو نیمایی نیز در آثار زهری چشمگیر است و پرکاربردترین وزن عروضی در شعر وی، بحر رمل است. ردیفها و قافیه های موجود در شعر نیز معمولیند و ردیف و قافیه الحاقی کمتر بچشم میخورد. کلام زهری سرشار از تکرار است که موسیقی درونی شعر را افزایش میدهد. تشبیهات وی بیشتر «عقلی به حسی» و «حسی به حسی» است و تشبیهات «عقلی به عقلی» یا «حسی به عقلی» اندک است. از میان انواع تشبیه نیز اضافه تشبیهی بیشترین آمار را به خود اختصاص داده است و در مرتبه بعدی تشبیهات دیگر چون مجمل و موکد و جمع و مفروق قرار دارد و کمترین آمار هم ازآن تشبیهات خیالی و وهمی است. اضافه استعاری بیشترین فراوانی را دارد و استعاره مصرحه در مرتبه دوم قرار دارد و بعد از آن نیز بسامد ازآن استعاره مکنیه غیراضافی است. طبیعت و جلوه های آن در شعر زهری بسیار نمایان است. اصطلاحات عرفانی نیز در شعر شاعر کمابیش دیده میشود. درمجموع زهری شاعری است مردمی که سروده هایش سرشار از مفاهیم اجتماعی سیاسی است.
کلید واژگان: محمد زهری, سبک شناسی, سطح زبانی, سطح ادبی, سطح فکریJournal of the stylistic of Persian poem and prose (Bahar Adab), Volume:15 Issue: 76, 2022, PP 245 -265BACKGROUND AND OBJECTIVESConsidering contemporary literary currents, the style of contemporary poetry has a high status. This research introduces one of the contemporary poets named Mohammad Zohari and examines the stylistic features in his poems.
METHODOLOGYThis article is based on library studies and has been done in a descriptive-analytical manner.
FINDINGSMohammad Zohari is one of the modernization poets who between the two decades of 1330 to 1350 by mastering and surrounding the old poetry and full ability in classical poetry, has modernized. The meanings of his poetry are a reflection of socio-political and popular issues. The descriptive expression is concise and short, and there are six collections of poems called "Island", "Complaint", "Night Letters and Raindrops", "Fist in the Pocket", "The Old Man Said", "... and the End" and also a few Has a lyric.
CONCLUSIONThe use of the form of Nimayi poem is also remarkable in Zohari"s works and the most widely used prosody weight used in his poem is Bahr Ramal. The lines and rhymes in the poem are also common, and the additional lines and rhymes are less noticeable. Poisonous words are full of repetitions that increase the inner music of the poem. His similes are mostly "rational to sensory" and "sensory to sensory" and the similes of "rational to rational" or "sensory to rational" are few. Among the types of similes, the addition of similes has the highest number of statistics, and in the next rank, there are other similes such as concise, emphatic, plural and subtraction, and the lowest number of them is imaginary and illusory similes. In terms of frequency, metaphorical addition is the most frequent, and the approved metaphor is in the second place, and after that, frequency is the non-redundant Meccan metaphor. Nature and its manifestations are very prominent in poisonous poetry. Mystical terms are more or less seen in the poet"s poetry. All in all, Zohari is a poet whose people are full of socio-political concepts.
Keywords: Mohammad Zohari, Stylistics, Linguistic level, Literary level, Intellectual level -
پژوهش حاضر با هدف بررسی رویکرد مقایسه ای تمثیلی «بلبل»، «باد صبا» و «گل» در اشعار خاقانی، حافظ و بیدل دهلوی صورت پذیرفته است. واژه های «بلبل»، «باد صبا» و «گل» اضلاع یک رابطه احساسی و عاشقانه هستند. هر سه واژه بکارگرفته شده در اشعار این شاعران دارای رویکردی تمثیلی درباره نمادهای مختلف هستند. اهمیت و ضرورت این تحقیق از آنجا ناشی می شود که شناخت بهتر اضلاع تشکیل دهنده این رابطه می تواند کمک موثری به ما در شناخت ویژگی های شعری شاعرانی چون خاقانی، حافظ و بیدل دهلوی نماید. این تحقیق با استفاده از روش گردآوری کتابخانه ای و با بررسی دیوان اشعار این شعرا و منابع پیرامونی صورت گرفته است. یافته ها نشان داد که بلبل، تمثیل عاشق، باد، نسیم، صبا یا باد صبا تمثیل یک رابط و پیغام رسان در حال تردد میان عاشق و معشوق و گل به عنوان مظهر زیبایی طبیعی تمثیلی از معشوق جلوه می نماید. با بررسی اشعار شاعران مورد نظر عناصر فراوانی از طبیعت اعم از باد، حیوانات و گیاهان به چشم می خورد که همراه با کنایه، استعاره، تشبیهات و ترکیبات زیبایی هستند. این رویکرد تمثیلی در اشعار و غزلیات حافظ از برجستگی بیشتری نسبت به خاقانی و بیدل دهلوی برخوردار است. این پژوهش در صدد است تا با بررسی رویکرد تمثیلی این نمادها به مقایسه کارکردهای آن ها در اشعار این شاعران بپردازد.
کلید واژگان: باد صبا, گل, حافظ, خاقانی, بیدل دهلویJournal Of Research Allegory in Persian Language and Literature, Volume:14 Issue: 52, 2022, PP 105 -127The terms "nightingale", "the eastern wind", and "rose" are three gones of an emotional,romantic relationship that has been used by poets through different eras. The common elements of the three is the fact that they exist in the nature. These three term used in the poems of poets have symbolic significance and metaphorical approach. The nightingale as the symbole of lover or poaetic "I" , wind, breathe, Saba or eastern wind as the mesenger in commute between lover ( the nightingale) and beloved (rose) as the symbol of beauty or projection of beloved. In Persian literature ,specially in versed works, and in the works of three mentioned poet in present study( Khaghani, Hafiz, Bidel Dehlavi) there are plenty of natural elements such as wind, funa, and flora which are accompanied by beautiful ironies, metaphors, similies, and combinations. Allegorical approach of these elements is more prominent in hafiz poems in comparison with the two other Aforementioned sonneteers. Considering the various functions, this study aimed to investigate the allegorical approach of these symbols and compare their functions in the poems of the three poets.
Keywords: eastern wind, Rose, hafiz, Khaghani, Bidel Dehlavi -
در این مقاله برای نخستین بار با رویکرد زبانی، ادبی و سبکی و با روش (توصیفی- تحلیلی - آماری) مساله «تاکید» و انواع آن را به عنوان یکی از ویژگی های سبکی مهم و پربسامد در روزنامه های خاطرات ناصرالدین شاه قاجار بررسی کرده ایم؛ به این منظور ابتدا در قالب نموداری مهم ترین روش های تاکید در کلام را در دو بخش صرف و نحو با استفاده از مهم ترین آرای محققان و نیز اجتهاد شخصی، نشان داده ایم و بعد مهم ترین شیوه های تاکید را در این یادداشت ها بررسی کرده ایم. با تحلیل داده های به دست آمده وجه تازه ای را از شخصیت ناصرالدین شاه نشان داده ایم و در نهایت با انتخاب مثال های تصادفی از اصل نسخ و مقابله با تصحیحات انجام شده از این آثار نشان داده ایم بدخوانی ها، بدفهمی ها و حذف های بی توضیحی که مصححان در این تصحیحات انجام داده اند سبب شده است که نتوان برای تحقیقات ادبی و زبانی به این تصحیحات اعتماد و استناد کرد.کلید واژگان: ناصرالدین شاه قاجار, روزنامه خاطرات, سبک شناسی, تاکید, تکرار, دستور زبان, آلبوم بیوتات سلطنتیIn this article, for the first time we have studied "Focus" and its various types as one of the most important and most frequently used stylistic features in Nasir al-Din Shah Qajar's diaries with a linguistic, literary and stylistic approach, along with a descriptive - analytical - statistical method. For this purpose, first we have shown the most important methods of "Focus" in speech in the form of a diagram, divided in two parts: Morphology and Syntax, by using the most important opinions of researchers and our personal efforts as well; Then we have examined the most important methods of "Focus" in these notes. By analyzing the obtained data, we have shown a new aspect of Nasir al-Din Shah's personality; Finnaly by selecting random examples from the original copy and confronting the corrections made from these works, we have shown that the misreadings, misunderstandings and unexplained eliminations made by the editors in these corrections, have made them unreliable and invalid for literary and linguistic research..Keywords: Nasir al-Din Shah Qajar, diary, stylistics, focus, repetition, grammar, Royal Documents [Boyutat-e Saltanati]
-
بررسی سیر تطور صنعت «مذهب کلامی» در کتاب های بدیع فارسی
چکیدهمذهب کلامی عنوان یکی از صنایع ادبی است که از دیرباز در علم بدیع وجود داشته است. مذهب کلامی یعنی روش و شیوه متکلمین (عالمان اهل کلام و اصول). با اینکه مذهب کلامی از قرن سوم به واسطه آثار جاحظ و ابن معتز در زبان عربی مطرح شده، این عنوان را در نخستین کتاب هایی که فارسی زبانان و ایرانیان در باب علم بدیع نگاشته اند نمی توان یافت و در نیمه دوم قرن هشتم هجری بسیار کوتاه به آن اشاره شده است و سپس از نیمه دوم قرن نهم هجری این عنوان به صورت کامل و روشن به این گونه کتب راه می یابد. در میان معاصران نیز چندتن در آثار خود سخنی از مذهب کلامی به میان نیاورده اند؛ این علمای بلاغت عمدتا در اواخر قرن 13 و اوایل قرن 14 کتابشان در علم بدیع نگاشته شده است. از قرن یازدهم به این سو که بحث در باره این صنعت در میان بدیع نویسان بیشتر رواج می یابد، تقسیم بندی های جزئی نگرانه دیگری نیز از سوی برخی بر آن افزوده می شود که در این پژوهش به آن ها پرداخته خواهد شد. برخی از بدیع نویسان نیز به بیراهه رفته اند و بحث از مذهب کلامی را با صنعتی دیگر چون حسن تعلیل خلط کرده اند. از این میان برخی در تعریف آن دچار اشتباه شده اند و برخی دیگر در ارائه مثال ها راه خطا پیموده اند. این مقاله می کوشد پاسخ هایی برای برخی ابهامات در این رابطه بیابد و به بعضی از اختلافات و اشتباهات نویسندگان در باب مذهب کلامی در کتاب های بدیع فارسی بپردازد.
کلید واژگان: بلاغت, علم بدیع, مذهب کلامیInvestigating the evolution of the "theological method" figure of speech in the Badi’ Persian booksAbstractRhetorical sciences have long been very important among Iranians who have worked in the field of literature. Theological method is the title of one of the literary figures that has existed in the field of Badi’ for a long time. Theological method means the method of theologians (scholars of theology and principles). Although the theological method has been introduced from the third century by the works of Jahez and Ibn Mu'taz in Arabic, this title can not be found in the first books written by Persian-speakers and Iranians on the field of Badi’ and it was mentioned very briefly in the second half of the eighth century AH. And then from the second half of the ninth century AH, this title finds its way to such books in a complete and clear way. Of course, some of his contemporaries did not mention the theological method in their works. These rhetoricians mainly wrote their books on the field of Badi’ in the late 13th and early 14th centuries. From the 11th century onwards, as the debate over this figure of speech became more prevalent among rhetoricians, some more divisive divisions were added by some, which will be addressed in this research. Another point that seems to be considered is that some rhetoricians have also gone astray and have confused the discussion of theological method with another figure of speech such as Phantastic etiology. Some of them have made mistakes in defining it and others have made mistakes in providing examples.
Keywords: Rhetoric, Badi’ science, theological method -
جستارنامه ادبیات تطبیقی، پیاپی 19 (بهار 1401)، صص 202 -234
روایت شناسی به عنوان علمی جدید، به بررسی ساختار حاکم بر روایت های داستانی می پردازد. با استفاده از شاخص های علم روایت شناسی، می توان به الگوی ساختاری روایت ها دست پیدا کرد. زبان شناسان متعددی به ارایه نظریات مبسوطی در این زمینه پرداخته اند و در این میان، مطالعات ژرار ژنت از وسعت فراوانی برخوردار است. او در مطالعه روایت های داستانی، بر سه شاخص کلی "زمان"، "حالت یا وجه" و "صدا و لحن" تکیه می کند. غزاله علیزاده، از نویسندگان معاصر ادبیات داستانی ایران به شمار می رود که آثارش از دیدگاه علم روایت شناسی، قابل تامل است. این نوشتار با تکیه بر نظر روایت شناسان به ویژه نظریه های ژرار ژنت، به بررسی سه مولفه مذکور در آثار این نویسنده پرداخته است. روایت در گذشته و، گذشته در گذشته، روایت زمان حال و عبور مکرر از زمان حال به گذشته، ویژگی برجسته آثار مذکور از لحاظ زمانی است. بیش تر رویدادهای این آثار، روی خط مستقیم و متوالی روایت شده اند استفاده از شتاب منفی و مثبت، بسامد و انواع آن، کانون صفر و کانون درونی، روایت درون داستانی با زاویه دید اول شخص، تک گویی، حدیث نفس و من شاهد، روایت برون داستانی با زاویه دید سوم شخص، هم چنین روایت پسازمانی و همزمانی، از ویژگی های روایت در رمان های فوق الذکر است.
کلید واژگان: ادبیات داستانی, روایت شناسی, ژرارژنت, غزاله علیزادهNarratology, as a new science, examines the grammar of fiction. Using the indicators of narratology, the structural pattern of narratives can be achieved. Numerous linguists have offered extensive theories in this field, and among them, Gerard Genet's studies are extensive. In his study of narratives, he relies on three general indicators: "time", "state or aspect" and "sound or tone". Ghazaleh Alizadeh, is among the contemporary writers of Iranian fiction whose works can be considered from the perspective of narratology. Relying on the views of narratologists, especially Gerard Gennet's theories, this article examines the three components mentioned in the works of these authors. Narration in the past and the past in the past, the narration of the present and the frequent passage from the present to the past are the salient features of the mentioned works in terms of time. Most of the events of these works are narrated in a straight line, Using Negative and Positive Acceleration, Frequency and Its Types, Zero Focus and Inner Focus, Intra-Story Narrative from a First-Person Perspective, Monologue, Hadith Nafs and I am a Witness, Extra-Story Narrative from a Third-Person Perspective, as well as Post-Time and Simultaneous Narration, Is one of the features of narration in the above-mentioned novels.
Keywords: Narrative Studies, Focusing, Gerarding, Fiction, Ghazaleh Alizadeh
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.