به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

علیرضا خواجه گیر

  • مجید جلالی جلال آبادی، علیرضا خواجه گیر، محسن فهیم

    هستی شناسی در همه مکاتب عرفانی دارای اهمیت زیادی است و کمتر مکتب عرفانی را می توان پیدا کرد که به این مسئله در آموزه های خویش توجه نکرده باشد. این مسئله در مکتب عرفان کیهانی حلقه و عرفان اسلامی بویژه مکتب ابن عربی نیز دارای اهمیت بسیاری است و مسائل زیادی در این دو مکتب به این اصل مرتبط است. مسئله اصلی در این پژوهش بررسی مشابهت های هستی شناسی در مکتب عرفان کیهانی حلقه با هستی شناسی در عرفان اسلامی و بویژه ابن عربی است. روش بکار گرفته شده، در این تحقیق مطالعه توصیفی و روش تحلیل محتوا با استناد به منابع کتابخانه‏ای بوده است. یافته‏ های پژوهش حاکی است که شباهت میان اصطلاحات عرفانی مانند؛ هاهوت، لاهوت، جبروت، ملکوت و ناسوت، با اصطلاحات عرفان کیهانی مانند؛ هیچ قطبی (عدم)، تک قطبی و دوقطبی که حکایت از اقتباس این مکتب از عرفان اسلامی است، کاملا مشهود است.

    کلید واژگان: احدیت, لاهوت, جبروت, جهان هیچ قطبی, جهان دوقطبی, تجلی
    Majid Jalali Jalalabadi, Alireza Khajegir *, Mohsen Fahim

    The issue of ontology is important in all mystical schools and there are few mystical schools that have not paid attention to this issue in their teachings. This issue is very important in the school of cosmic mysticism and many issues in this school have been extracted from this principle. The main question in this study is to examine the extent of the effectiveness and adaptation of ontology theory, including the interpretation of the levels of existence and the nature of existence in the school of cosmic mysticism, a circle of teachings of Islamic mysticism. The method used in this research was descriptive study and content analysis method was based on library resources. The findings of the research indicate that the Nasut, in cosmic mysticism are taken from the words of no polarity (non), unipolar and bipolar, which is indebted to Islamic mysticism, and thus, from the manifestation. Therefore, it is possible to consider the approach of the Islamic school of mysticism to this issue, apart from inventing new terms, and the differences in their foundations and applications are influenced by the ontology of Islamic mysticism.

    Keywords: Oneness, Divinity, Predestination, Non-Polar World, Bipolar World, Manifestation
  • طاهره شفیعی، علیرضا فهیم*، محسن فهیم، علیرضا خواجه گیر
    عرفان از راه های شناخت خداوند و تجلی صفات اسمایی و افعالی در ذات متعال باریتعالی است. عرفان و تصوف دارای سابقه زیادی است اما اوج شکوفایی عرفان به دوره ورود اسلام به ایران است. که عارفان بزرگی چون مولانا، ملاصدرا و حضرت امام خمینی از بزرگان این حوزه هستند. مطالعات زیادی در حوزه عرفان تا کنون صورت گرفته است. ما در این پژوهش به بررسی نظریات عرفانی امام خمینی (ره) اندیشمند و عارف بزرگ معاصر جهان اسلام با مولانا در حوزه های مختلف عرفان با تکیه بر دیوان امام خمینی و مثنوی معنی مورد بررسی قرار دادیم. از نظر امام خمینی (ره) عرفان فقط از علم حصولی امکان پذیر نیست، و راه عارف شدن باید معرفت حضوری و شهودی باشد. که برای این امر از جانب خداوند بر انسان تجلی یابد. مولانا اما اعتقاد دارد برای رسیدن به کمال عرفان باید معرفت در دل عارف باشد و این معرفت باید با سیر و سلوک و جهد و تلاش حاصل شود. . در دیدگاه عرفانی خداشناسی امام، عالم هستی، ذاتا واجب و منفرد است و در جهان هستی جز یک حقیقت واجب وجود ندارد.
    کلید واژگان: سیاست, عارف, اندیشمند, دیوان, مثنوی
    Tahereh Shafiee, Alireza Fahim *, Mohsen Fahim, Alireza Khajegir
    Mysticism is one of the ways of knowing God and manifesting the nominal attributes and actions in the transcendent essence of the transcendent. Mysticism and Sufism have a long history, but the peak of mysticism flourished in the period of the arrival of Islam in Iran. Great mystics such as Rumi, Mulla Sadra and Imam Khomeini are among the great in this field. Many studies in the field of mysticism have been done so far. In this study, we examined the mystical theories of Imam Khomeini, the great contemporary thinker and mystic of the Islamic world, with Rumi in various fields of mysticism, relying on the Divan of Imam Khomeini and Masnavi. According to Imam Khomeini, mysticism is not possible only from acquired knowledge, and the way to become a mystic must be face-to-face and intuitive knowledge. For this to be manifested to man by God. Rumi, however, believes that in order to reach the perfection of mysticism, knowledge must be in the heart of the mystic, and this knowledge must be obtained through conduct, effort and effort. . In Imam's mystical view of theology, the universe is inherently obligatory and singular, and there is nothing but an obligatory truth in the universe.
    Keywords: Politics, mystic, thinker, Court, Masnavi
  • طاهره شفیعی، علیرضا فهیم*، محسن فهیم، علیرضا خواجه گیر
    عرفان که شناسایی و شهود مستقیم باری تعالی از راه کشف و شهود قلبی است، به عنوان پدیداری معنوی، دارای دو بخش عملی و نظری است. بخش عملی عرفان، بیانگر سیر و سلوک عرفانی است که در حوزه عقل عملی سالک قرارمی گیرد. نظریه پردازان این حوزه از جنبه های مختلفی به عرفان عملی توجه نمودند و توجه به هر بعدی را به عنوان یکی از مولفه های عرفان عملی برشمردند. به نظر می رسد اکثریت این مولفه ها در مثنوی مولانا قابل ردیابی و بررسی است. مولانا در مثنوی، طی مراحل کمال انسانی را براساس شیوه ای خاص برای نیل به معرفت الهی ارایه نموده و به تشریح این سیر و سلوک عرفانی پرداخته است. از این رو در پژوهش حاضر تلاش می شود با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی، به این پرسش پاسخ داده شود که برجسته ترین مولفه عرفان عملی در مثنوی مولانا کدام است؟ نتایج نشان می دهد شرایط سیر و سلوک عرفان عملی و دستورالعمل های آن از برجسته ترین این مولفه ها در مثنوی است. بنابراین از منظر مولانا، گرچه عارف در طی مراتب سیر و سلوک باید به ابزار عشق متوسل شود؛ اما این عشق وسیله ای است برای رسیدن به هدف غایی عرفان. همچنین در عرفان عملی مولانا، سلوک اهل معرفت بدون ارشاد و دستگیری پیری که خود این راه را رفته، به سرانجام نمی رسد.
    کلید واژگان: عرفان عملی, هدف, شرایط, دستورالعمل ها, موانع, مولانا, مثنوی معنوی
    Tahereh Shafiee, Alireza Fahim *, Mohsen Fahim, Alireza Khajegir
    Mysticism, which is the direct identification and intuition of transcendence through discovery and intuition of the heart, as a spiritual phenomenon, has two practical and theoretical parts. The practical part of mysticism expresses the mystical path and behavior that is in the field of the practical intellect of the seeker. Theorists in this field paid attention to practical mysticism from different aspects and considered attention to each dimension as one of the components of practical mysticism. It seems that the majority of these components can be traced and studied in Rumi's Masnavi. Rumi has presented the stages of human perfection based on specific methods for achieving divine knowledge and has explained this mystical path and behavior. Therefore, in the present study, an attempt is made to answer the question, based on the descriptive-analytical method, what is the most prominent component of practical mysticism in Rumi's Masnavi? The results show that the conditions of practical mysticism and its instructions are among the most prominent of these components in Masnavi. Therefore, from Rumi's point of view, although the mystic must resort to the tools of love during the course of his journey; But this love is a means to an end for mysticism. Also, in Rumi's practical mysticism, the behavior of the people of knowledge will not end without the guidance and arrest of the old man who has gone this way.
    Keywords: practical mysticism, Purpose, conditions, Instructions, Obstacles, Rumi, spiritual Masnavi
  • محمدرضا افروغ، علی رضا خواجه گیر*، حسین حسینی امین، محمد کرمی نیا

    انسان شناسی، از مهم ترین و اساسی ترین ارکان تحقیق و بررسی یک دین و مسلک است. نوع نگاه و ایدیولوژی خاصی که دین یا مکتبی به سرشت و طینت انسان می دهد در شکل ساختار آن دین و شناخت کلی اش موثر است. ما در این نوشتار در تلاشیم، دیدگاه دو دین اسلام و هندوییسم را درباره سرشت انسان با تکیه بر متون مقدس آنها، یعنی قرآن کریم و اوپانیشادهای کهن بررسی کنیم. قرآن کریم سرشت انسان را پاک و بی آلایش می داند که مایل به حق و دشمن باطل است و اوپانیشادهای کهن نیز سرشت انسان را از طینت و جوهره پرجاپتی می داند و تصریح می کند که خدا و انسان رابطه مستقیمی دارند، و خدا انسان را از سرشت خودش آفریده است.

    کلید واژگان: قرآن, اوپانیشادها, انسان, سرشت انسان, آتمن
    Muhammad Reza Afrugh, Alireza Khawjagir *, Husayn Husaynin Amin, Muhammad Karaminiya

    Anthropology is one of the most important and fundamental pillars of research and study of a religion and denomination. The particular type of view and ideology, which a religion or school of thought gives to human nature, is effective in shaping the structure of that religion and recognizing it as a whole. In this article, we try to examine the views of the two religions of Islam and Hinduism on human nature based on their sacred texts, namely the Holy Quran and the ancient Upanishads. The Holy Qur'an considers the nature of man to be pure and undefiled, inclined to the truth and opposed to the falsehood, and the ancient Upanishads also consider the nature of man to be from Prajapati, stating that God and man have a direct relationship with each other, and that God created man from His own nature.

    Keywords: Quran, Upanishads, Man, Human Nature, Atman
  • علیرضا خواجه گیر*، سارا اسکندری، حکیمه نادرخانی
    ایران و یونان به عنوان دو تمدن بزرگ و کهن سال، هر یک اساطیر مختص به خود را در زمینه آفرینش دارند و هرکدام در اساطیر خود مساله آفرینش را مطرح کرده اند. پرداختن به این موضوع، مقایسه، تحلیل و تعمق در اساطیر این دو تمدن که به عنوان کهن ترین نظام های اساطیری شناخته می شوند، ضرورتی اجتناب ناپذیر است. هدف از این مقاله، مقایسه ویژگی های مشترک و افتراق این دو تفکر اسطوره ای در موضوع آفرینش است. در این مقاله که به شیوه توصیفی تحلیلی با رویکرد مقایسه ای و به صورت کتابخانه ای نگاشته شده است، تلاش شده با تکیه بر مولفه های مشترک اساطیری به واکاوی اسطوره های آفرینش دو تمدن ایران و یونان پرداخته شود. یافته های پژوهش نشان می دهد که علی رغم تفاوت ها در مولفه هایی مانند: مراحل آفرینش، آفرینش نخستین انسان، گناه و هبوط نخستین انسان اساطیری، نقش خدایان در اساطیر آفرینش، آفرینش دوباره و پایان جهان در روایت های اساطیری ایران و یونان، شباهت هایی مانند تقدم آفرینش کیهان بر انسان و تمرد انسان از فرمان خدایان نیز وجود دارد.
    کلید واژگان: اسطوره, آفرینش, اهریمن, گناه نخستین
    Alireza Khajegir *, Sara Eskandari, Hakimeh Naderkhani
  • مجید جلالی جلال آبادی، علیرضا خواجه گیر، محسن فهیم، سیدحسین واعظی
    زمینه و هدف

    قرارگرفتن در میدان شعوری یکی از شیوه‌های آرامش و سلامت‌زیستن است. پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر میدان شعوری بر میزان اضطراب ناشی از شیوع 19-Covid انجام شده است.

    مواد و روش‌ها

    طرح پژوهشی، آزمایشی و از نوع طرح پس‌آزمون دو گروهی بوده است. نمونه‌ها شامل دو گروه متشکل از هر گروه تعداد 25 نفر از بین1500 نفر که هر شب تحت تاثیر یا عدم تاثیر میدان شعوری در استان اصفهان در سال 1399 قرار گرفته بودند، به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. برای سنجش میزان دو گروه از تست اضطراب 21 سوالی بک استفاده شد و داده‌های پژوهش توسط شاخص آماری t مستقل، با استفاده از نرم‌افزار SPSS 26 تحلیل شد.

    ملاحظات اخلاقی

     اطلاعات راجع به دلایل تحقیق، محرمانگی و نحوه انجام تحقیق به افراد داده شد و مشارکت با رضایت آگاهانه انجام شد.

    یافته‌ها

     یافته‌های این تحقیق حاکی از تاثیر میدان شعوری بر میزان اضطراب بوده است و کسانی که در معرض میدان شعوری قرار گرفته بودند، دارای میانگین کمتری در نمره کلی اضطراب بودند. علاوه بر این معناداری آزمون t نشان‌دهنده تفاوت معنادار بین دو گروه بوده است.

    نتیجه‌گیری

    نتیجه حاکی از تفاوت معنادار بین گروه گواه با گروه آزمایش بوده است و تحلیل نتایج نشان‌دهنده میزان کمترین اضطراب در بین کسانی است که تحت تاثیر میدان شعوری قرار گرفته بودند. این مهم حاکی از ضرورت توسعه تحقیق و بکارگیری روش های درمانی مکمل در این حیطه است.

    کلید واژگان: اضطراب, میدان شعوری, بیماری, Covid-19
    Majid Jalali Jalalabadi, AliReza Khajegir, Mohsen Fahim, Seyed Hossein Vaezi
    Background and Aim

    Being in the field of consciousness is one of the ways to live in peace and health. The present study was conducted to investigate the effect of consciousness field on anxiety due to the prevalence of Covid-19.

    Materials and Methods

    The research design was experimental and a two-group post-test design. The samples consisted of two groups consisting of each group of 50 people out of 1500 people who were affected or not affected by the consciousness field in Isfahan province in 1399 AH, were randomly selected. Beck 21-item anxiety test was used to measure the two groups and the research data were analyzed by independent t-test using SPSS software.

    Ethical Considerations

     Information about the reasons for the research, confidentiality and how the research was conducted was given to the individuals and the participation was done with informed consent.

    Findings

    The results of this study showed the effect of consciousness field on anxiety and those who were exposed to consciousness had a lower mean in the overall score of anxiety. In addition, the significance of t-test showed a significant difference between the two groups.

    Conclusion

    findings indicated a significant difference between the control group and the experimental group that the analysis of the results showed a lower level of anxiety among those who were affected by the field of consciousness. This indicates the importance of developing research and the use of complementary therapies in this area.

    Keywords: Anxiety, the Field of Consciousness, Diseases, Covid-19
  • محمد نصیری، باقر مختاری*، رمضان رضایی، علیرضا خواجه گیر، سید محمدرضا موسوی فراز

    به رغم وجود برخی گزارش ها در خصوص دوری نهاد عرفان و تصوف از سیاست از یک سو و وجود برخی گزارش ها بر مدیحه گویی عارفان و صوفیان نسبت به حکومت و قدرت از دیگر سو  و تعمیم این دو از سوی برخی به میراث اصلی این جریان، به نظرمی رسد کنشگری فعال متصوفه در شیون مختلف اجتماعی و تازیدن آن ها به حکومت و نقد قدرت، افق های جدیدی از میراث تصوف و نقش تمدنی آن ها را پیش نهد. این پژوهش با بهره گیری از الگوی تحلیل پیام، سعی دارد از خلال گزاره های تاریخی و ادبی ، نقش آفرینی صوفیان صافی ضمیر را در بطن رخدادهای سیاسی موردبررسی و تحلیل قراردهد. به نظرمی رسد، عارفان به عنوان قشری تاثیرگذار و در برخی مقاطع رهبران معنوی جامعه به لحاظ روش و ابزار،  پیام خود را، مستقیم، غیرمستقیم، شفاهی و مکتوب و در قالب های دیگر به ارکان قدرت رسانده اند چنان که به لحاظ مخاطبان نقد، خلفا، پادشاهان وزرا، امرای محلی، حکومت گرانی اند که موردنقد عرفا بوده اند. به لحاظ محتوای نقد نیز عارفان در قلمروهایی چند ازجمله استبداد، بی عدالتی، ظلم و ستم صاحبان قدرت، گماردن افراد نالایق به پست های حکومتی، زبان به انتقاد گشوده اند، واقعیتی  که از دستاوردهای آن، اثبات حضور اخلاق ، شریعت و عرفان در سیاست  و نقش آفرینی عرفا در نظام سیاسی تمدن اسلامی بوده است.

    کلید واژگان: مشارکت سیاسی, نقد قدرت, تصوف, عرفان, تمدن اسلامی
    Mohammad Nasiri, Bagher Mokhtari *, Ramezan Rezaei, Alireza Khajehgir, Seyed MohammadReza Mosavi Faraz

    Despite some reports of mysticism and Sufism's distance from politics and its generalization to the main point of view of this movement, the existence of a discourse of critique of power and development and the completion of this discourse in the form of a complete message that has precise content, clear audience and logical means of transmission. It shows the activism and political participation of mystics and mystics. Criticisms that sometimes lead the analyst to the political participation of Sufism in the existence of a deep socio-political base. Utilizing the model of analyzing the message of critique of the power of this effective institution, this study tries to examine and analyze the role of pure heart Sufis in the heart of political events during historical and literary propositions. One of the only achievements is the constant presence of morality and sharia alongside power and politics. Based on historical evidence and authentic mystical sources, mystics, as one of the most influential sections of society and at some times spiritual leaders in various forms, direct and indirect, oral and written, have criticized the pillars of power. As for the critics of the critics, the caliphs, the kings of the ministers, the local rulers, the rulers who have been criticized by the mystics. The appointment of incompetent people to government positions has opened the door to criticism

    Keywords: political participation, Critique of Power, Sufism, mysticism, Islamic civilization
  • الهه السادات سجاددوست، علیرضا خواجه گیر*، مجتبی جعفری اشکاوندی، علی ملک زاده
    رستگاری انسان و ارتباط او با خداوند، از جمله مباحث فلسفی و عرفانی در مکاتب الهی است. دو مکتب فلسفی، عرفانی که تا حدودی شباهت های اساسی در این زمینه دارند و پرچمدار ارایه معرفت در عصر بیداری نسل ها، و توجه مردم دنیا به مکاتب الهی و آشتی با فطرت و بازگشت به اصل انسانی که در سایه معرفت الهی حاصل می شود و نقش قابل توجهی در بین نسل جوان و خواهان معرفت در عصرحاضر دارند، مکتب هندی ودانتیسم و حکمت ایرانی اسلامی متعالیه صدرایی می باشند. در این پژوهش، با استفاده از بهره بردن از متون دینی هندوان از جمله اوپانیشادها و کتب حکمت متعالیه صدرایی، تلاش شده است تا به بررسی این ارتباط به صورت تطبیقی و توصیفی پرداخته شود. از مفاهیمی که در تبیین این ارتباط لازم است مورد بررسی قرار گیرد اصول و مبانی کلی است که از مولفه های شناخت هر مکتبی است و تمام مکاتب به واسطه آنها معرفی می شوند و جزء مواردی است که هر کس بخواهد به حقانیت مکتبی اقرار کند ابتدا به سراغ آنها می رود و سپس به مطالعه موارد دیگر می پردازد، توجه شده است. از جمله آنها در مکتب ودانتیسم می توان اوپانیشادها و سوتراها و برهماناها و در مکتب متعالیه صدرایی قرآن، احادیث و روایات معصومین و نظریات فلسفی پیشینیان اهمیت به سزایی دارند. علاوه بر آن به مراحل رستگاری که جزء اصول عملی هردو مکتب است نیز پرداخته شده است هدف از این پژوهش این است که مولفه ها و زمینه های رسیدن به رستگاری که جزء اصول اولیه و بنیادین هردو مکتب الهی است را بررسی کند که این مراحل در مکتب ودانتیسم شامل مرحله عمل به تکالیف دینی، راه علم و معرفت و راه عشق و اخلاص و بالاخره راه ریاضت است که در مکتب متعالیه هم به همین شکل راه عمل به تکالیف دینی و طی معرفت و اخلاص و عشق به خداوند به مرحله اتصال به عقل فعال که همان رسیدن به مقام قرب الهی است را سالک می پیماید و همچنین منبعی غنی برای آشنایی افرادی که خواهان شناخت سلوک عملی در این دو مکتب الهی ودانتیسم و حکمت متعالیه صدرایی دارند راهنمایی باشد اندک برای درک و شناخت و آسان شدن مقایسه برای شناخت شباهت ها و تفاوت هایی که در این دو حکمت الهی وجود دارد
    کلید واژگان: ودانته, اوپانیشادها, متعالیه, رستگاری, حکمت
  • علیرضا خواجه گیر*، سوسن ایزدی دستنایی

    مفهوم مقدس در واکاوی ریشه و تعریف دین بر مبنای تفکیک مقدس و نامقدس یکی از پرکاربردترین مفاهیم در میان نظریه پردازان مکتب پدیدارشناسی و کارکردگرایی دینی است. مسئله اصلی تحقیق در این نوشتار بررسی جایگاه، معنا و کاربرد مفهوم مقدس و نامقدس در دین شناسی این دو مکتب با تاکید بر دیدگاه دورکیم، اتو و الیاده است که در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که در کارکردگرایی دورکیم حقیقت دین اعتقاد به خدایی فوق طبیعی نیست، بلکه او تفکیک امور مقدس از غیرمقدس را از کارکردهای جامعه می داند؛ اما در پدیدارشناسی اتو جوهر دین تجربه امر مقدس است، که به شیوه منحصر بفرد، به صورت اسرارآمیز و رعب انگیز برای هر انسانی تجربه می‏شود و کیفیتی متعال وصف ناپذیر دارد، از طرف دیگر فرآیند نمادسازی دینی و دیالکتیک امر مقدس از مهم ترین مفاهیمی است که در پدیدارشناسی الیاده مورد توجه قرار گرفته است.

    کلید واژگان: مقدس, نامقدس, پدیدارشناسی, دین, کارکردگرایی
    Alireza Khajehgir*, Susan Izadi Dastnayi

    The concept of sacred is one of the most widely used concepts among theorists of religious phenomenology and functionalism in the analysis of the roots and definition of religion based on the distinction between sacred and non-sacred. The main issue of research in this paper, with a descriptive-analytical method, is to examine the position, meaning and application of the concepts of sacred and non-sacred in the theology of these two schools with emphasis on the views of Durkheim, Otto and Eliade. The research findings show that in Durkheimchr('39')s functionalism, the truth of religion is not belief in a supernatural god, but he considers the separation of the sacred from the non-sacred as the functions of society; But in Ottochr('39')s phenomenology, the essence of religion is an experience of the sacred, which is uniquely experienced in a mysterious and terrifying way for every human being and has an indescribable transcendent quality. On the other hand, the process of religious symbolism and dialectics of the sacred is one of the most important concepts which has been considered in the phenomenology of the Eliade.
    .

    Keywords: Sacred, Non-Sacred, Phenomenology, Religion, Functionalism
  • مجتبی جعفری اشکاوندی *، سهیلا قلی پور شهرکی، محسن فهیم، علیرضا خواجه گیر

    «ایمان» اساسیترین عنصر حیات معنوی، گوهر زینت بخش روح بشری و درخشانترین پرتو عالم علوی است. یکی از مهمترین مباحث کلامی، بحث درباره ایمان و عناصر وابسته به آن است، بگونه یی که نمیتوان نقش بنیادی آن را در شکلگیری هویت پذیری زندگی نادیده گرفت. پژوهش حاضر در پی اینست که کارکرد ایمان و لوازم آن را در هویت پذیری زندگی، با روش توصیفی تطبیقی از دیدگاه علامه طباطبایی بررسی نماید. برای جمع آوری داده ها از روش کتابخانه یی استفاده شد و داده های پژوهش حاصل از گردآوری آثار علامه طباطبایی، کتب و مقالات مرتبط، بر اساس مبانی معرفت شناسی و انسان شناسی ایشان از جوانب مختلف مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفت. نتایج یافته ها نشان میدهد که او ایمان را امری قلبی، و التزام به لوازم و آثار عملی آن را ضروری میشمارد و مراتب آن را در قیاس با مراتب اسلام، چهار مرحله میداند که مهمترین مرحله، مرحله چهارم است. همچنین کارکرد اخلاص در عمل در پرتو ایمان، جدا ناپذیربودن ایمان و عمل، تاثیر عمل بر سعادت انسان و رابطه ایمان و اخلاق در هویت پذیری انسان بررسی شده است. علامه طباطبایی ایجاد آرامش قلبی، زایل شدن شک و تردید، خشوع قلبی و محبت را از آثار و فواید ایمان بر شمرده است. با ملاحظه اهمیت معرفت شناسانه، ایمان در حیات دینی، ضمن ایجاد نگرش مثبت و امیدوارانه، به زندگی آدمی معنا و مفهوم میبخشد.

    کلید واژگان: ایمان, عمل, سعادت, اخلاق, حیات دینی, معنای زندگی, علامه طباطبایی
    Mojtaba Jafari Eskavandi *, Soheila Golipoor Shrakey, Mohsen Fahim, alireza khajegir

    Faith is the most essential element of spiritual life, the jewel ornamenting the human soul, and the most brilliant ray of the higher world. One of the most important kalāmī problems is the discussion of faith and the related elements so that one cannot ignore its fundamental role in the formation of life identification. The present study examines the function of faith and its concomitants in life identification in the view of ‘Allāmah Ṭabāṭabā’ī based on a descriptive-comparative method. The library method was used to collect the required data for the study from the works of ‘Allāmah Ṭabāṭabā’ī and other related books and sources. The collected data was later analyzed and evaluated based on his epistemological and anthropological principles. The findings of the study indicate that he considers faith to be a heart-related affair and maintains that it is necessary to commit oneself to its concomitants and practical effects. He also believes that, based on Islamic principles, faith is of four levels, the most important of which is the fourth one. Here, the authors also investigate the function of devotion in acting in the light of faith, the inseparability of faith and act, the effect of act on Man’s happiness, and the relationship between faith and morality in Man’s identification. ‘Allāmah Ṭabāṭabā’ī has referred to peace of heart, disappearance of doubt, humbleness, and kindness among the effects and benefits of faith. From an epistemological point of view, having faith in religious life, in addition to creating a positive and hopeful attitude, grants meaning to human life.

    Keywords: Faith, act, happiness, morality, religious life, meaning of life, ‘Allāmah Ṭabāṭabā’ī
  • سهیلا قلی پورشهرکی، مجتبی جعفری اشکاوندی*، محسن فهیم، علیرضا خواجه گیر

    ایمان اساسی ترین عنصرحیات معنوی، گوهرزینت بخش روح بشری و درخشان ترین پرتو عالم علوی است، یکی از مهم ترین مباحث کلامی، ایمان وعناصر وابسته به آن است، به گونه ای که     نمی توان نقش بنیادی آن را درشکل گیری باور دینی در معناداری زندگی نادیده گرفت. پژوهش حاضر در پی آن است که نقش مولفه های دینی مانند، نبوت، امامت و عبودیت را برایمان ولوازم آن در معناداری زندگی را دردو بعد شناختی وعملکردی، باروش توصیفی- تطبیقی از دیدگاه دو اندیشمند بزرگ با دوسنت متفاوت اسلامی تسنن و تشیع مورد بررسی قرار دهد. برای جمع آوری داده ها ازطریق کتاب خانه ای استفاده شده است، داده های پژوهش ازگرد آوری تشابه و تفاوت های دیدگاه این دو متفکر بزرگ بر پایه مبانی انسان شناسی آنان مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفته است.  نتایج یافته ها نشان داد که هر دواندیشمند، ایمان را معنا بخش به زندگی می دانند، هرچند دربیان جزییات برپایه مبانی اندیشه هایشان تفاوت هایی وجود دارد،  درمساله عبودیت غزالی بیشتر بر روی بعد فردی عبادات، ولی علامه  بعد فردی و اجتماعی عبادات هر دو تاکید دارد. مهم ترین اختلاف این دو دانشمند در مساله امامت است که غزالی درحد مدیریت دنیوی و یک امر فقهی و فرعی  تلقی می کند. علامه امامت را استمرار نبوت وعهد الهی می داند.

    کلید واژگان: ایمان, نبوت, امامت, عبودیت خدا, غزالی, طباطبائی
    Soheila Golipoorsharakey, Mojtaba Jafarieashkavanday *, Mohsen Fahim, Alireza Khajegir

    Faith is the most basic element of spiritual life, the jewel that adorns the human soul and the brightest ray of the Alawite world, One of the most important theological issues is faith and its related elements, so that its fundamental role in the formation of religious belief in the meaning of life can not be ignored. The present study seeks to examine the role of religious components such as prophecy, Imamate, worship on faith and its accessories in the meaning of life in both cognitive and functional dimensions, with a descriptive-comparative method from the perspective of two great thinkers with two different Islamic traditions, Sunni and Shiite. It has been used to collect data through a library. The research data has been analyzed by collecting similarities and differences between the views of these two great thinkers based on their anthropological foundations. The results showed that every thinker considers faith to be meaningful in life, although there are differences in the details based on the principles of their thoughts, In the issue of Ghazali worship, more emphasis is placed on the individual dimension of worship, but Allameh emphasizes both the individual and social dimensions of worship. The most important difference between these two scholars is the issue of Imamate, which Ghazali considers as a worldly management and a jurisprudential and sub-matter. Allameh considers Imamate as the continuation of prophecy and divine covenant.

    Keywords: faith, Prophecy, imamate, God's worship, Ghazali, Tabatabai
  • علیرضا خواجه گیر*، سوسن ایزدی دستنایی، علیرضا فهیم
    آدمی با معطوف کردن انرژی خویش به پدیده ای و مشاهده آن در درون به حضوری دست می یابد که جوهر آگاهی است؛ اما هنگامی که یگانگی خویش را با ذهن بگسلد و تماشاگر آن باشد، به مرتبه ای فراتر به نام آگاهی متعالی دست می یابد. رسیدن به این آگاهی در عرفان های شرقی به منظور آرامش ذهنی بسیار اهمیت دارد. در این پژوهش، فرآیند رسیدن به این آگاهی برتر در مکتب یوگا و ذن به روش تحلیلی توصیفی بررسی می شود. رهرو در مکتب یوگا با به کاربستن فنون ارایه شده به توقف جریانات ذهنی و در نهایت، به حقیقت برتر درونی و رسیدن به رهایی در پرتو آگاهی متعالی نایل خواهد شد. در مکتب ذن نیز روشن شدگی همراه با ادراک حقیقت وجود از طریق تمرکز و حضور دایمی حاصل می آید که با شهود درونی معنا پیدا می کند. آنچه در این دو مکتب علی رغم اختلاف در روش و مبانی مشترک است، همان هدف نهایی است که رسیدن به این آگاهی متعالی را دربر می گیرد.
    کلید واژگان: آگاهی متعالی, خودشناسی ذن, یوگا
    Alireza Khajegir *, Susan Izadi Dastenaee, Alireza Fahim
    By turning his energy to a phenomenon and observing it within, man achieves a presence that is the essence of consciousness; but when he breaks his oneness with the mind and watches it, he attains a higher level, called transcendent consciousness. Achieving this awareness is very important in Eastern mysticism for peace of mind. This study seeks to investigate the process of achieving this superior awareness in the school of yoga and Zen in an analytical-descriptive manner. In the school of yoga, wayfarer, by using the techniques presented, will stop the mental flows and ultimately achieve superior internal truth and achieve liberation in the light of transcendental consciousness. In Zen school, illumination, along with the perception of the truth of existence, is achieved through concentration and permanent presence, which is meaningful with inner intuition. What is common in these two schools, despite differences in methodology and foundations, is to achieve this consciousness.
    Keywords: Transcendent Consciousness, Yoga, Zen, self-knowledge
  • علیرضا خواجه گیر*، الهه السادات سجاددوست، مجتبی جعفری اشکاوندی، علی ملک زاده
    شناخت انسان و چگونگی ارتباط با خداوند از مهم ترین مباحث عرفانی در آیین هندو و عرفان اسلامی است. از مفاهیمی که در تبیین این ارتباط لازم است مورد بررسی قرار گیرد، مفهوم «آتمن و برهمن» در مکتب ودانته و «خدا و نفس» در حکمت متعالیه صدرایی و مراتب آن دو است. علاوه بر این عناصر، مولفه های معرفت شهودی یا برتر و خودشناسی نیز در اتحاد خداوند و انسان دارای نقش بالایی است که شارحان مکتب متعالیه و مفسران مکتب ودانته به تبیین و تفسیر آنها پرداخته اند. در این پژوهش تلاش شده تا علاوه بر بیان این عناصر مشترک، به بررسی موانع وصول به معرفت حقیقی و خودشناسی نیز پرداخته شود؛ زیرا شناخت این مولفه ها مقدمه و زمینه ساز رسیدن به این هدف متعالی است. از جمله موانع مشترک در وصول به این معرفت حقیقی، تکیه بر علوم ظاهری و حسی، اعمال ظاهری، خواهش ها، آرزوها و تعلقات مادی است. غایت سیر انفسی و درونی در این دو مکتب با توجه به مراتب نفس از مرتبه ظاهری به مرتبه باطنی و اتصال به مراتب حق معنا پیدا می کند. در این پژوهش با تاکید بر متون دینی هندو، از جمله اوپانیشادها وکتب حکمت متعالیه صدرایی، تلاش شده است این مساله با بهره گیری از روش تحلیلی توصیفی مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.
    کلید واژگان: ودانته, آتمن, برهمن, معرفت, خودشناسی, حکمت متعالیه
    Alireza Khajegir *, Elahe Sadat Sajjad Doost, Mujtaba Ja’Fari Ashkavandi, Ali Malekzadeh
    Knowing human being and his relation to Allah is the key mystical issue in Hinduism and Islamic mysticism. “Atman and Brahman” in Vedanta and “Allah and soul” in Sadra’s transcendent theosophy and their graded stages are among the concepts to be studied in the course of explanation of such a relation. In addition to those factors, the constituents of intuitive or higher knowledge and self-knowledge in Allah-man unification play a major role which is explained and interpreted by the commentators of both transcendent theosophy and Vedanta school. In their research here, the authors have tried to explain those common factors and to study the obstacles of acquiring true knowledge and self-knowledge. Knowing those factors is the prerequisite to achieve that noble and lofty aim. From among common obstacles of acquiring such knowledge are: reliance on exoteric and sensory knowledge, bodily actions, wishes, and material belongings. In these two schools, the aim of such subjective and esoteric journey takes its meaning through different stages of the soul from the exoteric stages to the esoteric ones, and to the union with divine stages. Having referred to the Hindu texts particularly Upanishads and Sadra’s works, we have tried to examine the issue by a descriptive-analytic method .
    Keywords: Vedanta, Atman, Brahman, Knowledge, self-knowledge, transcendent theosophy
  • محمدرضا افروغ*، علیرضا خواجه گیر

    شناخت انسان و ارتباط او با خداوند از جمله مباحثی است که در عرفان هندو بخصوص مکتب ودانته و عرفان و تصوف اسلامی بویژه مثنوی مولوی دارای اهمیت بسیاری است. در این مقاله با استفاده از متون مقدس هندو و شرح های نوشته شده بر مثنوی مولوی،پس از بررسی عناصر اصلی این اتصال یعنی آتمن و برهمن در مکتب ودانته و انسان و خدا در مثنوی، به بیان عوامل رسیدن به خداوند و موانع پیش روپرداخته شده است. معرفت برتر یا شهودی، خودشناسی و بهره بردن از ارشادات پیر یا گورو از جمله راه های مشترک میان دو عرفان برای اتصال با حقیقت مطلق است. علاوه بر این موارد مولانا به بیان عاملی برتر به نام عشق می پردازد که مکتب ودانته بخصوص شارح اصلی آن یعنی شانکارا کمتر به بیان آن پرداخته است. علاوه بر این معرفت ظاهری یا فروتر، نادانی یا اویدیا، مایا یا توهم از عواملی است که سبب می شود، انسان از رسیدن به خداوند باز ماند و سالک با بهره بردن از عوامل و عبور از موانع می تواند به اتصال با خداوند نایل گردد. پژوهش حاضر از نوع نوصیفی تطبیقی است و داده ها با استفاده از شیوه ی تحلیل محتوی به روش کتابخانه ای مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.

    کلید واژگان: برهمن, آتمن, خودشناسی, نفس, معرفت, عشق

    Human understanding and unity with God is one of  topics that is very important.in Hindu mysticism especially Vedanta school and Islamic mysticism particular Masnavi. In this paper, We investigated the expression of factors and obstacles to achieve unity.And the use of the Hindu scriptures and commentaries written on Masnavi of Rumi and after review the main elements of the unity in Vedanta school ;Atman and Brahman and man and God in Masnavi . Superior knowledge or intuition, self-knowledge and the benefit of the teachings of theGuru or old , are common ways to connect with the Absolute Truth between Two mysticism.In addition to these factors , Rumi expressed the factor of love that ,Shankara, particular main exponent of Vedanta school, less than attension to it.The factors such as, apparent knowledge or lower, Ignorance or Avydya, Maya or illusion, are Causes that Man stopped coming to God And seeker With the benefit of factors And pass from  Obstacles ,Can be achieved unity with God.present research is a descriptive comparative study and data are analyzed and  using a content analysis method in a library method

    Keywords: Brahman, Atman, selfknowledge, spirit, knowledge
  • علیرضا خواجه گیر*، سروناز حیدری

    در مطالعات تطبیقی ادیان و مکاتب عرفانی مختلف اصطلاحاتی به کار می رود که با وجود اختلاف زبانی می توانند دارای تشابهات زیادی باشند. مفاهیم تری کایه Trikaya در مهایانه بودایی و حضرات خمس در عرفان اسلامی از جمله این اصطلاحات هستند. بحث جهان شناسی عرفانی و چگونگی سلسه مراتب هستی در مکاتب عرفانی از اهمیت بالایی برخوردار است. دو مفهوم حضرات خمس در عرفان اسلامی و تری کایه در آیین مهایانه بودایی از مهم ترین مفاهیمی است که برای تبیین مراتب هستی و تجلیات حقیقت در این مراتب هستی مطرح شده است.سیوال اصلی در این پژوهش اینست که با توجه به اینکه مفهوم خداوند به معنای مصطلح آن در آموزه های بودا بصورت صریح مطرح نشده و مفاهیم تری کایه نیز بعد از بودا در فرقه مهایانه مطرح شده است،چگونه می توان مراتب بودهی ستوه، نیروانه، دهرمه کایه، نیرمایه کایه و سم بوگه کایه را  از آموزه های مکتب مهایانه با مراتب جبروت، لاهوت، هاهوت، ملکوت و ناسوت در عرفان اسلامی با در نظر گرفتن جنبه های تمایز و تشابه مورد مقایسه قرار داد؟ و این مساله را که حقیقت واحد برای ظهور و حضور خود در عالم، تجلیات خاص خود را دارد در این دو مکتب با روش تحلیل مقایسه ای تبیین کرد.

    کلید واژگان: تری کایه, حضرات خمس, ذات متعالی, مراتب هستی, مهایانه
    Alireza Khajegir *, Sarvnaz Heidary
    Introduction

    Islamic mysticism and Hindu mysticism in general and Buddhist mysticism in particular, although originating from two completely different schools and having evolved over time, have been fertile, since mysticism no matter which school or land it has roots in the inner of human truth and the mystics have been in search of the same truth, so in these two seemingly alien mystics there are many commonalities that tell of their inner altruism. In Islamic mysticism, the concept of the five presences is very important for the expression of the hierarchy of mysticism and cosmology, and in mystical Buddhist mysticism the term trikaya or three bodies is very important. The five presences in Islamic mysticism is the general hierarchy of the manifestation of the divine manifestations, and the trikaya in the Buddhist Mahayana expresses the hierarchy of the Buddhist truth in the universe. Although in early Buddhism theology there is no theology in the appearance of belief in a specific god, the nirvana issue is a true and transcendent truth, and the Buddhist religion is the embodied nirvana. And this is the aspect of Buddhism that has religious and mystical color. Because the concept of nirvana is somehow related to the concept of dharmakaya, which is the highest degree of the dharmakaya.The main purpose of this article is to examine the manifestation and emergence of a single truth in Buddhist mahayana and Islamic mysticism. On this basis, we first explain the  two basic concepts of the five presences  in the Islamic mysticism and the trikaya in the Buddhist mysticism, and then we have expressed the manifestation and emergence of a single truth in the universe. At the end we have compared the degrees and manifestations of the transcendent truth in both Islamic and Buddhist mysticism and we have highlighted their differentiation and commonalities.

    Research methodology

    The research method used in this study is comparative analysis according to the type of subject and the data gathering tool is library based, so that the required data is collected through study and retrieval of books and related articles according to the chapters. The specification has been analyzed.

    Discussion

    The alignment of the system of existence is one of the most important issues that are discussed in the context of the unity of existence and the justification of the multiplication of the universe. This argument, along with its ontological dimension, is the mystics attempt to understand the universe. In Islamic mysticism, the universal hierarchy that is the place of manifestations and manifestations of righteousness forms the five worlds that are termed "presences" in the mystic language. According Ibn Arabi, truth in its realization is a mystery completely unreachable and inaccessible far beyond human knowledge, and the emergence of being is also manifested through manifestation.(Izutsu,1984,p.27) Although the doctrine of the five presences can be interpreted in several ways. It is widely known that these events include the worlds of divinity, divine empire, angelic world, corporeal world and the perfect human being. Regarding the levels of the five presences, what is important in regard is that the existence of each degree has been issued from the higher degree and emerged, and all of then originate from the first degree, namely, the essence of the truth. In fact, there are all aspects of the existence, manifestation and appearance of the existence. Therefore, levels of existence are not only discrete things, but they have a deep link with each other, because there is only one being that has infinite manifestations. So whatever in the universe is an example of something in the universeAccording to the theory of three bodies, which is in fact the spiritual frame of Mahayana, these three buddhas bodies consist of three bodies of the dharmakaya, sambogakaya, nirmamakaya. This is one of the main differences between the Buddha's personality and Buddhism, which is not, in my opinion, Buddha a historical determinant, but the ultimate cause of objects or the cause of the cosmic alliance. (Dasgupta,1950;p.12) Therefore, the first dharmakaya is the essence of everything, and every creature possesses it, secondly, the peak point is a salvation and Buddhist. Since creatures can not understand the dharmakaya except for the spiritual experience, for creature such as bodhisattva, the form of sambhogakaya, and for ordinary creatures it is a form nirmanakaya. But the nature of both is composed of dharmakaya. This invisible and absolute body does not disappear, all living things in it are moving, and their existence is from him. All Buddhists in this unique Buddha dharmakaya are the only one, in fact dharmakaya position of unity is indeterminate. (Pashaei,2001;p.334)

    Conclusion

    These five universes are counted with the three Buddha's and the contemplative and nirvana concepts. As  divinity the nature of holy and purified entity of the truth to excellence with the concept of nirvana with Mahayana means the pure and transcendental essence of the convergence, and the degree of divine aspect with the first body of Buddha, namely, dharmakaya, because both the first truth as best even though they contain others are matched. In fact, dharmakaya is the position of unity, indeterminacy, and in the so-called Mahayana empliness (shunyata). Shunyata in the word means null or empty, a central concept in Buddhism. Therefore, the first dharmakaya is the essence of everything, and every creature possesses it, secondly, the peak point is a salvation and Buddhist. Since creatures can not understand the dharmakaya except for the spiritual experience, for creature such as bodhisattva, the form of sambhogakaya, and for ordinary creatures it is a form nirmanakaya. But the nature of both is composed of dharmakaya. This invisible and absolute body does not disappear, all living things in it are moving, and their existence is from him.The degree of the divine empire and the world of devil's spirits are similar to that the bodhisattva, because they are like dead spirits and cherubims are creatures that seek to enlighten people to reach people, and their purpose is to make people happy. The world of angelic world or universe is an example, as already said, this world is the mediator of the universe of matter and matter, and the distance between the ghosts and bodies. From this point of view, sambhogakaya is like, because sambhogakaya in the Mahayana in the middle of the stage interface is between dharmakaya and nirmanakaya. In the end, the corporeal world is similar to that of nirmanakaya for it is the same physical and material manifestation of the Buddha that goes into the realm of existence, like the human being in the universe and matter, which is the universe of bodies and the level of senses and senses. 

    Keywords: Trikaya, The five divine presence, Transcendental essence, universe levels, Mahayana
  • محمدرضا افروغ، دکتر علیرضا خواجه گیر*، دکتر محمد اسماعیل عبدالهی، محمد کرمی نیا
  • علیرضا خواجه گیر *، سوسن ایزدی دستنایی، پروین فروزنده

    از مفاهیم اساسی در روانشناسی تحلیلی یونگ، ضمیر ناخودآگاه جمعی، کهن الگوها و اساطیر مشترک در ضمیر ناخودآگاه تمامی انسان هاست. از دیدگاه یونگ، دین تجربه قدسی است که در ضمیر ناخودآگاه جمعی شکل می گیرد و همین بخش از ناخودآگاه است که کهن الگوها را نیز در خود جای می دهد. یونگ معتقد است اگر دین معنایی داشته باشد، باید این معنا را در اتصال آن با اسطوره ها جست وجو کرد. او زبان دین را زبانی نمادین می داند که برای کشف حقیقت آن باید این نمادها را رمزگشایی کرد. میرچا الیاده نیز با رویکردی پدیدارشناسانه و هرمنوتیکی به بیان اسطوره و نماد می پردازد. او بر این باور است که دین به تجربه امر قدسی اشاره دارد و عملکرد دین به ظهور امر مقدس کمک می کند تا در ظرف طبیعت، مظاهر طبیعی و تاریخ آشکار شود. از دیدگاه او، اسطوره با آفرینش در ارتباط است. او اسطوره را الگویی برای اعمال دقیقا دینی می داند که برای یافتن منشا دین باید سراغ آن رفت؛ بنابراین، ارایه تعریفی واحد و پذیرفته شده همگان از اسطوره، امری دشوار است. با وجود این، اسطوره را روایتی از تاریخ قدسی در نظر می گیرد و آن را مرتبط با حادثه ای قرار می دهد که در زمان ازلی اتفاق افتاده و جوهر و خمیرمایه اصلی دین است. در این مقاله با رویکردی توصیفی تطبیقی رابطه دین و اسطوره از دیدگاه یونگ و الیاده به تصویر کشیده شده است.

    کلید واژگان: یونگ, الیاده, دین, اسطوره, نماد
    Alireza Khajehgir *, Susan Izadi Dastenaei, Parvin Forouzandeh

    The issue of religion has been very important in humans’ life from the beginning until now in such a way that it has played a special role even in their individual and social life. In this regard, theorists have studied this issue with different approaches and have offered different definitions of religion. One of these theorists is Mircea Eliade, who is a great researcher in the field of religion and myth. He has approached the issue of religion with a phenomenological approach. Emphasizing religious symbolism, he stated that religion refers to the experience of the sacred. In his view, the duty of religion and religious rites is nothing more than an increase in human exposure to the sacred. He considers the sacred to be a common component of all religions. Regarding the sacred manifestations, he believes that the symbols of the sacred can appear in the form of worldly affairs. He opposes the traditionalist approach and believes that the phenomenon of religion should be studied without reducing it to other areas. According to Eliade, myth is based on ontology and speaks only of the facts and things that have been manifested and how the universe was created and evolved. Eliade considers myth as a model for precisely religious practices that must be approached to find the origin of religion. Therefore, it is difficult to present a single and universally accepted definition of myth. However, he considers myth to be a narrative of sacred history and relates it to an event that has occurred in ancient times and is the essence of religion. According to Eliade, the historical method is useful for systematizing religion, and the belief in oneness and harmony with the world is one of the strongest foundations of myth. Using historical documents, he tries to express the manifestations of the sacred and find the existential position and the religious meanings presented in these phenomena. In his view, the sacred should not be sought merely in experiences specific to God. The manifestation of the sacred is abundantly hidden and visible in the symbolism and rituals of almost every culture, especially in the primitive and Asian cultures. Eliade considers the holy and fundamental element between religions to be the same thing. The realm of religion is the distinction between the sacred and the unholy. Carl Gustav Jung was also a great philosopher and psychologist who conducted studies on human nature and, as the founder of analytical psychology, linked archetypes to religion. One of the fundamental concepts in Jung psychology is the collective unconscious discussion. He considers archetypes to be important features of the collective unconscious. Referring to the issues such as myth and symbol, he considers the language of symbols as the language of the subconscious, which manifests itself through myth. In mythology, Jung seeks out signs of man’s inclination to the sacred that can be accurately traced in mythology to an understanding of archetypes. From Jung's point of view, God is also an archetype. He does not try to separate rituals and traditions from religion. According to Jung, myth and religion have traditionally interacted. Religion preserves myth and myth perpetuates religion. Myths, along with rituals, open the door to God, and myth, contrary to the belief that it is only enlightening, is the creator of experience. Jung believes that if religion has a meaning, it must be sought in connection with myths. He considers the language of religion as a symbolic language that must be deciphered in order to discover its truth. In this paper, using a comparative descriptive approach, the relationship between religion and myth is depicted from Jung and Eliade’s point of view. The psychological approach to the myth, the most important example of which presented in Jung's works, had a great influence on Eliade's approach to mythological studies of religion. According to Eliade, many of the terms used in the discussion of theology and mythology are used in the same way by Jung. Although Jung’s view of religion and myth was from the perspective of analytical psychology with an emphasis on the collective unconscious, there are similarities and differences in Eliade's approach to religious mythology, which was largely derived from religious phenomenology and hermeneutics interpretation. Eliade uses exemplary forms to mean the supreme example and the pattern of the prototype, while Jung considers exemplary forms to be the same collective unconscious structures. According to Eliade, myth is a narrative or symbolic manifestation of gods, angels, supernatural beings, and a cosmology in general that a group of people use to interpret its existence. But for Jung, myths are common themes that have always existed and are repeated in the same way throughout the lives of all human beings and form the basic collective unconscious structure. According to Jung, religion arises from the subconscious mind and is expressed in symbolic language. He sees archetypes as a kind of organizer of religion. He sees religion as a channel for satisfying the mythical tendencies in the individual’s psyche, which, by blocking this path, will find dangerous ways to emerge. But Eliade, with a phenomenological approach and an emphasis on religious symbolism and as an interpreter of religious symbols believes that religion refers to the experience of the sacred.

    Keywords: Jung, Eliade, religion, Myth, symbol
  • علیرضا خواجه گیر، محسن گنجی، حسن ذوالفقاری، محمود آقاخانی بیژنی*

    آیین سوگند خوردن از دیرباز تاکنون در فرهنگ و ادب به طریق گوناگون نمود یافته است. در این پژوهش به تحلیل نمود های آیین سوگند خوردن در قوم بختیاری می پردازیم. سوگند به آتش، اجاق آتش، تیغه آفتاب، آب روان، نان ونمک، زمان، جان عزیزان و اموات از مهم ترین جلوه های سوگند خوردن در نزد قوم بختیاری است. اهمیت سوگند خوردن در نزد این قوم، آخرین راهکار برای اثبات درستی کلام و تشخیص درستکار از نادرستکار است. در این پژوهش، ضمن بررسی انواع سوگند در قوم بختیاری، برآنیم تا نمود های ادبی و جنبه های اساطیری آن ها را تحلیل و بررسی کنیم. این پژوهش به شکل بنیادی، بر پایه مطالعات کتابخانه ای میدانی و به روش تحلیل محتوای کیفی انجام شده است. پس از بررسی منابع گوناگون و تحلیل نمود های ادبی و اساطیری سوگند خوردن در قوم بختیاری می توان گفت که بسیاری از نمودهای آیین سوگند خوردن در قوم بختیاری بازمانده آیین های سوگند خوردن در ایران باستان است. همچنین، سوگند به آتش، نان ونمک، زمان، آب روان، آفتاب و جان عزیزان از مهم ترین و رایج ترین نمود های سوگند در نزد این قوم است که جنبه های ادبی و اساطیری بسیاری دارند. سوگند خوردن در نزد این قوم برای اثبات درستی کلام و تشخیص حق از باطل است.

    کلید واژگان: فرهنگ عامه, قوم بختیاری, بن مایه های اساطیری, آیین ور, سوگند خوردن
    Alireza Khajegir, Mohsen Ganji, Hasan Zolfaghari

    The oath has long been manifested in culture and literature in a variety of ways. In this study, the patterns of swearing in Bakhtiari people is analyzed. Oaths of fire, fire stoves, blades of sun, running water, bread, nuns, temples, devotees, underworlds, and thugs are the most important examples of swearing among the people of Bakhtiari. The importance of taking an oath to this people is the last way to prove the truth of the word and to distinguish the righteous from the wrongdoer. In this study, while studying the types of oaths in Bakhtiari people, the literary characters and their mythological aspects are investigated as well. This research is fundamentally based on the field-based library study and qualitative content analysis. After examining various sources and analyzing the literary and mythological aspects of swearing among the Bakhtiari people, it can be said that the ritual is a remnant of the same ritual in ancient Iran. Also, the oaths of fire, bread and salt, time, running water, sun and souls of the beloved ones are among the most important and common manifestations of oath taking among these people that have many literary and mythological aspects. The function of oath is to prove the truth of the word and recognize the true from false.

    Keywords: Popular culture, Bakhtiari tribe, mythological themes, Var ritual, oath taking
  • محمدرضا افروغ *، علیرضا خواجه گیر، علیرضا فهیم
    مساله نفس یا روح در قرآن کریم و آتمن در اوپنیشادها از جمله آموزه های اساسی و زیربنایی برای شناخت انسان و معارف پیوندیافته با او هستند. شناخت صحیح و روشن از حقیقت "روح" یا "آتمن"، کلید فهم بسیاری از اصول و مبانی دینی در اسلام و هندوئیسم محسوب می شود. در این پژوهش با تتبع در موارد کاربرد واژه نفس و روح در آیات قرآن و پس از آن با ذکر بندهائی از اوپنیشادهای متقدم به بررسی و تجزیه و تحلیل واژه روح یا نفس انسان می پردازیم. نگاشته حاضر در تلاش است که با روش توصیفی- تطبیقی به بررسی آیاتی که در آن ها واژه روح مرتبه ای جاودان و غیرمادی از وجود معرفی می گردد که در پیکر انسان جریان یافته است و از آن با عنوان "روح نفخه ای" یاد می کند و از سوی دیگر با بیان بندهایی از اوپانیشادهای کهن که آتمن را امری نامیرا در انسان می داند و آن را به "نفس ناطقه" تفسیر می کند بپردازد. بر آیند این فرآیند اقرار به اشتراک در امر استکمال نفس و جاودانگی روح انسان یا آتمن در هر دو آئین می باشد.
    کلید واژگان: روح ناطقه, روح نفخه ای, جاودانگی, استکمال نفس, برهمن
  • علیرضا خواجه گیر *، عبدالله میرزاوند
    فتوت یا جوانمردی عنوان یک مکتب دینی است که در طول تاریخ، ارتباط نزدیکی با مکتب تصوف برقرار کرد. این دو مکتب بر یکدیگر تاثیر متقابل گذاشتند. از اصول مهم تصوف و فتوت، در زمینه هدایت مریدان، انتخاب پیر و اطاعت و فرمانبرداری از او در طریقت است. پیر فردی نیک سرشت و آزاد از تعلقات است که با پیمودن راه معرفت و رستگاری، راهنمای سالکان در مسیر دشوار سلوک می شود. پیر با حمایت خود از مرید، مرتبه او را در نزد پروردگار بالا می برد. او با همت خود، مرید را از سستی ورزیدن در مسیر سلوک بازمی دارد؛ همچنین او را از هواهای نفسانی و دام های شیطان نجات می دهد و تا زمانی که مرید را به رستگاری نرساند از رسالت خود بازنمی ایستد. این مقاله می کوشد تاثیر متقابل این مسئله را در دو مکتب تصوف و فتوت بررسی کند؛ همچنین برای پژوهشگران آینده که در این زمینه پژوهش خواهند کرد، مسیری را هموار کند. این مقاله افزون بر واکاوی جایگاه پیر در مکتب تصوف و فتوت، تاثیر این دو مکتب را بر یکدیگر با توجه به سه وجه مشترک آنها در زمینه پیر بررسی می کند؛ این سه وجه عبارت است از: نقش و تاثیر پیران در تربیت مریدان، شرایط پیران واقعی، طبقه بندی پیران.
    کلید واژگان: فتوت, فتوت نامه, تصوف, پیر, سیر و سلوک
    Alireza Khajegir *, Aabdollah Mirzavand
    Futuwwat or magnanimity is the name of a religious school that has established a close relationship with the Sufism school throughout history. These two schools have reciprocally impacted each other. One of the important principles of these two schools, regarding the guidance of disciples, is the choice of the master and obeying him in the path (Tarighat). The master is a good-natured person who is free from alliances that, through the path to knowledge and salvation, guide the seekers in a difficult path. The master, with his support of disciple, elevates his rank to the Lord. By his own efforts, he discourages the disciple from slowing down in the path of spiritual journey, he also saves him from the sensual wanderings and traps of the devil, and does not stop until the disciple reaches salvation. This article seeks to examine the mutual impact of this issue in the two schools of Sufism and Futuwwat, it will also pave the way for future researchers in this field. This article, in addition to examining the place of the master in Sufism and Futuwwat schools, examines the impact of these two schools on each other in their threefold perspective on the subject. The three aspects are: the role of the masters in the education of disciples, the real age of the masters, and the classification of the masters.
    Keywords: Futuwwat, Futuwwatnameh, Sufism, the Master, Spiritual Journey
  • علیرضا خواجه گیر *، مرضیه دلدار
    باورهای دینی و اسطوره ای در تاریخ تفکر همیشه سر منشا بسیاری از حرکت های انسانی بوده است و همواره تحولات معرفتی و فکری بشر به نوعی به اسطوره و دین پیوند خورده است. در کنار آیین ها و باورهای دینی، هنر بهترین وسیله برای به تصویر کشیدن این تفکر دینی و اسطوره ای است. در هنر ادیان، برخی نقش ها و نمادها صرفا تصویر نیستند، بلکه نماد یک حقیقت رمزی یا متعالی محسوب می شوند، هنر بودایی، مانند اغلب هنرهای دینی، سرشار از رموزی است که هر یک حامل مفاهیم نمادین و ژرفی هستند که بدون تحلیل و معناشناسی قابل فهم نیستند. نمادهای به کار رفته در هنر دینی بودایی به سه دسته ی کلی نمادهای غیرشمایلی، نیمه شمایلی و شمایلی تقسیم می شوند. نمادهای شمایلی شامل تمثال ها و مجسمه های بودا است و مهم ترین آن ها مودراهای بودایی است که مراحل زندگی و سیر و سلوک او را نشان می دهند و بخش مهمی از هنر بودایی محسوب می شوند. این پژوهش در صدد است معنای نمادین مودراهای بودایی را با توجه به ویژگی های حاکم بر هنر بودایی با روش توصیفی تحلیلی به تصویر کشد.
    کلید واژگان: شمایل, مودرا, غیرشمایل, نماد, هنربودایی
    Ali Reza Khajegir *, Marziyeh Deldar
    Religious and mythical beliefs are the origin of many human movements, in the history of thought and always epistemological and intellectual evolutions are related to myth and religion. Art alongside religious beliefs and ritual IS the best way to displays the religious and mythological thought. In religions art, some motifs and symbols are not only the images but also a symbol of an exalted and mystic truth. Buddhist art, Like most religious arts is rich of signs which each of them carrier profound symbolic implications, which cannot be understood without semantic analysis. The used symbols in Buddhist art divided to three general categories: Non-icon, Semi-icon and Icon. Icon symbols contain icons and statues of Buddha and most important mudras of Buddhist that show the Steps of life of Buddha and his path for illumination, which are encountered as an important part of Buddhist art. This article seeks to draw Buddhist symbolic meaning of mudras with descriptive-analytical method according to the dominant features of Buddhist art.
    Keywords: icon, mudra, non-icon, symbol, Buddhist art
  • علیرضا خواجه گیر، زینب کمالی، علیرضا خواجه گیر
    مسئله معرفت و توجه به سلسله مراتب و شناخت آفت های هر مرتبه جزء اصول بنیادین در نظامهای عرفانی است. هر مکتب عرفانی بدنبال نشان دادن نوعی معرفت متعالی است تا بتواند عمق بیشتری از حقیقت را به پیروان خود نشان دهد. بنابراین پرسش اساسی در این مکاتب این است که مراتب این معرفت کدام است و چگونه می توان به این معرفت متعالی رسید؟ در این مقاله، برای پاسخ به این پرسش ها دیدگاه مولوی در عرفان اسلامی ودیدگاه بودا در عرفان هندو را مورد بررسی قرار داده ایم. مولوی در آثار منظوم و منثور خود معرفت را ابتدا در سطح ابزارهای حسی، سپس در مرتبه ی بالاتر با کمک ابزارهای عقلی انسانی دنبال کرده و با بیان تقسیم بندی مراتب عقل، ویژگی های هر کدام را برشمرده و سرانجام اوج معرفت را در معرفت شهودی تبیین می کند. اما در آموزه های بودائی پس از بیان زنجیره ی علی که باعث رنج و درد انسان در دنیا می شود، علت اصلی رنج انسان در جهل و نادانی او جستجو شده و رسیدن به دانایی حقیقی نقش بسیار اساسی در رهایی از این رنج دارد. بنابراین معرفت برتر، شناخت چهار حقیقت شریف و استفاده صحیح از راه های هشتگانه برای نجات از رنج و رسیدن به آزادی مطلق و حقیقت غایی است. فنای فی الله مولانا ورسیدن به رهایی و نیروانا در اندیشه بودا نهایت این سلوک معرفتی معنوی است که در این پژوهش با روش توصیفی تطبیقی مورد بررسی قرار گرفته است.
    کلید واژگان: شهود, عقل, حس, معرفت, رنج
    Alireza Khajegir, Zeinab Kamali
    Knowledge and its hierarchy with blights of every degree is one of the fundamental principles of mystical systems. Each mystical system seeks to show superior knowledge and transcendental in order to seek greater depth of truth to its followers. So the fundamental question in this study is about what is knowledge, and how we may achieve transcendent knowledge? To answer these questions, we have studied Mevlana,in the Islamic Mysticism and Buddha in Hindu Mysticism. In Mevlana’s first recognition we use sensory tools in his poetry and prose, and then knowing much rational human knowledge is tracked with the help of tools and classifications with much wisdom; and finally the height of knowledge of the specifics of each articulates the intuitive knowledge. But in Buddhism, after the expression of causal chain that leads to human suffering in the world, believes that the main cause of human ignorance is the lack of understanding of the problems and ways to get rid of their suffering. So transcendental knowledge, understanding the Four Noble Truths and the eight ways to salvation of the suffering is the correct way to absolute freedom and final truth. Both schools have high objectives to their leading , in order to reach it through revelation and guidance to their followers and devotees in this way. Union with Allah in Rumi and Nirvana in Buddhist thought is the spiritual knowledge of the conduct that is explored in this study in a comparative descriptive method.
    Keywords: intuition, intellect, Nirvana, knowledge, suffering
  • علیرضا خواجه گیر *، سیامک قربانی پور
    سرگذشت خداباوری در تاریخ قوم یهود که در تقسیم بندی ادیان جزو ادیان توحیدی یا ابراهیمی محسوب می شود، مسیر پرفراز و نشیبی را طی کرده و از جان پرستی[1] و باور به ارواح طبیعت تا حل شدن همه خدایان در خدایی واحد را دربر می گیرد. این سیر خداگرایی در قوم یهود از مفهوم خداوند در اندیشه عبرانیان کوچ نشین آغاز شده و تا مرحله خدایی که حضرت موسی به قوم بنی اسرائیل معرفی کرد و سرانجام تا برداشت مفسران یهودی همچون ابن میمون[2] و اسپینوزا[3] ادامه پیدا می کند. بنا به همین دلایل است که داستان قوم بنی اسرائیل و سیر خداباوری آنان بخش بسیار مهمی را در آیات قرآن کریم به خود اختصاص داده است و خداوند در این کتاب مقدس نیز فراز و نشیب ها و انحراف های این قوم را در گرایش به خداباوری ایشان در ابعاد فردی و اجتماعی مورد توجه قرار می دهد و انسان ها را به پندپذیری از نقاط قوت و ضعف آن فرامی خواند. دستاورد اصلی این پژوهش بررسی عوامل درونی مانند اساطیر، باورهای قومی، تحریفات دینی و عوامل بیرونی مانند تاثیر ملت های دیگر بر فرایند خداباوری این دین بوده که در کتب مقدس یهود و قرآن کریم نیز منعکس شده است.
    کلید واژگان: بنی اسرائیل, تورات, ده فرمان, قبالا, موسی, یهوه
    Alireza Khajegir *, Siamak Qhorbanipoor
    Theistic Story in the history of the Jewish people who are categorized in the
    Abrahamic or monotheistic religions , is a path through the ups and downs that embrace from Animism and natural spirits belief until dissolve all the gods in one God. The history of the Jewish people of the God started of Deism thought nomadic Hebrews and continues to the God of Moses, the Israelites introduced and eventually picked up the Jewish commentators like Maimonides and Spinoza. For these reasons, the story of Israel and their theistic course a very important part in the verses of the holy Quran to be allocated and God in this Scripture vicissitudes and distortions of the people in his theistic trends in personal and social development is concerned as well as, and It invites people to learn from the strengths and weaknesses. The main result in this research is the survey of internal factors such as myths, ethnic believes , religious distortion and external factors such as other nations influence on the process of theistic in this religion and it's reflection in the Bible and the holy Quran .
    Keywords: Jehu, Israel, Kabbalah, Torah, The Ten Commandments, Moses
  • علیرضا خواجه گیر*
    در میان رویکردهایی که درباره تفسیر و تبیین دین پدید آمد، گرایش عقل گرایی از آن جهت که در تبیین دین، پیدایش و تحول آن را همچون جلوه هایی از تغییر و تکامل فکر و عقل انسان دانسته و تحول و تکامل دین را با تحولات ذهنی بشر یکی می داند، قابل توجه بوده است. این رویکرد، دین را پاسخی به نیاز شناختی انسان می داند. دین در این رویکرد انسان شناسانه، محصول تلاش انسان اولیه برای شناخت اشیاء و رویدادهای محیط اطراف اوست، در نتیجه هر چه دانش انسان به جهان پیرامونش افزایش پیدا می کند، نیاز او به دین کاهش می یابد. انسان شناسانی چون «ادوارد تایلور» و «جیمز فریزر» از این زاویه به خاستگاه و تکامل دین نگریسته اند. آن ها با تاکید بر اصولی مانند وحدت روانی و ذهنی انسان ها، اصل بقایا و الگوی تکامل فکری و ذهنی انسان، مراحل دین را از مرحله جانمند انگاری و جادو تا مرحله وحدت گرایی و توحید، تفسیر می کنند که سرانجام در دوران رشد علم افول می کند. این رویکرد انسان شناسانه، از دو جهت ضعف دارد، یکی از جهت عدم ابتناء بر اسناد عینی و تاریخی داده ها و نظریات ارائه شده که مسئله ای روش شناختی در مطالعات ادیان است و دیگری از جهت محتوایی؛ زیرا پیش فرض اصلی این دیدگاه که عناصر، کارکردها و ویژگی های همه ادیان همانند هستند، از یک طرف و عدم توجه به ابعاد مابعدالطبیعی و عاطفی دین از جهت دیگر، مورد نقد جدی دین شناسان است.
    کلید واژگان: فریزر, تایلور, جادو, دین, علم, بقایا
    Alireza Khajegir*
    As a universal human phenomenon, religion is rooted in human nature, and human beings instinctively require a superior and supreme power. Besides this internal need for religion, attention to the meaning, function, and interpretation of religion has always been prevalent in the history of human thought from West to East, and scholars have always tried to comment on and analyze this fundamental issue of human life . From among the approaches that arose about the interpretation and explanation of religion, rationalism tendency—influenced by evolution—has stood up because in the establishment of religion, rationalism takes its genesis and evolution as manifestations of the evolution of human thought, and it takes the development and evolution of religion as equal. This approach considers religion as answer to the need of the cognitive need of human beings. In this anthropological approach, religion is the product of primitive human beings’ effort to identify objects and events in the surrounding environment. As a results, as the man’s knowledge of the world around him increases, the need for religion decreases .
    Anthropologist like Edward Tylor and James Frazer have taken this view to the origin and evolution of religion. They emphasize on principles such as the bodily and cognitive unity of the mind, the survival principal, and the evolutionary intellectual pattern of human beings in order to interpret religion stages from animism and magic till monism and monotheism, which will eventually decline during the development of science .
    Taylor regards anthropology as the best scientific method to achieve a universal theory to understand the origin of religion. Based on its psychological unity, religion in all times and places—despite its diversity—is a unique phenomenon and has an exclusive identity because the very existence of commonalities in all practices and customs of the people of the world is indicative of the basic similarity of the mind. According to Taylor, the whole world is also like a single country based on the fundamental principle of human intellectual and cultural development. So, any diversity in human species is not synonymous with diversity in kind, but it is the difference in the level of cultural evolution. This degree of cultural evolution can be found in all societies and, therefore, the cultural/cognitive evolution of human beings and the basic form of the human mind are all connected .
    As a matter of fact, the religious and cultural evolution of primitive man to modern one is the evolution of human rationality. In his view, there are three methods to understand the howness of the evolution of human cognition: magical, religious, and scientific .
    That is why Taylor differentiates between magic and religion. He takes magic not based on spiritual entities but on impersonal powers and forces. According to him, magic works in line with the principle of similarity and association, and because the things that are similar have a causal relationship with each other, so magic is pseudo-science, but it is rooted in false reasoning. Taylor’s view, especially that of religion and magic, has influenced Fraser to a large extent. On the word of Taylor, the belief in spirits that think and act like human beings abounds in in all religions. So, in his view, the essence of religion and religious myths is faith-animism. Therefore, Taylor has proposed animism as the source and origin of primitive religions, and he takes the following as the developmental stages of religion: animism, nature worship, polytheism, monotheism, and metaphysical thought .
    The relationship between magic and religion is the key issue for Fraser. According to Fraser, the first and most important principle to understand magic and religion was that the life of primitive man centered around the struggle for life, such as killing animals by hunters. According to him, the founding reasoning principles for magic are two: (1) Anything can make something like itself or an effect resembles its cause. This principal is the very law of similarity. (2) The things that were in touch once will affect each other, even after separation. This principle is the very law of contact. Fraser believes that many religious practices and human traditions throughout the history emanated from this thought .
    Fraser believed that the magical beliefs of primitive man was based on false reasoning, resulting from his ignorance and justifiable in accordance with the living conditions and performance of his early ancestors. So, magic may be like science but a false one, and that is why modern man does not buy it, for the world does not act in line with the pattern of empathy, contact, and resemblance that wizards appeal to. That is why religion replaces magic as its function declines. The fact of the matter is that magic is the very primitive and unsophisticated science through which early man wanted to control and possess material objects since both magic and science apply methods that are based on a coherent worldview—consciously and unconsciously—in order to achieve human goals. Fraser also considers the developmental stages of religion from magic to religion and eventually scientism and the scientific interpretation of facts .
    This anthropological approach suffers from two fundamental points: (1) Lack of reliance on objective and historical data as well as proposed theories, which is a methodological issue in religious studies, (2) there is a content question because the presupposition that the elements, functions, qualities of all religions are identical, on the one hand, and lack of attention to metaphysical and sentimental dimensions of religion, on the other, are highly criticized by religious professionals .
    Keywords: Frazer, Taylor, Magic, Religion, Science, Survival
  • علیرضا خواجه گیر
    اصطلاح عنایت الهی در حکمت متعالیه صدرایی به معنای علم ذاتی الهی است که منشاء تحقق خارجی فعل و نظام احسن است. علاوه بر این علم الهی نیز مشترک بین صفات ذاتی و فعلی محسوب می شود. بنابراین مسئله عنایت الهی را نیز می توان از جهت ذاتی-علم الهی- و فعلی-نظام احسن- مورد تحلیل قرار داد. سئوالات اصلی این مقاله این است که اولا، اگر این دو جنبه از عنایت الهی را مورد تحلیل قرار دهیم، با چه مسائلی در حکمت متعالیه در ارتباط اند. ثانیا، این دو جنبه از معنای عنایت الهی در حکمت متعالیه چگونه اثبات می شوند. آنچه از تحلیل مذکور بدست می آید، این است که؛ از آن جهت که عنایت الهی با علم الهی مرتبط است، مسئله ای خداشناسی است و از آن جهت که با پیدایش نظام عالم هستی و کیفیت آن مرتبط است، مسئله ای جهان شناسی است. در نتیجه با در نظر گرفتن ارتباط این مسئله با علم الهی، مبحث کیفیت علم الهی و مراتب آن از طریق برهان بسیط الحقیقه به اثبات می رسد و با در نظر گرفتن ارتباط آن با نظام احسن و چگونگی سیستم جهان هستی، از طریق ترتیب افعال الهی و مراتب نظام هستی این مسئله تبیین می شود. این مقاله در صدد است ارتباط این دو جنبه از عنایت الهی را با مسائل مرتبط با آن در نظام فلسفی حکمت متعالیه با روش توصیفی تحلیلی مورد تحلیل و بررسی قرار دهد.
    کلید واژگان: عنایت الهی, علم الهی, مراتب وجود, نظام احسن, شر
    Ali Reza Khajegir
    The term Divine favor in Mullā Ṣadrā’s transcendental philosophy means Divine essential knowledge that is the origin of objective actualization of action and the best order. In addition، Divine knowledge is also considered as common between the essential and actual attributes. Therefore، Divine knowledge can be analyzed in terms of essential (Divine knowledge) and actual (the best order). The main questions raised in this article are as follows: First، if we analyze these two aspects of Divine favor، what problems in transcendental philosophy are they related to? Second، how do these two aspects of the meaning of Divine favor are proved in transcendental philosophy? What is obtained from the above analysis is that in view that the Divine favor is in relation with Divine knowledge، it is God-consciousness; and in view that it is in relation with the order of the world of being and its quality، it is a cosmological issue. Consequently، with regard to the relation of this issue to the Divine knowledge، the issue of the quality of Divine knowledge and its levels is proved through the argument of the ultimate simple; and with regard to its relation to the best order and the quality of the world of being as a system، this issue is explicated through the order of Divine actions and the stages of the order of being. This article is intended to analyze and review with the descriptive method the relation of these two aspects of Divine favor with the issues relevant to it in the philosophical system of transcendental philosophy.
    Keywords: Divine favor, Divine knowledge, levels of existence, best order, evil
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر علیرضا خواجه گیر
    دکتر علیرضا خواجه گیر
    (1390) دکتری ادیان و عرفان تطبیقی، دانشگاه قم
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال