محمدابراهیم بهرام
-
مقدمه
هدف از این مطالعه بررسی اثر هشت هفته تمرین مقاومتی دایره ای و مکمل یاری زعفران بر سطوح سرمی ویسفاتین و مقاومت به انسولین در مردان دارای اضافه وزن بود.
روش هادر این پژوهش نیمه تجربی، 40 نفر از دانشجویان چاق و دارای اضافه وزن، به طور تصادفی به جهار گروه تمرین، تمرین+مکمل، مکمل و کنترل (هر گروه 10 نفر) تقسیم شدند. گروه های تمرین به مدت هشت هفته و هر هفته سه جلسه به مدت 90 دقیقه در نوبت عصر تمرین های مقاومتی دایره ای انجام دادند. گروه مکمل و تمرین+مکمل، از قرص زعفران با دوز30 میلی گرم در روز به عنوان مکمل استفاده کردند. نمونه های خونی در دو مرحله پیش آزمون و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین جمع آوری شد. داده ها با استفاده از آزمون آماری کوواریانس و t زوجی در سطح معنی دار 05/0 ≤p تحلیل شدند.
یافته هانتایج t همبسته کاهش معناداری در میزان ویسفاتین و مقاومت به انسولین در پس آزمون گروه تمرین، تمرین+مکمل و مکمل نسبت به پیش آزمون نشان داد (05/0≤p). نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد، میزان ویسفاتین افزایش و شاخص مقاومت به انسولین در گروه تمرین، تمرین+مکمل و مکمل نسبت به گروه کنترل کاهش معنادار داشت (05/0 ≤p).
نتیجه گیریبه نظر می رسد هشت هفته تمرین مقاومتی دایره ای و مکمل یاری زعفران بر سطوح سرمی ویسفاتین و مقاومت به انسولین می تواند منجر به کاهش این دو متغیر در مردان دارای اضافه وزن شود. گیاه زعفران می تواند به دلیل دارا بودن فلائونوئیدها و به واسطه تحریک ترشح ویسفاتین، نقش محافظتی را ایفا کند.
کلید واژگان: تمرینهای دایره ای, مکمل زعفران, ویسفاتین, مقاومت به انسولینBackgroundThe aim of this study was to investigate the effect of eight weeks of circuit resistance training and saffron supplement on visfatin serum levels and insulin resistance in overweight men.
MethodsIn this semi-experimental study, 40 obese and overweight students were randomly divided into 4 groups: exercise, exercise+supplement, supplement and control (10 people in each group). The exercise groups performed circular resistance exercises for eight weeks and three sessions each week for 90 minutes in the evening. The supplement and exercise+supplement groups used saffron tablets with a dose of 30 mg per day as a supplement. Blood samples were collected in two phases of the pre-test and 48 hours after the last training session. The data were analyzed using covariance and paired t test at a significant level of P≤0.05.
ResultsCorrelated t results showed a significant decrease in visfatin and insulin resistance in the post-test of the training, training+supplement and supplement groups compared to the pre-test (P<0.05). The results of the analysis of covariance showed that visfatin increased and the insulin resistance index decreased significantly in the exercise, exercise+supplement and supplement groups compared to the control group (P<0.05).
ConclusionIt seems that eight weeks of circuit resistance training and the addition of saffron help on visfatin serum levels and insulin resistance can lead to the reduction of these two variables in overweight men. The saffron plant can play a protective role due to the presence of flavonoids and by stimulating the secretion of Visfatin.
Keywords: Circular Exercises, Saffron Supplement, Visfatin, Insulin Resistance -
مقدمه
بیان مولکول های زیست فعال کمرین و واسپین از طریق ارتباط بین بافت چربی و سایر سیستم های بیولوژیکی بدن انجام می گیرد که در بیماری زایی سندروم متابولیک و پاتوژنز چاقی و دیابت نقش دارند. هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر هشت هفته تمرین HIRT بر سطوح سرمی کمرین، واسپین و فاکتورهای موثر در پاتوژنز دیابت در مردان پیش دیابتی چاق و اضافه وزن بود.
روش پژوهش:
در این تحقیق نیمه تجربی 30 نفر از مردان چاق پیش دیابتی (30 تا 45 سال) به صورت تصادفی به دو گروه تجربی و کنترل (هر گروه 15 نفر)، تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت هشت هفته و هر هفته سه جلسه به مدت 60 دقیقه در برنامه HIRT با شدت 80 تا 85 درصد یک تکرار بیشینه شرکت کردند. سطوح سرمی کمرین، واسپین و شاخص های دیابت در دو نوبت پیش و پس آزمون اندازه گیری شد.
یافته هانتایج تحلیل کوواریانس نشان داد مقادیر کمرین (001/0=P)، واسپین (001/0=P)، انسولین (001/0=P)، گلوکز (001/0=P) و مقاومت به انسولین (001/0=P)، در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری یافت. نتایج درون گروهی t زوجی نیز کاهش معنادار کمرین (001/0=P، 90/0- درصد)، واسپین (003/0=P، 6/16- درصد)، انسولین (001/0=P، 5/17- درصد)، گلوکز (001/0=P، 1/19- درصد) و مقاومت به انسولین (001/0=P، 8/40- درصد) در پاسخ به پروتکل تمرین را نشان داد (P<0.05).
نتیجه گیریاحتمالا تمرینات HIRT می تواند بر شاخص های کمرین، واسپین و برخی فاکتورهای موثر در دیابت و ترکیب بدنی در مردان چاق پیش دیابتی تاثیر مفیدی داشته باشد.
کلید واژگان: HIRT, کمرین, واسپین, اضافه وزن, پاتوژنز دیابتIntroductionThe expression of chemerin and Vaspin bioactive molecules is done through the communication between adipose tissue and other biological systems of the body, which play a role in the pathogenesis of metabolic syndrome, obesity, and diabetes. This study aimed to investigate the effect of eight weeks of HIRT training on the serum levels of Chemerin, and Vaspin, and factors effective in the pathogenesis of diabetes in obese and overweight pre-diabetic men.
MethodsIn this semi-experimental study, 30 pre-diabetic obese men (30 to 45 years old) were randomly assigned to two experimental and control groups (15 people in each group). The experimental group participated in the HIRT program with an intensity of 80-85% of 1 repetition maximum for 8 weeks and three sessions each week for 60 minutes. The serum levels of Chemerin, Vaspin, and diabetes factors were measured on two occasions pre-test and post-test.
ResultsThe results of covariance analysis showed that the values of Chemerin (P=0.001), Vaspin (P=0.001), insulin (P=0.001), glucose (P=0.001), and insulin resistance (P=0.001), were significantly reduced in the experimental group compared to the control group. The intra-group results of paired t-test also showed a significant decrease in Chemerin (P=0.001, -0.90 percent), Vaspin (P=0.003, -16.6 percent), insulin (P=0.001, -17.5 percent), glucose (P=0.001, -19.1%), and insulin resistance (P=0.001, -40.8%) in response to the training protocol (P<0.05).
ConclusionIn general, HIRT training can have a beneficial effect on Chemerin, Vaspin, and some factors affecting diabetes and body composition in pre-diabetic obese men.
Keywords: HIRT, Chemerin, Vaspin, Overweight, Pathogenesis Of Diabetes -
مقدمه و هدف
تعدیل آمنتین 1 و سیستاتین C از طریق ورزش احتمالا یک درمان بالقوه در بهبود افراد چاق پیش دیابتی باشد. هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر یک دوره تمرین منتخب مقاومتی پرشدت بر سطح سرمی آمنتین 1، سیستاتین C و گلوکز ناشتا در مردان دارای اضافه وزن و چاق پیش دیابتی بود.
مواد و روش هادر این مطالعه نیمه تجربی 30 نفر از مردان چاق پیش دیابتی به صورت تصادفی به دو گروه تجربی و کنترل (هر گروه 15 نفر)، تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت 8 هفته و هر هفته سه جلسه به مدت 60 دقیقه در برنامه مقاومتی شدید با شدت 80 تا 85 درصد یک تکرار بیشینه شرکت کردند. سطوح سرمی آمنتین 1 و سیستاتین C و گلوکز ناشتا در دو نوبت پیش و پس آزمون اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس و تی همبسته در سطح معناداری 05/0>P انجام شد.
یافته هامقادیر سیستاتین-C (001/0=P)، گلوکز (001/0=P)، انسولین (001/0=P)، مقاومت به انسولین (001/0=P)، در گروه تجربی کاهش معناداری یافت، در حالیکه سطح سرمی آمنتین-1 (001/0=P) افزایش معناداری داشت. نتایج t زوجی نیز افزایش معنادار آمنتین-1، کاهش معنادار سیستاتین-C و شاخص های دیابت در پاسخ به تمرین را نشان داد (05/0>P).
بحث و نتیجه گیریاحتمالا تمرینات مقاومتی شدید می تواند بر نشانگرهای زیستی آمنتین 1، سیستاتین C و گلوکز ناشتا و برخی شاخص های دیابت و ترکیب بدن در مردان چاق پیش دیابتی تاثیر مفیدی داشته باشد.
کلید واژگان: تمرین مقاومتی شدید, آمنیتن-1, سیستاتین C, پیش دیابتی, گلوکز ناشتاIntroduction and purposeModulation of amentin 1 and cystatin C through exercise may be a potential therapy in the recovery of obese prediabetic subjects. The aim of this study was to investigate the effect of a selected high-intensity resistance training course on the serum levels of amantin 1, cystatin C and fasting glucose in overweight and obese prediabetic men.
Materials and methodsIn this semi-experimental study, 30 obese prediabetic men were randomly divided into two experimental and control groups (15 people in each group). The experimental group participated in an intense resistance program with an intensity of 80 to 85% of a maximum repetition for 8 weeks and three sessions each week for 60 minutes. Serum levels of amantin 1 and cystatin C and fasting glucose were measured on two occasions before and after the test. Data analysis was done using covariance analysis and correlated t at a significance level of P<0.05.
ResultsThe values of cystatin-C (P=0.001), glucose (P=0.001), insulin (P=0.001), insulin resistance (P=0.001) decreased significantly in the experimental group, while the serum level Amentin-1 (P=0.001) had a significant increase. The paired t results also showed a significant increase in amantin-1, a significant decrease in cystatin-C and diabetes indicators in response to exercise (P<0.05).
Discussion and conclusionProbably, intense resistance training can have a beneficial effect on the biomarkers of amentin 1, cystatin C and fasting glucose and some indicators of diabetes and body composition in pre-diabetic obese men.
Keywords: Intense Resistance Training, Amniton-1, Cystatin C, Prediabetes, Insulin Resistance -
مقدمه و اهداف
آدیپوکین ها نقشی اساسی در پاتوبیولوژی پیری و بیماری های مرتبط با سن دارند. هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر 12 هفته تمرینات مقاومتی با کل بدن بر سطوح سرمی آیریزین و کمرین در مردان سالمند بود.
مواد و روش هادر این پژوهش نیمه آزمایشی، تعداد 16 نفر از مردان سالمند با محدوده سنی (1/53±62/06) سال به صورت قابل دسترس به عنوان نمونه انتخاب و به طور تصادفی در 2 گروه تمرینی و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش در یک برنامه تمرینی، به مدت 12 هفته و هر هفته 3 جلسه به مدت 60 دقیقه به تمرین پرداختند. شدت تمرین توسط مقیاس درک فشار بورگ (RPE) کنترل شد. نمونه گیری خونی 48 ساعت قبل و بعد از دوره مداخله جهت اندازه گیری آیریزین و کمرین سرم انجام شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس در سطح معناداری 0/05 انجام شد.
یافته هانتایج نشان داد بین پیش آزمون و پس آزمون در میزان سرمی آیریزین (0/001=P) و کمرین (0/001= P) در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد میزان آیریزین و کمرین در گروه آزمایش به نسبت گروه کنترل به ترتیب افزایش (0/001=P) و کاهش معنادار داشت (0/001=P). همچنین درصد چربی بدن و وزن افراد هم کاهش معنادار داشت (0/001=P).
نتیجه گیریبه نظر می رسد تمرینات مقاوتی با کل بدن می تواند ضمن افزایش آیریزین و ایجاد تغییرات مطلوب در سطح کمرین، منجر به بهبود درصد چربی بدن، وزن و شاخص توده بدنی افراد سالمند شود.
کلید واژگان: تمرین مقاومتی با کل بدن, آیریزین, کمرین, سالمند, شاخص توده بدنBackground and AimsAdipokines have a major role in aging pathobiology and age-related diseases. The present study aims to evaluate the effect of 12 weeks TRX on irisin and chemerin levels in older men.
MethodsIn this randomized clinical trial, 16 older men (Mean age=62.06±1.53 years) were selected using a convenience sampling method and randomly divided into training and control groups. The training group performed TRX for 12 weeks, three sessions per week, each for 60 minutes. The training intensity was evaluated by the Borg rating of perceived exertion scale. Blood sampling was done 24 hours before and after training to measure irisin and chemerin levels. Statistical analysis was done by ANCOVA. The significant level was set at 0.05.
ResultsIn the training group, there were significant differences between pre- and post-test levels of irisin (P=0.001) and chemerin (P=0.001). The ANCOVA results showed a significantly higher level of irisin (P=0.001) a lower level of chemerin (P=0.001) in training group than in the control group. Also, the percentage of body fat and weight of people decreased significantly (P=0.001).
ConclusionIt seems that TRX, by increasing irisin level and reducing chemerin level, can lead to improvement in body fat percentage, weight, and Body Mass Index (BMI) of older men.
Keywords: TRX, Irisin, Chemerin, Older adults, Body mass index (BMI) -
مقدمه
مایوستاتین و فولیستاتین از بیومارکرهای سرمی مرتبط با سارکوپنیا در دوره سالمندی هستند. اما نقش آنها در هماهنگی عصبی - عضلانی ناشی از ورزش در دوره سالمندی به خوبی مشخص نیست. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر تمرینات TRX بر سطوح سرمی میوستاتین و فولیستاتین و عملکرد عصبی- عضلانی در مردان سالمند دارای اضافه وزن بود.
روش کاردر این پژوهش نیمه تجربی، تعداد 30 نفر از مردان سالمند دارای اضافه وزن با میانگین سنی (1/34±64/33 سال) به صورت دسترس به عنوان نمونه انتخاب و به طور تصادفی، در دو گروه تمرینی TRX و کنترل قرار گرفتند. گروه تجربی در یک برنامه تمرینی TRX، به مدت 12 هفته و هر هفته 3 جلسه به مدت 60 دقیقه به تمرین پرداختند. شدت تمرینات توسط مقیاس درک فشار بورگ (RPE) کنترل شد. قبل و بعد از آخرین جلسه تمرین، میوستاتین و فولیستاتین و عملکرد عصبی- عضلانی (Time Up & Go و 5-Chair stand) اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون t وابسته و تحلیل کوواریانس در سطح معناداری 0/05>P تحلیل شدند.
یافته ها12 هفته تمرین TRX باعث تفاوت معنی دار در سطوح سرمی میوستاتین (0/010=P) و متغیر فولیستاتین گروه تجربی و کنترل شد. همچنین زمان آزمون شاخص های 5-CS (0/014=P) و TUG (0/003=P) در گروه تجربی بهبود معنی داری داشت. در بررسی تحلیل آماری درون گروهی در گروه تجربی، سطح سرمی میوستاتین (0/002=P)، زمان آزمون شاخص های 5-CS (0/001=P) و TUG (0/001=P) در پیش آزمون و پس آزمون، کاهش معنی دار؛ اما در متغیر فولیستاتین افزایش معنی داری داشت (0/001=P).
نتیجه گیریبه نظر می رسد تمرینات TRX با تغییر مثبت در مارکرهای مرتبط با سارکوپنیا، در بهبود و توسعه هماهنگی عصبی-عضلانی سالمندان دارای اضافه وزن موثر بود. تمرینات TRX می تواند به عنوان یک درمان مکمل و کم هزینه در توانبخشی و پرستاری سالمندان مورد استفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: میوستاتین, فولیستاتین, عملکرد عصبی- عضلانی, سالمندانIntroductionMyostatin and Follistatin are serum biomarkers associated with sarcopenia in old age. But their role in exercise-induced neuromuscular coordination in old age is not well understood. This study aimed to evaluate the effect of strength training TRX on serum levels of myostatin and Follistatin and neuromuscular function in overweight elderly men.
MethodsIn this quasi-experimental study, 30 overweight elderly men with a mean age of (64.33±1.39) years were selected as a sample and randomly divided into two groups TRX and control. The experimental group trained in a TRX training program for 12 weeks and 3 sessions per week for 60 minutes. The intensity of the exercises was controlled by the Borg Pressure Perception Scale (RPE). Before and after the last training session, myostatin And Follistatin, and neuromuscular function (Time Up & Go and 5-Chair stand) were measured and the data were analyzed using a dependent t-test and analysis of covariance at the significant level of P <0.05.
Results12 weeks of TRX training caused a significant difference in the serum levels of myostatin (P=0.010) and variable Follistatin in the experimental and control groups. Also, the test time of 5-CS (P=0.014) and TUG (P=0.003) indices improved significantly in the experimental group. In the intragroup statistical analysis in the experimental group, the serum level of myostatin, the test time of 5-CS (P=0.001) and TUG (P=0.001) indicators in the pre-test and post-test, a significant decrease; But there was a significant increase in the Follistatin (P=0.001) variable.
ConclusionIt seems that TRX training effectively improved and developed neuromuscular coordination in overweight elderly with a positive change in sarcopenia-related markers. TRX exercises can be used as a complementary and low-cost treatment in rehabilitation and nursing care for the elderly.
Keywords: Myostatin, Follistatin, Neuromuscular Function, Elderly -
مقدمه:
شواهد زیادی مبنی بر اثر مکمل یاری عصاره شاتوت و تمرینات ورزشی بر شاخص های التهابی موثر در پاتوژنز دیابت در سالمندان وجود ندارد. هدف از تحقیق حاضر، بررسی اثر 8 هفته تمرینات ترکیبی (هوازی + مقاومتی) و مصرف عصاره برگ شاتوت بر سطوح سرمی لیپوکالین 2، اینترلوکین 1 بتا و شاخص های متابولیکی مرتبط با دیابت در بیماران سالمند مبتلا به دیابت نوع دو بود.
روش پژوهش:
در این پژوهش نیمه تجربی و یک سوکور، 40 نفر از مردان سالمند با محدوده سنی 67.07±7.48 سال به صورت هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند و به طور تصادفی، در پنج گروه مساوی (تمرین، مکمل، مکمل+تمرین، دارونما و کنترل)، قرار گرفتند. دوز روزانه 1000 میلی گرم (دو عدد کپسول 500 میلی گرمی) عصاره برگ شاتوت در 3 نوبت، به مدت 2 ماه استفاده شد. گروه ها به مدت 8 هفته و هر هفته 3 جلسه به مدت 90 دقیقه به تمرین پرداختند. متغیرهای مورد بررسی 24 ساعت پیش و 48 ساعت پس از دوره مداخله اندازه گیری شدند.
یافته هامقدار لیپوکالین 2، اینترلوکین 1 بتا و مقاومت به انسولین در پس آزمون گروه تمرین، تمرین+مکمل و مکمل نسبت به پیش آزمون کاهش معناداری داشت (P<0.05). در تغییرات بین گروهی، مقدار لیپوکالین 2، اینترلوکین 1 بتا و مقاومت به انسولین در گروه تمرین، تمرین+مکمل و مکمل نسبت به گروه دارونما و کنترل کاهش معناداری داشت (P<0.05).
نتیجه گیریبه نظر می رسد مصرف عصاره شاتوت می تواند تاثیرگذاری تمرین ورزشی را در کاهش نشانگرهای التهابی موثر در دیابت افزایش دهد و به همراه تمرین ترکیبی تاثیر هم افزایی داشته باشد.
کلید واژگان: اینترلوکین 1 بتا, تمرین ترکیبی, عصاره برگ شاتوت, لیپوکالین 2IntroductionThere is not much evidence about the complementary effect of Mulberry extract and exercise on the inflammatory indicators that are effective in the pathogenesis of diabetes in the elderly. This study aimed to investigate the effect of 8 weeks of combined exercise (aerobic+ resistance) and consumption of Mulberry leaf extract on serum levels of lipocalin-2, interleukin-1 beta, and metabolic parameters related to diabetes in elderly patients with type 2 diabetes.
MethodsIn this quasi-experimental and single-blind study, 40 elderly with an age range of 67.07±7.48 years were purposefully selected as a sample and randomly assigned into five equal groups (Exercise, Supplement, Supplement + Exercise, Placebo, and Control). A daily dose of 1000 mg (two 500 mg capsules) of Mulberry leaf extract was used three times weekly for two months. The groups practiced three 90 minutes sessions per week for eight weeks. The studied variables were measured 24 hours before and 48 hours after the intervention period.
ResultsThe levels of lipocalin-2, interleukin-1 beta, and insulin resistance in the post-test of Exercise, Supplement + Exercise, and Supplement groups were significantly reduced compared to the pre-test (P<0.05). In the inter-group changes, the level of lipocalin-2, interleukin-1 beta, and insulin resistance in the Exercise, Supplement + Exercise, and Supplement groups had a significant decrease compared to the Placebo and Control groups (P<0.05).
ConclusionIt seems that the consumption of Mulberry extract can increase the effectiveness of exercise in reducing the inflammatory markers effective in diabetes and have a synergistic effect along with combined exercise.
Keywords: Combined Exercises, Lipocalin 2, Interleukin 1 Beta, Mulberry Leaf Extract -
پیش زمینه و هدف
آدیپوکاین ها نقش مهمی در التهاب و پاتوژنز دیابت ایفا می کنند. هدف از مطالعه حاضر، مطالعه اثر هم زمان تمرینات ترکیبی (هوازی + مقاومتی) و مصرف عصاره برگ شاتوت بر سطوح سرمی گالکتین 3، آپلین و HbA1C در مردان سالمند مبتلا به دیابت نوع 2 بود.
مواد و روش کاردر این پژوهش نیمه تجربی و یک سوکور، تعداد 40 نفر از مردان سالمند با محدوده سنی 48/7±07/67 سال به صورت هدفمند به عنوان نمونه انتخاب و به طور تصادفی، در پنج گروه مساوی (تمرین، مکمل، مکمل+تمرین، دارونما و کنترل)، قرار گرفتند. دوز روزانه 1000 میلی گرم (دو عدد کپسول 500 میلی گرمی) عصاره برگ شاتوت در 3 نوبت در روز به مدت 2 ماه استفاده شد. گروه تمرین و تمرین+مکمل به مدت 8 هفته و هر هفته 3 جلسه به مدت 90 دقیقه به تمرین پرداختند. متغیرهای موردمطالعه 24 ساعت قبل و 48 ساعت بعد از دوره مداخله اندازه گیری شدند.
یافته ها:
میزان گالکتین 3، آپلین و HbA1C در پس آزمون گروه تمرین، تمرین+مکمل و مکمل نسبت به پیش آزمون کاهش معنی داری داشت (05/0<p). همچنین، نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد، میزان گالکتین 3، آپلین و HbA1C در گروه تمرین، تمرین+مکمل و مکمل نسبت به گروه دارونما و کنترل کاهش معنی داری داشت (05/0<p).
بحث و نتیجه گیری:
به نظر می رسد تمرینات ترکیبی و مصرف عصاره برگ شاتوت می تواند در کاهش بیومارکرهای التهابی موثر در پاتوژنز دیابت در سالمندان دارای دیابت نوع 2 موثر واقع شود. باوجوداین، مصرف مکمل همراه با تمرین ترکیبی بیشترین تاثیر را بر کنترل این شاخص های التهابی دارد.
کلید واژگان: آپلین, سالمند, گالکتین 3, HbA1C, عصاره برگ شاتوتBackground and AimsAdipokines play an important role in inflammation and pathogenesis of diabetes. The aim of this study was to study the simultaneous effect of combined exercises (aerobic + resistance) and the consumption of mulberry leaf extract on the serum levels of galectin-3, apelin, and HbA1C in elderly men with type 2 diabetes
Materials and MethodsIn this semi-experimental and single-blind research, 40 elderly men with the age range of 67.07 ± 7.48 years were purposefully selected and randomly divided into five equal groups (exercise, supplement, Supplement+exercise, placebo, and control). A daily dose of 1000 mg (two 500 mg capsules) of Mulberry leaf extract was used 3 times a day for 2 months. The exercise and exercise + supplement groups practiced for 8 weeks in 3 sessions, each week for 90 minutes. The studied variables were measured 24 hours before and 48 hours after the intervention period.
ResultsGalectin-3, apelin, and HbA1C levels in the post-test of the exercise, exercise+supplement, and supplement groups were significantly reduced compared to the pre-test (P<0.05). Also, the results of covariance analysis showed that the levels of galectin-3, apelin, and HbA1C in the exercise, exercise+supplement and supplement groups were significantly reduced compared to the placebo and control groups (P<0.05).
ConclusionIt seems that combined exercises and consumption of Mulberry leaf extract can be effective in reducing inflammatory biomarkers effective in the pathogenesis of diabetes in the elderly with type 2 diabetes. However, supplementing with combined exercise has the greatest effect on controlling these inflammatory markers.
Keywords: Apelin, Elder, Galectin 3, HbA1C, Mulberry Leaf Extract -
مقدمه و هدف
سروتونین و دوپامین، انتقال دهنده های عصبی مونوآمینی موثر در خلق و خو و شادکامی می باشند که در دوران سالمندی کاهش می یابند. هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر 12 هفته تمرینات مقاومتی با کل بدن بر سطوح سرمی دوپامین، سروتونین و شادکامی در مردان سالمند دارای اضافه وزن بود.
مواد و روش هادر این پژوهش نیمه تجربی، تعداد 30 نفر از مردان سالمند دارای اضافه وزن با محدوده سنی (53/1±06/62) سال به صورت دسترس به عنوان نمونه انتخاب و به طور تصادفی، در دو گروه تمرین و کنترل، هر گروه 15 نفر قرار گرفتند. گروه تجربی در یک برنامه تمرینی TRX، به مدت 12 هفته و هر هفته 3 جلسه به مدت 60 دقیقه به تمرین پرداختند. شدت تمرین توسط مقیاس درک فشار بورگ (RPE) کنترل شد. مقادیر سرمی دوپامین، سروتونین و شاخص شادکامی 48 ساعت قبل و بعد از دوره تمرینی اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمونهای t زوجی و آزمون تحلیل کوواریانس در سطح معنی داری 05/0˂P انجام شد.
نتایجنتایج آزمون t زوجی نشان داد که بین پیش آزمون و پس آزمون در میزان دوپامین (01/0= p، 69/0=t)، سروتونین (001/0= p، 23/1-=t) و شادکامی(003/0= p، 79/1-=t) در گروه TRX تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد میزان دوپامین (01/0= P، 05/3=F) ، سروتونین(002/0= P، 91/1=F) و شادکامی (003/0= P، 10/3=F) درگروه تمرین نسبت به گروه کنترل افزایش داشته است.
نتیجه گیری:
به نظر می رسد تمرینات مقاومتی کل بدن می تواند ضمن افزایش سطوح سرمی سروتونین و دوپامین در افزایش شادکامی و سلامت روانشناختی افراد سالمند موثر واقع شود.
کلید واژگان: اضافه وزن, دوپامین, سروتونین, سالمند, شادکامیBackground and ObjectiveSerotonin and dopamine are monoamine neurotransmitters that are effective in mood and happiness, which are reduced in old age. The aim of this study was to evaluate the effect of 12 weeks of total body resistance training on serum levels of dopamine, serotonin and happiness in overweight elderly men.
Materials and MethodsIn this quasi-experimental study, 30 elderly men with an age range of 62.06±1.53 years were selected as the sample and randomly divided into two groups of training and control, each group consisting of 15 people. The experimental group trained in a TRX training program for 12 weeks and 3 sessions per week for 60 minutes. Exercise intensity was controlled by Borg Rating of Perceived Exertion (RPE). Serum levels of dopamine, serotonin and happiness index were measured 48 hours before and after the training period. Data were analyzed using paired t-test and analysis of covariance at the significant level of P˂0.05.
ResultsThe results of paired t-test showed that between pre-test and post-test in dopamine (p=0.01, t=2.19), serotonin (p=0.001, t=-1.23) and happiness (P=0.003, t=-1.79) There was a significant difference in TRX group. Also, the results of analysis of covariance showed that dopamine (P=0.01, F=3.5), serotonin (P= 0.002, F =1.91) and happiness (P=0.003, F=3.10) increase in the training group compared to the control group.
ConclusionIt seems that total body resistance training can be effective in increasing happiness and mental health of the elderly while increasing serum levels of serotonin and dopamine.
Keywords: Overweight, Dopamine, Serotonin, Elderly, Happiness -
مقدمه و اهداف :
پاتوژنز دیابت توسط مجموعهای پیچیده از سلولهای پیشالتهابی و سایتوکینها هدایت میشود و از این مجموعه، اینترلوکین-6 در التهاب مزمن مرتبط با دیابت نوع 2 نقش اساسی ایفا میکند. استفاده از مکملها و عصارههای گیاهی و تمرینات ورزشی برای درمان دیابت نوع 2 امروزه رواج یافته است. هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر همزمان تمرین هوازی و مکمل رزوراترول بر سطح سرمی اینترلوکین-6 در زنان مبتلا به دیابت نوع 2 است.
مواد و روشها:
مطالعه حاضر از نوع نیمهتجربی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل بود. 24 زن مبتلا به دیابت نوع 2 داوطلبانه و بهصورت تصادفی و مساوی به 3 گروه مکمل (سن 5/11±55/25سال)، آزمایش+مکمل (سن722±54/62سال) (400 میلیگرم رزوراترول) و گروه کنترل (سن 8/60±52/25سال) تقسیم شدند. آزمودنیها 6 هفته، 3 جلسه در هفته و هر جلسه 40 تا 60 دقیقه با شدت 45 تا 65 درصد ضربان قلب ذخیره به تمرین پرداختند. تحلیل دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس و تی همبسته در سطح معناداری (0/05>P) انجام شد.
یافتهها :
نتایج نشان میدهد پس از آزمایش، سطح سرمی اینترلوکین-6 در گروه تمرین هوازی+مکمل (0/01=P) نسبت به گروههای مکمل و کنترل کاهش معنادار داشته است. بررسی تغییرات بینگروهی نشان میدهد بین گروههای آزمایش+مکمل و مکمل در میزان اینترلوکین-6 اختلاف معناداری وجود دارد (P=0/002, f=1/56). همچنین نتایج آزمون تعقیبی توکی درباره اینترلوکین-6 نشان داد بین گروههای کنترل و آزمایش+مکمل (0/003=P) و بین گروههای مکمل و آزمایش+مکمل (0/031=P) اختلاف معناداری وجود دارد.
نتیجهگیری :
براساس یافتههای پژوهش حاضر به نظر میرسد مصرف توامان مکمل رزوراترول و انجام تمرینات هوازی میتواند با کاهش سطح اینترلوکین-6، اثرات ضدالتهابی و محافظتی در زنان دیابتی نوع 2 داشته باشد.
کلید واژگان: اینترلوکین-6, تمرین هوازی, دیابت نوع 2, مکمل رزوراترولBackground and Aims:
Diabetes pathogenesis is driven by a complex network of pro-inflammatory cells and cytokines, of which interleukin-6 (IL-6) plays a key role in the chronic inflammation associated with type 2 diabetes. The use of supplements and plant extracts and exercise to treat type 2 diabetes is common today. The aim of this study was to evaluate the simultaneous effect of aerobic training and resveratrol supplementation on IL-6serum levels in women with type 2 diabetes.
Methods:
This study was a quasi-experimental study with a pre-test-post-test design and a control group, in which 24 women with type 2 diabetes were randomly assigned to three equal groups of supplement (age 55.25±5.11 years), training+supplement (400 mg resveratrol) (age 54.62±7.22 years), and control (age 52.25±8.60 years). The subjects practiced for six weeks and every week for three days for 40-60 min and at a heart rate of 45-65. Data analysis was performed using analysis of covariance and correlated t-test at the significant level of <0.05.
Results:
The results showed that after the intervention, IL-6 serum levels in the aerobic training + supplement group (P=0.01) had a significant decrease compared to the supplement and control groups. Examination of intergroup changes shows that there was a significant difference in IL-6 levels between the training + supplement group and the supplement group (P=0.002, f=1.56). Also, the results of the Tukey post hoc test showed that there was a significant difference between the control group and the training + supplement group (P=0.003) and between the supplement group and the training+supplement group in IL-6 levels (P=0.031).
Conclusion:
Based on the findings of the present study, it seems that concomitant use of resveratrol supplementation and aerobic training can reduce the levels of IL-6 and the supplement have anti-inflammatory and protective effects in women with type 2 diabetes.
Keywords: aerobic training, Interleukin-6, Diabetic mellitus, Resveratrol supplement -
سابقه و هدف
پرپتین و آدروپین از سیتوکاین های درگیر در فرآیندهای متابولیکی هستند که با اضافه وزن و افزایش سن ارتباط دارند. هدف از این مطالعه، بررسی اثر 12 هفته تمرینات TRX بر سطوح سرمی پرپتین، آدروپین و فاکتورهای متابولیکی مرتبط با سندروم متابولیک در مردان سالمند دارای اضافه وزن بود.
مواد و روش هادر این پژوهش نیمه تجربی، تعداد 30 نفر از مردان سالمند دارای اضافه وزن با میانگین سنی (39/1±33/64) سال به صورت دردسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند و به طور تصادفی، در دو گروه تمرینی TRX و کنترل قرار گرفتند. گروه تجربی در یک برنامه تمرینی TRX، به مدت 12 هفته و هر هفته 3 جلسه به مدت 60 دقیقه به تمرین پرداختند. شدت تمرینات توسط مقیاس درک فشار بورگ (RPE) کنترل شد. قبل و بعد از آخرین جلسه تمرین، مقادیر سرمی پرپتین، آدروپین و مقاومت به انسولین اندازه گیری شد.
نتایجتمرینات TRX، موجب کاهش معنی داری در سطح سرمی پرپتین (0/0001=P) و شاخص مقاومت به انسولین (0/01=P) و افزایش معنی دار آدروپین (0/01=P) در پس آزمون گروه تجربی شد. همچنین نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که میزان پرپتین (0/0001=P) و شاخص مقاومت به انسولین (0/01=P) در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل کاهش معنی دار و سطح آدروپین افزایش معنی داری را نشان داد (0/001=P). مقادیر درصد چربی (0/019=P) در گروه تجربی کاهش معنی داری داشت (0/05>P).
نتیجه گیریبه نظر می رسد تمرینات مقاومتی با وزن بدن با کاهش پرپتین و درصد چربی و افزایش آدروپین سرمی سالمندان دارای اضافه وزن در بهبود مارکرهای مرتبط با دیابت موثر باشد.
کلید واژگان: آدروپین, تمرینات مقاومتی, پرپتین, سندروم متابولیک, سالمندانFeyz, Volume:26 Issue: 3, 2022, PP 292 -301BackgroundPerpetin and adropin are cytokines involved in metabolic processes that are related to overweight and aging. This study aimed to evaluate the effect of 12 weeks of TRX exercises on serum levels of perpetin, adropine and metabolic factors associated with metabolic syndrome in overweight elderly men.
Material and MethodsIn this quasi-experimental study, 30 overweight elderly men with a mean age of) 64.33±1.39( years were selected as a sample and randomly assigned to TRX and control groups. The experimental group trained in a TRX training program for 12 weeks and 3 sessions per week for 60 minutes. The intensity of the exercises was controlled by the Borg Pressure Perception Scale (RPE). Before and after the last training session, the serum levels of peptin, adropin and insulin resistance were measured.
ResultTRX exercises caused a significant decrease in serum perpetin level (P=0.001) and insulin resistance index (P=0.01) and a significant increase in adropine (P=0.01) in the post-test group. Also, the results of analysis of covariance showed that the amount of perpetin (P=0.001) and insulin resistance index (P=0.01) in the experimental group compared to the control group showed a significant decrease and the level of adropine increased significantly (P=0.001). Fat percentage (P=0.019) in the experimental group had a significant decrease (P<0.05).
ConclusionResistance training with body weight seems to be effective in improving diabetes-related macaroons by reducing perpetin and fat percentage and increasing serum adropine in overweight elderly.
Keywords: Adropine, Perpetin, Resistance exercise, Metabolic syndrome, Elderly -
به نظر می رسد چاقی منجر به التهاب و نقص در عملکرد انسولین می شود. ورزش با تحریک ویسفاتین می تواند نقش شبه انسولینی داشته باشد. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر ده هفته تمرین مقاومتی بر سطح سرمی ویسفاتین و مقاومت به انسولین در نوجوانان چاق بود. در این مطالعه نیمه تجربی، تعداد 16 نفر از نوجوانان پسر چاق با میانگین سن (61/0±94/17) سال و شاخص توده بدنی بین 30 تا 35kg/m2 ، به صورت هدفمند انتخاب و به طور تصادفی، به تساوی در دو گروه تجربی و شاهد قرار گرفتند. گروه تمرین، برنامه تمرین مقاومتی را با شدت 40 تا 85 درصد 1RM، سه جلسه در هفته، به مدت ده هفته اجرا کردند. قبل از شروع برنامه تمرینی و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین مقادیر ویسفاتین، شاخص های قندی و ترکیب بدنی اندازه گیری شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون t وابسته و تحلیل کوواریانس در سطح معنی داری 05/0 P<انجام شد تحلیل داده ها نشان داد که بعد از ده هفته تمرین مقاومتی، سطح سرمی ویسفاتین پلاسما (001/0=P، 81/375=F)، مقاومت به انسولین (001/0=P، 87/196=F)، انسولین (001/0=P، 62/325=F)، گلوکز (001/0=P، 99/66=F) و درصد چربی (03/0=P، 57/5=F) در گروه تجربی نسبت به کنترل به طور معنی داری کمتر است. هرچند وزن (15/0=P، 26/2=F) و شاخص توده بدن (20/0=P، 81/1=F) در مقایسه بین گروهی با کاهش همراه بود، اما معنی دار نشد. به نظر می رسد تمرینات مقاومتی با اثر بر ویسفاتین پلاسما و تقویت عملکرد شبه انسولینی آن، می تواند در بهبود شاخص های قندی و ترکیب بدنی در افراد چاق موثر باشد.
کلید واژگان: ویسفاتین, نوجوانان چاق, تمرین مقاومتی, مقاومت به انسولین, ترکیب بدنیObesity seems to lead to inflammation and impaired insulin function. Exercise can play a quasi-insulin role by stimulating visfatin. The aim of this study was to investigate the effect of 10 weeks resistance training on visfatin and insulin resistance in obese adolescents. In this semi-experimental study, 16 adolescent obese boys with Mean age (17.93±0.61) years a body mass index of 30 to 35 kg/m2 were purposefully selected and randomly and equally divided into experimental and control groups. The training group performed a resistance training program with an intensity of 40 to % 851RM, three sessions per week, for ten weeks. Before the start of the training program and 48 hours after the last training session, the values of visfatin, glycemic index and body composition were measured. Data analysis was performed using dependent t-test and covariance analysis at a significance level of P<0.05. Data analysis showed that after 10 weeks of resistance training, serum levels of plasma visfatin (P=0.001, F=375.81), insulin resistance (P=0.001, F =1967.87), insulin (P= 0.001, F= 325.62, glucose (P= 0.001, F=66.99) and fat percentage (P= 0.03, F= 5.57) in the experimental group in terms of control. You have less although weight (P=0.15, F=2.26) and body mass index (P=0.20, F=1.81) were associated with a decrease in intergroup comparison, it was not significant. Resistance training appears to be effective in improving glycemic index and body composition in obese individuals by acting on visfatin plasma and enhancing its insulin-like function.
Keywords: Visfatin, Obese adolescents, resistance training, insulin resistance, body composition -
مایونکتین یک مایوکاین درگیر در فرایندهای متابولیکی است که با چاقی مرتبط است. اما نقش ورزش روی مایونکتین نوجوانان چاق مشخص نشده است. هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر 10 هفته تمرین مقاومتی بر سطح سرمی مایونکتین و شاخص های آنتروپومتریک مرتبط با کاهش وزن در نوجوانان چاق بود. در این تحقیق نیمه تجربی، 16 نفر از نوجوانان پسر چاق با میانگین سن 61/0±94/17 سال و شاخص توده بدنی بین 30 تا 35kg/m2 ، به صورت هدفمند انتخاب شدند و به طور تصادفی، به تساوی در دو گروه تجربی و کنترل قرار گرفتند. گروه تمرین، برنامه تمرین مقاومتی را با شدت 40 تا 85 درصد 1RM، 3 جلسه در هفته، به مدت 10 هفته اجرا کردند. پیش از شروع برنامه تمرینی و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، مقادیر سرمی مایونکتین و شاخص های مرتبط با ترکیب بدنی آزمودنی ها اندازه گیری شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون t وابسته و تحلیل کوواریانس در سطح معنا داری 05/0 P<انجام گرفت. تحلیل داده ها نشان داد که 10 هفته تمرین مقاومتی، موجب افزایش معنا داری سطح سرمی مایونکتین (0001/0=P) در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل شد. همچنین مقادیر وزن (015/0=P)، شاخص توده بدن (020/0=P) و درصد چربی (0001/0=P) در گروه تجربی کاهش معنا داری داشت (05/0>P). هرچند بین گروه تجربی و کنترل در میزان درصد چربی بدن (0001/0=P)، اختلاف معنا داری به دست آمد. اما، بین وزن و شاخص توده بدن اختلاف معنا داری مشاهده نشد (05/0>P). نتایج این تحقیق نشان داد ورزش از نوع مقاومتی با اثر بر میزان مایونکتین، می تواند شاخص های تن سنجی مرتبط با اضافه وزن و چاقی را تحت تاثیر قرار دهد و در کاهش خطر بالقوه ابتلا به برخی بیماری های مرتبط با چاقی موثر باشد.
کلید واژگان: چاقی و اضافه وزن, شاخص های آنتروپومتریک, مایوکاین, مایونکتینMyonectin is a myokine involved in metabolic processes associated with obesity. But the role of exercise on myonectin in obese adolescents has not been determined. The aim of this study was to investigate the effect of ten weeks of resistance training on the serum myonectin level and anthropometric indices related to weight loss in obese adolescents. In this quasi-experimental study, 16 obese male adolescents with mean age of 17.94±0.61 years and a body mass index between 30 and 35 kg/m2 were targeted selected and randomly divided into two equal experimental and control groups. The training group performed a resistance training program with an intensity of 40-85% of 1RM, for 10 weeks and 3 sessions per week. Before starting the training program and 48 hours after the last training session, serum myonectin levels and indices related to subjects' body composition were measured. Data analysis was performed using dependent t-test and analysis of covariance at a significance level of P=0.05. Data analysis showed that 10 weeks of resistance training significantly increased serum myonectin level (P=0.0001) in the experimental group compared to the control group. Also, the values of weight (P=0.015), body mass index (P=0.020) and fat percentage (P=0.0001) were significantly decreased in the experimental group (P<0.05). However, there was a significant difference between the experimental and control groups in the percentage of body fat (P=0.0001). However, no significant difference was observed between weight and body mass index (P<0.05). The results of this study showed that resistance training with an effect on the amount of myonectin can affect anthropometric indices related to overweight and obesity and can be effective in reducing the potential risk of some obesity-related diseases.
Keywords: Anthropometric Indices, Myokine, Myonectin, Obesity, Overweight -
زمینه و هدف
نقش محافظتی گلوتامین در برابر تجزیه پروتیین ها و اثر بالقوه آن در بازتوانی پس از فعالیت های درمانده ساز، به خوبی مشخص نشده است. هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر مکمل دهی حاد گلوتامین قبل از یک فعالیت درمانده ساز بر میزان لاکتات خون و شاخص درد در ورزشکاران جوان بود.
روش تحقیقدر این مطالعه نیمه تجربی دوسوکور، 16 ورزشکار مرد (سن: 77/1±87/21 سال، وزن: 02/6±65/72 کیلوگرم، نمایه توده بدن: 75/1± 23 کیلوگرم برمترمربع) به صورت تصادفی در دو گروه مکمل گلوتامین (8=n) و دارونما (8=n) تقسیم شدند. گروه تجربی، 6/0 گرم مکمل گلوتامین همراه با 500 میلی لیتر آب، به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن نیم ساعت قبل از فعالیت نوشیدند. گروه دارونما محلول دو درصد دکسترین را بدون گلوتامین مصرف نمودند. میزان لاکتات با استفاده از دستگاه لاکتومتر و شاخص درد با پرسشنامه مقیاس عددی درد (NPRS)، در فواصل زمانی قبل، بلافاصله، 30 دقیقه و 60 دقیقه پس از پروتکل درمانده ساز اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنی داری 05/0>p مورد بررسی قرار گرفتند.
یافته هاسطح لاکتات خون و شاخص درد بلافاصله پس از فعالیت درمانده ساز در هر دو گروه به طور معنی داری افزایش یافت (05/0>p). در زمان 30 دقیقه پس از اتمام فعالیت، سطح لاکتات خون و شاخص درد نسبت به بلافاصله بعد از فعالیت، در هر دو گروه کاهش معنی داری داشت (05/0>p). روند کاهش سطح لاکتات و شاخص درد تا 60 دقیقه پس از اتمام فعالیت همچنان ادامه داشت، اما این کاهش در گروه مکمل گلوتامین بیشتر از گروه دارونما بود (05/0>p). همچنین تفاوت بین گروهی معنی داری در سطح لاکتات خون (30 و60 دقیقه) و شاخص درد (بلافاصله، 30 و60 دقیقه) بعد از فعالیت درمانده ساز وجود داشت (05/0>p).
نتیجه گیریپیشنهاد می شود ورزشکاران از مکمل گلوتامین، برای کاهش سطح لاکتات خون و شاخص درد قبل از اجرای فعالیت های درمانده ساز استفاده کنند.
کلید واژگان: شاخص درد, فعالیت بدنی حاد, لاکتات خون, گلوتامینBackground and AimThe protective role of glutamine against protein breakdown and also its potential effect on rehabilitation after exhaustive activities is not well understood. The aim of this study was to investigate the effect of acute glutamine supplementation before an exhaustive activity on blood lactate levels and pain index in young athletes.
Materials and MethodsIn this quasi-experimental double-blind study, 16 male athletes (age: 21.87±1.77 years, weight: 72.65±6.02 kg, body mass index: 23±1.75 kg/m2) were randomly divided into two groups including glutamine (n= 8) and placebo (n= 8) groups. The experimental group consumed 0.6 g of glutamine supplement per kg in body weight with 500 ml of water half an hour before activity. Moreover, the placebo group used 2% dextrin solution without glutamine. Lactate level was measured using a lactometer and pain index was evaluated with the numerical pain raiting scale (NPRS) questionnaire before, immediately, 30 minutes and 60 minutes after an exhaustive protocol. Data were analyzed using repeated measures analysis of variance and Beferroni post hoc test was applied at the significance level of p<0.05.
ResultsBlood lactate level and pain index significantly increased after exhaustive activity in both groups (p<0.05). However, blood lactate levels and pain index were significantly lower 30 minutes after activity as compare of the initial phase after exercise in both groups (p<0.05). The decreasing process of lactate level and pain index continued up to 60 minutes after the end of activity, but this decrease was greater in the glutamine supplement than in the placebo group (p<0.05). There was also a significant difference between blood lactate levels (30 and 60 minutes) and pain index (immediately, 30 and 60 minutes) after the exhaustive activity (p<0.05).
ConclusionIt is recommended that athletes can use glutamine supplementation to reduce blood lactate levels and pain index before their performing exhaustive activities.
Keywords: Pain Index, Acute physical activity, Blood lactate, Glutamine -
مقدمه
استفاده از مکمل ها و تمرینات ورزشی برای درمان بیماری ها و اختلالات متابولیک در بین مردم رواج یافته است؛ لذا هدف این پژوهش بررسی اثر تمرین هوازی و مصرف مکمل رزوراترول بر برخی شاخص های التهابی و مقاومت به انسولین در زنان مبتلا به دیابت نوع دو است.
روش کارمطالعه حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون بود. تعداد 24 زن مبتلا به دیابت نوع 2 به طور داوطلبانه و به صورت تصادفی و مساوی به سه گروه مکمل، تمرین+ مکمل (400میلی گرم رزوراترول) و گروه کنترل تقسیم شدند. آزمودنی ها به مدت 6 هفته، 3 جلسه در هفته و هر جلسه 40 تا 60 دقیقه با شدت 65 - 45 درصد ضربان قلب ذخیره به تمرین پرداختند. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس و تی همبسته در سطح معنی داری (005/0 < P)انجام شد.
یافته هاترکیب تمرین هوازی و مکمل رزوراترول، باعث کاهش معنی دار پروتئین واکنشگر c نسبت به گروه مکمل شد. (02/0=P).همچنین مقاومت به انسولین در گروه مکمل (03/0 =P)و گروه تمرین هوازی + مکمل (01/0 =P)نسبت به گروه کنترل، کاهش معنی داری نشان داد.
نتیجه گیریبر اساس یافته های پژوهش حاضر به نظر می رسد مصرف توامان مکمل رزوراترول و انجام تمرین هوازی میتواند نتایج بهتری بر سطوح سرمی عوامل التهابی زنان مبتلا به دیابت نوع 2 داشته باشد.
کلید واژگان: پروتین واکنش گر, تمرینهوازی, دیابت نوع 2, مکملرزوراترول, مقاومت به انسولینIntroductionThe use of supplements and exercise to treat metabolic diseases and disorders has become popular; Therefore, the aim of this study was to evaluate the effect of aerobic exercise and resveratrol supplementation on some inflammatory markers and insulin resistance in women with type 2 diabetes.
MethodsThe present study was a quasi-experimental study with a pretest-posttest design. Twenty-four women with type 2 diabetes were voluntarily and randomly divided into three groups: supplement, exercise + supplement (400 mg resveratrol) and control group. Subjects practiced for 6 weeks, 3 sessions per week, and each session lasted 40 to 60 minutes with an intensity of 45-65% of the reserve heart rate. Data analysis was performed using analysis of covariance and paired t-test at the significant level (P <0.005).
ResultsThe combination of aerobic exercise and resveratrol supplementation significantly reduced c-reactive protein compared to the supplement group. (P=0/02). Also, insulin resistance in the supplement group (P = 0/03) and aerobic exercise + supplement group (P = 0/01) compared to the control group showed a significant decrease.
ConclusionsBased on the findings of the present study, it seems that taking resveratrol supplementation and aerobic exercise can have better results on serum levels of inflammatory agents in women with type 2 diabetes.
Keywords: Aerobic Exercise, C-Reactive Protein, Insulin Resistance, Diabetes Mellitus, Resveratrol Supplement -
فصلنامه علوم زیستی ورزشی، پیاپی 50 (پاییز 1400)، صص 329 -350
این تحقیق با هدف بررسی تاثیرات یوگا و زالودرمانی در مدیریت درمان بیماران مبتلا به میگرن انجام گرفت. جامعه آماری تحقیق، زنان مبتلا به میگرن شهر قزوین بودند. در این مطالعه نیمه تجربی تعداد 21 بیمار زن (سن 36/8±7/38 سال) مبتلا به میگرن به صورت تصادفی در سه گروه یوگا، زالودرمانی و کنترل به تعداد مساوی (7=n) قرار گرفتند. شدت سردرد توسط پرسشنامه (VAS) و مدت سردرد از طریق چک لیست در زمان های پیش آزمون، پس آزمون و دوره پیگیری توسط محقق صورت گرفت. بیماران در گروه یوگا به مدت 12 هفته تمرینات یوگا (60 جلسه، 5 روز در هفته، هر جلسه 60 دقیقه) را انجام دادند. در گروه زالودرمانی، هر هفته دو عدد زالو به مدت 12 هفته در منطقه پشت لاله گوش پسین استفاده شد. گروه کنترل، درمان دارویی معمول خود را دنبال می کردند. برای تحلیل آماری از آزمون های آنالیز واریانس با اندازه گیری های مکرر و آنوا در سطح معناداری 05/0≥P استفاده شد. نتایج نشان داد 12 هفته تمرینات یوگا و زالودرمانی به صورت مستقل سبب کاهش معناداری در شدت و مدت در گروه های می شود (05/0≥P). همچنین بین سه گروه اختلاف معناداری در شدت درد (09/0=P) و مدت درد (12/0=P) مشاهده نشد. به نظر می رسد مداخلات بهبود بالینی چشمگیری را در هر سه گروه نشان داد. نتایج نشان داد که زالودرمانی و یوگادرمانی مزایایی برابر با درمان دارویی در کاهش شدت و مدت درد در زنان مبتلا به سردرد میگرنی دارد. بنابراین، تمرینات یوگا و زالودرمانی احتمالا می توانند به عنوان درمان کمکی در بیماران میگرنی موثر باشند.
کلید واژگان: تمرینات یوگا, زالودرمانی, شدت سردرد, مدت سردردSport Biosciences, Volume:13 Issue: 50, 2021, PP 329 -350The aim of this study was to investigate the effects of yoga and leech therapy on the management of migraine patients. In this quasi-experimental study, 21 female patients (age: 36±3.2 years) with migraine were randomly divided into three groups of yoga, leech therapy and control in equal numbers (n =7). The severity of headache was assessed by a questionnaire (VAS) and the duration of headache was checked by a checklist at pre-test, post-test and follow-up periods. Patients in the yoga group performed yoga exercises for 12 weeks (60 sessions, 5 days a week, each session 60 minutes). In the leech treatment group, two leeches were used every week for 12 weeks Used in the back of the posterior auricular muscle. The control group followed their usual medication. For statistical analysis, repeated measurement and ANOVA tests were performed at a significance level of P≥0.05. Intragroup results showed that 12 weeks of yoga and leech therapy separately significantly reduced the severity and duration in the groups (P≥0.05). Also, there was no significant difference between the three groups in pain intensity (P = 0.09) and pain duration (P = 0.12). It seems that the interventions showed significant clinical improvement in all three groups. The results of this study showed that leech therapy and yoga therapy have the same benefits as drug therapy in reducing the severity and duration of pain in women with migraine headaches. Therefore, yoga and leech therapy exercises can be effective as an adjunct therapy in migraine patients.
Keywords: Headache severity, Headache duration, Leech therapy, Yoga exercises -
هدف
بیماری کبد چرب، شایع ترین عامل اختلال آنزیم های کبدی است. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر یک دوره تمرین تناوبی شدید به همراه مصرف عصاره برگ لوکوات بر میزان آنزیم های کبدی در مردان چاق مبتلا به کبد چرب غیرالکلی بود.
روش هادر این مطالعه نیمه تجربی، چهل مرد مبتلا به کبد چرب غیرالکلی (BMI: 1/82±33/92 کیلوگرم برمترمربع) بر اساس رضایت کتبی آگاهانه انتخاب و سپس به طور تصادفی به چهار گروه (هر گروه ده نفر) تمرین، عصاره برگ لوکوات، عصاره برگ لوکوات به همراه تمرین و گروه کنترل تقسیم شدند. تمرینات به مدت هشت هفته و سه جلسه در هفته به مدت 60 دقیقه با شدت بین 80-95 درصد ضربان قلب ذخیره انجام شد. به مدت هشت هفته، روزی دو عدد کپسول 250 میلی گرمی عصاره برگ لوکوات نیز تجویز شد. مقادیر سرمی آسپارتات آمینوترانسفراز (AST)،آلکالین فسفاتاز (ALP) و آلانین آمینوترانسفراز (ALT)پیش از مداخله و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین و مصرف مکمل اندازه گیری شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنی داری 05/P≥0 انجام شد.
یافته هانتایج آزمون تی زوجی نشان داد سطوح سرمی ALT،AST و ALP در پس آزمون گروه آزمایش به همراه عصاره (0/01=P=0/01 ، P=0/01 ، P) و گروه آزمایش کاهش معنی داری یافت (0/02=P=0/001 ، P=0/01 ، P) این تغییرات در پس آزمون گروه کنترل و عصاره معنی دار نبود (05/P≥0). همچنین نتایج آزمون توکی نشان داد، سطوح سرمی ALT ،AST و ALP در گروه های تمرین به همراه عصاره و تمرین در مقایسه با گروه کنترل، بیشترین کاهش معنی داری (0/001=ALT (P و ALP در گروه تمرین به همراه عصاره با عصاره (0/03=P) و در گروه تمرین با کنترل (0/02=P) کمترین کاهش معنی دار را نسبت به سایر گروه ها پس از هشت هفته مداخله داشت.
نتیجه گیریبه نظر می رسد مصرف عصاره برگ لوکوات به همراه تمرینات تناوبی با شدت بالا منجر به کاهش آنزیم های کبدی در بیماران مبتلا به کبد چرب غیرالکلی می شود. پیشنهاد می شود بیماران مبتلا به کبد چرب غیرالکلی از این روش در بهبود آنزیم های کبدی استفاده کنند.
کلید واژگان: تمرینات تناوبی با شدت بالا, عصاره برگ لوکوات, آسپارتات آمینو ترانسفراز, آلانین آمینو ترانسفراز, آلکالین فسفاتازComplementary Medicine Journal of faculty of Nursing & Midwifery, Volume:11 Issue: 2, 2021, PP 102 -115ObjectiveNon-Alcoholic Fatty Liver Disease (NAFLD) is the most common cause of liver disease. This study aims to evaluate the effect of High Intensity Interval Training (HIIT) and Loquat Leaf Extract (LLE) consumption on liver enzymes in obese men with NAFLD.
MethodsIn this quasi-experimental study, 40 men with NAFLD (BMI: 33.92±1.82 kg/m2) participated and randomly divided into four groups: HIIT (n= 10), LLE (n= 10), LLE+HIIT (n= 10) and control (n= 10). Exercises were performed for 8 weeks, 3 sessions per week, each for 60 minutes with an intensity between 80-95% of heart rate reserve. Two capsules of 250 mg LLE was administrated daily for 8 weeks. Serum levels of Aspartate Aminotransferase (AST), Alkaline Phosphatase (ALP), and Alanine Aminotransferase (ALT) were measured before and 48 hours after the intervention.
ResultsThe results of paired t-test showed that the post-test serum levels of ALT, AST and ALP in the LLE+HIIT (P=0.01, 0.01, 0.01) and HIIT groups decreased significantly (P=0.02, 0.01, 0.001). These changes were not significant in the control and LLE groups (P≥0.05). The results of Tukey’s test showed that serum levels of ALT, AST and ALP in the LLE+HIIT and HIIT groups had the highest significant decrease (P=0.001) compared to the control group, while ALT and ALP serum levels in the LLE+HIIT group compared to the LLE group (P=0.03) and in the HIIT group compared to the control group (P=0.02) had the lowest decrease after eight weeks of intervention.
ConclusionIt seems that consumption of LLE along with high- HIIT leads to a decrease in the level of liver enzymes in men with NAFLD. It is recommended that patients with NAFLD use this technique to improve their liver conditions.
Keywords: High intensity interval training, Loquat leaf extract, Aspartate aminotransferase, Alanine aminotransferase, Alkaline Phosphatase, Non-alcoholic fatty liver disease -
سابقه و هدف
افزایش سن در دوره سالمندی با تغییرات هورمون های آنابولیک و کاتابولیک همراه است. هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر 12 هفته تمرینات TRX بر سطوح سرمی تستوسترون و کورتیزول در مردان سالمند بود.
مواد و روش هادر این پژوهش نیمه تجربی، تعداد 16 نفر از مردان سالمند با محدوده سنی) 53/1±06/62(سال به صورت دردسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند و به طور تصادفی، در دو گروه تمرینی TRX و کنترل، هر گروه 8 نفر قرار گرفتند. گروه تجربی در یک برنامه تمرینی TRX، به مدت 12 هفته و هر هفته 3 جلسه به مدت 60 دقیقه به تمرین پرداختند. نمونه گیری خونی 48 ساعت قبل و بعد از دوره مداخله جهت اندازه گیری تستوسترون و کورتیزول سرم انجام شد. تحلیل داده ها در سطح معناداری 05/0 P < انجام شد.
نتایجنتایج آزمون t زوجی نشان داد که بین پیش آزمون و پس آزمون در میزان تستوسترون (01/0= P، 49/3- =t) در گروه TRX تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که میزان تستوسترون در گروه TRX نسبت به گروه کنترل افزایش داشته، ولی تغییرات معنادار نبوده است (06/0= P، 07/4=F). همچنین تغییر معناداری در میزان کورتیزول خون بین دو گروه مشاهده نشد (20/0= P، 77/1=F).
نتیجه گیریتمرینات مقاوتی با وزن بدن می تواند در افزایش هورمون آنابولیک تستوسترون در سالمندان موثر باشد و میزان هورمون کاتابولیکی کورتیزول را نیز کاهش دهد. بنابراین، پیشنهاد می شود تمرینات TRX به عنوان یک شیوه تمرینی مناسب برای افزایش سطح تستوسترون در سالمندان استفاده شود.
کلید واژگان: TRX, کورتیزول, تستوسترون, سالمندFeyz, Volume:25 Issue: 3, 2021, PP 917 -925BackgroundChanges in anabolic and catabolic hormones are associated with increasing age in old age. This study aimed to evaluate the effect of 12 weeks of TRX training on testosterone and cortisol serum levels in elderly men.
Materials and MethodsIn this quasi-experimental study, 16 elderly men with age range of (62.06±1.53) years were selected as a sample and randomly selected in two training groups: TRX and control. There were 8 participants in each group. The experimental group trained in a TRX training program for 12 weeks and 3 sessions per week for 60 minutes. Blood samples were taken 48 hours before and after the intervention to measure serum testosterone and cortisol. Statistical analysis was performed on the surface P<0.05.
ResultsThe results of paired t-test showed that there was a significant difference between pre-test and post-test in testosterone levels (P=0.01, t=-0.49) in TRX group. Also, the results of analysis of covariance showed that the amount of testosterone in the TRX group increased compared to the control group, but the changes were not significant (P=0.06, F=4.07). Also, no significant change in blood cortisol levels was observed between the two groups (P= 0.20, F=1.77).
ConclusionIt seems that resistance training with body weight can be effective in the increasing the anabolic hormone testosterone in the elderly and reduce the level of the catabolic hormone cortisol, also. Therefore, TRX training is recommended as a suitable training method to increase testosterone levels in the elderly.
Keywords: TRX, Cortisol, Testosterone, Elderly -
سابقه و هدف
میگرن به عنوان یکی از شایع ترین انواع سردرد با شیوع بالا تاثیرات قابل توجهی بر شرایط زندگی افراد می گذارد. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر 8 هفته تمرینات یوگا بر شاخص های سردرد میگرنی، نیتریک اکساید و سروتونین سرمی در زنان مبتلا به میگرن انجام شد.
مواد و روش هادر این مطالعه نیمه تجربی 30 بیمار زن مبتلا به میگرن (سن: 2/3±36 سال) به صورت تصادفی در دو گروه تجربی (15=n) و کنترل (15=n) قرار گرفتند. بیماران در گروه تجربی به مدت (3 روز در هفته/هر جلسه 60 دقیقه) به مدت 8 هفته تمرینات یوگا (آساناها، پرایامانا، شاواسانا و کششی) را زیر نظر مربی انجام دادند. اندازه گیری شاخص ها شامل فراوانی سردرد، مدت و شدت میگرن (توسط پرسشنامه روزنگار سردرد) و کیفیت زندگی (توسط پرسشنامه 6- (HIT)) در قبل از شروع دوره ی تمرینی و پس از اتمام دوره ی تمرینی و شاخص های خونی قبل از شروع پروتکل و چهار روز پس از اتمام پروتکل تمرینی صورت گرفت. به منظور ارزیابی تغییرات درون گروهی از آزمون تی وابسته و برای ارزیابی تغییرات بین گروه ها از آزمون تحلیل کواریانس استفاده شد. کلیه آزمون ها در سطح معناداری (05/0>P) مورد بررسی قرار گرفت.
یافته هاهشت هفته تمرینات یوگا باعث کاهش معنادار شدت سردرد با (درصد تغییرات 44/31) (002/0=P)، کاهش تعداد سردرد (درصد تغییرات 93/44) (006/0=P)، کاهش طول مدت سردرد (درصد تغییرات 94/29) (041/0=P) و افزایش بهبود کیفیت زندگی (درصد تغییرات 21/16) (001/0=P) و نیتریک اکساید سرمی (درصد تغییرات 65/28) (015/0=P) در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل شد اما در میزان سروتونین در مقایسه با گروه کنترل تغییر معناداری مشاهده نشد (درصد تغییرات 12/8) (132/0=P).
نتیجه گیریبه نظر می رسد که هشت هفته تمرینات یوگا وینیاسا، به عنوان یک روش مکمل مربوط به سبک زندگی می تواند اثر مثبتی بر بهبود علا یم میگرن و افزایش کیفیت زندگی، در زنان مبتلا به میگرن داشته باشد.
کلید واژگان: تمرینات یوگا, تعداد سردرد, سروتونین, نیتریک اکسایدBackground and PurposeMigraine as a one of the most common types of high frequency headaches has a significant impact on people's living conditions. The purpose of this study was to investigate the effect of 8-weeks of yoga exercises on migraine headache induces serum levels of serotonin and nitric oxide in women with migraine.
MethodologyIn this quasi-experimental study, 30 female (age: 36±3.2 years) with migraine were randomly divided into experimental (n=15) and control groups (n=15). The experimental group performed yoga training for 8 weeks (5 days/60 min session). Indicators included frequency of headache, duration of migraine, pain intensity (by questionnaire) and quality of life (HIT-6) were measured at pretest and posttest and blood samples were taken 48 hours before and 4 days after the last secession of exercise program in fasting state. The ANCOVA test used to examine changes in between groups.
ResultsYoga exercise significantly reduced headache severity (P=0.002), number of headaches (P=0.006), headache duration (P=0.041) and increased quality of life (P=0.001) and nitric oxide levels in the experimental group compared to the control group significantly, but there was no significant change in serotonin levels (P≥0.05).
ConclusionEight weeks Vinyasa yoga exercises as a complementary method of life style appear to have a positive effect on improving migraine symptoms and enhancing quality of life in people with migraine.
Keywords: Yoga exercises, Headache number, Serotonin, Nitric oxide -
اهداف
تولید گونه های اکسیژن فعال در ورزش، سبب بروز استرس اکسایشی شده و با ایجاد اختلال در موازنه اکسیدان ها و آنتی اکسیدان ها، اثرات مخربی را در سلول ها به وجود می آورد. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر سه نوع ماساژ ورزشی بر مقادیر سرمی مالون دی آلدیید، گلوتاتیون پراکسیداز و سوپراکسید دیسموتاز متعاقب یک جلسه فعالیت ورزشی وامانده ساز بود.
روش هادر این مطالعه نیمه تجربی، تعداد 48 نفر از دختران فوتسالیست شهر زاهدان با دامنه سنی 17 تا 22 سال به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی به چهار گروه ماساژ سویدی، روسی، تایلندی و کنترل (هر گروه دوازده نفر) تقسیم شدند. برنامه تمرینی، یک جلسه تمرین وامانده ساز آزمون بروس بود. مقادیر سرمی مالون دی آلدیید، گلوتاتیون پراکسیداز و سوپراکسید دیسموتاز از چهار گروه قبل و بلافاصله بعد از تمرین و پس از اجرای ماساژ سویدی (مالش طولانی، با فشار و ضربه زدن با دست)، روسی (فشار متوسط تا زیاد) و تایلندی (اعمال فشار روی نقاط خاصی از بدن) توسط ماساژور اندازه گیری شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر در سطح معنا داری 05/P≤0 انجام شد.
یافته هاتحلیل داده ها نشان داد که در هر سه نوع ماساژ کاهش معنا دار میزان سرمی مالون دی آلدیید (0/8± 0/22)، افزایش معنا دار گلوتاتیون پراکسیداز (0/46± 1/84) و سوپراکسید دیسموتاز (2/86±10/02) را متعاقب یک جلسه تمرین وامانده ساز به همراه داشت (0/001=P)، اما در گروه کنترل اختلاف معنا داری مشاهده نشد.
نتیجه گیریبه نظر می رسد ماساژ روسی، تایلندی و سویدی می تواند در دوره بازیافت پس از فعالیت ورزشی وامانده ساز بر ظرفیت شاخص اکسایشی مالون دی آلدیید و آنزیم های آنتی اکسیدانی گلوتاتیون پراکسیداز و سوپراکسید دیسموتاز تاثیر بگذارد.
کلید واژگان: ماساژ, مالون دی آلدئید, گلوتاتیون پراکسیداز, سوپراکسید دیسموتاز, تمرین وامانده سازComplementary Medicine Journal of faculty of Nursing & Midwifery, Volume:10 Issue: 4, 2021, PP 328 -339ObjectiveThe production of reactive oxygen species in exercise causes oxidative stress which disturbs the balance of oxidants and antioxidants, causing destructive effects on cells. The present study aims to investigate the effect of three types of massage (Swedish, Russian, Thai) on serum levels of Malondialdehyde (MDA), Glutathione Peroxidase (GPX) and Superoxide Dismutase (SOD) following one session of exhaustive exercise.
MethodsThis quasi-experimental study was conducted on 48 female futsal players aged 17-22 years in Zahedan, Iran who were selected using a purposive sampling method, and randomly divided into four groups of Swedish massage (Long strokes with pressing and tapping using hands), Russian massage (Medium to high pressure), Thai massage (Pressure to certain parts of the body) and Control. The exercise program was based on Bruce protocol. Serum levels of MDA, GPX and SOD were measured by before and immediately after exercise and after massage. Data analysis was performed using repeated measures ANOVA, considering a significance level of P≤0.05.
ResultsIn all three types of massage, there was a significant decrease in serum level of MDA (0.22±0.08), and a significant increase in GPX (1.84±0.46) and SOD (10.02±2.86) levels after exhaustive (P=0.001). No significant difference was observed in the control group.
ConclusionIt seems that Russian, Thai, and Swedish types of massage can affect the serum levels of the MDA (as an oxidative stress marker) and the antioxidant enzymes of GPX and SOD during the post-exercise recovery period.
Keywords: Massage, Malondialdehyde, Glutathione peroxidase, Superoxide dismutase, Exhaustive exercise -
مقدمه و اهداف
بیشتر تحقیقات تاثیر فعالیت استقامتی بر میزان هورمون هپسیدین و آهن خون را مورد بررسی قرار داده اند و افزایش سطح هپسیدین و کاهش سطح آهن خون را به دنبال این نوع فعالیتها گزارش کردهاند. هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر فعالیت مقاومتی دایرهای بر هورمون هپسیدین و متابولیسم آهن در مردان تمرین کرده بود.
مواد و روشها:
در مطالعه نیمه تجربی حاضر، 30 نفر از مردان بهصورت داوطلبانه شرکت کردند که بهصورت تصادفی در دو گروه 15نفره فعالیت مقاومتی دایرهای و کنترل قرار داده شدند. پروتکل فعالیت مقاومتی دایرهای شامل 10 ایستگاه (پرس پا، پرس سینه، جلو بازو با هالتر، زیر بغل سیمکش، جلو پا، پارالل، پشت بازو سیمکش، زیر بغل قایقی، سرشانه هالتر و پشت پا) بود که مدت زمان فعالیت در هر ایستگاه 15 ثانیه، مدت زمان استراحت بین ایستگاهها 45 ثانیه و شدت تمرین 60 درصد یک تکرار بیشینه بود که در 4 نوبت با فاصله استراحت 3 دقیقه بین نوبتها انجام شد. قبل و بلافاصله بعد از فعالیت مقاومتی به مقدار 5 میلیلیتر نمونه خونی از ورید بازویی آزمودنیها گرفته شد و مقادیر هپسیدین، آهن، فریتین سرم و تعداد گلبولهای قرمز خون مورد اندازهگیری قرار گرفت.
یافتهها:
در گروه فعالیت مقاومتی دایرهای به دنبال فعالیت سطح هپسیدین (0/031=p) و فریتین (0/001=p) کاهش و سطح آهن خون (0/001=p) افزایش معنیداری یافت، اما این تفاوت برای تعداد گلبولهای قرمز معنیدار نبود (0/055=p). در گروه کنترل برای هیچ یک از متغیرها تفاوت معنیداری بین پیشآزمون و پسآزمون مشاهده نشد (0/05<p). در گروه فعالیت مقاومتی دایرهای نسبت به گروه کنترل، مقادیر پسآزمون هپسیدین (0/012=p) کمتر و مقادیر آهن سرم (0/05=p) بیشتر بود.
نتیجه گیری:
در نهایت میتوان گفت که 60 دقیقه فعالیت مقاومتی دایرهای با 60 درصد یک تکرار بیشینه حرکات موجب کاهش سطح هپسیدین و افزایش سطح آهن خون میشود.
کلید واژگان: فعالیت مقاومتی دایره ای, کم خونی, فریتین, هپسیدینBackground and AimsMost studies have investigated the effect of endurance activity on the levels of blood hepcidin and iron and they have been reported to increase hepcidin and decrease iron levels after this type of activities. The aim of the present study was to investigate the acute effect of circuit resistance activity on hepcidin hormone and iron metabolism in active men.
Materials and MethodsA total of 30 trained men participated in the current study on a voluntary basis and were randomly divided into two circuit resistance exercise and control groups (n=15). The study protocol was circuit resistance exercise consisting of 10 stations (leg press, chest press, barbell curl, lat pull down, leg extension, parallel, triceps pushdown, seated cable row, barbell shoulder press, and leg curl); the duration of activity at each station was 15 seconds, the rest between stations was 45 seconds and the intensity of activity was 60 percent of one maximum repetition, that was performed in 4 sets with 3 min rest between the sets. Five ml blood samples were obtained before and immediately after resistance exercise from participants' antecubital vein and the levels of serum hepcidin, iron, ferritin and RBC were measured.
ResultsIn circuit resistance exercise group, the levels of blood Hepcidin (p=0.031) and Ferritin (p=0.001) decreased and the level of blood iron (p=0.001) increased significantly. But the changes in red blood cells count was not significant (p=0.055). In control group, no significant difference was not observed between pre-test and post-test for any of the variables (p>0.05). The amount of post-test Hepcidin level (p=0.012) and blood iron were significantly lower and higher in circuit resistance exercise group compared to those of control group, respectively.
ConclusionIn conclusion, it can be stated that 60 minutes of resistance circuit activity with the intensity of 60% of 1RM induced a decline in blood hepcidin level and an increase in blood iron level.
Keywords: Circuit resistance exercise, Anemia, Ferritin, Hepcidin -
آدیپونکتین، یک سیتوکین مترشحه از بافت چربی است که در پاتوژنز چاقی و مقاومت به انسولین نقش دارد. هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر 8 هفته تمرین تناوبی با شدت بالا بر مقادیر پلاسمایی آدیپونکتین، انسولین، مقاومت به انسولین و گلوکز در مردان جوان دارای اضافه وزن بود. در این مطالعه نیمه تجربی، 20 نفر از مردان دارای اضافه وزن با میانگین سن 32/1±95/22سال و شاخص توده بدنی بین 25 تا 30 کیلوگرم بر متر مربع به صورت هدفمند انتخاب شدند و به طور تصادفی، در دو گروه تجربی و کنترل قرار گرفتند. گروه تجربی در یک برنامه تمرینی تناوبی با شدت بالا، به مدت 8 هفته و هر هفته 3 جلسه با شدت بالای 90 درصد ضربان قلب بیشینه به تمرین پرداختند. متغیرهای تحقیق، قبل و پس از تمرین اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون t وابسته و تحلیل کوواریانس در سطح 05/0p < تحلیل شد. نتایج نشان داد 8 هفته تمرین تناوبی با شدت بالا موجب افزایش معنادار سطح سرمی آدیپونکتین پلاسما (03/0= P، 47/88=F) و کاهش معنادار انسولین (004/0= P، 38/48=F)، مقاومت به انسولین (001/0= P، 08/61=F)، گلوکز (027/0= P، 33/58=F)، شاخص توده بدنی (04/0= P، 12/75=F)، وزن بدن (02/0= P، 09/56=F) و درصد چربی بدن (001/0= P، 03/50=F)، در گروه تجربی می شود (05/0≥P). اما در میزان نسبت دور کمر به لگن (073/0= P، 79/1=F)،کاهش معناداری به دست نیامد. به نظر می رسد 8 هفته تمرین تناوبی با شدت بالا، به عنوان روش غیرتهاجمی و غیردارویی، می تواند اثر مثبتی بر افزایش میزان آدیپونکتین، کاهش برخی از شاخص های گلایسیمیک و آنتروپومتریک مرتبط با چاقی و اضافه وزن داشته باشد.
کلید واژگان: آدیپونکتین, اضافه وزن, مقاومت به انسولینAdiponectin, a cytokine secreted from adipose tissue, is involved in the pathogenesis of obesity and insulin resistance. The aim of this study was to investigate the effect of 8 weeks of interval training with high intensity on the levels of plasma adiponectin, insulin, insulin resistance, and glucose in overweight young men. This study has a semi-experimental design, subjects were 20 overweight young men with Average age (22.95 ± 1.32) and BMI between 25 to 30 kg/m2 that purposefully selected and randomly assigned into two groups of experimental and control groups. The experimental group performed an aerobic exercise program for 8 weeks, 3 sessions per week, with 90% percent of the maximum heart beat. Research variables were measured before and after exercise. The Data were analyzed by the dependent t - test and covariance analysis at p < 0.05. The result indicated that 8 weeks of intensive interval training led to the increase of serum adiponectin level (F=88.47, P=0.03) and a Significant decrease in Insulin (F=48.38, P=0.004), insulin resistance (F=61.08, P=0.001), glucose (F=58.33, P=0.027), body mass index (F=75.12 , P=0.04), body weight (F=56.09 , P=0.02), and body fat percent (F=50.03, P=0.001) (p < 0.05). But no significant difference was observed (F=1.79, P=0.073) in the waist to hip ratio. It seems that 8 weeks of high interval training as a non-invasive treatment can increase adiponectin levels while Reduce some glycemic and anthropometric indexes related to obesity or overweight.
Keywords: Adiponectin, HIIT, insulin resistance, Overweight -
مقدمه
تمرینات با مقاومت کل بدن (Total-Body Resistance Exercise) یک روش جدید در افزایش قدرت، کاهش تحلیل عضله و بهبود تعادل در سالمندان است. هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر 12 هفته تمرینات TRX بر تعادل ایستا و پویا در مردان سالمند بود.
روش کاردر این پژوهش نیمه تجربی، تعداد 16 نفر از مردان سالمند با محدوده سنی)1/53±62/06(سال به صورت دسترس به عنوان نمونه انتخاب و به طور تصادفی، در دو گروه تمرینی TRX و کنترل، هر گروه 8 نفر قرار گرفتند. گروه تجربی در یک برنامه تمرینی TRX، به مدت 12 هفته و هر هفته 3 جلسه به مدت 60 دقیقه به تمرین پرداختند. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون t وابسته و تحلیل کوواریانس در سطح معناداری P<0/05 انجام شد.
یافته هانتایج آزمون t زوجی نشان داد که بین پیش آزمون و پس آزمون در تعادل ایستا (t= -22.40, p=0.0001) و پویا(t=13.8, p=0.0001) در گروه TRX تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد بین گروه TRX و کنترل در تعادل ایستا (F=495.45, P =0.0001) و پویا (F=74.94, P= 0.0001)اختلاف معناداری وجود دارد.
نتیجه گیریبه نظر می رسد، تمرینات TRX می تواند باعث افزایش زمان تعادل ایستا و کاهش زمان تعادل پویا در مردان سالمند شود. شاید بتوان به کمک این ورزش، پیامدهای منفی جسمانی و در پی آن هزینه های درمانی را کاهش داد. این شیوه می تواند در حوزه پرستاری سالمندی مفید واقع شود.
کلید واژگان: TRX, تعادل پویا, تعادل ایستا, سالمندIntroductionTotal-Body Resistance Training (TRX) is a new method for increasing muscle strength and decreasing muscle atrophy and improving balance in the elderly. The purpose of this study was to investigate the effect of 12 weeks of TRX training on static and dynamic balance in elderly men.
MethodsIn this quasi experimental study, 16 elderly men, with age range of (62.06 ± 1.53 years) were selected as sample by availability sampling method; and were randomly placed in two TRX and control groups; each group n=8. Experimental group practiced in a TRX exercise program for 12 weeks; each week 3 sessions with duration of 60 minutes. The collected data were analyzed by paired t-test and analysis of covariance (ANCOVA) at a significant level of P<0.05.
ResultsThe results of paired t-test showed that there is significant difference between pre-test and post-test for static (t= -22.40, p=0.0001) and dynamic (t=13.8, p=0.0001) balance in TRX group. Also the results of ANCOVA test showed that there was significant difference between TRX and control groups in static (F=495.45, P =0.0001) and dynamic balance (F=74.94, P= 0.0001).
ConclusionIt seems that TRX exercises can increase static balance time and decrease dynamic balance time in older men. Probably by using this exercise method, negative physical consequences and consequently treatment costs can be reduced. This method can be useful in the field of elderly nursing.
Keywords: TRX, Dynamic balance, Static balance, Elderly -
مقدمه
با افزایش سن، سیستم ایمنی کاهش می یابد. بهبود عملکرد ایمنی در سالمندان از طریق فعالیت ورزشی نقش مهمی در سلامت سالمندان دارد. هدف از مطالعه حاضر تعیین اثر دوازده هفته تمرینات پیلاتس بر روی نشانگرهای سیستم ایمنی در مردان سالمند بود.
روش کاردر این مطالعه نیمه تجربی، تعداد 22 تن از مردان سالمند با میانگین سنی (81/2 ± 76/65) سال، به صورت در دسترس انتخاب و به طور تصادفی و مساوی در دو گروه تجربی و کنترل قرار گرفتند. برنامه تمرین پیلاتس به مدت 12 هفته، سه روز در هفته به مدت 60 دقیقه انجام شد. شدت تمرین توسط "رتبه بندی فشار درک شده" (RPE: Rating of Perceived Exertion)، کنترل شد. قبل و 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرینی، مونوسیت ها، نوتروفیل ها و لنفوسیت ها اندازه گیری شدند روایی محتوا و پایایی از طریق آلفای کرونباخ محاسبه شد. برای تحلیل داده ها از نرم افزار آماری اس پی اس اس نسخه 23 استفاده شد.
یافته ها12 هفته تمرین پیلاتس، موجب افزایش معنی دار سطح مونوسیت ها (001/0= P، 87/315=F) (21/18 درصد) و کاهش معنی دار نوتروفیل ها (001/0= P، 57/56=F) (65/5 درصد) و لنفوست ها (001/0= P، 26/31=F) (33/5 درصد) در گروه تجربی نسبت به کنترل شد (05/0˂P).
نتیجه گیریتمرینات پیلاتس به مدت نسبتا طولانی می تواند برای تحریک و تغییر شاخص های سیستم ایمنی در سالمندان موثر باشد. پیشنهاد می شود سالمندان برای تقویت سیستم ایمنی و ارتقاء سطح سلامتی خود از این نوع تمرینات استفاده نمایند.
کلید واژگان: پیلاتس, سالمندان, لنفوسیت, مونوسیت, نوتروفیل, نشانگرهاIntroductionWith age, the immune system decreases. Improving immune function in the elderly through exercise has an important role in the health of the elderly. The purpose of the present study was to determine the effect of twelve weeks of Pilates training on immune markers in elderly men.
MethodsIn this quasi-experimental study, 22 elderly men with mean age (65 ± 2.81) years were purposefully selected and randomly divided into two experimental and control groups. Pilates training program was performed for 12 weeks, three days a week for 60 minutes. The intensity of exercise was controlled by the "Rating of Perceived Exertion" (RPE) Monocytes, neutrophils, and lymphocytes were measured before and 48 hours after the last training session. Content validity and Cronbach's alpha were measured. SPSS. 23 was used for data analysis.
Results12 weeks of Pilates training significantly increased monocyte level (P = 0.001, F = 315.87) (18.21%) and significantly decreased neutrophil counts (P = 0.001). P, F = 56.57 (5.65%) and lymph nodes (P = 0.001, F = 31.26) (5.33%) in the experimental group compared to the control group (P˂0.05).
ConclusionsPilates exercises for a relatively long time can be effective in stimulating and altering immune system parameters in the elderly. It is recommended that seniors use this type of exercise to strengthen their immune systems and improve their health.
Keywords: Pilates, Elderly, Lymphocyte, Monocyte, Neutrophil, Markers
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.