محمدرضا اکبری
-
حفاری چاه های نفت در سال های اخیر به سمت چاه های با دسترسی گسترده، هندسه های پیچیده تر، هدف های چندگانه و مناطق مخزنی عمیق تر رفته است. این امر باعث شده است که تجهیزات حفاری نفت نه تنها باید بتواند مسیر حفاری چاه را به درستی طی کنند، بلکه باید در لایه های پیچیده تر و شرایط عملیاتی سخت تر نیز عملکرد قابل اعتمادی داشته باشد. سیستم هدایت پذیر دورانی از فناوری های به روز حفاری جهت دار است که در حال حاضر کانون توسعه فناوری حفاری در سطح جهان است. این فناوری برای توسعه میادین و مخازن علی الخصوص توسعه چاه های افقی و دستیابی به افق های دورتر و افزایش بهره دهی چاه های نفت و گاز ضروری است. سیستم های هدایت پذیر دورانی نوعی فناوری حفاری جهت دار هستند که امکان جهت دهی مته حفاری همزمان با چرخش کل رشته حفاری را فراهم می کنند. این فناوری صنعت حفاری چاه های نفت و گاز را با امکان حفاری چاه های پیچیده که با روش های حفاری سنتی امکان پذیر نیست، متحول کرده است. از زمان ظهور این فناوری، پیشرفت های قابل توجهی در راستای کنترل و افزایش بهر ه وری سیستم صورت گرفته و امروزه طیف وسیعی از سیستم هدایت پذیر دورانی از چندین شرکت خدمات فناوری نفتی در دسترس است. بازار سیستم هدایت پذیر دورانی با افزایش تقاضا برای منابع غیرمتعارف نفت و گاز به سرعت در حال رشد است. تهیه درخت فناوری سیستم هدایت پذیر دورانی می تواند در راستای شناخت سیستم و تدوین نقشه راه اکتساف این فناوری پیچیده مفید باشد. این مقاله تاریخچه ی تحقیق و توسعه، طبقه بندی، وضعیت توسعه سیستم هدایت پذیر دورانی را تشریح می کند به مزایا و معایب سیستم های مختلف می پردازد.
کلید واژگان: حفاری جهت دار, سیستم هدایت پذیر دورانی, درخت فناوری, بومی سازی فناوری -
نشریه دانش حکمرانی، پیاپی 3 (تابستان 1403)، صص 126 -150
در میان کشورهای بهره مند از منابع طبیعی به وضوح می توان مشاهده کرد سطح کارآمدی شرکت ها، صنایع و رفاه اجتماعی در هر یک نسبت به سایرین تفاوت های محسوسی دارد؛ یکی از علل ریشه ای این تفاوت، نظام حکمرانی موجود در این کشورهاست. حکمرانی ابعاد مختلفی دارد؛ اما حکمرانی انرژی را می توان یکی از حساس ترین و البته اثرگذارترین عوامل بر وضعیت اقتصادی کشورها دانست. در پژوهش حاضر تلاش شده است از روش پویش محیطی به انضمام تحلیل استقرایی، اطلاعات جامعی از جزئیات حکمرانی انرژی کشور عربستان سعودی شامل تاریخچه، ارکان حکمرانی، بررسی مدیریت شرکت ملی نفت عربستان سعودی (آرامکو)، جنبه های فعال حاکمیت شرکتی در آرامکو، توسعه زنجیره ارزش محصولات در پایین دست، رابطه مالی دولت با شرکت های اصلی و سایر داده های کلیدی مدیریتی و مالی استحصال و مورد بحث قرار گیرد.پس از آن نکات کلیدی هر بخش احصا گردیده و با چارچوب های حال حاضر بخش های صنعت نفت و گاز ایران مقایسه گردیده است و در نهایت با درس آموخته هایی چون لزوم ایجاد شفافیت در رابطه مالی، ایجاد شفافیت در مدیریت و حاکمیت شرکتی، حرکت به سمت توسعه زنجیره ارزش و ادغام عمودی و اعطای یارانه از سهم دولت به جای منابع شرکت به پایان می رسد که این موارد را می توان برای بهبود بهره وری و ارتقای حکمرانی شرکت ملی نفت ایران نیز به کار گرفت.
کلید واژگان: حکمرانی انرژی, اقتصاد انرژی, زنجیره ارزش, شرکت نفت آرامکوی سعودی, حاکمیت شرکتی.Among the countries benefiting from natural resources, it can be clearly seen that the level of efficiency of companies, industries and social welfare in each one has noticeable differences compared to others; one of the main causes of this difference is the governance system in these countries. Governance has different dimensions; but energy governance can be considered one of the most sensitive and of course the most effective factors on the economic status of countries.In the current research, an attempt has been made that comprehensive information on the details of the energy governance of Saudi Arabia, including the history, pillars of governance, the management of the Saudi Arabian National Oil Company (Aramco), the active aspects of corporate governance in Aramco, Development of the value chain of downstream products, the financial relationship of the government with the main companies and other key management and financial data be obtained and discussed using the environmental survey method in addition to inductive analysis.After that, in this research, the key points of each sector have been calculated and compared with the current frameworks of Iran's oil and gas industry sectors, and finally, with the lessons learned such as the necessity to create transparency in the financial relationship, create transparency in management and corporate governance, moving towards the development of the value chain and vertical integration and the granting of subsidies from the government's share instead of the company's resources comes to an end, which can be used to improve the productivity and improve the governance of the National Iranian Oil Company.
Keywords: Energy Governance, Energy Economy, Value Chain, Saudi Aramco Oil Company, Corporate Governance -
نشریه دانش حکمرانی، پیاپی 2 (بهار 1403)، صص 16 -39یکی از مهم ترین حوزه هایی که در بخش سیاست گذاری می تواند تاثیر بسزایی در حداکثرسازی منافع ملی کشورداشته باشد، نوع رابطه مالی صنعت نفت (شرکت ملی نفت به نمایندگی از صنعت نفت) با دولت است. رابطه مالی میان شرکت ملی نفت و دولت در واقع ابزاری برای دولت جهت مداخله و سیاست گذاری بوده که می تواند در عملکرد تجاری شرکت ملی نفت نقش بسزایی داشته باشد. ازسوی دیگر، تنظیم گری از اجزاء اصلی حکمرانی انرژی محسوب می شود که در هماهنگی با سایر اجزا می تواند عملکرد صحیح بخش نفت و گاز را تضمین کند. در پژوهش حاضر با جمع آوری مجموعه ای از اطلاعات لازم جهت آسیب شناسی نظام تنطیم گری بالادست صنعت نفت و رابطه مالی دولت با شرکت ملی نفت از طریق مطالعات کتابخانه ای، مطالعات تطبیقی و مصاحبه با خبرگان حوزه انرژی جمع آوری و برگزاری نشست های متعدد سناریوهای اصلاح نظام تنظیم گری و رابطه مالی بالادست نفت و گاز به منظو گذار از وضع موجود و رسدن به وضعیت مطلوب در پنل تخصصی تدوین و در پنل خبرگانی و اعتبارسنجی و نهایی شدند. در مرحله اول پیشنهاد می شود تا سناریو فلات 1 که همان حفظ شرکت ملی نفت ذیل وزارت نفت و تبدیل ستاد این شرکت به تنظیم گر بالادست نفت و گاز و عقد قرارداد توسعه و بهره برداری توسط این نهاد تنظیم گر با شرکت های اکتشاف و تولید دولتی و غیردولتی است اجرا شود و به تدریج با فراهم شدن مقدمات لازم به سمت سناریو قله (وضع مطلوب) که همان تفکیک کامل لایه حکمرانی از یکدیگر است حرکت شود.کلید واژگان: حکمرانی, تنظیم گری, رابطه مالی, صنعت بالادست نفت و گاز, شرکت ملی نفتOne of the most important areas that can have a significant impact on maximizing the country's national interests in the policy sector is the type of financial relationship between the oil industry (the National Oil Company on behalf of the oil industry) and the government. It is also a tool for the government to intervene and make policies that can play a significant role in the commercial performance of the National Oil Company. On the other hand, regulation is one of the main components of energy governance, which in coordination with other components can ensure the proper functioning of the upstream oil and gas sector. In the present research, by collecting a set of necessary information for the pathology of the regulation system of the Iran oil and gas upstream and the financial relationship of the government with the National Oil Company through library studies, comparative studies and interviews with experts in the field of energy and scenarios of transitioning from the current situation to the desired situation was compiled by the expert panel and validated and finalized by the expert panel. In the first stage, it is suggested that the Plateau 1 scenario, which is the preservation of the National Oil Company under the Ministry of Oil and the transformation of the headquarters of this company into the upstream regulator of oil and gas, and the conclusion of development and exploitation contracts by this regulatory body with governmental and non-governmental exploration and production companies is to be implemented and gradually after the complete separation of the governance layers from each other move the peak scenario (optimal situation) could be achieved.Keywords: Governance, Regulatory, Fiscal Regime, Oil, Gas Upstream, National Oil Company
-
بیماری وبا توسط سویه های بیماری زای باکتری ویبریو کلرا ایجاد شده و همچنان به عنوان یکی از مشکلات و تهدیدات بزرگ بهداشت جهانی به حساب می آید. این بیماری عمدتا با مصرف آب آلوده، سبزیجات و غذای آلوده مانند غذاهای دریایی در افرادی که در شرایط بهداشتی نامناسب زندگی می کنند و یا افرادی که به مناطق اندمیک این بیماری سفر می کنند را درگیر می کند. بررسی های میدانی در مناطق اندمیک وبا نشان داده که نسل های جدیدتر واکسن های خوراکی علیه این بیماری ایمن و موثر بوده و هنگام استفاده در اپیدمی ها، نقش محفاظتی آنها به اثبات رسیده است. در مناطق در معرض خطر، همگام با سایر اقدامات پیشگیرانه از جمله بهبود کیفیت آب و ارتقای بهداشت عمومی، واکسن های وبا باید در دسترس باشند تا از بروز بیشتر این بیماری و مرگ و میر ناشی از آن جلوگیری شود. با این حال، علیرغم در دسترس بودن این واکسن ها برای بیش از دو دهه، استفاده از آنها هنوز بهینه نشده است. اگرچه در حال حاضر محدودیت هایی در واکسن های خوراکی موجود علیه وبا وجود دارد، اما داده های اخیر نشان می دهد که این واکسن ها، بی خطر بوده و امکان استفاده از آنها حتی در شرایط دشوار نیز وجود دارد و قادر به ارائه حفاظت در شرایط مختلف می باشند. با توجه به تهدیدات آینده در ارتباط با بیماری وبا و از آنجا که اثربخشی و کارایی واکسن های خوراکی وبا به اثبات رسیده و تلاش برای ساختن واکسن های جدیدتر در حال انجام است، کنترل بیماری وبا در مناطق اندمیک و نیز اپیدمی های وبا با واکسن های خوراکی امکانپذیر است.
کلید واژگان: ویبریوکلرا, وبا, واکسن های خوراکی, ایمنی جمعیCaused by the strains of Vibrio cholera, cholera continues to be one of the major health problemsall over the world. This disease is mainly caused by consuming contaminated water, vegetables and contaminated food such as seafood in people who live in poor health conditions or those who travel to endemic areas of the disease are affected the most. Studies in endemic areas have shown that newer generations of oral vaccines against the disease are safe, effective and protective. In areas at risk, in cojuction with other preventive measures, including improving water quality and improving public health, cholera vaccines should be available in order to prevent more frequency of the disease and its mortality. However, despite the availability of these vaccines for more than two decades, their use has not yet been optimized. Although, there are currently limitations in the oral vaccines against cholera, recent data suggest that these vaccines are safe and can be used even in difficult conditions and, also, are able to provide protection in different situations. Considering the future threats related to cholera disease, since the effectiveness and efficiency of oral cholera vaccines have been proven and efforts are being made to make newer vaccines, it is possible to control cholera disease in endemic areas as well as cholera epidemics with oral vaccines
Keywords: Vibrio Cholerae, Cholera, Oral Vaccines, Herd Immunity -
زمینه و هدف
اولویت سیاستگذاران رشته چشم پزشکی ، ارتقای کیفیت آموزش و خدمات است. هدف این پژوهش ملی ، ارائه راهکارهای تحقق وضعیت مطلوب در آموزش فلوشیپ چشم پزشکی ایران در افق 10 سال آینده است.
روش تحقیق:
این تحقیق کاربردی به شیوه آینده پژوهی کیفی با مشارکت 11 نفر از مطلعین کلیدی در نشست تحلیلی خبرگان در اسفند 1401 ، صورت پذیرفت. بحثهای متمرکز پنل به روش تماتیک تحلیل شد.
یافته هاراهکارهای تحقق وضع مطلوب فلوشیپ چشم پزشکی کشور ، در چارچوب 14 درونمایه اصلی و 44 درونمایه فرعی طبقه بندی شد. براساس اجماع خبرگان 14راهکاراصلی عبارتند از: ارتقای کیفیت آموزش، ارتقای پاسخگویی اجتماعی، ارتقای اخلاق حرفه ای، ارتقای تحقیقات دردوره فلوشیپ، اصلاح نظام ارزشیابی و اعتباربخشی فلوشیپ ، تمرکز زدایی در پذیرش فلوشیپ چشم پزشکی، اصلاح ظرفیت پذیرش رشته ها، بازنگری تعداد رشته های چشم پزشکی، ادغام وحذف بعضی رشته ها، ایجاد نظام برنامه ریزی نیروی انسانی، تحلیل هزینه اثر بخشی سیاست توسعه، اصلاح تعرفه ها به نسبت خدمات فلوشیپ و ریسک ارایه خدمت، بازنگری سیاستهای تشویقی ماندگاری چشم پزشکان، تامین و توزیع عادلانه تجهیزات، ارتقای زیرساختهای آموزشی نوین چشم پزشکی.
نتیجه گیریراهکارهای اولویت دار در تحقق وضعیت مطلوب آموزش فلوشیپ چشم پزشکی در پاسخ به تقاضای جامعه و نظام سلامت تعیین شد و شایسته است از طریق تجدیدنظر در سیاستها، و اصلاح استانداردها و مکانیسم های عملی توسط برنامه ریزان آموزشی جهت ارتقای فلوشیپ در رشته چشم پزشکی اجرایی گردد.
کلید واژگان: آموزش فلوشیپ, چشم پزشکی, کیفیت, توسعه, اولویتها, راهکارها, رویکرد کیفی, پنل آینده نگاریBackground & PurposePromotion of Ophthalmic Education and practice is one of the main priorities for policy makers in ophthalmology. This study aimed to present experts solutions to accomplish an Ideal Status for Ophthalmic Fellowship Education in Iran over a 10- year horizon.
MethodsIn this applied qualitative research, using purposive sampling, 11 key informants of Iran’s Ophthalmic Fellowship Education invited to participate in an expert panel on February2023. The data analyzed by thematic approach.
Resultsin this article the identified solutions to achieve desired status for fellowship education in ophthalmology were presented in 14 main themes, and 44 subthemes.Based of consensus of experts, this study, proposed 14 applied solution including: Revising the ophthalmic fellowship curriculum to the highest quality, promoting accountability, promoting professionalism , constant interaction with clinical research sectors, reform in national system of fellowship’s admission, reform in fellowships program evaluation and accreditation system, decentralization of ophthalmic fellowship admission, Integration of some ophthalmic fellowship disciplines, cut unnecessary admissions and increase admissions in required ophthalmic fields , foresight in workforce planning , cost-effectiveness analysis in fellowship programs development , ophthalmic services tariffs reform, Ophthalmologists retention policy reform , Investing and building technological infrastructures.
ConclusionThe priority areas and applied solutions to actualize the ideal situation for ophthalmic fellowship education of the highest quality in response to community and health system demands are determined .The experts recommendations should be considered through revision of policies, standards and practical mechanisms by educational planners to promote ophthalmic fellowship education in IRAN.
Keywords: Ophthalmology, Fellowship, Educational quality, Development, Policies, Priorities, Recommendation, Qualitative-approach, Expert panel -
چکیده مبسوط
مقدمه و هدفاقتصاد دانش بنیان یکی از عوامل رشد و توسعه اقتصادی کشورها محسوب می شود که همواره مورد توجه دولت های مختلف بوده است. اقتصادهای پیشرفته ای نظیر اقتصاد کشورهای آمریکای شمالی، اروپایی یا آسیای شرقی طی سال های گذشته با محور قرار دادن این نوع اقتصاد به شکوفایی، استقلال و قدرت اقتصادی و سیاسی دست یافته اند. لذا مطالعه ی حاضر تلاش می کند با بهره گیری از مطالعات گذشته اثر شاخص نوآوری را بر روی اقتصاد سبز با استفاده از علیت انگل-گرنجر مورد بررسی قرار دهد.
مواد و روش هادر این مقاله تلاش شده است ابتدا از روش انگل گرنجر برای تشخیص علیت میان سری های زمانی و سپس از روش خود رگرسیون با وقفه گسترده (ARDL) برای بررسی رابطه بین متغیرها استفاده نماید. داده های مورد نیاز در این مطالعه طی سال های 2020- 1995 از منابع مختلف اعم از بانک جهانی و سالنامه آماری کشور ایران جمع آوری شده است. نتایج نشان می دهد مصرف انرژی سوختی، نیروی کار، شاخص نوآوری و شاخص تحصیلات با تولید سبز باعث علیت گرنجری برای یکدیگر نمی شوند، اما علیت گرنجر از تولید سبز تا موجودی سرمایه و بالعکس (رابطه دوسویه بین آنها) جریان دارد. این مورد برای رشد سبز به شاخص تحصیلات و بالعکس نیز برقرار می باشد.
یافته هانتایج پژوهش در روش خودرگرسیون با وقفه گسترده نشان می دهد که کشش های جزیی تولید برای نهاده های مصرف انرژی سوخت، نیروی کار، موجودی سرمایه، سرمایه انسانی، شاخص نوآوری جهانی و شاخص تحصیلات همان ضرایب متغیرها در تابع تولید می باشند. با توجه به اینکه کشش های نهاده ها در طول تولید و در سال های مختلف در تابع کاب-داگلاس ثابت است لذا می توان این گونه تفسیر کرد که کشش تولید سبز با یک وقفه، سرمایه انسانی، شاخص نوآوری جهانی، شاخص نوآوری جهانی با یک وقفه، شاخص های تحصیلات و تحصیلات با یک وقفه به ترتیب 0/22، 0/21، 0/18، 0/35، 0/51 و 0/97 می باشد.
نتیجه گیریدر نتیجه می توان این گونه بیان کرد که پیشرفت اقتصاد دانش بنیان در ایران دوست دار طبیعت نیست و باعث ایجاد دیاکسیدکربن می شود و بر تولید سبز تاثیر منفی می گذارد.
کلید واژگان: انگل گرنجر, دانش بنیان, رشد اقتصادی, کاب داگلاس, ARDLExtended Abstract
Introduction andObjectiveThe knowledge-based economy is one the factors of economic growth and development in countries, which has always been the focus of various governments. Advanced economies such as those of North America, Europe, or East Asia have achieved prosperity, independence, economic and political power in the past years by focusing on this type of economy. Therefore, the current study tries to investigate the effect of the innovation index on the green GDP by using Engel-Granger causality and past studies.
Materials and MethodsIn this article, an attempt has been made to first use the Granger-parasitic method, which is used to detect the causality between time series, and then the Autoregressive Distributed Lag (ARDL) method to investigate the relationship between variables and the data needed in this study during the years 1995-2020 were collected from various sources, including the World Bank and the statistical yearbook of Iran. The results showed that fuel energy consumption, labor force, innovation index, and education index with green GDP do not cause Granger causality to each other, but Granger causality from green GDP to capital stock and vice versa (bidirectional relationship between them). It also flows from green growth to the education index and vice versa.
ResultsThe results in the auto regression method with a broad interval showed that the partial elasticities of production for the inputs of fuel energy consumption, labor force, capital stock, human capital, global innovation index and education index are the same coefficients of the variables in the production function. Considering that the elasticities of inputs during production and in different years are constant in the Cobb-Douglas function; It can be interpreted in this way that the elasticity of green GDP with one break, human capital, global innovation index, global innovation index with one lag, education index and education index with one lag are 0.22, 0.21, 0.18, 0.35, 0.51 and 0.97 respectively.
ConclusionAs a result, it can be said that the development of a knowledge-based economy in Iran is not friendly to nature and creates CO2 and has a negative effect on green GDP.
Keywords: ARDL, Cobb Douglas, Economic growth, Engle Granger, Knowledge-base -
زمینه و هدف
توسعه آموزش فلوشیپ، به دلیل نقش دانش آموختگان در ارایه خدمات پیشرفته، از سیاست های راهبردی است. هدف این پژوهش، ارزیابی همه جانبه وضعیت موجود آموزش فلوشیپ چشم پزشکی در ایران است.
روشاین آینده پژوهی کیفی با روش تحلیل تماتیک صورت پذیرفت. یازده نفر از مطلعین کلیدی در زمینه توسعه آموزش فلوشیپ چشم پزشکی به صورت هدفمند انتخاب شدند و در اسفند 1401، طی یک جلسه پنل به بحث متمرکز پرداختند.
یافته هادر این مقاله، ارزیابی خبرگان در دو محور نقاط قوت و چالش ها، در قالب 23 درون مایه اصلی و 65 درون مایه فرعی ارایه می شود. 7 درون مایه اصلی نقاط قوت، شامل: سیاست گذاری موفق در آموزش چشم پزشکی، نظام مندی آموزش فلوشیپ، اثربخشی آموزش فلوشیپ چشم پزشکی، افزایش انگیزه رشد آکادمیک، توانمندسازی استادان، بهبود دسترسی به خدمات پیشرفته، کنترل انجام جراحی هایی که از نظر اندیکاسیون پرسش برانگیز هستند. 16 چالش اصلی عبارتند از: کیفیت پایین آموزش بعضی مراکز، عدم جامعه نگری، ضعف اخلاق حرفه ای، وضع نامناسب تحقیقات، ناکارآمدی نظام نظارتی، فقدان نظام موثر برنامه ریزی نیروی انسانی، عدم آینده نگری، عدم جامع نگری، ناکارآمدی نظام متمرکز پذیرش، ظرفیت نامتعادل، تیترگرایی برای درآمدزایی، اجتناب از انجام جراحی پرخطر، انجام جراحی چشم در زمینه غیر از فلوشیپ خودشان، تعرفه های غیرجذاب، توزیع نامناسب تجهیزات، نبود زیرساخت تکنولوژیکی نوین.
نتیجه گیریبراساس اجماع خبرگان، برنامه ریزی آینده نگرانه، برای حفظ دستاوردها، رفع چالش ها و ارتقای این دوره ها در راستای دورنمای مطلوب، موثر است.
کلید واژگان: آموزش پزشکی, پیش بینی آینده, توسعه برنامه, چشم پزشکی, سیاست بهداشتBackgroundDevelopment of Fellowship Education is constantly one of the strategies of medical education policy makers because of the key role of graduated fellowships in advanced health care. This study aimed to comprehensively analyzes the current status for Ophthalmic Fellowship Education in Iran.
MethodsIn this applied qualitative foresight study, using purposive sampling, eleven experts and key informants of Iran’s Ophthalmic Fellowship Education, selected, and invited to participate in a panel of experts. A panel meeting for focused discussion was held on February2023. The data analyzed by thematic approach.
ResultsThe identified strength points and challenges are presented in 23 main themes, and 65 subthemes. The seven main themes for strengths included, systematic management, successful policies in ophthalmology education, effectiveness of fellowship programs, increasing motivation for academic growth, faculty empowerment, improving access to advanced services, avoiding procedures with questionable indications.
Sixteen themes for challenges included: low educational quality in some centers, lack of community based education, weak professional ethics, low quality of research, lack of comprehensiveness, lack of futuristic approach in developing fellowships, lack of workforce planning, ineffective evaluation system , ineffective centralized admission system, unbalanced admission capacity, receiving fellowship degree to make extra income, performing ophthalmic procedures not related to their fellowship fields , refuse to operate high risk ophthalmic procedures, unattractive Tariffs, regional disparity of medical resources, shortage of advanced technological infrastructures.ConclusionBased on experts’ consensus, forward-looking planning is effective in order to maintain the achievements, solve the challenges and improve these courses in line with the desired perspective.
Keywords: Forecasting, Health Policy, Ophthalmology, Program Development, Medical Education -
اثر برنامه نوری استفاده شده طی دوره پرورش بر وزن اندام های بدن، پاسخ های ایمنی، نمره راه رفتن و آزمون بی تحرکی القایی، طی آزمایشی با استفاده از 900 قطعه جوجه گوشتی (راس 308)، در سه سالن بررسی شد. در هر سالن 300 قطعه جوجه به طور تصادفی در 30 پن تخصیص یافت. از سن 7 روزگی به بعد، برای سالن 1 برنامه 17L:7D؛ برای سالن 2 برنامه 14L:10D و برای سالن 3 برنامه 12L:12D استفاده شد. برای بررسی پاسخ ایمنی از تزریق گلبول های قرمز خون گوسفند (SRBC) و آزمون حساسیت بازوفیلی پوستی (CBH) استفاده شد. برای شمارش تفریقی لوکوسیت ها نمونه های خون در 40 روزگی جمع آوری و ارزیابی نمره راه رفتن و آزمون بی تحرکی القایی در 41 روزگی انجام شد. در سن 42 روزگی تعداد 30 پرنده از هر سالن انتخاب و پس از کشتار، وزن لاشه و اندام ها اندازه گیری شد. کاربرد 12 ساعت تاریکی در شبانه روز در مقایسه با 7 یا 10 ساعت، وزن دستگاه گوارش را کاهش و وزن بیضه ها را افزایش داد (05/0<p). وزن چشم با افزایش ساعات تاریکی افزایش و درصد PCV با کاربرد 10 یا 12 ساعت تاریکی کاهش یافت (001/0<p). استفاده از 10 ساعت تاریکی در شبانه روز در مقایسه با دو برنامه دیگر، سبب بهبود پاسخ های ایمنی، نمره راه رفتن و مدت زمان آزمون بی تحرکی القایی شد (05/0<p). به طور کلی، با توجه به نتایج این آزمایش، استفاده از 10 ساعت تاریکی در شبانه روز طی دوره پرورش جوجه های گوشتی قابل توصیه است.
کلید واژگان: برنامه نوری, سیستم ایمنی, نمره راه رفتن, بی تحرکی القایی, جوجه گوشتیEffects of lighting program during production period on organs weight, immune responses, gait scoring, and tonic immobility reaction were evaluated using 900 male day-old broiler chicks (ROSS 308) in three houses. In each house, chicks were randomly allocated to 30 pens of 10 birds each. From day 7 upto 3 days to the end of the production period, three lighting programs including 17L:7D for house 1, 14L:10D for house2, and 12L:12D for house 3 were used. For immune system evaluation SRBC injection and CBH test were used. Blood samples for CBC were collected on day 40. Gait scoring and tonic immobility test were done on day 41. On day 42, 30 birds from each house (one per pen) were selected randomly, euthanized, and carcass and organ weights were recorded. Using 12 hours of darkness, comparing with 7 or 10 hours, decreased gastrointestinal weight while increased testis weight (P<0.05). Increasing the darkness period, increased the eye weight linearly. Incorporation of 10 or 12 hours of darkness decreased PCV percent (P<0.001). Immune system responses were improved by 10 hours of darkness (P<0.05). Application of 10 hours of darkness also improved the gait scoring and tonic immobility values comparing to 2 other darkness periods (P<0.05). Overall, according to the results of this study, using 10 hours of darkness would be beneficial and advisable in broiler production.
Keywords: lighting program, immune system, gait scoring, tonic immobility -
به منظور برآورد نسبت بهینه آرژنین به لیزین قابل هضم برای دوره آغازین جوجه های گوشتی سویه آرین، از 420 قطعه جوجه یک روزه در قالب یک طرح کاملا تصادفی با 7 تیمار و 6 تکرار، استفاده شد. جوجه ها از سن 1 تا 7 روزگی با یک جیره استاندارد تغذیه شدند. هفت جیره آزمایشی با 7 نسبت آرژنین به لیزین قابل هضم (83/0، 93/0، 03/1، 13/1، 24/1، 34/1، و 44/1) برای دوره 7 تا 14 روزگی تنظیم و جوجه ها تغذیه شدند. در سن 14 روزگی میزان مصرف خوراک و افزایش وزن بدن (BWG) اندازه گیری شده و ضریب تبدیل خوراک (FCR) محاسبه شد. نسبت بهینه آرژنین به لیزین قابل هضم برای BWG و FCR با استفاده از مدل های چند جمله ای درجه دو (QR)، خط شکسته خطی (BL) و خط شکسته درجه دو (BQ) برآورد شد. نسبت بهینه آرژنین به لیزین با استفاده از مدل های QR، BL و BQ برای BWG به ترتیب برابر 21/1، 08/1 و 22/1 (ضرایب تبیین به ترتیب 75/0، 70/0، و 69/0) و برای FCR به ترتیب برابر 22/1، 13/1 و 19/1 (ضرایب تبیین به ترتیب 77/0، 78/0، و 71/0) به دست آمد. با توجه به ضرایب تبیین، می توان گفت که در این مطالعه مدل QR، برآورد صحیح تری برای نسبت بهینه آرژنین به لیزین هم برای BWG و هم برای FCR ارایه کرده است. با استفاده از این مدل، نسبت بهینه به دست آمده برای BWG و FCR در شرایط مرتفع در محدوده 22/1 بوده که به میزان قابل توجهی بالاتر از نسبت ارایه شده در راهنمای پرورش سویه (08/1) است.
کلید واژگان: آرژنین, آرین, لیزین, مدل های آماری, نسبت بهینهIn order to estimate the optimum dietary digestible arginine to lysine ratio for starter period at a high altitude (2100 m), 420 day-old Arian broiler chicks (210 male and 210 female) were used in a completely randomized design with seven treatments of six replicates. From 1 to 7 days of age, all chicks were fed with a standard diet. Dietary treatments with seven digestible arginine to lysine ratios (0.83, 0.93, 1.03, 1.13, 1.24, 1.34 and 1.44) were formulated and fed from 7 to 14 days of age. On day 14, feed intake and body weight gain (BWG) were recorded and feed conversion ratio (FCR) was calculated. The optimum ratio of arginine to lysine for BWG and FCR were estimated using quadratic regression (QR), linear broken line (BL), and quadratic broken line (BQ) models. The optimum ratios for BWG using QR, BL, and BQ models were estimated as 1.21, 1.08, and 1.22 (R2: 0.75, 0.70, and 0.69) respectively. Also, the optimum ratios for FCR using QR, BL, and BQ models were estimated as 1.22, 1.13, and 1.19 (R2: 0.77, 0.78, and 0.71) respectively. According to the obtained coefficients of determination (R2), it is concluded that in this study, the RQ model has more accurately estimated the arginine to lysine ratio for both BWG and FCR. Using this model, the obtained optimum ratio for both BWG and FCR in high altitudes is about 1.22 which is considerably more than the recommended ratio by the strain catalogue (1.08).
Keywords: arginine, Arian broilers, lysine, optimum ratio, statistical models -
مقدمه
جراحی کاتاراکت بیشتر در افراد مسن انجام می شود و انتخاب داروی بیهوشی در این افراد اهمیت ویژه ای دارد. در حال حاضر چندین روش آرام بخشی با میزان موفقیت و عوارض جانبی متفاوتی وجود دارد. در این مطالعه آثار میدازولام، پروپوفول و دکسمدتومیدین برای آرام بخشی طی جراحی کاتاراکت تحت بی حسی موضعی بررسی شد.
روش کاردر این مطالعه 90 بیمار که کاندید جراحی کاتاراکت بودند، براساس بیهوشی کلاس 2 و 3 (براساس معیارهای ASA) وارد مطالعه شدند و به صورت تصادفی دوسوکور، به سه گروه تخصیص یافتند. گروه اول میدازولام، گروه دوم پروپوفول و گروه سوم دکسمدتومدین دریافت کردند. حین عمل و ریکاوری، مقادیر فشارخون، اشباع اکسیژن خون شریانی، ضربان قلب و بروز عوارض ثبت شد. داده ها پس از جمع آوری با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 23 و سطح معنی داری 05/0 تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها:
میانگین سطح اشباع اکسیژن خون شریانی (SPO2) در سه گروه از بیماران بررسی شده در اتاق عمل تفاوت معنی داری نداشت (05/0<P)، ولی در ریکاوری SPO2 در گروه پروپوفول تغییر کمتری نسبت به دو داروی دیگر داشت (05/0>P). اندازه گیری فشارخون دیاستولیک در سه گروه از بیماران حین عمل تفاوت معنی داری نداشت (05/0<P)، ولی در مرحله ریکاوری، در گروه دریافت کننده دکسمدتومیدین تفاوت معنی داری دیده شد (05/0>P). تغییرات ضربان قلب در سه گروه از بیماران هنگام عمل و ریکاوری تفاوت معنی داری نداشت (05/0<P).
نتیجه گیری:
نتایج نشان داد در بیماران با فشارخون بالا و بیماران دارای تپش قلب، دکسمدتومیدین گزینه بهتری برای آرام بخشی بیماران است.
کلید واژگان: پروپوفول, تغییرات همودینامیک, جراحی کاتاراکت, دکسمدتومیدین, میدازولامIntroductionCataract surgery is a common surgery, especially among the elderly, and the choice of anesthesia medications is critical in such patients. In this study, the effects of midazolam, propofol, and dexmedetomidine were investigated for sedation in patients undergoing cataract surgery under local anesthesia.
MethodNinety patients were included in this study and underwent cataract surgery using class II and III anesthesia (according to the ASA criteria). They were also randomly assigned to three groups. The first group received midazolam, the second group received propofol, and the third group received dexmedetomidine. During the surgery and recovery phase, blood pressure, arterial blood oxygen saturation, heart rate, and the occurrence of complications were recorded. Data were analyzed using the SPSS software (version 23) at a significance level of 0.05.
ResultsAlterations in arterial blood oxygen saturation (SpO2) levels were not significantly different among the three groups (P>0.05); however, there were fewer changes in SpO2 levels at recovery in the propofol group (P<0.05). Moreover, alterations in blood pressure did not differ significantly across the three groups during the surgery (P>0.05), whereas during the recovery, they were lower in the group receiving dexmedetomidine (P>0.05). Finally, Heart rates were not significantly different among the three groups during surgery and recovery (P>0.05).
ConclusionThe results demonstrated that in patients with hypertension and tachycardia, dexmedetomidine may be a better choice for sedation.
Keywords: Cataract surgery, Dexmedetomidine, Hemodynamic changes, Midazolam, Propofol -
نشریه کیفیت و ماندگاری تولیدات کشاورزی و مواد غذایی، سال دوم شماره 3 (پیاپی 7، زمستان 1401)، صص 27 -36شیرماده غذایی با ارزشی است که حاوی موادمغذی لازم برای رشد و حفظ حیات می باشد،با این حال،این فرآورده بسیارفسادپذیر بوده و ازعمر فروشگاهی پایینی برخوردار است و بمنظور افزایش ماندگاری و نیز پوشاندن علایم فساد و سودبیشتر ممکن است انواع تقلبات در آن صورت پذیرد.در این پژوهش توصیفی-تحلیلی،طی چندنوبت نمونه گیری درمجموع تعداد80نمونه شیر، شامل64 نمونه شیرخام و 16نمونه شیرپاستوریزه بطورکاملا تصادفی از فروشگاه های عرضه موادغذایی شهربیرجند جمع آوری گردید.نمونه ها درآزمایشگاه موادغذایی اداره کل استانداردو تحقیقات صنعتی خراسان جنوبی ازنظر انواع تقلبات شامل افزودن آب اکسیژنه، فرمالین، هیپوکلریت سدیم، جوش شیرین،نمک،نشاسته و آب به شیر و نیزگرفتن چربی از آن مورد بررسی قرار گرفت.نتایج این تحقیق نشان دادکه به هیچ یک از نمونه های شیرخام و پاستوریزه آب افزوده نشده بود.در نمونه های شیرخام میانگین درصد چربی بطور معنی داری بالاتر ازحداقل استانداردو میانگین نمک کمتر ازحد مجاز استاندارد ملی ایران بود(P<0.001)ضمن آنکه در نمونه های شیر پاستوریزه نمک یافت نشد.میانگین اسیدیته شیر بعد ازجوش نسبت به اسیدیته قبل از جوش،درنمونه های شیرخام و پاستوریزه، بطورمعنی داری کاهش نشان داد(P<0.05)ولی این کاهش کمتر از یک درجه دورنیک بود.میانگین شاخصهای چربی و نمک درنمونه های شیرخام بطور معنی داری بالاتر از نمونه های شیرپاستوریزه بود (P<0.001) ولی از نظر اسیدیته قبل و بعد ازجوش تفاوت معنی داری در شیرهای خام و پاستوریزه مشاهده نگردید(P>0.05). در مطالعه حاضر از لحاظ افزودن آب اکسیژنه،فرمالین،هیپوکلریت سدیم و نشاسته به شیر هیچ گونه تقلبی یافت نشد.نتایج این تحقیق نشان دادخوشبختانه درتمامی نمونه ها هیچ یک از تقلبات فوق الذکرصورت نگرفته و از این لحاظ تمام نمونه های شیرخام و پاستوریزه موردبررسی درشرایط مطلوبی بودند.کلید واژگان: تقلبات, شیر پاستوریزه, شیرخام, بیرجندJournal of Quality and Durability of Agricultural and Food Products, Volume:2 Issue: 3, 2023, PP 27 -36Milk is a valuable food,that contains essential nutrients for the body,but this product is very perishable and has a short shelf life,so various adulterations may be done in it in order to more profit and increase the shelf life and also to covering the signs of spoilage.In this cross-sectional study,totally80samples(64samples of raw milk and16samples of pasteurized milk)were collected randomly from Birjand markets. All samples were tested in the food laboratory of South Khorasan provincial of standard and industrial research service for adulterations such as adding hydrogen peroxide,formalin, sodium hypochlorite,sodium bicarbonate,salt, starch and water to milk and removing the milk fat.Results of this study showed that water was not added to any of raw and pasteurized milk samples.The mean of fat and salt in raw milk samples was significantly higher and lower than the standard limits,respectively(P<0.001).Salt was not found in pasteurized samples. The mean of milk acidity after boiling,compared with before boiling, both in raw and pasteurized milk decreased significantly(P<0.05), but this decline was less than 1˚dornic.The mean of fat and salt in raw milk samples was significantly higher than pasteurized milk samples(P<0.001)but in terms of acidity before and after boiling,significant difference was not observed in raw and pasteurized milk samples(P>0.05).In terms of hydrogen peroxide,formalin,sodium hypochlorite and starch,any adulterations were not found in this study. Fortunately,the results of this research showed that in all samples of raw and pasteurized milk which collected from Birjand none of above mentioned adulterations was done and in this respect all samples were in appropriate conditionsKeywords: Adulterations, Pasteurized Milk, raw milk, Birjand
-
مقدمه
باکتری بورخولدریا سودومالیی عامل بیماری میلوییدوزیس است. BLF1 نقش مهمی در بیماری زایی و ایجاد عفونت توسط بورخولدریا سودومالیی دارد. STxB نقش ادجوانتی و حاملی را داراست و می توان با ممزوج کردن آنتی ژن های کاندیدای واکسن با این ادجوانت، به تولید واکسن مناسب پرداخت. هدف این تحقیق ساخت و ارزیابی ایمنیزایی نانوذره تریمتیل کایتوزان حاوی پروتیین BLF1-stxB بهصورت تزریق زیرجلدی است.
مواد و روش هادر این مطالعه، بیان پروتیین نوترکیب BLF1-stxB در میزبان بیانی القا و پروتیین به روش کروماتوگرافی میل ترکیبی تخلیص شد؛ سپس ساخت نانوذره به روش ژلاسیون یونی صورت گرفت و اندازه و شکل ظاهری نانوذره توسط میکروسکوپ الکترونی انجام و بهصورت زیرجلدی در چهار نوبت به موش تزریق گردید. ارزیابی تیتراسیون آنتیبادی به روش الایزای غیرمستقیم صورت گرفت. برای بررسی ایمنیزایی از سم BLF1 استفاده شد.
یافته ها:
نتایج این تحقیق نشان داد که نانوذرات حاوی پروتیین نسبت به نانوذرات بدون پروتیین، اندازه، PDI بالاتر و پتانسیل زتای پایینتر دارند. میزان بارگذاری پروتیین در نانوذره در حدود 65 درصد بود. بالاترین تیتر آنتیبادی مربوط به گروه دریافتکننده پروتیین بدون نانوذره بود. نتایج چالش حفاظت 75 درصد گروه موشی دریافتکننده پروتیین بدون نانوذره را نشان داد.
بحث و نتیجهگیری:
این تحقیق نشان داد که گونه نانوذره حاوی این پروتیین نوترکیب در مقایسه با گونه بدون نانوذره، بهصورت تزریقی به بروز پاسخ ایمنی ضعیفتری منجر میشود. نتایج چالش نشان داد که این پروتیین کایمر نوترکیب در حالت تزریق زیرجلدی همراه ادجوانت، حفاظت مناسبتری را ایجاد میکند.
کلید واژگان: پروتئین کایمر BLF1-stxB, پروتئین نوترکیب BLF1, تریمتیل کایتوزان, کاندید واکسن, میلوئیدوزیسIntroductionThe bacterium Burkholderia Pseudomallei is the cause of melioidosis disease. BLF1 plays an important role in the pathogenesis and infection of B. Pseudomallei. STxB has an adjuvant and carrier role and can be produced by mixing vaccine-candidate antigens with this adjuvant to produce a suitable vaccine. This study aimed to construct and evaluate the immunogenicity of trimethyl chitosan nanoparticles containing BLF1-stxB protein by subcutaneous injection.
Material & MethodsIn this study, the expression of recombinant BLF1-stxB protein was induced in the expression host, and the protein was purified by affinity chromatography. Then, nanoparticles were fabricated by ion gelation method and the size and shape of nanoparticles were assessed by electron microscopy and injected subcutaneously into mice four times. Antibody titration was evaluated by indirect ELISA. BLF1 toxin was used for immunogenicity.
FindingsThe results of this study showed that protein-containing nanoparticles have higher size and PDI, and lower zeta potential than protein-free nanoparticles. The protein charge in nanoparticles was about 65%. The highest antibody titer belonged to the group receiving protein without nanoparticles. The results showed a 75% conservation challenge of the nanoparticle-free protein group.
Discussion & ConclusionThis study showed that the nanoparticle form containing this recombinant protein leads to a weaker immune response, compared to the non-nanoparticle form by injection. The results of the challenge showed that this recombinant chimeric protein provides better protection when subcutaneously injected with an adjuvant.
Keywords: Fire, Knowledge, Operating room staff, Performance -
به منظور بررسی اثر سطح پروتیین و نسبت تریونین به لیزین قابل هضم در جیره های بر پایه گندم بر ریخت شناسی و ترشح موسین در روده جوجه های گوشتی، 480 قطعه جوجه گوشتی نر راس 308 در قالب طرح کاملا تصادفی با 8 تیمار و 6 تکرار و به صورت آزمایش فاکتوریل 4×2 استفاده شد. هشت جیره آزمایشی با استفاده از چهار نسبت تریونین به لیزین (55/0، 6/0، 7/0، 8/0) و دو سطح پروتیین قابل هضم استاندارد (17 و 18 درصد)، برای دوره 15 تا 35 روزگی تنظیم شد. نمونه گیری ها در سن 35 روزگی با دو پرنده از هر تکرار انجام شد. نسبت تریونین به لیزین برابر با 8/0 در مقایسه با سایر نسبت ها، سبب افزایش طول پرزهای روده ای در هر سه قسمت روده باریک و افزایش سطح پرز در ایلیوم شد (05/0>P). کاهش سطح پروتیین جیره سبب کاهش میانگین عمق کریپت در دیودنوم و ژژنوم شد (05/0>P). افزایش نسبت تریونین به لیزین تا سطح 7/0، سبب افزایش ترشح موسین در ژژنوم شد (05/0>P). کاهش نسبت تریونین به لیزین به سطح 55/0 سبب افزایش ویسکوزیته شیرابه هضمی در هر سه قسمت روده باریک شد (05/0>P). نسبت تریونین به لیزین 7/0 باعث افزایش آنزیم فسفاتاز قلیایی در خون شد. در مقابل، کاهش سطح پروتیین جیره سبب کاهش سطح این آنزیم شد (05/0>P). با توجه به نتایج به نظر می رسد که نسبت تریونین به لیزین مناسب در جیره های بر پایه گندم برای عمل کرد مناسب روده جوجه های گوشتی در محدوده 7/0 تا 8/0 بوده و با کاهش سطح پروتیین جیره، نسبت های بالاتر اهمیت بیشتری می یابد.
کلید واژگان: گندم, اسیدآمینه ایده آل, قابلیت هضم, ترئونین, جوجه گوشتیIn order to evaluate effects of dietary protein content and threonine to lysine ration on intestinal morphology and mucin secretion, 480 male broiler chicks (Ross 308) were used in a completely randomized design (seven treatments of six replicates) with 2×4 factorial arrangement. Eight dietary treatments were formulated using four threonine to lysine ratio (0.55, 0.6, 0.7, and 0.8) and two standardized ileal digestible protein levels (17 and 18 percent) and fed for 15 to 35 days of age. Sampling was conducted on day 35 with two birds from each replicate. The ratio of 0.8 for threonine to lysine caused an increase in villus height in all parts of the small intestine and villus surface in the ileum, compared to other ratios (P<0.05). Reduction of dietary digestible protein level decreased crypt depth in the duodenum and jejunum (P<0.05). Increasing the threonine to lysine ratio up to 0.7, increased mucin secretion in the jejunum (P<0.05). Decreasing the threonine to lysine ratio to 0.55, increased digesta viscosity in all three parts of the small intestine (P<0.05). The ratio of 0.7 for threonine to lysine caused an increase in serum alkaline phosphatase (ALP). On the other hand, reduction of dietary digestible protein level decreased the serum ALP (P<0.05). Regarding to the results, it seems that the optimum digestible threonine to lysine ratio for wheat-based diets to be around 0.7 to 0.8; and that with reduction in dietary protein level, higher ratios would be of more importance.
Keywords: Wheat, ideal amino acid, digestibility, threonine, broiler chickens -
طبق پیش بینی های صورت گرفته، اوج تقاضای برق در ایران طی ده سال آینده دست کم به بیش از 100 هزار مگاوات خواهد رسید، این درحالیست که طبق آخرین آمار، در حال حاضر به دلیل عدم توسعه کافی ظرفیت نیروگاهی، حداکثر تقاضای قابل تامین بار الکتریکی کمتر از 60 هزار مگاوات است. ضعف در شیوه های تامین مالی پروژه های توسعه نیروگاهی اصلی ترین عامل این مسیله عنوان می شود. در مطالعه حاضر، ضمن بررسی شیوه کنونی تامین مالی توسعه ظرفیت نیروگاهی و واکاوی معایب و چالش های آن، ابزارها و روش های رایج تامین مالی پروژه های حوزه تولید برق در جهان مورد بررسی قرار گرفته و با توجه به شرایط اقتصادی کشور، نهاد/نهادهای تامین کننده منابع مالی و نیازمندی ها و اهداف صنعت برق کشور، استفاده از روش تامین مالی جمعی، در قالب صندوق توسعه تولید و بهره وری انرژی جهت اجرای پروژه های مرتبط با این دو حوزه در ایران پیشنهاد شده است. نتایج نشان داد که مدل ارایه شده در این مقاله ضمن حفظ درآمد حاصل از دارایی های سرمایه ای در صنعت برق و حذف خروج پول از آن، منجر به کاهش اثرپذیری پروژه های توسعه نیروگاهی از جهش های ارزی و در نتیجه کاهش هزینه های تامین برق برای مشترکین نهایی خواهد شد. مبتنی بر نتایج حاصل شده، تغییر رویکرد از مدل تامین مالی فعلی به سمت مدل تامین مالی جمعی با رویکرد تفکیک هزینه های سرمایه ای از هزینه های عملیاتی و حفظ منابع مالی حاصل از درآمدهای سرمایه ای پروژه های نیروگاهی در این صنعت به عنوان یکی از سیاست های اصلی صنعت برق پیشنهاد می شود.کلید واژگان: توسعه اقتصادی, سیاست گذاری انرژی, سرمایه گذاری مردمی, عرضه و تقاضای انرژی, تامین مالی بخش انرژیAccording to forecasts, the peak of Iran's electricity demand will reach at least 100,000 MW in the next 10 years, while due to insufficient development of power plant capacity, the maximum electricity demand of 60,000 MW could be met in Iran annually. Lack of proper financing methods for power plant development projects was the main reason in this regard. In the present study, by evaluating the current method of financing power plant capacity development and examining common tools and methods of financing power generation projects in the world and according to Iran's economic conditions, the institution(s) providing financial resources as well as the needs and goals of the country's electricity industry, using crowd-funding method in the form of Energy Production and Efficiency Fund for the financing of projects related to these two areas in Iran has been proposed. The results showed that the model presented in this paper, while maintaining the income from capital assets of the electricity industry and preventing the capital flight from the industry, would reduce the susceptibility of power plant development projects to national currency devaluation and thus reduce electricity supply costs for final subscribers. Based on the results, transition from the current financing model to the crowd-funding model aiming to separating capital costs from operating costs and maintaining financial resources from capital revenues of power plant projects is proposed as one of the main policies of the electricity industry.Keywords: Economic Development, Energy Policy, Crowd funding, Energy Balance, Energy financing
-
به دلیل محدودیت روش های شناسایی مرسوم زیست شناسی، روش های مبتنی بر طیف سنجی فروشکست القایی لیزری در مشخصه یابی جنس، گونه و سویه باکتری های مختلف در فاز ایستای رشد استفاده شده است. با توجه به اهمیت روزافزون مسایل مبتلابه بیولوژیک، مشخصه یابی، شناسایی و طبقه بندی نمونه های باکتری موردتوجه پژوهشگران در حوزه نظامی، صنعتی و پزشکی قرارگرفته است. در این مقاله، باهدف پایش تغییرات ساختار عنصری باکتری در فرآیند رشد، عناصر تشکیل دهنده دو فاز رشد نمایی و ایستای باکتری اشرشیا کلی بر اساس این روش طیف سنجی بررسی و مقایسه شد. در این آزمایش از لیزر Nd:YAG باانرژی پالس mJ 100، طیف سنج و آشکارساز CCD استفاده شد. سویه صنعتی باکتری گرم منفی BL21 Escherichia coli انتخاب شد. باکتری در سه زمان مختلف در طی فرآیند رشد در محیط کشت، به ترتیب در چگالی اپتیکی 4/0 و 8/0 (فاز رشد نمایی) و چگالی اپتیکی2/1 (فاز رشد ایستا) انتخاب و بعد از فریزدرای، تحت فشار به شکل قرص درآمد. با در نظر گرفتن ساختار شیمیایی باکتری اشرشیا کلی عناصر فسفر، کربن، کلسیم، سدیم، منیزیم، پتاسیم، اکسیژن، نیتروژن و هیدروژن در طیف نمونه ها موردتوجه قرار گرفت. یافته ها نشان داد، باکتری اشرشیا کلی در فرآیند رشد، الگوهای متفاوتی از ترکیب عنصری قابل تشخیص در ساختار خود دارد. پیش بینی می شود با توجه به تغییر ترکیب عناصر ساختاری باکتری در فازهای رشد، استفاده از این روش طیف سنجی نیز برای شناسایی باکتری، وابسته به فاز رشد خواهد بود. نتایج این مطالعه نشان داد، این روش، می تواند نقش موثری در تکامل روش های پلی فازی تعیین هویت باکتری ها، تعیین ترکیب محیط کشت و همچنین بهینه سازی و ارزیابی شرایط تولید محصول در این سویه صنعتی داشته باشد.
کلید واژگان: اشرشیا کلی, طیف سنجی فروشکست القایی لیزری, فاز رشد نمایی, فسفر, کربن, کلسیم, منیزیمDue to the limitations of conventional biological identification methods, spectroscopic methods, including laser induced breakdown spectroscopy, have been used to characterize the genus, species and strains of different bacteria in the static phase of growth. Due to the increading importance of biological problems, the characterization, detection and classification of bacterial specimens has been considered by researchers in the military, industrial and medical fields. In this paper, in order to monitor the changes in the elemental structure of bacteria in the growth process, the constituent elements of the two phases of exponential and static growth of Escherichia coli were studied and compared based on this spectroscopic method. In this experiment, Nd: YAG laser with 100 mJ pulse energy, spectrometer and CCD detector were used. The industrial strain of gram-negative Escherichia coli BL21 bacteria was selected. Bacteria were selected at three different times (2.5, 4 and 6 hours after inoculation) during the growth process in broth, at optical density of 0.4 and 0.8 (exponential growth phase) and optical density of 1.2 (Static growth phase), respectively, and after dry freezing, under pressure has been pressed into tablets. Considering the chemical structure of Escherichia coli, the elements of phosphorus, carbon, calcium, sodium, magnesium, potassium, oxygen, nitrogen and hydrogen were considered in the sample. The results showed that Escherichia coli bacteria in the growth process have different patterns of recognizable elemental composition in its structure in the growth process. It is predicted that due to the change in the composition of structural elements of bacteria in growth phases, the use of this spectroscopic method to identify bacteria will be dependent on the growth phase. The results of this study showed that this method can play an effective role in the development of polyphasic methods to indentify bacteria, determine the composition of the culture medium as well as optimizing and evaluating the production conditions in this industrial strain.
Keywords: Calcium, Carbon, Escherichia coli, Exponential Growth Phase, Laser Induced Breakdown Spectroscopy, Magnesium, Phosphorus -
در این تحقیق، اثر ضد میکروبی آب ازونیزه در خودرو رفع آلودگی محیطی DSM2500-SK بررسی شد. به دنبال وقوع یک حمله بیولوژیک، رفع آلودگی سریع و به موقع موجب جلوگیری از گسترش آلودگی و کاهش دامنه آسیب خواهد شد. بر اساس استانداردهای موجود، اثر ضد میکروبی نسبت به آب ازونیزه خروجی از دستگاه بر روی باکتری هایی نظیر سودوموناس آیروژینوزا (باکتری محیطی)، استافیلوکوکوس اوریوس (باکتری گرم مثبت)، اشریشیا کولی (باکتری گرم منفی) و باسیلوس سوبتیلیس (باکتری اسپوردار) مورد بررسی قرار گرفت. میزان حساسیت باکتری ها با روش اصلاح شده میکرودایلوشن (Micro Dilution) و از طریق تعیین حداقل غلظت مهار کنندگی و کشندگی آب ازونیزه تعیین و در مرحله بعدی غلظت آب ازونیزه موثر بر باکتری ها بررسی شد. افزایش دما، ناخالصی و pH باعث ناپایدار شدن آب ازونیزه می شود. نتایج به دست آمده نشان داد که حداقل رقت کشنده باکتری توسط ازون باقیمانده در آب با غلظت ppm 3 برای باکتری استافیلوکوکوس اوریوس CFU/mL 104×5/7، برای باکتری سودوموناس آیروژینوزا CFU/mL 105× 5/7، برای باکتری اشریشیا کولی 157O CFU/mL 105×5/7 است و این محلول گندزدا بر روی اسپور باکتری ها تاثیر ندارد. در تعیین غلظت موثر آب ازونیزه بر باکتری مشخص شد که غلظت 100 درصد آب ازونیزه خروجی از دستگاه قادر به گندزدایی است.
کلید واژگان: رفع آلودگی محیطی, اثر ضد میکروبی, آب اوزنیزهIn this study, the antimicrobial effect of ozonized water was investigated in the DSM2500-SK environmental decontamination vehicle. Following a biological attack, rapid and timely decontamination would prevent the spread of contamination and reduce the extent of damage. The antimicrobial effect of ozonized water was investigated on some bacteria such as Pseudomonas aeruginosa (peripheral bacteria), Staphylococcus aureus (gram-positive bacteria), Escherichia coli (gram-negative bacteria) and Bacillus subtilis (spores), according to the existing standards. In the first step the sensitivity of bacteria was determined by the modified microdilution method by minimum inhibitory concentration (MIC) and minimum bactericidal concentration (MBC) of ozonized water and in the next step the concentration of the ozonized water affecting bacteria was investigated. Rising temperatures, impurities and pH cause the instability of ozonized water. The results showed that the minimum lethal dilution of bacteria by ozonized water at a concentration of 3 ppm was 7.5×104 for Staphylococcus aureus, 7.5×105 for Pseudomonas aeruginosa, and 7.5×105 CFU/mL for Escherichia coli O157 and this disinfectant solution has no effect on bacterial spores. For the determination of the effective concentration of ozonized water on bacteria, it was found that the outlet of 100% concentrated ozonized water is capable of disinfection.
Keywords: Environmental Decontamination, Antimicrobial Effect, Ozonized Water -
جهت ارزیابی اثر افزایش سطح ویتامین A در جیرههای بر پایه گندم بر عملکرد، سیستم ایمنی، و هضم مواد مغذی در جوجههای گوشتی، 200 قطعه جوجهخروس سویه راس 308 در قالب یک طرح کاملا تصادفی با 5 تیمار و 4 تکرار استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل جیرههای بر پایه گندم حاوی ویتامین A در سطوح 1500، 4500، 7500، 10500، و 13500 واحد بینالمللی در کیلوگرم (IU/kg) بود. جهت بررسی پاسخ ایمنی، تزریق گلبولهای قرمز خون گوسفند (SRBC) و آزمون حساسیت بازوفیلی پوستی (CBH) انجام شد. هضمپذیری مواد مغذی در 21 روزگی اندازهگیری شد. در سن 42 روزگی، 2 پرنده از هر تکرار انتخاب و پس از خونگیری، کشته شد. جهت اندازهگیری ویسکوزیته شیرابه هضمی، محتویات ژژنوم و ایلیوم نمونهگیری شد. برای بررسی وضعیت آنتیاکسیدانی، غلظت مالوندیآلدهید (MDA) در نمونههای سرم اندازهگیری شد. سطوح مختلف ویتامین A تاثیری بر عملکرد، پاسخ CBH و قابلیت هضم مواد مغذی نداشت. ویتامین A در سطح IU/kg 13500 تیتر آنتیبادی علیه SRBC را افزایش داد. سطوح متوسط ویتامین A (4500 و 7500) سبب کاهش غلظت MDA سرم شد. سطوح متوسط و بالای ویتامین A (7500 تا 13500) سبب کاهش ویسکوزیته محتویات ژژنوم و همچنین کاهش وزن نسبی کل دستگاه گوارش شد. ویتامین A در سطح IU/kg 4500 چربی بطنی را کاهش داد. ویتامین A در سطح IU/kg 7500 شاخص تولید را افزایش داد. به طور کلی با توجه به اثرات مثبت ذکر شده در فوق و همچنین با توجه به شاخص تولید و هزینه انجام شده به ازاء هر کیلوگرم افزایش وزن و تولید گوشت، استفاده از سطح IU7500 قابل توصیه است.
کلید واژگان: چربی لاشه, دفاع آنتی اکسیدانی, ویتامین A, ویسکوزیته, هضم پذیریIntroductionWheat is one of the important ingredients for preparing poultry diets. However, wheat contains some anti-nutritional factors such as non-starch polysaccharides (NSP) which enhance digesta viscosity and thus decrease nutrients digestion and absorption. These negative effects could damage performance and feed efficiency. Increase in digesta viscosity also imposes negative effects regarding intestinal epithelium. Vitamin A (vitA) is an important nutrient in maintaining the health of intestinal epithelium. Since wheat is deficient in vitA content and also wheat-based diets (WBD) can cause less vitA absorption from the intestinal lumen (by disturbing lipid digestion and absorption), it seems that supplementation of the WBD with vitA would be effective in mitigating some of the anti-nutritional effects of the WBD.
Materials and MethodsIn this study, the effect of a WBD supplemented with different levels of vitA on performance and immune system of broiler chickens were investigated. Five dietary treatments were prepared as follow: 1) WBD supplemented with 1500 IU vitA/kg (control); 2) WBD supplemented with 4500 IU vitA/kg; 3) WBD supplemented with 7500 IU vitA/kg; 4) WBD supplemented with 10500 IU vitA/kg; and 5) WBD supplemented with 13500 IU vitA/kg. Two hundred Ross 308 male day-old broiler chicks in a completely randomized design with four replicates of ten chicks per each were used. Feed intake (FI), body weight gain (BWG), and feed to gain ratio (FCR) were recorded periodically during the experiment. Sheep red blood cells (SRBC) antigen (2%) was injected to thigh muscle of two birds from each replicate on day 28. Seven and 14 days after injection, blood samples were collected and antibody titers against SRBC were measured. In order to evaluate cutaneous basophil hypersensitivity (CBH) response, on day 41, eight chicks per treatment were randomly selected and phytohemagglutinin (PHA-P) was injected (100 µg) subcutaneously into toes web of each bird. 12 and 24 hours after injection, the thickness of the web was measured and CBH response was calculated. At the end of the experimental period (day 42), two chickens from each replicate were selected randomly and euthanized. Abdominal cavity was opened and digestive organs as well as the spleen, bursa of Fabricius, liver, and abdominal fat pad were excised and weighted. The small intestinal parts including duodenum, jejunum, and ileum were excised, weighted, and measured in length. Afterward, the whole carcass and carcass parts were weighted. The weight of each organ was then expressed compared to the live body weight. For the viscosity measurement, jejunal and ileal contents were collected and centrifuged (500 ×g, 15 min). The supernatants were then used for the viscosity measurement. Serum malondialdehyde (MDA) was measured as an indicator of lipid peroxidation. For measurement of total tract apparent digestibility (TTAD) of nutrients, chromium oxide (Cr2O3) was used in diets as an external marker. On day 21, samples of excreta were collected every 6 hour (four samples during 24 hours) and pooled. Feed and excreta samples were then analyzed for crude protein (CP) and ether extract (EE). Chromic oxide concentration in feed and excreta samples was measured and TTAD of CP and EE were then calculated. The collected data were analyzed using the general linear model (GLM) procedure of the SAS software.
Results and DiscussionIn starter period, supplementing the WBD with 10500 or 13500 IU vitA/kg, significantly reduced FI compared to groups consuming 1500 or 4500 IU vitA/kg of diet. This could be attributed to vitA reservoir in yolk sac at the life beginning which increases the probability of vitA toxicity with higher levels of vitA in early growth period. No significant difference was found for FI among treatment groups during grower period (22-42 days of age) as well as entire period (1-42 days of age) of the experiment. VitA at different levels used in this study, had no significant effect on BWG and FCR during starter, grower, and the entire period of the experiment. The highest production index was seen in the group receiving the diet supplemented with 7500 IU vitA/kg. Furthermore, the lowest relative feed cost per kg of live weight or carcass weight were seen in groups receiving diet supplemented with 7500 and 4500 IU vitA/kg, respectively. Feeding WBD containing 13500 IU vitA/kg caused a significant increase in anti-SRBC titer on 7 days after injection, compared to control group. According to this result, it seems that high level of dietary vitA (13500 IU/kg) would be effective in stimulating antibody-mediated immunity in broiler chickens. Improvement in humoral immune responses of broiler chickens by supplemental vitA has been reported in other studies. No significant difference was seen regarding CBH response on 12 and 24 hours after PHA injection, among treatment groups. There was no significant difference among treatment groups as for spleen and bursa of Fabricius weights. VitA at levels of 4500 and 7500 IU/kg of diet, caused a significant decrease in serum MDA concentration. Decrease in serum MDA concentration by increasing dietary vitA level indicates anti-oxidative effects of this vitamin. Supplementation of the WBD with vitA at levels used in this study had no significant effect on the length and weight of duodenum and jejunum. However, vitA at 4500 and 7500 IU/kg of diet, decreased ileum relative weight. Digesta viscosity in the jejunum was decreased by dietary vitA at levels higher than 7500 IU/kg. In addition, abdominal fat pad weight was decreased by supplemental vitA at 4500 IU/kg of diet, comparing to the control. Supplementing the WBD with different levels of vitA had no significant effect on the TTAD of CP and EE.
ConclusionThe results of this study showed that supplementation of the WBD with vitA at 7500 IU/kg, would not affect performance but could stimulate humoral immune response (antibody production) and anti-oxidative defense of the broiler chickens. Also, vitA supplementation at the level of 7500 IU/kg of the diet improved production index and decreased feed cost per kg of live weight. Furthermore, it has been evidenced that higher levels of supplemental vitA (more than 1500 IU/kg as the requirements) could be effective in decreasing abdominal fat pad in broiler chickens.
Keywords: Anti-oxidative defense, Carcass fat, digestibility, Viscosity, Vitamin A -
نشریه رهیافت، پیاپی 82 (تابستان 1400)، صص 87 -104وضعیت حکمرانی انرژی کشورهای مختلف براساس چهار عنصر اصلی رویکرد، اهداف، نهادها و ابزارهای سیاستی ارزیابی می شود. از میان این چهار عنصر، موضوع مقاله حاضر حوزه نهادهای سیاستی و هدف از آن تدوین نقشه راهی برای اصلاح ساختار حکمرانی انرژی است. بدین منظور، ابتدا مجموعه ای از اطلاعات لازم جهت آسیب شناسی ساختار حکمرانی انرژی کشور از طریق مطالعات کتابخانه ای، مطالعات تطبیقی و مصاحبه با خبرگان حوزه انرژی جمع آوری شد. برنامه ریزی و مدیریت غیریکپارچه انرژی در وزارتخانههای نفت و نیرو و تمرکز لایه های تنظیم گری و تصدی گری در این وزارتخانهها بهعنوان مهمترین آسیب های بخش انرژی کشور شناسایی شد و حرکت به سمت تاسیس وزارت انرژی با هدف مدیریت یکپارچه بخش انرژی از اصلیترین پیشنهاداتی بود که صاحبنظران این حوزه روی آن اجماع داشتند. سپس طی برگزاری بیش از 110 جلسه (معادل بیش از 1500 نفر ساعت) در یک پنل تخصصی متشکل از متخصصان حوزههای اقتصاد انرژی ، بالادستی و پایین دستی نفت و گاز، برق، تنظیمگری انرژی، حکمرانی انرژی و حقوق نفت و گاز، اصلاحاتی که باید به منظور تاسیس وزارت انرژی کارآمد ایجاد گردد تعیین شد و جهت اعتبارسنجی در یک پنل خبرگانی متشکل از فعالان بخش انرژی کشور از وزارت نیرو، وزارت نفت، وزارت علوم، سازمان برنامه و بودجه و مجمع تشخیص مصلحت نظام مورد ارزیابی قرار گرفت. این اقدامات به طور خلاصه عبارتند از: انتصاب معاون انرژی رییس جمهور، تاسیس سازمان راهبردی انرژی کشور، اصلاح قانون شورای عالی انرژی به منظور انتقال دبیرخانه از سازمان برنامه و بودجه به سازمان راهبردی انرژی و اصلاح وظایف شورای عالی انرژی، تدوین قانون جامع انرژی توسط سازمان راهبردی انرژی با هدف اصلاح نظام حکمرانی انرژی و انجام اقدامات لازم جهت تاسیس وزارت انرژی، اجرای قانون جامع انرژی توسط سازمان راهبردی انرژی کشور.کلید واژگان: سیاست گذاری انرژی, حکمرانی انرژی, برنامه ریزی و مدیریت, تنظیم گری, وزارت انرژیRahyaft Journal, Volume:31 Issue: 82, 2021, PP 87 -104Energy governance in different countries is assessed based on four elements of policy approach, policy objectives, policy institutions and policy instruments. Among these four elements, the subject of the present article is the political institutions and it is aimed to formulate a specific roadmap for establishing the Ministry of Energy in Iran. To fulfil this aim, a set of necessary information to assess the energy governance structure in Iran was collected through library studies, comparative studies of the energy governance structure of selected countries and interviews with energy experts. Non-integrated energy planning and management in the Ministries of Oil and Power and the concentration of regulatory and management layers in these two ministries were identified as the most important challenges of energy governance in Iran. A consensus among energy experts was that establishing ministry of Energy to integrated planning and management of the energy sector was the solution. In the next stage, during more than 110 sessions in a specialized panel consisting of experts in the fields of energy economics, upstream and downstream oil and gas, electricity, energy regulation, energy governance and oil and gas rights, the reforms needed to establish an efficient Ministry of Energy was determined and then discussed in a panel of experts for validation. These reforms are: Appointment of Deputy for Energy Affairs, Establishment of the Strategic Energy Organization, Refine the Supreme Energy Council law, Compilation of a comprehensive energy law by the Strategic Energy Organization aiming to reform the energy governance system and take the necessary measures to establish the Ministry of Energy, implementation of the comprehensive energy law by the Strategic Energy Organization.Keywords: Energy policy, Energy governance, Planning, management, Regulatory, Ministry of Energy
-
وقایع حدی از جمله خشکسالی و سیل در کشور ایران همواره به عنوان یکی از مهم ترین و زیان بارترین مسایل کشور بوده و بررسی وقوع و پیش بینی آن ها در کانون توجه اکثر محققان بوده است. وقوع سیلاب در سال های اخیر و عدم توانایی سیستم مدیریت جهت اقدام به موقع جهت کاهش اثرات آن بر جوامع در معرض سیل همه را برآن داشته تا با استفاده از روش های مختلفی به پیش بینی سیلاب بپردازند. اما عدم وجود امکانات پایش و برداشت داده های هواشناسی و هیدرولوژیکی در حوزه های آبخیز کشور مانعی بزرگ بر سر راه مطالعات سیلاب تلقی می گردد. از این رو کاربرد حداقل داده های موجود جهت پیش بینی سیلاب می تواند راهی مناسب جهت برنامه ریزی و مطالعه سریع سیلاب در ایران باشد. در این مطالعه به بررسی کاربرد مدل سازی سری زمانی ARIMA و مدل هیبریدی ARIMA-Fourier جهت مدل سازی دبی حداکثر لحظه ای در مقیاس سالانه در 6 ایستگاه حوزه آبخیز گرگانرود پرداخته شد. نتایج نشان داد که به کارگیری مدل ARIMA به تنهایی نمی تواند نتیجه قابل قبولی به خصوص در مقیاس داده های سالانه داشته باشد، اما کاربرد مدل ARIMA-Fourier به خوبی توانست میزان دقت و کارایی مدل را افزایش دهد، به طوری که میزان شاخص های ارزیابی دقت و کارایی مدل به میزان قابل توجهی بهبود یافتند. در نتیجه می توان کاربرد مدل های هیبریدی مانند ARIMA-Fourier را جهت بهبود کارایی مدل سازی سری زمانی جریان های سیلابی مورد استفاده قرار داد.
کلید واژگان: مدل ARIMA, تبدیل Fourier, مدل هیبریدی ARIMA-Fourier, دبی حداکثر لحظه ایExtreme events such as drought and floods in Iran have always been one of the most important and harmful issues in the country and their occurrence and prediction have been in the focus of most researchers. Occurrence of floods in recent years and the inability of the management system to act in a timely manner to reduce its effects on flood-prone communities have led everyone to use various methods to predict floods. However, the lack of facilities for monitoring and collection of meteorological and hydrological data in the country's watersheds is considered a major obstacle to flood studies. Therefore, using the minimum available data to predict floods can be a good way to plan and study floods in Iran quickly. Therefore, in this study, the application of ARIMA time series modeling and ARIMA-Fourier hybrid model for modeling the maximum instantaneous discharge on an annual scale in 6 stations of Gorganroud watershed was investigated. The results showed that the use of ARIMA model alone cannot have an acceptable result, especially in the annual data scale, but the application of ARIMA-Fourier model could well increase the accuracy and efficiency of the model, so that the accuracy and efficiency indices of the model were significantly improved. As a result, the use of hybrid models such as ARIMA-Fourier can be used to improve the modeling efficiency of flood flows time series.
Keywords: ARIMA Model, Fourier transform, ARIMA-Fourier hybrid model, Maximum instantaneous flow -
در دو دهه اخیر، مبحث امنیت غذایی و سلامت عمومی مردم جایگاهی ویژه در سیاست های کلان هر دولتی یافته و در گزارش های سازمان فایو نیز بر آن بسیار تاکید شده است. کشور ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست و با توجه به وضعیت تغذی ه ای خانوارها در سال های اخیر، باید به امنیت و سلامت غذایی آنها به ویژه توجه شود. در این راستا، هدف مطالعه حاضر بررسی عوامل موثر بر ناامنی غذایی خانوارهای شهری کشور بود. بدین منظور، اطلاعات لازم از 18704 خانوار شهری در استان های کشور در سال 1396 بر اساس مصرف نه گروه از مواد غذایی ضروری گردآوری و همچنین، از مدل های لاجیت ترتیبی تعمیم یافته استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که 73 درصد از خانوارهای شهری از امنیت غذایی برخوردارند و 27 درصد دارای ناامنی غذایی هستند. همچنین با برآورد اثرات نهایی برای مدل لاجیت تعمیم یافته متغیرهایی نظیر جنسیت و سن، دارا بودن منزل مسکونی و زیربنای آن، مالکیت اتومبیل شخصی، ابعاد خانوار و درآمد، در گروه های مختلف، اثر معنی دار بر ناامنی غذایی در مناطق شهری داشتند. بر پایه نتایج به دست آمده، وضعیت استان کرمانشاه از نظر امنیت غذایی «خوب» و امنیت غذایی در مناطق شهری استان های کرمان و همدان در سطح پایین ارزیابی شد. از آنجا که دو گروه پرخطر جامعه از نظر مصرف کالری شناسایی شدند، پیشنهاد می شود که سیاست های هدفمند درست برای به تعادل رسیدن این دو گروه اعمال شود؛ همچنین، با توجه به نتایج تحقیق مبنی بر بیشتر بودن امنیت غذایی خانوارهای زن- سرپرست نسبت به خانوارهای مرد- سرپرست، شایسته است که به مشارکت زنان در فرآیند تصمیم گیری و تهیه مواد غذایی توجه شود.کلید واژگان: ایران, کالری, لاجیت ترتیبی تعمیم یافته, ناامنی غذاییFood security and public health have had a specific position in large-scale governmental policies in the last two decades, according to the Food and Agriculture Organization (FAO). Iran is no exception. The food security and food health of Iranian families should be particularly considered, given the fact that their purchasing power has declined. Thus, the present study aims to investigate factors influencing food insecurity in Iranian urban families. Data were collected from 18704 urban families in different Iranian provinces based on the consumption of nine necessary food groups. Generalized ordered logit models were employed. The results indicated that 73% of the urban families were food secure, while the remaining 27% were food insecure. Moreover, the estimation of the final effects for the Generalized logit model showed that gender, age, homeownership, personal automobile, family size, and income had significant effects on food insecurity in different urban groups. According to the results, Kermanshah Province had the highest level of food security, while Kerman and Hamedan Provinces were at the lowest level of food security. Since two high-risk groups were identified in terms of consuming calories, it is recommended to make targeted policies to balance the two groups. The results also implied the higher food security of families with female householders than that of families with male householders.Keywords: Calories, Generalized ordered logit, Iran, Food insecurity
-
سابقه و هدف
هریک از سرطان ها دارای یافته های هیستوپاتولوژیک مخصوص به خود می باشند که تعیین کننده نوع رژیم درمانی و سیر بیماری هستند. در این راستا، مطالعه حاضر با هدف تعیین هیستوپاتولوژیک انواع سرطان های ژنیکولوژی در ارتباط با بیماران بستری شده در بیمارستان بقیه الله (عج) طی یک بازه زمانی نه ساله صورت گرفت.
مواد و روش ها:
مطالعه گذشته نگر حاضر مبتنی بر داده های بیمارستانی می باشد که در ارتباط با بیماران بستری شده در بیمارستان بقیه الله (عج) طی سال های 98-1390 که تحت هرگونه عمل درمانی و تشخیصی سرطان های ژنیکولوژی قرار گرفته بودند، انجام شده است. با مراجعه به سیستم یکپارچه بایگانی بیمارستان، اطلاعات بیماران از سیستم مذکور استخراج گردید.
یافته ها:
در بازه زمانی سال های 98-1390، 404 بیمار مبتلا به سرطان های ژنیکولوژیک تشخیص داده شدند. در میان این سرطان ها، سرطان تخمدان با فراوانی 212 بیمار (5/52 درصد) شایع ترین سرطان ژنیکولوژیک بود. در بین بیماران مبتلا به سرطان تخمدان، انواع Serous Adenocarcinoma و Endometrioid Adenocarcinoma با تعداد (درصد) 137 (6/64) و 29 (7/13) به ترتیب بیشترین فراوانی پاتولوژی را داشتند. میانگین (انحراف معیار) سنی کل بیماران مبتلا به سرطان ژنیکولوژیک، 88/55 (51/11) بود و یک روند نسبتا افزایشی طی سال های مذکور در مراجعه کنندگان مبتلا به سرطان تخمدان مشاهده گردید.
نتیجه گیری:
سرطان تخمدان با یافته پاتولوژی Serous Adenocarcinoma، شایعترین نوع سرطان تشخیص داده شده است. روند نسبتا افزایشی طی دوره نه ساله و الگوی سنی مشاهده شده می تواند تاکیدی بر اهمیت گسترش و انجام برنامه های به موقع غربالگری و درمانی باشد.
کلید واژگان: سرطان تخمدان, سرطان های ژنیکولوژیک, هیستوپاتولوژیBackground and ObjectiveEach type of cancer has its own histopathological findings that determine the type of treatment regimen and the course of the disease. The present study aimed to histopathologically determine the types of gynecological cancers in patients admitted to Baqiyatallah Hospital over a nine-year period.
Materials and MethodsThis retrospective study was conducted based on hospital data of patients who were admitted to Baqiyatallah Hospital and underwent any procedure, treatment, and diagnosis of gynecologic cancers during 2011-2019. Patientschr('39') information was extracted from hospital integrated archiving system.
ResultsA total of 404 patients were diagnosed with gynecological cancers between 2011 and 2019. Among these cancers, ovarian cancer with 212 (52.5%) patients was the most common gynecological cancer. Among patients with ovarian cancer, Serous Adenocarcinoma and Endometrioid Adenocarcinoma with 137 (64.6%) and 29 (13.7%) cases had the highest frequency of pathology, respectively. The mean (standard deviation) age of the patients with gynecological cancer was 55.88 (11.51) years. During the study period, there was a relatively increasing trend for ovarian cancer during 2011-19.
Conclusionovarian cancer with Serous Adenocarcinoma was the most common cancer diagnosed in patients admitted to Baqiyatallah Hospital during 2011-19. The relatively increasing trend of this type of female genital cancers during this 9-year period and the observed age pattern highlight the importance of implementing timely screening and treatment programs.
Keywords: Gynecological Neoplasms, Histopathology, Ovarian Neoplasms -
هدف
گزارش یک بیمار مبتلا به سندرم ژوبرت همراه با Alternating Skew Deviation و Lateral Skew Deviation
معرفی بیمارخانم 18 ساله با شکایت انحراف چشم ها از زمان تولد مراجعه نمود. عدم توانایی در شروع ساکاد افقی همراه با چرخش ناگهانی سر هنگام نگاه به طرفین (Head Thrust) مشخص بود. همچنین حرکات Vertical Divergence متناوب در چشم ها مشهود بود و بعد از 3 تا 5 ثانیه این حرکت، معکوس می شد. (به این حرکات Alternating Skew Deviation گفته می شود). در نگاه به طرفین، چشم ابداکتور به سمت بالا حرکت می کرد. (به این یافته Lateral Skew Deviation گفته می شود). در MRI به عمل آمده، هیپوپلازی قسمت فوقانی ورمیس مخچه همراه با منظره دندان مولار دیده شد.
نتیجه گیریاین گزارش می تواند تاییدی بر مقالات قبلی باشد که Alternating Skew Deviation و Lateral Skew Deviation از تظاهرات سندرم ژوبرت می باشند.
کلید واژگان: انحراف اریب لترال- انحراف اریب متناوب- سندرم ژوبرتPurposeTo report a case of Joubert’s syndrome with alternating skew deviation and lateral skew deviation.
Case reportA 18-year-old girl was referred with the chief complaint of abnormal eye movements since infancy. Some degree of oculomotor apraxia was revealed as the girl had difficulties in initiating horizontal saccades and subsequent head thrust. Periodic alternating vertical misalignment of eyes was also evident, known as alternating skew deviation. After 3 to 5 seconds, the vertical divergence of the eyes reversed direction. Gaze to either side also resulted in hypertropia of abducting eye, known as lateral skew deviation. MRI demonstrated hypoplasia of superior cerebellar vermis along molar tooth signs associated with Joubert syndrome.
ConclusionThis report shows that alternating skew deviation and lateral skew deviation can be manifestations of Joubert’s syndrome.
Keywords: Alternating Skew Deviation, Joubert’s Syndrome, Lateral Skew Deviation -
هدف
ارزیابی کمی و کیفی غیرقرینگی چهره در بیماران مبتلا به سندرم رترکشن دوین اگزوتروپیک یک طرفه با ترن سر و مقایسه آن با افراد طبیعی.
روش پژوهشمطالعه حاضر به روش مقطعی بر روی 22 نمونه شامل 11 بیمار مبتلا به سندرم رترکشن دوین اگزوتروپیک یک طرفه با ترن سر و 11 فرد طبیعی بدون تورتیکولی به عنوان گروه شاهد انجام پذیرفت. برای ارزیابی ظاهر چهره، از فاصله 40 سانتی متری، چهار عکس از هر نمونه گرفته شد و با نرم افزار Corel Draw X7 تحلیل گردید. متغیرهای کیفی غیرقرینگی (آسیمتری) چهره شامل انحراف تیغه ی بینی از راستای طبیعی، متفاوت شدن اندازه دو سوراخ بینی، فشردگی یک طرفه گونه و فشردگی یک طرفه صورت ثبت گردید. هم چنین متغیرهای کمی غیرقرینگی چهره شامل "اندازه صورت نسبی" و "زاویه ی صورت" اندازه گیری شدند.
یافته هامیانگین سنی گروه بیماران و گروه شاهد به ترتیب 10±17 و 10±18 سال بود. در هر دو گروه هماهنک سازی جنسیتی-سنی انجام شد (به ترتیب، 99/0P> و 885/0=P). کل 11 (100 درصد) بیمار دارای سندرم رترکشن دوین اگزوتروپیک غیرقرینگی چهره داشتند اما در گروه شاهد، در 6 (5/54 درصد) افراد غیرقرینگی چهره مشاهده شد و 5 (5/45 درصد) نفر چهره ای کاملا متقارن داشتند (736/0 =P). میانگین زوایه صورت در گروه بیماران (°016/0±°7/1) به طور معناداری بیش تر از گروه شاهد (°8/0±°8/0) بود (012/0 =P). میانگین اندازه صورت نسبی نیز در گروه بیماران (016/0±022/1) به طور معناداری بیشتر از گروه کنترل (006/1±008/1) بود (019/0=P). فراوانی همه متغیرهای کیفی آسیمتری چهره (فشردگی یک طرفه گونه، صورت و سوراخ بینی و همچنین انحراف تیغه ی بینی) در گروه بیماران به طور معنی داری بیش تر از گروه شاهد طبیعی بود (همه، 001/0>P).
نتیجه گیریتمام پارامترهای عدم تقارن چهره در بیماران مبتلا به سندرم رترکشن دوین اگزوتروپیک که ترن سر دارند، به طور معناداری از گروه شاهد طبیعی بیش تر است.
کلید واژگان: ترن سر, سندرم رترکشن دوئن اگزوتروپیک, غیرقرینگی چهرهPurposeQuantitative and qualitative evaluation of facial asymmetry in patients with unilateral exotropia Duane retraction syndrome (DRS) with head turn in comparison with normal subjects.
MethodsThe present cross-sectional study was performed on 22 samples, including 11 patients with unilateral exotropia DRS with a head turn and 11 normal subjects without torticollis as a control group. To evaluate the appearance of the face, from a distance of 40 cm, four photos of each sample were captured and analyzed, using Corel Draw X7 software. The presence of qualitative facial asymmetry parameters, including one-side compression of the nostrils, cheek and face, and columella deviation were recorded. Quantitative facial asymmetry parameters, including "relative face size" and "facial angle" were also measured.
ResultsThe mean age of patients and normal subjects was 17±10 and 18±10, respectively. Two groups were matched by gender and age (P=0.885, P>0.99, respectively). All 11 (100%) exotropia DRS patients had facial asymmetry, but in the control group, facial asymmetry was observed in 6 (54.5%) subjects, and 5 (45.5%) subjects had perfectly symmetrical faces (P = 0.736). The mean facial angle in the patient group (1.7°±0.016°) was significantly higher than the control group (0.8°± 0.8°) (P= 0.012). Also, the mean relative face size in the patient group (1.022±0.016) was significantly higher than the control group (1.008±1.006) (P = 0.019). The frequency of all qualitative facial asymmetry parameters (one-side compression of the nostrils, cheek and face, and columella deviation) in the patient group was significantly higher than the normal control group (all, P <0.001).
ConclusionAll facial asymmetry parameters in exotropia DRS patients with head turns were significantly higher than the normal control group.
Keywords: Exotropic Duane Retraction Syndrome, Facial Asymmetry, Head Turn -
هدف
بررسی خصوصیات صورت در بیماران مبتلا به سندرم رترکشن دوین یک طرفه ایزوتروپیک (نوع یک) که ترن سر دارند و مقایسه ی آن با موارد ارتوتروپیک.
روش پژوهشاین مطالعه به روش مقطعی و توصیفی- تحلیلی بر روی 42 بیمار مبتلا به سندرم رترکشن دوین ایزوتروپیک با ترن سر و 42 فرد ارتوتروپیک انجام پذیرفت. برای بررسی ظاهر صورت، از هر بیمار چهار تصویر از فاصله 40 سانتی متری گرفته شد و با نرم افزار Corel Draw X7 پردازش گردید. "زاویه ی صورت" (زاویه بین خطی که دو کانتوس خارجی چشم ها را به هم وصل می کند با خطی که گوشه های لب ها را به یکدیگر متصل می سازد) و "اندازه صورت نسبی" (نسبت فاصله بین کانتوس خارجی با گوشه ی لب در دو سمت صورت) اندازه گیری شدند. متغیرهای کیفی عدم تقارن صورت (انحراف تیغه ی بینی، فشردگی یک طرفه صورت، سوراخ بینی و گونه) نیز ثبت گردید.
یافته هامیانگین سنی در گروه های بیمار و شاهد و به ترتیب 9±15 و 10±17 سال بود (268/0=P). در گروه بیماران، در 35 مورد (3/83 درصد) عدم تقارن چهره مشاهده شد و فقط 7 نفر (7/16 درصد) صورت متقارن داشتند (001/0P<)، در حالی که در گروه شاهد، در 21 فرد (50 درصد) عدم تقارن صورت مشاهده گردید. میانگین اندازه صورت نسبی در گروه بیماران (013/0±018/1) به طور معناداری بیشتر از افراد اورتوتروپیک (008/0±010/1) بود (003/0=P). هرچند میانگین زاویه صورت نیز در گروه بیماران (°96/0°±06/1) بیشتر از افراد اورتوتروپیک (°64/0°±80/0) بود اما رابطه معناداری بین آن ها مشاهده نشد (119/0=P). فراوانی عدم تقارن چهره، انحراف تیغه بینی، فشردگی یک طرفه صورت، سوراخ بینی و گونه در بیماران دارای سندرم رترکشن دوین ایزوتروپیک به طور معنی داری بیشتر از افراد ارتوتروپیک در گروه شاهد بود (همه، 001/0<P).
نتیجه گیریعدم تقارن چهره در بیماران مبتلا به سندرم رترکشن دوین یک طرفه ایزوتروپیک که ترن سر دارند به طور معناداری از افراد ارتوتروپیک بیشتر است.
کلید واژگان: ترن سر, سندرم رترکشن دوئن, عدم تقارن صورتPurposeTo evaluate the facial characteristics in patients with unilateral esotropic Duane retraction syndrome (DRS) with head turn and compare with orthotropic participants.
MethodsThis cross-sectional descriptive-analytical study was performed on 42 esotropic DRS patients with head turn and 42 orthotropic participants. Four photos of each patient were taken from 40 cm and the pictures were analyzed with Corel Draw X7 software. "Facial angle" (the angle between the line connecting the two outer canthi with the line connecting the corners of lips) and "relative face size" (the ratio of the distance between the outer canthus and lip corner of both face sides) were measured. Qualitative variables of facial asymmetry (columella deviation, one-side compression of the face, nostrils, and cheek) were also recorded.
ResultsThe mean age of patients and controls was 15 ± 9 and 17 ± 10 years, respectively (P = 0.268). In the DRS group, 35 patients (83.3%) had facial asymmetry, and only 7 patients (16.7%) had symmetrical faces (P <0.001), while in the control group, facial asymmetry was found in 21 participants (50%). The mean relative face size in the DRS group (1.018 ± 0.013) was significantly higher than orthotropic participants (1.010 ± 0.008) (P= .0030). Although the mean facial angle in the DRS group (1.06 ° ± 0.96 °) was higher than orthotropic participants (0.80 ° ± 0.64 °), no significant relationship was observed between them (P = 0.119). The frequency of presence of facial asymmetry, columella deviation, one-side compression of the face, nostrils, and cheek in DRS patients was significantly higher than orthotropic participants (all, P<0.001).
ConclusionFacial asymmetry in esotropic DRS patients with head turn is significantly higher than in orthotropic participants.
Keywords: Duane Retraction Syndrome, Head Turn, Facial Asymmetry -
یکی از مشخصه های بارز الگوی مصرف گاز طبیعی در ایران نوسانات شدید فصلی است، به طوری که متوسط تقاضای گاز طبیعی در 4 ماهه ی فصل سرد (آذر تا اسفند) حدود 200 میلیون مترمکعب در روز بیشتر از 8 ماهه ی فصل گرم (فروردین تا آبان) است. این افزایش شدید تقاضا به ویژه در بخش خانگی و تجاری سبب می شود تا عرضه ی گاز به سایر بخش ها به ویژه نیروگاه های گازی مختل شود. اختلال عرضه ی گاز به نیروگاه ها، مصرف سوخت مایع را افزایش خواهد داد که علاوه بر تحمیل بار مالی حدودا 2 میلیارد دلاری، آلودگی هوا را نیز تشدید می کند. تداوم این روند طی سالیان آینده می تواند با توجه به محدودیت های مالی و تشدید سخت گیری ها در رعایت الزامات محیط زیستی منجر به خاموشی های گسترده در فصل سرد سال شود. یکی از راهکارهای اساسی برای مدیریت مصرف گاز طبیعی در فصول سرد، افزایش ظرفیت تاسیسات زیرزمینی ذخیره ی گاز طبیعی به منظور پیک سایی مصرف است. در حال حاضر ظرفیت عملیاتی ذخیره ی گاز طبیعی ایران تنها یک درصد از مصرف این سوخت را پوشش می دهد. به منظور جلوگیری از بروز هر گونه اختلال در عرضه ی گاز طبیعی، ضرورت افزایش ظرفیت ذخیره سازی گاز طبیعی با اولویت مخازن تخلیه شده ی هیدروکربوری (با توجه به هزینه ی پایین و برخورداری از دانش فنی و تجهیزات) بیش از پیش احساس می شود. گرچه تعیین عدد دقیق برای ظرفیت ذخیره سازی به عوامل فراوانی بستگی دارد با توجه به فاصله ی متوسط تقاضای گاز طبیعی بین فصول سرد و گرم سال و بر اساس مطالعات تطبیقی، نسبت ظرفیت عملیاتی ذخیره ی گاز طبیعی به تقاضا باید طی یک برنامه ی پلکانی از یک درصد کنونی به 10 تا 15درصد افزایش یابد.
کلید واژگان: پیک سایی مصرف گاز طبیعی, تاسیسات زیرزمینی ذخیره ی گاز طبیعی, مخازن تخلیه شده ی هیدروکربوری
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.