به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « نیشابور » در نشریات گروه « تاریخ »

تکرار جستجوی کلیدواژه «نیشابور» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • نسرین بیک محمدی، احمد صالحی کاخکی*، محمدابراهیم زارعی

    مطالعه سفالینه های گلابه ای رنگارنگ به دلیل نقوش منحصربه فرد همواره موردتوجه پژوهشگران مختلف بوده است. طی چند دهه گذشته محققان با رویکردهای متفاوت نقوش سفالینه های فوق را مورد مطالعه قرار داده اند. باوجود پژوهش های صورت گرفته در راستای بازخوانی و تفسیر نقوش، هم چنان ابهامات و چالش ها به قوت خود باقی است. یکی از چالش های موجود در تفسیر نقوش سفالینه های گلابه ای رنگارنگ، صحنه روایی مصور برروی بشقابی ا ست که در موزه هنر «نلسون اتکینز» نگه داری می شود. پژوهشگران در پژوهش های خود با توجه به متون تاریخی برای تفسیر نقش بشقاب فوق نظرات ناهمگونی را ارائه کرده اند که گمان می رود تفاسیر آن ها دارای اشکالات اساسی است. این چنین به نظر می رسد که مطالعه متون تاریخی به تنهایی راه گشا برای تفسیر صحنه روایی فوق نیست و باید از مطالعات علوم میان رشته ای کمک گرفته شود، تا در پژوهشی مجزا و با استفاده از مطالعات قوم باستان شناسی صحنه روایی این ظرف مورد مطالعه و بازبینی قرار گیرد. نگارندگان در این پژوهش بر آن هستند تا با پیگیری کهن الگوها در بستر جغرافیای تولید سفالینه های گلابه ای رنگارنگ که دامنه مطالعات آن، خطه خراسان را دربر می گیرد، صحنه روایی بشقاب را موردمطالعه قرار دهند. برای نیل به این هدف، نگارندگان از مطالعات قوم باستان شناسی و مستندات تاریخی برای تفسیر آن بهره گرفته اند. روش پژوهش جستار پیش رو کتابخانه ای با رویکرد تاریخی، تحلیلی-تطبیقی است. درراستای هدف فوق، پرسش هایی نظیر: مفهوم صحنه روایی بشقاب گلابه ای رنگارنگ مورد بحث چیست؟ مطالعات قوم باستان شناسی تا چه حد در تفسیر صحنه روایی مصور برروی این ظرف قابل تطبیق است؟ مطرح شده است. برآیند حاصل از پژوهش تطبیقی مطالعات قوم باستان شناسی و مستندات تاریخی این ا ست که مضمون صحنه روایی منقوش بر بشقاب، مراسم آئینی طلب باران و آب از ایزد بانوی آناهیتا و تیشتر است که امروزه در خطه خراسان با تغییراتی در نحوه اجرای مراسم برگزار می گردد.

    کلید واژگان: سفال, نیشابور, گلابه ای رنگارنگ, قوم باستان شناسی, طلب باران
    Nasrin Beik-Mohammadi, Ahmad Salehi Kakhki*, Mohammadebrahim Zarei

    In the study of slipware colorful pottery, it has always been the focus of various researchers due to its unique motifs.  During the past few decades, researchers have studied the patterns of the above pottery with different approaches. Despite the researches that have been carried out in the direction of rereading and interpreting the motifs, there are still ambiguities and challenges. One of the challenges in the interpretation of Polychrome decoration under transparent glaze pottery patterns is the illustrated illustration on a plate that is kept in the Nelson Atkins Museum of Art. In their research, according to historical texts, researchers have presented different opinions regarding the role of the above plate, and it is believed that their interpretations have fundamental problems. It seems that the study of historical texts alone is not a solution to the interpretation of the above illustration, and interdisciplinary science studies should be used to investigate the illustration of this container in a separate research using ethno-archaeological studies.  Study and review. In this research, the Authors are of the opinion that by following the archetypes in the geographical context of the production of Polychrome decoration under transparent glaze pottery, the study scope of which includes the Khorasan region; to study the illustration of the plate, in order to achieve this goal, the Authors have used ethnographic studies and historical documents to interpret it. The research method of the upcoming research is a library with a comparative historical-analytical approach. In line with the above goal, questions such as what is the concept of the illustration of the colorful goblet plate? It has been proposed to what extent ethno-archaeological studies can be applied in the interpretation of the illustrated illustration on this dish. The result of the comparative research of ethno-archaeological studies and historical documents is that the theme of the illustration engraved on the plate is the ritual ceremony of asking for rain and water from the goddess Anahita and Tishtar, which is held today in the Khorasan region with changes in the way the ceremony is performed.

    Keywords: Pottery, Neishabur, Colorful Slipware, Ethnoarcheaology, Asking For Rain
  • محمدرضا سوقندی، شهربانو دلبری*، طاهره عظیم زاده طهرانی، محمود مهدوی دامغانی
    طاهریان (207-250ق)، نخستین حکومت در ایران دوره اسلامی هستند که توانستند اندیشه و هویت ایرانی را بر پایه تعالیم اسلامی دوباره احیا نمایند. اگرچه طاهریان وابسته به خلافت عباسیان بودند، اما در عهد فرمانروایی عبدالله بن طاهر (213-230ق)، به پایتختی نیشابور، توانستند استقلال نسبی خود را به دست آورند. این رویداد، مرهون عوامل متعددی از جمله: اصلاحات در شیوه حکومت داری و استیلا بر خوارج و به دنبال آن، رشد اقتصادی نیشابور بود. هدف اصلی این مقاله، بررسی عوامل موثر در چگونگی رونق اقتصادی نیشابور در عصر طاهریان، به ویژه دوران حکومت عبدالله بن طاهر است. این پژوهش، با روش وصفی تحلیلی، در پی پاسخ به این پرسش است که طاهریان با چه روش هایی بر رونق اقتصادی نیشابور تاثیرگذار بوده اند. یافته‎های پژوهش، نشان می دهد توجه ویژه طاهریان به کشاورزی، شیوه آبیاری، خراج نظام مند و رشد دیگر صناعات، به گسترش بازرگانی انجامیده است.
    کلید واژگان: طاهریان, نیشابور, عبدالله بن طاهر, کشاورزی و آبیاری, خراج
    Mohamadreza Soghandi, Shahrbanoo Dlbary *, Tahereh Azimzadeh Tehrani, Mahmoud Mahdavi Damghani
    Tahirid (207-250 A.H) are the first government in Iran during the Islamic period, who could revive the Iranian thought and identity based on the Islamic instructions. Although Taherids were dependent on the Abbasid caliphate, they were able to gain relative independence during the rule of Abdullah bin Tahir (213-230 A. H), in Nishabur as their capital. This event was due to several factors, including the reforms in favor of the governance and the conquest of the Khawarij, followed by the economic development of Neishabur. The main purpose of this article is to investigate the factors influencing the economic prosperity of Neishabur in Tahirid era, especially during the rule of Abdullah bin Taher.This research, done through the  descriptive-analytical method, seeks to answer the question on how Tahirid have influenced the economic prosperity of Neishabur. The findings of the research illustrate that the special attention of Tahirid to the agriculture, irrigation method, systematic tax and the growth of other industries has led to the development of commerce.
    Keywords: Tahirid, Neishabur, Abdullah bin Taher, agriculture, irrigation, tax
  • لیلا نجفیان رضوی*، محمد نویدفر
    برخی از ابعاد سفر مهم شیخ صدوق به نیشابور در سال 367 هجری که به اقامت او در این شهر و برگزاری مجالس املا حدیث به مدت بیش از یک سال انجامید، کمتر مدنظر پژوهشگران قرار گرفته است. سفری که با نفوذ روبه رشد متصوفه در این شهر و ادامه بحران عقیدتی شیعیان به واسطه غیبت کبری مقارن بود و کوشش شیخ برای انسجام بخشی به عقاید آنان را به دنبال داشت. این فرضیه که شیخ صدوق در ضمن برگزاری مجالس عمومی املا خود در نهان، به جلوگیری از گسترش تصوف در نیشابور نیز توجهی ویژه داشته است، این پرسش را ایجاد می کند که با توجه به متن کتاب الامالی، شیخ صدوق چگونه به حاشیه رانی متصوفه در نیشابور پرداخته است. دستاورد این پژوهش متن محور توصیفی تحلیلی آن است که شیخ صدوق حاشیه رانی جریان تصوف و جلوگیری از گسترش آن در نیشابور را با برجسته سازی انگاره های شیعی «جایگاه و منزلت ایمه(ع)» و «التزام ایمان با عمل» در مقابل انگاره های صوفی «امکان انجام کرامت توسط بزرگان صوفی» و «التزام به آداب سلوک» و نیز استفاده از قالب های داستانی در نقل روایات به انجام رساند. او با گزینش روایات و ایجاد انگاره «آن ها هم مانند ما هستند»، امکان حضور اولیه متمایلان به تصوف در مجالس خود را افزایش داد. ضمن آنکه با روایت گسترده مصادیق انگاره های شیعی، امکان مقایسه آن ها با انگاره های صوفی و ایجاد انگاره «ما بهتر از آن ها هستیم»، در اذهان مخاطبان شیعه و انگاره «آن ها بهتر از ما هستند» را در تاملات مخاطبان عام فراهم کرد.
    کلید واژگان: شیخ صدوق, الامالی, نیشابور, تصوف, تشیع, انگاره
    Leyla Najafian Razavi *, Mohammad Navidfar
    Sheikh Sadouq's important journey was 367 AH in Neyshabour. He lived in this city and conducted some Hadith meetings for more than a year. These meetings were hardly noticed by other scholars. His journey coincided with the growing influence of Sufis in this city and was accompanied by the long absence due to the ongoing ideological crisis of the Shiites. He tried to unify their beliefs. There is a hypothesis that he held some meetings in secret to write hadiths and took special care to prevent the spread of Sufism in Neyshabour. Therefore, the question of  how Sheikh Sadouq dealt with the marginalization of Sufis in Neyshabur arises based on the text of al-Amali.   This descriptive-analytical text-based study aims to examine Sheikh Sadouq's marginalization of Sufism and prevent its spread by emphasizing the Shi'a concepts in Neyshabur. This study was conducted on "the position and dignity of the Imams" and faith commitment to act in contrast to the Sufi notions. It was also performed in "possibility of doing dignity by Sufi elders" and "adherence to etiquette", as well as the use of story forms in narrating. He increased the possibility of the early presence of those inclined to Sufism in his congregations. At the same time, it provided the possibility of comparing them with Sufi ideas and creating the idea of "we are better than them" in the minds of the Shi’a audience and the idea of "they are better than us" in the thoughts of the general audience by the extensive narration of examples of Shi’a ideas.
    Keywords: Sheikh Sadouq, al-Amali, Neyshabur, Sufism, Shiites, concept
  • مریم پروی نیان، اصغر منتظرالقائم*، علی اکبر عباسی

    تعامل علمی در تمدن اسلامی زمینه بالندگی مراکز علمی و رشته های مختلف علوم را فراهم کرد. نیشابور به عنوان یکی از مراکز مهم علمی جهان اسلام، به خصوص در زمینه دانش حدیث و با داشتن امتیازات ویژه در جذب عالمان اصفهان به نیشابور موفق بود. تعداد این عالمان و محدثان اصفهانی در نیشابور در قرن چهارم و پنجم به دلیل شرایط نیشابور به هفتاد نفر رسید. شماری از عالمان نیشابور نیز در اصفهان حضور یافتند. برخی از عالمان و محدثان اصفهان، به خصوص کسانی که مذهب شافعی داشتند، با سفر به نیشابور بر جریان حدیثی نیشابور تاثیرگذار شدند و جزء مشایخ محدثان مشهور نیشابور قرار گرفتند. این نوشتار بر آن است تا با روش توصیفی و تحلیلی این سوال را بررسی کند که چه عاملی در تعامل محدثان و عالمان نیشابور و اصفهان در قرن چهارم و پنجم موثر بود؟ چگونه محدثان اصفهان در دانش حدیثی نیشابور تاثیر گذاشتند؟ محدثان اصفهان به دلیل رونق مذهب شافعی در نیشابور و امتیازاتی که برای پیروان مذهب شافعی فراهم بود، در قرن چهارم و پنجم به نیشابور سفر و با محدثان نیشابور تعامل علمی کردند. همچنین برخی محدثان اصفهان با حضور در نیشابور جزء مشایخ و استادان محدثان بزرگ و مشهور شافعی مذهب نیشابور شدند و دستاورد این تعامل وجود روایات محدثان اصفهانی در تالیفات محدثان مشهور نیشابوری بود که به طور محسوسی در تالیفات محدثان مشهور نیشابور به چشم می خورد.

    کلید واژگان: ارتباط علمی, اصفهان, نیشابور, سفرهای علمی, حدیث
    Maryam Parvinian, Asghar Montazeroghaem *, Aliakbar Abasi

    Academic interactions in Islamic civilization have provided the basis for the growth of scientific centers and various fields of science. As one of the important scientific centers of the Islamic world, Neyshabor has been successful in attracting scholars from Isfahan, especially in the field of hadith knowledge in a way that the number of Esfahani hadith scholars in Neishabur reached 70 people in the 4th and 5th centuries due to the conditions of Neishabur. A number of scholars from Neyshabur were also present in Isfahan. Some scholars and muhaddithists of Isfahan, especially those who had the Shafi'i religion, influenced the flow of hadiths in Neyshabur by traveling there. They became among the famous muhaddith scholars of Neyshabur. This article aimed to investigate the following question with a descriptive and analytical method How did the scholars of Isfahan leave the Hadith knowledge in Neishabur? The scholars of Isfahan traveled to Neishabur in the 4th and 5th centuries due to the prosperity of the Shafi'i religion in Neishabur and the privileges that were available to the followers of the Shafi'i religion. They engaged in scientific interactions with the scholars of Neishabur. Also, some muhaddiths of Isfahan, who were present in Neishabur, became among the elders and teachers of the great and famous Shafi'i muhaddiths there The result of this interaction was the noticeable presence of traditions of Isfahani muhaddiths among the famous Neishabori muhaddiths.

    Keywords: Scientific relationship, Isfahan, Neishabour, Scientific migration, Hadith
  • نسرین بیک محمدی، خلیل الله بیک محمدی*، آذر سرمدی جو

    سفالینه های گلابه ای رنگارنگ منسوب به نیشابور یکی از سفالینه های منحصربه فرد دوران اسلامی است که دارای نقوش متنوع و نمادین بسیاری هستند. به نظر نقش مایه های این سفالینه ها در پیوند عمیق با باورهای اساطیری و مذهبی مردم سده های سوم و چهارم هجری قمری به وجود آمده اند؛ لذا تفسیر درست نقوش این سفالینه ها کمک شایانی به درک اوضاع اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و مذهبی مردم آن دوران می کند. یکی از نمادهای مصور برروی این سفالینه ها نماد شتری است که برروی کاسه ی گلابه ای رنگارنگ ترسیم شده و در موزه رضا عباسی نگه داری می شود. شتر ترسیم شده برروی این سفال از آن جهت دارای اهمیت است که به نظر گویای مفاهیم عمیق درخصوص تقدیس «شتر» در جامعه نیشابور بوده است. تاکنون برای تفسیر نقش شتر مصور برروی این سفالینه مطالعه هدفمندی صورت نگرفته است؛ لذا نگارندگان درصدد آن هستند نماد شتر مصور برروی سفالینه را در این جستار با روش «آیکنوگرافی» با رویکرد «اروین پانوفسکی» مورد مطالعه قرار دهند. برای نیل به این هدف، پرسش های پیش رو طرح می گردد؛ مفهوم نمادین شتر مصور برروی کاسه گلابه ای رنگارنگ نیشابور در ارتباط با کوزه و پرنده چیست؟ کاسه گلابه ای رنگارنگ با نقش مایه شتر، در ترکیب بندی با سایر نقوش برگرفته از عقاید کدام قشر جامعه نیشابوراست؟ برای دست یابی به پاسخ پرسش ها روش پژوهش اتخاذ شده برای پژوهش پیش رو کتابخانه ای با رویکرد توصیفی-تحلیلی تاریخی است که در آن ابتدا نقوش سفال مورد بحث، واکاوی شده و سپس برای تفسیر نماد آن با روش سه مرحله ای پانوفسکی موردمطالعه قرار می گیرد. برآیند حاصل از مطالعه نماد شتر این است که، مضمون نقش شتر با کوزه زیر شکم و پرنده هدهد، به نظر برگرفته از اصول تطهیر زرتشتیان و هم چنین جنبه خاصیت درمانی گمیز شتر در بین مسلمانان سده های سوم و چهارم هجری قمری ساکن در شمال شرق ایران است.

    کلید واژگان: آیکنوگرافی, سفال, گلابه ای رنگارنگ, نیشابور, شتر, گمیز
    Nasrin Beik-Mohammadi, Khalil-Ollah Beik-Mohammadi*, Azar Sarmadijou

    The Polychrome Enobe pottery attributed to Neishabour is one of the unique pottery of the Islamic era, which has many divers and symbolic motifs. According to the role of the ingredients of these pottery, they were created in deep connection with the mythological and religious beliefs of the people of the third and fourth centuries AH; Therefore, the correct interpretation of these pottery designs helps to understand the social, cultural, political and religious conditions of the people of that time. One of the illustrated symbols on these pottery is the symbol of a camel, which is drawn on a Polychrome bowl and is kept in the Reza Abbasi Museum. The camel drawn on this pottery is important because it seems to be indicative of deep concepts regarding the sanctification of “Camel” in Neishabur society. Until now, no purposeful study has been done to interpret the depicted camel on this pottery; Therefore, the authors are trying to study the symbol of the camel depicted on the pottery in this essay with “Iconography” method with the approach of “Erwin Panofsky”. To achieve this goal, the questions; what is the symbolic meaning of the camel depicted on the Polychrome bowl of Neishabur in relation to the jar and the bird? The Polychrome Enobe bowl with the motif of a camel, in combination with other motifs, is derived from the beliefs of which stratum of society is Neishabur? It has been suggested that in order to get the answers to the questions, the research method adopted for the future research is a library with a descriptive-analytical-historical approach, in which the discussed pottery motifs are analyzed first, and then to interpret its symbol with Panofsky’s three-step method. The result of the study of the camel symbol is that the motif of a camel with a jar under its belly and a hoopoe bird seems to be derived from the principles of Zoroastrian purification and also the Gomiz healing properties of camels among the Muslims of 3rd and 4th centuries AH living the north east of Iran.

    Keywords: Iconography, Pottery, Polychrome Enobe, Neishabur, Camel, Gomiz
  • حسن باصفا*

    مطالعه سازمان تولید سفال در دوره مفرغ به شناخت ویژگی های فرهنگی و فنی کمک ویژه ای می کند. این شناخت با تکیه بر فناوری تولید و شناخت سنت های به کار رفته در تولید سفال با بررسی امکان مبادله یا تجارت و کنش های درون و برون منطقه ای حاصل خواهد شد و بر این اساس تبیین و تحلیل شاخصه های سفالگری اجتماعات انسانی در دوره های پیش از تاریخی به ویژه مفرغ ضرورت می یابد. حوزه فرهنگی خراسان که اطلاعات باستان شناسی دوره مفرغ آن اندک است، از دشت متعددی تشکیل شده که نیشابور یکی از مهم ترین آن ها است. دلیل این امر موقعیت مکانی مناسب برای توسعه جوامع انسانی و قرارگرفتن در مسیر راه های ارتباطی شرق به غرب است. در این دشت محوطه ای به نام شهرک فیروزه وجود دارد که به مدت  پنج فصل کاوش شده است. در این محوطه مدارک خوبی از ساختمان کوره ها، فنون تولید و فرم های سفالی به دست آمده که جامعه آماری پژوهش حاضر را شکل می دهد. بر این اساس فرایند تولید سفال خارج از بافت مسکونی انجام شده و به صورت متمرکز همچون مراکز صنعتی بزرگ مقیاس در حاشیه یا  مجاور استقرار شکل گرفته است. فناوری تولید آنها نیز با هدف تولید انبوه انتخاب و طرح ریزی گشته است. فرم های ساده و متنوع  در رویکردی تطبیقی با نگاهی گاه شناختی در مفرغ میانی و جدید قرار گرفته و با دانستن بومی بودن تولید در تکوین آن با فرهنگ بلخی-مروی (آمو دریا) به عنوان مهم ترین فرهنگ شناخته شده آسیای میانه در عصر مفرغ؛ احتمالا تاثیرگذار بوده است. تشابهات سنت های سفالگری و به نوعی سازمان تولید تخصصی سفال مابین دشت نیشابور و آسیای میانه نشان از  سنت های مشابه در مقیاس فرامنطقه ای دارد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که سفالگری دوره مفرغ نیشابور بیش از نواحی داخلی ایران، با آسیای میانه ارتباط و پیوند داشته است.

    کلید واژگان: نیشابور, شهرک فیروزه, فرهنگ بلخی- مروی, سفال, روابط فرامنطقه ای
    Hassan Basafa *

    The study of pottery production and organization in the Bronze Age helps us to know the cultural and technical characteristics. Knowing this issue is done by relying on production technology and recognizing the traditions used in pottery production, as well as by examining the possibility of exchange or trade and internal and external regional actions.  Accordingly, it is necessary to know about the explanation and analysis of the Bronze Age pottery-making in the prehistoric settlement, especially in the Bronze Age. In Khorasan, we don’t have enough archaeological pieces of information about the Bronze Age and this area consists of many plains such as Neyshabur plain that this plain is one of the most important. The location and suitable environment of Neyshabur plain are the most important reasons for the development of human societies. The basis of this research is the construction of furnaces, production techniques, topology, and distribution of pottery pieces, which have been obtained during the 5 seasons of Shahrak-e Firouze archaeological excavations. Based on this, the process of producing pottery has been done outside the residential zone and has been formed centrally, such as large-scale industrial centers on the outskirts or adjacent to the settlement. Their production technology has also been selected and designed with the aim of mass production. The forms are simple and varied and are dated in a comparative approach in the Middle and Late Bronze Ages, while in their development, the influences of the Bactria Margiana Archaeological complex (Oxus Civilization) are seen as the most important known culture of Central Asia in the Bronze Age. The similarities between the pottery traditions and, in a way, the specialized pottery production organization between the Neyshabour plain and Central Asia show similar traditions on a trans-regional scale. The results of this study show that the pottery making of Neyshabour in the Bronze Age has been associated with Central Asia more than the interior of the Iranian plate.

    Keywords: Neyshabur Plain, Shahrak-e Firouze, BMAC, Pottery, Bronze
  • محمد نویدفر، لیلا نجفیان رضوی*، محمود مهدوی دامغانی

    برخی، امالی ها را متونی بدون تمرکز موضوعی و محتوایی می دانند، اما با مطالعه کتاب امالی شیخ صدوق می توان دریافت علی رغم نداشتن ترتیب ظاهری مشخص، موضوعاتی خاص به ویژه در رابطه با اعتقادات و اخلاق شیعیان امامی، در روند برگزاری مجالس املاء او در نیشابور مورد تاکید قرار گرفته است. این تناقض، شکل دهنده این مسئله است که با توجه به دغدغه شیخ صدوق درخصوص شیعیان نیشابور، از میان روایات گزینش شده و نقل شده در مجالس او، کدام محور های موضوعی درباره تشیع و شیعیان قابل تشخیص است؟ این پژوهش متن محور و متکی بر شیوه توصیفی- تحلیلی این مدعا را مورد اثبات قرار می دهد که ایشان سعی داشته از مجالس املاء خود در نیشابور به عنوان یک دوره فشرده و هدفمند در تربیت اعتقادی - اخلاقی شیعیان استفاده کند. اعتقادات، تمایزات، آداب و رسوم و سبک زندگی ممدوح برای شیعیان، برخی از محورهای کاملا مشخص و قابل تفکیک در این اثر است.

    کلید واژگان: صدوق, نیشابور, شیعیان امامی, تشیع, امالی
    Mohammad Navid Far, Leila Najafian Razavi, Mahmoud Mahdavi Damghani

    Some consider Amali to be a collection of texts without a thematic and content focus, but by studying Sheikh Sadough's Amali's book, one can understand that despite the lack of a clear apparent order, certain issues, especially in relation to the beliefs and ethics of Imami Shiites, are emphasized in the process of holding his spelling sessions in Neishabour. This contradiction shapes the issue that, given Sheikh Sadough's concern about the Shiites of Neishabour, which thematic axes about Shiism and Shiites can be identified from the narrations selected and quoted in his assemblies? This text-based study, based on a descriptive-analytical method, proves the claim that he tried to use his spelling sessions in Neishabour as an intensive and purposeful course in the doctrinal-moral education of the Shiites. The beliefs, distinctions, customs and the ideal lifestyles for the Shiites are some of the most distinct axes in his work.

    Keywords: Sadough, Neishabour, Imami Shiites, Shiites, Amali
  • محمدامین سعادت مهر*، حسن باصفا، حمیدرضا ثنایی، محسن مومنی

    خراسان در دوره سلجوقیان ازمنظر اجتماعی و اقتصادی از اهمیت بالایی برخوردار بود و با به قدرت رسیدن «سلطان سنجر» (552-511 ه‍.ق.) نیز به هسته سیاسی امپراتوری سلجوقی بدل گشت. با حمله غزها (548 ه‍.ق.) و به اسارت درآمدن سلطان سنجر اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خراسان دچار آشفتگی گردید. محوطه قهوه خانه سنگی برزنون نیز متعلق به دوره سلجوقی بوده و با پیدا شدن سکه ای طلایی از سلطان سنجر (ضرب شده در نیشابور به سال 551 ه‍.ق.) در لایه های سطحی آن، احتمال آن می رود که در کشاکش این حملات رو به ویرانی گذاشته باشد. به واسطه چنین هرج ومرج گسترده ای، متون تاریخی اطلاعات پراکنده و متفاوتی درباره این واقعه تاریخی دارند؛ پس با در اختیار داشتن چنین سکه ای، علم سکه شناسی با تکیه بر علوم باستان شناسی و تاریخ می تواند اطلاعات ارزشمندی را در اختیار محققین قرار دهد. پس پایه و مایه اصلی این مقاله را سکه مکشوف از محوطه قهوه خانه سنگی و نمونه نسبتا مشابهی از آن (احتمالا ضرب شده در نیشابور به سال 551 ه‍.ق.)، تشکیل می دهد. پرسش های اصلی این پژوهش عبارتنداز: 1. چگونه می توان با استفاده از این سکه و نمونه مشابه آن بخشی از تاریخ آن عصر را بازسازی نمود؟ 2. با توجه به شرایط حاکم زمانی و عوامل تاثیرگذار، سکه های مورد بحث توسط چه کسی و با چه هدفی به ضرب رسیده اند؟ این مقاله بر آن است تا علاوه بر معرفی این سکه های شاخص، به بازسازی و مشخص ساختن علل برخی از حوادث با همراهی داده های سکه شناختی در کنار متون تاریخی بپردازد. در نتیجه مشخص گردید سکه های مورد مطالعه پس از آزادی سلطان سنجر از اسارت و به نام او، توسط «موید آی ابه»، در جهت مقابله نمودن با اتحاد «سلطان محمود» (دوره اول حکومت 551-548 ه‍.ق.) و «آتسز خوارزمشاه» (551-521 ه‍.ق.) و کسب مشروعیت لازم برای بقای قدرت و حکومتش در جایگاه امیر تابع سلطان سنجر، در نیشابور و حتی بخش هایی از خراسان ضرب شده باشد.

    کلید واژگان: سلطان سنجر, نیشابور, حمله غز, سکه شناسی, محوطه قهوه خانه سنگی
  • بهرام شایان آذر*، رسول جعفریان
    وقف به عنوان یکی از نهادهای تاییدی در تاریخ ایران محسوب می شود. واقف با تعیین متولی بر موقوفات، حفظ و نگهداری از امور موقوفه را مدیریت می کرد و همچنین در مواردی برای مراقبت کارهای متولی از شخصی به عنوان ناظر (استصوابی یا اطلاعی) استفاده می کند. ساختار نظارت بر موقوفات در دوره قاجاریه را می توان به دو دوره تقسیم کرد. دوره اول که بیشتر تحت اداره روحانیون و معتمدین محلی و خویشاوندان واقفان بود، و دوره دوم قانون مند شدن اداره موقوفات بود که تحقق قطعی آن در بعد از مشروطه در ماده 6 قانون شعبان 1328 و در متمم قانون 19 جمادی الثانی 1329 بیان شد. در بررسی 250 وقف نامه وابسته به نیشابور در دوره قاجاریه، با 56 وقف نامه مواجه هستیم که در آن صراحتا  بحث نظارت بر موقوفات در متن اصلی وقف نامه بیان شده است. از بررسی و مقایسه متن این اسناد به این نتیجه می رسیم که ناظرین بر موقوفات به طور کلی سه نوع وابستگی با واقف دارند؛ 1. رابطه خویشاوندی و بطنی ناظر با واقف، 2. رابطه غیر خویشاوندی ناظر با واقف، 3. معتبرین و معتمدین محلی. بحث نظارت بر موقوفات در جامعه نیشابور بیشتر به میل و انتخاب واقف بستگی داشته است و عمدتا آن را یا برای خود یا خویشاوندان مورد اعتماد خود واگذار کرده است، سیر جانشینی و فرض انقراض از نکاتی است که از چشم واقف دور نمی ماند و معمولا در نهایت نظارت به علماء و روحانیون محلی واگذار می شد و یا اینکه از همان ابتدا روحانیون و علماء محلی ناظر بر موقوفات بودند. از جمله معتبرین و معتمدین محلی دیگر سادات بودند که در برخی وقف نامه ها نظارت بر ایشان مفوض شده است.
    کلید واژگان: وقف, ناظر, نظارت بر موقوفات, نیشابور, قاجاریه
    Bahram Shayan Azar *, Rasoul Jafarian
    Endowment is considered as one of the confirming institutions in the history of Iran. Benefactor managed the maintenance of the endowment by appointing a trustee for the endowments. Also, in some cases, it uses a person as an observer (approving or informing) to take care of the work in charge. The structure of endowment supervision in the Qajar era can be divided into two periods; the first period which was mostly managed by the clergymen, local trustees and benefactors’ relatives. And the second period was the time for lawfulness of endowment organization that its certain realization was expressed after constitutional in the 6th article of constitution in Sha’ban and also in the constitution amendment on Jumada al-Thani 19 th .During the study of 250 endowments related to Neyshabour in the Qajar era, we face 56 endowments in which the topics like supervisor (informational or ascertainment) and supervision of endowments are mentioned in the main text. From reviewing and comparing the text of these documents, we come to the conclusion that According to the provided text in each endowment, supervisors have three types of dependence on the benefactor; 10 Kinship relation between the supervisor and benefactor 20 Non-kinship relation between the supervisor and benefactor 3. Reliable people and local Trustees. Endowment supervision in Neyshabour community has mostly depended on the benefactor’s desire and choice and he/she often has given it over to himself or his reliable relatives. Succession process and extinction assumption is among factors which won’t stay away of the benefactor and usually the supervision was given over to scholars and local clergymen or from the beginning clergymen and local scholars supervised the endowments. Among other reliable people and local trustees were Sayyids who have supervised in some endowments.
    Keywords: Endowment, supervisor, Supervision of Endowments, Neyshabur, Qajar
  • مجیدرضا مقنی پور*، سید جواد ظفرمند، اشکان رحمانی

    قرار گرفتن نیشابور در مسیر یکی از شاهراه های جاده ابریشم، ارتباط این منطقه را با فرهنگ های دیگر برقرار می کرد؛ به طوریکه محصولات هنری نیشابور از یک سو (بیششتر از بعد فنی و تکنیکی) متاثر از شیوه های شرق به ویژه چین بوده و از سوی دیگر به لحاظ شکل های تزیینی و اندیشه های حاکم بر آن، وابسته به سنت های ایرانی  و نیز مراکزی مانند دمشق، بغداد و سامرا بوده است. این پژوهش با رویکردی تطبیقی و با هدف شناسایی شکل های تاثیرپذیری تولیدات نیشابور در دوران عباسی از سفالینه ها و سرامیک های هم عصر آن در چین انجام گرفته است. بر این اساس و با فرض تاثیرپذیری آثار سفالی نیشابور از محصولات وارد شده از چین (به طور خاص منطقه چانگشا به عنوان مرکز عمده تولید و صادرات سرامیک های لعاب دار در آن زمان)، محصولات لعابدار این دو منطقه بر مبنای چهار متغیر شکل، تکنیک، کاربرد و تزیین مورد مقایسه قرار گرفته است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان دهنده این مسئله است که محصولات این دو منطقه دارای تشابهات تکنیکی و کاربردی بوده و عمده تفاوت آنها را می بایست در نوع و کیفیت بالای تزیینات در تولیدات نیشابور جستجو نمود؛ که علت اصلی این مسیله، یکی تفاوت های الگوهای تجسمی و تصویری در فرهنگ  و منطقه و دیگر تمایز شیوه های تولید با توجه به اهداف تولیدکنندگان دو منطقه می باشد.

    کلید واژگان: آثار سفالی, نیشابور, چانگشا, سبک تزئین, دوره عباسی
    Majidreza Moghanipour *, Seyed Javad Zafarmand, Ashkan Rahmani

    Having Neishabur on one of the Silk Road highways established the connection of this area with other cultures. As Neishabour's artistic products, on the one hand (in terms of technical aspect), were influenced by the East, especially China, and on the other hand, in terms of its decorative forms and ideas, it was dependent on the Islamic caliphate capitals. This research has been conducted in a comparative approach with the aim of identifying the shapes of Neishabur's influences during the Abbasid era from potteries and ceramics of its time in China. Accordingly, and assuming the influence of Neishabur's pottery's effects on imported products from China (in particular the Changsha region as the major center for producing and exporting glazed ceramics at that time), the glazed products of these two regions are based on four variables of shape, technique, application and decoration have been compared. The results of this research indicate that the products of these two regions have technical and functional similarities, and the major differences between them should be sought in the type and quality of decorations in Neishabur products. The main reason for this is first, the differences between the visual patterns in the culture of the two regions and the differentiation of production methods according to the objectives of the producers of the two regions.

    Keywords: Pottery works, Neyshabur, Changsha, Decorative Style, Abbasid Period
  • نسرین بیک محمدی، احمد صالحی کاخکی*، محمدابراهیم زارعی

    «نماد شناسی» کوششی برای آگاهی یافتن از رمز و رازهایی است که معمولا به صورت شکل، اشاره، علامت به تصویر کشیده شده اند و ترکیب مفهمومی چندگانه را به همراه دارد؛ درواقع «نماد» زبان پنهان و نشانه های متنوع از: نجوم، مذهب، طلسم و جادو، وقایع مختلف، باورهای عامیانه را با خود به همراه دارد. این نشانه ها می تواند به تنهایی و یا پیوسته در کنار هم قرار گرفته و مفهوم چندگانه را بازگو کنند. «سفال» یکی از مهم ترین آثار هنری سده های نخستین دوران اسلامی، حاوی نمادهای بسیاری، از جمله «گاو» است که می توان مفاهیم پنهان بسیاری از آن ریشه یابی کرد. هدف از پژوهش پیش رو، نمادشناسی مضمون نقش گاو با مد نظر داشتن اوضاع اجتماعی، مذهبی و عقاید و باورهای مردم سده های نخستین اسلامی با واکاوی اسناد تاریخی است؛ از این رو، در پی منشایابی نماد گاو، پرسش پیش رو مطرح می شود؛ منشا مفاهیم نقش گاو برروی سفالینه های نیشابور چیست؟ بر این اساس، مفروض است که منشا مفاهیم نقش گاو سفالینه های نیشابور ریشه در باورهای عامیانه مرتبط با مفاهیم نجومی، مذهبی و جشن بوده است. روش پژوهش، با رویکرد تاریخی-تحلیلی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای انجام گرفت؛ در روند انجام پژوهش، ابتدا اقدام به جمع آوری نمونه های آماری از موزه ها، و طراحی نقوش با نرم افزار «کورل دراو» شد؛ و در ادامه به مطالعات کتابخانه ای در جهت منشایابی مضمون گاو در اسناد تاریخی پرداخته شده است. دستاورد مطالعه نماد گاو و ریشه یابی مفهوم آن در سفالینه های نیشابور، گویای آن است که، با توجه به نقش پر اهمیت گاو در معیشت مردم در ادوار مختلف تاریخی و استفاده های فراوانی همانند: گوشت، لبنیات، پوست، شخم زدن زمین و بارکشی، می توان نمادهایی چون: قدرت و نیرومندی، باروری و حاصلخیزی را متصور شد، که این نماد از دوران پیش ازتاریخ تا دوران اسلامی در آثار مختلف هنری قابل پیگیری است و دارای مفاهیم مشترکی هستند؛ هم چنین علاوه بر مفهوم ذکر شده ، نمادهای دیگری ازجمله: ترکیب گاو با انسان، ترکیب گاو با پرنده، در سفالینه های نیشابور دارای مفاهیم نجومی و مذهبی هستند و منشا آن ها مختص عقاید و باورهای مردم دوران اسلامی بوده است.

    کلید واژگان: نماد, سامانیان, سفال, نیشابور, گاو, نجوم, مذهبی, جشن
    Nasrin Beik Mohammadi, Ahmad Salehi Kakhki *, MohammadEbrahim Zaree

    "Symbol"is a collection of signs, indications, and words that denote a higher meaning and concept than its appearance. In other words, symbols are used to express concepts that roots of many of them can be found in the history of predecessors and myths. Artwork is one of the most suitable platforms for the emergence of the symbol. In the meantime,"pottery"is one of the most important art works in early Islamic centuries, which it contains many symbols among the"cows", and can be traced its implications in the myths of historical and Islamic periods. The aim of this study, semiotics of cow with regard to social conditions, religious and the idea and beliefs of the people of the early Islamic centuries through analysis of historical documents. Hence, following the semiotics of cow, the following question is raised: What is the origin of the cow symbol on the Neyshabur pottery? The research method is historical-analytical and based on library studies. In the process of research, we first began to collect statistical samples from museums, designing motifs with CorelDraw software; and in the following, library studies have been conducted to identify the subject matter of the cow in historical documents. The achievement of studying the cow symbol and its conception in the pottery of Neyshabur suggests that, considering the importance of cow in livelihoods of people in different historical periods and using of: meat, skin, milk, fats (for domestic heating and cooking) along with its efficiency in portage and plowing, can be imagen such icons as: power and strength, fertility and fecundity, which these symbols can be traced from prehistoric times to the aforementioned period in different artistic works and have common concepts. In addition to the above mentioned concept, other symbols, such as the combination of cattle with humans, the composition of cows with birds, are found in Neyshabur's pottery with astronomical and religious concepts and their origin is specific to Islamic beliefs.

    Keywords: Symbol, Pottery, Neyshabur, Cow, Astronomy
  • حسین ستار*

    شیخ صدوق را به دو ویژگی اش ستوده اند: فراوانی مشایخ و بسیاری سفرهای حدیثی. ازجمله مقاصد سفر صدوق شهر نیشابور بوده است. سفر به این شهر، هم برای صدوق نتایج مثبت فراوانی به دنبال داشت و هم برای نیشابوریان. این نوشتار تلاش دارد تا پس از شناسایی نیشابور در سده های 3 و 4 ق به دستاوردهای نیکوی صدوق از سفر به آن دیار در جمع آوری احادیث و یافتن انگیزه های تالیف و ماندگار کردن احادیث و منابع شیعی بپردازد. بازشناسی مشایخ صدوق در نیشابور خصوصا مشایخ غیر امامی و تبیین گونه گونی مذاهب و فرق در آن دیار و تساهل علمی نیشابوریان از دیگر نکاتی است که در این نوشتار موردتوجه قرار گرفته است. نویسنده با تکیه بر پژوهش خود بر این اندیشه است که بعد از قم و ری که در واقع سکونتگاه صدوق بوده، نیشابور بیشترین سهم را در تغذیه حدیثی صدوق داشته است.

    کلید واژگان: شیخ صدوق, نیشابور, کمال الدین, امالی, حاکم نیشابوری
    Hosein Sattar *

    Shaykh Ṣadūq has been praised for two reasons: The large number of his Mashāyikh and the various Hadith travels that he took. Nayshābūr was one of his destinations. His trip to this city was advantageous both to himself and to the residents of this city. The present study aims to identify Nayshābūr as a city in the 3rd and 4th centuries A.H./ 9th and 10th centuries A.D., and also to explain the accomplishments of Ṣadūq in this city, as he travelled to collect Ḥadis and seek inspiration to write and preserve Ḥadis and Shīʿa resources. The study also focuses on identifying Ṣadūq’s Mashāyikh in Nayshābūr (especially the non-imamī Mashāyikh and distinguishing between the various schools and sects in Nayshābūr and how the residents showd academic tolerance towards opposing views.The writer belives that Nayshābūr is the most important city -coming after Qum and Ray (where Ṣadūq resided) - to have provided him with Ḥadis knowledge.

    Keywords: Shaykh Ṣadūq, Nayshābūr, Kamāl al-dīn, Amālī, Ḥākim Nayshābūrī
  • الهام فلاح پور، محمد سپهری*
    عصر سامانیان از جهت تحولات مهم علمی و فرهنگی در تاریخ ایران جایگاه ویژه ای دارد و به عصر شکوفایی خراسان بزرگ شهرت یافته است. شماری از بزرگترین چهره های علمی و فرهنگی ایران و اسلام همچون ابن سینا، بیرونی، محمد بن زکریای رازی در دامان این خاندان و یا بعدها در کانون های متاثر از آنها ظاهر شدند. با حمایت امیران و وزیران سامانی، در شهرهای بزرگ خراسان مانند بخارا و نیشابور برای نخستین بار نهادهای آموزشی مستقلی به نام مدرسه به وجود آمد. یکی از این مدارس نخستین، مدرسه بیهقیه در نیشابور است. ابوالحسن محمد بن شعیب بن ابراهیم بیهقی نیشابوری (متوفای 324) بنیانگذار مدرسه از پیشوایان مذهب شافعی بود که مدرسه خود را برای تعلیم و تربیت فقیهان شافعی تاسیس کرد. این مدرسه مهم قرون چهارم و پنجم هجری که پیش از نظامیه تاسیس شد، محل تدریس و تحصیل و وعظ و سکونت استادان، دانشجویان و طالبان علم پرشمار و نیز محل آمد و شد صوفیان بود. این پژوهش تلاش دارد روند فعالیت مدرسه بیهقیه، نقش و تاثیرگذاری آن در پیشبرد اهداف تعلیم و تربیت را مورد دقت نظر قرار دهد.
    کلید واژگان: ایران اسلامی, نیشابور, تمدن اسلامی, نهادهای آموزشی, مدرسه بیهقیه
    Elham Fallahpour, Mohammad Sepehri *
    The Samanids era has a special place in the history of Iran due to important scientific and cultural developments and is famous to the great flourishing of Khorasan.The greatest scientific and cultural figures of Iran and Islam, such as Avicenna,Birouni,Zakaria, Razi appeared in this family or affected by them later. With the support of the Amirs and the Samanid ministers, for the first time, independent educational institutions, called schools, were created in major Samanid cities such as Bukhara and Neyshabur.One of these schools was the Beyhaqi School in Neyshabur. Abolhassan Mohammad ibn Sha'yb ibn Ibrahim Beyahi Neyshaburi Shafei(MA 324 AD)was one of the leaders of the Shafiqi religion who founded this school to nurture Shafi'i jurisprudents. The 4th and 5th centuries’ prehistoric school of Neyshabur, which was founded before the establishment of the Military, was the place of teaching, education, proclamation, and the resettlement of the students and Sufis.This research attempts to carefully consider the activities of the Beyhaghiey School.The research method is descriptive-analytic and gathering method is library information.
    Keywords: Islam, Iran, Samanids, Islamic civilization, Educational Institutions, Beyhaghieh School, Abolhasan Beyhaghi
  • میرزامحمد حسنی*

    شهر نیشابور در نخستین سده‌های اسلامی و به خصوص در سده‌های 3 و 4 هجری محل تجمع صوفیان در خراسان بود و  شهرت قابل توجهی داشت. بر اساس متون تاریخی، افزون بر صوفیانی از خراسان بزرگ، جمع قابل توجهی از صوفیان مهاجر از ایالت فارس و کوره‌های آن نیز در نیشابور سکونت داشته‌اند. در سده 3 و 4 هجری مهاجران متعددی از کوره دارابگرد (یکی از کوره‌های پنجگانه فارس) و شهرهای تابع آن مانند دارابگرد، طمستان،  مادوان و فسا محله‌ای را در حومه نیشابور به نام محله دارابگرد ایجاد کردند. به نظر می‌رسد در فاصله زمانی سده 3 تا 5 هجری ارتباط متقابلی بین حوزه عرفان نیشابور و کوره دارابگرد برقرار بوده است. در این مقاله با تکیه بر مستندات تاریخی و شواهد معماری، چهار تاقی ویرانه واقع در صحرای پوشنج داراب، معروف به بقعه شیخ ابوالحسن پوشنجی به عنوان خانقاه و شاهدی بر این ارتباط متقابل بررسی شده است. به استناد شواهد موجود به نظر می‌رسد که در اواخر سده 4 و اوایل سده 5 هجری یکی از سه صوفی پوشنجی با کنیه ابوالحسن که مقیم نیشابور بود با سفر به دارابگرد در حومه شهر داراب خانقاهی برپا کرد و به فعالیت تبلیغی مرتبط با فقه شافعی پرداخت.

    کلید واژگان: دارابگرد, داراب, نیشابور, شیخ ابوالحسن پوشنجی, صحرای پوشنج داراب, صوفیان
    Mirza Mohammad Hassani*

    The city of Nishabur was the gathering place of Sufis in Khorasan during the early Islamic centuries and, particularly, in the 3rd and 4th centuries and enjoyed great fame. According to historical texts, in addition to the Sufis of Khorasan, a large group of immigrant Sufis from the state of Fars and its different cities and regions resided in Nishabur. During the 3rd and 4th centuries AH, several travelers from Darabgard (one of the fivefold provinces of Fars) and its cities, such as Darabgard, Tamestan, Madavan, and Fasa created a community in the suburbs of this city called Darabgard Borough. Seemingly, between 3rd and 5th centuries AH, there was a bilateral relationship between the gnosis center of Nishabur and Darabgard Province. Relying on historical documents and architectural proofs, this paper examines a ruined chahartaq (an architectural unit consisting of four barrel vaults and a dome) in Pushanj desert of Darab, known as the Mausoleum of Shaykh Abdulhassan Pushanji as a khanqah and a piece of evidence testifying to the truth of this bilateral relationship. Available proofs indicate that, apparently, towards the end of the 4th century AH and in the early 5th century AH, one of the three Pushanji Sufis, known as Abdulhassan, who lived in Nishabur, traveled to Darabgard and built a khanqah in the suburbs of Darab. Then he became involved in promoting Shafi’ite jurisprudence.

    Keywords: DarabgardT, Darab, Nishabur, Shaykh Abdulhassan Pushanji, Pushanj desert in Darab, Sufis
  • الهه رضانژاد یزدی*، عالیه جهانیان

    گسترش سرزمین های اسلامی و نیازهای مسلمانان شرایطی را فراهم می کرد که این سرزمین ها باهم ارتباط برقرار کنند به طورقطع راه و رباط و کاروانسرا یکی از مسایلی بود که می توانست بخشی از این مهم را برآورده سازد. در سرزمین های اسلامی راه ابریشم، به عنوان شاهراه نقشی حیاتی بین شرق و غرب داشت و در کنار این شاهراه، راه های فرعی فراوانی صورت گرفت و همچنین شهرهای مهمی که بر سر این راه ها قرار گرفتند، به طورقطع یکی از این شهرها نیشابور بود که در شرق ابر شهرش نامیدند. موقعیت جغرافیایی و آب و هوایی نیشابور کمک کرد که این راه ها در شرق به نیشابور ختم شوند و ازآنجا به دیگر مناطق تا حمله مغول تداوم یابد و به نوعی پس از حمله مغول تا دوران قاجار. مقاله حاضر باهدف آشنایی با راه و رباط های نیشابور به روش توصیفی-تحلیلی و بر اساس مطالعات کتابخانه ای تدوین شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد راه ها پیش از شکل گیری نیشابور چه در پیش از اسلام و چه در دوره اسلامی در مسیر مبادلات تجاری و مراودات انسانی مورداستفاده قرار می گرفتند اما مراکز جمعیتی همچون نیشابور نیز بر رونق و اهمیت این راه ها و به خصوص راه ابریشم افزوده است.

    کلید واژگان: نیشابور, راه, دوره ی اسلامی, سفرنامه نویسان, رباط
    Elahe Rezanejad Yazdi *, Aliye Jahanian

    The expansion of Islamic lands and the needs of Muslims provided the conditions for these lands to come together. Certainly the road and the caravanserai were one of the issues that could fulfill some of this. In the Islamic lands, the Silk Road was a vital part of the highway between East and West. There were numerous subways along this highway, and the important cities on the roads were definitely one of these Neyshabur. Called the east of the metropolis. The geographical and climatic conditions of Neyshabur helped to extend these routes east to Neyshabur, and from there to other areas, until the Mongol invasion and somehow after the Mongol invasion until the Qajar era. The purpose of this article is to describe the ways and ligaments of Neyshabur in a descriptive-analytical way based on library studies. The results show that roads were used for trade and human trade before Neyshabur, both before and during the Islamic period, but population centers such as Neyshabur also emphasized the prosperity and importance of these roads, especially Silk way has added.

    Keywords: Neyshabur, Road, Islamic period, Travel Writers, Robat
  • محمد نویدفر، لیلا نجفیان رضوی*، محمود مهدوی دامغانی

    با توجه به جایگاه ممتاز شیخ صدوق در میان فقها و محدثین متقدم شیعه، تاکنون پژوهش های بسیاری در خصوص ابعاد گوناگون حیات و فعالیت های وی صورت گرفته است. با این همه هنوز برخی از وجوه زندگی صدوق در ابهام باقی مانده است. از جمله مواردی که با این رویکرد می توان به بررسی آن پرداخت مساله ی شناسایی محل دقیق برقراری مجالس املاء شیخ صدوق است. امری که از توجه به تعارض آراء پژوهشگران با یکدیگر در این زمینه و نیز تعارض این نظرات با داده های موجود در متن کتاب امالی حاصل شده است.برای پاسخ به پرسش اصلی این پژوهش، درخصوص محل برگزاری مجالس املاء شیخ صدوق، از روش توصیفی- تحلیلی استفاده شده است. توجه به داده های موجود در متن کتاب امالی، ساختار و محتوای این اثر، شرایط زمان املاء آن و سایر مستندات موجود؛ در نهایت این فرضیه را مورد تایید قرار می دهد که تمامی مجالس امالی شیخ صدوق از ابتدا در نیشابور برقرار شده و فقط چند مجلس مشخص او در طوس بوده است.

    کلید واژگان: شیخ صدوق, امالی, نیشابور, طوس, ری, قرن چهارم هجری
    Mohammad Navidfar, Leyla Najafian Razavi*, Mahmood Mahdavi Damghani

    Considering the privileged position of Sheikh Saduq among the earlier Shi’ite jurisprudents and scholars, so far, much research has been done on various aspects of his life and activities. However, some aspects of Saduq's life still remain unclear. Resolving such ambiguities can present a more accurate analysis of the life of this Shi’ite scholar and its effects on Shi’ite history and culture in his era. One of the issues that can be explored using this approach is the problem of identifying the exact location of Sheikh Saduq's Majaless. This has been achieved by considering the conflicting views of the researchers in this field as well as the conflicting views with the data contained in the text of Amali. In order to answer the main question of this research, a descriptive-analytical method was used. Considering the data contained in the text of the book, the structure and its content, the terms of writing and other available documentations, finally the hypothesis is confirmed that all of the Sheikh Saduq's Majaless were initially held in Neyshabur and only a few its constituent assembly were in Tus.

    Keywords: Sheikh Sadouq, Amali, Neishabur, Rey, Qumm, Fourth Century A.H
  • محمدحسین رضایی*، حسن باصفا، حمیده سادات محمدی پور، نرگس هاشمی، عاطفه بیگ زاده
    بامطالعه عناصر دندانی می توان اطلاعات مفیدی در زمینه رژیم غذایی، وضعیت اجتماعی، اقتصادی و بیولوژیکی جمعیت انسانی گذشته به دست آورد. در این پژوهش به طورکلی 8 نمونه دندان، که چهار نمونه باستانی (مربوط به دوره مفرغ) که از محوطه شهرک فیروزه نیشابور به دست آمده و چهار نمونه دیگر جدید(مربوط به دوره معاصر) از کلینیک بخش ترمیمی دانشکده دندانپزشکی مشهد جمع آوری شد و جهت تعیین مشخصات ساختار شیمیایی مینا با استفاده از آنالیز نیمه کمی عناصر توسط Energy Dispersive X-Ray analysis (EDX) به آزمایشگاه متالورژی رازی تهران ارسال شد. بر اساس آزمایش ها می توان گفت که ساکنان شهرک فیروزه نیشابور در رژیم غذایی خود از غذاهای گیاهی و هم از غذاهای گوشتی استفاده می کردند و البته غذاهای دریایی نیز بخش اندکی از رژیم غذایی آنان را تشکیل می داده است. به طوری کلی بالا بودن عناصر ضروری دندان، کلسیم، فسفر و فلوئور و عدم وجود پوسیدگی بر مینای دندان های عصر مفرغ شهرک فیروزه نشان از سلامت نسبی دندان در آن دوره است و می توان گفت علت اصلی این امر رژیم غذایی مناسب و دسترسی به منابع آب آشامیدنی سالم ساکنین آن نواحی است.
    کلید واژگان: نیشابور, شهرک فیروزه, عناصر معدنی, دندان
    Mohammad Hossin Rezaei *, Hassan Basafa, Hamideh Sadat Mohammdipour, Narges Hashemi, Atefeh Beig Zadeh
    A study of dental elements can provide useful information about the diet and social, economic and biological status of the human population in the past. The nutritional status of the past human populations can be achieved by examining the portion of dental elements obtained. In this study, a total of 8 dental samples, four ancient samples (belonging to the Bronze Age) obtained from the site of Firouzeh Neyshabur and four other new samples (collected from the contemporary period) were retrieved from the Repair Clinics of the Mashhad Dentistry Faculty. To determine properties of the chemical structure of the enamel using the semi-quantitative analysis of elements by the Energy Dispersive X-Ray Analysis (EDX), the samples were sent to the Razi Metallurgical Laboratory of Tehran. Inhabitants of Shahrake Firouzeh,Site it could be posited that they mainly used vegetable and meat in their diet and seafood constituted part of their  dietary regime. Our result shows that the high levels of essential elements of teeth, such as calcium, phosphorus and fluorine, and the absence of any decay on enamels of dental samples derived from Shahrake Firouzeh demonstrate the relative dental health during that Bronze Age, which can be said to be the result of proper nutrition and access of people to resources of healthy drinking water in those areas.
    Keywords: Neyshabur, Shahreke Firouzeh, Bronze Age, Teeth Mineral Elements, Dietary Regime
  • محمد نوید فر، لیلا نجفیان رضوی*، محمود مهدوی دامغانی

    نیشابور به عنوان یکی از مراکز تسنن و محل برخورد اندیشه ها و گرایش های فکری مذهبی در سده های اولیه اسلامی در روندی تدریجی به تشیع گرایید. نقش فعالیت های سادات آل زباره در سده چهارم هجری بر گسترش و تثبیت جایگاه شیعیان در این شهر، موضوع مقاله حاضر است. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی و واکاوی اسناد تاریخی به این نتیجه رسیده است که زمینه آماده نیشابور، سیاست های ویژه این خاندان، فعالیت های فرهنگی و مذهبی آنها از زمان ورود به این شهر تا اواخر سده چهارم هجری و منصبی که بر عهده داشتند، سبب تحول تدریجی در وضعیت شیعیان و تبدیل آنها به یکی از قطب های مذهبی فعال نیشابور شد.

    کلید واژگان: آل زباره, سادات, نیشابور, تحول مذهبی, تاریخ محلی
    Mohammad Navidfar, Leila Najafiyan Razavi*, Mahmood Mahdavi Damghani

    Neishaboor considered as one of the centers of Sunnism and the interaction of thoughts and intellectual-religious tendencies in the early Islamic centuries gradually turned towards Shi’ism. The activities of Descendants of the Prophet in Zabareh in the fourth century on the development and stabilization of the Shiite’s position in this city is investigated in the present article. Through the descriptive-analytical method and the study of historical documents, this article concluded that the prepared ground in Neidshaboor, the particular policies of this dynasty, their cultural-religious activities from the entrance to this city to the end of the 4th century as well as their position led to the gradual change in the status of Shiites and changing Neishaboor into one of the religious active centers.

    Keywords: Zabareh family, descendants of the Prophet, Neishaboor, religious change, local history
  • مریم محمدی، اعظم دینی
    نیشابور یکی از مهم ترین مراکز هنری جهان اسلام در ایران است. در حقیقت بخش گسترده ای از هنر اوایل اسلامی ایران از کاوش های موزه متروپولیتن در نیشابور آشکار گردیده و یکی از دلایل اهمیت این ناحیه، آثار به دست آمده از آن است. ازجمله ی این آثار مجموعه بناهای اوایل دوره ی اسلامی است که دارای تزیینات گسترده ای خصوصا در زمینه ی گچ بری و نقاشی هستند. برخی از این نقاشی ها و گچ بری ها دارای سبک ها و نقوش ساسانی می باشند؛ بنابراین به خوبی می توان در آن ها تداوم، گسترش و شکوفایی سبک های هنری ساسانی را در دوره ی اسلامی مشاهده کرد. دوره ی ساسانی یکی از درخشان ترین دوران هنر و تمدن ایران است که تاثیر هنری آن تا قرن ها پس از سقوط این سلسله برجهان اسلام باقی ماند، به طوری که با مشاهده ی بسیاری از آثار هنری و تزیینات معماری اوایل اسلام درمی یابیم که در این آثار تا چه اندازه از موضوعات ساسانی استقبال شده است. میزان خلاقیت مسلمانان در شکل گیری نقوش اوایل اسلام و نوع تغییرات مفاهیم اقتباس شده از دوره ی ساسانی توسط آنان مهم ترین مسئله ای است که در جریان این پژوهش باید به آن پاسخ داده شود. در این راستا هدف از پژوهش حاضر معرفی کلی تزیینات به کار رفته در بناهای اوایل اسلامی نیشابور و مقایسه ی آن ها با نمونه های مشابه ساسانی و مشخص نمودن میزان تاثیر هنر ساسانی در شکل گیری آن ها است. این پژوهش به روش توصیفی، تحلیلی-تطبیقی انجام پذیرفته است. نتایج حاصل از این بررسی حاکی از آن است که نقوش به کار رفته در تزیینات بناهای اوایل اسلامی در نیشابور تا حدود زیادی متاثر از نقش مایه های تزیینی دوره ی ساسانی است. این تاثیرپذیری را در سه گروه از نقش مایه های انسانی، گیاهی و حیوانی می توان مشاهده کرد؛ البته در کنار این تاثیرپذیری، با شکل گیری فرهنگ اسلامی نقوش جدیدی نیز توسط مسلمانان ایجاد شده است.
    کلید واژگان: نیشابور, تزیینات معماری, نقش مایه های ساسانی
    maryam mohammadi, azam dini
    Nishapur is one of the great important artistic centers of the Islamic world in Iran located in the western part of the Khorasan province. The City was built in the Sasanian era and its name is taken from New Shapur. Nishapur be came Tahirid capital in th 9th century A.D. and flourished throught the 10th century in the Samanian period. In Saljuk dynasty, it kepts importance too. Our information about early Islamic Art in Iran are coming through the excavations of the Metropolitan Museum of Art in this city. The excavation by Walter Hauser, Josef Optun and Charles Wilkinson begun from year 1935 and couducted until year 1940. A final season of its excavation has been down in year of 1947. The results of excavations of the Metropolitan Museum of Art in Nishapur Site have came out in a book with title of “Nishapur: some early Islamic buildings and their Decorations” that was published by Charles Wilkinson. In fact, widespread part of the Art Iran in the early Islamic ages was appeared by the excavations of the Metropolitan Museum in Nishapur. One of these Reasons being important are relics that discovered from there. Some of these relics of buildings assemblages is remained from the early Islamic period contain the vast ornaments, especially Stucoo and Wall Painting. Some of this stucco and wall paintings have had trace of Sasanian styles and motifs. Thus, it can truly be seen in them a developed and continued Sasanian artificially styles and flourishing them in the Islamic period. The Sasanian period is one of the gold ages in the Iranian culture and Art. However, with the formation of Islam, the dynasty Sasanian fell politically down, but the impact of their culture is remained until the later centuries. Looking a lot of Art works including the metalworks, potteries and architectural ornaments such as stucco, wall painting and so on that is dated back to the early Islamic centuries, we can find out that How it has borrowed from works of Sasanian. The aims of this present paper are the introduction of all ornaments used in the buildings of early Islamic Nishapur firstly, then to compare them with the comparable Sasanian cases and finally to specify the effect of Sasanian Art in the formation of artworks. But the question is to express whether Islamic artistst to create these motifs was influenced to imitate the motifs of Sasanian dynasty or they have a creativity in addition to their ancesstor’s methods? In this survey that are done on the four separated part (Sabz Pushan tepe, Madraseh tepe, Takestan tepe and Kanat tepe), we will be introducing the ornament and ornamental motifs of four mounds of Ancient Nishapur. In every part, first we study methods and motifs of their ornaments, then the motifs will be compared with the Sasanian artworks and at the end of discourse about every mound, it will be provided a comparable table of motifs of both Sasanian and Islamic Period todetermine the influences of Sasanian cases on the Islamic’s artworks. This study is based on description, analysis and comparison of data. The results of this investigation indicate that the motifs used in the ornaments of the early Islamic in Nishapur are influenced of their antecedents of Sasanian age. These impacts can be seen in the Three classes of motifs. The three classes are consisting of human, plant and animal motifs but as we told about these ancient traces, it was created new motifs under the influence of Islamic culture, too. Of these motifs, it can be pointed to Kufi inscriptions, as a new method of ornaments, geometrical motifs, plant motifs and some of symbols such as Solomons Seal or David Star.
    Keywords: Nishapur, Architectural Decoration, Ornaments, Sasanian Motifs
  • حمیدرضا ثنایی *
    ولایت نیشابور از دیرباز یکی از مناطق خوش آب وهوا و سرسبز شرق ایران بوده و منابع چشمگیر آب آن و خاک مستعدش برای کشت و برز، این ناحیه را به یکی از نواحی مهم کشاورزی در خراسان بدل ساخته بود. کشاورزی در ولایت نیشابور در سده های 36ق یکی از پررونق ترین ادوار خویش را تجربه کرد؛ اگرچه در این مدت در اثر عوامل مختلف گاه با فراز و فرود روبه رو بوده است.مقاله حاضر با توصیف کشتورزی در ولایت نیشابور و موضوعات مختلف پیرامون آن در این دوره و با استفاده از روش توصیفی تحلیلی میکوشد از تطور کشاورزی در این ولایت و عوامل موثر بر آن سخن گوید. نتیجه این بررسی نشان میدهد کشاورزی در این ولایت در سده 3ق دوران اوج خود را طی میکرد و با زوال تدریجی آن در سده های بعد در اثر عوامل گوناگون به نازل ترین سطح خود در سدهخ 6 ق رسید.
    کلید واژگان: کشاورزی, نیشابور, سده های 3, 6ق, نظام آبیاری, دوره های طاهری, سامانی, غزنوی و سلجوقی
    Hamid Reza Saneyi *
    Neyshabour proviece has long been one of the most beautiful and lush green areas of eastern Iran, and its remarkable source of water and its prime soil for cultivation has made it one of the most important agricultural areas in Khorasan. Agriculture in Neyshabur province experienced one of its most prosperous periods in the 3rd to 6th centuries, although during this periods it was faced with various factors due to vercoming and landing. The present article describes agriculture in Neyshabur province and its various topics around this period, using the descriptive – analy tiral method, which seeks to explain the agricultural development in the province and the factors affecting it. The result of this study shows that agriculture in this province pecked during the 3rd ceutury AD. And its grandual its lowest level in the 6th century AH.
    Keywords: Ariculture, Neyshabur, 3.6th centuries, ieeigation system, Taheri, Samani, Ghaznavi, Seljuk periods
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال