جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "خداوند" در نشریات گروه "فلسفه و کلام"
تکرار جستجوی کلیدواژه «خداوند» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
ابن حزم متکلم سرشناسی است که توجه امروزه اندیشمندان مسلمان در جهان عرب به دیدگاه های او، بازخوانی تحلیلی دیدگاه های وی را ضروری می کند. او خداوند را علت عالم نمی داند، زیرا از طرفی معتقد است که اسمای الهی توقیفی است و از طرف دیگر علیت خداوند را مستلزم امور محالی از قبیل سلب اراده از خداوند، محدودیت قدرت و فعل الهی، منفعل بودن حق تعالی، ازلی بودن عالم و وجود بالقوه عالم در ذات خداوند می داند. ابن حزم غالب آرای خود در این مسئله را در انتقادات خویش بر کندی - بدون اینکه شخص کندی موضوعیت داشته باشد - ابراز می کند و ضمن تکفیر وی، اصل علیت را از خداوند نفی می کند. در مقابل، ملاصدرا - که بر اساس مبانی او دیدگاه ابن حزم مورد نقد قرار می گیرد - نه تنها اسمای الهی را توقیفی نمی داند، بلکه هر صفت کمالی و وجودی را بعد از اسقاط اضافات برای حق تعالی اثبات می کند. مبانی فکری ملاصدرا دیدگاه های ابن حزم را کاملا انکار می کند و علیت را موجب سلب اراده از خداوند یا محدودیت قدرت او نمی داند. انفعال علت از معلول تنها در عالم مادی و آن هم از جهتی غیر از جهت اثرگذاری علت معقول است. این مقاله در جمع آوری مطالب به شیوه ی اسنادی و در پردازش داده ها از شیوه ی توصیفی و با تحلیل منطقی و عقلانی آن ها به نگارش درآمده است.
کلید واژگان: خداوند, علیت, ابن حزم, کندی, ملا صدراIbn Ḥazm (Arabic: إبن حزم) is a well-known theologian whose views are now being paid attention to by Muslim thinkers in the Arab world, necessitating an analytical re-reading of his views. He does not consider God to be the cause of the universe, because on the one hand, he believes that the Divine Names are non-restricted (Arabic: توقیفی, romanized: tawqīfī), and on the other hand, he considers God’s causality to require impossible things such as negation of God’s will, the limitation of Divine power and action, the passivity of the Truth (Arabic: حق تعالی), the eternity of the world, and the potential existence of the world in the essence of God. Ibn Ḥazm expresses most of his views on this issue in his criticisms of al-Kindī (Arabic: الکندی), without the individual al-Kindī being significant, and he denies the principle of causality from God while excommunicating (Arabic: تکفیر, romanized: takfīr) him. On the other hand, Mullā Ṣadrā (Arabic: ملا صدرا), based on his fundamentals, which critique Ibn Ḥazm’s views, does not only consider the Divine Names to be non-restricted, but he also affirms every attribute of perfection and existence for the Truth, after eliminating any additional qualifications. Mullā Ṣadrā’s intellectual foundations completely reject Ibn Ḥazm’s views and do not consider causality to be the cause of the negation of God’s will or the limitation of His power. The passivity of the cause in relation to the effect is only applicable in the material world, and even then, in a manner distinct from the effect of the cause. This article has been written in a documentary way and in processing the data in a descriptive way and with a logical and rational analysis of them.
Keywords: Supreme Being, Ibn Ḥazm (Arabic: إبن حزم), Al-Kindī (Arabic: الکندی), Mullā Ṣadrā (Arabic: ملا صدرا) -
مرزبندی بین ماهیت خداوند و مخلوقات او اهمیت ویژه ای دارد. بدون این مرزبندی، ممکن است مخلوق، خالق پنداشته شود شاهد این ادعا آن است که مکاتب مختلف فلسفی و کلامی، هرکدام، همدیگر را به پرستش خدایی مخلوق متهم می کنند. و تنها معبود معرفی شده در مکتب خود را خداوند و خالق می دانند. همچنین نداشتن ملاک هایی عقلی و نقلی برای تمیز خالق از مخلوق این امکان را برای انسان های شرور یا موجودات اهریمنی به وجود می آورد که خود را خداوند معرفی کنند و به نام خداوند بشریت را به بندگی خویش دعوت کنند از این رو در این پژوهش با تکیه بر تحلیل مفهوم تجزیه پذیری و تجزیه ناپذیری، و استشهاد به نقل، برای اولین بار سی و دو ویژگی متناظر جهان مخلوق و خداوند خالق استخراج شده است تا خواننده بتواند با در نظر گرفتن این ویژگی ها به شیوه برآیندی بین مدعیان خدا پرستی قضاوت کند و خود و دیگران را از انحراف در خداشناسی یا گیر افتادن در عرفان ها و فلسفه های دورغین یا مذاهب منحرف همانند وهابیت برهاند.کلید واژگان: خالق, مخلوق, تجزیه پذیری, تجزیه ناپذیری, خداوندDemarcation between God's nature and His creatures is of special importance. Without this demarcation, the creature may be considered the creator. The proof of this claim is that different philosophical and theological schools, each one, accuse each other of worshiping a created God. And they consider the only deity introduced in their school to be God and the creator. Also, the lack of rational and narrative criteria to distinguish the creator from the created makes it possible for evil people or demonic beings to introduce themselves as God and call humanity to their servitude in the name of God. Therefore, in this research, relying on the analysis The concept of decomposability and indecomposability, and reference to quotation, for the first time, thirty-two corresponding features of the created world and God the Creator have been extracted so that the reader can considerquotation, for the first time, thirty-two corresponding features of the created world and God the Creator have been extracted so that the reader can considerKeywords: Creator, Creation, Divisibility, Indestructibility, God
-
از مهم ترین ویژگی هایی که پیناک برای خداوند برمی شمارد «عشق» است. به بیان او الهی دانان سنتی مسیحی متاثر از اندیشه یونانی با قرار دادن صفت عشق ذیل «ویژگی های اخلاقی خداوند» و پس از بحث در باب مابعدالطبیعه، آن را به حاشیه رانده اند؛ حال آنکه بر مبنای کتاب مقدس «عشق» از اوصاف ذاتی خداوند بوده و او اساسا یک فرد عاشق (و معشوق) است. بدین جهت توجه به این مسیله در مسیحیت بسیار محوری است. از دیدگاه متکلمان امامیه اگرچه عقیده پیناک در باب رابطه عاشقانه خداوند با انسان دارای امتیازاتی نسبت به الهیات سنتی است، لکن بر لازمه هایی که او برای این ارتباط برمی شمارد نقدهایی وارد است. ایشان معتقدند اولا آن ابعاد از رابطه که حاکی از تاثر و ضعف است بر خداوند صادق نمی باشد، و دوم، کمال مطلق خداوند مخل برقراری این امر نیست. در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به نقد دیدگاه پیناک از منظر متکلمان امامیه پرداخته می شود.
کلید واژگان: انسان, پیناک, خداوند, عشق, متکلمان امامیهOne of the most important attributes that Pinnock ascribes to God is "love". According to him, traditional Christian theologians - influenced by Greek thought - put the love attribute under "God's moral attributes" and pushed it to the sidelines. However, based on the Bible, "love" is one of God's inherent attributes and he is basically the lover (and, also, the beloved). Therefore, paying attention to this issue is very important in Christianity. From the point of view of Imami theologians, although Pinnock's belief in the love relationship between God and human has advantages over traditional theology, there are criticisms on the requirements he considers for this relationship. They believe that firstly, those aspects of the relationship that indicate weakness and influence cannot be ascribed to God, and secondly, although love is an important aspect of the relation between God and human, this relation is servitude-focused and not love-centered.In this research, Pinnock's view is studied from the perspective of Imami theologians using a descriptive-analytical method.
Keywords: Human, Pinnock, god, Love, Imami Theologians -
فصلنامه قبسات، پیاپی 108 (تابستان 1402)، صص 167 -189
خداباوران در مسیله دعا با چالش هایی از جمله چالش های اخلاقی مواجه اند. ناسازگاری میان کمال اخلاقی خداوند و مسیله دعا این گونه قابل بیان است: خداوند خیر محض، قادر مطلق و دارای کمال اخلاقی است و باید هر خیری را که سبب بهبود زندگی انسان شود، عطا کند و اگر چنین نکند، خلاف کمال اخلاقی عمل کرده است. پس کمال اخلاقی خداوند دلالت دارد که دعا کارآمد نیست و اگر در مواقعی خداوند از عطای خیری دریغ کند، این امر ناسازگار با کمال اخلاقی خداوند است. روشن است به وضوح این امر با دیدگاه اکثر خداباوران و با ادعای متون اصلی سنت های دینی که بر کارآمدی دعا تاکید می کنند، در تعارض است. در مقاله کنونی به دنبال پاسخ به این پرسش ها هستیم که آیا کمال اخلاقی خداوند به عنوان یکی از صفات الهی با امکان کارآمدی دعا سازگار است؟ آیا کمال اخلاقی خداوند این اجازه را می دهد که تامین برخی نیازهای انسانی منوط به دعا شود؟ آیا خداوندی که دارای کمال اخلاقی است، می تواند برخی دعاها را مستجاب نکند؟ اگر به سبب دعانکردن یا به سبب عدم استجابت دعا رنج و شری متوجه انسانی شود، آیا بروز چنین موقعیتی با کمال اخلاقی همخوان است؟ خواهیم دید هیچ یک از موقعیت های مطرح در پرسش های گذشته سبب خدشه بر کمال اخلاقی خداوند نخواهند بود. بر این اساس مقاله حاضر به روش توصیفی-تحلیلی به بررسی ناسازگاری میان کمال اخلاقی خداوند و مسیله دعا می پردازد. به این منظور نخست به انتقادهای بیسینگر که متوجه مسیله کمال اخلاقی خداوند در دعاست، پرداخته می شود؛ آن گاه تلاش می شود ناسازگاری میان کمال اخلاقی خداوند و مسیله دعا نسبت به آنچه بیسینگر گفت، گسترش یابد و به آنها پاسخ داده شود. با همین هدف چهار اشکال دیگر در نسبت کمال اخلاقی خداوند و مسیله دعا ارایه و طرح شده است.
کلید واژگان: خداوند, دعا, استجابت دعا, کمال اخلاقیQabasat, Volume:28 Issue: 108, 2023, PP 167 -189Theists are facing challenges in the matter of prayer, including moral challenges. The inconsistency between God's moral perfection and the prayer can be expressed as follows: God is pure Good, Powerful, and has moral perfection, and He must grant every good that improves human life, and if He does not do so, He has acted against moral perfection. Therefore, God's moral perfection implies that prayer is not effective, and if God withholds a good gift at times, this is inconsistent with God's moral perfection. It is clear that this is in conflict with the view of most theists and with the claims of the main texts of religious traditions that emphasize the efficacy of prayer. In this article, we are looking for answers to these questions: Is the moral perfection of God as one of the divine attributes compatible with the possibility of the efficacy of prayer? Does God's moral perfection allow that the provision of some human needs depends on prayer? Can God, who has moral perfection, not answer some prayers? If suffering and evil happen to a person due to not praying or due to the unanswered prayer, is such a situation compatible with moral perfection? We will see that none of the situations raised in the previous questions will harm God's moral perfection. Based on this, this article investigates the incompatibility between God's moral perfection and the prayer using a descriptive-analytical method. For this purpose, first, Basinger's criticisms, which focus on the issue of God's moral perfection in prayer, are discussed; then the incompatibility between God's moral perfection and the prayer will be tried to expand and respond to what Basinger said. For this purpose, four other complications have been presented and proposed in relation to God's moral perfection and the prayer.
Keywords: God, prayer, Answering Prayer, Moral Perfection -
در این مبحث پرسش اصلی آن است که آیا خداوند ویژگی یا مجموعه ای از ویژگی ها را دارد که بتوان براساس آنها او را به مثابه یک شخص قلمداد کرد؟ آیا از منظر قرآن می توان شخص انگاری خداوند را اثبات کرد؟ این پژوهش از روش توصیفی تحلیلی استفاده می کند و ابتدا با بیان اینکه مفهوم شخص وارگی یک وصف بسیط و ممتاز در عداد سایر اوصاف نیست، نشان داده خواهد شد که شخص وارگی، وصفی مرکب گونه و مجموعه ای از اوصاف مختلف است که جمع آن، سبب شکل گیری آثار جدید می شود؛ ازاین رو حدود هفت معیار ضروری برای شخص وارگی مطرح می شود که براساس آن می توان قضاوت کرد که آیا از منظر قرآن، خداوند موجودی متشخص است یا نه؟ براساس یافته های این پژوهش با شواهدی که از قرآن خواهیم آورد، شخص وار بودن خدای دین اسلام اثبات می شود.
کلید واژگان: خداوند, شخص وار, شخص انگاری, متشخص, انسان وار, قرآن, روایات -
وفای به عهد، از شاخصه های مهم اخلاقی است و بربهبود کلیه امور جوامع انسانی تاثیرمیگذارد برخلاف پیمانشکنی که اساس سامان های خانوادگی، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی جوامع را درهم می ریزد. شکر گزاری نیزازجمله سجایای اخلاقی برجسته و شاخصه انسان تربیت یافته است. قرآن کریم و احادیث معصومین با نگاهی ویژه به موضوع وفای به عهد و شکر پرداخته و مکرر هر دو را مورد سفارش قرار دادهاند. اما انسان تربیت نیافته، نهتنها در ارتباط با دیگر انسان-ها، بلکه دررابطه با خالق خویش نیز طریق بدعهدی و ناسپاسی را پیشمی گیرد. قرآن کریم با ذکر عملکرد اقوام و ملل پیشین، بدعهدی و ناسپاسی آن ها را مورد نکوهش قرار داده و عواقب سوء آنان را گوشزد نموده است، از جمله آن عواقب، نابودی دارایی ها، بیماری اخلاقی نفاق، سلب توفیقات معنوی، هلاکت دنیوی و دوزخی شدن را می توان نام برد و هر یک از این ها می تواند به تنهایی انگیزه ای کافی برای پرداختن به موضوع مقاله حاضر باشد. حاصل فرایند بررسی عوامل، موارد وعواقب بدعهدی و ناسپاسی، دستیابی به این نتیجه است که از منظر قرآن کریم راه پیشگیری از این دو مولفه ناپسند اخلاقی، تکیه بر دو محور اصلی همه فضایل اخلاقی یعنی نماز و صبر همراه با عمل صالح است. با استفاده از تفاسیرعلمای تفسیر و کتب اخلاقی دانشمندان علم اخلاق، یاد مدام خداوند،غافل نبودن از مرگ، خوف از عقوبت اعمال و تزکیه نفس را می توان در راستای این دو راهکار قرارداد.
کلید واژگان: قرآن کریم, خداوند, انسان, بدعهدی, ناسپاسی -
با پیشرفت علوم تجربی در دورههای اخیر، دانشمندان به سمت پاسخگویی به مسایل فلسفی با روش تجربی روی آوردهاند. ازجمله آنها استیفن هاوکینگ از دانشمندان فیزیک کیهانی است. وی مدعی است به سبب وجود قوانینی مانند «گرانش»، جهان «خودانگیخته» است و میتواند خود را از هیچ بسازد و برای پیدایش آن، نیازی به فرض وجود خدا نیست. این نوشتار کوشیده است با بیانی روشن و با روش برهانی از منظر فلسفه اسلامی این مدعا و مبانی آن نقد کند. در مجموع، از سه جهت به این ادعا پاسخ داده شده که نشاندهنده استحکام مبانی فلسفه اسلامی در پاسخگویی به چالشهای پیشروست. از این پژوهش به دست میآید که توسط برهان «امکان و وجوب» که در فلسفه اسلامی تقریر و تکامل یافته است، میتوان به بسیاری شبهاتی از این قبیل پاسخ داد. همچنین روشن میشود که آگاهی از علل مادی پدیدهها و ارایه تبیینهای علمی از پیدایش جهان، به معنای عدم نیازمندی آنها به خداوند نیست.
کلید واژگان: خداوند, هاوکینگ, هیچ, قوانین طبیعی, حدوث, وجوب امکان -
تبیین و اثبات گزاره های دینی و الهیاتی از طریق گزاره های فلسفی یکی از روش های متفکران دینی است که بسیاری از متفکران و متالهان اسلامی و مسیحی از آن بهره برده اند. در میان متالهین اسلامی ابن سینا، خواجه نصیر، علامه حلی، صدرالمتالهین چنین کردند و از متفکران مسیحی "توماس آکویناس" از این روش استفاده کرده است. وی که در فلسفه از آثار ابن رشد و ابن سینا بسیار استفاد نموده، در کتاب "هستی و ذات"تلاش می کند تا از مساله فلسفی "وجود و موجود" کمک گرفته و تبیینی دقیق از وجود خداوند متعال و خلقت ارایه کند. .وی "وجود" و"خداوند" را یکی تلقی می کند و خداوند را فعلیت یا فعل وجود می داند و معتقد است مخلوقات، وجود را از خداوند دریافت می کنند.هر چند آکویناس با فلسفه ارسطو و تفسیر ابن رشد و ابن سینا پایه های فلسفی خود را بنا کرده است اما با یک تفسیر می توان لازمه نظریه وی را نزدیک شدن به اصالت وجود و برهان صدیقین تلقی کرد.مقاله حاضر با روش تحلیلی-توصیفی نظریه وی را درباره وجود و خداوند از کتاب "هستی و ذات" بررسی، تحلیل کرده و لوازم آن را بیان می کند.
کلید واژگان: خداوند, وجود, فلسفه, آکویناس, صدرالمتالهینAsra Hikmat, Volume:13 Issue: 2, 2022, PP 125 -143One of the methods of religious thinkers in explaining and proving religious and theological propositions is the use of philosophical propositions. Many Islamic and Christian theologians have used this method. Among the Islamic theologians, Ibn Sina, Khawaja Nasir, Allama Hali, and Sadr alMuta’allehin did. One of the Christian thinkers who put philosophy at the service of religious beliefs is Thomas Aquinas. He, who has used the works of Ibn Rushd and Ibn Sina a lot in philosophy, tries to use the philosophical issue of Existence and Essence and provide an accurate explanation of the existence of God Almighty and creation. He considers existence and God as one and considers God as the actuality or act of existence and believes that creatures receive existence from God. Although Aquinas builds his philosophical foundations with the philosophy of Aristotle and the interpretation of Ibn Rushd and Ibn Sina but with one interpretation, the requirement of his theory can be considered as approaching the originality of existence and the argument of the truthful. The present article uses analytical-descriptive method to analyze his theory of existence and God from the book of “Existence and Essence” and expresses its implications.
Keywords: God, essence, existence, philosophy, Aquinas, SadralMuta&rsquo, allehin -
پل تیلیخ خداوند را نه یک وجود، بلکه خود وجود و اساس وجود می داند و بر اساس این فرض که خداوند کاملا متعالی و فراتر از بشر است، امکان هرگونه سخن گفتن حقیقی از خداوند را منتفی می داند؛ وی صفات و اسمایی را که به خداوند نسبت داده می شود، صرفا نمادهایی می داند که اشاره ی حقیقی به خداوند نداشته و تنها راه هایی برای مواجهه با امر قدسی هستند. در سنت عرفان اسلامی نیز عارفانی چون امام خمینی دیدگاهی خاص پیرامون کیفیت سخن گفتن از خداوند دارند که باید به صورت مستقل در ضمن زبان دین بررسی شود؛ این دیدگاه از جهاتی به دیدگاه پل تیلیخ شباهت داشته و از جهاتی هم با آن متمایز است؛ امام خمینی معتقد است مرحله ی غیب الغیوب ذات الهی، کاملا متعالی و فراتر از بشر است و بشر در این مرحله، هیچ صفتی را نمی تواند به خداوند نسبت دهد؛ در عین حال، تنزه الهی مانع این نمی شود که انسان بتواند در مقام واحدی، راجع به خداوند سخن گفته و تمام صفات و اسماء کمالی را به خداوند نسبت دهد. این مقاله با هدف مقایسه ی بین دیدگاه پل تیلیخ و نظریه ی عرفانی امام خمینی پیرامون زبان دین، ضمن استفاده از روش تحلیلی و تطبیقی، وجوه اشتراک و تفاوت این دو نظریه را بررسی کرده و نهایتا برتری ها و مزایای دیدگاه عرفانی امام خمینی نسبت به دیدگاه پل تیلیخ را نشان می دهد.
کلید واژگان: امام خمینی, پل تیلیخ, زبان دین, خداوند, عرفانPaul Tillich holds that God is not a being, but "being itself" and "the foundation of being". Given the transcendence of God, he negates the possibility of any sort of speaking of God. He maintains that the attributes and names attributed to God are only symbols do not refer literally to God, but they are only ways to encounter with God. In the Islamic tradition, some mystics like Imam Khomeini has a particular view on the quality of speaking of God which must be reviewed independently. This view is, to some extent, similar to Paul Tillich's view, as it has some distinctions with it. Imam Khomeini holds that the hidden aspect of the essence of God is entirely transcendent, and no one can attribute any property to God in this level. Meanwhile, transcendence of God does not prevent us from speaking of God in another level called the al-Vahediat. In this level, humans can speak of God and attribute names and properties to God. Imam Khomeini believes that his view is a level between two extremes of not- speaking (al-Ta'atil) and anthropomorphism. Thus, he advocates this view according to the principles of theoretical mysticism.
Keywords: Imam Khomeini, Paul Tillich, Religious Language, God, Mysticism -
مساله شر از مسایل مهمی است که اندیشه بشر را از دیر باز به خود مشغول داشته است. نگاهی به تاریخچه این مساله اعتراف به این مطلب دارد که همیشه ذهن بشریت در این مورد مشغولیت داشته و سعی در بیان راه حلی برای آن داشته است. در این میان فلاسفه غرب به دلیل کمرنگ بودن وجود خداوند در فلسفه آنها، کمتر به پاسخگویی نسبت به تصادم شر با وجود و صفات خداوند پرداخته اند. نوشتار حاضر به بیان دیدگاه فلاسفه غرب درباره این مساله می پردازد و ارتباط آن را با وجود خداوند یا صفات او بیان می نماید.
کلید واژگان: فلاسفه غرب, شر, خیر, خداوندThe problem of evil is one of those significant issues that have occupied men’s thoughts from time immemorial. A glance at the history of this question reveals the fact that men have always applied their minds to it and have tried to understand it. Since God has not occupied a significant position in their philosophy, Western philosophers have paid less attention to the conflict between the existence of evil and that of God and His Attributes. This paper deals with the viewpoint of these philosophers and discusses its relation to the existence of God or His Attributes.
Keywords: Western philosophers, evil, good, God -
در نظر الهیدانان پویشی، پویش برای خداوند حقیقتا یک کمال محسوب میشود. آنها برخلاف الهیدانان سنتی، پویش را صفت کمالی میدانند. از طرف دیگر، براساس الهیات اسلامی، خداوند تغییرناپذیر است و اساسا هیچگونه تغییر و دگرگونی در او راه ندارد. هدف اصلی این نوشتار تبیین پویش خداوند، نزد الهیات پویشی و بررسی انتقادی آن براساس مبانی الهیات اسلامی است. روش ما در این نوشتار کتابخانهای است و به صورت تبیینی تحلیلی ابتدا نظرات الهیدانان پویشی را مطرح کرده و به صورت انتقادی آنها را مورد بررسی قرار دادهایم. رهاورد پژوهش آن است که خداوند در الهیات پویشی، همانند سایر موجودات است و وجود پویش امری کمالی برای وی محسوب میشود. لیکن این تلقی از خداوند با نقدهای جدی مواجه است.
کلید واژگان: پویش, الهیات پویشی, خداوند, ذات تبعی, ذات نخستینAccording to process theologians, God’s dynamism is truly an aspect of perfection; i.e. unlike traditional theologians, they consider dynamism to be an attribute of perfection. On the other hand, according to Islamic theology, God is immutable and there is basically no change in Him. The main purpose of this article is to explain the dynamism of God in the process theology and to study it critically based on the principles of Islamic theology. In this library-based article conducted through the explanatory-analytical method, we discuss the views of process theologians and critically examine them. The research results show that in process theology, God is considered to be like the other beings, and dynamism regarded a perfection for him. However, this view faces serious criticism.
Keywords: dynamism, process theology, God, subordinate essence, first essence -
سوره توحید، محفوف در مضامین عمیق فلسفی و هستی شناسانه است، که با توجه به سنخ استدلالی آن، تفاسیر فلاسفه اسلامی، مستمسک خوبی برای فهم می باشد. پژوهش حاضر در پی آن است که استدلال ها و نکات مربوط به «لم یولد» را، از منظر فلاسفه اسلامی (با محوریت تفاسیر هستی شناختی ابن سینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی)، مورد تحلیل مستقل و نقد تطبیقی قرار دهد. روش پژوهش، تحلیلی- توصیفی است.در طول پژوهش از نماد ها و جداول برای بازنویسی منطقی استدلال ها بهره گیری شده است. مبتنی بر یافته های پژوهش، استدلال ابن سینا [نفی مولودیت خداوند، مبتنی بر ناسازگاری لذاته بودن با مولودیت و نیاز به غیر]، جامع نمی باشد؛ این استدلال، با لحاظ مقدمات دیگر قابلیت اصلاح و تقریر نو دارد. استدلال علامه طباطبایی [نفی مولودیت خداوند، مبتنی بر ناسازگاری صمدیت با مولودیت و نیازمندی]، بدلیل متفرع شدن بر «صمدیت» قابلیت نقد دارد. با ملاحظه انتقادی- ترکیبی استدلال ابن سینا و علامه طباطبایی می توان استدلال جدیدی را سامان داد. استدلال اول ملاصدرا [نفی مولودیت مبتنی بر تناقض مابین اقدم بودن واجب با تقدم والد]، بدلیل دخالت غیر ضروری مساله «اولویت»، قابل نقد و اصلاح است. استدلال دوم ملاصدرا [نفی مولودیت بدلیل استلزام امکان] پسندیده است.
کلید واژگان: سوره توحید, خداوند, ابن سینا, ملاصدرا, آنتولوژیThe Surah of Tawhid is filled with deep philosophical and ontological contents, which according to its argumentative category, the interpretations of Islamic philosophers are strong-hold for understanding. The present study seeks to analyze and critic the reasonings and points related to »nor was begotten « from Islamic philosophers` perspectives (focusing on the ontological interpretations of Avicenna, Mulla Sadra, and Allameh Tabatabai). The research method is analytic-descriptive. Throughout the research, symbols and tables have been used to logically rewrite the arguments. Based on the research findings, Avicenna's reasoning [denial of God's birth, based on the incompatibility of God`s Essence with birth and the need for others] is not comprehensive; This reasoning by considering other preliminaries can be revised and re-interpreted. Allameh Tabatabai's reasoning [denial of God's birth, based on the incompatibility of God`s Eternity with birth and need], can be criticized because of the ramifying of Eternity. New reasoning can be arranged by considering the combined critical reasoning of Avicenna and Allameh Tabatabai. Mulla Sadra's first reasoning [denial of birth based on the contradiction between precedence of existence and parental precedence] can be criticized and corrected due to the unnecessary involvement of the issue of "priority". Mulla Sadra's second reasoning [denial of birth due to the implication of possibility] is favorable.
Keywords: the Surah of Tawhid, God, Avicenna, Mulla Sadra, Anthology -
پژوهش حاضر با توجه به آثار اکهارت و با روش توصیفی تحلیلی به نقش فقر گزینی در خداگونه شدن انسان پرداخته است اکهارت بر این باور بوده که مهمترین راه برای خداگونه شدن، وارستگی است و فقر بهترین راه برای رسیدن به وارستگی است. تعریف سه مولفه ای که وی از فقر ارایه می دهد عبارت است از : «هیچ نخواستن»، «هیچ ندانستن» و «هیچ نداشتن» . مراد از مولفه اول همان اعراض از تمام مخلوقات حتی از خویشتن است. وقتی انسان بتواند هیچ نخواستن را در خود جاری سازد و غیر حق را از خود برهاند به وصال خداوند دست می یابد. مقصود از مولفه دوم، رهایی و آزادی ذهن از تمام تصورات است. با تحقق این مولفه، انسان وارد قلمروی جهل شده که در آن تنها خدا را یافته و پذیرای او خواهد بود. با مولفه سوم، انسان به نیستی می رسد و چیزی از هویت خلقی او باقی نمی ماند در این صورت با خداوند اتحاد پیدا کرده و با پذیرش فقر به مقام وارستگی که همان خداگونه شدن است نایل می گردد. پس از ارزیابی می توان به این نتیجه دست یافت که دو مولفه ی هیچ نخواستن و هیچ نداشتن ، با آموزه های مسیحیت و نظام کلیسایی، ناسازگار است. و با وجود برخی افتراقات می توان وجوه مشترکی بین آموزه های اسلامی و دیدگاه های اکهارت دست یافت.کلید واژگان: وارستگی, فقر, خداوند, اکهارتEckhart believed that the most important way to become divine, Dependency is, and poverty is the best way to achieve that. Eckhart defines three components of poverty that are: no want - no know and no having any. What is meant by the first component is the suffering of all creatures, even of self When man can accomplish nothing he wants, he reaches the joint with God For when he removes himself from the unrighteous, he comes to God What is meant by the second component is the liberation and freedom of the mind from all conceptions With this realization, man entered the realm of ignorance In it he only finds God and will receive him With the third component, man reaches nothingness and nothing remains of his people's identity Then it will be united with God. By accepting poverty, man attains the status of dependency, which is the becoming of God. This can be achieved after the evaluation That the two components - neither wanting nor having any - is incompatible with the teachings of Christianity and the Church system. And despite some differences, there is a common ground between the teachings of Islam and the views of Eckhart.Keywords: Dependency, Poverty, God, Eckhart
-
ذیل مسئله توحید افعالی، پرسش مهمی وجود دارد و آن اینکه آیا علم پیشین الهی و فعل اختیاری انسان سازگارند؟ اشاعره که علم پیشین و اختیار انسان را ناسازگار میدیدند، نتوانستند معنایی برای فاعلیت انسان بیابند تا از جبر سر در نیاورد. از نظر آنان، علم پیشین خداوند، به طور مطلق و بدون هیچ قید و شرطی، سبب و علت هر چیزی و از جمله افعال انسان است. در این میان، فعالیتهای فخررازی بیشتر به چشم میآید که در این نوشتار یکی از دلایل وی مورد بررسی قرار گرفته است. در ادامه، هفت پاسخ نقل و بررسی شده است. برخی پاسخها در سنت غربی، برخی در سنت اسلامی و برخی مشترک است. در نهایت، راه حلی با توجه به دو راه حل دیگر، پیشنهاد و تبیین شد. پیچیدگیهایی که برای فهم علم مطلق خداوند (به ویژه پیش از آفرینش موجودات) وجود دارد، موجب شده که پرونده این مسئله از منظر فلسفی همچنان گشوده بماند.
کلید واژگان: فخررازی, خداوند, علم پیشین, فعل اختیاری انسان, راه حلهاFollowing the issue of Monotheism of Actions, there is an important question that is whether Divine foreknowledge and human free will are compatible or not? Ash’arites who believed in the incompatibility of foreknowledge and human free will, could not find a meaning for man’s agency in order not to understand the compulsion. They believed that Divine foreknowledge is absolutely the reason and cause of everything including the man’s actions. Among this the works of Fakhr Razi are more visible, that in this writing, one of his reasons has been studied. Next seven results have been narrated and studied. Some results in western and Islamic traditions are common. Finally considering the other two consequences, a solution was suggested and clarified.
Keywords: Fakhr Razi, God, Foreknowledge, Human Free Will, solutions -
انتساب تردید داشتن و مردد بودن خداوند نسبت به برخی از امور منجر به شکل گیری مساله حدیثی-کلامی چگونگی آن به خداوند شده است. در برخی از احادیث صراحتا خداوند در انجام دادن اموری مانند میراندن مومن دچار تردید می گردد. مساله این است که مردد بودن از صفات موجودات مادی و حادث است نه خداوند که مجرد از ماده و احکام آن است. از دیدگاه محقق یزدی انتساب تردید به خداوند در این گونه احادیث حقیقی نیست و مجازی می باشد. هم چنین با قطع نظر از انتساب مجازی چنین صفتی، مردد بودن خداوند صفت فعلی می باشد نه از صفات ذاتی. بنابراین مردد بودن در مقام فعل الهی است نه ذات او. به دلیل عدم انتساب حقیقی و ذاتی خداوند به صفت تردید، اشکال اتصاف تردید به خداوند لازم نمی آید. با نظر به این نکات، در حقیقت مومن هنگام مرگ دچار تردید می گردد که چنین تردید مومنانه ای مجازا به خداوند نسبت داده می شود.
کلید واژگان: محقق یزدی, تردید, خداوند, صفت فعل, مومن -
فرزند داشتن خداوند، از مباحثی است که در ادیان و مذاهب مختلف مورد توجه می باشد. مسئله تحقیق، آن است که، «فرزندآوری خداوند» با مبانی برهانی ابن سینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی پیرامون آیه 3 سوره توحید چگونه قابل بررسی است؟ روش تحقیق حاضر، تحلیلی توصیفی است که در طول پژوهش، از بازنویسی و واضح سازی استدلال ها، در قالب جداول و گزاره های منطقی بهره گیری شده است. مبتنی بر یافته های تحقیق، ابن سینا بر اساس «لزوم ماهیت مشترک مابین والد و مولود» فرزندآوری خداوند را باطل می داند. ملاصدرا سه استدلال مطرح می کند؛ استدلال اول دارای ضعف «تبیین ناکافی مقدمه» است. استدلال دوم، با مبانی ایشان در باب حرکت جوهری عالم و دوام فیض ناسازگار می باشد. استدلال سوم ایشان، در مقام مقایسه، تناسب بیشتری با مبانی حکمت متعالیه دارد. استدلال علامه طباطبایی مبتنی است بر ناسازگاری فرزندآوری با صمدیت، که نسخه تکمیلی استدلال [بر اساس وجوب وجود خداوند] ارایه شده است.
کلید واژگان: خداوند, ابن سینا, ملاصدرا, طباطبایی, تفسیر فلسفی, فرزند آوریGod`s being of a child is of those attended issues in different religions and denominations. The question of the study follows as: what may one say about God`s childbearing on the basis of Ibn Sina, Mulla Sadra and Allameh Tabataba`i`s reasonable principles on the third verse of the chapter Tawhid? The method of the study is analytical and descriptive and the findings are offered in tables and logical propositions. On the findings of the research, Ibn Sina has based God`s impossibility of childbearing on the necessity of common nature of the father and the child; Mulla Sadra has proposed three proofs in the field of which the third is more defensible with regard to his philosophical foundations; while the first and the second are not defensible as not being correctly explained and not being in agreement with his principles of the departure movement. And Allameh has based the impossibility on God`s uniqueness of Existence.
.Keywords: God, Ibn Sina, Mulla Sadra, Tabataba`i, Philosophical Explanation, Childbearing -
نشریه پژوهش های فلسفی، پیاپی 34 (بهار 1400)، صص 248 -266
استفن لیمن مدعی است؛ 1- در موقعیت های واقعی شخص از قوی ترین دلایل برای انجام وظیفه اخلاقی برخوردار است. 2- اگر خدا و زندگی پس از مرگ نباشد، موقعیت هایی وجود خواهد داشت که اخلاقی بودن در آنها مستلزم آن است که شخص دست به فداکاری های بزرگ بزند، به نحوی که در قیاس با آنچه می کند از فواید کمتری بهره مند شود. و 3- در شرایط 2 شخص از قوی ترین دلایل برای انجام وظیفه اخلاقی برخوردار نیست. لیمن مدعی است این سه گزاره در خصوص هنجارهای اخلاقی قابل دفاع اند و بی آنکه وجود خداوند را پیشاپیش مفروض گرفته باشند، به غلبه خداباوری در برابر طبیعت باوری می انجامند. در این مقاله، مدعیات اصلی استدلال او ذیل دو آموزه دلیل و آموزه شرطی بررسی شده است (این تقسیم بندی از خود اوست). به نظر می رسد لیمن در دفاع از آموزه دلیل مشکل زیادی نداشته باشد ولی آموزه شرطی با نقدهایی روبروست که درستی استدلال او را به چالش می کشد..
کلید واژگان: برهان اخلاقی, دلیل اخلاقی, خداوند, زندگی پس از مرگ, کانت, لیمنC. Stephen Layman has argued that (1) In every actual case one has most reason to do what is morally required. (2) If there is no God and no life after death, then there are cases in which morality requires that one make a great sacrifice that confers relatively modest benefits. (3) If (2), then one does not have most reason to do what is morally required. According to Layman, these three non–question-begging theses about the moral order are defensible, and that they support theism over naturalism (given that the naturalism accepts that morality is always overriding).In this paper, the central claims of his argument are examined under the following two thesis (As he himself has offered this division); the Reasons Thesis and the Conditional Thesis. Layman does not seem to have much trouble defending the Reasons Thesis, but the Conditional Thesis has problems that challenge the correctness of his argument.
Keywords: Moral Argument, Moral Reason, God, Life after Death, Kant, Layman -
ازآنجاکه یکی از راهکارهای مهم تجلی خداوند در اعمال و رفتار انسانها در جامعه، تصحیح تصورات نادرست از خداوند است؛ این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی انجام گرفته است، به ارایه تصورات ذهنی صحیح از خداوند از دیدگاه آیات و روایات معصومان میپردازد. انتخاب عنوان تصورات صحیح از خداوند در این پژوهش (که به روش کتابخانهای انجام شده) بر مبنای استخراج تصورات نادرست از خداوند است که از یک پژوهش کیفی جداگانه با عنوان «بررسی کیفی انگارههای ذهنی نادرست از خداوند» به روش تحلیل محتوا بر روی دانشجویان دختر شاغل به تحصیل در غیر رشتههای الهیات در دانشگاه میبد به دست آمده است. نتایج حاصل از پژوهش حاضر نشان میدهد که ارایه و آموزش تصورات ذهنی صحیح از خداوند سبب محبت و اشتیاق افراد نسبت به خداوند و در نهایت، اطاعتپذیری و تجلی خداوند در افعال و کردار انسانها خواهد شد. برخی تصورات صحیح از خداوند عبارتند از: تشبیه در عین تنزیه، توجه به مراتب بالا و وسعت معنا و مصداق در موضوعات دینی، و... .
کلید واژگان: خداوند, قرآن, روایات, تصورات صحیحMarifat, Volume:29 Issue: 11, 2021, PP 75 -86Using a descriptive-analytical method, this paper presents the correct mental perceptions of God from the perspective of the Quran and hadiths to provide the ground for the manifestation of God in the actions and behavior of human beings in society. This article is a response to the article "Qualitative Investigation of the Causes of False Mental Imagination about God", which examines the views of female students in non-theological fields at Meybod University. The results show that teaching correct mental images about God will cause human love for God and provide the basis for his obedience towards God. Some correct perceptions of God are, purifying God from human attributes, when using metaphorical attributes and paying attention to the sublime and wide realm of meanings and examples in religious issues and etc.
Keywords: God, Quran, narrations, correct ideas -
نشریه خردنامه صدرا، پیاپی 101 (پاییز 1399)، صص 87 -100
بحث جسم انگاری ما سوای خداوند، در میان آموزه های کلامی از اهمیتی ویژه برخوردار است و از اندک مباحثی است که تقریبا همه فرقه های کلامی درباره آن همنظرند. متکلمان ماسوی الله، یعنی انسان و دیگر موجودات، را اموری جسمانی میدانند و موجود مجرد را حقیقتی کامل و بینیاز مطلق معرفی میکنند. نگاه ظاهرگرایانه، عینی و انضمامی کلامی، جسم انگاری هویت و حقیقت انسان را نیز ایجاب و ایجاد مینماید. ملاصدرا از جمله افرادی است که با جسم انگاری متکلمان مقابله کرده و درصدد است تفسیری فلسفی و جامع از واقعیت و هویت انسان ارایه دهد؛ تصویری که بتواند در زندگی فردی و اجتماعی او تاثیری مثبت داشته باشد. نوشتار حاضر، از طریق روش اسنادی، تحلیل محتوا و توصیف گرایانه، به طرح، بررسی و نقد دیدگاه های متکلمان از منظر ملاصدرا میپردازد و نشان میدهد که تعریف صدرالمتالهین از هویت انسان و ظرفیت وجودی او، با تعریفی که متکلمان در اینباره ارایه کرده اند، بکلی متفاوت و حتی مقابل آن است. متکلمان برخلاف ملاصدرا، هویت و ظرفیت وجودی انسان را بسیار جزیی و محدود شمرده اند و بتبع آن دچار مشکلات و محذوریتهای متعدد شده اند.
کلید واژگان: انسان, معاد, دین, خداوند, علم کلام, ملاصدراThe Problem of the corporeal nature of what is other than God is of particular importance among Kalāmī theorems and is also among the few discussions about which almost all Kalāmī trends are unanimous. Mutikallīmūn believe that everything other than God, including Man and other existents, are bodily entities and introduce immaterial existents as absolutely perfect and self-sufficient truths. The exoteric, objective, and inclusive Kalāmī view necessitates and confirms the corporeality of Man’s identity and truth. Mullā Ṣadrā was among the thinkers who opposed mutikallīmūn’s corporealist view and tried to present a comprehensive and philosophical interpretation of Man’s reality and identity or an image which could exercise a positive influence on their individual and social life. Following a descriptive and documentary method and content analysis, the present study presents a critical review of Mullā Ṣadrā’s approach to mutikallīmūn’s views and demonstrates that his definition of Man’s identity and existential capacity is completely different from and even in contrast to that of mutikallīmūn. Unlike Mullā Ṣadrā, they consider such elements extremely trivial and limited, which is why their views suffer from several defects and problems.
Keywords: Man, religion, resurrection, Kalām, Mullā Ṣadrā -
تاثیرگذاری اسماء و صفات الهی در وقایع و امور عالم، ازجمله مباحث فلسفی و عرفانی است که متفکران علوم اسلامی با بهره از آیات و روایات، نظرات مختلفی را درباره آن ارایه نموده اند. واکاوی میزان و نحوه تاثیر و رابطه اسماء با یکدیگر از منظر علامه طباطبایی هدف این مقاله می باشد که با روش کتابخانه ای و تحلیل و توصیف مبتنی بر آن، ضمن بررسی آثار علامه، به نتایجی دست یافته که نشان می دهد آیات و روایات، علم به اسماء که تطابق مفاهیم با مصادیق خارجی آنها است را به ما می آموزند و اسماء و صفات الهی، با حدود و مراتب تاثیری که دارند، واسطه میان ذات حق و مصنوعات او می باشند. همچنین دیگر یافته های این نوشتار، اسماء و صفات را از سعه و ضیقی برخوردار می داند که سبب تفاوت و تمایز آثار آنها از یکدیگر گشته و این حقیقت را هویدا می سازد که اسم، هرقدر عمومی تر باشد، آثارش در عالم وسیعتر و برکات نازله از ناحیه اش بزرگتر خواهد بود.
کلید واژگان: مراتب اسماء, صفات, حدود تاثیر, خداوند, علامه طباطباییThe influence of divine names and attributes in the events and affairs of the world is one of the philosophical and mystical issues on which the thinkers of Islamic sciences have offered different opinions using verses and hadiths. The purpose of this article is to analyze the extent and manner of the effect and relationship of names with each other from the perspective of Allameh Tabatabaei. They teach us the names that correspond to the external instances of the concepts, and the divine names and attributes, with the limits and degrees of their effect, are the mediators between the essence of truth and its artifacts. Also, the other findings of this article consider the names and attributes to be wide and narrow, which has caused the difference and distinction of their works from each other, and reveals the fact that the more general the name, its works in the wider world and blessings are revealed. It will be larger than its area.
Keywords: Orders of Names, Attributes, Limits of Influence, God, Allameh Tabatabai
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.