به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "fatty acids" در نشریات گروه "شیلات"

تکرار جستجوی کلیدواژه «fatty acids» در نشریات گروه «کشاورزی»
  • عاطفه بمپوری، سلیم شریفیان*، سراج بیتا
    در مطالعه حاضر میزان ترکیبات تقریبی (پروتئین، چربی، رطوبت و خاکستر)، پروفایل (کمیت و کیفیت) اسیدهای چرب و اسیدهای آمینه در بخش های مختلف ماهی شمسک بزرگ (Ilisha megaloptera) شامل (اسکلت اصلی، سر، باله شکمی و امعاء و احشاء، باله دمی و فیله) اندازه گیری گردید. نتایج ترکیبات تقریبی نشان داد که میزان این ترکیبات در بخش های مختلف به طور معنی داری با هم تفاوت داشته و در بسیاری از موارد، میزان درشت مغذی ها در بخش های ضایعات بالاتر از فیله بوده است. نتایج بررسی میزان اسیدهای چرب نشان داد که بخش های مختلف شمسک بزرگ حاوی سطوح بالایی از چربی های غنی از اسیدهای چرب چند غیر اشباعی بلند زنجیره امگا-3 (LC n-3 PUFAs) و بلند زنجیره تک غیراشباعی (LC MUFAs) می باشد. در میان PUFAها، EPA (ایکوزاپنتانوئیک اسید) و DHA (دوکوزاهگزانوئیک اسید) بالاترین درصد ها را در مقایسه با دیگر اسیدهای چرب چند غیر اشباعی داشتند. بالاترین میزان EPA و DHA به ترتیب در باله شکمی و امعاء و احشاء و برابر با 1/986 گرم در صد گرم (13/61درصد از کل اسیدهای چرب) و 5/124 گرم در صد گرم (35/11 درصد) وجود داشت. نسبت اسیدهای چرب امگا-3 به امگا-6 (n-3/n-6) در بخش های مختلف بدن متفاوت و بیش ترین آن برابر با 17/433و در باله شکمی و امعاء و احشاء وجود داشت. بالاترین درصد مجموع اسیدهای آمینه ضروری از کل اسیدهای آمینه نیز در باله شکمی و امعاء و احشاء (43/13درصد) وجود داشت. کمترین درصد اسیدهای آمینه ضروری با میزان 39/66درصد در باله دمی وجود داشت. میزان تمامی اسیدهای آمینه ضروری در تمامی بخش های ماهی شمسک به میزان قابل توجهی نسبت به میزان توصیه شده توسط FAO/WHO بالاتر بود. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که بخش های مختلف ماهی شمسک بزرگ می تواند منبعی ایده ال از اسیدهای چرب بلند زنجیره چند غیراشباعی و اسیدهای آمینه ضروری باشد.
    کلید واژگان: شمسک بزرگ, ارزش تغذیه ای, ضایعات فرآوری, اسیدهای چرب, اسیدهای آمینه
    Atefeh Bampoury, Salim Sharifian *, Seraj Bita
    In the present study, the amount of proximate composition (protein, lipid, moisture, and ash) and the profile (quantity and quality) of fatty acids and amino acids in different parts of bigeye ilisha (Ilisha megaloptera) including (backbone, head, abdominal fin and viscera, caudal fin and fillet) were measured. The results of proximate composition showed that the amount of these compounds in different parts differed significantly and in many cases, the amount of macronutrients in waste parts was higher than fillet. The results of the analysis of fatty acids showed that different parts of the bigeye ilisha contain high levels of lipids rich in omega-3 long chain polyunsaturated fatty acids (n-3 LC-PUFAs) and long chain monounsaturated fatty acids (LC MUFAs). Among PUFAs, EPA (eicosapentaenoic acid) and DHA (docosahexaenoic acid) had the highest percentages compared to other polyunsaturated fatty acids. The highest amount of EPA and DHA was found in the abdominal fin and viscera, respectively, equal to 1.986 g/100g (13.61% of total fatty acids) and 5.124 g/100g (35.11%). The ratio of omega-3 to omega-6 fatty acids (n-3/n-6) was different in different parts of the body, and the highest ratio was 17.433 in the abdominal fin and viscera. The highest percentage of the total essential amino acids was also present in the abdominal fin and viscera (43.14%). The lowest percentage of essential amino acids with the amount of 39.66% was found in the caudal fin. The amount of all essential amino acids in all cuts of bigeye ilisha was significantly higher than the amount recommended by FAO/WHO. The results of the present study showed that different parts of bigeye ilisha can be an ideal source of long-chain polyunsaturated fatty acids and essential amino acids.
    Keywords: Bigeye Ilisha, Nutritional Value, Processing By-Products, Fatty Acids, Amino Acids
  • پریا اکبری*، سید احمدرضا هاشمی، الناز عرفانی فر

    نرم تنان خلیج فارس و دریای عمان دارای ارزش غذایی بالا با سطح بالای پروتئین، اسیدهای آمینه و اسیدهای چرب هستند و پژوهش های اندکی بر تعیین ارزش غذایی گونه های شناسایی شده، انجام شده است. این مطالعه، با هدف بررسی ارزش غذایی حلزون دریایی Babylonia spirata اسکله کنارک صورت پذیرفته است. 30 عدد حلزون دریایی (با میانگین طولی 1/12±22 میلی متر و میانگین وزنی 0/14±7/8 گرم) از بسترهای گلی و شنی اسکله کنارک (استان سیستان و بلوچستان) در جعبه های سرد به همراه یخ پودری نگهداری و به آزمایشگاه انتقال داده شدند و پس از شناسایی، صدف شکسته و بافت آن ها خارج شدند و برای سنجش ترکیب شیمیایی بدن، ترکیب اسیدهای چرب و اسیدهای آمینه استفاده شد. نتایج نشان داد که میزان پروتئین، چربی، خاکستر، رطوبت و ماده خشک به ترتیب 18/75، 6/49، 3/30، 70/63 و 29/37درصد بود. مجموع اسید آمینه های ضروری و غیرضروری برابر 15/95گرم اسید آمینه بر میلی گرم بود. ارزش غذایی محتوای اسید آمینه حلزون نسبت به تخم مرغ 60/50درصد است. بیشترین میزان اسید آمینه در بافت حلزون به ترتیب ایزولوسین (4/23 میلی گرم برگرم بافت)، والین (3/06 میلی گرم برگرم بافت)، لیزین(1/10 میلی گرم برگرم بافت) و فنیل آلانین (1/09 میلی گرم بر گرم بافت) بود. در بررسی محتوای گروه های اسید چرب مشخص شد که بیشترین مقدار را در بین اسیدهای چرب اشباع شده به ترتیب پالمیتیک اسید (0/04±13/40درصد)، استئاریک اسید (0/23±6/29 درصد) و هپتادکانوئیک اسید (0/18±6/17 درصد) به خود اختصاص دادند. در بین اسیدهای چرب تک زنجیره غیر اشباع، ایکوزنوئیک اسید (0/33±20/8درصد) و پالمیتولئیک اسید (0/36±12/16درصد) به ترتیب بیشترین میزان را نشان دادند. در حالی که بیشترین میزان اسیدهای چرب غیر اشباع بلند زنجیره به ترتیب مربوط به لینولئیک اسید (0/24±20/27 درصد)، لینولنیک اسید (0/25±10/23درصد) و آراشیدونیک اسید (0/31±2/08درصد) بود. همچنین میزان ایکوزاسترنویک اسید و ایکوزاپنتانوئیک اسید به ترتیب 0/01±1/10 و 0/23±1/07 درصد گزارش شد. نتایج این تحقیق نشان داد که حضور اسیدهای آمینه (ایزولوسین) و اسیدهای چرب (لینولئیک اسید) به حلزون دریایی B.spirata ارزش اقتصادی بیشتری می بخشد.

    کلید واژگان: Babylonia Spirata, اسیدهای آمینه, اسیدهای چرب, ارزش غذایی, اسکله کنارک
    Paria Akbary *, Seyed Ahmadreza Hashemi, Elnaz Erfanifar

    The molluscs of Persian Gulf and Oman Sea have high nutritional value with high levels of protein, amino acids and fatty acids. Little researches have been done on determining the nutritional value of the identified species. This study was carried out with the aim of evaluating the nutritional value of the sea snail Babylonia spirata in Kanarak Wharf.Thirty sea snails (with an average length of 22±1.12 mm and an average weight of 7.8±0.14 g) from the mud and sand beds of Kanarak wharf (Sistan and Baluchistan province) were kept in cold boxes with powdered ice and transferred to the laboratory. Body chemistry, fatty acids and amino acids compositions were used. The results showed that the amount of protein, lipid, ash, moisture, and dry matter was 18.75, 6.49, 3.30, 70.63 and 29.37% respectively. Total essential amino acids and non-essential amino acids were equal to 15.95 g of amino acids/mg.The nutritional value of snail amino acid content is 60.50% compared to egg. The highest amount of amino acid in snail tissue was isoleucine (4.23 mg/g tissue), valine (3.06 mg/g tissue), lysine (1.10 mg/g tissue) and phenylalanine (1.09 mg/g tissue), respectively. In the analysis of the content of fatty acid groups, it was found that the highest amount among saturated fatty acids was palmitic acid (13.40±0.04%), stearic acid (6.29±0.23%), and heptadecanoic acid (6.17±0.18%) respectively.Among monounsaturated fatty acids (MUFA), eicosenoic acid (EPA, 20.80±0.33%) and palmitoleic acid (PA, 12.16±0.36%) showed the highest amount, respectively. While the highest amount of long-chain unsaturated fatty acids was respectively related to linoleic acid (LA, 20.27±0.24%), linolenic acid (LNA, 10.23±0.25%) and arachidonic acid (ARA, 2.08±31%). Also, the amount of eicosasterenoic acid (ETA) and eicosapentaenoic acid (EPA) was reported as 1.10±0.01 and 1.07±0.23%, respectively.The results of this research showed that the presence of amino acids (isoleucine) and fatty acids (linoleic acid) content, gives more economic value to sea snail B. spirata

    Keywords: Babylonia Spirata, Amino Acids, Fatty Acids, Nutritional Value, Kanarak Wharf
  • Seyed Jalil Masoumi, Mohsen Mohit, Esmail Karami, Saeid Hadi
    Background

    Overweight and obesity are the most critical risk factors for chronic diseases. The quality of dietary fatty acids as one of the factors affecting fat accumulation has received little attention. This study investigates the association between dietary linoleic acid (LA) and alpha-linolenic acid (ALA) with body fat indices in a sample of healthy Iranian adults.

    Materials and Methods

    In this cohort-based cross-sectional study, 3,195 individuals aged 20 to 60 who participated in the Shiraz University of Medical Science Employees Health Cohort study were included. Dietary intake was assessed using a validated 118-item Food Frequency Questionnaire (FFQ), and body composition was assessed by the bioelectrical impedance analysis method. Multiple linear regression adjusted for relevant confounders was used to determine the associations.

    Results

    Mean dietary intake of LA was 14.20 ± 7.01 mg/day for men and 13.90 ± 6.71 mg/day for women. Additionally, the daily intake of ALA was 0.18 ± 0.18 mg/day in men and 0.17 ± 0.19 mg/day in women. Dietary intake of ALA for men had an inversely significant association with body fat mass (BFM) (β: -0.585, 95% CI: -1.137, -0.032, P=0.038), percentage of body fat (PBF) (β: -0.537, 95% CI: -0.945, -0.129, P=0.010), Visceral Fat Area (VFA) (β: -2.998, 95% CI: -5.695, -0.302, P=0.029), and Waist to Hip Ratio (WHR) (β: -0.689, 95% CI: -1.339, -0.040, P=0.038).

    Conclusion

    Higher dietary ALA intake was associated with lower BFM, BFP, VAF, and WHR in men. The present study confirms that ALA intake should be considered a preventive treatment to improve body composition. However, further research is recommended in this regard.

    Keywords: Fatty acids, Linoleic Acids, Alpha-linolenic Acid, Body Fat, Overweight
  • شقایق نوروزی، سید پژمان حسینی شکرابی*، هومن رجبی اسلامی

    در این مطالعه، تاثیر فقدان و کمبود فسفر (دی پتاسیم فسفات؛ K2HPO4) بر نرخ رشد، زی توده، محتوای بیوشیمیایی و پروفایل اسیدهای چرب ریز جلبک دسمودسموس (Desmodemus sp.) به مدت 14 روز مورد بررسی قرار گرفت. بر این اساس، ریز جلبک دسمودسموس در محیط های کشت شامل فاقد فسفر (P0)، 10 (P10)، 20 (P20)، 30 (P30) و 40 میلی گرم بر لیتر (P40) کشت شدند. تیمار P40 به عنوان گروه شاهد، مقدار فسفر مورد نیاز در محیط کشت استاندارد BG11 را داشت. بر این اساس، بیشترین تراکم سلولی، نرخ رشد ویژه و تولید زی توده در روز چهاردهم به طور همزمان در تیمارهای P20، P30 و P40 ثبت شد که اختلاف معنی داری را با دو گروه دیگر نشان داد (0/05>P). علاوه بر این، بیشترین میزان کلروفیل a نیز در این سه گروه ثبت شد که افزایش معنی داری را در مقایسه با گروه بدون فسفر نشان دادند (0/05>P). کمترین میزان کلروفیل b در P0 (1/62 میلی گرم در لیتر) در مقایسه با سایر گروه های آزمایشی ثبت شد (05/0<p). آنالیز ترکیبات بدنی نشان داد که بیشترین میزان تولید چربی (14/93میلی گرم در لیتر در روز) در تیمار P20 مشاهده شد که اختلاف معنی داری را با سایر گروه های آزمایشی به جز P10 (13/17 میلی گرم در لیتر در روز) داشت (0/05>P). از سوی دیگر، بالاترین نرخ تولید پروتئین در گروه های P30 و P40 اندازه گیری شد (0/05>P) و بیشترین نرخ تولید کربوهیدرات (10/55میلی گرم در لیتر در روز) در P40 بدون اختلاف معنی داری با P30 (8/87 میلی گرم در لیتر در روز) مشاهده شد. بالاترین میزان اسیدهای چرب اشباع در P0 (47/66 درصد از کل چربی) و بالاترین اسیدهای چرب غیر اشباع بلند زنجیره در تیمارهای P40 (30/58درصد از کل چربی) بدون اختلاف معنی دار با P30 (33/29 درصد از کل چربی) ثبت شد. براساس نتایج می توان بیان نمود که غلظت 20 میلی گرم بر لیتر غلظت مناسبی برای پرورش ریزجلبک دسمودسموس جهت تولید سوخت زیستی بوده درحالی که غلظت 40 میلی گرم بر لیتر غلظت مناسبی برای پرورش ریزجلبک جهت کاربرد در صنایع غذایی و خوراک آبزیان دارد.

    کلید واژگان: استرس, اسیدهای چرب, ریزجلبک, چربی, کلروفیل
    Shaghayegh Norozi, Seyed Pezhman Hosseini Shekarabi *, Houman Rajabi Islami

    In this study, the effect of lack and phosphorus deficiency (dipotassium phosphate; K2HPO4) on the growth rate, biomass, biochemical content, and fatty acid profile of Desmodemus sp. was investigated for 14 days. Accordingly, Desmodesmus microalgae were grown in culture media containing no phosphorus (P0), 10 (P10), 20 (P20), 30 (P30), and 40 mg/liter (P40). The P40 treatment was considered as a control group that had the amount of phosphorus required in the standard culture medium BG11. Based on the results, the highest cell density, specific growth rate, and biomass production were simultaneously recorded in the P20, P30, and P40 treatments on the 14th day of culture, which showed a significant difference from the other two groups (P<0.05). In addition, the highest chlorophyll a was also recorded in these three groups, which showed a significant increase compared to the group without phosphorus (P<0.05). The lowest chlorophyll b was recorded in P0 (1.62 mg/L) compared to other experimental groups (P<0.05). The analysis of body composition showed the highest amount of lipid productivity (14.93 mg/liter per day) in P20 treatment, which has a significant difference with other experimental groups, except for P10 (13.17 mg/liter per day) (P<0.05). The highest protein productivity rate was measured in P30 and P40 groups (P<0.05) and the highest carbohydrate productivity rate (10.55 mg/L per day) was measured in P40 without significant difference with P30 (8.87 mg/l per day). The highest amount of saturated fatty acids was observed in P0 (47.66% of total fat) and the highest long-chain unsaturated fatty acids in P40 treatment (30.58% of total fat) without significant difference with P30 (29.33% of total fat). Based on the results, the concentration of 20 mg/liter of phosphorus is a suitable concentration for the cultivation of Desmodesmus sp. microalgae for the production of biofuel, while the concentration of 40 mg/liter of phosphorus is a suitable concentration for the cultivation of the microalgae for using in the food and aquafeed industries.

    Keywords: Stress, Fatty Acids, Microalgae, Lipid, Chlorophyll
  • Y. Baniesmaeili, A. Akbarzadeh*, F. Abdollahi, M. Niroonamd

    Moringa oleifera is an important herbal plant with a valuable source of major essential nutrients and nutraceuticals. In this study, we supplemented the diet of Litopenaeus vannamei with different levels of M. oleifera leaf powder (MLP) and extract (MLE) and evaluated the growth, survival, body and fatty acid composition, hemolymph biochemistry, antioxidant status, and salinity stress resistance after six weeks of feeding. In total, 840 shrimp (2.6±0.02 g) were divided into seven groups including the shrimp fed with the basal diet (control), and the diets containing different levels of MLP [25 (MLP25), 50 (MLP50), and 100 (MLP100) g kg-1] and MLE [0.25 (MLE0.25), 0.5 (MLE0.5), and 1.0 (MLE1.0) %]. The results showed a lower FCR value in MLP25 and MLE0.5 fed shrimp as well as a higher survival rate in MLP100 and MLE0.5 fed shrimp than those of the control group. Dietary MLP enhanced the body contents of lipid and fatty acids (i.e., the pentadecanoic acid and the omega-3 and -6 polyunsaturated fatty acids). The MLP100 diet remarkably enhanced the hemolymph total protein, albumin, aspartate aminotransferase (AST), and alanine aminotransferase (ALT) levels of shrimp. On the other hand, the AST and ALT activities were significantly reduced in the shrimp fed with MLP25, MLE0.25 and MLE0.5 diets. MLP and MLE in the diet of shrimp also led to a significant increase in the hemolymph antioxidant enzymes activity. Moreover, the shrimp fed with MLP50 diet showed a significantly higher survival rate in response to the high salinity stress compared to the control group. In conclusion, the supplementation of both MLP and MLE in the diet of L. vannamei showed beneficial effects on the performance of the shrimp farming industry.

    Keywords: Shrimp, Moringa, Growth, Fatty acids, Antioxidant capacity
  • سعید وحدت*، منیژه بیابانی اسرمی

    باکتری ها به عنوان یک منبع غذایی، مستقیما توسط زیوپلانکتون ها مورد استفاده قرار می گیرند. هدف از این مطالعه، استفاده از کاه به عنوان یک بستر برای تکثیر باکتری ها در استخرهای ژیوممبران و اثرات آن بر تولید و ترکیب بیوشیمیایی آرتمیا می باشد. یک هفته  قبل از پرورش آرتمیا، استخرها با جلبک Dunaliella sp. و کاه (ذرات کمتر از 200 میکرون) تیمار شدند: تیمار 1= استخر ژیوممبران حاوی جلبک Dunaliella sp. (یک هفته کشت جلبک)، تیمار 2= استخر ژیوممبران حاوی جلبک Dunaliella sp. و 5/0 گرم بر لیتر کاه (یک هفته کشت جلبک و اضافه نمودن کاه از هفته دوم)، تیمار 3= استخر ژیوممبران حاوی جلبک Dunaliella sp. و 5/0 گرم بر لیتر کاه (کشت جلبک و اضافه نمودن کاه از هفته اول) و تیمار 4= استخر ژیوممبران حاوی 5/0 گرم بر لیتر کاه (اضافه نمودن کاه از هفته اول). پرورش آرتمیا برای 18 روز انجام شد و غذادهی بر اساس عمق کدورت 15 سانتی متر انجام شد. بالاترین میزان رشد در انتهای روز 18 در تیمار 3 مشاهده شد (05/0<p). بالاترین مقدار پروتیین بدست آمده در تیمار 1 بدست آمد (05/0<p). بیشترین میزان زیست توده تولید شده در تیمارهای شاهد و 3 مشاهده شد (05/0<p). وجود کاه در محیط پرورش آرتمیا سبب کاهش اسیدچرب EPA در حدود 5-7 برابر کمتر نسبت به سایر تیمارها شد (05/0<p). آرتمیا توانایی رشد به هنگام تغذیه با باکتری های محیطی را دارد. استفاده از کاه در پرورش آرتمیا می تواند منجر به افزایش اسیدهای چرب PUFA با 18 زنجیره کربن شود.

    کلید واژگان: ترکیبات بیوشیمیایی, آرتمیا, استخر ژئوممبران, اسیدهای چرب, باکتری های محیطی
    Saeid Vahdat*, Manizheh Biabani Asrami

    Bacteria are used directly by zooplankton as a food source. The purpose of this study is to use straw as a substrate for the proliferation of bacteria in geomembrane pools and its effects on the production and biochemical compositions of Artemia. One week before Artemia culture, the pools inoculated with Dunaliella sp. and straw (particles less than 200 microns) as follows: treatment 1= geomembrane pool containing Dunaliella sp. (one week of algae cultivation), treatment 2 = geomembrane pool containing Dunaliella sp. and 0.5 grams per liter of straw (one-week algae cultivation and adding straw from the second week), treatment 3 = geomembrane pool containing Dunaliella sp. and 0.5 g/l of straw (algae cultivation and adding straw from the first week) and treatment 4= geomembrane pool containing 0.5 g/l of straw (adding straw from the first week). Artemia was cultured for 18 days and fed based on a turbidity depth of 15 cm. The highest growth rate was observed at the end of day 18 in treatment 3 (P<0.05). The highest amount of protein was obtained in treatment 1 (P<0.05). The highest amount of biomass was observed in the control and T3 groups (P<0.05). The presence of straw in Artemia pools decreased EPA fatty acid by 5-7 times less than the control (P<0.05). Artemia can grow while feeding on environmental bacteria. Applying straw in Artemia cultivation can lead to an increase in PUFA fatty acids with 18 carbon chains.

    Keywords: Biochemical compositions, Artemia, geomembrane pool, fatty acids, environmental bacteria
  • فخری قزلباش، لطیفه پوراکبر*، ناصر آق، صابر خدابنده
    ریزجلبک دونالیلا سالینا (Dunaliella salina) ریزجاندار یوکاریوتی بی نظیری می باشد که دامنه تحمل بالایی در برابر نوسانات محیطی از جمله شوری، دما و نور دارد. هدف از این تحقیق بررسی اثر شوری و اشعه فرابنفش بر فاکتور های رشد و محتو ای اسید چرب ریزجلبک Dunaliella salina بود. آزمایش ها تحت تیمار های مختلف شوری 150، 200 و 250 گرم در لیتر و تابش های نور فرابنفش (B,C)UV  به طور مجزا و تلفیقی با 3 تکرار به مدت 11 روز صورت گرفت. روند رشد جلبک و زی توده کل تولید شده تحت تنش های مختلف، با شمارش تعداد سلول جلبک به صورت یک روز در میان توسط لام هموسیتومتر مورد بررسی قرار گرفت. پروفایل اسید های چرب جلبک ها تحت تیمار های اعمال شده توسط دستگاه کروماتوگرافی گازی (GC) و چربی کل با استفاده از دستگاه سوکسله تعیین شد. با توجه به نتایج به دست آمده طی دوره کشت، روند رشد جلبک در اکثر تیمار های اعمال شده تحت تنش های شوری بالا و پرتو UV C و UV B نسبت به تیمار شاهد به طور معنی داری کمتر بود (P≤0.05). بیش ترین تراکم سلولی در تیمار شاهد 2/04 میلیون سلول در میلی لیتر و 1/98 میلیون سلول در میلی لیتر در تیمار UVB-150 در روز هفتم به دست آمد. برخلاف بالا بودن تراکم سلولی در نمونه کنترل، بیش ترین میزان وزن تر مربوط به تیمار UVC تحت شوری 200 گرم در لیتر مشاهده شد. از نظر مقادیر اسیدهای چرب بین تیمار ها اختلاف معنی دار مشاهده شد (P≤0.05). جلبک پرورش یافته تحت تیمار UVB-200 دارای بیش ترین میزان PUFA-n3 (20/05%) و مجموع اسید های چرب بلند زنجیره چند غیر اشباع PUFA (32/05%) بود در حالی که بیش ترین مقدار اسید های چرب PUFA(n6) (13/96%) در تیمار UVC-150 به دست آمد. بیش ترین مقدار اسیدهای چرب اشباع (SFA) در جلبک های کشت شده تحت شوری 250 گرم در لیتر بدون اشعه فرابنفش برآورد شد. با توجه به یافته های تحقیق می توان چنان عنوان کرد که تشعشعات فرابنفش و شوری بالا رشد جلبک را کاهش می دهند ولی باعث ارتقای سنتز اسید های چرب بلند زنجیره غیر اشباع می شوند.
    کلید واژگان: ریزجلبک, تنش, شوری, اسیدهای چرب
    Fakhri Ghezelbash, Latifa Purakbar *, Naser Agh, Saber Khodabandeh
    Dunaliella salina microalgae is a unique eukaryotic microorganism that has a high range of tolerance against environmental fluctuations including salinity, temperature, and light. The aim of this study was to determine the growth factors and content of fatty acids in D. salina under salinity and ultraviolet conditions. The experiments were conducted at three different salinities (150, 200 and 250 ppt) under UVB and UVC irradiations in 3 replicates. Algae growth rate and total algae biomass were measured by counting the number of cells every alternate day for 11 days by hemacytometer. The fatty acids profile was measured by gas chromatography and the amount of total fat using a soxhlet device. The growth rate of algae in most of the treatments under high salinity stress, UVB and UVC irradiation was significantly lower compared to the control group (P≤0.05). The highest cell counts were detected in the control one (2.4 million cells/ml) and UVB-150 treatment (1.98 million cells/ml) on day 7. But despite the higher cell count in the control group, the highest fresh wet weight of algae was obtained in the UVC-200 ppt/salinity group. Substantial differences were detected in the fatty acids profile between the treatments (P≤0.05). Algae cultured under UVB-200 contained the highest PUFA-n3 (20.05%) and the sum of PUFA (32.05%), while the highest PUFA-n6 (13.96%) was found in the UVC-150 group. Algae cultured at 250 ppt salinity without UV irradiation had the highest level (52.75%) of saturated fatty acids (SFA). It was concluded that UV irradiations and high salinity suppresses the growth but improves the synthesis of polyunsaturated fatty acids.
    Keywords: Microalgae, Stress, Salinity, fatty acids
  • هاجر عسگری، سید محمدعلی جلالی، مصطفی فغانی، آذر همت زاده

    کوآنزیم Q10 Coenzyme Q10)) به عنوان یک ترکیب آنتی اکسیدان، در زنجیره انتقال الکترون در سلول های جانوری نقش دارد. برای بررسی اثر این آنتی اکسیدان طبیعی بر ترکیب و کیفیت لاشه ماهی، ماهیان قزل آلای رنگین کمان با میانگین وزن 10 گرم با پنج جیره غذایی مکمل شده با کوآنزیم Q10 در سطوح صفر، 25، 50 ، 100 و200میلی گرم در کیلوگرم جیره به مدت 8 هفته تغذیه شدند. نتایج نشان داد که کوآنزیم Q10سبب افزایش pH و کاهش پراکسید لاشه در روز اول نگهداری در یخچال شد (05/0p<) اما شاخص اسید تیوباربیتوریک در زمانهای مختلف نگهداری در یخچال تحت تاثیر قرار نگرفت. خواص ارگانولپتیک گوشت ماهی تحت تاثیر مکمل کوآنزیم Q10 بهبود یافت (05/0p<). تغذیه ماهی قزل آلا با سطوح مختلف کوآنزیم Q10 در جیره، کل اسیدهای چرب امگا-3، اسید ایکوزاپنتانوییک و دکوزاهگزانوییک، و کل اسیدهای چرب بلند زنجیره غیراشباع با چند پیوند دوگانه لاشه ماهی ها را نسبت به گروه شاهد افزایش داد. در مجموع نتایج این آزمایش نشان داد که استفاده از مکمل غذایی کوآنزیم Q10 به مقدار 100-200 میلی گرم در کیلوگرم جیره، سبب بهبود کیفیت لاشه ماهی قزل آلا می شود.

    کلید واژگان: کوآنزیم Q10, پراکسید, pH, ارگانولپتیک, اسید چرب, جیره
    Hajar Asgari, Sayed Mohammad Ali Jalali, Mostafa Faghani, Azar Hematzadeh

    Coenzyme Q10, as an antioxidant compound, has a role in the electron transport chain of the animal cell. To study the effects of this natural antioxidant on the quality and composition of the fish carcass; rainbow trout were fed by five dietary treatments containing 0, 25, 50, 100, and 200 mg/Kg of coenzyme Q10 during an 8-week feeding trial. The results showed that coenzyme Q10 increased the pH and decreased the peroxide value of carcass fish on the first day of keeping in the refrigerator. The carcass thiobarbituric acid index was not affected by coenzyme Q10 at different refrigerator storage times (P< 0.05). Dietary levels of coenzyme Q10 significantly improved the organoleptic properties of fish flesh. Feeding the fish with various diet levels of coenzyme Q10 elevated the total omega-3, eicosapentaenoic acid, docosahexaenoic acid, and long-chain polyunsaturated fatty acids in the carcass compared to the control group. Overall, the results of this study showed that using coenzyme Q10 in the levels of 100-200 mg/kg of diet improve rainbow trout carcass quality.

    Keywords: Coenzyme Q10, Peroxide, pH, organoleptic, Fatty acids, Diet
  • Amirah Yuslan, Hidayu Suhaimi, Hidayah M. Taufek, Nadiah Wan Rasdi

    Production of live feed for larval development of aquatic species is crucial in the aquaculture industry. The cultivation of cyclopoid copepod, Oithona rigida can enhance the growth performance and nutritional quality of fish and crustacean larvae. Hence this study was conducted to evaluate the different dietary regimes containing swiftlet waste, soybean meal, rice bran and microalgae (Nannochloropsis sp.) on the growth and productivity of O. rigida. The results showed that rice bran and Nannochloropsis sp. additives produced the best outcomes in terms of specific growth rate (0.109±0.002 and 0.104±0.001 day -1) of O. rigida., protein content (66.83±2.25 and 72.08±2.02%), and lipid content (21.98±1.41 and 18.09±1.18%) respectively. A mixture of rice bran and Nannochloropsis sp. (41.62%) as dietary additives also improved the polyunsaturated fatty acids (PUFAs) content of O. rigida as compared with mono diet applied such as rice bran (28.16%) and Nannochloropsis sp. (31.35%). The use of rice bran as food additives for O. rigida has shown a comparable result with the Nannochloropsis sp., in terms of the growth, survival, reproduction and dietary value. Thus, rice bran and Nannochloropsis sp. was marked as the best feeding regime for the cyclopoid copepod, O. rigida as potential characteristics for mass culture in aquaculture hatcheries.

    Keywords: Copepod, Enrichment, Dietary composition, Fatty acids, Live feed
  • M. Shamsaie Mehrgan, S.P. Hosseini Shekarabi*

    The effect of electrochemical harvesting of Nannochloropsis oculata by aluminum (Al), iron (Fe), and graphite electrodes on the approximate composition, fatty acids profile, harvesting efficiency, and metals biosorption was investigated. Based on the results, the highest content of crude protein was observed in the control and graphite electrode groups, while the lowest value was measured in Al electrode (p<0.05). The highest content of fat (21.95 % in dry weight) was obtained in the microalgae harvested by Al electrode compared to other treatments (p<0.05). Maximum level of saturated fatty acids was observed in the microalgae harvested by Al electrode (89.68 % of total fat) (p<0.05). However, the lowest levels of mono- and poly-unsaturated fatty acids were recorded in Al electrode treatment (p<0.05). The lowest harvesting efficiency (67.44 %) was observed in graphite electrode treatment (p<0.05). The highest biosorption of Al and Fe were in the microalgae harvested by Al and Fe electrodes, respectively (p<0.05). Overall, electrocoagulation technique using various electrodes caused significant changes in biochemical composition of N. oculata. Although the highest biosorption of metals was in the microalgae harvested by sacrificial electrodes and even out of the allowed range of human and animal consumption, they would be suitable for biofuel production.

    Keywords: Microalgae harvesting, Fatty acids, Electrochemistry, Electrocoagulation, Nannochloropsis oculata
  • مریم نیکنام، مازیار یحیوی*، جاسم غفله مرمضی، علیرضا سالارزاده، حبیب وهابزاده

    با توسعه آبزی پروری در بخش ماهیان دریایی، شناسایی ترکیب مواد مغذی مورد نیاز لارو در مراحل آغازین زندگی، بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. علی رغم اهمیت آشکار تغذیه در رشد  لارو ماهی صبیتی، که از گونه های اقتصادی در آبزی پروری جنوب کشور است، به دلیل ریز و حساس بودن به دستکاری لارو ماهیان دریایی،  اطلاعات کمی در مورد احتیاجات غذایی در دست می باشد. ترکیبات جنین و کیسه زرده تحت تاثیر تغدیه مولدین می باشد و با توجه به  نقش حیاتی اسید های چرب در نفوذ پذیری غشا در مرحله لاروی، می توان با مدیریت صحیح ترکیبات اسید های چرب مورد نیاز در شروع تغدیه آغازین (غذای خشک و یا غنی سازی غذای زنده)، درصد بقای لارو ها را افزایش داد. در این تحقیق نمونه ها در سه مرحله گاسترولا، در زمان جذب کیسه زرده و سه روز پس از جذب کامل کیسه زرده (آغاز تغدیه فعال) برداشت گردید. سپس داخل ازت مایع و فریزر 80- درجه تا زمان انجام کار آزمایشگاهی با استفاده از کروماتوگرافی گازی GC، نگهداری شد. فراوان ترین اسید های چرب، اولییک و پالمتیک بود و در مراحل  مختلف اسید های چرب اختلاف معنی دار آماری مشاهده گردید (P<0.05). با توجه به نتایج در SFA و PUFA تا مرحله لاروی روند افزایشی و در MUFA  و اولییک روند کاهشی بود. کاهش برخی اسید های چرب به دلیل مصرف انرژی و افزایش بیشتر برای نقش ذخیره سازی مخصوصا در بافت غشایی است. بنابراین مقدار و نسبت اسید های چرب در مراحل اولیه زندگی ماهی صبیتی، حداقل نیاز لاروی در جیره آغازین را تعیین می کند.

    کلید واژگان: ماهی صبیتی, مرحله جنینی, مرحله لاروی, اسیدهای چرب
    Maryam Niknam, Maziar Yahyavi*, Alireza Salarzadeh, Habib Vahabzadeh

    With the development of aquaculture in the marine fish sector, the identification of the nutrient composition required by larvae in the early stages of life has more considered. Despite the obvious importance of nutrition in the development of larvae of Sparidentex hasta, which is an economic species in aquaculture at; the south of the country, due to the small size and sensitivity to manipulation of marine fish larvae, little information is available about nutritional needs. Embryo and yolk sac compounds are affected by reproductive nutrition and according to the vital role of fatty acids in membrane permeability in the larval stage; it is possible to increase the survival rate of larvae by proper management of the fatty acid compounds required at the beginning of initial feeding (dry food or live food enrichment). In this study, samples were taken in three stages of gastrula, at the time of yolk sac uptake and three days after complete yolk sac uptake (beginning of active feeding). It was then stored in liquid nitrogen and -80 ° C freezer until laboratory work was performed using GC gas chromatography. The most abundant fatty acids were oleic and palmitic and there was a statistically significant difference in different stages of fatty acids (P<0.05). According to the results in SFA and PUFA up to larval stage, the trend was increasing, and in MUFA, oleic, it was a decreasing trend. The reduction of some fatty acids is because of energy consumption and further increase is for the role of storage, especially in membrane tissue. Therefore, the amount and ratio of fatty acids in the early stages of the life of the Sparidentex hasta determines the minimum larval requirement in the initial diet.

    Keywords: Sparidentex hasta, embryonic stage, larval stage, fatty acids
  • سید پژمان حسینی شکرابی*، کوروش کریمیان، مهدی شمسایی مهرجان، فاطمه نوغانی
    هدف از این تحقیق تاثیر محیط های پرکننده مختلف بر برخی خصوصیات کیفی کنسرو ماهی قزل آلای رنگین کمان بود که بدین منظور سه محیط پرکننده شامل آب نمک، سس گوجه فرنگی و روغن کنجد استفاده گردید. پس از مدت سه ماه نگهداری در دمای محیط، نتایج نشان داد که بیشترین میزان اسیدهای چرب آزاد در تیمار سس گوجه (03/0±93/0 درصد اسید اولوییک) و بالاترین مقدار تیوباربیتوریک اسید در تیمار آب نمک (003/0±131/0 میلی گرم مالون دآلدیید در کیلو گرم گوشت) ثبت گردید (p <0.05). در نتایج پروفایل اسیدهای چرب گوشت ماهی قزل آلا میزان دکوزا هگزانوییک اسید (DHA)، اسیدهای چرب اشباع و اسیدهای چرب تک غیر اشباع بین تیمارهای سس گوجه و آب نمک اختلاف معنی داری مشاهده نشد (p <0.05). درحالی که بیشترین میزان کل اسیدهای چرب چند غیر اشباع (PUFA) در تیمار روغن کنجد (76/2±63/41گرم/100گرم) مشاهده شد (p <0.05). بالاترین میزان PUFA در محیط پرکننده در تیمار روغن کنجد (76/2±63/41 گرم/100گرم) مشاهده شد و بالاترین میزان DHA موجود در محیط پرکننده نیز در سس گوجه فرنگی (15/0±39/2گرم/100گرم) بود. امتیازات مربوط به رنگ سنجی نیز مشخص کرد بالاترین میزان L* مربوط به تیمار آب نمک و کمترین مقدار آن مربوط به تیمار سس گوجه فرنگی بود و بیشترین میزان a* (72/0±32/18) و b* (42/0±90/35) نیز در تیمار سس گوجه مشاهده شد (p <0.05). بالاترین نتایج مقبولیت حسی در تیمار دارای سس گوجه فرنگی ثبت گردید. باتوجه به نتایج این مطالعه، سس گوجه به عنوان بهترین محیط پرکننده در کنسرو گوشت ماهی قزل آلا پیشنهاد می شود.
    کلید واژگان: قزل آلای رنگین کمان, محیط پرکننده, ارزیابی حسی, خواص فیزیکوشیمیایی, اسیدهای چرب
    Seyed Pezhman Hosseini Shekarabi *, Kourosh Karimian, Mehdi Shamsaie Mehrgan, Fatemeh Noghani
    The aim of this study was to evaluate different filling media on some quality characteristics of canned rainbow trout. For this purpose, three groups of filler materials including salt water, tomato sauce and sesame oil were used to produce canned products. After three months of treatment at ambient temperature, the results showed that the highest amount of free fatty acids in the treatment of tomato sauce (0.93.0% of oleic acid) and the highest amount of thiobarbituric acid was recorded in the treatment of brine (0.131 ±0.003 mg malondialdehyde/kg) (p < 0.05). Results of trout meat fatty acids profiles revealed that there was no significant difference between the amount of docosahexaenoic acid (DHA), saturated fatty acids, and monounsaturated fatty acids between the treatments of tomato sauce and brine (p < 0.05). However, the highest total amount of polyunsaturated fatty acids (PUFA) was observed in sesame oil treatment (2.76 ± 2.63 g/100 g oil) (P <0.05). The highest level of PUFA in the filler medium was observed in the treatment of sesame oil (43.37 ±2.89 g/100 g oil) and the highest level of DHA was observed in tomato sauce treatment (2.39± 0.15 g/100 g oil). The colorimetric scores also showed that the highest L* levels were related to salt water treatment and the lowest values were related to tomato sauce treatment, and also the highest values of a* (18.32±0.72) and b* (35.90±0.42) were observed in tomato sauce treatment (p < 0.05). The highest results of sensory acceptance were recorded in the canned trout filled with tomato sauce compared to other treatments. According to the results of this study, tomato sauce is recommended as the best filling medium in canned rainbow trout.
    Keywords: Fatty acids, Filling media, Oncorhynchus mykiss, Organoleptic evaluation, Physiochemical properties
  • امین اوجی فرد*

    تمرکز اصلی در این تحقیق مقایسه و ارزیابی تغییرات کیفی و تعیین عمر ماندگاری فیله های ماهی شیر منجمد شده با دوروش انجماد کند و سریع بود. فیله های ماهی شیر بوسیله روش های انجماد کند و سریع منجمد شدند و به مدت 180 روز در دمای منفی 18 درجه سانتیگراد نگهداری شدند. سپس آنالیز تقریبی، آزمون های شیمیایی (تیوباربیتوریک اسید، بازهای ازته فرار)، آبچک، پروفیل اسیدهای چرب و آنالیز حسی نمونه ها سنجش شد. بطور کلی میزان خاکستر، تیوباربیتوریک اسید، بازهای ازته فرار، آبچک و اسیدهای چرب اشباع با افزایش دوره نگهداری افزایش یافت درحالی که میزان رطوبت، پروتئین، چربی، اسیدهای چرب چند غیر اشباع و اسیدهای چرب تک غیراشباع به طور معنی داری کاهش یافت (P<0.05). مشخص شد که میزان بازهای ازته فرار، تیوباربیتوریک اسید و آبچک در انجماد کند در مقایسه با انجماد سریع بیشتر است. میزان اسیدهای چرب چند غیر اشباع (19/71)، اسیدهای چرب تک غیراشباع (23/40) و امگا3 (14/69) نمونه های انجماد سریع نسبت به نمونه های انجماد کند (به ترتیب 16/99، 22/64 و 12/34 درصد) بیشتر بود. از نظر آنالیز حسی هر دو نمونه قابل پذیرش بودند اما انجماد سریع کیفیت بهتری نسبت به انجماد کند داشت. انجماد سریع بطور کلی تاثیر مثبت بیشتری بر پارامترهای کیفی نسبت به انجماد کند داشت.

    کلید واژگان: انجماد, ماهی شیر, آنالیز حسی, آزمون شیمیایی, اسید چرب
    Amin Oujifard*

    The main focus for this study was to compare and evaluate the quality changes and to determine the shelf life of frozen Scomberomorus commerson fillet using quick and slow freezing methods. Scomberomorus commerson fillets were frozen by slow and quick freezing methods and kept in the freezer at -18°C for 180 days. Then proximate analysis, chemical test (Total volatile base nitrogen; TVN, Thiobarbituric acid; TBA), drip loss, fatty acids profile and sensory analysis were assessed. Generally, Ash content, TBA, and TVN, drip loss, SFA values were significantly increased during storage time where as the moisture, protein, fat, PUFA and MUFA were significantly decreased (P<0.05). The ratio of TVN, TBA and drip loss was found to be higher in slowly as against quickly frozen fish. The PUFA (19.71), MUFA (23.40) and ω3 (14.69) of the quick samples was higher than that of the slow samples (16.99, 22.64, 12.34%, respectively). Regarding sensory analysis, both samples were in acceptable condition but the quality of quick samples was better than slow frozen samples. The quick freezing method was generally much more influent on quality parameters than slow freezing method.

    Keywords: Chemical test, Fatty acids, Frozen, Scomberomorus commerson, Sensory analysis
  • سامره اربابی، پریا اکبری، زهرا امینی خویی*

    امروزه، ریزجلبک ها به عنوان یکی از منابع مهم برای تولید سوخت های زیستی و محصولات دارویی مورد توجه قرار گرفته اند. با این وجود فقدان یک روش کارآمد و اقتصادی برای آب گیری و برداشت زی توده آنها یک چالش مهم برای دستیابی به این هدف است. در انتخاب روش برداشت، مواردی مانند ویژگی های گونه، ارزش نهایی محصول و میزان مصرف انرژی اهمیت دارند. لذا، در این مطالعه تاثیر روش لخته سازی با تکنیک تغییرات pH در دامنه11-6، با استفاده از هیدروکسید سدیم و کلرید هیدروژن بر راندمان برداشت، چربی و محتوی اسید های چرب ریزجلبک Dunaliella salina، مورد آزمون قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان داد که با افزودن هیدروکسید سدیم و افزایش pH در دامنه 8/9-2/8 روند لخته سازی به صورت صعودی افزایش یافت و از 18 به 90 درصد رسید و سپس تا  pHمعادل 11، به طور ثابت باقی ماند. در مقابل افزودن کلرید هیدروژن و ایجاد محیط اسیدی تا pH معادل 6 تاثیر در تحریک لخته سازی نداشت. بالاترین ضریب تغلیظ زی توده نیز در تیمار قلیایی با pH معادل با 8/9 به میزان 10 برابر غلظت اولیه (در pH معادل 2/8) مشاهده شد. در مرحله بعد، تاثیر تکنیک افزایش pH قلیایی بر محتوی چربی و اسید های چرب زی توده جمع آوری شده مورد آزمون بررسی قرار گرفت. در این آزمایش از تکنیک سانتریفیوژ به عنوان شاهد استفاده شد. آنالیز ها نشان داد که با افزایش pH قلیایی درصد چربی و اسید های چرب زی توده جمع آوری شده کاهش یافت. بر اساس نتایج به دست آمده روش لخته سازی از طریق افزایش  pHبه میزان 8/9، تکنیکی ساده و نسبتا ارزان با راندمان بالاست و برای برداشت زی توده ریزجلبک Dunaliella salina در راستای اهداف خاص مناسب می باشد.

    کلید واژگان: ریز جلبک Dunaliella salina, تغییرpH, راندمان برداشت, اسید های چرب
    Samere Arbabi, Paria Akbary, Zahra Aminikhoei*

    Today, microalgae are considered as an important source for the production of biofuels and pharmaceutical products. However, the lack of an efficient and economical method for dewatering and harvesting their biomass is is an important challenge to achieve this goal. The important issue for choosing the harvesting method are species characteristics, final product value and energy consumption. Therefore, in this study, the effect of flocculation method with pH change technique (range 6 to 11) using sodium hydroxide and hydrogen chloride on harvesting efficiency, and fatty acid content of Dunaliella salina was tested. The results of this study showed that with the addition of sodium hydroxide and increasing the pH from 8.2 to 9.8, the flocculation process increased upwards from 18 to 90% and then remained constant until: pH 11. In contrast, increasing hydrogen chloride and creating an acidic environment up to: pH equal to 6 had no effect on clot stimulation. The highest coefficient of biomass concentration was observed in alkaline treatment with pH: equivalent to 9.8 which was 10 times the initial concentration (at pH equal to 8.2 the effect of alkaline pH induction technique and the centrifuge technique on the fatty acids content of biomass was tested. In the next stage, the effect of alkaline pH induction technique and the centrifuge technique on the fatty acids content of biomass was tested. The analysis showed that the percentage of lipid and fatty acids of harvested biomass were significantly different from each other. Based on the obtained results, the flocculation method by increasing the pH by 9.8 is a simple and relatively inexpensive technique with high efficiency and is suitable for harvesting Dunaliella salina microalgae for specific purposes.

    Keywords: Microalgae Dunaliella salina, pH change, Harvest efficiency, fatty acids
  • M. Pahlavanyali, H. Jalili*, M. Noroozi, Y. Morady, A. Hallajisani

    Trustocytrides have received a great deal of attention in recent years for producing a significant amount of omega-3 fatty acids. However, their commercial and sustainable production from microalgae sources faces technical and economic limitations. In this study, the effect of temperature and different carbon and nitrogen sources in YEP calture on the growth and fatty acids profile in a newly isolated strain of Aurantiochytrium sp. SHY has been conducted. Glucose produced more biomass, but galactose was more suitable for lipid formation. Galactose promoted the highest production of fatty acids (36.4%), but the ratio of docosahexaenoic acid to fatty acids was 19.05% which was less than glycerol. With an increased glucose concentration, EPA is considerably higher and DHA is only slightly increased. This is the first study that has been carried out on this new isolate wherein a mixed carbon source was used in the culture media and the results showed the microorganism’s preferences for carbohydrate consumption is in the following pattern: glucose > galactose > fructose> sucrose. The meat extract was the most suitable nitrogen source for biomass development (7 g L-1), but the maximum DHA to fatty acids ratio (25%) was achieved when the microorganism consumed monosodium glutamate as a nitrogen source. The strain produced more biomass at 25°C, and lowering the temperature achieved a higher DHA formation. The results of this study show that if this strain is going to introduce as a good potential candidate for food industries and aquaculture, it needs more study in bioreactor that’s going on.

    Keywords: Fatty acids, Mangrove forest, Nitrogen sources, Persian Gulf, Temperature
  • A. Polat, S. Kandemir, B. Tokur, G. Ozyurt*

    Seasonal variations of proximate compositions and fatty acids of tench (Tinca tinca) captured from Seyhan Dam Lake were investigated. The results showed that seasonal fatty acid compositions of tench fillets in July, August and November ranged from 29.59% to 33.71% for saturated fatty acids (SFA), from 20.50% to 21.69% for monounsaturated fatty acids (MUFAs) and from 26.50% to 41.85% for polyunsaturated fatty acids (PUFAs). Lipid contents of tench fillets in all seasons were statistically different (p<0.05). The major fatty acids of tench sampled in different seasons were palmitic acid (16:0), stearic acid (18:0), palmitoleic acid (16:1ω7), oleic acid (18:1ω9), linoleic acid (LA, 18:2ω6), arachidonic acid (ARA, 20:4ω6), eicosapentaenoic acid (EPA, 20:5ω3) and docosahexaenoic acid (DHA, 22:6ω3). The proportions of DHA ranged from 5.51% to 17.33%. DHA+EPA compositions of tench fillets were in the highest level of 22.47% in November. The highest ARA content was determined in November at 10.88%. The results showed that tench is a good protein and fatty acid source in human nutrition.

    Keywords: Tinca tinca, Seasonal changes, Fatty acids, Proximate composition
  • Mozhdeh Rahmanian, Neda Lotfi Yaghin, Mohammad Alizadeh*
    Background

    Despite growing concern about the increasing global burden of obesity, there are still many uncertainties in understanding the pathogenesis of this disease. This study aimed to investigate the serum levels of 2-arachidonoylglycerol (2-AG), neuropeptide Y (NPY), and omentin, concerning dietary patterns in obese women.

    Materials and Methods

    This case-control study was carried on an equal number of obese (case group) and normal-weight women (n=45 each). Dietary intake was determined based on the food frequency questionnaire. Serum levels of 2-AG, NPY, and omentin were determined using ELISA.

    Results

    The obese group showed significantly higher 2-AG and NPY levels than the controls(P<0.001). There were significant positive correlations between the serum level of 2-AG and calorie intake (r=0.219, P=0.038), carbohydrates (r=0.238, P=0.024), fat (r=0.227, P=0.032), saturated fatty acids (r=0.272, P=0.009), and monounsaturated fatty acids (r=0.265, P=0.012).

    Conclusion

    Our study revealed that dietary patterns, in particular, the type of fatty acids used may influence levels of 2-AG, NPY, and omentin, which all are involved in pathways resulting in obesity. [

    Keywords: Obesity, Omentin, Endocannabinoids, Neuropeptide Y, Feeding Behavior, Fatty Acids
  • اسحاق زکی پور رحیم آبادی*، سید میثم اشرفی

    در تحقیق حاضر، تاثیر تیمارهای قبل و بعد از سرخ کردن بر میزان جذب روغن و ارزش غذایی فیله ماهی کپور نقره ای بررسی شد. تیمارهای آزمایشی، شامل تیمار 1: سرخ کردن معمولی؛ تیمار 2: خشک کردن فیله در دمای اتاق قبل از سرخ کردن تا رسیدن به وزن ثابت؛ تیمار3: سرخ کردن معمولی، خروج روغن از فیله سرخ شده روی صافی در هوای گرم تا رسیدن به وزن ثابت؛ تیمار 4: ترکیب خشک کردن فیله ماهی در دمای اتاق قبل از سرخ کردن تا رسیدن به وزن ثابت + سرخ-کردن معمولی و خروج روغن از فیله سرخ شده روی صافی و در هوای گرم تا رسیدن به وزن ثابت بود و هم چنین آزمایش روی فیله خام بدون سرخ کردن نیز انجام شد. در پایان آزمایش، ترکیبات شیمیایی، پروفایل اسید چرب و شاخص های آتروژنیک و ترومبوژنیک فیله ماهی در تیمارهای مختلف آزمایشی مورد سنجش قرار گرفت. نتایج حاکی از این بود که سرخ کردن سبب تغییرات معنی دار ترکیبات شیمیایی و پروفایل اسیدهای چرب فیله های سرخ شده نسبت به فیله های خام می شود. بررسی پروفایل اسیدهای چرب فیله و نسبت n-3/n-6 و شاخص آتروژنیک (AI) نشان-دهنده این مسئله بود که در سرخ کردن معمولی نسبت به دیگر تیمارها، این شاخص ها افزایش معنی داری یافته و هم چنین فرایند سرخ کردن سبب کاهش ترومبوژنیک (TI) در تیمارهای آزمایشی سرخ کردنی می شود. به طور کلی می توان نتیجه گرفت که مقدار چربی کل ماهی و پروفایل اسیدهای چرب آن می تواند طی فرایند سرخ کردن تغییر کند. از این رو استفاده از پیش تیمار خشک کردن قبل از سرخ کردن و خروج روغن در هوای گرم پس از سرخ کردن می تواند روشی برای کاهش جذب روغن توسط ماده غذایی سرخ شده باشد.

    کلید واژگان: سرخ کردن, خشک کردن, جذب روغن, اسیدهای چرب, فیله ماهی, ماهی کپور نقره ای
    Eshagh Zakipour Rahimabadi *, Seyed Meysam Ashrafi

    In the present study, the effect of pre and post frying treatments on oil absorption and nutritional value of silver carp (Hypophthalmicththys molitrix) fillet were examined. Experimental treatments, including treatment 1 (control): normal frying; treatment 2: drying the fillets at room temperature before frying until reach a constant weight; treatment 3: normal frying, removing the oil from the fried fillet on a strainer in hot air until it reaches a constant weight; treatment 4: was the composition of treatment 2 and 3 (drying the fillets at room temperature before frying, normal frying and removing the oil from the fried fillet on a strainer in hot air until it reaches a constant weight; and the raw fillets were tested without frying. At the end of the experiment, chemical compounds, fatty acid profiles, and AI and TI characteristics of fish fillets were measured in various experimental treatments. The results of the study showed that the frying process caused significant changes in the chemical composition and the fatty acid profile of the fried fillets compared to the raw fillets. Examination of the fatty acids profile of fillet, as well as n-3/n-6 ratio and AI showed that these indicators increased due to normal frying compared to other experimental treatments. Also Frying reduces TI in frying experimental treatments. In general, it can be concluded that the total fat content of fish and the profile of its fatty acids can change during the frying process. Therefore, the use of pre-drying pre-treatment before frying and oil extraction in hot air after frying can be a way to reduce the oil adsorption by fried foods.

    Keywords: Frying, Drying, Oil absorption, Fatty acids, Fish fillets, Silver Carp (Hypophthalmicththys molitrix)
  • مهدی سهراب نژاد، محمد سوداگر*، محمدرضا قمی، محمد مازندرانی

    در مطالعه حاضر، تاثیر جایگزینی پودر ماهی با کنجاله سویا بر عملکرد رشد، ترکیب لاشه و باکتری های اسید لاکتیک روده فیل ماهیان جوان مورد بررسی قرار گرفت. ماهیان با 9 جیره (40 درصد پروتئین خام) که در آن سطح جایگزینی کنجاله سویا  با آرد ماهی 0% (کنترل)، 40% و 80%  سطح  مولتی آنزیم افزوده شده 0، 01/0% و 02/0% بود، به مدت 12 هفته تغذیه شدند. افزودن پودر سویا در جیره منجر به کاهش رشد گردید به طوری که ماهیان در تیمار با سطح جایگزینی 80 درصد کنجاله سویا  با آرد ماهی دارای کم ترین وزن نهایی و بالاترین ضریب تبدیل غذایی بودند، در تیمارهای بدون کنجاله سویا غلظت بالاتر آنزیم (2 گرم در کیلوگرم) منجر به متوسط وزن نهایی بالاتر و ضریب تبدیل بهتری گردید. نتیجه مشابه زمانی که کنجاله سویا به میزان 40 درصد جایگزین پودر ماهی شد، ایجاد گردید که نشان دهنده تاثیر مثبت آنزیم در سطح بالاتر بر عملکرد رشد بوده است. با این وجود، تفاوت بین وزن نهایی ماهیان در جیره های مختلف با یکدیگر معنی دار نبود (05/0 > p). ماهیان تغذیه شده با جیره های افزوده شده با 0 و 40 درصد پودر سویا حاوی 2 گرم در کیلوگرم آنزیم دارای بیشترین درصد پروتئین لاشه بوده اند (05/0 > p). مقدار چربی لاشه ماهیان بین 08/11 درصد تا 74/11 درصد بوده و تفاوت بین تیمارها مشاهده گردید. پروفیل اسید های چرب لاشه تحت تاثیر تیمارهای غذایی قرار گرفت. ماهیان تغذیه شده با جیره کنترل و تیمارهای حاوی آنزیم (بدون افزودن سویا) و همچنین تیمارهای شماره 4 و 5 (حاوی 0 و 1 گرم در کیلوگرم آنزیم و 40 درصد سویا) دارای بیشترین میزان اسید های چرب امگا-3 و ایکوزاپنتانوییک اسید بودند. جیره حاوی 80 درصد سویا بدون افزودن آنزیم دارای کم ترین میزان اسید های چرب امگا-3، اکوزا پنتانویک اسید و دکوزا هگزانوییک اسید بود (جیره 7). جیره های آزمایشی سبب افزایش معنی دار تعداد باکتری های لاکتوکوکوس لاکتیس، لاکتوباسیلوس کارواتوس، لاکتوباسیلوس پلانتاروم، پدیکوکوس پنتاساسیوس، مجموع باکتری های هوازی و بی هوازی گردیدند. بالاترین مقدار باکتری های یاد شده در تیمار حاوی 80 درصد پودر سویا جایگزین پودر ماهی و 2 گرم آنزیم در کیلوگرم اتفاق افتاد. نتیجه این مطالعه نشان داد که کنجاله سویا بهمراه مکمل آنزیمی در سطح 2 گرم در کیلوگرم می تواند تا 40 درصد جایگزین پودر ماهی در جیره غذایی فیل ماهیان پرورشی گردد.

    کلید واژگان: کنجاله سویا, عملکرد رشد, اسیدهای چرب, باکتری های اسیدلاکتیک روده, فیل ماهی
    Mehdi Sohrabnezhad, Mohammad Sudagar*, MohamadReza Ghomi, Mohamad Mazandarani

    In this study, the effects of replacing fish meal with soybean meal on growth performance, feed efficiency, body composition, fatty acid profile and gut lactic acid bacteria of beluga sturgeon, Huso huso. Nine diets were formulated (40% crude protein) in which soybean meal was replaced by fish meal at 0 (control), 40 and 80% supplemented and with three multi-enzyme level 0, 1 or 2 g/kg of Kemin multi-enzyme. Fish were fed on experimental diets for 12 weeks at 1% body weight. Addition of soybean meal decreased growth performance and the effect was more pronounced when with increasing levels of soybean meal (P<0.05) and minimum final weight occurred at 80% of fish meal replaced by soybean meal. Body fatty acid composition was affected by dietary treatments. Fish fed the control diet; diets with enzyme supplementation (without the addition of soybean meal) as well as diets 4 and 5 (40% soybean meal; 0 or 1 g/kg enzyme) had the highest n-3 and eicosapentaenoic acid. In contrast, soybean meal at an inclusion level over 40% negatively influenced n-3 fatty acid. The lowest content of eicosapentaenoic acid and docosahexaenoic acid and n-3 fatty acid was observed in fish fed diets with 80% soybean meal without the inclusion of enzyme (treatment 7). Addition of soybean meal at both 40 and 80% replacement level regardless of enzyme supplementation increased the number of gut Lactococcus lactis, Lactobacillus carvatus, Pediococcus pentaseceous, Lactobacillus plantarum, total aerobic counts and total anaerobic counts. The highest number of bacterial counts occurred in diet containing 80% soybean meal with 2 g/kg enzyme (treatment 9) (P<0.05). The results of this study indicated that soybean meal with enzyme supplementation at 2 g/kg can substitute 40% for fish meal in commercial diets of great sturgeon.

    Keywords: Soybean meal, Growth performance, Fatty acids, Gut lactic acid bacteria, Beluga
  • O. Ozden, H. Dogruyol*

    Fatty acid profile and proximate composition of horse mackerel (Trachurus mediterraneus), sole (Solea solea) and black scorpion fish (Scorpaena porcus) caught from the Marmara Sea were determined both in the summer (June-July-August) and winter (December-January-February) seasons. Fish[HD1]  is the best source of omega-3 (ω-3) and contains[HD2]  plenty of omega-6 (ω-6) fatty acids. ω-3 fatty acids provide so many health benefits and help to protect against diseases. In this study, the lipid content of horse mackerel was higher than the other investigated fish species. Total ω-3 and eicosapentaenoic acid (EPA) + docosahexaenoic acid (DHA) of horse mackerel were the highest in summer (1705 mg 100g-1) despite having higher lipid content in winter, which could be explained by the nourishment that fish takes in different seasons. Considering the recommended intake, EPA+DHA of horse mackerel was more than enough to meet the daily requirement. The ω-3 content of black scorpion fish and sole were relatively low in comparison with horse mackerel in both seasons. The ratio of ω-6:ω-3 fatty acids of all species was also very low (max. 0.358) which provides advantage in daily nutrition. Docosapentaenoic acid (DPA) and α-linolenic acid (ALA) were also found higher in horse mackerel in winter. Instead of taking supplements, fish itself should be consumed to benefit all long chain ω-3 polyunsaturated fatty acids (PUFA) and other nutrients. For a healthy diet, consuming horse mackerel routinely seems to fulfil EPA and DHA needs, besides having high quality protein.

    Keywords: Fatty acids, Fish, Omega-3, EPA, DHA, Proximate composition
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال