آمنه پوررحیم قورقچی
-
زمینه و هدف
AKT، PI3K و IL-1 با دیابت و التهاب قلبی مرتبط هستند. هدف از مطالعه حاضر، مقایسه اثر تعاملی 8 هفته تمرین ترکیبی استقامتی-مقاومتی و مصرف مکمل تائورین بر بیان ژن AKT، PI3K قلبی و فاکتور βIL-1 در رت های نر ویستار دیابتی شده بود.
روش هادر این مطالعه تجربی، 40 رت نر ویستار بالغ با دامنه وزنی 300-250 گرم و سن 6 هفته، به صورت تصادفی در 4 گروه شامل کنترل دیابتی ، گروه دیابتی+تمرین استقامتی مقاومتی، گروه دیابتی+مکمل و یک گروه غیردیابتی به عنوان گروه کنترل سالم قرار گرفتند (هر گروه 10 رت). برای دیابتی کردن رت ها، 55 میلی گرم بر هر کیلوگرم از وزن بدن استرپتوزوسین تزریق داخل صفاقی شد. قندخون بالای 250 میلی گرم بر دسی لیتر در خون به عنوان دیابتی درنظر گرفته شد. تمرینات ترکیبی استقامتی-مقاومتی به مدت 8 هفته و 5 بار در هفته انجام شد. مکمل تائورین به صورت محلول 1% در آب روزانه به مدت 8 هفته مصرف شد. اینترلوکین-1 با الایزا و بیان ژن های AKt و PI3K با وسترن بلات سنجش گردید.
یافته هابیان ژن PI3K (0/001=P) و میزان سرمی IL-1β (0/002=P) در گروه دیابتی+تمرین استقامتی مقاومتی در مقایسه با گروه کنترل دیابتی افزایش معنادار داشت اما در گروه دیابتی+مکمل در مقایسه با گروه کنترل دیابتی تغییر معناداری وجود نداشت. در حالی که بیان ژن AKT در هر دو گروه دیابتی+تمرین استقامتی مقاومتی و دیابتی+مکمل در مقایسه با کنترل دیابتی تغییر معنادار نداشت. همچنین نتایج آزمون آنووا نشان داد در گروه دیابتی+تمرین استقامتی مقاومتی نسبت به گروه کنترل دیابتی، میزان بیان ژن PI3K 57% و سطح سرمی IL-1 42% افزایش داشت.
نتیجه گیریبه نظر می رسد تمرینات ترکیبی استقامتی- مقاومتی در مقایسه با مصرف مکمل تائورین به تنهایی بتواند باعث افزایش PI3K و IL-1β و ایجاد تغییرات مطلوب در متابولیسم گلوکز شده و عوامل التهاب قلبی در افراد دیابتی را بهبود بخشد.
کلید واژگان: تمرین ترکیبی استقامتی- مقاومتی, مکمل تائورین, AKT, PI3KFeyz, Volume:28 Issue: 4, 2024, PP 364 -374Background and AimAKT, PI3K, and IL-1β are associated with diabetes and cardiac inflammation. This study aimed to compare the interactive effects of eight weeks of combined endurance-resistance training and taurine supplementation on the expression of the AKT gene, cardiac PI3K, and serum IL-1β levels in diabetic male Wistar rats.
MethodsIn this experimental study, 40 adult male Wistar rats, weighing between 250-300 grams and aged six weeks, were randomly divided into four groups: diabetic control, diabetic with combined training, diabetic with supplementation, and a non-diabetic healthy control group (10 rats in each group). Diabetes was induced by administering 55 mg/kg body weight of streptozocin via intraperitoneal injection. Blood glucose levels above 250 mg/dL were considered indicative of diabetes. Combined resistance-endurance exercises were performed five times a week for eight weeks. Taurine supplementation was provided as a 1% solution in water daily for the same duration. Serum IL-1β levels were measured using ELISA, and the expression of AKT and PI3K genes was assessed via Western blot analysis.
ResultsThe expression of the PI3K gene (P=0.002) and serum IL-1β levels (P=0.001) significantly increased in the diabetic combined training group compared to the diabetic control group. However, there were no significant changes observed in the diabetic supplementation group compared to the diabetic control group. Additionally, the expression of the AKT gene did not show significant changes in either the diabetic combined training or diabetic supplementation groups compared to the diabetic control group. ANOVA results indicated that in the diabetic combined training group, the level of PI3K gene expression increased by 57%, while serum IL-1β levels increased by 42% compared to the diabetic control group.
ConclusionCombined endurance-resistance training appears to enhance the expression of PI3K and IL-1β, leading to favorable changes in glucose metabolism and improved cardiac inflammatory markers in diabetic rats compared to taurine supplementation alone.
Keywords: Combined Endurance-Resistance Training, Taurine Supplementation, AKT, PI3K -
مقدمه
آسیب ایسکمی - خونرسانی مجدد میوکارد مجموعه ای از پاتو مکانیسم های سلولی و مولکولی است که منجر به مرگ کاردیومیوسیت های زنده و به خطر افتادن عملکرد قلب می شود. هدف از مطالعه حاضر تعیین تاثیر تمرین تناوبی با شدت متوسط بر بیان ژن های RIPK-1، RIPK-3 و MLKL قلبی موش های نر مدل سکته قلبی بود.
روش بررسیدر مطالعه تجربی حاضر 30 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار 16 هفته ای با وزن 220 تا 280 گرم به طور تصادفی به سه گروه کنترل (سالم)، انفارکتوس میوکارد (MI) و تمرین تناوبی با شدت متوسط تقسیم شدند. انفارکتوس میوکارد توسط مداخله مستقیم با انسداد در شریان نزولی قدامی چپ (LAD) به مدت 30 دقیقه انجام شد. پروتکل تناوبی با شدت متوسط 60 دقیقه دویدن تناوبی روی تردمیل، هر تناوب شامل 4 دقیقه دویدن با شدت 65 -70 درصد VO2max و 2 دقیقه بازیافت فعال با شدت 50 -60 درصد VO2max، سه روز در هفته و به مدت 8 هفته انجام شد. به منظور بررسی بیان ژن متغیرهای تحقیق از روش qRT-PCR استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS ورژن 21 و روش آماری آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنی داری 0/05> p مقایسه شدند.
نتایجبیان ژن های RIPK-1، RIPK-3 و MLKL قلبی در گروه MI نسبت به گروه کنترل بیشتر بودند؛ با این حال، تمرین تناوبی با شدت متوسط در مقایسه با گروه MI موجب کاهش بیان ژن های RIPK-1، RIPK-3 و MLKL شد (به ترتیب با 0/001=p و 0/006=p).
نتیجه گیرینتایج تحقیق نشان داد انفارکتوس میوکارد با فعال شدن مسیر مرگ سلولی نکروپتوز همراه است، هم چنین، تمرین تناوبی با شدت متوسط در کاهش بیان ژن های نکروپتوز (RIPK1، RIPK3، MLKL) تاثیر دارد. بااینحال، به دلیل کمبود شواهد و محدودیت های تحقیق، همچنان نیازمند بررسی های بیشتر می باشد.
کلید واژگان: انفارکتوس میوکاردی, تمرین تناوبی, نکروپتوز قلبیJournal of Shaeed Sdoughi University of Medical Sciences Yazd, Volume:32 Issue: 8, 2024, PP 8173 -8186IntroductionMyocardial ischemia-reperfusion injury is a set of cellular and molecular patho-mechanisms that lead to the death of living cardiomyocytes and compromised cardiac function. The aim of this study was to determine the effect of moderate intensity interval training on the expression of RIPK-1, RIPK-3 and MLKL genes in the heart of male heart attack model rats.
MethodsIn this experimental study, thirty 16-week-old male Wistar rats weighing 220 to 280 gr were randomly divided into three groups: control (healthy), myocardial infarction (MI), and moderate intensity interval training. Myocardial infarction was performed by direct intervention with occlusion in the left anterior descending artery (LAD) for 30 minutes. Interval training protocol was performed three days a week, for 8 weeks, with moderate intensity of 60 minutes of interval running on a treadmill, each interval including 4 minutes of running with an intensity of 65-70% of VO2max and 2 minutes of active recovery with an intensity of 50-60% of VO2max. qRT-PCR method was used to check the gene expression of research variables. Data were compared using SPSS software version 16, one-way analysis of variance and Tukey's post hoc test at a significance level of p<0.05.
ResultsThe expression of cardiac RIPK-1, RIPK-3 and MLKL genes were higher in the MI group compared to the control group; however, moderate intensity interval training decreased the expression of RIPK-1, RIPK-3 and MLKL genes compared to the MI group (p=0.001 and p=0.006, respectively).
ConclusionThe results of the research showed that myocardial infarction is associated with the activation of the necroptosis cell death pathway, likewise, interval training with moderate intensity has an effect on reducing the expression of necroptosis genes (RIPK1, RIPK3, and MLKL). However, due to the lack of evidences and limitations of research, it still needs more investigations.
Keywords: Myocardial Infarction, Interval Training, Cardiac Necroptosis -
زمینه و هدف
احتمالا دوزهای مختلف مکمل سیر متعاقب فعالیت استقامتی حاد، بر زمان انعقاد خون اثر متفاوتی دارند. هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر مصرف سه دوز مختلف 500، 750 و 1000 میلی گرم مکمل سیر بر زمان نسبی ترومبوپلاستین و پروترومبین پس از فعالیت استقامتی شدید در مردان فعال بود.
روش تحقیق:
تعداد 15 مرد جوان سالم فعال در مرحله رقابت (میانگین سنی 88/7± 27 سال، وزن 45/6±9/73 کیلوگرم، و حداکثر اکسیژن مصرفی 49/0±35/59 میلی لیتر/کیلوگرم/دقیقه) با حداقل سه سال فعالیت منظم در دو ی استقامتی 5000 متر، به صورت داوطلبانه در تحقیق شرکت کردند. شرکت کنندگان طی چهار جلسه، دوز های مختلف سیر (500، 750 و 1000 میلی گرم پودر سیر) و نشاسته (دارونما) را مصرف کرده و چهار ساعت بعد، یک فعالیت استقامتی به مدت 30 دقیقه با شدت 85-65 درصد حداکثر ضربان قلب هدف را بر روی نوارگردان انجام دادند. نمونه خونی، قبل و چهار ساعت بعد از مصرف مکمل یا دارونما و نیز بلافاصله بعد از فعالیت استقامتی حاد، گرفته شد. تفاوت بین دوزهای مختلف پس از سیر پس از فعالیت استقامتی و تاثیر هر یک از دوزهای سیر با دارونما، با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنی داری 05/0>p محاسبه گردید.
یافته هاسه دوز مصرفی 500، 750 و 1000 میلی گرم سیر، زمان نسبی ترومبوپلاستین را به طور معنی داری افزایش دادند؛ در حالی که پس از یک جلسه فعالیت استقامتی حاد متعاقب هر سه دوز، زمان نسبی ترومبوپلاستین کاهش معنی داری داشت. این کاهش، پس از مصرف دوز 500 میلی گرم در مقایسه با 1000 میلی گرم، به طور معنی داری بیشتر بود. از طرف دیگر، پس از مصرف سه دوز متفاوت سیر و متعاقب یک جلسه فعالیت استقامتی حاد، زمان پروترومبین، تغییر معنی داری نداشت.
نتیجه گیریبه نظر می رسد برای کاهش زمان ترومبوپلاستین پس از یک جلسه فعالیت استقامتی حاد در افراد فعال، مصرف مکمل سیر با دوز 500 میلی گرم موثرتر است.
کلید واژگان: مکمل سیر, تمرین استقامتی حاد, زمان ترومبوپلاستین, زمان پروترومبینBackground and AimThe effects of different doses of garlic supplementation on coagulation times after an acute endurance exercise are likely to be varied. The aim of this study was to investigate the effects of different doses of garlic supplementation on partial thromboplastin time (aPTT) and prothrombin time (PT) after an acute endurance exercise in young athletic men.
Materials and MethodsFifteen healthy young active men in the competition stage (age 27.0±7.9 years; weight 73.9±6.4 kg; and VO2max 49.59±0.35 ml/kg/min) with at least three years of experience of regular exercise in 5000 m endurance running voluntarily participated in this study. The subjects took different doses of garlic (500,750 and 1000 mg) and starch (placebo) in four separate sessions. In each session, four hours after taking the supplement or placebo, the subjects performed 30 min of running on treadmill at the intensity of 65-85% of target heart rate. Three blood samples were taken before supplementation, before exercise and immediately after exercise. The repeated measures ANOVA and Bonferroni tests were used to analyze the difference between different doses of garlic after acute endurance exercise and the difference between each doses of garlic and placebo at p<0.05.
ResultsThree dosage of 500, 750 and 1000 mg garlic were significantly increased aPTT. However, after acute endurance exercise, the three dosages of garlic significantly decreased aPTT. Additionally, the aPTT was significantly more decreased with 500 mg compared to 1000 mg of garlic after acute endurance exercise. There were no significant difference in PT after acute endurance exercise between three different dosage of garlic.
ConclusionIt seems that after an acute endurance exercise in active men, 500 mg of garlic is more effective dose for reducing aPTT.
Keywords: Garlic Supplementation, Acute Endurance Exercise, Partial Thromboplastin Time, Prothrombin Time -
پیش زمینه و هدف
AKT، PI3K و IL-1 با دیابت و التهاب قلبی مرتبط هستند. هدف از مطالعه حاضر، بررسی مارکرهای التهاب قلبی به واسطه بیان ژن Akt، PI3K قلبی و فاکتور IL-1β سرمی با تمرین ترکیبی و مصرف مکمل تورین در رت های نر ویستار دیابتی شده بود.
مواد و روش کاردر این مطالعه تجربی، 30 رت نر ویستار بالغ با دامنه وزنی 300-250 گرم و سن متوسط 6 هفته، به صورت تصادفی در 3 گروه شامل: گروه تمرین-مکمل دیابتی (T+S) (10 رت)، گروه کنترل دیابتی (CD) (10 رت)، و گروه کنترل سالم (CH) (10 رت) قرار گرفتند. برای دیابتی کردن رت ها، 55 میلی گرم بر هر کیلوگرم از وزن بدن استرپتوزوسین تزریق شد. قند خون بالای 250 میلی گرم بر دسی لیتر در خون به عنوان دیابتی در نظر گرفته شد. تمرینات ترکیبی و مصرف مکمل تورین به مدت هشت هفته و 5 بار در هفته انجام شد. مکمل تورین به صورت محلول 1درصد در آب روزانه مصرف شد. برای مقایسه تغییرات بین گروهی و درون گروهی متغیرها، ANOVA دوراهه و تعقیبی توکی استفاده شد. سطح معناداری 05/0 بود.
یافته هابیان ژن PI3K در گروه تمرین - مکمل دیابتی در مقایسه با گروه کنترل دیابتی افزایش معنادار داشت (001/0 P=). میزان سرمی فاکتور IL-1β در گروه تمرین - مکمل دیابتی در مقایسه با گروه کنترل دیابتی کاهش معنادار داشت (001/0 P=). بااین حال، بیان ژن AKT در گروه تمرین - مکمل دیابتی در مقایسه با کنترل دیابتی تغییر معناداری نداشت.
بحث و نتیجه گیریبه نظر می رسد تمرینات ترکیبی به همراه مصرف مکمل تورین می تواند باعث افزایش PI3K، کاهش IL-1β و ایجاد تغییرات مطلوب در متابولیسم گلوکز شده و عوامل التهاب قلبی در افراد دیابتی را بهبود بخشد. بنابراین پیشنهاد می شود از تمرینات ترکیبی و مصرف مکمل تورین به عنوان یک روش غیرتهاجمی و کم هزینه در کاهش و بهبود مارکرهای التهابی قلبی افراد دیابتی استفاده شود.
کلید واژگان: AKT, تمرین ترکیبی, دیابت, IL-1Β, PI3K, مکمل تورینBackground & AimsAKT, PI3K and IL-1 are related to diabetes and cardiac inflammatory. The aim of this study was to investigating cardiac inflammatory markers via AKT, cardiac PI3K gene expression and serum IL-1β with combined exercise and consumption of taurine supplementation in diabetic male Wistar rats.
Material & Methodsin this experimental study, 30 male adult Wistar rats weighing 250-300 grams and 6 weeks old were randomly divided into 3 groups including: diabetic exercise+supplement group (T+S) (10 rats), diabetic control group (CD) (10 rats), and healthy control group (CH) (10 rats). To make rats diabetic, 55 mg/kg body weight of streptozocin was injected. Blood sugar above 250 mg/dL was considered as diabetes. Combined exercises and taurine supplementation were performed for eight weeks and 5 times a week. Taurine supplement was taken as a 1% solution in water daily. To compare the inter-group and intra-group changes of the variables, two-way ANOVA and Tukey's follow-up were used. The significance level was 0.05.
ResultsPI3K gene expression was significantly increased in the diabetic exercise+supplement group compared to the diabetic control group (P=0.001). The serum level of IL-1β factor in the diabetic exercise-supplement group had a significant decrease in comparison with the diabetic control group (P=0.001). However, there was no significant change in AKT gene expression in the diabetic exercise+supplement group compared to the diabetic control group.
ConclusionIt seems that combined exercises with consumption of taurine supplementation may lead to the improvement of heart inflammatory factors in diabetic people while increasing PI3K, decreasing IL-1β and creating favorable changes in glucose metabolism. Therefore, it is suggested to use combined exercises and consumption of taurine as a non-invasive and low-cost method in improving cardiac inflammatory markers in diabetic persons.
Keywords: AKT, Combined Exercise, Diabetes, IL-1Β, PI3K, Taurine Supplement -
مقدمه
هدف از این مطالعه بررسی اثر هشت هفته تمرین مقاومتی دایره ای و مکمل یاری زعفران بر سطوح سرمی ویسفاتین و مقاومت به انسولین در مردان دارای اضافه وزن بود.
روش هادر این پژوهش نیمه تجربی، 40 نفر از دانشجویان چاق و دارای اضافه وزن، به طور تصادفی به جهار گروه تمرین، تمرین+مکمل، مکمل و کنترل (هر گروه 10 نفر) تقسیم شدند. گروه های تمرین به مدت هشت هفته و هر هفته سه جلسه به مدت 90 دقیقه در نوبت عصر تمرین های مقاومتی دایره ای انجام دادند. گروه مکمل و تمرین+مکمل، از قرص زعفران با دوز30 میلی گرم در روز به عنوان مکمل استفاده کردند. نمونه های خونی در دو مرحله پیش آزمون و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین جمع آوری شد. داده ها با استفاده از آزمون آماری کوواریانس و t زوجی در سطح معنی دار 05/0 ≤p تحلیل شدند.
یافته هانتایج t همبسته کاهش معناداری در میزان ویسفاتین و مقاومت به انسولین در پس آزمون گروه تمرین، تمرین+مکمل و مکمل نسبت به پیش آزمون نشان داد (05/0≤p). نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد، میزان ویسفاتین افزایش و شاخص مقاومت به انسولین در گروه تمرین، تمرین+مکمل و مکمل نسبت به گروه کنترل کاهش معنادار داشت (05/0 ≤p).
نتیجه گیریبه نظر می رسد هشت هفته تمرین مقاومتی دایره ای و مکمل یاری زعفران بر سطوح سرمی ویسفاتین و مقاومت به انسولین می تواند منجر به کاهش این دو متغیر در مردان دارای اضافه وزن شود. گیاه زعفران می تواند به دلیل دارا بودن فلائونوئیدها و به واسطه تحریک ترشح ویسفاتین، نقش محافظتی را ایفا کند.
کلید واژگان: تمرینهای دایره ای, مکمل زعفران, ویسفاتین, مقاومت به انسولینBackgroundThe aim of this study was to investigate the effect of eight weeks of circuit resistance training and saffron supplement on visfatin serum levels and insulin resistance in overweight men.
MethodsIn this semi-experimental study, 40 obese and overweight students were randomly divided into 4 groups: exercise, exercise+supplement, supplement and control (10 people in each group). The exercise groups performed circular resistance exercises for eight weeks and three sessions each week for 90 minutes in the evening. The supplement and exercise+supplement groups used saffron tablets with a dose of 30 mg per day as a supplement. Blood samples were collected in two phases of the pre-test and 48 hours after the last training session. The data were analyzed using covariance and paired t test at a significant level of P≤0.05.
ResultsCorrelated t results showed a significant decrease in visfatin and insulin resistance in the post-test of the training, training+supplement and supplement groups compared to the pre-test (P<0.05). The results of the analysis of covariance showed that visfatin increased and the insulin resistance index decreased significantly in the exercise, exercise+supplement and supplement groups compared to the control group (P<0.05).
ConclusionIt seems that eight weeks of circuit resistance training and the addition of saffron help on visfatin serum levels and insulin resistance can lead to the reduction of these two variables in overweight men. The saffron plant can play a protective role due to the presence of flavonoids and by stimulating the secretion of Visfatin.
Keywords: Circular Exercises, Saffron Supplement, Visfatin, Insulin Resistance -
مقدمه
بیماری کووید-19 یک بیماری نوپدید در دنیا محسوب می شود. فعالیت بدنی با کاهش عوامل خطرزا، همچنین زعفران با خواص ضدالتهابی و آنتی اکسیدانی به عنوان یک داروی گیاهی سنتی برای درمان سرفه، آسم استفاده می شود. بنابراین هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر مکمل سازی زعفران و تمرین استقامتی بر غلظت پروتیین واکنشگر C، اینترلوکین-8 و علایم بالینی در بیماران سرپایی مبتلابه کرونا ویروس است.
مواد و روش هاتحقیق حاضر در قالب یک مطالعه کارآزمایی بالینی شاهد دار تصادفی دو سو کور چهار گروهی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و با رضایت نامه آگاهانه کتبی انجام شد. جامعه آماری این پژوهش کلیه بیماران سرپایی مبتلا به کووید-19 مراجعه به مرکز بهداشت شهر کشکسرای که 36 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند. فرضیه های تحقیق با استفاده از نرم افزار SPSS در سطح معنی داری 05/0>P با استفاده از آزمون آماری تحلیل کوواریانس (ANCOVA) و آزمون T زوجی بررسی شدند.
یافته هانتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد پس از تعدیل اثر مقادیر پایه، قد، شاخص توده ی بدنی، بین گروه ها از نظر متوسط تغییر اینترلوکین-8، پروتیین واکنشگر C، فشار سهمی اکسیژن (SpO2) و درجه حرارت بدن تفاوت آماری معنی داری وجود داشته است (05/0>P)؛ یعنی نوع مداخله می تواند به طور کلی بر تغییر اینترلوکین-8، پروتیین واکنشگر C، فشار سهمی اکسیژن و درجه حرارت بدن تاثیرگذار باشد.
بحث و نتیجه گیریبنابراین بر اساس این مطالعه امکان استفاده از زعفران به عنوان یک روش درمانی کمکی و همچنین فعالیت ورزشی منظم که با افزایش ایمنی بدن به کنترل عوامل بیماری زا ازجمله کووید-19 کمک می کند.
کلید واژگان: تمرین, زعفران, کروناویروس, پروتئین واکنشگر C, اینترلوکین-8Yafteh, Volume:25 Issue: 4, 2024, PP 50 -64BackgroundCovid-19 is considered a new disease across the globe. Physical activity reduces risk factors, and with anti-inflammatory and antioxidant properties, saffron is used as a traditional herbal medicine to treat cough and asthma. Therefore, the present study aimed to assess the effect of saffron supplementation and endurance training on the concentration of C-reactive protein, interleukin-8, and clinical symptoms in outpatients with COVID-19.
Materials and MethodsThe present research was conducted based on a randomized, double-blind, four-group, pretest-posttest design. The statistical population of this research entailed all outpatients with COVID-19 referred to the health center of Keshkosrai. Among this population, 36 cases were randomly selected. The research hypotheses were evaluated using SPSS software at a significance level of P<0.05 using the statistical test of analysis of covariance (ANCOVA) and paired T-test.
ResultsThe results of ANCOVA demonstrated that after adjusting the effect of baseline values, height, and body mass index, there was a statistically significant difference between the groups in terms of the mean change of interleukin-8, C-reactive protein, partial oxygen pressure (SpO2), and body temperature (P<0.05). That is, the type of intervention can markedly affect the change of interleukin-8, C-reactive protein, partial oxygen pressure, and body temperature.
ConclusionAs evidenced by the obtained results, it is possible to use saffron as an auxiliary therapeutic method, as well as regular sports activity, which helps to control pathogens, including COVID-19, by boosting the body's immunity.
Keywords: Covid-19, C-reactive protein, Exercise, Interleukin-8, Saffron -
زمینه و هدف
ملاحظات ضدسیتوکین در بیماران کووید-19 می تواند نقش بسزایی در پیشگیری از مرگ ومیر داشته باشد از این رو فعالیت بدنی با کاهش عوامل خطرزا، همچنین زعفران با خواص ضدالتهابی و آنتی اکسیدانی به عنوان راه کارهای ضد سایتوکین در نظر گرفته شده است. بنابراین هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر مکمل سازی زعفران و تمرین استقامتی بر غلظت اینترلوکین-6، اینترلوکین-10 و السیستئین در بیماران سرپایی مبتلا به کرونا ویروس می باشد.
مواد و روش هاجامعه آماری این پژوهش، بیماران سرپایی مبتلا به کرونا ویروس که 36 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند. اندازه گیری سایتوکین ها و السیستئین با استفاده از کیت مخصوص و به روش الایزا انجام شد. فرضیه های تحقیق با استفاده از نرم افزار SPSS در سطح معنی داری 05/0>P با استفاده از آزمون آنالیز واریانس (ANOVA) با اندازه گیری های مکرر با عامل بین گروهی بررسی شدند.
نتایجنتایج نشان داد که فعالیت استقامتی و مکمل سازی زعفران باعث کاهش معنی داری در سطوح IL-6 و نسبت اینترلوکین 6به اینترلوکین 10 شد(05/0≥P). همچنین فعالیت استقامتی به همراه مکمل سازی زعفران باعث افزایش معنی داری در میزان غلظت سرمی ال سیستئین شد(035/0=P). نتایج نشان داد که بین مراحل اندازه گیری و گروه همچنین تفاوت های درون گروهی و بین گروهی در متغیرهای اینترلوکین-10 اثر تعاملی وجود ندارد (511/0=P)،
نتیجه گیریسطوح IL-6 و IL-10 در اثر مصرف مکمل سازی زعفران و تمرین استقامتی کاهش می یابد و میزان السیستئین افزایش که این خود باعث کمک به بهبود بیماران کووید -19 می شود.
کلید واژگان: تمرین, زعفران, کروناویروس, اینترلوکین, السیستئینBackground and
purposeAnti-cytokine considerations in covid-19 patients can play a significant role in preventing death, therefore, physical activity by reducing risk factors, as well as saffron with anti-inflammatory and antioxidant properties, are considered as anti-cytokine solutions. Therefore, the purpose of this research is to investigate the effect of saffron supplementation and endurance training on the concentration of interleukin-6, interleukin-10 and cysteine in outpatients with coronavirus.
Materials and methodsThe statistical population of this research is outpatients with coronavirus, 36 of whom were randomly selected. Cytokines and cysteine were measured using a special kit and ELISA method. The research hypotheses were checked using SPSS software at a significance level of P<0.05 using ANOVA test with repeated measurements with between-group factor.
ResultsThe results showed that endurance activity and saffron supplementation caused a significant decrease in IL-6 levels and the ratio of interleukin 6 to interleukin 10 (P≥0.05). Also, endurance activity along with saffron supplementation caused a significant increase in serum L-cysteine concentration (P=0.035). The results showed that there is no interaction effect between the measurement stages and the group, as well as intra-group and inter-group differences in interleukin-10 variables (P=0.511).
ConclusionThe levels of IL-6 and IL-10 decrease due to saffron supplementation and endurance training, and the amount of cysteine increases, which helps the recovery of covid-19 patients.
Keywords: Exercise, Saffron, Coronavirus, Interleukin, Alcysteine -
زمینه و هدفاستیوکلسین و استیوپونتین با بیماری های دیابت و پوکی استخوان رابطه دارند. هدف، تعیین تاثیر هشت هفته تمرین استقامتی- مقاومتی و مصرف مکمل تورین بر پروتیین های استیوکلسین و استیوپونتین در موش نر ویستار دیابتی است.مواد و روش هادر این مطالعه تجربی،40 رت نر ویستار بالغ با دامنه وزنی 300-250 گرم و سن 6 هفته، به صورت تصادفی در 3 گروه دیابتی شده (هر گروه 10 رت)، گروه تمرین، گروه مکمل و گروه کنترل و یک گروه غیردیابتی به عنوان گروه کنترل سالم قرار گرفتند. برای دیابتی کردن رت ها، 55 میلی گرم بر هر کیلوگرم از وزن بدن استرپتوزوسین تزریق شد. قند خون بالای250 میلی گرم بر دسی لیتر در خون به عنوان دیابتی درنظر گرفته شد. تمرینات ترکیبی به مدت هشت هفته و 5 بار در هفته انجام شد. مکمل تورین به صورت محلول 1 درصد در آب روزانه مصرف شد. برای مقایسه تغییرات بین گروهی و درون گروهی متغیرها، ANOVA یک راهه و تعقیبی بونفرونی استفاده شد.یافته هااستیوکلسین در گروه تمرین دیابتی در مقایسه با کنترل دیابتی افزایش معنی دار (0/018=P) و در گروه کنترل دیابتی در مقایسه با کنترل سالم، کاهش معنی دار داشت (0/0001=P). استیوپونتین در گروه کنترل دیابتی در مقایسه با کنترل سالم، افزایش معنی دار داشت (0/003=P) در حالی که در گروه های دیگر تفاوت معنی داری نداشت (1/000=P). وزن بدن و BMI در گروه تمرین دیابتی در مقایسه با مکمل دیابتی، افزایش معنی دار داشت (0/0001=P). غذای مصرفی در گروه تمرین دیابتی در مقایسه با مکمل دیابتی کاهش معنی دار داشت (0/030=P).نتیجه گیریهشت هفته تمرین استقامتی- مقاومتی و مصرف مکمل تورین منجر به افزایش استیوکلسین و تغییر نکردن استیوپونتین شد.کلید واژگان: تمرین ترکیبی, مکمل تورین, استئوکلسین, استئوپونتین, دیابتIntroductionOsteocalcin and osteopontin are related to diabetes and osteoporosis. The aim was to determine the effect of eight weeks of endurance-resistance training and taurine supplementation on osteocalcin and osteopontin in diabetic male Wistar rats.Materials and MethodsIn this experimental study,40adult male Wistar rats weighing 250-300grams and 6weeks old were randomly divided into 3 diabetic groups (each group, 10Rat); exercise, supplement and a control and a non-diabetic groups were included as a healthy control group. To make diabetic, 55mg/kg of body weight of streptozocin was injected. Combined exercises were performed for eight weeks and 5times a week. Taurine supplementation was taken as a 1% solution in water daily. One-way ANOVA and Bonferroni's post hoc were used to compare the inter-group and intra-group changes of the variables.ResultsOsteocalcin increased significantly in the diabetic exercise group compared to the diabetic control (P=0.018) and decreased significantly in the diabetic control compared to the healthy (P=0.0001). Osteopontin increased significantly in the diabetic control group compared to the healthy control (P=0.003); While, there was no significant difference in other groups (P=1.000). Body weight and BMI increased significantly in the exercise-diabetic group compared to the diabetic-supplement (P=0.0001). There was a significant decrease in food consumption in the diabetic exercise group compared to the diabetic supplement group (P=0.030).ConclusionEight weeks of endurance-resistance training and taurine supplementation led to an increase in osteocalcin and no change in osteopontin.Keywords: combined training, Taurine supplement, Osteocalcin, Osteopontin, diabetes
-
مقدمه و هدفمکمل های تغذیه ای با کاهش اشتها و چاقی از بروز بیماری ها جلوگیری می کند. هدف تحقیق بررسی اثر هشت هفته مصرف مکمل کینوا بر سطح سرمی آیریزین، پروفایل لیپیدی و شاخص های بدنی در زنان بزرگ سال چاق تمرین نکرده بود.مواد و روش هاروش تحقیق از نوع نیمه تجربی و آزمایشگاهی با طرح پیش آزمون و پس آزمون بود. آزمودنی های تحقیق 20 نفر از زنان بزرگ سال سالم تمرین نکرده چاق شهر اردبیل بودند که به طور تصادفی انتخاب و پس از همتاسازی در دو گروه مکمل (10=n) و کنترل (10=n) قرار گرفتند. گروه مکمل 25 گرم کینوا را به مدت هشت هفته و سه بار در هفته به صورت پخته مصرف کردند. برای اندازه گیری آیریزین و نیم رخ چربی، مقدار 5 سی سی خون، 24 ساعت قبل از هشت هفته و 48 ساعت بعد از آخرین جلسه گرفته شد. شاخص های بدنی نیز اندازه گیری شد. برای مقایسه میانگین داده های بین و درون گروهی، قبل و بعد از هشت هفته مصرف کینوا، آزمون آنکووا با تعقیبی بونفرونی و تی جفت شده به کار گرفته شد. سطح معناداری 05/0>P در نظر گرفته شد.نتایجسطح آیریزین سرمی (0001/0P=) گروه مکمل پس از هشت هفته مصرف کینوا در مقایسه با قبل از هشت هفته و در مقایسه با گروه کنترل افزایش معنی داری داشت. در حالیکه، سطح سرمی VLDL (0001/0P=)، تری گلیسرید (0001/0P=) و کلسترول تام (0001/0P=) کاهش معنی داری داشت. سایر شاخص های پروفایل لیپیدی و ترکیب بدنی تغییر معنی داری نداشت (05/0<P).نتیجه گیریطبق نتایج بدست آمده، فعالیت ضد باکتریایی عصاره اتانولی سیاه دانه و آنتی بیوتیک کوتریموکسازول بر روی MRSA دارای اثر سینرژیسم است و می توان از ترکیب این دو عامل ضدباکتربایی به منظور بهبود خاصیت های ضدمیکروبی استفاده کرد.کلید واژگان: مکمل کینوا, آیریزین, نیم رخ چربی, شاخص های جسمانی, زنان چاقBackground and ObjectiveNutritional supplements prevent diseases by reducing appetite and obesity. The aim of the study was to investigate the effect of eight weeks of Quinoa supplementation on Irisin serum levels, lipid profile and physical parameters of obese unexercised adult women in Ardabil city.Materials and MethodsThe research method was semi-experimental and laboratory with a pre-test and post-test design. The subjects of the research were 20 inactive obese health adult women in Ardabil who were randomly selected and matching in two Quinoa supplement (n=10) and Control (n=10) groups. The supplement group consumed 25 grams of cooked quinoa three times a week for eight weeks. To measure Irisin and fat profile, 5 ml of blood was taken 24 hours before and 48 hours after the last session. Physical indices were also measured. To compare the mean of data between and within groups, before and after eight weeks of quinoa consumption, ANCOVA with Bonferroni post-hoc and paired t-test were used. Significance level of p<0.05 was considered.ResultsSerum Irisin level (P=0.0001) of the supplement group increased significantly after eight weeks of quinoa consumption compared to before eight weeks and compared to the control. Meanwhile, serum level of VLDL (P=0.0001), triglyceride (P=0.0001) and total cholesterol (P=0.0001) decreased significantly. Other indices of lipid profile and body composition did not change significantly (P<0.05).Conclusion8 weeks of Quinoa supplementation probably stimulates the secretion of Irisin and causes the reduction of VLDL, TG and TC in unexercised obese women.Keywords: Quinoa supplementation, Irisin, Lipid profile, Body indexes, Obese women
-
The aim of this study was to evaluate electromyography frequency spectrum of selected lower limb muscles in males with ACL injury during three different running patterns. Fourteen soccer players with ACL injury and 14 healthy soccer players were volunteered to participate in the study. A wireless electromyography system with 8 pairs of bipolar surface electrodes was used to record the electromyography frequency spectrum during three running patterns. The results showed that the median frequency of tibia anterior muscle in the ACL injury group during propulsion phase in the rear-foot strike running pattern was greater compared to the healthy group (p= 0.024). The median frequency of semitendinosus muscle in the propulsion phase in mid-foot running patterns in the ACL group was higher compared to the healthy group (p=.0.044). Also, the median frequency of semitendinosus muscle in the loading response phase in forefoot running patterns in the ACL group was greater compared to the healthy group (p= 0.028). According to the research results, it can be stated increased agonist and antagonist muscle activity across different running patterns increase the risk of secondary injury in people with ACL injuries.
Keywords: Anterior Cruciate Ligament, Electromyography, Frequency spectrum, Running -
زمینه و هدف
عدم تعادل برخی میکرو -ریبونوکلییک اسیدها و آپوپتوزیس ناشی از آن ها، نقش مهمی در انفارکتوس میوکارد دارد. با توجه به نقش مکمل کورکومین و تمرینات تناوبی شدید (HIIT) بر این عوامل، هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر HIIT و کورکومین بر بیان ژن miR-133 و miR-1 بطن چپ موش های صحرایی نر مدل انفارکتوس میوکارد ناشی از ایزوپروترنول بود.
روش تحقیق:
تعداد 40 سر موش صحرایی نر پس از القای انفارکتوس میوکارد از طریق تحت تزریق درون صفاقی ایزوپرترنول (با دوز 100 میلی گرم/کیلوگرم وزن بد در دو روز متوالی)، به طور تصادفی در چهار گروه HIIT، کورکومین، HIIT + کورکومین و کنترل تقسیم شدند. HIIT شامل هشت هفته متشکل از پنج جلسه تمرین در هر هفته بود که هر جلسه شامل 10 وهله چهار دقیقه ای دویدن با سرعتی در حد 85 تا 90 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی (vVO2max) و دو دقیقه بازگشت به حالت اولیه فعال با شدت 50 تا 60 درصد vVO2max در بین وهله ها بود. کورکومین روزانه 15 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به صورت گاواژ خورانده شد. بیان ژن های miR-1 و miR-133 با استفاده از روش Real-Time PCR بررسی گردید و داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنی داری 0/05>p تحلیل شدند.
یافته هادر هر سه گروه مداخله شامل HIIT، کورکومین و مداخله توام، بیان miR-1 کاردیومیوسیت ها به طور معنی دار کمتر (0/001=p) و بیان miR-133 (p=0/001) بیشتر از گروه کنترل بود. با این حال، بیان ژن در هر دو متغیر مورد بررسی پس از HIIT + مکمل نسبت به مکمل تنها، با تغییر معنی دار بیشتری (به ترتیب با 0/006=p و 0/01=p) همراه بود.
نتیجه گیریاحتمالا تجویز مکمل کورکومین به همراه HIIT پس از انفارکتوس میوکارد، با بهبود عملکرد قلبی همراه می باشد؛ اما به دلیل محدودیت های تحقیق، به تحقیقات بیشتری نیاز است.
کلید واژگان: تمرین تناوبی شدید, کورکومین, بیان ژن miR-1 و miR-133, انفارکتوس میوکاردBackground and AimImbalance of some microRNAs and its cell apoptosis has an important role in myocardial infarction. Based on the role of curcumin supplementation and high-intensity interval training (HIIT) on myocardial infarction, the aim of this study was to investigate the effects of these types of training and supplementation on left ventricular gene expression levels of miR-133 and miR-1 in the isoproterenol-induced myocardial infarction (MI) rat model.
Materials and MethodsForty male Wistar rats were randomly divided into four groups as: HIIT, curcumin, HIIT+curcumin and control groups, following induction of MI via intraperitoneal injection of isopretrenol (100 mg/kg/day) within two consecutive days. The HIIT protocol was performed during eight weeks (five sessions per week), each session was consisted of 10 bouts of running occasions (each for four min) at 85 - 90% of vVo2max with two min rest intervals at 50 to 60% of vVO2max. Moreover, Curcumin (15 mg/kg) was administered daily via gavage. The gene expression levels of miR-1 and miR-133 were evaluated using Real-Time PCR method and the data were analyzed using one-way analysis of variance and Tukey post hoc test at the significance level of p<0.05.
ResultsAlthough, in all three intervention groups of HIIT, curcumin and HIIT+curcumin, the cardiomyocytes miR-1 gene expression level was significantly lower (p=0.001), while miR-133 expression level was higher (p=0.001) than control group. However, gene expression in both variables after HIIT+curcumin showed more changes than curcumin group (p=0.006 and p=0.01 respectively).
ConclusionProbably, curcumin supplementation along with HIIT training after myocardial infarction is associated with improvement of cardiac function; but due to research limitations, more research is needed.
Keywords: High intensity interval training, Curcumin, miR-1 & miR-133 gene expression, Myocardial infarction -
مقدمه و هدفبین شاخص های استخوانی استیوپونتین و استیوکلسین و بیماری های دیابت و پوکی استخوان ارتباط وجود دارد. هدف، تعیین اثر هشت هفته تمرین استقامتی-مقاومتی به همراه مصرف مکمل تورین برسطح سرمی استیوپونتین و استیوکلسین در موش نر ویستار دیابتی با استرپتوزوسین بود.مواد و روش هادر این مطالعه تجربی، 30 رت نرویستار بالغ با دامنه وزنی 300-250 گرم و با سن 6 هفته، به صورت تصادفی در 3 گروه شامل دو گروه دیابتی شده، تمرین+مکمل دیابتی (10=n) کنترل دیابتی (10=n) و یک گروه غیردیابتی، کنترل سالم (10=n) قرار گرفتند. برای دیابتی کردن، در پایان هفته هشت هفتگی، مقدار 55 میلی گرم بر هر کیلوگرم از وزن بدن استرپتوزوسین (STZ) به روش درون صفاقی تزریق شد. گروه تمرین+مکمل دیابتی، تمرینات ترکیبی را به مدت هشت هفته و با تواتر 5 بار در هفته (تمرین استقامتی با شدت 75 درصد Vo2max بر روی نوارگردان و سپس تمرین قدرتی، 15 بار صعود از نردبان) را انجام دادند. همزمان با شروع تمرینات، مکمل تورین به مواد غذایی رتها افزوده شد. برای مقایسه میانگین متغیرها بین گروه ها از ANOVA یک راهه و تعقیبی بونفرونی و برای مقایسه میانگین متغیرها در درون گروه ها از آزمون تی جفت شده استفاده شد.نتایجاستیوپونتین در گروه تمرین+ مکمل دیابتی در مقایسه با گروه کنترل دیابتی کاهش معنی دار داشت (001/0>P)؛ در مقابل، در گروه کنترل دیابتی در مقایسه با گروه کنترل سالم 118/12 درصد افزایش معنی دار داشت (001/0>P). در حالی که، استیوکلسین در گروه تمرین+مکمل دیابتی در مقایسه با گروه کنترل دیابتی افزایش معنی دار (001/0>P) و در گروه کنترل دیابتی در مقایسه با گروه کنترل سالم کاهش معنی دار داشت (001/0>P).نتیجه گیریهشت هفته تمرین استقامتی-مقاومتی به همراه مصرف مکمل تورین منجر به کاهش استیوپونتین و افزایش استیوکلسین شد. بنابراین به افراد مبتلا به بیماری های دیابت و مستعد پوکی استخوان توصیه می شود برای جلوگیری از پیشرفت این بیماری تمرینات ترکیبی را انجام دهند.کلید واژگان: تمرین استقامتی-مقاومتی, استئوپونتین, استئوکلسین, دیابت, مکمل تورینBackground and ObjectiveThere is a relationship between osteopontin and osteocalcin bone indices and diabetes and osteoporosis. The aim of this study was to determine the effect of 8 weeks of endurance training with taurine supplementation on the serum level of osteopontin and osteocalcin in male Wistar rats with streptozocin.Materials and MethodsIn this experimental study, 30 adult non-nursing rats with a weight range of 250-300 grams and 6 weeks old were randomly divided into 3 groups including two diabetic groups, diabetic exercise+supplement (n=10) and diabetic control (n=10) and a non-diabetic group, healthy control (n=10). To induce diabetes, at the end of the eighth week, the amount of 55 mg per kilogram of body weight of streptozocin (STZ) was injected intraperitoneally. The exercise+diabetic supplement group performed combined exercises for eight weeks with a frequency of 5 times a week (endurance exercise with an intensity of 75% Vo2max on the treadmill and then strength training, climbing the ladder 15 times). At the same time as the exercises started, taurine supplement was added to the rats' food. One-way ANOVA and post hoc Bonferroni test were used to compare the mean of the variables between-group and paired samples T test was used to compare the mean of the variables intra-group.ResultsOsteopontin decreased significantly in the diabetic exercise+supplement group compared to the diabetic control group (P<0.001); On the other hand, there was a significant increase of 12.118% in the diabetic control group compared to the healthy control group (P<0.001). While, osteocalcin increased significantly in the exercise+diabetic supplement group compared to the diabetic control group (P<0.001) and decreased significantly in the diabetic control group compared to the healthy control group (p<0.001).ConclusionEight weeks of endurance training with taurine supplementation led to a decrease in osteopontin and an increase in osteocalcin. Therefore, people with diabetes and prone to osteoporosis are recommended to do combined exercises to prevent the development of this diseases.Keywords: Endurance-resistance training, Osteopontin, Osteocalcin, Diabetes, Taurine supplement
-
هدف
فعالیت ورزشی باعث کاهش وزن و جلوگیری از چاقی می شود. هدف، بررسی اثر هشت هفته تمرین ایروبیک-یوگا بر سطح سرمی آیریزین، پروفایل لیپیدی و ترکیب بدنی زنان چاق بود.
روش پژوهش:
آزمودنی ها 16 زن داوطلب چاق (سن: 91/3±82/33 سال، وزن: 72/2±2/78 کیلوگرم، و BMI: 03/1±22/30 کیلوگرم بر مترمربع) بودند که به صورت تصادفی به دو گروه تمرین (8=n) و کنترل (8=n) تقسیم شدند. گروه تجربی، هشت هفته تمرین ایروبیک-یوگا، سه جلسه در هفته، 60 دقیقه در هر جلسه و با شدت 75-65 درصد ضربان قلب ذخیره را انجام دادند. 24 ساعت قبل از تمرین و 48 ساعت بعد از آن نمونه خونی اخذ و آیریزین سرمی، پروفایل لیپیدی و ترکیب بدنی اندازه-گیری شد. برای بررسی تفاوت میانگین قبل و بعد از هشت هفته تمرین ایروبیک-یوگا از t مستقل و آنکوا استفاده شد. سطح معنی داری 05/0>P در نظر گرفته شد.
یافته هاسطح سرمی آیریزین (0/0001>P) و HDL (P=0/003) گروه تمرین پس از هشت هفته تمرین ایروبیک-یوگا افزایش معنی داری داشت. در حالیکه، وزن (P<0/001)، WHR (P<0/0001)،BMI (P<0/0001)، درصد چربی (0/0001>P)، چربی بدن (P<0/0001)، LDL (P<0/001)، VLDL (P<0/0001)، تری گلیسرید (0/027=P) و کلسترول تام (0/002=P) پس از هشت هفته تمرین ایروبیک-یوگا کاهش معنی داری داشت. توده بدون چربی (0/579=P)، پس از هشت هفته تمرین ترکیبی ایروبیک-یوگا تغییر معنی داری نداشت.
نتیجه گیریتمرین ایروبیک-یوگا باعث کاهش وزن و بهبود آیریزین، ترکیب بدنی و پروفایل چربی خون در زنان چاق می شود.
کلید واژگان: تمرین ایروبیک-یوگا, ترکیب بدنی, پروفایل لیپید, آیریزین, زنان چاقAimExercise reduces weight and prevents obesity. The aim was to evaluate the effect of eight weeks of aerobic-yoga training on serum irisin, lipid profile and body composition of obese women.
MethodSubjects were 16 obese female volunteers (age: 33.82±3.91 years, weight: 78.2±2.72 kg, BMI: 30.22±1.03 kg/m2) who were randomly divided into two groups of exercise (n = 8) and control (n = 8). The experimental group performed eight weeks of aerobic-yoga training, three sessions per week, 60 minutes per session, and with an intensity of 65-75% of the reserve heart rate. Blood samples were taken 24 hours before and 48 hours after exercise, and serum Irisin, lipid profile and body composition were measured. Independent t-test and ANCOVA were used to evaluate the mean difference before and after eight weeks of aerobic-yoga training. Significance level was considered P <0.05.
ResultsSerum irisin levels (P<0.0001) and HDL (P=0.003) significantly increased after eight weeks of aerobic-yoga training. Meanwhile, weight (P<0.001), WHR (P<0.001), BMI (P<0.0001), fat percentage (P<0.0001), fat mass (P<0.0001), LDL (P<0.001), VLDL (P<0.0001), TG (P=0.027) and cholesterol (P=0.002) significantly reduced after 8 weeks of aerobic-yoga training compared. LBM (P = 0.579) had no significant difference after eight weeks of aerobic-yoga training.
ConclusionAerobic-yoga exercise reduces weight and improves irisin, body composition and blood lipid profile in obese women.
Keywords: Aerobic-yoga exercise, Body Composition, Lipid profile, Irisin, obese women -
زمینه و هدف
نقش محافظتی گلوتامین در برابر تجزیه پروتیین ها و اثر بالقوه آن در بازتوانی پس از فعالیت های درمانده ساز، به خوبی مشخص نشده است. هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر مکمل دهی حاد گلوتامین قبل از یک فعالیت درمانده ساز بر میزان لاکتات خون و شاخص درد در ورزشکاران جوان بود.
روش تحقیقدر این مطالعه نیمه تجربی دوسوکور، 16 ورزشکار مرد (سن: 77/1±87/21 سال، وزن: 02/6±65/72 کیلوگرم، نمایه توده بدن: 75/1± 23 کیلوگرم برمترمربع) به صورت تصادفی در دو گروه مکمل گلوتامین (8=n) و دارونما (8=n) تقسیم شدند. گروه تجربی، 6/0 گرم مکمل گلوتامین همراه با 500 میلی لیتر آب، به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن نیم ساعت قبل از فعالیت نوشیدند. گروه دارونما محلول دو درصد دکسترین را بدون گلوتامین مصرف نمودند. میزان لاکتات با استفاده از دستگاه لاکتومتر و شاخص درد با پرسشنامه مقیاس عددی درد (NPRS)، در فواصل زمانی قبل، بلافاصله، 30 دقیقه و 60 دقیقه پس از پروتکل درمانده ساز اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنی داری 05/0>p مورد بررسی قرار گرفتند.
یافته هاسطح لاکتات خون و شاخص درد بلافاصله پس از فعالیت درمانده ساز در هر دو گروه به طور معنی داری افزایش یافت (05/0>p). در زمان 30 دقیقه پس از اتمام فعالیت، سطح لاکتات خون و شاخص درد نسبت به بلافاصله بعد از فعالیت، در هر دو گروه کاهش معنی داری داشت (05/0>p). روند کاهش سطح لاکتات و شاخص درد تا 60 دقیقه پس از اتمام فعالیت همچنان ادامه داشت، اما این کاهش در گروه مکمل گلوتامین بیشتر از گروه دارونما بود (05/0>p). همچنین تفاوت بین گروهی معنی داری در سطح لاکتات خون (30 و60 دقیقه) و شاخص درد (بلافاصله، 30 و60 دقیقه) بعد از فعالیت درمانده ساز وجود داشت (05/0>p).
نتیجه گیریپیشنهاد می شود ورزشکاران از مکمل گلوتامین، برای کاهش سطح لاکتات خون و شاخص درد قبل از اجرای فعالیت های درمانده ساز استفاده کنند.
کلید واژگان: شاخص درد, فعالیت بدنی حاد, لاکتات خون, گلوتامینBackground and AimThe protective role of glutamine against protein breakdown and also its potential effect on rehabilitation after exhaustive activities is not well understood. The aim of this study was to investigate the effect of acute glutamine supplementation before an exhaustive activity on blood lactate levels and pain index in young athletes.
Materials and MethodsIn this quasi-experimental double-blind study, 16 male athletes (age: 21.87±1.77 years, weight: 72.65±6.02 kg, body mass index: 23±1.75 kg/m2) were randomly divided into two groups including glutamine (n= 8) and placebo (n= 8) groups. The experimental group consumed 0.6 g of glutamine supplement per kg in body weight with 500 ml of water half an hour before activity. Moreover, the placebo group used 2% dextrin solution without glutamine. Lactate level was measured using a lactometer and pain index was evaluated with the numerical pain raiting scale (NPRS) questionnaire before, immediately, 30 minutes and 60 minutes after an exhaustive protocol. Data were analyzed using repeated measures analysis of variance and Beferroni post hoc test was applied at the significance level of p<0.05.
ResultsBlood lactate level and pain index significantly increased after exhaustive activity in both groups (p<0.05). However, blood lactate levels and pain index were significantly lower 30 minutes after activity as compare of the initial phase after exercise in both groups (p<0.05). The decreasing process of lactate level and pain index continued up to 60 minutes after the end of activity, but this decrease was greater in the glutamine supplement than in the placebo group (p<0.05). There was also a significant difference between blood lactate levels (30 and 60 minutes) and pain index (immediately, 30 and 60 minutes) after the exhaustive activity (p<0.05).
ConclusionIt is recommended that athletes can use glutamine supplementation to reduce blood lactate levels and pain index before their performing exhaustive activities.
Keywords: Pain Index, Acute physical activity, Blood lactate, Glutamine -
هدف
هیپوکسی و هیپوکاپنیا در انسان می تواند باعث انقباض برونش شده و عملکرد فرد را در ارتفاع بالا تحت تاثیر قرار دهد. این امر می تواند در افراد غیر بومی و کوهنوردان غیرحرفه ای مشکل آفرین باشد. هدف تحقیق حاضر تاثیر یک هفته اقامت در ارتفاع 3600 متر بالاتر از سطح دریا بر شاخص های ریوی مردان کوهنورد غیر حرفه ای بود.
روش شناسیدر این پژوهش نیمه تجربی، 10 کوهنورد از امدادگران جمعیت هلال احمر اردبیل با میانگین سنی (78/4 ± 6/28) سال شرکت کردند. شاخص های عملکرد ریوی، فشار خون و ضربان قلب در سطح مبنای 1400 متری، پس از صعود به ارتفاع 3600 متری و پس از یک هفته اقامت در ارتفاع اندازه گیری شدند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس با اندازه گیری تکراری در سطح معنی داری 05/0>P مورد بررسی قرار گرفت.
یافته هانتایج تحقیق حاضر نشان داد حداکثر جریان بازدمی PEF (04/0 =p) و فشار خون (022/0=p) پس از صعود و یک هفته اقامت در ارتفاع 3600 متری به طور معنی داری کاهش یافتند. همچنین FEV1/FVC پس از صعود به ارتفاع بالا افزایش معنی داری داشت (04/0=p). تغییر معنی داری در سایر شاخص های اندازه گیری شده مشاهده نشد (05/0<p).
نتیجه گیریاین نتایج احتمالا می تواند زمینه ساز تجویز اقامت در ارتفاع برای بهبود عملکرد و یا کنترل فشار خون باشد. بااین حال نتیجه گیری قطعی تر نیازمند تایید بیشتر در تحقیقات آینده است.
کلید واژگان: ارتفاع, اسپیرومتری, کوهنورد, عملکرد ریهThe Effect of One Week Living at High Altitude on Pulmonary Indices in Nonprofessional Male ClimbersAimBoth hypoxia and hypocapnia can cause broncho-constriction in humans, and this could have a bearing on performance at high altitude. This can be a problem for non-natives and non-professional climbers. The purpose of this study was to investigate the effect of one-week stay at a height above 3600 m of sea level on the pulmonary indexes of men non-professional climber.
MethodologyTen non-professional climbers from Ardabil Red Crescent Society (with an average age of 28.6±4.78) voluntarily participated in this semi-experimental study. Pulmonary function indices, blood pressure and heart rate were measured at the baseline level of 1400 m, after climbing to an altitude of 3600 m and then after a week of staying at an altitude. Data were analyzed using analysis of covariance with repeated measures at a significance level of P<0.05.
ResultThe results of the study showed that Peek Expiratory flow (p=0/04) and blood pressure decreased significantly after ascent to 3600 m and one week living at high altitude. In addition, FEV1/FVC had a significant increase after ascent to high altitude (p = 0.04). No significant change was observed in other measured indices (p>0.05).
ConclusionThese findings might underlie “live high” strategy prescription for ergogenic aids as well as hypertension control. However, more firm conclusion warrants to be verified in future studies.
Keywords: altitude, spirometry, climber, Lung Function -
زمینه و هدف
به حداقل رساندن آسیب و التهاب عضلانی می تواند در تقویت سیستم ایمنی و بهبود اجرا های ورزشی موثر باشد. هدف این تحقیق، بررسی اثر هشت هفته مصرف مکمل کورکومین و تمرین مقاومتی- غوطه وری در آب سرد بر آسیب عضلانی و التهاب متعاقب یک جلسه فعالیت قدرتی حاد در مردان فوتسالیست بود.
روش کار20 فوتسالیست داوطلب شرکت در تحقیق، به طور تصادفی در گروه های کنترل و تجربی قرارگرفتند. خونگیری بعد از 12 ساعت ناشتایی شبانه طی چهار مرحله انجام شد. پس از خونگیری اول، هر دو گروه، تمرین قدرتی حاد دایره ای را انجام دادند. سپس، خونگیری دوم انجام شد. 48 ساعت بعد، گروه تجربی، هشت هفته تمرین مقاومتی دایره ای که بلافاصله بعد تمرین،20 دقیقه در آب سرد oC10-5 غوطه ور می شدند و سه روز در هفته، 150 میلی گرم مکمل کورکومین مصرف می کردند را انجام دادند. 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین و مکمل گیری، خونگیری سوم از هر دو گروه انجام شد. سپس هر دو گروه تجربی و کنترل، تمرین حاد قدرتی دایره ای دوم را انجام دادند و در نهایت، خونگیری چهارم صورت گرفت. تفاوت متغیرها در فواصل زمانی مختلف با آنالیز واریانس دو راهه 2×4 و تفاوت دو گروه با t- مستقل در سطح معنی داری 0/05>p بررسی شد.
یافته هاکراتین کیناز و گلبول های سفید خون متعاقب فعالیت قدرتی حاد اول، در هر دو گروه به طور معنی داری افزایش یافت (0/049=p). هشت هفته مصرف مکمل کورکومین و تمرین مقاومتی-غوطه وری در آب سرد، کراتین کیناز و گلبولهای سفید خون را به طور معنی داری کاهش داد (0/024=p). همچنین، هشت هفته مصرف مکمل کورکومین و تمرین مقاومتی- غوطه وری در آب سرد، کراتین کیناز و گلبول های سفید خون را متعاقب فعالیت قدرتی حاد دوم به طور معنی داری کاهش داد (0/021=p).
نتیجه گیریبه نظرمی رسد، هشت هفته مصرف مکمل کورکومین و تمرین مقاومتی- غوطه وری در آب سرد، آسیب عضلانی و التهاب را متعاقب فعالیت قدرتی حاد در مردان فوتسالیست کاهش می دهد.
کلید واژگان: تمرین مقاومتی, غوطه وری در آب سرد, مکمل کورکومین, کراتین کیناز, گلبول های سفید خونBackground & objectivesMinimizing muscle damage and inflammation can boost the immune system and improve sport performance. The aim of this study was to investigate the effect of 8 weeks of resistance training-cold water immersion and curcumin supplementation on muscle injury and inflammation following a session of acute strength activity in futsal players men.
Methodstwenty futsalist volunteered to participate in the study and were randomly assigned to experimental and control groups. Blood sampling was performed after 12 hours of night fasting during four stages. After the first phase of blood sampling, both groups were performed one session of acute circular strength training, then, the second phase blood sampling was performed. 48 hours later, the experimental group performed 8 weeks of circular resistance training, three sessions per week as in the acute strength training and were immersed immediately after exercise, 20minutes at 5-10°C in cold water and used 150mg curcumin supplementation. forty eight hours after the last training session and last using curcumin, blood sampling was performed in both groups. Then, both experimental and control groups performed the second acute circular strength training and the fourth stage blood sampling was performed. The differences of variables at different time intervals were compared with 2×4 two-way ANOVA and differences between the two groups were investigated with Independent-Samples T-Test at significance level of p<0.05.
ResultsCreatine kinase and white blood cells significantly increased in both groups after the first acute strength activity (p=0.049). Performing 8 weeks of resistance training-cold water immersion and curcumin supplementation, significantly decreased creatine kinase and white blood cell counts (p=0.024). Also, 8 weeks of resistance training-cold water immersion and curcumin supplementation, significantly reduced creatine kinase and white blood cells following acute second strength activity (p=0.021).
ConclusionAppears to, 8-week resistance training-cold water immersion and curcumin supplementation following a session of acute strength training reduce muscle injury and inflammation in futsal players men.
Keywords: Resistance Training, Cold Water Immersion, Curcumin Supplementation, Creatine Kinase, White Blood Cells -
مقدمه و اهداف
بیشتر تحقیقات تاثیر فعالیت استقامتی بر میزان هورمون هپسیدین و آهن خون را مورد بررسی قرار داده اند و افزایش سطح هپسیدین و کاهش سطح آهن خون را به دنبال این نوع فعالیتها گزارش کردهاند. هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر فعالیت مقاومتی دایرهای بر هورمون هپسیدین و متابولیسم آهن در مردان تمرین کرده بود.
مواد و روشها:
در مطالعه نیمه تجربی حاضر، 30 نفر از مردان بهصورت داوطلبانه شرکت کردند که بهصورت تصادفی در دو گروه 15نفره فعالیت مقاومتی دایرهای و کنترل قرار داده شدند. پروتکل فعالیت مقاومتی دایرهای شامل 10 ایستگاه (پرس پا، پرس سینه، جلو بازو با هالتر، زیر بغل سیمکش، جلو پا، پارالل، پشت بازو سیمکش، زیر بغل قایقی، سرشانه هالتر و پشت پا) بود که مدت زمان فعالیت در هر ایستگاه 15 ثانیه، مدت زمان استراحت بین ایستگاهها 45 ثانیه و شدت تمرین 60 درصد یک تکرار بیشینه بود که در 4 نوبت با فاصله استراحت 3 دقیقه بین نوبتها انجام شد. قبل و بلافاصله بعد از فعالیت مقاومتی به مقدار 5 میلیلیتر نمونه خونی از ورید بازویی آزمودنیها گرفته شد و مقادیر هپسیدین، آهن، فریتین سرم و تعداد گلبولهای قرمز خون مورد اندازهگیری قرار گرفت.
یافتهها:
در گروه فعالیت مقاومتی دایرهای به دنبال فعالیت سطح هپسیدین (0/031=p) و فریتین (0/001=p) کاهش و سطح آهن خون (0/001=p) افزایش معنیداری یافت، اما این تفاوت برای تعداد گلبولهای قرمز معنیدار نبود (0/055=p). در گروه کنترل برای هیچ یک از متغیرها تفاوت معنیداری بین پیشآزمون و پسآزمون مشاهده نشد (0/05<p). در گروه فعالیت مقاومتی دایرهای نسبت به گروه کنترل، مقادیر پسآزمون هپسیدین (0/012=p) کمتر و مقادیر آهن سرم (0/05=p) بیشتر بود.
نتیجه گیری:
در نهایت میتوان گفت که 60 دقیقه فعالیت مقاومتی دایرهای با 60 درصد یک تکرار بیشینه حرکات موجب کاهش سطح هپسیدین و افزایش سطح آهن خون میشود.
کلید واژگان: فعالیت مقاومتی دایره ای, کم خونی, فریتین, هپسیدینBackground and AimsMost studies have investigated the effect of endurance activity on the levels of blood hepcidin and iron and they have been reported to increase hepcidin and decrease iron levels after this type of activities. The aim of the present study was to investigate the acute effect of circuit resistance activity on hepcidin hormone and iron metabolism in active men.
Materials and MethodsA total of 30 trained men participated in the current study on a voluntary basis and were randomly divided into two circuit resistance exercise and control groups (n=15). The study protocol was circuit resistance exercise consisting of 10 stations (leg press, chest press, barbell curl, lat pull down, leg extension, parallel, triceps pushdown, seated cable row, barbell shoulder press, and leg curl); the duration of activity at each station was 15 seconds, the rest between stations was 45 seconds and the intensity of activity was 60 percent of one maximum repetition, that was performed in 4 sets with 3 min rest between the sets. Five ml blood samples were obtained before and immediately after resistance exercise from participants' antecubital vein and the levels of serum hepcidin, iron, ferritin and RBC were measured.
ResultsIn circuit resistance exercise group, the levels of blood Hepcidin (p=0.031) and Ferritin (p=0.001) decreased and the level of blood iron (p=0.001) increased significantly. But the changes in red blood cells count was not significant (p=0.055). In control group, no significant difference was not observed between pre-test and post-test for any of the variables (p>0.05). The amount of post-test Hepcidin level (p=0.012) and blood iron were significantly lower and higher in circuit resistance exercise group compared to those of control group, respectively.
ConclusionIn conclusion, it can be stated that 60 minutes of resistance circuit activity with the intensity of 60% of 1RM induced a decline in blood hepcidin level and an increase in blood iron level.
Keywords: Circuit resistance exercise, Anemia, Ferritin, Hepcidin -
زمینه و هدف
فاکتور رشد شبه انسولین-1 ( IGF-1:Insulin-like growth factor-1) و میوستاتین نقش موثری در پاسخ به انقباض های عضلانی، تنظیم و تحریک متابولیسم عضلات دارند. از این رو هدف از مطالعه حاضر تعیین اثر هشت هفته تمرین مقاومتی با و بدون محدودیت جریان خون بر میزانIGF-1 سرمی و میوستاتین دختران ورزشکار بود.
مواد و روش هادر مطالعه نیمه تجربی حاضر، 33 دختر ورزشکار بهطور تصادفی به سه گروه 11 نفره: 1- تمرین مقاومتی سنتی (Traditional resistance training: TRT) (با شدت 80 درصد یک تکرار بیشینه)، 2- تمرین مقاومتی با محدودیت جریان خون (Blood flow restriction: BFR) (با شدت 30 درصد یک تکرار بیشینه) و 3- گروه همراه با محدودیت جریان خون (کنترل) بدون انجام فعالیت ورزشی تقسیم شدند. تمرینات جلوبازو با هالتر و پرس سینه با هالتر به مدت 8 هفته انجام شد. نمونهگیری خونی قبل از شروع و 48 ساعت پس از اتمام تمرین برای ارزیابی سطوح IGF-1 و میوستاتین به روش آزمایشگاهی الایزا انجام شد. از آزمون t زوجی برای مقایسه تغییرات درونگروهی و از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه برای مقایسه تغییرات بین گروهی استفاده گردید. سطح معنی داری (05/0<p) در نظر گرفته شد.
یافتهها:
سطح میوستاتین در هر دو گروه تمرینی TRT و BFR در مقایسه با کنترل کاهش معنیداری داشت (014/0=p) ولیکن IGF-1 بین سه گروه تفاوت معنی داری وجود نداشت (137/0=p).
نتیجهگیری:
با توجه به تشابه اثر BFR و TRT بر سطوح سرمی IGF-1و پروتئین میوستاتین در دختران ورزشکار، توصیه میشود برای حفظ سلامتی، از تمرینات با شدت کمتر مانند BFR به جای TRTاستفاده نمود.
کلید واژگان: تمرین مقاومتی, محدودیت جریان خون, فاکتور رشد شبه انسولین-1, میوستاتین, دختران ورزشکارBackground and ObjectivesInsulin-like growth factor-1 (IGF-1) and myostatin play an important role in responding to muscle contractions, regulating and stimulating muscle metabolism. Therefore, the aim of this study was to investigate the effect of 8 weeks of resistance training with and without blood flow restriction on IGF-1 and myostatin of female athletes.
Materials and MethodsIn this semi-experimental study, 33 athletic girls were randomly assigned to three groups of 11 people: 1- traditional resistance training (TRT) (at 80% 1RM), 2- resistance training with blood flow restriction (BFR) (at 30% 1RM), and 3- blood flow restriction group with no exercise. Standing barbell curl and barbell bench press exercises were performed for 8 weeks. Blood samples were taken before and 48 hours after training to assess IGF-1 and myostatin levels by ELISA. Paired t-test was used to compare within-group changes and one-way ANOVA was used to compare between-group changes. Significance level was considered p<0/05.
ResultsMyostatin level significantly decreased in both training groups compared to the control (p=0.014). Whereas there was no significant difference in IGF-1 between the three groups (p=0.137).
ConclusionDue to the similarity of the effect of BFR and TRT on serum levels of IGF-1 and myostatin protein in female athletes, it is recommended to use less intense exercise such as BFR instead of TRT to maintain health.
Keywords: Resistance training, Blood flow restriction, Insulin-like growth factor-1, Myostatin, Athletic girls -
زمینه و هدف
اثر تمرین مقاومتی- غوطه وری در آب سرد بر آسیب عضله و التهاب مشخص نیست. هدف تحقیق حاضر بررسی اثر 8 هفته تمرین مقاومتی- غوطه وری در آب سرد بر آسیب عضلانی و التهاب متعاقب یک فعالیت مقاومتی حاد در بازیکنان مرد فوتسال بود.
روش تحقیق:
تعداد 20 بازیکن فوتسال داوطلب (سن 07/3±26 سال و نمایه توده بدن 40/3±24 کیلوگرم/مترمربع)، به طور تصادفی در گروه های کنترل و تجربی قرار گرفتند. بعد از خونگیری اول، دو گروه، یک تمرین مقاومتی حاد دایره ای با 75 درصد یک تکرار بیشینه را در 5 ایستگاه، 3 نوبت،10-8 تکرار و استراحت90 ثانیه ای بین نوبت ها و 5 دقیقه ای بین ایستگاه ها اجرا کردند. خونگیری دوم انجام شد و 48 ساعت بعد، گروه تجربی 8 هفته تمرین مقاومتی دایره ای را 3 جلسه در هفته مانند تمرین مقاومتی حاد انجام دادند و بلافاصله بعد از تمرین، 20 دقیقه در آب سرد 10-5 درجه سانتی گراد غوطه ور شدند. 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین، خونگیری سوم انجام شد. سپس دو گروه تجربی و کنترل، تمرین حاد مقاومتی دایره ای دوم را اجرا کردند و خونگیری چهارم صورت گرفت. کراتین کیناز (CK) با دستگاه اتوآنالایزر آلفا کلاسیکو کیت بیونیک ایران و شمارش سلول های سفید خون (WBC) و زیررده های آن با دستگاه اتو آنالایزر هماتولوژیک BC-3000و کیت میندری چین اندازه گیری شد. تفاوت متغیرها در زمان های مختلف با روش تحلیل واریانس دو راهه 2×4 و تفاوت دو گروه با آزمون t مستقل در سطح 05/0>p بررسی شد.
یافته هاCK (001/0=p)، WBC و نوتروفیل ها (001/0=p) متعاقب فعالیت مقاومتی حاد اول، در دو گروه به طور معنی داری افزایش یافتند. 8 هفته تمرین مقاومتی- غوطه وری در آب سرد، CK (004/0=p)، WBC، نوتروفیل ها، مونوسیت ها و لنفوسیت ها (001/0=p) را گروه تجربی در مقایسه با کنترل به طور معنی داری کاهش داد. به علاوه، 8 هفته تمرین مقاومتی- غوطه وری در آب سرد، CK، WBC، نوتروفیل ها (001/0=p) و لنفوسیت ها (004/0=p) را متعاقب فعالیت مقاومتی حاد دوم در مقایسه با کنترل به طور معنی داری کاهش داد؛ در حالی که مونوسیت ها تغییر معنی داری (05/0<p) نکردند.
نتیجه گیریتمرین مقاومتی همراه با غوطه وری در آب سرد می تواند آسیب عضلانی و التهاب را متعاقب فعالیت حاد کاهش دهد.
کلید واژگان: تمرین مقاومتی, غوطه وری در آب سرد, آسیب عضلانی, التهابBackground and AimThe effect of resistance training and cold water immersion on muscle injury and inflammation is not clear. The aim of this study was to study the effect of 8-weeks resistance training and cold water immersion on muscle injury and inflammation responses following an acute strength activity in futsal players men.
Materials and MethodsTwenty futsal players (age 26±3.07 years and body mass index 24±3.40 kg/m2) volunteered to participate in the study and were randomly assigned to experimental and control groups. After first blood sampling, both groups performed one session of acute circular resistance training with 75% of 1-RM at 5 stations, 3 sets, 8-10 repetitions, and a 90-second rest between sets and a 5-minute rest between stations. The second blood sampling was performed after 48 hours. The experimental group performed 8 weeks of circular resistance training, 3 sessions per week like the acute resistance training and immediately after exercise were immersed, 20 minutes at 5-10°C in cold water. Forty eight hours after last training session, blood sampling was performed. Then, both experimental and control groups performed the second acute circular resistance training and one hour later, the fourth blood sampling was performed. The differences of variables at different time intervals were compared with 2×4 two-way ANOVA and Independent samples t-test at p < 0.05. Cearitine kinase (CK) was measured with Iran Alpha Classic Autoanalyzer and Bionic kit; while white blood cells (WBC) count and their subclasses were measured with BC-3000 hematologic auto analyzer and China Mindry kit. The differences between the variables at different times were analyzed by 4* 2 two-way ANOVA and the differences between the two groups were determined by independent t-test at p < 0.05.
ResultsCK (p=0.001), WBC and neutrophils (p=0.001) significantly were increased in both groups after the first acute resistance training. After 8 weeks of resistance training-cold water immersion CK (p=0.004), WBC, neutrophils, monocytes, and lymphocytes (p=0.001) significantly decreased in experimental group as compared to the control group. 8 weeks resistance training-cold water immersion significantly decreased CK, WBC, neutrophils (p=0.001), and lymphocytes (p=0.004) in experimental group following the second acute resistance training compared to the control group. Whereas, there was no significant differences in monocytes (p < 0.05).
ConclusionResistance training along with cold water immersion could reduce muscle damage and inflammation following acute exercise.
Keywords: resistance training, Cold water immersion, Muscle damage, Inflammation -
سابقه و هدف
مصرف کورکومین با به حداقل رساندن آسیب و التهاب عضلانی می تواند در تقویت سیستم ایمنی و فعالیت های ورزشی موثر باشد. هدف این تحقیق، بررسی اثر هشت هفته مکمل کورکومین بر آسیب عضلانی و التهاب، متعاقب یک جلسه فعالیت قدرتی حاد در بازیکنان مرد فوتسال بود.
مواد و روش ها20 فوتسالیست (سن (سال): 3/88±26/06 و :BMI 3/17±24/4) داوطلب شرکت در تحقیق، به طور تصادفی درگروه های مکمل و کنترل قرارگرفتند. خونگیری در چهار مرحله انجام شد. پس از خونگیری اول از گروه های مکمل و کنترل، یک جلسه تمرین قدرتی حاد دایره ای در 5 ایستگاه و سه ست با 75 درصد 1RM انجام شد. سپس، خونگیری دوم صورت گرفت. 48 ساعت بعد، گروه مکمل، 150 میلی گرم قرص کورکومین را سه روز در هفته به مدت 8 هفته مصرف کردند. 48 ساعت بعد از آخرین مصرف، خونگیری سوم از دو گروه انجام شد. سپس گروه های مکمل و کنترل، تمرین حاد قدرتی دایره ای دوم را انجام دادند و خونگیری چهارم صورت گرفت. گروه کنترل طی هشت هفته دارونما مصرف کردند. داده ها از طریق نرم افزار SPSS ویرایش 25 و با آزمون تحلیل واریانس آمیخته تجزیه و تحلیل شدند.
نتایجمصرف هشت هفته مکمل کورکومین؛ کراتین کیناز، گلبول های سفید، نوتروفیل ها و مونوسیت ها را متعاقب فعالیت قدرتی حاد دوم به طور معنی داری کاهش داد (0/05 <P)؛ در حالی که لنفوسیت ها تغییر معنی داری نداشتند (0/05 >P).
نتیجه گیریبه نظر می رسد، مصرف مکمل کورکومین آسیب عضلانی و التهاب را در مردان فوتسالیست کاهش می دهد. بنابراین توصیه می شود مربیان و بازیکنان مرد فوتسال از مکمل کورکومین جهت کاهش آسیب و التهاب عضلانی، متعاقب فعالیت مقاومتی حاد استفاده کنند.
کلید واژگان: تمرین مقاومتی, مکمل کورکومین, کراتین کیناز, گلبول های سفید خونFeyz, Volume:25 Issue: 1, 2021, PP 743 -751BackgroundCurcumin supplementation consumption is effective in reducing muscle damage and inflammation sport performance. This study aimed to effect of eight weeks of curcumin supplementation consumption on muscle injury and inflammation following an acute session of strength activity in male futsal players.
Materials and MethodsTwenty male futsal players (age (year): 26.06±3.88 and BMI: 24.4±3.17) volunteered to participate in the study and were randomly assigned to supplementation and control groups. Blood sampling was performed in four stages. After the first blood sampling from both supplementation and control groups, one acute session of circular strength training in 5 stations and 3sets with 75%1RM were performed. The second blood sampling was performed. Forty-eight hours later, the experimental group used 150 mg curcumin supplementation tablet, 3 days a week during 8 weeks. Forty-eight hours after the last using, blood sampling was performed in both groups. Both supplementation and control groups performed the second acute circular strength training and one hour later, the fourth stage blood sampling was performed. Control group consumed placebo during 8 weeks. Data were analyzed using SPSS software version 25 using mixed analysis of variance.
ResultsThe results showed that 8 weeks curcumin supplementation consumption, significantly decreased creatine kinase, white blood cells, neutrophils and monocytes following acute second strength activity (P<0.05). However, Lymphocytes did not change significantly (P>0.05).
ConclusionIt seems that curcumin supplementation consumption can reduce exercise-induced muscle injury and inflammation in male futsal players. So, it is recommended that male futsal coaches and players use curcumin supplements to reduce muscle damage and inflammation after an acute strength activity.
Keywords: Resistance training, Curcumin supplementation, Creatine kinase, White blood cells -
زمینه و هدف
کاردیوتراپین-1 عضو خانواده اینترلوکین-6 است، موجب هایپرتروفی قلبی می شود و همراه پلاکت در آترواسکروز قلبی نقش دارد. تمرین مقاومتی دایره ای بخشی از تمرینات بدنسازی ورزشکاران می باشد. هدف این مطالعه، تعیین تاثیر تمرین مقاومتی دایره ای بر کاردیوتراپین-1 و پلاکت در مردان فعال بدنساز بود.
مواد و روش هاشرکت کنندگان این مطالعه تجربی، 30 مرد فعال بدنساز (سن: 49/1 ± 95/24 سال) اردبیل در سال 1398 بودند و به صورت تصادفی در گروه تمرین (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. گروه تمرین، علاوه بر تمرینات بدنسازی عادی خود، یک جلسه تمرین مقاومتی دایره ای حاد را در 10 ایستگاه (پرس پا، پرس سینه، جلو بازو با هالتر، زیر بغل سیم کش، جلو پا، پارالل، پشت بازو سیم کش، زیربغل قایقی، سرشانه هالتر و پشت پا) با 60-40 درصد، یک تکرار بیشینه، 15 ثانیه در هر ایستگاه با استراحت 45 ثانیه ای بین ایستگاه ها انجام دادند. گروه کنترل تمرینات بدنسازی عادی خود را انجام دادند. برای مقایسه تغییرات بین گروهی و درون گروهی کاردیوتراپین-1 و پلاکت، قبل و پس از تمرین، آزمون های t مستقل و همبسته استفاده شد.
یافته هاکاردیوتراپین-1 پس از تمرین مقاومتی دایره ای حاد در مقایسه با قبل تمرین (001/0>P) و در مقایسه با کنترل (001/0>P) افزایش معنی داری داشت. پلاکت پس از تمرین مقاومتی دایره ای حاد در مقایسه با قبل تمرین (001/0>P) و در مقایسه با کنترل (001/0>P) افزایش معنی داری داشت.
نتیجه گیریبا توجه به اثر تمرین مقاومتی دایره ای بر افزایش کاردیوتراپین-1 و پلاکت ، به مربیان و ورزشکاران پیشنهاد می شود که جهت حفظ سلامتی و کاهش ترومبوز، تمرینات مقاومتی دایره ای در ابتدا با احتیاط شروع شود.
کلید واژگان: تمرین مقاومتی دایره ای, کاردیوتراپین-1, پلاکت, مردان بدنسازBackground and ObjectivesCardiotrophin-1 is a member of interleukin 6 family, causes cardiac hypertrophy and with platelets is involved in heart atherosclerosis. Circuit resistance training is part of athleteschr('39') body building training. So, the aim of the study was to investigate the effect of circuit resistance training on cardiotrophin-1 and platelet in active bodybuilding men.
Materials and MethodsThe participants of this experimental study were 30 active male bodybuilders (age: 24.95 ±1.49 years) in Ardabil in 2019 who were randomly divided into two groups of exercise (n=15) and control (n=15). Subjects in the experimental group completed a circuit resistance training session including 10 stations (leg press, chest press, barbell curl, frontal pull down, front leg, parallel, back pull down, cable pulley row, barbell shoulder press and back leg) with 40-60 one repetition maximum, 15 seconds at each station, and a 45-second interval rest between stations, in addition to their normal body building exercises. The control group performed their normal bodybuilding exercises. Independent and dependent t-tests were used to compare the intergroup and intragroup changes of cardiotrophin-1 and platelet, before and after training.
ResultsCardiotrophin-1 increased significantly after resistance training compared to before exercise (p<0.001) and also compared to the control group (p<0.001). Platelet increased significantly after resistance training compared to before exercise (p<0.001) and also compared to the control group (p<0.001).
ConclusionAccording to an increase in cardiotrophin-1 and platelet after circuit resistance training, it is recommended that coaches and athletes cautiously start performing circuit resistance training for maintaining athleteschr('39') health and reducing thrombosis.
Keywords: Circuit resistance training, Cardiotrophin-1, Platelet, Body Builder men -
مقدمه و هدف
اثر فعالیت استقامتی حاد متعاقب دوزهای سیر بر فاکتورهای انعقادی و فشار خون مشخص نیست. هدف بررسی تاثیر فعالیت استقامتی حاد متعاقب مصرف سه دوز سیر بر فاکتور هشت، فیبرینوژن و فشار خون سیستولی و دیاستولی مردان ورزشکار بود.
مواد و روش ها15 مرد استقامتی کار (سن 88/7±27 سال، وزن 45/6±9/73 کیلوگرم، قد 33/4±35/175 سانتی متر)، داوطلبانه در تحقیق شرکت کردند. آزمودنی ها 4 جلسه، دوز های سیر (500،750 و 1000 میلی گرم) و دارونما را مصرف کرده و 4 ساعت بعد فعالیت استقامتی 30 دقیقه ای با شدت 85-65 درصد ضربان قلب هدف را بر روی نوار گردان انجام دادند. نمونه خونی، قبل و 4 ساعت بعد از مکمل، دارونما و فعالیت استقامتی حاد، گرفته شد. تفاوت بین دوزهای سیر متعاقب فعالیت استقامتی، با آنالیز واریانس- بونفرونی و تاثیر هر یک از دوزهای سیر و دارونما با تی-وابسته تحلیل شد
نتایجیک جلسه فعالیت حاد استقامتی متعاقب هر سه دوز سیر، فاکتور VIII، فیبرینوژن و فشارخون سیستولی را به طور معنی داری افزایش داد (05/0˂P). این افزایش فاکتور VIII و فیبرینوژن متعاقب یک جلسه فعالیت استقامتی شدید پس از 500 میلی گرم در مقایسه با 1000 میلی گرم، به طور معنی داری کمتر بود (05/0˂P)، در حالیکه این افزایش فشار سیستولی پس از دوز 1000 میلی-گرم در مقایسه با 500 میلی گرم، به طور معنی داری کمتر بود (05/0˂P). فشار دیاستولی پس از تمرین و سیر تغییر معنی داری نداشت (05/0<P).
نتیجه گیریدوز 500 میلی گرم بهترین دوز کاهنده فاکتور VIII و فیبرینوژن می باشد. در حالیکه، سیر 1000 میلی گرم در مقایسه با 500 میلی گرم بهترین دوز کاهنده فشار خون سیستولی متعاقب یک جلسه فعالیت استقامتی حاد می باشد.
کلید واژگان: سیر, تمرین استقامتی حاد, فاکتور هشت, فیبرینوژن, فشار خونBackground and ObjectiveThe effect of acute endurance exercise after different garlic doses on coagulation factors and blood pressure are not clear. The aim of this study was to assess the effect of an acute endurance exercise after three garlic doses and acute endurance exercise on factor VIII, fibrinogen and systolic and diastolic pressure in young athletic men.
Materials and MethodsFifteen runners (age 27.0±7.9 years; weight 73.9±6.4kg, height 175.3±4.3 cm) voluntarily participated in this study. Subjects took garlic doses (500, 750 and 1000 mg) and placebo in separate sessions. In each session, 4 hour after the supplement or placebo, subjects performed 30 min running on treadmill, 65-85% target heart rate. Blood samples were taken before supplementation, before and immediately after exercise. The difference between doses of garlic after acute endurance exercise were analyzed with ANOVA-repeated measure and Bonferroni. The difference between garlic doses and placebo were analyzed with dependent t-test.
ResultsAn acute endurance exercise after three dosages significantly increased FVIII, fibrinogen and systolic blood pressure (P˂0.05). The increase of FVIII and Fibrinogen after 500 mg compared to 1000 mg of garlic and an acute endurance exercise was significantly more decreased (P˂0.05). However, an acute endurance training with 1000 mg compared to 500 mg of garlic significantly lower increased systolic blood pressure (P˂0.05). There were no significant difference in diastolic blood pressure after acute endurance exercise and garlic (P>0.05).
ConclusionDose of 500 mg compared to 1000 mg of garlic after an acute endurance exercise is the most effective dose for reducing FVIII and fibrinogen. After an acute endurance exercise, 1000 mg compared to 500 mg of garlic is the most effective dose for reducing systolic blood pressure.
Keywords: Garlic, Acute endurance exercise, Factor VIII, Fibrinogen, Systolic, diastolic pressure -
زمینه و هدف
رابطه دامنه حرکتی مفاصل با زمان دویدن برای موفقیت ورزشی مهم است. هدف این مطالعه تعیین همبستگی بین دامنه حرکتی مفاصل با زمان انواع دویدن دختران دونده نخبه نوجوان در مسابقات کشوری سال 1397 اردبیل بود.
مواد و روش هادر این مطالعه توصیفی آزمودنی ها شامل 122 دختر دونده نخبه 16-14 ساله، شرکت کننده در مسابقات قهرمانی کشور بودند. دامنه حرکتی مفاصل براساس پرسش نامه Rydkov اندازه گیری شد. همبستگی متغیرها با ضریب همبستگی Pearson ارزیابی شد.
یافته هاخم شدن آرنج (048/0=P، 407/0=r) و زمان دوی 60 متر با مانع، نزدیک شدن بیش از حد ران (005/0=P، 531/0=r) و زمان دوی400 متر، خم شدن تنه (001/0=P، 656/0=r) و زمان دوی800 متر، باز شدن گردن (001/0=P، 646/0=r) و خم شدن گردن به چپ (006/0=P، 563/0=r) با زمان دوی 3000 متر، خم شدن تنه به راست (028/0=P، 418/0=r)، خم شدن تنه به چپ (045/0=P، 382/0=r)، دور شدن شانه (047/0=P، 379/0=r) و باز شدن بیش از حد ران (038/0=P، 398/0=r) با زمان دوی 100×4 متر همبستگی مثبت معنی دار داشت. در حالی که نزدیک شدن پنجه پا به ساق (022/0=P، 464/0=r) و زمان دوی 60 متر با مانع، حرکت مچ پا به داخل (030/0=P، 442/0-=r) و زمان دوی 800 متر، باز شدن بیش از حد شانه (017/0=P، 473/0-=r) و زمان دوی 1500 متر، حرکت مچ پا به خارج (040/0=P، 440/0-=r) و زمان دوی 3000 متر همبستگی منفی معنی دار داشت.
نتیجه گیریبه نظر می رسد بین دامنه حرکتی مفاصل و زمان انواع دویدن دختران دونده نخبه همبستگی معنی دار وجود دارد. لذا، به مربیان پیشنهاد می شود هنگام انتخاب دختران دونده نوجوان به نتایج تحقیق حاضر توجه کنند تا موفقیت بیش تری در رسیدن به اوج عملکرد ورزشی کسب نمایند.
کلید واژگان: ویژگی های بیومکانیکی, زمان دویدن, دختران, دونده نخبه, اردبیلBackground and ObjectivesThe relationship between range of motion of joints with running time is important to achieve athletic success. The aim of this study was investigating the correlation between range of motion of joints with the time of running types in adolescent elite runner girls participating in 2018 national competitions in Ardabil city.
Materials and MethodsIn this descriptive study, subjects were 122 elite runner girls, 14-16 year, participated in the national championship of the country selection. Range of motion of joints was measured by Rydkov questionnaire. Pearson᾽s correlation coefficient was used to examine the correlation between variables.
ResultsThere was a positive significant correlation between elbow flexion (r=0.407, p=0.048) and 60m hurdle running time, between hip hyperadduction (r=0.531, p=0.005) and 400m running time, trunk flexion (r=0.656, p=0.001) and 800m running time, neck extension (r=0.646, p=0.001) and neck lateral bending to left (r=0.563, p=0.006) and 3000m running time, trunk lateral bending to right (r=0.418, p=0.028), trunk lateral bending to left (r=0.382, p=0.045), shoulder abduction (r=0.379, p=0.047) and hip hyperextension (r=0.398, p=0.038) and 4×100m relay race time. Whereas, there was a negative significant correlation between ankle dorsi flexion (r=-0.464, p=0.022) and 60m hurdle running time, between ankle inversion (r=-0.442, p=0.030) and 800m running time, shoulder hyperextension (r=-0.473, p=0.017) and 1500m running time, and ankle eversion (r=-0.440, p=0.040) and 3000m running time.
ConclusionIt seems that there is a significant correlation between the range of motion of joints and running time in elite runner girls. So, it is suggested that coaches pay attention to the results of this study for getting more success in reaching the peak of athletic performance.
Keywords: Biomechanical characteristics, Running time, Girls, Elite runner, Ardabil -
هدف
شدت تمرین مقاومتی در شروع برای جلوگیری از آسیب عضله؛ التهاب و پاسخ آنتی اکسیدانی به درستی مشخص نیست. هدف اثر تمرین مقاومتی بیشینه و زیربیشینه بر آسیب عضله، التهاب و پاسخ آنتی اکسیدانی در مردان غیرورزشکار بود.
مواد و روش ها19 دانشجو (سن، سال): 21/1±16/20؛ قد (سانتی متر): 75/1±21/178 و وزن (کیلوگرم): 37/1±74/65) 3 ست 15تکراری تمرین مقاومتی بیشینه و زیربیشینه را با استراحت 3دقیقه ای اجرا کردند. نمونه خونی قبل، بلافاصله، 2، 24، 48 و 72ساعت پس از فعالیت اخذ و کراتین کیناز، لکوسیت و اسید اوریک اندازه گیری شد. تفاوت متغیرها در فواصل زمانی مختلف با Anova دوراهه-اندازه های مکرر و بونفرونی و تفاوت دو گروه با -t هم بسته بررسی شد.
یافته هاکراتین کیناز 48 و 72ساعت پس از هر دو شدت در مقایسه با مقادیر پایه به طور معنی داری افزایش یافت. این افزایش 72ساعت پس از شدت بیشینه در مقایسه با زیربیشینه به طور معنی داری بیش تر بود. لکوسیت 24، 48 و 72ساعت پس از هر دو شدت در مقایسه با مقادیر پایه به طور معنی داری افزایش یافت، اما 2ساعت پس از هر دو شدت در مقایسه با قبل و بلافاصله پس از فعالیت به طور معنی داری کاهش یافت. اسیداوریک 2، 24 و 72ساعت پس از شدت بیشینه 2، 48 و 72ساعت پس از شدت زیربیشینه در مقایسه با قبل فعالیت افزایش معنی داری داشت. ولیکن در فاصله زمانی 48ساعت پس از شدت بیشینه در مقایسه با زیربیشینه کاهش معنی داری داشت (p<0/05).
نتیجه گیریبه افراد غیرورزشکار و مربیان توصیه می شود برای جلوگیری از آسیب و کوفتگی عضلانی و حفظ سلامتی تمرین مقاومتی را با شدت زیربیشینه شروع کنند.
کلید واژگان: آسیب عضله, آنتی اکسیدان ها, التهاب, تمرین مقاومتی, دانشجویان غیر ورزشکارKoomesh, Volume:22 Issue: 2, 2020, PP 351 -358IntroductionThe intensity of the strength training at the start for preventing muscle damage, inflammation and intrinsic antioxidant is not well defined. Intrestingly, the purpose of this study was to evaluate the effect of maximal and sub-maximal resistance exercise on muscle damage, inflammation and intrinsic antioxidant in non-athlete men.
Materials and MethodsNineteen young untrained men [(age (years):20.16 ± 1.21 years, height (cm):178.21 ± 1.75, weight(kg): 65.74 ± 1.37] completed 3sets,15 repetitions, resistance exercise with two maximal and submaximal intensities with 3 minutes' intervals. Blood samples were obtained at pre-exercise, immediately, 2h, 24h, 48h and 72h after exercise. Correspondingly, blood samples were analyzed for creatin kinase (CK), total leucocytes and uric acid (UA).
ResultsCK increased significantly 48h and 72h after both resistance training intensities compared to base values. The increase of this enzyme was significantly higher 72h after maximal intensity resistance training compared to submaximal intensity. Considerably, leuckocyte increased significantly 24h, 48h and 72h after both resistance training intensitis compared to base values, but it was significantly decreased 2h after both intensity resistance training compared to before and immediately after exercise. Uric acid increased significantly 2h, 24h and 72h after high resistance training intensity and 2h, 48h and 72h after submaximal resistance training intensity compared to base values. Whereas it was significantly decreased 48h after maximal intensity compare to submaximal intensity (P<0.05).
ConclusionIt is recommended that untrained individuals and trainer start resistance training with submaximal intensity for preventing muscular damage and maintaining health.
Keywords: Inflammation, Antioxidants, Muscle Damage, Resistance Training, non-athlete Students -
زمینه و هدف
از آن جایی که اثر تمرین مقاومتی با شدت بیشینه و زیر بیشینه بر گلبول های سفید، پلاکت ها و فاکتور هشت مشخص نیست، لذا هدف از مطاله حاضر تعیین اثر تمرین مقاومتی با شدت های بیشینه و زیر بیشینه بر سلول های سفید و فاکتورهای انعقادی مردان غیرفعال بود.
مواد و روش هادر این مطالعه کارآزمایی بالینی، 19دانش جو با سن 21/1±16/20 سال و وزن 37/1±74/65 کیلوگرم، تمرین مقاومتی بیشینه (یک تکرار بیشینه: One Maximum Repetition)1RM %85) با دست راست و یک هفته بعد، تمرین مقاومتی زیربیشینه (1RM60 درصد،) با دست چپ را با سه ست 15 تکراری و استراحت سه دقیقه ای اجرا کردند. 5 میلی لیتر خون، قبل، بلافاصله، 2، 24، 48 و 72 ساعت بعد اخذ و گلبول سفید با دستگاه سلول شمار و پلاکت ها و هم چنین فاکتورهشت با اتوآنالایزر اندازه گیری شد. داده ها توسط Repeated measures، Bonferroni آنالیز و میانگین بین دو تمرین با tزوجی بررسی شدند.
یافته هاگلبول های سفید و فاکتورهای انعقادی بلافاصله، 2 و 24 ساعت بعد از هر دو تمرین به طور معنی داری افزایش یافت (042/0=P) و 48 و 72 ساعت بعد به سطوح استراحتی بازگشت. بین نوتروفیل ها، لنفوسیت ها و مونوسیت ها در فواصل زمانی مختلف پس از هر دو تمرین بیشینه و زیربیشینه تفاوت معنی داری وجود نداشت، اما پلاکت ها و فاکتورهشت پس از تمرین بیشینه در مقایسه با تمرین زیربیشینه به طور معنی داری بیش تر بودند (045/0=P).
نتیجهگیری: با توجه به افزایش بیش تر سطح پلاکت ها و فاکتور هشت پس از تمرین بیشینه و خطر تشکیل لخته، پیشنهاد می شود افراد غیرفعال برای حفظ سلامتی خود، برنامه تمرین مقاومتی را با شدت زیربیشینه شروع کنند.واژه های کلیدیتمرین مقاومتی، سلول های سفید خون، فاکتورهای انعقادی، مردان غیرفعال
کلید واژگان: تمرین مقاومتی, سلول های سفید خون, فاکتورهای انعقادی, مردان غیرفعالBackground and ObjectivesThe effects of maximal and sub-maximal resistance exercise on leukocytes and coagulator factors is ambiguous. Therefore the purpose of the present study was to determine the effect of maximum and sub-maximal resistance training intensities on leukocytes and blood coagulation factors in non-athlete men.
Materials and MethodsIn this clinical trial study, 19 young non-athlete men with age 20.16±1.21 years and weight 65.74±1.37 kg completed maximal resistance exercise (85% 1RM [One-Repetition Maximum]) with right hand and after one week, sub-maximal resistance exercise (60% 1RM) with 3 sets of 15 repetitions and 3 minutes rest intervals. 5 ml blood were taken before, immediately, 2h, 24h, 48h and 72h after exercise, and leukocytes were measured by cell counter and platelets and factor VIII by auto-analyzer. Data were analyzed by ANOVA with repeated-measures and Bonferroni, and the means of the two exercises were studied using paired t-test.
ResultsLeukocytes and coagulation factors were significantly higher than rest level immediately, 2h and 24h after both exercises (p=0.042) and then decreased to rest level 48h and 72h after training. There was no significant difference between neutrophils, lymphocytes and monocytes at different intervals after both maximal and sub-maximal exercises. However, the platelets and factor VIII after the maximal exercise were significantly more than the sub-maximal exercise (p=0.045).
ConclusionsSo, due to the higher increase of platelets and factor VIII levels after maximal intensity exercise and the risk of blood clot formation, it is suggested that non-athlete people start the resistance training program with submaximal intensity for maintaining the health.
Keywords: Resistance training, Leukocytes, Coagulation factors, Non-athlete men
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.