جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "کیفیت زناشویی" در نشریات گروه "پزشکی"
-
مقدمهزوجین ناسازگار دارای مشکلات زناشویی زیادی هستند و روش های زوج درمانی می توانند نقش موثری در کاهش مشکلات آن ها داشته باشند. بنابراین، این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اعتماد زناشویی و کیفیت زندگی زناشویی در زوجین ناسازگار انجام شد.مواد و روش هامطالعه حاضر نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه های آزمون و گواه بود. جامعه پژوهش زوجین ناسازگار مراجعه کننده به مراکز و کلینیک های مشاوره و خدمات روان شناختی شهر اهواز در فصل پاییز سال 1402 (تقریبا 250 زوج) بودند. حجم نمونه برای هر گروه 12 زوج در نظر گرفته شد که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. گروه آزمون 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت زوج درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی قرار گرفت و گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با مقیاس های سازگاری زناشویی، اعتماد زناشویی و کیفیت زندگی زناشویی گردآوری و با آزمون های مجذور کای و تحلیل کوواریانس چندمتغیره تجزیه و تحلیل شدند.یافته هاطبق نتایج آزمون مجذور کای، گروه های آزمون و گواه از نظر سطح تحصیلات، سن و مدت ازدواج تفاوت معنی داری نداشتند (05/0<p). نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد، زوج درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی باعث افزایش اعتماد زناشویی (22/227=F، 001/0p<) و کیفیت زندگی زناشویی (65/167=F، 001/0p<) در زوجین ناسازگار شد.نتیجه گیریبا توجه به اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر افزایش اعتماد زناشویی و کیفیت زندگی زناشویی در زوجین ناسازگار، پیشنهاد می شود مشاوران و درمانگران از روش مذکور در کنار سایر روش های موثر جهت بهبود ویژگی های روان شناختی در گروه های آسیب پذیر استفاده کنند.کلید واژگان: زوج درمانی, ذهن آگاهی, اعتماد زناشویی, کیفیت زناشویی, ناسازگارIntroductionMaladjusted couples have many marital problems and couple therapy methods can play an effective role in reducing their problems. Therefore, this study was conducted with the aim of determining the effectiveness of couple therapy based on mindfulness on marital trust and marital life quality in maladjusted couples.Materials and MethodsThe present study was quasi-experimental with a pre-test and post-test design with experimental and control groups. The research population was maladjusted couples who referred to counseling and psychological services centers and clinics of Ahvaz City in the autumn of 2023 (approximately 250 couples). The sample size for each group was considered 12 couples, and these couples were selected by purposive sampling method. The experimental group underwent 8 sessions of 90 minutes under couple therapy based on mindfulness and the control group did not receive any intervention. Data were collected using Marital Adjustment, Marital Trust, and Marital Life Quality Scales and analyzed using chi-square test and multivariate analysis of covariance.ResultsAccording to chi-square test results, there wasn’t any significant difference between the experimental and control groups in terms of education level, age, and marriage duration (p>0.05). Also, according to multivariate analysis of covariance results, couple therapy based on mindfulness led to an increase in marital trust (F=227.22, p<0.001) and marital life quality (F=167.65, p<0.001) in maladjusted couples.ConclusionConsidering the effectiveness of couple therapy based on mindfulness on increasing marital trust and marital life quality in maladjusted couples, it is suggested that counselors and therapists use this method along with other effective methods to improve the psychological characteristics in vulnerable groups.Keywords: Couple Therapy, Mindfulness, Marital Trust, Marital Quality, Maladjusted
-
مقدمه
در دوران بارداری، کیفیت زندگی زناشویی و امنیت روانی زنان تهدید می شود. سلامت جسمی، روحی و روانی زن در این دوره اثرات قابل توجهی بر سلامت جنین، موفقیت در زایمان طبیعی و شیردهی دارد و سلامت را ارتقا دهد. حفظ امنیت روانی، خودتنظیمی شناختی هیجان و کیفیت روابط زناشویی می تواند در طول دوران بارداری از نگرانی های این دوره تا حدودی بکاهد. هدف پژوهش طراحی مدل ساختاری کیفیت زناشویی و خودنظم جویی شناختی با نقش میانجی امنیت روانی جهت پیش بینی نگرانی های دوران بارداری بود .
روش بررسیروش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی پیش بین به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان باردار از سن 25 تا 40 سال شهر یزد در سال 1402 بود که از بین آن ها تعداد 275 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای به صورت تصادفی از میان مراجع کنندگان زنان باردار به مراکز بهداشتی و درمانگاه های شهر یزد انتخاب شدند. جمع آوری اطلاعات با استفاده از پرسشنامه های نگرانی های دوران بارداری آلدرسی و لین (2011)، کیفیت زناشویی باسبی و همکاران (1995)، امنیت روانی مازلو (2004) و خودنظم جویی شناختی هیجان گارنفسکی و همکاران (2002) انجام شد. تجزیه و تحلیل داده ها با روش های همبستگی پیرسون و مدلیابی معادلات ساختاری به کمک نرم افزارهای SPSS-19 و AMOS-20 انجام شد.
یافته هانتایج آزمون رگرسیون چند متغیری نشان داد متغیرهای خودنظم جویی شناختی هیجان (هیجان مثبت)49/0(R=، هیجان منفی)056/0(R= و کیفیت زناشویی)089/0(R= با میانجی گری امنیت روانی بر نگرانی های دوران بارداری اثر مستقیم و معنی داری دارند (05/0>P). امنیت روانی نیز بر نگرانی های دوران بارداری اثر مستقیم، منفی و معنی داری داشت (05/0>P).
نتیجه گیرینتایج مطالعه حاضر نشان می دهد مدل ساختاری نگرانی های دوران بارداری بر اساس خودنظم جویی شناختی هیجان و کیفیت زناشویی با میانجی گری امنیت روانی از شاخص های برازش مطلوبی برخوردار بود و از این رو آگاهی از این متغیرها می تواند در کاهش نگرانی های دوران بارداری کمک کننده باشد.
کلید واژگان: بارداری, کیفیت زناشویی, خودنظم جویی, امنیت روانیIntroductionDuring pregnancy, the marital quality and mental security of women are threatened. A woman's physical, mental and psychological health during this period has significant effects on the health of the fetus, success in natural childbirth and breastfeeding, and improving health. Maintaining psychological security, cognitive self-regulation of emotions, and the quality of marital relations during pregnancy can reduce the worries of this period to some extent. The current research aims to predicting design a structural model of marital quality and cognitive self-regulation with the mediating role of psychological security to predict concerns during pregnancy.
MethodsThe present study was a descriptive-correlation type using the structural equation modeling method. The study population included all the pregnant women of 25 to 40who referred to health centers and clinics in Yazd in 2023. 275 women were randomly selected by cluster sampling method. Data was collected using Aldersey and Lin's (2011) pregnancy anxiety questionnaires, Busby et al.'s marital quality (1995), Maslow's psychological security (2004), and Garnevsky et al.'s (2002) cognitive self-regulation of emotion. Data analysis was done through Pearson correlation methods and structural equation modeling using SPSS-19 and AMOS-20 software.
ResultsThe results of multivariate regression test showed that the variables of cognitive self-regulation of emotion (positive emotion (R=0/49), negative emotion (R=0/056), and marital quality (R=0/089) with the mediation of psychological security on concerns during pregnancy, had a direct and significant effect (P<0/05). Psychological security also had a direct, negative, and significant effect on worries during pregnancy (P<0/05).
ConclusionThe results of the present study shows that the structural model of concerns during pregnancy based on cognitive self-regulation of emotion and marital quality with the mediation of psychological security had favorable fit indices, and therefore, the knowledge of these variables can help to reduce worries during pregnancy.
Keywords: Pregnancy, Marital Quality, Self-Regulation, Psychological Security -
زمینه و هدف
کیفیت زناشویی ، مفهومی پویا است که در خلال زمان تغییر می کند؛ این امر امکان شناسایی عوامل تاثیرگذار بر کیفیت رابطه را فراهم می آورد. باتوجه به شکاف پژوهشی در مطالعات پیشین درباره نقش میانجیگر پاسخ گویی ادراک شده همسر در رابطه بین الگوهای ارتباطی و کیفیت زناشویی، پژوهش حاضر باهدف تدوین مدل ساختاری کیفیت زناشویی براساس الگوهای ارتباطی با میانجیگری پاسخ گویی ادراک شده همسر انجام شد.
روش بررسیروش پژوهش، تحلیلی از نوع همبستگی و مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی زنان متاهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران در سال 1401 تشکیل دادند که از بین آن ها 397 نفر به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها، مقیاس کیفیت زندگی زناشویی-فرم تجدیدنظرشده (باسبی و همکاران، 1995) و مقیاس پاسخ گویی ادراک شده همسر (ریس و همکاران، 2017) و پرسش نامه الگوهای ارتباطی (کریستنسن و سولاوی، 1984) به کار رفت. تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و روش مدل سازی معادلات ساختاری در نسخه 22 نرم افزارهای SPSS و AMOS صورت گرفت.
یافته هابررسی ضرایب مسیر مستقیم نشان داد، الگوی ارتباط سازنده متقابل (0٫001>p، 0٫39=β) و الگوی ارتباط توقع/کناره گیری (0٫001>p، 0٫24-=β) و الگوی ارتباط اجتناب متقابل (0٫001>p، 0٫20-=β) دارای رابطه مستقیم معنادار با کیفیت زناشویی بودند. ضرایب مسیر غیرمستقیم مشخص کرد، الگوی ارتباط سازنده متقابل، رابطه غیرمستقیم معنادار (0٫001=p، 0٫14=β) و الگوهای ارتباط توقع/کناره گیری (0٫014=p، 0٫10-=β) و ارتباط اجتناب متقابل (0٫001>p، 0٫17-=β) رابطه غیرمستقیم معنادار با کیفیت زناشویی به واسطه پاسخ گویی ادراک شده همسر داشتند. تمامی شاخص های برازش مدل از برازش پذیرفتنی مدل ساختاری با داده های گردآوری شده حمایت کردند (2٫79=x2/df و 0٫94=CFI و 0٫94=GFI و 0٫94=AGFI و 0٫93=NFI و 0٫07=RMSEA).
نتیجه گیریبراساس یافته های پژوهش حاضر، الگوهای ارتباطی با میانجیگری پاسخ گویی ادراک شده همسر با کیفیت زناشویی رابطه دارند.
کلید واژگان: کیفیت زناشویی, الگوهای ارتباطی, پاسخ گویی ادراک شده همسرBackground & ObjectiveVarious factors, such as individual, communication, and external factors, affect the marital quality of couples. Communication problems are a fundamental issue in family-related communication approaches. Another factor affecting the marital quality of couples is the spouse's perceived responsiveness. The responsiveness the spouse perceives increases emotional expression in relationships, reduces conflict, and strengthens intimacy between couples in marital relationships. Conversely, in an unresponsive atmosphere, there is a learned helplessness with depression. Considering the importance that the perceived responsiveness of the couples has on the marital quality, and also keeping in mind that increasing efficient and effective communication patterns in marital relationships can help improve the quality of couples' marital relationship, the present study was conducted to develop a structural model of marital quality based on communication patterns with the mediation of spouse's perceived responsiveness.
MethodsThe research method is analytical of correlational type and structural equation modeling. The statistical population of the research included all married women referred to counseling centers and psychological services under the supervision of the Psychology and Counseling Organization of Iran in Tehran City in 2022. For sampling, 13 counseling centers in 8 districts of Tehran were referred. The samples in the present study were recruited by available sampling. The size of the statistical sample was estimated to be 350 people, taking into account the number of parameters estimated in the conceptual model of the research, but to prevent the drop of participants, 400 married women completed the questionnaires, 3 cases were removed due to not completing the questionnaires, and finally, the questionnaires of 397 samples were analyzed. The inclusion criteria include female gender, being married, being 30-50 years old, education with at least a diploma, at least 3 years of cohabitation, the absence of severe mental disorders, and the absence of psychiatric drug use in the past year (based on the contents of the file available at the counseling center) were considered. The exclusion criterion was not answering more than 10% of the questionnaires (7 questions). Revised Dyadic Adjustment Scale (Busby et al., 1995), Spouse's Perceived Responsiveness Scale (Reis et al., 2017), and Communication Patterns Questionnaire (Christensen & Sulawi, 1984) were used to collect data. The structural equation modeling method and version 22 of SPSS and AMOS software were used for data analysis.
ResultsExamining the coefficients of the direct path showed that the pattern of mutual constructive communication (p<0.001, β=0.39), the communication pattern of withdrawal/expectation (p<0.001, β=-0.24), and the pattern of mutual avoidance (p<0.001, β=-0.20) had significant direct relationships with marital quality. Also, the coefficients of the indirect path showed that the constructive communication pattern had a significant indirect relationship (p=0.001, β=0.14) and the withdrawal/expectation (p=0.014, β=-0.10) and mutual avoidance communication patterns (p<0.001, β=-0.17) had significant indirect relationships with marital quality with the mediation of the spouse's perceived responsiveness. Also, the fit indices showed that the hypothesized model fits the measurement model (X2/df=2.79, CFI=0.94, GFI=0.94, AGFI=0.94, NFI= 0.93, RMSEA=0.07).
ConclusionBased on the present research findings, communication patterns are related to the mediation of the spouse's perceived responsiveness with marital quality. It seems that the perceived responsiveness of the spouse through neutralizing the negative consequences and increasing the emotions, negative affection, and constructive attitude of people towards each other in the interactions is always an influential factor in the marital quality of the couple. According to the results of the present study, it is suggested that marriage counselors and family therapists should pay attention to the key role of spouses' perceived responsiveness in premarital counseling and in predicting the quality of couples' relationships, as well as in the field of family education and individual counseling in increasing the quality of couples' relationships.
Keywords: Marital Quality, Communication Patterns, Spouse's Perceived Responsiveness -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و پنجم شماره 5 (پیاپی 185، آذر و دی 1401)، صص 2160 -2169مقدمه
ازدواج یکی از مهمترین حوادثی است که در زندگی رخ میدهد. ازدواج موفق و شروع رابطه زناشویی، بسیاری از نیازهای جسمیو روانی را در یک محیط امن برآورده سازد. این مطالعه با هدف اثربخشی مدل خشنودی زناشویی بر افزایش کیفیت جنسی زوجین انجام شده است.
روش کارمطالعه حاضر از نظر روش تحقیق برای تدوین مدل از نوع همبستگی، تحلیل روابط ساختاری میباشد. جامعه پژوهش شامل کلیه زنان و مردان متاهل مراجعه کننده به آزمایشگاه کلینیک خانواده و کلینیک تخصصی بیمارستان قدس سنندج بودند. برای تعیین حجم نمونه در این پژوهش، با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 500 نفر از آزمودنیها انتخاب و ابزارهای پژوهشی روی آنها اجرا شد. ابزار پژوهش در این مطالعه پرسشنامه های پرسشنامه خشنودی زناشویی ناتان اچ. آزرین، باری تی. ناستر و رابرت جونز (1973)، پرسشنامه کیفیت زندگی جنسی زنان سیموندز و همکاران (2005) و کیفیت زندگی جنسی مردان پاکپور و همکاران (1393) ساخته آزمون آماری مورد استفاده آنکوا در نرم افزار SPSS می باشد.
نتایجنتایج به دست آمده نشان می دهد که بین میانگین نمرات پس آزمون کیفیت زندگی جنسی زنان در دو گروه کنترل و آزمایش تفاوت معناداری وجود دارد و همچنین بین میانگین نمرات پس آزمون کیفیت زندگی جنسی مردان در دو گروه کنترل و آزمایش تفاوت معناداری وجود دارد (p<0.05).
نتیجه گیریبرای بهبود کیفیت زناشویی، لازم است بر روی " خشنودی زناشویی" تمرکز بیشتری داشت.
کلید واژگان: خشنودی زناشوئی, کیفیت زناشویی, کیفیت زندگیIntroductionMarriage is one of the most important events in life. A successful marriage and starting a marital relationship will satisfy many physical and psychological needs in a safe environment. This study was conducted with the aim of the effectiveness of the marital satisfaction model on increasing the sexual quality of couples.
Material and MethodIn terms of the research method, the present study is the analysis of structural relations for developing a correlation type model. The research population included all married men and women who referred to the laboratory of the family clinic and the specialized clinic of Quds Hospital in Sanandaj. To determine the sample size in this research, 500 subjects were selected using available sampling method and research tools were implemented on them. The research tools in this study are the questionnaires of Nathan H.'s Marital Satisfaction Questionnaire. Azrin, Barry T. Naster and Robert Jones (1973), the questionnaire of the quality of sexual life of women by Simmonds et al. (2005) and the quality of sexual life of men by Pakpour et al.
ResultsThe obtained results show that there is a significant difference between the average scores of the post-test of the quality of sexual life of women in the control and experimental groups, and there is also a significant difference between the average scores of the post-test of the quality of sexual life of men in the two groups of the control and the experiment (p< 0.05).
ConclusionTo improve marital quality, it is necessary to focus more on "marital satisfaction".
Keywords: Marital satisfaction, Marital quality, Quality of life -
زمینه و هدف
با توجه به اینکه خانواده مهم ترین نهاد اجتماعی می باشد متغییرهای زیادی ممکن است در روابط زناشویی و کیفیت آن تاثیر گذار باشند. شناخت این عوامل در بهبود و ارتقا سطح کیفی این نهاد می توانند اثر گذار باشند هدف از پژوهش حاضر آزمون مدل اثرات مستقیم و غیرمستقیم کارکرد خانواده مبدا و ادراک ازدواج والدین بر افسردگی و کیفیت زناشویی زنان با توجه به نقش میانجی بلوغ عاطفی بود.
مواد و روش هاپژوهش حاضر یک پژوهش همبستگی از نوع تحلیل مسیر است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه ی زنان متاهل دارای مدرک تحصیلی دیپلم و مدرک بالاتر شهر اهواز در سال 1400 می باشد که از این جامعه آماری تعداد 340 نفر به عنوان نمونه به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب گردید. در این پژوهش برای جمع آوری داده ها از مقیاس کیفیت رابطه زناشویی نورتون (MRQS)، پرسش نامه فرم کوتاه افسردگی بک (BDI-13)، مقیاس خانواده اصلی هاوشتات و همکاران (FOS)، پرسش نامه ادراک ازدواج والدین الدر و همکاران (PPMQ) و مقیاس بلوغ عاطفی سینگ و بهارگاوا (EMS) استفاده شد. در پژوهش حاضر ارزیابی الگوی پیشنهادی با استفاده از روش تحلیل مسیر انجام گرفت و جهت آزمون روابط غیرمستقیم از روش بوت استراب نرم افزار (AMOS-24) استفاده شد.
یافته هایافته های این پژوهش نشان داد که هر دو مسیر غیرمستقیم اثر کارکرد خانواده مبدا بر افسردگی و کیفیت زناشویی از طریق بلوغ عاطفی در سطح معناداری کمتر از 05/0 مورد تایید قرار گرفت. اما دو مسیر غیر مستقیم اثر ادراک ازدواج والدین بر افسردگی و کیفیت زناشویی از طریق بلوغ عاطفی در سطح معنی داری بزرگتر از 05/0 بود بنابراین مورد تایید نمی باشند.
نتیجه گیرینتایج نشان داد مسیرهای مستقیم کارکرد خانواده ی مبدا به بلوغ عاطفی، کارکرد خانواده مبدا و افسردگی، کارکرد خانواده مبدا به کیفیت زناشویی، بلوغ عاطفی و افسردگی، بلوغ عاطفی به کیفیت زناشویی و ادراک ازدواج والدین به کیفیت زناشویی از لحاظ آماری معنی دار می باشد بنابراین توجه متخصصان خانواده درمانی و زوج درمانی به متغییرهای پیش بین و تاثیر آنها در بهبود روابط زناشویی و نهاد خانواده امری ضروریست.
کلید واژگان: افسردگی, کیفیت زناشویی, کارکرد خانواده مبدا, ادراک ازدواج والدین, بلوغ عاطفیBackground and AimGiven that the family is the most important social institution, many variables may affect maritalrelationships and its quality. Recognition of these factors can be effective in improving and improving the quality of this institution.
Materials and MethodsThe present study is a correlational study of path analysis. The statistical population of the study includes all married women with diploma degree and higher degree Ahvaz in 2022. From this statistical population, 340 people were selected as a sample by available sampling method. In this study, to collect data from Norton Marital Relationship Quality Scale (MRQS), Beck Short Depression Inventory (BDI-13), Hovestedt et al.'s Family Scale (FOS), Alder et al.'s Perception of Parents' Marriage Questionnaire (PPMQ) and Singh and Bahargawa Emotional Maturity Scale (EMS) were used. In the present study, the proposed model was evaluated using the path analysis method and the bootstrap method (software (AMOS-24) was used to test indirect relationships.
ResultsThe findings of this study showed that both indirect pathways of the function of the family of Origen on depression and marital quality were confirmed through emotional maturity at a significance level of less than 0.05. But the two indirect paths of the effect of perception of parents' marriage on depression and marital quality through emotional maturity were significantly greater than 0.05, so they are not confirmed.
ConclusionThe results showed that the direct pathways of the family of origin to emotional maturity, the function of the family of origin and depression, the function of the family of origin to marital quality, emotional maturity and depression, emotional maturity to marital quality and perception of parents' Marriage to marital quality were statistically significant. Therefore, it is necessary for family therapy and couple therapy specialists to pay attention to predictor variables and their effect on improving marital relations and family institution.
Keywords: Depression, Marital Quality, Function of Origin Family, Perception of Parents' Marriage, Emotional Maturity -
مقدمه
پرستاران مهم ترین نیروی انسانی در نظام سلامت هستند. با توجه به استرس پرستاری، ویژگی های عاطفی و شناختی در کیفیت زندگی زناشویی پرستاران نقش اساسی دارند. این پژوهش با هدف پیش بینی کیفیت زندگی زناشویی بر اساس عواطف مثبت و منفی با نقش میانجی شفقت خود و انعطاف پذیری شناختی در پرستاران بیماران کووید- 19 انجام شد.
روش کارروش پژوهش همبستگی و جامعه آماری پرستاران بیماران کووید 19 در سال 1400 در بیمارستان های دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بودند. به روش نمونه گیری تصادفی ساده 138 پرستار انتخاب و پرسشنامه های کیفیت زندگی زناشویی باسبی و همکاران (1995)، عواطف مثبت و منفی واتسون و همکاران (1988)، شفقت خود و انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال (2010) را تکمیل کردند. داده ها با آزمون های ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون به شیوه سلسله مراتبی تحلیل شدند.
یافته هابین عاطفه مثبت، شفقت خود و انعطاف پذیری شناختی با کیفیت زندگی زناشویی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (01/0<p). نتایج تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی نشان داد که شفقت خود و انعطاف پذیری شناختی در رابطه عاطفه مثبت و کیفیت زندگی زناشویی نقش میانجی معنادار دارند (01/0<p).
نتیجه گیریپرستاران دارای عاطفه مثبت بالا، حالت های هیجانی و عاطفی خوشایندی را تجربه می کنند و از زندگی شغلی و خانوادگی خود بیشتر لذت می برنند و کیفیت زندگی زناشویی بالایی را تجربه می کنند. ویژگی شفقت خود از طریق تجربه عواطف معطوف به خود و آگاهی از هیجان های خود و انعطاف پذیری شناختی از طریق افزایش توانایی فرد در دریافت تجارب عاطفی مثبت، نقش عاطفه مثبت را در پیش بینی کیفیت زندگی زناشویی بیشتر تبیین می کنند. به منظور افزایش کیفیت زندگی زناشویی پرستاران، پیشنهاد می شود علاوه بر نقش عاطفه مثبت پرستاران، به تاثیر غیرمستقیم شفقت خود و انعطاف پذیری شناختی آنان هم توجه شود و بوسیله آموزش و مشاوره، زمینه بهبود شفقت خود و انعطاف پذیری شناختی فراهم شود.
کلید واژگان: کیفیت زناشویی, عاطفه, شفقت خود, انعطاف پذیری, پرستار, کووید- 19IntroductionNurses are the most important of human source in health system. Due to the stress of nursing, the traits of emotional and cognitive basically role playing on marital quality of nurses. Present study aimed to Predict marital quality based on positive and negative emotions with mediating self-compassion and cognitive flexibility in nurses of patients with COVID- 19.
MethodsResearch Method was correlation and Population was nurses of patients with COVID-19 in Isfahan university medical sciences in 2021. Using simple random sampling 138 nurses were selected and complete questionnaires of Busby & et al (1995) marital quality, Watson & et al (1988) positive and negative emotions, Raes & et al (2011) self-compassion and Dennis and Vander Wal (2010) cognitive flexibility and data were analyzed by Pearson’s correlation and hierarchy regression.
ResultsThere is a positive and significant relationship between positive emotion, self-compassion and cognitive flexibility with marital quality (p<0.01). The results of hierarchy regression showed that self-compassion and cognitive flexibility significantly mediate on the relation of positive emotion and marital quality (p<0.01).
ConclusionsNurses with positive emotion experience pleasance emotional and affective states and enjoy from their job and family and experience high marital quality. self-compassion through experience self-focus emotions and Awareness of emotions and cognitive flexibility through increasing ability to percept positive emotion experiences explain more part of positive emotion in predicting marital quality. In other to increase marital quality of nurses, it is suggested, pay attention to positive emotion, self-compassion and cognitive flexibility in nurses, and recovery self-compassion and cognitive flexibility through counseling and training.
Keywords: Marital quality, Emotion, Self-compassion, flexibility, Nurse, COVID-19 -
ایگو در کنترل زندگی بر کیفیت زناشویی تاثیر خواهند داشت. هدف پژوهش حاضر تبیین الگوی ساختاری بین نیازهای بنیادین و کیفیت زندگی زناشویی براساس نقش میانجیگر قدرت ایگو است.
روش کارروش پژوهش توصیفی- همبستگی می باشد. جامعه آماری شامل تمام دانشجویان متاهل دانشگاه تهران در سال 1399 بود. از میان آن ها 384 تن به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه جمعیت شناختی، "مقیاس سازگاری زناشویی " (Dyadic Adjustment Scale)، "مقیاس ارضای نیازهای اساسی عمومی" (Basic Needs Satisfaction in General Scale) و "مقیاس قدرت ایگو" (Ego Strength Scale) استفاده شد. روایی ابزارها با استفاده از روایی محتوا به روش کیفی و پایایی به روش همسانی درونی با محاسبه ضریب آلفا کرونباخ اندازه گیری شد. برای تحلیل داده ها از الگوی معادلات ساختاری و نرم افزارهای اس پی اس اس 24 و آموس 24 استفاده شد.
یافته هاضریب مسیر غیرمستقیم بین نیازهای بنیادین روان شناختی و کیفیت زناشویی (001/0=P، 243/0=β) به واسطه قدرت ایگو، مثبت و در سطح 01/0 معنادار بود.
نتیجه گیریقدرت ایگو رابطه بین نیازهای بنیادین روان شناختی خودمختاری، شایستگی و ارتباط و وابستگی و کیفیت زندگی زناشویی را به صورت مثبت معنادار میانجیگری می کند. پیشنهاد می شود که در مراکز مشاوره و خدمات روان شناختی آموزش هایی را به افراد متاهل مراجعه کننده با شکایت های زناشویی جهت نحوه ارضای نیازهای بنیادین روان شناختی شان و روش های افزایش توانمندی ایگو و کیفیت زندگی زناشویی ارایه شود.
کلید واژگان: ارضای نیازها, ایگو, کیفیت زناشوییIntroductionSatisfaction of basic needs will lead to self-control and the power of the ego, in which case, through the organization of the ego in controlling life, will affect the quality of marriage. The aim of this study was to explain the structural pattern between basic needs and quality of married life based on the mediating role of ego power.
MethodsThe research method was descriptive-correlation. The statistical population of this study included all married students of the University of Tehran in 2020. 384 people were selected by convenience sampling. Demographic questionnaire, "Dyadic Adjustment Scale", "Basic Needs Satisfaction in General Scale" and "Ego Strength Scale" were used to collect data. The validity of the instruments was measured using content validity by qualitative method and reliability by internal consistency method by calculating Cronbachchr('39')s alpha coefficient. Structural equation model and SPSS .24 and Amos. 24 were used to analyze the data.
ResultsThe indirect path coefficient between basic psychological needs and marital quality (P= 0.001, β= 0.243) was positive due to ego power and was significant at the level of 0.01.
ConclusionsThe power of the ego positively mediates the relationship between the basic psychological needs of autonomy, competence and relationship, and the dependence and quality of married life. It is suggested that in counseling and psychological services centers, trainings be provided to married people who refer to marital complaints on how to satisfy their basic psychological needs and ways to increase ego empowerment and quality of married life.
Keywords: Satisfaction of Needs, Ego, Marital Quality -
ناباروری یکی از مشکلات شایع بشری است که شیوع آن در کشورهای در حال توسعه خصوصا ایران بیشتر است. ناباروری سلامت جسمی، روانی و اجتماعی افراد را تحت تاثیر قرار می دهد. هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی روان درمانی مثبت گرا مبتنی بر خیرباوری بر سلامت روان و کیفیت زناشویی زنان نابارور بود. مطالعه حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از نظر روش جزء تحقیقات شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری است که همراه با گروه کنترل است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان نابارور مراجعه کننده به مجموعه طب ثامن بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب گردیدند. در این پژوهش 30 نفر از زنان نابارور، بصورت داوطلبانه انتخاب و در دو گروه آزمایش(N=15) و کنترل(N=15) بطور مساوی قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پروتکل روان درمانی مثبت گرا مبتنی بر خیرباوری و پرسشنامه سلامت روان گلدبرگ(GHQ-28) و مقیاس کیفیت زناشویی باسبی و همکاران (RDAS) است. پرسشنامه ها قبل و بعد از مداخله و همچنین یک ماه پس از اتمام درمان تکمیل گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از SPSS-26 و با بهره گیری از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر انجام شد. یافته ها حاکی از آن بود که سلامت روان و کیفیت زناشویی در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل افزایش معناداری داشته است. بنابراین به نظر می رسد روان درمانی مثبت گرا مبتنی بر خیرباوری تاثیر مثبتی بر سلامت روان و کیفیت زناشویی زنان نابارور داشته باشد.
کلید واژگان: روان درمانی مثبت گرا مبتنی بر خیرباوری, سلامت روان, کیفیت زناشویی, ناباروریFeyz, Volume:25 Issue: 1, 2021, PP 752 -760Infertility is one of the most common human problems that its prevalence is more in developing countries, especially Iran. Infertility affects the physical, mental and social health of individuals. Infertility affects not only physical but also mental and social health of individuals. The aim of this study was to determine the effectiveness of Positive Psychotherapy Based on Belief to Good on mental health and marital quality of infertile women. The present study is a quasi-experimental research with a pre and posttest and follow-up plan in terms of practical purpose and method, which is accompanied by a control group. The statistical population of this study included all infertile women referred to Samen Medicine Clinic, who were selected by convenience sampling method. In this study, 30 infertile women were selected voluntarily and divided into two experimental (N=15) and control groups (N=15). The research instruments include the Positive Psychotherapy Based on Belief to Good protocol, Goldberg Mental Health Questionnaire (GHQ) and the Busby et al Marital Quality Scale (RDAS). Questionnaires were completed before and after the intervention and also one month after the end of treatment. Data analysis was performed using SPSS-26 and repeated measures analysis of variance. The results showed that mental health and marital quality increased significantly in the experimental group compared to the control group. Therefore, it seems that Positive Psychotherapy Based on Belief to Good has a positive effect on mental health and marital quality of infertile women.
Keywords: Positive Psychotherapy Based on Belief to Good, Mental Health, Marital Quality, and Infertility -
زمینه و هدف
طرحواره های ناسازگار اولیه در زنان موجب شناسایی نشدن نیازهای اولیه ارضا نشده می شود که متعاقبا بر حل تعارض در آنان تاثیر می گذارد؛ ازاین رو این زنان در روابط زناشویی خود کمتر انطباقی و مصالحه گرانه برخورد می کنند؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر مدل سازی معادلات ساختاری رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه با کیفیت زناشویی با میانجیگری راهبردهای حل تعارض در زنان متاهل بود.
روش بررسیروش پژوهش از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را زنان متاهل مراجعه کننده به خانه های سلامت شهر تهران در سال 1399 تشکیل دادند که از میان آن ها 320 نفر واجد شرایط به مطالعه وارد شدند. در گام اول انتخاب مناطق تصادفی بود و در گام آخر افراد به صورت دردسترس و برخط انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل نسخه کوتاه پرسشنامه طرحواره یانگ (یانگ، 1998)، پرسشنامه راهبردهای حل تعارض رحیم-ویرایش دوم (رحیم، 1983) و مقیاس تجدیدنظرشده سازگاری زناشویی (باسبی و همکاران، 1995) بود. داده های پژوهش با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری و ضریب همبستگی پیرسون در نرم افزارهای SPSS نسخه 24 و AMOS نسخه 24 و با درنظرگرفتن سطح معناداری 0٫05 تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد اثر کل طرحواره های ناسازگار اولیه بر کیفیت زناشویی (0٫001=p، 0٫431-=β) و اثر مستقیم طرحواره های ناسازگار اولیه بر کیفیت زناشویی (0٫011=p، 0٫332-=β) معنادار بود؛ همچنین اثر غیرمستقیم طرحواره های ناسازگار اولیه بر کیفیت زناشویی با میانجیگری راهبردهای حل تعارض سازنده (0٫008=p، 0٫054-=β) و غیرسازنده (0٫011=p، 0٫045-=β) معنادار بود؛ به علاوه مدل مفروض پژوهش با داده های گردآوری شده برازش نسبتا مناسبی داشت (2٫48=df/2c، 0٫933=CFI، 0٫969=GFI، 0٫891=AGFI، 0٫047=RMSEA).
نتیجه گیریبراساس یافته های پژوهش، طرحواره های ناسازگار اولیه به واسطه راهبردهای حل تعارض سازنده و غیرسازنده بر کیفیت زناشویی متاهلان تاثیر می گذارند.
کلید واژگان: حل تعارض, طرحواره, کیفیت زناشوییBackground & ObjectivesUnsolved conflicts among couples may exacerbate their problems and even result in divorce. Therefore, the manners that couples interact and resolve their disagreements significantly influence the quality of their marital life. Negative strategies used to resolve marital controversies are predictive of divorce and positive approaches are predictive of marital stability. Early maladaptive schemas make women unaware of their unsatisfied basic needs; consequently, such conditions affect conflict resolution among them, making them less adaptive and compromising. Early maladaptive schemas are enduring attitudes toward the self as well as the interactions with the surrounding world and may affect conflict resolution. Thus, this study aimed to explore the relationship between early maladaptive schemas and marital quality through the mediation of conflict resolution strategies in married women.
MethodsThis was a correlational study. The statistical population of the study included the married women who were referred to healthcare centers in Tehran City, Iran, in 2020; of them, by random cluster sampling, 320 eligible subjects were included in the current study. Initially, the districts were randomly selected. Next, the study participants were selected using online and convenience sampling methods. To select healthcare centers, districts were randomly selected in the north (districts 2 & 3), south (districts 18 & 19), center (districts 11 & 12), east (districts 8 & 13), and west (districts 9 & 10). Due to the Coronavirus Disease 2019 (COVID–19) pandemic, randomization was impossible and the questionnaire was virtually provided to the study participants. The inclusion criteria of the study included living in Tehran and spending a year together (couples). Research tools included the Young Schema Questionnaire–Short Form (Young, 1998), Rahim Organizational Conflict Inventory–II (ROCI–II) (Rahim, 1983), and Revised Dyadic Adjustment Scale (Busby et al., 1995). The obtained data were analyzed using structural equation modeling and Pearson correlation coefficient in SPSS and AMOS. The significance level of the tests was considered 0.05.
ResultsAccording to the present research results, the total effect of early maladaptive schemas was significant on marital quality (β=–0.431, p=0.001). The direct effects of constructive conflict resolution strategies (β=0.350, p=0.009) and non–constructive conflict resolution strategies (β=–0.308, p=0.014) were significant on marital quality. The direct effect of early maladaptive schemas was significant on constructive conflict resolution strategies (β=–0.156, p=0.043) and non–constructive conflict resolution (β=0.147, p=0.043). Furthermore, the direct effect of early maladaptive schemas was significant on marital quality (β=–0.332, p=0.011). The indirect effects mediated by constructive conflict resolution strategies (β=–0.054, p=0.008) and non–constructive conflict resolution strategies (β=–0.45, p=0.011) were significant on marital quality. The hypothesized model presented a relatively good fit with the collected data (χ2/df=2.48, CFI=0.933, GFI=0.969, AGFI=0.891, & RMSEA=0.047).
ConclusionThe present study results revealed that constructive and non–constructive conflict resolution strategies mediated the relationship between early maladaptive schemas and marital quality in married females.
Keywords: Conflict resolution, Schema, Marital quality -
مقدمه
رضایت از روابط بین زوجین، موجب گرمی روابط زناشویی و نشاط همسران می شود و از اختلالاتی که با آن مرتبط هستند، پیشگیری می کند. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی بر کاهش دلزدگی زناشویی و افزایش کیفیت زناشویی پرستاران زن متاهل 25-40 ساله شاغل در بیمارستان های شهر همدان انجام شد.
روش کاراین پژوهش به روش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش همه پرستاران زن 25-40 ساله شاغل در بیمارستان های شهر همدان در سال 1398 که تعداد آنان 160 نفر، روش نمونه گیری نمونه برابر جامعه بود. از بین پرستارانی که در پیش آزمون دلزدگی زناشویی (CBM) نمره بالا و کیفیت زندگی زناشویی (RDAS) نمره پایینی کسب کرده بودند(97 نفر)، 32نفر بصورت تصادفی انتخاب در دو گروه (گروه مداخله و گروه گواه) بصورت تصادفی جایگزین شدند. گروه مداخله آموزش مهارت های ارتباطی، براساس پکیج آموزش مهارتهای ارتباطی (Miller,Nunnally& Wackman) 1999 به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت کردند و افراد گروه گواه مداخله ای دریافت نکردند. پس از اتمام جلسات آموزشی از هر دو گروه پس آزمون بعمل آمد. داده ها با آزمون تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هانتایج نشان داد در مراحل پیش آزمون و پس آزمون بین گروه های مداخله و گواه در دلزدگی زناشویی (001/0P˂، 28/133 =F) و کیفیت زناشویی (33/68=F ،001/0>P). تفاوت معنی داری وجود داشت. به عبارت دیگر آموزش مهارتهای ارتباطی موجب کاهش دلزدگی زناشویی و افزایش کیفیت زناشویی می شود.
نتیجه گیرینتایج پژوهش بیانگر تاثیر آموزش مهارتهای ارتباطی بر کاهش دلزدگی زناشویی و افزایش کیفیت زناشویی بود. می توان نتیجه گرفت ،بسیاری از مشکلات زناشویی با آموزش های مختلف از جمله مهارت های ارتباطی قابل اصلاح و بهبود است. بنابراین مشاوران وروانشناسان می توانند از این روش در جهت کاهش دلزدگی زناشویی و افزایش کیفیت زناشویی استفاده کنند.
کلید واژگان: دلزدگی زناشویی, کیفیت زناشویی, مهارتهای ارتباطیIntroductionSatisfaction with relationships between couples enhances marital relations, vitality and vitality of spouses and prevents the disorders associated with them. The purpose of this study was to determine the effectiveness of communication skills training on reducing marital burnout and enhancing marital quality of married female nurses working in Hamadan hospitals.
MethodsThis study was a quasi-experimental with pre-test and post-test design with control group. The statistical population of the study was all female nurses aged 25-40 years working in hospitals of Hamadan city in 1398, 160 of whom were the sample of the study. Of the nurses who scored high on the Couple Burnout Measure (CBM) and Revised Dyadic Adjustment Scale (RDAS) scores (n = 97), 32 were randomly selected into two groups (intervention group and control group). The intervention group received sex education based on the Communication Skills Training (Miller, Nunnally & Wackman) 1999 Package for 8 sessions of 90 minutes and the control group did not receive any intervention. At the end of training sessions, both groups received post-test. Data were analyzed by analysis of covariance.
ResultsThe results showed that in the pre-test and post-test stages, there was a significant difference between the intervention and control groups in marital dissatisfaction (P = 0.001, F = 13.28) and marital quality (F = 68.33, P <0.001). . There was a significant difference. In other words, communication skills training will reduce marital distress and increase marital quality.
ConclusionThe results of this study showed the effect of communication skills training on reducing marital fatigue and enhancing marital quality. It can be concluded that many marital problems with various training including communication skills can be improved and improved. Therefore, counselors and psychologists can use this method to reduce marital burnout and increase the quality marriage.
Keywords: Marital Satisfaction, Marital Quality, Communication Skills -
مقدمه
رضایت از روابط جنسی ،موجب گرمی روابط زناشویی ، سرزندگی و نشاط همسران می شود، از اختلالاتی که با آن مرتبط هستند، پیشگیری می کند. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش سکس تراپی بر کاهش دلزدگی زناشویی و افزایش کیفیت زناشویی پرستاران زن متاهل 25-40 ساله شاغل در بیمارستانهای شهر همدان انجام شد.
روش کاراین پژوهش به روش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش همه پرستاران زن 25-40 ساله شاغل در بیمارستان های شهر همدان در سال 1398 که تعداد آنان 160 نفر، روش نمونه گیری نمونه برابر جامعه بود. از بین پرستارانی که در پیش آزمون دلزدگی زناشویی(CBM) نمره بالا و کیفیت زندگی زناشویی (RDAS)نمره پایینی کسب کرده بودند (97 نفر)، 32نفر بصورت تصادفی انتخاب در دو گروه (گروه مداخله و گروه گواه) بصورت تصادفی جایگزین شدند. گروه مداخله آموزش سکس تراپی، براساس پکیج آموزش سکس تراپی مسترز و جانسون(Masters and Johnson) 2012 به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت کردند و افراد گروه گواه مداخله ای دریافت نکردند. پس از اتمام جلسات آموزشی از هر دو گروه پس آزمون بعمل آمد. داده ها با آزمون تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هانتایج نشان داد در مراحل پیش آزمون و پس آزمون بین گروه های مداخله و گواه در دلزدگی زناشویی(01/33=F ،001/0>P) و کیفیت زناشویی (33/68=F ،001/0>P). تفاوت معنی داری وجود داشت. به عبارت دیگر آموزش سکس تراپی موجب کاهش دلزدگی زناشویی و افزایش کیفیت زناشویی می شود.
نتیجه گیرینتایج پژوهش بیانگر تاثیر آموزش سکس تراپی بر کاهش دلزدگی زناشویی و افزایش کیفیت زناشویی بود. توصیه می گردد مشاوران و درمانگران خانواده از این شیوه درمانی در مراکز مشاوره و کلاس های آموزش خانواده جهت حل مشکلات زناشویی زوجها بهره ببرند.
کلید واژگان: دلزدگی زناشویی, کیفیت زناشویی, سکس تراپیIntroductionSatisfaction with sexual intercourse causes warmth of marital relations, vitality and vitality of spouses, preventing the disorders associated with it. The purpose of this study was to determine the effectiveness of sex therapy training on reducing marital burnout and increasing marital quality of married female nurses aged 25-40 years working in hospitals of Hamadan.
MethodsThis study was a quasi-experimental with pre-test and post-test design with control group. The statistical population of the study was all female nurses aged 25-40 years working in hospitals of Hamadan city in 1398, 160 of whom were the sample of the study. Of the nurses who scored high on the Couple Burnout Measure (CBM) and Revised Dyadic Adjustment Scale (RDAS) scores (n = 97), 32 were randomly selected into two groups (intervention group and control group). The intervention group received sex education based on the Masters and Johnson 2012 Sex Therapy Package for 8 sessions of 90 minutes and the control group did not receive any intervention. At the end of training sessions, both groups received post-test. Data were analyzed by analysis of covariance.
ResultsThe results showed that in the pre-test and post-test stages, there was a significant difference between the intervention and control groups in marital burnout (F = 33.01, P <0.001) and marital quality (F = 68.33, P <0.001). ). There was a significant difference. In other words, sex therapy training reduces marital burnout and enhances marital quality.
ConclusionThe results of this study showed the effect of sex therapy training on reducing marital burnout and increasing marital quality. It is recommended that family therapists and counselors use this treatment in counseling centers and family education classes to resolve coupleschr('39') marital problems.
Keywords: Marital Burnout, Marital Quality, Sex Therapy -
زمینه و هدف
یکی از خطرات زندگی خانوادگی، خیانت زناشویی است که مشکلات بسیاری برای شخص خیانت دیده در پی دارد؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی دو روش درمانی، واقعیت درمانی و درمان هیجان مدار بر کیفیت و رضایت زناشویی زنان خیانت دیده تهران بود.
روش بررسی:
روش مطالعه حاضر از نوع شبه آزمایشی با دو گروه آزمایش و یک گروه گواه بود. جامعه آماری را تمامی زنان متاهل خیانت دیده تشکیل دادند که به مراکز مشاوره سازمان بهزیستی شهر تهران در سال 1397 مراجعه کردند. نمونه ها 45 نفر از مراجعان بودند که به شیوه نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (واقعیت درمانی گلاسر و درمان هیجان مدار) و یک گروه گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. در هر گروه آزمایش هشت جلسه مداخله اجرا شد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه کیفیت زناشویی (باسبی و همکاران، 1995) و رضایت زناشویی انریچ (السون و همکاران، 1982) و پروتکل واقعیت درمانی (عباسی و همکاران، 1396) و پروتکل درمان هیجان مدار (بهرامی و همکاران، 1388) بود. برای تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 22 و از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد.
یافته ها:
نتایج آماری نشان داد که هر دو گروه آزمایش درمقایسه با گروه گواه در میزان رضایت و کیفیت زناشویی تفاوت معناداری دارند (0٫001>p). همچنین نتایج آزمون تعقیبی LSD حاکی از آن بود که بین اثربخشی درمان گلاسر و هیجان مداری بر میزان کیفیت روابط زناشویی در مرحله پس آزمون تفاوت معناداری وجود ندارد (0٫374=p)؛ اما نمره رضایت زناشویی در روش درمانی هیجان مدار بیشتر از روش درمانی گلاسر براساس واقعیت درمانی است (0٫001>p).
نتیجه گیری:
درمان هیجان مدار با بهبود جراحات دل بستگی و تنظیم هیجانات و واقعیت درمانی با تاکید بر مسئولیت شخصی و شناخت نیازها، به بهبود آسیب خیانت کمک می کند.
کلید واژگان: خانواده, خیانت زناشویی, واقعیت درمانی, درمان هیجان مدار, کیفیت زناشویی, رضایت زناشوییBackground & ObjectivesFamily life is tied to numerous threats that could destroy it. One of these dangers is marital infidelity, which generates multiple problems and has diverse psychological effects on the affected individuals. One of the most significant impacts of marital infidelity is declined relationship quality and marital satisfaction; this condition could lead to the collapse of marital life and divorce if not intervened promptly. Therefore, it is required to design and select therapies to prevent the harmful effects of infidelity on families. Accordingly, this study aimed to compare the effects of Glasserchr('39')s Reality Therapy (RT) and Emotion–Focused Therapy (EFT) on betrayed women.
MethodsThis was a quasi–experimental study with two experimental groups and one control group. The statistical population of the study consisted of all betrayed married women who referred to the counseling centers of the Welfare Organization of Tehran City, Iran, in 2017. The study sample included 45 individuals. In the first step, sampling was conducted by a multistage cluster sampling method. Then, the study subjects were randomly selected from 5 districts (2, 7, 11, 16, 21) out of the 22 districts of Tehran. Then, 2 counseling centers were randomly selected from each of the selected regions. Besides, 45 betrayed women were selected by random sampling method and were randomly assigned to either one of the experimental groups 1 and 2, or the control group (n=15/group). Each experimental group received 8 sessions of Glasserchr('39')s RT or EFT. The research instruments included the Revised Dyadic Adjustment Scale (RDAS) (Busby et al., 1995), ENRICH Marriage Satisfaction Questionnaire (Olson et al., 1982), RT protocol (Abbasi et al., 2017), and EFT protocol (Bahrami et al., 2009). All study groups, before and after the end of the sessions and intervention, complemented the questionnaires. Finally, marital satisfaction and marital quality scores were compared. The obtained data were analyzed in SPSS by Analysis of Covariance (ANCOVA).
ResultsThe ANCOVA results indicated a significant difference in the scores of marital satisfaction and quality of marital relationships in both test groups, compared to the controls (p<0.001). The Eta squared value suggested that approximately 74% and 84% of the variance of the scores of quality of marital relations and marital satisfaction were respectively explained by the difference between the two provided interventions. Due to the significant difference between the posttest scores in the experimental and control groups, a two–way study of the significant difference between the three posttest scores of marital relationship quality and marital satisfaction was performed through pairwise comparisons (mean difference; primary–secondary) by Fisherchr('39')s Least Significant Difference (LSD) posthoc test. The LSD test data revealed no significant difference between the effects of Glaserchr('39')s RT and EFT on the quality of marital relationships in the posttest phase (p=0.374). However, there was a significant difference between the efficacy of RT and EFT on marital satisfaction at the posttest (p<0.001).
ConclusionEFT helps improve the damage of infidelity by alleviating attachment defects and regulating emotions. Moreover, RT provides such effects by emphasizing personal responsibility and recognizing the individual’s needs.
Keywords: Family, Marital infidelity, Reality therapy, Emotion–Focused therapy, Marital quality, Marital satisfaction -
سابقه و هدفبا توجه به نتایج مثبت ازدواج پایدار، پژوهشگران توجه بسیاری را به شاخص ها و عوامل تاثیرگذار بر ارتقای کیفیت زناشویی معطوف کرده اند. یکی از مهم ترین این عوامل، دینداری و نقش اساسی باورها و اعمال مذهبی است. در این راستا پژوهش حاضر با هدف پیش بینی کیفیت زناشویی براساس جهت گیری معنوی انجام شد.مواد و روش هاپژوهش توصیفی- همبستگی حاضر در ارتباط با 844 نفر از افراد متاهل شهر مشهد با میانگین سنی 7/31 سال انجام شد. داده های این پژوهش توسط پرسش نامه های اطلاعات جمعیت شناختی، جهت گیری معنوی و کیفیت زناشویی که روایی و پایایی آن ها در ایران تایید شده است جمع آوری گردید. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری توصیفی و استنباطی (رگرسیون گام به گام) به همراه نرم افزار SPSS 22 استفاده شد.یافته هانتایج به دست آمده نشان می دهد که میزان همبستگی (R) بین جهت گیری معنوی با متغیر وابسته کیفیت زناشویی برابر با 582/0 می باشد. همچنین ضریب تعیین بیانگر آن است که 27/0 از واریانس متغیر وابسته (کیفیت زناشویی) توسط متغیر جهت گیری معنوی تبیین می شود. معناداربودن مدل رگرسیونی نیز رابطه خطی بین متغیرها را تایید می کند.
استنتاج: به نظر می رسد که جهت گیری معنوی و مولفه های آن یکی از شاخص های اصلی ارتقای کیفیت زناشویی و ازدواج پایدار می باشد و نقش تعیین کننده ای را در کیفیت زناشویی زوجین ایفا می کند.کلید واژگان: جهت گیری معنوی, دینداری, کیفیت زناشوییBackground andPurposeGiven the positive outcomes of a stable marriage, the researchers have paid much attention to the parameters and factors affecting the improvement of marital quality. Religiosity and the role of religion and religious beliefs are among the most important factors in this regard. Therefore, the present study aimed to predict marital quality based on spiritual orientation.Materials And MethodsThis descriptive, correlational study was conducted on 844 married individuals with the mean age of 31.7 years in Mashhad, Iran. The data were collected by means of the Sociodemographic Characteristics Form, Spiritual Orientation Inventory, and Marital Quality Inventory, the validity and reliability of which have been confirmed in Iran. The data analysis was performed using the descriptive and inferential statistics (stepwise regression) in SPSS software, version 22.ResultsAccording to the results, spiritual orientation and marital quality were correlated (r=0.582). The coefficient of determination indicated that 27% of the variability in the dependent variable (i.e., marital quality) was explained by spiritual orientation. Moreover, the significance of the regression model confirmed the linear relationship between the variables.ConclusionBased on the findings, it seems that spiritual orientation and its components are among the main indicators of marital quality and stable marriage and play a decisive role in marital quality.Keywords: Marital quality, Religiosity, Spiritual orientation -
زمینه و هدفکیفیت روابط زناشویی میان زوجین، مهم ترین جنبه خانواده های دارای عملکرد مطلوب می باشد. هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی زوج درمانی شناختی- رفتاری (Cognitive-behavioral couple therapy یا CBCT) و زوج درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد (Acceptance and commitment therapy یا ACT) بر کیفیت زناشویی زوجین متعارض بود.مواد و روش هادر این پژوهش از یک طرح شبه آزمایشی، پیش آزمون، پس آزمون با گروه شاهد استفاده شد. جامعه آماری شامل کلیه زوجین متعارض بود که در سال 1395 به مراکز مشاوره شهر اصفهان مراجعه کرده بودند. نمونه گیری به صورت داوطلبانه انجام گرفت. 90 نفر (زن و شوهر) در سه گروه CBCT (30 نفر)، ACT (30 نفر) و گروه شاهد
(30 نفر) قرار گرفتند. هر دو گروه آزمایش، دوازده جلسه درمان را یک بار در هفته دریافت کردند. ابزار پژوهش شامل فرم مشخصات دموگرافیک و پرسش نامه سازگاری زوجی اصلاح شده (Revised Dyadic Adjustment Scale یا RDAS) بود. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هایافته ها نشان داد که روش های CBCT و ACT، تغییرات معنی داری در کیفیت زناشویی در مرحله پس آزمون ایجاد کرد (05/0 > P). همچنین، نتایج آزمون تعقیبی Bonferroni حاکی از آن بود که بین میزان اثربخشی روش های CBCT و ACT بر کیفیت زناشویی تفاوت معنی داری وجود نداشت (05/0 < P).نتیجه گیریروش های CBCT و ACT هر دو تغییرات معنی داری در کیفیت زناشویی ایجاد کرد و بین اثربخشی این دو روش درمانی تفاوت معنی داری مشاهده نشد. از این رو، نتیجه پژوهش حمایتی تجربی برای هر دو درمان در جهت افزایش کیفیت زناشویی فراهم می کند.کلید واژگان: زوج درمانی شناختی- رفتاری, زوج درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد, کیفیت زناشویی, زوجین متعارضAim andBackgroundMarital quality of couples is the most important aspect of families with optimal performance. The purpose of the present study was to compare the effectiveness of cognitive-behavioral couple therapy (CBCT) and couple therapy based on acceptance and commitment therapy (ACT) on the marital quality of conflicting couples.
Methods and Materials: This quasi-experiment was conducted with a pretest-posttest design and control group. The statistical population of the study included all conflicting couples referring to consultation centers in the city of Isfahan, Iran, in 2016. The subjects (90 couples) were selected through voluntary sampling and were divided into CBCT (30 individuals), ACT (30 individuals), and control groups (30 individuals). The two experimental groups received 12 sessions of therapy (once a week). The data collection tools were a demographic characteristics form and the Revised Dyadic Adjustment Scale (RDAS). Data were analyzed using ANCOVA in SPSS software.
Findings: CBCT and ACT made significant changes in marital quality at the posttest stage (P 0.05).ConclusionsAccording to the results of the study, both CBCT and ACT caused significant changes in marital quality and there was no significant difference between the effectiveness of these two therapeutic methods. Thus, the results of this study provide empirical support for increase in marital quality through both therapies.Keywords: Cognitive-behavioral couple therapy, Acceptance, commitment couple therapy, Marital quality, Conflicting couples
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.