به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

زهره خسروی

  • سحر رحیمی، بتول احدی*، زهره خسروی
    هدف و زمینه

    براساس پژوهش های پیشین، فرایندهای شناختی می تواند به افراد در مدیریت احساسات خود پس از تجربه کردن وقایع سخت زندگی کمک کند؛ ازاین رو، پژوهش حاضر باهدف تعیین نقش نظم جویی شناختی هیجانی و تحمل پریشانی در پیش بینی بهزیستی روان شناختی بیماران سرپایی مبتلا به کرونا در ایام قرنطینه انجام گرفت.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر توصیفی تحلیلی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی بیماران سرپایی مبتلا به کرونا در ایام قرنطینه در سال 1399 تشکیل دادند. از بین آن ها 150 نفر به روش نمونه گیری دردسترس مشروط بر مبتلابودن به کرونا و به سربردن در قرنطینه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه نظم جویی شناختی هیجان (گارنفسکی و کرایج، 2006) و مقیاس تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر، 2005) و مقیاس بهزیستی روان شناختی (فرم کوتاه) (ریف، 1989) بود. داده های پژوهش با نرم افزار SPSS و آماره های همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه خطی با مدل هم زمان، در سطح معناداری کمتر از 0٫05 تجزیه وتحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج آزمون همبستگی پیرسون نشان داد، بین نظم جویی شناختی هیجانی (0٫717=r) و تحمل پریشانی (0٫677=r) با بهزیستی روان شناختی در بیماران سرپایی مبتلا به کووید رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (0٫001>p). نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه خطی مشخص کرد، تحمل پریشانی و نظم جویی شناختی هیجانی به میزان 53درصد، بهزیستی روان شناختی را پیش بینی می کنند (0٫001>p)؛ همچنین تاثیرگذاری نظم جویی شناختی هیجانی (0٫001>p، 0٫493=β) بر بهزیستی روان شناختی بیشتر از تاثیرگذاری تحمل پریشانی (0٫005=p، 2٫275=β) است.

    نتیجه گیری

    براساس نتایج پژوهش، نظم جویی شناختی هیجانی و تحمل پریشانی در پیش بینی بهزیستی روان شناختی بیماران سرپایی مبتلا به کرونا در ایام قرنطینه نقش موثری دارند.

    کلید واژگان: بهزیستی روان شناختی, تحمل پریشانی, کرونا, نظم جویی شناختی هیجانی
    Sahar Rahimi, Batool Ahadi*, Zohreh Khosravi
    Background & Objectives

    Given the severity of the disease's spread, the World Health Organization declared a state of emergency on February 4, 2020, and many countries subsequently announced national quarantine. An epidemic of a disease is not only a physical phenomenon but also affects individuals and communities on many levels. Fear of illness, death, the spread of false news and rumors, disruption of daily activities, implementation of restrictive measures preventing public presence, going to places or meeting with other families, creating job–related issues and their consequences, and putting the mental health of individuals at risk in society. In addition, quarantine and restrictions are forms of isolation that are psychologically unpleasant and distressing. Based on previous research, cognitive processes can help individuals manage their emotions after experiencing difficult life events. Therefore, the present study aimed to determine the role of cognitive–emotional regulation and distress tolerance in predicting the psychological well–being of hospitalized patients with COVID–19 during quarantine.

    Methods

    We conducted descriptive–analytical research of correlational type. The statistical population comprised all outpatients with COVID–19 during quarantine in 2019. According to Green's model (2003), a minimum sample size of 106 was necessary to achieve better results and prevent bias. However, 150 individuals were selected using convenience sampling, based on their availability and meeting the inclusion criteria, through online platforms and virtual applications (WhatsApp & Telegram). The inclusion criteria were as follows: being infected with the COVID–19 disease on an outpatient basis and spending time in quarantine, being older than 18 years, being literate more than junior high school level, and providing written consent to participate in the research. The exclusion criteria were hospitalization of the affected person, age range less than 18 years, literacy level lower than junior high school, and not consenting to participate in the research. The research tools included the Cognitive–Emotional Regulation Questionnaires (Garnefski & Kraaij, 2006), the Distress Tolerance Scale (Simmons & Gaher, 2005), and the Psychological Well–Being Scale–Short–Form (Ryff, 1989). The research data were analyzed using SPSS software. The Pearson correlation and linear multiple regression analysis were performed at a significance level of less than 0.05.

    Results

    The results of the Pearson correlation showed a positive and significant relationship between emotional cognitive regulation (and its subscales) (r=0.771) and distress tolerance (and its subscales) (r=0.677) with psychological well–being in outpatients with COVID–19 (p<0.001). The results of the multiple regression analysis with the simultaneous model showed that both variables of distress tolerance and cognitive–emotional regulation together predict psychological well–being by 73%. Also, cognitive emotional regulation (p<0.001, β=0.493) and distress tolerance (p=0.005, β=0.275) positively and meaningfully predict psychological well–being. In addition, cognitive–emotional regulation (Beta=0.493), with a higher beta value, was considered a stronger predictor of psychological well–being.

    Conclusion

    According to the research results, emotional cognitive regulation and distress tolerance significantly predict the psychological well–being of hospitalized patients with COVID–19 during quarantine.

    Keywords: Psychological Well–Being, Distress Tolerance, Corona, Emotional Cognitive Regulation
  • اثربخشی طرح واره درمانی گروهی بر خودپنداره و تکانشگری در افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه
    زهره خسروی، مهدی زهره وند*، پرویز صباحی
    هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی طرح واره درمانی گروهی بر خودپنداره و تکانشگری در افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه بود. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و در قالب یک پژوهش نیمه آزمایشی و در چهارچوب یک طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه اجرا شد. جامعه آماری شامل کلیه افراد مراجعه کننده به دو مرکز مشاوره شهر اراک، در پاییز سال 1401 بود که از این میان تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی با روش قرعه کشی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش در طی 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت مداخله طرح واره درمانی گروهی قرار گرفتند و به پرسشنامه های تکانشگری (بارات و همکاران، 1998) و خودپنداره راجرز (1957) پاسخ دادند. داده ها نیز با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیری و تک متغیری و با استفاده از نرم افزار SPSS-26 مورد تحلیل قرار گرفتند.  نتایج نشان داد طرح واره درمانی توانست در کاهش تکانشگری (مولفه های بی برنامگی، شناختی و حرکتی) و افزایش خودپنداره در شرکت کنندگان گروه آزمایش تاثیر معناداری داشته باشد (01/0> P). می توان از مداخله طرح واره درمانی در جهت کاهش نشانگان تکانشگری و همچنین افزایش خودپنداره  برای افراد دارای اختلال استرس پس از سانحه استفاده کرد و از آن سود جست.
    کلید واژگان: طرح واره درمانی, تکانشگری, خودپنداره, اختلال استرس پس از سانحه
    The effectiveness of group schema therapy on self-concept and impulsivity in people with post-traumatic stress disorder
    Zohreh Khosravi, Mehdi Zohrevand *, Parviz Sabahi
    The purpose of this study was to investigate the effectiveness of group schema therapy on self-concept and impulsivity in people with post-traumatic stress disorder. This research was practical in terms of purpose and was carried out in the form of semi-experimental research and within the framework of a pre-test and post-test design with a control group. The statistical population included all the people who referred to the two counseling centers of Arak City in the fall of 2022, from which 30 people were selected by the available sampling method and randomly by lottery in two experimental groups (15 people) and Control (15 people) were replaced. The experimental group was subjected to group schema therapy intervention during 8 sessions of 90 minutes and answered impulsivity questionnaires (Barat et al., 1998) and the self-concept of Rogers (1957). The data were analyzed using multivariate and univariate analysis of covariance and using SPSS-26 software. The results showed that schema therapy was able to have a significant effect in reducing impulsivity (components of unplanned, cognitive, and motor components) and increasing self-concept in the participants of the experimental group (P<0.01). schema therapy intervention can be used to reduce impulsivity symptoms and increase self-concept for people with post-traumatic stress disorder and benefit from it.
    Keywords: Schema Therapy, impulsivity, self-concept, Post-Traumatic Stress Disorder
  • الهه صفائیان، زهره خسروی*، اعظم فرح بیجاری، شقایق زهرائی

    اختلال شخصیت خودشیفته همواره با اختلال پایدار در عملکرد بین فردی همراه است، با این وجود مطالعات محدودی به ماهیت پدیدارشناختی روابط بین فردی در این افراد پرداخته است. از آنجایی که اختلال شخصیت خودشیفته آسیب پذیر پس از گذشت چند دهه هنوز جایی در طبقه ندی تشخیصی اختلالات روانی ندارد، پرداختن به ماهیت روابط بین فردی در این افراد می تواند به درک بهتر این اختلال کمک کرده و فرآیند تشخیص و درمان را تسهیل کند. مطالعه حاضر تحلیل کیفی روایت های 6 شرکت کننده مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته آسیب پذیر است که در یک مصاحبه نیمه ساختاریافته شرکت کرده و روابط خود با دیگران را آن گونه که تجربه و درک می کنند، توصیف کردند. متن پیاده شده مصاحبه ها طبق اصول تحلیل پدیدارشناسانه تفسیری تحلیل و یازده مقوله اصلی "فقدان جامعه پذیری/ روابط بین فردی شکننده/ انفعال بین فردی/ سانسور خود به دلیل ترس از قضاوت دیگران/ خودپنداره منفی/ تایید و توجه طلبی/ نوسان بین خشم به خود و خشم به دیگری/ مکانیزم های دفاعی/ شخصیت قدرت طلب/ تعریف صمیمیت و حساسیت بین فردی" استخراج شد. به طور کلی، یافته های پژوهش حاضر بیان کننده آن است که علی رغم اینکه افراد خودشیفته آسیب پذیر برای ارضای نیازهای خودشیفته وار به شدت به روابط اجتماعی نیاز دارند، اما مکانیزم های دفاعی ایشان آنها را از روابط اجتماعی منع می کند. بنابراین داشتن یا نداشتن روابط اجتماعی برای این افراد همواره نقطه ای تعارض برانگیز است.

    کلید واژگان: اختلال شخصیت خودشیفته آسیب پذیر, پدیدارشناسی, روابط بین فردی
    Elahe Safaeian, Zohreh Khosravi*, Azam Farah Bijari, Shaghayegh Zahraei

    Narcissistic personality disorder is always associated with a permanent disorder in interpersonal functioning, however, limited studies have addressed the phenomenological nature of interpersonal relationships in these people. Since vulnerable narcissistic personality disorder still does not have a place in the diagnostic classification of mental disorders after several decades, addressing the nature of interpersonal relationships in these people can help to better understand this disorder and to facilitate the process of diagnosis and treatment. The present study is a qualitative analysis of the narratives of 6 vulnerable narcissistic participants who participated in a semi-structured interview and described their relationships with others as they experience them. The implemented text of the interviews was analyzed according to the principles of interpretive phenomenological analysis and 11 main themes:"lack of sociability/fragile interpersonal relationships/interpersonal passivity/self-censorship due to fear of others' judgment/negative self-concept/approval and attention-seeking/fluctuation between anger towards self and others/defense mechanisms/power-seeking personality/definition of intimacy and interpersonal sensitivity" were extracted. In general, the findings of the current research show that despite the fact that these people need social relationships to satisfy their narcissistic needs,but their defense mechanisms prevent them from social relationships. Therefore, having or not having relationships is always a point of conflict for these people.

    Keywords: Interpersonal Relationships, Phenomenology, Vulnerable Narcissism
  • سیده فاطمه موسوی*، زهره خسروی، زهرا خاوری، مریم خاوری

    پژوهش حاضر با هدف بررسی بین‏فرهنگی نگرش به نقش‏های جنسیتی، ارزش‏های والدینی و فرسودگی والدینی در دو گروه از والدین ایرانی و مهاجران افغان انجام شد. جامعه آماری پژوهش دو گروه از والدین ایرانی ساکن تهران و والدین مهاجر افغان ساکن شهر تهران بودند که 398 والد شامل 199 والد مهاجر افغان ساکن شهر تهران (97 پدر و 102 مادر) و تعداد 199 والد ایرانی ساکن شهر تهران (93 پدر و 106 مادر) به روش نمونه ‏گیری دردسترس و داوطلب از مناطق مختلف شهر تهران برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند. ابزارهای سنجش شامل مقیاس نگرش به نقش‏ های جنسیتی، مقیاس ارزش‏ها در بزرگسالان و مقیاس فرسودگی والدینی بود. نتایج پژوهش نشان داد والدین دو گروه ایرانی و افغان در فرسودگی والدینی، نگرش به نقش جنسیتی سنتی و از بین ارزش‏های والدینی قدرت و پیشرفت، اثرگذاری و خودگردانی، سخاوتمندی و خیرخواهی تفاوت دارند. در رابطه با اثر جنس نتایج مشخص کرد مادران و پدران در فرسودگی والدینی، نگرش به نقش ‏های جنسیتی و ارزش‏های والدینی به‏ جز اثرگذاری و خودگردانی تفاوت معنی ‏داری با یکدیگر داشتند. در تعامل اثر غیربومی‏ بودن و جنسیت، پدران ایرانی در نقش‏های جنسیتی ویژه، پدران افغان در نقش سنتی جنسیتی و مادران ایرانی در نقش جنسیتی دوگانه نمرات بیشتری کسب کردند. از میان ارزش‏های والدینی نیز پدران افغان به ارزش‏ های قدرت-پیشرفت و منحصربه ‏فردبودن بیش از پدران ایرانی اهمیت می‏دادند. قرابت فرهنگی منجر به مهاجرت خانواده ‏های افغان علی‏رغم اقامت طولانی‏مدت در جامعه مقصد، با حفظ ارزش‏ها و سنت‏های فرهنگی جامعه افغان همراه است؛ تا جایی‏که جایگاه والدین، نگرش‏های جنسیتی سنتی و حس متفاوت‏بودن به عنوان ارزش ‏های مهم در فرزندان تشویق می‏شود.

    کلید واژگان: نقش جنسیتی, ارزش والدینی, فرسودگی والدینی, بین فرهنگی
    Seyyedeh Fatemeh Mousavi *, Zohreh Khosravi, Zahra Khavari, Maryam Khavari

    The current research was administered with the aim of intercultural investigating the attitudes to gender roles, parental values ‎, and parental burnout‎ in two groups of Iranian and Afghan parents. The statistical population of this study was two groups of Iranian and Afghan parents living in Tehran City those 398 parents including 199 Afghan parents (97 fathers and 102 mothers) and 199 Iranian parents (93 fathers and 106 mothers) living in Tehran were selected by convenient and voluntary from different regions of the city. The research instruments included the Attitudes to Gender Roles Questionnaire, Goals and Values in Adults Questionnaire, and Parental Burnout Assessment. The results showed that two groups of Iranian and Afghan parents significantly differed in parental burnout, and regarding parental values in power and achieves, agency and self-direct, and benevolence & prosocial. The results showed there was a significant difference between mothers and fathers in attitudes to gender roles and all of the values except agency and self-direct. In the interaction of migration and gender effects, the results showed Iranian fathers had a high score in specific gender roles, Afghan fathers had a high score in traditional gender roles and Iranian mothers had a high score in androgynous gender roles. Also, Afghan fathers care more about power and achieve separateness values than Iranian fathers. Cultural similarities led to the migration of Afghan families despite long-term residence in the destination community, which was companied by the maintenance of Afghan cultural values and traditions, so that the status of parents, traditional gender roles, and the sense of being unique as important values is encouraged in their children.The component of parenting and the quality of parent-child interactions, the values and goals of parents in the children of immigrant families in the context of cultural adaptation and acculturation (influence and impression of the destination culture) is a subject that can be studied.

    Keywords: gender roles, parental values, parental burnout, Intercultural
  • زینب خسروی، صالحه آدینه، زهره خسروی

    تعارضات زناشویی از جمله مسایلی است که می تواند باعث آسیب به بنیاد خانواده شود. بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی زوج درمانی دلبستگی محور بر حساسیت اضطرابی و تنظیم هیجان در زنان دارای تعارض زناشویی بود. طرح پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان دارای تعارضات زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اراک در شش ماهه تابستان و پاییز سال 1401 بودند که تعداد 24 نفر انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه 12 نفری آزمایش و کنترل قرار رفتند و زوج درمانی دلبستگی محور به صورت 8 جلسه 90 دقیقه ای و هفته ای یک جلسه برای گروه آزمایش برگزار شد. هم چنین شرکت کنندگان جهت بررسی تاثیر مداخله به پرسش نامه های تنظیم هیجان گروس و جان (2003) و حساسیت اضطرابی فلوید و همکاران (2005) پاسخ دادند. اطلاعات نیز توسط آزمون یومن ویتنی و از طریق نرم افزار spss-23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که زوج درمانی دلبستگی محور باعث افزایش میزان بازداری هیجانی و ارزیابی مجدد (تنظیم هیجان) و کاهش نگرانی بدنی، عدم کنترل شناختی نگرانی بدنی، عدم کنترل شناختی و ترس از مشاهده (حساسیت اضطرابی) شد (05/0>P). از زوج درمانی دلبستگی محور می توان در زمینه کاهش تعارض زناشویی، به خصوص در زمینه تعارضات هیجانی و اضطرابی بهره برد و کیفیت زندگی زناشویی را افزایش داد.

    کلید واژگان: زوج درمانی دلبستگی محور, حساسیت اضطرابی, تنظیم هیجان تعارض زناشویی
    Zeynab Khosravi, Saleh Adine, Zohre Khosravi

    Marital conflicts are among the issues that can cause damage to the family foundation. The present study aimed to investigate the effectiveness of attachment-oriented couple therapy on anxiety sensitivity and emotion regulation in women with marital conflict. The research method was semi-experimental with a pre-test-post-test design with a control group. The statistical population of the current study included all women with marital conflicts who referred to the counseling centers of Arak City in the six months of summer and autumn of 2022, from whom 24 people were selected and randomly divided into two groups of 12 people in experimental and control groups. Attachment-oriented couple therapy was held in the form of 8 sessions of 90 minutes and one session per week for the experimental group. Also, to evaluate the intervention's effect, the participants answered the questionnaires on the emotion regulation of Gross and John (2003) and the anxiety sensitivity of Floyd et al. (2005). Data were also analyzed by the Yeoman-Whitney test and SPSS-23 software. The results showed that attachment-oriented couple therapy increased the level of emotional inhibition and re-evaluation (emotional regulation) and reduced physical anxiety, lack of cognitive control of physical anxiety, lack of cognitive control, and fear of observation (anxiety sensitivity) (P<0.05). Attachment-based couple therapy can decrease marital conflict, especially emotional and anxiety conflicts, and increase the quality of married life.

    Keywords: attachment-oriented couple therapy, anxiety sensitivity, emotional regulation of marital conflict
  • مهروز نژادصفوی*، زهره خسروی، روشنک خدابخش پیرکلانی
    پیش زمینه و هدف

     هدف پژوهش حاضر بررسی ارتباط کمال گرایی منفی و رگه های اختلال شخصیت مرزی در جمعیت بهنجار در قالب مدل ملال بین فردی بود. جامعه ی آماری شامل افراد بزرگسال کشور ایران در بازه ی سنی 45 - 18 سال می باشد و اندازه ی نمونه با روش نمونه گیری تصادفی در دسترس به میزان 474 نفر بدست آمد. به دلیل شیوع کرونا پرسشنامه های کمال گرایی مثبت و منفی، اهمال کاری ناب، ملال نیپن، ملال موقعیتی و شفافیت مفهوم خود به صورت آنلاین طراحی شده و به صورت اینترنتی در شبکه های مجازی پخش شد. داده ها با روش تحلیل مسیر تحلیل شد. نتایج نشان داد کمال گرایی و اهمال کاری در قالب یک الگو می توانند ملال موقعیتی و رگه ها و صفات شخصیت مرزی را که تظاهرات بیرونی ناشی از ملال زمینه ای است را پیش بینی کنند. علاوه بر این، نقش تعدیل گر اختلال در هویت در تشدید این حالات نیز مورد تایید قرار گرفت. بر اساس یافته های این پژوهش پیشنهاد می شود که متخصصان و درمانگران در تدوین برنامه های درمانی برای افراد دارای صفات بالای شخصیت مرزی، مولفه های کمال گرایی منفی و اهمال کاری را به عنوان فرآیندهای فراتشخیصی و همچنین بررسی وضعیت انسجام هویت فردی را در این بیماران، مورد توجه ویژه قرار دهند.

    کلید واژگان: اهمال کاری, صفات شخصیت مرزی, کمال گرایی منفی, ملال
    Mahrooz Nejadsafavy*, Zohreh Khosravi, Roshanak Khodabakhsh Pirkalany
    Background &  Aims

    This study aimed to address the relationship between negative perfectionism and traits of borderline personality disorder in normal population based on the interpersonal dysphoria model. The research method was descriptive-correlation. The statistical population included all adults in Iran in the age range of 18-45 years old. The sample size consisted of 474 people, all chosen by Convenience Sampling. the questionnaires were designed online and distributed through virtual networks, due to Corona pandemic. The instruments consisted of Borderline Personality Scale, Positive and Negative Perfectionism, Pure Procrastination, Self-Concept Clarity Scale, Nepean Dysphoria Scale and Situational Dysphoria Scale. The data was analyzed by means of path analysis. The results showed that perfectionism and procrastination in the form of a model can predict situational dysphoria and therefore the borderline personality traits which are manifestation of underlying background dysphoria. In addition, the moderating role of identity disorder in exacerbating these conditions was also confirmed. According to the findings of this study, it is suggested that in treatment planning for people with higher borderline personality traits, the elements of negative perfectionism and procrastination should be considered as meta-diagnostic processes. Besides, the evaluating of identity coherence in these patients, should be given a special attention

    Keywords: Procrastination, Borderline Personality Traits, Negative Perfectionism, Boredom
  • زهره خسروی*، لیلا چراغ ملایی، مولود سلیمانی
    هدف پژوهش حاضر بررسی ارزش های والدگری،  والد خوب و فرزند ایده آل از منظر والدین و فرزندان ایرانی بود. پژوهش حاضر، مطالعه ای کیفی از نوع پدیدارشناسی است. جامعه پژوهش شامل کلیه والدین دارای فرزند و فرزندان ساکن تهران در مقطع زمانی سال 1399-1400 بوده و نمونه مورد بررسی شامل 23 نفر از والدین و فرزندان بودند که با مصاحبه نیمه ساختار یافته مورد مطالعه قرار گرفتند. داده های حاصل از مصاحبه ها کدگذاری و  تحلیل شد و و در نهایت حاصل کدگذاری ها 385 کد اولیه، 65 مفهوم، 17 مقوله و 3 طبقه کلی بود.  در این مطالعه طبقه والد خوب که شامل 5 مقوله اصلی برخورداری از صفات اخلاقی و انسانی، تامین نیازهای مادی و معنوی؛ برخورداری از مهارت های ارتباطی مناسب؛ آگاه و مدبر  و مقتدر و قاطع  است. طبقه فرزند ایده آل، شامل 6 مقوله اصلی شامل برخورداری از صفات اخلاقی و انسانی، متعهد و مسیولیت پذیر ، استقلال و استقامت، فعال و باعزت نفس، سازگاری و رضایت، و لامت  است. همچنین طبقه منابع خاستگاه های والدینی شامل 6 مقوله اصلی شامل تجربه زیسته، فرهنگ و اجتماع، رسانه، دین و مذهب ، آموزش و والدین   است. طبق یافته های پژوهش حاضر، مادر خوب مادری است که فداکار، از خود گذشته، صمیمی و همدل، مهربان و با محبت باشد و پدر خوب پدری است که صادق و قابل اعتماد باشد و به خانواده و فرزندان خود نیز اعتماد داشته باشد و عدالت را در مورد ایشان به درستی به ار برد. فرزند ایده آل از نظر والدین ایرانی فرزندی استکه  از صفات اخلاقی و انسانی مناسبی ن برخوردار است، متعهد و مسیولیت پذیر، مستقل و با استقامت، فعال و با عزت نفس و سازگار و راضی است و به سلامتی جسمی و روانی و رفتاری خود اهمیت می دهد.
    کلید واژگان: ارزش های والدگری, والد خوب, فرزند ایده آل, منابع خاستگاه های والدینی, ایران
    Zohreh Khosravi *, Leila Cheraghmollaei, Moloud Soleimani
    This study aimed to investigate parenting values, good parenting, and the ideal child from the perspective of Iranian parents and children. The method used in this qualitative research is phenomenology study. The study population included all parents and children living in Tehran from the period 1399 to 1400. The sample consisted of 23 parents and children who were studied by semi-structured interview. The data obtained from the interviews were analyzed. The result of coding was 385 primary codes, 65 concepts, 17 categories, and 3 general categories.A good parent class includes 5 main categories including moral and human qualities; Providing material and spiritual needs; Having appropriate communication skills; being Informed and resourceful; Being powerful and decisive.The ideal child class includes 6 main categories including moral and human qualities, commitment and responsibility, independence and endurance, activity and self-respecting, adaptation and satisfaction, and health. The resource category of parental origins includes 6 main categories including lived experience, culture, and society, media, religion, education, parents. Finally, based on the result of the study, the model of parenting values is designed and presented. The results of this study showed that the values of parenting and being a good parent from the point of view of children indicates that a good parent has appropriate moral and personality traits, meets the material and spiritual needs of the family, has appropriate communication skills, is knowledgeable and resourceful and  is strong and decisive.
    Keywords: parenting values, good parent, ideal child, sources of parental origins, Iran
  • زهره خسروی، میترا پورسینا*، سعید ناجی
    هدف این پژوهش پرداختن به مسیله آموزش تفکر فلسفی و یافتن مولفه های آن در «کتاب العلم» و «کتاب التفکر» از احیاء علوم الدین غزالی است. یافته های حاضر با روش توصیفی - تحلیلی و بهره گیری از مطالعات کتابخانه ای، حاکی از این است که غزالی بر خلاف تصور رایج، تفکر فلسفی را که برخاسته از روحیه کاوشگری و جستجو است و با مهارت هایی چون استدلال، تجزیه، ترکیب و استنتاج آمیخته است قبول دارد و در «کتاب العلم» و «کتاب التفکر»، شرایطی را برای تعلیم و تعلم برشمرده که می تواند به تقویت این نوع تفکر بینجامد و برای کسب معارفی که به طور مستقیم و مشارکتی حاصل می شود بسیار کارآمد باشد. از طبقه بندی مجموعه شرایط ذکر شده، سه دسته مهارت های فکری و درون فردی، مهارت های بین فردی یا تعاملی و مهارت های کاوشگرانه، و چند مولفه اصلی «گفت وگو»، «تعامل»، «کندوکاو»، «روابط بین فردی»، «ارتباط موثر»، «همدلی»، «حمایتگری» و «خود اصلاحی»، برای آموزش تفکر فلسفی شناسایی شده اند. بازشناسی این مولفه ها و قراردادن آن ها در کنار برنامه های نو طراحی شده آموزشی، ابعاد ناگفته و نادیده آرای اندیشمندان مسلمان در خصوص تعلیم وتربیت را برای طراحان برنامه های درسی نمودار می کند و سبب می شود ایشان بتوانند آن ها را در ساختار برنامه های درسی نوین جای دهند.
    کلید واژگان: آموزش, تفکر فلسفی, غزالی, احیاء علوم الدین, کتاب العلم, کتاب التفکر
    Zohre Khosravi, Mitra (Zahra) Poursina *, Saeed Naji
    The current research is intended to study the issue of teaching philosophical thought and identify its components in “Kitab al-Elm” and “Kitab al-Tafakur” from Ghazali’s Ahya ul-Olum al-Din. The data are collected through note-taking from related resources and analyzed through the descriptive-analytical method. It was found that, contrary to the popular assumption, Ghazali accepts the philosophical thought that is rooted in examination and research and is blended with skills such as reasoning, analysis, synthesis, and deduction. Therefore, in “Kitab al-Elm” and “Kitab al-Tafakur” this scholar has offered some conditions for teaching and learning which endorse the aforesaid stance and is proved efficient in acquiring those types of knowledge that are explicitly or cooperatively obtained. Classifying these conditions revealed that three categories of mental and intrapersonal skills, interpersonal or interactive skills and inquiry-based skills as well as some major components involving “dialogue”, “interaction”, “inquiry”, “interpersonal relationship”, “effective relationship”, “sympathy”, “scaffolding” and “self-correction” are involved in teaching philosophical thought. Identifying these components and blending them with newly developed curriculums, paves the way for employing them in new education and syllabus and uncovers the hidden capacities inherent in the views of Muslim scholars about education.
    Keywords: teaching, Philosophical Thought, Ghazali, Ahya ul-Olum al-Din, Kitab al-Elm, Kitab al-Tafakur
  • نیکو قاسمی اقدم، زهره خسروی*، آزاده طاولی، فهیمه رمضانی تهرانی، سیما نظرپور
    زمینه

      بارداری ناخواسته از جمله شرایطی است که می‌تواند تجربه شیرین مادری را تحت تاثیر و فرد را در دوراهی سقط یا زایمان قرار دهد؛ غافل از این که هر انتخاب چه تاثیری بر سلامت روان فرد به خصوص بروز اضطراب و افسردگی خواهد داشت. هدف از این پژوهش مقایسه میزان اضطراب و افسردگی در بین دو گروه زنان با تجربه سقط خودخواسته و زایمان در بارداری ناخواسته است.

    روش کار

      این پژوهش به روش توصیفی و از نوع علی مقایسه ای انجام شد که در آن میزان اضطراب و افسردگی میان 420 نفر از بانوان با تجربه بارداری ناخواسته شامل 210 زن با سابقه سقط خودخواسته و 210 زن با سابقه زایمان به روش نمونه‌گیری در دسترس، مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت. اطلاعات اولیه شامل وضعیت تاهل، سن، تعداد فرزندان، شغل و میزان تحصیلات ثبت شد. گردآوری داده‌ها با استفاده از پرسشنامه‌های افسردگی بک و اضطراب بک انجام شد و داده‌ها بر اساس آزمون t مستقل و با استفاده از نرم‌افزار SPSS نسخه 19 مورد بررسی قرار گرفت.

    یافته‌ها: 

     میزان اضطراب در بین زنان با تجربه زایمان، بیشتر از زنان با تجربه سقط خودخواسته در بارداری ناخواسته بود. در بحث افسردگی تفاوت معناداری میان زنان با تجربه سقط خودخواسته نسبت به گروه زنانی که زایمان را در بارداری ناخواسته انتخاب کرده بودند دیده نشد، هرچند اکثر زیر مقیاس‌های افسردگی نظیر احساس شکست، نارضایتی، احساس گناه، عیب‌جویی از خویشتن، فکر خودکشی یا میل به خودکشی، گریه، بی‌علاقگی، بلاتکلیفی، احساس بی‌ارزشی، کم‌توانی، تغییر در الگوی خواب، تحریک‌پذیری، تغییر در اشتها، مشکل در تمرکز، خستگی و و بی‌علاقگی به امور جنسی در گروه با سابقه سقط بیشتر از گروه زنان با سابقه زایمان در بارداری ناخواسته بود. همچنین در این بررسی نشان داده شد که میزان اضطراب و افسردگی پس از سقط خودخواسته در بین افراد مجرد بیشتر از افراد متاهل است (0/05>P).

    نتیجه‌گیری: 

     احتمال بروز سطوح مختلف افسردگی در بین زنان با تجربه سقط خودخواسته تحت تاثیر عوامل فرهنگی، اجتماعی و اعتقادی بیشتر است. در مقابل میزان اضطراب مادرانی که در مواجهه با بارداری ناخواسته مسیر زایمان و به دنیا آوردن فرزند را انتخاب می‌کنند به دلیل مسوولیت‌های والدگری و فرزندپروری بیشتر است. همچنین به دلیل مسایل مربوط به روابط خارج از چارچوب ازدواج رسمی و قبح و عدم پذیرش اجتماعی روابط این چنین و لزوم انجام سقط بدون داشتن حق انتخاب، میزان اضطراب و افسردگی پس از سقط در بین افراد مجرد بیشتر از افراد متاهل است.

    پیامدهای‌عملی: 

    نتایج پژوهش حاضر ‌می‌تواند در حوزه تحقیقات کاربردی و تدوین پروتکل‌های پیشگیرانه و درمانی مورد بهره‌برداری قرار گیرد و خیل عظیمی از مادران و نوزادان متاثر از آسیب اضطراب و افسردگی ناشی از بارداری ناخواسته را پوشش ‌دهد.

    کلید واژگان: اضطراب, افسردگی, زایمان در بارداری ناخواسته, سقط خودخواسته
    Nikoo Ghasemi Aghdam, Zohreh Khosravi*, Azadeh Tavoli, Fahimeh Ramezani Tehrani, Sima Nazarpour
    Background

      Unwanted pregnancy can affect the sweet experience of motherhood and put a person at the crossroads of abortion or childbirth unaware of how each choice can affect a person's mental health, especially anxiety and depression. This study aimed to compare the rates of anxiety and depression between two groups of women with the experience of induced abortion and unwanted delivery.

    Methods

      This research was conducted among 420 women with experience of unwanted pregnancy, including 210 women with a history of induced abortion and 210 women with a history of unwanted delivery. Beck Depression Inventory (BDI) and Beck Anxiety Inventory (BAI) were the main tools for gathering the related information. We collected demographic information, including marital status, age, number of children, occupation, and level of education. The associated data was analyzed based on an independent t-test using the Statistical Package for the Social Sciences (SPSS) software 19.

    Results

      The results showed that the rate of anxiety among women with a history of unwanted delivery was higher than those with induced abortion. Although there was no significant difference in depression between the two groups, most subscales of depression such as feelings of failure, dissatisfaction, guilt, self-blame, suicidal ideation, crying, apathy, indecision, feelings of worthlessness, impotence, changes in sleep patterns, irritability, changes in appetite, difficulty in concentration, fatigue, and sexual apathy in the group with a history of abortion were higher than the group of women with a history of unwanted delivery. In addition, the rate of anxiety and depression was higher among single women with experience of induced abortion than married ones (P<0.05).

    Conclusion

      According to the results, different levels of depression are more likely to occur among women who experience induced abortion under the influence of cultural, social, and religious factors. On the other hand, the level of anxiety among mothers who choose the path of childbirth in the situation of unwanted pregnancy is higher due to the responsibilities of parenthood. Furthermore, the relationships out of the formal marriage in traditional societies like Iran are taboos and do not meet social acceptance; so single mothers have to abort secretly without having the right to choose. This coercion can explain the higher rate of anxiety and depression among single women with a history of induced abortion than married ones.

    Practical Implications:

      The results of the present study can be used in the field of applied research and the development of preventive and therapeutic protocols and cover a large number of mothers and infants affected by anxiety disorders and depression due to unwanted pregnancies.

    Keywords: Anxiety, Depression, Induced abortion, Unwanted delivery
  • زهره خسروی، محمدتقی ایمان پور*

    از آغاز زندگی جمعی بشر، زنان در کنار مردان برای امرار معاش کار می کردند. با پیچیده شدن زندگی، خصوصا با تشکیل حکومت های محلی و سپس پادشاهی بزرگ که منجر به تقسیم کار بین اقشار مختلف جامعه شد، زنان نیز به اشکال مختلف در این زندگی جدید نقش ایفا می کردند. با تشکیل امپراطوری بزرگ هخامنشی و گسترش فعالیت های اقتصادی که مستلزم نیروی کار بیشتری بود، زنان نیز پابه پای مردان بیش از پیش در فعالیت اقتصادی فعال شدند.  بر اساس گل نبشته های تخت جمشید و سایر منابع باستانی و با رویکردی توصیفی تحلیلی و با استفاده از روش مطالعات تاریخی، در این پژوهش تلاش شده است به این پرسش اساسی پاسخ دهد که آیا زنان طبقه فرودست جامعه هخامنشی در فعالیت های اجتماعی اقتصادی شرکت می کردند و این که آن ها بیشتر به چه کارهایی مشغول بودند؟.شواهد نشان می دهد که آنان به موازات مردان در فعالیت های اجتماعی و اقتصادی جامعه فعال بودند و در مشاغل مختلف کار می کردند و در بسیاری از موارد و با توجه به مهارت هایی که داشتند دستمزدهایی برابر با مردان دریافت می کردند.

    کلید واژگان: تخت جمشید, زنان غیر درباری, مشاغل زنان, گل نبشته های تخت جمشید
    Zohra Khosravi, MohammadTaghi Imanpour *

    From the beginning of human life, women worked alongside men for livelihood. As life became more complex, especially with the formation of local governments and then the great kingdom which led to the division of labor among different sections of society, women also played a role in this new life in different ways. With the formation of the great Achaemenid Empire and the expansion of economic activities that required more labor, women alongside men, became more active in economic activity. Much has been written about the status of women, especially the political, social, and economic activities of court women during the Achaemenid period, but no coherent work has been done about the socio-economic role of lower-class women in this period. Therefore, based on Persepolis inscriptions and other ancient sources and with a descriptive-analytical approach, using the method of historical studies, in this research an attempt has been made to study the status and socio-economic activities of the lower-class women in Achaemenid period. In other words, this study seeks to answer the fundamental question of whether women of the lower classes of Achaemenid society participated in socio-economic activities and in which kind of occupation they were mostly engaged in. Evidence shows that in parallel with men, they were active in the social and economic activities of society and worked in various occupations, in many cases and based on their skills, they received equal wages as men.

    Keywords: Achaemenids, Persepolis, Lower-Class Women, Women occupation, Persepolis Tablets
  • زهره خسروی، فاطمه شاهی صدرآبادی، پروین رحمتی نژاد*

    از زمان شیوع کرونا دگرگونی های متعددی در حوزه های مختلف زندگی مردم مانند کسب و کار، عادات بهداشتی مردم، الگوهای مصرف، سبک زندگی و برگزاری مراسمات از جمله مراسم مذهبی در سرتاسر جهان شده است. ایجاد سوالات هستی شناسانه، چالش های مذهبی و سوالات متعدد درباره چرایی و چگونگی این پدیده نیز از تغییرات ایجاد شده به دنبال شیوع این بیماری است. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته افراد از مذهب، خدا و نگاه به هستی در شرایط این بیماری صورت گرفته و اثرگذاری این بیماری را بر ادراک افراد از خدا، مذهب و هستی مورد بررسی قرار داده است. روش مطالعه کیفی و با رویکرد پدیدارشناسی است. تعداد شرکت کنندگان 30 نفر بوده که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شده است. تحلیل داده ها با روش کلایزری بوده و برای اطمینان و اعتبار یافته ها از روش بازبینی و نظارت شرکت کنندگان، خودبازبینی پژوهشگر در فرآیند جمع آوری و تحلیل و غوطه وری پژوهشگر استفاده شده است. یافته های پژوهش شامل 175 کد اولیه بود که نهایتا 2 مقوله اصلی و 11 زیرمقوله استخراج شد. باور نسبت به خدا و مذهب اولین مقوله به دست امده و شامل زیرمقوله های  عدم تغییر در باورمندی به خدا عدم تغییر در ناباوری به خدا، بازاندیشی در افکار خود، حیرت از قدرت خداوند، حیرت از علم خداوند، انتظار معجزه از خداوند و افزایش احساس معنویت و نزدیکی به خدا بود. مقوله اصلی دوم باور به هستی و آفرینش و شامل زیرمقوله های عدم تغییر باور، باور به ناتوانی و شکست پذیری انسان، هستی اندیشی و باور به لزوم بازنگری در رفتار با طبیعت بود.  نتایج پژوهش نشان می دهد که پاندمی کووید-19 تاثیراتی در نگرش و باور افراد نسبت به مذهب و معنویت، خدا، طبیعت، هستی و نظام آفریش بوجود آورده که این تغییرات عمدتا در راستای تقویت باورها و نگرش های پیشین فرد است. از سوی دیگر بر اساس نتایج بدست آمده از پژوهش می توان چنین استنباط کرد که مذهب عامل تاثیرگذار مهمی در دستیابی به پیامدهای مثبت ناشی از شیوع کووید-19 در افرادی با گرایشات معنوی و مذهبی است.

    کلید واژگان: مذهب, معنویت, کووید-19, پدیدارشناسی
    Zohre Khosravi, Fatemeh Shahisadrabadi, Parvin Rahmatinejad*
    Background and Objectives

    The spread of COVID-19 has led to numerous changes indifferent domains of life throughout the world, including health habits, jobs, consumption patterns, lifestyles, and religious ceremonies. Phenomenological questions, religious challenges, and many questions regarding the cause of the pandemic also resulted from these changes. Therefore, the goal of the present study was to explore the role of the COVID-19 pandemic on the religious and spiritual experiences of the Iranian population.

    Methods

    A qualitative design based on a phenomenological approach was used. The sample included 18 subjects who were selected using a purposeful sampling method. The data were collected using semi-structured interviews.

    Results

    The Colaizzi method was used to analyze the data and member checking, selfmonitoring, and immersion were used to examine the credibility of the results. The study findings included 175 primary codes, of which two main categories and 11 subcategories were extracted. Belief in God and religion was the first category extracted that included the following subcategories: no change in belief in God, no change in lack of belief in God, reconsidering one’s own beliefs, amazed by the power of God, amazed by the knowledge of God, Expecting miracles from God, and Increased sense of spirituality or closeness to God. The second category was beliefs about existence that included the following subcategories: no change in Beliefs, believing that human abilities are limited, thinking about existence, and believing in the importance of changing our behavior towards nature.

    Conclusion

    According to the study result, the experience of COVID-19 had affected participants’ attitude towards religion, spirituality, God, nature, and the system of the world; most of the participants reported improvements in their previous beliefs and attitudes as a result of these changes. Therefore, some conversations, such as the epidemic of a disease (COVID-19) can affect the religious attitudes and beliefs of individuals.

    Keywords: Religion, Spirituality, COVID-19, Phenomenology
  • سمیرا لطفی، مهرانگیز پیوسته گر*، زهره خسروی، روشنک خدابخش پیرکلانی، ابوالقاسم مهری نژاد
    زمینه

    مرور نظام مند پژوهش ها حاکی از این است که عوامل مختلفی در تبیین خودآسیبی افراد تاثیر می گذارد، سنجش و اندازه گیری خودآسیبی و اظهارات مربوط به آن یکی از مسایلی است که از اهمیت زیادی برخوردار بوده و در پژوهش های فارسی مغفول مانده است.

    هدف

    هدف پژوهش حاضر، تعیین ویژگی های روانسنجی نسخه فارسی مقیاس اظهارات مربوط به خودآسیبی در بین افراد دانشجو بود.

    روش

    پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دانشگاه های تهران بود که از میان آنها 393 نفر از طریق روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل نسخه فارسی مقیاس اظهارات مربوط به خودآسیبی کلونسکی و گلن (2009)، مقیاس رفتارهای پرخطر رجاعی و شفیعی (1390)، مقیاس افسردگی، اضطراب، و تنیدگی لاویبوند و لاویبوند (1995) مقیاس شخصیت مرزی لیشنرنیگ (1999) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های همبستگی پیرسون و تحلیل عاملی تاییدی به کمک نرم افزارهای 22VSPSS و 8.80VLISREL استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج تحلیل عاملی تاییدی نشان داد که مقیاس اظهارات خودآسیبی از شاخص های برازش مطلوبی برخوردار است  (0/94 = CFI،  0/92 =IFI ، 0/08 = RMSEA ). . همچنین برای بررسی اعتبار پرسشنامه از روش آلفای کرونباخ استفاده شد که این میزان 93/0 بدست آمد و حاکی از رضایت بخش بودن اعتبار ابزار است. افزون بر آن نتایج همبستگی پیرسون نشان داد اظهارات خودآسیبی با رفتارهای پرخطر، افسردگی، اضطراب و تنیدگی رابطه مثبت و معنی داری در سطح 01/0 >P دارد.

    نتیجه گیری

    نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد مقیاس اظهارات خودآسیبی در جامعه ایرانی از خصوصیات روانسنجی قابل قبولی برخوردار بوده و لذا استفاده از این مقیاس در پژوهش های مختلف می تواند کمک کننده باشد.

    کلید واژگان: خودآسیبی, رفتارهای خودآسیبی غیرخودکشی, روانسنجی
    Samira Lotfi, Mehrangiz Paivastegar*, Zohreh Khosravi, Roshanak Khodabakhsh Pirlkani, Abolghasem Mehrinejad
    Background

    A systematic review of previous research reveals that many factors explain self-injury behaviors in individuals. The measurement of self-injury and its relevant statements is of great importance; however, this aspect is disregarded in Persian research.

    Aims

    The present study aimed to determine the psychometric properties of the Persian version of the Inventory of Statements About Self-injury among students.

    Methods

    This study was descriptive and correlational. The study's statistical population encompassed all students at the Tehran universities, from whom 393 persons were selected by using the convenient sampling method. The research instruments were the Persian version of Klonsky and Glenn’s (2009) Inventory of Statements About Self-injury, Rajaei and Shafiei’s (2011) High-Risk Behaviors Scale, Lovibond and Lavibond’s (1995) Depression, Anxiety, and Stress Scale (1999), and Leishnring’s (1999) Borderline Personality Disorder Test. Pearson correlation and confirmatory factor analysis were performed using SPSS software version 22 and LISREL software version 8.80.

    Results

    The confirmatory factor analysis results showed that the Inventory of Statements About Self-injury has acceptable fit indices (CFI = 0.94, IFI = 0.92, RMSEA = 0.08). Moreover, Cronbach's alpha coefficient was used to check the validity of the questionnaire (= 0.93), suggesting that the instrument validity is satisfactory. Furthermore, the results of Pearson correlation showed that self-injury statements had a positive and significant relationship with high-risk behaviors, depression, anxiety, and stress at P <0.01.

    Conclusion

    The study findings indicated that the inventory has acceptable psychometric properties in Iranian society; hence, this scale can be used in various studies.

    Keywords: Self-injury, Nonsuicidal self-injury Behaviors, Psychometrics
  • فاطمه دوست محمدی، آزاده طاولی، زهره خسروی
    زمینه و هدف

    یکی از مشکلات شایع در جمعیت عمومی، علایم جسمانی‌سازی است؛ بنابراین شناسایی عواملی که در ایجاد این علایم نقش دارند، در پیش‌گیری از بروز آن‌ها موثر خواهد بود. لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین ارتباط بین الگوهای روابط موضوعی و علایم جسمانی‌سازی با میانجی‌گری ناگویی هیجانی انجام شد.

    مواد و روش‌ها

     روش این پژوهش توصیفی از نوع مدل‌یابی بود. به این منظور 295 نفر از افراد ساکن سمنان در بازه سنی 18 تا 60 سال در بهمن و اسفند 1399 با روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند و از طریق پیمایش اینترنتی به پرسش‌نامه‌های روابط موضوعی Bell، علایم جسمانی‌سازی (PHQ-15) و ناگویی هیجانی Toronto پاسخ دادند. داده‌ها با آزمون همبستگی Pearson و مدل‌سازی معادلات ساختاری تحلیل شد.

    یافته‌ها

    نتایج نشان داد که این مدل از برازش خوبی برخوردار است و بین الگوهای روابط موضوعی با علایم جسمانی‌‌سازی (601/3=T، 538/0=β) و ناگویی هیجانی (756/11=T، 800/0=β) رابطه مثبت و معناداری وجود داشت (05/0>p)، اما بین علایم جسمانی‌سازی و ناگویی هیجانی رابطه معناداری مشاهده نشد (816/0=T، 110/0=β) و در نتیجه نقش میانجی ناگویی هیجانی در تحلیل داده‌ها معنی‌دار واقع نشد (05/0<p).

    نتیجه‌گیری

    در مجموع یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که با شناسایی الگوهای روابط موضوعی در افراد می‌توان تا حدی احتمال ابتلاء به علایم جسمانی‌سازی و ناگویی هیجانی را پیش‌بینی کرد. لذا پیشنهاد می‌شود که درمان‌گران بالینی در برقراری ارتباط با افراد مبتلا به علایم جسمانی‌سازی، الگوهای روابط موضوعی آن‌ها را مورد توجه قرار دهند.

    کلید واژگان: روابط موضوعی, جسمانی سازی, ناگویی هیجانی, سمنان
    Fatemeh Doustmohammadi, Azadeh Tavoli, Zohreh Khosravi
    Background and Objectives

    One of the most common problems in the general population is somatization symptoms. Therefore, identifying the factors that play a role in causing these symptoms will be effective in preventing their occurrence. Therefore, this study aimed to determine the relationship between object relations patterns and somatization symptoms mediated by alexithymia.

    Materials and Methods

    The method of this research was descriptive modeling. For this purpose, 295 people living in Semnan in the age range of 18 to 60 years were selected by convenience sampling method and answered the questionnaires of Bell Object Relations, somatization symptoms (PHQ-15), and Toronto Alexithymia with an internet survey in February and March 2021. Data were analyzed by Pearson’s correlation test and structural equation modeling.

    Results

    The results showed that this model has a good fitness, and there was a significant positive relationship (p<0.05) between object relations patterns and somatization symptoms (T= 3.601, β= 0.538) and alexithymia (T=11.756, β= 0.800), but no significant relationship was observed between somatization symptoms and alexithymia (T=0.816, β=0.110) and as a result, the mediating role of alexithymia in data analysis was not significant (p>0.05).

    Conclusion

    These findings show that by identifying the object relations patterns in individuals, it is possible to predict the likelihood of developing somatization symptoms and alexithymia to some extent. Therefore, it is recommended that clinical therapists need to consider the object relations patterns of the individuals with somatization symptoms in communicating with them.

    Keywords: Object relations, Somatization, Alexithymia, Semnan
  • زهره خسروی*

    بروز فرصت کارآفرینی زنان فرایند پیچیده ای است که عوامل متعدد فردی و محیطی در آن تاثیرگذار می باشند. هدف این پژوهش شناسایی و اولویت بندی عوامل موثر در بروز فرصت های کارآفرینی زنان در شهرداری منطقه ی 3 شهر تهران است. روش اجرای پژوهش توصیفی- تحلیلی و از لحاظ هدف کاربردی بود. روش گردآوری اطلاعات میدانی با استفاده از ابزار پرسشنامه بود. روایی و پایایی ابزار پژوهش با رویکرد روایی محتوایی و صوری و شاخص نرخ ناسازگاری تایید شد. جامعه ی آماری زنان کارآفرین و خبرگان کارآفرینی در شهرداری منطقه ی 3 تهران بود. داده های این پژوهش با رویکرد دلفی فازی، دیمتل و ANP فازی و GRA و MOORA خاکستری تحلیل شد. مطابق یافته های رویکر دلفی فازی 13 عامل فرعی در 5 عامل اصلی فردی، محیطی خرد، محیطی کلان، شبکه های ارتباطی و سازمانی بر بروز فرصت های کارآفرینی زنان در شهرداری منطقه 3 تهران تاثیر دارد. مطابق یافته های دیمتل فازی عوامل محیطی کلان بیشترین تاثیرگذاری بر دیگر عوامل موثر بر بروز فرصت های کارآفرینی زنان و عامل ویژگی های فردی دارای کمترین تاثیر پذیری است. از طرف دیگر مطابق تکنیک ANP فازی عوامل ویژگی های فردی در عوامل موثر بر بروز فرصت کارآفرینی از اولویت بالاتری برخوردار است و در نهایت مطابق رویکرد GRA و MOORA خاکستری، مهمترین راهکار بهبود عوامل موثر بر بروز فرصت کارآفرینی زنان و در نتیجه بهبود فرصت کارآفرینی زنان راهکار ایجاد بازار جدید است.

    کلید واژگان: کارآفرینی زنان, فرصت کارآفرینی زنان, عوامل موثر بر بروز فرصت کارآفرینی
    Zohreh Khosravi *

    The emergence of women entrepreneurship opportunities is a complex process in which various individual and environmental factors are influential. The purpose of this study is to identify and prioritize the effective factors in the emergence of women entrepreneurship opportunities in the municipality of District 3 of Tehran. The research method was descriptive-analytical and applied in terms of purpose. The method of collecting field information was using a questionnaire. The validity and reliability of the research instrument were confirmed by the content and face validity approach and the incompatibility rate index. The statistical population was women entrepreneurs and entrepreneurship experts in Tehran Municipality, District 3. The data of this study were analyzed by fuzzy Delphi, Dimtel and fuzzy ANP and gray GRA and MOORA approaches. According to the findings of the Delphi fuzzy approach, 13 sub-factors in 5 main factors: individual, micro-environment, macro-environment, communication and organizational networks, affect the incidence of women entrepreneurship opportunities in Tehran Municipality, District 3. According to the findings of fuzzy dimtel, macro-environmental factors have the greatest impact on other factors affecting the incidence of women's entrepreneurial opportunities and the factor of individual characteristics has the least impact. On the other hand, according to the fuzzy ANP technique, individual characteristics factors have a higher priority in the factors affecting the occurrence of entrepreneurial opportunity. The solution is to create a new market.

    Keywords: Women Entrepreneurship, Women Entrepreneurship Opportunity, Factors Affecting Entrepreneurship Opportunity
  • سیما حاجی علی اکبری مهریزی، زهره خسروی*، غلامرضا دهشیری
    زمینه و هدف

    این روزها اضطراب مرگ به‌عنوان یکی از مسایل اساسی در سلامت روان اهمیت بیشتری پیدا کرده است. اضطراب مرگ افکار، ترس‌ها و هیجانات مرتبط با به پایان رسیدن زندگی را در بر می‌گیرد. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین اضطراب مرگ با سلامت روان، سلامت معنوی و حمایت اجتماعی در دانشجویان دانشکده معماری دانشگاه آزاد اسلامی انجام شد.

    روش‌بررسی:

     روش پژوهش از نوع توصیفی‌تحلیلی و همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی دانشجویان دانشکده معماری دانشگاه آزاد اسلامی تشکیل دادند که 272 نفر از آنان براساس جدول کرجسی و مورگان (1970) به‌شیوه نمونه‌گیری داوطلبانه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس اضطراب مرگ (تمپلر،1970)، شاخص پنج معیار سلامت روان سازمان بهداشت جهانی (سازمان بهداشت جهانی، 1988)، مقیاس سلامت معنوی (پالوتزین و الیسون، 1982) و مقیاس چندبعدی حمایت اجتماعی ادراک‌شده (زیمت و همکاران، 1988) بود. تحلیل داده‌ها با استفاده از روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی چندگانه به‌روش هم‌زمان به‌کمک نرم‌افزار SPSS نسخه 20 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون‌ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته‌ها:

     نتایج همبستگی معناداری را بین اضطراب مرگ با سلامت روان (0٫001≥p، 0٫676-=r)، سلامت معنوی (0٫001≥p، 0٫673-=r) و حمایت اجتماعی (0٫001≥p، 0٫542-=r) نشان داد. همچنین از بین متغیرهای پیش‌بین، سلامت روان (0٫001≥p، 0٫457-=β)، سلامت معنوی (0٫001≥p، 0٫311-=β) و حمایت اجتماعی (0٫001≥p، 0٫261-=β) به‌طور معناداری قادر به پیش‌بینی اضطراب مرگ بودند؛ به‌طورکلی، سلامت روان، سلامت معنوی و حمایت اجتماعی 64درصد از نمرات اضطراب مرگ را تبیین کردند.

    نتیجه‌گیری:

     براساس یافته‌های پژوهش نتیجه گرفته می‌شود، سلامت روان، سلامت معنوی و حمایت اجتماعی با اضطراب مرگ رابطه معکوس و معناداری دارند و قادر به پیش‌بینی آن هستند.

    کلید واژگان: اضطراب مرگ, سلامت روان, سلامت معنوی, حمایت اجتماعی
    Sima Haji Ali Akbari Mehrizi, Zohreh Khosravi *, Gholamreza Dehshiri
    Background & Objective

    Death anxiety comprises emotional, cognitive, physical, and motivational components and is related to the level of development of individuals, their religious beliefs, source of social control and support, as well as their sociocultural experiences and basic life choices. Although some people cope well with the issue of death, for others, death anxiety becomes a crippling fear that leads to inefficient coping strategies and endangers their mental health. According to the results of some studies, spirituality and social support have an effective role in coping with stressful life events and reducing anxiety. Although the relationship between death anxiety and spirituality and social support has been studied separately among the elderly or people with incurable diseases, the relationship between these variables has not been studied in young populations without specific diseases. So, this study aimed to evaluate the correlation between death anxiety and mental well–being, spiritual well–being, and social support in students of the Faculty of Architecture of Islamic Azad University.

    Methods

    This analytical descriptive research was a correlational study. The study's statistical population consisted of all students of the Faculty of Architecture, Islamic Azad University, Robat Karim Branch, Tehran, Iran. Of whom, 272 students were selected using Krejcie and Morgan's table (1970) and voluntary sampling method. The inclusion criteria were as follows: male and female students studying in the second semester of 2014–15 in the Faculty and willingness to participate in the research. The exclusion criterion was the incomplete completion or non–return of the questionnaire. The required data were collected using the Death Anxiety Scale (Templer,1970), World Health Organization Well–Being Index (WHO–5) (World Health Organization, 1998), Spiritual Well–Being Scale (Peplau & Ellison, 1982), and Multidimensional Scale of Perceived Social Support (Zimet et al., 1988). In this research, descriptive statistics indicators such as mean and standard deviation were used to describe the variables. Also, the relationship between the study variables was evaluated through the Pearson correlation coefficient and the prediction of death anxiety through multiple linear regression analysis in SPSS version 20 software. A significance level of 0.05 was considered for all tests.

    Results

    According to the results, there was a negative and significant relationship between death anxiety and mental health (r=–0.676, p≤0.001), spiritual health (r=–0.673, p≤0.001), and social support (r=–0.542, p≤0.001). Among the predictor variables, mental health (β=–0.457, p≤0.001), spiritual health (β=–0.311, p≤0.001), and social support (β=–0.261, p≤0.001) could significantly predict death anxiety score. Mental health, spiritual health, and social support could explain 64% of death anxiety scores.

    Conclusion

    Based on the research findings, mental health, spiritual health, and social support are significantly associated with death anxiety and can predict it.

    Keywords: Death anxiety, Mental well–being, Spiritual well–being, Social support
  • سمیرا لطفی*، مهرانگیز پیوسته گر، زهره خسروی، روشنک خدابخش پیرکلانی، سید ابوالقاسم مهری نژاد

    رفتارهای خودآسیبی از جمله عواملی است که امروزه در بین دختران شایع شده است؛ از این رو بررسی متغیرهای مرتبط با رفتارهای خودآسیبی دختران حایز اهمیت است. لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی مقایسه ای سبک دلبستگی، سرسختی روان شناختی و کمال گرایی اخلاقی در دو گروه دختران با و بدون رفتارهای خودآسیبی بود. طرح پژوهش حاضر توصیفی و از نوع علی- مقایسه ای بود. تعداد 234 نفر از دختران دانشگاه های تهران که شرایط ورود به پژوهش را داشتند به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند.ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه های رفتارهای خودآسیبی، سبک های دلبستگی، سرسختی روان شناختی و کمال گرایی اخلاقی بود. به منظور تحلیل داده ها به روش تحلیل واریانس چندمتغیری از نرم افزار SPSSV19 استفاده شد. نتایج نشان داد بین نمرات دلبستگی ایمن، اجتنابی، دوسوگرا، سرسختی روان شناختی و کمال گرایی اخلاقی در دو گروه افراد با و بدون رفتارهای خودآسیبی تفاوت معنی داری در سطح 05/0>p وجود دارد. به این معنی که افراد بدون رفتارهای خودآسیبی نمرات بالاتری در دلبستگی ایمن، سرسختی روان شناختی و کمال گرایی اخلاقی نسبت به گروه با رفتارهای خودآسیبی کسب کردند. افزون بر آن در متغیرهای دلبستگی اجتنابی و دلبستگی دوسوگرا گروه با رفتارهای خودآسیبی نمرات بالاتری نسبت به گروه بدون رفتارهای خودآسیبی به دست آوردند. در نهایت نتایج این پژوهش نشان داد در متغیرهای سبک های دلبستگی، سرسختی روان شناختی و کمال گرایی اخلاقی بین دو گروه دختران با و بدون رفتارهای خودآسیبی تفاوت معنی داری وجود دارد  لذا آگاهی روانشناسان، مشاوران و سایر متخصصان از این متغیرها برای مواجهه با دختران دارای رفتارهای خودآسیبی می تواند کمک کننده باشد.

    کلید واژگان: سبک های دلبستگی, سرسختی روانشناختی, کمال گرایی اخلاقی, رفتارهای خودآسیبی, دختران
    Samira Lotfi *, Mehrangiz Peivaste Gar, Zohreh Khosravi, Roshanak Khodabakhsh Pirkani, Seyed Abolghasem Mehrienejad

    Systematic review of related studies indicates that various factors affect the explanation of self-injury individuals and self-injury behaviors have become common. So, it is important to investigate the constructs related to self-injury behaviors. Therefore, this study aimed to model a structural equation to explain non-suicidal self-injury behaviors based on moral perfectionism and traumatic experiences with the mediating role of psychological hardiness and attachment style. The design of the present study was applied and correlational research by structural equation modelling. Among undergraduate and graduate students of Tehran universities, 529 people (411 girls and 118 boys) were selected by convenience sampling method. They all completed questionnaires on self-harm, moral perfectionism, traumatic experiences, attachment style, and psychological hardiness. Pearson correlation and structural equation modelling using SPSSV19 and AMOSV20 software were used to analyze the data. The results showed that all four variables of moral perfectionism, traumatic experiences, psychological hardiness and attachment style had a direct and significant effect on self-injury behaviors. Also, the two variables of moral perfectionism and traumatic experiences have had indirect and significant effects on self-injury behaviors due to the variables of psychological hardiness and attachment style. In addition, moral perfectionism and traumatic experiences had a direct and significant effect on psychological hardiness and attachment style (p <0.01). Finally, the results of this study show that because each person's personality is affected by his family environment and also individual differences are affected by attachment style, on the other hand, psychological hardiness as a personality trait and moral perfectionism as moral virtues. Valuable causes people to resist psychological pressures, including self-injury, and as a result, can guarantee the health of body and soul. Therefore, psychologists, counsellors and other professionals can use this model to improve self-injury behaviors.

    Keywords: Self-injury, Moral perfectionism, Traumatic experiences, attachment styles, Psychological hardines
  • مریم تقوی جلودار، روشنک خدابخش پیرکلانی*، زهره خسروی
    سابقه و هدف

    مرز بین اختلال دو قطبی و اختلال شخصیت مرزی همواره بحث برانگیز بوده است. علی رغم اهمیت موضوع، مطالعات اندکی به طور مستقیم این دو گروه از بیماران را مقایسه کرده اند. هدف این مطالعه مقایسه نیمرخ شناختی بیماران مبتلا به اختلال دو قطبی و شخصیت مرزی از منظر سوگیری توجه بود.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه علی- مقایسه ای، سوگیری توجه در 52 بیمار مبتلا به اختلال دو قطبی نوع II و 50 بیمار مبتلا به اختلال شخصیت مرزی مراجعه کننده به کلینیک های روان شناختی و روان شناسی شهرستان بابل، ارزیابی و با گروه کنترل سالم (50 نفر از کادر درمان) مقایسه شد. داده های جمع آوری شده از آزمون رایانه ای تکلیف شناختی کاوش نقطه (Dot-probe) و پرسشنامه درجه بندی مانیای یانگ با روش آماری تی مستقل تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    میانگین سنی و جنسیت (زن، مرد) گروه های نمونه اختلالات دوقطبی II 1/73±00/25 سال، (52 ،48) درصد و شخصیت مرزی 2/87±27/33 سال، (61، 39) درصد و گروه کنترل سالم 2/34±26/47 سال،(50 ،50) درصد بود. بر اساس یافته ها، میانگین نمرات و انحراف استاندارد سوگیری توجه در افراد سالم و افراد مبتلا به اختلالات دوقطبی II و مرزی به ترتیب برابر 6/57±11/36(0/0012=P)، 6/85±19/67 (0/0025=P) و 5/85±16/ 26 (0/003=P) بود.

    استنتاج

    هر دو گروه بالینی در تکالیف سوگیری توجه عملکرد ضعیف تری نسبت به گروه کنترل سالم داشتند. بیماران مبتلا به اختلال دو قطبی نقص های بیش تری را در سوگیری توجه نسبت به بیماران اختلال شخصیت مرزی و کنترل سالم نشان دادند. این تفاوت ها، پیشنهاد می کند که ابعاد شناختی ممکن است به روشن سازی مرزهای بین این دو اختلال کمک کنند.

    کلید واژگان: اختلال شخصیت مرزی, اختلال دوقطبی II, سوگیری توجه, تکالیف شناختی
    Maryam Taghavijeloudar, Roshanak Khodabakhsh Pirkalani*, Zohreh Khosravi
    Background and purpose

    The boundary between bipolar disorder and borderline personality disorder has always been a matter of debate. Despite the importance of this issue, only a few studies have directly compared these two groups. The main purpose of this study was to compare the cognitive profile of patients with bipolar disorder and borderline personality disorder in terms of attentional bias.

    Materials and methods

    In this causal-comparative study, attentional bias was compared between 52 patients with bipolar II disorder and 50 patients with borderline personality disorder attending cognitive disorder and psychological clinics in Babol, Iran. Also, 50 healthy individuals were studied as control group. Dot-probe task was done and Young Mania Rating Scale was completed. Data were then analyzed using independent T-test.

    Results

    The mean age and sex (F and M) of patients with bipolar II and borderline disorders and healthy controls were 25±1.73 (52% and 48%), 27.33±2.87 (61% and 39%), and 26.47±2.34 (50% and 50%), respectively. Mean scores for attentional bias in control group and patients with bipolar II and borderline disorders were 11.36±6.57 (P=0.0012), 19.67±6.85 (P=0.0025), and 16.26±5.85 (P=0.003), respectively.  

    Conclusion

    In current study, both patient groups had poor performance in attentional bias tasks compared with control group. Patients with bipolar disorder showed more deficits in attention bias than patients with borderline personality disorder and healthy individuals. According to the differences in attention bias found in this study, cognitive studies may help to clarify the boundaries between bipolar disorder and borderline personality disorder.

    Keywords: borderline personality disorder, bipolar disorder type II, attention bias, cognitive tsaks
  • سمیرا لطفی، مهرانگیز پیوسته گر*، زهره خسروی، روشنک خدابخش، ابوالقاسم مهری نژاد

    پژوهش حاضر با هدف ارزیابی مدل ساختاری تبیین رفتارهای خودآسیبی غیرخودکشی بر اساس کمال گرایی و تجارب آسیب زا با نقش واسطه ای سرسختی روانشناختی بود. طرح پژوهش حاضر کاربردی و از نوع پژوهش های همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. از بین کلیه دانشجویان لیسانس دانشگاه های شهر تهران تعداد 529 نفر (411 دختر و 118 پسر) به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. همه آن ها پرسشنامه های خودآسیبی، کمال گرایی اخلاقی، تجارب آسیب زا و سرسختی روانشناختی را تکمیل کردند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری به کمک نرم افزارهای SPSSV19 و AMOSV18 استفاده شد. نتایج نشان داد که هر دو متغیر کمال گرایی اخلاقی و تجارب آسیب زا اثرات مستقیم و معنی داری بر سرسختی روانشناختی و رفتارهای خودآسیبی داشته اند. همچنین سرسختی روانشناختی بر رفتارهای خودآسیبی اثر مستقیم و معنی داری داشت. افزون بر آن نتایج نشان داد که دو متغیر کمال گرایی اخلاقی و تجارب آسیب زا بر رفتارهای خودآسیبی اثر غیر مستقیم و معنی داری دارند (01/0>P). در نهایت نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد کمال گرایی اخلاقی و تجارب آسیب زا بر رفتارهای خودآسیبی به واسطه سرسختی اثر معناداری داشته و لذا آگاهی روانشناسان، مشاوران و سایر متخصصان از این مدل جهت بهبود رفتارهای خودآسیبی می تواند کمک کننده باشد.

    کلید واژگان: خودآسیبی, کمال گرایی اخلاقی, تجارب آسیب زا, سرسختی روانشناختی
    Samira Lotfi, Mehrangiz Paivastegar*, Zohreh Khosravi, Roshanak Khodabakhsh, Abolghasem Mehrinejad

    The aim of this study was to evaluate the structural model of explaining non-suicidal self-harming behaviors based on perfectionism and traumatic experiences with the mediating role of psychological hardiness. The design of the present study was applied and correlational research by structural equation modeling. Among all undergraduate students in Tehran universities, 529 (411 girls and 118 boys) were selected by cluster random sampling. They all completed questionnaires on self-harm, moral perfectionism, traumatic experiences, and psychological hardiness. Pearson correlation methods and structural equation modeling using SPSSV19 and AMOSV18 software were used to analyze the data. The results showed that both the variables of moral perfectionism and traumatic experiences had direct and significant effects on psychological toughness and self-harming behaviors. Psychological hardiness also had a direct and significant effect on self-harming behaviors. In addition, the results showed that the two variables of moral perfectionism and traumatic experiences have an indirect and significant effect on self-harming behaviors (P <0.01). Finally, the results of this study showed that moral perfectionism and harmful experiences have a significant effect on self-harming behaviors due to stubbornness, and therefore the knowledge of psychologists, counselors and other experts about this model to improve self-harming behaviors can be helpful.

    Keywords: self-harm, moral perfectionism, traumatic experiences, psychological hardiness
  • زهره خسروی، مرضیه هاشمی*
    هدف

    ارتباط والدین و فرزندان یک رابطه ی مهم و حیاتی برای ایجاد عشق و امنیت شناخته شده است. این ارتباط نخستین تجربه ارتباطی برای فرزندان است و از طریق آن احساس عشق، صمیمیت و امنیت در کودک ایجاد می شود. سبک های دلبستگی تاثیری مهم بر سایر روابط فرد دارد و این تاثیر به خصوص در دوران نوجوانی که روابط فرد با همسالانش گسترش بیشتری می یابد از اهمیت بسیاری برخوردار می شود. هدف این پژوهش، تدوین مدل ساختاری اثر دلبستگی به والدین بر دلبستگی به همسالان با میانجی گری سرمایه روانشناختی بر تیپ شخصیتی D بود.

    روش

    این پژوهش یک پژوهش توصیفی از نوع مدل یابی است. 200 دانش آموز مقطع متوسطه شهر اهواز با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس از دبیرستان های اهواز انتخاب و از نظر دلبستگی به والدین، دلبستگی به همسالان، سرمایه روانشناختی و تیپ شخصیتی D مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته ها: نتایج مدلسازی معادلات ساختاری بر مبنای ماتریس کواریانس یا همبستگی بین متغیرها نشان داد که 6/96 درصد از متغیر سرمایه روانشناختی توسط دلبستگی به پدر و مادر و تیپ شخصیتی D و 10 درصد از متغیر دلبستگی به همسالان توسط سه متغیر دلبستگی به پدر و مادر و سرمایه روانشناختی تبیین می شود.

    یافته ها:

     نشان داد که  دلبستگی به پدر بیشترین تاثیر را بر دلبستگی به همسالان دارد و پس از آن دلبستگی به مادر قرار دارد.

    نتیجه گیری: 

    نتایج این پژوهش از معنادار بودن مسیر بین تیپ شخصیتی D و سرمایه روانشناختی و مسیر بین دلبستگی به پدر و دلبستگی به همسالان حمایت می کند.

    کلید واژگان: دلبستگی به والدین, دلبستگی به همسالان, سرمایه روانشناختی, تیپ شخصیتی دی
    Zohre Khosravi, Marzie Hashemi*, Zahra Nejati
    Aim

    Relations between parents and children are a vital link to creating love and security. This communication is the first communication experience for children, through which the feeling of love, intimacy, and safety in the child is created. Attachment styles have an important influence on other person's relationships, and this effect is especially important in adolescents whose relationships with peers are expanding.

    Method

    This research was designed to develop a structural model of the effect of attachment to parents on attachment to peers with the mediating of psychological capital on personality type D. For this purpose, in a descriptive study of type of modeling, 200 high school students from Ahwaz high schools were selected by using available sampling and were evaluated for attachment to parents, attachment to peers, psychological capital, and personality type D.

    Results

    The results of structural equation modeling based on covariance matrix or correlation between variables showed that 96.6% of the variable of psychological capital was explained by attachment to parent and personality type D, and 10% of attachment variable to peers by three variables of attachment to father and mother and the psychological capital are explained. Findings showed that attachment to father has the greatest impact on attachment to peers and then attach to mother.

    Conclusion

    The results of this study support the significance of the path between the personality type D and the psychological capital and the path between attachment to the father and attachment to peers.

    Keywords: parent attachment, peer attachment, psychologicalcapital, personality type D
  • ماندانا شعبان، مهرانگیز پیوسته گر*، زهره خسروی
    زمینه

    روان درمانی برای درمانگران باعث افزایش رشد هیجانی و بهبود مهارت های بین فردی و همدلی می شود، همچنین باعث خودآگاهی در فهم مشکلات فردی تعارض ها و ارزش ها می شود؛ بر این اساس سوال اصلی پژوهش این است که آیا مدل بومی از طرحواره درمانی می تواند بر عملکرد درمانگران اثرگذار باشد؟

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مدل بومی سازی شده طراحواره درمانی بر تعدیل طرحواره های درمانگران انجام شد.

    روش

    پژوهش حاضر شبه آزمایشی از  نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه و پیگیری سه ماهه بود که از بین 55 درمانگر مراکز مشاوره افق سلامت، همراز، ساوالان و اردیبهشت در منطقه 5 تهران با استفاده از نمونه گیری در دسترس 16 درمانگر انتخاب و در دو گروه آزمایش (8 نفر) و گواه (8 نفر) به صورت تصادفی گمارش شدند. هر دو گروه در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری به پرسشنامه طرحواره یانگ (1994) پاسخ دادند. گروه آزمایش در 10 جلسه 90 دقیقه ای در جلسات مداخله طرحواره درمانی بومی سازی پروتکل طرحواره درمانی (فرال و شاور، 2018) برای درمانگران شرکت کردند و گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد.

    یافته ها: 

    نتایج نشان داد که دو گروه در حوزه های دیگرجهت مندی و گوش به زنگی با هم تفاوت معنادار داشتند (0/05 P<)؛ همچنین نتایج بیانگر آن بود که نمرات حوزه های دیگر (بریدگی و طرد، خودگردانی و عملکرد مختل) شرکت کنندگان گروه آزمایش نسبت به گروه گواه پس از مداخله کاهش یافته اما این کاهش معنادار نبود (0/05<P).

    نتیجه گیری: 

    مدل بومی سازی شده طرحواره درمانی باعث تعدیل طرحواره ها در حوزه دیگر جهت مندی وگوش به زنگی شد؛ بنابراین می توان انتظار داشت که مدل بومی سازی شده طرحواره درمانی کمک کند تا درمانگر ذهنیت های ناسالم خود را بشناسد.

    کلید واژگان: بومی سازی, طرحواره درمانی, درمانگران
    Mandana Shaeban, Mehrangiz Peyvastegar*, Zohreh Khosravi
    Background

    Psychotherapy for therapists increases emotional development and improves interpersonal skills and empathy, as well as self-awareness in understanding individual problems, conflicts, and values; Accordingly, the main question of the research is whether the native model of schema can affect the performance of therapists.

    Aims

    The aim of this study was to determine the effectiveness of the localized model of therapeutic design on changing the schemas of therapists.

    Method

    Method was quasi-experimental with pre-test, post-test and a three-month follow-up, Out of 55 therapists of Ofogh Salamat, Hamraz, Savalan and Ordibehesht Counseling Centers in District 5 of Tehran, 16 therapists were selected using sampling and were randomly assigned to two experimental groups (8 people) and witnesses (8 people). Both groups responded to the Young Response Questionnaire (1994) in three stages: pretest, posttest, and follow-up. The experimental group participated in 10 90-minute sessions in the treatment interventions of the localization of the schema therapy protocol (Farell & Shaw, 2018) for the therapists, and the control group did not receive any intervention. The data were analyzed using repeated measures variance of analysis

    Results

    Variation analysis of repeated measurements showed that the two groups were significantly different in reducing other areas of severity and earache (P< 0/05); The results also show that the scores of other areas (cutting and rejection, self-regulation and dysfunction) of the subjects in the experimental group decreased compared to the control group after the intervention, but this decrease was not significant (P< 0/05).

    Conclusions

    The localized model of schema therapy modified schemas in other areas of attention and eloquence; Therefore, it can be expected that the localized model of treatment plan will help the therapist to recognize his unhealthy mentalities.

    Keywords: Localization, schema therapy, therapists
  • مرضیه هاشمی*، شکوه السادات بنی جمالی، زهره خسروی
    اختلال بیش فعالی و نقص توجه یکی از شایع ترین مشکلات کودکان و نوجوانان است. رفتار این کودکان پیچیده و پر تعارض است. این اختلال سبب تخریب زندگی فرد می شود. هزینه های اجتماعی این اختلال نیز بسیار بالاست. بنابراین اقدام به موقع جهت رفتار این مبتلایان امری ضروری است. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر بازی درمانی کوتاه مدت بر کاهش نشانه های هیجانی، رفتاری و اجتماعی در کودکان دارای اختلال بیش فعالی و نقص توجه بود.  برای این منظور طی یک پژوهش تک آزمودنی و به شیوه تک خط پایه، شش کودک 7 تا 10 ساله که دارای نشانه های بیش فعالی و نقص توجه بودند به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. بازی درمانی کوتاه مدت به مدت 10 جلسه با شرکت کنندگان اجرا شد. آزمودنی ها در فرایند مداخله و مرحله پیگیری از نظر مشکلات رفتاری مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از تحلیل درون موقعیتی و بین موقعیتی تحلیل شدند. نتایج نشان داد  بازی درمانی کوتاه مدت در کاهش نشانه های هیجانی، رفتاری و اجتماعی کودکان دارای اختلال بیش فعالی و نقص توجه موثر است. بنابراین، می توان بازی درمانی کوتاه مدت را به عنوان مداخله ای مناسب در کاهش نشانه های هیجانی، رفتاری و اجتماعی در کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی و نقص توجه به کار برد.
    کلید واژگان: بازی درمانی کوتاه مدت, اختلال بیش فعالی و نقص توجه, هیجانی, رفتاری و اجتماعی
    Marzie Hashemi *, Shkoh Alsadat Bani Jamali, Zohreh Khosravi
    Attention Deficit Hyperactivity Disorder is one of the most common problems in children and adolescents. The behavior of these children is complex and controversial. This disorder can ruin person's life. The social costs of this disorder are also very high. Therefore, timely action is necessary for the behavior of these patients. The aim of this study was to investigate the effect of short-term play therapy on reducing emotional, behavioral and social symptoms in children with attention deficit hyperactivity disorder. For this purpose, in a single-subject study using a single-line method, six children aged 7 to 10 years who had symptoms of Attention Deficit Hyperactivity Disorder were selected by convenience sampling method. Short-term play therapy was performed for 10 sessions with participants. Subjects were examined for behavioral problems in the intervention process and follow-up stage. Data were analyzed by within- condition and between-condition. The results showed that short-term play therapy is effective in reducing emotional, behavioral and social symptoms in children with attention deficit hyperactivity disorder. Therefore, short-term play therapy can be used as an appropriate intervention to reduce emotional, behavioral, and social symptoms in children with attention deficit hyperactivity disorder.
    Keywords: short-term play therapy, attention deficit hyperactivity disorder, Emotional, behavioral, social
  • زهره خسروی*، مهسا مهدی زاده، لیلا چراغ ملایی

    هدف این مقاله شناسایی شاخص های خانواده سالم از منظر افراد شاغل است. از همین رو توجه به استانداردهای فرهنگی و تجربه های شخصی و خانوادگی در تعیین شاخص های خانواده سالم ضروری به نظر می رسد. این مطالعه با استفاده از روش کیفی گراندد تیوری و با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته عمیق در نمونه هدفمند از 28 فرد شاغل متاهل و تحصیل کرده (4 مرد و 24 زن) انجام شده و در نهایت سعی در استخراج شاخص های سنجش خانواده سالم دارد. عمده ترین شاخص های سنجش خانواده ی سالم به طور کلی در سه مقوله ی اصلی شناسایی شدند. اولین مقوله با عنوان وجود احساس انسجام، یکپارچگی و همراهی با مقوله های فرعی همدلی، وجود فضای گفتگوی متقابل، شناخت و رعایت حقوق و مسئولیت های متقابل، احترام و محبت متقابل؛ مقوله ی دوم با عنوان سالم بودن فضای روانی خانواده با زیرمقوله-های احساس آرامش، شادمانی و دوری از عوامل منفی، سلامت فکری و اعتقادی؛ و مقوله ی سوم وجود برخی فضایل اخلاقی در میان اعضای خانواده با زیر مقوله های صداقت، گذشت، چشم پوشی از ابعاد اقتصادی است. شاخص های مشترک این مطالعه با مطالعات قبلی وجود همدلی، وجود فضای گفتگوی متقابل، شناخت و رعایت حقوق و مسئولیت های متقابل، احترام و محبت متقابل، احساس آرامش، شادمانی و دوری از عوامل منفی، سلامت فکری و اعتقادی، صداقت و گذشت بودند. چشم پوشی از ابعاد اقتصادی شاخصی است که تنها در این مطالعه شناسایی شده است.

    کلید واژگان: خانواده سالم, گراندد تئوری, روش کیفی, شاخص های سنجش خانواده سالم, کارمندان ایرانی
    Zohreh Khosravi *, Mahsa Mehdizadeh, Leila Cheragh Molaei

    The present study was aimed at identifying healthy family indicators from the perspective of working people. Therefore, it seemed necessary to consider cultural standards and personal and family experiences in determining healthy family indicators. A qualitative method based on the grounded theory was used, and the data were gathered using in-depth semi-structured interviews. The sample included 18 married and educated, working people (4 men and 14 women) who were selected using a purposeful sampling method. Major healthy family indicators were classified into three categories. The first category, called “Feeling of integration and companionship,” included the following subcategories: Empathy, Space for communication, Recognition and respect for mutual rights and obligations, and Mutual respect and love. The second category, called “Healthy psychological environment,” included the following subcategories: Sense of peace, Happiness and staying away from negative factors, and Healthy thoughts and beliefs. The third category, called “Presence of some virtues in the family members,” included the following subcategories: Honesty, Forgiveness, and Overlooking financial aspects. Nine of the indicators found in this study were similar to those found in the previous studies, including Empathy, Space for communication, Recognition and respect for mutual rights and obligations, Mutual respect and love, Sense of peace, Happiness and staying away from negative factors, Healthy thoughts and beliefs, Honesty, and Forgiveness. Overlooking financial issues was a new indicator only identified in the present study.

    Keywords: Healthy family, Grounded Theory, Healthy family indicators, Iranian Working People
  • مهسا مهدی زاده، زهره خسروی*، خسرو باقری نوع پرست، ابوالفضل صبرآمیز
    مقدمه

    بخش بزرگی از قضاوت های روزمره انسان تحت تاثیر روابط بین فردی قرار دارد. در موقعیت های بین فردی شخص ناگزیر به انتخاب بین زیر پا گذاشتن اصل برابری و انصاف یا آسیب زدن به روابطش با دیگران است. مطالعات مختلفی به بررسی قضاوت های اخلاقی مبتنی بر روابط پرداخته اند. هدف مطالعه حاضر هدف بررسی قضاوت ها مبتنی بر روابط و عوامل موثر بر این نوع قضاوت ها بود.

    روش کار

    این مطالعه یک پژوهش مروری نظامند بود که در آن مطالعات منتشر شده در بازه زمانی 1950 تا 2020 مورد بررسی قرار گرفت. جستجو در پایگاه های اطلاعاتی داخلی مرکز مطالعات علمی جهاد دانشگاهی، پرتال جامع علوم انسانی، و خارجی PubMed،ISI Web of Science  و Google Scholar با کلیدواژه های فارسی و انگلیسی انجام شد. از میان 210 مقاله بازیابی شده، بر اساس معیارهای ورود و خروج، 52 مطالعه مورد بررسی قرار گرفتند.

    یافته ها:

    علی رغم مقبولیت اصل بی طرفی و برابری اخلاقی، پژوهش های بررسی شده در این مقاله نشان می دهند که روابط خود و غیرخودی قضاوت ها و تصمیم گیری های اخلاقی افراد تحت تاثیر قرار می دهد و این تاثیر بر اساس سطح ارتباط ژنتیکی، نزدیکی عاطفی و آشنایی متفاوت است. همچنین عواملی چون هزینه کمک، جنسیت، سوگیری های شناختی و بی تفاوتی اخلاقی در این نوع قضاوت ها تاثیرگذار هستند.

    نتیجه گیری:

    با وجود پیشرفت های قابل توجه در زمینه قضاوت های مبتنی بر روابط، نتایج برخی مطالعات انجام شده با یکدیگر در تناقض است. از جمله دلایل این امر می توان به تفاوت در پرسش های استفاده شده در ارزیابی قضاوت های اخلاقی، عدم وجود تنوع در محتوای معماهای اخلاقی و روابط مورد مطالعه، اشاره کرد و همچنین به دلیل عدم تنوع در نمونه گیری، نتایج بیشتر مطالعات در این زمینه قابل تعمیم نیست.

    کلید واژگان: وضعیت اخلاقی, تصمیم گیری اخلاقی, سوگیری, قضاوت اخلاقی, روابط خانوادگی
    Mahsa Mehdizadeh, Zohreh Khosravi*, Khosrow Bagheri Noaparast, Abolfazl Sabramiz
    Introduction

    Human beings live in a social world; therefore, a big part of our daily judgments is influenced by our interpersonal relationships. In interpersonal situations, one should choose between compromising the principle of equality and harming their relationships with others. Various studies have been conducted on moral judgments based on interpersonal relationships. Given the devastating consequences of relationship-based moral judgments, such as increase discriminatory behaviors and racism, it is crucial to examine this kind of judgments. This study reviews philosophical theories, evolutionary biology, and the psychology of relationship-based moral judgment and finds genetic and emotional relationships influencing moral judgments and factors influencing these types of judgments through empirical studies.

    Methods

    This study is a systematic review investigation in which studies published between 1950 and 2020 were examined. A search for articles was conducted in Comprehensive Portal of Human Sciences, SID, PubMed, ISI (Web of Science), and Google Scholar using related keywords such as Moral, Moral judgment, Moral decision making, Equality, Altruistic, Close-relationship in Persian and English. The research results were 210 theoretical and experimental articles. Accordingly, 56 studies were selected for review by studying the abstracts based on inclusion and exclusion criteria.

    Results

    Despite the general acceptance of the principles of moral equality and impartiality, or the acceptance of the moral status, empirical research has shown that genetic relatedness and emotional intimacy influence our moral judgments when increasing the level of genetic relationship, emotional closeness, and familiarity utilitarian judgment decrease. Also, multiple factors are involved in moral judgments based on interpersonal relationships such as helping cost, gender, cognitive bias, and moral disengagement. People prefer to save only their close relatives when the cost of help is deadly. Gender is another factor that influences relationship-based judgments. Men help their family members more than women in threatening situations, but this difference is not seen in relationships with partners. Relationship-based moral judgments are prone to cognitive bias and moral disengagement like (or perhaps more than) other types of judgments. People try to reduce the complexity of moral situations using cognitive bias like Self-interest bias and actor-observer bias and reduce the level of self-blame resulting from ignoring the principle of fairness using moral disengagement like moral justification and dehumanization. Although the principle of equality is universally accepted, the results of empirical studies show that people considered relationships in their moral judgments, and evolutionary theories can even explain this effect.  As a result, the definition of moral concepts such as impartiality and equality should be reconsidered by applying these concepts to daily human life.

    Conclusion

     In general, despite significant advances in identifying factors influencing relationship-based moral judgments, there are still areas that need to be studied. First, most previous studies examined moral judgments only through short answer questions that these questions were different in each of them. Thus, their results are incomparable. Second, the participants were from high socioeconomic states and western countries, so the results cannot be generalized to other socioeconomic states and cultures. Third, most previous studies used Thorolly dilemmas that focused on decision-making about life and death, far away from the people’s routine decisions. Finally, no study has yet focused on the impact of ethnic and religious similarities on moral judgments.

    Keywords: Moral status, Decision making, Bias, Judgment, Family relations
  • زهره خسروی*، مائده ایمانی، افروز افشاری

    هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر روایت درمانی بر معنا در زندگی و مولفه های آن (وجود معنا و جستجوی معنا) در بین دانشجویان دختر دانشگاه های تهران بود. بدین منظور از طرح شبه آزمایشی پیش آزمون - پس آزمون - پیگیری با گروه گواه ناهم ارز استفاده شد. نمونه شامل 24 دانشجوی دختر 18 تا 30 ساله بود که با نمونه گیری دردسترس، انتخاب و در گروه های مداخله و گواه جایگزین شدند. هر دو گروه ها در پیش آزمون با پرسشنامه معنا در زندگی استگر و همکاران ارزیابی شدند. سپس اعضای گروه مداخله در 7 جلسه هفتگی روایت درمانی گروهی شرکت کردند. هر دو گروه، مجدد در پس آزمون و پیگیری 9 ماهه ارزیابی شدند. داده های حاصل با آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر تحلیل شدند و نشان دادند مداخله روایت درمانی در مرحله پس آزمون موجب افزایش معنادار وجود معنا در گروه مداخله به نسبت گروه گواه شده است. این تفاوت در پیگیری، همچنان معنادار بود. در ارتباط با مولفه جستجوی معنای گروه های مداخله و گواه، در هیچ یک از مراحل ارزیابی، تفاوت معناداری نشان ندادند. نمرات کل معنا در زندگی گروه ها در پیش آزمون و پس آزمون تفاوت معناداری نداشتند؛ اما کاهش نمرات گروه گواه در مرحله پیگیری، موجب تفاوت معناداری در این مقطع شد. از این یافته ها می توان نتیجه گرفت روایت درمانی در کوتاه مدت موجب افزایش مولفه وجود معنا می شود و در میان مدت فرد را نسبت به کاهش معنا در زندگی مصون می کند.

    کلید واژگان: معنا در زندگی, وجود معنا, جستجوی معنا, روایت درمانی
    Zohre Khosravi *, Maedeh Imany, Afrooz Afshari

    This study aimed to investigate the effect of narrative therapy on meaning in life and its components (presence-of-meaning and search-for-meaning) among female students of Tehran universities. For this purpose, the quasi-experimental design of pretest-posttest-follow-up with a nonequivalent control group was used. The sample consisted of 24 female students aged 18 to 30 years who were selected by convenience sampling and assigned to intervention and control groups. Both groups were assessed at the pre-test by the Meaning in Life Questionnaire Estger et al. Then, the intervention group participated in 7 weekly group-narrative-therapy sessions. Both groups were re-evaluated in post-test and 9-months follow-up. The data analyzed by repeated-measures analysis of variance showed that narrative-therapy in the post-test phase significantly increased the presence-of-meaning in the intervention group compared to the control group. This difference was still significant in the follow-up. Regarding the search-of-meaning component, the groups did not show a significant difference in any of the stages. There were no significant differences in the total scores of meaning-in-life between groups in the pre-test and post-test. However, the decrease in the control group scores in the follow-up resulted in a significant difference in this period. From these findings, it can be concluded that narrative-therapy in the short term increases the presence-of-meaning and, in the medium term, protects the individual from reducing meaning-in-life.

    Keywords: Meaning in life, Presence of meaning, Search for meaning, Narrative therapy
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • زهره خسروی
    زهره خسروی
    دانش آموخته ارشد تاریخ ایران باستان، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال