دکتر امیرسعید مولودی
-
Journal of Modern Research in English Language Studies, Volume:12 Issue: 1, Winter 2025, PP 147 -171Error-tagged learner corpora are helpful resources in language teaching, providing authentic samples of learners' errors. This longitudinal study aims to investigate accuracy development in three subsequent writing performances of Iranian EFL learners across beginner, intermediate, and advanced proficiency levels. This investigation involved developing and annotating the first error–tagged English written learner corpus for Iranian EFL learners, followed by analyzing the errors. The current corpus includes 35747 tokens from 219 written texts, manually transcribed and annotated based on the latest version of the Louvain Error Tagging Manual. A total of 6917 errors were identified. The developmental patterns of all error categories were detected using potential occasion analysis, specifically focusing on the most frequent error types (i.e., articles, noun numbers, and personal pronoun errors). The results indicated that grammar, lexical, and word redundant/missing/order errors increase significantly as proficiency levels increase. Conversely, form, lexico-grammatical, and punctuation errors exhibited a U-shaped trend, rising from beginner to intermediate levels and declining from intermediate to advanced levels.Additionally, the accuracy of article and noun number usage improved from beginner to intermediate levels but showed little or no change from intermediate to advanced levels, suggesting that higher proficiency levels did not lead to much improvement in this area. However, there was a significant decrease in personal pronoun accuracy from beginner to intermediate levels, followed by a slight increase from intermediate to advanced levels. This study reveals error patterns across different proficiency levels, offering guidance for teachers to adapt their writing instruction methods and enhance learners’ writing accuracy.Keywords: Error-Tagged Written Learner Corpora, Error Annotation, Error Analysis, Accuracy Development, Iranian EFL Learners
-
حضور گسترده استعاره های مفهومی در زندگی روزمره انسان ها، همواره مورد توجه پژوهشگران حوزه زبان شناسی شناختی بوده است. اثر حاضر با بهره گیری از نظریه استعاره مفهومی لیکاف و جانسون (a1980)، نظریه استعاره های تصویری و چندوجهی فورسویل (2006، 2008 و 2016) و همچنین آرای کوچش (2020) در خصوص استعاره های تصویری، حوزه مبدا بالا/ پایین در یک رسانه چندوجهی مانند سینما را بررسی کرده است تا از این طریق بتواند چگونگی به کارگیری استعاره های جهتی با این حوزه مبدا استعاری را علاوه بر کلام در وجه تصویری نیز مطالعه کند. بدین منظور، فیلم های بلند سینمایی فارسی زبان «رقص در غبار» و «چهارشنبه سوری» بررسی شده اند. یافته ها نشان می دهد که فیلم ساز با نمایش تصویری مفاهیم بالا/ پایین، از آن ها به عنوان حوزه مبدا استعاری استفاده می کند تا مفاهیم انتزاعی را در قالب استعاره های مفهومی به بیننده منتقل کند. در هر دو فیلم در موقعیت های مختلف این استعاره ها اغلب صرفا در وجه تصویری به کار گرفته شده است تا درک ناخودآگاه مخاطب از موقعیت انتزاعی شخصیت ها را تضمین کند. حضور گسترده استعاره های مفهومی مرتبط با این حوزه مبدا در فیلم های فارسی زبان نشان می دهد که این استعاره ها به قدری در ذهن مخاطب ایرانی بدیهی و اولیه هستند که کارگردان به وفور از آن ها برای شخصیت پردازی و پیش برد داستان استفاده می کنند. بدین ترتیب منظور مورد نظر خود را انتقال می دهد و مخاطب نیز احتمالا به صورت ناخودآگاه آن را درک می کند.
کلید واژگان: استعاره تصویری, استعاره چندوجهی, استعاره مفهومی, حوزه مبدا بالا, پایین, سینمای ایرانThe pervasive presence of metaphorical conceptualizations in human everyday life has long been a subject of interest for cognitive linguistics researchers. This study investigates the use of the source domain “up/down” in a multimodal medium like cinema, drawing upon Lakoff and Johnson's (1980a, 2003) conceptual metaphor theory, Forceville's (2006, 2008, and 2016) theory of pictorial and multimodal metaphors, and Kövecses's (2020) views on visual metaphors. The goal is to explore the application of orientational metaphors with this source domain not only in verbal but also in visual forms. To achieve this, the Persian-language feature films, “Dancing in the Dust” and “Fireworks Wednesday,” were analyzed. The findings reveal that the filmmaker employs visual representations of up/down concepts as a metaphorical source domain to convey abstract concepts through conceptual metaphors. In both films, these metaphors are often employed solely in the visual mode to ensure the audience's unconscious understanding of the characters' abstract situations. The widespread presence of conceptual metaphors related to this source domain in Persian-language films indicates their inherent familiarity and primacy in the minds of Iranian viewers, allowing directors to frequently use them for character development and plot progression, and effectively convey their intended messages which the audience likely grasps subconsciously.
Keywords: Visual Metaphor, Multimodal Metaphor, Conceptual Metaphor, Up, Down Source Domain, Iranian Cinema -
هدف از انجام این پژوهش، بررسی تاثیر جنسیت، سن و تحصیلات دوزبانه های عربی - فارسی شهر نخل تقی بر میزان کاربرد انواع رمزگردانی (بین جمله ای، درون جمله ای و ضمیمه ای) در گفتار آنهاست. برای دستیابی به این هدف، 80 دوزبانه ی عربی - فارسی شهر نخل تقی که در دو گروه جنسیتی زن و مرد و در دو رده ی سنی 20 تا 40 سال و بالای 40 سال و همچنین در دو گروه تحصیلی زیردیپلم و دیپلم و بالاتر از دیپلم هستند، از طریق روش نمونه گیری غیرتصادفی دردسترس به عنوان آزمودنی های این پژوهش انتخاب شدند. سپس، صدا و تصویر مکالمات آنها ضبط شد و داده های پژوهش که شامل 1022 مورد رمزگردانی بین زبان های عربی و فارسی است، از فایل های صوتی و تصویری استخراج شدند و براساس چارچوب تحلیل پاپلاک (1980) تحلیل گردیدند. در ادامه، میزان کاربرد انواع رمزگردانی در هریک از زیرگروه ها در گروه های جنسیتی، سنی و تحصیلی شمارش و ثبت شد. در نهایت، داده های عددی به دست آمده در نرم افزار SPSS.27 و با استفاده از آزمون کای دو تحلیل شدند. نتایج تحلیل داده ها، حاکی از آن است که جنسیت و سن و تحصیلات این گویشوران بر میزان کاربرد انواع رمزگردانی در گفتار آنها تاثیرگذار است.
کلید واژگان: زبان شناسی اجتماعی, دوزبانگی, رمزگردانی, جنسیت, سن, تحصیلات, زبانشناسی اجتماعیThis research aims to study the effect of gender, age and education of Arabic-Persian bilingual speakers on their frequency of use of code-switching types (Inter- sentential, Intra- sentential & Tag) in Nakhle-e-Taghi city. To this end, 80 male and female Arabic–Persian bilinguals were selected as research subjects through a non-random convenience sampling method. They consisted of two age groups, 20 to 40 and over 40, and belonged to two levels of education, one under diploma and the other diploma and higher than diploma. Then, their conversations were audio and video recorded, out of which the research data were extracted. The research data, containing 1022 cases of code-switching between Arabic- Persian languages, were analyzed in accordance with Poplack (1980). The frequency of use of code-switching types was enumerated and registered based on gender, age and education. Finally, the numerical data were analyzed in SPSS.27 software, using the test of chi- square 2. The results show that gender, age and education have effect on the frequency of usage of code-switching types.
Keywords: Bilingualism, Code-Switching, Gender, Age, Education, Sociolinguistics -
پژوهش حاضر، مطالعه ای درزمانی و داده بنیاد است که با هدف بررسی انواع معانی کاربردشناختی گفتمان نمای «یعنی» در سطح دستور معترضه (موقعیت گفتمان) و سیر تحول این معانی در گذر زمان (از سده چهارم تا چهاردهم ه. ق.) انجام شده است. مبنای انجام این پژوهش، دیدگاه تراگوت و داشر (2002) درباره طیف ذهنی شدگی «معنای غیرذهنی> ذهنی> بیناذهنی» است. برای گردآوری داده ها، پس از انتخاب دو اثر ادبی از هریک از سده های نام برده، همه موارد وقوع «یعنی» از این متون به صورت دستی استخراج شد تا داده های به دست آمده، در چارچوب موردنظر تحلیل و بررسی شود. داده های پژوهش نشان می دهد که گفتمان نمای «یعنی» در سطح دستور معترضه، معانی کاربردشناختی جدیدی همچون معانی متنی، ذهنی و بیناذهنی کسب می کند و از معنای گزاره ای خود فاصله می گیرد. این موضوع دال بر این است که این گفتمان نما پس از کاربردی شدگی و انتقال به سطح دستور معترضه، از رهگذر دستوری شدن، معانی جدیدی می یابد و هرچه بیشتر از معنای گزاره ای اولیه خود فاصله می گیرد و دستوری و دستوری تر می شود. به علاوه، کسب معانی جدید ترتیب خاصی دارد؛ به این صورت که ابتدا معانی متنی سپس معانی ذهنی و درنهایت، معانی بیناذهنی پدید می آیند.
کلید واژگان: کاربردی شدگی, دستوری شدگی, دستور معترضه, گفنمان نمای «یعنی», معنای متنی, معنای ذهنی, معنای بیناذهنیThe present study, as a data-based and diachronic one, has been done in order to investigate different types of pragmatic meanings belonging to the discourse marker “ya’ni” on thetical grammar level, and development of these meanings over time (centuries 4 to 14 A.H.). This study is based on Traugott and Dasher’s view (2002) on “subjectification spectrum” (non- subjective > subjective > intersubjective meanings). To collect research data, two literary books from each century were chosen. Then, all the occurrences of “ya’ni” in those books were manually identified. Finally, they were analyzed based on the paper’s analytical framework. The research data show that the discourse marker “ya’ni” acquires new pragmatic meanings such as textual, subjective and intersubjective ones on thetical grammar level, and moves away from its propositional meaning. It indicates that after pragmaticalization and transferring to thetical grammar, this discourse marker acquires new meanings through grammaticalization. The more it moves away from its propositional meaning, the more it is grammaticalized. There is also an order in forming these meanings so that textual meanings are formed at first; then subjective and intersubjective meanings appear in this discourse marker respectively.
Keywords: Pragmaticalization, Grammaticalization, Thetical Grammar, Discourse Marker “Ya’Ni”, Textual Meaning, Subjective Meaning, Intersubjective Meaning -
زبان شناسی پیکره ای یکی از روش های نوین در مطالعات زبان شناختی است که به مطالعه زبان در پیکره های زبانی می پردازد. زبان شناسی اجتماعی نیز به تفاوت ها و شباهت های زبان شناختی میان (و در) گونه های زبانی می پردازد و تاثیر متغیرهای اجتماعی را در تولیدات زبانی بررسی می کند. در اثر پیش رو به بررسی نقش جنسیت در کلام گویشوران گویش بابلی براساس رویکرد پیکره ای بیکر (2010) در زبان شناسی اجتماعی پرداخته شده است. در ابتدا پیکره گویشی گویش بابلی تولید شد و پس از ترانویسی املایی، به فارسی معیار ترجمه شد. داده های پیکره از طریق مصاحبه با گویشوران جمع آوری شد و به منظور کنترل متغیر موضوع داده های متنی، از تمام مصاحبه کنندگان خواسته شد که در مورد موضوع مشکلات و سختی های زندگی صحبت کنند. به منظور بررسی نقش متغیر اجتماعی جنسیت، کلیدواژه های داده های متنی شرکت کنندگان در دو گروه سنی میانسال و سالمند از هر دو جنس با کنترل متغیر سن، توسط نرم افزار لنکس باکس شناسایی گردید و سپس دسته بندی معنایی کلیدواژه ها انجام شد. نتایج نشان داد متغیر جنسیت در بازنمایی مفهوم سختی ها و مشکلات زندگی موثر بوده است.کلید واژگان: زبان شناسی اجتماعی, زبان شناسی پیکره ای, گویش بابلی, جنسیت, کلیدواژهCorpus linguistics is one of the new methods in linguistics that studies language in language corpora. Sociolinguistics study the differences and similarities between (or in) different language varieties and reveals the impact of social variables on language productions. The present research discusses the role of sex in speech based on Baker’s (2010) corpus-based sociolinguistics approach. To this end, first a Baboli dialect corpus was developed and then the data was transcribed alphabetically. Then the text was translated into standard Persian. In order to investigate the role of sex, by controlling the age variable and also the topic variable of the corpus which was exclusively on life difficulties, the keywords of each sex group were identified by LancsBox concordancer program. Then, the keywords were categorized based on their semantic domains. The results revealed that sex differences played an important role in the representation of the life difficulties in the dialect.Keywords: Sociolinguistics, corpus linguistics, Baboli Dialect, Sex, keyword
-
مطابق با رویکرد علی، مهم ترین عامل در تجلی موضوع ها، روابط علی میان مشارکین یک رویداد است و تناوب های زبانی نتیجه نماسازی بخش های مختلف این روابط می باشند. بر اساس این رویکرد، اختلاف بین دو گونه سببی و ضدسببی به ابتدای بخش نماسازی شده مربوط می شود: در گونه های سببی، جایگاه آغازین نمای فعل، توسط سبب و در گونه های ضدسببی، این جایگاه توسط مسبب اشغال می شود، زیرا گونه های ضدسببی موقعیتی را وصف می کنند که تاکید بر تغییر مسبب و کاهش کنشگری سبب است. بررسی دستی 3602 داده پیکره بنیاد که برگرفته از پیکره همشهری دو می باشند، گویای آن بود که موضوع تاکید بر تغییر مسبب و کاهش کنشگری سبب، همبستگی زیادی با موضوعیت مسبب دارد. همچنین تحلیل داده ها نشان داد که در مورد گونه های سببی نیز موضوعیت بیش تر سبب، زمینه را برای تاکید بر سببیت سبب، قرار گرفتن آن در آغاز نمای فعل و در نتیجه تجلی آن، در نقش فاعل فراهم می آورد.کلید واژگان: تجلی موضوع ها, تناوب سببی, زنجیره علی, نمای فعل, موضوعیتAccording to causal hypothesis, the main factor in argument realization is causal relationship between participants. Based on this hypothesis, alternations can be accounted for, by difference in verbal profiles. In causative alternations, the difference between two constructions is due to the initial point of verbal profile: In causative variant, causer is located at the initial point but in anticausative variant, it is occupied with cause, because anticausative variant describes a situation in which the focus is on the change of causee. The manual study of 3602 data taken from Hamshahri Corpus II survey revealed that focusing on the change of causee is related to topicality. Causee which appears as subject is more topical than causer. data analysis, also revealed that in causative constructions, the topicality of causer and consequently focusing on the causality of it, induce causer to reveal as subject.Keywords: argument realization, Causative alternation, Causal chain, Verbal profile, topicality
-
نشریه علم زبان، پیاپی 15 (بهار و تابستان 1401)، صص 245 -271پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط احتمالی میان استعاره و بی ادبی در بافت غیبت رسانه ای بینافردی انجام گرفته است. بدین منظور، داده های مربوط به ده بازیگر زن و ده بازیگر مرد برگرفته از 60 موقعیت زبانی در بازه زمانی مرداد 97 تا اردیبهشت 99 از نرم افزار اینستاگرام جمع آوری شده است. مجموع واژه های مورد بررسی، 51449 واژه است. نتایج پژوهش نشان داد که مفهوم سازی انسان براساس یکی از حوزه های مبدا مدفوع/ فضولات حیوانی، شیء دورریختنی، شخصیت کارتونی/ داستانی، پول بی ارزش، ماده کثیف، موجودخیالی/ فراطبیعی، قارچ، نان، ایام هفته، چربی و بیماری/ بلا با بی ادبی همراه بود. این یافته رابطه میان استعاره و بی ادبی را این گونه توجیه می کند که هرگاه انسان به عنوان یکی از حوزه های فوق فرض شود، بی ادبی صورت می گیرد. غیبت رسانه ای بینافردی زمینه را برای استفاده از 345 مورد استعاره همراه با بی ادبی فراهم آورده است که به نظر می رسد به دلیل ویژگی های منحصربه فرد این نوع غیبت بوده است. بالاترین بسامد از میان حوزه های مبدا مربوط به حوزه مبدا مدفوع/ فضولات حیوانی و از زیرراهبردهای بی ادبی مربوط به نام گذاری از زیرراهبردهای بی ادبی ایجابی بوده است. کاربران زبانی با به کارگیری بی ادبی ایجابی سعی در تخریب وجهه مثبت شخص از خود داشته اند.کلید واژگان: استعاره, بی ادبی, حوزه مبدا, غیبت رسانه ای بینافردی, نام گذاریThe present study aims at examining the possible relation between metaphor and impoliteness in the context of interpersonal media gossip. To this end, we collected data related to 20 celebrities (10 actors and 10 actresses) regarding 60 linguistic situations that occurred from August 2018 to April 2020. Words under examination were 51449. According to the findings of the study, human conceptualization based on source domains such as shit/ animal waste matter, useless things, cartoon/ fictional characters, useless money, dirty substance, imaginary/ metaphysical beings, mushroom, bread, weekdays, fat, and disease/blight were accompanied by impoliteness. These findings justify the role of impoliteness in confirming the direct relation between metaphor and impoliteness to the extent that human is considered as one of the above domains. Interpersonal media gossip prepares the grounds for the use of 345 metaphors along with impoliteness which has its roots in special features of this type of gossip. Among all source domains, concepts such as shit/ animal waste matter are of the highest frequencies. Among impoliteness strategies related to naming, one must point to the negative impoliteness sub-strategy. Language users attempt to hurt the positive face of people from themselves by using positive impoliteness.Keywords: Metaphor, impoliteness, source domain, interpersonal media gossip, naming
-
محمول های مرحله ای مبین هریک از مراحل آغاز، ادامه یا پایان انجام یک رویداد هستند و در قالب فعل هایی مانند شروع کردن، ادامه دادن، پایان یافتن و نظایر آن ها مطرح می شوند. در این راستا، ساخت هایی را که در آن ها محمول مرحله ای وجود دارد، «ساخت مرحله ای» نام می نهیم و به بحث و یررسی آن ها می پردازیم. بر این باوریم دستور نقش و ارجاع با رویکردی که به تحلیل ساخت های مرکب دارد می تواند به عنوان چارچوب نظری پژوهش حاضر مورد استفاده قرار گیرد. بر این اساس نخست به تحلیل نحوی و معنایی، سپس به تبیین تعامل دو سطح نحو و معنا می پردازیم. در نهایت نیز طرحواره ساختی ساخت های مرحله ای در زبان فارسی را ارایه خواهیم داد. در بعد نحوی انواع روابط «الحاق-پیوند» مد نظر هستند و در بعد معنایی انواع ویژگی های محمول ها محور بحث خواهند بود. تعامل نحو-معناشناسی در ساخت های مرحله ای نیز در قالب الگوریتم های پیوندی توجیه خواهند شد. گفتنی است داده های پژوهش حاضر برگرفته از پیکره همشهری 2 می باشند.
کلید واژگان: دستور نقش و ارجاع, ساخت مرحله ای, روابط الحاق پیوند, الگوریتم پیوندیPhase predicates describe each of the beginning, continuation, or end phases of an event and are expressed in the form of verbs such as start, continue, end, and so on. In this regard, we call the structures in which there is a phasal predicates "phase construction" and discuss them. We believe that Role and Reference Grammar (RRG) with its approach to the analysis of complex constructions can be used as a theoretical framework for the present study. Based on this, we first analyze the syntactic and semantics aspects of phase constructions, then explain the interaction of the two levels of syntax and semantics. Finally, we will present the “constructional scheme” of phase constructions in Persian language. In the syntactic dimension, various types of "juncture-nexus" relations are considered, and in the semantics dimension, various properties of predicates will be the focus of discussion. Syntactic-semantic interaction in phase constructions will also be justified in the form of linking algorithms. It is worth mentioning that the data of the present study are taken from the corpus of Hamshahri 2.
Keywords: Role, Reference Grammar, phase construction, juncture-nexus relations, linking algorithms -
واژه های علمی واژه هایی هستند که در طیف وسیعی از رشته های علمی بسامد بالایی دارند و بسامدشان در متون علمی بسیار بیشتر از بسامدشان در سایر متون است. دسترسی به فهرستی بسامدی از واژه های علمی می تواند به یادگیری سریع تر زبان علمی کمک کند. پیش نیاز تهیه چنین فهرستی، ایجاد پیکره ای متوازن از متون علمی فارسی است. برای این منظور، متون علمی منتشرشده در نشریات علمی فارسی با برنامه نویسی رایانه ای و توسعه خزنده وب جمع آوری شد. در نهایت پیکره ای شامل بیش از 51 میلیون واژه با حجم متوازنی از داده در چهار حوزه موضوعی شامل «علوم پایه و فنی و مهندسی»، «علوم انسانی و هنر و معماری»، «پزشکی و دامپزشکی» و «کشاورزی و منابع طبیعی» ساخته شد. در این پژوهش پس از بررسی ملاحظات مربوط به توسعه فهرست های بسامدی علمی، فهرستی از واژه های علمی فارسی تهیه شد که شامل 307 بن واژه است که در متون علمی بسامد بالایی دارند، بسامدشان در متون علمی به مراتب بیش از متون عمومی است و پراکندگی مناسبی در موضوعات مختلف علمی دارند. نتایج ارزیابی فهرست بسامدی تهیه شده نشان دهنده پوشش بیش از 16 درصدی فهرست روی متون علمی است که این درصد با پوشش فهرست های جمع آوری شده برای زبان های دیگر مطابقت دارد. همچنین توزیع مناسب واژه های فهرست جمع آوری شده در چهار حوزه موضوعی پیکره باعث شده است که میزان پوشش در هر یک از این حوزه های موضوعی نیز عددی قابل قبول بین 12 تا 18 درصد باشد. فهرست واژه های علمی استخراج شده می تواند برای اهداف مختلف آموزشی و پژوهشی مورداستفاده قرار گیرد. همچنین پیکره علمی تهیه شده نیز منبع ارزشمندی برای مطالعات حوزه زبان شناسی پیکره ای و پژوهش های مرتبط با پردازش زبان است.کلید واژگان: فهرست بسامدی, واژگان علمی, پیکره علمی, زبان فارسی, زبان شناسی پیکره ایAcademic words occur with high frequency in texts from a wide range of scientific fields, and their frequency in academic texts is much higher than in general texts. Academic wordlists can facilitate the learning and teaching of scientific language. In this research, we have developed a frequency list of Persian academic words. The word list includes 307 word lemmas with a high frequency in academic texts. Creating a balanced corpus of Persian academic texts was the prerequisite for developing such a list. For this purpose, we collected scientific texts published in Persian scientific journals and built a balanced corpus containing more than 51 million words. The corpus includes texts of academic papers in four general categories, i.e., basic sciences and engineering; humanities, arts, and architecture; medicine and veterinary medicine; agriculture and natural resources. We used four different criteria for lemmas to be included in our wordlist. 1- frequency: The lemmas should have a relative frequency of at least 30 per million words. 2- ratio: The relative frequency of the lemmas in the academic corpus should be two times greater than their frequency in a 10 million word general corpus. 3- dispersion: Juilland's D value of the lemmas in the four sections should be at least 0.5. 4- range: the observed frequency of the lemma should not be less than a third of its expected frequency in any of the four sections of the corpus. We evaluated the wordlist by measuring its coverage in our corpus's train and test sections. The wordlist covers 16.69 percent of the train subset and 16.13 percent of the test subset.Keywords: frequency list, academic wordlist, academic corpus, Persian language, Corpus linguistics
-
هدف پژوهش حاضر یافتن پاسخ برای این پرسش ها است که دستور (اقسام کلمه، تصریف، دستور واژگانی) چه نقشی در تجلی استعاری حوزه مبدا دست به عنوان عضوی از اعضای حوزه مفهومی اندامهای بدن انسان ایفا میکند و دیگر این که سهم هریک از سطوح مورد بررسی دستور در تجلی استعاری این حوزه مفهومی چقدر است؟ به بیانی دیگر، مشخص شود که کدامیک از این سطوح نقش بیشتری در تجلی استعاری واحدهای واژگانی دست به عنوان یک حوزه مبدا ایفا میکنند. به منظور پاسخ دادن به این پرسش ها از پیکره همشهری (نسخه 2) استفاده می شود تا نقش دستور در استعاری شدن مفاهیم واژگانی در حوزه مفهومی دست به عنوان یک حوزه مبدا تعیین شود. یافتههای این پژوهش نشان می دهد که سطح نخست دگنان (2005، 2006) نقشی در استعاری شدن مفاهیم ندارد. از میان مولفه های سطح دوم، صورت مفرد در هریک از کاربردهای استعاری و تحتاللفظی تنها صورت معنادار تصریف است. با این وجود، طبق یافتههای حاصل از آزمون آماری مجذور خی این صورت تصریفی جمع است که در مقایسه این دوکاربرد، نقش موثرتری را در کاربرد تحتاللفظی ایجاد میکند. در نهایت، در سطح سوم الگوهای نسبتا ثابت معناهای استعاری و الگوی نحوی آزاد دست در معنای تحت اللفظی چگونگی استعاری شدن مقوله های معنایی را بازتاب می دهند.
کلید واژگان: استعاره, دستور استعاره, زبان شناسی پیکره ای, چارچوب دگنان, حوزه مبدا دست, زبان شناسی اجتماعیThis study aims to analyze the grammar of linguistic metaphors in Persian based on the theoretical framework of Deignan (2005, 2006). The purpose of the present study is to answer the questions “what role does grammar (part of speech, inflection, lexical grammar) play in the metaphorical representation of hand as one of the members of the conceptual domain of human body?", and "how does each of the three levels of grammar affect the metaphorical representation of the mentioned conceptual domain?" In other words, which level does play the more significant role? The second version of Hamshahri corpus was used to answer the research questions to determine the function of grammar in the metaphorical representation of hand as a source domain. The findings signify that the first level of Deignan’s framework has no influence upon the metaphorical usage of hand. From among the components of the second level, singular inflection in both metaphorical and literal uses is the only significant form. In the third level, the relatively fixed patterns in the metaphorical meanings and the free syntactic patterns in the literal uses show how metaphorical meanings are shaped.
Keywords: Metaphor, Grammar of Metaphor, corpus linguistics, Source Domain of Hand, sociolinguistics -
در گفتمان جنسیت گرایی، هم نشینی واژگان می تواند یک جنسیت را نسبت به جنسیت دیگر در جایگاهی بالاتر قرار دهد و توازن میان جنسیت ها را برهم زند. در اثر حاضر، جنسیت گرایی زبانی به صورت پیکره بنیاد با تحلیل کمی و کیفی همایندهای واژگان زن و مرد در نسخه ی دو پیکره ی همشهری بررسی شده است. در این پژوهش که در چارچوب نظری بیکر (2006، a2010 و 2017) صورت پذیرفته است، همایندهای واژگان مرد و زن با ابزارهای پیکره ای همایند و واژه نمایی در نرم افزار انت کانک بررسی شده است و داده های پیکره ای پس از ویرایش در گروه های مفهومی متفاوت دسته بندی گردیده است. تحلیل ها نشانگر وجود جنسیت گرایی در همایندهای زبان فارسی نوشتاری است؛ درحالی که ازنظر قطبیت معنایی هر دو واژه ی مرد و زن بیشتر با همایندهای خنثی ظاهر می شوند، بررسی مفهومی همایندها نشان می دهد زنان نسبت به مردان در فرودست قرار دارند و جنسیت گرایی علیه زنان در حوزه های مفهومی همچون خانواده، مشاغل، ویژگی های فردی، هنر و جرم مشاهده می شود.
کلید واژگان: جنسیت گرایی, زبان جنسیت گرا, مطالعه ی پیکره بنیاد, واژه نمایی, همایندIn sexism, the juxtaposition of words forms can elevate one gender above another and unsettle equality between genders. In the present work, sexism is examined in a corpus-based manner through qualitative and quantitative analysis of collocations of the words woman and man in Hamshahri Corpus version 2. In the present research which has been done on the basis of Baker’s (2006, 2010a, 2017) corpus-based approach, the collocations of the words man and woman have been identified using Antconc software functions of collocates and concordance and the data have been classified semantically. The results show the existence of sexism in the collocations of written Persian language; while both of the words man and woman co-occur with collocations having neutral-meaning, qualitative analysis of collocations categories reveals that women, in comparison to men are in lower position. Also, sexism against women is observed in categories like family, job, personal characteristics, art and crime.
Keywords: Sexism, Sexist Language, Corpus-based study, Concordance, Collocate -
اگر برحسب نظریه استعاره مفهومی، شالود ه تفکر بشری را استعاری د انسته و زبان را تنها یکی از بازنمایی های استعاره های مفهومی به حساب آوریم، باید بتوانیم استعاره های مفهومی را د ر بازنمایی های دیگری همچون تصاویر ثابت و متحرک، صد اها، موسیقی و... نیز ملاحظه کنیم. بر همین اساس، در اثر حاضر، مفهوم سازی های استعاری فیلم فروشند ه بر اساس نظریه استعاره مفهومی لیکاف و جانسون (1980 , 2003) و نظریه استعاره چند وجهی فورسویل (2006, 2008) مورد بررسی قرار می گیرد . به همین منظور، بازنمایی های زبانی و غیر زبانی استعاره های مفهومی در سکانس های مختلف این اثر تحلیل می شوند . با بررسی د اد ه ها مشخص می شود که استعاره های مفهومی، به طور گسترد ه د ر این فیلم به کار گرفته شد ه اند . برخی از این استعاره ها مانند فیلم فروشنده به مثابه نمایشنامه مرگ فروشند ه یا تهران به مثابه نیویورک دهه چهل، کل روایت فیلم را در بر گرفته اند و تشابه شرایط اجتماعی د و جامعه را مفهوم سازی می کنند . برخی نیز همچون عماد به مثابه مش حسن، یا عماد به مثابه حیوان، برای شخصیت پرد ازی نقش ها مورد استفاد ه قرار گرفته اند .
کلید واژگان: استعاره مفهومی, فرهادی, فروشنده, سینما, استعاره چندوجهیRasaneh, Volume:32 Issue: 3, 2021, PP 147 -173In case, based on the theory of conceptual metaphor, we consider the foundation of human thought as metaphorical and consider language as only one of the representations of conceptual metaphors, we should be able to consider conceptual metaphors in other representations such as still and moving images, sounds, music, etc.Accordingly, in this research work, the metaphorical conceptualizations of the Salesman film are examined based on the conceptual metaphorical theory of Likoff and Johnson (1980, 2003) and the theory of Forswell Multidimensional Mkkketaphor (2006, 2008). For this purpose, linguistic and non-linguistic representations of conceptual metaphors are analyzed in different sequences of this work. Examination of the data reveals that conceptual metaphors are widely used in this film. Some of these metaphors, such as the Iranian film “ Salesman” as a play about US made film “ The Death of a Salesman” or Tehran as New York in the 1940s, pervade the entire narrative of the film and conceptualize the similarity of the social conditions of the two societies. And some, such as Emad as Mash Hassan or Emad as an animal, have been used to characterize the roles.
Keywords: Conceptual Metaphor, Farhadi, Salesman, Cinema, Multidimensional Metaphor -
پژوهش حاضر به مطالعه فرایند دخیل در پیدایش گفتمان نمای «یعنی» در زبان فارسی از منظر دستور گفتمان (کالتن باخ و همکاران، 2011) و در چارچوب دیدگاه هاینه (2013) که مبتنی بر این دستور است، می پردازد. هاینه بیان می کند که فرایند «کاربردی شدگی» سبب شکل گیری گفتمان نماها می شود. از نظر او، پدیده ای به نام «انتقال» هسته اساسی هر نوع کاربردی شدگی را تشکیل می دهد و با این وصف، کاربردی شدگی را فرایندی مجزا و متمایز از دستوری شدگی می داند. براساس این فرایند، یک واحد زبانی، با انتقال از «دستور جمله» به «دستور معترضه»، کاربردها و نقش های معنایی جدیدی با توجه به شبکه پیچیده موقعیت گفتمان پیدا می کند و به یک گفتمان نما تبدیل می شود. با توجه به چارچوب هاینه، داده های زبان فارسی از قرن چهارم تا چهاردهم گردآوری شد، بدین صورت که از هر قرن دو اثر شاخص انتخاب گردید و موارد وقوع «یعنی» به صورت دستی در آنها مشخص شد. بررسی سیر تحول «یعنی» بر اساس داده های زبان فارسی در طول زمان، انطباق این داده ها با چارچوب هاینه، و افزایش کاربرد این عنصر زبانی به عنوان «واحد دستور معترضه» در گذر زمان نشان می دهد که فرایند دخیل در ظهور این گفتمان نما همان کاربردی شدگی است که در مرکز آن، پدیده انتقال قرار دارد و در این میان، تا آنجا که به «یعنی» مربوط می شود، با فرایند «دستوری شدگی» سر و کار نداریم.
کلید واژگان: دستور گفتمان, دستور جمله د, ستور معترضه, انتقال, کاربردی شدگی یعنیThe present research studies a process involved in the rise of the Persian discourse marker “ya’ni” (meaning that) in the framework of discourse grammar (Kaltenbock et al, 2011) and based on Heine’s approach (2013). Heine believes that the process leading to the rise of discourse markers is pragmaticalization. To him, a process called co-optation is the central mechanism involved in pragmaticalization, and he considers pragmaticalization and grammaticalization as distinct processes. Through co-optation a linguistic unit is transferred from sentence grammar to thetical grammar, acquires new semantic functions based on the complicated network of situation of discourse, and changes to a discourse marker. To carry out the present study based on Heine’s approach as its analytical framework, diachronic data in Persian were collected from the 4th to 14th Hijri centuries by choosing two typical books from each century. Then, all the occurrences of “ya’ni” in those books were manually identified and analyzed. The present diachronic study of “ya’ni” in Persian confirms Heine’s framework, and it shows a growing number of theticals as time passes. In addition, it was verified that the process which plays a role in the development of “ya’ni” is not grammaticalization, but pragmaticalization in center of which there is co-optation.
Keywords: discourse grammar, sentence grammar, thetical grammar, co-optation, pragmaticalization of ldquoyarsquo, nirdquo -
طبق رویکرد زبان شناسی شناختی، ساختار مفهومی ما ذاتا جسمی شده است و موضوع مهمی که در شناخت جسمی شده مطرح می شود این است که سیستم های ادراکی و حرکتی نقش بسیار مهمی بر روی عملکردهای عالی شناختی نظیر حافظه، تشخیص اشیاء، درک زبان و تصویرسازی ادراکی و حرکتی ایفاء می کنند. در همین راستا، طبق اطلاعات به دست آمده از مطالعات رفتاری و عصب شناختی مشخص شده است که یادآوری تجارب ادراکی منجر به فعال سازی ساختارهای ادراکی مشابه در مغز می شود. با این توضیح، پرسش مهمی که پیش می آید این است که آیا نقص در مهارت ادراک دیداری بر شبیه سازی ادراکی حین پردازش زبان اثرگذار است یا خیر. پژوهش حاضر سعی دارد تا با استفاده از آزمون جفت کردن تصویر با جمله، پاسخ این پرسش را پیدا کند و به بررسی این موضوع بپردازد که تا چه میزان کودکان مبتلا به اختلال ویژه خواندن قادرند مفاهیم ادراکی (شکل و جهت) که به صورت ضمنی در جمله مطرح شده اند را شبیه سازی کنند. بدین منظور 17 کودک 8 تا 13 ساله مبتلا به اختلال ویژه خواندن و 17 کودک 8 تا 13 ساله طبیعی در شهر شیراز مورد مقایسه قرار گرفتند. یافته های پژوهش نشان می دهد تفاوت معناداری در آزمون شبیه سازی ادراکی میان دو گروه وجود دارد و کودکان مبتلا به اختلال خواندن کمتر قادر به فعال سازی شبیه سازی ادراکی هستند و به درستی نمی توانند تفاوت میان تصاویر همخوان با ناهمخوان را تشخیص دهند. نتایج به دست آمده بیانگر آن است که تجارب جسمی شده نقش بسیار مهمی در پردازش زبان ایفا می کند و نقص در مهارت ادراک دیداری می تواند تاثیر منفی بر فعال سازی شبیه سازی ادراکی داشته باشد که این موضوع تاییدکننده ماهیت جسمی شده زبان و ارتباط میان زبان با دیگر مهارت های شناختی است.
کلید واژگان: شناخت جسمی شده, درک زبان, شبیه سازی ادراکی, کودکان مبتلا به اختلال ویژه خواندن, کودکان طبیعیOne controversial issue in embodied cognition is that lower cognitive abilities (e.g. perception) influence higher cognitive abilities (e.g. language). In particular, with regard to this idea, several studies have shown that visual perception and visual imagery share common neural representations. However, it is an open question whether visual perception deficit could influence perceptual simulation during language comprehension. To clarify this issue we carried out a behavioral experiment, using sentence-picture verification task to examine the extent to which children with developmental dyslexia can simulate the shape and orientation of an object implicitly described in the sentence. Seventeen children aged between 8 and 13 years with dyslexia and 17 age-matched control subjects participated in this study. Data analyses showed a significant difference between two groups and revealed that in the typically developed group reaction time for matching condition was faster than mismatching condition, whereas children with dyslexia were less able to distinguish between two conditions. The results showed that perceptual experiences can modify the subsequent processing of perceptual (visual) imagery and also suggest that visual perception and visualization during language processing share common representations. In addition, the finding highlights the influence of visual perception on language comprehension.
Keywords: Embodied Cognition, Language comprehension, Perceptual simulation, Children with developmental dyslexia, Typical children -
بازنمایی زبانی استعارههای مفهومی در پژوهشهای متعدد ایرانی و غیرایرانی مطالعه شده است؛ اما آثار کمتری به بازنماییهای تصویری و سینمایی استعاره پرداختهاند. در این مقاله، مفهومسازیهای استعاری و مجازی فیلم برف روی کاجها براساس نظریه استعاره و مجاز مفهومی و نظریه استعاره چندوجهی مورد بررسی قرار گرفت. بر همین اساس، تمامی صحنهها و گفتگوهای فیلم موردنظر بررسی شده، استعارهها و مجازهایی که به طور مستقیم یا غیرمستقیم به درونمایه اصلی اثر یعنی خیانت و عشق مربوط میشدند، تحلیل شدند. تحلیلهای بهدستآمده حاکی از آن است که برخی از استعارهها همچون غم بهمثابه تاریکی و رابطه عاطفی بهمثابه ماده خوراکی به صورت تکوجهی و صرفا برحسب نشانههای تصویری و برخی دیگر همچون عشق بهمثابه سفر، کنترل/غیرت بهمثابه بالا، انسان بهمثابه گیاه (درخت کاج) و عدم وجود رابطه عاطفی به مثابه برف به صورت چندوجهی و برحسب ترکیبی از نشانههای تصویری و گفتاری یا ترکیبی از نشانههای تصویری و نوشتاری بازنمایی شدهاند. همچنین در اثر سینمایی حاضر، دو مجاز معلول بهجای علت و دارایی بهجای دارنده نقش برجستهای را در شکلگیری مفهومسازیهای استعاری ایفا کردهاند.
کلید واژگان: سینما, استعاره تصویری, استعاره مفهومی, مجاز مفهومی, نظریه استعاره چندوجهیLinguistic representations of conceptual metaphors have been studied in numerous Iranian and non-Iranian researches; however, few studies have been devoted to visual representations of metaphor. In the present research, based on the theory of conceptual metaphor and metonymy as well as multimodal theory of metaphor, the metaphorical and metonymical conceptualizations of the film of "the Snow on the Pines" were studied. To this end, all the scenes and dialogues were analyzed and the metaphors and metonymies, which were directly or indirectly related to the main theme of the film, i.e., infidelity and love, were scrutinized. The findings showed that some metaphors like SADNESS AS DARKNESS and EMOTIONAL RELATIONSHIP AS NUTRIENT were mainly mono-modal and only represented via the visual signs. On the other hand, some metaphors like LOVE AS JOURNEY, CONTROL/POWER AS UP, and LACK OF EMOTIONAL RELATIONSHIP AS SNOW were multimodal and represented by a combination of visual and spoken or visual and written signs. Moreover, in the present film, the metonymies of EFFECT FOR CAUSE and POSSESSED FOR POSSESSOR played a significant role in forming metaphorical conceptualizations.
Keywords: Cinema, Conceptual Metaphor, Multimodal Theory of Metaphor, Conceptual Metonymy, Visual Metaphor -
پژوهش پیش رو میکوشد تا با استفاده از رهیافت تحلیل نقادانه- شناختی گفتمان، به تحلیل متن اولین سخنرانی سه تن از روسای متاخر جمهوری اسلامی ایران در مجمع عمومی سازمان ملل متحد بپردازد. سعی بر آن است تا با اتکاء بر روابط مجازآفرین، چگونگی خصومتسازیها در گفتمان هر یک از روسای جمهور به تصویر کشیده شود. پرسش اصلی این است که مسئله هویت و به تبع آن غیریت در بافت سخنرانی روسای جمهوری اسلامی ایران چگونه در مجمع عمومی مفصلبندی شده و براساس چه مولفهها و نشانههایی در سطح روابط مجازآفرین قابل بازنمایی است. مبنای نظری این پژوهش عبارت است از رویکرد هارت (2011) در قبال تحلیل گفتمان که مبتنی بر زبانشناسی شناختی است، نظریه گفتمان لاکلا و موف (2001) و نظام مفهومسازی مجاز با تاکید بر چارچوب نظری ردن و کووچش (1999). یافتهها بیانگر آن است که هریک از روسای جمهور ایران با کاربست روابط مجازآفرین محملهایی را پیشزمینهسازی میکنند که هم جنبههایی از هویت برونگروه را به صورت منفی برجستهسازی میکنند و هم از خصومتسازی آشکار با دگرها اجتناب میکنند. همچنین، هر سه گفتمان روابط مجازآفرین نسبتا مشابهی را برای خصومتسازی بهکار میبرند که این امر بیانگر ریشههای مشترک این گفتمانها بهمثابه خردهگفتمانهایی از ابرگفتمان انقلاب اسلامی است.
کلید واژگان: تحلیل نقادانه-شناختی گفتمان, مجاز, خود و دیگری, اولین سخنرانی سه رئیس جمهوری اسلامی ایران, مجمع عمومی سازمان ملل متحد, قدرت های جهانی و تروریسمThis study aims to use cognitive critical discourse analysis in analyzing the first statements of the recent presidents of the Islamic Republic of Iran in the General Assembly of the United Nations. It seeks to capture how each discourse makes antagonisms through applying metonymy-producing relationships. The main question is how identity and its otherness are articulated in the context of the Iranian presidents’ statements in the UN’s General Assembly and which factors and signs in the metonymy-producing relationships serve this representation. The theoretical framework of this study is composed of Hall’s (2011) approach to discourse analysis based on cognitive linguistics, Laclau and Mouffe’s (2001) Discourse Theory, and Radden and Kövecses (1999) conceptual metonymy. The findings show that each president through using metonymy-producing relationships, profiles some vehicles that both negatively foreground some aspects of the other’s identities, and avoid explicit other-making and overt antagonism with them. On the other hand, all the discourses apply similar metonymys; this behavior denotes their common root as subdiscourses of the Islamic revolution’s metadiscourse.
Keywords: Cognitive Critical Discourse Analysis, Metonymy, Self Other, First Statements by Three Iranian Presidents, General Assembly of the United Nations, World Powers Terrorism -
مقدمه
شواهد حاصل از مطالعات رفتاری و عصب شناختی نشان داده اند که یادآوری تجارب حرکتی هنگام پردازش زبان منجر به فعال سازی سازوکارهای های شناختی مسیول اجرای حرکت مشابه می شود و بنابراین بخش های حرکتی مشابه در مغز فعال می شوند. از این رو، سوال مهمی که پیش می آید این است که تا چه حد نقص در مهارت حرکتی می تواند بر شبیه سازی حرکتی حین پردازش زبان اثرگذار باشد.
روشپژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی- تحلیلی مقطعی از نوع مقایسه ای است که از طریق روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای صورت گرفته است. پس از انتخاب نمونه مقدماتی نارساخوان (60 نفر)، جهت بررسی وجود یا عدم وجود اختلالات همبود به ویژه نقص توجه از پرسشنامه راتر فرم معلمان استفاده شد. پس از استخراج اطلاعات نمونه ها، آزمون هوش وکسلر و آزمون ادراکی- حرکتی بندر گشتالت اجرا شد که از این میان 17 دانش آموز (5 دختر و 12 پسر) 8 تا 13 ساله با داشتن معیارهای ورود به عنوان نمونه نهایی انتخاب شدند و با همسالان طبیعی خود مورد مقایسه قرار گرفتند.
یافته ها:
نتایج حاکی از آن است که میان نمرات پردازش افعال همخوان (001/0<p)، ناهمخوان با اجرای حرکت عضو مشابه (001/0<p) و ناهمخوان با اجرای حرکت عضو متفاوت (001/0<p) در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد.
نتیجه گیری:
یافته های پژوهش بیانگر آن است که تجارب جسمی شده نقش بسیار مهمی در پردازش زبان ایفا می کنند و نه تنها زبان مجزا از سیستم حسی- حرکتی نیست، بلکه به شدت به آن وابسته است.
کلید واژگان: جسمی شدگی, شبیه سازی حرکتی, کودکان نارساخوان و طبیعی, افعال حرکتیIntroductionA key finding in embodied construction grammar (ECG) is that brain areas related to action and language are interdependent. Specifically, with regard to this idea, several studies have shown that action execution and observation influence subsequent language processing, in that action verbs processing elicit activation of effector-specific regions in primary motor and premotor cortex. However, the relationship between motor skills impairment and action related language processing is still a controversial issue. In order to clarify this issue, we designed image-verb matching task (Bergen et al., 2003) to examine motor imagery ability of children with dyslexia during action verbs comprehension. We used Persian verbs expressing hand and foot actions that were either congruent or incongruent with the images that had been presented.
MethodThirty four children from grades 2 through 6 (aged between 8 to 13 years old) participated in this study. A group of 17 children with surface dyslexia with mild to moderate degrees of reading disorder (12 boys and 5 girls; mean age= 10.6, SD= 1.51) and a group of 17 typically control children (12 boys and 5 girls; mean age= 10.3, SD= 1.41) were selected. In both groups the children were matched pairwise on chronological age and gender. Children with DD were recruited for participation through rehabilitation centers and special centers for language and learning disabilities. The TD group consisted of a subset of children who were recruited from state primary schools in the city of Shiraz. The diagnoses for dyslexics were based on several sources of information as 1) assessment by psychiatric specialist or teacher report, 2) intelligence test: Persian version of the Wechsler Intelligence Scale for Children (WISC-IV), subjects with IQ level below 80 were excluded, 3) Bender Visual Motor Gestalt test, and 4) informal interview with children and their parents. Potential subjects both in DD and control groups were screened to ensure they didnchr t have any history of neurological and psychiatric disorders that could contribute to motor impairment. In addition, subjects underwent reading examination to evaluate their reading skills and children who had severe reading disability were excluded. All participants were Persian-speaking monolinguals. Ethics approval was obtained from the Human Research Ethics Committee (IR.SUMS.REHAB.REC.1398.021) at SUMS. Before beginning the experiment, parents gave written consent for their children to participate in our study, which was approved by ethics committee at SUMS and they were all paid for participation.
ResultsThe nonparametric Kruskal Wallis Test showed a significant effect of matching in image-verb verification task, and indicating a better performance of the control children over the dyslexic children; Matching verbs, (DD mean= 3.55, SD= 3.43; TD mean= 2.41, SD= 0.88, p<.001), same-effector mismatches (DD mean= 3.47, SD=1.98; TD mean= 3.32, SD=0.97, p<.001), and different-effector mismatches (DD mean= 4.03, SD=2.92; TD mean=2.43, SD=0.78, p<.001). The chi-Square test showed a better performance of the control children (DD mean=66%, TD mean=87.3%, p<.001) over the dyslexic children. In all verb types, dyslexics scored significantly less than typical children; Matching verbs, (DD mean= 71.8%; TD mean= 88.2%, p<.001), same-effector mismatches (DD mean= 59.7%; TD mean= 75.6%, p<.001), and different-effector mismatches (DD mean= 66.4%; TD mean= 97.9%, p<.001).
ConclusionThe findings reflect different nature of motor imagery used by TD and DD children and support the hypothesis that motor skill impairment affects motor imagery ability during action verbs processing. Furthermore, these findings indicate that action execution and action verbs processing share common representations and lend support to embodied cognition theory in that there is a significant connection between embodied experiences and language comprehension. Therefore, lower ability to simulate the motor representation of action verbs highlights the critical role of embodied experiences on language understanding.
Keywords: Embodiment, Motor simulation, Dyslexic, typical children, Action verbs -
هدف از این پژوهش بررسی منابع دانش و راهبردهای استنباط معنی است که فارسی آموزان عربزبان در هنگام مواجهه با واژگان فارسی با ریشه عربی استفاده میکنند. همچنین، میزان موفقیت آنان در استنباط معانی این واژگان و رابطه آن با نوع وتعداد منابع دانش و راهبردهای استنباط معنی مورد استفاده آنها در این پژوهش بررسی شده است. برای این منظور، 64واژه فارسی با ریشه عربی، ابتدا خارج از بافت و سپس،در قالب یک داستان کوتاه به 10نفر فارسی آموز عرب زبان اهل کشور لبنان داده شد.بلند فکر کردن به آنها آموزش داده شد و منابع و راهبردهای مورد استفادهسپس، پروتکل آنها براساس منابع دانش، معرفی شده توسط هاستراپ 2008و راهبردهای ارایه شده توسط هو و نساجی 2014 ضبط، ثبت و بررسی شد. برای تعیین سطح این افراد، یکآزمون درک مطلب گرفته شد. نتایج نشان داد که این افراد از 18راهبرد استنباط معنی واژگان و شش منبع دانش جهت استنباط معنای واژگان فارسی دارای ریشه عربی استفاده کردند. به طور کلی، بافت متنی و دانش فرد از جهان خارج از عوامل تاثیرگذار در استنباط بودند و بین میزان موفقیت افراد در استنباط با نوع و تعداد راهبردهای استنباط معنی ومنابع دانشی که استفاده کردند رابطه معناداری مشاهده نشد.
کلید واژگان: درک مطلب, راهبردهای استنباط معنی واژگان, فارسیآموزان عربزبان, منابع دانش, واژگان فارسی با ریشه عربیThe purpose of this study is to examine the sources of knowledge and strategies of derivation. It means that Persian language learners use Arabic roots when confronted with Persian words. Also, the degree of their success in deriving the meanings of these words and its relationship with the type and number of knowledge sources and semantic derivation strategies used by them in this study has been investigated. For this purpose, 64 Persian words with Arabic roots, first out of the fabric and then, in the form of a short story, were given to 10 Persian-speaking students of the Lebanese language. They were taught to think long and then the resources and strategies used, then the protocol They were recorded, recorded and reviewed based on the knowledge sources introduced by Hastrap (2008) and the strategies provided by Hu and Textile (2014). A comprehension test was taken to determine the level of these individuals. The results showed that these individuals used 18 strategies of semantic inference of words and six sources of knowledge to infer the meaning of Persian words of Arabic origin. In general, the textual context and individual knowledge from outside the world were among the influential factors in derivation, and the degree of success of individuals in inference was related to the type and number of methods of inferred meaning and inhibition of knowledge.
Keywords: Comprehension, Strategies for the semantic derivation of words, Persian language learners, Sources of knowledge, Persian words with Arabic roots -
در نوشتار پیش رو، مفهوم سازی عشق در رمان های سیمین دانشور، برپایه نظریه مفهوم سازی شناختی احساسات در پژوهش های کووچش (1986 و 2010) مطالعه شده است. در فرایند نگارش مقاله، نخست استعاره های مفهومی عشق، با ترکیب روش جستجوی واحدهای واژگانی مربوط به حوزه مقصد، به کمک نرم افزار واژه نمای انت کانک (آنتونی، 2014) و روش جستجوی دستی از پیکره استخراج شدند؛ سپس برای شناسایی و به دست دادن مجازهای مفهومی به کار رفته در مفهوم سازی عشق و استخراج مفاهیم وابسته به عشق، از روش جستجوی دستی استفاده شد. در مرحله بعد، انواع استعاره ها و مجاز های مفهومی عشق و همچنین مفاهیم وابسته به عشق - که از استعاره ها و مجاز های مفهومی عشق به دست می آیند - بررسی شد. در پایان کار نیز، بر اساس استعاره ها، مجازها و مفاهیم وابسته، مدل شناختی عشق در رمان های دانشور شناسایی گردید. مدل شناختی مورد نظر، از (40) استعاره مفهومی، (33) مجاز مفهومی با الگوی عام مجازی نتیجه احساس به جای احساس و در نهایت (11) مفهوم وابسته به عشق که تعدادی از آن ها سازنده عشق و تعدادی دیگر همراه یا نتیجه عشق هستند، ساخته شده است.
کلید واژگان: عشق, استعاره مفهومی, مجاز مفهومی, مفاهیم وابسته, مدل شناختیIn the present research, based on the Kövecses (1986, 2010) cognitive conceptualization theory of emotions, conceptualization of love in Simin Daneshvar's novels has been studied. For doing so, first the conceptual metaphors of love were extracted from the data by combining two methods of metaphor determination: 1. Machine search of the lexical item(s) of a specific target domain (the word love in our case) by a concordancer program (AntConc (Anthony, 2014), in our case) and 2. Manual search of the whole data. Then, the manual search of the whole data was carried out to find the conceptual metonymies and related concepts of love. In the next step, different types of metaphor, metonymy and also related concepts of love were studied. In the final step, on the basis of the conceptual metaphors, conceptual metonymies and related concepts of love, the cognitive model of love in Daneshvar's novels was identified. The cognitive model of love has shaped based on 40 conceptual metaphors, 33 conceptual metonymies with the general metonymic pattern of “EMOTION EFFECT FOR EMOTION” and also 11 related concepts of love, some of which are the causes and the rest are the effects of love.
Keywords: love, conceptual metaphor, conceptual metonymy, related concepts, cognitive model -
یکی از مباحث عمده و اساسی در حوزه تجلی موضوع ها، مبحث تناوب مکانی است که در واقع خود ملاک مهمی برای ارزیابی رویکردها و چارچوب های گوناگون و متعددی است که در این حوزه عرضه شده است. هدف مقاله پیش رو این است که تناوب مکانی در زبان فارسی بر اساس رویکرد علی کرافت (2012)، روش محاسبه موضوعیت گیون (2001) و پیکره زبانی همشهری2 (آل احمد و همکاران، 2009) تحلیل گردد. کرافت تجلی موضوع ها را بر اساس ساختار رویدادی فعل تبیین می کند و این ساختار نیز بر اساس زنجیره علی که خود انعکاس دهنده روابط نیرومحرکه است، بازنمایانده می شود. داده های مورد بررسی شامل 1112 مورد از ساخت های تناوب مکانی توام با بافت زبانی است. نتایج پژوهش حاضر را این گونه می توان برشمرد: عامل موثر در تناوب مکانی، یعنی انتخاب بین ساخت انتقال مفعولی و ساخت مکان مفعولی، همان تعیین عنصر تاثیرپذیر است و نه خوانش کلی/جزیی؛ عنصر تاثیرپذیر بر پایه مفهوم موضوعیت مشخص می شود و در ضمن، موضوعیت مقوله ای یک دست نیست؛ مفهوم موضوعیت در پیوند با تعبیر عینی در برابر تعبیر ذهنی است که خود ملاک انتخاب دو ساخت شرکت کننده در تناوب مکانی است؛ مواردی حاد از تناوب مکانی وجود دارد که در آنها عنصر انتقالی یا عنصر مکان به دلیل فقدان موضوعیت وجود ندارد؛ از میان دو ساخت انتقال مفعولی و ساخت مکان مفعولی، اولی ساخت بی نشان است؛ داده ها بیان گر آن است که احتمالا با یک ساخت واره و دو ساخت گونه روبرو هستیم.
کلید واژگان: تناوب مکانی, رویکرد علی کرافت, زنجیره علی, نیرومحرکه, نمای فعل, عنصر تاثیرپذیر, موضوعیت, تعبیر عینی و ذهنیThis article aims to analyze Locative Alternation (LA) in Persian based on Croft's (2012) causal approach, Givón's (2001) methodology to calculate topicality and Hamshahri Corpus 2 (AleAhmad et. al., 2009). Croft explains argument realization based on verb's event structure, and that structure is represented through causal chain which, itself, reflects force dynamic relations. The data includes 1112 cases of LA constructions in their natural linguistic context. The relevant results are as follows: the factor involved in LA, that is, choosing between locatum-as object construction and location-as-object construction, is determining the affected element and not the holistic/partitive reading; the affected element is identified with regard to the concept of topicality; topicality is linked to objective construal as opposed to subjective construal.
Keywords: argument realization, Locative Alternation, Croft's causal approach, affected element, topicality -
بررسی ها نشان می دهد که در زبان فارسی پژوهش مهمی درخصوص روابط واژگانی صفت های اندازه انجام نشده است. از همین رو، در این پژوهش رابطه هم معنایی تقریبی صفت های اندازه «زیاد و فراوان» و صورت های تصریفی آن ها بر اساس رویکرد تحلیل نمای رفتاری دیویاک و گرایس و داده های پیکره همشهری 2 آل احمد و همکارانمورد بررسی قرار گرفته است. در همین راستا، در ابتدا با استفاده از نرم افزار انتکانک داده های مرتبط با صفت های اندازه «زیاد، زیادی، زیاد تر، زیادترین، زیادتری، فراوان، فراوانی، فراوان تر، فراوان ترین، فراوان تری» از پیکره استخراج شدند. سپس، براساس ویژگی های ساخت واژی، نحوی و معنایی برچسب دهی شدند. نتایج رویکرد نمای رفتاری که براساس تحلیل خوشه ای سلسله مراتبی به دست آمده است نشان می دهد که بالاترین سطح هم معنایی تقریبی متعلق به گروه های «زیادی، فراوانی»، «زیادتری، فراوان تری»، «زیادتر، فراوان تر»، «زیاد، فراوان» و «زیادترین، فراوان ترین» است و پایین ترین سطح هم معنایی تقریبی بین اعضا با پایه غیرهمسان گروه های «زیادی، فراوانی، زیادتری، فراوان تری» و «زیاد، فراوان، زیادترین، فراوان ترین، زیادتر، فراوان تر» است. درنهایت، تحلیل برچسب دهی بر پایه نمرات ، تمام برچسب های معنادار و غیرمعنادار صفت های اندازه را مشخص ساخت.
کلید واژگان: هم معنایی تقریبی, صفت های اندازه, نمای رفتاریInvestigations show that in Persian no significant research has been done on lexical relationships of size adjectives. In this paper, near-synonymy relationship of ‘‘ziyâd and farâvân’’ size adjectives and their inflectional forms has been studied based on Behavioral Profile Analysis approach of Divjack and Gries (2006) and the data of Hamshahri 2 corpus (Alahmad and et.al, 2009). Accordingly in this study, first, by using AntConc software (2011) the data related to ‘‘ziyâd, ziyâdi, ziyâdtar, ziyâdtarin, ziyâdtari, farâvân, farâvâni, farâvântar, farâvântarin, farâvântari’’ size adjectives were extracted from the corpus and then were annotated on the basis of the morphological, syntactic and semantic features. The result of behavioral profile approach which is acquired according to hierarchical cluster analysis indicated that the highest level of near-synonymy belongs to ‘‘ziyâdi, farâvâni’’, ‘‘ziyâdtari, farâvântari’’, ‘‘ziyâdtar, farâvântar’’, ‘‘ziyâd, farâvân’’ and ‘‘ziyâdtarin, farâvântarin’’ groups and the lowest level of near-synonymy is between ‘‘ziyâdi, farâvâni, ziyâdtari, farâvântari’’ and ‘‘ziyâd, farâvân, ziyâdtarin, farâvântarin, ziyâdtar, farâvântar’’ groups. Finally, annotation analysis based on Z-scores has specified all meaningful and meaningless ID-tags of size adjectives.
Keywords: Near-synonymy, Size adjectives, Behavioral profile -
Hegemonies imposed from sources of power have been an issue of investigation for many years. In recent years, media and movies have gained particular attention due to their society-affecting power. The present study explores how male and female characters are represented in American movies based on the Van Leeuwen’s (2008) social actor categorization. Hence, the researchers focus on the scripts of the movies available in fiction genre of COCA (Corpus of Contemporary American English). A representative sample of words depicting each gender was chosen based on their frequencies, and accordingly, their collocations were extracted. The findings indicate that men and women representations were following stereotypical depiction of gender roles; while men tended to be associated with high-ranked jobs, positions, activities, and identification categories, women were shown to be passively linked with inferior features, low-income jobs, child-bearers, and sexual aspects. More specifically, women were mostly objectified through a patriarchal perspective. The results might shed light on the archetypical imposition of power from above and may pave the way for unbiased media where depths, not just the appearances, of characters are of greater significance.
Keywords: Gender Representations, Social Actors, Stereotypes, Corpus of Contemporary American English (COCA), American Movies -
یکی از ویژگی های ریتم گفتار تغییرپذیری دیرش سطوح مختلف فواصل آوایی، ازجمله فواصل واحدهای زبانی، فواصل همخوان و واکه، فواصل همخوانی و واکه ای، فواصل واک داری و بی واکی، فواصل هجایی و فواصل قله هجا است. محاسبه تغییرپذیری دیرش برخی از این فواصل، ازجمله فواصل همخوان و واکه و فواصل همخوانی و واکه ای، طبقه بندی زبان ها را براساس ریتم آنها مشخص می کند. علاوه بر این، تجارب روزمره ما نشان می دهد که در مواقعی شناسایی گوینده تنها از طریق صدای آن فرد امکان پذیر است. ویژگی های زنجیری و زبرزنجیری ریتم گفتار ازجمله مواردی هستند که در شناسایی گوینده می توان از آنها استفاده کرد. . در این مطالعه، همبسته های آکوستیکی ریتم گفتار زبان فارسی در یک متن خوانشی با محاسبه سنجه های مختلف دیرش فواصل ذکرشده بررسی می شوند. همچنین، به منظور یافتن بهترین سنجه ریتم شناسایی گوینده، تغییرپذیری ریتم میان گوینده داده های این پژوهش بررسی می شوند. نتایج به دست آمده از داده های این پژوهش، نظریه هجا زمانی بودن زبان فارسی را تایید می کند. علاوه بر این، نتایج بررسی ویژگی های زنجیری و زبرزنجیری ریتم داده های پژوهش حاضر حاکی از تغییرپذیری معنی دار میان گوینده گویشوران زبان فارسی است که از میان آنها سنجه مربوط به تغییرپذیری دوتایی فواصل همخوانی-واکه ای (nPVI_CV) و بعد از آن، سرعت هجا و درصد واکه ای بودن متغیرهای قوی تری برای نشان دادن تمایزات میان گوینده هستند.
کلید واژگان: ریتم گفتار, تغییرپذیری دیرش, همبسته های آکوستیک, میان گوینده, سنجه های ریتمThe durational variability of phonetic intervals is considered as one of the properties of speech rhythm. These intervals include segmental, vowel, consonantal, vocalic, intervocalic, voiced, unvoiced, syllable, and syllable peak intervals. The durational variability measure for some of these intervals, such as vowel, consonantal, vocalic, intervocalic intervals, determines the classification of languages based on their rhythm. Besides, in some cases, the speaker identification is only possible through the person's voice. The segmental and suprasegmental properties of a language can be used to identify the speaker. In this study, the acoustic correlations of Persian speech rhythm in a reading text are calculated by various durational measures. Also, the between-speaker rhythmic variability is considered to find the best rhythmic measures for Persian speaker identification. The results confirm that Persian is near to the syllable-based languages. Moreover, the results from segmental and supra-segmental consideration demonstrate significant between-speaker variability in Persian. Among phonetic intervals, nPVI-VC and V% (percentage of vocalic intervals) best discriminate between-speaker variability in Persian.
Keywords: speech rhythm, durational variability, acoustic correlations, Between-speaker variability, rhythmic measures -
هدف پژوهش حاضر، شناخت چالش های برگردان نام های فارسی به انگلیسی و فراوانی این چالشها در پایگاه وب آف ساینس است. این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و از نظر نحوه گردآوری داده ها کمی از نوع پیمایشی است. جامعه ی پژوهش شامل نام های نویسندگان ایرانی در پایگاه وب آف ساینس می باشد که در بازه ی زمانی هفت ساله ی 2010 تا 2017 مقاله ی انگلیسی نگاشته اند. تعداد 3110873 نام در ابتدا بازیابی شد که پس از پالایش و یکدست سازی اسامی به 11242 نام تقلیل یافت. به منظور پالایش، آماده سازی و تحلیل داده ها از نرم افزار بیب اکسل، اکسل و پایگاه وب آف ساینس استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد در برگردان نام ها از فارسی به انگلیسی چهار گروه چالش های مربوط به "همخوان ها"، چالش های مربوط به "واکه ها" ، چالش های مربوط به "حذف یا تکرار حروف" و چالش های "تلفظی" وجود دارد. در دسته ی اول، چالش های همخوان ها، نویسندگان و نگارندگان در برگردان نام ها در یازده حرف (8 واج)، شامل حروف ق، غ، ژ، ع، و، ک، ج، ک، ث، س، ص، صورت های مختلف نگارشی داشته اند. در دسته ی دوم (چالش واکه ها)، صورت های نگارشی مختلفی در برگردان واکه های (/ i/ ، /u/، توالی واج های /e / و / j/ ،/ o/) و پایانه (ه) از فارسی به انگلیسی مشاهده شد. در دسته ی سوم، وجود حروف مشدد و حروف (ال) در برخی نام ها موجب به وجود آمدن چندگانگی در نگارش نام ها شده است.و در نهایت در در دسته آخر، آواهای ا و ا، و همچنین حذف برخی حروف به علت تفاوت در تلفظ نام ها در گویش ها و زبان های مختلف دچار چندگانگی شده اند. با توجه به اهمیت بازیابی اسامی در جستجوی نویسندگان و همچنین در ارزیابی پژوهش، راهکارهایی همچون استفاده از عملگر های بولی و نویسه جایگزین بین صورت های نگارشی غالب، ایجاد ساندکس زبان فارسی، مجهز کردن پایگاه به ابزارهای دانشی ویژه نام، جهت یکدستی در برگردان نام ها ضرورت دارد.
کلید واژگان: بازیابی اطلاعات, پایگاه وب آوساینس, برگردان انگلیسی به فارسی, چالش های برگردان نام هاThe present study investigated the challenges of transliteration of Persian names to English ones, and the impact of these challenges on the recall of web of science’s retrieved results. This study is applied in terms of objectives and quantitative (i.e., survey) in terms of data collection procedure. The population included the names of Iranian authors who had published an English article in Web of Science between 2010 and 2017. First of all, 3110873 names were retrieved. It reduced to 11,242 after homogenization process. Data was collected through Bibexcel and Excel software and Web of Science database. The findings showed that there were three types of challenges (i.e., vowels, consonants, and omitted or double consonants) in transliteration of Persian names to English ones; they resulted in non-homogenous and different written forms. In addition, the results of Chi-square test showed that the frequency of all forms of the mentioned challenges had a significant effect on the recall of the retrieved results. Considering the importance of retrieving the names in retrieval studies as well as research studies’ evaluation, some solutions, such as the using Boolean operators and wildcards between the prevailing typographical forms, creating Persian soundex, and equipping the database with the thesaurus, are suggested
Keywords: Recall, Information Retrieval, Studies’ Evaluation, Transliteration of Persian Names to English, Names Transliteration Challenges -
نشریه علم زبان، پیاپی 10 (پاییز و زمستان 1398)، صص 109 -142
هدف از این پژوهش، بررسی و مقایسه نوع و تعداد راهبردهای استنباط معنی و منابع دانشی است که خوانندگان موفق و کمترموفق فارسی آموز در هنگام خواندن متون فارسی و مواجهه با واژه های فارسی دارای ریشه عربی که دچار تغییر معنایی شده اند، استفاده می کنند. برای این منظور، در ابتدا 64 واژه فارسی با ریشه عربی خارج از بافت و سپس، در قالب یک داستان کوتاه به 10 نفر فارسی آموز عرب زبان اهل کشور لبنان داده شد. در مرحله بعد، پروتکل بلند فکرکردن به آنها آموزش داده شد و منابع و راهبردهای مورد استفاده آنها براساس منابع دانش معرفیشده توسط هاستراپ (2008) و راهبردهای ارایهشده توسط هو و نساجی (2014) ضبط، ثبت و بررسی شد. برای تعیین سطح این افراد و مشخصکردن خوانندگان موفق و کمترموفق، آزمون درک مطلب نیز از آنها گرفته شد. نتایج این پژوهش نشان داد افرادی که در آزمون درک مطلب موفق تر عمل کردند، نسبت به افرادی که موفقیت کمتری داشتند از منابع دانش و راهبردهای کمتری برای استنباط معنی واژه های فارسی با ریشه عربی استفاده کردند.
کلید واژگان: درک مطلب, راهبردهای استنباط معنی واژه ها, فارسی آموزان عرب زبان, منابع دانش, واژه های فارسی دارای ریشه عربیThe present study aimed to examine and compare the knowledge sources and strategies used to infer the meaning of Persian words derived from Arabic by successful and less successful Arab-speaking learners of Persian. To achieve this objective, a standard reading test and think-aloud protocols were used to collect the necessary data. At the outset of the study, 10 Lebanese Arab speaking learners of Persian were asked to express the meanings of 64 de-contextualized Persian words derived from Arabic. Then, depending on the number of words whose meanings were unknown to them, each participant was asked to express the meanings of the 64 unfamiliar words in a short story. During this process, they were asked to elaborate on the knowledge sources and strategies they used to infer the meanings of the unknown words. Meanwhile, their voice was recorded, and later transcribed, and coded. Inter- and intra-coding reliabilities were also checked. Moreover, the reading comprehension test was given to the participants in order to categorize them into successful and less successful readers. Results of the study showed that the successful readers used fewer knowledge sources and strategies to infer the meanings of Persian words derived from Arabic compared to their less successful counterparts.
Keywords: Arab learners of Persian, knowledge sources, lexical inferencing strategies, successful, less successful readers
- این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شدهاست.
- مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه میکند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایشها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامدهاست.
- اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.